گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

69 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    سلام خدمت استاد عزیز مریم خانوم شایسته گل و دوستان خوبم

    چند روزیه خیلی رو خودم زوم کردم و دارم میبینم واقعا به قانون عمل میکنم یا نه

    بعد یه مسله ایی خیلی رو مخم بود یعنی خیلی انرژیمو میگرفت اونم حرف های ذهنم در مورد اینکه الان فلانی تو رو دید این فکر و کرد و فلان و فلان …

    یعنی قشنگ باید تمرکز میزاشتم تا ساکتش کنم تا اینکه

    این فایل رو دیدم خیلی آگاهی های قشنگ دیگه ای هم تو این فایل هست ولی دقیقا چیزی گفته شد که باید میشنیدم.

    صحبتی شد در مورد عزت نفس و احساس لیاقت اینا

    و استاد یه جا گفتن که شاید ما تو خیابون راه میریم و میگیم اه ملت مارو دارن نگاه میکنن و چه فکری میکنند

    اصلا مردم در مورد من فکری نمیکنند

    یعنی اینو که شنیدم تموم شد انگار اون لونه شیطان ذهن من ریخت نابود شد

    یک روزه هم نبود ولی خب این آخرین ضربه رو نیاز داشت

    و امروز یکدفعه به ذهنم اومد الهام شد که آقا بیمه مگه نیستی ، مگه نمیخوایی دندون قشنگی داشته باشی و مگه مدتی نیست به دندونت و سلامتیت و به خودت اهمیت میدی و ارزش قائلی؟

    این اومد و از پدرم پرسیدم که هنوز تحت بیمه هستم گفت آره

    و همون لحظه مادرم گفت اتفاقا دوستم گفت فلان دکتر خیلی خوبه

    شاید یک هفته دیگه وقت بده

    ولی زنگ زد مادرم دیدیم گفت امروز بیا ، و گفت یه کنسلی داریم امروز میتونه بیاد

    و رفتم کارم یک روزه تموم شد البته مقاومت داشتم که میخواستم برم تمرین ولی دیدم آقا اینجور جور شده نشونست و نرفتم و رفتم دکتر و تو این مسیر رفت و برگشت خدارو هزاران مرتبه شکر خدا را هزاران مرتبه شکر که اصلا یک کلمه ذهنم صحبت نکرد که آقا الان فلان چی فکر کرد یا این فکر رو کرد.خداراهزاران بار شکر میکنم که به این مسیر فوق العاده هدایتم داره میکنه که تو هر روزش یک لول پیشرفت ، معجزه ، زیبایی و … کلی خوبی دارم میبینم.

    خداراشاکرم که لایق این زندگی هستم و لایق چنین پدر و مادر فوق العاده ای هستم که فقط بیمه که هستم کل هزینه دندانپزشکی رایگان شد و دکتر هم گفت پدرتو دعا کن که الان باید ده تومن پیاده میشدی و خدارا شکر میکنم برای پدر مهربانم و رابطه خوبی که به وجود آوردم با پدر مادرم که قبلا اصلا خوب نبود شکرت خدا برای استاد عزیزم و شکرت که هیچ درخواستمو بی جواب نمیزاری.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2816 روز

    سلام استاد عزیز💐

    همیشه فایلهاتون عالیه و چه حسن ختام خوبی وقتی که صحبت از اعتماد بنفس میشه من سراپاگوش میشم تا خوب درک کنم چی میگید و اجراش کنم

    منی که خودمو قبول نداشتم و دنبال تایید دیگران بودم الان به لطف صحبت های گهربار شما خیلی بهبود پیدا کردم و مدام دنبال بهتر شدنم

    من فرق عزت نفس با اعتماد به نفس رو از شما یاد گرفتم ، من با خودم در صلح بودنو از مریم جون یاد گرفتم که چطور بدون آرایش داره با خودش حال میکنه قبل از اون من با اینکه هیچوقت آرایش غلیظ نمیکردم اما بدون کرم و رژ و ریمل جلو کسی ظاهر نمیشدم اما الان با کک مکای صورتمم حال میکنم و خودمو زیبا میبینم جالبه که قبلا اگر اثر کرم از صورتم میرفت اطرافیانم کک و مکهارو به چشمم میاوردن اما الان نه ،صحبتی راجع بهش نمیکنن

    ،پس دوباره قانون تایید میکنه که من به چی توجه میکنم همونو دعوت میکنم به زندگیم

    اکثر ما مردمانی هستیم که فکر میکنیم مرغ همسایه گاوه 😅خودمونو دست کم میگیریمو و دنبال رو کسایی هستیم که یه کم از ما بالاترن یا داراترن

    و چقدر خوب که فهمیدیم کجا چه خبره !!!؟؟؟

    همه ما به یک‌ اندازه به خداوند نزدیکیم

    من انسان ارزشمندی ام

    خوشحالم برای مژگان جون با اعتمادبه‌نفس که خودشو قبول کرده و اینقدر قشنگ صحبت کرد و واقعا لذت بردم از شنیدن دیدگاهش

    براتون آرزوی سلامتی در دنیا و سعادت در دنیا و آخرت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    روح الله رضوان گفته:
    مدت عضویت: 2709 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا

    نمیدونم دقیق ولی شاید دو سالی میشه که با اموزش های شما زندگی کردم ، خدای خودم رو شناختم

    من پدرم رواز دست دادم تو سن کم اما خدا برای من پدر شد ( به قول شما خدا همون چیزی میشه که نیازش داری)

    یک روز تصمیم گرفتم با شما جلو برم هر شب و روز تمرین میکردم تو شرایط خوبی نبودم احساس تنهایی داشتم ، کارمو دوست نداشتم و کمی افسردگی داشتم و اوضاع مالیم خوب نبود

    اروم اروم تصمیم گرفتم بیزنس خودمو تو علاقم (هنر ) راه بندازم و ارام آرام مثبت نگری و احساس خوب رو تو خودم تقویت کردم ، حالم خوب شده بود و ارام ارام درامدم و ارتباطاتم رشد کرد

    الان بعد دو سال تقریبا به درامد بیست برابری رسیدم به رابطه عاشقانه ای رسیدم که تو زندگی تصورش رو هم نمیکردم ، زندگیم مستقل شده و کارم و بیزنسم رو دوست دارم ، نمیدونم چی بگم داره اشکام میاد ، چون خداوند رو توی زندگی حس کردم ،فهمیدم که تنها نیستم ، فهمیدم که پدرنداشتنم باعث نمیشه که بی پشتوانه باشم ، فهمیدم اون برام همه کار میکنه فقط کافیه بهش توکل کنم ، اون تا الان منو بالا کشوند دوستای خوب نصیبم کرد ، قبلا همه ازم دور میشدن اما الان التماسم میکنن که برم باهاشون بیرون یا بیان به دیدنم خواستم فقط اینجا از شما تشکر کنم که زندگی منو عوض کردین اون آدم افسرده ی تنها ی بی پول تبدیل شد به یه ادم محبوب شاد سرزنده و باعشق ، خیلی ها نگام میکنن میگن فلانی تو چقد یه دفه رشد کردی عوض شدی بعد میگن شانست گرفت کار خوبیو انتخاب کردی ، اما اونا نمیدونم من شانسی این کارو انتخاب نکردم من فقط حرف خدا رو گوش کرد ، حرفایی که بهم میزد ، نمیدونم واقعا چی بکم یاچجوری از شما و خداتشکر کنم اشکام اجازه دیدن صفحه مانیتور رو نمیده بم ، خدایا شکرت ، امیدوارم موفق و موفق تر باشید و در کنار خانم شایسته بهترینا براتون بیاد خدا نگه دار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    به نام خدای هدایتگر ب سمت خواسته هام، یکی دو روز پیش بود از خدا خواستم فایلهای احساس لیاقت رو ب سمتم هدایت کنه، آگاهی هایی مربوط ب خودباوری بیشتر، دیدن توانایی هام، ارزشمند دونستن خودم. ازش خواستم خدایا ب من بگو برای احساس لیاقت بیشتر چه افکاری داشته باشم، چه رفتارهایی کنم، چه برخوردی با خودم داشته باشم، چه احساساتی رو با خودم تجربه کنم، چه حرفایی با خودم بزنم، خودم برا خودم کافی باشم.

    با یه دوستی آشنا شدم ایشون بسیار ثروتمند و موفق هستن، آشناییت با ایشونم بخاطر احساس لیاقت و کار کردن رو باورهای ثروت و احساس لیاقتم بوده، اینکه تو مدار هم بمونیم بسته ب هم فرکانسی ما داره، ولی اینکه من معاشرت های باکیفیت رو تجربه میکنم نشانه هایی از تغییراتم هست.

    ذهنم میخواست بره سراغ مقایسه من با ایشون، ذهنم میخواست خودمو کمتر از ایشون ببینم، این آدم رو گنده کنم تو ذهنم، شاید اولش ترسیدم و خواستم بکشم کنار چون ذهنم میگفت تو چی داری آخه ک احساس لیاقت و هم معاشرت با این آدم کنی؟ ولی بعدش گفتم نههههه، بیا بریم فایل های توحیدی رو شخم بزن، توحید عملی 5 دیوانه شم، فایل های قدم در مورد احساس لیاقت، دوره عزت نفس.

    اتفاقا گفتم نه عزیزم من این چالشو می پذیرم، خدایا من باید رشد کنم، این آدم اومده ک ب من درس بده، من باید خودم رو فارغ از پول تو حسابم، فارغ از فتح قله های موفقیت، فارغ از محله ی زندگیم، فارغ از ملیتم، تیپم، لباسم، خانواده ام و….

    باید خودم خودم رو ارزشمند بدونم، من خواسته ام تو زندگی رشده، رشد شخصیت، حالا جهان افرادی رو سر راه من قرار میده ک ازشون یاد بگیرم، الگو کنم ولی بت نععع. تحسین کنم ولی مقایسه نععع. گنده ش نکنم حتی تو ذهنِ خودم.

    توحیدی تر میشم، عزت نفسم رو قوی میکنم، من خودخواهانه دوست دارم این رابطه رو داشته باشم، چون میخوام رشد کنم، میخوام باورهای محدودم کمرنگ بشه و جاش باورهای فراوانی بزارم، بگم ببین ایناهاش شده جلو چشمته، تو فرقی با اون نداری. دیدی آدمای ثروتمند و الکی برا خودت بزرگ میکردی. دیدی؟؟ دیدی هیچی نیست.

    امروز تو پیاده روی منو خدام، خدا بهم گفت ببین من میخوام عزت نفس تو رو پایه های قوی ساخته بشه، تو باید فارغ از هر چیزی توحیدی باشی، مهم ترین رابطه ات رابطه خودت با خودته، با خداته، این ارزشمندترینه. عزت نفس من داره رو پایه های توحیدی ساخته میشه، رو عاشق خودم بودن فارغ از پولِ تو حسابم.

    جالبه ینی انقده حال میکنم با این عقاید توحیدی ک کسی رو برا خودت گنده نمیکنی، خیلی احساس قدرت درونی میکنی وقتی می بینی بنده های خدا مسخر تو ان، ب خدا میگی خدایا میخوام قدرت توحید رو بهم نشون بدی، میخوام فکت بسازی تو ذهنم، میخوام نشونم بدی همه فرمانبردار کسی ان ک عزت نفس توحیدی داره.

    انقده رها هستی ک اگر بود بود، نبود هم تو خودت برا خودت کافی هستی، میگی اصن فک میکنم نیست، من باید زندگی خودمو ادامه بدم، محتاج کسی نبودن چه حس خوبیه، محتاج چیزی حتی پول نبودن چه حس رضایت بخشیه، از درون پری، از درون احساس پر بودن میکنی، بی نیازی، وای چه کلمه ی خوبیه، بی نیازی از محبت آدماش، فقط محتاج خودشی، فقط چشم بله گوش خودشی، بعد می بینی بنده هاش همه بسیج شدن ک ب تو خیر و نعمت برسونن

    اعتبار هررر چیزی رو ب خودش برمیگردونی، هر خنده، هر بیرون رفتن، هر تفریح، هر احترام، هر نعمت، وای استاد چی بگم، چطور تشکر کنم ک بهم توحید رو یاد دادید، اگه من عزت نفس درونیم رو پیدا نکرده بودم الان داشتم چه باج هایی میدادم، سرم پیش بنده هاش خم بود، ترس داشتم برا از دست دادن بنده هاش، ناعمه کجا بود؟ خودمو اصن دوست داشتم؟ بنظرم خدا ب همین خاطر شرک رو نمی بخشه چون تو خودت رو گم میکنی، ارزش خودتو گم میکنی. تو فراموش میکنی که چه گوهر کمیابی هستی و اجازه میدی بنده هاش ب تو توهین کنن و خوردت کنن.

    دیگه نگران نیستی زیبا بنظر برسی، نگران نیسی بقیه تو رو تایید کنن، تحسین کنن، برات دست بزنن، توانایی هاتو ببینن، تشویق ات کنن، تولد تو تبریک بگن، ببرن ات بیرون، خودتو مقایسه نمیکنی، اره من تو ورزش خوب نیستم اشکال نداره بجاش من تو هنر خوبم.

    میزان ارزشمندیم رو خودم تعیین میکنم، اینکه من حالم با خودم عالیه بالاترین دستاورده برام، اینکه من ب کسی تو ذهنم قدرت نمیدم، اینکه عاشق خودمم، اینکه خدا تو قلبمه، ب کسی باج نمیدم، حتی اگه هیچی تو زندگیم نباشه ولی رو اصول خودم وای میستم، اینکه خودم رو می پذیرم با همین هیکل، با همین صورت، با همین قیافه.

    خودم از خودم راضیم تو این برهه از زندگیم، اینکه ب دنبال رشد خودمم، اینکه مغرورم بابت ارتباط های صمیمی، اینکه ارزشمند میدونم وقتم رو، زندگیم رو، ورودی هام رو. اینکه خودمم، خودِ خودم و افتخار میکنم ب خودم. اینکه کسی رو حلوا حلوا نمیکنم، حتی تو ذهنمم گنده اش نمیکنم، کی ب من اینارو یاد داد؟؟ وااای خیلی ارزشمنده این توحید، خیلی. خیلی ارزشمنده عزت نفس خیلی، خدا شکرت ک این لیاقتو داشتم ک لیاقتم رو خورد نکنم، ارزشمندیم رو له نکنم، خودم رو شاهدخت بدونم، بگم بودن با من بها داره، دوست عزیز شما هر دستاوردی داری مبارک خودت باشه، ماشین خوب داری؟ شغل خوب داری؟ ثروت داری؟ دمت گرم مبارک خودت باشه ولی برای من گنده نیستی.

    خدا کمکم کن هیچ کس تو ذهنم بزرگ تر از تو نباشه، گنده اش نکنم، هیچ کس خفن و واااو نیست، من خودم کافیم، من ارزشمندی مو تعیین میکنم، من احساس لیاقتم رو تعیین میکنم، با خودم، نه حضور کسی تو زندگیم. اینا رو میگم روزی هزار بار چون نیازه ک خیلی تکرارش کنم، چون توحید اصله، باید بگم منشا همه خوبی ها زیبایی ها ثروت ها خداست، الله عه. قدرت از آن اوست ولاغیر.کجا دنبال چی بگردم؟ بیگ پیکچررر بابا، بزرگ فک کن، گنج ها دست اونه، الماسها دست اونه، ب دست بنده هاش نگاه کنم نون خشکای زیر دست اونا رو جمع کنم؟؟؟

    خدا شکرت، خدا هیشکی بزرگ تر از تو نیست، خدا هیشکی بالاتر از تو نیست، هیشکی خفن تر از من نیست، هیشکی گنده تر از تو نیست، خدا شکرت ک یادم دادی کسی رو بت نکنم، خدا تو فقط خدای من باش، فقط تو باشی و تو باشی و تو باشی، منو بی نیازترم کن، منو وابسته تر ب خودت، و غیروابسته تر از ب هر چیزی و هرکسی. خدا مهم ترین رابطه رابطه من با توعه، خدا تو ینی من، من ینی تو، وقتی با خودمم با خودم حال میکنم احساس میکنم بهم میگی ایوللل کارت درسته، خدا فقط خودمو و خودتو عشق است. اصل اینه، بقیه حاشیه است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2928 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیز و دوستان گرامی

    خدا رو شکر می کنم که امروز منو به دیدن این فایل زیبا هدایت کرد و خیلی آگاه تر شدم و برای من خیلی تاثیر گزار بود و باز هم خداوند از طریق این فایل به من اهمیت عزت نفس رو گوشزد کرد و چقدر مژگان جان خیلی راحت به معنای واقعی و بسیار کاربردی معنای عزت نفس رو برای ما تشریح کردن و خدا رو شکر می کنم در مورد حقوق شهروندی در آمریکا خیلی آگاهی پیدا کردم و ترس از مهاجرت رو در من خیلی پایین آورد و به خودم گفتم این هم یک باور غلط بود که با این فایل آن رو شناسایی کردم

    باور خیلی خوبی که از فایل یاد گرفتم این بود که قرار نیست در همه کارها عالی باشم و هیچ مشکلی ندارم

    و توانمندی های خودم رو در اون کاری که خیلی قوی هستم را تقویت کنم و نگران هیچی نباشم

    خدایا شکرت 🌹🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    نشانه ی امشب من این بود و جالب بود

    برام که بعداز اومدن از گردش ورسیدن به خونه و انجام تمرین عملی مون ،یادم افتاد که امروز نشانه روز نزدم و وقتی نشانه م رو دیدم خیلی شگفت زده شدم از همزمانی انجام عملی تمرینات مون و این فایل …

    کامنتم درساعتی داره نوشته میشه که همه خوابن ومن پای درس ومشقم بیدارم ..

    خب بریم سراغ تمرین عملی ما

    استاد جانم

    طبق قرارمون با رسول جانم ما روزهایی که رسول شیفت نیست تقریبا در هفته چهار روز ،داریم میریم جاده چالوس و طبیعت اطراف کرج البته مسیرهای مختلف وروستاهای مختلف ، توجه وتمرکز گذاشتیم روی دیدن زیبایی های

    اطراف مون ..

    امروز با ماشین رسیدیم به یه جاده

    خوشگل وجذاب کوهستانی

    یه مقدار شلوغ بود چون روز تعطیل بود و کنار آبشار نشد ما ناهاربخوریم و ما حرکت کردیم بالاتر بریم که خلوت تره

    هیچکسی اونجا نبود و ما درکمال ارامش وزیبایی ناهارمون خوردیم و حدود

    نیم ساعت بعد یه عده با دیدن ما که اونجا نشستیم ، اومدن اون منطقه

    و جالب بود به رسول گفتم ببین به ظاهر ما تنها اینجا بودیم اما اینها تا دیدن ما اینجا نشستیم و اومدن و جالبه اونجا پرشد از ماشین و ادمها و بچه ها …

    چه صحنه هایی استاددیدیم

    طبیعتی پراز سرسبزی

    اسمانی آبی وصاف

    پرنده هایی پروزکنان ورقصان

    سگ های خوشگل

    آواز قناری های کوچولو

    لونه مورچه های حرفه ای

    مورچه های پرکار وفعال ومنظم

    خورشیدی که باتمام وجودش می تابید و

    ادمهایی شاد

    چه قدر روابط عالی

    چه قدر تمیزی ونظم

    چه قدر ماشین های عالی و منظم پارک شده

    چقدر فراوانی ونعمت

    چه تجهیزات سفر خوشگلی دیدیم

    چه قدر آدم خوشگل وخوش دل دیدیم

    بزن وبرقص به پا کردن و….

    ادمهایی که استاد جانم هرکدوم جداگانه

    کناردستشون کیسه زباله بود ..

    استاد عزیزم زباله ای رو زمین نبود دراین نقطه و من ایمان آوردم به این حرف شما که هرچی به زیبایی بیشتر توجه کنیم به جاهای زیباتر وبهتر هدایت میشیم .

    من ورسول جان وارد فاز عملی دوره ها شدیم وگوش به فرمان اجرای تمریناتی که تو

    دوره مقدس 12قدم

    فرمودین و رفتیم برای چندمین بار ،با یه خانواده که غریبه بودن و گل پسرشون

    به اسم سامیار با بچه هامون بازی میکردن تمرین اگهی تبلیغاتی انجام دادیم و تمام توجه ما بیان ویژگیهای شخصیتی مون بود

    هرچند هرکدوم مون جداگانه انجام دادیم

    و این دفعه میتونم بگم عالی بود چون دوره خودشناسی احساس لیاقت و اینکه باور کنیم از درون ارزشمندیم خیلی زیاد کمک مون کرد .

    چقدر این افراد که این تمرین باهاشون انجام دادیم خوششون اومد وکیف کردن .

    تومسیر برگشت خوشحال بودیم که پنج ساعت در دل طبیعت تونستیم تمرین عملی انجام بدیم و بارها از درون احساس ارزشمندی کنیم وقدم عملی برداریم .

    شاید به ظاهر این تمرین ساده بیاد اما از دلش نتایج بزرگی درمیاد تجربه ی ما اینو نشون داده بهمون .

    بعداز انجام دادن این تمرین ساعت هشت

    شب ما درمسیر برگشت بودیم وترافیک شدید جاده و داشتیم فایل شما را گوش میدادیم که ده دقیقه نشده بود ماشین پلیس دقیقا جلوی ماشین ما ایستاد وگفت آقا جاده یه طرفه کردیم و راحت برید و ترافیک همون جا وهمون لحظه تموم شد و ما درعرض 35دقیقه رسیدیم خونه مون.

    جالب بود رسول جان گفت که خدا این جوری راهها رو باز میکنه و آسون میشی برای آسونی ها

    خدایا شکرت هزاران بار شکرت

    استاد عزیزم اشکم دراومد گفتم خدایا من یه تمرین انجام دادم نذاشتی به ده دقیقه بکشه وجوابمو دادی که باورکنم

    من یه قدم بردارم خدایا صدها قدم به سمتم میایی ومنو در آغوش می‌کشی .ومن ایمان دارم به قدرتت.

    این نتیجه ی خوشگل وشیک ومجلسی و درظاهر کوچولوی فندقی رو حالا من نه تنها وارد دفترم کردم ونوشتم

    وارد کامنتم هم کردم تا یادم باشه از دل این نتیجه ی جذاب و دست به نقد امروزمون

    هزاران اتفاق و نتایج بزرگتر قراره از راه برسه به شرط

    دیدن و توفیق شکرگزاری بیشترمون ان شاالله.

    چقدر بزرگی خدایا چقدر مهربانی خدایا .

    استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم سپاسگزارم از وجودتون که همچنان دارید درس زندگی درمسیر توحید رو بهمون یاد میدین و الگوهای جذاب

    زندگی مون هستین .

    عاشقتونم

    خیلی دوست تون دارم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      چرااااااااااااااااااااااااااااا

      فااااااااااااااااااااااطمه

      چرااااااا اینقدر تو خوب و مهربوووووون هستی؟؟؟؟

      بابا تا به کیک میخوای اینقدر عاااااالی و فوق العااااااده باشی

      سلام:)

      فاطمه عزیزم این فایل رو امروز صبح خدا نشونم قرار داد و عنوان فایل رو دیدم گفتم دقیقاً همینه

      من یه حرکتی برای بالاتر بردن احساس لیاقتم زدم تا الان خوب بود واقعاً ، یعنی در اصل به من الهام شد

      چون من میخواستم احساس لیاقتم رو درست کنم ولی دوره احساس لیاقت رو هنوز نخریدم چون توی دوره مقدس 12قدم هستم

      چند بارم از خدا نشونه خواستم و به طور خیلی واضحی عین اون چند باری که نشونه خواستم خدا به من گفت باید تمرکزم روی دوره 12 قدم باشه تا بعد ببینم چی میشه

      بابت همین ازش خواستم حداقل به من بگه چیکار کنم روی این موردم یعنی بالا بردن احساس لیاقتم کار کنم به من گفت بشین ارزش ها و ویژگی های مثبتی که توی خودت داری رو بنویس بعد هر روز بخونشون

      منم همین کارو کردم

      واقعاً خوب بود

      ولی باز احساس میکنم باید روی این مورد بیشتر کار کنم

      در مورد ویژگی های مثبتی که از گردش اون موقع ات نوشتی خیلی با حال بود ، مثلاً نوشتی مورچه های پرکار وفعال ومنظم:)))

      یعنی دیگه اینقدر شما خوب روی این دوره های استاد کار داری میکنی که فهمیدی چه جوری با جزئیات به نکات مثبت توجه کنی

      دمت شما هم گرم

      خوشحال شدم دیدمتون ، ایشالله سری بعد توی فایل های ثروت ببینمتون :)))

      کله بچه های خوشگلتو از طرف من ببوس ، یادت باشه از طرف منااااا دارم جدی میگم:)))

      یعنی قبل از اینکه خواستی کله هاشون ببوسی اول توی دلت نیت میکنی میگی از طرف حسن قربه اله :))) این یه تیکه آخرو شوخی کردم

      شما بسیار انسان مودب باشخصیت خوش برخورد خوش اخلاق شاد واقعاً هر چقدر بگم کمه ، مراقب خوبی ها و این ویژگی خداگونه ات باش دختر نمووووونه

      حق نگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1085 روز

        سلام جانانه خودم ورسول جانم

        به حسن عزیز و متعهد

        سپاسگزارم از لطف ومهرتون رفیق جان مون

        خداروشکر هزاران بار شکر

        برای تمرین نوشتن ویژگیهای مثبت شخصیتیت و اثرگذاری مهمش که رسیدن به حال خوبه

        که ان شاالله پایدارباشه .

        نوشتن عالیه و معجزه میکنه واقعا

        یه دفتر خوشگل هم بذارید برای نتایج شیک ومجلسی تون و

        هر اتفاق کوچیک‌وبزرگ رو بنویسید

        خیلی لذت بخش تر میشه

        همین دریافت کامنت از شما وارد دفتر نتایج من شد همراه با کلی

        انرژی واحترام و احساس ارزشمندی

        خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی.

        یه پیشنهادم کنم

        فایل قدم سوم جلسه دوم

        درزمینه عزت نفس وسبک شخصی عالیه و خداروشکر دارین دوره رو ،

        اونجا استاد یه تمرین گفته در قالب سوالات مجدد انجامش بدید خیلی عالیه .

        سفارش شما هم با نیت خالص و مهربانی انجام دادم وتحویل کله ی بچه ها دادم سپاسگزارم از محبت شما

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3069 روز

    مژگان جون خیلی حرفات رو دو داشتم و چقد اساسی ترین بخش قضیه رو اجرا کردی ک حالا مغزت و قلبت انقد درجا و روی هوا باورا و راه هایی ک لازم داری رو از فایلا و هرچیزی بسرعت نشونت میده.

    ی نکته خیلی اساسی هست ک اگر اون نباشه تمام کارایی ک انجام میدیم ب نتیجه نمیرسه.اونم جهت داشتن هست.اونم نشتی ندادن هست.اونم متمرکز بودن فقط و فقط روی سبک قلبی خودت در همین امروز هستش.

    وقتی از سر صبح همش توجهت بره ب اعضای خانواده و کاراشون،بجای اینکه اولین چیزی ک توجهت بهش بره این باشه ک توی قلبم چ خواسته ای هست،توجهت بره روی اینکه چ کسی چ استوری ای گذاشته حتی استاد،بجای توجه ب اینکه امروز تکی قلبت داره گفته میشه بابته شغلت استوری بزاری یا نزاری و اگر اره بابتع چی باشه……و در تایمی ک وقت اضافی اوردی بری اوکی ب بقیه هم توجه کنی….یا وقتی توجهت شدیدا روی قلب و خواسته های قلبیته و همیت قلبت ب تو میگه ب فلانی توجه کن،مثل زمانی ک خواسته قلبت اینه برای مشکلت راه حل بخوای و همون قلبت میگه ب عباسمنش توجه کن حالا…‌‌‌…..خیلیا حتی از روی اینکه نمیخوان ب قلبشون توجه کنن هر روز الکی ویسای استاد رو گوش میدن

    اوکی این خیلی بهتر از چرت و پرت گوش دادنه حداقل،ولی اینجوری ام میشی عالم بی عمل….چون عملت فقط وقتی ک بخوای ب قلب خودت و ب برنامه های روح خودت برسی میزنه بالا واقعا

    حالا اگر اینجوری هستی بدون احتمالا نمیدونی هدفت یا جهتت چی باشه و این علتش ی چیزه،اینکه فک میکنی جهت داشتن یعنی ی چیز ظاهری رو تعیین کردن

    ولی قلب امیال حسی ایجاد میکنه مثل تمایل ب حس عزت و احترام داشتن بگیر تا احساسه تمایل ب تجربه ی عرضه کردن یک چیزی از خود ب جهان بخاطر لذتی ک میده……در نتیجه زوم میشی روی این حس از سر صبح،و همون قلب میگه برو این کارو کن اون کارو کن و از بیرون نمودش این شکلیه ک تو فهمیدی هدفت فلان شغله!!!!

    نه

    تو خودتم الزاما نمیدونستی

    اگرم میدونستی قضیه این بوده ک حس کردی فلان شغل چقد خوب اون حسی ک میخوای عرضه کنی رو بهت میده پس گفتی میخوام برم دنبال این شغل…..

    اگر قبل هر بخش از قانون جهان،فقط اینو ردیف کنید در قدم اول،باقی قدم ها تازه سر جاش میافته…..

    برای مثال خوندنه کتاب سبک زندگی خودت را داشته باش از استاد

    یا هرچیزی و هرکاری ک شما رو ب سمت قلبتون ببره اول.بجای اینکه هر روز توجهتون برای تعیین هدف جلب اطرافیان و محیط زندگی و حتی حیوون خونگیتون بشه و اهداف اصلیتون بمونه

    دقیقا تشخیص اصل از فرع

    چقد برکت وقت میاد و چقدر اینجوری در طول پیگیری اهداف شخصی،چیزای متنوع یاد میگیرید و میشید ی ادمی ک ی عالمه اطلاعات از همه جنبه ها داره…..ملیون ها برابر بیشتر از خوندن کتابای مختلف از روی بیکاری….چون ب ی عالمه تجربه هدایت میشی…..

    خیلیا خیلیاااااااااا از بچگی اصن عادتشون نیس ک دنبال سبک شخصی خودشون باشن

    من خودم دقیقا از زمانی ک دنیای چت وارد زندگیم شد توجهم عوض شد

    و وقتی اینک فهمیده بودم کم کم شروع کردم ب حذف کردن خیلی از چیزا و استفاده از چت و دنیای شبکه اجتماعی در مسیر اهداف خودم

    فک کردین اصلی ترین ضربه ی شبکه مجازی چیه؟ نه ب این معنی ک نیت سازنده منفیه باشه ها،نه.

    آسیبش برای کسانی ک شرایط استفاده ازش ر نمیدونن از جمله مردم ایران….

    وقتی هدف نداری و عادتم نکردی نه خودت نه خانواده ات ک دنبال سبک شخصی باشید،حالا ی ابزاری ام بهتون داده میشه ک صد برابر زندگی حضوری خودتون میتونید ادما و اتفاقا رو ببینید و توجهتون دیگه ۲۴ ساعته در جاهای دیگه اس!

    حالا اگر ادمی بوده باشین ک دوران زیادی توی بچگی سبک شخصی داشتین،توی بزرگسالی همش متوجه میشین ک چرا من زندگیم ی جوری شده،چرا ی چیزی ی جوریه ک حتی نمیدونم چیه اون! میفهمید ی چیزی عوض شده،کم کم حس میکنید نمیدونید چیکار کنید صب تا شب و کم کم هدایت میشین ب چیزایی ک یادتون بیارن قبلا اگر اینجوری نبودین علتش سبک شخصی داشتن بوده ،پس : برم اینبار اگاهانه ببینم سبک شخصی داشتن یعنی چی،از گذشته ام ب عنوان سند واسه اینکه اگر سبک شخصی داشته باشم ناخوداگاه ب سمت استفاده از قانون توکل و پشتکار و تمرکز میرم و ……

    وقتی توی هرلحظه توجهت ب سبک شخصیت نباشه اون موقع است ک برات جلب توجه میکنه اعضای خانواده ات چقد منفی ان چقد اخبار گوش میدن چرا استاد لخته چرا خانمای کنار دریا اونجوری لباس پوشیدن چرا مایک نیس چرا همسایه اینو ب زنش گفت و چرا تی وی انقد چرت پخش میکنه و…….

    من یادمه چ در قدیم چ این سالا،هر وقت سبک شخصی داشتم اصن هیچی ب چشمم نمیومد ب عنوان اذیت شدن….فقط مغزم دنبال این بود توی هر حالتی چیزیو ک حتی ی ذره بدردم میخوره واسه حسایی ک توی قلبم دنبالشم ،رو بدست بیارم و برم خواسته بعدیم…..جالب اینه چقدم از نظر همه توی اون دوران مهربون میشم و شادم و با حوصله ام و اکتیوم و برعکس هروقت اینجوری نیستم چقد بی حوصله و غیبت کن و منفی و همش زندگی مشکل داره و غیره میشم….

    این همون خشت اول هست ک کج بزاریم تا ثریا کج میره حتی اگر سفت و سخت قانون رو بخوای اجرا کنی…..

    مژگان جون خیلی خوب توی فاز سبک شخصی هستن واسه همین خیلی زود میگیرن باورای صحیحی ک بجای باورای غلطشون باید داشته باشن

    ولی کسی ک سبک شخصی نداره اصن درست و حسابی ام نمیدونه چ باورای غلطی داره

    هر زمان طول روز حواستون ب چیزی پرت میشه و عصبی و منفی میشید،سریع بگید بزا ببینم اگر توجهم ب درون باشه الان قلبم میگه توی این تایم از روز باید مشغول چ کاری باشم ک چون مشغولش نیستم،ذهن بیکارم رفته سراغ کمبوداش و چیزایی ک با گیر دادن بهشون و زوم شدن روشون حس برتری و جبران کمبوداش از راه مزخرف،میکنه.

    اونوقت دیگه هرچی سر راهت باشه باورای غلط خودته ک مثل مژگان جون بسرعت باور صحیح جایگزینش رو ملاقات خواهی کرد و میتونی اصلاحش کنی و پیش بری….

    من بچه بودم هیچی از قانون نمیدونستم ولی چون سبک شخصی داشتم دقیقا براحتی باورای صحیح بجای باورای غلط سر راهم میومدن و منم بی اختیار قبولشون میکردم و کارم راه میافتاد و اصن دلیلی ک علاقه مند شدم ب جذب این بود ک حس میکردم چقد کارایی ک میکنم رو اینجا توی کتاب جذب واضح نوشته و میخوندمش ک بفهمم نکته مثبتم چیه

    🌟اصن هدف از بودن توی دنیا و وجود قانون اینه ک همه ب هرچیزی ک میخوان توی قلبشون برسن و همه حسایی ک بخاطرش وارد دنیا شدن رو تجربه کنن.نیومدن ک هی تحمل کنن هی منتظر بمونن هی حرف بشنون و…..اگر! دنبال قلبشون باشن البته! قلبی ک کل تمایل ب ورود ب جهان مادی ازش نشات میگیره.

    حتی اگر بخواییم توجهمون رو ب هزارتا چیز بدیم و سبک شخصی نداشنه باشیم هم باز قانون وجود داره ک اگر جهنم دوس داریم جهنم رو هم تجربه کنیم (اوج احترامه خدای درون ب ما ک ازادی رو تا این حد داده ک انتخاب کنیم جهنمو هر روز میخواییم تجربه کنیم یا بهشت رو)

    ما ب هر دوگروه کمک میکنیم.

    منتها اکثریت حتی وقتی میخوان هدف شخصی خودشون رو پیش بگیرن بجای درکه اینکه احساس قلبی و درونیشون رو پیگیری کنن،دنبال اهداف ظاهری هستن ک اون خونه اون شغل اون مقدار پول اون ادم خاص……اینا فقط نمود خواسته های ماست….میشه تمام اونارو داشت ولی هنوز توی قلب جای خالی حسی ک دنبالش بودیم بدست نیومده باشه

    اما وقتی دنبال حس قلبت هستی در هر زمینه،اتفاقا نمودهایی ک میخواستی هم اکثرا باهاش میاد…

    بهمین دلیل حال خوب اتفاقای خوب میاره نه اتفاقای خوب حال خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      پریا گفته:
      مدت عضویت: 3069 روز

      وقتی سبک شخصی نداری اصلا کنترل ورودی داشتن برات فقط در حد ی دانسته باقی میمونه چون حتی تشخیص نمیدی چ چیزایی برات سم هستن و چ چیزایی عالی هستن و اتفاقا باید خودتو در معرضشون قرار بدی.

      واسه همینه ک وقتی فقط آجر اول رو درست بچینی یعنی سبک شخصی رو داشته باشی،و اگر نداری،بری اول سراغ اینکه چی باعث شده نداشته باشی و کم کم از زیر خاک بیاریش بیرون،موارد بعدی رو ک شامل کنترل ورودی ها و تمرکز بر زیبایی ها و غیره هست رو اتوماتیک میلت میکشه اصن انجام بدی! اصن روحت تورو سوق میده ک توی مسیر اون کارارو بکنی و اونوقت دیدن فایلای اموزشی استاد و دیدن زندگیشون فقط باعث میشه توی محیطی قرار بگیری ک هر روز تشویقت میکنه توی سبک شخصی خودت بمونی و ادامه بدی و محیطی داشته باشی ک ادمای سبک شخصی دار دور و بر ذهنت باشن.

      همینه ادمای موفق دنیا همشون ی اصول رو رعایت میکنن اکثرا،حتی وقتی هیچی از قانون جذب نمیدونن….چون اصولا وقتی با قلبت و سبک شخصیت بری،و حواست باشه هر روز صبح و هرلحظه از روز انتخاب کنی با سبک شخصیت زندگی کنی یا با توجهت ب هرچیزی غیر از سبک شخصیت،ناخوداگاه کشیده میشی ب سمت رعایت قانونی ک شاید تا اخر عمرت حتی اسمشم نشنوی قانون جذب بوده

      اینکه بگی استاد رفته امریکا منم میخوام برم بدونه اینکه ببینی عایا سبک شخصیته یا چون داری میبینی الگوی تو رفته امریکا توام توجهت داره جلب میشه،میخواییش؟

      ما هم وقتی سبک شخصی داریم هم وقتی نداریم،برامون تضاد پیش میاد و میتونیم هدف گذاری کنیم .

      میتونه هدفمون تلافی کردن باشه و مثل استاد شدن دقیقا یا میتونه هدفمون کاملا سبک شخصی باشه حالا بزنه ی شباهتایی هم با الگومون توش باشه.

      من دیدم کسایی رو ک اصن سبک شخصی ندارن و استاد هرکاری میکنه میکنن،خب این تهش ممکنه جالب نباشه چون مثل همون مثال استاد توی لایو هست ک فلانی چون بستنی فروشی زده و موفق شده پس منم میرم بستنی فروشی برنم،میرم فلان کشور میرم فلان رابطه…..نه وسط راه انگیزه ی گذر از مسائل رو خواهد داشت نه در مقصد احساس رضایت خواهد کرد چون سبک شخصیش هنوز آکبند مونده……از دیدن زندگی استاد استفاده کن توی سبک شخصب خودت.مثلا قراره مهاجرت درونی و تغییر شخصیت کنی،استفاده کن از کارای استاد توی مهاجرت محل زندگی حتی! سبک شخصیت میگه مهاجرت شهری کن،استفاده کن….نکات رو استفاده کن نه ظاهر ها رو

      امیدوارم ادما درک کنن ک وقتی مشکلی دارن ،و از شدت کلافگی میرن سراغ مخدر مصرف کردن حتی اگه پرخوری باشه اون مخدر،یا چرخیدن توی نت یا پاساژ گردی،چقدر دور معتاد میشن ب اینکه بجای انجام قانون همش خودشون رو بزنن ب کوچه علی چپ و اشغال زیر فرش قایم کردن……درحالیکه اگر عادت کنن بگن اوکی توی سبک شخصیم این مساله هست و از اونجایی ک طبق قانون برای هر مساله ای راهی هست ،پس با قانون زوم میشم روی سبک شخصیم و دیدن نکات مثبت و میمونم پای شفاف کردن حسم ک اگر مساله حل شه چ حسی بم دست میده و حالا از روی ایمانم ب حل شدن میرم مهمونی میرم خرید میرم پارک میرم ی چیز خوشمزه مبخورم….و چقدر این دوتا حالت متفاوتن و یکی فرار کردن و بعدش درجا زدنه و یکی حل کردن ب روش اصولی نه زور زدن و پیشرفت کردنه

      اما اره اگر سبک شخصیت و سلایق شخصیت خیلی شبیه استاد و سایر الگوهای زندگیته و اصن اگر الگوی زندگیت شدن بخاطر شباهت سبک شخصیت بوده،این خیلی ام عالیه.انگار پیشاپیش داری اینده خودتو میبینی و چی از این بهتر اصن! چ نعمت بزرگی نصیبت شده اتفاقا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        پریا گفته:
        مدت عضویت: 3069 روز

        ی فایل عالی ای استاد داشتن ب اسم هدف گذاری با قانون تکامل،و خیلی جالبه ک اگر سبک شخصی نداشته باشیم اصلا هدفامون تکاملی توشون نیس ،چون هربار توجهمون ک اصن ب خودمون نیس ب چیزایی جلب میشه ک ربطی بهم ندارن و تهش ب جایی نمیرسه تمرکز روشون جز ی مشت تجربه بی سر و ته….ولی وقتی سبک شخصی باشه اهدافمون،تکاملی ک پیش میاد باعث میشه از یک کار کوچیک و رابطه کوچیک و سلامتی اولیه تبدیل بشه ب یک کار عظیم و مفصل و حرفه ای و یک رابطه هر روز عالی تر از دیروز و یک سلامتی ای ک همراهش پرانرژی بودن و هزاران اتفاق عالی دیگه هست تبدیل بشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          سعید اصغرزاده گفته:
          مدت عضویت: 2286 روز

          سلام به هم خانواده ایی های عزیز خصوصا پریا نازنین

          من از خوندن کامنت های شما چقدر لذت میبرم و درک بالاتونو تحسین می کنم

          اخیرا روی این چندتا فایلی که روی سایت اومده و کامنت گذاشتین من خیلی چیزا از کامنت هاتون یاد گرفتم ازتون تشکر میکنم دقیقا نکاتی رو از فایل ها بیرون میکشین که کمتر دیده میشه و در کامنت های دیگه کم بهشون اشاره میشه

          در این مورد، سبک شخصی چقدر خوب به تکامل و یافتن علایقمون مخصوصا ارضا شدن حس قلبی ارتباط دادین

          بقول استاد اصول هرکسی رو خودش باید تعیین کنه و این اصول ما هستند که سبک شخصی مارو می سازند بقول خودتون اگر این خشت اول، این اصول، این سبک شخصی درست پی ریزی بشه عملا هر روزتون پیشرفت و پیشرفت و پیشرفت خواهد بود نه از روی اجبار بلکه با حس خوب البته که اولش جهاد اکبرو میخواد و این دقیقا زندگی استاد هست ایشون از همون اول تخطی نکردن از اصولشون رو اصل دونستن و اصولی که انتخاب کرده بودند چیزی جز قانون نبود و نیست.

          همه ی این موضوعات به درک درست و عمل به قانون برمی گرده ولی چیزی که شما بولدش کردین و برای منم جالب بود این بود که پیدا کردن اون حس واقعی قلبی که بقول خودتون بخاطرش به این دنیا اومدیم طبق اصول یا سبک شخصی، راحتر و سریعتر تکاملمونو طی می کنیم

          چون وقتی سبک شخصی نداشته باشی (تعهد به اجرای قانون طبق حس واقعی قلبت) اینجوری هی عمل میکنی نتایج دلخواهتو نمیگیری و باز برمی گردی و این باعث میشه بقول خانم شایسته خواسته هاتو فراموش کنی یا در استانه فراموش کردنشون باشی و هربار بری سمت یک موضوع دیگه ایی

          چون طبیعتا انسان فقط نمی تونه به یک چیزی علاقه مند باشه قطعا چنتا موضوع چنتا علاقه در قلب همه هست که میخوان همه ی اون علایق رو یا حداقل بخشیشو تجربه کنند

          مثلا من یادم میاد استاد در یکی از فایل ها میگفتن علاوه بر علاقشون به سخنرانی به ورزش موسیقی برنامه نویسی و … هم علاقه دارند من دقیقا یادم نیست چیا رو گفتن ولی فک کنم ۱۱ مورد رو ایشون گفتند که اگر به اینکار مشغول نبودند حتما در یکی از اون زمینه ها (طبق قانون) فعالیت می کردند

          و در این قسمت فرق استاد با بقیه و حتی خود من اینکه ایشون علاقشونو با سبک شخصی و اصول درست پیدا کردند و با عشق و علاقه مستمر ادامه دادند

          اینجاست که این سوال پیش میاد چرا اغلب افراد وقتی نتایجی میگیرند متوقف می شن و عقبگرد می کنند؟ اینجاست که فرق افراد موفق با موفق ترین ها مشخص میشه

          در قسمت ۱۶۸ سریال زندگی در بهشت بود که استاد و خانم شایسته وسایل آر وی رو خالی کرده بودند که بفروشند وقتی استاد گفتن دیگه سیرم و میخوام ماشین ها خونه ها و … رو بفروشم با خودم گفتم خب اینجوری که استاد کلا انگیزشو از دست میده و مثال مایکل فیلپس یادم افتاد (فایل درسهایی که از المپیک ریو آموختم) … بعد الان درک میکنم نه استاد بدرستی و دقیقا میدونه چرا الان در این جهان هست رسالت توحیدی من فکر نکنم اخری براش باشه و این اون چیزیه که هر روز محکم تر استاد رو به دنبال خودش میکشونه و خوشا به سعادت استاد بخاطر این رسالتش و این حد از درکش از جهان و قوانینش

          خیلیا هدفشون اینکه به فلان ماشین و فلان مقدار عدد مالی برسم و وقتی میرسند تمام میشه یا فلان رابطه عاطفی میرسند ولی چند درصد از اینایی که به اون مرحله می رسند میتونند در عالی ترین و عالی ترین شرایط ممکن مثل استاد بازم به دنبال بهبود باشند استاد نمی دونم کامنت منو میخونید یا نه و نمی خوام حس کمال گرایی بدم اما باید اعتراف کنم مغزم سوت میکشه وقتی به این چیزا فکر میکنم و چقدر چقدر تحسین برانگیزه شما بی نظیرید

          یا حتی همین مایکل فیلپس با اینکه یکی از غیرممکن ترین کارهای تاریخ جهان رو انجام داده که حتی تا ابد ممکنه رکوردش زده نشه ولی مایکل تونست به نهایت هدف و خواسته قلبیش برسه و ورق برگشت و نتونست اون گشنگی رو حفظ کنه بقول انیشتین اگر اشتباه نکنم

          یه ایده دیگه ایی هم که هست اینکه استاد هیچوقت بخودشون اجازه نمی دند استانداردهاشون بیاد پایین چرا؟ چون باز درگیر مسائل گذشته میشن و اون هدف اصلی که زندگی و عشق و نفس استاد رو یکی کرده هم افت میکنه و کمرنگ تر میشه

          منم دنبال این نوع هدف و رسالتم که کل زندگی منو یکی کنه کارو تفریح و عشق و لذت و ارامشو البته خدارشکر زیاد دور نیستم و یچیزایی رو حس می کنم

          استاد بارها گفته اند که شما به چیزی که علاقه دارید برید سمتش روی خودتون کار کنید اروم اروم هدایت میشید به اون علاقه قلبیتون

          ولی استاد من از شما یه سوالی دارم شما از همون اول مسیر هدف و علاقه ایی رو انتخاب کردید که با گذشت سالها هنوزم همون هدف همون رسالت اولین اولویت شماست و دقیقا چیزیه که با تمام وجود می خواید سوال من اینکه اگر هدف شما چیزی جز ترویج یکتا پرستی می بود مثل اولیت های پایینتر تون بازم خودتون رو میتونستید اینقدر متعهد به این مسیر کنید و تا اینجا پیش بیایید؟ چطوری؟

          و اینکه اگر به چیزی که حس میکنیم علاقه داریم بریم بطرفش حرکت کنیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم و بعد از رسیدن بهش ببینیم که واقعا اون چیزی نبوده که میخواییم تا جایی که من یادمه چنین تجربه ایی در مسیر ترویج توحیدی نداشتید شما

          حتی زمانی که از لحاظ مالی در تنگنا بودید و میخواستید ترشی و خیارشور … تولید کنید باز هدف شما یکی بود و میخواستید با پول اینا به سخنرانی و ترویج توحید بپردازید در واقع این ایده هم بخاطر باورهای نادرست ثروت بوجود اومده بود در اصل ضربه ایی به رسالتتون وارد نکرد …

          واقعا ممنونم از شما خواهر عزیزم پریا که این همه نکات ارزنده ایی رو نوشتی و باعث شدی منم اینقدر عمیقا بفکر فرو برم امیدوارم هرچه سریع تر هدایت بشم به جوابم و بتونم ازش درس یادبگیرم

          خداروشکر میکنم که منم عضوی از این سایت بی نظیر هستم و میتونم از مطالبش استفاده کنم و سپاس گذارم از شما استاد بقول اقای عطار روشن استاد مرجع واقعا استاد مرجع فقط و فقط خودتونید :))

          عاشقتونم

          براتون بهترینا رو ارزومندم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
          • -
            پریا گفته:
            مدت عضویت: 3069 روز

            سلام .خوشحالم بدردتون خورده کامنتم.یک راهنمایی سریع و کوتاه خواستم بکنم شمارو ک توی یکی از کامنتای این چند روزم تاکید کردمش فک کنم توی لایو بود.

            اونم اینکه شما نمیتونی هرگز از روی ظواهر پیدا کنی چ سبک زندگی ماله شماس…..مثلا اگر استاد همینجوری میومدن سمت اموزش موفقیت،تشخیص نمیدادن زیاد ک این کاریه ک میخوان یا زیاد میلشون نمیکشید مسلط بشن روش اگر میگفتن بریم این کارو ببینیم چطوریه….

            دقت هم اگر کرده باشین میگن ” من میخواستم فلان شرایط شغلی رو داشته باشم،و دیدم این شغل دقیقا همون شرایط رو داره و وقتی دیدم ازادی زمانی و مکانی هم میخوام (فارغ از اینگه ظاهر شغلم چیه) ،گفتم خب حالا میام این چیزی ک ویژگی های شغل منو داره رو ب انلاین میکشونمش……

            حالا این یعنی چی،یعنی شما توی کاغذ بنویس میل درونیت میکشه ب عنوان ی مشغولیت هر روزه،ی کار یدی انجام بدی؟ تحلیلی؟ تزئینی؟ سیستمی؟ چی؟ بعد ببین در حال حاضر چیزی هست ک اون ویژگی هارو داشته باشه و بری هر روز یکمی انجامش بدی؟ حتی اگر فقط توی خونه واسه دل خودت باشه

            اونوقت مشخص تر میشه چی میخوای ،چی میخوای از نظر ویژگی نه اسم شغل‌….خیلی از شغلا رو اصن تو قراره بسازی بجای تکراره شغلای قبلی…مث استاد ک فقط دنبال انجامه ویژگی هایی ک توی دلش میخواد بود،درنتیجه ظاهرش شد سایت و این چیزا

            مثلا ایشون توی املاک هم خیلی علاقه داشتن،ولی خب قطعا با ظاهر شغل کاری نداشتن،دیدن ی چیزایی میخوان،املاک خیلی بهش شبیه هست…..دیدن ازادی زمانی مکانی میخوان،انلاین خیلی شبیهش هست…..

            و وقتی خودتون رو مشغول چیزی کردین ک ویژگی شما رو داره ،لازمم نیس کامد سر دربیارین…شاید فقط تشخیص بدین میخوایین با سیستم کار کنید….هر روز بشینید پای سیستم….و اینجوری خودتون رو توی اون حال و هوا قزار بدین….وقتی توی اون حال و هوا باشید یا چیزی سر راهتون میاد یا ی فکری ب سرتون میزنه ب شرطی ک کمین نکنید….رها باشید و فقط لذت ببرید از اینکه ی بخشی از روز مشغول عملی هستین ک ویژگیشو دوس دارید

            دقیقا مثل کلاس ورزش بردن بچه ها….هیچوقت ب بچه نمیگن چ کلاسی دوس داری! میبرنش انواع کلاس ورزش تا ببینن بچه با کدوم حرکات حال میکنه

            کششی

            تهاجمی

            پرشی

            و…

            بعد ک مشخص میشه،اسمش میشه میره کلاس بسکتبال و غیره….

            این اشتباه خیلیاس توی انتخاب شغل و شریک زندگی و سلامتی و….

            اینطوری برای من سواله اصن بابته چی دقیقا شخص شکرگزاری میکنه؟ چطوری قلبی شکر میکنه وقتی اصن از ابتدا قلبی نرفته سمتش و قلبی رفتن سمت چیزی نیازمنده اینه ک توی قلب ی ویژگی ای یا صدتا ویژگی رو میلت کشیده باشه ک توی اون گزینه هست…..

            و اگرم جزو کسایی باشید ک بشدت اسم یسری مشاغل براتون مهمه،ک ب چی معروف میشید و نمیتونید ذهنتون رو مهار کنید….یکاری کنید،بنویسید مگه اون شغل چ ویژگی هایی داره،ویژگی های مورد علاقه قلب خودتون رو هم بنویسید،ببینید اصن اون شغل خاص اونارو داره؟؟؟ خیلی کمک میکنه ذهنتون ازش رها شه….اونم وقتی ک بدونید اگر ویژگی هاشو نداره پس قطعا زیاد میلتون نخواهد کشید ک تا سالها براش وقت بزارید و ب جای خاصی نمیرسید توش چون بمحض ارضا شدن ذهنتون از اون برچسب شغلی،شل میشید توش……

            اینو بابته روابط و مسائل جسمی هم میشه انجام داد….

            در واقع زندگی واقعی اسم نداره بخشای مختلفش،بعدا ک ب پشت سر نگاه میکنی میتونی اسم بزاری یا کسی ک از بیرون نگاه میکنه اسم میزاره ک فلانی ب فلان شغل علاقه منده در حالیکه از درون شخص فقط دنبال یسری ویژگی هاس و میخواد هر روز مشغول باشه با اون ویژگی ها و مثلا اسمش میشه یارو شغلش تولید محتواس! بچه های جذبی ام فک میکنن یارو از اول رفته دنبال تولید محتوا درحالیکه شخص فقط عاشق نوشتن بوده و مسلط شدن روی نوشته و این چیزا ک کم کم مواجه شده با نیاز یسری ادما ب این علاقه اش و دیده ب این کار میگن تولید محتوا و استخدامم داره اتفاقا و همینجوری جلو میره و چون عاشق اون ویژگی کاریه،کم کم خلاقیتش میزنه بالا و کم کم دلش میخواد ازادی مکانی مالی ام داشته باشه و میگه بر اساس تجربیات این سالام بیام واسه خودم تولید محتوا کنم و…..از بیرون چقد متفاوت دیده میشه نسبت ب چیزی ک شخص از درون انجام میداده…….

            حتی فلوریدا زندگی کردن استادم همین ترتیب رو داره،ایشون نشستن نوشتن چ شرایط مکانی ای میخوان،هواش فلان باشه ،پوشش گیاهیش بهمان باشه،ادماش اینجوری باشن،اول هدایت شد امریکا اونم توی مسیر ،درحالیکه رفته بودن اروپا! اونم بر اساس خوابی ک خانم شایسته دیده بود ! در این حد جاری و رها بودن از اسم ها و کشورها! بعدش هم یکی از شاگرداشون انقد اصرار کرده بیا فلوریدا گفته لابد ویژگی هایی ک میخوام توی فلوریداس دیگه بزا ی سر بزنم و دیده بعله خودشه همه ویژگی ها رو داره ولی یکی ک جدید میشناسه ایشونو ممکنه فک کنه از بدو تولد استاد خواسته قلبیش امریکا رفتن و فلوریدا رفتن بوده! خب معلومه شخص روانی میشه از اینکه تشخیص نمیده چ شغلی و ج مکانی و چ ادمیو میخواد توی زندگی!

            این انقد قضیه مهمیه ک من دیدم خیلیا قانون رو فوت اب شدن ولی بابت همین موضوع نمیتونن هیچی بخوان و افسرده شدن یا درجا میزنن یا هی خودشون رو تحت فشار میزارن و خب عزت نفس میاد پایین خیلی اینجوری چون فک میکنی فقط تو نمیدونی چی بخوایی ……بجای اینکه ظاهر شغلای مختلفو امتحان کنید،بشینید حتی شده ی ویژگی باب طبع رو پیدا کنید،بعد بابته همون ی ویژگی ببینید از نظر عقل خودتون چ شغلایی اونو دارن….برید در موردشون بخونید،اینجوری چنتا ویژگی جدید هم تشخیص میدین توی قلبتون و همنیجوری تکاملی یهو میبینی عه چقد شفاف شدی با خودت و حالا یا شغله جلو چشمته یا هدایت میشی یا خودش میاد سمتت ک مهم نیس چطوری.

            کلا جهان سالید نیس،جهان موازی همینه یعنی الان استاد توی ی ورژن میتونه با خانم شایسته حسابی بد باشه رابطه اش،نه اینکه فقط یا با خانم شایسته باشه یا نباشه و اگر باشه الزاما حتما باهم خوبن…نه….تا وقتی دوتاشونم اگاهن از ویژگی هایی ک توی قلبشون از شریک زندگی میخوان،و شاکرن ب معنی توجه هر روزه ب ویژگی دلخواهشون،پس اون ارتعاشو ساتع میکنن و تا وقتی ک ارتعاششون شبیه هم هست باهمن و سر راه هم قرارشون میده جهان حتی نیاز نیس پیدا کنن همو

            شغل و همه چی اینجوریه

            شما تا وقتی متوجه شدی مثلا ویژگی هایی ک میخوای توی شغل نقشه کشیه،ولی احساس پول دراوردن ازش رو فعلا توی قلبت حسشو نداری،هدایت میشی ب جهانی ک توش نقشه کشی باشه ولی بدون پول….زمانی ک ویژگی جدیدی تحت عنوان عرضه کردن نقشه ها و دریافت پول بابتش ب قلبت بیاد و خواسته ات بشه،وارد جهان موازی ای میشی ک همون شغل منتها اینبار با پول رو تجربه کنی

            بهمین دلیله ک هر روز ادم میلش میکشه عالی رو عالی تر کنه…..

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
            • -
              معصومه صادقى گفته:
              مدت عضویت: 1717 روز

              سلام عزیزم

              به مدت بود خیلی دنبال پیدا کردن شغل واقعیم اونی که از ته دلم قلبم رو ارضا کنه

              اون رابطه ای که از ته وجودم دوست دارم

              اون مکانی که دوست دارم واقعا

              بودم

              چون هر دفعه از خودم میپرسیدم خب الان چی دوست داری واقعا که از ته دلت دوسش داشته باشی نه حس زودگذر همون حسی که هیچ وقت خاموش نمیشه

              همون علاقه ای که باعث‌میشه فرعیات و حواشی اصلا به چشمت میاد و راحت ازشون بگذری چیه ؟؟؟

              به کامنت شما هدایت شدم

              و دارم الان عمیقا تو وجود خودم می گردم

              نیاز داره به آرامش و هماهنگی با خودم که ببینم اون ته وجودم دنبال چی هست ؟

              چی هست که تحت هر شرایطی باعث میشه هیچی به چشش نیاد و‌اون کار رو انجام بده

              عشق واقعی قلبم رو پیدا کنم

              ممنونم از نکات عالی که کامنت کردی دوست عزیزم 🌹🌹

              واقعا تحسینت میکنم که اینطوری به درون خودت سفر کردی که این ها رو متوجه شدی ❤️

              تصمیم گرفتم بنویسم و این سوال رو از خودم بپرسم چندین بار که واقعا واقعا چی می خوای چی دوست داری

              چی رو دوست داری تجربه کنی ؟

              خیلی عالی گفتی که 👈👈👈 تا وقتی دوتاشونم اگاهن از ویژگی هایی ک توی قلبشون از شریک زندگی میخوان،و شاکرن ب معنی توجه هر روزه ب ویژگی دلخواهشون،پس اون ارتعاشو ساتع میکنن

              واقعا شاکر بودن یعنی از اون چیزی که قلبت می خواد هر لحظه و هر لحظه ناخودآگاه فرکانس لذت و شکرگذاریتو ساطع می کنی

              انگار ناخودآگاه بهش توجه میکنی و تمرکز میکنی روش

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            پریا گفته:
            مدت عضویت: 3069 روز

            ی دختری هست توی شهر ما،متولد ۷۶ هستن ایشون،من از شروع تازه کارشون مشتریشون بودم،کار اپیلاسیون رو شروع کرده بودن،یمدت بعد رفتن با خفن ترین ارایشگاه شهرمون ک اصن میری اونجا از عظمت سالن میخکوب میشی،و ی سالن چندین طبقه اس نه یه طبقه….بعدش رفتن برای خودشون الان سالن زدن با بی نهایت مشتری و حتی مشتری هایی ک توی اون ارایشگاه خفن میومدن اشنا شدن و الان توی شهرمون ترکونده این دختر

            در حالیکه ما ی عالمه خانم سن بالا تر و سابقه کاری داریم توی شهر ک ب گرد پای این دختر نمیرسن

            علت؟ فقط دنبال ویژگی مورد علاقه اش رفت و اونو توی اپیلاسیون پیدا کرد! شما ببین خواسته قلبی چ میکنه ک ی ارایشگاه خفن میاد اجازه میده ی دختر کم سن باهاش توی بخش اپیلاسیون همکاری کنه ! و مطمئنه ارایشگاهش خدشه دار نمیشه

            این دختر توی این حین ازدواجم کرد

            باهاش هربار صحبت میکردم میدیدم چقد عزت نفس داره،عدم وابستگی ب خانواده داره،و اصن اسم هیچی براش مهم نیس و فقط هدفش لذت بردنه و تجربه ی چیزایی ک توی قلبش میخواد حالا اسمش میخواد اپیلاسیون باشه یا مهندسی……

            عین موشک داره میره جلو….پس چرا اونایی ک از اول سالن داشتن و صدتام دوره و مدرک اپیلاسیون دارن توی همون سطحی ک بودن موندن و این اومد مشتری همه اونارو هم ماله خودش کرد؟؟؟؟

            ی دختر با این سن کم….انقدرم مشغول لذت بردنه ک حتی ی ارایش هم نمیکنه….میگه ولش کن بابا حال میکنم با لحظه هام بدون ارایشم……تازه دانشگاهم میره ! ماشین خرید حتی خودش بسرعت از درامد خودش توی این گرونیای ایران! رشد تصاعدی دقیقا….صب تا شبم توی استوریش شرایط میزاره ک فقط این ساعت تا اون ساعت بیایید و این حرفا،انقد عزت نفس داره و انقد ازادی تونسته برای خودش خلق کنه ک مشتری حاضره ی هفته دیرتر بره ولی فقط پیش ایشون بره….کیفیت کارش اصن قابل مقایسه نیس با هیچ جایی با هیچ جا…..درحالیکه اصن اون اوایل همین کیفیت رو ک ارائه میداد،محیط کار دلنشینی نداشت ی جایی بود شبیه داخل دسشویی جن دارها😂❤ الان سالنش چقد خوشگله….فقط توجهش ب اصل بود و بعد ک پولش ترکوند حواشی و فرعیات رو هم اوکی کرد.

            من هم بابته تعریفی ک ازش توی گوگل کرده بودن رفته بودم سراغش !

            اگر ادمای اینجوری رو از نزدیک ببینید خیلی متوجه میشید تفاوت رو….

            من خودم با همون چیزایی ک براتون نوشتم دوتا شغلمو بدست اوردم و متوجه شدم یکیش ویژگی های بیشتزی داره ک شبیه خواسته هامه

            جالبه اونی ک ویژگی هاش بیشتره دو هفته بعد از شغل اول سر راهم اومد

            یعنی چون مشغول اولی شدم توی قلبم ویژگی های جدید هم بالا اومد ک دومی سر راهم اومد

            هیچوقتم نمیدونستم قزاره اسم شغلم این باشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              سعید اصغرزاده گفته:
              مدت عضویت: 2286 روز

              از شما بسیار بسیار سپاس گذارم

              این جملات رو بارها از استاد شنیده بودم و نمی فهمیدم ایشون چی میگه تا حالا واژه مهم ” ویژگی ” اینقدر برام بزرگ و مهم نبود

              و چقدر عالی توضیح دادید و چقدر از حرف های استاد در فایل هاشون مطابق این اصل بودند که من نفهمیده بودم یهویی اینقدر مثال از کلام استاد اومد تو ذهنم که دیوانه شدم

              من یه دورنمایی از اینده داشتم و چیزی که حس میکردم باید انجامش بدم اصلا شغلی نبوده فقط یک بار در خواب دیدمش که در چنین جایگاهی هستم و احساس کردم این میتونه چیزی باشه که میخوامش چون به تخصص گذشته ام ربط داشت یجورایی یکی دوتا از ویژگی های الان خواسته منو داشت ولی نسبت بهش مردد بودم چون به درستی نمی دونستم اون ویژگی های خواسته من چیه که منو از درون به وجد بیاره و طبق گفته شما یمقداری هم درگیر ظاهر شده بودم

              ولی الان برام واضح شد ویژگی های خواسته من، در هرچیزی که پتانسیل اجابت کردنشونو داشته باشه میتونه اتفاق بیفته حالا اسم و ظاهر شغل و علاقه هرچیزی میتونه باشه

              اگر ویژگی های مکانی فلوریدا در افغانستان بود استاد با اون نوع خواسته به افغانستان هدایت می شدن صرفا اسم اون مکان چیه مهم نیست ما به جایی هدایت می شویم که خواسته های ما اونجا باشه ( در صورت عمل کردن به قانون )

              البته درگیر شدن با اسم ها هم بخاطر پیش فرض های ذهنی ماست که باید تغییر یابند …

              بحث هدایت هم هست که شما اشاره کردید دقیقا این نوع هدایت هست که هربار احساس خوب از عمل کردن بهش مارو در مورد خودمون واضح تر میکنه با اصل خودمون با خواسته های واقعی مون اشناتر میکنه

              یه مطلبم نوشتین که استاد هم در فصل ۶ رویاها مفصل توضیح داده بودن

              سپاسگذاری از نعمت ها بخاطر ظاهرشون نیست و این نوع سپاسگذاری احساسی را در قلب نمی افریند

              بلکه بخاطر اون تجربه ایی که باعث شده قلب به ارامش برسه اون ویژگی که در قالب روابط ثروت سلامتی و … احساس خوب رو به وجود اورده، سپاسگذاری واقعیه

              امروز فصل ۶ کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خوندم با مطالب شما عین پازل در کنار هم قرار گرفتند و درکم چندبرابر بالاتر رفته از این اگاهی های بی نظیر

              مثال اون خانم ارایشگر جالب و اموزنده بود برام

              بخاطر اگاهی هایی که تونستم درک کنم خداروشکر میکنم

              خلاصه باید بشینم با درک جدیدم از اول ذهنمو فایلارو کند و کاو کنم

              از شما ممنونم دوست عزیز کلامتون کلی دیدمنو نسبت به مسائل بازتر کرد

              براتون بهترینا رو آرزومندم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            پریا گفته:
            مدت عضویت: 3069 روز

            شما ب اقای گلزار ی نگاه بنداز.توی مصاحبه هاش همیشه اینو گفته ک از قدیم همیشه حس میکرده ب ی جای مهمی میرسه ولی هیچوقت نمیدونسته در چ شغلی….امممممماااااا درسشو خیلی خوب خونده رتبه یک رقمی شده،معلم عربی بوده،توی رستوران کار میکرده،توی گروه اریان گیتار میزد،بعدشم ک اتفاقی اقای ایرج قادری خدا بیامرز ایشون رو وقتی با گروه اریان رفته بودن کنسرت شمال کنار دریا دیدن و پیشنهاد بازی توی سام و نرگس دادن بهشون….و بوم شروع شد….حتی وقتی ایشون رو نزدیک ۱۰ سال ممنوع التصویر کردن ناامید نشد ک هیچ،کلی فعالیت کرد..‌.ایشون الانم اولین تولید ماشین هایی ک اسم تخصصیش یادم نیس ولی ماشینایی ک داخلشون بر اساس شغل مورد نظر تجهیز بشه مثلا ماشینی ک داخلش گریمور بتونه همه لوازمش رو حین حرکت توی جاده داشته باشه راه انداختن

            ایشون اتفاقا خیلی خانواده پولداری داشتن وداارن و دلیلی نداشت ک برن معلم عربی و اینا شن! دلیلی نداشت اولین ماشینشون رو با پول خودشون بخرن و میتونستن از جیب بابا بخرن! این فرق ادماس ک چ توی خانواده خفنی باشن چ خانواده افتضاح،کلا پیگیر قلبشونن و قانون.حقم داره همیشه میگه من از نظر خودم نظر کرده ی خداوند هستم !

            و خب ی عده همونجور ک ب استاد میگن دزد،ب ایشونم میگن خوشگلیش باعثشه…..و هزار عنگ دیگه

            اینو گفتم ک بدونید حتی ایشون نمیدونسته بازیگر میشه ب فرض ک از اول جهت ظاهریشو بزاره سمت بازیگری….ولی هرچی ک با حس قلبش هماهنگ بوده رو میرفته سراغش حتی معلم عربی شدن یا توی رستوران کار کردن و تکامل حسیشو طی کرده….

            این چیزیه ک شما در استاد هم میبینی خیارشور میفروخته….

            و خیلیا حس میکنن اینجوری یعنی بی راهه رفتن علتشم چرت و پرتایی هست ک توی پیجای انگیزشی نوشته میشه

            شما فقط میتونی ی حرکتی ک حست باهاش هماهنگ هست رو تشخیص بدی

            منتها نکته اش اینه ک تصاعدی حسات پر رنگ میشن و ظواهر نمود پیدا میکنن اگررررررررر شروع کنی

            من یادمه فقط حسم این بود کارم با لب تاپه و نتی هست،لب تاپو باز میکردم و فقط مینشستم پاش بدون هیچ کارخاصی و فقط مرور گرم رو باز میکردم و توجه میکردم اگه حسم میکشه پیجی رو باز کنم توی گوگل سرچش کنم

            فقط برای اینکه توی اون فضا قرار بگیرم و حسم پر رنگ تر شه…..

            میتونستم انجامش ندم و تا همین امروز منتظر بشینم!!!

            اونوقت الان دارم پول هم میسازم و طوری شده ک هرشغل متفاوتی ک ویژگی هاش شبیه حس منه داره میاد سمتم و هی من بر اساس حسم میگم فعلا نه ولی توی برنامه ام نگهشون میدارم ک اگه ماه های بعدی دلم گفت برو حالا سراغشون برم

            و جلوی وسوسه تکامل نداشتن رو میگیرم.

            مهم فق، اینه ک کاریو بکنید ک در هر مقطع ب شما حس خوش گذرونی طول روز رو بده بجای حس جون کندن و بخاطر وسوسه پول نگید نه برم جدن بککنم اینو ولش کن…..سرعت رشدش تصاعدیه ک خب بله وقتی با قلب زندگی کنی حالا بازی شروع میشه و ایمان و شجاعت و یقین میخواد و مرور قانون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              پریا گفته:
              مدت عضویت: 3069 روز

              گاهی انقدر هویت دادیم ب خودمون ک اگر بخواییم ب کارای قلبمون عمل کنیم ذهن میگه اینجوری ک دقیقا میشی برعکس چیزی ک پیش همه ادعا کردی یا این همون شغلیه ک قضاوتش میکردی همیشه و غیره….در واقع دلیل قضاوت نکردن اینه ک ممکنه مسیر قلبت ی روزی از همون خیابون بگذره و خیلی سخته ادم بتونه بشکنه منیت ذهنشو ….ولی خب شدنیه.

              چ دنیایی میشه اگر همه توی شغل قلبیشون پیش برن و دنیا پر بشه از ی نجار خفن ک تک تک بخشای زندگیش عین خواسته خودشه ی خیاط خفن ی بازیگر خفن ی خواننده خفن ی رفته گر خفن‌‌……همه توی شغل خودشون انقد خفن باشن ک باعث شن ادمای دیگه خیال کنن اون شغل باعث زندگی مرفه و پولسازش بوده!!!!!!!! همونجور ک الان یسری ادما چون موفقن ملت فک میکنن شغلشون باعثش بوده!

              حتی اگه ی اپراتور تلفتی هستین باید خفن ترین اپراتور کشور باشید.ما ب همه مشاغل نیاز داریم.چ توی مسیر تکاملی انجامش بدیم چ ب عنوان شغل اصلی….اگر مسیرمون از یسری مشاغل میگذره یعنی ب ما نیاز هست ک قلبمون اون رو جذب کرده توی مسیر…..پازلای مربوط ب خودمون رو باید حتما بچینیم ب صحیح ترین شکل

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3313 روز

    استاد سلام. فقط میخوام یه چیزی بگم.

    اولا که کلی حرف و کلی متن دارم که براتون خواهم گذاشت. دارم آمادش میکنم در زمان مناسب میزارم رو سایت و شگفت زدتون میکنم که چه کاریو با فایلهای شما شروع کردم.

    اما در مورد افزایش قیمت دوره روانشناسی ثروت

    یادمه تو یکی از فایلهای قدیمیتون داشتین در مورد دوره روانشناسی ثروت 1 صحبت میکردین و میگفتین قیمت این دوره اصلا این عددها نیست! فکر کنم اون موقع 2 ملیون اینا بود.

    دقیقا گفتین قیمتش 10 ملیونه و قراره بزاریمش 10 ملیون تومن

    حتی لحظه ای رو که این حرفو شنیدم هم یادمه

    رو موتور بودم و داشتم از بین چندتا ماشین رد میشدم و هندزفری تو گوشم بود.

    نمیدونم خودتون یادتونه یا نه اما اینم یکی دیگه از اون خواسته هایی که کافیه فقط حرفشو بزنی ، جهان برات ردیفش میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      شادی سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 3080 روز

      امروز متوجه شدم آقای فلاح یکم مرداد ماه به رحمت خدا رفتن روحشون شاد باشه از کامنتهاشون خیلی استفاده بردیم داخل سایت😌 تلنگری بود واسم که قدر دان عمری که داره میگذره باشم و بهتر ازش استفاده کنم … انالله و انا الیه الراحمین… خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    رکسان اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    به نام خدای آگاهی و دانایی

    خدایی که خودش را در وجود ما نهاد تا به ما قدرتی دهد از جنس احساس لیاقت، احساس خودباوری، احساس عشق ورزی،، احساس اعتماد به نفس و عزت نفس و و و…

    سلام به استاد عزیزم که هر لباسی می پوشید بهتون میاد و کلی جذابتون می کنه و انرژی خوب به ما انتقال میده، استاد عاشقتم😍😍😍

    این آگاهی خیلی زیباست که همه ی ما یکی هستیم،، چون ذره ای از خدا هستیم،، مثل تیکه های پازلی می مونیم که با تکامل خودمون اون پازل رو تکمیل می کنیم و به یکی شدن می رسیم،، اگر ما این دیدگاه رو داشته باشیم،، هیچ وقت از هیچ لحاظی دیگران را قضاوت نمی کنیم و افرادی در مدار ما قرار می گیرند که تماما عشق هستند،، مثل افرادی که استاد گفتند که حتی به خاطر زبان گفتگو،، عذرخواهی هم کردند که تند صحبت کردند،، باورتون میشه من با این جمله اشکم اومد،، خدایاااا این بندگان تو به چه حد از وجود تو پی بردند که اینقدر آگاهانه در هر زمینه ای برخورد می کنند،، و تلاش استاد برای درک قوانین چقدر برای ایشان خیریت و برکت و ثروت و فراوانی داشته که یکی از آن ها قرار گرفتن افرادیست که با استاد هم مدار هستند،، الحق که لایق بهترین ها هستید استاد و واقعا قابل تحسین …😍😍😍

    مژگان قشنگم که کلی حظ کردم بابت شناسایی خواسته هات از دل ناخواسته هات،، شاید از ۱۶ سالگی تا ۲۹ سالگیت این تکامل و رسیدن به الانت طول کشیده ولی مطمئنم با این روندی که تعریف کردی خیلی زود در عرض حتی یک سال می توانی به خواسته هایی برسی که اعتماد به نفس و عزت نفست رو به حداکثر برسونه و پلی باشه برای خواسته های بیشتر و بهتر و عالی تر عزیزم😍😍😍

    درسته که در هر چیز باید تکامل در آن زمینه طی شود، اما همه چیز بستگی به درک و آگاهی و تلاش ما دارد،، اگر ما هر روز روی خودمان، باورهایمان، تغییر فرکانس و مدارمان،، تغییر در ورودی های ذهنمان، احساس لیاقت داشتن،، و تعهد در عمل داشته باشیم و در راس همه ی این ها ایمان توحیدی و هدایت و نشانه ای که از جانب خدا میاد،، احساس خوب و آرامش را به همراه دارد و تو را خیلی زودتر به خواسته هایت می رساند،، من هم بعد از چندین سال تصمیم به پیشرفت در تحصیل گرفتم،، و برنامه هایی را برای خود دارم،، مثل مقاله ای که شما گفتی،، و بورس شدن در دانشگاه دلخواهم در کشور مورد علاقه ام برای گذارندن مقطع دکتری و خیلی خواسته های دیگر که می تواند عزت نفس رو بالا ببرد، هر چقدر کارهایی که ما را از درون پر کند انجام دهیم، مثل همین تحصیل و علم و حرفه و شغل و غیره، از بند ظاهر رهایی پیدا می کنیم، به این معنی که همان طوری که هستی عاشقانه خود رو می پذیری و دست به تغییر ظاهر خود نمی زنی…

    خلاصه که کلی لذت بردم از این فایل و بهترین ها را در همه ی زمینه ها برای همگی از پروردگار خواستارم🤲🏼♥️

    عاشقتونم😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  10. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم

    مژگان عزیزم من تحسین میکنم شما رو به خاطر این قدرتی که تو کلام و صدای شما بود و کاملا میشد این عزت نفس و اعتماد به نفس رو در کلام شما فهمید چقدر مسلط در مورد موضوع عزت نفس و تاثیری که از این دو مستند و دوره دوازده قدم رو باورهای شما داشته توضیح دادید لذت بردم همونطور که استاد هم گفتند خیلی فوق العاده و با قدرت وعاشقانه صحبت کردی 😘😘😘😍😍😍

    حرفهای جیکاب در مورد این که همه افراد تو همه چیز خوب و قوی نیستند هرکسی تو یه موردی خوبه و قوی هست وتو یه مورد دیگه ممکنه خیلی قوی نباشه و این موضوع رو باید بپذیریم و خودمون رو با دیگران مقایسه نکنیم و یا وقتی مریم عزیزم از جوزف در مورد مهارت واطلاعات خوبی که داشت تعریف داد اون بچه خیلی با اعتماد به نفس گفت آره من اینجوری هستم و خیلی زیبا اون تعریف رو که ازش شد پذیرفت این موضوعاتی که مطرح کردی تماما با کلی باورهای دیگه تو نا خودآگاه من تاثیر گذاشته و منم باورهام تغییر کرده وبا مطرح کردنشون من به این موضوع پی بردم که چقدر زیبا و ارام ارام این باورها تو وجود ما تو ناخودآگاه ما تغییر کرد و اون پیش فرضهای ذهنی اشتباه ما شکست و برام این موضوع مهم شد که خیلی بیشتر از قبل مراقب ورودیهای ذهنم باشم و بدون منطق و تحقیق هر چیزی رو باور نکنم که باعث بشه اون مقاومتهای ذهنی در من ایجاد بشه واز تجربه خواسته هام دور بشم

    یا اون موضوع شهروند درجه یک ودو که بازم ورودی اشتباهی هست هم استاد خیلی خوب توضیح دادید و ما تو برخوردی که با شما تو این دو تا مستند دیده بودیم کاملا متفاوت از شنیده هامون بود و گفتید اینجا همه خداروشکر از نظر مالی ثروتمند هستند و اینطوری نیست که اگر ثروتمند باشی نوع برخوردها با شما ویژه هست و بهتر برخورد میکنند تو این کشور هرچقدر توانمند باشی و با اعتماد به نفس حرکت کنی میتونی زندگیتو بسازی موفقی وزندگی بهتر وراحتری داری و کسی رو اینجا حلوا حلوا نمیکنند کسی رو قضاوت نمیکنند و در مورد تو هیچ فکری نمیکنند این تو ذهن ماست که فکر میکنیم دیگران در مورد ما چه فکری میکنند و اصلا شهروند درجه یک و دو تو این کشور که تقریبا جمعیت زیادی رو مهاجرین تشکیل دادند مطرح نیست و حتی خیلی از مهاجرین از امریکاییهای اصیل ثروتمند تر هستند و گفتید که اگر زبان انگلیسی خوبی نداشته باشی مثل بیژن پاکزاد که یکی از کارافرینهای موفق و ثروتمند تو آمریکا هستند و زبان انگلیسی خیلی ضعیفی داشت ولی چقدر زندگی راحت و خوبی داشت و اگر تو بانک یا جایی به مشکل زبان بربخوری یا مترجم تلفنی برات میگیرند یا خیلی محترمانه برات تکس میکنند صحبتهاشون رو و حتی اگر اولش بگی من نفهمیدم چی گفتید حتی ازت عذر خواهی میکنند که تندتند صحبت کردند و کاملا درک میکنند و سعی میکنند به هر طریقی که میشه شما رو متوجه صحبتهاشون بکنند و کاملا این موضوع تو کشور مهاجر پذیری مثل آمریکا حل شده هست و تدابیری هم اندیشیدند

    این باور که آمریکاییها خیلی خوش تیپ و زیبا وخوش استایل و ورزشکار هستند هم باز به خاطر دیدن فیلمهای آمریکایی بود که ما بسط داده بودیم به کل مردم آمریکا و می گفتیم همشون این طوری هستند ولی باز هم تو این دوتا مستند وقتی مردم رو تو استادیوم ورزشی ویا کنار ساحل می دیدیم کاملا این باور در ما شکسته شد و چقدر دیدیم مردم با هر اندام و ظاهری متفاوت بدون نگرانی از نظر و قضاوت دیگران بدون آرایش کاملا با خودشون در صلح بودند و خودشون رو پذیرفته بودند و دوست داشتند و مژگان عزیزم شما صددرصدزیبا هستی و بپذیریم که هرچقدر هم زیبا باشیم نمی تونیم همه سلیقه ها رو پوشش بدیم همونطور که خیلی زیبا گفتی ما همگی زیبا و توانمند وارزشمند هستیم و توانایی هایی داریم که باید ببینیمشون و بولدش کنیم و میتونیم تو خودمون خیلی توانایی های دیگه رو که در راستای علایقمون هست هم ایجاد کنیم فقط کافیه خودمون رو باور کنیم و افرادی که تو فرکانس ما باشند در مسیر زندگی ما قرار میگیرند خیلی زیبا این موضوع رو گفتی و استاد هم توضیح داد که مردم اینجا تقریبا هیچ آرایشی نمیکنند و با کک ومکها و افتاب سوختگی هایی که رو پوستشون هست خودشون رو دوست دارند و کاملا پذیرفتند و وقتی برای آرایش نمیزارند و وقتی استاد این موضوع رو تو مردم دیدند گفتندکه چقدر راحت خودشون رو ابراز میکنند

    مژگان عزیزم چقدر زیبا گفتی که وقتی این باورها در شما تغییر کرد ۷۰ درصد اعتمادبه نفس شما بالا رفته و حتما تا ۱۰۰درصد هم میرسونید و برای کارهای مهاجرتتون به آمریکا کارهای سمت خودتون رو انجام میدید حرکت میکنید مقاله می نویسید درخواست میدید و اجازه میدید که خداوند بقیه کارها رو انجام بده مثل همیشه که هر وقت شما کارهای سمت خودتون رو انجام دادید خداوند هم کارهای سمت خودش رو انجام داد و کارها خیلی عالی پیش رفت این گفته شما فوق العاده زیبا بود باید شنید و درک کرد و فهمید ودرعمل اجراش کرد لذت بردم از صحبتهات مژگان عزیزم در مسیر رشد وپیشرفتت بدرخشی 😍😍😍

    استادو مریم عزیزم عاشقتونم ❤❤❤

    خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤❤❤سِودا❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای: