گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی - صفحه 5

129 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسما حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    سلام به همه دوستان عزیزمممم

    میخوام براتون از هدایی که امشب شدم بنویسم

    و وقتی متن استاد عباس منش رو خوندم اولش متوجه نشدم چه ربطی داره به چیزی که من هدایت خواستم، یک ندا اومد بخون تا تهش متوجه میشی ادامه دادم و تا اخرش خوندم

    وقتی خوندم تموم شد نمیدونید چقدرررررر این حس فوق العاده بود یک ندا اومد گفت قدمتو بردار و خدا باهام حرف زد و من همون لحظه قدممو برداشتم و زنگ زدم و طوری بود که انگار اون طرف میخواسته بره همون جایی که من میخواستم بره و انگار اون لحظه همه چی دست به دست هم داد و خداوند همه چیزو چیده بود و هدایت شدمممم به این زیباییی

    خدایا شکرت بابت تمام نعمت های زیبایی که بهم دادی

    خدایا شکرت بابت وجود استاد عباس منش

    خدایا شکرت بابت این سایت زیبا که هست و اینقد زیبا هدایتمون میکنه

    خدایا شکرت بابت این حس زیبا

    خدایا شکرت بابت همه چیز همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    اسما حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    سلام به همه دوستان عزیزمممم

    من امشب از خداوند هدایت خواستم و وقتی متن استاد عباس منش رو خوندم اولش متوجه نشدم چه ربطی داره به چیزی که من هدایت خواستم، یک ندا اومد بخون تا تهش متوجه میشی ادامه دادم و تا اخرش خوندم

    وقتی خوندم تموم شد نمیدونید چقدرررررر این حس فوق العاده بود یک ندا اومد گفت قدمتو بردار و خدا باهام حرف زد و من همون لحظه قدممو برداشتم و زنگ زدم و طوری بود که انگار اون طرف میخواسته بره همون جایی که من میخواستم بره و انگار اون لحظه همه چی دست به دست هم داد و خداوند همه چیزو چیده بود و هدایت شدمممم به این زیباییی

    خدایا شکرت بابت تمام نعمت های زیبایی که بهم دادی

    خدایا شکرت بابت وجود استاد عباس منش

    خدایا شکرت بابت این سایت زیبا که هست و اینقد زیبا هدایتمون میکنه

    خدایا شکرت بابت این حس زیبا

    خدایا شکرت بابت همه چیز همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    ب نام االه مهربان هدایت گر

    ب سمت شادی سلامتی ثروت و حال خوب

    سلام ب استاد و عزیز و خانوم شایسته

    و همه دوستان

    بریم نکات مهم یاد بگیریم

    =باورهای ما ب حقیقت میپیوندد

    =جهان سالید نیست و با تغییر خودمون

    جهان هم برای ما تغییر میکنه

    چقد زیبا که از اول ب ندای قلب حستون گوش دادید و باهاش آشتی بودید

    =برای اینکه ب خاسته هات برسی باید ب الهاماتت عمل کنی

    چقد روش زندگیتون و هدایت الله در زندگیتون بوده و در تاریخ ماندگار خواهید شد

    که چقد ب پیشرفت جهان کمک کردید

    برای من سربازی خیلی خیلی خوب بود چقد یادگرفتم شکرگزار خدا و خانوادم باشم

    و چقد یاد گرفتم بهتر زندگی کنم

    آرزوی

    سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم برای همه دوستان

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوبم

    نشانه امروز من خیلی برایم عالی بود و حس خوبی برایم داشت

    و امید تازه ای در من دمید

    خوشحال شدم که صحبت های دوستم را شنیدم

    جرقه های امید تازه ای در ذهنم دمید و حالم را بسیار خوب کرد

    به حس خودم توجه کنم

    از حس خوب خودم غافل نشوم

    این خیلی برایم عالی بود و حس خوبی بهم داد

    واقعا خدایی حالم رو عالی کرد این مکالمه با دوست عزیز

    خدایا شکرت

    سپاس خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1653 روز

    🥀به نام خدای مهربان🥀

    گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان قسمت ۱۲🪴

    علی:

    من توی خانواده‌ای بزرگ شدم که رو به متوسط پایین بودیم یه سری چیزها رو میخواستیم همیشه نبود، بابام همیشه میگفت بقیه که ندارن چی؟ اونایی که ندارن رو ببین، ما خیلی بهتر از اوناییم، من همیشه میگفتم چرا اونایی که ندارن رو ما ببینیم اون هایی که دارن پس چی؟

    بعد همیشه این سوال توی ذهنم بود که حتما آدمایی که شرایطشون یه خورده بهتر از ماست اونا چیکار میکنن، یه کارهایی حتما میکنن، یه چیزهایی هست که ما نمیدونیم🪴

    و من از سن ۱۳ سالگی دوست داشتم روی پای خودم وایسم میرفتم سرکار. توی همون کارهایی که کردم یه چند سال توی خشک شویی کار کردم، به کارهای نجاری خیلی علاقه داشتم، بعد رفتم یه جا کارآموزی و کابینت های فلزی درست میکردیم و اونجا من با شما آشنا شدم و الان توی حوزه صنایع دستی فعالیت میکنم، خراطی میکنم

    نتایجم خوب بوده، ولی خیلی جاداره بهتر بشه، درآمدم صفر بوده الان هر روز داره بهتر میشه، و توی یه چیزی ترمز دارم اونم فکر میکنم که باید ایمانم رو نشون بدم تا این مشکل حل بشه و نمیدونم چه جوری باید ایمانم رو به خدا نشون بدم و هر سری که میگم باید بری سربازی تو ذهنم میاد نه سربازی امکان نداره تو نمیری، حالا دیگه درست میشه

    من توی خانواده مون با بابام دوتایی شما رو دنبال میکنیم، خیلی خوب بوده، دارم کم کم به آزادی میرسم، حرص خیلی چیزها رو نمیخورم، مشکلاتم خیلی زودتر از قبل داره حل میشه😊👏🪴

    استاد:

    من یه تجربه ای از سربازیم میگم، هیچ اصراری هم ندارم که بگم این مسیریه که همه باید برن یا همه میتونن برن، یه درس هایی توش داره برام، منم مثل علی همیشه میگفتم که من سربازی نمیرم من تک پسر بودم سربازی هم علاقه نداشتم و میگفتم برم سربازی چیکار و از ۱۵، ۱۶ سالگی هم برای خودم مغازه داشتم، یه جورایی روی پای خودم هم بودم، هیچ وقت هم نمیخواستم برم مثلاً دو سال برای کسی دیگه ای کار کنم به اسم سربازی

    همیشه این ذهنیت، درست یا غلطش رو کاری بهش نداریم، خیلی هم شاید خوب باشه برای اینکه کلی کمک میکنه به کشور و چون نرفتم نمیدونم چه اتفاقی میفته

    وقتشون تلف میشه سرباز ها یا نمیشه

    چون تجربه ای ندارم، هیچ ایده‌ای هم در موردش ندارم که بخوام بگم

    فقط این نگاه رو داشتم🥰⚘

    یعنی میخوام بگم که باورهای ما به حقیقت میپیوندند، این نگاه رو داشتم که من سربازی نمیرم، بابام همیشه مسخره میکرد منو، میگفت آره فکر میکنی، همچین میبرنت که فلان و بهمان

    منم همیشه میگفتم نه من نمیرم سربازی هیچ ایده‌ای هم نداشتم براش، تا اینکه یه قانونی اومد، یعنی میخوام بگم که وقتی که آدم یه خواسته هایی رو داره حالا این در مورد سربازی نیست در مورد کل داستانه، میخوام بگم این نیست که اگه سربازی نریم خوبه، خیلی ها سربازی رفتن چقدر براشون خوب بوده، خیلی ها اونجا چقدر با تجربه ها بزرگ شدن، رشد کردن، بحث رفتن به سربازی و نرفتن نیست، ممکنه سربازی رفتن یه دریچه ای برای شما باز کنه که باعث بشه مسیرت ساده تر هم بشه، ولی برای من اینجوری بود تجربه من، این خواسته رو داشتم و جهان اینجوری پاسخ داد💖🥰⚘

    خیلی موقع ها ما یکسری خواسته ها داریم ولی مثلاً میگیم من چه فایده، با این خواسته ای که من دارم قانون کشور اجازه نمیده که مثلاً من به این خواستم برسم، ولی قانون میتونه عوض بشه، یا شما میتونی کشورت رو عوض کنی، یعنی این نیست که سالید باشه جهان، فکر نکنید که مثلاً جهان سالیده و شما نمیتونید جهان رو تغییر بدید

    نه جهان تغییر میکنه با شما به شکل های مختلف👌🌿

    در مورد سربازی یه قانونی اومد که مثلاً یه پولی باید میدادی تا میتونستی خدمتت رو بخری، خب منم که داشتم کار میکردم و یه پولی هم جمع کرده بودم که خدمتم رو بخرم دیگه یه حسی به من گفتش دیگه برو این کارو انجام بده با اینکه مثلاً قانون اینجوری بود که انگار مثلاً هر سال هست، یعنی هیچ چیزی نبود که بگن از امسال دیگه نیست، یعنی قانونه اومده بود و چند سال هم بود که داشت اجرا میشد و لوکسش هم اینجوری بود که انگار همیشه هست

    وقتی که تصمیم گرفتم که این کارو انجام بدم روز ۲۸ اسفند بود و نمیدونم چه سالی بود و من کلا خیلی جدی نمیگرفتم این کارها رو همیشه میگفتم هر وقت وقت شد میرم، حالا اون روز انگار یه حسی داشت به من میگفت امروز برو انجامش بده

    من رفتم مدارک رو گرفته بودم رفتم همون نظام وظیفه توی قم جاده قدیم تهران

    بعد رفتم اونجا مدارک رو دادم و افسر نگاه کرد گفت تو که متولد تهرانی و گفتم آره ولی ما قم زندگی میکنیم

    گفتن نه تو باید بری تهران استعلام بگیری، چون متولد تهرانی اونجا باید استعلام بدن، ما هرچی گفتیم یه کاری کن

    گفت راه نداره

    بعد همون حسی که گفت امروز انجامش بده تصمیم گرفتم که هر جوری شده انجامش بدم و اون افسره گفتش الان که دیگه نزدیک ظهر داره میشه عملاً که نمیتونی بری تهران و برگردی تموم شد و رفت فردا هم که تعطیله، بعدش هم که عیده، بمون سال بعد

    هر سال هم پنج درصد یا ۱۰ درصد یه عددی گرون تر میکنن این خرید خدمت رو، بمون سال بعد با قیمت جدید بیا☹🤔⚘

    ولی اون الهامه اون حسه به من گفت نه تو همین الان باید این کارو انجام بدی، منی که اصلاً هیچ وقت یه همچین ویژگی نداشتم که بچسبم یه کاری رو انجام بدم همیشه مینداختم پشت گوش و خیلی تنبلی میکردم ولی اون روز برای اولین بار در زندگیم تصمیم گرفته بودم که این کار انجام بشه

    اون موقع یه خط های پژو بود قم- تهران

    میرفتن

    یه پژو دربست کردم نظام وظیفه تهران. اون موقع ها هم تند میرفتن، پلیس هم نبود، سرعت گیر هم نبود، اینا شوتی ۲۱۰ تا میرفتن، سوار کرد ما رو برد تهران و اتفاقاً خلوت هم بود اون روز، انگار که هیچکس هم نبود، خیلی راحت یه اتاق خالی بود رفتم گفتم استعلام میخوام و استعلام رو گرفتم و سوار پژوهه شدم و برگشتم اومدم قم.

    گفتم من این مدارک رو آوردم

    گفتش که چی آوردی؟

    گفتم که همین استعلام رو

    گفت استعلام برداشتی آوردی، تو الان یک ساعت پیش اینجا بودی، حالا استعلام برداشتی آوردی، جت بودی پرواز کردی رفتی تهران استعلام آوردی، سرباز بندازش بازداشتگاه

    خلاصه از ما اصرار که به خدا من رفتم تهران،

    اون میگفت تو فکر کردی من خرم من اینجا گنجشک رنگ میکنم جای قناری میفروشم، تو میخواهی برای ما فیلم بازی کنی

    و به زور داشتن منو میکردن بازداشتگاه که تو اومدی جعل اسناد کردی

    میبرنت دادگاه پدرت رو در میارن چند سال هم آب یخ میخوری که جعل اسناد کردی و سند جعل کردی

    خلاصه ما هر چقدر داد و بیداد میتونستیم کردیم که حتی تهدید هم کردن که میگیریم میزنیمت که مثل سگ که دیگه صدات در نیاد🙄☹🪴

    من گفتم باشه هر کاری میخواید بکنید،

    بکنید

    فقط شما یه زنگ بزنید ببینید واقعاً این اتفاق افتاده یا نه

    خلاصه با چه بدبختی این ها رو راضی کردم که به تهران زنگ بزنن و زنگ زدن و گفت که این برگه درسته و ما بهش دادیم و این برگه رو امضا کردیم و بهش دادیم و برگه درسته

    و من فقط خوشحال بودم که بازداشتگاه نرفتم و این کار انجام شد🥰🍀

    و چه اتفاقی افتاد سال بعد؟

    اتفاقی که افتاد گفتن که دیگه خدمت نمیفروشیم و تا جایی که من توی ایران بودم و یادمه خدمت نفروختن، بعد دیگه کلا این قانون رو برداشتن که تو میتونستی بری خدمتت رو بخری و من همیشه به خودم میگفتم ببین اینکه قلب آدم، اصلا این بحث هدایت که انگار یه چیزی باهات صحبت میکنه، این که قلب من بهم گفت منی که هیچ وقت در زندگیم این نبود که پیگیره کاری اینجوری بشم، همیشه مینداختم پشت گوش، و همه کارهام رو پشت گوش مینداختم، اون روز به صورت استثنایی روز ۲۸ اسفند بلند شدم رفتم و این کار خرید خدمت رو انجام دادم و خلاصه خدمته درست شد🙃😅

    ولی به خودم میگفتم ببین این یک پیغام بود هیچ کس فکر نمیکرد سال بعد یهویی بگن تموم شد دیگه خدمت نمی‌فروشیم و منی که در واقع اصلا خبر نداشتم که سال بعد میخواد این اتفاق بیفته ولی قلب من داشت بهم میگفتش که امروز باید بری این کارو انجام بدی و منی که مثلا اون پوله هم پول زیادی بود که من دربست کنم برم

    اون موقع هم اینقدر از این گدا بازی ها در میاوردم، عمراً من این پول رو خرج نمیکردم، چی بشه که من اون روز این پول رو خرج کنم یه ماشین دربست بگیرم برم

    غیر از این که قلبم هم داشت بهم میگفت و من داشتم گوش میکردم

    به ندای قلبم و اون روز باعث شد که اون اتفاق بیفته، اون خواسته که من میخواستم خدمت نرم و همیشه میگفتم خدمت چیه اتفاق افتاد و اینکه فهمیدم انگار وقتی که آدم یه همچین اتفاقی میفته و به قلبش گوش میکنه انگار بعدا زبان قلب رو بهتر میفهمه، زبون خداوند رو بهتر میفهمه که کجاها داره هدایتت میکنه هی بهتر و بهتر میشه آدم⚘🙃

    فهمیدم که وقتی آدم عمل میکنه به چیزی که بهش گفته میشه هر چند که خیلی هم غیر منطقیه روز ۲۸ اسفند این همه بدویی ماشین بگیری و بری و بیایی و این کارها رو انجام بدی در حالی که همه فکر می‌کردن سال بعد درست میشه و سال بعد هم میشه بخری این به من گفت که تو باید به الهاماتت، اگه میخوایی به خواسته هات برسی مسیرش عمل کردن به الهاماتته، مسیرش تغییر دادنه، میگم منی که آدم تنبلی بودم

    حالا موقعی که ما میخواستیم بیایم آمریکا با ویزای توریستی اومدم آمریکا و بعد اومدیم اینجا برای اقامت مون کار کردیم

    من وقتی که میخواستم بیام اون روز خاص سفارت آمریکا در فرانسه در پاریس اون روز خاص یه خانمی بود که فارسی میتونست صحبت کنه در حالیکه ایرانی هم نبود و اون روز فقط اونجا بود و باعث شد این همه نقطه ها به هم وصل شد و این خواسته مهاجرت به این سادگی اتفاق افتاد و من اومدم آمریکا🥰🪴

    به هرکی میگی باورش نمیشه که اینقدر راحت سوار هواپیما بشی بدون اینکه هیچ کاری بکنی و بیای اینجا و بعد کارهای اقامت رو بکنی، همش غیر قابل باوره و به هرکی بگی میگه تو داری دروغ میگی و اون روز که اون خانوم فارسی میتونست صحبت کنه و من اصلاً انگلیسی بلد نبودم و توی سفارت آمریکا در مادرید به خاطر اینکه من نتونستم انگلیسی صحبت کنم اصلاً گفت تو که نمیتونی صحبت کنی ما نمیتونیم با تو مصاحبه کنیم برو همون کشورهایی که کارمند سفارت آمریکا فارسی صحبت میکنن مثل دبی و ترکیه

    ولی ما هدایت شدیم به فرانسه و بعد اونجا اون طرف فارسی صحبت میکرد و وقتی که مدارک رو گرفت گفت من خیلی دوست دارم که شما رو بفرستم آمریکا، همینجوری

    اصلاً بدون اینکه ما چیزی بگیم و فقط یک سوال دارم

    خدمت کجا رفتی؟

    من نمیدونم حالا این سوال رو برای چی پرسید که چرا مهمه که من خدمت کجا رفتم ولی وقتی که من جواب دادم من خدمتم رو خریدم خدمت نرفتم

    اصلاً خوشحال شد و گل از گلش شکفت گفت نگرانی من فقط همین بود

    اگه خدمت نرفتی تموم شد و رفت

    دیگه مدارک رو گرفت، گفت یه هفته دیگه ویزاتون آماده میشه

    که همون شب ایمیل زدن که ویزا تون آماده است و فرداش ویزا رو دادن به ما و اومدیم آمریکا و همه این داستان ها رو ببین چی بشه خدا اونجا هدایت کنه

    میگم هر کسی برای خودش

    تاکید میکنم به این معنا نیست که خدمت رفتن بده👌⚘👏

    در مورد من با خواسته های من خدا اینجوری هدایت کرد که این راه برای من خوب بوده ممکنه برای کس دیگه اون مسیر خوب باشه ما اینو نمیدونیم،

    به همین دلیل تسلیم بودن اصلِ داستانِ هدایته

    ولی من تسلیم شدم، اون موقع که بهم گفت همین الان ۲۸اسفند برو و هر جوری شده این کارو انجام بده من گفتم چشم

    تنبلی نکردم و بعدش هم توی سفارت هم این بنده خدا گفت من همینو میخواستم مطمئن بشم که اینو گفتی خرید کردم و دیگه تموم شد و بعدا من نشستم فکر کردم گفتم ببین این پلن انگار خدا از قبل برنامه ها رو چیده بود برای یک سری اتفاقات🤗💚🪴

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان

    🤗🌹💖💝🦋🥀⚜🌼🌷🌻⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2107 روز

    سلام ب هدایت شدگان عزیز..

    سلام ب سیدحسین دوست داشتنی و عزیزدلشون..

    خدایا شکرت ک در مسیر الهی هستم و ب راحتی هدایت میشم و هر روز دارم رو خودم کار میکنم ک بیشتروبهتر ب درک الهامات و هدایت برسم و خداوند ب زیبایی داره کمکم میکنه..

    جالبه ک چند روز پیش ب فایل داستان هدایت ک داخل ماشین ضبط کردین هدایت شدم وهرچی بیشتر دارم تمرکز میزارم برای شنیدن الهامات و هدایت شدنم وفایل ورود ب آمریکارو دارم گوش میکنم امروزم ب این نشانه امروز من هدایت شدم ک بازم مربوط ب هدایته😀😀

    چی از این واضح تر ک فرکانسو توجهمون ب هرچی باشه جهان از همون جنس پاسخ میده و این باعث میشه ایمان ب غیبمون بیشتر بشه..

    خدارو هزار مرتبه شکر میکنم خوشحالم ک دارم هر روز تو مسیری ک هستم رشد میکنم..

    امید ب اینکه هر روز بتونیم الهامات و ندای قلبمونو با وضوح بیشتری درک کنیم تا ب آسانی و راحت مسائلمون حل بشه و هر آنچه دوست داریم در مسیرمون قراربگیره..

    سپاسگزارم از همه دوستان با نظرات زیباشون

    سپاسگزارم از سید عزیزودوست داشتنی ک راهنماشده تا ما ب راحتی و پشت سرش قدم برداریم و از همه جوانب در جهان لذت ببریم..

    🙏🙏🙏

    درپناه الله یکتا شاد سالم ثروتمندوسعادتمند دردنیا وآخرت باشید..💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1842 روز

    به نام مهربان پروردگار هدایتگرم

    جلسه ۱۲ گفتگو بادوستان

    اگرمیخوای به خواسته هایت برسی مسیرش عمل کردن به الهاماته،

    وقتی جهان تعهدت رو ببینه مسیر رو برات هموار میکنه حتی ممکنه فقط بخاطر تو قانون کشور حتی برای مدت کوتاهی عوض شه،تاتوبه خواستت برسی یا تو هدایت بشی به جایی ،ایده ای ،آدمی ،اتفاقی که باتو همفرکانس هست واز قبل درست هست و هماهنگه با خواسته هات

    واین یک قانونه وخداوند قانون های ثابتش رو هرگز تغییرنمیده

    پس ای ماریای درمسیر آگاهی،لطفا تمام تمرکزت رو بذار رو تقویت باورهات و دست از این شرک که قدرت رو به عوامل بیرونی بدی بردار…

    اون خونه ی بزرگتر درجای بهتر واحدهای کمتر منتظرته تا باورهات تغییر کنه تا دو دستی تقدیمت بشه

    اون کسب و کار گسترش یافته منتظرته تا ظرف ذهنیت بزرگترشه وبیادسراغت،اون استقلال مالی اون تجربه ی سفرهای رفاهی وتفریحی، اون ماشین صفرکیلومتراون رابطه ی سراسر عشق ودرک متقابل وپراز لذت وشکوه…

    همشون منتظر تعهدتن تا به راحتی بیان توتجربه های زندگیت،

    تنها وظیفت به عنوان موجودی فرکانسی بیشترماندن دراحساس خوبه ،تنها وظیفت تقویت باورهاته

    احساس همین لحظت، فرکانس همین لحظه ت، باورهای الانت 👈داره اتفاقات لحظه بعدت رو رقم میزنه،پش هوشیارباش!

    قلبتو باز کن ماریاو تمام تمرکزت رو بذار رو تقویت باورهای هم جهت با خواستت💪 اونوقت به الهاماتی که بهت میشه گوش کن وعمل کن و ازاین مسیرتکاملیت لذت ببر…

    تو سمت خودتو درست انجام بده ،جهان سمت خودشو قطعابی نقص انجام میده👌

    نه بترس و نه نگران باش

    یقین بدون جهان تعهدت رو ببینه از بی نهایت راه آسون که قطعا تو الان به ذهنتم نمیرسه ،ترو به خواستت میرسونه

    برو دخترخوب برو وبا تعهد بیشتر انجامشون بده استمرار داشته باش وازمسیر لذت ببر

    توبااااید رویاهات زندگی کنی،هیییییچ مذاکره ای هم دراین راستا قابل قبول نسیت

    فقط انجامش بده👍🏻💪💪💪

    سپاسگزارم از مهربان پروردگارباسخاوتم که منوبه این سایت توحیدی هدایت کرد

    سپاسگزارم از مهربان استاد باسخاوتم که این آگاهی های توحیدی رو دراختیارماقرارمیدن 🙏❤

    من متعهدم که هرروز دراین سرزمین مقدس دراین اقیانوس آگاهی شنا کنم وازاین کار لذت میبرم تا بتونم نسخه باشکوه تری ازخودم به نمایش بذارم

    تا بقول استاد عزیزم خوب زندگی کنم وجهان رو جای بهتری برای زیستن کنم

    عشق برای همتون❤❤🥰🥰🥰🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1024 روز

      بنام رب العالمین

      سلام به دوست عزیزم

      چقدر خوب نوشته بودیو واقعا این حرف های شما حرف های دل من هم هست و بسیار منطق های خوب و باورهای قوی براش نوشتید. اونجایی که گفتید “بلاخص تو سمت خودتو درست انجام بده ،جهان سمت خودشو قطعا بی نقص انجام میده”

      “نه بترس نه نگران باش”

      من به شخصه لذت بردم

      یا سمیع و یا بصیر

      یا قریب مجیب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1842 روز

        سلام محمدعزیز،ممنونم که برام کامنت گذاشتی

        این کارت باعث شد تا برم و دیدگاه 6 ماه قبلم رو باز بخونم

        ودلم قرص تر شه ، و یاد اشتیاق و تعهدم بیوفتم یادم بیاد که باید همچنان استمرار داشته باشم و باحس خوب درلحظه زندگی کنم و پیش برم

        که نتیجه این توجه به کانون تمرکز ، میشه نترسیدن و نگران نبودن…

        مهربان پروردگارباسخاوتم رو سپاسگزارم که با نشانه های فوق‌العاده یادم میندازه که هدفم چیه و چطور باید درمسیر باقی بمونم

        سپاسگزارم از شما دوست خوبم ،امیدوارم هممون دراین مسیر توحیدی پیش بریم و خوب زندگی کنیم و کمک کنیم تا جهان جای بهتری برای زیستن باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Yasamin گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گل و همه عزیزانی که این کامنت رو میخونن

    من چند وقتی هست که به فکر مهاجرت هستم و می‌خوام در مورد الهاماتی ک بهم داره میشه بهتون بگم

    من یک کشوری رو به عنوان مقصدم انتخاب کردم اول اینکه فکر نمی‌کردم همچین کشوری با ویژگی های مورد نظر من وجود داشته باشه و دوم وقتی فهمیدم خیلی مشتاق شدم تا به این کشور مهاجرت کنم

    اولین قدم من ک اصلا من با این کشور و فرهنگش آشنا شدم ازدواجم بود

    من یک خواستگار داشتم ک ایشون در هلند زندگی میکردن و تو مدتی ک با ایشون در ارتباط بودم خیلی خوب بود و همیشه خوبی های این آدم رو به یاد میارم و قند تو دلم آب میشه

    و ب خاطر یک سری قضیه ک از سمت خود ایشون بود و احساس قربانی شدن من هم بی تاثیر نبود فعلا این وصلت به انجام نرسید

    اما خب من واقعا از هلند خوشم اومده بود

    و خواستم تاا حتما مهاجرت کنم

    یک راهی ک بهم الهام شد این بود من میتونم از طریق شرکت های توریستی ب اروپا سفر کنم و دیدم اره واقعا میشه و خیلی خوشحال بودم

    و این باور در من شکل گرفت ک بله منم میتونم به اروپا سفر کنم و پیگیر بودم

    و بعدش فهمیدم اگه از این طریق بخوای بری پاسپورت رو از اول تا آخر سفر ازت میگیرن

    اما من فهمیدم این مسیرش نیست

    آخه گفتم از این راه برم اروپا و بمونم اما نمیشد

    و خیلی ناراحت شدم

    یک روز تو قلبم اینو احساسش کردم

    بهم گفت یاسمین تو خیلی داری عجله می‌کنی

    خیلی هول کردی

    اصلا آرامش نداری

    اول اینکه آروم باش, این راه راهی نیست ک تو بتونی ب خواسته ات برسی تلاش فیزیکی تو هیچ کمکی به رسیدن به هدف نمیکنه

    سعی کن آرامش خودتو حفظ کنی و بعد میرییم قدم بعدی

    خلاصه به ندای قلبم گوش دادم و سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم تا بتونم الهامات خداوند رو بهتر دریافت کنم

    من به ندای قلبم گوش میدادم چون قبلش اتفاق های دیگه ای افتاده بود ک هربار ایمان منو بیشتر میکرد

    خلاصه به خودم گفتم من میرم و مهاجرت میکنم به کشور مورد علاقه ام اما نمی‌دونم چجوری که خداوند منو هدایت کرد به اینکه برم دنبال کار تو سایت های مختلف اون کشور بگردم

    من نمی‌دونم چه حکمتی بود اما احتمالا دارم تکاملم رو طی میکنم

    اولش زیاد جدی نگرفتم گفتم بیخیال من فقط همینجوری درخواست میدم ببینم چی میشه اما بعد کم کم جدی ترش گرفتم و رزومه خودمو کامل تر کردم

    مدتی گذشت و فهمیدم که رزومه کاری می‌خوان

    خب منی ک اصلا جایی کار نکردم رزومه از کجا میاوردم

    و اما یک حسی بهم گفت برو دنبالش

    منم رفتم خدا داشت منو قدم ب قدم هدایت میکرد

    من همزمان دارم روی عزت نفسم هم کار میکنم

    خلاصه یکی دوتا قنادی رفتم و صحبت کردم گفتن نیاز به نیرو نداریم

    یک قنادی ک خیلی از نظر من لاکچری بود و میگفتم اون که اصلاااا آخرشه و فلان

    نمیرم و,,,

    اما خدا می‌دونه قلبم انقققدر اون لحظه داشت می‌گفت تو باید بری اونجا درست مثل استاد ک میگن ی ندای داشت بهشون میگفتن تو باید اینکارو انجام بدی

    و من رفتم وارد قنادی شدم

    خیلی محترم سلام کردم و ازشون خواستم تا با مدیریت صحبت کنم

    وقتی رفتم اتاق مدیر بلند سلام و احوال پرسی کردم و

    در مورد حرفه ام خیلی محکم صحبت کردم

    خیلی برخورد خوبی داشتن ایشون و چقدر با اعتماد به نفس صحبت کرده بودم

    با اینکه نتیجه اونی که من میخواستم نبود اما تمرینی بود برای من ک عزت نفسم رو بالاتر می‌برد

    و در آخر تشکری کردم و خدافظی کردم…

    داشتم فکر میکردم میگفتم خدایا این مسیری نیست ک من می‌خوام

    من بدون رزومه می‌خوام مهاجرت کنم

    بدون این چیزا

    یک راهی هدایتم کن تا این چیزا رو نخواد و خیلی آسون بتونم مهاجرت کنم

    داشتم فکر میکردم ک یهو ب ذهنم رسید آقا بیا اصلا کلاس آموزشی بزار برای دوستت ک امروز خیلی مشتاق بود در مورد حرفه شیرینی پزی یاد بگیره

    و بهش پیام دادم و گفتم اگه خواستی میتونم بهت یاد بدم و اونم خوشحال شد و گفت بهت خبر میدم

    همون شب گفتم خدایا تو قدم ب قدم داری هدایتم می‌کنی پس منم فقط میگم چشم

    و آگهی درمورد برگزاری کلاس حضوری خصوصی تو پیج اینستاگرام گذاشتم

    اما گفتم بازم این چیزی نیست ک من می‌خوام

    من هدفم اینه که بتونم پول خوب دربیارم

    به دلار باشه و هرجا باشم پول از همین طریق به حسابم واریز بشه و درگیر پول دادن یک قرون و دو هزار بچه ها نباشم

    برای یک ماه یا دوماه نمی‌خوام ک تا وقتی ایران هستم اینا شاگرد باشن و وقتی نباشم دیگه نباشن

    که یهو بهم الهام شد خب چرا نمیای همین کلاس حضوری رو آنلاین تدریس نمیکنی

    خیلیم عالیه

    و آنقدر این الهام شدید بود ک تصمیم گرفتم انجامش بدم

    اکانت یوتیوب درست کردم و شروع کردم به درست کردن ویدیو و چقددددر از این کار لذت میبرم

    میگم خدایا من اگه میدونستم انقد به آموزش دادن کاری که توش حرفه ای هستم علاقه دارم زودتر انجامش میدادم

    و آنقدر دیدن ویدیو هام برام لذت بخشه ک خدا می‌دونه و چقدر به دلم میشینه

    من باور های خیلی خوبی رو دارم نسبت به شغلم خداروشکر باور های فوق العاده ای رو بوجود آوردم

    حتی خواهر کوچیکم که ۹ سالشه از دیدن ویدیو هام لذت میبره و میخواد چندین مرتبه اونارو ببینه

    من از کاری ک میکنم لذت میبرم و از خدای عزیز

    من از خدا همیشه می‌خوام تا منو دقیقا دقیقا و دقیقا مثل استاد هدایت کنه به مسیری ک همینقدر راحت مهاجرت کنم به کشور مورد علاقه ام ⁦و امروز این فایل نشونه ای بود برام که منم میتونم دقیقاااا به همین سادگی مهاجرت کنم

    وقتی استاد تونسته خب منم میتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    محمود علیمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا در برخوردار اول از همه چیز تبریک میگم به شما استاد عزیزم که اونقدر تدریستون عالیه که از همه سن و قشری بدون هیچ محدودیتی با شما من کس یبودم که خیلی حرف میزدم و حسادت و غیبت میکردم ولی در این دوره کوتاه و اشنایی با شما خیلی تحولات خوبی در من ایجاد شده است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3346 روز

    سلام

    چیزهایی زیادی خواستم که بچگی درخواست کردم درخواست هم نکردم فقط فکرشو کردم آن هم در بازهای بچه گانم و الان شده است به همین راحتی

    این حس این هدایت درونی چه می کند چه می کند خدایا شکرت که خودت همیشه در کنارم هستی

    اخی چقدر اذیت شدید ولی ارزشش را داشت که سربازی نرید

    الان دوباره دارن میفروشن ولی به قیمت خدادادتومن

    اگر می خواهیم به خواسته امان برسیم عمل کردن به الهامات است

    وقتی خواسته ای داشته باشی و فرکانس درست بفرستیم همه چیز دست به دست هم می دهند که بشود

    با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن

    اصل داستان هدایت تسلیم بودن است

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: