گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی (به ترتیب امتیاز)

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟
  • چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛
  • “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …
  • چگونگی دریافت الهامات؛
  • رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش | بخش هفتم


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    364MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

209 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    به نام خدای مهربانم خدایی که قدرت در دستانه اوست و من وقتی به او وصل بشن از او قدرت میگیرم برای تغییر خودم الهی شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزم و مریم مهربونم

    وقتی به خداوند و قدرتش اعتماد میکنی آرام میشوی و خیالت راحته به شرطی که باور کنی و بپذیری و نجواها رو خاموش کنی کنترل ذهن داشته باشی و به ندای قلبت گوش کنی

    من خودم خیلی اعتمادم به خداوند قوی شده

    و به راحتی کارهامو بهش می‌سپارم

    چون من عقلم نمیرسه و قدرت ندارم او توانا و قدرتمند ست

    با آرامش داشتن قلب منتظر الهامات می‌شود و هدابت میشویم

    موج فرکانسیه خداوند آرامشه

    وقتی ذهنتو کنترل میکنی مدام سعی میکنی در احساسه خوب بمونی و در هر شرایطی آرامش رو حفظ میکنی و به خودت میگی الخیر فی ما الوقع

    خداوند هم دستاشو میفرسته برات در مسیر درست و روان که قرار میگیری الهامات رو متوجه میشی

    خدایا ممنونم که آرامش رو مهمان وجودم و مهمان کسب و کارم و مهمان زندگیم کردی

    در پناه خداوند مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    آتنا شکیب گفته:
    مدت عضویت: 236 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت هست

    خدایا هر چه دارم از آن توست

    خدایا من بدون تو هیچم تو هستی همه کاره

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته نازنین

    خدایا شکرت پای تعهدم هستم و این مسیر ادامه میدم

    این فایل های 49 تا 53 گفتگو دوستان من بارها گوش میکنم نمی‌دونم چه حسی مدام بهم میگه گوش کن و جالبه هر دفعه گوش میکنم نکته جدید یاد میگیریم

    به نظر من کل قوانین استاد عزیز در این فایل ها به طور ساده بیان کردند و من بهتر دارم درک میکنم

    حتی موضوع هدایت و اینجا فهمیدم من خودمو باید در مدار خداوند قرار بدم تا صدای خداوند بشنوم من باید در مسیر درست باشم طبق مشیت الهی روزی فراوان میخوام بهم داده بشه. همسر دلخواه و الهی مو میخوام بهم داده میشه . من باید در مسیر درست باشم ، وقتی استاد میگن خدا به هر کسی نمیگه یعنی من باید در آرامش باشم اگه در نگرانی و استرس و عجله باشم شیطان با من حرف میزنه

    من باید تسلیم خداوند باشم مثل حضرت موسی که تسلیم شد و خداوند هدایتش کرد

    به خداوند اعتماد کنم پس میتونم الهامات دریافت کنم

    و گرنه این سیستم هدایتگر خداوند در قلب ما هست دریافت وحی خداوند به سمتی هست که ما انتخاب می‌کنیم

    ‎اگر افکار شیطانی داشته باشیم مشمول هدایت خداوند به همان سمت می شویم

    ‎-اگر در مسیر درست باشیم مشمول هدایت خداوند به مسیر درست می شویم.

    پس حالا بیشتر احساس خوب بودن که چقد مهمه درک میکنم من در هر شرایطی باید حسم خوب باشه آرامش دارم و آرامش از کجا میاد ؟ چقد به خداوند اعتماد دارم

    و اون موقع ست در مسیر درست هستم و الهامات خداوند واضح دریافت میکنم.

    هر چقد این فایل ها رو گوش کنم کمه پر از نکات طلایی

    به قول استاد عزیز هر بار که عمل کنم هدایت ها رو ایمانم قوی تر میشه

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته ، حالا بیشتر این جمله درک میکنم. به خودم میگم هیچ چیز مهم تر از احساسات خوب نیست.

    خدا رو شکر میکنم بابت روز شمار 152 تحول زندگی من که کلی آگاهی کسب کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    به نام خدا وسلام به خدا 152 مین گام شکرگذاری برای داشتن اولادسالمم که خدابی منت به ماعطاکرد.

    الهی سپاسگذارم که الان هدیه های دیگری ازاولادمابه ماهدیه کرده است .

    خداراشکربابت نی نی جون سالم وقدرتمندوثروتمندم.

    اینقدرکل خانواده خوشحالیم فقط خدااحساس مارومیدونه.

    سلام به استادادان عزیزم ومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.

    خداروشکرکه هرمدل وازهرطرفندی مثلا میخواستیم ازبچه دارشدن جلوگیری کنیم خدا ازراههایی که مانمیدانیم این جیگرگوشه هاروبه ماهدیه کرد.

    همون دهه 60تا70که مدام میگفتن بچه 2تاکافیه.

    ازبیمه کردن،شیرخشک دادن،کوپن دادنشون ازهرجاکه دلشون خواست به ظاهربد!!!!ماروجریمه کردن.به جرم بچه دارشدن ازدوتابیشتر.

    الان گاهی که میبینم توی تلویزیون خانواده هاروآوردن بابچه هاشون وموردتشویق قرارمیگیرن واقعاکه!!!!!!!!!!

    توی رنجشش وبخشش نوشتم بخشیدمشون!!!!!!!!!!!

    ولی الان که کامنت مینویسم به بچه هام نگاه میکنم اشکهام بی اختیارمیریزن که چرا!!!؟؟؟چرا!!؟؟؟؟؟چراباما واولاد مااینگونه رفتارشد!؟

    بی احترامی!!!!!

    درسته هیچ کس به زندگی مانه سود داره، نه زیان داره!!!!!!

    ولی ماهم بچه بودیم سنمون کم بودروی روحیه ی مااثرگذاشت تاجبران بشه!!!!!وقت میبره.

    یک شبه نیومد¡!!که یک شبه بره!!!!!!!!!!!

    حالابرای یک تارموی بچه دولت داره منت میکشه!!!!!

    اونقدرمنت بکشین که!!!!!!!!!

    خدایاتوی مسیرتوآمدم توی سایت بهشتی صبرم بده.

    گریه هام نوشتنم را کُند ترکرده ولی باافتخارمینویسم که بنده ی تمکین وتسلیم یک انرژی مافوق انرژی‌ها هستم.

    وآبرومندانه تابه الان به سفرزمینی بارهبریت الهی باخانواده ی عزیزم حمایت،هدایت شده ایم.

    بقیه اش هم بااعتمادواعتقادبه خدابالذت ادامه می‌دهیم. الخیروفی ماوقع.

    آخه ماکه قانون بلدنبودیم!الان یعنی ازاعماق وجودم دردرون خودم فریادهای بی‌صدا میکشم وازهویدای دل میگم خدایا تابی نهایتی که توهستی به خاطرهمین نعمتی که به صورت هدیه بخشیدی سپاسگذارم.دمت گرم، وگرنه اگه بچه کم داشتم ازنشیمنگاهم تابی نهایت میسوختم ومیساختم.

    اتفاق به ظاهربد،!پسردومی ام سال90ازیک ساختمان ازطبقه ی همکف ازچاله آسانسوربه 5طبقه زیرزمین درحال ساخت وساز ساختمان بودند سقوط کرد!!!!!!!!!

    شب اول رفتم بیمارستان آمدم نمازشکربه جاآوردم!!!!!!

    گریه هامیکردم جوانِ رخشم روتخت بیمارستان به پشت افتاده نمیتونه به چپ وراست تکون بخوره و…………

    ولی میگفتم: الهی شکرت که بچم سالمه من که قانون هم بلدنبودم!!¡

    ولی میدونستم که باید درهرحال شکرخداروبجابیارم.

    وازاینکه استادعزیزم میگن پدر2شهیدراتحسین کردم.

    من این فایل روقبلا شنیدم دخترحاج داداشم 35ساله جون مرگ شد!!!روحش تاابدهاشاد.

    دوتادخترگذاشت یکی کلاس اول ابتدایی یکی 6ماهه بودتوی مراسم عزا. این کودک6ماهه مدام گوشی روبه خاله هاش نشون میدادآهنگ بذارین دست بزنین من برقصم!!!!!!وای استادهمه میسوختن ازدیدن این بچه‌ها!!!!!!حالامن که درحال تمرین بودم بایدخودموکنترل میکردم!!!!!!!

    ولی همون اولش یکم گریه کردم.

    گفتم: خدایامنوببخش ولی انسانم و سریع احساسم روخوب میکردم.

    خداصبربه خانم حاج داداشم بده وسعی میکردم آرامش بهش بدم!!!

    وهی میگفت؛ شمانمیدونین درون من چی میگذره!!!!!؟؟؟؟آتش وجودش راگرفته بوددیوانه وارگریه می‌کرد.

    که هنوزبعداز3سال اصلا آرامش نداره!!!!!!!!!!!!!!!

    منم بهش حق میدادم سعی میکردم نگم صبرکن!¡!!!!!!!!

    خدایاروح تمام اموات شادوصبربرای همه ی. بازماندگان عنایت بفرما.

    استاد شمادرست میفرمایین که انسان بامرگ تموم نمیشه اتفاقا جاه ومکانش تریلیاردهاباربهتره ولی حس دلتنگی ودلسوزی روچگونه آدم میتونه پرکنه وبااعتمادهم میگیم خدابزرگه،الان طرف درآغوش خداست.

    اگه گریه بدبودبرای هراتفاقِ به ظاهربدپس چراخدااین احساس رادروجودانسان گذاشت!!!!؟؟؟؟ولی شمامیگین ازاون احساس سریع خودت رو به احساس عالی انتقال بدین الهی که همیشه ازچشمهای خدا دنیای درون ودنیای برونم راتجربه کنم آمین.

    خودتون میدونین که قدیمیهاچه اعتقاداتی داشتن خب ازدیدحالائیهامزخرف!!!!!!!!!!!

    ولی هنوزهم همون اعتقادات ادامه داره به خصوص توی خانه ی خواهرقبل ازخودم.

    یک برادرنوجوان قبل از خودم داشتم فکرکنم سال 71بودفوت کرد.وای خدای من خودم 2تابچه داشتم ولی جوان بودم هنوزمرگ راکه درک نمیکردم فقط ترس ازمرگ روداشتم که هنوزهمان ترس دروجودم هست ودارم روخودم کارمیکنم به امیدی که بتوانم خودم رابامرگ به صلح برسانم انشاالله .

    بلاخره این برادرم آخرین عضوخانواده بودجوان مرگ شد!!!!!مادرم ازغصه ی جونش دلش داغ داشت!!!!!!!!!!!

    وقدیمارسم بودتاسرِِ سال طرف به مراسمهای جشن وشادی وعروسی نمیرفتن به خصوص خانواده.

    ولی خداعمربرادروزن برادرم رابرکت بده فکرکنم هنوز40مین روزوفات برادرنوجوانم نشده بودکه این خانم وآقابابچه هاش رفتندعروسی!!!!!!!!!!!!!!!

    وای وای وای ازدل مادررحمت شده ام.

    الان که داداشم وخانم بچه هاش رفتندعروسی مادرم آتش گرفته فریادمیزد!!!!!

    میگفت خدایامن نوجوانم زیرخروارهاخاک خوابیده حالاپسرم وعروسم میرن عروسی!!!!!!!!

    اونم عروسی چه کسی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

    عروسی یک دوستی که اگه نمیرفتتندمهم هم نبود!!!!!!

    ومیگفت به حرمت مادرم نمیتونم بیام!!!!.

    مادرم تاوقتی زنده بودیادآوری می‌کرد.وشب درگذشت مادرم توی بیمارستان همزمان باشب حنابندان همین دخترش که جوانمرگ شدبرگزارشد(جشن حنابندان)وفرداش رفتیم مادرم راغسل وکفن کردیم شب سردخانه بود!!!!!!

    چون حاج داداشم برای دخترش جشن شب عروسی گرفت خیلی هم باافتخارکه همه ی مردم حرف میزدن!

    به ماکه گذشت ولی دانه هایی راکه خودش کاشته بوددروکردچه جورکه هرلحظه درون کشت وکارش می‌سوزد خدایا براشون صبر آرزومیکنم.

    یک شیرین کاری دیگه ازدوتابرادرهای بزرگترازخودم.

    من که ازدواج کردم بچه دارشدم خواهرم توی عقدازهمسرش جداشده بود.اذیت میشدپدرومادررحمت شده ام میگفتن لیلابچه روبیارهمینجا تاخواهرت وخودمون سرگرم بچه باشیم!!!

    منم عزیزدلم شاگردشوفربودمدام روی ماشینهای مشهدبه تهران یامشهدبه شمال یابالعکس کارمیکرد

    یک روزجمعه هردوبرادرومن خانه ی پدرم توروستابودیم .کلا من ازدواج کردم روستازندگی میکردم وپدرومادرم هم روستابودن کل هفته من باهاشون بودم وتعطیلیهاخواهرهای بزرگتروبرادرهای بزرگترم میومدن روستا.

    این جمعه فکرکنم خواهرهایانیومده بودن یااگه بودن زودتر ازبرادرهام راه افتادن به مشهد.

    به قول مادرم خیلی زرنگ بودکلایک کارآگاه به تمام معنابود!!!!!!داداش بزرگم داداش کوچیکه که احمق به تمام معناس روبردتوی ده بعدخودش به خانه برنگشت ازترس!!!!!ولی کوچیکه روپرکرده بودوادامه ی ماجرا!!!!!

    داداش بزرگه به داداش دومی گفت بریم بیرون مدت زیادی نکشیدکه داداش کوچیکه برگشت خونه باتوپ خیلی پُر وعصبانی!!!!!

    اول ازهمه به من گیردادکه مگه توخونه زندگی نداری!!!!؟؟؟؟؟

    مدام خانه اینایی!!!!!!!!!! یعنی پدرومادرم.

    خواهرم که ازمن بزرگتربودومجردطلاق گرفته بود.سریع آمد وسط چون من پسردومم رو حامله بودم تا. داداش کوچکم دستشوبردبالا میخواست منوبزنه خواهرم دستاشوبازکردجلوشوگرفت که من کتک نخورم!!!!!!!!!!

    یک سیلی محکم به خواهرم زد!!!!پدرم سنش بالای 100سال بودقدبلندتا آمدجلوبین منو خواهروبرادرم،بردارم پدرپیرم راهل دادحتماناخودآگاه بود فقط ازروی عصبانیت زیادبود پدرپیرم کنترل خودش روازدست دادوافتادروی سطل قندوبه زمین خورد که سطل قندزیر. کمرپدرم. شکست!!!!!!!

    وای خدای من استادیک چیزی میگم وشمایک چیزی می‌شنوید اون لحظه الان جلوی چشمم به تصویرکشیده شدوبازاشکهایم امانم نمی‌دهد به خاطرپدرم وزجه های مادرم الهی دشمن هم این روزهارونبینه!!!!!!

    بلاخره بعدازاین همه کتک کاری ازهم جداشدن!!!!

    وپدرم ازاعماق وجودش 2تاپسراشونفرین کرد

    داداش بزرگه فکرکنم به خانه برنگشت خانمش بچه هاشوبرداشت وازخانه رفت وکوچیکه هم پشت سرزن داداش زن وبچه اش رو جمع کردن ورفتن ولی برای آخرین بارنبودکه این بلاهاروبه سرپدرومادرم آوردن چندمرتبه ی دیگه هم ازاین مدل اتفاقات رخ داد والان هم محصولاتشان رابرمیدارن.خداقوتشان بدهد!!!.

    اون زمان برادرهام به خصوص بزرگه به پدرومادرم قلمبه میگفت: که چقدرنوه هاتودوست داری مدام روپاهات میگیری¡!!!!ازبس که حسودبودن!!!!!

    چون من پسرداشتم اونهادخترداربودن همه چیزگذشت به پدرومادرم وماگذشت !!!!!!

    ولی جالب اینجاست الان که دخترش جوان مرگ شده!!!

    خودشو خانمشو و4تاازدخترهاشو به زمین وآسمان دوخته که یک تیکه ازملکهاشوبه اسم نوهای یتیم ماندش کنه ازترس بعضی ازدامادهاش ودختروداماددومی جرات انجام این کارونداره واختیارخودشونداره که مالشوبه نوه هاش ببخشه!!!!تاچندماه پیش که همین دغدغه روداشتن.حالانمیدونم به آرزوش رسید یانه!امیدوارم موفق بشه!!!!

    برای همه ی خواهربرادرهای خونی وسایتی ام دعای خیردارم عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام ،

    روز 152 سفر …

    خداروشکر میکنم برای این روز عالی این هوای مطلوب و خوبی که هست ، خدایا شکرت برای این روز خوب ، برای این صدای پرندگان برای این نسیم و خنکی خاص هوا خدایا شکرت برای این فایلی ک گوش دادم ،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که پاسخ سوال دیروز من رو امروز با این فایل دادی ای رب من …

    من دیروز داشتم در مورد یشاالله و اراد الله جستوجو میکردم و مینوشتم ،

    جوابهایی ک دریافت کردم خیلی کمکم نکرد فقط کمی من رو روشن تر کرد ،

    ولی این فایل عالی که شما گذاشتید برای امروز جواب دیروزم رو در دقایق پایانی اش داد و من دقیقا گفته های استاد رو نوشتم بجای جواب سوال دیروزم ….

    الله و اکبر ،

    خدای من ازت متشکرم ک هدایتم میکنی …

    نمیدونم درسته این مثال یا نه ، ولی احساس میکنم که عضله های هدایت من داره یواش یواش قوی تر میشه ، مثلا دیروز داشتم با یکی از دوستانم تخته بازی میکردم ،

    بردن در این بازی هم واسم مهم بود

    یجا یه حالتی بود ک واقعا نمیدونستم چیکار کنم …

    یاد استاد افتادم که میگفت تو بازی هم خدا هدایت میکنه …

    منم چونکه در مسیر بهتر شدن هستم و هر روز دارم تمرین میکنم گفتم بیام بصورت آزمایشی ببینم هدایت در بازی چه شکلیه و آیا میتونم دریافتش کنم ؟ آیا درست هست ؟

    آقا خلاصه گفتم خدایا بگو چیکار کنم ؟

    یهویی یه جوابی اومد که یه حرکت خیلی عجیب بود ، اونایی که بازی کردن میدونن که نباید در مواقعی که احتمالش هست مهره ات رو از دست بدی تک بدی ، آقا به من یه حرکت خیلی عجیب و غیر منطقی رو گفت ، ولی گفتم بذار امتحانش کنم فوقش میبازم دیگه ،

    آقا این حرکت در حد معجزه بود تو بازی … من انجامش دادم و بصورت شگفت انگیزی جواب داد ، یجوری بود انگار که من تاس بعدی اون رو از قبل میدونستم ، و با همین حرکت بازی رو بردم بصورت معجزه …

    این دریافت هدایت ریز ریز داره انگار درونم قوی میشه انگار فعلا در این حد های بازی یا حرکات کوچک هست ولی هست .

    مثلا میخوام واسه کارم جایی بشینم ، میگم خدایا الان چیکار کنم ؟

    یهویی چند دقیقه میگذره یادم میره درخواستم رو ولی میبینم که در جایی خوب نشستم و دارم کارم رو میکنم .

    خدایا شکرت این دریافت جدیدم از این سفر هست ،

    عبارت پایانی رو که من به عنوان جواب سوال دیروزم دریافت کردم :

    اونی که تو مسیر درسته خدا میخواهد بهش بدهد اونی که تو مسیر نادرسته خدا میخواهد ندهد .

    ان ارادالله و ان یشاالله

    این دوتا کاملا متفاوت هستند …

    مشیت : از اراده بالاتره ، قانون میگه اگر شما در مسیر درست باشید مشیت خداوند اینه ک به مسیر بهتر هدایت بشید

    در مورد رزق : به هرکی بخوایم یشاالله رو میاره ، به هرکی که خودش تو مسیر قرار بگیره رزق بی حساب میدهیم .

    این چیزی ک دریافت میکنیم از خدا به ما بستگی داره ما مثل رادیو هستیم

    مثال : موج رادیو ورزش داره همیشه پخش میشه ولی ما دریافتش نمیکنیم تا زمانی که ما رادیومون رو تو اون موج نبریم به این معنا نیست که اون نیست اون اهنگه اون داره پخش میشه ما دریافتش نمیکنیم ، ما کی دریافت میکنیم ؟ موقعی که بریم روی اون موج

    ما کی پیام خدا رو دریافت میکنیم ؟

    موقعی که بریم روی موجش

    اون موج چیه اسمش ؟ آرامش

    وقتی شما آرام هستی خدا باشما صحبت میکنه .

    اینو تو باید ایجاد کنی …

    اول تو باید ایجاد کنی اون کمک میکنه که آرام تر بشی

    تو باید بتونی روی نجوای ذهنت غلبه کنی اگه نتونی که شیطان بر تو مسلط میشه اگر خشم و عصبانیت رو نتونی آرام کنی اون مسلط میشه بر تو ….

    خدایا برای این هدایت هایت ، برای زندگیم ، برای سلامتی خودم و عزیزانم ، برای این بهار زیبا ، برای نعمت آگاهی ازت سپاسگزارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2069 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد با محبت و زیبا بانو شایسته عزیز و گرامی و همه دوستان خوب و نازنین

    صبح با ارامش و قشنگتون بخیر و شادی باشه

    خدایا شکرت بابت این لایو زیباو اموزنده استاد عزیز با استاد عرشیانفر

    چه قدر زیبا، چه قدر نکات ظریف و اموزنده، چه درس های عملی که تا اخر عمر باید ازشون استفاده کرد

    خدایا شکرت بابت قوانین محکم و ثابتی که تو این جهان زیبات وضع کردی

    و با این قوانین زیبات قدرت خلق زندگیمون رو به خودمون دادی

    شکرت که زیباترینی و زیباترین ها رو برامون میخواهی

    و هر لحظه خودت رو توی احساس خوب ، احساس امید ، احساس شادی و خوشحالی نشون میدی

    شکرت که بهترینی و بهترین‌ها رو برامون میخواهی

    و دائم ما رو به سمت بهترین ها و زیبا ترین‌ها هدایت میکنی

    خدایا شکرت که تنها نیروی خیر مطلق کل جهان هستی

    و با نشونه‌های واضحت ما رو به سمت خوشبختی، زیبایی پیشرفت و کمال هدایت میکنی

    شکرت که هر لحظه حواست بهمون هست و مراقبمون هستی و ما رو تو مسیر صحیح و درست و زیبای خودت نگه میداری

    شکرت که اینقدر زیبایی

    رحمت بینهایتی

    و همه خیر و خوبی‌ها و نعمت های زیبای فراوانت رو برامون میخواهی

    استاد جان من عاشقتونم

    خداوند بهتون طول عمر با عزت بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمیرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    سلام به استادگرامی

    چه لایو پر محتوایی بود

    ازاینکه استاد این نتایج متفاوت وگرفته بخاطر اینه که قرآن و‌ قورت داده از کلمات قرآن نگذشته و خیلی موشکافانه قرآن و خونده

    وقتی بااین دید به قرآن نگاه کنی خداهم هدایتت میکنه و همچنین ایمانتم بیشتر میشه و وقتی ایمان بیشتر و قوی تر بشه عملگراییت خیلی بیشتر میشه

    و مااونوقت میگیم کی میشه ماهم مثل استاد هم ثروت و ارامش و روابط خوب و همه چیو باهم داشته باشیم

    ما شاید 1ساعت در طول روز ذهنمونو مهار میکنیم و انتظار اینو داریم خدا از درو دیوار برامون برکت بفرسته اتفاق های خوب و برامون رقم بزنه

    اینو باید هرروز به خودمون بگیم فقط و فقط خودمون و انرژی خودمونه که داره زندگیمونو رقم میزنه اینو بایدهردقیقه بگم به خودم تا بشه ملکه ی ذهنم

    استاد میگه ذهن حتی1ثانیه هم بیکارنمیشینه

    پس مایی که اول راهیم چقدر تعهد قوی و تمرین و انرژی زیادی نیاز داریم

    که این ذهن نتونه منحرف کنه مارو

    همه چیز تواین دنیا پایش احساس خوبه

    پس باید تلاشمو بکنم که هرروز بهتر از روز قبل رو احساسم کار کنم

    شاد و ثروتمند و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: