گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بیا فکر کن هر روز تولدته
یکی توی آینه لایق تشکرته
میرسی به هر چی تو تصورته
قهرمان هر کی فقط خودشه
چیزی که دلیل تحولته
دل پاکته وطرز تفکرته
پس به زندگیت تنوع بده
تو پادشاهی و دنیا قلمروته
خودتو دوس داشته باش
تو سرت کلی پلن توپ داشته باش
یه وایب خوب داشته باش
واسه دنیا و آدمهاش سود داشته باش
خودتو دوس داشته باش
چهارتا رفیق مث کوه داشته باش
یه پارتنر خوب داشته باش
بقیه بوس بای بلاک
به نام خدا
سلام استاد و مریم جان
سلام آقای عرشیانفر
میدونید وقتی دوتا استاد دارن درمورد مطلبی صحبت میکنند فقط باید گوش داد و از خدا قدرت درک بیشتر خواست و بس
صحبت از ابراهیم است
کسی که خلیل الله شد صحبت از مرد اول قرآن
توحیدی ترین فرد جهان
و این مقام رسیدن تکامل طی کرد
چه زیبا گفتید وقتی ماه و خورشید را خدا قرار داد و بعد گفت این خدا نمیشه خودش رو سرزنش نکرد نگفت پس من کافر هستم بیخیال
درخواست کرد و خدای واقعی را شناخت
وقتی در آتش افتاد نگفت دیگه کارم تموم هست توکل کرد و گلستان شد برایش
وقتی صدسال بچه نداشت نگفت آرزو دارم و مرا نشد و خداوند به او داد
وقتی بچه در بیابان گذاشت سپرد به همان خدای که شناخته بود پس نه ترسی داشت و نه دلهره ای
و نتیجه شد زمانی که خواست سر پسر یکی یدونه خودش را ببرد
باز توکل کرد
نمیدانم چگونه اینهمه توکل خب زره زره بوجود آمد آنهم آن زمان
خدایا ایمانمان را هر روز قوی تر کن تا تو را درک کنیم و ادامه دهیم آرام تر باشیم
میدونید استاد واقعا درست میگید وقتی عوض میشی دنیا عوض میشه اصلا تو نمی شنوی
میدونی اتفاقات جور دیگه رقم میخوره رفتار آدمها چیز دیگه میشه و همه نشان از تغییر تو دارد
حالا تو باید
بهترین کار این که غر نزنیم و گیر ندیم بخدا بقیه درست میشه
خدایا از تو میخوام دراین لحظه که ایمان را به خودت بیشتر و درجات درک روح و روانم را بالاتر ببری
و میدونم بهترین ها با تو خواهم داشت
خدایا اعتبار این شنیدهها و عمل کردن ها به توست در این راه ثابت قدم گردان مرا
در پناه خدای یکتا شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام وصد هزار سلام
سپاسگذارم
قبل از هرچیز سپاسگذارم که همراه میشوم با آگاهی های این فایل
استاد چقدر خوشحالم که مخاطب شما هستم میتونم بشنوم ودرک کنم سخنان پر بار وپر آگاهی شما نازنین استاد عالم …
سپاسگذارم هستم وبودنم رو تحسین میکنم .
از اینکه در جمع خانواده گرم وصمیمی استاد عباسمنش هستم بخود میبالم وچه زیباست اکنون تمام جملات چیده شده بدستدمن در تمان گوشی های دوستان موجود هست در پارادایس در گوشی استاد هم موجود هست و زرات ارتعاشی فرکانس امید وعشق ومحبت بی دریغ من تا ابد در حال گسترش است میدونین این نوع نگاه رو نداشتم اکنون به تمام عالم با نگرش مثبت زیبا وبسیار عاشقانه نگاه میکنم لذت میبرم از تک تک کامنت دوستان چون هرکدام یک دنیا ارتعاش زیبای بهمراه خود دارد وچون منم با زیبای همراهم چه راحت سوار بر این فرکانس تا عرش میرویم ولذت میبریم از تک تک لحظه های روزم سرکار باشم یا خونه کنار عزیزانم باشم یا در غربت کشوری دیگر همه جا زیباست ودر کنار خودم هستم با خودم رفیق ومانوس هستم چه حال واحساس خوبی دارد وقتی میتونم همراه با سلولهای بدنم به اعماق آگاهی بدنبال نور فقط لذت ببرم این دیگر همان نعمت فروان خداوند است .
سپاسگذارم بابت گسترش این عشق وبودنم در جمع شما نازنینانم …
سپاسگذارم
به نام خداوندی که هرچه دارم از جانب اوست
خیلی مچکرم استاد عزیز ورامین بابت این مجموعه فایلهایتان و از استاد ارشیانفرهم سپاسگذارم به خاطر سوالهای خوبی که مطرح میکنند
نکته ای که من به نظرم آمد که تکرار کنم برای خودم این است که قانون تکامل اصول اصلیه همه آموزهای که راجب قوانین است باید تی شود من یدفعه نمیتونم از احساس بد به احساس خوب برسم حتی حضرت ابراهیم هم از همان ابتدا نتوانسته بود که یدفه از احساس بد به احساس خوب برسد بلکه به صورتت تکاملی توانسته بود احساس بد خود رو کمی بهتر کنید تا به احساس خوب پایدار برسد و پاداشهای دریافت کند همه ماهم به همین صورت می توانیم به احساس خوب پایدار برسیم فقط باید تکاملمون رو تی کنیم
به نامخداوند بخشنده و مهربان
سلاممیکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
بینهایت سپاسگذار استاد و آقای عرشیانفر هستم بابت این آگاهی های گرانبها: واقعا لذت بردم
بینهایت سپاسگذار خانم شایسته هستم بابت انتخاب این فایل ها برای سفرنامه فصل 5
و بینهایت سپاسگذار دوستان عزیزم هستم بابت کامنت های گرانبها و پر از آگاهیشون
جالبه برام؛ من رو دوره سلامتی دارم کار میکنم بصورت کاملا تخصصی: استاد یه لطف و محبتی کردن برای هماهنگی جسم و روح به ما یه تمرینی دادن تو جلسه 11 و اونجا لینک یه دسته از فایل هاروگذاشتن که اتفاقا همین فایل های گفت وگو با دوستان بود؛ من مدتی هست که دارم این فایل هارو گوش میدم و آرامش عجیبی تموم وجودمو فرا گرفته و چه درس هایی گرفتم از این فایل ها و برای خودم تمریناتی درست کردم؛ که دیدم بازم هدایت شدم به شنیدن این فایل ها
اونجایی که اقای عرشیانفر گفته حضرت ابراهیم حتی حق اعتراضم از خودش گرفته: خیلی برام تکان دهنده بود: وقتی فکر کردم به خودم تو این سال هایی که عضو سایت شدم؛ دیدم آره منم کمتر به خدا میگم چرا؛ بیشتر صبور تر شدم، بیشتر به این جمله الخیر فی ماوقع ایمان آوردم؛ البته بقول استاد من تکاملو طی کردم و خدا هم انصافا معجزاتی برام رقم زد که من ایمانم بچسبه به سقف؛ حتی تو اتفاقات به ظاهر بد هم شرایط به نفع من بوده؛ من فقط هر روز صبح میگم خدایا منو هدایت کن، خدایا هر لحظه، هر حال و هر ثانیه هدایتم کن؛ من محتاج هدایت توام، بهم بگو چکار کنم؟ چکار نکنم؟ بهم بگو چپ برم یا راست برم؟ و هر روز از خدا میخوام آرامشی از جنس خودش تموم وجودشو بگیره
فقط میخوام بگم؛ الان حالم خیلی خوبه: با توجه به تضادی که تو زندگیم وجود داره؛ من لب و دهن نیستم من اقدام کردم و هر روزم دارم رو خودم کار میکنم و هر روزم قدم بر میدارم برای اهدافم و تو تمام جنبه ها من نتایج فوق العاده گرفتم: ولی با توجه با تضادی که الان تو زندگیم دارم؛ خیالم خیلی جمع هست( بقول اون معتاده؛ خودش میرفسته)
این فایل های چند قسمت صحبت های استاد و آقای عرشیانفر رفته تو وجودم نشسته؛ گنجه اینا گنج
خدایا شکرت
بنام خدای مهربان
سلام به استاد حکیم و عزیزم
سلام به مریم بانوی زیبا رو و زیبا سیرت
و سلام به همه اعضای سایت که هم خانواده و رفیق های همراه من در این مسیر زیبای توحیدی هستند
خدا رو شکر که امروز منو در مدار شنیدن این فایل پر از آگاهی قرار داد
این فایل منو لبریز از حس سپاسگزاری نسبت به استاد کرد
چقدددر زیبا و دقیق استاد عزیز ما در جواب به استاد عرشیانفر موضوع تکامل و تأثیر اون روی قویتر شدن ایمان رو مطرح کرد در داستان حضرت ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل
یعنی وقتی آقای عرشیانفر این موضوع رو مطرح کرد که خداوند ممکنه ما رو هم به همین شکل امتحان کنه جواب ما چیه؟ منی که بنظر خودم واقعا به خدا ایمان و اعتقاد دارم ترس برم داشت، که فکر نمی کنم من اصلاً از پس این امتحان بر بیام…
و خدا رو شکر صحبتهای ارزشمند استاد عزیزم آب سردی شد بر آتش ترس من و آرامش رو به قلب من باز گردوند
ابراهیم که از اول اینجوری نبوده؟!
شک کرده
از خداوند هدایت خواسته
اتفاقات زیادی براش افتاده
اونو تو آتیش انداختن و آتیش براش گلستان شده
در سن صد سالگی بچه دار شده
چندین مرحله تکامل طی کرده
تا به این حد از ایمان رسیده
وقتی که به قلب ما چیزی الهام میشه که بنظر منطقی نمیاد و ما به اون الهام بعد از کلنجار با خودمون عمل می کنیم و نتیجه میگیریم دفعه دوم که الهامی بما میشه که خیلی هم منطقی نیست خیلی راحتتر میپذیریم، اون کار رو انجام میدیم دوباره نتیجه میگیریم باز هم بارهای بعدی راحتتر و راحتتر…و ایمانمون هربار زیادتر و قویتر میشه
بقول سعیده عزیزم در راستای عمل بشکل بهبود گرایانه به همین اندازه اکتفا می کنم و توفیق کامنت نوشتن رو بخاطر کمالگرایی از خودم سلب نمی کنم
خدا رو شکر بر اتفاقات زیبای امروزم
خدا رو شکر که شکارچی نکات مثبتم و کلی زیبایی میبینم
صبح پنجره رو باز کردم رو به باغچه زیبا و پر از شکوفه های گیلاس و سیب و آلبالو و گلابی و میوه های دیگه
هیچ صدایی بجز صدای زیبای چه چه و آواز بلبل ها و پرنده های دیگه نبود
انگار با هم در حال گفتگو بودن یکی رو این درخت چه چه میزد اون یکی روی یه درخت دیگه جوابشو میداد
رفتم بیرون برای خرید و همینجوری که داشتم از کنار مغازه ها رد می شدم تو یکی از اونا دیدم دوتا جوون آهنگ شادی گذاشتن و وسط مغازه مشغول رقصیدن هستن
با دخترام تو اسکایپ صحبت کردیم و طبق معمول هر تماسمون چقدر درباره فایلها و باورها و قوانین صحبت کردیم
ظهر که برای ناهار جوجه کباب حاضر کردم و به سیخ کشیدم بردم حیاط کنار باغچه و کنار همسرم که داشت منقلو آماده میکرد صندلی گذاشتم و دفترمو باز کردم شروع به نوشتن سپاسگزاری کردم
نزدیک غروب داشتم حیاط رو جارو میکردم که یهو صدای زوزه حیواناتی رو شنیدم که دسته جمعی برای چند لحظه شروع به زوزه کشیدن کردن به همسرم گفتم اینا قبل از ما شروع به عبادت و تسبیح خدا کردن ما هم بریم به نماز و ذکر و تسبیح خدا بپردازیم
خدا رو شکر بر همه نعمتهای زندگیم
خدا رو شکر بر نعمت وجود استاد و مریم جانم دوستان عزیزم که هر کدوم به صورت خاص و متفاوتی سبب رشد من میشن
از همه فراوان فراوان سپاسگزارم
از خدای مهربانم نیکبختی و سعادت دنیوی و اخروی رو برای خودم و همه شما خواستارم
سلام خدمت دوستان عزیزم واستادومریم جان عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم که همیشه چراغ راهمون هستین وقدم به قدم ما رو راهنمایی میکنید استاد جان من خیلی موارد میتونم بگم کنترل ذهن خوبی دارم وزود جلو نجواها رو میگیرم ولی تو بیماری مخصوصا سردرد یعنی میتونم بگم تنها موردی که وقتی شروع میشه مثل افت تمام وجودمو میگیره وروزها حس وحالمو بد میکنه هست وتا حالا نتونستم جلو اینو بگیرم وروزها منو از پا انداخته واز مسیرم که خیلی جدی دنبال میکنم دور کرده خواش میکنم از دوستان عزیزم که همیشه راهنماییهای عالیشون راهگشا بوده برام واضح بگن چکار کنم تا در این مورد هم بتونم موفق بشم .
در پناه الله یکتا سلامت باشید
درودبراستاد عزیزجناب عباس منش و مهربانو مریم
استاد من چند روزه هدایت شدم ب سمت سایت و عضوی از خانواده شما شدم…البته چندسال هست فایل ها و کلیپ های شما رو از طریق تلگرام و اینستگرام دنبال می کردم ولی خیلی جدی نبود..فقط با صحبتاتون کیف می کردم…ولی داداشم یکی از طرفداران شما هست و همیشه باهمدیگه راجب شما صحبت می کردیم حتی یکی از دوره شیوه حل مسائل رو خریده و برام فرستاد یکسال پیش و نتونستم گوش کنم تا اینکه تصمیم گرفتم این شاخه اون شاخه نپرم و محکم و استوار بچسبم ب آگاهی های این دوره و فایل ها و نتایج دوستان و شروع ب گوش کردن فایل های دوره شیوه حل مسائل استاد با اینکه چندروزه شروع کردم کم کم دارم ب خودباوری خودشناسی می رسم که این 33سال عمری که از خداوندگرفتم خیلی از مسائل رو من حل کردم چقدر خیلی جاها آشغال ها رو زیرمبل گذشتم …مثلا هرچندسال یکبار یکسری اتفاقات تکراری برام میفته مثل پول قرض گرفتن از داداشام یا تصمیم های تکراری و اتفاقات تکراری شناسایی کردم…چقدر من از حل مسائل فرارمی کنم بجای حل کردنشون …ولی وقتی اومدم مسائلی رو که حل کرده بودم و فرارکردم از هم جدا کردم دیدم اعتماد بنفسم بیشترداره میشه خیلی سپاسگزارم از شما دونفربابت سوالات هوشمندانه و تجربه های اصیل زندگی خودت ب دانشجوهات انتقال میدی دارم تک ب تک فایل ها رو نکته برداری می کنم و ازتنبلی درمیام فقط یک باور محدود کننده دارم که خیلی کار نصفه نیمه دارم وسط یک مسیر استوپ میزنم رژیم غذایی باشه ورزش باشه دوره موفقیت باشه میخوام این نقص رو ب مرور زمان درستش کنم…
استاد خوشحال شدم شما نظر مثبتی راجب naدارید چون من هم همزمان با تولد پاکی و تولد سنی و تولد عضو گروه شما شده و راه اندازی کسب و کارخودم تو این سال جدید نتیجه هدایت های خدواند می بینم و روی فرکانس ها و انرژی های منفی خودم کنترل می کنم و خودم رو از نظر مالی و معنوی و خودشناسی ارتقا بدم
استاد از شما سپاسگزارم بابت ادبیات شیوایی که برای دوره ها استفاده کردید…مثل گاز و ترمز مثل اشغال زیر مبل…مثل اعراض از ناخواسته ها ادبیات نو و جدیدی از صحبتهای شما می شنوم که اندازه کتاب خودش تو ذهنم سوال ایجاد می کنه
به هر حال خیلی دوستدارم خودم نقد بتوانم کل خرید های زندگیم انجام بدم و کویرهای ذهنم رو شناسایی کنم…و دوره های شما رو خریداری کنم و دونه ب دونه اجرا کنم
خیلی از خداوند سپاسگزارم بابت اینکه شمارو سر راهم قرار داد
راستی یادم رفت من یکی از دلایلی که مقاومت میکردم دربرابرفایل های شما اعتقاد نداشتن ب قران بود و باور محدود کننده من همین بود و تصمیم گرفتم با این موضوع خودم رو درحالت صلح قرار بدم و مقاومتی انجام ندم و کامل گوش کنم…امیدوارم خوب نوشته باشم با اینکه پراکنده بود حرفام ولی دوستداشتم مشارکت داشته باشم
به نام خدای مهربان
من فاطمه پور هدایتی هر چی که دارم همش از وجود این هست متشکرم خدای من متشکرم متشکرم.
استاد ممنون از درس های ناب که گفته های رقم می شوی و بهم زندگی یاد میدید متشکرم متشکرم متشکرم.
من بارها تو زندگی م امتحان کردم که اگه در دل اتفاقات به ظاهر بد بتونم حالم رو خوب نگه دارم از اون به بعد اتفاقات خوب هی می افته که اینققققققققدر حال آدم خوب میشه که تو اون لحظه نمی دونی با اشک از خدا تشکر کنی یا با خنده به هر حال خوبی ش، اینه که هر دو حالت حس خوبی داره.
من یه روز تو خونه نشسته بودم که دیدم یه لحظه همسرم با ناراحتی و عصبانی،وارد خونه شد که در مورد موضوعی باهام بحث کرد و چنان داد می زد که اصلاً به من ربطی نداشت اما انگار مأمور شده بود که حال بد رو بهم بده و قرار بود که من خودم رو امتحان کنم آیا می توانم از پسش، بر بیام یا نه، اون روز از بس برام شیرین بود که هرگز یادم یادم نمیره ، خیییییلی کار بزرگی کردم که در تاریخ زندگی م ثبت شد ، ،،،،
وقتی ماجرای عصبانیت همسرم حتی به بی حرمتی من هم کشیده شد، یه دفه هدایت شدم به یه کاری که بی طرفی من باید ثابت میشد سریع اشکهامو پاک کردم لباس پوشیدم و رفتیم به اونجایی که هدایت شدم، وقتی چند لحظه ای گذشت و بی گناهی من ثابت شد دیدم در جا همسرم بر گشت و منو بوسید و یه عالمه معذرت خواهی کرد و همش شد لبخند و همش حال خوب انگار نه انگار که چند ساعت قبل تو همین مکان جهنم بود…..
آره استاد عزیزم از این داستان ها در زندگی خیییییلی دارم که بخوام مثال بزنم می خوام بگم که من از وقتی که قانون رو دارم میشناسم خیییییلی با خودم کار می کنم نتایج هم خیییییلی به نفع م میشه آره خودم سود می کنم اما این زندگی و اتفاقات ش، خیییییلی بهم درس میده همیشه یادم می مونه که ما آدم ها اگه در دل اتفاقات به ظاهر بد بتونیم حالمون رو خوب کنیم خیییییلی هنر کردیم و اونوقت ه که سودش به ما میرسه
خدایا متشکرم از تک تک درس هات
استاد متشکرم از تمام تجربیات زندگی تون که انجام دادید و به ما هم یاد می دید، خدایا متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 150
وقتی در مسیر درست حرکت کنم هر اتفاقی برام رخ بده در مسیر رسیدن به خواسته هامه ( این و با دیدگاه الآنم میگم )
روزی که منو از شرکت اخراجم کردن به یه تضادی برخورد کردم که غیر قابل کنترل بود ولی با این جمله حضرت علی خودمو آروم کردم که حقیقت و بگو حتی اگه به ضررت باشه تا تونستم ذهنمو کنترل کنم ،با هزارتومان پول تو جیبم اخراج شدم اونم کرایه دادم رسیدم خونه و جریان و همسرم متوجه شد و چقدر گریه کرد من بهش گفتم خانم من حقیقت و گفتم و اصلا نگران نیستم و جمله حضرت علی رو به همسرم گفتم من از این اتفاق دو نتیجه گرفتم که میخوام براتون بگم:
1- وقتی تو در مسیر درست حرکت کنی, مسیر درست یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی من قرار دادم و امضا کردم به خودم متعهد شدم که کارم و به نحو احسن انجام بدم به خودم میگفتم درسته که کار فرما منو نمیبینه ولی خدای بالا سرم که هست اون همه چیز و میبینم و سعی من بر این بود که همیشه بدون کوچکترین نقصی تو کارم کارمو به بهترین شکل ممکن انجام بدم و هیچ وقت بابت کارم به کارفرمام اعتراض نمیکردم و همیشه تحسینش میکردم بر خلاف 99% همکارانم نه قضاوتش و میکردم و نه غیبت میکردم و نه حرف ناشایستی بهش میگفتم و نه حالمو خراب میکردم تو اون شرکت من اصلا جای ثابتی نداشتم هشت سال کار کردم بدون اینکه یه جای ثابتی باشم پیش خودم میگفتم من هر جا کار کنم اون تایمه کاریمو انجام میدم حالا هر جا میخواد باشه و این طرز فکر من چقدر منو به آرامش میرسوند از این برخورد من همکارانم شاکی بودن که تو چرا اعتراض نمیکنی و وقتی من همیشه حال خودمو خوب نگه میداشتم و کارمو انجام میدادم خداوند وقتی دید که من به بهترین شکل ممکن کارمو انجام میدم منو برداشت و گذاشت جایی که باید باشم ( البته این و الان با آگاهی که دارم به این درک رسیدم ) و میدونم که جهان کارشون به بهترین شکل انجام میده و هیچ نقصی توش نیست پس من نوعی باید خودم و با موندن در احساس خوب با این سیستم بدون نقص خداوند هماهنگ کنم تا نتیجه بهتری دریافت کنم
2_ آگاهی دوم اینه که وقتی من در مسیر درست حرکت میکنم هر تضادی برام رخ میده هر چند هم تضادی باشه که اصلا با شرایط اون زمان من جور نیست ولی همین تضاده که منو و به خواسته میرسونه خواسته من چی بود تو این داستان ، خواستم این بود که من دوست داشتم برای خودم کار کنم و نمیتونستم و جرعتشو نداشتم که از نقطه اونم خارج بشم ولی این تضاد که خود کارفرما اومد منو انداخت بیرون منی که به بهترین شکل براش کار میکردم و از کارم نمیزدم ولی خداوند میاد با دستان همون کارفرمام مسیر زندگی منو با اخراجم عوض میکنه طوری که بعد سه سال اصلا به قبلم ربطی نداشتم طوری که اگه سی سال هم متوالی پیشش کار میکردم نمیتونستم اون سرمایه ای که تو سه سال جم کردم و بدست بیارم
تضادها وقتی که تو تو مسیر درست حرکت کنی صد در صد برای رسیدن به خواسته ات هست ولا غیر من با اطمینان این و میگم چون برام ثابت شده و من با آرزوهام الان دارم زندگی میکنم چیزی که دوست داشتم بهش رسیدم و این ادامه داره تا زمانی که من تو مسیر درست حرکت کنم و هدایت خداوند شامل حالم شد تا اینجا براتون کامنت بنویسم به نظر شمایی که داری ابن کامنت منو میخونی جام چطور جاییه مگه غیر از این باوری که من بهش رسیدم حال خوب = اتفاقات خوب
و من دارم تجربه تکاملی که آرام آرام داره تو زندگیم اتفاق میوفته رو احساس میکنم و بابت همین اصلا عجله ای ندارم چون باورم به اینه که همه چیز در زمان مناسبش برام اتفاق میوفته من باید سمت خودمو خوب انجام بدم خدا خودش بلده کار خودشو چطور انجام بده من فقط بندگی خدای خودمو کنم اون خداییشو انجام میده
رد پای امروز من