فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 114

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 981 روز

    سلام استاد عزیزم.

    من هر زمان به ناخواسته ای بر میخورم میام داخل سایت شما و دنبال نشونه میگردم که ببینم چه چیزی در باورهای من بوده که این ناخواسته رو برام رقم زده.

    این فایل رو دیدم!!!

    استاد من تابحال در زندگیم با این زاویه به مسئله توکل به خداوند نگاه نکرده بودم.

    همونجا که گفتید برو ببین در مقابل افراد رفتار تو چگونه هست، ویدئو رو متوقف کردم و توی دفترم ( دفتری دارم که از فایل های رایگانتون نکته برداری میکنم و تمرین انجام میدم ) نوشتم که من حتی در مقابل افراد عادی که از لحاظ سطح درآمد و… در وضعیت مشابه هستیم چه انتظارات و توقعاتی ازشون دارم و اینجا بود که دیدم من از همشون یکسری انتظارات دارم و کلا نگاهم به این افراد این مدلی هست که من براشون فلان کار رو انجام میدم تا اونا هم روزی دستمو بگیرن و حامی من باشن چه عاطفی و چه مالی و این مدلی بهشون نگاه نکردم که اگر اون کار حس منو خوب میکنه برای اون فرد انجام بدم، بدون هیچ توقع و انتظاری برای جبران و انجام کاری.

    زمانی که از زاویه نگاه شما به قضیه نگاه کردم که :

    خداوند تنها توانا و صاحب اختیار و قدرت هست

    آرامشی منو فرا گرفت.

    آرامش از این حیث که : پس من نیازی ندارم اینقدر ذهنمو درگیر روابط با دیگران بکنم.

    کافیه من روی رابطه ی خودم با خدا تمرکز کنم.

    هر روز بیشتر از قبل بهش تکیه کنم و به آدم های اطرافم از این حیث نگاه کنم که اگر کمکی به من میکنن فقط دستی از خداوند هستند نه اینکه : من حتما حتما حتما باید براشون جبران کنم وگرنه اگر جبران نکنم دیگه حمایت و مِهرشون رو از من قطع میکنن.

    بعد از دیدن ویدئوتون روی عکس زیبا نوشتم که :

    تنها قدرت خداوند است

    و گذاشتم بکگراند گوشیم تا مدام این قضیه رو یادم بندازم تا به نا خودآگاهم بره و بتونم بیشتر و بیشتر بهش عمل کنم.

    در ناخواسته ای که برای من پیش اومد، در همین مسئله مشکل داشتم.

    من با کسی در کسب و کارم شریک شده بودم و تقسیم وظایفمون به نحوی بود که من پشت صحنه کار میکردم و ایشون در جلوی صحنه.

    همین قضیه باعث شده بود ایشون هر زمان که دلش نمیخواست کار کنه ، دست من به اصطلاح توی پوست گردو بمونه و بخوام منتظر ایشون بشم تا دوباره به برنامه ریزی و روتین کاریمون برگردن و چون تصورم این بود که ایشون نباشن مشتری ها جذب ما نمیشن، مدام باهاشون سازش میکردم و بیشتر روی خودم فشار عصبی و کاری وارد میکردم.

    خداروشکر که این نشونه واضح رو دیدم که من روزیم دست این آدم نیست و اگر جدا بشم هم میتونم خودم مستقلا بدون هیچ شریکی کسب و کار خودمو داشته باشم.

    استاد ازتون متشکرم که این مطالب رو با ما به اشتراک میگذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4009 روز

      سلام محدثه جان.

      کامنتاتون معرکه اس.

      پر از باورهای توحیدیه.

      منم تقریبا شرایط مشابه شما بزرگ شدم و دارم تکاملم رو طی میکنم.

      از ایده هاتون استفاده میکنم.کاربردیه.

      منم الان که تابستونه و بیکارم مث شما به خودم تعهد داوم هر روز یه فایل از استاد ببینم.

      و هر روز هم یه کامنت درباره اون فایل بنویسم.

      تا حالا خوب بودو و زمانی که تو سایتم جز عمرم حساب نمیشه.

      سراسر لذت است و الهام و هدایت و حس خوب.

      منم مث شما تقریبا هفته ای سه روزش رو میرم فایل اقا عطار روشن رو گوش میدم و ایده ها و راهکاراشون خوبه

      ( خدایا خودت بدهی بنده ات رو بده) خیلی کاربردی بود.

      نتایجش رو میام تو کامنت جداگونه میگم.

      خدارو شکر دارم خودم میشم.

      نظرات مردم برام کمرنگتر شده.

      قبلا حتی کامنت نوشتن هم سختم بود نظر دیگران مهم بود.

      الان که گزاشتمشون کنار، آرامشم بیشتر شده.

      راحت شدم.

      راحت راحت.

      خدایا شکرت.

      دارم رو خودم کار میکنم.

      من شمارو تحسین میکنم که رشد کردین و دارین به تکامل میرسین.

      چون خودم شرایطی شبیه شما دارم خیلی خوب درکتون میکنم که چقدر تغییر سخته.و شما تغییر کردین.

      منم دارم تغییر میکنم.

      دستان توانای خدا در هر لحطه همراهتون باشه.آمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محدثه گفته:
        مدت عضویت: 981 روز

        سلام هلن عزیزم.

        خیلی خوشحالم که با کامنت من ارتباط گرفتید.

        چه بسا خودمم با کامنت خیلی ها در سایت احساس یکی بودن کردم و همین حس که یک نفر در شرایط من بوده چقدر به من آرامش داد.

        دقیقا منم اوایل از اینکه کامنت بگذارم احساس خجالت میکردم اما دقیقا لحظه ای که تصمیم میگیری نظرات مردم رو کنار بذاری تازه خودت میشی و چقدر احساس آرامش و آزادی میکنی.

        خدایاشکرت.

        ایشالله نتایجتو توی سایت بخونم هلن عزیزم.

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    یکتا گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی خانواده ی عباس منش

    روز هفدهم از سفر نامه

    21/ 1/ 1402

    قبلاً اصلا نمیتونستم خودم رو تصور کنم که به خواسته هایم رسیدم اما این روز ها بدون اینکه چشمم را ببندم با چشم باز خودم را در خواسته هایم میبینم

    و این نشونه ی خوبیه

    گویا مدارم بهتر از قبل شده

    فایل رو اولش که گوش دادم باهاش خیلی ارتباط نگرفتم میدونستم میخواد بگه توحید داشته باش و .‌‌.. از این حرف ها ، اما یک دفعه بحث رب بودن خدا نظرم رو جلب کرد . من این فایل رو قبلاً هم شنیده بودم اما خیلی نظرم جلب این نکته نشد .

    که رب یعنی صاحب اختیار

    من میترسم . من از پدرم میترسم . از اینکه نمیزاره آزاد باشم حالم بد میشه حسرت میخورم و حال و هوای بد همیشه همراه منه.

    اینا یعنی شرک

    یه حسی بهم میگه برم یک دفتر زیبا بخرم و اسم اون دفترم رو بزارم آزادی و سعی کنم کار کنم روی این موضوع و در کنارش هم کارای مهارت آموزی مو انجام بدم . چون پول آزادی میاره و آزادی هم پول میاره البته .

    من باید آزاد باشم چون خدا صاحب اختیار منه و همین صاحب اختیار خودم گفته که آزادی و حق انتخاب بهم داده . او به من عقل داد ذهن داد تا تصمیم بگیرم انتخاب کنم دست داد تا باهاش هر چیزی که می‌خوام رو بردارم هر کسی که دوست دارم رو لمس کنم او به من پا داد تا به هر کجا میخواهم بروم هم کجا که میخواهم توقف کنم و بایستم او به من چشم داد تا هر چه صلاح میدانم ببینم او به من قلب داد که عاشق شوم عاشق هر کسی که با او هماهنگم به دیگران عشق بورزم و عشق دریافت کنم او به من گوش داد تا با آن حرف های زیبا بشنوم خوشحال شوم او به من استعداد داد تا کار کنم پول دربیاورم و به خرید بروم قدم بزنم قدم بزنم و قدم بزنم و انتخاب کنم او به من یک جسم فیزیکی داد تا دیگران مرا ببینند و من هم دیگران را ببینم ، اگر غیر از این بود که خدا همه را نامرئی می آفرید یا هر کس را جایی زندانی میکرد .

    من می‌خوام آزاد باشم . اما انگیزه ای برایش ندارم حس میکنم نشدنی است یا مگر فلان اتفاق بیفتد میشود یا بهمان اتفاق بیفتد میشود.

    حس میکنم باید بروم در بخش عقل کل و جست و جو کنم و راهکار ها را بخوانم و در دفترم بنویسم و اجرا کنم این بار جدی تر از همیشه کاملا جدی و به قول استاد متعهدانه

    باید توجه م را به نکات مثبت ببرم چون دو روز است که افسار کانون توجه ام از دستم در رفته است.

    کلا دلم گرفته و مثل قبل شدم همش توهم و فکر کردن به (م ب) فکر کردن به راه فرار از این مشکل

    خدایا کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محدثه گفته:
      مدت عضویت: 981 روز

      سلام یکتای عزیز.

      پیامتو خوندم و بی نهایت درک میکنم چی میگی.

      من هم زمانی از اینکه پدر و مادرم به من آزادی ندادن که روزهای خوب جوونیم با دوستانم به طبیعت برم یا مسافرت برم ناراحت بودم و مدام مقصر اصلی تنهایی و توی خونه بودنم رو اونها میدونستم،

      اما

      استاد همیشه میگن که اولین قدم برای تغییر این هست که بپذیری مسئولیت 100 درصدی وضعیت الانت خودت هستی.

      قطعا وقتی این جمله رو میخونی ، ذهنت گارد میگیره و عصبانی میشه و با خودت میگی چطور ممکنه این وضعیتم مقصرش من باشم؟ من آزادی میخوام ولی پدرم فضا نمیده.

      اما باید بدونی که اگرچه که تلخه اما مسئول وضعیت الان من و تو خودمون هستیم.

      باید این رو بپذیریم و سپس بیایم باورهامون که آزادی و استقلال مالی هست رو اصلاح کنیم و بجای باورهای محدود کننده ، باورهای قدرتمند کننده قرار بدیم.

      یعنی چی ؟

      یعنی من خودم وقتی به استقلال مالی فکر میکردم ، این ذهنیت میومد در ذهنم که حتما باید رزومه قوی داشته باشم، کی میاد به یک تازه وارد توی این رشته کار بده یا اینکه چطوری برای کسب و کارم مشتری جذب کنم و….

      بعد اومدم افرادی رو پیدا کردم که در وضعیت مشابه من مشتری داشتم و یا به اون هدفی که من میخواستن رسیده بودن و این مدلی برای ذهنم منطقی میکردم که ببین : این آدم تونسته پس تو هم میتونی.

      ببین

      باید بنویسی

      بنویسی

      بنویسی

      تا بتونی اصلاحشون کنی.

      به محتوای رایگان استاد پایبند باش و تمامی فایل ها رو چندین و چند بار. گوش بده.

      هر کاری میگن انجام بده حتی اگر ذهنت قبولشون نداره.

      امیدوارم مطالبی که نوشتم رو بکار بگیری و بدردت بخوره یکتای عزیز.

      در ضمن بابت اسم زیبات تحسینت میکنم.

      اسم خاص و زیبایی داری

      یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    به نام خدای مهربان

    روز 17سفرنامه

    سلام به مریم عزیز واقعا ممنون به خاطر متن زیبای امروز وتشکر ویژه به استاد عزیزم بابت این فایل

    من قبل از آشنایی بااستاد خودم رو تقریبا مذهبی می دونستم ولی هیچ وقت به شرک به خدا این شکلی نگاه نمی کردم روی همه کس وه همه چیز حساب میکردم الا خداوند هر کاری می کردم که همه ازم راضی باشند الا خداوند اگه کسی وعده ای بهم میداد انقدر روش حساب میکردم که اون کار رو تموم شده می دونستم وخیلی چیز های دیگه تازه دارم میفهمم که من چقدر روی همه حساب می کردم به غیر از خداوند خدایا منو ببخش که بندگی فقط برای تو زیباست وهر کسی که روی تو حساب میکند خوشبخت دنیا وقیامت است.

    خدایا تنها تو رو می پرستم وتنهااز تو یاری می جویم.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم،سلام به مریم بانوی مهربانم..

    روز هفدهم روزشمار تحول زندگی من

    واقعا نمیدونم چطور شکر خدارو بجابیارم که بتونم قدردانی کرده باشم از لطف ورحمتی که برای من قرار داده واجازه داده تا بشناسمش، اونم از طریق بنده ی پاک ودرستکار و توحیدیش…استادعباسمنش عزیز…

    استاد جانم سال 95 این فایل رو سایت قرار گرفت،الان سال 1402، وحتی چندسال قبل تر از سال 95 ، شما خداتون رو شناخته بودید وعظمت وبزرگیش رو درک کرده بودید، وجوری باورش داشتید، وجوری توحیدی شده بودید، که خداوند انتخابتون کرد تا از طریق شما خودش رو به میلیونها نفر بشناسونه، چقدر سالها این در واون در زدم و دنبال این خدایی که شما بهم شناسوندید گشته بودم، ولی خب نمیدونم برنامه خدا حتما برام این بود که بیام تا به مسیر شمابرسم واز طریق شما انقدر ساده وشفاف ودلی والبته از روی عشق، خدارو بشناسم ودریابم…الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که منو ازاین طریق زیبا وآسون و دلی به شناخت خودش وقوانین جهان آفرینشش رسوند….

    الان امروز 1402/1/18 من در این حد از باور وشناخت نسبت به خداوند هستم ونمیدونم فرداها چطور وچگونه وچه از طریقی وچه کسی هدایت میشم به درک وشناخت بهتر وبیشتری از خداوند، اگرچه باور دارم که مسیر شما ، و آگاهی های شما بی نهایته و هر روز دری از درهای خیروبرکت ونزدیکی به درگاه خداوند رو به روم باز میکنه…

    براستی که هرکسی این فایل رو گوش بده حتی اگه اصلا سوادی نداشته باشه، از پشت کوه اومده باشه به قول معروف، تا اون کسیکه فکر میکنه دیگه خدای علم ودانشه، به اونرشرک مخفی وجودش پی میبره…

    همه ما بارها وبارها با تکیه کردن به دیگران، به موقعییت ها وبه شرایط بدون حضور خدا زمین خوردیم، جاهایی که گفتیم وحتی باور داشتیم، بچمون، همسرمون، پدرومادر وخواهر وبرادرمون، معشوقمون، رئیس و کارفرمامون، پولدار فامیلمون، بزرگ محلمون، رئیس جمهورمون و…..می تونه مارو بکشه بالا، می تونه تکیه گاهمون باشه، می تونه دستمون رو بگیره….بهمون عشق بلاعوض بده، بهمون جاه وجلال وشهرت ومقام بده، بهمون عزت و ثروت و کار و موقعییت بده، وحتی بهمون حس زندگی بده، بدجوری رو دست خوردیم، بدجوری زمین خوردیم…

    وجالب اینجاست که این تکیه بر دیگران وشرایط و موقعییت هارو انقدر از شخصی به شخصی دیگه، واز شرایط وموقعییتی به شرایط وموقعییت دیگه تغییر دادیم، بلکه فقط یه نفر، فقط یه نفر پیدا بشه ارزش واقعی مارو درک کنه، یا بهمون اعتماد کنه، یا بی قید وشرط مارو دوست داشته باشه، یا دستمون رو از نظر مالی وکاری بگیره…ولی هی هات، که همش کاذب بود و همش به در بسته خوردیم…

    حتی بارها بوده که به عقل وعلم ودانایی خودمون تکیه کردیم وگفتیم من می تونم من بلدم من انجامش میدم کار خودمه ….مال خودمه…با مخ خوردیم زمین وجوری شکستیم و درد کشیدیم که صد سال وقت لازم بود تابتونیم تازه برگردیم به همون جایگاه قبلیمون…

    من بارها وبارها این مسیر شرک آلود رو توی کل زندگیم دوره کردم، هی رفتم هی شکستم وهی ناامید شدم وهی باز نقطه سرخط، تا اینکه توی ازدواج دومم وقتی باز باشکست مواجه شدم تسلیم شدم، نشستم زار زدم تسلیم شدم عاجز شدم، گفتم خدایا، پروردگارا، چرااااا؟؟؟!!!

    خدا هم از روی لطف ورحمتش گوش وچشم ودلم رو کم کم باز کرد…

    وگفت: چی میخواستی دنبال چی بودی توی این ازدواج؟؟!!

    که حالا پیداش نمی کنی؟!

    اون موقعه ها تازه باشما آشنا شده بودم خسته وداغون و ورشکسته…

    همش توسایت بودم، قدم به قدم پیش اومدم، فایلهای دانلودی رو دیدم وگوش میکردم ومقاله هارو میخوندم وخیلی کم دیدگاههای دوستان رو، کم کم به یه شناخت ودرک نسبی رسیده بودم …

    فهمیدم من به خاطر ترسهام ازدواج کرده بودم، از اینکه نکنه سنم بره بالا وتنها بمونم، از اینکه پسرم بره سراغ زندگیش تنها بمونم، از اینکه سنم بره بالا وبعد پشیمون بشم که چرا عواطف واحساساتم رو نادیده گرفتم، از اینکه چرا همش من کار کنم و تلاش کنم و شوهری نداشته باشم که خرجمو بده منم بشینم راحت تو خونه استراحت کنم و زندگیمو داشته باشم، از اینکه همه هربار منو میدیدن میگفتن چرا ازدواج نمی کنی؟ نکنه بری تورابطه های موقت و خدایی نکرده حروم، نکنه وارد دوستی ورابطه با کسی بشی، که خودت وبچت آسیب ببینید، نکنه اینجوری بشه نکنه اونجوری نشه…

    وبا همین حرفها و باورها و خواسته ها وناخواسته ها ، تن به ازدواج دادم، جالبه که یه لیست بلند بالا از همسر آیندم نوشتم وخواستم ازدواجی سنتی والبته باعشق داشته باشم، شوهرم خوشتیپ باشه، پولدار باشه، تحصیل کرده باشه، اونم بچه داشته باشه، و …

    دیگه اخلاق و ….اینهارم یادم رفت قید کنم!

    دقیقا سال 97 ،10 روز بعد اینکه من چنین درخواستی رو نوشتم برای خداوند ودستور همچین کس ازدواجی رو دادم، خداوند هم این آدم رو سر راه من قرار داد، وهمه چیز طی 5 ماه جفت وجورشد تا من برای بار دوم توی 35 سالگی با داشتن یه پسر 13 ساله عروس بشم و لباس عروس بپوشم و عروسی بگیریم و همه چیز عالی ورویایی پیش بره….

    وجهان به همین زیبایی به درخواست من پاسخ داد…

    اما کم کم مشکلات اخلاقی واختلافات شروع شد، چه باهم ، چه در مورد بچه هامون وچه خانواده هامون…

    تا جاییکه بعد 3 سال بعدکلی اختلافات شدید جدا شدیم….

    یادمه همسرم بعد جدایی اعتراف کرد من یکیو میخواستم برای بچم مادری کنه وانموقعه ها فقط میخواستم برای اینکه دل همسر اولم رو بسوزونم اومدم باهات ازدواج کردم و عروسی گرفتم و…وحالا که بچم از آب وگل دراومده ومی تونم ازش نگهداری کنم وبراحتی باهرکی که دلم بخواد وارد رابطه بشم چرا باتو می موندم؟؟!!!

    داستان خودمم که گفتم، توی باورها وذهنم نسبت به همسر آینده ام چی بود!!!

    اینهارو نوشتم اینجا تا بگم، هیچکس هیچکس با تکیه بر غیر به هیچ جایی نمیرسه، کسیکه به عقل ومنطق خودش تکیه کنه و خودش بگه من بهترین خودم رو میدونم و ناخواسته وارد شرکی بزرگ میشه، اونجا که خداش رو نشناخته و خداش رو دخیل در اموراتش نمی دونه…

    دوستان واقعا جهان هیچ مخالفتی با درخواستها وآرزوهای ما نداره وهمونطور که سیستم جهان وقوانین جهان این هست که هرکسی رو در هر فرکانسی که هست به سرمنزل مقصود میرسونه، دزد به دزدیش میرسه، معتاد به موادش، قاتل به مقتولش، مواد فروش به کسب درآمد از موادفروشیش و…..وحتی یه کشاورز به کم وزیاد کردن وزن محصولش توی فروش و حتی یه آدم عادی به نون وپنیرش و…

    ویه آدم شریف و معنوی و خداشناس به برکت در رزق وروزی وسلامتی وثروت و شادی وخوشبختی و ارامش ….

    اینجا یک چیز فقط مهمه، اصل یا فرع؟!

    فرع اونه که من وهمسر سابقم باور داشتیم، تکیه بر دیگری و دیگران وشرایط وموقعییت ها برای رسیدن به خواسته ها، ودر نهایت با مخ خوردن زمین وشکست خوردن وآسیب دیدن و ناکام موندن…

    واصل اینه که به درکی از خداوند وقوانین جهان آفرینشش میرسی که میگی، خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تویاری میخواهم، واین در خواست منه ومیدونم قدرت تمام هستی در دستان توست پس از بهترین راه وروشها وبهترین بندگانت خواسته ی منو اجابت کن وهر لحظه هدایتم کن و دستمو بگیر تا شکر نعمت هات رو به جابیارم، چون من میدونم که این شخص، این اشخاص، این نعمتها، این وسایل در دسترس برای من، این امکانات، این شهرت وثروت وسلامتی و خوشبختی وآرامش وامنیت وحتی این رابطه ی عاشقانه وصمیمانه ی بین من وتو ، از روی رحمت ومهربانی توست، این تویی که جاری وساری شده ای در هرجا که نظر میکنم در هرچیزیکه می شنوم ودر هرچیزیکه حس میکنم، انوقته که به قول ما ایرانیها دیگه خودتو بیمه کردی، دیگه میدونی خودتو زندگی تو سپردی دست صاحب اختیار قدرتمندت ودیگه هیچ تهدید وآسیب واز دادن و غم واندوهی در کار نیست، وهر تضادی هم پیش بیاد به لطف خودش و انجام سهم ونقش درست وبه جای خودت، به راحتی حل وفصل میشه وبه موهبتی عظیم تبدیل میشه توی زندگیت….

    فقط باید از این تجربه ها رد شده باشی تا حال منو حس منو درک کنی، اونجا که سجده کردی واشک ریزان گفتی خدایا اشتباه کروم غلط کردم به هرکه غیرتو امید داشتم و تکیه زدم، واونجاست که جبران کننده از راه میرسه وجوری راضی وپر روزیت میکنه که انگار همه جهان یه تکیه از خدا شدن تا بهت خدمت کنن، بهت عشق بلاعوض بدن وتورو برای رسیدن به خواست هات واهدافت یاری کنن…

    خب اصول وقوانین والبته خوبی جهان همینه، که حتی تا اخر عمرت خداوند فرصتها وشرایطی رو سر راهت قرار میده تا از خواب عفلت، بیدار بشی تا از مشرک بودن دست برداری…

    یکی تو همون سن وسال کم اینو میفهمه، یکی مثل من وقتی کلی خطاء واشتباه کرد و نزدیک 40 سالش شد، یکی توسن وسال خیلی بالتر وتوپیری میفهمه و یکی هم هیچوقت نمی فهمه و متاسفانه مشرک و کافر و بدبخت میره اون دنیا…

    هرچقدر مابتونیم هر روز وهرساعت توی اموراتمون به یاد خداوند باشیم وخداوند رو شریک بدونیم توی اموراتمون، خداوند هم بیشتر وبهتر هدایتمون میکنه و مارو به نتایج عالیتر میرسونه، بدون ترس، بدون بدو بدو، بدون نگرانی، بدون عجله، هیچ حرص وطمعه ای نداری، چون میدکنی سهمت از دنیا اندازه ایمانته، پس روی توکل وتوحید ویکتاپرستیت کار میکنی…

    وچقدر زیباست که وقتی به درگاهش امید می بندی و بهش متصل میشی جوری برات همه چیز رو به بهترین شکل جبران میکنه، که خودت تعجب میکنی، از اینکه چطوری شد که همه چیز عالی وطبق خواسته ی من شد….

    خدارو هزاران بارشکر به خاطر همین سرسوزن توکل وایمانی که در من کل گرفته، انشالله که این توکل واین ایمان به وسعت تمام جهان بشه در من ودر تک تک وجود تمام کسانیکه توی این سایت هستند واستاد ومریم جان وهمه ی عزیزانمون…

    درپناه امن خداباشید هرلحظه وهمیشه انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محدثه گفته:
      مدت عضویت: 981 روز

      خانم سیدپور عزیز، سلام.

      پیامتون رو مطالعه کردم.

      تبریک میگم که به این مسیر هدایت شدید .

      از خداوند براتون میخوام که آنچنان رابطه ی عاشقانه ای رو تجربه کنید که تابحال تجربه نکردید، طوریکه خداروشکر کنید که قبلی ها از زندگیتون رفتند.

      من 23 سالم هست و در 21 سالگی قرار بود با آقایی ازدواج کنم اما یک هفته قبل از عقد همچی به طرز عجیبی بهم ریخت و این وصلت صورت نگرفت.

      اون زمان خیلی ناراحت شدم و خیلی ها رو مقصر میدونستم

      اما الان درک میکنم که خدا من رو نجات داد از اینکه اشتباه کنم.

      من همش به یاد ویس استاد که شعر خانم پروین اعتصامی رو خوندن میوفتن و میگم مطمئنم که روزی آنچنان رابطه عاطفی شیرینی رو تجربه میکنم که خدارو هزاران بار بیشتر سپاس میگم و حکمت خدا رو بیشتر و بیشتر درک خواهم کرد .فقط کافیه در راه راست بمونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سیده مینا سیدپور گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        به نام خداوند بخشنده ی مهربان سلام به استادعزیزم ومریم جان

        وسلام به شما دوست عزیزم

        محدثه خانم گل…

        ممنونم بابت دعای قشنگتون، منم براتون ارزومیکنم که تمام عشق خداوند جاری وساری بشه در کسیکه به عنوان همسر روزی وارد زندگیتون میشه، تا عشقی بی نهایت دوطرفه و خدایی رو باهم تجربه کنید در پناه الله مهربان…

        وقتی وسعت دید آدم بزرگ میشه،به قول استاد عزیزمون وقتی خودش رو ره گم کرده ای توی جنگلی می بینه، میدونه اون هلکوپتری که اون بالاست می تونه راه پیدا کردن جاده ومسیر درست رو نشونش بده چون اون خلبان از اون بالا به همه اطراف اشراف داره…

        آدمی هم اگه چنین تعبیری بین رابطه ی خودش وزندگیش ، وخداوند ببینه، بی شک بهش اعتماد می کنه چون میدونه هدایت میشه به مسیری روشن…

        خدارو صدهزار مرتبه شکر شما توی سن کم وارد این مسیر شدید، وخدارو شکر که من جاهل ونادان و بدون شناخت پروردگارم از این جهان نرفتم…

        انشالله هممون هرلحظه در پناه امن خداوند باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    احسان مجردبهره گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز هفدهم

    از هیچکس انتظاری نداشته باش…

    چقدر این جمله آخر قشنگت چقدر خوبه چقدر آروم می‌کنه…

    چقدر روی بنده های خدا حساب کردیم و خدا هم روی کرم خودش جوابمون رو داد و وقتی خواست بهمون بگه پسرم دخترم کار دست خودمه به خودم بگو تا بهت بدم…

    ناسپاسی و غرغر میکنیم

    آدم نگران ابهت آدمای دیگه نباید باشه. کسی رو تو ذهنت نباید بزرگ کنی. باید محترم باشه اما بزرگ به معنی که بتونه کاری برای تو بکنه یا نعمتی به تو برسونه نیست…

    وقتی به توحید میرسی همه آدمای جهان بهت خدمت میکنن پس مواظب باش دوباره توحید رو فراموش نکنی…

    آیا خدایی که مغز رو آفریده

    یه نهنگ رو روزی می‌رسونه…

    نمیتونه چالش من و شما رو حل کنه؟

    بندگی خدا رو بکنیم تا برامون همه کار بکنه برای همینه میگن به مو میرسه ولی پاره نمیشه…

    چون اون لحظه 100 درصد تمرکزمون رو خداست

    خدایا ما فقط تو را می‌پرستیم و از تو یاری میجوییم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    به نام خدای مهربان

    درود استاد عزیزم مریم جان و دوستان همفرکانسم

    این فایل وقتی به دست من رسید که سوالهای زیادی تو ذهنم بود و براش جوابی پیدا نمیکردم

    مدتهاست که در سایت استاد از فایلهای رایگان استفاده میکنم و کما بیش قوانین را آموخته ام

    ولی عجب عجب که شرک مانند مورچه ای سیاه

    روی سنگ سیاه در دل تاریکی نهفته س!!!!!!!!!

    حدودا سه ماه پیش وقتی برای پیاده روی رفته بودم اتفاقی چشمم به گالری صنایع دستی افتاد که نزدیک خونمون بود وارد گالری شدم محیط عالی و همگی خانم و هنرمند

    وقتی درباره اینکه من مدرک هنری میناکاری و گل و مرغ دارم و کارهامو نشونشون دادم

    صاحب گالری خیلی از کارم خوشش اومد و بدون اینکه منو بشناسند چند ظرف برای طراحی به من داد تا براش طراحی کنم و اون چه بیشتر منو خوشحال کرد این بود که از من خواست به هنرجوهاشون آموزش بدم واااااای که من رو ابرا بودم محیط عالی فضا برای آموزش عالی هنرجو آماده و فاصله تا خونمون پنج دقیقه خلاصه که خیلی خوشحال شدم و گفتم خودشه خدایا شکرت

    قوانین داره درست عمل می‌کنه ولی افسوس ……..

    شرک شرک که مثل مورچه سیاه در دل تاریکی در دل من ایجاد شد بدون اینکه خودم متوجه بشم

    دل بستم به وعده های این خانم !!!!!!

    مدتی گذشت طراحی ها را براش بردم و دستمزدی به من داد که واقعا خنده دار بود برام حتی بقول خودش هم که قیمت دستمزد داده بود عمل نکرد اصلا یادش نبود به من این قیمت گفته !!!!!!

    و دستمزدی به من داد که حق من نبود

    برای آموزش باهاش صحبت کردم و گفت فعلا باید تحقیق کنم خبر میدم بهتون ؛؛؛من حتی برای اینکه بتونم این کار و بگیرم دستمزد اموزشم و نصف کردم تا ایشون دوبرابر مبلغ و از هنر جو ها بگیرن و کرایه مغازه بدن؛؛؛؛ باز هم گفتن با این وجود. و کم کردن دستمزد ؛؛؛؛خبرم میکنن !!!!!!

    مدتی گذشت و اون خانم خبری ندادن و من که برای دادن شهریه کلاسم پول نیاز داشتم از همسرم پول خواستم ، همسرم به من پولو داد ولی حسم بد بووووود خیلی زیاد من که توانایی درخودم می‌دیدم دوست نداشتم ازش پول بگیرم برای کلاسم خیلی تو مسیر کلاسم گریه کردم با خدای خودم حرف زدم گفتم آخه چرا کجای کارم ایراد داره چرا پول سمتم میاد اما کمه خیلی کم که من نتونم شهریه کلاسمو خودم بپردازم با پرداخت شهریه کلاسم با درآمد خودم خیلی حس خوب میگیرم وقتی به کلاسم رفتم همش فکرم مشغول بود و مدام تو ذهنم این سوالات می‌چرخید چرا نمیشه چرا اون خانم به وعدش عمل نکرد و …….

    فرداش وقتی طبق برنامه روزانه ام که بعد از فرستادن بچه ها ب مدرسه فایل سفرنامه را گوش میدم ؛؛نکته برداری میکنم و برداشت خودم را در دفترم می‌نویسم ؛؛طبق برنامه قرار بود فایل شانزدهم را گوش بدم حتی قبلش چک کردم که فایل 16!!!!باشه

    وقتی برام فایل باز شد وگوش دادم فایل فقط روی خدا حساب باز کن اومد و من گوش دادم و اشک ریختم واشک ریختم فهمیدم عیب کار من کجاست !!!!

    خدای من دوباره ب موقع درست و بجا اومدی و بامن صحبت کردی !!!!!!!

    باورم نمیشد وقتی عصر همون روز با خواهرم صحبت کردم و گفتم داستان و (من و خواهرم هردوسفرنامه را شروع کردیم و باهم پیش میریم )

    خواهرم گفت فایل 16اصلا این نبود !!!!!

    با تعجب گفتم تو اشتباه نمیکنی ؟؟؟همین بود،!!!!

    من چک کردم و بازش کردم !!!!!!

    وقتی برگشتم تو سایت دیدم که خدای من!!!! من اشتباه باز کردم و فایل 17را گوش دادم و این معجزه و نشانه خدای عزیزم بود !!!!!

    چقدررررر برای من زیبا و دلچسب و جالب بود

    وقتی خدا باهام حرف میزنه با نشانه ها، با کلام استادم من رو ابرام من شادی میکنم می‌رقصم خدایا شکرت شکرت بابت این آگاهی ناااب شیرین بابت استاد عزیزم مریم مهربان بابت آفرینش من الهی شکرت ؛؛؛فهمیدم که بقول استاد اگرهم افرادی سرراهمان قرار میگیرن دستان خداوند هستن ممکنه ی روز باشن و فردا دست دیگری از خدا ،،فهمیدم هرگز نباید روی آدمها حساب باز کرد

    فهمیدم دل به وعده بندگان نباید بست باید مثل یک قاصدک سبک خودت و به جریان باد بسپاری و ایمان و توکل داشته باشی فهمیدم باید بهش اعتماد کنم فقط روی خودش حساب باز کنم و بس !!!!!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمدرضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    بنام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد خوبم.

    سلام به‌ همه دوستان با ارزش من.

    استاد خوبم!

    من هم تلاش می‌کنم که یک انسان توحیدی باشم. چون خداوند را تنها منبع خوشبختی ،تنها منبع سلامتی، تنها منبع آرامش، تنها منبع ثروت می‌دانم.

    خداوند هم خالق تمام هستی، است. خداوند رب تمام هستی،می‌باشد. خداوند پروردگار تمام هستی، هست.

    خداوند هم تمام جهان را خلق کرده است. تمام موجودات را خلق کرده است. تمام جانوران و جانداران را خلق کرده است، تمام موجودات تک سلولی و میکروسکوپی را خلق کرده است…

    خداوند، آب را به عنوان مایه حیات خلق کرده است.

    خداوند ، صاحب و فرمانروای تمام جهان و موجودات ذره بینی و بزرگ می‌باشد. خداوند صاحب و فرمانروای برگ برگ درختان جهان می‌باشد. خداوند صاحب و فرمانروای تمام فرکانس‌های جهان می‌باشد، خداوند صاحب و فرمانروای تمام جهان و جهانیان می‌باشد…

    خداوند پروردگار تمام جهان می‌باشد. خداوند تمام جهان را پرورش می‌دهد. خداوند تمام جهان را هدایت می‌کند. خداوند تمام‌ جهان را گسترش می‌دهد.

    به قول حضرت علی خداوند صاحب گنجینه‌های زمین و آسمان است.

    به قول قرآن خداوند نزدیک است. خداوند در درون ما هست. خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است.

    خداوند در سوره حمد می‌گوید: رب العالمین است. حاکم و فرمانروای جهانیان است.

    استاد من!

    من می‌خواهم، ثروتمند و سلامت باشم. من می‌دانم فقط خداوند می تواند برای من کاری کند. من می‌دانم فقط خداوند میتواند مرا هدایت کند. من می‌دانم فقط خداوند میتواند در من احساس خوب ایجاد کند.من می‌دانم فقط خداوند میتواند، مرا به سوی خوشبختی ونعمت وثروت وقدرت هدایت کند.

    من تلاش می‌کنم، فقط روی خداوند حساب کنم. می‌دانم تمام جهانیان دستان خداوند هستند، پرورش یافته خداوند هستند، تحت فرمان خداوند هستند.

    هرچه روی خداوند بتوانم بیشتر حساب کنم، تمام کار هایم بهتر وراحتر انجام می‌شود. کافی است که بخواهم اعتماد و ایمانمرا بهتر و بیشتر کنم.

    هرچه انتظاراتم از خداوند بیشتر باشد، ایمانم محکمتر و اعتمادم بیشتر، به زندگی امیدوارتر، زندگی‌ام شادتر،احساسم خوب و خوبتر می‌شود.

    هرچه انتظاراتم ازخداوند بیشتر باشد، نجواهای شیطان از من دورتر می‌شود و من ثروتمندتر وآرام تر هستم. از دیگران انتظارم کم‌تر می‌شوم.

    خدا را شکر.

    که استادم چنین خدای را از قرآن برایم معرفی کرده است.

    خداراشکر،

    که مولایم حضرت علی چنین خدای را معرفی کرده بود و حالا استادم چشمانم را روشن کرد.

    این رد پای روز هفدهم، از سفر نامه تحول زندگی من است.

    استاد من!

    انشالله در پناه خداوند غفور و رحیم سعادتمند در دنیا وآخرت باشی.

    انشالله

    سالم و شایسته و ثروتمند باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حمیدرضا آتشی گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    خدایا شکرت

    خدارو شکر

    به خودم افتخار می کنم که با تضادها روبرو میشم

    خدارو شکر که آگاه شدم که درگیر این شرک مخفی بودم.

    این قدم 17 ام چقدر عالیه

    این چقدر خوبه

    خدایا تنها تورو می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    خدایا ممنونم که امشب به این آگاهی رسیدم.

    خدایا متشکرم ازت

    خدایا فقط خودت فقط خودت فقط خودت

    ای خدا ای ربّ العالمین همیشه کمکم کن امیدم فقط به خودت هست

    خدایا فقط تو منو کمک و هدایت می کنی

    خدایا ازت متشکرم که همیشه مراقبمی

    خدایا ازت متشکرم

    خدایا توحید رو در دلم همیشه جاری کن

    ممنونم

    خدارو شکر

    ارادتمندم

    14020111

    حمیدرضا آتشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    بنام پروردگار یکتا

    سلام ب همه

    امروز یازدهم فروردین 1402 و هفدهمین روز از سفرنامه من هست

    استاد جان و مریم جان دوست داشتنی سلام

    مریم جان خواستم بگم من هم همیشه حس میکردم خواسته هام با بقیه خانومها تفاوت داره و در واقع راهی ک اونها میرفتن را نمیرفتم و وقتایی ک بزور جامعه و فرهنگ غالب یا حتی خانواده در یک قالب خودمو جا کردم با تمام وجود ازش زدم بیرون و نتونستم بمونم، یادمه پارسال ک دوستم قضیه ازدواجمون را با خانوادش میخواست مطرح کنه بجایی در قسمت پایین شهرمون هدایت شده بودم و اونجا برام واضح شده بود ک من نمیتونم و نمیخام در قالب زن سنتی وارد خانواده ای بشم ک بخان بهم بگن بعنوان یک زن باید چطور باشم، من باورهای خودمو دارم و نمیخام برگردم ب باورهای پوسیده و خداروشکر ک نشد و حالا میفهمم نخواستم ک بشه و خداروشکر ک اجابت شدم. من دلم میخاد با مردی همراه و همسفر بشم ک باورهاش درسته و اون باورهای غلطش هم داره درستشون میکنه یا درستشون کرده مثل خودم و بچه های این سایت عالی، من دلم میخاد با انسانهایی ک در راه راست هستند همسفر باشم و در کنارشون زندگی عالیتری داشته باشم و لذت ببرم از دیدن و بودن در کنار بهشتیا در این دنیا تا بتونم یکی از اونها باشم.

    مریم جان نوشته ات باعث شد علت خیلی چیزا برام روشن بشه انگار ی دکمه بک زدم و برگشتم و دوباره مرورش ی چیزاییو برام روشن کرد. راست گفتی انگار خواسته ام قبل واضح شدن برام بوقوع پیوست و عجیب اینکه طی این یکسال از بهم خوردن رابطه ام ناراحت بودم و دلتنگ ولی واقعا خودم خواستم ک وارد اون زندگی نشم و خداروشکر ک نشدم.

    مریم جان من خیلی خوشحالم ک این سفرنامه را شروع کردم و بخودم قول دادم هر روز بلطف الله ادامه اش بدم. خیلی دارم چیز یاد میگیرم ازت ممنونم ک با قلم عالی باعث میشی نکات سفرنامه خیلی بیشتر برامون جا بیفته و صد البته از استاد جان ممنونم بابت فایلهای عالی و تمام دوستانم در این سایت ک کلی از همه دارم یاد میگیرم و خدا را صد هزاران بار شکر بابت این آگاهیها و درکشون.

    در مورد فایل امروز من هر جا فقط روی خدا حساب باز کردم خداوند بنحوی اون شرایط را بنفع من تغییر داده ک از شدت اون معجزه تا ی مدت هنگ بودم و این روزها خدا را دوست خودم انتخاب کردم و کی بهتر از خدا. من هنوز خیلی جای کار دارم اما باورهای غلطمو دارم شناسایی میکنم و روشون کار میکنم

    و واقعا باورهای غلط ما اینقدر بدیهی هستند ک گاهی اصلا باورم نمیشه عه عجب باوری

    خدایا شکرت

    خدایا عاااااااااشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    پریا فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    درود ب رب العالمین

    واستاد عزیزم و مریم جان و همه ی بچه های عباسمنشی ها

    امروز روز 17 دهم از قدم 17 من هست

    باز هم خدارو سپاسگذارم که هروز و هر قدم بامنه و منو داره هدایت میکنه ب بهشت دراین دنیا

    استاد این فایل بسیار بسیار عالی بود و چقدر منو عمیقا ب فکر برد که بفهمم و درک کنم کجاها نگران هستم و شرک دارم و اونهارو تغییر بدم

    واقعا ب آرامش عجیبی رسیدم وقتی اینو درک کردم که فرمانروای کل هستی تنها خداونده و تنها تکیه گاهه و تنها قدرت حاکم در جهان هست که میشود روش حساب کرد

    چقدر این حقیقت و این باور ب من آرامش میده و پر از احساس خوب

    چقدر این فرمایش پیامبر در مورد شرک انسان همانند : راه رفتن مورچه سیاه بروی سنگ سیاه در دل شب

    زیبا و تکان دهنده است و بسیار تاثییر گذار

    وقتی در این جمله‌ عمیق میشم ب این فکر میکنم یعنی اینقدر سخته اعتماد ب رب !!!؟؟؟

    واینکه اگر این اعتماد باشه چقدر زندگی میتونه لذتبخش باشع

    اینبار هم مثل همیشه تغییری درونم ایجاد شد هر چند کوچیک اما تکان دهنده ولی میدونم با تکرار باورهام وسیع ترم خواهد شد و این یعنی ایمان و خوشبختی

    استاد ممنون از این فایل های معجزه آفرین که برای ما آماده میکنید و در اختیارمون میزارید و همچنین از مریم عزیزم

    و تشکراز دوستانی که در این سایت با من همراه هستند

    وممنون از خودم که پشتکار دارم و هر روز مسیر و با عشق و امید ادامه میدم

    دوستون دارم با عشق ( ؛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: