https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد بزرگوار و سلام به خانم شایسته مهربان و سلام به همه اعضای سایت توحیدی عباسمنش
استاد خیلی سپاسگزارم از شما و خانم شایسته بابت همه آگاهی ها که ارائه میدین، خدا قوتتون بده.
شب قبل با همسرم یکی از قسمتهای سفر به دور آمریکا میدیدیم، بحث سر سادگی و ساده زندگی کردن شما و مخصوصا خانم شایسته بود در یک مجلس با چند نفر خانم، یه نکته ای که توجه ما را خیلی جلب کرده بود این بود که هیچکدوم از خانمها نه هیچ آرایش غلیظ. نه جواهرات آنچنانیداشتن علیرغم همه فراوانی که در زندگی دارن.
و امروز به محض دیدن این فایل به همسرم گفتم موضوع فایل امروز دقیقا چیزیه که دیشب درباره ش صحبت میکردیم.
وقتی که مریم بانو راجع به ساعتها و تمرکزی که قبلا صرف
آرایش میشد صحبت میکردن، یاد جمله ای منصوب به انشتین افتادم که میگه: «اگه آدما ارزش زمان را میفهمیدن کفش بند دار نمیپوشیدن.»
و در این فایلها وقتی که من رهایی و آزادی شما دو نفر را میبینم میگم این نتیجه عدم وابستگی و قدر دانستن وقت و ارزش دادن به خودتان است. و همچنین چقدر شما احساس ارزشمندی و لیاقت دارین که این احساسات به ما هم انتقال میدین خدا رو شکر.
و چیزی که خانم شایسته را صد چندان زیبا کرده زیبایی درونشان هست.
وگرنه به قول حافظ: فکر مشاطه چه با حُسن خداداد کند.
و خلاصه که همین روش زندگی کردن شما باعث شده که من با تعهد و ثبات قدم بیشتری آموزه های شما و این سایت را دنبال کنم.
و هر روز و هر ساعت خدا را صدهزار مرتبه شکر میکنم که مرا به سایت شما هدایت کرد.
خدا را هزاران بار شکر که این سفر زیبا شروع شده، و آغاز این سفر مصادف شد با یک آموزش ناب از مریم عزیزم.
من هم از دوره دوازده قدم که یک جلسه در این مورد صحبت شد، خیلی روی خودم کار کردم، و خیلی راحت تر از قبل شده ام. ولی مریم جان شما همیشه الگوی خوبی برای من بودی و هستی، یادمه تو سفر قبل یک دمپایی پوشیده بودی که من وقتی دیدم تعجب کردم، و خودت در مورد راحتی اون دمپایی صحبت کردی و من چقدر لذت بردم. گفتم ببین در صلح بودن با خود یعنی همین که با هر چی راحت هستی بگردیک و لذت ببر.
خدا رو هزاران بار شکر می کنم بابت این آگاهی ها که هر روز ما را یک قدم به جلو میبره، خدایا شکرت .
من از همین امروز به خودم تعهد می دهم که در هر شرایطی آسانگیر تر شوم و بیشتر به لذت بردن از این مدت کوتاهی که در این کره خاکی هستیم برسم. من قبل از اینکه پا به این جهان بذارم به خودم و آفریدگارم قول داده ام که لذت ببرم، و در جهت گسترش جهان حرکت کنم.
از شما دو استاد بزرگوار هزاران بار سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب.
سلام به مریم جان و استاد عزیزم.خدارو شکر که صورتهای درخشان و زیباتون رو باز هم دیدم و تحسین میکنم پوشش نرم و لطیف و راحت شما رو و تحسین میکنم سادگی و راحتی مدل موهاتونو.
راستش مریم جان شما تو خیلی از فایلها در مورد آرایش نکردن گفتین و من چند روزی رعایت کردم و باز برگشتم به آرایش .چون اگر دو چیز رو از من بگیرن من حرفی برای گفتن نخواهم داشت و احساس ارزشمندی نخواهم کرد.یکیشون مدرک دانشگاهیمه و شغلم که مربوطه بهش.و دیگری ارایشمه .
وقتی آرایش میکنم با اعتماد به نفس راه میرم و شادم و وقتی آرایش ندارم با احساس شرمندگی و احساس اینکه من زیبا نیستم راه میرم و این دلیل برگشت هر بار من به ارایشه.
راستش من پوست خوبی دارم و دلم نمیاد آرایشش کنم .صاف و یکدسته و با اینکه شیفت بیمارستان میدم و صب تا شب آرایش رو پوستمه .پوست من خوبه و خدا رو شکر عالیه.
من با این شیوه که هر موقع شیفتم رو پوستم آرایش هست راحت نیستم اما خودم رو مجبور میکنم به آرایش کردن.من خیلی خیلی دوس دارم با پوست طبیعی خودم برم بیرون .اما کم پیش میاد و وقتی پیش میاد.خلاصه توی خیلی از فایلها شما و استاد صحبت کردین در مورد آرایش .
من دوست دارم ریشه ای این مسیله رو حل کنم اما نمیدونم چطور .
من موهای فرفری زیبایی دارم اما چون گره میخوره و اینکه موهای کوتاه رو اینجا کسی دوس ندارع بلند نگهش داشتم و به جای مراقبت از موهای فرفری بلندم …رفتم صافش کردم اما الان که صاف کردم کلی باید شامپوی مخصوص وماسک مو استفاده کنم و این هم با درون من در تضاده.و باهاش راحت نیستم .
دوس دارم آزاد آزاد باشم.
هر چند گاری باورهام از قبل خیلی سبک تره و احساس بهتری دارم به خودم اما اگه ریشه ای این مسیله ی آرایش کردن حل بشه .احساس میکنم خیلی از زندگیم لذت خواهم برد .و وقت بیشتری باز میشه برای افکار بهتر باورهای بهتر و تجربه ی زندگی بهتر .
به امید سفر به کویرهای کاشان با عشقم.
خیلی هیجان دارم برای تهیه ی دوره ی سلامتی که آن شالله به زودی تهیه آش کنم.
خیلی خوشحالم که خداوند هدایتم کرد تا بیام وارد این سایت بشم هرروز شما رو ببینم و عاشق این سبک زندگیتونم
مدتیه که هیچ کامنتی نذاشتم و اینبار دوست داشتم که راجب این موضوع ارزشمندی بنویسم
منم آدمیم که دوست دارم راحت باشم یادمه وقتی که 9سالم بود همه بهم میگفتن روسری سر کن و من میگفتم احساس خفگی میکنم نه روسری دوست داشتم نه چادر و الانم هیچ آرایشی نمیکنم ناخنامو اگه لاک بزنم سریع پاک میکنم همیشه کفشای کتونی میپوشم چون اینجوری راحت ترم حتی کیف هم برنمیدارم چون دوست ندارم دستم شلوغ باشه میذارم تو جیبم خب من اینطوری احساس خیلی خوبی دارم حالا تو خوابگاه بچه ها که منو میدیدن یه سری ها تعجب میکردن و براشون جدید بود و بعضی ها هم بهم میگفتن هدیه تو شبیه پسرایی پسرونه رفتار میکنی
و منکه باید خیلی زیاد روی عزت نفس پایینم کار کنم حرفاشون روم تاثیر گذاشت!
واقعا من شبیه پسرام؟؟؟ چرا مثل بقیه ی هم سنام رفتار نمیکنم چرا مثل اونا فکر نمیکنم ؟ چرا حتی یه دونه وسایل آرایشی ندارم به جز یک ضد آفتاب که بیشتر وقتا یادم میره استفاده کنم !! یعنی من خودم رو به عنوان یک دختر دوست ندارم ؟ و از این صداها که باعث احساس بد من شده بود و وقتی خانم شایسته ی عزیزم رو دیدم گفتم ببین هدیه ایشون رو چقدر با خودش در صلحه اصلا کی این قانون رو تعیین کرده که چجوری باید بود؟ اگه تا حالا آرایش نکردی خب دلایل خودتو داری اتفاقااین نشون میده که تو خودت رو دوست داری و از چهره ای که داری راضی و تا الان این موضوع رو نمیدونستی در مورد خودت اونجا دوباره احساسم خوب شد شمارو تحسین کردم و گفتم من نمیخوام شبیه آدمای اطرافم باشم حالا هر هرجور میخوان نظر بدن فکر کنند البته اینو باید بگم که من فکر مردم برام مهمه متاسفانه ولی ادر اینباره خیلی خوب عمل کردم و شاید گهگاهی نجواها میان سراغم که ببین اینجوری رفتار کردنت تورو مورد تایید نمیکنه دوست داشتنی نیستی ولی من راحتی خودم برام مهم تره و به این صداها بها نمیدم و الان هم بااین صحبت ها خدارو صدهزاران بار شکر میکنم من رها و آزاد هستم و برای خودم زندگی میکنم حالا فکرش رو کن بتونم از همه لحاظ جوری زندگی کنم که حرف مردم برام مهم نباشه و خدارو ببینم اونوقت چه شود
چقدر لذتبخشه دیدن شما دو نفر وقتی که با عشق با همدیگه حرف میزنید و از ویژگی های مثبت همدیگه تشکر میکنید
جامعه ای که من توش زندگی میکنم خیلی کم پیش میاد این تعریف ها رو زن و شوهر ها از همدیگه کنن
مخصوصا آقایون خیلی کم از ویژگی های مثبت همسرشون میگن
خدایا سپاسگزارم که در فرکانسی هستم که میبینم چنین زندگی زیبایی رو
چنین آگاهی هایی رو
چقدر آموزنده بود
من از اون آدمایی بودم که توی سفری که میرم باید تمام امکانات مهیا باشه وگرنه من عصبانی میشم و زهرمار میکنم سفر رو هم به خودم هم به بقیه
چقدر یاد گرفتم که باید در هر شرایطی آرام و رها باشم
خیلی درسته که میگن آدما رو باید توی سفر شناخت.من از قبل خودم ، از آدمی که توی سفرای قبلی بود و زود به خاطر هر ناهماهنگی جوش میزد و ناراحت و عصبانی میشد خجالت کشیدم
تصمیم گرفتم ، منم واقعا مثل مریم خانوم خواهان تغییرم
خدایا منم به جاهای سرسبزتر و وسیعتر هدایت کن
میخوام تغییر کنم .میخوام در هر لحظه و در هر شرایطی آرامش داشته باشم.میخوام سفرهای عالی رو تجربه کنم
خدایا تو از درون تمام بندگانت آگاهی
لطفاً ما رو هدایت کن به سمت تجربه ی خودشناسی و خداشناسی و زیبایی. های بیشتر و بیشتر
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز خیلی از دیدن فایل هاتون حس خوبی پیدا میکنم البته فایل هایی که هدایت میشم به سمتش و احساسم هدایتم میکنه و حس خوبی بهم میده بنده محمدحسن حسینی هستم از رفسنجان کرمان و از نقطه ای از بی انگیزگی کمبود اعتماد بنفس و عزت نفس و مساعل مالی و هر احساس کمبود و عزت نفسی از زندگیم به اینجا رسیدم که یه شرکت فوق العاده ایجاد کردم که پتانسیل خیلی فوق العاده ای داره که خیلی زودترازچیزی که فکرشو میکردم داره میترکونه من از سن 11سالگی کارکردم هرکاری که فکرشو بکنید گچ کاری و بنایی و هرکارساختمانی که فکرشو بکنید و شاگرد فست فود و هرکاری که فکرشوبکنید و بابای من بنا بوده و کارگر و خودم هم کارگری تا هرچقدر که فکر بکنید انجام دادم کارگری یعنی بارهای کامیون رو خالی میکردیم برامبلغ ناچیزی و این کارروزمانی هم انجام دادم که شرکتموراه انداخته بودم ولی درآمدی نداشت و بازهم اینکارو انجام میدادم تاخرج هاست وبسایتم و خرج های دیگه زندگی خودمو دربیارم همیشه جزو اولین افرادی بودم که همیشه توسط همه مسخره میشده و برای همین عزت نفس خیلی کمی داشتم و اوایل که فایل های شما رو گوش میدادم و میگفتم که من میخوام کارخودمو راه بندازم و نمیخوام این چرخه فقر درخانواده ما ادامه پیدا کنه خیلی نصیحت هایی که شماهم میدونید رو ازخانواده و خیلی افراد دیگه شنیدم و و بانگاه ها و خنده های تحقیرآمیز ولی اینا واقعا همیشه بیشتر عصبیم میکرده که کارهای بزرگی انجام بدم و اینوبگم که واقعا همیشه ته قلبم باخدا بوده و میدونستم یه روز کمکم میکنه(الان دیگه اون نگاه ها نیست دوستای عزیزم و تبدیل به ایمانی شده که به من دارن البته خانوادم و همراهم شدن و دوس دارن چیزایی که گوش میدم رو تقریبا) و میخواستم فوتبالیست بشم و خیلی زیادبراش تمرین کردم ولی چندروز قبل ازاینکه تست بدم برای یه تیم بزرگ ربات پام پاره شد که و تبدیل شدم به ناامید ترین انسان روی زمین که وقتی از زمین فوتبال خونه اومدم باورم نمیشد این اتفاق برام افتاده و هزینه عملشم نداشتم نمیدونستم چیکارکنم ولی خدامیدونه هنوزم ته قلبم این بودکه من بازم کارهای بزرگ انجام میدم البته اینو بگم که این اتفاق رو الان وقتی به گذشته فکر میکنم میفهمم که باافکار خودم ایجاد شده چون افکارمنفی خودمو نسبت به خودم و آینده یادمه و الان اون اتفاق رو واقعا نعمت بزرگی میبینم وقتی به اتفاقات مسیرم فکرمیکنم که همه چیز ازاون اتفاق درزندگیم شروع شد و اینو گفتم که بچه ها فکرنکنن خدا اینکارو کرده و همینجوری خداسنگ میندازه جلوتون و گفتم که حقم بوده و خودم ایجادش کردم و فکر نکنن که تلاش کنن به خواسته هاشون نمیرسن نه دوستان عزیزم افکار درکنار اعمال مکمل هم هستن البته افکار خیلی خیلی مهمتره و عمل به تنهایی نتیجه ای رورقم نمیزنه باید فکر و احساس درست پشتش باشه و بعد ازاون اتفاق بایه سری چیزا با قانون جذب و استاد عباسمنش اشناشدم و بعد رفتم داخل یه فروشگاه کارکردم یک سالونیم تایه روز داداشم یه کلیپ ازیه فرد نشونم داد که طراحی سایت رو اموزش میداد و میدونستم این اتفاقی نیست و درمسیر خواسته هامه و جدیش گرفتم وتقریبا یک سال پیش پنج تومن هزینه کردم برای آموزش دیدن و بعداز طراحی چندسایت به این شرکت فوق العادم رسیدم که واقعا زندگیمو تغییر داد و خیلی حس خوبی بهم میده و مثل پسرم برام میمونه و عاشقشم و دراین مدت هم هم از استاد عزیز و هم افراد دیگه ای چیزهای زیادی یادگرفتم و البته سعی میکنم اتفاقات زندگیمو اتفاقی نبینم و ازشون درس بگیرم و ببینم چه احساس و فکری چه اتفاقی رو ایجاد میکنه و شبانه روزهم روی باورهام کارمیکنم و فایلهای زیادی گوش میدم ک اونم تکراری هست نه هرروز یه چیز جدید ولی پایه و اساس تغییر اساسی باورهام که واقعا هیچ ربطی به گذشته خودم ندارم از استاد عباسمنش عزیز ایجادشد و همینجا ازخدا و دست خدا که استادعزیز هست بسیارتشکرمیکنم چون ایشون هم از فقربه اینجارسیدن و همین الگوی فوق العاده ای برای من ایجاد کرد و اسممو مشخصاتمو به یادگار اینجانوشتم و و نوشتم که درچه وضعیتی هستم تابه یادگاربماند تاروزی که اسممو از جاهای بزرگترمیشنوید دوستان عزیزم امیدوارم بهترین لحظات رو درزندگیتون تجربه کنید از مریم خانم عزیز هم تشکرمیکنم که ایشون هم چیزهای زیادی بهم یاددادن️ باآرزوی سلامتی و بهترین هابرای شما دوستان عزیزم اینو بدونید که این نفس شما و تپش قلب شما باید دلیلی برای شما باشه که شما بیخودی هرصبح بیدارنمیشید و برای ماموریتی دراین دنیا و کهکشان و سیاره زیبا قرار گرفتید️️
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز که مثل قرص ماه میمونن
سلام به شما دوست عزیز
پروسه ایی از زندگیم رو واستون تعریف میکنم که نتیجه شد شبیه تصمیم نهایی مریم جان عزیزم
جریان برمیگرده به سال 90
صورت من یهویی شروع کرد به جوش چرکی زدن و با توجه به اینکه من دستشون نمیزدم بازم جاش گود می افتاد
صورتم خیلی داشت داغون میشد
اعتماد به نفسمم که رفته بود و اعصابم هم خرد.
نوبت گرفتم پیش یکی از بهترین دکترای پوست، دکتر گفتن شما باید یک آزمایش خون کامل بدید، وقتی مشخص شد یکی از هومورن های بدنم بجای اینکه حداکثر دویست و هفتاد باشه،دو هزار و هفتصد بود، اورژانسی من رو دادن به پزشک مربوطه و ام آر آی انجام شد و متوجه شدم که
تومور غده ی هیپوفیز هست
من شروع کردم به دارو خوردن
و اقدامات لازم هم انجام شد
اماااااا
صورت من دیگه چیزی ازش نمونده بود شبیه یک سطح ناهموار شده بود
ولی من خدا رو شکر میکردم که میشه با یک قرص همه چیز رو کنترل کرد و همین
و سیمای هفت قلم آرایش در همه جا حتی در مراسم تشییع و تدفین
یک لحظه خندم گرفت(باید میشدم گریمور سینما)
بعضاً متوجه دلخوری افراد هم میشدم که یک جور خاصی نگام میکردن که خوبه مراسم عزا هست اگه میخواست بره عروسی چه میکرد،
اما من دلیلم به نظر خودم منطقی بود، غافل از اینکه آبشخورش کجا هست؟!!!!!
تا اینکه هدایت شدم به چند همزمانی
آشنایی با استاد عزیزم
پندمیک
رفتار و آمد کم
ماسک اجباری
و چون ماسک میزدیم من دیگه آرایش نمیکردم و آخ چه لذتی داشت سه سوت آماده میشدم و میرفتم بیرون و چون همزمان داشتم به این سایت الهی گوش میدادم
فهمیدم
بلههههههه
عزت نفس پایین تا اینجا منو کشونده
و خودم آگاهانه تصمیم گرفتم که هر چه هستم، خوبم و قبول کنم
و الان خدا رو شکر فقط و فقط یک ضدآفتاب دارم و بس
همین چند روز پیش مراسم تشییع جنازه یکی از اقوام درجه یک همسرم بودو بسیار شلوغ
من تنها یک ضدآفتاب زدم و رفتم
به خودم افتخار میکنم که چنین نتیجه ی بزرگی رو آگاهانه گرفتم.
بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست
سلام درود به استاد عزیزم و همسفر زندگیش خانم شایسته مهربان.
خانم شایسته مهربان اینهمه پیشرفت تون بهتون تبریک می گم و تحسین تون می کنم درود برشما.
منم برای سفر رفتن زیاد با خودم وسایل می برم. اهل آرایش نیستم مثل خیلی ها کیف لوازم آرایشی آنچنانی و سنگین ندارم. اما خو اینقدری لباس وسایل با خودم می برم که همون حمل کردنش خیلی جاهاکه تنها بودم برای بلند کردنش از آقایونی که همسفر بودند کمک گرفتم یا موقع قطار سوار شدن همیشه از کسی که مسئول بلیط قطار بود کمک گرفتم که خودم اول از همه اذیت شدم. به نسبت سفرهای اولم خیلی کم شده اما باز نیاز دارم که بارم سبک تر باشه برای سفر تحسین تون می کنم هربار برای سفرهاتون روی خودتون کار کردید و الان به یک شامپو رسیدید درود برشما چقدر هم استاد لذت برد وقتی همسفر زندگیش اینقدرخوب پیشرفت کرد.
خدایاشکرت که یه زوج بی نظیر الگو من خدایا بابت رابطه عالی عاشقانه دوستانه استاد و خانم شایسته دوستنی شکرتتت.
خانم شایسته من چقدر لذت بردم وقتی با یک حس حال خوب لحظه ای که دست تون گذاشتید روی بازو استاد و به خاطر آشنایتون با استاد و همچنین به خاطر حضور استاد در زندگی تون خوشحال بودید باعث رشد وتغییر شما شد چقدر لذت بردم وقتی استاد فرمود شما پاداش خدا به من هستید چقدر این جمله رو من دوست داشتم چقدر به دلم نشست. چقدربه آدم احساس خوشحالی لذت دست می ده همراه زندگیش به خاطر حضورش همراه بودنش خداروشکر می کنه واقعاااااا میگم خدایاا بابت دیدن وشاهد بودنم میشه یه رابطه ای اینقدررر خوب باشه طرفین بیش از 10سال زندگی باهم از بودن باهم لذت ببرند خداروشکر کنن با یه احساس خوب وعالی طوری که پاداش خدا بدونن. خدایااااا ازت ممنونم حدایاشکرت هزاران بار شکرت چه الگوی عالی شدید برای دوستانم درسایت الهی چه الگویی شدید برای خودم که میشه منم پاداش خدا باشم هدیه خداباشم در زندگی شخصی و اینقدررر خوب وعالی روی خودم کار کنم که خداوند عشق شو رو از طریق انسانی در زندگی منتقل کنه خدایاااا شکرت
خانم شایسته مهربان استاد عزیزم بابت این فایل ممنونم خانم شایسته مهربانم ممنونم که تجربه ورشد خودتون رو از سفر با ما به اشتراک گذاشتید.
سلام به استاد بزرگوار و سلام به خانم شایسته مهربان و سلام به همه اعضای سایت توحیدی عباسمنش
استاد خیلی سپاسگزارم از شما و خانم شایسته بابت همه آگاهی ها که ارائه میدین، خدا قوتتون بده.
شب قبل با همسرم یکی از قسمتهای سفر به دور آمریکا میدیدیم، بحث سر سادگی و ساده زندگی کردن شما و مخصوصا خانم شایسته بود در یک مجلس با چند نفر خانم، یه نکته ای که توجه ما را خیلی جلب کرده بود این بود که هیچکدوم از خانمها نه هیچ آرایش غلیظ. نه جواهرات آنچنانیداشتن علیرغم همه فراوانی که در زندگی دارن.
و امروز به محض دیدن این فایل به همسرم گفتم موضوع فایل امروز دقیقا چیزیه که دیشب درباره ش صحبت میکردیم.
وقتی که مریم بانو راجع به ساعتها و تمرکزی که قبلا صرف
آرایش میشد صحبت میکردن، یاد جمله ای منصوب به انشتین افتادم که میگه: «اگه آدما ارزش زمان را میفهمیدن کفش بند دار نمیپوشیدن.»
و در این فایلها وقتی که من رهایی و آزادی شما دو نفر را میبینم میگم این نتیجه عدم وابستگی و قدر دانستن وقت و ارزش دادن به خودتان است. و همچنین چقدر شما احساس ارزشمندی و لیاقت دارین که این احساسات به ما هم انتقال میدین خدا رو شکر.
و چیزی که خانم شایسته را صد چندان زیبا کرده زیبایی درونشان هست.
وگرنه به قول حافظ: فکر مشاطه چه با حُسن خداداد کند.
و خلاصه که همین روش زندگی کردن شما باعث شده که من با تعهد و ثبات قدم بیشتری آموزه های شما و این سایت را دنبال کنم.
و هر روز و هر ساعت خدا را صدهزار مرتبه شکر میکنم که مرا به سایت شما هدایت کرد.
درود بر شما استاد عزیز
درود بر شما مریم شایسته عزیزم
درود بر خانواده صمیمی عباسمنش
خدا را هزاران بار شکر که این سفر زیبا شروع شده، و آغاز این سفر مصادف شد با یک آموزش ناب از مریم عزیزم.
من هم از دوره دوازده قدم که یک جلسه در این مورد صحبت شد، خیلی روی خودم کار کردم، و خیلی راحت تر از قبل شده ام. ولی مریم جان شما همیشه الگوی خوبی برای من بودی و هستی، یادمه تو سفر قبل یک دمپایی پوشیده بودی که من وقتی دیدم تعجب کردم، و خودت در مورد راحتی اون دمپایی صحبت کردی و من چقدر لذت بردم. گفتم ببین در صلح بودن با خود یعنی همین که با هر چی راحت هستی بگردیک و لذت ببر.
خدا رو هزاران بار شکر می کنم بابت این آگاهی ها که هر روز ما را یک قدم به جلو میبره، خدایا شکرت .
من از همین امروز به خودم تعهد می دهم که در هر شرایطی آسانگیر تر شوم و بیشتر به لذت بردن از این مدت کوتاهی که در این کره خاکی هستیم برسم. من قبل از اینکه پا به این جهان بذارم به خودم و آفریدگارم قول داده ام که لذت ببرم، و در جهت گسترش جهان حرکت کنم.
از شما دو استاد بزرگوار هزاران بار سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب.
سفرتون به سلامت و خوشی.
سلام به مریم جان و استاد عزیزم.خدارو شکر که صورتهای درخشان و زیباتون رو باز هم دیدم و تحسین میکنم پوشش نرم و لطیف و راحت شما رو و تحسین میکنم سادگی و راحتی مدل موهاتونو.
راستش مریم جان شما تو خیلی از فایلها در مورد آرایش نکردن گفتین و من چند روزی رعایت کردم و باز برگشتم به آرایش .چون اگر دو چیز رو از من بگیرن من حرفی برای گفتن نخواهم داشت و احساس ارزشمندی نخواهم کرد.یکیشون مدرک دانشگاهیمه و شغلم که مربوطه بهش.و دیگری ارایشمه .
وقتی آرایش میکنم با اعتماد به نفس راه میرم و شادم و وقتی آرایش ندارم با احساس شرمندگی و احساس اینکه من زیبا نیستم راه میرم و این دلیل برگشت هر بار من به ارایشه.
راستش من پوست خوبی دارم و دلم نمیاد آرایشش کنم .صاف و یکدسته و با اینکه شیفت بیمارستان میدم و صب تا شب آرایش رو پوستمه .پوست من خوبه و خدا رو شکر عالیه.
من با این شیوه که هر موقع شیفتم رو پوستم آرایش هست راحت نیستم اما خودم رو مجبور میکنم به آرایش کردن.من خیلی خیلی دوس دارم با پوست طبیعی خودم برم بیرون .اما کم پیش میاد و وقتی پیش میاد.خلاصه توی خیلی از فایلها شما و استاد صحبت کردین در مورد آرایش .
من دوست دارم ریشه ای این مسیله رو حل کنم اما نمیدونم چطور .
من موهای فرفری زیبایی دارم اما چون گره میخوره و اینکه موهای کوتاه رو اینجا کسی دوس ندارع بلند نگهش داشتم و به جای مراقبت از موهای فرفری بلندم …رفتم صافش کردم اما الان که صاف کردم کلی باید شامپوی مخصوص وماسک مو استفاده کنم و این هم با درون من در تضاده.و باهاش راحت نیستم .
دوس دارم آزاد آزاد باشم.
هر چند گاری باورهام از قبل خیلی سبک تره و احساس بهتری دارم به خودم اما اگه ریشه ای این مسیله ی آرایش کردن حل بشه .احساس میکنم خیلی از زندگیم لذت خواهم برد .و وقت بیشتری باز میشه برای افکار بهتر باورهای بهتر و تجربه ی زندگی بهتر .
به امید سفر به کویرهای کاشان با عشقم.
خیلی هیجان دارم برای تهیه ی دوره ی سلامتی که آن شالله به زودی تهیه آش کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ب استاد عزیزم و مریم زیبا ونازنین
وسلام ب خانواده ی فوق العاده ی خودم
خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم بابت حضورم دراین جمع توحیدی
چقد ذوق میکنم وقتی شما دوعزیز, بهترین الگوهای زندگیم و کنار هم میبینم
الهی صدهزار بارشکرت
من سفرنامه رو شروع کردم ب لطف الله و قسمت دوم و امشب دیدم و کامنتم و گذاشتم چقد حس فوق العاده ای دارم استاد
چقد کامنت های دوستان فوق العاده س
چقد ازشون انرژی میگیرم و ایمانم قوی تر میشه خداروشکر میکنم بابتش
استاد من چن روز پیش ی سوالی برام پیش اومد ,اینکه شما و مریم جان
برای پوست تون چی استفاده می کنین
ماشالله پوست هردوی شما خیلی روشن تر جوانتر و شاداب تر شده
خیلی دوسداشتم بدونم ,چون من در طی روز باید حتما ی مرطوب کننده بزنم یا پوستم و ماساژ بدم
ک خیالم راحت بشه
مخصوصا اینکه گوشه چشمم چین افتاده برای همین حساسم حسم بد میشه
ولی خب بعضی وقتا هم خسته م میشم چیزی نمیزنم
اینکه گفتین هیچی نمیزنین ب پوستتون خییلی حس خوبی گرفتم متوجه شدم
اینم ی باوره ک من خیلی شنیدم باید ب پوستت برسی بعد25سالگی دیگه کلاژن استفاده کنی
چقد تحسینت کردم مریم عزیزم
چقد فوق العاده ای شما
دقیقا چقد قابل لمس بود حرفات برام
آرایش کردن چقد کار زمانبر وسختیه
البته من اخیرا خیلی کم آرایش میکنم
فقط ی رژ میزنم با سرمه چشم
فقط کرم نرم کننده استفاده میکنم
تقریبا یکی دوهفته س ک این دوتا رو هم استفاده نمیکنم ک مامانم میگه چقد رنگت پریده
چون عادت نداره اینجوری ببینه منو
ولی خیلی حس خوبیه آرایش نکردن
روحت انگار سبک تره و رها تری
چقد این قانون فرکانس عالیه
چقد خوب هم فرکانس و همدارشدین شما دوعزیز دل
چقد تحسینتون کردم این تحسبن کردناتونو این نگاه های پراز عشق تونو
این صمیمیت و زلال بودنتونو
این همراه وهمسفر بودنتون و
استاد شما چقد فوق العاده ای
چقد عالی خودتونو در همه ابعاد ب چالش میکشید
چقد بهتون افتخار میکنم و ب خودم میبالم ک استادی چون شما دارم
چقد خوبه ک همیشه ب دنبال ساده تر بودن و ساده تر کردن کارهاتون هستین
و ب عبارتی چقد خوب آسان میشین برای آسانی ها
الهی صدهزار بار شکرت ک جواب سوالام و گرفتم و هدایتم کردی مث همیشه
خیلی دوستون دارممم
مراقب خودتون باشین
مشتاقانه منتظر قسمت بعدی سفر هستم ان شاالله
به نام خدای مهربان
سلاام به همگی
خیلی خوشحالم که خداوند هدایتم کرد تا بیام وارد این سایت بشم هرروز شما رو ببینم و عاشق این سبک زندگیتونم
مدتیه که هیچ کامنتی نذاشتم و اینبار دوست داشتم که راجب این موضوع ارزشمندی بنویسم
منم آدمیم که دوست دارم راحت باشم یادمه وقتی که 9سالم بود همه بهم میگفتن روسری سر کن و من میگفتم احساس خفگی میکنم نه روسری دوست داشتم نه چادر و الانم هیچ آرایشی نمیکنم ناخنامو اگه لاک بزنم سریع پاک میکنم همیشه کفشای کتونی میپوشم چون اینجوری راحت ترم حتی کیف هم برنمیدارم چون دوست ندارم دستم شلوغ باشه میذارم تو جیبم خب من اینطوری احساس خیلی خوبی دارم حالا تو خوابگاه بچه ها که منو میدیدن یه سری ها تعجب میکردن و براشون جدید بود و بعضی ها هم بهم میگفتن هدیه تو شبیه پسرایی پسرونه رفتار میکنی
و منکه باید خیلی زیاد روی عزت نفس پایینم کار کنم حرفاشون روم تاثیر گذاشت!
واقعا من شبیه پسرام؟؟؟ چرا مثل بقیه ی هم سنام رفتار نمیکنم چرا مثل اونا فکر نمیکنم ؟ چرا حتی یه دونه وسایل آرایشی ندارم به جز یک ضد آفتاب که بیشتر وقتا یادم میره استفاده کنم !! یعنی من خودم رو به عنوان یک دختر دوست ندارم ؟ و از این صداها که باعث احساس بد من شده بود و وقتی خانم شایسته ی عزیزم رو دیدم گفتم ببین هدیه ایشون رو چقدر با خودش در صلحه اصلا کی این قانون رو تعیین کرده که چجوری باید بود؟ اگه تا حالا آرایش نکردی خب دلایل خودتو داری اتفاقااین نشون میده که تو خودت رو دوست داری و از چهره ای که داری راضی و تا الان این موضوع رو نمیدونستی در مورد خودت اونجا دوباره احساسم خوب شد شمارو تحسین کردم و گفتم من نمیخوام شبیه آدمای اطرافم باشم حالا هر هرجور میخوان نظر بدن فکر کنند البته اینو باید بگم که من فکر مردم برام مهمه متاسفانه ولی ادر اینباره خیلی خوب عمل کردم و شاید گهگاهی نجواها میان سراغم که ببین اینجوری رفتار کردنت تورو مورد تایید نمیکنه دوست داشتنی نیستی ولی من راحتی خودم برام مهم تره و به این صداها بها نمیدم و الان هم بااین صحبت ها خدارو صدهزاران بار شکر میکنم من رها و آزاد هستم و برای خودم زندگی میکنم حالا فکرش رو کن بتونم از همه لحاظ جوری زندگی کنم که حرف مردم برام مهم نباشه و خدارو ببینم اونوقت چه شود
عاشقتونم
سلام به استاد و مریم جان عزیز
چقدر لذتبخشه دیدن شما دو نفر وقتی که با عشق با همدیگه حرف میزنید و از ویژگی های مثبت همدیگه تشکر میکنید
جامعه ای که من توش زندگی میکنم خیلی کم پیش میاد این تعریف ها رو زن و شوهر ها از همدیگه کنن
مخصوصا آقایون خیلی کم از ویژگی های مثبت همسرشون میگن
خدایا سپاسگزارم که در فرکانسی هستم که میبینم چنین زندگی زیبایی رو
چنین آگاهی هایی رو
چقدر آموزنده بود
من از اون آدمایی بودم که توی سفری که میرم باید تمام امکانات مهیا باشه وگرنه من عصبانی میشم و زهرمار میکنم سفر رو هم به خودم هم به بقیه
چقدر یاد گرفتم که باید در هر شرایطی آرام و رها باشم
خیلی درسته که میگن آدما رو باید توی سفر شناخت.من از قبل خودم ، از آدمی که توی سفرای قبلی بود و زود به خاطر هر ناهماهنگی جوش میزد و ناراحت و عصبانی میشد خجالت کشیدم
تصمیم گرفتم ، منم واقعا مثل مریم خانوم خواهان تغییرم
خدایا منم به جاهای سرسبزتر و وسیعتر هدایت کن
میخوام تغییر کنم .میخوام در هر لحظه و در هر شرایطی آرامش داشته باشم.میخوام سفرهای عالی رو تجربه کنم
خدایا تو از درون تمام بندگانت آگاهی
لطفاً ما رو هدایت کن به سمت تجربه ی خودشناسی و خداشناسی و زیبایی. های بیشتر و بیشتر
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز خیلی از دیدن فایل هاتون حس خوبی پیدا میکنم البته فایل هایی که هدایت میشم به سمتش و احساسم هدایتم میکنه و حس خوبی بهم میده بنده محمدحسن حسینی هستم از رفسنجان کرمان و از نقطه ای از بی انگیزگی کمبود اعتماد بنفس و عزت نفس و مساعل مالی و هر احساس کمبود و عزت نفسی از زندگیم به اینجا رسیدم که یه شرکت فوق العاده ایجاد کردم که پتانسیل خیلی فوق العاده ای داره که خیلی زودترازچیزی که فکرشو میکردم داره میترکونه من از سن 11سالگی کارکردم هرکاری که فکرشو بکنید گچ کاری و بنایی و هرکارساختمانی که فکرشو بکنید و شاگرد فست فود و هرکاری که فکرشوبکنید و بابای من بنا بوده و کارگر و خودم هم کارگری تا هرچقدر که فکر بکنید انجام دادم کارگری یعنی بارهای کامیون رو خالی میکردیم برامبلغ ناچیزی و این کارروزمانی هم انجام دادم که شرکتموراه انداخته بودم ولی درآمدی نداشت و بازهم اینکارو انجام میدادم تاخرج هاست وبسایتم و خرج های دیگه زندگی خودمو دربیارم همیشه جزو اولین افرادی بودم که همیشه توسط همه مسخره میشده و برای همین عزت نفس خیلی کمی داشتم و اوایل که فایل های شما رو گوش میدادم و میگفتم که من میخوام کارخودمو راه بندازم و نمیخوام این چرخه فقر درخانواده ما ادامه پیدا کنه خیلی نصیحت هایی که شماهم میدونید رو ازخانواده و خیلی افراد دیگه شنیدم و و بانگاه ها و خنده های تحقیرآمیز ولی اینا واقعا همیشه بیشتر عصبیم میکرده که کارهای بزرگی انجام بدم و اینوبگم که واقعا همیشه ته قلبم باخدا بوده و میدونستم یه روز کمکم میکنه(الان دیگه اون نگاه ها نیست دوستای عزیزم و تبدیل به ایمانی شده که به من دارن البته خانوادم و همراهم شدن و دوس دارن چیزایی که گوش میدم رو تقریبا) و میخواستم فوتبالیست بشم و خیلی زیادبراش تمرین کردم ولی چندروز قبل ازاینکه تست بدم برای یه تیم بزرگ ربات پام پاره شد که و تبدیل شدم به ناامید ترین انسان روی زمین که وقتی از زمین فوتبال خونه اومدم باورم نمیشد این اتفاق برام افتاده و هزینه عملشم نداشتم نمیدونستم چیکارکنم ولی خدامیدونه هنوزم ته قلبم این بودکه من بازم کارهای بزرگ انجام میدم البته اینو بگم که این اتفاق رو الان وقتی به گذشته فکر میکنم میفهمم که باافکار خودم ایجاد شده چون افکارمنفی خودمو نسبت به خودم و آینده یادمه و الان اون اتفاق رو واقعا نعمت بزرگی میبینم وقتی به اتفاقات مسیرم فکرمیکنم که همه چیز ازاون اتفاق درزندگیم شروع شد و اینو گفتم که بچه ها فکرنکنن خدا اینکارو کرده و همینجوری خداسنگ میندازه جلوتون و گفتم که حقم بوده و خودم ایجادش کردم و فکر نکنن که تلاش کنن به خواسته هاشون نمیرسن نه دوستان عزیزم افکار درکنار اعمال مکمل هم هستن البته افکار خیلی خیلی مهمتره و عمل به تنهایی نتیجه ای رورقم نمیزنه باید فکر و احساس درست پشتش باشه و بعد ازاون اتفاق بایه سری چیزا با قانون جذب و استاد عباسمنش اشناشدم و بعد رفتم داخل یه فروشگاه کارکردم یک سالونیم تایه روز داداشم یه کلیپ ازیه فرد نشونم داد که طراحی سایت رو اموزش میداد و میدونستم این اتفاقی نیست و درمسیر خواسته هامه و جدیش گرفتم وتقریبا یک سال پیش پنج تومن هزینه کردم برای آموزش دیدن و بعداز طراحی چندسایت به این شرکت فوق العادم رسیدم که واقعا زندگیمو تغییر داد و خیلی حس خوبی بهم میده و مثل پسرم برام میمونه و عاشقشم و دراین مدت هم هم از استاد عزیز و هم افراد دیگه ای چیزهای زیادی یادگرفتم و البته سعی میکنم اتفاقات زندگیمو اتفاقی نبینم و ازشون درس بگیرم و ببینم چه احساس و فکری چه اتفاقی رو ایجاد میکنه و شبانه روزهم روی باورهام کارمیکنم و فایلهای زیادی گوش میدم ک اونم تکراری هست نه هرروز یه چیز جدید ولی پایه و اساس تغییر اساسی باورهام که واقعا هیچ ربطی به گذشته خودم ندارم از استاد عباسمنش عزیز ایجادشد و همینجا ازخدا و دست خدا که استادعزیز هست بسیارتشکرمیکنم چون ایشون هم از فقربه اینجارسیدن و همین الگوی فوق العاده ای برای من ایجاد کرد و اسممو مشخصاتمو به یادگار اینجانوشتم و و نوشتم که درچه وضعیتی هستم تابه یادگاربماند تاروزی که اسممو از جاهای بزرگترمیشنوید دوستان عزیزم امیدوارم بهترین لحظات رو درزندگیتون تجربه کنید از مریم خانم عزیز هم تشکرمیکنم که ایشون هم چیزهای زیادی بهم یاددادن️ باآرزوی سلامتی و بهترین هابرای شما دوستان عزیزم اینو بدونید که این نفس شما و تپش قلب شما باید دلیلی برای شما باشه که شما بیخودی هرصبح بیدارنمیشید و برای ماموریتی دراین دنیا و کهکشان و سیاره زیبا قرار گرفتید️️
به نام خداوند زیبایی ها
خداوندی که شما دوستان عزیزم را به زیبایی آفرید
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز که مثل قرص ماه میمونن
سلام به شما دوست عزیز
پروسه ایی از زندگیم رو واستون تعریف میکنم که نتیجه شد شبیه تصمیم نهایی مریم جان عزیزم
جریان برمیگرده به سال 90
صورت من یهویی شروع کرد به جوش چرکی زدن و با توجه به اینکه من دستشون نمیزدم بازم جاش گود می افتاد
صورتم خیلی داشت داغون میشد
اعتماد به نفسمم که رفته بود و اعصابم هم خرد.
نوبت گرفتم پیش یکی از بهترین دکترای پوست، دکتر گفتن شما باید یک آزمایش خون کامل بدید، وقتی مشخص شد یکی از هومورن های بدنم بجای اینکه حداکثر دویست و هفتاد باشه،دو هزار و هفتصد بود، اورژانسی من رو دادن به پزشک مربوطه و ام آر آی انجام شد و متوجه شدم که
تومور غده ی هیپوفیز هست
من شروع کردم به دارو خوردن
و اقدامات لازم هم انجام شد
اماااااا
صورت من دیگه چیزی ازش نمونده بود شبیه یک سطح ناهموار شده بود
ولی من خدا رو شکر میکردم که میشه با یک قرص همه چیز رو کنترل کرد و همین
و سیمای هفت قلم آرایش در همه جا حتی در مراسم تشییع و تدفین
یک لحظه خندم گرفت(باید میشدم گریمور سینما)
بعضاً متوجه دلخوری افراد هم میشدم که یک جور خاصی نگام میکردن که خوبه مراسم عزا هست اگه میخواست بره عروسی چه میکرد،
اما من دلیلم به نظر خودم منطقی بود، غافل از اینکه آبشخورش کجا هست؟!!!!!
تا اینکه هدایت شدم به چند همزمانی
آشنایی با استاد عزیزم
پندمیک
رفتار و آمد کم
ماسک اجباری
و چون ماسک میزدیم من دیگه آرایش نمیکردم و آخ چه لذتی داشت سه سوت آماده میشدم و میرفتم بیرون و چون همزمان داشتم به این سایت الهی گوش میدادم
فهمیدم
بلههههههه
عزت نفس پایین تا اینجا منو کشونده
و خودم آگاهانه تصمیم گرفتم که هر چه هستم، خوبم و قبول کنم
و الان خدا رو شکر فقط و فقط یک ضدآفتاب دارم و بس
همین چند روز پیش مراسم تشییع جنازه یکی از اقوام درجه یک همسرم بودو بسیار شلوغ
من تنها یک ضدآفتاب زدم و رفتم
به خودم افتخار میکنم که چنین نتیجه ی بزرگی رو آگاهانه گرفتم.
مدیون استاد عزیزم هستم که من رو به اینجا رسوندن
انشاالله در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید
ارادتمند شما :سیما
﷽
بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست
سلام درود به استاد عزیزم و همسفر زندگیش خانم شایسته مهربان.
خانم شایسته مهربان اینهمه پیشرفت تون بهتون تبریک می گم و تحسین تون می کنم درود برشما.
منم برای سفر رفتن زیاد با خودم وسایل می برم. اهل آرایش نیستم مثل خیلی ها کیف لوازم آرایشی آنچنانی و سنگین ندارم. اما خو اینقدری لباس وسایل با خودم می برم که همون حمل کردنش خیلی جاهاکه تنها بودم برای بلند کردنش از آقایونی که همسفر بودند کمک گرفتم یا موقع قطار سوار شدن همیشه از کسی که مسئول بلیط قطار بود کمک گرفتم که خودم اول از همه اذیت شدم. به نسبت سفرهای اولم خیلی کم شده اما باز نیاز دارم که بارم سبک تر باشه برای سفر تحسین تون می کنم هربار برای سفرهاتون روی خودتون کار کردید و الان به یک شامپو رسیدید درود برشما چقدر هم استاد لذت برد وقتی همسفر زندگیش اینقدرخوب پیشرفت کرد.
خدایاشکرت که یه زوج بی نظیر الگو من خدایا بابت رابطه عالی عاشقانه دوستانه استاد و خانم شایسته دوستنی شکرتتت.
خانم شایسته من چقدر لذت بردم وقتی با یک حس حال خوب لحظه ای که دست تون گذاشتید روی بازو استاد و به خاطر آشنایتون با استاد و همچنین به خاطر حضور استاد در زندگی تون خوشحال بودید باعث رشد وتغییر شما شد چقدر لذت بردم وقتی استاد فرمود شما پاداش خدا به من هستید چقدر این جمله رو من دوست داشتم چقدر به دلم نشست. چقدربه آدم احساس خوشحالی لذت دست می ده همراه زندگیش به خاطر حضورش همراه بودنش خداروشکر می کنه واقعاااااا میگم خدایاا بابت دیدن وشاهد بودنم میشه یه رابطه ای اینقدررر خوب باشه طرفین بیش از 10سال زندگی باهم از بودن باهم لذت ببرند خداروشکر کنن با یه احساس خوب وعالی طوری که پاداش خدا بدونن. خدایااااا ازت ممنونم حدایاشکرت هزاران بار شکرت چه الگوی عالی شدید برای دوستانم درسایت الهی چه الگویی شدید برای خودم که میشه منم پاداش خدا باشم هدیه خداباشم در زندگی شخصی و اینقدررر خوب وعالی روی خودم کار کنم که خداوند عشق شو رو از طریق انسانی در زندگی منتقل کنه خدایاااا شکرت
خانم شایسته مهربان استاد عزیزم بابت این فایل ممنونم خانم شایسته مهربانم ممنونم که تجربه ورشد خودتون رو از سفر با ما به اشتراک گذاشتید.
سفرتون بخیر خوشی
منتظر دیدن زیبایی های بیشترهستیم.
خدایا شــــکرت
درود
و تقدیم به استادان جان و همسفران عشق
برای قلبی مینوسم که عاشق سفر است.
برای جانی میگویم که شیفته رفتن است.
برای پرواز بر خاک و آغاز خزیدن برای رمیدن تا دویدن
سبکبال چون قاصدک سوار بر نسیم رویاهایم
همسفر باد و همراه باران به دیدار دریا میروم
تا جویای حال راه شوم تا مقصد
لذت رسیدنی در کار نیست
چون همه مسیر مقصد است و معبد و تمام راه به ذکرم و وجودم به سجود از عظمت این سکوت
لحظه های خلوت آرامش در نبود آسایش
مشق رفتن است در سکون و برای رفتن ایستاده ام تا دل به انفجاری عظیم روانه آسمان بی انتهای آرزوهایم شود
همسفران کجایید؟ دلتنگتانم
مرکب باد عجب رهوار است و چه رقصان به جهان می نازم
گاه از ترس کمی هم دل خود میبازم
جگری نیست که شیری بخورد سیر شوم
وه که آفاق چه زیباست و گلهای خدا رنگانگ
سبزی این همه دشت این همه وسعت چو خدا
و من از این همه عشقی که جاریست به جان مدهوشم
کوه جاریست به گهواره خاک ، چه کسی گفته که او آرام است ؟ آگاه است
در دلش پنجره ها میبینم رو به جهان پایین
دلشان تاریکست و کمی پایین تر خورشیدیست و گمانم پایان
چه عظیم است افلاک و چه رویائیست رویای زمین و در آمیخته با عطر زمان
و در این لحظه اکنون مقدس چه خوشم
و سفر بی پایان و خدا در آغاز
رستگاریست دعایم و اجابت قطعاً
چون خداست عاشق من عاشق ما عاشق کل عالم
درودی بیکران ، پر از مهر از قلبم به قلب پر از مهرت سیدحبیب خدا
هر دفعه این کامنتت رو میخونم انگار سوار بر موجی آرام میشم که میاد و به ساحل دل میشینه…
چقدرررررررررررررر خداوندعزیزم رو شاکرم برای همه ذوق و شوق و روحیه لطیف …..
اینکه پرواز رو آغاز کردی و رمیدن و رها شدن رو ، عظیم ترین لطف الهی ست به هر بنده ایی که از بند ها منفصلش کنه و به خودش متصل….
چه پاداشی از این نابتر برای سفر!!!
عاشقتم با این قسمتی که گفتی :
همه مسیر مقصد است و معبد و تمام راه به ذکرم……..
آخه از کجا تراوش کرده این همه ذوق…. ؟؟؟!!!!
این همه شوق….؟؟؟!!!
این همه عشق ….؟؟!!!
معبد منم…
معبد تویی…
معبد تک تک عزیزان در این مأمن الهی هستند که خدا رو در وجودشون جستجو کردند و یافتند الحمدالله…
معبد مقدسِ من، حبیب جان
اگر بخوام در مورد خط به خط این کامنت بنویسم صفحه ها پر میشه…
چرا که عظیمتر از افلاک و رؤیایی تر از زمین ، روح الهی تو ء انسانه که با خودش در آمیخته شده در این متن…
ممنون از دعای قشنگت :
رستگاری…
بیانش هم زیباست
رستگار و سعادتمند دنیا و اخرت باشی و غرق در نور و عشق الهی حبیب جانم