گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم.
وای خدایا تازه فهمیدم چرا ما هیچ وقت فکر نمی کردیم ما هم می تونیم مثل حضرت ابراهیم بشیم چون همه اونها را آدم ماورایی توصیف می کردند و می گفتند ببین ابراهیم چه کار کرده تو می تونی؟ ببین پسرش چی کار کرد تو می تونی؟ و ما هی فکر می کردیم وای نه چه کار سختی اونا چقدر آدمهای بزرگی بودند هیچ وقت ما نمی تونیم
ولی استاد خیلی راحت گفت ابراهیم اول گفت خورشید خدای منه بعد تکاملش را طی کرد و اینقدر معجزه از خداوند دید که کار راحتی براش بود این کار و با مثالهای آسون برامون منطقی کرد که ابراهیم اگر کاری کرد تکاملش را طی کرد و هی نشونه دید و به باور رسید و شما هم می تونی
یعنی منم که دارم تو این مسیر می رم و خداوند الهام هایی می کنه که من انجام می دم و می بینم درسته اگه کارهای عجیب تر هم بگه انجام بده انجام می دم مثل خود استاد که بهش گفت دوره تندخوانی را شروع کن و همه گفت ایده بدی است ولی انجام داد و باز بهش گفت دوره تندخوانی را از روی سایت بردار و استاد برداشت بدون واهمه
به استاد گفت تمام دفترهات را که اینهمه هزینه کردی را جمع کن و استاد هم جمع کرد خوب اینها همه همون کارهای حضرت ابراهیم است و خیلی منطقی به نظر می یاد
ممنون استاد وقتی کلام شما را می شنیدم که اینقدر ساده حرف می زنید و بدون اینکه هیجان زده شوید و بزرگنمایی کنید همه چیز را ساده می گفتید مثل قرآن که ساده است ولی برای ما پیچیده اش کردند و عجیب
وای یادمه از خدا خواسته بودم بطن قرآن را بفهمم الان فکر می کنم اینقدر راحت قرآن را می فهمم چون استاد شما همه چیز را برای ما ساده سازی کرده اید و اصلا بدون اینکه خیلی همه چیز را عجیب و سخت جلوه دهید با مثال هایی از خودتان نشان می دهید که همه شما ابراهیم هستید فقط باید به شیوه او عمل کنید و احساس خوب داشته باشید حتی در شرایط سخت حتی می تونید دو ساعت حالتون بد باشه بعد حالتون را خوب کنید
نمی دونید چقدر با این حرفاتون کار را راحت می کنید این احساس گناهی که دیگران با حرفاشون به آدم می دهند که ای بابا حس خوب اتفاقات خوب می یاره ناراحت نباش اصلا
ولی شما می گید اشکال نداره اگه احساست بد شد سعی یک کاری بکنی احساست را خوب کنی حتی بخواب
و این که کم کم یاد می گیری چطوری ذهنت را کنترل کنی و این یعنی هیچ وقت دیگه حتی اگه حالت بد شد خودت را سرزنش نمی کنی بلکه به خودت می گی عیب نداره من یک روز حالم بد بود ولی الان تونستم حالم را خوب کنم
استاد چجوری بگم که چقدر خوشحالم که این مسیر برام مشخص شده و خداوند را شاکرم که اینقدر خوب و صمیمی با من حرف می زند از طریق شما
تمام این درسهای ارزشمند شما با تمام وجود می شنوم و سعی می کنم هر لحظه با به یاد آوردن نکاتی که شما می گید زندگی ام را خلق کنم و هر لحظه تکاملم را طی کنم تا منم مثل شما و ابراهیم تسلیم خداوند باشم چرا که با تسلیم بودن بهترین زندگی را رقم می زنم چون به قول شما چرخ زندگیم روان تر می شه کارهام آسانتر انجام می شه و من همه اینها را تو زندگیم دارم کم کم می بینم باز هم ممنونم از شما استاد که اینقدر کلام خدا را با همان شیوه خدا برای ما بیان می کنید.
خدا را به خاطر حضورتون در زندگی مون سپاسگزارم.
به نام فرمانروای عالمیان
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان عزیزم
خدایا چطور تشکر کنم از این لایو که خیلی دوست داشتم از ابتدا میدیدم و از اونجایی که استاد نشده بود لایو های مشترک رو ذخیره کنن. فقط همون یکساعت آخری که با همسرم بودم داشتم میشنیدم با جان و دل و چقدر عالی بود. چقدر لازم داشتیم. چقدر به موقع و یهویی هدایت شدیم تا اینستا رو ببینیم.
استاد ازتون میخوام تشکر کنم که این لایو رو هم با موبایل دیگه سیو کردین و برامون روی سای گذاشتین.
واقعا شاگرد خوب بودن رو باید از آقای عرشیانفر هم یاد گرفت با وجودی که ایشون خودشون استاد این جور مباحث هستن اما بازهم از استاد خودشون دعوت میکنن تا یک گفتگو سرشار از نکته و اگاهی رو باهم اجرا کنن. واقعا آقای عرشیانفر رو تحسین میکنم برای این همه پشتکار و احترام و ادب. تحسین میکنم که نشون میدهند رقابت معنا نداره وقتی میشه از هم چیزها یادگرفت و پیشرفت کرد.
استاد عزیزم شما رو هم تحسین میکنم برای اینکه این دعوت ها و لایوهای مشترک رو قبول میکنید.چقدر خوشحال شدم دیدم تون. چقدر خوشحالم از خبر دوره جدید و اینکه شما تمکزی دارین وقت میذارید برای ایجاد یک دوره جدید. استاد چقدر برام نشونه و انگیزه خوبی بود وقتی در سریال زندگی در بهشت این خبر رو شنیدم. من باید تا اون موقع سرکار مناسبی باشم تا بتونم دوباره با پولی که خودم بدست آورذم دوره بخرم. این خبر به من گفت قطعا فهیمه بیکار نباید بمونی. دیگه بیکاری و بی پولی بسه… اون ایده ایی که داشتی الان به سوالاتی رسیده که چون جوابش رو نداری نباید توش قفل بشی. من بارها دارم قدم یک روگوش میدم. متجه شدم من قفل شدم با اینکه ظاهرا داشتم کاری میکردم پس تنها راه از قفلی در اومدن حرکت کردن و درامد از راه دیگه به دست آوردنه. چند روزه دارم رزومه میفرستم اینور اونور و برای اوولین بار در اینجا قراره برم سرکار و خیلی هیجان زده هستم. چون تا حالا تهران سرکار نرفتم و هیچ وقت فکر نمیکردم روزی من در تهران قراره شاغل بشم. استاد قول دادم به خودم تا خودمو با نتایج و تغییرات اساسی تا آخر سال شگفت زده کنم.
کسی که میشه ابراهیم خلیل چطور میشه تا صدسالگی بچه دار نمیشه؟
حضرت ابراهیم هیج جا هیچ اعتراضی نکرده.
چرا همه ی ادیان از دین ابراهیمی هستند؟
قطعا بخاطر اون فرکانس و صلح درونی اش هست.
اســلام یعنی تســـلـیم
استاد عاشقتم که اینقدر استادی که از دل داستان ها هم میتونی قوانین اصلی رو برامون باز کنی.قانون تکامل
برای ابراهیم هم یک عالمه اتفاق افتاده که تونسته اینقدر تسلیم و توحیدی عمل کنه.
این همه اتفاقات و عمل کردن به الهامات باعث شده که ایمـان حضرت ابراهیم بچسبه به سقـف
استاد چه مثال های ساده و قابل لمسی میزنی برامون. وزن کم کردن اون خانم چاق و انگیزه گرفتنش.
اینکه یک اتفاق به ظاهر بد باعث شد که یک تصمیم جدی بگیره و تغییر کنه و به جای خودکشی کردن بره 150 کیلو تا 200 کیلو کم کنه. اینکه این اتفاق به ظاهر بد حالش رو خوب نگه داره و اتفاق خوب می افته و ایمانش قوی بشه.
قانون اینه احساس خوب باعث میشه اتفاقات خوب برامون بیفته.
باید ما بتونیم هربار در کنترل کردن ذهن مون قوی تر بشه یک راه حلی پیدا کنیم تا هر بار اتفاقات خوب بیفته و هربار ایمان مون قوی تر بشه.
به نام خدا
سلام به استادعزیزم و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 150
این فایل در ادامه فایل قبلی حاوی نکات مفیدی هست که در ادامه صحبتهای استاد عرشیانفر استاد عباسمنش نکته مهمی رو در مورد ایمان حضرت ابراهیم و توحیداون حضرت توضیح میدن که ایمان و توحید حضرت ابراهیم با تکامل به این درجه رسیده حتی ابراهیم به خداوند گفت که مردگان رو چطور زنده میکنی خداوند فرمود آیا شک داری به قدرت من حضرت گفت فقط میخواهم قلبم مطمن بشود و ایمانم قویتر بشود در نتیجه میبینیم که حضرت ابراهیم هم تکاملی رو در ایمان و توحیدش داشته که آتش بر اون گلستان میشه و در امتحان اللهی قربانی کردن فرزندش طبق دستور خداوند موفق و سربلند بیرون میاد . کنترل ذهن همونطور که استاد گفتن رو میشه تمرین کرد آرام آرام و با تکامل واین نکته که خیلی استفاده کردم این بود که استاد گفتن در مواقعی که هیچ فکری یا راه حلی برای موضوعی نداریم و یا ذهنمون و فکرمون درگیره و عصبانی و یا ناراحت هستیم کلا موضوع رو رها کنیم و به کار دیگه مشغول بشیم که کمی احساسمون بهتر بشه و بازهم اگر نشد بگیریم بخوابیم.فایل بسیار مفیدی بود. خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
بنام الله یکتا یگانه پرودگار جهانیان که هرآنچه دارم از اوست
داستانهای قرآنی همیشه برای من جذاب بود مخصوصا اگر معلمی برای من تعریف میکرد که از لحاظ قلبی باهاش ارتباط میگرفتم ،ولی هیچ وقت به مفاهیمش و اصلی که در هر کدوم از این داستانها بود به شکلی که شما استاد عزیز تعریف میکنید بهش فکر نکرده بودم و نمیفهمیدمش ،همیشه به ما میگفتن ابراهیم همچین کاری کرده و تنها تصویری که ازش داشتم این بود که ابراهیم منتخب خداوند بود و فرد بسیار خاصی بود و چون خودمو گناهکار میدونستم هیچ وقت نمیتونستم ارتباط بگیرم با این اشخاص خاص ،ولی آموزش مطالب شما به نحوی است که اولین کاری که در مورد من انجام داد گرفتن احساس گناه ازم بود و این باعث شد من بتونم با خدای مهربانی که همیشه برعکسشو شنیده بودم ارتباط بگیرم و خودمو رو جزئی از این نیرو بدونم
بخشیدن خودم اولین قدم بود برای رفیق شدن با خودم و خدای درونم ،الان دیگه احساس گناهم کمتر شده ،زندگی رو جریانی از خوشبختی میدونم که فقط به یک مقصد متتهی میشه و اون خداوند و وعدهای هست که به بندگانش داده
نکته مهنی که از این فایل درک کردم این بود که درست ابراهیم میخواست پسر خودشو با الهامی که گرفته بود قربانی کنه ولی این قربانی کردن و این گوش دادن به الهام پشتش بی نهایت تکامل وجود داره و بی نهایت قدمهای تکاملی کوچیکی مثل رها کردنشون توی بیابون وجود داشت و درک نتیجه ای از گوش دادن به الهامات داشت باعث شد اعتمادش به خدادند و وعدهاش به یقین برسه و همین باعث شد الهامت بزرگتر رو دریافت کنه و عمل کنه بهش
استاد عزیزم منم یه مثال خوب دارم براش که دوسدارم با شما به اشتراک بگذارم
من یه موضوع حقوقی داشتم که با وجود اینکه بصورت کامل پرداختش کردم ولی حکم به ضرر من خورده بود و باید باز هم پرداختش میکردم و این در حالی بود که بشدت در تنگنا بودم و شرایطشو نداشتم ،قبلا هم همچین مسئله ای داشتم که خیلی با سختی حل شده بود و حتی خانوادم درگیر این موضوع شده بود و برام خیلی سخت بود باز توی این موضوع بازم خانوادم درگیر بشه
از خدادند طلب کردم که آبروی منو حفظ کنه و توانایی بهم عطا کنه که این موضوع بدون هیچ زحمتی حل کنم ،تنها ایده ای که داشتم براش این بود اجازه ندم نجواها منو توی مدار بدی بندازه ،به همین خاطر هر واری کردم که اجازه نجوا به ذهنم ندم و هر وقت آروم میشدم یه ایده خیلی خیلی ساده بهم الهام میشد که منم اجراش میکردم
قشنگ میفهمیدم که تارهای عصبی و مقاومتهای که قبلا بخاطر اتفاقات مشابه برام افتاده بود چطور عین ماکارونی که توی هم گیره میخوره این فکرها هم توی سرم گره خورده بود و اجازه نمیداد دسترسی داشته باشم به ایدهای آسون
اما اتفاقی که افتاد با اجرای اون ایده ساده اینقدر آسون مسئله ایم حل شد و تمام شد که وقتی از در دادگاه زدم بیرون سر از پا نمیشناختم و ایمانم انگار هزار برابر شد
نه به این خاطر که اون جریمه رو پرداخت نکردم بلکه بخاطر این باور قشنگی که وقتی از خداوند طلب کنی همه چی آسون پیش میره و این مثال همیشه با خودم تکرار میکنم و مرور میکنم برای اتفاقات بعدی که بهم قدرت بده ،و نجواهام خاموش کنم
همه چی باور ،این جمله شما واقعا باید با طلا نوشت
خدایا تو قدرت بی نهایت این جهانی تو همونی هستی که خون رو در رگهای من پمپاژ میکنی
تو همونی هستی که میلون 200 میلیون کرومزوم به من اجازه حیاط دادی
تو رب منی و کسی که تمام توکلش به رب خودش هیچ کس نمیتونه اندازه پشه ای بهش صدمه بزنه
بی نهایت سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای هر کلام الهی که از زبانتون جاری میشه
به نام خدا
سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم
خیلی وقت بود که روی فایل های رایگان کامنت نمیذاشتم ، اما بعد از شنیدن این فایل احساس کردم که باید بیام و بنویسم .
استاد حقیقتش وقتی درک شما رو نسبت به قانون ، نسبت به تضاد ها میشنو لاجرم تحسینتون میکنم ، توی همین فایل اینکه چطور تکامل رو توضیح دادید حتی توی تضاد ها تحسین برانگیز بود .
این نگاه که خداوند ممکنه از من بخواد فرزندم رو یا عزیزی رو بخوام قربانی کنم چقدر وحشتناکه تا اینکه بگم نه انقدر قبل از این مراحل طی شده تا الان این انقدرا هم وحشتناک نباشه ، چون یه کنترل ذهنی پشت تضاد های گذشته بوده .
چیزی که خیلی از آدما متوجهش نیستن یا هستن به زبون نمیارن ولی استاد خیلی خیلی روش تاکید داره ، قانون تکامله، این چیزیه که من توی این یک سال و چند ماهی که دارم روی دوره های استاد کار میکنم به اندازه ی سطل خودم درکش کردم . اینکه آقا جان قرار نیست همین امروز خدا همون آزمایشی رو بخواد از تو بکنه که از ابراهیم کرد؟ابراهیم خیلی روی خودش کار کرده بود و تضاد هایی که براش پیش میومد فوقش دو سه برابر خودش بوده نه منی که تازه دارم روی خودم کار میکنم و تضاد خاصی هم تو زندگیم نداشتم یهو خدا بگه پاشو برو بچه تو قربانی کن ! خب اصلا اینطوری که من شک میکنم به همه چیو اصلا از مسیر دور میشم .
استاد دو سال پیش من چند تا تضاد توی زندگیم داشتم ، چند سال بود که داشتم سیگار مصرف میکردم و به شدت تضاد بزرگی برای من بود چون نمیتونستم ترکش کنم ، چند سال بود بیخوابی داشتم و اعتیاد پیدا کرده بودم به داروهای خواب و وقتی شروع کردم به کار کردن روی خودم تونستم سیگار رو ترک کنم ، تونستم خوابم رو مدیریت کنم و اون داروها رو بذارم کنار و چقدر تو مسیر برام تضاد پیش اومد ، تونستم مسیر کاری مورد علاقه م رو کشف کنم ، پارسال توی سلامتی تضاد داشتم و تونستم ازش استفاده کنم وسلامتی خودم رو بسازم .
میخوام درمورد تضادی که اخیرا باهاش برخوردم ، امتحان خدا بود براتون بنویسم .
یکم شهریور امسال روز تقسیم سربازی من و روز عمل پدرم بود ، من خیلی میخواستم تقسیم شم بیام شهر خودم ، 7 نفر سرباز بودیم از شهر خودمون که از 7 نفر 5 نفر تقسیم شدن به شهر خودمون و من و یه دوست دیگه موندیم برای روز شنبه تا تکلیفمون مشخص شه و میگفتن که دیگه بقیه میفتن استاد با تیپ که یه محل خدمت خیلی سخته . اونروز که من موندم و رفتم بیمارستان برای اینکه کنار پدرم باشم خیلی خیلی وحشتناک بود تا حدود دو سه ساعت طوری که من نتونستم تحمل کنم و زدم بیرون و اشکم دراومد !
استاد یه جمله شما از دوره دوازده قدم توی ذهنم اون ساعت ها که تصمیم گرفتم ذهنم رو کنترل کنم ، تو ذهنم هی مرور میشد “اگر اتفاق به ظاهر بدی برات میفته ، بدون که به نفع توئه . چرا؟چون وقتی تو داری روی خودت کار میکنی فقط میتونه برات اتفاقای خوب بیفته ” و این آیه از قرآن :
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ 155 بقره
و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 156 بقره
کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مىگویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مىگردیم.»
هی این جمله رو مرور میکردم و میگفتم پدرم رو مگه من خلق کردم ؟ پدرم رو خدا به من داده و اگه بخواد بگیرتش هم مال خودشه ف مگه جای بدی میره؟میره پیش خدا و هی این آیه تو ذهنم مرور میشد تا جایی که بعد یه تایم کم تونستم ذهنم رو کنترل کنم و آرام شدم و دیگه هم اونجا نموندم و برگشتم شهر خودم تا وسایلم رو جمع کنم . روز جمعه وسایلم رو جمع کردم و گفتم اقا من رفتم اگه برگشتم که هیچ اگه برنگشتم هم بعد مدت ها میبینمتون . و عجیب اینکه اون روز به شکل عجیبی انگار خدا آدما رو بسیج کرده بود تا من سربازیم بیفته شهر خودم بدون اینکه من از کسی بخوام . از اون روز من دیگه هیچی از هیچ کسی نخواستم و خیلی عجیب همه داشتن کاری میکردن تا من سربازیم بیفتم شهر خودم . خدا رو صد هزار مرتبه شکر اونروز تنها کسی که برگشت شهر خودش من بودم و وقتی اومدم خودم رو معرفی کردم پادگان شهرمون همه تعجب کرده بودند و اتفاقا چقدر تو مسیر اتفاقات خوبی برام افتاد که حتما توی کامنت های بعدی مینویسم . و چقدر نتایج فوق العاده ای از هر لحاظ وارد زندگیم شد وقتی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و اینکه افتادم شهر خودم نتیجه کنترل ذهنم بود و نتایج دیگه پاداش اون کنترل کردنه بود و خدا رو شکر عمل پدرم هم با موفقیت تمام شد .
استاد عزیز من یه چیزی رو درک کردم که هر تضادی ما بهش برمیخوریم شاید اون موقع فکر کنیم که چقدر به ضررمونه و زندگی قراره نابود بشه ولی اتفاقا همون تضاد اومده تا ما رو رشد بده ، اگه من سیگار نمیکشیدم نمیتونستم از این مرحله عبور کنم و تا این حد بتونم ذهنم رو کنترل کنم ، تا بتونم این حدی از عزت نفس رو در خودم بسازم .
الان من یه تضاد تو زندگیم دارم که سالهاست درگیرشم ، دارم روی کنترل کردنش کار میکنم و میدونم این تضاد ، تضادیه که من دعوتش کردم تا بتونم رشد کنم .
عاشقتونم
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
ممنون استاد عزیز هستم که این دسته از فایل های ارزشمند را برای ما به اشتراک می گذارد
خداوند را ممنون و شاکر هستم که من را در این راه عالی هدایت کرده است
از خدای خودم سپاسگذار هستم که من را اینگونه هدایت می کند و همیشه برای من بهترین و خوبی را می خواهد
درس های زندگی برای من خیلی آسان و ساده است و فقط من باید آنها را در زندگی خودم بکار ببندم
بی شک آنوقت من به آسانی و به بهترین شکل ممکن می توانم به دستاورد و نتایج دلخواه خودم برسم
همه چیز از درون من از افکار و باورهای من شروع می شود
کافی است که این را در خودم تمرین کنم که بتوانم همیشه به نکات مثبت توجه کنم
همیشه بتوانم زیبایی های زندگی خودم را ببینم
وقتی که اینجوری ببینم و اینجوری نگاه کنم جهان زیبا هم زیبایی های بیشتری را سر راه من قرار می دهد
یاد بگیرم که همیشه بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم و توجه خودم را به سمت زیبایی ها هدایت کنم
ممنون استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و همه ای دوستانم
امروز این فایل ، فایل هدایت من بود
چقدر درس های توحیدی داشت چقدر ادمو به فکر فرو میبره
که حتی توحید و ایمان به خدا هم مسیر تکاملی دارد، و هر شخصی باید این مسیر و تکامل رو طی کنه
حضرت ابراهیم اولین شخصی هست که در تمام موارد تکاملش رو طی کرد ، برای همین از تمام امتحاناتش توسط خداوند سربلند شد
چون تکاملش رو طی کرده بود و ایمانش به قول استاد به سقف چسپیده بود
ما باید داستان های قرآن رو با نگاه توحیدی و نگاه حقیقت نگاه کنیم نه با تعسب
چون باتعسب به جایی نمی رسیم
دوست دارم خداوند منو در این مسیر همواره هدایت کنه تا به درک بهتری نصبت به خداوند برسم
به نام خدای یکتا
چقدر عالی تکامل رو توضیح میدین که وقتی آقای عرشیانفر میگن ابراهیم بچه رو قربانی کرد کی میتونه همچین کاری کنه شما جواب بی نظیری میدین که واقعا بند بند وجود آدم میپذیره ، قبل از اینکه درباره جواب بی نظیرتون حرف بزنم یه برگشت بزنم به گذشته ای که باعث احساس گناه و احساس عدم لیاقت خیلی هامون شده بود چه تو مدرسه چه تو خانواده چه تو مراسم ها و کلا همه جا میگفتن فلان پیامبر یا فلان شخصیت دینی فلان کار رو کرده و ما رو با اونا قیاس میکردن و حسابی که بهمون احساس گناه القا میکردن میگفتن آره ما سگ در خونه فلانی هم نیستیم و همه زار میزدن و ادامه ماجرا ….
ولی حالا استاد چی میگه ؟
جوابی که قلبم با تموم وجووود میپذیرتش و انگار عین غنچه میشکفه
هیچ کس از تکامل و آروم آروم رشد کردن به من چیزی نگفت و من همیشه خودمو که تازه 2+2 رو هنوز خوب نمیدونستم چند میشه با یه ریاضی دان کارکشته که عمرشو گذاشته پای این کار مقایسه کنم و … این همون مبحثه که استاد میگه قدم اولت رو با قدم هزارم شخص دیگه مقایسه نکن
ولی جواب فوق العاده ی استاد که مثل همیشه موضوع رو منطقی میکنه نه افسانه ای:
« ابراهیم از اول این ابراهیم نبود»
ابراهیم اولش ستاره ها ، بعد ماه و بعد خورشید رو رب در نظر گرفت و بعد از این افول کنندگان دوری کرد ، ابراهیم بارها دست خدا رو توی زندگیش دید و هربار ایمانش قوی تر شد ، کسی که توی 100سالگی بچه دار میشه معلومه ایمانش قوی تر میشه وقتی چشمه ی زمزم میجوشه وسط بیابان معلومه ایمانش چندین برابر محکم تر میشه تا میرسه به مرحله قربانی کردن فرزند ، وای که چقدر این دیدگاه به آدم حس خوبی میده ، حس نداشتن توقع بیجا از خودم ، درک قانون تکامل و اعتماد به رب
سپاس استاد عزیز
خدایا شکرت
به نام رب جهانیان
خداروشکر میکنم بابت این فایل بی نظیر از استادان عزیز و آگاهم که آرزو داشتم این فایل رو داشته باشم اون شبی که این لایو گذاشته شد من داشتم توی اینستاگرام دنبال یک رستوران خوب میگشتم توی شهرم که برم با خانمم به اون رستوران که یهویی یک پیامی اومد که استاد با آقای عرشیانفر لایو گذاشته اول یک لحظه اومد و بعد رفت به خودم گفتم توهم زدی جواد ها حالت خوبه؟؟؟
یهو بعد از چند ثانیه دوباره این پیام اومد و چقددددددر خوشحال شدم از دیدن استاد عزیزم که توی خونه زیباش توی تمپا بود و چه حس خوبی داشتم
خداروشکر که من در زمان درست توی اینستاگرام بودن چون اصلا من زیاد توی اینستا نیستم و خوشمم نمیاد ازین نرم افزار ولی وقتی این هماهنگی رو دیدم خیلی خوشحال شدم و ازته دلم خوشحال شدم
این لایو ۲.۵ طول کشید و کل لایو رو دیدم و چه نکات کلیدی و مهمی گذشت فرداش توی سایت استاد و توی سایت آقای ارشیانفر گشتم تا بتونم پیداش کنم ولی پیدا نشد که نشد
وقتی دیم استاد گفت و گو با دوستان گذاشته با خودم گفتم چه خوب دوستان قرآن با استاد صحبت کنم و از نتایج عالیشون بگن ولی وقتی فایل رو گوش کردم دیم عه همون فایل لایو هست و خیلی خوشحال شدم
و چقدر عالی توی این لایو از قرآن جواب آوردین و چقدر ساده و مفهومی بود حرفاتون البته که همیشه ساده حرف میزنین ولی خوب من تو مدارش نبودم که بشنوم ولی وقتی که از ابراهیم حرف میزنین و گفتین که ابراهیم هم تکاملش رو طی کرده تا رسیده به این درجه از کمال واقعا تحسینتون کردم استاد که بهم ثابت کردین که ابراهیم هم یکی مثل من بوده ولی خواسته و هدایت شده و قوانین خداوند ثابت هست و ما این موضوع رو ثابت کردین به من که میشه مثل ابراهیم موحد بود و مشرک نبود میشه مثل ابراهیم هم زندگی کرد حتی اگر یار و یاور نداشته باشی میشه مثل ابراهیم هم یکتاپرست بود
ابراهیم هم آزمون. های خیلی سختی رو پشت سر گذاشت ولی اون فقط ایمانش به رب بود و همین ایمان سربلندش کرد و شد خلیل الله و شد دوست و رفیق خدا و شد الگویی برای من و امثال من که میخوایم موحد باشیم و مشرک نباشیم البته که خیلی سخته ولی شدنیه وقتی ابراهیم تونسته وقتی استاد عباس منش تونسته وقتی خیلی از دوستان عزیزم توی این سایت تونستن چرا من نتونم من باید بذارم که خدا هدایتم کنه به قول استاد هدایت اجازه دادنی هست
خدا کنه که بتونم به این حرفا عمل کنم چون عمل کردن مهمه ن حرف زدن،حرف زدن رو که همه بلدن از من هم بهتر حرف میزنن
ولی به قول آقای عرشیانفر توی این لایو میگفت باید به غیب ایمان داشته باشی که ندونی و بری جلو نبینی ولی حرکت کنی این یعنی ایمان
البته این جمله های شماهم هست بیشمار
خداروشکر این فایل بیشمار نکته داره برای من
انشالله که بتونم درک کنم آگاهی های این فایل هارو
خداروشکر
من بخفتم تو مرا نگذاشتی
تا چو گویم در خم چوگان تو
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته و دوستان گرانقدرم
استاد من به شخصه عاشق شخصیت ابراهیم هستم
یک آیه در قرآن میگه
آنهایی که کافر شدند جاهل بودند
یعنی چی؟
شاید ماه هاست بهش فکر میکنم که چرا کسی کافر بشه :؟
شاید یکی دلایل اصلی عدم فهم قانون تکامل باشه
ابراهیم قبل از اینکه میخواست اسماعیل رو قربانی کنه بسیار آزمایش ها و اتفاقات بود از قبیل بت شکنی که میخواستن بندازنش تو آتیش و او رو خداوند نجات داد
گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی ز آتش برد ز آب نیل
و ایمانش قوی شد که بابا این خدا از آتیش هم نجاتم داد پس ببین چقدر قدرت داره (به قول استاد نتایجش رو مرور کرد و فراموششون نکرد و اعتبارش رو داد به خدا) ابراهیم فهمید که همه اون نجوا ها الکی بود و الان چقدر بیشتر به خداوند اطمینان داره چقدر بهتر الهامات رو درک میکنه چقدر خالص تر شده و حالا ضرفیت آزمایش و ابتلاء که از معنای در کوره قرار دادن فلزات برای از بین بردن ناخالصی هاست رو داشته یعنی نا خالصی هاش کم شده و حالا میتونه بره مرحله بعدی یعنی ضرفش بزرگ تر شده قابل اطمینان تر شده تا نعمات بیشتری و درجه بالا تری رو خودش پیدا کنه خدا که بی نیازه و هر کاری کرده بود به نفع خودش بود چقدر قشنگ گفت استاد که اگر ابراهیم اعتماد نمیکرد یه مشگلی داشت…
اما همین ابراهیم بعد از اون اتفاق ها وقتی خداوند میگه من مردگان رو به اذن خودم زنده میکنم
میگه خدایا چیجوری؟
میگه :مگه به من باور نداری (خدا میگه هنور به اون حد از یقین نرسیدی؟)
میگه بله اما خب یه جورایی ته دلم شک دارم (با خداوندی که خالق آشکار و پنهان ماست چه جای پرده پوشی و انکار،مگر میشود با خدا هم نا صادق و ریاکار بود و نقش بازی کرد؟)
یعنی ابراهیم درک کرده که همه چیز ایمانش و ایمان و توحید و یکتا پرستی بر خلاف دیدگاه خیلی از ما مخصوصا خودم که همه چیز رو توی چشمم نگه داشتم امت ایمان من درونی قلبی و عمقی ترین چیز ایمان من و اعتماد من به خداست پرهیزگاری من از اعتماد به خدا و کنترل ذهنم همه غیر قابل دیدن و قضاوتند در اصل توحید یه چیز کاملا درونی است و تو تا توی قلبت باورش نکنی بهش نمیتونی قدرت بدی (اگر میترسی ایمانت رو قوی کن اگر نمیتونی اطمینان کنی اگر باورش نداری اشکال از تو نیست بهش بگو باور ندارم بهت و میدونم مهم ترین چیز ایمان و باور به توئه نترس که چقدر ضعیف باشی بخواه خود واقعیت باشی پس خدایا نشانه ای قرار بده تا هدایت بشم سمت ایمان بیشتر در حد توانم هدایت میشی هیچ چیز عجیب غریبی نیست خدا اگر من بشینم همش فکر کنم که چیجوری ابراهیم تونست بره سر بچش رو ببره من افسرده میشم دلیل ۹۹ درصد ناامیدی ها عدم درک تکامل هست درجا زدن ها نمی تونم هایی که دست و پامون رو بسته من نمیتونم بدون تکامل به هیجا برسم با باور سازی درست هم تکامل طی میشه در تعهد تو هم تکامل داره همونجور که چند آیه قبل از این داستان زنده کردن مردگان خداوند از اتفاق صحبت میکنه و تاثیر هاش اما میگه در حدی انفاق کنید که بتوانید نفس خود را کنترل کنید و اگر منت بگزارید همچی خراب میشه ) یعنی آقا جان تو اگر باور های درست نداشته باشی و انفاق کنی نابود میشی در حدی ایمانت رو نشون بده که بتوانی ذهنت رو کنترل کنی اونقدری وزنه بردار که بتونی کنترلش کنی
استاد گفتید اون خانم وقتی که بهش توهین کردن و ناراحت شد میتونست خود کشی کنه امه اومد و گفت اقا به من توهین شده من عوض میشم استاد یه بار دوستم بهم گفت دیدگاه ابراهیم درمورد ازمایشات الهی چی بوده ؟ آیا میگفته برو بابا بازم آزمایش چه غلتی کردیم اومدیم تو رو بپرستیم؟
آیا با این دیدگاه عمل میکرد یا میتوانست عمل کند
یا اینکه این افکار براش میومد و او میتوانست با کنترل ذهنش و تغییر دیدگاهش اعتراض نکند اعتراض واقعی نارضایتی قلبی نداشته باشد به خاطر اون تکاملی که طی کرده بود و جوری به قضیه نگاه کند که احساس بهتری باش بده و این احساس واقعی باشه منطقی باشه همونجور که گفتش چیجوری مرده زنده میکنی تو میخوام منطقی قبولش کنم ..
خود موسی هم قبل از اینکه بره به برای مقابله با فرعون که پادشاه بود
یه آدم کشت خداوند حفظش کرد و تکامل رو طی کرد
وه عین آیه قرآن میگه به حدی رسید که میتونست بره با فرعون مقابله کنه تازه بهش هارون رو هم داد که ایمانش و اعتمادش قوی تر بشه بهش عصا داد وه معجزه کنه بازم ایمان یارانش بیشتر بشه و نشون بده با منطق اون زمان که از جانب خداست و خود خدا میگه وقتی دیدم که مغزه ایمان مردم رو قوی نمیکنه دیگه نفرستادم و این ایما و باور ها جوری شد و اون ایده های به ظاهر غیر قابل باور جوری ایمان موسی رو قوی کرد که رفت سمت دریا وقتی دنبالش کردن ایمان داشت که دریل میشکافد ایمان واقعی داشت که حرکت کرد .
و استاد گفتید یک جمله طلایی
اگر بدونی مهم ترین چیز احساس خوبی راهی برای رسیدن بهش پیدا میکنی و دقیقا من این فعالیت شدید بدنی رو خودم متوجهش بودم وقتی که آشفته باشم میرم استخر فعالیت شدید میکنم یا در موقعیتی قرار میدم مغزم رو که اصلا نتونه فکر کنه مثل اب خیلی گرم که بدن درگیر گرما باشه بعد میرم تو آب سرد و اینجوری ذهن آروم میشه و همون لحظه که آروم شد یعنی نه تو آشفتگی باهاش بجنگم وقتی آروم شد توجهم رو میزارم سمت خواسته هام و تو همین لحظه که ذهن درگیر اینه که بدن رو کنترل کنه اونجا تصور خواسته هامو میکنم یعنی انگاری یه چیزی که مثل بختک روم بود و از من نبود و به قول قرآن ناراحتم میکرد با نجواها خاموش کردمش تا بتونم دوباره اون خدای درونم و اون روح زلال رو تو خودم جریان بدم و اهرم کنم که تو اگر حالت رو خود آگاه خوب نکنی زیر نجواها نابود میشه قلبت رو خاکستر تردید و ترس و سیاهی شرک میگیره اگر تو بهش نور ندی با توجه آگاهانه به خواسته هات با حال خوبی با تکرار نتایجی که خدا برات آورده ایمانت رو قوی کردنت …