گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

271 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1238 روز

    سلاااااممممم

    استاد من الان فقط میخوام به ظاهرتون بچسبما . چه کررردی استاد چقدر دارید هر روز خوشتیپ تر میشید

    یعنی تو سلامتی و تناسب هم به ما نشون دادید هیچوقت دیر نیست . بیست سال جوونتر شدید

    استاد من عااشقتونم . پکیج اراده و همت و عمل و اصلا هر چی چیز خوب تو دنیا برای موفقیت لازمه رو شما دارید . با تمام وجووودم دارم تحسینتون میکنم شما عالی ترین عالی ها هستید . خدارو صدهزار مرتبه شکر که باهاتون اشنا شدم

    چقدر صحبتهای خانم ازاده اینو یادم اورد باید از جایی که هستی شروع کنی نه از یک جای توهمی و شرایطی که نداریش . برادر من سالها کارهای زیادی رو استارتش رو زد یا با چندتا وام و قرض یا از پدرم . ولی هیچ کدوم نتیجه نداد دوتاش که از اول بی نتیجه بود . دو تا دیگش دوسال هم کار کرد ولی بعد هر روز قرضها بیشتر میشد بعد من فکر میکردم شانسشه دیگه ولی خب بعدها فهمیدم بخاطر تکامل طی نکردنش بود . وقتی کار نکرده باشه ادم و یهویی بخواد کار بزرگ انجام بده خب کار نمیده اینجوری

    خب باز شدن این مسئله خیلی برام راهکار شد . من تا قبلش فقط و فقط میگفتم ادم باید یه پشتوانه ی مالی بزرگ داشته باشه تا بتونه شروع کنهه و جلو بره یا کارمند شه و خلاص . اینم از ورودی ها بود دیگه از برادر و نزدیکان

    و خب من کارمندی دوست نداشتم اصلا بخاطر کار روتین . کار شروع کردنم میگفتم خب پولی ندارم و کلا دنیا برام به اخر رسیده بود

    قبلا خیلی علاقه داشتم کارگاه هنری یا اتلیه طور داشته باشم و کار کنم و اموزش بدم . بعد خیلیییی عجیب ۲۰ سالم بود من با خانمی اشنا شدم و خیلیم به من علاقه داشت و سفارشهای کارگاه طوری بود که به یک نقاش مینیاتور احتیاج داشتند و من اون ادم بودم و هیچدوم دیگه بلد نبودن. خلاصه کوچکترین فرد اونجا بودم و بعد شیش هفت ماه بهم گفتن میتونی اموزش بدی منم خوشحال که ارزوم براورده شد شروع کردم حدودا تا ۱۲ تا شاگرد هم داشتم و انقدر حوصله به خرج دادم و بها میدادم که خیلییی خوب یاد میگرفتند . تا اینکه بعد دوسال به تضادهای شدیدی خوردم و اومدم بیرون . اردیبهشت ۱۴۰۰ بود و تازه ۲۲ سالم شده بود اووج ناامیدی من بود که من ارزوم بود چنین شغلی ولی چرا بی علاقه بودم بهش . از یک طرف میگفتم اگر میتونستم خودم کارگاه داشته باشم و سرمایشو داشتم و سرمایه که هیچی اگه همراه داشتم و کسی رو داشتم کمک میکرد الان خودم برا خودم با سبک خودم میترکوندم و ازونورم مغزم داد میکشید من دوست ندارم همش یه گوشه ی دنیا باشم و نقاشی کنم

    این بلاتکلیفی شیش ماه بود رفتم یکماه توی گلفروشی کار کنم . دوستم بهم گفت این همه کار بلدی نباید بری شغلی که فقط فروشندگیه و برا مردم . شروع کن خودت باز سفارش بگیر گفتم من دیگه واقعا نمیتونم نقاشی کنم . نقاشی رو دوست دارم ولی برا تفریح خودم

    یکماه داشت میشد که اونجا بودم هر روز ادا و اصولای احمقانه ی صاحبکارو می دیدم . مثلا میگفت فروشنده های من با بقیه بازار صحبت نکنند و همه ی اون فروشنده ها و کارگرهارو با این مسخره بایا جنگ روانی میداد بهشون دیگه روز اخر دعوام شد باش و اونم توهین که شماهایی که زیر دستید لیاقتتون همینه منم خوووب جوابشو دادم و اومدم بیرون

    تا عصر گریه میکردم به خونوادمم نگفتم که اوناهم شروع نکنند که گفتم نرو و فلان

    تا اینکه دوروز بعدش اون یکی دختری که باهام بود گفت فلان کارگره رفته گفته من دیگه نمیتونم تحمل کنم و میره بیرون بعد چارسال . گفتم تاثیرات من بوده که چرا زیر بار ظلم و بیمنطقی باشیمو دوسه هفته بعد هم خود همین دختره گفت منم اومدم بیرون خسته شدم از کاراشون و هی میگفتم کار هست و شجاع شدم و قید همه چیو زدم بیرون بعد چندسال

    دوماه بعدش بود که مهر بود و گفتم بیخیال فعلا رو پروژه ترم اخر و درسای موندم تمرکز میکنم بعدا فکر میکنم چه شغلی مناسبمه و کجای این دنیام . من رشتم کامپیوتر بود ولی هیچی بلد نبودم از برنامه نویسی و کارای تخصصیش دیگه هم مونده بودم کاراموزی چیکار کنم هم پروژه . پولشم نداشتم سفارش پروژما بدم به کسی

    گفتم طوری نیست برنامه نویسی یاد میگیرم انقدر متوجه نمیشدم و بی علاقه بودم که فقط گریه میکردما گفتم ول کن فاطمه بیخیال این مال تو نیست

    دوباره خدایا من تنهام کسیو ندارم پشتوانه ندارم پولشم ندارم نمیدونمم چی دوس دارم انقدر گریه میکردم ااز شررررک فقط از شرک . خیلیم حال روحی بدی داشتم

    دیگه اصلا خدارو گذاشتم کنار . یه عشقی اون موقع داشتم خیلی ادم موفقی بود با اینکه سی سالش بود مذهبی نبود ولی خیلی ایمان قوی ای داشت و خیلی پشتکار داشت از خونواده ای که سطح مالی خوبی نداشتند خودشو به جایگاه خوبی رسونده بود . دیدن همین شخص برام یه حالت امیدی بود که با اینکه ناامید میشدم ولی بازم وقتی میدیدم یکی تونسته میگفتم منم میتونم . تا اینکه یه روز گفتم این ایمانی که همش میگه منم باید پیداش کنم . خلاصه اول رفتم سراغ یوگاکه حال روحیم بهتر شه بعد کتابای موفقیت و چار اثر خوندم . انقددرررر این کتابو میخوندم تا بفهمم جنس ایمان چیه بعدش کتاب راهبی که فراریش رو فروخت رو خوندم همش از درون صحبت میکرد . تصمیم گرفتم جمله بنویسم و به خودم تلقین کنم که یعنی برم به درون

    ۵ صبح تا شیش فقط مدیتیشن میکردم و به خودم حس خوب تلقین میکردم

    استاد روزی نبود که من گریه نکنم از ناامیدی و بلاتکیلفی . مشکلات خونوادگی و روابط زیادی هم داشتم . دلم ارزوهای بزرگ رو میخواست ولی میترسیدم بهش فکرکنم حتی

    اون موقع موهام میریخت و زیباییش رو از دست داده بود و اینم یه بار روانی دیگه ای بود برام. من گفتم با این تلقین و قدرت فکر موهام رو سالم میکنم و بهشون عشق میدادم و سعی کردم لحظه ای به این فکر نکنم که نمیشه و یا عیبی داره موهام و خوووب شدن . موهایی که چارسال هر دکتری بود رفته بودم این بار با یه روغن مو و تلقینات و عشق دادن بهشون خوب شد . خدایا شکرت الان که دیگه اصلا بی نظیر شده اذر ماه بود

    من دیگه حالم بهتر شده بود . و کتاب شکرگذاری ور شروع کردم با تمام وجود میخواستم قدردان بشم . سعی میکردم گریه نکنم ار دوستام دوری نکنم و حالم بهتر شه تا اینکه با فایل فقط روی خدا حساب کن شما اشنا شدم و دیگه فقط اینو هی گوش میکردم و بهتر شده بودم

    کاراموزیم به شکل عجیبی با یه دفتر اشناشدم که روزی دوسه ساعت بودم و کارهایی که بلد بودم و تموم شد . پروژمم که مونده بودم توش یکی از دوستام گفت من یک دوستی دارم که برنامه نویسه ولی بیماره و توانایی کار زیاد نداره من خیلی دوس دارم بهش کمک مالی کنم ولی قبول نمیکنه به بهونه پروژه تو میخوام کمکش کنم . دیگه اینطوری همه چیز گذشت و من بعد عضو سایت شدم فکرکنم بهمن و اینا بود

    تا اینکه یه روز به ذهنم رسیدم من چارسال پیش میخواستم برم گرافیک و چطوره برم سراغ نرم افزارهای گرافیکی من که همه هنر دستی ای رو از ده سالگیم کار میکردم این بار با سیستم . همه جا میتونم دورکاری کنم و تایپ منه . همون وقتا بود که چگونه مولد ثروت باشیم رو همش گوش میدادم شروع کردم یادگیری با اموزشای سایتها . گفتم بزار برم کلاس تو محیطشم باشم ولی کلاسها گرون بود و چندتا کلاس باهم حدود پنج تومن میشد نمی خواستم هم از بابام بگیرم

    نوشتم تو یادداشت گوشیم خدایا یه کلاس فلان و فلانو برام اوکی کن . یه دوهفته بعد بود دوستم گفت میای بریم کلاس فلان موسسه زیر نظر یکی از شرکتای دولتیه و این کلاسایی که ۹۰۰ تومنه رو ۳۰ میگیرن

    استاد اصلاباورم نمیشد ولی استادش عاااالی بود و خلاصه شروع کردم و بعد هم پیج زدم و راهمو اینطوری تو یکسال پیدا کردم

    هر دفعه دارم یه نمونه کار جدیدی میزنم میگم خدایا شکرت این همونی بود که میخواستم

    استاد من تمام فایلهای رایگان رو گوش دادم هزاران بار به جز مستندها که تو روندشم . ولی از صبح تا شب دارم با تمام چیزایی که گفتید زندگی میکنم . هیچ شباهتی به ادم پارسال این موقع ندارم

    واقعا سپاسگزارم

    خیلی اتفاقات خوبی افتاده تو این چندماهی که با شما اشنا شدم که تو کامنتای مختلف هربار نوشتم

    خیلی دوستتون دارم

    خیلی ارادتون و بزرگیتون رو تحسین میکنم

    مریم جان از شما خیلی خیلی ممنونم من تو سریال سفر به دور امریکا تو سی قسمت که دیدم زندگی کردن و لذت بردن رو به خوبی یاد گرفتم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    استاد عزیزم دوستداشتم مثالی از دیروز بزنم که شاید مربوط باشه به این گفتگو

    دیروز تو کلاس استاد(مربیم) خبر دادن که مسابقه هست و همون لحظه چندتا از بچه ها گفتن نه استاد ما نمیایمو اینا

    و همون موقع استادم جمله ای گفت که واقعا با آگاهی های این گفتگو که میذارمش

    حس عجیبی بهم دست میده واقعا منو متاثر کرد؛

    اون جمله این بود:

    پس کلاس میای چیکار ؟؟؟

    استاد واقعا ما میایم تو سایت چیکار؟؟

    وقتی میترسیم بریم تو دنیای واقعی و عمل کنیم؟

    وقتی از اتفاقات زندگی فراریم؟؟

    وقتی از تضاد فراریم؟؟؟

    میایم اینجا چیکار؟؟

    این فایل ها رو میبینیم برای چی؟؟

    این تمرینا برای چین؟؟

    وقتی نمیتونیم پا بذاریم رو ترسمون و‌حرکت کنیم؟

    چطور میشه ترس داشت حرکت نکرد و رسید به جایی که میخوای؟؟

    البته این مسابقه برای سن و کمربند من نبود ولی درکل

    خود من میخواستم این قسمت رو حذف کنم

    نرم‌تو‌ دل این ترس

    و‌خودمو‌گول میزدم نه این مسابقات حرفه ای نیستن😂😂😂😂

    ای خدا…

    ترسارو نادیده میگیریم فرار میکنیم بهونه هم داریم براش

    میگیم راهمون درسته توقع نتیجه هم‌داریم😂

    میخوام از خودم بپرسم این فایل قراره چه آگاهی به من بده که منجر به عمل بشه

    دنبال حرفای قشنگ نباشیم

    دنبال حرفای قشنگ نباش ریحانه

    عمل کن

    بگو چطور میتونم واقعا بهتر عمل کنم؟

    چی هست تو این فایل که باعث‌میشه قانون رو بهتر بفهمم تا بهتر عمل کنم

    تا بیشتر وارد ترسام بشم

    تا بهونه برای وارد شدن به دل اون ترسای قایمکی رو نداشته باشم

    تا آشغالا رو زیر مبل نریزم؟

    بازهم از شما سپاسگزارم استاد جان بخاطر این فایل ها

    امیدوارم که وااقعا بتونم بهتر از اینا عمل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    نوید گفته:
    مدت عضویت: 3126 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به آزاده خانم

    خدا رو شکر میکنم که امروز هم در مدار دریافت آگاهی‌های ناب سایت بودم

    خدا رو شکر میکنم برای این قانون ثابت و بی خطای خداوند

    آزاده چقدر خوب و صمیمی خدا رو صدا میزنه

    مثل ی دوست

    مثل یک رفیق و یار

    خدای توانا و قدرتمند و بی‌نظیر

    خداوند بزرگ همیشه منو سوپرایز میکنه

    یاد لقب خلیل الله افتادم که خداوند به ابراهیم داده

    دیدین عاشق چطوری عشق خودشو مخاطب قرار میده؟؟

    دقیقأ همون حس و داره آزاده عزیز نسبت به خداوند

    تو دقیقه ۱۳ فایل هم خودش میگه که با خدا چقدر احساس رفاقت و نزدیکی میکنه

    👏👏👏👏

    چقدر این شخص توحیدی‌ه

    چقدر همه چی رو موهبت الهی میدونه

    واقعأ لذت میبرم از صحبت‌های آزاده عزیز🙂👏👏👏

    چه دیدگاه خوبی داره نسبت به یکسان بودن و نزدیک بودن تمام انسانها به خداوند

    همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    چقدر از بزرگ بودن‌ه ذهن آزاده در اون سنین نوجوانی لذت بردم

    اینکه در اون سن با برخورد به هر تضادی، بدون اینکه لب به اعتراض باز کنه، کاملا منعطف و نرم و خیلی زود راه حل و پیدا میکرده

    🚨اینکه پدرش نمیذاشته بره کار کنه

    🚨اینکه همه میگفتن باید مدرک فوق لیسانس و تافل و اینا داشته باشی

    🚨اینکه به قوانینی که انسانها میذاشتن بها نمیده

    🚨خودش هم دانشگاه نرفته اصلا

    🚨همه و همه

    توحیدی بودن این انسان رو میرسونه

    حتی اگر خودش در اون سن نمیدونست

    با داشتن ترسها و نجواها و حرف‌های مردم و اطرافیان باز هم قدم برداشته

    یاد حضرت یوسف افتادم

    با اینکه میدونست درها بسته است ولی حرکت میکنه به سمت درهای بسته

    خیلی حرفه‌هااااااا

    بدونی چندین در بسته هست ما بین تو و آنچه که میخوای… ولی اقدام کنی👊

    ولی حرکت کنی👊

    ولی اعتماد کنی👊

    👏👏👏👏👏

    با بودن این همه موانع تجسم کرده که رفته و مصاحبه داده برای زبان انگلیسی

    مثل این میمونه جلوی تلویزیون چند تا دیوار کشیده باشن و تو در ذهنت اون تصویر تلویزیون رو ببینی

    در واقع خلقش کنی در دنیای درون خودت

    👏👏👏👏👏

    این حد از در صلح بودن با خود

    این حد از کنترل ذهن

    این حد از اعراض از ناخواسته

    این حد از عزت‌نفس که حرف مردم براش مهم نبوده

    این حد از اعتماد به خداوند

    در اون سن و سال واقعأ تحسین برانگیزه

    آدم و به نوشتن و تحسین کردن و تبریک گفتن ترغیب میکنه👏👏👏👏

    اینکه پدر ایشون شرایط مالی خوبی داشته نشون میده که خود آزاده با توجه به دایره امنی که داشته به فکر استقلال مالی و شکوفا شدن و ارزش آفرینی بوده

    موضوعی که استاد همیشه میگه

    قبل از اینکه شرایط بد بشه به فکر بهتر شدن باشید

    اصلا انگار قانون رو تو اون سن می‌دونسته

    👏👏👏👏👏

    یاد مثال بودا افتادم که استاد تو ثروت دو زدن

    💰ثروتمند بودن و شرایط مالی خوب باعث میشه به خودت و خدا برسی👌

    باعث میشه به شکوفایی برسی👌

    و این خیلی خوبه که با بودن در یک شرایط خوب و ایده‌آل به این فکر کنی که ارزش خلق کنی

    ثروت رو خدا داده که من ارزشی باهاش خلق کنم

    ثروت رو میده که ارزشی به جهان اذافه کنم

    درود بر آزاده عزیز که انقدر خوب قوانین رو در اون مقطع سنی عمل کرده

    جهان وقتی تعهد من و ببینه

    وقتی ایمان منو ببینه افراد رو سر راه من قرار میده

    مادر دوست آزاده دستی بوده از طرف خدا تا هدایتش کنه به مسیر و رسالت اون مقطع از زندگی آزاده 🙏🌹

    هدایت شدنش به اولین کلاس که بچه‌های کوچیک بودن هم هموار کردن مسیر بوده از طرف خداوند برای آزاده

    که تو اون سن بهتر میتونسته زبون بچه‌ها رو درک کنه و با زبان بچه‌گانه بهشون آموزش بده

    الله اکبر

    الله اکبر

    چقدر این خدا خوب و دقیق هدایت میکنه

    چقدر این خدا حواسش به همه چی هست

    بازم من میترسم که نکنه خدا قدم اول و برام سخت بگیره؟!

    نکنه خدا کمکم نکنه؟!

    نکنه خدا تنهام بذاره؟!

    😑

    من اقرار میکنم که ایمانم خیلی ضعیفه

    وگرنه نتایج و شرایطی که دارم باید خیلی بزرگ‌تر از این چیزا بود

    خدایا کمک کن شرک رو در دلم کمرنگ کنم

    کمک کن ایمانم قوی بشه

    کمک کن اعتمادم به قدرت تو بیشتر بشه

    میدونم که این فایل رو برای هدایت من و قوی کردن ایمان من، در مسیر امروزم قرار دادی

    سپاسگزارم که حواست به همه چی هست و از خود من بیشتر دوست داری که :

    من هدایت بشم👌

    من ثروتمند بشم💰

    من نعمت‌های بیشتری دریافت کنم🙂

    من خوشبختی رو تجربه کنم😍

    من سعادت رو تجربه کنم😍

    میدونم🙏

    میدونم که تو در هر لحظه داری منو حمایت و هدایت میکنی

    این من هستم که کمرنگم

    🙂🙏

    منم دوس دارم خدا رو رفیق خودم ببینم🙂

    منم دوست دارم خدا رو قدرتمند ببینم🙂

    منم دوست دارم خدا هر روز منو سوپرایز کنه🙂

    منم دوس دارم خدا رو تو زندگیم بیشتر و بهتر تجربه کنم🙂

    منم دوست دارم اجازه بدم خدا تو زندگیم تأثیر بذاره🙂

    منم دوست دارم به خدا بیشتر اعتماد کنم🙂

    چون اعتماد بیشتر نعمت‌های بیشتری وارد زندگیم میکنه

    چون اعتماد بیشتر درهای بیشتر و بزرگ‌تری برام باز میکنه

    چون اعتماد بیشتر منو به خداوند نزدیک‌تر میکنه

    خیلی احساس خوبی دارم این لحظه🙂😍🙏

    ساعت ۲ شب‌ه و من با احساس خوب و انرژی بالا از این فایل و از این آگاهی لذت میبرم

    سپاسگزارم از خداوند که این آگاهی رو از طریق استاد و آزاده عزیز به دست من رسوند

    ممنونم استاد🌹🙂

    و تبریک میگم این زندگی خوب و نتایج بزرگ رو به آزاده عزیز🌹🙂

    شاد و سالم و ثروتمند باشید🙏🙂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا شکرت چقدر این فایل پر از اگاهی و درس داشت برای من

    چقدر ازاده عزیز از گذشته خودش اینقدر خوب و عالی روند پیشرفت و موفقیت خودش رو برامون تعریف کرد

    این نکته ازاده واقعا طلایی بود که گفت

    ««من باید کاری کنم که کار من ارزش خلق کنه»»

    یعنی ازاده تو همون سن کم این ذهنیت رو داشت که بتونه درامد کسب کنه

    و بجای اینکه اول بدنبال پول باشه اومد این ذهنیت رو ساخت که من چطور میتونم برای دیگران ارزش خلق کنم و بواسطه اون ارزش پول بسازم

    خدای من این نکته به قول استاد کلید بود 👌

    چقدر من لذت بردم از اعتماد بنفسی که ازاده برای خودش ساخته که تو اون سن کم اومده خودش و توانایی خودش رو باور کرده و تو سن ۱۸ ، ۲۰ سالگی رفته تو یه موسسه اموزشی شرکت کنه یعنی جایی که شالگردهای اون مجموع چندین سال بزرگتر از خودش بودن

    ولی این باور رو داشته که میتونه کارهای بزرگ انجام بده

    و این ایمان خودش رو نشون داده و وارد دل ترسهاش شده و بعد میبینیم خداوند بواسطه این ایمان پاداشهای بزرگی در مسیر راهش قرار داده

    و دوباره بخاطر این اعتماد بنفسی که در خودش ایجاد کرده و موفقیتی که بدست اورده

    خیلی راحت و با قدرت و خود باوری میره پیش مدیر و درخواست حقوق بیشتر میکنه

    و بخاطر اون کارهایی موفقیت اموزی که از قبل انجام داده با اعتماد بنفس خیلی خوب خودش رو لایق درامد بالاتر میدونه

    کلید 👌

    حس لیاقت

    این چی رو ثابت میکنه ؟

    این نشون میده ازاده بخاطر کارهایی که دیده کلاسهایی رو هر کسی نتونسته مدیریت کنه

    ولی اون با سن خیلی پایینی داشته با توجه به توانایی و ایده‌هایی که از خودش در حین کار داده تونسته بهتر از بقیه اون کلاسها رو مدیریت کنه و ازش با موفقیت بیرون بیاد و نتیجه عالی بگیره

    اونوقت اعتماد بنفسش افزایش پیدا کرده و خودش و کارش رو ارزش بیشتری قائل شده

    و خیلی راحت رفته درخواست حقوق بیشتر کرده

    افرین افرین افرین ازاده عزیز

    👏👏👏👏

    من به شخصه لذت بردم و کلی درس و ایده گرفتم

    از

    ایمان

    توکل

    اعتماد بنفس

    باور به اینکه من با بقیه فرق نمیکنم

    عشق به کار

    ارزش خلق کردن

    دوست داشتم این فایل بیشتر ادامه داشته باشه

    مطمئنا داستان مهاجرت ازاده جان حتما حتما کلی نکته برای من خواهد داشت

    مشتقانه منتظر ادامه صحبتهای استاد و ازاده عزیز هستم

    انشالله هر کجا هستید شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    الهی شکر ، الهی شکر، الهی شکر

    بسیار بسیار عالی بود ،چقدر داستان زیبایی داشت آزاده خانم ،براشون از درگاه الهی موفقیت شادی و شادکامی و خوشبختی و رفاقت بیشتر با خداوند رو درخواست میکنم، بی نظیر بود. بسیار ایشون رو تحسین میکنم ،بسیار تلاش ارزشمندی داشتن، و احساس ارزشمندی و لیاقت خودشون رو به جهان هستی اثبات کردن و جهان هستی بهترین هدایا رو به ایشون تقدیم کرده.

    متشکرم از استاد عباس منش عزیز 🌹استاد گرانقدرم🌹 که این الگوی ارزشمند و متفاوت رو برای مصاحبه انتخاب کردن ، و تو این مورد خانم آزاده رو آوردن که یه الگوی موفق هستن، و همینطور قدردان خانم آزاده هستم که با این اینترویو ارزشمند به ما ثابت میکنید که میشود ، میشود ، این کار شدنیه ،کافیه فقط شجاعتمو به خودم ثابت کنم به هدایت الهی اعتماد کنم و برم جلو. خیلی شجاعت و سخاوتمندی میخواد بیای و تجربه بیست سال تلاش و موفقیتت رو به دوستانت هدیه بدی و براشون چراغ راه باشی، و تشویق کنید که دوستان دنبالم بیاین ،باور کنید میشه ،این مسیر مسیر موفقیته.

    الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر، بخاطر هدایت و حمایت رب العالمین جان جانانم💚💚 تا اونجایی که بیاد دارم از بچگی همیشه و همیشه باهام رفیق بود،شدیدا هوای منو داشت ، همیشه منو هدایت میکرد، از خطرات حفظ می‌کرد و منو در شرایط بهتر و راحتتر از بقیه قرار میداد. یه جاهایی خودم تعجب میکردم ، آخه چرا من باید توی موقعیت راحتتر باشم ، حتی یه زمانی به شانس اعتقاد داشتم و میگفتم من چقدر خوش شانس تر از بقیه هستم 😂😍😉

    این مصاحبه خیلی عالی بود. خیلی متفاوت و کلی ارزشمند.

    I enjoyed a lot, it was great. I hope you the bests , my dear mentor Mr. Abasmanesh , and great successful Mrs. Tayebi who is such a great example for having faith and keep going forward under God’s support and guidance. I believe in GOD. I keep remembering myself”In God we TRUST” this is the key of every success. Believe in God and face every situations. 🌹🌹

    💚In GOD we TRUST 💚

    💚This is God’s country 💚

    بی صبرانه و مشتاقانه منتظر ادامه اینترویو هستم. 😍💚🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    محمدحسین شکوه نیا گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    به نام خداوند رزاق .😍

    سلام به خانواده بزرگ عباسمنش که میدونم مثل من مشتاق فایل‌ها و نشانه‌های بیشتری هستند.

    الهی سپاس گزارم بخاطر این گفت‌وگو‌ی جذاب که پر از قوانین تکاملی و هدایتی در آن وجود دارد.

    اینکه ما برای رسیدن به هدف باید پله‌پله و گام به گام پیش بریم و با هرقدم دریچه‌ای از ایده‌های جدید و رویداد های معجزه‌آسا برایمان رخ میدهد.

    و نباید نا امید شد و مقصر را شرایط جلوه داد .💪

    آزاده‌جان با توجه به اینکه در سن کم بود به خوبی توانست تضادها را شناسایی کند و برای رفع آنها گام در راه نهاد و راه‌حل‌ها به صورت شگفت انگیز مشکلات را در خودشون حل کردند.

    همه ما موقعیت‌هایی تجربه میکنیم که شاید در نگاه اول مانعی باشند ولی با گذراندن آنها به این نتیجه میرسیم که اگر این موانع وجود نداشتند هیچ رشدی حاصل نمیشد،👌

    دقیقا مثل روبه‌رو شدن آزاده عزیز با زبان‌اموز‌های کم سن و سال که به درستی از قوانین بهره برد (هرچند شاید خودش به طور واضح از قوانین اطلاعی نداشت ) ولی با تحقیق و دربرگرفتن روش صحیح رفع این چالش . توانست در ادامه به ثروت بیشتر و چالش های بیشتری رو به رو شود ..

    البته که پیشرفت فوق‌العاده‌ای نسبت به شروع این کار رقم زد.

    درسی که من از این نشست گرفتم این بود که فقط برای هدفی که دارم تمرکزی استارت بزنم و داشته‌های الانم رو شکر کنم و ایده‌هایی که در حال حاضر موجود هست ازشون استفاده کنم و مطمئنم نشانه‌های زیادی برای من در طول مسیر ظاهر میشود که این راه زیبا را زیبا تر و لذت بخش تر و هموارتر میکند.

    و بازهم الله را سپاس که توانستم چنین ویدیوی مفیدی را ببینم و به آموز‌هایش عمل کنم.

    و بیت کلیدی که استاد فرمودند :

    تو پای به راه درنه و هیچ مپرس/

    خود راه بگویدت که چون باید رفت

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    مرسی که دیدگاه منو خوندین کلی انرژی مثبت رو آرزومندم واستون😘🤓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    خدایاشکرت چقدرلذت بردم ازین فایل ازدیدن این دوست عزیزم ک حس میکنم سالهاست میشناسمش یه صمیمیت خاص چقدرجنس حرفاش دلچسب بود والهی چقدرایمان درتک تک اعمالش دیده میشد من ب شخصه محو صحبتاشون بودم وحرحرفی ک میزد مهرتاییدبودبرای مسیری ک انتخاب کردم واینکه میگفتم ببین اینجااینکاروکرده اقدام کرده عمل کرده قدمه روبرداشته ایده اومده اجراش کرده عزت نفس داشته رفته ب دل ترساش اعتمادبنفسش رفته بالا جهان بش پاداش داده کمکش کرده هدایتش کرده سعی کرده مهارتشدبالاببره دنبال کاری ک عاشقش بوده رفته نگفته نمیشه نمیذارن نمیتونم همش باورقوی پشت کاراش بوده خودباوریه قویه اعتمادب تواناییاش ب ربش وهمزمان باحرفای این خواهرعزیزم ک حرف نبودن تک تکشون دونه های مرواریدبودن اون نکات قشنگ رومیکشیدم بیرون ک بعدشم استادعزیزم دقیقا همون نکاتوگفتن واینجاخیلی لذت بردم ک چقدرخوب درحد خودم قانون رومتوجه شدم واون تیکه ک استاد گفتن بایدلیاقتو بسازیمبرای خودمون تاجهان بهمون پاداششوبده چقدرنکته مهمی چقدرباارزشه چقدرگرانبهاس بخداهمه چیز عمله ایمان باور بقول استادگلم توخودپادرراه بنه هیچ مپرس خودگویدت ک چون بایدکرد

    همیشه بااین جمله احساساتی میشم اشکم درمیاد چون دیدم نتیجشو دیدم نتیجه عمل کردنو ایمان ب ربوتوکل بهشو الهی شکرت 🥲😍😍😍😍😍🤲🤲🤲

    مریم جون استادگلم من روزی نیست ک بودن درپرادایس وبودن درکنارشماروتجسم نکنم روزی ک دارم ازنتایجم به شمامیگم واون لبخندزیباروروی صورت شمامیبینم

    خدایاشکرت بی صبرانه منتظر قسمت بعدم وازتون ممنونم بخاطراین فایل همیشه دوست داشتم یه همچین فایلی روببینم ک ب لطف رب جهان ب خواستمون پاسخ دادمیدونم خواسته خیلیابوده ازتون بی نهایت ممنون

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😘🥰😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 60

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورهام

    با سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان و مهمان عزیزمون آزاده جان

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    استاد عزیزم دارم با چشمانی اشک بار اما با لبهایی خندان این کامنت رو در یک صبح زیبای تابستانی مینویسم چرا؟

    چون دیروز باز هم نتیجه ی اعتماد به ربم رو دیدم و تجربه کردم

    استاد جانم فایل قربانی کردن برای هدف رو من چند بار گوش دادم اما کامنتی نذاشتم چون نجواها میگفتن تو قربانی بزرگی رو قربانی نکردی پس سکوت کن اما دیشب که داشتم فکر میکردم راجع به این موضوع و سیر پیشرفتم رو با بودن توی این سایت بررسی کردم دیدم که قربانی های زیادی دادم که اصلی ترینش بودن توی این سایت و زمان گذاشتن برای شنیدن و درک کردن این آگاهی ها بوده و بعد که ی نگاهی به دفترهای روی میز و توی کشو انداختم که پرن از آگاهی های زندگی بخش شما تازه فهمیدم که چقدر بها دادم .حالا این کامنت مربوط به اون موضوع نیست و باید توی جای خودش نوشته بشه اما میخوام بگم که همین دیروز هم پاداش قربانی کردن هام رو دادم .این یکی رو میخوام بگم چون مربوط به این فایل هم هست

    استاد جان توی قدم هشتم جلسه اول شما میگین که رفتارهاتون رو بررسی کنین و ببینین دلیلش چیه و از چه باورهایی داره نشات میگیره از توحید یا شرک و بعد تغییرش بدین تا پاداش ها از راه برسه .

    توی کامنت همون جلسه من نوشتم که من آموزشگاه زبان دارم و قرار بود بیان بازدید و اصلیترین چیزی هم که بهش گیر میدادن مختلط بودن کلاس ها بود . من از طریق چند تا از همکارا شنیده بودم که خیلی به این قضه و موارد دیگه گیر دادن و همه ی اونا شاکی بودن از بازدید کننده ها و بخاطر همین من هم یک نگران شدم و ی اقداماتی انجام دادم که وقتی نشستم فکر کردم دیدم از ترس و شرک منشا میگیره از بی ایمانی .بعد تصمیم گرفتم که این بی ایمانی و شرک رو کنار بزارم و حل کردن همه ی مسایل رو بسپارم دست خداوند و وقتی من ترس رو کنار گذاشتم و اعتماد کردم و قربانی کردم شرکم رو و سپردم به خداوند همه چیز رو خداوند دو نفر از بازدید کننده هایی رو فرستاد که که دستان خودش بودن برای اینکه همه چیز خیلی خوب اتفاق بیفته .انسان هایی کاملا خوش اخلاق و مهربان و خندادن که فقط اومده بودن تیک خوبی رو برای من رقم بزنن بدون هیچ گیر دادنی و برن

    امروز صبح وقتی اومدم ی لحظه سایت رو چک کنم و تیزر این فایل رو دیدم خدا میدونه که چقدر ذوق زده شدم و حسم عالی بود که اشکم دراومد بدون اینکه اصلا بدونم قرار چی گفته بشه همین که شما و این دوست عزیزم رو دیدم ی انرژی خاصی وجودم رو گفت که من رو سرشار از شوق کرد در حالیکه نمیدونستم قراره توی قسمت اول این فایل نکاتی گفته بشه که مخصوص منه که برای منه

    اینکه اگر میخوام به بچه های 5 ساله ای که دارم زبان رو یاد بدم و ذهنم درگیر این بود که چطوری این کار رو بکنم خداوند از زبان آزاده جان بهم گفت که با بازی یادشون بده چیزی که خودم هم میدونستم باید از اون طریق وارد بشم اما نمیدوستم چجوری

    یا در مورد کلاس هایی که با پسرها دارم و خیلی شیطون هستن و اذیت میکنن بهم گفت که باید جدی تر باشم

    یا اینکه اصلیترین هدف افرادی که کلاس زبان میان مکالمه اس و گرامر در اولویت بعدی هستش و من هم باید این رو مد نظر داشته باشم

    و اینکه خوبه من با ی نفر که نیتو امریکنه ارتباط داشته باشم که لهجم واقعی تر بشه

    اینکه شما هم توی فایل قربانی کردن و هم توی این فایل در مورد افرادی دارین صحبت میکنین که توی حوزه زبان کار کردن این حتما ی نشونه اس برای من که خداوند حواسش به من هست و داره هدایت هاش رو از این طریق به من میرسونه چیزی که اصلا فکرش رو نمیکردم ایده ای که اصلا به ذهنم خطور نکرده بود و همینه که شما میگین هدایت ها بیشتر مواقع از جاهایی میان که ما اصلا تصورش رو نمیکنیم

    اینا چیزهایی بود که من با توجه به شرایط الانم از این فایل برداشت کردم که همش برام نشونه هستن و ی جورایی برای من شخصی شده هستن

    اما در مورد بقیه فایل:

    چقدر دارم لذت میرم از این لوکیشن ساده اما زیبا و جذاب که با اون فکر کنم نیلوفرها جذاب تر و زیبا تر شده

    چقدر استایل شما و این دوست عزیزمون زیبا بودن

    چقدر رنگ لباسهاتون قشنگه هم شما استاد و هم این دوست عزیزمون

    چقدر این خنده های دوستمون دلنشین و دوست داشتنی هستن

    اولین چیزی که توی صحبت های این دوستمون برام بولد شد بحث شجاعت و ایمان برای مهاجرته .اتفاقا همین چند روز پیش فهمیدم که یکی دو تا از بچه های هم دانشگاهیم که 20 سال پیش با هم بودیم الان توی آمریکا هستن و با یکیشون الان ارتباط دارم و از همون روزی که فهمیوم چقدر ایشون رو تحسین کردم که اولش از ایران به ترکیه و بعدش از ترکیه به نوادای آمریکا مهاجرت کرده و الان هم آزاده جان و اینا همش برای من نشون اس که نشون میده من توی مدار مهاجرت قرار گرفتم چون دارم بهش فکر میکنم و یکی از خواسته هام توی سال جدید همین مهاجرته

    نکته ی بعدی :

    صحبت هایی که در مورد متفاوت فکر کردن از بقیه اس. آزاده جان چون متفاوت از بقیه فکر کرده و متفاوت عمل کرده متفاوت هم نتیجه گرفته و این همون اصلیه که شما استاد بارها بیانش کردین که تا وقتی که مثل اکثریت فکر میکنیم مثل اکثریت نتیجه میگیریم

    ی نکته ای رو شما استاد ذکر کردین این بود :

    که ما میخوایم چیز از همدیگه یاد بگیریم و این تکته ی خیلی مهمیه که ما همیشه باید بدنیال یادگیری باشیم وقتی استاد عباس منشی که توی اینهمه سال اینهمه یاد گرفته میگه چیز یاد بگیرم منی که اول راهم دیگه باید درک کنم که اگه میخوام پیشرفت کنم باید همیشه بدنیال یادگیری باشم و محدودش نکنم به زمان خاصی .

    من هم از خداوند سپاسگزارم که در بدترین شرایط روحی و روانی استاد رو سر راه من قرار داد تا با کمک ایشون زندگیم رو هر روز زیباتر و زیباتر کنم و معنی زندگی کردن رو درک کنم .آره خداوند توانا و قدرتمند داره همه ی بچه های سایت عباس منش رو سورپرابز میکنه هر کدوم رو به ی طریقی با توجه به اون شرایطی که در اون قرار دارن

    وقتی آزاده جان گفتن از ایران تهران چقدر حسش خوب بود که اگر برای دختر از ایران تهران شده که مهاجرت کنه به زیباترین شهر در شمال فلوریدای امریکا پس برای هر دختر ایرانی از هر جای ایران میشه اگر بقول شما استاد مثل ایشون متفاوت فکر کنه و متفاوت عمل کنه در جهت مثبت

    ی چیزی که آزاده جان خیلی خوب بهش اشاره کردن بحث تفاوت فرهنگ هاست که چیزی که ممکنه توی ی فرهنگ بد باشه میتونه توی فرهنگ دیگه کاملا خوب و پذیرفته شده باشه اما با وجود همه ی اینها چون فرهنگ ها زاییده ذهن بشر هستن قابل تغییر هستن و همین نشون دهنده ی فرع بودنشونه و قابل تغییر بودنشون بر خلاف قوانین هستی که لایتغییر هستن و توی همه ی جهان یکی هستن و همین به آدم اطمینان خاطر میده که هر جا بره یکی هستن و مکان تاثیری روشون نداره

    چقدر آزاده جان خود من رو به یادم آوورد که از همون دوران دانشجویی دوست داشتم درآمد داشته باشم و مستقل باشم اما با ی دلیل متفاوت و اونم این بود که شرایط بد اقتصادی خانواده من رو وادار میکرد که اینجوری باشم و چشمم دنبال جیب کسی نباشه و همین دیلیل به ظاهر بد باعث شد که من مستقل بار بیام و از همون زمان شروع کردم به کار کردن هرچند با درآمد کم ولی با همون درآمد خرج و مخارج خودم رو میدادم و دستم جلوی کسی دراز نمیکردم و این ویژگی تا الان در وجود من هست که نمیتونم بیکار باشم و دوست دارم از لحاظ مالی مستقل باشم همیشه

    شاید مهمترین پیام صحبت های آزاده جان این باشه که :

    وقتی مصمم میشی که کاری رو که دوس داری انجامش بدی و اولین قدم هات رو بر میداری و جهان میبینه که تو مصمم هستی شرایط رو جوری برات رقم میزنه که به سمت انجام اون کارت هدایت بشی اما تکاملی و قدم به قدم نه یهویی چون اساس هر چیزی بر تکامل شکل گرفته

    چقدر اونجایی که آزاده جان در مورد شرایط تدریس توی آموزشگاهها صحبت میکردن و در مورد داشتن مدرک یاد صحبت های شما افتادم استاد د دوره قانون آفرینش که میگفتین من محدودیت ها رو نپذیرفتم و بدون داشتن هیچ مدرکی کارم رو شروع کردم اونم در شرایطی که همه میگفتن باید مجوز فلان و مدرک فلان رو داشته باشین و اینا همه ی باوره که میتونه درست باشه و میتونه درست نباشه اگر باورش کنی برا تو درست میشه و اگر باورش نکنی در مورد تو صدق نمیکنه و اتفاق نمی افته همون چیزی که الان آزاده جان دارن میگن .ایشون هم این محدودیت ها رو نپذیرفتن و اقدام کردن و به خواستشون رسیدن .

    توی همین صحبت ها باز هم به یاد آوردم صحبت های استاد توی دوره کسب و کار شخصی که ثروت ساختن ربطی به عوامل بیرونی مثل مدرک و پارتی و …… نداره .ثروت ساختن ی موضوع ذهنیه . کافیه فقط علاقه باشه و باورهای درست و ی کم ایمان اونوقته که حرکت اتفاق می افته و هدایت ها از راه میرسن و نتیجه میاد و باز هم باورها و ایمان تقویت میشه و اگر این روند رو ادامه بدی نتایج هی بزرگتر و بزرگتر میشن

    و بعدش این نکته طلایی :

    که ما هممون به ی اندازه به خداوند نزدیکیم فقط باید این رو شناسایی کنیم و درکش کنیم تا اون ارتباطه برقرار بشه و از مزایای اون استفاده کنیم که یاد آور آیه ی :

    فاذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیومنوا بی لعلهم یرشدون

    و اینکه کار ما درخواست کردن از خداونده و نشون دادن ایمانمون و کار خداوند جور کردن چگونگی ها برای رسیدن به اون خواسته هاست

    با حرفهایی که آزاده جان در مورد تجربه کردن و درس گرفتن گفتن یاد صحبت های جاشوا افتادم توی فایل الگوبرداری از افراد موفق 3 که همش میگفت این بازی برای من ی تجربه بود که بهم کمک میکنه که قویتر بشم و همینه که استاد شما هم میگین که افرادی که موفق شدن ی سری چیزها در موردشون هست که اصل و پایه اس ونتایج رو رقم میزنه و در همشون مشترکه و الان این دیدگاه در آزاده جان هم دیده میشه با وجود اینکه هنوز از نتیجه ی کارش خبر نداره که چی بوده و همین دیدگاهه که پاداش ها رو به ارمغان میاره

    ی نکته ی دیگه ای که عزت نفس و اعتماد به نفس آزاده جان رو نشون میده و شما استاد توی دوره ی عزت نفس به عنوان یکی از وویژگیهای افراد با اعتماد به نفس بالا ذکرش میکنین اینه که من تلاش خودم رو انجام میدم و نگران نتیجه نیستم ممکنه بار اول نتیجه نگیرم اما ادامه میدم و بالاخره موفق میشم

    و باز هم یادآوری صحبت های جلسه اول عزت نفس که اگر میدونی کارت خوبه و از میدرت درخواست حقوق بیشتر نمیکنی یعنی عزت نفست پایینه و الان اینجا دقیقا آزاده جان عکسش رو داره میگه که نشان از عزت نفس بالاش داشته

    و بعدش ی تلنگر برای من که :

    اصلا فارسی صحبت نمیکردم

    این چیزیه که من رعایتش نمیکنم و از این به بعد باید بیشتر بهش توجه کنم

    و صحبت های استاد در ادامه:

    که یادآور جلسه یک قدم ششم و جلسه 3 قدم هفتمه که هدایت ها وقتی از راه میرسن که ما باور میکنیم که هدایت میشیم و وقتی که باور میکنیم حرکت میکنیم و وقتی حرکت میکنیم هدایت ها رو دریافت میکنیم

    اینکه قبل از بدست آوردن ی کار مهارت هامون رو ببریم بالا که زمانی که بدستش میاریم اماده باشم نه اینکه بگیم من اول اون کار رو بدست بیارم بعدش مهارت هام رو میبرم بالا

    اینکه از بازخوردها استفاده کنیم برای بهتر کردن توانایی هامون

    بله استاد منم اون برنامه ای که میگین و اون سوال رو به یاد دارم اونم اون زمانی که ی وقتایی تلویزیون نگاه میکردم خدا رو شکر که خلی علاقه ای نداشتم و کلا تلویزیون رو گذاشتم کنار و این هم یکی از اون قربانی هایی بود که توی اولین ماههای آشنایی با شما خیلی خوب قربانیش کردم

    استاد شما قبلا هم گفته بودین که اگر قرار باشه مصاحبه کنین با افراد اون اوصل توحیدی که باعث موفقیتشون شده رو میکشین بیرون و الان استارت این کار توی این گفتگو دیده میشه توی البته خارج از ایران و تا جایی که من برنامه هاتون رو دیدم شاید قبلا بوده اما من خبر ندارم

    سپاسگزارم استاد برای این فایل پر از درس و آگاهی و ممنونم مریم جان پشت صحنه ی این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام

    من تو یک خانواده میتونم بگم تقریبا خیلی مذهبی بزرگ شدم و به خاطر باور های بسیار ضعیفی که راجب پول داشتم هیچ وقت به فکر پول و پول ساختن نبودم اینکه بخوام خودم پول بسازم که اصلا….میگفتم نه ،اینکه آدم دنبال پول باشه و هی بگه چطور پول دربیارم اشتباهه پول منو از خدا دور میکنه.دختری باعزت نفس بسیار بسیار بسیار پایین که وقتی بیرون می‌رفتم همش سرم پایین بود و زل میزدم به آسفالت کف خیابون ها! چیزی که تا همین چند مدت پیش نمیدونستمش و فکر میکردم کارم درست بوده دیگه چیه مگه!!!!!!!!!!

    این نگاه آزاده جان رو وقتی گفت از اینکه یک ارزشی رو به کسی ارائه بدی و اون طرف حاضر باشه براش پول بپردازه خیلی تحسین کردم و چقدر این نگاه به من حس خوب داد.چون به خاطر باور های گذشتم پول و پول درآوردن یجوری بود تو ذهنم البته که الان خیلی رشد کردما.مثلا انگار اونی که دنبال پوله خیلی زیاده خواهه یا طمع کار و حریصه یا پول چیز بی ارزشیه و چرک کف دسته 😅پول آدم رو از مسیر خدا دور میکنه….یه همچین چیزایی قبلا تو ذهنم بود و کلا خیلی ذهن بسته ای داشتم و جالب اینجاست که خودمم خبر نداشتم و خیلی هم راضی بودم!!!!!! ولی این نگاه ارزشمند دونستن خودت که یک مهارتی رو ارائه بدی و در قبالش پول دریافت کنی خیلی داره بهم کمک میکنه که باپول آشتی کنم و اجازه بدم وارد زندگیم بشه.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر یکم عملگرا شدم و حرکت هایی هم در جهت پول ساختن کردم و به یه عدد های خیلی کمی هم رسیدم مثلا در حد ۳۰۰ تومن تا ۱میلیون تومن.خیلی جالبه قبلا آرزوم این بود که خدایا چی میشه یه میلیون پول داشته باشم.دقیقا این شکلی بودم👈🏻😍 ولی الان میگم خدایا من حالا ۲ میلیون میخوام😀🥰یعنی قشنگ تغییر مدارم رو دارم میبینم.مثلا قبلنا هیچ نشونه ای از پول نمیدیدم اما دیروز تو بیرون روی داشبورد یه راننده کلیییی پول دیدم که داشت برشون می‌داشت یا امروز کد تخفیف ۲۰ هزار تومنی جایزه گرفتم😍😍😍😍😍این موقع ها یاد حرف استاد میوفتم که می‌گفت قانون داره جواب میده ادامه بده، ادامه بده، ادامه بده قبلا هییییچ گونه ایده و راه حلی برای ساخت پول نداشتم هیچیه هیچی بعد ایده های پرت اومد که خیلی پرت بودن ولی الان قشنگ دارم میبینم یه سری ایده ها داره میاد و من چندتاشون رو عملی کردم و حالا پول اومده تو زندگیم😀این برام خیلی ارزشمنده شاید خیلی نتایجم بزرگ نباشه ولی خیلی خوشحالم از اینکه دارم تغییر میکنم و دیگه یه مرده ای که فقط نفس میکشه نیستم و در حد و توان خودم دارم قدم برمیدارم.خدایا شکرت🙏🏻😍ذهن همش نجوا میکنه که اینا که چیزی نیست خیلی کمه درصورتی که قبلا همیناهم نبوده و الان اینجا مینویسم که یادم بیاد که آقا از کجا به کجا داری میرسی و نجواهای ذهن رو خاموش کنم و برای خودم ثبتش کنم😌

    اولش نمیخواستم کامنت بذارم ولی هی قلبم میگفت برو بنویس من میگم چی بگی بخدا همشو خدا گفت من هیچ کاری نکردم.خیلی خوشحالم از اینکه میام اینجا و از نتایجم میگم و دیگه به به چه چه نمیکنم و به خودم قول دادم که وقتی کامنت بذارم که حرفی برای گفتن داشته باشم🥰تا هم به خودم کمک کنم و هم به دوستان دیگه.چون وقتی از نتیجه بگم اول از همه ایمان خودم قوی تر میشه که راهم درسته و هی یادم میاد که قانون جواب میده هم اینکه خودم رو وادار به حرکت کردن میکنم هم انگیزه ای برای بقیه دوستان که میشود❤️

    چیزی که خیلی تو ذهنم زنگ خورد و خیلی بهم کمک کرد این یک موضوع بود و چون تاحدودی هم بهش عمل کرده بودم راجبش گفتم وگرنه موضوعات دیگه هم تو ذهنم پررنگ شد ولی چون حرفی برای گفتن نداشتم و یکم هنوز درکش نکردم چیزی نگفتم🙂🙃

    مشتاقانه منتظر قسمت های بعدی این مصاحبه جذاب هستم که باهمه مصاحبه هایی که قبلا دیدم فرق میکنه و خیلی مشتاقم بدونم آزاده جان چه کارهای دیگه ای کردن😀🥰

    عاشقتونم و خدایا شکرت🙏🏻🥰😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      آرزو ملک فر گفته:
      مدت عضویت: 1409 روز

      سلام زینب جان🌹

      خییلی خیلی خوشحال شدم از شنیدنه نتایجت، چقد احساست خوب بود و با ذوق از نتایج مالیت گفتی و برای من هم یادآوری شد که گاهی وقتا باید به گذشته و مسیری که رفتیم و اعمالی که انجام دادیمو ازش نتیجه گرفتیم رو به یاد خودمون بیاریم👌خیییلی خیلی خوشحال شدم از ورودی مالیت که میتونم بفهمم چه حس وحالی داره، چون دقیقا منم یجورایی مثه تو فکر میکردم و خداروشکر نتایج به اندازه ی قدم های خودم رو دارم می بینم 🙂👌

      خیلی تحسینت میکنم و از صمیم قلب بهت تبریک میگم که اینقد متعهدانه داری پیش میری😍❤️

      مرسی که از نتایجت گفتی، حسابی لذت بردم از کامنتت😍

      برات آرزوی بهترین هارو دارم و منتظر شنیدنه اتفاقات خوب وعالیت توی زندگیت هستم رفیقم👌😍❤️🌹

      در پناه خدا ❤️💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زینب گفته:
        مدت عضویت: 1421 روز

        سلام آرزوی عزیز

        ممنون از محبتت و خیلی برام جالب بود که گفتی ذوقم رو فهمیدی و حسش کردی.این یعنی حتی کلمه ها و نوشته هاهم انرژی دارن و اون طرف مقابل اون انرژی رو میگیره و فقط به حرف های قشنگ نیست👌🏻🥰

        باید همش دنبال منطق و مورد های عینی باشیم تا برای ذهنمون منطقی بشه که می‌شود و قانون جواب میده.این مرور کردن ها و نوشتن راجبشون خیلی به منطقی کردن اتفاقات که نتیجه کار کردن روی ذهن هست کمک میکنه🥰

        خیلی دوست دارم به قول استاد نتایجم صحبت کنن تا خودم و تمام تلاشم رو میکنم که به حرف استاد عمل کنم.انشالله شماهم در این مسیر بهشتی نتایج بیشتری بگیرید و با ما به اشتراک بگذارید.

        پرقدرت ادامه میدیم😍🥰😘❤️🥳

        متشکرم بابت کامنت قشنگت و خدا یار و یاور و هدایتگرت باشه به سمت زیبایی های بیشتر🥰❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    سلام‌و درود خدمت استاد گرامی

    و ازاده مهربان.

    چقددددددر احتیاج داشتم به چنین گفتگویی .

    چقدر دلنشین چقدر عالی

    چقدر تونستم ذهنم رو کنترل کنم ک فقط متمرکز بشم رو حرفاتون.

    اینکه واقعا یه دختر به این سن تو ایران تصمیم‌بگیره تو ایران کار کنه و خودشو برای هر چالشی اماده کنه برای من بی نظیر بود اونم درشرایطی که اصلا مجبور نیس.

    درحالیکه خیلی وقت ها شده خود من گفتم‌مگ‌مجبورم فلان کارو بکنم و بخاطر اینکه باشرایط من سازگار نبود رها میکردم.

    بارها برای احساس لیاقت شنیده بودم ولی انگار امروز باید درکش میکردم.

    چقدر استاد خوب قدم ها رو گفتین درست همون سیر تکاملی

    اول حرکت اول خلق کردن راه اول شروع کردن و بعد جهان قدم بعدیتو مشخص میکنه‌

    نترسیدن از شروع خودش مهمترین مسئله اس چیزی که ما همیشه بخاطرش شروع نمیکنیم اسمش میذاریم‌این که ایمان داریم اما فقط داریم خودمونو دور میزنیم.

    حتی شده یه جاهایی تلوزیون بوده دیدم از همیک برنامه های به ظاهر سرگرمی الان میفهمم چقدر همونا هم‌مخرب هستن برام چقدر وقتم رو هدر میدادم.چقدر به جهان ثابت میکردم من وقتم برام ارزش نداره درحالیکه میشده توجهم رو از تلوزیون بردارم و کتاب های دانلودیم رو مطالعه کنم.

    استاد خداروشاکرم برای وجود پرمهرتون.

    چقدر جالب که حتی ازاده خودشو برای پذیرفتن اخراج هم اماده میکرده اما اینم‌میگفته که خب میرم یه موسسه دیگ و امیدش رو اصلا از دست نمیداده.

    چیزی نمیتونسته به عقب برگردونش و همین باعث شده کم کم دانش اموزهای کوچیک رو به بزرگ تبدیل کنه و کم کم درامد بیشتر بشه.و بعد شاگردهاخصوصی بشن‌که میشه درامد بیشتر کارکمتر.

    ینی همون قانون تکامل.پله پله پای همه چالش ها ایستاده‌.

    و وقتی شما قانون رو توصحبت های ازاده نشون دادین دیگ‌موضوع خیلی قابل فهم تر شد از اون حالت داستان بودن خارج شد برام.

    من یه تولیدکننده کوچیکم که خیلی دوست دارم یه کارافرین بزرگ بشم.چندماه پیش همه وسایل کارمو سرقت کردن و من فردای همون روز گفتم خدایا منم مثل ابراهیم قربانی میکنم.

    هرچی ک بردن قربانی باشه من از اول شروع میکنم دیگ غصه نمیخورم فکرشم‌نمیکنم و شاید باورتون نشه قبلا ۲سال طول کشید وسایلو خریدم الان ۲ماه.

    قبلا پروسه تولید و فروش ۴ماه زمان میبرد الان از ایده تا اجرا ۱هفته‌.

    و همش قدرت خدای من بوده همش از تاثیرحرفای شما بوده که تونستم به راحتی معامله کنم با خدا دیگ‌نترسم بفهمم اونم خیرصلاح منو میخواد.

    داستان ازاده کمکم کرد که ناامید نشم و فقط جلو برم و منتظر پاداشم از جهان باشم.

    اینکه دربرابرچالش ها کم نیارم.

    مچکرم و سپاسگذارم خداوندم برای این‌اگاهی و این نعمتی که امروز بهم داد.

    شادو سلامت باشید همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: