گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 5

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    سلام به استاد توحیدی و همه دوستان عاشق توحید، خدای من این توحید چیه که هرچقدر راجع بهش میشنوی اشتیاقت بیشتر میشه خسته نمی شی سیر نمیشی، دوست نداری تموم بشه، مهربانم چقدر زیبا فرق توحید و شرک و بهم یاد دادی ،یادمه از وقتی که خیلی بچه بودم تو دوران راهنمایی توی کتابا و توی قرآن همیشه برام سوال بود مگه الان کسی هست که مشرک باشه همه میدونن دیگه خدا آفریننده همه چیه پیش خودم فکر می کردم آهام یه سری آدما توی هند گاو می پرستن حتما راجع به اوناست،خدای مهربانم ازت ممنونم که بهم یاد دادی توحید چیه شرک چیه استاد عباس منش عزیز ازشما سپاسگزارم که اینقدر زیبا مبحث توحید و شرک بیان کردی هیچ کس و هیچ جای دیگه ندیدم این مسئله رو به این زیبایی و واضحی گفته باشه عاشق توحید عملی هستم مخصوصا قسمت شش ،هر وقت خیلی می ترسم ،نگرانم اون بارها و بارها گوش میدم همون جور که استاد از حرف زدن راجع بهش سیر نمیشه منم از گوش دادنش سیرنمیشم از سحر و رزای عزیزهم ممنونم که اومدن از نتایجشون گفتن که همه ما رو مشتاق تر کردن برای ادامه دادن تو این مسیر خدایا شکرت این کلاب هاوس خودش یه کلاس توحیدیه، هر وقت فایلش میاد از شوق سراز پا نمی شناسم خدایا شکرت استاد جان ازت سپاسگزارم هر وقت این فایلای توحیدی و کار میکنم می بینم چقدر خدا کارا رو برام راحت میکنه.یه خاطره دارم از این روی هیچ کس حساب نکردن جز خدا چند وقت پیش که پدرم مریض بودن ما می خواستیم ایشون و بستری کنیم ولی چون وضعیت کشور از نظر اون بیماری مساعد نبود بستری نمیکردن قبلا برده بودیم قبول نمیکردن می گفتن الان جا نداریم تا اون روز که خواهرم گفت ببریم بیمارستانی که دخترش اونجا کار می کنه باید یه آشنا باشه وگرنه بستری نمی کنن (درنهایت تصمیم گرفتیم ببریم یه بیمارستان با امکانات بیشتر) ولی من همش با خودم می گفتم آشنای ما خداست توی دلم البته هی تکرار می کردم تا اینکه ما رسیدیم دم در اورژانس بیمارستان میلاد دیدم یه نفر از پرسنل بیمارستان با تخت دم در ایستاده انگار منتظر یه کسیه ماشین ما که رسید به ماشین جلویی ما گفت برو جلو برو جلو من فکر کردم برای اونا ایستاده،ولی گفت برو جلو برو جلو اومد دم ماشین ما بدون اینکه ما حرفی بزنیم کمکی ازش بخوابم اومد در ماشین ما به همسرم کمک کرد پدرم و آوردن پایین روی تخت بیمارستانی که چرخ داره گذاشت و خودش می بردش ماهم پشت سرش می رفتیم منم چشم پر اشک توی دلم همش می گفتم خدایا شکرت میدونم کار خودته ،از قبل یه نفر فرستادی با تخت منتظر ،من مریم هستم و عاشق فهم بیشتر توحید و حساب کردن روی الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    سید ساسان حسامی گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    به توکل نام اعظمت

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی ساکنین این بهشت که داخلش کسی حرف بیهوده نمیزنه خدایا شکرت که توفیق شنیدن صحبت رزا عزیز هم در کلاب هوس و هم در سایت داشتم و لذت بردم و من مثل و استاد و تمام کسانی که شنیدیم یه بغضی که همراه با شور و نشاط بود تجربه کردیم و خدایا شکرت برای قوانین ثابت خدلیا شکرت که درک کردیم تمام دین حجاب ونماز نیست اصول دین توحید هست واستادی که روزی که کارشو شروع کرد میخواست خلیل الله باشه دوست خدا باشه میخواست ترویج بده یکتا پرستی و اوتن ارزو تو کیف چرمی به گردنش انداخت و اگر ثروت زیاد خواست میخواست که باور کنیم اگر بخوایم همه چیز بهمون میده واگر اجابتش کنیم و امروز نتیجه شو داریم به وضوح مبینیم .

    امروز دارم مبینم یه نفر تو یه کشور که تنهاست از سیب تو یخچال از سقف خوابگاه دولتی که تحت پوشش دولت هست شکر میکنه و به قانون و حرف هلی استاد عمل میکنه و میره کارگری میکنه کاری که وام نمی خواد قرض کردن نمی خواد میخواد ایده که اومده اجرا کنه تکامل طی کنه و وقتی درها یواش یواش باز میشن و رزومه میده و بعد میگن نمی خوایم شما رو نه تنها ناراحت نمیشه خدار شکر میکنه و میگه لااقل جوابم دادن قبلی که جواب نمیدادن ان خودش نیم پله حرکت رو به جلو هست و واقعا یه نمونه کامل از توکل بود اونجا که گفتی رزا جان به مو میرسه ولی پاره نمیشه اونجا که گفتی من نمیدونم خدایا تو بگو تو راه به نشون بده حتی نوشتنش هم یه حس عالی به ادم منتقل میکنه خدایا شکرت ممنون استاد که هر روز یه دری از اگاهی باز مکنی برامون از بحث حجاب از صحبت هاتون با خانم شایسته داخل اب از ایده کلاب هاوس و شنیدن صحبت ها ونتایج دوستان خدایا شکرت

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    نرگس کیانیان گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سلام

    صبح که از خواب پاشدم یکم انرژیم کم بود زدم نشانه امروزم تا خدا هدایتم کنه اومد گفتگوی استاد با دوستان فکر کنم قسمت سی و یک همون لحظه بنر بالای سایت اومد گفتگوی استاد بادوستان قسمت ۳۷ ی حسی گفت برو اونو گوش کن منم گفتم اوکی و رفتمو این فایلو گوش دادم چقدر بجا بود چقدر مربوط بود به حس امروزم خدایاشکرت از صب تا الان سه بار این فایل رو‌گوش دادم چقدر اشک ریختم الهی شکرت چقدر حس اینکه ی حامی دارم که تو هرلحظه کمکم میکنه حالمو خوب میکنه این که بدونی خدا هدایتت میکنه هادی اصلا یعنی اینکه خدا دستتو میگیره میبرتت به مقصد نه اینکه بگه اوناهاش مقصدت از اونوره نه اون میره جلو میگه بیا من میبرمت به اونجایی که تو میخوای چقدر حالم خوب میشه وقتی استاد معنی این آیه رو که میگه انا علینا للهدی رواین معنی میکنه که ما وظیفه خودمون قراردادیم که هدایتت کنیم ما سیستم رو اینجوری چیدیم

    خدایا هزاراان مرتبه شکر چقدر این باور هدایت شدن انرژی داره چه حس قدرتی داره حس ی آدمی که بابای پولداری داره که میگه چی میخوای از من بخواه من بهت میدم دیگه ی حس اعتماد بهت دست میده چون میدونی هم دوستت داره هم پولشو داره

    خدایا کی ازتو قدرتمندتر آخه؟کی از تو وروتمندتر؟توکه کل دنیا تو مشتته تو اربابی من قول میدم بنده خوبی باشم فقط بندگی تورو بکنم قول میدم تا توهم منو هدایتم کنی به راه همواره که پره نعمته

    چقدر دوست دارم منم مثه استاد بشم که تو کوچکترین مسایلم از تو هدایت بخوامو تو هدایتم کنی چقدر این حسو دوست دارم ازته دلم اینو میخوام که هدایت بشم مثه رزای عزیز خدای من تو هزاران بار تا الان هدایتم کردی حتی قبل از ورودم به دوره دوازده قدم اما من ی همچین هدایت بلندو واضح و همیشگی میخوام من به خودم قول دادم دنیامو عوض کنم بزرگترین تغییرم میخوام توحیدی شدن باشه جدا از ثروتو هرچیزی تو ی چیز دیگه ای تو خودشی ثروتی پولی خوشبختی روابطی همه چی خودتی بقول استاد توچی میخوای خداهمون میشه مشتری میخوای مشتری میشه پول میخوای پول میشه توچی میخوای همون میشه

    الهی رب قدرتمند من شکر بابت این فایل شکر بابت اینکه باورم به هدایت روز به روز قویتر میشه که دیگه نه ترسی و نه غمی نباشه آره هرکس رو هدایت کنی نشانه اش اینه که دیگه نگران نیست نمیترسه آخه دیگه وقتی همه چیز خودتی از چی بترسم نگران چی باشم وقتی تو هربحظه هدایتم میکنی ؟مهربونترین ارباب من بنده خوبت میشم توام قول دادی که واسم کافی باشی الهی شکر چقدر قلبم بازشده چقدر حالم خوبه چقدر این فایل به موقع و بجابود شکر برای مسیری که توش قدم برداشتم راه استاد راه دوستانم صراط الذین انعمت علیهم

    شکر برای قوانین محکمت شکر برای همین که میتونم شکر کنم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    Fariba گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    سلام خدای من. سلام استاد عزیزم و مریم بانو.

    و دو دوست عزیزم که صحبت کردن و خدارو هزار مرتبه شکر که هر دو به موفقیت رسیدن.

    راستش من با حرفای رزای عزیزم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم تا حالا پیش نیومده بود این فایلهای گفتگو با دوستان رو گوش بدم و اینقدر روم اثر گذار باشه.

    همون لحظه ایی که صحبت کردی و گفتی میخای با جزئیات بگی صحبتهات رو قلبم نشست و بگم که بارها و بارها زدم عقب که تکرار بشه که خوب متوجه بشم که با تمام وجودم درک کنم.

    وسط صحبتات اشکم جاری شد نمیخاستم بشنوم تموم شه بره… خاستم از ثانیه ثانیه اش درس بگیرم… مثل اینکه من رزا بودم و تو اون شرایط اینقدر شیوا بیان کردی.

    وسط صحبتات قطع کردم و به دیوار اتاقم خیره شدم گفتم چرا من در این حد خدا رو هنوز لمس نکردم…. منم همونموقع گفتم خدایا تو به استادم کمک کردی به رزا کمک کردی پس میتونی به منم کمک کنی… تو کنارشون هستی… زدم بقیه صحبتا وای چقدر جالب بود چقدر ایمانتو نشون دادی، چقدر جرات و جسارت واقعا قابل تحسینه.

    و قشنگترین حرف… این بود… گفت نمیخایمت و گفتم خداروشکر و … خب باز متوقف کردم و گفتم اگه من بودم میگفتم خدایا کمکم کن و چنین دری باز میشد بعدش با این همه امید که تو دلم جون میگرفت یهو میگفتن نمیخایم چی میگفتم… دیدم هنوز در حد رزا ایمانم قوی نشده حتما ناراحت میشدم نمیدونم… خداردهزاران بار شکر که الان حالت خوبه که خداروکنارت داری که شرایط گذشته رو قدم به قدم پشت سر گذاشتی…

    استاد جان خدا رو به واسطه شما میخام عمیقا لمس کنم شما تونستی✔️ خیلیا به واسطه شما تونستن✔️… رزا هم تونست✔️… پس منم میتونم ✔️ خدای خوبم سپاس که در مداری هستم که میتونم این حرفا رو بشنوم و درک کنم. اشکام هنوز خشک نشده 😅خداروهزار بار شکر 🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ازاده اله بخشي گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام دوست عزیزم فریبا جان

      ورودت رو به خانواده تبریک میگم عزیزم مطمئن باش و ایمان داشته باش خدای بی نهایت مهربونی که تا اینجا هدایت کرده و تنها نذاشتت از این به بعدم میدونه چطوری هدایت کنه و بهترینها انتظارت رو میکشه عزیزم اینو منی میگم که هر دوره ای رو خریدم چندین برابرش دریافت کردم با کلی نتایج شگفت انگیزی که فقط خودم و خدا میدونیم تا چه حد عالیه ودوستان حاضر دراین سایت میتونن درک کنن که حتی بعضی اتفاقهای به ظاهر معمولی هم شبیه معجزس وقتی بعد از دهها سال به نتایجی برسی که با کل سالهایی که تلاش کردی برابر و حتی بالاتره یعنی نتایج ده سال تلاش من برای زندگیم یه طرف و نتایج این یکسال و نیم اشنایی با این راه هموار و سرسبز یه طرف بلکه هم کفه این یکسال و خورده ای سنگینتره و خیلی هم سنگینتر ،مطمئنم شما فریبا جان و تمام دوستان عزیزی که در سایت هستند هم با باور داشتن به اموزشها و تنها خدارو منشأ خیروبرکت دونستن با هدایت و حمایت های بینظیر خدای مهربون عالیترینهارو رقم میزنین و از نتایج عالیتون برای ما مینویسین تا ایمانمون هر بار بیشتر و بیشتر بشه ،خدارو شکر میکنم که هدایتم کرد به این مسیر بی نهایت زیبا و شگفت انگیز و سپاسگزار از استادی که تو دنیا تکه و نظیر نداره خدایا شکرت بهترینها رو براتون از خداجون خواستارم که لایق عالیترینها هستین .

      در پناه خدا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشین و زندگیتون پر از عطر و طعم و نور خدای مهربون

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Fariba گفته:
        مدت عضویت: 1413 روز

        سلام عزیزم من پیام شما رو الان دیدم،

        چقدر جملاتت برام دلنشین بود چقدر آدمها اینجا صیقل خورده ترن نورانی ترن، چقدر هاله ایی از محبت دورشون هست که مرد و زن هم نداره، چقدر این استاد تواناست که نه تنها من بلکه در قلب همه محبوبه، چقدر دنبال کردن استاد تو این مسیر زیبا لذت بخشه، خداروهزاران مرتبه شکر که اینجا همه چی پر از آرامشه پر از حس ناب خداییه، ممنون از خدای درونت که این کامنت زیبا رو برام گذاشت. ❤️🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حسین شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    سلام استاد عزیز

    و خانم شایسته و همه دوستان

    خانم رزا بابا خدا خیرت بده

    بخدا من که سخت گریه میکنم

    شاید چند سال بود اینطوری و از ته دل و با تمام وجودم اشک نریخته بودم

    اشکی که با عشق باشه

    اشکی که به عشق خداوند باشه

    تو تک تک لحظات و صحبتهای شما خدا را حس کردم کنار خودم

    خود خدا شاهده

    که حس کردم خدا بهم میگفت بفرما آقا حسین منکه هر چی نشونست تو مسیرت گذاشتم

    بلند شو و شروع کن

    بگو میتونم و شروع کن

    بخواه تا بهت داده بشه

    فقط به من توکل کن تا زندگیتو دگرگون کنم

    احساس کردم خداوند بهم میگه تو فقط بندگی کن تا طعم سلطانی را بفهمی در جهان

    خدایا سپاسگذارم ازت بابت این لحظه متفاوت که تجربه کردم

    بابت احساس خوبم

    بابت اینهمه آگاهی و نشانه واضح و خوب و تاثیر گذار

    از استاد عزیز و همه دوستان و خانم شایسته سپاسگذارم بابت وجود نازنینتون

    رزا خانم عزیز برای شما هم صمیمانه از خداوند آرزوی سلامتی و موفقیت دارم

    ممنون که ایستادی و به وجود خداوند اعتماد کردی تا امروز با ایستادگی و اعتمادت به خدای عزیز بتونی چراغی باشی در دل این مسیر الهی برای من و بقیه دوستان

    ❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 37

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این گفتگوها همراه بشم و از آگا هی هاش برخوردار

    نیمه شب بیرون زدم رفتم پی می خواریم تا در میخانه رفتم در پی دلداریم

    دوش دیدم در میخانه صفست از عاشقان ای خدا ناخورده می من به شما رسیده ام

    یارم آخر ز غمه عشق تو دیوانه شدم بیخود از خود شدمو راهیه میخانه شدم

    آنقدر باده بنوشم که شوم مستو خراب نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب

    خوش خرامان میروی ای جانه جان بی من مرو سرو خرامانه منی در دلو جان بی من مرو

    این جهان با تو خوشست و آن جهان با تو خوشست این جهان بی من مباشو آن جهان بی من مرو

    مونسه شبهای دل زارم ای تو که شدی همه دار و ندارم یا رب یا رب یا رب یا رب

    مرهم قلبو دله بیقرارم ای که تو شدی همه دار و ندارم یا رب یا رب یا رب یا رب

    یا رب ای دل عشقه تو صبر و ثباتم میدهد عطر تو وقت سحر از غصه نجاتم میدهد

    یا رب امشب برایم نمه باران بنویس دو سه شب پرسه زدن تویه خیابان بنویس

    یا رب امشب برایم نمه باران بنویس

    خوش خرامان میروی ای جانه جان بی من مرو سرو خرامانه منی در دلو جان بی من مرو

    این جهان با تو خوشست و آن جهان با تو خوشست این جهان بی من مباشو آن جهان بی من مرو

    اشک شوقی که ظهر میخواست جاری بشه اما شرایط اجازه نمیداد رو الان میخوام توی سکوت و تاریکی شب ادامه بدم

    چرا؟

    چون خداوند امروز رسولش رو به سمت من فرستاد

    رسولی که این بار عرب نبود عجم بود

    مرد نبود زن بود

    چرا؟

    چون الان شرایط فرق میکنه

    چون باید هم زبان من باشه تا من بتونم حرفش رو درک کنم

    چون باید از جنس من باشه تا بهتر درکش کنم

    درست مثل قرآن که تو اون شرایط باید به اون زبان و بر اون فرد خاص به اسم محمد نازل میشد

    خدا با این رسولش میدونین به من چی گفت؟

    به من گفت مگر داستان حامد ها و سپیده ها و عادله ها و شکیباها و علی ها و ……. رو نشنیدی که اومدن بهت گفتن که فقط خدا رو بپرست تا رستگار بشی تا هم در این دنیا حسنه بهت داده بشه و هم در اون دنیا .تا هم در اینجا بهشت رو تجربه کنی و هم در اونجا متشابهش بهت داده بشه ؟

    اما تو گوش نکردی

    کافر شدی و نعمت ها رو ندیدی

    ناسپاس شدی و از من دور شدی

    پیام وحده لا اله االا هو رو شنیدی اما بر قلبت جاریش نکردی

    که اگر جاری میشد این نعمت هایی رو که توی این سه سال بهت دادم رو میدیدی و مثل روزا برای هیچ سپاسگزاری میکردی

    نعمت هایی که از وقتی که به من تکیه کردی توی زندگیت پدیدار شدن اما شیطان هر از گاهی در نظرت جلوه گر شد و فریبت داد ومایوست کرد

    حالا من ی رفیق جون جونی مثل روزا رو فرستادم که بهت بگه من کی هستم و چکار میکنم برای بنده هایی که من رو باور کنن

    بنده هایی که صبور هستن و ادامه میدن

    بنده هایی که از عمق وجودشون من رو میخونن

    بنده هایی که ابراهیمی عمل میکنن

    بنده هایی که وقتی بهشون میگم باید بها بپردازین با جون و دل قبول میکنن بدون اینکه کوچکترین تردیدی داشته باشن

    روزا رو فرستادم که بهت بگه تو ی جا درخواست دادی برای کار دومیش رو تنبلیت اومد انجامش بدی روزا 30 بار درخواست داد و نا امید نشد و اون ی باری هم که جواب رد شنید گفت:

    الخیر فی ما وقع

    و بعدش من هم جبران کردم براش

    تو هم همین ایمان رو داری نسبت به من که اگر حوالت کردن به قوانین ساخته ی دست بشر به من رو کنی و بگی:

    خدایا من نمیدونم اینا همش قوانین انسان هاست اگر تو اراده کنی همه چی ردیف میشه و دل بسپاری به جریان هدایت و خودت رو قاطی ماجرا نکنی

    روزارو فرستادم که بهت بگه اگر سقفی بالا سرت باشه که صاحبش خودت نباشی باز هم شکرگزار هستی اونقدری که روزا شکر گزار ی اتاق توی ی خوابگاه بود؟

    تو که خونه از خودت داری تا حالا چند بار بابتش شکر گزاری کردی ؟

    روزا رو فرستادم که بهت بگه اگر درخواست کار دادی و قبول کردن حاضری از پله اول شروع کنی و کم کم بیای بالا یا نه از اول پله آخر رو میخوای ؟

    چقدر از ایمان و توکل روزا توی وجودت هست ؟

    چقدر حنیف مسلم هستی و مشرک نیستی ؟

    بیا این هم پیامبر من که به سمت تو اومده وپیام توحید و یکتاپرستی رو برات آورده

    همین طور مات و مبهوتم از این پیام آور خدا که دقیقا اون چیزهایی رو که باید میشنیدم در این شرایطی که توش قرار دارم داره با صدایی لطیف و دلنشین برام جز به جز توضیح میده

    اصلا انگار داره مسیر تکاملی که من میتونم طی کنم رو بهم نشون میده

    و اینکه پایه و اساس همش توحیده

    چون این چند روزه قشنگ احساس میکردم که شیطان داره راه نفوذش رو پیدا میکنه

    و میدونم که چون خداوند دوسم داره مثل همه ی شاگردهای استاد عباس منش فورا این پیام آورش رو فرستاده که من حواسم رو جمع کنم تا از مسیر دور نشم چون اونم دلش نمیاد که من ازش دور بشم

    سپاسگزارم استاد و دوستان عزیزم

    میحوام بازم صدای دانشین روزا جان رو گوش بدم و ی مراقبه ای داشته باشم با کلامش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2389 روز

      سلام نسرینم

      نسرین جان چقدر نوشتت تلنگری بود به من !

      اره تو راست میگی منم وقتی خودمو جای رزا جان گذاشتم دیدم نمیتونستم انقده توحیدی باشم.

      ولی خبر خوب اینه که من وشما وهمه ی بچه هایی که چندساله تو این راه ومسیریم ماهم توی چالش ها وتضاد های زندگیه خودمون خداروشکر سربلند بیرون اومدیم .همینکه هنوزم اینجاییم تو مسیریم ونزدیم جاده خاکی واین همه نتیجه تو دستامونه یعنی ماهم توحیدی بودیم توحیدی بودن یعنی در مسیر دریافت هدایت ها قرار گرفتن واونها رو انجام دادن بی بهانه خوب اگه نسرین جانم تو این سه سال نتیجه گرفتی ،پس هدایت شدی وعمل کردی بهت تبریک میگم عشقم همونطور که به رزای عزیز وسحر عزیز تبریک میگم،

      استاد همیشه میگن اگه میگی رو باورهات کار کردی با نتایجت بگو چقدر تونستی باورها تو درست کنی.والبته که نتایج هرشخص بسته به جایی که شروع کرده فرق داره وبسته به شرایطی که توش بوده وهست فرق داره با دیگران.

      از کامنت زیبات لذت بردم نازنین نسرینم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2495 روز

        سلام لیالا جان عزیز. البته که همه ی مایی که توی این مسیریم نتیجه گرفتیم و گرنه الان اینجا نبودیم. همین بودنمون دلیل خوب بودن مسیره. فقط میمونه اون میزان توحیدی عمل کردنمون که متغییره و بقول شما هرکسی با توجه به شرایطش فرق میکنه .اما حرفهای رزا ی تلنگری بود که بیشتر حواسم باشه که خیلی راحت جا نزنم حتی برای چند ساعت.مرسی عزیزم که انگیزه بخش خودت و منی .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مسعود محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم بابت حضورت و این هدایت ها و ایده ها در نهایت خلاقیت و ابتکار در ساخت و ایجاد فایل های متنوع در تمام ابعاد زندگی

    من کلاپ هاس ندارم و این فایل ها فقط از سایت استاد پیگیر هستم امروز هم به محض دیدنش دانلود کردم

    چقدر حس خوبی داشتم از همون ابتدا که رزا خانوم عزیز شروع به صحبت کردن و چقدر صادقانه و با عزت نفس تمام با جزئیات شروع کردین و چقدر باور پذیر بود انگار که داشتین یه سناریو مستند از زندگی مقدسی که سپری کردین برای هدایت من و دیگر دوستان بازگو میکردین

    چقدر خوب شد که نوبت شما شد و ما این سعادت رو داشتیم که این صحبت های فوق العاده و انگیزشی رو با جان و دل بشنویم من که چنبار گوش کردم و هردفعه مشتاق تر کلمه به کلمه رو با دقت تمام و با اشک شوق با اشک از سر اشتیاق گوش دادم

    اونجا که می‌گفتین میخواستین با تک تک سلو ل هام میخواستم زندگیم رو تغییر بدم چقد دوست داشتم چقدر حسش خوووب بود

    اونجا که سپاسگزار بودین در حالی که چیز زیادی برای شکرگزاری نداشتین ولی به کوچکترین چیز های زندگی نگاه مثبت داشتین و سعی میکردین حستون رو خوب نگه دارند از سقفی که مال خودتون نبود پتویی که شاید دلخواهتون نبود و اندک خوراکی که تو یخچال داشتین این بالاترین هست و ماهم مثل استاد لذت بردیم از این سخنان صادقانه و پاک الهی که حس میکردین که توسط یه نیروی متافیزیکی و مقدس همراهی میشدین و بهتون قوت قلب میدادن

    چقدر زیبا از هیچ تونستی قدم برداری ، خواستی که حرکت کنی از اونجایی که باید روند تکاملی خودت رو از صفر شروع میکردی

    کافی بود که از اونجا شروع کنی تا جهان قدر تورو بدونه و تورو درمسیری قرار بده که شایسته شروع کنی و این عمل بی چون و چرا و پذیرفتن هدایت الله

    چقدر زیبا تونستی از پس زشتی های ظاهری زیبایی بیرون بکشی در حالی که دلخواهت نبود و باوری ساختی که بتونی در شرایط ناخواسته حست رو خوب نگه داری

    جهان نمیتونست در برابر این عزم جزم تو مقاومت کنه و چاره ای جز هدایت تو به خوشبختی نداشت دل هارو نرم میکنه شرایط رو فراهم میکنه اونی که بهت جواب منفی داده تورو یادش میاره که دوباره بهت زنگ بزنه و بگه بهت نیاز داریم و اونجا که رئیس خوابگاه رو که دستی از طرف خداست به یاری تو می‌فرسته و آفرین که خدا رو از ته دلت شکر کردی

    رزا جان چقدر چیزای خوب یادمون دادی چقدر توکل پذیرفتن و هدایت رو زیبا برامون به تصویر کشیدی چقدر زیبا تکامل رو برامون خط به خط توضیح دادی

    همین که تکاملت رو طی میکردی عزت نفست پادرمیانی می‌کرد و تورو شایسته پله بالاتر می‌کرد و تو به خوبی از پسش برمیومدی و بر ترست غلبه میکردی

    چقدر زیبا به زبان انگلیسی احساستو بیان کردی شاید به قول خودتون زبان رو با لحجه حرف بزنید ولی ایمان دارم با هرزبانی که حرف بزنید میتونید جهان رو به تسخیر خودتون دربیارید

    چه شاگرد خوبی هستی برای استاد جانان چقدر لذت برد استاد از داشتن شما ، قشنگ میتونم حس کنم استاد عباس منش چقدر به خودش احسنت گفت و چقدر ذوق کرد از این شاگرد اول کلاس و چقدر خدارو سپاسگزاری کردند

    رزا خانوم عزیز

    شما فوق العاده هستی براتون آرزوی بهترین هارو دارم و از ته قلب براتون آرزوی خوشبختی دارم خیلی خیلی خیلی از حرفاتون لذت بردم زبانم قاهره از گفتن احساسم فقط میتونم بگم خیلی خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جان سلام مریم جان عاشقتونم

    سلام به آرام عزیز

    سلام به تک تک دوستانم

    استاد جان همون‌طور که خودتون هم گفتید من هم اون شب کلی احساساتی شدم و هم امروز که دوباره صحبت های آرام عزیز رو شنیدم اشکم جاری شد از ایمان این دوستم ازشهامت و توکل و توحیدی که داشته و حرکت کرده و اعتماد کرده

    چقدر قشنگ قانون تکامل رو درک کرده و عمل کرده بینهایت تحسینت میکنم آرام جان همین درک و عملکرد که نتایج رو رقم میزنه و بعد میبینم که دوستمون میگه جلوی چند نفر متخصص اون کار صحبت کرده و حالا خدارو شکر از در و دیوار داره برای پیشنهاد های کاری میاد و به لطف خدا ثروت و نعمت در زندگیش جاریه

    چقدر زیباست وقتی تو مسیر اعتماد می‌کنی و وقتی با اون ایمان حرکت می‌کنی و میری از همون جایی که میتونی شروع می‌کنی و بعد دستان خدا میان و سبب خیر میشن تو زندگیت چقدر ایمان و امید رو اون لحظه میشه حس کرد که بعد از دادن رزومه اون پاسخ منفی رو دریافت کرد اما بازم امید وار بوده و چقدر قشنگ کانون توجه رو به سمت مثبت هدایت کرده که خدارو شکر حداقل جواب منفی دادن و بعد اتفاقات قشنگ رقم پشت سر هم رقم میخوره

    این داره به من میگه زهرا اگر ادعا داری قانون رو یاد گرفتی باید عمل کنی و حرکت کنی اونوقت که من خودم برات همه چیز میشم مثل این دوست عزیز که خدا براش همه چیز شده

    داره میگه زهرا قدم بردار و اگه وسط راه نتیجه ای که میخاستی نشد مبادا ناامید بشی من هستم حواسم بهت هست یه نقشه های بهتری برات دارم فقط باید ایمانتو نشون بدی و ادامه بدی

    داره میگه زهرا هر قدم که برمی‌داری من زمین و زمان و مسخره تو کرده تا بهت خیر برسونن فقط ایمانتو حفظ کن

    چقدر قشنگ و الهام بخش بود برای من این قسمت از گفتگو و آنقدر احساساتی شدم و غرق فکر راجب این اعتماد و حرکت که یه دفه یه ایده راجب کسب و کارم اومد و استاد خدا شاهده به چند ساعت نکشید که من بلند شدم و اونو عملی کرده اما از اون راهی که من انجام دادم نشد اما یه دستی از خدا اومد خودش برام مشتری پیدا کرد خودش برام فروخت خودش منو به چند نفر معرفی کرد و چقدر باعث خیر شد که من اون لحظه فقط یاد حرف این دوستمون افتاد گفتم خوب از اون راه اگه نتیجه نداد اما ببین چقدر عالی تر شد هم مشتری جدید اومد و هم خیلی راحت به چند ساعت نرسید از اون نتیجه ای که من میخاستم هم بهتر شد خدایا شکرت و چقدر حس خوبی برام داشت

    گاهی ناامید میشم گاهی خسته میشه اما اون فایل انگیزشی شما تو گوشم زنگ میزنه که اگه خسته شدی ناامید نشو و ادامه بده و همچن لحظه که بلند میشم تا ادامه بدم میبینم خدای من خدا با چه سوپرایزی منتظر من که گاهی فقط لبخند میزنم گاهی فقط اشک میریزم که خدایا شکرت

    استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم که این ایده گفتگو با دوستان رو عمل کردید چقدر باعث شد من یکی خودم ایمانم به قانون و این مسیر بیشتر بشه خدایا شکرت

    استاد جان عاشقتونم که داریدمسیر توحید رو طی میکنید و چقدر قشنگ و واضح برای ما هم این مسیر رو روشن کردید بینهایت سپاسگزارم

    عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    هدیه ساداتی گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    نمیدونم در مورد صحبت های رزا عزیز چی بگم، من هنوز اشکام بند نیومده. این همه توکل، این همه تسلیم بودن، تکامل رو رعایت کردن، امید، اعتماد به نظم هستی و فرمانروایی که جهان رو اداره میکنه حیرت انگیزه.

    من تا قبل از صحبت های ایشون فکر میکردم خیلی برای زندگیم کار انجام دادم، خیلی شکرگذار تر شدم، بله شدم اما نه اونقدر که می تونستم و ظرفیتش وجود داشت باید بیشتر تمرکز کنم. دقیقا چند دقیقه قبلش از پای لب تاب بلند شده بودم و روی تخت دراز کشیدم و با خودم گفتم با این 200 هزار 200 هزار تومان ها که داری از ترجمه میگیری میخوای چی کار کنی، تو گفتی میخوای رو خودت کار کنی بخاطر همین داری ترجمه میکنی که ساعت کاریتو کمتر کنی که بیشتر وقت داشته باشی کار خودتو شروع کنی، یه لحظه گفتم مطمئنی این راه به جایی میرسه؟ همون لحظه ناخودآگاه بلند شدم اومدم سایت استاد رو باز کردم و این فایل رو به صورت هدایتی انتخاب کردم و نگاه کردم. صحبت های رزا باعث شد بفهمم اون چیزی که نتیجه میاره شمردن کارهایی که انجام دادیم و نگاه به عقب نیست که بگیم ببین چه کارها کردی هنوز نتیجه ای که میخوای نیست. اون چیزی که نتیجه میاره تمرکز رو قدم بعدی، به جلو نگاه کردنه مثل یک شیر که توو شکار روشو برنمیگردونه. من یکسره رومو برمیگردوندم و یکسره توسط ذهنم شکار میشدم! میخواستم کنترلش کنم اما ترس منو که میدید، رو عقب کردنمو که میدید، به خودش غره میشد! من تازه فهمیدم توکل و تسلیم و توحید یه کم واقعی تر از من یعنی چی…. انگار این فایل باعث شد یک سطح بالاتر از چیزی که هستم رو ببینم و از اونجایی که گوش و چشمم درک کرد این صحبت هارو، متوجه شدم که از مدار من زباد دور نیست.

    خدایا شکرت بخاطر این آگاهیها

    استاد عزیزم سپاس

    رزا مهربان و شیرین سپاس

    هستی سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مهسا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    سلام استاد عزیزم.

    این فایل منو خیلی دگرگون کرد. صبح تا حالا چندبار گوشش دادم. این داستان هدایت چقدر قشنگه که شما بیاین کلاب و حتی بچه ها رو هم بصورت هدایتی انتخاب کنید که اون شخص حرفایی رو بزنه که یه عالمه بشه از توش درس گرفت.صحبت های رزا و سحر خیلی زیبا و تکان دهنده بودند. خدای ما بر هممممههههه چیز آگاهه، بر همه چیز و این یعنی توکل به خودش و تسلیم و سرسپردگی، چون او همه ی جواب ها رو میدونه.استاد، همیشه از خدای خودم خواستم و میخوام که روز به روز ایمان و توکلم بهش بیشتر و بیشتر بشه و روز به روز انسان توحیدی تری بشم، این حرفیه که همیشه بهش میزنم و میگم خدایا هدف اصلی من اینه و بقیه ی هدف هام بعد از این خواسته است و هر روز داره بهم نشونه میده. توحید و شرک هم به قول شما، صفر و یک نیست اما وقتی میتونیم بصورت تکاملی ذهن مون رو کنترل کنیم این خودش خیلی حس خوبیه. استاد، من نمیدونم ما تو بچگی و توی مدرسه چی بهمون گفتند که همه ی ما قبل از آشنایی با قانون، بصورت ناخودآگاه، خدا رو یه پیرمردی که ریش های سفید داره و عذاب میده توی ذهن مون تصور میکردیم، حالا هیچ وقت اینجوری بهمون نگفتندا ولی این ناخوداگاه توی ذهن تک تک ما نقش بسته. قبل از آشنایی با قانون زیبای خداوندم، فکر میکردم شرک یعنی بت پرستی و کافران هم کسانی هستند که نماز نمیخونند!! چیزایی که توی مدرسه و کلاس های دینی بهمون گفته بودند.اما این خدایی که شما برای ما توصیف کردین فقططط و فقططط به ما احساس خوب و آرامش میده. اونقدر بهت آرامش میده که از بس رها میشی اشک شوق توی چشمات جاری میشه. قبل از آشنایی با قانون، همیشه به خدا میگفتم، خدایااا!! چرا این پدر و مادر رو به من دادی؟ چرا من یه پدر و مادر خوب و تحصیل کرده ندارم؟ چرا به من خواهر و برادر ندادی؟(آخه من تک فرزندم). چرا به من پدر بزرگ و مادر بزرگ ندادی؟ چرا من نباید اینارو تجربه کنم؟ چرا اقوام و بستگان من، اون کسایی نیستند که من میخوام؟ آخه چرا من توی فامیلامون یه فرد موفق نداریم که ازشون الگو بگیرم؟ چرا منو تو این خانواده به دنیا آوردی؟ چرا پدر و مادر من اونجور که من میخوام نیستند و هیچی ازشون یاد نمیگیرم؟ میگفتم خدایا آخه من هیچی ازشون یاد نگرفتم که توی زندگیم بکار ببرم. منو کمکم کن. هر چی هم کتابای موفقیتی میخوندم منو راضی نمیکردند و به قول شما انگار راهو گم میکردند.(البته اینو بگم که پدر و مادر و اقوام من خوب بودند، ولی من دوست داشتم توی خانواده هایی بودم که دوستام داشتند و دیدگاه های خانواده ی من، منو راضی نمیکرد. و همیشه با خانواده ام رابطه ی خیلی صمیمانه ای نداشتم و اون احساسی که میخواستم بهم بدهند رو نمیدادند. البته اونا هم تقصیری نداشتند چون خودشونم توی همچین خانواده هایی بزرگ شده بودند.) خلاصه استاد، همیشه اینارو به خدا میگفتم و هزار تا دلیل و توجیه و باور غلط دیگه که حالمو بد میکرد. اما با اینکه من انقدر شرک می ورزیدم و اصلا نمیدونستم شرک یعنی چی، ولی خدای مهربونم همیششهههه کمکم میکرد و منو به راه راست هدایت کرد. اون همیشه بهم کمک میکرد و من حواسم نبود آخه رب ما، خیلی مهربونه.خدای من، منو با شما آشنا کرد تا در همه ی جنبه های زندگی از طرف خودش، منو راهنمایی کنید و ازتون درس زندگی یاد بگیرم و الگوی من باشید، اگه از اونا چیزی یاد نگرفتم حالا خدا شما را بهم داده بود، یه الگوی توحیدی. وقتی وارد این مسیر الهی شدم، اشک ریختم و گفتم مهسا، تو برای موفقیت و خوشبختی، نیازی به پدر و مادر و خواهر و برادر و پدربزرگ و مادر بزرگ و…… نداشتییییی، تو فقط باید رب خودت رو پیدا میکردی و اون برای تو کافیه. همون خدای مهربون بهم کمک کرد که دوره عزت نفس رو بخرم و روی پاشنه آشیل هام کار کنم و موفقیت و شخصیت و هویت خودمو توی تحصیلات پدر و مادرم ندونم.و شخصیت و هویت من حتی بستگی به تحصیلات خودمم نداره، و خییللییی چیزای دیگه. بهم یاد داد که شخصیت و هویت من، فقط و فقط توی باورها و اعمال و رفتار من خلاصه میشه، نه هیچ عامل بیرونی دیگه. و استاد وقتی از شما شنیدم که ما خودمون پدر و مادر و شرایط خودمون رو توی این دنیا انتخاب کردیم و مجرد به دنیا اومدیم و مجرد هم از این دنیا میریم و ما خالق صد در صد زندگی خودمون هستیم، این دیدگاه و این یادآوری خیییلللیییی به من احساس خوب و آرامش داد و انگار به یادم آورد که آره دختر تو میخواستی خودتو تجربه کنی و میخواستی از دل تضادها، رویاهاتو خلق کنی و عاشق این کار بودی، خودت این شرایطو توی دنیا خواستی، پس فقط و فقط روی خودت کار کن. و این دیدگاه خیلی حالمو خوب میکنه.بهم یاد دادین که من برای خوشبختی، فقط به خودم و خدای خودم احتیاج دارم و بس.استاد، من همیشه و همیشه از خدای زیبام، سپاسگزارم که توی این شرایطی بزرگ شدم که هیچ کس و هیچ آدمی پشتم نبوده و وابسته ی کسی نبودم، چون اینجوری خدای خودمو پیدا کردم و

    بهتر شناختمش و دارم میشناسم، و فقط دارم روی خودش حساب میکنم و سعی همیشگیم اینه، حرفی که شما زدین که هیچ وقت کسی پشتتون نبوده و خدا حامی شما بوده. چون مثلا من دوستامو دیده بودم که میگفتن ما پدر و مادرمون پشتمونن و هر جا میریم اونا حمایتمون میکنند و خیلی وابسته ی خانواده هاشون بودند.. امااا من الان خیلیییی خوشحالم که توی همچین خانواده ای بزرگ شدم که اصلا اصلا وابسته شون نیستم، و این شرایط بهم کمک کرد که خدای خودم رو پیدا کنم و فقط و فقط اون رو پشتیبان و حامی خودم بدونم و فقط وابسته ی اون باشم و خدا برای خوشبختی من توی دنیا و آخرت کافیه. حالا شاید کسایی هم باشند که توی اون خانواده ها باشند و ایمان و توکل شون هم به خدا زیاد باشه، اممماااااا برای من مهسا، این شرایط بهتر بود تا خدا را توی وجـود خودم پیدا کنم. استاد، منم مثل شما و بقیه ی دوستان سایت، با خدای خودم عشق بازی میکنم و حاللللللمممممم عالیه.عالللیییی، که از شدت شوق اشکم در میاد. یه مدت زیادیه با خودم و خدای خودم خلوت کردم و باهاش عشق بازی میکنم و کلی هدایتم میکنه باهام حرف میزنه، فایل های شمارو گوش میدم، تمرکز روی زیبایی ها دارم، روی باورهام کار میکنم و خودمو توی محیط ایزوله نگه داشتم، چون خیلی به این تنهایی احتیاج دارم و درونم میطلبه. استاد، میدونم که شما متوجه میشین که چی میگم. ولییی بقیه ی افراد و خانواده ام فکر میکنند من منزوی شدم یا خودمو میگیرم یا افسرده شدم!! یا مسخره تر از اون اینه که فکر میکنند من از این بیماریه میترسم!! حتی من بهش فکککررر هم نمیکنم، انقدر که توی ایران همه دارند جو میدهند و بهش توجه میکنند. اونا نمیدونند که من چچچقققددرررر حالم خوبه. حالا قبلا ها خیلی میخواستم خودمو ثابت کنم که نه بابا! من اینجوری نیستم و هزار تا جواب بدم به این و اون. اما حالا با فایل های شما و دوره عزت نفس، دیگه دنبال اثبات خودم به دیگران نیستم و فقط به حرفاشون یه لبخند ملیح میزنم و آروم آرومم. هر کی هرچی میخواد بگه، بگه، اصلا واسم مهم نیست، اما به قول شما این حرف مردم که پاشنه آشیل ما ایرانی هاست، همیشه و همیشه باید روش کار بشه تا یادمون نره. خدایا شکرت. استاد حالم خیلی خوبه. حالم عالییهه. هر روز دارم روی احساس خوبم کار میکنم. الان دو ماه و نیمه احساسمو آگاهانه با تمرکز روی زیبایی ها، خوب نگه داشتم،(منی که قبلا بیشتر وقتا ناراحت بـودم و غصه میخوردم)، چون تازه قانون رو درک کردم و گرفتم که چی به چیه، و شب ها قبل از خواب میام مینویسم که امروز موفق شدم احساسم رو خوب نگه دارم و به خودم جایزه های کوچولو کوچولو میدم!! حالا این جایزه میتونه خوردن یه میوه خوشمزه باشه، یه لیوان آب خنک، خریدن خودکارهای رنگی رنگی یا پختن غذای خوشمزه برای خودم و……. و میخوام هر روز و هر روز به مدارهای بالاتر در همه ی زمینه ها برم و این کنترل ذهن شاید اوایل راه، سخت باشه اما خیلی شیرینه، اینکه میتونی متفاوت تر از بقیه عمل کنی و متفاوت نتیجه بگیری.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2389 روز

      وااااای دخترم تو فوق‌العاده هستی

      مهسا مهسا مهسا

      چقده از خوندن کامنت تأثیر گذار ت لذت بردم.

      چه شیرین وخالصانه خداوند رو توی وجود خودت پیدا کردی.

      چه قدر متعهدانه خودت رو از بدنه ی جامعه جدا کردی.

      چقدر شجاعانه به افکار دیگران در مورد خودت بی توجه شدی.

      چه زیبا ودلچسب خودت رو در محیط ایزوله قرار دادی.

      تحسینت میکنم عزیزم.

      با خوندن نوشتت قوانین عزت نفس برام دوره شد .

      موفق تر باشی قشنگم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مهسا شریفی گفته:
        مدت عضویت: 1723 روز

        سلام لیلای عزیزم.سلام دوست قشنگم و هم فرکانسی نازنینم.ازتون سپاسگزارم عزیز دلم.خوشحالم که نوشته ی من که از اعماق وجودم اومد و نوشتم تونسته برای شما هم مفید واقع بشه.خدا را سپاسگزارم که دوستانی نازنین دارم که هر روز داریم به رشد و پیشرفت همدیگه کمک می کنیم.از الله زیبا و منان برای شما دوست عزیزم تمام زیبایی ها و نیکی ها را در دنیا و اخرت خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: