گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام عزیزان جان
روز 150
خروج از مدار ناخواسته ها
خدایا شکرت برای این فایل ها میلیونها ارزش داره من که فقط اشک شوق میریزم
خدایا شکرت که ازت ایمانی ابراهیمی میخواهم
خدایا شکرت که این جسارت را بهم دادی که منم از این جنس ایمان میخواهم
باید هرروز نشانه ها و الهامات و شهود الهی را درک کنم هر روز هر خیری که به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم خدایا شکرت اون خیری که هر لحظه بهم میرسه رو بازگو کنم بگم اینها همه کاره خداست
خدایا شکرت خداست که داره تمام کارهای زندگی ام را مدیریت میکند به ذهنم هر لحظه بقبولونم که تمام کارها را خدا داره برام مدیریت میکنه
همینکه هر لحظه در بهترین زمان و بهترین مکان قرار م داده لطف خداوند است باید درکم را از هدایت های ناب الهی بالاتر ببرم تکاملم را طی کنم
هر روز بیشتر ذهنم را آماده کنم در بیشتر لحظات زندگی ام حواسم را جمع کنم به آنچه که از طرف خدا میرسه خیر و برکت خداست منت خداست بر سرم
هربار شهودم را درکم را بالاتر ببرم
رفتار توحیدی تری را از خودم بروز بدهم با تمام وجودم درک کنم که من بدون خداوند هیچی نیستم
هر لحظه در معرض هدایت الله باشم
با عقل خودم پارو نزنم رها و آزاد باشم در اقیانوس امن الهی
هر بار که خیری بهم میرسه و خداوند خیر مطلقه هر لحظه داره خیرشو بهم میرسونه من باید درکش کنم
و کریدیتشو بدم بخدا
فروتن و خاشع تر و خاضع تر باشم
سرم در مقابل پروردگارم پایین باشه
به خودم مغرور نشوم اگه کارم درست پیش رفت منم منم نکنم چون با مغز میخورم زمین
فقط باید روی خدا حساب باز کنم
ن روی خودم و عوامل بیرونی
چون ممکنه به هر دلیلی عوامل بیرونی از بین برود .
خدایا شکرت که تمام اموراتم را به تو سپرده ام وارامم
من تسلیمممممممممم من هیچی نمیدانم من حالیم نیست
تو بگو که از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم خدایا شکرت
خدایا شکرت که در هر حالتی دارم روی خودم کار میکنم و اتفاقات خوب را با احساس خوب برای خودم خلق میکنم
چون همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
تغییر زاویه دید در شرایط ناجالب را سعی میکنم رعایت کنم
در هر کسی و هر چیزی فقط خدا را ببینم
گله و شکایت و نق زدن و قضاوت و حرف بیهوده زدن را بر خودم ممنوع کرده ام
آگاهانه زیپ دهنم را ببندم در شرایط ناجالب سکوت بهترین راه کار برای من است
خدایا شکرت که با کار کردن روی خودم هر روز بخودم افتخار میکنم که دارم یاد میگیرم با هر زیبای لذت ببرم و ذهنم را کنترل کنم
و جهان داره پاداش هاشو بهم میدهد .
خدایا شکرت که تمرکز م را از روی ناخواسته ها. برداشتم و روی خواسته ها گذاشته ام .
استاد زمستان با چالش تضاد مالی داشتیم دست و پنجه نرم میکردیم و همسرم بشدت حالش بد بود
و من هم بزور داشتم کنترل ذهن میکردم و هر بار به باشگاه میرفتم هفته ای سه جلسه میرفتم باشگاه و بخدا وقتی که ورزش میکردم بعد از یه ساعت تمرین اصلا دیگه یادم نبود که یه ساعت قبل داشتم به چی فکر میکردم
اصلا یادم نمیموند . ورزش میکردم میرقصیدم مغزم دیگه کار نمیکرد که بخواد منو نگران و ناراحت کند
بخدا که برای من اینجوری عالی پیش رفت
و چقدر بعدش حالم خوب میشد و احساس خوب اتفاقات خوب هم برام رخ میداد
خدایا شکرت که دارم متعهدانه تر و آسانتر و آگاهتر روی خودم کار میکنم و با تنهایی ام لذت میبرم و در عشق بازی با جان جانانم هستم و کلی لذت میبرم
با هر زیبای اشک شوق میریزم و شکر گذاری میکنم
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی
هر لحظه مرا در معرض هدایت خودت قرار بده
از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم
خدایا شکرت که همه جوره هوامو داری بینهایت سپاسگزارم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا من تسلیمم هیچی نمیدانم
مرا لایق بندگی کردن دانسته ای خودت مرا هدایت کن که بندگی ات کنم چون من هر لحظه بهت نیاز مندم
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت الهامات الهی ات قرار دادی
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی
خدایا شکرت که همه جوره روی تو در تمام اموراتم حساب باز کرده ام من هیچی نمیدانم تو علمت بر تمام عالم محیط است
تو بگو که عالم ترین و داناترین و بیناترین هستی
تو عاشق من هستی و من هم عاشقانه تو را دوست دارم
هر لحظه بهم بگو سخت نیازمند وفقیرم بهت جان جانانم سپاسسسسسگزارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
عرض ادب و احترام خدمت معلم بزرگوارم استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی و روز معلم را با دو روز تاخیر بهتون تبریک عرض میکنم و امیدوارم خدا شما را برای ما حفظ کنه .
خدارا سپاسگزارم بابت دیدن این فایل ارزشمندو اینکه چقدر موضوع گلایه نکردن و داشتن حس خوب را با توضیحات استاد بیشتر درک کردم ولی مطلبی که باعث شد در این پست ،کامنت بذارم درک عمیقتر موضوع تکامل بود که استاد با توضیحات کامل و به موقعی که بعد از فرمایشات جناب عرشیانفر دادند مثل یک جرقه دیگر توی ذهنم روشن شد و جای گرفت و دقیقا حالمو دگرگون کرد که وای خدای من چرا تا بحال خودم به این موضوع فکر نکرده بودم که چطور میشه که ابراهیم اینقدر راحت هر چیزی که خدا بهش میگه را قبول میکنه و چقدر ارتباط بین تکامل و تصاعد نتایج را بهتر متوجه شدم که از همین جا باز هم از استاد عزیزم تشکر میکنم و خدارا به خاطر وجودشون سپاسگزارم ..چقدر موضوع تکامل و درکش میتونه از این به بعد به من در داشتن صبر و امیدواری ناشی از اون و در نتیجه پیشرفت درست کارهام کمک کنه و دقیقا با درک این موضوع مطمئنم که از امروز راحتتر میتونم خودمو کنترل کنم که فلان کار یا فلان رفتار باید تمرین بشه و صبر داشته باشم و قطعا اگر صبر کنم و کارها را انجام بدهم ،به نتیجه مطلوب خواهم رسید و این نتیجه خوب ،خودش میشه اهرم لذتی برای صبر بیشتر و امید بیشتر و تلاش بیشتر و همینطور نتیجه بهتر و این سیکل دائما میتونه ادامه دار باشه به امید خدای مهربان
در پناه خدای رزاق ،شاد ،پیروز و سربلند باشید
بنام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد و مریم عزیز ،الگوهای بی نظیر زندگیم
دوستان و هم سفرهای عزیزم
ردپام میخوام بزارم با اگاهی هایی که با مدار الانم درک کردم :
هرکسی مسئول زندگی و جایگاه خودش هست و سفارش افرادی مثل پیامبر هم تغییری در سرنوشت اون فرد ایجاد نمیکند
ابراهیم از شکم مادرش این حد از ایمان به خدا نداشت، از همون روز اول خلیل الله نبود بلکه بصورت تکاملی ایمانش به خدا زیاد شد.
تمام اتفاقات در زندگی ابراهیم با عمل کردن به الهامات، عمل کردن به آنچه بهش الهام میشد باعث شد تا مرحله به مرحله ایمان ابراهیم بیشتر شد.
قربانی کردن اسماعیل یک مثال اکستریمه، اگر برگردیم به اتفاقات خیلی کوچکتر زندگی خودمان و ما بتونیم احسامون رو خوب نگه داریم، اونوقت همون اتفاقات بظاهر بد، همون ورشکستگی باعث میشه که موفق بشی در زندگیت، در کسب و کارت،…
ما باید بدونیم انسانیم و اگر احساسمون بد بشه، اتفاقات بد برامون میفته حالا هرکی میخای باش، مثل یعقوب، یونس
چون ماحاصل 30سال افکارنامناسب هستیم، اینطور نیست که یک دکمه بزنیم تا دفعات بعد حالمون خوب بتونیم نگه داریم.
ما حاصل یک عالمه افکار و باورهای نامناسب هستیم که باعث شده همیشه حالمون بد باشه، اگر تلاش کنیم، آروم آروم و ادامه بدیم مثل هر کار دیگه ای مثل ورزش، کنترل احساس کردن هم راحت تر میشه برامون و نتایج بزرگ بیشتر و بیشتر میشه و ایمان انسان قوی و قوی تر میشه و میریم تو تصاعد، میریم تو اتفاقاتی که پشت سرهم خوب میشه
برای هرکسی، توی کسب و کارش، توی زندگیش هزارتا اتفاق ناجور افتاده، اگر نمیتونسته ذهنش کنترل کنه همه چیز از بین میرفت
یک وقت هایی هست که ادم هیچ راه حلی برای مسئله نداره، من اگر راه حلی نداشته باشم میگم من الان هیچی نمیدونم، چه جوری میتونم اونو بهتر کنم!!!؟؟
چون راه حلی ندارم فعلا ولش کن، بریم سراغ چیزهایی که میتونم ازش لذت ببرم، برم دوش بگیرم، برم پیاده روی کنم، کتاب بخونم، نعمت هام بشمارم، برم بخوابم،….. تا احساسم فقط ی کم بهتر بشه
وقتی نمیتونی که با تفکر متفاوت احساست خوب کنی، فعالیت فیزیکی انجام بده که ضربان قلبت بره بالا، تا مغز به چیز دیگه ای فکر نکنه، تا بعد بتونی اروم اروم احساست خوب کنی
فقط باید قانون یادآوری کنیم که اگر بتونیم احساسمون خوب نگه داریم اتفاقات خوب تجربه میکنیم
باید به خودم یادآوری کنم که زمانی که تونستم حالم خوب نگه دارم، مسائل حل شد، هر موقع اجازه دادم حرف های بقیه عذاب وجدانم، حالم بد کنه مسئله حل نشد
روزهای که ارامش داشتم و نگران نبودم، اتفاقات خوب میفته
این جمله طلایی استاد باید همیشه به خودم بگم که وقتی تو شرایط به ظاهر بد میتونم احساسم کنترل کنم، پاداش میگیرم و مثل مسابقه فوتبال که دقیقه نود فقط با یک گل برنده میشی، حالا این گل کنترل کردن احساسم هست
خدایا حول حالنا علی احسن حال
سلام استاد عزیز
ممنون بابت این فایل های ارزشمند
من این فایل را قبلا گوش داده بودم و خیلی نکات مفیدی برام داشت نکته ای که این بار خیلی توجهم را به خودش جلب کرد مهارت شما در ارائه عملی راه حل برای شاگردانتون بود .
خب داستان های قرانی و معجزات را همه ما شنیدیم و هر بار که با این داستان ها روبرو میشیم با خودمون میگیم معجزه امکان پذیره…
فلانی در 100 سالگی بچه دار شد ، بهمانی فلان کار را کرد ولی ذهن مگه می پذیره و باور می کنه اینو ….
شما نکته ارزشمندی گفتید فردی که یه معجزه بزرگ را در زندگیش رقم زده اون قبلا خیلی معجزات دیگه را دیده … در واقع براش اتفاق افتادن اون موضوع بدیهی شده …. یعنی رسیدن به ایمانی که اتفاق های بزرگ را باور کنه نیاز داره اول نشانه های کوچک را تایید کنه ، و مدام به خودش بگه اگه اونجا شد ، اینم میشه …
این نکته ای هست که درکش خیلی مهمه …
و من در این سلسله فایل ها با استاد عرشیان فر می دیدم که شما چقدر تلاش کردید این موضوع را برای ما قابل فهم کنید که درسته هر اونچه آقای عرشیانفر میگه و تلاش می کنه به ما یادآوری کنه، ولی شما تاکید می کردی باباااااا ابراهیمی که الان داره فرزندش را سر می بره اونقدر تکامل را طی کرده که این کاری براش نداره …. بارها خدا را دیده …. بارها خدا بهش نشونه داده …. البته نشونه ها را ابراهیم تایید کرده و این باعث شده معجزات بزرگ اتفاق بیفته …
و چقدر این موضوع تکامل مهمه …
من آدمی هستم که ذهن تحلیلی خیلی قوی دارم ، متاسفانه کسانی که ذهن تحلیلی شون قوی هست خیلی خیلی دیر یه موضوعی را باور می کنند و به سختی حتی هیپنوتیزم میشن و مسئله ای را می پذیرند …
چون همش دنبال دلیل هستند چرا ؟ چطوری ؟ از کجا ؟ ….
این موضوعی که شما تحت عنوان تکامل گفتید در علم عصب شناسی بهش پرداخته شده و نورون های مغزی و مسیر تغییر نورون ها جهت تغییر شخصیت را به خوبی توضیح داده … من خب طی 2 سالی که صحبت های شما را گوش می دادم خوشم می آمد ولی متاسفانه ذهن تحلیلی من نمی پذیرفت تا اینکه خدا هدایتم کرد به سلسه آموزشهای دکتر جو دیسپنزا…
ایشون آنچه شما از دیدگاه قران میگید را از جنبه علمی توضیح داد و من کم کم پذیرفتم حرفهای شما درسته …. برای تغییر نورون های مغزی دقیقا همان مسیر تکاملی که شما فرمودید باید طی بشه ….
بازم یه نکته که خواستم ازتون تشکر کنم اینه که توی این چند سال صحبت ضد و نقیض از شما ندیدم ، به هیچ وجه … بعضی اساتید بعضی حرفهاشون درسته بعد یه دفعه می زنن جاده خاکی …. ولی انصافا صحبت های شما همیشه در یک مسیر و راستا بوده و این همان دلیلی هست که من شما را به عنوان استاد پذیرفتم ، شاید باورم نمیشد یه روز منی که اینهمه تحصیلات و روشهای علمی و رزومه یه استاد برام مهم بود و حرف هیچ کس را نمی پذبرفتم ، شما را با تمام وجود قبول دارم حتی با اینکه به قول خودتون یه راننده تاکسی بودین و حتی حرفهای قشنگ هم نمی زنید …
براتون آرزوی سلامتی و شادی دارم
به نام خدای مهربانم
روزشمار تحول زندگی من 150: گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان خوبم
این فایل 2-3 روز پیش به عنوان 150 امین فایل روز شمار تحول زندگی در سایت قرار داده شد و یک همزمانی جالب برای من داشت ولی فرصت نکردم همون روز کامنتش رو ثبت کنم.
و حالا از بعد از اون روز، چندین بار یاد اون همزمانی افتادم و هم چون حس میکنم باید این همزمانی ها رو تائید کنم و هم برای خودم یادداشتشون کنم و هم اینکه اصلا اینکه هی مرتب داره به یادم میاد رو یه نشونه و پیغام برای انجام دادن این کار میدونم، الان اومدم که کامنتش رو ثبت کنم.
نکات و آگاهی هایی که من از این فایل درک کردم:
+ اینکه استاد عرشیانفر گفتن که پیامبران اجازه انتقاد، گله و قضاوت رو از خودشون گرفته بودن. و حضرت ابراهیم رو به طور خاص مثال میزنن که این ویژگی بیشتر از سایر پیامبران در ایشون مشهوده. من تا حالا از این زاویه به داستانهای قرآنی نگاه نکرده بودم که منم بیام سعی کنم این ویژگی رو در خودم ایجاد کنم. یعنی اصلا به این ویژگیه دقت نکرده بودم.
اینجوری دیگه حتی مثلا در مقابل بعضی رفتارهای اطرافیانم که توی ذهنم قضاوتشون میکنم یا پیش خودم غُر میزنم هم، دیگه باید سعی کنم کمتر و کمترش کنم و اصلا این اجازه رو به خودم ندم که در حضور خدا بخوام گله و شکایت کنم.
+ این داستان (داستان حضرت قربانی کردن حضرت اسماعیل)، داستان هر انسانی است که میخواد به مقام خلیل اللهی برسه… خلیل الله یعنی چی؟ یعنی دوست فابریک خدا…
حالا چی میشه که در چنین آزمایشی خودش رو نمیبازه؟
اول اینکه باید بدونیم که این آزمایشها حالت خیلی اکستریم و حد اعلای آزمایش بود که هم حضرت ابراهیم ازش سربلند بیرون آمد و هم اون اتفاق نیوفتاد.
ولی نکته ای که داره اینه که یه تکاملی برای ایشون طی شد. حضرت ابراهیم کسی بود که وقتی داشت دنبال خدا خودش میگشت، اول گفت خورشید، ماه، ستاره خدای منه…
سوره انعام:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿76﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره اى دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم.
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾
و چون ماه را در حال طلوع دید گفت این پروردگار من است آنگاه چون ناپدید شد گفت اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾
پس چون خورشید را برآمده دید گفت این پروردگار من است این بزرگتر است و هنگامى که افول کرد گفت اى قوم من من از آنچه شریک مى سازید بیزارم.
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿79﴾
من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.
یعنی این فرد که از بدو تولد اینجوری نبود… یک آدمی بود که شک کرد و از خدا خواست که هدایتش بکنه… بعد یه سری اتفاقات براش افتاد: توی آتش انداختنش و آتش براش گلستان شد…. پس درواقع یه سری اتفاقات براش افتاد تا به این حد از ایمان رسید. داستان اینه.
مثلا ممکنه توی کسب و کارت، قلبت بهت بگه که یه کاری رو انجام بدی که خیلی هم منطقی به نظر نیاد و تو انجامش میدی… چند وقت بعد، یه قانونی میاد که باعث میشه هر کسی که اون کار رو انجام نداده، کار و کاسبیش بهم بخوره ولی تو یه هفته قبل انجامش داده بودی با اینکه در اون زمان اصلا کار منطقی نبوده… و حالا همه از تو میپرسن تو از کجا میدونستی که باید اینکارو انجام بدی؟!
حالا اگه تو این کار رو انجام بدی و نتیجه هم بگیری، دفعه دوم که قلبت یه چیز بهت میگه و خیلی هم منطقی نیست، خیلی راحتتر میپذیری. و اون کار رو انجام میدی و دوباره نتیجه میگیری و دوباره دفعه سوم باز راحتتر میشه دفعه چهارم باز راحتتر میشه.
برای حضرت ابراهیم هم همینطور بود. یه عالمه اتفاق براشون افتاده بوده که حالا رسیده به چنین نقطه ای. اصلا به دنیا اومدن بچه توی اون سن و سال، مگه کم معجزه ای بوده!
و وقتی با این دید نگاه میکنی، دیگه غیر منطقی نیست. چون اگه آدم از این زاویه نگاه کنه میبینه که نه آقا… اینم یه تکاملی رو طی کرده… یه سری اتفاقات افتاده.
و یا اینکه بعد از به دنیا اومدن فرزندش هم، خدا بهش میگه که اونا رو ترک کن و برو سراغ ماموریتت. و بعد حضرت ابراهیم فقط درخواست میکنه که مردم رو دور اینها جمع کن. و وقتی برمیگرده میبینه از جایی که بچه پاهاش رو به زمین زده، چشمه زمزم دراومده و یه سری قبیله ها جمع شدن اونجا و یه شهری درست کردن به نام مکه.
خوب وقتی میاد اینا رو میبینه، معلومه که ایمانش چقدرررر بالا میره. اینکه فقط به خدا بگی مردم رو دور اینا جمع کن و بعد بیای ببینی چیکاااااار کرده!!! نه تنها اتفاقی براشون نیوفتاده توی صحرا، هم آب فراهم شده براشون و هم این همه آدم و زندگی دورشون درست شده…
خوب اینا همش داره ایمان میسازه دیگه.
بعله…. وقتیکه این حد از اتفاقات میوفته و شما به الهاماتت عمل میکنی و اتفاق میوفته و عمل میکنی و اتفاق میوفته و خداوند پاسخ میده به اون وعده ای که داده، معلومه که شما ایمانت میچسبه به سقف. اگر نچسبه مشکل داره…
(هربار که صحبتهای استاد رو گوش میدم میگم خدایا چقدر این آدم قانون رو خوب و درست درک کرده و همه چیز رو چقدر خوب و دقیق با قانون توضیح میدن… یعنی احساس میکنم هیچ نکته و هیچ موضوعی نیست که استاد با قوانین نتونن منطقش رو باز کنن و توضیح بدن)
بازم استاد تکرار میکنن که این مثالها دیگه خیلی اسکتریمه. و اگر که آدم شروع کنه از جاهای کوچولوتر، و جاهایی که اتفاقات خیلی ساده ای میوفته، و ما بتونیم احساس خودمون رو خوب نگه داریم، میبینیم که همون اتفاقات به ظاهر ناخوب، باعث شد که طرف اینقدر موفق بشه توی کسب و کارش.
یعنی اگر آدم این شرط رو برای خودش بزاره که آقا من توی هر حالتی سعی میکنم که احساس خودم رو خوب نگه دارم، اونوقت میبینه که اتفاقات برمیگرده… اتفاقاتی که قراره بد بشه، خوب میشه. (البته یه بازه زمانی میخوادااا). خوب میشه ولی مشکل اینجاست که ما یادمون میره… یادمون میره که این اتفاقه قرار بوده بد بشه ولی الان خوب شده (چون یه فاصله زمانی میگذره، ما فراموش میکنیم).
حالا اگر بتونیم فراموش نکنیم، مثلا مکتوب کنیم که فلان اتفاق ناجالب افتاد
و من احساسم رو خوب نگه داشتم
و مطمئنم خداوند پاسخ میده
و من سعی میکنم توی این روزهایی که به ظاهر سخته، حال خودم رو خوب نگه دارم
با تمرکز به زیباییها،
با به خودم گفتن که از این اتفاق چه درسی میتونم بگیرم؟ و…
اگر اینارو بنویسه، بعد، 3 ماه بعد، 6 ماه بعد برمیگرده میبینه که اتفاقی که اون موقع فکر میکرده اتفاق بدیه، تبدیل شده به بهترین اتفاق زندگیش. و تعجب میکنه که چطور اون موقع فکر میکرده که این اتفاقه بده!
بعد اینجا ایمان قوی میشه… ایمان قوی میشه و دفعه بعد توی شرایط به ظاهر نامناسب، خیلی بهتر میتونه ذهنش رو کنترل کنه و میتونه پیش بره دیگه.
یعنی کل بازی همینه… کل بازی اینه که ما اولا بدونیم انسانیم…
در داستان حضرت یونس هم برای این افتاد توی شکم ماهی و بهش گفت: تو چرا ناامید شدی؟! تو چرا ناامید شدی؟!
یعنی اینا همش اتفاق میوفته برای اینکه قانون خداوند اینه که اگر احساست بد باشه، اتفاقات بد برات میوفته…. حالا هرکی که باشی… اصلا مهم نیست کی هستی.
حالا اگر ما بدونیم که قانون اینه و اگر بتونیم تا این حد بهش عمل کنیم، زندگیمون اونقدر زیبا و قشنگ میشه که هیچ ربطی به گذشتمون نداره. و اگر تلاش کنیم آروم آروم، مثل کسیکه شروع میکنه به ورزش کردن، قانون رو جدی بگیریم و آروم آروم ادامه بدیم و ادامه بدیم، بعد اونوقت:
اولا کنترل احساس، کار راحتتری میشه (مثل هر کار دیگه ای که تمرین میکنی و برات راحتتر میشه)
بعد نتایج بزرگ هی بیشتر و بیشتر میشه
بعد هی آدم ایمانش قویتر و قویتر میشه
بعد خیلی کار راحت میشه و بعد میریم توی تصاعد… میریم توی اتفاقاتی که پشت سر هم خوب میشه.
مثلا وقتیکه برای یه اتفاقی، راه حلی نداشتی بگو:
من الان نمیدونم چجوری میتونم اونو بهتر کنم… چون راه حلی ندارم فعلا ولش کن… برم سراغ چیزایی که فعلا میتونم ازشون لذت ببرم.
…………………………………………………………………………….
و حالا اون همزمانی که به خاطرش این کامنت رو مینویسم:
شب قبل از اینکه این فایل روز شمار روی سایت قرار داده بشه، من یه متنی رو توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم که بخشیش رو اینجا کپی میکنم:
«خدای قشنگم سلام، سلام عشق من، سلام نازنینم، سلام مهربونم، سلام همه چیز من، سلام تنها کسه من، سلام پدر و مادر من، سلام خواهر و برادر من، سلام دوست و همکار من، سلام همسر و فرزند من، سلام معلم و مربی و استاد من، سلام منتور من، سلام سلام سلام و صد سلام به تنها خالق هستی، سلام به تنها قدرت هستی، سلام به مالک من، دوست من، صاحب اختیار من، یار من، هدایتگر من، پادشاه من، یاریگر من، نشانه راه من، شادی من، دوست توبه پذیر من، دوست بخشنده من، دوست صاحب اختیار من، دوست سلامتی ده من، دوست شفا دهنده من، دوست یاریگر من، دوست دانا و حکیم و همه چیز دانِ من، دوست ثروتمند ثروتمند ثروتمند من، دوستی که صاحب تمام درختان عالمی، دوستی که صاحب تمام شنهای تمام ساحل های دنیایی، دوستی که صاحب تمام گنجهای دنیایی. من چقدر خوشبختم اگر که ان شا الله با تو دوست باشم. من چقدر خوشبختم که به این راه هدایتم کردی. خدایا دوست خوبم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم که….»
صبح فایل رو پلی کردم و مشغول شستن ظرفها بودم که همون ابتدای فایل درباره دوست بودن با خداوند صحبت کردن و من یاد نوشته دیشب افتادم و اشکهام جاری شد.
این رو اینجا نوشتم تا این همزمانی رو همیشه یادم بمونه و یادم باشه تا چند روز بعد هم مرتبا توی ذهنم میومد که بیام و ثبتش کنم…
خدای زیبا من، دوست خوب و بخشنده من سپاسگزارم.
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى شوند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿63﴾
همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده اند.
لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿64﴾
در زندگى دنیا و در آخرت مژده براى آنان است وعده هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى بزرگ است. (سوره یونس)
استاد عباس منش عزیز، خانم شایسته مهربان، استاد عرشیانفر سپاسگزارم.
سلام ب استاد حال خوب سلام ب استاد تغییر مسیر زندگی رو بسمت خوبی و گل و بلبل و آفریدن بهشت تو همون جایی ک هستیم
دیگه عادت کردم هرروز صبح بیام تو سایت نشونه امروز من رو حتما گوش کنم و با قلب باز هدایتیرو ک در اون فایل برای من نهفته است رو درک کنم و روزم رو با اون استارت بزنم، و چقدر این روزا حالم خوب شده ب لطف خدا و با آموزشهای شما ک ب من یاد داد مداومت داشته باشم روی تمرکز بر خوبیها.
امروز مطلبی ک دریافت و یادداشتش کردم این بود ک ؛ (اگر اتفاق بظاهر بدی رو ک داریم تجربه میکنیمرو اینطور بنویسیم ؛ «این اتفاق افتاده و من احساسم رو خوب نگه داشتم و مطمئنم خداوند ب حال خوبم پاسخ میده و من سعی میکنم تو این روزهایی ک بظاهر سخته حال خودمرو خوب نگه دارم با تمرکز بر زیباییها با بخودم گفتن ک از این روزهای بد چه درسی میتونم یاد بگیرم»، بعداز 3-6 ماه بعد وقتی اون یادداشترو ببینه متعجب میشه ک؛ واوووو اون اتفاقه قرار بود ک بد بشه !!! چطور من فکر میکردم اون موقع این اتفاق بده؟! ولی من این نتیجه عالیرو ازش گرفتم زندگی منو اینقدر تغییر عالی داده!!! بعد این باعث بالارفتن ایمان میشه باور و ایمانمون قویتر و قویتر میشه بعد وارد تصاعد میشیم میریم تو اتفاقاتی ک پشت سرهم خوب میشه
حالا وقتی راه حلی ندارم میگم ولش کن برم ی پیادهروی ی دوش بگیرم ی چیزی بنویسم ی کتابی بخونم نعمتهامو بشمرم یا هر کار دیگهای ک بتونم ی ذره حال خودمرو خوب کنم یجوری احساس بد رو باید کنترلش کرد اگر خیلی خیلی بد بود و توانایی کنترلشرو نداشتید باید خودتونرو تو شرایطی تو ی تحرک جسمی ی فضایی قرار بدید ک بالاترین ضربان قلب خودتونرو ایجاد کنید وقتی آدم تو اون شرایط جسمی قرار بگیره ک نیاز ب ی کاردیو وحشتناک داشته باشه مغز دیگه کار نمیکنه تمام تمرکزشرو میذاره رو این ک بتونه اون کار و اون ضربان قلبرو ایجاد کنه بعد میبینه ک اون احساس بد کاملا ازبین رفته سپس میتونه احساس خودشرو خوب کنه).
تجربه خودمرو میخواد بگم: چند سال پیش ک برام اتفاقات بدی تو مسایل خانوادگیم افتاده بود و من زندگیمرو ترک کرده بودم و ب تنهایی زندگی میکردم و گاهی اوقات تو ماشینم میخوابیدم ولی فقط میخواستم ک حالم خوب باشه و دور از مسایل پیش اومده باشم خیلی اتفاقی با اولین گروه دوندههای شهری آشنا شدم ک تازه دور هم جمع شده بودند و تشکیل گروه تهرانرانرز رو داده بودند و همقدم شدن با اون گروه بمدت 3 سال برای من بهترین احساسات رو ایجاد کرد هم کلی دوستان ورزشکار و دونده بودیم ک تو مسافتهای بالای 12 و 21 کیلومتر معمولا ساعت 6 صبح تو کوه و پارکها و ایونتهای مختلف می دویدیم و ساعتها ضربان قلب بالارو تجربه میکردیم و همه حال خوب و جسم سالم و مغز وذهن باز داشتیم و فقط ب خوشیهایی ک باهم با اون روحیه بالا و طبیعت پر از اکسیژن و طراوت و شادابی داشتیم مشغول بودیم .
واقعا ک چه حال خوبی بود 2 ساعت و نیم 3 ساعت با ضربان قلب بالا دویدن ، هدفون ب گوش با موزیک شاد و همراه با کلی دوست فوقالعاده و پر از انرژی مثبت و لذت بردن از فضا و کوه و جنگل و پارک و طبیعت و دوری از دود شهر و مسایل زندگی و انرژی گرفتن از دیدن توان جسمانی بالای همراههان و خودت و مسافتهایی ک انسان از عهده دویدنشون برمیاد و قبلا هیچ سنسی بهش نداشته بودی.
و ی مورد در رابطه با تکامل ک استاد خیلی ب ما میگن :
در اولین ایونت ک من ب گروه جوین شدم قرار ب طی مسافت 10 کیلومتری استارت از درب کاخ تو زعفرانیه و رفتن بالا از شیب آصف => پارک ساسان => خ پیراسته => میدان درکه و برگشت همین مسیر بود. من ک بار اولم بود ولی چون همیشه ورزش میکنم کم و بیش و همیشه ادعا داشتم ک از دخترها ک خیلی بهتر و بیشتر میدوم وقتی استارت دخترهای قدیمی گروهرو دیدم گفتم از هر کی عقب بیوفتم از شماها ک هرگز ( نا آگاهیهای اون دوران من) و با تمام قدرت شیب رو ب بالارو دویدم و از اونها جلو زدم ولی در برگشت مسیر دیگه جونی برام نمونده بود و از 80٪ گروه عقب افتادم و همون روز بعداز ظهر بحدی بدن درد گرفتم و دیگه توان تکون خوردن نداشتم ک تا 2 هفته نتونستم حتی ی قدم بدوم و تو ایونت بعدی دیگه کلهشق بازی درنیاوردم و فقط در حدی ک خیلی فشار بخودم نیارم سرعتم رو بالا بردم ولی براحتی تونستم 10 کیلومتر رو جزو 30٪ اول ب پایان برسونم
الان ک استاد گفتن ضربان قلب بالا ذهن رو از احساسات خالی میکنه یاد اون روزها افتادم ک وقتی بعداز اتمام مسافت دویدن کنار هم جمع میشدیم و استراحت میکردیم حالا تو کوه یا کافه یا هر جایی بود یا تولدهامونرو جشن میگرفتیم و باهم آشناتر شده بودیم اکثرا یا از همسرشون جداشده بودند یا ورشکسته شده بودند یا مشکلات بزرگیرو پشت سرگذاشته بودند و دختر وپسر همه فقط و فقط بدنبال ی حال خوب و دور کردن خودشون از گذشتهای نچندان خوب خودشون بودند.
الان گفته استاد رو بخوبی درک میکنم ک چقدر راحت میشه حال خوب با ورزش و بالا بردن ضربان قلب ایجاد کرد.
خداروشکر میکنم ک هر روز در حال دریافت هدایت بیشتر و بیشتر از خداوند هستم ک همین خواسته هرروزمن تو تمرین ستاره قطبی منه.
استاد عزیزم اندیشه ام ازتوسبز و آباد شده .
از جهل و غم این فکرتم آزاد شده
در مکتب پاک و شادت .استاد ببین
غم رفته زجانم .ودلم شاد شده
سلام به استاد عزیزو دوست داشتنی ام و همچنین استاد زیبا و دوست داشتی و نامبر وانم بانو شایسته . که لایق و شایسته ی بهترین های هردو عالمه .استادان الهی من پیشاپیش روز معلم و استادرو بهتون تبریک میگم
شما که درس زندگی درس خوشبختی و سعادت . درس آزادگی به من آموختین
شمایی که پیامبر زمانم بودین و منو به زیبایی با خدای خالقم و خدای درونم آشنا کردین .
استاد خوبم من با تو درس عاشقی آموختم
آموختم که چقدر ارزشمندو قدرتمند هستم
آموختم که چقدر زیبا و خوشبختم
آموختم که زندگی را باید زیبا ساخت
آموختم که تکه ای از وجود خداوندم
من تمام آموخته هایم را از تو آموختم .
استاد خوبم روزنه های روشنی که در ذهنم باز کردی هنوز دنبال روشنایی میگردن و هرروز از این سایت نوری دریافت میکنم که جان و دلم را جلا میبخشد .
نمیدونم با چه زبانی با چه کلمات و واژه هایی میشه ازتون سپاسکزاری کنم. که کلمات و وواژه ها هم قدرت بیان این حس ناب و قدردانی و سپاسگزاری از شما رو ندارن .
شما باعث شدین که طعم خوش زندگی رو بچشم . آرامش گم شده ام رو پیدا کنم . به رسالتم آگاه بشم . زندگی رو زندگی کنم . شما دوفرشته پا به این عرصه ی خاکی گذاشتین تا درس آزادگی و خداشناسی و خودشناسی به مشتاقانش بیاموزید . خدارو هرروز بابت حضورتون . ووجودتون سپاسگزارم .
به رسم ادب و قدردانی خاستم ازتون در این روز عزیرو گرانقدر سپاسگزاری کنم. نمیدونستم پیامم رو باید کجا بزارم و تصمیم گرفتم که اینجا ثبتش کنم و با تمام وجودم ازتون تشکر کنم .
از داشتن استادانی مثل شما دو عزیز همیشه احساس خوشبختی و غرور و افتخار میکنم .
همچنین از تک تک دوستان و هم مسیرانم در این مکتب عشق سپاسکزاری میکنم که هر کدام معلمی بر جسته و اگاهی دهنده برای من بودن و هستن و این روز فرخنده رو به تکتکتون تبریک میگم .
میدونم که پیامم رو مبخونید استاد و
خوشحالم که تونستم لبخند رو ی لبتون بیارم
الهی که همیشه بخندین و شاد باشین
آرزوی بهترین هارو برای شما عزیزان و دردانه های خداوند دارم
خدا همواره مراقب و محافظ شما باشد
عاشقتنونم استااااااااد
یارب العالمین
سلام به دوزوج خوشبخت بهشتی
سلام به همه دوستان عزیزم
احساس خوب=اتفاقات خوب
گفتگوی این دواستادعزیز که با داستان پیامبران، خیلی عالی از اعراض کردنهای پیامبران و تمرکزشون به توجه به زیبایها در اوج ناخواسته ها
وچقدر استاد عزیز در ادامه توضیحات دوست عزیزشون، واز زاویه دید خودشون، باز قانون تکامل رو درهمه زمینه ها عنوان میکنندکه اگر ابراهیم شد خلیل الله یه سیر تکاملی از همه نظر گذرونده که با چنین ایمانی حتی حاضرشده پسرش رو قربانی کنه، یعنی این ایمان و توکلش رفته رفته بیشتر شده، یهویی نبوده که به چنین ایمانی دست پیدا کنه.
قانون تضاد،وقتی تضادها میان اگر بتونیم همچنان حسمون رو بهتر نگه داریم و تمرکزمون رو از اون ناخواسته برداریم و هر کسی بنا به شخصیتش میتونه راهکاری برای خودش تجویز کنه، استاد اینجا اولین راهکارش اینکه بازاویه دید جدید به قضیه نگاه کنه، راهکاربعدیش اینکه گاهی اوقات نجواها انقدر زیادن که فقط با تمرکز بکار دیگه و فعالیت شدید جسمانی، طوریکه مغزshut dow شه ونتونه تمرکز به اون ناخواسته بزاره، وهی رفته رفته توجه از اون ناخواسته برداشته میشه واونجاست که پاداشها میرسه
به نام خدای مهربان
امروز صبح دیدیم بروزرسانی و تغییرات در قسمت گفتگو با دوستان آمده و قسمت ارسال نظر در دارد، برای همین در نت گوشی کامنت زیر رونوشتم و موقعی که خواستم ارسال کنم دیدیم که قسمت ارسال نظر نیست. برا همین اینجا اون رو میفرستم.
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الغفور التواب الغنی القریب المجیب المحسن المبدی المجید
سلام به استاد عزیزم سید حسین عباسمنش بهترین معلم زندگی ام
سلام به بانو مریم شایسته مهربان ام که درس های بیشماری از او آموختم
سلام به آقا ابراهیم و خانم فرهادی عزیز که قدردان فعالیت های آنها در این سایت الهی هستم
سلام به تمام دوستان توحیدی ام در این سایت الهی
امروز روز یازدهم اردبیهشت و فردا دوازدهم است و روز معلم، پیشاپیش روز معلم رو شما استاد عزیزم که بهترین و یونیک ترین معلم زندگی ام تبریک میگم.
شما معلمی هستی که بصورت بهترین شیوه تدریس که عملی است، آموزش میدهید. شما اول عمل کردید و بعد آمدی که بگی میشه… این قوانین زندگی و این نتایج حی و حاضر.
و در کنار این همه نتیجه، نتایج شاگردانت را در یکی از ده ها سرفصل سایت به نام گفتگو با دوستان تهیه کرده ای که شاهد عینی بر شواهد دیگر باشد، و در کنار این ها باز شما به بهترین نحو آموزش ها را برایمان تکرار می کنید و چقدر این سخنان همراه با نمونه عملی به عمق وجودم رخنه می کند و خوب آن موضوع را متوجه میشم و هر بار بهتر از بار قبل. موضوعی مثل هدایت،تسلیم بودن، توکل و…
چند روز که گفتگو با دوستان با عنوان های جدید روی سایت قرار می گرفت، چقدر از انتخاب سرفصل برای آن قسمت گفتگو با دوستان لذت می بردم و چه انتخاب شایسته و کاربردی است و با خودم می گفتم این دُر گرانبهایی است که استاد بصورت هدیه در سایت قرار داده،آنقدر ارزشمند است که نمی شود روی آن قیمت گذاشت. و با اینکه بارها و بارها فایل ها را گوش دادم باز باید بیشتر از هدیه الهی بهره ببرم و دفتر مخصوص این دوره ی گرانبها بگذارم و نکات و درس ها آن را با جزئیات بنویسم و از این رحمت و فیض الهی بهره ببرم. این سری فایل ها همچون وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّهٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ
مرا مجهز می کند که با آن به نجواهای ذهن را خاموش و محو کنم و با حبل المتین از موانع سر راه عبور کتم.
استاد عزیزم تو را سپاس بخاطر این ایمان و تعهدی که دارید، که از تشعشع این ایمان شما ما هم داریم مسیر رو پیدا می کنیم.
استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و آقا ابراهیم و خانم فرهادی عزیز از شما تشکر می کنم که این پکیج ناب، این سایت الهی رو روز به روز بهتر و بهتر می کنید. از خدای مهربان میخوام که لحظه ای از شادی و حال خوب جدا نشوید و همیشه به منبع وصل وصل باشید. آله آمین
و از همین جا با تمام دوستان عزیزی که شغل مقدس معلمی دارند، روز معلم رو تبریک میگم
به نام خدای مهربان
سپاسگذار خداوندم برای قرار گرفتن در مسیر آگاهی و رشد
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان توحیدی
آموزشهای استاد واقعا حقه نظیرش هیچ جا نیست
وقتی استاد میگند همه چی نیاز به تکامل داره واقعا درسته
در این چند ماهی که به لطف خدای مهربان از درودیوار دنیا نجات پیدا کردم و از جمع های خانوادگی و رفقا دور کردم خودمو و چسبیدم به فایلهای استاد و کامنتهای سایت ،
وقتی آیه ای از قرآن از زبان استاد میشنیدم و یا کامنتهای دوستانی مثل خانم شهریاری، آقا حمید حنیف یا آقا رضا احمدی که در مورد آیه های قرآن صحبت میکردند همش با خودم میگفتم چرا من نمیرم قرآن رو بخونم و درک کنم؟؟
هر باری هم که میخواستم برم انگار یه چیزی جلومو میگرفت و میگفت قرآن ماله تو نیست ،تو همین فایلهارو ببینی و کامنتهارو بخونی برات کافیه…
خدارو هزاران مرتبه سپاسگذارم که چند روزی هست روزی 3 الی 4 ساعت با گوشیم قرآن را مطالعه میکنم و برام جالبه حتما صوت قرآن با هنذفری باید داخل گوشم باشه تا بتونم معانیش رو درک کنم
خدای من به چه آیه هایی بر خوردم که تک تک حرفهای استاد را تائید میکنه
استاد که توی یه فایلی میگند بچها برید خودتون قران رو بخونید و درک کنید تا بتونید عمل کنید
خدارو شکر که بصورت تکاملی دارم در مدار خواندن قرآن و دریافت آگاهی های بیشتر قرار میگیرم.
آیه هایی که در مورد شرک ورزیدن به خداوند هست چقدر بهم قدرت میده و منو یادم گذشتم میندازه که واقعا واقعا من آدم بشدت مشرکی بودم، برای تموم کارهام خودمو جلوی آدمها خارو خفیف میکردم و با حالت عجز و التماس ازشون درخواست میکردم و در آخر هم
کاری برام انجام نمیدادند و تردم میکردند
الان واقعا احساس قدرت میکنم ، خیلی خیلی سپاسگذاری خداوندا رو میکنم و هر جا برام مشکل یا تضادی پیش میاد مینویسم و از خدا درخواست هدایت برای حل مشکلم میکنم
دیگه جلوی هیچ آدمی سر خم نمیکنم
هر وقت درخواستی از کسی دارم با قدرت و با اعتماد بنفس میگم و اگر هم جواب رد شنیدم که گاهی هم میشنوم،
به خودم میگم خودش از یه راه دیگه حلش میکنه و از اون طرف هم با خوشروئی تشکر میکنم
در صورتی که اگر رسول قبل بودم شروع میکردم با حالت التماس با طرف حرف زدن که حالا یه کاریش بکن و یه کمکی بهم بکن و در آخر هم هیچ….
خدایا توبه مرا بپذیر که من از مشرکان و گمراهان بودم .
خداوندا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خداوندا سپاسگذارم که نگذاشتی این قلب با در بسته و سیاه از این دنیا بره
خدایا سپاسگذارم که از نور و رحمت خودت بر من و این بچهای توحیدی میباری.
بخدا هر کسی که اینجاست خدا دستشو گرفته این راه حقه، این حرفها این آگاهی ها نسیب هر کسی نمیشه
امروز عزیزی که ویزیتور بودند اومدند مغازه و صحبت کشید به قانون فرکانس ایشون حرفهای خیلی قشنگی زد و در آخر باز میگفت بازار خرابه !!!!!!
در آخر بهش گفتم من کاری به این حرفها ندارم ، من خودمو با دیروز خودم مقایسه میکنم با ماه گذشته مقایسه میکنم ، و بحثو عوض کردم
اینجاست که تفاوت آموزشهای استاد با بقیه اساتید و روشهای موفقیت مشخص میشه که استاد همیشه به تشخیص اصل از فرع تاکید دارند و همیشه میگند که بزرگترین سرمایتون توی هر کاری کار کردن روی خودتون باشه
استاد میگند که دنبال عوامل بیرونی نباشید فقط روی خودتون کار کنید تا جهان اطرافتون اون جوری که میخواید عوض بشه
به قول خانم شهریاری کجا دنبال چی
میگردی؟؟
خدایا من تازه اول راهم ،
شاید به اندازه سره سوزنی آگاهی دریافت کردم
خدایا چند سال گمراه و مشرک و ناسپاس بودم
خدایا یک لحظه دستم را رها نکن
خدایا سپاسگذارم برای وجود استاد عباسمنش عزیز و این سایت و دوستان نازنین
استاد عزیز بینهایت از شما سپاسگذارم
امیدوارم تک تک لحظات زندگیتون نور و رحمت و برکت و بهتره بگم نعمت باشه.