خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-25 08:41:142023-05-01 08:00:51خالق شرایط یا قربانی شرایط؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز، خانم شایسته و همه اعضای سایت
درمورد اینکه چه مسائلی را حل کرده ام:
بزرگترین چالشی که 9 سال است درگیرش هستم ، ابتلا به بیماری MS است. بعد از امتحان راه حل های مختلف ، بالاخره راه حل مساله را یافتم. آشنایی با شما و شروع رژیم سلامتی (از طریق مربی یوگا)، 8/5 ماه است که این رژیم را دارم و بهبودی های بسیار بزرگی در سلامتی ام حاصل شده است.
آشنایی با شما که از طریق مربی یوگا ، به آن هدایت شدم و اکنون در حال تغییر باورهایم هستم، آرامش بسیار زیادی که به دست آوردم و دوستی دوباره با خداوند و صلح با خودم.
خداوند بزرگ را شاکرم و از شما بسیار سپاسگزارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز
و سلام همگی دوستان و مدیر فنی اقا ابراهیم عزیز و خانوم فرهادی
خدایا سپاس گزارم بابت سایتی که ایجاد کردی و جانشین خیلی خوبی به اسم استاد گذاشتی و نشانه ها رو از طریق کلام استاد به ما گفتی
چه قدر پرادایس عالی شدهچه قدر قشنگ چه اون خونه زیبا و قشنگ شده چه قدر دریاچه صاف و تمیزه خدایا شکرت بابت این زمین چند هکتاری
من برم سراغ تمرین !
من خودم از زمانی که شیوه حل مسایل زندگی اومد روی سایت البته من این محصول رو نخریدم و دارم روی دوره دوازده قدم کار میکنم و باامید خدا وارد قدم سوم میشم
و اینکه یادمه توی اون دوره نوشته بود
وقتی سراغ حل مسله ای میری خدا هم زمانی هایی رو رخ میده و افراد و نیروهای غیبی میان به کمکت من فقط متن مقدمه دوره رو خریدم از همون روز خیلی زندگیم بهتر شد تا الان چند قدم دارم میرم تو دل مسایل واقعا منم تونستم مسله حل کنم خیلی راحت اعتماد بنفسم بالا رفت انگیزم
استاد یاد مدرسه میوفتم زمانی که معلم مثلا میگفت فردا امتحان دارید همه میرفتن تو فکر حتی خودم یعنی میرفتم نهار بخورم بعدش به فکر درس بودم مثلا کتاب اناتومی بخونم اهرم رنج و لذت خوب کار میکرد اون موقع برای همه کار میکرد که اگه نخونه برمیگرده به عقب چه تنبل چه درسخون کتاب دستش بود میرفتن تو دلش حتی خودم درسخون بودم میومدن میگفتن فلانی اینو بهم یاد بده یعنی تنبل ترین فرد میومد و یاد میگرفت و خوشحال میشد
کل داستان اینکه ما از شرایط فرار میکنیم الان درسته مدرسه نیستم ولی باید خودمو تو شرایطی قرار بدم که باید مسله رو حل کنم
یعنی طبق قانون بدون بدون بدون تغییر خداوند
افرادی که مسایل رو حل نکنن مثالش توی ازدواج
اگه یک فرد با این شخصیت با این رفتار میخواد وارد رابطه جدید بشه فرد مورد نظرش اینه ؟
مثلا خانومه میخواد ازدواج موفق داشته باشه اما شخصیتش اینه؟
وابسته ،ترسو،نا منظم ،بی حوصله ،توجه بر نکات منفی،از لحاظ مالی بد،عزت نفس پایین ،خودشو دوست نداره و هزاران چیز دیگه
و جهان هستی برای این خانوم مثلا یه فردی رو میاره با همین ویژگی پس از امروز شروع کنم که فردا روز حسرت نخورم حسرت بدترین چیزه
امروز فرصت خوبیه برای رفتن تو دل مسله
طبق قانون اگه اگه اگه این مسایل رو حل نکنه چه برای خودم برای افرادی که مثالش زدم یه فردی وارد زندگیش یا زندگیم میشه با همین شخصیت خودم مثلا جهان فرد مشابه رو کنار هم قرار میده این قانونه و هیچ وقت تغییر نمیکنه هیچ وقت
یعنی استاد جوری شدم میگم من این رفتار رو داشته این رفتار بهم میگرده
مسایلی که حل کردم
قبلا پیشنهاد شده بود با دختری ازدواج کنم از طریق خانوادم و چون خانواده اصرار داشتن منم رفتم فکر کردم دیدم من الان نمیخوام ازدواج کنم به خودم تعهد دادم تا از زندگیم لذت نبرم تا خودمو نسازم تا لذت نبرم از زندگی یعنی منظورم اینه میخوام در لحظه حال زندگی کنم عاشقانه با خودم و خدا زندگی کنم عزت نفس خوبی داشته باشم یعنی من میخوام توی مسیری باشم که خود به خود همه چیز درست بشه حتی زمانی که ازدواج کردم از زندگیم لذت ببرم دارم به خودم یاد میدم که باید عاشق خودم باشم باید از مسیرم لذت ببرم و خلاهای درونی رو حذف کنم اصلا نگران ازدواج نیستم دارم اونقدر روی خودم کار میکنم که ازدواج موفقی مثل استاد مثل رابطه ی شما استاد با خانوم شایسته داشته باشم الان که رها هستم و دارم از مسیر لذت میبرم خلاصه به خانوادم گفتم من الان نمیخوام ازدواج کنم نگران من نباشید گفتم هرموقع خواستم خدا هدایت میکنه اون موقع خبر دار میشی خلاصه الان چند ساله دیگه بهم گیر نمیدن اونا بهم احترام میزارن خیلی روابطم خوب شده من نمیزارم تو زندگی خودم که خالق زندگی خودم هستم بگن این کارو کن و مورد بعدی که همین دیشب بگم لامپ خونه سوخته بود بعدش خواهرم گفت لامپ سوخته بیا عوض کن بعدش مادرم گفت نه این جالامپی خرابه منم قبول کردم بدون اینکه ببینم یاد حرف استاد افتادم که گفت آشغال هارو زیر مبل نریز ؟
رفتم عوض کردم دیدم نه تنها جا لامپی خراب نبوده بلکه سالمه من از مسایل کوچک شروع میکنم به حل کردن سنگ بزرگ برنمیدارم فعلا
یادمه زمانی که رستوران بودم مغازه دستم بود هیچ ایده ای نداشتم چون به تضاد برخورده بودم اصلا بلد نبودم چه کار کنم انقدر خدا الهامات رو میداد تو مسیر مثلا راجب سیستم سپیدز نمیدونستم بهم الهام شد زنگ بزن فلانی بهت میگه بعدش خدا خودش الهامات او میداد میگفت بزن روی این دکمه اینکارو میکنه تعجب کرده بودم از الهامات من با قدرت میگم هم زمانی ها رو دیدم
استاد عالی بود این آگاهی ها من عمل میکنم از خیلی وقته دارم عمل میکنم اما این فایل بیشتر روم تاثیر گذاشت
سلام آقای سیمابه عزیز
کامنت تون نکاتی رو یادم اوورد ک میخوام ذکرش کنم
مهم ترین رابطه،رابطه من با خودم هست
اگر من از درون با خودم در صلح نباشم، اگر عاشق خودم نباشم، اگر احساس ارزش و لیاقت نداشته باشم، و از همه مهم تر اگر وابسته به شخصی باشم
وجود اون رابطه به هزاری نمی ارزه
اصن بنظرم خوبی این قانون این جهان فرکانسی همینه دیگه، چقدر من سپاسگزار این قانون ثابت جهانم، اینکه اصن نگرانی نداری میدونین وقتی میدونی این جهان جهان فرکانس هاست اصن بی خیاااال راهتو میری کارتو انجام میدی قدم هاتو برمیداری حرص نمیزنی عجله نداری طمع نداری .
بزرگ ترین احساس آرامشی ک میگیرم از فرکانسی بودن جهان است، اینکه اگر شغلی قرار باشه هدایت میشم،اگر رابطه ای قراره باشه هدایت میشوم، و این پیدا کردن شخص مورد نظر وظیفه من نیست اصن قرار نیست من زوری بزنم یا ب کسی بچسبم،اصن ب من مربوط نیست اونو میسپری ب خدا،میگی خودت در زمان مناسب برام اوکی میکنی،اینکه اصن دغدغه نیست
خیلی حال میده این بی خیالی این پارو نزدن عه
این تقسیم کار با خدا، اینکه تو وظیفه ات فقط انجام یه سری الهامات هست درسته یه جاهایی باید بیشتر توحیدی عمل کنی، بیشتر تقوا کنی ولی بدون داری ساخته میشی تراشیده میشی، مطمئن باش بعدش قراره جایزه های بزرگی دریافت کنی
و جالب اینجاست وقتی تقلاهای بقیه و حرص زدن های بقیه رو میبینی بیشتر سپاسگزار هدایت ب آگاهی های سایت میشی، یعنی اون لحظه ای ک باورها و عقاید خودت رو با اطرافیان و افراد دیگه مقایسه میکنی میگی خدایاااااااا آخه ببین دغدغه های مردم رو، ینی من هنگ میکنم یه موقع هایی، میگم زندگی بدون هدایت چطوری عه اصن، چطوری افراد بدون دونستن قانون و اگاهی ها دارن زندگی میکنن، چی فهمیدن از زندگی از اینکه بدون هدف نیومدن تو این دنیا، اصلا حتی هدف هاشون هم فرق میکنه، یعنی دلیل دیگه ای داره حالا یا ثابت کردن ب بقیه یا چشم و هم چشمی
واقعا چقدر خوش شانسیم ما ک استاد و داریم ک این سایت و داریم این کامنت ها این دوستان نازنین این آگاهی ها، این هدایت هدایت هدایت
در پناه خدا
سلام بر دوستان واستاد و خانم شایسته که زحمت فیلمبرداری رو به دوش میکشن.برای حل مساله میخوام جریان خودم و لباسشویی خونم رو براتون تعریف کنم.این اتفاق تقریبا یه هفته پیش برام اتفاق افتاد وهی دوست داشتم که این جریان رو تعریف کنم ولی بهانه ای براش پیدا نمیکردم که ذهنم مقاومت میکرد که نمیخواد تعریفش کنی حالا یه اتفاقی بوده و تموم شده تا اینکه امروز ساعت هشت و سی دقیقه داشتم فایل استاد رو میدیدم که استاد در اخر برنامه از من خواست نا این جریان رو با دوستان به اشتراک بذارم.خوب من احسان رنجی پور هستم که سه سالی هست با استاد اشنا هستم و در دوره 12 قدم در جلسه سوم با خانواده به خصوص همسرم مشغول فرا گیری هستیم.توی این چند سال اینقدر استاد به من کمک کردن که من در چکاپ فرکانسی برای داشتن بهترین دوست صمیمی نوشتم یک دوست صمیمی به اسم سید حسین عباسمنش دارم و خدا رو برای این دوست همراه و دانشمند شکر میکنم و اما لباسشویی.من خودم وقتی چیزی در خونه خراب بشه اول با اون کلنجار میرم بعد در اینترنت سرچ میکنم واگر نشد به متخصص میسپارم(الان وسط نوشتن فایل اتفاقی افتاد که مجبور شدم برم شعبه بیمه تامین اجتماعی که دیروز برای یه بنده خدایی که دیالیزی هست و کارش گیر بیمش رو پرداخت کردم ولی امروز زنگ زدن گفتن که هنوز ثبت نشده رفتم وگفتن چون دیر پرداخت شده باید بری شعبه اصلی حالا من مشهد بدون وسیله برم کجا طرقبه . رفتم اتاق مدیریت دوتا بودن یکیشون گفت باید بری ولی بعدی گفت شماره میدم زنگ بزن تا هماهنگ کنم در همین خلال اون اولی اصرار داشت که نمیشه ولی خداروشکر شدو کار تموم شد مثل جریان امریکا رفتن استاد)و اما لباسشویی.لباسشویی خیلی اب از زیرش میریخت من هرچی نگاش کردم متوجه نشدم ولی از اول که رفتم سراغش از خدا هدایت خواستم بعد چند روز که دیگه خیلی اب داد همسر عزیزم زنگ زد به متخصص.اومد دید و گفت از محل ورودی اب انگار بعد از محفظه ای که مواد شوینده رو میریزیم اونجا اب میده و باید قطعه عوض بشه تازه اگر پیدا بشه اون هم توی اسقاطی ها و حدودا یه تومن هم خرج داره یک قطعه مثل شلنگ.حالا 200تومن هم حق بازدید.شب رفتم خونه باز خودم یه نگاهی اندختم دیدم اون حجم اب نمیتونه از این باشه ماشین رو روشن کردم ودیدم اب از اونجا قطره ای میاد و و خارج شدن اب هم در موقع تخلیه هست و باز هدایت خواستم وبعد از جستجو دیدم که مشکل در محل اتصال اون شلنگه به دیگ هست که موقع تخلیه از اونجا اب میریزه چون اب بندیش از بین رفته بود بعد باخرید یه چسب اکواریوم 40000تومانی مساله حل شد و بعد دیدم که حالا بعد از شستشو اب تخلیه نمیشه ای بابا یه مساله دیگه.باز درخواست هدایت لباسشویی رو بلند کردیم و دیدم دوتا محل سوکت داره و یاد حرف استاد افتادم که میگفت بعضی وقتها هدایت در فوت کردن یه سوکت هست که بود وخدا روشکر الان لباسشویی که 20 سال از عمرش میگذره مثل ساعت بدون ابریزی کار میکنه تا یه دوو یا الجی به لطف خدا بخرم.هدایتها در زندگی زیاد اتفاق می افته ولی ما اونهارو خیلی معمولی می بینیم ولی الان نفس کشیدن رو هم هدایت میبینم و خدا رو شکر میکنم ممنون از شما و به امید دیدار در فلوریدا
به نام خالق یکتا
درود بر استاد عزیزم
وقتی باور کنی که خالق شرایط زندگی خودت هستی اون وقت از حل مسائل زندگیت لذت میبری ولی تا زمانیکه خودت را قربانی شرایط ببینی از حل مسائل فرار میکنی و از مواجه شدن با اونها میترسی .
افرادی که خودشون را قربانی شرایط میبینند در هر شرایطی قربانی هستند یعنی حتی اگر شرایط تغییر کنه این افراد بازهم قربانی شرایط جدید میشوند چون این باور که من یک قربانی هستم در مورد این افراد همیشه در حال فعالیت هست . خیلی ها در برابر خداوند احساس قربانی شدن میکنند و باور دارند که خداوند برای عده ای خوشبختی را خواسته و برای عده ای نخواسته و همین باور باعث از دست رفتن عزت نفس و له شدن زیر چرخ شرایط میشه . در حالیکه مشیت الهی براین اساس استوار شده که ما خالق شرایط خودمون باشیم چون خداوند میدانست که ما از حل مسائل لذت میبریم و با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی میبریم.
شروع خالق شدن از ذهن هست . اول باید این ذهنیت ساخته بشه که من میتوانم مسائل خودم را حل کنم یعنی این باور در ذهن ساخته بشه تا کم کم و مدار به مدار به شرایطی هدایت بشیم که در ذهنمون بهشون شکل دادیم . خیلی ها وقتی صحبت از حل مسائل میشه فکر میکنند باید یه بیل و کلنگ بردارند و به جنگ مسائل برند . این بیل و کلنگ ابتدا در ذهن زده میشه و بعد با این باور که من براحتی قدرت حل مسائل را دارم راه حل جلوی پای ما قرار میگیره و جهان میخواد که ما همواره با حل مسائل در جهت رشد حرکت کنیم . و بجای بیل و کلنگ به ما آسانترین مسیرها را نشون میده .
استاد تصمیم گرفت که زندگی خودش را خلق کنه و اولین ایده فروش جوراب بود ولی جهان با همون یک تصمیم استاد کاری کرد که شرایط در همون شغلی که بهش حقوق نمیدادند از زمین تا آسمان تغییر کنه و حقوق چند برابری و مزایا و هزینه رفت و آمد و بیمه و ... بهش تعلق بگیره . همون یک تصمیم استاد باعث شد موبایل بهش بدند . یعنی نه تنها استاد هیچ جورابی نفروخت نه تنها هیچ بساطی در بازار پهن نکرد بلکه اون حس و قدرتی که در درون خودش ایجاد کرد باعث شد خود شرایط تغییر کنه براش یعنی جهان عاشقانه منتظره که ما خودمون را باور کنیم .
من هم مثالی در مورد خودم دارم و اون اینکه زیادی روی خودم حساب میکردم اینو که میگم از سر باور درست نسبت به خودم نیست بلکه از سر شرک بود طوریکه من حتی روی خدا هم حساب نمیکردم و فقط میگفتم خودم و جسم خودم و بدو بدو هایی که سالها درگیرشون بودم . این نگاه باعث شده بود هیچ توقعی از همسرم نداشته باشم و ذره ای هدیه یا پول ازش نخوام . و با اینکه ایشون فوق العاده انسان خوبیه ولی شرایط به گونه ای پیش میرفت و به گونه ای توسط من خلق میشد که من هیچوقت هدیه یا پولی از ایشون دریافت نمیکردم تا اینکه به تدریج نگاهم تغییر کرد و گفتم با توجه با قانونی که یاد گرفتم من خودم خالق این شرایط برای خودم هستم . بدون اینکه به همسرم چیزی در این مورد بگم شروع کردم به تکرار این باور که همسر من به هر مناسبتی به من هدیه میده برام طلا میخره مرتب بهم پول میده و انقدر ذهنم بخاطر تلاشهای فکری ، نرم شده بود که این حرفها تا ته مغزم رسوخ میکرد و نتیجه این شد که همون روز که من این کار ذهنی را شروع کردم برای همسرم کاری پیدا شد با آزادی در زمان ، حقوقی بیشتر از شغل قبلی ، و کاری که درش مهارت زیادی داره و البته طوریه که میتونه شغل قبلی راهم نگه داره و بمحض اینکه این شغل براش ردیف شد گفت امسال میخوام یه هدیه خوب برای تولدت بخرم . همه چیز ماییم . ما همه چیزیم .
قدر این ذهنی که دوست داره خالق شرایط خودش باشه را بدونیم . از حل مسأله نترسیم . بقول استاد راه حل مسأله در خود مسأله س . ما با مسائل بزرگ میشیم . مسائل بزرگ مال آدمهای بزرگه . وقتی عدد تو بالا بره عدد مسأله مهم نیست.
سپاسگزارم استاد
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت اندیشه ی توانا
چقدر چقدر نوشتی عزیزم
خیلی لذت بردم ، تمام کادوها نوش جونت
دقیقا خوب اشاره کردی که یادم باشه من خالق 100٪ زندگی ام هستم
و هر شرایطی که الان مورد دلخواهم نیست و به راحتی میتونم تغییر بدم
بینهایت سپاسگزارم بابت کامنت بینظیرت عزیزم
درود و سلام خدمت اندیشه عزیز چقدر خوبع که اول از همه به این درک برسیم که مسعله ای وجود داره که باید از طریق ذهنمون پیدا کنیم و بعدش بدون هیچ سر و صدایی از طریق ذهن حلش کنیم.. آفرین اندیشه جان تحسینت می کنم که خوب متوجه شدی که اشکال از کجا آب میخوره و همینکه متوجه شدی فوری به راه حل هدایت شدی .. خدارو شکر
به امید خدا هم همسرت در شغل جدیدش موفق باشه هم تو دوست عزیز مدام هدایای پولی و مالی و مادی از سمت همسرت دریافت کنی و لذت شو ببری عزیزم
بهترینع بهترین ها رو برای تو اندیشه ی عزیز و برای همون طلب می کنم
روز و شبت به خیر و خوشی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گوارا باشه
سلام اندیشه خانم عزیز
امیدوارم در پناه الله مهربان حال دلت عالی باشه
من با خوندن کامنت شما ترمز وحشتناکی رو درون ذهنم پیدا کردم واقعا ازتون سپاسگزارم و لازم دونستم با نوشتن پاسخ به شما ازتون سپاسگزاری کنم
من دوره شیوه حل مسائل رو خریدم و واقعا دوره ی بی نظیریه
راستش قبلا از طریق آگاهیهای دوره های دیگه سعی میکردم مسائلی رو که پیدا میکنم حلشون کنم و برای همین هم وارد مدار خرید این دوره شدم و واقعا توی همین مدت خیلی باعث ارتقا زندگی ام و رفتارهایم شده
و دو روز پیش دوباره که فایلها رو گوش می دادم مسئله ی دیگه ای رو برای خودم مطرح کردم و اون هم این بود که چرا درآمد شوهرم توی مغازه کمه ؟
سوال رو توی ذهنم مطرح کردم و دیگه رهاش کردم
و جالبه آخرای شب وارد سایت شدم و به کامنت شما هدایت شدم و در ذهنم جرقه ی بزرگی زده شد آگاهی نابی خداوند از طریق کامنت شما به من داد که مینو تو چرا هیچ توقعی از شوهرت نداری ؟ چرا دلت به حالش می سوزه ؟ چرا تو ذهنت همیشه میگی عیب نداره نمی تونه برام هدیه بخره ؟ چرا احساس میکنی و تائید می کنی شوهرت از نظر مالی ضعیفه پس گناه داره ازش انتظار داشته باشم
چرا وقتی پول پس انداز میکنی یا خرید میکنی با پول خودت، احساس ترحم داری نسبت به شوهرت که چه خوب من با پول خودم خرید کردم آخه شوهرم گناه داره همه ی خرج و مخارج نباید رو دوشش باشه و چراهای دیگه ای در این راستا
نمیدونی چقدر خوشحال شدم واقعا پیدا کردن این ترمز به این راحتی قبلا برام ممکن نبوده
استاد عزیز با استناد به پیام خداوند در قرآن که می فرماید ان مع العسر یسری یعنی در دل هر مسئله یا سختی پاسخی ساده وجود داره
ایمانی رو دل دلم زنده کرده که نگو و نپرس
از اسناد عزیزم و خانم شایسته نازنین و تمام دوستانم و علی الخصوص شما اندیشه خانم گل بسیار بسیار سپاسگزارم
سلام اندیشه خانم عزیز
وقتی خودت را قربانی شرایط بدانی از حل مسائل فرار میکنی و از حل مسائلت میترسی
دقیقا درست میفرمایید وقتی من خودم رو قربانی و ضعیف و مورد ظلم واقع شده ببینم هیچ تلاشی هم برای حل مسائلم نمیکنم،اصن تلاش چیه انقدر ذهنم رو ب دیدن نکات منفی عادت دادم ک ب خودش باور نداره ک میتونه خلق کنه شرایط دلخواهش رو
شخصیت قربانی هرجااااا که بره بازم قربانی عه، ما با تغییر مکان مون شخصیت مون عوض نمیشه، ادمی ک هرجا بره شروع کنه ب غر زدن و گله و شکایت از زمین و زمان، طبق قانون هدایت میشه ب مکان های مشابه و چه بسا بدتر از اون،چون ب عینه دیدم فردی رو ک کشورهای مختلف رفته، شغل های مختلف رو تجربه کرده،ولی از همشون بدی هاش رو ب یادشه،هر جا رفته فکر کرده همه میخوان ازش سواستفاده کنن و مدیر قدرشو ندونسته و…
چون توجه اش فقط و فقط روی نکات منفی افراد و مکانی ک توش بوده، بوده
و این بازهم این اصل رو ب من میگه ک همه چیز کانون توجه ماست
پس تا میتونیم دیدمون رو مثبت نگرتر کنیم، تو دل هر اتفاق هر رفتار خوبی هاشو ببینیم، ب قول خانم شایسته عزیز شکارچی خوبی ها بشیم
بنظرم اگر من خود من توی همین اصل بتونم قوی بشم،همین یک فن رو یاد بگیرم بقیه چیزا خودش درست میشه، هدایت ها میاد اون وقت من انجام شون میدم و ثابت قدم تر ادامه میدم
دیدن نکات مثبت میشه همون سپاسگزاری، میشه همون کنترل کانون توجه، میشه احساس خوب و همه اینا منجر ب اتفاقات خوب برای من میشه
با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی میبریم.
کاملا درسته، خود من وقتی یک مسئله ای رو حل میکنم،حتی اگر کوچک باشه ب خودم باور پیدا میکنم ک میتونم مسائل رو حل کنم،مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود
و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته
و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر
جهان عاشقانه منتظره ک ما خودمون رو باور کنیم
چه جمله زیبایی، چه باوری میسازه در آدم
و این باور ب من میگه از تو حرکت از خدا برکت
ب من میگه اگر تو یک قدم برداری برای پیشرفت، خدا هزاران قدم کمکت میکنه چون از تو مشتاق تره ک به خواسته هات برسی و جهانش رو زیباتر کنی
متشکرم از کامنت پربارتون و اگاهی هایی ک کسب کردین
و تبریک میگم بهتون برای خلق هدیه و ثروت، برای پیدا کردن ارزش و احساس لایق بودن و درخواست کردن
در پناه خدا موفق باشید ؛))
با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی میبریم.
کاملا درسته، خود من وقتی یک مسئله ای رو حل میکنم،حتی اگر کوچک باشه ب خودم باور پیدا میکنم ک میتونم مسائل رو حل کنم،مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود
و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته
و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر
سلام دوست همفرکانسی
ممنون میشم این رو با مثال برام توضیح بدی مثلا چکار کردی
منم توی این نقطه مشکل دارم شناسایی کردم فقط نمیدونم
مثلا چکار کنم
عبارت تاکییدی ضبط کنم یا چی؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوست خوبم سحرجان
در رابطه با بهتر کردن روابط بگم بهتون.
من اومدم رو روابط خودم و مادرم کار کردم و کارهایی ک انجام دادم اینکه تمام زحمات و نکات مثبت رفتاری مادرم رو مینوشتم و بابت شون سپاسگزاری میکردم، اول با خودم و بعد رفته رفته از خودش تشکر میکردم، یعنی باید قلبت رو پاک کنی و چشمت رو مثبت بین کنی.
باید از رفتارهایی ک موجب عصبانیت ات میشه اعراض کنی یعنی بی توجه باش و خوبی هاش رو بیادت بیار.
توی بحث روابط من فکر میکردم من بی عیب و نقصم و همه ایرادات از فرد مقابل عه. ولی وقتی وارد شدم برای حلش دیدم نه بابا من خودمم خیلی از خوبی ها و زحمات مادرم رو نمی دیدم نه تنها قدردان نبودم گاهی بلکه غر هم میزدم.
و چیزی ک این اواخر متوجه اش شدم این بود ک من باید این ویژگی تمرکز بر نکات مثبت افراد و قدردان بودن رو تبدیل ب رفتار همیشگی ام کنم یعنی عادت بشه نه اینکه بخوام زور کنم خودم رو.
چون من تمرکزم از روی مادرم برداشتم و بردم سمت پدرم و دیدن خوبی ها و لطف های پدرم، بعد دیدم روابط با مادرم کمی خط خطی شد :)))) و همین امروز صبح متوجه شدم ک من روابط عالی با مادرم داشتم تا وقتی سپاسگزار وجودش و زحماتش بودم. چون تمرکزم رفت سمت مسائل مالی و از روابط غافل شدم.
و دیدن خوبی ها باید جزو عادات رفتاری ام بشه. نه اینکه یک چیز فانتزی و صرفا به عنوان تکلیف بخوام انجامش بدم باشه.
توی عقل کل دوست عزیز توی بخش روابط دوستان کامنت های بی نظیری نوشتن و تجریبات واقعی زندگی شون رو بیان کردن، پیشنهاد میکنم اون قسمت رو مطالعه کنید.
در پناه الله باشید.
سلام استاد خوبم
سلام بانوی زیبای این خانواده سبز
سلام دوستان خوب وهم ارتعاشی
سلام بر خودم که با کنترل نجواهای ذهنم به مسیری هدایت شدم که استاد عباس منش از تمام قدمهای مه آرام آرام برداشته حرفها میزند ومن با تمام وجودم گوش فرا میدهم وآنرا عملی در خودم اجرا میکنم واستمرار وتمرین وتکرار را رعایت میکنم که در مسیر بمانم ماندن هیچ .بلکه هر لحظه در حال ارتقا دادن به جهانم باشم واین عمل یک روند زیباست که آرام آرام با حوصله به جلو هدایت میشوم
خدایا شکرت که هستم اجازه دادی در جهان باشم وبودنم را تحسین کنم .
سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت نور چشمانم ودیدن وشنیدن ودرک کردن این فایل ولذت بردن از تمام آن لحظه لحظه های استاد وبانوی شایسته عزیزوقدم زدن در میان آن همه انرژی مثبت وتقسیم کردن آن با تک تک ما شاگران این استاد بی تکرار ….
سپاسگذارم
بابت درک وفهم این لحظهام وبارش جملات ناب ومکتوب کردنش در مورد کنترل ذهن
من کل عمرم نفهمیدم ذهن دارم فکر میکردم همه چیز همینه دیگه یکی دارد یکی ندارد خوب دیگه اینجوریه شانسیه ..واصلا درک نمیکردم که نه بابا منم دارم طراحی میکنم مکتوب میکنم مینویسم حرف میزنم فکر میکنم ودر نهایت فرکانسش میفرستم ومیشود زندگیم .همین جملات اکنون من زحمت ذو سال استمرار وتمرین وتکرار ودیدن وشنیدن فایلهای استاد وعملی عملی عملی کردنش در زندگیم شده این جملات زیبا …
خدایا شکرت که با قرآن آشنا شدم
خدایا شکرت تقوا را میفهمم توحید را فهمیدم ودارم در زندگیم عملی آنها را بکار میگیرم ودیگر نه ترسی دارم نه غمی .نه که خوشحال وساده کل لحظات روزم را سپری کنم نه اصلا اما دارم به وسیله درک وفهم این دو سال از تقوا وتولید استفاده وآرام حال میکنم با زندگیم ماشین مدل پایینم کفشهای کهنه اما شسته وتمیز م با تمام داشته هایم حال میکنم ولذت میبرم از هرآنچه در زندگیم هست هر آنچه هر آنچه……
واین درک عمیق از قوانین را استاد عزیزم ممنون شما هستم وسپاسگذارم
سپاسگذارم
سپاسگذارم
سلام اقای خسروی عزیز
کامنت تون ب من یک حس خوب، آرامش و درصلح بودن با خود و جهان رو منتقل کرد
چقدر خوبه ک از همین چیزهایی ک اکنون داریم لذت ببریم، ب قول شما همین کفش های کهنه اما تمیز،
من خودم هم خیلی وقتا ک میام سپاسگزاری مثلا در مورد لباس هایم انجام میدم، می بینم خدای من چقدر خوبه ک من اینارو دارم،با اینکه شاید خیلی لباس های متنوع و مارکی نداشته باشم،ولی احساس میکنم همین لذت بردن همین سپاسگزاری ها باعث میشه من یه موقع هایی تیپ هایی میزنم خودم هنگ میکنم ؛))) با همین لباس هایی ک دارم، یا اخیرا خواهرم لباس و کفش های بسیار خوبی برام خرید، و من وقتی قدردانی میکنم از وسایلم اون ها ب طور صحیحی کار میکنن، ب طور صحیحی ب من خدمت میکنن و دیرتر خراب میشن
و به شخصه خیلی سعی کردم درگیر ظاهر نباشم و سعی کنم خودم رو روحم رو بزرگ تر کنم،بیشتر دنیا رو از بعد مادی ببینم، یاد یه شعری افتادم
تن آدمی شریف است ب جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
کامنت تون بهم یادآوری کرد در لحظه باشم، از نعمت هایی ک اکنون در اختیارم هست سپاسگزاری کنم، احساس خوب در لحظه رو داشته باشم، قدر بودن خودم در این دنیا را بدانم و تحسین کنم خودم را ، یادم اوورد همه چیز توحیده خداونده
و کاملا درسته ما هممون درحال بزرگ شدن و درک بیشتر هستیم
یه نکته جالبی ک خود من کشف کردم اینه ک من هروقت خودم رو شاکر در لحظه دیدم حس کردم چقدر روح بزرگ منشانه ای دارم، اون صلح درونم رو دیدم، اون آرامش واقعی رو
دیدم هیچی هیچ کس هیچ چیزی حال منو خوب نمیکنه غیر از رابطه خوبم با خودم
حتی همین الان من دارم از بوی کولر، خنکی اش، سکوت و آرامش و خلوتی خانه ک خدا برام فراهم کرده سپاسگزاری میکنم، و از این حس های خوب خنک و تنها خیلی برام پیش میاد :)))))
سپاسگزارم برای این سایت،این تعاملات،این حس های خوب،این دوستان نازنینم
در پناه خدا
بنام خدای هدایتگر همیشگی.
سلام استاد عزیزم سلام مریم جان.
دیدن روی ماهتون هربار یه جون به جونای من اضافه میکنه ،دیدن شما و حرفایی که از جنس خداست ،وجودمو قلبمو روشن تر میکنه،استاد عزیزم ،چی بگم از نتایجی که گرفتم ،سه چهار ماه پیش تو یک وضعیت جهنمی روابطی بودم ،مهسایی که قربان بود و بخاطره باز گذاشتن ورودی هاش مدام از خانوادش و یا اطرافیانش می شنید که روابط همیشه اینجوری و ما خانوادگی شانس نداریم و فلان ،،،،،،
انقدر از بچگی این کلمه شانسو شنیده بودم که دیگه همه چیز زندگی رو شانسی شانسی میدیدم و هرچیزی ام که میشد میگفتم اره دیگهههه راس میگن شانس نداریم ک….
من به جایی رسیدم که از شدت وابستگی و از شدت ضعف اعتماد بنفس به هرچیزی چنگ میزدم تا منو یه مقدار امیدوار تر کنه ،تا اینکه 28 دی سه ماه و خورده ای پیش گفتم نهههههه،شانسی وجود نداره ،شروع کردم و رو دوره عشق و مودت کار کردن با تعهد فولادین ،وقتی شروع کردم قدم برداشتم ،شروع کردم و ورودی هامو کنترل کردن ،افراد سمی رو حذف کردن ،دیدن ارهههه ارهههه من شرایطو به دلخواه خودم تغییر دادم ،الان مسئله روابطم به کل حل شده و بارها و هزاران بار اگه از نتایجم بگممممم خسته نمیشمممممم،بارهاا میخوام به ذهنم بگم اگه الان تو یه بهشت روابطی هستیم چون باور کردیم شانسی وجود نداره و مااااا خالق بی چون و چرای زندگیمون هستم.
مسئله بعدی بحث ثروت بود ،البته که هر روز باید روی خودم کار کنم،استاد عزیزم من معلمم و این شغلو خودم با علاقه خودم انتخاب کردم یکسالی هست که مدرسه میریم و یه معلم متفاوتم و شاگردام هربار که منو میبینن میگن خانوم سالاروند شما با همه معلم های فرق دارین و با دیدنتون ذوق میکنیم ،من 26 سالمه و خیلی اختلاف سنی زیادی با اونا ندارم و خیلی باهاشون رفیقم ،خب جایگاه اجتماعی و درامد خوبه اما اونی نیست که میخوام ،استاد عزیزم در زمینه ثروت به این نتیجه رسیدم من لایق بهتریناام و میخوام پول زیادی داشته باشم و ماهانه فقط به حقوق بسنده نکنم،تا اینکه تصمیم گرفتم برم دنبال کاری که عاشقشم ،من عاشق نقاشی و طراحی کردنم ،این رشته تمام وجود منههه،و تو این زمینه خیلی استعداد دارم،
به محض اینکه کارشناسی رو گرفتم ارشد کنکور دادم و اونم قبول شدم اما دیدم با ادامه تحصیل دادن بدون علاقه نمیخوام ادامه بدم با جسارت تمام از دانشگاه انصراف دادم و میخوام برم دنبال طراحی و دیزاین داخلی این رشته رو خیلی دوست دارم ،دارم براش از صفر تا صد کلاس میرم و قراره به امید الله یکتا مهاجرت کنم و شغل معلمی رو هم ببوسم بزارم کنار ،از نظر خیلی ها من اینجا تو سن و شرایط خودم بهترین موقعیتو دارم ،خداروشکر میکنم اما من بهترین از نظرم کاری که با علاقه انجام بدم میتونمممم خیلی باهاش پول بسازم ،….
استاد عزیزم من این روزا از مسائل نمیترسم اتفاقا ازشون استقبال میکنم و دیگه واقعا به این باور رسیدم تضاد ها اومدن تا بهم بگن پیش برو حرکت کن نترس جسور باششششششش،تضاد ها اومدن تا بگن تو با حل هر کدوم از ماااا بزرگ تر میشی ،رشد میکنی،……
استاد عزیزززززززم چقدر هر روز برای بودنتون از خدا سپاسگزارم ،چقدر خوبه که هستین،چقدر خوبه که خدا منو آورد تو این خونه امن ،چقدر خوبه که مثل بقیه غافل زندگی نمیکنم ،……
من از شما نمیدونم چطوری باید تشکر کنم و از خدام با چه زبونی شکر کنم چطوری شکرشو بجا بیارم که شمارو بهم داده ……
عاشقتونمممممممم من …..
در پناه خدا باشید.
سلام بر مهسای فوقالعععععاده،وبی نظیر.کامنت تون را خوندم و خدا میدونه چقدر اشک ریختم آفرین بر دختر شجاع و نترس… منم تو سن کم خیلی موفقیت ها کسب کردم ولی متاسفانه چون باورهای محدودی داشتم ، یک تضاد مالی منو رسوند به زیر صفر ، روحیه ی کاریم خراب شده بود ، نجوای ذهنم میگفت ، دیگه نمیشه، ازکجا معلوم موفق بشی دوباره نیای زیر صفر ،تااینکه با خودم فکر کردم چرا من نیرو و انرژی مو برای شکست هدر میدم ، چرا تمرکز نذارم روی موفقیت،خانم سالاروند خیلی از خودم بدم میومد.از جمع فراری بودم .توی ذهنم میگفتم حرفی برای گفتن ندارم و هزاران باور مخرب .تا اینکه به صورت الهامی با سایت استادعزیز آشنا شدم.آفرین بر مهسای عزیز که این حرفاتون منو وا داشت براتون کامنت بذارم و چقدر روحیه دادید، و این اراده ی شما را دیدم .اشکم در اومد.مرسی که نوشتید، خدایا رو شاکرم برای وجود دختران شجاع و درست و پاک مثل شما ، خدایا شکرت که به این نقطه رسیدید که خودتون خالق شرایط خودتون هستید.عاشقانه برای شما خواهر گلم آرزوی موفقیت دارم.یقین بدونید با همین اراده ادامه بدید موفق میشید و الگوی برای خیلی ها میشید. من که لذت بردم از حرفاتون و چشمام پر از اشک شد .مرسی که هستید و مرسی که نوشتید .درپناه خداوند منان باشید.
سلام دوست خوبم .
خوشحالم که حرفام به قلبت نشست و خوشحال ترم که دستی از دست های خدا شدم تا براتون نشانه ای باشه:)
چقدر کامل و عالی توضیح دادین ،خوشحالم که روحیه گرفتین و چقدر خوبه شماها خانواده منین ،خدایاشکرت برای این خونه امن .
براتون آرزوی بهترینارو دارم .
در پناه خدا باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به همه
من قبلاهمش غرمیزدم که چرامادرم وپدرم باهم
خوب برخوردنکردن که ماهم یادبگیریم روابط عاشقانه بسازیم ،چراپدرم ذهنش فقیربوداینقدر
وذهن ماهم مثل اون شدیه ذهن فقیر،چراعزت
نفسش اینقدرپایین بود،چرامادرم همیشه غمگین ومریض بودوالگوشدبرای من که مثل اون باشم…..امایه رورباچک ولگدجهان به خودم
اومدم وگفتم تاکی می خوای بگی چرااینجوری چرااونجوری گذشته این بوده باشه حالابیابگو
این مسائل هست من چگونه می توانم حلش کنم .توبیااولین نفرباش والگورابشکن درسته سخت هست ولی شدنیه بزاراززندگی لذت ببری والگوباشی برای نسل بعدخودت ،ثروت بسازی
سلامتی داشته باشی ،رابطه عاشقانه ایجادکنی.
وقدم برداشتم ودرمسیرش حرکت میکنم وسعی
میکنم بهتروبهتربشم .
امادرموردمسئله ای که حل کردم وباعث شده عزت نفسم بالابره ،خب پدرم وضع مالی خوبی نداشت به همین دلیل هم به مادرم پول یا
نمیدادواین الگودرزندگی من تکرارشددرمورد
همسرم که مثل پدرم باشه بعدمن گفتم راه این مسئله چیه ،اولااین که من خودم این شرایط وخلق کردم ودلیلش هم ناسپاسی وندیدن خوبی های همسرم وخریدهایی که میکنه است
پس میام باتمرکزبرنکات مثبتش روابطم وبرانگیخته میکنم ،راه دوم اینه که من خودم بایددرآمدداشته باشم وپول بسازم ونبایدمنتظر
باشم که همسرم ذهنش ثروتمندبشه تاپول زیادی بسازه که به من پول بده وتلاش کردم هزینه های خودم وبه عهده بگیرم البته سپاسگزارهمسرمهربان وعزیزم هستم که هزینه
زندگی راپرداخت میکنه ،ووقتی خودم برای بار
اول پول ساختم چقدرعزت نفسم بالارفت و
بعدش دیگه کم وبیش همیشه سعی میکردم
پول بسازم ووقتی روی پای خودت هستی وپول
میسازی یاخودت مسئله ات راحل میکنی خیلی
حس قشنگ وشیرینی است وهمین پول ساختنه باعث شده چقدرعزت نفسم بالابره ورشدکنم .
مورددوم اینه که من می خواستم گواهی نامه بگیرم ولی ترس ازافسرمردداشتم یعنی یجورایی
خجالت میکشیدم واسترس میگرفتم که درکنار
مردجماعت بشینم ورانندگی کنم ،کلاازبچگی ارتباط باجنس مخالف برام سخت بود.به همین
دلیل هم مربی زن گرفتم برای آموزش رفتم برای امتحان باراول ردشدم برای هفته بعدکلاس جبرانی دوباره مربی زن برداشتم دوباره ردشدم.
ولی برای بارهفته بعدش که بازم بایدکلاس جبرانی ورمیداشتم گفتم هراتفاقی بی افته من بایدمربی مردبردارم تاترسم بریزه چون افسرا
همشون مردهستن البته همسرم مخالف بود
مربی مردانتخاب کنم ولی من گفتم هرچی هم بشه من بایداینکارراانجام بدم تصمیم خیلی سختی هم بود،خلاصه رفتم برای آموزش دیدن
بامربی مرداولش اونقدرترس داشتم واسترس
که اصلادست وپام وگم کرده بودم ولی اون مربی که یکی ازبهترین مربی های آموزشگاه بود
خداخیرش بده وهمیشه براش دعامیکنم .جوری
رفتارکردکه من استرسم کم شدودیگه خجالت
نکشیدم وخداوندکمکم کردواونروزبهترین آموزش رادیدم ودیگه استرس وخجالتم ازمردها
رفع شدوفرداش که رفتم امتحان به طرزمعجزه
وارافسره زن بودومن چشام پرازاشگ شدوگفتم
خدایادمت گرم که چقدرکارهاراخوب پیش میبری ومن قبول شدم توی امتحان وچقدرعزت
نفسم بالارفت .
ازاین اتفاق به این نتیجه رسیدم که اگرمن باراول قبول میشدم ترس واسترس همچنان
بامن می موندولی ردشدنم وفشاری که بهم اومدومجبورشدم دوساعت درکنارمربی مرد
رانندگی کنم باعث شدکه ترسم من کم بشه وچقدرعزت نفسم بالابره منی که هرکجامیرفتم
حتی خجالت میکشیدم صحبت کنم الان دیگه
مثل بلبل صحبت میکنم.
وخیلی موارددیگه که باحل کردن مسائل عزت
نفسم بالارفته وتقریباسعی میکنم خودم مسائلم
راحل کنم نمیتونم بگم خیلی عالی شدم توی مسئله حل کردن ولی نسبت به قبلم بهترشدم و
سعی میکنم هرروز بااستفاده ازآموزشهای خوب
شمااستادعزیزم بهتروبهتربشم .
یه مسئله دیگه درزمینه رشدکارم دارم که دارم
روش کارمیکنم وسعی میکنم بابالابردن مهارتم
بهتربشم انشالله هرکجاکه خداوندهدایتمون کرد
کامنتش رامینویسم البته بعدحل کردنش ورشدکردنم .
درپناه الله مهربانی ها
با سلام خدمت دوستان خوبم
مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود
و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته
و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر
سلام دوست همفرکانسی
ممنون میشم این رو با مثال برام توضیح بدی مثلا چکار کردی
منم توی این نقطه مشکل دارم
شناسایی کردم فقط نمیدونم
مثلا چکار کنم
عبارت تاکییدی ضبط کنم یا چی؟؟
سلام سحرعزیز
برای تغییر باورها گفتن جملات
تاکیدی شاید اولش یکم حالت وخوب کنه ولی باورهات وتغییر
نمیده به همین دلیل من از اولش هم با گفتن جملات تاکیدی مشکل داشتم ومیگفتم که باید باورهای اشتباهم وشناسایی کنم و تغییرش بدم .
من دقیق متوجه سوالتون نشدم ،ولی اگر در مورد برانگیخته کردن روابط میگین
خوب من دوره عشق ومودت در روابط وتهیه کردم وبا عمل به آگاهی هاش روابطم ودرست کردم البته هنوز جای کار داره .
ببین سحر جان وقتی حالت خوبه وبا خودت در صلح هستی یعنی هر روز صبح که بیدار میشی توجه میکنی به زیبایی ها ناخودآگاه همه رفتارشون خوبه ،مثلا من سعی
میکنم انتظاراتم واز همسرم به صفر برسونم وهمسرم وفقط دستی از دستان خدا بدونم توی پرداخت هزینه هام وتلاش کنم همیشه نکات خوبش وببینم ومنفی ها را ایگنورش کنم یعنی اگر یه حرفی زد یا کاری کرد که من خوشم نمی اومد اصلا نادیدش
بگیرم وقتی داره با دقت و تمرکز زیاد به خوبی های فردی
توجه میکنی وبدی هاش ونادیده میگیری این باعث میشه که نا خودآگاه عشق بورزی ،ناخودآگاه دوست داشته باشی ، و جهان هم آدم طبق قوانین شرایط و آدم ها را به نفع تو تغییر میده .
من توی این سه سالی وخورده ای که توی سایت واین مسیر فعالیت داشتم فهمیدم که همه چیز سپاسگزاری کردن ودیدن نکات مثبت هستش وادامه دادن این مسیر واینو هم یادت
باشه که باید تکاملت وطی کنی وقانون تکامل خیلی مهمه مثلا
روزهای اول که روی دوره عشق ومودت کار میکردم نتایج الانم نسبت به روزهای اول خیلی غلیظ تر هستش ،
ویه کلمه هم بگم وتموم
(اگر خدا را توی وجودت پیدا کردی بدون که همه چی سر جای درستش قرار میگیره )
بیشترین لذت این مسیر برای من رسیدن به خدا وارتباط برقرار کردن با اون هست ،اگر بدونی این ارتباط چقدر شیرینه
دیگه همه تلاشت ومیکنی که موانع وبرطرف کنی .
میسپارمت به همون خدایی که
سخن گفتن باهاش شیرینه .
سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام ب دوستان
دوست خوبم زهرا جان
ممنونم که وقت گذاشتی و جواب دادی
من دوره عزت نفس و عشق پ مودت رو خریدم و دوماهه دارم کار میکنم
ولی دقیق نمیدونم دوستان چطوز کار میکنن به غیر از عبارات تاکییدی
برای توجه به زیبایی ها یکم مغزم مقاومت داره اطرافم افراد منفی یکم زیاده
شاید من عجله دارم براهمین روی دوتا دوره باهم کار میکنم
اینم بگم یکم استرس میگیرم وقتی اون نوشته رو میبینم که گفته بعد 6ماه محصول خریداری شده ازتون پاک میشه
شما هم اول مسیر که بودین حس میکنی سخته یه جورایی هرمدت حالت بهم میخورد؟؟
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم
خدایا شکرت…..
سلام ب استاد عزیزم
و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام ب دوستان
دوست خوبم زهرا جان
ممنونم که وقت گذاشتی و جواب دادی
من دوره عزت نفس و عشق پ مودت رو خریدم و دوماهه دارم کار میکنم
ولی دقیق نمیدونم دوستان چطوز کار میکنن به غیر از عبارات تاکییدی
برای توجه به زیبایی ها یکم مغزم مقاومت داره اطرافم افراد منفی یکم زیاده
شاید من عجله دارم براهمین روی دوتا دوره باهم کار میکنم
اینم بگم یکم استرس میگیرم وقتی اون نوشته رو میبینم که گفته بعد 6ماه محصول خریداری شده ازتون پاک میشه
شما هم اول مسیر که بودین حس میکنی سخته یه جورایی هرمدت حالت بهم میخورد؟؟
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم
خدایا شکرت…..
سلام عزیزم
خوشحالم که دست خدا روی زمین شدم
اول اینکه فایلها از اتاق شخصی حذف نمیشن من
دوم اینکه اگر نگران حذف
شدنشون هستید همه فایل های دوره را داخل یک فلش بریزید تا خیالتون راحت باشه که همیشه هست وحذف نمیشه.
تبریک میگم که تونستین هردوتا دوره را بخرید .
تمرکز بزارید روی دوره عشق ومودت در روابط با
دل وجون بپذیرید وبهش عمل کنید ورودی های ذهنتون را کنترل کنید.
اطراف من هم آدم های منفی زیادبودن وهمین الانش هم هستن ولی این
وظیفه توهست که زیبابین
باشی این وظیفه توهست
که ذهنت وتربیت بدی که
همیشه مثبت ها وقشنگی ها وخوبی ها را ببینه .
حتما داستان حضرت لوط راخوندی که همسرش یکی
از مخالفانش بوده وهنگامی که خداوند عذاب
نازل کرد به حضرت لوط گفت زنت هم باید بین افرادی که باران سنگ سرشون میاد باشه .
می خوام اینو بگم که حتی
اگر نزدیکترین افراد زندگیت هم منفی باشن این وظیفه توهست که تمام تمام تمام تمرکزت را
بزاری روی زیبایی ها واین
تو هستی که زندگیت وخلق میکنی ،و وقتی باورهات به صورت بنیادی
تغییر کرد آدم های منفی
یاتغییر میکنن یا از مسیر
تو جدا میشن وجهان این
کار وانجام می ده.
شاید اولش که روی خودت
کار میکنی همش بگی خدایا من که دارم روی خودم کار میکنم پس چرا
تغییر ایجاد نمیشه وبرای من هم بود ولی اینو بدون
باید صبور باشی تا این
ورودی ها کم کم در تو اثر
کنن .
وقتی داشتم روی دوره عشق ومودت کار میکردم
خیلی حس عجیبی داشتم
حس نزدیکی به خداوند،
بعد یادمه چون تازه کار هم بودم میگفتم خدایا چرا
پس آدم های اطرافم مثبت نمیشن یا حذف نمیشن، بعد یادمه یه روز
خدا بهم گفت چون ذهن
تو هنوز مثبت نشده و گفت چیکار داری تو چرا ذهنت وگذاشتی روی این
آدمها این همه زیبایی بیا
این ها را ببین ،یادمه اون
موقع رابطم خیلی با همسرم خوب نبود وهمش
تمرکزم روی نکات منفیش بود بعدش خدا گفت بهم
صبح که تنها میشی بیا وشروع کن بامن حرف بزن
قشنگی های اطرافت وببین بعدش همسرم آروم
آروم تغییر کرد پسرم کلی
تغییر کرده و آدم های اطرافم چقدر تغییر کردن .
توی بحث عجول بودن هم
بگم من هم خیلی عجله میکردم وهمیشه میگفتم
تند تند نتیجه بگیرم ولی
این عجله کردن خودش باعث میشه نتونی از مسیر
لذت ببری ویعنی قانون تکامل را رعایت نمیکنی .
فکر کن تو یه دونه گل کاشتی توی باغچه دوست
داری این گل زود رشد کنه
از زیباییش لذت ببری بخاطر همین تند تند بهش آب میدی تا زود رشد کنه
ولی تکامل اجازه نمیده که
این اتفاق بی افته وبیش از
حد آب دادنت ممکنه باعث بشه گلت خراب بشه .
خوشبختی وشادی رسیدن به مقصد نیست بلکه لذت بردن از مسیر هستش .
فکر کن تو تصمیم گرفتی بری شما کنار دریا واز زیباییش لذت ببری آیا در
حین مسیر چشمهات ومیبندی ومیگی زود برسم
کنار دریا یا اینکه وقتی از
وسط درخت ها وجنگل زیبای شمال که رد میشی از زیبایی های اون هم لذت میبری .
دوست من تمام تلاشت را
بکن تا از این دنیای زیباکه
خداوند این همه نعمت وزیبایی قرار داده لذت ببر
تا لحظه ترک این سفر خشنود باشی واین حرف ها را به خودم هم میگم همیشه ذهن ما آدم ها چموشه و همیشه سعی
میکنه قشنگی ها را نادیده
بگیره ولی ما باید تلاشمون
را بکنیم چون ما تافته جدا
بافته هستیم حالا که به این مسیر هدایت شدیم .
سپاسگزار خداوندی هستم که تند تند گفت ومن نوشتم .
سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم که این سوال
را از من پرسیدید که برای خودم هم یاد آوری شد.
سپاسگزار استاد عزیزم هستم که این فضا را برای
ما درست کرده که به هم
دیگه وبه خودمون کمک کنیم .منتظر خبرهای خوبت برای پیشرفت وموفقیت وتغییر هستم .
انشالله که در پناه الله مهربان شاد وخوشبخت باشی .
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی
دوست عزیزم زهرا جان از صمیم قلبم ازت تشکر میکنم که جواب منو با حوصله و عشق دادی
برات بهترینهارو ارزو میکنم
اره من یکم عجله دارم و نمیدونستم کدام دوره رو شروع کنم حالت پراکندگی داشتم
دیروز از خدا خواستم بهم بگه چکار کنم یه صدای اروم درونم گفت تمام صفحه هارو ببند و روی دوره عشق و مودت تمرکز کن
چون حس میکنم روی کل زندگیم اثر گذاشته
امروز هم حرف شما برام ثابت شد که باید از این دوره شروع کنم
من تمرکزم روی نکات منفی بود
خدایا شکرت بابت هدایت
بابت حضور استاد
بابت دوستانی فرشته مثل شما…
نمیدونم همه اینطور هستن یا من .وقتی روی موردی کار میکنم خیلی عجیب و سریع جواب میگیرم البته تغییرات کوچک فعلا و میدانم ان شاءالله بیشتر باتعهد به نتایج دلخواه میرسم
من فایلهارو ذخیره کردم ولی فکر میکردم اگه از اتاق شخصی حذف بشن کامنتای اون محصول رو نمیشه خوند دوباره
إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
خدایا شکرت
سلام استاد خوشتیپم و مریم جان عزیزم
خیلی وقته ک کامنت نذاشتم الانم نمیدونم میخوام چی بنویسم از خداوند میخوام ک کمکم کنه و اون چیزی ک تو وجودم هست رو بنویسم من الان در مرحله ای هستم ک دچار تضاد هایم ک البته قبلانم بودن ولی همیشه ازشون فرار میکردم ، اخ ک استاد همه چی ریشه در عزت نفس ماست… از این میاد ک سعی میکنیم شونه خالی کنیم از زیر مساعل و به جای کار کردن روی خودمون و خلق شرایط جدید و تجربه ی زندگی زیبا خودمون رو قربانی میکنیم و تن میدیم به بدبختی ، بازم این برمیگرده به لایق ندونستن خودمون و اگ خودمون رو لایق بدونیم میگیم عاقا دیگ کافیه من لیاقت این رو دارم ی زندگی عالی برای خودم داشته باشم و شرایط جدیدی رو برای خودم خلق کنم ن اینک با خفت و خواری زندگی کنم استاد من هر مشکلی ک از خودم پیدا میکنم به ریشه مشکل ک نگاه میکنم دوتا چیز رو خیلی واضح بهم نشون میده اولی عزت نفس پایین و دومی شرک به خدا داشتن تا این دومورد رو به خوبی کار نکنم مطمنم ک هیچ وقت نمیتونم ی زندگی خوبی رو داشته باشم همیشه ام ضربه اش رو خوردم
استاد من اون حس خوب بعد حل کردن مساعل رو خیلی خوب درک میکنم چون برای خودم پیش اومده ک هر وقت تونستم ی مسله ای رو حل کنم چقد به خودم افتخار کردم و حس کردم خیلی ادم خفنیم.
عاشقتونم استاد جان هر فایلی ک جدیدا میزارید هی میگم چقد این فایل به دردم میخوره تو این شرایط این چیزی بود ک باید میشنیدم
ازتون سپاس گزارم
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام به استا عزیز و مریم بانو گل و نازنین
سلام به همه دوستان گل و قشنکم که لذت میبرم از اینکه در کنار شما واقعیها زندگی میکنم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که امروز هم تونستم تو این خونه قدم بزارم ویک فایل فوق العاده و عالی ببینم و کامنتهای زیبا و قشنگ بخونم
خدارو صد هزار مرتبه شکر…
چقدر قشنگ فقد من هستم فقد و فقد
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
من؟
این من کیه؟؟؟
اینروز زیاد دارم فکر میکنم که این من کسی نیست جز خودم و باورهام خودم و افکارم خودم و اعمالم
چقدر قشنگه که تویه جهان هستی و قانون بدون تغییر خداوند فقد من هستتت که همچیز رو کن فیکون میکنه
الهی شکر
استاد تویه این فایل 119 بار گفتید من…
حالا این بینهایت فوق العاده بود منی که همچیز رو زیبا میکنه و قشنگ میکنه قربانی نمیشه هیچ وقت
حالا این که همچیز رو به نابود ی میکشه و هر روز یه تناب بگردنش و افسارش دست هر کسی که میدون و خودش انتخاب میکنه هست.
استاد دمتون گرم بابت این همه قشنگی و زیبایی دمتون گرممممم
من از حسینی که به کوچیکترین چیز ریکشن نشون میداد تبدیل شدم به حسینی که میگه تو درست میگی هر کسی که مخالف واقعیتهای جهان هستی حرفی میزنه فقد و فقد میگم تو درست میگی.تلاش میکنم که تو این مسیر ثابت قدم باشم به لطف الله و مهر شما
خدارو شکر صد هزار مرتبه دمت گرم استاد عزیزم بینهایت دوستت دارم
مریم عزیز و قشنگ و مهران بابت تمام قشنگیاتتتت دمت گرمممممم
در پناه الله شاد سلامت و ثروتمند باشید
با عشق حسین عبادی
سلااااام به همگی
نکته ی کلیدی این جلسه این بود که اول از همه باور کنم که هررررر مسئله ای تو زندگیم میاد اومده منو بزرگتر کنه به شرطی که پامو رو ترسام بزارم و حرکت کنم به سمت حل مسئله
استاد شما موضوع رها کردن کار در شرکت بندر عباس رو مطرح کردین من هم یه موردی شبیه این داشتم و بارها بهش فکر کردم چرا من لحظه ای که جسارت به خرج دادم و زدم تو دل کار و از شرایط ناشناخته ومجهولی که قرار بود با ترک شرایط برام پیش بیاد نترسیدم و حرکت کردم چه درهای عجیبی به روم باز شد.
یه زمانی با دو تا فرزند کوچیکم خونه مادرم زندگی میکردم و به خاطر تضادهایی تصمیم گرفتم مهاجرت کنم و بدون اینکه به کسی بگم رفتم تو یه شهر دیگه خونه اجاره کردم و طوری بود که وقتی مادرم زنگ زد که کجایی گفتم خونه ی خودم تو فلان شهر …و نمیدونید چقدر مورد سرزنش وتخریب قرار گرفتم ولی توجه نکردم وخدا درهایی پر از گشایش و رزق و روزی به روم باز کرد چون اولا دیگه رو خانوادم حساب نکردم و فقط روی خدا حساب کردم دوم با جسارت روی ترسام پا گذاشتم سوم برای خودم ارزش قائل شدم و از مخالفتها ابایی نداشتم .وکلی مسئله با این تصمیمم حل شد مخصوصا با بچه هام ارامش گرفتیم و مستقل شدیم
من میتونستم تو اون شرایط که بچه هام تحقیر میشدن بمونم وخودم رو قربانی شرایط کنم اما گفتم باید شرایطم رو بهبود بدم و خالق شرایط دلخواهم شدم
کدام موارد بیشتر به من کمک کرده؟
این مورد که مسائل اومدن منو رشد بدن .کمک خدا به من تضاده چون خدا منو دوس داره ومیخاد خودم وجهان را گسترش بدم وبا مسائلی که برام پیش میاره و من توجهم رو روی حل اونها میزارم قویتر بااعتماد به نفس بیشتر و محکمتر قدم برمیدارم وهر دفعه دیگه از مسائل نگران نمیشم و فرار نمیکنم وهمونی میشم که خدا در قران گفتن مومنان نه میترسند ونه نگران میشن
استاد نمیدونید با دوره ی شیوه ی حل مسائل چقدر بزرگ شدم چقدر ایمانم به خدا بیشتر شد چون بیشتر باور کردم که تمام مسائل راه حل ساده وقابل اجرایی دارند وقراره با حلشون رشد کنم .
شاید قبلا برای حل مسئله احساس زجر کشیدن داشتم وانگار تقلا میکردم اما الان از حل مسئله لذت میبرم چون میدونم نتیجش بزرگتر شدن منه وپاداشهای بیشتر
برنامه ی شخصی من اینه که هرررر مسئله ای برام پیش اومد با روی باز ازش استقبال کنم و بگم اخ جون یه فرصت جدید برای رشدم یه پرش دیگه به سمت بهبود شخصیتم وهزاران پاداش دیگه وباعشق حلشون کنم.
خدایا ادم اینطوری همش احساس شور وشعف داره وبه قول مردم یه دیوونه ی شاد شاده