فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2777 روز

    سلام به استاد قدرتمند و دوست داشتنی و عزیزم وتمام دوستای گل گلابم توی این بهشت مجازی

    منم میخوام یکی از تجربیات جالبم رو که این اواخر با گوش کردن به حرف استاد عزیزمون در مورد حساب بازکردن فقط روی خدا برام ایجاد شد براتون بنویسم

    نمیدونم یه حسی گفت اینو بنویس شاید حتی یه نفر از خوندنش انرژی بگیره و باورهاش قوی تر بشه و همچنین برای خودمم یادآوری بشه

    من عاشق مسافرتم مخصوصا از وقتی دوره جهان بینی توحیدی 1 شروع شده بیشتر دوس دارم برم تو دل طبیعت اونم تنهای تنها واقعا عشق میکنم از تنها بودن با خدا

    مدتها بود دلم میخواست برم گردنه حیران واقعا زیباست دلمو به دریا زدم از یکی دونفر پرسیدم چطوری میتونم برم و راه افتادم سبک بار با یه کوله پشتی کوچیک رفتم تو خیابون دنبال ماشین یا اتوبوس. خلاصه با یه هزینه کم یه آقای محترمی که مسیرش اردبیل بود گفت منو میرسونه. منم حسم خوب بود و بهش اعتماد اعتماد کردم. خودشم تعجب کرد که بهش اعتماد کردم ولی خداییش جواب اعتمادمو خوب داد. کل مسیر فایلای استاد تو گوشم بود 5 ساعتی تو راه بودم از مسیر واقعا لذت بردم خیلی زیبا بود. اون آقا حتی بدون اینکه هزینه اضافه بگیره منو برد سرعین سه ساعتی توی استخر بودم خیلی آرامش گرفتم تنهایی خیلی خوش گذشت البته با آدما خوش و بش کردم ولی کلا دوست داشتم تو تنهایی فکر کنم به حرفای استاد جونمون. داشت شب میشد یک لحظه استرس گرفتم باخودم گفتم شب کجا برم جایی رو هم که بلد نیستم ولی یه حسی گفت نگران نباش بالاخره یه جایی رو پیدا میکنی. تو ذهنم بود شب تو اردبیل یه سوییت یا مسافرخونه بگیرم و بمونم تا صبح بتونم تو مسیر برگشت دوباره زیبایی های مسیرو ببینم. وقتی از استخر اومدم بیرون شب شده بود.

    یک لحظه فقط یه حسی گفت زهرا برو از این آقا آدرس مرکز شهر اردبیل رو بپرس اتفاقا آقاهه خیلی شبیه یکی از استادای دوره ارشدم بود که اردبیلی هم بود. من رفتم فقط یه آدرس بپرسم اون آقا منو به خونش دعوت کرد یه خانوم مهربونم داشت. گفتن بیا امشب خونه ما توهم مثل دختر مایی. اولش راحت نبودم ولی خیلی آدمای خوبی به نظر میرسیدن و من اعتماد کردم خلاصه منو بردن خونشون و عین پروانه دور سرم میچرخیدن و مثل یه مهمون عزیز ازم پذیرایی کردن

    من فقط اون لحظات یاد حرفای استاد بودم و داشتم تائید میکردم. فردا صبحم با اصرااااار زیاد هم سوغاتی و هم بلیط برگشتمو گرفتن خلاصه خیلی مهمون نواز ومهربون بودن.

    من یاد حرف استاد افتادم که گفت هر شهری یا هر کشوری میرم بهترین آدمای دنیا سر راهم قرار میگیرن. و من هم اون لحظه تصمیم گرفتم که این باور رو در خودم ایجاد کنم و این باور خیلی بهم آرامش میده و همین چن وقته چند تا سفر کوتاه مدت دیگه هم به شهرای اطراف رشت داشتم و دوباره خداوند دستان مهربونش رو برای کمک و خدمت من فرستاد و منو سوپرایز کرد! اما چون طولانی میشه اینجا نمینویسم تو دفتر خودم نوشتم چون استاد جون گفت که همین دستاوردهای هر چند به ظاهر کوچیک که قانون رو تائید میکنه همش یاداوری کنید تا این باور در شما ایجاد بشه که قانون جواب میدهد میشودددد!!!!!!!!

    نتیجه توکل کردن به خدا واقعا خیر مطلقه! بعد از این فایل تعهد نوشتم و قسم خوردم که فقط روی خودش حساب باز کنم از خدا میخوام خودش کمکم کنه تو تمام موارد زندگیم 100 درصد بتونم به این تعهدم عمل کنم

    در پناه الله یکتا شااااد پیرووووز ساااالم ثروتمند وسعادتمنددد در دنیا و آخرت باشید!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مهدی شادکام گفته:
      مدت عضویت: 3454 روز

      دوست گرامی زهرا خانم .واقعن چه سفر زیبائی شما را بخاطر شجاعت وایمانتون تحسین میکنم .واقعن انرژی گرفتم و انگیزه گفتم اگر یک خانم با ایمان به خدا سفرش را تنها رفت وخداوند مواظبش بود پس برای من هم با ایمان به خدا سفر به دل تمام ترسهای زندگی راحت امکان پذیر هست .موفق وپیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ازاده ازاد گفته:
      مدت عضویت: 2066 روز

      نتیجه ی توکل رو دیدین و خداهم براتون سنگ تموم گذاشته…

      من هم عاشق سفر هستم ولی چون سفر تنهایی رو دوست دارم و از طرفی هم دختر هستم محدودیت های خاص خودم رو دارم//مخصوصا الان که وسیله ای هم ندارم ولی خداروشکر میکنم که این متن شما رو خوندم و کلی انرژی گرفتم و توکل بهم یاداوری شد که خدابزرگه و میتونه هر کاری رو بکنه و همه جیز شدنیه به اندازه ی باورهامون و توکلمون.ممنون که تجربتون رو برامون قرار دادین.مطمینم با کمک از رب مون میتونین به تعهد زیباتون همیشه عمل کنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مرضیه طاهرپور گفته:
    مدت عضویت: 2949 روز

    سلام استاد عزیز وبزرگوار

    حالم تا یه ساعت پیش وحشتناک بود اما الان آرومم و نوشتن این کامنت حسی بود ک منو کشوند توی این صحفه

    این فایل رو وقتی برای اولین بار گوش دادم قصد کردم روی هیچکس بجز خدا حساب باز نکنم

    رفته رفته وقتی نیازی پیدا میکردم یا کارم جایی گره میخورد افرادی وارد این حسابه میشدن و من هی به خودم میومدم و میگفتم خدایا من فقط روی خودت حساب میکنم و آدمها دستانی هستن تا اون کاری که من ازت خواستم و برام انجام بدن .

    وقتی پای افراد نزدیک وخانوادم به این حسابه باز شد کارم سخت میشد

    اولین شخص پدرم بود چون هم از نظر مالی وهم شرایط جامعه دستش باز بود

    منم خیلی روش حساب میکردم و همیشه انتظار شغل موقعیت پول و خونه داشتم ازش

    ولی هیچوقت هیچکدوم براورده نشد نه اینکه من متاهل هستم کلا جز اخلاقیاتش نبود انگار

    گاهی با قانون درخواست وپناه بردن به خدا میتونستم ازاین غول بزرگ ذهنم ک پدرم بود چیزهایی بخوام اما ته دلم باز سهم بیشتر حساب پدرم بود نه خدا

    یه بار یادم میاد از خدا خواستم کمکم کنه بیشتر بشناسمش از اونجایی که کامنت بچه های دوره جهان بینی توحیدی رو هرروز صفحه به صفحه مطالعه میکردم و اسم بچه هل و شرایطشونو دیگه کامل میدونستم دوست داشتم باورهای توحیدیم قویتربشه چند وقت بعدش برخورد خیلی بدی از طرف پدرم دیدیم که کاملا ناامید شدم ازش

    دلم حسابی گرفت واز خدا گله کردم که من دارم ب نکات مثبت پدرم توجه میکنم چرا اینجور شد (اینم بگم رابطم با پدرم داغون بود و با انجام تمرین توجه به نکات مثبت دیگه عالی بحساب میومد)

    بعد یهو یادم اومد که خودم از خدا خواستم که کمکم کنه تا بیشتر توی دلم جا داشته باشه خب اینم یه نشونه که بهم نشون بده زیادی روی پدرم حساب کردم و از اون روز پدرم کنار رفت از حسابم.

    واما اونچیزی که امشب منو کشوند پای کامنت نوشتن برای تو استاد عزیزم اینه که من چند شب پیش حالم گرفته بود و اومدم کامنت  بچه های دوره جهان بینی و میخوندم و غبطه میخوردم به اینهمه رابطه عاشقانه که با خدا دارن

    منم که جز خدا با هیچکس صحبت نمیکنم باهاش سر صحبت و باز کردم و شکر گذاری کردم و ازش خواستم سهم بیشتری از زندگیم مال خودش باشه منو بیشتر به خودش نزدیک کنه کمکم کنه همه چیزیم و عشقم بشه

    واما امروز مادرم راجب موضوعی درباره پول حرف زد و گفت که وقتی بستش برسه میخواد طلا بخره من خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم من بهش میگم به من بدی من یه قدم مهم برا پیشرفت زندگیم بردارم بهتره تا طلای شما و اونم حتما میگه آره چرا به ذهن خودم نرسید.

    ته دلم اما از خصلت خود خواه بودنش میترسیدم و بعد میگفتم ن دختر مادرت روی تو یه حساب دیگه داره تو اینهمه هواشو داری حتما دوست داره این امتیازو بهت بده.

    پس بهش گفتم شرایط من الان بحرانیه چرا پولو به من نمیدین و خودتون بعدن هم میتونین طلا بخرین اما در کمال ناباوری گفت نه.

    استاد دنیا رو سرم خراب شد توی سی ثانیه منفجر شدم  یخ کردم بی رنگ شدم. بی حس شدم انگاربه یه کوه تکیه کرده بودم اما کوهه فروپاشید و من  تمام اعتماد بنفسم از بین رفت احساس حقارت کردم

    براش توضیح دادم اما این مادر همیشگی نبود اون لحظه انگار رهگذری بود ک با بیتفاوتی داشت نگاهم میکرد اون لحظه آدم نبودم انگار دخترش نبودم انگار هیچیه هیچی نبودم.

    نسبت به بچه های دیگه اش من بشدت هواشو دارم و دیگه خودتون بدونین چی میگم

    اشک اومد تو چشام استاد از وقتی به حرفات گوش میدم کسی نمیتونه اشکمو دراره اما اشک ریختم حالم بد بد بد بد بد بد و بینهایت بد بود.

    اون صحنه رو باخودم مرور میکردم و حرفاش و سبک سنگین میکردم . متوجه خیسی چشمام شدم و به خودم نهیب زدم و تو دلم گفتم خدایا دیدی چی شد?

    خدایا این مادر من بود?

    خدایا چرا اینجوری میشه

    چرا همش نمیشه

    چرا این قد بی تفاوت بود و چرا چرا

    به خودم اومدم تا دارم گلایه میکنم از خدای مهربون و فهمیدم چقد حسابه من روی مادرم بزرگ بود که با نبودنش به این عمیقی حالمو بد کرد

    حالم وحشتناک بد بود به خودم نهیب زدم و گفتم دختر حستو خوب کن خدا دوستته اما قرار نیست بهش طعنه بزنی و این حرفا .

    به خودم اومدم دیدم چقد طرفدار خدا شدم چقد برام مهمه که بهش بی احترامی نکنم ! 

    یادم اومد از خدا خواستم خودشو بیشتر بهم نشون بده و رابطم و باهاش بهتر بکنه و این برخوردهایی که میبینم از طرف دیگران که بدجوری میزنه تو ذوقم به نظر بد میان اما در واقع خودم خواستم اینکه چی میشه مهم نیست مهم اینه من خواسته ام و نتیجه اش شد حالا از دست دادن حساب روی پدر باشه یا مادر

    من خواستم و خدا عزیزترینم شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      امین پلنگی گفته:
      مدت عضویت: 2105 روز

      سلام مرضیه جان امیدوارم حالت عالی باشه. کامنتت فوق العاده بود. خیلی به دلم نشست. خیلی درس ازش گرفتم. واقعا همینه وقتی که ما روی افراد دیگه حساب باز میکنیم از مسیر خداوند دور میشیم‌. و به بدترین شکل ممکن از اون افراد ضربه میخوریم حالا اون افراد ممکنه حتی نزدیک ترین افراد زندگی ما باشند ، ممکنه همه کس ما باشند ‌. ما باید در تمام جنبه های زندگی مون فقط خدا رو ببینیم و از اون کمک بخوایم. منم چند روزیه که دارم این فایل رو گوش میدم و آگاهانه بهش عمل میکنم. امیدوارم که خدا به هممون کمک کنه و مارو به راه راست هدایت کنه.

      هر کجا که هستید در پناه خداوند شاد و سلامت باشید. ❤❤❤❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    Ramtin Seisan گفته:
    مدت عضویت: 2924 روز

    با سلام به همه دوستان، خانم شایسته و استاد عزیزم

    قبلا هم گفتم که این فیل فقط روی الله حساب کن زندگی منو تغییر داد، دقیقا از همون روزی که به این فیل گوش دادم و به الله توکل کردم آنچنان جوابم رو داد که به راحتی و بدون مقاومت با این سایت همراه شدم و باور کردم و نتیجه این بود که محصولات رو یکی یکی خریدم و اتفاقت، معجزات بزرگ و بزرگ تر شد، این فیل رو بارها و بارها گوش کردم با هر بار گوش دادن قدرت میگرفتم، الان گریه‌ام میگیره وقتی یادم میاد که خدا چه آروم دستم رو گرفت و من رو با قوانین آشنا کرد و زندگیم رو از همه جهت تغییر داد ، خانم شایسته عزیز شما روز ۱۷ سفرمان حرفهأی زدید که جواب سوالات امروزم بود، من الان برای سفر به لوس انجلس اومدیم با همسرم، اینجا تمام آدمهایی که اطرافم هستن (دوستان و خانواده)دقیقا خلأ‌هاشون رو به روشی پر میکنند که من نمیتونم بپذیرم،اینها به تمام کارهای من و همسرم ایراد میگیرن، تمام رفتارهای ما براشون عجیب هست،از لباس پوشیدن گرفته تا طرز فکر ما، من انقدر به لطف الله عوض شدم که از تمام حاشیه‌ها دور شدم، امروز داشتم فکر می‌کردم چقدر من عوض شدم ولی فقط همسرم و خدا رفتارها و تعارض فکر و باور من رو درک می‌کنن، از نظر بقیه عجیب به نظر میایم، امروز شما با این فیلتون به من یاداوری کردید که مسیرم درست هست و آدمای کمی هستند که شبیه من زندگی میکنند و فکر میکنند و درک میکنند، از شما خیلی زیاد سپاسگزارم که اینها رو یادآور شدید، و شما دستی از خدا شدید که یک بار دیگه این فایل رو گوش کنم،چه زندگی قشنگ و شیرینی دارم از وقتی با استاد آشنا شدم، روزی نیست که به قول همسرم عباس منشی زندگی نکنم حرف نزنم، تمام تلاشم اینه که خودم رو بهتر بشناسم و باورهای غلطم رو شناسائی کنم، ولی با وجود اینکه هنوز کلی باورهأی اشتباه دارم ولی خدا خیلی سریع جواب خوأستهام رو میده، و اون لحظه فقط اشک شوق میریزم از قدرتی که خدا به ذهن من داده، از قوانینش، از لطفی که هر روز شامل حال من و عزیزانم کرده زندگی من از همه نظر عالی شده رویای شده خدایئ شده،خدایا فریاد میزنم و تشکر می‌کنم برای حضورت در زندگیم، برای وجود همسری که دوست و همراهم هست برای وجود استاد تو زندگیم، به محض این که به یک ناخواسته میخورم میرم و یکی از فایلهشون رو گوش می‌کنم به خدا همه چی عوض می‌شه، ممنونم خانم شایسته ممنونم استاد عزیزم و همسرشون، و دوستان عزیزم، من شماهارو از خونوادم به خودم نزدیکتر میبینم، با شماها کلی حرف دارم که نمیتونم به اونا بگم،احساسم فوقالست…

    برای تک تکتون بهترینهارو آرزو می‌کنم شاد، سلامت و ثروتمند باشید.

    سمی(Somi)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    به نام خدایی که با عشق همه مارا هدایت میکند به نام خدایی که عاشقانه عاشق ما هست به نام خدایی که از دانه نهال و نهال را درخت ساخت به نام خدایی که تنها منبع قدرت هستی هست به نام خدایی که همه چیز زیبا آفرید خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    اول باید بگویم که چگونه چند بار به زمین خوردم وقتی روی خدا حساب نکدم چقدر اشتباه کردم خدایا خودت ببخش خدایا معجزه های نزدیک

    سال پیش زمانی که طالب ها وارد کابل شدند و افغانستان گرفتند بسیاری افغان ها به امریکا رفتتند از طریق میدان هوایی کابل خوب مه زیاد تلاش کردم که بروم نشد آنقدر این امریکایی ها سربازان شان در زهنم بزرگ گرده بودم ازشان خدا ساخته بودم که فقط همین ها هستند که زنده گی مره نجات می دهند فقط اینا مره خوشبخت میسازند خدا را اصلا نمی دیدم با وجودی که دختر مذهبی هم بودم زیاد گریان کدم به سرباز های امریکا برشان غصه خوردم نشد بعدا زیاد نا امید شدم رفتم بخاطر که حالم دگرگون شود خانه خاله ام رفتم آنجا اونا تصمیم رفتن نداشتن ولی چون باور های درست داشتند روز پنجم تخلیه کابل رفتن به طرف میدان هوایی و با مه وعده کرده بودند که هر وقت رفتیم تو را هم میبریم حتی اگر با پول شود مرا میبرند بخاطری که وعده داده بودند چون اوضاع مالی شان خوب بود و بسیار روی شان حساب می کردیم که برای من شوهر خاله ام وعده داده انسان مهربان هست میبرد خواهرم برایم زنگ زد که بیا خانه گفتم نی مره میبرن وعده دادن و چقدر روی شان حساب کردم هرگز یادم نمیرود که چقدر محکم به زمین خوردم ساعت دو شب بود که میرفتن و مه در اطاق دخترهایش فقط گریه داشتم به آسمان نگاه داشتم که خدا چرا مه نی چراا خدایا میدانی چقدر دوست دارم تغییر کنم زنده گیم عالی شود خب بنابر حساب کردن مه روی اونا قسمی رفتن که حتی پشت خوده نه دیدن و او شب که مه خانه شان بودم حتی خداحافظی نکردن و مه زیاد ناامید شدم سخت به زمین خوردم خوب یادم هست چقدر گریه کردم خوب به بار دوم هم ناامید شدم چون روی خدا حساب نکده بودم من به تمام گوشت پوست استخوان خود درک کردم هر وقت روی خدا حساب نکنیم روی آدما حساب کنیم سخت به زمین میخوریم و ناامید میشویم و خدا را شکرر گذار استم بعد از همان موقع مه تصمیم تغییر گرفتم و از او واقعا دوسال میشود که روی خودم کار میکنم و به سایت و استاد عباس منش آشنا شدم و تا اخیر تلاش میکنم تا یک انسان قوی موفق خودساخته و توحیدی شوم خدایا شکرت صد هزار بار ارباب جهان جان جانان و دیدم چقدر خدا عالی مرا هدایت کرد آنقدر تغییر کردم شجاع شدم قوی شدم که نیو پاکیزه شدم نیو شدم و یاد گرفتم فقط روی خدا حساب کنم هنوز هم زیاد کوشش میکنم که فقط فقط روی خدا حساب کنم و باور کنم که تنها خداوند کار ها را برای ما انجام می‌دهد و تنها او هست تنها تنها تنها منبع بزرگ قدرت جهان

    هیچ کس غیر خدا نیست که دست ماره بگیرد و خداوند بی نهایت دست دارد و خداوند خودش میداند چگونه برایمان کار انجام بدهد و بسیاری از ما که موفق نشدم صرف بخاطر شرک های خفی که داریم موفق نشدیم و باید بدانیم که قدرت در وجود خود برای کی میدهیم وقتی جلو آدم های ثروتمند قرار میگریم چگونه رفتار میکنیم

    و هر وقت ما به ربوبیت الله ایمان بیاورم آن وقت هست که تمام کار های ما به آسانی ساده گی و عزت مندانه از جای که فکر نمیکنم انجام میشود

    خدایا شکرت که هر روز بیشتر بیشتر آگاه میشوم

    دوستت دارم خدایا تشکر که هستی

    یگانه منبع ارامش من و بهترین رفیق من خدایی من

    و چقدر جالب هست هیچ وقت این گپا را از دلم نکشیده بودم به هیچکس نگفته بودم ولی در این خانواده صمیمی گرم که همه مثل هم عاشق هستیم با عشق بدون ترس از قضاوت بیان میکنیم

    شکررررر به سرتان رفیق هایم

    شکررر وجودت استاد عزیزم

    خانم شایسته مهربان تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    به نام تنها قدرت مطلق حق مطلق رب بینهایت پروردگار یکتا تنها مالک اصلی پروردگار بینهایت…

    هزاران درود و سلام به زیباترین استادم…

    خدارو شکر میکنم هزاران بار برای این فایل نشانه ی امروزم الهی صد هزاران بار سپاس پرودگارم،

    الحمدلله رب العالمین

    ایاک نعبد وایاک نستعین…

    تنها تنها اصل اساس زندگی توحید است و لاغیر،

    استادم بارها و بارها هزاران هزار بار با تمام وجودم خداروشکر کردم و میکنم بابت تضادها و بابت ذهنیت شرک آمیزم که منو هدایت کرد منو سوق داد به این مسیر و چقدرالان نگاهم بینهایت متفاوت شده بابت تضادها بابت هدایت ها بابت چالشها همه و همه در راستای اصل اساس زندگی هست بابت اینکه برسیم به ذات اصلی خودمون برسیم به توحید و یکتاپرستی…

    الان دارم میفهمم که چرا باید تضادها باشند چرا باید تو این مسیر قرار میگرفتم چرا خدا خدا هدایتم کرد چرا آگاهم کرد چرا منو روشن کرد تک تک سلولهای منو خدا روشن کرد ذهن منو شفا داد و هزاران چراهای دیگه که الان دارم میفهمم چون من باید می‌فهمیدم توحید رو قرآن رو یکتاپرستی رو،

    چون اصل اساس زندگی همینه،

    هرنفس کشیدن ما محتاج خداییم،

    توی قرآن خداوند فرموده که شما در زمان به دنیا آمدن و در زمان از دنیا رفتن به من محتاج هستید چه چیزی باعث شده ای بنده مغرور باشی و ناسپاسی کنی…

    به درکی رسیدم که میگم تمام آدمهای روی کره ی زمین سایه ای بیش نیستند اصل و اساس خودم هستم و خدای خودم و مسیرم و هدایتم و پرورش دادن توحید در وجودم و با تمام وجودم درک کردم لمس کردم که مهم نبودن حرف دیگران یعنی چی،

    کسی رو بزرگ نکردن یعنی چی،

    هیچ احد الناسی در دنیا نه تنها مهم نیست بلکه پشیزی ارزش هم ندارن در زندگی ما فقط و فقط توحید خدا رب یکتا پرستی،

    خداروشکر هزاران بار برای این فایل نشانه ام که فراتر از وحی منزل بود برای من،

    مینویسم و هزاران بار تکرار میکنم رد پایی از خودم گذاشته باشم و با تک تک سلولهای وجودی ام توحید رو پرورش بدم در وجودم چون هر شکستی هر نرسیدنی هر ناموفقیتی فقط و فقط بخاطر شرک بوده خانمان سوز تر از شرک در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت…

    بیماری و ورشکستگی دردها رنج ها و بدترین مشکلات اینها خانمان سوز نیستند اینها ویرانگر نیستند تنها و تنها شرک است که خانمان‌سوز و ویران کننده است…

    یادمه با دوستانم یه مصاحبه کردیم از یکی از موفق ترین رستوران دارها بسیار موفق بسیار ثروتمند و بسیار درخشان و گفتند که فقط توحید توحید توحید اون لحظه رو خوب یادمه با تکرار و تاکید فراوان میگفتن توحید و خدا همه ی ما باید به او متصل شویم و نتایج زندگی و موفقیتشون کاملا گواه بود بینهایت موفق ثروتمند فرزندان صالح و فوق‌العاده…

    فقط و فقط خدا توحید رب یکتا پرستی اصل و اساس زندگی هست حول و محور زندگی ما بر همین اساس است یکتاپرستی…

    قران دفترچه راهنمایی هست برای خوب زندگی کردن رستگار شدن و سعادتمند شدن است…

    تنها و تنها خدا و قوانین خداوند بر زندگی ما حاکم است و لاغیر…

    لحظه ی مرگ چه چیزی رو با خودمون می‌بریم؟!

    خیلی سوال خوبیه باید بارها از خودمون بپرسیم…

    خدایا هزاران بار سپاسگزاری میکنم هر لحظه و هر لحظه متعهدتر باید عمل کنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    بنام رب.

    بنام تویی که هرلحظه میشنوی مرا،

    بنام تویی که اجابت کننده هرلحظه منی.

    جان جانانم خدای خوبم ،برای تو مینویسم،گریه من از سر شوق وجود توست،گریه من از سر نعمت اعتماد به تو توست،پروردگار زیبای من ،ببخش مرا اگر لحظه ای غافل بودم از قدرتت از حمکتت.

    سلام استاد عزیزم ،الان که این کامنتو مینویسم گریه میکنم ،احساس خیلی خوبی دارم ،قلبم باز شده ،روحم سبکه .

    استاد عزیزم این روزاااا تکامل طی میکنم تا بیشتر خودمو بشناسم ،چرا که مقدمه خداشناسی خودشناسی،استاد از وقتی که روی خودم کار میکنم اونقدر معجزه ها و اتفاقات عالی میبینم که خیلی هاشون یادم نیست ،کاره هر روز منه وقتی از خونه میخوام بزنم بیرون ،میگم خدایاااا منو در زمان و مکان مناسب قرار بده ،یبار نهههه بارها و بارهاااا دیدم،

    نمونه کوچیکش اینکه ،محله مااا عابر بانکش یکی دو سری خراب بود ،چون یکمم از شهر دوره دیگه عابر بانکی غیر اون نیست،یه روز که رفتم پول بگیرم دیدم خرابه،پول کرایه ام همراهم نبود که برم بازار ،اماااا نگران نبودم ،اصلااااا ،بخدا از کوچیک ترین چیزا وقتی رو خدام حساب میکنم خیالم راحته راحته ،خلاصه گفتم بزار یکم پیاده برم حالا بالاخره خدا خودش هدایت میکنه،رسیدم سر خیابون اصلی دیدم یه آقا با دوتا از پسر بچه هاش سوار ماشین بودن ،گفت خانم بیا شماارم برسونم ،تا سوار شدم ،تو دلم گفتم نمیشه که کرایه ندارم ،الان چی بهش بگم،قبلش خودش گفت خانم من مسافرکش نیستم ،مسیرم بود خواستم شمارو برسونم،شاید اگه قبلا بود ،میگفتم خب که چی مگه چی شده حالا منو رسوند ،ولی الان با کوچیک ترین چیزاااا چنان ذوق میکنم و با شوق میگم خدایااااشکرت،مرسی که جواب اعتمادمو میدی،اخه جان جانان خیلی سریع الاجابه:)

    یاد جلسه دوم عزت نفس افتادم ،آدمایی که بقیه رو برای خودشون بت میکنن،برای بقیه خم و راست میشن ،آدمایی ان که عزت نفس ندارن،و این فایل تکمیل کرد که این آدماااا،مشرک هم هستن.

    بیاد روزایی میوفتم ،که وجودتووو به اندازه الان نمی شناختم،روی بقیه حساب میکردم و تعجب میکردم چرا کارام به هم پیچ میخوره،الان خوب میفهمم وقتی رو تو حساب نمیکنم سریع بقیه ام پشتمو خالی میکنن.جان جانانم:

    -تنهاااا تو را می پرستم و تنهااا از تو یاری می جویم.

    -أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

    آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛

    همه عزی و جلالی؛ همه علمی و یقینی / همه نوری و سروری؛ همه جودی و جزایی

    همهههه عزت هااا به دست توست.

    خدای خوبم شکر که هستی.

    هروقت بهت اعتماد میکنم،هروقت خودمو خالی میکنم از محدودیت هااا،پر میشم از تووو از کمک هایت از دست هایت.

    خدایاشکرت.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام فرشته ی زیبای خدا

      من عاشقتم که اینقدر زیبا با قلم شیوات برامون از خدا نوشتی

      من عاشقتم که اینقدر زیبا برامون از اینکه فقط روی خدا حساب باز کنیم و ایمان داشته باشیم که خودش کارها رو برامون راحت انجام میده ؛ نوشتی

      قربون این اشک های الهی ت برم من فرشته جان خدا

      من عاشقتم که اینقدر زیبا برامون از اتفاقات زیبای زندگیت نوشتی و کلی حس و حال خوب رو بهمون هدیه دادی

      با تمام وجودم این وجود الهی و توحیدی ت رو تحسین میکنم عزیزدلم

      تحسین میکنم این احساس فوق العاده عالی ت رو

      عاشقتم منننن عزیزدلمممم

      بازم ازت ممنونم به خاطر این کامنت زیبا و الهی که از قلب مهربونت برامون نوشتی

      الهی که همیشه تنت سالم و دلت شاد و لبت خندون باشه

      الهی که از زمین و آسمون برات نعمت و ثروت پول بباره

      الهی که هر آنچه در دل داری به چشم ببینی عزیزم

      خدایا شکرت ؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و قدرتمندتر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1049 روز

        سلام الهه جان.

        عزیززززززززم ،دختر ناز چقدر خوشحالم با کامنتم باعث شدم احساس خوبی داشته باشی،بخدا یع جوری کامنتت دلی بود برای من که اگه اینجااا بودی بغلت میکردم ،چقدر خوبع که دوستایی دارم که همسیر منن، حرفامو درک میکنن ،دوست خوبم ،امیدوارم به نتایج عاااالی برسی به امیدالله .

        در پناه خدا باشی گلم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1039 روز

    سلام به همگی با آرزوی شادی و احساس خوب در تک تک لحظاتمان واما توحید و اما مفهوم قدرت و اما استادی که بی نظیره در بیان مطالب و یکه تازدر بحث توضیح توحید و اجرای توحید در عمل

    توحید یک کلمس اما یک دنیاست تمام چیزیست که برایمان کافیست نوشتن توحید و خواندن توحید و حتی حرف زدن از توحید یک طرف اما چیزی که خوشبختی وسعادت ماراتضمین میکند چیزی که آرامشی ناب و خالص درما می آفریند که پایه و اساس تمام موفقیت هاست چرا که الهامات و هدایت های رب را به دنبال دارد درک توحید به معنای واقعی واجرای توحید در عمل است و خداروشاکرم بابت استادی که درمسیرم قرار داده تا قدم به قدم با مثال هایی ساده و زیبا و عالی و صحبت هایی که از جنسشان توحیدی بودن را به وضوح میتوان دید وشنید و لمس کرد آری چقدر متن مریم خانم عزیزم زیبا بود و چقدر دل گرم کننده بود که در بخش روزشمار تحول زندگی من روز هفدهم که همین فایله نوشته بودن که ساختن باورهای توحیدی و قدرتمند کننده کار پیچیده و دشواری نیس بلکه مرور همین نکات و قوانین و نوشتن و تمرین و یادآوری هرنکته ایست که از آن فایل می آموزی و چقدر الهام بخش بود برای ادامه مسیر و چقدر لذت بخشه مسیر ساختن این باورهای زیبا مسیری که انتها ندارد و خداوند به هر شکلی که میسازی دراین مسیر خودش را متجلی میسازد به شکل ثروت به شکل آرامش به شکل سلامتی در جسم و جان و روح وروان به شکل عشق در روابط و خداوندی را سپاس میگویم که قدرت خلق زندگیمو داده دست من و باورهای من چی شد؟؟؟؟؟خداوندی را سپاس میگویم که قدرت خلق زندگیمو داده دست خودم و باورهایی که می‌سازم !!!!توحید مگر غیر این است که همه را دستی از جانب خدای مهربان ببینم ؟؟؟مگر اختیار تک تک نفسهایمان به اراده الله نیست؟؟؟مگر آیه قرآن نیست که میگوید ما دلها نرم میکنیم برای شما ؟؟؟مگر آیه قرآن نیست که میگوید من نزدیکم !!!!من نزدیکم!!!!من نزدیکم!!!!!فقط نخون فقط نگذر هیچ کاره مهمی غیر از بودن در سایت هیچکدوممون نداریم پس من نزدیکم!!!من نزدیکم!!!! آرام باش نفس عمیق بکش آره دقیقا با توام که داری می‌خونی کامنتو من نزدیکم و اجابت میکنم درخواستتو !!!نگذر بافقط خوندن رد نشو فکر کن تامل کن تفکر کن هیچ کار مهم دیگری نداری بهت قول میدم نجواهای ذهنتو ساکت کن در این فضا باش و فکر کن بهت قول میدم هر لحظه ای که به توحید و مفهوم من نزدیکم فکر می‌کنی دید وسیع تری می یابی اگر رها باشی و بسپاری تا قلبت را باز کند هر لحظه ای که فکر می‌کنی ارزشش را دارد چون هر چه میخواهی در گرو درک و بنیادی کردن همین آیه از قرآنه من نزدیکم!!!! بنده ی من من نزدیکم و اجابت میکنم درخواستتو خم و راست نشو جلوی کسی با نهایت قدرت و با نهایت جسارت از خوده من بخواه تمام انسان را و موجودات را من آفریدم من به اسرار دل همه آگاهم من توانا به هر کاریم از من بخواه نه بنده ی من اول منو ببین چرا ؟؟؟؟چون خودت به آرامش می‌رسی خودت سعادت و خوشبختی را تجربه می‌کنی پس منو ببین منو یاد کن می‌دونی من چرا دیده نمیشم چون همه چیزم من تجلیه همه چیزم وانان کسانی هستند که هر لحظه به غیب ایمان می آورند از آنان باش که بتونی به غیب ایمان بیاری در هر لحظه بقیه کارات بامن می‌دونی چقد ساده توضیح دادم قوانینمو در قرآن می‌دونی که تنها کارت با یاد آوردن این آگاهی ها و باور توحیده؟؟چی میخوای؟؟؟ قدرت از آن منع کیست که جلوی اراده ی منو بگیره ؟؟؟؟کیست؟؟؟؟من همان آتش گلستان شده بر ابراهیمم به شرط ایمان و توحیدش من همان دریای شکافته شده بر موسی و قومش هستم به شرط ایمان و توحید و اعتمادش من نجات دهنده ی یونس از شکم ماهیم من همانم که یوسف را از قعره چاه به آن جایگاه رساندم من همانم که به سلیمان ملک بی نهایت و ثروت بی نهایت عطا کردم به شرط ایمانش به وهابیت و رزاقیت من من همانم به محمدی که بیسواد بود علم و معرفت قرآن آموختم باز هم میخواهی بگویی که بندگان من بیشتر از من قدرت دارند؟؟ بازهم میخوای به ترست ادامه بدی ؟؟؟ میدانم ایمان به غیب و اعتماد به نیرویی که نمی‌بینی کاره راحتی نیست با اینکه به هر طرف بنگری تجلیه منه شکلی از منه اما بزار در مورد قدرتم که به هرچه بخواهم تسلط دارم بگویم !!من همانم که کسی که ادعای خدایی میکرد را با پشه ای ناچیز جانش راستاندم من همانم که گهواره را از دریای پر تلاطم به سلامت به کاخ رساندم من همانم که تورا ازخاک بی جان و بعد از نطفه ای ضعیف آفریده و تنومند ساختم و شمارش تمام نفسهاتو دارم من همانم که خاک مرده را باباران زنده کرده و به شما و چهارپایانتان به وسیله نعمتهایم امکان زنده ماندن و حیات بخشیدم من همانم که حساب خلق را در یک لحظه میرسم الله اکبر من همانم که شمارش تمام موجودات آگاهم !!!!تفکر تفکر تفکر!!!!!من همانم که همه چیز را از آب آفریدم و آیا تفکر می‌کنی در آبی که هرروز مینوشی؟؟؟؟؟؟؟

    اگر تمام چیزهایی که خواندی من بودم و یا کارهایی که خواندی را من انجام دادم پس باور کن تمام خواسته هایت اجابتش برای من امکان پذیر است و مشتاق اجابت خواسته های توام به شرط توحید به شرط ایمان به قدرتم و به شرط باور به توانایی هایی که در وجودت نهفته ام تو تنها موجودی هستی که از روحم درتو دمیدم و مثله من توانایی خلق داری پس باور کن و توکل کن و فقط در این مسیر بمان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 970 روز

      سلام دوست خوبم داش رضا

      کامنتت بسیار عالی و لذت بخش بود خیلی لذت بردم هم خوب به زبان ساده خدارو بمن شناسوندی و با زبان خدا با من حرف زدی یلحظه رفتم تو برش واقعا فکر کردم خدا داره بامن حرف میزنه چقد قشنگ با زبان خدا بل ما حرف زدی دمتگررررررم خیلی روشن شدم خیلی دلم گرم شد خیلی خوشحالم که با آدمایی اینجا آشنا میشم دوست میشم داداش میشم که چقد با درک و شعور و منطق عالی هستن چقد خوش بحالم هست که دوستایی چون شما دارم خیلی لذت بردم رفیق منو بردی تو آغوش امن خدا ممنونم دوست باعشقم خدا بهت خیر بده داداشم موفق باشی واقعا کامنتت زیبا و با آگاهی ناب بود دمتگرررررررم زنده باشی شاد و سعادتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا زارعی گفته:
        مدت عضویت: 1039 روز

        سلام عزیزه دلم

        تو اولین نفری هستی که به کامنتم پاسخ داده و چقد خوشحال شدم و نشونه بود برام و اومدم و دوباره کامنتمو خوندم و چقد حس و حالم خوب شد چقد کامنتت بهم انرژی داد و خداروشکر چیزهایی که گفته شد و نوشتم واین انرژی خوب انتقال دادم

        عاشقتم و آرزوی بهترینها رو برات دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    به نام خداوندی که کافیست برای من

    حسبی الله

    سلام به استادِ عزیزم و دوستانِ نازنینم.

    دیروز در پیِ چالشی یهویی، برای حلش، اول یه نفر اومد تو ذهنمون گفتم نه اصلا، بعد نفر دوم…

    بعد دیدم، این که نشد، اونم بنده ی خداست…

    تلنگر خوردم روی خدا حساب کن، نه هیچکسِ دیگه ای…

    یادِ این فایل هم افتادم، روی دیوار اتاق مون نوشتم خدایا دوستت دارم، رو به نوشته و اسم خدایا کردم و گفتم خدا من نمیخوام از آدم ها بخوام، هر چند عزیز و نزدیک و مهربان، من فقط از تو میخوام، من با تو عزتم حفظ میشه، تو سبب ساز شو، خودت حلش کن، میدونم تو بلدی، اگه به هر دلیلی هم حل نشد باشه تسلیمم و ادامه میدم با همون شرایط و اونکار رو انجام میدم…

    گفتم پاشو سمانه برو پیاده روی خلوت کن با خودت و خدا، هدفون رو هم بردم، این فایل که بهش هدایت شدم رو گوش دادم و آبی شد بر آتشم…

    مطمئن تر شدم.

    یه جایی استاد میگن:

    خدا از راهی که تو حتی فکرش رو هم نمیکنی (تو یه سری راه های رایج رو میدونی فقط) تو رو به خواسته ات میرسونه…

    اینو که شنیدم گفتم بله، مستقیم پیامت رو رسوندی خدا جون…

    و رها کردم…

    تو مجتمع راه رفتم، گفتگو کردم، سپاس گزاری کردم، قربون صدقه ی نی نی رفتم، طبیعتِ قشنگ و ابرهای خوشگل رو تحسین کردم، لذت بردم، توجه کردم به زیبایی ها و برگشتم خونه.

    کمی خوابیدم و با تماسی که خبر از حلِ چالش میداد بیدار شدم.

    به همین شیرینی و خوشمزگی.

    فقط روی خدا حساب کن و لاغیر

    فقط باور کن که خدا از پَسِ همه چیز برمیاد.

    همه چیز.

    همه چیز.

    دخترِ خوب، فقط تو ذهنِ محدودِ تو اون چالش بزرگه همین، وگرنه برای خدا اجابتِ خواسته هات کاری نداره، اصلا تو اجابت از طرف خدا، اندازه ی خواسته معنی نداره، میخوای که درخواست کوچک بفرستی برای خدا، چه بزرگ…

    فرقی نداره، تو ذهنت کوچکش کن، چون خدا بی نهایته و بدونِ اندازه، نامحدوده، این ذهن منه که همه چیز رو اندازه میزنه، خط کش میذاره، بالا پایین و سبک سنگین میکنه…

    مثال زدم واسه خودم:

    گفتم خدایی که نی نی به اون عظمت و پیچیدگی و گستردگی رو تو دلِ تو گذاشته، مراقبشه، رشد میدتش، آیا از پسِ این چالشِ کوچک بر نمیاد؟

    گفتم چرا، اینکه در برابرِ اون اصلا به چشم هم نمیاد چه برسه بخوام بگم..

    چرا فاصله درخواست و رسیدن کوتاه بود؟

    باور

    باور

    باور

    اعتماد

    تسلیم

    رهایی

    توجه به زیبایی ها

    این فایل رو بارها و بارها گوش دادم و جزوِ فایلهای مورد علاقه ام هست، میزان کننده ی سطحِ اعتمادم به خدا میشه، هر بار بیشتر از قبل لذت میبرم از اینکه فقط روی خدا حساب کنم و بس توی هر چیزی…

    راستی یه تجربه باحال هم داشتم:

    در لحظاتی که با خدا صحبت می‌کردم به نی نی گفتم:

    نی نی خدا گفته فقط روی خودش حساب کنیم.

    من دارم تمرین میکنم.

    تو هم از همونجا از تو دل من، تمرین کن فقط روی خدا حساب کنی :)

    هر چی به خودم میگم و تمرین میکنم، لاجرم نی نی هم در معرضش هست و داره باهاشون آشنا میشه.

    دوست دارم نی نی (معجزه ی خداوند) که ان شاالله صحیح و سلامت به دنیا اومد، تو همین مسیر باشه، از مامان باباش هم جلوتر بره، تازه قوانین و توحید رو به ما هم یادآوری کنه :)

    خیلی خوشحال میشم که درکم نسبت به خدا بالا و بالاتر بره و روی چیکه چیکه زندگی و نیازها و خواسته ها و حل مسائل و پیچیدگی های ذهنیم، فقط روی خدا حساب کنم.

    الان برخی چیزها رو متوجه میشم و از خدا طلبِ یاری میکنم.

    اما برخی چیزها رو در ابتدا فکر میکنم خودم باید حلشون کنم و به بن بست میخورم بعد تازه که چالش بزرگ میشه یادم میوفته اِ پس چرا به خدا نگفتی از اول کمکت کنه؟

    مگه نمیدونی خدا میتونه تو همه ی مسایلت ورود کنه و کمکت کنه، ساده کنه برات، راه حل بده، هدایتت کنه…

    استاد جان، سپاس گزارم ازتون برای دونه به دونه فایلهای ارزشمندتون.

    خدایا شکرت برای مسیری که داخلشم و شاهد تغییرات و بهبودهام هستم و بسیار خوشحالم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    برگ هفدهم

    روز شمار تحول زندگی من

    فصل 1

    فقط روی خدا حساب کن ….چه عنوان قشنگی … چه حرفهای آشنای غریبی … خدای من ، ای آشنای من ، ای من غریبه با تو ، ای کسی که تنها مرا میشناسی و من همه را شناخته ام جز تو … ای کسی که بمن اعتبار دادی و من این اعتبار را به دیگران داده بودم …. ای عالم به غیب ، ای هماهنگ کننده امور ، ای برنامه ریز زندگیم که بهترینع بهترین چیدمان را برایم تدارک دادی و ای راه گشا ….از وقتی که تو را با این فایل شناختم راهها به رویم هموار ، درها به رویم باز و آدم ها برایم وسیله میشوند

    خداوند توانایی اینو داره از جایی که به عقل من نمیرسه بهم بده و کمکم کنه

    بهترین دعای استاد : “از خدا میخوام توحید رو در دل ما و در وجود ما جاری کنه ” . آمین :)

    خدای من : چه دارد آنکه تو را ندارد / و چه ندارد آنکه تو را دارد

    داستان زندگی من بود که از فرش به اینجایی که هستم رسیدم.

    خدایا میخوام بهت بگم با صدای بلندم میخوام بگم و میخوام همه بنده هات بدونن که من هرچی دارم ازتو دارم و بدون تو هیچی نیستم،اگر اعتباری دارم تو بمن اعتبار دادی اگر سلامتی دارم تو بمن سلامتی دادی،اگر دست و پا و عقل و هوش دارم تو بمن دادی،اگر فرزندانی دارم تو بمن دادی

    اگر این نعمت ها و برکت ها و وفور و فراوانی را در زندگیم دارم تو به من دادی …

    اگر افراد نامناسب از زندگیم رفتند تو این لطف رو در حق من کردی ..

    اگر شیوه ی درست زندگی کردن

    و درک و فهم روابط درست و مناسب رو توسط استاد عزیزم یاد گرفتم تو به من دادی .‌

    تو منو به سمت بهترین استاد خردمند هدایت کردی

    تو به من بهترین ها را خواهی داد و میدانم فقط باید روی تو حساب کنم تمام خلاء های زندگیم رو با بهترین ها جایگزین کنی

    هرچی دارم از تو دارم.

    خدایا شکرت که کمکم کردی

    یک تعهد دیگرم رو بجا آورم فقط و فقط روی خودت حساب باز کنم و میدانم که تنهای تنها هستم و با تضادهایی به من نشان دادی که چطوری همه کسان و افراد از من جدا شدند .. هیچکس با من هم فرکانس نبود .. همه به نوعی از من دور شدند پسرم که بخاطر آن تضادهای مالی و دلخوری ها بمدت پنج سال بیخیرم و حتی دخترم هم در یک خانه هستیم ولی همدیگر رو نمی بینم . حتی حرف مشترکی با هم نداریم خواهر و دوستان و آشنایان هم به نوبت دور شدند و رفتند سوی زندگی خودشان . هر کسی آمد و چند صباحی ماند تا دستی از دستان فرشتگان الهی تو باشند و مآموریتی و رسالتی رو انجام دهند و رفتند ..و این نیز هم بگذرد …

    پس فقط تو ماندی و من ..

    هیچ گله و شکایتی هم ندارم .چ تازه خیلی هم راضی هستم چون تو همه رو از من دور کردی که با من خلوت کنی . تا ترا ببینم . تا با تو گفتگو کنم ‌ تا به من این درک و فهم را بدی که هیچکس و هیچ چیز در این جهان برایم ماندنی نیست .‌ و روی هیچکس و هیچ چیزی حسابی نکنم و حتی روی خودم هم هیچ حسابی نکنم تا بفهمم که دستم فقط در دستان قدرتمند توست .. و من راضیم از این هدایت های بینظیر تو… خدایااآاا شکر گذارت هستم

    پس خودت بقیه ی مسیرم رو به من نشان بده . خودت پشت فرمان زندگیم بنشین و منو ببر به همان جایی که باید ببری ‌‌.. من تسلیم اراده ی نیکوی تو هستم .‌ من به هر خیر و نیکویی که از جانب تو بر من بفرستی محتاج هستم .‌ خدایاااااااااا تنهاااااااااا تراااااااا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایااا من به تو ایمان و یقین دارم

    سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    من به تو اعتماد دارم و فقط روی تو حساب می کنم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 822 روز

      به نام خداوند علیم و حکیم

      رحیم وبسیط و شریف و نعیم ”

      سلام و درود بر زیباترین خواهر خودم ”

      بر جواهر و گنج ناتمام رویای بی نظیر ”

      سلام و درودی گرم با عطر گل و لطافت لبخند رضایت خدا ”

      دلتان شاد ”

      زندگیتون زیبا ”

      خیلی کامنت تون بهم آرامش داد”

      چقدر زیبا و با تمام احساس نوشتی ”

      چقدر حال خوب انتقال دادی ”

      چقدر تحسین کردم خواهر زیبا اندیشم را ”

      خداوند رو شاکرم برای وجود گل شما ”

      پیگیر کامنت ها تاثیر گذار شما هستم ”

      اندازه ی اون حس قشنگ تون دوست دارم و عاشقتم ”

      بازم برامون بنویس ”

      بوم روزتون رنگین ”

      پراز اتفاقات قشنگ ”

      افکار زیباتون سبز ”

      دلتون به پاکی آسمان ”

      تمام کامنت هاو نوشته هاتون سرشار از انرژی مثبت ”

      I wish YOU best

      I wish you a good life

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ازاده اله بخشي گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    به نام خداوندی که همیشه بوده و هست و خواهد بود

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز و همه دوستان عزیز در این جمع گرم و صمیمی

    میخوام از تجربه ای که همین چندروز پیش برام اتفاق افتاد بگم

    روز اول مهر به تضادی برخوردم که کنترل ذهن واقعا سخت بود حقیقت این بود که پدرم رو باید میبردیم بیمارستان و اینکه کجا ببریم کدوم بهتره و اینها…

    من به خودم گفتم باید از درسهایی که تا به حال از استاد عشقم یاد گرفتم استفاده کنم گفتم:

    خدایا من نمیدونم کدوم دکتر و کدوم بیمارستان از همه بهتره و عالیتره

    ️تو خودت بهترینهارو به سمت ما هدایت کن که همه اینها وسیله هست و تنها منبع قدرت تویی️

    خودش رو شاهد میگیرم که چطور بهترینها به سمت ما اومدن

    بهترین فرشته ها دست به کار شدند

    بهترین همزمانیها اتفاق افتاد

    و خداوند معجزه پس از معجزه کرد

    و حالا که این کامنت رو مینویسم خدارو هزاران بار شکر میکنم که حال پدر عزیزم هر روز داره بهتر و بهتر میشه

    و همه شاهد معجزه خداوند در بهبودی پدرم بودند

    ومن شاهد رشد خودم بودم که چطور ایمانم به این نیروی عظیم و تنها منبع قدرت هزاران برابر بیشتر شد

    و به قدرتِ درون و دنیای درون

    که بسیار بسیار واقعیتر و حقیقی تَر از دنیای بیرونه اعتقاد بالاتری پیدا کردم

    با استفاده از قانون افرینش و درسهای طلایی استاد در این دوره و اینکه دقیقا شروع کرده بودم مجدد به طور جدی تَر روی این دوره کار کردن و این اتفاق افتاد ،تونستم در عمل از اموزه ها استفاده کنم

    بسیار اتفاقها و بسیار حرفهایی که با خدای خودم گفتم و به چشم دیدم

    جایی که فقط روی خودش حساب کردم به چه ارامش درونی رسیدم

    و جایی که حرفهای دیگران ترس رو وارد دلم کرد که از نجواهای شیطانه چطور ضربه خوردم و یاد گرفتم که

    ️وقتی روی این نیرو حساب میکنی و بهش اعتماد میکنی دیگه نباید روی حرف هیچکسی حساب کنی و فقط و فقط خودش رو ببینی و بس️

    دوستانی که منتظرید تا بهتون ثابت بشه این نیرو وجود داره و مثل گذشته من میگید خدایا اگه هستی اگه منو میبینی پس فلان کار رو بکن و ….

    به من ثابت شد ثابت شد که همه کارها و أمور زندگی دست خودشه و بس

    کافیه ازش بخوای ازش درخواست کنی

    مرحله بعد از درخواست اینه که اعتماد کنی باور کنی انچه درخواست کردی اجابت شده و پاسخت رو دریافت میکنی

    یعنی سه مرحله

    درخواست پاسخ دریافت

    به نظرم پاسخ و دریافت با هم عجین شدند

    وقتی درخواست میکنی

    اگه میخوای سریع دریافت کنی

    فقط یه قانون وجود داره که مثل یه میانبر بهت کمک میکنه

    اونم قانون زیبای رهاییه

    یعنی رها کن به معنای اینکه انچه درخواست کردم مطمئنم به سرعت دریافت میکنم پس رها میکنم و فقط به خودش میسپارم

    دلم میخواد مفصل در قانون افرینش توضیح بدم که جلسه سوم تجسم خلاق و جلسه ششم تقسیم کار با خداوند چقدر بینظیر بودند و مثل فرشته های نشاندار خداوند به من کمک کردند

    تشکر بینهایت فراوان از استادعزیزم که دارم چطور زندگی کردن رو ازش می اموزم و چطور ارتباط گرفتن با خداوند

    و ربّ العالمین رو که نور مطلقه و بهترین رفیق برای هر کسی که بخواد باهاش رفاقت کنه

    دیدی دوتا رفیق چطور برای هم مایه میذارن حالا ببین خدا چطور تو عالم رفاقت ،رفیق بودن رو در حقت تموم میکنه

    واقعا از جایی که فکرش رو نمیتونی بکنی تو مخیله تو نمیگنجه بهت کمک میکنه و اینو تو زندگی بهم نشون داده

    یادمه یه بار ازش مقدار معینی پول خواستم طبق باورهایی که ایجاد کرده بودم و دقیقا بهم همونو داد و گفتم خدایا یه کم حدس میزدم که شاید از این طریق بخوای بدی

    حالا مبلغ بالاتری که خواسته بودم رو داره اجابت میکنه ولی واقعا اینبار نیم درصد که چه عرض کنم هرگز به ذهنم نمیرسید از چه طریق و بهم گفت حالا چطور ؟اینم حدس میزدی؟؟؟؟؟؟؟

    و من واقعا هاج و واج مونده بودم که واقعا هرگز حتی فکرش رو هم نمیکردم

    دوست من به قول استاد چطوری و از چه طریق مال خداست

    ما فقط درخواست میکنیم و ایمانمون رو نشون میدیم همین

    پر از نور و عطروطعم و رنگ خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1797 روز

      سلام ب ازاده عزیزم

      چقدررررر زیبا نوشتی

      چه ایمان زیبایی

      چه توکلی

      اشکم در اومد

      بینهااااااایت ازت سپاسگدارم ازت ک برامون نوشتی و چراغ امیدی تو دلم روشن کردی

      این جمله ات دقیقا برای من بود

      ((کافیه ازش بخوای ازش درخواست کنی

      مرحله بعد از درخواست اینه که اعتماد کنی باور کنی انچه درخواست کردی اجابت شده و پاسخت رو دریافت میکنی

      یعنی سه مرحله

      درخواست پاسخ دریافت

      به نظرم پاسخ و دریافت با هم عجین شدند

      وقتی درخواست میکنی

      اگه میخوای سریع دریافت کنی

      فقط یه قانون وجود داره که مثل یه میانبر بهت کمک میکنه

      اونم قانون زیبای رهاییه

      یعنی رها کن به معنای اینکه انچه درخواست کردم مطمئنم به سرعت دریافت میکنم پس رها میکنم و فقط به خودش میسپارم))

      و چقدرررررر باید رها بشم

      رها کنم و اعتماد کنپ ک برام میاره

      بدون چون و چرا

      بدون اما و اگر و شاید

      بدون هیییییچ قید و شرطی

      و من بینهااااااااایت سپاسگدارم ازت ک برامون نوشتی

      و باورهای زیباتو برامون ب اشتراک گداشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ازاده اله بخشي گفته:
        مدت عضویت: 1942 روز

        سلام ملیحه جانم

        عزیزم ،منم پاسخ زیبای شمارو که دریافت کردم اشک ریختم و دوباره خاطرات دو هفته پیش برام مرور شد

        تضادی که هرگز تجربه نکرده بودم اما متوجه رشد خودم در دل این تضاد شدم که میتونم بگم پر از لحظاتی بود که حضور خداوند رو احساس میکردم اینکه چقدر سریع الجوابه

        چقدر بنده هاش رو عاشقانه دوست داره

        در مورد قانون رهایی و این مساله ای که پیش اومد به خدا گفتم

        خدایا مثل مادر موسی که موسی رو در اب انداخت و رها کرد و به تو سپرد و تو،به زیبایی بهش برگردوندی

        منم پدرم رو به تو میسپارم و رها میکنم لطف انچه تو بنمایی

        حکم انچه تو فرمایی

        و خداوند هم به زیبایی پاسخ اعتمادم رو داد

        مطمئن باش خداوند خیلی خیلییییی بزرگتر از خواسته های ماست

        و مطمئن باش که وقتی بهش اعتماد میکنی و رها میکنی با سرعتی که هرگز فکرش رو نمیتونی بکنی خواستت رو اجابت میکنه عزیز دلم

        خیلی خوشحالم که نور امید دل دریاییت رو روشن کرده

        من باید این کامنت رو میذاشتم چون خداوند بهم نشون داد که دنیای درون و ایمان به خودش از هر نیرویی قدرتمندتره

        هر انچه باور کنی به دست میاری

        من هم از شما ملیحه عزیزم سپاسگزارم که وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی

        و همینطور از استادعزیزم و مریم بانوی مهربونم برای این سایت بینظیر و درسهای طلایی زندگی که به هممون به زیبایی و در عمل اموزش میدن

        پراز نور و عطرو طعم و رنگ خدا باشید

        دوستتون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1797 روز

          وااااای ازاده عزیزم

          کاش بودی بعلت میکردم

          بینهااااایت ازت سپاسگدارم

          بینهاااایت

          بینهاااااایت

          چقدر همه چی باهم هم زمانی میشه

          هم زمانی رها کردن من

          و جواب شما ب کامنت من

          و نوشتن این مطلب:

          مطمئن باش خداوند خیلی خیلییییی بزرگتر از خواسته های ماست

          و مطمئن باش که وقتی بهش اعتماد میکنی و رها میکنی با سرعتی که هرگز فکرش رو نمیتونی بکنی خواستت رو اجابت میکنه عزیز دلم

          هر انچه باور کنی به دست میاری

          بینهاااایت سپاسگدار اربابی هستم ک من بنده اونم

          و اونم ارباب خوبیه برای من

          بینهااایت سپاسگدارم

          ازاده عزیزم

          کاش عکس خودتو بزاری برامون تا روی ماه تو ببینیم و بیشتر بتونیم باهات ارتباط بگیریم

          سپااااااس بیکران از تو

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: