گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی - صفحه 1

203 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3914 روز

    سلام استاد

    اینکه هم سن من هستی

    اینکه اسفند ماهی هستی

    اینکه علایقتون خیلی شبیه به علایق من هست

    اینکه از ابتدا کنارتون بودم

    اینکه قدم به قدم شاهد پیشرفتتون بودم

    اینکه صداقت و از رفتار و اعمال و گفتارتون دیدم

    باعث شده که شما بزرگ ترین الگو برای من باشید

    البته که یکبار تو فایل صوتی که برام فرستادید بهم گفتید:

    سعی نکن شبیه من بشی من باید الگویی باشم که تو باور کنی این مسیر مسیر درستی هست و

    با قدرتی ادامه بدی که بهتر از من نتیجه بگیری…

    .

    استاد ممنونم برای این مکالمه عالی که باهاتون داشتم

    استاد ممنونم که وقت میزاری و اینقدر قشنگ راهنماییمون میکنی

    استاد ممنونم برای این فضایی که در سایت ایجاد کرده ای که همه چی رو برای رشد فردی فراهم کرده ای

    مدتی هست علاقه مند شده ام به پاسخ دادن در عقل کل البته نه به این دیدگاه که دارم به شخص پرسش کننده کمک میکنم

    بلکه برداشتم اینه که ببینم من چقدر قانون و درک کردم و آیا میتونم با استفاده از این قانون ساده جواب سوالاتی که در زندگی ایجاد میشه رو پیدا کنم!

    چقدر برام مفید هست

    و چقدر به خود شناسی ام کمک میکنه چقدر موضوع برای خودم باز میشه و به درکم کمک میکنه

    مثل حرف زدن خودمون با خودمون میمونه در ارتباط با قوانین

    مثل حرف زدم شما با خانم شایسته میمونه در ارتباط با قوانین

    مثل زندگی در پرادایس میمونه هر موقع که خواستم میتونم توی فضای رویایی اون قدم بزنم و

    هر لحظه با کمک از قوانین مسایل و حل بکنم و قوانین و بهتر درک کنم.

    ..

    ..

    ممنونم استاد برای این پرادایسی که برای ما ایجاد کردی

    پرادایسی که مثل یک جزیره ما رو از بدنه اصلی جامعه جدا کرده

    هر کامنتی که میخونی مثبت

    هر ویدیو که میبینی آموزنده

    هر وقتی که تو این پرادایس میگذرونی گویا چیزی را در تو بیدار میکنه

    که شاید در اون لحظه متوجه اش نشی

    ولی ادامه این روند دگرگونی اساسی در اسکلت شخصیتی تو ایجاد میکنه

    .

    .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      ۷۷ گفته:
      مدت عضویت: 1542 روز

      درود برشما🥰

      نوشتید از ابتدا کنار استاد بودید

      میشه کمی ازنتایجتون بگید که من هم مصمم بشم

      چون من تازه عضو سایت شدم میپرسم

      اگه میشه راهنماییم کنید که ازکجا شروع کردید وباچه دوره ایی شروع کردید

      وچقدر تاثیر گذار بودن؟چه ازنظر مالی،چه از نظر روابط و…

      اگه بشه راهنماییم کنید ممنون میشم🙏🙏

      چون تازه وارد شدم ونیاز دارم کسی که نتیجه گرفته ازنتایجش بگه که من هم انگیزه بگیرم🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        امیر ارکان فر گفته:
        مدت عضویت: 3914 روز

        سلام

        من ابتدا از فایل های رایگان استاد استفاده کردم

        بعد که به این نتیجه رسیدم که

        باورهای محدود کننده و داغون زیادی در وجودم هست

        سعی در شناسایی و تغییر باورهایی کردم که شاید مهمترین آنها باورهایی بود که با شروع تصمیم من به تغییر آنها حالم خوب میشد!!!

        و این نشونه ای بود که یعنی این راه درسته!!!

        یه مثال از همین امروز:

        در روابط با همکاران خیلی جاها

        با اینکه به مسئله درستی میتونستم اشاره بکنم

        اما میگفتم: ول کن دلخوری به وجود میاد به حواشی نپردازد!!!

        در صورتی که من در بیان صحبتهایم دچار مشکل بودم

        و داشتم از حل این موضوع فرار میکردم!!!

        گفتم: چه ایرادی دارد اگه بیان

        یک مسئله به حل اون کمک می‌کنه گفته نشود؟ باور غلط مراقب باش به حاشیه نری!

        منو از حل مسئله دور کرده بود

        و من داشتم ترسو بار میومدم!!!

        همینکه مچشو گرفتم و تصمیم گرفتم روی فن بیان کار کنم

        انگار قلبم باز شد!!!!!

        لبخند اومد روی لبم و این همون نشونه است که ازش صحبت کردم….

        تغییر هر باور پرهایی از نعمت و ثروت در تمام جنبه‌های زندگی به روت باز می‌کنه.

        پس اول:

        فایل های رایگان و گوش کن:

        یک باور مخرب و شناسایی کن

        برای تغییرشکل حرکت کن

        بعد برو دنبال بعدی…

        فراموش نکن در این مسیر

        بارها به خاکی میزنی و باید

        دوباره و دوباره به جاده برگردی

        من تمام زندگی ام

        نتیجه استفاده از قوانین هست

        جایی که زندگی میکنم

        شغلی که دارم

        همسری که دارم

        پسری که دارم

        دوستای که دارم

        سلامتی جسمی و فکری ام

        همه و همه نتیجه عمل

        به همین قوانین هست

        خدارو شکر برای قوانین

        بدون تغییر که به ما کمک

        می‌کنه از زندگی بیشتر لذت ببریم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          Afsontorbati گفته:
          مدت عضویت: 2125 روز

          سلام دوست عزیز بهتون تبریک میگم امیدوارم روز به روز پیشرفتتون بهتر شه

          من عین پنج سال پیش شما هستم یعنی کارو زندگی مو ول کردم و اومدم کیش کاش بتونم شما رو ملاقات کنم خیلی خوشحال میشم

          و اینکه من هم کار داشتم و خونه خریده بودم تو شهرم ولی یه چیزی ته وجودم رو قلقلک میداد که اونجا نمونم با اینکه همه چیز اوکی بود برام اونجا ولی نموندم و با یه چمدون اومدم اینجا

          امیدوارم در پناه فرمانروای کاعنات باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            امیر ارکان فر گفته:
            مدت عضویت: 3914 روز

            چه عالی

            کیش شهر زیبایی است و من بسیار دوستش دارم

            انسانهایی که اینجا هستند از ده ها دوست و بچه محل قدیمی من به من نزدیک تر و مهربان تر هستند

            چه گفتگو خوبی خواهیم داشت لطفا هشتک ghava30 رو دنبال کنید تا بتونم ببینموتون

            و بیشتر باهاتون آشنا بشم .دوستای خوب جواهرات زندگیمون هستن که به زندگیمون زیبایی میبخشند

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سمانه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2416 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان

    من تقریبا 4 سال پیش عضو سایت شدم. دقیقا زمانی که تصمیم گرفتم تا تغییراتی در زندگیم ایجاد کنم. دو سالی با فایل های دانلودی همراه بودم و به ارامشی رسیده بودم که تا اون زمان هرگز در زندگیم تجربه نکرده بودم. خیلی زیاد به خداوند نزدیک شدم. تمامی زندگی من به آسانی پیش می رفت و به معنای واقعی حال خوب رو در زندگیم حس میکردم. اما الان متوجه میشم که هنوز درک درستی از قوانین جهان نداشتم. مدتی بعد فاصله گرفتم از فایل ها و به مرور کم تر و کم تر میشد. از طرفی با خودم میگفتم که به لحاظ مالی رشدی نکردم و شاید این قوانین توی زندگی من جواب نمیده. به خصوص که در زمینه رابطه عاطفی هم پیشرفت خاصی نکرده بودم و همون الگوهای قدیمی مرتب تکرار میشد. موقعیتی کاری برای من پیش اومد و باعث شد به لحاظ مالی کمی پیشرفت کنم. اوایل از کارم خیلی راضی بودم اما هر چی که گذشت انرژی منفی محیط کارم خیلی داشت آزارم میداد. اما همش با خودم میگفتم مهم اینه که به لحاظ مالی استقلال دارم. البته تمامی جنبه های دیگر زندگی من در اثر همین کارم آسیب دیدن کاملا از سایت عباس منش دور شدم و هفته ها میشد که حتی یک فایل هم از استاد گوش نمیدادم. تمام روزمو سرکار بودم و مدام چالش داشتم سرکارم. رابطه ی عاطفیم هم روز به روز خراب تر میشد و همون الگوها بارها و بارها تکرار میشدن. کارد به استخوانم رسید و تصمیم گرفتم روی روابطم کار کنم. از درون احساس تهی بودن میکردم. از طرفی کارم به شدت منو اذیت میکرد و اصطکاک زیادی با فضای کارم و همکارام داشتم. بازگشت مجدد من به سایت با تعطیلات عید بود دو هفته ای که به واسطه سرکار نرفتن خونه بودم و کاملا وقتم آزاد بود. کم کم شروع کردم فایل ها رو و خودم میدیدم که بدون هیچ تلاشی هرروز تعداد فایل هایی که از استاد گوش میدم داره بیشتر میشه. تصمیم گرفتم با اولین حقوقم بعد از تععطیلات قدم اول دوره 12 قدم خریداری کنم. هر چند که هرروز دچار شک میشدم که آیا کار درستی دارم انجام میدم. دو هفته ی تعطیلات زندگی من سراسر حس خوب شد. به لحاظ سلامتی و آرامش خیلی بهتر شدم. و مدام به خانوادم میگفتم دوسندارم برم سرکار. دوسدارم همش تعطیلات باشه. رابطه عاطفی که در واقع چیزی دیگه ازش نمونده بود اومدم بیرون. و در جهت کار مورد علاقم اقدام به ثبت نام در کلاسی کردم که چند وقتی بود دوسداشتم کلاس های این استاد شرکت کنم. با خودم گفتم میرم سرکار کارارو سر و سامون میدم و استعفامو مینویسم. اما خیلی میترسیدم. با خودم میگفتم اگه دیگه نتونم کار پیدا کنم. کار مورد علاقه من میکاپ هست و خیلی زیاد در این زمینه استعداد دارم. با خودم میگفتم الان که این بیماری هست کار آرایشگرا رونقی نداره اگه نتونم جایی مشغول به کار بشم چیکار کنم. تعطیلات به پایان رسید با حال بدی رفتم سر کار. هرروز نشانه هایی میومد که ترک کن کارت. استعفات بنویس. همچنان تمام راه رفت و برگشت محل کارمو به فایل های استاد گوش میدادم. و مدام ندایی در درونم میگفت کارت ترک کن. استعفا بده. تا اینکه شرایط خراب تر شد. من با همکارام سر کار میرفتم و مبلغ ناچیزی بابت رفت و آمد به راننده پرداخت میکردم. در محل کار سر مسئله ای راننده و یکی از همکارام که باهاشون رفت و آمد میکردم به مشکل خوردیم و اونا گفتن که دیگه نمی تونم با اونا رفت و آمد کنم. در عرض یک روز پولی که باید بابت رفت و آمد پرداخت میکردم سه برابر شد. که تقریبا یک سوم حقوق ماهیانم میشد. رئیس شرکت حاضر به پرداخت هزینه رفت و آمد من نشدن و استعفامو نوشتم. نمیدونم این عامل به نوعی منو تحریک کرد که تصمیمو عملی کنم. این مدت فایل های گفتگو با دوستان مرتب گوش میدادم. در یکی از فایل ها یکی از دوستان گفتن که استاد عباس منش گفتن هیچ چیزو تحمل نکنین. نتایجی که دوستان میگفتن منو شگفت زده میکرد و جملاتی مثل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است مدام در ذهنم تکرار میشد. رئیس شرکت با استعفای من موافقت نکرده. من واقعا کارمو دوسندارم. همکارامو دوسندارم. هیچ پیشرفتی توی یک سال اخیر در زمینه کاریم نکردم. احساس میکنم فقط دارم الکی تقلا میکنم و توی این شرکت به هیچ جا نمی رسم. همین امروز هم با یکی از همکارا دعوا کردم. بارها سر همین مسائل دعوا پیش اومده و متاسفانه خود رئیس شرکت هم تلاشی برای حل این مسائل که همیشه وجود داره نمی کنن. توی یک سال اخیر هر نیرویی اومده که سطحش بالاتر از وضعیت فعلی شرکت بوده کارشو ترک کرده و رفته. بعد از دعوا برای اینکه حالم خوب بشه و به احساس خوب برسم اومدم توی سایت و دیدم قسمت 11 فایل گفتگو با دوستان آماده شده. سریع دانلود کردم و باورم نمیشد که موضوع گفتگو راجع به کار مورد علاقه بود. نمیدونم. واقعا احساس میکنم هرروز جهان داره به من سیلی میزنه. ترس همه وجودمو گرفته و نمیدونم تصمیم درست چیه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام به استاد جان عزیزم

    سلام به دوستای خوبم

    سلام به خدای خوبم

    عاشقتونم

    بازم یه صبح عاشقانه ی دیگه، پر از بوی یاس، پر از سرسبزی درختای توی حیاط، پر از عطر خدا

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    الان خواستم بنویسم شکر دستم جا به جا خورد نوشتم شرک

    دقت میکنید؟ فاصله شکر و شرک رو میبینید؟

    اونجایی که یذره از لفظ شکر و عمل شکر گذاری دور میشیم، شرک میاد سمتمون..

    چیزی که حتما واسه همه پیش اومده، اونجایی که یادمون میره بابت همه چیز شکرگزار خداجون باشیم

    همونجا شرک میاد تخم ریزی میکنه تو وجودمون

    و خداروشکر میکنم که واسه ما عباسمنشیا همیشه یه راهنمای جامع وجود داره، همیشه این سایت پر از تلنگره برامون تا حواسمونو جمع کنیم… خدایا شکرت بابت هدایتت

    یکمی صبر کنید، من برم شیشه عینکمو تمیز کنم بیام، حیفه با این شیشه لکه دار بشینم فایل به این زیبایی رو ببینم، فضای بک گراند به این زیبایی رو ، استاد عزیزم که چهرش نورانیه تو این فضا، واقعا عاشقتونم..

    بالاخره هرچی نباشه، ما عباسمنشیا استاد شستن چشم ها و جور دیگر دیدن هاییم، اصن قانونمون، اساس کارمون همیشه همین جور دیگر دیدن بوده و هست، و چه زیباست جهانی که ما داریم.

    خدایا شکرت.

    خب بریم که روزمونو با این فایل عالی بسازیم…

    یه فایل 25 دقیقه و 25 ثانیه ای که طبق درخواست دیروز من از خدا، امروز طولانی تر از دیروز بود…

    این ایده که فایل هارو به قسمت های کوچیک تقسیم میکنید و هر روز میذارید خیلی خوبه

    انقد خوبه که الان که دارم در موردش حرف میزنم اشک شوق تو چشمم جمع شد؛ استاد نمیدونم چیکار کردین با من

    من بخاطر همین چیزای کوچیک و شاید به نظر بقیه بی معنی از شوق اشک میریزم

    و دیروز که فایل دیروز رو گوش دادم تموم که شد با خودم گفتم چقد خوبه که هر روز فایل جدید پر از اگاهی داریم

    و ارزو کردم که فایل فردا طولانی تر باشه تا حتی چند ثانیه بیشتر تمرکز کنم رو مثبت ها و بیشتر و بهتر روزمو پر انرژی شروع کنم… و البته بعد از این ارزو نشستم فایل رو دوباره گوش دادم و همونجا به حقیقت پیوستوندمش

    عاشقتونم استااااااااااااد

    افرین امیر جان، واقعا تحسینت میکنم..

    واقعا چقد این جمله که اگه دنبال علاقمون نمیریم نوعی شرک تو وجودمونه تاثیر گذاره، واقعا الان که میبینم روزایی که کارایی رو میکردم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم و فقط بخاطر پول دراوردن بود چقد همیشه به بن بست میخوردم…

    اما الان چی! الان همون کاری رو میکنم که عاشقشم و از هیچ کجا درامدی ندارم، ولی خیلی جالبه که هرجا پول لازم بودم جور شده و فراهم شده معجزه وار..

    این که شرک رو بزنی کنار نعمت و ثروت خود به خود پشت در منتظره و میاد تو زندگیت..

    واقعا افرین امیر، اتفاقا منم به قواصی علاقمند بودم و یه مدت که کیش بودم بخاطر قواصی هرروز میرفتم کلوپای مختلف و میرفتم قواصی، میخواستم اون ترسی که داشتم رو زیر سر بزارم. میخواستم یه چیز جدیدو تجربه کنم و از اون روزی که رفتم تو آب خیلی دنیام بزرگتر شده و ترسام کمتر.

    واقعا تجربه ناشناخته ها خیلی به ادم کمک میکنه، و قواصی یکی از کاراییه که هر روز تورو تو دل ترس هات میبره و میاره بیرون و ایمان و شجاعتت رو تقویت میکنه..

    واقعا استاد اولش که مسیر علایقمونو میریم اصن نمیدونیم باید چیکار کنیم و سردرگمیم خیلی جاها، ولی خیلی جالبه که با کوچیک ترین اتفاقات ایده های بزرگ میاد تو ذهن. شاید با دیدن یه پست نا مربوط تو اینستاگرام چنان ایده های بزرگی اومده تو ذهنم که واسه شروعش هنوز خیلی مقاومت داشتم و هر کدوم رو تقسیم کردم به کارای کوچیک تر و انجام دادم یه نتیجه مثبت داده، و شاید امروز نه فردا نه شاید سال دیگه همه این کارای کوچیک بشن یه کار خیلی بزرگ و ایده خیلی بزرگ که هزاران نتایج بزرگ خلق کنن. مهم این مسیریه که داریم میریم و ادامه میدیم.

    وای عاطفه عزیزم منو به گریه انداختی با حرفات. خدای من تو چقد بزرگی، من این همه دوست عالی اینجا دارم

    خدای من من اصن زبونم بند اومد از حرفا و مسیری که عاطفه حان رفته. واقعا خدایا شکرت بابت این همه اگاهی

    واقعا افرین، واقعا تحسینت میکنم و مطمعنم به هرچی که میخوای میرسی، افرین به تو و پشتکارو قدرتت

    خدایا شکرت، چقد قشنگه که بین این همه ادمی که همش ناله میکنن باور های درست داشته باشی و حرفای خوب بشنوی

    افرین واقعا این باور که هرچی بیشتر کار کنی درامدت بیشتره رو زدی ترکوندی دختر، واقعا یه الگوی مناسب برای کسایی که فکر میکنن درامد های خوب و بالا و زندگی تو کشور های غریبه سخته هستی..

    جالبه که کسایی که تجربه مهاجرت داشتن، خیلی مهاجرت رو کار راحت و بدون دردسری میدونن، و چقد خوبه داشتن شماها، برای اینکه باور هامو برای مهاجرت اصلاح کنم. خدایا شکرتتتت واقعا دلم میخواد همینجور شر شر اشک بریزم.

    ای خداااااا امروز با من چیکار کردی تو

    قربونت برم سبحان جان، الهی همیشه بدرخشی و موفق باشی، واقعا تحسین میکنم شما عزیزای دلم رو، واقعا افرین

    چقد خوبه که آینده کشورمون قراره دست چنین ذهنیت هایی باشه ، واقعا افتخار میکنم به خودم که تو این مسیر چنین دوستانی دارم..

    خدایا شکرت. عاشقتم خدایا

    عاشقتم استاد

    عاشقتونم دوستای خوبم

    من هم گاهی این فکر و باور غلط میاد سراغم که تو کاش زودتر شروع کرده بودی، یکم دیر شروع کردی، ولی واقعا این باور غلطیه که باید بریزمش دور، اگه الان اشنا شدم حتما الان اگاهی وامادگیشو داشتم و الان موقعش بوده..

    و خداروشکر میکنم که الان درک کردم و به این اگاهی رسیدم. و نباید عجله کنم برای رسیدن به اهدافم، گاهی یادم میره قانون تکامل رو، باید بیشتر حواسم جمع باشه که تکامل رو فراموش نکنم، و به قول دوست عزیزم که دیروز میگفت صبر یعنی ایمان فراموش نکنم که صبر ایمانمو نشون میده، فراموش نکنم که صبر کردن نشونه مومنینه و وعده خدا جونم رو فراموش نکنم که با صبر به همه چیز میرسم..

    خدایا شکرت، عاشقتم خداجونم.

    عاشقتم استاد عزیزم

    عاشقتونم دوستای عزیزم

    ان شالله که به زودی بتونیم همدیگرو ببینیم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زینب نوعی گفته:
    مدت عضویت: 1869 روز

    واااییییی چقد صحبت های آقای امیر برام نشونه داشت خصوصا قسمتی ک راجب شرک بود🤩🤩🤩

    چقد آدم شکوفا میشه وقتی بره دنبال علاقش

    این جمله مثل زنگ بود تو ذهنم

    وای دقیقا منم با این که دوره کرونا فوق العاده ترین دوره توی زندگی من بود

    ممنون استاد

    ممنون بچه ها ک هستین🥰🤩🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زوج خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    سلام به استاد گرامی واعضای گروه

    خیلی ممنونم از بچه ها که تو هوس کلاب روند پیشرفتشونو به اشتراک گذاشتن …

    حرف استاد واسم خیلی خیلی قشنگو ارزشمندذبود گفت که جوری زندگی کنیم که موقع مرگ حسرت نخوریم…این حرف واسم مثل یه راهنما همیشه باهامه از این به بعد که بهم مدام یاداوری کنه که چه کاری تو زندگیم دوس دارم ولی بخاطر ترسهام یا محدودیتایی که تو ذهنمه نتونم برم سمتش ..خدارو هزار مرتبه شکر که تو این مسیر قرار گرفتم و هر روز دارم مسیر بهتری رو یاد میگیرم با استاد وبچه های خیلی دوس داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    بيرنگ گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    سین سلام وسرخیه رخه نگار.استاد سعادت نصیبم شدبتونم یه فایل طلاییه دیگه روگوش بدم.استاد الان صحبتای سه تاازبچه هاروشنیدم خیلی جالب بود.من دوساله زندگیم تغییرات زیادی کرده که کاملا محسوسه.توزمینه اعتماده به نفس خیلی ضعیف بودم که ازهمون نقطه ضعف 15سال زندگیم به بادرفت باکسی زندگی میکردم که فقط نابودی بود برای من میترسیدم جدابشم عشق نبود عادت بود خیلی مفصله ولی جداشدم .بعدیه سال توسط همکارم باشمااشنا شدم شرایط اقتصادی بدی پیدا کرده بودم وازلحاظ عاطفی هم فوق العاده تنهابودم .اومدم تومدار اماضعیف واسه همینم وحشتناک از روزگار ضربه خوردم ولی از زمین هرطور بودبلند شدم. اول یه رابطه عاطفی عالی نصیبم شد که ازدواج کردم وکم کم اوضاع مالیه خوبی پیداکردم.هنوزم مشکلاته جانبی دارم ولی دقیقا مثل داروی دکتر از رهنمودهای شما بهره میبرم .مدیتیشن میکنم درصورتی که قبلا اصلا نمیتونستم .خلاصه همچنان درحال تحول صعودی هستم وهمچنان شاگرد شماوسپاسگزاره تمام آموزشهای شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    سلام به همه دوستای نازنیننمممم

    استاد عزیزم بی نهایت به خاطره این صحبت های عالیتون ممنونم. از اینکه کمکمون می کنید تا بتونیم این چند روز زندگی در این کره خاکی رو زندگی حقیقی کنیم. امروز صبح با یه خواب نسبتا بد به طور ناگهانی بیدار شدم و برای چند دقیقه حالم و احساسم به شدت بد بود. خدای مهربان بهم گفت که بیام و سایت رو بررسی کنم. جالبه قبلش اینستاگرام رو نگاه کردم و دیدم استاد عزیزم یه فایل بی نهایت زیبا از طلوع خورشید رو گذاشته و بعدش در سایت هم قسمت یازدهم از گفتگوی استاد با دوستان قرار داده شده. بی نهایت احساسم عالی شد. وقتی به این قضیه با دقت نگاه می کنم، متوجه می شوم که وقتی تصمیم به تغییر می گیری، جهان کمک می کنه، جهان کمک می کنه تا در احساس بد گیر نیفتی و تلاشش رو می کنه تا شرایطی رو سریع برات فراهم کنه که تو از احساس بد به احساس خوب تغییر جهت بدی. تنها کاری که من کردم این بود که وقتی خداوند بهم گفت سایت رو بررسی کن، سریع عملی کردم. الهامات همیشه به ما به طور مکرر به ما گفته می شه ولی در بیشتر مواقع با فکرهای شلوغی که در ذهنمون هست امیخته می شه و ما بی توجه بهشون ازشون عبور می کنیم. اما اگه آگاهانه به فکرهامون توجه کنیم که چه نوع افکاری در ذهنمون داره عبور می کنه، انوقت می تونیم الهامات رو از سایر افکار تفکیک کنیم.من و دوستم هر دو داشتیم برای رسیدن به هدفی تلاش می کردیم ولی من هنوز به اون هدف نرسیدم ، اما دوستم چند روزی هست که به اون هدف رسیده…حقیقتش تو این چند روز بی نهایت نجوای شیطانی بهم حمله ور شد. و حقیقتا چندین بار هم پیروز شد و من رو به این باور که من نمی تونم و من از بقیه عقب افتادم، نزدیک کرد. ولی جهان سریع نشانه هایی برام می گذاشت تا بتونم از این حالات بد سریع خودم رو نجات بدم. هنوزم نمی تونم بگم که کنترل افکارم رو کامل در دستانم دارم ولی هر وقت افکار منفی بهم حمله ور می شه، خداوند هدایتی من رو به شرایط مثبت تری می فرسته. طبق فایل قبلی من حتما باید بیشتر صبر کنم تا به خواسته ام برسم. صبور بودن!! واقعا ویژگی بسیار مهمی در این دنیا است که در واقع پاشنه آشیل من هم هست. صبور بودن و رها کردن!!!! روی این دو خصلت باید خیلی خیلی بیشتر تمرکز کنم. در نهایت هر انچه رخ دهد به نفع ما خواهد بود. ایمان در چنین لحظاتی خودش را نشان می دهد. چه جملات عالی و کاربردی ای…امیدوارم بتونم به این جملات عمل کنم

    بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پرستش گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    سلام استاد ان شاالله که همیشه همینقدر زیبا و در اوج ارامش ببینمتون و قطعا هم همینطور میشه چون به رب ایمان دارم

    خداروشکر میکنم که در مدار خواسته هام قرار گرفته که یکی از خواسته هام دریافت هدایت های بیشترخداوند از طریق شماست من به قانون فرکانس ایمان اوردم چون چن روزه دارم تلاش میکنم برم توحید عملی ۷رو گوش کنم و هربار نصفه میمونه و دیگه زیاد اصرار نکردم و گذاشتم وقتی تونستم فرکانسمو بهتر تنظیم کنم و بیشتر که روی خودم کار کردم از خداوند به عنوان هدیه این فایل رو هدایتی دریافت کنم و بتونم با گوش دل بشنومش و. درکش کنم

    برای همین خداروشکر میکنم که امروز این فایل رو که مستقیقا با. افراد کم سن صحبت کردین تونستم در مدارش باشم و در بهترین زمان بشنومش اینکه فرمودسن خودتون در سن ۲۱سالگی با اینکه بیزنس داشتین و موفق هم بودین ولی نمیدونستین خواسته تون چیه خیلی منو دگرگون کرد شمایی که اینطور در عمق خواسته هاتون دارین با لذت زندگی میکنین اونمبدون هییچ زحمت و رنج خاصی بلکه با تلاش شیرین و لذت زیاد با سوت زدن و قدم زنان و کلی حس خوب مسیر رو طی کردین و به بهترین ها رسیدین و هنوزم در حال طی کردن و رسیدنین این بیشترین انگیزه و تحول رو در من ایجاد کرده حتی وقتی که تو سریال زندگی در بهشت فرمودین لحظه ای نیس که بدون برنامه و بیکار باشم و هرلحظه در حال فعالیتم و برنامه دارم برای این بهشت زیبا و همزمان هم لذت میبرم و هم رو خودم کار میکنم و هم الهامات رورو دریافت میکنم وچون فکر میکنم و عملی میکنم واقعا بمب انگیزه این واین طرز فکر منو کلا زیر رو کردین من یک بعدی بودم و فکر میکردم فقط باید رنج بکشم تا به یه خواسته برسم بتونم لذت ببرم و تو اتجام یک کار فقط باید اون کار رو انجام بدم بدون هیچ توجهی به زیبایی ها و یا حتی الهامات ولی خداروشکر دارم با بیشترین لذتی که تو جهان وجود دارم مسیر رو طی میکنم خداروشکر

    استاد من ۲۱سالگی رو تموم کردم و وارد ۲۲سالگی شدم از ورودم به ۱۴۰۰بهانه شد که به خدا بگم این سال جدید و اینکه این رقم ۱۳میشه ۱۴منم میخوام یه تغییری بکنم که جهان مات پ مبهوت بمونه چه از نظر هدفم و درسم و چه از نظر شخصیتی ته دلم فقط میگفتم میخوام تغییر کنم و مثلا از نظر من این بود که مسواک هامو منظم بزنم نماز اول وقت بخونم کم بخوابم وزیاد درس بخونم کل کلش همین بودچون وضعم به حدی داغون بود که اینا شده بود بهترین کار برام من حسااابی از دنیا چک و لقد خوردم و چندین بار اقدام به خودکشی داشتم با اینکه فکرمیکردم خیلیی ادم مذهبی پ خداپسندی هستم ولی همیشه حالم بد بود راستش من خیلی زود و در عرض چن ماه فشارهای زندگی منو بزرگ کرد در سن چهارده سالگی بعد چن سال قهر و اشتی و کلی ماجرا که به شدتتت سخت پ باور تکردی و تلخ بودن و گفتنش هم درست نیس رو طی کردم و مادرم ترکم کرد پ با پدری مریض و کلی دادگاه وبرو بیا پاسگاه و شب و روزهای پر تنش از سال۹۳و خب من تو مدرسه ی نمونه دولتی درس میخوندم جایی که خیلیا ارزوشو داشتن ولی همون سال اول مامان و بابام دعواشونو اوردن تو مدرسه م و ابروم رفت و همه دوستام کل باطن زندگیم رو دیدن و یک کلاغ چهل کلاغ باعث شده بود حتی بدتر از اونچه که در لاطن هست رو تصور کنن و اینطور ادامه پیدا کرد من با سختی درس خوندم و در حدی شده بود که پقتی داشتم انتخاب رشته میکردم که برم رشته تجربی معاون مدرسه ثبت نامم نمیکرد وو باور نمیکرد معدلم اونقدر خوب باشه که تجربی بشه رفت و با کلی تعجب و اینا کارنامه م رو نگاه کرد و ثبت نام کرد تا اینکه از همون سال دوم تا پیش دانشگاهی همه افراد کلاس همون ممیموندن پکه هرسال تغییر نمیکردن اون سال فردی از اعضای فامسل ما تو اون کلاس بود که از قصد مامانم گفته بود معاون منو با اون همکلاسی کنه و اون تمام اتفاقاتمون رو تو کلاس تعریف میکرد پ من خیلی تحت فشار بودم و از طرفی تو خونه هم تحت فشار بودم و شبا کلا گریه میکردم و روز ها با چشمای پف کرده و سردرد میرفتم مدرسه و اونجا تنها مینشستم تو راه پله بام و سعی میکردم یه راهی برای خودکشی پیدا کنم یا همش گریه میکردم حتی یادمه سوم راهنمایی اون سه ماه اخر که مامانم رفته بود و فضای خونه دیوانه کننده بود من راه میرفتم تو کلا میشستم هر لحظه درحال گریه و اه بودم

    تا اینکه از همون بچگی که رویای پزشک شدن رو داشتم علاوه براون تو تئاتر هم زیاد مقام اوردم وو نوازندگی هم خیلی دوس دارم تصمیم گرفتم پزشک بشم که با خوندم درسم کنارشم اینیکی هارو انجام بدم و با خودم میگفتم دوران مدرسه که کنکور مهمه درسته الان افت تحصیلی کردم بخاطر شرایطه من موفق میشم تو کنکور و این حرفا باوحود اینکه شمارو از همون سالها میشناختم ولی هرگز سمت سایت نیومده بودم

    چون فرکانسم به شدت منفی بود

    جالبه فکر میکردم خیلی هم ادم خوبی ام و حتی ۷سال تمام چادری بودم تا اینکه از مهر ماه سال ۹۹قهر کردم و دیگه چادر سر نکردم

    و این شش ماه اخر مه رتبه سومین کنکورم اومده بود و از زندگی خانوادگی هم ناامید مطلق بودم با اینکه تو طی این سالها خیلی اتفاق میفناد که سه ماه مدام یا دوماه اینا بکوب من تو رخت خواب و ناراحتو توو قهر سر میکردم

    اما این شش ماه مطلق بدون یک روز وقفه ادامه دادم و از کنار جوب هم بدتر شده بودم و هرروز غم و بالای ۱۵ساعت خواب و افکار گدشته که رهام نمیکرد و تحقیر اطرافیان و بریدن از تمام جهان و اقدام به خودکشی اذرماه یه نامه به خودم نوشتم که منکه میخوام بمیرم تا کنکور خودمو نمیکشم اگه قبول نشم شب رتبه ها خودمو تموم میکنم حتی روششم پیدا کردم این نامه رو نوشتم و تموم شد تا اینکه دم عید دیدم همونطور ادامه دادم فقط خودکشی رو محول کردم به تابستون بعد رتبه ها

    نزدیکای عید با اکانت جدیدم عضو سایت شدم با اینکه قبلا اینجا حساب کاربری داشتم ولی هرگز سر نزده بودم فقط در حد ثبت نام و یک کلمه هم نخوندم بودم از ۱۸اسفند ثبت نام کردم عضو شدم و تا اون موقه فقط عقل کل رو میشناختم و هی میگفتین محبوب ترین دانلود ها نمیدونستم چیو میگین تا اینکه من دقیقا روز اول عید دانلودی های رو پیدا کردم و شروع کردم گوش دادن دیگه از این جا به بعد حرفامو فکر نمیکنم واژه ای باشه بتونخ این حس منو و معجزه های بی نهایتی که هرروز چن تا اتفاق افتاده رو بتونه توصیف کنه ولی درحدتوانم مینویسم

    اول اینکه من خیلی میخوابیدم و خیلی ناامید بودم خیلی حس گناه میکردم هر لحظه از درون خودم رو سرزنش میکردم حتی خودزنی هم میکردم عزت نفس صفر اعتماد بنفس پوچ همش تحقیر و کتک و احساس اضافه و کنیز بودن تو جهان داشتم کلا تمام لجن های یک باتلاق در من بود و با وجود این همه شرایطی که فکر میکردم تغیرشون چندین سال طول میکشه در عرض یک روز ساعت خواب من از بالای۱۵ساعت در روز رسید به ۵ساعت اونقدر سرعت تغییرم بالا بود که تشنه بودم و هرروز ده ساعت یا بیشتر فایل گوش میدادم مینوشتم و عمل میکردم و دیگه نمیدونم چی بگم خانوادم عاشقم شدن هرلحظه در تلاشن که منو شاد کنن هی حس مهم بودن به من میدن عزت نفسم رفت بالا تجربه های ناب شش ماه بود که قهر بودم و ماشین پدرم رو سوارنشدم و. پامو ازخونه بیرون نذاشتم بجز یکبار که رفتم دوستمو دیدم وبقیه دندون پزشکی و اینا بود مریض بودم چن سال و حتی این اواخر قلب درد شبانه روزی داشتم و اصلا نمیدونم چجوری و شاید حتی در یک لحظه تمام اینا از بین رفت و من چن بار رفتم طبیعت گردی و لذت بردم مراقبه کردم جهان ادم هایی رو سر راهم قرار داد که معجزه وار نشونه شدن برای رسیدن به خواسته م تمام ترسهام از بین رفته تماااام ترسها باور کنین

    تماااامش یک ترسی حتی سر سوزنی ندارم

    ثروت زیاااادی وارد زندگیم شد قرئه کشی بزنده شدم پدرم کلی پول داد و …از دستان خداوندی بینهایت طریق و روز بروز هم زیاد تر میشه

    خودم رو با ایمان فرض میکردم ولی فهمیدم که مشرک بودم و در اوج شرک داشتم زندگی میکردم برای همنم هر لحظه م مملو از غم سنگین بود با شما عشق واقعیم خداروتجربه کردم البته قبل از این خیلی وقتا به خدا نزدیک میشدم تو جاهای مختلف غیر از سایت تو مجازی فایل های شما رو میدیدم اغلبو اون دوره ها حالم خیلی خوب بود با خدا حیلی خوب بودم ولی دوباره این رشته قطع میشد و همون شرایط قبلی برمیگشتم الان میفهمم که از همون روزی که خانوادم از. هم واشید خداوند شمارو برام هدیه داد و هی میخواست که منو هدایت کنه ولی من مقاومت میکردم الهامات زیادی داشتم حتی الاتم یادمه ولی خیلی راحت بی توجهی میکردم مسخره میکردم و ادامه میدادم و تو لجاجتم میموندم تا اینکه دم عید دیگه بریدن و خواستم که خودمم این هدایت رو دریافت کنم استاد من عاشق تهرانم و دوس دارم برم تهران دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران باشم و اونجاهم به مرور بازیگر بشم و نوازندگی هم یاد بگیرم و کارکنم وو ادمی باشم که یک لحظه هم بیکار نمیشه ولی باورام اشتباه بود و مطمئن بودم مثل بقیه اطرافیانم که بابام نمیذاره از. در خونه برم بیرون چه برسه به تهران و خودمم ترس داشتم که قراره اونجا تنهایی چجوری زندگی کنم منی که دوس دارم حتی روزای تعطیلم برنگردم بخاطر کارایی که قراره اونجا انجام بدم وس چطور میشه کلی چرا و چطور تو ذهنمبود که تو لایو شما من جواب کامنت دوستی رو دادم و یک خواهری اومد دایرکتم و گفت اشنا بشیم و اون فرد یک دختر قدرتمند و خودساخته که کلی تجربه داره و مستقل دارهتو تهران زندگی میکنه و دست خدا شد به تمام ابهامات و چطور و چرا خام جواب داد و نشونه بزرگ شد برام چندین نشانه ی واضح از جاخای مختلف دریافت کردم که فقط اشک ریختم و هر لحظه م شده معجزه ونشانه و الهام و هدایت نمیدونم چی بگم اونی که تو این ۴۰روز تقریبا اتفاق افتاده قدر ده سال نوشتن میخواد و من به شخصیتی دقیقا مخالف شخصیت قبلیم تبدیل شدم اصلا ذره ای شباهت بین من الانم و من قبلیم نیس و همینطور به سررررررعتتت دارم جلو میرم خودم هیجان زده م و نمیدونم چطوری اینهمه با سرعت میشه و اقدام به درس خوندن کردم و لی چون هنوز کنکور ندادم و نتیجه نیومده نیمتونم از. نتایجم بگم ولی باور دارم همین سرعتی که تو یک ماه شدم این تو دوماه هم میتونم بشم یک رتبه برتر کنکور و دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران

    مثل روز برام روشنه که من پنج ماه دیگه هم مهاجرت کردم به تهران بدون مخالفت و حتی با کمک کردن پدر به عنوان دستی از پروردگار و چنان معجزه های بیشتر تو زندگی من اتفاق میفته که جهان مات و مبهوت بمونه من سد کنکور رو خواهم شکست و تو دوماه به رتبه تک رقمی خواهم رسیدم به وضوح نشونه ها شو دریافت کردم و میکنم حتی استاد پارسال که خیلی از فایلای شمارو تو پیج های مختلف مجازی میدیدم مخصوصا اون فایل معلول ذهنی به ایمانی رسیده بودم اون دوره که میدونستم تو کنکور معجزه میبینم و رفتم سر جلسه دیدم تمام گزینه ها زیرشون تیره میشه و بعد چن لحظه محو میشه استاد واقعا من این معجزه رو دیدم ولی کم اعتماد کردم و چن درس اخرو همون گزینه هارو بدون خوندن سوالا زدم و بعدنتایج دیدم درصد های اون درصد خیلی بالاس و. رتبه من بدون خوندن کلمه ای درس اونقدر خوب شدکه حتی رشته های پیراپزشکی شهرای دیگه مثل بندرعباس و همدان و سمنان و کلی شهرای با این سطح قبول میشدم ولی نرفتم چون از همون سال اولی که کنکور میدادم یک بار هم غیر این خواسته چیز دیگه ای رو نخواستم استاد جالبه که شروع خواستن تغییر من هم عین معجزه بود من تو اخرین لایو شما که دم عید بود کامنتارو باز کردین پ کلی سوال میپرسیدن و من از شما پرسیدم چطور میشه در زمان کوتاه مسیر های خیلی طولانی رو رفت و شما دقیقا همون الهام معلول ذهنی در باره ثروت رو تو لایو تعریف کردین و جوابم منو دادین و از همونجا شروع شد و من وارد سایت شدم و از همون نقطه معجزه ها شروع شد

    حتی یک هزارم این یک ماه تغییر رو نتونستم بیان کنم اینطور تفسیرکنم که در هسته کره زمین بودن و الان در اوج ترین نقطه اسمانم نه اصلا کل جهان رو احاطه کردم و روحم اونقدر بزرگ شده که مکان و زمان نمیشناسم وحس میکنم بیشترین احساس ازادی جهان برای منه الان و خوشبخت ترین فرد جهانم ذر این حد نه اصلا واژه ای نیس بشه بیان کرد

    الان یک ساعته که دارم مینویسم براتون(خیلی خوشحالم و حال خودمم خیلی بهترشد) ولی اگر سالها بشینم و فقط همین یک ماه اخیر رو بنویسم بازم تموم نمیشه چه برسه به معجزه های بی نظیر اینده که قراره تا جایی مه بتونم بعد قبولی و معجزه هدفم بیام و بگم براتون از نتایجم اونم با صدای خودم تو کلاب هاوس یا جاهای دیگه اونم با گوشی ایفونی که قراره بخرم حتی اگه نسخه اندروید کلاب هاوسم منتشر بشه 😍استاد معجزه اصلی زندگی من افریدن شما بود که خداوند نگاه ویژه ای به ادم هایی که در دوره شما زنده هستیم کرده و خداروشکر میکنم که مثل شما یکتا پرستم و همزبان شمام و در ایران بدنیا اومدم خدایا شکرت استاد و خانم شایشته مهربانم عاشقتونم شما بهترین دستان پروردگار روی زمین هستین که شنیدن حرفاتونو برای تمام انسانها ارزو میکنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
      مدت عضویت: 1925 روز

      دوست عزیزم سلام. قربونت برم، چقد مشخص بود این داستان رو با احساس نشستی نوشتی و از خودت گفتی

      انقد داستانت شبیه بود به من که ریز به ریزشو خوندم و خیلی خداروشکر کردم که اینجا کنارمونی

      واقعا تحسینت میکنم که با وجود این همه تضاد و مشکلات همه رو با قدرت پشت سر گذاشتی و تصمیم گرفتی خودتو بسازیو زندگیتو خلق کنی، مطمعنم که با قدرت تمام با باور هایی که شکل گرفته تو ذهنت هر اون چیزی که میخوای بدست بیاری رو راحت بدستش میاری و موفقیتای بزرگتو با همون گوشی ایفونی که میخری و منم میخوام بخرم (خخخ) میای تو کلاب هاوس بهمون میگی…

      ارزوی بهترینارو برات دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پرستش گفته:
        مدت عضویت: 1575 روز

        چقدر این فضا خوبه چقدر انسانهای خالص و ناب و شریفی داره این خانواده وچقدررر خوشحال و سپاسگذارم که هم فرکانس شدم با شما و خداوند منو هدایت کرد و الان این پیام زیبا رو دارم میخونم و اشک دور چشمام حلقه زد و خیلی خیلی خیلی ممنونم از شما که این پیام رو برام نوشتین و حال فوق العاده خوبی رو بهم دادین وحس مثبت و زیبارو به من منتقل کردین من ایمان دارم خیلیییی بیشتر از اونچه که فکر میکنیم بدست خواهیم اورد و گوشی ایفون هم یک جز لذت بخش این دستاوردها خواهد بود روزی میرسه همه کنار هم ماهم میایم و از نتایج فوق العاده مون میگیم الان هم هرروزمون پر از معجزه ست ولی اون خواسته خوشگلمون که بیاد موقع ش میرسه که تعریف کنیم داستانمون رو و بهم و به خودمون افتخار کنیم خدایا شکرت بخاطر سید مهدی جان مهربان که امروز دست زیبای تو شد تا لبخند و حال خوب رو برام هدیه بدی بی شک هزاران برابر این انرژی ها به زندگی تون برمیگرده و تک تک اعضای خانواده صمیمی استاد عباسمنش در کهکشان زیبای این جریان در مدار های نورانی و به شددددت مثبت وعالی پیش خواهیم رفت خداوقوت برادر 💎

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حسین مشاور گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام

    عرض ادب خدمت استاد و دوستان از شنیدن ویس دوستان بیشتر هدایت شدم

    منم جز او از دسته از اشخاصی هستم در چند دور متمادی چک و لگ روزگارو خوردم

    و زمان زیادی طول کشید تا به مسیر الانم برگردم

    ولی از اونجا که هرچی محکم تر زمین تر میخوری قوی تر بالا میری

    و الان با شرایط بسیار بسیار خوبی در زمینه دلخواهم دارم ثروت سازی میکنم امیدوارم ی روز بتونم بصورتصوتی و تصویری لا استاد و شما دوستان صحبت کنم

    با تشکر حسین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    جیم هاپر گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    استاد استاد استاد

    چقدر وجودتونو از خداوند شاکرم

    چقققدر سایت انرژی مثبت داره چه خانواده موحدی دور هم جمع کردی

    لذت میبرم از عظمت دست آوردای خودتون و بچهاااا

    من نتونستم صبر کنم تا فایل تمومشه دستام ستاپ کردنو منو وادار به نوشتن کردن

    من کلابهاوس ندارم میخوام داستان خودمو اینجا بگم

    استاد منم چکو لقد نخورده دایره راحتیمو ترک کردم و این جراتو ازکلام زیبای شما گرفتم

    من تو سن ۱۸ سالگی تنها و از مسیر قاچاق به اروپا مهاجرت کردم

    (اصلا نمیگم خوبه یا بد هرکی صلاح خودشو بهتر میدونه)

    من پدرو مادرم کارمند بودن و زندگی کاملا مرفهی داشتم

    داشتم واسه کنکور میخوندم…

    توی مسیر هم خیلی زیاد با مرگ روبه رو شدم

    ولی این کلام شما که موقعی که ازراعیل بیاد بهش چی میگیم رو همیشه با خودم مرور میکردم

    هر لحظه با خودم میگفتم من کسی هستم که واسه رویاهاش قدم برداشت

    و اگه قرار باشه بمیرم ترجیح میدم تو مسیر رویاهام بمیرم

    نه تو دایره راحتیم

    الانم هنوز ۱۸ سالمه و تنها زندگی میکنم:)))

    به قول مهراد عشق است عشق است عشق است❤️

    میدونم هنوز خیلی میتونم پیشرفت کنم و بزرگتر شم ولی از تجربه اندک زندگیم و کلام شما اینو فهمیدم که جهان به اندازه ایمانت بهت پاداش میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: