سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 184 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

362 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم

    بسیار لذت بردم از صحبت های تاثیر گذار شما

    بسیار لذت بردم از منظره ی بینظیر بگراند که در تمام فصول سال عشق و رنگ و زیبای خاص خودش رو داره.

    خدارو شکر چه آب روانی در پست سر شما جاریه و عجب موج های کوچک زیبای بر سطح آب نقش می بنده.

    بسیار عالی.

    این رودخانه عظیم پشت سر شما من رو یاد این شعر انداخت که مرداب به رود گفت چه کردی که زلالی؟ جواب داد گذشتم.

    خدارو شکر از اگاهی های که به ما می آموزید

    آگاهی های که هر روز باهاشون دست و پنجه نرم میکنیم. بله ما باید یاد بگیریم که در لحظه زندگی کنیم به قول حضرت نیچه اکنون میان دو هیچ،

    هیچی که در گذشته بود و هیچی که در آینده است

    و انسان مادام میان این دو هیچ در رفت و آمد است.

    اری و جمله زیبای مریم عزیز که گفتن موفقیت

    هدف نیست بلکه موفقیت مسیر رسیدن به هدف است.

    اینکه انسان خودش رو دوباره بازشناسایی کنه

    و بخاد که تغیر کنه، بخاد که دوباره عوض بشه

    اینکه انسان پی به لایه های زیرین توانایی های که در وجودش پنهان شده پی ببره یک زایش دوبار ست. ما انسانها همیشه خودمون رو هم قضاوت کردیم .حتی مقدار توانای هایمان را.

    من خودم که بارها و بارها مورد قضاوت و داوری بی رحمانه خودم قرار گرفتم

    و بارها و بارها با قضاوت ها کوچک و بزرگ

    جلوی رشد خودم رو گرفتم

    جلوی خودم رو گرفتم

    و خودم رو بستم و داخل یک باکس گذاشتم

    باکسی که خودم برای خودم ساختم.

    اما الان با تغییر دادن باورها و فکرم که تنها آبشخورش اموزهای شما بود فهمیدم که باید تغییر کنم

    و زندگی جدیدی در انتظار من است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهره آرزومندی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    بنام خالقی که مرا زیبا خلق کرد

    و مرا خالق زندگی خودم قرارداد

    سلام به همگی

    خدایاسپاسگذارم برا دیدنه تمام این زیبایی ها

    خدایاسپاسگذارم برااین مسیرالهی واین سایت بینظیر

    خدایاسپاسگذارم براتمام انچه که بهم دادی و تمام انچه که درمسیررسیدنه

    خدایاشکرت به تمام این اگاهی ها

    خدایاشکرت برا قوانین بدون تغییرت

    خدایاشکرت …

    تحسین میکنم استادشمارو وروابط بینه شمارودرست طبقه صحبت هایی شما بینظیراین رابطه

    خدایی من شکرت

    سپاسگذارم از همه دوستان برا کامنت هایی بینظیرشون

    چقدراین سبک زندگی این نوع نگاه به زندگی زیباس

    اینکه خودت باشی اینکه رهاباشی وساده زندگی کنی

    وفقط هدفت ازاین زندگی لذت بردن

    تحسین کردنه عظمت پروردگار

    ونزدیک شدن به خود منبع باشه

    این رهایی از اعتمادو توکل زیاد میاد

    مگه میشه به خدای خودت اعتمادو ایمان داشته باشی

    ولی نگران ثروت امروزت وایندت باشی !?

    خداروشکر استاد من نه از گذشته خودم ناراضی هستم و نه از کسی در گذشته

    من باید این مسیرو طی میکردم تا از خدایی خودم درخواست میکردم این مسیرو تا من هدایت بشم به این مسیر خدایاشکرت به تمام روزایی که سپری کردم و تو درکنارم بودی

    و درمورد اینده

    خداروشکر من هیچوقت نگران ایندم نبودم

    یادمه یکی از دوستانم بهم میگفت اگر تو نماز شب تو قنوتش دعا کنی خداوند بالافاصله اجابت میکنه

    و من تو قنوت نماز شبم همیشه از خداوند بهترین زندگی رو میخواستم و این باعث

    شود خیالم همیشه راحت باشه

    حتی الانم با توجه به اموزه هایی شما فهمیدم که

    من خالق زندگی خودمم و با تمرین ستاره قطبی هرروزموبهتراز دیروزم خلق میکنم و به خدایی خودم اعتمادو ایمان دارم

    تمام کارهایی سخت با اونه و تمام لذت ها بامنه

    اینکه منوخالق زندگی خودم قراردادی بسیار سپاسگذارم

    الان که دارم فکرمیکنم میبینم اجابت شده تمام دعاهایی من

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    طبق قانون بدون تغییرخدتوند به هرچی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه

    من هرروز چک میکنم احساساتم و اینکه دارم به چی توجه میکنم

    به محض اینکه ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن بهش میگم دوس داری از منبع دوربشی ؟

    وبالافاصله توجه میکنم به چیزایی خوب و اروم اروم احساسموخوب میکنم

    براین باور که احساس خوب=اتفاقات خوب

    استاد چقدر زیبا شما درلحظه زندگی میکنید و خداروشکر منم دراین زمینه بهترم ولی نه به اندازه شما

    واین درس بزرگه برامن

    دراین حد متوکل بودن اینقدر اعتماد و اینقدر راضی به راضی خدا و اینقدر رها و ارام

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    دوس داشتم کامنت بسیار پرباربا نکات کلیدی از اموزهاتون بنویسم

    منتهی نوشتم و دلم راضی به این کامنت نشد و دوباره پاکش کردم و از خداخواستم اون چیزی که حس خوب دارموتایپ کنم و شد این کامنت ساده و پراز حال و احساس عالی برامن

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایا هدایتم کن تا دراین مسیر ثابت قدم باشم

    خدایا منو به زیبایی بیشتر و احساس عالی ترهدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نیاز گفته:
    مدت عضویت: 2356 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا شکرت بخاطر این جای بینظیر که هرچه خوبان همه دارند رو یکجا داره و من میتونم از هر گوشه ش استفاده کنم. لذت ببرم درس بگیرم تجربه کسب کنم. وبا بندگان مخلص تو وقت بگذرانم. جایی که سخن لغو و بیهوده دراون نیست و به هر طرف که سری بزنم سوده و سوده و سود.

    این فایل نشانه امروز من بود. و چون حافظه موبایلم خیلی نبود گفتم میرم کامنتها رو میخونم و جواب سوالم رو داخل اونا پیدا میکنم. هرچند ذهنم بعید میدونست ایندفه جواب من توی این فایل باشه. آخه اینکه من بدونم آیا باید کسب و کار خودم رو ادامه بدم در حالیکه قدمهای اولم هست ، یا برم دنبال یک کاری که دوسش ندارم و فقط به خاطر پولشه که میخام‌ برم، چه ربطی به سریال سفر به آمریکا میتونه داشته باشه.

    همینطور کامنتا رو میخوندم و میدیدم که چندانم بیربط بیربط هم نیست تا رسیدم به کامنت دوست عزیزم خانم مزرعه لی. از کامنتشون فهمیدم استاد درباره کار مورد علاقه حرف زدن. و جالبتر اینکه سوال ایشون هم دقیقا سوال من بوده چند ماه قبل و ایشون چقدر دقیق و درست از جوابی که دریافت کرده بودن گفتن. بعدش با خودم گفتم منهم باید از زبان استادم بشنوم این هدایت رو و بعدش تصمیم بگیرم که آیا کار دیگه ای شروع کنم یا خیر. ولی حیف که سریال سفر به دور آمریکا فایل صوتی نداره که داخل موبایلم جا بشه. با ناراحتی رفتم به فایل رسانه تا حداقل پوسترش رو ببینم و چیزی دیدم که اصلا باورم نمیشد . فایل صوتی شم هست خدای من. دانلود ش کردم و… مثل همیشه عاالی بود. استاد زده بودی وسط خال.

    خدای من تو داری با من چیکار میکنی. رب من ای قادر توانا. آخه چطور شد که اینطور شد. خدا تو دیگه کی هستی. تو را چه بنامم و چه بخوانمت که درخور شان تو باشد. الله من. تو این آدم های بینظیر و ناب زمان رو اینجا جمع کردی تا به من کمک کنن تا تو رو باور کنم تا بزرگی و عظمت تو رو به یاد من بیارن. برای چند دهمین بار من یه سوالی داشته باشم بعد بیام رو نشانه م بعدش دقققیقا درمورد سوال من، استاد توضیح داده.

    یکبار گوش دادم و از شدت هیجان و خوشحالی حتی بعضی جاهارو متوجه نشدم ولی این رو فهمیدم که باید اون راهی که بمن لذت و آرامش میده رو دنبال کنم. باید معیار من احساس خوبم باشه که توی کار مورد علاقم دارم. مثل استادم اون برق چشمای مشتریام رو ببینم و بدانم که مسیرم درسته. کاری که خسته نمیشم ازش حتی اگه کل روز انجامش بدم اون کاریه که همه چی برای من میشه. فقط،تکاملم روباید طی کنم و از این شاخه به اون شاخه نپرم . حرف مردم. ترس و نگرانی شاخص های درستی برای تصمیمات من نباید باشند‌‌.فقط،باید بدانم فردا برای هدفم چیکار باید بکنم. اون کار که بهم گفته میشه رو انجام اش بدم و کارهایی که احساس خوبی بهم نمیدن رو کنار بگذارم. فردا کمی از امروز مصمم‌ تر، متعهد تر، با ایمان تر پیش برم و لذت انجام کار مورد علاقمو ببرم. احساس میکنم خدا میخاد توی این مسیر چیزهای با ارزشتری از مشتری و پول و شهرت نصیبم کند‌. خدایا امشب با این نشانه، اینقدر اعتمادم رو جلب کردی که ذهنم دیگه سلاح بر زمین گذاشت و قلبم پیروز شد. دیگه از این به بعد یه برگ برنده دستمه و میتونم هردفه ذهنم نگرانم کرد، به یادش بیارم امشب رو. و این کامنتم برای همین نوشتم که اگه یادم رفت بیامو دوباره تکرارش کنم.

    استاد خیلی ممنونم بابت این فایل بینظیر و همه آگاهی های ناب که راحت و بدون هیچ منت ی در اختیارم میگذارین. مریم جان تشکر میکنم بابت کامنتای عالی و بینظیری که انتخاب کردین. و دوستان همراهم که همیشه از کامنتهای شما می آموزم و لذت میبرم.

    در پناه خدای مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2252 روز

    سلام

    سلام

    سلاااااام

    چقدر زیباست

    چقدر زیباست که من دارم زیبایی رو جستجو میکنم توی زندگی م و از وقتی به این کار عادت کردم و برام عادت و رفتارم شده که شروع کردم آگاهانه روی فایل های سفر به دور آمریکا تمرکز کردم و شروع به نوشتن کامنت کردم، من بعد از سه سال تقریبا که عضو سایت هستم چند ماهه که دارم کامنت میگذارم و فایل ها رو بصورت فایل درسی گوش میکنم نگاه میکنم و بهشون فکر میکنم و مینویسم و کامنت ها رو مطالعه میکنم، خداروشکر میکنم که رشد کردم و پیشرفت کردم و عملگراتر از قبل شدم، خداروشکر خداروشکر

    خیلی خیلی پارادیس زیباست

    خیلی جهان زیباست خیلی، هر جایی نگاه میکنم زیبایی میبینم، من حتی توی اتاق خودم هم وقتی ترکیب رنگها رو میبینم تحسینش میکنم، یادم میاد استاد شما توی یک فایل گفتید که :«لطیف تر شدم، با دیدن زیبایی ها احساساتی میشم و …» استاد دقیقا میفهمم چی میگید، دقیقا همینطوره، چند روز پیش صبح خیلی زود بیدار شدم و رفتم توی حیاط قدم زدم، هوا ابری بود و خورشید از پشت ابرها داشت سعی می‌کرد طلوع خودش رو به نمایش بگذاره، یک نسیم نسبتا خنکی میوزید و عطر بارون و رطوبت بارونی توی هوا بود، استاد من چنان لذت بردم و از این حجم زیبایی و کنار هم قرار گرفتن تمام کیفیت های دلخواهم و گلهای رنگ به رنگ حیاط خونه مون تحت تاثیر قرار گرفتم که گریه کردم، این حس زیبایی که وجودم رو سرشار می‌کنه چند وقتیه که زود به زود داره برام اتفاق می‌افته… یک #ترمز خیلی چغر دارم که دیدمش ولی باید بتونم تغییرش بدم اینه که من هنوز باور نکردم صد در صد که حس خوبی، همین لذت، همین خنده و زندگی در لحظه موفقیت مالی دلخواهم رو برام بوجود میاره… استاد تازه مچ خودمو گرفتم ولی باور دارم با تمام وجودم باور دارم که هربار که درباره مساله، سوال، باور یا … به وضوح میرسم و به زبان میارم یا مینویسم براحتی و خیلی زود به جواب، به راه حل به مثال های واقعی ش هدایت میشم و همینه که خیالم رو راحت کرده و دلخوش هستم، خداروشکر

    سلامتی، شادابی، موفقیت، عشق و زیبایی شما و مریم جون هم خیلی زیباست، هم فرکانس بودنتون هم خیلی زیباست، آزادی و استقلال و رهایی تون هم خیلی زیباست، واقعا تحسین تون میکنم واقعا خداروشکر میکنم که دارم میبینم میشود می‌شود همه خوبی ها رو یکجا داشت می‌شود

    میشود

    خداروشکر

    02:04

    چه فرمول جادویی رو دارید بهمون یاد میدید

    _ تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی که زیبایی و نعمت بیشتر رو برامون به دنبال میاره

    _ باور داشتن به اینکه میشود راحت تر با کیفیت تر و زیباتر زندگی کرد

    _ توحید عملی، اقدام کردن و بیکار ننشستن

    _ باور سازی درباره کاری که میخواهیم انجام بدیم قدمهامون رو موثرتر می‌کنه، نتایج بیشتر و بهتری رو برامون رقم می‌زنه

    _ برای تغییر از خودم شروع کنم

    ( خیلی خیلی خیلی درخت های پشت دریاچه زیباست خیلی خیلی خیلی، چه هوای ابری و محیط آرام و زیبایی واقعا، خدایا شکرت)

    08:08

    استاد توضیحی که برای سوال حمید جان دادید، من یهو یه خودم اومدم دیدم داره دقت میکنم ببینم بالاخره جواب چیه، متوجه شدم که ترمزی که اول کامتتم نوشتم براتون هم مثل سوال حمید هست، استاد شما همیشه میگید که همه چیز خیلی ساده‌س… من باید یاد بگیرم که به این سادگی اعتماد کنم ، اصلا باید یاد بگیرم که سادگی و ساده بودن رو باور کنم، من و حمید و خیلی از بچه ها احتمالا فکر میکنیم که حتما باید کار خاصی انجام بدیم، مثلا من فکر میکنم اگر میخوام رشد مالی داشته باشم باید کار خاصی انجام بدم که مربوط باشه مستقیما به پول… ولی جوابی که شما الان دادید و من متوجه ش شدم این بود که از لحظه، هر چیزی که هست لذت ببرید، این لذت بردنه اصله

    ممکنه که من از بارون و بوی خاک نم‌خورده لذذذذذت ببرم و کیف کنم، بعد همین کیف کردنه باعث بشه که مشتری دلخواهم باهام معامله کنه، برای یکنفر دیگه این کیف کردنه نتیجه ش این میشه که به جنسی که دلش میخواسته بخره میرسه… این کیف کردنه

    کیف کردن ، لذت بردن واقعیه

    ممکنه من برم توی طبیعت با نشستن و مراقبه کردن زیبایی رو درک کنم، یکنفر دیگه با آب‌تنی کردن و والیبال بازی کردن از زیبایی و امکانات طبیعت لذت ببره و استفاده کنه و تا سالهای سال به‌یادش بمونه

    استااااااد دیدی، دیدی گفتم به هر چیزی که درباره ش به وضوح میرسم خیلی زود جوابشو میگیرم #فکت بارون میکنم ذهنمو تا رام بشه و بقول شما وقتی این اسب چموش رام میشه سواری خیلی خوبی میده خداروشکر

    09:19

    خدای من

    خدای من

    شما این فایل رو خیلی وقت پیش ضبط کردید و مدتی از قرار گیری ش روی سایت هم میگذره و من امروز باید به این فایلی که چند روزی میشه دانلودش کردم گوش میکردم، و ترمز ذهنی م رو که چند وقته بهش فکر میکنم مینوشتم تا یکی یکی جواب هام رو از زبان شما و مریم جون و کامنت دوستانم دریافت کنم، خدایا شکرت

    تمام کامنت ها و توضیحاتی که مریم جون انتخاب کردند و شما دارید بسط و گسترش شون میدید اصلاااا مستقیما خدا برای من آماده کرده، به به خدایا شکرت

    اره

    مهارت رها بودن و در لحظه زندگی کردن …

    مدتی پیش یکی از دوستان کامنتی نوشته بود با این مضمون که :« نگران نباشیم، وقتی به خدا میسپاریم نگران نباشیم، باوری که باید تغییر بدیم، میدیم! حرفی که باید بزنیم، میزنیم! کاری که باید انجام بدیم رو انجام میدیم و … استاد از همون روز من سعی میکنم هر وقت نگران ‌ و استرسی میشم با خودم میگم نگران نباش شیرین، از هیچی قرار نیست جا بمونی، سروقت می‌رسی خدا سروقت میرسه همیشه

    مثل الان که جواب سوالاتم و راه حل تغییر و یا برداشتن ترمز ذهنیم هدایت شدم

    خدایا شکرت

    چه جمله کلیدی برای یاد گرفتن چگونه توکل کردن و تسلیم بودن من … رو به خدا میسپارم و خیال جمع و دل راحت به لذتهام میپردازم، وقتی برگردم با هر چیزی که روبرو بشم خیر مطلق برای من

    که البته پیش نیاز این باور اینه که من باور داشته باشم الخیر فی ما وقع

    … البته منطقی هم هستاااا ، خوب وقتی که من مثلا خونه نیستم، هر جا هستم، نگران ماهی توی تنگ یا گلدون گل خونه م باشم فایده ای که نداره دست م که به جایی بند نیست، حداقل از کاری که دارم انجام میدم لذت ببرم، روی کارم اصلا تمرکز کنم، از آینده که خبر ندارم، پس چرا باید هم الانم رو برای خودم جهنم کنم هم ناخواسته ای رو با تجسم ذهنیم‌ بوجود بیارم؟!؟

    _ گریه اصلااااااا معنایی ندارد

    قشنگگگ گذشته رو پاک کن و بی‌توجه باش بهش

    _ بهش فکر نکن خاطرات ش یادت نمونه

    _ توی امروز و فردا زندگی کن به آینده فکر نکن که این چی میشه اون چطور میشه

    _ گذشته هم که دیگه اصلا بهش توجه نکن، اتفاق نامناسب و ناراحتی و شکست و … بهش توجههههههههه نکن

    _ باید از کنترل کردن دیگران رها بشم

    _ ازکنترل کردن اوضاع باید رها بشم

    باید از کنترل کردن هر چیزی خارج از خودم رها بشم من فقط و فقط میتونم ذهنم رو کنترل کنم_ حتی نمیتونم اینکه غذا ممکنه شور بشه رو کنترل کنم، نمکه دیگه ممکنه یه روز زیاد بشه،،، ولی میتونم با حس خوب باعث بشم که هر کاری انجام میدم درست باشه چون صدای هدایت رو با قلبم میشنوم وقتی حس خوب دارم

    …خداوندم در قرآن می‌فرماید اگر مگسی چیزی از شما بگیرد، شما نمیتوانید ان را پس بگیرید

    متوکل باش

    گذشته رو رها کن تا از این به بعد دیگه حسرت هیچ چیز رو نخوری

    خیلی به آینده فکر نکن

    به گذشته هم فکر نکن، فقط ازش درسهایی که گرفتی رو به یاد بیار و تمام بهش بـــــی توجه باش

    اگر یه وقتی یادت به چیزی افتاد که حس خوبی بهت نمیده، حواستو ببر جای دیگه، با ذهنت جر و بحث نکن شیرین، نگو چرا داری به فلان خاطره فکر می‌کنی دوباره، نه! فقط همون لحظه رییس خودت باش و برو به کاری دیگه یا خیالپردازی یا دیدن عکس های دریم بورد یا مرور خاطرات خوبت مشغول شو، به قول شما استادجان، اصلا برو بخواب فقط به افکارت اجازه پر و بال گرفتن نده

    ببین! برنامه ریزی برای اهداف با نگران آینده بودن فرق داره ها، تو میتونی تجسم کنی نتیجه دلخواهت رو و میتونی برنامه ریزی کنی چطوری به اهدافت برسی، ولی نگران نباش که این چجوری میشه اون چجوری میشه

    استاد من این نکته رو بلد نبودم، من بعد از بارها و بارها که هدایت شدم به مصاحبه شما با عرشیا جان این نکته رو متوجه شدم، که نگران چیزی نباشم، نگم مثلا خونه چی میشه، از کجا چمیدونم ماشین بگیرم و … فقط قدم بردارم، قدم به قدم همه چیز راهش مشخص میشه، مثل رضا جان عطار روشن که گفت من شروع کردم به کوچک کردن و تکه تکه کردن راهی که باید طی میکردم… قدم برداشتن ادامه راه رو روشن میکنه

    12:24

    هر کسی ممکنه اتفاقاتی رو تجربه کرده باشه که ناخوشاینده، ولی اینکه راجع بهش حرف نزنم و همچنین بهش فکر هم نکنم دیگه باعث میشه براحتی فراموشش کنم

    14:27

    استاد اینقدر این جمله شما برای من شاه کلیده که من حتی نتونستم صبر کنم که جمله تون تمام بشه، فایل رو نگه داشتم تا بنویسم…

    اینکه شما میگید همون موقع هم توی بندرعباس که من زندگی میکردم و توی خیابون ها قدم میزدم کاری نداشتم آینده چی میشه من در لحظه زندگی می‌کردم

    استاد اتفاقا چند روز پیش داشتم. ، به همین نکته فکر میکردم، با خودم میگفتم خوب من باید توی لحظه زندگی کنم و از هر چیزی که الان دارم لذت ببرم، ذهنم میگفت خوب اگر فلان چیز رو داشته باشی که بیشتر بهت خوش میگذره!

    #آگاهی همین الان الان که این جمله ها رو نوشتم متوجه شدم که عزت نفس کافی برای اینکه هر چیزی رو که بخوام لیاقتم هست که داشته باشم ندارم، مدام دارم با خودم کلنجار میرم استاد میگم خوب من الان x رو دارم خوب y هم میخوام، ذهنم میگه نه تو از لحظه ت لذت نمیبری باید به آینده فکر نکنی، استاد به همین راحتی یک #ترمز ته ته ذهنم جا خوش کرده، باور کمبود، در نهایت نهایت که بهش فکر کنم میبینم که ذهنم میگه اینقدر زیاده خواه نباش یا نیست یا اینکه تو در حد و اندازه بیشتر خواستن و داشتنش نیستی، همینی که داری رو دو دستی بچسب از دست ندی که دیگه تمومه!!!

    استاد اشکی شد چشمام، استاد خیلی خوشحالم که یاد گرفتم فکر کنم، یاد گرفتم ذهنمو بشناسم، اینکه دارم درسهامو یاد میگیرم آرومم میکنه، امیدوارم می‌کنه، مطمینم می‌کنه، خیلی وقته که ذهنم میگه عجله کن، میگم نمیخوام! آرامش میخوام, لذتِ مسیرمو میخوام و میگه آره تنبل شدی بجنب بدو… ولی مدام صحبت های شما به یادم میاد…. استاد هنوز کلنجارهای ذهنم و قلبم هستا، ولی من ادم تسلیم شدن نیستم، مدام باورهایی که تکرار کردم با خودم و مثال زدم برا خودم رو به ذهنم یادآوری میکنم و ادامه میدم…. من خوشحالم استاد مدام دارم به خودم میگم خوشحالی موفقیت های دلخواهمو برام بوجود میاره

    استاد همین #باور یکی از خیلی خیلی خیلی مهمترین باورهایی که من باید روش کار کنم تا واقعا باورم بشه

    من باید باورم بشه که پول یک جریان طبیعی و نتیجه طبیعی خوشحال بودنه

    ولی هنوز ذهنم مقاومت داره و من دارم تکرارش میکنم با خودم چون تا حالا چندین بار همین شیوه به باورسازی‌م کمک کرده

    18:40

    مریم جون این سوالی که شما از استاد پرسیدی نهایت محبت و توجه شما به مخاطبین‌تون هست، دقیقا اون حس خالصی رو‌ که وقتی توی سفر آرزو می‌کردید و میگفتید آرزو میکنم شما هم بزودی به اینجا بیاید و این تجربه ها رو خودتون واقعی تجربه کنید همون حس مهر و محبت رو از سوال شما دریافت کردم، و یاد گرفتم که همیشه سوال خوب بپرسم، سوالی بپرسم که هم برای خودم سازنده باشه هم جهان دیگران رو گسترش بده، واقعا ممنونم از شما واقعا

    19:02

    استاد جان این یکی از فراموش نشدنی‌ترین مثالهاییه که من از شما شنیدم، خدا به من لطف کرد این آگاهی رو از طریق شما به من داد و من الان رسیدم به اینکه در پنجاه درصد موارد تقریبا خاطرم هست و حتی اگر همون لحظه خیلی اوضاع نامرتب باشه تنها کاری که از دستم برمیاد تکرار همین جمله شماست احساس بد مثل آتیش مهم نیست چیکار داری، دست بزنی دستت سوخته و با خودم میگم اشکال نداره همین جمله رو تکرار کن کم کم حالت بدتر نمیشه، و وقتی بدتر نشدی شروع می‌کنی به بهتر شدن

    من اگر حالم خوب باشه اتفاقات آینده تغیــــیر می‌کنه به نفـــع من

    #آگاهی #باور

    درباره آینده من حدس میزنم، معلوم که نیست که،،، چمیدونستم که قراره پول ترجمه مدارکم رو خودم بدم و نخوام طلاهامو بفروشم، الکی میترسیدم ازش، قدم برداشتم مدارک م رو فرستادم و در بهترین زمان و مکان همه مدارک م آماده شده و براحتی بدستم رسیده خداروشکر، چرا الکی نگران باشم که پول مرحله بعدی ارسال مدارکم از کجا بیارم، خوب همون فراوانی که توی زندگی هست که باعث شده مدارک آماده بشه همون فراوانی هم هزینه بعدی رو پرداخت میکنه و حالا که خواسته در من واضح شده که میخوام بیشتر از تمام هزینه هام درآمد داشته باشم قطعا قراره به این مرحله وارد بشم من #باور دارم، خدایا شکرت

    30:08

    من همینطور که به صحبت هاتون گوش میکردم، داشتم توی ذهنم شما و مریم جون رو تحسین میکردم این منظره زیبا، این درخت‌های سبز خوشرنگ این تنه های باریک خاکستری رنگ، این جریان آرام نسیم روی سطح آب دریاچه و مهمتر از همه سلامتی و شادابی شما و قانون سلامتی، و میخواستم اخر کامنتم تحسین و سپاسگزاری م رو بنویسم، ولی الان که شما دارید راجع به قانون سلامتی صحبت میکنید من مشتاقانه تحسین‌تون میکنم، مشتاقانه تجسم میکنم که من هم جزو دانشجو های شما در دوره قانون سلامتی هستم و مدام خودم رو مثل شما سالم شاداب پرانرژی و راضی و موفق میبینم، همه‌ش با خودم میگم یعنی چه شکلی میشم، چطوری میشم، مشتاق سلامتی و انرژی داشتن هستم، استاد واقعا واقعا مشتاق هستم و خیلی خیلی شما و مریم جون و تمام دوستانی رو که نتایج شون رو خوندم تحسین می‌کنم و خداروشکر میکنم که می‌شود

    31:07

    استاد چند وقت پیش خداوندم ما رو هدایت کرد که برای فروش محصولات مون کانال بزنیم، اعضای کانال مون شدن پنج نفر بعد هفت نفر، ذهنم گفت آخه هفت نفر چیه آخه چی میخواد بشه، ملت کانال دارن هزاران نفر میلیون ها نفر

    من با خودم تکرار میکردم تعداد اعضای کانال فرعیاته، این قدم برداشتن ما و عمل به هدایت مونه که اصله، و استاد یکی از همین هفت نفر یک سفارش سازمانی عالی رو از ما خرید کرد و همچنین سفارش تعداد برای شخص خودش خرید کرد که اینقدر بهمون خوش گذشت وقتی داشتیم کارها رو آماده میکردیم و طبق آموزش های شما یاد گرفتیم که کارهای که می‌توانیم رو خودمون انجام بدیم، و خدا کمک کرده و امکانات و توانایی مون در حدی عالی هستن که تونستیم براحتی کارها رو با بهترین کیفیت آماده کنیم و تحویل بدیم بصورت نقد و همچنین اینکه دو سوم کامل درآمدمون از این کار سود خالص برای ما ساخت، واقعا خداروشکر میکنم واقعا واقعا

    من مدام داشتم صحبت های رضا جان عطار روشن رو توی ذهنم مرور میکردم و برای خودم فکت می‌آورم در طول مسیر کارمون و الان که شما دارید درباره روند رشد سایت و تکامل صحبت میکنید و این نکته کلیدی که استمرار در مسیر ما رو به اهدافی که الان فکرشم نمیتونیم بکنیم میرسونه واقعا من رو خوشحال کرد واقعا ذوق کردم از اینکه خدا داره به این زیبایی مسیر و نتیجه ای رو که دارم دریافت میکنم بهم نشون میده منو واقعا امیدوار و خوشحال می‌کنه، خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    _ از خدا میخواهم بهم کمک کنه تا آدم زیباتری بشم تا دنیام زیباتر بشه

    _ از خدا میخوام روز به روز ادم حسابی تر بشم تا جهان تمام زندگی من رو پر از آدم حسابی هایی بکنه که از معاشرت باهاشون لذت ببرم

    _ از خدا میخواهم بهم کمک کنه تا عملگرایی بیشتری داشته باشم تا هر روز به هدایت های بیشتری برسم

    _ از خدا میخواهم به من کمک تا آزادی شخصیتی بیشتری داشته باشم تا جهان آزادتری رو تجربه کنم

    _ از خدا میخواهم بهم کمک کنه تا رسالتی رو که بخاطرش به دنیا اومدم و اینقدر جذاب و شگفت انگیز بوده که بخاطرش خواستم که به زندگی زمینی بیام و بهش برسم هدایت م کنه تا بشناسمش و در مسیرش حرکت کنم

    _از خدا میخواهم بهم کمک کنه تا ثروتمند و ثروتساز باشم

    _ از خدا میخواهم که ادم بهتری بشم لحظه به لحظه تا به زیبایی و کیفیت بیشتری هدایت بشم

    _ از خدا میخواهم که ادم صادقی باشم که به صداقت یکرنگی عشق و لذت بیشتر هدایت بشم

    آمین!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1230 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت شنیدن این فایل زیبا تحسین میکنم این دوستان گرامی رو بابت نوشتن کامنت های زیباشون خدایاشکرت تحسین میکنم رها بودن ودر لحظه زندگی کردن شما استاد عزیز تحسین میکنم این همه استمرار داشتن و اون ذوق وشوق تون در مسیر عشق وعلاقه تون رو واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت چقد خوشبختم که شما رو تو زندگی دارم خدایاشکرت تحسین میکنم این همه رشد وپیشرفتتون رو خدایاشکرت چقد زیباست این مسیر استاد من عاشق این مسیر هستم و واقعا لذت میبرم یعنی مهم ترین کار من روی خودم کار کردن هست تو سایت بودن یکی از بهترین تفریحاتم هست شما میرین تفریح ولی به ما خوش میگذره چرت خودم میریم انقد بهم خوش نمیگذره همش باید به خودم تلقین کنم و یاد شما باشم که باعشق لذت میبرین اونجا من هم لذت ببرم واقعا خداروشکر میکنم از این که منو تو این مسیر قرار داد واقعا سپاسگزارم ازتون خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    هانیه حساس گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    به نام خدایی که عاشقانه هدایت و حمایتم می کنه

    سلام استاد عزیزم؛ مریم جان و دوست های عزیز سایت

    قراره کامنت ها رو بخونیم تو این قسمت و توجه کنیم به نکات مثبتی که بچه ها نوشتن.

    بی نهایت لذت بردم از کامنت مینا جان و چقدر حرف دل من بود…واقعا این جنس رهایی صد در صد از ایمان و تسلیم بودنه….چقدر قشنگ باعث شد خواسته م رو بهبود ببخشم..اینکه من همیشه آزادی می خوام که بتونم راحت هرجایی برم و از نظر زمانی و مکانی درگیر نباشم…اما درواقع این آزادی؛ از بعد ذهنی خیلی مهم تره…من شخصا بارها شده توی سفر و حین لذت بردن از لحظه هام؛ فکرم میره که اوخ…بعدش که برگردم دوباره اداره و سر کار رفتن…یا بعد که برگردم خونه پر از خاکه و از دماغمون باید دربیاد…خستگی بعدش و جمع و جور کردن وسایل سفر و ….

    ولی این در لحظه بودن و دغدغه ذهنی نداشتن تکمیل کننده اون آزادی زمانی و مکانیه که باید تمرین کنم و بهش برسم تا لذت بیشتری ببرم …و این واقعا به ثروت ربطی نداره.. منم مثل مینا جون فکر پارادایس و حیوونا بودم تو این مدت اتفاقا و بعد به خودم جواب میدادم استاد به همسایه سپرده بود و خدا هم حواسش هست بهشون…فعلا از قسمت ها لذت ببر

    و چقدر استاد عالی توضیح دادین که ذهنتون در گیر گذشته و آینده نیست و کلا نمیتونین درازمدت ذهنتون رو درگیر کنین. چقدر این تیکه از صحبت هاتون درس داشت..اینکه نه دراز مدت فکر می کنین که نگران آینده باشین و نه غصه گذشته رو می خورین و چیزی رو از قدیم تو یادتون نگه نمی دارین….و این معنای مومنه…همون که خدا تو قرآن می گه مومن نه اندوهگینه و نه می ترسه..اندوه از گذشته میاد و ترس هم از آینده و مومن اونیه که در لحظه زندگی می کنه و لاجرم شاده

    راز آرامش اونهایی که قانون رو درست یاد گرفتن و تو زندگی اجرا کردن همینه..و اگه هم شرایطی باشه که این ترس و نگرانی باشه؛‌ قابل کنترله و سریع برمیگردن به مسیر…مثل بچه ها که مصداق درست زندگی در لحظه هستن و هیچ برنامه ای برای فرداشون و غصه دیروزشون ندارن …

    من باید کار سمت خودم رو عالی انجام بدم؛‌ خدا کارش رو خودش عالی انجام میده…کار سمت من هم نگه داشتن حال خوبمه….بودنم تو احساس خوبه و لذت بردن و در لحظه بودنه

    عاشقتونم که این اصل رو چقدر صادقانه و زیبا بیان کردین که من به جهان و طبیعت کمک نمی کنم؛ به خودم کمک می کنم…من طبیعت رو تمیز نگه می دارم تا به تمیزی و زیبایی بیشتری هدایت بشم … می دونم این حقیقت و قانون رو ولی درباره نگهداری طبیعت و تمیز نگه داشتنش و هرچیزی تو زندگی واقعا صادقانه ترین چیزی بود که شنیدم

    توجه گذاشتن روی خودم و کار کردن روی خودم توی همه چیز صادقه…حتی نظافت و تمیزی محیط زندگی؛ روابط عالی داشتن با آدمها و … من تمرکزم رو روی خودم میذارم؛ پس هر کاری و نتیجه ای که دوست دارم بگیرم از اطرافم رو خودم انجام میدم و رعایت می کنم تا از اون جنس رفتار و نتیجه بیشتر و بیشتر تو زندگیم بیاد و از این طریق جهان رو هم گستر می دم…

    چون هر کسی اگه همینجور عمل کنه و تمرکزش روی خودش با و در جهت بهبود خودش عمل کنه؛ لاجرم به زیبایی و نعمت های بیشتر هدایت میشه و این جنس نعمت و زیبایی تو جهان بیشتر و بیشتر میشه

    الهی شکرت برای این جلسه فوق العاده و کامنت های عالی بچه ها و صحبت های عالی تر شما استاد عزیزم

    ممنون و سپاسگزارم برای هدایت هاش که تو بهترین زمان اینها رو دریافت کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    نشانه هارو دقت کن ، خدا هر لحظه راه رو نشونت میده

    نشانه امروز من 21 خرداد هست که الان مینویسم

    من این فایل رو ندیده بودم خوشحالم که در جواب درخواستم به خدا نشونه ام بود

    این جمله رو چقدر دوست دارم

    چند ماه پیش که از این سایت پر از آگاهی شروع کردم و یک سال از خواستنم برای تغییر گذشته بود و درمداری قرار گرفتم که بیام به این سایت پر از عشق ، همه اش میگفتم چجوری استاد عباس منش هدایت رو از خدا دریافت میکنه

    یه روزایی بود باورم نمیشد نمیتونستم قبول کنم که میگفت باخدا حرف میزنم جوابمو میده

    و میگفتم آره قبول دارم یه وقتایی یه حسی بهم گفته این کارو نکن و بعد دیدم به نفعم بود ولی برام سخت بود که چجوری میشه که باخدا حرف زد

    و من وقتی شنیدم که استاد گفت راه میرفتم تو پیاده رو و خیابون های بندرعباس و با خدا حرف میزدم و اشک میریختم اون روز بود که تصمیم گرفتم منم حرف بزنم

    گفتم بذار امتحان کنم برای استاد عباس منش شده ،چرا برای من نشه ،برای منم میشه

    و چون قبل آگاهیم رابطه ام با خدا یه جورایی قابل قبول بود ولی اینجوری نبود ازش میترسیدم ولی گفتم برای منم میشه

    و گفتم خدایا کمکم کن ،استاد میگه که تو جواب میدی

    چجوری؟؟

    چجوری اجابت میکنی؟

    چجوری تسلیمت بشم ؟

    باهات حرف بزنم و بشنوم

    و کلی سوالات دیگه که اون روزا داشتم و الانم باهاش حرف میزنم

    وقتی من شروع کردم از چیزای کوچیک

    مثلا گفتم

    خدا از کدوم مسیر برم ؟

    یا تو دلم حرف میزدم

    و اونموقع برام سخت بود تشخیص اینکه از طرف خداست نجوای قلبمه یا ذهنمه

    و وقتی که کم کم به اون نشونه ها چشم گفتم و انجام دادم خود به خود بیشتر بیشتر شد و از اونجایی که اگر درست یادم باشه این صدا رو واضح تر شنیدم و حسش کردم

    اسفند ماه بود که من دو ماه مریض شدم سرماخوردگیم ادامه دار بود و کلی درس یاد گرفتم

    و برای هرچیزی میگفتم خدا تو بگو و یکی یکی میگفت و من هرچی میگفت میخوردم و دقیقا حالمو خوب میکرد ،از اون موقع تا الان هی داره صدای درونم که از قلبمه بیشتر و بیشتر میشه و دیگه یاد گرفتم که چجوریه و از طرف خداست

    چون بهم حس آرامش میده

    همیشه میگه انجامش بده کنارتم حالا وقتشه ایمانت رو بهم نشون بدی

    یا میگه چیکار بکنم و چیکار نکنم یا میگه مگه بهت نگفتم این کارو انجام نده و حتی یه وقتایی دعوام میکنه میگه تو که گفتی میخوای تغییر کنی ؟؟؟

    اینجوری میخوای تغییرت پایدار باشه ؟؟

    اگر مسیرتو تغییر ندی نمیتونم کمکت کنم برگرد به مسیر و مثل استاد عباس منش ،از خدا خواستم که هروقت دید دارم مسیرو کج میرم پس گردنی رو همون لحظه بهم بزنه

    حالا همه اینارو گفتم تا درمورد امروزم بگم

    21 خرداد که از خدا نشونه خواستم و درست جوابی رو بهم داد که واقعا کامل بود و تصمیمم رو جدی گرفتم

    من دیروز تو روز شمار 157 نوشتم که میخواستم برم مترو برای فروشندگی ماسک و تمام شرایطشم پرسیدم

    و از طرفی رفتم دو تا کافه نقاشیامو نشون دادم که یکی گفت میخوایم دیوار کافه رو نقاشی بکشیم و شماره مو گرفتن

    و من دو دل بودم

    از خدا درخواست کردم گفتم خدایا چیکار کنم کدوم رو برم

    فروشندگی ماسک اگر پاره وقت برم بعد از ظهر تا شب به این دوتا دلیل میخوام برم

    یک اینکه : بعداز ظهرا اتاقم گرم میشه چون خونمون شرقی غربیه و نمیتونم تو گرما طراحی کنم و بشینم تو اتاق

    و از طرفی به این فکر میکردم که اگر 4 میلیون از فروشندگی ماسک هر ماه دستم بیاد میتونم کلاس رنگ روغن رو با کلاس جدیدی که استادم شنبه گفت دوماه دیگه شروع میشه ،کلاس نقاشی رنگ روغن طبیعت

    میتونم هزینه کلاسامو بدم و در کنارش نقاشیامم ببرم بفروشم

    و بعد که فکر کردم دیدم یه باور محدودی داشتم که میخواستم یه کاری رو برم که فروشندگی باشه در کنارش طراحیامو انجام بدم

    و اون این بود که من باور پنهان محدودی که داشتم این بود که

    من از نقاشی از وقتی مدارس تعطیل شد درآمد خوبی نداشتم و جایی نمیتونم ببرم اگرم میرم کم خرید میکنن و انگار شرک مخفی داشتم که فقط از یه راه میشه و اونم فروش تو مدارسه

    و به این دلیل میخواستم برم فروشندگی ماسک

    ولی انقدر پنهان بود که تا دیروز متوجه نشدم و وقتی هی از خدا درخواست کردم و نوشتم که هیچی نمیدونم تو به من راه رو نشون بده

    و اینجوری گفتم که خدا ، اگر قراره برم فروشندگی نشونه بفرست برام و اگر قراره خودم نقاشیمو برم به کافه ها یا جاهای دیگه بگم که نقاشی دیواری رو برای شروع ،قدم بردارم بهم بگو یا سعی میکنم بیشتر برم مترو تا تلاش کنم حرف بزنم و نقاشیامو بفروشم

    بعد گفتم خدا خودت میدونی علاقه ام بیشتر به اینه که نقاشی دیواری انجام بدم و یا بافروش نقاشیام درآمد داشته باشم و هر فروشی داشته باشم بیشتر درمورد نقاشی باشه

    و بزرگ ترین هدفم اینه که ایده هایی که تو بهم الهام کردی فرشته ها و ققنوس و طرح هایی که بهم دادی رو بکشم و اونا رو به نمایش بذارم که عظمت تو رو به تصویر بکشم و هرکس نقاشیامو دید اولین چیزی که به فکر و زبونش بیاد تو باشی خدا

    میخوام از علاقه ام ،عشقی که به نقاشی دارم تلاش کنم و ثروتمند بشم و البته از لحظه لحظه اش لذت ببرم

    و بعد گفتم بذار بیام سایت و گفتم خدا تو هرچی تو نشانه بگی همونوانجام میدم تو فقط بگو کدوم برای من بهتره

    وقتی نشونه ام اومد و این بود

    سفر به دور امریکا 184

    از موضوع جوابو تاحدودی گرفتم

    گفتم طیبه سفر به دور امریکا یعنی چی ؟؟

    یعنی خواسته دوم تو ، که میگفتی خودم برم تلاش کنم و کافه ها و هتل و کاغذ چاپ کنم ببرم تو خونه ها بندازم برای نقاشی دیواری ، و جاهای دیگه برم برای فروش نقاشیام و نقاشی دیواری

    ولی گفتم بذار ببینم چی قراره بشنوم

    امروز با این نشانه از سایت جواب رو بهم گفت خدای خوبم

    که فروشندگی رو نرم، اگر برم فروشندگی رو، باور محدودم بر من غلبه میکنه و مهم تر از همه باعث شرکم میشه که میگم فقط از این راه پول کلاسای رنگ روغنم رو جور کنم و تلاش نکنم و مانع از پیشرفتم بشه و اینجا بود که به خودم گفتم نه نمیرم برای فروشندگی ماسک ،من باید تلاش کنم مهارتمو در نقاشی بیشتر کنم مهارتمو در ارتباط برقرار کردن با آدما و نشون دادن نقاشیام به آدما و ایمانم رو در عمل به خدا نشون بدم

    و در جواب های استاد عباس منش به دوستان که میگفتن متوجه شدم که باید دومی رو برم

    که باید خودم تلاش کنم تا مرحله به مرحله پیش برم برای علاقه ام ،نقاشی

    و وقتی شنیدم استاد میگفت :

    نمیتونم به آینده یا گذشته فکر کنم تو دقیقه 11 که یهو متوجه شدم ، البته خدا یادم انداخت که ببین طیبه تو درگیر اینی که دو روزه چیکار کنی و کدوم مسیر رو بری و وقتی دقیق فکر میکنم میبینم آره من این دو روزو که میپرسیدم، میشنیدم که تو یکم آروم باش، ساکت باش ببین من چی میگم تو الان چیکار باید بکنی همونو درست انجام بده بهت میگم چیکار کنی هی سوال نپرس که باعث نگرانی بیشترت بشه

    به وقتش بهت میگم چیکار کنی ولی من بی توجهی میکردم و هی میخواستم زود بهم بگه که چیکار کنم

    و این مانعم میشد که از لحظه لذت ببرم و آرام باشم مثل لحظات قبلش

    و دور میشدم از لذت بردن از مسیرم

    و وقتی این صحبتا رو شنیدم گفتم خدایا رهاش کردم تو خودت بهم بگو چیکار کنم من الان باید لذت ببرم از لحظه ام

    و وقتی گفت استاد که هدف هام رو کوچیک کوچیک کردم

    به خودم گفتم طیبه تو این ایده هارو انجام بده کوچیک کوچیک پیش برو نگران بعدش نباش

    خدا تو مسیر بهت میگه

    و بعد به دقیقه 35 که رسید و استاد گفت که

    من یه مسیری رو شروع کردم و اولش یه نفرم نبود که به حرفای من گوش بده

    اونجا بود که متوجه شدم باید همین مسیرم رو که از دستفروشی نقاشیام شروع کردم ادامه بدم تا تکاملم رو طی بکنم

    اینکه درسته مشتریا ازم خرید میکنن و من دلم میخواد کارای دیگه انجام بدم ولی باید تکاملم طی بشه تا سفارشای بیشتر و در مدار های بالاتر ببینم

    و مطمئنم که خدایی که تا الان کمکم کرده باقی مسیر رو هم کمکم میکنه

    و استاد که گفت رفتم تو مسجد و دانشگاه صحبت کردم

    به خودم گفتم خب طیبه تو هم باید الان گفته شده بری کافه و هتل و امروز بهم گفته شد تا تو کاغذ چاپ کنم و ببرم به قسمت هایی از تهران و پخش کنم تا نقاشی دیواری هرکس خواست بهم زنگ بزنه یا حتی برای نقاشی چهره

    و میدونم که اگر قدم بردارم صد درصد خدا بینهایت راه نشونم میده و مدارم تغییر میکنه

    و استمرار باید داشته باشم و ادامه بدم و نخوام برم کار دیگه تا هزینه کلاسامو بدم

    هزینه کلاسای من از فروش نقاشیام جور میشه ،خدا جورش میکنه پس باید فقط حرکت کنم و هیچی نگم به خدا و فقط کار خودمو بکنم و قسمت خودمو انجام بدم

    با نقاشی خودم هزینه کلاسمو به لطف خدا درمیارم و مسیرم رو ادامه میدم

    و من جوابم رو که گرفتم و تصمیم قطعی شد

    سپاسگزارم از خدا که نذاشت یه روز بگذره بهم گفت چیکار کنم

    و استاد عباس منش گفت که این مسیر درسته و هر روز کار کردم و خدا به مراحل بعدی هدایتم کرد ،بدونید که این مسیر باید طی بشه و لذت ببرین

    خدایا بینهایت سپاسگزارم ازت

    و این قسمت از فایل دقیقه 37 که گفتن ادامه بدین در مسیر مورد علاقه تون و بعد گفتن که بهبود ببخشید خودتونو و امیدوار باشین و حالتونو خوب نگهدارین

    نه در گذشته و نه درآینده زندگی کنین

    از لحظه لحظه زندگی لذت ببری لاجرم این اتفاقات برات میفته

    لاجرم این نتایج میاد ،این فراوانی در نعمت ها و در ثروت ها میاد اگر ما ادامه بدیم

    و گفت که از این شاخه به اون شاخه میریم و سراغ این کار سراغ اون کار میریم وقتی میبینیم نتیجه بزرگ نمیگیریم

    خیلیا ده هاکار عوض کردن نه به این دلیل که دوستش نداشتن به این دلیل که فکر میکردن یه هفته ای میلیاردر بشن باهاش

    بعد نشدن گفتن نه فایده نداره بریم سراغ کار دیگه

    و اینجا که گفت

    برید سراغ عشقتون ،علاقه بدید پایداری داشته باشید ،از زندگی لذت ببرید ، بهبود بدید خودتون رو

    هرکاری که لازمه انجام بدین و بعد ادامه بدین تا نتایج بزرگ بشه

    راهش همینه و هیچ میانبری وجود نداره

    و اینجا بود که گفتم طیبه دیگه بچشب به مسیرت که باید تکاملت رو طی بکنی و به کار دیگه فکر نکن و خدا خودش نقاشیاتو میفروشه در هرجایی که بری خودش ازت میگیره

    و من باید باور هایی رو هر روز تکرار کنم که هرجا برم ،همه جا برای کارای من مشتری هست ، پس هر لحظه من به راحتی مشتری دارم و همه اینارو خدا برای من انجام میده

    اگر ایمانم رو بهش نشون بدم

    و سپاسگزارم از خدا که بهم کمک میکنه هر لحظه

    من امروز بیشتر طراحی کردم و با مداد کلی طراحی کشیدم و خیلی خوشحالم که دارم پیشرفت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهدی پناهی گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    سلام استادبزرگ

    من درزندگیم ضربه سختی ازطرف خانواده خودم وهمسرم خوردم دخالت های بی جادرحدی فکرم زیادمشغول شده بودم استرس شدیدگرفتم اززمانی که فیلم قانون رانگاه کردم که ازروی قرآن معنی کردی که نترس کمی استرسم کمترشده ترسم کمترشده ممنون ازشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    خدای مهربونم شکرت ،با قلبم با بند بند وجودم حست میکنم ،همینجا کنارمی ،استاد سلام نمیدونم چطوری قلبم گفت این کامنتو بنویس الان که دارم مینویسم اشک میریزم از سر شوق گریه ای که از دلم خدا رو توش حس میکنم ….

    استااااد هدایت خدارو هر لحظههههه دارم حس میکنم تا ازش میخوام که دلگرمم کنه تااا میخوام قلبمو قرص کنه از آینده از اتفاقاتی که قراره نیست توی آینده بیوفته و فقط نجوا های شیطانه ،امااا تو قلبمممم ته ته قلبم یه چیزی هربار میگه صدای خداست که بعم هربار میگع نگران نباش عزیزم من اینجام من پیش توام مطمعن باش همههه چیز به نفع تو خواهد شد .

    استاد به قصد هدایت و ترسی که توی وجودم بود اومدم توی سایت و گفتم خدا نشونم بده قلبمو محکم کن از این ترساااا ،تا هدایت شدم به اینکه نترس از آینده ،اتفاقاتی که الان بهشون فکر میکنی فقططط لحظه حالتو خراب میکنه،رهااا کن ،به خواسته ات نچسب ،مطمعن باش اون چیزی که روزی و سهم تو باشه هیج قدرتی اجازه نداره اونو ازت بگیره .

    با کلمه کلمه گفتن شمااا قلبم محکم تر میشد ،استاد اینم بگم وای به روزی که لحظه ای بخوام از مسیر خارج بشم اونوقته که خدااا بهم نشونه ای میفرسته که حواست باشه منحرف نشی ،هدایتم میکنه ….

    استاد تک تک این کلمه ها رو قلبم نوشت ….

    خدای مهربونم شکرت برای هدایت هرلحظه ات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بزرگترین عزت من اینکه بنده ی توام و بزرگترین افتخارم اینکه تو رب منی

    نازنین خدای مهربونم … هدایتم کن آنچه لازمه بنویسم… و صلاتی داشته باشم که ایمانم رو افزونتر کنه و بیشتر تسلیم حقیقت باشم

    سلام سلام … سلامی از جنس نور… سلامی از جنس سلامتی… سلامی از جنس الله… بر قلب های پاک و دوست داشتنی اساتید عزیزم و رفقای در مسیر نور

    واقعاً ایمان، با اقدام عملی ساخته میشه… نه با حرف و کلام

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا….(136 نساء)… ای کسانی که ایمان آوردید… ایمان واقعی بیارید… یعنی بابا ظاهری نیست که… بحث فرکانسِ… نمی تونی نقاب مومنان رو بزنی و یکسری اعمال ظاهری انجام بدی … قانون اینجوری نیست که… جهان فرکانس های ما رو ترجمه می کنه نه ظاهر کارهای ما رو…

    ایمانی که عمل نیاره، حرف مفته…

    کی می تونم رها باشم؟؟… کی می تونم دیگه خودمو… جهانو… دیگران رو کنترل نکنم؟؟… وقتی ایمان داشته باشم نیرویی هست که همه چی رو خودش خلق کرده… همه چی مال اونه… و همه چی رو بی عیب و نقص مدیریت می کنه… به همه چی محیطه… اوضاع هیچ وقت، هیچ وقت از کنترلش خارج نمیشه… هیچ وقت چرتش نمی گیره.. هیچ وقت فراموش نمی کنه… و هرگز دیر نمی کنه… خب وقتی این باورها رو داشته باشم رها میشن دیگه… می دونم اون بهترین مدیر برنامه هاست… می دونم او بهترین کارگزار… پس با خیال راحت کارهام رو میسپارم به خودش… و ایمان دارم هر اتفاقی بیفته قطعاً و صد در صد به نفع منه حتی اگه ظاهرش نازیبا باشه…

    خدای نازنین و دلبرم… منم دوست دارم این رهایی رو تجربه کنم… البته این روزا که تضاد به ظاهر نازیبا رو دارم تجربه می کنم و همسرم بیمارستانه… نمره خوبی رو به خودم میدم… الهی شکر این همش از فضل خداست… به برکت آگاهی های قرآنه…

    أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاکُمْ ۚ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ….

    همانا خدا سرپرست منه… که بهترین سرپرست و بهترین نصرت دهنده است.

    آره واقعاً باید این شاه کلید رو باور کنم… بارها تکرارش کنم… بارها بهش عمیق فکر کنم… ردش رو در زندگیم دنبال کنم تا ایمانم بهش قویتر بشه… احساس خوب=اتفاق های خوب…. و احساس بد= اتفاق های بد… احساس بد داره آلارم میده… داره هشدار میده که داری از مسیر خارج میشی..‌ بپا سقوط نکنی‌…. گاهی ذهن آدمو می ترسونه…

    إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا… نترسید این نقشه ها، این برنامه های شیطانی بسیار سست و ضعیفه…

    خیلی هاشون فقط تا وقتی تو ذهن هستن می ترسونن… وقتی میاری رو کاغذ می نویسی پودر میشن… خیلی هاشون… خیلی هاشون اصلاً اتفاق نمی افتن… پس با ایمان از این لحظه لذت می بریم… و با این منطق که اولاً اگه من احساسم خوب باشه لاجرم اتفاق های خوب می افته… و در ثانی اگه هم اتفاق بدی افتاد اون موقع یه فکری براش می کنم… اینطوری می تونی از لحظه لذت ببری…

    وقتی داری روی خودت کار می کنی… وقتی ایمان داری تو مسیر درست هستی… لاجرم لاجرم خوشبختی میاد تو زندگیت… نمی خواد تقلا کنی… ادم های مناسب میاد… ایده های مناسب میاد… شرایط مناسب میاد… همزمانی ها اتفاق می افته…

    بخشی از دیدگاه دوست عزیزمون(سمانه جان) رو اینجا کپی می کنم:

    شنیدید چی میگم ؟ استاد از بچه های همایش پرسید که وقتی ما داریم رو خودمون کار کنیم با آدمی که میخواد ما رو تحقیر کنه چطور باید برخورد کنیم؟ و پاسخش اینه: اگه رو خودت کار کنی تو اصلا با یه همچین آدمی برخورد نمیکنی….. چقدررررر قشنگ بود …… چه رازی رو متوجه شدم …… شنیدم الآن استاد گفتن که اینا واسه شروع کاره ولی وقتی رو خودت کار میکنی اصلا این طوری نیست که هی بیای و به دیگران مرزهات رو توضیح بدی و در مورد خودشون هم گفتن که در 99.9 درصد مواقع همه ی اطرافیان معمولا اون حد و مرزها رو خود به خود رعایت میکنن …….. گفتم خود به خود یاد دوره ی عشق و مودت میفتم که استاد میگفت اگه رو خودت کار کنی نمیخواد از طرفت بخوای که باهات هماهنگ بشه یا تو خودتو به زحمت بندازی که با طرفت هماهنگ بشی که رابطه ت بهتر بشه ….. نه ! …….. اگه فقط و فقط رو خودت کار کنی ….. اگه خودت رو با خودت هماهنگ کنی همه چیز اونجوری که “تو” دلت میخواد پیش میره …… بعد استاد میگه چطور خودمون رو با خودمون هماهنگ کنیم؟ ما باید در هر لحظه به نکاتی توی زندگیمون توجه کنیم که بهمون حس خوبی میده…

    مررررسی از سمانه جان

    واااای خدای من … جهان و قانون اینقدر دقیق داره کار می کنه…. سارای عزیزم…همه چی فرکانس… همه چی فرکانس… این تنها سرمایه و دارایی منه… حواست باشه کجا داری سرمایه گذاری می کنی…. رو نازیبایی ها و دعوتشون به زندگیت؟؟… یا به زیبایی ها و دعوتشون به زندگیت؟؟…. من باید یاد بگیرم… باید تمرین کنم… این باید تنها کاری باشه که خیلی عالی انجامش میدم اینکه:

    در هر لحظه طوری به مسائل نگاه کنم که احساسم بهتر بشه… که احساسم بهتر بشه… که احساسم بهتر بشه…

    استاد نفست حقه… کلامت نور… الهی نور به قلبت بباره…

    راه لذت بردن از زندگی و خوشبختی اینکه:

    باور کنی که نتایج یه شبه به وجود نمیاد… استمرار… تعهد… شور و شوق…بهبود و رشد… امید… توکل… ایمان…و لذت از کل مسیر… لاجرم لاجرم لاجرم… نتایج میاد

    من سهم خودمو عالی انجام میدم و خدای وهاب که مافوق تصور ما سهمش رو انجام میده…

    إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ(١٩)

    هنگامی را که از پروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.

    صلاتی برای کنترل ذهن در تضاد… از بیمارستان پشت اتاق عمل همسرم

    در پناه خدا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: