https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-12-06 04:48:042022-12-06 12:11:48سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171
313نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداوند بهم الهام کرد تا بیام در مورد این فایل زیبا بنویسم.
استاد عزیزم.از روزای اولی که من با برنامه شما آشنا شدم..بخاطر طبیعت زیبایی که خداوند به ما هدیه داده.
اتفاقا حیاط خلوت ما دقیقا با کوه زاگرس متصل هست..
من هربار که وارد این فضا میشم هزاران بار شکرگزار خداوندم.
الان در این فصل بخاطر هوای گرم منطقه جنوب.بهار این کوه زیبا هست.انواع گونه های گیاهان در این کوه رشد میکنه.همه امکاناتی در این فضا دارم.اینقدر این کوه زیباست.که تمام سطح رو پوشیده از درخت که اینم با همکاری چند تا از همسایه هامون کاشت شده.واقعا فضاش بکر….فقط من تنها بیشتر به این فضا علاقمندم.اون تعداد افراد خیلی کم در روز تعطیلاتی باشه .وارد این محیط میشن.
میخام بگم نعمتی که خداوند بهم داده.از آب بارانی که در سنگهای کوه جمع میشه تا گونه های داروهای گیاهی گرفته تا گلهای شقایق.وووو خیلی تنوع هست.در فصل بهار.درونتو پر از عشقخداوند میکنه.برای من این تجربه هست..چایی آتیشی ووووو واقعا کیف دیگه داره..
استاد عزیزم چون این فایل نشانه بود میخام از معجزاتم در این کوه رو بنویسم.(الله اکبر)الان تمام موهام سیخ شده.خداوند در قلبم میگه زودتر بنویس.
من از روز اول اینقدر این فایلا در درونم رخنه کرده بود..حس پرواز داشتم.انگار روی زمین احساس خستگی میکردم..فقط بهم الهام میشد برو بالای کوه..و من یه زیرانداز با یه نور پر قوی داشتم میرفتم تو دل تابستون بالا مینشستم.
با وجودی که اصلا از این برنامه الهام خبر داشته باشم.چون اول اموزشم بود.اصلا توان تو محیط ایزوله نداشتم..
و خداوند این استمرار و این با خود صلح بودنم را دید..و مورد الهامات خداوند قرار گرفتم.
یه لحظه سروم برگردوندم نوری از دل ابرا برام روشن شد.همونجا هدایت خداوند بهم رسید.
چقدر همه چیز در زمان و مکان مناسب بود شب ابری که ذهنم نکنه این نور ستاره یا نور هواپیما باشه…
چقدر ذهن چموشه.ولی من از صمیم قلبم وارد الهامات خداوندم شد..نور الهیم را دریافت کردم.(الهاماتم با نور برام روشن میشد)
و اینقدر عاشق این تنهایی شدم.اینقدر این اموزه های شما روم تاثیر گذاشته بود.منی که در تمام عمرم از جای تاریک میترسیدم.بدون هیچ ترسی بدون تکاملم در این نقطعه.همونجا بر ترسم غلبه کردم.همجا برام شده بود بهشت.
نمیگم نبود ..خیلی ضعیف شده بود.میرفتم حایی مینشستم که بیشتر بتونم با خداوندم بیشتر در آرامش باشم.و نمیگم اونجا میخوابیدم.ولی بدون استثنا هر عصر تا س 10شب خودم با خداوندم کنار همدیگه بودییم.
و این هنوز ادامه داره..استاد عزیزم.خودش بهم میگه ظهرو برو.ساعتشو بهم مبگه برو به مکانت.یا الان نمیخواد بری.
خودش بهم میگه.من کلا طبق دستورات الهی کار میکنم.انشالله که ادامه دار باشه.
اینقدر تو این خلوت کوه بزرگ شدم بزرگ شدم تمام رشدم در این مکان شکل گرفت..
یه بیماری درونی از بچگیم داشتم.به حمد خداوند کاملا برطرف شد.چون خیلی اذیت میشدم.(بازم الهام خداوند بهم رسید).
یه سردرد عصبی داشتم.اینم همینجور.
با خودم در صلح رسیدم اینقدر ارام شدم.از شدت خوشحالی در این کوه واقعا زبانم کم میاره.تمام این سنگها.پرنده ها.غروب.آب داخل سنگها.پوشسای گیاهی همه باهام صحبت میکنن.
حدودا یکماه پیش.یه تخت سنگی دیدم .بازم هدایت الله بهم گفت.نگاه این تکه سنگ کن.
دقیقا یفردی داشت میخندید…
در قسمت بالا قرار گرفته بود.کاش میشد تصویر میزاشتم.و یه فردی بود دقیقا لبه پرتگاه..دقیقا شکل یه آدم خشن.دهان بهم ریخته..خیلی جالب بود..
و این صحبت شما..راجع به شادی و خشم داشتن.
تمام الهامات من در این سایت بهشتی شما نقطعه روشن شدنش.از این کوه شروع شد.
و دیروز بازم هدایت..بعد از بارندگیم بود..هوا ملس.یه تخت سنگی هست دقیقا مثل تختخواب.دراز کشیدم در آفتاب زیبا..و آب خوش مشرب در کوه.که دقیقا کنار مکانم بود نوشیدم.
و بعد اومدم تو گرمای خورشید یه استراحت کوچک کردم.
استاد عزیزم سه نشانه از خواستمو بصورت واضح دیدم.اینقدر این مکان روحانی بود.که این زیبایی ها به وجه اومده بودم.
واقعا بهشت رو در ثانیها حس میکردم..
کلی دارو گیاهی چیدم و لذت میبردم.
واقعا الان طمع زندگیمو میچشم.
قبلا هر موقع میرفتم کوه حتما باید گروهی میرفتیم.ولی الان دیگه اون ادم قبل نیستم.
نمیگم که الان خواستم بدست اومده ولی نشانهاشو خیلی واضح بهم الهام میکنه.
و تکاملم داره روز به روز واضحتر میشه.
خدا رو هر لحظه شکر میکنم.بابت این زیبایی.که ار صبح از خواب بلند میشم ویوی کوه چشم اندازم رو سرشار از عشق الهی میکنه
و ممنونم ااین نعمت بیکرانش..واقعا ممنونشم بابت این فایل نشانها که خیلی بزرگم کرده
استاد عزیزم.من همیشه زندگیم راکد و پر از خلا بود.همیشه این سوال تو ذهنم بود!
به هر چی علاقمتد بودم.
از مستقل شدن.از دانشگاه رفتن و تمام خواستهام در حد خودم با لطف الهی بدست آوردم..
از ته درونم بابت تمام نعمتهاش سپاسگزارم.که در هر دوره ایی از زندگیم همه چیزو تجربه کردم.
و میخام بگم.بازم بعد خواستهام احساس پوچی و بی ارزشی میکردم.یجورایی خاستهام ارضام نمیکرد..اصلا….بهیچ عنوان.نمیگم بدم بودن.ولی اون خلا صداش بیشتر بود.
همیشه وجود خداوند برای من سوال بود.
همیشه با خودم میگفتم من باید چکار کنم که خداوند بخنده.
یا چکارایی که اشتباه خداوند بهم خشم نشون میده.
حس تنهایی.اگه میخاستم بیام کوه.حتما باید با چند نفر میومدم..احساس تنهایی در هر لحظه از زندگیم داشتم.
همیشه میگم کسی که با خودش در صلح نباشه.هیچ وقت زتدگی خوبی در هیچ برهه ایی از زندگیش نداره..بنظر من مثل یه حیوان که فقط بفکر خوردن و خوابیدنه
الان موجودیت اشرف مخلوقات بودنمو حس میکنم.استادم از تمام وجودم دوستتون دارم.من خلا درونیمو پر کردم.من خود قبلیمو زیر آوراه ها خاک کردم
و این نشانه امروزم چند روزه خداوند بهم الهام میکنه بیا نتیجه قبلتو یادآور شو.که در چه برهه ایی در زندگیت بودی..بقول هادی من هیچ ربطی به آدم قبل ندارم.
منم همیجور…
من نجات یافتم از چاه درونیم.من اومدم خواستهام.و موفقعیتامو پیدا کنم.
ولی اول از همه بخداوندم رسیدم.خداوندمو پیدا کردم.به موجودیت خودم رسیدم.
اعتماد بنفسم در تمام جوانب زندگیم بدست اوردم..حل مسایلمو دیگه از کسی نمیخوام خودم به تنهایی انجام میدم.خیلی از جوانبای زندگیم.خداوندم در کوه الهاماتاشو بهم رسوند.و گفت ادامه بده مسیرت درسته.
آدمهای منفی زندگیم کلا حذف شدن
نگرشم از اطرافم تغییر کرد.
نمیگم که خیلی خوب شدم.ولی به حمد الله خیلی بهتر شدم.
رابطه خرابم به آشتی و به بهشت تبدیل شد
از نحوه کارکرد در تمام زندگیم تغییر کرد.
نوع چیدمان اتاقم تغییر کرد
طی این تعداد عضویتم اینقدر تحولات من زیاده به لطف الله !واقعا زبانم کم میاره از سپاسگزاری خداوندم.
استاد عزیزم واقعا سپاسگزارتونم.از شحاعتتون که غلبه بر ترستون داریید.
از توع نگرش شما دو عزیز بهشتی..از اون اندام زیباتون از اون پوست زیباتون
انشالله یه روزم من دوره سلامتی رو بخرم.
من فعلا خریدم از کتابای شما بوده.هر بار میخونمش نسبت به مدارم.اون درکمم کاملا متفاوته…
ابن فایل خیلی زیبا بود.و این روندم در کوه ادامدار هست هر نوقع که خداوند بهم الهام میکنه.به محضی که بگه من لباس میپوشم وارد این مکان میشم.
چون میام پایین.درونم گسترش پیدا میکنه.
من من در پایان صحبتم.بازم تشکر از شما و الهاماتی که بهتون گفته میشه و میایین راجع به قانون صحبت میکنید.و درون ما رو بیشتر گسترش میدین.
وارد این مکانهای زیبا میشین.
بسیار ثروتمتد بودن شما رو تحسین میکنم.که در هر جنبه ایی.نسبت به آدمهای مختلف جهان.جدا عمل میکنید
که من این صحبت خداوند را در یکی از آیه قران راجع به سیستمی بودن قانون جهان.
چیزی که بیشتر مردم طبق عادتهای گذشتگان فکر میکنند.و عمل میکنن
من موقعی که این فایل رودیدم همزمان شده بود با درخداست من از خداوند که قدم بعدی من چیه؟
توی کامنت های قبلیم نوشته ام حدود سه ماه پیش هدایت شدم به یک کسب و کار و اونو کار کردم و رشد خیلی خوبی کردم و گفتم بدهیمو میدم و شغلمو عوض میکنم چون هنوز شغل مورد علایقم رو پیدا نکرده ام و تا الان که بدهیمو به لطف خدای بزرگ خیلیاش رو دادم دیگه تمومه.
چند روز پیش از اینکه این فایل بیاد نشونه ها میومد که باید قدم بعدی ات رو مشخص کنی و همینطور تو فکرش بودم تا اینکه این جلسه همزمانی شد که برم یک جایی تنهایی و شغل و رسالتم رو از خدای بزرگ بخوام هدایتم کنه و همینطور تو فکرش بودم که کجا برم کجا نرم گفتم میرم توی کوه یکی دوروزی رو میمونم با اینکه خیلی سرد بود و همون شبی هم که خواسنم وسایلمو اماده کنم که فردا برم، شب ماه هم کامل شده بود گفتم این نشونه اش هست و خواستم وسایلو جمع کنم یکی زنگ زد گفت برو تهران ماشینی برام ببر بوکان
من اینو نشونه دیدم و فرداش رفتم و همینطور تو فکر جایی بودم برم تمرکز بزارم و از خدا بپرسم که صاحب ماشینزنگ زد و گفت توی همون شرکت سوییتی هست میخای همونجا بمون من حقوقت هم میدم و چهار پنج روز کار داره دوباره ماشینو برام بیار شیراز
الله اکبر…
من چی فک میکردم چی شد؟ من میگفت میرم هتل یا مسافرخونه ای رو اجاره میکنم و غذا هم خودم تهیه میکنم و بدون حتی حقوق ولی خدا بقول مادرم خیلی کارش قشنگه خودش همچی رو جور کرد خونه رو جور کرد حقوقو جور کرد غذا رو ی مقداریش جور کرد
وقتی استاد میگه حتی بهترش خدا میتونه برام جور کنه ولی ذهن ما مقاومت میکنه الله اکبر خدایا شکرت
خدا میدونه چقدر ذوق کردم گفتم ببین خدا جواب میده بخدا جواب میده من فقط باید ازش هدایت بخوام فقط باید ایمانمو با حرکت کردن و تسلیم بودن بهش نشون بدم من باید ازش بخوام من باید رو باورهام کار کنم و عمل کنم به الهاماتم بقیه چیز ها درست میشه من باید تسلیم باشم من باید گوش به زنگش باشم که قدم بعدیمو بهم بگم الان که دارم اینو مینویسم بوکان هستم یک روزه اینجا تواین سوییت تنهای تنها دارم روی خودم کار میکنم تا رسیدم از خدا پرسیدم چکار کنم از کجا شروع کنم گفت توحید عملی رو کار کن و الان دارم فقط روی توحید عملی کار میکنم حسم گفت برو اون فایلو ببین و کامنت بزار من دوباره این فایلو دیدم عشق کردم لذت بردم خواسته هامو نوشتم
چقدر خداوند قشنگ میچینه من باید فقط از اون بخوام اونی که قدم بعدی منو میدونه
من فقط باید بخامو والهاماتو باور کنم و تسلیم باشمو حرکت کنم دستان خداوند میان از بینهایت طریق
خدایا شکرت که پاسخ میدی اللهی شکرت شکرت شکرت
اومدم اینجا هم رد پایی بزارم برای خودم
هم برای استاد بگم دانشجوت داره رو خودش کار میکنه زحمتهات نتیجه داده پیش خدا رو سفیدی
هم برای دوستان انگیزه ای باشه که حرکت کنند خدارو باور کنند فقط روی خدا حساب کنند حرکت کنند
من الان یک روزه که اینجام خیلی حالم خوبه مطمعنم خداجدگواب درخواست منو میده
سلام بر همگی الهی شکر که باز هم دیدم دیدم دیدم این همه زیبایی را الله اکبر خدایا شکرت خدایا دمت گرم خدایا چه خلق کننده باشکوهی هستی من عاشق اون صدای کتری تو دل جنگل نشم؟ یعنی من مردم برا بوی غذا تو دل این جنگل فوق العاده، برا اون تنه درخت در کنار خونه من مردم برا اون ساعتا برا اون آبی که ب صورت زدی و انرژیش ب بدن منتقل شد… من مردم برای اون قهوه برای اون شمع و بلوبری خوشمزه اوممممم الهی شکرت وای چه سکوتی، آخه چی بگم خدایا ببین چه فیس تو فیس شدیم دیدن ستاره ها سقفه ماست واووو الهی شکرت آخ اون پتوهای نرم و گرم دل منو برد و نگم از این پیاده روی… وای از برگا از ریختنش رو زمین که روی سر میرقصند و پایین میان و زلالی آب که با ادم حرف میزنه از چی بگم از برگی که خودشو ب جریان آب سپرد و به بهترین جا هدایت شد… از حموم نگم که انرژی مثبت فوق العاده ایی داشت الهی شکرت. سپاس بی نهایت️️
و از تجسم هایم بگم
امروز با همسر به یه کافیشاپ عالی اومدم و قهوه و شیر با یه کیک فوق العاده وانیلی موزی که عطر خاصی داشت سفید بود رو میخورم، خدایا شکرت آزاد و رها با یه لباسای ساده موهای بسته بدون آرایش اومدم اینجا نشستم بیرونو تماشا میکنم یکم هوا بیرون خنکه و داخل عالیه با یه قهوه گرم، وای خدایا چقد حال میده عطر این کافیشاپ بوی قهوه کیک و خوشحالی که از درون قلقلکم میده، دختر تنها پسر تنها زن و مرد یه اقای تنها جالبه هرکی تو حال و هوای خودشه یه دختر و پسر مسئول کافیشاپن خیلی خوش برخورد و تمیز و زیبا ان همه چی زیباست همه چی تمیزه محیط همین خیابون آدما الهی شکرت ای خدا که ب این کشور آزاد و زیبا و فوق العاده هدایت شدم، تو دفتر یادداشت گوشیم همین حالا مینویسم خدایا شکرت بخاطر این نعمت و همسرم احساس فوق العاده مثبتی داره و دیدن این محیط زیبا و این همه آزادی اونو به وجد میاره. خدایا اینجا واقعا بینظیره حتی قدم زدن در حد یه خیابون هزارتا شگفتی بهم نشون میده نظم زیبایی ماشینهای زیبا مردم مهربان و بافرهنگ آزادی و آزادی و آزادی و، ما هر روز داریم بیشتر و بیشتر با این محیط آشنا میشیم و برای عزیزانمون عکس میفرستیم و تماس تصویری میگیریم چقدر رویایی و فوق العاده اس و وقتی بخایم بریم سر بزنیم حتما سوغاتیهای عالی براشون میبریم. عاشق لباسامم ساده سبک زیبا تمیز همسرمم همینطور. عاشق چهره و ظاهرمونم همه چی بی نظیره من هنوزم برنامه ریزی دقیقی برا کارام دارم و اینجا میخام هم ب کار برسم هم ب آشپزی و هم ب لذت بردن با همسر و در نهایت به اوووووو که منشا انرژی کل جهانه برسم خدایا آره باور کردم تویی که موسی رو به سمت فرعون هدایت کردی اون آب جزیی از تو بود، تو مارو ب اینجا هدایت کردی خیلی راحت خیلی شگفت انگیز دردسرایی که خیلیا داشتن ما اصلا نداشتیم همه چی خیلی عالی راحت فوق العاده شکل گرفت و رخ داد خدایا ممنونم یه عالمه مرسی عاشقتمممممممممممممممممممم
در جهان هرچیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
لابه لای این همه زیبایی و لذت بردن از فایل ها یک نکته خدمت استاد و دوستان عرض کنم.
بحث مزاج و طبع نیاز به صحبت بیشتری داره و اتفاقا خود استاد نشونه درست بودن این قضیه هست. یعنی اول مزاج ایشون سرد بوده (چربی و چاقی و کمبود انرژی از نشانه های سرد بودن هست) که بعد از ورزش مناسب و تغذیه سالم و غیره به سمت گرم شدن رفته (افزایش عضله و انرژی بالا) و الان ایشون گرم مزاج شده
(چربی سوزی هم از سوختن یعنی گرم شدن گرفته شده چون وقتی به چربی حرارت بدیم آب میشه مثل دنبه)
حالا اینکه چند نوع مزاج داریم و چطور و در چه مدت تغییر میکنه یک بحث جداگانه داره
بهتره هر علم و نکته ای رو از متخصص خودش سوال کنیم که باعث اشتباه خود یا دیگران نباشیم.
من چند روز پیش این فایل رو دیدم و بهش عمل کردم یادمه درگیر کسب و کاری بودم که یه جورایی در تضاد بود با اون چیزی که میخواستم مثل استاد که بهش ایده فروش بیمه عمر دادن استاد حتی رفتن جلو اما استاد عباس منش گفتند این در تضاده استاد عباس منش گفتن بیمه عمر خوبه اما با باورهای من و نگاهش به خدا و بیمه فرق داشته و گفتن خیلی هم خوبه بیمه عمر منم چند مدت پیش درگیر بودم بزار از خودم بزار راهنمایی باشه برای خودم دیگران و تویی که میخونی من چند سال زندگیم رو صرف فضای مجازی کردم کسب و کار داشتم اما یه جورایی در تضاد بود با اون چیزی که میخواستم. واقعا عمرم رو تلف کردم اما اشکالی نداره من وابسته بودم به اون کار اما درآمدش در تضاد بود بحث پولش فقط میخوام بگم باید کسب و کاری که انتخاب میکنی باید عاشقش باشی از ته دل احساس خوب گاهی وقتها ما فکر. میکینم عاشق کاری هستیم اما وقتی میریم جلوتر میبینیم نه دوست نداریم و قلبت و خداوند بهت میگه این مال تو نیست خیلی خوبه همیشه بری تحقیق کنی راجب کارت خودت بری تو دلش تا زمانی نری تو دل کاری نمیدونی عاشقشی یا نه خلاصه من چند مدت درگیر بودم به خاطر همین کسب و کار تو اینستا گرام به جایی کشیده شد اینستا گرام فیلتر شد نجوا ها اومد واقعا میگم این تضادی بود برای من وگرنه من هنوز داخل همون اینستا بودم کسب درآمدش که دوست نداشتم اما به خاطر باورهای محدود کننده و هرچی نگهش داشتم خلاصه به جایی رسیدم که خدا نشانه ها رو میداد کم کم جهان داشت منو با سنگ یا هرچی بهم میزد میگفت علی بسه عمر خودت رو تلف کردی با این کسب و کار که از درآمدش خوشت نمیاد من رفتم اون روز تو طبیعت حرف میزدم با خدا خیلی خیلی از همون روز هدایت شدم به یک فایلی قسمت دوازده قدم خلاصه از خونه خودمون همون شب که فایل دیدم قلبم آروم شد فرداش مهاجرت کردم اما هنوز کسب و کارم رو داشتم تا اومدم جلوتر اوضاع داشت بد میرفت بعد رسیدم به همین فایل که امشب دارم کامنت میزارم اومدم راجب این بود اگه جایی گیری سر دوراهی هست هرجایی بری تو طبیعت منم چون مهاجرت کردم هدایت شدم به جای قشنگ یک درخت چند تا گل بود همون شب صحبت کردم با خدا و دیدم از فرداش خدا داره بهم میگه علی اینستا گرام رو حذف کن بعد چند روز خیلی احساسم خوب بود زدم پاک کردم خیلی زحمت کشیدم خیلی اما پل های پشت سرم رو خراب کردم بچه ها گاهی وقتها ما از ته دل میدونیم این کاره اشتباهه اما میریم جلو جلو جلو گاهی وقتها میدونی که الان نمیخوای ازدواج کنی اما میری خواستگاری یا پیشنهاد قبول میکنی وقتی چیزی رو که نمیخوای انجام نده منم چند سال پیش تا پارسال خانوادم میگفتن ازدواج کن گفتم نه من هدف دارم الان نمیخوام ازدواج کنم یه باورهای اشتباهی هست تو جامعه میگن زن نگرفتی ؟پیر میشی؟ جوونیت رفت؟اگه زن بگیری خانومت پول ها رو جمع میکنه ؟اگه زن بگیری آدم میشی ؟اگه زن بگیری یه شخص جدید میشی مادرم میگفت علی دلمو نشکند برو ازدواج کن تورو در کنار خانومت ببینم میگفت اگه من خدای نکرده چیزیم شد چی؟
ببین ما چه باورهای غلطی داریم
تنها کسی که میدونه کی میخواد ازدواج کنه تویی تنها کسی که میدونه عاشق چه کاری هست تویی همه چیز تویی و خدا به بقیه کاری نداشته باش
واقعا من همیشه تصمیماتم رو با قلبم گرفتم
خلاصه من الان یک ماه و خورده میشه اینستا گرام رو حذف کردم بچه ها نتیجش پاک کردن اینستا گرام
ارامش دارم!!!
احساس خوب
اومدم توی حوزه کاری خودم که هم عاشق کارم هستم هم کسب و کار خودم دارم از صفر شروع کردم از صفر وقتی مهاجرت کردم این درها باز شده خیلی حالم خوبه خدای من
اما خدای من میخواد همه چیز راحت باشه تا اینکه من بخوام باج بدم به برنامه اینستاگرام فیلتر شکن نصب کنم به خدا من شب تا روز میزدم اینستا گرام فقط وپین وصل بشه مدارم اومده پایین درآمدم همه چیز
آلان به راحتی درآمد دارم امشب از فروش اولیه محصولاتم خبر دادن اصلا یه آدم دیگه ای شدم
من همیشه میگم یکبار به دنیا اومدم همین یکبار میخوام
ثروتمند بشم
زندگی زیبا و قشنگ
رابطه قشنگ با خدا و خودم
و با سیستم خدا زندگی میکنم
واقعا میگم بزار بگم واقعا میگم خیلی حالم خوبه.
اصلا وابسته نیستم به اینستاگرام
قبلا میرفتم چند تا استاد دیگه بالا میومد میرفتم تو مدارش بعدش میگفتم قانون جواب نمیده
خدارو شکر که پل های پشت سرم رو خراب کردم و با توحید عملی حرکت کردم واقعا وقتی درهای قبلی رو میبندی با شجاعت قدم های بعدی بهت گفته میشه واقعا بهت گفته میشه
من درک کردم ما در چالشهای زندگی رشد میکنیم
امشب ردپا میزارم رو میرم
فقط یه چیز دیگه میخوام بگم وقتی تو طبیعت با خدا صحبت میکنی در حالت تسلیم باش بگو نمیدونم بگو هرکاری بگی انجام میدم تو فقط هدایتم کن آیا میتونی ایده که خدا بهت الهام میکنه رو عملی کنی ؟مثل یه نفر میخواد ازدواج کنه اون فرد مناسبش نیست یا میدونه نباید با هم باشن قبل از اینکه خواستگاری بره عقد آیا وقتی با خدا صحبت کردی خدا بهت الهام کرد از رابطه خارج بشی آیا میتونی باید شجاعت به خرج بدی خدارو شکر که من تونستم اینکارها رو انجام بدم من امشب با نتایجم صحبت کردم
ردپای من
علی سیمابه !
1401/10/12
به خودم قول دادم هرگز به عقب برنگردم مثل گذشته به خودم قول دادم هیچ وقت تو شک و تردید نمونم شده همه چیز رو ول کنم فقط با خدا صحبت کنم در مورد اون موضوع هدایتم کنه خدایی که وظیفه خودش میدونه بهت کمک کنه چه قشنگ !!
من اینو تصویر زمینه گوشی خودم دارم
نوشته زمانی که بندگان من درباره من پرسیدند بگو من نزدیکم
خداوند دانا هست
خدا تو بهش بگو من ماشینم خرابه اون میدونه خدا هم از تعمیر کاری میدونه هم از ساخت ماشین هم از همه چی واقعا خدای بی نظیری دارم
همه چیز رو خدا ساخته خونه ماشین انسان
این همه ماشین ایده های خداونده این همه ماشین قشنگ ایده های یک نیروی برتر هست
خدایی که میدونه امروز تو باید این غذا رو بخوری یا نخوری حتی به خدا بگی من اشپزی بلد نیستم چه جوری اشپزی کنم واقعا خدا بهت میگه مثلا یه چیزی تو قلبت بهت میگه این مواد ها رو درست کن اینکارو کن میشه همون غذایی که میخوای
اقا خدا همه چیز رو میدونه
خداوند در هرلحظه در حال هدایت همه چیزه
یک پرنده میره تو آسمان میره راه دور بعد شب میاد روی لونش الله اکبر همش هدایته منو تو تنها نیستیم
برای هر چیزی راه حلی هست برای هر چیزی
خدای منو تو هست که میدونه
من خلق میکنم خدا جواب میده بهش شکل میده
من تکه ای از وجود خداوندم
الله اکبر اینو میخواستم بگم چند روز پیش زنبور عسل دیدم بعدش به خودم گفتم این زنبور کوچک چه جوری میاد با این چشم های ریزش آب میبره برای کندو چه جوری عسل درست میشه عین قند که خدا به زنبور عسل الهام میکنه کجا ها عسل ببنده بعدش میشه منبع درآمد ثروت ساز بی نهایت پول هست بی نهایت ایده هست بی نهایت فرد مناسب هست برای ازدواج همه چیز فراوانه همه چیز تکمیله
فقط تنها چیز باور کردن به یک نیرو هست
خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میجوییم
خیلی کامنتم طولانی شد به خدا گفتم چی بنویسم تاثیر گزار باشه باور کنید خودم تعجب میکنم به خدا فکرشو نمیکردم این کامنت بنویسم اما این آگاهی ها از همون منبع کل میاد خداوند دستان من بروی صفحه کلیده و خدا تایپ میکنه برام خدایا دوستت دارم سپاس گزارم
من کامنتتوکپی میکنم تا چند بار بخونم. آفرین درود خدا بر تو و هرکس اینو میخونه. من نقطه تشابه داشتم با شما (5سال وقت گذاشتم برا یه کاری بعده 5سال ک یاد گرفتم و عالی شدم دیدم دوستش ندارم و با اینکه سنم بالا رفت هی ناامید شدم اما بازم گفتم ن من اینو نمیخام من کاری رو میخاستم ک از انجامش لذت ببرم نه با استرس و خستگی انجامش بدم سخت بود ب خودم بقبولونم باید رها کنی چون ب اولین درامدا رسیده بودم بعد این همه مدت…. اما رها کردم و شروع کردم ب یادگیری کاری ک بهش علاقه دارم همینجا از خدا میخام ب کار شما برکت بده و من و شما رو به مسیری که دلمون میخاد هدایت کنه، پیامت عالی بود در پناه همون انرژی دانااااااا و مهربان باشی دوسته من.
دعای خیر برای مریم شایسته عزیزو استاد عباسمش که بهمون آموخت… ️
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و همه عزیزان این سایت شگفت انگبز.من امروز به لطف خدا اول صبح وارد سایت شدم و هنوز قسمت 171 دانلود نکرده بودم و با هدایت الله مهربان مشغول خواندن کامنتها شدم.اینم بگم که استاد میگفتند اولین کار روزانه شان خواندن کامنتهاست ،برایم جالب بود و دوست داشتم من هم اینکار را انجام بدم ولی فراموش میکردم ،خب کار شیطان هم همین هست که مارا منحرف کند.خلاصه مشغول خواندن کامنت زیبای خانم بهجت مشفق شدم و با تمام سفرهای ایشان سفر کردم و حتی کامنتهای بعدی را خواندم وجوابهای متقابل دوستان را وخیلی لذت بردم.من خیلی دلم میخواست سفر بروم ودرامد داشته باشم ،که دو منظوره باشد وهر روز بدلیل نوع کارم باید حدود 200 کیلومتر رانندگی کنم و تنها باشم واصلا متوجه نبودم که من تا حدود زیادی به خواسته ام رسیده ام و هم سفر می کنم و هم درامد دارم و پس از مطالعه این کامنت زیبا و کامنتهای پی نوشت دوستان درباره ان ،جرقه را دیدم و فهمیدم که خداوند به زیبایی خواسته مرا داده و باید با تمرین بیشتر به تکامل ورشد برسانم چون من خالق زندگی خودم هستم .خدایا شکرت.خلاصه کلی ذوق کردم و اشک ریختم و تصمیم گرفتم بهتر به خودم و زندگی توجه کنم .از خداوند بسیار تشکر می کنم بابت تک تک اتفاقات وهدایتها که در زندگی همه ماجاری کرده .🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲خدایا شکرت 🤲🤲🤲🤲وبازهم خدایا شکرت .بامید عاقبت بخیری همه عزیزان حاضر در سایت .پیروز باشیم .
مریم جان و استاد جان عزیزم چقدر قبل این فایل حس همچین رفتن و سفر کردن و خلوت کردنی رو داشتم با این صحبت های شما دیگه مطمئنم به زودی جور میشه که یکجایی برم و برای خودم خلوت کنم و این کار رو که چندبار به ذهنم زده بالاخره انجامش بدم.
چقدر دوست دارم این کار رو بکنم خودم تنهای تنها برم و با خودم تو طبعت خلوت کنم من باشمو خدا باشه و سکوت و آرامش…خدایا روزی ام کن این درخواست رو با تمام وجودم دارم و واقعا لازم دارم و این میتونه نقطه عطفم باشه و گذر از مرز خیلی از ترس ها و محدودیت ها تا بتونم خودمو بزرگ کنم…
خدایا باور دارم که میشود…
خداروشکر من حتی فکر کردن به این نقطه منو به وجد میاره و یک چیزی در درونم به جوش خروش میاد و اصلا ترس خاصی برای انجامش ندارم با اینکه اصلا تجربه همچین کاری رو ندارم. اما واقعا دوست دارم…از اون روز دارم سعی میکنم کم کم مبلغی کنار بذارم تا بتونم برم تو دل یک جنگلی یک دشتی یک جایی و یکم کفش و لباش مناسب بخرم خداروشکر مشکل غذا هم ندارم و میتونم فست برم خداروشکر خدایا ممنونم که منو آسان میکنی برای اسانی ها
خدایا من لایق هم صحبتی با تو هستم پس منو اجابت کن…
خدایا شکرت برای راه رفتن روی برگ های خشک پاییزی و شنیدن صدای خش خش برگ ها
خدیا شکرت برای این پیاده روی برای این ایده ها و صحبت ها
خدایا شکرت برای دیدن این برگ های زیبا
هیچ برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افتد…
خدایا چه ساعت باحالیه این ساعت قطب نما، دما سنج، ضد آب، ارتفاع سنج، سولار بدون باطری،…کلی امکاناتی که این ساعت داره واقعا تحسین برانگیزه واقعا زیبا و کاراست
خدایا پریدن تو اب سرد رودخانه و حمام کردن.خدایا شکرت
الان که این فایل رو دیدم می تونم رابطه این تنهایی ها و اقداماتی که بعد از این مسافرتها انجام می دادم رو درک کنم چون اون زمان با قوانین آشنا نبودم الان می فهمم که چقدر مورد هدایت و رحمت قرار داشتم و دارم
سفرهایی که تنهارفتم : دبی ترکیه لبنان کلات نادر اصفهان شمال اراک کاشان تهران (هر دفعه که تهران می رفتم اتفاق های جالب و ماورایی می افتاد یه دفعه اتفاقی با استاد فرشچیان ملاقات کردم ، با ایشون صحبت کردم و چه تاثیر عمیقی روی روح من داشتن . سفر دیگری که داشتم با استاد الهی قمشه ای ملاقات کردم اون هم کاملا به قول خودم اتفاقی بود و باز هم تاثیر عمیقی داشت .
آخرین مسافرت که تنها رفتم تصمیم گرفتم که با موتور برم این مسافرت یه ماه طول کشید و زندگی من در این سفر متحول شد و من دوباره متولد شدم این بار الله من را با کسی که قرار بود یک عمر باهاش زندگی کنم روبه رو کرد و من در همان مسافرت با ایشون ازدواج کردم و الان هم حدود 6سال از این اتفاق میگذره دو فرزند دارم الله رویایی ترین زندگی رو برام رقم زده و در تمام جنبه های زندگیم احساس رضایت و شادی دارم و سریال زندگی در بهشت من هم همچنان ادامه دارد .
همانا قارون از قوم موسی بود که بر آنان تعدی و تجاوز کرد، و از گنجینه های مال و ثروت آن اندازه به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند گران و دشوار می آمد. [یاد کن] هنگامی که قومش به او گفتند: [متکبرانه و مغرورانه] شادی مکن، قطعاً خدا شادمانان [متکبر و مغرور] را دوست ندارد.
توی همین آیه اولش میاد میگه که قارون از قوم موسی بودی بغی علیهم فعل رو ماضی میاره
استمراری نیست
همواره این کارو نمیکرده
مشخص از یه تایمی قارون شروع کرده به این روند
و از اولش این شکلی نبوده قطعا دیگه
وگرنه خدا اینقدر بهش پول و ثروت نمیداد
از یه جایی به بعد بد شده
بعد بهش میگن که از این همه پولی که خدا بهت داده تو بیا بچسب به خدا
در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بی تردید خدا مفسدان را دوست ندارد. (77)
با این همه نعمتی که تو داری معلوم میتونی خیلی سریع تر به درجات بالا برسی
اونجاس که نشون میده که تو وقتی ثروت داشته باشی همه ی راه ها برات بازه حتی راه خدا
و از اون مهمتر
من بعد از خوندن قرآن به این نتیجه رسیدم که
همه ی اینایی که مثل قارون یا فرعون اینا کسایی بودن که از یه جایی به بعد حسابی فرکانس بد فرستادن
و از اول این شکلی نبودن
خدا هم به همشون مهلت داده که
کلی براشون برهان و دلیل آورده که این مسیر تو اشتباهه
این راهی که تو داری میری بی راهه
اینم عواقبشه
تا فرصت هست برگرد
ثروت مثل لیوان اب میمونه به نظرم
یه سری ها هستن این لیوان آب رو هم بهش میرسن و وقتی بهش رسیدن میخورنش
کلی ام جیگرشون حال میاد که چه قدر خوب بود
مثل سلیمان که میرسه به ثروت که چه عرض کنم
به صد میلیارد برابر ثروت میرسه
لذتشو میبره و چون میرسه به ایمان
چون با همون ثروت ایمانش هم عمیق تر میشه انگار به اون لیوان آبه رسیده بعدم آبو تا تهش خورده
اما قصه ی این افرادی که مثل فرعونا و اینا هستن متفاوته
اونا به لیوان آب رسیدن ولی نتونستن بخورنش
یعنی نخواستن که بخورنش
چرا اینو گفتم
چون توی ذهن خیلی از ماها اینکه اگه ما هم به ثروت برسیم میشیم یکی مثل اینا
در صورتی که ما نمیدونیم که منی که نرسیدم به ثروت حتی اگه بخوای حساب کنی تو لول پایین تری نسبت به قارونم
چون اون لااقل به آبه رسیده و گام آخرو نرفته
درسته این گام آخره همه چی بوده
ولی اون از حماقتش این کارو نکرده
ولی منی که نرسیدم به این ثروت
اصن دستم به اون لیوان آبه نرسیده که بخوام تصمیم بگیرم ازش استفاده کنم یا نکنم
اینایی که میگن که اگه ما هم ثروتمند بشیم میشیم مثل قارون
داستانشون مث اون گربه اس که دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف بو میده
اونی که به ثروت رسیده راهش بازه برای اینکه اگه حتی شروع کرده به کج رفتن به راحتی راهش رو راست کنه و هدایت بشه
ولی اونی که اصن توی باغ نیست و فقیره
قطعا کارش خیلی سخت تره برای اینکه به ثروت برسه
و این نشون میده ثروت همه جوره اش خوبه
اینا ماییم که با باورهامون انتخاب میکنیم که خدا به اون عطا کردن نعمتش به ما ادامه بده
یا نه اون نعمت رو که ازمون بگیره هیچ نابودمونم کنه
گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان از گناهانشان بازپرسی نمی شود. (78)
[قارون] در میان آرایش و زینت خود بر قومش درآمد؛ آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده اند برای ما هم بود، واقعاً او دارای بهره بزرگی است. (79)
اینجا هم که داستان میگه که قارون با اون دبدبه و کب کبه میاد بیرون
و مردمم شگفت زده میشنا میگن
کاش مثل اون چیزی که به قارون دادند به ما هم میدادن
کیا اینو میگن
اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان
چی داره میگه
ظاهر این آیه از نظر خود من این بود که
هیچی نمیگه
داره مقدمه چینی میکنه برای آیه های بعدیش
باطنش چی میگه
اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان
اونقدر اینا حقیر و فقیرن
که اینجوری برگشتن دارن به قارون میگن کاش ما هم مثل اون چیزی که به اون داده شد را داشتیم
یعنی همشون از دم فقیر بودن
یعنی اونایی که فقط دنیا رو میخان همیشه همونایی ان که از همه فقیر ترن
حالا در کنار این مفاهیم داره مقدمه چینی آیه بعدی رو هم میکنه
و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است. و جز شکیبایان در نمی یابند.
چه قدر این خدا خوبه
چه قدر این قرآن خوبه
ببین داره با این آیه جلوگیری میکنه از این سو برداشت
که یه وقت کسی فک نکنه ثروته بده
یه وقت اینا باعث نشه که ما فک کنیم ثروت باعث این قضیه شده
نه این قارون بوده که راهشو رو عوض کرده
این قارون بوده که گند زده به همه چی
خود اون ثروته که به خودی خود درسته
حالا از زبون کیا میگه
توی آیه قبلی گفت کسانی که فقط زندگی دنیا رو میخواستن اونو گفتن
اینجا میاد میگه که اونایی که بهشون علم داده شده
تو باور درست داشته باش
توی در جهت باورهات عمل کن و کار شایسته رو انجام بده
خدا بیشتر از اینو به تک تکتون میده
نشستین حسرت چیو میخورید؟
نشستین دارید چیو نگاه میکنید؟
شما هر کدومتون جانشین خدا روی زمینید
اگه اون تونسته برسه به این
شماها هم میتونید برسید که هیچی بیشترشو خدا بهت میده
اگه اون تونسته اینقدر دارایی داشته باشه
شما ها هم میتونید بیشترشو داشته باشید
محدودیتی نیس
کیا اینو میگن کسایی که بهشون علم داده شده میگن اینو
نگفته اون دنیا
نگفته که نگاه به اینا نکنید
اینا نعمت های این دنیاس
اگه شما ایمان بیارید نماز الاکلنگی بخونید و ادعیه های مختلف بخونید شما هم میرید بهشت خدا اون دنیا میترکونه
چون میدونی باور همه ی ما انگار این شکلیه که خدا که این دنیا بیچاره دستش خیلی انگار باز نیس
ما باید بریم اون دنیا تا واسمون بترکونه
و این غلطه
کجا گفته اون دنیا اصن
چرا ما فک میکنیم تا حرف از ایمان و عمل و صالح و پاداش میشه مخاطبش حتما اون دنیاس
نه اتفاقا مخاطبش این دنیاس
.و یادمون نره اگه این دنیامون خوب باشه میتونیم اون دنیا هم بترکونیم
اگه اینجا توی بهشت باشیم اون دنیامونم بهشت میشه
ربنا آتنا فی دنیا حسنه و فی الآخره حسنه
خدایا هم توی این دنیا خوبی رو به ما بده هم توی اون دنیا
و آخرش میگه چی
و جز شکیببایان به این نمیرسن
شکیبا کیه
صبور کیه
کسی که توی هر شرایطی احساسش خوبه
کسی که ایمان داره کسی که باور مناسب داره
کسی که عمل صالح انجام میده
یعنی کسی که در مسیر باورهاش کار درست انجام میده
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و آخرش چی میگه
صبوره
یعنی با احساس خوب صبر میکنه
تحمل نمیکنه
اجازه میده به خدا که تکاملش طی بشه و خدا براش بترکونه
و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی شوند. (82)
همونایی که دیروز اونجوری جایگاه اونو خواسته بودن
امروز که اینو دیدن اینجوری گفتن
کلا نظرشون عوض شد
و جای اون با یه حرف ایمانی گرفته شد
اصن فهمیدین چی شد؟
چه قدر خوبه این آیه
همونایی که قرآن میگه اونا کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن
امروز دارن از مشیت حرف میزنن
امروز دارن میگن که خدا
به هرکسی که در مشیتش باشه رزق رو میده
به هرکسی ام که در باورهای بد داشته باشه رزق رو میبنده
دو تا چیز
اول
نیومدن بگن که ثروت بده
نیومدن بگن که خدا هرکی ثروت داشته باشه رو دوس نداره
هرکی ثروت داشته باشه را عذاب میکنه
اصن در مورد عذاب حرف نزدن
اونا عوض شدن
میان در مورد مشیت حرف میزنن
اصن در مورد اینکه چی شد حرف نزدن
میان میگن خدا به هرکی بخاد رزق بی حساب میده
برای هر کی ام که بخاد رزق رو تنگ میکنه
بخواد یعنی باور های متفاوت داشته باشه
یعنی ته کار
اونا کلا یه آدمهای دیگه شدن
و شکر گذارم شدن تازه
و اینا
از اون مهم تر
اونا از دنیا رسیدن به خدا
کسایی که تا دیروز خدا خطابشون کرد که اونایی کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن
امروز اینجوری دیگه صحبت میکنن
اون اتفاق باعث میشه که از پول به خدا برسن
از دیدن این زیبایی ها و شکوه به خدا برسن
از دیدن اون همه پول با این اتفاق به خدا برسن
اینا خیلی جالب
اگه ما ها پول نمیخاستیم
هیچ وقت دنبال کار کردن روی باورهامون نبودیم
و هیچ وقت هم به این مسیر هدایت نمیشدیم
و این از همه چیز قشنگتره
خیلی قشنگ بود این داستان
اصن هرچه قدر بگردی
باید زور بزنی که تا بتونی از آیات قران
چیزی خلاف باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس بکشی بیرون
که اونم اگه چیزی بهش رسیدی راه غلطه
چون اصل قرآن داره اینو فریاد میزنه که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
اصن سر این قضیه خدا انگار این آیات رو با وسواس به پیامبر الهام کرده
اصن نمیخاسته منجر به این بشه که کسی فک کنه پول بده
ثروت بده
وقتی ریز بشی توی آیات
خودتو جای خدا بذاری میبنی که اصلا نیازی نیس جای دوری بری
کافی بود یه نفر میخاس این داستان رو تعریف کنه
آخرش یه جوری یه چیزی میشد از اون داستانه در بیاری
که باهمون بشه بگی ببین ثروت بده
ولی خدا خیلی قشنگ و شیوا حواسش هست که چیزی خراب نشه این وسط
یه موقع بنده ها فک نکنن به خاطر اون ثروته این اتفاق افتاده
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهش نعمت داده شده
خدایا منو رو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن که ما ایمان داریم ولی وقتی تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
بنام تنها خالق زیبایی ها.
این فایل زیبا یکی از نشانهای امروزم بود.
خداوند بهم الهام کرد تا بیام در مورد این فایل زیبا بنویسم.
استاد عزیزم.از روزای اولی که من با برنامه شما آشنا شدم..بخاطر طبیعت زیبایی که خداوند به ما هدیه داده.
اتفاقا حیاط خلوت ما دقیقا با کوه زاگرس متصل هست..
من هربار که وارد این فضا میشم هزاران بار شکرگزار خداوندم.
الان در این فصل بخاطر هوای گرم منطقه جنوب.بهار این کوه زیبا هست.انواع گونه های گیاهان در این کوه رشد میکنه.همه امکاناتی در این فضا دارم.اینقدر این کوه زیباست.که تمام سطح رو پوشیده از درخت که اینم با همکاری چند تا از همسایه هامون کاشت شده.واقعا فضاش بکر….فقط من تنها بیشتر به این فضا علاقمندم.اون تعداد افراد خیلی کم در روز تعطیلاتی باشه .وارد این محیط میشن.
میخام بگم نعمتی که خداوند بهم داده.از آب بارانی که در سنگهای کوه جمع میشه تا گونه های داروهای گیاهی گرفته تا گلهای شقایق.وووو خیلی تنوع هست.در فصل بهار.درونتو پر از عشقخداوند میکنه.برای من این تجربه هست..چایی آتیشی ووووو واقعا کیف دیگه داره..
استاد عزیزم چون این فایل نشانه بود میخام از معجزاتم در این کوه رو بنویسم.(الله اکبر)الان تمام موهام سیخ شده.خداوند در قلبم میگه زودتر بنویس.
من از روز اول اینقدر این فایلا در درونم رخنه کرده بود..حس پرواز داشتم.انگار روی زمین احساس خستگی میکردم..فقط بهم الهام میشد برو بالای کوه..و من یه زیرانداز با یه نور پر قوی داشتم میرفتم تو دل تابستون بالا مینشستم.
با وجودی که اصلا از این برنامه الهام خبر داشته باشم.چون اول اموزشم بود.اصلا توان تو محیط ایزوله نداشتم..
و خداوند این استمرار و این با خود صلح بودنم را دید..و مورد الهامات خداوند قرار گرفتم.
یه شب خیلی خسته بودم.چون عطش اینراهو داشتم.احساس گرفتگی داشتم.حدودا ساعت 8شب.این حدودا بود..
یه لحظه سروم برگردوندم نوری از دل ابرا برام روشن شد.همونجا هدایت خداوند بهم رسید.
چقدر همه چیز در زمان و مکان مناسب بود شب ابری که ذهنم نکنه این نور ستاره یا نور هواپیما باشه…
چقدر ذهن چموشه.ولی من از صمیم قلبم وارد الهامات خداوندم شد..نور الهیم را دریافت کردم.(الهاماتم با نور برام روشن میشد)
و اینقدر عاشق این تنهایی شدم.اینقدر این اموزه های شما روم تاثیر گذاشته بود.منی که در تمام عمرم از جای تاریک میترسیدم.بدون هیچ ترسی بدون تکاملم در این نقطعه.همونجا بر ترسم غلبه کردم.همجا برام شده بود بهشت.
نمیگم نبود ..خیلی ضعیف شده بود.میرفتم حایی مینشستم که بیشتر بتونم با خداوندم بیشتر در آرامش باشم.و نمیگم اونجا میخوابیدم.ولی بدون استثنا هر عصر تا س 10شب خودم با خداوندم کنار همدیگه بودییم.
و این هنوز ادامه داره..استاد عزیزم.خودش بهم میگه ظهرو برو.ساعتشو بهم مبگه برو به مکانت.یا الان نمیخواد بری.
خودش بهم میگه.من کلا طبق دستورات الهی کار میکنم.انشالله که ادامه دار باشه.
اینقدر تو این خلوت کوه بزرگ شدم بزرگ شدم تمام رشدم در این مکان شکل گرفت..
یه بیماری درونی از بچگیم داشتم.به حمد خداوند کاملا برطرف شد.چون خیلی اذیت میشدم.(بازم الهام خداوند بهم رسید).
یه سردرد عصبی داشتم.اینم همینجور.
با خودم در صلح رسیدم اینقدر ارام شدم.از شدت خوشحالی در این کوه واقعا زبانم کم میاره.تمام این سنگها.پرنده ها.غروب.آب داخل سنگها.پوشسای گیاهی همه باهام صحبت میکنن.
حدودا یکماه پیش.یه تخت سنگی دیدم .بازم هدایت الله بهم گفت.نگاه این تکه سنگ کن.
دقیقا یفردی داشت میخندید…
در قسمت بالا قرار گرفته بود.کاش میشد تصویر میزاشتم.و یه فردی بود دقیقا لبه پرتگاه..دقیقا شکل یه آدم خشن.دهان بهم ریخته..خیلی جالب بود..
و این صحبت شما..راجع به شادی و خشم داشتن.
تمام الهامات من در این سایت بهشتی شما نقطعه روشن شدنش.از این کوه شروع شد.
و دیروز بازم هدایت..بعد از بارندگیم بود..هوا ملس.یه تخت سنگی هست دقیقا مثل تختخواب.دراز کشیدم در آفتاب زیبا..و آب خوش مشرب در کوه.که دقیقا کنار مکانم بود نوشیدم.
و بعد اومدم تو گرمای خورشید یه استراحت کوچک کردم.
استاد عزیزم سه نشانه از خواستمو بصورت واضح دیدم.اینقدر این مکان روحانی بود.که این زیبایی ها به وجه اومده بودم.
واقعا بهشت رو در ثانیها حس میکردم..
کلی دارو گیاهی چیدم و لذت میبردم.
واقعا الان طمع زندگیمو میچشم.
قبلا هر موقع میرفتم کوه حتما باید گروهی میرفتیم.ولی الان دیگه اون ادم قبل نیستم.
تنهایی خیلی با خداوند صحبت میکنم.چون معجزات خداوند خیلی بزرگم کرده.
نمیگم که الان خواستم بدست اومده ولی نشانهاشو خیلی واضح بهم الهام میکنه.
و تکاملم داره روز به روز واضحتر میشه.
خدا رو هر لحظه شکر میکنم.بابت این زیبایی.که ار صبح از خواب بلند میشم ویوی کوه چشم اندازم رو سرشار از عشق الهی میکنه
و ممنونم ااین نعمت بیکرانش..واقعا ممنونشم بابت این فایل نشانها که خیلی بزرگم کرده
استاد عزیزم.من همیشه زندگیم راکد و پر از خلا بود.همیشه این سوال تو ذهنم بود!
به هر چی علاقمتد بودم.
از مستقل شدن.از دانشگاه رفتن و تمام خواستهام در حد خودم با لطف الهی بدست آوردم..
از ته درونم بابت تمام نعمتهاش سپاسگزارم.که در هر دوره ایی از زندگیم همه چیزو تجربه کردم.
و میخام بگم.بازم بعد خواستهام احساس پوچی و بی ارزشی میکردم.یجورایی خاستهام ارضام نمیکرد..اصلا….بهیچ عنوان.نمیگم بدم بودن.ولی اون خلا صداش بیشتر بود.
همیشه وجود خداوند برای من سوال بود.
همیشه با خودم میگفتم من باید چکار کنم که خداوند بخنده.
یا چکارایی که اشتباه خداوند بهم خشم نشون میده.
حس تنهایی.اگه میخاستم بیام کوه.حتما باید با چند نفر میومدم..احساس تنهایی در هر لحظه از زندگیم داشتم.
همیشه میگم کسی که با خودش در صلح نباشه.هیچ وقت زتدگی خوبی در هیچ برهه ایی از زندگیش نداره..بنظر من مثل یه حیوان که فقط بفکر خوردن و خوابیدنه
الان موجودیت اشرف مخلوقات بودنمو حس میکنم.استادم از تمام وجودم دوستتون دارم.من خلا درونیمو پر کردم.من خود قبلیمو زیر آوراه ها خاک کردم
و این نشانه امروزم چند روزه خداوند بهم الهام میکنه بیا نتیجه قبلتو یادآور شو.که در چه برهه ایی در زندگیت بودی..بقول هادی من هیچ ربطی به آدم قبل ندارم.
منم همیجور…
من نجات یافتم از چاه درونیم.من اومدم خواستهام.و موفقعیتامو پیدا کنم.
ولی اول از همه بخداوندم رسیدم.خداوندمو پیدا کردم.به موجودیت خودم رسیدم.
اعتماد بنفسم در تمام جوانب زندگیم بدست اوردم..حل مسایلمو دیگه از کسی نمیخوام خودم به تنهایی انجام میدم.خیلی از جوانبای زندگیم.خداوندم در کوه الهاماتاشو بهم رسوند.و گفت ادامه بده مسیرت درسته.
آدمهای منفی زندگیم کلا حذف شدن
نگرشم از اطرافم تغییر کرد.
نمیگم که خیلی خوب شدم.ولی به حمد الله خیلی بهتر شدم.
رابطه خرابم به آشتی و به بهشت تبدیل شد
از نحوه کارکرد در تمام زندگیم تغییر کرد.
نوع چیدمان اتاقم تغییر کرد
طی این تعداد عضویتم اینقدر تحولات من زیاده به لطف الله !واقعا زبانم کم میاره از سپاسگزاری خداوندم.
استاد عزیزم واقعا سپاسگزارتونم.از شحاعتتون که غلبه بر ترستون داریید.
از توع نگرش شما دو عزیز بهشتی..از اون اندام زیباتون از اون پوست زیباتون
انشالله یه روزم من دوره سلامتی رو بخرم.
من فعلا خریدم از کتابای شما بوده.هر بار میخونمش نسبت به مدارم.اون درکمم کاملا متفاوته…
ابن فایل خیلی زیبا بود.و این روندم در کوه ادامدار هست هر نوقع که خداوند بهم الهام میکنه.به محضی که بگه من لباس میپوشم وارد این مکان میشم.
چون میام پایین.درونم گسترش پیدا میکنه.
من من در پایان صحبتم.بازم تشکر از شما و الهاماتی که بهتون گفته میشه و میایین راجع به قانون صحبت میکنید.و درون ما رو بیشتر گسترش میدین.
وارد این مکانهای زیبا میشین.
بسیار ثروتمتد بودن شما رو تحسین میکنم.که در هر جنبه ایی.نسبت به آدمهای مختلف جهان.جدا عمل میکنید
که من این صحبت خداوند را در یکی از آیه قران راجع به سیستمی بودن قانون جهان.
چیزی که بیشتر مردم طبق عادتهای گذشتگان فکر میکنند.و عمل میکنن
در پناه الله شاد و سلامت و پایدار باشید
سپاسگزار این فایل زیبای سفر به دور امریکا هستم.
سلام به استاد بزرگ و دوستان
من موقعی که این فایل رودیدم همزمان شده بود با درخداست من از خداوند که قدم بعدی من چیه؟
توی کامنت های قبلیم نوشته ام حدود سه ماه پیش هدایت شدم به یک کسب و کار و اونو کار کردم و رشد خیلی خوبی کردم و گفتم بدهیمو میدم و شغلمو عوض میکنم چون هنوز شغل مورد علایقم رو پیدا نکرده ام و تا الان که بدهیمو به لطف خدای بزرگ خیلیاش رو دادم دیگه تمومه.
چند روز پیش از اینکه این فایل بیاد نشونه ها میومد که باید قدم بعدی ات رو مشخص کنی و همینطور تو فکرش بودم تا اینکه این جلسه همزمانی شد که برم یک جایی تنهایی و شغل و رسالتم رو از خدای بزرگ بخوام هدایتم کنه و همینطور تو فکرش بودم که کجا برم کجا نرم گفتم میرم توی کوه یکی دوروزی رو میمونم با اینکه خیلی سرد بود و همون شبی هم که خواسنم وسایلمو اماده کنم که فردا برم، شب ماه هم کامل شده بود گفتم این نشونه اش هست و خواستم وسایلو جمع کنم یکی زنگ زد گفت برو تهران ماشینی برام ببر بوکان
من اینو نشونه دیدم و فرداش رفتم و همینطور تو فکر جایی بودم برم تمرکز بزارم و از خدا بپرسم که صاحب ماشینزنگ زد و گفت توی همون شرکت سوییتی هست میخای همونجا بمون من حقوقت هم میدم و چهار پنج روز کار داره دوباره ماشینو برام بیار شیراز
الله اکبر…
من چی فک میکردم چی شد؟ من میگفت میرم هتل یا مسافرخونه ای رو اجاره میکنم و غذا هم خودم تهیه میکنم و بدون حتی حقوق ولی خدا بقول مادرم خیلی کارش قشنگه خودش همچی رو جور کرد خونه رو جور کرد حقوقو جور کرد غذا رو ی مقداریش جور کرد
وقتی استاد میگه حتی بهترش خدا میتونه برام جور کنه ولی ذهن ما مقاومت میکنه الله اکبر خدایا شکرت
خدا میدونه چقدر ذوق کردم گفتم ببین خدا جواب میده بخدا جواب میده من فقط باید ازش هدایت بخوام فقط باید ایمانمو با حرکت کردن و تسلیم بودن بهش نشون بدم من باید ازش بخوام من باید رو باورهام کار کنم و عمل کنم به الهاماتم بقیه چیز ها درست میشه من باید تسلیم باشم من باید گوش به زنگش باشم که قدم بعدیمو بهم بگم الان که دارم اینو مینویسم بوکان هستم یک روزه اینجا تواین سوییت تنهای تنها دارم روی خودم کار میکنم تا رسیدم از خدا پرسیدم چکار کنم از کجا شروع کنم گفت توحید عملی رو کار کن و الان دارم فقط روی توحید عملی کار میکنم حسم گفت برو اون فایلو ببین و کامنت بزار من دوباره این فایلو دیدم عشق کردم لذت بردم خواسته هامو نوشتم
چقدر خداوند قشنگ میچینه من باید فقط از اون بخوام اونی که قدم بعدی منو میدونه
من فقط باید بخامو والهاماتو باور کنم و تسلیم باشمو حرکت کنم دستان خداوند میان از بینهایت طریق
خدایا شکرت که پاسخ میدی اللهی شکرت شکرت شکرت
اومدم اینجا هم رد پایی بزارم برای خودم
هم برای استاد بگم دانشجوت داره رو خودش کار میکنه زحمتهات نتیجه داده پیش خدا رو سفیدی
هم برای دوستان انگیزه ای باشه که حرکت کنند خدارو باور کنند فقط روی خدا حساب کنند حرکت کنند
من الان یک روزه که اینجام خیلی حالم خوبه مطمعنم خداجدگواب درخواست منو میده
همتونو دوس دارم عاشقتونم
ایشالا میام الهاماتمو اینجا بازم براتون میگم
تابعد بدرود
سلام بر همگی الهی شکر که باز هم دیدم دیدم دیدم این همه زیبایی را الله اکبر خدایا شکرت خدایا دمت گرم خدایا چه خلق کننده باشکوهی هستی من عاشق اون صدای کتری تو دل جنگل نشم؟ یعنی من مردم برا بوی غذا تو دل این جنگل فوق العاده، برا اون تنه درخت در کنار خونه من مردم برا اون ساعتا برا اون آبی که ب صورت زدی و انرژیش ب بدن منتقل شد… من مردم برای اون قهوه برای اون شمع و بلوبری خوشمزه اوممممم الهی شکرت وای چه سکوتی، آخه چی بگم خدایا ببین چه فیس تو فیس شدیم دیدن ستاره ها سقفه ماست واووو الهی شکرت آخ اون پتوهای نرم و گرم دل منو برد و نگم از این پیاده روی… وای از برگا از ریختنش رو زمین که روی سر میرقصند و پایین میان و زلالی آب که با ادم حرف میزنه از چی بگم از برگی که خودشو ب جریان آب سپرد و به بهترین جا هدایت شد… از حموم نگم که انرژی مثبت فوق العاده ایی داشت الهی شکرت. سپاس بی نهایت️️
و از تجسم هایم بگم
امروز با همسر به یه کافیشاپ عالی اومدم و قهوه و شیر با یه کیک فوق العاده وانیلی موزی که عطر خاصی داشت سفید بود رو میخورم، خدایا شکرت آزاد و رها با یه لباسای ساده موهای بسته بدون آرایش اومدم اینجا نشستم بیرونو تماشا میکنم یکم هوا بیرون خنکه و داخل عالیه با یه قهوه گرم، وای خدایا چقد حال میده عطر این کافیشاپ بوی قهوه کیک و خوشحالی که از درون قلقلکم میده، دختر تنها پسر تنها زن و مرد یه اقای تنها جالبه هرکی تو حال و هوای خودشه یه دختر و پسر مسئول کافیشاپن خیلی خوش برخورد و تمیز و زیبا ان همه چی زیباست همه چی تمیزه محیط همین خیابون آدما الهی شکرت ای خدا که ب این کشور آزاد و زیبا و فوق العاده هدایت شدم، تو دفتر یادداشت گوشیم همین حالا مینویسم خدایا شکرت بخاطر این نعمت و همسرم احساس فوق العاده مثبتی داره و دیدن این محیط زیبا و این همه آزادی اونو به وجد میاره. خدایا اینجا واقعا بینظیره حتی قدم زدن در حد یه خیابون هزارتا شگفتی بهم نشون میده نظم زیبایی ماشینهای زیبا مردم مهربان و بافرهنگ آزادی و آزادی و آزادی و، ما هر روز داریم بیشتر و بیشتر با این محیط آشنا میشیم و برای عزیزانمون عکس میفرستیم و تماس تصویری میگیریم چقدر رویایی و فوق العاده اس و وقتی بخایم بریم سر بزنیم حتما سوغاتیهای عالی براشون میبریم. عاشق لباسامم ساده سبک زیبا تمیز همسرمم همینطور. عاشق چهره و ظاهرمونم همه چی بی نظیره من هنوزم برنامه ریزی دقیقی برا کارام دارم و اینجا میخام هم ب کار برسم هم ب آشپزی و هم ب لذت بردن با همسر و در نهایت به اوووووو که منشا انرژی کل جهانه برسم خدایا آره باور کردم تویی که موسی رو به سمت فرعون هدایت کردی اون آب جزیی از تو بود، تو مارو ب اینجا هدایت کردی خیلی راحت خیلی شگفت انگیز دردسرایی که خیلیا داشتن ما اصلا نداشتیم همه چی خیلی عالی راحت فوق العاده شکل گرفت و رخ داد خدایا ممنونم یه عالمه مرسی عاشقتمممممممممممممممممممم
در جهان هرچیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
سلام فریبا جان عزیز
ممنون که اینقدر قشنگ و دقیق نوشتی
چه توصیف زیبایی از حال و هوای
این فایل بینظیر، استاد کردی
و چه توصیف زیبایی از محفل عاشقانه و محیطی که ازش لذت میبری گفتی
ممنون عزیزم منم لذت بردم و برات بهترین ها را آرزو میکنم عزیزم
سلام و عرض ادب به همه
لابه لای این همه زیبایی و لذت بردن از فایل ها یک نکته خدمت استاد و دوستان عرض کنم.
بحث مزاج و طبع نیاز به صحبت بیشتری داره و اتفاقا خود استاد نشونه درست بودن این قضیه هست. یعنی اول مزاج ایشون سرد بوده (چربی و چاقی و کمبود انرژی از نشانه های سرد بودن هست) که بعد از ورزش مناسب و تغذیه سالم و غیره به سمت گرم شدن رفته (افزایش عضله و انرژی بالا) و الان ایشون گرم مزاج شده
(چربی سوزی هم از سوختن یعنی گرم شدن گرفته شده چون وقتی به چربی حرارت بدیم آب میشه مثل دنبه)
حالا اینکه چند نوع مزاج داریم و چطور و در چه مدت تغییر میکنه یک بحث جداگانه داره
بهتره هر علم و نکته ای رو از متخصص خودش سوال کنیم که باعث اشتباه خود یا دیگران نباشیم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
من چند روز پیش این فایل رو دیدم و بهش عمل کردم یادمه درگیر کسب و کاری بودم که یه جورایی در تضاد بود با اون چیزی که میخواستم مثل استاد که بهش ایده فروش بیمه عمر دادن استاد حتی رفتن جلو اما استاد عباس منش گفتند این در تضاده استاد عباس منش گفتن بیمه عمر خوبه اما با باورهای من و نگاهش به خدا و بیمه فرق داشته و گفتن خیلی هم خوبه بیمه عمر منم چند مدت پیش درگیر بودم بزار از خودم بزار راهنمایی باشه برای خودم دیگران و تویی که میخونی من چند سال زندگیم رو صرف فضای مجازی کردم کسب و کار داشتم اما یه جورایی در تضاد بود با اون چیزی که میخواستم. واقعا عمرم رو تلف کردم اما اشکالی نداره من وابسته بودم به اون کار اما درآمدش در تضاد بود بحث پولش فقط میخوام بگم باید کسب و کاری که انتخاب میکنی باید عاشقش باشی از ته دل احساس خوب گاهی وقتها ما فکر. میکینم عاشق کاری هستیم اما وقتی میریم جلوتر میبینیم نه دوست نداریم و قلبت و خداوند بهت میگه این مال تو نیست خیلی خوبه همیشه بری تحقیق کنی راجب کارت خودت بری تو دلش تا زمانی نری تو دل کاری نمیدونی عاشقشی یا نه خلاصه من چند مدت درگیر بودم به خاطر همین کسب و کار تو اینستا گرام به جایی کشیده شد اینستا گرام فیلتر شد نجوا ها اومد واقعا میگم این تضادی بود برای من وگرنه من هنوز داخل همون اینستا بودم کسب درآمدش که دوست نداشتم اما به خاطر باورهای محدود کننده و هرچی نگهش داشتم خلاصه به جایی رسیدم که خدا نشانه ها رو میداد کم کم جهان داشت منو با سنگ یا هرچی بهم میزد میگفت علی بسه عمر خودت رو تلف کردی با این کسب و کار که از درآمدش خوشت نمیاد من رفتم اون روز تو طبیعت حرف میزدم با خدا خیلی خیلی از همون روز هدایت شدم به یک فایلی قسمت دوازده قدم خلاصه از خونه خودمون همون شب که فایل دیدم قلبم آروم شد فرداش مهاجرت کردم اما هنوز کسب و کارم رو داشتم تا اومدم جلوتر اوضاع داشت بد میرفت بعد رسیدم به همین فایل که امشب دارم کامنت میزارم اومدم راجب این بود اگه جایی گیری سر دوراهی هست هرجایی بری تو طبیعت منم چون مهاجرت کردم هدایت شدم به جای قشنگ یک درخت چند تا گل بود همون شب صحبت کردم با خدا و دیدم از فرداش خدا داره بهم میگه علی اینستا گرام رو حذف کن بعد چند روز خیلی احساسم خوب بود زدم پاک کردم خیلی زحمت کشیدم خیلی اما پل های پشت سرم رو خراب کردم بچه ها گاهی وقتها ما از ته دل میدونیم این کاره اشتباهه اما میریم جلو جلو جلو گاهی وقتها میدونی که الان نمیخوای ازدواج کنی اما میری خواستگاری یا پیشنهاد قبول میکنی وقتی چیزی رو که نمیخوای انجام نده منم چند سال پیش تا پارسال خانوادم میگفتن ازدواج کن گفتم نه من هدف دارم الان نمیخوام ازدواج کنم یه باورهای اشتباهی هست تو جامعه میگن زن نگرفتی ؟پیر میشی؟ جوونیت رفت؟اگه زن بگیری خانومت پول ها رو جمع میکنه ؟اگه زن بگیری آدم میشی ؟اگه زن بگیری یه شخص جدید میشی مادرم میگفت علی دلمو نشکند برو ازدواج کن تورو در کنار خانومت ببینم میگفت اگه من خدای نکرده چیزیم شد چی؟
ببین ما چه باورهای غلطی داریم
تنها کسی که میدونه کی میخواد ازدواج کنه تویی تنها کسی که میدونه عاشق چه کاری هست تویی همه چیز تویی و خدا به بقیه کاری نداشته باش
واقعا من همیشه تصمیماتم رو با قلبم گرفتم
خلاصه من الان یک ماه و خورده میشه اینستا گرام رو حذف کردم بچه ها نتیجش پاک کردن اینستا گرام
ارامش دارم!!!
احساس خوب
اومدم توی حوزه کاری خودم که هم عاشق کارم هستم هم کسب و کار خودم دارم از صفر شروع کردم از صفر وقتی مهاجرت کردم این درها باز شده خیلی حالم خوبه خدای من
همیشه توی اینستا گرام میرفتی با فیلتر شکن درآمد کسب کنی ؟؟
اما خدای من میخواد همه چیز راحت باشه تا اینکه من بخوام باج بدم به برنامه اینستاگرام فیلتر شکن نصب کنم به خدا من شب تا روز میزدم اینستا گرام فقط وپین وصل بشه مدارم اومده پایین درآمدم همه چیز
آلان به راحتی درآمد دارم امشب از فروش اولیه محصولاتم خبر دادن اصلا یه آدم دیگه ای شدم
من همیشه میگم یکبار به دنیا اومدم همین یکبار میخوام
ثروتمند بشم
زندگی زیبا و قشنگ
رابطه قشنگ با خدا و خودم
و با سیستم خدا زندگی میکنم
واقعا میگم بزار بگم واقعا میگم خیلی حالم خوبه.
اصلا وابسته نیستم به اینستاگرام
قبلا میرفتم چند تا استاد دیگه بالا میومد میرفتم تو مدارش بعدش میگفتم قانون جواب نمیده
خدارو شکر که پل های پشت سرم رو خراب کردم و با توحید عملی حرکت کردم واقعا وقتی درهای قبلی رو میبندی با شجاعت قدم های بعدی بهت گفته میشه واقعا بهت گفته میشه
من درک کردم ما در چالشهای زندگی رشد میکنیم
امشب ردپا میزارم رو میرم
فقط یه چیز دیگه میخوام بگم وقتی تو طبیعت با خدا صحبت میکنی در حالت تسلیم باش بگو نمیدونم بگو هرکاری بگی انجام میدم تو فقط هدایتم کن آیا میتونی ایده که خدا بهت الهام میکنه رو عملی کنی ؟مثل یه نفر میخواد ازدواج کنه اون فرد مناسبش نیست یا میدونه نباید با هم باشن قبل از اینکه خواستگاری بره عقد آیا وقتی با خدا صحبت کردی خدا بهت الهام کرد از رابطه خارج بشی آیا میتونی باید شجاعت به خرج بدی خدارو شکر که من تونستم اینکارها رو انجام بدم من امشب با نتایجم صحبت کردم
ردپای من
علی سیمابه !
1401/10/12
به خودم قول دادم هرگز به عقب برنگردم مثل گذشته به خودم قول دادم هیچ وقت تو شک و تردید نمونم شده همه چیز رو ول کنم فقط با خدا صحبت کنم در مورد اون موضوع هدایتم کنه خدایی که وظیفه خودش میدونه بهت کمک کنه چه قشنگ !!
من اینو تصویر زمینه گوشی خودم دارم
نوشته زمانی که بندگان من درباره من پرسیدند بگو من نزدیکم
خداوند دانا هست
خدا تو بهش بگو من ماشینم خرابه اون میدونه خدا هم از تعمیر کاری میدونه هم از ساخت ماشین هم از همه چی واقعا خدای بی نظیری دارم
همه چیز رو خدا ساخته خونه ماشین انسان
این همه ماشین ایده های خداونده این همه ماشین قشنگ ایده های یک نیروی برتر هست
خدایی که میدونه امروز تو باید این غذا رو بخوری یا نخوری حتی به خدا بگی من اشپزی بلد نیستم چه جوری اشپزی کنم واقعا خدا بهت میگه مثلا یه چیزی تو قلبت بهت میگه این مواد ها رو درست کن اینکارو کن میشه همون غذایی که میخوای
اقا خدا همه چیز رو میدونه
خداوند در هرلحظه در حال هدایت همه چیزه
یک پرنده میره تو آسمان میره راه دور بعد شب میاد روی لونش الله اکبر همش هدایته منو تو تنها نیستیم
برای هر چیزی راه حلی هست برای هر چیزی
خدای منو تو هست که میدونه
من خلق میکنم خدا جواب میده بهش شکل میده
من تکه ای از وجود خداوندم
الله اکبر اینو میخواستم بگم چند روز پیش زنبور عسل دیدم بعدش به خودم گفتم این زنبور کوچک چه جوری میاد با این چشم های ریزش آب میبره برای کندو چه جوری عسل درست میشه عین قند که خدا به زنبور عسل الهام میکنه کجا ها عسل ببنده بعدش میشه منبع درآمد ثروت ساز بی نهایت پول هست بی نهایت ایده هست بی نهایت فرد مناسب هست برای ازدواج همه چیز فراوانه همه چیز تکمیله
فقط تنها چیز باور کردن به یک نیرو هست
خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میجوییم
خیلی کامنتم طولانی شد به خدا گفتم چی بنویسم تاثیر گزار باشه باور کنید خودم تعجب میکنم به خدا فکرشو نمیکردم این کامنت بنویسم اما این آگاهی ها از همون منبع کل میاد خداوند دستان من بروی صفحه کلیده و خدا تایپ میکنه برام خدایا دوستت دارم سپاس گزارم
من کامنتتوکپی میکنم تا چند بار بخونم. آفرین درود خدا بر تو و هرکس اینو میخونه. من نقطه تشابه داشتم با شما (5سال وقت گذاشتم برا یه کاری بعده 5سال ک یاد گرفتم و عالی شدم دیدم دوستش ندارم و با اینکه سنم بالا رفت هی ناامید شدم اما بازم گفتم ن من اینو نمیخام من کاری رو میخاستم ک از انجامش لذت ببرم نه با استرس و خستگی انجامش بدم سخت بود ب خودم بقبولونم باید رها کنی چون ب اولین درامدا رسیده بودم بعد این همه مدت…. اما رها کردم و شروع کردم ب یادگیری کاری ک بهش علاقه دارم همینجا از خدا میخام ب کار شما برکت بده و من و شما رو به مسیری که دلمون میخاد هدایت کنه، پیامت عالی بود در پناه همون انرژی دانااااااا و مهربان باشی دوسته من.
دعای خیر برای مریم شایسته عزیزو استاد عباسمش که بهمون آموخت… ️
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و همه عزیزان این سایت شگفت انگبز.من امروز به لطف خدا اول صبح وارد سایت شدم و هنوز قسمت 171 دانلود نکرده بودم و با هدایت الله مهربان مشغول خواندن کامنتها شدم.اینم بگم که استاد میگفتند اولین کار روزانه شان خواندن کامنتهاست ،برایم جالب بود و دوست داشتم من هم اینکار را انجام بدم ولی فراموش میکردم ،خب کار شیطان هم همین هست که مارا منحرف کند.خلاصه مشغول خواندن کامنت زیبای خانم بهجت مشفق شدم و با تمام سفرهای ایشان سفر کردم و حتی کامنتهای بعدی را خواندم وجوابهای متقابل دوستان را وخیلی لذت بردم.من خیلی دلم میخواست سفر بروم ودرامد داشته باشم ،که دو منظوره باشد وهر روز بدلیل نوع کارم باید حدود 200 کیلومتر رانندگی کنم و تنها باشم واصلا متوجه نبودم که من تا حدود زیادی به خواسته ام رسیده ام و هم سفر می کنم و هم درامد دارم و پس از مطالعه این کامنت زیبا و کامنتهای پی نوشت دوستان درباره ان ،جرقه را دیدم و فهمیدم که خداوند به زیبایی خواسته مرا داده و باید با تمرین بیشتر به تکامل ورشد برسانم چون من خالق زندگی خودم هستم .خدایا شکرت.خلاصه کلی ذوق کردم و اشک ریختم و تصمیم گرفتم بهتر به خودم و زندگی توجه کنم .از خداوند بسیار تشکر می کنم بابت تک تک اتفاقات وهدایتها که در زندگی همه ماجاری کرده .🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲خدایا شکرت 🤲🤲🤲🤲وبازهم خدایا شکرت .بامید عاقبت بخیری همه عزیزان حاضر در سایت .پیروز باشیم .
بنام تنها یکتای بی همتا
سلام به استا د عزیزم و مریم بانو مهربانم
سلام به تک تک دوستان همسفر هم فرکانسم
مریم جان و استاد جان عزیزم چقدر قبل این فایل حس همچین رفتن و سفر کردن و خلوت کردنی رو داشتم با این صحبت های شما دیگه مطمئنم به زودی جور میشه که یکجایی برم و برای خودم خلوت کنم و این کار رو که چندبار به ذهنم زده بالاخره انجامش بدم.
چقدر دوست دارم این کار رو بکنم خودم تنهای تنها برم و با خودم تو طبعت خلوت کنم من باشمو خدا باشه و سکوت و آرامش…خدایا روزی ام کن این درخواست رو با تمام وجودم دارم و واقعا لازم دارم و این میتونه نقطه عطفم باشه و گذر از مرز خیلی از ترس ها و محدودیت ها تا بتونم خودمو بزرگ کنم…
خدایا باور دارم که میشود…
خداروشکر من حتی فکر کردن به این نقطه منو به وجد میاره و یک چیزی در درونم به جوش خروش میاد و اصلا ترس خاصی برای انجامش ندارم با اینکه اصلا تجربه همچین کاری رو ندارم. اما واقعا دوست دارم…از اون روز دارم سعی میکنم کم کم مبلغی کنار بذارم تا بتونم برم تو دل یک جنگلی یک دشتی یک جایی و یکم کفش و لباش مناسب بخرم خداروشکر مشکل غذا هم ندارم و میتونم فست برم خداروشکر خدایا ممنونم که منو آسان میکنی برای اسانی ها
خدایا من لایق هم صحبتی با تو هستم پس منو اجابت کن…
خدایا شکرت برای راه رفتن روی برگ های خشک پاییزی و شنیدن صدای خش خش برگ ها
خدیا شکرت برای این پیاده روی برای این ایده ها و صحبت ها
خدایا شکرت برای دیدن این برگ های زیبا
هیچ برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افتد…
خدایا چه ساعت باحالیه این ساعت قطب نما، دما سنج، ضد آب، ارتفاع سنج، سولار بدون باطری،…کلی امکاناتی که این ساعت داره واقعا تحسین برانگیزه واقعا زیبا و کاراست
خدایا پریدن تو اب سرد رودخانه و حمام کردن.خدایا شکرت
خدایا میشود تو دل این ترس ها رفت آدم نمیمیره که…
خدایا شکرت برای این همه آگاهی
خدایا شکرت برای ای ایده ها
خدایا شکرت برای سفر و حرکت
با سلام ادب احترام و عشق حضور همه شما عزیزان
تجربه مسافرت تنهایی را خیلی زیاد داشتم
الان که این فایل رو دیدم می تونم رابطه این تنهایی ها و اقداماتی که بعد از این مسافرتها انجام می دادم رو درک کنم چون اون زمان با قوانین آشنا نبودم الان می فهمم که چقدر مورد هدایت و رحمت قرار داشتم و دارم
سفرهایی که تنهارفتم : دبی ترکیه لبنان کلات نادر اصفهان شمال اراک کاشان تهران (هر دفعه که تهران می رفتم اتفاق های جالب و ماورایی می افتاد یه دفعه اتفاقی با استاد فرشچیان ملاقات کردم ، با ایشون صحبت کردم و چه تاثیر عمیقی روی روح من داشتن . سفر دیگری که داشتم با استاد الهی قمشه ای ملاقات کردم اون هم کاملا به قول خودم اتفاقی بود و باز هم تاثیر عمیقی داشت .
آخرین مسافرت که تنها رفتم تصمیم گرفتم که با موتور برم این مسافرت یه ماه طول کشید و زندگی من در این سفر متحول شد و من دوباره متولد شدم این بار الله من را با کسی که قرار بود یک عمر باهاش زندگی کنم روبه رو کرد و من در همان مسافرت با ایشون ازدواج کردم و الان هم حدود 6سال از این اتفاق میگذره دو فرزند دارم الله رویایی ترین زندگی رو برام رقم زده و در تمام جنبه های زندگیم احساس رضایت و شادی دارم و سریال زندگی در بهشت من هم همچنان ادامه دارد .
این هم …..
ممنونم از این ویدیو زیبا که ضبط کردید
در پناه الله شاد موفق و پیروز باشید
سلام به استاد کاردستم و مریم خانم عزیز
خدایا چقدر لذت بردم از این فایل
چقدر جنگل زیبایی هستش
چه رودخونه زلالی
چه منطقه آرومی
چقدر آرامش خوبی داره اینجا
چقد سکوت و آرامش شبش عالیه
واقعا لذت بخش بود پیاده روی صبح زود تو این جنگل زیبا
وقتی من فایل رو نگاه میکردم انگار خودم همینجا بودم
و با تمام وجود احساس خوب، بوی درختا، هوای خنک و دلنشین جنگل رو احساس کردم
خدایا شکرت که انقدر فراوانی جنگل و سرسبزی و زیبایی وجود داره که همه میتونن برن لذت ببرن
خدایا شکرت که انقدر آب زلال و فراوان وجود داره که میشه از استفاده کرد و لذت برد
خدایا شکرت که بیش از نیاز انسان ها اینچنین فضاهای زیبا وجود داره
خدایا شکرت بابت اینهمه زیبایی
سلام به دوستان عزیزم امیدوارم عالی باشید
امشب هم در جهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیگه از قرآن رو آنالیز کنم
و باور مذهبی خودمو به سمت ثروت سوق بدم
امیدوارم هدایت بشم به آیه توپ
قبل از اینکه آیه رو بنویسم حسم گفت بیام یکم توضیح بدم در موردش
داستان این آیه داستان عذاب شدن قارونه
داستان از اونجایی شروع میشه که خدا اونقدر به قارون ثروت میده که
فقط کلیدهای مخزنهای دارایی هاش رو
قرآن میگه یه گروه قدرتمند هم نمیتونستن ببرن
از بس این بشر پول داشته
(تمام این آیات مربوط به سوره قصص هستش)
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴿٧۶﴾
همانا قارون از قوم موسی بود که بر آنان تعدی و تجاوز کرد، و از گنجینه های مال و ثروت آن اندازه به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند گران و دشوار می آمد. [یاد کن] هنگامی که قومش به او گفتند: [متکبرانه و مغرورانه] شادی مکن، قطعاً خدا شادمانان [متکبر و مغرور] را دوست ندارد.
توی همین آیه اولش میاد میگه که قارون از قوم موسی بودی بغی علیهم فعل رو ماضی میاره
استمراری نیست
همواره این کارو نمیکرده
مشخص از یه تایمی قارون شروع کرده به این روند
و از اولش این شکلی نبوده قطعا دیگه
وگرنه خدا اینقدر بهش پول و ثروت نمیداد
از یه جایی به بعد بد شده
بعد بهش میگن که از این همه پولی که خدا بهت داده تو بیا بچسب به خدا
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿٧٧﴾
در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بی تردید خدا مفسدان را دوست ندارد. (77)
با این همه نعمتی که تو داری معلوم میتونی خیلی سریع تر به درجات بالا برسی
اونجاس که نشون میده که تو وقتی ثروت داشته باشی همه ی راه ها برات بازه حتی راه خدا
و از اون مهمتر
من بعد از خوندن قرآن به این نتیجه رسیدم که
همه ی اینایی که مثل قارون یا فرعون اینا کسایی بودن که از یه جایی به بعد حسابی فرکانس بد فرستادن
و از اول این شکلی نبودن
خدا هم به همشون مهلت داده که
کلی براشون برهان و دلیل آورده که این مسیر تو اشتباهه
این راهی که تو داری میری بی راهه
اینم عواقبشه
تا فرصت هست برگرد
ثروت مثل لیوان اب میمونه به نظرم
یه سری ها هستن این لیوان آب رو هم بهش میرسن و وقتی بهش رسیدن میخورنش
کلی ام جیگرشون حال میاد که چه قدر خوب بود
مثل سلیمان که میرسه به ثروت که چه عرض کنم
به صد میلیارد برابر ثروت میرسه
لذتشو میبره و چون میرسه به ایمان
چون با همون ثروت ایمانش هم عمیق تر میشه انگار به اون لیوان آبه رسیده بعدم آبو تا تهش خورده
اما قصه ی این افرادی که مثل فرعونا و اینا هستن متفاوته
اونا به لیوان آب رسیدن ولی نتونستن بخورنش
یعنی نخواستن که بخورنش
چرا اینو گفتم
چون توی ذهن خیلی از ماها اینکه اگه ما هم به ثروت برسیم میشیم یکی مثل اینا
در صورتی که ما نمیدونیم که منی که نرسیدم به ثروت حتی اگه بخوای حساب کنی تو لول پایین تری نسبت به قارونم
چون اون لااقل به آبه رسیده و گام آخرو نرفته
درسته این گام آخره همه چی بوده
ولی اون از حماقتش این کارو نکرده
ولی منی که نرسیدم به این ثروت
اصن دستم به اون لیوان آبه نرسیده که بخوام تصمیم بگیرم ازش استفاده کنم یا نکنم
اینایی که میگن که اگه ما هم ثروتمند بشیم میشیم مثل قارون
داستانشون مث اون گربه اس که دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف بو میده
اونی که به ثروت رسیده راهش بازه برای اینکه اگه حتی شروع کرده به کج رفتن به راحتی راهش رو راست کنه و هدایت بشه
ولی اونی که اصن توی باغ نیست و فقیره
قطعا کارش خیلی سخت تره برای اینکه به ثروت برسه
و این نشون میده ثروت همه جوره اش خوبه
اینا ماییم که با باورهامون انتخاب میکنیم که خدا به اون عطا کردن نعمتش به ما ادامه بده
یا نه اون نعمت رو که ازمون بگیره هیچ نابودمونم کنه
اما قارون در جواب اینی که بهش میگن چی میگه
قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِی ۚ أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَأَکْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿٧٨﴾
گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان از گناهانشان بازپرسی نمی شود. (78)
میگه این ثروت رو خدا به من نداده که
اینو من با دانشی که دارم بهم دادن
من چون یه تخصص داشتم این ثروت بهم داده شده
و خدا هم میگه تو که قدرتی نداری
از تو گنده ترش هم عذاب کردیم
خودم به دنیات آوردم خودم بهت ثروت دادم
حالا راهتو کج کردی
خودم شرتو کم میکنم
ساده اش خدا اینجوری بهش میگه
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿٧٩﴾
[قارون] در میان آرایش و زینت خود بر قومش درآمد؛ آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده اند برای ما هم بود، واقعاً او دارای بهره بزرگی است. (79)
اینجا هم که داستان میگه که قارون با اون دبدبه و کب کبه میاد بیرون
و مردمم شگفت زده میشنا میگن
کاش مثل اون چیزی که به قارون دادند به ما هم میدادن
کیا اینو میگن
اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان
چی داره میگه
ظاهر این آیه از نظر خود من این بود که
هیچی نمیگه
داره مقدمه چینی میکنه برای آیه های بعدیش
باطنش چی میگه
اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان
اونقدر اینا حقیر و فقیرن
که اینجوری برگشتن دارن به قارون میگن کاش ما هم مثل اون چیزی که به اون داده شد را داشتیم
یعنی همشون از دم فقیر بودن
یعنی اونایی که فقط دنیا رو میخان همیشه همونایی ان که از همه فقیر ترن
حالا در کنار این مفاهیم داره مقدمه چینی آیه بعدی رو هم میکنه
توی آیه بعدی چی میگه
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿٨٠﴾
و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است. و جز شکیبایان در نمی یابند.
چه قدر این خدا خوبه
چه قدر این قرآن خوبه
ببین داره با این آیه جلوگیری میکنه از این سو برداشت
که یه وقت کسی فک نکنه ثروته بده
یه وقت اینا باعث نشه که ما فک کنیم ثروت باعث این قضیه شده
نه این قارون بوده که راهشو رو عوض کرده
این قارون بوده که گند زده به همه چی
خود اون ثروته که به خودی خود درسته
حالا از زبون کیا میگه
توی آیه قبلی گفت کسانی که فقط زندگی دنیا رو میخواستن اونو گفتن
اینجا میاد میگه که اونایی که بهشون علم داده شده
تو باور درست داشته باش
توی در جهت باورهات عمل کن و کار شایسته رو انجام بده
خدا بیشتر از اینو به تک تکتون میده
نشستین حسرت چیو میخورید؟
نشستین دارید چیو نگاه میکنید؟
شما هر کدومتون جانشین خدا روی زمینید
اگه اون تونسته برسه به این
شماها هم میتونید برسید که هیچی بیشترشو خدا بهت میده
اگه اون تونسته اینقدر دارایی داشته باشه
شما ها هم میتونید بیشترشو داشته باشید
محدودیتی نیس
کیا اینو میگن کسایی که بهشون علم داده شده میگن اینو
نگفته اون دنیا
نگفته که نگاه به اینا نکنید
اینا نعمت های این دنیاس
اگه شما ایمان بیارید نماز الاکلنگی بخونید و ادعیه های مختلف بخونید شما هم میرید بهشت خدا اون دنیا میترکونه
چون میدونی باور همه ی ما انگار این شکلیه که خدا که این دنیا بیچاره دستش خیلی انگار باز نیس
ما باید بریم اون دنیا تا واسمون بترکونه
و این غلطه
کجا گفته اون دنیا اصن
چرا ما فک میکنیم تا حرف از ایمان و عمل و صالح و پاداش میشه مخاطبش حتما اون دنیاس
نه اتفاقا مخاطبش این دنیاس
.و یادمون نره اگه این دنیامون خوب باشه میتونیم اون دنیا هم بترکونیم
اگه اینجا توی بهشت باشیم اون دنیامونم بهشت میشه
ربنا آتنا فی دنیا حسنه و فی الآخره حسنه
خدایا هم توی این دنیا خوبی رو به ما بده هم توی اون دنیا
و آخرش میگه چی
و جز شکیببایان به این نمیرسن
شکیبا کیه
صبور کیه
کسی که توی هر شرایطی احساسش خوبه
کسی که ایمان داره کسی که باور مناسب داره
کسی که عمل صالح انجام میده
یعنی کسی که در مسیر باورهاش کار درست انجام میده
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و آخرش چی میگه
صبوره
یعنی با احساس خوب صبر میکنه
تحمل نمیکنه
اجازه میده به خدا که تکاملش طی بشه و خدا براش بترکونه
ایناس که قشنگه
اما آیه بعدی میرسه دیگه به عذاب
نافرمانی کرد
به هدایتها گوش نداد
اینم ثمره اش
نه اینکه خدا حساب شخصی داشته باشه
خدا اتفاقا کلی ام سعی کرد هدایتش کنه
ولی قانون این دنیا این بود که عذاب بشه
فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَهٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِینَ ﴿٨١﴾
پس فروبردیم او و خانه او را در زمین و نبود برایش دستهای که یاریش کنند جز خدا و نبود از یاریشدگان (81)
نمیگه خدا من این کارو کردما
میگه ما این کارو کردیم
هرجایی اینجوری میگه ما نشون از اینکه داره سیستم این شکلی عمل میکنه
و خدا هم دیگه کسی که تا این حد غرق شده را هدایت نمیکنه
توی آیه بعدی خیلی قشنگ دوباره اون حزب باد شروع میکنن به صحبت کردن
وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿٨٢﴾
و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی شوند. (82)
همونایی که دیروز اونجوری جایگاه اونو خواسته بودن
امروز که اینو دیدن اینجوری گفتن
کلا نظرشون عوض شد
و جای اون با یه حرف ایمانی گرفته شد
اصن فهمیدین چی شد؟
چه قدر خوبه این آیه
همونایی که قرآن میگه اونا کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن
امروز دارن از مشیت حرف میزنن
امروز دارن میگن که خدا
به هرکسی که در مشیتش باشه رزق رو میده
به هرکسی ام که در باورهای بد داشته باشه رزق رو میبنده
دو تا چیز
اول
نیومدن بگن که ثروت بده
نیومدن بگن که خدا هرکی ثروت داشته باشه رو دوس نداره
هرکی ثروت داشته باشه را عذاب میکنه
اصن در مورد عذاب حرف نزدن
اونا عوض شدن
میان در مورد مشیت حرف میزنن
اصن در مورد اینکه چی شد حرف نزدن
میان میگن خدا به هرکی بخاد رزق بی حساب میده
برای هر کی ام که بخاد رزق رو تنگ میکنه
بخواد یعنی باور های متفاوت داشته باشه
یعنی ته کار
اونا کلا یه آدمهای دیگه شدن
و شکر گذارم شدن تازه
و اینا
از اون مهم تر
اونا از دنیا رسیدن به خدا
کسایی که تا دیروز خدا خطابشون کرد که اونایی کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن
امروز اینجوری دیگه صحبت میکنن
اون اتفاق باعث میشه که از پول به خدا برسن
از دیدن این زیبایی ها و شکوه به خدا برسن
از دیدن اون همه پول با این اتفاق به خدا برسن
اینا خیلی جالب
اگه ما ها پول نمیخاستیم
هیچ وقت دنبال کار کردن روی باورهامون نبودیم
و هیچ وقت هم به این مسیر هدایت نمیشدیم
و این از همه چیز قشنگتره
خیلی قشنگ بود این داستان
اصن هرچه قدر بگردی
باید زور بزنی که تا بتونی از آیات قران
چیزی خلاف باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس بکشی بیرون
که اونم اگه چیزی بهش رسیدی راه غلطه
چون اصل قرآن داره اینو فریاد میزنه که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
اصن سر این قضیه خدا انگار این آیات رو با وسواس به پیامبر الهام کرده
اصن نمیخاسته منجر به این بشه که کسی فک کنه پول بده
ثروت بده
وقتی ریز بشی توی آیات
خودتو جای خدا بذاری میبنی که اصلا نیازی نیس جای دوری بری
کافی بود یه نفر میخاس این داستان رو تعریف کنه
آخرش یه جوری یه چیزی میشد از اون داستانه در بیاری
که باهمون بشه بگی ببین ثروت بده
ولی خدا خیلی قشنگ و شیوا حواسش هست که چیزی خراب نشه این وسط
یه موقع بنده ها فک نکنن به خاطر اون ثروته این اتفاق افتاده
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهش نعمت داده شده
خدایا منو رو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن که ما ایمان داریم ولی وقتی تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
خدایا فاصله ی بین حرف و عمل منو از بین ببر
دوستون دارم…..