سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

313 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2233 روز

    خدایاااا شکرت که امروز هم قدرت خداوند زندگی من رو بسمت و سوی بهترینع بهترین ورودی ها شنیده ها و دیده ها و زیبایی ها و آگاهی های روز افزونم از طریق حواس پنجگانه ام برای ساختن باورهایم هدایتم کرد خدایااااا شکرت که گوش ها و چشم های درونی و بیرونی ام و زبان و ذهن و افکار من در مسیر دریافت و جذب و مشارکت بهترینع بهترین زیبایی ها و آگاهی ها و هم صحبت شدن با خداوند مهربانم برای خلق و آفرینش اهداف و خواسته های مقدسم قرار گرفته ام 🙏🙏🙏

    درود و هزاران درود و سپاس به این سایت و سرنشیان و راهبر ان این گنجینه ی ملکوتی

    👏🙏🙏😍✍️👌👌🙏🙏🙏

    خدایااا شکرت که چشمان من منور از نور الهی است تا این شگفتی های بینظیر را ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بیدرنگ اطاعت کنم و عمل کنم

    خدایااا شکرت که از طریق این لنز دوربین استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته جانم میبینم و از اینکه صدای خداوند رو از طریق این طبیعت بکر بگوشم رساندن و بوضوح و به روشنی بشارت های خوب و خوش شادمانی اعظیم را میبینم و می شنوم و هدایت می شوم ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت 🙏🙏🙏 که صدای بلند و زیبای این طبیعت فوق العاده ی دوست داشتنی از هر صدایی بلندتر و رساتر و گوش نواز تر است..

    خدایاااا شکرت که نشانه های پرنگ و واضح و آشکار هدایت های الهی ات را بوضوح و به روشنی دیدم

    ⭐ ای که مرا خوانده ای …..

    بر در و دیوار این شهر همه از تو نشانه است⭐

    اولین چیزی که در این فایل دیدم عکس فوالعاده زیبایی از طبیعت بکر در کنار یک تکنولژی بینظیر را بطور همزمان دیدم و این برای من این باور را داشت که میشود .. بله میشود که همزمان هر دو رو با هم داشت

    🏖⛲🌅🌄🚒⭐🌞🌙🌘🌗🌖☀️🌔🔥🔥🔥🚒

    می توان بهترین تراک کمپر فوق العاده عالی و زیبایی را داشت 🤔🙄🤗 هم زیبایی درونی و هم زیبایی بیرونی . را….. وقتی این رنگ قرمز زیبای فورد F 150 پی کاپ تراک مختص آمریکای شمالی را میدیدم کلی بخودم میبالیدم که آره استادم از همینا رو داره .. متریال روی داشبورت و صفحه ی بالای فرمان و صندلی هاش چرم خالص هستش که عطر و بوی چرم ای ماشین دیوانه کننده است

    تایر های چهار فصل HANKOOK

    موتور سه و نیم لیتری با چهارصد و سی اسب بخار

    اون صفحه ی دیجیتالی که شرایط برق موتور و تمام مصارف برق اصلی و فرعی ماشین رو با تمام جزییات نشون میده و خودش اتوماتیک میفهمه که یوقت هایی بی سر و صدا روشن بشه تا خودشو شارژ کنه.. این یعنی چی؟؟؟

    این بی سر و صدا خودتو شارژ کنی از کجا اومده ؟؟

    وقتی بیشتر توجه میکنم میبینم آره درسته .. آدم باید چراغ خاموش خودشو شارژ کنه .. ریکاوری کنه .. رشد کنه .. بزرگ بشه و روی خودش و افکارش چراغ خاموش کار کنه و جار نزنه .. سر و صدا نکنه.. بذار همه تعجب کنند . بکن این چرا از بابا سر و صدایی در نمیاد . اشکالی نداره اگر هم بهت خندیدن و نیش خند زدند .. ولی وقتی با خودتو و خدای خودت و این جهان خلوت کردی و حسابتو از همه جدا کردی و اونوقتی که باطری تو شارژ کردی مثل همین فورد میدرخشی .. دیده میشوی و هم رنگ ات و هم چهره و رُخ ات زیبا میشه هم کلی کارهایی شریانی و پر خاصییت انجام دادی و اونوقته که زیبایی درونی و بیرونی تو هویدا میشه . پدیدار میشه . متجلی میشه و مثل این فورد و استاد و خانم شایسته در کنار این بهشت برین و این صدای سکوت رضایتمند خداوند اینطوری میدرخشی .. چون میهمان خداوند شدی

    خدایااا شکرت برای اینکه میبینم و میشنوم و میفهمم و درک میکنم .. نمیدونم چرا هر چیزی رو توی این فایل ها و سریال ها میبینم فوری میرم داخل دفتر اهدافم می نویسم . همین فورد خوشکل رو با جزییات داخل دفتر اهدافم نوشتم .. خودم ی ووقتایی به این دفترم نگاه میکنم خنده ام میگیره و درست مثل آونهایی که به من میخندند میشم 😏 ولی نوشته های دفترم کارشونو خوب بلدند و چراغ خاموش دارند حرکت می کنند فقط باید بوقتش و در زمان درست و مناسبش برام بنمایش در بیاد و در بُعد فیزیک تجلی و پدیدار بشود .

    وقتی اون آشپزی خانم شایسته رو دیدم با اون بال مرغ و زردچوبه ی فرد اعلی ی ایران و اون غذاهای گوشتی با کیفیتی که بطور مداوم و مداوم در این سریال ها میبینم منم از همینا میخوام … منم دوست دارم برای عزیز دلم چنین غذاهایی درست کنم … وقتی سپاسگذاری های با ناز و عشوه ی عاشقتممممممم استاد رو نسبت به خانم شایسته میبینم تحسین میکنم و کلی بخودم تبریک میگم… میگم رویا جان واقعا باید هم بخودت تبریک بگی چون چنین روابط عاشقانه ای رو خالصانه میبینی و چنین عشق حقیقی و عشق الهی رو بوضوح میبینی پس می شود پس واقعیت دارد .. پس میشود هم روابط درست و مناسب و عاشقانه را داشت و هم می توان تناسب اندام فوق العاده ای مثل استادانم داشت و هم می توان ثروتمند و پولدار باشی و در آزادی زمانی و آزادی مکانی و آزادی پولی باشی و هم در مدار سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهن مقدس باشی و هم می توان در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب و در همزمانی درست و مناسب هدایت بشی تا بهترینه بهترین نعمت ها و خیر و خوشی و عشق دو طرفه و برکت و وفور و فراوانی رو تجربه کنی..

    خدایاااا شکرت وقتی استاد ساعت کاسیو ضد آب و ضد اینو و ضد اونو

    و ضد هر چه حشره و ضد انرژی های منفی رو نشون میدادند 😂 .. کلی تحسین کردم این انتخاب فوق العاده عالی این ساعت رو 👌👌که لنگه ی زرد رنگش در دستان خانم شایسته بود و کلی ذوق می کردم و تحسین می کردم و می گفتم منم میخوام .. چه ساعت کوالیتی خاصی.. همه چی رو بهت نشون میده .. از تایم زمانی و اندازه ی ارتفاع و جهت نما یعنی همون قطب نما و میزان درجه ی حرارت یعنی همون حرارت سنج و پار کورومتر که نشون میده چقدر مسافت رو پیاده روی کردی و کلا خیلی امکانات فوق العاده ای که برای استاد عزیزم بهترینع بهترین هاست و آنقدر بهترین هست که ساعت اَپل جدیدشون رو آنباکسین نکردند … خدایاااا شکرت برای این فراوانی ها .. برای این وفور نعمت ها و برای پول و ثروتمندی استاد عزیزم 👌👌 .. خُب منم میخوام … درست مثل اون بچه های کوچولو که هر چیزی رو ببیند چشمون ببینه و انگار یک چیز جدید و عجیب غریبی است میخوان و تلاش میکنند تا بدست آورند.. منم تا وقتی این الگوها رو نداشتم هیچ چیزی رو زیاد طالب نبودم و اصلا هدف و خواسته ی خاصی رو نداشتم و به هر آنچه قانع بودم و کلا تا نوک بینی ام رو بیشتر نمیدیدم ولی الان تا اون دور دورا رو میبینم تا آمریکای شمالی و جنوبی و فلوریدا و چمنزارها رو دریای سی ساید و اون شنزار و ماسه های مرجانی سپید رو میخوام…. اون فرهنگ ونظم و انظباط و ترو تمیزی ها و شادی ها و خوشحالی ها و هر آنچه را که استادم نشونم داد رو می خواهم و هر آنجایی که خانم شایسته برامون فیلم گرفتن و اون

    زیبایی ها رو توضیح دادن رو که میبینم رو میخوام … منم دوست دارم اون روابط عاشقانه رو منم دوست دارم با کسی هم فرکانس باشم که بتونم مدام راجب قوانین و زیبایی ها و ستاره های آسمان و شعله ی شمع زیبا در دل تاریکی شب زیبا و تمرکز به نکات مثبت صحبت کنم اصلا دوست دارم که روابطم الهی باشه .. دوست دارم اون هم مثل من مشتاق دیدن این سریال ها باشه .. اونم مثل من وقتی یک فایل دانلودی جدید میاد شور و شوق واشتیاق داشته باشه .. دوست دارم فقط راجب قوانین باهاش صحبت کنم و خسته نشه … دوست دارم همسفر زندگیم در مدار این افکار عباسمنشی من باشه مثل بروبچه های این سایت که خیلی هاشون مانند استادشون جفت جفت در مدار استادشون هستند و کلی تحسین شون میکنم و بهشون تبریک

    میگم و هر روز این جفت ها در این سایت داره بیشتر میشه هیچ دقت کردید ؟؟؟؟!!!!

    .. وقتی استاد تصمیم گرفتند که داخل اون آب سرد بشن کلی تحسین کردم و باید اعتراف کنم من فعلا چنین جراتی هنوز ندارم و باید بیشتر از همه خانم شایسته ی شجاع رو تحسین کنم که ی پا جلوتر از استاد پریدن توی اون آب ی0 یخ0 یازده درجه .. 11°○○●°• وااای خانم شایسته جان واقعا توی دل ترسات رفتی و غلبه کردی و این شجاعت زیباتون رو تحسین کردم و تازه تجربه ی بیرون آمدن از آب رو هم به استاد توضیح میدادید .. که چقدر وقتی از آب میایی بیرون هوا گرمه و به استاد انرژی میدادید و چقدر این لازم و ملزوم بودن در یک ارتباط دو طرفه برام مشهود بود واقعا استاد جان به شما هم تبریک میگم که چنین یار و یاور فوق العاده ای دارید و تمام این مدت تحسین تون کردم و گفتم منم میخوام.… آخه من شماها رو خیلی دوست دارم و برام بعترین الگو هستید ..

    پیاده روی های بینظیرتون رو تحسین کردم اون صحبت های مشترکی که در هر زمینه ای داشتید رو تحسین کردم اینکه استاد راجب تنهایی ها در دل کوه ها و جنگل ها صحبت می کردند رو تحسین کردم که البته تجربه اشو داشتم ولی اون موقع ها نا آگاهانه بود ولی همیشه جسور و شجاع بودم و باید اعتراف کنم که همیشه برای اینکه خودمو تقویت کنم توی تاریکی ها حرکت می کردم البته نا آگاهانه همیشه توی دل این ترس ها میرفتم ولی الان اصلا اون شجاعت قبلی رو ندارم و یا شاید بخاطر امنیتی هستش که احساس نمیشه..

    وقتی اون آزادی ها رو در آمریکا میبینم که هر جایی میرید هم امنیت رو بوضوح میشه دید و هم آزادی رو.. یعنی وقتی امنیت رو در این نشنال پارک ها بوجود آوردند نا خودآگاه معنی و مفهوم آزادی رو هم میشود فهمید چه برای حیوانات و چه برای افراد و مردمی که با آزادی داخل این نشنال پارک ها زندگی می کنند بوجود آمده رو تحسین کردم..

    خدایاااا شکرت برای این روخانه ای که مثل شیشه شفاف و زلال هستش و این زلال بودن آب باعث صیقلی شدن این سنگ های رودخانه ای شده .. خدایااا نمیدونم چطور این زیبایی ها رو بنویسم که حق مطلب رو ادا کرده باشم آنقدر این روخانه پاک و شفاف و زلال هست که اصلا نمیشه حرکت این آب رو ببینیم مثل فورد قرمز قشنگمون چراغ خاموش روشن میشه و حرکت میکنه و شارژ میشه.. استاد جان چقدر تحسین کردم شما رو وقتی رفتین داخل آب یخ و شامپو کردید و از مزایای بی مویی سرتون گفتید یعنی تمرکز به نکات مثبت .👏👏👏🙏 یعنی این بی مویی رو تحسین کردید و با خنده راجبش صحبت کردید و چقدر همین موضوع برام نکته داشت که وقتی چیزی رو نداری حداقل به کیفیت و خصوصیات و نکات خوب و مثبت اون موضوع توجه کنم و این از عزت نفس و اعتماد بنفس نشات میگیره و همش تحسین تون کردم.. آخه بعضی از آقایون رو دیدم که این موضوع براشون انگار یک ضعفع..

    خدایااا شکرت که الان دو روز دارم این فایل رو همچنان نگاه میکنم و هر دفعه اینقدر جزییات و نکات گرانبهایی داره که نمیدونم کدومشون رو اینجا بنویسم ولی امروز دیگه طاقت نیاوردم و همچنان توی رختخواب گرم و نرمم و با نگاه کردن به برفی که از پنجره ی قدی رو به

    بالکنم در پردیس اومده میبینم و با یک احساس فوق العاده عالی نشستم این کامنت رو نوشتم.. استاد جان وقتی اون برگ های پاییزی از بالای سرتون به زمین میوفتاد و خانم شایسته هم توجه اش به این برگ ریزان جلب شد خیلی خوشحال شدم چون اولین برگی که از بالای سر استاد به زمین افتاد من یهو گفتم ای وایییی خانم شایسته این موضوع از شکارش دور بود که بعدش دیدم . نخییرررررر هیچ چیزی از جلوی چشمان تیز بین و شکار لحظه های خانم شایسته از قلم نمییفته و دور نیست و همچنان تحسین کردم خانم شایسته جان عزیزمو 😘😘😍 و بدنبال آن دوربین رو بردید روی زمین و از فاصله ی کم این برگ های رنگارنگ پاییزی قرمز 🍂🍁و نارنجی زرد 🍂🍁🌾🌾 و گلبهی و 🍁 قهوه ای🍂🌾ای و آجری و 🍀☘️🍀🍁🍂🌾🌿 هزار رنگ جنگلی کنار روخونه رو به زیبایی برامون به نمایش در آوردید ممنون و سپاسگذارم برای این فیلمبرداری های تخصصی و زیباتون که در این سه روز و شبی در خلوتگاه بهشتی تون ما رو میهمان خداوند کردید تا زیبایی های خداوند رو بما نشون بدید و سومین روز باید از این خلوتگاه الهی فوق العاده زیبا خداحافظی کنیم و به مسیر جدیدتر و زیباتر و قشنگتر و رویایی تر و جادویی تررررررررررو غیره هدایت شویم

    ممنون و سپاسگذارم برای تمام لحظه های جادویی که همسفرتون بودم

    ممنون و سپاسگذارم برای تمام اون وسایل پیک نیکی و فوق العاده عالی و زیبا که مسایل رو بخوبی حل میکنه

    ممنون و سپاسگذارم برای تمام خاطرهای زیبایی که در این خلوتگاه برای این مکان رویایی و جادویی و همچنین برای ما بروبچه های سایت بجا گذاشتید

    ممنون و سپاسگذارم برای تکنولوژی هیولاییی این فورد F150 قرمز شگفت انگیز بینظیر هیولایی آمریکایی که منم میخوام

    ممنون و سپاسگذارم از استاد عزیزم و خانم شایسته جان و عزیزم

    و باید بگم مممنون از خودم هستم که سعادت دیدن این فیلم ها رو دارم و من چقدر خوشبخت و سعادتمندم که هر چی رو در این فایل ها میبینم میگم منم از همینا رو میخوام

    خداحافظ ای خلوتگاه بهشتی

    بهترین اسمی بود که به ذهنم رسید برای این مکان پاک و بکر و جادویی کع شما هم قدردان این موهبت بودید و همانطوری که ترو تمیز تحویل گرفتید همانطور هم به طبیعت تر و تمیز و پاکیزه تحویل دادید . خدا قوت 💎

    خداایاااا سپاس سپاس سپاس

    🙏🙏🙏🙏👏🚒🔥🔥🔥😍😘🌧🌨🦋🇺🇸🇺🇸🙆‍♀️🙄🏖⛲🌅🌄🔥🔥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    صحرا دختر طبیعت گفته:
    مدت عضویت: 2711 روز

    سلام سلام به خدای فراوانی و آسانی ها که قراره خیلی طبیعی و عزتمندانه منو به خواسته هام برسونه

    🥳🤩💃🏽🗽🇺🇸🧘🏽‍♀️🙂🥲

    سلام به استاد جانم و مریم عزیزم و همسفر های پایه

    🙋🏽‍♀️🙂➕🌻🌾

    به قسمت 170 خوش اومدیم

    جنگل های زیبای کالیفرنیای دوست داشتنی 🌲🌳🍁🍂

    خدایا شکرت شکرت شکرت 🙏🏽💚🙏🏽💚

    بری دیدن این همه زیبایی و فراوانی و نعمت

    خدایا شکرت شکرت شکرت 🙏🏽💚🙏🏽💚

    برای دریافت این حد از آگاهی و رشد و شناخت خودمون و خالق قدرتمندمون

    خدایا شکرت شکرت شکرت 🙏🏽💚🙏🏽💚

    برای لذت بینهایتی که با دیدن این سریالهای زیبا کسب میکنم🥲

    خدایا شکرت شکرت شکرت 🙏🏽💚🙏🏽💚

    برای چشم ها و گوش هایم که میتونم ببینم و بشنوم 🥲🥲

    و برای رشد قدم به قدم ذهنم که به جای دادن آت آشغال ، نه تنها خاطرات خوبی رو میتونم خلق کنم ، بلکه با مرور خاطرات زیبای گذشته احساس خوبی رو به خود الهی م هدیه بدم ، همان وجودی که لایق بهترین هاست 🥲💚🧘🏽‍♀️

    و نکته بسیار بسیار مهم تر اینکه با این کار ، آرام آرام به صلح و آرامش درونی زیبایی دست پیدا میکنم که وصفش مرا سر ذوق و شوق بی نهایت میاره و قطعا استمرار آن فرکانس مرا در موج آرامش و لذت و شادی و ثروت بیشتر و بیشتر تنظیم می‌کنه و خدا داند که چه اتفاقات خوبی در راهه 🥲

    خدایا شکرت شکرت شکرت 🙏🏽💚🙏🏽💚

    برای دریافت این حدددددددد از نکات عاااالی و آموزنده

    خیلی خوب به خاطرم هست مریم عزیزم در سفر قبلی مون این نکات 👆🏽رو در قسمت های ابتدایی مطرح کردند و صحرا با شنیدنش حس عجیبی پیدا کرد ، حسی که ندای درونم باهاش هماهنگ بود.

    ولی من تو در و دیوار بودم و میگفتم: إإإ چطوری میشه 🙄🤔🧐

    یعنی با تحسین زیبایی ها چطوری میشه به ثروت رسید ؟!؟!؟!

    آخه صحرا هیچ درک درستی از قانون ساده ی خداوند نداشت ولی…

    ولی باورش کردم و به اندازه ی عمل کردنم نتیجه گرفتم و کم کم درهایی از ثروت و نعمت به روی من گشوه شد.

    استاد جانم تجربه بودن در کویر و جنگل و کوه فوق العاده ست ، بخصوص با کسی که بتونی از قوانین

    خداوند باهاش صحبت کنی ولی اون تنها بودنه ی حال دیگه ای داره ، ی جمع دو تایی ، تو هستی و خدای درونت خیلی خیلی بینظیره 😇🥲

    ی تجربه بسیار خوبی که پارسال کسب کردم ، رفتن به یک سفر توحیدی بینظیر به شمال کشور بود ، که فقط تهیه بلیط انجام شد و هیچ کار دیگه صورت نگرفت…

    مانند اون 🍁 روی رودخونه ، رها و آزاد دل به جاده دادیم و به محض رسیدن به مقصد ، به یکی از دستان خوب خداوند هدایت شدیم که با اون لهجه شیرین شمالی می‌گفت آقا جان من باید شما رو به ی جای خوب ببرم و برد 😅و ما به یک جای بی نظیر در چند قدمی دریا هدایت شدیم😇

    دل ما رفته میهمانی ، به یک دریای طوفانی

    بارون رحمت خداوند هم درحال بارش بود 🌧️☔🌧️

    ترکیب بارون و دریا و سکوت و آرامشش فوق العاده بود که باعث شد متوجه زمان نشیم و در برخورد با چالش هایی که باهاش روبرو شدیم دنبال راه حل بودیم و می‌دونم باور میکنید که ما واقعا نمی‌تونستیم غر بزنیم و ناخود آگاه به دنبال راه حل و تمرکز بر نکات ➕➕➕➕بودیم…

    و از طرفی این سفر توحیدی بعد سفر پاییزی پارسال تون با سانتافه بود 🙂

    فکر میکنم قسمت 124 سریال بود که برای صحرا خیلی خیلی زیبا و رویایی بود😇

    ترکیبی از پاییز شگفت انگیز و جاده های پیچ در پیچ

    🌲🍁🍂🪵🏵️🏞️

    حالا چرا اینو گفتم ، دلیل دارم 🤪😉🙃😅

    بله بله درست حدس زدید 🤭😅

    اتفاق بسیاررررررر باورنکردنی برای صحرا آن بود ، روزی که می‌خواستیم اون سوییت زیبا رو ترک کنیم ، برای رفتن به راه اهن باید اسنپ می‌گرفتیم که یکی از بچه های طبیعت گرده انرژی مثبت که تک تک مناطق رو عین کف دست می‌شناخت( مثل آقای رآس ، همسر تیفانی 😉) راننده اسنپ ما بود ، یک راهنمای تور بی نظیر که در هر گوشه از جاده نگه می‌داشت و جاذبه ها رو معرفی می‌کرد ، این مرد دوست داشتنی فقط به جاذبه های مسیر قانع نبود ما رو به یک مسیر بسیار بسیار زیبا و جاده های پیچ در پیچ قسمت 124 برد ،در طول جاده زبانم بند آمده بود ، نمی‌دونستم چی باید بگم🥲🥲🥲

    چشم باز کردم دیدم در یک طبیعت بسیار بسیار زیبا و بکر هستم که شبیه دریاچه پارادایس بود و یک نمای سنگی زیبا به جای کلبه در وسط دریاچه و تو می‌تونستی دور تا دور اونو پیاده روی کنی.

    وای خدای من چقدر زیبا بود 🥲🥲🥲

    و اون اخلاق ارزشمند و زیبای راننده بسیار قابل احترام بود که برای لحظاتی ما رو با خدا و طبیعت تنها گذاشت…

    میخواستم فریاد بزنم خدایا تو داری با صحرا چکار می‌کنی🥲🥲🥲🥲🥲🥲

    چقدر قوانین ساده ای برای ما چیدی🥲

    چقدر آسون گرفتی بر ما ، به شرطی که ما هم آسان بگیریم برای خودمون تا آرام آرام آماده بشیم برای ورود نعمت های بینهایت ت

    می‌دونم که برای خداوند کاری آسان و راحته ، مسأله باورهای محدود سیمانی ما هست که باید شکسته بشه و از نو ساخته بشه…

    من به اندازه درک و ایمان و توکل اندکم ، دستان بینظیری رو در زندگیم دیدم.

    مثلاً در مورد آگهی بازرگانی که استاد تاکیدی می‌کنند ، همین اتفاق افتاد.

    بچه‌ها برای بار اول نمی‌دونید چه قدر استرس داشتم( البته در برنامم هست دوباره انجام بدم ) ولی وقتی ازش هدایت خواستم انسان های بینظیری سر راهم قرار گرفتن که بعد پرزنت کردنم برایم 👏🏼 زدند ، دست زدنشون برایم خوشایند بود ولی بیشتر از اون ، هم فرکانس بودیم و آنها هم در مسیر رشد و آگاهی بودند…

    نوشتن کامنت برای من شده تمرینی برای تمرکز بر داشته و خواسته ها

    هر زمان تمرکز بهتری گذاشتم ، نشانه ها و اتفاقات خوبی افتاده…

    همین الان یک ☎️ کاری داشتم🙂

    اخه داشتن آزادی زمانی و مکانی و مالی در اولویته چقدر خوب که آروم آروم داره اتفاق می‌افته

    چقدر خوب که روزهای هفته رو به سبک خودم می‌چینم

    چقدر خوبه خانواده هایی که با من تماس میگیرن در مدار آرامش و شادی ، رشد و تغییر و فراوانی نعمت هستند و خیلی آسون داره همه چیز جور میشه.

    چقدر خوبه که با رفتن پیش هر کدوم از این خانواده ها ، نه تنها در مسیرم فایل ها رو گوش میدم بلکه کلی زیبایی و ثروت و فراوانی رو هم تحسین میکنم و بعد لذت و شادی از آنچه که دوست داری و بعد خلق ثروت از آنچه که سرمایه ی درونی صحراست.🪘🎭👶🧑‍🦱💃🏽🎼📚

    تا همین 6 ماهه پیش هیچ خبری ازین اتفاقات نبود و با ی عالمه چالش روبرو بودم ولی امید داشتم ودر حال کردن روی خودم بودم🙂

    و الانم چند روزیست که 12 قدم رو دوباره شروع کردم

    منم مثل حمید عزیز سعی میکنم کامنت طولانی نشه ولی میشه 🙈 و کودک درونم میخواهد بنویسد و بنویسد….😅

    آخه هر چه میگذره عاشق این خدایی میشم که دوست داره ما در آرامش و شادی و لذت و ثروت باشیم و تنها لازمه آن توحیدی فکر کردن و توحیدی عمل کردن مونه.

    خدای خوبم

    من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    خیلی ممنونم که همیشه از من محافظت کردی و منو هدایت کردی به راه درست ، مسیر درست و آدمهای درست

    دوستون دارم ی عالمه

    هر چی بگم بازم کمه

    صحرا دختر طبیعت 🙋🏽‍♀️🙂➕🌻🌾💚

    🗓️بماند یک 👣 زیبا در تاریخ 15 آذر 1401 ،6 دسامبر 2022

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1306 روز

      سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و ثروتمند و هم فرکانسی.

      از درگاه خدا جون برات درخواست آزادی میکنم در همه جوانب زندگی، آزادی زمانی، مکانی ، مالی و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.

      خیلی ممنونم از منم توی کامنت یاد کردی ، خیلی مشتاق بودم کامنت شما رو بخونم در خصوص تحربیاتتون از طبیعت. و صدالبته بسیار لذت بخش و عالی بود و تجربیات ارزشمند شما که هر قدم از سفرتون دستان خداوند بوده که شما رو هدایت می‌کرده به قدم بعدی. نگران طولانی شدن کامنت نباشید، سرتاسرش زیبایی و انرژی مثبته، من که از همه کلماتش لذت میبرم. پس راحت بنویسید و اجازه بدین خداوند با قلبتون گفتگو کنه.

      بهتون تبریک ویژه میگم که تصمیم گرفتین گنجهای دوره دوازده قدم رو استخراج کنید. واقعاً گنجه.

      خیلی ممنونم بابت این کامنت ارزشمند.

      در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      Good Feeling 😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        صحرا دختر طبیعت گفته:
        مدت عضویت: 2711 روز

        سلام به حمید عزیز دوست خوش فرکانسی خوبم

        الهی که همیشه حال دلت خوب خوب خوب باشه

        سپاس برای پاسخ ارزشمندت🙏🏽💚

        چقدر خوبه که در این سایت توحیدی هستیم و خوب میتونیم از رویاهامون صحبت کنیم.

        چقدر خوبه آزادی ، اونم در همه ابعاد زندگی

        الهی که همه ی ما بتونیم به دستش بیاریم و شما هم بیای از آنچه به دست آوردی ، برامون تعریف کنی.

        قطعا تا به الانم خیلی خیلی دستاوردهای خوب و عالی داشتی ، دوست خوبم

        ممنون برای این نکته ارزشمندت که نگران نباشم، بهتر متوجه شدم که با کار کردن های روی خودم که بهترین دستاورش داشتن آرامش و آرامش آرامشه ، چون ذهن در خیلی از مواقع ، و در زیباترین شکل ممکنه میاد و تو رو می‌بره جاده خاکی

        و الان این نگرانی های بی مورد رو خیلی بهتر دارم درک میکنم ، واقعا در 99 موارد توهمی بیش نبوده ، و راحت تر از قبل میتونم مچش رو بگیریم.

        شاد و تندرست و ثروتمند باشی .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه سجاد گفته:
      مدت عضویت: 3582 روز

      سلام صحرا جان

      دوست داشتم بازم مینوشتی و من بازم میخوندم💗😊

      بویژه که از هدایتها و دستان خدا در سفرت گفتی و

      تصویرسازی قشنگی که برامون کردی

      و ممنون برای این یادآوری درست که خیلی الان بهش نیاز داشتم:

      / با تحسین زیبایی ها میشه به ثروت رسید /

      و هر بار شیطان ذهن منو به فراموشی میندازه و دچار بی تفاوتی و خنثی بودن در برابر زیبائیها میکن حتی گاهی خواسته ی برآورده شده ام توی زندگیمه و جلوی چشممه اما بعد یه مدتی برامون عادی میشه و از سپاسگزاری غافل میشیم .

      راستش اول یه پاسخ برات نوشتم، بعلت کوتاه بودن حذف شد. بعد دیگه حالشو نداشتم دوباره بنویسم ولی اتفاقی که افتاد این بود که به داستان هدایتت در پروفایلت کشیده شدم خیلی برام جالب بود و از خوندنش لذت بردم و این شد که دوباره برات نوشتم

      از تغییرات زندگیت بخصوص عضویت شما در اون مجمع بین المللی خیلی خوشحال شدم و برای به دست آوردن چنین روابطی تو دلم بهت تبریک گفتم ضمن اینکه اون رو نشانه ای برای خودم دیدم

      از خداوند برات آرزوی بهترینها رو دارم

      موفق باشی🌹

      راستی استفاده از استیکرها بجای بعضی کلمات خیلی خلاقانه بود و مطلبو توی ذهن حک میکرد🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صحرا دختر طبیعت گفته:
        مدت عضویت: 2711 روز

        سلام به الهه ی عزیز

        الهی که همیشه در مدار فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت ، آرامش و عشق باشید.

        خیلی ممنون برای زمانی که گذاشتید.

        نوشتن داستان هدایت از اون کارهای بود که که مدام به تعویق می‌انداختم ولی با شروع سریال زیبای سفر به دور آمریکا با تراک کمپر ، بلافاصله رفتم و نوشتم.

        یکی از مهمترین دستاوردهای من از سفر قبلی مون ، همون دعوت شدن به اون مجمع جهانی در کشور زیبا و ثروتمند آمریکا بود.

        کمپ کردن در دل طبیعت که یکی از لذت بخش ترین کارهای زندگی منه، که در قسمت 170 هم به بخشی از اون اشاره کردم.

        ( اگر تجربه ندارید حتما حتما انجام بدید ، بینظیره )

        سپاسگزارم برای بازخورد تون برای استیکرها ، ولی خب نکته مهم آنست که باید تمرکز بیشتری روی نوشته ها بگذاریم ، دیگه خبری از ایموجی ها نیست…

        شاد ، سلامت ، ثروتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهدی بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی، میخواستم از تجربه شخصیم در زندگی در مورد تصمیمات مهم زندگیم بگم

    من بعد از اینکه درسم تموم شد مثل همه پسرا باید میرفتم سربازی، در به در دنبال این بودم یه راهی پیدا کنم که معاف بشم ولی هرکاری میکردم نمیشد و داشت زمان من تموم میشد.

    یه جایی رسید که من واقعا از ته قلبم تصمیم گرفتم برم سربازی و با قلبم این تصمیم رو گرفتم.

    من رفتم سربازی با این که کمی سخت بود ولی یکی از بهترین مراحل زندگی من اتفاق افتاد و واقعا تاثیر به سزایی در زندگیم داشت. جدا از پیدا کردن دوستان فوق العاده، تغییری که در شخصیت من ایجاد کرد رو واقعا تمامی اطرافیان من میگن و دید من نسبت به زندگی و اطرافیانم و محیط پیرامونم کاملا تغییر کرد و همیشه از خدا سپاسگزارم که کاری کرد که من برم سربازی.

    به امید تصمیمات موثر بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1473 روز

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته عزیز مریم عزیز.خیلی خوشحالم که همسفر شما هستم.چقدرطبیعت زیبا دل انگیزی چه صبح با نشاط فرح بخشی در یه جاده ای که داره منتهی میشه به طلوع خورشید چهره استاد چقدر زیبا بود وقتی نور می تابید بهش و داشت توضیح می داد و آن جملات جان بخش رو برامون بیان می کرد.چقدر زیبا بود به قول استاد الله اکبر …..

    مردی از نور….. در یه جاده بهشتی

    اولین قدم من برای تنها ماندن درخونه از زمانی آغاز شد که دیدم مریم عزیز تنها در فلوریدا مانده و استاد برای مدتی رفت به تمپا زمانی بود که داشتید اون سوله به اون عظمت رو در وسط پرادایس می ساختید.چقدر تحسین کردم استاد رو که اول اینکه وابسته و نگران کارها چطور پیش برن نبودن.دوم اعتمادی که به مریم عزیز کردن اعتماد به توانایی و مهارت که می تونه از پس کارها بربیاد فارغ از اینکه یه خانم و کارگر هست و دارن کار می کنن دوم اینکه نگران اینکه یه خانم تنها توی اون خونه باغ که چه عرض کنم خونه جنگلی قرار تنها بمونه.چقدرتحسین کردم مریم عزیزراکه چقدر نترس بود چقدر به خودش اعتماد داشت و مهارت هاش.چقدر خوب از پس کارا برمی آمدش چقدر زیبا …..توی اون دوران ساخت سوله استاد چندباری سفر رفتن تنها ،….توی سفر به دور آمریکا و زندگی دربهشت شاهد این تنهایی ماندن های مریم عزیز بودم.

    منم تصمیم گرفتم از همان روزا که از تنها موندن توی خونه نترسم برترس هام غلبه کنم.یه بحث ترس های شخصی من بود یه بحث قانع کردن پدر ومادر و خانواده بود که من نمی ترسم شما به مهمونیت تون برید.بارها شده بود خانواده ام چون مهمونی دعوت می شدن و من تمایل نداشتم برم برای تنها ماندن یکی از بچه های فامیل رو باید می گفتن بیاد پیش من بمونه تاخانواده به مهمونی که دعوت بودن برن.خونه ما یه خونه ویلایی حیاط داره.اولین حرکت که زدم برای تنها ماندن پارسال بود که عمه ام محروم شده بود و کلا مراسم های شام اینا بود من بایدخودمو نشان می دادم نمی ترسم و برید.چون پدرم حال حوصله نداشت.متوجه نشد امامامانم راضی کردم نمی ترسم و می خوام تنها باشم به بچه های فامیل هم نگو که بیان پیشم بمونن.با خواهش من مامانم اعتماد کرد.

    بعد از اون شب که چندبار مهمونی خانواده دعوت شدن و من نمی خواستم برم.به پدرم که می گفتم نمی ترسم برید و من تنهایی رو تجربه کردم. ومامانم گفت اره کمی بهم اعتماد کردنداز پارسال تا به الان توی این یکسال من تقریبا 5 بار تنها موندم.چندبار اولش مامانم می گفت زنگ‌بزنم یکی از بچه های فامیل بیاد اماچندشب پیش مهمونی دعوت بودن با خیال راحت هم مامانم هم بابان رفتن و هیچ هم نگفتن که من قرار تنها بمونم.

    خیلی دوست دارم تنهایی توی کوه رو تجربه کنم اما هنوز تکامل بیرون موندن طی نکردم.تحسین تون می کنم 3 روز دراین طبیعت بکر موندید و به ماهم یاد دادید که میشه این مدل تنهایی در طبیعت رو بدون اینترنت در دل جنگل تجربه کرد.

    شجاعت شما دوعزیز خیلی تحسین برانگیز استاد جان

    من بارها شده به این حرکت های شما که غلبه برترس هاتون می کنید تحسین می کنم و خیلی برام این نکته تداعی می کنه ترس ها وجود ندارن اون من هستم که برای خودم به وجود می ارم و مانع پرواز روحم میشم.بارها شده خواب هایی که می بینم ریشه هاش در همین ترس هاس که دارم.این ترس مانع پرواز روح انسان میشه.از وقتی که دارم روی خودم و ترس هام کار می کنم روی توحید معنویت خیلی خواب هام آروم شده دیگه خبری ازاون رویاهایی که توش ترس بود نبود.من فقط یه قدم خیلی خیلی کوچیک برداشتم اما نتیجه اش رو دارم توی ارامش خوابم توی جسمم احساس می کنم و این اعتماد به نفسی خودم به خودم پیدا کردم.نمی ترسم ازتنها موندن واقعااا برام یه دنیا می ارزه من شبی رو انتخاب کردم که تنها بمونم توی خونه که همه فامیل برای عزاداری یکی جمع بودن، از وقتی توی یکی از قسمت های فایل های مصاحبه با استاد بود که در مورد مرگ صحبت کردید و گوش کردم دیدگاهم به مرگ کسی برگشت و من تصمیمی که پارسال گرفتم اول اینکه تنها بمونم در شبی که عمه ام از این دنیا سفر کرده بود و دوم اینکه ترس اون تنهایی موندن رو بشکنم چون هربارخبر مرگ یه فامیل رو من میشنیدم باید چراغ خوابم تا صبح روشن می ماند و گاه ها اتفاق افتاد بودمن شب تا صبح از ترس نمی خوابیدم🙈ترس هایی که با حضور شما من بهشون غلبه کردم.

    و استاد ممنونم که بارها درمورد تکامل در فایل هاتون توضیح دادید.من روند تکاملی خودم رو دراین شکستن ترس دارم می بینم‌.با فایل های ارزشمند شما دیدم. فایل هایی که مکمل یکدیگرن …..درست یک قدم کوچیک بود اما نتیجه اش برام واقعاااا با هیچ پولی قابل خریدن نبود ونیست.

    دوست تون دارم سفرتون بخیر و سلامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    فائزه‌سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام بر استاد عزیز و مریم‌جان نازنین

    امیدوارم هرجا هستید تندرست و سلامت و پرانرژی باشید

    من که عشق میکنم می‌بینمتون در اون طبیعت فوق‌العاده بینظیررر الهی شکرر❤️

    خواستم براتون از دوسال پیش بگم. موقعی که من تازه شما رو شناختم و با سایت‌تون اشنا شدم…

    با کتاب چگونه ذهن خدا را بخوانیم شروع مردم، فایل‌های دانلودی رایگان و بعد هم دوره عزت‌نفس…

    من با گوش دادن به دوجلسه فایل این دوره، زندگیم متحول شد. که همه اطرافیانم بهم میگفتن که چقدررر تغییر کردی. من تا قبل از اون از کوه و کمپینگ و این‌چیزا به شددت بدم میومد.

    بعد از شروع این دوره، من کوهنوردی را شروع مردم و بعد از اون طبیعت‌گردی… هر اخرهفته من در دل طبیعت زیبای پروردگارم بودم. بی‌نظیررر بود. هرجایی که میرفتم، درسی برمیداشتم از اون طبیعت… اون آرامشی که داشت، سکوتی که داشت. فوق‌العاده بوود😍

    اولین کمپی که داشتم، عید 1400 بود. آبشار شِوی لرستان. بی‌نظیرررر بود اون سفر. اینقدر که طبیعتش با من حرف زد و من گوش جان سپردم که نمیتونم وصفش کنم. بی‌نهااایت تجربه لذتبخش و بی‌نظیری بود. واااقعا اگر کسی تجربه نکرده زندگی در طبیعت رو، تجربه کنه

    من بعد از اون، عاااشق طبیعت شدم. عاشق تنها بودن و تنها موندن در طبیعت شدم. عاشق صدای طبیعت شدم. عاشق خودم و خدای خودم شدم.

    واقعا نمیشه از معجزات طبیعت گفت. باید رفت و تجربه کرد و چشید.

    بعد از اون سفر، سفرهای بعدی، کمپینگ آبشارهای هلن، جنگل‌های اسالم به خلخال، رودخانه زاینده‌رود، دشت هلن کارون3 و …

    بی‌نظیرررر بودن هرکدومشون

    اینقدر که من صبر رو یاد گرفتم از طبیعت، هیچ‌جای دیگه یاد نمیگرفتم.

    من الان آدم دیگه‌ای شدم. قبلنا ترس داشتم تنها از خونه برم بیرون. الان مستقل شدم. خونه‌مو میزارم تو کوله و میرم تو دل طبیعت😍 نمیدونید چه حس فوق‌العاده‌ای داره زندگی تو طبیعت، آشپزی تو طبیعت مخصوصا با آتیش و بوی چوب🤩…

    خیلییی لذت‌بخش و بی‌نظیرره الهییی شکررر❤️

    من هرموقع از چیزی بترسم، با خودم میگم فائزه یادته فلان سفر که رفتی، غذای 4روزت رو جا گذاشته بودی، ولی بازم ادامه دادی و چقدررر تجربه فوق‌العاده‌ای بود و چقدررر چسبید اون سفر بهت…

    و مرور تمامشون منو قوی‌تر و قوی‌تر میکنه. و امیدوارتر🥰

    اینقدر که عاشق طبیعت شدم. اصلا دلم نمیخاد زندگی شهری را

    اینقدر که لذت‌بخشه زندگی در طبیعت با امکانات ساده و اولیه🥰🥰

    الهی شکـــــــــــر واقعا بخاطر این تجارب فوق‌العاده و اینکه مسیر زندگی من به این مسیر فوق‌العاده هدایت شد. الهی صدهزاااارمرتبه‌شکرر🧡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    النا گفته:
    مدت عضویت: 437 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم عزیز

    من هروقت به تضادهایی زیادی تو زندیگیم بر میخورم باخودم عهد میکنم که 4 یا 5 صبح که همممممههههه خوابن، جهان در سکووووت کامله از خواب بیدار بشم و با خودم و جهان هستی و خدا خلوت بکنم

    هروقت خواسته خیلی بزرگی دارم که زورم نمیرسه این ایده بهم الهام میشه و بعدش مثلا 1ماه یه درهایییی به روم باز میشه که خیییلی بهتر از اونچه که میخواستم و جهان بهم میده

    میفتم رو دور آسونی

    یا وقتی دورمو آدمهای منفی و انرژی خوار پر میکنن یا خودمو تو گرفتاری میبینم که هیچ راه حلی واسش ندارم ازین شیوه استفاده میکنم. جهان خودش دورمو پاک میکنه

    اگه تجربه نکردید پیشنهاد میکنم اینکارو بکنید

    حتی صدای جهان تو اون ساعت متفاوت با تمااام ساعات شبانه روزه

    انرژی ای که تو اون تایم هست عجیبو خاصه

    بعضی وقتها حتی کار خاصی هم نمیکنم فقط ساعتمو کوک میکنم تا از این انرژی خالص و روحانی لذت ببرم

    خیلی انرژی و فضای نابیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2529 روز

    سفر به دور آمریکا قسمت 171

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    \با سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان و تمام دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ بشم

    استاد جان چند رو ویش من رفته بودم بیرون و اتفاقا میخواستم ان تجربه رو بنویسم توی قسمتهای قبلی که نشد و انگار زمان مناسبش امروز بوده و من باید اینجا مینوشتم

    جمعه گذشته من با خواهرم اینا زدیم بیرون توی ی بعد از ظهر پاییزی و جالبه که دقیقا مثل اون روزی که شما توی نشنال پارک بودین اینقدر هوا گرم بود که ما لباس گرم با خودمون نبرده بودیم

    توی مسیر خارج شددن از روستا و رد شدن از قلعه ای که پشت روستاست و کنار پارک کوچکی که اونجاست دو تا از همکلاسی های خواهر زادم رو دیدیم که خودشون تنهایی رفته بودن روی قلعه که شیب و ارتفاعش هم زیاده و داشتن از پله های توی مسیر قلعه رد میشدن اونم تنهایی در صورتیکه خود من وقتی از اون پله ها رد میشم با احتیاط رد میشم چون ی ارتفاعی دارن همونجا بود که تحسین کردم اون دو تا بچه ی 8 ساله که اینقدر شجاع هستن و آزاد و رها در صورتیکه خواهرزاده ی من محاله همچین مسیری رو خودش تنهایی بره و یاد صحبت های شما در مورد مایک افتادم که چقدر مستقل بار اومده و چقدر این ویژگی رها بودن در مورد بچه ها ی موضوع جالبیه وقتی من برای اولین بار از شما شنیدم در مورد برخوردتون با مایک که تربیت درست فرزند باید با رها کردن خودمون از وابستگی همراه باشه تا بچه مستقل بار بیاد

    بعد از دیدن این صحنه و یادآوری صحبت های استاد از کنار کشتزارهای سبزی رد شدیم که رنگ سبز تیره ای داشتن و تازه جوانه زده بودن و ی صحنه ی خیلی زیبایی رو بوجود آورده بودن که وقتی نگاشون میکردی عین ی مخمل سبزی تمام زمین های اطراف رو پوشیده بودن .بعد یادم اومد که این زمین ها همون زمین هایی بودن که تا ی ماه پیش خبری از سرسبزی توشون نبود و انگار ی لباس مشکی سیاه تنشون کرده بودن زمین ها .و اینه طبیعت خداوند که مرتب میمیره و زنده میشه تولد و مرگ های پی درپی همون چیزی که برای انسان هم اتفاق می افته و بقول خداوند در قرآن همون سیستمی که داره اینها رو پیش میبره همون سیتم هم انسان ها رو میاره و میبره و این کار براش آسونه و اون قادر به هر کاری هستش

    بعد از دیدن و لذت بردن از این صحنه ها و به یادآوری بحث خلقت ی دفه متوجه شدیم که ی گروهی از خانم ها که جلوتر از ما حرکت میکردن بدو بدو برگشتن و دلیل اینکارشون صدای سگهایی بود که داشتن از ی گله مراقبت میکردن اونها چون ترسیده بودن سگها هم دنبالشون کرده بودن اما ما وقتی رسیدیم به اون گله چون نترسیدیم و ادامه دادیم سگها ی کم پارس کردن و بعدش ساکت شدن البته این رو هم بگم که دامادمون هم باهامون بود و هم عقیده رو داشت که نباید بترسین اما اگر دامادمون هم نبود من بخاطر آگاهی هایی که از استاد کسب کردم خیلی نسبت به سگها بهتر شدم چون قبلا خیلی مترسیدم اما از اونجایی که استاد گفتن آدمی که با خودش در صلح باشه حتی حیوانات هم کاری باهاشون ندارن من هم با کار کردن روی خودم توی این زمینه خیلی بهتر شدم و الان خیلی مواقع که از محل کارم میام با سگها برخورد میکنم وترسی ندارم و ی ذره ترس هم که میخواد بیاد سراغم حرفهای استاد توی ذهنم مرور میشه که اونا کاری با تو ندارن و از کنارشون رد میشم حتی شده بعضی مواقع که از نونوایی میام و نون دستمه دنبالم می افتن و من ی کم بهشون نون میدم

    اینم تجربه سگ ها

    بعد از رد شدن از کنار اون گله رسیدیم به رودخونه که ی آب زلال شفافی داشت درست مثل این رودخونه هایی که شما نشون دادین .من قبلا به خاطر اینکه میگفتن زباله های بیمارستانی رو میریزن توی رودخونه مقاومت داشتم در رفتن توش ولی باز هم با آموزشهای استاد توی این چند سال با این قضه هم راحت شدم که این آب آب جاریه و تمیز میشه حتی اگر اون چیزی که شنیدم درست باشه که مطامن هم نیستم

    خلاصه با دیدن آب زلال رودخونه پاچه های شلوار رو زدم بالا و با پای برهنه رفتم و از رودخونه رد شدم اولش خیلی سرد بود اما ی کم که رفتم و داهام عادت کرد تمام اون گرمایی که توی بدنم بود بخاطر آفتاب سوزان از بدنم رفت و خنک خنک شدم .حس خیلی زیبایی بود و بعدش از بیقه فاصله گرفتم و باز هم صدای استاد توی ذهن پیچید از دوره سلامتی که اگر رودخونه یا دریا نزدیکتون هست برید و ی 20 دقیقه توش بشینین تا مواد معدنیش جذب بدنتون بشه و منم ی سنگی وسط رودخونه بود و رفتم و پنشستم اونجا و پاها رو گذاشتم توی آب و گوش کردم فقط سکوت بود و آرامش و صدای آرام آبی که در جریان بود و هر از گاهی صدای گنجشک ها و کلاغ هایی که داشتن اون بالا میچرخیدن و سیاهی رنگشون توی دل آسمون آبی زیبایی خودشون رو داشت توی این خلوته بودم که صدای بلند ی اسپیکر توجهم رو به خودش جلب کرد وقتی نگاه کردم چند تا از دانش آموزای خودم بودن که ی کوله ورداشته بودن و با ی اسکیر خفن که صداش آدم رو به وجد می آورد زده بودن به دل رودخونه و داشتن رد میشدن موسیقیه اینقدر شاد بود که آدم دوست داشت باهاش برقصه .با دیدن اونا که از خونواده هایی هستن ه توی روستا به علی بی غم معروفن به خودم یادآوری کردم که ببین زندگی یعنی لذت بردن در لحظه .در حالی که خیلی از داشن آموزا خودشون رو حبس کردن توی خونه و شب و روز دارن درس میخونن اینا توی این هوای عالی زدن بیرون و دارن لذت میبرن حلا 20 نشن 15 که میشن اما این لذت بردنه اینا رو به همه چی میرسونه چیزی که من تا قبل از آشنایی با استاد نمیدونستم و تجربش نکرده بودم همونجا به خودم گفتم ببین اینا ی نشونه هستن برای تو که لذت بردن رو به تعویق نندازی .

    بعد از اون تجربه رفتم و ی کم با خواهر زادم گل بازی کردم با ی گل رس قشنگی که شکل گرفته بود به خاطر بارونهای چند وقت پیش و هنوز خشک نشده بود چقدر حسش خوب بود احساس بچه بودن میکردم چقدر خاهرزادم هم داشت لذت میبرد و باز هم من به خمودم یادآوری کردم که ببین لذت بردن یعنی این یعنی گل بازی کنار رودخونه

    بعدش هم شستن دستام با آب رودخونه که اون هم خودش لذت خودش رو داشت

    و وقع برگشتن هم پرواز کبوترها توی آسمون زیبا ی تجربه قشنگ دیگه ای بود

    راستش اون روز قبل از بیرون رفتن ی کم حالم گرفته بود و نمیخواستم برم بیرون اما وقتی خواهرزادم اصرار کرد با خودم گفتم چرا من دارم این لذت رو از خودم دریغ میکنم و رفتم و وقتی این تجربه ها رو دیدم و تجربه کردم موقعی که برگشتم حس خیلی خوبی داشتم

    الان هم فقط 5 دقیقه اول فایل رو دیدم چون نت ضعیف بود اجازه دادم دانلود بشه و بعدا ببینم وقتی کپشن فایل رو خوندم حسم گفت همین الان بنویس و به تعویق ننداز و الان که اینا رو نوشتم یادآوری و مرورش هم حس خوبی بهم داد

    سپاسگزارم استاد و مریم جان فعلا خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون مهربونم و همه همسفر های سریال سفر به دور امریکا

    از خداوند مهربون سپاسگزارم که هدایت شدم به تماشای این سریال

    و نمیدونم چقدر بتونم عواطف ام رو ابراز کنم در رابطه با تجربه زیبایی که از طبیعت داشتم.

    از خداوند میخوام خودش به جای من صحبت کنه.

    من تقریبا 1 سالی میشه که توی پارک کوهستانی نزدیک به خونمون پیاده روی میکنم و همیشه خانواده ام منو ترد میکردند بابت اینکه یه دختر تنها چه دلیلی داره پیاده توی این کوه و کمر ها برای خودش بچرخه و من رو به شدت میترسوندند که تو اتفاق برات میفته و …

    علت اینکه اینها رو میگم این هستش که خانم های زیادی اند که شرایط خانوادگی شون شبیه به منه و میخوام بهتون بگم اگر شما هم مساله منو دارید حل شدنیه کافیه مدار مون تغییر بدیم.

    خلاصه مدتی سر طبیعت رفتن من تو خونه بحث میشد و من بازم دست نمیکشیدم و بهشون میگفتم شما باورهای محدود دارین و خداوند محافظ منه.

    تا اینکه خداوند به من الهام کرد که عاطفه تو خودت در وجودت ترس از طبیعت داری که خانواده ات هم مخالفت میکنند تو خودت در اعماق وجودت میترسی. چون از مسیر هایی تردد میکنی که توی کوهستان شلوغ تره.

    زمانی که از ترس ام رد شدم و رفتنم تو دل طبیعت از جاده های خلوت برام بدیهی شد عکس العمل خانوادم هم تغییر کرد

    طوری که اگر یه روز نمیرفتم میگفتن عاطفه چرا نمیری پیاده روی و من مات و مبهوت از اثبات قوانین نگاه شون میکردم.

    چرا اون ها عوض شد رفتارهاشون ؟ چون مدار من عوض شده بود. مدار چطور عوض میشه؟ با تغییر افکار

    کد امنیت کاشتم تو ذهنم

    گفتم همه جای این طبیعت امن هست.

    خلاصه اینو بگم که همین امروز که این فایل تماشا کنم یه لحظه با خودم گفتم فایل استوپ کنم و برم به دوستم زنگ بزنم و باهاش برم چشمه. (من از مسیر چشمه که بسیار دورتر مسیر هروزم بود ترس داشتم و برای رفتن به چشمه همیشه یکنفر با خودم میبرم)

    که همون موقع تو فایل استاد گفتند : “اگر با کسی بری طبیعت تجربه خوبیه اگر تنهایی بری فوق العادست ” عاره تقریبا همچین جمله ای گفتند

    منم با خودم گفتم عاطفه خداوند داره هدایت ات میکنه که تنهایی بری چشمه و ترس هات رو بریزی. تو قبلا یبار ترس ات از جاده های کوه ریخته مطمعن باش ترس ات از مسیر چشمه هم میریزه.

    منم بعد دیدن فایل کارامو کردم رفتم کوه. تا درب اتاقم بستم اومدم بیرون چشمم خورد به عصای کوه نوردی ام. جالبه این عصا رو من روزهای عادی نمیبرم وقتی ناگهان چشمم بهش خورد متوجه شدم جهان هستی داره همراهی ام میکنه. عصا رو برداشتم و گفتم سپاسگزارم ازتون (خطاب به الله)

    خلاصه من رفتم و تریل که همیشه تو ذهنم ازش میترسیدم رو واردش شدم. باورتون میشه پاهام چنان اولش میلرزید. اما گفتم من هدایت میشم.

    من رفتم به چشمه و اونجا جاتون سبز مهمان دو نفر از دستان خداوند شدم و از آب چشمه چای درست کرده بودند. کنار چشمه مراقبه کردم و تو دلم گفتم منکه توی آب باریک چشمه مثل استاد و مریم جان شرایط آبتنی ندارم اما دست و صورتم رو میشورم.

    و همیشه بابت کرم های آرایشی دست من بسته بود که بیرون از خونه اب به صورتم بزنم اما آنقدر راحت صورتم شستم که یک حس آزادی فوق العاده ای داشتم.

    برگشتنی هم از خدا هدایت خواستم که از چه راهی برگردم و خداوند از تریل جدیدی هدایتم کرد که خدااای من اینجا جایی بود که دوباره با ترس هام روبرو شدم

    تقریبا 4 عدد سگ جلوی من ظاهر شدند و پارس می‌کردند.

    من با خودم گفتم عاطفه یادته بارها و بارها از اشخاص حین پیاده روی سوال کردی و اونها گفتند سگ های کوه کاری بهت ندارند.

    یادته خانم شایسته چند قسمت قبل گفت ما در مدار درستی هستیم و خرس ها بخش زیباشون برای ما بر انگیخته میشه ؟

    این ها با خودم مرور میکردم و آرام آرام به سگ ها نزدیک تر شدم سپس پارس شون متوقف شد و حتی یکیشون انقدر فرندلی بود که دوست داشت همراهم بیاد.

    وقتی ازشون گذر کردم بغض کرده بودم و فقط سپاسگزاری میکردم حس میکردم که ظرف وجودم بزرگتر شده. میدونید چه حسی داشتم؟ حس استاد عباسمنش که در کتاب رویا هایی که رویا نیستند گفتند وقتی از چادر درومدند و به ترس شون غلبه کردند آواز میخوندند و سپاسگزاری میکردند منم دقیقا همون حس زیبا و ملکوتی داشتم

    گفتم دیدی عاطفه ؟ دیدی وقتی از خونه زدی بیرون با سرسپردگی و توکل به الله بیرون اومدی و تنهات نزاشت ؟

    حالا حساب کن عاطی جونم چقدر ترس های الکی تو وجودته که اون طرف ترس ها موقعیت های بی نظیری در انتظارته.

    ترس هایی که وهم اند و بخاطر ورودی هامون شکل گرفتند.

    عاطفه چقدرررر ما تو وجودمون شرک هست و وقتی این شرک ها رو می‌شکنیم چقدررر بزرگتر میشیم.

    این تجربه همین امروز من بود و دوست داشتم که باهاتون به اشتراک بزارم.

    تو کوه بلند بلند میگفتم احساس میکنم انسان دیگه ای شدم

    خیلیا هستند از سگ نمی‌ترسند موضوع سگ نیست. موضوع گذر از ترس هست. وقتی انجامش میدی تو دیگه اون آدم قبل نیستی. رشد کردی، بزرگتر شدی.

    ظاهرش یه پیاده روی ساده بود اما درون من غوغا بود. ایمانی که بیشتر شد.

    زیبایی هایی که تو تریل جدید میدیدم که ماه ها بابت ترس هام ازشون محروم بودم.

    این مهم رو تداعی میکنه که چقدر فرصت های زیبا و شگفتی هایی توی این جهان هست که ما بواسطه ترس هامون ازشون محروم هستیم.

    وقتی از کنار اون صخره های با عظمت رد میشدم و زیبایی هاش رو تحسین میکردم حس میکردم خداوند داره باهام صحبت میکنه. حس میکردم میگه عاطفه این سیاره رو ما به مسخر تو انسان کردیم چرا میترسی و ازش استفاده نمیکنی.

    من عادت کامنت نوشتن ندارم اما گفتم عاطفه شاید یکنفر فقططط یکنفر کامنت تو رو بخونه و الهام بخش اش بشه. شاید دختری یا خانمی هست که عزیزهاش اجازه تنها اومدن به طبیعت بهش نمیدن اشکالی نداره اگر نمیتونی کمپ کنی همین که تو پیاده روی ات رو توی جاهای ناشناخته انجام میدی هم غلبه بر ترس هات و خلوت در دل طبیعت با خدای خودته. همونجا هم الهامات هست نه الزاما کمپ کردن.

    از همین جا از همین نقطه که هستیم وقتی مدار مون تغییر میدیم لاجرم انسان های اطراف مون تغییر میکنند و اجازه رفتن به طبیعت رو جهان هستی برامون میگیره. و اون عزیزان مون هم بهمراه تغییر افکار ما، تغییر میکنند.

    وقتی از همین نقطه کنونی حرکت کنیم (ماهایی که عزیزان مون اجازه کمپ کردن بهمون نمیدن منظورمه) وقتی حرکت کنیم و همین رفتن به دل طبیعت در ساعات محدود انجام میدیم. جهان هستی جسارت و اشتیاق ما رو که میبینه لاجرم هدایت مون میکنه که ما هم بتونیم کمپ کنیم. این قانون بدون تغییر خداونده که : هر آنچه رو واااقعا با تمام وجود بخوای و براش حرکت کنی با همین امکانات کنونی ات، بهت خواهد داد.

    اگر با خودمون بگیم خب ما که اجازه کمپ کردن بهمون نمیدن پس بیخیالش، اونوقت جهان اون اشتیاق رو در ما نمیبینه و راهش برامون باز نمیشه.

    ما بااااید حرکت کنیم چون حق طبیعی مون هست که به رب مون متصل بشیم و ازش شهودات دریافت کنیم به همین دلیل ساده و منطقی که ما بنده ایشون هستیم.

    هیچ ایده ای نداشتم برای مطالبی که نوشتم. اصلا نمیدونستم انقدر کامنت طولانی میشه. مطمعنم کسی که احتیاج داشته باشه به این مطالب هدایت میشه. منم بارها و بارها از طریق کامنت های بچه ها هدایت شدم و بازم احتیاج دارم به کامنت های دوستانم چون معتقدم خداوند گاهی از طریق کامنت ها انتخاب میکنه که باهام صحبت کنه.

    آگاهانه و عاشقانه دوست تون دارم.

    استاد و مریم عزیزم ازتون سپاسگزارم دستان خداوند. شماها بشدددت برام ارزشمندید.

    ارادتمند شما عاطفه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      امیرحسین کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1036 روز

      سلام صبح دل انگیز همه بچه های سایت بخیر و شادی واقعا ممنونم ازت دوست عزیز

      از وقتی که دیدی مشکل درون خودته و مدارتو عوض کردی اطرافیان هم به طرز عجیبی تغییر کردن!عجب!…

      خدارو صد هزار مرتبه شکرش بابت این هدایتگریش و دستانش انقد راحت پله پله هدایتت میکند مشکلس داشتم و راه حلش را هم گرفتم واقعا ممنونم و موقع نتیجه بازهم میام تو سایت وکامنت میزارم و از لطف های خداوند میگویم

      الحمدالله دائما و ابداً

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد مهدی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 674 روز

      سلام عرض ادب و احترام

      درود بر همه دوستان هم فرکانسی و خدا قوت به استاد عباسمنش و همسر گرامی شون

      بهت تبریک می گم عاطفه خانم بابت جسارتی که داشتی آفرین به شما که اینقدر زیبا این کامنت رو نوشتی و طبق صحبتی که داشتی این کامنت شاید برای یکی نشانه ای باشه اون یک نفر من بود که خداوند منو به این صفحه هدایت کرد امروز حالم یه خورده خوب نبودم و احساس می کردم هیچ کاری ازم بر نمیاد و کلا قفل شده بودم یعنی 2 روزه هیچ فعالیت مثبتی نداشتم و از رفتار خودم ناراضی بودم چون احساس می کردم زمان رو دارم بیهوده از دست میدم و امروز روی دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن زدم که این صفحه اومد فقط متن رو خوندم و فیلم رو ندیدم کامنت ها رو نخوندم اینو بگم این چند روز یکی بهم می گفت برو به دل طبیعت گفتم خودشه سریع آماده شدم و دیگه ادامه ندادم کامپیوترم رو روشن توی همون حالت و صفحه گذاشتم و رفتم پارک جنگلی نزدیک خونمون و وقتی برگشتم و یه شام خوردم و حالم بهتر شده بود وقتی اومد پشت سیستم فیلم رو دیدم بعد کامنت شما رو خوندم اصلا ایمانم خیلی بالا رفت و گفتم خدایا شکرت بابت این هدایت و قلب پاک عاطفه خانم که این کامنت رو برا من نوشته بود من آدم نترسی ام و خیلی وقت ها خانواده میگن تو سره نترسی داری مراقب خودت باش و وقتی کامنت رو خودم گفتم باید چندباری برای خودم کمپ بزنم و به قول استاد از خدا طلب هدایت و تصمیم درست رو بخوام. خداروشکر بابت این سایت الهی و دوستان هم فرکانسیم . خدایا می دونم هوای همه مون رو داری دمت گرم که درمسیر هدایتیم و در این سایت الهی هستیم. شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1551 روز

      سلام عاطفه جان

      ممنون از کامنت زیبات امروز هدایت شدم به این فایل و این فایل نشانه برام اومد

      و چقدر خدا از طریق کامنت شما با من حرف زد

      واقعا از این که تجربه ات را به اشتراک گذاشتی ازت ممنونم

      انگار یک راهکار جلوی من گذاشتی

      من هنوز فایل را ندیدم و اول از همه کامنت شما توجه منو جلب کرد ممنون ازت چون باعث شدی که به من این ایده را بدی که منم برم پارک جنگلی نزدیک خانه مان و پیاده روی کنم و نترسم از تنهایی و چقدر این ایده خوبی است

      امیدوارم همیشه موفق باشی بازم ممنون برای اشتراک گذاشتن این تجربه ات:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اسماعیل تیموری گفته:
      مدت عضویت: 1010 روز

      سلام به شما دوست هم فرکانسی

      همین الان کامنت شما رو خوندیم ، اشک اومد توی چشمام و گفتم جواب کامنت بزارم براتون ، دقیقا اون حس رو با تمام وجود گرفتم چون تجربه اش کردم ، چقدر خوبه این قوی شدن ،قدرتی که در وجود مون بوده و حالا کشفش کردیم ، به قول آمریکایی ها I’m not the same guy ( من دیگه اون آدم قبل نیستم ) ، تبریک میگم بهتون و تشکر میکنم از استاد عباس منش که دست خدا شد برای من و شما که باعث شد جسارت در درون ما بیدار بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2058 روز

      سلام دوست عزیزم عاطفه جان

      واقعا بهت تبریک می گم این رشد و بهبود رو.

      راستش من که الان دارم این رو می نویسم اصلا توی خودم نمی بینم که تنهابتونم توی طبیعت باشم. و تو واقعا از نظر من کار بزرگی کردی.

      و از خداوند می خوام که به منم جرات حرکت توی دل چنین ترسی که درونم دارم رو بده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    معصومه میری گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت خانم شایسته عزیز و مهربان که مثل همیشه با خودش در صلح و ارامش است و ارامششو به ما هم منتقل میکنه و استاد عزیز و دوست داشتنی که مثل همیشه لبخند روی لبش هست و قلب مهربونی داره

    ممنون از شما که با سفرتون به جاهای مختلف به ما هم اگاهی های جدید میدید وما رو میبرید تو دل طبیعت انگار که اونجا هستیم

    الهی شکرت از این همه زیبایی این طبیعت، از این همه تنوع رنگ برگها که نوازش میده چشمهای ادمو.

    الهی شکرت بابت این اب زلال در دل طبیعت برای نوشیدن و استحمام کردن و نظاره کردن آن و لذت بردن

    الهی شکرت بابت شنیدن صدای خش خش برگهای پاییزی که ریختن روی زمین و چشم نوازی میکنند

    الهی شکرت که با دیدن این سریال چنان شور و هیاهویی از پاییز به دلم انداخت و چنان ذوقی تو دلم به پا کرد که انگار منم اونجا بود و انگار دارم برگها رو لمس میکنم، انگار برگها از بالا که میافته با صورتم برخورد میکنه و قشنگ دارم حسش میکنم

    الهی شکرت بابت سکوت و تنهایی که ما رو به کجاها که نمیبره و چه آگاهی هایی که ازش بیرون میاد

    خیل خوشحالم که منم مثل شما این طبیعت بکر و اومدم و تجربه اش کردم وقتی پریدید توی اب سرد نفس منم بند اومد انگار که الان خود من تو ابم

    الهی صد هزار مرتبه شکرت که با شما کل امریکا رو داریم میچرخیم و تجربه میکنیم

    چقدر اطلاعات خوبی در مورد ساعت casio دادید چقدر امکانات و نشون ما میدید و گسترش جهانو هر لحظه به ما گوشزد میکنید که ما هم ببینیم و درخواست کنیم. الهی شکرت

    الان در حال حاضر اینقدر از این سفر رویایی حالم خوبه که انرژیم چند برابر شده و حالم خیلی خیلی عالیه

    الهی شکرت و از خدای خودم و شما عزیزای دلم بسیار سپاسگذارم که امروز تجربه ای ناب داشتم

    راستی یه چیزو یادم رفت بگم اونجا که استاد به خورشید رسید و بهش اشاره کرد که بعد از مدتی که در دل جنگل رفتن و نور کمتر بود و بعد به نور رسید خواست یه اگاهی ناب بده که با حرکت کردن و ادامه دادن بالاخره به نور و موفقیت میرسیم

    ممنون استاد که تک تک حرفاتون توش اگاهیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    آلا گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    مهاجرت من مصادف شد با اوج پاندمی و لاک دان. اما جالبه که بهترین حاطراتم ازون زمان هست چون نزدیک خونه مون یه جنگل بزرگ و مراتع سرسبز بسیااااااااار بزرگی هست مثل بکگراند ویندوز! و من ساعتها اونحا پیاده روی کردم و فکرکردم و فایل گوش دادم.

    من عاشق راه رفتن هستم و همیشه هروقت ذهنم درگیره و یا به نشونه ای نیاز دارم یا با دوچرخه یا پیاده میزنم بیرون و تا ذهنم خالی نشه برنمیگردم. تا حالا تنهایی کمپ نکردم و طبیعت گردی تنهایی من به همین گردش در جنگل ختم میشه.

    هرزمانی که باوجود ذهن درگیر ولی قلب امیدوار و حال خوب از کاینات درخواستی داشتم سریع بهم جواب روشن داد. بدون ضجه و توروخدا کمک! خیلی وقتها گریه کردم و گفتم خدایا راهی جرتو ندارم ولی قوی بودم. ناتوان بودما و هستم اما اون امید و حال خوبه ته قلبم بوده. اینارو میگم واسه حودم! چون من ذهن منفی بافی دارم و مدتیه دارم از مثبت اندیشی و شکرگزاری لدت میبرم و اشک شوق میریزم.

    در اوج اون درخواست ها و ناتوانی ها به یاد آوردم لحظاتی و که خدا برام درهارو باز کرده، پیشرفت های راهمو به یاد آوردم و از ته قلب گفتم خدایا من روی تو خیلی حساب کردم و من ناتوانم ولی پشتم به تواناترین و داناترین گرمه.

    چقدر این فایل بهم چسبید و چقدر زیبا بود. اون تنهایی دونفره ای و زیبایی طبیعت و آرامشششش و باز شکرگزاری کردم برای اینکه من و همسرم هم این لحظات ناب و تجربه میکنیم و شکرگزاری کردم برای سلامتی مون. داستان ازدواج من خیلی الهام بخش و جالبه. هرزمان جایی گیر میکنم فقط اون پروسه رو از اول تا آخر به یاد میارم و میگم تو همون خدایی. حتما تو یه برنامه کلاب هاوس تعریفش میکنم. که بازم یادم بیاد وقتی خواسته ای داری ولی رهاش میکنی و حتی فراموشش میکنی جهان اونو میاره و میچسبونه به قلبت.

    الانم یه قهوه نوشیدم و حاضر شدم برم پیاده روی طولانی تو دل این مراتع… برای پیشرفت کارم به یه ایده نیاز دارم ولی یادم میمونه که خداوند در این راه و در این 2 سال چه شجاعتی به من بخشید که دارم الان با قدرت روی برند خودم کار میکنم با عشق… چه تکامل زیبایی.

    ممنونم استاد و مریم جان برای این کمک صادقانه به ما که از تضادها و تکاملمون لذت میبریم و خواسته هامونو بزرگ نمیبینیم.

    روزتون زیبا و پر عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: