گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-07 07:44:062024-04-30 02:39:21گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماریشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام پروردگار جهانیان
سلام گرم به همه دوستان گلم شاد پیروز باشید
دوستان عزیز هم فرکانسی انشاالله حال دلتون عالی
دوستان عزیز من هم خیلی درگیرم با این کینه رنجش یکی از پاشنه آشیل من هست
من هم هدایتی به این فایل اومد م
یک روز صبح یک هفته پیش خدا بهم الهام کرد ببخش
اینو بهم گفت ببخشم
واضح دریافت کردم
ببخشم
الان چند روزیه با این پاشنه آشیل که دارم درگیرم تمامه آدمها رو ببخشم بی قید و شرط تمومش کنم بره خلاص
از خدا میخواهم که شهامت رو بهم بده آدمهای که بدی کردن بهم رو ببخشم تموم شه بره
اون آدمها دیگه تو مغزم با من حرف نزنند تموم
اومدم اینجا کامنت بزارم یک رد پا بزارم برا خودم
که تمامه اون آدمهای رو بخشیدم بخشیدم
خدایا سپاس ازت متشکرم که هستی خدای بخشنده مهربان کمک کن ببخشم برای همیشه تموم بشه بره خیلی سخته چند وقت هست که دارم با خودم کلنجار میرم ببخشم نشده
از این ساعت میخوام ببخشم تموم اینو تو مغزم بزرگ کردم برا خودم انرژی این آدمها تو مغزم داره اذیتم میکنند انرژی روزم روخراب میکنند
خدا من فقط میتونم خودمو تغییر بدم همین
خودم رو درست کنم همین
خیلی سختی دادم به خودم توی این چند سال زندگی
خداوند متعال هدایت کرد که بیام کامنت بزارم و ببخشم آدمها رو تموم بشه بره همین
خدا داره خودش مینویسه
خدا جون دیگه بسته این همه در به دری
کمک کن تموم بشه بره
خدا جون من در این سایت و در این جلسه که دارم مینویسم به خودم تعهد میدم واقعا جدی جدی به خودم که تمام آدمها که به من بدی کردن آنها رو بخشیدم تمام
من هم خطا کارم من هم خطا کردم من هم باید بخشیده بشم از طرف اشخاصی من هم بدی کردم من هم بی خطا نیستم
خدا من بخشیدم خدا جون تو هم ببخش
دوستان عزیز هم فرکانسی انشاالله حال دلتون عالی باشه
شاد پیروز باشید
یاحق این هم یادگاری من
21/12/1402
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا
روز 134 ام و تعهد من!
سالهاست ک من با برادر بزرگترم ،مثل قدیم صمیمت ندارم،مثل قبل احساس نزدیکو عاطفه ندارم
و قبل از اگاهی های سایت،میذاشتم پای اینک خب شاید از طرف همسرش باشه یا غرور برادرم یا هرچیزی جز خودم…
برادرم ده سال از من بزرگتره و هروقت فکر میکردم چرا داداشی که اونقدر بهم عشق داشتیم،اونقدر بینمون محبت بود،اینقدر فاصله گرفته ،به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم
بارها پیش میومد ک توی مهمونی با عزتو احترام کنارهم بودیم،اما فرداش میشنیدم ک چقدر و چه رفتارها و کارهایی بهش برخورده
عاجز بودیم همگی از دلیل این اتفاقات
کم کم با استاد اشنا شدم و تلاش کردم در لحظه باشم و تمام اونچه ک برادرم در رابطه با من انجام میداد فراموش کنم
احساسمو عالی میکردم،تا جایی ک میشد گوشمو میبستم به حرفایی ک از ایشون و سو تفاهمایی ک براش ایجاد شده بود و دنبال این بود ک کسی ازش معذرت بخواد
وقتی به خونمون میومد با احترام پذیرایی میکردم
کم کم ،به نقطه ای رسیدم ک دیدم کلا نسبت به برادرم بی تفاوت شدم
چون از طرفه خودم همه راهارو رفته بودم ک ببینم چه باگی در من باعث این رفتارها میشه
و همین تلاش برای شناخته خودم،منو به نقطه ی رهایی رسوند بدونه این که خودم متوجه بشم
همه ی مناسبتا بهش تبریک میگفتم بدونه اینک از رفتارش و اون همه غریبانه رفتار کردناش ناراحت بشم
انگار بی قیدوشرط میرفتم جلو
تا جایی ک دیگ قلبم بهم نمیگفت تبریک بگو
غریبه ی غریبه شده بودیم
ولی وقتی میدیدمش همه چی عالی بود،اما از طرف خودش حس میکردم داره اذیت میشه
خودشم انگار سردرگم بود برای این رفتارها
تا اینک ،بعد از سالها دوباره برادرم شد مثل سالهای قبل
دوباره همون خنده ها همون گرما همون صمیمت
خودشم مونده بود چرا اینجور رفتار میکرد با همه ی خانوادش
گاهی میگفت باورم نمیشه من اینکارارو میکردم
در نهایت همین چند روز پیش یازدهم اسفند،بعد از سالها،گوشیه من زنگ خورد و دیدم عکسشه
با ذوق گوشیو برداشتم گفت تولدت مبارک ابجی و کلی بغض کرد
مثل قبل باهام حرف میزد
و البته من درست چندروز قبل،این فرکانسو فرستاده بودم
سه شب پشت هم،خواب میدیدم محکم بغلش کردمو اون گریه میکرد
وقتی پای تلفن گفتم داداش من چندبار خوابتو دیدم،به شدت تعجب کرده بود
ازم لوکیشن خواست تا برای تولدم کادو بفرسته اما بهش گفتم صدای قشنگت برام بزرگترین کادو بود
وقتی مکالمون تموم شد،دیدم در نهایت باورهای من بود ک این احساسو ساخت
من دیگ دنبال چراییه دوریمون نبودم
من دیگ با کینه و ناراحتی راجب رفتارهاو بی توجهی به محبتام در موردم داداشم حرف نمیزدم
توی وجودم بهش این حقو داده بودم ک این مدلی باشه و اینم جزوه تکامله
بهش حق دادمو نخواستم دیگ قضاوتش کنم
تولد امسال من،مثل هیچ سالی نبود
از بعد مالی و مادی همه چی به جای خود،از بعد معنوی عجیب حسه خلصه داشتم
و تماس داداشم مهر تایید زد به ایمانم به این مسیر که دنباله رو استاد هستم
خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم و همچنین همه عزیزانی که در پشت پرده این سایت بزرگ جهانی دارن فعالیت میکنند
دو روز بود که حالم گرفته بود امروز اتفاقی وارد سایت شدم و هدایت شدم به جواب ناراحتیم ، چون دو سه روز بود که از دست همسرم و دخترم که 16سالشه ناراحت بودم و الان خداوند از طریق این فایل باهام صحبت کرد بهم گفت محسن اگر بخواهی ناراحت بشی به قول استاد طبق قانون جهان هستی خودتو از مسیر خوشبختی دور میکنی چون اگر ذهنت درگیر باشه فرکانس های که به جهان هستی ارسال میکنی تو رو وارد مداری میکند که ناراحتی های بیشتر نگرانی های بیشتری وجود داره و قانون جهان هیچ وقت برای کسی دلسوزی نمیکنه ..
استاد عزیزم ممنونم ازت که دستی از دستان خداوند شدی که من با شنیدن این فایل حال دلم خوب شود …
دوستتون دارم با تمام وجود ،
تنها تو را میپرستیم وتنها از تویاری میجوییم
الان که دارم میبینم که این دوست عزیز کرد زبانمان که با لحجه کردی که البته گویش فارسی رسمی کشور رو توام با لحجه کردی داشت میگه که یک انسان رو بخشیده وقتی که به خودم نگاه میکنم میبینم که چقدر این انسان هایی که درونم دارند به من توهین میکنند و من دارم حملشون میکنم باخودم و این ها رو من اصلا نبخشیدم انسان هایی که برای اینکه من فرکانس اشتباه فرستادم و این انسان هایی که ناخوشبودن رو خدا برام فرستاد انسان هایی که من واقعا ازشون متنفر بودم و فکر میکردم که با توجه به ظلم اون ها بوده که من این اتفاق ناگوار برام رخ داده و همیشه از خدا میخواستم که یک قدرت فیزیکی داشته باشم که بتونم همیشه ادبشون کنم و همیشه حس قربانی شدن رو به من میدادند و همیشه در همه جایی که حق با من بود و من دوست داشتم که لذت ببرم از این قبیل انسان ها که سن و سالشون عوض میشد اسم ها تغییر میکرد جنسیت عوض میشد و من رو همیشه دست کم میگرفتند و مسخره میکردند و تحقیر میکردند شاید که این افراد با هم فرق داشتند ولی همه شان یک خصوصیت داشتند و اون هم این بود که میخواستند من رو عحیب به خاک سیاه بنشوند ولی من از بچگی این رویا رو داشتم که بتونم ازپسشون بر بیام و ادبشون کنم و الان که الان هستش به خاطر ضربه هایی که خوردم از این قبیل انسان های بد فرکانس به خاطر بد فرکانسی خودم خیلی سختمه که ببخشمشون خیلی خیلی یعنی وقتی که استاد عباس منش در جلسه سوم دوره روانشناسی ثروت میگند که تعهد بده که تمام اتفاقات زندگی خودت تقصیر خودته واقعا دوست دارم که یه گلوله تویه مخم خالی کنند ولی این تعهد رو ننویسم و خیلی سختمه و وقعا به این دوست عزیزم تبریک میگم که تونسته یک انسان رو ببخشه و به نظر من بزرگترین و سخت ترین کار دنیا همینه که از یک نفر بگذری یک نفری که ازش متنفری چون خودم کار هایی رو انجام دادم که از دید بقیه خیلی سخته ولی واقعا این کار برای من سخت ترین کار دنیا بوده وهست و به دوست عزیزم بابت این کار بزرگ تبریک میگم
درپناه حق انشاالله من هم بتونم این کار رو بکنم
اینم باشه رد پایی از من
در پناه حق
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان در گروه تحقیقاتی عباسمنش
مونا خانمآفرین برشما بسیار لذت بردم از آگاهی ها و نگارش شما از خداوند میخوام که منم مثل شما بسیار بسیار بتونم ردی ذهن و باورهای خودم کار کنم ..من مدت دوسال خیلی عالی با گروه پیش رفتم و واقعا با تشخیص اصل از فرع تونستم بسیار بسیار زیاد توی زندگیم پیشرفت کنم …ازخداوند بسیار سپاسگزارم که من و با گروه تحقیقاتی استاد عباسمنش آشنا کرد و مسیر زندگی منو متحول کرد.
بنام خالق آسمانها وزمین
سلام به استاد گرانقدرم ومریم مهربانم ودوستان ارزشمندم
خداراسپاسگزارم که به من امروز فرصت نوشتن داد
خداروشکر به خاطر این لحظه واین دم
خداروشکر که میشنوم صدای تق تق روی شیشه نوید بارش رحمت خدا را میدهد
خداراشکر بخاطر این احساس خوب وعالی
وقتی به صحبتهای آریای عزیز گوش کردم دیدم اصلا یادم نمیاد از کسی تنفر داشته باشم یا کینه ای ازکسی به دل داشته باشم شاید بوده مواقعی که از رفتار بعضی اطرافیان خوشم نیاد ویا از کاری ناراحت بشم ولی ناراحتی من همان لحظه بود وحتی هیچ وقت یادم نمی موند که مثلا طرف همچین کاری در حق من کرده
یه مورد در محل کارم مدیر داخلی شرکت از من پیش مدیر شرکت شکایت کرده بود البته به ناحق خیلی ناراحت شدم ولی گفتم مهم نیست طلا که پاک هست چه منتش به خاک است وفراموش کردم
من حتی وقتی به همسر سابقم ودورانی که با ایشون داشتم فکر میکنم میبینم اصلا کینه ونفرتی ندارم وهیچ موقعه نخواستم بدیهاش را جبران کنم وهر دفعه گفتم تضادهای زندگی سابق باعث شد من خواسته هام را بشناسم وتوقعم از زندگی واز خودم بالا برود
استاد جان من تقریبا بالای 6 سال هست که عضو سایت هستم که به اصرار یکی از دوستان عضو سایت شدم البته تو رودربایستی با ایشون قرار گرفتم که هردفعه من را می دید ازم سوال میکرد، گفتم بزار عضو بشم ببینم این سایت چی هست اصلا ،درابتدا ذهنم به خیلی از مطالب ،حتی کامنت دوستان مقاومت داشت آن زمان زندگی ام در برهه بسیارسختی قرار داشت فرزندم را ازدست داده بودم وهمسری که درگیر اعتیاد وعلارغم تمام تلاشی که میکردم زندگی ام اونی نمیشد که میخواستم وهرروز سرخورده تر وناامیدتر میشدم حس قربانی داشتم که بجز سوختن وساختن چاره ای ندارد وقتی عضو سایت شدم ابتدا دوره قانون آفرینش را تهیه کردم با دوستم مشترک من 6 بخش اول وایشون بقیه اش را وهر روز من فایلهای قانون آفرینش را گوش می دادم از لحاظ روحی خیلی بهتر شدم وابستگی هام را از زندگی گذشته از بین بردم وبا کار کردن روی دوره عزت نفس پا روی ترسام گذاشتم وبطور جدی دنبال طلاقم رفتم تا این بند وابستگی را برا همیشه پاره کنم آن موقعه یه دوره کنترل ذهن هم روی سایت بود آن دوره هم خریدم هر روز گوش دادم وبا کار کردن روی عزت نفس واحساس لیاقتم به صورت کاملا (اتفاقی)هدایتی با همسرم آشنا شدم من تمام شرایطم را با ایشون در میون گذاشتم من تا قبل از این هیچ موقعه از میبد به اردکان نمی رفتم ولی آن روز بعداز ظهر برا کار داداشم رفتم پیش همسرم وآشنایی ما شروع شد چند ماهی باهم ارتباط کاملا ساده درحد آشنایی داشتیم بعد به من پیشنهاد ازدواج داد وتقریبا یکسال بعد از جدایی از همسر سابقم ،باایشون ازدواج کردم همسرم مطابق تمام ویژگیهایی که تجسم میکردم وبابت آن ویژگیها سپاسگزار خداوند بودم هست حتی خیلی بالاتر از ملاک من
تحصیلکرده ،ورزشکار ،سالم وسلامت ،دارای شغل عالی ،مسئولیت پذیر ومتعهد
آرامش وایمانی که با کار کردن روی دوره ها بدست آوردم قابل مقایسه با قبل نبود با گوش دادن به فایل چه کسی مالک توست وتفسیر دعای کمیل حضرت علی ونامه 31 امام علی احساس گناه وقربانی بودن که داشتم به مرور از بین رفت ودیگه من از اینکه تو مجالس عزاداری مثل بقیه گریه نمیکردم ویا نمیتونستم به ائمه متوسل بشم احساس گناه نمیکردم
استاد تا وقتی که در مسیر بودم وروباورهام کار میکردم نتایج بود با وجود اینکه من اصلا رو باورهای مالی ام کار نمیکردم ورودی مالی داشتم
ومتاسفانه ذات انسان فراموشکار هست من فراموش کردم از چه مسیری وچگونه به این نتایج رسیدم فکر میکردم دیگه همه چی تموم والبته که تکاملم را در این مسیر برای درک درست قانون وعمل به آن را طی نکرده بودم بعد از ازدواج با احساس لیاقت وعزت نفسی که داشتم از خانواده همسرم احترام وعزتی داشتم که از خانواده خودم نداشتم ولی هنوز آن حس قربانی بودن ،آن حس کمبود باهام بود کم رنگ شده بود هنوز مسائلی که رابطه اولم داشتم مثل وابستگی ،از خود گذشتگی بی موردهنوز بود تا دیگه کم کم از مسیر دور شدم نشانه ها آمدند میدونستم باید کار بکنم دوره کشف قوانین را تهیه کردم وکار کردم همین که یه ذره اوضاع خوب میشد دوباره رها میکردم یعنی دیگه الویت ام نبود ولی به اندازه ای که کار کردم نتیجه گرفتم نشانه ها برای تغییر بیشتر وبیشتر شد ولی من کور شده بودم میگفتم دارم سپاسگزاری ام را میکنم به خدا ایمان دارم وبه خودش توکل میکنم ولی غافل بودم از باورهای مخرب وترمزهایی که داشتم با مهر ماه 1401 که آن اتفاق ناگوار از نظر بقیه برام افتاد ولی برا من نقطه عطفی بود برای رشد وپیشرفت ،زمینه ای شد با کنترل ورودیهام وتمرکز بر زیباییها ونعمتها هر روز بیشتر رشد کنم شرایطی که همه بد می دونستند برامن نعمت بود نشانه ای از طرف خداوند تا یادم بیاد که من خود خالق زندگی ام هستم یادم بیاد افکار وفرکانسهای من هست که داره شرایط واتفاقات را رقم میزند سپاسگزاریهام رنگ خدایی گرفت شب میخوابیدم با عشق خدا وصبح بیدار میشدم با عشق الله ،وابستگی هام به دیگران خیلی خیلی کم شد دیگه از کسی توقعی نداشتم هرچی میخواستم از خودش میخواستم هر روز وهر شب میگفتم سازنده تویی ،تو برام بساز میگفتم من نادانم ولی تو دانا وتوانایی اگر جایی از بدنم درد میگرفت نمیگفتم آخ یا گله وشکایت کنم میگفتم خدایا شکرت به خاطر حس لامسه ام ،خدایا شکرت با وجود این تضاد بیشتر قدر سلامتی ام را میدونم تو یک سال گذشته من دوره احساس لیاقت وشیوه حل مسائل زندگی ودوازده قدم ودوره به صلح رسیدن با خود را تهیه کردم دوره احساس لیاقت را کامل کار کردم وهنوز هم از آگاهیهای آن استفاده قدم اول را تمام کردم قدم دوم را شروع کردم دوره شیوه حل مسائل وبه صلح رسیدن با خود را گذرا کار کردم وهنوز جای کار وتمرین دارم صدالبته برای تمام دوره ها وتمام فایلهای هدیه ای که روی سایت هست
وقتی صبحت از تکامل میشه استاد باید بگم من در برابر مطالب دوره احساس لیاقت ذهنم مقاومتی زیادی نداشت چون نتیجه گرفته بودم فقط بعضی ویژگیها داشتم که نمی دونستم ناشی از نداشتن احساس لیاقت هست که این هم به لطف آگاهیهای این دوره عالی خیلی خیلی بهتر از قبل شده دیگه آگاهانه سعی میکنم خودم را باکسی مقایسه نکنم ،آگاهانه حواسم به گفتگوهای درونی ام هست ،آگاهانه تعریف وتمجید دیگران را میپذیرم وتشکر میکنم ولی قدم اول تقریبا سه چهار ماه طول کشید تا درکش کنم وعمل کنم وبعد قدم دوم را شروع کردم که در حال حاضر جلسه چهار هستم
نتایج من تو یکسال
سلامتی ام نسبت به سال قبل 180 درجه بهبود داشته آنقدر که حتی دکتر معالجم متعجب شد از روند بهبود من
روابط عاطفی ام از هر نظر عالی بود عالی تر شد
دیگه از کسی توقعی ندارم وگله وشکایتی نمیکنم
از لحاظ معنوی خیلی خیلی احساس نزدیکی دارم ووجود خدارا کنارم ودر زندگیم حس میکنم که این بالاترین نعمت است چرا که باور دارم با خدا باش وپادشاهی کن
بی خدا باش وهرچه خواهی کن
از لحاظ مالی با اینکه من 5ماه هست از محل کارم تسویه کردم ولی هنوز پاداش مدیریت ماهیانه به حسابم واریز میشه
هنوز سبد غذایی که شرکت به پرسنل اهداء میکند برا من هم میارند در خانه واینا فقط اعتبارش بر میگرده به خداوند
از لحاظ شخصیتی خیلی صبورتر از قبل شدم سپاسگزارتر شدم مهربان تر هم با خودم وهم دیگران
خیلی دوستتون دارم وسپاسگزارم از شما استاد عزیزم ومریم مهربانم
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام
خب من منتظر فایل جدیدی روی سایت بودم و همش میگفتم استاد کاش فایل جدید بزارین روی سایت
ولی خب دیدم فایل جدید نیومده گفتم این حتما نشونه اس که من فایل قبلی ای که روی سایت قرار گرفته رو ببینم خلاصه گفتم این فایل رو گوش میکنم و نکاتش رو مینویسم خب نکته ی اول اینه که برای نتایج خوب و پایدار باید در مسیر استمرار داشته باشم و ادامه بدم تا نتایج پایدار رو بگیرم و در همین مسیر نتایج کوچیکم رو ببینم حسم خوب باشه با یه تضاد یا حرف یا فکر به این نتیجه نرسم که نتیجه نمیده و اینا و خلاصه من واقعا نتایج خیلی بزرگ و خوبی گرفتم هم از نظر شخصیتی و هم بیرونی ولی واقعا بعضی وقتا تو این تله میوفتم که چرا اون خواسته ی بزرگم رخ نداده یا از دید خانوادم یا دیگران نتایجم رو میسنجم و دچار نا امیدی و دلسردی میشم درسته در مسیر هستم ولی دچار خودخوری و حس بد میشم و چند روز هم به همین فکر بودم چرا من بعضی وقتا دلسرد و نا امید میشم البته که طبیعیه خب منم مثل همه ی آدما این حس سراغم میاد اما نباید در این احساس بد بمونم و دلسرد بشم و ادامه بدم واقعا این حس بعضی وقتا خیلی اذیتم میکرد خداروشکر کمتر شده ولی باز چند روز پیش خیلی این موضوع فکر منو درگیر کرده بود و به این نتیجه رسیدم که من میخوام به بقیه و خانوادم نشون بدم ببین به چه نتیجه ای رسیدم و از این مسیر باید لذت ببرم اولویت حس خوب خودمه و این مسیری که بهش ایمان دارم میدونم باز هم دچار این حس میشم ولی سعی میکنم هی کمتر در این حس بد بمونم با تموم وجودم دارم روی خودم کار میکنم و احساسم خوبتره انشالله خدا خودش هم یاریم کنه در این مسیر
و نکته ی بعدی که این دوست عزیزمون گفتند و شما توضیح دادید در موردش اینکه کینه و نفرت نداشته باشید از بقیه انصافا در این موضوع بهتر شدم و کمتر سعی میکنم به این نفرت از بقیه فکر کنم اصلا نباید احساس خوب خودمو خراب کنم من ارزشمندتر از این حرفام من با تنفر و کینه از آدمای قبلیه زندگیم در این لحظه فقط دارم خودمو از خوشبختی دور میکنم اونا که هیچ خبری ندارند من اینجا دارم خودمو اذیت میکنم و خودخوری نفرت دارم ازشون والا اونا خیلیم حالشون خوبه دارن زندگیه خودشون رو میکنند پس چرا من نباید اینقدر خودمو لایق خوشبختی و آرامش و صلح ندونم ارزشمند ندونم که اصلا بخوام بهشون فکر کنم هر چی بود تموم شد رفت اون رفتارها و آدمها مربوط به مدار قبلیه من بوده و با باورهای قبلیه من شاید اگه من هم بودم همین رفتار رو میکردم تموم شد و رفت باور کنید الان خیلی هاشون رو بخشیدم و اصلا بهشون فکر نمیکنم و خیلی کم اصلا از یادم رفتن ولی خب به یک اندازه ی کمی هم هست انشالله سعی میکنم حلش کنم در درون خودم ممنون بابت این نکته خوب
این دوتا نکته ای که از این فایل یاد گرفتم و بدردم میخورد این روزها انشالله بتونم عملیش کنم بخدا که من لایقتر و ارزشمندتر از این حرفام پس سعی میکنم طبق قانون عمل کنم و خوب زندگی کنم به امید عمل کردن بیشتر به این حرفها و قوانین بدون تغییر خداوند
سپاس از شما بابت این فایل خوب و یادآواری کمک کننده.
بنام پروردگارهدایتگرم
الهی صدهزار مرتبه شکر که کنار شماوهمه دوستان عزیز خانواده استاد عباسمنش هستم
استاد نازنینم نمیدونم ازکجا شروع کنم واز کدوم نتایجم بگم 10 فروردین امسال 1402بود که از طریق برادرم باشما آشنا شدم دوره 12 قدم من اگر به سال قبلم برگردم اصلا در خوشبینانه ترین حالت هم نمیتونستم این نتایجم رو پیش بینی کنم من یه زن خونه دار بودم که حال دلم خوب نبود همیشه یه دنیا سوال توی ذهنم بود وهمه چی رو برای خودم سخت میکردم وقتی اولین فایل رو شنیدم حالی که تجربه کردم رو اصلا قابل وصف نیس که بگم انگار خدارو باتموم وجودم حس کردم وآرامش همه وجودم رو گرفت انگار سالهابود که منتظر چنین شخصی بودم که جواب سوالامو بده باهاش به خدا برسم همیشه آرزو داشتم که برای خودم درآمد داشته باشم واز آسانترین راه به درآمد رسیدم والان هربار خودم رولایق میدونم که درآمدم بیشتر کنم از آسانترین راه هدایت شدم به رشته ای که رویای بچیگم بود طراحی لباس والان دارم ادامش میدم ازاینکه هرروز دارم چیزهای جدید یاد میگیرم لذت میبرم وزندگی برام خیلی لذت بخش شده قبلا همسرم کارگر یه شرکت بود واقعا زندگی برامون سخت میگذشت ایشونم با هدایت الله وارد این مسیر الهی شد درآمدش 1ونیم برابرشده توی یکی از بهترین املاک های شهرمون کارمیکنه رابطه ام با همسرم وپسرم خیلی عالی شده ونگران هیچی نیستم دیگه وسایل خونه رو کم کم دارم عوض میکنم برای خودم طلا خریدم و هربار دارم زندگی رو برای خودم آسونتر ولذت بخش تر میکنم رابطه ام رو باکسایی که واقعا در مدار من نبودن وناشکر بودن قطع کردم یادگرفتم که واقعا نباید هرچیزی رو وارد ذهنم بکنم عزت نفسم خیلی عالیتر شده کارهایی که قبلا حتی فکرشم نمیکردم انجام بدم انجام دادم حال خوبی که دارم کنترل ذهنم خیلی عالی شده بااینکه من قبلا خیلی استرسی بودم بدبین وهمش دنبال اصلاح دیگران بودم ولی الان دیگه میدونم خالقی هست که هر لحظه هر ثانیه داره منو هدایت میکنه وجودم پراز آرامش واحساس خوبه هربار که نتایجم بیشتر میشه ایمانم برای ادامه مسیر الهی بیشتر میشه
از استاد نازنینم مریم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگذارم که واقعا الگوی من هستن
در پناه خدا باشید
به نام خداوند جان و خرد
سلام استاد و مریم جان
خیلی خوشحالم که فایلهای مصاحبه با دوستان و اینهمه فایل دانلودی هست هر زمان بیایم تو سایت یه مطلب داریم که میتونه آگاهی ما رو بالاتر ببره این عالیه و باعث میشه تو فرکانس حال خوب باشیم
استاد بابت تمام تلاشتون سپاس گزارم
این فایل و صحبتهای حامد و کامنتش
و سپس شما همگی عالی بود
وقتی وابسته نیستیم نتیجه بینهایت میشه
شاد موفق،و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام بر همه عزیزان
روزشمار روز 134 فصل پنجم
خدا رو شکر که داریم سفر میکنیم تو فایل های بینظیر و مجدد در مدار جدید گوشش میکنیم و درس میگیریم و لذت میبریم
نکات که یادداشت کردم :
* مسیر درست و برو نتایج پایدار بگیر و ادامه بده
(یادمه خیلی جاها تو این مسیر استپ کردم یه جاهایی گفتم خب من که دیگه علامه دهرم یه جاهایی گفتم خسته شدم نتیجه کو و یه جاهایی غرق در روزمرگی شدم و فراموش کردم اما از یه جا به بعد ادامه میدی مسیر و که متوجه میشی هرچقدرم دور شی باز خودت و میاری تو مسیر نمیزاری گم بشی چون یه جاهایی برای خودت رد پا گذاشتی و اونا شدن چراغ راهنمات یه جاهایی از لحاظ مالی کلی پیشرفت داشتم و دیدم و سپاسگزار بودم اما باورهای مخبرم باعث شده سطل سوراخی داشته باشم در زمینه روابط هروز روی خودم کار میکنم در زمینه سلامتی ارامش و توحیدی بودن نتایجمو دارم پایدار میکنم و میخوام سطل سوراخمم درست کنم و نتایج و پایدار کنم نتایج مالی پایدار)
* هر قدم پیشرفت خودت و بزرگ کن و ذوق کن براش (اینو تو بخش کاری خیلی انجام دادم از کوچیکترین مواردی که انجام میدادم و درست بود ذوق میکردم یوقتایی یه کاری که شاید از نظر دیگران خیلی بزرگ نبود کسی که تخصص تو این زمینه داشت اما برای من اونقدر بزرگ و لذت بخش بود ساعتها میشستم بهش فکر میکردم و سپاسگزار بودم طوری که زمان و مکان و فراموش میکردم و یادم میرفت یسری کارها رو انجام بدم برای همین ساعت کاریم طولانی تر میشد چون عین دیوونه ها همش زل میزدم به صفحه مانیتور یا دفترم یا دیوار خخخ الان یادم افتاد خندم گرفت)
* با هر متر و معیاری ناراحت باشی ناراحتی بیشتر و تنفر بیشتر جذب میکنی حتی اگه نخوای
( دیشب داشتم با گوشی بازی میکردم بعد یه بازی بود که هم رکورد بردم توش زیاد بود هم انلاین بود و رقابتی بعد هر حریفی بهم میفتاد از من رکورد و تجربش کمتر بود و ضعیف بازی میکرد اما بطرز عجیبی بازی باهاش یاری میکرد نمیخوام اسم اون کلمه رو بیارم چون دارم حذفش میکنم از دایره لغاتم بعد من حرصم میگرفت ناخوداگاه میدونستم هرچی بیشتر حرص بخورم و به این فکر کنم که اه دارم میبازم اونم به کیا کسایی که از من ضعیفترن هی خودمو کنترل میکردم و هی برای اینکه ذهنم کمتر حرص بخوره خوراک میدادم بهش که همون بازی بیشتر بود 4.5 دستی بازی کردم و هی میباختم گفتم باید ببرم یکیش و وگرنه نمیخوابم اما یهو به خودم اومدم و از بازی اومدم بیرون و نتمو اف کردم و خوابیدم گفتم هرچی بیشتر جذب این حس بشی بیشتر اذیتت میکنه تازه اینکه یه بازی سادست یاد بگیر از همین ساده ها بگذری و بزرگ بشی)
* نیازی نیست بدی ها و کینه ها رو از اطرافیانمون به دل بگیریم و رشد بدیم بهش و بخوایم بهش فکر کنیم ( من یادم میاد از خواهر دوستم خیلی سال پیش میترسیدم چون ازم اتو داشت و بسیار فردی بود که هیچی براش مهم نیست و من همش میترسیدم بیاد جلوی کل فامیلمون که میشناختشون یا برادرم حرفی بزنه یا ازین رو مخا بود که هی بهت زنگ میزد جواب نمیدادی یه شب تا صبح دستش رو تلفن بود یبارم یادم میاد شماره منو بین چندین پسری که از قبل میشناخت پخش کرده بود و پشت سرم خیلی چیزهای بدی گفته بود من خیلی تهدیدش کردم باهاش جنگیدم و چون ادم مریضی بود بیشترم ازش میترسیدم تا اینکه بمرور زمان و اعراض ازش و گنده نکردنش و نترسیدن به کل از زندگی من حذف شد من خطم بعد سالها همون خطه حتی نترسیدم که عوضش کنم اما خدا رو شکر چند سالی هست اصلا یدونه مزاحم تلفنی یا تماس ناشناس هم ندارم و حتی الان دیگه نه عصبانیتی نه کینه ای و نه ترسی ازون ادم دارم و هرجا هست براش ارزوی موفقیت میکنم امیدوارم ازدواج کرده باشه چون خیلی دلش میخواست)
* و هم تو فایل قبلی هم اینجا مجدد تکرار شد که سطح توقعمون و از ادمها پایین بیاریم (هرچقدر رو این موضوع کار کنم بازم کمه روز ولنتاین خیلی منتظر بودم که دوستم برام کادو بخره و هرچقدر میخواستم قانون و پیاده کنم نچسبم توقع نداشته باشم که اذیت نشم نمیشد هی از هر دری میرفتم یکم اروم میشدم بعد مجدد میفتادم تو فکر سمی این موضوع حتی در خفا بهش یجورایی با شوخی و خنده گفتم در این حد نتونستم طاقت بیارم بعد گفتم خب منم براش نمیخرم که اگه نخرید حرص نخورم حداقل یعنی یجورایی پیشاپییش اینو جذب کردم که کادویی در کار نیست اما باز روز ولنتاین رفتم کادو خریدم نه بخاطر اون بخاطر خودم که بعد اگه اون نخرید بکوبم فرق سرش که ای هوار من الان تو شرایط بد مالیم رفتم برات کادو گرفتم تو چرا نگرفتی خودم نشسته بودم خودمو از لحاظ ذهنی تماشا میکردم نگم براتون و خب نتیجه همان شد که روز ولنتاین با وجود اینکه تا یه قدمی کادو خریدن من رفته بود اما طبق قانون یه شرایطی مهیا شد که حتی خودشم میخواست اینکارو کنه فرکانس و جذب من این اجازه رو نداد که اتفاقا چند شب پیش هدایت شدم به عقل کل و یکی یه سوال این مدلی پرسیده بود و یکی از بچه ها اینقدر قشنگ جوابشو داده بود که من اصلا فکر کردم با منه جواب اون شخص بود اما منم جوابمو گرفتم میخوام بگم قانون همیشه جواب میده حتی با اینکه میدونی همون با هر متر و معیاری هست که با هر منطقی دستت و ببری تو اتیش میسوزی و میدونی که داری با اتیش بازی میکنی اما کرم سوختن داری که بیشتر بسوزی و بیشتر حال خودت و خراب کنی)
* بخشش اولین کاری که با ادم میکنه سیستم بدنی مون و سالم میکنه ( و خدا رو هزاران بار شکر از وقتی در مسیر توحیدم دیگه خیلی خیلی کم پیش میاد بخوام حتی برای ساعتی خودمو بزارم تو جایگاهی که کسی و ببخشم در بسیار موارد که وجود نداره اگه هم قرار به بخششه تمرین میکنم خودمو ببخشم وقتایی که کار غلط انجام میدم)
خدایا شکرت چقدر بودن در سایت زیرو رو کردن شخصیتم و یاداوری و مرور قانون بهم انگیزه میده برای ادامه دادن استاد عزیزم برای چندمین هزار بار ازتون ممنونم خدایا شکرت