گفتگو با دوستان 10 | مفهوم "صبر" - صفحه 1

153 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا ام گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    سلام بر استادِ نازنین و مریم جان

    خدارو هزار بار شکر چقدر این نوع فایلتون در بهبود مسیری که هستیم کمک کننده است

    سپاس از استاد پرانرژی و پرتوان که انقدر خالصانه وقت میگذارند و کلی آگاهی خالص منتقل میکنن

    سپاس از دوستان مهربان و خوش صحبت که انقدر زیبا و پر انرژی تجربیاتشونو اشتراک گذاشتن و چقدر شنیدن تجربیات دوستان لذت بخشه و حس خوب داره …

    در خصوص بحث سپاس گزاری که فرمودید و اینکه ممکنه بعد از مدتی ناسپاس بشیم و اصلا فراموش کنیم یه موقعی همین که بهش رسیدیم یه خواسته بوده ولی حالا خیلی عادی و طبیعی هست و خیلی سپاسگزار نیستیم

    در این مورد من حداقل سعی کردم که یادم نره از کجا اومدم

    و شروع کردم

    و به یاری الله به جاهای خوبی که خواهم رسید و فراموش نکنم

    بعد از ۲ماه از آشناییم با شما و سایت تون بواسطه فایلهایی که گوش دادم شروع کردم به نوشتن

    یه فایل بود که اسمش واقعا یادم نیست استاد در اون فایل خواستن که هرچیزی که دارید رو بنویسید و بعد از ۶ ماه برید مقایسه کنید و ببینید چقدر تغییر داشتید

    من چون واقعا از خدا خواسته بودم که منو هدایت کنه و حالا در مسیری بودم که خیلی حس خوبی داشتم تصمیم گرفتم عمل کنم و فقط یه بیننده و حالا برم ببینم چی میشه نباشم

    شروع کردم به نوشتن، از دارایی مالی نوشتم هر آنچه که داشتم

    از روابطم نوشتم

    از سلامتی نوشتم

    از معنویت نوشتم

    و به خودم نمره دادم

    استاد من نتونستم تحمل کنم ۶ ماه بعد برم تغییراتم ببینم بعد ۳ ماه خودم از تغییراتم و چیزهایی که نوشته بودم هنگ بودم منگ بودم….خدای من این ندا چی شده تازه من نه محصولی تهیه کرده بودم که آگاهی هام بالا رفته باشه، نه مدت طولانی شده بود

    فقط من فایلهای دانلودی رو مدام و مدام گوش میدادم

    خدای من خدای مهربانم چقدر مهربانی و چقدر این دست تو روی زمین بیتظیره…مگه میشه…مگه داریم این همه تغییرات اونم در عرض ۳ ماه الله اکبر 😁🤩

    استاد قانع نشدم وقتی دیدم که این جوری روی من تاثیر گذاشته از خدا بیشتر خواستم و قول دادم متعهد تر بشم

    هدایت شدم به فایل چگونه درآمد خود را در یکسال ۳ برابر یا بیشتر کنید

    استاد متعهدانه نوشتم و باور داشتم ….

    استاد هر اتفاق خوبی افتاد زبانم جز به شکرگزاری و سپاس گزاری نچرخید

    انقدر این مسیر لذت بخش و هیجان انگیز هست که هرروز یه نیرو درونی منو هُل میده و هر روز برای شنیدن و درک کردن و بودن این مسیر یه نیرو بینظیر در من شکل میگیره

    انقدر حس و حال خوبی از بودن در اینجا و این دنیا جدید دارم که حاضر نیستم با هیچ چیزی عوض کنم

    لذتم از زندگی خیلی بیشتر شده شاید اوایل با باور ثروتمند شدن و این مسایل ترغیب شدم ولی مدتی هست آرامش و حال خوبی که دارم و هر روز بیشتر میشه منو بیشتر حریص میکنه که با قدرت در این مسیر بمونم

    نمیگم این مدت خیلی همه چیز رو متوجه شدم ولی به اندازه یی که متوحه شدم زندگی زیبا شده برام

    من به راحتی از یه زیبایی دیگه رد نمیشم و کلی تماشا میکنم و سپاس گزاری میکنم

    من براحتی از کنار نشانه هایی که حتی کوچیک در مسیرم قرار میگیره نمیگذرم

    استاد یه کم دقیق تر شدم و مدام به ذهنم تکرار میکنم ببین اینم یه نشونه …هر نشانه رو به ذهنم تکرار میکنم که مقاومت شو بشکنم

    مثلا یکی از همکارهام یک تصادف خیلی بد کرد گفتم بزار بپرسم ببینم خودش علت تصادفش رو از چی میدونه…گفتم چی شد تصادف کردی؟ این مدت فکر بد و نامناسب نسبت به ماشینت داشتی؟

    جوابش خیلی خوب بود گفت شاید باورت نشه دقیقا یک هفته تمام به این فکر میکردم ترمز ماشین ۲۰۶ خوب عمل نمیکنه و دقیقا همین ترمز نگرفتنش یه جا منو گیر میندازه…گفت من سرعتی هم نداشتم ولی دقیقا همون فکرم شد و ترمزم عمل نکرد و تصادفم باعث شد ماشین خودم که نابود شد ۶تا ماشینم خسارت زدم انقدر که این فکر رو کردم تا بالاخره سرم اومد

    استاد این بنده خدا با قانون آشنا نیست ولی من که قانون رو دارم درک میکنم جواب رو گرفتم و قانون رو برای خودم تکرار کردم و به ذهنم هی تلنگر زدم که ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و ….

    من خالق زندگی خودم هستم….

    احساس خوب اتفاق خوب ، احساس بد اتفاق بد

    و…..

    استاد جان واقعا قانون و این جهان کار خودش رو به نحو احسن انجام میده

    برادر من از قانون هیچی نمیدونه ولی ناآگاهانه داره اجرا میکنه ، برادرم یک شرکت زد و خیلی قدم قدم و پروژه های کوچیک شروع کرد کارش رو و الان قراردادهای خیلی خوب و عالی میبنده…و هربار که قرارداد جدید میبنده میگه از این بهترم میشه و درآمد ماه من بالاتر از این هم میشه…

    و واقعا داره این جهان براش انجام میده…

    برادر من قانون رو آگاه نیست ولی من که در این مسیرم میبینم و الله اکبر …

    این قانون و این خدای بینظیر و اینکه این جهان مثل آینه عمل میکنه را دارم همه جا میبینم و بهم مدام اثبات میشه و هی منو ثابت قدم تر میکنه و با اراده تر برای بودن در این مسیر

    درباره خودم بخواهم بگم من خیلی زیاد مقاومت داشتم که کامنت بگذارم ولی یه جا به خودم گفتم من که این همه دارم روی خودم کار میکنم این چه مقاومت مسخره یی هست که دارم و باید بنویسم باید رد پا از این روزها باشه برای من …برای روزها و سالهای بعد که برگردم و بیام ببینم و به خودم یادآوری کنم

    رها شدم و هر فایلی بود بدون مقاومت شروع کردم به نوشتن و نوشتن و هرچی می نویسم دلم میخواهد بازم بنویسم و مدام تکرار کنم برای خودم

    جز کامنت که میگذارم با تعهد تمرینهای دوره ها رو انجام میدم و کلی حس خوبی میگیرم و خیلی نوشتن داره بهم کمک میکنه

    و شک ندارم مثل همون مثال شما که یه دانه میکاریم و آب میدیم و نور و کود و … و ممکنه اول خیلی نتیجه یی از دانه که کاشتیم نبینیم ولی اون داره رشد میکنه و داره تکامل شو طی میکنه…

    منم همینم دارم به خودم نور میرسونم آگاهی خالص شما رو میرسونم و از عمق وجودم تغییرات رو شکل بدم و نتایج آینده من گواه کار کردن من در این مسیر خواهد بود شک ندارم شک ندارم و به صبور بودن در این مسیر

    و نتیجه این مدت من حال بسیار خوب من و آرامش و حالِ دِل خوب من هست🤩😍

    البته که خیلی زیاد دستاورد داشتم ۴۱۰ روز …که خودم مدام برای خودم تکرار میکنم و سپاس گزاری میکنم از این خدای بینظیر😍

    استاد جان چقدرررر لذت بردم وقتی داستان دیدن تخم مرغها رو گفتید و خواسته یی که به جهان دادید و در این مسیر قدم برداشتید و مدام تکامل شکل گرفت و دیدید اون خواسته تون رو…و البته ما هم در این مسیر در کنار شما بودیم و تماشا کردیم که چطور این باور رو ایجاد کردید و ساختید و طی کردید تکامل رو…بله استاد جان این تجربیات و این زندگی شما درسهایی میده که حداقل من به قدر درکم دارم میفهمم و سعی میکنم بهتر از بهتر باشم و آهسته و پیوسته باشم در این مسیر بینظیر😍😍😍

    قانون تکامل😍😍😍 باوری که عمل نیاورد حرف مفت است😍😍

    چقدر این دنیا زیباست و چقدرررر نعمت فراوان است…خدای من چقدرررر تخم مرغ اخه😍😍😍😍 خدایا شکرت چشممون رو روشن کردی به این همه نعمت 😍

    استاد جان چقدر زیبا در یکی از فایلهاتون گفتید جهان مثل آینه عمل میکند و شما اون جعبه تخم مرغ رو در یک فایل دیدید حالا بیشتر از اون رو هم دارید تجربه میکتید و ما داریم میبینیم …. اونم از این مرغ های بینظیرتون که چقدر شیطون و ماه اند…. نوش جونتون این همه نعمت و زیبایی بی حد😍😍😍😍😍

    چشم و دل من که سیر نمیشه و مدام میخوام بشنوم از شما، تجربیاتتون و هر آنچه که به زبان شما جاری میشه که منو حریص تر میکنه برای کلمات بعدی شما🤩🤩😍😍

    سپاس از شما استادِ نازنینم و مریم عزیزم😍😍😍

    مریم جان در خیلی از فایلها نیستید ولی گرمای وجودتون رو کاملا حس میکنم …شما بینظیرترین بانو هستید بانوی مهربان😍😍😍😍

    در پناه رب😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  2. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1657 روز

    به خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربون

    چقدر ذوق میکنم میبینم روی صفحه سایت یه صفحه جدید کلی درسهای جدید از زندگی و قوانینش قرار گرفته… قوانینی که همیشه ثابت هستند و من هم هستم که هر روز که بیدار میشم دوست دارم بهتر باشم خدایا صد هزار مرتبه شکرت که استاد در مسیر زندگی ما قرار گرفت و ما به خودشناسی رسیدیم به درک اینکه همه چیز از درون تو هست اینکه تو باید بخوای تو باید حرکت کنی تو هستی که میدونی کجا درست میری کجا نادرست هرگز مشکلاتت رو گردن دیگران ننداز

    استاد جانم من سالهاست که موسیقی رو آغاز کردم و در مسیر خیلی با تضادها روبرو شدم ولی از اون عشقی که از سازم در وجودم موج میزد فقط اشک میریختم و به مو میرسیدم ولی پاره نمیشد والان بعد از شاید ۷ سال دارم به گذشته که فکر میکنم اگر اون تضاد بود من هرگز اون خواسته رو نداشتم و به محیط امن خودم همون شهر همون استاد راضی بودم ولی اون موقع درک نمیکردم و می گفتم اخه چرا من و گریه میکنم میگفتم خدایا تو میدونی چقدر سازم رو صداشون دوست دارم که اگر ۵ ۶ ساعت پشتت بشینم نمیفهمم بدنم خشک شده اخه چرا این میشه این مسئله ها بوجود میان

    الهی صد هزار مرتبه شکرت وارد سایت شدم اول از طریق همسرم همون سالها

    و فهمیدم درک کردم که امید و صبر قطعا پاداش داره خداوند بشارت داده به صابرین والبشر الصابرین به کسانی به قول شما استاد صبورند

    ما باید اجازه بدیم دست خدا رو باز بزاریم تا هدایتمون کند همون مسیر هدایت کلی تکامل میخواد که باید طی کنم…

    بعد از کلی داستانها که همش درس داشت واقعا درس داشت به تهران به بزرگترین استاد موسیقی ایران در رشته خودم سنتور هدایت شدم که همون استاد هم ۳ بار رفتم تست دادم و ازم پرسید اگر صد بار ردت کنم چیکار میکنی گریه شدم گفتم بازم میام من یه دیونه عاشقم..

    و الان با افتخار ۲سال ونیم نزد ایشانم که اگر ادامه نمیدادم این جایگاه نداشتم خدایا شکرت

    و آرزو دارم یه روزی بهترین کنسرت ها رو برگزار کنم و اگر استاد من این کار رو در برلین انجام داده پس من هم میتوانم و فقط باید با عشق و امید و ایمان و صبر ادامه دهم و باید از این مسیر از تک تک نت های که مینوازم لذت ببرم همین …

    زندگی به نظر من احساس خوب در لحظه است با خودم هماهنگ باشم و عشق بورزم به اطرافیانم به جایگاه م به شهرم به خانواده ام به هر آنچه که دارم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    انسان به قول استاد عزیزم از ریشه نسیان میاد و فراموش کار یادش میره از کجا به کجا رسیده به خودم یاد آور بشم همیشه که تو یه قطعه ساده چقدر سخت بود برات …

    الان داری ۷ ۸ صفحه نت رو بی وقفه میزنی..

    خدایا به خاطر قدرتی که در دستانم نهادی شکرت

    استاد جانم مریم جان با تمام وجودم دوستون دارم

    حالم خیلی خوب عالی هستم شما بی نظیرید ازتون سپاسگزارم بی نهایت 🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    سلام و درود

    سپاسگذار خداوندم که در این مسیر 6 ماهه با شما هم قدم شدم.

    بسیار سپاسگذارم از استاد خوبم و مریم جان😍

    من هنوز نتونستم از سایت شما خریدی داشته باشم اما هر روز هر چقدر که بتونم 6ساعت حداقل گوش میدم و از یسری از دوستانم هم که کار کردن کمک میگیرم برای درک بیشتر خیلی مسایل با اینکه توانایی خرید از سایت رو هنوز هم ندارم.

    اما ایمان دارم بزودی خیلی از اونها رو میخرم و من قبول کردم این یک مسیره که نیاز به تکامل داره. بنده 40 سالمه و توی این مسیر خیلی از گفتگوها به من انرژی ماندن… صبر و تمرینات عملی بیشتر به سمت خواسته هام رو میده

    مثل خیلی از دوستان عزیزم که در این مسیر قدم گذاشتن صبر داشتن تمرین کردن و نتایج دلخواهشون رو گرفتن.

    من از این همه شور هیجان به وجد میام و هر روزبیشتر تلاش میکنم.

    من یه آتلیه عکاسی دارم 3 بار ورشکستگی های میلیاردی داشتم که به خاطر درک نکردن قوانین بوده و گوش نکردن به الهامات و عجول بودن برای رسیدن، پارسال از خداآگاهی خواستم نوشتم و نا امید از خودم در اون لحظه لای قران گذاشتم. شاید هیچ کسی در اطرافم نبود، پر بودم از باورهای غلط و پر بودم از امتحانات و نتایج اشتباه و این تضاد ها رو نادیده گرفتم.

    من مشاوره‌ها ی شغلی زیادی رو گذروندم و اگر کسی هم به من نشانه ای نشان میداد میرفتم. شغلهای زیادی رو در کنار هنرم برای تامین زندگیم یاد گرفتم. اما چون عاشق این شغل بودم و هستم 22 سال هست که صبورانه دارم کار میکنم.

    خیلی از مسیرها رو قبلا اشتباه رفتم وخیلی باورهای غلط داشتم مثل اینکه هنرمندها همیشه در امد درستی از هنرشون ندارن

    و چون این باور رو خیلی از حتی اساتید در این مسیر داشتن فکر میکردم همینه دیگه

    اصلا فکر میکردم زندگی همینه دیگه…

    اما توی این 6 ماه در برابر اون 22 سال خیلی نتایج متفاوت تر بوده خیلی از خواسته هام رنگشون پر رنگتر شده با دانستن این آگاهی‌ها . الان اطمینان دارم بزودی مراحل تکامل من نتایج بسیار بزرگی رو بهم نشون میده.

    استاد عزیزم و مریم مهربانم

    نمیدونم چگونه و چطور اما ایمان دارم بزودی میبینمتون چون این یکی از پر رنگترین خواسته هامه من توی این 6 ماه خیلی خیلی زیاد نشانه دیدم که قبلا اصلا توجهی بهشون نداشتم.

    من عاشقتونم چون صبر و حرکت در یک مسیر و تغییر آنها در طول مسیر بنا به شرایط رو الان درک میکنم.

    عجول نبودن و صبر حتی برای سبز شدن یه لوبیا یا تبدیل تخم مرغ به مرغ و تولید تخم مرغ هم نیاز به رد شدن یسری قوانین داره که وقتی درست حرکت کنی به اون نتیجه دلخواه میرسی و اگه در این مسیر مسائلی هم به وجود میاد و تضادی هست انها هم فقط به رشد بیشتر خودمون کمک میکنه.

    دلم میخواد بیشتر و بیشتر در این مسیر ثابت قدم باشم.

    بیشتر بیاموزم، بیشتر بفهمم و درک کنم، صبور باشم و در این مسیر تلاشم رو بیشتر کنم

    تانتایج دلخواهم رو بگیرم.

    من خیلی دوستتون دارم

    عاشق سایتم

    مرا هدایت کن بینظیره😍😍😍😍

    عاشق خدا هستم که انقدر زیبا من رو در این مسیر قرارداد واین مسیر فقط و فقط داره منو آگاهتر میکنه و واین آگاهی ها حتی وقتی مثل دیروز که خیلی روز پر از تضاد رو گذروندم میام و میزنم روی دکمه مرا هدایت کن

    و منو میبره به زندگی در بهشت قسمت 155.

    بی‌شک و ثابت قدمترم میکنه.

    هر چقدر هم بنویسم هر چقدر هم بگویم

    که چقدر شاکر پروردگارم که با همون یبار گفتن که به من آگاهی بده منوبا شما فقط یکماه بعد آشنا کرد کم گفته ام.

    دوستتون دارم 😍

    شما بینظیرین💕

    شما دستانی قدرتمند از سمت خدا برای من هستین و من قدر دانم و شاکرم.

    در پناه خدا پیروزتر

    سلامت تر و ثروتمند تردر دنیا و آخرت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    مدینه گفته:
    مدت عضویت: 2296 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم من از وقتی که با شما همراهم و به عینه به عینه میبینم که هر وقت به شما با حرفای شما پیش رفتم چقدر همه چیز عالی شده و هر وقت کم کاری کردم به عینه شرایط به سمت بد پیش رفته و تلاشم توی این سه سال با این بالا پایین داشتم این بوده که بتونم یه برایند رو به بالایی داشته باشم خداروشکر توی این سه سال نتایج من ارامش بوده صلح با خود بوده که باعث شده انسان هایی با شرایط فوق العاده جذب من بشن و حالا چون صد در صد چیزی ک میخواستم نبودن صبر کردم تا بدست بیارمشون . 23 سال دارم و میدونم ک صبر کنم قطعا فرد دلخواهم رو جذب میکنم . اعتماد به نفس و توانایی هام به سمت عالی پیش رفته و واقعا زندگیم عالی شده منی که دختری بودم که به شدت تحت کنترل خوانوادم بودم و وابسته به اون ها و چون جو خانواده و قومیتی ما طوری هست خانم ها خیلی ازاد نیستن من ازادم چون روی حودم کار کردم وایمان عملی رو هم نشون دادم الان خانوادم منو ازاد میزارن تازه حمایتم هم میکنن از من توی این سن تنها مسافرت کردم به افغانستان سرزمین مادریم و تجربه فوق العاد عالیی داشتم . باور کنین فوق العاده به من خوش گذشت اونجا با وجودی که افغانستان رو دیگه تو دنیا جای داغون و نا امن میشناسن من حتی یک مورد جتی یک مورد رفتار بد یا موقعیت خطری مشاهده نکردم شاید باورتون نشه توی برهه ای رفتم که توی اون منطقه شرایط بدی حاکم شده بود ولی تولحظه ورود وخروج من همه چیز سرجای خودش بود ومن در امنیت کامل بودم با اینکه دختر بودم با اینکه تنها بودم با اینکه توی نا امن ترین جای دنیا بودم حساب کنبن دیگه شرایط چطور بود ولی واقعا خداوند به واسطه ایمانی که داشتم بهش برام سنگ تموم گذاشت نه تنها امنیتم عالی بود بلکه واقعا واقعا بهم خوش گذشت و جزو بهترین تجربیات زندگیم شد . چیزیکه قبلا شاید حتی بهش فکر نمیکردم به واسطه ایمان یه واسطه توکل به واسطه اعتماد به نفس و انجام کار عملی محقق شد . این داستان برای خودم تا چند لحظه قبل یه امر طبیعی بود و واقعا چیز عجیبی نبود اما تو این فایل وقتی در مورد این مسعله که دارایی ها و توانایی ها عادی میشن ولی ما باید به یاد بیاریم و سپاس گذار باشیم اومد تو ذهنم و الان میفهمم که این یک معجزس برای منی که تا قبل به اون صورت تحت فشار خانواده بودم . وزمان چطور شرلیط رو تغییر داد . الان خوب فکر میکنم واقعاا تمام زندگی من پر از این هاست و واقعاا خدا رو شکر میکنم که اینطوری منو حمایت میکنه میدونم که در اینده تجربه مسافرت و مهاجرت با استقلال رو به جاهای دور تر و زیبا تر خواهم داشت و همین طور خدا منو تو افغانستان و تو اون شرایط حفاظت کرد حتما اون جا هم باهامه اصلا نگرانی ندارم از این بابت و واقعا ذوق دارم که کاش زود تر برم و شرایط عالی رو تجربه کنم . برای این هدفم هم هدفگذاری کردم. انشالله با بورس تحصیلی برنامه دارم که بیام بزودی . اینم الان یاد م اومد و جالب بود . من مهاجر هستم توی ایران و از وقتی روی خودم کار کردم واقعا رفتار های نژاد پرستانه ای که قبلا تو کوچه و خیابون توی ایران میدیدم و واقعا واقعا ازار دهنده بود الان خیلی کمتر شده دوستای ایرانی عالی دارم و یکی از استاتید دانشگاهم که الان لس انجلس هست واقعا منو مثل دختر خودش میدونه و بهم مشاوره میده برای مهاجرت تحصیلی از این رو خیلی خوشحالم که من با کا کردن روی خودم روابطمو چقدر عالی پیش بردم و خداوند چه انسان هایی رووارد زندگیم کرده .

    ممنونم استاد از صحبت هاتون و تا فعلا :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2940 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر موضوع این فایل را دوست داشتم ، راستش من خیلی وقته دارم در مورد این صحبتها فکر می کنم یعنی شیطان ذهنم در مسیری که واردش شدم خیلی جنب و جوش میکنه و منو به بیراهه می کشه و تلاش ها و ذوق و شوق منو در مسیر علاقه هام جلوی چشمم بی ارزش جلوه میده ، طوریکه خودم را در حضور خودم شرمنده میکنه ؛ هروقت بخاطر خلق یک اثر از خودم ذوق میکنم فوری ذهنم میاد وسط و میگه خب که چی ؟ گیرم چند روز وقت گذاشتی و یه تابلو کشیدی خب این که نشد ثروت ، این که نشد نتیجه مالی …..

    چند روز پیش قصد داشتم یک بازخورد از خودم در دوره ثروت یک برای شما بنویسم اما بجای نوشتن ، یک شوق درونی در من ایجاد شد که فایلهای جلسات ۲۲تا۲۸ اون محصول را گوش کنم …. فکر می کنم در جلسه ۲۷ بود که شما یک جمله طلایی گفتید که باعث شد قلب من آروم بگیره و با اطمینان به مسیر و با آرامش کارم را ادامه بدم ، استاد شما گفتید « علت اینکه ما محصولات مون را به صورت دوره می فروشیم اینه که باید تمام این آگاهی ها باهم باشه نه اینکه فقط یک قسمتش را قبول کنید و بقیه شو گوش نکنید » استاد این حرف شما یک زنگ در گوش من و یک آرامش عمیق در جانم شد … میدونی چرا استاد … بخاطر اینکه من بخاطر آگاهی های این دوره و تغییر باورهام به یک عالمه نعمت رسیدم ، وقتی هم نعمت های اطرافت زیاد میشه تو به آرامش بیشتری میرسی ، وقتی نعمت ها را با چشم می بینی و با دست لمس میکنی انقدر شور و شوق بهت دست میده که ناخودآگاه مهربان میشی ، امیدوار میشی ، ولی استاد مشکل من این بود که مدام با خودم می گفتم چرا از کار مورد علاقه م اون نتیجه ای که میخوام را نمی گیرم ، من که به نظر خودم دارم حرکت می کنم پس چرا از این کار ، اون‌جوری که میخوام پول در نمیارم اما استاد اون جمله شما که گفتید تمام آگاهی های این جلسات باید باهم باشه ، باعث شد که من اینو بفهمم که باور به فراوانی نعمت باعث جذب اینهمه نعمت در زندگی من شده و وقتی آدم فراوانی را بی قید و شرط باور میکنه دیگه نباید کار داشته باشه که من چطور به این نعمت برخورد کردم ، من که کاری براش نکردم ، کار کردن همون باور کردنه س و باور فراوانی خودش انقدر قدرتمنده که خودش تمام کارها را انجام میده ؛ چرا من باید توانایی های خودم را با قدرت این باور بسنجم و نپذیرم که این باور ، به اندازه ای که در ذهن من شکل میگیره میتونه برام کار کنه !؟! چرا باید به جهان این پیغام را بدم که فراوانی خودش را دریغ کنه و به قدر توانایی های ناچیز من بهم نعمت بده !؟! گاهی یادمون میره که رسالت ما انجام کار مورد علاقه و لذت بردن از خلق کردنه و کار جهان وارد کردن فراوانی در زندگی ماست ، گاهی میخواهیم ذهنمون بشه منبع فراوانی در زندگی مون و همینه که فراوانی وارد زندگی هامون نمیشه چون میخواهیم جای خدا بنشینیم ، چون به جای اینکه فراوانی را در جهان ببینیم ، در مهارت ها و ساعات کاری خودمون می بینیم و اینجاست که هنگ می کنیم …..استاد استاد استاد دلم می خواد انقدر قربون صدقه ت برم ، استاد من و شوهرم هردو مون با حرفهای تو جسارت پیدا کردیم که کار مورد علاقه مون را انجام بدیم ، همسر من میتونم بگم یک استاد در شناخت جوجه و مرغ و خروسه و همیشه ما تو هر خونه ای که بودیم یک عالمه تخم و جوجه و مرغ و خروس داشتیم همیشه هم سر این قضیه من باهاش دعوا داشتم ولی از وقتی با شما آشنا شدم دیگه بهش گیر ندادم و یه مدت بعدش حتی ازش حمایت کردم ، الان هرچند وقت یکبار تخم هامون جوجه میشند انقدر کوچولو و ناز هستند و انقدر سریع در عرض یک روز پا میگیرند و جیک جیک میکنند ، یه چند روز مهمون خونه من هستند بعدش که یکم بزرگ شدند میرند روی پشت بوم و تخم های بعدی میاند ، وای بهشون آب قند میدیم ، حالا دیگه خودم دما را تنظیم میکنم ، دوستشون دارم و اینکه همسرم داره کم کم از این کار پول درمیاره ، یه چند بار توی سایت دیوار آگهی فروش گذاشت و همون روز مشتری اومد و چند تا مرغ و خروس خرید ، حالا هم فک و فامیل زنگ میزنند سفارش جوجه میدند ….. خنده م میگیره استاد ، یه زمانی وکیل بودم و از زمین و زمان خشمگین بودم حالا دارم با جوجه ها حال میکنم و خرید و فروش میکنیم ….

    خب از شیطان ذهنم می گفتم که میگه تنها راه ثروتمند شدن اینه که همین الان از همین یک کاری که تازه هنوز خوب یادش نگرفتی پول بسازی در حالیکه در مدار ثروت آدم از بینهایت ( ای کاش همه مون این بینهایت را باور کنیم ) کانال به پول برخورد میکنه ، به نعمت برخورد میکنه و من اینو وقتی فهمیدم که شما گفتید علت اینکه ما محصولات مون را به صورت دوره می فروشیم همینه که باید تمام آگاهی ها باهم باشه و نمیشه فقط یکیش را قبول کرد و موفق شد بعدش من فهمیدم که باور فراوانی ، نتیجه ش فراوانیه و در کنار کار کردن روی این باوره که باید مسیر علاقه مون را هم انجام بدیم و نباید من هی بنشینم با ذهنم دو دوتا چهارتا کنم که حالا چجوری از این هنره پول بسازم و بقول قرآن و بقول شما از صابرین نباشم …. بنظر من صابر ، همون کسیه که از تمام آگاهی های یک محصول باهم استفاده میکنه و نمیاد ذهن خودش را فقط با یک جمله که اونم زاییده فعالیت شیطان ذهنشه ، درگیر کنه …. صابر ، اونیه که لذت ها را خلق میکنه و در کنار تمام اون لذت ها ، صبر میکنه ….. صابر ، کسیه مثل دوست مون موفقیت های کوچیک را در ذهن خودش رسانه ای میکنه …. خدا را شکر استاد واقعا خدا را شکر که این فایل برای من در کنار تمام آگاهی های ثروت یک ، تبدیل به یک محصول شد برای من …. بازهم به خودم یادآوری می کنم که آگاهی های یک محصول باید توأم باشه …. و اینکه مثلا من به زعم خودم میخواستم مشرک نباشم بعد روی نعمت هایی که مثلا مامانم یا بابام وارد زندگی مون میکردند زیاد تمرکز نمی کردم ، حتی زیاد نگاهشون هم نمی کردم و فوری تو یخچال و فریزر و کمد ها جاسازی شون میکردم که چشمم بهشون نیفته و مثلا مشرک نشم ، چون ته دلم می گفتم اینا که حاصل دسترنج خودم نیستند ، غافل از اینکه اینها بخاطر باور به فراوانی وارد زندگیم میشه …. الان که می نویسم خنده م میگیره استاد …. شما با فایل توحید عملی ۷ باعث شدید من یک بازنگری روی نعمت های زندگیم داشته باشم و چشم هام را باز کنم و فراوانی را ببینم و شکر کنم و بجای اینکه از خودم بازخورد بدم ، زندگی قشنگم را بازنگری کنم …. و صابر باشم و صابر باشم و با هنرم ذوق کنم و به جوجه ها عشق بورزم …. دیشب یکی شون به دنیا اومد انقدر کوچولو و زبل بود که من فقط یه عالمه به فسقلی بودنش خندیدم …. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
    • -
      سودا مختاری گفته:
      مدت عضویت: 1955 روز

      سلام اندیشه عزیزم من عاشقتونم خیلیییییی زیاد من فکر میکنم تقریبا هر کامنتی که گذاشتید تو فایلهای رایگان و ثروت یک و عزت نفس رو که استاد لایک کرده رو خوندم و با تمام وجودم لذت بردم و درس گرفتم خیلییییییی عالی می نویسید چند روز پیش با خواهرم داشتیم در مورد رسالت صحبت میکردیم و هر دومون دیدگاه متفاوتی داشتیم تا اینکه همون شب من تو رختخواب دراز کشیده بودم و خواهرم داشت کامنتهای ثروت ۱ رو میخوندم رسید به کامنتی که استاد به عنوان کامنت انتخابی زیر اون فایل گذاشته بودند من تو ذهنم تو خواب وبیداری گفتم خدایا رسالت من چیه ؟تا این سوال از ذهنم رد شد خواهرم هدایت شد به اون کامنت و نمیدونی بعد از خوندنش چقدر من و خواهرم چقدررررررلذت بردیم و هر بار کامنت شما ارامش عجیبی به من میده درکتون از قوانین رو خیلی زیاد دوست دارم و هر بار لذت میبرم و دیگه امروز با خوندن این کامنتتون که چقدر نجواهای ذهنی من رو خاموش میکنه خواستم از صمیم قلبم از اعماق وجودم ازتون تشکر کنم و واقعا میگم تحسین بر انگیز هستید دوستون دارم اندیشه عزیزم و میبوسمتون 😙😙😙😙و واقعا از خوندن کامنتهای شما ارامش میگیرم انشا الله در پناه خداوند ثروتمند و سعادتمند و سلامت وشاد در دنیا واخرت باشید عاشقتم که انقدر با خودت در صلحی 😍😍😍😍😚😚😚❤❤❤❤💘💘💘💋💋💋💋

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2940 روز

        سلام عزیزم امیدوارم در آرامش و اعتماد به قوانین خداوند ، باشی

        از اینکه کامنت هام باعث آرامش و احساس خوب در شما و خواهر تون شده بسیار خوشحالم ، راستش اون کامنت جلسه 15 ثروت یک به حدی الهامی بود که خودم هروقت می خونمش یک نکته جدید ازش می فهمم ، گاهی باورم نمیشه که خودم نوشتمش و هربار وقتی جملاتش را می خونم آگاهی های بیشتری دریافت میکنم … هرچقدر از محدویت های ذهن بیشتر رها بشیم به موضوع رسالت بیشتر پی می بریم ، ذهن همیشه پول را معیار قرار میده اما اگر باور کنیم که با عمل به هر ایده الهامی و هرکاری که در لحظه دوستش داریم ، میتونیم نعمت های فراوانی جذب کنیم و این جذب نعمت با تعریف ذهنی ما از ثروت زمین تا آسمان فرق داره ، اون وقت بهتر میتونیم رسالت را از شغل یا هر موضوع دیگری تشخیص بدیم …. بازهم از تحسین شما سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پرس گفته:
      مدت عضویت: 2139 روز

      سلام خانم اندیشه بزرگوار من پیامتون رو کامل خوندم و خیلی برام جالب بود و اینکه من خیلی عجیب بود برام و نمیدونم چی بگم و اینکه من ااااا خییییلیی وقت بود منتظرتون بودم تا یک سوال مهم رو ازتون بپرسم و الان مطمعن شدم جوابش دست شماست و لطفا توضیح بدید برام چون واقعا بهش نیاز دارم و اینکه مم دقیقا باشما هماهنگ بودم و البته یک آرامش خاصی دارم و الان آرامش دارم و….. و اینکه میدونم این دوره زمانه زیاد وفت نیست ولی ممنون میشم جواب بدید بهم و اینکه من واقعا تحسین میکنم هم شما و هم همسرتون که پیگیر علاقتون شدید و اینکه من یک نمونه مورد مثل شما دارم و البته یکم موردم فرق میکنه و اینکه من ممنون میشم کمکم بکنید راستی قبلا هم بهتون پیام دادم ولی خب دیر دستتون میرسه و میدونم اینجا بهتره و من فایل رو هم گوش کردم بهش البته اما میخوام از شما هم سوال بکنم و راستی یادم رفت معرفی بکنم پارسا هستم و ۱۸ ساله و ۷۰ روز دیگه کنکور تجربی دارم و اینکه یکم گنگم و….. من چندتا از پیام های شمارو دنبال و ازشون اسکرین هم گرفتم و…. یکم تعجب کردم که گفتید رفتید دنبال هنر و قبلا وکیل بودید و من میدونستم ولی فکر نمیکردم دیگه نیستید و چون گفته بودید خودتون رو علاقه مند کرده بودید و بهترم شده بود وضعتون و…..

      از خودم یکم بگم من از وقتی یادمه بهترین شاگرد بودم و همش درس میخوندم و کار و سرگرمیم درس خوندن بود و اینکه از مسیرم راضی و لذت میبردم نمیدونم پیام های قبلیم رو خوندید یا نه ولی باید بگم که من افتخارات زیادی هم دارم مثلا تیزهوشان و نمونه دولتی اول شدم و المپیاد ریاضی و علوم مقام داشتم و قرآنی و…. و خیلی مقام درسی و مخصوصا مقام درسی مدرسه ای و علمی و به نظر خودمم با توجه به خودشناسی عالییی که از خودم دارم علم بهترینه برای من و عاشق مستندات علمی و…. همیشه شاد و خوشحال در مسیرم بودم و همیشه پیشرفتم داشتم واقعا تا اینکه بعد از تیزهوشان در آوردم در سال دهم به یک تضاد خوردم و قدم بود که به دلیلی دیگه رشد نمیکرد و…. داستانش مفصله و اینکه من چون بزرگترین ارزویی که تا الان داشتم قد بلند بوده من اصلا کوتاه نیومدم و ۴ ماه سپاس گزاری و ۳ دکتر ما متد جدید که یکیشون میخواد به ثبت برسونه روشش رو هدایت شدم و الان ۱۸۳ و میخوام تا ۱۹۵ برم و اونموقعا اصلا آرامش نداشتم و یکی این بودش و البته وقتی وارد قانون جذب شدم کلی اذیتم شدم و مثلا شکاک شدم و حال بد و….. و قاطی میکردم و مثلا فکر میکردم هرکاری با باور میتونم بکنم و بال در بیارم و… و وقتی فهمیدم اینطور نمیشه فهمیدم که در قوانین طبیعت کاری نمیشه کرد ولی با باور میشه کار های طبیعی و کرد مثلا من گفتم باور دارم که درس نخونم و نمره بیارم یا مثلا رفتار متوسطی داشته باشم ولی بقیه بی هیچ دلیلی عاشقم بشن یا من فقط کافیه تو رشته پزشکی برای خارج که دوست داشتم درس بخونم و فقط کافیه درس بخونم و هیچ کاری نکنم و خدا ۱۲۰۰۰هزار یورو برای تمکن مالیم رو خودش میاره و…. یا مثلا جاهایی نباید پول قرض بکنم که باعث شکستم و کار بدیه ولی میگم نه باور میکنم و … و یک جورایی خودم رو خر کرده ام با این فکرا که فکنم اشتباهت خب و…. و اینکه من بعضی جاها خیلی سریع اقدا میکردم با توجه به حرفای استاد که مثلا میگفت برید درخواست بکنسد یا مثلا چند نفر دارن کباب میخورن شما هم درخواست بکنید و من درخواست کردم تو کلاس زبان و ۵تا شیرینی خوردم و ابروم رفت و نه تنها عزت نفس نگرفتم بلکه خورد هم شدم و….. و الان قبلش تو سال کنکور که تازه با قانون جذب اشنا شده بودم سال قبلش همسایمون به پدرم گفت که داره بزای پزشکی خارج از کشوری که گفتم میخونه و اسمش کهimatبود رو بهم گفت و منم ۲ هفته بود شروع کرده بودم و فکر میکردم الهام خداست و مثلا من هرکاری که فکر میکنم که داره اتفاق میوفته اطرافم رو فکر میکنم خوبه و البته فکر میکردم چون چند بار ضربه خوردم و حدود ۱ سال با این باور که میخوام برم خارج رو هدر دادم و البته درس و زبانم میخوندم و اینطور نیست که ضرر داده باشم کلا و…. و اینکه من تا قبلش تو فیلما میدیدم خوشم میومد برم خارج ولی وقتی اون خبر رو شنیدم و اینکه فکردم الهانه از طرف خدا و البته جو گیر هم هستم باعث شد که دیگه برای درس خوندن در ایران کوچک ترین انگیزه ای نداشه باشم و واقعا وقتی عکسای دانشگاه های اونجا رو میدیدم کوچکترین لذتی از تجسم کردن خودم در دانشگاه های ایران نمیدیدم درحالیکه قبلش واقعا لذت میبردم و شور وشوق دلشتم و میگفتتم حتما برای تخصص خارج میرم و یواش یواش میرم و و… ولی با توجه به خودشناسیم یک چیز رو کاملللا میدونم درسته و این هستش که(من با اون قضیه خارج مثل پروانه ای بودم که خیلی زود باعث شد از پیله خارج بشم) و اینکه باعث خراب شدن همه چیزم شد چون دیگه اصلا انگیزه ای نداشتم و منی که قبلا کلی شور و شوق داشتم برای درس و تست اصلا حاضر نبودم دیگه درس های ایران رو بخونم و اونم موقع تازه با استاد اشنا بودم و هنوز وارد سایت نشده بودم و فایل قانون افرینش رو خریده بودم و البته نمیدونسم استاد راضی نیست و… تو این جریان ها نبودم و به خودم میگم نکنه این مشکلات برای این بود که اون فایل استاد رو شنفتم و…. و این رو بگم به یاد گیری زبان های خارجه هم علاقه مند شدم از سال دهم(قبل از قضیه خارج) چون تابستونش کار کردم انگلیسی چون زبانم ضعیف بود و گفتم برم دبیرستان اذیت نشم و اینکه من قبلش متنفر ترین چیزی که ازش بودم زبان یادگیری مخصوصا انگلیسی بود و تنفر شدید داشتم چون مادرم بزور منو میفرستاد زبان و از همون اول اولین چیزی در زندگیم بود که هیچ و کوچکترین علاقه ای نداستم براش و الان عاشق اون و یاد گیری زبان های دیگه ای هم هستم و یعنی عاشق شدم چون البته میدونم ربطی به یک چیزی از بچگیم داره مثلا وقتی بچه بودم دوست داشتم بیایم قم تا با مردم مختلف ایران اشنا بشم و اینکه الان اسکیل ایران برام کوچیکه و دوست دارم مثلا یک رفیق اروپایی و یک رفیق افریقایی و … با مردم مختلف دنیا اشنا بشم و تو این برنامه های انگلیسی که با مردم جهان و مختلف بودیم لذت میبردم و دوست دارم باهم صحبت بکنیم و …. ولی همونجوری که گفتم من خود شناسی بسیار قوی دارم و خودم رو مثل کف دست میشناسم و شاید به بیش از ۸۰درصد قوانینی که استاد میگن اشنا بودم و خودم با فکر کشفشون کرده بودم حتی در باره خدا و جهان و مرگ و ثروت و … و حرف های پوچ بقیه اصلا برام ارزش نشاند و خداروشکر میکردم که انقدر موضوعات خوبی رو یادم داد و ارتباطم عالی بود با خدا و…. و اینکه من همیشه موفق و شاد تر و البته در یک مورد من یک مقدار مشکل داشتم و این بود که روابطم اصلا خوب نبود و زبان هم اصلا دوست نداشتم و اذیت بودم برم زبان و من کاری که اذیتم بکنه و یا حتی لباسی که اذیتم بکنه جوری که تا حد مورد مشخص رو اذیتم بکنه اصلا قبولش نمیکنم و دیگه بزورم شده کلاس زبان نرفتم و من دوست داشتم قرآن حفظ بکنم و کلاس شطرنجم میرفتم و عاشق هردو بودم ولی به خاطر ازمون تیزهوشان هردو رو ول کردم ولی بسسسسسسییارررر راضی هستم تو اون حوزه ها فعالیت دیگه نمیکنم چون من جدی نمیخواستم ادامشون بدم و فقط برای تفریح بود و البته عشق و علاقه هم بود ولی درسم اولویت داشت برام و اینکه واقعل خودم رو در درس خون بودن بیشتر خوشبخت حس میکنم و … وبسیار راضیم در زندگیم و حتی من حافظ ۹ جز قرآن و مسابقات کشوری شطرنج بودم و البته صددرصد برگردم عقب کلاس قرآن رو صددرصد میرم چون واقعا تاثیرات خوبی در زندگیم داشت و من رو هدایت کرد و شاید قرآن باعث شد که دیدم به دنیل خوب باشه چون وقتی آیات قرآن رو میخوندم جنسش رو تشخصی میدادم و این رو یادم رفت که من دیگه خیلی دوست داشتم بلند بشم و برا همینم اخرین راهم همین بود چون فکر میکردم قراز فقط فکر بکنیم و خودش درست بشه و…. این رو یادم رفت فکنم بالاتر بگم و (اگه راهنمایی خواستید برای رشد قدی بچه هاتون بگید در خدمتم خانم اندیشه عزیز و یا درسی) و اینم بگم الان که دارم حرف دلم رو میگم آرامش دارم و…. بله داشتم میگفتم و اینکه من واقعا دوست داشتم تیزهوشان قبول بشم و واقعاااا ارزوم بودو تنها فرصتی بود که میتونستم انجامش بدم و…. ولی وقتی وارد دبیرستان شدم اصلا لذت قدیم درس رو نتونستم تجربه بکنم چون مسئله قدم پیرم کرد و شدیدیا چسبیده بودم و اینکه من اونموقع خوب قانون رو بلد نیودم و دیگه رشدم تقریبا خیلییی کم شده بود و چون واقعا از ته قلبم میخواستم گفتم این راه هم باید برم و… جهانی دیگر و من کجا و سید کجا و شما دوستان کجا و گاهی وقتا خداروشکر و گاهی مینالم که اینجام خخخخخخخ.

      خلاصه این داستان من بودو حالا بخش اصلیش اینجاست در حینی که رو مسیله قدم کار میکردم بحث خارج که توضیح دادم هم باز شد و من فکر میکردم که قراره غوقا بشه و…. و خب من قوانین رو بد فهمیده بودم هنوزم یکم شکم و وقتی نشد و فهمیدم همینجور الکی و ساده نیست که من فقط بخوام و بشه و فقط فکر بکنم و بدون هیچ پس زمینه و عملی و خلاصه من اقدام کردم و کلاس زبان رفتم و اونجااااا بهترین دوران های زندگیم بودو عاشق زبان انگلیسی شده بود چوننن هم خارج رو میدیم و هم اینکه اونجایی که ما بودیم طلاب خارجی رو میدیم و انگلیسی صحبت میکردیم و بسیار لذت میبردم و هیچوقت تقریبا خسته نمیشدم و خیلی خوب بود و البته از بعضی جا های انگلیسی یکم اذیت میشدم و فقط دوست داشتم صحبت بکنم ولی مجبور بودم که یاد بگیرم زبان رو خب چون آیلس میخواسم و همه چیز زو تو ذهنم چیده بودم در حالیکه ما هیچ پولی نداشتیم و برای این کارا خب و….. که واقعا هزینه های خارج رفتن بالاست و استاد ملکپور که خبزه هستند در این زمینه و مثل اساد عباس منش مدرس قانون جذب و بسسسسیارر ثروتمند تر حتی میگن باید پول بسیار زیادی داشته باشید و حتی تحصیل یه خارج و مخصوصا پزشکی و اینکه واقعا ما نمیرسیدیم و منم شغلی نداشتم و پدرم کارمنده ولی فقط من میگفتم نههه خدا روزی رسونه و من فقط باور دارم و اونجا که استدد میگفت یکم از کار هارو شما و بقیه رو خدا انجام بده رو انجام میدادم و اینکه باور داشتم من فقط درس بخونم خدا خودش ۱۲۰۰۰ هزار یورو رو میاره و کاری لازم نیست بکنم درحالیکه مثلا ۲ماه پیش از استاد شنیدم هزینه فقط درس نیست و هزینه زان و پول و…. میتونه باشه و برای یک کار مثل کاشتن دونه باید همشون روداشت و الانم بعضی وقتا فقط میگن باور یکم در شک هستم که تو سوالم ازتون میپرسم و داشتم میگفتم و من این فاصله و جدایی روز به روز دورترم از درس میکرد و به کسانی که درس مسخوندن میگفتم ابله هارو ببین دارن الکی جون میکنن و درس میخونن ولی من بدون هیچ تلاشی میرم خارججج و البته درس های خودم رو میخوندم چون خانوادم میگفتن که اقا حدقل درس های اینجا رو بخون که نیفتی و همه تخم مرغات رو نزار تو یک سبد ولی من از برداشت که داشتم از فایل های استاد گه گفت مثلا شما باور داشته باشید که مثلا خدا خودش بگه مثلا ۱۰ کیلو متری ففلان جا زیر تیر برق به عمق ۱۰ متر کیسه گنجی وجود داره آیا میری بکنی ؟ خب سریع میری چون باور داری و منم گفتم اگر واقعل باور دارم نباید درس های ایران رو بخونم چون باور دارم که خدا من رو کمک و هدایت میکنه و و درس های ایران رو نخوندم و…. و از این طور کار های احمقانه زیاد کردم مثلا در خونه رو نبستم چون میگفتم باور دارم خدا نگهبانه و دزد زد و البته همسایه ها فراریش دادن و فقط شیشه شکست و تازه بد تر یک باور که استاد گفت من انقدر یاوز های سلامتیم قویه که کسی انفولانزا هم در سمینار هام داشت بغلش میکردم و هیچیم نمیشد پس منم گفتم اگر اینطوریه رفتم با چاقو سریع خط کشیدم رو دستم و اونموقع خیییلیی جو گیر شدم و گفتم پوستم کلفه و هیچیش نمیشه و خدایا شکرت فقط تو و…. نتیجش شد رفتیم بیمارستان و بخیه و…. و این همه مثال زدم که بگم فهمیدم سریع تصمیم نگیرم در این طور جاهایی و وقتی با یکی از بچه های موفق سایت صحبت کردم گفت تا وقتی مطمعن نشدی از حرف های استاد عملیشون نکن و الان من موندم واقعا و این حرف ها که میدونم اشتباها و حدقل به خاطر برداشت من رفته تو ناخوداگاهم و میگه درستن البته تو مسائل دیگه مثلا قبلی هارو فهمیدم اشتباهه ولی از همون جنس باور در کار های دیگه داره انجام میشه و یعنی میخوام بگم قانون جذب شده پاشنه اشیلم یک نکته دیگه هم بگم که مثلا حروف ابجد و فال و جادو و…. اصلا اعتقادم نداشتم یعنی میخوام بگم به خاطر اونا نبوده و… و درباره ایران یا خارج موندم که وابستگی شدید به عکس های خارج پیدا کرده بودم و با هر موسسه ای تماس گرفتم واقعا میگفتن ننیشه و فعلا مناسب نیست زمان و…. و واقعا با یکیشون صحبت کردم و گفت شما چرا اصلا به حرف بزرگتر گوش نمیدی خب ما دو پیراهن بیشتر پاره کردیم و… و من گفتم شما بی ایمانی و….. و اینطوری قاطی کرده بودم و اینکه میدونستم که راه درست ایرانه چون یادمه دقیق روزی که اون پسره خبر رو اورد دلم میگفت پارسا نرو این راه رو و رو کنکورت متمرکز بشو و گل بکن و…. و اونی که آرامش بهم میداد و میگفت نرو و نکن رو من نجوا در نظر گرفتم چون شنیده بودم هر پیامی که میگه نه نجواست و یک باور محدود کنندست درحالیکه واقعا در زندگی واقعی خیلی وقتا اره ها شیطانی و نه ها الهی هستند واقعا و من فکر میکردم دنیا عجیب و غریب شده و همه چیز به فزمان منه و به هیچکس احترام نمیزاشتم و میگفتم از پیش خدا اومدن و….. قاطی کرده بودم کلا و داشتم میگفتم تا ۳ ماه پیش اونقدر فشار رو کنکورم اومد که دیگه رجوع کردم به سایت و به پیام زیبای خانم راداکبری عزیط که مثل مادرمه و از طرف خدابود این کمک واقعا دز مورد الهام و نجوا و این پیغامی که ایشون دادن دقیقا با مسئله خارج و مورد من بود دقیققققااا و من کپ کردم که چطور خدا من رو راهنمایی کرد و تا الان آرامشش همراهمع و واقعا از خدا سپاسگزارم که هوامو داره و اینجا دومین بار بود که فهمیدم خدا اصله همه چیزه و درکش کردم و فهمیدم اشتباه دربازه اون فکر کرده بودم و دلیل دیگه که انقدر شوق داشتم برم دوست داشتم در جوانی برم مثل استاد البته دوست داشام ۱۸ یا ۱۹ سالگی اونجا باشم تا مثل خارجی ها و ازادی و با دختر ها و… و الیته اینا هم بودو البته میدونم به این کارا نمیرفتم و من فقط لذت میبرم در اطراف خددم انسان های زیبا ببینم و چون خودشناسی دارم برای همینه که وقتی رابطه عاشقانه بین ۲ جوون رو میبینم لذت میبرم ولی اگر یک فیلم انگلیسی یا یک رمان عاشقانه مثلا بین ۲ پیر باشه لذت نمیبرم و … فهمیدن صرفا از زبان خوشم نمیاد و تو ذهنم (چون به مباحث پزشکی علاقه هم دارم مطالعه کردم) فهمیدم که ناخوداگاه در مسئله شرطی شدن که علمیه و روی یک موش ازمایشگاهی انجام شده من هر موقع زبان میخونم دارم‌ناخود اگاه یک دوست دختر و پسر رو با کا های ….. میبینم چون همیشه فیلم عاشقانه و صحنه های خاصش رو میدیم و یا مثلا رمانی رو دوست داشتم بخونم و الان یادم اومد رمان ها و کتاب داستان خوشم نمیومد ولی رمانی رو میخوندم که مثلا بین دختر و پسره و در کلاس زبان هم چون بالاشهر بود پسر و دختر های خوشگل و خوشتیپ میومدن و ناخوداگاه ذهنم به مباحث خاصی مرتبطش میکرد و الیته من واقعا زبان هم دوست دارما و حتی یاد گیری زبان های دیگه مثل فرانسه و…. ولی فکر نمیکنم الان چیزی که ذهنم باشه درست باشه با توجه به تجربیات قبلیم و من هیچ وقت انقدر متن گنده ای ننوشته بودم ولی چون میدونم جوابش پیش شماست از طرف نشانه ها و پیام هاتونم خوندم این باعث شد از شما بپرسم و نیاز دارم واقعا به شما و ممنون میشم بگید و حالا این همه گفتم که متوجه بشید چه راهی رو رفتم و پیمودم و من در بچگی کلاس های زیادی رفتم و به بعضی هاشون علاقه وبعضی نه و بعضی بی تفاون بودم ولی من خدارو شکر یک ویژگی خوبی رو دارم که نمی دونم چطور ولی با پیدا کردن چیز های خوب یک چیز و ارزشمند کردنش اررررهه واژه درست همین با ارزشمند کردنش بهش علاقم زیاد میشه و مثلا من اصلا از درس ادبیات خوشم نمیومد ولی در کلاس نهم چون مجبور بودم و چون همونجور که گفتم خودم تا حدودی قوانین جهان خلقت رو فهمیده بودم و فهمیدم چون از بچگی همش توش توجه نبود دیگه کاری بهش نداشتم و این باعث شد که زده بشم و البته زیبیی برام نداشت ولی با توجه به نکاث مثبت و تلاش کم کم پیشرقت و علاقه مند شدم بهش و بعضی وقتا حتی ۱۰۰ میزدم و رابطم با معلم ادبیات خوب و… الان هیچ مشکلی باهاش ندارم که هیچ و حتی دوستش دارم و از تست قرابت واقعا لذت میبرم چون بهم فهماند که من میتونم از معلومات گذشتگان استفاده و در زندگی استفاده بکنم و این زاویه دید غوغا کرد و واقعا اگر زاویه دیدت خوب باشه من قبول دارم جهان تاییدش میکنه و وقتی زاویه دیدت بد باشه هم جهان تاییدش میکنه و امری علمیه چون ساماگه لیمبیکت دنبال دلایلی میگره که فکر و تاکید بکنه و اینکه حتی مثلا شما یک روزنامه بخونی دقت بکنی میبینی که اطراف روزنامه یا کتاب تاره و این برای اینه که بدن ادم هوشمنده و باعث میشه که یکجا تمرکزت باشه و…. و این رو گفتم که درباره من بدونید و حالا بریم سر اصل مطلب فکنم به اندازه کافی متوجه هستید نوع گیجی من چطوریه و من چون واقعا مثل مسئله قدم مطمعنم راه درست پزشکیه و وقتی فکر میکنم بهش احساس امنیت میکنم و ارامش دارم ولی وقتی ذهنم میگه برو زبان چون علاقت بهش بیشتره وحاضری صبح تا شب کار بکنی پر از دلهره و استرس میشم و این ترسی ‌نیست که شیطان در مسیر درست قراز داده باشه و این نجواااادااسسستستتت لامصب و من چون میدونم مشکلم چیه هنوز هستش و این نجوا با شکستن باور غلطم از بین میره و اصلا وقتی به این فکر میکنم همه چیز رو ول بکنم برم زبان انگار خدا با احساسموو اینکه با این فکر به شیطان نزدیک میشم بهم حس بدی میده و میترسم و میفهمم که نجواست و ۱۰۰۰بار بهم گفته شد که برو پزشکی بخون و…. و بزارید یک چیزی بگم ببینید من واقعا از این ناراحتم که اومدم در قانون جذب که در مسبرم داشتم لذت میبردم و خوشحال بودم که پزشک میشم ولی الان باعث شده کم ارزشی و احساس گناه بکنم که برم پزشکی و از وقتی وارد قانون جذب سدم باور یکنید اتفاق بدی که تعریف کردم برام میوفته و فکنم توخواب بهم گفته شد تو پروانه ای هستی که از پیله زود در امدی و برگرد سر جات و اینکه خداشماره یکی از بچ های خوب سایت روبهم داد و کلی صحبت کردیم و گفت پارسا تو بزگزد و اصلا یراغ سایت نیا و تو خودت استادی بودی و….. و الان واقعا پنچرم و حالا بزار سوالام رو بگم.

      ۱. من واقعا به زبان های خارجه مثلا انگلیسی و فرانسه و …. علاقه دارم و تا قبل از قانون جذب دوست داشتم که پزشک بشم و اینا هم یادبگیرم ولی من میدونم که ۲ تا زبان یاد بگیرم با توجه به خودشناسیم کافیه چون اگر با مردم جهان صحبت یکنم یا یک بار برم خازج دیگه برام کافیه وووو…. و ناخوداگاه الان فهمیدم چون هدفم پزشک شدنه و از

      هرکسی که در سایت پرسیدم گفت ما متوجه شدیم پزشکی بهتزه برات البته یک عده چیزی گفتن که ناامیدم کرد و مجبورم از شما بپزسم و فهمیدم دنبال چیزی هستم که قانعم بکنه زبان نرم که راهی جز پزشکی برام نمونه دقیقا یاد زمانی افتادم که میخواستم قدم بلند بشه ولی بچه های سایت خیلی هاشون میگفتن رو عزت نفس کار بکنیدو….. و هیچکس نمیگفتم افرین قد بکس و… ولی خانم فرهادی بهش زنگ زدم کلی حمایتم کرد و خوشحالم شدم و گفت نه طبیعه همه میخوان و سال دیگه زنگ بزن و خبر بده شدی ۱۹۰ و…..این انگیزه بسسسییار زیادی بهم داد و حس میکنم دقیقا دارم حس میکنم یکی داره سرکوبم میکنه که میگه نرو پزشکی چونکه بهم میگه اگر تو عرضه داری برو در راهیهی که تورو سختی باشه و نه راهی که همه میدونن درش ثروت هست و……. و دقیقا همون حس رو دارم که اجبارم میکرد که برم خارج و در ایران جایی برای اطمینان نزارم و…. و این خیییلیی منو اذیت میکنه و من واقعا در راهم راحتم و دوست ندارم خارج بشم به چندین دلیلی که میگم که مهم ترینش اینه که علم و انسانیت برای من ۲ فاکتور بسیار مهم هستند در زندگی و من واقعا برام از بچگی ارزش داشتن و اصلا نمیتونم راهی رو نرم کا شمال این ۲ نباشه چون اهدافم بزرگن و مناسب این ۲ مثلا من اصلا دوست ندارم که هنر برم و نمیگم بده ولی بزای من هیچ ذوق و هیچ ارزشی نداره واقعا یا مثلا مباحث علوم انسانی رو اصلا دوست ندارم و شاخه تجربی و ریاضی رو ترجیح میدم چون علمن( منظورم علم واقعی مثل ریاضی و زیست و فیزیک و شیمی نه ادبیات و زبان و عربی و خوشنویسی و…) من اینجور علومی رو دوست دارم و راضیم درشون و این دلیل اصلیشه و دلیل دیگشم اینه که به خاطر چیز های دیگه هست که بچه ها بهم گفتن (اونایی که ستاره دارن قوین درسایت) که عیبی نداره و تو میتونی برای اینا هم بری که پرستیج و باور پولساز و موقعیت اجتماعی و امنیت شغلی و اینکه من وقتی پزشک بشم حس قدرتی بهم دست میده که رئیس جمهور بشم نمیده و دوست دارم که برم پزشک بشم و مثل قدیم رویا پردازی بکنم و برم تو رویاهام که در بیمارستان همه دوستیم و به بقیه کمک میکنیم و…. درس میخونیم و دانشگاه و…. و لذت ببرم مثل قدیم ولی این حس که سرکوبم میکنه که حق نداری حتی برا کوچکترین پرستسج بری اذیتم میکنه و….

      ۲. من واقعا بعضی کار ها رو خیلی دوست دارم غیر از درس که به ترتیب میگم و واقعا توشون خستگی ندارم و لذت میبرم که میگم به ترتیب مثلا یادگیری زبان خارجه و فقط صحبت کردن با خارجی ها دربازه مسائل مختلف و خندیدن و… بدمینتون و پاسور و شطرنج و دورهم خندیدن و.. شنا و فیلم رمانتیک و درام و… و اینا رو خیلی دوست دارم و حاضرم بدون خستگی اینارو کار بکنم راستش و ذهنم میگه طبق قانون جذب چون اینا سرگرمیتن باید از اینا فقط پول بسازی و حق نداری بری پزشکی و پول بسازی و (اینی که همش میگم طبق قانون جذب چون بیش از حد بزرگش کردم در ذهنم و چون خودشناسی دارم یکی بگه نرو نمیرم و راحت میشم و تورو خدا کمکم بکنید)

      ۳. یکم ذهنم میگه که تو حقت نیست و در حقیقت رسالتت نیست بری پزشکی چون خدا علاقه زبان رو در وجودت گذاشته و برو زبان و… و من میدونم که اشتباهه چون دقیقا همچین حسی داشتم در موقع خارج و میدونم این چرته ولی ذهنم میگه این فرق میکنه چون خارج شرایطش نبود و این شرایطش هست و میتونی بری پس عملیش بکن ولی همون نوع جنس استرس نجواییه و اگر یکی بگه نرو راحت میشم و میگم ای کاش وارد جذب نمیشدم و….

      ۴. من واقققعععاا به وضوح با احساس و نشانه ها خدا بهم میگه نرو زبان چون به پیام سوالی که ۳ یا ۴ ساله پیش فرستادید که پرسیدید پس چرا استاد کلوپش رو جمع کرد و گفت رقیبا زیاد شدن و مردم دستگاه اوردن و….. ولی الان چیزی که من دارم میبینم اینه که واقعا کلوپ بازی های رایانه ای مثل قبل جواب نمیده و در شهر قم که شمشاد معروف ترینه حدکثر ۴۰ ملیون سود بکنه چون واقعل نصف بچه های کلاس دستگاه بازی دارن و میگن چرا بریم شمشاد و میرن خونه هم بازی میکنن و بازی هایی مثل کلش اومده که دیگه خیلی بهتر و رایگان تر غوغا کرده و…. و اینکه الانم فکنم تو فامسلاتون دیده باشید که مثلا بچه ها کارتون انگلیسی و… براشون خانواده ها میزان و اینکه واقعا تا ۱۰ تا ۱۵ ساله دیگه قشر عظیمی از جامعه انگلیسی صحبت میکنن و دیگه زبان کاری نمیشه کرد مگر در کنار یک رشته دیگه نه به عنوان معلم یا مترجم و…. و من خوشحالم از این موضوع چون ذهنم رو قانع میکنه که نرم سمت زبان و…. و البته یادش میگزم چون نیازه ولی واقعا به عنوان شغل بدم میاد ازش و فقط خودش رو دوست دارم نه شغل های مرتبطش رو ولی ذهنم میگه که نه تو باید باور به خدا بکنی و شغل خاص مورد علاقت رو درش جور میکنه و…. و این همون حس که نه به خدا اعتماد بکن و برو خارج رو بهم میده و کلللللللب وجودم رو استرس میده و دیگه تحمل ندارم واقعا و تورو خدا بگو که اشتباه میککه میگه نه برو و خدا جورش میکنه و…..(شاید فکر بکنی من میترسم ولی ذهنم خواسته های نامعقول میده مثلا میگفت قاچاقی برو خارج که واقعا عاشق فرهنگشونی و دروغه که خطرناکه و خدا تورو نجات میده و اینطور حسی رو میده و میگه نری یعنی بی ایمانی و از وقتی وارد قانون شدم اینجور شدم و اگر یکی بگه اشتباهه ذهنم قانع میشه واقعا)

      ۵. ببین پرستسج و … برام مهمه من ولی اینطور نیست فقط پرستیج و پول خالی مثلا دندانپزشکی هم زود تر و هم در طول دوره پول میدن و هم پرستیجش بالاتره ولی هیچ علاقه ای ندارم و اگر شده بین زبان و دندون زبان میرم ولی هیچوقت دندون نمیرم چون هیچ علاقه ای ندارم و…. و میخواستم بدونم اشکالی دارس؟ چون مثلا موقعی که قدم رو بلند میخواستم بکنم بچه ها میگفتن اگر هیچ ادمی نبود بازم دلت میخواست که قدت رو بلند بکنس و…. و خوب نه و واقعا این سوالات چرتن چون قراز نیست تنها ادم ما باشیم و بقیه هم مهمن نمیگم خودمون رو بکشیم یا من فقط دنبال پزستیجم و حتی بدم میاد تو جمع دکتر صدام بکنن و دوست دارم بگن پارسا و صمیمی و فروتن باشم ولی این خخخیییلیی داره سرکوبم‌میکنه و وقتی به اقای فلاح گفتم گفت تو خیی اشتباه وارد شدی و فعلا از سایت و جذب بکش بیرون و بعد کنکورت کار بکن و واقعا خوب بود حرفش ولی متاسفانه تو ناخود اگاهم رفته و چون همه سوالاتم رو نتونستم بپرسم از این سوالات نپرسیده ذهنم حمله میکنه و سوال قبلیا رو دیگه کاری نداره چون قبلا از اونا ضربه میزد ولی الان نه و پس میدونم اینا هم اشتباهن و ارامش دارم و ممنونم کمکم بکنی

      ۶. یک چیزی که فکر میکنم اشتباهه اینه که ذهنم میگه مثلا ما سالس ۸۰۰۰ هزار پزشک یا ۱۰۰۰ دندون پزشک یا ۳۰۰۰۰۰ معلم یا ۴۰۰۰ مهندسی یا ۲۰۰۰۰۰۰فروشنده نیاز داریم خدا خودش تو دل آدما میندازه چکاره بشن و تو داری بزخلاف قانون خدا میری و…. و اینم اذیتم میکنه و… میخواستم کمکم بکنی .

      ۷.قبلا مثلا دکتر سمیعی میگفت که مثلا من عاشق پزشکیم و… منم حالم خوب بود و خوشحال بودم پزشکی رو دوست دارم و… ولی الان میگه ذهنم میگه که خاک تو سرت تو علاقت رو نرفتی و…. و یا کسی میگه برو دنبال علاقت ذهنم همش تو سری میزنه و…. و میدونم این وسط یک چیز زو اشتباه کرفتم و واقعا ممنون میشم کمکم بکنی و…

      ۸. ذهنم میگه پزشکی اون چیزی که فکر میکنی نیست و…. پشیمون میشی و بعد میگم خوب این همه ادم رفتن پشیمون نشدن چرا و شادن و خرم و… و ذهنم میگه نه تو خدا در این مسیر انداختت که نری پزشکی و.هدایتت بکنه جای بهتره و کلللیییی حسسسس بد یک دفعه مثل شوک میاد برام و خستم کرده و دیگه تحملش ندارم و ….

      ۹. مثلا من از چرک برم میومد و فکر میکردم چیه ولی وقتی عمل کیست مویی رو دیدم همچین بدمم نیومد ولی ذهنم میگه تو باااایددد عاشق همه کارت باشی و حاضر باشی به چرک دست بزنس و… و اگر نکنی یعنی در اشتباهی و ادا در میازی و..🤔🤔😥😥😥 خستم دیگه خودت ببین

      باور بکن اندیشه خانم عزیز از وقتی وارد قانون جذب شدم دیوانه سدم والان میگه ببین اندیشه تغییر داد شغلش رو پس تو هم باید تغییر بدی و…. و البته واققعا خستم و… و میگه آیا اگر هیچ پولی نمیگرفتی آیا میرفتی پزشکی و میگن نه واقعا و من نمیرفتم و همون زبان رویاد میگرفتم و میرفتم کشور های خارجی و عشق حالم رو میکردم ولی من الان گمراه شدم و با این فکر مسخره خودم رو گم کردم و قبلا این فکرا نبود عاشق پزشکی و هرچی فکر میکردم و کار با میکروسکوب و‌…. بود خیلی لذت بخش بودو حتی فکر به بخیه یک نفر ولی از وقتی وارد اینجا شدم ر وانی شدم و حرف هایی که استد میزنع به خدا ۵ یا۶ سال پیش بهشون رسیده بودم و…. خستم و خستم فرض کن منم جای پسرت لطف بکنید و کمک بکنید و من دیگه تحمل ندارم و دوست دارم به قدیمم برگردم که عاشق حل تست ریاضی بودم و شده بود سرگرمسم و ۲ ساعته کامل با جزئیات متن رو نوشتم چون نظرات شما منطقی تر بودو البته خانم راد اکبرز که گفت برو پزشکی ولی خجالت میکشم دیگه ازش سوال بپرسم چون برا بحث خارج کمکم کرد و مثلا امروز تو فایل امروز این دختره زبان میخوندم گفت ببین خدا داره مطگه برو زبان و…. میترس وندتم و قبلا هرچی مربوط به خارج بود میگفت بایددد بری خارج و…. و من قبلا فکر میکردم راست میگه ولی الان میدونم دروغه و من وقتی فکر میکنم که مثلا پزشکی قبول بشم راحتم واسترس ندارم و…. ذهنم میگه دیدی فقط برای امنیت میری و قدرت این رو نداری که خدا محافظت بکنه و… و فقط چیز های غیر منطقی رو ازم‌مسخواد و همش اسم قانون جذب روروش میزاره و تورو خدا یک راهنمایی بکن و سوال ۴و۵ رو حدقلش جواب بده تا راحت بشم وممنونم و واقعا نیاز به کمک دازم و مرسی و م فق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2940 روز

        درود بر شما

        من صحبت های شما را هنوز بطور کامل نخوندم چون بقول استاد هر جا که دیدی چیزی در ذهنت زنگ زد مکث کن و درباره ش بنویس ….

        وقتی حرفهای شما را میخوندم حس کردم یک نوع عجله و شتاب در شما ایجاد شده که باعث شده هیچ لذتی از مسیر زندگی نبری و باید بهت بگم خیلی جاها شما قانون را متوجه نشدی ، از اونجا میگم متوجه نشدی چون عملکردت اینو میگه ، چون عدم آرامشت اینو میگه ، در واقع انقدر ذهنت را بابت مسائل مختلف شلوغ کردی که در یک ازدحامی خودت را گیر انداختی …البته بهت خرده نمی گیرم چون خود من و خیلی از انسان ها بخاطر خصلت انسان بودن مون در چاه ذهن اسیر میشیم ولی موضوع اینه که باید مکث کنیم و خودمون را به آرامش دعوت کنیم و آرامش به معنی احساس آرامش هست که خودش یک فرکانس قوی به جهان هستی ارسال میکنه که اگر پایدار باشه یعنی شما این آرامش را ادامه بدید تا فرکانس قدرت بگیره خیلی زود شاهد تغییر شرایط و اتفاقات خواهید بود در واقع ما نمی دویم که به خواسته هامون برسیم بلکه ما از لحاظ فرکانسی می ایستیم یعنی ثبات در خودمون ایجاد میکنیم تا به خواسته ها« برخورد » کنیم و من بر خلاف دوستان اصلا راه حلی در مورد اینهمه مسأله جورواجور بهت نمی گم چون اگر آرام بشی و سراغ قانون بری خودبخود مسیر را پیدا میکنی ، یعنی هدایت میشی یعنی مسیر برات باز میشه ، اولین فایل رایگان سایت یک فایل 19 دقیقه ای در مورد قانون جذب هست ، حتما گوشش کن و بنویسش تا درک کنی که جهان فقط داره به فرکانس های ما پاسخ میده و وقتی شما اینهمه خودت را در فضایی بلاتکلیف فرو بردی خب خودت قضاوت کن که داری چه پیغامی به جهان میدی ، پس پاسخی از جنس افکار خودت بهت میده ، نتیجه بلاتکلیفی ، عدم تصمیم گیری و افتادن در چاه ذهن میشه …. من در ادامه سعی می کنم به بقیه کامنتت پاسخ بدم هرچند که استاد کل داستان را در فایل های دانلود گفته فقط باید عجله را کنار بذاری و وقت وسیعی برای نوشتن و درک کردن بذاری … خیلی ها و از جمله خودت فکر می کنم از افرادی باشی که فکر می کنند این کار وقت تلف کردنه و مثلا بجاش دنبال اهداف دیگه برند چون وقت تنگه ولی واقعا اینطور نیست و درک قانون بزرگترین رسالت ماست چون خود این کار باعث شناسایی خواسته ها و رسیدن به اونها میشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پرس گفته:
      مدت عضویت: 2139 روز

      سلام خانم اندیشه عزیز و بزرگوار و این فایل رو حدود ۱ ساعت بعد برای شما میگیرم و من از ۳ تا از حرف های دوستان اسکرین گرفتم و خداروشکر کمکک کردن که.

      خانم ها فتح االلهی که گفت پارسا اصلا خودت رو برای چیزی مثل قد و پرستسج و پول که برای پزشکی رفتی و علامم بهش داری سرزنش نکن و.راداکلری که گفتن که فعلا فقط درس بخون و برو پزشکی و حساس نباش و.۳خانم آسو ساعد که کامب ترین بودو گفت هر موقع مطمعن شدی از حرفای استاد عملیش بکن و ایشون ۳ و نیم ستاره ای هستند و گفت خودشم مثل‌من ضربه خورده و خاطر جمع شدم که عجله کردم درباره حرفای استاد و… خوشحالم الان و راحت ترم و یکم از این ترس داشتم که شما بگید مثلا نه بببرروووو فقط سمت علایقت و داری برا پول میری و……

      و اینکه من یک چیز رو صادقانه بگم و اینکه من وقتی میخواستم برم خارج که اصلا درسام هیییچچچ انگیزه و علاقه ای نداشتم و میگفتم که من در مسیر علایقم نیستم و اینکه فهمیدم خارج قرار نیست برم خوب شدم و داشتم درس میخوندم و خوب بود …. تا چند روز بعد این فکر اومد و حدود۵۰روزه دیوانم کرده مثل خارج البته صد رحمت به این خارج ۱۰ ماه وقتم روالکی گرفت و تنها امیدم به قانون جذب افزایش قدم بود و…البته میدونستم باید یک مسیر رو انتخواب بکنم و ۸۰درصدش بخواطر خودم بود حدقل در امسال و… و یک چیز دیگه ای میخوام بگم و اینه که من مادر و پدرم از بچگی درسخون من رو باور آوردن و قبلا درس نمیخوندم چون گفتم اونا باور اشتباه دارن و…. و اینکه من وقتی از دکتر سمیعی شنیدم که گفت من تحسیین میکنم پدر و مادرای ایرانی رو که بچه هاشون رو علمی باور میازن هم والدین و هم خودم رو تحسین و برگشتسم سر جام و برام جالب بود و این فکر منفی رفت ولی یک فکر منفی دیگه ای دارم اینه که پدزم همیشه میگفت باید دکتر بشی و یادمه یکی از فامیلامون گفت که چکارش داری بزار هرچی دوست داره بخونه و… پدرم با خنده گفت خودش دوست داره و…. ولی دروغ میگفت و همیشه میگفت دکتز و دکتر صدام میکرد ولی من حرصم در میومد و میدونستم به خاطر کارایی که نکرده یا حسودیش میشه مثلا پسر دوستش دکتزه میخواد رو من تحمیل بکنه و مثلا یک فامسل داشتیم حافظ قرآن بودو میگفت تو هم باید مثل اون بشی ولی منم دوست داشتم خودم ولی دیگه ادامه ندادم چون وقتم رو میگرقت ولس الان چندان علاقه ای به انجامش ندارم ولی نمیدونم شاید بعدا ولی راضیم ولی یک چیز مهم ر فهمیدم من از بچگی یک عادت بدی داشتم و با ضربه زدن به خودم پدر و مادرم رو اذیت میکردموقتی ازشون دلخور بودم و مثلا چون میدونستن من چقدر درس و مدرسه رودوست دارم من رو رها کرده بودن درباره درس و اینا چون میدونستن برام ارزش داره و میخونم و هیچ موقع نمیگفتن مثلا جایزه بگیریم بخونی و موقع المپساد همه ی دوستام پدر و مادرشون گفتن که برات کادو میگیریم و زمان ما تبلت مد بود ولی پدر و مادرم اصلا هیچی برام نمیخریدن و من هرچی اصراز میکردم و میگفتم درس نمیخوندم و شرکت نمیکنم میگفتن خوب نکن و… ولی چون میدونستن که من شرکت میکنم و بسیار برام ارزشمند و مهمه و…. و در نهایت من ۲ بار اول شدم در ابتدایی و استانی و جایزه ار استان و مدال و…. و لی یک جاهایی مثلا پدرم همیشه هرجا میریم از لحاظ درسی من رو میگه و یک جورایی حس قربانی شدن و برده شدن بهم دست مسده چون خودم اصلا دوست ندارم بقیه بفهمن که درس میخونم و مثلا رتبه فلان کنکورم و یا….و دوست ندارم پز بدم و در حد اینکه خودشون بفهمن و تبریک بگن کافیه و اصلا دکتر و دکتر گفتن رو دوست ندازم و… بیشتر دوست دارم خاکی باشم و…. ولی این دیدگاه پدرم اذیتم میکنه و من بهم ضربه زد و یکی این و یکی دیگه من از بچه گی واقعا نمی خواستم پزشک بشم و فقط درس میخوندم ولی از درس بسیار لذت میبردم و….سال المپیاد هم کلاس پینگ پنگ و هم قران و هم درس بود که تو دوتاش اول و پینگ پنگ سوم شدم یعنی من تو همشون مقام اوردم و…. و مثل بچه های دیگه نیستم که خودشون رو خز میکردن و میگفتن ما میخوایم دکتر بشیم و…..

      و البته داشتم فقط لذت از مسیر موفقیت درسیم میبردم و باعث شده بود که هرروز عاشق تر بشم چون نتیجه زیاد تر شده بود نه همینطور الکی و۱. از روز اول اینطور نبودم یعنی به این شدت نبود و آیا اشکالی نداره؟

      و اینکه آخه خانم گوهری گفت که چه کاری بوده که از بچگی عاشقش بودی اون رساللته و چون از اعضای خوب سایتن ذهنم گیر داده بهش و میگه تو که از بچگی عاشق پزشکی نبودی ولی حرف منطقی نیست مثلا شاید یکی از بچگی عاشق هنر و کار دستی و نقاشی بشه که تو مدرسه هست ولی ما تو فامسلمون یک وکیل بسیار عالی داریم و آیا این از بچگی عشقش وکالت بوده؟؟ و آیا انقدز گیر دادن خوبه یا نه باید ساده گرفت؟؟

      و من کلی فکر کردم و دیدم من در بچگی به خارج رفتن علاقه داشتم چون ماهواره داشتیم و داییم اونجا بود و همه میگن خارج و خارج و …. ولی واقعا اط انگلیسی بدم میومد و همونجور که گفتم و این قانون جذب خیییلییی گیرم داده و شده مثل طناب بزام ووقتی با آقای فلاح صحبت کردم گفت حس میکنم خیییلیی گنده و پیچیدش کردی قانون جذب رو برای خودت و… و درستم میگه و یک سوال دیگه پس چرا خود خانم گوهری و یا آقای فلاح و یا خانم شبخیز و آقای صمیمی همشون استاد قانون جذب شدن و سایت زدن و آیا برای پول نیست؟ و اگر پول نداشت این کار رو میکردن؟ و آیا از بچگی دلشون میخواست دربازه مسائل موفقیت صحبت بکنند؟؟، واقعا با عقل جور در نمیاد اخه

      و سوال اخر و مهمم اینه که شما محصول ثروت رو دارید و جهانبینی توحیدی و استاد آیا گفتن برای شغل مورد علاقتون آیا فقط ۱ چیز وجود داره؟ چون با عقل جور در نمیاد و خود استاد هزار کار کرده و تو همشون موفق بوده و اخر سر اومد تو حوزه موفقیت که واقعا خیلی ارزشش از دوره تند خوانی یا کلوپ بازی ها بیشتره خب و واقعا سودمند تره و باعث پروش انسان و انسانیت میشه و کاری علمیه یعنی درسته استاد مدرک نداره ولی مثل یک روانشناس علمی تحقیق کرده و اندازه دکتری ارزش داره و منم دوست دارم اونجور باشم مثلا من وااااققعععل حاضرم زبان انگلیسی و فرانسه رو رایگان یاد بگیرم و لذت ببزم ولی اخه من با توحه به خودشناسیی که دارم مسدونم نیازم برطرف میشه و… دیگه واقعا هم برام ارزشمند نیست چون از نظرمن علم و انسانیت بالاتر از خیییلیط چیز های دیگن و…. و من اذیت میشم واقعا فکر بکنم رفتم رشته زبان و… واصلا هیچ حس خوبی بهم نمیده ویا مثلا وقتی قبلا فکر میکردم بلد شدم واقعا حس خوبی بهم میداد و حتی وقتی همه میگفتن نمیشه یا….. ولی من الان بهم بگن ملیارد ها دلار پول داری شاید نتونم دقییق چی بگم و چه کاره بشم ولی من شاید بعد از این‌که چند کشور خارجی برم که وقت دارم براش یا با مردم خارجی باشم دیگه ارزشش بره فکنم و الان برام عادیه که مثلا در قمم و هیچ فرق انچنانی نداره که از مردم خودمون باشن یا نه و اینکه اگر ملیییارد باشم به هیچ عنوان نه معلم انگلیسی و نه مترجم و هیچ کدومشون نمیشم چون وقتی پول دارم نیاز به اون شغلا ندازم ولی شاید پزشک بشم شاید ۵۰درصد احتمالش باشه واقعا چون ارزش دیگری غیر از پول داره برام و وقتی خودم کیست مویی گرفته بودم و درد وحشت ناکی داشتم و وقتی بعدش عمل کردم و ارامش گرفتم کلی حس خوب گرفتم و خدازو شکر کردم که شاید این برای اینبوده که بهم بفهمونه خدا که چقدر ارزش داره درس و پزشکی و الان گریم گرفت و تورو خدا کمکم بکن این فکرا برن و بگو دروغن و واقعیت نداره و وقتی حالم خوبه واقعا حاضرم تصور بکنم که رایگان در بیمارستان کار بکنم و… و البته پولم مهم بودو اگر باور نداشوم پولسازه نمیرفتم و من روز اول دوست نداشتم پزشک بشم و علاقه مند شدم و آیا ایرادی نداره؟؟‌؟ و اینکه من یادمه شما گفتسد باور های پولساز علاقه رو تحت الشعاع قرار میده و چند نفر هم حرف شما رو تایید کردن و اینکه واقعا من رو گیج کرده ببیند من واقعا شاید حاضر نباشم که رایگان عمل بکنم و کار بکنم ولی سرگزمم در این درسا و آقای فلاح گفت فقط شغلی باشه که درش احساس بد نداشوه باشی کافیه ک با توجه به اولویت هات یک شغل رو انتخواب بکن و… برای من بهترینش پزشکی و آیا درست گفت و تورو خدا بگیو و ممنونم عزیز جانننننن اینم یادم رفت که بگم من شمارو الگو گرفتم برای کسی که از کارش بدش میاد و عاشقش شده و گفتم این که تنفر داشت ولی من علاقه هم داشتم پس بهتر میتونم موفق بشم ولی چون شما میگید دویتش نداشتیدو…. هنر رو دوست داشتید یکم ترسیدم و لی چون از شما شناخت کافی ندارم نمیتونم قضاوت بکنم آخه شما کارتون رو که میبینم یعنس وکالت هیچ انگیزه ای ازش در نمیارم و واقعا یک جوریه ولی پزشکی هم کسی که مصدومه تو خ بش میکنی و انگیزه میده ولی واقعا وکالت من هسچ ی توش نمیبینم و دروس انسانی رو اصلا دوست ندارم و….. ولی هنر رو هم به نظرم بهتره ولی علقه ندارم و وقتی به روز کنکور فکز میکنم واقعا میترسم چون خیلی وقتا تو شکم و…. و فقط نگید برا کنکور بخون و فقط بگید افکارم مسخرن یانه؟ چون مثلا کوچک ترین تضاد و بی حوصلگس ببینم میگم پس علاقه ندارم و اینجا حتما حوزه مورد علاقم نیست و مثلا پرسیدم برم کتابخوکه که انگیزه برا درط بخونم عیب نداره و از زاداکبری پرسیدم چون ذهنم با منطق مسگفت اگر انگیزه درونی داری کتابخونه لازم نیست ولی ایشون گفت انقدر حساس نشو و اینکه فهمیدم ذهنم زیاد چرت میگه و ممنون میشم کمک بکنس و بگید فقط افکاز چرتن و همین و‌ممنون میشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      کامران فریدونی گفته:
      مدت عضویت: 3299 روز

      سلام اندیشه عزیز

      کامنتای شما دوست فرهیخته رو که می خونم به یکباره انگار حجمی از آگاهیها برام پخته تر میشه

      خدا رو شکرگزارم که می تونم از حرف شاگردهای استاد هم بهره ببرم

      پیداست که فنی و منسجم کار می کنید

      نکته سنجی شما رو تو فهم مطالب تحسین می کنم

      از حرفات کلی لذت می برم

      آرزو می کنم افق جدیدی از زندگی به روت باز بشه

      ازت متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      خدایا شکرت گفته:
      مدت عضویت: 1950 روز

      سلام اندیشه جان من واقعاتحسینت میکنم ک ازوکالت دراومدی.چون واقعااااشهامت شجاعت وتوحیدمیخاد ک از وکالت دربیای.بخاطراون موقعیتی ک واسه ادم درست میکنه سخته ادم بتونه.تبریک میگم این حداز توحید ایمان و شجاعتت رو.واقعاشماالگوی عالی هستی برای تغییر و رفتن ب مسیر علایق.امیدوارم خدا به همه ماشهامت توحیدی بودن رو بده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      مهلا غیاثوند گفته:
      مدت عضویت: 1900 روز

      دوست جان نازنین سلام 😍

      ای جانم به این کامنت صدهزار بار تحسینت میکنم ماشالله به این درک از قوانین ، خدارو هزار بارشکر که خدا از کلام تو و دستان نازنینت اینهمه آگاهی به سمت ما جاری میکنه …

      بخشی از کامنتت رو تو دفترم نوشتم و بعد ایده های خودم رو باهاش مخلوط کردم ، انگار برای ذهنم قشنگ جا افتاد باور به فراوانی 😍 نه باور به عملکرد ما کار ما شغل ما ساعات کاری ما … ما جز لذت بردن و اقدام متعهدانه در مسیر علایقمان و نشان دادن تعهد خود به این جهان و کاینات که مثله ایینه عمل میکنه و کنترل ذهن ، چه کاری داریم … البته نوشته ندای عزیز هم به این معجون خوشمزه اضافه شد که وقتی تعهد میکنم تا سال اینده به حداقل ۳ برابر و بیشتر برسم این نیست که کار بیشتر زمان بیشتر منابع بیشتر صرف کنم چون نهایتا مگر من چه میتوانم بکنم ؟؟؟؟ کلید این مسیر تغییر باورهاست نه وام گرفتن از سایر منابع حتی زمان ، باور به فراوانی است مثله باوری که برادر ندا دارد ، اصلا شغل من شاید یکی از راههای ورود نعمت ، پول ثروت و فراوانی به زندگیه من است درحالیکه خداوند بینهایت مسیر برای ورود گنجها به زندگیه ما دارد پس چرا ما سایر درها رو با باور و تفکر ناصحیحی که دایم به خورد ذهنمان میدهیم می بندیم ؟؟؟؟؟

      بی نهایت لذت بردم از این همه آگاهی خدارو هزار بار شکر میکنم ….

      جالبه خدای سریع الجواب من چگونه راهنمایی میکنه وقتی خواستن و تعهد و درخواست و اقدام مارو میبینه به ساعت نرسید که من تعهد کردم و همینطور آگاهیه که به من برخورد میکنه و یا من بهشون برخورد میکنم 😍😍😍😍 ممنونم دختر زیباااااا ❤️❤️❤️❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2940 روز

        سلام عزیزم

        سپاسگزارم از توضیحاتی که دادی و اینکه نوشتی تعهد به اینکه درآمدم را سه برابر کنم به معنی افزایش ساعات کاری نیست بلکه به معنی افزایش باورهای درست و قدرتمندی هست که موتور ساختن ثروت بشه … دوست عزیزم این مورد به حدی مهمه که من چندساله نتونستم هنوز اون طور که باید باورش کنم ، این همون رزق بی حسابیه که قرآن میگه ، این همون الرزق رزقانه

        ضمن تشکر از شما دوست عزیز اگر امکانش هست لینک اون کامنت ندا را برای من بفرستید ، سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1590 روز

      اندیشه جان سلام

      واقعا خداروشکر میکنم

      خداروشکر که این خدا سیستمی هست که در همه جا وجود داره و داره به من از هزاران طریق پاسخ میده … من روی نشانه زدم و این فایل اومد و زیباترین بخش این صفحه سایت برای من کامنت شما بود :))) که نوشته ب انتخابی این فایل شده بود …

      الهی جونتون همیشه سلامت باشه چیکار کردید شما با من …

      اخه این سیستم چه قدر داره دقیق کار میکنه …

      خیلی حرفاتون بهم خط داد که نگار الان دقیقا مشکلت چیه

      ‌سپاسگزارم از این سیستم که اینقدر دقیقه … این سیستم نوشته ی شما رو برگزیده کرد این سیستم این الهامات رو به شما گفت تا بنویسید این سیستم از دکمه ی نشانه منو اورد اینجا …

      چه بسا ابن سیستم دو سال پیش میدونسته که من در چنین روزی نیاز به چنین نوشته ای دارم و همه چیز رو دقیق پیش برده …

      اونجایی که گفتید ما بابد فراوانی رو باور کنیم و بریم دنبال علاقه مون

      کار ما اینه که بریم رسالتمون رو در این دنیا انجام بدیم و کار خدا و این کائنات اینه که از هزاران طریق به ما نعمت و ثروت بده … چرا بخوام فراوانی رو در ذهن محدود خودم و فقط از کار و شغل خودم دربیارم …

      وای غوغا کرد برام وااای این توحیدی ترین جمله بود :))))

      اونجایی که گفتید نعمتهایی که پدر مادرتون بهتون میدادن رو نادیده میگرفتید چون دسترنج خودتون نبوده درحالیکه همینا برکت باور فراوانی و از طرف خدا بوده … و ما نباید بخوایم که نعمت و ثروت و فراوانی فقط از یک راه یعنی شغلمون وارد زندگیمون بشهاینجور دستان خداوند و ورود نعمت هارو میگیریم در زندگیمون …

      این دقیقا مشکلیه که خیلی وقتا دارم …

      البته که خیلی توش بهتر شدم ولی میخوام خیلی بهتر بشم …

      من هم گاهی با خودم گفتم هنوز غذامو بابام داره تهیه می‌کنه پس این خیلی خوب نیست وقتی از پول خودم که از طریق شغلم باشه غذامو بخرم اونه که ارزش داره …

      درحالیکه زهی خیال باطل …

      این غذا نعمتی از جانب خداست برای من ، نه پدر مادرم ، این از باور من به فراوانی میاد …

      خیلی ممنونم خیییلی ممنونم ازتون که اینقدر زیبا نوشتید و قسمت اگاهی نورانی امروز من شد نوشته ی زیباتون … ممنونم ازتون …

      بهتون تبریک میگم که اینقدر مدارتون بالا بوده که جزو برگزیده نوشته ی این فایل شد …

      این نعمتی است که نصیب هرکسی نمیشود … بهتون تبریک میگم بازم ممنونم میبوسمتون …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1657 روز

    به خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربون

    چقدر ذوق میکنم میبینم روی صفحه سایت یه صفحه جدید کلی درسهای جدید از زندگی و قوانینش قرار گرفته… قوانینی که همیشه ثابت هستند و من هم هستم که هر روز که بیدار میشم دوست دارم بهتر باشم خدایا صد هزار مرتبه شکرت که استاد در مسیر زندگی ما قرار گرفت و ما به خودشناسی رسیدیم استاد جانم من سالهاست که موسیقی رو آغاز کردم و در مسیر خیلی با تصادها روبرو شدم ولی از اون عشقی که از سازم در وجودم موج میزد فقط اشک میریختم و به مو میرسیدم ولی پاره نمیشد الهی صد هزار مرتبه شکرت امید و صبر قطعا پاداش داره خداوند بشارت داده به صابرین به کسانی به قول شما استاد صبورند ما باید اجازه بدیم دست خدا رو باز بزاریم تا هدایتمون کند همون مسیر هدایت کلی تکامل میخواد که تو باید طی کنی…

    بعد از کلی داستانها به تهران به بزرگترین استاد موسیقی ایران در رشته خودم سنتور هدایت شدم و الان با افتخار ۲سال ونیم نزد ایشانم که اگر ادامه نمیدادم این جایگاه نداشتم خدایا شکرت

    و آرزو دارم یه روزی بهترین کنسرت ها رو برگزار کنم و اگر استاد من این کار رو در برلین انجام داده پس من هم میتوانم و فقط باید با عشق و امید و ایمان و صبر ادامه دهم و باید از این مسیر از تک تک نت های که مینوازم لذت ببرم همین

    زندگی به نظر من احساس خوب در لحظه است با خودم هماهنگ باشم و عشق بورزم به اطرافیانم به جایگاه م به شهرم به خانواده ام به هر آنچه که دارم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    انسان به قول استاد عزیزم از ریشه نسیان میاد و فراموش کار یادش میره از کجا به کجا رسیده به خودم یاد آور بشم همیشه که تو یه قطعه ساده چقدر سخت بود برات …

    الان داری ۷ ۸ صفحه نت رو بی وقفه میزنی..

    خدایا به خاطر قدرتی که در دستانم نهادی شکرت

    استاد جانم مریم جان با تمام وجودم دوستون دارم

    حالم خیلی خوب عالی هستم شما بی نظیرید ازتون سپاسگزارم بی نهایت 🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    سلام استاد خوبم حالتون خوبه امیدوارم همیشه سالم باشید

    به این فکر میکردم که خداوند چطور این ایده زیبا رو بشما دادن که وارد کلاب هوس بشید و با دوستان صحبت کنید و وقتی فایل توحید عملی ۷ رو برامون قرار دادین که واقعا عالی بود ،

    متوجه شدم این ایده به این نتیجه رسید که شما اشکالات عملی بچه ها در اجرای قوانین رو متوجه بشین و با این عشق الهیتون به آموزش دادن به انتشار آگاهی های الهی و با دادن زکات علمی که خداوند بشما داده ،

    فایلی برامون بزارید که تو اون بیاید و این ایرادات رو بیان کنید

    خدارو واقعا شکر میکنم بخاطر وجودتون

    که هستید میاید فعالیت می کنید و همه این عشقی که برامون میزارید رو به رایگان در اختیارما میزارید

    نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم

    منم مثل بچه ها این ایراد رو داشتم توی توحید و شرکی که تو زبانم میگفتم و باعث ناراحتی بقیه و دوری کردنشون از من میشد

    سپاسگزارم که ایراداتمون رو پیدا کردین و بیان کردین و میدونم این مسیر بهبود تمومی نداره

    و امیدوارم استاد که خدا شما رو برای ما حفظ کنه سایه استادیتون رو سر ما بمونه

    چقدر زیبا خدا شما رو اینجوری فرستاد برای بهبود شاگردانتون که ایراداتشونو پیدا کنید

    شما از اون دسته استادها نیستین که میان یه چیزی میگن و میرن و براشون مهم نیست شاگرداشون چه وضعی دارن ، شما دارید قدم قدم با شاگرداتون جلو میاید و کمکشون می کنید . و علت موفقیتتونم یکیش همینه

    استاد خوبم چقدر منو تکون داد اینکه روزی ۷ ساعت حرف زدن کارکردن رو قانون ولی من روزامو چطور تلف میکنم .

    خدایا از دیشب تا حالا سعی کردم کارای بیهوده رو کنار بزارم

    چقدر الکی وقتامو تلف کردم .

    امیدوارم تکون بخورم و تو طول روز بشینم ساعت بگیرم که چقدر دارم رو خودم با قانون کار میکنم

    امیدوارم الان قبل از اونکه دیر بشه بخودم بیام

    چقدر تاحالا وقتمو هدر دادم

    ممنونم استاد که هر کلمتون تکونمون میده درس داره

    بخدااستاد اینکه هر نفر به ۲۰ نفر پیروزه ، این تو همون کنترل ذهنم هست . که ما میتونیم ادمای اطرافمونو با ذهن کنترل کنیم . که تو زندگیمون اخلال ایجاد نکنن

    اگر رهاشون کنیم اونا که تو مسیر نیستن میان و اجازه دادیم که بیان و کارو خراب کنن

    ولی ما با ذهنمون کنترل شون میکنیم

    امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ ، من تعهد میدم به خودم که از امروز باید وقتمو تلف نکنم و اون کارای ریزی که الکی وقتمو میگیره اون حرفایی که میزنمو وقتمو میگیره و ذهنمو درگیر میکنه رو بزارم کنار

    و رو هدفم رو قانون رو خودم کار کنم وقت بزارم بها بدم اگر نتیجه میخوام باید زمان بزارم

    و دیشب اتفاقا ایه قران از تلویزیون پخش شد

    و لنجزینهم احسن الذی کانوا یعملون

    اونها پاداش داده میشن به بهترین نحو . بر حسب اون مقداری که عمل میکنن . عمل عمل عمل کار وقت بها …

    خدایا شکرت که همواره همواره همواره هدایتم میکنی

    استاد ممنونم ممنونم که گفتین صبر ولی صبر معناش واسه من وقت تلف کردنم بود الان درستش میکنم صبر به معنای وقت هدر دادن نیست ، صبر یعنی ادامه بده هرروز جدی کار کن . استادت داره روزی ۶.. ۷ ساعت کار میکنه بااینکه سلامتیش ثروتش روابطش همه چیزش عالیه بازم روزی ۶…۷ ساعت کار میکنه بعد تو چرا انقدر وقت تلف میکنی 😣

    استاد اینا تلنگر بخودمه باید خودمو بیدار کنم قبل اونکه جهان چک و لگد بهم بزنه باید درست بشم محکم رو خودم کار کنم

    ممنون استادممنون که هستین ممنون که بیدارمون میکنین . ممنونم که جهان رو جدی گرفتین چون خدا ام با وجود مهربونیش بینهایت جدیه میگه سرسوزن عملت بحساب میاد پس جدی باش دقیق باش دنیا رو عبث و بیهوده خلق نکردم بهت زمان دادم کانون توجه دادم الکی هدر نده

    ببین بعضی ادما چقدر دستاورد دارن تو چی داری چرا الکی وقت میگذرونی . ها؟

    امیدوارم امروز یه تکون اساسی خورده باشم و جدی تر رو خودم کار کنم تا دیر نشده

    ممنونم استاد خوبم 🥀🥀🌹🌹🥀🥀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم🧚🏻‍♀️

    سلام به زیباترین استادِ دنیا مریم جانم و دوستان عزیزم،

    عاشقتونم استاد جونم❤

    استاد چقدر توی قرآن خداوند به این موضوع صبر کردن تاکید کرده چون سِرِشتِ انسان رو میدونسته و آگاه بوده به ذاتِ انسان…

    میدونید استاد چقدر این کلمه ی صبر کردن یک دنیا نکته و آگاهی داره چقدر میتونه انسان رو بزرگ کنه آرام کنه التیام بخش هستش صبور بودن…

    صبور بودن هم یک قدرته((مثل قدرت تحسین کردن دیدن نعمتها سپاسگذاری کردن قدرت عشق ورزی قدرت کنترل ذهن و….)) که باید این عضله رو تقویت کنیم و بدون شک با طی کردن تکامل خیلی راحت تر و بهتر خواهد شد…

    خداوند با صابران است،

    مخصوصا وقتی که تو این مسیر هستیم و داریم کار میکنیم روی خودمون و حرکت میکنیم چقدر روح انسانِ رشد میکنه رشد روحی پیدا میکنه چقدر روح بزرگ میشه چقدر صبورتر میشه…

    صبر یک کلمه ی شفا بخش هستش چون در لحظه داری زندگی میکنی عجله نمیکنی وجودت رو بی قرار نمیگیره اون آرامشی که به واسطه ی صبوری بودن بدست میاری و عجول نیستی و تمرکز داری روی خودت و زندگی خودت و قرار نیست چشم دیگری رو کور کنی به واسطه ی باورهای بیماری زا واقعا چه قیمتی میشه گذاشت برای همین یک دستاورد و همین یک صفت نیکویی که اگاهانه به وجودش اوردی؟!!!واقعا اینکه انسان صبور باشه لذت ببره و تمرکزش روی زندگی خودش باشه و این مسیر رو ادامه بده طی کنه در لحظه زندگی کنه واقعا چه قیمتی میشه گذاشت برای چنین صفت نیکویی؟!!!!

    استاد میدونید من بارها گفتم این صفت های نیکو این کِردارهای درست این باورهای سالم این وجودِ پاک و خداگونه این بزرگ شدن روح رشد کردنِ روح و این دستاوردهای درونی که اگاهانه به وجود میاری میسازی این عزت نفس این خود ارزشی اینکه احساس سبکی و پاکی داری اینها خیلی خیلی خیلی فراتر از مادیات و نتایج مادی میتونه باشه چون توی قرآن خداوند بارها تاکید کرده راجب آخرت راجب اینکه ایمان به آخرت داشتن…

    چون اول شما این دستاوردهای درونی رو میسازی به وجود میاری و بعد نتایج مادی و نعمتهای خداوند تجلی پیدا میکنه در واقع خودِ خدا میاد توی زندگی ما به هر نحوی عشق ثروت سلامتی روزی برکت رحمت همه چیز همه چیز…

    خداوند همه چیز میشود همه کس را…

    استاد من به این نتیجه رسیدم وقتی که خداوند انقدر تاکید داره به آخرت ایمان آوردن به آخرت یعنی میخواد اینو بگه به ما که وقتی ما به آخرت ایمان میاریم وقتی خدا ترس و پرهیزکار میشویم وقتی اسم و قدرت خدارو میشنویم و می ترسیم و ذکر خداوند رو به زبان می آوریم در واقع این باعث میشه انسان متواضع بشه مغرور نشه و فکر نکنه که فقط همین دنیاست و هیچ حرص و طمع و عجله ای نداشته باشه و فقط به فکر جمع کردن و خوردن و دنیا پرستی و شکم پرستی نباشه بلکه فکر کنه یه خدایی هم هست یه اخرتی هم هست یه حساب کتابی هم هست…

    استاد چقدر کلمه به کلمه آیه به آیه ی قرآن نشانه و پند و اندرز هستش برای اینکه ما بتونیم هم این دنیا خوب زندگی کنیم هم اون دنیا…

    همین که استادی از جنس خدا اومده توی زندگی ما و هدایت شدیم و این چنین باز هم با هدایت الله این مسیر رو پر قدرت ادامه میدیم این یک نتیجه ی بی نهایت عظیم هستش همین یک عامل باعث ورودی ثروت ها و نعمت ها میشه،

    وگرنه وقتی انسان توی جهل و جهالت و کفر و شرک باشه مگر میتونه به آرامش برسه مگر میتونه هدایت بشه سمت قرآن و درک کنه مطالعه کنه…

    استاد من این موضوع رو برای خودم منطقی کردم که اصلا چه آدمهایی میرن سمت قرآن اصلا چی میشه تو هدایت بشی سمت قرآن و انقدر با عشق مطالعه کنی و از همه مهمتر درک کنی آگاه بشی بهت گفته بشه بدون شک انسان هایی که خداوند اونهارو هدایت کرده مدد کرده و از خودشون مشتاق تره که بندگان آگاه بشن درک کنند رشد کنند ایمان بیارن انسانی که پاکه انسانی که وجودش پاکه بدون شک هدایت میشه و از همه مهتر با عشق میره برای مطالعه و درک کردن قرآن نه اینکه برای رفع تکلیف و فقط هم مطالعه کردن کلمات عربی که چیزی هم متوجه نمیشه….

    واقعا هدایت شدن به این مسیر و ادامه دادن تو این مسیر و تسلیم نشدن در برابر نجواهای ذهنی که مدام میگه کو نتیجه کو کیسه ی پول چرا اون یکی رشد کرد تو نکردی و مقایسه ها و نجواها ی بیماری زا… مسلما بدون شک رشد خواهد کرد و خداوند پاداش میدهد چه کسی به عهد خود وفادارتر از خداوند اگر تو به عهدِ خود وفادار باشی جهاد کنی بندگی کنی و درون خودت رو پاک کنی بدون شک خداوند از هرکسی باوفادرتر است به عهد خودش…

    وقتی صبوری یعنی حالت خوبه یعنی ایمان داری یعنی باور داری خداوند رو صبوری با حال خوب و احساس خوب و در لحظه زندگی کردن…

    نه اینکه تحمل کنیم با حال بد و مدام منتظر کیسه ی پول باشیم نه این چیزی جز فرستادن فرکانس منفی نیست…

    وقتی با حال خوب ادامه بدیم فرکانس ها جسشون عوض بشه پس ما هم آرام آرام وارد فرکانس های زیباتر محیط های زیباتر هدایت های زیباتر انسان های زیبای میشم در واقع ما هدایت میشم وارد اون فرکانس و مسیر میشم و حرکت میکنیم تلاش میکنیم شجاع میشم جسور میشم و هزاران هزار لطف و نعمت خداوند که هرلحظه با ماست و مدد میکنه یه کیسه پول قرار نیست بیوفته یا مثلا همون روز اول در بهشتی قرار بگیریم که زیرش نهرهایی جاریست…

    بلکه باید بها داد باید جهاد کرد،توی قرآن نوشته در راه خداوند جهاد کنید یعنی مقابله کنیم در برابر نجواها بنده ی خوبی باشیم بنده ی صالح درستکار پرهیزکار.

    و این جهاد کردن در برابر نجواهای شیطان و در راه خداوند از هزاران جنگ گاهی اوقات میتونه سخت تر باشه چون باید ذهنت رو کنترل کنی حالت رو خوب کنی در برابر یک سری نجواها که آنچنان قدرتمند وارد میشن که آن چنان عرصه رو تنگ میکنن که اون لحظه فقط باید به ریسمان الهی چنگ بزنی که اگر چنگ نزنی به قعر جهنم میرسی،

    بخاطر همین موضوع خداوند تاکید میکنه به صبور بودن به تقوا کردن کنترل ذهن کردن به اینکه خدا ترس باشی به آخرت ایمان داشته باشی….

    استاد این موضوع به آخرت ایمان داشتن چقدر نکته ها داره و چقدر خداوند این موضوع رو بارها توی قرآن گفته که انسان رو نجات بده از غرور تکبر از بدبختی چون وقتی به آخرت ایمان داری که متکبر نمیشی غرور نداری با غرور روی زمین راه نمیری چون ممکنه هر لحظه از دنیا بری و اخرتی هم در کار است و باید جوابگو باشی…

    خدای من چقدر خداوند داناست چقدر این قرآن کلید خوب زندگی کردن هستش در واقع دفترچه ی راهنمای خوب زندگی کردن هست، ولی متاسفانه از قرآن تنها استفاده ای که میشه توی مراسم فوت شدن انسان های استفاده میشه در صورتی که هیچ ارتباطی نداره قرآن داره تذکر میده که تو این دنیا اینجوری زندگی کنید وقتی انسانی مُرده و واسش قرآن بزارن چه فایده ای داره واقعا چقدر فکر کردن نعمت ارزشمندی هستش!!!!!

    و اینکه راجب تخم مرغ ها صحبت کردید و این موضوع هم توی قانون آفرینش تاکید کردید که باور کنیم و از خواسته هامون عکس بگیریم بنویسم بگیم صحبت کنیم فیلم بسازیم…

    چرا چون خداوند از ما مشتاق تره برای رسیدن به خواسته هامون و خوب زندگی کردن و اینکه باعث رشد و گسترش جهان میشیم،

    حالا مساله اینکه که وقتی ما این موضوع رو باور میکنیم درک میکنیم و توجه میکنیم بلکه باید ارام ارام وارد اون فرکانس بشیم حرکت کنیم تلاش کنیم جهاد کنیم ذهن رو کنترل کنیم و بدون شک هدایت میشم خداوند اجابت میکنه خداوند مهربانه خداوند وهابه خداوند قدرت عطای بی نهایتی داره…

    ولی موضوع اصلی اینکه صبور باشیم ادامه بدیم تکامل رو رعایت کنیم لذت ببریم بنده ی پاک و صالح خداوند باشیم و زمین رو به ارث ببریم، چون مالک آسمان ها و زمین خداوند است و خداوند زمینی که داره و مالکش هست رو به بندگان صالح و پاکش میده در واقع به ارث میبرن،

    مثل استاد دقیقا مصداق بارزش استاد جونم شما زمین ها نعمت ها و برکت ها و رحمتهای که از خداوند به شما به ارث رسیده شما بنده ی پاک صالح خداوند و خداوند هم به وعده ی خودش عمل کرده و الان در چنین بهشت زیبایی زندگی میکنید،

    استاد ممکنه یکی شما از دور ببینه و جاهل باشه و ناآگاه اولین چیزی که به ذهنش میرسه میگه این شانس داشته خدا واسش خواسته این معلوم نیست چجوری رسیده به این همه خوشبختی،

    ولی اون انسان نمیدونه که استاد جان زمین خداوند رو به ارث برده دقیقا وعده ی خداوند توی قرآن و اینکه نمیدونه استاد جهاد کرده بها داده و ادامه داده و همچنان در حال ادامه دادن هستش،

    وای خدای من هزاران بار شکرت بابت این همه آگاهی درک هدایت نعمت برکت رحمت حال خوب حس پاکی حس سبکی حس فوق العاده واقعا نمیشه هیچ قیمتی گذاشت برای این همه دستاوردهای درونی و بدون شک در ادامه دستاوردهای بیرونی را خواهد داشت،

    استاد جونم خیلی زیبایی خیلی عاشقتونم 🧚🏻‍♀️❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      محمدعلی مهرجوی گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      سلام عاطفه عزیز🌹

      امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه

      چیکار کردی با دل من با این نوشته

      بینهایت عالی و زیبا

      من تحسین میکنم این همه تعهد و پشتکار ،ایمان ،روح پاک و مقدس

      و نگاه زیبای شما را

      چقدر عالی توضیح دادید

      👌👌👏👏👏👌

      تمام این نوشته را باید با عشق خواند

      سراسر آگاهی و زیبایی هست

      چقدر این قسمت عالی توضیح دادید

      (((واقعا هدایت شدن به این مسیر و ادامه دادن تو این مسیر و تسلیم نشدن در برابر نجواهای ذهنی که مدام میگه کو نتیجه کو کیسه ی پول چرا اون یکی رشد کرد تو نکردی و مقایسه ها و نجواها ی بیماری زا… مسلما بدون شک رشد خواهد کرد و خداوند پاداش میدهد چه کسی به عهد خود وفادارتر از خداوند اگر تو به عهدِ خود وفادار باشی جهاد کنی بندگی کنی و درون خودت رو پاک کنی بدون شک خداوند از هرکسی باوفادرتر است به عهد خودش)))

      من همیشه این روح پاک و مقدس شما را تحسین کردم

      دوست خوبم از خداوند مهربان سعادت و خوشبختی و سلامتی و عاقبت به خیری برایتان آرزومندم 🙏🌹

      شما لیاقت بهترین ها را داری 💐

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        عاطفه نوری گفته:
        مدت عضویت: 1955 روز

        عزیززززم، آقای مهرجویِ بزرگوار سپاس سپاس یک دنیا بابت این همه حُسنِ توجه محبت انرژی و حسِ خوبی که به من دادید،

        خیلی خیلی سپاسگذارم بابت اینکه کامنت و این که متن رو تکرار کردید و یادآوری کردید

        سپاس گذارم بابت این همه تحسین کردن و حس خوب

        سپاسگذارم بابت این همه لطف و محبت،

        سپاسگذارم بابت دعای زیباتون بی نهایت.

        و در آخر سپاسگذارم ازتون که انقدر عالی روی خودتون کار میکنید و خوب زندگی میکنید و جهان رو جای زیباتری برای زندگی میکنید چرا که به تعدادِ هر انسانی که جهاد کنه و روی خودش کار کنه بدون شک دنیا زیباتر خواهد شد و این انرژی به چرخه می اُفته…

        در پناه خداوند بزرگ و مهربان با انرژی فوق العاده حرکت کنید و بدرخشید.

        آمین🧚🏻‍♀️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    تولد یک خواسته….

    سلام به استاد عشق و مریم عزیز و دوستان نازنینم که هر روز خدا رو بابت این جمع الهی و خانواده بی نظیر شکر میکنم.

    هر لحظه بودن با این خانواده و این سایت و این استاد نازنین رو شکر میکنم و مثل همیشه عاشقانه میگم سپاسگزارم که هستین.

    چه نکته زیبایی مژگان جان ، تا خودمون تغییر نکنیم دنیامون هم تغییری نمیکنه.

    داستان خیلیهامون فکر میکنم مثل مژگان جان هست در برهه ای فقط شنونده هستیم و انباشته کننده اطلاعاتی که ازش لذت میبریم ولی انگار با یادگیریش کل کار انجام شده و دیگه تصمیمی برای اجرایی کردنشون نداریم و البته نتیجه چندانی هم نداریم و از این بابت متعجب هم هستیم اما از یک مقطعی به بعد جرقه عمل و اجرا هم زده میشه و نتایج کم کم خودشون رو بصورت تدریجی و تکاملی نشون میدن ک من عاااشق اون لحظه جرقه خوردن هستم.

    خدا رو شکر که کسب و کار موفق و شناخته شده ای در ایران داری اینها پنجره های امید بیشتری رو به روی ما باز میکنن تا انرژی بگیریم و با صبر مداومت بیشتری داشته باشیم.وچه ایده خوبی برای زدن سایت و تغییری دیگر و شروعی دیگر…

    تازه منم دارم یه جور دیگه یاد میگیرم که با نتایج کوچیک ذوق کنم و براشون قلبا خوشحال باشم و اونها رو نتیجه تصمیم خودم و رحمت لایزال الهی بدونم. البته قبلا هم ذوق میکردم اما الان یه جور دیگست انگار قشنگ یک معجزه رو دارم با چشم خودم میبینم.

    وقتی استاد در مورد ریشه ها صحبت میکنه من واقعا دیوانه میشم که این بار به لنگر کشتی تشبیه کرد که زیر آبه و کسی حرکتش رو نمیبینه اما حرکت داره و هر بار سرعتش بیشتر میشه.

    آخه ریشه ها رو کسی نمیبینه و فقط شاخ و برگ و میوه ها رو میبینن اما استاد عشق تنها کسی بود که با این وضوح در مورد ریشه های نادیده و نهفته در زیر خاک برام صحبت کرد ریشه هایی که ناشی از ایمان، شجاعت، حرکت و گوش دادن به ندای خدا در قلبمون هست ، ندایی که شاید هیچ توجیه عقلانی و منطقی نداشته باشه ولی ” کار میکنه” .

    پیام ذهره جان در مورد صبر هست و چقدر زیبا با دلی بغض کرده از ذوق و شکرگزاری داره همه بچه های سایت رو که شاید هنوز در مراحل اولیه هستن به صبر و ادامه دادن دعوت میکنه. یعنی چه چیزی این عزیز رو تشویق میکنه که همه رو به صبر و موفقیت رهنمون بشه و خیلی ساده و عاشقانه بگه تو رو خدا ادامه بدین حتما به نتیجه میرسین؟غیر از رد پای عشقی که اساس شکل گیری این سایت الهی هست و بطور نامحسوس داره هممون رو عاشق و موحد میکنه؟ یعنی من باورم نمیشد تا این حد با استاد عشق و مریم جان و بچهای دوست داشتنی سایت ارتباط قلبی عمیق برقرار کنم.خدایا شکرت

    تبریک میگم ذهره جان مثبت ۱۰ برابر درآمد اونم در شرایطی راحت تر و بهتر.

    الهی شکرت

    ذهره عزیزم کار خوبی که ما انجام دادیم تا خدا استاد عزیز رو سر راهمون قرار بده این بود که از خدا درخواست کردیم و خداوند ما رو بخوبی اجابت کرد.شکر…

    توضیحات بسیار قشنگ و به جای استاد عزیز در مورد” صبر”

    گیاهانی مثل قارچ و سبزه سریعتر رشد میکنن اما خیلی سریع هم از بین میرن مثلا قارچ یا گندم فقط یک سال دوام میاره اما دانه درخت خیلی دیرتر رشد میکنه ولی میتونه صدها سال حتی هزاران سال عمر کنه و اصلا نمادی از جاودانگی باشه که استاد عزیز بحث شیرین ریشه ها رو هم برامون باز کرده چون درخت هر چی داره از ریشه هاش داره.

    استاد جان وقتی خودم قرآن رو میخونم هرگز اون درکی رو که شما با آیات قرآن بهم انتقال میدین رو ندارم چون شما عمق مطلب رو گرفتی و عاشقانه عرضه میکنی.

    هر کدام از شما بر بیست یا صد نفر پیروز است اگرکه …. 《صابر》باشید ، راستش استاد جان اگر این سوال رو بصورت چهارگزینه ای میدادن منم اصلا گزینه صبر رو انتخاب نمیکردم ولی دیدگاه خداوند همیشه بهترین دیدگاهه و کلی درس برای آموختن داره.واقعا تحسینتون میکنم که انقدر زیبا این آیات رو درک کردین و درکتون رو در نهایت ظرافت بهمون انتقال میدین.

    چه معیار و محک جالبی بیان کردین استاد عزیز که وقتی تصمیم به تغییر باورها میگیریم اولین چیزی که تغییر میکنه از همون لحظه و روز اول احساس درونی ماست که خیلی زود از طریق جسم و اثرات سلامتی و ارتقای جسمی خودش رو به ما نشون میده و چه خبر خوبی برای تضمین سلامتیمون و اینکه اگر مسائلی در این باره داریم مطمئن باشیم که بزودی با همون صبر جمیل شفا خواهد یافت.الهی هزاران مرتبه شکر.

    بعدش نتایج کوچیک دیگه و بعد یک مشیر تکاملی در خلق خواسته ها و نتایج…😍😍😍

    صبر به معنای تحمل نیست ، به معنای ادامه دادن یک مسیر هست با وصف اینکه هنوز هیچ اثری از نتیجه نیست.

    اصلا صبر و طی تکامل یک چیز بدیهیه که در هر گوشه ای از این طبیعت و خلقت زیبا مشاهده میشه ولی انسان درگیر یک ترمز و مانع هست به نام عجله که خدا هم خودش از این مقاومت ما بخوبی آگاهه، پس به اندازه ای که ما بتونیم باور عجله رو کنترل کنیم صبور و دارای نتیجه هستیم.

    اصلا عجله برای چی؟ همه اش برمیگرده به درگیری با زمان و حس رقابت و باور کمبود که اگه نجنبم تموم میشه و قاپیدنش ولی باور فراوانی میگه همیشه همه میز هست و این باران رحمت الهی تمومی نداره فقط ظرف بشر به مرور بطور کلی بیشتر میشه و یقینا بزرگتر هم شده.

    مثال زیبای استاد عزیزم در مورد ذوق کردن برای تخم مرغهایی که دیدن و تولد یک خواسته …و طی مراحل اون از اول تا آخر و یک سری آزمون و تجربه ها و تضادهایی که تو مسیر باهاش برخورد کردن و حلش کردن و” کلی در مسیر درس یاد گرفتن” وبزرگتر شدن و با ابزار و نجاری و زبان طبیعت خیلی بیشتر آشنا شدن و چیکن شا و چیکن تراکتور ساختن و …البته ادامه دادن و ادامه دادن وصبر کردن و صبر کردن تا به خواستشون رسیدن و یکجا با کلی تخم مرغ بیشتر مواجه شدن.

    حالا ذهن ظاهر بین میگه که خوب تخم مرغ چیه؟ میتونست ۵۰۰ تا تخم مرغ سفارش بده یا بخره یا از همون اول مرغهای تخم گذار آماده بگیره و خواسته اش برآورده بشه ، اما داستان هدایت و درسها و رشدهای حاصل شده چیز دیگری میگه.

    تو مو میبینی و من پیچش مو

    تو ابرو من اشارتهای ابرو…

    آرزو میکنم که هممون بصورت تکاملی هر روز به زاویه دید خداوند زیبا و عشق نزدیکتر بشیم.

    🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴🌳🌲🌴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      طاهره عبدالهی گفته:
      مدت عضویت: 2379 روز

      سلام دوست عزیز

      سپاس از متن زیبا و مفیدتون. از قسمتی از نوشته خیلی خوشم اومد که ریشه در باور احساس لیاقت درونی داره که توی همچین جملاتی بیان میشه؛

      « زهره عزیزم کار خوبی که ما انجام دادیم تا خدا استاد عزیز رو سر راهمون قرار بده این بود که از خدا درخواست کردیم و خداوند ما رو بخوبی اجابت کرد.شکر… »

      واقعا خیلی عمیقه معنا و باور پشت این جمله که میگه برای بدست اوردن یک چیز بزرگ ارزشمند و عالی کار خاصی نیاز نیست ، از خدا میخوای و اون خواسته از قبل از درخواستت موجود بوده حالا هم مدار میشی و دریافت انجام میشه.

      این هم در تایید نشانه هایی هست که این روزا شدیدا دنبال میکنم که باور کنم،

      همه چیز ساده و اسان هست.

      همه چیز از قبل مهیا شده.

      تنها از خدا بخواه .

      و در نهایت خواسته محقق شده ات را لمس خواهی کرد.

      سپاسگزارم بابت آگاهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سمانه رشوند گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام استاد عزیزم سلام مریم جان

    چقدر نکته تونستم یاد بگیرم مژگان عزیز بهتون تبریک میگم که دستای خدا رو تو زندگیتون دیدید چقدر زیبا گفتید که من واسه نتیجه های کوچیکم ذوق میکنم که به نتیجه های بزرگتر برسم

    میخوام از امروز واسه نتیجه های خیلی کوچیکم ذوق کنم جشن بگیرم واقعن عالی بود درس خیلی خوب از نتایجتون گرفتم

    زهره عزیز خیلی خوشحالم که اینقدر نتیجه گرفتید وقتی شما صحبت میکردید من اشک می ریختم که خواهش میکردید ما بچه های سایت ادامه بدیم ادامه ادامه خیلی ازتون ممنونم دیگه اگه نخوام ادامه بدم سست بشم یاد حرف شما میفتم که زهره جان گفت خواهش میکنم ادامه بدید قربونت برم که یه درس بزرگ بهم دادی💛

    استاد عزیزم چقدر بجا بود این آیه قرآنی که خدا به محمد میگه اگه بندگان من ایمان داشته باشن هر یدونه ده تا بهشون می دهیم

    خیلی مهم اگرصابر باشن

    چقدر خوب که نکته تخم مرغهارو گفتید چقدر شما پشتکار داشتید تلاش کردید تا الان تخم مرغها رو دارید چه نکته جالبی که هرجا یادمون بره به یاد پروسه تخم مرغها بیفتید

    من باید رو خودم کار کنم از نتیجه های کوچیک خوشحال باشم سپاسگزار باشم به نتیجه های بزرگ برسم

    یاد گرفتم ادامه بدم ادامه ادامه رو خودم کار کنم

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    آروم و صبور باشم تا نتیجه ها پشت سرهم وارد زندگیم بشه

    مثل یک نهال کوچک که باید تغذیه بشه نور کافی بخوره بهش آب کود داده بشه تا محصول بده

    کل طبیعت این قانون و به ما نشون میده باید بگردیم دنبال نشونه ها

    سپاسگزارم استاد عزیز بابت تلاشتون واسه سایت این برنامه خیلی عالیه خیلی میتونیم الگو بگیریم نکته ها هست خدایاااااا شکرت ❤❤❤

    دوستان خوبم زهره جان و مژگان جان بهترینها رو واستون آرزو میکنم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: