گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و عزیزدل من مریم جانم و دوستان عزیزم
امروز بعد ازشنیدن این فایل زیبا وتجربه حمید عزیزم بی اختیار اشکهای منم جاری شد و فهمیدم که من هم خدارو تو این سایت پیداکردم تو صحبتهای استاد عزیزم تو وجودمریم نازنینم تو کامنتهای دوستان بی نظیرم، و داستان حمید عزیز منو برد به داستان آشنایی خودم و اینکه الان مدت کمی میگذره از ورودم به این سایت ولی خیلی بااون کسی که وارد سایت شد فاصله دارم وخدارا شکر می کنم که هدایت شدم من همیشه تو بچگی خدارو یه انسان میدونستم یه انسانی که ازش بشدت میترسیدم طبق گفته های بقیه یادمه بچه بودم کلاس قرآن میرفتم و همیشه میگفتن اگر موهاتون دیده بشه حتی اگر یک تارمو ازهمون اویزونتون میکنن و من توهمین بچگی باخدا لج میکردم وبیشتر بیرون میزاشتم موهامو میگفتم بیشتر باشه راحتتر آویزون میشم واینکه تو سن کودکی برای ما یه کتاب بشدت وحشتناک وبی درو پیکر رو میخوندن به اسم سفرنامه برزخ که درمورد نحوه مرگ یه انسان گناه کار بود و بعد یک سی دی بود که من هنوزم روحیه ام بابت دیدن اون سی دی داغونه وشدیدا تو روح وروانم ترس رو گنجاند به اسم سیاحت غرب که تصویری بود درمورد مرگ واینا و من دیگ از خدا میترسیدم فکر میکردم خیلی گناهکارم وهرچی سرم میومد میگفتم خب حقمه من خیلی گناه کردم دیگ روابطم با مادرم بشدت افتضاح بود و بشدت حس گناه ازمادرمم میگرفتم مادرم عامل تمام بدبختیاش پدرمو خانوادشو میدونست واقعابه خانواده پدرم سرویس میداد و از همه چیزش میگذشت یه کوزت به تمام معنا بود هنوزم همینجوریه وچون تو نقش قربانی بود ومیخواست از بقیه تایید بگیره که آره عروس نمونه است آدم نمونه است بشدت وضع روحیش خرابه ویادم نمیاد مادرم حتی یبار مارو با خوبی صدا کرده باشه یاحتی یک کلمه قشنگ مثل عزیزم من تاحالا ازش نشنیدم و ماهرروز بامادرم درگیر بودیم وهمیشه گریه میکرد ومیگفت کاش من بمیرم شماراحت بشین من بمیرم اونوقت بمونین با پدرتون بره براتون نامادری بیاره بزنه دهنتون رو سرویس کنه وازین حرفها این فقط یه چشمه از رفتار مادرمه شما فکر کنین من تو چه شرایطی بزرگ شدم و برای اینکه ازین مادر تایید بگیرم رفتم سراغ مذهب بشدت مذهبی شدم ولی حالم خوب نبود فقط باج میدادم به خدا به مادرم به همه و بعد خداشاهده برای فرار از دست مادرم ازدواج کردم ولی دقیقا عین مادرم بودم عین مادرم به تمام خانواده شوهرم بدبین بودم وفکر میکردم دشمن منن شبانه روز فکرهای منفی ومادرم هم که ازروز اول باهمسرم درگیر بود نه تنها مشکلم حل نشد بلکه الان باافراد بیشتری در گیر بودم مادرم شبانه روز بهم می گفت خاک توسرت تو که زندگیت خرابه تو یه برده ای اونجا تو فقط آب وغذا میخواستی که اینجا بود دیگ تو آبرومون رو بردی مارو کوچیک کردی و اینکه اگه همسرتو جلوی ما کوچیک نکنی اگه همیشه به ما خدمت نکنه و توهم پشتشو بگیری ماولت میکنیم تو برو باهمون خوش باش اونوقت دهنتو سرویس میکنه برو به همون زندگی برده ایت برس نمیدونم شوهرت چرا باین سلام نکرد چرا تو خونمون اومد کمک نکرد چرا خونه خالت نمیبره تورو چرا خونه فامیلات نمیای تو پشتیبان نمی خوای تو خودت اونو پررو کردی برای ما شاخ وشونه میکشه وازین حرفا که حتی یاد اوریشونم عذابم میده و من دربین این همه حال بد درگیری بامادرم باهمسرم باخانواده اش و باهمه از همه کس وهمه چیز خسته بودم دقیقا عین مادرم شده بودم چیزی که ازش متنفر بودم و همیشه ازش میترسیدم دقیقا همون شده بودم وفکر میکردم اگه تایید مادرمو نداشته باشم واقعا همسرم منو بدبخت میکنه من تنها میشم دقیقا همون ترسی که بچگی بهم میداد تاهنوز تو وجودم هست که آره اگه من خانواده مو حمایت اقواممو نداشته باشم بدبختم و زندگی دونفره وقتی قشنگه که اون به خانوادت سرویس بده و باورکنین ازتمام دنیا مخصوصا مادرم متنفر بودم و این که ازمادرم متنفر باشمو به حرفاش گوش نکنم طبق اون باور مزخرفی که تو وجودم بود که اگه اون نفرینم کنه بدبخت میشم و مادره و نمیدونم مقدسه واینا یه احساس گناه عجیبی داشتم به خدا به حدی از تنفر ازمادرم رسیده بودم که آرزو میکردم بمیره و گاهی ارزو میکردم همسرم بمیره تا من ازدست فشارای مادرم راحت بشم و باز با حس گناه این افکار تامرز نابودی میرفتم و میگفتم نه خودمو بکشم و هزار جور افکار ناجور وفقط دنبال یچیزی بودم که نجاتم بده که تو گوگل راه های رسیدن به حال خوب رو زدم و اول هدایت شدم به پادکست های مجتبی شکوری و خودمو بستم به اونا و دوسه ماه اونارو گوش میکردم ولی انگار حالم خوب نمیشد ولی یکم از مقاومتای ذهنم کمتر شده بود که باز به تضادهای افتضاح تری خوردم وباز دنبال راه حل گشتم و زدم چگونه روابطم باهمسرم رو خوب کنم تو بدترین شرایط و اولین سایتی که اومد سایت استاد بود و من رفتم تو عقل کل وخوندمو و خوندمو خوندم و حال دلم بهتر بود انگار باور کردم اینجاست جوابم و شروع کردم و الان خیلی حالم بهتره،خیلی حالم بهتره اوایل چون تو فاز قربانی بودم بازهم میخواستم تایید مادرمو بگیرم چون منکه وارد این سایت شدمو حالم کمی بهترشد به خدا روابطم باهمسرم خیلی بهتر ازقبل شد و مادرم به جای اینکه خوشحال باشه باز همیشه بهم میگفت که اره توفقط میخواستی مارو کوچیک کنی تو هرچقدر شوهرت هرکاری کنه تو باز میری منت کشیشو تو بی رگی بی غیرتی تو عرضه نداری بیای خونه بابات تو رو نمیاره حتی بعد تو میگی زندگیم خوبه و من واقعا نمی تونم بگم اخه من اصلا دلم برای مادرم تنگ نمیشه که بخوام برم وگرنه همسرمن نمی تونه جلومو بگیره و این توهماته که کسی جلوی کسیو بگیره و اینکه الان من دلم هنوز پراز نفرت ازمادرمه ولی میخوام قلبمو پاک کنم من خودم قدرت رو دادم به مادرم واینکه من نمیتونم حال مادرمو خوب کنم واینکه اون هیچ مسئولیتی برای زندگی من نداره و منم مسئولیتی دربرابر خوشی و زندگی هیچ کس ندارم چه مادرم چه پدرم چه همسرم چه هرکس دیگه من فقط مسئول حال خودمم ،و مادامی که این باور رو دارم و حالمو خوب نگه میدارم نتایج خوب هرروز تو زندگیم میبینم واینکه الان نسبت به باورهایی که ساختم نسبت به وقتایی که توحال خوبم نتایج بزودی میان و از خدا میخوام که بمونم تو راه از خدامیخوام که هدایتم کنه به بهترینها خدایا من از هر خیری که از تو بمن برسه محتاجم
عاشقتونم
خدایا شکرت شکرت که هدایتم کردی
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان توحیدی ام.
عجب حالی دارم الان.
اولش از خودش خواستم قلم و فکرم رو در اختیار بگیره تا سپاسگزاری امروزم رو بنویسم.
دیوانه ام کرد،دیگه تحمل اون همه اشک آمیخته با شمردن نعمتهام رو نداشتم.
بعدش اومدم سراغ نشانه ی امروزم ،
و این فایل.
ای بابااااااااا دوباره اشک،دوباره دیوانگی.
هق هق دوستانم ،علی عزیز و حمید عزیزم ، و بعدش کامنت پر محتوای امین عزیز،سیل اشک مرا هم روانه ی صورتم کرد.
آره استاد عزیزم ،
داستان همه ی ما در این سایت توحیدی ،یکیه.
همه آمدیم تا راز موفقیت رو در زندگیمون یاد بگیریم اما رسیدیم به یک نقطهی خاص.
خداااااااااااااااا
و همین.
همین ما را بس.
همین دنیای ما را بس.
دیوانگی هم عالمی دارد.
و دیگران بیگانه اند با این دیوانگی.
و ما انتخاب شدیم.
خدایاااااااا متششششششکرم.
سلام
حمید عزیز خدا رو تو کوهها و در تنهایی و سکوت پیدا کرد و ما هم پیدا کردیم وقتی که خواستیم.حالا که پیدا کردیم بین اون وقتها و الان چه تفاوتی در شخصیت ما ایجاد شده؟
این همون نتیجه است که استاد میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.اگر نتایجمون تغییر نکرده پس ما خدا رو پیدا نکردیم و فکر میکنیم که پیداش کردیم یا هنوز یقین نکردیم.
هر کس خدا رو پیدا کرده پس باید ترس و حزنش تموم بشه اگه غیر اینه یه جای کار میلنگه،هر کس خدا رو پیدا کرده باید تو جاده جنگلی سوت بزنه بره یعنی کارهاش به آسونی انجام بشه،اگه غیر اینه پس یه جای کار میلنگه.
خدایا من به هر خیری از جانب تو بهم برسه فقیرم…
روز 160 فصل ششم از روز شمار تحول زندگی من:
آگاهی ها و کلید های این فایل برای من:
با دیدن الگوهای موفق خواسته های جدید برام شکل میگیره
سریال هایی که استاد و خانم شایسته زحمت کشیدن و برای ما توی سایت گذاشتن
برای گسترش جهان برای باور میشود در ذهن ما :
میشود همه چیز رو در تمام جنبه های
زندگی نامحدود و با کیفیت عالی داشت
آزادی مالی ،زمانی و مکانی و….
هم میشه خدا رو داشت هم خرما
هر کسی از خدا بخواد هدایت اش کنه خدا از بی نهایت راه هدایتش میکنه.
فرصت ها همیشه هست بی نهایتن
احساس خوب : اتفاقات خوب و بلعکس
من لایق یک زندگی با کیفیت در تمام جنبه ها هستم.
160مین تحول روز من
موضوع فایل:حزن در قرآن
وقتی الگو مناسب می بینی برات باور پذیرتر میشه که به گسترش جهان کمک میکنی تا سریعتر به خواسته ت برسی،هدف ما اینه که قبل اینکه جهان به ما فشار بیاره خودمون مسیر زندگیمون رو تغییر بدیم چطور میتونیم زندگیمون با کیفیت و بهتر کنیم،باید از خداوند بپرسیم و اجازه بدیم هدایت مون کنه،تا بهبود پیدا کنیم برای قویتر شدن نقاط قوت مون،
بدترین احساسی که فرکانس هارو خراب میکنه احساس گناه و احساس خود بی ارزشی هست،
هیچوقت نوار ذهنی خود سرزنشی و اینکه چه اشتباه بزرگی مرتکب شدم و چرا این تصمیم نادرست اتخاذ کردم و خودمو سرکوفت بزنم،احساسات بد وبدتر برام اتفاق افتاده و اتفاقات بدتر برام پیش اومده،رو مرور نکن چون این احساسات ناخواسته،اتفاقات ناخواسته زیادی رو شامل میشه،
همانند سوره های قرآن که از کلمه حزن استفاده شده گفته لاتحزن یعنی غمگین مباش به مادر موسی میگه بچه تو سالم بهت برمیگردونیم غمگین نباش،اگر کسی غمگین هست بخاطر نجواهای شیطانی هست که نتونستیم ذهنمونو کنترل کنیم و غمگین شدیم،و قضاوت کردن های نادرست و نامطلوب رو تکرار نکنیم و کسیو قضاوت نکنیم،و نسبت به همه قضاوت درست و منطقی داشته باشیم.
وقتی دنبال تغییر و بهبود باشیم و آماده و مهیا باشیم خداوند با بی نهایت مسیر مارو هدایت میکنه،اگر هدایت از زندگی ما حذف بشه ما دیگر هیچ چیزی نداریم،وبه این یقین و باور رسیدیم که خداوند اشتباه نمی کنه و مارو هدایت میکنه و ایمان داریم در مسیر درست تحولات عالی و مناسب برامون به ارمغان میاد.
سپاسگزار پروردگار عالم بخاطر قرار گرفتن در مسیر رشد وپیشرفت و همچنین تقدیر و تشکر از استاد و بانو شایسته بابت فایل آموزنده و عالی،
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دویتان عزیزم در این سایت بهشتی و مقدس
این فایل نشونه امروز من بود
این صحبت ها و این قانون که توی فایل توضیح دادین برای 3 سال پیش میشه
اون موقع اوایل آشناییم با شما بود و توی در و دیوار بودم و اصلا درکی از احساس خوب=اتفاقات خوب . هدایت های خداوند نداشتم و همش توی سایت دنبال حرف جدید بودم ازتون
یادمه توی یکی از لایواتون دقیقا همین بحث رو مطرح کردین که بچه ها قانون و اصل یکی و من حرفی که 15 سال پیش زدم رو الانم میزنم دنبال حرف جدید نباشین دنبال این باشینچطور هربار از این قانون استفاده کنین تا هی بهتر و بهتر بشین. خوب من اون موقع درکی نداشتم که
استاد بعد گذشت سه سال و کار کردن روی خودم الان تازه درک میکنم هدایت چیه، احساس خوب=اتفاقات خوب چیه
الانم در حد خودم و آماده بودن و در مدار بودنم درک میکنم ها مطمئنم سال دیگه باز میگم منکه اصلا اون موقع اینو نمیفهمیدم دقیقا عین حرفی که به سپیده جان زدی که هربار که میگذره و برمیگردی عقب با خودت میگی منکه اصلا اون موقع نمیفهمیدم هدایت چی هست دقیقا برای منم همینه و این مسیر درک قانون درک کردن هدایت خداوند اصلا ته نداره که هربار که بری هی بهتر و بهتر میشی و چقدر هم مسیر شیرینیه و چقدر هم که بهت حال میده
احساس گناه: تا قبل دوره احساس لیاقت خوب خیلی احساس گناه رو داشتمو اصلا هم فکر نمیکردم در این حد مخرب باشه و من اصلا بلد نبودم با خودم درست صحبت کنم اصلا اما به لطف دوره فوق العاده احساس لیاقت خیلی بهتر شدم و یک نمونه اش همین دیروز که چند وقتی بود تمرکز کافی نداشتم نه روی باورها کار کردنو نه اینکه بشینم علاقمو انجام بدم دیشب داشتم توی حیاط راه میرفتم و همینکه ذهنم اومد و خواست نجوا کنه و شروع کنه که منو سرزنش کنه که وقتتو هدر دادی از بقیه عقب افتادی فرکانسات خراب شدن و از این حرفا من همونجا سریع شروع کردم به گفتوگوی مثبت با خودم داشتن و گفتم فاطمهی من قربونت برم من الهی اصلا اشکالی نداره و تو میتونی دوباره از فردا با قدرت پاشی و کارهات رو انجام بدی نه چیزی از دست دادی و نه در مسابقه ای که بخوایی از کسی برنده بشی فقط خودتی و خودت و هیچ اشکالی نداره دوباره خدا هدایتت میکنه و میری روی روتینتو استاد چقدر حالم خوب شد و من این قانون و به هرتربیتی هربار به خودم یادآوری میکنم که احساس خوب = اتفاقات خوب و اصلا مهم نیست چقدر حق داری ناراحت باشی نزار احساست بد باشه عین حرفی که توی لایوتون با اقای عرشیانفر زدین و من همیشه این رو کردم سرلوحه زندگیم و الان خیلی توش بهتر شدم به لطف الله و هربارم که بره واقعا مطمئنم که بهتر هم خواهم شد
استاد عزیزم اگه رسالتتون این بود که خدارو بشناسونین به آدما و اگه حتی یکنفرم یکتا پرست میشد رسالتتون انجام شده بود اما نه تنها یکنفر استاد قشنگم هزاران نفر و بلکه میلیون نفر به واسطه شما خداروشناختن
من خداروبا شما پیدا کردم خدایی که یه عمر به من میگفتن اینطوریه و اونطوریه و خدایی که توی این مدت آشناییم با شما باهاش آشنا شدم زمین تا آسمون فرق داره و این خدا چقدر شیرینه چقد عادله چقدر وهاب و مهم تر از همه چقدر واقعا منو دوست داره
استاد من دارم به خودم یاد میدم هیچ کارمو بدون هدایت الله انجام ندم حتی برای از این کوچه رفتن یا اون کوچه یا الان اینکارو بکنم یا اونکارو همیشه در حال صحبتم باهاش و همیشه هم سعی میکنم ازش هدایت بخوام برای کوچکترین کارهاا و انصافا هم از همه چیز که آگاهه و میدونه چی برای من بهتره میاره.
استاد من خدارو با شما شناختم و شما به من خدایی رو نشون دادین که تکیه کردن بهش تمام نگرانی هامو برده. من خیلی آرومتر شدم. خیلی آرامشم بیشتر شده. استاد دیگه خیلی کم نگران میشم از خیلی چیزا نمیترسم و هرجا هم که بخواد این احساست غم و ترس و نگرانی باید واقعا پناه میبرم به خودش و میبینم که چطور برای من میچینه و چطور دور میکنه ازم اینارو و خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من خیلی تغییر کردم استاد خیلی.
آدم مشرکی که همه براش خدابودن و همیشه میخواسته کاراشو با عقل خودش انجام بده و میگفت نه همین فقط همین و همش و هر روز نگران بود و اگه اوضاعی که میخواسته کنترل کنه کنترل نمیشد و چقد دلش میگرفت و اصلا خدا جایی تو زندگیش نداشت تبدیل شد به آدمی که الان حتی بدون خدا و هدایت های خدا قدم برنمیداره الان اصلا حاضر نیستم بگم من میدونم یا بیام برای خودم پلن بریزم من تسلیم شدم تسلیم نیرویی که منو خلق کرده و داره هدایتم میکنه و به پلن خدا اعتماد میکنم و میرم تو مسیری که اون بهم میگه
این بزرگترین تغییر زندگیم و شیرین ترین تغییر زندگیم بود و هست
من دارم بهش اجازه میدم که زندگیمو پیش ببره و خدایی هم چقدر قشنگ برات پیش میبره طبق شرایطت همه چیو عالی برات میچینه
استاد قشنگم سپاس گزارم ازتون بابت این همه وقتو زمانی که برای ما میذارید و این همه فایلا عالی تولید میکنید
خدا شمارو برای ما حفظ کنه
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 160: سلااااااااام ، خیلی ممنونم ازتون به خاطر اینکه با نشون دادن زندگی خودتون نشون میدید بمون که میشود ، میشود همچین رابطه عالی داشت ، میشود همچین آزادی داشت میشود ، میشود ، و ما وقتی یک الگو میبینیم که شده و به این همه موفقیت رسیده برامون باور پذیر تر میشه خواسته هامون ، بهترین حالت اینه که قبل اینکه جهان فشار زیادی به ما بیاره ما تغیر کنیم وقتی ما هر روز از خداوند میخوایم که هدایتمون کنه و هر روز یه قدم از دیروزمون بهتر باشیم زندگی سرشار از زیبایی و شادی و اتفاقات خوبه ، بد ترین احساسی که فرکانس رو خراب میکنه ، احساسه گناهه بنابراین همیشه باید دنباله رفعه این احساس باشه به نحوی که عملکردمون بهتر شود ، ببینید ما هیچوقت نباید مسی رو و خودمون رو قضاوت کنیم ، انسان اشتباه میکنم ، انسان خطا میکنه ، ما توبه میکنیم و خداوند تمام گناهان ما رو میبخشه و تمام و تمام همین ، موسی میزنه یکی رو میکشم بعد میشه پیامبر ، ما همیشه باید خودمون رو همین طوری که هستیم دوست داشته باشیم من اگه خداوند صد بار هم بم بگه میخوای کی باشی میگم یاسین نظری چون واقعن خودمو دوست دارم و این تضاد ها و مسائلم رو هم چون میدونم وقتی حلشون میکنم و هر روز دارم بهتر میشم سپاس گذار ترم از خداوند و سپاسگزاری احساس خوب میاره و احساس خوب مساوی اتفاقات خوب ، وقتی ما میترسیم و غمگینیم داریم اتفاقات بد رو خلق میکنیم به خاطر همین خداوند تو قرآن میگه که مومنان کسانی هستند که نه میترسند و نه غمگین میشوند ، افرادی که به خداوند اعتماد دارند همیشه شاد هستند .
به نام تنها فرمانروایی کیهان
روز 160
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه شکر بابت یک روز دیگر الهی شکرت
قانون ساده ولی خییلی کار بردی حال خوب اتفاقات خوب خداوند را هزاران مرتبه شکر
دیروز بنا به تضادی که با آن مواجه شده بودم خییلی روحیه من ضعیف شد خییلی حالم بد شد من خییلی روی بقیه حساب کرده بودم قدرت اصلی خداوند مهربان را فراموش کرده بودم
فراموش کرده بودم یک خدای دارم که همه کار ها را به چشم به هم زدن برای من انجام میدهد فراموش کرده بودم که خداوند تنها یار من در این دنیا است جز او کسی نیست
و چقدر دلم آرام شد و حالا همه چی را به خداوند مسپارم که بدون اذن او یک برگ از درخت نمی افتاد می فهمم خداوند مهربانم هدایتم میکند به مسیر درست به راه درست خداوندم همه کار ها به من برنامه ریزی می کند خداوندم همه نعمت ها را برایم می دهد خداوندم همه کار ها را برایم ردیف می کند خداوندم راه های را برایم نشان می دهد که تا هنوز در ذهنم خطور نکرده خداوند کمکم می کند به سمت درست به راه درست بروم
من به خداوندم ایمان دارم و همه کار ها را به او می سپارم بدون شک خداوند همه کار را بدون نقص انجام می هد
رد پای من
یا رب از هر خیری از تو به من می رسد فقیرم محتاجم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
وقتی به دنبال الگوهای مناسب باشیم : خواسته های جدید درون ذهن ما شکل می گیرد و دستیابی به خواسته برای ما باور پذیر می شود:
اینگونه :به راحتی به خواسته های خود دست می یابیم
هدف سریال زندگی در بهشت: کمک به گسترش جهان است بسیاری از ما نمی دانیم خواسته های ما وجود دارد چون : تعداد بسیار کمی از افراد چنین خواسته هایی را دارند افرادی که این خواسته ها را دارند آن را به افراد نشان نمی دهند زمانی که خواسته های خود را می بینیم متوجه می شویم که می توانیم آنها را داشته باشیم
قبل از اینکه جهان به ما فشار بیاورد تغییر کنیم هر بار مسیر زندگی خود را بررسی و ببینیم چگونه می توانیم بهتر عمل کنیم؟ ایده های جدید را امتحان کنیم از خداوند سوال کنیم زمانی که در مسیر بهبود دائمی و مداوم باشیم به دنبال قوی تر کردن نقاط قوت و ضعیف تر کردن نقاط ضعف باشیم :
رشد و پیشرفت می کنیم زندگی برای ما سرشار از شادی و خوشبختی خواهد شد تضادها : به شدت کاهش می یابد
اهداف کوچک برای خود تعیین کرده: به آن دست یابیم و از آن برای موفقیت های بعدی خود استفاده کنیم
بدترین احساس :
احساس گناه خود سرزنش گری خود سرکوب گری است : نتایج بسیار بدی را به همراه دارد
همیشه به دنبال: رفع احساس گناه باشیم و عملکرد خود را بهبود دهیم
این که به خاطر اشتباهاتمان: خود را سرزنش کنیم برای ما سود و فایده ندارد به خود بگوییم فرصت ها و موقعیت ها همیشه وجود دارد هر اتفاقی در پایان به نفع من خواهد شد خود را به خاطر اتفاقات گذشته: سرکوب و سرزنش نکنیم
و این افکار را مانند چرخه ای در ذهن خود: تکرار نکنیم احساس بد=اتفاقات بد با داشتن احساس بد: خود را از فرصت ها محروم می کنیم
خود را به خاطر تصمیمات اشتباه خود: سرزنش نکنیم
قانون: احساس خوب=اتفاقات خوب اصل و اساس قوانین است: تمام اعمال خود را با : این قانون بسنجیم
در تمام آیات قرآن کلمه ی حزن: با لای نهی بیان شده به جز یک آیه که بیان می کند: نجوا از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین کند
در بسیاری از مسائل که فکر می کنیم اشتباه کردیم: راه مقابل آن را امتحان و انجام نداده که مطمئن باشیم خوب است
همواره در پی : رسیدن به احساس کمی بهتر از قبل باشیم
زمانی که به دنبال تغییر و بهبود باشیم: خداوند ما را هدایت می کند زمانی که ما آماده و مهیا باشیم: خداوند ما را به بی نهایت طریق هدایت خواهد کرد اگر فکر می کنیم هدایت نمی شویم: آمادگی لازم را نداریم خود را آماده کنیم و اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای معجزه ها
یادگار 160
سلام استاد عزیزم و سلام مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
ی دنیا سپاس گذارم از استاد عزیزم که انقلاب کرده در قلب ماهایی که دنبال هدایت بودیم
و چقدر لذت بردم از صحبت دوستان عزیز که هر کدام به نوعی داشتن از استاد و راهش تشکر میکردن
گاها انسان ها فکر میکنن با توجه به فعالیت فیزیکی که انجام میدهند باعث رشد جهان میشن
اما استاد ثابت کرد با تغییری که در زندگی این همه افراد ایجاد کرده از هر سمتی به گسترش جهان هستی کمک میکنه و خدایا هزاران بار شکرت که با این مکتب ما فهمیدیم که هر شخصی در این جهان رسالتی داره
و خدارو هزاران بار شکرت که با وجود استاد فهمیدیم چیزی رویا و آرزو نیست همه خواسته هست و رسیدن به همشون خیلی راحت و لذت بخش
و من عاشقانه این فایل رو گوش دادم
و ریشه این مسیر در هر فایلی به واضح ترین روش گفته میشه
احساس خوب =اتفاقات خوب
و این کلیدی ترین حرکتی هست که هرکسی در وادی این مسیر هست باید بزنه تا حرکتش و تلاشش ثبت بشه
و هیچ چیزی در جهان نیست که نشه کسب کرد اگه در احساس خوب باشی همه تایم
و ماندن در احساس خوب و یا کنترل ذهن با تمام سختی هاش لذت بخش ترین بخش زندگی ست
دیروز اتفاقی ی خانمی رو دیدم که به تازگی عروسش تصادف کرده بود و فوت کرده بود
و اینقدر این خانم در حال خوب بود که برام رفتارش اوایل خیلی عجیب بود
و اینقدر از خوبی عروسش تعریف میکرد که میگفت هیچکدام از دخترام اینقدر بهم خوبی نکردن
حتی میگفت پسرم و عروسم عاشق معشوق بودن و میگفت حیف شد عروسم که اینقدر با عشق زندگیشو شروع کرده بود نتونست بمونه و لذت ببره
و قرار بود جایی بره
چنان لباس شیک و مرتبی پوشید چنان خودشو اراسته کرد که من فقط نگاهش میکردم و میگفتم اصلا اینقدر حال خوب اصلا برای این سن نیست چه برسه به خانمی که داغ نو عروس هم دیده
گفتم ببین ساناز این خانم انتخاب کرده همیشه از خوبی عروسش بگه ولی همیشه هم تو حال خوب بمونه اصلا موندن تو غم شاید باعث میشد نوه هاش که یادگار عروسش هست از بین بره یا حتی پسرش
و این خانم اون یک ساعتی که من کنارش بودم ی کله فقط از خوبی بچه هاش تعریف میکرد
و من واقعا حال کردم از فرکانس اون خانم
خدایا هزاران بار شکرت
چند روز پیش برای جابجایی دفترم به شدت ذهنم درگیر بود و چند روزی همش درگیر املاکی ها بودم
ی روز ظهر که برنامه ریخته بودم عصرش با خواهرم برم املاکی ها و مجدد بگردم گفتم ببین دختر الکی خوره ذهن درست نکن تو این شهر به این بزرگی قطعا خدا جایی برای تو رزو کرده حالتو خوب نگه دار و برو ی ساعتی بخواب عصر برو بگرد
مث همیشه رفتم تو نت گوشیم مشخصات کامل دفتری که میخواستم رو نوشتم و اخرشم نوشتم من فقط میتونم برم املاکی پرس و جو کنم مابقیش با خودت
تقریبا ساعت 5 شروع کردم به گشتن و تقریبا ده تایی املاکی رفتم و همه قیمت ها نجومی
اومدم همون خیابون که دفتر فعلیم هست و دیدم اون املاکی که مالک دفترم هست بازه
رفتم بهش بگم نصف پول منو بده برم جایی که میگردم اگه موردی بود قولنامه کنم چونکه ظهر همون روز صاحب ملک گفت عصر بیا نصف پول رو بهت بدم
وقتی وارد شدم با سلام کردن من مالک برگشت و کلی با خنده و لبخند منو تحویل گرفت گفتم اون واریزی رو الان انجام میدین لطفا؟؟
با خنده گفت من فکرام کردم میخوام شما بمونین و نمیخوام اون شخص جدید بیاد از اون اصرار و از من انکار که این مبلغ برام بالاست
تو دلم گفتم تو هر چندتا املاکی رفتی همین عدد رو گفتی و هیچ موردی نبوده
چرا الان میگی برام بالاست؟
حتی تو نت گوشی هم همین مبلغ نوشتی و گفتی خدایا من این مبلغ دارم اگه بیشتر شد با خودت
الانم اگه ی کم بیشتر میگه دیگه خدا خودش میده تو فقط سهم خودتو اوکی کن
و من با همین هدایت خدا به طرف اوکی دادم و دوباره تمدید کردم
خدایا هزاران بار شکرت
و خودم هزاران بار به شخصه دیدم هر جا که حسمو تغییر دادم و حالمو خوب نگه داشتم به راحتی دقیقا به راحتی ورق برگشته و من نتایج عالی دیدم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
و خدایا یادمه اول صبح به من گفتی چیکار کن و چه نتیجه طلایی بهم دادی
خدایا هزاران بار شکرت