گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-16 06:56:372024-04-18 06:45:27گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب من در خصوص تغییر یک تجربه ی خوبی دارم من قبلا کارمند دانشگاه ازاد در یک شهر خیلی کوچک بودم و خودم در مرکز استان ساکن بودم ، مدتی بود رئیس دانشگاه و مسوول حراست دانشگاه مدام در سخنرانی هایشان حتی سخنرانی های نوروز ،کارمندان را تهدید میکردند که شما باید خیلی خوب کار کنید چون دانشجو در حال کم شدن است و ممکن است که دانشگاه ما متزلزل شود ان موقع من این قوانین را بلد نبودم اما به صورت ناخوداگاه این تهدید ها که در قالب دلسوزی بود من رو ناراحت میکرد گویا به من برمیخورد یا اینکه احساس ترس میکردم ،لذا تصمیم گرفتم یک شغل پردرامد را انتخاب کنم اول به عقل خودم گفتم پزشکی شغل پردرامدی هست اما فکر کردم من که انسانی خوندم اگه بخواهم پزشک بشوم خیلی خیلی طول میکشه پس گفتم بگذار بروم وکیل بشوم اگه وکیل بشوم من میتونم پولدار باشم ،مشهور باشم ،همه به من زنگ بزنند ،همه بخواهند از من سوال کنند .علی رغم اینکه بچه تنبل کلاس بودم اتفاقاتی افتاد تا شرایط قبول شدن من در ازمون وکالت پس از دو سال درس خوندن مهیا شد و من وکیل شدم و دو سال بعد از دانشگاه استعفا دادم ان موقع هنوز دانشگاه سرپا بود اکنون من 6 سال هست که دانشگاه را ترک کردم و چون فرزند خردسال هم داشتم و ان دانشگاه یک ساعت با محل زندگی من فاصله داشت ،شرایط مهیا نشد که به دانشگاه بروم و همکاران و دوستانم را ببینم تا اینکه چند ماه پیش با دوستانم که همکاران سابقم بودند به یک پیک نیگ رفتیم اصلا تفاوت من با ان ها قابل مقایسه نبود طوریکه خودشان به زبان امدند چقدر نسبت به گذشته خوشگل تر شدی ،خوش تیپ تر شدی ،خوش فکر تر شدی من از انها فقط تشکر کردم ولی در دلم گفتم اما شما هیچ تغییر نسبت به 6 سال پیش نکردید همان تیپ های 6 سال پیش همان شرایط مالی حتی کمی بدتر چونکه الان دانشگاه دیگه دانشجو نداره و رفته زیر نظر یک دانشگاه بزرگتر و بسیاری از مزایا کم شده ان ها با همان تفکرات قبل بودند چونکه وارد جامعه ی بزرگتر نشده بودند و اکنون که من این فایل را گوش میدادم با خود گفتم من که اون موقع از این مطالب سر درنمیاوردم اما در ناخوداگاه خودم تصمیم گرفتم این شرایط توهین امیز و تهدید امیز را تحمل نکنم و تغییر کنم از این بابت خداوند را سپاسگزارم . حالا الان هم متوجه شدم اولا وکالت ان شغل مورد علاقه ی واقعیم نبوده و اینکه اینجا هم دارم ان تهدید ها را میشنوم که میخواهند ازمون وکالت را بردارند تا همه ی فارغ التحصیلان حقوق بتونند وکیل بشوند و خیلی از این دست مطالب و من 7 سال هست که با مطالب موفقیت اشنا هستم و هر روز با ان مطالب سر و کله میزنم و از شهریور 99 هم با شما از طریق دوازده قدم اشنا شدم و حالا تصمیم گرفتم بروم سراغ علایقم چونکه وقتی سراغ علایقم بروم دیگر هیچ حرفی برای من تهدید ترجمه نخواهد شد و هیچ عامل بیرونی نمیتواند مانع من برای بودن با علایقم باشد لذا یک خواهشی از شما دارم من در این گفت گو ها اگرچه از مطالبی که شما میگویید لذت میبرم و استفاده میکنم اما لذت بیشتر من از تجاربی هست که دوستان از با شما بودند بدست اوردند و ان ها را بیان میکنند است لذا خواهشا موفقیت های دوستان را در قدم 13 و 14 بگذارید تا ما بیشتر استفاده کنیم از شما و خانم شایسته عزیز بسیار بسیار سپاسگزارم .
خدارو شکر بابت معلم بزرگواری چون شما و دوستان عزیزم دوستان لطفا کامنت من رو تا آخر بخونید
این جمله واقعا طلایی هست
تضاد برای این بوجود می آید که شما پیشرفت کنید اگر شما خودتان در حال پیشرفت هستید تضاد بوجود نمی آید
تضاد به این دلیل در زندگی بوجود میاد که من پیشرفت کنم اگر من خودم در حال پیشرفتم تضادی بوجود نمیاد
دلیل تضاد در زندگی اینه کن ما پیشرفت کنیم اگر من خودم دارم پیشرفت میکنم تضادی بوجد نمیاد
تضاد به این دلیل میاد در زندگی من که من پیشرفت کنم اگر من خودم در حال پیشرفتم تضاد بوجو نمیاد
تضاد به این خاطر در زندگی من بوجود میاد که من پیشرفت کنم اگر من خودم در حال پیشرفت باشم تضاد بوجود نمیاد
دلیل بوجود آمدن تضاد در زندگی اینه که من بیدار بشم برای پیشرفت اگر من خودم بیدارم و در حال پیشرفت تضادی بوجود نمیاد
دلیل تضاد اینه که من پیشرفت کنم وقتی من خودم پیشرفت کنم و دنبال پیشرفت باشم تضادی بوجود نمیاد
دلیل بوجود آمدن تضاد این هست که موجب پیشرفت من بشه اگه من خودم با دستهای خودم بدنبال پیشرفت بروم تضاد بوجود نمیاد
دلیل بوجود آمدن تضاد این هست که باعث پیشرفت من بشه اگه من خودم بدنبال پیشرفت حرکت کنم تضاد بوجود نمیاد
دلیل و منطق تضاد این هست که موجب رشد و پیشرفت انسان بشه اگر انسان خودش بدنبال رشد و پیشرفت خودشه تضادی بوجود نمیاد
دلیل تضادهای زندگی من پیشرفت و رشد من هست اگر من خودم دنبال رشد و پیشرفتم هستم تضاد بوجود نمیاد چون دلیلی نداره برای بوجود آمدن چون من خودم میخام رشد و پیشرفت کنم. نقطه سر خط
و نکته بعدی این قسمت برای من این بود که چون من روهم پدرم گهگاه حمایت کرده همش دوست داشتم از صفر شروع کنم و به این موضوع افتخار کنم ولی از توضیحات استاد فهمیدم که کاملا و کاملا در اشتباه بودم و چقدر خدا رحم کرد من باید از همه پتانسیلها و دستان مهربان خداوند کمک بگیرم برای رشد نه اینکه وابسته بشم به اونها نه من فقط به خداوند وابسته هستم و تمام دستان الله رو پذیرا هستم.
ممنون
سلام و درود
جزو کدام دسته هستیم
من دسته دوم بودم که تضاد میومد میدونستم و دنبال راه حل بودم ولی با ذهن خودم
راه حلی پیدا کنم و با سختی درآمدی بیاد
و دوباره بعد مدتی سختی دیگه به اشکال مختلف میومد
می دونید چیه من شاگرد زرنگی نیستم
تصویر سازی رو گاهی برعکس انجام میدادم و گاهی اصلا انجام ندادم
تضاد اومد و من گفتم رو خدا حساب میکنم ولی خودمم تلاش کردم حل کنم
و روز به روز تضادها سخت تر شد
اره تو مسله رفتار هم باید بگم خیلی بهتر شدم
و افکار منفی رو پاک کردم
ولی تو تضادها که میشه فقط تلاش میکنم
اما الان یکماه هستم که سخت روی خودم و هدایتم دارم کار میکنم و گاهی به فایلهای میرسم که تعجب میکنم چرا قبلا یا نشنیدم یا عمل نکردم
دوستان این مجموعه گنج است ولی بدانید هم لیاقت خواندن و شنیدن میخوایم و هم اراده عمل به آگاهی ها
خدایا ما رو در راه رسیدن به آگاهی و عمل به آن هدایت و راهنمایی کن
شاد و موفق و پیروز باشید
استاد عزیزم و هم فرکانسی های من سلام🌱⚘
استاد دقیقا من هم با یک تضاد در زندگیم مواجه شدم که باعث شد مسیرم رو عوض کنم و از این بابات راضیم.
من تا ۱۸ سالگی تحت حمایت بابام بودم ولی ایشون هم به سختی بهم پول میداد و با حساب کتاب و خساست این باعث میشد من عصبی بشم از اینک چرا استقلال ندارم چرا بهم پول نمیده من ۱۷ سالمه سر هر چی حساب میکشه ازم و حرص میخوردم تا اینکه تلاشمو کردم که کنکور تو رشته مورد علاقم قبول بشم و کارمند بشم و وابسته نباشم تا اینک من موفق شدم دبیر بشم تو رشته مورد علاقم و حقوق ماهیانه دریافت کنم و ولی انقدر ذهنم محدود بود باز هم میخواستم حقوق خودم رو پس انداز کنم و باز از بابام پول تو حیبی و لباس بگیرم تا اینک بابام کلا خرید لباس و وسیله رو گذاش فهده خودم و حمایتم نکرد از اینجا من مستقل شدم و با درامد خودم نه تنها هر چی میخوام میخرم بلکه کلیم ثروتمندم و توانگر چون ترس از دست دادن کمبود ندارم چون هر روز برای من روز جدید و پر از راه های ثروتمند تر شدنه و از این بابت از خدای خودم سپاسگزارم که هر روز من رو کمک میکنه که بهتر از دیروزم باشم🙏
با آرزوی عشق ثروت سلامتی⚘
سلام عزیزان❤️
چقدر این گفتگوها عالی ست
بینظیره
واقعا سرشار از نکات عالی و هدایتگر هست
صحبتهای استاد و همه ی دوستان فوق العاده ست
سپاسگزارم از پروردگار مهربان ،استاد عزیز،وهمه ی دوستان ،مخصوصا سپیده عزیز.
پیشنهاد می کنم همه ی دوستان گفتگوهای کلاب هاوس رو گوش بدند❤️😊🙏🌹
سلام به شما استاد عزیز و بزرگوار و مریم جان همیشه همراه و دوست داشتنی .
واقعا نمی دونم چطور خدا رو شکر کنم و از شما تشکر کنم که این گفتگوها رو ترتیب می دین و اینها هم هدایت و نشانه است برای ما که مسیرمونو گم نکنیم و با اراده و ایمان بیشتر ادامه بدیم . واقعا شگفت انگیزه برام که دقیقا جواب سوال من بود این گفتگو .چون همین امروز به یک سردرگمی رسیده بودم که رسالتم چیه . چه باید بکنم و دنبال سوال و نشانه از خدا بودم که منو هدایت کنه که از کرخی و یکنواختی در بیام . من علاوه بر پیگیری فایلها و آموزه های شما در دو سال اخیر . مدتی هم هست شروع کردم روی درونم کار کردن و خیلی چیزها هست که دایما در حال شکرگزاری هستم و تقریبا می شه گفت اوضاع زندگی برام بد نیست . ولی احساس می کنم باید کار خاصی انجام بدم و پیشرفت بیشتری بکنم .چون مطمئن هستم به یک هزارم از خواسته هام هنوز نرسیدم و این حاات سکون به ظاهر خوب منو راضی نمی کنه و این گفتگو که باز هم هدایتی باز کردم این فایلو خیلی برام حرف داشت و نشانه بود . قطعا به زودی منم جزء افرادی خواهم بود که با شما در مورد موفقبتهام صحبت می کنم ….عاشقتونم .همیشه پایدار و در اوج باشید 🙏🙏🙏💖💖💖⭐⭐⭐⭐👸
چقدر من سپاس گزار شدم برای این ابزار واقعا عاشق این سلسله برنامه شدم که استاد با بچه ها در کلاب هئوس برگزار می کنند عاشقتونم:) هیییچ چیز بیشتر از نتایج و صحبت و نشون دادن اینکه ببین این همه دوست دارن تلاش می کنند و نتیجه میگیرند
“پس میشود”
واقعا قدرتمندترین ابزار برای شکستن یخ ذهن منطقیمونه
بازهم سپاس گزارم از خداوند و از شما به عنوان دستی از دست های خداوند
سلام به همگی😍
استاد عزیزم، میخواستم مثل همیشه توی دفترم بنویسم ولی دلم نیومد، یه حسی بهم گفت اینجا بنویسم نتیجه ی قشنگتری داره😃
من سریع میرم سر اصل مطلب که تمرکزم حفظ بشه
استاد عزیزم، چند وقتیه که دارم با فوکوس بیشتری روی زندگیم و رویدادهاش کار میکنم، و اخیرا توی روابطم به چالش هایی خورده بودم که توی کامنتای قبلی و دوره ی عزت نفس شرحش مفصل هست…
بطور خلاصه من با باور های عالی شخصی رو ناخودآگاه جذب کردم که به معنای واقعی همه چیز تمام بود، و بعد باور عدم لیاقت منو هی ازین شخص دور میکرد، دوباره بازگشت دوباره دوری، و این سیکل مدام تکرار میشد.
من وقتی باز به رابطه برگشتم که دوره ی عزت نفس رو یک بار کامل گذرونده بودم و نتایج شگفت انگیز بود. الان بعد از یک ماه و نیم، میخوام قبل از چکش خوردن از جهان خودمو عوض کنم و بهتر و بهتر بشم ، چون از دیروز یه حسی بهم گفت مریم، یواش یواش داری راکد میشی و این نشونه ی خوبی برای تغییرها. استاد این فایل و نوشته ی فایل سفر بدور آمریکا قسمت ۸۴ که نشانه ی امروزم بودن مثل معجزه هستن برای من.
دلیلی که متوجه تغییر شدم این بود که سنسور هام دوباره بخاطر باور عدم لیاقت بهم هشدار دادن، امروز کلا توی فکر شریک عاطفیم بودم و اینکه چرا وقتی اون اینقدر خوبه و خودش میخواد یه سری کارهارو برای من با جون و دل انجام بده من رد میکنم؟ و بعد احساسای بد شروع شدن، کار رسید به گریه و بعدش بشکن! باید تغییر کرد، پاشو بسترش مریم
خب، سری قبل من بخاطر اینکه روی خودم کار کنم عقب کشیدم، اما اینبار من دیگه شاگرد رسمی استادم، اینبار تعهد دادم، اینبار وقت عمل به دانسته هاست و به جای رها کردن رابطه باید بسازمش، نه بخاطر اون شخص، بخاطر خودم، چون اگر با این آدم درست نشه و من رابطه ی دیگه ای رو شروع کنم، شاید آدمش عوض بشه ولی نتیجه همینه
پس من بسم الله میگم و شروع میکنم به ساختن💪
با رمزِ «اون و نتیجه رو رها کن و فقط روی خودت و الهاماتی کار کن » 🤩💪
استاد از خداوند هدایت خواستم، و خدای سریع الجواب پاسخم رو داد، نشونه هارو بهم نشون میده. مثل همین که توی فایل گفتین کسایی هستن که از بچگی کنار دست پدرشون کار کردن و الان توی ۲۰ سالگی یه شرکت و کارخونه رو مدیریت میکنن، دقیقا ویژگی های شریک عاطفی من هست؛ من فهمیدم خدای مهربونم این دوست رو برای من فرستاد تا ازش چیز یاد بگیرم، تا الگوی من باشه توی خیلی از زمینه ها، تا عالی بودن در تقریبا همه ی جنبه ها برام منطقی و عادی بشه. پس من چرا این دست خدارو ول کنم و بخوام برم از صفر شروع کنم؟! وقتی خداوند خودش با عشق این موقعیت رو بهم هدیه داده❤️ پس منم با عشق میپذیرمش، قبول میکنم که این من بودم که تا همینجای نتایج عالیمو کسب کردم و تلاش میکنم تا بقیشم به لطف الله عالی و عالیتر بسازم و برم جلو💪❤️
خدای مهربونم شکرت بابت ویژگی های فوق العاده ای که در من قرار دادی. بابت ایمانم به تو، شناخت تو، باور های سازندم، بابت تلاشم برای هماهنگی روح و جسمم، بابت زیبایی روح و جسمم، بابت تاثیر گذاریم
خدایا شکرت که شریک عاطفیم ویژگی های فوق العاده دوست داشتنی رو داره، شکرت که خوش اخلاقه، شکرت که مستقله، شکرت که ندونسته به قانون عمل میکنه، شکرت که عشق واقعی و باهم بودنِ از روی آزادی بینمون هست، خدایا شکرت بابت این نعمت هایی که به من عطا میکنی❤️
خدایا شکرت که دوره ی عزت نفس رو دارم، شکرت که فایل های استاد رو میبینم و هدایتم میکنی، شکرت که قلبمو آروم و مطمئن میکنی، پروردگارم شکرت که همیشه هستی و قلبم با یاد تو آرام میگیره❤️
و هذه من فضل ربی❤️👑
عاشقتونم در پناه رب العالمین شاد و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین❤️
بنام خداوند یکتا
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر بانو شایسته گل
سلام بر دوستان عزیزم
چقدر این بحث تغییر مصادف شده با نگرش این روزهای من
اول از همه بگم که استاد عزیزم ممنونم که این جلسه رو با این موضوع هدایتگونه انتخاب کردید و چه نتاااااایجی تا الان رقم خورده چقدرر آگاهییییی و خدا میدونه در آینده چه شودددد.
اصلا برای من فضای سایت از وقتی که این ایده ی خداوند توسط شما استاد عزیزم اجرا شده، خیلی متفاوت شده انگار دکمه توربو سایت زده شده همینجووووری بمب بمب پشت سر هم.انقدر آگاهی و تجربه هست که انتهایی نداره خدایا شکرت.
خب از تجربیات خودم از تغییر بصورت خلاصه و مفید میگم:
حدود 7 8 سالی میشه که من کم کم با تضادهایی که بهشون میخواستم بر بخورم تصمیم به تغییر گرفتم.تضادهایی که میدونستم اگر همین روند رو پیش برم من هم زندگیم دقیقا مثل بقیه آدما میشه که هر روز جلوی من می نالیدن بخاطر موضوعات مختلف.اون موقع ایده ای نداشتم برای تغییر و بعد تصمیم گرفتم به مطالعه مباحث مختلف از نویسندگان خارجی. منی که اصلاااا اهل اینجور کتابها نبودم ولی حس میکردم که باید انجامش بدم.شروع کردم و ادامه دادم و کم کم با قانون جذب و مبحث ضمیر ناخودآگاه آشنا شدم و بعدش اوضاع یکم بهتر شد.تا اینکه این مباحث قانون جذب رو بیشتر پیگیر بودم و با هدایت الله به قرآن هدایت شدم و حس میکردم رد پایی از قانون جذب باید درش باشهو در همین حین بووووم با خانواده عباس منشی ها آشنا شدم و اولش نفممیدم چی شده ولی یکم بعد گرفتم چی شد.خلاصه در این چند سال واقعا دنبال تغییر بودم و سعی میکردم نگرشم رو به زندگی رفته رفته بهتر کنم.تقریبا جز آدمهایی بودم که دوست داشتن هی رشد کنن ولی یکم دیر این نکرش در من ایجاد شد چون من جز افرادی بودم که فقط روی ساپورت خانواده حساب میکرد و به خودش اعتمادی نداشت و حتی به خدای خودش.
خلاصه الان یک سال و نیم هست که وارد این سایت شدم و سعی کردم باز به همون منوال قدم قدم پیش برم یه جاهایی کند بودم و خیلی جاها هم بخاطر عدم درک قانون تکامل عجله کردم و تهش افسردگی و نا امیدی به همراه داشت برام. نتایج مالی خاصی نگرفتم و هنوز استقلال مالی ندارم که در ادامه دلیلش رو هم میگم.ولی میخوام بگم که به نظر خودم خیلی خوب پیش رفتم و هر روز بطور خودکار خودم رو می افزایم که البته الله داره هدایت میکنه و تقریبا هر روز ازش درخواست هایی رو دارم و اگر عجله نکنم به راحتی پاسخش رو دریافت میکنو خدایا شکرت.من هم مثل خیلی ها نتیجه رو فقط نتایج مالی میدونستم و همین فکر باعث شد بارها و بارها از مسیر صراط المستقیم خارج بشم و زمین بخورم و گریه کنم اما باز بلند شدم و از خدا کمک خواستم که خودمو جمع کنم و به مسیر برگردم.
در اینجا میخوام تجربه شخصی خودم رو از تغییر واضح تر بگم.خیلی اوقات ما دوست داریم تغییر کنیم اما بخاطر اهرم رنج و لذت نمیتونیم. چرا؟؟؟؟
چون اهرم در ذهن ما جابه جا قرار گرفته تغییر در ذهن ما مساوی ست با رنج کشیدن به عنوان مثال:
من بشدت دوست داشتم استقلال مالی داشته باشم و برای اینکه قانون تکامل رو رعایت کرده باشم میگفتم هر درآمدی باشه می پذیرم و انتظاری ندارم یک شبه شرایط مالیم بخ کلی عوض بشه.اما میدیم که براش ذوق و شوقی ندارم، چون کار کردن و بطور کلی شغل داشتن در ذهن من مساوی بود با رنج کشیدن و تو خونه موندن و به اصطلاح کار کردن روی باورها مساوی بود با لذت (بخاطر گذشته این اهرم اینجوری در ذهن من نقش بسته بود).این اهرم باعث شده بود استقلال مالی رو بخوام اما بطور ناخودآگاه ازش فرار کنم.مثلا وقتی شرایط کاری پیش میومد و بعدش بهم میخورد یجوری خوشحال میشدم و میگفتم آخیش خطر رفع شد….این دلیل اصلی نداشتن استقلال مالی برای من بوده
اینو گفتم که بگم خیلی مواقع ما دوست داریم تغیر کنیم اما بخاطر اهرمی که بصورت اشتباه در رابطه با اون موضوع خاص در ذهنمون نقش بسته ناخودآگاه از تغییر فرار میکنیم.این ترمز کهنه رو با هدایت الله چند روزی میشه پیداش کردم و دارم روش کار میکنم و جالبه به همون میزانی که روش کار کردم نشانه ها میان و احساس سبکی عجیبی دارم.این موضوع اهرم رو توضیح دادم چون خیلییییی مبحث مهمی در رابطه با ایجاد تغییرات لازم در زندگیمون هستش و اگر این اهرم نامناسب در ذهن ما قرار گرفته باشه ما نمیتوینم تغییری در شیوه زندگیمون اجرا کنیم و در نتیجه نتایجی هم نخواهیم داشت.اگر تغییر برامون خیلی سخت به نظر میرسه حتما این اهرم رو در ذهن باید چک کرد.من تازه نقش اهرم رو درک کردم و دارم بصورت جدی روش کار میکنم و میدونم اتفاقات خوبی قراره اتفاق بیوفته:))
از دوستان عزیزم بابت کامنت های زیباشون سپاسگذارم و براتون بهترین ها رو ازخدای یکتا آرزومندم.
استاد عزیزم دووست دارم
در پناه الله یکتا باشید
من برم قسمت های بعدی هم ببینم:)))
سلام آقای امیری
ممنونم از کامنتی که گذاشتید. مبحث اهرم که مطرح کردید خیلی برام جالب بود و حقیقتش تلنگری در من خورد که دقیقا انگار من هم همین جای کارم ایراد داره. البته که من با خودم میگم دوست دارم کاری داشته باشم اصلا مربوط به همین موضوع. طوری که در سایت باشم و رو خودم کار کنم و به نوعی بتونم در همین راستا خدمتی بکنم و عملا کاری با درآمد داشته باشم.
در کل سوالی که از خدمتتون داشتم اینه : امکانش هست بیشتر این قضیه رو باز کنید که چطور رو این جابه جایی اهرم ها کار می کنید؟
ممنون میشم در صورت امکان بفرمایید
سلام استاد
حیف شد چون اهل این سوشال نت ورک ها نیسم
وگرنه ما هم کلی نتایج گرفتیم از این مباحث هدایتی زیبا
با توجه به تصمیم جدی بنده برای مهاجرت دردآینده به فلوریدا ایشالله یه روز حضوری مفصل با هم صحبت میکنیم
هر جا هستید همیشه شاد و پایدار باشید استاد عزیر
سلامدوست عزیز
خب میتونید همینجا از موفقیتاتون بنویسید خیلیا هستن از جمله خودمکه کامنتای سایتو میخونیم و کلی انگیزه میگیریم
موفق باشید