گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی - صفحه 1

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسما میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    سلام استاد

    میدونین فقط سایت شماس که حالمو خوب میکنه ، خیلی ساله که باهاتون همراهم ، خیلی شخصیتم عوض شده اون دختر حساسِ قبل نیستم وابستگیم از ادما گرفته شده، ارامش دارم ، واقعا استاد خیلی بهم کمک کردین و هزاران بار خدا رو بابت وجود شما شاکرم . وقتی خودمو با بقیه ادمایی ک توی فرکانس شما نیستن مقایسه میکنم تفاوتمون از زمین تا اسمونه . استاد از لحاظ مالی خیلی بهتر از قبلم اما هنوز ب چیزی ک میخواستم نرسیدم. ویس رزا رو که گوش دادم گریه کردم خیلی با احساس حرف زد خیلی چیزا رو تو ذهنم روشن کرد . الانم که توی این ویس حرفای دوستمون رو شنیدم که میگه من مهمون خدا هستم خیلی امید به زندگیم وارد شده …. استاد میدونم که ب زودی کارم خیلی گسترش پیدا میکنه مطمئنم یعنی غیر از اینو قبول نمیکمم . من بنده بی نظیر خدا هستم لیاقتم بیشتر از زندگیِ که الان دارم.

    🤍🤍🤍استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    علی نوری گفته:
    مدت عضویت: 3330 روز

    سلام استاد من عاااااشقتم صحبت های این فایل صوتی خیلی فوق العاده بود من کارمند هستم و چند سالی هست این موضوع قرض دادان ضامن شدن وام گرفت رو که شما گفتید گوش کردم الان دارم عشق میکنم هرماه حقوقم کامل بدون اینکه برای قست یا وام یا ضامن از حقوقم کم بشه و هر ماه حقوقم خودش اندازه ی وام میمونه و همکارهای دیگررمو میبینم همش درگیر وام ضامن قرض دادن و کلی داستان های دیگر هستن و خودم با چشم دیدم به خاطر همین پول قرض دادن باهم دعوا میکنن بهم فوهش میدن دروغ میگن ولی من تا جای که تونستم به این موضوع عمل کردم و دارم حقوق کامل خودم لذت میبرم تو اداره نه از کسی بدم میاد نه کسی از من بدش میاد چون با کسی زدوبند نکردم هرچی میخوام به خدا میگم و اندازه باورم نعمت وارد زندگیم می شود استاد عباس منش چشامه ،دوسش دارم ،بخواد نخواد عاشقشم ،داداشمی که زندگی کردن درست رو بهم یاد دادی دمت گرم❤🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    سلام

    من هم اگر روزی با استاد صحبت کنم

    خیلی خوشحال میشم مثل سعید عزیز

    که گفت چقدر اشتیاق داشت

    خدایا شکرت

    تبریک میگم به سعید عزیز به خاطر خرید محصولات استاد

    و آرامش و آگاهی هایی که به دست آورده است

    تحسین میکنم سعید عزیز را به خاطر باورهای خیلی قشنگی که برای خودش ساخته و از آنها در زندگی اش استفاده میکند

    باور سازی که مثال زدند در مورد گوجه و خیار فلفل وموز و بذر تمام میوه ها

    که باور فراوانی را با تمام وجودش درک کرده تحسینشان میکنم

    سعید عزیز من شما را بابت الهاماتی که به شما میشود و آنها را درک میکنی و اقدام میکنی به الهاماتت تحسینت میکنم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    توضیحاتی که استاد دادند برای نگاه دلسوزی و نگاه شرک آلود که افراد دارند

    من اینجا یک مثالی از خودم دارم

    استاد عزیزم من چند وقتی هست که فقط و فقط برای دل خودم زندگی میکنم و دنبال تایید دیگران نیستم واینکه دیگران خوششان بیاد یا نیاد

    من سعی میکنم کار درست خودم را انجام بدم

    این نگاه شرک آلود و دیده شدن از طرف بقیه خیلی آگاهانه روی خودم کار میکنم

    و چنان آرامشی گرفتم که نگو

    خیلی مثال دارم که بگم واقعا زیاده

    بعضی وقتها خودمم باورم نمیشه که من همان فرزانه هستم و میبینم که خیلی تغییر کردم خدایا بینهایت سپاسگزارم

    مثلا یک مثال کوچک از همین امروزم براتون مینویسم

    من سالها بود دوست داشتم به ناخن هایم هر وقت دلم میخواهد لاک بزنم

    به دلایل زیادی نمیتوانستم وقتی دختر خانه بودم پدرم نمیگذاشت وقتی ازدواج کردم اون اوایل ازدواجمون یکبار که لاک زدم همسرم گفت دیگه لاک نزن من دوست ندارم دیگه همون شد من سالها به خاطر ترسهایم و تایید دیگران از این لذتی که دوستش داشتم خودم را محروم کرده بودم

    وقتی با استاد عباس منش آشنا شدم و روی خودم کار کردم و فهمیدم این مورد و موارد دیگر به خاطر خودم هست چیزی در درون من باید درست شود

    با دوره عزت نفس و دوره دوازده قدم به نتایج عالی رسیدم

    مثلا در این مورد هر وقت دوست داشته باشم لاک میزنم و دیدم وقتی من قوی تر شدم و مشرک نبودم همه چیز درست شد. حتی همسرم هم دیگه مشکلی با لاک زدن من نداره

    پس چیزی در درون من بوده که باعث این برخوردها میشده

    و اما داستان امروزم

    من امشب منزل مادرم مهمانی دعوت دارم میخواستم لاک بزنم به ناخن‌هایم

    اما گوشه ی دلم هم یه خورده لاک زدنم به خاطر این هم بود که میخواستم در اون مهمانی به بعصی ها هم خودم را نشان دهم و

    اینجا بود که امروز که از خواب بیدار شدم

    بعد از نوشتن تمرین ستاره قطبی

    به خودم گفتم فرزانه مشرک نباش هر وقت این یک ذره شرک هم در خودت کشتی اونوقت میتونی ادعا کنی که با خدایی

    هروقت به خاطر دل خودت لاک به ناخنهایت زدی اون درسته

    نه زمانی که بخواهی خودت را به دیگران نشان بدی یا فخر بفروشی مشرک نباش

    و همین صبح تصمیم گرفتم با اراده خودم امشب لاک نمیزنم

    ولی از فردا هر وقت دلم خواست یا لاک زدن حالم و خوب میکرد و دوست داشتم لاک میزنم

    استاد عزیزم من خیلی قوی تر شدم خیلی از ترسهایم را رفتم توش و بعد دیدم چیزی نبوده و رشد کردم

    خیلی به خدایم نزدیک و نزدیکتر شدم خدارا در درونم خیلی بهتر درک میکنم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    استادم من مثال بالا را زدم برای اینکه حتی موارد خیلی کوچک که روی خودم کار کردم و نتیجه گرفتم را بگویم

    چون عقیده دارم همین موارد کوچک که شاید الان بعضی ها بگویند این که چیزی نیست

    به نظر من اتفاقا خیلی هم مهمه و همین موارد بوده که در گذشته از من شخصیت

    با عزت نفس پایین ساخته بود

    خدارا بینهایت شاکر هستم به خاطر رشدم به خاطر اینکه خودم میدانم که چقدر زیاد به خدا رسیده ام

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    برای همه دعا میکنم

    در پناه الله یکتا باشید شاد و سلامت و ثروتمند و موفق باشید

    به تمام خواسته هایتان برسید

    و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    ❤❤❤🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام به استاد، خانم شایسته و بقیه ی همکلاسی های خوبم در این دانشگاه الهی

    چقدر لذت بردم از این بخش از گفتگو، از صحبت های آقا سعید، لحنشون، جملات و تفکراتشون و نحوه ی عمل به قانون، سراسر خداوند جاری بود… و توضیحات ارزشمند استاد، که بی نهایت این قسمت رو پراز درس و آگاهی کرده و باید هزار بار گوش کنم…

    در مورد باور فراوانی و مثال بذرهایی در دل هر میوه و محصولی که خداوند خلق کرده، که آقا سعید زدند، اتفاق دوماه پیش یه کلیپ برای آموزش کشاورزی و پرورش محصول از خود میوه رو دیدم، که کلی میوه و سبزیجات، فقط خودش رو (نه بذرش) می کاشت و بعد از مدتی از اون محصول رشد می کرد، حتی کاهو و آناناس، یا هر میوه و سبزیجاتی که فکرشو نمی کنیم، از خوده میوه و سبزی، دوباره میوه و سبزی رشد می کرد، بدون اینکه بذرش رو بخواد بکاره، یه کلیپ آموزشی بود، و چقدر من با دیدن اون کلیپ لذت بردم، اما الان با گفته های آقا سعید، چقدر خوب بود که تونستم از اون کلیپ برای باورسازی استفاده کنم. واقعا خیلی نمونه ها اطراف ما هست، ولی فقط به هدایت خدا نیاز داریم تا بتونیم درس این نمونه هارو بگیریم. و یاد این آیه ی قرآن افتادم که میگه ما زمین و آسمان رو برای بازی نیافریدیم و بارها ازمون میخواد که تفکر و تعقل کنیم در نشانه های زمین و آسمان. خداوندا خودت هدایتمون کن، که یاد بگیریم چطور در نشانه هایت، در آفریده هایت تفکر کنیم تا درس بگیریم و رشد کنیم…

    استاد همون روز در کلاپ هاوس که شما موضوع استخدام در امریکا رو گفتید که همه جا تابلوی now hiring رو میبینید، و توضیح دادید این به این معنیه که کسب و کارها داره گسترش پیدا می کنه، خب اولش ذهن آدم میگه اونجا امریکاست و کسب و کارها فعاله، طبیعیه! ولی اینجا؟؟!! ایران؟! مطمئن نیستم!!! و توجه به این جنبه از استخدام ها، در ذهن من فعال شد…

    اول توضیح بدم که ما در شهر صنعتی زندگی می کنیم، (البته تا قبل از ازدواجم، بعد از ازدواج اومدم استان ولی خونه ی پدرم میریم همونجاست) و هزاران بار، طی 15 سال، شنیدیم که فلان کارخانه یا شرکت هم تعطیل شد، کارگراش رو ریختن بیرون، و هربار که با ماشین از منطقه ی صنعتی رد میشدیم هم کلی کارخانه ساکت و خالی بود، و این باور که کار کمه، مردم بیکار شدن همه، و در دنباله ی اون باور: پول دست مردم کمه، چون کار نیست!!! و فرصت کمه، کار پیدا کردن سخته و کلی از این باورهای نامناسب، بصورت ریشه ای با دلیل و منطق در ذهن خیلی از ماها ساخته شده بود، باور بنیادین واقعا!!!

    و با گفته ی شما که کسب و کارها روز به روز داره گسترش پیدا می کنه، خدا هدایتم کرد برای ساختن این باور در شهر و کشور خودم. اول از همه به فکرم رسید که من کلی آگهی استخدام توی دیوارهای شهر میبینم…پس استخدامی هست… و به یاد آوردم بازم کلی آگهی استخدام در روزنامه ی مخصوص قزوین هست و دیدم… پس استخدامی هست… و آروم آروم این باور داشت در ذهن من جوانه میزد… و اتفاقا بیرون هم رفته بودم بازم اگهی های جدید استخدام دیدم. و مطمئن شدم، شغل ها و کارها تعطیل نمیشه، و فرصت شغلی از بین نمیره، شغل های جدید هر روز داره راه اندازی میشه، اگه کارخانه ی قبلی تعطیل شده، در عوض کلی شرکت جدید راه اندازی شده، پس کار و فرصت شغلی از بین نمیره، بلکه از مدلی به مدل دیگه تبدیل میشه.

    – شرکت هایی که برای تمیز کردن ساختمان ها راه اندازی شدن، اینها سالها قبل نبودن

    – مغازه هایی که مدل زنده (به جای مانکن از انسان ها استفاده می کنن) استخدام می کنن. جالبه در مورد مدل بودن، یکی از دوستان همسرم که خیلی خیلی درشت و عظیم الجثه است، و به گفته ی خودش چهره ی زیبایی هم نداره، مدل مغازه هایی هستش که لباس های سایز خیلی خیلی بزرگ میفروشن، و ساعتی دو میلیون دستمزد دریافت میکنه. این شغل تا چند سال پیش بود؟ تازه ما فکر می کردیم هرکی مدله باید چهره ی زیبا و اندام زیبا داشته باشه، اما این شخص با این چهره و اندامش مدل هستش و درآمد داره…

    – کلی شرکت و سایت تازه تاسیس، مثل دیوار، دیجی کالا، حتی شغل تدریس مباحث موفقیت، اینهمه شغل و حرفه در زمینه ی برنامه نویسی و گرافیک و تعمیرات موبایل و کامپیوتر، فروش نمونه سوالات استخدامی…

    – بخاطر جدید شدن مصالح ساختمانی(که اسم هاشون رو نمیدونم، ولی در کلیپ ها دیدم)، کلی آدم حرفه ای کار با اون مصالح رو یاد گرفتن و اجرا می کنن و تمام اونها فرصت شغلی هستش، نمای ساختمان با سنگ ها و مصالح مختلف و جدید، آینه کاری ها، دکوراسیون داخلی، که قبلا اصلا این سنگ ها و کارها برای ساختمان انجام نمیشد و این فرصت ها هم نبود…

    – مهد کودک و برنامه های خلاقیت که برای کودک برنامه ریزی می کنن، و اینم تا 30 سال پیش نبود….

    – برنامه ی share it، whats app برنامه های ارتباط آنلاین اسکایپ و کلی بیزینس، در این حوزه ها

    – پرورش گل و گیاه، تا 50 سال قبل یا بیشتر، اینهمه که الان دارن خرید می کنن، نبوده، و به عنوان یک شغل این کار وجود نداشته….

    – هرچقدر مدل ماشین ها متنوع شد، کارهای مرتبط با ماشین هم زیاد و متنوع شد، مکانیکی برای ماشین های مختلف، ماشین های ایرانی، خارجی، ماشین سنگین یا … جلوبندی سازی، تنظیم باد، فروش محصولات مربوط به ماشین ها، روکش صندلی، لاستیک و تایر، ضبط ماشین، شیشه ی ماشین، سیم پیچی و …

    – وسایل تزئینی سنگین، یا ریزه وسایل ها، بدلیجات ها، ناخن کاری ها، کاشت مژه مصنوعی و هاشور ابرو، کاشت مو، هیچ کدوم از این شغل ها تا چندین سال قبل نبودن…

    و فکر کردم دیدم، دقیقا همینه، مشاغل از بین نرفتن، بلکه تبدیل شدن، اگه یه کارخونه ای بسته شده، باید بسته میشده چون جهان رو به پیشرفته، و در عوضش و چندین برابرش کلی شرکت جدید تاسیس شده…

    و سه روز پیش هم، بازم هدایتی، توی اینترنت سرچ کردم استخدامی های امروز!!! و کلی سایت که کلی آگهی استخدام گذاشته بودن، وقتی دونه دونه نگاه می کردم، انگار تازه بیدار شدم، انگار اون باور قبلی جلوی چشمام داشت متلاشی می شد… یکی دوساعتی آگهی هارو نگاه کردم، مخصوصا بیشتر در زمینه ی کامپیوتر، که رشتمه و مورد علاقمه… و درطی همین آگهی دیدن ها بازهم یکی از علت هایی که من به این میزان پیشرفت داشتم رو متوجه شدم، و ایمانم بیشتر شد به ادامه دادن همین مسیر موفقیت و تدریس های شما…

    اینجا در این سایت و با آموزش های شما، سقف خواسته های ما بالاتر میره و بزرگتر میشه و خود همین موضوع خیلی مهمه

    یه آگهی دیدم برای استخدام برنامه نویس کامپیوتر که حقوق ثابت از 14 تا 25 میلیون بود، درعوض باید مهارت هایی که نوشته بود رو میداشتیم…

    این آگهی خیلی منو به فکر فرو برد و گذشته ی خودمو به یادم آورد…

    من به خاطر علاقه ی شدیدم و سیراب نشدنم از مباحث کامپیوتری، هرچی میدونستم وجود داره و باید یاد بگیرم رو براش تلاش می کردم… اما این مهارت هایی که توی این آگهی نوشته بود رو من نمیدونستم، بخاطرمداری که توش بودم، نه کسی بهم گفته بود و نه جایی دیده بودم… سطح بالا و سقف انتظاری که من برای استخدام شدن داشتم، حقوق قانون کار بود، در بین اطرافیانم خانمی این میزان درآمد رو نداشت، شغل هایی داشتن که به اندازه ی شاگردی حقوق میگرفتن، ولی من خودمو بالاتر میدونستم و فقط برای کارهایی مصاحبه میرفتم که حقوق قانون کار باشه، و این میزان حقوق، سقف انتظار من از حقوق گرفتن بود و بهش هم رسیدم…

    اگر 10 سال قبل یک نفر این چنین آگهی هارو به من نشون میداد که 5 برابر قانون کار حقوق میدن، درعوض باید این مهارت هارو هم بلد باشی، من قطعا باور می کردم که وجود داره، باور میکردم این در توان من هست، و یجورایی شامل حال من میشه، البته سالها قبل هم میدونستم شغل هایی با درآمد بالا هست، ولی اینکه شامل حال من بشه رو فکر می کردم همین حده! یعنی میدونستم دکتر یا شغل های آزادی هستند که درآمد بالایی دارن، اما نمی دونستم با زمینه ی شغلی من میشه 5 برابر قانون کار درآمد داشت، کاری که من از پسش برمیام…

    وقتی این آگهی رو برای شاگرد کامیپوترم فرستادم، پرسید واقعیه؟؟ درسته، برای کسی که از level بالا اطلاع نداره، ممکنه غیرواقعی بیاد، براش توضیح دادم که واقعیه واقعیه، و اینکه حقوق الکی به کسی نمیدن، باید اون مهارت هایی که نوشته رو بلد باشی!

    بخاطر همینه میگم در این مسیر یکی از اتفاق هایی که برای طرز فکر ما می اوفته، همین big picture هستش، بالاتر رفتن سقف انتظار برای درآمد، اون هم در زمینه ی رشته و کاری خودمون…

    و این آگهی گردی ها بازم این باور رو برام تقویت کرد که اگر ملت غرغر می کنن و شکایت میکنن، حتی کلی رسانه ایش میکنن، کار برای جوان ها نیست، همه اش از نادانیه! دلیلش اینه که فقط مسیر آموزش های دانشگاهی رو رفتن که مهارت کافی رو یاد نمیدن، فقط با مدرکی که گرفتن، بدون مهارت خاصی دنبال کار میگردن، و نیست، بله درسته، برای کسی که بدون مهارت و با یه برگه با یه کاغذ، با یه مدرک دنبال کاره، شاید پیدا نکنه، یا به همون میزان قانون کار یا اداری راضی باشه! ولی برای کسی که سرمایه گذاری کرده روی خودش و مهارت هاش کلی کار هست.. توی همون آگهی حقوق 14 تا 25 میلیون، نزدیک 10 تا مهارت نوشته بود، که فقط 2 تا از اونهارو من در طی مدرسه و دانشگاه یاد گرفته بودم، مدرسه و دانشگاه فقط 2 تا از اونهارو، فقط HTML و CSS رو آموزش میدادن، و کلی مهارت دیگه که توی اون آگهی بود، اصلا و ابدا در دانشگاه یاد نمیدادن، و باید خودمون یاد میگرفتیم… و آدم وقتی اینهارو کاملا متوجه میشه، دیگه گله و شکایت نمیکنه کار نیست، فرصت شغلی نیست، یا فکر نمی کنه موفق شدن غیرممکنه، اتفاقا برعکس خیلی هم بدیهی میاد به نظرش، شدنیه میاد براش و میره مهارتش رو افزایش بده…

    ———————-

    در مورد اینکه ما قادر به تغییر سرنوشت کسی نیستیم هم، برای منم پیش اومده که دیدم یکی از عزیزانم، برای آشپزی اگه فلان وسیله رو داشت کارش راحت میشد و رفتم براش خریدم دادم بهش، و ایشون استفاده نکردن، دادن به کس دیگه… یا دیدم پولی دست دیگر عزیزانم رسیده، ولی اون پول خرج تعمیر ماشینش شده، من با دیدن بارها همین مثال ها هربار به خودم یادآوری میکنم که زلیخا اگه هدف تو اینه که به عزیزانت پول و امکانات فراهم کنی، اونها اگه خودشون نخوان نمیتونن از اون وسیله یا پول برای رفاه خودشون استفاده کنن… پس بهترین کمک به اونها و خودم اینه روی خودم سرمایه گذاری کنم و به خودم کمک کنم، به قول استاد از سریز خودم ببخشم! تمرکزمو بزارم روی خودم، نزارم با این تفکر ها نشتی انرژی پیدا کنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      مینو گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام زلیخای عزیز

      مثال اخر جالب بود

      چند روز قبل بیرون رفتم تا برای یکی از عزیزانم لباس بافت بخرم

      اول قصد داشتم یک جنس خوب از فروشگاه خوب بخرم

      رفتم سمت فروشگاه های خوب و اونها نداشتن بافت مردانه

      بعد بهم الهام شد که تو نمیتونی چیزی که در حد لیاقت اون نیست رو بخری

      و رفتم جلوتر و کمی پایینتر مغازه ای بود و یک بافت معمولی تونستم بخرم برای اون فرد

      خیلی جالب بود

      حالا کامنت شما تایید بود برام

      که واقعا ما هرچقدرم که تلاش کنیم نمیتونیم بیش از مدار فردی براش کاری کنیم

      سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا خداباور گفته:
    مدت عضویت: 1763 روز

    سلام به همه ی بچه های هم فرکانسیم امیدوارم که روزتون رو فوق العاده خوب شروع کرده باشید و امروز بهترین روز زندگیتون تا به الان باشه

    استاد هرروز بیشتر درک میکنم که اصلا چرا بین اینهمه ادم های دور و ورم من به این مسیر و این سایت هدایت شدم و ریشش برمیگرده به همون تفاوت نگاه من از همون اول که سنم کم بود

    من از همون موقع که بچه بودم و مامانم میگفت پول نداره بابا باید قستای وامشو بده یا مثلا میدیدم بابام نگرانه میگفتم چی شده این چیه میگفت اره ضامن شدم پولشو نداده یا هر چیز اینچنینی من میگفتم ارهههه اینا دلیل وضعیت بدمونه، اینکه همش میگن مملکت خرابه که خب پدر من پس چرا فلان همکلاسیم اوضاعشون خوبه فقط ما، ما ی سری اشتباهارو داریم، خیلییی سنم کم بود ولی درونم با وام و قست و ضامن شدن خیلییی مقاومت داشت همیشه میگفتم اره من بزرگ شدم هرگز این کارایی که بابام میکنه رو انجام نمیدم تا پولدار شم، اتفاقا این تضاد خیلیی هم به من کمک کرد و حتی شما میگید ادمای ثروتمند حتی انباری ندارن،برای خودشون ارزص قائلن لباس کهنه هاشونو میریزن دور باور هرچیز که خار آید یک روز به کار آید مخربه من همهههه اینا رو از همون اول درک کرده بودم و به خودم قول داده بودم هیچ وقت پتو و ملافه های خوبو نزارم تو کمد واسه مهمون که خودم از چیزای بی ارزش استفاده کنم، نیام چیزایی که درب و داغونن رو نگه دارم که حیفه بعد از صدسال به درد نخورن،استاد من توی سن کم تمیز ترین ادم شدم واسه خودم این قوانین رو عملی کردم که محیطم رو پر از انرژی های خوب کنم سعی کردم مثل ثروتمندا و الگو گرفتن از شما و کسایی که دور و برم وضعشون بهتره با خودم رفتار کنم دقت کردم بیینم ریز بشم تو شخصیتشون تا تفاوت ویژگی هاشونو درک کنم، و چقدررر چیزها یاد گرفتم مثلا بابای من کمیت رو به کیفیت ترجیح میده و به ارزون خری عادت داره که قشنگ من لمس کردم چندین برابر ضرر میده ولی عموم کاملا شخصیت متضادی داره و ارزش ابزار رو میفهمه جنس خوب میخره فقط جنسی که کیفیت داره مثلا یک میزتلویزیونی یک وسیله ای داره قدیمی میشه فورا میفروشه و ازش ثروت میسازه ولی بابای من تا ده سال دیگه هم نگهش میداره و انقدر داغون میشه که حتی کسی ازش به عنوان ضایعاتی هم نمیخره

    خب همین چیزای کوچیک میتونن ثروت ساز باشن و آرامش فکری هم ایجاد کنن و کلی تفاوت هست بین ذهن فقیر و ذهن ثروتمند وقتی عادت های این چنینی رو ایجاد کردم اعتماد به نفسم بالارفت و با آدم های ثروتمند بیشتری دوست شدم و این ارتباطات خیلی بهم کمک کرد ایراد های خودم رو بیشتر بفهمم و سایت شماهم که بی نظیره

    اصلا یادم میاد از بچگی عاشق این بودم که پولدار شم و همیشه با پول دوست بودم شما میگید احترام بزار و تا نکن پول رو باهاش درست رفتار کنی بیشتر وارد زندگیت میشه برعکس خواهرو مادرپدرم، هرچقدر میخواستن این باورو بهم بدن ک پول بده من ذهنم مقاومت داشت میگفتم نه اگه پول داشتیم منم حسرت دوچرخه رو نمیخوردم از بچگی پول خوبه که باهاش میشه به آرزو ها رسید و از بچگی بابابام سر این موضوع خیلیی اختلاف نظر داشتیم و بابام میگفت همین فکرت باعث میشه از راه به در بشی😂

    من از تضاد هام هدایت شدم😍

    از اینکه هرشب خواب یک دوچرخه رو میدیدم و تو کوچه همه دوچرخه داشتن ولی من ن، این ارزو تو دام شکل گرفت که ثروتمند بشم و بهترینش رو بخرم، شاید اون بچه هایی که بهترینشو داشتن دیگه الان اصلا دوچرخه براشون مهم نیست و به یک زندگی معمولی قانع شدن اما من همون دوران به خودم قول دادم به حدی ثروتمند شم که خودم بهتریناشو تو دنیا بخرم، اشکم در اومد از این هدایت،

    خدای من

    یادمه یک فیلمی بود به اسم آوای باران بچه بودیم میدیدیم و تهش جوری تموم شد ک بابام زد رو شونم گفت بچه توهم که پول دوستی و همش میگی پول خوبه بیا ببین مثل این مرد کور و زشت و خبیث میشی مثل این شکیب ظالم و بدبخت و منفور، میگفت ببین که پول کثیفه چرک کف دسته بیین ک همشون بدبخت شدن اخرش و ادم خوبه که مذهبیه پولاشو بخشید هیچیشو واسه خودش نگه نداشت، من یادمه انقدرررر تضاد های زندگیم روم تاثیر بیشتری داشت که اصلا حرفای بابام رو قبول نداشتم میگفتم اگه حرفاش درست بود که این شرایط رو نداشتیم حتی فورا بعد از اون حرف رفتم سر قلکم و همون پول خوردایی که داشتم و تو دست گرفتم و به احساس خوب رسیدم اصلا نمیشه گفت که این باور ها اصلا تو وجودم نیست نه هست بالاخره ما تشکیل شدیم از ورودی های ذهنمون، اما همین که من نسبت به این حرفا مقاومت داشتم اما خواهر همون موقع پذیرفت دلیل بر این شد که کاملا دوتا مسیر و شخصیت متفاوتی رو داشته باشیم الان میفهمم چقدر درسته که میگید ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست، اون شخصی که عزت بیشتری تو کل فامیلمون داره، ثروتمند ترینه☺️ اونی که بیشتر از هرکسی میبخشه کسیه که درآمدش بیشتره

    خدایا ممنونمممممم از اینکه به دنیا اومدم با همین تضاد ها با همین خانواده و شهر و شرایط تا به این درک از قوانین برسم🤩🤩🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  6. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    باز یک فایل از گفتگو دوستان خدایا شکرت

    دوست عزیزم با شنیدن حرفهاتون کلی اشک ریختم و حال دلم خوب شد

    استاد ممنون بابت اگاهیهایی که همراه تجربیات دوستان به من دادین خیلی سپاسگزارم

    استاد واقعا آرامش چیزی هست که منم از فایلهای هدیه شما به دست اوردم

    دوست خوبم چقدر زیبا گفتین «اگر میخوای خدارو برای خودت نگه داری اینطوری فکر نکن که ادماها رو برای خودت نگه داری»

    من همینجا استپ زدم و رفتم کسانی که فکر میکردم اگه نباشن روزی از کجا بیارم از گوشیم حذف کردم تا دیگه بهشون دسترسی نداشته باشم و با ایمان کامل به خدا حرکت کنم خدایا شکرت

    چون احساس میکنم همین شرکها و امید به کسانی غیر خدا باعث شده تا من در جا بزنم و منی که لایق پول و ثروت هستم و کسی به اندازه خداوند نمیخواد که من به ثروتمند باشم پس خودش مسیر و راها رو به من نشون میده فقط باید حواسم به هدایتها و الهامات باشه مثل استاد که درقسمت اگه اشتباه نکنم هشت سریال زندگی در بهشت با دیدن یک تکه چوب روی اب الهام خداوند رو دریافت کرد

    خدایا شکرت بابت اگاهیهایی که دریافت میکنم

    خدایا تو رزاقی تو وهابی من فقط با امید به خودت و توکل و ایمان به خودت قدم برمیدارم تا حمایتم کنی و هدایتم کنی به سمت پول و ثروت بیشتر

    «من به اندازه پشیزی نمیتوانم کس دیگه ای رو خوشبخت کنم» با این باور من به خوشبختی و رهایی و ازادی میرسم وقتی این نشتی انرژی از بین بره ثروتساز میشم

    یعنی من تاثیری در خوشبختی و بد بختی فرزندم خواهرم و برادرم ندارم و با دلسوزی بیجا فقط خودمو از خوشبختی دور میکنم و این عمل من فقط باعث کم شدن انرژی من و دور شدن من از مسیر اصلی خودم میشم

    من وقتی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم به ثروت رسیده باشم به قول استاد از سرریزش به دیگران کمک کنم اونم به خاطر خدا و حال خوب خودم میتونم به بقیه کمک کنم تا خدا به من کمک کنه و باید وقتی کمک میکنم که دیگه درگیرش نباشم

    کسی که در مسیر درست نباشه شرایطش درست نمیشه و من هم نمیتونم تعغیری درش ایجاد کنم

    تاثیر تصویر سازی خیلی قوی هست همینطور که تصویر سازی برای دوستمون خودبه خود انجام شد خدایا شکرت

    دوست عزیز چقدر زیبا برای خودتون باورهای فروانی ساختین و یک الگوی باورسازی خوبی برای من شدین ممنون از شما باورسازی که مشکل من هست شما با مثالتون به من کمک کردین

    هر چیزی که توی دنیا اومده اومده که بیشتر بشه باور بیشتر شدن نعمت و ثروت فراوانی و اینکه هر چیزی که به دنیا اومده اومدن زیاد بشه بهجهان گفته استاد« جهان مادی هیچ محدودیتی توش نیس» خدایا شکرت

    «کل جهان داره به سمت ثروت و نعمت میره»

    داشتن وقت و چطوری از وقت استفاده کردن نکته خیلی مهمی که بهش اشاره کردین

    وقتمو برای کارهای بیخود و حال بد استفاده میکنم یا برای حال خوب و شادی؟ وقتی با خودم فکر کردم دیدم من از صبح که پامیشم مشغول بهبود زندگی و ایجاد حال خوب برای خودم هستم توی قسمت 118سریال زندگی در بهشت استاد درمورد چک لیست صحبت کردن تقریبا یک هفته پیش من این فایل و دیدم و تصمیم گرفتم منم ریز به ریز کارهای روزانه مو بنویسم چون قبلا به تمام کارهام نمیرسیدم و گاهی بعضی از کارهام یادم میرفت، تصمیم گرفتم یک مدت بنویسم بعد نتیجه رو روی همون قسمت از سریال کامنت بزارم وقتی چک لیستمو میبینم تمام کارهای من مربوط به انجام تمرینات میشه غیر از اشپزی و تمیز کردن خونه که علتش عشق به فرزندان و همسرم هست و لذت بردن خودم

    و از اینکه همسرم کنار من حالش خوبه خداروشکر میکنم از شادی و لذت بردن فرزندانم خداروشکر میکنم و هر لحظه از زندگی من در حال شکر گزاری و تمرین بهبود زندگیم هست خدایا شکرت

    دوست عزیز با گفتن« مهمون خدایییم» اشکم جاری شد افرین، واقعا قابل تحسین هستین آرزوی بهترینها براتون دارم که به جای نگران شدن و چکنم چکنمها از خدا کمک خواستین و خدا هم هیچ کجا هیچ بنده با ایمانی رو تنها نمیزاره

    و کنترل تلوزیون دست خودمون باشه عالی گفتین و من نباید اجازه بدم دولت و دیگران با گذاشتن تلوزیون در خونه ی من باورهام رو بسازن فیلمهایی و سریالهایی رو ببینم که باعث ساخت باور های خوب در من بشه و زندگی منو بهبود بده مثل فایلهای هدیه استاد سریال زندگی در بهشت و سریال بینظیر سفر به دور امریکا که زندگی منو پر ازحال خوب و زیبایی و آرامش و وجود خواسته های جدید میکنه

    در پناه خدای مهربونم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    یا وهاب

    سلام سلام سلام

    چه فایل بی نظیری چه صحبت های زیبایی

    خدایاشکرت بابت این همه نعمت و ثروت و فراوانی که آقای سعید اینقدر زیبا تعبیر کرد و عمیقا به دل من نشست

    مرحبا برادر عزیز با این تعبیر قشنگت چنان حال منا خوب کردی که صحبت شما مثل پتکی محکم کوفت بر فرق باورهای فقرالود من…

    با درک این موضوع که هرچیزی توی جهان اومده اومده که بیشتر بشه باور فراوانی برام قابل هضم تر شد و احساس میکنم از لحاظ تغییر باور ده پله بالاتر رفتم

    تبارک الله استاد عزیزم که اموزشهای شما و حتی روش زندگی شما داره یه عده ای را به سمت پیشرفت و موفقیت سوق میده و به تبع اون جهان داره رو به رشد و بهتر شدن میره وچقدر زیبا میشه توی این سایت اثر پروانه ای را به وضوح دید

    دست مریزاد به تک تک اعضای این خانواده پر شور و مثبت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    علی مالک گفته:
    مدت عضویت: 3862 روز

    سلام به همه عزیزان دل و استاد گلم

    و سلام و درود خدمت آقا سعید عزیز که اینقدر قشنگ و رسا و فوق العاده صحبت کردند. با صحبتتاتون و تجربه هاتون در کل خیلی حال کردم ولی چند تیکه اش منو تکون اساسی داد.

    یکی اونجایی که گفتید وقتی با مفهوم باورسازی آشنا شدید و پس از اون سعی کردید برای خودتون باور بسازید. مثال توجه به فراوانی در خصوص دانه های میوه ها خیلی برام جالب بود. این چیزیه که ما هر روز داریم میبینمش ولی اینطوری بهش نگاه نمیکنیم.

    من همش دنبال فراوانی در خانه ها و ماشین ها و پولی که در گردش هست بودم و هستم. ولی این مثالی که شما فرمودین به من یادآوری کرد که بابا فراوانی رو تو همه چیز ببین. مهم اینه که خود فراوانی رو باور کنیم. خیلی برای من درس داشت.

    مورد دیگه که نگم وای اونجایی که گفتید “خانم قشنگم دیگه حسابمون خالی شده، از الان به بعد مهمون خداییم”. آخ آخ آخ اصلا تمام تنم لرزید.

    به خودم گفتم علی جانم چند بار در وضعیت بی پولی قرار گرفتی و هر بار نگران شدی ولی یکبار نگفتی حالا دیگه مهمون خداییم.

    همش تو ذهنم و زبونم خدا خدا هستا ولی جنس این توکل و ایمانی که شما عنوان کردید فرق داره.

    و چقدر قشنگ خداوند بزرگ و با عظمت مثل آب خوردن شما رو به یه جاده قشنگ برد، به شما نان صلواتی داد، و وعده غذایی عالی و هتل و … رو براتون مهیا کرد.

    آفرین سعید جان ایشالله که از گفته هات درس بگیریم برادر، ممنونم از شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ب همه دوستان…

    لذت بردم از صحبتهای سعید عزیز و توضیحات استاد …واقعا همینطوری که گفتین هست …

    جهان سرشار از فراوانی و غرق در نعمت و برکت هست ….

    جهان همیشه سرشار از ثروت و فراوانی بود… هست و خواهد بود اما نگاه و نگرش انسانها هست که با باورهای ضعیفی که دارن مانع از ظهور ثروت و فراوانی ب دنیای مادی میشن …

    ثروت همیشه هست …انسان با قدرت تخیل خویش که قدرت افرینش دارد میتواند هر چیزی را وارد این جهان مادی کند ….

    قوه ی تخیل انسان در حقیقت خالقیست که درون ادمی قرار دارد …ما میتوانیم با قوه ی تخیل خویش ثروت مند یا بدبخت شویم ..

    هر جوری که باور کنیم همونطور اتفاق میفته …واقعیت در جهان مادی ب شدت باورهای ما بستگی داره …دقیقا مثل گفته سعید عزیز که گفتن درون گوجه ..و میوه ها دانه های ریزی وجود داره که وقتی کاشته بشن باعث ازدیاد انها میشه ….

    وقتی بذر افکار ما هم در ذهنمون کاشته بشن و مراقبت بشن باعث ازدیاد انها خواهد شد فرایند ساختن باورهای ما همان مراقبت از دانه های کشت شده در ذهن ما هستن که ما ب انها میگوییم افکار …. اما کیفیت بذری که در ذهنمون قراره کشت بشه بسیار بسیار مهم هستن ….

    تمرکز بر روی افکاری که در ذهن داریم باعث رشد ان دانه بذر میگردد ..درون همه ما انسانها عظمتی از پروردگار وجود داره که در حال رشد کردن هست ..

    ژن روحانی همه ما انسانها کامله بشرطی که ما جلو انرا نگیریم..کمالی در درون همه ما انسانها هست که میخواد خودش رو از طریق ما بروز بده …ما از اول برای این کار برنامه ریزی شدیم…

    اومدیم در این دنیای مادی که تواناییها و استعدادهایی که داشتیم رو بروز بدیم همه ما این قدرت رو داریم این قدرت درون ما و از طریق افکار ما جریان داره و این فکر ماست که ب اون شکل میده ….اما ترسها و باورهای اشتباه ما مانع از این کار میشن….

    امکان داره خیلیها زحمت زیادی بکشین برای کشت بذرشون اما جنس و کیفیت ان بذر زیاد تعریفی نداشته باشه و تمام زحمات شون ب هدر بره ..باید آگاهی مون رو در این دنیا بالا ببریم و قدرت مثبت نگری ب موضوعات داشته باشیم

    اما راجع ب ضامن بودن هم خیلی خوشم اومد …

    باز میرسیم ب جمله استاد : هر کسی هر جایی قرار گرفته جای درستش همونجاست …….

    ولی برای عملی کردن این آگاهی ها نیاز ب تکامل هست …باید کم کم این موارد برطرف بشه ..

    تمام انسانهای ثروتمند کم اتفاق میفته که ضمانت کسی رو کنن …چون یکی از اصول موفقیت همینه ….

    افراد ثروتمند ناخوداگاه اصول و قوانین موفقیت را اجرا میکنن …

    .شاید از نگاه دیگران ثروتمندان ادمهای مغرور و ظالمی هستن ….شاید بعضی ها بگن یارو این همه ثروت داره اما نمیاد ضامن یه بنده خدا بشه که کارش گیره ….

    اما اون میدونه که داره چیکار میکنه ….

    بقول استاد ما اندازه سر سوزن هم نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم ….اگر من خدا دارم اونم خدا داره …خداوند ذهن رو بطور یکسان ب همه داده….

    این افکار ماست که داره اتفاقات زندگی مارو رقم میزنه ….

    شادی …ثروت ..زیبایی …فقارت …بدبختی همه و همه از ذهن انسان رقم میخوره ….

    کسی که ذهنیت فقیری داره اگه کل این سیاره رو ب نامش بزنن همه رو بر باد میده فقط ب این دلیل که ذهنش فقیره …..

    اینکه استاد گفت خیلی از افراد ب این دلیل دست کسی رو میگیرن که خلاء هاش رو پر کنه کاملا درست میگه …( بستگی ب نیت اون شخص داره ) اگر این کار با نیت درست انجام بگیره باعث سلامت روحی و جسمی و همینطور فراونی و ازدیاد ثروت خواهد شد…

    خیلیها هستن که فقط ب خاطر دیده شدن اینکار رو میکنن اما جرات پذیرش ندارن ….

    خیلی ها هستن که ب خاطر اینکه بقیه پشت سرشون حرفهای خوب بزنن… ..یا دیده بشن …..یا بله قربان بگن …دارن کمک میکنن و دلیل انکه بعدا ب مشکل بر میخورند همینه …. ما از این جور ادما تو خونمون زیادداریم ….

    وقتی که بهشون میگی این کارتون اشتباهه….میگن ما برای دلسوزی و برای ثواب این کارو کردیم …

    اما زمانی که طرف ب هر دلیلی نمیتونه از تعهدات خودش بر بیاد و کارشون ب دادگاه و شکایت میرسه …میزنن تو سرشون میگن چه غلطی کردیم …

    واقعا این چه ثوابی هست …؟

    این چه کمک کردنی هست که آرامش زندگی رو مختل کنه ….؟!

    این چه ثوابی هست …که کار ب شکایت و دادگاه بکشه ..؟ محبت کنی سر اخر سر از دادگاه پاسگاه در بیاری ….

    آیا این اسمش ثواب هست ….؟!

    کسی که ذهنش فقیره هرگز با کمک من و تو ثروتمند نمیشه ….بقول استاد اگر هم میخوای کمک کنی یه پولی رو ندید بگیر اگر هم بر نگشت زندگیت نابود نشه….

    کسی که ظالمه وقتی که ب پول برسه ظلم بیشتری میکنه ….کسی که خسیسه وقتی ب پول و ثروت برسه خسیسی بیشتری میکنه ….

    باید چیزی داخل ذهن تغییر کنه …تا چیزی اون تو تغییر نکنه در جهان بیرون هم هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد …

    همه چی از ذهن و باورهای انسان رقم میخوره ….

    تمرین کنیم از ذهن مون از این ابزار شگفت انگیزی که در اختیار داریم استفاده های بهتری کنیم …

    تشکر…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    مریم قنبری گفته:
    مدت عضویت: 3123 روز

    درود بر شما استاد عزیز و خانم شایسته

    استاد جان من شدیدا موافقم باشما ضامن شدن یا کمک کردن به بقیه بانگاه اینکه یه روزی شما به اون احتیاج پیدا کنید یه نگاه کاملا غلط و اذیت کنندس. من قبلا همین نگاه رو داشتم و به دوستان و اطرافیانم اینقدر کمک میکردم که بقول شما از خودم میکندم میدادم به اونا تا یه روزی اونام حمایت کننده من باشن ولی متاسفانه از این جریان ضربه بدی خوردم تموم کسایی که کمکشون کردم در مواقع مشکل خیلی راحت پشتمو خالی میکردن و حتی بااینکه مشکلمو باهاشون درمیون میزاشتم با گفتن ایشالا حل میشه تموم میکردن حتی در مواقعی هم میشد که میگفتن تو که کاری برامون نکردی هیچ کدوم کمک هامو نمیدیدن. اونجا بود که فهمیدم تنها پشت و پناه بی منت خداست و باید فقط پشتم به اون گرم باشه. از اون موقع شروع کردم به حذف ادمای پر توقع زندگیم و هرجایی که کسی نیاز به کمک داشت با نگاه مثبت کمک کردم و شاید فکر کنین خودخواهیه ولی کسایی که میدونستم ادمایی پر توقعی هستن هرمووقع ازم درخواستی داشتن رد میکردم فقط بخاطر اینکه به نفس خودم احترام بزارم و خودمو دوست داشته باشم تا دوباره ضربه نخورم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: