سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194 - صفحه 20

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان زیبا، چقدر این مدل مو به شما میاد

    البته شما از درون زیبا هستید هم شما و هم استاد عزیز

    و تمامی افراد با درک سرمایه وجود خویش زیبا و با عظمت هستند

    وقتی سفر رو با شما آغاز کردم از همون روز اول به طور معجزه آسا من هرروز با دعوت خانواده و خواهر میریم زیبایی های اطراف روستای خودمون رو میبینم و لذت دوچندان میبرم

    منی که از بدو تولد تو همین روستا بودم ولی با نگرشی که الان به لطف خدا دارم انگار اولین بار این زیبایی ها اطرافم رو میبینم خدارو هزاران مرتبه شکر

    و هی تو ذهنم مرور میکنم قراره با این سفر هم سفر همراه با دو استاد عزیز هم سفرهای خودم چقدر میتونم زیبا بین باشم و خودم رو تجربه کنم و بتونم روز به روز بهتر و بهتر بشم و زندگی رو ساده و ساده تر کنم و خدمت خودم باشم نه در خدمت اشیا و لوازم

    و اگر عمیق نگاه کنیم این اشیا و لوازم رو بعضی وقتا بخاطر این دور و بر خودم نگه میداریم که به ما ارزش و اعتبار بدهد فارغ از اینکه ارزش و اعتبار یک چیز دیگه هست ارزش و اعتبار باید درونی باشه نه بیرونی

    چقدر عاشق این فایلم

    چون منم تو گذشته به شدت آرایش میکردم و در بند اشیا و لوازم بودم

    ولی رفته رفته دیدم وقتی آدم بدون این قید و بند ها زندگی میکنه چقدر میتونه راحت و ساده و لذت بخش زندگی کنه

    و هی کم کردم هی کم کردم و رسیدم فقط به یک ضد آفتاب

    حتی به مرحله ای رسیدم که بالم لب رو برای خودم ممنوع کردم

    به خودم گفتم چرا من فقط باید بالم لب بزنم بقیه چرا نمیزنن

    روز اول که نزدم کمی اذیت شدم و رفته رفته خشکی لبم برطرف شد و خداروشکر دیگه استفاده نمیکنم یعنی واقعا بدن ما طوری تنظیم شده که میتونه به صورت خودکفا تمام احتیاجات خودش رو تامین کنه با این باور بالم لب رو کنار گذاشتم

    این فایل گرانبها چقدر لذت بخش و آموزنده هست خدایا شکرت

    واقعا سفر کردن هر چی اضافه هست رو حذف میکنه و آدم به عینه میبینه که میشه ساده زندگی کرد و لذت برد

    این جمله استاد که فرمودن

    سفر باعث میشه آدم همسفر خودش رو بشناسه یعنی آستانه تحمل و صبر طرف مقابل تو سفر به نمایش گذاشته میشه خود واقعی طرف به نمایش گذاشته میشه

    حتی خود فرد میتونه خودش رو بهتر بشناسه تو سفر احتمالا اتفاق های میفته که آدم به خود واقعی و بخش پنهانی خودش پی میبره واقعا سفر کردن یک چیز دیگه هست از الله مهربانم میخواهم سازوبرگ سفر رو برام مهیا کنه منم بتونم یک سفر عالی رو تجربه کنم و خودم رو بهتر بشناسم و زندگی رو ساده و ساده تر کنم برای خودم

    من چقدر عاشق این دوره شدم که قرار بیاد روی سایت و از رَبِّ مهربانم میخوام این دوره فوق العاده رو روزی من کند تا بتونم این آیه رو جز به جز تو زندگیم پیاده کنم

    وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰکُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰکُمۡ ثُمَّ قُلۡنَا لِلۡمَلَـٰٓئِکَهِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ لَمۡ یَکُن مِّنَ ٱلسَّـٰجِدِینَ آیه 11سوره اعراف

    ما شما را آفریدیم ؛ سپس صورت بندى کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید» آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود

    یعنی انسان در نگاه خداوند چقدر عزیز و دوست داشتنیی و با عظمت هست که به فرشتگان گفته که بهش سجده کنید و فرشتگان با اون همه زیبایی و عصمت برای ما سجده کردند

    ما انسان ها باید عظمت خود را دریابیم و ارزش خود را به مدرک، ماشین، و هر برجسب بیرونی ندهیم

    خدارو شکر که فرصت و زمان مناسبی برام مهیا شد تا بتونم کامنت بنویسم با یاری یار همیشگیم الله مهربانم

    خدایا شکرت

    در پناه یکتا بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1115 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز و مهربان

    که در کنار استاد کلی درس ها گرفته و به اشتراک گذاشته و وکلی من خودم الگو گرفتم از این همه آگاهی ها

    خداراشکر که اول فایل با یک آهنگ لایت شروع شد وکلی من لذت بردم

    خداراشکر که زیبایی هایی دیدم که کلی کیف کردم آسمانی زیبا فروشگاه زیبا درختان زیبا وکلی زیبایی فراوان که نشانه فراوانی نعمات را نشان میدهد واین که فایلی زیبا همراه دونفر زیبا و خوشتیپ که باعث آرامش من شده

    واین که استادم با آموزه هایش کلی زندگی لذت بخش را به من درس داده

    وچه هدایت زیبایی خداراشکر که صحبت تغییر شد که همین سرشب من توانستم به تعهدم عمل کنم واین که من تغییر را احساس کردم واین که قبلا میگفتم بزار فردا بزار بعد انجامش میدم دیر نمیشه ولی باورتون نمیشه من به خودم گفتم نه من تعهد دادم به خودم باید تمرینم را انجام بدم گفتم حسن اگه قراره تغییری باشه باید همین الان باشه باید عمل کنم به تعهد خودم ونباید به خودم ظلم کنم باید برای خودم ارزش قائل بشم واین شد که رفتم به تمرینی که از دوره دوازده قدم داشتم وتمرینم که تعهد داده بودم به خودم را انجام دادم

    وکلی احساس راحتی کردم وکلی شکر گذار خداوندم که منو هدایت کرد به این تغییر زیبا

    استاد جانم ومریم جان شما همیشه مورد اعتماد من بودین وشما الگو برای من بودین این که تغییرات زیادی را درخودتون دیدین واین اعتماد به نفس را گذاشتین که به اشتراک بزارین که بقیه بچه های سایت از آنها استفاده کنند و فکر کنند چقدر تغییر کردند این یعنی پیشرفت خداجون تو را شکر

    واین که

    این هم باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشین که بیایین از تغییرات خودت صحبت کنی

    واین حرکت خانوم شایسته را تحسین میکنم

    آفرین خوب درس پس دادین ومن اعتمادم بالا رفت که منم میتونم اینطور باشم

    منم میتونم از خودم صحبت کنم وبه عزت نفسم عمل کنم ویک پله بالاتر بروم

    خداجون توراشکر

    امیدوارم که همیشه در کنار هم لذت ببرین استادان من دوستتون دارم

    ممنون از همه بچه های سایت با اشتراک گذاشتن جمله های زیبایشان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    سلام به استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم

    ممنونم استاد ازتون که دارین راجب احساس لیاقت صحبت می‌کنین. چون حدودا ده روزی میشه که به شهود رسیدم که ریشه هر تضاد یا هر مسئله ای که به کونه‌ای من رو در طول زندگیم آزرده به احساس عدم لیاقت برمی‌گشته. و هر کجا که احساس ارزشمندی در درونم بوده، واقعا به لطف خدا مثل یک کوه استوارم کرده.

    امروز نمیدونم چند ده بار یه قسمت از فایل حذف ترمز های مخفی راجب ثروت رو گوش دادم که می‌گین:

    میزانی که شما خودتون خودتون رو ارزشمند می‌دونین، جهان با شما نعمت و ثروت می‌ده، جهان آدمای درست حسابی رو دور و بر شما جمع می‌کنه

    و هر بار سعی کردم اجازه بدم که ذهنم بازتر بشه و درک کنم میزان اهمیت و تاثیرگذاریش رو در زندگی.

    به نظرم میزان صبوری من هم به میزانیه که احساس لیاقت و ارزشمندی دارم در درونم. و شاید یکی از مهمترین جاهایی که می‌تونم بسنجم چقدر بهتر شدم در احساس ارزشمندی داشتن، جاهاییه که باید از خودم صبوری نشون بدم و ذهنم رو کنترل کنم.

    وقتی داشتین راجب شرایط اون سفر جزیره هرمز صحبت می‌کردین، از خودم پرسیدم آیا من واقعا می‌تونم الان در خودم ببینم که چنین سفری برم و بهم خوش بگذره؟ که لب به شکایت و غر زدن باز نکنم حتی یه بار؟ یعنی واقعا من می‌تونم اینقدر صبور باشم؟

    نمی‌دونم اگه الان توی چنین شرایطی قرار بگیرم چه رفتاری خواهم داشت و چقدر توانا خواهم بود بر کنترل ذهنم.

    ولی با شناختی که حالا از خودم دارم احتمالش خیلی کمه که بتونم در تمام موارد صبور باشم.

    چون هنوز در این حد تکاملم رو طی نکردم.

    اما می‌تونم بگم که سعی ام بر اینه که هر روز سپاسگزارتر و صبورتر باشم، می‌تونم بگم دارم براش تمرین می‌کنم و خودم رو بهبود می‌دم.

    ولی می‌دونم این توانایی چقدر ارزشمنده.

    می‌دونم می‌تونه جهنم رو برام بهشت کنه. البته شاید الان درک اهمیت غر نزدن و صبوری کردن برام راحتتر شده.

    چون قبلا فکر می‌کردم اگه که چیزی نگی به معنی منفعل بودنه و کار درست اینه که یه کاری کنی که شرایط بهتر بشه.

    و الان هم فکر می‌کنم که باید یه کاری بکنی که شرایط بهتر بشه، اما اون کار نه غر زدنه، نه تمرکز بر نکات منفی و نه ناسپاسی کردن. اون کار تمرکز بر روی نکات مثبته، کنترل ذهنه.

    چرا؟

    چون شرایط فقط توی این حالت می‌تونه بهتر بشه. من فقط وقتی به شرایط بهتر دست پیدا می‌کنم که برای این چیزی که الان دارم سپاسگزار باشم. دقیقا به همین دلیل که میخوام به جاهای بهتر هدایت بشم.

    و این کار نه تنها احمقانه نیست (چون قبلا اینطور فکر می‌کردم)، بلکه هوشمندانه ترین کاریه که می‌شه برای بهبود شرایط انجام داد تا بهترین جواب رو از جهان بگیرم.

    خداروصد هزار مرتبه شکر خیلی بهتر شدم توی این مورد. خیلی خیلی بیشتر از قبل سعی می‌کنم سپاسگزار باشم خصوصا بعد از بازی شکارچی نکات مثبت و این باعث شده هر بار خداوند بهتر هدایتم کنه و احساسم رو بهتر کنه.

    اینم بگم،

    من اومدم سفر به دور آمریکا ببینم الان که بیام فقط روی نکات مثبت تمرکز کنم و با این پیشفرض اومدم سراغ این قسمت که یجورایی ذهنم استراحت کنه.

    الان دیدم این فایل حتی بیشتر از زمانی که من در طول روز روی خودم کار کردم من رو به چالش کشید.

    مخصوصا که یکم راجب حرفاتون مقاومت دارم. چون همیشه از بچگی ساده زیستی توی ذهنم کار فقرا تعریف شده بود و با قناعت پیشه کردن و یه فضای درویش‌گونه تناسب داشت.

    ساده زیستی رو ارزش نمی‌دونستم چون تعریف درستی ازش ندیده بودم. چون وقتی حرف از ساده زیستی می‌شد یه اتاق کاهگلی، یه چراغ، یه حصیر و نون با نخود یا چنین چیزی توی ذهنم میومد.

    ولی الان تصویری که دارم از ساده زیستی می‌بینم هیچ ارتباطی با تعریف بالا نداره خوشبختانه:)

    و خداروشکر میکنم از این بابت.

    چون این باعث شده بود از بچگی همیشه عاشق تشریفات و زرق و برق خیلی زیاد بشم و این پیچیدگی رو به اون سادگی ترجیح بدم.

    هنوز هم این حالت رو دارم تا حدی، اما خیلی متعادل تر و منطقی تر.

    جوری که خواسته هام راجب فراوانی و ثروت داره از لابه لای پیچیدگی هایی که من در ذهنم تعریف کرده بودم غربال میشه.

    خداروشکر می‌کنم که داری جوری به سمت رشد هدایتم می‌کنه که حتی تمرکز خالص بر نکات مثبت هم علاوه بر حس خوب باعث رشد ابعاد دیگه ام هم بشه.

    چقدر این مدل مو بهتون میاد خانم شایسته جان

    چه جو شاد و سرزنده ای داشت اون ویزیتور سنتر الاباما، و چقدر خوبه که پر از رنگه! من عاشق رنگم مخصوصا رنگای شاد و زنده و هرجا هم می‌بینم سعی می‌کنم که تحسین کنم.

    من فکر می‌کردم توی ماشین سال 2022، دیگه نباید مسائل این مدلی راجب کار نکردن کولر و اینها رخ بده. در صورتی که جهان همیشه رو به بهبوده و یکی از راه های گسترش همین برخورد با مسئله و چالش هاست. و مهم حل اونهاست. تفاوت اصلی در شیوه ی حل مسائله که این ماشین با استفاده درست از کولر به جای 5 روز خوابیدن توی نمایندگی، مسئله‌اش در نیم ساعت حل میشه.

    چه آسمون قشنگی، چه ابرای زیبایی!! خدای من شکرت…

    خدایا شکرت که باز هم باعث رشدم شدی و منو به چالش کشیدی. ازت ممنونم…

    مرسی خانم شایسته برای موضوعی که مطرح کردین و تحسینتون می‌کنم برای این حد از تغییر مثبت و بهبود در شخصیتتون.

    بهترینها رو براتون آرزو دارم

    شاد و سلامت باشین؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    هاجر دانش گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    به نام خدای مهربان

    یک فایل زیبای دیگه

    در ابتدا از دیدن خانم شایسته عزیز من شکه شدم خدای من چقدر شما تغییر کردین چقدر دوره سلامتی شما را جوان تر کرده اصلا استایل بدنتون عوض شده من میدونم این معجزه دوره سلامتی و فستینک هایی است که به عالی ترین شکل انجام دادین من شما رو تحسین میکنم که این اندازه عالی به این دوره متعهد بودین

    در ادامه میخوام خدا رو شکر که خانم شایسته عزیز به عالی ترین روند تکاملی و رشدی که داشته را فراموش نکرده و با هر قدم رشد بیشتر بیشتر خدا را شکر میکنند و من مجدد این خصوصیت زیبای شما را تحسین میکنم

    خدا را شکر میکنم که توجه ام روی افرادی است که خود ارزشی بسیار عالی دارند و هر روز شما را تحسین میکنم

    من خدا را شاکر هستم برای دوره احساس لیاقتی که استاد اماده کردند خدا رو شکر میکنم برای اگاهی های که منتشر خواهد شد و سیلی از رشد سالهای سال خواهد جوشید

    اما نیتی که خانم شایسته از این سفر دارند اینکه راحت تر و روان تر زندگی کنند و در جریان زندگی حرکت کنند چقدر این هدف و این درخواست زندگی را برای ما زیباتر میکنه این جمله امروز در ذهن من مثل جرقه ایی بود و نمیدونم با من چه ها خواهد کرد چقدر منوتغییر خواهد داد ولی میدونم همین یک جمله میتونه منو به اندازه تمام روزهای زندگی ام رشد بده از شما بانوی عزیز ممنونم

    از استاد عزیزم هم سپاسگزارم که در تمام لحظات خانم شایسته را تحسین کردن زیبایی ها را دیدن و یک همراه و هم کلام عالی بودن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد جان و مریم قشنگم

    همینکه بنر فایل جدیدو دیدم لبخند زدم و گفتم وای فایل جدید اومده کهههه…

    و بلافاصله توجهم رفت به لبخند زیبای مریم جان ک چقدر زیباترشدن و موهاشونم بهشون خیلی میاد.

    واقعا همین لبخند ما زیبااااترین و کاااملترین آرایشه برای صورت.

    استاد جان شماهم ک ماشالله هرروز خوشتیپ تر میشین… چه کرده واقعا دوره قانون سلامتی… منم خیلی دوست دارم حتما بهش هدایت شم بااینک خداروشکر سلامتم و اندامم متناسبه ولی میدونم با این دوره خیلی خفن تر میشم‌.

    استاد من در حال جمع اوری عکس و فیلم برا دریم بردم هستم و این فایلو ک دیدم تصمیم گرفتم تراکمپر هم بهش اضافه کنم.. چون خیلی راحت سفر کردنو دوس دارم‌… و میخوام زیبایی های بیشتر ببینم و تجربه کنم.

    در مورد ارایش کردن، خب من قبلا بیشتر ارایش میکردم ولی الان خیلی کمتر شده.

    ولی درکل بخودم سخت نمیگیرم … گاهی شده که بدون هیچ ارایشی حتی بدون کرم بیرون رفتم…

    همیشه هم سبک سفر میکنم خداروشکر یعنی برا خودم و همسرم وسایلی ک برمیدارم از لباس و محصولات ارایشی بهداشتی و پاور… کلا براهردومون تو یه کوله معمولی جا میشه.

    و واقعااا سبک سفر کردن یه نعمته… باید تجربش کرد تا فهمید..

    ومن فکر میکنم خیلییی جای کار دارم و باید ساده تر و سبک تر بشم…و مخصوصا تو ارایش کردن خیبلی جا داره ک رو خودم بیشتر کار کنم‌.

    استاد چقدر دوست دارم ک روی احساس لیاقتم کار کنم امیدوارم بتونم تو جمع بچه های دوره باشم‌…

    واقعا این احساس لیاقتتتتتت پاشنه اشیله برام

    یکی احساس لیاقت یکی هم باور فراوانی

    این دوتا ازون دسته باوراییه ک اکثراااا توش مشکل دارن.

    استاد چقدررر شهرو ایالتای امریکا تمیززززززهههههه… هروقت فایلی میبینم همش اون تمیزی خیابونا و طبیعتش،تمیزی ماشیناااا و اسمون و همههه چییی اون مرتب بودنش به چشمم میخوره… همه چی انگار سرجاشه.

    اون پل کابلی خیلی متناسب و زیباااا در عین کاراییش زیبایی دوچندان بخشیده ب فضا.. و انگاری میبرتت به دل اسمون….

    استاد چقدر تحسینتون میکنم که از همدیگر تعریف میکنید و همیشه به فکر راحت تر کردن ساده تر کردن همه چیز هستین(:

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    ماهان جاهدی گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    چقدر این فایل زیباو آموزنده بود و بما یاد میداد که انعطاف پذیر بودن و خوب سر کردن با زندگی چه نتایج خوبی رو به همراه داره

    چقدر خوبه که آدم از حواشی بزنه برای راحت زندگی کردن

    برای شاد زیستن

    و برای اینکه با انرژی بیشتری لذت ببره

    خداروشکر بابت این فایل زیبا

    منتظر فایلهای زیبای بعدی شما هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    سلام به استادای عزیزم و همه دوستان همفرکانسی عزیزم

    چ فایل عااالی

    احساس لیاقت و ارزشمندی! بعد از دیدن فایل خواستم کامنت ها رو بخونم اما تو همون حین دیدن فایل هم ک مریم جان گفتن چققد تغییر کردن و ب مرور زمان ادم یادش میره ک چ مسیری رو طی کرده! به من هم تلنگر زد ک منم یادم اومد ک چققد منم تغییر کردم! درسته خییلییی هنوز جای کار دارم ولییی ب نسبت گذشته سازگارتر و خود دار تر شدم.

    من هم عااااشق سفرم و دوست دارم هر زمانی ک پیدا میکنم بزنم ب جاده و طبیعت و لذت ببرم. و من ببشتر از ده سال هست ک هیچ وابستگی ب مواد ارایشی ندارم، سالهای اول دانشگاه زمان کارشناسیم،همیشه کلی وقت میذاشتم و ارایش میکردم و تو این زمانی ک میذاشتم هم همیشه به موقع سرکلاسام نمیرسیدم و با تاخیر میرسیدم و هم بقیه بهم میگفتن چققد زشت میشی! اینقد انتقاد در مورد ارایشم زیاد بود ک حتی بعضی وقتا قبل زفتن ب کلاسم صورتمو میشستم! و بعد میرفتم سرکلاس!دیگه کم کم تو همون سالهای اول دانشگاه این ارایش کردن رو کنار گذاشتم. من جز کسایی بودم ک بقول همکلاسیام پسرفت داشتم تو این زمینه بجای پیشرفت چون بیشتر دانشجوها، ترم های اولی ک میومدن ساده تر بودن بعد ب مرور زمان تیپاشون و ارایشاشون بیشتر میشد اما من نه و واقعا برای این روندی ک پیش اومد خوشحالم، و از همه کسایی ک اونموق بهم انتقاد کردن ممنونم چون همین انتقادا باعث شد من خودمو همینی ک هستم بپذیرم و بدون ارایش خودمو دوست داشته باشم و شاید الان تنها چیزی ک مورد استفاده بشه ی رژلب یا یک ضدافتابه! من حتی پارسال ک عروسی عموم بود و همه ارایشگاه رفتن، هرچی با خودم کلنجار رفتم دیدم نمیتونم اون حجم سنگین ارایش رو روی صورتم تحمل کنم پس با ی ضدافتاب رنگی و رژلب و خط چشم و ریملی ک داشتم، خودمو ارایش کردم و رفتم و همه با اینکه با ارایش های سنگینی تو عروسی بودن اما یکی از عموهام گف واقعا ندا قشنگتر از همه بود تو عروسی چون ارایشی ب سنگینی شما نداشت و چهرش طبیعی بودنِ خودشو حفظ کرده بود و پی بردم وقتی ادم خودشو همینجوری ک هست بپذیره و دوست داشته باشه و خودشو درگیر ارایش و عمل زیبایی نکنه، بقیه هم این فرکانس رو دریافت میکنن و تو رو زیبا میبینن و خدااا رو هزااار بار شکر میکنم ک من به این زیبا بودن خودم باور دارم و با وجود اینکه این روزا عمل های زیبایی زیاد شده هیچ میل و رغبتی برای اینکار نمیبینم. و وقتی از زاویه مالی هم بهش نگاه کنید متوجه میشید ک چقققد هزینهای الکی و سنگینی ک بابت وسایل ارایشی و یا عمل های زیبایی باید بپردازیم میتونیم برای چیزهای دیگه صرف کنیم، من ک بیشتر خرج سفر و غذا میکنم

    در مورد سفر و چالشها هم، من به نسبت ادم آسان گیر تری هستم نسبت به اینکه جا و غذا چی باشه البته اینم به مرور زمان به این مرحله رسیدم! چون تو زمان بچگی زیاااد سفر رفتیم با خانواده، زمان های زیادی بود ک ماشین نداشتیم و با اتوبوس میرفتیم و خواهرم بچه بود و زیاد گریه میکرد اما با این وجود همیشه بابام موقعیتی فراهم میکرد ک سفر بریم و یا حتی زمانیکه دبیرستان بودم 15 روز سفر رفتیم ک تو شهرهای مختلف موندیم و حتی چند شب هم تو چادر بودیم و کلی چالش داشتیم ک تو پارکی ک بودیم تا صبح صدا میومد و منم ک ب صدا حساس، و نمیتونستم بخوابم! اونموقع خیلییی غر میزدم، الان هم بعضی وقتا زیاد گیر میدم اما زودتر متوجه میشم ک دارم غر میزنم و جلوشو میگیرم. یا ی پیشرفت دیگه ای ک داشتم تو کنترل کردن خودم تو شرایطی ک پیش بینی نشده ست! ده روز پیش ی سفر سه روزه ب شیراز داشتم ک تو حین خرید کردن، متوجه شدم ک تموم مدارکم ک تو ی حا کارتی کوچولو بود گم شده! تقریبا اخرین باری هم ک خرید داشتم ی ساعت قبلش بود و با خواهرم و دوستم سه تا مغازه ای ک قبلش رفته بودیم رو گشتیم اما پیدا نشد. وقتیکه تو اون شرایط قرار گرفتم تو همون لحظه ذهنم شروع کرد به اینکه اره تو همیشه شلخته ای و همیشه عجولی و شروع کرد ب سرزنش کردنم اما اگاهانه جلوشو گرفتم، و دیدم صداهای ذهنم نمیتونم ساکت کنم پس اولین چیزی ک ب ذهنم رسید اینه ک نت گوشیمو باز کنم و با خدا صحبت کنم و نوشتم خدایا من به خودت میسپارم من میخوام از سفرم لذت ببرم و میدونم تو بهم پاداش میدی و میخوام ک کمکم کنی ک بتونم ذهنمو کنترل کنم و منو ب سمت زیبایی های بیشتر هدایت کنی و کارت ها و مدارکمم از هر راهی ک خودت میدونی بدستم برسونی اینو ک نوشتم خیلیییی ارومتر شدم و ب دوستم و خواهرم گفتم خب دیگه بریم ک لذت ببریم و دیدم ک چقققذ تعجب کردن و گفتن واقعا بریم گفتم ارع دیگه! مگه کار دیگه ای از دستمون برمیاد؟ جاهایی ک باید میگشتیم و گشتیم ونتونستیم من میسپارمش ب خدا. و بعد رفتیم ی جای زیبا و ی ناهار فوق العاده خوردیم کنار آب و درخت های میوه تو ی فضای مثبت و عالی و کلی هم عکس گرفتیم و بعدش باز ب ی جای دیگه هدایت شدیم ک اونم کنار اب بود ک وقتی پامونو تو اب گذاشتیم تو این تابستون و گرما، پاهامون یخ زد و خیلی هوا هم خنک بود و آتیش روشن کردیم و بلال درست کردیم و کلی لذت بردیم و بعدش هم برگشتیم باز تو مسیر کلی هم از مسیر لذت بردیم و هم وقتی زسیدیم ب مرکز شهر باز هدایت شدیم به یک مسیر پیاده روی و دوچرخع سواری زیبا ک اونجا هم دوچرخه رنت کردیم و ی یک ساعتی دور زدیم با دوچرخه و دوستم میگف واقعا من تو عمرم این همه تجربه فوق العاده رو تو نصف روز نداشتم ک امروز داشتم اخه ما ساعت 12 از خونه بیرون زدیم و تا 12 شب برگشتیم و تو همین نصف روز ما سه جای مختلف و با کلی تجربهای متفاوت و لذت بخش رو تجربه کردیم ک اگه من تو همون ابتدای سفرمون، کنترل ذهن نداشتم ممکن نبود برامون! و چقققد خوشحالم ک رهاتر شدم و فاصله زمانی بهم ریختن اعصابم و کنترل کردنش خیلیییی کمتر شده ، با اینکه تو همون طول سفز چندین باز ذهنم هی میومد ک بگه مدارکتو گم کردی و میخواست حس بدی رو بهم بده اما من اگاهانه مچشو میگرفتم و خودمو با سپاسگزاری اروم میکردم، هنوز مدارکم پیدا نشده اما هنوز به خدا باور دارم و میدونم هر انچه ک پیش اومده شاید الان من ندونم علتش ولی قطعا بعدا مشخص میشه و خدا همیشه برای من بهترینها رو میخواد، و تنها کاری ک کردم فقط یکی از کارتهای بانکیمو فقط درخواست دادم ک نزدیک ب محل کارم بوده و در مورد کارت بنزین و کارت ملی و گواهینامم و مابقی کارتام اقدام نکردم چون اول تا ی هفته وقت گذاشتم ک اگه پیدا نشد بعد اقدام کنم در موردش اما جمعه شب خواب دیدم ک کارتام پیدا شده و اینو ی نشونه دیدم پس فعلا دست نگه داشتم و مطمعنم خدا خودش هدایتم میکنه و در ضمن در مورد اون پاداش هم باید بگم ک خدا بهم پاداش اون سفر و کنترل ذهن رو بهم داد اونم از جایی ک اصلاا انتظارشو نداشتم! روز سه شنبه بابام باهام تماس گرفت و گفت ک از محل کارشون برای فرزندان کارکنان، کارت هدیه ای تدارک دیدن ک اون هایی ک متولدین فروردین تا مرداد هستن بهشون تعلق میگیره! و شامل منم میشد! (و خدا از جایی پاداش میده ک حتی فکرشم نمیکنی )همچین چیزی قبلا نبوده و این اولین سالیه ک همچین خدماتی رو داشتن به کارکنانشون میدادن!

    و من باااورم به اینکه ارام بودن و ارامش داشتن چقققد میتونه اثرات مثبتی در زندگی من بذاره بیشتر و بیشتر شده و دارم بیشتر روی خودم کار میکنم چون اثراتشو دیدم و چقققد حالم و احساسم الان بهتره!

    حتی دوستم بعد این جریان بهم گف، چقققد خوب تونستی خودتو تو اون شرایط کنترل کنی واقعا تغییراتت دیگه به خوبی داره دیده میشه و این بازخوردا هم بیشتر باعث انگیزه میشه ک تو این مسیر ثابت قدم باشم و ادامه بدم. به امید اینکه بتونم اییینقد راحت گیر و به صلح درونی با خودم برسم ک هیچ چالش و شرایط بیرونی نتونه منو بهم بریزه و حالمو بد کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1602 روز

      سلام به همه دوستای عزیزم

      دقیقا بعد از ی هفته ک این کامنت رو گذاشتم مدارکم امروز به دستم رسید اونم از طریق دستای خداوند، ی کارگر مهربونی مدارکمو پیدا کرده بود و از طریق دستان دیگری امروز ب دستم رسید و خدا رو هزار بار شکر میکنم ک تونستم با کنترل ذهنی ک داشتم هم اون لحظه ای ک تو سفر داشتم رو ازش لذت ببرم هم بخاطر توکل و ایمانی ک به خدا داشتم مدارکم بدستم رسید و اینجا ثبت میکنم تا یادم بمونه ک قوانین ثابت هستن و عمل کردن ب این قوانین ثابت فقط باعث لذت بردن بیشتر از زندگی و راحتتر زندگی کردن ما میشه

      مرسی استادای عزیزم ️ مرسی برای اموزشهای بینظیرتون

      خدااایااا شکرت شکرت برای وجود شما استادای مهربونم و قوانینی ک هربار چ ب صورت زبانی و چ ب صورت عملی به ما نشان میدین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3498 روز

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید

    امشبم با چنتا آیه دیگه اومدم

    مثل همیشه میگم اینا برداشت های من با علم الانه منه

    و قرار نیس الزاما درست باشه

    آیه ۵٣ سوره یوسف

    وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿۵٣﴾‏

    و من نفس خود را تبرئه نمی‌کنم، چراکه نفس آدمی همواره به بدی امر می‌کند، مگر آن که پروردگارم رحم کند. پروردگار من آمرزنده‌یمهربان است.» (۵٣)

    آیه امشب آیه فوق العاده خاصیه

    من اول آیه ۵١ رو خوندم گفتم همینو امشب بنویس

    بعد گفتم نه از اون بهتر میخام

    بعد آیه ۵٢ رو خوندم گفتم ب خودم پس اینو بنویس گفتم نه بازم بهتر

    و دیگ رسیدم به ۵٣ و ترکوند

    یوسف توی آیه های ۵١ و ۵٢ یه جورایی اثبات میکنه بی گناهیشو و میخاد ک ب عزیز مصر هم بگه که من ب تو خیانت نکردم

    میرسه ب اینجا عین احد عظیم زاده ک یهو حرفشو ناخودآگاه قطع میکنه ( داشت میگف من ک آخه تو مازندران چیزی ندارم یهو حرفشوخورد گفت خدا رو شکر برای همونایی ام ک دارم)

    دقیقا یوسف میاد اثبات میکنه ک بیگناهه

    و یهو حرفشو میخوره میگ اگ ام تونستم اینجوری رفتار کنم ب این معنی نیس ک من کلا اشتباه نمیکنم

    اگ اینجا سربلند بیرون اومدم رحم کردن خدا ب من بوده

    خیییییلی حال کردم

    یعنی ب خودشم قدرت نمیده

    کبر و غرور نداره

    تسلیمه

    آرومه

    بنده اس

    خدایی نمیخاد بکنه مث خیلی از ماها ک ب یه موفقیت دوزاری میرسیم خودمونو گم میکنیم

    اصن آدمی ک مثل یوسف فک کنه خود ب خود احساس لیاقت پیدا میکنه

    من همیشه ب خودم میگم

    باورو عمل یکی هستن

    یعنی چسبیدن به هم دیگه

    بذار مثال بزنم

    فک کن تو میترسی از شب تو قبرستون رفتن

    حالت اول میای روی خودت کار میکنی بعد میری قبرستون

    یعنی اول باور بعد عمل

    حالت دوم میپری تو دل ترسهات

    یعنی یه باره میری توی قبرستون

    یعنی عمل بعدش باور

    اینا دو تاش یکیه

    حالا

    بیا توی بحث باور

    عمل همون باوره

    باور همون عمله

    من یکی از دوستام تازه رسیده ب درآمد خیلی بالا

    ما باهم روی قانون جذب کار میىکردیم

    و شاید بعضی جاها علم من از اون بیشتر بود

    حالا همون آدم دانسته هاشو (که من بیشتر دارم ) ب کار گرفته شده میلیاردر

    ولی من فقط علم داشتم

    منظورم اینکه دیگه از لحاظ علم قانون جذب همه تکمیلیم یا خیلی ها واقعا حالیشونه

    ولی علم مهم نیس مهم عمله (بخونید باوره)

    یعنی اگ من امروز سیصد هزار تومن دادم برای قایق موتوری برای ده دقیقه باید با حس خوب کارت بکشم ک من دارم با خرج کردنم دست خدا میشم ک ب کلی آدم رزق برسه

    این میشه عمل ک همون باوره در اصل

    آیه ٧۶ یوسف

    فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِیهِ ۚ کَذَٰلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ ۖ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍمَّن نَّشَاءُ ۗ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ‎﴿٧۶﴾‏

    پس [یوسف] پیش از [بازرسی] بار برادرش به بار دیگر برادران پرداخت، آن‌گاه پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این‌گونه براییوسف تدبیر کردیم. [زیرا‌] او در آیین پادشاه [مصر] نمی‌توانست برادرش را بازداشت کند، مگر آن که خدا بخواهد [و چنین راه چاره رابه او بیاموزد]. ما درجه و مقام هر کس را که بخواهیم [و شایسته باشد،] بالا می‌بریم. و برتر از هر صاحب دانشی، دانشوری است. (76)

    نمیدونم قبلا این آیه رو آنالیز کردم یا نه

    ولی خیلییی دوسش دارم

    وقتی این آیه رو خوندم یاد عباس برزگر افتادم

    جالب بدونید عباس برزگر با این همه دارایی از بومگردی مجوز هنوز نداره

    یعنی مجوز داشته بهش گفتن که تو اگ میخای این کار و کاسبی رو ادامه بدی باید منشی بذاری لپتاب بذاری و یه جورایی هتلش کنی

    این قبول نمیکنه

    میگ اصن مزیت من نسبت ب بقیه اینکه طرف فک میکنه مهمان یه خانواده دهاتی یه شب

    وگرنه این همه هتل

    میره سراغ اونا

    بعد بهش میگن که پس مجوزتو باطل میکنیم

    میگه باطل کنید

    الان مجوز برای گاو و گوسفنداش داره

    برای مزرعه اش داره

    ولی مجوز گردشگری نداره

    حالا اینجاس مهمه

    چرا دم در خونشو پلمپ نمیکنن؟

    چون مجوز دامداری داره مجوز مزرعه داری داره

    هیشکی نمیتونه خونه ی کسی ک توی خونش مجوز دامداری و مزرعه داری داره رو پلمپ کنه

    دقیقا همون شرایطی ک برای یوسف اتفاق افتاده

    توی این آیه پای قانون وسط

    قانون مصر ب یوسف اجازه نمیداده زندانی کنه برادرشو

    ولی یه تبصره میاد پیدا میکنه ک توش میگه

    میشه از قوانین اونا تبعیت نکرد

    و قشنگ نشون میده ک همه ی زورها از خداس

    قانون جلوی خدا کیلویی چنده

    دیگ هرچی باشه گنده تر از موسی نیس که میزنه یه نفرو میکشه

    و آخرم اعدامش نمیکنن

    هیچ قانونی زوری جلوی خدا نداره

    لاحول و لا قوت الا بالله

    سوره رعد آیه 14

    لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ‎﴿١۴﴾‏

    دعوت حق برای اوست. و کسانی که [مشرکان‌] جز او می‌خوانند، هیچ جوابی به آنان نمی‌دهند، مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آب بگشاید تا [آب‌] به دهانش برسد، در حالی که [آب‌] به [دهان‌] او نخواهد رسید، و دعای کافران جز بر هدر نباشد. (14)

    چه قدر قشنگ بود این آیه

    کاش ماها یکم میفهمیدیم که خدایی که ما رو آفریده چه قدر لطفش نسبت به ما گسترده اس

    کاش میفهمیدیم که چه قدر دوستمون داره

    کاش میفهمیدیم چه قدر نسبت به ما کریمه

    کاش میفهمیدیم همه ی اون چیزهایی که دنبالشیم مثل پول مثل خونه ی خوب مثل ماشین های خوشگل همش دم دستمونه

    فقط باید یاد بگیریم دستمونو دراز کنیم

    فقط باید یاد بگیریم که دریافتشون کنیم

    آیه ی امشب خیلی خوشگل بود

    من دلم واقعا خواست که این آیه رو امشب اینجا بنویسم چون مثالش فوق العاده بود

    چند وقت پیش من یه مشکل مالی داشتم سر سفره همینجوری جلو بابا مامانم مطرح کردم

    بعدش به خودم گفتم چرا این کارو کردم؟

    واقعا چه دلیلی داشت که اونجا بگم

    جز اینکه برای قدرت خدا شریک قائل شدم؟

    جز اینکه زور اونا رو بیشتر از زور خدا میدونستم؟

    از همه ی اینا گذشته خدا یه ایده ی خوب به من رسونده

    من باید با تمام وجود اون ایده رو انجام بدم چرا الان حواسم توی باقالی هاس

    چرا چشمم به این خورده نونهایی که دست مردمه

    گنج ها دست اونه

    همه ی نگاه ها باید به سمت اون باشه

    این آیه داره میگه

    اونی که پیش غیر خدا دعاشو میبره

    اون هیچ موقع به اون چیزی که میخاد نمیرسه

    دیدی یه سری ها میرن ناله میکنند پیش بقیه

    برای اینکه اونایی که ثروتمند ترن بهشون پول بدن

    میرن اشک و زاری راه میندازن برای اینکه جلت بوجه کنن

    یا این همه گذا

    دستشون جلو خلق خدا دراز میشه

    خود من چه قدر شده این درخواست کردن از غیر خدا رو انجام دادمو نفهمیدم

    و طبیعتا ثمره اش هم مشخصه دیگه

    تا زمانی که امیدت به کسی غیر از خدا باشه

    قطعا همین آشو همین کاسه اس

    ولی وقتی فقط روی خدا حساب باز کردی گنج ها رو بهت نشون میده

    وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ‎﴿٢٧﴾

    و کسانی که کافر شده‌اند می‌گویند: «چرا از جانب پروردگارش معجزه‌ای بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بی‌راه می‌گذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد، به سوی خود راه می‌نماید.» (27)

    من تا حالا شاید صد ها بار آیه های مشابه اینو خونده بودم هیچ موقع نمیفهمیدم خدا دقیقا چی میگه

    با خودم میگفتم کافرا میگن که چرا معجزه ی خفن مثل معجزات موسی برای پیامبر نیمده

    بعد خدا هم همینجوری از این جواب الکی ها میده که

    اصن به این چیزا نیس بابا

    یا مثلا احساس میکردم خدا ریز داره میگه دلم میخاس

    همینه که هست

    یه همچین احساسایی داشتم

    تازه امشب فهمیدم چی داره میگه

    اینا به پیامبر میگن که چرا معجزه ی خفن برای تو نیمده

    خدا هم جواب میده که

    اصن به معجزه نیس

    به قانونه

    بذار با یه مقدمه پیش بریم

    امروز داشتم یه فایل در مورد قانون جذب گوش میدادم

    توش گفت که باید ایمان به خدا داشته باشید اگه ایمان داشته باشید ال میشه بل میشه اینا

    من سریع ذهنم گفت که بابا خدا هم طبق قوانین و باور با تو رفتار میکنه

    حالا تو هزاری هم بگی خدایا من میدونم تو ال و بلی وقتی باور نداشته باشی

    جواب نمیده

    سریع شاخکام تیز شد

    ببین همینم یعنی شرک

    یعنی چی؟

    یعنی خدا کوچولو ا

    خدا زور نداره

    قوانینش زور دارن

    و انگار ما یاد گرفتیم که خدا رو دست برتر نبینیم

    وقتی یکم بزرگ شدم فهمیدم زور تحریمهای آمریکا از زور خدا خیلی بیشتره

    انگار آمریکا مسلسلو بسته به مردم دنیا

    خدا هم داره با یه حالت غمناک نگاه میکنه به ماها و آه میکشه

    و اصن احساس میکردم یه اتفاق جدید افتاده

    احساس میکردم خدا پیش بینی نکرده بود که آمریکا و اسرائیل و اینا قراره اینجوری به همه ستم کنند

    وقتی بزرگتر شدم فهمیدم اینا چرنده

    خدا دست برتره

    همون آمریکا ام دست خود خداس

    تازه مظلومی نباشه ظالم پیدا نمیشه

    فهمیدم برگی از درخت بدون اجازه خدا نمیوفته

    حالا اومدیم قانون جذب یاد گرفتیم

    چی میگم با خودم

    زور قانون جذب از زور خدا بیشتره

    نههه

    اشتباههه

    چرا؟

    مگه کسی که باور نداشته باشه رو خدا میتونه براش پارتی بازی کنه؟

    آره میتونه

    چه جوری؟

    زور هدایت خدا از زور قانون جذب بیشتره

    یعنی چی؟

    یعنی اینکه تو باید باور داشته باشی درست ولی خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی

    فک کن یه نفر توی ماشین که میشینه کمربند ایمنی نمیبنده

    بعد جلوی چشم خودش میبینه که یه نفر تصادف میکنه میمیره چون کمربند نبسته

    و بقل دستیش سالم میمونه چون کمربندشو بسته بوده

    چی میشه این آدم؟

    از سر کوچه شون تا دم سوپری محلم که میخاد بره کمربندشو تا یه مدت طولانی میبنده

    چون با چشم خودش دید

    دقیقا این هدایت خداس

    خدا میتونه یه کاری کنه ک تو چشمات گرد بشه

    و سریع یه باور توی ذهنت ایچاد بشه

    پس حرف من اینکه زور خدا از زور قانونشم بیشتره

    حتی قانون تکاملم که خدا باید رعایت کنه میتونه تکانه هاشو سریع تر کنه

    مثلا درآمد تو دو روز دو روز ببره بالا به جای اینکه ماه به ماه بره بالا

    بذار مثال بزنم

    فک کن عباس برزگر اون ونی که اومد دم خونش توش پنج تا خارجی بودن و دویست هزار تومن که میشه به پول الان هشتاد میلیون

    فک کن اون پولو بهش نداده بودن

    آیا اصن به فکر این میزد که این اینجوری صنعت گردشگری رو توی دنیا متحول کنه؟

    اصن ب ذهنش میرسید که الان برسه به جایی که پیش بینی کنن این درآمدش از درآمد نفت ایران هم بیشتر میشه؟

    واقعا میشد اینا؟

    به خدا اگه میشد

    همه ی اینا از اون دویست هزار تومن شروع شد

    توی یه کلام همه ی اینا از هدایت خدا شروع شد

    یعنی تغیر باور این آدم با هدایت خدا بوده

    اینجاس که میگم هدایت همه چیزه

    اینجاس که میگم خدا زورش از قانون خودشم بیشتره

    این خییییییللیییی ریزه

    یعنی چندین سال باید قانون جذبو کار کرده باشی تا اینا فقط بفهمی

    منی که دارم مینویسم

    باورم نمیشه که شاید تا دو ماه دیگه اصن این توی ذهنم بمونه

    میخام بگم که توی قانونم اگه حواست نباشه میتونی شرک بورزی

    یادت باشه زور هدایت خدا از همه چی بیشتره

    زور خود خدا از همه چی بیشتره

    خدا رو کوچیک نکنیم

    خدا بزرگه

    خیلیم بزرگه

    ولی نسبت به افکار تو واکنش نشون میده

    اگه بخای میتونه هدایتت کنه یه جوری که باوره بچسبه به ذهنت انگار از بچگی توی ثروت بزرگ شدی

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قراره بده که فاصله این بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2246 روز

      با سلام و درود خدمت شما آقای مرادی عزیز

      نمیدؤنید چقدر به این حرفای شما نیاز داشتم بخصوص آنالیز کردن اون آیه هایی که منو بفکر وادار کرد یعنی بنوعی سرشار از شور و شوق و هیجان شدم … انگار قلبم بهم گفت امروز برو یه سری به ایمیل هات بزن ببین چه خبر!!!!!! البته آقای مرادی عزیز هر روز آنقدر کامنت های بچه ها رو می خونم و می نویسم نکته برداری می کنم که بیهوش میشم و خوابم می‌بره بخصوص عینکی هم هستم چشمام زود خسته میشه البته روزی هفت هشت ساعت برای مبایل و نوشتن و خواندن و دیدن فایل ها و وقت گذاشتن توی سایت کم زمانی نیست ولی با تمام این حرفها از خداوند خواستم به روزم برکت بیشتری بده تا بتونم تمام اسم هایی رو که سیو کردم رو بتونم کامنت هاشونو بخونم … یهو دیدم ععععععععععع چقدر لیست ایمیل های خونده نشده ام زیاده .. همین طوری با حسرت داشتم لیست ایمیل هامو نگاه می کردم که یهو چشمم به اسم عزیزتون افتاد یهو حسم خوب شد چون امروز از خداوند یک نمونه ی نشانه ی آشکار خواستم… گفتم خدایاااااا آخه تکامل من چقدر دیگه باید طول بکشه… مگه من عمر نوح دارم …. آخه این مورچه مورچه حرکت کردن دیگه برام سخت شده و نمی پذیرم … خدایا خودتو بهم ثابت کن …. من سرعت و رونق تصاعدی رو ازت می خوام… خدایا تو می تونی سرعت مافوق صوت و نور رو هم بهم بدی .. من سرعت رسیدن به هدفمو می خوام .. من این بار سنگین زنگ زده رو می خوام بزارم زمین.. خدایا می خوام چرخ هامو روغن کاری کنی … خدایاااا من نمی‌دونم چطوری … من این وضعیت معلولیت رو می‌خوام بهبود و شفا ببخشی .. خودت سرعت تکاملمو در جهت رشد و رونق و پیشرفت پولی و مالی ام رو تصاعدی کن…

      خدایا من که توی چند نشانه هات فهمیدم که اگر تو بخوایی همه چی رو راحت و ساده و آسون و زیبا و عزتمندانه بهم می تونی بدهی …

      امروز چنان نشانه ای از این کامنت شما دریافت کردم که این خواسته ام رو تایید کرد و شما رو بخاطر این آگاهی تحسین کردم خدارو شکرت .. اینکه با یادآوری این الگوهایی که در کامنت تون مثال زدید فهمیدم که دیگه وقتشه… یعنی باید انجام بشه چون هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند رو نه میبینم و نه می تونم قبول کنم… یعنی نگاهم رو از همه بریدم و به هیچ عنوان به خرده نان های که بخواد از طرف کسی بهم برسه ندارم… من می خوام به خودش وصل بشم… من می خوام اصل مطلب رو بهم بده… اینکه متشابه باشه و فرعی باشه رو نمی خوام … من با فرعیات کاری ندارم .. اینکه اینو و اونو خرده نان رو برام می‌فرسته رو نمی خوام . هر چند تمام اینها دستان خداوند هستند برای روند رشد و پیشرفت های من برای دریافت و اهداف و آرزوهای مقدس الهی ام و تمام اینها نشانه هایی است از طرف خداوند که به من میگه آره درسته .. تو داری درست حرکت می کنی و مسیرت درسته ولی من خیلی بیشتر از اینها رو می خوام .. به سرعت بیشتری نیاز دارم .. می‌خوام از این سرعت چشمام گرد بشه

      بقول شما خدا زورش خیلی بیشتر از قوانینش هست یعنی اینکه من باید باور داشته باشم بقول شما گفتید خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی

      اگه بخای میتونه هدایتت کنه یه جوری که باوره بچسبه به ذهنت انگار از بچگی توی ثروت بزرگ شدی

      ممنون و سپاسگذارم آقای مرادی عزیز که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوا و تکان دهنده تون به درک و آگاهی بیشتری رسیدم و باورهامو در مورد پول و ثروت قوی تر کرد و ایمانمو قوی تر کرد ..

      خدایاااا شکرت که در چنین سایت گوهر بازی با چنین ساکنان الماس نشانی همراه و همسفر هستم خدایاااا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم خدایاااا شکرت ممنون که نشانه ی روشن و واضح و آشکار امروزم بودید فقط باید وارد تجربه ی زندگیم بشود .

      بهترینع بهترین پول و ثروتهایی همچون سلیمان نبی رو براتون آرزومندم

      روز و شب تون بخیریت و جشن شادی و شادمانی و کامیابی

      و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق الهی

      ممنون و سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2264 روز

      مجید جان

      دوست عزیزم

      ممنونم که به هدایت‌ت عمل کردی و کامنت نوشتی

      من یه باوری دارم، باور که میگم منظورم اینه که یک آگاهی دریافت کردم و بعدش هم در موردش کلی نشونه تاییدش، که این آگاهی برام بیشتر از یه حرف و جمله معمولی شده ولی هنوز خیلی وقتها یادم میره،،،

      میگم که من هر چیزی که لازم داشته باشم خدا از قبل برام آماده کرده…

      کلی مثال توی زندگی شخصی خودم فقط دارم از جاهایی که رفتم و دیدم زودتر نباید می رسیدم و چقد خوب شد که الان رسیدم و…

      ولی خدا داره مدام اجابتم میکنه و مدام به نشونه ها هوشیار میشم و یادداشت میکنم

      کامنت شما دقیقا یکی از همون تجربه هاست

      باید برم توی نوشته‌ها و دفترهام بگردم نگاه کنم که چهاردهم مرداد من چکار کردم چطور فکر کردم چه درخواستی داشتم که خدا شما رو هدایت کرده به این آیه‌ها و آگاهی‌ها و مثال ها که امروز صبح ساعت هفت یکم آذرماه، من به کامنت شما هدایت بشم، در حالی که دیروز عصر توی تایم پیاده روی م در حالی که شدیدا تعمدا میخواستم راجع به قانون فکر کنم خدا شرایط رو برام فراهم کرد تا فکر کنم، تا به زبون بیارم

      دیروز عصر داستانی رو درباره طبیعت یک رتیل و یک پشه تعریف کردم برای دوستم و درباره حکمت و درایت و قدرت خدا حرف زدیم، باعث شد درخت‌ها رو جور دیگه ای ببینم و فکرم یه قدم از خودم پیش‌تر رفت، (خداروشکر میکنم برای اینکه قدرت تفکر بهم داد و بهم یاد داد چطور ازش استفاده کنم)

      به دوستم گفتم ما میگیم و میخونیم و نشونه میبینیم که خدا به شدت عظیم و قدرتمنده، به شدت ثروتمند و قادر و توانا و دانا و … بعد یهو من با خودم میگم پس قوانین چی میشن که خدا توی قرآن گفته هیچکس نمیتونه از قانون تخطی کنه

      ( همین الان از پنجره زیبای اتاقم توی این هوای ابری پاییزی صدای چهچه زیبای بلبل میاد، یه پرنده بینظیر جنوبی که اصلا دیوانه کننده و باقدرت و زیبا میخونه، خدایا شکرت واقعا زیباست)

      ولی وقتی بهش فکر می‌کنی میبینی بابا! همین قانون نهایت عدل و قدرت خداست، نهایت عدل‌ه که میگه من تمام ثروتی رو که میتونی درک کنی که در جهان مال منه رو از طریق همین قانون گذاشتم راهشو که بهت برسه، که خودت هر چقدر میخوای برداری، اینه نهایت عدل منه که توی سفارتها منتظر نوبت پشت در نمونی،،، اصلا منتظر نباشی هرزمان میخوای اراده کنی برداری

      و این زیباترین عشق‌ورزی خدا با من بنده‌ش هست که میگه اگر از بزرگی و هیبت من میترسی بیا ببین چی بهت میدم راحت، بعد ببین چطور همراه توام، پس دیگه چرا از من میترسی، من عظمت دارم ولی مهر منو یادت باشه، بی منت بودن مهر من یادت باشه، من آدم نیستم که خودمو برات بگیرم یا بین شما ادمها دلخواهمو گلچین کنم

      وقتی اینها رو بفهمم، دیگه ازش نمیترسم

      خداروشکر میکنم که به کامنت شما هدایت م کرد و بهم قدرت فکر کردن داد

      سلامتی داد تا راه برم و توی طبیعت زیبا کنار ساحل خلیج فارس از هوا و انرژی فضا لذت ببرم اکسیژن مصرف کنم و مغزم فعال بشه و فکر کنم، بعد فردا صبح ش منو به کامنتی که ماهها قبل برام آماده کرده بوده هدایت میکنه تا افکارم رو تصحیح کنم، تایید کنم، سروسامون بهشون بدم و استفاده کنم

      عمل کنم

      قلبم آروم بگیره و ذهنم از تقلا برای جورکردن چگونگی ها دست بکشه و اعتماد کنه به نیروی برتری که عاشقانه کارهای منو ردیف میکنه، اینکارو کرده همیشه…

      من دیشب خواستم به بابا بگم فلان چیز رو دیدم برو برام بخرش (من سالهاست که از نظر مالی مستقل از خانواده‌م هستم تازگی ها دارم روی اینکه یاد بگیرم عزتمندانه چیزی رو مال خودم بدونم و با عزت نفس دریافت ش کنم کار میکنم) کامنت شما به من یادآوری کرد که حواسم باشه ریشه کارهای من از سر عزتمندی و باور به فراوانیه یا اینکه من چون به فراوانی در زندگی و درآمد خودم باور ندارم دارم این درخواست رو میکنم

      فقط باید فکر کنم

      تمرکز کنم

      هوشیار باشیم که در لحظه بتونم بسنجم افکار و باورهامو بعد عمل کنم، اینطوری میتونم مطمین‌تر قدم بردارم، توحیدی تر و دقیقتر…

      اونقدر ثروت آرزو میکنم که تمام حافظه ی وجودم که پر از حساب و کتاب کردنه آزاد بشه و فایل های اضافی اونقدر راحت پاک بشن که سرعت پردازش و نتیجه دهی بشه همونی که خدا بهم داده

      آمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ریحان گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    سلام به مریم جان و استاد عزیزم.خدارو شکر که صورتهای درخشان و زیباتون رو باز هم دیدم و تحسین می‌کنم پوشش نرم و لطیف و راحت شما رو و تحسین می‌کنم سادگی و راحتی مدل موهاتونو.

    راستش مریم جان شما تو خیلی از فایلها در مورد آرایش نکردن گفتین و من چند روزی رعایت کردم و باز برگشتم به آرایش .چون اگر دو چیز رو از من بگیرن من حرفی برای گفتن نخواهم داشت و احساس ارزشمندی نخواهم کرد.یکیشون مدرک دانشگاهیمه و شغلم که مربوطه بهش.و دیگری ارایشمه .

    وقتی آرایش میکنم با اعتماد به نفس راه میرم و شادم و وقتی آرایش ندارم با احساس شرمندگی و احساس اینکه من زیبا نیستم راه میرم و این دلیل برگشت هر بار من به ارایشه.

    راستش من پوست خوبی دارم و دلم نمیاد آرایشش کنم .صاف و یکدسته و با اینکه شیفت بیمارستان میدم و صب تا شب آرایش رو پوستمه .پوست من خوبه و خدا رو شکر عالیه.

    من با این شیوه که هر موقع شیفتم رو پوستم آرایش هست راحت نیستم اما خودم رو مجبور میکنم به آرایش کردن.من خیلی خیلی دوس دارم با پوست طبیعی خودم برم بیرون .اما کم پیش میاد و وقتی پیش میاد.خلاصه توی خیلی از فایلها شما و استاد صحبت کردین در مورد آرایش .

    من دوست دارم ریشه ای این مسیله رو حل کنم اما نمیدونم چطور .

    من موهای فرفری زیبایی دارم اما چون گره میخوره و اینکه موهای کوتاه رو اینجا کسی دوس ندارع بلند نگهش داشتم و به جای مراقبت از موهای فرفری بلندم …رفتم صافش کردم اما الان که صاف کردم کلی باید شامپوی مخصوص وماسک مو استفاده کنم و این هم با درون من در تضاده.و باهاش راحت نیستم .

    دوس دارم آزاد آزاد باشم.

    هر چند گاری باورهام از قبل خیلی سبک تره و احساس بهتری دارم به خودم اما اگه ریشه ای این مسیله ی آرایش کردن حل بشه .احساس میکنم خیلی از زندگیم لذت خواهم برد .و وقت بیشتری باز میشه برای افکار بهتر باورهای بهتر و تجربه ی زندگی بهتر .

    به امید سفر به کویرهای کاشان با عشقم.

    خیلی هیجان دارم برای تهیه ی دوره ی سلامتی که آن شالله به زودی تهیه آش کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    الهی به امید تو

    خدایا شکرت برا داشتن این الگوی زیبا

    تصور داشتن همچین زندگی با این کیفیت واقعا محشره

    چقدر قابل تحسینه که یک انسان در نهایت عزت نفس و پذیرفتن و دوست داشتن خود و بدون توجه به نظر دیگران فقط بدنبال لذت بردن از لحظه باشه.

    گاهی آدم به غلط تصور میکنه داشتن عزت نفس و پذیرش خودمون به همون شکلی که هستیم باعث میشه که در عین حالی که دیگران با ما حال نمیکنن ما باید سعی کنیم توجه نکنیم و انگار با نجواهای ذهنمون مبارزه میکنیم که میگه الآن مردم دارن تورو قضاوت میکنن یا ظاهرت از نظر بقیه مناسب نیست و این شکل گفتگوهای ذهنی

    ولی درواقع وقتی ما خودمون رو به همون شکلی که هستیم میپذیریم و دنبال راضی کردن دیگران نیستیم اتفاقا ناخودآگاه دیگران هم مارو بیشتر دوست دارن و اتفاقا نظرشون در مورد ما مثبت میشه

    چون فرکانس در صلح بودن با خود رو از ما دریافت میکنن

    از سویی دیگه هم انسانی که رها باشه از حرف و نظر دیگران و باورهایی که جامعه به خورد مغزش داده میتونه نهایت احساس خوب رو در هر لحظه تجربه کنه

    الهی شکرت واسه این آگاهی های نابی که هر روز از این سایت و این استاد گرانقدر دریافت میکنم

    و چقدر خوش شانسم که تو این مسیر قرار گرفتم

    استاد بزرگوار ممنونم برای وجود پر از خیر و برکتتون

    همچنیم شما بانو مریم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: