گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی - صفحه 10

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس کریمی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2603 روز

    سلام بر استاد عزیز و بزرگوار..خدا قوت…چند نکته بابت بعضی از نظرات دوستان خواستم عرض کنم

    اولا تا یه فایلی میاد و خصوصا داخل این فایل آقا سعید گفتن من با جیب خالی رفتم مسافرت و خواستم مهمان خدا باشم اشکالی نداره ولی اینکه اکثرا بیان و بگن من هم بدون برنامه و بدون پول میخام برم مسافرت…ببخشید این گدایی شد پس کو احساس لیاقت پس کو اون آدم ثروتمند و شخصیت پولساز…چرا یکی نیامد از دوستان و گفت من میخام بهترین مسافرت رو داشته باشم با جیب‌ها و حسابی پر از پول و ثروت…بهترین هتل بهترین تفریح و لاکچری فکر کنه؟؟؟

    یا یکی از دوستان فرمودند من فقط با تجسم میتونم به همه خواسته هام برسم…من کریمی نژاد هستم پیمانکار نیروی انسانی در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی با حدود 2000 نفر نیرو در سطح کشور هستم و چندین ساله دارم استاد عباسمنش رو دنبال میکنم هیچ وقت ایشان نگفتن توی خونه بشینید و با تخیل و تجسم و قانون جذب به همه خواستهاتون برسید بلکه همزمان باید یه پلن یه شرکت یه کسب و کار بزرگ داشته باشید و همزمان تفکر مثب و تجسم که روزی ده دقیقه هم کافیه مثلا به 50 میلیارد تومان برسید البته فکر نکنید این مبلغ زیاده.همش یک میلیون داره یه واحد آپارتمانی متوسط در منطقه تهران …دیروز مصاحبه محمد العبار برج ساز خلیفه رو گوش میدادم که گفت ما شب و روز رو بهم دوختیم و با اراده و تفکر مثبت و شجاعت و تلاش و پشتکار شرکت 200 میلیارد دلاری ساختیم….اگر نظری دارید همین جا برام کامنت کنید

    . روزگارتان خوش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    ردپای روز شمار تحول زندگی

    سلام ب استاد عزیزم و دوستان عباسمنشی

    این حرفها امروز برای من بود

    صب ک بیدار شدم دیدم فایل روز شمار گذاشته شده

    باز کردم و چندتا از کامنتا رو خوندم و رفتم دنبال کار و بار خونه

    گفتم ویس رو بعد گوش میدم

    با دخترم گردو شکستیم و گذاشتم تو زیپ کیپ که ببریم برای همسرم و از اون طرف پسرم از مدرسه بیارم

    که در ورودی بستم

    یادم افتاد کلید پشت در بوده

    و در باز نمیشه

    خلاصه کلام رفتم کلیدساز اوردم و حتی 5 ثانیه هم نشد

    ی چیزی انداخت بین در و چارچوب و در باز شد ( قبل از اوردنش من کلی با کارت و بطری اب معدنی تلاش کردم)

    و ١٨٠ تومن بابتش دریافت کرد ( رفت و امد هم با خودمون بود)

    استاد احساس میکنم تو دوره احساس لیاقت پیشرفت کردم من ادمی بودم که واسه ١٠٠٠ تومن

    بالا پایین ذهنم ساعتها درگیر بود

    ولی امروز وقتی این اتفاق افتاد

    وقتی دم مدرسه پسرم تو ماشین منتظر بودم

    با خودم گفتم

    حتما قرار بوده امروز از دست من رزقی ب بنده خدا برسه و ذهنم اروم شد و راحت پذیرفت

    و استاد ساعت ١٠ شب دیدم پیامک واریزی اومده دقیقا ده برابر

    ١٨٠٠ مادر زبان اموزم هزینه کلاس برام واریز کرد

    استاد با خودم گفتم این اقا دست خدا بود برای امروز من که ببین ی الگو حی و حاضر

    مشتری خودش میره دنبال طرف

    و بابت ی کار سیم ثانیه ای ١٨٠ تومن دریافت میکنه

    من برای این ١٨٠ تومن 5٠ دقیقه درس میدم ب شاگردم

    و دیدم چقدررر راحتتر میشه پول دراورد

    موضوع بعدی استاد

    موضوع سیفی جاتی بود که اقا سعید گفتن

    و دقیقا من هر بار ب باغچه خونمون نگاه میکنم برام این موضوع فراوانی تداعی میشه

    توی باغچه ماهم سه تا بوته گوجه فرنگی خود رو رشد کرده

    و الان چندتا هم گوجه داده

    یا من خودم دونه ذرت کاشتم

    بذر سبزی کاشتم

    و میبینم که چطور از ی بذر شاهی یا شوید چندتا شاخه سبز میشه

    و این یعنی جهان پایه و اساسش بر رشد و فراوانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 131

    خدایا سپاسگزارم بابت امروزم که در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار گرفتم چیزی که فکرم و درگیر خودش کرده بود و این و می‌دونم که ایراد از باورم هست و باید روی باورم خوب کار کنم من هنوز به ثبات مالی نرسیدم و ذهنم درگیر این خواستم بود که وقتی وارد سایت شدم و روز شمار زدم و وقتی به صحبتهای دوستم سعید گوش کردم که تونسته بود به ثبات مالی برسه گفتم اگه سعید تونسته پس من هم میتونم و باید ایراد کارمو پیدا کنم و نشتی انرژی مو بگیرم و به گفته دوستم سعید به قدم چهارم جلسه دوم رفتم و اون فایلم گوش دادم و متوجه شدم که من ایراد کارم و باید پیدا کنم من باید روی باورام کار کنم و مطمئنم که میتونم منم به خواستم برسم با کار کردن روی باورام و الگو پیدا کردن حتما این اتفاق میوفته پس من فقط به خودم باید بنگرم و ببینم که کجای کارم ایراد داره امان از این باور کمبود که باید خیلی تمرکزی روش کار کنم این باورای محدود کننده چه بلایی سر ما نیاورده که هنوزم من کار دارم و خیلی بیشتر باید انرژی روش بزارم تا بتونم به اون چیزی که می‌خوام برسم امروز درست مصادف شد روز شمارم با ترمزی که تو ذهنم دارم و این باور کمبود و باید برطرف کنم با منطقی کردن ذهنم و اینم بگم منی که هنوز روی حرفم واینمیستم و اون چیزایی که باید حذف کنم ولی هنوز انجام ندادم بایدم نتونم به خواستم برسم این الان به ذهنم اومد آیا منی که خواستم ثبات مالیه رو تعهدی که دادم ثابت قدم هستم ،نه چون همین الان پول دستی کسی خواست راحت بهش دادم یا دیشب یکی ازم پول دستی خواست راحت بدون اینکه چیزی بگم بهش دادم در صورتی که من خودم نیاز داشتم و روم نشد که بگم ندارم خوب ایراد همینه دیگه من به حرفی که به خودم گفتم متعهد نیستم و این دلسوزی که می‌کنم به خودم صدمه میزنم با این حال که می‌دونم ولی انجام میدم پس ایراد از متعهد نبودن مه الان که داشتم کامنت می‌نوشتم یه ویزیتور اومد برام جنس نشون داد که ازش بردارم چیزایی که میخواستم نداشت بهش گفتم من نقدی کار میکنم و به اندازه پولم بر میدارم اگه میتونی با من کار کنی من اینجوری کار میکنم یه وقت فکر نکنی که من بیام جنس اضافه بردارم نه چیزی که نیاز دارم برمیدارم و اونم قبول کرد ایراد کار از خودمه باید بگردم و پیدا کنم تا این نشتیهای انرژی مو بگیرم وقتی من زمان میزارم و فایل گوش میکنم باید ام به چیزهایی که گوش میدم متعهد باشم که انجامش بدم از اینور به فایلای کوش میکنم و میگم باید باورامو درست کنم از اون ور میام کارهایی که نباید انجام بدم انجام میدم اینجا مچ خودمو گرفتم که تو به حرفی که میگی پایبند نیستی چه توقعی از خودت داری تو خودت کارتو درست انجام بده و این و به جهان ثابت کن بعد انتظار دیگه داشته باش تو خودت سرتا پا ایرادی چه توقعی از جهان داری قشنگ شیک و مجلسی این کلمه نه رو به زبونت بیار و ازش استفاده کن و ته دلت از خودت رازی باش گور پدر کسی که ازت میخواد دلخور بشه هر کسی میخواد باشه تو کارتو درست انجام بده بعد انتظار دیگه ای داشته باش چقدر روز خوبی برام بود امروز که مصمم شدم کلمه نه رو تو زندگیم زیاد تکرار کنم رد پای امروزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2492 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    واقعا باید بگم الله اکبر از این همزمانی ها و دقت فرکانس ها

    میدونم که باور میکنید که وقتی امروز اومدم این فایل رو گوش دادم اشک توی چشام جمع شد

    آخه همین دیروز صبح بود که رفتم سراغ باغچه خونم که شاید دو متر هم نیست اونقدر گلهای توی باغچه رشد کرده بودن و بزرگ شده بودن که تمام فضا رو گرفته بودن

    وقتی دقت کردم دیدم آقا من هر روز میام نگاه میکنم میبینم این تخم گل ها آماده چیدن هستن آخه خشک میشن و باید بچینیشون

    دیدم من هی میچنم دوباره هی هست

    یکی از شاخه ها رو گفتم دستم دیدم حداقل تعداد تخم هاش 6 تاس . بعد هر شاخه ای هم چند تا کلونی از اون 6 تایی ها رو داره یعنی ی شاخه ای که خیلی خیلی کم تخم روش باشه 40 تاس

    خدای من شاخه رو گرفتم دستم و با خودم گفتم ببین این یعنی همون فراوانی که استاد ازش صحبت میکنه

    بعد این شاخه ها رو کنار زدم دیدم پشتش پر از ساقه های گل نرگسه و یکیش هم گل کرده

    بعد پشت اون ساقه های فراوان گل نرگس شاخه های دوتا درخته بودن که اونها هم کلی رشد کرده بودن

    اصلا جوری این گله رشد کرده بود که برای اینکه نور برسه به گلهای نرگس و درخت ها مجبور شدم ی سری زیادی از شاخه های گله رو بچینم و همین طور که نگاه میکردم همش اون باور فراوانی می اومد توی ذهنم

    و الان که این فایل رو گوش دادم باز هم موضوع همین بود یعنی چون من به فراوانی توجه کرده بودم جهان هم خیلی راحت استاد و شاید هم مریم خانم رو هدایت کردن که از بین اونهمه فایل رایگان توی سایت این فایله بیاد روی سایت امروز

    یا همین امروز که داشتم کامنت دوره احساس لیاقت رو مینوشتم و فکر می کردم یکی از نعمت هایی که من با بودن توی این مسیر به دست آوردم همین وقت و زمان زیادیه که دارم و هم میتونم روی خودم کار کنم با فایل های استاد و هم کارهای دیگم رو انجام بدم یعنی حساب کردم میانگین زمان مفید من 14 ساعته و من اصلا چیزی به اسم وقت هدر دادن و وقت تلفی ندارم

    یا همین ٰارامشی که دارم که توی خلوت و سکوت و آرامش بدور از هر گونه بحث و چالش اذیت کننده ای دارم زندگی میکنم در حالیکه خیلی ها آرزوشونه ی چند ساعت خلوت و آرامش داشته باشن من از صبح تا شب این نعمت رو دارم و بجز بحث کارم که دوست دارم هدایت بشم به مسیر عشق و علاقم چیز خاصی توی زندگیم نیست که من رو اذیت بکنه یا من سختی بکشم یا ناراحتی داشته باشم

    وقتی به این چیزها فکر میکنم باز هم ٰآرامشم بیشتر میشه و این آرامشه نبود قبلا

    قبلا زندگی من پر بود از غم و ناراحتی و استرس و دلشوره و زجر و سختی

    اما الان خبری از اونها نیست و اگر هم ی وقتی باشه خیلی کم و زودگذر هستن و زود کنترل میشن

    سپاسگزارم استاد عزیزم انیها نتیجه ی بودن توی این مسیر و استفاده کردن از آگاهی های شماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام وسلام

      سلامی گرم بانوی زیبا سپاسگذارم هستی سپاسگذارم بابت بودنت

      مایه تسلی و آرامشی

      مطالعه کامنت شما یاد نعمت های بیشماری افتادم که دارم وبسیار سپاسگذارم که با شما دوستان هستم در مدار شما نازنینان هستم این خو بهترین نعمت من است .

      تشکر بانوی خوبم‌

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»

      همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.

      •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

      «چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست ؛ سخن شناس نه‌ای جان من، خطا این جاست»

      «سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید ؛ تبارک الله از این فتنه‌ها که در سرِ ماست»

      «چنین که صومعه آلوده شد ز خونِ دلم ؛ گَرَم به باده بشویید، حق به دستِ شماست»

      «از آن به دیرِ مغانم، عزیز می‌دارند ؛ که آتشی که نمیرد، همیشه در دلِ ماست»

      «چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب ؛ که رفت عمر و هنوزم، دِماغ پُر ز هواست

      سپاسگذارم

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1635 روز

    سلام خدمت اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد عزیزم، خانم شایسته عزیزم این فایل رو امروز برای من گذاشته بودین…… چقدر نشونه داشت برام…. خدایا شکرت ………

    من دیروز صبح یادم رفته بود فایل نشانه ام رو رفرش کنم و حدود ساعت 3-4 بعد ازظهر بود که یادم اومد و نشستم فایل رو دیدم و اتفاقا چقدر نشونه توی اون فایل هم برام بود، اما الان میخوام درمورد این فایل بگم…. دیروز، اون لحظه که یادم اومد امروز فایل نشانه رو رفرش نکردم، برای یه لحظه توی ذهنم گذشت که: حیف شد که یادم رفت …. چون فردا صبح (یعنی امروز)، میخواستم برم توی کافه بشینم و اونجا فایل نشانه فردام رو رفرش کنم و صبح رو با فایل نشانه جدیدم شروع کنم. چون چند دفعه بود که اینکارو میکردم و خیلی حس خوبی بهم میداد و بقیه روز رو خیلی باانرژی میگذرونم. اما حالا چون دارم ساعت 3 این فایل رو میبینم، تا صبح فردا 24 ساعت نمیگذشت ازش که دوباره فایل جدید برام بیاد. خلاصه برای یه لحظه این مکالمه از ذهن من گذشت و بعد گفتم خوب اشکال نداره فردا دوباره همین فایل رو نگاه میکنم و متن و کامنتاشو میخونم…..

    امروز صبح، توی کافه همین طور طبق عادت سایت رو باز کردم که یه دفعه دیدم «فایل روز شمار تحول زندگی من» رو آپدیت کردید و واقعا چقدر خداوند سریع الجوابه…. به قول فلورانس اسکاول شین: «قبل از اینکه بخوانید، پاسخ میدهم».

    خدایا شکرت….

    حتی اینو به زبون نیوردم ولی حقیقتا خداوند به بندگانش آگاهه….

    + نشانه بعدی که توی این فایل برای من بود، صحبتهای آقا سعید در مورد فراوانی بود…….چقدرررررررررر مثال جالبی زدن درمورد تکثیر میوه ها…………. چقدر رشد و گسترش و فراوان شدنه همه چیز در جهان رو قشنگ به من فهموند…..

    جالبه که چند روز بود متوجه یه سری رفتارها توی خودم شده بودم که همش این گفتگو توی ذهنم مرور میشد که: انگار من باید روی باور فراوانیم کار کنم. و همش داشتم فکر میکردم باید توی یه کامنتی راجع بهش بنویسم و برای خود آینده ام یه ردِپا بزارم…..

    دلیلی هم که متوجه این موضوع شدم، از روی نحوه استفاده ام از یه سری چیزهای ساده و پیش پا افتاده مثل دستمال کاغذی و کبریت و اینجور چیزها بود که احساس میکردم دلم نمیخواد زیاد استفاده کنم!

    مثلا به جای دستمال کاغذی، از حوله استفاده میکردم. نه به خاطر اینکه حوله رو بیشتر دوست داشتم، به این دلیل که توی اعماق ذهنم حس میکردم این یه چیزیه که خشک میشه، و میشه چندین بار ازش استفاده کرد، ولی دستمال یه چیز مصرفیه و با یه بار استفاده تموم میشه…. یادمه خانم شایسته هم دقیقا همین مثال دستمال کاغذی رو توی یکی از صفحات سایت برای متن یکی از فایل ها عنوان کرده بود و اتفاقا این چند روز همش یادم به اون نوشته میوفتاد ولی یادم نبود مربوط به کدوم فایل بود.

    حالا امروز خداوند، هم از زبان آقا سعید و هم با توضیحات استاد، مهر تاییدی زد به اون چیزی که توی ذهنم بود. ان شا الله که با هدایت خداوند بتونم باور فراوانی رو بیشتر و بیشتر در خودم تقویت کنم و هزاران بار سپاسگزار خداوند هستم برای آگاهی های امروز ….

    + یه نکته خیلی جالب دیگه در مورد این فایل این بود که منی که همزمان با گوش دادن این فایل توی کافه اشک توی چشمام جمع شده بود و سعی میکردم که خودم رو کنترل کنم که اشکم جاری نشه، یادم اومد که من این فایل رو قبلا تا نصفه شنیده بودم ولی ازش خوشم نیومده بود و فایل رو بستم و دیگه بقیه فایل رو گوش ندادم. ولی امروز اونقدر من رو منقلب کرد که نمیتونستم جلوی اشکهام رو بگیرم و بعد با ذوق نشستم براش کامنت بنویسم. پس من حالا در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم….. خیلی خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد به شنیدن این آگاهی ها….

    + نشانه بعدی که توی این فایل برای من وجود داشت درمورد باورسازی بود…..ماجرا اینه که من چند وقت پیش یه کامنتی توی سایت (یا شاید توی کانال تلگرام استاد) خوندم که متاسفانه یادم نیست کامنت کی بود. فقط اینو یادمه که نویسنده اش یه آقا بود ولی دلم میخواد از صمیم قلب ازشون تشکر کنم که چه تلنگر خوبی برای من بود….. برداشتی که ازش توی ذهن من مونده اینه که:

    «این همه که داریم میگیم باورسازی، باورسازی،…… من چیکار کردم برای باورسازی؟ منی که این همه وقته توی این سایت هستم چیکار کردم برای باورسازی؟

    و اینجور ادامه داده بود که :

    «تا حالا چند تا باور با صدای خودم ضبط کردم و گذاشتم توی گوشم تکرار بشه؟ و تازه انتظار هم دارم که نتایج عوض بشه؟» …….

    یادمه اون لحظه ای که کامنت رو خوندم، به قول خانم شایسته، انگار یه چیزی توی گوشتم زنگ خورد و چندین بار بعدش این جملات توی ذهنم تکرار شد….

    چند وقت بعد از خوندن اون کامنت بود که منم شروع کردم به ضبط کردن چندتا عبارت تاکیدی برای خودم، و گاهی که پیاده روی میرفتم یا مشغول کارهای روتینم بودم میزاشتم برام تکرار بشن……

    اوایل، اینجور بود که وقتی بهشون گوش میدادم فقط بهم قوت قلب میدادن. اما الان چند وقته که یه اتفاقایی داره برام میوفته که درواقع در تایید اون جملات هستن….یعنی این چند روز چند تا اتفاق افتاده که بعد از رخدادشون، یکی از اون جملات توی ذهنم مرور شده و احساس میکنم دارن تحقق پیدا میکنن…….

    خلاصه این چند روز هر بار که چنین اتفاقاتی میوفتاد، پیش خودم میگفتم که کاش یه کامنت درمورد این موضوع بنویسم و از اون دوستی که نمیدونم کی بود، تشکر کنم که اون روز اون کلمات رو تایپ کرد و من با خوندش، انجام این کار رو شروع کردم….

    خدایا شکرت…….

    + نشانه عالی بعدی این فایل برام این بود که، من چند وقت هست که شروع کردم دوره 12 قدم رو از اول ببینم و هر جلسه رو نتبردای میکنم و تمرینش رو انجام میدم. چند روز پیش کامنت جلسه 1 قدم 4 رو نوشتم و دیروز داشتم فکر میکردم که فردا دفترم رو هم ببرم همراهم کافه و جلسه 2 قدم 4 رو شروع کنم……… توی فایل آقا سعید دقیقا به همین فایل اشاره کرد و از همین فایل مثال زد که یه نشونه بزرگ بود برای من که مسیرت درسته….. ادامه بده…..

    خدایا شکرت

    هزاران بار شکرت

    به خاطر این نشونه ها بود که حس کردم این فایل رو برای من گذاشتین

    ممنونم ازتون

    هزاران بار ممنونم، در آغوش میگرمتون و از همینجا میبوسمتون….

    بریم سراغ آگاهی های این فایل:

    + اگر میخوای خدا رو برای خودت نگه داری، اینجوری فکر نکن که آدما رو برای خودت نگه داری…..

    چه آگاهی نابی و چه نگاه توحیدی توی این جمله هست….. ان شاالله که خدا همه مارو هدایت کنه از غیر خودش بی نیاز بشیم و فقط روی خودش حساب کنیم و به خودش توکل کنیم….. گفتن این جملات توی حرف ساده و قشنگه، اما باید ببینیم که توی عمل چند مرده حلاجیم و در عمل چقدر میتونیم این حس رو داشته باشیم…. که اگر اینجور باشیم، چقدر آرامش زندگیمون بیشتر میشه ….. حتی فکرش هم به آدم حس خوبی میده………

    + آگاهی بعدی اینه که: ممکنه خیلی از ما قبلا نمیدونستیم، اینه که باورها ساختنی هستن و میشه باورهای قدیمیمون رو با باورهای جدیدی که خودمون آگاهانه انتخاب میکنیم، جایگزین کنیم.

    هر چیزی که توی این دنیا اومده، اومده که بیشتر بشه… چقدر این جمله خوبه….. چقدررررر مثالی که آقا سعید براش آورد ملموسه، و چقدر برای ذهنم راحت پذیرفته شد این مثال….. حس میکنم تیکه های یه پازل رو داره توی ذهنم کنار هم میچینه……

    آقا سعید: «باور اینکه نعمت و ثروت هرروز داره بیشتر میشه رو، قبولوندم به خودم….

    شروع کردم به باور سازی

    به این باور رسیدم که ما آدما هممون وقت داریم…… چه اونی که میگه سرم شلوغه، چه اونی که میگه که سرم شلوغ نیست»….

    ممنونم آقا سعید…. خدا میدونه این فایل تاحالا روشنی بخش راهِ چند نفر دیگه بوده و این اون باقیات صالحاتیه که خدا نصیب زندگیتون کرده….

    + چقدر داستان سفرتون خوب بود آقا سعید….

    الان مهمون خداییم…..

    ما از الان دیگه مهمون خداییم……

    چقدر خوبه این طرز فکر ……

    چه توکلی توی این دیدگاه هست……

    ممنون که به ما هم یادش دادین….

    اتفاقا منم حدود یکی دو ماه پیش یه سفری داشتم که بخش زیادی از هزینه های اصلی سفر رو، دستی از دستان خداوند پرداخت کرد و حالا که احتمال داره که دوباره سفر دیگه ای درپیش داشته باشم، مدتیه که این خواسته در من شکل گرفته و توی ذهنم مرور میشه که خدایا من رو از غیر خودت بی نیاز کن و هزینه های سفرم رو خودت برام پرداخت کن…..

    پس حالا این جمله رو به درخواستم اضافه میکنم که «من میخوام توی این سفر مهمون خداوند باشم»……

    آقاسعید من از همون لحظات اولی که داشتم فایل رو گوش میدادم بدنم مور مور شد و داشتم باخودم فکر میکردم که توی کامنتم اینو بنویسم یا نه؟! تا اینکه خودتون هم توی دقیقه 6 گفتین…

    + آقا سعید:تو هر تصویری رو که ببینی، میتونی خلقش کنی…

    استاد شما به من یاد دادی که خالق باشم….خالق تصویرهای زندگیم باشم….

    توضیحات استاد:

    + همونجوری که یه گوجه اینقدرررر بذر توشه برای گسترش بیشتر، همینجوری هم زندگی ما هر روز داره بهتر و بهتر میشه، و اصلا جهان مادی هیچ محدودیتی توش نیست. و هرروز بزرگتر و وسیعتر و ثروتمندتر و غنیتر میشه.

    و آدم میتونه همین باورها رو بیاد به همین شکل، خیلی ساده، توی زندگیش ببینه …..

    ببینه که آقا جهان چقدر داره گسترش پیدا میکنه…..حالا توی زمینه های مختلف: شما مثلا شهرهاتون رو میبینید که چقدر دارن بزرگتر میشن…… یا مثلا امکاناتی که الان در شهرها و روستاهای دور افتاده هم هست، اصلا قابل مقایسه با قبل نیست، و خیلی خیلی بیشتر شده….. از انواع یخچال و تلویزیون و بخاری و هزاران وسیله دیگه که قبلا اصلا نبود ولی الان هست….

    اینا اون چیزایی که آدم باید بگه به خودش که: آقا اوضاع داره هر روز بهتر میشه… هر روز داره نعمتها در دسترس افراد بیشتری قرار میگیره….درکل، جهان داره به سمت ثروت و نعمت بیشتری میره….درسته خواسته های انسانها هم داره بزرگتر و بیشتر میشه، ولی جهان هم به همون نسبت داره پاسخ میده.

    و این مثال گوجه و خیار، خیلی مثال خوبیه برای باور سازی، که توی هر زمینه ای، چقدر نعمتها بیشتره، چقدر فرصتها بیشتره…. چقدر فراوانی توی دنیا هست….

    هرچقدر که آدم اینا رو باور کنه، هدایت میشه…..

    پس باید تمرکزتون روی چنین چیزهایی باشه، مخصوصا باور فراوانی، مخصوصا درمورد باور فراوانی، باید بیشتر روی باور فراوانی کار کنید که قلباً باور کنید، قلباً باور کنید….

    مثلا برای تقویت کردن باورهای مرتبط برای فراوانی فرصتهای کاری، با دیدن و تایید کردن این همه آگهی هایی که برای استخدام نیروی کار در جاهای مختلف میبینیم….ضمن اینکه باور فراوانیه نعمت هم در دل اون نهفته است. چون اون شرکتی که آگهی استخدام داده، به این معناست که کارش گرفته و درآمد داره و کسب و کارش روبه رشده و میخواد کارش رو گسترش بده که نیاز به نیروی بیشتری داره…. و این تابلو و اطلاعیه ها نشون میده که آقا کار هست…. برای هر کسی که کار بخواد، کار هست. و الان جوری شده که توی 99 درصد پلازاهای آمریکا، شما تابلوهای تقاضای نیروی کار رو میبینید…

    پس وقتی اینارو میبینیم باید به خودمون بگیم:

    «ببین معلومه که چقدر داره کار خوب پیش میره و شرکتها دارن درآمد کسب میکنن و دنبال نیروی کارن. و چقدر کار زیاده برای افراد مختلف».

    + موضوع بعدی بحث ضامن شدن و امثالهم هست:

    ما باید از اساس این موضوع رو درک کنیم که:

    ما نمیتوانیم فردِ دیگه ای رو خوشبخت کنیم.

    این ناتوانی رو، باید بتونیم درک کنیم، تا به خوشبختی برسیم….. تا به رهایی برسیم.

    یه بار دیگه تکرار میکنم:

    هیچ کدوم از ما، به اندازه پشیزی، به اندازه سر سوزن، نمیتوانیم فرد دیگری رو خوشبخت یا بدبخت کنیم.

    برای بعضی ما اینطوره که باید سالها، درمورد این موضوع، روی خودمون کار کنیم ولی بازم احساساتی میشیم…. بازم فراموشش میکنیم. ولی باید هر روز اینو به خودمون بگیم….

    اگر اینو به خودمون بگیم، عملا پول قرض دادن، ضامن شدن، دلسوزی کردن برای دیگران، به این نیت که من زندگی اون رو بهبود میبخشم و شرایط اون رو تغییر میدم، دیگه معنی نداره.

    [استاد اعتراف میکنم که همین دیشب داشتم به این موضوع فکر میکردم که چقدر خوب میشه که توی شرایط مالیم اونقدر رشد کنم که بتونم به فلانی (یکی از عزیزانم) کمک کنم…..]

    پس باید این موضوع بره توی وجودمون که: «من نمیتونم زندگی فردِ دیگه ای رو تغییر بدم»، بنابراین من ضامن کسی نمیشم…

    اصلا ما برای چی ضامن میشیم؟

    توی حالت خوبش: برای اینکه فکر میکنیم میتونیم به طرف کمک کنیم.

    توی حالت بدش: ما ضامن میشیم برای اینکه، به قول برادر آقا سعید، بتونیم طرف رو نگه داریم. که این حالت شرک آلودشه….

    که هردو حالت، غلطه… هردو نگاه، غلطه….

    و اگر ما از این 2 نگاه بیایم بیرون، دیگه خودمون رو توی این شرایط قرار نمیدیم… و وقتی که شما توی شرایط خوب روحی قرار میگیرید، وقتی که روی باورهات کار میکنی، و وقتی دغدغه های ذهنی ناشی از طبعات این کار رو از زندگیت حذف میکنی، و سعی میکنی که به اصول خودت پایبند بمونی و وقتی که آدم توی مسیر درست قرار میگیره و درواقع انرژی ذهنش رو رو توی جاهای بیهوده هدر نمیده، و جلوی این این نشتی انرژی رو میگیره،

    اونوقت، ثروت ساز میشه…

    اونوقت شرایط مالیش، به لطف الله، هی بهتر و بهتر میشه…

    اون موقع، دیگه بحث ضامن شدن نیست… اگر دوست داشت، به هرکی که دوست داشت، کمک میکنه، برای رضای خداوند. تموم شد و رفت…. و دیگه ذهنمون با فکر کردن به اینکه حالا طرف وامش رو پرداخت میکنه یا نه و مسائل دیگه، مشغول نمیشه. بجاش میگه:

    الان شرایطی هست که دارم، و میتونم، و به خاطر خودم، و به خاطر اینکه وقتی میبخشم، اوضاع خودم بهتر میشه، میبخشم. فارغ از اینکه اون فرد میخواد با این پول چه کاری انجام بده…. من کاری به اون قسمتش ندارم. اون قسمتش مربوط به خودشه…..

    من الان دوست دارم که این کارو بکنم….

    این ترکیب جادوییه…..

    این ترکیب جادوییه و باید سعی کنیم با تکامل به این مرحله برسیم. یعنی بیایم ذهنمون رو از روی دلسوزی کردن برای دیگران، یا نشتی انرژی داشتن برای دیگران برداریم و بزاریمش روی خودمون و برنامه خودمون. تا به لطف الله (مثل استاد)، خداوند اونقدر بهمون نعمت و ثروت بده که از سرریز اونها، بتونیم به کسایی که دوست داریم کمک کنیم. اونمبا این نگاه که داریم به خودمون کمک میکنیم.

    ولی این اتفاق زمانی میفته که درگیرش نباشیم، و نگرانش نباشیم، یا اینکه نباید منتظر باشیم که اون طرف برامون کاری بکنه و اونم برامون جبران کنه…..

    (یاد این آیات سوره لیل افتادم:

    الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ

    همان که مال خود را مى‌دهد پاک شود،

    وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَىٰ

    و هیچ کس را به قصد پاداش‌یافتن نعمت نمى‌بخشد،

    إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ

    جز خواستن رضاى پروردگارش که بسى برتر است.

    وَلَسَوْفَ یَرْضَىٰ

    و البته خشنود خواهد گردید.)

    یا اینکه اصلا خودمون به اون پوله نیاز پیدا کنیم….. بجاش، توی شرایط بهتر، اون کار انجام میشه.

    کی اون شرایط بهتر بوجود میان؟

    موقعی که تو بتونی آرامش داشته باشی….

    موقعی که بتونی روی خودت سرمایه گذاری کنی….

    موقعی که نشتی انرژی نداشته باشی….

    موقعی که بتونی روی باورهات کار کنی…

    کی میتونی اینکارا رو بکنی؟

    موقعی که نگران بقیه نباشی…

    حالا این بقیه میتونه هر کسی باشه…. یعنی شما با نگران بودن درمورد خونواده و عزیزان و دوستانتون، نمیتونید به اونها کمک کنید… حتی با ضامن شدن هم نمیتونید به اونها کمک کنید. یعنی برای یه آدمی که ذهنیت فقیری داره، هر چقدر هم که از لحاظ مالی بهش کمک کنید با این نیت که وضعش بهتر بشه، امکان نداره شرایطش بهتر بشه. امکان نداره شرایطش بهتر بشه….

    وقتی به این درک برسید که: «آقا کسی که توی مدار درست نباشه، فارغ از اینکه شما چکار میکنی، شرایط اون فرد درست نمیشه…. شرایطش درست نمیشه….»

    اگر اینو درک کنیم، خیلی باعث میشه که به جای اینکه تمرکزمون رو بذاریم روی دیگران و بخوایم زندگی دیگران رو بهتر کنیم، که خیلی اوقات این کار رو به خاطر کمبود توجه انجام میدیم، و درواقع میخوایم یه کاری کنیم که مردم بهمون احترام بزارن و درمورد ما حرفهای خوب بزنن یا پشت سر ما، مارو ستایش کنن و از این صحبتها…..بنابراین میایم از خودمون میکَنیم و میدیم به دیگران، که بقیه در مورد ما به به و چه چه کنن یا اینکه مارو دوست داشته باشن یا به خاطر این کارها به ما احترام بزارن یا اینکه مثلا به خاطر این رفتارها، بیشتر خریدار حرف ما باشن و با این کار، اون کمبودهایی که توی شخصیت خودمون داریم رو جبران کنیم…

    یعنی اگر ریز بشیم توی رفتارهای خودمون و دیگرانی که چنین رفتارهایی دارن، میبینیم که خیلی از افراد، نه به خاطر اینکه میخوان در راه خدا اینکارو بکنن، بلکه به این دلیل دارن این کارو میکنن که وقتی حرفی شد، بقیه یه جورایی بله قربان گوی اون باشن و بهش چشم بگن و بهش بگن: «هرچی شما بگی و اصلا شما بگو ما چیکار کنیم؟» و اون از اینکار لذت میبره که همه سراپا گوشن که به حرف این بابا گوش کنن فقط به این دلیل که طرف داره یه کمک مالی به اعضای خانواده یا فک و فامیل میکنه.

    و بینهایت مثال میشه زد از اینکه این کمکه، واقعا کمک نیست و درواقع برای پر کردن خلا های شخصیتیه افراده….

    حالا اگر بریم این خلاها رو درست کنیم و پرشون کنیم و دیگه بریم سراغ خودمون، اونوقت وقتیکه توی مسیر درست قرار بگیریم، اونقدر نعمت و ثروت میاد که از سرریزش، از مازادش، به هرکسی که دوست داریم میدیم….

    تازه اونم برای اینکه خداوند به ما نعمت بیشتری بده، نه برای اینکه زندگی اونا رو بهتر کنیم.

    استاد عزیزم

    خانم شایسته عزیز

    آقا سعید

    ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      علی علوی پور گفته:
      مدت عضویت: 621 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعااااا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

      مچکرم عزیزم

      عالییییییی نوشتین کامنت رو

      واقعا لذت بردم.. خدا بهت برکت سلامتی عشق بده‌….

      بلههههه ثروت و نعمتها هر روز داره بیشتر میشه خداروشکر

      خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که هدایت شدم به این فایل واقعااا لذتتتت بردم

      خیلی آگاهی های نابی داشت عالی بوددد

      مچکرم مچکرم مچکرم مچکرم

      واقعا احسنت به شما.. عالی توضیح دادین …

      سپاسگزارم خدای عزیزم بابت این کامنت زیبا و فایل فوق‌العاده…

      در پناه حق دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    تنها تو را میپرستیم وتنها از تویاری میجوییم

    واقعا سپاس گذارم از خواهرم خانوم شایسته عزیز که این همه برای این سایت زحمت میکشند و از آقایی از جنس توحید به اسم استاد عباس منش هم بسیار سپاس گذارم که این همه توحید رو گسترش میدن و به من و امثالهم کمک میکنند که خوب زندگی کنیم و جهان رو هم بهتر کنیم خب بریم برای این باور بسیار مخرب و محدود کننده الان به یه تضادی خوردم که خیلی وقت بود بهش برخورد کرده بودم و این تضاد حاصل باور های محدود کننده خودم بودنند و اصلی ترین باور محدود کننده خودم همون شرک بود که واقعا سیلی سختی بود و من هم برای کمک و هم برای اینکه بله گوی من بشند اومدم هم پول قرض دادم و هم ضامن شدم و الان آرامش رو ازم گرفته واقعا و هر وقت میخوام به خواسته هام فکر کنم همیشه این نشتی انرژی رو دارم که بابا فکر گوشی چیه لباس چیه فلان چیه اول باید این بدهی رو پرداخت کنی و تا بعدش ببینی درست میشه یا نه و همیشه این نجوا ها میاد واقعا در حال حاظر حاظرم فقط از این تضاد عبور کنم و دیگه هیچ خواسته دیگه ای ندارم نه پولم رو میخوام و نه کسب و کار خودم رو واقعا از سختی این قصه بگم کم گفتم و این شده درس عبرتی که تا آخر زندگیم نه پول قرض بگیرم نه ضامن بشم حتی برای برادر خودم و نه پول قرض بدم چراکه واقعا نشتی پشت نشتی هستش و واقعا مسائل مالی به نظر من برای مردم بزرگترین چالش زندگیه ولی این نوید رو داد استاد نازنینم از زبان خدا که هر موقع که هر جایی که باشی هر چیزی که باشه چه عالی و چه بد میشه شرایط رو بهتر کرد بهتر از بهتر چون جهان جهان تکامله و همیشه میشه که زندگی رو بهتر کرد و این نوید هست که من تا الان سر پا موندم و دارم این چالش رو با تغییر باور هام حلش میکنه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فررانه فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    به نام الله بخشنده و‌مهربان

    سلام براستاد نازنین و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم

    سپاسگذارم از صبحتهای دوست عزیزمون که واقعا یکی از باور فراوانی رو درمن زنده کرد..و سپاسگذارم از استاد عزیز بابت توضیحات خوبی که درجواب صحبتهای دوستمون دادن.

    استاد جان منم دارم هرروز روی باور فراوانی رو کار میکنم و خدا هم نشونه هاشو بهم میده .یه سالی هست به خونه جدید رفتیم وقتی اینجا اومدم خیلی ساختمونها نصفه بود عرض یه سال همه با طرحهای زیبا ساخته شد مغازها جدید با کسب و‌کار جدید..کافه ها ..رستوران..هرجا مبرم میبینم که تازه شروع به کار کردن به خودم میگم چقدر این محله کوچیک عرض یه سال اینقدر بزرگ و گسترش پیدا کرد حالا حساب کن جهان با چه سرعتی داره پیشرفت میکنه ..دیرروز توی یه برنامه دیدم ماشین لباسشویی دیواری ساخته شده گفتم ببین چقدر میتونیم با ذهنمون منبع درامد داشته باشیم..با هر نوع کاری میتوان ثرومند شد.خدایا رو شکر میکنم بابت این همه فراوانی نعمت.

    و اما استادمن ازوقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم..خیلی همه چیزرو آسون میگیرم..درمقابل تضادها دیگه ناراحت نمیشم..وام نگرفتم..قبلا دنبال دسته چک بودم و الان دیگه نیستم..آرامش عجیبی توی زندگیم دارم درسته از لحاظ مالی پیشرفتی نکردم اما این رو میدونم که باید تکاملمو طی کنم وباورهامو بیشتر روشون کار کنم تا اون نتیجه هم وارد زندگیم بشه.من از اول امسال همزمان با دوره دوازده قدم دهها مسافرت رفتم حالا چه کاری چه تفریحی .‌و هدایتی..

    استاد من بدون پول مسافرت نمیرفتم این سری رفتم.‌هر جا میرفتم توی بازار یا فروشگاه باید خربد زیاد میکردم دیگه این کار رو نمیکنم..دیگه قسطی چیزی نمیخرم..دخترم همیشه میگه بیا مبلهاوخیلی وسایل خونه باید عوض شن.‌اما من بهش گفتم باید نقد بخریم دیگه نمیخوام خودمو توی غرض و قسط بزارم..با همین وسایل فعلا راحتم موقش بشه جدید میگیرم.

    استاد واقعا بینهایت ازشما سپاسگذارم که زندگی من رو نجات دادید و ارامش واقعی رو در درونم احساس میکنم….‌خدایا شکرت

    دوستان عاشق کامنتهای خوبتون هستم…درپناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    به نام الله ای که هر لحظه هدایت میکند

    سلام استاد اصلا دیگه تعجب نمیکنم از هدایت های خدای بزرگ و هدایتگرم دیشب بود که متوجه یه باگ دیگه تو خودم شدم و اون باور کمبود بود که بصورت خساست و بخل گاهی خودش رو نشون میده از خدا هدایت خواستم و رفتم ایاتی که مربوط میشه به این قسمت رو مطالعه کردم و دیدم چقدر خدا از فراوانی میگه تو قران چقد میگه انفاق کنید تا بیشتر بدست بیارین و امروز هم خودش هدایتم کرد به این فایل از سعید عزیز خیلی ممنونم بابت حرفهای پر از اگاهیش باورهای مناسبی که برام ساخت انگار داشت کلام خدارو میگفت اینکه وقتی باور کرد مهمان خداست و نون صلواتی بهش داده واقعا تلنگری بود برام خدایاشکرت بابت این بزرگی و سخاوتت

    دیروز داشتم مستندی میدیدم درمورد ماهیگیری و صیادی و دیدم چطور مردم تور میندازن تو اب و کیلو کیلو و تن تن از نعمت های بی نهایت الله رو صید میکنن و یاد ایاتی افتادم که میگه دریا رو مسخر شما کردن و از سخاوت بی حد و حصر الله یکتا خوشحال شدم گفتم ببین فراوانی رو ببین نعمت های بینهایت رو

    امروز تصمیم گرفتم برم تو کمدم و لباسهایی که استفاده نمیکنم رو جدا کنم و ببخشم و قانون خلا رو اجرا کنم تا جا برای بهترش باز بشه

    نکته ی دیگه ی فایل اینه که من هرگز نمیتونم تو زندگی کسی تاثیری بذارم با بخشش این بخشش بخاطر اینه که من از رذایلی مثل بخل و خست پاک بشم

    استاد اینجا از اصولی میگین که الانم تو دوره ی لیاقت درموردش حرف زدین خیلی تحسینتون میکنم برای بودن روی اصولتون

    خداوند در قران از این حرف میزنه که به خدا قرض حسنه بدید تا خدا زیادش کنه ولی کسی نیومد بگه منظور خدا چیه؟قرض یعنی جدا کردن و بریدن در ریشه ی کلمه اش و دقیقا حرف استاد درسته که اگر میخوای کمکی بکنی باید خودت به اون حد از بی نیازی رسیده باشی که دنبال برگردوندن اون نباشی و خودت به اون نیاز نداشته باشی نه اینکه قرض بدی یا ضامن بشی بعد بیفتی تو استرس و حال بد و از مسیر دور بشی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    ملیحه کشمیری گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    بنام خداوند هدایتگر و وهابم.

    سلام استاد عزیزم.

    خدایه من،چ همزمانی فوق العاده ای!!

    البته مدتی هس ک انقدر این هم زمانی ها زیاد شدن ک دیگه برام عادی شده.

    درست در روزایی ک دارم روی قدم 4 و مخصوصا جلسه ی 1و2 ک در مورد باور سازی هست کار میکنم،این فایل میاد رو سایت و اقا سعید دقیقا در مورد همون جلسه صحبت میکنن.لیزر فوکوس دارم روی ساخت باورهام کار میکنم و خداوند هدایتم کرده و روزانه داره بهم ترمز ها و پاشنه ی آشیل هامو بهم نشون میده!!

    خداوند از طریق نشانه ها باهام صحبت میکنه(استاد عباس منش)

    اقا سعید در مورد بی مقدمه سفر رفتن صحبت کردن و با دست خالی

    دقیقا همین یک ساعت پیش تو کامنتی ک برای جلسه 4 قدم 4 نوشتم همینو ذکر کردم ک میخوام بدون برنامه ریزی برم سفر.

    خدایه من دارم دیوانه میشم.

    تا این حد دقیق!!

    تا این حد از رگ گردن نزدیکتر!!

    ب بنده های من بگو من نزدیکم….

    قربونت برم خدای رفیق و پایه ی خودم…

    از وقتی ک عاجز بودن و ناتوانی خودم و برای تغییر دادن و خوشبخت کردن اعضای خانواده ام،فرزندانم،همسرم اعلام کردم،خدا روی ارامشو بهم نشون داد.

    عاقا من ناتوانم،من عاجزم توی تغییر زندگی دیگران ولی همونقدر توانا هستم توی تغییر زندگی خودم.

    والسلام….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 801 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم سپاسگزارم

    سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان معنوی ام

    خدایا شکرت که هر لحظه ام را بتو سپرده ام و آرامم و خودت با دستان قدرتمند ت به یاری ام آمده ای و مرا هدایت میکنی به بهترین راهها

    استاد با وجود تضاد یا چالشی که این روزها داریم و

    با تضاد مالی برخوردیم

    من توکل برخدا کرده ام

    همسرم هم داره روی خودش کار می‌کنه ولی خب ذهن و کنترل ذهن براش سخت شده و هر بار بیشتر به تضاد برخورد می‌کنه هر بار از یه جایی .

    گاهی اوقات با هم از قوانین صحبت میکنیم ولی کنترل ذهن براشون سخت شده

    ولی من با توکل برخدا و تهیه دوره های عالی شما استاد عزیزم چندین دوره و عمل به تمرینات و هرروز بیشتر در سایت و دیدن زیبایی ها و شکر گذاری و بزور هم که شده در حال خوب ماندن را تمرین میکنم

    خیلی آرام ترم و اعتماد و توکلم برخداست

    خدایا شکرت

    اتفاقاً امروز صبح منم به همسرم گفتم درسته چالش مالی داریم ولی پاشو دوروز بیخیال شو پیرو مسافرت تنها با خودت لذت ببر ولی از اونجایی که نمیشه هیچ کسی رو کنترل کرد اون حرف خودشو و قبول نکرد و متوجه افکار و باورهای بودم و دیگه حرفی نزدم گفتم ن من ناجی شماهستم و ن شما ناجی من خود دانی هر کاری می‌دونی درسته انجام بده

    بعد بهش گفتم سر برج پول مدرسه بچه رو باید پرداخت کنیم همسرم که نداشت گفت من ندارم

    گفتم خدایا تو که داری وضع منو میبینی خودت یه راهی نشونم بده یا دفعه بهم گفت برو بیمه همسرو بچه ها تو لغو کن برق از سرم پرید

    بیمه خودمو رو چند ماه پیش بازم هدایتی تو کامنت های قبلم گفتم رفتم لغو کردم به لطف الله

    و امروزم رفتم این یکی ترمز رو هم از زندگیم برداشتم و با امید به الله رفتم دفتر بیمه و گفتم میخوا لغو کنم و باز خریدشون کنم اون کارمند هم با روی خوش کارها و برام انجام داد و گفت تا یکی دوروز دیگه براتون واریز میشه

    من با اعتماد به الله رفتم و گفتم خدا همه کارست بیمه و مدیر و رییس همه خداست ثروت و فراوانی و نعمت و برکت خدا ست

    خداست که دلها و برام نرم می‌کنه .

    خدایا شکرت از اونجا اومدم مدرسه پسرم برا گرفتن کارنامه چقدر با برخورد خوب معلم ها مواجه شدم و گفتم خدایا همش کارخودته چقدر از پسرم راضی بودن و از رفتارهای خوب و عملکرد عالی پسرم تعریف کردند و بار هم گفتم خدایا باز هم خودت داری بهم حال خوب میدی خدایا شکرت

    یه چیز دیگه استاد دیشب رفتم طبقه پایین خانواده همسرم و کار هنری مینا کاری رو هم بردم گفتم کمی برم کنارشون و فقط تمرکزم روی کار خودم باشه و به منفی ها و حرفهای سرک آلود بقیه توجه نکنم که مادر همسرم بهم گفت این چه کاریه انجام میدی فردا فلان و فلان میشی چشم هات اذیت میشن من که داشتم با مهمون خونشون صحبت میکردم یه لحظه بدون توجه به حرف مادر شوهرم به مهمونه داشتم میگفتم خیلی به این هنر علاقه دارم و دیگه مادر شوهرم چیزی نگفت و ادامه نداد

    من تو قلبم با خودم گفتم تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید کرد

    بخودم گفتم آفرین الی جونم تو همین مسیری که داری ازش لذت میبری ادامه بده با توکل برخدا

    بوقتش خدا جونم مرا به بهترین مسیر الهی که پراز نعمت و ثروت و فراوانی و برکت خداست هدایت میکند

    به حرفهای کسی برای رسیدن به اهدافت توجه نکن

    ممکنه بقیه همه چی بگن همه جوره قضاوتت کنن تو تمرکزت رو بزار روی خودت الی جونم

    کاری با کسی نداشته باش

    موقعی رو بیاد بیار که میخواستی تو این حرفه کار کنی و چقدر عالی خدا جونم هدابتم کرد و دستانش را برایم فرستاد از این به بعد هم سپردم به خودش

    خدای جهانیان

    من لایق بهترینها هستم من لایق دریافت عالیترین نعمتهای الهی و ثروت و نعمت و برکت و معنویت هستم

    اونقدر خدا بهم میدهد که با عشق از لبریز بودن نعمتهای باعشق می‌بخشم و بر من بیشتر افزوده میشود خدایا شکرت

    تا بینهایت ازت سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: