https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/10/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-10-22 05:08:522022-11-08 23:52:36سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 153
340نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد جان خدایاصدهزاربا چقد خوشکل شدیم استادجان هرموقع که سفر به دور آمریکارا که میبینم خیلی زوق میکنم استاد از خداوند میخام کع بیابم به آمریکاشما را از نزدیک ببینم خیلی دوس دارم شمارا ببینم منم دوس دارم مثاله شماتجربه کنم یکی از هدافم من این هست که بیایم شمارا ببینم 🌹 هرموفع که احساسم بدمیشه میایم تو سایت شما سفر به دور آمریکا رامیبنیم تجسم میکنم چرا که دوس 😊 نتایج بهتری بگیرم اگه دوس داریم زنده گی ما خوب باشه باید تمرکزما رونکات مث باشه فرقی نمیکنه کجاباشم این وظیفه ماهس باهرچ بجنگی از همان وار زنده گی ما میشود این روز همه دارم توایران به نازیبایی ها توجه میکنم البته خودشونم خبر ندارم ناخود آگا هس خدایاصد هزارباشکر که عضو این سایت 🌹هستم😍استاد جان چقد اندامه خانوم شایسته خوشکل شده 😇درپناه الله یک تاشادموفق باشیم
سلام به استادبزرگواروخانم شایسته مهربان وهم فرکانسهای عزیز
عافیت باشیدآبتنی درچشمه های آبگرم که چه لذتی داره مخصوصا که درسفرباشی
به که چقدراین سریال سفربه دورآمریکاو سریال زندگی دربهشت زیباست وهمش زیبایی ها روبه مانشون میده ویادآورمیکته وجهان پهناور روبه مانشون میدین
واقعا ازقدیم گفتن بسیارسفربایدکردتاپخته شودخامی
واقعادرسفربیشترپی به بزرگی خدامیبریم ازاین همه کوه ودرودشت وشهروروستاوفراوانی که همه جامیبینیم ومنحصرنمیشه به شهرخودمون
استادعزیز ازو قتی که من واردسایت شدم وفایل های شما وگوش دادم ودیدم اول ازهمه احساس وآرامش بیشتروبیشترشدبطوریکه اگه یه اتفاقی به ظاهرناخوشایندبرام پیش میاد به خودم میگم حتما صلاحی دراون کاروجودداره وناراحتی خودموکنترل میکنم وواقعاهمین برنامه هم پیش میاد به دنبالش اثرش هم میبینم وبه خودم می گم دیدی خداهواموداشت که این اتفاق برام افتاد
همون اوایلی که باسایت شماآشناشده بودم همسرم کارگاه داشت والبته بازنشسته تامین اجتماعی هم بودوازاون کارگاه درآمدچندانی نداشت ومن بهش میگفتم کارگاه روبفروشیم وباپولش ماشین جدید لذتهای دیگه ببریم وهمسرم قبول نمیکرد خودش میگفت اگه بشینم توخونه اخلاقم بدمیشه وغرولندمیکنم وخلاصه من اونرورهاکردم وروی باورهای خودم کارکردم وتجسم وحال احساس خوب روپیش گرفتم بعداز مدتی یادم نمیادکه چندماه شدهمسرم خودش اومدگفت برا کارگاه بدون اینکه به کسی سفارش کنه وقصدفروش داشته باشه یکی ازدوستاش پیشنهاد خرید داده ومن هم قندتودلم آب شدوبه خیروخوشی وبالاترازاون قیمتی که من درنظرداشتم فروخته شد الان بعداز مدت یکسال واندی اخلاقش بدترکه نشده بهتره شده وماشین موردعلاقه روخریدیم وهرازمدت سه ماه یاکمتر به مسافرت میریم واززیباییهاوفراوانیهالذت میبریم وهمش سپاسگزارخداهستیم وبراتون بگم که همسرم بامن هم مسیرشده وازصحبتهای شمالذت میبریم ودرسفربه جاهای زیباومکانهای زیباهدایت میشویم
یه موردش براتون بگم ۱۰مهر۱۴۰۱ ازشیراز راهی تهران منزل دخترم شدیم بعداز۴روز راهی شمال ازطرف جاده چالوس به طرف رامسرشدیم بایه خانمی آشنا شدیم که صفارود وجنگل ۲۰۰۰روبه مامعرفی کردکه جای همگی سبز خیلی خوش گذشت وبعدبه طرف جنگل سیسنگان رفتیم برا برگشت گفتیم ازهمون جاده چالوس که زیباهست برگردیم وقتی اومدیم وارد اتوبان بشیم گفتن راه بسته ومادوباره ازهمون راه سیسنگان برگشتیم بدون اینکه ناراحت شیم وهمسرم گفت مااومدیم سفروازراه جاده هرازبرگشتیم و دوساعت راهمون طولانی ترشد درمسیرمتوجه شدیم که آبگرم لاریجان توهمین مسیره وخیلی خوشحال شدیم وبه خودمون گفتیم اینم نتیجه حس حال خوب ورفتیم آبگرم معدنی
ودرضمن ماهروقت تواین دوسال که به مسافرت میریم فی الوداعه حرکت میکنیم وجای خاصی وساعتی درنظرنمیگیریم وخودمو نرودست خدا میسپاریم که ماراهدایت کنه به بهترین مسیرومکانهای زیبا باشرایط عالی
وبازدرموردحال وهوای این روز هاکه همه میگن حالمون خوب نیست
چون من اصلا توجه نمیکنم به اخبار ورویدادها وبهمون حسابی دراین ۱۵روزسفر خوش گذشت وهیچ چیزناخوشایندکه ازدههاشهروروستاگذشتیم ندیدم
واین هم دلیل براین هست که روی زیباییها وفراوانیهاتوجه میکنم وازهمون جنس واردزندگیم میشه
ازخدا برای شمااستادمهربون وخانم شایسته عزیزوهم فرکانسیهاسلامتی وفراوانی ودلخوش خواستارم
استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم که این فایل هارو آماده میکنید، نمیدونید چقدر حس خوبی میگیرم از شما و آمریکای زیبا
استاد آمریکا چقدر زیباست، چقدر سرسبزه، چقدر جای خوبیه برای زندگی کردن
واقعا دوست دارم تجربش کنم، هر چند تو ذهن من شاید غیر قابل باور باشه اما واقعا دوست دارم که بیام آمریکا زندگی کنم
وقتی شما راجب نکات مثبت صحبت میکنید من گوشم تیز میشه و با دقت گوش میکنم، و هر بار بهتر از قبل متوجه میشم که به هر چی توجه کنی، از جنس همون وارد زندگیت میشه
واقعا درسته واقعاااااا
من خودم چند روزه شروع کردم بیشتر و بیشتر توجه کنم به خواسته هام… مثلا رانندگی با مرسدس بنز، استاد وقتی در ماشینو باز میکنه تا دست به فرمون میزنه همه چییی اصلا همه چیشو حس میکنم… فرمونشو، صندلی راحتشو، انگار خود منم که دارم رانندگی میکنم، یا درمورد آیفون میرم ویدئو میبینم که البته الان با این فایلی از شما دیدم، بهتر از قبل دنبال میکنم… من نمیدونم از چه راهی اما از بینهایت راه های خداوند که حتی به ذهنم خطور نمیکنه به دستم میرسه
اما وقتی شما عملا تو این فایل راجب این کاری که من چند روزه دارم انجام میدم، صحبت کردید، گفتم ببین، این جواب همون شکی هست که به این کار کردی، پس مسیرت درسته مهدیه پیش برو
من خودم سعی میکنم راجب اتفاق هایی که افتاده اصلا صحبت نکنم، و از اون مکان هم دوری کنم و اگر میشنوم هم باز خودمو سرگرم کارهای دیگه میکنم و حتی خودمو با یه کاری مشغول میکنم تا حواسم پرت بشه… مخصوصا نگاه کردن به خواسته ها یا فایل های شما… که این موضوع باعث میشه که ایمانم به مسیری که درش هستم بیشتر بشه
و واقعا هر بار که اتفاقی از این وضعیت چیزی به گوشم میخوره، خدارو از ته دلم شکر میکنم، که منو آگاه کرده به این قوانین که اون جوری که دوس دارم زندگیمو زندگی کنم
و من فکر میکنم این حتی یه فرصتی هست برای من که من متعهدانه تر روی خودم کار کنم و جدی بگیرم و نگم حالا باشه برای بعدا، بعدأ وجود ندارم، به قول استاد تو همبن لحظه زندگی کن
من همش دلم میخاس تو بهترین جا و سرسبز ترین جای ایران خونه بخرم، یه خونه ویلایی خوشگل و مدرن برای خودم و تجربه زندگی مجردی…خیلیم اصرار داشتم.. اما الان با این حرفی که راجب هویت زدید منو کاملا دگرگون کرد، گفتم مگه اینجاو اونجا داره؟ همه جای دنیا سرای منه…همه جای دنیا مال خداس، من هر جا دوست داشته باشم میتونم باشم… مگه من با یه روس یا آفریقایی با چینی یا ژاپنی یا… چه فرقی باهم داریم، هممون انسانیم و هیچ کدوممون مشخص نکردیم کجا باشیم، ما اومدیم که تجربه گر باشیم، اون چیزی رو تجربه کنیم که دوست داریم، اگر قرار بود تجربه زندگی ما آدما فقط چیزای تلخ باشه، پس خداوند چرا باید این همه زیبایی رو خلق میکرده؟ پس خلق کرده که ما حالشو ببریم…. من از بچگی این خصوصیات درونم بوده و هر چی بزرگ تر شدم پررنگ تر شده… وقتی میگفتن مثلا مردم فلان شهر هر سال عید میان مازندران شهر ما، چرا همش اینجان یا چرا اینقدر شهر مارو شلوغ کردن، من همیشه تو دلم میگفتم چرا باید اینقدر احساس مالکیت به جایی رو داشته باشیم… ینی چی شهر ما… همه جای جهان برای همه آدماس… و احساس مالکیت داشتن قشنگ نیست و اتفاقا همین درونم هست که نکنه چون من ایرانیم و ایران به دنیا اومدم باید اینجا باشم و بقیه کشور ها مال مردم اونجاس… ولی استاد برام روشن تر کردن
چرا من اصرار دارم اینجا خونه بخرم
من هم خونه مدرن رو میخام هم امنیت رو هم زیبایی رو هم آزادی رو هم یه عالمه امکانات تفریحی و…. خب چرا اونجا نخرم؟
به قول استاد جایی که اینارو داشته باشه وطن منه، خونه منه، و شهر منه… و هر کسیم هر جایی رو دوست داشته باشه باید بره اونجا و تجربه کنه…. خداوند زیبایی هاشو در اختیار همه ما قرار داده، پس که خوب میشه که هم درموردش حرف بزنیم، هم بنویسیم هم تحسینش کنیم هم تمام توجهمونو روی آن چیزی بزاریم که میخواییم و توجه نکنیم که بقیه چی میگن…. خدایا سپاسگزارم، استاد سپاسگزارم…. واقعا واقعا دوستون دارم و چقدر لباس شما و مریم جان زیباست و چقدر بهتون میاد این استایل… چقدر از آمریکا و زیبایی هاش لذت میبرم، چقدر از مردمش لذت میبرم، حتی تو قسمت قبلی تولد آقای راین، وقتی که خانوادشونو، این صمیمیت و این سادگی و این خوشحالی رو میدیدم، چقدر بهم چسبید و چقدر منو برد به رویاها و آرزوهام
استاد دوستون دارم و باز هم از شما و مریم جان تشکر میکنم و نمیدونید چقدر خوشحال میشم وقتی میام تو سایت و میبینم یه قسمت دیگه از فایل رو آپلود کردید و منننننننن میرم رو هوا انگار بنز برنده شدم 😅
چقدر این فایل عالی بود و چقدر برای امسال من تلنگری بود به جا
من که اصلا متوجه نمیشم چه خبره چون خیلی کنترل دارم روی ورودی هام و سعی میکنم آگاهانه توجه کنم به چیزهای زیبا و عالی
چقدر این منظره زیباست انگار نقاشی کردن پاییز زیبا رو با رنگهای نارنجی و زرد و سبز
تحسین میکنم زیبایی و تمیزی و یکدست بودن چمن ها رو
چقدر دلم فضایی به این شکل رو میخواد که مطمئنم هدایت میشم به سمتش
تجربه ای که من دارم از توجه کردن به زیبایی ها و دیدن سریال زندگی در بهشت این بود که سال گذشته زمستان شما استاد عزیرم زمانی که رفته بودین تمپا برای تمرکز روی دوره ی قانون سلامتی فیلم هایی دو از جشن کریسمس و سال نوی میلادی گذاشته بودید من به همراه دخترم این فیلم ها رو نگاه میکریم و چون تمپا زمستان نداره و همیشه هوا معتدل رو به گرم هست این آرزو در دل من ایجاد شد که ای کاش به جایی گرم میرفتم درصورتی که تهران خیلی سرد بود
چند روز بعد من و دخترم یه سفر دونفره داشتیم به جزیره ی کیش زیبا و بسیار هوا عالی بود و دخترم در آب های گرم شنا میکرد درصورتی که تهران به خاطر سرما و برف پروازها کنسل شده بود
البته که تجربیات زیادتری دادم ولی این خیلی برای من بولد هست و میدونم که بعد از دیدن فیلم ها این اتفاق زیبا رو تجربه کردم
من هر روز تمرکز میکنم به نعمتهایی که دارم به سلامتیم و به خیلی چیزهای عالی که دارم و هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
باز هم تشکر میکنم ازتون بابت فایل های سریال سفر به دور آمریکای زیبا
استاد حدود یک ماهه که خودمو از اخبار منفی و فضای مجازی دور کردم و فقط روی سایت و سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تمرکز کردم
استاد نگم براتون که چقد روابطم با همسرم عالی شده مثل روزای اول آشناییمون همون قدر عاشق هم شدیم مایی که قبلا از هم فراری بودیم همش دعوا میکردیم الان عاشقانه زندگی میکنیم و جالب اینه میبینم که روابط شما با مریم جون روی من تاثیر گذاشته و من ناخودآگاه از جملات شما در مکالماتم با همسرم استفاده میکنم و اون هم با اینکه اصلا توی مدار سایت و این برنامه ها نیست همین جور شده و این برای من بهشته چون خیلی انرژیم بخاطر روابط بد با همسرم از بین میرفت خیلی فرکانسم میومد پایین ولی الان خدارو صد هزار مرتبه شکر اصلا عالیه خداروشکر و تااااازه من چقد پارسال در محل کارم با همکارام مشکل داشتم الان چقد توی فضای کارم رفتار همکاران باهام بهتر شده چقد آرامش دارم سرکارم و این باعث شده تمرکزم روی کار کردن روی خودم بهتر بشه اینقدر خوشحالم استاد حد نداره من قبلا فک میکردم رابطه منو همسرم به پایان رسیده و اجباری زندگی میکنیم ولی الان چقددددددر عاشقانه زندگی میکنم چقد همسرم عاشقانه به خواسته هام پاسخ میده .
قبلا استاد همسرم از خونه فراری بود جواب تلفنمو نمیداد ولی الان با اختیار خودش با عشق میاد خونه با عشق جواب تلفنمو میده و بهم زنگ میزنه اینا بزرگترین نشونه هاییه که من در ماه اول کار کردن روی خودم میبینم خدارو صد هزار مرتبه شکر خیلی راضیم خیلی حالم خوبه همش بخاطر تمرکز روی نکات مثبت و حرفامو ورودی هامه.
ازتون سپاسگزارم که با فایلایی که میزارین و آگاهی هایی که میدین زندگی مارو متحول میکنین
بهترینارو براتون آرزو میکنم ♥️♥️♥️♥️♥️
مطمئنم به زودی اتفاقات بهتری میام کامنت میکنم و نتایج مالی بزرگی هم میگیرم چون این مسیر مورد علاقه من شده
سلامی به گرمای خورشید سوزان به سبزی و خوش رنگ بودن درختان به رودخانه خروشان
سلام استاد اگاهم سلام مریم جان عزیزدل خداقوت به شما دو تا عزیزدل خداوندو بابت وجودتون شکرگزارم بابت این اگاهی هایی که هر لحظه از زبان شما و این طبیعت و نشانه هایی که میشود گرفت انتقال میدین بی نهایت شکرگزارم و بی نهایت سپاسگزارم.
استاد یادمه همیشه میگفتی وقتی تو مسیر درستی باشی خداوند از هر راهی تورو اگاه میکنه تا بهت بگه مسیرت درسته چه از زبان انسان ها چه از زبان نشانه ها مثل پرواز یه پرنده
حالا امروز اومدم ئقیقا تجربه خودمو از گفته های شما بگم فایل سفر به دور امریکا این قسمت شما دقیقا اومدین حرف از کنجکاوی و جسارت زدین اینکه چقد توی مسیر زندگی ایمان دارین و به دل مسیرهای ناشناخته میزنی تا وارد دل ترس ها شوی و اینگونه جسارت و ایمان رو نمایی میکند احسنت به شما الحق که ما شاگرد شما هستیم
تجربه کوه نوردی منو هدیه خواهرم دونفره باهمدیگه رو که دیروز رفتیم و میخوام بگم…
دو سه روز قبلش منو هدیه باهم تصمیم میگیریم بزنیم به دل کوه از اونجایی که خیلی زیاد کوه میرفتیم ولی همیشه با گروه های کوهنوردی عازم سفر میشیم اما این دفعه سفرمون یه خورده فرق میکرد ما تصمیم گرفتیم دوتایی بزنیم به دل کوه گفتیم صبح جمعه(یعنی دیروز)حرکت میکنیم شب برمیگردیم خب تصمیم از اینجا شروع شد
شب قبلش نهار و صبحانه اماده کردیم کوله هامونو بستیم اماده یه سفر یه روزه شدیم وقتی میخواستیم بخوابیم قبلش داشتیم سوالات فانوس و مینوشتیم و باهمدیگه حرف میزدیم که ما نمیدونیم قراره کجا بریم خداوند هدایتمون میکنه و بهم نگاه میکردیم و میگفتیم افرین به ما قبل از خواب از خدا خواستم که مارو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده(شعار خانواده عباسمنشی) تا ساعت1 فقط حرف میزدیمو از اینکه چه حسی داریم قراره فردا تنهایی بریم کوه حرف میزدیم…
صبح شد ساعت6 به طور دیفالت بیدار شدیم لباسامونو پوشیدیم و حرکت کردیم تا اول کوه با اسنپ رفتیم توی مسیر کلی حرف زدیم و مدام میخندیدیم و میگفتیم نمیدونیم قراره کجا بریم فقط میدونیم که باید بریم… توی مسیر افتادیم هیچکس نبود برنامه این شد که تا ساعت 9 پیاده روی کنیم بعدش صبحانه
رفتیم تو دل مسیر اولش هوا سرد بود نه من نه هدیه هیچکدوم مسیر و بلد نبودیم و جریان اب و رودخونه رو گرفتیم و بلند بلند میگفتیم خدایا ما رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده حدود یه ساعت از پیاده روی گذشته بود اما هنوز هیچ خبری از ادم نبود ما با خودمون فکر کردیم چون جمعه است حتما گروه های کوهنوردی و میبینیم اما دریغ از یه نفر
ناگهان وسط مسیر صدای زوزه یه سگ و شنیدیم من ایستادم و به هدیه گفتم به نظرت پارس میکنه اما پاچه نمیگیره مگه نه؟ هدیه بلند خندید گفت بیا بریم بابا اینجا سگا با ما کاری ندارن..اقا ما با صدای سگ ها حرکت و همچنان ادامه دادیم از اول مسیر چند تا کلاغی زاغی همراهمون بودن ما به اینا نگاه میکردیم و میکفتیم مسیرمون ددرسته برو بریم خدا داره هدایتمون میکنه هر مسیری که میرفتیم اون زاغ هارو میدیدیم میکفتیم خداوند داره ما رو هدایت میکنه و هر لحظه داشتیم راجب قوانین خرف میزدیم که توی زندگیمون چه نتایجی داشتیم و هر کوه ودرخت و طبیعتی زیبا میدیدیم بلند میگفتیم خدایا شکرت بلنددددددد لستاداااااا بلند شما فکر کنید هیچکس توی اون دره نیست فقط دوتا دختر و طبیعتی بکر و خدایی که در این نزدیکیست…. بلند میگفتیم خدایا شکرت و به مسیر ادامه میدادیم یواش یواش صدای سگ ها داشت بیشتر میشد و من ترسی عجیب درونم افتاد من فوبیا سگ دارم اما هدیه زیاد از سگ نمیترسه ولی من عجیب میترسیدم اولین کاری که کردم گفتم به خودم مائده اصن اومدی کوه که بری توی دل این ترس بعد همانا کلی نجوا که الان پیداشون میشن و حمله میکنند و مائده دیگه کارتون تمووممه کلیییی از این نجواهااااا و منی که همش میگفتم نه باید برم خدا داره منو میبینه اصن استاد واسه هسمنه که میگه باید بری توی دل ترست چطور استاد توی دل اون جنگل توی اون ظلمات پامیشه میره بیرون از چادر تو که دیگه الان روزه همه جا روشنه بازم میترسی(مدام با خودم حرف میزدم بلند بلند برای هدیه میگفتم)در حال کنترل نجواها بودم که ناگهان من یه موجود سیاه رنگی و از دور دبدم که داره نزدبک و نزدبک تر میشه جلوتر که رفتیم دست هدیه رو گرفتم گفتم سسسسگگگگگگگگگگگ
هدیه جلووشو دید و هردومممون واستادیم اولش کاملا بدنم خیس عرق شد گفتم الاناس که حمله کنه دست هدبه رو محکم گرفتم گفتم ینی میگی برگردیم؟
تا چند لحظه هیچکدوممون نمیتونستیم حرف بزینم و فقط به سگ نگاه کردیم خب اینجا باید چیکار میکردیم باید همون مسیری و که رفته بودیم برمیگشتیم یا ادامه مسیرو میرفتیم؟ اینجاس که نه عقلت فرمون میده نه بدنت اینجاس که هر چی یاد گرفتی و از یاد میبری و فقط میمونی چیکار کنی…
و اما منو هدیه گفتیم نه این سگ به ماکاری نداره ما راه خودمونو میریم و خیلی خیره وارانه بهم نگاه کردیم و گفتیم مگه ما ادعا نداریم میخوایم ایمانمونو نشون بدیم به خدا
مگه ما نمیگیم خدا حواسش به ما هست پس حرکت کنیم/دست و پا سست شده بود اما تنها صدایی که درونم باهام حرف میزد میگفت برو برو برو
خیلی اروم از کنارش رد شدیم حتی بهش توجه هم نکردیم فقط باهم حرف زدیم که حواس ما پرت بشه سگ سیاه قصه ما مسخ ما شده بود و داشت نگاهمون میکرد و ما هم عبور کردیم بلاخره… خدایا شکرت به خیر و خوشی تموم شد کیلومترها از سگ فاصله گرفتیم و هر از گاهی پشت سرمونو نگاه میکردیم ببینیم دنبالمون افتاده یا نه
دیگه خبری از سگ نبود حالا من اینجا میخام بگم اینجاس که استاد میاد میگه 99درصد ترس ها هرگز اتفاق نمیوفته فقط زائیده ذهن تو هستن
اما گفتنش یه حرفه عمل کردن بهش دنیایی فاصله است…………………..
خب ما به مسیر ادامه دادیم خدای من شکرت چه مسیری چه رووخونه ای چه اب زلالی صداش تا قهقهرایه اسمون میرفت …درخت ها چقد خوشگل کنار هم زنجیر شده بودن کوه هایی که در اطراف ما بودن و اونجا رو تبدیل کرده بودن به دره تا چشم کار میکرد زیبایی دلانگیزی دیده میشد و تو نمیدونستی به جلو پات نکاه کنی یا به اطرافت که مملو از طبیغتی بکر بود که میشد ساعت ها بشینی و از ترکیب رنگ ها فقط حرف بزنی که چه زیبا پاییز و به تصویر کشیده بودن
خدای من خدای وصف نشدنیست..یاد شعر سعدی افتادم که اینجا چقدر زیبا میگه:
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر می گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوهٔ الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
نعمت هایی که فقط میشه با تمرکز به روی نکات مثبت و زیبایی ها اونها رو دید سخره هایی کوچک که در کنار هم کوهی یلند و استوار و ساخته بودن
من هراز گاهی پام پیچ میخورد و هدیه کلی بهم میخندید میگفت نمیتونی جلوپاتو ببینی ابجی منم گفت دارم عوض اینکه جلوپامو ببینم زیبایی و طبیعت و میبینم که نمیشه ازشون چشمتو گرفت فقط دوس داری مدام چش چشرونی کنی به طبیعت و نعمات و زیبایی ها به خدا میگم خدایا اینجا ازادم هر چقد دوس دارم چش چرونی کنم به اطرافم به زیبایی ها به برگ هایی که اینقد خوشگل رقص کنان از روب درخت میوفتادن روی زمین و زمین شده بود عین هو فرشی از جنس طلا… رنگ زمین امیخته شده بود با برگ های نارنجی قرمز زرد و اندکی سبز که تصویری رویایی ساخته شده بود … با هر قدم منو هدیه برگی میوفتاد پایین هر برگ نشانه ای از الله بود که به ما مبگفت مسیرمون درسته الهی شکر
بالاخره شد ساعت9 و ما دنبال جایی بودیم که بشینیم یه خورده دبگه گفتبم جلوتر هدابت میشیم به یه مکان زیبا که گفتن ما همانا و مواجه شدن با گله ای از گوسفند ها همانا
خب بلاخره ادم دیدیم نه منظورم گوسفند ها نبودن چوپان گله بود که خب دوتا بودن تازه سگ گله هم داشتن چه سگاییییییی(که خب مدیونید اگه فکر کنید دیگه از سگ میترسم)
خلاصه اینکه از وسط جمعی از ببعی هایه گوگولی و دوسداشتنی رد شدیم و کلی بچه ببعی دیدیم که چقد زیبا داشتن کنار مادرشون غذا میخوردن
الله واکبر این همه زیبایی و این همه برکت نمیدونم چند تا گوشفند بودن اما میدونم اینقد زیاد بودن که من قادر به شمردنشون نباشم اینقد فراوانی به دنیا حاکمه اینقدر نعمت توی این زمین ها ریخته تا ببعی ها خودشونو سیر کنند الهی صدهزار مرتبه شکرت
منوهدیه که در حال رد شدن بودیم فقط داشتیم تحسین میکردیم دوتایی ببعی هارو اینکه چقد خوشگل و مامانی غذا میخورن حتی به تحسین سگ گله هم پرداختیم.
گفتن خداقوتی به چوپون ها و ادامه مسیر کمی جلوتر یه قسمت که پوشیده شده بود از برگ درخت ها و کلی درخت های خوشگل کنار هم مساحتی مربعی شکل و درست کرده بودن که ما بتونیم زیراندازی پهن کنیم و بشینیم که خب عجیب اماده صبخانه خوردن بودیم جاتون خااااالی بچه ها و استاد و مریم جونم یه سالاد اولویه خوشمزه ای برای صبحانه برداشته بودیم با یه فلاسک دمنوش خفن و حرفه ای که در کنار اون طبیعت فوقالعاده جای خوردن داشت
و خداوند به این زیبایی مارو هدایت کرد به مکانی بی نظیر و نامبروان و ارامشی عجیب خوب و حتی ببعی ها و چوپونا
در حین صبحانه خوردن همینطوری که داشتیم بلند یلند شکرگزاری مبکردبم و لذت میبریم از طبیعت کلی ادم اومدن و رد شدن و این نتیجه ایمان اوردن به الله هست اولش هیچکس دیده نمیشد ولی وقتی تو خود پای در راه مینمویی و هیچ نمیپرسی خود راه میگویدت که چون باید کرد
و اینگونه ما کلی کوهنورد دیدیم از بین این کوه نوردا از چندتاشون سوال کردم که چقد تا ابشار اول مونده گفتن 2الی 3 ساعت دیگه مونده و خب این شد که ما تصمیم گرفتیم تا ابشار اول بریم… صبحانه رو خوردیم و حرکت کردیم هی مسیرو بالا پایین میکردیم یه جاهایی باید از بالا میرفتیم اما از توی دره سر در میووردیم اما اصلا خودمونو سرزنش نمیکردیم و غرر بی غرر توی کل مسیر منو هدیه فقط میخندیدیم ینی بزارید من به یه نکته ای اشاره کنم(منو هدیه جوری هستیم که رابطمون فوق العاده است و از رابطه خواهر گذر کردیم اینقد دوتاییمون مدارمون باهم یکیه بع قدری که حرفامون هم یکیه و به شدت روی خودمون کار میکنیم به شدت داریم روی ترسامون کار میکنیم و یه رابطه بدون وابستگی بی نظیریو داریم و ما ناشده از بین 10 تا جمله ای که میگیم 9تاش یا حتی 9.5تاش همراه با خنده نباشه ناشده ینی طوری هست که بلند بلند قهقه میزنیم و راه میریم خواستم اشاره ای کنم به نکته مثبت روابط بین منو هدیه که بی نهایت شکرگزار وجود پر از عشقش هستم و سپاسگزار پروردگارم هستم بابت وجودش در کنار من)
از کلی پستی و بلندی و مسیرهای سخت و اسون گذر کردیم و قدم به قدم میگفتیم خداوند هدایتگر ماست قدم به قدم میگقتیم که خداوندا ما رو اسان کن برای اسانی ها قدم به قدم حرف های شما رو استاد یاداوری خودمون میکردیم و مثالهایی که میزنید و زندگی و تجربه هایی که داشتین کار ما فقط توجه به نکات مثبت و مرور قوانین بود
توی مسیر به چند تا کرد برخورد کردیم که بهشون گفتیم خداقوت و اونا هم به ما گفتن خداقوت شما پهلوونا کلی تحسینمون کردن اینم نتیجه عشق به جهانت و نتیجه توجه به ریبایی ها خداوندا شکرت… رسیدیم به اولین ابشار بخوام وصفش کنم فقط میتونم بگم صداش طوری بود که خستگیو از بدنت رها میکرد چه برسه به اینکه به اون اب زلال سرد دست بزنی
الله واکبر اب داشت از دل کوه میومد یه لحظه با خودم گفتم هدیه ببین این اب با این عظمتش داره از دل اون کوه میاد از راه ها و مسیرهایی تنگ و تاریک که بالاخره میرسه به رودخونه مسیر هدایتش میکنه این وسط به کلی سخره و سنگ میخوره اما بازم راهشو پیدا میکنه این اب از حرکت دست نمیکشه حرکت میکنه و مسیرشو پیدا میکنه و مسیرها براش باز میشن
بعد یاد داستانی افتادم که توی کتاب پندار ازش حرف زدین که رها کرد خودشو و شد منجی عالم تسلیم شد
به هدیه گفتم دقیقا مسیر زندگی همینه اگه حرکت نکنی و بگی میترسم ال بشه و میترسم بل بشه میترسم نتونم میترشم نشه هیچ وقت حرکت نمیکنی و اگه حرکت نکنی هرگز مسیرها بهت گفته نمیشه هرگز قدم بعدیت گفته نمیشه /همین اب بخواد بدون حرکت باشه راکت میشه و گنداب میشه چه برسه به منو تویی که میخوایم همه چیه جهان و تجربه کنیم
بچه ها مسیر زندگی با مسیر کوه هیچ فرقی نداره مصداق قشنگی هست که ما میدونیم اگر یه کوهنورد حرکت نکنه ممکنه توسط حیوونا خورده بشه و حتی هرگز رنگ کوهو نبینه و به ترسش غلبه نکنه … زندگی هم همینه اگه بخوای در حرکت نباشی راکت بمونی وارد دل ترس هات نشی هرگز قدم بعدی بهت گفته نمیشه هرگز نمیتونی مسیرتو ببینی و هرگز نمیتونی پاتو جلوتر بزاری و حتی درس قشنگی که من همیشه میرم کوه میگیرم این هست که وقتی بین یه چالش گیرمیکنم مثل رد شدن از رودخونه یا عبور کردن از کنار دره ک فقط انداره جای پا زمین داره به خودم میگم مائده یا حرکت میکنی یا وایمیستی تا نجواها احاطتت کنند و نزارن حتی یه قدمم برداری
دقیقا مثل دیروز هدیه میخواست از رودخونه رد بشه وایستاده بود و داشت فکر میکرد پاشو روی کدوم سنگ بزاره که بتونه راحت تر رد بشه من بلند گفتم هدیه فکر نکن فقط پاتو بردار راه برات باز مییشه مسیر روشن میشه چون اگر هدیه میخواست یه ذره فکر کنه نجواها نمیزاشتن قدمی برداره
مثل زمانی که ما سگ و دیدیم منم داشتم فکر میکردم اما هدیه دستمو گرفت و گفت بیا بریم اگه یه خورده دیگه بمونی برمیگردی چون به قول شما استاد همیشه میگی وقتی تصمیمیو میگیری سریغ عملی کن چون اگه بخوای فکر کنی از کدوم مسیر برم که راحتر باشه برام تردید و دودلی میاد سراغت و نمیزاره حتی یه قدم برداری
دقیقا برای منم همین شد کوه درسهایی بهم میده که قشنگ قوانین و عملی میتونم پیاده کنم
چیزی که من فقط به دنبال عملی کردنش بودم اینکه به خودم ثابت کنم من میتونم وارد دل ترسام بشم و به قول مریم جووون عزیزدل که میگه استاد یه شخصیتی داره که کنجکاوی و جسارت دست نخورده ایشون منو وادار میکنه که از این زندگی مستند بسازم و میخوام بگم دقیقا برای منم همینه از سر کنجکاوی وارد دل ترس هایی میشم که وقتی بقیه میفهمن میان میگن واقعا دو تا دختر بلند شدین رفتین کوه؟؟؟
که نمونه بارزش استاد وقتی داشتیم از ابشار برمیگشتیم توی راه برگشت دو تامرد و دیدیم که بهمون گفتن شما دوتا تنها اومدین گفتیم بله بعد گفتن به کسی نگید تنها اومدین بگین با گروه هستیم بقیه پشت سرمونن بعد حالا اینجا تنها اومدن دیگه جای دیگه نرین خطرناکه البته اینجا هم خطرناکه نباید میومدین ولی خب حالا که اومدین منو هدیه هم گفتیم و خندیدیم و از کنارشون رد شدیم و بعدش گفتیم ینی چی این حرفا ما خدارو داریم ما تنها نیستیم اونا به ما گفتن خرو و نرین ولی ما تصمیم داریم چند هفته دیگه بریم خرو
و اینچنین استاد با دیدن این فایل دوست داشتم بیام بنویسم که توی این شرایط توجه به خواسته هاست که منو از نرم جامعه کنده و هدایتمون کرد به سمت کوه و طبیعت و زیبایی و هیچکس مانع رفتن ما نشد
نکته:وقتی تو داری روی خودت کار میکنی و توجه به زیبایی و توحه به خواسته ها و داشته هات به قدری بالاست که تو میتونی به راحتی از خانواده ای که به شدت روی بیرون رفتنانیه ما کنترل داشتن و هر جایی نمیزاشتن بریم حتی کوهی که میخواستیم بریم بابا میومد بررسی میکرد با کی قراره بریم با کدوم گروه و فلان
الان طوری شده که فقط معجزه وار همه چی درست میشه توجه به زببایی های فرکانس و مدار تورو چنان میبره بالا که به قول استاد تورو از نرم جامه کنده میکنه
و دقیقا توی همین شرایط داره غربال گری صورت میگیره خدا داره خیلی قشنگ جهان و بهینه میکنه از انسان هایی که قدرتمند هستن و باز اینجا خرف از اصل بقای اصلح میاد
ادم هایی که توجه به خواسته ها و زیبایی های داشته باشن فرکانس و قدرت خودشونو چند برابر میکنند و خداوند به این انسان ها پاداش هایی عظیم میدهد
فرکانسهای چند وقت قبلم و حتی فرکانس های ستاره قطبیم امروز این بوده که خداوند منو هدایت کنه که به راحتی از نرم جامعه کنده بشم و به جایی سرشار از زیبایی و برکت و نعمت هدایت بشم که ای کاش سایت یه قابلیتی داشت میتونستبم عکس اپلود کنیم که من نشون بدیم استاد دقیقا امروز اومد راجب ستاره قطبی من حرف زد
نکته مهم دیگه:ما زمانی میتونیم ادعای ایمان داشته باشیم که بتونیم در عمل بیاریم تمام این قوانین و اونوقت به ما ثابت میشه که چقد میتونی از پس چالش های مسیرت بر بیای تا بع عهد و وفای من برسی که چون ثروتی عظیم و پاداش هایی بی حد و مرز داده خواهد شد
و باز این حرف که چقد به دل میشینه ایمان بدون من حرف مفت است
من ایمانمو نشون دادم که تونستم زیبایی هارو ببینم اگر ایمان نداشتم هرگز به چنبن طبیعتی بکر و زیبا هدایت نمیشدم
بارالله بی نهایت شکرگزار وجود استاد عباسمنش و مریم شایسته و این خانواده بزرگ هستم چرا که رنگ دیگه ای به زندگیم بخشیده دقیقا مثل رنگ های برگ های درختان در فصل پاییز به همین زیبایی و به همین شگفت انگیزی
خدای من خدای اسانی هاست الهی صدهزار مرتبه شکرت
استادم مریم جانم و بچه های هم فرکانسی بی نظیر و شگفت انگیز سپاسگزار تک تکتون هستم
استاد عزیز سلام و خسته نباشید عرض میکنم خدمت شما و سرکار خانوم شایسته مهربان
چه هم زمانی زیبایی استاد من در فایل های قدم پنجم ششم دوره ۱۲قدم به فایل و آگاهی هایی برخورد میکنم که وقتی میام سریال سفرنامه رو دنبال میکنم شما بصورت عملی و گفتاری بعد از سالیان که از تهیه دوره ۱۲ قدم گذشته اجراش میکنیم و من هرثانیه ذهنم و خدای درونم بهم میگه که میبینی قانون یکسان و مثال بارزش شما و خانوم شایسته هستین که به من ثابت میکنین باید ثابت قدم باشم در این مسیر زیبا
در جلسه دوم قدم ۶ شما گفتین که ما نباید هیچ تعصبی به محل زندگی شهر و کشور نداشته باشیم ما روح های مجردی بودیم که مجرد به این دنیا آمدیم و مجرد هم از دنیا میرویم و در این فایل چقدر زیبا بیان کردین که وطن من هرجایی که در اون بیشتر احساس لذت و خوشبختی بکنم چقدر من به شخصه با همین تعصبات زنجیر هایی به دست و پا و ذهنم بستم که خیلی جاها منو از حرکت کردن بازنگه داشته البته الان که به لطف خدا حدود۲۶۰روزی از آشنایی و هدایت من به اینسایت زیبا میگذره کلی ازین زنجیر ها و کد های مخرب ذهنی رو برطرف کردم و در همین لحظه که دارم تایپ میکنم سابقه ی چندین بار مهاجرت کردن و دل کندن از تمام وابستگی هایی که مانع از حرکت کردن من بوده رو دارم و وقتی شما رو میبینم که هنوز هم در این مسیر زیبا ثابت قدم هستین دلیل و برهان و انگیزه ای میشین برای من که این باورهای راستین را در وجود خودم نهادینه کنم و از این که خداوند این فایل ها و آگاهی ها رو روزی من قرار داده شاکر و سپاسگزارشم
استاد واقعا من دارم هرروز تغییراتم رو لمس میکنم و از بدنه جامعه کنده شدن رو ذره ذره و پله پله دارم در تمام رفتار و افکارم حس میکنم خدا رو شکر از زمان شلوغی ها به لطف هدایت خدا تمام اپلیکیشن هایی که منبع خبرهای ناگوار بودن رو پاک کردم و چون ظرفم رو از اتفاقات و اپلیکیشن هایی که هرروز دیتای منفی بهم میدادن خالی کردم دارم میبینم چقدر تایم بیشتری توی سایت میزارم و زیبایی ها دارند جای نازیبایی هارو میگیرند فعالیتم هرروز توی سایت داره بیشتر میشه تمرکزم خیلی بیشتر روی خودم رفته و با گوشت و استخوان آگاهی های دوره در من رخنه میکنه و ازین بابت خدای خودم رو شاکرم که بدون هدایت الله یکتا هیچ کدوم ازین کارها امکان پذیر نبود برام
استاد الحق ولانصاف که حلالتون تمام زیبایی هایی که در آمریکا تجربه میکنید رفتار شما و نتایج شما چنان الگویی در من داره میسازه هرروز که من رو مجاب میکنه بیشتر و بیشتر و بیشتر روی خودم و باورام کار کنم چرا که شما نمونه زنده و قابل لمس برای من هستین که با دیدن شما کلی درخواست های بزرگ در من ایجاد شده مثه آرامش بیشتر داشتن مثه لمس کردن بیشتر قوانین و تجربه لذت های بی نظیری که شما هرروز و هرروز دارین کسب میکنین و از خدای خودم سپاسگزارم بخاطر خلق موجودی اینچنین شگفت انگیز و تسلیم چون شما که برای من باورپذیرتر کردین راحت زندگی کردن احساس خوشبختی بیشتر داشتن و آرامشی که همگی در پرتو اعتماد به الله یکتا و رها بودن در این جریان زیبا و جذاب به دست آوردین
با دیدن شما من هم با قدرت به خودم میگم شخصی چون عباسمنش تونسته ،پس توام میتونی و با ایمان بیشتر مسیری که شما رفتین و دارین میرین و آگاهی هاش رو ب من هم تدریس میکنین رو ادامه بدم
از هیچ اتفاق زیبا به سادگی عبور نمیکنم و حیفم میاد این همه زیبایی الله یکتا که موهبتی برای من اشرف مخلوقات به سادگی عبور کنم مثل این منظره بینظیر بک گراند پشت شما تو این فایل که چقدر زیبا خدا درختان رو رنگ آمیزی کرده اون رنگ های سبز و زرد و نارنجیه درهم آمیخته شده لای اون رنگ آبی لاجوردی آسمون خدا چقدر روحم رو جلا میده نگاه کردن بهشون ،این خوشتیپی و استایل زیبای شما و خانوم شایسته و صورت خندان و شیرینتون و اون ابرازعلاقه های عاشقانه چنان در دلم میشینه که از ته دلم میگم خداروشکر انقدر زیبایی رو فقط تو همین چند دقیقه فایل من به روحم تزریق کردم و این عظمت خداوند که آب گرم طبیعی رو از دل این صخره ها و کوه های بینظیر بهمون هدیه داده فقط میتونم بگم خدایاشکرت 😍شکرت و من هم میخوام لمسش کنم تجربه کنم تموم این زیبایی هارو و بهاش هرچی باشه حاضرم تا پای جون پرداخت کنم و متعهد باشم به مسیری که شما رفتین چرا که لاجرم نتیجه همین چیزی میشه که آرزوی لمس کردنش رو دارم
نمیدونم احساسی که الان دارم رو تونستم انتقال بدم تو کلمات یا نه ولی خودم که حالم فوق العاده میشه هرچقدر که مینویسم و خداروشاکرم بابت حال و روز این روزهام
برای همتون این حس و حال و آرزو میکنم امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت در سایه ایزد منان باشین
سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان هم فرکانسی
الان بیش تر از ۴ ساله که من با شما هستم استاد و از دوره ها استفاده میکنم و امسال دارم روی دوره ثروت ۱ کار میکنم از اول سال و خیلی کم کامنت نوشتم
و الان حسم گفت که بنویسم
واقعیت بعد از ۴ سال بودن و شنیدن قانون تازه چند وقتیه خیلی قلبی تر و درونی تر رسیدم به خالق زندگی خودم بودن و اینو از رفتار ها و واکنش های متفاوت خودم بیشتر متوجه شدم و خیلی برام جذاب بود که واکنش خیلی متفاوتی نشون دادم نسبت ب ی مسئله و خودم رو کاملا مسئول زندگی خودم دونستم و گفتم من خودم باید خلق کنم و توقع م رو از دیگران خیلی کم کردم و این عالی بود
و الان جلسه ۳ ثروت ۱ هستم که همین قانون اصلی رو دارید توضیح میدید که
به هر چی بیشتر توجه کنیم از اصل و اساس اون وارد زندگی ما میشه
و منم سعی میکنم خیلی بیشتر و متعهد تر ورودی ها مو کنترل کنم
و در مورد این فایل و نکته ها خیلی خوبی ک گفتید عالی بود و دقیقا تو این چند وقت تو ایران خیلی تمرکز مردم روی این جریان ها هست ولی من از همون اول واقعا توجه نکردم و
همین فیلتر شدن اینستا و این برنامه ها برای من تازه خیر هم بود
با این که تمام سعی م این بود که درست ازشون استفاده کنم ولی باز قسمت غیر مفیدش در مقابل مفیدش کمتر بود و اینم به نفع من شد و از همون موقع هم دیگه دنبال فیلتر شکن و این چیزا هم خیلی مصرانه نبودم و بیشتر روی دوره ثروت دارم کار میکنم هر روز
و چقدرررر شما رو تحسین میکنم از این که کنجکاو هستید و این همه سفر کردید و این دقیقا یکی از خواسته های قلبی منه و این ک تو قسمت قبل گفتید کل ایران و هم رفتید و دیدید چقدر لذت بردم و تحسینتون کردم و
خواسته قلبیه منه که کل ایران و بگردم و سفر کنم و ببینم و تجربه کنم و بعدش دنیا و کشور های مختلف …
این خوش ذوق بودنتون رو هم خیلی تحسین میکنم چیزی که تو اقایون شاید کمتر میبینم و واقعا تحسینتون میکنم
چون خودم واقعا خوش ذوق هستم و از دین زیبایی ها و طبیعت خیلییی لذت میبرم و آدم های کمی دور و اطراف م هستند که مثل خودم باشند
عاشق دیدن رنگ های مختلف برگ ها و درختا تو پاییزم 😍😍 که تو ایران تو آبان ماه تو شمال اینطور میشه و فوق العاده س و خیلییی زیبا و دیدنی
من خودم شهر های زیادی رو تو ایران رفتم ولی هنوز خیلی شهر ها هستم ک نرفتم و واقعا دوست دارم تو بهترین زمان و مکان تجربه شون کنم
سلام بر استاد عزیز ، مریم بانو و همه همسفران عزیز :
به نام خدایی که زیباست و زیباییها را دوست دارد
الهی شکرت که این دو بنده عزیزت در سفر ی زیبا هستند با تنی سالم و روحی بزرگ و پر از عشق الهی برای ما فایل تهیه می کنند.
استاد جان این ایده خوندن کامنت ها خیلی عالی أست . کامنت همه دوستان عالی أست ولی وقتی شما می خونید و در موردش حرف می زنیم انگار بیشتر موضوع جا می افته ، الگویی می دید به ما که کمی عمیق تر و با بررسی بیشتر ، با نکته سنجی بیشتر کامنت ها را بخونیم و با خودمون در موردش حرف بزنیم و با شرایط خودمون را بررسی کنیم .
و اما روز ١۵٣ سفر ،
همه فصل های خدا زیبا و دوست داشتنی هستند ولی پاییز شاه فصل ها أست با این رنگها و ترکیب عالی و متفاوت ، تغییر رنگ برگ درختان هم تکاملی است و ارام ارام صورت میگیرد و هزاران رنگ را در یک درخت پاییزیی می بینیم . من عاشق پاییز هستم فقط دوست دارم در خیابان راه برم و درختان را ببینم ، از درون از شدت خوشحالی فریاد می کشم اصلا زیبایی پاییز دیوانه کننده است فقط میگم خدایا شکر چه می کنی ، بهترین نقاشها هم از طبیعت و خدا کپی بردار ی می کنند وگرنه عمرا. که می توانستند چنین مناظر و ترکیب رنگی خلق کنند ، مخصوصا اینجا در استرالیا که طبیعت زیبایی دارد ( البته الان اینجا بهار است و زنده شدن و سبز شدن مجدد هم صفا و تحسین جدا گانه دارد ) ، همیشه بابت این زیبایی ها خدا را هزاران هزار بار شاکرم.
حیاط ما مشرف به درختی است که وقتی نگاه می کنم گویا زنی در حال شکر گذاری و دعا است ( حالا نمی دونم چرا ان را زن تصور کردم از ابتدا ) و این خیلی حس خوب دارد اگر زمانی شکر گذاری را فراموش کنم با دیدن ان شرمنده می شوم و به یاد می اورم ، درخت جوری است که همیشه پیدا است مخصوصا موقع غذا خوردن و همیشه از بابت این خانه و حیاط ان شکر گذارم . خدایا شکر از این خانه و حیاطش و این درخت مهربون .
واقعا تمرکز اگاهانه روی زیباییها و خواسته ها خیلی حس خوب می دهد و ارامش درون را زیاد می کند من کلا ادمی بودم ( هنوز هم درصد ی هستم ) که همیشه نگران اینده و غم و افسوس گذشته را داشتم و لی الان با دانستن این قانون که حس خوب = اتفاقات خوب باعث شده ذهنم را بیشتر کنترل کنم ( البته هنوز خیلی خیلی کار داره ) و خیلی حرف ها را تزنم ، خیلی مطالب را گوش ندهم ( فقط کاش این همسر جانم هم از این اخبار دوری می کرد ) .
سعی می کنم همیشه در حال فکر به خواسته ها و تصور ان باشم و در این رابطه خواندن کامنت بچه های این سایت کمک بی نهایت بزرگی أست که از همه عزیزان برای کامنت ها ی عالی سپاسگذارم .
خدایا شکر برای بنده خلیل تو سید حسین
سپاس برای عزیز دلش مریم بانوی همیشه خندان
سپاس برای همه اعضا و دوستان این سایت
سپاس برای خانواده عزیز م
سپاس برای جهان سرنا سر برکت و نعمت
سپاس برای کتاب گنج تو و راهنمای این کنج سید حسین
سپاس برای این سایت گرانقدر و گردانندگان ان
شکر به تعداد تمام برگهای کل درختان روی زمین برای تمام نعماتی که به ما دادی
ما به درگاه تو فقیریم تو بینهایت ثروتمند ی و بینهایت وهاب ، به ما بی حساب ببخش
خیر و برکت و شادی و ارامش و امید و ثروت همراه همیشگی همه شما
سلام به استاد عزیز و مریم جان و هم خانواده ای های عزیزم
خدا رو شکر میکنم که جزئی از این خانواده و همسفر این سفر هستم تا هر روز به جای خوندن و شنیدن اخبار ناخوشایند، زیبایی ها رو ببینم و به زیبایی ها و حرف های شیرین استاد توجه کنم تا زیبایی های بیشتری وارد زندگیم بشه.
“تا وقتی داری مبارزه میکنی با نازیبایی ها، نازیبایی ها رهات نمیکنه” این یک قانونه.
“ذهن ما ناخواسته اگه رهاش کنیم تمرکزش میره روی نازیبایی ها و همرنگ جماعتی شدن که تمرکزشون روی ناخواسته هاست اصلا هنری نیست، هنر اینه که زمانی که شرایط جوری شده که ذهن شما رو میبره به سمت ناخواسته ها شما ذهنت رو کنترل کنی آگاهانه و تمرکزتو بچرخونی به سمت خواسته ها، اونموقع پاداش ها بی نهایته!”
و واقعاً با این نگاه از بدنه جامعه جدا میشی، من اینو کاملاً احساس کردم.
چقدر پاییز و این رنگ های قرمز و نارنجی و صورتی زیبان! بعضی وقت ها انقدر زیبان که نفس آدم میخواد بند بیاد و انگار اینهمه زیبایی رو نمیتونی یه جا هضم کنی. خدایا شکرت!
سلام استاد جان خدایاصدهزاربا چقد خوشکل شدیم استادجان هرموقع که سفر به دور آمریکارا که میبینم خیلی زوق میکنم استاد از خداوند میخام کع بیابم به آمریکاشما را از نزدیک ببینم خیلی دوس دارم شمارا ببینم منم دوس دارم مثاله شماتجربه کنم یکی از هدافم من این هست که بیایم شمارا ببینم 🌹 هرموفع که احساسم بدمیشه میایم تو سایت شما سفر به دور آمریکا رامیبنیم تجسم میکنم چرا که دوس 😊 نتایج بهتری بگیرم اگه دوس داریم زنده گی ما خوب باشه باید تمرکزما رونکات مث باشه فرقی نمیکنه کجاباشم این وظیفه ماهس باهرچ بجنگی از همان وار زنده گی ما میشود این روز همه دارم توایران به نازیبایی ها توجه میکنم البته خودشونم خبر ندارم ناخود آگا هس خدایاصد هزارباشکر که عضو این سایت 🌹هستم😍استاد جان چقد اندامه خانوم شایسته خوشکل شده 😇درپناه الله یک تاشادموفق باشیم
به نام خالق هستی
سلام به استادبزرگواروخانم شایسته مهربان وهم فرکانسهای عزیز
عافیت باشیدآبتنی درچشمه های آبگرم که چه لذتی داره مخصوصا که درسفرباشی
به که چقدراین سریال سفربه دورآمریکاو سریال زندگی دربهشت زیباست وهمش زیبایی ها روبه مانشون میده ویادآورمیکته وجهان پهناور روبه مانشون میدین
واقعا ازقدیم گفتن بسیارسفربایدکردتاپخته شودخامی
واقعادرسفربیشترپی به بزرگی خدامیبریم ازاین همه کوه ودرودشت وشهروروستاوفراوانی که همه جامیبینیم ومنحصرنمیشه به شهرخودمون
استادعزیز ازو قتی که من واردسایت شدم وفایل های شما وگوش دادم ودیدم اول ازهمه احساس وآرامش بیشتروبیشترشدبطوریکه اگه یه اتفاقی به ظاهرناخوشایندبرام پیش میاد به خودم میگم حتما صلاحی دراون کاروجودداره وناراحتی خودموکنترل میکنم وواقعاهمین برنامه هم پیش میاد به دنبالش اثرش هم میبینم وبه خودم می گم دیدی خداهواموداشت که این اتفاق برام افتاد
استادیه چیزی میخام بگم درمورد باورهای ماکه میگن اگه مردتوخونه. نشست اخلاقش بدمیشه ومردهمیشه بایدبره بیرون وکارکنه
همون اوایلی که باسایت شماآشناشده بودم همسرم کارگاه داشت والبته بازنشسته تامین اجتماعی هم بودوازاون کارگاه درآمدچندانی نداشت ومن بهش میگفتم کارگاه روبفروشیم وباپولش ماشین جدید لذتهای دیگه ببریم وهمسرم قبول نمیکرد خودش میگفت اگه بشینم توخونه اخلاقم بدمیشه وغرولندمیکنم وخلاصه من اونرورهاکردم وروی باورهای خودم کارکردم وتجسم وحال احساس خوب روپیش گرفتم بعداز مدتی یادم نمیادکه چندماه شدهمسرم خودش اومدگفت برا کارگاه بدون اینکه به کسی سفارش کنه وقصدفروش داشته باشه یکی ازدوستاش پیشنهاد خرید داده ومن هم قندتودلم آب شدوبه خیروخوشی وبالاترازاون قیمتی که من درنظرداشتم فروخته شد الان بعداز مدت یکسال واندی اخلاقش بدترکه نشده بهتره شده وماشین موردعلاقه روخریدیم وهرازمدت سه ماه یاکمتر به مسافرت میریم واززیباییهاوفراوانیهالذت میبریم وهمش سپاسگزارخداهستیم وبراتون بگم که همسرم بامن هم مسیرشده وازصحبتهای شمالذت میبریم ودرسفربه جاهای زیباومکانهای زیباهدایت میشویم
یه موردش براتون بگم ۱۰مهر۱۴۰۱ ازشیراز راهی تهران منزل دخترم شدیم بعداز۴روز راهی شمال ازطرف جاده چالوس به طرف رامسرشدیم بایه خانمی آشنا شدیم که صفارود وجنگل ۲۰۰۰روبه مامعرفی کردکه جای همگی سبز خیلی خوش گذشت وبعدبه طرف جنگل سیسنگان رفتیم برا برگشت گفتیم ازهمون جاده چالوس که زیباهست برگردیم وقتی اومدیم وارد اتوبان بشیم گفتن راه بسته ومادوباره ازهمون راه سیسنگان برگشتیم بدون اینکه ناراحت شیم وهمسرم گفت مااومدیم سفروازراه جاده هرازبرگشتیم و دوساعت راهمون طولانی ترشد درمسیرمتوجه شدیم که آبگرم لاریجان توهمین مسیره وخیلی خوشحال شدیم وبه خودمون گفتیم اینم نتیجه حس حال خوب ورفتیم آبگرم معدنی
ودرضمن ماهروقت تواین دوسال که به مسافرت میریم فی الوداعه حرکت میکنیم وجای خاصی وساعتی درنظرنمیگیریم وخودمو نرودست خدا میسپاریم که ماراهدایت کنه به بهترین مسیرومکانهای زیبا باشرایط عالی
وبازدرموردحال وهوای این روز هاکه همه میگن حالمون خوب نیست
چون من اصلا توجه نمیکنم به اخبار ورویدادها وبهمون حسابی دراین ۱۵روزسفر خوش گذشت وهیچ چیزناخوشایندکه ازدههاشهروروستاگذشتیم ندیدم
واین هم دلیل براین هست که روی زیباییها وفراوانیهاتوجه میکنم وازهمون جنس واردزندگیم میشه
ازخدا برای شمااستادمهربون وخانم شایسته عزیزوهم فرکانسیهاسلامتی وفراوانی ودلخوش خواستارم
درپناه حق
سلام به استاد عزیزمم، و مریم جان زیبا
استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم که این فایل هارو آماده میکنید، نمیدونید چقدر حس خوبی میگیرم از شما و آمریکای زیبا
استاد آمریکا چقدر زیباست، چقدر سرسبزه، چقدر جای خوبیه برای زندگی کردن
واقعا دوست دارم تجربش کنم، هر چند تو ذهن من شاید غیر قابل باور باشه اما واقعا دوست دارم که بیام آمریکا زندگی کنم
وقتی شما راجب نکات مثبت صحبت میکنید من گوشم تیز میشه و با دقت گوش میکنم، و هر بار بهتر از قبل متوجه میشم که به هر چی توجه کنی، از جنس همون وارد زندگیت میشه
واقعا درسته واقعاااااا
من خودم چند روزه شروع کردم بیشتر و بیشتر توجه کنم به خواسته هام… مثلا رانندگی با مرسدس بنز، استاد وقتی در ماشینو باز میکنه تا دست به فرمون میزنه همه چییی اصلا همه چیشو حس میکنم… فرمونشو، صندلی راحتشو، انگار خود منم که دارم رانندگی میکنم، یا درمورد آیفون میرم ویدئو میبینم که البته الان با این فایلی از شما دیدم، بهتر از قبل دنبال میکنم… من نمیدونم از چه راهی اما از بینهایت راه های خداوند که حتی به ذهنم خطور نمیکنه به دستم میرسه
خدایا ازت ممنونم، واقعا نمیدونم دارم چی مینوسم، اینقدر که خوشحال شدم
اما وقتی شما عملا تو این فایل راجب این کاری که من چند روزه دارم انجام میدم، صحبت کردید، گفتم ببین، این جواب همون شکی هست که به این کار کردی، پس مسیرت درسته مهدیه پیش برو
من خودم سعی میکنم راجب اتفاق هایی که افتاده اصلا صحبت نکنم، و از اون مکان هم دوری کنم و اگر میشنوم هم باز خودمو سرگرم کارهای دیگه میکنم و حتی خودمو با یه کاری مشغول میکنم تا حواسم پرت بشه… مخصوصا نگاه کردن به خواسته ها یا فایل های شما… که این موضوع باعث میشه که ایمانم به مسیری که درش هستم بیشتر بشه
و واقعا هر بار که اتفاقی از این وضعیت چیزی به گوشم میخوره، خدارو از ته دلم شکر میکنم، که منو آگاه کرده به این قوانین که اون جوری که دوس دارم زندگیمو زندگی کنم
و من فکر میکنم این حتی یه فرصتی هست برای من که من متعهدانه تر روی خودم کار کنم و جدی بگیرم و نگم حالا باشه برای بعدا، بعدأ وجود ندارم، به قول استاد تو همبن لحظه زندگی کن
من همش دلم میخاس تو بهترین جا و سرسبز ترین جای ایران خونه بخرم، یه خونه ویلایی خوشگل و مدرن برای خودم و تجربه زندگی مجردی…خیلیم اصرار داشتم.. اما الان با این حرفی که راجب هویت زدید منو کاملا دگرگون کرد، گفتم مگه اینجاو اونجا داره؟ همه جای دنیا سرای منه…همه جای دنیا مال خداس، من هر جا دوست داشته باشم میتونم باشم… مگه من با یه روس یا آفریقایی با چینی یا ژاپنی یا… چه فرقی باهم داریم، هممون انسانیم و هیچ کدوممون مشخص نکردیم کجا باشیم، ما اومدیم که تجربه گر باشیم، اون چیزی رو تجربه کنیم که دوست داریم، اگر قرار بود تجربه زندگی ما آدما فقط چیزای تلخ باشه، پس خداوند چرا باید این همه زیبایی رو خلق میکرده؟ پس خلق کرده که ما حالشو ببریم…. من از بچگی این خصوصیات درونم بوده و هر چی بزرگ تر شدم پررنگ تر شده… وقتی میگفتن مثلا مردم فلان شهر هر سال عید میان مازندران شهر ما، چرا همش اینجان یا چرا اینقدر شهر مارو شلوغ کردن، من همیشه تو دلم میگفتم چرا باید اینقدر احساس مالکیت به جایی رو داشته باشیم… ینی چی شهر ما… همه جای جهان برای همه آدماس… و احساس مالکیت داشتن قشنگ نیست و اتفاقا همین درونم هست که نکنه چون من ایرانیم و ایران به دنیا اومدم باید اینجا باشم و بقیه کشور ها مال مردم اونجاس… ولی استاد برام روشن تر کردن
چرا من اصرار دارم اینجا خونه بخرم
من هم خونه مدرن رو میخام هم امنیت رو هم زیبایی رو هم آزادی رو هم یه عالمه امکانات تفریحی و…. خب چرا اونجا نخرم؟
به قول استاد جایی که اینارو داشته باشه وطن منه، خونه منه، و شهر منه… و هر کسیم هر جایی رو دوست داشته باشه باید بره اونجا و تجربه کنه…. خداوند زیبایی هاشو در اختیار همه ما قرار داده، پس که خوب میشه که هم درموردش حرف بزنیم، هم بنویسیم هم تحسینش کنیم هم تمام توجهمونو روی آن چیزی بزاریم که میخواییم و توجه نکنیم که بقیه چی میگن…. خدایا سپاسگزارم، استاد سپاسگزارم…. واقعا واقعا دوستون دارم و چقدر لباس شما و مریم جان زیباست و چقدر بهتون میاد این استایل… چقدر از آمریکا و زیبایی هاش لذت میبرم، چقدر از مردمش لذت میبرم، حتی تو قسمت قبلی تولد آقای راین، وقتی که خانوادشونو، این صمیمیت و این سادگی و این خوشحالی رو میدیدم، چقدر بهم چسبید و چقدر منو برد به رویاها و آرزوهام
استاد دوستون دارم و باز هم از شما و مریم جان تشکر میکنم و نمیدونید چقدر خوشحال میشم وقتی میام تو سایت و میبینم یه قسمت دیگه از فایل رو آپلود کردید و منننننننن میرم رو هوا انگار بنز برنده شدم 😅
دوستدار شما مهدیه 🌺🤸
به نام خدای هدایتگرم به سمت زیبایی های بیشتر
سلام استاد عزیرم و مریم جان شایسته
چقدر این فایل عالی بود و چقدر برای امسال من تلنگری بود به جا
من که اصلا متوجه نمیشم چه خبره چون خیلی کنترل دارم روی ورودی هام و سعی میکنم آگاهانه توجه کنم به چیزهای زیبا و عالی
چقدر این منظره زیباست انگار نقاشی کردن پاییز زیبا رو با رنگهای نارنجی و زرد و سبز
تحسین میکنم زیبایی و تمیزی و یکدست بودن چمن ها رو
چقدر دلم فضایی به این شکل رو میخواد که مطمئنم هدایت میشم به سمتش
تجربه ای که من دارم از توجه کردن به زیبایی ها و دیدن سریال زندگی در بهشت این بود که سال گذشته زمستان شما استاد عزیرم زمانی که رفته بودین تمپا برای تمرکز روی دوره ی قانون سلامتی فیلم هایی دو از جشن کریسمس و سال نوی میلادی گذاشته بودید من به همراه دخترم این فیلم ها رو نگاه میکریم و چون تمپا زمستان نداره و همیشه هوا معتدل رو به گرم هست این آرزو در دل من ایجاد شد که ای کاش به جایی گرم میرفتم درصورتی که تهران خیلی سرد بود
چند روز بعد من و دخترم یه سفر دونفره داشتیم به جزیره ی کیش زیبا و بسیار هوا عالی بود و دخترم در آب های گرم شنا میکرد درصورتی که تهران به خاطر سرما و برف پروازها کنسل شده بود
البته که تجربیات زیادتری دادم ولی این خیلی برای من بولد هست و میدونم که بعد از دیدن فیلم ها این اتفاق زیبا رو تجربه کردم
من هر روز تمرکز میکنم به نعمتهایی که دارم به سلامتیم و به خیلی چیزهای عالی که دارم و هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
باز هم تشکر میکنم ازتون بابت فایل های سریال سفر به دور آمریکای زیبا
به نام خالق زیبایی ها
با سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان و همراهان عزیز
استاد حدود یک ماهه که خودمو از اخبار منفی و فضای مجازی دور کردم و فقط روی سایت و سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تمرکز کردم
استاد نگم براتون که چقد روابطم با همسرم عالی شده مثل روزای اول آشناییمون همون قدر عاشق هم شدیم مایی که قبلا از هم فراری بودیم همش دعوا میکردیم الان عاشقانه زندگی میکنیم و جالب اینه میبینم که روابط شما با مریم جون روی من تاثیر گذاشته و من ناخودآگاه از جملات شما در مکالماتم با همسرم استفاده میکنم و اون هم با اینکه اصلا توی مدار سایت و این برنامه ها نیست همین جور شده و این برای من بهشته چون خیلی انرژیم بخاطر روابط بد با همسرم از بین میرفت خیلی فرکانسم میومد پایین ولی الان خدارو صد هزار مرتبه شکر اصلا عالیه خداروشکر و تااااازه من چقد پارسال در محل کارم با همکارام مشکل داشتم الان چقد توی فضای کارم رفتار همکاران باهام بهتر شده چقد آرامش دارم سرکارم و این باعث شده تمرکزم روی کار کردن روی خودم بهتر بشه اینقدر خوشحالم استاد حد نداره من قبلا فک میکردم رابطه منو همسرم به پایان رسیده و اجباری زندگی میکنیم ولی الان چقددددددر عاشقانه زندگی میکنم چقد همسرم عاشقانه به خواسته هام پاسخ میده .
قبلا استاد همسرم از خونه فراری بود جواب تلفنمو نمیداد ولی الان با اختیار خودش با عشق میاد خونه با عشق جواب تلفنمو میده و بهم زنگ میزنه اینا بزرگترین نشونه هاییه که من در ماه اول کار کردن روی خودم میبینم خدارو صد هزار مرتبه شکر خیلی راضیم خیلی حالم خوبه همش بخاطر تمرکز روی نکات مثبت و حرفامو ورودی هامه.
ازتون سپاسگزارم که با فایلایی که میزارین و آگاهی هایی که میدین زندگی مارو متحول میکنین
بهترینارو براتون آرزو میکنم ♥️♥️♥️♥️♥️
مطمئنم به زودی اتفاقات بهتری میام کامنت میکنم و نتایج مالی بزرگی هم میگیرم چون این مسیر مورد علاقه من شده
سلامی به گرمای خورشید سوزان به سبزی و خوش رنگ بودن درختان به رودخانه خروشان
سلام استاد اگاهم سلام مریم جان عزیزدل خداقوت به شما دو تا عزیزدل خداوندو بابت وجودتون شکرگزارم بابت این اگاهی هایی که هر لحظه از زبان شما و این طبیعت و نشانه هایی که میشود گرفت انتقال میدین بی نهایت شکرگزارم و بی نهایت سپاسگزارم.
استاد یادمه همیشه میگفتی وقتی تو مسیر درستی باشی خداوند از هر راهی تورو اگاه میکنه تا بهت بگه مسیرت درسته چه از زبان انسان ها چه از زبان نشانه ها مثل پرواز یه پرنده
حالا امروز اومدم ئقیقا تجربه خودمو از گفته های شما بگم فایل سفر به دور امریکا این قسمت شما دقیقا اومدین حرف از کنجکاوی و جسارت زدین اینکه چقد توی مسیر زندگی ایمان دارین و به دل مسیرهای ناشناخته میزنی تا وارد دل ترس ها شوی و اینگونه جسارت و ایمان رو نمایی میکند احسنت به شما الحق که ما شاگرد شما هستیم
تجربه کوه نوردی منو هدیه خواهرم دونفره باهمدیگه رو که دیروز رفتیم و میخوام بگم…
دو سه روز قبلش منو هدیه باهم تصمیم میگیریم بزنیم به دل کوه از اونجایی که خیلی زیاد کوه میرفتیم ولی همیشه با گروه های کوهنوردی عازم سفر میشیم اما این دفعه سفرمون یه خورده فرق میکرد ما تصمیم گرفتیم دوتایی بزنیم به دل کوه گفتیم صبح جمعه(یعنی دیروز)حرکت میکنیم شب برمیگردیم خب تصمیم از اینجا شروع شد
شب قبلش نهار و صبحانه اماده کردیم کوله هامونو بستیم اماده یه سفر یه روزه شدیم وقتی میخواستیم بخوابیم قبلش داشتیم سوالات فانوس و مینوشتیم و باهمدیگه حرف میزدیم که ما نمیدونیم قراره کجا بریم خداوند هدایتمون میکنه و بهم نگاه میکردیم و میگفتیم افرین به ما قبل از خواب از خدا خواستم که مارو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده(شعار خانواده عباسمنشی) تا ساعت1 فقط حرف میزدیمو از اینکه چه حسی داریم قراره فردا تنهایی بریم کوه حرف میزدیم…
صبح شد ساعت6 به طور دیفالت بیدار شدیم لباسامونو پوشیدیم و حرکت کردیم تا اول کوه با اسنپ رفتیم توی مسیر کلی حرف زدیم و مدام میخندیدیم و میگفتیم نمیدونیم قراره کجا بریم فقط میدونیم که باید بریم… توی مسیر افتادیم هیچکس نبود برنامه این شد که تا ساعت 9 پیاده روی کنیم بعدش صبحانه
رفتیم تو دل مسیر اولش هوا سرد بود نه من نه هدیه هیچکدوم مسیر و بلد نبودیم و جریان اب و رودخونه رو گرفتیم و بلند بلند میگفتیم خدایا ما رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده حدود یه ساعت از پیاده روی گذشته بود اما هنوز هیچ خبری از ادم نبود ما با خودمون فکر کردیم چون جمعه است حتما گروه های کوهنوردی و میبینیم اما دریغ از یه نفر
ناگهان وسط مسیر صدای زوزه یه سگ و شنیدیم من ایستادم و به هدیه گفتم به نظرت پارس میکنه اما پاچه نمیگیره مگه نه؟ هدیه بلند خندید گفت بیا بریم بابا اینجا سگا با ما کاری ندارن..اقا ما با صدای سگ ها حرکت و همچنان ادامه دادیم از اول مسیر چند تا کلاغی زاغی همراهمون بودن ما به اینا نگاه میکردیم و میکفتیم مسیرمون ددرسته برو بریم خدا داره هدایتمون میکنه هر مسیری که میرفتیم اون زاغ هارو میدیدیم میکفتیم خداوند داره ما رو هدایت میکنه و هر لحظه داشتیم راجب قوانین خرف میزدیم که توی زندگیمون چه نتایجی داشتیم و هر کوه ودرخت و طبیعتی زیبا میدیدیم بلند میگفتیم خدایا شکرت بلنددددددد لستاداااااا بلند شما فکر کنید هیچکس توی اون دره نیست فقط دوتا دختر و طبیعتی بکر و خدایی که در این نزدیکیست…. بلند میگفتیم خدایا شکرت و به مسیر ادامه میدادیم یواش یواش صدای سگ ها داشت بیشتر میشد و من ترسی عجیب درونم افتاد من فوبیا سگ دارم اما هدیه زیاد از سگ نمیترسه ولی من عجیب میترسیدم اولین کاری که کردم گفتم به خودم مائده اصن اومدی کوه که بری توی دل این ترس بعد همانا کلی نجوا که الان پیداشون میشن و حمله میکنند و مائده دیگه کارتون تمووممه کلیییی از این نجواهااااا و منی که همش میگفتم نه باید برم خدا داره منو میبینه اصن استاد واسه هسمنه که میگه باید بری توی دل ترست چطور استاد توی دل اون جنگل توی اون ظلمات پامیشه میره بیرون از چادر تو که دیگه الان روزه همه جا روشنه بازم میترسی(مدام با خودم حرف میزدم بلند بلند برای هدیه میگفتم)در حال کنترل نجواها بودم که ناگهان من یه موجود سیاه رنگی و از دور دبدم که داره نزدبک و نزدبک تر میشه جلوتر که رفتیم دست هدیه رو گرفتم گفتم سسسسگگگگگگگگگگگ
هدیه جلووشو دید و هردومممون واستادیم اولش کاملا بدنم خیس عرق شد گفتم الاناس که حمله کنه دست هدبه رو محکم گرفتم گفتم ینی میگی برگردیم؟
تا چند لحظه هیچکدوممون نمیتونستیم حرف بزینم و فقط به سگ نگاه کردیم خب اینجا باید چیکار میکردیم باید همون مسیری و که رفته بودیم برمیگشتیم یا ادامه مسیرو میرفتیم؟ اینجاس که نه عقلت فرمون میده نه بدنت اینجاس که هر چی یاد گرفتی و از یاد میبری و فقط میمونی چیکار کنی…
و اما منو هدیه گفتیم نه این سگ به ماکاری نداره ما راه خودمونو میریم و خیلی خیره وارانه بهم نگاه کردیم و گفتیم مگه ما ادعا نداریم میخوایم ایمانمونو نشون بدیم به خدا
مگه ما نمیگیم خدا حواسش به ما هست پس حرکت کنیم/دست و پا سست شده بود اما تنها صدایی که درونم باهام حرف میزد میگفت برو برو برو
خیلی اروم از کنارش رد شدیم حتی بهش توجه هم نکردیم فقط باهم حرف زدیم که حواس ما پرت بشه سگ سیاه قصه ما مسخ ما شده بود و داشت نگاهمون میکرد و ما هم عبور کردیم بلاخره… خدایا شکرت به خیر و خوشی تموم شد کیلومترها از سگ فاصله گرفتیم و هر از گاهی پشت سرمونو نگاه میکردیم ببینیم دنبالمون افتاده یا نه
دیگه خبری از سگ نبود حالا من اینجا میخام بگم اینجاس که استاد میاد میگه 99درصد ترس ها هرگز اتفاق نمیوفته فقط زائیده ذهن تو هستن
اما گفتنش یه حرفه عمل کردن بهش دنیایی فاصله است…………………..
خب ما به مسیر ادامه دادیم خدای من شکرت چه مسیری چه رووخونه ای چه اب زلالی صداش تا قهقهرایه اسمون میرفت …درخت ها چقد خوشگل کنار هم زنجیر شده بودن کوه هایی که در اطراف ما بودن و اونجا رو تبدیل کرده بودن به دره تا چشم کار میکرد زیبایی دلانگیزی دیده میشد و تو نمیدونستی به جلو پات نکاه کنی یا به اطرافت که مملو از طبیغتی بکر بود که میشد ساعت ها بشینی و از ترکیب رنگ ها فقط حرف بزنی که چه زیبا پاییز و به تصویر کشیده بودن
خدای من خدای وصف نشدنیست..یاد شعر سعدی افتادم که اینجا چقدر زیبا میگه:
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر می گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوهٔ الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
نعمت هایی که فقط میشه با تمرکز به روی نکات مثبت و زیبایی ها اونها رو دید سخره هایی کوچک که در کنار هم کوهی یلند و استوار و ساخته بودن
من هراز گاهی پام پیچ میخورد و هدیه کلی بهم میخندید میگفت نمیتونی جلوپاتو ببینی ابجی منم گفت دارم عوض اینکه جلوپامو ببینم زیبایی و طبیعت و میبینم که نمیشه ازشون چشمتو گرفت فقط دوس داری مدام چش چشرونی کنی به طبیعت و نعمات و زیبایی ها به خدا میگم خدایا اینجا ازادم هر چقد دوس دارم چش چرونی کنم به اطرافم به زیبایی ها به برگ هایی که اینقد خوشگل رقص کنان از روب درخت میوفتادن روی زمین و زمین شده بود عین هو فرشی از جنس طلا… رنگ زمین امیخته شده بود با برگ های نارنجی قرمز زرد و اندکی سبز که تصویری رویایی ساخته شده بود … با هر قدم منو هدیه برگی میوفتاد پایین هر برگ نشانه ای از الله بود که به ما مبگفت مسیرمون درسته الهی شکر
بالاخره شد ساعت9 و ما دنبال جایی بودیم که بشینیم یه خورده دبگه گفتبم جلوتر هدابت میشیم به یه مکان زیبا که گفتن ما همانا و مواجه شدن با گله ای از گوسفند ها همانا
خب بلاخره ادم دیدیم نه منظورم گوسفند ها نبودن چوپان گله بود که خب دوتا بودن تازه سگ گله هم داشتن چه سگاییییییی(که خب مدیونید اگه فکر کنید دیگه از سگ میترسم)
خلاصه اینکه از وسط جمعی از ببعی هایه گوگولی و دوسداشتنی رد شدیم و کلی بچه ببعی دیدیم که چقد زیبا داشتن کنار مادرشون غذا میخوردن
الله واکبر این همه زیبایی و این همه برکت نمیدونم چند تا گوشفند بودن اما میدونم اینقد زیاد بودن که من قادر به شمردنشون نباشم اینقد فراوانی به دنیا حاکمه اینقدر نعمت توی این زمین ها ریخته تا ببعی ها خودشونو سیر کنند الهی صدهزار مرتبه شکرت
منوهدیه که در حال رد شدن بودیم فقط داشتیم تحسین میکردیم دوتایی ببعی هارو اینکه چقد خوشگل و مامانی غذا میخورن حتی به تحسین سگ گله هم پرداختیم.
گفتن خداقوتی به چوپون ها و ادامه مسیر کمی جلوتر یه قسمت که پوشیده شده بود از برگ درخت ها و کلی درخت های خوشگل کنار هم مساحتی مربعی شکل و درست کرده بودن که ما بتونیم زیراندازی پهن کنیم و بشینیم که خب عجیب اماده صبخانه خوردن بودیم جاتون خااااالی بچه ها و استاد و مریم جونم یه سالاد اولویه خوشمزه ای برای صبحانه برداشته بودیم با یه فلاسک دمنوش خفن و حرفه ای که در کنار اون طبیعت فوقالعاده جای خوردن داشت
و خداوند به این زیبایی مارو هدایت کرد به مکانی بی نظیر و نامبروان و ارامشی عجیب خوب و حتی ببعی ها و چوپونا
در حین صبحانه خوردن همینطوری که داشتیم بلند یلند شکرگزاری مبکردبم و لذت میبریم از طبیعت کلی ادم اومدن و رد شدن و این نتیجه ایمان اوردن به الله هست اولش هیچکس دیده نمیشد ولی وقتی تو خود پای در راه مینمویی و هیچ نمیپرسی خود راه میگویدت که چون باید کرد
و اینگونه ما کلی کوهنورد دیدیم از بین این کوه نوردا از چندتاشون سوال کردم که چقد تا ابشار اول مونده گفتن 2الی 3 ساعت دیگه مونده و خب این شد که ما تصمیم گرفتیم تا ابشار اول بریم… صبحانه رو خوردیم و حرکت کردیم هی مسیرو بالا پایین میکردیم یه جاهایی باید از بالا میرفتیم اما از توی دره سر در میووردیم اما اصلا خودمونو سرزنش نمیکردیم و غرر بی غرر توی کل مسیر منو هدیه فقط میخندیدیم ینی بزارید من به یه نکته ای اشاره کنم(منو هدیه جوری هستیم که رابطمون فوق العاده است و از رابطه خواهر گذر کردیم اینقد دوتاییمون مدارمون باهم یکیه بع قدری که حرفامون هم یکیه و به شدت روی خودمون کار میکنیم به شدت داریم روی ترسامون کار میکنیم و یه رابطه بدون وابستگی بی نظیریو داریم و ما ناشده از بین 10 تا جمله ای که میگیم 9تاش یا حتی 9.5تاش همراه با خنده نباشه ناشده ینی طوری هست که بلند بلند قهقه میزنیم و راه میریم خواستم اشاره ای کنم به نکته مثبت روابط بین منو هدیه که بی نهایت شکرگزار وجود پر از عشقش هستم و سپاسگزار پروردگارم هستم بابت وجودش در کنار من)
از کلی پستی و بلندی و مسیرهای سخت و اسون گذر کردیم و قدم به قدم میگفتیم خداوند هدایتگر ماست قدم به قدم میگقتیم که خداوندا ما رو اسان کن برای اسانی ها قدم به قدم حرف های شما رو استاد یاداوری خودمون میکردیم و مثالهایی که میزنید و زندگی و تجربه هایی که داشتین کار ما فقط توجه به نکات مثبت و مرور قوانین بود
توی مسیر به چند تا کرد برخورد کردیم که بهشون گفتیم خداقوت و اونا هم به ما گفتن خداقوت شما پهلوونا کلی تحسینمون کردن اینم نتیجه عشق به جهانت و نتیجه توجه به ریبایی ها خداوندا شکرت… رسیدیم به اولین ابشار بخوام وصفش کنم فقط میتونم بگم صداش طوری بود که خستگیو از بدنت رها میکرد چه برسه به اینکه به اون اب زلال سرد دست بزنی
الله واکبر اب داشت از دل کوه میومد یه لحظه با خودم گفتم هدیه ببین این اب با این عظمتش داره از دل اون کوه میاد از راه ها و مسیرهایی تنگ و تاریک که بالاخره میرسه به رودخونه مسیر هدایتش میکنه این وسط به کلی سخره و سنگ میخوره اما بازم راهشو پیدا میکنه این اب از حرکت دست نمیکشه حرکت میکنه و مسیرشو پیدا میکنه و مسیرها براش باز میشن
بعد یاد داستانی افتادم که توی کتاب پندار ازش حرف زدین که رها کرد خودشو و شد منجی عالم تسلیم شد
به هدیه گفتم دقیقا مسیر زندگی همینه اگه حرکت نکنی و بگی میترسم ال بشه و میترسم بل بشه میترسم نتونم میترشم نشه هیچ وقت حرکت نمیکنی و اگه حرکت نکنی هرگز مسیرها بهت گفته نمیشه هرگز قدم بعدیت گفته نمیشه /همین اب بخواد بدون حرکت باشه راکت میشه و گنداب میشه چه برسه به منو تویی که میخوایم همه چیه جهان و تجربه کنیم
بچه ها مسیر زندگی با مسیر کوه هیچ فرقی نداره مصداق قشنگی هست که ما میدونیم اگر یه کوهنورد حرکت نکنه ممکنه توسط حیوونا خورده بشه و حتی هرگز رنگ کوهو نبینه و به ترسش غلبه نکنه … زندگی هم همینه اگه بخوای در حرکت نباشی راکت بمونی وارد دل ترس هات نشی هرگز قدم بعدی بهت گفته نمیشه هرگز نمیتونی مسیرتو ببینی و هرگز نمیتونی پاتو جلوتر بزاری و حتی درس قشنگی که من همیشه میرم کوه میگیرم این هست که وقتی بین یه چالش گیرمیکنم مثل رد شدن از رودخونه یا عبور کردن از کنار دره ک فقط انداره جای پا زمین داره به خودم میگم مائده یا حرکت میکنی یا وایمیستی تا نجواها احاطتت کنند و نزارن حتی یه قدمم برداری
دقیقا مثل دیروز هدیه میخواست از رودخونه رد بشه وایستاده بود و داشت فکر میکرد پاشو روی کدوم سنگ بزاره که بتونه راحت تر رد بشه من بلند گفتم هدیه فکر نکن فقط پاتو بردار راه برات باز مییشه مسیر روشن میشه چون اگر هدیه میخواست یه ذره فکر کنه نجواها نمیزاشتن قدمی برداره
مثل زمانی که ما سگ و دیدیم منم داشتم فکر میکردم اما هدیه دستمو گرفت و گفت بیا بریم اگه یه خورده دیگه بمونی برمیگردی چون به قول شما استاد همیشه میگی وقتی تصمیمیو میگیری سریغ عملی کن چون اگه بخوای فکر کنی از کدوم مسیر برم که راحتر باشه برام تردید و دودلی میاد سراغت و نمیزاره حتی یه قدم برداری
دقیقا برای منم همین شد کوه درسهایی بهم میده که قشنگ قوانین و عملی میتونم پیاده کنم
چیزی که من فقط به دنبال عملی کردنش بودم اینکه به خودم ثابت کنم من میتونم وارد دل ترسام بشم و به قول مریم جووون عزیزدل که میگه استاد یه شخصیتی داره که کنجکاوی و جسارت دست نخورده ایشون منو وادار میکنه که از این زندگی مستند بسازم و میخوام بگم دقیقا برای منم همینه از سر کنجکاوی وارد دل ترس هایی میشم که وقتی بقیه میفهمن میان میگن واقعا دو تا دختر بلند شدین رفتین کوه؟؟؟
که نمونه بارزش استاد وقتی داشتیم از ابشار برمیگشتیم توی راه برگشت دو تامرد و دیدیم که بهمون گفتن شما دوتا تنها اومدین گفتیم بله بعد گفتن به کسی نگید تنها اومدین بگین با گروه هستیم بقیه پشت سرمونن بعد حالا اینجا تنها اومدن دیگه جای دیگه نرین خطرناکه البته اینجا هم خطرناکه نباید میومدین ولی خب حالا که اومدین منو هدیه هم گفتیم و خندیدیم و از کنارشون رد شدیم و بعدش گفتیم ینی چی این حرفا ما خدارو داریم ما تنها نیستیم اونا به ما گفتن خرو و نرین ولی ما تصمیم داریم چند هفته دیگه بریم خرو
و اینچنین استاد با دیدن این فایل دوست داشتم بیام بنویسم که توی این شرایط توجه به خواسته هاست که منو از نرم جامعه کنده و هدایتمون کرد به سمت کوه و طبیعت و زیبایی و هیچکس مانع رفتن ما نشد
نکته:وقتی تو داری روی خودت کار میکنی و توجه به زیبایی و توحه به خواسته ها و داشته هات به قدری بالاست که تو میتونی به راحتی از خانواده ای که به شدت روی بیرون رفتنانیه ما کنترل داشتن و هر جایی نمیزاشتن بریم حتی کوهی که میخواستیم بریم بابا میومد بررسی میکرد با کی قراره بریم با کدوم گروه و فلان
الان طوری شده که فقط معجزه وار همه چی درست میشه توجه به زببایی های فرکانس و مدار تورو چنان میبره بالا که به قول استاد تورو از نرم جامه کنده میکنه
و دقیقا توی همین شرایط داره غربال گری صورت میگیره خدا داره خیلی قشنگ جهان و بهینه میکنه از انسان هایی که قدرتمند هستن و باز اینجا خرف از اصل بقای اصلح میاد
ادم هایی که توجه به خواسته ها و زیبایی های داشته باشن فرکانس و قدرت خودشونو چند برابر میکنند و خداوند به این انسان ها پاداش هایی عظیم میدهد
فرکانسهای چند وقت قبلم و حتی فرکانس های ستاره قطبیم امروز این بوده که خداوند منو هدایت کنه که به راحتی از نرم جامعه کنده بشم و به جایی سرشار از زیبایی و برکت و نعمت هدایت بشم که ای کاش سایت یه قابلیتی داشت میتونستبم عکس اپلود کنیم که من نشون بدیم استاد دقیقا امروز اومد راجب ستاره قطبی من حرف زد
نکته مهم دیگه:ما زمانی میتونیم ادعای ایمان داشته باشیم که بتونیم در عمل بیاریم تمام این قوانین و اونوقت به ما ثابت میشه که چقد میتونی از پس چالش های مسیرت بر بیای تا بع عهد و وفای من برسی که چون ثروتی عظیم و پاداش هایی بی حد و مرز داده خواهد شد
و باز این حرف که چقد به دل میشینه ایمان بدون من حرف مفت است
من ایمانمو نشون دادم که تونستم زیبایی هارو ببینم اگر ایمان نداشتم هرگز به چنبن طبیعتی بکر و زیبا هدایت نمیشدم
بارالله بی نهایت شکرگزار وجود استاد عباسمنش و مریم شایسته و این خانواده بزرگ هستم چرا که رنگ دیگه ای به زندگیم بخشیده دقیقا مثل رنگ های برگ های درختان در فصل پاییز به همین زیبایی و به همین شگفت انگیزی
خدای من خدای اسانی هاست الهی صدهزار مرتبه شکرت
استادم مریم جانم و بچه های هم فرکانسی بی نظیر و شگفت انگیز سپاسگزار تک تکتون هستم
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشششششششششششششششششششششششششقتووووووووووووووووووووووووونمممممممممممممممممممممممممممممممم
خدایارونگهدارتون باشد تا کامنت بعدی بدررود.
بنام خداوندگار زیبایی ها
استاد عزیز سلام و خسته نباشید عرض میکنم خدمت شما و سرکار خانوم شایسته مهربان
چه هم زمانی زیبایی استاد من در فایل های قدم پنجم ششم دوره ۱۲قدم به فایل و آگاهی هایی برخورد میکنم که وقتی میام سریال سفرنامه رو دنبال میکنم شما بصورت عملی و گفتاری بعد از سالیان که از تهیه دوره ۱۲ قدم گذشته اجراش میکنیم و من هرثانیه ذهنم و خدای درونم بهم میگه که میبینی قانون یکسان و مثال بارزش شما و خانوم شایسته هستین که به من ثابت میکنین باید ثابت قدم باشم در این مسیر زیبا
در جلسه دوم قدم ۶ شما گفتین که ما نباید هیچ تعصبی به محل زندگی شهر و کشور نداشته باشیم ما روح های مجردی بودیم که مجرد به این دنیا آمدیم و مجرد هم از دنیا میرویم و در این فایل چقدر زیبا بیان کردین که وطن من هرجایی که در اون بیشتر احساس لذت و خوشبختی بکنم چقدر من به شخصه با همین تعصبات زنجیر هایی به دست و پا و ذهنم بستم که خیلی جاها منو از حرکت کردن بازنگه داشته البته الان که به لطف خدا حدود۲۶۰روزی از آشنایی و هدایت من به اینسایت زیبا میگذره کلی ازین زنجیر ها و کد های مخرب ذهنی رو برطرف کردم و در همین لحظه که دارم تایپ میکنم سابقه ی چندین بار مهاجرت کردن و دل کندن از تمام وابستگی هایی که مانع از حرکت کردن من بوده رو دارم و وقتی شما رو میبینم که هنوز هم در این مسیر زیبا ثابت قدم هستین دلیل و برهان و انگیزه ای میشین برای من که این باورهای راستین را در وجود خودم نهادینه کنم و از این که خداوند این فایل ها و آگاهی ها رو روزی من قرار داده شاکر و سپاسگزارشم
استاد واقعا من دارم هرروز تغییراتم رو لمس میکنم و از بدنه جامعه کنده شدن رو ذره ذره و پله پله دارم در تمام رفتار و افکارم حس میکنم خدا رو شکر از زمان شلوغی ها به لطف هدایت خدا تمام اپلیکیشن هایی که منبع خبرهای ناگوار بودن رو پاک کردم و چون ظرفم رو از اتفاقات و اپلیکیشن هایی که هرروز دیتای منفی بهم میدادن خالی کردم دارم میبینم چقدر تایم بیشتری توی سایت میزارم و زیبایی ها دارند جای نازیبایی هارو میگیرند فعالیتم هرروز توی سایت داره بیشتر میشه تمرکزم خیلی بیشتر روی خودم رفته و با گوشت و استخوان آگاهی های دوره در من رخنه میکنه و ازین بابت خدای خودم رو شاکرم که بدون هدایت الله یکتا هیچ کدوم ازین کارها امکان پذیر نبود برام
استاد الحق ولانصاف که حلالتون تمام زیبایی هایی که در آمریکا تجربه میکنید رفتار شما و نتایج شما چنان الگویی در من داره میسازه هرروز که من رو مجاب میکنه بیشتر و بیشتر و بیشتر روی خودم و باورام کار کنم چرا که شما نمونه زنده و قابل لمس برای من هستین که با دیدن شما کلی درخواست های بزرگ در من ایجاد شده مثه آرامش بیشتر داشتن مثه لمس کردن بیشتر قوانین و تجربه لذت های بی نظیری که شما هرروز و هرروز دارین کسب میکنین و از خدای خودم سپاسگزارم بخاطر خلق موجودی اینچنین شگفت انگیز و تسلیم چون شما که برای من باورپذیرتر کردین راحت زندگی کردن احساس خوشبختی بیشتر داشتن و آرامشی که همگی در پرتو اعتماد به الله یکتا و رها بودن در این جریان زیبا و جذاب به دست آوردین
با دیدن شما من هم با قدرت به خودم میگم شخصی چون عباسمنش تونسته ،پس توام میتونی و با ایمان بیشتر مسیری که شما رفتین و دارین میرین و آگاهی هاش رو ب من هم تدریس میکنین رو ادامه بدم
از هیچ اتفاق زیبا به سادگی عبور نمیکنم و حیفم میاد این همه زیبایی الله یکتا که موهبتی برای من اشرف مخلوقات به سادگی عبور کنم مثل این منظره بینظیر بک گراند پشت شما تو این فایل که چقدر زیبا خدا درختان رو رنگ آمیزی کرده اون رنگ های سبز و زرد و نارنجیه درهم آمیخته شده لای اون رنگ آبی لاجوردی آسمون خدا چقدر روحم رو جلا میده نگاه کردن بهشون ،این خوشتیپی و استایل زیبای شما و خانوم شایسته و صورت خندان و شیرینتون و اون ابرازعلاقه های عاشقانه چنان در دلم میشینه که از ته دلم میگم خداروشکر انقدر زیبایی رو فقط تو همین چند دقیقه فایل من به روحم تزریق کردم و این عظمت خداوند که آب گرم طبیعی رو از دل این صخره ها و کوه های بینظیر بهمون هدیه داده فقط میتونم بگم خدایاشکرت 😍شکرت و من هم میخوام لمسش کنم تجربه کنم تموم این زیبایی هارو و بهاش هرچی باشه حاضرم تا پای جون پرداخت کنم و متعهد باشم به مسیری که شما رفتین چرا که لاجرم نتیجه همین چیزی میشه که آرزوی لمس کردنش رو دارم
نمیدونم احساسی که الان دارم رو تونستم انتقال بدم تو کلمات یا نه ولی خودم که حالم فوق العاده میشه هرچقدر که مینویسم و خداروشاکرم بابت حال و روز این روزهام
برای همتون این حس و حال و آرزو میکنم امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت در سایه ایزد منان باشین
عاشقتونم❤
سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان هم فرکانسی
الان بیش تر از ۴ ساله که من با شما هستم استاد و از دوره ها استفاده میکنم و امسال دارم روی دوره ثروت ۱ کار میکنم از اول سال و خیلی کم کامنت نوشتم
و الان حسم گفت که بنویسم
واقعیت بعد از ۴ سال بودن و شنیدن قانون تازه چند وقتیه خیلی قلبی تر و درونی تر رسیدم به خالق زندگی خودم بودن و اینو از رفتار ها و واکنش های متفاوت خودم بیشتر متوجه شدم و خیلی برام جذاب بود که واکنش خیلی متفاوتی نشون دادم نسبت ب ی مسئله و خودم رو کاملا مسئول زندگی خودم دونستم و گفتم من خودم باید خلق کنم و توقع م رو از دیگران خیلی کم کردم و این عالی بود
و الان جلسه ۳ ثروت ۱ هستم که همین قانون اصلی رو دارید توضیح میدید که
به هر چی بیشتر توجه کنیم از اصل و اساس اون وارد زندگی ما میشه
و منم سعی میکنم خیلی بیشتر و متعهد تر ورودی ها مو کنترل کنم
و در مورد این فایل و نکته ها خیلی خوبی ک گفتید عالی بود و دقیقا تو این چند وقت تو ایران خیلی تمرکز مردم روی این جریان ها هست ولی من از همون اول واقعا توجه نکردم و
همین فیلتر شدن اینستا و این برنامه ها برای من تازه خیر هم بود
با این که تمام سعی م این بود که درست ازشون استفاده کنم ولی باز قسمت غیر مفیدش در مقابل مفیدش کمتر بود و اینم به نفع من شد و از همون موقع هم دیگه دنبال فیلتر شکن و این چیزا هم خیلی مصرانه نبودم و بیشتر روی دوره ثروت دارم کار میکنم هر روز
و چقدرررر شما رو تحسین میکنم از این که کنجکاو هستید و این همه سفر کردید و این دقیقا یکی از خواسته های قلبی منه و این ک تو قسمت قبل گفتید کل ایران و هم رفتید و دیدید چقدر لذت بردم و تحسینتون کردم و
خواسته قلبیه منه که کل ایران و بگردم و سفر کنم و ببینم و تجربه کنم و بعدش دنیا و کشور های مختلف …
این خوش ذوق بودنتون رو هم خیلی تحسین میکنم چیزی که تو اقایون شاید کمتر میبینم و واقعا تحسینتون میکنم
چون خودم واقعا خوش ذوق هستم و از دین زیبایی ها و طبیعت خیلییی لذت میبرم و آدم های کمی دور و اطراف م هستند که مثل خودم باشند
عاشق دیدن رنگ های مختلف برگ ها و درختا تو پاییزم 😍😍 که تو ایران تو آبان ماه تو شمال اینطور میشه و فوق العاده س و خیلییی زیبا و دیدنی
من خودم شهر های زیادی رو تو ایران رفتم ولی هنوز خیلی شهر ها هستم ک نرفتم و واقعا دوست دارم تو بهترین زمان و مکان تجربه شون کنم
خدایا شکرت برای این همه زیبایی هایی ک خلق کردی 😍😍
سلام بر استاد عزیز ، مریم بانو و همه همسفران عزیز :
به نام خدایی که زیباست و زیباییها را دوست دارد
الهی شکرت که این دو بنده عزیزت در سفر ی زیبا هستند با تنی سالم و روحی بزرگ و پر از عشق الهی برای ما فایل تهیه می کنند.
استاد جان این ایده خوندن کامنت ها خیلی عالی أست . کامنت همه دوستان عالی أست ولی وقتی شما می خونید و در موردش حرف می زنیم انگار بیشتر موضوع جا می افته ، الگویی می دید به ما که کمی عمیق تر و با بررسی بیشتر ، با نکته سنجی بیشتر کامنت ها را بخونیم و با خودمون در موردش حرف بزنیم و با شرایط خودمون را بررسی کنیم .
و اما روز ١۵٣ سفر ،
همه فصل های خدا زیبا و دوست داشتنی هستند ولی پاییز شاه فصل ها أست با این رنگها و ترکیب عالی و متفاوت ، تغییر رنگ برگ درختان هم تکاملی است و ارام ارام صورت میگیرد و هزاران رنگ را در یک درخت پاییزیی می بینیم . من عاشق پاییز هستم فقط دوست دارم در خیابان راه برم و درختان را ببینم ، از درون از شدت خوشحالی فریاد می کشم اصلا زیبایی پاییز دیوانه کننده است فقط میگم خدایا شکر چه می کنی ، بهترین نقاشها هم از طبیعت و خدا کپی بردار ی می کنند وگرنه عمرا. که می توانستند چنین مناظر و ترکیب رنگی خلق کنند ، مخصوصا اینجا در استرالیا که طبیعت زیبایی دارد ( البته الان اینجا بهار است و زنده شدن و سبز شدن مجدد هم صفا و تحسین جدا گانه دارد ) ، همیشه بابت این زیبایی ها خدا را هزاران هزار بار شاکرم.
حیاط ما مشرف به درختی است که وقتی نگاه می کنم گویا زنی در حال شکر گذاری و دعا است ( حالا نمی دونم چرا ان را زن تصور کردم از ابتدا ) و این خیلی حس خوب دارد اگر زمانی شکر گذاری را فراموش کنم با دیدن ان شرمنده می شوم و به یاد می اورم ، درخت جوری است که همیشه پیدا است مخصوصا موقع غذا خوردن و همیشه از بابت این خانه و حیاط ان شکر گذارم . خدایا شکر از این خانه و حیاطش و این درخت مهربون .
واقعا تمرکز اگاهانه روی زیباییها و خواسته ها خیلی حس خوب می دهد و ارامش درون را زیاد می کند من کلا ادمی بودم ( هنوز هم درصد ی هستم ) که همیشه نگران اینده و غم و افسوس گذشته را داشتم و لی الان با دانستن این قانون که حس خوب = اتفاقات خوب باعث شده ذهنم را بیشتر کنترل کنم ( البته هنوز خیلی خیلی کار داره ) و خیلی حرف ها را تزنم ، خیلی مطالب را گوش ندهم ( فقط کاش این همسر جانم هم از این اخبار دوری می کرد ) .
سعی می کنم همیشه در حال فکر به خواسته ها و تصور ان باشم و در این رابطه خواندن کامنت بچه های این سایت کمک بی نهایت بزرگی أست که از همه عزیزان برای کامنت ها ی عالی سپاسگذارم .
خدایا شکر برای بنده خلیل تو سید حسین
سپاس برای عزیز دلش مریم بانوی همیشه خندان
سپاس برای همه اعضا و دوستان این سایت
سپاس برای خانواده عزیز م
سپاس برای جهان سرنا سر برکت و نعمت
سپاس برای کتاب گنج تو و راهنمای این کنج سید حسین
سپاس برای این سایت گرانقدر و گردانندگان ان
شکر به تعداد تمام برگهای کل درختان روی زمین برای تمام نعماتی که به ما دادی
ما به درگاه تو فقیریم تو بینهایت ثروتمند ی و بینهایت وهاب ، به ما بی حساب ببخش
خیر و برکت و شادی و ارامش و امید و ثروت همراه همیشگی همه شما
سلام به استاد عزیز و مریم جان و هم خانواده ای های عزیزم
خدا رو شکر میکنم که جزئی از این خانواده و همسفر این سفر هستم تا هر روز به جای خوندن و شنیدن اخبار ناخوشایند، زیبایی ها رو ببینم و به زیبایی ها و حرف های شیرین استاد توجه کنم تا زیبایی های بیشتری وارد زندگیم بشه.
“تا وقتی داری مبارزه میکنی با نازیبایی ها، نازیبایی ها رهات نمیکنه” این یک قانونه.
“ذهن ما ناخواسته اگه رهاش کنیم تمرکزش میره روی نازیبایی ها و همرنگ جماعتی شدن که تمرکزشون روی ناخواسته هاست اصلا هنری نیست، هنر اینه که زمانی که شرایط جوری شده که ذهن شما رو میبره به سمت ناخواسته ها شما ذهنت رو کنترل کنی آگاهانه و تمرکزتو بچرخونی به سمت خواسته ها، اونموقع پاداش ها بی نهایته!”
و واقعاً با این نگاه از بدنه جامعه جدا میشی، من اینو کاملاً احساس کردم.
چقدر پاییز و این رنگ های قرمز و نارنجی و صورتی زیبان! بعضی وقت ها انقدر زیبان که نفس آدم میخواد بند بیاد و انگار اینهمه زیبایی رو نمیتونی یه جا هضم کنی. خدایا شکرت!