گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-26 08:26:532024-04-27 07:35:59گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا💕
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
چقدر این فایل شنیدنی بود و حال من رو خوب کرد،ممنونم از استاد و خانم سحر و مخصوصا خانم رزا
که کلی به من انگیزه داد و چقدر نکته های خوب دستگیرم شد، مخصوصا اونجایی که کلمه نه رو شنید و برای همکاری نخواستنش ولی بازم دنبال نکته مثبت بود واقعا تاثیر گذار بود.
ممنونم از خدا و همه دوستان همفرکانسی که من رو تو این مسیر کمک میکنن،خداوندا سپاسگزارم بابت طی دوره تکاملم خدایا شکرت🌹
با سلام
از خدای بزرگم سپاسگزارم بخاطر هدایت شدن به سمت این فایل،این فایل رو من قبلاً دانلود کرده بودم و امروز تو تاکسی تصمیم گرفتم که تو مسیر رسیدن به خونه از وقتم استفاده کنم و فایلی گوش بدم و داخل پوشه ها ناخودآگاه اولین فایلی که پلی کردم همین بود
واقعا خانم رزای عزیز چه مثال به جایی بود بعنوان فردی که از فایلهای دانلودی شروع کرد و به موفقیت رسیده برای افرادی مثل من که هنوز اول راه هستیم و جذب مالی بخصوصی برای خرید دوره ها نداریم ، ومن این موضوع برام جا افتاد که ماها اصلا به صلاح مونه که از همین فایل های دانلودی استفاده کنیم چون ما در مدار فایل های پولی نیستیم و حتی اگر با زور هم تهیشون کنیم بازم اون نتیجه درست رو برامون نداره
و موضوع دیگه ای که خیلی باهاشون همزاد پنداری کردم این بود که همیشه اول راه چیزای زیادی برای شکر گزاری به چشممون نمیاد و ایشون برای پتو و سقف بالا سرش و سیب تو یخچالش شکر گزاری میکرد و اینکه بخاطر پاسخ منفی گزینششون هم شکر گزاری کردن،که من به شخصه تو همچین موقعیتی پر از حس منفی میشدم در صورتی که وقتی از بیرون نگاه میکنم، این موقعیت نشانهای بود برای اینکه نشون بده به شغل مورد پسندش نزدیک شده و همین مثالها به من انگیزه بیشتر برای شکر گزاری و ایمان بیشتر میده.
وقتی که با افرادی مثل سحر و رزای عزیز آشنا میشم چقدر خوشحال میشم و لذت میبرم بخاطر احساس شادی و آرامش وعشقی که به خدا دارند و از خدا میخوام که ارتباطش رو با من هم همینقدر قشنگ و عمیق کنه و روز به روز ایمانم رو بهش قویتر کنه
سلام استاد عزیزم.دیروز بود که من مطب بودم.طبق معمول داشتم فایل گوش میدادم.و مردی که نسخه برام میاره نسخه ها رو آماده کرده بود.من با توجه دوره ی عزت نفس زنگ زدم به اون مرد بهش گفتم که من ماشین ندارم و سر کارم خودت میتونی از چاپخانه نسخه ها رو بیاری برام.گفت چشم.راستش خودمم از خودم تعجب کردم.اگر شخصیت قبلی من بود اصلا همچین درخواستی نمیکردم.بش زنگ زدم گفتم آقای عفری اگه برات زحمتی نیست بیارشون.استاااااااادددددد استااااااااددددد عزیز دلممممممم.من همین چند ماه پیش بود که با ماشین دربست میرفتم مغازش و هر بار نبود و این در صورتی بود که من نصف مبلغ رو داده بودم و التماس میکردم امادشون کنه و بعد از چند هفته بهم تحویلشون داد…..
الان چه اتفاقی افتاده استاد عزیزم؟؟؟؟الان من بش میگم پول ندارم بت بدم ماشینم ندارم بیام مغازه آت .خودت بیارشون و اون آقا میگه چشممم.اطاعت……..الله اکبر دو الی سه روز آخه…..؟؟؟معمول چاپ ۱۰۰۰تا نسخه یه هفته اس.تا اونجایی که من میدونممممم.تازه شب به یکی از دوستای خوبم پیام دادم گفتم بهم پول قرض بده من به این آقا گفتم ۴۰۰ تومن رو شب برات کارت به کارت میکنم.یک ریال تو حسابم ندارم😁😁😁.دوستمم گفت چشم.ساعت یک و نیم شب رفت کارت به کارت کرد برای چاپگر و گفت هر موقع داشتی بهم بده….الان نیازی نیست پسشون بدی….
🌹🌹🌹🌹🌹🌹😍😍😍
همون دیروز بود که منشیم بهم یادآوری کرد پول داروخانه رو که خرید کردیم ندادیم.پول تجهیزات پزشکی رو ندادیم.اخر ماهه و هیچی برای اجاره نداریم……………و من خواستم دیوارها باز شن و منو قورت بدن از اینهمه بدهی که بالا اومده.خلاصه رفتم خونه با خدا صحبت کردم دعای کمیل رو خوندم.و حس کردم به خدا نزدیکم.روانشناسی ثروت قسمت یک رو که فایل گوش داده بودم بیشتر تمرکز کردم روی کامنت ها و رفتم و رفتم و رفتم…..همه خوابیدن اما من تا ساعت ۵ صبح داشتم زندگی میکردم و آگاهی ها و داستان تحول انسانهایی که تصمیم گرفتن جور دیگه ای باور کنن.ساعت ۱۱ قبل اذان بیدار شدم .و نه خسته بودم مثل دیروز و نه ناراحت…فقط سبک بودم و لبخند بر لبهامم جاری بوددددددد.باورت میشه استاد الان آخر برج یک خرمشهرررر یه بارون خیلی رمانتیک زد….همه میگفتن اینجا که بارون نمیزد این موقععععع……و ما اومدیم مطب و بوی بارون و خاک نم خورده مستمون میکردددد.خدایاااااا.اما مدتی است با توجه به تضادها به سمت توحید و دوره های توحیدی هدایت میشم.
رووووزااااااااا…….چقدرررر خوشحال شدم که صدای طنین انداز تو شنیدم و چقدر ایمانم قوی تر شد چون من تجربه های مشابه روزا داشتممم میفهمم چی میگه.منم از شاگرد مغازه شروع کردم و بعدا پرسنل بیمارستان شدم و افرادی که بهشون تو مغازه مواد غذایی میفروختم پرسنل بیمارستان و پزشکا بودن و من همکارشون شدمممم.و بعد تجربه های بعدی تا هدایت به سمتی که کسب و کارم رو راه انداختم اما با همین انرژی به سمت ثروت و باور های توحیدی حرکت میکنم……
خانم روزای قصه ی ما یه چیز خیلی قشنگ یادم داد.رهایی و اینکه میگفت خدای من چیزی نمیدونم خودت راهنماییم کن….من چیزی نمیدونم…….الله اکبر بر این همه توکل…الله اکبر….استاد جان من دارم اشک میریزممممو…..
خدااااااااای پرقدرت من یادم رفته بود خودم رو به آغوشت بسپارممممم……خدای من چقدر دلم برای آغوش خدای خودم تنگ شده.و چقدر داشتم مقاومت میکردم که خودم مسایل رو حل کنم.و اعتراف میکنم که این روزها به سطوح رسیدم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اما باید رها کنم و بگذارم مثل قبلنا خداوند دستمو بگیره و ببره به جاهای زیبایی که خودش میدونه برام بهتره….خدایاااای عزیزم من تسلیم تو میشم…تو کمکم کن که به هر خیری که از جانب تو نازل میشه فقیر و نیازمندم……خدایا شکرت توی این مسیرم……
سلام به همه هم فرکانسی های عزیزم .یعنی صحبتهای رزا عااااالی بود چقدرلذت بردیم ممنون ازت رزای عزیز. همونقدرکه ازصحبتای استادلذت میبریم همونقدرصحبتای شما لذتبخش بود امیدوارم بازهم صدات و بشنوم و ازموفقیتات بگی برامون .چقدر این فایل نکات کلیدی داشت بحث تسلیم بودن رو رزای عزیز کاااملا انجام داده و چقدر خدا قشنگ هدایتش کرده و اونجایی ک بعدش اومدن تحلیل کردن ک حقوق اون یک ماه باعث شد بتونم برم سراونکارواجاره یک ماه و داشته باشم اگراون نبودنمیتونستم . خیلی دیدگاهشون قشنگ بود خیلی تحسینت میکنم رزای عزیز خیلی خوب عمل کردی امیدوارم منم بتونم آموزه های استادروبه خوبی شما در عمل انجام بدم ممنون از استادعزیز و خانم شایسته عزیز و همچنین رزاجان
سلام به او که حی وحاضراست
سلام به همه هدایت شدگان
فقط گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم …
.اشکی که از سرشوق است….شوقی که ازایمان است…ایمانی که به خدا است….خدایی که همه چیز هست همه جاهست همیشه هست
سپاسگزارم ای پروردگار ای تنها قدرت این جهان برای بودنم دراین سایت
سپاسگزارم برای خلق انسانی به اسم سیدحسین عباس منش
سپاسگزارم برای بودنت به خودم افتخار میکنم که همچین خدایی دارم با این قدرت وعظمت
به امید ایمان واقعی درقلب های تک تکمون
الهی امین🌹🌹🌹
سلام
وای چه شبی شد امشب
من چند وقت بود از لحاظ فرکانسی نزول کرده بودم چون چیزی که تو کارم میخواستم پیش نرفت فقط خودم و با این جمله نگه داشتم که این اتفاقات بد حال منو خوب میکنه اتفاقا خوشحال باش……
تا اینکه امشب گفتم ای خدا منو هدایت کن زدم به روی دکمه نشانه ها هدایت شدم به این فایل
من دم سال تحویل گفتم خدایا من میدونی چیا رو میخام میبینی که چقدر دارم کار میکنم میبینی که چقدر تلاش میکنم میدونی چقدر چاله چوله دارم وقتی میخام بخوام نمیدونم کدوم و اول بخوام ولی خدایا من در دیداری که با تو داشتم مظلومیتت و دیدم حاضرم همه چیز و نداشته باشم ولی تو باشی تو اصلا باش من هیچی نمیخام ، گفتم خدایا منو بلدم کن تسلیم باشم به من کمک کن من ایمان داشته باشم بهتر از ابراهیم خلیل الله خدایا به من خودت و بده اگه بدی هیچی نمیخام
و بعدش اشکام سرازیر شد …
الآنم تو این فایل تسلیم و دیدم رزا جان اگه کامنت منو خوندی بدون بدجوری روم تاثیر گذاشتی چقدر لذت بردم از اینکه به اصل توجه داشتی چقدر جالب بود کنترل ذهنت چقدر ایمان قویی داشتی واقعا دمت گرم چقدر اعتماد به نفس خوبی داشتی از همه مهمتر اینکه چقدر تونستی بی حاشیه باشی و به حرفهای استاد که همیشه میگه من هرچی گفتم بگو چشم بی برو برگرد انجام میدم منم از همین الان استاد هرچی گفت میگم چشم آقا من یاد گرفتم دمتون گرم
شیر مادر و نان پدر حلالت استاد جان
ممنونم رزا🌹
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز دل
داشتم این فایل رو گوش میدادم و یک قسمتی از فایل منو گرفت و اون زنگ رو تو گوشم به صدا در آورد
اونجا که رزای عزیز گفت : خدایا هرچی بگی من انجام میدم!
بعد من درجا استپ زدم و درجا مچ یک ترس یا یک ترمز رو گرفتم و حالا یه جورایی داشت توجیه میومد که بابا پسر تو کلی کار های توحیدی انجام دادی و خودم هم پذیرفتم و تحسین کردم خودمو که یک جاهایی نمیدونستم کار درست چیه و از خدا خواستم و گفت انجام بده و من انجام دادم دیگه دنبال دلیلش نگشتم و گفتم خدا گفته دیگه دنبال چی هستم و یا یه جاهایی هم صد در صد عمل نکردم و شرک ورزیدم یا ترسیدم
بعد گفتم اینا هست ولی این جمله که خدایا هرچی تو بگی من انجام میدم رو نگفتم یا یک بار شاید گفته باشم یا دو بار!
چرا؟
بعد یادم اومد که یک ترسی از کوچیکی داشتم ( همین الان یادم اومد )
اینجوری شکل گرفته بود که خب پیامبرا ، فرا انسان بودن و اون امتحانات به شدت سخت رو تونستن قبول بشن و بعد ابراهیم یادم میومد و اون داستان هایی که میگفتن بهمون توی مدرسه و خب یادمه که میترسیدم که مثل پیامبرا باشم مبادا اون امتحان های سخت بشم و مهم تر از اون رد بشم
این ترس از شکست خدارو شکر خیلی خیلی کمتر شده ولی فکرشو نمیکردم به این شکل نفوذ کرده باشه
میخواستم بیام اصلا یه جور دیگه این مسئله رو بگم ولی یهو اون خاطره کودکیم یادم اومد و این هدایت بینظیر خدارو همیشه تحسین میکنم
واقعا بدون اینکه بخوام ادبی و شاعرانه و … حرف بزنم هر بار توحیدی و خدایی عمل کردم و روی خدا حساب کردم بدون چیز اضافه ای
یعنی مسیری که دوست داشتم رو رفتم و از خدا خواستم کمکم کنه و به مسئله بر میخوردم از خدا میپرسیدم و بهم میگفت و من فقط انجام میدادم و این همه تکاملی بوده یعنی اوایل اصلا اینجور نبودم اصلا ، که خدارو شکر یک ضربه به شدت سنگین خوردم و قشنگ این موضوع رو فهمیدم که قلبت میگه نه یعنی نه بدون هیچ چیز اضافه ای
خدارو شکر میکنم که اون دوست عزیز قبل رزا گفت از درآمد 0 به 80 میلیون رسیده و خدارو هزاران بار شکر میکنم و الان موی تنم به خدا سیخ شده و گفتم رضا ببین بخدا میشه تو همون توحید و تسلیم رو تو کارت باید بیاری یعنی نباید ، واقعا نباید بگی خب فقط از طریق فروش فیزیکی میتونم درآمد داشته باشم یا نه فقط آموزش ، اصلا راه و روش تعیین نکن فقط بشناس کدومشو دوست داری خدا بهت میگه و خدارو شکر سعی کردم توی این مسیر تسلیم باشم ، مثل اون پیشنهاد یادگیری بازار سرمایه فارکس توی مغازه دوستم که خب صد در صد تمرکز میخواست و اندکی سرمایه ولی دیدم خدا داره رسما میگه برو و گفتم چشم رفتم و هم عزت نفسم رفت بالا هم منظم تر شدم و هم یک سری باور های فراوانی بهم گفته شد ( سرمایه در گردش توی بازار سرمایه 5000 میلیارد دلاره و یک چرخه بینهایت ثروت که خانواده افراد برای کار میفرسته به جامعه و اونا استخدام شرکت میشن و شرکت تولید میکنه برای خانواده حالا خانواده میخره سود به شرکت و شرکت حقوق اون افراد شاغل و اونا هم به همون خانواده پول رو میرسونن ) و بعدِ یک هفته رفتن مغازه ، احساسش اومد که بگو من جذب فارکس نشدم و میخوام کار های خودمو انجام بدم ولی مغازه دوست دارم بیام چون شخصیت داده انگار بهم و گفتم ، گفت باشه داداش تو دوست داری بیا قدمت روی چشم و تازه یک میز هم همون صاحب مغازه که دوستمه برام یه جورایی خرید ( صد در صد کار خداست ) و بعد همین چند روز پیش داداشم پیشنهاد سرپرست کارگاهی داد گفت فقط بیا به عنوان امین من یا واسط که فشار از روم برداشته شه که خب گفتم نه و بهونه تمرکز کارام آوردم و بعد فکر کردم با دروونم مشورت کردم که برم یا نه و گفت به داداشت بگو هر وقت آماده شد بهت خبر بده که تو خبر نهایی رو بدی و گفتم ، گفت باشه بهت میگم دوست داشتی بیا
اصلا انگار همه مردم جهان عاشق من شدن انگار خدا همه مردم رو برای من بسیج کرده گفته فقط به این بنده من نعمت و ثروت برسونید
بیشتر این قسمت برای خودم بود که مرور کنم
استاد جان و خانوم شایسته عزیز ازتون ممنونم برای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت عزیز ، بینظیره ، واقعا لذت بخشه تماشاش فقط
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام به خدا بابت امروز
سلام به استاد عزیزم
سلام به عشقی که در وجودتون هست که عظمت توحید درش تجلی میثاق با صحبتاتون هست
سلام به عزیزانی که توی این فایل تجربشون رو به اشتراک گذاشتن
و اشکهای من شاهد تکون خوردن درونی من بود امروز که توهستی و حامیم هستی
خدایا امروز چقدر زیبا هدایتم کردی با گفتگوی درونی که خدایا تو میتونی فقط هدایتم کنی وانقدر باز زور نزنم و دستو پانزنم
شکرت خدا که فهمیدم حتی با نشدها هم باید شکر کرد و فقط و فقط و فقط باید اعتماد کنم و حرکتم رو ادامه بدم و فقط شکر و شکر و شکر
خدایا ممنونم ازت
استاد خداقوت استاد ممنونم یادم دادی چجوری شروع کنم دوباره حرکت کنم من باگوش دادن فایلهای شما کارگاهمو زدم ودارم کارمو انجام میدم هروز چیزها وکارهی جدید ادمهای جدید استاد مشتریهای جدید الان وقتشه که دوباره حرکت کنم دوباره راه بیوفتم و حرکت کنم خدای مهربونم شکرت که استاد هستش و داره نور میگیره که چجوری جلومونو ببینیم استاد حق باشماس که میگی شرک میورزی اره هرجا ادمارو قوی دونستم و اختیاردار کردم همونا بهم ضربه زدن ❤️🙏استاد خوبم حضورت توی زندگی من باعث پیشرفته تو پیامبر زمانه ای عاشقتم
این فایل رو من مدت ها پیش توی سایت گوش کرده بودم و حسسسابی لذت بردم
دیروز داشتم درباره ماجرای رزا و پیروزیش برای خواهرم میگفتم. نمیدونستم توی کدوم فایل استاد بوده و کجا شنیدمش ک براش پلی کنم.
امروز اومدم و زدم روی نشانه امروز من…
و این فایل اومد
خیلی جالب همونی ک میخواستم و کلللی گشتم دنبالش الان توی اولین دکمه ای بود ک میتونستم تو سایت بزنم.
خدا رو شکر میکنم ک توی زندگیم با شما و مریم جون اشنا شدم.