https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-28 06:59:552023-08-30 01:03:23سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 202
539نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و همه ی دوستانی که با عشق کامنت ها رو میخونن و لذت میبرن.
دو سال پیش که گفت و گوی شما و دوستان در کلاب هاوس رو گوش میکردم یک خانومی از اعضای سایت که این افتخار نصیبش شده بود که با استاد عباسمنش صحبت کنه حرفی زد که اون لحظه برای من خیلی حرف جالبی بود اما بعدها با تمام وجودم حسش کردم و درکش کردم و بهش ایمان آوردم. ایشون گفت: استاد من در تک تک لحظه های زندگیم از خداوند هدایت میخوام،
از خداوند هدایت میخوام که صبحونه چی بخورم! ناهار چی بخورم! غذا چی درست کنم! لباس چی بپوشم! و میگفت خداوند منو به بهترین شکل ممکن هدایت میکنه.
شاید من اون لحظه با توجه به پایین بودن مدارم عمق مطلب رو درک نکردم اما الان از اون روز 2 سال گذشته و من بدون یک لحظه هدایت خداوند مثل انسان نابینایی هستم میان جنگلی انبوه!
اینقدر به این هدایت وابسته شدم که تا نشونه ای از طرف خداوند نبینم حتی غذا نمیخورم!
هفت ماه پیش من پا در دل ترس ها گذاشتم با ایمان به پروردگار حرکت کردم و پا در دل ترس ها گذاشتم و برای اولین بار با قدرت و بدون هیچ اضطرابی مهاجرت کردم و از همان روز اول تا امروز که این کامنت رو مینویسم جز معجزه و معجزه و معجزه، جز خیر و برکت ، جز سلامتی، جز حال خوب، جز نعمت و ثروت، جز و هدایت هیچ چیز ندیده ام!
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشونی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام و سروش
روز هایی هستش که اتفاقات ناخواسته ای رخ میده اما من یاد گرفته ام به محض برخورد با ناخواسته به خودم بگم الخیر فی ما وقع!
و به یگانگی الله قسم که الخیر فی ما وقع میشود!
تمام اتفاقاتی که رخ داد و از نظر من اتفاقات ناگواری و ناخواسته ای بود که تعدادشون به انگشت های یک دست هم نمیرسه در نهایت برام جز خیر و خوبی و درس چیز دیگه ای نداشت!
حسی که این روزها دارم رو تا به حال در زندگی ام تجربه نکرده ام. حسی عمیق از اینکه خدا در تک تک نفس هایی که میکشم کنارمه و همیشه همراه منه.
استاد عزیز باز هم قدم در دل ناشناخته ای گذاشتم و این حرکت ها و توکل ها چقدر میتونه آدم رو قوی کنه که دیگه از قدم گذاشتن در دل ناشناخته ها ذره ای ترس و دلهره نداشته باشه.
امروز این قدم بزرگ رو برداشتم و روزی حتما باز هم در مورد معجزه های این حرکت میام و اینجا با چشمانی خیس از ذوق و خوشحالی مینویسم و زیبایی خداوند رو فریاد میزنم.
وقتی کامنت دوستامو میخونم که با جسارت قدم های بزرگ برمیدارن و قدم تو دل ناشناخته ها میزارن ،قلبم باز میشه ،چشمم روشن میشه به نور هدایت الله.
چقدر خوشحالم که دوستانی چون شما دارم که با جسارت تمام مهاجرت میکنه،تحسینتون میکنم و شما برای باور مهاجرتم الگوی عالی هستین ،وقتی نتایج دوستامو میخونم منم پاهام جون میگیره برای حرکت،
منم تصمیم به مهاجرت دارم و دلم میخواد قدم بزارم تو جهان جادویی الله،ممنون از کامنت عالی شما.
خدایا شکر برای تک تک نعمات به تعداد برگهای این درختان در این بهشتی که استاد جان هست شکر
استاد جانم شما نمونه بارز و موجود کسی هستید که اسمان و زمین مسخر اوست این جا که هستید همون بهشت ای دنیاست چقدر دلم همچنین طبیعتی را می خواهد من مدتهاست کوه و چشمه های این چنینی ندیدم ، اینجا که هستم طبیعت بسیار زیبا دارد ولی اصلا کوه ندارد ، این چشمه که نشان دادید با ان اب زلال که از اشک چشم هم زلال تر أست ، را ارزو دارم .
من مدتهاست دنبال شغل جدید و پست جدی هستم و برای شرکتها ی زیادی هم اقدام کردم با این که در زمینه کاری خودم خوب هستم ولی خبری نشد ، حتی دیگران که از نظر کیفیت شغلی هم سطح من هستند یا پایین تو در این شرکتها پذیرفته شدند ولی من نشدم گفتم حتما خیر أست گفتم خدا جونم تو وکیلی تو بهتر می دونی اصراری ندارم . این خواسته هم زمان شد با یک ایده جدید برای کار اینترنتی کاری و خواسته ای که مدتها می خواستم البته تازه شروع شده .
دیروز داشتم فکر می کردم که با مدیرمون صحبت کنم برای تغییر پوزیشن در همین شرکت ، رفتم صحبت کنم داشت پشت میز ناهار می خورد ، عذرخواهی کردم گفتم بعدا صحبت کنیم و دیدم بعد از ناهار ش هم یادش رفت در صورتی که اصلا همچنین ادمی نیست و خیلی پیگیر خواسته ها و مشکلات کارمندا هست گفتم این نشانه هست من نباید صحبت کنم ، امروز دوباره داشتم فکر می کردم برم صحبت کنم انگار از درون می گفت نه نرو ، دیدم میگه نه ،گفتم چشم همین کار خودم را انجام می دم و می چسبم به ایده جدید که خودش گفت ، تا در ان کار راه بیفتم و این کار را کلا رها کنم ، کار فعلی را هم دوست دارم ولی خواسته ام این بوده که کارمند نباشم برای خودم کار کنم ، و چقدر قشنگ هر چه در طول روز نیاز دارم خدا جلو پام میذاره ، از فایل جدید و ایده جدید و خیلی چیزای دیگه .
خدایا شکر به بزرگی و عظمت تو
به قانون بدون تغییر و عدالت کامل تو
به بندگان صالح و موحد تو که بدون شک وعده تو حق أست و تو کافی هستی
استاد جان ، مریم جان این بهشت زمینی که در ان هستید گوارای وجودتان
دوستان عزیز الهی که همه به چنین بهشتی ، ارامشی ، تقویی هدایت بشیم .
سلام استادای نازنینم سلام دوستای گلم که کلی دلم تنگتون بود.
خدایا شکرت که تونستم این فایل پر از زیبایی رو ببینم و شکرت که هدایتم می کنی تا این کامنت رو بنویسم.
چقدر لذت بردم از تشکری که مریم جان اول فایل از اون نقطه ی زیبایی که کمپ کرده بودن برای دو شب کرد. خدای من چقدر این انسان با خودش و با همه چی در صلحه واقعا که الگوی فوق العاده ای هستی مریم جان برای تمام ما. الگوی فوق العاده ای از یک دانشجوی خوب بودن در کلاس استاد عزیزمون. و صد البته که بهترین الگو هستی چون روز و شب با استاد هستی و علاوه بر تلاش بی وقفه ی خودت برای کار کردن روی خودت، همنشینی با استاد هم خودش کاتالیزور بزرگی هست تو این مسیر. حقا که لیاقت همنشینی و همراهی و همیاری با استاد در شأن و منزلت خودته… آفرین. تو خیلی از کامنتها هم اینو می خوندم که دوستان اشاره کردن به همین الگو بودن مریم جان.
وای که چه صحنه ایه اون منظره ی اول فیلم. من که دو سه تا سکرین شات گرفتم داشته باشم… اصلا بی نظیره خدای من عین کارت پستال… آخه مگه میشه آسمون اونقدر آبی باشه ؟ دیگه ایموجی چشمای قلبی اینجا جواب نمی ده خخخ.خیلی خوبه ما که از صفحه ی گوشی و لپتاپ می بینیم انقدر لذت می بریم و قند تو دلمون آب میشه چه برسه به دیدن از نزدیکش… خدایا منم می خوام :) به همسرم تصاویر رو نشون می دادم و می گفتیم که حتما باید یه سفر به کلرادو تو برنامه بذاریم… خیلی عالیه همه جاش. چقدر این درختای قد کشیده و بلند زیبان چقدر دلنشینن. خدایا شکرت… خداییش خلقتت آخر هنر و زیباییه خداجونم. عاشقتم.
بعدم که رفتیم چند دقیقه اونورتر برای تجربه ی یه قسمت جدید از این ارض واسعه ی خدای مهربون. چه آبشار گوگولیی به به و آب بقول استاد ییییخِ یخ :))
نمی دونم مریم جون شوخی کرد یا جدی می گفت که فردا بیایم اینجا دوش بگیریم ولی شوخیشم باعث میشه سردم شه الان خخخ.
به به دمتون گرم و خدا قوت واقعا اون سربالایی حسابی نفس گیر بنظر میومد و ماشالا به بدن هردوتون که انقدر قوی هست و سه چهار ساعت پیاده روی تو این جاده های سنگلاخ رو براحتی انجام می دین. اینم از برکات دوره ی سلامتی. خدایا شکرت.
[اینجا نامبرده کلی نوشت از اون چادری که اون کمپر ها زدن و شیروونی بالاش و تجربه ی کمپ رفتنمون جمعه شب گذشته و یهو دیدم عه گوشی خاموش شد!! انقدر غرق نوشتن بودم که اصلا حواسم نبود باتری گوشیم کم بود (ایموجی دست کوبیدن رو پیشونی)! ولی خب خدا رو شکر که قبلش یه بار ارسال کرده بودم و در حال ادیت بودم. در کل هم خدا رو شکر کنترل ذهنم خیلی بهتر از قبله و بدون ذره ای ناراحتی گفتم اشکال نداره لابد قراره بهتر بنویسمش… اونم بعد از یه روز کاری طولانی و یه میتینگ دیروقت که واقعا آخر میتینگ تصویرم رو قطع کردم دراز کشیدم رو زمین از خستگی خخخ! خودم یه لحظه به خودم افتخار کردم :)))] خب داشتم می گفتم چه ایده ی جالبی بود اون شیروونی بالای چادر… ما جمعه عصر بلاخره رفتیم سمت دریاچه ی silver like که سه ساعت و نیم به سمت شمال میشیگان بود و تو کمپ سایتی که توی استیت پارک کنارش اجاره کرده بودیم چادر زدیم و یه شب فوق العاده رو وسط درختا سپری کردیم. سایتای اطراف پرررر بود از انواع و اقسام آروی ها و تراک کمپرها. خودش یه فان بود تجهیزات و امکانات این آروی ها رو می دیدی. کمپر بغلی ما یه پیرمرد دو پیرزن بودن با آروی جمع و جور که سه تا سگ کوچولوشون رو هم آورده بودن و جالبه که صبح دیدم با نرده یه فضای بسته ای ایجاد کرده بود براشون که هم سگاش راحت باشن و تو لیش نباشن و هم بقیه کمپرها راحت باشن اگه احیانا سگ دوست نداشته باشن. چقدر خانواده ها دیدم که با بچه ی تو کالسگه بچه های حول و حوش یکسال اومده بودن و با خودم گفتم چقدر این مردم آسون می گیرن، ما ایرانیا به زور اگه با بچه ی کوچیک مهمونی و مسافرت کوتاه تو هتل فوقش بریم، کمپ؟ بچه یکساله؟ ایول واقعا. البته که انصافا امکانات سایت خوب بود، دسشویی ها تمیز، حمام، مغازه ای که خیلی از مایحتاج ضروری رو داشت، خلاصه واقعا تحسین کردم هم صاحب سایت رو و هم اینهمه مردم کمپر که از هر فرصتی برای تفریح و خوشی استفاده می کنن. جالب اینجاس که تا جایی که بادمه همه امریکن بودن با اینکه میشیگان جمعیت اینترنشنال زیادی داره! این یعنی از کالچر میاد، امریکایی ها از بچگی عادت می کنن به در طبیعت بودن و لذت بردن و تفریح… خلاصه اینم یه نکته بود. عصری تا رسیدیم همسرجان بساط آتیش رو برپا کرد توی اون فایر کمپ که سایتمون داشت اونجا و جاتون خالی یه برگر محشر زدیم بر بدن. بعدم دور آتیش نشستیم و چایی خوردیم. شب هم هوا عالی نه سرد نه گرم خیلی خوب بود. صبح که پاشدم از چادر اومدم بیرون و اون هوای تازه ی پر از اکسیژن رو استنشاق کردم و گفتم خدایا شکرت. یه پیاده روی کوچولو هم کردم اون دور و اطراف. خیلی خوب بود. طرفای ظهر جمع کردیم رفتیم سمت تپه های شنی بسیار زیبا که خیلی خوشگل بین دوتا دریاچه بودن یعنی Michigan lake و Silver lake. یه ماشین توریستی که چند ردیف صندلی داره و می بره آدما رو تو این تپه ها می گردونه سوار شدیم و 45 دقیقه ای گشتیم و از زیبایی های اون اطراف لذت بردیم. اتفاقا راننده هم یه آقای میانسال شوخ طبع بود که خیلی بنظر میومد با خودش و کارش در صلحه. خیلی با حوصله تو چند تا ایست برامون کلی توضیح داد و به این فکر کردم این آدم در روز چندبار این حرفا رو تکرار می کنه ولی انقدر شیرین و با حوصله س! بعد از اونم رفتیم برای ناهار و بعدم ساحل زیبای سیلور لیک. خیلی زیبا بود باد خنک زیاد بود ولی آفتابم می تابید و دما دلچسب بود… چقدر از راه رفتن رو ماسه ها لذت بردم، از جمع کردن سنگای صاف و صیقلی کوچولو کوچولویی که پیدا می کردم تو رنگای مختلف… خدایا شکرت برای این تجربه ی فوق العاده.
یادم افتاد که این چندوقت چقدر تو کامنتا می خونیم بچه ها سفرن. حالا یا سفر توحیدی مثل سفر فوق العاده ی ابراهیم عزیز یا سفر کاری-توحیدی :))) یا هر سفر دیگه ای. چقدر عالیه، اینم از قانون بدون تغییر خداونده دیگه… کلی زیبایی می بینیم خواسته شکل می گیره، و بعد جذبش می کنیم… خدایا شکرت، عاشقتم و عاشق این قوانین بی نظیر.
خب برگردیم به بقیه ی فایل!
وااای خدای من چقدر این سنگای کوه جالب بودن آدم تا دست نزنه باورش نمیشه اینا واقعا سنگن. خیلی جالب بود اون حالت سوزنی شکلی که کنده می شدن و عین چاقو تیز… الله اکبر خیلی جالب بود. واقعا چی می شد اگه کنجکاوی مون مثل بچگی می موند؟ فکر کنم همه دانشمند و عالم و فرزانه می شدن خخخ.
عاشق استادم که بعد از یکی دوبار که گفتن حس می کنم که کنجکاویم نسبت به قبل کمتر شده بعدش گفتن که اونم روش کار می کنیم درست میشه این یعنی اگه چیزی رو می فهمم که دوست ندارم نشینم هی تکرار کنم و بگم حیف شد چقدر قبلنا بهتر بودم و از این حرفا بلکه با امید و توکل مطمئن باشم درستش می کنم.
سپاس بسیار زیاد از هردوتون که انقدر وقت و انرژی می ذارین و حتی تو پیاده روی های صعب العبورتون ما رو همراهتون می کنین. عاشقتونم زیاد.
تا قسمت بعد [البته تا همیشه] در پناه الله مهربون و در این طبیعت زیبا خوش و سلامت باشین
سلام سمیه جان بانوی زیباو مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
تشکر بابت نوشتن این کامنت زیبا و عالی بعد از یک روز پرکار و موفق.
و تشکر بخاطر اشتراک گذاری این تجربیات فوق العاده و زیبا.
خدا راشکر که شما هم تجربه ای شبیه تجربه استاد دارید و شما و خواهرای گُلتون و مامان مهربان تون رو تحسین می کنم و با دیدن اسم و پروفایل هر کدامتان تصویر بقیه اعضا خانواده جلوی چشمم میان و در دلم هزاران بار شما را تحسین می کنم و از خدای مهربان میخوام که تعداد اعضا خانواده عباسمنشی تان را زیادتر و ایمان تان را قوی تر کنند.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و شادتر و موفق تر و ثروتمند تر باشی مهربان بانو
به به سلام به رضوان توحیدی و دوست داشتنی گروه. خدا می دونه که چقدر از دیدن نقطه آبی از تو دختر مهربون خوشحال شدم… همیشه از خوندن کامنتات لذت می برم و یاد می گیرم. خیلی خوشحالم دوستانی مثل تو در سایت دارم و تلاش می کنم یاد بگیرم ازتون. مرسی که وقت گذاشتی و این حس خوب رو بهم هدیه کردی اونم اول صبح. البته الان که دارک جواب می دم 2 بعداز ظهره ولی صبح بعد از نوشتن سپاسگزاریم اومدم تو سایت و کلی خوشحال شدم از نقطه های آبی که داشتم و باعث شد روزم رو با انرژی بیشتری شروع کنم. آره واقعا اینکه با خواهرام و مامانم تو سایت هستیم نعمت بزرگیه و بلا استثناء یکی از موارد شکرگزاری صبحام هست. روزی نمیشه که ما تلفنی یا اسکایپ حتی شده چند دقیقه کوتاه راجع به قوانین و فایل و کامنت حرف نزنیم و واقعا خدا رو شکر می کنم. امیدوارم این تجربه نصیب شما هم بشه و اعضای خانواده ت علاقه مند بشن و وارد این بهشت توحیدی بشن. خیلی دوسِت دارم رضوان عزیزم، شاگرد زرنگ کلاس و امیدوارم یه روزی خارج از سایت هم ببینمت :) مرسی که انقدر فعالی تو سایت و کامنتای عالی می نویسی.
انشا همیشه حال دلت عالی باشه ای جان به تو دوست عزیزم عجب نکته ایگفتی مرسی
عاشق استادم که بعد از یکی دوبار که گفتن حس می کنم که کنجکاویم نسبت به قبل کمتر شده بعدش گفتن که اونم روش کار می کنیم درست میشه این یعنی اگه چیزی رو می فهمم که دوست ندارم نشینم هی تکرار کنم و بگم حیف شد چقدر قبلنا بهتر بودم و از این حرفا بلکه با امید و توکل مطمئن باشم درستش می کنم.
هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت به جای دوستم
سلام دوست مهربونم نگین عزیز. مرسی از پیامت و انرژی خوبی که بهم هدیه کردی با پاسخت. خوشحالم که کامنتم نکنه ای داشت برات و امیدوارم همه مون که در این مسیر هستیم بتونیم هر روز پیشتر بریم و مدارمون رو ارتقا بدیم. در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشی دوست گلم.
و عرض سلام به همه ی دوستانی که در این محفل توحیدی برای ساختن ورژن بهتری از خود در هر روز از زندگی ، تلاش میکنند.
درود من بر خداوندی که خالق این حجم از زیبایی و فراوانی است و همه را برای استفاده و بهرمندی من از این همه نعمت و برکت خلق کرده است .
خدایا بینهایت سپاسگزارم.
اما توجه به زیبایی ها و تشکر از استاد بابت تولید این محتوا:
مناظر کمنظیر و بسیار زیبای کلرادو و طبیعت بکر و هوای بسیار دلپذیر و درختان کاج و سرو همیشه سرسبز و آب زلال جاری با شفافیت بسیار بالا و فورد بسیار عالی با رنگ رویایی که از مایل ها دور پیداست و استادی که دستی از دستان خداوندی است که این همه زیبایی را خلق کرده است .
خداوند رو شاکرم که با طی کردن تکامل توانایی و لیاقت این را در خود بوجود آورده ام که شاهد و بیننده ی اینهمه زیبایی باشم و بتوانم شاکر و سپاسگزار این نعمت ها باشم.
یک مسئله ای و درسی که از این فایل دستگیرم شد و گفتم شاید برای دوستان دیگری هم پیش اومده باشه رو میخوام ذکر کنم .
من اوایل آشنایی با سایت ،از همین سریال سفر به دور آمریکا شروع کردم و هر روز با ذوق و شوق و با دیدن نشانه هایی که با تمرکز به زیبایی های این سفرنامه در زندگی ام میدیدم بیشتر ذوق دیدن این دسته از فایل ها رو داشتم.اومد و اومد تا رسیدیم به این سفر و این ایالت زیبا و این قسمت های اخیر.
با خودم فکر کردم که من هر روز بسیاری از زیبایی ها رو میتونم خلق کنم و بسازم تا اینکه منتظر باشم و بیام که استاد یه فایل از سفر روی سایت قرار بده تا ببینم .در واقع بعضی اوقات ما ناخواسته درگیر شرطی شدن میشیم یعنی شرایطی برای خودمون بوجود میآوریم که در صورتی من میتونم زیبایی ها رو ببینم که بیام توی سایت و پیگیر سفرنامه باشم و از طریق این فایل ها من زیبایی ها رو ببینم و تحسین کنم.(البته که برای شروع و استفاده از قانون جذب بد نیست )اما باید هوشیار باشم که دچار شرطی شدن نشیم وخودمون هم تلاش کنیم و در واقع آگاهانه بخواهیم که در مسیر دیدن زیبایی های محل زندگی یا اطراف محل زندگی ،قدم برداریم.چیزی که من شرطی شده بودم که فقط زیبای ها رو توی سایت بیام و ببینم و حرکتی برای رفتن و دیدن و در فضای زیبای طبیعت قرار گرفتن،انجام نمیدادم .
بنظرم درسی که میتونیم از این فایل های سفرنامه بگیریم رفتن و تجربه کردن و در واقع پاس کردن توحید عملی هست که با قرار گرفتن در طبیعت زیبا به طور عملی شاکر و سپاسگزار خالق این زیبایی ها باشیم که البته به مراتب تاثیر گذاری اون بیشتر دیدن زیبایی ها توی گوشی است و میتونه بسیار ما رو توی زمینه ی خودسازی و شاکر بودن بیشتر کمک کنه ،که این بودن در طبیعت و لذت بردن از اون یکی از راه های بسیار موثر برای تقویت و تغذیه ی ضمیر ناخودآگاه هم هست که عرض کردم بسیار موثر تر از دیدن فایل است.
درود بی انتهای خداوند بر همه ی دوستان و همچنین استاد عزیز که ما رو آماده میکنند با دیدن این فایل ها و تمرکز بر زیبایی ها قانون جذب الهی به کار بی افته و خودمون هم آگاهانه بخواهیم که در طبیعت بریم و ما هم از زیبایی های اطرافمون لذت ببریم .
سلام بر استاد عزیزو خداجویم و مریم خانم شایسته یاریگر خداجو
یادم هست سال74 در نقطه صفر مرزی ایران با شوروی سابق روزهای اول استخدامم را میگذروندم و یک کمپی را اداره در اختیار ما گذاشته بود، بعنوان استراحتگاه . غروب ها من همیشه در کنار رود ارس می نشستم طوریکه زیر پایم شاید 50 متر از سطح آب ارتفاع داشت و آب گل الود ارس با آرامش بیرونی و خشم درونی در جریان بود.
و من نظاره گر آب!!!!!!!!!
بخودم میگفتم این جریان رود از کی شروع شده و حساب گردم از جایی که من هر روز غروب می نشستم تا اون کف رودخانه، شاید میلونها سال باشه که رود خاک را کنده و از آن مکان در جریان باشه و خدا میداند از کی جریان دارد و..
من همیشه مثل استاد عزیزم کنجکاو بودم و هستم دوستانم بی تحرک بودن و لی من کنجگاو
ذهنم مدام در بالاها سیر می کرد و همیشه به آسمان خیره میشدم و ستاره ها را می دیدم و آرزو داشتم در داخل آن ستاره زندگی کنم
همین الان که دارم این متن را می نویسم
چون منم مثل مریم خانم عاشق آواز پرندگان هستم ساعت 2 بامداد هست یک پرنده داره با نوشتن من آواز میخونه و من به خدا قسم کاملا مبهوتم از این آواز در این وقت شب یا صبح و..
هرجا هستم یک آواز خروس با من هست و یک آواز پرنده زیبا در سه وعده در هنگام صبح موقع نماز
در ظهر و شب
هم آواز خروس و هم پرنده البته با فاصله نیم یا 45 دقیقه تفاوت زمانی. این اتفاق همواه تکرار میشه
بگذرم بیام سر اصل مفهوم جریان رود
استاد عزیزم
من از آن زمان جریان رود ارس هنوز هم در حال جریانم اما از آن مکان هزار کیلومتر فاصله گرفتم و بازهم در حال حرکتم و خدا میداند تا گجاها باید هدایتم کند
با دیدن این قسمت از سریال زمانیکه ماشین فورد حرکت کرد و مریم خانم هم به زیبایی هر چی تمام تر به تصویر می گشید
من یاد بندر عباس زندگی کردن در اون خونه افتادم
مطابقت و همخوانی زندگی در بندر عباس و در آمریکا با این مضمون که، استاد با اون دمپایی پیاده شد و اصلا بدون توجه به ماشین به جریان رودخانه ایی نظاره گر شد که شبیه نگاه کردن من به رود ارس و زندگی و قدم زدن استاد عزیزم در بندر عباس هنگامیکه هندسفیری گوشش بود و در رویا هایش خودش در بندر عباس بود اما اصلش در همین مکان سریال ها قدم میزد و…
هر مکان یکیست و هر زمان یکیست
گر گوش جان بسپاریم به معبود خویش،
چون عالم معنا یکیست،
زمانیکه استاد عزیزم پیاده از خانه به دانشگاه میرفت زمان و مکان را از یاد می برد و یک لحظه خودش را جلوی دانشگاه میدید
همین پیاده روی در این قسمت سریال هم بوضوح مشاهده میشود مفهوم و معبود . معشوق یکیست
گوش و چشم دل باز میخواهد تا این مشابهت های محتوا و معنایی را ببیند، که استاد در عین معناست
و من دیدم
به خدا اول و آخر زندگی معنایی استاد عین هم هستن
حال یکیست
راه یکیست
مسیر هم یکیست
و…
از ماشین پیاده میشه معلوم نیست ماشین خاموش شد یا روشنه؟؟؟!!!!
سویچ و برداشت و یا نه،
من وقتی ماشین را جایی پارک میکنم، دگسه بار بررسی میکنم، اینکه قفل شده یا نه و… ببین چقدر وابستگیم گل کاشته د مقابل اقیانوسی از رهایی استاد بزرگوار،
این رهایی خودش را خیلی بوضوح نشون داد،
وای خدای من عین بچه هایی گه با اسباب بازی بازی میکنن،
استاد
داره از کنار رودخونه بالا میره دوستشو صدا میزنه میگه بیا اینجا ببین چه خبره
و دوستش هم میره و میگه بزار بیام
و این دو تا عین دو کودک معصوم چقد همبازیی های خوبین و بی نهایت زیبایند
خدای من
سنگ و پیدا میکنه
بهم میزنه، میشکنه، شمشیر بازی و…
با دمپایی و لباس بچگانه عین اینکه داره در حیاط و خونه خودشون با آرامش کامل بازی میکنن
آره دارن بازی میکنن
و منم یاد بچگیم می فتم و خدایا چقدر این کودک درونم زیباست و دوسش دارم و در آغوش میگیرم و آرام میشم،
استادم نهایت لذت کودک درونش هست،
یک روزی با تاکسی دنده آرژانتینی بدون کولر و خانه چهار خانواده در یک اتاق سیمانی در بندر عباس
و الان خونه سیار و ماشین کولر دار در آمریکا که داره از سردی یخ میزنه و باید سرمایش را مدیریت کنه
اما حالش یکیست، چه در بندر عباس بود و چه در آمریکا،
چه ماشین کولردار و چه بی کولر دار چه خونه بی کولر بندر عباس
و چه خونه روی آب با تمام امکانات و بهشت کوچگ
خونه روی آب، انگار خونه ایی در آمریکا با شصت هکتار زمین و امکانات بی نهایت را مالکش نیستن، و آن
را از یاد بردند
انگار نیست
عین کودکی که هر جا بره اونجا خونشون هست و هر کسی را ببینه انگار رفیق دیرینه اش رو دیده
این دو تا فرشته
هرجا میرن
فقط زیبایی را می بینن
گل می بینن
لمس میکنن، استشمامش میکنن
یک خونه و چادر را می بینن
نگاهشون میکنن
نگاه مریم خانم به چادر همسایشون اگر کسی را میدید میرفتن برای صحبت کردن و عین دو تا کودک و فرشته داشتن در مورد آنان به زیبایی صحبت می کردند. آره مریم خانم برو تا قله ها را فتح کن چون لایق بالا رفتن هستین
من هر چقدر دارم زیبایی رفتار استادم را می بینم باز میگم زیباتر از این هم هست سه بار این فیلم را دیدم
هربار چندین زیبایی را دیدم که ندیده بودم. آخه اینقدر سبکبال و رها و آزاد زندگی را کجا دیدیم؟؟؟؟!!!!
دو تایی ماشین را در سه کیلومتری رها میکنن و میزنن به دل جنگل و میخوان ناشناخته ها را با بهترین شکل لمس کنن
و یک لحظه هم به زمان و مکان فکر نمیکنن، و فقط به حال خوب داشتن و زیبایی تمرکز میکنن. میرسن کنار ماشینشون میگن رسیدیم خونمون و هوا داره تاریک میشه شاید هم تاریک نمی شد از گشتن زیبایی سیراب نمی شدند.. آره استاد عزیزم و مریم خانم . این سفر از بندر عباس از شرجی ترین شهر با یک کیف دستی شروع شد و مثل رود جاری شد تا رسید به کلریدا و هنوز جاریست و جاری خواهد بود
و من هنوز خیره شده ام به جریان رود هایی که استاد عزیزم در آن جاریست
از آبشار نیاگارا گرفته تا این آب زلالی که وقتی سنگها را نگاه میگردی انگار آبی نبود و سنگ زیر آب را میدیدی
گفتم که این سفر زیبا ترین سفر خواهد بود و همین طور هم میشود.و من دارم به سفر میاندیشم. و منتظر زیبایی ها و نشانه های بعدی این سفر می مانم..
استاد عزیزم من عاشق این خود واقعی بودنت هستم با اینکه خودت میگین هنوز باید کار کنی یه نگاهی به پشت سرتون بکنین ببینین چقدر از قله بالا رفتین
کوهنوردان حرفه ایی میگن وقتی از بالا رفتن قله هروقت خسته شدین به عقب نگاه کنین ببینین چقدر راه اومدین و نگین چقدر به قله مونده اونوقت انگیزه کوهنوردان دو چندان میشه.
منو نگاه کنی در پناهگاه اولم دارم گرم میشم دوباره بیام فقط رد پای شما را می بینم که داره حرف میزنه اینکه از این مسیر رفتین و منم از همین مسیر دارم میام اما شما با فورد میرین و من با ماشین ایران خودرو که یک روزی آرزوی شما بود با همون ارزش موتور شما(خنده)
ولی امید را در دلم روشن میکنی وقتی که اینقدر ساده زیستی را در اوج تمامیت تکامل را در سیره شما دو تا می بینم
منم از داشتن دوستانی مثل شما، پاک، مهربون و عاشق و خدایی افتخار میکنم
خیلی خوشحال شدم از اینکه کامنت من تونسته گوشه ایی از دل شما را شاد کنه، امیدوارم و از خداوند میخوام، شما و منو و همموونرا با کودک درونمون آشنا تر کنه ، وبصورت آگاهانه هدایت بشیم به خوبی ها و نیکی ها و زیبایی هایی
که خداوند از قبل خلق کرده و منتظر ما هست که دریافتش کنیم
بسیار سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتی کامنت منو مطالعه فرمودی،
در پناه حق همواره با نشاط، سلامت، سعادتمند و ثروتمند در این دنیا و جهان آخرت باشید
چقدر زیبا توصیف کردید وصف حال استاد را در آن زمان و در این زمان.
و این را استاد هزاران بار در فایل های مختلف گفته بودند که من همون لذت را میبرم که در بندرعباس میبردم.
اما واقعیتش درکش برای من سخته . اونجا کجا و اینجا کجا.
اما شما اینقدر قشنگ حسش کردید و بیانتون اینقدر شیوا بود که من درک کردم. من فهمیدم که حس واقعا زمان و مکان نداره . وقتی داری از کاری عشق میکنی بعد زمان از بین میره . بعد مکان از بین میره.
و در بی زمانی و بی مکانی سیر میکنی که این همون حال مدیتیشن است. و این همون حال استاده در اون زمان و در این زمان. در اون مکان و در این مکان.
ممنونم که حالتون را نوشتید تا من هم بفهمم تا منم درک کنم . تا منم بتونم بفهمم که فقط احساسه که جواب میده. فقط حال خوبه که جواب میده. حالا یه قرن بشینیم بنویسیم یه قرن جملات تاکیدی را تکرار کنیم تا به حسش نرسیم آب در هاون کوبیدنه.
حالا اگه یه لحظه حس کنیم و با حال خوب انجام بدیم میرسیم به اون فرکانس خوبه که دنبالشیم.
فرکانس خوب و مدار بالاتر با یه حس خوب شروع میشه و تکرار حس های خوب منجر به بالا رفتن مدارمون میشه. و نتیجه میشه استاد عزیز.
خوشحالم که خدا کمکم کرد که درک کنم این حس و حال را و ممنونم از شما بخاطر کمکی که به من کردید تا درک کنم.
موفق و خوشحال و سلامت و ثروتمند باشید در مدار نعمت.
با سلام استاد عزیزو مریم خانم قوی..به به چقدر لذت بخش این همه زیبای که شما از جهان پیرامونتون به ما نشون میدید قدیما بود از این سنگهای تیز برای شکار استفاده میکردن چه درختای زیبای چقدر آرام وبی سر صدا چقدر رنگ سبزی درخت تاش فرق داشت چه امنیتی که کسی با کسی کار نداره لذت میبرم استاد سریال من کلا همین سایت شماست چون من اصلا تلوزیون و سریال و فیلم نگاه نمیکنم مگه استاد بگه فلان فیلم قشنگه برید ببینید آب زلال رودخانه دیدن داره وقتی آب به صورتت زدی من سردی شو حس کردن مسافرت یعنی همین هم کیف میکنی هم ورزش هم احساس خوبی خواهی داشت استاد دستت طلا جسم سلامت از این همه کرمی که تو داری برای اینکه منم که اینور دنیا زندگی میکنم ودرکی از ان ور ندارم شما با دوربین چه منظری زیبای رو به نمایش میگذری و چه حالی میده دنده عقب میری تو پارک متفاوت زندگی کردن یعنی همین بعد چقدر خوبه راحت ماشین ول میکنید میرید چه امنیت خوبی داره به شما افتخار میکنم خیلی سپاسگزارم …
الله اکبر به این همه شکوه و زیبایی . درختان سر به فلک کشید آسمان آبی هوای پاک ابرهای پفکی آب زلال و خنک این رنگ سبز درختان و رنگ قرمز تراک زیبا هم که چقدر به زیبایی ها افزوده بود .و اون صخره که گذر دوران خرده شیشه هاش رو ریخته بود.خدایا هزاران هزار بار شکرت
و کنجکاوی !! به نظر من همین کنجکاوی بوده که باعث شده استاد این قوانین جهان هستی رو بشناسن و وارد این صراط مستقیم بشن و به بهترین شکل به الهامات عمل کنند و این همه نتیجه عالی و باز هم تحسین میکنم این آزادی زمانی .مکانی و آزادی مالی استاد رو که به بهترین شکل از نعمتهای که خداوند بهشون عطا کرده دارن استفاده میکنن .
استاد جان سلام سلام پر مهره محبت من از ایران برای شما دو عزیز میفرستم دلتان شاد پر از گرمی زیبای و امیدوارم پر از قشنگی زیبای اتفاقات جالب جدید براتون رخ بدهد و چقدر ما داریم لذت می بریم همراه شما و چقدر من دارم لذت می برم من دارم از این زیبای استفاده میکنم
ممنونم ممنونم ممنونم برای قشنگی های که شما از این طبیعت زیبا ب اشتراک میزاردید با ما ممنونم
میخواستم درباره باورهای خودم و ذهنیت درون من از گذشت تا به اکنون صحبت کنم
که چی بود چطور شد و چجوری است اکنون
قبلا ها که آنقدر فایل و این باور ها و این فایلهارو ندیده بودم تو ذهن خودم به خاطر باورهای خودم فکر میکردم آمریکا کشوری است همه همه چیزش با ما فرق داره فکر میکردم طبیعتش ادمهاش شرایط زندگی مردم و خیلی از چیزهای دیگه اما الان نکته جالب این قضیه این برای من که هیچ فرقی ندارد واقعا فرقی ندارد طبیعتی که در آمریکا وجود داره در ایران هم وجود داره آدمهای مه اونجا هستن اینجا هم هستن حتی خیلی ها میگن نه اونجا آزادی داره فعلان داره بله این موارد و خیلی چیزهای دیگه هم داره مثلا گفتنش خوب نیست اما اونجا مشروب میخوردند خوب اینجا هم هستن خیلی ها دارند میخوردند یعنی به هر نوع شکلی هم اونجا وجود داره هم اینجا
منتها نکته جالب این قضیه میدونی کجاست استاد اینکه من چه باوری دارم شما چه باوری دارید خیلی از آدمها از کشورهای مختلف نمیگم فقط ایران که محدود بشه ذهن از تمام نقاط دنیا دارن زندگی میکند داخل آمریکا آدمهای خوشبخت هستن آدمهای دارن لذت می برند به معنای واقعی کلمه ثروتمند هستند که فارغ از هر شرایط که دنیا جامعه حتی خود آمریکا وجود داره این افراد از جمله استاد بزرگ عبامنش داره وقتش زمانش زندگیشو روی آنچه که میخواهد تمرکز میزاره فارغ از اون بیرون چه خبر هیچ هیچی خبری نیست
فقط آدمها چون خودشان را مثل استاد عباسمنش البته نه همه محدود آدمهای با ارزش میدونن عزت نفس بالایی دارند میگن آقا اون بیرون هیچ خبری نیست هر چی هست همینجاست درون خود من من اومدم لذت ببرم کاری هم ندارم دیگران دنبال چی هستن چیکار میکند رسانه اجتماع افراد نفرات چیکار میکند من روی خودم تمرکز میکنم من در هر نقطه در هر کجای که باشم لذت می برم
این نکته کلیدی این نکته خیلی مهمی است شاید خیلی از افرادی باشند از نظر داری مال پول یا حالا شهرت از استاد خیلی خیلی به مراتب بالاتر باشند اما چجوری دارند زندگی میکند صبح تا شب در گیری بحث ناراحتی مریضی یا نه دارند لذت میبرند خیلی ها هستن اومدن آمریکا میگن اینجا خوب نیست ایران خوب ایران فعلان ایران بهمان
اما نکته جالب این استاد من میگه من در هر نقطه در کره زمین باشم در کشور آنگولا هم باشم خوشبختم چون من تعیین میکنم درون من است که خوشبختی نه شرایط در گذشت همیشه منتظر شرایط اتفاقات یا به قول گذشت خودم دنبال موقعیت یا فرصت یا یک اتفاق خوب بودم رخ بدهد حالم خوب بشه
مثلا اگر اون مقدار پول اون کار اون قراداد اون ماشین اون خونه خاص میشد بعد حالم خوب میشد در صورتی که حتی زمانی هم که رخ میداد برای چند ثانیه چند ساعت چند روز بود بعد دوباره احساس با یک حرف یک بحث با یک فکر مثلا ببین شرایط جامعه چقدر بد است ما در چه حکومتی زندگی میکنیم
دقیقا همین پارسال بود من خودم مثل گوسفند دنبال رو دیگران بودم البته بی ادبی نباشه به نقل از کتاب لطفاً گوسفند نباشید دارم میگم دنبال این بودم اگر رژیم عوض بشه چی میشه اون پسر شاه اون کارش درست اون میدونه اون میاد زندگی من درست میکنه اون بیاد هر روز بلند میشدم از صبح اخبار شبکه نمیدونم فعلان بهمبان یعنی من حتی شبکه خبری کنیا در آفریقا با زبان آفریقای نگاه میکردم مبادا چیزی از قلم نیفته هر چی اتفاق ناگوار بدی است من در روز گوش کنم دیگه بعد زمانی بود که فکر کنم استاد اپن فایل گذاشت در مورد اون اتفاقات البته قبلا صحبت کرده بود اما دوباره یک فایل دیگه گذاشته بود اون فایل چنان من تکان داد فکر کنم 1853بار دیدم اولش اصلا نمیفهمیدم استاد چی میگه اصلا نمیفهمیدم اصلا نکته مهم داستان این بود اصلا متوجه این نبود چی داره میگه حتی چند باری هم استاد من ببخش تو دلم گفتم استاد هم خودش از جیره بگیرهای نظام اما بازم گوش میدادم میگم خیلی جالب بود برام بازم گوش میدادم اون فایل حتی احساس من هم خوب نمیکرد اینکه اون فایل بگم احساس من خوب میکرد با گوش دادن نه این اتفاق هم نمیفتاد اما هی گوش میدادم
بعد متوجه شدم خدا تو دل من کلمه و کلماتی دلم انداخت بود مثل اینکه کلمه تصمیم بگیر که صلاح زندگی خود تو خودت تعیین کنی نه دیگران نه آدمها نه شرایط نه حکومت نه رییس جمهور* این صلاح خودت تو تو دل من نشسته بود و من این کلمه تو ذهنم جا افتاد بود خوشم اومد بود اما بخاطر اینکه معنی شاکله این جمله نمیدونستم منعیش میدونستم چیه اما اینکه. من درون خودم متوجه این موضوع نبودم که من حسن زنگنه قدرت به غیر خدا دادم دنبال منجی دارم میگردم دارم با عملم با رفتارم با کردارم داشتم داد میزدم میگفتم خدایا من فقط اسم تو بلدم صدا کنم تو رو نمیشناسم یکی بیاد به من کمک کنه من میخوام پول دار بشم من میخوام خوشبخت بشم یکی بیاد دست من بگیره من خودم توانایی ندارم کسی بیاد این کار انجام بده برام
اما توی همان یک ماه اول این اتفاقات تصمیم گرفتم با اینکه خیلی برام سخت بود منی که تمام عمر این باور داشتم من یک ایرانی هستم من آریایی هستم از نژاد خاص از خون کوروش کبیر نمیدونم لر هستم از تبار اریو برزن بیام یک شب همه این مسأله بزارم کنار بگم نه داداشم تو فقط ادا داری درمیاری درست خیلی کتاب تاریخ خوندی اما نه به این عنوان که لذت ببری به عنوان یک پوشش که خودت پشت این نقاب که ساختی پنهان کنی تا چهره واقعی خودت نببینی چون میترسی از خود واقعی خودت میترسی و دقیقا هم همین بود
خلاصه این کار کردم و تلویزیون رسانه اخبار همه همه با اینکه ماه اول بود بسیار شلوغ داغ بود همه همه تعطیلی و تو بحث ها سیاسی اصلا شرکت نمیکردم دهنم میبستم حتی اطرافیان هم متوجه شده بودن میگفتن تو چرا حرف نمیزنی قشنگ برای همه آشکار شده بود من تغییر کردم
حتی یک شب بعد گذشت چندین ماه من گفتم اگر مثلاً فعلانی بیاد اوضاع هم برای شما قبل شد نمگید که خدا پدر قبلی بیامرزد استاد به جان خودم گفتم الان من اینجا میزنن داغون میکنند یک نگاه پر از خشم تو چند ثانیه به من کردن من گفتم خداحافظ من میرم و واقعا هم رفتم نموندم اونجا
خلاصه این اتفاق این رخداد خیای هستی تو مسأله دیگه من تاثیرات به مراتب زیادی گذاشت مثل صحبت کردن در مورد دیگران همون غیبت و خیلی موارد دیگه منتها اصلی ترین چیزی که امشب ذهن من درگیر کرد این این باورهای ما ادمهاست که تغییر دیدگاه نوع روش زندگی کم کیف زندگی مارو مشخص میکنه نه شرایط نه مکان نه موقعیت نه میزان داری قبلا پیش خودم میگفتم آمریکا بابا طرف آمریکایی طرف تو آمریکاست یا دیدن این فایلها سفر به دور آمریکا متوجه شدم. بابا اینا خیلی مردمان خاکی هستن خیلی روش زنذکیشون ساده تر از ماست خیلی با خودشان در صلح هستن خیلی راحت دارن زندگی میکند. اونی که دوست داره میره تو طبیعت اون که دوست داره میره تو شهر بابت هر اتفاق قشنگی با هر چیزی دارند خوشبخت هستن میخند و برعکس تمام این موارد هم وجود داره دقیقا مثل ایران منتها باورهای محدود من بود تو ذهن خودم یک تصورات بدی ساخته بودم میگفتم آگر یک روز بخوام در آمریکا زندگی کنم چجوری با غم غربت کنار بیام چجوری با مردم اونجا ارتباط برقرار کنم اونا که فرهنگشون با ما فرق داره و هزاران از این فکرهای الکی پلکی ندیده بودم نمیدونستم اما استاد عزیز باز کردی تمام این گرهای کور که در ذهن فکر بود باز کردی و من تبدیل به آدم دیگه کردی از نو کوبیدی استاد مارو ساختی ازت ممنونم ازت سپاگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم الان خیلی خیلی درکم نسبت به این مسأله این فرمول
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب
درک کردم فهمیدم که من در هر کجا باشم من باید از دوره احساس خوب داشته باشم حتی در زمان و شرایط به ظاهر نا زیبا الان خوب متوجه این موضوع شدم که استاد میگه من در هر. کجا باشم با هر امکاناتی باشم حالم خوب احساسم خوب این همان چیزی بود که من نمیدونستم درک نمیکردم و متوجه نمیشدم الان داره برام بهتر بهتر روشن تر میشه استاد بینهایت ازت سپاگزارم سپاسگزارم سپاگزارم ازت بینهایت سپاسگزارم
بنام رب جمیل خالق زیبایی ها
سلام ب اساتید عزیزم استاد جان واستاد شایسته نازنین
و سلام ب دوستان گلم
حالتون چطوره
من ک عالی هستم خداروشکر
روز19سفرنامه
خدارو سپاسگزارم بابت دیدن این همه نعمت این همه زیبایی
این همه فراوانی
درخت
گل
آب
سنگ
کاج های استوار
چقد تواین دنیا تنوع هست
تنوع رنگها
تنوع سنگ
سنگ های رنگارنگ زیبا
سنگ های نوک تیز شمشیر مانند
سنگ های سفید
تحسین میکنم خدای خودم رو ک اینقد زیبا خلق کرده این همه زیبایی را
الهی صدهزاررر بارشکرت خدای من
چقد این درختای خوش رنگ سبز رنگ
چشم نوازن
چقد ب آدم آرامش میدن
چقد حس خوب بهت منتقل میکنن
چقد وجودشون ارزشمند و زیباست تحسین میکنم این همه زیبایی رو
و چقد مفیدن برای ما بخاطر تنفسی ک میکشن فتوسنتزی ک میکنن
و اکسیژنی ک سخاوتمندانه ب ما هدیه میدن و رویه های مارو هم نوازش میکنن
خدارو شکر میکنم بابت این اکسیژن بی پایان وربی نهایت همه ی نعمت ها بی پایان هستند
ثروت هم مثل همین اکسیژن فراوووان و بی انتهاست
و کافیه ما نفس بکشیم و جلوی بینیمون و نگیریم
خودش میاد و وارد ریه های نازنینمون میشه
الهی صدهزاررر بارشکرت چقد این فضا بکر و تمیزه انگار هیچکی تا حالا اینجا نیومده از پس مراقبت میکنن و پاکیزه و تمیز نگهش. میزارن
الهی صدهزار بارشکرت چقد ب این طبیعت بخاطر سخاوتی ک ب ما داره احترام میزارن این مردمان نازنین توحیدی
این اهمیتی ک ب طبیعت میدن نشان از قدردان بودن و شکرگزاربودنشون هست
و چقد من تحسینشون میکنم بخاطر این دیدگاه زیباشون ک همیشه از محیطشون خوب نگهداری میکنن
فرقی هم نداره چ خیابان باشه
چ سرویس بهداشتی
چ طبیعت و جنگل
الهی شکرت بابت دیدن و شنیدن این رودخانه زیبا
عجب صدای دلنشبنی داره
عجب انرژی داره این آب
عجب آرامشی بهت میده
الهی صدهزار بارشکرت
چقد این سنگهای کف رودخانه زیبا و رنگارنگ بودن آدم حیرت میکنه
چقد این آب شفاف، پاک و زلال بود
فقط دوسداری نگاش کنی و نگاش کنی و نگاش کنی
و لذذذذذت ببری
و ریها تو پره اکسیژن کنی و با آرامش بدی بیرون و بگی آخیشششش
الهیییی شکررررت ک دیدن این زیبایی ها رو روزیم کردی
شکرت ک همدار شدم با این زیبایی ها
بازم بیشتر میخوام ببینم
و بیشتر لذت ببرم
و بیستر عشق کنم
چون همیشه بهتر از اینم هست
زیباتر از اینم هست
چون خدا بینهایت زیباست
و زیبایی رو دوسد داره
الهی صدهزاررر بارشکرت
عجب این گل های زرد زیبا بودن چقد من دوسشون دارم
عجب این بابونه ها بهم لبخند زدن
و چقد روحم تازه شد و لذت بردم
یاد بهار اینجا تو منطقه خود افتادم البته بیشتر اسفند اینجوریه عین بهاره
و من چقد این طبیعتو دوسدارم ولذت میبرم ازش
الهی صدهزارررر بارشکرت بابت حس فوق العاده ای ک الان دارم
این حس عالی و فرکانس عالی ک دارم
ب جهان میفرستم خداا میدونه چ اتفاق های عالی برام خلق میکنه
الهی صدهزاررر بارشکرت
بابت رابطه ی عالی و فوق العاده ی استاد و مریم عزیزم
چقد تحسینش میکنم همیشه
و لذت میبرم بخاطر این همپا بودن و دوشا دوش حرکت کردنتون
درلحظه بودنتون
منم همچین رابطه ی عالی میخوام
خدایا شکرت
مرسی ک هستین
به نام خدا
سلام و دروود خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوستان گل و مریم بانوی گل
در ابتدا سپاسگزارم از مریم بانو و استاد بابت ویدیو عالی تون و نشون دادنش به ما
که چه قدر انگیزه دادین ، چه قدر زیبا هستن ، خداروشک به خاطر این آرامش و زیبایی و سرسبزی و آب خنک و هوای تمیز و راه های زیبا و رؤیایی
چه قدر لذت بخش هست پیاده روی توی این کوهستان خشگل
چه قدر آسمون خوش رنگه
چه قدر گل ها زیبان
چه قدر احساسم عالی تر شده
خداروشکر به خاطر اون ماشین پر قدرت و کمپر مجهز
خداروشکر استاد که بدنتون این قدر زیبا تر داره می شه هروز
چه قدر بازو هاتون و سر شونه هاتون داره خوش فرم تر می شه
احتمالا داره خشک تر می شه بدنتون استاد
از خدامه یه ماساژ مشتی بدم به شما ️
مریم بانو با خستگی ولی رفیق راه
خداروشکر به خاطر رابطه ی زیباتون
خداروشکر به خاطر این سبک زندگی زیباتون
از شما استادم و مریم بانو و دوستان عزیزم اینجا سپاسگزارم
انشالله به تمام خواسته های قبلیتون برسید
تنور دلتون گرم
️
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و همه ی دوستانی که با عشق کامنت ها رو میخونن و لذت میبرن.
دو سال پیش که گفت و گوی شما و دوستان در کلاب هاوس رو گوش میکردم یک خانومی از اعضای سایت که این افتخار نصیبش شده بود که با استاد عباسمنش صحبت کنه حرفی زد که اون لحظه برای من خیلی حرف جالبی بود اما بعدها با تمام وجودم حسش کردم و درکش کردم و بهش ایمان آوردم. ایشون گفت: استاد من در تک تک لحظه های زندگیم از خداوند هدایت میخوام،
از خداوند هدایت میخوام که صبحونه چی بخورم! ناهار چی بخورم! غذا چی درست کنم! لباس چی بپوشم! و میگفت خداوند منو به بهترین شکل ممکن هدایت میکنه.
شاید من اون لحظه با توجه به پایین بودن مدارم عمق مطلب رو درک نکردم اما الان از اون روز 2 سال گذشته و من بدون یک لحظه هدایت خداوند مثل انسان نابینایی هستم میان جنگلی انبوه!
اینقدر به این هدایت وابسته شدم که تا نشونه ای از طرف خداوند نبینم حتی غذا نمیخورم!
هفت ماه پیش من پا در دل ترس ها گذاشتم با ایمان به پروردگار حرکت کردم و پا در دل ترس ها گذاشتم و برای اولین بار با قدرت و بدون هیچ اضطرابی مهاجرت کردم و از همان روز اول تا امروز که این کامنت رو مینویسم جز معجزه و معجزه و معجزه، جز خیر و برکت ، جز سلامتی، جز حال خوب، جز نعمت و ثروت، جز و هدایت هیچ چیز ندیده ام!
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشونی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام و سروش
روز هایی هستش که اتفاقات ناخواسته ای رخ میده اما من یاد گرفته ام به محض برخورد با ناخواسته به خودم بگم الخیر فی ما وقع!
و به یگانگی الله قسم که الخیر فی ما وقع میشود!
تمام اتفاقاتی که رخ داد و از نظر من اتفاقات ناگواری و ناخواسته ای بود که تعدادشون به انگشت های یک دست هم نمیرسه در نهایت برام جز خیر و خوبی و درس چیز دیگه ای نداشت!
حسی که این روزها دارم رو تا به حال در زندگی ام تجربه نکرده ام. حسی عمیق از اینکه خدا در تک تک نفس هایی که میکشم کنارمه و همیشه همراه منه.
استاد عزیز باز هم قدم در دل ناشناخته ای گذاشتم و این حرکت ها و توکل ها چقدر میتونه آدم رو قوی کنه که دیگه از قدم گذاشتن در دل ناشناخته ها ذره ای ترس و دلهره نداشته باشه.
امروز این قدم بزرگ رو برداشتم و روزی حتما باز هم در مورد معجزه های این حرکت میام و اینجا با چشمانی خیس از ذوق و خوشحالی مینویسم و زیبایی خداوند رو فریاد میزنم.
دوستتون دارم استاد بزرگ من…
سلام به دوست خوبم .
وقتی کامنت دوستامو میخونم که با جسارت قدم های بزرگ برمیدارن و قدم تو دل ناشناخته ها میزارن ،قلبم باز میشه ،چشمم روشن میشه به نور هدایت الله.
چقدر خوشحالم که دوستانی چون شما دارم که با جسارت تمام مهاجرت میکنه،تحسینتون میکنم و شما برای باور مهاجرتم الگوی عالی هستین ،وقتی نتایج دوستامو میخونم منم پاهام جون میگیره برای حرکت،
منم تصمیم به مهاجرت دارم و دلم میخواد قدم بزارم تو جهان جادویی الله،ممنون از کامنت عالی شما.
وقتی شما تونستی منم میتونم این باور قدرتمند .
ممنون که دست خدا شدید برام.
در پناه خدا باشید.
سلام آقا علیرضایِ عزیز.
تحسینتون میکنم برای شجاعت تون در مسیر مهاجرت.
ان شاالله هر لحظه بیشتر و بیشتر، بهترینها نصیبتون بشه.
عاشقِ این متن هستم:
روزهایی هستش که اتفاقات ناخواسته ای رخ میده اما من یاد گرفته ام به محض برخورد با ناخواسته به خودم بگم الخیر فی ما وقع!
و به یگانگی الله قسم که الخیر فی ما وقع میشود!
همینه و چیزی غیر از این نیست.
ممنونم که نوشتین و یادآوری کردین به همه مون.
در پناه رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.
الهی شکر برایِ باورِ شگفت انگیزِ الخیر فی ماوقع که معجزه میکنه تو کنترلِ ذهن.
سلام استاد جانم و مریم جانم
خدایا شکر برای تک تک نعمات به تعداد برگهای این درختان در این بهشتی که استاد جان هست شکر
استاد جانم شما نمونه بارز و موجود کسی هستید که اسمان و زمین مسخر اوست این جا که هستید همون بهشت ای دنیاست چقدر دلم همچنین طبیعتی را می خواهد من مدتهاست کوه و چشمه های این چنینی ندیدم ، اینجا که هستم طبیعت بسیار زیبا دارد ولی اصلا کوه ندارد ، این چشمه که نشان دادید با ان اب زلال که از اشک چشم هم زلال تر أست ، را ارزو دارم .
من مدتهاست دنبال شغل جدید و پست جدی هستم و برای شرکتها ی زیادی هم اقدام کردم با این که در زمینه کاری خودم خوب هستم ولی خبری نشد ، حتی دیگران که از نظر کیفیت شغلی هم سطح من هستند یا پایین تو در این شرکتها پذیرفته شدند ولی من نشدم گفتم حتما خیر أست گفتم خدا جونم تو وکیلی تو بهتر می دونی اصراری ندارم . این خواسته هم زمان شد با یک ایده جدید برای کار اینترنتی کاری و خواسته ای که مدتها می خواستم البته تازه شروع شده .
دیروز داشتم فکر می کردم که با مدیرمون صحبت کنم برای تغییر پوزیشن در همین شرکت ، رفتم صحبت کنم داشت پشت میز ناهار می خورد ، عذرخواهی کردم گفتم بعدا صحبت کنیم و دیدم بعد از ناهار ش هم یادش رفت در صورتی که اصلا همچنین ادمی نیست و خیلی پیگیر خواسته ها و مشکلات کارمندا هست گفتم این نشانه هست من نباید صحبت کنم ، امروز دوباره داشتم فکر می کردم برم صحبت کنم انگار از درون می گفت نه نرو ، دیدم میگه نه ،گفتم چشم همین کار خودم را انجام می دم و می چسبم به ایده جدید که خودش گفت ، تا در ان کار راه بیفتم و این کار را کلا رها کنم ، کار فعلی را هم دوست دارم ولی خواسته ام این بوده که کارمند نباشم برای خودم کار کنم ، و چقدر قشنگ هر چه در طول روز نیاز دارم خدا جلو پام میذاره ، از فایل جدید و ایده جدید و خیلی چیزای دیگه .
خدایا شکر به بزرگی و عظمت تو
به قانون بدون تغییر و عدالت کامل تو
به بندگان صالح و موحد تو که بدون شک وعده تو حق أست و تو کافی هستی
استاد جان ، مریم جان این بهشت زمینی که در ان هستید گوارای وجودتان
دوستان عزیز الهی که همه به چنین بهشتی ، ارامشی ، تقویی هدایت بشیم .
سلام استادای نازنینم سلام دوستای گلم که کلی دلم تنگتون بود.
خدایا شکرت که تونستم این فایل پر از زیبایی رو ببینم و شکرت که هدایتم می کنی تا این کامنت رو بنویسم.
چقدر لذت بردم از تشکری که مریم جان اول فایل از اون نقطه ی زیبایی که کمپ کرده بودن برای دو شب کرد. خدای من چقدر این انسان با خودش و با همه چی در صلحه واقعا که الگوی فوق العاده ای هستی مریم جان برای تمام ما. الگوی فوق العاده ای از یک دانشجوی خوب بودن در کلاس استاد عزیزمون. و صد البته که بهترین الگو هستی چون روز و شب با استاد هستی و علاوه بر تلاش بی وقفه ی خودت برای کار کردن روی خودت، همنشینی با استاد هم خودش کاتالیزور بزرگی هست تو این مسیر. حقا که لیاقت همنشینی و همراهی و همیاری با استاد در شأن و منزلت خودته… آفرین. تو خیلی از کامنتها هم اینو می خوندم که دوستان اشاره کردن به همین الگو بودن مریم جان.
وای که چه صحنه ایه اون منظره ی اول فیلم. من که دو سه تا سکرین شات گرفتم داشته باشم… اصلا بی نظیره خدای من عین کارت پستال… آخه مگه میشه آسمون اونقدر آبی باشه ؟ دیگه ایموجی چشمای قلبی اینجا جواب نمی ده خخخ.خیلی خوبه ما که از صفحه ی گوشی و لپتاپ می بینیم انقدر لذت می بریم و قند تو دلمون آب میشه چه برسه به دیدن از نزدیکش… خدایا منم می خوام :) به همسرم تصاویر رو نشون می دادم و می گفتیم که حتما باید یه سفر به کلرادو تو برنامه بذاریم… خیلی عالیه همه جاش. چقدر این درختای قد کشیده و بلند زیبان چقدر دلنشینن. خدایا شکرت… خداییش خلقتت آخر هنر و زیباییه خداجونم. عاشقتم.
بعدم که رفتیم چند دقیقه اونورتر برای تجربه ی یه قسمت جدید از این ارض واسعه ی خدای مهربون. چه آبشار گوگولیی به به و آب بقول استاد ییییخِ یخ :))
نمی دونم مریم جون شوخی کرد یا جدی می گفت که فردا بیایم اینجا دوش بگیریم ولی شوخیشم باعث میشه سردم شه الان خخخ.
به به دمتون گرم و خدا قوت واقعا اون سربالایی حسابی نفس گیر بنظر میومد و ماشالا به بدن هردوتون که انقدر قوی هست و سه چهار ساعت پیاده روی تو این جاده های سنگلاخ رو براحتی انجام می دین. اینم از برکات دوره ی سلامتی. خدایا شکرت.
[اینجا نامبرده کلی نوشت از اون چادری که اون کمپر ها زدن و شیروونی بالاش و تجربه ی کمپ رفتنمون جمعه شب گذشته و یهو دیدم عه گوشی خاموش شد!! انقدر غرق نوشتن بودم که اصلا حواسم نبود باتری گوشیم کم بود (ایموجی دست کوبیدن رو پیشونی)! ولی خب خدا رو شکر که قبلش یه بار ارسال کرده بودم و در حال ادیت بودم. در کل هم خدا رو شکر کنترل ذهنم خیلی بهتر از قبله و بدون ذره ای ناراحتی گفتم اشکال نداره لابد قراره بهتر بنویسمش… اونم بعد از یه روز کاری طولانی و یه میتینگ دیروقت که واقعا آخر میتینگ تصویرم رو قطع کردم دراز کشیدم رو زمین از خستگی خخخ! خودم یه لحظه به خودم افتخار کردم :)))] خب داشتم می گفتم چه ایده ی جالبی بود اون شیروونی بالای چادر… ما جمعه عصر بلاخره رفتیم سمت دریاچه ی silver like که سه ساعت و نیم به سمت شمال میشیگان بود و تو کمپ سایتی که توی استیت پارک کنارش اجاره کرده بودیم چادر زدیم و یه شب فوق العاده رو وسط درختا سپری کردیم. سایتای اطراف پرررر بود از انواع و اقسام آروی ها و تراک کمپرها. خودش یه فان بود تجهیزات و امکانات این آروی ها رو می دیدی. کمپر بغلی ما یه پیرمرد دو پیرزن بودن با آروی جمع و جور که سه تا سگ کوچولوشون رو هم آورده بودن و جالبه که صبح دیدم با نرده یه فضای بسته ای ایجاد کرده بود براشون که هم سگاش راحت باشن و تو لیش نباشن و هم بقیه کمپرها راحت باشن اگه احیانا سگ دوست نداشته باشن. چقدر خانواده ها دیدم که با بچه ی تو کالسگه بچه های حول و حوش یکسال اومده بودن و با خودم گفتم چقدر این مردم آسون می گیرن، ما ایرانیا به زور اگه با بچه ی کوچیک مهمونی و مسافرت کوتاه تو هتل فوقش بریم، کمپ؟ بچه یکساله؟ ایول واقعا. البته که انصافا امکانات سایت خوب بود، دسشویی ها تمیز، حمام، مغازه ای که خیلی از مایحتاج ضروری رو داشت، خلاصه واقعا تحسین کردم هم صاحب سایت رو و هم اینهمه مردم کمپر که از هر فرصتی برای تفریح و خوشی استفاده می کنن. جالب اینجاس که تا جایی که بادمه همه امریکن بودن با اینکه میشیگان جمعیت اینترنشنال زیادی داره! این یعنی از کالچر میاد، امریکایی ها از بچگی عادت می کنن به در طبیعت بودن و لذت بردن و تفریح… خلاصه اینم یه نکته بود. عصری تا رسیدیم همسرجان بساط آتیش رو برپا کرد توی اون فایر کمپ که سایتمون داشت اونجا و جاتون خالی یه برگر محشر زدیم بر بدن. بعدم دور آتیش نشستیم و چایی خوردیم. شب هم هوا عالی نه سرد نه گرم خیلی خوب بود. صبح که پاشدم از چادر اومدم بیرون و اون هوای تازه ی پر از اکسیژن رو استنشاق کردم و گفتم خدایا شکرت. یه پیاده روی کوچولو هم کردم اون دور و اطراف. خیلی خوب بود. طرفای ظهر جمع کردیم رفتیم سمت تپه های شنی بسیار زیبا که خیلی خوشگل بین دوتا دریاچه بودن یعنی Michigan lake و Silver lake. یه ماشین توریستی که چند ردیف صندلی داره و می بره آدما رو تو این تپه ها می گردونه سوار شدیم و 45 دقیقه ای گشتیم و از زیبایی های اون اطراف لذت بردیم. اتفاقا راننده هم یه آقای میانسال شوخ طبع بود که خیلی بنظر میومد با خودش و کارش در صلحه. خیلی با حوصله تو چند تا ایست برامون کلی توضیح داد و به این فکر کردم این آدم در روز چندبار این حرفا رو تکرار می کنه ولی انقدر شیرین و با حوصله س! بعد از اونم رفتیم برای ناهار و بعدم ساحل زیبای سیلور لیک. خیلی زیبا بود باد خنک زیاد بود ولی آفتابم می تابید و دما دلچسب بود… چقدر از راه رفتن رو ماسه ها لذت بردم، از جمع کردن سنگای صاف و صیقلی کوچولو کوچولویی که پیدا می کردم تو رنگای مختلف… خدایا شکرت برای این تجربه ی فوق العاده.
یادم افتاد که این چندوقت چقدر تو کامنتا می خونیم بچه ها سفرن. حالا یا سفر توحیدی مثل سفر فوق العاده ی ابراهیم عزیز یا سفر کاری-توحیدی :))) یا هر سفر دیگه ای. چقدر عالیه، اینم از قانون بدون تغییر خداونده دیگه… کلی زیبایی می بینیم خواسته شکل می گیره، و بعد جذبش می کنیم… خدایا شکرت، عاشقتم و عاشق این قوانین بی نظیر.
خب برگردیم به بقیه ی فایل!
وااای خدای من چقدر این سنگای کوه جالب بودن آدم تا دست نزنه باورش نمیشه اینا واقعا سنگن. خیلی جالب بود اون حالت سوزنی شکلی که کنده می شدن و عین چاقو تیز… الله اکبر خیلی جالب بود. واقعا چی می شد اگه کنجکاوی مون مثل بچگی می موند؟ فکر کنم همه دانشمند و عالم و فرزانه می شدن خخخ.
عاشق استادم که بعد از یکی دوبار که گفتن حس می کنم که کنجکاویم نسبت به قبل کمتر شده بعدش گفتن که اونم روش کار می کنیم درست میشه این یعنی اگه چیزی رو می فهمم که دوست ندارم نشینم هی تکرار کنم و بگم حیف شد چقدر قبلنا بهتر بودم و از این حرفا بلکه با امید و توکل مطمئن باشم درستش می کنم.
سپاس بسیار زیاد از هردوتون که انقدر وقت و انرژی می ذارین و حتی تو پیاده روی های صعب العبورتون ما رو همراهتون می کنین. عاشقتونم زیاد.
تا قسمت بعد [البته تا همیشه] در پناه الله مهربون و در این طبیعت زیبا خوش و سلامت باشین
به نام آنکه زیباست و زیبا می آفریند
سلام سمیه جان بانوی زیباو مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
تشکر بابت نوشتن این کامنت زیبا و عالی بعد از یک روز پرکار و موفق.
و تشکر بخاطر اشتراک گذاری این تجربیات فوق العاده و زیبا.
خدا راشکر که شما هم تجربه ای شبیه تجربه استاد دارید و شما و خواهرای گُلتون و مامان مهربان تون رو تحسین می کنم و با دیدن اسم و پروفایل هر کدامتان تصویر بقیه اعضا خانواده جلوی چشمم میان و در دلم هزاران بار شما را تحسین می کنم و از خدای مهربان میخوام که تعداد اعضا خانواده عباسمنشی تان را زیادتر و ایمان تان را قوی تر کنند.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و شادتر و موفق تر و ثروتمند تر باشی مهربان بانو
به به سلام به رضوان توحیدی و دوست داشتنی گروه. خدا می دونه که چقدر از دیدن نقطه آبی از تو دختر مهربون خوشحال شدم… همیشه از خوندن کامنتات لذت می برم و یاد می گیرم. خیلی خوشحالم دوستانی مثل تو در سایت دارم و تلاش می کنم یاد بگیرم ازتون. مرسی که وقت گذاشتی و این حس خوب رو بهم هدیه کردی اونم اول صبح. البته الان که دارک جواب می دم 2 بعداز ظهره ولی صبح بعد از نوشتن سپاسگزاریم اومدم تو سایت و کلی خوشحال شدم از نقطه های آبی که داشتم و باعث شد روزم رو با انرژی بیشتری شروع کنم. آره واقعا اینکه با خواهرام و مامانم تو سایت هستیم نعمت بزرگیه و بلا استثناء یکی از موارد شکرگزاری صبحام هست. روزی نمیشه که ما تلفنی یا اسکایپ حتی شده چند دقیقه کوتاه راجع به قوانین و فایل و کامنت حرف نزنیم و واقعا خدا رو شکر می کنم. امیدوارم این تجربه نصیب شما هم بشه و اعضای خانواده ت علاقه مند بشن و وارد این بهشت توحیدی بشن. خیلی دوسِت دارم رضوان عزیزم، شاگرد زرنگ کلاس و امیدوارم یه روزی خارج از سایت هم ببینمت :) مرسی که انقدر فعالی تو سایت و کامنتای عالی می نویسی.
در پناه خدای مهربون شاد و سلامت و ثروتمند باشی.
سلام به رضوانِ خلاقِ عزیزم.
داشتم برای فهیمه جانم کامنت مینوشتم که یهو اسمت اومد بالا توی قلبم…
گفتم حتما دلیل داره، شاید من درک نکنم اما میدونم که دلیل داره.
از طریقِ این کامنتت اومدم عرضِ سلام و ادب و احترام کنم بهت :)
اومدم خودتو ببینم همش که تو آشپزخونه ای :)))
امیدوارم لحظاتت سرشار از حس خوب و اتفاقات خوب باشه.
الکی کامنت رو کِش نمیدم و میسپرمت به اللهِ یکتا.
ماچ به روی ماهت و آفرین به خلاقیتت تو پروفایلهات.
الهی شکرت که یه عالمه دوستِ نازنین تو سایت دارم، و وقتی دلم تنگ میشه براشون میتونم به راحتی بهشون کامنت بدم.
سلام سمیه جان
انشا همیشه حال دلت عالی باشه ای جان به تو دوست عزیزم عجب نکته ایگفتی مرسی
عاشق استادم که بعد از یکی دوبار که گفتن حس می کنم که کنجکاویم نسبت به قبل کمتر شده بعدش گفتن که اونم روش کار می کنیم درست میشه این یعنی اگه چیزی رو می فهمم که دوست ندارم نشینم هی تکرار کنم و بگم حیف شد چقدر قبلنا بهتر بودم و از این حرفا بلکه با امید و توکل مطمئن باشم درستش می کنم.
هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت به جای دوستم
همیشه پر از نور و عشق الهی باشی عزیزم
سلام دوست مهربونم نگین عزیز. مرسی از پیامت و انرژی خوبی که بهم هدیه کردی با پاسخت. خوشحالم که کامنتم نکنه ای داشت برات و امیدوارم همه مون که در این مسیر هستیم بتونیم هر روز پیشتر بریم و مدارمون رو ارتقا بدیم. در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشی دوست گلم.
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و درود به استاد عزیز و مریم بانو .
و عرض سلام به همه ی دوستانی که در این محفل توحیدی برای ساختن ورژن بهتری از خود در هر روز از زندگی ، تلاش میکنند.
درود من بر خداوندی که خالق این حجم از زیبایی و فراوانی است و همه را برای استفاده و بهرمندی من از این همه نعمت و برکت خلق کرده است .
خدایا بینهایت سپاسگزارم.
اما توجه به زیبایی ها و تشکر از استاد بابت تولید این محتوا:
مناظر کمنظیر و بسیار زیبای کلرادو و طبیعت بکر و هوای بسیار دلپذیر و درختان کاج و سرو همیشه سرسبز و آب زلال جاری با شفافیت بسیار بالا و فورد بسیار عالی با رنگ رویایی که از مایل ها دور پیداست و استادی که دستی از دستان خداوندی است که این همه زیبایی را خلق کرده است .
خداوند رو شاکرم که با طی کردن تکامل توانایی و لیاقت این را در خود بوجود آورده ام که شاهد و بیننده ی اینهمه زیبایی باشم و بتوانم شاکر و سپاسگزار این نعمت ها باشم.
یک مسئله ای و درسی که از این فایل دستگیرم شد و گفتم شاید برای دوستان دیگری هم پیش اومده باشه رو میخوام ذکر کنم .
من اوایل آشنایی با سایت ،از همین سریال سفر به دور آمریکا شروع کردم و هر روز با ذوق و شوق و با دیدن نشانه هایی که با تمرکز به زیبایی های این سفرنامه در زندگی ام میدیدم بیشتر ذوق دیدن این دسته از فایل ها رو داشتم.اومد و اومد تا رسیدیم به این سفر و این ایالت زیبا و این قسمت های اخیر.
با خودم فکر کردم که من هر روز بسیاری از زیبایی ها رو میتونم خلق کنم و بسازم تا اینکه منتظر باشم و بیام که استاد یه فایل از سفر روی سایت قرار بده تا ببینم .در واقع بعضی اوقات ما ناخواسته درگیر شرطی شدن میشیم یعنی شرایطی برای خودمون بوجود میآوریم که در صورتی من میتونم زیبایی ها رو ببینم که بیام توی سایت و پیگیر سفرنامه باشم و از طریق این فایل ها من زیبایی ها رو ببینم و تحسین کنم.(البته که برای شروع و استفاده از قانون جذب بد نیست )اما باید هوشیار باشم که دچار شرطی شدن نشیم وخودمون هم تلاش کنیم و در واقع آگاهانه بخواهیم که در مسیر دیدن زیبایی های محل زندگی یا اطراف محل زندگی ،قدم برداریم.چیزی که من شرطی شده بودم که فقط زیبای ها رو توی سایت بیام و ببینم و حرکتی برای رفتن و دیدن و در فضای زیبای طبیعت قرار گرفتن،انجام نمیدادم .
بنظرم درسی که میتونیم از این فایل های سفرنامه بگیریم رفتن و تجربه کردن و در واقع پاس کردن توحید عملی هست که با قرار گرفتن در طبیعت زیبا به طور عملی شاکر و سپاسگزار خالق این زیبایی ها باشیم که البته به مراتب تاثیر گذاری اون بیشتر دیدن زیبایی ها توی گوشی است و میتونه بسیار ما رو توی زمینه ی خودسازی و شاکر بودن بیشتر کمک کنه ،که این بودن در طبیعت و لذت بردن از اون یکی از راه های بسیار موثر برای تقویت و تغذیه ی ضمیر ناخودآگاه هم هست که عرض کردم بسیار موثر تر از دیدن فایل است.
درود بی انتهای خداوند بر همه ی دوستان و همچنین استاد عزیز که ما رو آماده میکنند با دیدن این فایل ها و تمرکز بر زیبایی ها قانون جذب الهی به کار بی افته و خودمون هم آگاهانه بخواهیم که در طبیعت بریم و ما هم از زیبایی های اطرافمون لذت ببریم .
سپاس از همگی
موفق و پیروز و سالم و ثروتمند باشید انشالله.
بنام خداوند تمام زمانها و تمام مکانها
سلام بر استاد عزیزو خداجویم و مریم خانم شایسته یاریگر خداجو
یادم هست سال74 در نقطه صفر مرزی ایران با شوروی سابق روزهای اول استخدامم را میگذروندم و یک کمپی را اداره در اختیار ما گذاشته بود، بعنوان استراحتگاه . غروب ها من همیشه در کنار رود ارس می نشستم طوریکه زیر پایم شاید 50 متر از سطح آب ارتفاع داشت و آب گل الود ارس با آرامش بیرونی و خشم درونی در جریان بود.
و من نظاره گر آب!!!!!!!!!
بخودم میگفتم این جریان رود از کی شروع شده و حساب گردم از جایی که من هر روز غروب می نشستم تا اون کف رودخانه، شاید میلونها سال باشه که رود خاک را کنده و از آن مکان در جریان باشه و خدا میداند از کی جریان دارد و..
من همیشه مثل استاد عزیزم کنجکاو بودم و هستم دوستانم بی تحرک بودن و لی من کنجگاو
ذهنم مدام در بالاها سیر می کرد و همیشه به آسمان خیره میشدم و ستاره ها را می دیدم و آرزو داشتم در داخل آن ستاره زندگی کنم
همین الان که دارم این متن را می نویسم
چون منم مثل مریم خانم عاشق آواز پرندگان هستم ساعت 2 بامداد هست یک پرنده داره با نوشتن من آواز میخونه و من به خدا قسم کاملا مبهوتم از این آواز در این وقت شب یا صبح و..
هرجا هستم یک آواز خروس با من هست و یک آواز پرنده زیبا در سه وعده در هنگام صبح موقع نماز
در ظهر و شب
هم آواز خروس و هم پرنده البته با فاصله نیم یا 45 دقیقه تفاوت زمانی. این اتفاق همواه تکرار میشه
بگذرم بیام سر اصل مفهوم جریان رود
استاد عزیزم
من از آن زمان جریان رود ارس هنوز هم در حال جریانم اما از آن مکان هزار کیلومتر فاصله گرفتم و بازهم در حال حرکتم و خدا میداند تا گجاها باید هدایتم کند
با دیدن این قسمت از سریال زمانیکه ماشین فورد حرکت کرد و مریم خانم هم به زیبایی هر چی تمام تر به تصویر می گشید
من یاد بندر عباس زندگی کردن در اون خونه افتادم
مطابقت و همخوانی زندگی در بندر عباس و در آمریکا با این مضمون که، استاد با اون دمپایی پیاده شد و اصلا بدون توجه به ماشین به جریان رودخانه ایی نظاره گر شد که شبیه نگاه کردن من به رود ارس و زندگی و قدم زدن استاد عزیزم در بندر عباس هنگامیکه هندسفیری گوشش بود و در رویا هایش خودش در بندر عباس بود اما اصلش در همین مکان سریال ها قدم میزد و…
هر مکان یکیست و هر زمان یکیست
گر گوش جان بسپاریم به معبود خویش،
چون عالم معنا یکیست،
زمانیکه استاد عزیزم پیاده از خانه به دانشگاه میرفت زمان و مکان را از یاد می برد و یک لحظه خودش را جلوی دانشگاه میدید
همین پیاده روی در این قسمت سریال هم بوضوح مشاهده میشود مفهوم و معبود . معشوق یکیست
گوش و چشم دل باز میخواهد تا این مشابهت های محتوا و معنایی را ببیند، که استاد در عین معناست
و من دیدم
به خدا اول و آخر زندگی معنایی استاد عین هم هستن
حال یکیست
راه یکیست
مسیر هم یکیست
و…
از ماشین پیاده میشه معلوم نیست ماشین خاموش شد یا روشنه؟؟؟!!!!
سویچ و برداشت و یا نه،
من وقتی ماشین را جایی پارک میکنم، دگسه بار بررسی میکنم، اینکه قفل شده یا نه و… ببین چقدر وابستگیم گل کاشته د مقابل اقیانوسی از رهایی استاد بزرگوار،
این رهایی خودش را خیلی بوضوح نشون داد،
وای خدای من عین بچه هایی گه با اسباب بازی بازی میکنن،
استاد
داره از کنار رودخونه بالا میره دوستشو صدا میزنه میگه بیا اینجا ببین چه خبره
و دوستش هم میره و میگه بزار بیام
و این دو تا عین دو کودک معصوم چقد همبازیی های خوبین و بی نهایت زیبایند
خدای من
سنگ و پیدا میکنه
بهم میزنه، میشکنه، شمشیر بازی و…
با دمپایی و لباس بچگانه عین اینکه داره در حیاط و خونه خودشون با آرامش کامل بازی میکنن
آره دارن بازی میکنن
و منم یاد بچگیم می فتم و خدایا چقدر این کودک درونم زیباست و دوسش دارم و در آغوش میگیرم و آرام میشم،
استادم نهایت لذت کودک درونش هست،
یک روزی با تاکسی دنده آرژانتینی بدون کولر و خانه چهار خانواده در یک اتاق سیمانی در بندر عباس
و الان خونه سیار و ماشین کولر دار در آمریکا که داره از سردی یخ میزنه و باید سرمایش را مدیریت کنه
اما حالش یکیست، چه در بندر عباس بود و چه در آمریکا،
چه ماشین کولردار و چه بی کولر دار چه خونه بی کولر بندر عباس
و چه خونه روی آب با تمام امکانات و بهشت کوچگ
خونه روی آب، انگار خونه ایی در آمریکا با شصت هکتار زمین و امکانات بی نهایت را مالکش نیستن، و آن
را از یاد بردند
انگار نیست
عین کودکی که هر جا بره اونجا خونشون هست و هر کسی را ببینه انگار رفیق دیرینه اش رو دیده
این دو تا فرشته
هرجا میرن
فقط زیبایی را می بینن
گل می بینن
لمس میکنن، استشمامش میکنن
یک خونه و چادر را می بینن
نگاهشون میکنن
نگاه مریم خانم به چادر همسایشون اگر کسی را میدید میرفتن برای صحبت کردن و عین دو تا کودک و فرشته داشتن در مورد آنان به زیبایی صحبت می کردند. آره مریم خانم برو تا قله ها را فتح کن چون لایق بالا رفتن هستین
من هر چقدر دارم زیبایی رفتار استادم را می بینم باز میگم زیباتر از این هم هست سه بار این فیلم را دیدم
هربار چندین زیبایی را دیدم که ندیده بودم. آخه اینقدر سبکبال و رها و آزاد زندگی را کجا دیدیم؟؟؟؟!!!!
دو تایی ماشین را در سه کیلومتری رها میکنن و میزنن به دل جنگل و میخوان ناشناخته ها را با بهترین شکل لمس کنن
و یک لحظه هم به زمان و مکان فکر نمیکنن، و فقط به حال خوب داشتن و زیبایی تمرکز میکنن. میرسن کنار ماشینشون میگن رسیدیم خونمون و هوا داره تاریک میشه شاید هم تاریک نمی شد از گشتن زیبایی سیراب نمی شدند.. آره استاد عزیزم و مریم خانم . این سفر از بندر عباس از شرجی ترین شهر با یک کیف دستی شروع شد و مثل رود جاری شد تا رسید به کلریدا و هنوز جاریست و جاری خواهد بود
و من هنوز خیره شده ام به جریان رود هایی که استاد عزیزم در آن جاریست
از آبشار نیاگارا گرفته تا این آب زلالی که وقتی سنگها را نگاه میگردی انگار آبی نبود و سنگ زیر آب را میدیدی
گفتم که این سفر زیبا ترین سفر خواهد بود و همین طور هم میشود.و من دارم به سفر میاندیشم. و منتظر زیبایی ها و نشانه های بعدی این سفر می مانم..
استاد عزیزم من عاشق این خود واقعی بودنت هستم با اینکه خودت میگین هنوز باید کار کنی یه نگاهی به پشت سرتون بکنین ببینین چقدر از قله بالا رفتین
کوهنوردان حرفه ایی میگن وقتی از بالا رفتن قله هروقت خسته شدین به عقب نگاه کنین ببینین چقدر راه اومدین و نگین چقدر به قله مونده اونوقت انگیزه کوهنوردان دو چندان میشه.
منو نگاه کنی در پناهگاه اولم دارم گرم میشم دوباره بیام فقط رد پای شما را می بینم که داره حرف میزنه اینکه از این مسیر رفتین و منم از همین مسیر دارم میام اما شما با فورد میرین و من با ماشین ایران خودرو که یک روزی آرزوی شما بود با همون ارزش موتور شما(خنده)
ولی امید را در دلم روشن میکنی وقتی که اینقدر ساده زیستی را در اوج تمامیت تکامل را در سیره شما دو تا می بینم
درود خدا بر شما
که اینقدر با سادگی
راه را برای ما ساده هموار میکنین
ای قافله سالار عشق
عاشقانت در مسیرند.
راه یکیست و مکان یکیست
چون دل با یکیست
در پناه خداوند یکتا
تندرست وپرنشاط باشید
سلام به جناب علایی عزیز
چقدر خوب کامنت نوشتی
اون رود ارس رو قشنگ تصور کردم و کنجکاویت رو تحسین میکنم
و درس هایی که از رفتار استادانه استاد تو کامنتت نوشتی تایید میکنم
و دوست دارم به این سبک زندگی کنم
شاد کودکانه در لحظه و رها
خدارو شکر برای داشتنی دوستان خوبی مثل شما
در پناه الله باشی دوست خوبم
سلام دوست عزیزم آقا صالح عزیز
منم از داشتن دوستانی مثل شما، پاک، مهربون و عاشق و خدایی افتخار میکنم
خیلی خوشحال شدم از اینکه کامنت من تونسته گوشه ایی از دل شما را شاد کنه، امیدوارم و از خداوند میخوام، شما و منو و همموونرا با کودک درونمون آشنا تر کنه ، وبصورت آگاهانه هدایت بشیم به خوبی ها و نیکی ها و زیبایی هایی
که خداوند از قبل خلق کرده و منتظر ما هست که دریافتش کنیم
بسیار سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتی کامنت منو مطالعه فرمودی،
در پناه حق همواره با نشاط، سلامت، سعادتمند و ثروتمند در این دنیا و جهان آخرت باشید
این دعا را از استادمون حفظم
سلام دوست عزیز
چقدر زیبا توصیف کردید وصف حال استاد را در آن زمان و در این زمان.
و این را استاد هزاران بار در فایل های مختلف گفته بودند که من همون لذت را میبرم که در بندرعباس میبردم.
اما واقعیتش درکش برای من سخته . اونجا کجا و اینجا کجا.
اما شما اینقدر قشنگ حسش کردید و بیانتون اینقدر شیوا بود که من درک کردم. من فهمیدم که حس واقعا زمان و مکان نداره . وقتی داری از کاری عشق میکنی بعد زمان از بین میره . بعد مکان از بین میره.
و در بی زمانی و بی مکانی سیر میکنی که این همون حال مدیتیشن است. و این همون حال استاده در اون زمان و در این زمان. در اون مکان و در این مکان.
ممنونم که حالتون را نوشتید تا من هم بفهمم تا منم درک کنم . تا منم بتونم بفهمم که فقط احساسه که جواب میده. فقط حال خوبه که جواب میده. حالا یه قرن بشینیم بنویسیم یه قرن جملات تاکیدی را تکرار کنیم تا به حسش نرسیم آب در هاون کوبیدنه.
حالا اگه یه لحظه حس کنیم و با حال خوب انجام بدیم میرسیم به اون فرکانس خوبه که دنبالشیم.
فرکانس خوب و مدار بالاتر با یه حس خوب شروع میشه و تکرار حس های خوب منجر به بالا رفتن مدارمون میشه. و نتیجه میشه استاد عزیز.
خوشحالم که خدا کمکم کرد که درک کنم این حس و حال را و ممنونم از شما بخاطر کمکی که به من کردید تا درک کنم.
موفق و خوشحال و سلامت و ثروتمند باشید در مدار نعمت.
سلام به مینا خانم کاشی
دوست هم فرکانسی عزیز،
بسیار خوشحال شدم از توضیحات شما از فرآیند فرکانس و حال خوب داشتن و اینکه چطور فکر و عمل را با هم انجام بدیم خیلی خوب برام روشن شد،
مخصوصا این جملتون خیلی عالی هست:
“حالا اگه یه لحظه حس کنیم و با حال خوب انجام بدیم میرسیم به اون فرکانس خوبه که دنبالشیم.
فرکانس خوب و مدار بالاتر با یه حس خوب شروع میشه و تکرار حس های خوب منجر به بالا رفتن مدارمون میشه. و نتیجه میشه استاد عزیز”
خیلی خوشحال شدم از اینکه وقت گذاشتین کامنت منو مطالعه فرمودین،
و این حس کردن و عمل کردن را خیلی خوب تشریح فرمودین
از خداوند میخوام همیشه در این حس خوب و اتفاقات خوب زندگی کنیم و بطوریکه به شخصیتموون تبدیل بشه
و این بزرگترین رویای منه
از خداوند برای شما آرزوی بر آورده شدن رویاهاتون را دارم
سپاسگزارم از لطف شما
در پناه حق تعالی
همواره، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
خدا نگهدارتون.
با سلام استاد عزیزو مریم خانم قوی..به به چقدر لذت بخش این همه زیبای که شما از جهان پیرامونتون به ما نشون میدید قدیما بود از این سنگهای تیز برای شکار استفاده میکردن چه درختای زیبای چقدر آرام وبی سر صدا چقدر رنگ سبزی درخت تاش فرق داشت چه امنیتی که کسی با کسی کار نداره لذت میبرم استاد سریال من کلا همین سایت شماست چون من اصلا تلوزیون و سریال و فیلم نگاه نمیکنم مگه استاد بگه فلان فیلم قشنگه برید ببینید آب زلال رودخانه دیدن داره وقتی آب به صورتت زدی من سردی شو حس کردن مسافرت یعنی همین هم کیف میکنی هم ورزش هم احساس خوبی خواهی داشت استاد دستت طلا جسم سلامت از این همه کرمی که تو داری برای اینکه منم که اینور دنیا زندگی میکنم ودرکی از ان ور ندارم شما با دوربین چه منظری زیبای رو به نمایش میگذری و چه حالی میده دنده عقب میری تو پارک متفاوت زندگی کردن یعنی همین بعد چقدر خوبه راحت ماشین ول میکنید میرید چه امنیت خوبی داره به شما افتخار میکنم خیلی سپاسگزارم …
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
سلام
الله اکبر به این همه شکوه و زیبایی . درختان سر به فلک کشید آسمان آبی هوای پاک ابرهای پفکی آب زلال و خنک این رنگ سبز درختان و رنگ قرمز تراک زیبا هم که چقدر به زیبایی ها افزوده بود .و اون صخره که گذر دوران خرده شیشه هاش رو ریخته بود.خدایا هزاران هزار بار شکرت
و کنجکاوی !! به نظر من همین کنجکاوی بوده که باعث شده استاد این قوانین جهان هستی رو بشناسن و وارد این صراط مستقیم بشن و به بهترین شکل به الهامات عمل کنند و این همه نتیجه عالی و باز هم تحسین میکنم این آزادی زمانی .مکانی و آزادی مالی استاد رو که به بهترین شکل از نعمتهای که خداوند بهشون عطا کرده دارن استفاده میکنن .
به نام یاور همیشه همراهم به خدای مهربان بخشنده
استاد جان سلام سلام پر مهره محبت من از ایران برای شما دو عزیز میفرستم دلتان شاد پر از گرمی زیبای و امیدوارم پر از قشنگی زیبای اتفاقات جالب جدید براتون رخ بدهد و چقدر ما داریم لذت می بریم همراه شما و چقدر من دارم لذت می برم من دارم از این زیبای استفاده میکنم
ممنونم ممنونم ممنونم برای قشنگی های که شما از این طبیعت زیبا ب اشتراک میزاردید با ما ممنونم
میخواستم درباره باورهای خودم و ذهنیت درون من از گذشت تا به اکنون صحبت کنم
که چی بود چطور شد و چجوری است اکنون
قبلا ها که آنقدر فایل و این باور ها و این فایلهارو ندیده بودم تو ذهن خودم به خاطر باورهای خودم فکر میکردم آمریکا کشوری است همه همه چیزش با ما فرق داره فکر میکردم طبیعتش ادمهاش شرایط زندگی مردم و خیلی از چیزهای دیگه اما الان نکته جالب این قضیه این برای من که هیچ فرقی ندارد واقعا فرقی ندارد طبیعتی که در آمریکا وجود داره در ایران هم وجود داره آدمهای مه اونجا هستن اینجا هم هستن حتی خیلی ها میگن نه اونجا آزادی داره فعلان داره بله این موارد و خیلی چیزهای دیگه هم داره مثلا گفتنش خوب نیست اما اونجا مشروب میخوردند خوب اینجا هم هستن خیلی ها دارند میخوردند یعنی به هر نوع شکلی هم اونجا وجود داره هم اینجا
منتها نکته جالب این قضیه میدونی کجاست استاد اینکه من چه باوری دارم شما چه باوری دارید خیلی از آدمها از کشورهای مختلف نمیگم فقط ایران که محدود بشه ذهن از تمام نقاط دنیا دارن زندگی میکند داخل آمریکا آدمهای خوشبخت هستن آدمهای دارن لذت می برند به معنای واقعی کلمه ثروتمند هستند که فارغ از هر شرایط که دنیا جامعه حتی خود آمریکا وجود داره این افراد از جمله استاد بزرگ عبامنش داره وقتش زمانش زندگیشو روی آنچه که میخواهد تمرکز میزاره فارغ از اون بیرون چه خبر هیچ هیچی خبری نیست
فقط آدمها چون خودشان را مثل استاد عباسمنش البته نه همه محدود آدمهای با ارزش میدونن عزت نفس بالایی دارند میگن آقا اون بیرون هیچ خبری نیست هر چی هست همینجاست درون خود من من اومدم لذت ببرم کاری هم ندارم دیگران دنبال چی هستن چیکار میکند رسانه اجتماع افراد نفرات چیکار میکند من روی خودم تمرکز میکنم من در هر نقطه در هر کجای که باشم لذت می برم
این نکته کلیدی این نکته خیلی مهمی است شاید خیلی از افرادی باشند از نظر داری مال پول یا حالا شهرت از استاد خیلی خیلی به مراتب بالاتر باشند اما چجوری دارند زندگی میکند صبح تا شب در گیری بحث ناراحتی مریضی یا نه دارند لذت میبرند خیلی ها هستن اومدن آمریکا میگن اینجا خوب نیست ایران خوب ایران فعلان ایران بهمان
اما نکته جالب این استاد من میگه من در هر نقطه در کره زمین باشم در کشور آنگولا هم باشم خوشبختم چون من تعیین میکنم درون من است که خوشبختی نه شرایط در گذشت همیشه منتظر شرایط اتفاقات یا به قول گذشت خودم دنبال موقعیت یا فرصت یا یک اتفاق خوب بودم رخ بدهد حالم خوب بشه
مثلا اگر اون مقدار پول اون کار اون قراداد اون ماشین اون خونه خاص میشد بعد حالم خوب میشد در صورتی که حتی زمانی هم که رخ میداد برای چند ثانیه چند ساعت چند روز بود بعد دوباره احساس با یک حرف یک بحث با یک فکر مثلا ببین شرایط جامعه چقدر بد است ما در چه حکومتی زندگی میکنیم
دقیقا همین پارسال بود من خودم مثل گوسفند دنبال رو دیگران بودم البته بی ادبی نباشه به نقل از کتاب لطفاً گوسفند نباشید دارم میگم دنبال این بودم اگر رژیم عوض بشه چی میشه اون پسر شاه اون کارش درست اون میدونه اون میاد زندگی من درست میکنه اون بیاد هر روز بلند میشدم از صبح اخبار شبکه نمیدونم فعلان بهمبان یعنی من حتی شبکه خبری کنیا در آفریقا با زبان آفریقای نگاه میکردم مبادا چیزی از قلم نیفته هر چی اتفاق ناگوار بدی است من در روز گوش کنم دیگه بعد زمانی بود که فکر کنم استاد اپن فایل گذاشت در مورد اون اتفاقات البته قبلا صحبت کرده بود اما دوباره یک فایل دیگه گذاشته بود اون فایل چنان من تکان داد فکر کنم 1853بار دیدم اولش اصلا نمیفهمیدم استاد چی میگه اصلا نمیفهمیدم اصلا نکته مهم داستان این بود اصلا متوجه این نبود چی داره میگه حتی چند باری هم استاد من ببخش تو دلم گفتم استاد هم خودش از جیره بگیرهای نظام اما بازم گوش میدادم میگم خیلی جالب بود برام بازم گوش میدادم اون فایل حتی احساس من هم خوب نمیکرد اینکه اون فایل بگم احساس من خوب میکرد با گوش دادن نه این اتفاق هم نمیفتاد اما هی گوش میدادم
بعد متوجه شدم خدا تو دل من کلمه و کلماتی دلم انداخت بود مثل اینکه کلمه تصمیم بگیر که صلاح زندگی خود تو خودت تعیین کنی نه دیگران نه آدمها نه شرایط نه حکومت نه رییس جمهور* این صلاح خودت تو تو دل من نشسته بود و من این کلمه تو ذهنم جا افتاد بود خوشم اومد بود اما بخاطر اینکه معنی شاکله این جمله نمیدونستم منعیش میدونستم چیه اما اینکه. من درون خودم متوجه این موضوع نبودم که من حسن زنگنه قدرت به غیر خدا دادم دنبال منجی دارم میگردم دارم با عملم با رفتارم با کردارم داشتم داد میزدم میگفتم خدایا من فقط اسم تو بلدم صدا کنم تو رو نمیشناسم یکی بیاد به من کمک کنه من میخوام پول دار بشم من میخوام خوشبخت بشم یکی بیاد دست من بگیره من خودم توانایی ندارم کسی بیاد این کار انجام بده برام
اما توی همان یک ماه اول این اتفاقات تصمیم گرفتم با اینکه خیلی برام سخت بود منی که تمام عمر این باور داشتم من یک ایرانی هستم من آریایی هستم از نژاد خاص از خون کوروش کبیر نمیدونم لر هستم از تبار اریو برزن بیام یک شب همه این مسأله بزارم کنار بگم نه داداشم تو فقط ادا داری درمیاری درست خیلی کتاب تاریخ خوندی اما نه به این عنوان که لذت ببری به عنوان یک پوشش که خودت پشت این نقاب که ساختی پنهان کنی تا چهره واقعی خودت نببینی چون میترسی از خود واقعی خودت میترسی و دقیقا هم همین بود
خلاصه این کار کردم و تلویزیون رسانه اخبار همه همه با اینکه ماه اول بود بسیار شلوغ داغ بود همه همه تعطیلی و تو بحث ها سیاسی اصلا شرکت نمیکردم دهنم میبستم حتی اطرافیان هم متوجه شده بودن میگفتن تو چرا حرف نمیزنی قشنگ برای همه آشکار شده بود من تغییر کردم
حتی یک شب بعد گذشت چندین ماه من گفتم اگر مثلاً فعلانی بیاد اوضاع هم برای شما قبل شد نمگید که خدا پدر قبلی بیامرزد استاد به جان خودم گفتم الان من اینجا میزنن داغون میکنند یک نگاه پر از خشم تو چند ثانیه به من کردن من گفتم خداحافظ من میرم و واقعا هم رفتم نموندم اونجا
خلاصه این اتفاق این رخداد خیای هستی تو مسأله دیگه من تاثیرات به مراتب زیادی گذاشت مثل صحبت کردن در مورد دیگران همون غیبت و خیلی موارد دیگه منتها اصلی ترین چیزی که امشب ذهن من درگیر کرد این این باورهای ما ادمهاست که تغییر دیدگاه نوع روش زندگی کم کیف زندگی مارو مشخص میکنه نه شرایط نه مکان نه موقعیت نه میزان داری قبلا پیش خودم میگفتم آمریکا بابا طرف آمریکایی طرف تو آمریکاست یا دیدن این فایلها سفر به دور آمریکا متوجه شدم. بابا اینا خیلی مردمان خاکی هستن خیلی روش زنذکیشون ساده تر از ماست خیلی با خودشان در صلح هستن خیلی راحت دارن زندگی میکند. اونی که دوست داره میره تو طبیعت اون که دوست داره میره تو شهر بابت هر اتفاق قشنگی با هر چیزی دارند خوشبخت هستن میخند و برعکس تمام این موارد هم وجود داره دقیقا مثل ایران منتها باورهای محدود من بود تو ذهن خودم یک تصورات بدی ساخته بودم میگفتم آگر یک روز بخوام در آمریکا زندگی کنم چجوری با غم غربت کنار بیام چجوری با مردم اونجا ارتباط برقرار کنم اونا که فرهنگشون با ما فرق داره و هزاران از این فکرهای الکی پلکی ندیده بودم نمیدونستم اما استاد عزیز باز کردی تمام این گرهای کور که در ذهن فکر بود باز کردی و من تبدیل به آدم دیگه کردی از نو کوبیدی استاد مارو ساختی ازت ممنونم ازت سپاگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم الان خیلی خیلی درکم نسبت به این مسأله این فرمول
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب
درک کردم فهمیدم که من در هر کجا باشم من باید از دوره احساس خوب داشته باشم حتی در زمان و شرایط به ظاهر نا زیبا الان خوب متوجه این موضوع شدم که استاد میگه من در هر. کجا باشم با هر امکاناتی باشم حالم خوب احساسم خوب این همان چیزی بود که من نمیدونستم درک نمیکردم و متوجه نمیشدم الان داره برام بهتر بهتر روشن تر میشه استاد بینهایت ازت سپاگزارم سپاسگزارم سپاگزارم ازت بینهایت سپاسگزارم
شمارو به خدای عزیزم میسپارم شاد خوش خرم باشید