گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟ - صفحه 1

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رونیا داودی گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    سلام و حس بی نظیر من بعد از دیدن این فایل تقدیم استاد عزیز و مریم جان نازنین

    و تمام دوستانی که این پیام رو می خونن.

    داستان آشنایی من با استاد و مریم جان و این سایت داستان شنیدنیه که حتما بعد بیشتر می نویسم.

    این فایل بی نظیره و اگر من بتونم صددرصد آگاهی های همین یک فایل رو بااااااور کنم نه فقط ببینم و بشنوم؛ بلکه بااااااور کنم زندگی و جریاناتش فقط و فقط خواسته های من خواهد بود…

    این رو کسی میگه که یک ساله به طور مستمر داره از این سایت و آگاهی هاش استفاده میکنه و تا قدم پنجم هم پیش رفته…

    اما متوجه شدم که دیدن و شنیدن یک آگاهی،صرفا باور نیست!!!!

    متوجه شدم که صرف دانستن یک باور در ما ایجاد باور نمیکنه و بیشتر اوقات دچار توهم باور میشیم

    دقیقا توهم باور….

    که مثل لبه تیغ میمونه و باعث میشه ما دست از کار کردن روی باورهامون به طور مستمر برداریم

    و تصور کنیم که چون یک آگاهی رو شنیدیم و یا خوندیم پس برای ما ایجاد باور کرده پس باید این باور برای ما کار کنه و در نتیجه منتظر نتایجی در راستای اون باور بمونیم که متاسفانه اغلب نتیجه برعکسه…..

    کم کم دارم یاد میگیرم به قول استاد آگاهی ها رو منطقی کنم تا بتونم تبدیل به باورش کنم

    کم کم دارم یاد میگیرم باورامو از توهم باور جدا کنم و تمرکزی روشون کار کنم…

    کم کم دارم یاد میگیرم که جدی تر بگیرم کار کردن روی باورهامو مثل غذا خوردن و نوشیدن و نفس کشیدن…

    دقیقا مثل نفس کشیدن….

    الان که دارم می نویسم متوجه میشم که حتی نه مثل غذا خوردن و نوشیدن که اونا رو هم میشه کم و زیاد کرد؛ بلکه مثل نفس کشیدن که هر لحظه برای حیاتمون لازمه…

    این فایل بی نظیره نه اینکه استاد صحبت جدیدی کردن که من ازشون نشنیده بودم بلکه حتما من امروز در مدار مناسبی نسبت به درخواستم قرار داشتم که این فایل اینقدر برام تاثیرگذار بود تا جایی که بخوام حسم رو باهاتون به اشتراک بذارم

    شاید چون دارم با دقت بیشتر از قدم اول رو که پارسال تهیه کردم،کار میکنم…

    به قول خودتون،اییییییی ملت بخدا همه چیز فرکانسه…

    من باید توی مدار مناسبی قرار داشته باشم که بتونم آگاهی های این فایل رو بشنوم و درک کنم و منطقی کنم و باااور کنم و باهاش نتایج دلخواهمو خلق کنم….

    حتی اگر صد بار این فایل رو بشنوم با توجه به مداری که اون لحظه درش قرار دارم درک متفاوتی از همین صحبتهای استاد و همین یک فایل می تونم داشته باشم…

    بعد از یک سال دوباره دارم قدمهارو از یک میبینم تا برسم به قدم پنج که پارسال خریداری کردم و ادامه بدم تا بتونم نتایج بینظیری که گرفتم رو پایدار کنم.

    نکته همین جاست پایداری نتایج فقط و فقط با باور ایجاد میشه که با توهم باور اشتباه میگیریم…

    بعد گیج و گنگ میشیم که چرا این باور برای من کار نمیکنه؟؟!!!

    چون باوری ایجاد نشده…

    صرف دانستن یک اگاهی، برای ما ایجاد باور نمیکنه..

    به قول خودتون استاد:

    می خوایم ببینیم که چه باوری رو ایجاد کردیم؟؟؟

    باید به نتایجمون نگاه کنیم……!!!!!

    خیلی دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    بر بلندای آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    با سلام به همه ی دوستای خوب هم فرکانسیم…

    استاد واقعا ممنون از اینکه این برنامه رو گذاشتید و با دوستان صحبت میکنید این فایلها واقعا عاااالی هستن من هربار گوش میدم بیشتر و بیشتر ایمان پیدا میکنم که میشه و.من هم میتونم. شاید باورتون نشه اما هربااار واقعا هربار صدای دوستانم رو.میشنوم که از اتفاقاتی که براشون افتاده و نتایجی که گرفتن صحبت میکنن گریه ام سرازیر میشه و خدارو هزاران بار شکر.میکنم به خاطر قوانینش و لطف و فضلی که شامل حال بندگانش میکنه و وقتی کلی گریه میکنم احساس میکنم قوی تر از قبل شدم انرژی عالی میگیرم.ممنونم از فرزانه عزیز و همسرش که تجربیات عالیشونو مطرح کردن و براشون از صمیم قلبم خوشحال هستم.

    استاد و مریم عزیزم بینهایت سپاسگذارم که این فایل رو در سایت قرار دادید که این فایل روز منو ساخت و چند روزی بود که به این صحبتها احتیاج داشتم. ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 3997 روز

    سلام به روی ماه همه تون

    دیدم اینجا بازار سپاسگزاری چقدر داغه، اینجا همه یادشون میمونه از هم تشکر کنند و قدردان چیزی باشند که دارند …. تو یکی از قسمت های گفتگوی استاد با دوستان دیدم استاد داره میگه : بچه ها باید یاد بگیریم از هم سپاسگزاری کنیم ….. دیدم استاد میگه اینجا تو امریکا اگه یکی مثلا درب مرکز خرید یا درب آسانسور رو برای من باز کنه من حتما ازش تشکر میکنم ….. با اینکه خیلی ها این کار رو انجام میدن و دیگران چیزی نمیگن و تشکر نمیکنن ولی من تشکر میکنم …. دیدم مریم شایسته هر بار که با استاد صحبت میکنه از صمیم قلب از استاد سپاسگزاره ؛ دیدم به قول خودتون شما بابت یه نیمرو اون طوری از مریم شایسته سپاسگزاری میکنی …… و اون با عشق برات پیتزا درست میکنه و برای یه آشپز چه لذتی از این بالاتر که غذایی رو که درست کرده با دل و جون خرده بشه و شما استاد عزیزم اون قدر با لذت غذا رو میل میکنی که آدم از لذت بردن شما لذت میبره .

    چقدر گفتگوی شما رو دوست داشتم استاد با شکیبا و عادله و سید علی….. اونجا که همه شون با هم سلام میکردن و میگفتن دوستون داریم استاد ….. چقدر شکرگزاری .. سپاسگزاری …. دیدن کار خوب دیگران زیباست …..

    بذارید از خودم بگم که چه گوهری رو پیدا کردم، چه پاشنیه ی آشیلی رو تو خودم پیدا کردم …. یادمه استاد تو یه فایلی گفت باید تمااااام تمرکز و انرژیتو بذاری رو پاشنه ی آشیلت و حلش کنی گفت: میدونم سخته ولی اگه درستش کنی رو کل زندگیت تاثیر میذاره اگه درستش کنی زندگیتو درست کردی ….. و استاد میگفت پاشنه ی آشیل خودش پسرش مایک هست …… یادمه تو یه فایلی میگه اگه تو زندگی میتونستم برگردم به عقب تنها موردی که دلم میخواست درستش کنم رفتارام در مورد پسرم هست… اینکه راجع به پسرم و تربیتش سخت گیری نکنم و رها تر باشم واینکه همه به یک اندازه به خدا دسترسی داریم و اونم تو مسیر هدایت میشه …. استاد سرشو تکون میده و میگه پاشنه ی آشیلمه دیگه پاشنه ی آشیلمه و باید منم رو خودم کار کنم ………. و من اون موقع اسم دو نفر تو ذهنم اومد و دیدم این دو نفر پاشنه های آشیل منن ، چون رفتاراشون ، کاراشون ، طرز برخوردشون با من، برام مهمه و دیدم تو طول روز چقدر انرژی من و تمرکز مشغول این دو نفر هست …. اسمشون رو گذاشتم پاشنه ی آشیل 1 و 2 و تو دفترم نوشتم که باید رو این 2 تا پاشنه ی آشیلم کار کنم ….. الان یه دو سه ماهی میشه که حتی سر کارم هم یه لیبل به میزم چسبوندم و نوشتم: Ashil هههههههه که جلو چشمم باشه و یادم باشه ….. بعد سعی میکردم به نکات مثبت این آدمها توجه کنم …. اما میدیدم انگار نتیجه نمیگیرم …. کاملا میفهمیدم که یه چیزایی جور در نمیاد ……. من 3 سانت میرم جلو دوباره 2 سانت میام عقب …… 4 قدم میرم جلو دوباره 5 قدم میام عقب ….. نمیفهمیدم چرا …… با اینکه تو دفترم هم نوشته بودم Ashil 1و2 و باید هر روز تیک میزدم …. یعنی سمانه امروز آیا حواست به پاشنه های آشیلت بوده یا نه ….. گاهی روزا تیک میزدم و مینوشتم عالی بودم … روزایی که رفتار اون 2 نفر یا کاراشون یا اعمالشون روم تاثیری نداشت یا رابطه ام با اون 2 نفر بهتر بود اون روزا مینوشتم ok عالی بودم و تیک میزدم ……. اما مشکل اینجا بود که باز چند قدم به جلو باز چند قدم به عقب ….. از طرفی حرف استاد دائم تو گوشم بود که اگه تو اطرافیانت آدمی وجود داره که خوشایند تو نیست و تو از کاراش یا رفتاراش خوشت نمیاد به خاطر اینه که تو هنوز بدی و تو هنوز خوشایند نیستی و تو هنوز تغییر نکردی … که اگه تغییر کنی جهان خود به خود تاکید میکنم خود به خود همه چیز و برات درست میکنه…… با خودم میگفتم خدایا من که خیلی خوب دارم رو خودم کار میکنم و خیلی نتیجه تو دستمه ….. من که تو لحظات بسیاری از روز حال دلم خوبه …. چرا این طوریه پس…. مشکل کجاست ؟!….. طوری شده بود که تو تمرین ستاره ی قطبی تو جواب اون سوالی که: ” دلم میخواد امروز چه اتفاقاتی رو تجربه کنم ؟” من مینوشتم دلم میخواد امروز کمتر این آدم رو ببینم یا کمتر باهام حرف بزنه یا حتی مینوشتم خدایا دلم میخواد از طرف این آدم مورد لطف قرار بگیرم ….. تو دلم این حرف رد میشد که نکنه این شرک باشه که دارم به خدا میگم خدایا میخوام از طرف این آدم مورد لطف قرار بگیرم ولی بعد با خودم میگفتم نه ، چون به خود اون آدم نمیگم که ؛ دارم به خدا میگم پس اوکیه ……. گذشت و گذشت و من تو این مدت فایلهای توحید عملی رو خیییییلی گوش میکردم …… اما پاشنه های آشیل من همچنان وجود داشتند و من هر بار که حرف اونها منو تحت تاثیر قرار میداد از خودم دلخر میشدم و می اومدم تو دفترم مینوشتم ….. مینوشتم و خودمو آروم میکردم که سمانه اشکال نداره اگه سخته ….. اگه هنوز رفتار اون آدمها روت تاثیر میذاره به خاطر اینه که پاشنه ی آشیلته …. و یه جایی هم استاد گفته بود پاشنه های آشیل خوب نمیشن فقط بهتر و بهتر میشن و این یعنی تا همیشه باید روشون کار کنی …… منم هی خودمو آروم میکردم که سمانه اشکال نداره آروم باش ….. سخته چون پاشنه ی آشیلته ….. به قول مدیر فنی سایت عباس منش. Com که تو اون گفتگوش با استاد ایشون گفتن که برای خودش نوشته : هر مسیر سختی مسیر اشتباست …………. من هی میدیم که این مسیر خیلی سخته …. بعد 2-3-4 ماه هنوز پیشرفتی نکردم …..داستانو تا اینجا نگه داریم تا یه چیزی رو بگم ………… تو همین روزا بود که فایلهای گفتگوی استاد با دوستان منتشر شد …. دیدم بچه ها میان میگن سلام استاد من از خدا سپاسگزام و شما دست خدا شدی و اگه خدا نبود تو دست الله نمیشدی و یکی دیگه میشد و از این حرفا …… اون موقع منم فکر میکردم که این حرفا درسته ….. حالا نه اینکه این قدر واضح بیایی تو روی استاد یا هررررر آدم دیگه ای بیایی این طوری بگی ولی در کل این فکر درسته و تمااااااام کردیت ها میرسه به خدا و تمام ……. بعد دیدم استاد تو یه فایل دیگه میگه باید از آدمها به طور خیلی شایسته ای سپاسگزاری کنی ….. دیدیم استاد میگه درب رو برای من باز میکنن من سپاسگزاری میکنم …. به خاطر غذا درست کردن یا انجام دادن کار خونه از مریم شایسته ی عزیز سپاسگزارم و …….. بعدش یه فایل دیگه منتشر شد که شکیبا و عادله و سید علی با هم حرف زدن و سلام کردن و ذوق کردن و کلی تو اون فایل از استاد تعریف و سپاسگزاری کردن و با دل و جون گفتم استاد شما تو زندگی ما خیلی تاثیر گذاشتی و خلاصه از استاد سپاسگزاری کردن ……. استاد تو اون فایل گفت اگه میخوایین برید تو سایت سرچ کنید اسم این دوستمون رو و کامنت هاشو بخونید که چقدر کامنتهای زیبایی نوشته …………. منم مشتاق شدم و همین کار رو کردم …… شکیبای عزیزم که چه متن های فوق العاده ای نوشته بود و چقدر اشعار رو درست و به جا به کار برده بود و این نشون میده بارها و بارها اون اشعار رو خونده که میدونه کدوم شعر برای کدوم قسمت نوشته ش مناسب تره ……………. دیدم ( فک کنم شکیبا ) بود که نوشته بودم من به زندگی استاد نگاه میکنم ….. میبینم استاد بسیار سپاسگزاری میکنه پس منم همین طوری رفتار میکنم و به خاطر خواهرم که برام کاچی و غذا و ….. درست میکنه متشکرم …. نوشته بود از سید علی که مثل یه برادر شده واسم و مثل یه دوست راهنماییم میکنه متشکرم و …….خلاصه ….. من اینا رو خوندم تا اینکه……………………… تا اینکه ……. یه روز با یکی از پاشنه های آشیلم که داشتم حرف میزدم بهم گفت : من این همه مدت پارکینگ و در اختیارت گذاشتم و تو ندیدی و به چشمت نمیاد …………… منم بهش گفتم بله در این مورد حق با شماست و من واقعا ممنونم ازت ……….. ولی بعد از یکی دو ساعت تازه دوزاری من افتاده بود …….. مثل پتک رو سرم فرود اومد …………… اوه خدای من از گریه صورتم خیس شد و من فهمیده بودم اشکال کارم کجاست …………. و این درحالی بود که من هررررر روز تو تمرین ستاره ی قطبی برای چندین ماه متوالی تو جواب اون سوال اول که : “به خاط چه چیزهایی همین الآن سپاسگزاری؟” مینوشتم پارکینگ داشتنم ……. چون خیلی خوشحال و راحت بودم وقتی میرفتم سر کار و ماشینم و میبردم تو پارکینگ و سر جای خودم پارک میکردم ….. یه جای پارک تو همون طبقه ی همکف پارکینگ که خیلی هم نزدیک آسانسور بود و من تو همون مسیر کمی که توی پارکینگ طی میکردم از کنار یه بنز و یه BMW رد میشدم و هر روز براشون دست تکون میدادم و میگفتم سلام پسرا …….. مثل انیمیشن های خارجی که دوبله میشه، صدامو تغییر میدادم و میگفتم: سلام پسرا … هی من اومدم …… اوه خدای من امروز یه روز جدیده …… یوهوووووو ……. حتی گاهی خودم از کارای خودم خنده م میگرفت ……. گاهی کنار ماشین من یه BMW دیگه پارک میشد نمیدونم واسه کدوم واحد بود اما از اینکه کنار ماشین بود خوشحال میشدم ……. و اینو نشونه ای میدونستم که من دارم راهو درست میرم و تو مسیر ثروتم که هر روز صبح این ماشینای خوب و میبینم ………. اما مشکل اینجا بود که با اینکه تو دفتر سپاسگزاریم و تو تمرین ستاره ی قطبی پارکینگ داشتنم رو مینوشتم و شکرگزار بودم اما حتی یک بار درست از دهنم بیرون نیومده بود که به خاطر این قضیه از اون آدم تشکر و قدردانی کنم …………….. آخ آخ اون لحظه گفتم وااااااای بر من که ناسپاسم …………… من پاشنه ی آشیل پاشنه های آشیلم رو پیدا کرده بودم …………… فهمیدم این دو تا آدم که من میگفتم آشیل 1 و 2 من هستن …. اصلا این طوری نبود …… بلکه پاشنه ی آشیل من تو عدم سپاسگزاری درست و صحیح بود ……………. من همش میخواستم سمانه ی خدا باشم ….. گیلاس خدا باشم ……. هزار بار با خودم میگفتم همه ی کردیت ها از آن رب هست و فقط رب لایق کردیت گرفتنه …………. حتی از رب خواستم بهم کمک کنه………. یادمه استاد تو یه فایلی گفت قبلا که با همسر سابقش زندگی میکرده حدودا یک سال آخر زندگی سعی میکرده خانومش رو راضی کنه ….. با ایشون صحبت کنه و اونو با خودش همراه کنه و این قضیه خیلی از تمرکز و وقت استاد رو میگرفته ……. اما یه جایی استاد با خودش گفته: نه من از حرف و حدیث مردم نمیترسم و این قضیه رو رها میکنم و میسپرم به خدا و بعد میره حق طلاق رو میده به همسرشون و میگه من که از این زندگی راضی ام ولی اگه شما میخوای جدا بشی بفرمایید این حق طلاق و هر کاری که فکر میکنی درسته انجام بده ……. و این طوری جلوی نشتی انرژی رو گرفته …… و استاد میگه من دیدم که بعد از اون قضیه چقدر درهای ثروت و رحمت بیشتر و بیشتر باز شد …… منم به وضوح میفهمیدم که این قضیه یعنی آشیل1و2 خیلی از تمرکز و انرژی منو ازم میگیره …… اصلا معلوم بود نشتی انرژی دارم ….. میرفتم سراغ خدا و از اون هدایت میخواستم و بهش گفتم با پاشنه های آشیلم چی کار کنم خدایا ؟ خیلی تمرکز و انرژی منو میگیرن ….. بهم این طوری جواب داد که : “باهاشون حال کن اما تو دلت فقط باید من باشم ” و من این جمله رو تو دفترم نوشتم و میخوندمش و میگفتم این الهام رب هست مثل آیه ی قرآن منه …. میخوندمش ولی درست درکش نمیکردم ……………تا اینکه فهمیدم دارم از اون ور بوم میفتم ………….. دیدم این دو تا آدم که من فکر میکردم پاشنه های آشیل 1و 2 من هستن اصلا این طوری نیست …….. اونا آدمهای بسیار بسیار خوبی بودن که به من بسیار لطف و مهربانی میکردن و من حتی دهن باز نمیکردم که از ته دل ازشون سپاسگزاری کنم چرا؟ چون فکر میکردم کردیت فقطططط از آن رب هست ….. چون فکر میکردم اگه کسی بهم محبت میکنه فقط دستی شده از دستان خدا و من فقطططط باید به خدا کردیت و اعتبار بدم …………… نمیفهمیدم که ای بابا سمانه ی لامصب دهنتو باز کن لبخن بزن و تشکر کن که اییییین همه مدت پارکینگ رو رایگان در اختیارت قرار داده ……. بابا لامصب یارو میره برات آب میوه هایی که دوست داری و میخره و میاره و تو فقط یه تشکر زور زورکی میکنی ازش چرا؟ که میخوای مشرک نباشی و میلیارها محبت دیگه که من از این 2 نفر میدیم و سرسری رد میشدم و با خودم میگفتم ول کن سمانه زوم نکن رو محبتشون….. تمرکز نکن رو کارشون که مشرک نباشی …………….. اونجا بود که فهمیدم من چقدر اشتباه فکر میکردم ….. چقدر نادیده میگرفتم آدمها رو …… محبت آدمها رو ……. لطف و مهربونی آدمها رو …….. تازه با خودم میگفتم اینا پاشنه های آشیل منن که باید رو خودم کار کنم تا بتونم نادیده بگیرمشون …………. من مغرور تازه فهمیده بودم که داستان از چه قراره ……………. خلاصه الآن چند روزه دارم سعی میکنم به خاطر کارهایی که برام انجام میدن و به خاطر لطفی که بهم دارن ازشون تشکر کنم …… چشمام ببینه خوبی دیگرانو ……. چشمام ببینه مهربونیه دیگرانو …… چشمام ببینه لطف دیگرانو ………… و نتیجه چی شد ؟ : الآن چند روزه رفتار این دو تا آدم (که قبلا رو مخم بودن و پاشنه های آشیل 1 و2 من بودن) کلا تغییر کرده …… من قبلا فکر میکردم نشانه ی توحیدی بودن اینه که رفتار آدمها روم تاثیری نذاره ……. و چون فوکوس کرده بودم رو فایلهای توحید عملی و فکر میکردم با نادیده کرفتن آدمها میتونم توحیدی تر باشم …… و دیگه داشتم از اون ور بوم میفتادم و میدیم هنوزم رفتار این دو نفر روم تاثیر میذاره …. پس تو دفترم مینوشتم خدایا کمتر این آدما رو ببینم که احتمال تحت تاثیر قرار گرفتنم کمتر شه که توحیدی تر باشم …..که سمانه ی تو باشم …..که گیلاس تو باشم …………. اما …… اما ……. حالا فهمیدم اون 2 نفر اصلا پاشنه های آشیل من نبودن ….. بلکه اونا دوستای خوب من بودن…. دستهای مهربون خدا بودن و هستن ….. آدمهای مهربون زندگی من بودن و هستن که کلی مهربونی نثار من میکردن و از من بی توجهی میدیدن ……………. و این طوری شد که من پاشنه ی آشیل پاشنه های آشیل 1و2 رو پیدا کردم. الآن که دارم این متن رو مینویسم ساعت 05:35 بامداده و من از این کشفم بسیار خوشحالم ……. حس میکنم جلوی یه نشتی بزرگ انرژیمو گرفتم …… دیگه نه در مقابل فقط اون 2 نفر بلکه در مقابل همه ی آدمهای دیگه هم سعی میکنم خوبیهاشونو ببینم و سپاسگزار باشم ………نشستم تو دفترم نوشتم و تعهد دادم که همواره و تا آخرین لحظات زندگیم آگاهانه از قانون بدون تغییر خداوند در زندگیم درحد توان و فهمم استفاده کنم ….. فهمیدم خدا همون موقع هم منو راهنمایی و هدایت کرده ولی من متوجه نشدم …… دیدم اون روز که از خدا هدایت خواستم بهم الهام کرد که : “باهاشون حال کن ولی تو دلت فقط باید من باشم ” حالا معنی حرف خدا رو میفهمم که یعنی سمانه با بنده های من حال کن .. بگو .. بخند …. تشکر کن …. مهربونی کن ….. مورد لطف و مهربونی قرار بگیر …. ولی یادت باشه تو سینه ی هر آدمی یک قلب وجود داره و اون جایگاه رب هست ……………………. یاد حرف استاد افتادم که تو دوره ی عشق و مودت یه جایی فک کنم داشتن درباره ی عدم وابستگی صحبت میکردن که گفت که من با این فردی که دارم باهاش زندگی میکنم (منظورش عزیز دلش بود) و ایییین همه ازش راضی ام و اییییین همه ویژگی های خوب و فوق العاده داره و از هر نظر عالیه و روابط بسیار عاشقانه ای با هم داریم …. اگر همین آدم از زندگیم بره من 2-3 ساعت نهایتا تا بعد از ظهر یه کم ناراحت باشم شاید ولی بعد نه …. زندگی جریان داره ….. و هون خدایی که این آدم رو برام آورده از این بهتر هم برام میاره …………….. دارم فایل 8 عشق و مودت رو بارها و بارها گوش میکنم دوباره که یاد بگیرم محبت کردن با وابستگی فرق داره ……… دارم یاد میگیرم میشه محبت کرد… محبت دید …. لطف کرد ….. مهربونی کرد ….. مورد لطف و مهربونی قرار گرفت …. میشه احساس دوست داشتن و سپاسگزاری رو ابراز کرد ولی وابسته نبود …………. همن چند روز پیش تو دفترم نوشتم خدایا میخوام به وضوح بفهمم که مدارم تغییر کرده و بالاتر رفته که حالا این حس قشنگ رو دارم ………….. با درک و فهمیدن اهمیت سپاسگزاری در واقع جلوی نشتی انرژیمو گرفتم …….. الهی شکرت …….. و من همچنان سمانه ی خدام …..گیلاس خدا ……… یه بارم خودش بهم گفت : ” سمانه تو واسه من که ربم عزیزی ” …………… یه بار تو یه فایلی استاد گفت قرآنی که بر محمد نازل شده به عربی هست چون زبان محمد عربی بوده ….. و درباره ی محیطی هست که محمد در اون بوده و در واقع سوالاتی هست که تو ذهن پیامبر بوده ….. و میدونم خدا به همه وحی میکنه حتی به زنبور ……….پس جملاتی که بهم وحی میشه رو مینویسم ………….. معمولا جملات کوتاهی هستن که به طور خیلی واضح و روشن تمااااااام مطلبی رو که باید بدونم در خودش گنجونده …… و در واقع آیه هایی هستن که به فارسی (چون زبان مادریم فارسی هست ) بر من سمانه وحی شده و البته درباره ی مسائلی و سوالاتی هست که تو ذهن منه …… اینا در واقع آیه های قرآن منه : یکیش همین جمله هست که بهم گفت : “تو واسه من که ربم عزیزی ” و این کاملترین جوابی بود که میتونست به سوال اون لحظه ی من داده بشه ………….. یکی دیگه ش هم همینه که : ” باهاشون حال کن ولی تو دلت فقط باید من باشم” ………….. و من میام سریع این جملات رو تو دفترم مینویسم ….. و با خودم میگم اینا آیه های قرآن منن ……

    و من باید یاد بگیرم سپاسگزار باشم که سپاسگزاری بر من می افزاید ……. استاد خوبم ممنونم که داری این مسیر زیبا رو میری و هم خوت لذت میبری و جهانو گسترش میدی و هم جاپاهات میمونه برای ما ….. که وقتی به صحبت هاتون گوش میکنم و عمل میکنم و نتیجه میگرم حس میکنم پامو گذاشتم درست جا پای شما …… و میفهمم راهم درسته …… از شما هم متشکرم مریم شایسته ی زیبا که همت کردی و یه عالمه ساعت از استاد و زندگی خصوصی تون فیلم تهیه کردی ….. که چقدر تو زندگیت برنامه ریزی داری و به همه ی کارهات میرسی که خونه رو با عشق تمیز میکنی و چقدر از تمیزکاری لذت میبری ……و من گاهی که دلم مخواد اطرافم دوستایی داشته باشم با فرکانس خوب یا آدمهایی که عباس منشی فکر میکنن ….. با خودم میگم استاد دیگه اون دوست عباس منشیه منه هههههه اصلا خودشه ههههههه چی از این بالاتر که دهها و دهها ساعت فایل صوتی و تصویری دارم ازتون استاد و مریم شایسته که با حرفاش و کاراش داره باهام حرف میزنه و داره بهم یاد میده همیییییشه تحت هرررر شرایطی باید زیبا بین باشم ………. الهی شکر که دارمتون ……. و از همه ی بچه های سایت که نظر میذارن یا تو کلاب هاوس هستن و صحبت میکنن ……. الهی شکر و براستی که اگه خودمون رو تو مدار درست بذاریم آدمهای خوب، نعمتها ،شرایط خب ، ثروت و لذت لاجرم وارد زندگیمون میشه ….. ما نمیخواد کاری انجام بدیم ……. خود به خود این اتفاقات میفته …… جهان انجام میده ……

    الهی شکر . . .

    شاداب باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2407 روز

      اخ اخ اخ عشق من جان من عزیزقلب من

      چقدر دلم برات تنگ شده بود سمانه ی نازنین خداوندم گیلاس نازنین خداوندم فرشته ی نابب ربم

      جقدر عاشق این عشق نابتمم باورت میشه من هنوز قلب وذهنمم محو کامنت هایی که توی قدم مینوشتی و چقدررررر. چقدرعاشققق این عشقق نابت بیشتربیشتر میشدم چقدر حل ترینن میشدم دراینن عشق بینهایتت عاشققتم منن چقدر پرواز کردمم با ثانیه ثانیه ی نوشته ی نابت

      چقدر اشک ریختم با این عشق بینهایتت چقدرعاشقتمم چقدرعاشقتمم چقدرعاشق این عشقممم چقدرعاشق این عشقمم چقدربا تمام وجودممم تحسینت میکنمم عشق منن چقدربا تمام وجودم این درک بینظیرت این تعهد این عشق نابت رو چقدربینهایت تحسینتت میکنم چقدربینهایت تحسسنتت میکنمم عشق دلم نتونستم ننویسم بذات وچقدر میخواستم در اغوشم بگیزمت چقدرعاشقتمم

      جقدرزیبااا نوشتی جان من

      که سپاسکذاری بر من می افزاید چقدر زیبا گفتی که همه چیزز اونهه همه تنهاا از اوستتت همه اوستت و عشق اوست چقدر زیبا نوشتی که چقدرعاشقمونه چقدرعاشقمونه هرلحظه هرلحظه هدایتمون میکنه بهمون الهام میکنه هرلحظه باما ثحبت میکنه

      اخ این جمله منو کشت جقدر زیبا گفتی که

      باهاشون حال کن اما تو دلتتت فقط باید من باشم فقط باید من باشمممم😭😭😭 خدای من خدای مننن چقدرررچقدرعاشقق این عشقمم چقدرمیخوامم غرق ترین بشم درونش که تنها تنهاا او کافی ترینن کافی ترینن است تنهاا اوو کافی تریننه تنها او کافی ترینه چقدرعاشقتمم نازنین خداوندم

      عشق خداوندم

      نورخداوندم

      عاشقتم عاشقتم چقدرعاشق این توحید نابتم چقدرزیبا بود الهی که هرلحظه غرق بینهایت بینهایت عشق خداوندم باشی الهی که جریانی از عشقققق نعمت برکت و ثروت سلامتی زیبایی بینهایتت بینهایت بینهایتتت جاری ترین جاری تریننن باشه برلحظه لحظه ات جام دلم چقدربینهایت بینهایت تحسینتت میکنننم چقدر بینهایت این عشق نابت رو چقدربینهایت تحسسنتت میکنم جقدرتحسینت میکنمم چقدربینهایت تحسسنتتت میکنممم چقدربینهایت تحسینتت میکنم چقدرتحسینت میکنم عاسقتمم عاشقتم بهتریننن های بهتریننن هارو برایت میخواهمم بینهایت بهتریننن هاا رو فراتر از تصورتت رو هرلحظه تجربه کنی جان من عاشققیتمم بینطیربود💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      سلام نازنین سمانه ی من

      چقدر من از کامنتت درس گرفتم، چقدر برای من گفته شده بود.

      دوست عزیزم، ازت ممنونم که اینقدر متعهدانه روی خودت و مسائلت کار می کنی تا حلشون کنی و بعد از حل کردنشون باماهم به اشتراک میزاری.

      خیلی برام ارزشمند بود که طی چندماه درگیر حل این مساله بودی، و این کامنت رو وقتی نوشتی که به جواب رسیدی و راه حلش رو هم برای ما و برای من گفتی.

      خیلی لذت بردم از نقل قول هایی که از استاد از محصولات کردی، با اینکه من محصولات رو ندارم، ولی هرچیزی که برای اون لحظه ام و اون شرایطم از خدا کمک می خوام، از طریق دوستان گلی مثل شما، نقل قول می کنن و دقیقا میزنن به هدف، همون چیزی رو از اون محصول میگن که منو آگاه و هشیار می کنه و من الان لازمش دارم.

      این نقل قول عالی بود جانانم: از طرفی حرف استاد دائم تو گوشم بود که اگه تو اطرافیانت آدمی وجود داره که خوشایند تو نیست و تو از کاراش یا رفتاراش خوشت نمیاد به خاطر اینه که تو هنوز بدی و تو هنوز خوشایند نیستی و تو هنوز تغییر نکردی.

      چقدر من نیاز دارم اینطوری روی خودم کار کنم. به قول شما، توی دفترمون کلی از اون افراد و خدای اون افراد تشکر می کنیم، اما در مقابل خودشون خیلی سطحی میگذریم. درحالیکه من فهمیدیم که خدا درون همون آدماست که دارن محبت میکنن بهم، خدا چیزی جدای از آدما نیست.

      من نزدیک یک ماه پیش وقتی دوباره عاشق همسرم شدم، عشق خالص، یکدفعه انگار پام رو از ترمز برداشتم، یعنی تمام این مدت پام رو گاز بود، برای بهبود روابط عاطفیم، و همین با عشق، اون هم عشق درونی خودم، نه سطحی و صرفا ابراز در رفتار یا زبان، وقتی اینچنین دوباره عاشق همسرم ارزشمندم شدم، بعدش اصلا از نتیجه فقط روزها گریه می کردم که چقدر راحت بود بهبود رابطه ام و من چقدر سختش کرده بودم. انگار راه حل دم دستم بود، نزدیکم بود ولی من دوردست هارو میگشتم.

      واقعا مطمئن شدم که آدمارو می شه از طریق کنترل از راه دور، کنترلی که در قلب ماست، کنترل کنی و فقط ازش نعمت و برکت ببینی.

      ولی میدونی سمانه جان، من، خودم، شخصیتم اینطوری نبود، اینطوری محبت کنم به همه، به همه غیر از همسرم. وجودم هنوز اینقدری تغییر نکرده که بصورت پیشفرص و ناخودآگاه عشق قلبی با اینهمه کلماتی که خدا برام در زبان فارسی خلق کرده، بیان کنیم.

      بعد از نتیجه گرفتنم در روابط، ولی من دوباره یادم رفت، نه اینکه یادم رفته باشه، انگار هنوز گنگ بودم. انگار هوشیار نبودم که با همین فرمول و ابزار، وجه الهی بقیه رو هم بکش بیرون. انگار درسم رو نگرفتم خوب هنوز، هنوز اونطور که باید تغییر نکردم. وقتی شما دونفر رو نام بردی، توی ذهن منم دونفر اومد، اصلا میگم انگار کامنتت برای من بود. اون جایی که نوشتی: من مغرور!!! دقیقا الان معنی غرور رو بهتر می فهم. من، زلیخای مغرور. اینقدر باید تمرین کنم تا به تمام آدما عشق بورزم. نه فقط همسرم. اولش دو نفر به ذهنم رسید. بعدش که بیشتر فکر کردم، دیدم نه بابا، خیلی بیشتر از اینهاست، آدم های زیادی هستن که رفتارشون روی مخمه و من فقط سعی می کنم بهشون فکر نکنم که خیلی حرص نخورم و تونسته باشم ذهنم رو کنترل کنم.

      اما تصور کن، وقتی بتونم قلبم رو از عشق همه اونها سرشار کنم، دیگه حتی کنترل ذهن خیلی راحت میشه برام. این میشه رشد و پیشرفت و تغییر من.

      خدایا خودت کمکم کن این شخصت الانم رو به شخصیتی لطیف تر، عاشق تر، مهربان تر، با محبت تر تبدیل کنم. اونقدر باید تمرین کنم که بصورت دائمی و پیش فرض اونطوری بشم. اینقدر باید تغییر کنم که به قول استاد شخصیتم عوض شه.

      سمانه ی نازم، چطور ازت تشکر کنم بخاطر وقتی که گذاشتی و اینهمه با جزئیات نوشتی؟

      اینها همش هدایته، بازهم هدایت منو دیوانه میکنه. از روزی که قسمت 16 اومد روی سایت و استاد گفت بپرسیم چطور توی مدار درست قرار بگیرم؟ هزاران بار این سوال رو پرسیدم از خودم و بهش عمیق و تمرکزی فکر کردم، و هربار خداوند نکاتی رو بهم گفت که باید انجام بدم تا در مسیر درست قرار بگیرم. یکی مدیشین بود که در قسمت 115 زندگی در بهشت، ارزش این کار بی نظیر رو توضیح دادن. و چندین و چندتا هم هدایت بود که بازهم توی کامنت همین قسمت16 نوشتم. و امشب دوباره با خوندن کامنت فوق فوق فوق العاده ی شما، فهمیدم چطور باید در مسیر درست قرار بگیرم.

      در اصل مسیر درست، مسیری هستش که صفات پروردگار توش هست، هرچقدر ما صفات پروردگار رو بصورت درونی در خودمون ایجاد کنیم، در واقع بیشتر در مسیر خداوند و جهان قرار می گیریم. و این مهربان بودن. بدون هیچ گونه چشم داشتی، محبت کردم از صمیم قلب، دیدن محبت های دیگران و تشکر و سپاسگزاری قلبی از اونها و تمام این ها باید در وجود من تغییر کنه…

      وقتی توحید عملی 7 اومد روی سایت، چقدر مدارمون رفت بالاتر، چقدر misunderstanding (کج فهمی ها) رو شناختیم. یعنی الان که به این کامنت شما و نوشته های خودم نگاه می کنم، می بینم اون موقع فقط شناختیم، و امروز کمی بیشتر درک کردیم. اینقدر که به عمل منجر بشه.

      سمانه ی گلم، خیلی خوشحال شدم که نتیجه گرفتی…خوشحالم که یافتی راه حل رو، کشف کردی. و این خیلی ارزشمنده. این کامنت خیلی بی نظیر بود. به قول استاد وقتی یکی از نتایج می گه بیشتر آدم ارتباط برقرار می کنه، بیشتر کیف می کنه، بیشتر لذت می بره.

      قصد نداشتم اینهمه بنویسم، فقط میخواستم یه تشکر بکنم بخاطر جاری کردن این درک و آگاهی وصف ناپذیرت، که اینهمه طولانی شد.

      در طول نوشته هام، واقعا احساس کردم دارم با دوست صمیمیم صحبت می کنم، دوستی که خیلی وقته همو میشناسیم. احساس کردم توی کافه، روی میز دونفره نشستیم و این صحبت های عالی رو کردیم.

      متشکرم بازم. دوستت دارم دوست خوب و آشنای من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2354 روز

      سلام سلام سمانه خانم دوست خوبم

      خداروشکرررررررر خداوند خیلی زیبا شما را هدایت کرد که بتونید پاشنه آشیل تون رو متوجه بشید و این درس خیلی خوبی بود برام نسبت به کسانی که توی زندگی مون ازشون راضی نیستیم و میخواهیم از زندگی مون حذف بشن باید سایه های درون خودمان رو پیدا کنیم و حلشون کنیم تا جهان ما را هدایت کند به حال خوب و زیبایی بی نظیرش از شما دوست خوبم سپاسگزارم بخاطر کامنت عالی و قشنگتون و از خداوند بی نظیرم براتان موفقیت های بی نظیر و پیشرفت کوانتومی خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    سلام استاد خوب و مهربانم

    امیدوارم شاد و سرحال باشید

    قبلا گفته بودم هروقت که عقد کردم میام و تو کامنتم می نویسم

    خداروشکر من جمعه ای که گذشت در حرم امام رضا علیه السلام عقد کردم

    تو حرم حال و هوای خاصی بود و حس آرامش و عشق و محبت خاصی موج میزد که حالمو خیلی خوب میکرد .

    ممنونم ازتون استاد خوبم که با یاددادن قوانین ثابت الهی ما رو به رویاهامون رسوندین

    جالب بود من جمعه پرواز داشتم و رسیدم به مشهد و روز اولی که مشهد بودم رفتم سراغ کامنت های لایک شده دیدم چقدر زیاد هستن

    و فرصت نمیکردم همشونو بخونم

    و ذهنم یکم مشغول شده بود که این چند روزی که سفر هستم فرصت نمیکنم زیاد داخل سایت باشم

    اما این چند روز شما فایل جدیدی نزاشتین

    و امروز که من رسیدم به شهر خودم . فایل گفتگو با دوستان رو قرار دادین

    اینا همش هماهنگ شده توسط خود خداست که بینهایت عاشقشم

    خدایا شکرررررت

    این چند روز استاد ، من پاداش صبرها و ایمان ها و عمل صالح های قبلم رو دیدم

    مهاجرتم به شهر دیگه هم علاوه بر ازدواجم ، تو همین چند روز درست شد

    و بیاری خدا ، تحولات جدید در راهه

    صبر زیادی کردم قبلا و مسیر رو ادامه دادم و زمان زیادی گذشت که نتیجه ای نبود اما خداوند پاداشم رو داد و میدونم مسیر رشد انتهایی نداره باید همیشه ادامه بدم همیشه ذهنمو کنترل کنم همیشه حال و هوامو خوب نگه دارم بهبود بدم پیشرفت کنم تا جهان منو با تضادی به چالش نکشه خودم خودمو به چالش بکشم

    استاد خوبم ممنونم که این همه علم و آگاهی عملی تو زندگی شخصی مون بما آموزش میدین

    در پناه خدا شاد و سالم باشید 🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فرزانه فدایی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام به مینوی عزیزم

      خیلی خیلی از خبر ازدواجت خوشحال شدم و اینکه تونستی فرد رویاییت رو جذب کنی و مهاجرت کنی واقعا خوشحال کننده است من کامنتای تو رو توی عقل کل دنبال میکردم و امروز خواستم که زیر کامنتت ازدواجت رو تبریک بگم که همینکه اونو فرستادم طبق شرایط جدید سایت که جدیدا نظراتی رو که میفرستی باید از یک سری فیلتر ها رد بشه گفت که کامنتت کوتاهه منم اومدم کامنتم رو بلند ترش کردم تا برسه به نوع عروس عزیزم و اینکه یک جا توی عقل کل که در مورد ویژگی های مثبت پدر و مادر بود زیر کامنتم نظر گذاشته بودی که اون موقع نتونستم جوابت رو بدم و تشکر کنم و الان تو این کامنت خواستم که همه رو جبران کنم عزیزم بهترین ها رو برات آرزومندم چون لایق بهترینایی

      یه تک بلور از جنس حضور

      یک یاس سپید از رنگ امید

      با هر چی وفاست که از سوی خداست

      همه تقدیم تو باد

      پیوندت مبارک

      هر کجای این کره خاکی که هستی خوش بدرخشی گلم 🥰🥰🥰😘😘😘😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مینو گفته:
        مدت عضویت: 1942 روز

        سلام فرزانه ی عزیزم

        از اینهمه مهربونی و محبتت ممنونم عزیزدلم ❤😍💖

        بله واقعا خداروشکر میکنم که یکی یکی داره اتفاقای خوب میفته

        امروز هم عید فطر هست و جشن عقدم هست

        دیروز رفتم لباس سفید خریدم

        ان شاءالله قسمت همه دخترها و پسرهایی که آرزوی ازدواج عالی دارن بشه

        برنامه ی مهاجرتم هم ان شاءالله در جریانه و با جریان تکاملم حتما بهش میرسم بشرطی که تو مسیر بمونم با قدمایی محکم و استوار و پیوسته

        الان که از عمل به قوانین الهی نتیجه گرفتم خیلی دلم محکمتر شده به قوانین و یجورایی احساس تعهد و احساس مسئولیت بیشتری دارم

        خیلی جالبه عزیزم من دیشب برای الهه عزیز کامنت گذاشتم نوشتم امیدوارم بهترین ها نصیبت بشه چون لایق بهترینایی

        و حالا صبح که شده میبینم دقیقا فرزانه جان همینو برای خودم کامنت کرده

        مرسی مرسی مرسی از محبتت عزیزدلم 😍💓💓

        امیدوارم فرزانه ی عزیزم هم به زودی با دل خوش و با عشق و امید پیوندشو با مرد رویاهاش جشن بگیره و زیباترین لحظات رو در کنار عشقش داشته باشه

        👰🏻💐

        شاد باشی سالم و خوشبخت و ثروت مند و سعادتمند در دنیا و آخرت 😍

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مریم امینی-نرگس نامی گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استادان عزیز و مهربانم و همه دوستان ارزشمندم

    😍😍 خدایا سپاسگزارم و شکرگزارم بخاطر فرزانه و محمد عزیزم که باعث شدن امروزم رو با احساس خیلی عالی و ایمان قوی شروع کنم و تعهد بدم به خودم که امروز حتما باید یک قدم بهتر از دیروزم بشوم

    چون محمد و فرزانه عزیزم با کار کردن روی باورهاشون و قرار گرفتن توی مسیر درست با آدمها و اتفاق های عالی برخورد کردن

    چقدر چند روز من به این جمله برخورد میکنم که

    (نعمت ها به ما داده نمیشود نعمت ها از قبل وجود دارد این ما هستیم که باید در مسیر دریافت نعمت ها قرار بگیریم)

    😭😭😍 این جمله از نظر من یکی از توحیدی ترین جملاتی هست که تا به حال شنیدم

    این جمله به من بزرگ و عادل و سخاوتمند بودن خداوند رو یادآوری می‌کنه

    خداوند از قبل همه چیز را مسخر ما کرده و بدون هیچ منتی همه ی نعمت ها رو توی مسیر درست قرار داده

    حالا این ما هستیم که با نشان دادن ایمان و توکلمون و احساس خوبمون باید وارد این مسیر بشیم

    مسیر درست کجاست ؟

    مسیر درست هماهنگ بودن با قوانین کیهانیه

    اگه ما از این قوانین استفاده کنیم و روی باور هامون کار کنیم ورودی هامون رو کنترل کنیم و توی حس خوبی باشیم توی این مسیر قرار میگیریم و نعمت هایی که تو این مسیر هست رو به صورت خیلی بدیعی دریافت میکنیم

    و دریافت نعمتها تکامل میخواد

    ما در طول روز هر چقدر بیشتر خودمون رو توی احساس خوب قرار بدیم تکاملمون رو زودتر طی میکنیم و با سرعت و البته لذت بیشتری این مسیر رو طی میکنیم

    مثلا ما اگه تصمیم بگیریم که هر روز خودمون رو توی احساس خوب نگه داریم بدون هیچ توقعی از خداوند و هیچ عجله ای برای دریافت پاداش حس خوبمون

    بی هیچ قید و شرطی زندگی کنیم و عشقی که خداوند درونمون قرار داده رو بی قید و شرط به تموم خدایی که توی زندگیمون به صورت نعمت وارد شده را لمس کنیم حس کنیم ازشون سپاسگزاری کنیم

    اونموقع به قول استاد چرخ دنده های روزگارمان روغن کاری میشود و خداوند هدایت مان میکند به راحت تریم مسیر تا سریع به خواستمون برسیم یعنی این اتاق جوری میوفته که اصلا برات عجیب غریب جلوه نمیده یعنی هیچ معجزه ای رخ نمیده😍😊 خیلی طبیعی

    و من قشنگ وقتی با تعهد روی خودم کار کردم عینش رو توی زندگیم دیدم 😭😭😭😍و چقدر ایمانم قوی تر و قوی تر شده

    و بعد چند وقت میاییم دقیق میشیم رو اتفاقهای این چند وقت میبینیم خدای من چقدر اتفاقهای خوبی توی زندگیم افتاده

    وای این اتفاق خوبه که چند وقت بود داشتم بخاطرش خودکشی میکردم که سریع اتفاق بیوفته هم اتفاق افتاده 🙄 پس چرا من متوجه نشدم

    متوجه نشدی چون تو غرق شادی بودی و اون اتفاق خوبه قاطی جریان شادیهای دیگه شده

    چقدر خدای من مهربان حتی وقتی قوانینی هم قرار داده اون قانون برای ما شاد بودن

    یعنی بهای رسیدن به خواسته های مان لذت بردن و شاد بودنه و البته فقط تکیه کردن به خودش

    تا مارو به سعادت و خوشبختی برسونه عاشقتم آخه خدای مهربان و بزرگم

    همین رو اگه درک کنیم عاشق سینه چاک خدا میشم 😘😭😭😭😭😭

    یک مسیر وجود داره برای رسیدن به سعادت دائمی

    یک مسیر وجود داره که همیشه در سلامتی کامل باشی

    یک مسیر وجود داره که همواره نعمت های خداوند در زندگیت جاری باشه

    یک مسیر وجود داره که همیشه عشق دریافت کنی و توانایی این رو داشته باشی که بی هیچ قید و شرط عشق بورزی

    یک مسیر وجود داره که امروزت بهتر از دیروزت باشه ،و فردات بهتر از امروزت …

    فقط یک مسیر وجود داره که هم ماهیگیری بلد باشی هم ماهیگیر باشی و هم ماهی فراوان صید کنی و هم مشتری فراوان برای ماهی هایت داشته باشی

    یک مسیر وجود دارد که هم خدا را و هم خرما را داشتی باشی

    و اون مسیری است که با استفاده از قوانین خداوند بهش هدایت میشوی و توی این مسیر همه چی وجود داره و تو باید خودت رو لایق دریافتی بدانی و سپاسگزار باشی و یک نکته مهم اینکه که تو باید هر روز هر لحظه هر ثانیه ایمان بیاوری یعنی هر دم باید روی باورهایت کار کنی تا ایمانت زنده بمونه اونموقع خداوند جاری میشه توی زندگیت و به شکلهای عالی توی زندگیت شکل میگیره و تو غرق در شادی نعمت ثروت آرامش و زیبایی میشوی

    یادت باشه نرگس فقط یک مسیر وجود دارد برای رسیدن به نتایج پایدار و خداگونه و اون هم مسیر یکتاپرستی

    چون ایمان دارم مسیر قوانین کیهانی از شروع تا پایان به ما درس یکتاپرستی را آموزش میدهد.

    استاد عزیزم از شما سپاسگزارم از شما خیلی سپاسگزارم خیلی خیلی سپاسگزارم .

    دوستتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    معصومه میر گفته:
    مدت عضویت: 3478 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جون

    سلام بچه ها

    دلم براتون کلی تنگ شده بود

    چقدر این فایل به موقع بود

    استاد قبل از هر چیز بگم که فایل های گفت و گو معجزه است خیلی تاثیرگزاره و ایمان منو خیلی قوی کرده و اصلا یه ایمانی درونم روشن شده که حس میکنم من فقط باید برم جلو حتی اگه یه کوهی هم جلوم باشه به راحتی ازش عبور میکنم منظورم این که جنس ایمانی که دارم خیلی فرق داره خیلی جنسش خاصه خیلی حسش اطمینان بیشتر

    به خاطر همین اول از شما متشکرم که فایل ها رو اماده میکنید بعد از بچه ها که انقدر قشنگ از نتایج شون صحبت میکنن و باعث میشن امید و انگیزمون هزار برابر بشه.

    وقتی این قسمت دیدم که نتونستم ساکت باشم چون دقیقا موضوع فکری این روزای منه

    من بعد از این که مخصوصا صحبت های منصوره عزیز شنیدم یه ایده خفن در راستای علایقم بهم گفته شد و من انقدر شجاع شده بودم که گفتم هرجوری هست من باید انجامش بدم چون همش صحبت های دوست عزیزم تو گوشم بود شاید هم دلیلش این بود که زمینه کاری منم به نوعی مربوط به هنره به خاطر همین بیشتر ارتباط برقرار کردم.

    خلاصه من ایده رو انجام دادم و وقتی گام برداشتم گام های بعدی بهم گفته شد تا رسیدم به بحث فروش اینترنتی و خب دوستام که همشون پیج کاری داشتن، میگفتن باید فالور جذب کنی، باید ارتباط داشته باشی، باید استوری بزاری، ظاهر پیج خیلی مهمه، حتی یکیشون کلاس کسب و کار اینترنتی هم رفته بود و دیگه مطمین میگفت راهش اینه و مثلا یه گروه زده بودن که تا یکی از بچه ها پست میزاشت باید همگی میرفتن لایک و سیو و کامنت میزاشتن

    خلاصه من دو سه روزی گیج میزدم و میگفتم یعنی چی چون یه جورایی اولین تجربه کاریم بود خب میگفتم حتما درست میگن خب بیام منم همین کار کنم دیگه اینا کلاس رفتن یعنی اگه یه کم حواسمون نباشه از مسیر اصلی دور میشیم این جریان شاید کلا دو سه روز نیست بعد اومدم گفتم بزار تو عقل کل سرچ کنم ببینم بچه ها چی میگن برای بحث فروش که با اولین سرچ هدایت شدم به مقاله مریم جون که تو بخش عقل کل و اونجا بود که راجع به اصل و فرع صحبت کردن و من دوزاریم افتاد با خودم گفتم من چرا دنبال فرع رفتم، اینهمه استاد رو اصل تاکید داره، چرا حواسم نبود، بعد بیشتر مقاله های مریم جون خوندم، کامنت بچه ها تو عقل کل و متوجه شدم من باید روی خودم کار کنم خدا باید برای من اون مشتری مناسب بیاره من نباید زور بزنم.

    بعد یه اتفاق دیگه که باعث شد قشنگ درسم بگیرم این بود که از دو تا از نزدیکام خواستم تو پیجشون کار منو تبلیغ کنن بعد دیدم که بهونه اوردن، من شوکه شدم و با خودم فکر کردم که چرا اینجوری شد و جوابی که گرفتم این بود که شاید اگه اونا این کار میکردن، اون آدم نامناسبه میومد، شاید به نفع من نبوده و اینجوری آروم شدم و بعدش بیشتر روی فایل ها کار کردم.

    یعنی میخوام بگم اگر یکم حواسم نباشه خیلی راحت اصل یادمون میره و من خدارو شکر کردم که خداجون چقدر زود به من گفت و کل این جریان چند روز بیشتر طول نکشید و من خیلی زود متوجه شدم.

    و این فایل که دیدم گفتم الله اکبر چقدر فرکانسها دقیقن این موضوعیه که این روزا خیلی بهش فکر میکنم که استاد صحبت کرد و چقدر آدم آروم میشه وقتی اینجوری فکر کنه و دیگه حول نمیزنه که اره بدو من مشتری میخوام زود نمیدونم کامنت مهمه لایک مهمه همش استرس همش نگرانی

    خدایا شکر که استاد راجع به این موضوع صحبت کرد

    و خدایا شکرت برای هدایتمون به مسیر درست همون مسیری که در زمان مناسب آدم مناسب میاد.

    سپاسگزارم استاد عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا ثروتمندیان گفته:
    مدت عضویت: 3495 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    چقد من هر روز بی صبرانه سایت چک میکنم تا این صحبت ها رو گوش بدم از همه زحمات شما متشکرم از همه بچه هایی ک با عشق میان و از تغییراتشون حرف میزنن

    و ایمان من و امثال من بیشتر میکنن ک میشه .صبور باش و ادامه بده

    امید وارم این گفتگو ها یک سریال بی پایان باشه بی پایان

    ممنون از زحمات همه شما عزیزان

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آرش ممی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز و همه دوستان عزیزی که لطف میکنن میان نتیجه هاشون رو میگن و کمک میکنن که باورپذیری ما بیشتر بشه .

    استاد اینکه اومدین این سریال رو شروع کردین واقعا بی نظیر تاثیر گزار هست و خیلی کمک میکنه که با قدرت بیشتر روی خودمون کار کنیم

    به امید الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مصیب کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام عرض ادب به بت شکن دهه شصتی سید حسین عباس منش وبانوی محترم مریم شایسته خداوند راشاکرم وسپاس گزارم که امرووزهم رو من بادید فایل های شما شروع شد استاد عزیزم هروقت بحت نتایج می‌شود اشک من جاری می‌شود مثل امروز که فرزانه عزیزم ومحمد راتحسین میکنم بااین نتایج نجواها میگفت کامنت نزار توچه کارتعغیری کردی توی این 7ماه ولی ندای دردرون گفت این یک روند است مصیب چقدرتحسبن انگیزاست نتایج دوستان عزیزم که باورهای مرادرست می‌کند که مسیر مسیر رست است حالا من خودم هم تغیراتی داشته ام ولی این هن من همه چیزرابی ارزش می‌کند یادش رفته روزی باشما اشناشد چقدربرشکسته مالی ذهنی جسمی روحی بودبله خداراشاکرم وسپاس گزارم منم درآمدم دراین 7ماه چندین برابر شده بله روزی که باشما اشناشدم در4ماه فکرکنم کل پولی ساخته بودم 27ملیون بود ولی بعدازاین که تعهد دادم که 3برابردریک سال کنم چقدرزیبا که من تاالعان 90ملیون به جزاون 27ملیون پول ساختم بدهی هایم راتاحدودی دادم وچقدرلذت بردم ازاین مسیر وگشت گزارکردم ولی این ذهن من فراموش کاراست وبه من می‌گفت توکه کاری نکردی تعغیر نکردی استاد درموردرابطه گفتین به الله یکتا روزهای آخر همسرم همش حرف جدای خودکشی بود ومن همش بهش میگفتم تعغیر میکنم وقبل ازاینکه زندگی من نابودود بااولین صدای شما دراینستاگشتم دنبال سایت شما وبعدازچندروزهدایت شد به سایت شما واولین دوره روانشناسی راخریدم خداراشاکرم هرچند هنوزخیلی راه مونده ولی ازارابطع بگویم خیلی خیلی بهت شدم باهمسرم وفرزندان به الله یکتا قسم فرزندانم شب ها که. من تنها تادیروقت یابروی قرآن کارمیکنم یافایل های شمابیدارم یاگریه می‌خواهند کنارمن باشند وجالبه خیلی درکنارم آرام هستند این لطف شما وخداوند است وجالب این است فرزندان من عاشق سریال‌های شماهستند وتادرکنارمن قرارمیگیرد می‌گویند بابا فیلم های استاد رابزار اهوراپسرم6 سال وعلی هم. 3سال آنها هم درفرکانس توهستن وحالا اینکه شماگفتین زمان درست مکان درست هدایت میشویم مثل خودمن که اصلا جیرفت کجا وآمریکا همینه آره حالا درمورد کارگفتین شغل من املاک است ومن باید روی خودم کارکنم. ومشتری هاهدایت می‌شوند به سوی من نیازی نیست که من دنبال مشتری باشم وخواونداماراهدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت دادی بله باید من روی باورهایم کارکنم ودر زمان درست مکان درست به ایده ها هدایت میشوم ونشانه ها راتعید کنم وتحسین کنم وبعضی ازما دراین چرخه ممکنه متل خودمن گیرکمیم که آغا مادرحال رشد نیستیم ولی ماباید آین روند راادامه دهیم ادامه دهیم به قول استاد شاید یکی آماده ترباشد ولی مننی که اگربگویم قدرباورهای مخربی داشتم دارم این مسیرراباید طی کنم استاد وخداراشاکرم وسپاس گزارم این یک روند است یک روند است خداوندا توراه آیت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محسن قنادی عرب گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    بنام خداوند سمیع و بصیر

    سلام هنوز فایل رو گوش ندادم

    میخوام بگم سپاس گزار سیستم خداوندم، سیستم پاسخگو….چرا چون وقتی این صحبت ها رو میکردین انگار جواب سوال من بود

    اونجا که گفتین آقا تو سمت خودت رو درست کن در فرکانس مناسب قرار بگیر خدا همه کار برات میکنه

    درست زمانی بود که به خدا گفتم خدا تو گفتی کتاب بنویس من نوشتم

    پس مشتری کجاست؟

    و من تا آخر دستم بالا بود تا بگم بعدش به چی هدایت شدم که نوبتم نشد

    هدایت شدم به آیه ۱۱ سوره جمعه

    وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَهً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَهِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿۱۱﴾و چون داد و ستد یا سرگرمیى ببینند به سوى آن روى‏آور مى ‏شوند و تو را در حالى که ایستاده‏ اى ترک مى کنند بگو آنچه نزد خداست از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است و خدا بهترین روزى دهندگان است (۱۱)

    اینجا منو در فکر عمیقی فرو برد که آنچه نزد خداست بهتر است و خدا خیر الرازقینه

    در آن لحظه بود من از ته دل خدارا صدا کردم

    نمیدانم چه دعاهایی دارین اما برای اجابت داعاهایتان دعا کردم.

    سپاس گزارم بخاطر قرآن و حکمتش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: