گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-29 05:46:082024-04-30 02:32:59گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم ودوستان.
کلید:احساسات خوب =اتفاقات خوب.
فایل:گفتگوی استاد با دوستان.
خدارو هزاران بار شکر که مرا هدایت کرد به این مسیر.
نکته هایی که از این فایل یاد گرفتم
اینکه باید به صدای قلب گوش داد نه ذهن قلب جایگاه خداست هدایت کننده هست اما ذهن جایگاه شیطان.
حالا چیکار کنیم که هدایت رو دریافت کنیم
باید بریم رو مدار خدا همان طور که اگر رو موج رادیو جوان نباشی نمی تونی گوشش بدی اگه رو موج خدا هم نباشی هدایت رو دریافت نمی کنی.
حالا چطور برم رو موج خدا.
با ارامش اگه تونستی با تمرین با تکامل خودت رو اروم کنی خودت رو از بغض وکینه وحسادت وغیبت دور کنی ارام باشی واعتماد کنی به خدا خدایی که قدرت انجام هر کاری رو داره اون وقت می ری رو موج خدا وهدایت دریافت می شه.
خدا همه رو هدایت می کنه اما به راهی که بخوان برن هر کسی می خواد بره جهنم هدایت می شه به جهنم وهر کسی می خواد بره بهشت هدایت می شه به بهشت.
ما کاملا مختار هستیم ومشخص می کنیم به کدام سمت هدایت شویم.
خدایا شکرت که در این مسیر تکامل قرار گرفتم وهر روز قویتر می شوم.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
سلام به استادعزیزم وسرچشمه آرامشم ومریم جانم
وهمه دوستانِ عالیم
خدایاشکرت که بازروزیم کرده ای درغروبی زیباکناردریای بیکرانت وآسمان پرستاره ات که برای آرامش واحساسِ عالیم کافیست ،بنشینم واین فایل راباتمام وجودم گوش حان بسپارم بعدازروزی که ازامتحان الهی ات سربلندبیرونم آوردی واین نتیجه اعتمادصددرصدم بودکه ثابت کنم که بله مریم گلی ، آیااگراتفاقی هم افتادآماده ای ایمانت رانشان دهی ودراین فایل تجربه ات رابیان کنی؟؟؟!!!!،خدایاشکرت.
صبح مثل همیشه باحال واحساس عالی ازیک شکرگزاری دلی بامصطفی که حاصل دیشب بود،بیدارشدم ،ولی مصطفی اصلا حالش خوب نبودودلتون پاک تهوع شدید و…..نبات داغ براش آماده کردم ولی احساسم مثل همیشه 20 بودوباخداوندصحبت می کردم ودردفترستاره قطبیِ زیبا وپرخیروبرکتم سلامتی اش راآرزوکرده وهمه چیزرابه خودش سپردم ورفتم مغازه وباعشق ظرف وظروف هاراشستم وگردگیری ونظم اساسی دادن،هرچندمصطفی ازمن خیلی چیزهادرموردنظم ،تمیزی وانضباط آموخته ومن هم خیلی رفتارهای عالی ازایشان ،گفتم امروزخواست خداونداین هست بنابراین درنهایت آرامش مشغول شدم که دیدم بعدازحدودنیم ساعتی ،درمغازه رامی زندومی گویدعمویم آمده ، آخه یه درب مغازه هم روبه حیاط خانه باغ است وچون من گوشی رونیاورده بودم زنگ زده ودیده من جواب ندادم بنده خدا بااون حالش اومده بودبه من خبردهدوفوری رفتم تاچادری روی خودم بیاندازم وبعدعموآمدودیدحال مصطفی وخیمه ویک لحظه مصطفی زدزیرگریه ازدردوعموچون باموتورآمده بودبه من گفت میرم ماشین بیارم مصطفی روببرمش تامین اجتماعی بوشهر،اولش مقاومت کردعزیزدل اما عمورفت ومصطفی هم به پیشنهادمن لباس هاش روپوشیدو آماده وبعدباعموجان رفتند.
حالا من مانده ام تنهای تنها عزیزم ،من مانده ام تنها باخداوند(باریتم بخونیدلطفا خخخخخخ)خلاصه ورزش روزاول عضلانی وهم زمان خواندن زیبای آیه الکرسی وباخداوندعشق بازی ومن می خواندم واوهم مراتشویق می کردکه آفرین مریم گلی جونم ،حسابی مراخشنودساختی احسنت به این حال واحساس بی نظیرت هیچ چیزنیست ومصطفی رابه آغوش پرمهرت سالم تحویل می دهم واین اتفاق خیراست وبرکت و گفتم کامنتی بشودهدیه برای استادودوستان ارجمندت برای جواب اعتمادت به من ……
نشانه امروزم هم خیلی جالب واعجاب انگیزبودفایل عالیه:قلبی که به سوی خداوندبازمی شود که تفسیر سوره انشراح باکلام شیوای استادم بود وکامنت دلی که نوشتم ، یعنی قربونش برم همه چیزدرراستای هم امروزبرایم رقم خورد،خدایاشکرت.
بعدهم که مصطفی باگوشی عموزنگ زدوحالش عالی بود به لطف خداوندوبسلامتی رسیدندوعموبعدازتشکردقدردانی من ،رفتندومن فقط خداروشکرکردم وبه خودم وشاگردچنین استادی افتخار،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
من اعتمادم یکسال است که نشان داده ام ازوقتی آموختم معنی والای آن راوبعدنتایج صعودی شخصیتی ومالی وهمه چیز …..
بله وقتی احساست عالیست فقط باخودش معامله می کنی ودوسربردنصیبت می شودچون تمامت رابه خودش می سپاری وتمااااام.
عصرهم که بار دیگرسواربرموتوررعنای مان باعشششق عازم بوشهروایشان رفتندکه به مادرسری بزنند ودرضمن چون مصطفی گوشی خودراموقعی که به بیمارستان رفت باخودش نبردو مادرزنگ زدومن جوابش دادم وگفتم موضوع مریضی مصطفی رو، کمی گریه کرد ولی باانرژی بالا چنان آرامشی بهش تزریق کردم که حواسش رفت درموضوع دیگرکه آن هم به وقت می گویم ،خبرهادارم عالی ومعجزه واربرای ثبت ایمان وتوکل آخ باخدابودن وپادشاهی کردن …. من هم الان نشسته و ازوجوددریای خداوندبهره هامی برم ،خدایاشکرت.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید بااعتمادواقعی به خداوند….عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیزم و مریم جان عزیز
استاد جان اومدم بگم که از خدا بسیار بسیار سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این مسیر و من چقدر خوشبختم که شما و دوستان عزیز رو کنار خودم دارم واقعا از ته دلم خداروشکر میکنم به خاطر وجودتون بخاطر حرف های قشنگ تون بخاطر راهنمایی هایی که صادقانه و عاشقانه به ما هدیه میدین
استاد چقدر این لایو تونو دوست داشتم شما تو این لایو در مورد همه چی تمام و کمال صحبت کردین و چقدر برام پر آگاهی بود
خدارو هزاران بار شکر
استاد من از شما یاد گرفتم که هر وقت ناراحت میشم به خودم میگم اشکالی ندارد ناراحت بشم اما اشکال داره که تو ناراحتی بمونم و سریع حالمو خوب میکنم
استاد من از شما یاد گرفتم که تو زندگیم به هیچکس تکیه نکنم جز خودم و خدای خودم و تمام امید و توکلم به خدا باشه و من اینو تو زندگیم عملی کردم و چقدر بهم شجاعت و عزت نفس و اعتماد به نفس داد😍
استاد من از شما یاد گرفتم که همه چیز توحیده
توحید خودش همه چی رو درون خودش داره یک پکیج کامل و من قبلاً چقدر تو این موضوع ضعف داشتم
استاد جان من از شما یاد گرفتم که از کمترین شروع کنم قدم بردارم و استاد میخام برای کارم قدم بردارم با همین چیزی که تو دستم دارم درسته کمه اما میخام شروع کنم خیلی ها بهم گفتن که قرض کن یا اصلا شروع نکن بزار بعدا اما استاد شاید باورتون نشه اما چنان شور ذوق و یه توکل کاملی دارم که هر لحظه برای شروع کارم لحظه شماری میکنم و اینقدر خوشحالم که احساس میکنم خیلی موفق میشم و از تصور موفقیتم اشکم در میاد و از ذوق گریه میکنم و میگم خدایا من نمیدونم که چطور ازت تشکر کنم بخاطر حال خوب هر روزم که روز به روز داره بهتر و قوی تر میشه
استاد نمیدونم که چیشد و اومدم کامنت بزارم با اینکه روز پر کاری داشتم اما یهو به دلم افتاد که کامنت بزارم و حرف های که از ته دلم میاد رو براتون بنویسم
استاد واقعا واقعا فایل های گفتگوی شما با دوستان خیلی برام تاثیر گزاری بوده و یکی از ارزوهامه که بتونم یه روز منم بیام و با شوق از نتیجه هام برای شما بگم و میدونم که اون روز دور نیست و خیلی نزدیکه
وای خدایا چقدر حالم خوبه چقدر خوشحالم خدایا هزاران هزاران بار شکرت
استاد خیلی دوستون دارم
و میسپارمتون به آغوش گرم خداوند مهربانم
به نام خدا
سلام بر استاد عزیز و دوستان گرامی
بازم خدا را سپاسگذارم به خاطر یک فرصت دوباره و یک روز دیگه که توی این سایت الهی بودم و دارم این آگاهی های ناب را دریافت میکنم
استاد عزیزم یکی از بارزترین خصوصیات شما که از این باور که همواره همه چیز باید ساده تر و راحتر و آسونتر باشه نشأت میگیره این که بر خلاف خیلی کتاب ها و افراد در طول تاریخ تا به امروز اون مغز کلام را خیلی ساده و روان و با زبون خودمونی انتقال میدید
نمیدونم چقدر فقط باید شکر گذار خدا باشم به خاطر فقط همین خصوصیت شما
خیلی وقتا برای موضوعات مختلف نظر فیلسوف ها و مراجع و مفسرین و… را میخونم که این قدر سخت بیان کردن که آدم شک میکنه خود همون ها هم چیزی از مطالب خودشون درک کنن
اما در مورد این گفتگوی های اخیر و این فایل یه همزمانی زیبا اتفاق افتاده برام با جلسه ۹ و ۱۰ دوره راهنمای عملی که نمیتونم به سادگی ازش بگذرم و تو همین چند روز کلی اتفاقات با همین دو جلسه برام رخ داده
از خدا کمک میخوام که درک کنم ما اصل هستیم ما به عنوان تکه ای از این انرژی کل که همه ی خصوصیات اون انرژی را داره، اختیار کامل دست ماست
و این اختیار وجه تمایزی شده که ما شدیم اشرف مخلوقات
حالا وقتی من خودم را بشناسم و خدای درست را هم بشناسم و بدونم بین من و خدا جدایی وجود نداره و اصلا هیچ دوگانگی تو هیچ چیز وجود نداره و همه چیز یک چیزه
اول و آخر خداست و عاقبت همه چیز به خدا بر میگرده
حالا وقتی این را درست درک کنم و باور کنم
میبینم همین انرژی یک سری قوانین خیلی ساده قرار داده و اگه هم جهت با اون قوانین برم جلو هم لذت بخشتره و هم راحتر و پاداش اون هم مشخصه
یک قانونش میگه آقا جان شما یک موجود فرکانسی هستی و به هر چی فکر کنی فرکانسی از همون جنس را میفرستی پس باید ببینم تو هر لحظه دارم به چی فکر میکنم البته که این تکامل میخواد و مداومت
اون داستانی که به صورت نمادین میگن حضرت ابراهیم سنگ میزد به شیطان(نه سنگی بوده و نه شیطانی که فیزیک داشته باشه) یعنی ابراهیم به خود آگاهی رسیده بود و هر بار که نجوای ذهن میومد به واسطه ای اون احساس بدی که پیدا میکرد اجازه نمیداد به شیطان و میگفت دور شو
من به واسطه این مدتی که با این آموزه ها بودم الان یه کوچلو دارم به اون فکر ها که قبلا ناخودآگاه تو ذهنم پر بود آگاه میشم
اتفاقا همین دیروز به این مطلب به قلبم نشست گفتم من ارزشمندترین چیزی که دارم فکرمه
پس دارم اون را خرج چی میکنم ؟
خرج کی میکنم ؟
آیا دارم این دارایی را برا خودم هزینه میکنم؟
مثلا فرض کنیم هر فکر ما یه قیمتی داره مثلا هر فکر یه میلیون حالا دارم سعی میکنم هر بار که به موضوعی فکر میکنم به خودم میگم این یه تومن را داری خرج چی میکنی ؟
آیا دارم خرج خودم میکنم ؟
بعد وقتی میشینم میبینم منشا این فکر و افکار چی بوده میبینم برمیگرده به ورودیم
خیلی قشنگه وقتی میام به زندگی خودم و بقیه نگاه میکنم خصوصا در مورد خودم چون به فکرها و باورها و اعمال خودم آگاه هستم میبینم ارتباط مستقیم داره با ورودی هام
وقتی تو برهه ای کل افکارم رو خرید ماشین بود در موردش حرف میزدم هر روز به سایت ها و بنگاه ها سر میزدم، تجسم میکردم ، خلاصه صبح شب تو ذهنم بود بعد میبینم اتفاق افتاد البته اون روز آگاه نبودم اما الان که میبینم این کارها را انجام دادم
یا وقتی میبنم آروم آروم با یک سری کتاب ها و صحبت با بعضی دوستان و نگرش ها آشنا شدم و همیشه هم تو افکارم بود هدایت شدم به این مسیر
و دقیقا اون اشتباهاتی هم که داشتم ارتباط مستقیم داشت با ورودی هام که باعث یه سری افکار میشدن و بعد اون افکار ناخودآگاه میشدن باور و یک سری اعمال از من سر میزد
و این که خدا به چه سمتی هدایت میکنه دقیقا به انتخاب ما بستگی داره هر کدوم از ماه حداقل برای من اینطوریه دقیقا تو زندگیم هر موقع کارها و افکار درست داشتم در هر موردی به سمت آدم ها و شرایط و موقعیت های مناسب با اون هدفی که داشتم هدایت شدم
و هر موقع هم افکار اشتباه حاصل از ورودی هام که یا دوستان بودن یا هر عامل دیگه ای دقیقا با سمت افراد و شرایط و موقعیت های با همون اهداف هدایت شدم
پس این قانون که ما موجودات فرکانسی هستیم کاملا خودش را تو تمام مرحله های زندگیمون و نتایجمون نشون میده
حالا یک قانون اصلی و مادر همه قوانین میگه
احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب
و احساس بد مساوی با اتفاقات بد
اول باید یادآور بشم که قانون یعنی چی ؟
یعنی تو با هر دلیل و منطق و با هر توجیهی چراغ قرمز را رد کنی دوربین تو را جریمه میکنه
حالا بری جلو دوربین التماس کنی و بگی
موقعیت اورژانسی بود و جون کسی در خطر بود
بگی حواسم نبود و خسته بودم
اصلا بگی بابا رئیس پلیس کل کشور تو ماشینم نشسته بود
یا بگی اولین مقام مملکت تو ماشینم نشسته بود
اون دوربین هیچ دلیل و منطق و بهانه ای را قبول نمیکنه و شما جریمه شدی
یا مثلا خودت را از ارتفاع بلندی پرت کنی پائین قطعا قانون گرانش دخل شما را میاره
حالا بیا بگو بابا حواسم نبود
یا بگو پشت سرم تو ساختمون آتیش گرفته بود
یا هر دلیل دیگه ای قانون کار خودش را انجام میده
پس وقتی درک کنیم که قانون با ما شوخی نداره هر طور شده حواس خودمون را جمع میکنیم که طوری فکر کنیم و باور کنیم و عمل کنیم که هماهنگ باشه با این قوانین ثابت
حالا باز ما اختیار داریم میتونیم هماهنگ بشیم با قوانین که نتیجه اش بهشته در تمام ابعاد
یا ناهماهنگ بشیم که نتیجه اش جهنمه در تمام ابعاد
پس با هر دلیل و برهان و منطق اگه احساسم را خوب نکنم نتیجه اش مشخصه حالا این برا هر کس متفاوته و هر کس میتونه و باید به یه طریقی خودش را به احساس خوب برسونه و به اندازه کنترل افکار و احساسمون هست که نتیجه میگیریم
حالا تو قران اومده یه سری الگوهایی معرفی کرده چه اونهایی که هماهنگ بودن با قوانین و چه اونهایی که ناهماهنگ بودن با قوانین
مثلا میاد ابراهیم را مثال میزنه میگه یه نفر همچین باوری و ایمانی و رفتاری داشته و نتیجه هاش را هم گفته
بعد تو همون قرآن میگه همه شما تو خلقت برابرید پس اگه یه نفر تونسته کاری را انجام بده همه شما میتونید
باز تو همون قرآن داره تکامل را نشون ما میده که ابراهیمی که این کارهای بزرگ را کرده یه روزی از همون کارهای کوچیک شروع کرده پس خودت را با آخر داستان ابراهیم مقایسه نکن برو ببین که کل دوره ای زندگیش چه باورهایی داشته و چیکار کرده و تو هم از همین اسوه یا الگو تبعیت کن
حالا باز تو تجربه های خودمون و اطرافیانومن که نگاه میکنیم رد پای این قانون کاملا مشخصه
مثلا ضرب المثل شده که بد از بد نمیترسه
یا هر چی سنگه مال پای لنگه
و…
قبلا که هیچ آگاهی از این قانون نداشتم چه اتفاق هایی که برام رخ نمیداد بعضی وقت ها
با یه تضاد کوچیک که حالم بد میشد و اعصابم خورد میشد پشت سر هم اتفاقات ناجور رخ میداد
مثلا با بد حسابی یه مشتری اعصابم داغون میشد
پشت بندش چک برگشت میشد
ماشین خراب میشد
یه وسیله ای میشکست
یه برخورد بد از دوستم میدیدم
و…
و هر موقع حالم خوب بود و مسافرت میرفتم و تفریح پشت سر هم مشتری خوب میومد
و اتفاقات خوب
اون موقع آگاه نبودم اما الان میفهمم دلیل اون اتفاقات را
استاد جان از شما یاد گرفتم اسطوره ای فکر نکنم بیام این قوانین را تو همین اتفاقات زندگی خودم ببینم و اجرا کنم و نتیجه اش را ببینم و تکاملم را طی کنم چون حرف قشنگ زدنه آسونه
این که بیرون گود وایسیم وبگیم لنگش کن آسونه اما باید ببینیم وقتی خودمون اومدیم تو میدون چیکار میکنیم
آیا هنوزم با یه تلفن
با یه برخورد بد
و… حالمون بد میشه
آیا میتونیم هر اتفاقی چه کوچیک و چه بزرگ رخ داد بگیم صددرصد خیره
و به قول دوست عزیزتون که با افتخار میگن از شاگردهای شما بودن و درس پس میدن
چقدر به خدا اعتماد دارم ؟
آیا اصلا به خدا اعتماد دارم ؟
و تا کجا و تا چه حد به خدا اعتماد دارم ؟
خدا را شکر مثل شما تا یه آیه میخونم سریع دنبال ریشه ای اون کلمه ها و ارتباط بین اونها میگردم و تا الان چقدر باعت آگاهی و ایمان بیشتر شده برام
و اعتراف میکنم با این که کلی قبلا آدم به اصطلاح مذهبی بودم هیچ کدوم از این آگاهی ها با این خلوص را هیچ جای دیگه ای ندیده بودم
اونجایی که میگید این پیامبران بودن که خدا را انتخاب کردن نه خدا اون ها را …
همیشه به ما میگفتن اون شخصیت های قرآنی و امامان یه سری آدم های خاصی بودن که خدا اونها را برگزیده و هیچ وقت به ذهن ما خطور نمیکرد که اصلا فکر کنیم ما هم میتونیم مثل اونها باشیم فقط باید خودمون و خدا و قوانین و تکامل را درست درک کنیم
یا در مورد ریشه ان یشاالله و ریشه شیء
فقط از شما این مورد را شنیده بودم
و این که مشیت و قوانین خداوند از اراده خداوند هم بالاتره و…
هنوز صفحه ها میشه نوشت اما از خدا میخوام به جای فقط نوشتن و حرف زدن تو همین اتفاقات کوچیک زندگیم این قوانین را اجرا کنم
هر چقدر خدا را سپاسگذار باشم بابت حضور شما تو زندگیم بازم کمه
همچنین بابت حضورم تو این سایت الهی و بابت این دوستان عالی خدا را شاکرم
خیلی دوستون دارم
یا حق
به نام خدایی که انسان را مختار آفرید…
سلام خدمت استاد ارجمندم. بی نهایت از این گفتگو لذت بردم و دلم میخواهد بارها و بارها آن را گوش کنم. سالهاست که در تناقض عجیب بین خواست خودم و خدایم گیر کرده بودم. از آنجا که در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و در محیطهای مذهبی تحصیل کرده بودم این باور در ذهنم ایجاد شده بود که همه چیز خواست خداست و من هیچ اختیاری ندارم و از سوی دیگر در آموزه های دینی میخواندم که انسان موجودی مختار آفریده شده است و باز دچار تناقض میشدم کدام اختیار؟ اگر قرار است خواست خدا باشد پس اختیار من کجاست. سالها این فکر در وجودم بود و این سوال ذهن مرا درگیر می کرد از اساتید بسیاری هم سوال کردم و هر کسی جواب می داد اما قانعم نمیکرد من مفهوم اختیار و خواست انسان و خواست خدا را در کلام استاد عباس منش دریافتم و بی نهایت سپاسگزار خدایم و سپاسگزار استاد هستم. سالهاست قرآن می خواندم اما در این حد هرگز دقت نکرده بودم و به این زیبایی که استاد فرق بین ریشه شاء و اراد را توضیح داده است هیچکس نمیتوانست آن را برایم بازگو کند. سال ها تمام زندگیم پر شده بود از چرا ها که چرا خدا ان را برایم خواسته چرا آن را نخواسته است. اما اینک در یافتم که به قول استاد همه چیز از من آغاز می شود این من هستم که باید هدایت را بخواهم تا خدا آن را به من بدهد. وقتی به آموزه های استاد فکر می کردم و دنبال معنای اختیار بودم روزی این جمله در ذهنم طنین انداخت که اختیار تو به انتخاب توست. این جمله در جانم نشست و آن را به دیوار اتاقم چسباندم. آری این من هستم که باید انتخاب کنم که چه چیز را می خواهم خوشبختی را یا بدبختی را سلامتی را یا بیماری را فقر را یا ثروت را و آنگاه خواست خدا در انتخاب و خواست من متجلی خواهد شد. وقتی راه و مسیر را انتخاب می کنی آنگاه باید با تمام وجود به خدا اعتماد کنی و به الهامات و هدایت هایی که بر سر راهت قرار می گیرد عمل کنی تا شاهد معجزه های خداوند باشی. اینک خیلی بیشتر از گذشته از تردید هایم رها شده ام. هرگاه کاری را آغاز میکردم در میانه راه دچار تردید می شدم که نکند این راه خواست خدایم نباشد و همین موضوع باعث می شد که حال خوبی در مسیرم نداشته باشم اما اینک هرگاه که نجواهای شیطان دوباره تلاش می کند تا مرا دچار تردید کند و به ذهنم القا کند که نکند این خواسته تو خواسته خدایت نباشد به خودم پاسخ می دهم که خواست تو هرگز از خواسته خدا جدا نیست. خواست تو در خواست خدا متجلی می شود و خداوند هدایت گر تو در مسیر رسیدن به خواسته هاست. تو فقط کار خودت را بکن و آنچه که به تو واگذار شده است انجام بده و بقیه را به خداوند بسپار و تمام.
زهرای عزیز
واقعا از کامنت بچه های عزیز سایت لذت میبرم..وقتی میبینی خدایی هست که اینطور پاسخ میده بهت و مهر تایید بر اون اعتمادی میزنه که ذهن نجواگر نمیذاشت و قبولش نداشت اما تو سفت وایستادی و گفتی من رو همین انتخابم قمار میکنم و روی الهام دلم شرط میبندم و کاری به چرت و پرت هایی که از طرف شیطان هست کاری ندارم…
تهش هرچی شد من میپذیرم و اعتماد و ایمان خودم رو میزارم روی خدای خودم..روی تلاش خودم و چقدددددر زیباست وقتی همون ایمان و باور تو در زندگی تو متجلی میشه..
خدایا هزاران بار شکرت…
تازه دارم معنی حی رو درک میکنم…
تازه دارم نگاه سیستمی رو میفهمم …
خدایا هزاران مرتبه شکرت که اینقدر درست جواب میدی…الهی شکر..
اقرا باسم ربک الذی خلق…
زهرا جان سلام
میخواستم کامنت بنویسم اما کامنت تو منو هدایت کرد تا تحسینت کنم بخاطر اینکه اینقدر زیبا گفتی که تصمیم من جدا از تصمیم خدا نیست بینهایت منطق زیبایی آوردی و خیلی جالب خداراشکر بابت این اعتمادی که به خدا داری اشک منو درآوردی سپاسگزارم ازخدا بابت این گروه موحد
قسمت ۵۲
گفتگوی استاد عباسمنش با آقای عرشیانفر
و سلام به دوستان همراه در این قسمت..
IN COD WE TRUST
ما به خدا اعتماد داریم
احساس خوب == اتفاق خوب
نتایج خوب
الخیر و ما فی وقع
فَسَنیُسرُه لِلیِسُری
الذین آمنو تطمعن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمعن القوب
انما نجوا من الشیطان
ان شاءاِلله
ولوشاءالله
ان یشاءالله اینها همان قوانین بدون تغییر الهی یا مشیت و سنت الهی است
نتیجه ایمان باید احساس آرامش باشد
نشانه هماهنگی میان ذهن و روح در تمامی جنبه های زندگی یک آرامش کلی و یقین است
تمام صحبت های استاد واقعا نشان از عملگرا بودن استاد به تمام قوانین کیهانی است و این صحبت ها من را وادار کرد که دوباره برم کتاب های استاد رو بازخوانی کنم بخصوص کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم واقعا استاد عزیزمون در پاسخ های آقای عرشیانفر بصورت کاملا حرفه ای با آنچه که در کتابشون گفتند مطابقت کاملی داشتند واقعا تحسین کردم استادمونو که اینقدر در مبحث توحیدی مطابق با قوانین کیهانی عملگرا بودند..
این مبحث کتاب رو خیلی دوست داشتم👇👇👇
به طبیعت وجودت ایمان داشته باش زیرا شما تمام عوامل لازم رو کنار هم جمع نموده ای و فقط وفقط باید با هماهنگی ذهنیت و روح اجازه دهی تا راهنمای درونت عمل کند و کارش را انجام دهد.. و این نوشته های استاد در کتابشون رو اینجا نوشتم که واقعا چقدر ظرف وجودشون رو گسترش دادند که در عمل برای تضاد سختی که برای فرزند نازنین شون پیش آمد هدایت و شهود قلبی ایشون خداگونه بود و نشانه اش احساس آرامش است.. دقیقا جوابی بود که استاد به آقای عرشیانفر دادند..
آنجا که ترس وجود دارد ایمان وجود ندارد و آنجا که ایمان است ترسی وجود ندارد
فقط کسانی که قادرند مشکلات را از زاویه ی متفاوت تر ببینند موفق می شوند
یعنی کسانی که قادرند با تسلط بر ذهن خود در هر لحظه میان ذهن شان و روح هماهنگی ایجاد نماید به خوشبختی حقیقی می رسند .. رهبرانی مانند گاندی و نیلسون ماندلا.. در واقه هیچ انسانی نمی تواند سی چهل سال در زندان دوام آورد مگر اینکه دیدگاه متفاوتی نسبت به زندان داشته باشد و به زندان طور دیگه ای نگاه کند همان نگاهی که زینب در کربلا داشت که می توانست برای هر کس دیگری حتی یعقوب اتفاقی بسیار سخت و غم انگیز و فاجعه بار باشد زیرا نگاه زینب نگاه عاشقانه بود که وقتی از او پرسیدن در کربلا چه دیدی گفت همه اش زیبایی است که برادرش عاشق شهادت بود و به عشق خود رسیده بود.. برای زینب نگاه مرگ نسبت به دیگران متفاوت بود یعنی تغییر فرکانس دیدگاه و افکار و باورهایش است
اگر ما احساس خوبی داشته باشیم یعنی در مسیر سرعت رساندن به خواسته هایمان هستیم پس یک اتفاق و تضاد بظاهر بد را می توانیم با تغییر زاویه ی نگاهمان تغییر دهیم. که البته کار فوق العاده مشکلی است که استاد عزیزمون با کنترل ذهن و با هدایت های الهی در خودشون بوجود آوردند..
و این کار بسیار مشکلی است که بتوانیم در شرایط سخت ذهن مونو کنترل کنیم ولی با تمرین های مداوم در مسیر بهتری هدایت می شویم.. که استاد در زمان های فبلتر هدایت شدند به آقای عشقیار که سه فرزند پسرش رو از دست داده بود ولی خانمش نتوانست با این مسایل کنار بیاید و تعادل جسم و روح خود رو از دست داد.. و استاد خیلی قلبتر مسیر تکاملشونو طی کرده بودند..
تفاوت فواد با قلوبهم
سوره ۸ سوره شمس.. خیر و شر را به همه الهام میکنیم
۶۲ یونس آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند
رحمانیت خداوند جزیی از قوانین سیستم کیهانی است.. یعنی قوانین سیستم حکم میکند تا به هر موجودی حیات ببخشد و این رحمانیت فقط و فقط برای مومنین است نه کافر و مشرک
استفاده آگاهانه از قوانین این انرژی کیهانی از نگرانی هایمان می کاهد و ما را به آرامش درونی می رساند .. آرامشی پایدار که هیچ اتفاق و یا عامل بیرونی نتواند بر آن تاثیر بگذارد
و از طرف دیگر الخیر و فی ماوقع.. یعنی با تغییر زاویه نگاهمون یک تضاد بظاهر بد را برای خودمان می توانیم تغییر دهیم و با تغییر احساس و زاویه احساسی مون می توانیم بگویمم حتما خیریتی در این تضاد و اتفاق نهفته است پس اینگونه به آرامش می رسیم..
ممنون استاد عزیزم که واقعا استادی برازنده کسی چون عباسمنش بود ولا غیر ….
خدا قوت استاد جان
خدایاااا شکرت که پیرو راه درست شما هستم
خدا رو شکرت
از خدا خواستم من را هدایت کند به عملگرایی به شیوه درست و مناسب تا بتوانم در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب تصمیمات درست و مناسبی رو بگیرم و هدایت شوم به بهترینع بهترین ها ..
خدایااا شکرت که در چنین سایت پر اعظمتی حضور دارم و زاویه نگاهم نسبت به همیشه متفاوت تر شد
خدایا ممنون وسپاسگزارم
🙏🙏🙏🙏🥀🥀🙋♀️
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و تمام ثروت ها از آن اوست
اقرا باسم ربک الذی خلق
پیامبر حضرت محمد خودش رو آماده کرد خودش رو به فرکانس مبدا نزدیک کرد خودش رو به آرامش نزدیک کرد خدا رو انتخاب کرد و الهامات به قلبش سرازیر شد
من باید خدا رو انتخاب کنم
من باید آرامش رو بخوام
من باید شادی درونی رو بخوام
من باید رزق بی حساب رو بخوام
کلیدش حسه خوبه حال خوبه آرامشه
کی آرامش هست زمانیکه من بتونم نجواهای ذهنمو کنترل کنم
زمانی که با خودم صحبت کنم خودمو آروم کنم مثل مادری دلسوز حالمو خوب کنم خودمو به آرامش نزدیک کنم
حالا میتونه با مثال باشه با یادآوری گذشته باشه با دیدن پیامها و داستان های قرآنی باشه با اومدن تو این بستر الهی و خوندن کامنتهای دوستانم باشه
میتونه با نوشتن باشه میتونه با هر چیزی که خاصه شخصیت و روحیه ی خاصه منه باشه
از دید بالاتر به مسایل نگاه کردن باشه
حمایت و هدایت هر لحظه ی خداوند رو داشتن باشه
از هر طریقیییی
پیاده روی کردن موزیک گوش کردن فایل گوش کردن به قول من آب تراپی حالا چه ظرف شستن چه دوش گرفتن باشه
چه حتی کامنت گذاشتن باشه یا اصلا برای خودم نوشتن تو نت گوشی یا وورد لپ تاپ باشه
به هر طریقی من باید قدم اول رو بردااارم
به آرامش برسم
تا بتووونم در فرکانس دریافت و بهبودهای لحظه ای قرار بگیرم
آراااامش
آرامش زمانی میاد که بدوونم پروردگاری دارم توانمند که عاشقانه فرصت زندگی رو بهم بخشیده
قدرت اختیار بهم داده که بخوام چیزایی رو و انتخابشون کنم
حالا انتخاب من چیه؟
ترس؟نگرانی؟کمبود؟حال بد؟
یا
آرامش؟امید؟شور زندگی؟شادی؟
بهشت رو به بها میدن نه به بهانه
من آرامش میخوام من امید میخوام من شور زندگی میخوام من شادی درونی میخوام
اینا جایی جز در آغوش پروردگارم نیست
جز اونجایی که از بطنش اومدم نیست
اعتماااااد
به میزای که اعتماد دارم ایمان دارم
اینو شبانه روز باید تکرار کنم که چقدر اعتماد دارم؟
وااااقعا چقدر اعتماد دارم؟
واقعا دروناا از کی و از چی خواسته هامو میخوام؟
برای رسیدن به این حال خوب به این آرامش برای آماده شدن برای دریافت الهامات چندتا راه حل ساده هست
راه حل های اصولی و ابتدایی
تمرکز بر خواسته هااا نه ناخواسته ها
اعراااض از هر چیزی که دوسش نداااریییی
تلاش برای مدت بیشتری در حس و حال خوب موندن
آرام شدن
پذیرا شدن برای الهامات و اون سکینه ی قلب
خدا هیچ کس رو بیشتر از توانش تکلیف نمیده
هر چیزی برای رشد و بزرگ تر شدنه ظرف وجودیه منه نه برای آزار من
من آرامش رو میخوام
اون سکینه ی قلب رو میخوام
هر چیزی که نمود اصلم پروردگارم رو داره میخوام
من این زندگی این فرصت زندگی رو به بهایی و لایق بودنم دریافت کردم نشوون میدم که لایقش بودم و شوور و شوق زندگی رو در تار و پود زندگیم میپاشم
من همیشه دوس دارم ندای احسن الخالقین گفتن پروردگارم رو بشنوم
من پروردگارم و رضایت اون رو میخوام
من تنها بنده ی توام پروردگارم
من تنها مال توام و خودم رو جز برای تو لایق نمیدونم
من خودم رو این ذهن شگفت انگیزی که بهم بخشیدی رو آروم میکنم تا به هماهنگی با تو برسم تا آماده دریافت تکسین های قلبیت و هدایت هات باشم
تا مسیرم روشن بشه
تا قدم هام استوار بشه
تا بهترین خودمو زندگی کنم
تا فرصت زندگیمو به زیبایی زندگی کنم
عاشقانه میپرستمت دوست دارم و دوست دارم پروردگار من ای فرمانروای کیهان ای اول و آخر ای رزاق ای رحمن ای رحیم ای کیص
من خودم رو آماده میکنم و ظرف وجودیمو گسترش میدم بباران باران آگاهی آرامش و سکینه ی قلبی رو بر روح پاکم
بباران که من به اندازه درکم ازت خواستم اما تو به اندازه فضلت میبخشی
بنام خداوند
سلام نگین جان
ازینکه اینقد عاشقانه نوشتی بی نهایت لذت بردم و جذب کامنتت شدم
هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
ی لحظه وسط کامنتت که گفتی من شور میخوام،امید میخوام،ارامش میخوام و و و
ی لحظه صدای خدارو شنیدم که گفت اینارو میخوای؟!فکر میکنی برای من سخته؟بهت میدم
نمیدونم این ندای توی قلبم برای تو بود یا برای منی که داشتم کامنتتو میخوندم ولی شنیدم،من با قلبم شنیدمش.
ازت سپاسگزارم بابت این همه زیبایی تو کامنتت
از خداوند سپاسگزارم بخاطر آرامش قلبی که در هرلحظه بر قلبمون نازل میکنه،
واقعا الا بذکر الله تطمئن القلوب
تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد
خدای خوب من
ایاک نعبد و ایاک نستعین،
اهدنا الصراط المستقیم،
صراط الذین انعمت علیهم،
غیر المغضوم علیهم و الضالین.
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت شناخت خودش و شناخت ِِقوانینِ ثابت حاکم بر جهان هستی
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که خودتون رو شناختید ،خدای خودتون رو شناختید و قوانین ثابتِ جهان هستی رو شناختید و خوب زندگی کردید و ازطریق این سایت توحیدی به ماهم آموزش میدید
سپاسگزار مهربان پروردگارم هستم که به درخواستم پاسخ داد و منو هدایت کرد به سمت آگاهی های شما
و سپاسگزارم از خودم که پای تعهد بهبود دائمی خودم ایستادم و دراین امرِ مهم ،استمرار می ورزم.
مهربان پروردگارم من ترو انتخاب کردم ، تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ، خدایا منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی.
خدایا من به هر خیری ازجانب تو فقیرم ،
خدایا من از طریق آگاهی های استاد عباس منش عزیزم ، درمسیر آرام کردن قلبم هستم درمسیر کنترل ذهن و ماندن در احساس خوب هستم ، تو هدایت من رو برخودت واجب کردی ، لطفا کمکم کن تا قلبم آرام بگیره و این هدایت هارو دریافت کنم ، تا شجاعت عمل کردن رو داشته باشم تا به غیب و یاری تو ایمان بیشتری داشته باشم
خدایا من که میدونم یا خودم زودتر خواهم رفت یا رفتن عزیزانم رو خواهم دید ، لطفا قلبم رو سرشار از توحید و یکتاپرستی کن تا ، دراون زمان آرام باشم و تسلیم خواست تو باشم .
من هرروز دارم رو خودم کار میکنم ، اوایل در شادی و روزهای خوب یاد تو بودم ، بعدا کم کم از طریق آگاهی های این سایت ،یادگرفتم که وقتی کمی حالم بد هست هم بتونم ذهنمو کنترل کنم و باز یاد تو باشم ، حالا مثالهای زیادی دارم که در زمان های خیلی سخت که برای منه ماریا حادثه ی بزرگ محسوب میشد ، بازهم با یاد تو و با آموزش های استاد عباس منش عزیزم ،تونستم ذهنمو کنترل کنم و آرام باشم و بگم چون من درمسیرم پس حتما این اتفاق هم خیر مطلقه و قراره منو به خواستم برسونه
مثالهایی از اتفاقات کوچیک مثل شکستن گوشی تا اتفاقات کمی بزرگتر مثل تصادف ، تا کمی بزرگتر مثل از بین رفتن پس انداز چندین ساله و…
که انصافا بعد از ورود این سایت و عمل به آگاهی هاش کم و کمتر شد، اما وجود داره چون ما در دنیای مادی زندگی میکنم و چالش و برخورد با تضاد خاصیت این جهان است ، اما این من بودم که با عمل به قوانین ،مدت زمان ماندن درحال بدم، طی تکامل به چند ساعت رسید و میتونه خیلی کمتر ازاینم بشه، اگر من بیشتر ازاینا رو خودم کار کنم،
وحالا مهربان پروردگارم، ازت درخواست میکنم که به لبیکم پاسخ بدی ، من ترو انتخاب کردم ، من میخوام یکتاپرست باشم
لطفا دراین مسیر کمکم کن و دستانم رو بگیر ،
من میخوام مهمترین رابطه ی زندگیم یعنی رابطه با ترو تقویت کنم لطفا هدایتم کن به این مسیر و دلم رو قرص کن تا توحید رو درعمل هام نشون بدم ،تا تحت هر شرایطی تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم.
خدایا منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان.
«آمین ای مهربانِ سخاوتمند»
سلام خانم اکبری عزیز
من میخوام مهمترین رابطه ی زندگیم یعنی رابطه با ترو تقویت کنم لطفا هدایتم کن به این مسیر و دلم رو قرص کن تا توحید رو درعمل هام نشون بدم ،تا تحت هر شرایطی تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
واقعا که عالی نوشتین
این دعاتون درخواست چند ماه قبلم بوده
و خدا خودش کمکم کرد(چقدر این جمله رو دوس دارم که خدا کمکم کرد ) من از اول امسال انقد دلم قرص شد بهش و به قوانین ثابتش که انگار دیگه نگرانی برام معنایی نداره
در حالی که تضاد الانم خیلی زیاده ولی خداروشکر ایمان بهش میچربه و خدا خودش بهم میگه الآنشم میگه که فقط تو حس خوبت بمون فقط ایمانتو بهم نشون میده باآرامشی که داری من برات کن فیکون میکنم
و چقدر خوبه که ما اعتقاد به خدا رو با اعتماد به خدا جواب بدیم و حالمون بد نشه و بگیم
من به خداوند اعتماد دارم
کامنتت واقعا توحیدی بود
((من تورو انتخاب کردم و میخام یکتاپرست باشم ))
لذت بردم
شاد و سالم و ثروتمند باشی
سلام و وقت بخیر خدمت هم خانواده ای عزیزم آقا رامین گرامی
سپاسگزارم که برام کامنت نوشتی تحسینم کردی و تجربتو باما به اشتراک گذاشتی
اینکه میشنوم، درخواست من ، دعای شما هم بوده و خیلی زود پاسخ گرفتید و دلتون به قوانین قرص شد و حالا نگرانی هاتون به کمترین حد ممکن رسیده،خیلی خوشحال میشم
و با شنیدن تجربتون ، باور من هم قوی تر میشه،
که آری میشود .
ماریا جهان سریع الاجاب هست و اگر همچنان متعهدانه رو خودت کار کنی میتونی پاسخ هارو دریافت کنی
سپاسگزارم از شما و من هم براتون آرزوی ثروت ، سلامت و سعادتمندی در دنیا و آخرت رو دارم .
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد ومریم عزیزم و دوستان عزیزم
امتحان هرکسی به اندازه ظرفیتش هست استاد تو شرایط سخت مثل مرگ فرزند چجوری به خداوند اعتماد کردد؟و چرا اعتماد کرد؟
موضوع اینه که قوه شهود رو باید ما خودمون فعال کنیم با اعتماد کردن به خداوند وقتی به خدا توکل میکنی و کمی یه ذره آروم میشی اونوقت خداوند به یادت میاره چجوری اون بچه به صورت معجزه آسا به دنیا اومد و تو میگی حتما مرگش هم خیریتی داره خداوند به یادت میاره اون آقایی که تو سمینارها میومد وده سال بعد از مرگ بچش هم هنوز لباس مشکی میپوشید و غمگین و ناراحت بود وبه همین دلیل احساس بد چجوری همیشه اوضاع بدی داشت و بلا سرش میومد به یادت میاره ماجرای آقای عشق یار رو که چجوری بعداز از فوت سه فرزندش تونسته بود آرامش خودش رو حفظ کنه و در سلامت عقل و جسم در آرامش در سن نود و شش سالگی با شعر گفتن در مورد همه موضوعات و بودن کنار کبوترهاش زندگی رو سپری کنه و برعکس همسرش دچار مشکل روانی شده بود چون نتونسته بود احساس خوب و ارامش رو در خودش ایجاد کنه
اینکه شهود و الهام بتونه کار کنه دست ماست و تو میتونی فعالش کنی چجوری میتونی فعال کنی ؟ در این موارد ناگوار اولا بسیاااار طبیعیه که یکی دو ساعت اول احساست بد بشه گریه کنی واقعا تو اون لحظه هیچ انسانی نمیتونه ذهنش رو کنترل کنه اما بعدش انتخاب تو باااااید این باشه که آروم باشی و اجازه بدی قلبت بهت الهام کنه به یادت بیاره نعمت هایی که هنوز داری عزیزانی که هنوز کنارت هستند و خداوند هم قبلا ظرف وجودی تو رو اماده میکنه به بینهایت طریق در مورد استاد دیدن اون افرادی که عزیزانشان رو از دست داده بودند و تایید شدن قانون احساس خوب و ارامش و اتفاقات خوب و دریافت الهامات و برعکس قانون رفتار کردن هم احساس بد نداشتن آرامش و اتفاقات بد صحبت کردن در سمینارها در مورد این قانون بدون تغییر خداوند و ضرورت کنترل ذهن در شرایط سخت و پاداش این کنترل ذهن کنترل زندگی و دریافت هدایت هست در مورد شخص دیگه ای امادگیش ممکن دیدن دوران سخت بیماری عزیزش و رنج کشیدنش باشه و راضی به پایان رنجش بشی و در زمان زندگیش در کنارش لذت ببری و این آماده شدن ظرف وجودی به بینهایت طریق هست و خداوند هرکسی رو به اندازه ظرف وجودیش آزمایش میکنه پس در هر شرایط سختی اگر انتخابت احساس خوب باشه مسیر درست باشه میتونی به هر نحوی خودت رو آروم کنی ذهنت رو کنترل کنی
کار ذهن نجوا کردن هست و یک دقیقه هم نجواها قطع نمیشه اما همزمان قلب هم داره آروم میکنه ولی به هرکسی نمیگه آروم باش
الهام به قلب میشه ولی من باید اعتماد کنم به این وحی که به قلبم میشه قلب فیزیکی در قرآن فواد نامیده شده ولی هر جا از کلمه قلب در قرآن استفاده شده به جایگاه معنوی دستگاه دریافت کننده الهامات داره صحبت میشه یعنی ارتباط مستقیمی بین وحی و قلب وجود داره مثلا گفته شده ما از قلب اونها آگاهیم یا ما قلب اونها رو باز کردیم یا اونها در قلبشون بیماری هست این درک و فهم درست به ما کمک میکنه تا به قلبمون و الهاماتش ایمان بیاریم اماااا من باااااید بخوام تا به مسیر درست هدایت بشم من باید با آرامش با یه ذره یه ذره خوب کردن احساسم بخوام که به مسیر درست هدایت بشم
ما اصلیم ما اصلیم خداوند به قلب همه ما وحی میکنه اما من باید انتخاب کنم به کدوم مسیر بهشت یا جهنم هر مسیری من انتخاب کنم خداوند با قدرت کمکم میکنه منو تو اون مسیر میبره حق انتخاب مسیر بهشت یا جهنم با منه و برای بودن تو مسیر درست بهشت من باید آماده باشم باید رو خودم کار کرده باشم باید تو تنهایی که اگاهانه ایجاد میکنم خدا رو تو وجودم پیدا کنم تا الهاماتش رو در مسیر درست دریافت کنم
مثل انتخابی که پیامبران داشتند و خواستند که خدا رو تو وجودشون پیدا کنند پیامبری که تو تنهایی خودش در غار حرا با خدا راز ونیاز میکرد و الهامات رو دریافت کرد و در فرکانس بالا آماده دریافت وحی شدند خدا پیامبران رو انتخاب نکرد پیامبران خدا رو انتخاب کردند من هم باااااید انتخابم خدا باشه و اختیار دارم که اگر میخوام خدا با من صحبت کنه بیام تو احساس خوب تو آرامش تو توکل کردن به خداوند تو سپاسگزاری کردن برای نعمتهایی که دارم میتونم در مدار و فرکانس دریافت الهاماتش قرار بگیرم تا بهشت مسیر درست پیش میرم و اگر در احساس بد، غم ، خشم ،عصبانیت ، ترس باشم تو اون مدار وفرکانس نه اینکه خدا نیست خدا هست اما با من نیست الهاماتی نیست نجوای شیطان هست و تا قعر جهنم همینجوری پیش میری
اگر تفاوت ان تشاءالله ،ان یشاءالله ،ان یرید الله، ان اراد الله رو تو قرآن درست بفهمیم میتونیم متوجه بشیم که همه چی به انتخاب خودمونه تو مسیر درست باشی مشیت خداوندم اینه که هدایت بشم به سمت رزق بی حساب به سمت سلامتی و ارامش واحساس خوب به بهشت هدایت میشی
بستگی داره من تو چه موج فرکانسی باشم چون خداوند هر لحظه هدایتگر همه انسانهاست اگر من در عصبانیت و خشم باشم اونجا فقط نجوای شیطان رو می شنوم اما موج خدا موج ارامشه موجی هست که من میخوام انتخابش کنم تا هدایت بشم به بهشت
عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
سودای عزیزم سلام
خیلی ممنونم از کامنتهای زیبا و تاثیرگزارت، من در سایت تابه الآن یک کامنت گزاشته ام آن هم در پاسخ متن یکی ازدوستان چون خوشم آمد آن را نوشتم چون معتقدم من باید خیلی روی خودم کار کنم و بعد کامنت بزارم برای همین با اینکه نظر و ایده هم خیلی دارم ولی دست به قلم تا به الآن نشده ام و گفته ام تا آدم خودساخته ای در عمل و باور نشدم نباید حرفی بزنم که خودم آن طور نبودم(البته اینها را من برای خودم می گویم)
سوداجان در زبان عربی جنس فعل باید با جنس فاعل مطابق کند و کلمه الله مذکر است وصفتها، فعلهای آن و…باید به صورت مذکر بیاید پس کلمه تشاء بر سرِ فاعل مونث می آید و برای فاعهای مذکر باید یشاء گفت و کلمه تشاء الله هم از لحاظ قاعده زبان عربی غلط است و هم در قرآن نیامده است، آقای عباسمنش هم اشتباه گفتند و درست آن یشاء الله است نه تشاء الله.
امیدوارم در مسیر توحیدی که پیش گرفته ای موفق و سربلند باشی.
گفتگو با دوستان قسمت ۵۲
با سلام خدمت استاد عزیزم
بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
خدا رو شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
اولین چیزی که میشنوم اینه که :
حس خوب زاییده یک ایدئولوژیه
بعد ی ذره که درقت میکنم انگار کلمه ایدئولوژی برام صقیله .
واقعا چرا ما اینقدر سخت میکنیم مباحث رو برای خودمون ؟!
چرا اینقدر سعی میکنیم فلسفی کنیم همه چیز رو انگار که ی مفهوم عجیب و غریبه؟!
بهتر نیست بگیم حس خوب زاییده یک تفکره
تازه اونموقع هم ممکنه سوال بشه که تفکر یعنی چی؟
بعد یادم میاد که اولین کسی که بحث فکر رو به زبان خیلی ساده توضیح داد استاد عباس منشه اونجایی که گفتن بهتره به جای فکر از واژه توجه استفاده بشه ی کلمه ای که برای همه قابل فهمه .پس بهتره بگیم:
حس خوب زاییده توجهه توجه به ی چیز خوب حال اون چیز خوبه میتونی هر چیزی باشه ممکنه ی خودکار قشنگ باشه ی برگ ارغوانی خشک شده ی درخت که توی حیاط باغچه افتاده و …..
آره حس خوب زاییده ی توجه خوبه .وقتی اینجوری با زبان ساده ی استاد برای خودم توضیح میدم اونوقت حس خوبی میگیرم و راحت تر درک میکنم و از فلسفه و مباحث فلسفی دور میشم و کاربردی تر درک میکنم
خوبه که آدم تفکر کنه تعقل کنه تو خود قرآن هم از عبارت های لعلکم تعقلون و افلا تدبرون …… زیاد استفاده شده اما این دعوت به تفکر در همه ی موارد قبل یا بعدش به ی حرکت و ی اقدامی اشاره شده :
لْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ ۚ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ ﴿۵٠﴾
بگو: من به شما نمی گویم که خزینه ها و گنجینه های خدا نزد من است، و نیز غیب هم نمی دانم، و نمی گویم که فرشته ام؛ فقط از آنچه به من وحی شده پیروی می کنم. بگو: آیا نابینا بینا یکسانند؟! پس چرا نمی اندیشید؟! (۵۰)انعام )
به نظرم نیاز نیست ما خیلی بشینیم و خیلی فکر کنیم .من چهل سال فکر کردم بدون حرکت نتیجش جز گیجی چیزی نبود.
نیازه که ی کم فکر کنیم و بعدش ی کم حرکت تا نتیجه اون فکره (توجه) رو ببینیم اونوقت تصمیم بگیریم که روی کی حساب کنیم و به کی اعتماد کنیم
نمیدونم چرا ما باید از مثال های منفی استفاده کنیم برای اینکه جریان هدایت و شهود رو توضیح بدیم .من یکی که حس و حالم با شنیدن این جور مثالها خوب نمیشه .
درسته هدف اینه که جریان هدایت رو واضح کنیم اما به نظرم مثالهای بهتری هم هست .نمیدونم شاید برداشت من درست نباشه اما احساس میکنم با اینجور مثالها ذهن بیشتر میره روی توجه به موضوعات ناخوشایند و رشته ای از جریانات و اتفاقات رو بیدار میکنه که اصلا زیبا نیستن
بله موسی و یوسف و یعقوب و امثالهم وقتی در مدار پایین تر بودن با اون تضادهای بزرگ روبرو شدن و هرچی مدارشون رفت بالا نوع تضادها و شدت و حدت و تعدادشون هم کم شد بقول استاد تا زمانی که توی در و دیوار بودن اون تضادها بود بعدش ثروت و خوشبختی وارد زندگیشون شد
قرار نیست هر چی که ایمان ما قویتر میشه تضادهامون هم بزرگتر بشه این همون تفکر :
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهند
نه .قراره به قول استاد هرچی که من بزرگتر میشم به خدا نزدیکتر بشم .بازم بقول استاد خدا کمبودی نداره که هی بخواد ما رو آزمایش کنه
استاد الان چند ساله که با تضاد بزرگی توی زندگیشون روبرو نشدن؟!
من نوعی الان دو ساله که با تضاد خاصی توی زندگیم روبرو نشدم منی که زندگیم پر از تضاد بود منی که حتی روز مرگ مادرم رو هم خودم جذب کردم
چرا مثال از ی کارتن خواب بزنیم برای اینکه دریافت هدایت رو مثال بزنیم
یادمه توی ی فایلی استاد گفتن که ی بنده خدایی خواسته مثلا تکنیک استاد توی نوشتن آگهی بازرگانی رو پیاده کنه اما اومده گفته بجای ویژگیهای مثبت بیاین ویژگیهای منفی خودشون رو بکشن بیرون تا به شناخت بهتری از خودشون برسن !!!!
نمیخوام راجع به دلسوزی بیجای اون افراد برای این کارتن خواب ها صحبت کنم چون بقول استاد هر کسی هر جایی هست توی جای درستشه و کمک کردن به این افراد بی فایده اس و گرنه تا حالا نباید کارتن خوابی وجود می داشت
بحث اینه که وقتی میخوایم مثال بزنیم چه خوبه مثل استاد مثالی بزنیم که با یادآوریش ایمان و باورمون قوی بشه
وقتی از آقای عشقی یار صحبت میشه واکنش من نوعی جز تحسین و درس گرفتن چیز دیگه ای نیست
و اینه تفاوت استاد با بقیه که حتی توی آموزش هاشون هم ذهن رو به سمتی سوق میدن که از مسیر زیباییها به شناخت برسیم و به طبع اون شهود رو در درون خودمون فعال کنیم
با توجه به چیزهایی که من از استاد یاد گرفتم ی الهام و هدایت و شهود بیشتر نداریم دیگه معنوی و غیر معنیش چیه اصلا موضوعیت نداره
اون شهودی که استاد ازش صحبت میکنن اینه که همه ی ما به خدا وصل بودیم و هستیم مگر اینکه خودمون نخوایم .
مثال جالبی زدن استاد که کلید روشن کردن الهام و شهود در دست ماست مثل کلید برقی که زده میشه و ی مکانی رو روشن میکنه .تا زمانی که من اون کلید رو نزنم روشنایی هم وجود نداره و اقدام نکردن من دلیل بر عدم وجود اون جریان برق نیست .انتخاب با منه که میخوام توی تاریکی باشم یا روشنایی رو تجربه کنم.
اصلا خود خداوند هم وقتی در مورد هدایت صحبت میکنه از ضمیر جمع شما استفاده میکنه نمیگه ای آدم هدایت فقط مخصوص تو .پس جریان شهود توی وجود همه جاریه مثل اون جریان برق اما کسی که بخواد میتونه بهش وصل بشه پس استاد عباس منش و غیره نداره
ی نکته ی خیلی خوبی که استاد بهش اشاره کردن در مورد مرگ فرزندشون این بود که ایشون هم مثل هر انسان دیگه ای به خاطر مرگ عزیزشون گریه کردن چیزی که ی واکنش طبیعی مغز و ذهنه و اگر غیر از این باشه باید شک کرد. اما مهم اینه که بعد از اون غلیان احساسات بتونی جمش کنی و نمونی توش و اینه که متفاوت میکنه آدم هایی رو که میتونن ذهنشون رو کنترل کنن و اونایی که نمیتونن.محاله که مادر موسی هم اون لحظه ای که میخواسته بچش رو بندازه توی آب گریه نکرده باشه .محاله کسی مادرش رو از دست بده و گریه نکنه مثل من و هزاران هزار نفر دیگه .اما اون کسی که از قوانین آگاهی داره بعد از اینکه تخلیه میشه سعی میکنه از دید قوانین به این مساله نگاه کنه و حالش رو کم کم نه ی دفه خوب کنه .منم اگر با استاد آشنا نمی شدم شاید سالهای سال نمی تونستم حال خودم رو خوب کنم پس همه چیز برمیگرده به آگاهی از قانون احساس خوب اتفاق خوب و تلاش برای اجرای اونه .خیلی مساله پیچیده فلسفی نیست که ما قادر به درکش نباشیم و بخوایم فرا زمینی جلوش بدیم که فقط افراد فرا زمینی و خاص بتونن نجوای شیطان رو در درون خودشون کمرنگ کنن و صدای الله رو در وجودشون ببرن بالا که ما اینقدر ذهن خودمون رو درگیر چرایی و چگونگی هایی بکنیم که بجای نزدیک کردن ما به خدا ما رو ازش دور کنه
استاد به لطف آگاهی های شما من برای اولین بار توی ۴۳ سال عمری که از خداوند گرفتم ی بار تونستم قرآن رو با ترجمه بخونم و الان مدتیه شروع کردم به سرچ ریشه و خدا رو شکر ی سایت خوبی هم پیدا کردم .این رو گفتم که بگم هنوز خیلی کار دارم تا مسلط بشم به درک قرآن .این آیه فاالهمها فجورها و تقویها رو شما بارها توی جریان هدایت بهش اشاره کرده بودین اما من نمیدونستم که ریشه لهم ی بار فقط توی قرآن آورده شده .این تسلط شما به قرآن واقعا تحسین برانگیزه
در صورتیکه ریشه وحی ۷۸ بار در قرآن ذکر شده که نشون دهنده اهمیت این موضوعه :
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه تعداد تکرار در قرآن
نُوحِیهِ ۲
أَوْحَیْنَا ۲۲
أَوْحَیْتُ ۱
أُوحِیَ ۱۱
یُوحَى ۱۴
یُوحَ ۱
یُوحِی ۴
لَیُوحُونَ ۱
وَحْیِنَا ۲
نُوحِیهَا ۱
نُوحِی ۴
فَأَوْحَى ۳
أَوْحَى ۵
وَحْیُهُ ۱
بِالْوَحْیِ ۱
فَأَوْحَیْنَا ۲
وَحْیاً ۱
فَیُوحِیَ ۱
وَحْیٌ ۱
اتفاقا همین چند روز پیش واژه قلب رو توی سوره بقره روش مونده بودم که منظور از این قلب چیه و تفاوت اون با فواد که امشب جواب سوالم رو گرفتم . سپاسگزارم
ریشه قلب هم ۱۶۸ بار در قرآن تکرار شده که بجز مواردی که به معنی وارونه کردن هست در خیلی از موارد همون مفهومیه که شما بهش اشاره کردین
کلمه فواد هم گفته میشه که ۱۶ بار در قرآن به کار رفته که اگر به شیوه استاد همه ی آیه هایی که این کلمه توش بکار رفته رو کنار هم قرار بدیم اون معنای فیزیکی قلب برداشت میشه که ی نمونش اینه :
وَاللَّهُ اخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ امَّهاتِکُم لاتَعْلَمُونَ شَیئاً وَجَعَلَ لَکُمْ الْسَّمْعَ وَالابصَارَ وَالأَفْئِدهَ لَعَلَّکُم تَّشکُرُونَ» نحل ۷۸
که البته من ترجمش رو اینجا نیاوردم چون به عقل ترجمه شده بوده که اینجا تناسبی با گوش و چشم که ارگان هایی فیزیکی هستن نداره و همون مفهوم فیزیکی که استاد ازش صحبت کردن رو میشه استنباط کرد
و نکته های مهم پایانی که استاد ذکر کردن :
اینکه در دریافت الهامات ما اصل هستیم ما باید آماده باشیم که دریافتشون کنیم
اینکه ما مختار کاملیم ما تصمیم میگیریم و خدا کمک میکنه ما رو در مسیری که انتخاب میکنیم حالا هرچی که هست
و تفاوت یشا و یرید :
یشا همون قوانین خداونده و یرید همون اراده خداونده
یرید از ریشه رود هست
و یشا از ریشه ش ی ئ
سپاسگزارم استاد که هر چی بیشتر میگذره ارزش سبک شخصی شما روشن و واضح تر میشه ی سبک درست ساده قابل فهم و کاربردی . شما بهترین فرد در درک قوانین و در آموزششون هستین