گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-13 08:02:192024-04-30 04:22:17گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آوردشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و همه دوستان هم فرکانسی
استاد میخوام این یه توضیح در مورد نتایجی که تا الان گرفتم بدم تا برسم به این فایل
استاد من از آموزه های شما خیلی نتیجه گرفتم
من در شرایطی که اصلا شرایط روحی خوبی نداشتم،با ارسال فرکانس تغیر کم کم هدایت شدم به سایت بهشتی شما
وقتی فایلای شمارو میشنیدم مخصوصا توحید عملیو انگار قلبم داشت از جا در میومد و اشک میریختم،هرچی میگفتید با جون و دل قبول میکردم و اصلا دنیام عوض شده بود،خلاصه بعد از چند ماه بخاطر درک نکردن صحیح قانون چندتا از محصولات شمارو از جایی دریافت کردم و شروع کردم به گوش دادن ولی نتیجه هیچ،توجیحمم این بود که بعد که نتیجه گرفتم بهاشو میدم😅
خلاصه بعد از هدایت به یه کامنت فهمیدم مسیرم اشتباهه و با تماس با مدیر فنی سایت همه اون فایلارو پاک کردم و شروع کردم به کار کردن رو خودم،ارتباطم با خدا خیلی خوب سده بود،بعد از ۵ سال به کسی که دوستش داشتم رسیدم،اونم داشت تغیر میکرد و کم کم جذب سایت شد،خلاصه،من تونستم با اگاهی های شما روابطمو عالی کنم،سلامتیم با اینکه یه بیماری داشتم که دکترا گفته بودن امکان نداره بدون عمل اوکی بشه خوب شد،معنویت پرفکت،خلاصه معجزه پشت معجزه حالا برسی به مسائل مالی
استاد من هیچ وقت از بچگی دوست نداشتم برای کسی کار کنم،بزرگتر هم شدم وابسته با خانواده بودم با اینکه شرایط مالی متوسطی داریم،ولی ترجیح میدادم کم خرج کنم ولی برای کسی کار نکنم
البته چندتا کار پیش بابام انجام داده بودم که اون چندتا برمیگشت به فروش که من توش خوب بودم
یعنی از بچگی باور فروشم خوب بود و مطمئن بودم اجناسی که داشتمو میتونم بفروشم
خلاصه رفتم دانشگاه و اونجاهم خانواده میگفتن تمرکز فقط رو درس ولاغیر،البته نمره یک دانشگاه شدم اونم تو رشته عمران ولی اعتماد به نفس کاریم هرروز کمتر میشد،بعد دانشگاهم نوبت به سربازی رسید اونجاهم همینطور،یعنی حاضر بودم با حقوق سربازی سر کنم ولی برا کسی کار نکنم و به شدت مقاومت داشتم و دارم
و هرچی میگذشت اعتماد به نفس من برای خلق پول کمتر و باورم به توانایی هام کمتر میشد بخاطر وابستگی مالی به خانواده
چند ماه قبل اینکه با شما آشنا بشم 12میلیون جایزه برنده شدم و گذاشتم تو حساب بعد آشمایی با شما گفتم خب دیگه با این پول میرم یه دفتر میزنم و همزمان رو باورام کار میکنمو مشتری ها صف میکشن،درحالی که هیچ مهارت و تجربه ای و علاقه ای تو این رشته نبود،به قول شما توهماتم شروع شد و من بعد از شیش ماه حتی یه مشتری هم نداشتم
در حالی که به شدت تمرکزم رو فایل درآمد سه برابری بود و باورسازی ثروت
همه چی داشت خوب میشد ولی درآمد زیر صفر یعنی منفی
بعد از شیش ماه یه فایل ازتون شنیدم درباره تکامل،فهمیدم باید جمع کنم دفترو،درحالی که کلی ترس و نجوا از همه جا میمد و مهمترینشم این بود که من تازه ازدواج کرده بودم و با این کار شغلمو از دست میدادم ولی گفتم باید ایمانمو نشون بدم و دفتر و جمع کنم ولی هنوزم مقاومت زیادی داشتم ،اشتباه بعدی گرفتن پول از خانواده و اوردن لباس از تهران و فروش اون بود که بازم شکست خوردم،درحالی که باورسازی ثروت میکردم،خلاصه بازم همون اشتباه و پول قرض گرفتن و پرورش قارچ و بازم همون موضوع تکراری،البته تو تمام این مدت سعی میکردم احساسمو خوب نگه دارم،ولی بازم حاضر نبودم برا کسی کار کنم دوس داشتم هرجوری هست کسب و کار شخصی داشته باشم البته تو تمام این مدت و بین همه این کارا به پیشنهاد یه نفر فروش برنجم انجام میدادم و ازون سود داشتم بعد ازکار آخر فک کردم دیدم من خیلی فروشو دوس دارم و توش مهارت دارم
یعنی تنها درسی که همه این کسب و کارا برام داشت این بود که فروشم عالیه و تمرکز گذاشتم رو کار برنج و با باورسازی بدون هیچ سرمایه ای برنج و میفرستادم تهران و مشتری من تو عرض ۳ ماه ۱۷ برابر شد،حالم عالی بود،بالاخره به درامد هدفم رسیدم،اما حدود ۴۰ روزه حتی یدونه مشتری هم نداشتم
بعد از دیدن این فایل فهمیدم تا موقعی که باورام شکل بگیره و تکاملم و طی کنم باید برای کسی کار کنم و دقیقا بعد تموم شدن گفته های شما اولین آگهی کار تماس گرفتم و فردا میرم برا مصاحبه
ولی یه تضاد همیشه تو ذهنم هست
اینکه فقط تغیر باورها نه تغیر شغل
یا ورودی به هر قیمتی
خوشحال میشم دوستانی که تجربیاته بیشتری دارن در باره این تضاد توصیح بدن
ببخشید طولانی شد
امیدوارم در پناه رب،شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خدا
سلام به استاد عزیز وبانو شایسته و آزاده خانم زیبا وخوش خنده
اول از همه بگم که چقدر خنده های آزاده جان را دوست داشتم وبا هر خنده اش منم خندیدم چقدر شیرین ودوست داشتنی با انرژی مثبت و فرکانس بالا
این گفتگو چقدر نکته ودرس داشت آزاده جان نمونه و الگویی از ایمان وباور درست وتلاش هستن فردی که قدم برداشته بر خدا توکل کرده وچه نتایج عالی گرفته
آزاده جان گفتن که به پول نیاز نداشتن اما چون میخواستن ارزشمند باشند کاری انجام بدهند که در ازای اون مبلغ دریافت کنن چقدر این مطلب ارزشمنده
اینکه ما به قول استاد مولد ثروت باشیم اینکه بر خدا توکل کنیم وبا ایمان قدم برداریم وجهان به تلاش ما پاسخ میدهد
چقدر استاد عالی گفتن که باید پا در راه بگذاریم وان وقت درهای نعمت به روی ما باز میشه با نشستن ودست روی دست گذاشتن کاری درست نمیشه
ممنون از استاد عزیز، که با این مصاحبه الگو های فوقالعاده به ما نشان میدهند وباور ما را قوی تر میکنن
بنام الله مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
روز65
خداروشکر ک هدایت شدم ب این فایل و آگاهی های ارزشمند
خدایا شکرت بخاطر الگوی موفقی ک هدایتم کردی برای کارم
چقد تحسین کردم آرزوی عزیز و بخاطر ایمانی ک نشون داد و قدم ب داشت و عمل کرد ب الهامش
و خداوند چقد قشنگ هرلحظه داره با ما صحبت میکنه و بهمون پاسخ میده
چقد تحسین کردم آزاده عزیزرو بخاطر عزت نفسی ک نشون داد و عمل کرد ب ایده های ساده و ارزشمندی ک بهش هدایت شد
.برای خودش و تواناییش ارزش قائل شد
و چون میخواست ارزش خلق کن
@@@@@@@@@@
سلام مجدد ب دوستان قشنگم
ادامه ی کامنتم و الان ک 12:24دقیقه ظهره دارم مینویسم
دیشب خواب شیرین چشمانم و ربود خخخخخ
الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر خواب بسیار عمیق و آرامم
صبح خیلی سرحال بیدار شدم و نرمشم و انجام دادم
دیروز بعد کارم ساعت 8و30از سالن زدم بیرون هرچی منتظر تاکسی شدم
خبری نبود
تصمیم گرفتم ی کم پیاده روی کنم تا میدون جوان گفتم اونجا مث همیشه حتما تاکسی میاد
خیلی جالب بود اصلا تاکسی ب چشمم نمیخورد منی ک هرروز بعد دو دقیقه سوار میشدم و میومدم خونه
یادم اومد ک حسم میگفت باید یکبار پیاده بری تا خونه و پا روی ترست بزاری
گفتم قرار بود ک هوا ی کم روشن تر باشه ولی الان تاریکه ک
خیلی جالب بود حسم میگفت اشکال نداره خدا ک هست تو تنها نیستی
پس مسیرتو ادامه بده
قبل اینکه برسم ب میدون هنوز دو دل بود
گفتم دو دقیقه میمونم اگه تاکسی نیومد یعنی باید بقیه ی راهو تا خونه پیاده برم
اگه اومد سوار میشم
خلاصه موندم خبری نشد
حسم گفت برو
من تو عمرم تواین ساعت تو این منطقه نیومدم ولی الان داشتم پیاده میرفتم ب سمت زیر پل هوایی ک تاریک بود و هیچ کسی نبود اونجا
گفتم خدایا از کدوم سمت برم از زیر پل یا برم طرف راست و بعد برم تو کوچه
خیلی قشنگ بهم گفت برو اونطرف خیابون و بپیچ تو کوچه و من هم رفتم
اولین چیزی ک دیدم گالری ماشینی بود ک قبلا هم دیده بودمش
چون یبار هوا روشن بود اومده بودم این مسیر رو
اون خیابون و ک رفتم ی کوچه بود جفت گالری
ک اونو رد کردم
و وارد کوچه ی دوم شدم
دیدم ک تاریکه کوچه باز ادامه دادم
باخودم میگفتم خدا همراهمه و مراقبم هست انتهای کوچه بودم ک 4تا خانم و دیدم ک از روب رو میومدن
ک حسم بهتر شد گفتم خدایا مرسی ک اینا رو برای من فرستادی
و بعد از چن دقیقه رسبدم ب خیابون اصلی ک خونه مون بود
واقعا تعجب کردم ک چقددد نزدیکه خونه مون ب محل کارم یک رب هم نشد
و خداروشکر کردم ک پا گذاشتم روی این ترسم و بزرگتر شدم
الهی صدهزار مرتبه شکر
وقتی اومدم داخل دیدم آجیم داره سبزی پاک میکنه و شام هم درست کرده خداروشکر خییلی خوشحال شدم
الهی شکرت سرشام بودیم ک آجیم ک اراکه خونه ش با خانواده اش بدون اینکه خبر بده اومدن و سوپرایزمون کردن
دیروز تو سالن کار با میکرو کانت و یاد گرفتم پوستو لیفت میکنه و روشن
طریقه ی درست کردن کانتور
زدن
و پاک کردنشو یاد گرفتم
یکی از مشتری هام هم اومد و بهم میگفت آرامش خخخ
میگفت خیلی آرامش داری و حس خوب ازت میگیرم
دیروز ماسک پایانی درست کردم برای مشتری هم درست کردنش قلق داره و هم زدنش
ولی من ب لطف خدای قشنگم و توانایی ک ب هم داده همون بار اول عالی درست کردم و زدم
و باز دیروز بار دومم خیلی بهتر مراحلشو انجام دادم و سمانه جان هنرجویی ک داریم با هم آموزش میبینیم میگفت خیلی سخته برام درست کردن و زدنش کلی استرس داشت
اومد کنار دستم و داشت با دقت نگاه میکرد ک چطور دارم میزنم
من واقعا توانایی بالایی دارم تو یاد گیری
ک این از فضل خدای قشنگمه
ک آسانم کرده برای آسانی ها
الهی صدهزار بار شکرت
امروز صبح برای اینکه بافت زدن مو رو تمربن کنم
هم برای خواهر زاده ام زدم و هم برای آجیم ک خداروشکر خیلی بهتر شده کارم
ولی باز باید تمرین کنم و مرتب تر کار کنم
ک اجیم و دخترش کلی ذوق کردن براش
و وقتی ک تصویری با آجی دیگه ام صحبت میکردن خیلی تعجب کرد گفت ثنا این بافتو زکیه برات زده
گفت اره
گفت خیییلی مرتب و خوشگل ترشده موهات
و خودمم خیلی ذوق کردم براشون
من توانایی های زیادی دارم
ک ب راحتی میتونم ازش ثروت بسازم
من از همین بافت ک هنوز خیلی حرفه ای هم نیست تونستم پول بسازم اگه بیشتر رو تواناییم کار کنم ب راحتی میتونم ازش ثروت بسازم
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه ثروت بی نهایته و روز ب روز بیشترو بیشتر میشه
و هرروز فرصتها بیشتر میشه
موقعیت های پول سازی بیشتر میشه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
من میخوام مولد ثروت کنم
و خدمت کنم ب گسترش جهان وارزش خلق کنم و رشد کنم و لذتشو ببرم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همه دوستان
مرسی از استاد عزیز و ازاده عزیز که این فایل رو جلو دوربین بردن که یاد بگیرم
یادمه از یه زمانی به بعد همیشه این الگو برام بود که وارد هرکاری میشدم خیلی زود رشد میکردم.
بچه بودم پدرم اصلا اجازه نمیداد که با بچه ها اردو برم و من همیشه از این قضیه شاکی بودم . بزرگتر که شدم شاید 14-15 سالگی چون خیلی به کار گروهی و تفریحی علاقه داشتم رفتم تو هلال احمر و انقدر تونستم خودم رو خوب نشون بدم و دوره های تخصصی یاد بگیرم و فعالیت کنم که بعد مدتی یه سمت کار رو میدادن به من. یا وارد شغل حسابداری شدم و هی یاد گرفتم انقدر که انبار داری و کارپردازی رو دستم گرفتم و درامدم چندین برابر شد و همین بهم اعتماد به نفس میداد و وارد هرکاری میشدم خیلی رشد میکردم چون توی کارم متخصص میشدم و امکان نداشت من وارد جایی بشوم و بالا نیام و خیلی احساس لیاقت داشتم . میخوام بگم موندن تو مسیر و استمرار بلاخره ادم رو به جایی میرسونه حتا اگه الان اینده نامعلوم باشه ولی ادم رشد میکنه در مسیرش و من این روزا اینو به خودم زیاد میگم و برای خودم مرور میکنم و بسیار مثال دارم .
سلام استاد جان
تمام نکاتی ک امروز گفتیم دیروز داشتم
جلسه ۲۷ثروت را گوش میدادم قشنگ
همین نکته را گفتین برای کارت ارزش قاعل
باش و مهارتت ببر بالا و بعد درامدت را زیادتر
کن و از اون ور خر هم نیوفت ک هیچی
بلد نیسی و تکاملی طی نکردی و بگویی
ن من اینقدر دستمزد میگیریم ارزش کارم
بالاست دقیقن این فایل مصداق بارز این
صحبت های شماست و ازاده جان اول کار را
پیدا کرد پیشرفت کرد و سپس درخواست
افزایش حقوق کرد .
من هم همین را اجرا کردم تقریبن ۴سال
و بعد از ان درخواست افزایش حقوق
کردم و یه سری ایده ها و عمل هایی کردم
تا درامدم الان ۳برابر قبل شده
🌹
سلام
واقعا فایل فوق العاده ای بوداین فایل به مادرس میده که احساس لیاقت روخودمون بایدبسازیمش وثابت کنیم به خودمون ودیگران وباعمل کردن ونتیجمون .
وقتی هرچیزی رو باورکنی میتونی انجامش بدی وبهش برسی فقط کافیه باورش کنی.
مابایدروخودمون کارکنیم که تواناییهامونو بشناسیم خودمون رو بهتربشناسیم .
وقتی خودتو بشناسی خداروهم بهترمیشناسی ازخودبه خدامیرسی.
سلام خدمت استاد عباس منش، خانم شایسته مهربان و همگی دوستان عزیزم:
با شنیدن صحبت های آزاده خانم نازنین
چقدر حس خوب گرفتم، به وضوح صداقت و ایمان در کلامشون مشهود بود، من هروقت بیوگرافی کسی رو میشنوم ناخودآگاه ذهنم به قیاس با خودم می پردازه، با شنیدن این صحبت ها و قیاس با زندگی خودم یاد این فایل استاد که انسانها برای تغییر چهار دسته هستند، افتادم؛
آزاده جان چقدر این مسئله رو خوب رعایت کرده و قبل از اینکه جهان با فشار و سختی مجبور به تغییرش کنه، خودش قبلش راه تغییر به شرایط بهتر رو انتخاب کرده، چیزی که من خودم ضعف دارم و بشدت ایشون رو در این زمینه تحسین می کنم؛
مسئله مهم دیگر از نظر من ایمان و عمل توٲم با هم ایشون هست، کسی که از خدا به عنوان رفیق اسم میبره و تنها به این رفاقت اتکا نکرده بلکه این رفاقت و یاری از خدا رو با عمل و اقدام توٲمان کرده، حتی از همان نوجوانی تا به الان؛
مسئله دیگر از نظر من الهامات ایشون بوده که چقد با جسارت و شجاعت به الهاماتی که بهشون جواب مثبت میدن و عملی می کنن، مثل شیوه های آموزشی که به قول خودشون در چند ثانیه از ذهنشون خطور می کنه و فورا عملی می کنن؛
من با تمام وجود از تجربه آزاده جان لذت بردم و از صمیم قلب برای موفقیت های روز افزونشون حس خوب گرفتم،امیدوارم هر روز شاهد پیشرفت مالی و معنوی بیشتری در زندگی شان باشند؛
استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بی نهایت سپاسگذارم بابت تهیه و اشتراک گذاری این مصاحبه قوی و مفید، واقعا هر فایل شما پر از درس و عشقه، امیدوارم که خدا بارها و بارها بیشتر به زندگیتون بابت این همه بخشندگی، برکت بده
به نام تنها بهترین نام و آغاز
سلام به همگی
اول از هرچیزی اینو بگم واقعیت اینکه وقتی صحبتهای استاد و آزاده جان رو شنیدم وجودم پر از ترس شد چونکه یه عالمه عملکردهایی از جنس شجاعت داره این نتایج ها و باید پا گذاشته بشه توی یه عالمه از ترس ها و بنده خودم بشخصه باید پا بذارم تو دل همچین ترس هایی بااینکه از قبل تو دل خیلی از ترس هام پا گذاشته ام اما هنوز خیلی کار دارم تازه ابتدای مسیر هستم
نمیدونم چرا بعد از اینهمه وقت و شنیدن داستان های مختلف ولی انگار تازه درک کردم و بیدار شدم از موضوع شجاعت در مهاجرت کردن به مکان جدید شنیدن صحبتهای این فایل ذهن منو خیلی درگیر کرده واقعا خیییییلی نمیدونم چرا در رابطه با این موضوع تاالان اینقدر ذهنم درگیر نشده بود
و همش دارم با خودم میگم خدایا به منم کمک کن که بتونم پا به دل ترس هام بذارم و بتونم بهتر راهمو پیدا کنم آخه میدونید من خیلی وقته که میدونم هدفم چیه و چی میخوام از زندگی اما بعضی اوقات احساس میکنم باید بیشتر و بهتر درک کنم موضوعات رو چونکه از یسری چیزها باید بیشتر خودمو بشناسم اما تا همینقدری که درک کردم دارم کار میکنم و ادامه میدم و منم در کل چیزی جز رشد،پیشرفت،و تغییر تو کتم نمیره پس از خداوند میخوام که منو هدایت کنه و پا در دل ترس هام بذارم و یه چیزو خوب فهمیدم از صحبتهای شما استاد و آزاده عزیز اینکه من باید اول در همین مکانی که هستم به پیشرفت واقعی برسم و وقتی تونستم بصورت واقعی اوضاع رو بنفع خودم تغییر بدم و دیدم دیگه همه چیز گل و بلبل شده اونوقته که دیگه نباید در این مکان بمونم و برم مکان بالاتر و حرفه ای تر برا رشد و پیشرفت بیشتر
به امید هدایت های الهی
بازم احساس میکنم در رابطه بااین موضوع باید درکم خیلی بره بالاتر و خیلی چیزهارو بهتر یاد بگیرم
امیدوارم که همتون در مسیر هدایت الهی باشید و فقط رشد و پیشرفت و خوشبحتی رو تجربه کنید.
سلام به استاد عزیز .ممنونم ازخدام که امروز نشانه من با این فایل نشان داد.الان حدود بیست روز من با خودم کلنجار میرم نمیتونستم تصمیم بگیرم.ترس دارم از روبرو شدن با مشکلات.مشکلاتی که با فکر خودم ساخته ام.این گفته خانم شایسته عزیز شاید بتونه به من کمک کنه تصمیم بگیرم وبا مشکلات روبرو بشم ومشکلاتم حل کنم.ممنونم از فایلهای استاد عزیز.ممنونم ازخدای مهربان که من بااستاد آشنا کرد.ومیتونم قوت قلب بگیرم.از این همه انرژی.
سلام و عرض ادب
استاد من میخواستم یک موضوعی به شما بگم شاید دوستان دیگر هم موافق این صحبت من باشند
قسمت گفتگو با دوستان برای من به منزله ورود در کارگاه عملی یا ازمایشگاه است به این صورت که وقتی محصولات شما رو تهیه میکنم و گوش میدهم که ۹۰ درصد انها را تهیه کردم به مثابه شرکت در کلاس درس می باشد ان هم کلاس درسی با بالاترین کیفیت ممکن در جهان ،اما وقتی دوستان دارند صحبت میکنند و از نتایج شرکت در کلاس های شما میگویند گویا وارد ازمایشگاه یا کارگاه شده ام ان درسی که در سر کلاس های شما که در قالب محصولات هست یاد گرفتم در قالب گفتگوی دوستان و از شنیدن نتایج دوستان و توضیحاتی که شما بعد از نتایج ان دوست میگویید کاملا هم ان را درک میکنم و هم ان اتفاقات مشابه در زندگیم شروع به رخ دادن میکنند .
اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم مثلا اگر ما در کلاس زبان یا هر مهارت دیگری شرکت کنیم به ما گفته میشود خوب ،این اطلاعات را ما به تو دادیم حال خودتت برو اجراش کن اما دور ه های شما یک چیزی خارج از این روال است گویا شما به ما میگوئید اطلاعات لازم را در محصولات و فایل ها بگیر و بعد بیا در قسمت گفتگو با دوستان که معمولا از نتایج گفته می شود و حالا بیا اینجا عملیش رو هم یاد بگیر از این جا به بعد است که حرکت در ما اغاز میشود و لاجرم نتایج شروع می شود و برای همین است که دوره های شما با دوره های کل اساتید جهان متفاوت است البته این نظر من است .
لذا تقاضا دارم در این قسمت فعالیت بیشتر گردد چون این قسمت همه ی اموزه های شما رو وارد ناخوداگاه ما میکند شنیدن محصولات و فایل ها به منزله ی ورود به خوداگاه و نتایج دوستان چون با احساس شدید همراه است ان ها را وارد به ذهن ناخوداگاه ما میکند برای همین است که من میگویم اموزه های شما تلفیقی از یادگیری و به انجام رساندن است واقعا از شما ،خانم شایسته ی عزیز و ازاده جان سپاسگزاریم و بی تاب قسمت های بعدی این کاراگاه بی نظیر هستیم .