فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 35

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sayed hosein گفته:
    مدت عضویت: 3120 روز

    به نام نامی دوست که هر چه دارم از اوست

    سلام و وقت بخیر خدمت استاد عباس منش ، خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی

    هر چه از روزهای این سفر ارزشمند می گذرد فرکانسم را در مداری بالاتر حس می کنم و ایمانم به روزهای خوب و عالی هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود بله استاد عزیز حرفاتون هر یک کلمه اش   خودش یک کتاب و راهنمایی با ارزش است من این فایل را بارها و بارها گوش کرده ام و به وسیله راهنمایی های باارزش این فایل من تغییرات خیلی اساسی را در باورهایم ایجاد کردم  برای نمونه فکر می کردم که ارتباط با کسانی که ثروتمند ، پست حکومتی و مقام و یا در یه جایی قدرتی داشتند و در کل فکر می کردم که آدم باید با همه مردم ارتباطی نزدیک داشته باشد چون هر کسی روز خودش به درد می خورد و اکثرا همیشه در تماس بودم حالا هم از راه دیدن ، تلفن و شبکه های اجتماعی ولی بعد از دیدن این فایل و راهنمائیهای شما مسیر ذهنم به کلی عوض شد و همه این ارتباطات را به کلی حذف کردم و فقط و فقط به خدا متوسل شدم .

     من قبلا با توجه به اینکه در شرکتهای نتورک کار می کردم یاد گرفته بودم که هر موقع پول لازم داشته باشم یا مثلا چک داشتم و در این لحظه پول کافی در حسابم نبود سریعا به آشناها زنگ می زدم و پول قرض می کردم ولی بعد از آموزشهای با ارزش شما من برای تجربه اولین بارم یه چک 2800000 داشتم که دو روز مانده بود به وقت چک که من حتی صد هزار تمن هم پول نداشتم و فروش هم خیلی پایین بود خواستم دوباره قرض بگیرم ولی گفتم نه دیگه به هیچ کس برای پول زنگ نمی زنم و مسئله ام را به خدا می گم

    گفتم خدایا خودت می دانی  که چک دارم دو روز هم به تاریخش مونده و پول هم ندارم من این مسئله را به خودت می سپارم خودت برام حلش کن خدا شاهده خدا شاهده من بی خیالش شدم  و به طرز شگفت انگیزی همان شبی که فردا تاریخ چک بود پول کامل به حسابم آمد و چک پاس شد بدون اینکه حتی یک ریال قرض کرده باشم و خیلی شکر گزار خداوند و خوشحال بودم .

    و اتفاقا همین امروز هم آخر  وقت توی مغازه نشسته بودم که با خود تکرار می کردم خداوند در قالب مشتری های ثروتمند و خریداران عالی به مغازه ام می آید خدا شاهده داشتم با حسی عالی که سرشار از آرامش بود  تکرار می کردم که گوشیم زنگ خورد جواب دادم مشتری بود گفت اگه مغازه ای  میام وسایل لازم دارم گفتم بیا که هستم و باز هم سپاسگزاری

    مشتریه اومد خرید عالی و نقد که 640 تومان خرید زد و سود خوبی هم داشت خدایا شکرگزارم

    من از موقعی که این فایل را شنیده ام هیچ وقت نگران بچه هام که به مدرسه یا باشگاه یا جایی می رن نیستم می گم خدایا به خودت می سپارمشان و قلبم آرام می گیرد یا همون مسئله چشم زخم که فایلش خیلی عالی و ارزشمنده ولی با این فایل در مورد اون هم به قطعیت رسیدم و اصلا نگرانی هام از هر بابت خیلی خیلی کمتر شده .

     

    باز هم سپاسگزار  خداوند هستم و از آقای عباس منش و خانم شایسته بزرگوار تشکر می کنم من هر شب که بعد از اینکه توی خونه همه خوابیدن کامنت می نویسم که حسم این قدر عالی میشه و فرکانسم مثبت میشه که خیلی وقتا تا 3 و 4 صبح بیدارم .

    با تشکر فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 127 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام بر برادر نازنین عباس منشی ام 🌸

      سید حسین 🌸

      سپاسگزارم برای کامنتی که باز هم خوندن ش باور و ایمان به قدرت و عظمت خداوند و باور توحید رو تقویت می کنه 😊 🙏 🌸

      تحسین تون می کنم برای تغییرات بزرگ در باور تون و نتایجی که در زندگی گرفته اید. 👏

      تحسین تون می کنم که اینقدر از بودن در این مسیر لذت می برید که شب ها برای کامنت وقت می گذارید. 👏

      به شما برای این تعهد تبریک می گویم 🌸🌺

      سپاسگزارم 🌼

      دوستت دارم ❤️

      خداوند عاشق شماست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 2781 روز

    می خواستم بگم ک شاید باورتون نشه بعد گفتم چرا مشابه اتفاقی که برای من افتاده برای خیلی از بچه ها افتاده

    ولی باز ماجرا رو تعریف می کنم

    الان ساعت 4 صبح هستش و من از ساعت سه تو گروه تلگرام دارم جستجو می کنم

    به عدد 17 هدایت شدم

    سرچ کردم و به یکی از بزرگترین ترمز هام تو مسیر رسیدن به ثروت رسیدم چه عمیق و دردناک

    و بعد به روز هفدهم سفر با خانواده عباس منش

    من فایل های استاد رو دانلود کردم و میگم خدا امروز چی می خوای بگی و بعد فایل رو پلی می کنم

    این فایل، حرف پریروز خدا به من بود و امروز که تکرار شد برام جالب عه واقعا

    الهی شکر، قلبم و تک تک لحظه های زندگی من سرشار از تغییر و توکل و تحول عه

    می خوام کار جدید شروع کنم، چرا اجرایی نمیشه، تنبلی و ی ترس احمقانه که ذهنم خنده ش می گیره ولی هست

    مهربون خدای من لطفا برای برداشتن گام کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فریبا دریکوندی گفته:
    مدت عضویت: 2369 روز

    سلام استاد عزیز چقدر این فایل عالی بود چه باورهای غلطی در خودم پیدا کردم سپاسگزارم از شما من همیشه خیلی مدیون کسانی بودم که در زندگی قدمی برایم برداشته اند همیشه یاد آوری میکردم بخودم فلان کس کار مرا دزست کرد خدایا شکرت که این افراد دستان تو بودن که دست مرا گرفتن خدایا مرا ببخش که ندانسته دچار شرک خفی شدم در تمام عمر معنی شرک خفی را به این زیبایی که استاد فرمودن درک نکرده بودم خدای من قول میدم ? تمرین کنم که روی هیچ شخصی بجز خدا حساب باز نکنم? سپاسگزارم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    شیما گفته:
    مدت عضویت: 3824 روز

    سلام استاد عزیزم

    ۱۷مین روز از سفر من با این فایل آغاز شد.همین امروز با دو تضاد بسیار بزرگ برخورد کردم.باید نام این فایل رو در تک تک لحظات زندگیم جاری کنم که: “فقط روی الله حساب کن”

    فقط….

    روی هیچ کسی حتی عزیزترین افراد زندگیت حساب نکن فقط الله

    خدایا شکرت که با قانون آشنا شدم وگرنه این دو تضاد می تونست من رو خیلییییی ناراحت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ندا ترکان گفته:
    مدت عضویت: 3600 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانوی عشق / سلام به همفرکانسی های خوبم

    من بارها و بارها این فایل رو گوش دادم و هردفعه گوش میدم حالم خیلی خوب میشه

    و این روزها ، برام بار شنیدن فایلها همراهه با درک بیشتر شده !!!!!

    امشب یه کلمه ی استاد توی گوشم صدا داد و منو به فکر برد : ” توحید ”

    بارها و بارها شنیده بودم اما هیچوقت ذهنمو به خودش مشغول نکرده بود !!!!

    خوب که به زندگی / باورهام / اعمال و رفتارم نگاه کردم دیدم این کلمه ، واقعا عمق معنایی زیادی داره .

    و چقدر خوب فهمیدم که نیاز همیشگی من “توحید” هست و والسلام ،،،، توحید = عشق / توحید = آرامش / توحید = آزادی / توحید = خوشبختی / توحید = قدرت بینهایت / توحید = ایمان / و………..

    دیدم هرجا نزول کردم و قلبم شکسته فقط بخاطر شرک خفی بوده که توی ناخودآگاهم بوده .

    بهترین دعای استاد : “از خدا میخوام توحید رو در دل ما و در وجود ما جاری کنه ” . آمین :)

    خدای من : چه دارد آنکه تو را ندارد / و چه ندارد آنکه تو را دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام بر ندای عزیزم 🌼

      سپاسگزارم برای کامنت ت و اینکه من رو با درک جدید ت از مفهوم “توحید” شریک کردی. 🌼

      کلام پایانی ای که نوشتی هم عالی بود :

      خدای من!

      تویى که اغیار را از دل دوستانت بیرون کردى تا جز تو را دوست ندارند…

      آن که تو را ندارد چه دارد؟

      و آن که تو را دارد چه ندارد؟!

      آن که دیگرى را به جاى تو گرفت زیان کرد و باخت.

      عالی بود 👌

      سپاسگزارم 🌼

      دوستت دارم ❤️

      خداوند عاشق توست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ندا ترکان گفته:
        مدت عضویت: 3600 روز

        سلام

        ممنون دوست خوبم

        امیدوارم که همه ی خانواده صمیمی عباسمنش تمام وجودشون پر بشه از توحید

        اول توحید

        دوم توحید

        سوم توحید

        و بعد از این مسیر موفقیت هموار میشه چون قلبت و لحظاتت گره میخوره به خدا , چون از الهاماتت پیروی میکنی , چون اون آگاهی ناب و قدت مطلق داره راهنمایی میکنه .

        حال دلت خوب :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2735 روز

      سلام ندا جان

      ممنونم برای کامنت بی نظیرت ،

      این روزها بیشتر از همیشه نیاز به ساخت و قدرتمند کردن باورهای توحیدی دارم و چقدر​ خداجونم عالیییییییی هدایتم می کنه به فایل ها و کامنت های زیبا.

      عاشقتم دست خوب خدا

      از خدا میخوام توحید رو در دل ما و در وجود ما جاری کنه

      برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را خواستارم 😘😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 3998 روز

    سلام به روی ماه همه تون …….. امروز داشتم به آبجیم میگفتم : همه چیز برمیگرده به نگاهی که ما به خدا داریم …… اگه فکر میکنی خدا مهربونه و ما رو حتی همون زمان که داریم اشتباه میکنیم دوست داره پس همین درسته ………… و اگر نگاه ما اینه که خدا منتظره تا ما خطا کنیم تا بعد مرگمون تلافی کنه پس همین درسته …….. داشتم بهش میگفتم دیدی ما میریم تو یه اداره کارمند اونجا کار ما رو خوب انجام میده چون ما نگاهمون اینه که همه ی مردم خوبن …… بابا ملت میخوان کار ما رو انجام بدن ( کلا من و آبجیم آدمای خنده رویی هستیم و در کلا نگاهمون به دنیا مثبته البته من رو خودم کار کردم و دارم از قانون استفاده میکنم ولی کلا خدا رو شکر من و آبجیم آدمای مثبت اندیشی هستیم ) بهش گفتم ولی یکی دیگه میره تو همون اداره کارشو انجم نمیدن و اذیت میشه بعد وقتی باهاش حرف میزنی میفهمی نگاهش اینه که ای بابا تو این جامعه کارمندا کار که نمیکنن … فقط چایی بخورن و کار مردم و بندازن پشت گوش ………… بعد میبینی همون اتفاق هم افتاد ……. همون طوری شد یعنی کارمندا باهاش همون طوری رفتار میکنن …….

    نگاه ما به خدا چیه ؟ …………..یادمه تو همین سایت بارها و بارها بچه ها نوشته بودن …… خدا همه چیز میشود همه کس را …… خانه میشود بی خانگان را ………. مادر میشود بی مادران را ……….. راه میشود در راه ماندگان را ………… غذا میشود گرسنگان را …………یادمه یکی نوشته بود شوهر میشود بی شوهران را که این جمله برام جالب بود …….. اینکه چه قدر بچه ها تونستن این قدر عمیق خدا رو بیارن تو جای جای زندگیشون …… تو لحظه لحظه های زندگیشون …………. حالا اومدم براتون بنویسم که درست میگفتید ………… استاد و بچه هایی که اومدین اینجا نوشتید خدا همه چیز میشود همه کس را ………… حق با شما بود ……….. درست بود ……….. خدا برام همه چیز داره میشه ……….. من این روزا خدا رو شکر تو کنترل ذهنم خیلی پیشرفت کردم و میتونم بفهممکه چه قدر بهتر شدم …………حدود یکی دو ماه پیش یه اتفاقی افتاد که من فقط تو دلم گفتم سمانه یاد استاد بیفت ….. گفت بعضی لحظه ها نقطه ی عطف زندگی تو میتونه باشه ….. درست همون جایی که صدای خورد شدن استخون هاتو میتونی بشنوی …… همون موقع که صدای شکسته شدن قلبتو میشنوی ….. اگه بتونی کنترل ذهنت رو تو دست خودت بگیری اون لحظه میشه نقطه ی عطف زندگی تو ……. و من تو دلم گفتم رب من به تو پناه میبرم ….. بهش گفتم رب من من جایی رو جز آغوش تو بلد نیستم …… الآن وقتشه….. بقلم کن رب من و آرومم کن …….. من اون لحظه تونستم ذهنمو کنترل کنم و رب من برای من معجزه کرد……….حالا که به اون روزا فکر میکنم سرم بالاست …… حس ابراهیم بودن میکنم وقتی میبینم تو حساس ترین لحظات زندگیم به آغوش خدا اعتماد کردم ………… شما درست میگفتید : خدا همه چیز میشود همه کس را ………واسه من شد ……. واسه من معجزه کرد ……… الهی شکر ……… الهی شکر که این قدر تغییر کردم ……… الهی شکر که سپاسگزار شدم ……….. الهی شکر ……

    بچه ها رفتم شمال ……….. تو اوج خوش گذرونی تو اوج لحظات شاد به خدا میگفتم رب من یادمه قدرت مطلق تو دستای تو هست ……. تو اوج لحظات شادم به آسمون و ستاره ها نگاه میکردم و میگفتم رب من تویی که آسمون و ستاره و سیاره ها رو آفریدی و داری هدایت میکنی برات کاری نداره منو به ثروت و نعمت و شادی و روابط عاشقانه هدایت کنی ………. فرمون زندگیمو سپردم دست خودش ………. خودش حسبنه الله و نعم الوکیله …… خودش و مکرو و مکرو الله هست ……. خودش اگر بندگان من از تو درباره ی من پرسیدن بگو من نزدیکمه …… خودش قدرت مطلقه ……. خودش همه چیزه …… به راستی رب من کسی که تو رو داره چی نداره ؟ و کسی که تو رو نداره چی داره ؟ رب من قدرت مطلق من ……من یادمه مینویسم که یادم بمونه : همه دنیا بخواد و تو بگی نه / نخواد و تو بگی آره تمومه / همین که اول و آخر تو هستی / به محتاج تو محتاجی حرومه ……این شعرو زدم به کمدم که ببینم که یادم بمونه وقتی میتونم همه چیز و از تو بخوام چرا از دیگران بخوام ……. رب من …..من یه کار و دارم یاد میگیرم اونم بندگی تو هست ………. من بنده ی تو میشم و تو منو سرور بنده هات کن ………….رب من خدای یکی یدونه ی من …… من کسی و جز تو ندارم …… آغوشی رو به جز آغوش تو نمیشناسم ……… تو همون خدایی هستی که منو بقل میکنی و میگی بنده جان تو فقط لذت ببر ….. تو برو فقط شاد باش ……. من همه کاراتو برات راست و ریس میکنم ……. رب من سمانه قدرتی رو جز تو نمیشناسه …… رب من سمانه میخواد دوست تو باشه …… که تو مثل ابراهیم که خلیل الله هست بگی یه دختره هست تو این دنیا که تازه باهام دوست شده ……. که تو منو به فرشته هات نشون بدی و بگی ببینید چی آفریدم ……. این سمانه همون بنده ی سپاسگزار منه …… رب من خدای یکی یدونه ی من ….. آفریننده جان …… خالق زمین و زمان و آسمان …….رب من …………رب من ……. چه قدر خوشخت بودم که میتونم تو رو اندازه ی الآن خودم بشناسم …… چه قدر خوشبختم که دارم تمرین فانوس دریایی رو انجام میدم ……….. چه قدر خوشبختم که هرررر اتفاقی میفته ته دلم میگه بابا به نفع منه …… چه قدر خوشبختم که میدونم میتونم با کنترل افکارم زندگیمو کنترل کنم ………. چه قدر خوشبختم که از آدما رد شدم و قدرت اول و آخر رو از آن تو میدونم …….. چه قدر خوشبختم که صبح ها گاهی اون قدر از حس با تو بودن لبریز میشم که تو ماشین یهو فریاد میزنم از خوشحالی ….. پشت فرمون دست میزنم ….. میخندم …….. بال درمیارم ……. من انگار پشت فرمونم …… ولی تو بقل توام ……. چند تا آدم تو این دنیا هست که مثل من 99 درصد از لحظاتش رو عاشقانه سپری کنه ؟! رب من چند تا آدم تو این دنیا هست که بگه خدایا شکرت که دارم به سبک خودم زندگی میکنم ……….. چند تا دختر تو این دنیا هست که حرف مردم براش اهمیتی نداشته باشه ؟ ….. رب من….. یادمه …… قدرت مطلق تویی …… یادمه برام اعجاز کردی …… من تو دفترم مینویسم و معجزه شروع میشه …… من قلم تو دستم میگیرم همون چیزی که تو توی قرآنت بهش قسم خوردی …… من قلم تو دستم میگیرم و مینویسم و به قول خودت نوشتن یعنی مقرر شدن …… من قلم تو دستم میگیرم و مینویسم و اعجاز شروع میشه ………. رب من …… فقط کسی که طعم با تو بودن رو چشیده باشه میتونه حس و حال الآن منو درک کنه …………. رب من تو برام اعجاز کردی …… من به تو توکل کردم و تو برام همه چیز شدی …………این سمانه چه طور میتونه ازت تشکر کنه …. براستی من چی بگم که لایق مهربونیهای تو باشه …… رب من ….رب یکی یدونه ی من ….. رب من که قدرت مطلق در دستان توست …… ازت متشکرم ……. رب من ……. سپاسگزارم …… رب من …….. قدرت مطلق من …….. پروردگار معجزه گر من ……… من بارها و بارها ازت متشکرم ……… رب من …… من یادمه ……….. یادمه که اول و آخر توی …… رب من …….. رب من …… رب من ………… متشکرم دورت بگردم .

    شاداب باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 459 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2940 روز

      سلام سمانه جان

      واقعا بهت تبریک میگم ، الهی که دلت لبریز خدا باشه همیشه ، وقتی همه بگند نه و اون بگه آره تمومه

      « خداوند وقتی جدیتت را ببینه هدایتش را ارزانی ت میکنه »

      «مشیت خداوند است که قدرتش را به خدمت فردی بیاره که به قادر بودنش ایمان داره و باورش کرده »

      جملاتی از کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم

      خیلی کامنت خوبی نوشتی ، واقعا تأثیر گذار و و باعث استحکام ایمان من بود

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        نرگس پرورش گفته:
        مدت عضویت: 2199 روز

        سلام بر اندیشه ی عزیزم 🌼

        سپاسگزارم که جملات ناب کتاب چگونه فکر خدا را بخوانید رو برامون نوشتی 🌼

        من هنوز این کتاب رو مطالعه نکردم و در فصل ششم کتاب رویاهایی که رویا نیستند هستم.

        اما این نشانه ی ارزشمندی برام بود که خبر از اتفاق خوبی می داد. 👌

        سپاسگزارم مهربانم 🌼

        دوستت دارم ❤️

        خداوند عاشق توست ❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸

      سمانه ی عزیزم 🌼

      سپاسگزارم که عاشقانه هات با ربّ رو با من شریک شدی.

      چقدر لذت بردم!

      چقدر تحسین ت کردم برای این حس ناب و زیبای رابطه ت با خداوند! 👏

      به تو تبریک میگم برای کنترل ذهن ت در شرایط حساس و نقطه ی عطف زندگی ت. 🌸

      به تو تبریک میگم برای زندگی به سبک شخصی ت. 🌸

      به تو تبریک میگم برای انرژی مثبت و اندیشه ی مثبت ت. 🌸

      به تو تبریک میگم برای بودن در این مسیر. 🌸

      خدا رو شکر می کنم برای بودن در این جمع که هرلحظه خداوند برام یادآوری میشه. 🙏❤️

      خدایا شکرت 🙏

      دوستت دارم ❤️

      خداوند عاشق توست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2408 روز

      سلام بر سمانه ی نازنینم

      سلام بر خدای زیبای درونت

      سمانه جانم

      نوشته ات آنقدر پر لز خداوند بود که خواب را از چشمان من ربوپر از توحید و پر از الله و پر از عشق به خدا

      من پرواز کردم نازنین منِ

      عاشقتم سمانه ی نازنین من

      عاشقتمممم

      بی نهایت سپاسگذارم که این عشق را بر قلم اوردی و خدایت گفت و تو نوشتی😍😍😍😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2848 روز

      سلااااام سمانه جااان

      چقدددر زیبایی تو ، امروز به هر کامنتی هدایت شدم کامنت در صلح بودن بچهای سایت بوود

      قلبم با وجود دستان پر از عشق و نشونه های الهیی که تک تکشون پاک و عزیزن آروم میشه

      خدایاشککرت خدایا من فقیرم در مقابل تو،خودت پادشاهی کردن یادم بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      صدیقه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1964 روز

      سلام سمانه عزیزم

      چقددددر کامنت زیبایی بود خوش بحالت که خدارو اینجوری یافتی

      تمام مدتی که کامنتتون خوندم اشک ریختم و از خدا خواستم که منم بتونم همینجوری درکش کنم میدونم که اون تو همه زندگیم حضور داره ولی من قادر به درکش نیستم امیدوارم یه روز منم بتونم مثل تو خدارو ببینم

      دوست دارم❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مرضيه ابراهيمي گفته:
      مدت عضویت: 2178 روز

      سلام سمانه جان

      ثانیه به ثانیه حالتو دقیقا درک میکنم،این روزها منم مثه شما همچین حسی رو دارم

      امروز صبح بیدار شدم که برم سرکار،طبق عادت اومدم توو سایت،و دکمه طلایی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو زدم و این فایل بینظیر برام اومد

      و ایمان دارم خدا بود که گفت مرضیه فقط روی من حساب کن،و من با تموم وجودم بیشتر از گذشته فرمون زندگیمو به دست خودش سپردم

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت،احساس کردم خودم نوشتم،چون امروز حتی قبل از خوندن این کامنت من داشتم بیشتر این جملات رو با خودم تکرار میکردم و جواب ذهن نجواگرمو میدادم که همش میخواست من شرک بورزم و من رد میکردم

      و امیدوارم همه ی ما بتونیم در طی تکامل هر لحظه به خدا نزدیکتر و نزدیکتر بشیم،الهی آمین

      راستی میخواستم رد بشم از خوندن کامنت شما اما ندای درونم گفت بخون و منم خوندم واقعا که خداوند در این لحظه منو هدایت کرد به کامنت شما و با خوندن کامنت شما آرومتر شدم،خدایا شکرت

      خدایا شکرت که دوستی چون سمانه جان رو دارم

      دوست دارم عزیزم💚

      برات بهترینها رو از خداوندم آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2735 روز

      سلام سمانه جانم

      خدا رو هزاران مرتبه سپاسگزارم که امروز هدایت شدم به این فایل

      از صبح بیشتر از ده بار کامنت زیبات رو خوندم و اشک شوق ریختم و با خداجونم حرف زدم.

      ممنونم ازت عزیز دلم،

      تحسینت می کنم برای این​ همه توحیدی​ بودنت گلم.

      برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را خواستارم 💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        فرشته شمسی گفته:
        مدت عضویت: 1807 روز

        به نام خداوند هدایتگرم❤

        سلام به دوستان هم فرکانسی و استاد عزیزم

        هفدهمین روز از سفرنامه به گفته خانم شایسته عزیزم عمل میکنم 🌹

        من خیلی وقتا و خیلی جاها احساس میکردم چون نماز میخونم یعنی به خدا نزدیکم یعنی خیلی به خدا ایمان دارم

        ولی اولین باری که این فایل رو دیدم فهمیدم من کسی ام که به ایمان کامل به خدا نرسیدم

        من به خدا میگفتم کمکم کن ولی میرفتم خودمو و به این در و اون در میزدم ،،به ادمای اطرافم میگفتم ،تا کمکی به من کنن

        بدون اینکه بدونم خیلی بیشتر دارم خودمو از خوشبختی دور میکنم ،هیچوقتم اونطوری نمیشد که میخواستم و چه قدرم از اطرافیانم ناراحت میشدم که الکی میگن دوسم دارن ولی کاری برام نمیکنن ،انتظارم خیلی از مردم وواطرافیانم زیاد بود

        من فکر میکردم ایمان دارم ولی نداشتم

        ولی الان ایمان دارم ،الان قبل و بعد هرکار و هر چیزی خدارو مبینم و خودمو و تو آغوش خدا رها میکنم 🤗

        وقتی یکی از اقوامم بهم گفت میخوای به شخصی بگم تورو بندازه تو یه شغلی؟ خیلی راحت گفتم نه نیازی ندارم نمیخواد به کسی چیزی بگی ،،

        چون فهمیدم که وقتی سپردم به خدا خودش با هر دستی که بخواد بهم هر آنچه که میخوام میده ،،نیازی نیست من به کسی رو بندازم ،،خدا برای من کافی است😍

        من الان تسلیم ترم ،عاشق ترم ،رهاترم ، باایمان ترم ،من الان فقط قدرت خدارو باور دارم ،من با فرشته قبلم فرق دارم ،من تغییر کردم و هر روز دارم بیشتر تغییر میکنم

        خدایاشکرت که هدایتم کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1912 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. چقدر عاشقانه با خدا عشق بازی کردی. گوارای وجودت این همه حلاوت وشیرینی. تحسینت می کنم که حال دلت اینقدر خوبه. این روزها خیلی خدا رو حس می کنم ولی نجواهای ذهنم نمی ذاره به اون الهامات که دریافت کردم عمل کنم وحس وحالم رو بد می کنه

      بااینکه ایمان دارم خداوند برام سنگ تموم می ذاره ولی هنوز ریشه های شرک وترس تو وجودم هست. این کامنت زیبای شما قلبم رو آروم کرد وحسم رو بهتر کرد. عاشقانه دوستت دارم وبهترینها رو براتون آرزو دارم. 😘😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی بحرینی گفته:
      مدت عضویت: 3589 روز

      سلام دوست الهی من سمانه جان واقعا با کامنت زیبایت اشک از چشم هایم سرازیر شد قلبم باز شد سپاس گذارم بخاطر کامنت زیبایت و احساس قشنگی که به خدا داری رو در کامنتت نوشتی منم احساس نزدیک تر بودن به خدا رو چشیدم دوست دارم دوست خوبم

      ان شالله همیشه شاد و سالم و ثروتمند در این دنیا و اون دنیا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      Mrbf گفته:
      مدت عضویت: 1515 روز

      دوست عزیزم از خوندن دلنوشته های زیباتون کلی حال دلم خوب شد امیدوارم من هم بتونم این حال خوبو تجربه کنمو به نقطه ای از توحید برسم که تمام وابستگی های عاطفی که به بنده های خدا دارم از بین بره و تمام وابستگی و دلبستگی ام به خدای مهربونم بشه که مطمئنم به آرامشی عمیق میرسم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه قربانی گفته:
      مدت عضویت: 1497 روز

      سلام به همه ی دوستان عزیز و همه ی هم فرکانسیهای نازنینم.

      من مهدی عبدی زاده همسر سمانه قربانی هستم.

      شاید باور نکنید که چقدرخوشحالم از اینکه لیاقت و شایستگی حضور در جمع شما را پیدا کردم.

      سمانه بانو!بسیار بسیار عالی بود

      من که لذت بردم.

      امیدوارم همه ی وجودت غرق در توحید بشه و کلا تو آسمونا باشی.

      من که فکر میکنم مهمترین پاشنه ی آشیلم، نبودن خداوند در زندگیم باشد.

      آه که چه درد جانکاهی است برای کسانی که خلا خداوند را دارند که با هیچی پر نخواهد شد.

      من همیشه از خداوند درخواست میکنم که وجود مرا تصرف و اشغال کند.

      چون در جهان هیچ کاری به خوبی تصرف و اشغال وجودمان توسط خداوند نیست!

      فقط میتونم برای همتون خدا را

      آرزو کنم.همینو بس!!!!!!!!!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1912 روز

      سلام، دوست عزیز هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این هدایت زیبا. در حالی برای دومین بار به کامنت زیبای شما هدایت شدم که در هوای پاییزی بارون خورده ی زیبا فرکانس بالایی دارم وصبح که از خونه زدم بیرون عاشقانه با خدا عشق بازی کردم این کامنت زیبای شما تکمیل کننده ی احساس ناب من بود. عاشقتم که اینقدر زیبا احساست رو در قالب کلمات بیان کردی. به راستی که ما خوشبخت ترین انسانهای روی زمین هستیم که تو این سایت بهشتی دورهم جمع شدیم. خداوند رو با تک تک سلول‌های بدنم شاکرم وبهترینها رو براتون آرزو دارم. 😘😘😘😘😍😍😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اکرم قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1325 روز

      به‌نام‌‌خداوندبخشنده‌مهربان

      سلام‌‌سمانه‌جان

      توچی‌نوشتی‌دختر…

      توفوق‌العاده‌ای…

      چقدربادیدگاهت‌اشک‌ریختم‌و

      همینطورکه‌اشک‌می‌ریختم‌میخندیدم

      باصدای‌بلند…

      ازدیدگاه‌های‌خیلی‌خاص‌من‌بودی،اگر

      اشتباه‌نکنم‌سه‌سال‌پیش‌نوشتی‌وتاالان‌اگرروی‌خودت

      ‌‌کارکرده‌ای،نتایج‌بی‌نظیری‌داری‌که‌ماسخت‌آماده‌ی

      ‌‌شنیدنش

      ‌هستیم.

      موفق‌باشی‌عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1315 روز

      بنام خداوند مهربانم…ه همه چیز بنام اوست….

      تمام قوانین دنیا همینه که فقط خداوند را در لحظه لحظه زندگیت بر زبان جاری کنی…

      و ما با احساس خوب، خداوند رو در زندگیم جاری میکنیم. تا به اهدافمون برسیم..و با رسیدن به خواسته هایمان خداوند درونمونو تقویت میکنیم…تا کره زمین رو با احساس خوب و اتفاق خوب سرشار از عشق کنیم…

      چقدر خداوند بزرگ هست…که ماها در طی زندگی های گذشتمون این افکارای پوچ رو در درونمون گنجوندن…که همیشه غم غصه باعث میشه ما به خوشبختی برسیم…ای وا بر ما انسانها…چقدر در فقر بسر میبردیم…

      و از خودم میپرسم چرا؟ من اینجور فکر میکردم…

      و این تضاد تو زندگیم و جستجو با درونم .من به بهترینا رسیدم در این سال جدید…

      خداوند رو شاکرم که مرا به بهترینا هدایت کرد…و من از قلب خودم که خداوند وهابم هست به تمام خواسته های زندگیم میرسم انشالله با توکل و ایمان راستین به خودش!…

      در این سال عزیز…تمام ما و این خانواده بزرگ سید!..عزیزمان…آرزوی خوشبختی و شادی رو آرزومندم…

      من تمام لحظه های زندگیم شده بهشت…بهشتی که در این سایت میبینم… احساس میکنم تازه متولد شدم…اون تضادهای گذشتم از خداوند شاکر و سپاسگذرام مرا به این بهشت زیبایش هدایت کرد…

      استاد عزیزم همینجا به تو و خودم و خدایمان تبریک میگم بابت این سفرنامه زندگی در بهشت…. خیلی دوستت دارم😍…

      این فایل خیلی زیبا و پر از نکته بود…و افرادی به اینجا هدایت میشن که از جون و دل بخوان…

      حسادت و غیبت و بدگویی کردن پشت سر دیگران قلب خودشونو از نفس شیطلان آکنده کردن! و خداوند از درون این افراد بیرون رفت…و در دنیای دیگر از خداوند میپرسن!.خدا چرا ما در دنیای قبل، در مشکلات و ناکامی بودیم!…خداوند در جوابشون میگه بخاطر نا آگاهیتان منو از قلبتون خارج کردین…فریب شیطلان رو خوردین…

      و من از قلبتون براحتی خارج شدم…

      به شیطان گفت!؟ چرا تو وارد درونم شدی..گفت تو خودت دعوت منو پذیرفتی…و نخاستی به خدایت ایمان بیاری…بهمین دلیل، در منجلاب ذهنت موندی خاری و سرافکندگی در دنیایت رو ساختی…و تمام آدمهای دوربرت تو رو تنها گذاشتن ولی بازم بکارت ادامه دادی…….

      خداوند رو بازم شاکر و سپاسگزارم بابت این فایل زیبای سید عباسمنش…ایشالله امسال لحظه به لحظه زندگیم بشه قلبم (خداوندم)…و سفرنامها رو هر روز گوش بدم بنویسم.و رد پای خودم رو تکرار و تکرار کنم…❤❤❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 1350 روز

      سمانه عزیز دوست هم مدار من خیلی زیبا نوشته بودی عجب صحبتی با پروردگارت داشتی اشک شوق از چشام اومد و کلی حس خوب کلی باور درست تو ذهن من کاشتی.

      خدا رو شکر بابت این سایت و خانواده عباسمنشی

      بابت اینکه میتونیم با دوستانی که از جنس خدا هستن.که خود خدا تو مسیر زندگیمون قرار داده صحبت کنیم انگیزه بدیم و انگیزه بگیریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      سمانه ی عزیز

      الهی که الان حال دلت هزاران برابر بهتر از این کامنتت باشه

      نمیدونی چه کردی با اشک و شوق دارم ازت سپاس گزاری میکنم .تمام حرفات انگار حرفای دل من بود من هم دارم یاد میگیرم که چطور بندگی کنم براش

      این حس کمتر از چند روز که در قلبم مهمون شده و از خوشحالی زیاد هر لحظه در حال اشک ریختن هستم انگار که یه چیزی رو گم کرده بودم اما الان که پیداش کردم درست تو وجود خودم بوده و تمام این مدت جاهای دیگه اشتباهی دنبالش میگشتم .

      هر لحظه شکر گزارم برای این حس ناب

      و از تو متشکرم که سال ها قبل از کامنت رو نوشتی که مصداق حال الان منه

      برات بهترین ها رو میخام دختر خوب رب❤️💐

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2157 روز

      به نام رب العالمین

      سسلام

      وقتی ایمان هر روز میرود بالا و بالاتر و دست خداونده به این نوشته ها بر می خوری و باز هم خداوند را شاکری

      خیلی عالی رب را توصیف کرده بودی سمانه جان عزیز دل

      من امروز به خداوند گفتم می خواهم معجزه و معجزات خودت رو به من نشون بدی نمیدونم چه جوری و چطور . فقط می خواهم بهم نشون بدی معجزات خودت رو خدایا بی نهایت سپاسگزارم

      معجزه از این بالاتر که هدایت شوی به این نوشته های خدایی

      نوشته هایی که واقعا معلومه که از قلب سرچشمه گرفته و جاری شده

      خدایا شکرت برای وجود شما

      خدایا شکرت برای وجود تک تک اعضای خانواده عباس منش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        شادی عرفانی گفته:
        مدت عضویت: 1126 روز

        سلام و درود خداوند بر شما سمانه عزیز و همسفران جان

        خیلی لذت بردم از کامنت زیبایت، تحسینت میکنم که آنقدر غرق در خدا و نور هستی و این چنین شیرینی رابطه ات با خدا را با ما هم به اشتراک گذاشتی. یک تجربه ای را خواستم در میان بگذارم، خیلی سال ها پیش عاشق شده بودم زمانی که هنوز درک درستی از هستی و خدا نداشتم، عشق یک طرفه بود و من همیشه در فراغ یار و این عشق به معنای واقعی می‌سوختم، عذاب این فراغ و ندانستن یار از وجود چنین عشقی و اینکه نمیشه هم بهش گفت، هر روز بیشتر و بیشتر میشد، طوری که از درد فراغ به معنای واقعی صدای شکستن استخوان هایش را میشنیدم، خیلی روزهای سختی بود و من 5 سال را اینچنین سپری کردم، تنها آرام بخش من صحبت ها و درد و دلهایم با خدا بود، ساعت ها به سجده می افتادم و با خدای خودم صحبت میکردم و اشک میریختم، سالها این چنین سپری شد و من به نقطه ای رسیده بودم که از درون شفاف صدای گفت و گوی خدا را میشندیم، شب قدر بود، خداوند در درونم با من صحبت کرد که تا زمانی که این عشق را قربانی نکنی همچنان عذاب خواهی کشید و خواهی سوخت، باید عشق را قربانی کنی و من آن شب تا صبح به سجده افتادم و از خداوند خواستم قدرت قربانی کردن این عشق را به من بدهد، به این درک و تصمیم که رسیده بودم کم کم آن فردی که عاشقش بودم به طرز شگفت آوری وارد زندگیم شد (چون ما هیچوقت ارتباط نزدیکی نداشتیم و عشق و علاقه ی من دورادور بود), این فرد که وارد زندگی ام شد خیلی حس عجیبی نسبت بهش پیدا کردم، با خودم میگفتم آیا این همان فردی بود که عاشقش بودی و هر شبانه روز به جای گفت و گو با او، با خدایت گفت و گو میکردی به امید اینکه آرام شوی و روزی برسد این حرف ها را به خود عشقت بزنی؟! کو پس اون همه پاکی و صداقت؟! کو آن همه یک دلی و لیاقت؟! … احساس کردم اون فرد اصلا هیچ درکی از من و احساس خالصم و عشق ندارد. احساس می‌کردم بین زمین و آسمان معلق مانده ام، آیا من تشنه ی این فرد بودم؟! زمزمه های خدا را شنیدم که تو داشتی عشق من را در قالب یک انسان درک میکردی، آن لحظه بود که احساس کردم پرده ای از جلوی چشمانم کنار زده شد و من تازه درک کردم ماجرا از چه قرار است ولی باز شجاعت اینکه شیشه آن عشق ظاهری را بشکنم تا حقیقت را ببینم نداشتم، از خداوند خواستم بهم شجاعت بده که کم کم ظرفیت در من ایجاد شد و تونستم خود فرد را فراموش کنم و فقط عشق را داشته باشم، فهمیدم من عاشق اون فرد نبودم بلکه خداوند خودش را در قالب اون فرد برایم نمایان کرده بود و من عاشق خدای درون او شده بودم و رابطه عاشقانه من با خدا آغاز شد. از آن قضیه 11 سال می‌گذرد. و من دریافتم عشق فقط و فقط ازان خداست و خدا خودش رو برای هر کسی در یک شکل و شمایل نشون میده و به درکش می‌رسونه. چند وقت بود هر از گاهی غافل میشدم و امروز که به طور هدایتی به کامنت شما برخوردم ناخودآگاه همون کلید در تمام وجودم دوباره روشن شد. از این بابت ازتون سپاسگزارم، خدایا شکرت که قدرت مطلق هستی، شکرت که بی همتایی، شکرت که تنها آغوش آرامبخش جهان هستی، شکرت که چنین دوستان نابی را دارم، خدایا هزاران مرتبه شکرت که قدرت مطلق در جهان هستی

        روزی من و تو یکی خواهیم شد و این فراغ به پایان خواهد رسید …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حميد عيسايي گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      سلام به شما سمانه خانم

      اینقدر از این کامنتت لذت بردم وکیف کردم چقدر قشنگ خدا رو برای خودت ساختی و توصیف کردی .خدا روشکر که منم هدایت کرد که بیام اینجا و این کامنت زیبای شما رو بخونم ولذت ببرم .

      امیدوارم منو تمام دوستانی که در این مسیر زیبا قرارداریم روز به روز شاهد تغییرات شما و همه دوستان باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سحر گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام،عالی بود سمانه عزیز،چقدر لذت بردم این متن رو خوندم.خوشا بحالت،انشالله رب نصیب من و همه ادمها بکنه این حس و حالت رو، خدارو شکر که میدونم منم همین مسیر شناخت خدارو،همین مسیر اگاهی رو، دیدن فایلهارو کنترل کردن ذهن رو انجام بدم جام تو بغل ربه و پشتم به پشتش گرمه و چی ازین قشنگتر که همه چیز رو همراه پروردگارت تجربه کنی و خیالت راحت باشه هرچی هست به نفع منه،هرچی هست منو بزرگتر و قوی تر و محکم تر میکنه و هرچی هست برای من شادی و ثروت مطلق و حس خوب و ارامشه.

      خدایا شکرت که تو و خیلی از بندگان الله به این درجه رسیدید و خدارو شکر که الله از رگ گردن به هممون نزدیکتره و من هم میتونم برسم و دیگری هم

      و خدارو شکر که میتونیم انقدرررر از هم انرژی بگیریم.انقدر میتونیم خوب باشیم،شاد باشیم و …

      خدارو هزاران هزار بار شکر

      ممنون از تو و ممنون از استاد تو و ممنون از یگانه رب تو

      دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1903 روز

      به نام خدای هدایتگر و مهربانم.

      به نام خدایی که همه چیز میشود همه کس را …

      سلام به همه ی عزیزان سایت.

      سلام سمانه جانم.

      چقدر عالی نوشتی.

      تو میگفتی و من میخوندم و قشنگ حس کردم خدا داره با خودم صحبت میکنه.

      اینبار از زبان تو با قلم تو

      تویی که هم اسم خودم هستی…

      سورپرایز شدم حقیقتا

      جنس کامنتت خیلی نابه.

      بی نهایت لذت بردم.

      خوشحالم هدایت شدم به این صفحه و خوندن کامنتت سمانه جانم

      متنت رو کپی میکنم تو دفتر یادداشتم که بخونمش بارها و بارها.

      جملات نابی رو نوشتی و مزه مزه کردم و نوش جان کردم و غرقِ لذت شدم.

      حقیقتا دَمِت گرم دختر.

      صبح جمعه ام رو شگفت انگیز کردی عزیزم.

      مرسی که دست خدا شدی تا پیام هاشو بهم برسونی سمانه جان.

      بهترین ها رو برات می خوام از خدا.

      تو 9 بهمن 97 این کامنت رو نوشتی، اول اردیبهشت 1402 به دست من رسید که بخونمش.

      به نظرم باید الان میخوندم.

      بهترین زمان به دستم رسیده و خوندمش و حسش کردم و درکش کردم.

      ممنونم عزیز دلم.

      امیدوارم الان هر جایی هستی، تو هر شرایط و موقعیتی که هستی، تو بهترین حالت ممکن باشی و هر لحظه بهتر و بهتر هم بشی از همه لحاظ تو زندگیت.

      ماچ بهت.

      خدایا چقدر خوبه کامنت بچه های اینجا، چقدر جنس شون نابه، خدایا شکرت که هدایتم میکنی بخونم و غرق در حس های ناب بشم.

      مرسی از همه ی دوستانی که کامنت های ناب مینویسن.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1903 روز

      سلام مجدد سمانه جان.

      مجدد خوندم کامنتت رو.

      نمیتونم بگم چقدر حسم عالی شده از خوندن تک تک کلمه هات وقتی نوشتی:

      تمام تکرارهات از کلمه ی رب من

      تشکرهات از خدا.

      توحیدت.

      در آغوش خدا بودنت.

      اینکه نوشتی خدا برای آدم، مادر، پدر، همسر و همه کس میشه.

      اینکه هر اتفاقی بیوفته رو به نفع خودت میدونی.

      نگاه قشنگت به کارمندهای اداره ها.

      قلم در دست گرفتن و نوشتن هات و تمرین هات

      اینکه قدرت رو به خدا میدی.

      اینکه به هر چی نگاه میکنی یاد قدرت خدا میوفتی.

      اینکه قدرت رو از همه گرفتی و فقط دادی به خدا.

      اینکه انقدر حالت با خدا خوبه.

      جاهایی که گفتی خدا به فرشته هاش میگه این سمانه است.

      (من از قول خدا میگم این سمانه ی منه)

      چقدر تشکرهای از خدا اصله و به دل میشینه چون مطمئنم از قلبت اومده که انقدر جنسش نابه.

      لحظاتی حس میکردم خودم دارم مینویسم، انگار تو از زبان من مینویسی، اون زمان هایی که غرق لذت و شادی هستم از ارتباط دلی ام با خدا، یه جوری که نمیدونم بهش بگم چقدر عاشقشم…

      و چقدر عالی تو تصویر کردی این حسِ عمیقِ عشق به خدا رو در قالبِ نوشته و آوردیش گذاشتیش اینجا تا همه بخونیم و کیف کنیم.

      بی نهایت مرسی سمانه جان.

      خدایا شکرت.

      قصد دارم برم تک تک کامنت هات رو بخونم تا با حس و حال های قشنگت بیشتر آشنا و روبه رو شم.

      امروز بعد بیدار شدن و اومدن سراغ سایت و بعدش خوندن این کامنت زیبا، رفتم پیاده روی روزانه ام و بارها و بارها گوش دادمش، تو خونه هم ادامه دادم و هر بار سیر نشدم و دوباره گوش دادم…

      به خودم گفتم مگه میشه انقدر خوب باشه این فایل که آدم سیر نشه؟

      که هر بار گوش دادم یه کلید، یه باورِ خفن، یه نکته ی آموزشی از تو دلش بیرون اومده برام؟

      البته که کلام وقتی حق باشه، به دل میشینه.

      مرسی استاد جان که کلامِ حق، رو بر زبونتون جاری کردین، ضبط کردین، گذاشتین روی سایت تا ما به راحتیِ هر چه تمام دانلود کنیم، گوش بدیم بارها و بارها تا بتونیم بهتر درکش کنیم تا بعد عمل کنیم.

      صبح یهو یادِ یه چیزی افتادم، اینکه قبل از هدایت شدنم دیشب به عبارت فقط روی خدا حساب کن و امروز صبح رجوع به این فایل و گوش دادنش، یادم افتاد چند روز پیش تو کامنت یکی از دوستان خوندم که می‌گفت چند وقتی هست صبح ها در مسیر پیاده روی یا مسیر کارش داره فایل فقط روی خدا حساب کن رو گوش میده.

      اون موقع ساده از کنارش رد شدم.

      انگار که اون اولین نشانه ی من برای هدایت به سمت این فایل بوده که متوجهش نشدم.

      اما دیشب خدا مستقیم خودش انداخت به دلم دیگه …

      چقدر جالبه، به قول استاد اگه تو فرکانسش باشی هدایت میشی به اون سمت…

      نیازی نیست کسی با زور تو رو دعوت کنه به مسیر…

      معجزه ی هدایت، خودش وارد عمل میشه…

      استاد تازه الان بعد از متمرکز گوش دادن و تکرار کردن فایلها، تازه دارم یه سری از حرف هاتون رو بهتر درک میکنم…

      خدایا مرسی برای روند تکاملی که باعث میشه آدم مفاهیم رو بهتر درک کنه، اینطوری بهتر میتونه عمل کنه، بدون عجله و شتابزدگی.

      خدایِ قندِ عسلم

      خدایِ دلبرِ شیرینم

      بی نهایت سپاس گزارم ازت برای تمام درس ها، آگاهی ها، هدایت های شیرینت که عاشق 100 درصدی شون هستم.

      ماچ عمیقِ من برای تو بهترینِ من.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1739 روز

      سلام سمانه جان

      عزیزم چقدر دل نوشته ای که برای خدا نوشتی به دلم نشست و فرکانس توحید رو ازش دریافت کردم.

      چه زیبا گفتی از خلیل الله..یعنی دوست خدا

      کسی که با خدا دوسته و به قدرتش ایمان داره و یاد او در قلبشه، با یاد او قلبش اروم میگیره چون قدرتش رو باور کرده، کسی که فقط بندگی اورو میکنه؛ به این فرد میگن خلیل الله ‌..

      خدایا کمک من بندگیت رو بکنم. به کسی جز تو قدرت ندم و فقط تورو ببینم و ایمان و شناختم بهت بیش تر و بیش تر بشه، اینجوری من خوشبخت ترینم

      بنده توحیدیم ک توپ تکونم نمیده چون با نیروی ایمان ب تو دارم رشد میکنم و قوی میشم

      امین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1229 روز

      سلام دوست عزیزم

      امروز دل نوشته ی زیبات اشک رو در چشمان من آورد

      تحسین میکنم این اتصال زیبا و ناب رو

      تحسین میکنم این عشق بازی و لذت بردن رو

      تحسین میکنم این آرامش و ایمان و توکل رو

      خط به خط این نوشته ی زیبا رو در دفترم نوشتم و بارها خوندم و حظ بردم

      یه جاهایی یه زمانهایی وقتی صدای شکسته شدن قلبت رو می شنوی اون لحظه میشه نقطه عطف زندگی تو

      با تمام وجودم این جمله رو درک میکنم

      جایی که از خدا خواستم بغلم کنه و تو آغوشش آروم بشم و اون همین کارو کرد و منو هدایت کرد به سوی زیباترین بندگانش

      به سوی عزیزترین دوستانش

      به جایی که بوی خودش رو داره

      به سمت نعمتها و ثروتها

      الهی سپاسگزارتم با عشق

      و از خدای عزیزم با تمام وجودم میخوام این حال زیبا و عارفانه و ناب تو دوست عزیزم رو تجربه کنم

      این عشق بازی و لذت بردن و آرامش بی نهایت رو

      الهی آمین

      سپاسگزارتم دوست خوبم

      با این دل نوشته حال خوبی رو تجربه کردم

      الهی بهترین حالها نصیبت

      شادی و عشق و شور و ثروت و نعمت و لذت

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بیژن امینی گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      درود بر شما

      از وقتی که قانون فرکانس شنیدم و دارم با خودم کار میکنم!: آرامش بیشتری دارم ،کنترلم بر روی مشکلاتم بیشتر شده، بعد از هر بار بحث و اختلاف نظر با همسرم اصلا مثل قبل تا چند روز بهم نمی ریزند شاید چند دقیقه یا چند ساعت درگیر باشم ولی به سرعت که به خدای خودم فکر میکنم و میگم فرمانروای دنیا اونه سریع آروم میشم،البته ما گفته نمونه که آنقدر کار کردم که تقریبا دیگه بحثی پیش نمیاد،خدا شاهد که تا به خودش فکر میکنم آرامش میگیرم و لبخند میاد رو لبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1031 روز

      خدای من فقط کسی حس و حالت را میفهمد دختر که خودش این حس و حال را تجربه کرده باشد و من یکی از اونهام به راستی مگه چند نفر مثه ما لحظاتشون بوی خدارومیده و غرق در آرامش و امیدن امید و آرامش واقعی و آره منم همیشه میگم مخصوصا وقتی دورم شلوغه و در لحظات شادی که کنترل احساسات سخته همیشه تو دلم با یه خنده از ته دل واقعی میگم خدایا حواسم هس که کاره توا به قول تو من یادمه من یادمه خدا من یادمه من حواسم هست اول و آخر تویی من حواسم هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2940 روز

    سلام استاد عزیزم ….من بازهم این فایل شاهکار را گوش کردم و آرامشی پایدار تمام وجودم را فرا گرفت …

    من فهمیدم که شرک یکدفعه از بین نمیره چون یکدفعه شناخته نمیشه … در واقع بسیاری از رفتارهای ما آلوده به شرک هست ولی ما خبر نداریم و به اندازه ای که خبردار میشیم ، میتونیم اونها را بشناسیم و از بین شون ببریم و این همون تکاملی است که نمیشه فشرده ش کرد و باید در بستر زمانی که برای تغییر باورها وقت می گذاریم انجام شود ….

    وقتی برای اولین بار فهمیدم که باید روی خدا حساب کنم فقط بعنوان یک جمله ساده درکش کردم ولی در عمل ، تا جایی که منطقم اون را پذیرفته بود تونستم اجراش کنم و هرچقدر منطق من با تغییر باورهام تغییر میکنه ، بیشتر میتونم روی خدا حساب کنم …

    همین الانش هم هرجایی که آگاه میشم که بازهم میتونم و خداوند بهم اجازه داده که بیشتر از این هم روش حساب کنم ، با احتیاط به سمتش میرم ، دقیقا مثل کسی که اول در میزند و بعد خودش در را باز میکند و بعد با احتیاط به کسی که میخواهد پیشش برود و کارش را بگوید نگاه میکند و به سمتش قدم برمی دارد و بعد کم کم از حالت احتیاط خارج شده و به خودش مسلط میشود و درخواستش را مطرح میکند ….

    هرچه میگذرد بیشتر میفهمم که خدای حقیقی ، تقریبا هیچ شباهتی به واقعیتی که من در موردش در ذهن خودم ساخته بودم ، نداره …

    هربار نتیجه ای تازه میگیرم و از بزرگی خدا مات و مبهوت میمانم که تا چه اندازه میتوانستم روش حساب کنم اما فکرشم نمی کردم که اون قادر باشه و اصلا بخواد که برای من کار انجام بده ، همیشه فکرم این بود که به زبان و حتی در دل بگویم توکل به خدا ولی درعمل با عقل و منطق خودم شروع کنم ، فکر میکردم خواستم بعضی چیزها از خدا اصلا طبیعی نیست چیزهایی مثل رزق ، مثل درمان بیماری و….. یعنی فکر میکردم رزق را آدم ها به آدم ها میدهند و سلامتی را دکترها به آدم ها ….

    انگشت به دهان مانده ام که خداوند تا چه حد رزاق است ، تا چه حد دوای درد است و تا چه حد رساننده همسران است به هم ….

    و به این نتیجه رسیدم که تا حدی رزاق است که رزاق بودنش را باور کنیم ، تا حدی دوای درد است که طبیب بودنش را باور کنیم و تا حدی رساننده دو انسان است بهم که قدرت و تسلطش بر تمام روابط را باور کنیم ….

    دیوانه بودم دیوانه تر شدم …. دیوانه از اینهمه چیزهایی که نمی دانستم ….دیوانه از نشانه هایی که هرروز میبینم که خداوند تمام آنها را کارگردانی می کند و به انسانها نقش هایی میدهد که جلوی چشمان من بازی کنند و من با دیدن آنها به عظمتش پی ببرم …

    دوستان من دیروز صبح کسی را دیدم که بسیار آرام و منزوی ست و حتی به کسی اجازه نداد در مراسم فوت پدرش شرکت کند ، کسی که تقریبا ارتباط اجتماعی خاصی حداقل در محیط کار ندارد و سرش در لاک خودش است ، کسی که برای کارش تبلیغی و با برقراری روابط عمومی سعی ای در جذب انسانها نمیکند و اصولا میگویند فلانی با خودش هم قهر است و این آدم اوضاع کاری خوبی هم دارد و در مقابل او ، من کسی هستم که همیشه سعی میکنم برخوردهای مشتری پسند داشته باشم و بیشتر سلام علیک هام و خوش رو بودنم بخاطر این باور است که این گونه برخوردها باعث جذب مردم میشود ، و در راستای همین باور و اینکه در حد منطقم خدا را در مسیر کسب و کار باور داشتم چند وقت قبل به کسی که من او را صاحب اعتبار و مشهور می دیدم برای جذب مشتری سفارش کرده‌ بودم و دیروز بعد از ظهر اون آدم بمن زنگ زد و یک مشتری معرفی کرد و من هم خوشحال شدم و از اینکه روی اون درست حساب کرده بودم از خودم خوشم اومده بود تا اینکه اون مشتری وارد دفترم شد ، در نگاه اول اصلا به دلم ننشست و وقتی حرف زد دیدم واقعا بی فرهنگ و پرروئه ، عفت کلام نداشت و خودش نرخ دستمزد من را تعیین کرد و من که حسابی عصبی شده بودم به اوراقش نگاهی انداختم و دیدم بسیار کمرنگ و ناخوانا هستند بهش گفتم بره دوباره اسکن کنه و پررنگ تر چاپ کنه و وقتی رفت گفتم خدای من ای کاش یه جوری ردش کرده بودم که در کمال ناباوری اون آدم رفت و دیگه برنگشت هرچند که اگر هم برمیگشت یه جوری ردش میکردم ولی با برنگشتنش راحت تر از سر من باز شده بود ، اون برنگشت و هیچ وقت هم برنمیگرده چون اون فقط اومده بود تا نقش خودش را در زندگی من ایفا کنه و بره ، اون اومده بود که من آگاه بشم که هیچکس هیچ قدرتی بر گسترش رزق و روزی و کسب و کار من نداره الاّ خدا …….

    از دیروز تا همین الان میگم خدایا تو دیروز صبح و دیروز عصر آدم‌هایی متفاوت بمن نشان دادی که درس بگیرم …. یکی اون کسی که کم حرف و گوشه گیر بود و ارتباطات کمی داشت اما کسب و کار خوبی داشت و دومی منی که بواسطه یک آدم مشهور میخواستم مشتری جذب کنم و تمام این آدم ها بازیگرانی بودند که برای غبار روبی ذهن من از باورهای غلط ، برای پاک کردن شرک از منطق من آمده بودند …..

    و من خوشحالم از اینکه خدا با فرستادن اون مشتری بهم گفت روی کسی حساب نکن … مفهوم «حساب نکن» در ذهن من یکی ، حد و حدودش معلوم نیست و هربار که با باورهای غلطم فکر میکنم که بالاخره اینجوری که نمیشه که همه کارها را خدا بکنه من هم باید یه تلاشی بکنم و یه حسابی هم روی خودم بکنم و خداوند بهم نشون میده که توی این مورد هم فقط روی من حساب کن بعد میگم خدایا آخه چقدر مگه میشه روی تو حساب کرد و خدا میگه من بی انتهام تا هرچقدر که بخوای میتونی روی من حساب کنی …… پس میفهمم که خداوند بی نهایت است ، این منم که باید توانایی درخواستم را بالا ببرم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدرزیبابوددیدگاهتون و پاراگراف اخرتون بی نهایت برای من هدایت خدا بود…..که اخه مگه چقدر میشه روی خدا حساب کرد..وخدا میگه من بی انتهام تاهرچقدردوست داری وتوبخای میتونی روم حساب کنی……وای که چقدر لذت بردم و یاد جمله ی خدا افتادم که به موسی میگه حتی نمک غذا و علوفه ی گوسفندتم از من بخاه….سپاس فراوان از دیدگاه الهیتون…باارزوی بهترینها برای شما…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2940 روز

        سلام ، عجب !!!!! الان دارم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم را می خونم که کامنت شما را دریافت کردم …. و چه نشانه ای بهتر از این که شما گفتید خدا به حضرت موسی گفت حتی علوفه و نمک گوسفند هاتم از من بخواه ، الله اکبر

        خیلی نشونه خوبی بمن دادی و من این جمله کتاب را به شما تقدیم می کنم چون خودم هربار میخونمش ایمانم قوی تر میشه

        «باورهای شما و نوع ایمان شما به قدرت خداوند ، تعیین کننده نتیجه ایست که از این قدرت تجربه خواهید کرد»

        یعنی خداوند احساس ما را نسبت به خودش در اختیار خودمون گذاشته و گفته هرچقدر به عملکرد و قدرت نیروی من ایمان داشته باشید همون اندازه به زندگی هاتون وارد میشم و همون اندازه براتون کار انجام میدم ، اشکال خود من اینه که خدا را بعضی جاها قبولش دارم که میتونم روش حساب کنم و بعضی جاها قبولش ندارم ( بخاطر باورهایی که در اکثر ما شکل گرفته ) و دقیقا در همون جاهایی که نمیتونم قدرتش را باور کنم ضربه می خورم ، امید دارم که هدایتم کنه تا به خودش وصل بشم و جز خودش را نبینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      علی اکبر شفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1714 روز

      خدایا سپاسگذارم

      دوست عزیز سپاسگذارم

      خدا را شکر که این قدر خوب درک کردی و چقدر روان و واضح گفتی

      چقدر هدایت خدا زیباست دقیقا این کامنت را دوسال قبل نوشتی تو همین تاریخ و چقدر نشونه خوبی بود برای من

      جالبه با این که چند روزه دارم فایل های توحیدی را میبینم و نکته برداری میکنم بعد این کامنت متوجه شدم که تا چند دقیقه قبل داشتم شرک میورزیدم

      و چقدر زیبا گفتی خدا دقیقا همونی میشه که باورش دارم و بهش فکر میکنم

      بازم ممنونم ازت

      امیدوارم هر روز باورهات عالیتر بشن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      اندیشه ی عزیز

      بینهایت سپاس گزارم برای این کامنت خدا گونه ت

      دارم با اشک شوق و یک دنیا احساس شکر گزاری می نویسم

      روزهای هست که درگیر یه تضاد برای رسیدن به خواسته هستم ..چند روزی این حرفا در سرم تکرار میشد که خب مم توکل می کنم اما بالاخره من هم باید کاری انجام بدم برای این خواسته م حد اقل یه کار کوچولو

      ذهن من رو به شدت درگیر خودش کرده بود صبح از خداوند خواستم هدایتم کنه منو از این دو دلی تردید نجات بده

      تا الان که هدایت شدم به کامنت شما درست قبل از رسیدن به پاراگراف آخر باز هم از خدا هدایت خواستم

      و وقتی پاراگراف آخر رو خوندم زدم زیر گریه ….درک این خدا چقدر در عین راحتی سخته برام ..

      این حجم از بزرگی قدرت عالم بودن من رو مدهوش کرده

      این روزها چشمام مثل ابر بهار می باره از درک حقیقی رب العالمین

      خداوند توفیق بده به همه ی عزیزان در این راه

      یک تشکر و سپاس گزاری ویژه از شما دوست عزیز دارم خیر دنیا و اخرت رو براتون آرزومندم جان و دل تون سلامت تا همیشه ❤️💐

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مجتبی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2540 روز

    باسلام خدمت دوستان

    من چندروزی میشه این فایل رو دارم گوش میکنم.

    هربار و هرروز سعی میکنم بیشتر در رفتارهام این باور رو نهادینه کنم که مجتبی٬ برای موفقیت هیچکس جز خدا نمیتونه دستت رو بگیره.

    واقعا از اقای عباسمنش ممنونم و از خدا البته که من رو به مسیرهای خاص و ادمهای خاص هدایت کرد.

    من بابت این هدایت از خداوند بینهایت سپاسگذارم…انشاالله هربار بتونم باورهای قوی تر بسازم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم باااانو گفته:
    مدت عضویت: 2530 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم سلام به استاد عزیزم ….استاد من امشب ازته دلم خداروشکر کردم که با شما آشنا شدم و یه لحظه مادرتون رو یاد کردم و براشون کردم بخاطر داشتن این فرزند..

    من چند وقتی هست که دارم با برنامه های شما پیش میرم البته مدتی فقط با فایل های رایگان پیش رفتم ولی بعد تصمیم گرفتم کتاب های شما رو بخرم و کتاب چگونه فکرخدارابخوانیم رو از سایت خریدم و یادم نمی ره بعدازظهر توی دفترفایل رو دانلود کردم و تومسیرخونه رفتم یه صحافی چاپ کنم که بسته بود اینقدر شوق داشتم کتاب رو اون شب بخونم که با پای پیاده و در شب بارونی رفتم دوتاخیابون اونطرف تر و فایل رو چاپ کردم و اومدم خونه و مثل کسی که تشنه ی آب باشه شروع کردم به خوندن..خیلی بهم چسبید خیلی..همیشه کامنت هارو میخونم و دارم کم کپ با قوانین آشنا میشم…قبلا نشونه توی زندگی و کارم زیاد بوده ولی من نمیدونستم که نشونه هستن بابتشون خداروشکر نمی کردم.. من تنها زندگی میکنم بخاطر کار مجبورم ازخانواده دور باشم همیشه تنهایی منو عذاب میداد ولی از وقتی که با شما آشنا شدم عاشق تنهایی ام شدم از لحظه لحظه ی زندگیم لذت میبرم..خیلی اتفاقای خوب افتاده توی زندگیم..شغل من بیمه هست چندروز پیش تلفن من زنگ خورد جواب دادم یه نفر که پشت خط بود آقایی بود و خودش رو معرفی کرد و گفت از شرکت …هستم خیلی خوشحال شدم یادم افتاد این شرکت رو یکی از مشتری هام دوسال پیش بهم معرفی کرده بود و گفته بود که خیلی کارای بیمه ای دارن سعی کن باهاشون ارتباط بگیری و بتونی کارای بیمه ایشون رو انجام بدی…وقتی زنگ زدم به اون شرکت یعنی مستقیم به موبایل مهندس زنگ زدم وازایشون وقت ملاقات خواستم گفتن خانم من سرم شلوغه شما رزومتون رو فکس کنید من اگر پروژه ای داشتم باهاتون تماس میگیرم و منم همین کارو کردم…وقتی بعداز دوسال بمن زنگ زدن خب خیلی خداروشکر کردم و حالا دیگه من تقریبا با قوانین آشنا شدم منشی ایشون یه درخواست استعلام برای من فرستادن و قرارشد من به ایشون نرخ بدم ولی پیش خودم گفتم بزار بگم یه قرار حضوری داشته باشیم ومن قیمت رو حضوری اعلام کنم یه لحظه گفتم نه سرشان شلوغه و میگن نه ومن سبک میشم ولی استاد گفته بود بگو اون چیزی که توی دلت هست رو بگو و وقتی که من این تقاضا را کردم خیلی استقبال کردن..من امروز ۶بهمن ۹۷ مراجعه کردم به دفتر ایشون و خودمهندس بهشتی درب رو روی من بازکردن…من خیلی خوشحال شدم وقتی نشستیم صحبت کردیم گفتن من یادم نمیاد شماره شما رو کی گرفتم ولی چندروز پیش برگه های رزومه ی شمارو روی میزم دیدم …اینجا بود که من فهمیدم اتفاقی نبوده این قضیه …همین موقع که ایشون پروژه دارن بعد از دوسال برگه های من یهو روی میزشون از زیر خروارها کاغذبیاد بالا و ایشون بمن زنگ بزنن…خیلی خوشحال بودم..اصلا ایشون طوری بامن حرف میزدن که قرارداد رو بسته شده میدونستن…وقتی از جلسه اومدم بیرون خواستم به اون مشتریم که دوست آقای بهشتی بودودرواقع معرف من به ایشون بودن تماس بگیرم و بگم سفارش منو به مهندس بکنید ولی یه لحظه به خودم نهیب زدم که مریم توداری بخدا شرک میورزی اگر زنگ بزنی یعنی خداروقبول نداری که باعث شده بعداز دوسال این شخص به تو زنگ بزنه و میخوای از بنده ی خدابخوای که سفارشات بکنه…وخیلی خیلی خوشحال شدم که تونستم جلوی اشتباه رو بگیرم …وازته دلم خداروشکر کردم…خدایا شکرت…ممنونم از شما دوستای عزیزم که من با خوندن کامنت های شما و البته با آموزه های استاد عزیزم با قوانین آشنا بشم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: