فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-19.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-07-06 00:00:002020-10-19 00:15:46فقط روی خدا حساب باز کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداود بخشنده مهربان
سفرنامه روز هفدهم – فقط روی الله حساب باز کن
این فایل یکی از بهترین و توحیدی ترین فایل های استاده و فکر کنم اولین فایلی بود که من از استاد شنیدم. اون زمان چنان منو تکون داد که انگار از خواب یه غفلت طولانی مدت بلند شده بودم و چشم و گوشم باز شده بود به روی حقایقی که شرک نمیگذاشت انهارو ببینم. یعنی یه لحظه به خودم اومدم و دیدم ای دل غافل!!! این همه سال دارم قران به سر میگیرم نماز میخونم ذکر میگم ولی اساسی ترین موضوع رو هنوز درک نکردم هنوز نفهمیدم کل این قران داره درباره توحید و یکتاپرستی حرف میزنه این قرانی که روی سرم میگیرم و از خدا طلب مغفرت میکنم حتی واضح ترین مطلبش هم برای من گنگ مونده و بهش عمل نمیکنم فقط اسمم رو گذاشتم مسلمان و یکتاپرست ولی افکارم و رفتارم هیچ شباهتی با این اسم نداره.
فقط میتونم خداروشکر کنم که منو هدایت کرد به این مسیر تا هم درک و اگاهی درست پیدا کنم درباره این جهان و خالقش و هم جواب خیلی از سوالاتم رو بگیرم.
دو سه روزه که هی دارم نشونه میبینم از اینکه هرجا توقف کردی و استپ شدی فقط بخاطر عدم ایمان و شرکه بخاطر همین میخوام خیلی خیلی جدی تر روی باورهای توحیدیم کار کنم و الحق نگاه ها و باورهای خوبی هم تو این حوزه دارم پیدا میکنم و هر روز چشم دلم روشن تر میشه.
واقعا هیچ چیزی با ارزش تر از این نیست که باور کنی چه روح عظیم و بی نهایتی داری و چقدر با خدای خودت که منبع همه چیزه یکی و نزدیک هستی و هر لحظه اراده کنی اون نیروی بی حد و مرز عاشقانه به کمکت میاد و همه کار برات انجام میده بدون هیچ چشم داشت و منتی.
چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم که همه این ادمایی که تو زندگیم هستن ممکنه در یک لحظه از دست بدم و هیچ کدومشون رو دیگه نداشته باشم مگه خدا به من قولی داده بابت حضور دائمی این افراد در کنارم یا مگه عمر جاویدان دارن که همیشه زنده باشن؟؟؟ پس چرا من باید به موجوداتی وابسته باشم یا روشون حساب باز کنم که حتی بود و نبودشون رو در یک لحظه بعد تو این دنیا خودشون هم نمیدونن چه برسه به من! پس باید فقط خدایی .ابسته باشم که همواره حی و حاضره و یک لحظه هم تنهام نمیزاره.
خانم شایسته جان عبارت برنامه غیر قابل مذاکره که در این سفرنامه بکار برده بودی بسیار عالی بود راستش من بعضی روزا به هوای حجم سنگین کارام از سفر عقب میموندم و به فردا موکولش مبکردم ولی تصمیم گرفتم از این به بعد دیگه کم کار نکنم و هرجوری شده حتما هر روز یک فایل رو ببینم و هم سفر پایه ای باشم. حتی برای تغییر بعضی عادت هامم به این مفهوم دارم فکر میکنم که مثلا من فلان کارو دیگه انجام نمیدم و این یک تعهد غیر قابل مذاکره است و تحت هر شرایطی باید انجام بشه هیچ توجیه و بهونه ای هم قابل قبول نیست. ازتون ممنونم که انقدر عاشقانه برای این سفرنامه وقت میگذارید امیدوارم هرچی از خدا میخواهید خیلی راحت و اسان بدست بیارید.
استاد خوبم از شما هم سپاسگزارم بخاطر انتخاب این رسالت بزرگ و ارزشمند و تلاش برای انجام دادنش.
امیدوارم همه ما در این خانواده جزو هدایت شده ها باشیم. الهی آمین
ب نام خدای مهربان
سفرنامه روز هفدهم فقط روی الله حساب باز کن.
سلام استاد جان و خانم شایسته عزیز ممنون از این سفر دلچسب و زیبایی که من رو همسفر خودتون کردید.
تعهد غیر قابل مذاکره ای که گفتید رو من از هفده روز پیش شروع کردم هر روز چند ساعت کامنت میخونم و فایل های استاد رو گوش میدم و باقی وقت ام رو روی هدف هام میگذارم استاد جان خدا رو شکر میکنم من به هیچ وجه اون آدم سابق نیستم اصلا ربطی به اون ندارم خیلی به منبع وصل شدم خیلی آروم تر شدم خیلی وقت ها بی اختیار لبخند میزنم خدا رو شکر حتی وقتی کامنت هایی درباره عشق و سپاسگذاری خداوند میخوانم بی اختیار اشک میریزم من تو زندگی ام خیلی کم شده اشک بریزم خیلی کم نمیدونم کی اینقدر عوض شدم من فقط به خدا توکل میکنم و از خدا یاری می جویم و لا غیر نکته امروز من این بود و هر وقت تضادی برام پیش میاد یا با خدای عزیزم مناجات می کنم همین رو می گم استاد خیلی خوشحالم که به خدایم نزدیک شدم و بدون استاد نازنینم تو دستی از دستان خداوند برایم شدی دوستتان دارم.
سلام بر غزل بانوی عزیزم 🌼
سپاسگزارم برای کامنت ت و شرح خودت قبل از آشنایی با این آگاهی ها و بعد از اون. 🌼
خوشحالم که با تو در این سفر زیبای درونی همسفر هستم 😊
تحسین ت می کنم برای تعهد ت 👏
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام نرگس جان سپاسگزارم دوست ارزشمند و زیبای من
منم دوست دارم عزیزدلم ❤️❤️❤️
عزیزم!
به یاد داشته باش که
روزشمار تحول زندگی من ، اصولی را به تو یاد میده که زندگیات رو به معنای واقعی کلمه متحول میکنه.
این مسیر می تونه خواستهی واقعی تو رو متجلی کنه برخواستن در صبح هر روز با شور و اشتیاق برای خلق یک خواسته ی دیگه و ذوق کردن برای اینکه تونستی کنترل قدرت آفرینشی که در اختیارت قرار داره رو در دست بگیری .
تو باید یاد بگیری که باورهای قدرتمندکننده با یادآوری و تکرار نکات کوچکی که هرروز درباره ی قوانین زندگی یاد میگیری ساخته میشه
و تنها راه ساختن باورهای همراستا با خواسته هات ادامه دادن و تکرار آموخته هاست .
«یادآوری»، کل قانون ه.
پس اگر
میخوای کار ناتمامی را به انجام برسونی که تا الان نتونستی، همسفر متعهدی باش. متعهد باش به اجرای آموختههات، تا قدرت کنترل زندگیات رو به دست بگیری. فقط کافیه به برداشتن این قدمهای کوچک، تداوم ببخشی.
…
نازنین من !
چقدر خداوند برای تو کافیه ؟
اگر خداوند برات کافی نیست، باید اون رو از اول بشناسی و توحید و شرک را دوباره معنا کنی:
شرک یعنی: قدرت دادن به هر عاملی بیرون از خودت. شرک یعنی: قدرت رو از خداوند بگیری و به غیر خدا بدی .
توحید یعنی : تنها منبع قدرت رو خداوندی بدونی که قدرت خلق زندگی تو رو به دست باورهای خودت داده.
توحید عملی یعنی : هماهنگی گفتههات با رفتارهات.
یعنی اگر میگی :
خدا بزرگه!
این حرف رو در رفتارت هم نشون بدی .
اگر میگی :
دست خدا بالای دست هاست
پس از هیچ قدرت ظاهریای ترسی به دل راه ندی.
اگر میگی :
خدا کریم ه
به لطف و کرم خداوند اعتماد داشته باشی و نگران هیچچیز نباشی .
اگر میگی :
خدا خیر مطلق ه
دیگه هیچ چیز رو شرّ نبینی و همه چیز رو در جای درست خودش بدونی.
اگر میگی :
خدا روزی رسون ه دیگه نگاه ت به دست این و اون نباشه.
اگر میگی :
خدا مهربان ه
دیگه بی مهری هیچ کس آزرده خاطرت نکنه.
اگر میگی :
خدا محافظ و نگهبان من ه
دیگه ترس به دل ت راه ندی.
اگر میگی :
خدا سریع الجواب ه
دیگه بخاطر عدد سن و سال ت نگران نشی و فک نکنی دیر شده.
باور کنی همون طور که خداوند می تونه در یک هفته خشکسالی سال ها رو جبران کنه.در یک سال تمام عمر تو رو جبران میکنه.
اگه میگی :
یاد خدا آرامبخش قلبهاست
با به یاد آوردن خداوند آروم بگیری.
اگه میگی :
خداوند گشایش گر ه
دیگه تو گرفتاریها خم به ابرو ت نیاری.
اگر میگی :
همه از خداییم و به خدا برمی گردیم
دیگه تو مرگ عزیزان ت قلب ت فشرده و غمگین نشه .
اگر میگی :
حسبناالله نعم الوکیل
دیگه نگران معامله هات نباشی که مبادا کلاه سرت بره.
اگه میگی :
والله غفور و رحیم
دیگه بخاطر اشتباهات و خطاهات احساس گناه نداشته باشی.
اگه میگی:
خداوند توّاب ه
دیگه هروقت کمی پات میلغزه فک نکنی راه برگشتی نداری و خودت رو راندهشده نبینی.
اگه میگی:
خداوند وهّاب ه
باافتخار ازش بخوای، زیاد بخوای ، بزرگ بخوای.
اگه میگی:
خزاین آسمان ها و زمین دست خداست
دیگه دلت قرص باشه که ثروتمندترین بابای دنیا هم نمی تونه قدّ ِ خدا حمایت ت کنه و اگه بابای پولدار نداری خدا رو داری وسرت بالاست همیشه.
اگه میگی:
خداوند هدایت میکنه
دیگه نگران گمراه شدن نباشی.
اگر میگی:
خداوند حمایت می کنه
دیگه از هیشکی انتظار نداشته باشی چرا که قدرتمندترین قدرتها پشتیبان تو ه.
اگر میگی :
تنها نیروی جهان خیر ه
دیگه از چشمزخم و چشمشور و نگاه دیگران ترسی نداشته باشی.
اگر میگی :
خداوند قدرت خلق خواسته هات رو به تو و باورهات داده
دیگه جهاد اکبر راه میندازی و شروع می کنی به ساختن باورهای قدرتمند کننده:
خداوند، منبع همه قدرتهاست.
دست خداوند بالاتر از همه دستهاست
وعده ی خداوندی ه که میگه:
من نزدیکم و اجابت می کنم دعای هر فردی که من رو اجابت کنه.
خداوند یک انرژی ه و به شکل هر آنچه در زندگیات ظاهر میشه که بتونی در ذهنت بسازی.
اونوقت با تمرکز میشینی و با کمک آموزشهای استاد باورهایی را در مورد خداوند میسازی تا بتونی این انرژی را به شکل خواستههات در ذهنت شکل بدی تا خود به خود اون خواستهها وارد زندگیت بشن .
…
آره عزیزم !
توحید عملی یعنی هماهنگی گفتهها و رفتارها.
یعنی ابراهیم وار عمل کردن !
یعنی آنچه میگی همون باشی .
و تو وقتی به خودت نگاه میکنی و به آنچه باید باشی ،میبینی خیلی راه داری تا رسیدن به اون نقطه، اما همین که می خوای در این مسیر باشی
همین که بخوای کمی بیشتر خودت رو به توحید ابراهیم نزدیک کنی،
همین که الگویی مثل استاد انتخاب کردی که تلاش میکنه توحیدی باشه،
و هرروز به خودت یادآور میشی که :
فقط روی خدا حساب باز کن
یعنی در مسیر بهبود هرروزهای و داری تلاش میکنی هرروز کمی توحیدیتر عمل کنی.
و توحیدیتر عمل کردن نتیجه ش میشه :
اطمینان قلبی
میشه :
آرامش
میشه :
احساس قدرت
و این تنها راه موفقیت ه
تنها راه موفقیت تو : اجرای توحید عملی هرروز بهتر از روز قبل ه .
تنها راه خوشبختی اینه که منبع رزق و شادی و ثروت و نعمت رو فقط خداوند بدونی .
باور کنی که تمام قدرت ، تمام ثروت ، تمام نعمت در اختیار خداوند ه . و خداوند همه ی اینها رو به تو تقدیم کرده.
…
فکر کن!
۹۸۰ بار ربّ
کل قرآن توحید ه
توحید یعنی قدرت ربّ
توحید یعنی قدرتمندترین نیروی کاینات خداوند ه و خداوند این قدرت رو به تو داده که خالق زندگی خودت باشی .
توحید یعنی تنها کسی که می تونه برای تو کاری انجام بده خداوند ه،
و خداوند قوانینی بر جهان وضع کرده تا تو بتونی هرکاری که می خوای رو انجام بدی البته با کمک باورهات.
توحید یعنی هیچکس نمیتونه به تو کمکی کنه
به جز خودت
چرا که هیچ کس نمیتونه به جای تو باور کنه.
عزیزم !
بدون که
یک مؤمن واقعی از هیچ کس انتظاری نداره چرا که می دونه فقط خودشه که می تونه باورهای قدرتمند کننده رو در ذهن ش بسازه و تقویت کنه .
خداوند انرژی بی نهایتی ه که به هر شکلی میتونه دربیاد .
میتونه به شکل یک اتفاق دربیاد
می تونه به شکل یک ایده در ذهن ت روشن بشه
می تونه به شکل یک انسان وارد زندگی ت بشه
می تونه به شکل …
…
به خودت یادآور شو که :
هیچ کسی در برابر الله قدرتی نداره و اگر تو با خداوند باشی هیچ کس در برابر تو قدرتی نداره.
باورهات رو نسبت به خداوند تقویت کن .
این پیام استاد را بشنو :
تمام جهان بر اساس قوانین بدون تغییر خداوندی اداره میشه که، کنترل زندگیات رو به دست باورهات داده.
…
با خدا صحبت کن .
از خدا هدایت بخواه .
خدایا! هدایتم کن .
کمکم کن تا تو رو بهتر بشناسم.
بهتر بفهمم ت.
بیشتر درک ت کنم .
خدایا هدایتم کن.
تا تو رو بهتر باور کنم .
تا توحید رو بفهمم
تا توحید رو اجرا کنم.
خدایا هدایتم کن در راه راست باشم .
راه کسانی که تنها تو رو می پرستن و غرق در نعمت و شادی و ثروت ن .
خدایا من رو از گمراهی ها و تاریکی های ذهن م نجات بده و به نور هدایت خودت وارد کن .
خدایا همراه و یاور من باش در کوچه های خلوت شب.
خدایا به من عزت بده .
خدایا به من ثروت بده .
خدایا به من قدرت بده .
خدایا کمکم کن که اندازه ی فهم م رو روز به روز بزرگ تر کنم تا هرروز حجم بیشتری از تو رو داشته باشم .
خدایا ظرفیت وجودم رو بزرگ کن .
خدایا من رو توحیدی کن .
…
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق ماست ❤️
به نام خالق و هادی
سلام نرگس جان
چند کامنت از شما دراین فایل بود و همگی عالی و عالی ار
چه خوب باورها و جملات را نوشتی
حسبنالله نعم الوکیل
دیگه نگران معامله ات نباش چون خدا وکیل تو هست
تک تک جملات عالی بودند
دیگه نگران نیستم دیگه نمیترسم و متعهد تر قدم بر میدارم
خدایا منو تو این مسیر توحیدی تر کن
تشکر از شما دوست خوبم
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام نرگس جان عزیزم
چه متن زیبایی واقعا لذت بردم واز اول تا آخر متن ات فقط داشتم اشک می ریختم تمام این متن بوی خدا رو میده انگار که خدا می گفته و شما می نوشتید از صمیم قلبم تحسین آتون می کنم از بابت این جملات گوهر باری که نوشتید سپاسگزارم
? الله ?((((( فقط روی الله حساب کن ))))) ? الله ?
?بنام خدای مهربون ،
?بنام خدای پیر و جوون ،
?خدای بارون و رنگین کمون
?امروز کلیپ ” فقط روی خدا حساب کن ” جناب عباسمنش عزیز رو چند بار گوش کردم ، فوق العاده بود !!! عالی !!! دلنشین !!! تاثیر گذار !!! بسیار نزدیک به رفتار فطری یک انسان خدایی !!! حالم رو خوش کردی نازنین ! حالم رو خوش کردی عزیز !
در لحظه لحظه صحبتها یک واژه بود که فریاد میزد :
?فراموشم نکن ! تا فراموش نشوی !
و تنها کار تو در این مسیر ، توکل است و بس ٫ ٫٫٫٫٫
? ?خروج از ذلت و و خواری و فقر که اوج آن فقر بی خدایی است تنها در دستان الله است و بس٫
?????????????????????????????????????
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلّا بِاللهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً٫
هیچ نیرو و توانى در عالم نیست که به الله متکى نباشد، و توکل میکنم بر آن همیشه زنده و جاودانى که هرگز نمی میرد، و سپاس الله را که فرزندى نگرفته، و او را در فرمانروایى شریکی نیست و هرگز به مذلت نیفتد که به یارى کسی محتاج شود٫ پس او را بزرگ شمار و به بزرگی یاد کن٫
?????????????????????????????????????
مولوی :
گر زلیخا بست درها هر طرف / یافت یوسف هم ز جنبش منصرَف / باز شد قفل و در و شد ره پدید / چون توکل کرد یوسف برجهید /
گر چه رخنه نیست عالم را پدید / خیره یوسفوار میباید دوید / تا گشاید قفل و در پیدا شود / سوی بیجایی شما را جا شود /
*
صحبت او خیر من لهوست و مال/ بین که را بگذاشتی؟ چشمی بمال / خود نشد حرص شما را این یقین / که منم رزاق و خیر الرازقین/
آنکه گندم را ز خود روزی دهد / کی توکل های تو ضایع نهد / از پی گندم جدا گشتی از آن / که فرستادست گندم زآسمان/
هان مخسپ ای کاهل بیاعتبار / جز به زیر آن درخت میوهدار/ تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد / بر سر خفته بریزد نقل و زاد /
این قدر عقلی که داری گم شود / سر که عقل از وی بپرد چون دُم شود / زانکه بیشُکری بود شوم و شنار/ میبرد بیشکر را در قعر/ نار
گر توکل میکنی در کار کن / کشت کن پس تکیه بر جبار کن/
تو نمیدانی کزین دو کیستی/ جهد کن چندان که بینی چیستی/ چون نهی بر پشت کشتی بار را / بر توکل میکنی آن کار را /
تو نمیدانی که از هر دو کیی/ غرقهای اندر سفر یا ناجیی / گر بگویی تا ندانم من کیم / بر نخواهم تاخت در کشتی و یم /
من درین ره ناجیم یا غرقهام / کشف گردان کز کدامین فرقهام / من نخواهم رفت این ره با گمان / بر امید خشک همچون دیگران /
گر زلیخا بست درها هر طرف / یافت یوسف هم ز جنبش منصرَف / باز شد قفل و در و شد ره پدید / چون توکل کرد یوسف برجهید /
گر چه رخنه نیست عالم را پدید / خیره یوسفوار میباید دوید / تا گشاید قفل و در پیدا شود / سوی بیجایی شما را جا شود /
*
اوحدی :
یاری از غیرِ حق نه از دینست / حق «ایاک نستعین» اینست / گر تو این نکته را نمیدانی / هر دم «الحمد» را چه میخوانی؟ /
*
((((( میوه نارس نباشیم ! برای رسیدن باید توکل کرد )))))
?????و توکل علی الحی الذی لایموت?????
به امید سربلندی همه اعضای این خانواده دوست داشتنی
بنام خدایی که بشدت کافیست
دوست عزیزم سلاااااااام
این فایل رو چند وقتی هست حسم گفته زینب هر روزت رو با اون شروع کن و من الان چند روزیه که هر روز صبحم رو با این فایل بی نظیر شروع میکنم و هر روز خداوند داره واسم بزرگتر میشه،؛ بزرگتر از هر خواسته ای و هر چیزی
الله اکبر
دوست عزیزم هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین
سلام بر آلیشای عزیز 🌸
سپاسگزارم دوست نازنین من 🌼
چه کامنت مهربانانه و آهنگین و رنگارنگ و زیبایی رو اینجا در این صفحه ی نورانی و توحیدی ثبت کردی 👏🌸
عالی بود 👌
تحسین ت می کنم برای این روحیه ی لطیف و شعری 👏
تحسین ت می کنم برای ترکیب حدیث و جملات توحیدی با اشعار توحیدی 👏
سپاسگزارم 🌼
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق شماست ❤️
سلام دوست خوبم
به به چیکار کردی، چه کامنت فوقالعاده ای
چقدرررررر لذت بردم از خوندن خط به خط کامنتت
ممنونم که این آگاهی های ناب رو با ما به اشتراک گذاشتی
در تمام جوانب زندگی موفق باشی
سلام
خیلی مواقع که کامنتهای دوستانم رو میخوندم میدیدم نوشتن الان ساعت ۴ صبحه، الان ۳ ونیمه و……یعنی در نیمه شب زمانی که همه در خواب آروم بودن!، اونا داشتن فایل استاد رو گوش میدادن ویا کامنت مینوشتن ، من
ودقعا تعجب میکردم که اون موقع شب کسی بشینه فایل گوش کنه و
برام جالب بود.
ودلیل نوشتن کامنتم نیز همیت تعجب وشگفتی من بود.
مدتی بود با یه تضاد روبرو شده بودم وبه شدت ذهنم رو وناخوداگاه عزیزانم رو نیز در گیر خودش کرده بود.
حالم خوب نبود میدونستم باید حالم واحساسم را خوب نگه دارم وبه نجواها ودلایل منطقی ذهنم گوش نکنم ولی واقعا کار سختی بود.
ولی چاره ای نبود.اگه نمیتونستم احساسم رو خوب کنم وذهن بازیگوشم رو ساکت کنم شرایط بدتر از این هم میشد.
اولین فایلی که تصمیم گرفتم گوش کنم همین فایل بود.وشروع کردم به گوش دادن وخیلی برام موثر بود وآرومترم میکرد.
اولین شب بسیار نا ارام بودم واحساسم خوب نبود و…….
نصف شب که خواب نمیرفتم، تصمیم گرفتم بلند بشم و با خدای خوبم راز ونیاز کنم.
همین کارو کردم.وقتی بیدارشدم ومناجات کردم یه لحظه به خودم گفتم بیا فایل فقط رو خدا حساب کن رو گوش کنم.
تو دل تاریکی شب، هندزفری گزاشتم وگوش دادم واونجا بود که حس دوستانم را در دل نیمه شب درک کردم.
داشت بارون میومد.من کنار پنجره تو تاریکی بارون رو تماشا میکردم وفایل رو گوش میدادم و مثل همون بارون اشک میریختم ومیگفتم خدایا امشب میخام ابراهیم تو باشم.
امشب میخام هاجر تو باشم.
امشب میخام موسای تو باشم.
میخام عیسای تو باشم.
یونس تو باشم.
سلیمان تو باشم.
یوسف تو باشم و….اشک میریختم.
حس عجیب وبا حالی داشتم ولی دیگه آروم شدم.سبک شدم.
یه بار سنگین انگار از روی دوشم برداشته شد وگفتم خدایا مدیریت حل این مساله رو به تو میسپارم.
مدیریت زندگیمو به تو میسپارم.
وآرام آرام شدم.
این مساله امروز بعد از چند روز برام حل شد.وعجیب حل شد.
اگه بخام تک تک هدایتهایی که در این مسیر اتفاق افتاد رو بگم خودش یه کتاب مثنوی میشه.اگه بخام ذره ذره فایلایی که من به اونا هدایت میشدم ویا کامنتها وسایر جملاتی که چه استاد وچه دوستانم هدایتی به من میگفتند رو بگم اصلا کلی وقت وحوصله میخاد وشاید اگه کسی تو مدار نباشه؛ واقعا حرفامو باور نمیکنه.
واون حرفا وکامنتها واون فایلا همه شون داشتن راه حل رو به من میدادن.
داشتن جواب سوالاتم رو خیلی دقیق وریز ومرحله به مرحله میدادن ومنو راهنمایی میکردن که اگه من میخاستم از بهترین مشاورای دنیا همچین جوابهایی رو بگیرم یه میلیونم درصد هم نمیتونستن همچین راهکارایی به من بدن که بتونم در مدت کوتاهی اون تضاد رو حل کنم.
واینجا بود که درسهای تضاد رو گرفتم و درک کردم سخن استادم رو که میگن تضادها دوست تو هستن.
اونا باعث رشد توهستن.
ومن الان بسیلر رشد کردم.
ظرف وجودیم بزرگتر شده.
ایمانم به خدا قویتر شده.
یاد گرفتم هر جا بتونم که به خدا توکل کنم وروی اون ببندم برنده ام.
دیدم که خدا برام پدر شد مادر شد، خواهر شد وبرادرم شد.
دیدم که مرا به عنوان ابراهیمش پذیرفت وبا اون تبر جادوییم همه بتهایی که در ذهنم بود شکستم.
دیدم که اعجاز عیسا برام اتفاق افتاد.
دیدم که مثل هاجر در اون گرمای تابستان ومسیر سخت، به ارامش رسیدم ومحبوب قلبها شدم.
و رزق وروزی بهشتی مریم را چشیدم.
وثروت سلیمان رو در بازه زمانی کوتاه توانستم دریافت کنم ولذت بردم.
و از خلق وخوی زیبای محمد برخوردار شدم.
واون چند روز سکوت زکریا رو پیش گرفتم.
ومثل یونس در دل تاریکی شب ودر دل تاریکی مشکلات به خدا پناه بردم که هیچ پناهگاه دیگری نداشتم.
و مثل یعقوب فقط به لطف و رحمت پروردگار چشم دوختم.
ومثل خضر به راه حلهای خدا اعتماد کردم.
ومثل لقمان حکمت را یاد گرفتم.
ومثل اسیه از خودش راه حل خواستم ودعا کردم که بهترینهارو به من بدهد نزد خودش خونه ای دربهشت…..
ومثل لوط شبانه به دامان او پناه بردم.
والان درباره اون مساله وتضاد مثل یوسف به پادشاهی رسیدم و چه لدتی داره این پادشاهی.
خدایا شکرت.
خدایا شکرت که در اون نیمه شب هدایتم کردی که فقط روی تو حساب باز کنم وبا خدا باش وپادشاهی کن…….
خدایا سپاسگزارم.
منم الان صبح زوده که دارم با آرامش عجیبی که دارم کامنتم رو مینویسم وحال دوستان گلم رو درک کردم.
استاد چقدر دارین مسائل زندگی رو به لطف خدا حل میکنید.
دست خدا میشین برای حل مسایل.
برای ایجاد حس خوب در دیگران.
برای ایجاد توکل وایمان بیشتر در دیگران.
ومانند تک تک پیامبران خدا شماهم دارین به هدایتها خدا توجه میکنید واونا که در مدار باشن هدایت وراهنماییشون میکنید.
خدایا شکرت.
خدایا شکرت که در آغوش گرم ونرم خودت قرارم دادی ودر این مسیر پراز برف وبوران پناهگاهم بودی……
سلام استاد عزیز ودوستان گلم
سید عمار جان متن شما خیلی عالی و پند اموز بود وب امید خدا همه ما هدایت بشیم ب راهی ک الله برای ما خواسته ممنونم از همه شما دوستان گلم ب امید پیشرفت بیشتر بسوی رب العالمین.
الله نگهدارتون
سلام به استاد عزیزم
سلام خدمت شما دوست عزیز
ممنونم از شما استاد عزیزم که این فایلهای فوقالعاده که بهای بسیار زیادی باید برای یادگیری و اموزش بابتشون پرداخت کرد
تازه اینقدر شفاف و عالی هم یاد نمیگیریم که بهاش به صورت هم نقدی،هم به صورت تجربی که اگر جهان بخواهد به صورت تجربی به ما اموزش بده به قول استاد چک ولقد هارو میخوریم و دردش زیاد هست
ممنونم از شما دوست عزیز که اینقدر صفات پیامبران را به سادگی وزیبایی هرچه تمام تر بیان کردید وچقدر لذت برم
امیدوارم همیشه موفق وپیروز باشید
بنام تنها قدرت جهان رب
تنها منبع عشق
تنها منبع ثروت
تنها منبع روابط عالی
تنها منبع خوشبختی
تنها منبع حس و حال خوب
تنها منبع عزت
تنها منبع شهرت
تنها منبع دوستی و . . .
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
ما به منبع خوبیها وصل بودیم و خبر نداشتیم
ما گنج در دستانمون بود و سالها ناله کردیم ،به این در و آن در زدیم
تا دری ب روی ما بازکنند اما اشتباهی در زدیم ، اصلا کسی پشت در نبود !
منزل را اشتباهی رفته بودیم !اشتباهی
فقط روی خدا حساب کن !
زهرا یادت هست دنبال آرامشت در دیگری بودی یادت هست چقد به پسری وابسته بودی ک حالت راخوب کند تادوستت داشته باشد تا حس ارزشمندی کنی ، چه قدرتها ک ب او ندادی و ربت را ازیاد بردی ک تنها او منبع آرامش توست منبع حال خوب توست و این شخص تنها دستی از بی نهایت دستانش است ک به زهرایش عشق بورزد و تو مرا ازیاد بردی !
آری دیدم خدا جانم ، دیدم ک همان شخص ان چنان قدرتی یافت ک به شدت تمام زمینم زد ،آن چنان زمین خوردنی ک استخونهایم صدا دادند و زمین گیرم کردند چه بد دردی بود درد مشرک شدن ب تو، …
باز نفهمیدم باززز مشرک تر ازقبل ادامه دادم اینبار به آدم دیگری پناه بردم
برای حال خوبم انهم زمینم زد باقدرتی ک در دستانش گذاشته بودم
بازززز نفهمیذم اینبار مشرکتر ازقبل ادامه دادم
به آدمی دیکری برای حال خوب برای حس خوبم حس قدرت روی آوردم
و او مرا باقدرتش چنان زمین زد ک اینبارررررر ررررر درخاک ب خود لولیدم
استخون هایم خورد شدند یک آن خودم را دیدم تک و تنها روخاک اشک میریزم اشک ازگم کردن معبودم ربم جانم عشقم .
تو را یافتم ک لبخند زنان از راه رسیدی در اغوشم کشیدی
اشکهایم را پاک کردی و گفتی فانی قریب
من نزدیگم من کنارتم من در وجودتم
فقط روی من حساب کن
تورا یافتم ک شربت گوارا به دست به بالینم آمدی ، خنده ای ب لب زدی گفتی پاشو بنده ی زیبایم ، این شربت توحید است بنوششش گوارای وجودت باشد . خوش آمدی خوش آمدی ب منزل توحید و یکتاپرستی خوش آمدی
آن شبهاااا شد ورود من ب مسیر یکتاپرستی ،یکتا پرستی ک درحال پله پله بالا آمدن از شرک و به توحید رسیدن است
و من اکنون بنده ی خدایی شدم ک منبع حال خوب من است
او منبع آرامش زهراست
او یکتا عشق زهراست
آن زمین خوردن ها آن زخمهای شرک بمن یاد داد ک همه چیز و همه کس
خدای من است
و خداوندم ازبی نهایت دستان مهربانش بمن خدمت میکند بمن عشق می ورزد
و من بیاد آوردم خدای وجودم را
من یافتم خودم را خدایم را
دیگر تنها قدرت زندگی ام خداییست ک وقتی همه رفتند ماند
وقتی همه بمن پشت کردند ،آغوشش را برویم گشود
وقتی همه ازمن فرار کردند او بسمت من دوید
وقتی زمین خوردم همانجا یاد گرفتم
ک دیگر قدرت را به هیچ انسانی ندهم
حته اگر آن شخص مادرم باشد
. . .
و تو خدا جان چ زیبا این ها را بمن یاد دادی تا عمر دارم بنده تو باشم و تنها قدرت زندگیم تو باشی. . .
سپاس مهربان خدا سپاس بابت حضورت
سپاس بابت مکتب توحیدت و دست بی نظیرت عباسمنش
آری دست بی نظیرت ،
وقتی به آغوشم گرفتی ، یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد
توحید آغاز شد
ما هم لیاقت ورود ب مکتب توحید را یافتیم و من دانشجو مکتب عباسمنشم ن من بورسیه شدم توسط رب
من پا در مکتبی گذاشتم ک آنقدر گران بهاست جز خدا توان بورسیه کردن مارا ندارد
و من خوشحالم .خیلی خوشحالم .
یاد جریانی افتادم ک یکی از پسران فامیل ما برای فلان دانشگا خارج از کشور بورسیه شده بود و همه در آرزوی ان بودند ک آن ها هم کاش چنین اتفاقی برایشان می افتاد و بورسیه میشدند و یکی از آن هامن بودم .
و حالا من چقد خوشحالم ک من هم بورسیه شدم ،نع توسط یک انسان یا یک مرکز بلکه توسط خداوند .و چه زیبابورسیه ای !:)
بورسیه ای ک خدا حمایتت میکند
وبقول قرآن :تمام قدرت ازآن خداست به کجا میروید ؟؟؟
خدای من سپاس گزارم ک در دانشگاه عباسمنشت درس عشق می آموزم
دزس توحیدی تر شدن
این نهایت لطف و کرم توست
البته من درخواستش راداده بودم شانسی نبود من خواستم من حساب کردم روی تو و تو جوابم دادی تو در برویم گشودی
وقتی ک ازهمه جا رشته امیدم را بریدم و گفتم در برویم وا کن ای خدای من ک جز تو پناهی ندارم.
و آن در وا شد ، فرش قرمز برایم پهن کردی گفتی زهرایم هم آمد ای ملائک
زهرایم آمد و این بنده جان دیکر من است
و ب استقبالم امدی با هزاران فرشته مقربت
و تاج سروری
تاج خالق بودن را روی سرم گذاشتی و فرمودی ،زمین و آسمانم درتسخیر توست
ازهیچ کس و هیچ کس و هیچ چیز نترس و فقط بمن تکیه کن ، باقدرت من خلق کن .
ایاک نعبد و ایاک نستعین .
تقدیم ب خدایم تقدیم به عشقم
سلام
زهرای عزیزم چقدر دیدگاهت رو دوست داشتم ، چقدر زیبا این بندگی با خدا رو بیان کردی
من میخوندم و فقط اشک میریختم ازین بیان زیبایت🌸
در پناه خدا باشی🙏🙏
بی نظیر بود دیگه وقتی گفتی فانی قریب من کنارتم من نزدیکم من در وجودتم نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم بیمارستان هستم و جلوم هم نشستن گفتم الان دلم میخواد گریه کنم اشکال نداره جلوم کسی نشسته راحت باش عشقم چه زیباست وقتی میشنوی خدا چقدر بهمون نزدیکه❤️
به نام خدا
هفدهمین روز سفر پربرکت
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
آن قدر این آگاهی ها ناب و خالص ند که می خواهم ذره ذره شان را هزاران بار تا عمق جانم فرو ببرم.
خدایا شکرت 🙏
شکرت برای این درک و این اشتیاق م به درک بهتر قوانین ت.
شکرت که فایل توحیدی و ارزشمندی را به گوش جانم می رسانی و برایم تکرار می کنی تا اصلی ترین ِقوانین ت را بفهمم و اجرا کنم. 🙏
خدایا شکرت ک کلام و زبان شیوا و استوار و نافذ استادم، عباس منش را برای بازگویی این آگاهی ها انتخاب نمودی. 🙏
کلامی که این حجم از آگاهی را در چند دقیقه برایم بازگو می کند :👇
“””
* من از خداوند درخواست می کنم تا یاری ام کند در زمین به سیر و سفر بپردازم و با دیدن نتایج عمل و اجرای قوانین در زندگی آدم ها، ایمان و یقین م به سیستم بی نظیر الهی بیشتر و بیشتر شود. 🙏
* من می خواهم که دوستانی در سراسر جهان داشته باشم.
* من می پذیرم که انسان زحمت کش، درستکار و فوق العاده بودن نمی تواند خشنودی و خوشبختی را رقم بزند اگر “توحید” به اصل اساسی زندگی ات تبدیل نشود.
✅ من تمرین می کنم که از نارضایتی ها و ناخواسته ها، حتا به خداوند هم گله و شکایت نکنم تا به سمت خواسته ها هدایت شوم.
* من باور می کنم که تلاش و تقلا و زور زدن راه رسیدن به موفقیت مالی نیست.
* من باور می کنم که خوبی های من سبب موفق شدن و پیشرفت دیگران نیست، بلکه هر انسانی نتیجه ی باور و فرکانس خود را در زندگی دریافت می کند. و من فقط می توانم دستی از طرف خداوند در راستای فرکانس های آنها باشم.
* من باور می کنم که اعتماد و باور به هدایت الهی، مرا از “ناراحتی ها “دور نگه می دارد.
* من باور می کنم که اگر در زندگی پیشرفت دلخواه م را تجربه نمی کنم این موضوع ربطی به عوامل بیرونی ندارد و تنها دلیل ش باورهای محدودکننده و ترمزهای ذهنی خودم است.
* من باور می کنم که نتیجه ی اولیه “باورها”، ” صحبت ها” و سخنانی است که بر زبان جاری می کنم.
✅من تمرین می کنم تا با ایجاد باورهای قدرتمند کننده ،کلام و “صحبت ها” ی درست و سنجیده و مناسبی داشته باشم.
* من باور می کنم که داشتن ارتباط با افراد ثروتمند و موفق کشور با باورهای شرک آلود، نمی تواند تاثیر مثبت و خوبی در نتایج مالی من بگذارد.
💡من یاد می گیرم که در روش و باورهای پدران م فکر و تأمل کنم و با ناآگاهی و کورکورانه از روش آنها تبعیت نکنم.
✅ من تمرین می کنم که به نصیحت پدران و بزرگان پیرامونم “بدون آگاهی و تفکر ” عمل نکنم تا مصداق آن دسته از افراد در آیات قرآن قرار نگیرم که به دلیل پیروی از روش پدران خود مشرک شدند، تفکر نکردند و زندگی دنیا و آخرت شان را با دست خود نابود کردند.
* من باور می کنم که برای موفقیت و خوشبختی “تنها” نیاز است تا دستم را در دستان قدرتمند خداوند بگذارم.
💡من یاد می گیرم که فقط و فقط از خداوند “بخواهم” و یاری بجویم.
* من باور می کنم که کلید موفقیت انسان ها “توحید” است و بس.
* من باور می کنم که تنها و تنها نتیجه ی باورهای ذهنی ام را در زندگی ام تجربه می کنم.
💡من دانستم که این یک باور محدودکننده است که : ” تنها راه موفق شدن من، ارتباط برقرار کردن با افراد صاحب نفوذ و قدرتمند و موفق است.”
💡من یاد می گیرم تا “فقط” از افراد موفق و باورهای درست شان “الگو” بگیرم.
* من فهمیدم که اگر باور کنم که تنها راه موفقیت من ارتباط داشتن با افراد قدرتمند و موفق جامعه است درواقع به ” شرک خفی” دچار شده ام.
💡من یاد گرفتم که با شنیدن هر سخن و هر عبارت ارزشمندی آن را از منظر قوانین الهی بنگرم و به آن فکر کنم.
* من باور می کنم که “شرک” من را از خوشبختی و موفقیت و سلامت و ثروت دور می کند.
* من باور می کنم که برای ترمیم باورها و ساختن باورهای قدرتمندکننده نیاز به استمرار و زمان و تکامل دارم.
✔️ من تلاش می کنم که توحیدی باشم.
✅ من تلاش می کنم که “تنها منبع رزق و تنها منبع ثروت و سلامتی و خوشبختی را فقط خداوند ببینم و بدانم.
✅ من تمرین می کنم تا” فقط خداوند را ببینم ” تا به ثروت هایی که به حساب و شمارش درنمی آیند برسم.
✅ من تمرین می کنم تا” فقط خدا را ببینم ” تا به جایگاهی برسم که تمام جهان برای من فعالیت کنند و برای من ثروت بسازند.
✅ من تمرین می کنم تا ” تنها منبع رزق و سلامت و ثروت و خوشبختی را فقط و فقط الله ببینم.”
💡من یاد گرفتم که با مطالعه ی ریشه ای کلمات پرکاربرد و کلیدی قرآن به درک درست قوانین الهی برسم.
✅ من تمرین می کنم که ” ربّ ” را صاحب اختیار و فرمانروای کل بدانم و تمام قدرت و تمام ثروت و تمام آنچه در جهان هست را در اختیار او بدانم.
💡من دانستم که اگر انسان ها را در ذهن خود، به واسطه ی ثروت و قدرت و نفوذی که دارند بزرگ کنم، دست خود را از خوشبختی و از سلامتی و از ثروت کوتاه می کنم. (این روند سیر نزولی خود را طی می کند اگر من باورهایم را درست نکنم.) یعنی کوتاه تر و کوتاه تر می شود.
* من باور می کنم که تنها کسی که می تواند برای من کاری انجام دهد فقط خداوند است.
* من باور می کنم که تنها کسی که می تواند برای دیگران کاری انجام دهد فقط خداوند است.
*من باور می کنم که عذاب الهی فقط در صورتی گریبان مرا خواهد گرفت که من به او شرک بورزم و برای قدرت ش شریک قائل شوم.
💡من فهمیدم که وعده های الهی و قوانین ش یکی هستند.
💡من دانستم که ” توحید” بارها و بارها در قرآن یادآوری شده است.
✅ من تمرین می کنم که با خداوند باشم، و در تمام وجودم، در تمام ذهنم و در لایه لایه های باورهای درونی ام “””فقط خداوند را منشأ قدرت ببینم “”” و او را صاحب نعمت بدانم و او به من نعمت می دهد. او را صاحب عزت بدانم و او به من عزت می دهد. او را صاحب شهرت بدانم و او به من شهرت می دهد.
* من باور می کنم که ” جز خداوند هیچ کس دیگری در جهان نیست.”
* من باور می کنم که هیچ کس نمی تواند دست مرا بگیرد.
💡من دانستم که اگر در برابر افراد ثروتمند و قدرتمند تعظیم کنم، انسانی بسیار بسیار ضعیف و دون و کم ارزشی می شوم.
* من باور می کنم که اگر به واسطه ی ارتباطات م معروف و موفق و مشهور شوم به سرعت به زمین می خورم و نابود می شوم.
✅ من تمرین می کنم تا یاد بگیرم که “تنها منبع رزق جهان هستی فقط خداوند است ” تا به هرآنچه که می خواهم برسم.
* من باور می کنم که خداوند از بی نهایت دستان خود برای کمک کردن به من استفاده می کند.
* من باور می کنم که خداوند بی نهایت دست دارد.
💡من دانستم که نمی توانم تصور کنم خداوند از کدام یک از دستانش به من ثروت و موفقیت می رساند.
✅ من تمرین می کنم تا تمرکزم را بر روی دستان خداوند نگذارم و خداوند را در رساندن نعمت ها و ثروت ها به خودم آزاد بگذارم.
* من باور می کنم که فقط خداوند می تواند کارها و امورات مرا انجام دهد و پیش ببرد.
* من باور می کنم که خداوند با بی نهایت دست خود می تواند به من کمک کند.
✅ من تمرین می کنم تا اجازه ندهم انسان ها در ذهنم رشد کنند.
✅ من تمرین می کنم تا احترام گذاشتن به انسان ها را با شرک جمع نکنم.
* من باور می کنم که افراد نیستند که به من کمک می کنند.
* من باور می کنم که خداوند است که از طریق افراد مختلف به من کمک می کند.
✅ من تمرین می کنم که فقط خداوند را در ذهنم بلد و برجسته و پررنگ کنم.
✅من تمرین می کنم که انسان ها را فقط یک دوست و دستی از خداوند بدانم.
✅ من تمرین می کنم که به افراد وابسته نشوم.
✅ من تمرین می کنم تا با رفتن آدم ها از زندگی ام ناراحت و پریشان نشوم.
* من باور می کنم که با رفتن آدم ها از زندگی ام اتفاق بدی را تجربه نمی کنم.
*من باور می کنم که با رفتن آدم ها از زندگی ام خداوند از دستان دیگرش برای کمک کردن به من استفاده می کند.
* من باور می کنم که “”” اگر با خداوند یکی شوم “”” هیچ کس و هیچ چیز و هیچ شرایطی نمی تواند مرا خوار کند، پایین بکشد و ضعیف نگه دارد.
* من باور می کنم که اگر باورهای توحیدی ام را تقویت کنم تمام مردم جهان هم اگر مخالف رسیدن من به خواسته ام باشند، نمی توانند جلوی مرا بگیرند.
* من باور می کنم، کسی که به یگانگی خداوند و به ربوبیت الله ایمان و باور دارد، هیچ کس نمی تواند به او آسیبی برساند.
* من باور می کنم که تمام افراد موفق و تاثیرگذار جهان، انسان هایی توحیدی بوده اند.
💡من یاد گرفتم که باورهای توحیدی ربطی به دین و مذهب افراد ندارد.
✅ من تمرین می کنم تا در زندگی افراد موفق و ثروتمند تحقیق کنم و باورهای قدرتمند آنها را استخراج نمایم.
* من باور می کنم که انسان های موفق تاریخ، نگران قدرت قدرتمندان نبوده و نیستند.
💡من فهمیدم که اگر از کسی به واسطه ی قدرت ش بترسم به این معناست که به خداوند شرک ورزیده ام.
💡من دانستم که دلیل فقر و بدبختی و بیماری 99% مردم جهان شرک آنها به خداوند است.
💡 من فهمیدم که دلیل تمام نتایج زندگی ام را با تحلیل باورها و دیدگاه هایم می توانم کشف کنم.
💡من فهمیدم که علت توقف و عدم رشد انسان در یک حد، بخاطر شرک مخفی در وجود اوست.
✔️ من تمرین می کنم تا با تکرار اصل و قوانین جهان و تفکر در آنها، باورهای درست در وجودم ایجاد کنم.
✔️ من تمرین می کنم تا با سوال پرسیدن از خودم باورهای شرک آلود درون ام را استخراج کنم :👇
❔❓ من به چه کسی در وجودم قدرت می دهم؟؟
❓❔چه کسی در وجودم قدرت دارد؟؟
❓❔ در مقابل چه کسی دست و پاچه می شوم؟؟
❔❓ وقتی برای انجام کارهایم سراغ افراد مختلف و صاحب منصب می روم صدایم می لرزد؟ دست و پایم می لرزد؟ می ترسم؟؟
❓❔ آیا با دیدن انسان های ثروتمند فامیل و اطرافم کرنش و تعظیم می کنم؟؟
❓❔ من به چه شکل با انسان ها برخورد می کنم؟؟
💡من باید در ابتدای ایجاد باورهای توحیدی، آگاهانه، از خودم و رفتارم مواظبت کنم و ناظر خود و رفتارم باشم.
💡من دانستم که اصل و اساس تمام قرآن ” توحید” است.
توحید یعنی یگانگی الله
توحید یعنی قدرت رب
توحید یعنی ربوبیت
توحید یعنی خداوند رب العالمین است.
سپاس الله ی را که فرمانروای تمام جهانیان است.
💡من فهمیده ام که نشانه ی یکی شدن من با خداوند، آرامش و اطمینان قلبی است.
✅ من تمرین می کنم که اگر جایی، انسانی کارم را انجام نداد با خود تکرار کنم که :👇
“خداوند از دستان دیگرش به من می رساند.”
✅ من تمرین می کنم که اگر انسان ها مرا تهدید به گرفتن نعمت ها و موهبت های زندگی ام نمودند با خود تکرار کنم که :👇
“خداوند کارش را بلد است.”
✅ من تمرین می کنم که با خواندن داستان پیامبران در قرآن، باورهای توحیدی آنها را کشف و در خود ایجاد کنم.
* من باور می کنم منابع رزق و روزی خداوند بی نهایت است.
* من باور می کنم که خداوند قدرتمندترین ِ جهان است.
* من باور می کنم که خداوند بی نهایت دست دارد.
*من باور می کنم که برگی بدون اذن خداوند برروی زمین نمی افتد.
* من باور می کنم که اگر خداوند اراده کند، هیچ کس نمی تواند جلوی اراده ی خداوند را بگیرد.
* من باور می کنم که اگر خداوند اراده کند کسی را بالا بکشد، هیچ کس نمی تواند او را در پایین نگاه دارد.
* من باور می کنم که اگر خداوند اراده کند کسی را پایین نگاه دارد، هیچ کس نمی تواند او را بالا بکشد.
💡من دانستم ریشه ی تمام مشکلات جهان ” باور های شرک آلود” است.
* من باور می کنم وعده های خداوند را.
✅ من تمرین می کنم تا به وعده های پیروزی و ثروت خداوند ایمان می آورم.
💡من فهمیدم که “قدرت” آن چیزی است که توانایی تحول زندگی من را دارد.
💡قدرت آن چیزی است که من در آن امکان و توانایی تحول زندگی ام را می بینم.
✅ من تمرین می کنم تا “قدرت ” را فقط در دستان خداوند ببینم.
✅ من تمرین می کنم که از هیچ کس انتظار نداشته باشم که زندگی ام را متحول کند.
✅ من تمرین می کنم تا مومنی واقعی باشم.
✅ من تمرین می کنم که فقط از خداوند انتظار تحول زندگی ام را داشته باشم.
💡تعظیم و کرنش در برابر انسان ها، بدبخت ترین لحظه ها را برای م رقم می زند.
💡قدرت دادن به انسان ها، عزت و شرف را از من می گیرد.
✅ من تمرین می کنم تا در ذهن خود بسازم که :👇
“هیچ کس نمی تواند به من کمک کند الا الله.”
✅ من تمرین می کنم تا تمام خواسته هایم را فقط به خداوند عرضه کنم.
* من ایمان می آورم که:👇
“خداوند توانایی این را دارد که از جایی خواسته هایم را به من بدهد که حتا به ذهن من هم خطور نمی کند.”
💡منابعِ در دسترس من، بخش بسیار کوچک از مجرا هایی است که خداوند می تواند نعمت و ثروت را به زندگی ام تزریق کند.
* من باور می کنم که اگر قدرت خداوند را باور کنم، خداوند از جایی به من نعمت و ثروت می دهد که من حتا تصور هم نمی توانم بکنم.
* من باور می کنم که همه چیز به باور بستگی دارد.
✅ من تمرین می کنم تا قدرت خداوند را باور کنم.
✅ من تمرین می کنم تا آدم ها را در ذهن م کوچک کنم.
✅من تمرین می کنم که به پشتوانه ی داشتن قدرت خداوند درقلب م، حتا در برابر انسان های بسیار قدرتمند و ثروتمند هم، قدرتمند و محکم رفتار کنم.
* من باور می کنم که از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد جهان، چیزی کمتر ندارم.
* من باور می کنم که خداوند پاداش خود را به من خواهد داد.
* من آرام و مطمئن هستم به تحقق وعده ی الهی.
✅ من تمرین می کنم که حتا در ذهن م هم از انسان ها درخواست نکنم و به آنها التماس نکنم.
✅ من تمرین می کنم تا خداوند را باور کنم.
✅ من تمرین می کنم تا به یگانگی خداوند ایمان بیاورم.
✅ من تمرین می کنم تا ربّ را باور کنم.
💡من باید در جنبه هایی که می خواهم رشد کنم “الگو” هایی برگزینم.
💡من “استاد” را به عنوان الگوی توحیدی خود، الگوی عزت نفس خود، الگوی ثروت خود و… انتخاب می کنم.
✅ من تمرین می کنم تا در هرجایی که ظاهر می شوم “خودم” باشم.
* من باور می کنم که هیچ کس در برابر الله قدرتی ندارد.
✅ من تمرین می کنم تا فقط با خدای خود باشم تا هیچ کس دربرابر من قدرتی نداشته باشد.
✅ من تمرین می کنم تا فقط با خدای خود باشم تا از گزند هر آسیبی در امان بمانم.
✅ من تمرین می کنم تا هرروز به خودم قدرت خداوند را یادآوری کنم.
💡مهم ترین عامل پیشرفت “استاد” باور به قدرت خداوند و “توحید” است.
💡تنها قدرت جهان ربّ است.
من باور می کنم.
من با این باور ادامه می دهم.
من با این باور حرکت می کنم.
✅من تمرین می کنم تا با نگریستن به رفتارهای م و نتایج زندگی ام، میزان تاثیر باورهایم را بسنجم.
✅ من تمرین می کنم تا از خود سوال بپرسم.
💡حساب باز کردن روی وعده ی افراد نشان دهنده ی بی ایمانی به خداوند است.
✅ من تمرین می کنم تا روی هیچ انسانی حساب باز نکنم.
💡من باید از تضاد های زندگی ام درس بگیرم.
💡من باید پیام های خداوند را دریافت کنم.
✅ من تمرین می کنم تا در هر شرایطی نعمت و لطف خداوند را ببینم.
✅ من تمرین می کنم تا بر ادعاهای انسان ها هیچ حسابی باز نکنم.
✅ من تمرین می کنم تا همیشه در درونم با خداوند صحبت کنم.
✅ من تمرین می کنم تا در هر شرایطی توحید را به یاد خود بیاورم.
💡وقتی من توحیدی باشم همیشه حالم خوب است.
💡وقتی من توحیدی عمل کنم همه ی انسان ها کارهایم را انجام می دهند.
💡وقتی که توحیدی عمل می کنم تمام انسان ها متحدانه کارهای مرا انجام می دهند.
💡 تمام مردم جهان فرشته های از طرف خداوند هستند تا به من کمک کنند.
✅ من باید همواره درس هایی که فراگرفته ام را مرور کنم.
💡من باید خداوند را در وجودم باور کنم.
💡من باید همیشه خداوند را به یاد خود بیاورم :👇
خداوندی که مرا از هیچ خلق کرده.
خداوندی که در حال رهبری تمام ستاره ها و سیاره ها و کهکشان ها ست.
خداوندی که مغز مرا با تمام پیچیدگی هایش خلق نموده.
خداوند که در هر لحظه تمام وجود مرا رهبری و هدایت می کند.
خداوندی که قلبم را به تپش درمی آورد.
خداوندی که خون را در رگ هایم جاری می کند.
خداوندی که بر کار سلول های وجود من نظارت می کند.
* من باید باور کنم که این همان خدایی است که توانایی کمک کردن به من را دارد.
این همان خداوندی است که به یک مورچه در دل خاک روزی می رساند.
این همان خداوندی است که به یک پرنده در آسمان روزی می رساند.
این همان خدایی است که هرگز نمی خوابد.
این همان خدایی است که هرگز چیزی را فراموش نمی کند.
این همان خدایی است که اگر بنده گی ش را بکنم هیچ وقت فراموشم نمی کند.
💡اگر بنده گی غیر خدا را کنم…
✅ من تمرین می کنم تا روی انسان ها حسابی باز نکنم.
✅ من تمرین می کنم تا فارغ از هر دین و مذهبی، “توحیدی” باشم.
✅ من تمرین می کنم تا باورهای م را نسبت به خداوند تقویت کنم.
✅من تمرین می کنم تا توکل م فقط به خداوند باشد.
💡برای اینکه به جایی برسم نیاز نیست جلوی هیچ کس و هیچ قدرتی سر خم کنم.
* من باور می کنم برای رسیدن به موفقیت و ثروت استاد، فقط خداوند نیاز است.
* من باور می کنم که فقط ایمان نیاز است.
از خداوند می خواهم که کمک مان کند.🙏
از خداوند می خواهم که توحید را در دل مان جاری کند.🙏
از خداوند می خواهم که توحید را در وجود ما جاری کند.🙏
از خداوند می خواهم کمک مان مند تا فقط خودش را بپرستیم.🙏
از خداوند می خواهم که کمک مان کند فقط از خودش یاری بجوییم.🙏
…
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
…
خدایا!
ما را به راه راست هدایت کن.
به راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان هدایت کن.
خدایا شکرت 🙏
…
به عنوان پاورقی نوشته م باید اینو بگم که در زمان نوشتن مطلب، اکثرا باید ثانیه به ثانیه دکمه pause پخش کننده رو می زدم تا بتونم آگاهی نهفته در کلام استاد رو استخراج کنم.
گاهی نفس م حبس می شد از عظمت درکی که بهم دست می داد.
…
گاهی به خودم می گفتم چرا قبلا این جمله رو اصلا نشنیده بودم.
…
گاهی از این همه یقینی که از نفوذ یک باور در لایه لایه ی ذهنی یک انسان خبر میده به حیرت در می اومدم.
…
گاهی از ته قلب خدا رو شکر می کردم که به من اجازه داده این لحظه از زندگی م رو درک کنم.
…
گاهی به خودم می بالیدم که چقدر خوشبختم که این ایده بر من الهام شد که در ثانیه به ثانیه ی این فایل – که به اذعان اکثریت دوستانم اولین فایل تاثیرگذار زندگی شان بوده- تأمل کنم و فرد فرد آگاهی هاش رو دریافت کنم.
…
با وجود تمام دقتی که به خرج دادم،
با وجود تمام تمرکزی که در زمان نوشتن این دیدگاه صرف کردم
با وجود تمام تلاشی که کردم تابا استفاده از استکیرها حق مطلب را برسانم اما دانستم که ناتوانم در این کار!
…
به یقین می دونم باز هم آگاهی هایی بود که من به واسطه ی تفاوت مداری م هنوز قادر به درک آنها نبوده ام و قطعا در روزهای آینده هرچه بهتر و بیشتر درک شان خواهم کرد.
خدا را شکر برای این قانون تکامل فرکانسی که من هرروز بهتر از قبل درک ش می کنم. 🙏 🎈
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق ماست ❤️
خدا قوت،عالی بود عالی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
من برای اولین باره که بعد از 888 روز عضویت در این خانواده دارم متنی مینویسم و اولین باره که احساسی قلبی بهم میگه
تجربه ام رو به اشتراک بگذارم
دقیقا سال قبل در اواخر تیرماه با این فایل استاد برخورد کردم و فهمیدم خدای ساختگی ذهن دیگران رو سالها پرستیدم و ازش انتظار جواب داشتم . از خدای اشتباهی با روشهای اشتباهی که بهم آموزش داده شده بود درخواست های اشتباه میکردم و تازه دلخور و ناامید هم میشدم و باهاش قهر میکردم . خلاصه هیچ چیز سر جای خودش نبود . نه خدا نه من و نه زندگی من.
همون شبی که این فایل و شنیدم شب قدر من بود : لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
صحبتها مال استاد نبود انگار از زبان فرستاده حق جاری میشد . تصمیم گرفتم همون لحظه و از خدا خواستم کمکم کنه توحیدی بشم
فردا صبح رفتم سر کار .شغلم اون موقع بازرسی آسانسور بود و سر ساختمانهای شهر میرفتم روزانه 5 تا ساختمان رو کنترل و بازرسی میکردم و مسئولیت جان انسانها رو به عهده داشتم و کارم سخت و دقیق و پر از مسئولیت و درگیری بود.
همون صبح فردا سر اولین ساختمان با مدیر شرکت نصاب آسانسور درگیری لفظی پیش اومد به خاطر سختگیری معمول کار من و چون عادت داشتم خیلی جدی نگرفتم و از ساختمان رفتم اما این دفعه اوضاع فرق میکرد . رئیسم ازم خواست از اون نفر شکایت کنم به کلانتری به علت فحاشی که به من کرده بود اما قبول نکردم . تا عصر مشخص شد اون نفر از من به چند ارگان مرتبط با شغلم شکایت کرده بود اون هم بر اساس داستان ساختگی خودش و تا سه روز بعد مشخص شد که حتی به تهران رفته بود و به ارگانهای مرکزی هم شکایت کرده بود و گروه تلگرامی بر ضد من درست کرده بود و از میان صنف آسانسور و نصابها یارگیری و استشهاد جمع کرده بود و خلاصه جنگ تمام عیاری بر ضد من و شرکتی که عضوش بودم راه انداخته بود. همه جا گفته بود تا فلانی رو اخراجش نکنم و بدبختش نکنم دست بردار نیستم .
من همون صبح فهمیدم و یاد آیه قرآن افتادم که : همین که گفتید ایمان آوردیم فکر کردید شما را رها میکنیم شما را امتحان می کنیم همچنان که امتهای قبل شما را امتحان کردیم
با خودم گفتم خدایا خودم گفتم میخوام توحیدی بشم حالا هم پاش وایسادم .جملات استاد تو گوشم بود :
اگر همه مردم جهان با هم متعهد بشن که تو رو نابود کنند اگر تو با رب باشی نمیتونند کوچکترین ضرری بهت برسونند.
همش فایل استاد رو گوش میدادم و سر کار میرفتم هر شب و روز گوش میدادم تا بهم قدرت بده و ترس و غم بر من پیروز نشه بعد از چند روز اوضاع بدتر و بدتر میشد . انقدر فشار بر رئیسم از همه طرف وارد شده بود که مدام بهم زنگ میزددر طول روز و با داد و فریاد اخبار بد میداد و کلا از عصبانیت و فشار کنترلی روی خودش نداشت ولی من آرام بودم و مدام میگفتم کاری نمیتونند بکنند.
حدود 10 روز بعد وارد ساختمان دیگری در شهر شدم برای بازرسی آسانسور و بعد از دوساعت که کارم تمام شد بیرون اومدم و دیدم که ماشینم را دزد برده (پراید مدل 74) در جا زدم زیر خنده گفتم خدایا مطمئن شدم کار خودت میخوای امتحان کنی ایمانم را اول اون تهدید و شکایت حالا هم ماشینم تنها داراییم و وسیله کسب درآمدم . من بهت باور دارم که هیچکس نمیتونه هیچ ضرری بهم برسونه وهیچ برگی بدون اذن تو زمین نمیافته . به همسرم زنگ زدم با خنده گفتم نگران نشیا ولی ماشین دزد برده .حالم خیلی خوب بود احساس اینکه خدا که جوابم نمیداد حالا داره نگاهم میکنه و امتحانم میکنه عالی بود میخواستم خودمو بهش اثبات کنم. تا دو سه روز درگیر کلانتری و دادسرا بودم و همه بهم میگفتن دیگه رنگ ماشینت نمیبینی بازش میکنن و میفروشن اما من نگران نبودم حتی نمیذاشتم زنم نگران بشه و غصه بخوره مدام میگفتم همه چی دست رب هست و همه چی درست میشه دو سه روز بعد دزدی که پیاده میرفتم سر ساختمانها در نقاط مختلف شهر و شهرستانهای اطراف ولی تمام مدت این فایل را گوش میدادم اومدم خونه و دکمه نشانه امروز من رو زدم و در کمال ناباوری فایل دزدیده شدن پیکان دنده آرژانتینی استاد برای اولین بار اومد . نمیتونید احساس اون موقع منو همسرم را تصور کنید . اشک شادی و حیرت از هدایت مخوف خداوند و سید حسین عباسمنش نامی که دست خدا بود.
خدای من خدای من خدای من اشک امان نمیده
انگار خدا در حین گرفتن امتحان تا دید بندش داره کم میاره و کمک میخواد آرام در گوشش گفت داری راه درست میری ادامه بده طاقت بیار ببین این بندمم قبلا امتحان کردم حالا چقدر حالش خوبه , عزیزم شده , انتخابش کردم دستم بشه . ببین سید حسین تونست تو هم میتونی
ادامه دادم با حال خوب هر روز پیاده تو گرما کلی راه میرفتم به این معجزه گوش میدادم توی خونه با زن و بچه میخندیدیم و شاد بودیم و امیدوار
از اون طرف شکایتها داشت پیگیری میشد و یک هیئت شامل روسای سندیکا و اداره استاندارد استان و حراست و غیره برای صدور رای نهایی سر ساختمان رفتن تا مقصر شناخته بشه و مجازات بشه و همه هم منو مقصر میدونستند چون شاهدی نداشتم و اون طرف کلی دروغ گفته بود. روز محاکمه منو که سر ساختمان دیگری مشغول به بازرسی بودم خواستند که سریع خودمو برسونم و از خودم دفاع کنم و من وقتی رسیدم با توکل به رب شروع به تعریف ماجرا کردم و محکم و قاطع واقعیت را گفتم و شواهد حضورم رو بیان کردم در این بین پدر اون فردی که بهم فحاشی و ازم شکایت کرده بود منو کنار کشید و در گوشم گفت پسر من از اینکه شما و رئیست قانونی وارد عمل بشید و مجوز کار ما رو باطل کنید ترسیده و دست پیش گرفته که پس نیافته و ما میدونیم شما کاری نکردی حالا هم اگر یه جوری قضیه رو شما کش ندید ما هم شکایتی نداریم خلاصه که در کمال ناباوری مسئول اداره استاندارد که ظاهرا در جریان همه چیز بود گفت من قول میدم این قضیه همین جا تمام بشه و شما هم بنویسید ما شکایتی نداریم و اونها نوشتند و همه شاهدان امضا کردند و اومدند روبوسی و معذرت خواهی کردند و جنگ بدون هیچ ضرری به من به پایان رسید . خوشحالی و سپاسگذاری من بینهایت بود
ماشینم چند روز بعد توی یک خیابان بدون باطری و بنزین رها شده پیدا شد و کل این امتحان حدود یک ماه طول کشید و بعد همه چیز برگشته بود به قبل انگار هیچ اتفاقی توی زندگیم نیافتاده بود اما من دیگه اون آدم قبل نبودم
من احساس ایمان به رب داشتم و زندگیم در مسیر جدیدی قرار گرفت هنوز توی این راه کلی زیبایی برای تجربه وجود داره و من هنوز دارم مدارها رو طی میکنم . میخواستم مثل استاد که اول خودش توی زندگیش بدست میاره و بعد به دیگران راه رو نشون میده اول ننویسم اول بدست بیارم و تجربه کنم بعد بنویسم و الان که دارم مینویسم چند ماهی میشه که رب جواب اون امتحانم رو داده و یه ماشین نو به طرز معجزه آسایی وارد زندگیم شده بدون اینکه کوچکترین تلاشی براش بکنم و من اینو مدیون ایمانم به رب میدونم .
میخواستم همه کسانی که وارد این راه میشن بدونن که رب امتحان میکنه و هدایت میکنه و پاسخ میده فقط باید صبر داشت و ایمان داشت و با حال خوب ادامه داد اگرچه ما عجولیم و همه چیز رو زود میخوایم ولی زمان برای رب معنایی نداره و وقتی که چرخه تکمیل بشه ما به خواستمون میرسیم فقط باید صبر کنیم و معنی صبر رو استاد بارها گفته
از این فایل هیچ وقت نگذرید و مدام بهش گوش بدید چون همیشه به سمت شرک از مسیر خارج میشیم و من این فایل استاد رو با گوشت و پوست تجربه کردم و هنوز دارم تجربه میکنم
رب به دلم انداخت که تا 3:30 شب بشینم با موس و کیبورد ویندوز این تجربه ام را بنویسم (کیبورد لپتابم خرابه) فکر کنم میخواد هدایتم کنه به مدار بالاتر
خداوند استاد و همسفرش رو برای ما حفظ کنه
به امید هدایت همه دوستان توسط رب
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
سلام🙏
مممنوووون که به ندای قلبتون گوش دادیت.
و این کامنت زیبا و تجربه
توحید عملیتون نوشتید.
بسیار تاثیر گذار و زیبا بود کامنتون👌👌
با آرزوی بهترینها🌼
دمت گرم به خاطر این کامنت فوق العاده ای که نوشتی فرشاد عزیزم.
گفتی خدا امتحان میکنه هدایت میکنه و فقط کافیه ما ایمان داشته باشیم و حال خوب.. پسر دمت گرم. هیچ کسی نمیتونه به من ضربه ای بزنه و قدرت دست رب هست و رب من رو یاری میکنه و هدایت میکنه. رب مالک و فرمانروای دنیاست.. اوست که من رو خلق کرده و مغزم رو با تمام پیچیدگیش خلق کرده و اون به درون و بیرون من آگاهانه و اون من رو به مسیرهای صحیح هدایت میکنه. آفرین.
اون قسمتی که گفتی این آزمون گذشت اما من دیگه آدم قبل نبودم … عمق جانم شاد شد.. آفرین به این تغییر .. آفرین به این توکل . آفرین به این خداشناسی و ایمان.. امیدوارم همینطوری ادامه پیدا کنه
تبریک بهت میگم بابت خرید ماشین جدید داستان اون رو هم برامون شرح بده چون خیلی زیبا مینویسی دوست فوق العاده ام
هر روز به سمت زیبایی های بیشتر هدایت بشی و خداوند ره گشای مسیرت باشه.
در پناه رب.
به نام خدا
هفدهمین روز سفر پربرکت
“فقط روی خدا حساب باز کن”
…
می نویسم تا به یاد خودم بماند چه بودم و اکنون در چه مسیری هستم.
باشد تا شکرگزار باشم.
…
دقیقا در همین فایل و در همین منزل از سفر پربرکت بود که من متوقف شدم؛ هفده روز پشت سرهم روزهای سفر دل انگیز و پرشوری را پشت سر گذاشته بودم که تمام زندگی ام و لحظه هایم را تغییر داده بود. سر از پا نمی شناختم زمانی که در سایت به سر می بردم و فقط مطالعه می کردم؛ نوشته های عزیزانم را، نوشته های مریم جان را، نوشته های مقدمه وار فایل ها را و…
پر از شوق و شعفی بودم که ناشی از رسیدن م به چشمه ای بود که می توانست عطش روح مرا در تمام زمینه ها سیراب کند…
احساس می کردم روح م داشت نفس راحتی می کشید از اینکه یک عمر به دنبال من و ذهن من دویده بود و از نفس افتاده بود…
منی که هرآنچه که باید را تجربه کرده بودم اما گمشده ی رویایی وجودم را نه!
…
کودکی هایم با آشفتگی، در به دری های ناشی از قهر و آشتی والدین م و تفاوت از زمین تا آسمان شان سپری شده بود و فقط برایم کابوس، ترس، دلهره و آشفتگی های روحی و عاطفی رقم زده بود… هیچ آغوش مهربان و وجود شفاف و زلالی را نیافته بودم که بتواند روح م را نوازش کند و آرامش را دوباره به او هدیه نماید…
آنقدر خلأ و جای خالی ها در وجودم زیاد شده بود که در نوجوانی به سمت مذهب کشیده شدم، مذهبی که با مذهب تمام تمام جامعه ی آن روزهایم تفاوت داشت و این تفاوت بخاطر اختلاف مذهب مادر و پدرم بود بسیار بسیار تو دار شدم و با تمام عطش در کتاب های دینی از جمله قرآن در جستجوی حقیقت ها بودم و می خواستم سوالات ذهنی م را پاسخ بگویم تا شاید آرام شوم…
آن مذهب و آن نوع نگاه به دین نه تنها نتوانست برایم آرامش به ارمغان آورد، بلکه گرفتارتر م کرد… تمام وجودم را پر کرد از ترس از خداوند، حس گناه بخاطر حجاب و انجام واجبات دینی و نیاز جنسی و عاطفی، حس گناه بخاطر ناراضی کردن والدین، باور جنسیت و تفاوت های بین من و مردها و برتری ای که از طرف آن نگاه ِجهت دار از قرآن به من منتقل شده بود… و بیشتر و بیشتر پر شدم از سؤال و تناقض و دوگانگی و ناآرامی …
هم تمام درون م بودن با خداوند را می خواست و می گفت با او و در کنار او آرام می شود و مرا به کنج خلوت و عبادت می کشاند؛
و هم باز تمام درونم شادی و عشق و لذت و آسایش را فریاد می زد در حالی که همان خدا اجازه نمی داد تا لذت و شادی و خوشبختی و آسایش را در این دنیا تجربه کنم!!! و حتا اجازه نداده بود در پوشش و حتا در نوع عبادت ش هم راحت و آزاد باشم…
…
اینکه چقدر کتاب خواندم،
چقدر سراغ درک عربی رفتم،
چقدر در کلاس های تفسیر و توضیح آیات قرآن شرکت کردم،
چقدر از عرفان به سمت فقه، از فقه به ادبیات، از ادبیات به سمت منطق و… رفتم و رفتم و رفتم و چه زمان هایی را از کمترین سنین شروع کردم به جستجوی حقیقت مجالی بلند می خواهد برای شرح…
اما فقط این را خوب می دانم که درونم آرام نبود…
حس م خوب نبود…
ایمان داشتم یک جای کار ایراد دارد.
مطمئن بودم یک چیزی باید باشد اما نیست.
…
و…
من نیافتم ش آنچه باید در دین و مذهب و معنویت و عرفان می یافتم و چه شد؟!
…
سالها گذشت تا من(به واسطه ی سایت و انجمنی) بفهمم به جز دنیای کوچکی که من در آن بودم و به جز آدم های محدود و ناتوان و شکست خورده و غمگین و بیمار پیرامون من ، دنیای دیگری هم هست و می شود جور دیگری زندگی کرد و وقتی متوجه شدم که می شود جور دیگری هم بود و نه تنها عذابی از آسمان بر سرم فرود نمی آید و گرزی آتشین بدنم را به دونیم تبدیل نمی کند… آن راه را پذیرفتم و انتخاب کردم.
انتخاب کردم که مثل هیچ کدام از آدم های تمام عمرم نباشم.
می خواستم آزادی را تجربه کنم.
می خواستم رها باشم.
می خواستم باور کنم که نه حقیقتی هست و نه قانون و نه آخرت و نه هیچ چیزی که بشود با آن زندگی را معنادار تجربه نمود. و فقط باید شاد بود و لذت برد( البته معنای شادی هم برایم سطحی بود)
از انسانی بسیار بسیار مذهبی تبدیل شدم به یک “خداناباور“…
ترجیح داده بودم بپذیرم که خدایی که من به دنبالش هستم اصلا وجود ندارد تا اینکه این همه دروغ و کذب محضی که به خدا وصل کرده بودند را باور و زندگی کنم و یک عمر در خفقان ناشی از این باورها بمانم…
این دوره دوره ای بود که من هرآنچه از خدا و مذهب و دین در ذهنم ساخته بودند را دور ریختم و به تمام آنچه می دیدم با نگاه شک می نگریستم…در رفتار آدم ها دقیق شده بودم، در شیوه ی زندگی ها، در تعاریف خوشبختی و…
و باز سالها گذشت و من در تنهایی ِِ بی خدای خود سرگردان و گم کرده راه، قدم برمی داشتم و حیران و سرگردان هر کوی و برزنی بودم…
باز هم نه تنها آرامش را نیافته بودم، بلکه با تجربه ی لذت های کوتاه و زودگذر و آزادی های پرحاشیه، انگار غمگین تر شده بودم و تاریک تر…
آن روز ها آن قدر زندگی بی معنایی را تجربه کرده بودم که دیگر انگیزه ای برای زنده بودن نداشتم، فقط می خواستم همه چیز زودتر تمام شود…
نه داشته هایم را می دیدم و نه از آنچه در زندگی ام رخ داده بود لذتی می بردم؛
تا اینکه(به واسطه ی کتابی)، وارد مرحله ی دیگری از زندگی ام شدم.
تصور من این بود که از جستجوی حقیقت دست برداشته ام و فقط در حال گذران زندگی ام، آن هم به اجبار، اما روح م همچنان در پی آن بود و تمام این مسیر هم مسیری بود که باید طی می شد تا مرا به آنجایی که باید برساند.
در این مرحله از زندگی ام من امیدواری را تجربه کردم.
با معرفی و آشنا شدن با یک تجارت نوپا که نگاه متفاوتی به من و رویاها و خواسته هایم داشت اتفاقات درونی و بیرونی ارزشمندی را تجربه کردم…
به خودم و توانایی های م امیدوار تر شد.
متوجه شدم که شادی و خوشبختی و آرامش، نقطه ی تاثیر بودن و تغییر ایجاد کردن که خواسته های دیرینه ی من بوده اند گمشده هایی جاویدان در زندگی بشری نیستند بلکه افراد بسیاری در دنیا در حال تجربه ی آن ند و ناشدنی های باوری من شدنی هستند … کتاب هایی خواندم،
“فیلم راز ” به من معرفی شد و با مفهوم “قانون جذب” آشنا شدم البته نه به این وضوحی که الان آن را می شناسم…
… بهتر است در نوع آشنایی م با قوانین مثال ادراک کودکی را بزنم سه یا چهارساله که فقط وقتی مادرش برای ش کتاب قصه ی رنگی و تصویر داری را می خواند و نشان ش می دهد، از حروف و نوشته هایی ک دارد، او فقط خطوط ناخوانا و رازآلودی را می بیند که اشتیاق ش را برای بزرگ شدن و سواد آموزی تحریک می کند.همین!
و این حالت من بود در زمان مطالعه و بررسی قوانین جذب و تکنیک های موفقیت…
خدا را شکر 🙏
چرا که تمام آن روزها دریچه ای به ذهن و وجودم گشوده شد تا آنچه روح م می دانست و باور داشت کمی به من هم نمایانده شود…
باز هم بعد از گذشت چند سال و تجربه های مختلف از فراز و فرودهای درونی و بیرونی زیاد،(فک می کنم همه ی ما آن قدر هیجان شرح تغییرات و تحولات بعد از آشنایی با استاد را داریم که از شرح بسیاری از ماجراها فاکتور می گیریم تا به اصل مطلب، به اصل تمام زندگی، به پررنگ ترین و شفاف ترین روزهای زندگی مان برسیم)
برای اولین بار در همان روزها فایل های تصویری یکی از آموزش دهنده های موفقیت را که مدتها قبل دوستم برایم در فلش ریخته بود و من اصلا سراغ ش هم نرفته بودم دیدم و به واسطه ی این فایل های تصویری باز وارد مرحله ی جدیدی شدم… کمی بیشتر قوانین را درک کردم…
و با همان مقدار کم هم، تغییرات نسبی ای در زندگی ام شروع شد :
شهر زندگی ام تغییر کرد، سختی های رفت و آمد و محل کارم کمتر شد، انسان های کمی بهتری وارد زندگی و تجربه ام شدند و از یک رابطه ی صددرصد اشتباه خارج شدم، روح و درون آشفته و ناآرام م کمی فقط کمی بهبود یافت…
تا اینکه بعد از تجربه ی غم مرگ عزیزی که بسیار بسیار برایم دوست داشتنی بود باز هم با سوالات پنهان شده در گوشه و کنار ذهنم رو به رو شدم و باز هم زوایایی تاریکی از زندگی به من نمایانده شد، باز تلخی و غم و… حتا خودم تجربه ای نزدیک به مرگ داشتم اما زنده ماندم…
اتفاقات، همه، جوری رقم خورد تا من در لحظه ای که باید، همسفر فردی که باید بشوم و از نظر خودم کاملا اتفاقی، صدایی به گوش م برسد که آن روزها به عظمت اهمیت ش پی نبرده اما باز تمام تمام وجودم توجه ش جلب شود… و من به واسطه ی وویس های استاد وارد مرحله ی جدیدی شدم…
برایم بسیار بسیار جذاب و کشنده بود.
سوال بزرگی در ذهنم شکل گرفت که چطور من که این همه اهل مطالعه و فایل و کتاب های موفقیت هستم این اسم برایم آشنا نیست!؟؟
تمام فایل ها را از دوستم دریافت کردم (آن روزها درکی از رایگان و غیررایگان بودن هم نداشتم…) اما اکثرا فایل های رایگان بودند به جز چندتایی…
بعد از گوش دادن دقیق که جزئی از ویژگی های من است؛ شروع به انجام تمرینات کردم اما برایم عجیب بود که من با این همه دقت و ریزبینی فقط توانستم تعداد کمی از تمرینات را انجام دهم(و الان به درک قانون مدار و فرکانس و تکامل و… رسیده ام، البته باز هم به نسبت مداری که در آن هستم)…
اما با همان تمرینات کم، تغییرات بزرگی در زندگی ام شروع به رقم خوردن کرد…
انسان هایی از تجربیات زندگی ام بیرون رفتند و جای خود را با انسان های ارزشمند تری دادند…
خانه ام تغییر کرد، و فرد بسیار دوست داشتنی تری صاحب خانه م شد، با گروهی آشنا شدم که مدتها بود در همان شهری که از نظر من نمی شد در آن تفریحاتی چون کوهنوردی و طبیعت گردی را که جزو خواسته هایم بود، تجربه کرد تشکیل شده بود تا مرا با این لذت های تازه آشنا و همراه کند و من هم عضو آن گروه شدم.
تغییرات کوتاه اما خوبی را از نظر درآمدی و مالی تجربه کردم، هدیه گرفتم، اعتماد به نفس و عزت نفس م رشد کرد و… و به صورت کاملا معجزه وار همسر و شریک نازنین زندگی م وارد ارتباطات م شد… اما هنوز نه مصمم بودم و نه خیلی آگاه به آنچه در حال رخ دادن بود…
من مسیر بلندی را طی کردم و تجربیات زیادی پشت سر گذاشتم تا اینکه پی ببرم که قوانینی هست که اگر به آن ها عمل کنی مطلقا نتیجه ی مشخصی که می خواهی رقم می خورد و آن مرحله نقطه ی عطفی برای من شد تا بخواهم و بنویسم و متعهد شوم…
اینکه چه مرحله هایی پشت سر گذاشته شد تا من وارد فضای این سرزمین شگفتی شوم و تاثیرات فایل ها و روند استفاده ام از آگاهی های ناب و نتایج ش را قطعا در داستان هدایت م کامل می کنم ،
اما قصد م این بود که بگویم و خود بدانم که :👇
آن کودکی ترسان
آن نوجوانی سرگردان
آن جوانی حیران
الان مرا به این نقطه از زندگی رسانید تا راهی را بیابم که مرا از سرگردانی ها و ترس های تمام عمر م به آرامش و امنیت برساند و به این باور نزدیک شوم که هدایت گری قدرتمند، آگاه، مهربان، سخاوتمند هرلحظه همراه من بوده و هست و من با عبارت عظیییم و گرانبهای “توحید” آشنا شدم…
توحید،
همان کوه الماسی که کسی قبل از من مرغوب ترین جواهرات ش را شناسایی کرده، نقشه و حتا ابزار استخراج این همه الماس را هم لحظه به لحظه در اختیارم می گذارد و مفتخر که شاگرد مکتب او شدم و یکی از اعضای خانواده ش و…
و الان روح م شاد است.
از ته قلب خرسند و راضی است.
چرا که مرا از بهترین مسیر گذر داد و به این نقطه رسانید…
و در این لحظه از زندگی ام مرحله ای را در حال تجربه کردنم که به یک سفر می ماند..
در سفری الهی همراه و همسفر شدم که هر لحظه در حال تجربه ی همانی هستم که عمری گشته بودم اما نیافته بودم ش :👇
آرامش
هماهنگی
صلح درونی 💙
خدا را شکر می کنم 🙏
…
آری من اولین بار زمانی که در این سفر پربرکت به این روز و این فایل رسیدم متوقف شدم.
…
نتوانستم جلوتر بروم.
(چیزی در درونم که من الان نامی برازنده برایش یافته ام) 💙خدای درونم💙 مرا به شروع و تجربه ای دوباره فراخواند، عمیق تر، هوشیارانه تر، آگاهانه تر…
انگار می خواست چیزی را بیابم که اگر ادامه می دادم شاید هنوز وجودم آماده ی دیدن و دریافت کردن ش نبود…
از من خواست دقیق تر شوم، بهتر زبان نشانه ها و علامت ها را بفهمم، در یک کلام باید بزرگ تر می شدم تا ظرفم آماده ی دریافت این حجم از آگاهی ناب باشد :👇
و آن آگاهی ناب چیزی نبود جز این عبارت :👇
“اگر خداوند برایت کافی نیست، باید آن را از نو بشناسی و توحید و شرک را دوباره معنا کنی.”
من باید از نو می شناختم.
باید پی می بردم به عمق معنای توحید و شرک…
باید درک م عمیق تر می شد، نه کامل تر، چرا که کامل تر یعنی ابراهیم، یعنی استاد و من هنوز راه دارم تا به آنجا برسم…
و این عبارت چه غوغایی در وجودم برپا نمود!
این عبارات :👇
” این نیرو را به هر شکلی در ذهنت بسازی، به همان شکل وارد زندگیات میشود.
به همان اندازه که روی این نیرو حساب میکنی، به همان اندازه نیز برایت شادی، آرامش، سلامتی، ثروت و عشق میشود”
به قول دوست مان که کامنت ش در کامنت های لایک شده ی همین صفحه هست و بارها خواندم ش :👇
” این توحیدی ترین باوری بود که از زبان استاد شنیده ام که تا این لحظه انگار اصلا نشنیده بودم ش که می گوید :👇
” خداوند یک انرژی است “”
…
شنیده بودم، اما اکنون بهتر می فهمم ش
…
” خداوند یک انرژی است
و به شکل هر آنچه در زندگی ات ظاهر می شود که بتوانی در ذهنت بسازی.”
…
انگار پرده ای از مقابل آگاهی ها کنار زده شد و من شفاف تر دیدم که :👇
“خداوند یک انرژی است و به شکل هر آنچه در زندگی ات ظاهر می شود که بتوانی در ذهنت بسازی”
…
و حالا من استادی را یافته ام،
انسان نازنین و ارزشمند و دوست داشتنی و ثروتمند و سعادتمندی را یافته ام که در آموزش های ش :👇
“چگونگی ساختن باورهایی را درباره خداوند آموزش داده ام تا بتوانی این انرژی را به شکل خواسته هایت در ذهنت بسازی”
…
این همان استخراج الماس ها و تراشیدن شان به زیباترین شکل ها ست!
…
خدای من!
چه حس نابی دارم!
انگار در آسمان در حال پرواز کردن م!
چقدر خوشحالم که این آگاهی ها روزیِ این لحظه هایم شده!
خدایا شکرت 🙏
شکرت که اینچنین زیبا خودت را به من می شناسانی!
شکرت که غبار تمام سالها باورهای نادرست ِ در مورد خودت را از آینه ی ذهنم می زدایی تا تصویر حقیقی و زیبای خود را شفاف و واضح به من بنمایانی!
باید جشن بگیرم.
باید این روزها و این لحظه ها را در تمام زندگی ام ثبت کنم!
باید به خاطر بسپارم!
باید هزاران بار برای خود بگویم که می توانم یاد بگیرم که :👇
باورهایی در ذهنم بسازم که خداوند، که این انرژی را، به شکل خواسته هایم در ذهنم بسازم و آن وقت متحیر بمانم از اینکه «خود به خود » آن خواسته ها وارد زندگی ام می شوند!!!!
همان «خود به خودی» که استادم عاشق گفتن و تکرار کردن ش است!
خدایا شکرت 🙏
خدایا شکرت 🙏
…
خدای نازنین و مهربان و بخشنده و هدایت گر و اجابت کننده ی من!
از تو سپاسگزارم که اینقدر سریع پاسخ م را دادی و مرا به سمت خواسته هایم هدایت نمودی.🙏❤️🌼🌸🌺
از تو سپاسگزارم برای تمام لحظات نابی که مرا به خلوت با خود و خودم دعوت نمودی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که خودت را اینقدر زیبا و عالی و توانمند و بی همتا به من شناساندی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که مرا اینچنین شیفته و عاشق خودت نمودی و وجودم را سرشار از محبت خودت کردی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که مرا به درک عمیق تری از خودت و توحید رساندی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که چنین جهان و چنین قوانین بی نظیری طراحی نمودی که پر از لذت و ثبات و نظم و هوشمندی ست و تمام و کمال. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که اینقدر نگاه م را عمیق تر و شفاف تر کردی و پرده ها را از جلوی چشمانم کنار زدی تا زیباتر به تماشای تو ،تمام قد، بایستم. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که استاد را واسطه ای کردی تا به سوالات تمام عمر من و سرگردانی هایم پایان بخشد. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که خودم و خودت یکی هستیم و من با یافتن خودم و ساختن باورهای درست در مورد تو می توانم به اوج موفقیت و ثروت و عشق و آرامش و آگاهی و رشد و بهبود و خوشبختی و «تو» برسم. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که همان تنها گناهی که از آن نمی گذری هم فقط بخاطر خوشبختی من بوده تا مرا وادار به جستجوی حقیقت و توحید نمایی و به سمت خوشبخت شدن هُل دهی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که تو اینقدر عاشق منی که می خواهی تمام و کمال در خدمت من باشی تا با قدرت بی انتهای خود، تمام نشدن ها را برایم شدن کنی و تمام ناممکن ها را برایم ممکن نمایی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که از من فقط لذت و عشق و شادی و آرامش را می خواهی. 🙏🌼🌸🌺❤️
از تو سپاسگزارم که هر لحظه به من می گویی : 👇
❣️” نگران نباش، من هستم!
خداوند برای بنده ش کافی است” ❣️
❣️”نترس، من هستم!
خداوند بهترین یار و نگهبان است.” ❣️
❣️” ناامید نشو، من هستم!
خداوند صبرکننده گان را دوست دارد.”
❣️”حسادت نکن، من هستم!
خداوند خزائن زمین و آسمان ها را دراختیار دارد.” ❣️
❣️” جلب توجه نکن، من هستم!
خداوند به یاد هرکسی است که به یاد او باشد “❣️
❣️” ناراحت نشو، من هستم!
خداوند یار و همراه ایمان آورده گان است ”
❣️” احساس تنهایی نکن، من هستم!
از رگ گردن به تو نزدیک تر “❣️
❣️” تقوا کن، من هستم
خداوند از جایی که گمان نمی کنی روزی ت را می رساند. ”
❣️”سپاسگزار باش ، من هستم!
خداوند بر تو می افزاید.”
❣️” از من بخواه، من هستم!
خداوند اجابت می کند درخواست اجابت کننده گان را”
❣️” متوکل باش، من هستم!
خداوند بهترین وکیل و برعهده گیرنده است ”
❣️” ایمان بیاور، من هستم!
خداوند بهترین هدایت گر و حمایت گر است. ”
❣️” سوال بپرس، من هستم!
خداوند سریع الجواب است” ❣️
❣️” توحیدی باش ،فقط من هستم!
فقط خداوند قلبت را مطمئن و آرام می کند “❣️
…
چه دارم بگویم جز اینکه بگویم :👇
خدای نازنین من!
قلبم را محکم کن و گام هایم را ثابت و استوار در راه راست و درستی که هدایتم کردی 🙏
اجازه نده هیچ گاه از یاد تو غافل شوم و هرروز خودت را به جلوه گری در مقابل م به تصویر بکش، آن قدر که تصویر تو پررنگ ترین تصویر ذهن م باشد. 🙏
و هیچ گاه تا ابد محو نشود.
دوستت دارم عشق یگانه ی من! ❤️
…
عزیزان جانم
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق ماست ❤️
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام.
نرگس جان عزیزم.
کامنت خیلی زیبایی نوشتی واقعا از نوشته ات لذت بردم.
تحسینت میکنم برای این پیشرفتی که داشتی و برای عزم و اراده و تلاش زیادت. همه ماها هم بعد از گذر از مسیر های مختلف و پس از طی کردن تکاملمون با استاد آشنا شدیم و چه روزی بود اون زمان آشنایی که خداوند مارو با گنجینه از خوشبختی آشنا کرد.
گذشته ی من هم مثل گذشته شما پر بود از ناراحتی و ترس و اضطراب به خاطر دعوای پدر و مادر و کلی مشکلات دیگه. اما خداوند به من لطف داشت و منو هدایت کرد به این مسیر زیبا و این خانواده صمیمی تا پیشرفت کنم و قوانین جهان رو درک کنم. خیلی خوشحالم که در کنار دوستان دانا و آگاهی مثل شما هستم.
از خداوند برای شما دوست عزیزم موفقیت و شادی و ثروت بینهایت خواستارم.
به نام خالق زیبایی
سلام نرگس عزیزم
سپاسگزارم از عشق بازی با خدایی که به شدت کافی است برای تو برای من هم از این عشق بازی هایت نوشتی از این درک زیبا و از این احساس بینهایت روحانی خودت نوشتی اصلا نفهمیدم چقدر طول کشید کامنتتو خوندم اما چند بار بین کلماتت متوقف شدم و چشمم پر اشک شد از احساس زیبات دلم میخاد روز ها و روزها کلمات زیباتوتکرار کنم و باز بنویسم که تک تک اونا فقط کلام خداست که روح آدمی به پرواز درمیاه آنقدر از دل نوشتی که حتما بردل نشست سرگذشتت بسیار شبیه من بود تا آشنایی با استاد کلی مرحله گذروندم بسیار لذت بردم از این عشق و درکت به خدا که نمیدونی چقدر روح من رو هم آروم کرد اگر خدا برای من کافی نیست باید نگاه دوباره ای به توحید و شرک و به ایمان و حتی به خود خدا و خودم و باورهام داشته باشم سالها دست و پا زدم و حالا هم دارن دست و پا میزنم برای رسیدن به هرچیزی جز خدا کن غافلم که خدا مساوی همه چیز اما این ذهن میترسه و سریع میگه پس فلان خواسته وآ زو چی پس فلان پول و کسب و کار چی اما اما غافل از اینکه خدا همه چیز میشود اصلا خدا همه چیز هست باید این باور رو بسازم که خدا مساوی پول خدا مساوی عشق خدامساوی سلامتی خدا مساوی عزت خدا مساوی سعادت و خوشبختی و خدا مساوی همه چیز این هدایت خدا بود امروز به سمت این فایل و کامنت های زیبا و بینظیر شما و تک تک دوستان عزیزم تو این فایل سپاسگزارم از شما و سپاسگزار خدا هستم که در جمعی که عشق بینهایتشون رو به اشتراک گذاشتن هستم و درکنار هم باورهای عالی میسازیم و خدا رو خودمون رو میشناسیم تا راه سعادت و خوشبختی رو طی کنیم عاشقتم خدای خوبم
سپاسگزارم نرگس عزیز
سلام عزیزم
من امروز هدایت شدم به فایل گفتگو با شما قسمت 40
بعد هدایت شدم ک تمام کامنتای شمارا بخونم
و رسیدم ب این کامنت که از نرگس عزیز تشکر کردین
هدایت شدم کامنت نرگس عزیز را هم
خوندم
میدونید چه دری از آگاهی برای من
باز شد
من فایل خدا انرژی هست را بارها دیدم
اما درک نمیکردم
اما امروز ک هدایت شدم ب کامنت شما و بعد ب کامنت نرگس عزیز
قفلی زدم روی یک بند از کامنت ایشون
گفتم خدایا چی داره میگه
نگاه کردم نگاه کردم اون بندو
خوندم خوندم
باخودم زمزمه کردم تکرار کردم
ینی نمیدونم
تمرکزی تکراری کردم
و اون بند این بود
“خداوند یک انرژی است و به شکل هر آنچه در زندگی ات ظاهر می شود که بتوانی در ذهنت بسازی”
بالاخره مقاومت شکست
دلم میخاد گریه کنم ینی دارم اشک میریزم میگم خدایا شکرت ک من را نگه داشتی تو این مسیر ک هدایتم کردی
بمونم و هر روز آگاهی های جدید به روی من باز میکنی
اما میتونم بگم بزرگترین خواسته ی من بود ک بتونم خدا را درک کنم
حتی استاد بارها میگفتن خدا انرژیه درک نمیکردم
چون در مدارش نبودم
اما امروز ب لطف الله یک قدم از درکم بیشتر شد
احساس میکنم پیش رفتم
و این برای من خیلی با ارزشه
حالا درک من اینجوری بود
مگه نیست ک انرژی از حالتی ب حالت دیگر تبدیل میشود
خدا انرژیه و تو میتونی خدا را تو ذهنت به خواسته های خودت تبدیل کنی
اگه همین دیروز بود همین جمله ای نوشتم و نمیفهمیدم
اما الان میفهمم ک به خواسته های خودت تبدیل کن
ینی اینکه تبدیل به باورهایی کن
که دوست داری خدا برات باشه
مثلا جمله ای نرگس عزیز گفت
خدا برای من کافیست
کلی روی همین باور استپ کردم
خب خدا برای من کافیه ؟؟؟
مگه نمیگن خدا برات همه چیز و همه کس میشه
پس من میخام
باور کنم
وقتی خدا را دارم دنیا را دارم
وقتی خدا را دارم آرامش را دارم
وقتی خدا را دارم فراوانی و ثروت را دارم
وقتی خدا را دارم سلامتی را دارم
وقتی خدا را دارم عشق را دارم
وقتی خدا را دارم رزق بی حساب را دارم
وقتی خدا را دارم درآمد میلیاردی را دارم
وقتی خدا را دارم فرزندان صالح دارم
وقتی خدا را دارم حافظه عالی دارم
وقتی خدا را دارم عزت نفس دارم
وقتی خدا را دارم خودارزشی دارم
وقتی خدا را دارم موفقیت و پیروزی را دارم
وقتی خدا را دارم پیشرفت و رشد را دارم
وقتی خدا را دارم فن بیان بالا دارم
وقتی خدا را دارم خوشبختی را دارم
وقتی خدا را دارم هماهنگی ذهن و روح را دارم
وقتی خدا را دارم لذت و شادی دارم
وقتی خدا را دارم سپاسگزاری را دارم
وقتی خدا را دارم ثروت و نعمت بیشمار دارم
وقتی خدا را دارم لیاقت عالی ترینا را دارم
مگه خدا غیر از اینه ؟
مگه من غیر اینارو میخام ؟
قدم اول آگاهی من از شناخت خدای درونم بود
و از خداوندم با هدایت های قدرتمندش من را بسمت قدم های بیشتر و بزرگتر برای شناخت الله هدایتم کنه
ممنونم دوست عزیز
ممنونم برای کامنت شما
ممنونم ک استاد شما را برای گفتگو انتخاب کردن و ممنونم ک شاگرد خوبی بودین و هستین ک خداوند من را بسمت کامنت شما و نرگس عزیز هدایت کرد
استاد عزیز سپاسگزارم برای این معدن الماس برای این سایت
ک هرروز هزاران نفر مثل من قدم ب قدم بسوی آگاهی و پیشرفت گام بر میدارن
خدایا شکرت
سلام نرگس عزیز،چه قلم زیبایی داری، از خوندن کامنتت لذت بردم وقتی کامنتت می خوندم خیلی جاهای زندگیم مشترک با زندگیت می دیدم، احساس آرامش در وجودم لبریز شد، همیشه در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند باشی،🌷🌷🌷
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
زهرا کرمی عزیزم 🌼
سپاسگزارم برای پاسخ پر از مهرت. 🌼
خدا رو شکر می کنم که من رو شایسته ی این آگاهی ها و نوشته ها نمود 🙏🌸
من هم همینطور م وقتی نوشته های عزیزانم رو می خونم، انگار در عمق جانم با اونها احساس یگانگی و اشتراک دارم.
باز هم سپاسگزارم برای دعای زیبا و عالی ت 🌸 🙏
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام خانم پرورش
سپاسگزارم بابت کامنت عالی و تاثیرگذارتون
و تبریک میگم بابت این سیر تکاملی فوق العاده خوب در مسیر خود شناسی و خداشناسی
انشاالله همگی روز به روز به شناخت عمیقتری از خودمون و خدای خودمون برسیم .
سلام بر برادر نازنین عباس منشی ام 🌸
قاسم ولمزیاری عزیزم 🌼
سپاسگزارم برای نوشته ی پرمهر تون 🌼
“هذا من فضل ربّی”
خدا رو شکر می کنم که نوشته م بر شما تاثیر گذاشت 🙏
سپاسگزارم برای تحسین تون. 🌸
از خداوند طلب می کنم تا همه مون رو همیشه در راه راستی که خودش هدایت کرده ثابت قدم نگه داره. 🙏🌸
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق شماست ❤️
به نام خداوندمهربانم
استادعزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی سلام
اعضای خانواده بی نظیرم سلام
هفدهمین روزسفر:
فقط خدامیدونه که این فایل بامن چه کرد؟ الان سه چهارروزه که ازصبح تاشب دارم گوشش میدم، نمیدونم چندبار؟ ولی هرگز خسته نمیشم ازش….کلمه به کلمه ش به عمق جانم نفوذ می کنه….منو ازهمه دور می کنه وتوی خلوت خدای مهربونم می کشونه وفقط اشک می ریزم.
دلم میخوادتا ابداین کلمات الهی روگوش کنم تا ذره ذره منوپاک کنه ازهرچی آلودگی شرکه…..تازه دارم می فهمم توحیدیعنی چه….دارم لحظه لحظه هایی روکه به خداوندم شرک ورزیدم به خاطر میارم وازش درخواست بخشش ومغفرت می کنم….
من چقدر ترسیدم….چقدر ازهمه چیزوهمه کس ترسیدم….چقدربه آدمای ضعیف، به وضعیت های ناپایدار وبه اتفاقات موهوم توی ذهنم قدرت دادم….
واین ماههای اخیرکه به یه تضادبزرگ توی زندگیم برخوردم هرچی فکرمی کردم نمیدونستم چرا؟
همش ازخداسؤال میکردم که چرا….من که همیشه سپاسگزاربودم….ولی الان فهمیدم که به خاطرشرک بود….من خیال میکردم همین که روی کسی حساب نکنم یعنی مشرک نیستم، متوجه نشدم که به همون اندازه هم نبایدازکسی یا چیزی بترسم وقدرت اونو ازقدرت پروردگار وربم بیشتربدونم….بله من ترسیدم! خیلیم زیاد! ونتونستم ترسم رو کنترل کنم….خیلی تلاش کردم ولی بازم نتونستم چون ایمانم قوی نبود.
خدا این روزهامنو توی آغوش خودش گرفته ودلداریم میده وبهم میگه اشکالی نداره عزیزم، توداری تکاملتو طی می کنی ومن باتوهستم.
من دارم تلاش تورومی بینم وهرلحظه بیشتروبیشتربهت قدرت میدم….من دست ازهدایت توبرنمی دارم!!
آره خداوندهیچ وقت دست ازهدایت ما برنمیداره وهربارکه ازجاده میزنیم بیرون دوباره یه جوری مارو برمیگردونه….وهربارقوی تروقوی تر می شیم.
این اولین فایل توحیدی استادبودکه چندسال پیش دانلودکردم.منظورم اینه که اولین فایلی بودکه استاددراون کاملا متمرکز روی بحث توحیدصحبت می کردن. ومی بینم که خیلی ازدوستانی که جذب آموزه های استادعباسمنش شدن ودنبال کردن والان عضو سایت هستن دقیقا به واسطه همین فایل بوده!
پس معلومه که توحیداصل واساس این جهان وزندگی ماست….توحیدحلقه ی مفقوده زندگی همه ی ماست…..واین همه سرگردونی ومشکلات توی جهان دقیقا به خاطر درک نشدن همین اصله!…..وچقدرعالی استاداین موضوع رو درک کردن وچه زیباو واضح وروشن برای همه بیان کردن ومی کنن!
من سال98 روبرای خودم سال توحید( توحیدعملی) نامگذاری کردم….بعدازاین چندسال دنبال کردن آموزه های استاد، به این نتیجه رسیدم که اگر فقط همین یک نکته رو درک ورعایت کنم همه چیزحله!
خدای مهربونم کمکم کن?
پروردگارا تنهاتورامی پرستیم وتنهاازتویاری می جوییم
مارابه راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنهانعمت دادی، نه کسانی که برآنهاغضب کردی…ونه گمراهان
آمین….یارب العالمین????
سلام نیلوفر عزیز چقدر از کامنتت که جنس زیبایی و عشق به خداوند لذت بردم باعث افتخارمه که خداوند همچین خانواده ای نسیبم کرده
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
نیلوفر فولادی عزیزم 🌼
برای دومین بار هست که این نوشته ت رو می خونم و جالبه که همین چند لحظه پیش پاسخ پاسخ ت به پاسخ من برای کامنت ت رو خوندم و جواب دادم ☺️
خدا رو شکر که محدودیتی برای نوشتن هرلحظه ی احساس و برداشتم در این سرزمین شگفتی نیست 🙏🌺
چرا که خواستم بگم باز هم انگار برای اولین بار بود که بعضی از سطرهای نوشته ت رو می خوندم… برای خودم هم عجیبه… در حالی که سری قبل هم با تمرکز کامل مطالعه ش کرده بودم…
فقط باید بگم :👇
“جانا سخن از زبان ما می گویی!”
سخن از حال و هوای قلب خودمن رو می گفتی روزهایی که با این فایل به شب می رسوندم و شب هایی که به صبح و اشک می ریختم از آنچه حقیقت بود و آنچه من فکر می کردم حقیقت هست و هیچ چیز نیست و به پوچی و بیهوده گی می رسیدم…
خدا رو شکر می کنم که آغوش خدا اینقدر مهربون و سخاوتمندانه به رومون گشوده شده تا ما رو از هرآنچه خطا و اشتباه به دور کنه و تمام سیئات رو به حسنات بدل کنه 🙏🌺
باز هم سپاسگزارم 🌼
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
نیلوفر فولادی عزیزم 🌼
سپاسگزارم که اینقدر واضح و شفاف گفتی از احساس ت و از تجربه های درونی ت با این فایل 🌼
سپاسگزارم که من رو به یاد خودم آوردی 🌼
سپاسگزارم 🌼
باید تمام روزها و تمام لحظه ها رو “توحید در عمل” نام گذاری کنم تا به هرآنچه می خواهم دست پیدا کنم.
تا تمام ترس هام به ایمان بدل بشن.
سپاسگزارم مهربان من که کلام ت نشانه ای از ربّ بود که بیشتر فصل پنجم کتاب رویاها رو درک کنم و در لحظه به لحظه ی زندگی م اجرا ش کنم. 🌼
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام دوست عزیزومهربانم
سپاسگزارم که وقت گذاشتید وکامنت منو مطالعه کردید….وخیلی خیلی خوشحالم که به دلتون نشست وتأثیر مثبتی روی قلب مهربونتون گذاشت😊🙏💖ببخشیدکه دیرپاسخ دادم. من الان پاسخ شمارو دیدم.
در پناه پروردگار مهربان باشید عزیزم.
من هم دوستت دارم دوست توحیدی من.😘💕💕💕
سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
نیلوفر فولادی عزیزم 🌼
خواهش میکنم مهربانم 🌼
من خدا ی بزرگ م رو شکر گزارم که در مدار این آگاهی و این نوشته ی ارزشمند بودم و با مطالعه ش پر شدم از لذت و سرور قلبی. 🙏🌼
تحسین ت می کنم 👏
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام نیلوفر جانم
ممنونم از کامنت زیبات عزیزدلم
من خیال میکردم همین که روی کسی حساب نکنم یعنی مشرک نیستم، متوجه نشدم که به همون اندازه هم نبایدازکسی یا چیزی بترسم وقدرت اونو ازقدرت پروردگار وربم بیشتربدونم…
چقدر این جمله ات برام درس داشت، ممنونم ازت و تحسینت می کنم برای درک عالیت از توحید و تاثیر اون.
برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را خواستارم 💖
سلام نیلوفر عزیز
این تضادهایی ک پیش میاد خداوند خودش ما رو هدایت میکنه ک در دل طوفان آرام بگیریم و آرامش داشته باشیم که ففط روی خودش حساب کنم ک همه چی درست میشه و سمت خودم باید انجام بدم و خداوند به بهترین و ساده ترین شکل انجام میده
و نکته خوبی اشاره کردی ک وقتی ما میترسیم از چیزی یا کسی اونم شرک هست
ممنونم ازت خدا جووونم ک در هر لحظه داری هدایتم میکنی
دوست عزیزم هر جا هستی خوش و سلامت و ثروتمند باشی
Error! پیغام خطای باور نامناسب!
هنوز یک دقیقه از فایل نگذشته اما این پیام خظای ذهن من بود که به محض شنیدن صحبتهای شما در مورد اون شخصی شنیدم که در حال گلایه و شکایت از وضعیت مالیش بود! اجازه بدین همین الاآن تک تک باورای نامناسب ایشون رو بیرون بکشم تا ذهنم رو به حالت نرمال برگردونم!
– هیچ ربطی نداره که ما چقدر این در و اون در میزنیم! بیشتر از 90 درصد مردم از کله سحر تا آخر شب مشغول این در و اون در زدن هستن تا بتونن فقط از پس هزینههای آخر ماهشون بربیان! که اونم همیشه یه جای کارشون لَنگ میزنن! اگه به این در و اون در زدن باشه که الآن همون 90 درصد مردم جهان باید جزء ثروتمندترین افراد جامعه بودن! پس وضعیت مالی ما هیچ ارتباطی به میزان سختی و تلاش فیزیکی و جسمی نداره! این باور به قدری در ذهن همهی مردم جهان ریشه ای شده که تغییر دادنش خیلی سخته! حتی منی که الان دارم این متن رو مینویسم، خوب میدونم این باور هنوز هم در ذهنم هست! اما مقدارش کمتر شده و دارم سعی میکنم کمرنگترش کنم!
– دوم اینکه وضعیت مالی ما هیچ ارتباطی به این نداره که دستِ چند نفر گرفتیم و از زمین بلند کردیم! کم نیستن افرادی که بینهایت تجربهی کمک کردن دارن اما هنوز خودشون از عهدهی مخارج زندگیشون برنمیان! نمیخوام این کار رو نفی کنم اما میخوام بگم اگه میخوایم به کسی کمک کنیم، باید برای خودمون باشه و نه هیچ شرط و شروط دیگه ای! جهان این چیزا حالیش نیست که بیاد دلش به حال ما بسوزه و بگه چون به خیلیها کمک کردیم پس خلاف قوانینش عمل کنه! نه! ممکنه شما به افراد زیادی کمک کرده باشی و وضعیت مالی خوبی نداشته باشی؛ همینطور ممکنه تو به افراد زیادی کمک کرده باشی و اتفاقاً وضعیت مالی خوبی داشته باشی! پس وضعیت مالی تو هیچ ربطی به میزان کمک کردنت به دیگران نداره!
– مورد بعدی که بهش اشاره شد، بحث زندگی کردن در یک مملکت غریب بود! هیچ ربطی نداره که ما توی یک مملکت غریب یا آشنا داریم زندگی میکنیم و چندسال سابقه داریم! جهان با دید احساسی به وضعیت ما نگاه نمیکنه که دلش بسوزه و بگه چون تو مملکت غریب بودی، خلاف قوانین عمل میکنم! این باور ناشی از عزت نفس پایین ما داره! نشون میده که ما همیشه جلوی نزدیکامون ادای قربانی شدن درمیاریم تا دلشون بسوزه و توقع داریم جهان هم این طوری رفتار کنه! نه! جهان بهت یاد میده که هیچ وقت در هیچ شرایطی ادای قربانی شدن درنیاری!
– و مورد آخر که مهم ترین مورد محسوب میشه، اینه که اصلاً مهم نیست چند نفر تو رو میشناسن و چقدر با افراد ارتباط داری! این هم ناشی باورای قدیمی ماست که همیشه از گوشه و کنار به ما گفتن که سعی کنیم همیشه از همه جا آشنا داشته باشیم چون ممکنه یه روزی به کار ما بیان!غافل از اینکه اون یه روز خاص که قراره به اون افراد نیاز پیدا بکنیم نمیرسه و اگرهم برسه، اون افراد کاری از دستشون برنمیاد و تازه مسیر اصلی رو گُم میکنیم! هیچ کاری از هیچ کس ساخته نیست مگر اینکه دستِ خداوند باشه و قدرتش رو از جانب خداوند بدونیم! یعنی ممکنه یه وقتی یه روزی کارت به مشکل بخوره و تو هیچ آشنایی نداشته باشی، اما یه شخصی پیدا میشه که جوری مشکلت رو حل میکنه که از صدتا آشنا بهتره! اون شخص دستِ خداونده که از طرف خداوند مامور شده به تو کمک کنه. چون تو قدرت رو از خدا میدونستی!
مشکل اینجاست همونطور که ما مفهوم رب رو اشتباه متوجه شدیم، منظور از توحید رو هم اشتباه متوجه شدیم. یادمه دوران مدرسه هرموقع معلم میخواست توحید و شرک رو برای ما توضیح بده، میگفت توحید یعنی خدا یه دونست و شرک یعنی خدا چندتاست! دُرُست میگفتن اما به قدری ساده از کنار این مباحث عبور میکردیم که همین الانش 99 درصد مردم حتی تصور نمیکنن ثانیه ای مرتکب شرک بشن و شرک رو مختص به دوران جاهلیت میدونن! در صورتی که جاهل واقعی ما هستیم که حتی حواسمون نیست تمام کارای ما برپایه شرک بنا شده!
توحید یعنی خدا یکیه! درسته! اما خدا یعنی چی؟! یعنی کسی که تمام قدرت و ثروت و اختیار جهان مختص به اونه! پس توحید یعنی، یگانگی قدرت! توحید یعنی قدرت یکیه و اون خداست و هیچ کس غیر اون قدرت نداره! الآن درستتر شد!
و شرک یعنی؛ چندگانگی قدرت!یعنی قدرت رو به افراد مختلف بدیم!
حالا خودمون بگیم چندین و چند بار قدرت رو به افراد مختلف دادیم؟! این اگه شرک نیست پس چیه؟! یعنی قرآنی که اصلیترین تاکیدش روی توحید و شرکه، میاد در مورد موضوعی صحبت میکنه که همه بگیم ما اونو مشکلی نداریم؟! نه! این یک موضوع جزئی نیست که بگیم قرآن در کل کتاب طی یک/دو آیه در مورد اون زمان گفته باشه! به قول استاد وقتی کل قرآن رو میشه در توحید خلاصه کرد، پس کل زندگی رو توحید میشه خلاصه کرد!
وقتی استاد میگه تمام این نتایجم به خاطر توحید بوده، تازه درک میکنم که چرا قرآن هیچ موقع در مورد موضوعات جزئیتر مثل شغل و تحصیل و … چیزی نگفته اما به وفور در مورد توحید و نتایج توحید صحبت کرده! چون اصل و اساس زندگی همینه و کسی که توحید رو درک کنه، به میزان درکش در تمام جوانب زندگی نتایج فوقالعادهای میگیره! خداوند، خدای اصل و اساسه و هرآنچه فرعیات از راه خداوند به دوره!
مگه میشه تو ریشه رو تقویت کنی و میوه بهتری ندی؟!
عاشق این خدایی هستم که فارغ از حاشیه و جزئیات -دقیقا برعکس چیزی که این روزا همه دنبالش هستن- راه زندگی سعادتمند در تمام جوانب، هم در دنیا و هم در آخرت رو بهت میگه!
موحد به قدرت یگانه فرمانروای جهان که باشی، احساس غرور میکنی از بندگی او! چون ایمان پیدا کردی که هیچ قدرتی بالاتر از اون نیست و حتی قابل مقایسه نیست! اون موقعست که افتخار میکنی قطرهای از وجود اون رو حمل میکنی و هر لحظه باهات در حال صحبت کردنه.
اون موقع که قدرت او و نیروی اون رو باور کنی، همون قدرت و نیرو در خودت حس میکنی! هرچند این مثال اصلا مثال مناسبی نیست اما انگار که تو پسر رئیس جمهور باشی! اون جوری با غرور زندگی میکنی چون تو از جنس همون فرمانروا هستی!
اون وقت میبینی بدون اینکه تو کاری بکنی، همهی عالم بسیج میشن تا به تو کمک کنن! میری یه اداره ای، میبینی مسئول اونجا بدون اینکه تو رو بشناسه کارت رو به بهترین نحو و در کوتاه ترین زمان انجام میده! همون کسی که برای دیگران این کارو نمیکنه!
میبینی همون خدا در قالب مسئولین فلان کمیسیون ظاهر میشه و بدون اینکه تو چیزی بگی، قلب همه رو نرم میکنه و با درخواست تو موافقت میکنن! کاری که هیچ پارتیای نتونه انجام بده!
اون میتونه در هر قالبی، هر چیزی، وارد زندگیت بشه و در تو جاری بشه! حتی درقالب یک لیوان نوشیدنی شفابخش!
او همه چی چیز میشود! به شرط ایمان، به شرط باور
آقای نظیری عزیزم سلام
چقدر کامنت زیبایی نوشتید .
مثال هاتون در مورد ظهور خداوند در هر پدیده ای برای من بینظیر بود .
و چه زیبا اشاره کردید که درباره تحصیل و شغل و غیره ،مسائلی که این روزها برای ما مهمترین شده در قرآن صحبت نشدی
از شما دست بینظیر خداوند برای نشر این آگاهی ها سپاسگزارم .
برقرار و موحد و پاینده باشید.
آقای نظری عزیز عالی بود
کامنت های شما واقعا فوق العاده هستن خیلی مشخصه که قانون رو خیلی عالی درک کردین بهتون تبریک میگم و براتون سعادت در دنیا و آخرت رو از خدای بخشنده م میخوام
عالی وتامل برانگیز بود کامنتتون دوست نازنین