گفتگو با دوستان 15 | هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست - صفحه 10

312 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یارا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جون و دوستان عزیز سایت و مخصوصا شکیبا و عادله و سید عزیز.

    چقدر لذت بردم از این گفتگوی شما و چقدر انرژی گرفتم از صحبت های شما. چقدر استاد عزیزم ایده های قشنگی داره و یکی از ایده های قشنگ تون همین صحبت های صمیمانه و صادقانه بچه هاست که میلیون ها نفر ازش انرژی مثبت میگیرن و تصمیم شون تو این مسیر جدی تر و محکمتر میشه. امروز سوم عید هستش و من مدتهاست که فایل های استاد رو دارم می بلعم. چون میخوام تغییر کنم. و چقدر خوبه که فقط با گوشی ایفون میشه تو این جلسات شرکت کرد.الان چند روزه که داشتن گوشی ایفون یکی از خواسته های جدی من شده و مرتب تو لیست خواسته هام از خدا مینویسم.

    هر روز بیشتر می فهمم که همه ی کارای استاد از روی فکر و با هدف خاص هستش. چند روزه که من از فایل 1 شروع به شنیدن کردم و به امید خدا تا اخرین فایل رو بارها و بارها گوش میدم. دستاوردهای افرادی که خودشون با صدای صمیمانه و با بغض و اشتیاق تعریف میکنن چقدر انگیزه دهنده هستش. چقدر استاد شما عالی هستید که همه ی بچه های سایت عاشقتونم و منم یکی از همین عاشق ها هستم.

    یک ساله جهان منو یک چک و لگد بدی زده که الان سینه خیز با چنگ و دندون دارم حرکت میکنم تا بتونم بلند شم و روی پاهام وایستم.اما به اینده خوشبینم و مطمینم ام که میتونم تغییر کنم و موفق بشم و لحظه شماری میکنم که به نتایج عالی برسم و منم یکی از کسانی باشم که بگم چقدر موفقم ام. این ارزوی من تو این سال جدیده.

    دعای من سلامتی و طول عمر برای شما استاد عزیزم. مریم جان گلم و پسر باهوشتونه. عیدتون هم مبارک.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    Im mary گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    خداروشکربرای هدایتم امروزتوبدترین شرایط فایلتونوگوش کردم انرژی خوب وزیادی گرفتم چون یکی تونسته پس من هم میتونم مدتهاست که درگیرمهاجرتم ولی موانع روفقط میبینم ازخدامیخام شرایطوبرام آماده کنه تابتونم به خواسته خودم برسم ازشماممنون برای وجودآگاهتون دوستتون دارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زهرا صحرایی گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و شایسته جون عزیز

    من یک ساله که تواین راه و مسیر بسیار بسیار عالی هستم و خیلی خوشحالم که در کنار شما عزیزان و استاد هستم من قبلا درگیری های خانوادم واسم مهم بود و وقتی خانواده جروبحثی باهم میکردن روزها به خاطر این قضیه گریه میکردم، ناراحت میشدم،سر درد میگرفتم و خیلی چیزای دیگه

    اما از وقتی که توی این مسیر هدایت شدم وقتی مشکلی ام پیش میاد ن خودم و ناراحت میکنم ن غصه میخورم و اینکه بیخیال شدم و کمتر درگیری و مسائل ناراحت کننده واسم مهمه و سعی میکنم واسمم مهم نباشه افکارم و مثبت میکنم به مسائل

    و من همش خانوادم و مقصر میدونستم ازاینکه منو ناراحت میکنن ازاینکه باعث میشن که من گریه کنم و حس میکردم که من واسشون مهم نیستم اما الان دیگه خداروشکر به لطف الله این فکر های منفی و آزار دهنده سراغم نمیاد.

    خداروشکرت در بهترین مسیر هستم مسیری پرازعشق و آرامش و شادی ممنون از استاد و هم کلاسی هایم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    عبدالواحد حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    بنام الله، بنام خالق، بنام همه چه

    نمیدانم ساعت ۲ و چند دقیقه شب بود که بعد از نظر گذاشتن رد پای ۱۳ ام در سفر نامه امدم که یک چند فایل از گفتگو را دانلود کنم و امشب نوبت فایل پانزدهم بود قبل از دانلود این دیدگاه را دیدم زیاد بهش توجه کردم تا اون شعر را دیدم همین که دو مسره اول را خواندم چنان توفانی در وجودم جاری شد که نتوانستم جلو مو بگیرم هم میخواندم و هم اشک میریختم نمیتونستم صدامو بکشم قطع و وصل میشد، نمیدانم منو چه شده بود چنان به هم ریختم که دیگه نشد از جایم بالا شدم از بستر خوابم، سر به سجده نهادم چنان گریه کردم که …

    و فقط میگفتم رب توی، خالق توی، صاحب هر چیز توی و…

    بعد نمیدانم چیقدر طول کشید هی ٱرام میشدم هی باز گریه میکردم تا ینکه کمی ٱرام شدم و بعد چنان حسی داشتم و ٱروم ٱروم این جملات را تکرار میکردم، و بعد از اتاق رفتم بیرون برگشتم، و متن را کامل خواندم، و نمیدونین همون احساس و ریشه همون جملات با هم یکی بود که من زمزمه میکردم.

    خدایا شکر، الهی شکر الهی شکر الهی شکر…

    و فقط از خدا خواستم همین حس رو برام برای همیشه نگهداره همین حس، همین ٱرامش، همین حال، همین ایمان، همین تسلیم بودن و…

    دیگر نمیدانم چه بگم عاشقتونم استاد عزیز، خانوم شایسته و دوستان همفریکانس ام و این دوست عزیز که دیدگاه اش به حیث متن انتخابی این فایل قرار گرفته حالا فایل داره دانلود میشه برم گوش بدم، واقعا عالی بود دوست عزیز متن تون.

    برای همه عشق، ٱرامش، توکل و همه خوبی ها را در دنیا و ٱخرت خواهانم و خدارا بی نهایت سپاسگزار و شکر گزارم که در چنین خانواده قرار دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سارا هوشمندان گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    سلام به همه ی اعضای گروه

    این دومین دیدگاهی هست که توی سایت ثبت میکنم و در رابطه با درک واقعیه احساس رها کردن هست که برای من با لطف خدا و راهنمایی های شما استاد عباسمنش رقم خورد. داستان این هست که من و برادرم چند سالی با هم قطع رابطه بودیم و من از این بابت خیلی ناراحت بودم و همیشه فکر میکردم که من کوچکترین اهمیتی برای برادرم ندارم و همین طرز فکر خیلی منو آزار می‌داد ولی خدا رو شکر با گوش دادن به فایل های شما دیدگاهم به انسان های اطراف و کلا دنیا خیلی تغییرات مثبتی داشت و اون احساسات بد من نسبت به قطع رابطه ی من و برادرم کم کم جای خودش رو به خش دوست داشتن و عشق واقعی کرد، عشق واقعی یعنی دوست داشتن بدون هیچ توقعی و اینکه دیگه از خدا به خاطر این موضوع شاکی نبودم و میگفتم خدایا من خواسته ی تو را پذیرفتم و میدونم که الان بهترین حالت برای من و برادرم همین حالت فعلیه و اصلا حس نداشتن برادرم رو نداشتم تا اینکه یک روز برادرم بدون هیچ مقدمه ای زنگ زد و گفت خونه هستید میخوایم بیایم خونتون، اولش شوک شدم ولی خیلی زود به خودم اومدم و گفتم اصلا تعجب نداره این جواب انسان های تسلیم در مقابل امر خداوند هست.

    خدایا شکرت بابت ایمانم که هر روز قوی‌تر میشه، واقعا حیفم میاد بقیه تجربه هامو با دوستان به اشتراک نذارم پس اجازه بدید ادامه بدم،😊😊

    استاد توی صحبت هاشون میگن باید تمام قدرت ها رو به خداوند رب العالمین واگذار کنیم و هر گونه قدرت رو از انسان ها و اتفاقات زندگیمون سلب کنیم در این صورت احساس آرامش میکنیم خوب حالا تجربه ی خودم رو راجع به این موضوع بشنوید :اردیبهشت امسال همسرم یک قطعه زمین توی شهرستان خوش آب و هوا خرید که با کمک خدا بسازیم و یه جایی از خودمون واسه تفریح داشته باشیم، ناگفته نماند همسرم چون همیشه توی خونه های آپارتمانی بوده از بچگی همیشه آرزوی خونه ی ویلایی رو داشت که با خرید این زمین بهش نزدیک شد، با کمک خداوند دو ماه پیش پول ساختن خونه در اون زمین واسمون فراهم شد(بدون اینکه کوچکترین تلاشی برای این پول داشته باشیم وارد زندگیمون شد ) و همسرم شروع به طی کردن مراحل اولیه کرد تا اینکه شروع کردن به آماده کردن پی ساختمان و یک مقدار هم هزینه کرده بودیم تا این مرحله تا اینکه متوجه شدیم این زمینی که به ما فروخته شده به یک فروشنده ی دیگه تعلق داشته، اون لحظه فکرای خیلی بدی واسه آدم میاد که نکنه کلاه برداری بوده و شروع کردن به منفی بافی ولی من چون از قبل روی خودم کار کرده بودم و گوشم رو با حرفای استاد نوازش داده بودم خیلی زود نجواهای شیطان رو خاموش کردم و کوچکترین نگرانی نداشتم و به خودم گفتم خدا همیشه بهترین ها رو برای من و عزیزانم خواسته پس این دفعه هم مثل همیشه ختم به خیر میشه که همینجور هم شد و با فروشنده که خیلی ام انسان شریفی بود صحبت کردیم و مشکل خیلی راحت حل شد و من انقد آرامشم نسبت به موقعیتی که در اون بودم عالی بود که اطرافیان تعجب میکردن، خدا رو شکر میکنم که ایمانم رو حفظ کردم و مطمئنم پاداش ایمانم رو میگیرم

    با آرزوی قلبی سرشار از ایمان برای تمام انسان های جهان❤️❤️❤️💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سولماز عبادی گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام استاد عزیزم

    وای خدای من چقدر از انرژی این دوستان لذت بردم

    خدای من شکرت که دارم صدای این دوستان را میشنوم

    خدایا عاشقتم .چقدر لذت بردم از موفقیت این دوستان

    لحظه به لحظه اشک ریختم .خدای من چقدر دلم میخواد که منم به این زودی باشما صحبت کنم و از موفقیت هام براتون بگم و مطمئن هستم که حتما میشه

    خدایا شکرت

    امشب چقدر ایده و انرژی گرفتم از این دوستان

    استاد عزیز خیلی دوستتون دارم .مریم شایسته عزیز عاشقتم .چقدر روابط شمارو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    وصال زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم.من حدود ۲ سال هست که وارد سایت شدم و توی این ۲ سال هر روز رو من و همسرم با فایلای شما زندگی کردیم من وقتی زیر فایلا کامنتهای بچه ها رو می خوندم میگفتم خدایا من مثل این افرادی که کامنت میذارن انشای قوی ندارم چی بنویسم؟و این چیری که دارم می نویسم الان از تمام وجودم داره میاد.همیشه استاد میگفت کامنت ها رو بخونید خودتون کامنت بذارین توی همین فرایند کلی اموزه های جدید یاد میگیرین من کامنت ها رو می خوندم اما خودم هیچ چیزی تا حالا ننوشته بودم یه حسی چند مدت بود که بم میگفت کامنت بذار احساست و یادگیریاتو بگو از فایلا. اما بازم این کارو نکردم تا رسید اون فایلی که استاد با مدیر سایت گذاشتن و اونجا گفتن که کسایی که فعالیت نکرده بودن از سایت حذف شدن این یه تلنگر خیلی سخت بود گفتم نکنه اینجوری بشه برام چون این بدترین اتفاق توی زندگیم میشد اما بازم به هدایتی که شد گوش نکردم اما امشب با شنیدن این فایل که حداقل ۳ بار قبلا گوش داده بودم قبلا، امروز برای بار ۴ گوشش دادم دیگه نتونستم جلوی خودم و بگیرم گفتم باید بنویسم کل این فایل اشکهام تموم نمیشد نمی دونم چرا یه حس فوق العاده ای بود از شنیدن این همه تلاش و این همه باور خوب. من خودم تا سه سال قبل یه ادمی بودم بسیار با باور های محدود کننده چه از نظر مالی چه از نظر عاطفی.من هرچیو که می خواستم بش رسیدم اما با باور های محدود و خیلی سخت اینکه چجوری هدایت شدم خیلی عجیبه من یه ادمی بودم که همه چیزو به صورت منطقی میدیدم به یه مرحله ای از نظر مالی و عاطفی رسیدم که گفتم خدایا من میخوام از این اخلاق از این مشکلات از این رفتارهای نادرست رهایی پیدا کنم تورو خدا کمکم کن.به خدای من قسم یه هفته نشد برادر خانمم با خانمم در مورد این قضایا صحبت کرد در باره شما استاد عزیز گفت و بعد خانمم با من صحبت کرد و فایلهایی رو داد از قانون افرینش، وقتی شروع به گوش کردن کردم نمیدونم چرا بدون هیچ مقاومتی هیچ مقاومتی همه این صحبتها به عمق جان من نفوذ کرد همه اون حرفها رو شروع کردم به عمل با اشتیاق از اینجا بود که اتفاق ها شروع شد. من خیلی چک و لگد خوورده بودم اما نمی فهمیدم چرا؟از نظر عاطفی بینهایت روابطم عالی شد از نظر مالی چون باور های خیلییییییی محدود کننده داشتم و دارم باهاشون غلبه میکنم خیلی پیشرفت کردم.قبلا واسم جای سوال بود که چجوری افراد پول میدن و محصولات و تهیه میکنن اما الان همیجوری که استاد بیان میکنه که به صورت خیلی طبیعی و راحت وقتی توی فراکانسش قرار بگیری،به صورت خیلی راحت دوره قانون افرینش رو من و همسرم داریم خیلی راحت پولشو پرداخت میکنینم و تهیه میکنیم چون قبلیا رو گوش دادیم اما پولی پرداخت نکردیم و بهاش رو خودمون پرداخت نکردیم اما الان به کمک خدا خیلی راحت داریم پرداخت میکنیم و لذت میبریم.کاملا هدایت شدم به این مسیر و من هم مثل بقیه اعضای سایت بی نهایت از شما متشکرم که زندگی منو تغیر دادین.خیلی زیاد شد نوشتم اما نمیتونستم جلو خودمو بگیرم.کلی تحولات و اتفاق خوب توی این مدت اشنایی من با شما ااستاد عزیز اتفاق افتاد که اگه بخوام توضیح بدم ۱ روز کامل زمان می خواد.مرسی از این همه اگاهی هایی که در اختیار ما قرار میدین.بی نهایت دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی دوستداشتنی..

    سلام به علی آقا وعادله جان عزیز

    وااای خدا خیلی خیلی ذوق کردم وخدارو هزاران بارشکر کردم اول به خاطر وجود استاد عزیزمون هدایت کننده وراهنمای زندگیمون وبعد به خاطر دیدگاه تاثیر گذار شما علی آقای عزیز…

    من یکسال هست که با استاد آشنا شدم وچندماه هم هست که عضو سایت هستم..

    بااینکه من الان 38سالمه ویه پسر16ساله دارم حس میکنم تازه متولد شدم..تازه دارم دنیارو می بینم..

    علی آقا پسرم تو 6سالگی پدرشو از دست داد من خودم گیلانی هستم شاید همینم باعث شد وقتی خوندم خانومتون گیلانی هست احساس نزدیکی وهمدلی کردم واینکه گفتید از بچگی عاشق بازیهای کامپیوتری وبرنامه های کامپیوتری بودیدوبرای اولین بار زیر کامنت کسی دیدگاه خودم رو نوشتم..چون پسرمنم عاشق بازیهای کامپیوتری وکلا برنامه نویسی و کنکاش تواین حیطه هست منتهی بچم کم شنوا هست وسمعک داره..ونمی تونه قشنگ حرف بزنه وارتباط کلامی داشته باشه هرجا خواستم ثبت نامش کنم که کامپیوتر رو حرفه ای یادبگیره نرفت یا طرف مقابل قبول نکرد آموزشش بده چون نمی تونست درک درستی از شنیدار داشته باشه…می دونم خیلی حیف میشه وحسرت میخورم اگه پیشرفت نکنه واینهمه استعدادش در مورد نرم افزار وبرنامه ناقص بمونه ویا استفاده نشه…مممنون میشم در این مورد راهنماییم کنید

    ودیگه اینکه افتخار میکنم به داشتن استاد عباسمنش عزیز که باوجودش به جوونای ما راه خدا مسیر درست زندگی کردن وخودشماسی وخداشناسی رو یاد میده …

    وافتخار میکنم به شما وخانومتون که تواین سن کم به سمت خدا وبه سمت بهترین آگاهی ها در حرکت هستید وباعث افتخار …

    انشالله همیشه موفق وپیروز وشاد وسربلند و ثروتمند در دنیا واخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2632 روز

      سلام دوست عزیز

      متشکرم از دیدگاه پر مهر محبت شما و برای شما از خدای خوبی ها آرزوی خیر و رحمت دارم

      خیلی آموزش های خودآموز در زمینه برنامه نویسی هست مخصوصا برای کودکان پیشنهاد می کنم داخل اینترنت موارد تصویری با زیرنویس رو جستجو کنید

      انشالله به نتایج عالی برسید

      برای خودتون و فرزند عزیزتچن آرزوی سلامتی و تندرستی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه مختاری گفته:
      مدت عضویت: 520 روز

      سلام وقتتون بخیر بهتر نیست برید معرفی دوره قانون سلامتو بخوندید و افرادی ک نتیجه گرفتن رو؟؟ چون من رفتم خوندم کامنت افراد رو و یکی ک کم شنوا بوده و بعداز استفاده از قانون سلامتی کاملا شنواییش درست شده،و شما وهمسر و فرزندتون هر3میتونید استفاده کنید و تمام و کمال سالم و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بهار ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    سلام به همه عزیزان و استاد عزیزدلم

    انقدر زیبایی های این فایل زیاده که نمیدونم از کدوم بنویسم از زیبایی دریاچه پشت سر استاد تا آرامش و لبخندهای استاد عزیزمون تا حرف های زیبای عادله و شکیبای عزیز

    عادله و شکیبای عزیز از شوق توی حرف هاتون قلب من هم تند میزد و با گوش دادن به داستان زندگی تون اشک توی چشمام جمع شد… اشک شوق و “آفرین دختر، دمت گرم” ی که توی دلم بهتون گفتم

    شکیبای عزیز وقتی گفتی: انگار یه دختر افسرده بودم ولی حالا دارم سومین کتابم رو چاپ میکنم، از ته قلبم خوشحال شدم و ذوق کردم برات…

    چقدر شما دو خواهر قشنگ این مسیر رو رفتین

    چقدر قشنگ به الهاماتی که بهتون شد عمل کردین و مسیر هر روز براتون روشن تر شد

    وقتی به حرف هاتون گوش میدادم مثل این می موند که یه تئوری رو بلد باشم و حالا یه مثال عینی پیدا کردم براش که بگم آها توی این مرحله این کار رو کردن… اینجا این کار رو کردن

    بودن توی این سایت و کار کردن روی خودم خیلی از سیمان های ذهنیم رو باز کرده ولی صحبت های شما دو نفر انگار قدرتش اندازه یه پتک بزرگ بود که یه بخش بزرگی از سیمان های ذهنیم رو یه جا کند

    شکیبای عزیز اول صحبت هات گفتی که عزت نفس پایینی داشتم و توی خیابون تا نوک پام، سرم رو خم میکردم که کسی متوجه من نشه، میخواستم بگم دختر الان عزت نفس، اعتماد به نفس و آرامش از صدات میباره

    من توی کامنت هایی که میخونم خیلی وقتا کامنت های اقای علی خوشدل رو میخونم و چه قدر هم قشنگ مینویسن

    اقای خوشدل گفتین: از درآمد ۵۰۰ هزار تومن الان به درآمد ۱۰۰ میلیون رسیدم و گاهی اوقات نمیتونم جلوش رو بگیرم و همینجوری میاد

    ناخودآگاه به خودم گفتم انگار نمیشه شاگرد استاد عباس منش باشی و درآمدت کمتر از ۱۰۰ تومن باشه، انگار یک دفعه این خواسته توی من شکل گرفت که باید درآمدم روی رنج ۱۰۰ باشه مثل علی خوشدل، حامد و سپیده عزیز و خیلی از دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    NK گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    چقدر شما سخاوتمند هستید دوستتون دارم .الان تصمیم گرفتم اسمم رو از استعاره دربیارم بیرون و نام خودم رو بنویسم و امیدوارم به زودی جرات کنم نام خانوادگیم رو هم بنویسم .

    هر چند همین حرکت هم غلبه بر ترس هایم هست

    استاد عزیز دوستانم شما رو پیامبر خطاب کردند واقعا پیامبران زمان ویژگی هایی داستند سخنانی رو میگفتند که انسان ها امیدوار باشند و حال خوب رو تجربه کنند و دقیقا شما هم همان ویژگی را دارید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: