خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-25 08:41:142023-05-01 08:00:51خالق شرایط یا قربانی شرایط؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
استاد عاشقتونم
هرکی ناله می کنه از شرایطش
هرکی از دولت و ملت و خانواده شکایت داره
هر باور محدود کننده که میشنوم از دیگران
یا حتی به ذهنم میرسه
سریع یاد شما میفتم
میگم وقتی یک مثال نقض مثل استاد عزیزم وجود داره که در اوج ثروت، در اوج سلامتی و عشق زندگی رو میسازه
یعنی این باورها همه یک مشت حرف بیهوده است
و اصلا توی کتم نمیره
دو سال هست که با شما و قانون آشنا شدم
اول از همه خودم رو مسئول همه چیز قبول کردم
یک سال طول کشید واقعا
قدم بعدی تازه بعد از اینکه انگشت اتهام رو به طرف خودم گرفتم
به خودم اومدم و دیدم حتی نمیدونم چی میخوام فقط ناراضی ام و دنبال مقصر
شروع کردم به نوشتن
الان خداروشکر
خیلی چیزها رو تغییر دادم
هر روز به خانواده جدیدم توی سایت سر میزنم
و واقعا احساس ارامش و لذت رو تجربه میکنم
زندگی مون و سطح آسایشمون چند برابر بهتر شده
خدارو به خاطر دست های هدایت گرش روی زمین شاکرم
امیدوارم من هم روزی یکی از اونها باشم
و به زنان سرزمینم کمک کنم تا بهتر زندگی رو بسازند
اعتقاد دارم که ما زندگی رو میسازیم
بهترین ها رو برای شما خانواده عزیزم از خدای بخشنده میخوام.
بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هام و زیبای ها
درود بیکران
چقدر کاورهاااا زیبا هستن
چقدر کیفیت عکسهاااا عالین
چه مناظری رو در این فایلهااا میتونم ببینم خدایاشکرت
چقدر همه چی در بالاترین کیفیته
خداروشکر
.
و چه اصلی رو مطرح کردید
اصلااا داستان قربانی بودن اونقدر ریز تو وجود ما نشسته
که گاهی من میگم یااااخدا
گاهی رفتارهایی از افراد سر میزنه که شاید فکرشم نکنن اما احساس قربانی بودن داره
و اصولا افرادیکه شایستگی و لیاقت خودشون رو باور ندارن دچار این احساس میشن
پس من باید در ابتدا باور کنم لایق و شایسته زندگی با کیفیتی هستم
من لایق وشایسته روابط سالم و زیبا هستم
من لایق و شایسته ثروت هستم
من لایق زیبایی ها هستم
و البته که این باورهااا به مرور و باتکرار و با استقامت ما ساخته میشن. و با ساخت این باور لیاقت و توانمندی به باور خالق بودن میرسیم
که من خالق هستم
من خودم نقش اول زندگیم هستم
من خودم زندگی دلخواهم رو میسازم
من برای ساخت زندگیم باتکیه برخدای خودم کافی هستم
.
و این مسیر تکامل داره
اول آگاه شدن به رفتارهایی که ریشه اش احساس قربانی بودنه
بشناسبمشون
بعد آگاهانه شروع کنیم توانمندی ها رو دیدن
لیاقتها رو دیدن
مثالها رو دیدن
منطقی کردن اینکه خیلی ها تونستن پس من هم میتونم
و بالاخره رسیدن به باور خلق
باور توحیدی در کنار باور خالق بودن
میشه استاد عباس منش
.
کار میبره بچه ها
اما میشه
شده دیگه
داریم میبینیم
.
ممنون و سپاسگزار ازاین اگاهی های ناب و الهی
خدایا شکرت
سپاسگزارم
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته که زحمت کشیدن این فایل رو آماده کردن باعشق سپاسگزارم از شما دو عزیز دل
من تا جایی که یادمه از بچگی به خاطر ورودی هایی که از خانواده و اطرافیان داشتم که تو نمیتونی تو عرضه نداری تو فلانی خراب میکنی خلاصه باورم شده بود که من نمیتونم کاری کنم باید یه نفر دیگه بیاد که مسأله منو حل کنه خدارو شکر از زمانی که با استاد آشنا شدم اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده و تصمیمات بزرگی گرفتم و مسائل زیادی هم حل کردم و جایی که خودم تنهایی بودم خیلی بهتر از زمانی بوده که پدرم یا برادرم یا چند نفر کنارم بودن و به خودم یادآوری میکنم که این هدایت خدا بود که اینو به نحو احسن انجام دادم
مثلن ما میخاستیم با یک لوله 160از داخل رودخونه آب بیاریم داخل. استخر که کلن 20متر بود پدرم اومد خیلی زور زد اخرش یه غر سر من زد و رفت و در عرض دو دقیقه خودم لواه رو جا زدم به بهترین شیوه خدا رو شکر
خیلی مثال های کوچک هست که حل کردم و به خودم افتخار کردم و انرژی گرفتم
کلن دنبال اینم که چطور میشه کار رو راحت تر انجام بدم و اینم از استاد یاد گرفتم تا الان دوره ای نخریدم و دوست دارم امسال دوره های 12قدم و قانون سلامتی و عشق و مودت و حل مسائل رو بخرم
خدارو شاکرم که منو به این مسیر و این سایت هدایت کرد تا درک کنم که خودم خالق زندگیم هستم که همین واسه آدم آرامش میاره اینکه من به این باوربرسم که هیچ دستی تو اتفاقات زندگیم تاثیر نداره همین واقعن خیلی جای کار داره و از خداوند میخام که در زمان مناسب در مکان مناسب باشم جمله ای که چند وقتیه قبل رفتن به هر جایی میگم و خدا رو شکر همیشه هم جواب میده خدا رو شکر که تونستم این کامنت رو بنویسم و از کمال گرایی که برای نوشتن کامنت داشتم بیرون اومدم
عاشقتم استاد
بوس از راه دور
سلام سلام صدتا سلام به استاد گل و خوش تیپ و خوش اندام ما استاد عباسمنش عزیز.
سلام به مریم خانم گل و همیشه همراه استاد.
واااای استاد نمیدونی با این فایلهایی که میذاری داری چکار میکنی با زندگیم.
چقد با این فایلها خواسته های درجه یک و زیبا در من شکل میگیره.
آخ آخ که چقد زیباست این پارادایس و چقدر کیفیت فیلمبرداری بالاست.عاشق این مکان زیبا هستم.
استاد جان زندگیم فوق العاده شده بهترین حالت ممکن را دارم تجربه میکنم.
آرامش عجیبی دارم از اینکه به یقین رسیدم که خودم خالق زندگیم هستم.
استاد باورم نمیشه دقیقا 40روز پیش گرفتار شرایط عجیبی شدم و دوتا چک90میلیونی و 40میلیونی از من برگشت خورد و چه اتفاقی افتاد؟!!!
من میتونستم اعصابمو خورد کنم و حالمو بد کنم یا اینکه احساسمو خوب نگهدارم و شرایط را خلق کنم به بهترین شکل.
و اما استاد عزیز فقط ببین شاگرد تو چکار کرد.
استاد وقتی چک ها برگشت خورد گفتم باید حالمو خوب نگهدارم و 20میلیون پول داشتم.
تصمیم گرفتم با این پولی که دارم لوله کشی های فروشگاه و خونه ای که دارم میسازم را انجام بدم تا سرمو گرم کنم و به چکها فکرنکنم.
استاد عزیز وقتی سازنده یخچال ها بامن تماس گرفتن و گفت سید میخوای این چکها را چکار کنی گفتم هیچی پولشونو میزنم برات یذره وقت بده اون بنده خدا گفت امسال بازار خرابه و کله گنده ها نتونستن این یک ماه آخر سال دوام بیارن وخیلیا ورشکست شدن و بنظرم اصلا نمیتونی پاس کنی.
من تو دلم گفتم بنده خدا من تمرین ستاره قطبی را دارم میدونم چکار کنم نگران نباش.
خونواده و پدرم و دوستان هم میگفتن بلاخره با کله خوردی زمین و بدبخت شدی ولی من تو دلم میخندیدم به همشون.
این وسط من موندم و تمام نجواها و فشارها ولی خدا شاهده مطمئن بودم میتونم شرایط را درست کنم(اینم بگم این شرایط سخت را خودم برای خودم رقم زدم چون همش میگفتم اسفند ماه خیلی فروش بالاست چون دم عید هست و کلی یخچال خریدم و تکاملم را طی نکردم و جهان هم حسابی چک و لقد زد بهم).
استاد عزیز اصلا به حرف هیییییییییچ احدالناسی گوش نمیکردم و شروع کردم به لوله کشی و بلافاصله کف فروشگاه را درست کردم و یخچالامو جابجا کردم و فروشگاهم را راه اندازی کردم و کلی حس و حال خوب گرفتم و انرژی گرفتم.
با استفاده از تمرین ستاره قطبی هرروز مینوشتم خدایا خودت هدایتم کن تا از روزم بیشترین بهره را ببرم و هدایتم کن تا آگاهی های جدید کسب کنم و آرامش داشته باشم.
خداروشکر الان بعد از 40روز از اون تاریخ چه اتفاقی افتاد؟!!
چک 90تومنی پاس شد.
چک 40تومنی پاس شد.
یدونه چک 22تومنی هم چند روز پیش پاس کردم.
به یکی 6میلیون بدهی داشتم اونم پرداخت کردم.
به یکی دیگه 4میلیون بدهی داشتم اونم پرداخت کردم.
مبلغ 3میلیون به راننده ای که برام یخچال میاره بدهی داشتم که اینم پرداخت کردم.
مبلغ 200میلیون چک مورد نیاز برای سازنده یخچالها که میگفت برام جور کن بفرست تا از زیر فشار بیام بیرون اونم جور کردم و فرستادم براش( اینم بگم من دیگه از خودم اصلا چک نمیدم و دسته چکم را پاره کردم و هرچی چک دستم رسید از مشتریان بود).
و کلی حال خوب را تجربه کردم در این مدت.
و خودم آگاهانه شرایطم را خلق کردم و امروز خدا شاهده دوستم که برام یخچال میسازه بهم گفت اصلا باورم نمیشه اینجوری تونستی پول و چک برسونی بهم.
دوستان عزیز در این شرایط که همه گریه میکنن از بی بازاری من یدونه سردخونه عظیم هم سفارش گرفتم بسازم و واقعا روز به روز دارم بیشتر و بیشتر سود میکنم.
و خداروشکر تونستم در این مدت سود خالص بالای 35میلیون را تجربه کنم.
و اما این مورد خیلی بیشتر از موارد فوق برام لذت بخش بود.
استاد عزیز شما در دوره روانشناسی ثروت 1 گفتین که اگه میخواین ثروت پایدار خلق کنید باید در حرفه ای که کار میکنید بهترین باشید و تا تهش برید جلو و یاد بگیرید همه چیز را.
بنده تا الان فقط یخچال کار میکردم و اگه پیشنهادی داشتم تا کولر تعمیر کنم میگفتم نمیتونم و حقیقتش میترسیدم فکر میکردم کولر خیلی عجیبه و کار من نیست.
ولی چون هرچی استاد میگه منم میگم چشم در برنامه یوتیوپ کلی فایل درباره کولر تماشا کردم و فهمیدم بابا کولر خیلی راحت تر از یخچال هست.
و تصمیم گرفتم کلمات و اصطلاحات انگلیسی رایج که روی پنل کولر نوشته میشه را ترجمه کنم و یاد بگیرم.
و همینکه ترسم ریخت و تصمیم گرفتم با قدرت کولر هم اگه پیشنهاد شد قبول کنم تا الان دوتا کولر به بنده پیشنهاد شد و خیلی راحت مثل آب خوردن رفتم پای کار و خیلی عالی و راحت و با تسلط بالا کارمو انجام بدم و خداشاهده هردوتا مشتری میگفتن خدا رحمت کنه اموات شمارا فقط وقتی تازه کولر را خریدیم اینجوری باد خنک میداد.
استاد بنده چکار میکردم وقتی میرفتم پای کار اول لیبل نصب شده روی کولر را مطالعه میکردم و نوع گاز مبرد و مقدار گاز مبرد را مشخص میکردم و طبق لیبل گازگیری میکردم خیلی ساده و شیک و مجلسی.
واقعا احساس اعتماد به نفس بالایی از این تصمیمم گرفتم و عاشق خودم و کارم شدم.
خداروشکر میکنم از اینکه در این زندگی دارم ماجراجویی میکنم و خداروشکر میکنم شاگرد استاد هستم.
واقعا هروقت تصمیم گرفتم به بهترین شکل زندگیم را خلق کردم.
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
من هم قبل از آشنایی با شما خانواده ، دولت ، جامعه و دیگران رو مقصر اتفاقات ناخواسته زندگیم میدونستم، مثلا میگفتم چرا خونواده ان چنین باورهایی داشتن که اون باورها رو من هم اثر گذاشته ومن تواین مسیر هستم و مخصوصا پدرم چرا اون رفتارهارو با بچه هاش داشت و باورهای فقیرانه یا رفتار پر ازتنش و خشم داشت که ما هم تو ذهنمون هم ازش بدمون میومد و کلی تو ذهنم باهاشون درگیر بودم ، یا مثلا تو بحث مالی مثل 99 درصد مردم ایران که بر این باورن که دولت داره مردمو بدبخت میکنه منم همین فکرو داشتم و میگفتم چرا افراد بالادست جامعه پول به مردم نمیدن و ثروتو بین مردم تقسیم نمیکنن ، و خبر نداشتم که ثروت یه چیز ذهنیه باید خودت بسازیش و سیر تکاملیتو طی کنی
در بحث روابط هم همینطور همیشه فکر میکردم که من قربانی هستم و دیگران دارن به من آسیب میرسونن و من مثل برگی در باد هستم و کاری از دستم بر نمیاد
از وقتی با شما آشنا شدم به لطف الله مهربان فهمیدم و درک کردم که همه چیز اول تو ذهنم شکل میگیره و بعد در دنیای بیرون نمود پیدا میکنه
، اونم یه شبه نبود که به این درک برسم، چندبار امتحانش کردم دیدم هر چیزی تو ذهنم بهش فکر میکنم همون میشه و کم کم با دلیل و منطق به ذهنم قبولوندم که اتفاقت و شرایط زندگیمو خودم دارم خلق میکنم و من قربانی نیستم؛ آدم هایی که دور و بر من هستن براساس مدار فرکانسی که توش هستم کنار من هستن، مقدار درآمدی که دارم براساس مداری که توش هستم داره شکل میگیره و سلامتی که دارم براساس باورهایی که از بدنم و انتظاری که از جسمم دارم ، داره بازخورد نشون میده؛ اینا همه رو تست کردم و به این درک رسیدم البته که هنوز خیلی جا داره تا پیشرفت کنم و هر روز باید رو خودم کار کنم
به محض اینکه فهمیدم جهان قانون داره و ازش یکم استفاده کردم دیدم دارم نتیجه میگیرم و درکم و آگاهیم بیشتر شد ، قشنگیه این خدا اینه که انقدر مارو دوست داره هر لحظه که برگردیم مارو هدایت میکنه به مسیر درست؛ اصلا تو قرآن اومده و شما بارها اشاره کردید که بر ما واجب شده که شما هدایت کنیم، حالا این هدایت میتونه به مسیر درست باشه یا به مسیر اشتباه اونو ما تصمیم میگیریم
من در مورد ثروت ساختن به این باور رسیدم که خودم دارم با ذهنم میزان درآمدو تعیین میکنم با مداری که توش هستم با باورهام ، بعد سعی کردم باورهامو بهتر کنم با نشون دادن الگو های مناسب به ذهنم به اینکه میشه از پایین ترین نقطه به بی نهایت رسید میشه با دست خالی و با اون چیزی که داری به ثروت برسی و ازش پول بسازیبهش الگو نشون دادم، میشه تو خونواده فقیر بود و به ثروت رسید، میشه دانشگاه نرفت و به ثروت رسید، بعد وقتی که من آماده بودم خداوند مسیر هدایتو بهم نشون داد، وقتی من دیگرانو مقصر ندونستم وقتی گفتم هر اتفاقی افتاده خودم با افکارم رقم زدم، وقتی گفتم حالا چطور میتونم مسئلمو حل کنم
وقتی مسائل کوچیکو حل کردم اعتماد به نفسم رفت بالا وقتی مسائل بزرگترو حل کردم اعتماد به نفسم بیشتر و بیشتر شد
مثلا تو بحث روابط مشکلی برام ایجاد شد و من خیلی بهم ریختم ، گفتم قبلا که در رابطه با همسرم به جای خوبی نرسیدیم و ارتباطمون قطع شد ولی بعد از اینکه اون آپرکات وحشتناکو خوردم و بعد از تلو تلو خوردن ، از خدا خواستم هدایتم کنه و گفتم خدایا تو سکان دار زندگیم هستی خودت کمکم کن و اجازه دادم که خداوند هدایتم کنه؛ نشونه های خداوندو دیدم صدای خداوندو شنیدم و با ایمان کمی که داشتم اقدام کردم، و هر بار نشونه ها رو دیدم ایمانم بیشتر شد آرام کردم خودمو و جلو رفتم با اینکه هیچ چیزی از مسیر نمیدیدم ولی کم کم و تا حدودی به این باور رسیده بودم که کسی از هلیکوپتر بالای سرم داره راهو میبینه و تو این جنگل پر ازدرخت و تاریک هدایتم میکنه، یه جاهایی پام لغزید و نیاز هست که بازم رو ایمانم کار کنم
بعد به خودم گفتم حالا این اتفاق افتاد من، و درسی شد برای من حالا چه کار میتونم انجام بدم؟ چه درسی از این اتفاق گرفتم؟ ، اون موقع بود که من مصمم تر شدم به اینکه به خداوند اعتماد بیشتری داشته باشم
استاد یه مثالی همین امروز واسم پیش اومد بذارین اینو بگم، امروز تو برنامه کاریم که اومد( چون هفتگی برنامه کاری پرسنل پرواز تو ایران برنامه ریزی و ارسال میشه) دیدم آزمون برام گذاشتن ، اولش یکم تعجب کردم و جا خوردم ولی وقتی ذهنم داشت میرفت به سمت نکات منفی و میگفت اگه این آزمون برای این باشه که بخوان اذیتم کنن چی؟ ، آگاهانه اومد به خودم گفتم اگه این امتحان واسه ترفیعم باشه چی؟ چون چند وقت پیش یه اتفاقی در کارم پیش اومد که ظاهرش خوب نبود و منم سعی کردم زیاد روش زوم نکنم
بعد به خودم گفتم اشکال نداره من خودمو آماده میکنم برای آزمون بقیه اش با خدا ، بعد از چند دقیقه خدا شاهده دیدم اصلا اون آزمون برداشته شد ، اونم وقتی که من نگران نشدم و خودمو سپردم به خدا
.
.
.
.
چی بگم استاد
.
.
.
.
.
داشتم فکر میکردم
یکم مکث کردم الان
چطور خدا میاد مسائلو حل میکنه وقتی میسپاریم بهش
.
..
.
من دارم روی خودم کار میکنه
چیزی که درک کردم اینه اگه من دارم رو خودم کار میکنم و اگه اتفاق به ظاهر ناخوشایندی افتاد نگران نباشم و بسپارم به خدا، تو دل اون اتفاق میتونم خیر پیدا کنم
مثال ها زیاده استاد جان این مثال همین امروز برام اتفاق افتاد گفتم بگم ؛ استاد جان میخوام بگم میتونم از اتفاقات به ظاهر ناخوشایند به نفع خودمون استفاده کنیم و هر اتفاقی بیفته همون خیرست
دوستون دارم استاد عزیز و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون️
سلام به همه ی عزیزان
استاد جان:
یه جمله شنیدم در این فایل که مغزم سوت کشید:
چسبندگی روابط
انگار درست دست گذاشته باشین روی وابستگی ها در روابط…
نمیتونم ادعا کنم حرفهاتون در فایلها رو کامل درک میکنم، اما کاملا متوجه میشم دارم بهتر از گذشته ام درک میکنم صحبت هاتون رو.
درک میکنم روندِ تکاملی داره تاثیر خودشو میذاره.
هر چی بیشتر فایلها رو گوش میدم درکم نسبت به شما بهتر میشه.
روزی نیست که از شما یاد نکنم، و سپاس گزارتون نباشم برای تاثیرات مثبتی که روی بهبود زندگیم گذاشتین و میذارین.
امروز با چند تا نشونه ی آشکار متوجه شدم قانون داره جواب میده و مسیر تمرینهام درسته و باید با تعهد و پشتکار ادامه بدم.
سپاس گزار خدا هستم که اینجام و میتونم همه ی این فایلهای به شدت ارزشمند رو گوش بدم و بیارمشون تو زندگیِ شخصیِ خودم و بهبود ایجاد کنم.
یه چیز دیگه ای که شنیدم و برام شگفت انگیز بود:
همه ی مسئولیت زندگی مون رو به عهده بگیریم
خلق کردن شرایط، حلِ مسایل، قربانی نبودن و … چیزهاییه که باید خوب و زیاد گوش بدم تا بتونم درکشون کنم …
در رابطه با حل مسائل: یه سری بهبودها ایجاد کردم در ایام خونه تکونی عید در خونه و وسایل، که باعث شدن لذت ببرم و احساس آرامش و توانمندی کنم از استفاده از وسایل با بهبودهای ایجاد شده و دسترسی هامو به شدت آسون تر کرد.
متوجه شدم میشه با تغییر نوع دید به یه قضیه یا مسئله، میشه طور دیگه ای هم بررسی و حلشون کرد.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
خالق شرایط یاقربانی شرایط.
سلام به استادجان عزیز.استادانرژی بخش.
تاقبل ازآشناشدنم بااین برنامه ،کاملن خودموقربانی زندگیم میدونستم .وازنظرخودم دلایلهای محکمه پسندی داشتم که باتوضیحش میتونستم هرکسیومتقاعدبکنم که من قربانی این زندگی شدم و همسرم کاملن مقصره.
راسش هیچ کس رومقصرنمیدیدم ،نه پدرنه مادرونه خدای خودم رو.فقط وفقط دوربینم روی همسرم زوم بودوازایشون طلب داشتم .
همه چیوازایشون میخاستم .اینکه به خواسته هام نرسیدم ،اینکه حسرتهای زیادی به دل دارم،اینکه خوشبخت نشدم،اینکه آرامش ازم گرفته شده همه وهمه درگرواخلاق ورفتارهاوافکاروباورهای همسرم بود.
واتفاقاهمیشه همسرموسرزنش میکردم .
دقیقن من دنبال عامل بیرونی بودم واصلن نمیتونستم بپذیرم که خودم عامل اصلی این اتفاقات هستم ،حالاشم وقتی حالم بدمیشه،زیادنمیپذیرم.
منتهی دست از مقصربودن همسرم یادیگران برداشتم.
همیشه هم بااین نگاه احساسم بدبودوتوجه وتمرکزم روی نازیبایی هابخصوص کنترل همسرورفتارهای اشتباه ایشون بود.
تااینکه آشنایی استادویادگیری قوانین جهان هستی ،نگاه منوبه دنیای اطرافم وزندگی شخصیم تغییرداد.
اگرچه هنوزبعدازگذشت دوسال کارکردن روی افکاروباورهام نتونستم صددرصد،ذهنموازاین موضوع ،قربانی شدن بردارم امابه نسبت قبل خیلی بهترشدم.
ولی همچنان روزایی که ازدسش عصبانی وناراحتی هستم این به ذهنم خطورمیکنه که ناهیدواقعن تواینجاچکارمیکنی؟
چراداری به این سبک زندگی میکنی؟
چرااحساسات روسرکوب میکنی؟
چنددقیقه بعدبه خودممیام ونجواهاروپس میزنم ومیگم کسی مقصرنیست جزخودت.
توهنوزنمیتونی اصول قوانین رودرست رعایت کنی پس چ توقعی ازاین جهان هستی داری؟
راسش ب نظرم خیلی حوصله میخاد،خیلی صبوربایدباشی،تابارعایت نکات قوانین جهان ،به خواسته هات برسی.
جالب اینجاست که کاملن هم خودمون پذیرفتیم که هیچ جوره دیگه هم نمیتونیم .پس بایدتسلیم باشیم .
ولی درحین تسلیم بودن روزای دلگیری رو هم سپری میکنیم .
من به نوبه خودم ازترس چک ولقدهای جهان که دامن گیرم نشه دارم ادامه میدم.
خیلی وقتاخودموسرزنش میکنم که چراانقدکم میارم .
توقعم ازخودم بیشترازاین چیزاس.
دوست ندارم انقداحساساتم بالاپایین بشه.چطوربگم خیلی سعی میکنم حال خودموخوب نگه دارم .
به عنوان یک زن یه فردی که تمام وقتشوگذاشته که تمام افکاروباورهاشوتغییربده ،چراقوه ی تشخیصش گاهی انقدضعیف میشه؟!
یه وقتایی میگم عباس منش خداروشکرکه توهستی.
واقعن وجوداستادباعث کنترل ذهنم وافکارمنفیم وپس زدن نجواهام میشه.
تکرار این قوانین باصدای دلنشین استاد،منوسمت تغییرات میبره.
اینم میدونم که تاوقتی که خودموقربانی شرایط بدونم ودنبال مقصربگردم این لحظات واین روزهارومثل سالهای گذشته که هیچی بدست نیووردم ،ازدست میدم.
خوبه که فهمیدیم خودمون خالق شرایط هستیم .
خوبه که این موضوع رودرککردیم.
انشالله که خالق اتفاقات خوبی باشیم و دوباره اشتباهاتی نداشته باشیم که همون سرزنشهاوهمون دردکشیدنهاروبچشیم.
من که تحملشوندارم .
الآنم هروقت دلم میگیره ویاباموضوعی درگیرمیشم که حالموبدمیکنه ،باتمامقوامیرم که حال خودمو،اوکی کنم.
ازبودن تواحساس بدبیشتررنج میکشم .ازاینکه تواونلحظات به این فکرمیکنم که اگرادامش بدم ممکنه اتفاق بدتری بیفته،سریع خودمو،جم وجورمیکنم وتمرکزم روبه مسائل دیگه میبرم.
خیلی دوست داشتم الان اینجاتعهدمیدادم که چشم بسته هرچی استاد یادم داده ،انجام بدم امانمیدونم شرایط وموقعیتهای مختلف ممکنه پیش بیاد که نتونم ازپسش بربیام.
نمیدونم هنوزخودموانقدقوی نمیدونم.
هنوزانقدبزرگ نشدم.
هنوز درگیری های ذهنی ودودوتاچارتای ،زندگیمودارم.
دلم میخواست یه مدت کوتاه زمان ازحرکت میایستاد،واین ذهن من کاملن پاک میشدودوباره بازسازی میشداونم بااین افکاروباورهای قشنگی که استادیادمون دادن.
نیاز شدیدبه تنهایی دارم ،تنهایی که واقعن تنها باشم تاچندروزهیچ کس روحتی دخترخودمم نبینم .
ازبچهام خسته نیستم وخیلی باهردوشون حال میکنم .
خداروشکرمیکنم که هردوعاقل وبالغ هستن وخیلی وقتهاحال منوخوب میکنن.
بهم امیدواری میدن .
همین الان پسرم یه ساعته تمام حرفهای عباس منش روبرام مرورکردوگفت تویی که قبولش داری ،خیلی بدمیکنی که طبق روال قانونهایی که یادت داده عمل نمیکنی.
خداروشکرکردمکه پسرم درک وآگاهی های خوبی نسبت به جهان داره .
خودمم مثل همیشه بایدبه خودم یادآوری کنم که زدی تو جاده خاکیو ،بهتره برگردی وبیایی تومسیراصلی.
وقتی صحبتهای استادروگوش میدم تمام مشکلات واحساسات منفی زندگیم توذهنممیادومیگم عه چقدراحت میشه تغییرش داد.مگه چیه ؟!ب نظرم میتونم.
اماتوعمل نصف اون فکرای قشنگ که همش امیدوارکنندس،ازذهنممیپره ومیبینم که باز،به یه نحوی دیگه عمل کردم که خودم راضی نیستم .چون به احساس خوب نرسیدم.
حالافهمیدمکه صددرصدتوشرایط قربانی موندن کاربیهوده ای هستش.وباموندن تواین شرایط اتفاق امیدوارکننده ای رخ نمیده.
پس بهتره خودموخالق شرایط بدونم وبااین باور،به سمت جلو حرکت کنم .
خدایامن به توایمان دارم که تو برای من بهترینهارومیخای .
من به تو اعتماد میکنم که برای رسیدن من به خواسته هام توکمکم میکنی ودرمسیرهدایتممیکنی.
من به تووجهان تواعتماددارم همه چیز دست به دست هم میدن تامن به هدفهاوخواسته هام برسم.
خدایامنوصبورترکن .دراین تکاملی که دارم سیرمیکنم به من آرامش بده.
اجازه نده ذهن من سمت نجواها بره.
اجازه نده نگاهم اززیبایی هابرداشته بشه.
کاری کن داشته هاموببینم.
خودموباکسی مقایسه نکنم .
تونعمتهای زیادی بهم دادی ولی گاهی نگاه من میره سمت کمبودها.
قدرت تصمیم گیری توهیچکاری ندارم وفقط دلموبه هدایت توخوش کردم.
اراده وپشتکارمنوقویترکن .
من راضی به این شکل وروند زندگی کردن نیستم .
استحقاق من بیشترازاین شرایط وموقعیته.
کمکمکن بفهمم چطورشرایط خوب برای خودم خلق کنم.
خیلی جاهانیازدارم عقلانی موضوعی روبسنجم ولی احساساتم که واردعمل میشن ،میبازم.
وقتایی که احساسی عمل میکنم ،ازرفتاروواکنش خودم بیزارمیشم .
خیلی خوب میفهمم که این اتفاق بااین احساس موقتی حل شده و دوباره به یه شکل دیگه میادسراغم .چرااساسی حلش نمیکنم ؟!.
انگار،شهامتشو،ندارم ودست وپاشکسته حلش میکنم .یاشایدفکرمیکنم بقیش به عهده ی یه نفردیگس.
به هر صورت که داستانهای تکراری که بااحساس پیش رفتم ،زیاددارم البته در رابطه با روابط با همسرم بیشترازاین اتفاقات افتاده.
که بیشتربه نفع ایشون بوده تامنفعت من .
توروابط ،سعی میکنم نگاهم روازتوقعات وخواسته های درونی خودم بردارم وبااصول قوانین پیش برم وخودمهیچ تصمیم یاحرکت اشتباهی نکنم.ینی طبق میل درونیم که به احساسات خصوصی خودم ربط داره کاری نداشته باشم .
درزمینه روابط از جهان چیزای خوبی دریافت میکنم .
همسرم خیلی به من لطف داره .وخیلی بامحبت واحترام باهام رفتارمیکنه.
یکی وابستگیش باعث آزارمه یکی اینکه چندسال اخیر دوست داشتنش شرطی شده .
ینی عالیه ولی تاوقتی که ناهید بهش توجه داشته باشه .
اگرحس کنه احساسی تووجودمن نسبت به خودش نمایان نشه ،زودعصبانی میشه وباوجوداینکه لحظه ای بدون من نمیتونه زندگی کنه ،حرفهاورفتارهای ناجالبی ازخودش نشون میده که خیلی من اذیت میشم .توجیهشم اینه که توبایدمنودوست داشته باشی،اگرنداشته باشی منم نمیتونم …..
ولی وقتی ازطرف من همه چیزش اوکی باشه وبدونه من بش توجه میکنم،دنیاروهم به پات میریزه.
ایشالله خداهردومونوهدایت کنه .حتمن هردوبه هدایتش نیازداریم.
من به یه شکلی وایشون هم به یه نحوی .
توزمینه ی مالی هم بیخیال همه چی شدم،فقط برای امروز خوب زندگی میکنم با باورفراوانی.
بااین باورراحت وبدون استرس روزم رومیگذرونم ونیازهاخواسته هامورفع میکنم .
به بقیش وآینده هم فکرنمیکنم.
قربانی بودن خودمم ازذهنم پاک کردم.
حالاچقدخالق شرایط خوب هستم ،نمیدونم.
هرچی که هست مثل گذشته عمل نمیکنم.چون توگذشته هیچ چیزی بدست نیووردم.
خیلی وقتا(من،من )کردنامون مارومینداخت توهچل.
چون با باورهاوافکارغلط( من من) میکردیم .یه جورغرورکاذب داشتیم .
اما حالا(من ،من )کردنامون یه جورشهامت روتووجودمون برانگیخته میکنه که ماروآماده ی حرکتهای جدیدمیکنه.
انشالله من بتونم منهای جدیدخوبی برای خودم بسازم وخلق کنم.
منی که هروقت حسش میکنم ازش انرژی بگیرم.
منی که بهم قدرت بده.
منی که منوازبند هاوزنجیرهای درونیم بازکنه .
منی که آرامش به تمام معناروتووجودم بسازه.
منی که قلب وروحم روپرازمعنویت خدایی بکنه.
امیدوارم این روزدیرنباشه وزودبرسه.
استادجان ممنون وسپاسگزارازوجودشما.
سلام دوست خوب عباس منشی من
نوشته تون رو تا انتها خوندم، چقدر صادقانه و بی آلایش هرچیزی رو بیان کرده بودین
براتون آرزو میکنم هر روز بهتر از دیروز خودتون بشین و زندگی در کنار عزیزانتون هر روز لذت بخش تر از قبل باشه براتون و تو مسیر خودسازی ذهن و قلبتون هر روز بازتر و آماده تر بشه.
البته اینا آرزوهاییه که برای خودمم دارم و برای همه دوستان دیگه مون.
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیز
تو شهر ما دو نفر در دانشگاه آزاد کارمند بودند و توسط نماینده مجلس به دانشگاه برده شده بودند و زمانی که نماینده وقتش تموم شد و یه نماینده جدید اومد، هر دوی این آقایان را از دانشگاه آزاد انداختند بیرون و اخراجشون کردند.
یکی از آنها خودکشی کرد و نفر دوم کسب و کار خودشو راه انداخت
میدونین دلیلش چی بود؟
نفر اول با توجه به اینکه کارمند شده بود و یه حقوق ثابتی داشت ، رفت و ازدواج کرد و بعد از مدتی که اخراج شد و چون منبع درآمدی نداشت و تنها منبع درآمدش فقط از حقوقی که دانشگاه بهش میداد بود و زمانی که اخراج شد خانواده دختره بهشون گفتند که ما به کارمند دختر داده بودیم و از طرفی منبع درآمد نداری و اینکار باعث شد که طرف خودشو در تنگنا ببینه و نتونه مشکلش را حل کنه و اقدام به خودکشی میکنه و سرنوشت خودش و خانواده اش را به این صورت عوض میکنه.
نفر دوم: بعد از اخراج از دانشگاه چون به نجاری و دکوراسیون علاقه داشت و پاره وقت هم در این ضمینه کار میکرد رفت دنبال علایقش و از پارکین خونه اش شروع کرد و اونجا را محل کارش کرد و چون کارش تمیز و خوب بود ، آرام آرام به مرور مشتریانش زیاد و زیاد تر شدند و زمانهائی میرسید که تا 12 شب کار میکرد و مشهور شد و سپس جای بزرگتری مغازه گرفت و روز به روز وضع مالی اش بهتر بهتر شد.
اینها دو دیدگاه برای دو نفر که شرایط یکسانی داشتند ولی نتایج متفاوتی را برای خودشان ایجاد کردند
سیب زمینی و تخم مرغ را وقتی همزمان حرارت میدیم با اینکه یه شرایط دارند ، ولی زمانی که پخته میشن یکی نرم میشه و یکی سفت.
دقیقا برای ما آدما هم اینجوریه و بستگی به شرایط و ذهنیت ما و دیدگاهمان دارد و شرایط سخت یکی را قویتر میکند و یکی دیگه را بدبخت تر و ضعیف تر.
وقتی باران میبارد همه پرنده ها برای اینکه خیس نشوند به لونه هاشون میروند ولی عقاب بالای ابرها ، و این دیدگاهه که آدما را متفاوت میکند.
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماه شما آقا ناصر عزیز
چقدر کامنت شما بینظیر بود ،
سرشار از آگاهی و درس
من که خیلی لذت بردم از خوندنش
چقدر زیبا اشاره کردین و پرواز عقاب در اوج و من عاشق پروازم
خیلی از شما سپاسگزارم بابت این کامنت بینظیرتون
سلام. ممنونم سارا خانم عزیز
من هم عاشق پروازم و آرزوهای سیری ناپذیری دارم و همینطور عاشق عقاب و دیدگاهاشم.
عقاب ها بعد از 30 سال زندگی یه تصمیم خیلی بزرکی میگیرند که یا بمیرند و یا مجدد زندگی کنند و اکثرا تصمیم میگیرند زندگی کنند و این تصمیم شون خیلی سخته.
میدونی چرا؟
چون تو این مدت هم منقارشون کند میشه و هم پنجه هاشون کند میشه و هم بالهاشون کلفت میشه و نمیتونند به سرعت و تیزی پرواز کنند و به همین خاطر میرند بالاترین قله و نوک قله تا بر خودشون غلبه کنند
اول پرهاشون را میکنند بعد پنجه هاشون را آنقدر به کوه میکوبند تا بشکته و در این حین زخمی میشن و بعد نوکشان را به کوه میزنند و میشکنند و کلی درد می کشند
این پروسه حدود 150 روز طول میکشه تا مجدد نوک تازه در بیاد و بالهای جدید در میاد و پنجه های تازه مثل اینکه مجدد متولد شده
ما انسانها وقتی ناخن مان را کمی بیشتر میگیریم کلی درد می کشیم اما عقاب ببینین چقدر درد میکشه اما روی خودش نمیاره چون روحش بزرگه میخواد بزرگ بشه هدف داره برای هدفش میجنگه و خوب هم میجنگه و با استفاده از اهرم رنج و لذت به چند سال آینده فکر میکنه که میخواد خوب پرواز کنه میخواد در اوج پرواز کنه میخواد خوب شکار کنه و …
و به خاطر اون این همه زجر را تحمل میکنه و براش لذت بخشه
خلاصه بعد از 150 روز سختی مجدد مثل اینکه تازه متولد شده دوباره پرواز میکنه و کیف میکنه و مجدد میتونه تا 40 سال دیگه عمر کنه
و این عظمت و اراده عقاب ستودنیست و من عاشقشم چون نترسه، سرسخته ، همیشه آماده اند، متمرکزاند، سرزنده اند، در ارتفاع پرواز میکنند( به حاشیه ها توجه نمی کنند) و هرگز گوش مرده نمی خورند. عقاب مظهر آزادی قدرت و اراده است.
اینها درسهای عالی از عقاب اند
همینطور هم وقتی شکار میکنه کلا تمرکز میکنه روی هدف (تمرکز تمرکز تمرکز تمرکز) که بارها استاد میگه تمرکز کنین روی هدفتون و به این طریق شکارش نمیتونه از دستش فرار کنه
ما هم باید روی هدفمون متمرکز بشیم تا نتیجه بگیریم.
انشاالله شما هم همیشه در اوج بمانین و به بلندیها پرواز کنین
بنام خدای مهربونم
سلام خدمت آقا ناصر
خیلی سپاسگزارم از کامنت بینظیرتون که برای من نوشتین
از صبح که کامنتتون و خوندم بارها برای خودم تکرارش کردم
داستان تولد دوباره عقاب و سالها پیش میدونستم اما کامل فراموش کرده بودم و امروز این کامنت برام خیلی خیلی خیلی درس داشت
بعد از خوندنش یه انگیزه مضاعف گرفتم برای حرکت ،خداروشکر که با دوستان بینظیری مثل شما در این سفر همراهم و هر لحظه یاد میگیرم
خیلی سپاسگزارم که وقت گذاشتین و این کامنت فوق العاده رو نوشتین
دقیقا الان تو مرحله تولد دوباره ام مثل عقاب ،تا بتونم دوباره در اوج پرواز کنم
چقدر لذتبخشه نتیجه پایانی و تجسم کردن و خلق کردنش
خدایا بینهایت سپاسگزارم برای همین لحظه
سلام و درود ب شمااقاناصرچقدرکامنت شماعالی واقعاچه حس فوق العاده ای رودریافت کردم،بااین توصیف شماازعقاب واقعااشک توچشمام حلقه زد…وقتی یک پرنده میتونه انقدرقوی باشه چراماانسان هاکه اشرف مخلوقات هستیم نتونیم
فقط کمی جرات میخواد،ایمان.تمرکز،
ایمان…..
ایمان همچیه…ایمان بخداا
وقتی ایمانتوقوی کنی به همچی میرسی وقتی ایمانتوقوی کنی ارامشت بیشتره وخداروشکرکه الان نسبت به قبل ایمانم بیشترشده خدایاشکرت و سپاسگزارم ازاستادمهربونم ک تاثیرمثبتی توی زندگی من و هزاران نفرگذاشت
«فَاعْتَبِرُوا یَا أُوْلِی الأَبْصَارِ»
سلام و درود به شما دوست عزیز ، آقا ناصر گرانقدر. (و البته خوش تیپ)
عجب داستان جالبی بود و چقدر عبرت آموز. من بسیار لذت بردم و بسیار این نگاه ارزشمند شما رو تحسین میکنم.
مهم اینه که ما باور کنیم رزاق بودن و وهاب بودن خداوند رو. مهم اینه که باور کنیم «إِبتَغوا مِن فَضلِ اللّهِ» و از جامون بلند شیم و یه کاری بکنیم.
من با اینکه امنیت شغلی دارم و احتمال اخراج برام خیلی خیلی کمه، و حتی بالاتر از اون میتونستم برم با سهمیه ایثارگری، تبدیل وضعیت به رسمی بشم،(همه از خداشونه رسمی بشن و کد وزارت نفت بگیرن) ولی رفتم تعدادی ابزار خریدم که دقیقاً خودم توی زمانهای آزادم کار MDF انجام بدم و اول یه چتر نجات برای خودم بسازم که هر وقت دلم خواست خودم با اختیار خودم بپرم. از طرفی اقساط بانکی رو بیشتر پرداخت میکنم که تا پیش از پایان 402 بقول استاد debt free بشم . دیگه بدهی نداشته باشم.
یه حسی بهم میگه وقت پریدنه.
یه وقتایی عکاسی میکنم. یه روز توی ساحل از مرغهای دریایی عکس گرفتم و وقتی داشتم عکسهای دوربین رو مرور میکردم، رسیدم به یه عکسی که خیلی برام معنی داشت، و من اتفاقی گرفته بودمش . چهار پنج تا مرغ دریایی روی ماسه های ساحل به طرف شمال نشستن. و یکی شون در حال پرواز به طرف جنوبه. گفتم همینه. وقتی همه به یه سمت میرن من باید به سمتی دیگه پرواز کنم. اینقدر برام تاثیر گذار بود که گذاشتمش عکس پروفایل واتس آپم. دقیقاً آبی که تخم مرغ رو سفت کرد، سیب زمینی رو نرم کرد. یه عده ای هم مثل قهوه هستن. که شرایط رو جوری عوض میکنن که بعد از اقدام اونها دیگه کسی به آب نمیگه آب . میگن قهوه… (قهوه زندگی نوش جون همه مون)
آقا ناصر جان عزیز ، پر حرفی های کودک درونم رو ببخشید. الهی که حال دلت همیشه همیشه عالی و توحیدی باشه و هر روزت رو بهتر از گذشته خلق کنی که حقیقتا «ان وعدالله حق»
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
ماشالله حمید جان
واقعا از کامنتت لذت بردم و چقدر اون عکسی که گرفتی الهام بخش بوده
خیلی عالیه کامنت هات و واقعا لذت بردم – معلومه که داری به پختگی میرسی در قانون و از رشد کردنت لذت میبرم انشالله که همگی در این مسیر بی نظیر خوش بدرخشیم…
چقدر لذت بخشه کار کردن در مسیر علایق و من به شخصه از عمل کردن به این نکته دارم لذت میبرم..
منی که تا مدت ها ی ادم تنبل تلقی میشدم الان ی جوری عمل گرا شدم در رشته مورد علاقه ام که نگو نپرس – به حدی که اطرافیان نوتیس میکنن – انشالله که تو هدایت بشی به سمت عشق علاقه – به قول قران اسان بشی برای اسانی ها
ممنون از مثال های بی نظیر تو و ناصر عزیز….
سلام و درود محمد امین عزیز
منو ببخش که با تأخیر کامنتت رو پاسخ میدم. خیلی خیلی متشکرم از این همه لطف و محبتت. امیدوارم این رشد و پختگی منتج به نتایج طلایی بشه و من تبدیل به انسانی مفید و موثر باشم که بتونم ارزشی رو در جهان خلق کنم. بتونم به گسترش نعمتهای خداوند کمک کنم. دستان خداوند باشم برای خیر رسانی. بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم بخاطر این عملگرایی . اگه افراد بتونن علاقه واقعی و مأموریت شون رو پیدا کنن قطعاً بیشترشان عملگرا میشن . منتها ما وارد یه چرخه روزمرگی شدیم و هر چیزی رو تجربه میکنیم میبینیم علاقه ما نیست. بخاطر نیازه که یه سری کارها رو انجام میدیم. اما اگه علاقه و عشق واقعی مون رو پیدا کنیم چنان عملگرا بشیم. یه کلیپ کوتاه دیدم از استیو هاروی میگفت هر انسانی در زندگیش خداوند هدایا و استعداد های مختلفی بهش داده. اگه میخواهید استعدادتون رو پیدا کنید برگردین به دوران کودکی تون. چه کاری رو به خوبی انجام میدادین. احتمالاً همون موهبت و استعداد شما باشه.
محمد امین عزیز برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام آقا محمد امین عزیر
ممنونم بابت کامنت تون و انرژی تون
تنبلی متاسفانه در وجود همه ماست و باید به طریقی بهشون غلبه کنیم
یه تکنیکی برای غلبه به تنبلی هست بنام 5 ثانیه و خانم مل رابینز در این زمینه یه کتابی نوشته بنام قانون 5 ثانیه
خلاصه اش اینکه وقتی در هر کاری تنبلی میکنی میتونی با این قانون ازش سریع خارج بشی و کاری را که میخوای انجام بدی
به این صورت که بصورت معکوس از 5 تا یک بشماری ( 5 ، 4 ، 3، 2، 1 و پاشی و شروع کنی ) و سریع بلند بشی و اون کاری را که دوست داری انجام بدی
چون مغز ما انسانها طوری طراحی شده که اگه تا 10 ثانیه اول تصمیم نگیریم مغزمون یه بهونه ای میاره تا ما کارو انجام ندیم و مغزمون میگه مثلا فردا تعطیله انجام میدی، از هفته اینده شروع میکنی، بعد از تعطیلات شروع میکنی، بعد از عیدد شروع میکنی، بعد از ماه رمضان شروع میکنی، … و به این طریق دائما ما را فریب میده
با این قانوت میتونیم جلوی تنبلی و اهمال کاری را بگیریم و برای شروع گامهای کوچک و کارهای کوچک این قانون عالیه و به این طریق با ادامه دادن این قانون میشه آرام آرام کارها را بزرگ و بزرگ کرد
کارهائی مثل : شروع ورزش، شروع کتاب خوندن، صبح زود از خواب بیدار شدن،رفتن به باشگاه، شروع پروژه جدید، فعالیت جدید، ترک یه عادت بد، ..
سلام دوست عزیز آقا حمید
ممنونم از تحسین تون که بهم انرژی دادین
از مطالبتون هم خیلی استفاده کردم و لذت بردم
خیلی خوشحالم که اینجا هممون هم فرکانس و هم مداریم و به هم انرژی میدیم و انرژی هامون هزاران برابر و گاها بی نهایت بیشتر میشه و ما را پرت میکنه به مدارات بالاتر و بهتر و با کیفیت تر و با عث حال عالی در ما میشه.
مرسی
سلام ممنون بابت نظر عالیتون
منم دقیقا همینجوری هستم وقتی به تضاد میخورم تو روابط تو کار تو خانواده سعی میکنم بهتراز قبل باشم روابطی بهتر از قبل رقم بزنم یا اینکه کاری بهتر سالنی بهتر و رفتارهای بهتری از خودم داشته باشم این رفتارمون حتی قبل از اینکه با استاد آشنا شم داشتم ولی الان خیلی بهتر و دقیق تر از قبل میتونم تمرکز کنم و حتی خودم دوست دارم تمام مدتی سرکار هستم کارمو به خوبی انجام بدم و خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم و لحظه لحظه زندگیمو بابت استادم عباس منش شکر
سلام
آقا ناصر گرامی کامنت شما بسیار عالی وتاثیر گذاربود از خواندنش بسیار لذت بردم ودرس گرفتم مثال های عالی از مواد غذایی وپرندگان زدید که با دیدن آنها در زندگی درس که باید بگیریم در ذهن تداعی می شود.
ازاین که مثال افراد مختلف در شرایط یکسان با واکنش های متفاوتی رو بیان کردید تجربه عالی را با ما به اشتراک گذاشتید .
بی نهایت سپاسگزارم
سلام
ممنونم اکرم خانم عزیز
سرزنده و پاینده باشین
زندگی ما همش درسه اطرافیان همش درس اند برامون قبلا نمیدیدم و به قول قرآن مثل اینکه مهر زده بودند به قلب و چشم و گوشهام . خدا رو شکر از خدا خواستم و این مهر ها برداشته شده اند و الان حتی از پرنده ها و حشرات و حیوانات و انسانهای خوب و انسانهای بد و معلمان خوب و. معلمان بد درس میگیرم و هر کدام به طریقی برای رشد ما خوب اند و باعث پخته تر شدن مان میشن .
خدا رو شکر بابت همه موجودات زنده روی زمین بابت هدایت و حمایتهای هرلحظه خدای آسمانها و زمین
سلام دوست عزیز چقدر زیبا وبه قشنگ مثال زدی وبسیاار عالیی این مطلبو رسوندی من تحسینت میکنم بخاط این آگاهی بالایی که ازاین فایل استاد عزیزمان بخوبی کسب کردی و اینقدر واضح بامثال بازش کردی
سپاسگزارم پروردگاری هستم که همه چیزو در افکار ما قرار داده که با افکارمون زندگیمونو خلق کنیم
بسیار متشکرم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست گرامی آقا ناصر…
چه دیدگاه تاثیر گذاری بود واقعا، دوتا واقعییت، دوتا آدم که شرایط یکسانی رو از نظر موقعییت شغلی داشت و….
اما دو شراط متفاوت خیلی هم متفاوت رو تجربه کردند….
واقعا برای هرکسی که گوش شنوا وچشم بینا داشته باشه، بسیار تاثیرگذاربوده وهست…
آقا ناصر هروقت میام کامنت های دوستان رو توسایت میخونم با چشمان پراز اشک ولبهایی شکرگزار، میگم خدایا شکرت پس من در مسیر صد درصد درستی هستم، خدایا شکرت که سید حسین عباسمنش رو پرورش دادی برای اینکه بیاد و قوانین زندگی در جهان مادیتو بهمون بیاموزه، واقعا چقدر زیاد مورد لطف ورحمت خدا شدیم، که مسیر زندگیمون اینجا هدایت بشه به خیر دنیا وآخرت…
بی نهایت ممنونم از دیدگاهتون
در پناه امن خداوند باشید انشالله
سلام ممنونم مینا خانم عزیز
واقعا تمام کامنتها همشون پر از درس و تجربه اند و همه ما در مسیر بهشت و ثروت و آرامش و شادی و هستیم و از داریم همگی با هم از مسیر لذت میبریم و حال میکنیم .
خدا را شاکرم بابت استاد عزیز که واقعا از جون و دل صحبت میکنند و صاف و صادق اند و هدفشون گرفتن دست تک تک ماست تا ما را به بهشت ببرند.
هم استاد و هم خانم شایسته لایق بهترینها هستند و من به نوبه خودم هرچقدر ازشون تشکر کنم نمیتوانم به اون صورتی که لیتقتشون هست قدردانشون باشم .فقط از خدا میخوام همیشه براشون بهترینه را بده و خمیشه در شادی و رفاه و سلامتی زندگی کنند .
سلام به آقا ناصر عزیز
سپاس گزارم خداوند بابت دوستانی آگاه و دانایی مثل شما
،چقدر درس داشت این کامنت زیبا و پراز آگاهی شما برای من و مطمعنا براهمه اونایی که در مدارش هستن ،لذت بردم از این دیدگاه که گفتین سیب زمینی و تخم مرغ تو تواب در شرایط یکسان میجوشن اما نتایجشون متفاوته ،یکی نرم میشه و دیگری صفت ، و دقیقا هم وقتی که ما قبول میکنیم که خالق شرایط خودمون هستیم دیگه تماما نگاهمون به خودمونه
سالها دل طلب جام جم ازما میکرد
آن که خود داشت نمیدید و زبیگانه تمنا میکرد
گوهری که زصدف کن و مکان بیرون است ،
طلب گمشدگان از لب دریا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با اوبود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد .
سپاس گزارم دوست عزیزم بابت این داستان پراز معنا و مفهوم و تفکر برانگیز .
لحظاتت غرق در شادی و نور خداوند باشه و در پناه الله یکتا باشی .
الهی صد هزار مرتبه شکر برا این همه اگاهی خیلی سپاس گذارم از استاد بزرگوار منم اروم اروم دارم هدایت میشم به مسیر درست الهی صد هزار مرتبه شکرت
ویه درخواستی از دوستان بزرگوا دارم کسانی که دوره ای عزت نفس نخریدن با سرعت نور برن بخرن چون واقعا داره معجزه میکنه واز تو یک شخصیت جدید میسازه برا هر مشکلی که بیاد روبه روت برا هر ایده ای که بخوای بسازی خیلی سپاس گذارم ازتون استاد بزرگوار ایشالاه هرجا که هستید شاد سلامت ثروتمند وموفق باشید
سلام
خیلی فایل فوقالعاده ای بود
برای من یه مکمل عالی برای دوره عزت نفس بود
احساس قربانی بودن
خیلی دیدم بزرگتر شد نسبت به این موضوع
مسائلی که حلش کردم و یادمه ،
خوندن درس آمار بود که هیچی ازش بلد نبودم ،بعد از یادگرفتن اون احساس قدرت و احساس اینکه می تونم بقیه درس ها رو هم یاد بگیرم داشتم
بیدارم کرد این فایل
برای اینکه از مسائل فرار نکنم ،حلشون کنم
با داشتن این باور که من خودم خالق زندگیم هستم
من مسؤل اتفاقات زندگیم هستم
ممنون استاد