گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی - صفحه 12

209 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که آرامش را آفرید .

    آرامش ، آرامش ، آرامش

    موجی که چند وقتیه خیلی خیلی خودمو دعوت میکنم که مهمون قلبم باشه ،

    وقتایی که یهو یادم میره و عجله میکنم به خودم میگم خوب که چی انقدر عجله و تند تند رفتن که چی وایسا نفس بکش ببین ، بخند بقیه رو به ارامش وجودت دعوت کن ، حالتو خوب کن ، ببین چی میشه.

    قطعا اتفاقات خوب بعد از ارامش میاد ،

    همون چیزی که همیشه گفتن ارامش پس از طوفانه ،

    خوب چرا همش توی همون فاز پس از طوفان نباشم؟؟

    چرا کارایی و انجام ندم که همیشه و هرلحظه آرامشمو افزایش بده؟؟؟

    جدیدا همش دارم از خودم میپرسم خوب این از این لحظه خداروشکر ، لحظه ی بعدی میخوای برای حس خوبت چیکار کنی ؟

    وقتی حس خوبه ، آرومم ، و اتفاقات پشت سرهم و خوبی هم در حال انجام شدنه ،

    این شد زندگیه من روزگار من ،

    الان دیگه به یه جایی میرسم میبینم چقدر من توی زندگیم جلوتر از خیلی از هم سن و سالام هستم ، چقدر حس خوبی دارم از کارایی که دوست دارم و انجامشون میدم و همین ها منو به سمت آرامش بیشتری میبره ،

    خدایاشکرت برای حس خوب زندگی شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    شقایق خانم گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    به نام تنها قدرت جهان هستی

    سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان هم فرکانسی من

    خدایا هزاران مرتبه سپاسگزارم که زمانی به این فایل های بی نظیر هدایت شدم که دقیقا بهش احتیاج داشتم

    دیروز عصر یه کاری که مدت ها منتظرش بودیم درست بشه و کلی هم بالا و پایین داشت(البته اون بالا و پایین ها هم بخاطر یسری باورهای نادرستی بود که داشتیم)، ولی باز هم کار تمام نشد. دیروز به لطف خدا تونستم در عرض یک ساعت ذهنمو آروم کنم و هدایت شدم ب این صحبت ها، امروز صبح که بیدار شدم خداوند آگاهی های نابی ب قلبم الهام کرد. خدایا من متوجه شدم که باید حرکت کنم و برم تو دل ترس هام و از هیچی نترسم و همواره آروم باشم یعنی اگر به تضادی هم خوردم آرامشم رو حفظ کنم و قلبمم رو باز بذارم تا خداوند بزرگ هدایتم کنه.

    هدایت خداوند طوریه که من هرگز نمیتونم الان براش ایده ای داشته باشم که ممکنه از چه طریقی کمکم کنه.

    من هروقت که مسئله ای پیش میومد و به تضادی میخوردم دقیقا متوقف میشدم و ادامه نمیدادم و منتظر میموندم تا شرایط خودش خوب بشه، میگفتم خدایا من که ایمانمو نشون دادم پس چرا کمک نمیکنی?? ولی غافل از اینکه ما باید آماده دریافت باشیم، آماده دریافت کمک خداوند به صورت دریافت الهامات و هم مداری با شرایطی مطابق با مدار و احساسی که ما در اون قرار داریم هستش.

    خدایا من متوجه شدم همین که منتظر میمونم و حرکتی هم نمیکنم به خاطر بی ایمانی و عدم اعتماد به خداونده، چون اگر با اعتماد ب رب قدم بردارم و از همون شرایطی که الان برام فراهمه(با توجه به تکامل) شروع کنیم، اونوقت درها باز میشه خداوند با دستانش، با ایده ها و … کمکمون میکنه

    خدایا کمکم کن به این آگاهی ها عمل کنم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که هرچه دارم از آنِ اوست .

    خدای من چقدر حرفای خوب خداروشکر که امروزم با این کلام شروع شد ، اول با قرآن و کلمه های نورانی شروعش کردم …

    وااااای که عجب صحبتیه آرامش ، آرامش ، آرامش

    به خودش قسم که همش دعا میکنم هرکسی توی زندگیش آرامشش و راهی که به ارامش هدایتش میکنه رو پیدا کنه ، یه روزایی بوده از بعد از آشنا شدنم با مباحث و صحبتای استاد که موقع پیاده روی داشتم راه میرفتم و بلند بلند با خدای خودم حرف میزدم ازش درخواست میکردم باهاش درد و دل میکردم ، چقدر حس خوبی داشتم و دارم ،

    چقدر حس رهایی ، آزادی ،

    در حدی که بهش‌ گفتم اگه همین الان تایم زندگیم تمام بشه راضی راضیم چون به حدی آرومم و به حدی توی مسیر خودش بودم که حالم وصف ناشدنی بود ،

    چرا باید ازش دور بشیم وقتی تمام حال های خوب و کنارش تجربه میکنیم ؟؟؟

    چقدررررر این ویدیو ها خوبه ، قطعا که چند بار دیگه گوشش میدم و دوباره کامنت مینویسم ، این ویدیو ها باید ثبت بشه توی ناخداگاهم باید بشه من ، همه وجودم پر بشه از کلام درست و نورانی .

    خدایاشکرت برای اینکه استاد سر راه ما قرار گرفت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    خداوندا من هر چه دارم از سوی توست

    خداوندا مرا به راه راست هدایت کن راه انان که به انها نعمت دادی نه راه گمراهان عالم

    خدای بزرگ تو انقدر بخشنده و مهربانی که هر چه از تو درخواست کنم و با احساس خوب از تو درخواست کنم تو اتفاقاتی را برایم در زندگی رقم میزنی که خود خواسته ام حال چه احساسم بد بوده وچه احساسم خوب بوده. در هر حال تو هدایتم کردی و کمکم کردی

    چرا نباید من با احساسات خوب از تو درخواست کنم ؟

    چرا من با حال زار و گریان و شکایت کنان ازدرگاه تو چیزی بخواهم قطعاً این روش هیچ سودی به حالم ندارد

    من هزاران بار وقتی که حالم بد بوده از تو درخواستی داشته ام اصلا به ان نرسیده ام

    اما به محض اینکه گفتم ای بابا ولش کن برو بخواب ،یا برو تمیز کاری کن ،یا به سایت سری بزن ، به خودم آمده ام که حالم خوب شده و قلبم اروم گرفته

    وبیشتر وقت ها انقدر احساس رضایت مندی دارم که اتفاقات خوبی برایم رخ میدهد مثل :

    دریافت غذای که دوست دارم از سمت دوستانم

    دریافت عشق و محبت از همسرو اطرافیانم

    به دست امدن پول هنگام نیاز

    راه انداختن کارم توسط کسی که ازش انتظار دارم یا بهتره بگم ،،دوست دارم از طرف فلان شخص مورد توجه قرار بگیرم .

    عزت نفسم بالا میره ومن کل روز رو هدایت میشوم به الهامات الهی مثل:

    یک سوالی داشتم جوابش رو از خدا دریافت میکنم

    مثل چیزی که جاشو فراموش کرده ام ناخود اگاه می بینمش

    یا خواستم کسی رو ببینم هدایت میشوم که درست همون موقع بیرون بروم ببینمش

    یا خواستم به کسی زنگ بزنم شارژ نداشتم اون هم درست همون موقع زنگ میزنه

    و خیلی چیز های دیگه که از خدا خواستم با خوشحالی بعد از چند روز یا چند ساعت می‌بینم که دریافتش کردم. خوشحالی و سپاسگزاری من دو چندان میشه .

    جوری که انگار میخوام رو هوا راه بروم یا همه رو از خوشحالی خبر دار کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستانم

    اصلی ترین پاشنه اشیل من اعتماد به خداست. هیچ جوره نمیتونم بهش اعتماد کنم. همش میترسم بهش اعتماد کنم و اون اعتماد منو بشکنه. خانواده مادرم هیچ وقت به خدا اعتماد نداشتند. میگفتن خدا با ظالم هاس. هرجا ببینه کاری داره درست پیش میره خرابش میکنه. خودم هم از بچگی به درگاه خدا دعا میکردم که اخلاق بابام رو بهتر کنه یا اینکه بکشتدش ولی هیچ کدوم اتفاق نیفتاد و من یهو اعتمادم به خدا فرو ریخت.

    الان میدونم که توقعم از خدا درست نبود و خانواده مادرم هم خودشون باعث گرفتاری هاشون بودن اما هیچ جوره دلم باهام راه نمیاد. هیچ جوره اون اعتمادی که به خدا داشتم درست نمیشه.

    خدایا از دست ذهنم خسته شدم خودت به حق بزرگیت قلب من رو اروم کن. خودت بهم اعتماد بده. خودت توی قابم ایمان رو به جای ترس بکار.

    به قول موسی من فقیرم به هر خیری که از تو برسه. مثل ایوب صبرم دیگه سر اومده خودت قلبم رو هدایت کن. من بلد نیستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1234 روز

      سلام سارا جان

      به نظر من فقط صبر کن

      ادامه بده

      تو اگه اعتماد نداشتی اینجا نبودی عزیزم ،

      تاریخ عضویتت هم مشخصه که زمان کمی نیست ،

      پس بازم صبر کن استمرار داشته باش و ادامه بده همین …

      اینو بدون انقدر دوست داره ،انقدر توجه داره که تو رو در پناه امن خودش تا اینجا آورده ، از وقتی نطفه ای بودی از وقتی عدم بود و تو نبودی ، اون بود که دوست داشت و تصمیم گرفت وجود با ارزش تو رو خلق کنه ،

      اینم بدون که اون همیشه ارزش خلق میکنه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1368 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 152

    تمام الهامات خداوند و زمانی دریافت و اجرا کردم که در آرامش بودم هر زمانی که آرامش داشتم خداوند هدایتم کرده و هر زمانی که در افکار منفی و ناراحتی قرار میگرفتم نجوای شیطان گریبانگیرم می‌شد و تا زمانی که از اون حالت در نمیومدم اون احساس بد و داشتم یه ترفندی برای نجواهای ذهنم زمانی که به سراغم میاد اجرا میکنم که بتونم حال خودم و خوب نگه دارم و اون ترفند اینکه وقتی در موقعیت ناراحتی قرار میگیرم تو هر حالتی باشم اون حالت و تغییر میدم مثلاً اگه تو خونه باشم از خونه میزنم بیرون و میرم پیاده روی اگه نشسته باشم از جام بلند میشم و راه میرم و اون مکان و ترک میکنم و چقدر این ترفند تو کنترل ذهنم کمکم کرده تو خیابون از خانوم شایسته مهربون یاد گرفتم که از هر چیز ناخواسته رو برگردونم و به زیبایی فکر کنم البته منی که یک عمر تو منفی بافی بودم برام سخته این تغییر ولی دارم انجامش میدم و با این باور که من خالق زندگی خودم هستم و یاد آوری این موضوع به خودم خیلی بهتر میتونم کانون توجه ام رو کنترل کنم من با انجام این کارهای به ظاهر ساده شخصیتم و دارم تغییر میدم و این تغییر شخصیت هم تکامل میخواد و من در مسیرش هستم و وقتی من تصمیم بگیرم خداوند هدایتم می‌کنه

    آرامش چیزی که من نیاز دارم تا با خداوندم ارتباط برقرار کنم چون صدای خداوند سکوته و من در سکوت میتونم الهامات خداوند و صدای خداوند و از اعماق وجودم دریافت کنم وقتی که من خودم و لایق هم‌صحبتی با خدای خودم بدونم با این دیدگاه که من خالق زندگی خودم هستم

    ردپای امروز من خدایا سپاسگزارم بابت هدایتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    به میزانی که «اعتماد» داری ، حس خوب داری… چقدر این جمله زیبا بود

    واقعا اگه اعتماد باشه خیلی از کارها رو انجام نمیدیم و خیلیا رو انجام میدیم چون میدونیم خدا هوامونو داره و «دانای مطلق» هست درصورتیکه ما چیزی نمیدونیم برای همینم نگرانیم چون به عقل خودمون تکیه میکنیم و درونمون هم به خودمونو عقلمون اعتمادی نداره

    امروز رفته بودم دوچرخه سواری و یادم از موتورسواری شما استاد افتاد که میگفتین حتی برای اینکه تا کجا مسیر رو برم و از کجا به بعد رو ادامه ندم و .. رو هم از خدای درونم هدایت میگرفتم..

    منم امروز ازش استفاده کردم و باور کنین مسیرهایی رو رفتم که نه با ماشین دیده بودم و نه کلا رفته بودم، خیلی هم خوش گذشت ، خلوت هم بود و راحت بودم که کمتر نیاز بود مراقب باشم .. به همین راحتی میشه با خدای درونمون ارتباط بگیریم و متصل شیم بهش …

    در واقع همین جمله زیبا که «اعتماد» به خدا «شهود» رو تقویت میکنه و کمک میکنه تکاملی «ایمان» ما قویه بشه

    چقدر این نکته مهمه که بپذیریم که انسانیم و به خودمون اینقدر سخت نگیریم وقتی شرایط دلخواهمون نیس و ذهن داره بازیمون میده.. مهم اینه که تمام «تلاش ذهنی» رو بکنیم که در اسرع وقت خودمونو جمع و جور کنیم و افسار ذهن رو در دست بگیریم … و چقدر برد میکنه کسیکه در دوران ارامش «کنترل ذهن» رو‌ تمرین میکنه تا در مواقع چالش بتونه تسلط بیشتری داشته باشه

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 980 روز

    به نام خالق زیبایی و ارزش

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم برای این فرصت و قدم ارزشمند وطلایی این رابطه و این باورسازی و منطق سازی الهی

    از همه ی دستای رب از استاد جان جانان خانم مریم شایسته گرفته تا همه که منو عاشق خودت جهانت و پر شور لدتم ممنوننننممممممم از این گوشی خفن از ثروتی و این اراده وایمان که منو اورد سر گوشی از این دستو چشمم که میبیننن و میدونم همتون همه از عشق واحترام و لطف خالق پدر فرمانروام هستید که من هم میخاهم همواره تسلیمش و روی راه درست رفتار درست باورهای درست داشته باشم احساس ارامش تا با خالقم زندگی و عشقبازی نابی داشته باشم

    این اثری الهیست

    شما چقدر می توانی به خدا اعتماد کنی؟

    من خدارو واقعا شکر همواره اعتمادم به رب بیشترو بیشتر شده و همواره زیاد ترشده الان خیلی راحت و قدرتمند تر ارامش بیشتری دارم

    قبلا به خدا اعتماد داشتم ولی خیلی رابطمون دورتر بود ولی واقعا الان همواره باهام حرف میزنه

    چقد رفتار احترام امیزی و عشقی بقیه باهام دارند چقد باهام مهربونن میدونم همه اینا از قدرت و عشق بی کرانته مثل زیبایی و بزرگی بی نهایتت

    ………………

    چگونه خود را در مدار دریافت الهامات خداوند قرار دهیم؛

    دنبال ارامش باشیم بخایم واقعا بسازیم

    بدونیم این ارامش چقد ارزشمنده بدونیم میشه همواره قرین ارامش و سپاسگزاری باشی شاید گاهی اتفاقی بیوفتا دلیل منطقی بیاد پشتش که خب حالا باید ناراحت باشی ولی میشه در اون صورت هم به زهنت بگی دختر راه حل ارامشه اصلا دلیل نمی خاد تو دستو بکنی تو اتیش میسوز حالا میخای کباب درس کنی هرچی باید تو احساس ارامش باشی و از خدا همواره هدایت یاری و نیروش وحامی راهنمای هر ثانیه میخاهم هدایتم کنه

    ……………………..

    “قلب”، دریافت کننده الهامات خداوند می شود وقتی که …

    ارامش داره

    وقتی که میدونه وصله وقتی که میدونه چیه و چه قدرت و ارزشی پشتشه

    وقتی که میدونه ما نیازمندیم به ایمانش به باور کردنش واقعا اگه ارامش وخوشبختیو میخایم واقعا اگه خدا خودمون این جهانو با این همه لذتش میخایم باید همواره تو ارامش و به رب وصل باشیم و بپرسیم بخواهیم ازش هدایت و بعد اگاهیشو دریافت میکنیم خودش به وقتش چیزیا اگاهی های لازم میگه خدا کافیه خدا همواره ثروت لازم ارامش لازم ایمان لازمو میزاره تا حرکت کنیم تو زندگی

    من واقعا خوشبختی ارامش دنیا و اخرت میخام

    من واقعا خودمو خداموجهانمو ادمارو دوس دارم

    من واقعا از خودش امادگی میخام امادگی که منو به خودش نزدیکتر کنه باور ایمانمو رفتارمو درست تر بکنه الهام و ایده نیازمندم

    من هیچ چیز با تو همه چیزم اختیار بهم دادی من میخام همه چیز باشم و بله بلهه با تو باشم رابطه ای بسیار قویی باهات به حکیم بودنت قدرتت حفاظو اگاهیت ایمان کامل دارم

    …..‌‌‌………

    چگونگی دریافت الهامات؛

    احساس ارامش هست کسی بچه برزرگی بهت ایده ای میده مثلا ما یه اتفاق افتاد قبلش فایل اینو دیدم توش ابراهیم بهش خدا میگه بچتو سر ببر و اونم خودشو کنترل میکنه و میگه وقتی خدا میگه بکن خیر هست و خداخیلی مهربونا و خداهم منصرفش میکنه و این کارو نکرد مثل مادر موسی زهنشو کنترل کرد نترسید به خاطر بچه اش میدونس خداازشون محافظت میکنه وارامش داش

    بعد برامون یه مسافرت یهویی جور شد همسری گفت پولتو بده باید بریم و میخایم پولتو منهم گفتم تاحالا چقد باهاش لذت بردم ایمانم قویتر شده که تازه میشه خدا ازاینم بیشترر بهمون بده و بعد رفتیم مسافرت با دسته خالی ولی انقد خوشگزش انقد خونه خفن جور شد رفتیم باهم گفتیم خندیدیم جاهای خفن مثل پوستررر نقاشی به قول استاد یه عکسای نابی گرفتیم هی میگفتند مثل پوستر شده

    و اینکه قبلش بریم اینکه دستمون خالی شد ظاهرش بود ولی اصلا همسری پولمم نگرفت گفت باشه برا خووت و منم میگم ممنون رب از لطفت یادم اوردی که هرچه دارم از طرف توست و میتونی بگیری حتی فرزند یا هرکس و کارهات اتفاقاتو تو فرمانروا رب میاری تو زندگیم خیر مطلق هستند نمیدونید بهترین زندگیه عمرم بود واقعا لذت بردم از این همه راحتی ونعمتای ارزشمند وارد زندگیم شدند خونه ای که عکسشو داشتم دیوارای شیشه ای پرده ای حریر و زیبای خونه ای بزرگ و اتاقای راحت جادویی ویووو درختی ویو جنگلی رود خونه و کوه های جنگلی بهتره بگم چقد یاده کتاب هاتون که تا بتونم میخونم و دانلود کردم

    هتل قشنگی و حرفاتون از فضای زیبای شدم انگار خدا منو برده بود توی اون حس قشنگ اون جنگل واون ثروت و حس ارزشمندی که واقعا گنج خداجوننن عاشقتم وهاب به زبون خودمونی لوتی بی نهایت

    …………….

    رابطه “آرامش قلبی” و “دریافت الهامات الهی”

    طبق گفته های استاد الهامات میان به قلب و قلب منظور قلب و روح هست و قلب مادی نیس

    و هرچی طبق ایمان و با تکامل و اتفاقات تفن و ایمان ساز و کنترل کردنا این کار راحت تر میشه و این باور قویتر میشه وارامشم بیشترو بیشتر میشه پس ما نیاز داریم به الهامات رب زن ما خودمون محدود هس و باید از رب هدایت بخایم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3563 روز

    استاد عزیزم سلام. مریم بانو جانم، سلام. دوستان هم فرکانسی ام سلام. ممنون استاد جانم از این همه فایل عالی و کاربردی و آموزنده. خیلی درس داره برام. با اینکه قبلاً هم گوش داده ام، اما باز هم برام یادآوری دروس را داره و کلی در شرایط جدیدم، برام کمک است و هدایتم می‌کنه به درست عمل کردن ها ….

    استاد جانم، من که دیگه یاد گرفته ام که در شرایط به ظاهر سخت چطور باید عمل کرد، یا درسش را بگیرم و یا اینکه اگر حال دلم خوب نیست، بفهمم که راه درستی را انتخاب نکرده ام، در شرایطی که از اسفند ماه من را دوباره تو شک برد، تلاشم را بر کنترل ذهن کردن کردم. اینکه تلاشم را کردم که به کسی از ماجرا نگویم که هی نخوام برای کسی توضیح بدم و دایما در تمرین ستاره قطبی ام از خدا جون خواستم که خودش تو این مسیر جدید، هدایتم کند به راه درست. نمی‌دونم کدوم افکارم من را دوباره در این مسیر قرار داد، اما خودم را اذیت نکردم و گفتم حتما درسی درش هست که شیما بانو در جایگاهی نگرفته بود و با این شرایط باید یاد بگیره. انشاا… به موقع اش بیام و از نتایج این اتفاق بگم‌.

    استاد جانم، الان دارم قدم 1 و 2 را که گوش کرده ام و نت برداری هم کرده ام و تمرین ها را هم انجام داده ام، مرور میکنم. خیلی دوستشون دارم که دست پر برم سراغ قدم سوم. خیلی خیلی عااالی هستند.

    استاد جانم، عجیب غریب با موضوع هدایت دارم دوست میشم که بتونم هدایت های خدا رو درک کنم. البته که خیلی فاصله دارم، اما نسبت به قبل خود خیلی خیلی بهتر شده ام.

    مثلاً در سفر دو هفته پیشم که با پسرم رفتم رودبار، در شروع سفر از صمیم قلب از خدا خواستم که من و پسرم را حفظ کنه و ما رو به بهترین مکان در بهترین زمان هدایت کنه. ما در راه که همیشه صبحانه همراه خود می آوریم و در قزوین توقف میکنیم و نوش جان میگنیم، اما این بار با اینکه صبحانه هم آورده بودیم، ایستادیم و به رستوران بافه در قزوین هدایت شدیم و چه چیزی بود …. عالی …. مه من و پسرم خیلی کیف کردیم. بعد که رسیدیم رودبار ناهار پیش خانواده همسرجان خوردیم و استراحت کردیم و شب با خانواده برادر همسر جان، به خانه ییلاقی در دارستان رودبار، مهمان شدیم و شب آنجا خوابیدیم و صبح با تماشای طلوع آفتاب بیدار بودبم و غروب بازگشتیم. این طوری بود که من قبلاً ها از قبل برنامه ریزی میکردم برای زمان بودم در آنجا. اما این بار دلم رو سپردم به خدا جون و اون چه پلن زیبایی برام چید، با اینکه خود همسرم پیشمون نبود. به امید خدا که اینطور هدایتی عمل کردن را فراموش نکنیم و با فایل های شما دایما به خودمون یادآوری کنیم.

    ممنون استاد جانم

    در پناه خدا جون باشی

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 908 روز

    به نام خدای مهربان و رزاقم

    به نام تنها فرمانروای این جهان زیبا و خوشگل با تمام ثروت و نعمتش

    خدایا کمکم کن یادم باشه که هر چه که دارم رو تو به من دادی من هیچ قدرت و توانایی ندارم قدرت و توانایی از آن توست

    سلام به استاد عزیزم و مریم مهربونم

    من یادم گرفتم از شما استادم که به چیزی میخواهی برسی باید تکاملشو طی کنی و ایمانتو از دست ندهی آرام باشی و بذاری خداوند کارهاتو انجام بدهد بدون نگرانی و استرس

    من خیلی خوشحالم که دارم با گوش دادن فایلها هر روز یکی از ضعفهای شخصیتمو کم رنگترش میکنم و روی باور و ایمانم بیشتر کار میکنم و باورهای درست رو قدرتمند تر میکنم و خوشحال ترم که دارم تکاملمو طی میکنم برای رسیدن به خواسته هام و عجله ای ندارم چون به چیدمان خدا ایمان دارم و میدونم وقتی من آرامم و دارم روی خودم کار میکنم ایمان دارم خدا هم داره سمته خودشو انجام میده و بهترین‌ها رو داره برام آماده میکنه چون من لایقش هستم

    چند روزه دارم روی بهتر شدن شخصیتم کار میکنم چون اگه شخصیت مو رشد بدم کم کم به همه چیز میرسم و جهان هم دست به کار میشه

    استاد عزیزم ممنونم بابت فایلهای بی نظریت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: