مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- مفهومی فراتر از درآمد ساختن؛
- تواناییِ ابراز قدردانی؛
- بهبود = شناسایی مسائل موجود و حل آنها؛
- مسیر تکاملی ساختن عزت نفس واقعی؛
- کلید: با قدم برداشتن، موقعیت ها خلق می شود؛
- “فرصت”، یافتنی نیست، بلکه خلق کردنی است؛
- خودباوری چگونه ساخته می شود؟
- چگونه برای خودم درآمد بسازم؟
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD540MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد35MB34 دقیقه
به نام خداوند مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
من از اول که ازدواج کردم بعد از چند سالی که گذشت دوست داشتم درآمد داشته باشم از خودم و از همسرم پول نگیرم
چند سالی مداح بودم اما بعد کم کم میدیم احساسم بد میشد
بعد از فوت پدرم گذاشتم کنار
بعد از چند سال تو فکرم افتاد و دوست داشتم مغازه لباس فروشی بزنم اما ترس زیاد داشتم از اینکه نکنه نچرخه و مشتری نیاد بعد چکار کنم اون زمان تازه با استاد آشنا شده بودم یه سال و خورده ای میشد اما ایمان ضعیف بود کنترل ذهن کم بود و ترمزها و مانعها بودن و عزت نفس پایین و عدم احساسه لیاقت همه با هم بودن
اما خداوند هدایت کرد و مغازه رو باز کردم چون پا روی ترسم گذاشتم و ته ذهنم و باورهان بدست آوردن درآمد بود
ولی الان خدا رو شکر خیلی خیلی خیلی رشد کردم و هر روز به این فکر میکنم چکار کنم که بهتر از دیروزم باشم و به درآمد فکر نمیکنم به بهتر شدنم فکر میکنم چون من اگر بهتر بشم درآمدم بهتر میشه
نه درآمدم بالا بره من بهتر میشم
دنبال اینم که امروز چه آگاهی و هدایتی میشم
من ارزشمند هستم
من لایق خوب بودن هستم
لایق احترام گذاشتن هستم
لایق ثروتمند شدن هستم
خدابا ممنونتم که هدایتم میکنی دستمو بگیر و ببر به مسیر زیبا و خوبیها و ثروتها و فراوانیها
سلام و عرض ادب و احترام خدمت اساتید گرانقدر استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته عزیز
و همچنین سلام عرض میکنم خدمت همه ی دوستان بزرگوار سایت عباسمنش
تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس
خـود راه بگویدت که چـون باید رفت
استاد عزیزم من الان در شرایطی هستم که با جون و دل میتونم بگم اصل همینه و بس …
استاد من پارسال فارغ التحصیل شدم تابستون تو خونه بیکار بودم و تازه دوره دوازده قدم را خریدم و از قدم اول استارتشو زده بودم …
که از جلسه سوم بنظرم درمورد علاقه و قدم برداشتن صحبت کرده بودین و من هربار که این جلسات را گوش میدادم عین هربار تشنه تر از قبل گوشش میدادم و با کلمه به کلمه ش مثل جرعه جرعه آبی که وجودم را سیراب میکرد پیش رفتم…
و اونجا بود که من تصمیم گرفتم آرام آرام بر ترسم غلبه کنم و برای اینکار باید قدم اول را برمیداشتم و از خداوند طلب هدایت کردم که برای قدم اول کمکم کنه
و دقیقا از طریق قدم اول دوازده قدم بنظرم جلسه هفتم بود که من مورد لطف و هدایت خداوند قرار گرفتم و قدم اولم را برداشتم …
من تابستان پارسال هدایت شدم که تو خونه ی خودم شروع کنم و تایپ ده انگشتی را یاد بگیرم و من از طریق گوگل فیلمشو دانلود کردم و استارت زدم …
وقتی الان فکرشو میکنم و حتی در اونروزها میگفتم آخه رشته ی حسابداری من چربطی به تایپ ده انگشتی داره ؟ آخه به چه دردِ من میخوره که زمانم را بخاطر این موضوع بزارم ؟ و دائم در ذهنم رژه میرفتن
اما اونقدر هدایت خداوند واضح بود که این نجواها در نطفه خفه میشدن …
خداوند همزمان با هدایت به این مسیر انگیزه و شوق فراوانی برای انجام اینکار بمن عطا کرد …یادم میاد روزهایی که تو خونه تمرین میکردم برای تایپ ده انگشتی اونقدر انگیزه و هیجان فراوانی داشتم ، ظهر نمیتونستم چشم روی هم بزارم و بخابم …
به محض اینکه ظهر دراز میکشیدم که استراحت کنم خدا شاهده انگیزه و هیجان و تجسم اینکه من روزی شاغل شدم و مشغول تایپ هستم و خوشحالی اینکار بعد از دو دیقه بلند میشدم و شروع میکردم با تمرین کردن …
و اطمینان صدرصد داشتم این یک هدایت واقعی از طرف خداوند بود … ایمان داشتم و اطمینان داشتم که این مسیر الهام شده از طرف خداوند بود برای من …اصلا خیلی واضح با من صحبت میکرد که این مسیره منه و من باید ادامه بدم ….
تا دو ماه سه ماه ادامه دادم و من زیر صفر بودم برای تایپ میتونم بگم به 30 یا 40 درصد رسیدم و خیلی باعث افتخارم بود و خیلی خوشحال بودم بخاطر اینکه بعدها فهمیدم من اگر روزی حسابدار هم بشم باید تایپ خوبی داشته باشم باید دستم و ذهنم جای کلیدها و حروفا را بدونه و منی که حتی نمیدونستم الف کجاست چطور میخاستم حسابدار بشم ؟
و وقتی من قدم اولم را برداشتم وقتی من یک قدم را برداشتم خداوند صدها قدم برای من برداشت برای اینکه من ایمان آوردم و اطمینان کردم به هدایت خداوند ، و خداوند ایمانم را ضایع نکرد…
من دوتا مصاحبه کاری رفته بودم برای دفتر پیشخوان ، هر دو دفتر سوالی که از من میپرسیدن …
خانم میتونید تایپ کنید ؟ تایپتون چطوره ؟؟؟؟
و اینجا بود من فهمیدم بله اون هدایت درست و بجا و از طرف خداوندم بود که امروز با افتخار میگفتم تایپم خیلی خوبه …
و استاد اینجا در مورد آزاده عزیز که گفتن پدرشون با شماره دادن خونشون مخالف بودن و خداوند راهی در مقابل آزاده جان قرار داد که بتونه ادامه بده من هم اینمورد را بطور دیگه ای تجربه کردم که جا داره دوباره بگم …
تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس
خـود راه بگویدت که چـون باید رفت
همسر من مخالف کار کردن من بود و از اینکه الان جامعه بد شد و زنم از دستم میره و اینا ….. میترسید
و من فقط به خداوند توکل کردم و از خداوند طلب کمک کردم و فقط روی خودم کار کردم و خواسته هامو نوشتم ….
و اما چیشد ؟؟؟
خداوند درها را باز کرد …
خداوند من را هدایت کرد به دفتر پیشخوانی که مدیریتش با یک خانم 33 ساله است و یک همکار خانم دارم … یعنی سه خانم در یک دفتر پیشخوان مشغول به کار هستیم …
وقتی همسرم حضورا در دفتر با خانم ابراهیم زاده مدیر دفتر و همکارم و محیط کارم آشنا شدن ، انگار نه انگار ایشون بودن که تا پارسال مخالف بودن …کلا از اینرو به اون رو شده بود
رفتارشون کاملا تغییر کرد خیلی نرم و آرام و با عزت احترام هر روزی که منزل باشن منو میرسونن دفتر و ظهر هم میاد دنبالم …
و حتی من تایم کاری که مدنظرم بود را طلب کردم از خداوند ، و خداوند بهتر از آن را نصیبم کرد …
و خیلی موقعیت های خیلی خوبی در این دفتر برای من ایجاد شد توسط خداوند که در کامنت های دیگر بازگو کردم
فقط دوست داشتم اینجا این تجربه ام را به اشتراک بگذارم که
ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺎرو ﻧـﺰد وا داد
ﺑﺎﻳﺪ دل رو ﺑﻪ درﻳﺎ داد..
ﺧﻮدش ﻣﻲﺑﺮدت ﻫﺮﺟﺎ دﻟﺶﺧﻮاﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮد ﺑﺪون ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ
یک روزی یکجایی از زندگی، باید تصمیم گرفت برای همیشه رها کرد تا آزاد شوین
باید رها کرد و ایمان آورد
باید رها کرد و اعتماد کرد
تا معجزه واقعی را با چشم های خودمون ببینیم
و باورش کنیم
همین…
فایل های آزاده را ماه ها پیش دانلود کردم و هر روز گوش میدادم و عکسشو دانلود کردم و بک گراند گوشیم بود بخاطر اینکه شخصیت و مستقل بودن و شجاعت آزاده عزیز را همیشه آرزو داشتم
و اونقدر گوش دادم و دیدم که بنظرم نتیجه ی بی نظیری گرفتم
خداوندا تو را شکر
سلام خدمت شما استاد عزیز، بانو شایسته مهربان و تمامی دوستان.
استاد اینمدت که شروع کردم به گوش دادن مجدد و نت برداری از،سری فایلهای گفتگو با دوستان، و تماشای سریال سفر بدور آمریکا، خیلی کمک کننده بود برام، برای درک آگاهی هایی که در دوره عزت نفس بیان میکنید.
هربار که داستان زندگی و عملکرد دوستان را میشنوم، خیلی چیزها از زمان بچگیم تا الان یادم میاد و وقتی بهشون دقیق میشم و در اون شرایط عملکرد خودم را میبینم، چقدر کمکم میکنه برای رفع بزرگترین ترمز و نقص وجودیم که کمالگرایی هست و باعث شده هیچوقت نتونم عملکردهای عالی و بینظیرم را ببینم و قدردان خودم باشم و فقط سختگیری داشته باشم نسبت بخودم.
صحبتهای آزاده جان را که میشنیدم، یاد خیلی خاطرات گذشته افتادم، یکسریش درد اوره که سعی میکنم اصلا روش نمونم و فقط اون عملکرد خودم را دراون شرایط مرور کنم.
منم در یه خانواده بسیار سختگیر بزرگ شدم که مثلا در همون سن بچگی که فقط حواسمون به بازی بود و اصلا نمیفهمیدیم دختر چیه پسر چیه!!! اگر با یه بچه پسر از اقوام یا همسایه ها بازی میکردیم بعدش کلی دعوا و تهدید میشدیم که چرا با پسرها تو کوچه بازی کردیم.
و کم کم که بزرگتر شدیم همچنان این رویه بود و تازه بدتر هم شده بود چون، برادرهامم بزرگتر میشدن و اونا هم به جمع اون گروهی که همه چیز را برای یه دختر منع میکردن، ملحق میشدن.
سختگیری های بی اساس، بحدی بود که مثلا یه دختر نباید گوشی تلفن خونه را جواب بده، یا دانشگاه بره یا جایی کار کنه که توش مرد هم باشه.
و منم هیچوقت نمیتونستم این محدودیت ها را بپذیرم، همیشه از اول یه روحیه مستقل بودن، یه روحیه آزادی خواه، زیر بار حرف زور نرفتن و جنگنده داشتم.
خلاصه با تمام اون شرایطی که بود من تونستم خیلی کارهای بینظیر و بزرگی انجام بدم.
و همیشه کسبو کارم جوری بود که فقط با آقایون سروکار داشتم. دیگه چندین ساله که یباره هم شده و بخاطر شغلم که ساختو ساز و ساختمانی هست فقط و فقط با آقایون سروکار داشتم.
اگر من، اونموقع ها تسلیم افکار و دیدگاههای خانوادم و اقوام درباره دخترها، شده بودم الان به این جایگاه فوق العاده ای که هستم نرسیده بودم.
یعنی واقعا ایول دارم. خدایا شکرت که با تمام موانعی که خانوادم برام ایجاد میکردن، من تونستم اونطور که دوست داشتم عمل کنم و پیش برم. کار راحتی نبود ولی تونستم.
استاد بینهایت سپاسگزار شما هستم بابت این سری فایلهای گفتگو با دوستان که چقدرررر چقدرررر عالی و کمک کننده بوده. و امیدوارم ادامه دار باشه.
درپناه خداوند باشین
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
اقدام عملی و احساس لیاقت داشتن
مهمترین درسی که از این فایل ارزشمند گرفتم اینکه دنبال علاقه شخصی خودم برم و مطمئن باشم خداوند و کائنات کمکم می کنه ، وقتی دنبال علاقم باشم ، تضادها نمی تونند مانع حرکت من بشن علتش هم اینکه زور ذوق و شوق من خیلی زیاد هست و تمام تضادها را حل می کنم و هر قدمی که در جهت علاقه ام بر می دارم اعتماد به نفس من زیادتر میشه ، قدم های کوچک بردارم و پیوسته ادامه بدهم و قانون اینکه من به هدفم می رسم کما اینکه از همان روز اول که در مسیر درست حرکت می کنم من موفق هستم چون من دارم لذت می برم من دارم چیز یاد می گیرم من دارم اعتماد به نفسم را آجر به آجر می سازم ، موقیعت های ویژه را با احساس خوبم می سازم و بهترین الگو میشم برای دیگران، و در این مسیر علائق 100٪ من به پول و ثروت خواهم رسید چون این یک قانون هست.
خدایا شکرت
من عاشق استانبول هستم خدایا از تو هدایت می خوام.
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
واقعالذت بردم ازاین همه صحبتهای زیبای آزاده عزیز”براوووو
استادعزیزم بنده ازاین کلیپ زیبا درسهایی ازآزاده عزیزگرفتم که دوست دارم اینجا مطرح کنم:
اولین درس:ایشان بی نهایت دخترشجاعی هستندوبنده رو”یادشجاعت بچگی خودم انداختند
دومین درس:ایشان ایمانی قوی به خداشون دارند البته باعمل صالح “که خداروشکرتواین درس هم باخداارتباط خوبی دارم
سومین درس:ایشون مثل بنده خوب ازقوانین اصلی خداوندباخبرهستندچون همش بازیبایی تمام که بنده ازخندهاشون خندهم میگرفت ولذت میبردم که یکی ازاصول اصلی قوانین هست که خداوند42باردرقرآن کلمه “حزن (غمگین یااندوهگین نباش )رو”آورده که 35 بارش به صورت دستوری هست” که اگرغمگین بشیدوکارشیطان روانجام بدیدازکافرین هستید”وآزاده عزیز درکلامشون باعشق لبخندمیزدن وبنده ازتمام وجودم اینواحساس میکردم ولذت میبردم وتحسینشون میکردم
چهارمین درس:ایشان باتوجه به مخالفتهای خانواده ومردم “کارخودشان راپیش بردندوباافکارزیباشون زندگیشون روساختن همانطوری که خودشون میخواستند/آفرین به آزاده عزیز”احسندبه شماکه اینقدرباشجاعت تمام صحبت کردیدولذت بردم وهمینجا می ایستم وبرای شما دست میزنم///////////////// وبنده سپاسگزارشما واستادعزیزم هستم که این فایل رودرنشانه امروزمن”گذاشتید وازخدام سپاسگزارم که همیشه سرزمان مناسب ومکان مناسب قوانین روبه من یادآوری میکنه/خداوندابابت قوانین ثابت جهانت بی نهایت سپاسگزارم/
دوستون دارم وازخداوندبخشنده ومهربان برای دلهای زیباتون آرزوی:سلامتی وشادی وعشق وآرامش ولبی خندون روخواستارم/یاحق//
به نام خدا
من از اینکه خودم درآمد داشته باشم می ترسیدم و فرار می کردم چون درآمد را با پول قاطی می کردم و می گفتم من کار نمی کنم و درآمد و پول خودش باید بیاد
این خوبه که خودش باید بیاد ولی
آخر ماه که هیچ پولی توی حساب نیست چی ؟؟
من تمام عمرم اول که از پدرم و بعد از همسرم پول می گرفتم بعد با استاد که آشنا شدم پول می اومد
ولی خودم درآمدی نداشتم
بعد با همسرم شدم و دیدم نه این کار کاری نیست که من می خواهم
و اونقدر فایل ها را گوش کردم و
خدا را شکر به لطف خدای مهربان
و آموزش های استاد آزمون و خطا دادم که یه وقتایی کم می آوردم
ولی استاد زبان خداونده که همیشه
میگه میشه میشه برای من شد برای تو هم میشه
خدایا شکرت.
.
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همه دوستان
مرسی از استاد عزیز و ازاده عزیز که این فایل رو جلو دوربین بردن که یاد بگیرم
یادمه از یه زمانی به بعد همیشه این الگو برام بود که وارد هرکاری میشدم خیلی زود رشد میکردم.
بچه بودم پدرم اصلا اجازه نمیداد که با بچه ها اردو برم و من همیشه از این قضیه شاکی بودم . بزرگتر که شدم شاید 14-15 سالگی چون خیلی به کار گروهی و تفریحی علاقه داشتم رفتم تو هلال احمر و انقدر تونستم خودم رو خوب نشون بدم و دوره های تخصصی یاد بگیرم و فعالیت کنم که بعد مدتی یه سمت کار رو میدادن به من. یا وارد شغل حسابداری شدم و هی یاد گرفتم انقدر که انبار داری و کارپردازی رو دستم گرفتم و درامدم چندین برابر شد و همین بهم اعتماد به نفس میداد و وارد هرکاری میشدم خیلی رشد میکردم چون توی کارم متخصص میشدم و امکان نداشت من وارد جایی بشوم و بالا نیام و خیلی احساس لیاقت داشتم . میخوام بگم موندن تو مسیر و استمرار بلاخره ادم رو به جایی میرسونه حتا اگه الان اینده نامعلوم باشه ولی ادم رشد میکنه در مسیرش و من این روزا اینو به خودم زیاد میگم و برای خودم مرور میکنم و بسیار مثال دارم .
به نام الله مهربان
خدایا شکرت برای ارامش
چقدر دوستش دارم و بهش نیاز دارم
خدایا شکرت که الان تو سکوت و ارامش و امنیت دارم مینویسم و لذت بردم از دیدن این فایل
چقدر آزاده جان آروم بودن و چقدر زیبا لباس پوشیدن و چقدر لهجه ی انگلیسی داشتن
کلا استاد عزیزم و آزاده ی مهربانم شما رو خیلی تحسین کردم
چیزهایی که ازت یاد گرفتم
1. رابطه ام رو با خدا خیلی صمیمی کنم
2. هیچ چیزی رو بدون فیلتر نپذیرم و مثل مردم رفتار نکنم و هر چیزی رو با منطقم بسنجم
3.کار ارزشمند انجام بدم تا مردم بابت اون بهم پول بدن
4. میتونم با همین امکاناتی که دارم بهترین عملکرد رو داشته باشم
5. همیشه فکر کنم که چطور از این بهتر هم میشه عمل کرد و به نتایج بزرگ رسید
6. حرکت. حرکت. حرکت.
7. اول خودم رو نشون بدم و بعد درخواست حقوق بیشتر بکنم
8. خودم و توانایی هام رو باور داشته باشم
ادامه دارد…..
به نام خداوند هدایتگرم؛
سلام به همه دوستان و استاد عزیز.
آگاهایی هایی که من از این فایل می گیرم و تصمیماتی که باید انجام بدم رو این پایین می نویسم:
1) رهایی و توکل:
وقتی مسیر رشد و پیشرفت افرادی که تو زمینه های مختلف به موفقیت رسیدن رو می خونم و یا میشنوم، یه نکته مشترک تو زندگی همه شون میبینم و اونم اینه به مسیر توجه می کنن نه هدف.
ینی چی؟ ینی براشون خیلی مطرح نیست که تو یه بازه زمانی مشخص و اونم خیلی سریع به خواسته هاشون برسن. کاری رو انجام میدن که بهشون گفته میشه و فقط یه قدم میرن جلو و بقیه شو میسپرن به خدا و ازخدا هدایت میخوان.
این دقیقا همون ویژگی شخصیتی بوده که من تا الان داشتم. همیشه تو زندگی عجول بودم و انتظار داشتم خیلی سریع به اهداف برسم، ولی چون عجله داشتم خیلی سریع نا امید میشدم و اون هدف رو رها می کردم.
ولی الان متوجه شدم باید خیلی توکلم به هدایت خداوند بیشتر باشه و سعی کنم فقط به فکر رشد دائمی باشم و هر روز سعی کنم یک قدم برم جلوتر.
و البته این کار باعث میشه خیلی رها تر باشم، خودم رو اذیت نکنم، احساسات منفی رو به خودم راه ندم و توکل بیشتری داشته باشم
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید رفت
1) احساس لیاقت:
مشکلی که من قبلا داشتم دقیقا همین بود. فکر می کردم حالا که من یه تعدادی از قوانین رو میدونم، پس باید خود به خود سیلی از نتایج مالی به سمت سرازیر بشه، چون من آدم لایقی هستم!
اگه یه کار با درآمد خیلی کم بهم پیشنهاد میشد قبول نمی کردم. با این دیدگاه که: من تو مدار خیلی بالایی از ثروت هستم! اگه برم سمت این کارها با درآمد پایین پس ینی ذهن فقیری دارم!
ولی الان اینجوری فکر نمی کنم. الان میگم اگه خیلی لایقی، لیاقت خودتو نشون بده
همونطور که دیدیم آزاده خانم با اینکه خودش رو لایق تدریس با حقوق عالی می دید، ولی با خودش نگفت من که سطح زبانم خیلی عالیه، معلم خصوصی آمریکایی دارم، پس نباید با حقوق کم شروع کنم. اومد گفت من حقوق خیلی پایین شروع می کنم، لیاقت خودمو نشون میدم و بعد از اینکه لیاقت خودشو نشون داد در خواست حقوق بیشتر کرد!
خدایا ازت میخوام همه مون رو هدایت کنی که رها، متوکل و لایق باشیم
با سلام خدمت همه
چند وقتی بود داشتم تمرکز میکردم روی باورهای توحیدی و فایل های توحید عملی،قسمت 6 رو گوش کردم هدایت شدم به این فایل مصاحبه با خانم آزاده طیبی ،چه قدر عالی هماهنگ بود این فایل با چیزی که میخواسم،واقعا خدا استاد همه چیزه استاده برنامه ریزیه،فقط کافیه بسپاری بهش ،یجور ردیفش میکنه عشق میکنی،امروز صبح بعد مدت ها حرکت کردم رفتم سر دو تا ساختمان برای صحبت برای کارتاسیسات ،یکیش رو زنگ زدم سازنده گفت دادیم به کسی ،تحسینش کردم باورهای
اون شخصی که کار رو گرفته و تایید کردم این انرژی این خدا برای همه میتونه همه چی بشه برای اونم شده پس برای منم میشه،این باور هم جز باور های توحیدی هستش که دارم روش کار میکنم ،”باور به اینکه این انرژی از بینهایت راهی که ما نمیدونیم میتونه به شکل نعمت(آگاهی ها،فکرها،ایده ها،دست های خودش،موقعیت ها،شجاعت و…) وارد زندگی ما بشه” و تو خیابون هر ماشین خوبی که میبینیم و ساختمان خوبی که میبینم مغازه پر از مشتری که میبینم تحسین میکنم تایید میکنم این انرژی این خدا میتونه پس برای من هم میتونه،هرچه قدر بتونیم این باورها رو قدرتمند ترشون کنیم با تایید کردن با ادامه دادن مسیرمون با اعتماد کردن و قدم برداشتن تو مسیرمون،اینجوری این خدا این انرژی این جهان باور مارو بیشتر بهمون نشون میده بیشتر بهمون ثابت میکنه که اره درست داری فکر میکنی،و اینجوری راهمون هموارتر راحت تر میشه برای ادامه مسیر،بعدش دوباره رفتم سراغ ساختمون بعدی اونم کارش انجام شده بود و دوباره همون تحسین و تایید کردن و البته اینم بگم با خودم این باورم توحیدی رو هم دارم تمرین میکنم وقتی میبینم یه کاری توسط همکار انجام شده، میگم اشکالی نداره اگه ازین دستش نداد از کلی دست دیگش میده و حسم رو خوب نگه میدارم،نه الکی نه دلخوش باشم،مطمئن هستم میده از دست دیگش،از کجا مطمئن هستم از آرامشی که دائم باهام هستش ،کوچیکه ولی دارم بزرگترش میکنم،واقعامیوه توحید آرامشه خیال راحتیه،قبلا من میگفتم توحید توحید توحید ولی ارامش نداشتم باز نگران بودم چون روی ذهن خودم حساب باز میکردم،ولی الان دیگه فقط روی این خدا این انرژی این منبع مطلق ثروت خوشبختی پول نعمت سلامتی عشق نور زیبایی قشنگی حساب باز میکنم ،باید “تکاملتون” رو طی کنید ،چیزی که من همش فرار میکردم ازش ،تو این فایل چه قدر عالی کلی درس رو یاد گرفتیم از خانم طیبی و حرفای تکمیلی استاد عزیز،خیلی سخته تو خانواده مرفه باشی و اصلا به فکر رشد باشی ،چون معمولا آدم با تضاد درست حسابی از جا بلند میشه نه با این تضاد که بخوام مثلا یه ارزشی ایجاد کنم،به هر حال تحسین میکنم ایشون رو،کلی ایمان میخواد که با این شرایط خوبی که داشتن حرکت کنی،درمورد خودم جالب اینجاست به محض اینکه باورهام رو بهتر میکنم مخصوصا من که دارم الان روی باورهای توحیدی تمرکز میکنم بهبودشون میدم،وقتی یک قدم برمیداری این خدا یه دفعه 1000 قدم برات برمیداره،یعنی من قبلا باورهام ازین ضعیف تر بود،یه قدم برمیداشتم خدا 100 قدم برمیداشت برام،یعنی من میرفتم سر 5 تا ساختمون بعد 2روز یه نفر زنگ میزد یه خبر خوب درمورد کار میداد،الان دوتا ساختمون میرم همون روز تماس میگیرن،تازه جالبش اینجاست اصلا من فکرشم نمیکردم بعد 2 سال اون شخص تماس بگیره برای کار تاسیسات ساختمونش،یواش یواش آدم متوجه پاسخ واضح جهان میشه مخصوصا وقتی رو باورهای توحیدی کار میکنی