سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روژان سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    سلام بر استاد و درود بر خانم شایسته عزیز

    دوست دارم یه موضوع و براتون تعریف کنم

    که با کمک الگوهای تکراری یه مسئله پرواضح رو در درونم پیدا کردم .

    استاد من نزدیک 7 بار یه الگوی تکراری رو در رابطه های عاطفیم تجربه کردم ، الگو این بود که سراغ هر آدمی که میرفتم و دوست داشتم باهاش ارتباط برقرار کنم‌ 1) یا قبل از من با ادمی دوست بود که دوست داشت برگرده و باهاش دوباره اوکی بشه ، 2) یا درحالی که من وارد زندگیش شدم یه آدمه دیگ هم بود ، 3) یا اون ادم اصلا من رو نمیدید و میرفت سراغ ادمه بعدی زندگیش ؛ دیشب بار 7می بود که این اتفاق برام افتاد و من از ناراحتی زیاد و سوالاتی که قبلا در فایل های الگو تکراری از خودم‌پرسیدم به ریشه این مسئله رسیدم ، من خودم رو لایق بودن با هیچکدوم از ادمهایی ک دوست داشتم باهاشون ارتباط برقرار کنم نمیدونستم و همیشههه هم نادیده گرفته میشدم و کلا هیچوقت اولویت نبودم ، کمی که فکر کردم به یک موضوعی رسیدم

    من وقتی بچه بودم و حتی تا همین لحظه توسط پدر و مادرم با بچه های همسن و سال خودم مقایسه شدم و هیچوقت با ویژگی هایی که داشتم براشون قابل قبول نبودم‌ و همیشه باید سعی میکردم که خودم رو ثابت کنم تا من رو ببینن و گاها اینکارو بصورت کاملا ناخوداگاه انجام میدادم ، در طی این مدت به رفتار های پدرم که نگاه کردم دیدم که نمیدونم به چه علت ولی هرچه قدررر که من دستاورد های فوق العاده ای هم کسب کنم میگرده و یک نکته بزرگ‌منفی پیدا میکنه تا همون لحظه نشونم بده ؛ من فهمیدم که پذیرفته نشدن و طوری رفتار کردم که خودت جوری بودم که احساس لیاقت و مهم بودن نمیکردم دلیلش از خانوادم میومد و در تمامی روابطم تاثیر مستقیمش رو گذاشت تا بالاخره من الگوی تکراری رو کشف کردم .

    خدااا میدونه چقدرررر خوشحال شدم

    که گفتین دورههه لیاقت داره آماده میشه ،

    من چقدررررر نیاز دارم روی خودم در رابطه با این موضوع کار کنم چون یه چالههه بزرگ تو درونمه که هرموقع به ریشه مسائل برمیگردم با این دلیل مواجه میشم که احساس لیاقتم منفیه

    امیدوارم در زمان درست و خیلی زود بتونم دوره لیاقت و عشق و مودت رو تهیه کنم و روی خودم کارکنم .

    استاد و خانم شایسته عزیز

    ازتون میخوام برام دعا کنین

    بتونم خودم رو رشد بدم و بعد بهترین ادمی که برای رابطه میتونم رو پیدا کنم ؛

    خیلی دوستون دارم‌

    و تنها روش و مدل زندگی شمارو میپسندم

    و دوست دارم که به این روش زندگی کنم

    امیدوارم که بتونم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1622 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    وقتی داشتم این فایل رو میدیدم وقتی مریم جان وشما استادعزیزم داشتید در مورد تغییر شخصیت صحبت میکردید یه چیزی توی ذهنم جرقه زد وبه شکل صدا باهام حرف زد…

    خصوصا اون قسمتی که شمادر مورد خراب شدن کولر وگرم شدن ماشین صحبت کردید وگفتید مریم جان به جای اینکه غر بزنه و گله کنه یه کتاب برداشت وخودش رو باد زد!!!!

    نگاه کردم دیدم خیلی جاها من وبقیه توی زندگیمون بوده وشاید هنوزم گاهی هست که به خاطر ترس، به خاطر قضاوت، به خاطر اینکه اتفاق بدی نیفته واوضاع بدتر نشه سکوت می کنیم توی شرایط سخت و هرکی از بیرون ببینه فکر میکنه که مثلا من نوعی آروم هستم امااااا فقط خدا میدونه که توی وجود من یا مثلا اون شخصی که تو شرایط ناخواسته قرار گرفته چقدر بد و آزار دهنده هست …

    پذیرفتن یه ناخواسته وشرایط نادلخواه ودر صلح بودن با خود یه چیزه، صبر کردن باعشق یه چیزه

    اماااا تحمل کردن واز درون ملتهب بود یه چیز دیگه…

    من توی گذشته خیلی زیاد برام پیش میومد ولی الان شکر خدا خیلی خیلی کم برام پیش میاد که بخوام از روی اجبار سکوت یا صبر کنم….

    اما خیلی می بینم توی اطرافیانم که تو شرایط نادلخواده اگر غر نمیزنن وگله نمی کنندومثلا سکوت کردن، امااا توی وجودشون طوفانی به پاست، مثلا خیلی دیدم که مادرم از ترس اینکه مبادا داداشم سرش غر بزنه که مثلا چرا غذا بی نمک شده یا شوره یا هرچی….همیشه توی شرایط نادلخواه خودخوری میکنه جلوی داداشم یا مثلا بابام چیزی نمیگه مثلا سکوت میکنه که مبادا سروصدا بشه همسایه صداشون رو بشنوه ویا بحث بشه تو خونه… ولی تا اونا از خونه میرن بیرون یا شروع میکنه گله وشکایت و گریه وزاری یا غیبت پشت سر بابام و داداشم….

    من که میدونم این موضوع از کجا آب میخوره، چون مادرم از بحث ودعوا فراریه ویه عمر توشرایط نادلخواه خودشم غر زده و داد بیداد کرده حالا که سنش رفته بالا مثلا میگه جلو درو همسایه زشته یا دعوا وبحث بالا نگیره به اجبار سکوت کرده ، و چون همیشه می ترسه که داداشم یا بابام مشکلی از نظر غذاشون یا توی رانندگی وپشت فرمون یا توی کارهاشون پیش نیاد که مبادا غر بزنن و گله وشکایت کنند برای همین ترس درونی هست که اتفاقا همیشه وقتی مادرم در کنار داداشم وبابام قرار میگیره چه تو خونه چه بیرون اتفاقاق ناخوشایند یا نادلخواهی براشون پیش میاد….

    چقدر تو گذشته ما دادوبیداد وگله کردیم تو شرایط نادلخواه، چقدر از درون وبیرون سوختیم و حرص خوردیم، وچقدر تحمل کردیم واسمش رو گذاشتیم صبر وسکوت!!!!!

    چه سکوتی که بعدش از یه جای دیگه میزنه بیرون به شکل بیماری و تخلیه روی کس دیگه، یا اشک وگریه زاری ؟؟.. و خشم های فرو خرده ای که جای دیگه سر باز میکنه؟؟؟.

    چقدر قشنگه که آدم از درون با خودش در صلح باشه، همه چیز رو گذرا ببینه وبا خودش هربار بگه این نیز بگذرد؟

    اصلا حالا مگه چی شده؟ اینم درست میشه، از این هم عبور می کنیم!!!!

    من شکر الله مهربان خیلی علی بی غم شدم وخیلی وقته خیلی چیزها زیاد ذهنم رو درگیر نمی کنه، از وقتی تونستم قوانین جهان هستی رو کمی درک کنم، از وقتی درک کردم جمله ی این نیز بگذرد رو،از وقتی فهمیدم هیچ چیز ارزش این رو نداره که من خودم رو آزار بدم، از وقتی درک کردم وباور کردم که من قدرت تغییر شرایط بیرونی خودم رو ندارم مگر اینکه درون خودم ودید خودم رو نسبت به شرایط واتفاقات و آدمها وبرخوردهاشون تغییر بدم خیلی خیلی شکر خدا به صلح درونی رسیدم…

    اینم بگم که من هر روز وهرساعت دارم اینو تمرین می کنم، چون توی زندگی هر روز کلی اتفاق هست که داره رقم میخوره که دلخواه نیست وناجالبه اماااا، اون بخشی رو که مربوط به خودم میشه رو باید بتونم که بپذیرم و با مثبت اندیشی به نفع خودم تغییرش بدم سخته توشرایط نادلخواه تمرکز روی خود وشدنیه…

    با بودن توی این سایت وانجام تمرینهای 12 قدم و گوش دادن فایلها به صورت مستمر وهر روز وهمیشگی، سیستم ذهنی وعصبی ما هم تغییر میکنه و عادات خوب جایگزین عادات بدمون میشه….

    فک کنم انقدر چک ولگد دنیارو خوردم تو زمانهایی که میخواستم آدمها وشرایط همیشه دلخواهم باشند و هیچ چیزی برخلاف میلم پیش نره که الان مدتهاست مثل یه قاصدک مثل پر قو سبک بال ورها زندگی میکنم شکر خدا…

    الخیر فی ما الوقع… درک خیر در آن است بهم کمک کرد دنبال خیر در هر موضوعی باشم واتفاقا هم جهان همه ی تلاشش رو میکنه تا اون خیر وخوشی رو بهم نشون بده….

    چقدرشیرین ودلچسب و گواراست این قوانین بدون تغییر خداوند، اینکه بهمون این قدرت واجازه واختیار رو داده که خودمون هر لحظه اون شرایطی رو که دلمون میخواد برای خودمون رقم بزنیم وبزرگترین کاری که ما می تونیم توی شرایط نادلخواه انجام بدیم پذیرش اون اتفاق به هرشکلی که هست و دنبال خیر و نکات مثبت گشتن درست در همون اوضاع نادلخواهست والحق که به قول شما استاد عزیزم میشه تو جهنم هم چیز مثبت وزیبایی برای تحسین پیدا کرد، مثل شعله های رنگی آتیش…..

    استاد قشنگم خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه هرلحظه وهمیشه، که منو به راه درست زندگی به لطف خداوند بردیدبا اینهمه اگاهی های ناب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    عطیه سادات موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    سلام خدمت دو فرشته‌ی عاشق

    واقعا خانم شایسته رو تحسین میکنم که این همه تغییر کردند و از اون همه وسایل رسیدن به یه ضدآفتاب و بالم‌لب و باید اینجا بگم که من خداروشکر آدمی نیستم که همیشه آرایش داشته باشم ولی وقتایی که آرایش دارم انگار خوشگل‌ترم، انگار اعتماد به نفسم بیشتره، انگار به نظر بقیه بهتر به نظرم میرسم و … و همین نشون میده که باید روی احساس لیاقتم کار کنم و حتی بدون آرایش هم با اعتماد به نفس حرف بزنم، قدم بزنم و به عنوان یک آدم خیلی باارزش و زیبا در جامعه حاضر شوم.

    این فایل انگار یه تلنگری به من شد تا وسایل آرایش و بهداشتی‌ام رو کمتر کنم و ماسک داخل حمام، ماسک بیرون حمام، سرم و … دیگه رو استفاده نکنم و کم‌کم به این باور برسم که بدن من هر چیزی را که نیاز داشته باشد خودش تامین می‌کند و باید بگم که حتی الان هم ذهنم مقاومت داره و باید کم کم روی ذهنم کار کنم.

    چقدر قشنگ بود که خانم شایسته‌ی عزیز به استاد میگفتن که از وقتی با شما سفر رفتم تغییراتی شروع شد و چقدر سپاسگزاری کردم بابت اینکه با شما آشنا شدم و استاد هم در حین صحبت کردنشون به خانم شایسته‌ی عزیز گفتن که شما پاداش خداوند به من هستین و اینجا بود که چقدر خوشحال شدم بابت این رابطه‌ی زیبا :)

    و در مورد سفر باید بگم که خداروشکر من هم مثل خانم شایسته انسان انعطاف پذیری هستم و میتونم شرایط متفاوت رو بگذریم و لذت ببرم. ولی باید قطعا خیلی بیشتر روی ‌خودم کار کنم.

    استاد چه قشنگ گفتن که این سفر‌ها هست که انسان رو میسازه نه سفری که از این هتل به اون یکی هتل بریم. واقعا وقتی که به این موضوع فکر کردم سفر‌هایی که یه روزه داخل طبیعت بودیم و خوش گذروندیم خیلی بیشتر از سفر‌هایی که داخل هتل بودیم و حتی چند روز سفر بودیم، تجربه به دست آوردیم و خاطره‌ی قشنگی رو برامون ساختند.

    خدایا شکرت بابت این آگاهی‌ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خدای بی همتا

    سلام خدمت استاد ارزشمندم

    و مریم مهربانم

    خداروشاکریم بابت لحظات قشنگی که با شما تجربه کردم حال دلم عالی بود عالی ترشد.

    وصف ناپذیر اینهمه سرسبزی و آسمان آبی جاده هایی که انتهایی ندارن و هردفعه چیزی رو میبینم که منو سوق میدن اگه دوتا چشم دارم چشم دلم رو هم بازتر کنم تا بهتر ببینم و درک کنم و شکرگزاری .

    خدا میدونه چقدر زیبا و دوست داشتنی شده یادگیری برای من

    همیشه تفنن موقع یادگیری رو دوست داشتم و الان میشینم و مثل بچه ها هم بازی می‌کنم و هم گوش میدم ویاد میگیرم. ( بازی سفر )

    ممنونم از نکات ارزشمندی که باعث میشه از قالب ها رها بشیم و خودمون رو بهتر بشناسیم تا زندگی لذت بخشی رو تجربه کنیم .

    در مقیاس سفر صحبت کردین و راحت گرفتن رو توضیح دادین و این باعث میشه یاد بگیرم حتی تو لحظات کوتاه روابطم و زندگی راحت بگیرم و هرجور دوست داشتن بپوشم و ….و زندگی کنم( تا انرژی اصلی من صرف لذت بردن باشه و خالی نشم )

    اگه بخوام به آخرین سفرم فکر کنم و خاطره ایی ازش بگم این بود که برای برگشت از سفرم به همراه خانواده، لحظه ورود به فرودگاه ، پرواز انجام شد و دوتا از عزیزانم که ذوق رفتن به خونه رو داشتن کلی بهم ریختن و گریه و ….

    اون لحظه واقعا خودم هم شوکه شده بودم و از اونجایی که میدونستم خداوند نظاره گر حال منه و شکرگزاری ….

    شروع کردم توجه به نکات مثبت موندن و خدا میدونه چقدر اتفاقهای قشنگی برامون افتاد و چه فراوانی هایی رو دریافت کردیم و چقدر کدهای برای دو روز آینده عملی شد (زمانی که در حال برگشت فکر میکردم برای دفعه بعد انجامش میدم )

    و امروز که بهش فکر میکنم بسیار خوشحالم که خوب به قانون عمل کردم.

    خداروشاکرم و ممنونم از الگوی های بی نظیرم که سعی میکنن همیشه چیزی به زندگیمون اضافه کنن تا جهان زیباتری رو تجربه کنیم.

    در پناه الله یکتا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خداوندی که تنها رزق دست اوست

    سلام و صد سلام به خانواده گلم و همسفر های نازنینم

    سلام به عشق ترین آدم های زندگیم استاد جانم و مریم عزیزم

    خدایا شکرت برای شروع این سفر الهی

    میدونین استاد جانم هرکامنتی که برای اون قسمت از فایل انتخاب میشه عجیب هماهنگه باهاش

    یعنی کیف میکنی وقتی میخونیش

    دوست دارم بگم

    مرسی که هستی و مرسی که مینویسی سِودای عزیز

    عاشقتممممممممممممممممممممممممممم

    به به چه جاده زیبا ، تمیز و سرسبزی آدم کیف میکنه وقتی توی این جاده ها رانندگی میکنه

    و این همه زیبایی و نعمت های خدا رو میبنه خدایا شکرت

    چقدر با فونت زیبایی روی تابلو نوشته بود من توی زبان انگلیسی عاشق این فونت هستم

    چقدر باحال هستن این ویزیتور سنتر ها و چقدرم تمیز و زیبا هستن

    خداییییی منننننن چه آسمون ابیه خوشگلی

    چقدر ابرهای پشمکیییییی زیبایی

    و چه پل باحال و جذابی

    شکرت که چشمام لایق دیدن این زیبایی ها هست

    .

    واقعا چقدرررررررررررررررررررررر تغییر زیباس

    آدم وقتی آگاهانه سعی میکنه که خودش رو بهبود بده

    آهسته ولی پیوسته ، متوالی

    چقدر تغییر میکنه

    من که دارم فکر میکنم میبنیم من با یک هفته پیشم قابل مقایسه نیستم چه برسه به یکسال پیش

    و خوب این بخاطر اینکه من آگاهانه سعی کردم خودم رو بهبود بدم و هرروز یزره از دیروزم بهتر شدم

    و من عاشق تغییرم

    میدونین مریم جونم منم عاشق آرایش کردنم

    ولی اگر وسایل آرایشیمم با خودم نبرم اصلا برام مهم نیست

    چون میدونم احساس لیاقت و ارزشمندی من وابسته هست به وجود خود منه

    و این احساس لیاقت و عزت نفس هی بالاو بالاتر رفته کی؟؟؟ زمانی که من روش آگاهانه کار کردم و باید تا آخر عمرمم کار کنم چون هنوز خیلی جای کار داره ولی خیلی بهتر شده

    من الان کلا قیافه نچرال رو دوست دارم

    یعنی اصلا دوست ندارم به هیچ جای صورتم دست بزنم یا عملی بکنم همینجوری که هستم خودم رو عاشقانه دوس دارم

    هروقتم که شد آرایش میکنم نشدم نمی‌کنم و همینجوری میرم مهم خودمم که میدونم خوشگلم:)))

    واقعا چرا باید زندگی رو پیچیده کنیم؟؟؟

    وقتی میتونیم به ساده ترین حالت ممکن ازش لذت ببریم

    یعنی به نظر من واقعا همه چی بستگی داره به کانون توجه ما

    من خودم هروقتم که صورتم جوش میزنه زیاد به طور کامل توجهم رو ازش ورمیدارم و ایگنور میکنم وخیلی زود خوب میشه بدون اینکه محصول آرایشی خاصی استفاده کنم

    ولی دختر خالم برای جوش صورتش رفته یه عالمه لوازم آرایشی خریده و مصرف میکنه ولی صورتش خوب نمیشه چرا؟؟؟

    چون همش بهش توجه میکنه

    چقدر خوبه که انقدر راحت افشاگری کنیم

    از تغییرات مثبتمون بگیم و ببینیم که چقدر تغییر کردیم و این تغییرات رو تحسین کنیم

    واییییییییییی استاد جانم این یکی از بهترین خبرها بود یه دوره جدید اونم دوره احساس لیاقت داره آماده میشه

    خدایا شکرت

    خداجونم ازت میخوام که خودت این دوره رو برام بخری

    انشالله به امید خدا توی مدار دوره باشیم و بخریمش البته خداجونم برام میخردش

    با این تغییرات آروم ، آرومی که میکنه ولی ادامش میده

    آهسته ولی پیوسته

    مریم جانم واقعا یه آدم دیگه های میشه

    و ما باید این رو هی به خودمون یاد آوری کنیم که

    ما زنده به آنیم که آرام نمانیم

    ما باید حرکت کنیم ، بریم تجربه کنیم درس بگیریم

    باید تغییر کنیم و همواره به دنبال این تغییر باشیم

    تا کی؟؟

    تا آخر عمرمون تا لحظه مرگمون

    مریم جونم همه ما شکرگزار خداوند هستیم که مارو به سمت شما دوتا استاد عزیز هدایت کرد

    استاد هایی که رو دستشون نیست دیگه اگر بود که خداوند مارو به سمتش هدایت میکرد

    البته همه ی ما برای هدایت به سمت استاد و این سایت الهی یه تکاملی رو گذروندیم تا توی مدارش قرار بگیریم

    و خداوندم رو شکرگزارم که الان اینجا هستم و دارم مینویسم و دارم این صحبت های فوق‌العاده رو می‌شنوم فارق از اینکه بیرون این سایت چه خبره

    نمیتونم این حس شکرگزاری رو توی کلمات توصیف کنم

    که خدایا شکرت که منو هدایت کردی

    اصلا کلمات نمیتونن توصیفش کنن

    شکرت زندگیم تمام داراییم شکرت

    واقعا مفهموم سفر یچیزی فراتر از رفتن به یجایی و رفتن به هتل و برگشتنه

    سفر تورو بزرگ میکنه ، ظرف وجودتو بزرگ میکنه

    با سفر کردن تجربه کسب میکنیم درس میگیری

    با سفر کردن یاد میگیری که چجوری مسائل ریز و درشت زندگیتو به خوبی حل کنی

    با سفر کردن عضله تصمیم گیرت قوی و قوی تر میشه اینکه توی لحظه تصمیم بگیری

    توی سفر کردن فاصله بین فکر کردن و عمل کردنت صفر میشه

    توی سفر کردن بیشتر خودت رو میشناسی و همینطور با کسی که همسفر هستی از قدیم گفتن

    آدم هارو توی سفر بشناس

    بقول دوست عزیزمون

    آدم ها نمیتونن برای واکنش هایی که ممکنه برای شرایط مختلف پیش بیاد برنامه ریزی کنن

    که آقا توی فلان جا فلان مکان من اینجوری برخورد کنم

    توی سفر ما یاد میگیریم که سبک بال باشیم

    خلاصه توی سفر توی تغییر میکنی

    یعنی اون احساس لیاقت و ارزشمندی ما وابسته هستش به وجود ما

    فارق از اینکه چه دستاورد هایی کسب کردیم ، زیبایی مون و….

    ما اون احساس لیاقت و ارزشمندی رو باید توی

    وجود خودمون پیداش کنیم

    واقعا استاد جانم احساس لیاقت و ارزشمندی خیلی مهمه

    من از اون وقتی که حالا فایل های دانلودی رو دیدم احساس لیاقت و ارزشمندیم خیلییییییییییی بهتر شده دوره که دیگه جای خود داره

    این خیلی مهمه که خودت رو لایق بهترین ها بدونی توی هرجنبه ای

    با اینکه مریم جونم آرایش خاصی نمیکنه ولی همیشه صورتش یه درخشش خاصی داره

    با اینکه به هیچ جای صورتش دست نزده ولی خیلی جذابه

    و این برام خیلی لذت بخشه

    به نظر من آدمی که خودش ، قیافه ی خودش رو دوست داشته باشه و با خودش حال کنه و در صلح باشه اون قیافه برای دیگرانم جذاب میشه بدون آرایش

    حالا فارق از اینکه نظر دیگران مهمه ها

    الان مریم جون چون باخودش حال میکنه و با خودش در صلحه

    چون اون احساس لیاقت و ارزشمندی رو توی وجود خودش پیدا کرده صورتش بدون آرایش انقدر جذاب تره که حتی فکر کنم با آرایشم انقدر جذاب نمیشه :))))

    واقعا استاد جانم سفر باید توی طبیعت باشه ، باید توی سفر آزاد باشی

    وقتی میری توی طبیعت کیف میکنی از هرچیزی که خدا خلق کرده یعنی عشق میکنیاا و اصلا یه حال روحانی داری

    سفر انسان سازه

    توی سفر ماباید تجربه کنیم

    توی سفر باید راحتی خودمون اولویت داشته باشه فارق از اینکه نظر دیگران چیه

    ما توی سفر باید خودمون رو به چالش بکشیم

    یعنی کلا هدف سفر اینکه تجربه کنیم لذت ببریم

    فارق از اینکه مقصد کجا باشه باید مسیر لذت ببریم

    بجای اینکه روی برنامه ریزی خودمون حساب کنیم روی پلن های خداوند حساب کنیم

    چون مت میدونم که

    پلن های خداوند خیلییییییی بهتر از برنامه ریزی های ماعه

    اصلا نیازی نیست که از قبل برنامه بچینیم که همه چیز باید طبق این باشه نه

    با هدایت خدا پیش بریم اونجوری خیلی لذت بخش تر و قشنگ تر میشه ، پربارتر میشه

    استاد جانم این اتفاقات توی سفر میوفته ولی اون واکنشی که نشون میدیم بستگی داره به نوع دیدگاه ما به مسائل

    این خودش یه مسئله بود که شما حلش کردین با

    نوع دیدگاه مناسب نسبت به مسائل

    وگرنه که خود مسائل به خودی خود که معنایی ندارن این واکنش های ما هست که به اون ها معنا میده

    یعنی ما باید کاملا خودمون رو اداپت کنیم با شرایط سفر

    میتونیم توی سفر بفهمیم ظرفیت انسان های توی سفر چقدره

    واقعا خودمون باید با تموم وجود بخواییم که تغییر کنیم

    خب اون آدم که می‌گفت من باید دست شویی دم دستم باشه و…

    خب خودش داره خودش رو از لذت های دنیا محروم میکنه

    دیدن اون کویر جذاب تره یا آرایش کردن؟؟؟

    صددرصد دیدن کویر ، دیدن اون آسمون پرستارش ، آرایش چیزیه که تو همیشه داریش و هیچوقت از دست نمیدیش ولی اگر بخوای بخاطر آرایش نری کویر لذت ها و زیبایی ها کویر رو از دست میدی و خوب من هیچوقت همچین کاری رو نمیکنم

    چجوری میتونم خودم رو اداپت کنم؟؟

    اینم از اون سوال های خوبه روزگارهاااا

    خوب کسی این سوال رو از خودش میپرسه که واقعا دوست داره تغییر کنه خواهان تغییره

    خیلی از کارها بهتره بگیم خیلی از لذت هارو میزاریم کنار تا مثلا ارایشمون خراب نشه ، موهامون خراب نشه

    سفریعنی این که بری توی جاده و از قالب های روزمرت بیای بیرون

    معنی سفر یعنی این

    واقعا مفهموم زندگی خیلی بزرگ تر و وسیع تر از اینه

    و درکنار شما مفهوم زندگی و سفر رو خوب درک کردم

    و خدارو بابت این شکرگزارم بی نهایت

    و این نکته هم ، نکته مهمیه که ما توی سفر سخت نگیریم تا جهان هم به ما سخت نگیره

    از خدا هدایت میخوام تا راحت گیر تر از همیشه باشم

    و استاد جانم چقدرررررررررررررررررررررر توی سفر با RV مسائل حل کردین و چقدر عزت نفس تون بالاتر رفت

    چقدر ما تجربه کسب کردیم و درس گرفتیم

    واقعا استاد جانم من حاظرم تنهایی سفر کنم ولی با این آدمها هرگز

    استاد جانم این فایل رو باید بارها و بارها دید تا مفهوم سفر قشنگ برای آدم جا بیوفته

    استاد جانم عاشقتونمممممممممممممممم

    سفر کردن با شما یکی از لذت بخش ترین کارهای دنیاس

    و خوشحالم که این تجربه های باارزش و فوق‌العاده رو دارم

    خدایا شکرت برای داشتن این نعمت های بزرگ که توی کلمات توصیف نمیشن شکرت

    عاشقتممممممممممممممممممممممممممم که عاشقمییییییی خداجونممممممم

    شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

    استاد جانم اگر دارین این دیدگاه رو میخونید این رو منتشر کنید چون اشتباهی دوتا از این کامنت رو گذاشتم البته این کامنت توش یسری تغییراتی هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 2252 روز

    سلام استاد عزیز ، خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم .

    خدا روشکر که یک سفر زیبای دیگه در پیش داریم . با کلی نعمت و درس و رشد

    خیلی ممنون خانم شایسته عزیز که این موضوع رو عنوان کردید چون خیلی از خانم ها نیازمند این موارد هستند

    برای دوره های خوبی هم که آماده کردید و میکنید از شما متشکرم .

    امیدوارم خیلی خیلی خوش بگذره و برای ما هم فایل های زیبا بذارید

    خدا پشت و پناهتون هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم،سلام به مریم بانو و سلام به تمام دوستان

    چقدر عکس بنر فایل زیبا و جذاب بود…

    چقدر لبخند شما دوتا فرشته گیراست…

    مریم جانم چقدر مدل موی جدید بهتون میاد

    در مورد این موضوع در دوازده قدم هم صحبت کردین

    و من وقتی اولین بار تو دوازده قدم شنیدم،همونجا هم تحسینتون کردم

    اوایل که من وارد فضای مجازی اینستاگرام شدم،جو اون محیط و اون شخصیت هایی که دنبال میکردم منو گرفت و خیلی لوازم آرایشی خریدم،پاک کننده های مختلف،کرم های مختلف و…..

    اما استفاده ازشون واقعا برام زجر آور و سخت بود،بخاطر همین بیخیالشون شدم

    یه تایمی هم خیلی دوست داشتم کاشت ناخن رو تجربه کنم و یکبار کاشت ناخن انجام دادم که بعد یک هفته رفتم ریموو کردم،زیبا بود اما من اصلا راحت نبودم و چقدر ناخنهام ضعیف شده بودن

    الان فقط یه ضد آفتاب بی رنگ دارم با یه برق لب و واقعا حالم خوبه با لک های صورتم مشکلی ندارم

    سفر قبلی که رفته بودین یادمه یکی دوتا از بنرهای فایل تصویر مریم جان بود

    من همیشه زوم میکردم روی عکس و با خودم میگفتم ببین زهرا، مریم جان با کک و مک های صورتش راحته با پرز های روی صورتش راحته و اصلا نگران حرف مردم نیس

    .

    .

    خدای من یه دوره جدید،احساس لیاقت،از خداوند درخواست میکنم بتونم به راحتترین شکل ممکن این محصول رو تهیه کنم

    .

    .

    قبلنا منم شخصیتم جوری بود که میرفتم سفر باید همه چی از قبل مشخص بود و اگر شرایط تعقییر میکرد شروع میکردم به غر زدن،بهانه گرفتن و…

    اما وقتی فایلهای سفرنامه رو میدیدم رفتار مریم جان رو میدیدم لذت میبردم و سفری که عید رفتیم سعی کردم اون رفتارهایی که از مریم جان یاد گرفتم رو اونجا اجرا کنم

    صبورتر بودم،انعطاف پذیرتر بودم،اگر به هر دلیلی یه رفتار ناجالبی از همسرم یا همسفرام میدیدم آگاهانه اعراض میکردم و به دل نمیگرفتم

    و مهم تر از همه فقط لذت بردم و از فضا استفاده کردم،از اون سفر 5 ماهه میگذره، واقعا اون سفر بهم چسبید و خاطرات خوبی دارم از اون سفر

    .

    .

    شما پاداش خداوندید به من

    وقتی این جمله رو استاد به مریم جان گفتن و اون لبخند رضایت مریم جان

    اصلا استاد حالم دگرگون شد

    قلبم اکلیکی شد از این عشق و رضایت و حال خوب و سپاسگزار بودن از هم رو

    واقعا استاد درست گفتین این رابطه ی که بین شما و مریم جان هس رو نمیشه تو هیچ داستان و افسانه و فیلمی پیدا کرد

    من عاشقتونم

    سپاسگزار خداوندم برای وجود شما دوتا فرشته

    هر کجا که هستین در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فاطمه کیخا گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    به نام و یاد خدا

    سلام‌به استاد عزیزم و مریم جان زیبا و همه ی دوستان عزیزم.

    چند روزی این ذهن و نجواهاش ولم نمیکرد همیشه تو سایت میچرخیدم و فایلهای خودمو میدیم و شکر خدا با دوره ی شیوه ی حل مسائل زندگی که دارم آن شاالله دارم حلش می‌کنم.

    امروز که این قسمت رو دیدم نگاهم فقط به صورت زیبای شما بود مریم جان ، همین طور با لبخند نگاهتون میکردم.

    نمی‌دونم چرا صحبتهای مریم جون و این تغییراتی که از خودشون گفتن که البته من در دوره ی 12قدم این خاطره رو شنیده بودم من رو فقط یاد کنترل ذهن انداخت.

    این که واقعا پشت این تغییراتی که سعی می‌کنیم ما آگاهانه انجام بدیم چقدر نجواها و کنترل ذهن هستش.

    اینکه ما در هر زمینه ای میخام تغییر کنیم نجواهای ذهن هم در کنارش هست.

    اما وقتی سعی می‌کنیم آگاهانه رو خودمون کار کنیم باورهامون تغییر بدیم و استمرار و تعهد در عمل داشته باشیم جهان هم پاداش خوبی به ما می‌دهد.

    من دفعه ی اولی که فایل جذب در قرآن رو نگاه کردم وقتی این قدر قشنگ استاد آیه ای برای نجواهای ذهن گفت از اون روز تا یه جایی کارم گیر میکنه سریع میرم تو گوشیم نگاهش می‌کنم تا یادم بیاد عملکردش تا سریع افسار این ذهن چموش رو در دست بگیرم.

    خیلی خوشحالم از اینکه اینجام در کنار همه ی شما عزیزان.

    بریم که ادامه ی سفر رو بترکونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    آدیل گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    سلام خدمت شما دو عزیزو دوستان عباسمنشی

    بعد از مدتها میخام کامنت بزارم در مورد هدایت هایی که از این فایل دریافت کردم ودرباره این موضوع که چقدر باور میتونه مهم باشه و روی هر چیزی تاثیر گذار.

    استاد من بعد از دیدن این فایل و وقتی که گفتین حتی ضدآفتاب هم استفاده نمیکنید، کلی علامت سوال تو ذهنم اومد که خب درسته استاد باور داره که نیازی نیست ولی الان لایه اوزون سوراخه و پوست کلی اشعه یو وی مضر داره دریافت میکنه و چجوریه که استاد لکی هم رو پوستش نداره.

    فکر کنید داستان هدایت چقدر خوب عمل میکنه که من بدون اینکه این موضوع یادم باشه داشتم ی سری مقاله درباره ضدآفتابای خوراکی میخوندم(چون کارم مرتبط با حوزه پوست هست) رسیدم به تحقیقی که سال ها قبل انجا شده و اومدن به 40 نفر از افراد شرکت کننده ضدآفتاب خوراکی دادن و بعد از ی دوره متوجه شدن پوستشون واکنش خوبی داشته و در واقع تولید ملانین کمتر شده و نتیجه این شده که بلههه ضدآفتابای خوراکی واقعا تاثیر گذارن

    بعد تو ی تحقیق دیگه دانشمندای آمریکایی اومدن و همین آزمایشو تکرار کردن اما این دفعه به صورت تصادفی به ی تعداد دارونما دادن به تعداد دیگه همون ضدآفتاب خوراکی رو. و اینجا بوده که بعد ی دوره دیدن بلهههه نتایج یکسانه تقریبا. یعنی اون کسایی که دارونما مصرف میکردن هم تولید ملانین تو پوستشون کمتر شده و پوست از خودش در برابر آفتاب محافظت کرده. این یعنی چی؟ یعنی قدرت باور

    یعنی هدایت بینظیر خداوند برای هر سوالی که به ذهنت میرسه

    یعنی حتی میشه با قدرت فکر تولید ملانینم کنترل کرد.

    پس بقیه خواسته ها که خیلی آسون تر به دست میان اگر بتونیم باور ایجاد کنیم و ذهنمونو کنترل کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1828 روز

    سلام استاد عباسمنش ، خانم شایسته و دوستان عزیزمم

    خداروشکر که امروز فرصت اینو پیدا کردم تا یک قسمت جدید از سریال سفر به دور آمریکا رو ببینم .

    خداروشکر چه طبیعت فوق العاده ای داره آمریکا _ آلاباما ، یه پل بی نظیر که با آرامش روش رانندگی میکنیم و یه هوای بکر و تمیز ، آسمون آبی و نور طلایی خورشید که میتابه و فضا رو برامون روشن و زیبا تر میکنه .

    تمیزی شهر ، آرامش شهر ، دکور شهر همش عالی و دیدنی بود .

    خداروشکر بابت این تراگ‌ کمپل که مارو به جاهای زیبا میبره و میتونیم باهاش هزاران کیلومتر سفر کنیم و کلی تجربه جدید و بی نظیر رو تجربه کنیم .

    تحسین میکنم سادگی و راحتی این سفر رو .

    با این دیدگاه ساده زیستی که استاد و خانم شایسته دارن سفر رو خیلی لذتبخش تر کردن و همین باعث میشه ترمز های کمتری داشته باشن و تجربه های بیشتر از سفرشون .

    وقتی که خیلی سخت بگیری خودت رو از تجربه ها محدود میکنی ، فلان جا دستشویی نداره پس من نمیرم ، فلان جا گرمه پس من نمیرم ، با اتوبوس خوش نمیگذره پس من نمیرم ، آفتابش پوست رو می سوزونه من نمیرم …

    خودمون رو از کلی تجربه قشنگ که ممکنه در مسیر سفرمون اتفاق بیوفته محروم میکنیم به خاطره پیش بینی هایی که شاید اصلا درست نباشه .

    تحسین میکنم خانم شایسته رو که انقدر تغییر داشتن و با اینکه کلی مواد آرایشی به صورتشون میزدن اما الان نهایت با یک شامپو و یه نرم کننده لب سر میکنن ، این برای منی که آرایش نمیکنم شاید چیزه ساده ای بیاد ولی خدا میدونه چه جهاد اکبری پشت این تغییر بوده ، خداروشکر که هم چهرتون روز به روز زیباتر میشه و هم شخصیت بهتری رو هر بار به نمایش میزارید .

    روابط عاطفی که شما و استاد دارید واقعا فوق العادست و من تحسینش میکنم ، اینکه انقدر با هم هماهنگ هستین ، انقدر با هم در صلح هستین و به هم احترام میزارین .

    استاد هر بار مشتاق تر از شنیدن تغییر دیگران منجمله خانم شایسته که تا تصمیم گرفتن جلوی دوربین بیان خیلی راحت استاد استقبال کردن و شرایط رو‌ محیا میکنن .

    اصلا همین که با دوربین گوشی و در شرایط کاملا ساده و بدون برنامه ریزی جلوی دوربین میاین خودش یه تغییر فوق العادست ، همون چیزی که هستین رو به نمایش میزارید .

    چقدر استاد مرده دوست داشتنی و فوق العاده ایه ، چقدر شخصیت بزرگ و زیبایی داره بدون اینکه حرف خانم شایسته رو قطع بکنه ، با صبر و حوصله به صحبت های خانم شایسته گوش میده ، بدون اینکه بخواد توضیح اضافه ای بین صحبت های خانم شایسته بده .

    و همینطور خانم شایسته که با اشتیاق به حرف های استاد گوش میده انگار که تک به تک واژه ها براش ارزشمنده و جز گوش کردن به حرف های استاد چیزه دیگه ای اهمیت نداره ، تمررکز فوق العاده ای رو احساس میکنم .

    من هم سعی میکنم شنونده ی خوبی باشم چرا که آدم هارو مشتاق میکنم که بیشتر از آگاهی ها و دانششون بهم بگن ، چون باعث میشه بیشتر یاد بگیرم ، تمام چیزی هایی که من میگم همه اون حرف ها چیز هایی هست که من میدونم اما وقتی به حرف های دیگران گوش میدم ورودی هایی جدیدی رو به مغزم میدم ، درواقع حتی بی ربط ترین صحبت ها میتونه بزرگترین درس هارو به من بده ، از ساده ترین حرف ها نکات ارزشمندی رو بدست بیارم ، چیزی که من دنبالش بودم ، چیزی که سال ها ذهن منو به خودش مشغول کرده و الان از زبون این فرد شنیدم .

    این یکی از بهترین مهارت هاست که به طرف این حس اطمینان و راحتی رو بدی که خودش رو بیان کنه .

    من در کودکی وقتی که حرفی رو میزدم خیلی زیاد پیش میومد که وسط حرفم میپریدن و یا بی توجه به حرف های من حواسشونو به یه چیزه دیگه میدادن ، دارم باهاش حرف میزنم یهو به یه نفر دیگه میگه یادش باشه فلان چیزو جا نذاری یا یهو وسط حرف زدن من شروع میکنه با یه نفره دیگه حرف میزنه ، این چقدر کاره زشتیه ، چقدر حاله آدمو بد میکنه .

    یا تا میای حرفی بزنی طرف اجازه نمیده که صحبت کنی و حرفتو‌‌ کامل کنی . این قضیه روی من چنان تاثیری داشت که در روابط انسایم به مشکل خورده بودم .

    به طوری که میخواستم زودتر جمله رو به فعل برسونم و تمومش کنم ، یا کمی طول میکشید احساس ترس و نا امنی میکردم و یا به نکلت زبون می افتادم یا گاهی هم حرفم رو فراموش میکردم ، اون وسط حرفم پریدن ها و توجه نکردن ها یه جورایی به من این احساس رو میداد که حرف من زیاد اهمیتی نداره و بهتره زودتر تمومش کنم .

    به مرور من انسان کم حرفی شدم و ترجیح دادم که فقط بشنوم تا اینکه حرف بزنم چون احساس میکردم حرف های من ارزشی ندارن .

    اما استاد هم گوینده خوبی هستن هم شنونده ماهری که باعث میشه فرد چیز هایی بیشتری از خودش بگه ، بار ها شده من از کسی که باهاش حرف میزنم شنیدم که من این حرف هارو به هیچکس تا حالا نزده بودم اما نمیدونم چی داشتی که باعث شدی در مورد خصوصی ترین بخش های زندگیم باهات حرف بزنم .

    دوست داشتم گردو بخورم و به این فکر بودم که پوست گردو دستمو سیاه میکنه ، منم شغلم کار با مردمه زشته که دستم سیاه باشه اما با خودم گفتم اونا با نگاه کردن به دستم که از من خرید نمیکنن ، منم شروع کردم گردو ها رو با لذت میخوردم و حال میکردم ، آخرش نگاه کردم به دستم دیدم که سیاهه سیاه شده زیره ناخن هام و کف دستم و حتی رنگ لب هامم تغییر کرده ، گفتن مهم نیست مهم اینکه من تو اون لحظه لذت بردم ، مگه چه اتفاقی میخواد بیوفته نهایت بهم بگن چرا دستت سیاهه منم میگم گردو خوردم من خودمو از این تجربه محروم‌ کنم که مردم چی‌میگن یا مردم فکر کنن که چقدر دستم زشت شده یا بهم بی محلی کنن ، مهم نیست حرف مردم ، منکه از نگاه به دستم لذت میبرم و خیلی هم زیبا میبینم و این تمرینی بود تا عزت نفسم رو محک بزنم .

    یه تجربه از سفر به شمال بگم که با خانواده رفتیم ، اکثر سفر ها شاید بابت گرمای هوا کلافه میشدیم و به پدرم غر میزدیم که زودتر یه جا رو بگیریم ، یه جایی بریم ، داریم اذیت میشیم و ایناا و معمولا هم کارا خوب پیش نمیرفت ، یه سفر رو یادمه که نه من و نه مادرم هیچ کدوم حرفی نزدیم و اجازه دادیم پدرم خودش تصمیم بگیره چیکار کنه ، تو اون سفر انگار همه چیز راحت تر پیش رفت ، سریع یه جا رو اجاره کرد با اینکه شاید مبلغ کرایش زیاد بود و در حالت عادی همچین پولی نمیداد به همچین ویلایی اما برای راحتی ما سریع اجاره کرد تا ما تو گرما اذیت نشیم .

    سفر آدمو بزرگ میکنه ، سفر به آدم چیز های زیادی یاد میده ، سفر آدم رو پخته میکنه ، سفر باعث میشه خودت رو بیشتر بشناسی ، آدم های اطرافت رو بیشتر بشناسی ، سفر توانایی حل مسئلت رو بالا میبره ، سفر صمیمیت رو بیشتر میکنه ، سفر دید آدمو بزرگتر میکنه ، سفر آدمو قوی تر میکنه ، سفر عضله ی تصمیم گیری آدمو قوی تر میکنه ، بینهایت موهبت داره سفر کردن .

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: