سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 214 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

424 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی ابودردائی گفته:
    مدت عضویت: 2586 روز

    واقعا وقتی که به این فایل‌ها نگاه می‌کنم

    نتایجی که از قلب این فایل‌ها بلافاصله بر ذهنم ، بر روحم ، بر وجودم سرازیر می‌شود باورنکردنی است

    وقتی که این زیبایی‌ها و این فایل‌ها را تماشا می‌کنم

    در واقع آن ریشه و آن اصل خود و آن ابتدای خود را به یاد می‌آورم

    وقتی که محو این زیبایی‌ها می‌شوم

    نسبت به احساس خود حساس می‌شوم

    وقتی این کوه‌ها و دشت‌ها و این آرامش را می‌بینم ، باورم می‌شود که مرگی در عالم نیست جز اینکه تغییرات پشت تغییرات به وجود می‌آید

    زیبایی‌ها تغییر می‌کنند

    و زیبایی‌هایِ دیگر به جایش حادث می‌شود وقتی این فایل ها را مشاهده می کنم :

    انگار بزرگتر از روزمرگی ها شده ام

    انگار بزرگتر از بیماری شده ام

    وقتی که این فایل‌ها را تماشا می کنم :

    باورم می‌شود که می‌توان به شکلی دیگر نگریست

    به شکلی دیگر حرکت کرد

    به شکلی دیگر سپری کرد

    همانطوری که میلیون‌ها زیبایی و بی‌نهایت زیبایی در طبیعت وجود دارد که ما حتی هیچ کاری برای آن نکرده ایم

    و حی و حاضر و رایگان به ما داده شده است

    چراغی در ذهنم ایجاد می شود که :

    نسبت به زندگی و جسمِ خود اینگونه باشیم

    که بدن ما نیز

    جسم ما نیز

    یک طبیعت است و می‌داند اعمالش را چگونه انجام دهد

    و نیازی به دستکاری و پزشک و دارو و قرض ندارد

    فقط کافیست همچو طبیعت آرام باشیم

    همچو درختان

    همچو سبزه‌ها

    همچو سنگ‌ها

    تا اینکه به بهترین وجه شکل بگیریم

    طبیعت کار خود را می داند

    جسم ما کار خود را می داند

    خدا سلامتی و سرزندگی به اُستاد و خانم شایسته و تمام بروبچ سایت و تمام مردم جهان بدهد تا جهان را جای بهتری برای زیستن ببینیم و درک کنیم که هراتفاق و هرحادثه ای که می اُفتد ، خیر و نیکی و زیبایی است چراکه آرام آرام داریم به خوش بینی و زیبا زیستن و زیبا نگریستن عادت می کنیم

    داریم عادت می کنیم که هر چقدر هم اتفاقاتِ روزمره بَد باشند ، دیدگاه ما اگر نسبت به آن اتفاقات تغییر کند ، هیچ چیز بَد نیست

    داریم عادت می کنیم که اگر نسبت به احساساتِ خود حساس باشیم ، دیگه می ترسیم که به هر جایی نگاه کنیم یا در هر مراسمی شرکت کنیم یا به هر چیزی گوش دهیم ،

    چون می دانیم که احساسِ خوب فقط برایمان مهم است و دوست داریم تقویت شود که به چیزی نگاه کنیم و در مورد چیزی صحبت کنیم و به چیزی گوش فرا دهیم که احساسمان را خوبتر می کند .

    اکنون مکان بازی من این سایت و زیبایی‌ها و طبیعت اطرافم است

    توپ بازی من ، قلمی است که در دست دارم و می‌نویسم و لذت می‌برم

    و یارِ بازی من اُستاد عباس منش و خانم شایسته است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته دوست داشتنی و همه همسفران خوبم در این سفر پرمهر و برکت الهی

    درود و سپاس بر و برای سرزمین زیبای آمریکا و جهان هستی زیبا و شگفت‌انگیز

    214 قسمت

    امروز به خودم گفتم احسان 214 قسمت از زیباترین سریال جهان داره برات پخش میشه، چه درسی ازش گرفتی تا حالا؟

    چقدر تو زندگیت پیشرفت و حس خوب رو بیشتر حس کردی؟

    چقدر احساس میکنی داره همه چیز بهتر میشه؟

    چقدر خدا رو بیشتر تو وجودت باور کردی؟

    چقدر پیشرفت کردن و موفق شدن بیشتر برات مهم شد؟

    چقدر باور کردی که تو هم لایق دریافت و تجربه نعمت‌ها و زیبایی‌های بی‌شمار جهان هستی؟

    چقدر برات مهم شد که به این شکل زندگی کنی؟

    چقدر عادت‌هات تغییر کرده؟

    جقدر طرز فکر و باورهات دستخوش تغییر شده؟

    چقدر رفتارت عوض شده؟

    چقدر درآمدت بالاتر رفته؟

    چقدر فراوانی رو بیشتر داری توی زندگیت تجربه میکنی؟

    چقدر داری عشق بیشتری رو از دنیای اطرافت دریافت میکنی؟

    چقدر بیشتر احساس طراوات وشادابی داری؟

    چقدر بیشتر حس میکنی خالق زندگی خودت هستی؟

    چقدر قدرت خودت رو در ساختن زندگیت تواناتر میبینی؟

    چقدر الگوهای زندگیت تغییر کردند؟

    چقدر دیگه خدا باید برات نشانه بیاره تا باور کنی که همه چیز بستگی به خودت داره، نعمت‌های خدا در دسترس همه هست، هرکسی به اندازه خواستش و ظرفش دریافت میکنه؟

    واقعاً تو ظرفت رو بزرگ‌تر کردی؟

    واقعاً سمت خودت رو بهبود دادی؟

    واقعاً تو درخواست کردن از خدا جسورتر شدی؟

    واقعاً تو برخورد با اتفاقات زندگیت اعتمادبه‌نفس بیشتری رو حس میکنی؟

    بیشتر حس میکنی که داری در حل مسائل زندگیت تواناتر میشی و هیچ مسئله‌ای نیست که تو نتونی از پسش بربیای؟

    اصلاً بذار اینجوری بپرسم ازت

    واقعاً به این درک رسیدی که مسائل عامل اصلی پیشرفت تو میتونن باشند؟

    به این باور رسیدی که با حل مسائلت زندگیت پیشرفت در تمام جنبه‌های زندگیت خواهی داشت؟

    چقدر تغییر و بهبود در همه ابعاد برات مهم شده؟

    صبح‌ها که از خواب پا میشی با چه روحیه‌ای بلند میشی؟

    نگاهت به ستاره قطبی و انجام تمرین‌های روزانت چیه؟ وقت گذروندن؟ الکلی خوش بودن؟ یا اساسی‌ترین راهکارهای زندگی؟

    وقتی داری بابت یه نعمتی از خدا سپاس‌گزاری میکنی چقدر با تمام وجودت سرشار از شور و نشاط و اشتیاق میشی و محبت و حضور خداوند رو تو زندگیت حس میکنی؟

    چقدر به داشتن چنین الگوهای نازنینی به خودت میبالی؟ یا همچنان در حال مقایسه خودت با یه سری از آدمایی هستی که خودشونم سردرگم هستند؟

    چقدر برای رشد کسب‌وکارت و پذیرایی از دستان خداوند خودت رو آماده‌تر کردی؟ یا فکر میکنی این هم یه مشتری دیگه، شد شد، نشد یکی دیگه؟

    چقدر باور کردی که باید با آغوش باز به استقبال اتفاق‌های زندگیت بری؟

    چقدر احساس کردی که مرگ هر لحظه به تو نزدیکه؟

    چقدر احساس کردی که باید جوری زندگی کنی که خدا به عزرائیل بگه اینو فعلاً کاری باهاش نداشته باش، من خیلی باهاش تو این دنیا هنوز کار دارم؟

    چقدر به‌جای دلبستگی به این دنیا، به فکر ساختن یه زندگی با کیفیت و پر از خیر و برکت در این دنیا و دنیای آخرت هستی؟

    چقدر برات مهم شده که جوری زندگی کنی که بعد مرگت همه بگن خدا پدر مادر فلانی رو بیامرزه؟ مثل ادیسون که وقتی برق میره و میاد هربار میگیم خدا پدر مادر ادیسون رو بیامرزه

    چقدر اینجوری فکر کردن و زندگی کردن برات الویت داره؟

    چقدر به‌جای اینکه غرق در مسائل زندگیت بشی، به خودت نهیب بزنی که بلند شو و حلش کن، با انرژی خدای مهربانت ریشه اون مسئله رو برای همیشه از تو زندگیت پاک کن و اون ضعف رو تبدیل به نقطه قوتت کن.

    الان مسئله مالی داره ضعیفت میکنه؟ با تمام یاخته‌هات بهش حمله کن و اجازه نده بخواد به اندازه سر سوزنی بین تو و ربت فاصله بندازه

    با این روحیه رو باورهای ثروت‌آفرینت کار کن

    با تمام قوا

    با تمام قوای خودت مهم‌ترین الویت زندگی خودت رو بگذار تا پول بسازی ثروت بسازی به استقلال مالی برسی

    خیلی تفاوت داره که تو پول ساختن یه کار ضمنی باشه برات یا اینکه مهم‌ترین کار زندگیت

    مهم‌ترین الویت زندگیت

    تنها راه رسیدن به خدای خودت باشه

    اگه میگی من عاشق خدا هستم

    باید این خدا برات تبدیل به پول بشه

    باید این خدا برات موقعیت‌های پولساز رو ایجاد کنه

    باید این خدا این شهامت رو تو وجودت ایجاد کنه که به الهاماتت عمل کنی

    با تمام وجودت برای تغییر وضعیت مالیت قدم برداری

    اهدافت برای پول ساختن رو خیلی بزرگتر و معنوی‌تر از صرفاً تأمین هزینه‌های زندگی خودت و تجربه چندتا چیز معمولی مشخص کنی

    باید حس کنی جهان میلنگه بدون ثروت تو

    باید حس کنی همه دنیا چشم انتظار ثروتمند شدن و سعادتمندانه زندگی کردن تو هستند

    باید حس کنی هر قدمی که برای تجربه استقلال مالی بر میداری خداوند با تمام عظمت و بزرگیش بهت لبخند میزنه و تحسینت میکنه

    باید احساس کنی که خدا از تو بیشتر می‌خواد که ثروتمند باشی

    باید قدرت رب رو تو وجودت و هر نفست احساس کنی

    هر نفسی که میکشی باید به‌عنوان نشانه خدا برای هدایت تو به‌سمت پول و ثروت بدونی و بابتش هر لحظه سپاس‌گزار باشی

    باید بتونی روحیه شادی و ثروتمندی رو تو تمام لحظات زندگی خودت حفظ کنی

    باید بتونی این کارهارو انجام بدی

    هیچ بهانه‌ای وجود نداره

    وقتی یه دختر معلول باور میکنه که میتونه رونالدو رو ببینه

    وقتی استیون هاوکینگ تبدیل میشه به چنین شخصیت ماندگاری

    مطمئن باش که اگر ثروتمند و موفق نباشی جات قعر جهنمه

    خدا هیچ بهانه‌ای رو از ت نمیپذیره

    تویی که الان در مقابل نشانه‌های واضح خدای خودت صم بک شدی و همچنان داری به رویه گذشته خودت عمل میکنی، مثل سابق فکر میکنی، مثل سابق حرف میزنی، مثل سابق رفتار میکنی، مثل سابق عکس‌العمل نشان میدی، مثل سابق هیجان زده و احساسی تصمیم میگیری، مثل سابق میترسی و نگران میشی، مثل سابق برای انجام دادن یه کار و خرج کردن پول هزار بار و هزار جور حساب کتاب میکنی، مثل سابق تو لاک غم و افسردگی و استیصال خودت فرو میری، یادت باشه که یه روزی که هیچ کس جز خدا ازش خبر نداره میرسه که هیچ عذر و بهانه‌ای پذیرفتنی نیست

    مگه تو نمیگفتی خدایا راهو نشانم بده

    اینم راه

    214 قسمت

    به یه سگ دوبار بگی بشین بار سوم- پنچم میشینه

    214 بار داره خدا طریقه درست زندگی کردن و الگوبرداری رو بهت نشان میدی

    دیگه کِی می‌خوای به خودت بیای؟

    فکر کردی برای همیشه هستی؟ نه؟

    فکر کردی حالا این دنیا هم نشد عیبی نداره بالاخره مگه خود خدا نمیگه که ما برای شما رحمت می‌خوایم؟ حالا میریم اونور ان‌شالله خدا یه کارایی برامون میکنه؟

    کی رو مسخره میکنی؟

    خودت؟

    یا خدا؟

    فکر میکنی با این حرفا میتونی خدا رو گول بزنی؟ کائنات رو گول بزنی؟

    پیش خودت گفتی بزنیم و در بریم، نه؟

    تو این دنیا هر غلطی خواستیم بکنیم و الهی به امید تو

    نه عزیزم

    این خبرا نیست

    یه نگاه به قرآن بنداز و به خودت بیا و ببین که خدا با اونایی که نشانه‌های واضح هدایت رو میبینند و همچنان به روش قبلی خودشون زندگی میکنن چیکار کرده

    عذابی رو براشون فرستاده که از جهنم هم بدتره

    تا کِی می‌خوای تو جهنم فقر و نداری و تنگدستی خودت بمونی؟

    چرا به ریسمان قدرتمند خدا چنگ نمیزنی؟

    به‌جای ایمان و دنبال کردن این مسیر حواست هست داری چه کسانی رو تو زندگیت دنبال میکنی؟

    چه الگوهایی رو برای خودت انتخاب کردی؟

    کیا هم‌نشینت هستند؟

    این رودها، این طبیعت به ما یاد میده که ذات جهان بر جریان و تغییر و بهبوده

    اگر یاد نگیری که هوشیار و پوست کلفت بشی، قبل از اینکه جان بخواد مجبورت کنه که تغییر کنه، قبل ازینکه بخواد لهت کنه، غرقت کنه خودت زندگیت رو بهبود بدی از صحنه هستی پاکت میکنه

    جهان همنقدر که سخاوتمنده

    همنقدر هم میتونه بی‌رحم باشه

    اگر خودت دلت به حال خودت نسوزه

    مهم نیست که تو چه شرایطی به دنیا اومدی

    انتخاب با توعه

    میتونی بشینی دائماً مغز خودت و اطرافیانت رو بخوری و بگی که آی فلان آی بیسار

    میتونی بگی اتفاقاً این بهترین هدیه خداوند برای منه

    من اگر تو این شرایط نبودم شاید هیچوقت انقدر مصمم نمیشدم برای تغییر

    فرق این دو طرز فکر و مهم‌تر از همه باور کردن و عمل کردن

    فرق بین بهشت و جهنمه

    طبیعت به ما این درس رو میده که تو ذات همه موجودات میل به تغییر هست

    تو که خودت رو اشرف مخلوقات میدونی (تازه اگر بدونی) چقدر زندگی خودت رو تغیبیر دادی؟

    چقدر همسان طبیعت شدی؟

    چقدر پیش دستی کردی از طبیعت؟

    همان آبی که تو نوش جان میکنی و بعدش دفع میکنی به مرور زمان سخت‌ترین سنگ‌ها رو هم به این شکل زیبا تغییر میده

    بعد تو چقدر تونستی تغییر ایجاد کنی تو وضعیت زندگی خودت؟

    چقدر پِی به قدرت و ارزش‌های درونی خودت بردی و در عمل ازشون استفاده کردی؟

    چقدر به این فکر کردى که باید نظم بیشترى به زندگیت بدى؟

    چقدر به این فکر کردى که باید به الهاماتت عمل کنى؟ به یاد آوردى اگر محمد هم مى‌خواست پیش خودش بگه ما حالا یه چیزایی شنیدیم میریم به چهار نفر میگیم اگه شد شد اگه نشد نیریم یه کار دیگه میکینم؟

    نه محمد بهور داشت لایق دریافت الهاماته، خودش رو براش آماده می‌کرد

    محمد باور داشت خدا داره باهاش حرف میزنه، باور داشت که این تنها راه رسیدن به سعادت و‌خوشبختی در زندگیشه

    استاد عباس‌منش همینطور

    همه این عزیزان میتونستن یه آدم عادی باشند، هستند، ما هستیم که داریم غیرعادی زندگی میکنیم

    با توجه به ارزش‌هایی که خدا به ما داده، ایمان، ثروت، خوشبختی باید به‌طور عادی و طبیعی تو زندگی ما جریان داشته باشه

    دلیل اینکه نیست به‌این خاطره که ما الگوهای مناسبی رو نداریم

    میگیم محد خوبه، عباس‌منش درسته، حالا فلانی هم بد نیست

    نه باید حواست باشه داری کی رو میبینی؟ به کی توجه میکنی

    باید با تمام وجودت برای رشد خودت قدم برداری بهاش رو بپردازی

    تو فکر میکنی که تغییر کردی

    فکر میکنی داری روی خودت کار میکنی

    تغییر یعنی از یه پسرکی که داره خیابونارو جارو میزنه تبدیل بشی به کسی که 2 میلیارد نفر یه لحظه دیدنش آرزوشونه

    باید بتونی در مسیر درست ثابت قدم باشی

    منتظر نباشی کسی برات کاری کنه

    با خدا هم تعرف براری کنار

    بگی مگه نمیگی فقط تو رو میپرستم

    باید بهم بدی

    اینارو برای خودم نوشتم که یادم بمونه

    که یادم بمونه که از کجا شروع کردم، چقدر متعهد بودم، چقدر تغییر کردم و به کجا می‌خوام برسم

    خدایا شکرت برای این مسیر

    شکرت برای همه خوبی‌‎هایی که در هر لحظه داری بیشتر و بیشتر وارد زندگیم میکنی

    شکرت که با این فایل‌های زیبا و نشان دادن این بهشت و این زندگی بهشتی چشم روح و جسم ما رو میشوری و باز میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
    • -
      اکرم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 721 روز

      سلام برادرتوحیدیم احسان عزیز

      سپاسگزارم برای کامنت پربارتون

      چیزهایی که بایدامروزباید می‌شنیدم تابه خودم بیام ازکامنت شمادریافت کردم وخیلی تکونم داد باشد که این حالت ماندگار باشه دروجودم

      وقتی که ماازخداوندهدایت خواستیم ووارداین مسیرزیباشدیم ودیدیم الگوی مناسبی که یک عمرارزویش را داشتیم که چرا کسی راه ونشونمون نمیده

      وحالاکه هدایت شدیم و به گفته شما214قسمته داریم میبینیم روش درست واسون زندگی کردن رو دیگه چه بهانه ای داریم برای رشدنکردن

      منی که دارم میبینم قدرت دست خداست وخداداره همه کارهاروانجام میده چراموقع عمل این قدرت رودورمیبینم وفک میکنم برای من نمیخاد

      چرامنی که فک میکنم دارم روی خودم کارمیکنیم درعمل بایه حرف به هم میریزم کنترلم رواز دست میدم

      چراایمانم ضعیفه

      وباورندارم خداوندقادربه انجام هرکاری هست وخواسته های کوچک من دربرابر عظمت خداوند چیزی نیست

      باید بتونی درمسیردرست ثابت قدم باشی و منتظر نباشی کسی برات کاری کنه

      باید بگی خدایا من خواسته اینه وفقط تومیتونی من وبه خواسته ام برسونی وتمام

      خدایاایمانم روقوی وارده وپشتکارم روهم زیاد کن

      بازهم سپاسگزارم برای دیدگاه زیبا توحیدیتان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2525 روز

    بنام خدای فراوانی

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی همسفران خوبم

    با دیدن این قسمت ناخودآگاه یاد مرحوم پروفسور هاوکینگ افتادم خدا رحم

    ت کنه این مرد بزرگ رو اما بقول استاد :

    چند روز پیش مشغول مطالعه نظریه‌های اخیر پروفسور استیون هاوکینگ بودم. وقتی آن نظریه‌ها را خواندم با تعجب گفتم، یا من در این دنیا نیستم یا آنها. زیرا هرچه به اطرافم نگاه کردم، همه‌اش فراوانی و برکت دیدم.

    اما کمی بعد، به این نتیجه رسیدم که وقتی باور کمبود، حکمران ذهن بشود، حتی اگر پرفسور هاوکینگ هم باشی، خیلی سخت است که بتوانی نشانه‌ای خلاف آن باور و مبتنی بر فراوانی را بیابی.

    وقتی عینک کمبود را بر چشمانت زده‌ای، جز کمبود نمی‌بینی، به همین دلیل نگران و آشفته می‌شوی:

    نگران تمام شدن منابع، تمام شدن فرصت‌ها، نگران رشد جمعیت و هزاران نگرانی دیگر

    باور کمبود آنچنان سلطان ذهن اکثریت جهان است که حتی افراد در لحظه‌های خوش زندگی‌شان نیز، لحظه‌ای که غرق تجربه عشق با معشوق خود هستند، نگران‌اند که مبادا این رابطه تمام شود!

    وقتی موفقیت مالی‌ای کسب می‌کنند یا فروش خوبی دارند، نگران‌اند که مبادا این اتفاق همین یک بار بوده باشد!

    آنوقت به جای لذت بردن از لحظه‌های خود، به داشتنِ آن خوشی، وابسته می‌شوند. خسیس، طمع کار و حسود می‌شوند چون نتوانسته‌اند این جهان ثروتمند و مبتنی بر فراوانی را باور کنند.

    باور کمبود، اجازه نمی‌دهد این حقیقت را ببینی که:

    ثروت، نه تنها از دل هیچ، بلکه از دل چیزهایی ایجاد می‌شود که روزگاری دلیل اصلی فقر دانسته می‌شد. همه چیزهایی که روزگاری یک مشکل، مانع و محدودیت بود، الان تبدیل به یک نعمت شده.

    تا زمانی که به کمبود باور داری، نشانه‌های فراوانی در زندگی‌ات ظاهر نمی‌شوند.

    همین چند سال پیش، جمعیت زیاد کشور چین را دلیل فقرش می‌دانستند، اما الان همین جمعیت، مهم‌ترین دلیل ثروت اش است.

    آیا تغییری در چهره، رنگ پوست و حتی منابع مردم چین بوجود آمده، یا فقط نگاه و باور آنها تغییر کرده؟!!!

    روزگاری هر فرد در چین یک مصرف کننده بود، اما الان یک مغز مبتکر، یک تولیدکننده و یک خلق کننده فرصت برای صادرات، برای ساختن و خلق ثروت و ارائه‌اش به جهان شده

    روزگاری کویرهای جهان، سرزمین‌های بی منفعت و دور انداختی محسوب می‌شدند، اما الان حکم طلا دارند، زمین‌هایی که می‌توانند با زیر کشت رفتن توسط سلولهای خورشید، مهم‌ترین منبع تولید برق باشند. پس داشتن کویرِ بشتر، یعنی داشتن ثروتِ بیشتر و در اختیار داشتن بخش اعظم‌تری از نیروی خورشید!

    اینها معجزه باور کردن فراوانی است! معجزه ورود به فرکانس فراوانی!

    این‌ها وقتی دیده می‌شود، وقتی به ثمر می‌نشیند و وقتی ثروت می‌سازد، که فرکانس مردم آن منطقه تغییر کند تا آن فرصت را ببیند و از آن ثروت خلق کند.

    همین کویر ایران که روزگاری یک مانع بود، الان می‌تواند با زیر کشت رفتن توسط سلولهای خورشیدی، تبدیل به یک ثروت ناتمام شود. پس چرا باید کمبود را باور کنی، وقتی باور فراوانی، دستت را درباره همه چیز باز نگه می‌دارد.

    وقتی حتی خانه ات می تواند به خاطر وجود سلولهای خورشیدی، به برق شهری وابسته نباشد و در هر جایی بنا شود. این قدرت ثروت است. قدرت باور فراوانی!!

    کمبود را باور نکن حتی اگر بزرگترین دانشمند جهان، با بیان نشانه‌های کمبود، آن را تصدیق کند، آن نشانه‌ها فقط بخاطر باورهای آن فرد خاص است و نه واقعیت جهان.

    بدون شرح

    تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 90 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1479 روز

      سلام خدمت خویشکه عزیزم

      کامنت خیلی قشنگ‌بود

      کل فایل استاد در مورد فراوانی رو با جزییات بیشتر اینجا نوشتی

      و خیلی سپاسگزارم ازت که در مورد فراوانی همه چیز و نوشتی

      اتفاقا امروز رفته بود آرامگاه اموات(کردها مبگن آرامگاه حالا بقیه هرکدام یه اسم داره بهشت زهرا یا هر چیزی)

      دیدم کنار هر قبری یه درخت کاشتن که به عنوان سایبان استفاده بشه اونجا هم یادم اومد قانون فراوانی رو گفتم ببین خدا این همه درخت نشون فراوانیه ها در قبرستان

      یا دوتا کلاغ با هم جفت عین هم پرواز میکردند هم طراز هم دقیقا و این برام جالب بود که دو تا دقیقا جفت هم کنار هم مثل هم پرواز کنن نه یک میل جلوترو عقب تر

      یا کلی امروز از مسیر آرامگاه که برگشتم با خواهرم کلی مغازه های جنس برند لوازم خانگی داره اونجا گفتم خواهرم بیا بریم هم فراونی میبینیم هم ثروت و نگاه کنیم و لمس کنیم و قیمت میپرسیم

      رفتیم کلی لوازم خانگی برند نگاه کردیم و لمس کردیم و قیمت پرسیدیم حالا چقدر فروشنده ها با خوش رویی باهامون برخورد کردند چقدر توضبح کامل درمورد لوازم بهمون دادن و خیلی خوشحال شدم هرجی پرسیدیم با روی خوش و مهربانی جواب دادند

      اخرشم گفتم برای جهیزیه میخایم به زودی میام امیدخدا

      یا باز همونجا مزون لباس عروس بود رفتیم نگاه کردیم لمس کردیم و قشنگ برسی کردیم.فروشنده گفت مراسمتون اگه برای یکی دو روز ایینده اس کار جدید ندارم چون همه به اجاره رفته و تو این هفته کار جدید میاد منم با اعتماد به نفس گفتم برای دوسه ماه ایینده اس گفت پس خوبه تا اون موقع کلی مزون جدید میاد

      و خواهرم اون لحظه ناخوادگاه گفت ازاده این مدل هم قشنگه گفتم نه بابا این خیلی لختیه نمیخام در این حد بعد فروشنده هی داشت نگاهمون میکرد ینی باور کرد که خبراییه

      بعد یکم اومدیم پایین تر ماشین عروس رد شد جشن عقدشون به نظرم بود چون لباس سفید عادی پوشیده بود و من براشون دست تکون دادم ارزوی خوشبختی کردم و امیرحسین خواهرزاده ام بوس فرستادخواهرم کلی خندبد گفت چرا تا باحال ماشین عروس ندید مگه

      اومدیم پایین تر باز ماشین عروس دیدیم ولی عروس و دوماد رفته بودن اتلیه قشنگ گل رو ماشین لمس کردم خواهرم به خنده میگه یه گل بکن به نیت گفتم برو بابا من به نیت و غیر نبتش اعتقاد ندارم کلی خندیدبم خلاصه

      و برام این صحنه ها جالب بود

      و اینکه کلی به قانون عمل کردم و حس و حالمو خوب نگه داشتم و با اعتماد ب نفس رفتم قیمت و جنسهای برند و دیدم و کلی باور ثروت و فراوانی برام داشت دیدن اینها

      خدایا شکرت عزبزم که اینها رو نوشتی باعث شدی منم بنویسم اتفاقات قشنگ امروز را

      من این کامنتو ارسال کردم نسرین جان اما یهو ساعت ارسال دبدم 4 صفر عاشقی بود و ویرایش زدم گفتم بیام برات بنویسم دوباره این تیکه رو

      4 صفر عاشقی وقت ملاقات با خدا است و این برام نشونه بود انشالله هم برای شما هم من پر از اتفاقات قشنگه این ماه

      دوست دارم

      در پناه الله باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2525 روز

        سلام به آزاده جان عزیز . آقا شما اینقدر با آب و تاب تعریف میکنی آدم فقط دوست داره گوش بده انگار کنارت بودم وقتی داشتی تعریف میکردی و چقدر این همزمانی ها برام جالب بود چون دارم روی دوره عشق و مودت در روابط کار میکنم .چه بشه که آزاده جان بیاد برام من از مزون و لباس عروس و ماشین عروس و جشن عقد و اینا بنویسه جز اینکه من در مدار شنیدن اینها قرار گرفتم و و اینا همش نشونه اس که کار کردن روی این دوره داره تاثیراتش رو نشون میده و من هم باید تایید کنم اینها رو و ادامه بدم .تازه دقیقا شما گفتی لابس برای چند ماه دیگه اس و توی دوره عشق و مودت هم استاد میگه شما 3 ماه متعهدانه روی دوره کار کنید و بعد معجزاتش یا همزمانی ها رو ببینید و این همون چیزه که باعث شده که آزاده جان بیاد و با جزییات این تجربه هاش رو برای من بنویسه .خدا رو شکر

        ان شا الله بزودی هم برای شما و هم برای من اتفاق خواهد افتاد تجربه رابطه ی عاشقانه و رویایی .مرسی عزیزم که مهر تاییدی شدی بر نشانه هام .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          آزاده کاکاوندی گفته:
          مدت عضویت: 1479 روز

          سلام نسرین عزیز

          خداراشکر دوره عشق و مودت را کار میکنی تو دوره کامتتها تو خونده بودم

          خداراشکر اینا همش نشونه اس برات عزیزدلم

          انشالله به تمام خواسته قلبیت میرسی عزیزم

          در مورد تعریف کردن من کلا همین جوری با اب و تاب تعریف میکنم انقد ذوق میکنم فقط دوست دارم بشینم تعریف کنم

          قبلا بهم میگفتن وراجو منم میخندیدم

          گفتم اقا من خوش تعریفم دیگه الان خداراشکر میگم من خوش ذوق و پر انرژیم بخاطر اینه تعریف میکنم به پرحرف بودن نیست

          مثلا الان خداراشکر میرزازاده کشتیو برد از ذوق زنگ زدم داداشم دوباره تعریفشم کنم

          الان نگاه مثبتی دارن بهش خداراشکر

          سپاسگزارم که این مورد رو برام نوشتی

          ممنونم ازت دوست دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام به دوست عزیز و خوبم نسرین عزیز

      چقد کامنتتون عالی بود لذت بردم و تحسین میکنم نگاه زیبای شما و درک قانون رو. هر وقت به کامنت شما هدایت میشم و ازاگاهی هاش لذت میبرم این فکر میاد تو ذهنم که چقدر اهل مطالعه هستید. امروزم چه زیبا باور فراوانی رو تایید کردید با مثال هایی ناب. منم دنبال ساختن باور فراوانی ام ممنون میشم اگه منبع یا فایل یا کلید واژه هایی مدنظرتون هست منم راهنمایی کنید. میدونم باید بمباران کنم ذهنو و گوشم رو با مثال ها تا منطقی بشه این باور الهی. و باور کمبود بشکنه. دیشبم به جلسه 13ثروت 1هدایت شدم. درباره فراوانی در جهانه.

      راستی اون تیکه کامنتتون عالی بود و منو به فکر برد که (روزگاری یک مشکل، مانع و محدودیت بود، الان تبدیل به یک نعمت شده.)

      دقیقا درسته و حق باشماست. و حتما ایده هایی زیادی اکنون هست و کسی بهش میرسه که ایمان داشته باشه و هدایت میشه.

      و اون قسمت کامنت تون که فرمودید ((حتی افراد در لحظه‌های خوش زندگی‌شان نیز، لحظه‌ای که غرق تجربه عشق با معشوق خود هستند، نگران‌اند که مبادا این رابطه تمام شود!

      وقتی موفقیت مالی‌ای کسب می‌کنند یا فروش خوبی دارند، نگران‌اند که مبادا این اتفاق همین یک بار بوده باشد!))

      عجب!! به نکته باریک و ظریفی اشاره کردید. مرحبا

      منم گاهی این حسو داشتم البته قبل ها. الان فهمیدم ریشه اش در کمبود بوده . مثلا وقتی تفریح یک روزه با خانواده میرفتیم لحظه غروب خورشید دلم میگرفت که تموم شد امروزم.

      ممنونم که افکار زیبای خودتون رو برامون نوشتید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2525 روز

        سلام به دوست عزیزم خدیجه جان . سپاسگزارم دوست عزیزم . اتمام این کامنت صحبت های استاده که توی قسمت زیر فایل

        کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تایید کند

        که توی قسمت دانلودها و توی قسمت کلید ها توی کلید باور فراوانی میتونین پیداش کنین .اونجا 16 تا فایل در مورد فراوانی هست که گوش کردن بهشون میتونه ی دید خیلی خوبی بهتون بده در مورد فراوانی . موفق و موید باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      به نام صاحب تمام عالم

      حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است

      درود بر نسرین خانم یکتا پرست

      خدا رو بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده سپاس گزارم.

      ممنون از کامنت ارزشمندی که نوشتید.

      به راستی که اگر همین باور فراوانی رو بتونیم در زندگی بکار ببندیم، به بی نهایت نعمت میرسیم.

      برقرار و شاد باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2525 روز

        سلام خدمت دوست عزیزم آقای احمدی . سپاسگزارم از پاسختون . بله باور کمبود اون چیزیه که همه ی ما با توجه به فرهنگی که توش بزرگ شدیم توی تارو پود وجودمون ریشه دونده و تا زنده هستیم باید روش کار کنیم همون چیزی که استاد هم خیلی روش تاکید کردن و می کنن .یعنی هر جایی هر اقدامی که میخوایم بکنیم رد و اثر این باور هست که خدا رو شکر این سریال کارما رو راحت کرده برای دیدن الگوهای فراوانی و تایید و تصدیق کردنشون تا کم کم فاصله بگیریم و وارد مدار فراوانی ها بشیم چیزی که توی کشور آمریکا داره موج میزنه توی جای جای اون .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1251 روز

      سلام خانوم سلطانی عزیز

      چقدر به این نکاتی که نوشتید و بر فراوانی جهان تاکید دارد احتیاج داشتم وقتی داشتم میخوندمش با اینکه بارها فایل استاد دیده بودم اما انگار اصلا گوشش نکرده بودم

      سپاسگزار شمام بخاطر این دقت نظرتون

      چند وقت پیش یه مسلئه ای برام پیش اومد و داشتم راجب یه معامله صحبت میکردم با یکی از آشناها ،قرار شد یه مشتری بیاد و معامله انجام بشه فروشنده بنده خدا هول میکرد برای فروش و میگفت قیمتی که گذاشته خیلی خوب و باید زودتر معامله کنیم ،اولش من میگفتم عجله نکن و از این حرفا مثلا من روی باور فراوانی کار میکردم اما وقتی که قیمت گفت یه جورایی شوکه شدم و هول شدم و مغز من هی داشت میگفت یه جوری صحبت کن باهاش که زودتر بفروشه ،اولش متوجه نبودم که دارم با نجواها پیش میرم ولی یکم که گذشت متوجه شدم و گفتم پسر مگه تو نبودی یه میلیارد بار به خودت گفتی موقعیتها بی نهایت و همیشه فرصتها بیشتر بیشتر میشه پس چرا اینقدر زود گول خوردی با ذهنت همراه شدی

      چند روز بود با خودم کل کل میکردم و به این نتیجه رسیدم خیلی خیلی جا داره رو خودم و باور فراوانی کار کنم و این باور فراوانی توی لایه به لایه وجود ماست

      خانوم سلطانی عزیز خیلی ممنون و سپاسگزار شمام که بازم به کامنت زیبای شما هدایت شدم و باعث تفکر بیشتر من شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

    نه لازم است خورشید بر ماه سبقت گیرد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر کدام در مداری شنا می کنند.

    سلام به زوج ِ هماهنگ و بینظیر

    سپاسگزارم که عکس ِ فایل رو دونفره گرفتین

    خیلی عکسِ زیبایی

    عجب مکانِ بینظیریه

    الله اکبر

    باید تجربه اش کرد و لذت برد

    این قدرتِ آب چه کرده !!!

    الله اکبر

    و این نشانه ایی برای کسانی که تفکر میکنن

    آخی صدای آب رو بگو ، من عاشقِ صدای آبم

    چقدر خوبه که هر لحظه به هم ابرازِ عشق میکنید

    جمله همیشگی بین شما

    من عاشقتم

    منم

    وای چه جوش و خروشی داره این آب !!!

    فوق العاده اس

    چقدر این منطقه بینظیره

    ایشالا که از نزدیک تجربه اش میکنم

    و تنی به آب میزنم به امیدِ الله مهربان

    استاد بر لب جوی نشستی و عشق میکنی ها

    نوش ِ جونت

    این منطقه بینظیره ،بینظیر ه

    کوه ، جنگل ، رودخونه همه رو با هم داره

    خدایا به آسانی هدایتم کن به تجربه کردنش

    این مینی آبشار شبیه قلبِ

    چه حوضی درست شده ، چه حالی میده آب بازی

    اون سنگ ها مثل سرسره هستن ، قشنگ میفهمم چقدر حرکت کردن روشون سخته

    آفرین مریم جون که انجامش دادی

    این حوض آخری ، شبیه آبگرم بود

    چقدر پوستت شفافتر شده مریم جون

    من این ریشه ها رو که تو جنگل میبینم به این فکر میکنم چقدر این ریشه ها عمیق و قدیمیتر از درخت هستن

    به خودم میگم سارا داری ریشه ها رو الان میسازی و مطمئن باش با این ریشه ها که میسازی ی جنگلِ زیبا با درخت های بینظیر خواهی داشت

    درخت های بینظیر بابتِ ریشه های زیباتون سپاسگزارم

    استاد ما اینجا خیلی از این میوه ها داریم

    من اولین بار که دیدم امتحان کردم ، تلخ هستن و ی جورایی غذای پرنده ها هستن

    خداوند رحمتش به همه میرسه ، اینم برای پرنده ها خلق کرده

    خداجونم سپاسگزارتم

    عجب رودخونه ی بینظیریه

    واقعا خدایا شکرت

    این ون ِ شبیه ون های هلندی هاس

    به در ِ همشون دوچرخه وصلِ

    و کاملا مجهز

    ی فورد مشکی هم کنارِ فورد شما پارک بود

    فورد مشکی دوست پسرِ فورد قرمز اس

    من همه چی جفت میبنم و هر جفتی و تحسین میکنم

    خداروشکر که فورد قرمزی با عشقش اومده سفر

    خدایا سپاسگزارتم

    بخدا که تا روابط و درست نکنم ول کُن نیستم

    خدایا این کجاست !!!!!؟؟؟؟

    چرا اینقدر این طبیعت زیباست آخه ؟؟؟؟!!!

    آخ جونم

    این آقا و خانوم عشقولی و ببین

    عشق کردم دیدمشون

    قلبم باز شد

    آخی ، خیلی گوگولی هستن

    مرسی مریم جون بابتِ ثبتِ این لحظه های عشقولی

    خدای من چه فراوانی هست اینجا ، خداروشکر

    این زن و شوهر ِ جذاب و بگو

    خدایا سپاسگزارم بابت ِ این همه زن و شوهر ِ شاد و اهل دل

    این ور بین ، دونفره چه عکسی انداختن

    به به

    خدایا سپاسگزارم

    از همون عکس فایل باید میفهمیدم که این فایل فراوانی زوج های شاد ِ

    واقعا این طبیعت بینظیره

    شبیه برفِ رو کوه ها ، شاید هم برف باشه

    خدا میدونه

    این منطقه رو خیلی دوست داشتم

    وای این زیبایی بینهایتِ

    خدایا شکرت

    چقدر من خوشبختم که این همه زیبایی رو دیدم و لذت بردم

    زوجِ دوست داشتنی سپاسگزارتونم که این فایل فوق العاده رو ضبط کردین

    روی ماهتون و میبوسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 106 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1302 روز

      سلام و درود فراوان خانم مرادی گرانقدر. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی باشه. چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم و بی اختیار می‌خندیدم به جملات زیبا و مثبتش.

      آیه ای که نوشته بودین و اشاره به مدار معین ماه و خورشید داره و گردش شب و روز و یه عبارت شگفت انگیز که هر بار میخونمش از این اعجاز لذت میبرم و اونم جمله «کُلٌّ فِی فَلَکٍ» هست ، یعنی همه در گردشند… و اگه از آخر هم بخونیش باز میشه «کُلٌّ فِی فَلَکٍ» ، حتی خود جمله هم در گردشه.

      از شما سپاسگزارم بخاطر این کامنت لذت‌بخش و زیبا. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      سلام خانم سارا دوسن داشتنی و مثبت نگر

      خییلی نکات را بیان کردین که واقها عالی بود و خیلیی لذت بردن ار خواندن نظرات شما خدایاشکرت

      انشالله که خداوند هم مرا به این مکان های زبیا هدایت کنه و ما هم بتوینم لذت این مناظر را با جمع یکتا پرستان ببریم حسابی با دو اساتاد خود طبیعت را تجربه کنیم

      باز هم از شما سپاسگزارم ببابت نظرات قشنگ شما

      خیلی ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    وجیهه بانو گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    با یاد تو ای لطیف

    هزاران درود به استادعزیزم و استاد بانوی خوبم و همه دوستانم در این مأمن الهی

    هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوست

    خدایا شکرت که دیدنِ فروغی از رویِ تو ، در این طبیعت زیبا و در آینه سنگهای صیقل خورده روزی امروزم شد…

    برای ثانیه هایی با دهان باز و چشمانی گرد از عظمت و زیباییِ این غول پیکرهای تراش خورده ، متحیر و محو این همه اعجاز شدم.

    سبحان الله…

    نوری که تابیده شده بود رو سنگها ، خیره کننده بود

    و نکته جالب توجه گیاهانی بودند که دوست داشتم ازشون بپرسم آخه تو چطوری با این همه لطافت و ظرافت از دل این سنگ در اومدی ، زیبای سبز پوش ؟؟؟!!!!

    استادجان درست لپ‌ مطلب رو ادا کردین که :

    خدای من زیباییش تموم ناشدنیه !!!!!

    الله اکبر

    آخه کدوم واژه میتونه این عظمت رو به نگارش دربیاره ..

    وقتی دوربین رفت به سمت اون حجم از آب خروشان که احساس کردم چقدر محکم و با شدت به سنگها میخورد و تو دل سنگها می‌پیچید و مسیرشو باز میکرد و پیش میرفت .. ناخودآگاه این شعر تو ذهنم زمزمه شد :

    میچرخمو

    میرقصمو

    مینوشم از این جام

    بیخود شده از خویشم و از گردش ایام

    این عشق الهی است حق لایتناهیست

    این عشق الهی است این شور خداییست….

    اصلاااا این چرخش آب در میان این سنگها و اون صدای پر هیبت ش ، عجیب روح و روان منو با خودش برد..

    ناگفته نماند که ، زیبایی طبیعت و صدای خوش آب و طرح و نگار دیوانه کنندهٌ این سنگها یک طرف…

    « عاشقتم » گفتن های استاد و «منم » گفتن های استاد بانو و رابطه قشنگ و الهی شما دو عزیز و تلاش برای فتح این سنگهای صیقل خورد و سُر برای گرفتن عکس ، هم از سویی ، خوشی و لذت دیدن این فایل ها رو به حداکثر خودش میرسونه …

    خدایا شکرت

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم فرشته های زمینیِ دوست داشتنی… (به قول یاسمن عزیزم به اندازه خیلی زیاد استیکر لایک و قلب و سپاس گزاری)

    و تشکر از ریشه ها ……

    چرا که نه ؟؟!!

    وقتی سخاوتمندانه باعث میشن مسیر رو راحت تر طی کنیم..

    و همین ریشه ها باعث به وجود اومدن اون میوه های سرخِ لعل گون و تماشایی مشن..

    و ایجاد درختهای سر به فلک کشیده… و…

    واقعا جای شکر و سپاس هم داره :)))

    خدایا شکر که زیبایی ها و طبیعتت بی نهایته

    و ثروت این مردم نیز…

    توی فایل قبلی وقتی این ون رو با دوچرخه های پشتش دیدم خیلی برام تحسین برانگیز بود ، یک خانواده 4 نفره با این همه امکانات فوق العاده و یک ماشین خفن .. و الان داخلشم دیدم ، چه خوب :))

    خدایی با همچین تجهیزات و ماشینی و سفر در همچین ایالتی ، بینظیر خواهد بود.. نوش جانتون

    خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

    یکی از احساس های خاص و غریب در سفر همین قسمتشه که کلیییی زیبایی میبینی ، محو میشی ، متحیر میشی ، مجنون میشی ، عارف میشی و بعد همه اون زیبایی ها رو پشت سر میزاری و به سمت جلو حرکت میکنی تا ببینیم خدا کجا هدایت مون میکنه…

    سفر بخیر همسفران

    در پناه نور و عشق الهی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 114 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2096 روز

      سلام بانوی من

      منم که عاشقتم عاشق این نوع نگاهت

      عاشق این نوع حظ بردن و این همه دقیق و با جزئیات دیدنت

      خب من معمولا با پشتگرمی به شما خیلی از وظایف خودمو رها میکنم و میزارم شما خط شکن تمام راه باشی

      دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی

      لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه

      از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام

      نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟

      در عین حالی که همه وجودم در وجودت خلاصه شده اما هرگز احساس وابستگی ندارم چرا که همیشه یقین دارم من و تو، دو پاره از یک روحیم در عین همبستگی ، وابسته نیستیم.

      ما دو خط از یک نقطه پرگاریم و نقطه اشتراکی به نام خداوند

      خدایا هرگز مرا توان شکرت نیست

      اما به اندازه عظمت بی انتهایت و با همه وجودم که از وجود بی انتهای توست سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        زهره زیدآبادی گفته:
        مدت عضویت: 1416 روز

        به نا خداوند مهربان و هدایتگرم

        سلام حبیب آقای عاشق و زیبا بین

        سوالی پرسیدید در کامنتتون که میخوام جواب بدم

        ((((دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی

        لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه

        از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام

        نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟؟))))

        بله من اینجوری زندگی میکنم .

        همینقدر لطیف و همینقدر رویایی

        عزیز دلم هم در سایت استاد هستند .

        منتها شما هر دو کامنت مینویسید

        ولی عزیز من ساکته ، اما به قدر تمام آبهایی که مریم جون در سفرنامه فیلم گرفتند : زلال و الهیه و با خودش در صلحه ، امکان نداره به جرات میگم امکان نداره بانگاه به صورتش ، با شنیدن صداش ، شکر خدا رو به جا نیارم

        اصلا نفسش ، صداش ، کارهایی که در منزل انجام میده و رد پاهاش در جای جای خونه ، همیشه به نیکی هست و من شاکر خداوند مهربان ، رقص و شادی کردنش با سه قلوها ، من و در خونه ی خدا خاضع تر میکنه و ایمان و قوی تر که :

        خداوند از بی نهایت طریق روزی رسانه

        خداوند از هزاران روش به بندگانی که ازش بخوان و باورش کنند کمک میکنه

        وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ

        ممنونم که با سوال قشنگتون باعث شدید من شکر گزاری امروزم و دوبار بنویسم

        یک بار در دفترم

        و یک بار برای همسفران

        الهی عشق حبیب آقا و وجیهه خانم

        استاد جان و عزیز دلشون

        من و عزیز دلم

        مثل همیشه توحیدی و بدون وابستگی ادامه پیدا کنه

        آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سیدحبیب حافظان گفته:
          مدت عضویت: 2096 روز

          سلام بر شما بانوی توحیدی

          این نقطه های آبی ، قلب سرخ منو همینطوریشم متلاطم می کنه وای بر روزی که یکی از عشق و معجزاتش بگه

          نمیدونید چقدر خوشحال می شم وقتی میفهمم که یکی مثل داره از عشقش لذت میبره و در عزیز دلش بهشت رو تجربه میکنه

          راستش شاید تنها احساس غمآلودی که منو اذیت میکنه همینه که چرا دیگران مثل من از ثمرات عشق و معجزات و لذاتش بهره نمی برند؟

          و وقتی کسی رو مثل شما میبینم که از این نعمت بی انتها بهره مند و مستفیض شده بسیار خوشحال میشم و انگار قسمتی از رسالتی که بر دوشم (در انتشار عشق) بوده رو بر میداره

          خواهرم

          من معتقدم که عشق رو باید فریاد کرد

          باید عیان و بیان کرد مثل هر نعمتی که خدا به ما عنایت کرده

          خداوند رو از صمیم قلب شاکرم بابت این عشق توحیدی و پایدارتون و توصیه من به شما اینه که بیانش کنید

          فریادش بزنید و بهش به شدت افتخار کنید و هر لحظه سپاسگزارش باشید

          عشقتان زلال و پایدار

          بهشتتان متنعم به برکت عشق

          سایه مهرتان بر سر دخترانتان مستدام

          در پرتو آگاهی و عشق

          شاد ، پیروز و تندرست و ثروتمند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مریم ابراهیمی گفته:
        مدت عضویت: 1141 روز

        به نام خدایی که همیشه حواسش به ماست

        سلام آقای حافظان عاشق و بزرگوار

        نمیدونید چقدر من خوشحال شدم کامنت پر از عشق پر از صفا پر از محبت و زیبایی رو خوندم

        میدونین چرا؟ چون من یه مدتی هست خواسته ام داشتن یه رابطه عاشقانه هست و صبح تو ستاره قطبی ام نوشته بود خدایا امروز منو هدایت کن یه رابطه عاشقانه رو ببینیم بشنوم یا بخونم و خیلی جالب به کامنت شما هدایت شدمالبته بگم من کامنتهای زیبای شما رو دنبال میکنم و علاوه بر کامنت شما خبر ازدواج آقای محمدرضا رو در کامنت به صورت کاملا تصادفی خوندم و کلی ذوق زده شدم

        خدا رو شکر که باورم در خصوص خالق بودن زندگیم قوی تر شد

        ایشالا همیشه عشقتون تازه و سرزنده و شاداب باشه و خدای بزرگ به شما و وجیهه بانو یه عالمه حال خوب عنایت کنه

        بازم ممنونم که شما و وجیهه بانو دست خدا شدید برا دیدن نشونه یه درخواستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2259 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      الان که دارم این دیدگاه رو می نویسم یه احساس شادی وصف ناپذیر…

      یک احساس رضایت از پرودرگار رو دارم

      الهی که شما هم حال دلتون همین الان که دارید این نوشته رو می خوانید بی نهایت عالی باشه

      ماشاالله دست مریزاد

      چقدرررر شما قلم روان و شیوایی دارید

      چقدر نوشته هاتون روح داره :)

      چقدر به قلب من می نشینه

      خیلی خوشحالم از اینکه خداوند هدایتم کرد دل نوشته‌ی شما رو خواندم

      ==================

      یه اتفاق جالب این قسمت کامنت افتاد

      داشتم می رفتم یه بخشی از دیدگاه شما رو کپی کنم و بیام اینجا به صورت پر رنگ قرار بدهم که…

      که موبایلم زنگ خورد و چدد دقیقه ای صحبت کردم

      وقتی برگشتم و اومدم سراغ کامنت شما دیدم انصافاً خیلیییی جاهاش دلنشین بود مخصوصاً اون قسمتی که اون شعر زیبا رو نوشتید، می چرخمو می رقصمو…

      =================

      :) به همین دلیل تصمیم گرفتم صحبت رو کوتاه کنم و برم خونه

      الان توی پارکم

      و انصافاً دیگه هیچ کس با تی شرت آستین کوتاه این وقت شب بیرون نیست

      هوای قمم سرد شده :)))

      خدا نگهدارتون ، پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        وجیهه بانو گفته:
        مدت عضویت: 1859 روز

        سلام به شما دوست بزرگوارم

        ممنووونم از لطفتون و از این پاسخ پر مهرتون..

        خدایا شکرت که این کلمات به دلتون نشسته و صد البته که همه از لطف اوست…

        ممنونم که محبت تون رو خالصانه بیان کردین و این نشانی از دید زیبا بین شماست.

        اتفاقا دیروز که کامنت شما رو میخوندم با خودم گفتم چقدر توجه تون به زیبایی ها خالصه و بیانتون صمیمی …

        امیدوارم به هر آنچه در قلبتون از خداوند درخواست میکنید به زیبایی و آسونی و عزتمندانه برسید…

        همینطور که گفتین با پای برهنه و بدون دمپایی توی رودخونه در ایالت کلرادو راه برید…

        ماشینی داشته باشید که از هر چهت محکم و زیبا باشه…

        همراهی داشته باشید که عاشقانه در کنار هم زیباترین تجربه ها رو رقم بزنید..

        و سلامت و ثروتی بیکران و قلبی خدایی…

        الهی آمین

        سپاسگزار لطفتون هستم و براتون بهترینها رو از خداوند طلب میکنم.

        از این به بعد یک سویشرت هم با خودتون همراه داشته باشید که عصرها لازم میشه :))

        پاییزتون مبارک

        در پناه نور و عشق الهی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام وجیهه بانوی عزیزم

      کامنت نیست که شما نوشتی

      انرژی ازش میباره

      جان دلی بانو

      غش کردم از ذوق زدگی

      برای جمله ت که گفتی

      نکته جالب توجه گیاهانی بودند که دوست داشتم ازشون بپرسم آخه تو چطوری با این همه لطافت و ظرافت از دل این سنگ در اومدی ، زیبای سبز پوش ؟؟؟!!!!

      عالی هستی شما

      عشق دلی

      بانوی قلب آقای حافظان عزیز

      الهی الهی الهی

      خدا حفظ تون کنه

      همیشه احساس تون عالی باشه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        وجیهه بانو گفته:
        مدت عضویت: 1859 روز

        سلاااااااااااااااامممممم به فاطمه دوست داشتنی م

        به بانویِ نازنین داداش رسول عزیز

        ایییییییییی جااااانم

        با اون چهره دلنشین و قلب شفافت

        ممنونم خواهر گلم از محبتت که همچین گرم به قلبم نشست و لبخند به لبم آورد…

        همیشه از دیدن کامنت شما عزیزم و دیدن چهره قشنگت دلم باز میشه…

        یکی از شکرگزاری هام بودن در این جمع الهی و خداییه …

        این که بدون سانسور کردن احساست بتونی عشقتو به همسرت…. به دوستت…

        به همراهانت بیان کنی و قضاوت نشی واقعاااااااااا لذت بخشه…

        خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

        بازم ممنونم از این که خوبی ، زلالی ، باصفایی …

        الهی در کنار داداش رسول هر روزتون پر باشه از عشق و سلامتی و ثروت فاطمه عزیزم…

        روی ماهت رو میبوسم و امیدوارم در بهترین زمان و مکان توفیق دیدار حاصل بشه :*

        در پناه نور و عشق الهی باشی گلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ» «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (ما این کتاب را به حق براى هدایت مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یافت به سود خود اوست، و هر که گمراه شد به زیان خود به گمراهى افتاده و تو وکیل آنها نیستى ؛ خدا جانها را به هنگام مردنشان مى‌گیرد، و نیز جان کسانى را که در خواب خود نمرده‌اند. جانهایى را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه مى‌دارد و دیگران را تا زمانى که معین است بازمى‌فرستد. در این عبرتهاست براى آنهایى که مى‌اندیشند ؛ 41-42 زمر)

    «زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست ؛ راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست»

    «تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان ؛ بگشود نافه‌ایُّ و دَرِ آرزو ببست»

    «شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ؛ ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست»

    الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست، و مرا یاری ده که جز تو یاریگری نیست، و هدایت فرما که جز تو هدایت‌گری نیست. الهی مرگ و زندگی من در دست توست، الهی نگویم مرا زنده بدار یا مرا بمیران، اما میخواهم حیاتم را توحیدی و مرگ مرا الهی قرار دهی. ای همهٔ هست و نیست من؛ ای روح و جسمم همه تو و من همه هیچ. ای قدرت بینهایت همه تو و ناتوانی مطلق همه من. ای دانایی بینهایت همه تو و جهل مطلق همه من، ای رحمت بینهایت همه تو و فقر و احتیاج همه من؛ ای فرمانروای وهاب؛ تویی صاحبِ قدرت و علم، و من ضعیف و جاهل ، اگر از رحمت خودت بر من بخشایشگری نکنی و آگاهی نبخشی چه کسی تواند مرا یاری دهد؟! خدایا تو را حمد و شکر و سپاس بر نعمت حضورت در زندگی من، و تو را حمد و ستایش بر صبر و بردباری و چشم پوشی ات در اوج قدرتت و به گاه خطا و لغزش من… الهی آگاهی ده و نور ببخش، الهی یاری رسان و مغفرت ده، الهی توبه پذیر و بخشایشگری نما تا اهل تقوا و ایمان شویم، چون تو میپسندی که ما اهل هدایت باشیم. و همانا فقط تو «غفورالرحیم» هستی.

    سلام و درود و رحمت و مغفرت و بخشایشگری وهاب عالم بر خانواده نورانی و یکتاپرستم ، اعضای خانواده بزرگ عباس منش ، سلام استاد عباس منش عزیز ، سلام استاد شایسته ، و سلام دوستان نازنینم. الهی که بینهایت متنعم و شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

    راستشو بخواین اصلا هیچی به ذهنم نمی‌رسه که چی میخوام بنویسم. ولی وقتی امروز از خداوند هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به آیات 41 و 42 سوره زمر. حالا بماند که برای خودم هم سواله که چرا اینقدر به سوره زمر هدایت میشم و به نظرم رسید که باید یه زمان بذارم و لیزر فوکوس سوره زمر رو بخونم.

    آیه 41 خداوند میگه «همانا ما کتاب را نازل کردیم» خب طبق آموزشهای استاد ، این به کار بردن ضمیر جمع یعنی طبق قوانین تغییر ناپذیر الهی این کتاب بر حق برای هدایت همه مردم نازل شده. فارغ از رنگ و نژاد و سرزمین. هر آنچه نیاز داشته باشی توی این کتاب هست. هر کسی هدایت شد نوش جونش برای خودش هدایت شده و اعتبار هدایتش با خداست و ثمره اش فقط و فقط برای خودشه. و ثمره اهل ایمان بودن کسی به نفع کسی دیگه نمیشه، به هیچ وجه. این قانون خداست، همسر نوح و همسر لوط اهل عذاب شدن با اینکه این دو پیامبر خدا بودند و اهل ایمان و اهل نجات. خود فرعون اهل عذاب بود ولی همسرش اهل ایمان. گفته شده که فرعون دستور میده زنشو بکشن و خداوند جایگاهش رو در بهشت بهش نشون میده تا قبل از مرگ ایمانش حفظ بشه… (خداوکیلی پیامبر و دیکتاتور هم نداره، همه شون به نوعی زنشون رو به کشتن دادن. خخخخ ، خانمها بیشتر مراقب باشید، حتی اگه توحیدی هم عمل کنید مثل ابراهیم با یه بچه کوچیک وسط بیابون رهاتون میکنن، خلاصه از ما گفتن، حواستون به تغییر مدار همسرتون باشه، خخخخ «خدا بهم رحم کنه» میگن مردها نصف عمرشون رو سپری میکنن برای پیدا کردن نیمه گمشده شون، نصف دیگه عمرشون رو صرف پیچوندن همون نیمه گمشده میکنن، آخه چراااا «صرفاً جهت خنده»)

    پامون رو از توی کفش پیامبران در بیاریم بریم سراغ فایل سفرنامه خودمون.

    من این چنین ساختارهای سنگی که با جریان آب شکل گرفته رو قبلا دیده بودم. یکیشون اطراف شهر آبا اجدادی مون، بالای کوه ها ، یکی دیگه اش توی کوههای اطراف عسلویه(روستای کلات). با اینکه من بشدت از دیدن این ساختارهای سنگی ذوق زده بودم، برای بقیه عادی بود. اونقدر عادی که دوست داشتم بهشون بگم شما چرا مثل من ذوق زده نمیشید. و سپاس از خداوند متعال بخاطر هدایت ما به زیبایی های بیشتر. الان دیگه از خورموج و عسلویه فراتر رفتم و زیبایی های کولورادو رو دارم میبینم (لطفاً کولورادو رو با لهجه آمریکایی بخونید) آره همینجوری که تلفظ کردین خوبه …

    یادمه یه روز توی محل کار جلوی رئیس و بچه ها بجای کالیفرنیا گفتم کـَلیفرنیا … رئیسمون هم از این آدمهایی که نباید جلوش سوتی بدی. گفت: بچه ها دیدین کـَلیفرنیا رو چقدر قشنگ تلفظ کرد؟

    خدا رو شکر در ادامه فایل مراحل ساخت ساختارهای سنگی رو به صورت پخش زنده دیدیم. حکایتش اینه که دونه های خیلی ریز شن و ماسه با جریان آب میاد و به سمباده زدن سنگها کمک می‌کنه و اینجوری سنگها رو در گذر زمان شکل میده، از طرفی خود آب هم خاصیت انحلال پذیری داره. آبی که در طول مسیر روی سنگ‌ها حرکت کرده به لحاظ املاح معدنی کلی مواد مورد نیاز بدن آسمان رو جذب می‌کنه. طبیعت همه چیزش دقیق و کامله. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    دقیقه 2:04 فایل ، این ابراز عشق و علاقه بین استاد عباس منش و استاد شایسته ، بشدت من رو ذوق زده کرد و برام تاثیرگذار بود. و به وضوح این چنین رابطه توحیدی و عاشقانه‌ای رو از خداوند درخواست کردم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    اینقدر غرق در زیبایی های فایلهای سفرنامه شدم که دوست دارم هر چه زودتر من هم این زیبایی ها رو تجربه کنم. و هر روز خداوند رو بخاطر جلوه های زیباییش شکرگزار باشم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    خدا رو هزاران بار شکر بخاطر بینهایت نعمت و فراوانی و زیبایی. هر چقدر سفرنامه جلوتر می‌ره باز هم زیبایی های بیشتر و بیشتری رو تجربه میکنیم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    «ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت ؛ این نقش‌ها نگر، که چه خوش در کدو ببست»

    «حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست ؛ احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 128 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      آقا چه خبرتوووونهه؟چه خبرتووووونه؟

      باور بکن بین پخش اذان و سریال بعدش یک وقفه میزارن،بین برنامه به سمت خدا و فیلم بعدی یک پیام بازرگانی پخش میکنند!

      یعنی چی وسط مناجات و اشک های دم مشک ما،یهو برنامه ی کمدی شروع میکنی؟

      آخرش نفهمیدیم به خدا وصل شدیم یا به شیطان :)))))))))))

      بِبیییییین! ما بچه های توحیدی رو از چی میترسونننی؟؟؟؟

      ما اون بچه پروئیم که از خدا درخواست میکنیم به ما ثروتی بده که به سلیمانم ندادی!:)

      به ما همسر توحیدی بده که به هاجرم ندادی :)

      به ما علمی بده که به خضرم ندادی :)

      به ما عمری بده که به نوح هم ندادی :)

      برو آقااا، برو اینجاواینستا :)))))))

      خداروشکر شمارو مدیر صداوسیمانکردند،یهو وسط ربنا،آهنگ عموحسن پخش میکردی:))) (از خاطرات امروزِ نامبرده)

      باز اگر تهدیدی هست بگووووو!نههه بگو!!!!!!

      :)))))))))

      در مدار توحید،صلح و آرامممش و امنیت برقرااار است!

      فرعون بزنه کنار باااد بیاد بابا :))))))

      راستی سلام :)

      عه!

      تموم شد که!

      هیچی پس خداحافظت :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم و فرشته نجات انسانها ، میبینم که اونقدر روی خودت کار کردی و مدارت رفته بالا که کلا تنظیماتت بهم ریخته. کامنت می‌نویسی آخرش سلام می‌کنی. میگم میخوای یه استراحت کن بگم بچه ها یه سرم ORS برات دم کنن؟؟

        یعنی چی …

        چه خبرتونه ؟! چه خبرتونه؟!

        از کی تا حالا شما اینقدر کم حرف شدی سعیده جان. ببین کوتاه و مختصر می‌نویسی من نگران خودم میشم. میگم آخ که مدارم افت کرده شما هم هزار ماشالله اوج گرفتی، ما رو جا گذاشتی. میگم باز چطوری باید فرکانس ها رو تقویت کنم؟

        الهی که همیشه همیشه در اوج باشی‌. عالی باشی. و احساست خوب باشه. و به دیوونه بازی های من بخندی.

        در پناه رب العالمین همواره قلب نازنینت منور به نور توحید و قرآن باشه. بینهایت متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد باشی.

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        زینب حاجتی گفته:
        مدت عضویت: 1005 روز

        سلام به استاد ومریم جان

        سلام به سعیده شاگرد زرنگ کلاس توحیدی

        الان اتفاقی به این کامنت هدایت شدم وازش استفاده کردم اینجا بگم سعیده جان دلمون برات تنگ شده خواهشن برگرد

        می‌دونم به خودت قول دادی دوماه درسکوت رو خودت وکسب ثروت کار کنی به گفته آقای ظاهری عزیز

        ولی من میگم برگرد

        ما دلمون برا شلوغ کاری هات تنگ شده

        یعنی نمیشه همه کامنت بنویسید هم رو کسب ثروت کار کنی

        از دست آقای ظاهری که این پیشنهاد رو به شما دادن

        انشالا هم شما هم آقای ظاهری موفق وموئید باشید

        فعلن خدانگهدارتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام آقای حمید امیری عزیز

      داداش یکتاپرست و توحیدی م .

      امیدوارم همیشه حال دلت عالی باشه و کامنت هات پراز عشق خدا

      دقیقا درمسیر برگشت مون از سفر تفرش ، آنتن گوشیم وصل شد

      چون کامنت این قسمت رو با اکانت رسول جانم نوشتم ، الان کامنت تون خوندم چقدر جذاب البته یه جاییش

      تو ماشین کلی خندیدم نزدیک به ده دقیقه گوشی دستم می خندیدم و رسول پشت فرمون متعجب بود که به چی میخندم واااااااااااااااااااای

      حالا با تغییر مدار رسول قراره چه اتفاقی واسه من بیفته

      باید خودمو به مدارش برسونم

      خدا به خیرکنه ان شاالله

      آیه الهی که شما نوشتین من 29

      شهریور موقع کامنت نوشتن برای سیستمی بودن خدا بهش هدایت شدم تو قدم دوم دوره 12قدم.

      چقدر عالی مثل همیشه بیان کردین هرکسی که هدایت میشه اعتبارش از خداست و نوش جونش و ثمره اش برای خودشه .

      ان شاالله به امید الله بهترین هدایت ها و نتیجه ها رو داشته باشین

      کلی ذوق زده مون کنین و لذت ببریم

      سالم و شاد و ثروتمند باشین .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی و زیبا و مثبت باشه و در کنار رسول جان و دختر گلی شاد باشید و بخندید و از زندگی زیباتون لذت ببرید

        الهی صد هزار مرتبه شکر

        الهی صد هزار مرتبه شکر

        الهی صد هزار مرتبه شکر

        من وقتی زوج های هم مدار و توحیدی رو میبینم دقیقاً غش و ضعف میرم و از صمیم قلبم خدا رو شکر میکنم که اینقدر عالی و توحیدی روی خودتون کار میکنید و چنین رابطه عاشقانه و زیبایی دارید و از هم مداری با هم لذت می‌برید. عین استاد و خانم شایسته. چقدر عالیه که برای همدیگه بال پرواز هستید.

        الهی صد هزار مرتبه شکر.

        رسول خیلی پسر گلیه، خیالتون راحت راحت. از طرفی هم خیالتون راحت باشه که دست تنها نمیتونه عین نوح کشتی بسازه، سازمان بنادر و کشتیرانی به این راحتی بهش مجوز نمیدن. عین لوط و ابراهیم هم نمیتونه بی سر و صدا مهاجرت کنه. تا بخواد ویزا بگیره شما متوجه شدین. خلاصه خواستم بگم خیالتون راحت،شما با هم، هم مدار هستین تا به لطف پروردگار، خود فلوریدا رو فتح کنید.

        الهی صد هزار مرتبه شکر.

        الهی که همیشه شاد و خندون باشید. خدا رو شکر میکنم که با شیطنتهای کودک درون من، موجبات خنده شما فراهم شده. و چقدر برام جالب بود همزمان با مسافرت استاد و خانم شایسته ، شما و رسول جان هم توی سفر بودین.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      داود خورشیدی گفته:
      مدت عضویت: 924 روز

      درود بر جناب امیری خوش ذوق و دوست توحیدی خودم .

      بسیار شاد و خرسند هستم که با شما ارتباط دوستی در فضای مجازی دارم و خداوند رو بسیار شاکرم که این‌رو از خداوند خواستم و هر روز با خودم بعد از شکرگزاری روزانه طلب میکنم که با افراد شاکر و سپاسگزار و خردمند و فرهیخته معاشرت داشته باشم که به لطف و فضل خودش همینطور هم برام رقم زده و وقتی کلمه زیبای شما رو خودنم در مقابل این خواستم توی ذهنم تیک‌ خورد و خداوند رو بازم بابتش بسیار سپاسگزارم.

      کامنت بسیار زیبایی گذاشتی و از خوندنش بسیار لذت بردم و اون. متن بسیار بسیار زیبای

      الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست ،

      بسیار قلبم رو جلا داد و انشاالله که خداوند توفیق بده و به شکل قابی زیبا توی منزلم نصبش کنم ،که جای حقیقیش اینه‌که هر روز در مقابل چشمام باشه و بخونمش .

      درود می‌فرستم به تفکرت که بسیار زیبا و عالی توسط کامنتت مشخص میشه که بسیار زیباست و از خداوند قادر و متعال میخوام‌ که شما دوست عزیز و امثال شما رو برای من و این‌ جمع زیبا حفظ کنه و دوستی و معاشرت رو خداوند به صورت حضوری برای ما رقم بزند و بتونیم ساعتهای بیشتر و طولانی تر در کنار هم از قوانین الهی و آیات الهی بگیم و لذت ببریم .

      درود خداوند بر شما . شاد و سلامت و سربلند باشی دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود فراوان به شما جناب خورشیدی عزیز ، برادر بزرگوارم. از لطف و محبت شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و داشتن دوستان عزیزی که اینجا و توی این سایت باهاشون هم مدار شدم.

        خدا رو شکر میکنم که خداوند من رو به انسانی مفیدتر از گذشته تبدیل کرده تا چیزی رو که خودش به قلبم الهام کرده رو بنویسم تا باعث احساس خوب و مثبت دوستانم باشه.

        از خداوند درخواست میکنم همه مون رو در مسیر توحید ثابت قدم بداره و ما رو هر روز موفق‌تر کنه و به تکامل و پیشرفت برسونه. از خداوند میخوام ما رو گسترش دهنده حقیقی توحید قرار بده. با دست و زبان و عمل مون.

        از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن پاسخ اختصاص دادین.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1358 روز

      سلام دوست نازنینم

      عاشقتم با این کامنت زیبات کلی سر بحث پیامبرها خندیدم فکر کنم هر وقت یادم بیاد بخندم و هیچ زمان این مطلب رو فراموش نکنم

      چقد خوبه که هستید و در مورد هرچیزی اطلاعات خوبی میزارید برام سوال بود که آب چطوری این برشها رو ایجاد کرده که شما اشاره کردید با شن و ماسه و قدرت انحلال آب

      واقعا برام بینهایت تحسین برانگیز هستید

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود به شما خانم جوان.

        از لطف شما ممنون و سپاسگزارم.

        خدا رو شکر که از این کامنت لذت بردین و باعث خنده و احساس مثبت تون شده.

        از محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم.،در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان نازنیم در این جمع زیبا و بهشتی

    سه سال گذشت ، امروز سالگرد سومین روز عضویت من در این سایت است

    سه سال عضو بودم ، ولی چند روز و ماه و سال را منظم و متعهدانه  کار کردم  ،  نمیدانم

    مثل یک ورزشکاری که سابقه سه سال عضویت در باشگاه بدنسازی را دارد ولی  آیا در این سه سال ؛ منظم و متعهدانه ، بدنسازی را دنبال میکرده یا نه؟

    مهمترین تغییر من در این سه سال آشنا شدن با خدای راستین و خداحافظی با خدای دروغین بوده ، خدایی که به فرکانس های ارسالی ات نگاه میکند نه به میزان نمازهایت که فقط از روی وظیفه ، میخوانی و هیچ چیز هم نمیفهمی…

    خدایی که اگر درست درک شود ، و طبق قوانینش عمل شود ، بهشت دنیا و آخرت را به تو می بخشد…

    به دوران نوجوانی ام که نگاه میکنم ، میبینم چقدر در دوران بچگی ام رفتارهای زیبایی از خودم داشتم با اینکه از قانون خبر نداشتم…

    به لطف الله مهربانم در آن دوران اهل کنجکاوی و سوال پرسیدن بودم ، و به برکت این سوالات زیبا هدایت شدم….

    ====================

    یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، با دوچرخه ام به مسجد محله مان میرفتم برای نماز جماعت ، وقتی که میخواستم بروم مامانم به من میگفت دوچرخه ات را داخل مسجد ببر تا از گزند دزد در امان باشد ولی ندایی درونم میگفت که اینکه توی قرآن گفته شده که خدا “خَیۡرٌ حَـٰفِظࣰا” است ، پس این وسط چی میشه؟

    ====================

    یادم میاد که در همان دوران از بزرگان دینی حدیثی شنیده بودم که میگفت “مومن هرگز خودش را ذلیل نمیکند” و اینقدر این سخن برایم جالب بود که با همین سخن میرفتم با نزدیکان و دوستانم صحبت میکردم که شما چرا میرید تخفیف میگیرید و خودتان را جلوی مغازه دار خوار میکنید و با هر بار تخفیف ، خودتان را هم خفیف میکنید و آنها هیچ جوابی برای گفتن نداشتند

    و عده ای هم که اهل جواب بودند ، به من میگفتند مردم در این دوره زمانه گرگ شده اند ، باید تخفیف بگیری و گرنه سرت کلاه میگذارند و من باز هم تعجب میکردم و از خودم میپرسیدم که ، مگر خدا در کتاب قرآن ، خودش را بهترین روزی دهنده معرفی نمیکند با عنوان “وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّ ٰ⁠زِقِینَ” ؛ پس آیا خدایی که بهترین روزی دهندگان است یک مغازه دار گرگ روزی من میکند تا من را تیغ بزند و سر من کلاه بگذارد؟

    ====================

    یادم میاد در دوران  نوجوانی ام ، وقتی بحث چشم زخم و این خرافات مطرح میشد ، با خودم میگفتم ، یعنی این خدا اینقدر ضعیفه که توانایی اینو نداره که چشم زخم را دفع کنه؟

    =====================

    یادم میاد وقتی که بچه بودم و رفتارهای اطرافیانم را در پهن کردن سفره و ذکر صلوات برای حاجت میدیدم ، با خودم میگفتم که یعنی اینقدر باید سختی بکشیم و التماس کنیم تا خدا حاجت ما را بدهد؟ یعنی اگر یکبار بگیم که خدایا ما اینو میخوایم ، خدا به ما نمیده؟

    ======================

    یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، عمویم با من تماس گرفت و پشت تلفن با دروغی که به من گفت و مرا سر کار گذاشت ، موجبات خنده اطرافیانم را برایم فراهم کرد که به من میگفتند ، تو چقدر ساده ای که اینقدر راحت سرت کلاه میگذارن و در همان لحظه این جمله بر زبانم جاری شد که

    “مگر عمو مسلمان نیست ، آخه مسلمان که دروغ نمیگه و منم به خاطر همین امر ، حرفش را باور کردم”

    و این جمله عجیب بود که حکم یک زلزله را در برابر رفتارهای آنان داشت که خنده هایشان را تبدیل به استیکر پوکرفیس کند ، زلزله ای از جنس “فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ”

    ==================

    یادم میاد که عموی من بیکار بود و مادربزرگ من اینقدر برایش دعا میکرد که کار خوبی گیرش بیاد ولی دریغ از یک ذره امید…

    بعد از دیدن این داستان با خودم گفتم که مگر نمیگویند که دعای مادر در حق فرزندش میگیره ، پس چرا اینقدر مادربزرگم دعا کرد ، کار خوبی گیرش نیومد که نیومد؟؟؟

    ====================

    همه این سوالات و کنجکاوی ها ، مرا سوق داد به مطالعه بیشتر قرآن و سخنان بزرگان دین…

    هدایت پشت هدایت تا اینکه به اینجا هدایت شدم و آن روزهای اول که کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را میخواندم یک صفحه از این کتاب عجیب مرا به فکر فرو برد و سوالی را در ذهن من ایجاد کرد که خیلی چراغ ها را در ذهنم روشن کرد…

    “چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”

    این سوال را اگر از اشخاصی که مذهبیِ متعصب هستند بپرسید ؛ یکی از جواب های که احتمال دارد بشنوید این است که

    ببین خدا توی این دنیا به ما نداده تا در اون دنیا جبران کنه ولی به اونا داده تا در اون دنیا پوست از سرشون بکنه

    و در اینجا اگر به آنها بگویید که این وسط “ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَه” چی میشه؟ هنگ میکنند و گلویی صاف میکنند و میگویند

    بله درست میگی ولی….( لحظه ای مکث میکنند تا ذهن نجواگرشان یاری شان دهد که جاخالی بعد از ولی را پر کنند)

    وجود من در اینجا به برکت کنجکاوی هایم و سوالاتم بود و هر چه هست از لطف و هدایت خدای هدایتگری است که هدایت را بر خود واجب کرده است و با دستان بی شمارش این امر را انجام میدهد

    خدا رو شکر

    من از استاد عباس منش ممنونم که به برکت تغییری که داشتند و ایجاد این فضا ؛ چنین باقیات الصالحاتی برای خود ایجاد کردند

    و تحسین میکنم این جمله شما را که در یکی از فایل هایتان گفتید که

    اگر همه دنیا بیان بگن راه تو اشتباه است ، من در این مسیری که برای خودم انتخاب کردم ثابت قدم میمانم…

    درست گفتید استاد ، باید هم ثابت قدم باشید ، چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 140 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام به خدای خوبم، که هر لحظه با منه و به من کمک میکنه، هر وقت که ازش بخوام.

      سلام به آقا رضای عزیزِ احمدی.

      سه سالگی تون مبارک.

      کیفیتی که از این سه سال عضویت دریافت کردین اهمیت داره نه تعداد روزهاش…

      خود منم بیشتر از سه سالِ عضوم، اما تلاشِ متمرکزم به صورت روزانه تقریبا از حوالیِ پاییزِ پارساله …

      یعنی هر روز فایل گوش بدم، و هیچ روزی رو بدون فایل استاد نگذرونم…

      همین پشتکار کم کم نتایج رو برام آشکارتر کرد نسبت به تلاش‌های گهگاهِ قبلم.

      بسیار تحسینتون میکنم برای کنجکاوی تون.

      روحِ پرسشگر و جویایِ حقیقتتون.

      نگاهِ قشنگتون به زندگی و هدف از زندگی.

      تک تک جملاتتون رو با عشق و علاقه خوندم و به روحم چسبید.

      چند وقتیه دنبالِ کامنت‌هایی هستم که آن داشته باشن، یه کششِ خاص داشته باشن که وقتی شروع میکنم با عشق خط به خطشون رو بخونم و جلو برم و از تک تک واژه ها لذت ببرم.

      این کامنت همونی بود که میخواستم.

      مدتیه با تعداد بسیار محدودی از کامنتها فقط ارتباط میگیرم، مابقی رو سرسری رد میشم، انگار دنبال یه گمگشته ام تو کامنتها….

      نمیدونم جریان چیه؟ فرکانسم اومده پایین؟ رفته بالا؟ کجاست؟ چه میکنه؟

      نمیدونم، هر چی هست خیره.

      حتما جزئی از نقشه ی مسیرمه.

      من که امید دارم و خوش بینم.

      تغییر چیزِ خوبیه.

      تغییری که انتخابِ خود آدمه خوبه.

      فارغ از نظر یا تایید یا عدم تاکیید دیگران.

      می‌پسندم که خودم دارم تجربه میکنم، بررسی میکنم…

      من آدمی بودم که لاک نمیزدم…

      الان رنگ و وارنگ لاک میزنم.

      چرا؟

      نگاه قبلیم (مذهبی) بهم میگفت خوب نیست…

      الان میزنم گاهی، رنگهای شاد و متنوعم میزنم، رنگ های جیغ هم میزنم…

      اما آنقدر آرومم…

      هیچ اشکالی نداره…

      هیچ خطری تولید نمیکنه…

      هیچ جلب توجهی نمیکنه…

      چون نگاهِ من عوض شده…

      من همونی هستم که میگفتم رنگهای جیغ نامناسبه، جلب توجه میکنه و هزارتا باور مذهبیِ مخربِ دیگه…

      حالا چی شده؟

      خطر منو تهدید میکنه؟

      آیا آسیب میبینم؟

      نه بابا…

      من به نیت شادی و حالِ خوشم میزنم، این حس رو برام آورده.

      هر وقت عشقم بکشه میزنم، پاک میکنم…

      امشب هم 4 تا لاک خوشگل هدیه گرفتم تو تولد خواهرزاده ام از خودش…

      سورپرایز شدم.

      مسئله از لاک و خیلی چیزها نیست.

      مسئله از باور من میاد.

      اینکه چی خوبه، چی بده.

      خودم میخوام بفهمم.

      بسمه هر چی گفتن و راحت پذیرفتم بی هیچ سوال و جوابی.

      کیف میکنم شما کاوشگری.

      نمیدونم چی شد اینارو اینجا نوشتم.

      استقبال میکنم از تغییرات خودم.

      از کوچک تا بزرگ.

      خوشم میاد تازه کم کم متوجه میشم چیا اصل هستن چیا فرع…

      میبینم چیزهایی که بال بال میزدم براشون بی اهمیت بودن، الان راحت تر زندگی میکنم.

      خوشحالم خدا رو دارم.

      خوشحالم خدا انقدر کمکم میکنه.

      امشب ازش درخواست کردم تو مهمونیِ تولد خواهرزاده ام، خودش بهم در کنترل ذهن برای قانون سلامتی، کمکم کنه…

      چه کمکی کرد خدا…

      سربلند شدم در برابر خودش و خودم.

      دیدم اِ سمانه چه باحاله.

      تو همه چی بگو خدا کمکم کن…

      گاهی یادم میره…

      از خودش کمک میخوام که به یادم بیاره که از خودش کمک بگیرم واسه همه چی…

      چه جایزه ها که دریافت کردم امشب:

      4 تا لاک

      یه جوراب

      محبت شدیدِ خواهرم

      توجه خانواده ام بهم و …

      همه شون هم روزیِ غیرِ حساب…

      که من اصلا فکرشو نمیکردم…

      یعنی کاملا سورپرایز طور …

      اینایی که مینویسم اینجا رو بچه های اینجا درک میکنن یعنی چی.

      اینکه میگم یه جوراب طرحِ زنبور، یهویی خواهرزاده ام بیاره برام بگه خاله اینو اون دفعه تو پام دیدی خوشت اومد، تا دیدم برات خریدم یعنی چی…

      من فقط لذت

      ماچش کردم، تشکر کردم، ذوق کردم…

      توجهِ عمیقِ خدا بهم رو قشنگ حس کردم که از طریق اون جوراب شگفت انگیز و خلاقانه رسید دستم.

      از اون جوراب هاست که هر لنگه اش یه طرحه ولی جفتش خانواده میشن.

      همونی که من دوست دارم و عاشقشم…

      بحث جوراب نیست.

      شما متوجه میشین من دارم از چی صحبت میکنم.

      دارم از قانون صحبت میکنم.

      از نشانه.

      از خدا.

      از حس خوب.

      از پرداختِ بها.

      از پاداش…

      خدایا شکرت.

      آخر کامنتم رو با آخر کامنت شما میبندم:

      چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…

      یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادته…

      همین و تمام.

      خدایا مرسی منو به کامنتی هدایت کردی که دوست داشتم بخونم و از خوندنش لذت بردم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ابراهیم خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1400 روز

      واااای که چی نوشتی!

      خدای من

      چقدر قشنگ نوشتی از زمزمه‌های نوجوانیت.

      یاده خودم افتادم

      یادمه حدوداً 8،9 سالم بود بالام دعوام کرد منم بششششدت عصبانی شدم گفتم خدایا دییییگه بات قهرم

      دیگه بات حرف نمیزنم

      بعد از نیم ساعت یه حالته زیر چشمی که حالا بخشیدمت و حالتی که مثلا منت بزارم سر خدا گفتم حالا ناراحت نشو باهات آشتی ام، بخشیدمت

      یا اینکه یادمه رفته بودم دبستان معلممون گفت یه پیغمبری بود که اسمش ابراهیم بود دوست خدا بود، خیییییلی آدمه خوبی بود.

      اومدم خونه به بابام گفتم بابا!؟

      میگم یه سوال!؟

      تو از کجا میدونستی که من وقتی بزرگ بشم آدم خوبی میشم که اسمم رو گذاشتی ابراهیم!؟

      میدونی چیه واااقعا قلبت چچچچقدررررر پاک بود که در لحظه گفتی که مگه عمو مسلمان نیست، مسلمان که دروغ نمیگه!!!

      از خدا می‌خواهم همیشه در مسیر توحید باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام به اقای احمدی عزیز

      همیشه کامنتاتون رو با ذوق دنبال میکنم و چقدر ازش یاد میگیرم و مهم ترین درسی که گرفتم این جمله :(برای رسیدن به توحید اول باید به ثروت برسیم یا مسیر رسیدن به توحید از راه ثروتمند شدن میگذرد.)

      باور قلبی به این جمله باعث میشه توی مسیر مولد ثروت بودن و پول دراوردن و بالا و پایین شدن های احتمالی کم نیاریم چون هدف والایی داریم.

      و این جمله شما :

      (“چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”)

      منم بارها بهش فک کردم. و دلیلشو باورهای مذهبی دونستم.

      و میدونم چقدر زمان لازمه که ما دیدگاه مون رو عوض کنیم. راستش من هنوزم با اقایون غریبه و همسایه ای که وقتی با من یا سایر خانم ها حرف میزنن نگاهشون به زمینه راحت ترم.

      اگه قراره دخترم با بچه ای بازی کنن که از خانواده مذهبیه من ارامشم بیشتره.

      اعتمادم به کسایی که چادر دارن و نماز میخونن بیشتره.

      ناخداگاه از تربیت بچه هاشون تعریف میکنم. واقعا هم ادم هایی عالی و فوق العاده اند. و ایرد فقط باورهای ثروتشونه. (خودمم تا چن وقت پیش یکی از اونا بودم.)

      و این طبیعیه چون سالها ذهنمون با این ارزش ها ابیاری شده. الان دیگه میدونم برای حجاب راحت بودن خودم مهمه فقط. و از روی ظاهر نباید قضاوت کرد. و تغییری که کردم حالا دیگه اصلا دید بدی به افراد بی حجاب و خوش اندام و اقاییون راحت و شوخ طبع ندارم. همشون بنده خداوند اند و ارزشمند با دیدگاه های مختلف.

      ممنونم از کامنت های عالی تون و تولد سه سالگی تونم مبارک.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مصطفی افشار گفته:
      مدت عضویت: 1109 روز

      سلام اقا احمدی عزیز

      کامنتتون زیبا و قابل تفکر هست

      ایا واقعا خدا توی یک بار درخاست صدای من رو نمیشنوه وقتی خودش گفته بخانید مرا تا اجابت کنم شمارا گفته بخانید و جواب بگیرید و دوباره بخانید و بازم جواب بگیرید نه اینکه صد سال بخانید و جواب نگیرید

      آیا خدا سمیع و بصیر نیست

      قدرت مند نیست الله اکبر تفکر لازمه ی انسانه

      اون تیکه از کامنتتون که در مورد ثروت مند ها که بهشون ثروت داده تا اون ور پوستشون بکنه

      منم ی مطلبی شنیده بودم و فکر میکردم قبلا که درسته

      این بود که خدا ثروت داده به هرکی برای اینه که خدا دیگه نمیخاد اون ادمه ازش درخاست کنه سرشو بالا بگیره سمتش

      و اونی که ثروت نداره مثلا دوسش داره که هی بگه خدایا کمکم کن و بدبخت زندگی کنه اون ور خبرایی هست اونم با باور کمبود و نا باوری اصلا از کدوم خدا میخاد اون شخص که این باور رو قبول کرده

      آیا شناخته خدارو

      اصلا این خدا قابل باوره که تو هی بگی بده ی فیلمی بازی کنی که بده

      هاشا و کلا

      دیروز سلمونی رفتم توی مسیر گفتم خدایا توکل بر تو من رو در زمان درست در مکان درست قرار

      و زیبایی ها رو بهم نشون بده سلمونی هم میخام خلوت باشه

      دیگه به نجوای ذهن هم کاری نداشتم که میخاست بگه جطور

      و رفتم ی جا ی ماشین شاسی بلند خفن خوشگل دیدم نگاهش کردم بعدش رفتم جلوی مغازه سلمونی چند تا موتور سنگین اومدن و از جلوم رد شدن یعتی چهار پنج تا فک کنم و لذت بردم از دیدنشون گفتم ببین چه کیفی میده این موتورا چه نرم کار میکنن و چه سرعتی دارن و تحصین و تایید کردن نعمت رو و فراوانی رو

      مغازه سلمونی بسته بود چند دقیقه وایسادم گفتم بیخیال نیست که برم گفتم حالا ی زنگ بزنم بهش زنگ زدم گفت ده دقیقه دیگه میام و اومد موهامو اصلاح کردو کلی گپ زدیم و اقای ارایشگر گفتش امروز نمیومدم بهتر بود مشتری نیومد مشتریش من بودم فقط

      گفتم من خاستم خلوت باشه خندییدو مغازه رو با تموم شدن کار من بست و رفت و گفتم ببین کار خدا رو کی میتونه این کارارو کنه جز خودش خداونده که میگی برات انجام میده اگر باورش داشته باشی نه اون خدایی که گریه کنی بگی بده

      و صفره پهن کنی و صلوات بفرستی ولی دلت صاف نباشه

      ایمان توکل میخاد خداوند از ما خداوند درستیه پس درست بری پیشش دستتو میگیره جذبت میکنه

      زنده باشی اقا رضای احمدی عزیز موفق باشی خیر ببینی در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      به نام صاحب اختیار عالم

      حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است.

      درود بر رضا احمدی یکتا پرست

      به رسم همیشه و ادب شکر گزار خداوند مهربان هستم بابت همه نعمت‌ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده

      ممنونتم رضا جان که خالصانه مطلب مینویسی و چون از دل بر می‌آید، لاجرم بر دل مینشید.

      الحمدالله، شما در مسیر هدایت هستی و فقط به رسم رفاقت و دوستی ، چند خطی رو انشاء کردم.

      دوست دارم شماره تلفن دوستان رو داشته باشم ، ولی نمی دانم این امکان تو سایت وجود داره یا نه.

      و آیا این عزیزان تمایل دارن یا خیر.

      چون خداوند فرموده ، من دلهای مومنین رو به هم نزدیک میکنم و نرم میکنم دلهای آنها را.(الانفال آیه 63)

      هر چه خیر است در خانه خداست ، و جمع ما او را میپرستیم و تنها از او یاری میجویم . دلت شاد و لبت خندون

      برقرار باشی برادر.

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه ی دوستان خوبم.

    سفر آدم رو بزرگ میکنه

    سفر آدم رو رشد میده

    سفر بینهایت روی دیدگاه و قلب آدم تأثیر میزاره.

    من بعد از سفر تنهایی ام به شمال، امروز ساعت 4 عصر با اینکه شب قبلش شب کار بودم و درست نخوابیدم، اما رفتم شوشتر، تنهایی

    حدوداً 1 ساعت و نیم مسیر رفت بود، یک ساعت و نیم مسیر برگشت بود.

    رفتم سازه های آبی شوشتر (دوستان برید در مورد سازه های آبی شوشتر بخونید ثبت اثار جهانی شده و واااقعا بینظیره)

    تو مسیری که میخواستم برم شوشتر بعد از حدوداً 40 دقیقه رسیدم به یه شهرستانی که بستنیش معروفه، با نهایت آرامش به راننده گفتم به بستی فروشی خوب پیاده ام کن و رفتم یه بستنی نوشه جانم کردم، و این رو از شما و دیدنه فایلهای سفر به دور آمریکا یاد گرفتم که هیییچ بدو بدویی تو کار نیست!

    فققققط لذت ببر.

    ، وقتی رسیدم شوشتر و اومدم که برم سازه های آبی یه عروسک دیدم قلبم رفت واسش،اومدم که بخرمش دیدم عه!

    کیفی که کارتهای عابر بانکم توس بود نیستش!

    خدای واحد رو گواه میگیرم من 1هزارم دزصد هم ناراحت نشدم!

    فقط متعجب بودم که کجا گمش کردم، بعد اون مغازه داره که چقدر مرد شریفی بود و سنش نسبتاً بالا بود، هی میگفت خدا نکنه گم شده باشه، ایشالا پیدا بشه، ایشالا پیدا بشه، منم میگفتم ایشالا هرچی خیره پیش بیاد و

    با موبایلم واسش پول انتقال دادم و اون عروسک رو خریدمش.

    میدونین چیه استاد! وقتی زیاد فایلهای سما رو آدم گوش میکنه، وقتی کم کم روی خودش کار میکنه، حتی کلامش، نگرانی هاش واکنش هاش، رفتارش، عملکردش با 90%جامعه متفاوته!

    وقتی یکی میگه ایشالا مشکلت حل بشه، من نمیگم آره ایشالا حل بشه!

    میگم هرچی خیره خداست پیش بیاد، چون شاید اصلاً خیره خدا تو دزدیده شدنه موبایلم باشه!من تسلیمم، من مسیر درست رو میرم آنچیزی که پیش میاد واسم خیره!

    استاد من دیگه نگران واکنش های دیگران نیستم،اینم بگم آدم خودخواهی هم نیستم که نسبت به همسرم بی‌تفاوت باشم و فققققط به فکر خوشگذرونی خودم باشم!

    نه اما سبک مسافرت من با همسرم متفاوته، و ایشون عمممرا برای دیدنه 2 ساعته ی شوشتر اونم با ماشینای ترمینال نمیاد، ولی من دیگه اون آدمه نیستم که بگم چون همسرم باهام نمیاد منم نرم!

    یا اینکه بگم اگه من تنهایی برم ممکنه ناراحت بشه!نه من مسیر درست رو میرم، بابقیش به من مربوط نمیشه چون من مسئول احساس و دیدگاه کسی نیستم.

    استاد من با صمیم قلبم، با تماااامه وجودم یک آهنگ رو دوست دارم تقدیم کنم به قلب پاک شما، و هرررکسی که چسمای نازش رو و2ت شریفش رو، احساس قشنگش رو گذاشت روی این کامنت، و کامنت من رو خوند.

    این آهنگ من رو یاده همه ی هم خانواده ای های عزیزم میندازه و چقققدر تو این چند روز عاشق این آهنگ شدم و من بعنوان یک ترانه سرا، یک نوازنده ی سنتور و و کسی بسسسیار سخت گیره توی اهنگ گوش دادن معتقدم اگر این اهنگ ساخته نمیشد،فایل موسیقی ایران ناقص بود

    اسمه آهنگه (قطره باران) هست از پویا فکنم ماله 20 سال پیشه این آهنگ.

    استاد من میدیون دوره عزت نفس شما هستم!

    استاد من کسی بودم که تا 2 ماه پیش وقتی پسر عموم که 6 سالشه میومد در خونه ام میگفت عمو میای بازی!؟

    من بخاطر ترسه از ناراحت شدنش میگفتم باشه بیا، در صورتی که وواقعا خسنه بودم!

    در این حد عزت نفس ناااابود!

    اما همین من!

    امشب که تو ماشین نشسته بودم و منتظر مسافر بودیم، یکی داشت بیرون ماشین سیگار میکشید، بهش گفتم آقا لطفا برو اونور تر بوی سیگارت میاد تو ماشین اذیتم میکنه!

    با کلی عذر خواهی خودشو 2 تا دیگه از دوستاش رررررفتن یه جای دیگه

    استاد همیت شخص تا 2 ماه پیش جرأت حرف زدن تو اتاق محل کارش رو نداشت بخاطر احساس ضغیف بودن در مقابل یکی از پرسنل!

    اما این روزا بدونه در نظر گرفتنه اون شخص برا خودم آهنگ میخونم، میگم میخندم!

    استاد من کسی بودم که وقتی داشتم زغال روشن میکردم، یکی از بستگانم گفت زغالی که ابراهیم درست کنه بهتر از این نمیشه!

    یعنی به واسطه ی عملکردم حنی برای زغال روشن کردن هم قبولم نداشتن، اما حالا بعد از دوره ی عزت نفس شما من چی شدم!؟

    من خانواده ام با کل خانواده عموم خواستن برن شیراز دکتر، به مادرم گفتم شب کنا میخوابید گفت تو پارک، بعد با کمی تندی گفتم تو پارک چرا!؟

    برید تو خونه بخوابید درست استراحت کنید مریض دارید!

    گفت خونه گیر نمیاد!

    گفتم خونه با من شما برید اونجا هرجا بودین به من زنگ بزنید من براتون خونه جور میکنم!

    خلاصه دیدم دیروز زنگ زد مادرم که ما شیرازیم نمیدونیم کجا بریم خونه بگیریم چکار کنیم!؟

    گفتم کدوم منطقه این!؟

    گفت نمیدونیم!

    گفت فقط میدونم نوشته اینجا مجتمع پزشکی سینا!

    گفتم 10 دقیقه دیگه خونه آماده است!. خلاصه زدم تو گوگل ببینم این مجتمع کدوم منطقه است، دیدم منطقه صدرا هست، رفتم تو سایت دیوار یه خونه خیییییلی باکیفیت با قیمت خیییییلی مناسب تو همون منطقه اطرافشون هماهنگ کردم و شماره تماسشون رو فرستادم واسه خانواده ام و رفتن و اونجا مستقر شدن.

    خدا شاهده پدر من 2 روزه داره زنگ میزنه کع چچچچقدررررر خونه ی خوبیه!

    چقققدر عاااالی، بالا شهره شیرازه، چقدره عاااالی دستت درد نکنه!

    و خداروشکر کردن بابت اینکه من حتی جرأت نداشتم نظر بدم که وقتی میریم پارک زیر انداز رو کجا بزاریم اما الان به چنان عزت‌ نفسی رسیدم به لطف و رحمت خدای واحد که در توان خودم میبینم به دیگران هم کمک کنم!

    استاد

    شما میگید که با نتایجتون حرف بزنید! فققققط سکوت کنید و عمل کنید موقعش که برسه دیگران التماس میکنن که سما بهشون نظر بدید!

    دیشب پسر عموم ساعت 1 شب بهم زنگ زد که تنها کسی که امید دارم کمکم کنه و میخوام اطش مشورت بگیرم تویی، میشه کمکم کنی!

    دیدم این بجه کلا روحیه اش نااابوده بخاطر گافی که داده!

    به لطف و رحمت خدای واحد کلام خدا روی زبونم جاری شد و بهش گفتم که چکار کن، دیدم امشب زنگ زد گفت ببین!

    با اون مسئله روبرو شدم و الان ایییییینقدر خوشحالم که 4،5 تا تخم مرغ رو خوردم، 1 نونه خالی هم خوردم و اگه هنوز هم غذا بخورم سیر نمیشم از بس که فشار روانی روم بود و این مدت غذا نخورم!

    بعد خداروشکر کردم و میبینم واااقعا آدم باید با نتایجش حرف بزنه تا دیگران ازش نظر بخوان.

    من در زمینه ی روابطم مشکل دارم و به خودم قول دادم که یا تا آخر امسال چچچچنان تغییری در روابطت ایجاد میکنی که هیییچکس باورش نشه، یا اینکه دهنتو میبندی و سکوت میکنی و هییچ کامنتی تو عقل کل، دیدگاه ،نظرات و… نمینویسی!

    به قول قرآن خدا بدش میاد کسی حرفی بزنه و خودش به اون حرف عمل نکنه!

    من که تکلیفم رو با خودم مشخ5کردم تو این زمینه

    !از خدای واحد کمک میخوام

    بازم اهنگه

    (سفر)

    (قطره بارانم)

    رو ققققققلبم تقدیم میکنم به

    قققققلبتون.

    این دوتا اهنگ رو از من یادگاری داشته باشید

    شبتون بخیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 159 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      سپاسگزارم از کامنت خوشگلتون و

      بیان زیبایی سازه های شوشتر

      از اینکه دارین به قول استاد عمل میکنین و با نتایج تون حرف میزنین

      چقدر عالی در گم شدن کیف پول تون

      ذهن تونو کنترل کردین

      چقدر عالی دارین روی عزت نفس تون کار میکنین و چندتاش هم برامون نوشتین

      تحسین تون میکنم

      منم بعداز دوره 12قدم خیلی تغییر کردم واقعا هر دوره ای که استاد داره پر از آگاهی هست که باید تمرین کرد وبهش عمل کرد تا به نتیجه رسید.

      به امید الله مطمئنم ان شاالله برامون از نتایج تون در روابط تون هم

      مینویسین و لذت میبریم.

      در پناه الله یکتا

      سالم وشاد وثروتمند باشین .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      بانوی آرامش گفته:
      مدت عضویت: 1947 روز

      سلام به آقا ابراهیم

      چقددر کیف میکنم اینهمه پیشرفت دارین

      چقدر عالیه که هر روز به خواسته هاتون نزدیک میشید

      خدا روشکر که شما میاید اینجا از نتایجتون مینویسد وباعث دلگرمی وحرکت ما میشین

      منم دقیقا شخصیتم شبیه شخصیت شما در گذشته هست

      از خود گذشتگی برای دیگران

      وابسته بودن در حدی که شادی بقیه باعث شادیم میشد و….

      ولی خدارو هزار مرتبه شکر

      الان منم به واسطه لطف خدا و آموزهای استاد عباس منش وتجربیات شما عزیزان دارم کلی تغییرمیکنم

      با تغییر من رفتار اطرافیانم داره تغییر میکنه

      قبلا با صدای بلند همسرم وفرزندم کلی بهم میریختم حتی گریه میکردم

      الان اصلا برام مهم نیست چه رفتاری دارن

      وخداروشکر اوضاع داره بهتر وبهتر میشه

      کامنتهای شما خیلی خیلی روی من تاثیر مثبت داشت

      ازتون ممنونم که تجربیاتتون رو اینجا مینوسید

      امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون سرشار از صلح وآرامش باشه برادر عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      به نام خداوند عشق و آرامش

      سلام به ابراهیم عزیز

      سلام خدا بر ابراهیم شجاع

      سلام خدا به ابراهیم خلیل الله

      سلام به ابراهیم بی نظیر

      چقدرررر کامنتت هایت را دوست دارم چقدررر این ایمان و تلاش هایت را دوست دارم

      چقدررر دوست دارم که هیچ وقت دلسرد نمیشوی

      چقدررر من با قلبم تحسینت میکنم

      چقدرررر از نتایج ات خوشحال میشوم

      الهی شکرت الهی صد هزار مرتبه شکرت

      الهی هر روز بیشتر بیشتر شاهد تغییرات عالی ات باشم

      روزی برسد که چشمت را باز کنی و بیبینی که همه چیز رویایی تر از آن هست که فکر میکردی باشد

      و داری زنده گی بهشت گونه را تجربه میکنی

      خدا همیشه پشت پناهت ابراهیم عزیز

      از ته قلبم تحسینت میکنم و بهترین را برایت میخواهم

      در خدا آرام باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1107 روز

      الهی شکر برای اینقدر پیشرفت تون

      واقعا دوره عزت نفس مثل آب روی آتشی که هر روز اعتماد به نفس رو می سوزوند و پایین و پایین تر میرفتیم بود.

      خدا را شکر استاد این دوره رو گذاشتن و خدا را شکر تهیه کردیم.

      منم فرزند کوچک خانواده بودم و هیچکی توی هیچ مسئله ای قبولم نداشتن و حالا شخصیت مهم خانواده شدم و حتی برای پذیرایی ناهار دورهمی خانواده با من مسورت میکنن و میگن هرچی زکیه بگه.

      خدا را شکر که سازنده زندگیمون هستیم و رو به پیشرفتیم

      موفق و موفقتر باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سلام بر برادر با اراده ی خودم ابراهیم

      ممنون بابت آهنگ های زیبایی که تقدیم کردید

      مشتاقانه منتظرم که این دوره ی شش ماهه بگذره و نتایج درخشانتون رو بذارید

      از خداوند میخوام مسیر بالا رفتن در مدار آگاهی رو برای من و شما دوستان عزیزم هموار کنه

      من هم مثل شما در تلاشم و تونستم تا حد زیادی پیشرفت کنم اما هنوز راضی کننده نیست

      و این رو بخودم یادآوری میکنم که اگه روابطت داغونه ،مقصر خودتی

      کسی رو سرزنش نکن

      خیلی عجله دارم واسه رسیدن به خواسته

      و این موضوعی که تو کامنت های قبلتون اشاره کردید که ده تا فرش میشوری و بهت سانتافه میدن

      این جملتون خستگی راه رو ازتنم بدر کرد

      امروز که یه ناخواسته تو روابطم اتفاق افتاد سریع خودم و جمع و جور کردم و بجای بحث در مورد ناخواسته ها ،اعراض مردم و به خواسته ام توجه کردم

      من هم از صمیم قلب برای شما و خودم و تمام دوستانم دعا میکنم

      روزگارتون پر از عشق خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر، شایسته خانم و همسفران عزیزم . سفر به دور آمریکا _ قسمت 22

    دیدن هر سکانس و هر قسمت از این تصاویر زیبا منو پرت میکنه به تجربه های مشابهی که در زندگیم داشتم و حال و هوا و مرور آن تجربیات و خاطره ها را در ذهنم مرور میکنه.

    وقتی که برای سومین بار این تصاویر زیبا رو نگاه می کردم این خاطرات و این تجربه ها بیشتر و بیشتر برایم پررنگ تر شد. و من و به فکر عمیقی فرو برد که چقدر تجربیات و نعمت هایی که خداوند در زندگیم قرار داده و بمن بخشیده و من تجربه کرده ام بیشمارند که هر صحنه و هر سکانسی منو به سمتی میکشونه و این تصاویر رو در ذهنم شبیه سازی می کنه و بیادم میاره که چه نعمت هایی رو دارم و برایم عادی شده یا اصلا نعمت نمی دیدم و چقدر غافلانه زندگی کرده ام و بر احوالات و وقایع اطرافم بی توجه بوده ام! و این تلنگر خوبی بود برایم که بیشتر سپاسگزار نعمت ها و الطاف خداوند باشم و آگاهانه تر زندگی کنم و بیشتر نعمت ها و زیبائی های زندگیم را ببینم و لذت ببرم.

    این اتفاق رو هم از معجزات و ثمرات دیدن سفرنامه می دانم که سبب شد متوجه بشم نعمت هایم چقدر زیاد است و خداوند وهاب و بخشنده چقدر زیبایی و نعمت به من بخشیده است و من آنگونه که باید و شایسته است شکرشان را بجا نیاورده ام و از غافلان بوده ام و اگر این سایت اهی و آموزه های استاد نبود معلوم نبود سر از کجا در بیاورم و جمود فکریم تا چه وقت ادامه می یافت. شایدم تا زمان مرگ! (استیکر وحشت + استیکر دو دست در کنار گوش)

    الان یاد مصاحبه جالبی از ایلان ماسک افتادم که دوست دارم با عزیزانم نیز به اشتراک بگذارم زیرا تامل در سخن بزرگان خالی از لطف نیست!

    از ایلان ماسک سوال کردند:

    چرا به پروژه های افزایش طول عمر علاقمند نیستی؟

    آیا مشتاق نیستی که بیشتر از شکل معمول عمر کنی؟

    و چقدر پاسخ ایلان ماسک به این پرسش قابل تامل و توحیدی است!

    ایشان برای لحظاتی به فکر عمیقی فرو رفتند و برای لحظاتی سکوت گفتند:

    به نظرم نیاز نیست تلاش کنیم تا انسانها خیلی زیاد عمر کنند! زیرا این سبب جمود فکری و درجا زدن جامعه میشه! زیرا حقیقت اینست که اکثر انسان ها تفکراتشون رو تغییر نمیدن تا میمیرن!

    و اگر آنها قرار باشه نمیرند؛ در ایده ها و تفکرات قدیمی گیر خواهند کرد و جامعه پیشرفت نخواهد کرد!

    ما هم اکنون هم مشکل حاکمیت پیرها رو داریم و رهبران بسیاری از کشورها خیلی پیر هستند و این ارتباط برقرار کردن با مردم رو غیر ممکن میکنه!

    و دیدم خدا رو شکر که ما مثل اکثریت جهان نیستیم زیرا ما هر روز تلاش می کنیم ورژن بهتری از خودمان بسازیم و خودمان را آپدیت تر کنیم و ارتقا بدیم. از طرف دیگه دیدم چقدر این انسان بزرگ و توحیدی است که حاضر نیست در مسیری که خلاف ذات و قانونمندی های خداوند است حرکت کنه و چه نگاه زیبایی به مرگ داره! در حالی که بیشتر عبادات مردم و روحانیون و حتی فقها از ترس مرگه! و یاد سخن استاد افتادم که می گفتند هدف خداوند از خلق جهان رشد کردن و رشد دادن آنست و اگر مرگی در کار نبود آیا این پیشرفت اتفاق می افتاد؟ و هزاران درس دیگه که این سوال و جواب کوتاه برای ما دارد که قطعآ عزیزانم به خیلی از آنها واقفند.

    بر گردیم به زیبائی های این فایل و اشاره ای کنم به خاطرات و تصاویر مشابهی که برایم زنده کرد و احساس خوب × احساس خوب شد. صحنه ها و تصاویر ده دقیقه ابتدایی فایل برایم یادآور زیبائی ها و خاطرات قشنگی بود که در استان خودم و در 50 کیلومتری ایلام و در مسیر ایلام به مهران در مکانی به اسم ویژ دَروَن تجربه کرده ام. جالب است بدانید دمای این منطقه در تابستان تا 50 درجه سانتیگراد هم بالا می رود و واقعآ بادی که به صورت آدم میخورد اینقدر سوزان است که انگار دارند صورتت رو تیغ میزنند ولی شگفتی خداوند وقتی بیشتر می شود که وقتی وارد این دره می شوید و در آبی که از چشمه های بالا دست و خروجی سد ایلام می آید شنا می کنید اختلاف دمای 30 درجه ای رو تجربه می کنید و نقش و نگار و طرح هایی که جریان آب در این مسیر بوجود آورده حیرت آور است. دیدن تخم و لانه انواع پرندگان در مسیر نیز از جاذبه های فراموش نشدی این دره عمیق و بلند و طولانی است.

    اگه وقت بگذارید و در اینترنت کلمه ویژدرون رو سرچ کنید عکس ها و فیلم هایی از این جاذبه زیبای خداوندی را خواهید دید که خالی از لطف نیست. بد نیست بدانید واژه ویژ در زبان کردی به معنی عمیق و واژه دَروَن به معنی دره است. از این رو ترکیب واژگان ویژدرون به معنی درهٔ عمیق با ارتفاع زیاد و تنگ است.

    مورد بعدی مربوط به دقیقه 13 فایل است که یک ون رو می بینیم که به شکل یک خانه متحرک تجهیز شده است و دیدن آن منو برد به خاطرات نوجوانی و دیدن کارتون پرین یا همان باخانمان! و احساسات و حال و هوای آن سالها رو در من زنده کرد. چقدر کارتونهای این چنینی رو دوست داشتم و انگار کارتون نبود و واقعیت بود. این کارتون در 53 قسمت و در کشور ژاپن بر اساس رمانی فرانسوی ساخته شده که خلاصه آن رو برای یادآوری خودم و عزیزانی که آن را دیده اند در ادامه می آورم و درود میفرستم بر کارگردان و نویسنده و همه عوامل این کارتون زیبا.

    داستان کارتون:

    پرین پاینداواین دختر یک مادر انگلیسی-هندی به نام ماری و یک پدر فرانسوی به نام ادموند است که در همان ابتدای داستان در بوسنی می‌میرد. قبل از مرگ، ادموند از همسرش و پرین می‌خواهد که به زادگاهش، ماروکورت، جایی که پدربزرگ پرین، ویلفران، صاحب یک کارخانه و یک عمارت خانوادگی است، بازگردند. پرین و مادرش در سفر خود به فرانسه یک استودیوی عکاسی مسافرتی را اداره می‌کنند. اما با رسیدن به پاریس، ماری بیمار می‌شود. اگرچه آنها هر چیزی را که برای دارو خرج می‌کنند می فروشند، اما ماری در نهایت می‌میرد. در بستر مرگ، او فاش می‌کند که پرین نباید انتظار استقبال از پدربزرگش را داشته باشد. ویلفران به شدت با ازدواج ادموند مخالفت کرد و به همین دلیل از پرین متنفر بود.

    پس از دفن، پرین سفری سخت را به ماروکورت آغاز می‌کند و تقریباً 150 کیلومتر (93 مایل) را با پای پیاده طی می‌کند و به سختی از گرسنگی جان سالم به در می‌برد. هنگامی که آنجا می‌آید، او هویت مستعار “اورلی” را برای خود برمی‌گزیند. ماروکور شهری است که وظیفه اصلی آن نگهداری نیروی کار کارخانه پنبه‌اش است که مالک آن آقای Paindavoine است. به این ترتیب، آقای Paindavoine نابینا و سختگیر عملاً حاکم محلی شهر است و همه از او می‌ترسند، حتی خواهرزاده غیرمسئول او که انتظار دارد کارخانه را به ارث ببرد.

    اورلی شغل هل دادن گاری‌های ریلی را در کارخانه تضمین می‌کند. با این حال، به زودی، او به مترجم کارخانه ارتقا یافت، زیرا او هم فرانسوی و هم انگلیسی را روان صحبت می‌کند. در نهایت، از طریق کارآمدی، وفاداری، و (بدون اینکه خیلی‌ها بدانند) شفقت او، منشی شخصی ویلفران می‌شود و دعوت می‌شود در عمارت او زندگی کند. ویلفران به تدریج به اورلی علاقه‌مند می‌شود، کسی که بدون اینکه از او بخواهد به همراه همیشگی او تبدیل شده‌است. اورلی که خیلی به پدربزرگش نزدیک می‌شود، در مورد زندگی شخصی او می‌آموزد: ویلفران که تقریباً هیچ خویشاوند دوست داشتنی ندارد، جستجوی ادموند را آغاز کرده‌است تا او را به خانه بیاورد. اورلی ارتباطات خارجی خود را ترجمه می‌کند اما جرأت نمی‌کند بگوید که جستجوی او بیهوده است، زیرا ویلفران نفرت خود را از همسر و دختر ادموند پنهان نمی‌کند و آنها را به خاطر دزدیدن پسرش سرزنش می‌کند، که اورلی را آزار می‌دهد.

    سرانجام ویلفران از مرگ زودرس ادموند در بوسنی مطلع می‌شود. خبر بد تقریباً کشنده است، زیرا ولفران غمگین می‌شود و تنها از طریق مراقبت پرشور اورلی، که به او کمک می‌کند تا بهبود یابد، از مصیبت جان سالم به در می‌برد. ویلفران از اورلی سپاسگزار است. در طی ملاقات «مادبزرگ فرانسوا» مسن، که زمانی دایه ادموند بود، او اعلام کرد که اورلی فرشته ای است که خدا برای نجات او فرستاده‌است، زیرا چنین عشق بی قید و شرطی برای یک غریبه بی نظیر است. فرانسوا، دوست مشترک اورلی از زمان ورود او به ماروکورت، پاسخ می‌دهد که فرشته به طرز عجیبی شبیه ادموند است. ویلفران فوراً وکیل خود را می‌فرستد تا پیشینه اورلی را بررسی کند و همچنین تصدیق می‌کند که اگر او واقعاً نوه اوست، باید حرف‌های وحشتناکی دربارهٔ ادموند گفته‌است.

    پس از دریافت تاییدیه مبنی بر اینکه اورلی واقعاً پرین است، ویلفران تحت عمل جراحی خطرناک چشم قرار می‌گیرد تا چهره نوه اش را ببیند. وی همچنین دستور ساخت مهدکودک و خوابگاه‌های سالم برای کارگران کارخانه را می‌دهد.

    مورد آخری که میخواهم به آن اشاره کنم و کامنتم رو خاتمه بدم دقیقه 18 فایل است که چند نفر در حال سلفی گرفتن و عکس گرفتن هستند و منظره زیبایی در پائین دستشان جلوه خاصی به آن فضا داده است.و یاد آور فضای سبز و استراحت گاهی است که در بالای تله کابین رامسر ساخته شده و دور تا دورش بوسیله نرده های استیل زیبا محصور شده و چشم انداز بسیار زیبایی رو برای عکس گرفتن و تماشا کردن طبیعت بوجود آورده است که واقعآ زیباست. زندگیتان سرشار از زیبائی ها عزیزان. در پناه خداوند باشید.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 244 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1859 روز

      درودی بیکران به برادر خوب و باصفام

      ممنونم از کامنت تون که با خوندش کلاااا مثل روح سرگردان به همه جا کشیده شدم…

      رفتم به خاطرات سفر های گذشته و به قول شما وقتی خوب فکر کردم دیدم واقعاااااااااا براشون شکرگزار نبودم ، یعنی در حین سفر شکرگزاری میکردم که طبیعیه ولی الان که مدتی ازشون گذشته منم فراموش کرده بودم…

      خدایا چقدر ناسپاسم ، به درگاهت شرمنده شدم..

      ممنونم برادرخوبم بابت این یادآوری مهم …

      و این کارتون…اوووههه خدایااااااااا

      انگار همین دیروز بود که از مدرسه میومدم و هنوز لباسهای فرم مدرسه تنم بود میشستم پای تلویزیون و منتظر برنامه کودک :))))

      دختری به نام نل هم برام جالب و هیچان انگیز بود :)

      ممنونم بابت نقل ماجرای کل داستان پرین کلی خاطره زنده شد..

      و چقدر هم ی زمانی آهنگ این برنامه رو زنگ گوشیهامون بود :)))))

      خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

      و اما نکته ایی که خیلییییییییییییی برام قابل تأمل بود ، بیانِ مصاحبه ایلان ماسک بود !!!!

      و نظر ایشون در مورد مرگ !!

      واقعا آدمها الکی بزرگ نمیشن و

      به شهرت و نام نیک نمیرسن..

      مگر خودشون و خدای خودشون رو خوب شناخته باشن….

      چه پاسخ کامل و جامعی..

      و ممنون ازشما بابت نگاه زیباتون ، چه قشنگ گفتین :

      چقدر این انسان بزرگ و توحیدی است که حاضر نیست در مسیری که خلاف ذات و قانونمندی های خداوند است حرکت کنه و چه نگاه زیبایی به مرگ داره

      ممنونم ازتون به خاطر این کامنت پر بار و پر محتوا…

      و ممنونم از معرفی ویژدرون …

      امیدوارم بهترین اتفاقات زندگیتون رو در کنار همسر گلتون و شینای عزیز تجربه کنید..

      در پناه نور و عشق الهی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2256 روز

      به نام خدای زیبا آفرین

      سلام سلام به اسدالله عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم

      آقا ما دیروز که کامنت ها منتشر شد، داشتم برای مامان و بابام به درخواست خودشون ماکارونی درست می کردم و در این بین هم گفتم یکم از کامنت شما را بخونم، و همین که شروع کردم آنقدر جذاب و زیبا نوشته بودید، چیزی نمانده بود که ماکارونی به سیرت اولش برگرده. باز خدا را شکر مامان بابام ماکارونی نرم دوست دارند، و گرنه باید راهی سطل آشغال میشد.

      خب امروز خدای مهربونم به من این اجازه را داده که لایق تشکر و تحسین از بندگان خاصش باشم.

      خدایا شکررررررررت بخاطر این نعمت که می‌توانم از بندگان خاص ات تشکر کنم.

      اول از همه اون دره ای که گفتید رفتم سرچ کردم، بینهایت زیبا بود. خدایا من دوست دارم این زیبایی رو تجربه کنم، چطوری؟ نمیدونم.

      واقعا زیباست.

      اون نوشته ای که در مورد ایلان ماسک گفتید: اون دیگه حرف نداشت.

      کارتون پرین رو از کجا آوردی؟ تمام خاطراتم با اون کارتون برایم زنده شد. خیلی قشنگ بود. من چقدر سبک زندگیش و توانایی هایی که داشت رو دوست داشتم و با اون همزادپنداری می کردم.

      مررررسی اسدالله عزیز بخاطر این کامنت های زیبایی که می نویسی.

      خدا را شکر که دوباره به من بدهکار شدید.(کلی خنده ی شیطانی)

      در ضمن بهت نارنگی هم نمیدیم.زورت بیاد.

      از خدای مهربان میخوام که دلت همیشه شاد، لبت خندان، آرامش و آسایش ات برقرار، گشت و گذار ت مداوم، حس و حالت عرفانی و مست حضور خدای مهربان باشی.

      شما را به خدای مهربونم می‌سپارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2096 روز

      سلام داش اسداله

      دلتنگ شده بودم

      فرصت خوندن و کامنت گذاشتن نداشتم,(در انتهای پروژه هستم و به زمان تحویل نزدیک)

      چقدر این کامنتت زیبا بود شاید متمایز بودنش به دلیل اشاره به مرز و بوم کشور بینظیر خودمون بود که بقول شما یا یکی از دوستان که گفت : ما همه زیبایی های آمریکا رو در کشور خودمون داریم اما اون آدم ها رو نداریم

      آدم‌هایی شاکر و متمدن و با فرهنگ و یکتا پرست

      آدم‌هایی که آگاهی های نابشون نذاشته به دام مذهب و مذهبیون بیفتن

      ما جوری به این خاک و مرز و بوم نگاه میکنیم که انگار هیچ وقت از ما نبوده و ما به اینجا تبعید شدیم.

      البته من حرف استاد رو قبول دارم که این مرزها رو دولت ها درست کردند و گرنه در گذشته هیچ حد و مرزی نبوده

      حکومت ها دیوار ها رو ساختند تا آگاهی نشر پیدا نکنه

      آگاهی دشمن استبداد و راهکار آزادی و استقلاله

      و ابزار جهل و مذهب زنجیر و دیوار و سد رشد و گسترش آگاهی اند

      اما داستان زیبای باخانمان چقدر نوستالژیک بود و چقدر خاطرات زیبای کودکی مارو دوباره زنده کرد

      و البته پر از درس بود که جای توضیح و تشریحش اینجا نیست

      سپاسگزارم از آگاهی هایی که به ما دادی

      در پناه الله یکتا

      شاد و پیروز و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام آقای زرگوشی بزرگوار

      سپاسگزارم از کامنت زیباتون

      مثل همیشه عالی هستین شما.

      اشاره تون به منطقه ویژدرون و زیبایی هاش توجه منو جلب کردو

      عکس های خوشگل این منطقه رو تو گوگل دیدم وتحسین کردم .

      چقدر من خودم از مرگ می ترسیدم چه عبادتهایی از سر ترس از مرگ میکردم ……

      خیلی عالی مفهوم مرگ رو توضیح دادین و مصاحبه ایلان ماسک ونوع نگاهش به مرگ رو .

      ان شاالله همیشه سالم وشاد وثروتمند باشین .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ژیلا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 1230 روز

      سلام به آقای زرگوشی عزیز و بزرگوار

      خداروشکر میکنم که در مدار خواندن کامنتهای شما قرار میگیرم

      خدارو سپاسگزارم که هر لحظه هوای منو به شدت داره حتی تو کامنتها با اینکه دیگه اکثر شاگردای استاد خودشون میتونن استادی کنن و درسها آموزش بدهند و الگوهای نمونه هستن حداقل برای اشخاصی مثل من که پر از ترمز و پر از باورهای سیمانی هستم و هر بار بهترین کامنتها بهترین متن‌ها بهترین نتیجه گیری ها جلوی روی من باز میشه و من میخونم و میخونم و این تکرار مقدس بالاخره اثر خودش رو میزاره دقیقا مثل حرکت آب که نقش و نگار خودش رو روی سنگ سخت می اندازه

      خدارو سپاس

      خیلی خوشحال شدم از یادآوری کارتون پرین

      سپاسگزار شما هستم

      میدونی، ما دهه شصتی ها تمام دلخوشی و سرگرمی مون دیدن کارتن های ساعت 5 بود حالا می فهمم چرا انیمیشن های اون موقع رو چرا انقدر دوست داشتم و بدام جذاب بود چون دقیقا مطابق با قوانین بدون تغییر خداوند ساخته شده بودن و با روح و روان آدم سازگار بود هنوزم پخش مجدد میشه و دخترم تماشا میکنه منم با علاقه و البته ایندفعه آگاهانه نگاه میکنم و لذت میبرم و تحسین میکنم شخصیت اول اون انیمیشن ها رو

      شاید تنها قسمت شیرین خاطرات دوران بچگیم همین لحظات بود و همین

      و برام جالب بود که شما این برنامه رو دیدی برادرای من اصلا اینگونه فیلم‌ها رو تماشا نمی کردن و من اون زمانا فکر میکردم برنامه کودک مخصوص دختراس ، چون مجری هم خانم بود دیگه این باوره به یقین تبدیل شده بود

      باز ی باوری که تو ناخودآگاهم هست همین دختر و پسر کردن در بسیاری از مسائل

      این کار برا دختراس این رفتار برای پسراس

      انقدر تو شهر به ظاهر مذهبی من انقدر تو خانواده من جنسیت از هم تفکیک بودن و هستن که دیگه عشقی نمیمونه واسه ابراز ، اونایی که تو همچین خانواده هایی بزرگ شدن میفهمن درک میکنن که من چی میگم

      تا اوج جوانی نه روی هیچ پسری رو دیده باشی نه با این جماعت حرفی زده باشی یکدفعه بخواهی با یکی ازین بندگان مریخی خدا بری تو یه خونه

      چه شود!!!

      کجای این زندگی میشه مشترک والا تا حالا که همه چی جدا بود چطور یک شبه به اشتراک برسیم….

      بگذریم

      هدف فقط یادآوری لحظات خوش کودکی دنیای بدون هیاهوی درونی و پر از جنب و جوش بیرونی سی سال پیش بود و یادآوری بخودم که 30 سال زمان ندارم تا بخوام تک تک اون باورها رو درست کنم فقط لحظه حال رو دریابم فکر گذشته و دغدغه آینده رو نداشته باشم خدا بامنه خداوند عزیزم همراه لحظات منه تا اونا رو شیرین کنه برام

      خداجونم سپاسگزار همراهی همیشگی هستم سپاسگزار این سایت به شدت معنوی هستم

      سپاسگزار تک تک عزیزانم با این نوشته های دلنشین هستم

      سپاسگزار استاد جونی و بانوی بسیار بسیار شایسته ی عزیز هستم

      سپاسگزار لحظه ی امید

      اون لحظه ی شوقی که ته دل آدما مثل آب شدن قند ، چقدر شیرینه، اون لحظه ی شوق رو خیلی دوست دارم و سپاسگزار خداوند هستم برای همون لحظه م

      همه شماها رو دوست دارم براتون سلامت سعادت عشق ثروت و شادی از خداوند مهربان از خداوند قادر

      می طلبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1358 روز

      سلام آقای زرگوشی عزیز

      خوشحالم که منطقه زیبا ویژدرون رو معرفی کردید تا به اون رسیدن سریع تصاویر رو جستجو کردم و دیدم و بعد به خوندن کامنت ادامه دادم چقدر زیبا و شگفت انگیز بود

      خیلی سپاسگزارم که اون منطقه رو معرفی کردید امیدوارم در پاییز امسال بتونم از اونجا دیدن کنم و از نزدیک از زیبایی ها لذت ببرم

      در خصوص مصاحبه ایلان ماسک من هم زمانی که گوش کردم به هوش و ذکاوت این مرد آفرین گفتم با این جواب زیبا و برای من هم کلام استاد تداعی شد که جهان در حال رشد هست و ما همباید رشد کنیم در کل این مرد از نظر من بینظیره

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 2749 روز

      درود و سلام بر دوست عزیز و الهیم و برادر بزرگم جناب آقای زرگوشی.

      روزتوون پر از خیر و برکت و صفا باشه برادر و داداش بزرگوارم.

      اولین باره که براتون کامنت میگذارم ولی واجب دونستم بر خودم که بابت این کامنت زیباتون و تمام کامنت های ارزشمندی که در سایت میگذارید ازتون تشکر کنم.

      میدونید دیدن همیشگیه کامنت های شما با این پر مغز بودنشون و کامنت های زیبایی که دوستان الهیه دیگر همچون وجییه بانو همسر بزرگوارشون و خانم رضوان یوسفی و خانم کاکاوند و همه و همه که عاشقانه برای هم مینویسید و در کمال احترام و زیبایی پاسخ هم رو میدید برای من نمود فراوانی و ثروت رو داره.

      خدا میدونه چقدر از خوندنشون لذت میبرم.از طریق شما به عزیزان دیگر هدایت شدم و کامنت های اون هارو هم میخونم و غرق شوق و ایمان و سرخوشی میشم.

      شما و کامنت های پر محتوا و زیباتون برای من به طرز زیبایی فراوانی رو فریاد میزنه.فراوانی درک، فراوانی آگاهی، فراوانی درک ارزشمندی خودتون که چقدر زیبا و با برنامه برای خودتون اهمیت قایل میشید و برای رشد هر لحظتون قدم برمیدارید، فراوانی دوستان ارزشمند دیگری که اونها هم درین مسیر یعنی رشد خودشون قدم برمیدارن و این هارمونی زیبایی که از رد و بدل شدن خالصانه آگاهی ها و تجربیات اینجا موج میزنه بی نظیره.

      دوس دارم بهتون بگم داداش و واقعا این کلمه از اعماق قلبم بر زبانم جاری میشه.

      داداشه عزیزم باید ازتون تشکر کنم بابت چند موضوع.

      ابتدا اینکه با خوندن کامنت هاتون در یک فایل که خاطرم نیست کدوم بود از طریق شما به کتاب زیبای باشگاه 5 صبحی ها هدایت شدم و باید بگم که این کتاب رو از همون لحظه که تو کامنت شما خوندم شروع کردم به خوندنش و تاثیر بی نظیری در من گذاشت.اینجور بگم که اول وقتی دیدم شما گفته بودید روزها از ساعت 4 یا 5 صبح بیدار میشید خیلی تحسینتون کردم و منم تونستم این درخواست زیبام رو با خوندن این کتاب ریشه هاشو تقویت کنم و الان تقریبا یک ماهی بیشتره که صبح های زود بیدار میشم و عادت سابق خودمو که شروع روزم با معاشرتی نوشتاری با رب العالمینه رو تو بالکن رویایی خونمون انجام میدم و این لذت بیشتر هر روز رو شما درش دخیل بودید.

      دوم خوندن تعهد زیبا و منظمی که به خودتون داده بودید که بدهی هاتونو بپردازید و کامنت دیگرتون که پرداخت کرده بودید بسیار منو سرخوش و سپاسگزارتر کرد و خوشحال تر شدم ازین جسارت و ایمانی که به خرج دادید و نوشتید و ماحصل ایمانتون و نتیجش رو هم به نگارش درآورده بودید که این هم باز موجب قوی تر شدن ایمان من به ادامه دادن بود.

      همچنین چقدر زیبا بود اون تعهد خانوادگیه قشنگتون برای طی کردن اون مسیر الهی که مبلغ زیادی رو تو 7 ماه تسویه کردید.

      بازهم ازینکه تو سفر زیبایی که با خانواده ی الهیتون داشتین و این هدیه رو به خودتون و خانوادتون داده بودین من حسابی سر کیف شدم.اونجا که مینوشتید دختر ماهتون از خستگی خوابش برده و پاهای نازنین شماهم از خستگی بی رمق شده اما هنوز همسر دلبرتون در حال پاساژ درمانیه و بیشتر برای شماهم خرید میکنه خیلی لذت بخش بود.

      همینطور از راهنمایی های زیبایی که یکی از دوستان عزیزمون رو در دوره ی قانون آفرینش کرده بودید و حتی لینک کامنت های قبلیتون رو گذاشته بوید خیلی لذت بردم.

      آقای زرگوشی داداشه عزیزم شما واقعا به عنوان برادری بزرگتر با این عزم و اراده و ادامه دادنتون و این نظم و هماهنگی و ثابت قدمی که دارید قابل ستایش تقدیر و تحسین و الگو برداری هستید.ازتون ممنون که برای من معنای زیبای فراوانی نعمت و آگاهی هارو به نحوی دیگر معنا بخشیدید.

      در مورد این کامنت بی نظیرتون دیگه واقعا کولاااک بود.چی بگم انصافا.به قول یکی از مکالمات عاشقانتون با خواهر عزیزم وجیهه بانو چی باید گفت جز سکووت.

      فقط اینو بگم وقتی این کارتون پرین رو گفتید من دیواانه وار سر خوش شدم.آخه من نتونسته بودم ببینمش و وقتی خلاصش رو گفتید انگاری که یه کار ناتموم داشتم که این کارتون بوده و الان فهمیدم داستانش چی بوده و از ذوق انصافا در پوسته خودم نمیگنجیدم که یه کنجکاویه دیرینه پاسخ داده شد.

      اینجور بگم که رفتم سریع یوتیوب و 7 قسمتش رو دیدم و قشنگ سیر شدم ازش.بعد متوجه شدم که چه کارتون پر محتوایی بوووده.انصافا لذت بردم.تو این 7 قسمت من کلی درس گرفتم ازین کارتون.گاها به شوخی با دوستام صحبت میکردیم میگفتیم که کارتون های زمان ما همش ناراحتی و ناکامی بوده اما وقتی الان این کارتون رو چند قسمتش رو دیدم متوجه شدم اتفاقا برعکس.شاید این روحیه ی تلاش پشتکار صبر و ادامه دادن و امید رو از همین کارتون ها یاد گرفتیم.من انصافا از نسل دهه ی 60 خیلیی خوشم میاد هرچند من آخراش هستم.

      خودشون پر تلاش بودن و چه فرزندانی رو تحویل جامعه دادن و تربیت کردن.دیگه از دختر نازنین شما که از همین سن کم تحت آموزش پدر بزرگواری چون شما یاد گرفته چطور ثروت بسازه و چطور کارش رو تبلیغ کنه میتونیم اینجا مثال بزنیم.

      داداش و برادر عزیزم صحبتم خیلییی به درازا کشید.خیلی وقت بود دوست داشتم برای تشکر ازتون کامنت براتون بنویسم و فکر نمیکردم گفتنی هام انقد زیاد باشه تازه کوتاهش کردم :)))))))))))

      صمیمانه تحسینتون میکنم و خووشحالم که درین مسیر الهی رشد و بالندگی و تجربه ی این دنیای زیبا با شما بزرگوار هم مسیرم که کامنت های بی نظیرتون در کنار فایل های بی نظیر استاد مثل قندی هست که کنار چایی آتیشی با طعم هل لذت اون چایی رو صد چندان میکنه به روحم میشینه و دلچسب ترش میکنه.

      از خداوند عالمین کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست براتون قلبی پر از نور خدا دلی شاد لبی خندون تنی سالم روابطی خداگونه و جیبی پر از پول و برکت میخوام.

      در پناه حق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود خداوند بر نگین عزیز

        نگین چه اسم زیبائی! نمی دانم تا به حال به این اسم که مثل خودتون زیباست دقت کرده اید یا نه؟! برایم سوال پیش آمد این آدمها هستند که اسم ها رو زیبا می کنند یا اسم ها هستند که آدمها رو زیبا می کنند؟ و سریع جواب سوالم را گرفتم که این ماهیت وجودی و ارزشی که آدمها در وجودشان دارند است که به اسم ها اعتبار و معنا می بخشند و اسم زیبای شما هم به دلیل وجود زیبایتان است که به چشم من زیباست!

        نمیدانم چند بار کامنتتون رو خوندم؟! ولی هر بار که خواستم برایت بنویسم ارجاع داده شدم به کامنتت و از آنجا به کامنت های گذشته ات! و هی مشتاق تر و جذابتر کامنت هاتونو دنبال کردم و خوندم!

        با خودم فکر کردم مگه من این کامنت ها رو لایک نکردم پس چرا خیلی جاها برام تازگی داره؟ و جواب اومد که چون چشم های تو دیده و خونده ولی چون در فرکانسش نبودی درکش نکردی!!! و چقدر تحسینتون کردم که کامنت های منو بهتر از خودم بیاد داشتید و برایم مرور کردید!!!

        هر بار که دست به کیبورد بردم احساسی بمن میگفت دست نگه دار! میدونی چیه خواهر عزیزم دلم میخواست بیشتر در این احساس خوب بمانم؛ دلم میخواست تنها بودم و یدل سیر گریه کنم! نه از سر غم! نه از سر خوشحالی؟ نه از سر شوق! نه! بلکه از سر رهایی!!! استیبل استیبلم؛ رهای رها؛ انگار جسمم هست و روحم نیست! و چقدر این احساسم ناب است! قطراتی اشک از چشمانم می چکد اما اشک هایم را می دزدم! نمی خواهم همکارانم که در اطاقم حضور دارند و گرم صحبت خودشان هستند تغییر و حس و حال متفاوتم رو متوجه شوند، به همین دلیل خودم رو به پشت مانیتور می دزدم. دقیقا مصداق این مصرع سعدی شیرین سخن شده ام که :

        هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟

        من در میان جمع و دلم جای دیگر است

        تا به حال تصورم از فراوانی فقط ثروت و نعمت بود و چه زیبا به من آموختی که فراوانی هر چیزی می تواند باشد! فراوانی درک، فراوانی آگاهی، فراوانی ارزشمندی خود ، فراوانی دوست خوب ، فراوانی حال خوب، فراوانی احساس خوب ، فراوانی …

        دیشب که کامنتتون رو خوندم بیشتر ذوقم برای شنیدن خبر 5 صبحی شدنت بود عزیز و اینکه شما دومین نفری هستید که اطلاع میدین این عادت رو در خودتون ساختید و از انرژی و این لحظات ناب استفاده می کنید برای اتصال به منبع انرژی هستی و تنظیم فرکانستون و ساختن یک روز عالی، نووووش جانتان و گوارااااای وجودتان. قطعآ اثرات این سبک زندگی و لایف استایل خیر و برکت و فراوانی زندگیتون رو دو چندان خواهد کرد. و امروز که هدایت شدم به بازخوانی کامنت های دیگرتون چقدر لذت بردم و موفقیت هایتان را ستودم و ایمانتان را تحسین کردم و به وجودتان افتخار کردم در این سایت الهی. مررررررسی که هستی.

        وقتی چند تا از آخرین کامنت هاتون رو مرور کردم بارها و بارها تحسینتون کردم و با خودم گفتم این شمائید که باید بیائید و از موفقیت ها و ایمانی که دارید و در عمل نشان دادید برایمان صحبت کنید از مهاجرتتون از کرمان زیبا تا استانبول رویایی ؛ از 2069 روز تداوم و ممارست حضور در این سایت الهی. شاید هر کسی جای شما بود میگفت من به خواسته ام رسیدم و در فضای جدید و شرایط جدید خودش را غرق می کرد و لزومی به ادامه مسیر و کار کردن و ساختن خودش نمی دید و این ویژگی نیک شما هم برایم ستودنیست و الگوی مناسبی هستید در این مسیر زیبا برایم تا بیاموزم و تجربه کنم.

        خوشحالم در کنار جانانتان عاشقانه و سعادتمندانه زندگی میکنید و هدایت شدید به نعمت ها و زیبائی های بهتر و بیشتر و این وعده خداوند به فرشتگان نازنینش است.

        دوس دارم بهتون بگم داداش و واقعا این کلمه از اعماق قلبم بر زبانم جاری میشه. ممنونم بابت این احساس زیبا و قلب نورانی و پاکتون و ابراز لطف و محبتتون.مایه افتخار و خوشوقتی من است خواهر نازنینم.نگین عزیز فرکانس کلمات و جملاتت و حس وحالت را کاملا دریافت کردم و من هم آرزو میکنم این احساس ناب رو شما هم هزاران بار بیشتر تجربه کنید و به خودتان برگردد که قطعآ چنین خواهد بود. صمیمانه و از ته دلم بعنوان یک برادر بزرگتر دوستتان دارم و خداوند را شاکرررم که در مدار و فرکانس چنین فرشته بهشتی ای قرار گرفتم. برایتان بهترین؛ زیباترین؛ شادمانه ترین؛ عاشقانه ترین؛ الهی ترین و توحیدی ترین لحظات را برایتان در کنار جانانتان در شهر زیبای استانبول آرزو میکنم. غرق نعمت و ثروت و فراوانی باشید خواهر عزیزم.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 2749 روز

          درود و سلام مجدد بر جناب زرگوشی عزیز و بزرگوار داداشه الهیه من که برای نعمت حضورتون از خداوند روزی بخش سپاااسگزارم.

          داداشه عزیزم کلمات قابل بیان این حس و حال زیبا و الهی که با کامنت زیباتون برام به ارمغان آورد نیستن.

          چقدر شما بزرگوارید چقدر در کلمات و ادای احساسات نابتون در این محبت و مهرتون درین عشق خالصتون سخاوتمندانه و بی دریغ کلام خدارو جاری میکنید و چقدر زیبا به کلمات معنا میبخشید.

          این نگاه زیبا بین شماست که اسم من رو خودم رو پیغام من رو زیبا میبینید و سپاس از بیان این احساس زیباتون.

          خداای من نمیدونم چی بگم در مقابل این پیغام سراسر الهی چقدر سپاااسگزار خداوندم برای لایق بودنم برای دریافتش.سپااسگزارم که به ندای قلب نورانیتون گوش کردید و برام انقدر زیبا نوشتید.

          خدا میدونه چقدر لذت بردم و سرخوش شدم و هی نگاه میکردم به سمت بالا میگفتم خدا جون چقد عشقیییییی چقد عزیزی چقد عاااشقتم چقد زیبا باهام از طریق فرشتگان بی نظیرت صحبت میکنی.خداای من زبونم انصافا بند میاد.

          داداشه عزیزم امیدوارم که پیام های من براتون مفید بوده باشه.امیدوارم چیزی درخور که شایسته ی روح والای شماست رو داشته باشن.

          هرچند که ایمان دارم و باور دارم که این خود ما هستیم که اگر به دنبال راه حل باشیم خوب میفهمیم هر پیام چه چیزیو میخواد به ما بگه و تمام این ها اثر خداونده عالم هست و نه چیزی دیگه و من فقط هر زمان که حس کردم برای خودم لازمه چند سطری رو درین دریای ثروت و آگاهی درین سایت فرازمینی به نگارش درآوردم و از خداوند عالمین خواستم که خودش به کلامم برای آرامش قلب خودم برکت بده و هر کس هر زمانی در هر مکانی بهشون هدایت شد کلید مسالش رو یا قوت قلبش رو یا پیغامی که میخواهی از طریقشون به قلبش جاری کنی رو دریافت کنه.

          شما که دیگه بی نظیرید در دریافت پیغام ها و هدایت ها و نشانه های رب العالمین و این همت و جسارت و مداومتتون ستودنیست.

          داداشه عزیزم آره 2069 روز تو این دنیای الهی عضو هستم اما به قول استاد عباسمنش تعداد روز عضو بودن در سایت گواه بر چیزی نیست این عمل و ادامه دادنه.

          انصافا شاید کامنت کم گذاشتم تو این مدت اما به ندرت پیش اومده که یک روز هم تو سایت نباشمو کامنت نخونم یا فایل گوش نکنم و اینجا اصلا تنها جایی هست که قلبمو روشن میکنه راه رو نشونم میده و ایمانمو مستحکم میکنه.

          خداوند عالم رو برای این ثروت بی حسابی که بهم بخشیده سپاسگزارم.امیدوارم درک کنم لیاقت بیشترم رو برای درک آگاهی های بیشتر و ایمانم خالص تر بشه.

          میدونید به قول استاد عباسمنش خداوند دید منطقی به انسان داره و منم سعی کردم خودم رو همونجور که هستم بپذیرم و فهمیدم که باید همیشه بیشتر و بیشتر و بهتر و بهتر و با کیفیت تر و با کیفیت تر ازش بخوام.

          میدونید تازه دارم میفهمم چرا خدا مشتاقتره که بیشتر ازش بخواهیم و چرا مشتاقه که بهمون ببخشه.تازه دارم درکش میکنم.

          من حتی تازه دارم بیشتر متوجه میشم چقدر این سایت ارزشمنده و اصلا نمیتونم ازش دست بکشم.میخوام دنیا و آرزوهامو فتح کنم :))))))))))))))))

          دیگه حضور شما عزیزانه دل و کامنتهای بی نظیرتون زمانی که اینجا یعنی درین شهر تنها هستم مرهم و همراه منه.دقیقا معنای دقیق اون جملتون که تو یکی از کامنتاتون گفتید ما اینجا جمع خواهران و برادرن همیم برام معنای واقعی داره و ازین جمع لذت میبرم و بهش میبالم و سرخوشم از داشتنش.

          داداشه عزیزم منم صمیمانه دوستون دارم و براتون از خداوند منان بهترین نعمت هارو خواستارم همونهایی که وقتی بهشون میرسین و نشونه هاشونو میبینید قند تو دلتون آب میشه اشک شوقی که از لطافت و پاکی قلبتونه بر چشمان زیباتون جاری کنه.

          رااستی بابت اینکه گفتید خوشحالید که با جانه دلم درینجا زندگی میکنیم و برام آرزوهای خوب کردید هم با تمام قلبم سپاسگزارتونم.اتفاقا چند روز پیش دومین سالگرد عقدمون بود ، دومین سالگرد پیوندمون و واقعا خیلی از تصمیمون خوشحال و راضییم به لطف خدا.عمیقا دوست داریم یه روز اینجا درین مکان بهشتی میزبان شما و همسر عزیزتون و دختر عشقتون باشیم.

          در پناه حق باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1279 روز

      بنام نام یزدان

      سلام خدمت اسدالله شیرپسرخدا

      وی هنگامی که کتابگونه و لفظ قلم صحبت میکند بسیار شیرین تر و خواستنی میشود(نقطه) خخخخخخ

      لذت بردم اسدالله عزیزم و با قلبم بهت آفرین گفتم واسه دقتت ازینکه چقدر زیبا هر نقطه از آمریکا و این فایل رو تعمیم دادی به جاهای زیبای ایران خودمون و خاطرات شیرین خودت

      واقعا جمله همه جای جهان آسمون یک رنگه رو با تمام وجود تو کامنتت حس کردم و خیلی حافظه خوبی داری داستان پرین رو یجوری با جزئیات دقیق تعریف کردی من حس کردم الان جلوت داری نگاه میکنی و برای ما توضیح میدیش خخخخخخخ

      دوس داشتنی هستی دختر کوچولوت رو ببوس از سمت من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1479 روز

      سلام به برای عزیزم

      اول تحسینت میکنم انقد قشنگ قسمتهای مهم فایل رو باز کردی و خاطرات قشنگی گفتی

      اون قسمت داستان پرین خیلی زیبا بود خوشم اومد و دوباره یاداور دوران کودکی شد اما خیلی تحسینت میکنم حافظه فوی داری تمام داستانهای کودکی یادته

      مورد بعد بازم ازت سپاسگزارم که همیشه صحبتهای ایلان ماسک برامون مینویسی و قانون دوباره تکرار میشه که ادمهای موفق چقد به قانون عمل میکنن و در زمان حال بسرمیبرند و فکر میکنن نه گذشته و آیینده و این درس بزرگی هست که حتی نگاهشوم درباره مرگ باعث رشد و پیشرفت جهانه خیلی زیبا بود ممنون ازت

      مورد بعدی در مورد ویژدرون بود اره دقبقا از بالا شبیه ویژدرونه خیلی زیباست انشالله درزمانش تجربه اش میکنم

      بازم سپاسگزارم ازت داداش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مستانه اقبالهء گفته:
      مدت عضویت: 2123 روز

      سلام آقای زر گوشی عزیز

      ممنون از معرفی دره ویژ درون در استان ایلام

      من رفتم تو اینترنت سرچ کردم خیلی زیبا وافسانه ای بود وچند تا ویدیو از دره دیدم بسیا ر زیبا بود وهیجان

      انگیز

      انشاالله یه روز بیام ایلام واز این دره ی زیبادیدن کنم

      ممنون از معرفی دره

      در پناه رب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نازنین خشنود گفته:
      مدت عضویت: 1453 روز

      سلام اقای زرگوشی

      ممنون بابت کامنت فوق العاده زیباتون و بهتون تبریک میگم واقعا

      بابت تجربه ی همچین فضاهای زیبایی ک توصیف کردید

      مثل ویژدرون ک من همین الان با ی سرچ توی گوگل عاشقش شدم و از خداوند میخوام ک من رو بهش هدایت کنه تا لذت ببرم

      همینطور رامسر و کلا شمال کشور رو از نزدیک ببینم

      ممنون بابت نوشتن خلاصه کارتون پرین ک من تا اخر خوندمش و لذت بردم

      عالی بود

      درپناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فرشاد نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1104 روز

      اسد عزیزم سلام

      ممنونم از کامنت زیبات،

      من این مصاحبه ایلان ماسک رو دیدم،

      فرم تعمق کردنش رو دیدی برای پاسخ؟؟

      اگر نگاه به چشماش کرده باشی،میفهمی که کلام خدا داشت بهش الهام میشد،

      هرچند شاید ناآگاهانه،اما به خدا من گفتم همون لحظه، که این جملات،جملات خداونده که توسط ایلان ماسک زده شد،

      جوابش وااااااقعا بی نقص بود،

      جوابش رو میشه با اندازه یه کتاب تفسیر کرد،

      اره داداش،ما یه چوب خط عمری داریم،که باید از این فرصت استفاده زیبا بکنیم،

      وگرنه اگه اون دنیا هم وجود داشته باشه و بدون دستاورد از اینجا بریم،اونجا هم کلاهمون پس معرکه س،

      شاد باشی داداش و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      لیلی امانی گفته:
      مدت عضویت: 3851 روز

      درود خدا بر شما

      خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم از نوشته ی خوبتون بخصوص پاسخ ایلان ماسک در مورد افزایش طول عمر و داستان زیبای پرین که اشکمو جاری ساخت…. عالی بود. امروز هم جمعه ست، سریال پرین رو حتما میبینم… و مهم تر از همه ایده ی ویژ درون عالی بود، سرچ کردم عالی بود دقیقا همونی بود که توضیح داده بودید خیلی خوب بود. اینکه بعضی از دوستان مثل شما ایده هایی که به ذهنشون میرسه رو میگن خیلی کمک کننده ست برای دیدن زیبایی های بیشتر، تصاویری رو هم که استاد عباسمنش بزرگوار و یار همیشگیشون خانم شایسته ی عزیز در قاب دوربین واسمون بارگذاری می کنند هم بسیار عالیست چرا که اینها رو در هیچ قسمت از گوگل به این زیبایی نمیشه پیدا کرد و میشه گفت واقعا تصاویر و فیلمهایی که در سریالهای سایت عباسمنش دات کام موجوده واقعا منحصر به فرد هستند، بی نظیر، تکرار نشدنی و چشم نواز برای تمام چشمهای زیبا بین دنیا، درود خدا بر استاد و یار و همراه ایشون و تمام ما همراهان اولین و بهترین سایت توحیدی و قشنگ دنیا یعنی سایت tasvirkhani.com و فقط ارزو دارم فیلمهایی که استاد و مریم بانوی عزیز برامون زحمت می کشن بارگذاری می کنند در سایت، تا جایی که میشه آهنگ روش گذاشته نشه بخصوص جاهایی که با گوشی خودشون از رودخانه ها، ابشارها، دریاها و کلا هرجایی که آب روان دارد، ضبط می کنند. آمین یا رب العالمین.:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام آقای زرگوشی

      هر دفعه که کامنت شما ر میبینم با اشتیاق کامل پای خواندن کامنتتون می‌نشینم و سراپا چشم میشم

      این دفعه هم تا چشمم به کامنتتون خورد گفتم آخه جون آقای زر گوشی کامنت گذاشته اما وقتی فهمیدم که میخواهید داستان پرین تعرریف کنید گفتم‌. اه آه برای چی میخوای. تعریف کنی آخه؟

      خلاصه ب هدایت اعتماد کرده و شدوع ب خوندن کردم وسط مسطا گفتم چ خوبه برو گوگل این داستان سرچ کنم ببینم اگر مفصل تر بود بخونم خیلی جذاب بود حتما داستانش تهیه میکنم ب امید الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مژگان مومنی گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم

      وهمه اعضای خانواده عباس منشی

      وای چقدر خوب نوشتید آقای زرگوش عزیز

      با تعریف کردن داستان فیلم با خانمان

      منو بردی به گذشته چقدر خوب بود

      چقدر با لذت برنامه کودک نگاه میکردیم

      واقعا ما از زندگی لذت بردیم

      بچه های الان فقط سرشون توی گوشیه

      اگر هم برنامه کودک میبینن اکثرا جنگیه

      خیلی خوب بود منو یاد نعمت هایی که خداوند بهمون داده انداخت ولی ما اصلا توجه نمی‌کنیم که همه این لحظه لحظه ها همگی نعمت های خداوند هست که به ما داده ولی ما این قدر راحت از کنارشون می‌گذریم

      خدایا صد هزار مرتبه‌ شکرت برای همه نعمت های که تا حالا بهم دادی واز این ببعد خواهی داد

      بازم ازتون سپاسگزارم آقای زرگوش عزیز

      پیروز ومانا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2430 روز

    به نام خدای شنوا و هدایتگر و وهابم که هرچیزی که از قلبم میگذره رو برام فراهم میکنه.

    سلام به همه دوستان ارزشمند و اساتید بزرگوارم.

    خدای مهربونم رو بینهایت سپاسگزارم که این فضارو در اختیارم قرار داد تا به ذوق گفتن معجزاتش لذت نوشتن رو به خودم هدیه بدم و بخونم هر نوشته ی دیگه ای رو که خودش از طریق دوستانم آگاهیشو منتقل میکنه.

    شکر به خاطر دو استاد عزیز و قشنگم که مناظر زیبارو به اشتراک میذارن و این باعث میشه که چشمهامون عادت کنن به دیدن زیباییهای بیشتر ، صحبتهای قشنگتر، آرامش دلپذیرتر.

    طی این چند وقت که هی ریشه یابی کردم و باورای داغونو پیدا کردم و تمرین نوشتم ، گاهی تمرینایی که مینوشتم به دلم نمینشست . آخرش به خدا گفتم خدایا تو بهم بگو .یه چیزی بگو بنویسم که وقتی ضبطش کردم لذت ببرم از هزار بار گوش دادنش. خسته م نکنه .

    دیدی گاهی اوقات مثلا میری بانک و قراره یه سری کارارو انجام بدی ، بعد میری تو یه باجه و میگی این کارو چطوری انجام بدم ؟ میگه برو پیش رئیس . میری ، رئیس میگه بده من برات انجام بدم اصلا . این آخرین ریشه یابی من دقیقا همینطوری شد.

    من گفتم خدایا واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم و دل‌انگیز باشه که بتونم بارها گوش بدم . چند بارم نوشتما اما به دلم ننشست . چیکار کنم. تو بهم بگو ‌ من این ریشه رو پیدا کردم ..تو بهم کمک کن تا رفعش کنم . تو پناه و همراه من باش. من بدون تو هیچ جایی نمیتونم پیدا کنم متنیو که بهم کمک کنه. حتی اومدم تو عقل کل کلی درباره ش خوندم اما اونی که باید پیدا کنم نبود .

    بعدش بهش فرصت دادم تا هدایتم کنه گفتم من فعلا همین قبلیارو گوش میدم تا درباره احساس شایستگی بهم بگی که چیکار کنم و چی بنویسم .

    تا اینکه پریروز مامانم برام یه فایل صوتی فرستاد و کلی ادیفایش کرد که غزل این فایل عالیه . حتما گوش بده . ولی ازونجایی که من اعتقاد دارم به این که باید هدایت بشی تا اجازه دریافت کردن داشته باشی زدم لود شد و شروع به گوش دادنش کردم اما سه دقیقه بعد یه اتفاقی افتاد و حواسم پرت شد و دیگه ادامه ش ندادم .تا اینکه دیشب یه سری کار بدون تمرکز داشتم که میتونستم ویس گوش بدم همراهش گفتم بذار ببینم اون ویسه که مامان فرستاده چی بود . خلاصه وقتی دیدم خیلی خوبه رفتم تو کانالش و چندتا ویس دیگه گوش دادم تا این که یهووو یه ویسی رو پلی کردم که قشنگ همون لحظه ای بود که رئیس گفت بده من انجام بدم برات . دقیقا همون فایله بود که باید باشه . همون که من اصلا به ذهنم نمیرسید که چطوری بنویسمش

    گفت اینم تمرین! اینو صبطش کنه. اینطوری بگو !

    توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه. تو انتخابت چیه ؟

    بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره .

    حق الهیته یادت رفته بگیری . اصلا بهت نگفته بودن تو ارث میبری. خدا در درون تو میراثی رو گذاشته . حق الهیته . شک نک!

    همینطوری که من دارم میگم: حققق منه.

    مگه اونی‌که تو هر عرصه ای بالاست مگه چی داره که من ندارم .

    تازه یه جایی به خودت میای میگی عه عه عه عه عه !

    تو کلا به اوج اوج برسی تازه به حق طبیعیت رسیدی . تازه بعد از اون باید ببینی میخوای چیکار کنی . باید بشینی تصمیم بگیری !

    بالاترین سطحی که ذهنت میتونه درک کنه حق توعه .. حق توعه .

    بابا اون گنده نیست کله منو کوچولو کردن .

    من مثلا یه کشتی تفریحی داشته باشم تو هر دریایی ،تو هر خلیجی، یه کشتی تفریحی داشته باشم ، چه چیز عجیب و غریبیه مگه؟

    من در بهترین مکان و زمان بهترین اتفاقارو تجربه کنم مگه چه چیز عجیب و غریبیه ؟

    اگر من بخوام باعشقم صحبتهای تماما مشترک داشته باشم و صبح و شبمون قانونمند بگذره مگه چه چیز عجیب و غریب و غیر طبیعیه ؟

    اگر من بخوام هرسال هرچندبار که خواستم ، به محض اراده، بلیط بیزنس کلاس بگیرم و هرجای دنیا سفر کنم و در بهترین هتلها و در زیباترین مکانها و در قشنگترین و رویاییترین مناطق با بهترین دوستان و الهی ترین افراد همسفر باشم مگه واقعا چه چیز عجیب و غیر واقعییه ؟

    اگر من بخوام در بهترین و سطح بالاترین و سرسبزترین کشورها با بهترین آب و هوا و بهترین شرایطِ کسب و کار و غرق در آرامش و سعادت و شادی باشم و تجربه کنم این شرایطو مگه واقعا جای چه کسیو میگیرم ؟

    اون یارو که میاد و همه اینارو داره مگه کیه که من نباشم ؟

    کی بهتر از من میتونه همه این چیزارو داشته باشه ؟ کی بهتر از من میتونه سوار هواپیمای شخصی و جت شخصی بشه ؟

    تو به من بگو …

    اون محترمه ولی از من بهتر نیست. هرکی هرچی داره که اوجِ اوجه احترامه . برای من قابل ستایشه . چون آدم باارزشیه که تونسته به اون موضوع برسه و اون چیزو داشته باشه.

    تو این جهان هیچی رو به هیچکس الکی نمیدن!

    فقط باید احساس شایستگی داشته باشه. هیچی به غیر احساس شایستگی مهم نیست . نه تخصص ، نه هیچ چیز دیگه ای .

    اون احساسم خودت باید با بینش و برداشت خودت ، با آنالیزکردن خودت باید به این نتیجه برسی که من شایسته هستم یا نیستم .

    هیچ دلیل خاصی هم نداره شایسته بودن .

    همینکه خدا در قلب تو زندگی میکنه توشایسته ای .

    خدا وقتی جاییو برای زندگی کردن انتخاب میکنه اونجا باید خیلی حسابی باشه .

    تو یه نماینده ی مجلسو میبینی، یه جاییو برای خودش و زندگیش و سکونتش انتخاب میکنه نمیره تو بدترین جاها که ..

    شَانِش باید یطوری باشه که با اون خونهه سازگار باشه .

    خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.

    دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .

    دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .

    برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.

    فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.

    ولی اینو باید بگی به خودت چون خیلی شنیدیی؛

    بهت بها دادن فقط به خاطر این که امروز آرایشت خوب بوده !

    بهت بها دادن برای این که امروز عطرت خوشبوعه!

    امروز بهت بها دادن چون نمره ت 18 بوده !

    امروز بهت بها دادن چون فلان تخصصو بلد بودی !

    ولی تو همین که نفس میکشی ، قرعه به نامت افتاده !

    به خدا قسم جهان هستی و بزرگترین افتخار کائنات اینه که آنچه که تو میخوای رو اجرا کنه.

    بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخاب کردی تا خلق و زندگیش کنی.

    تو به من بگو اگر تو اون رویا رو انتخاب نکنی ، اون رویا باید بشینه تو لیست انتظار دیگه .

    بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخابش کنی و بهش اجازه بدی که زنده بشه ، آفریده بشه

    نه این که بگی‌من اندازه این حرفا هستم ؟

    شَان من در این حد هست ؟

    به خودت فرصت بده . تو خیلی چیزای منفی شنیدی . خیلی جاها شنیدی که ول کن بابا توهم نزن .

    به خودت فرصت بده تا آماده شی و باور کنی که رویایی که در کره ی زمین و در کائنات وجود داره بزرگترین افتخارشه که من بهش اجازه بدم به واقعیت تبدیل بشه .

    انقدر بهم چسبید این تمرین که گفتم حتما بنویسمش و با صدای قشنگی که خدا بهم داده به ویس تبدیلش کنم و هزار بار گوش بدم تا این ریشه هم رفع بشه .

    امروز چندباری که به این ویس گوش دادم ، داشتم به استاد فکرر میکردم که ببین چقدر کیفیت در کل سفرها و در تمام روابط و تمام زندگی استاد هست . چرا ؟ غیر اینه که چون احساس شایستگی داشتن و تجربه کردن اینهمه نعمت رو واقعا دارن در وجودشون احساس میکنن؟! اصلا برا همینه که کم نمیخوان و کوتاه نمیاان.

    وقتی به این فکر کردم یاد نتیجه ی خودم توی روابط افتادم (انقدر همین یه نتیجه جنبه های مختلف زندگی منو متحول کرده که میشه از صدها جنبه ی مختلفش صحبت کرد)

    یبار با یک دوستی که از بچه های ارزشمند همین سایت هم هستن داشتیم باهم صحبت میکردیم . من اونموقع تازه رابطه ی رویاییمو خلق کرده بودم. این خلق طوری بود که هرکسی که میشنید درباره ش حتی وقتی از بچه های سایت بود و قانونو میدونست تعجب میکرد !

    اون دوستم بهم گفت غزل حالا تو احساس کمبود یا عدم لیاقت نمیکنی با این شرایط جدید و با اطن آدمای جدید زندگیت؟ چون من وارد خانواده ای شدم که از هر نظر در بالاترین سطح کیفیت هستن . نمیگم باورای محدود ندارنها ولی انقدر جنبه های مثبتشون زیاااده که اون باورا خیلییییی کمتر دیده میشن . .. برای هرکسیم تعریف میکنم واقعا حیرت میکنن از اینهمه شگفت انگیز بودنشون .

    بعد من امروز یادم اومد که من عمیقا احساس شایستگی و لیاقت داشتم بابت خلق یک رابطه ی رویایی . هرگز خودمو کم نمیدیدم . انقددددد احساس شایستگی میکردم که خودم خیلی تعجب نمیکردم . اینو وقتی یادم اومد که چند وقت پیش دخترعمه م که 13 سالشه بهم با هیجان گفت من اسم هسمر تورو توی اینترنت سرچ کردم یه عالمه ازون نوشته های خارجی زیر اسمش بود (منظورش رزومه بود) اما واسه من خیلی عجیب نبود هیچوقت . چون که من فقط ازین حیرت کرده بودم که وای قانونننن جواب میده ‌!

    چند روز پیش هم رفته بودم پیش دوستام در محوطه خانه های سازمانی. داشت درباره مشکل خونه شون صحبت میکرد .

    بعد من دیدم عه اینهمه مشکلی که همه درباره خونه هاشون میگنو ما یدونه شو هم نداریم .

    همه خونه ها از همون اول نیاز به کابینت داشتن . یعنی همه حداقل حداقل 10 تومن هزینه کردن تا آشپزخونه ش قابل استفاده بشه، فقط خونه ما کابینت داشت .

    همه کارگر گرفتن قبل اومدنشون خونه رو تمیز کنن . فقط خونه ما تمیز بود . همه خونه هاشونو رنگ کردن فقط خونه ما رنگ شده بود.

    یکی دیوارش کثیف بود ، یکی زمینش نیاز به شست و شوی چندین و چند باره داشت . یکی درش خراب بود ، واسه ما همه چیزش درست و تمیز و عالی بود .

    یه خونه نورگیرِ بزرگِ خوش نقشه ی دلچسب و دنج و آروم با همه ی امکاناتِ خوب و کافی . با محوطه ی سرسبز و زیبا و پر درخت و پر نعمت

    تازه همسایه هاام خیلی وقتا نیستن و کل سه طبقه در اختیار ماست :)) هرچند واقعا بهترین آدمها همسایه های عزیزمون هستن. فوق العاده بافرهنگ و مهربون و متشخصن.

    من قبلا که نمیدونستم این خونهه رایگانه . نمیدونستمم اصلا همچین شرایطی امکان پذیره .

    نمیدونستمم چقدر احساس شایستگی دارم ولی ظاهرا انقدر داشتم که خدا از فصلش بهترین کیفیت رو در اختیارمون گذاشته

    دیشب داشتم بهش میگفتم خدایا حالا که ما این پنج سال مهمون تو هستیم،بدون اینکه یه ریال هزینه کنییم و همه هزینه هارو خودت پرداخت میکنی، پس یه لطفی کن خونه های بعدی هم که بهمون میدی همینطوری برامون پربرکت باشه دیگه .

    حالا که فهمیدم قضیه از چه قراره احساس شایستگیمو بیشتر میکنم به کمک خودت. این احساس شایستگی انقدر مهمه که اگر کسی داشته باشتش از خواسته ش ،هررچی که باشه ، کوتاه نمیاد. میگه من میخوااامش! و این خواستنه با اون احساس غوغا میکنه واقعااا.

    به نظرم اصلا اگر کسی قدرت با خدا بودنو بفهمه احساس شایستگی هم میکنه . میخواد هربار بیشتر با دوستی با اون این احساسو تجربه کنه و بیستر لذت ببره. منم در حد فهم و درک خودم دارم سعی میکنم هرروز بیشتر باهاش همصحبت و صمیمیتر شم .

    از نتایج همصحبتی و عاشقانه های منو خدا اینو بگم که امروز صبح رفته بودیم خرید . وارد یه فروشگاهی شدیم که یه عالمه نون باگت روی یخچال بستنیاش داشت .من از ته ذهنم گذشت که وای چقدر خوب میشد نون باگت میخریدیم ساندویچ درست میکردیم تو خونه . بعدش یاد سختیاش افتادم که کلی کار اضافی باید انجام بدم:)) بیخیال شدم. وقتی اومدیم خونه شروع کردم غذا درست کردم و دیگه کارم جلو اجاق گاز تموم شده بود و داشتم ویسی که مامانم فرستاده بودو دوباره گوش میدادم که یه جاش گفت آیه قرآنه ، ازجایی که فکرشو نمیونی میاد … اومدم نشستم که این قسمت سفرنامه رو ببینم که همسایه مون زنگ زد. رفتم جلو در و دیدم نذری آورده . نذری چی بود ؟؟ ساندویچ :)))

    وای انقدر این اتفاق به من چسبیییید … قانون جواب میده آقاا

    فقط باید باور کنیم که خدا همون انرژیه که میشه باهاش مثل یه دوست حرف زد و ازش خواست و باهاش رفیق شد.

    ما همیشه دنبال این بودیم که یکی مثل خودمون باشه که حرفای مارو بفهمه .. خدا همونیه که میفهمه. واقعا میشنوه. واقعا میشه درباره همه چی باهاش حرف زد . پاسخ میده. راه نشون میده

    همین چند روزه که دارم همش باهاش حرف میزنم به چشم میبینم که داره هدایت میکنه.

    ویس میفرسته ، عشق میده ، کتاب معرفی میکنه ، حرف خوب میزنه از طریق یه آدمی.. همه جوره داره میکه حالا که اومدی سمتم بشین و تناشا کن که برات چه کارها که نمیکنم.

    خدایا . ازت درخواست میکنم با تمام جان و دلم که ، یک لحظه مارو به حال اولیه خودمون واگذار نکن و برمون نگردون. پناهمون باش. خدایا تو میدونی که کدوم راه راه سعادت و خوشحالیه .تو مارو به اون مسیر هدایت کن رفیق. قلبمونو بگشا تا راه درستو تشخیص بدیم‌. حرف درستو بشنویم . بهمون قدرت کنترل ذهن بده تا آسوده باشیم و بیشتر ببینیمت در هرجا و هرلحظه و شکر کنیم تورو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 275 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1779 روز

      بنام الله که بخشاینده و با رحمت است

      سلام و درود بر غزل خانم عطایی بزرگوار

      اسم و فامیل شما من را به یاد یک غزل از مولانا میندازه که که یک بیت آن آرامشی وصف ناشدنی را برای من به همراه دارد و آن بیتی است که حاوی فامیل شما است…

      بخواه ای دل چه میخواهی ، عطا نقد است و شَه حاضر

      که آن مَه رو نفرمایید که رُو تا سالِ آینده

      این اثری که شما در تاریخ 30 شهریور سال 1402 از خود بجای گذاشتید ، هدایتی خالصِ خالصِ خالص از سمت الله یکتا می شود برای منی که امروز صبح با یک سطح انرژی پایین وارد سایت می‌شوم و دکمه نشانه امروزم را می‌زنم و هدایت می‌شوم به این فایل و کامنت شما و خلاصه سطح انرژی مرا از صفر به بی نهایت میرساند…، به تعبیر مولانا…

      آفرین ها باد بر تو ای خدا

      ناگهان کردی مرا از غم جُدا

      واقعا نتوانستم که به خودم اجازه بدهم که بدون سپاسگزاری از کنار کامنت شما رد شوم…

      چقدر ابتدای کامنت شما زیبا بود که از تسلیم شدن در برابر پادشاه عالم سخن گفتید ، تسلیم شدنی که سکوی پرتابی می‌شود برای رسیدن به یک محتوای لذت بخش که آگاهی های خالص و ناب را به همراه دارد

      چقدررررر لذت بخش بود

      به قول حسین آقا عبادی عزیز ، باید این کامنت قاب بشه و روزی چندین بار خوانده بشه…

      چقدر این نوشته شما یادآوری زیبایی بود از یک حقیقت ناب و دل نشیین و جذاب ، یادآوری ای از یک سخن قدسی و ملکوتی از کلام خودِ خودِ خودِ خدا….

      لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لاَ أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی اَلْمُؤْمِنِ

      آسمان و زمین ظرفیت و گنجایش مرا نداشت ولی قلب بندهِ مومنِ من ، گنجایش مرا داشت «و من در آنجا ساکن شدم…»

      پس باید از صمیم قلب احساس شایستگی داشته باشم تنها به این دلیل که زنده ام و نفس می‌کشم ؛ بدون پیدا کردن هیچ دلیلِ دیگری…

      خدایا شکرت که مرا در مدار انسان هایی قرار دادی که از هم صحبتی با آنها و خواندن نظراتشان ، احساسات عالی را تجربه می‌کنم…

      مجددا از شما بابت این اثر زیبا سپاسگزارم ، هر چند که این سپاسگزاری زبانیِ سادهِ من ؛ حق مطلب را آنگونه که باید و شاید در برابر این اثر زیبایٍ نوشتاری شما ادا نمیکند…، به تعبیر مولانا…

      گر سرِ هر مویِ من یابد زبان

      شکرهای تو نیاید در بیان

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      ابراهیم خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1400 روز

      سلام دوست خوبم.

      سلام خواهر گلم

      خواهر مهربون و با لیاقتم.

      من مطمئنم حتی 1%هم خودت نمیتونی درک کنی که که کامنتی نوشتی!

      حاظرم قسم بخورم محاله فهمیده باشی چقدر این کامنت قوی بود!

      چون تو نویسنده ی این کامنت نبودی، ا. نی نویسنده ی این کامنت بود که گفت:

      اقرأء بسم رب الذی خلق

      این کامنت چچچقدر ماله من بود!

      چقده ذوق کردم از خوندنش مخخخصوووصا

      هیچی ولش کن

      خواستم بگم اونجا که در مورد لیاقت گفتی دیدم همش عااااالی بود.

      چقدر خندیدم به نذری ساندویچ!

      آخه این ذهن چیه که هر کاری میکنه!!!

      لطفاً بنویسید

      بیشتر بنویسید

      آدمای زیادی نیاز به فهمیدنه درک احساس لیاقت دارن

      آدمای زیادی نیاز به این دارن که بفهمن خودشون خالق زندگیشونن

      آدمای زیادی نیاز دارن کلام شما رو بخونن، کلامی که خدا تو قرآن گفته، نعمت های پروردگارتان را بازگو کنید…

      خییییلی ممنونم بابت این کامنت زیباتون لز صمیم قققلبم

      آرزو میکنم رویاهاتون رو زندگی کنین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2037 روز

      سلام به نور وجودت غزل جان شایسته

      اولین بار بود که کامنتی از شما می خوندم و می دونم که خدا منو در درست ترین زمان و مکان به آشنایی با آگاهی های خودش از طریق قلب باز شده شما آشنا و مانوس کرده.

      با خوندن عبارات زنده و روحبخش شما بارها اشک ریختم و قلبم تازه شد. نوری در وجودت درخشانه که ناگزیر هرکس از کنار نوشته ات رد میشه اونو می گیره.

      و همونطور که خودت به درستی اشاره کردی از احساس لیاقتت میاد.

      بذار در تایید صحبتت از تجربه همین الان خودم بگم.

      من از دیروز مهمان خواهر همسرم هستم. ایشون از لحاظ مادی در جایگاه نسبتا بالایی هستن. منزلشون شهرک غرب هست، همسرشون کارخونه دار هست، خودش لیسانس شیمی داره و قبلا کارمند دانشکده دندانپزشکی بوده ولی بعد از ازدواج دیگه کار نکرده.

      من از خانواده شنیدم که ایشون وقتی مجرد و کارمند بوده بهترینها و باکیفیت ترینها رو برای خودش تهیه می کرده. هدایای ارزشمند به عزیزان می داده و نسبت به هم رده هاش خودش رو در سطح بالاتری نگه داشته. خیلی هم فرد تمیز و شیک و مرتبیه.

      خوب مسلمه که هدایت میشه به همسری با همین خصوصیات و حتی بالاتر از اون.

      الان که ایشون یک زن خانه دار هست، به هیچ عنوان من حس نمی کنم احساس ضعف و کمبودی به لحاظ شاغل نبودن و مولد ثروت نبودنش داشته باشه. بلکه همچنان پرقدرت و باعزت نفسه.

      من و دخترم دیشب توی اتاق ایشون خوابیدیم و الان زیر نور پنجره اتاقش نشستم و می نویسم.

      از دیروز یه حسی داشتم که می گفت مواظب بچه باش خرابکاری نکنه، چیزی رو نشکنه، زیاد با پیانو ور نره، لیوان از دستش نیفته، اسباب بازی رو نکوبه به کمد و تخت و ….

      بعد شب به خودم اومدم و گفتم سعیده جو وسایل این خونه تو رو گرفته؟ داری خودت رو کمتر از این تخته پاره ها می بینی؟ این وسایل با وجود صاحبخونه و حس ارزشمندیش ارزش گرفتن.

      تو چرا خودت رو کمتر از صاحبخونه می بینی که همش نگرانی؟ مگه تو چیزی کمتر از اونا داری؟

      مگه تو رو خدا هدایت نکرده به اینجا؟ پس حقته که راحت باشی.

      به قول شما مگه عجیبه که تو صاحب این خونه و وسایلش باشی؟ کافیه فقط تجسم کنی این روشویی خونه خودته. این مبل رو خودت انتخاب کردی. این پارکت رو تو دستور دادی نصب کنن. این ظروف رو تو داری روزمره استفاده می کنی. برو توی عمق احساس لذت از این سبک زندگی.

      دیشب خواهرشوهرم گفت تو و دخترت برید روی تخت من بخوابید، من اونجا راحت نیستم و همیشه روی تخت دخترم می خوابم، چون بچه دومش رو بارداره.

      اولش قبول نکردم ولی وقتی دیدم دخترم راحت نیست ساعت 3 شب جابجا شدیم و رفتیم روی همون تختی که جذبه و زیبایی و کیفیت تخت و روتختیش چشمای منو گرفته بود. باور کنید از لحاظ مادی همین یک قلم جنس به اندازه تمام وسایل خونه من می ارزه. اما…..

      آیا من لایق نیستم روش بخوابم؟ بله که هستم و این کار رو کردم.

      احساس لیاقت چیزیه که فکر می کنیم داریم ولی در چنین مواقعی ثابت می کنیم که داریم یا نه. در عمل.

      توی همین 12 ساعت گذشته خیلی لز لحاظ ذهنی با خودم کار کردم و سعی کردم نسبت به این محله و این خونه حس عادی داشته باشم. اولش سخت بود ولی الان تا حدود زیادی بهتر شده.

      تصور می کنم مال اینجام، اینا مغازه های سر کوچه منن. این پیانوی منه که دارم با عشق نواختنش رو یاد می گیرم. این وسایل در خدمت رفاه من هستن

      و از همه مهمتر من فردی ام که به این خونه و وسایلش اعتبار میدم.

      منم که فراتر از این مشغولیات و مادیات دارم روی انسان بهتری بودنم،

      مهربانتر و باعزت نفس بودنم،

      رشد کسب و کارم،

      معنوی بودنم،

      شکرگزار بودنم،

      تجربه های جدید ساختنم،

      و لذت بردنم از زندگی کار می کنم.

      من از زندگی الانم راضی ام و می دونم که کلید تجربه نعمتها و ثروتهای بیشتر، روابط زیباتر، دیدن تمام جهان و آدمهاش، در دست اراده من برای رشد دادن شخصیتمه.

      استاد جملات طلایی زیاد دارن ولی الان می خوام یکیش رو بولد کنم. بجای سرمایه گذاری روی افراد، دلار، طلا یا هر چیز دیگه ای، روی خودتون سرمایه گذاری کنید

      غزل جان تجربیات شیرین و ارزشمند شما دستم رو برد سمت نوشتن و متوجه گذر زمان نشدم…

      خیلی برام دلچسب بود اونجا که گفتی به خدا گفتم تو تمرین مناسب رو بهم بگو و بعدش رفتم مشغول تمرینهای دیگه ام شدم. یعنی نگران و منتظر ننشستی تا جواب بیاد. بلکه به پلن خدا اعتماد کردی و مشغول لذتهای دیگه زندگیت شدی تا بالاخره وقت دریافت پاسخ رسید.

      خیلی خیلی خیلی ازت سپاسگزارم و برات بهترین بهترینها رو آرزو می کنم. همواره و روزافزون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1960 روز

      درود بر شما دوست عزیز

      بسیار سپاس‌گزارم از این نوشته زیبا که با قلمی هنرمندانه به مهم‌ترین پاشنه آشیل ما انسان‌ها اشاره کردی

      احساس ارزشمندی مهم‌ترین موضوعیه که باید در زندگی روش کار کنیم

      امروز داشتم با یکی از دوستان درباره این موضوع صحبت میکردم و میگفتم که بسیاری از خطاهایی که ما در زندگی و تصمیم‌گیری و انتخاب‌هامون داریم به‌خاطر عزت‌نفس پایینمونه

      این موضوع تو تمام ابعاد زندگی ما تأثیرگذاره و میتونه مدار فرکانسی ما رو تغییر بده

      یکی از مهم‌ترین موضوعات در بحث عزت‌نفس که بسیار تأثیرگذاره م من خودم بیشتر دارم به اهمیتش پی میبرم موضوعه زمانه

      اینکه چطوری از زمانمون استفاده می‌کنیم؟

      این سرمایه ارزشمند رو داریم در چه جهتی به‌کار می‌گیریم؟

      با چه کسانی داریم به اشتراک میگذاریم؟

      ما اگر برای خودمون ارزش قائل باشیم واقعاً زمانمون رو به‌راحتی در اختیار کسی قرار نمیدیم

      تو خیلی از جمع‌ها شرکت نمی‌کنیم

      خیلی از تصمیمات رو نمی‌گیریم و در انجام خیلی از تصمیمات جسورتر میشیم

      خیلی لذت بردم از نتایج و صحبت‌های ارزشمندت درخصوص این موضوع فوق‌العاده

      برات بهترین‌ها رو آرزومندم و ازت می‌خوام که بیشتر دراین‌باره و تجربیاتت برامون بنویسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2256 روز

      سلام به غزل خوش چهره و خوش صدا و خوش قلب و توحیدی…

      انقدر از نوشته ت لذت بردم که نمی شد کامنت نذارم. آفرین چقدر تحسین کردم این درکت رو از قوانین. و چه تمرین شاهکاری بود که خدا بهت هدیه داد توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه.

      بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره

      خیلی کیف کردم از این و از سؤالای بعدش و انگار دست خدا بودی برای من که این جملات کولاک رو برای خودم بنویسم و وویس ظبط کنم و تکرار کنم… امروز داشتم جلسه ی 4 کشف قوانین رو گوش می دادم که استاد از اون باور اولیه که صد درصد اتفاقات زندگیم رو خودم خلق می کنم و اینکه این باور اولیه باید باشه تا حرکت کنیم و بعدم از ایده ی سی تا سخنرانی تو مدت دو سه هفته و مراحل تکاملشون که به این واسطه چقدر هم سریع طی شد می گفتن… با خودم فکر کردم گفتم خدایی چقدر از ایمان استاد به همین باور اولیه رو دارم؟؟ بعدش در ادامه استاد می گفتن باید این باور رو منطقی کنیم برای خودمون و فکر می کنم یه راهش تکرار زیاد هست. احساس لیاقت و یا هر باور دیگه هم همینطور. همین سؤالایی که شما نوشتی که چیش عجیبه که من به فلان خواسته رسیده باشم یا کشتی تفریحی و … داشته باشم. همین سوالا رو وقتی من می خوندم تو دلم می گفتم آره خدایی، نه جای کسی تنگ میشه نه چیزی و من لیاقتش رو دارم. حالا حساب کن اینو وویس کنم و هر روز بهش گوش بدم خب معلومه باورم قویتر میشه و فرکانسم خالص تر میشه… مرسی غزل جان که هدایت خدای مهربون رو در قالب کامنتت بهم رسوندی… خدا رو هم شکر می کنم برای شرایط عالی و روابط عالی که در زندگیت خلق کردی… آفرین دختر توحیدی. امیدوارم در این مسیر ثابت قدم و متعهدانه جلو بری و هر روز نتایجت بزرگتر بشه. به خدای مهربون و هدایتگر می سپارمت :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1859 روز

      سلام و صد سلام به غزل عزیز

      دوست خوبم چی قشنگ قانون رو فهمیدی هزاران بار بهت افرین میگم

      خیلی عالی خلاصه قوانین رو در کامنتت میشه خوند و درس گرفت ازش…

      آفرین دوست زیبارو و هوشمندم…

      چقدر هم از ارتباطت صمیمانه و زلالت با الله یکتا لذت بردم ..

      وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم بارها با خودم تکرار کردم: همینه !!!

      به همین سادگی !!!

      به همین زیبایی !!

      واقعا هیچ ترتیبی و آدابی مجو

      هر چه میخواهد دل تنگت بگو ..

      غزل جان برات بهترین و رؤیایی ترین تجربه ها رو آرزو میکنم و ان شاءالله به زودی بیای و کامنت بزاری و با ذوق و شوق برامون از ثمر نشستن خواسته هات بگی ، الهی امین

      در پناه نور و عشق الهی باشی دوست گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1793 روز

      غزل جان سلام

      لذت بردم از خوندن کامنتت خیلی خوب بود و به دلم نشست ممنون و سپاسگزارم ازت

      هزاران آفرین بر شما که چنین باورهای درستی داشتی عمیقاً احساس شایستگی و لیاقت داشتی برای خلق رابطه رویاییت و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خلقش کردی

      داشتم کامنتا رو یکی یکی میخوندم و لایک می کردم کامنت شما رو که خوندم انگار که کنارم نشسته بودی گفتم(بسیار زیبا..غزل جان) و امتیاز پنج ستاره رو دادم و رفتم که چندتا کامنت دیگه بخونم بعد فکر کردم که چرا این حس خوب رو با خودت به اشتراک نزارم

      غزل عزیزم تحسینت می کنم برای نتایجت بخصوص همصحبتی و رفاقت قشنگت با خدا

      در آغوش پر مهر خدا زندگیت سراسر شادی و نعمت و خیر و برکت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1479 روز

      سلام به غزل بانوی عزیز

      امیدوارم حالت عالی باشه

      کامنتت خیلی قشنگ و پر محتوا بود مخصوصا جاهایی که در مورد اون فایل صوتی که مادرتون فرستاده بود نوشتید

      واقعا چرا ما فکر میکنیم شایستگی چیزی نداریم یا کسایی که به چیزی رسیدن حتما کار خاصی انجام دادن یا اونا لیاقتشون بیشتره به قول استاد خدا به همه ما به یک اندازه نعمت داده بعضیها خودشونو لایق میدونن ازش استفاده میکنن و بهتریتها نصببشون میشه بعضیام میگن ما نمیتونیم به این چیز برسیم و رهاش میکنن و همش در فقر و ناله به سر میبرن

      سپاسگزارم ازت عزیزم که این نکات مهم رو نوشتی حتما منم با صدای خودم ضبط میکنم با اهنگ بی کلام و هی گوشش میدم

      در مورد رابطه ات هم تحسینت میکنم که خودتو لایق رابطه عالی دونستی و بهش رسیدی و اصلا تعجب نکردی که عه راستی من به این خواسته رسیدم و حتما کار خاصی کردی نه چون خودتو لایق بهترین رابطه دونستی و این از عزت نفس بالات بوده خیلی راحت بدست اوردی

      خدایا شکرت برای رابطه رویایت با عزیزدلت

      در مورد خونه ای توش زندکی میکنی میدونی چیه غزل جان وقتی ادم نگران چیزی نیست و تو ذهنش خدارابزرگ میدونه و میگه خدا بهم میده چون رهاست ناراحت و نگران نیست حسش خوبه باعث میشه همه چیز راحت و ساده براش اتفاق بیفته

      همین جیزی که استاد میگه من به راحتی به همه چیز رسیدم چون استاد نگران نبودن و حالش خوب بود

      مگه پیامبرای ما نگران خوراک و پوشاک و مسکن و ثروتشون بودن

      نبودن چون رو خدا حساب باز کردن چون خدا را رزاق دونستن و باورشون کردن که بهشون میده

      و حالشون خوب بوده

      همون قانون حس خوب اتفاقات خوب میشه

      در مورد هدایت خدا گفتی اتفاقا این اتفاقات اخیر منم اینطوره که میگم خدا هدایت میکنه نگران نیستم

      مثلا دیروز من خواستم برم سرخاک بعد اون مسیر تاکسی کم میره یا باید دربستی بگیری یا چند نفر باشی منم ساعت 4 رفتم گفتم خدایا خودت یه تاکسی برای من سریع بگیر چند تا تاکسی گفتند نمیریم منم حدود یه ربی بود منتظر بودم اخرش گفتم بیخیال کرایه دونفر و میدم که برم نمیتونم زودتر منتظر بشم همین که این نیتو کردم یه تاکسی اومد گفتم ارامگاه میرید گفت چقدر میدیدگفتم 10 تومن کرایه دونفر گفت باشه خدا شاهده دو قدم نرفته بود یه خانوم و بچه اش گفتند ارامگاه سریع راننده گفت قدم خیلی خوب بود گفتم پس همون 5 تومن کرایه اصلی رو میدم چون مسافر برات اومد گفت باشه بعد گفت که این مسیر تاکسی نیست کسی نمیره گفتم اخه شماها میتونید مسافر سوار کنید از مسبر دیگع برید هم چند تا مسافر برید هم کسی که ارامگاه میره رو میرسونید بعد گفتم خدا رزق میده خدا روزی رسانه خودش مثل الان روزی میده گفت صدرصد

      و چقدر خوشحال شدم که خدا اجابت کرد وقتی من نگران نبودم و رها شدم

      و خیلی اتفاقهای اینچنینی برام میفته این یک نمونه اش بود که همش برمیگرده حال خوب و خدا رو باور داشتن و خود رو لایق دونستن

      خدایا شکرت واقعا

      سپاسگرارم که نوشتی عزیزم

      دوست دارم در پناه الله یکتا باشی عزیزم

      میبوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      احسان گفته:
      مدت عضویت: 901 روز

      سلام. خیلی دوستداشتم این متن رو اینجا بنویسم…

      واقعا این ما هستیم که به اجسام ارزش میدیم!

      به عنوان مثال اگه یه گوشی مدل بالا یا یه ماشین مدل بالا وجود داشته باشه ولی ما ازش استفاده نکنیم اون وسیله به تنهایی چقدر میتونه ارزش داشته باشه حتی اگه میلیون ها و میلیاردها تومن قیمتش باشه؟! عملا بنظر من تا منه انسان ازش استفاده ای نکنم اون جسم فیزیکی هیچ ارزشی نداره. اینجاست که ما باید ارزش واقعی خودمون رو بفهمیم…

      اینجاست که ما باید درک کنیم کی هستیم و چه هستیم

      به هر سمت و سویی نگاه کنیم هر اجسام فیزیکی که میبینیم برای ما(منه انسان) خلق شده. ما باید باور کنیم خیلی خیلی ارزشمندیم.فارغ از برچسب هایی که جامعه برای طبقه های مختلف درست کرده.

      با تو هستم با تو دوست عزیزم که داری این متن رو میخونی قدر خودتو بدون چون تو خیلی ارزشمندی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2344 روز

      سلام غزل جان

      سپاسگزارم عزیزم کا اینقدر با حال خوب کامنت گذاشتی وقتی کامنتتو خوندم با اعماق وجودم تمام مطالبش رو دریافت کردم چقدر مطالب زیبا دلنشین بود،مث چهره ی مهربون وزیبات.

      چقدر تحسینت کردم سپاسگزارم عزیزم اینقدر شفاف وروشن به ماهم فهموندی که از خدا زیاد بخوایم

      که اگه خدارو باورداریم وبه بخشندگیش ایمان داریم درخواست هامون ببریم بالا

      سپاسگزارم غزل جان عزیزم اینقدر خوب قانون رو درک کردی وبه ماهم یادآوری کردی

      برات آرزوی بهترین هارو دارم ودرپناه الله مهربان شاد وسالم وسعادتمند وثروتمند باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام غزلم

      چقدر قشنگ نوشته بودی عاشقتم دختر

      راستی اون ویسی که برات فرستادم خودم ده بار گوش کردم و نوشتم بازهم می‌خوام متمرکز بشم و گوش کنم

      من سمت خودم بخوبی انجام میدم مطمئنم خدا هم کارشون خوب انجام میده

      اینکه همیشه همراه هستی

      اینکه همیشه فنجونت خالیه

      خیلی خوشحالم

      اینکه ی دختر دارم که همیشه عین دوست عین دختر عین مادر همراه منه

      از خدای مهربونم سپاسگزارم

      باید تو رو هم تو لیست شکر گذاریهام بنویسم و بارها بار شکر کنم

      عاشقتم دختر قشنگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        ریحانه گفته:
        مدت عضویت: 1782 روز

        چقدر قشنگ که باهم در مسیر هستید و این ارتباط هربار بهتر و قشنگتر و در صلح تر میشه

        واقعا تحسینتون میکنم

        من میدونستم که هردو در مسیر هستید اما وقتی این دیدگاهتون رو دیدم دوستداشتم حتما براتون بنویسم و تحسینتون کنم

        چیزی که اینجا در این سایت یاد گرفتمش

        آگاهانه تحسین کردن

        امیدوارم هربار با درک بهتر قانون و بهتر عمل کردن

        زندگیتون رو بهشتی تر و رویایی تر خلق کنید و با احساس لیاقت و ارزشمندی لذت ببرید از این زندگی و خالق بودنتون.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          زهرا فرجی گفته:
          مدت عضویت: 1944 روز

          سلام ریحانه جون

          عزیز دلمی دخترم

          من و غزل عین دو تا دوستیم

          گاهی ام جامون عوض میشه و اون میشه مادرمن و خیلی جاها منو کمک می‌کنه تا مسیر درست از بیراهه تشخیص بدم

          الحمدالله که تو این مسیر تنها نیستیم

          گاهی مادر و دختر گاهی دو تا دوست حتی از نوع مجازیش

          که اصلا همو ندیدن اما با انرژی خوبی که از خودشون ساطع می‌کنند میتونند همدیگه رو هدایت کنند

          ممنون که برام نوشتی

          ممنون که تحسین کردی

          ممنون که هستی

          دوست دادم نازنینم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            ریحانه گفته:
            مدت عضویت: 1782 روز

            خداروشکر که میتونم این پیام رو ببینم و بخونم

            واقعا اشکم دراومد و احساس بسیار خوبی گرفتم

            احساس کردم این میتونه خیلی فوق العاده باشه که با خانواده در این مسیر باشی و همه درحال شناخت بیشتر خود و کار کردن روی خودشون باشن

            آرامش بسیار زیادی گرفتم انگار که مادر خودم برام نوشته باشه

            البته خداروهزاران مرتبه شکر با اینکه پدرو مادرم در این مسیر نیستن اما ما بسیار بسیار رابطه ی قشنگ و درصلحی داریم و هربار بهتر هم میشه

            واقعا گاها گریه میکردم از اینهمه عشق

            و همینطور باورهایی که میبینم با این قانون یکیه..

            بسیار سپاسگزارم که نوشتید برام و من این عشق و آرامش شمارو کاملا دریافت کردم

            دوستون دارم(قلب)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شهلاحیدری گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      به نام خدای مهربانم

      سلام غزال زیبای من

      چقدررررررکامنتت عاااااالی بود

      باتمام وجودم کلمه به کلمه اون رو خودندم ولذت بردم وتحسین کردم

      عاشق خودت واون خدای بزرگتم

      که دوستی باخودش خونه ماشین همسر ثروت محل سکونت عالی

      همسایه های عالی آرامش حتی ساندویچ رو هم برات آماده میکنه میفرسته

      الهی دور این خدا بگردم من

      برای منم ازین کارا زیاد میکنه

      یادم اون هفته هوس بال مرغ جوجه کبابی کردم به دوساعت نکشید برام فرستاد….

      الهی شکرت

      آره غزال نازنیم با خدا بودن وعاشقی کردن دنیارو برات گلستان میکنه

      چشم دل بازکن که جان بینی

      الهی دورت بگردم خدای من

      آنچه نادیدنی ست آن بینی

      من تورو پیدا کردم ودیدم

      گربه اقلیم عشق روی آری

      الهی معبود من..

      همه آفاق را گلستان بینی

      عاشقتم خدای من

      بهترینها برات رقم بخوره دوست یکتا پرستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      داود خورشیدی گفته:
      مدت عضویت: 924 روز

      سلام غزل خانم

      تحسین میکنم کامنت زیبات رو .واقعا لذت بردم و برات بهترین ها رو آرزو میکنم .

      تصمیم گرفتم اون قسمت احساس لیاقت رو که نوشتی وییس کنم و مرتب گوش کنم خوندنش که خیلی تحت تاثیرم قرار داد انشالله که گوش دادن بهش خیلی بهتر روم تاثیر بگذاره.

      بازم بسیار تشکر میکنم و بسیار تحسینت میکنم که کامنتت خودش برام مث یک فصل از یک کتاب بسیار زیبا بود .ممنونم

      انشالله موفق و شاد و خوشبخت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2787 روز

      به نام خدای هدایتگران

      سلام غزل عزیز باز هم مثل همیشه گل نوشتی چقدر لذت بردم ممنون هستم دوست عزیز این آگاهی ها را به اشتراک می گذاری کامنت قبلیت که در مورد روابط عاشقانه گفتی لذت بردم رابطه عالی با همسرت و من هم برای خودم تجسم کردم واقعا همه چیز احساس شایستگی هست یادم می یاد ما می خواستیم خانه مان را عوض کنیم آنقدر دنبال خانه های خوب گشته بودیم و دیده بودیم و خداوند هدایتمون کرد به یک خانه عالی بهترین جای شهر با متراژ بالا طوری که اقوام می آمدند خانه ما تعجب می کردند ولی برای من خیلی عادی بود فکر می کردم من مشکل دارم الان می فهمم که اون احساس شایستگی بوده ،با اینکه وضع مالی آنها خیلی بهتر از ما بود از خانه ما شگفت زده شده بودند آن موقع من تازه با قانون آشنا شده بود و کلاس یک استادی می رفتم خیلی ذوق داشتم و یادم هست خیلی از خدا می خواستم همش با خدا حرف می زدم الان هم با خدا حرف می زنم ولی بعضی موقع ها از دستم در می ره دوست دارم همیشگی بشه بهترین کسی که جواب میده الله هست برای من دلیلش اینه که خیلی چیزها را می خواهم تو سرم درست کنم از طرفی هم چون کار هم دارم دوست دارم موقع کار تمرکزم روی فقط کار باشه تا لذت بیشتری ببرم آمدم برای شما بنویسم یک کامنت شد ممنونم غزل جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعیده آیت گفته:
      مدت عضویت: 1079 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر مطالب این کامنت به دلم نشست

      اخه منم چند روزه دارم رو یه الگوی تکرارشونده ام کار میکنم

      و نهایتا رسیدم به احساس عدم لیاقت

      چیزی که اصلا فکرسو نمیکردم

      من همیشه خودمو قوی با اعتمادبنقس و لایق میدونستم

      ولی دیدم اینا یه ماسک بودن و درونم خالی بوده و تو دوره دوازده قدمم همین دیشب راجع بش کامنت گذاشتم

      والان دارم رو احساس لیاقت و ارزشمندیم کار میکنم و یه سری از مطالبی که شما نوشته بودینو منم برا منطقی کردن ذهنم استفاده کرده بودم

      و واقعا خداراشاکرم که تو این مسیریم و داربم رشد میکنیم و هرروز بهتر وبهتر میشیم به امید الله

      امیدوارم شما من و همه دوستان هر روزمون بهتر از روز قبل باشه و هر لحظمون رو با خداسپری کنیم و ورپناه اون باشیم

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فریبا شهاب گفته:
      مدت عضویت: 1239 روز

      سلام بر دوست عزیز وموحدم

      متن فوق العاده زیبایی بود و کاملا واضح هست که از اعماق وجودت وبا

      احساس بسیار عالی که داشتی ، نوشتی وچقدر نیاز داشتم که این احساسات ناب رو دوباره از قلب مهربان شما دریافت کنم والحق بر دلم نشست وارزشها وشایستکی هام

      رو دوباره به من یادآور شد .

      انشالله درپناه رب مهربان وجودت سلامت وهمیشه قلبت مملو از شادی وآرامش باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      منصوره اقبالی گفته:
      مدت عضویت: 861 روز

      سلام خانم غزال

      بسیار کامنتتون آموزنده ودرس داشت برای من ، چقدر جالب دوستی با خدارو درک کردید وبا احساس تمام با اون آگاهی برتر هم صحبت شدید و به نتیجه رسیدید

      امیدوارم همواره همگی ما به این درک از نزدیک بودن رب العالمین برسیم

      سپاسگزارم ازشما️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آقای خاص گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام به دوست همفرکانسی غزل عزیز

      چه غوغایی به پا کردی در دل من با این کامنت زیبات خیلی لذت بردم آفرین قشنگ چسبید به جونم بسیار عالی و زیبا بود میشه از توی کامنتت کلی تمرین کشید بیرون خداقوت بی نظیر بود این کامنت رو باید سیو کرد و هرازگاهی خوند تا یادآوری بشه این همه کلمات و جمله های زیبایی که قلب و فرکانس آدم رو جلا میده باز هم ازت ممنونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلاممم به روی ماهت غزل عزیزم

      سلام به قلب درخشانت

      میدانی سه بار کمنتت خواندم و لذت بردم

      آمدم با جان و دلم تحسینت کنم

      آمدم برایت تبریک بگویم که چقدر عالی روی خودت کار کردی

      چقدررر بی نظیر هستی

      چقدررر زیبا نوشتی

      چقدرررر عالی از احساس لیاقت یاد کردی

      تشکر میکنم عزیزم

      سپاسگذارت هستم که این قدر قلب بزرگ داری

      اوایل که من هم وارد سایت شده بودم در فایل ها متوجه میشدم که چقدررر استاد حس ارزشمندی دارد

      واضح معلوم میشود که چقدر روی این حس ارزشمندی کار کرده هست

      تشکررر میکنم عزیزم

      روی چون ماهت را میبوسم

      و بی نهایت تحسینت میکنم

      الهی روزی در جت شخصی خودت مشغول دیدن زیبایی ها باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      وحید ربانی گفته:
      مدت عضویت: 1500 روز

      بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

      سلام به دوست عزیزم غزل عزیز

      سپاسگزارم از کامنت بسیار عالی و‌زیبات در مورد احساس لیاقت که پاشنه آشیل من و بسیاری از ایرانی ها است

      این قسمت از کامنت شما را با اجازت میزارم در word pad روزانه ام که هر روز صبح چشمم بهش بیافته و به یاد بیارم که من انسان با ارزشی هستم که خداوند کالبد منا برای سکونت خودش انتخاب کرده آفرین به شما

      خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.

      دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .

      دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .

      برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.

      فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.

      سپاسگزارم از خداوند که در این اخر شب منا هدایت کرد به این احساس با ارزش

      در‌پناه رب العالمین باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 1782 روز

      سلام غزل عزیزم

      نمیدونی چقدر سپاسگزار شدم وقتی کامنتت رو خوندم

      انگار دقیقا دست خدا شدی تا این حرف هارو در زمان مناسب بشنوم از طریق تو

      باورت نمیشه چقدر در زمان درستی بود

      و چه درکی بهم دادی

      آدم هرچی بیشتر کامنت میخونه بیشتر میفهمه که انقدر استاد تاکید دارن کامنت بخونید یعنی چی

      غزل عزیزم عالی نوشتی و سپاسگزارم بخاطر این دیدگاه بینظیر

      نمیدونم دقت کردی یا نه

      اما انقدر عالی مینویسی همیشه و قانون رو قشنگ توضیح میدی ‌‌نکات خوبی رو بهمون میگی و زیبا میتونی بنویسی که همیشه دوستدارم کامنت هات رو بخونم و تحسینت میکنم تحسینت میکنم تحسینتتنتت میکنمممم

      واقعا بچه ها همه فوق العاده ان

      خداروشکر که میتونم در این جمع باشم

      بازهم سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        غزل عطائی گفته:
        مدت عضویت: 2430 روز

        ریحانه ی نازنینم سلام .

        من عاشق شما و احساسات پاکت هستم ‌ . خیلی ممنونم که برام نوشتی و اینهمه احساس نابو بهم هدیه دادی .

        در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم

        لطف آنچه تو(خدا) حکم آنچه تو (خدا )فرمایی.

        دیشب یه فیلمی میدیدم که در اون یه آقا پسری میخواست برای معشوقه ش نامه بنویسه . حرفایی که میخواست بزنه رو فرستاد برای نویسنده ی محبوب دختره و بهش گفت من میخوام این چیزارو براش بنویسم و ولی بلد نیستم چطوری بنویسم که قشنگتر باشه تو به جای من بنویس و از طرف من بفرست.

        دقیقا اینجاام همونطوره . هرجا که به دلت نشسته بدون که من ازش خواستم و گفتم خدایا من میخوام اینکارو بکنم. تو ببار بر کلام من و تو بنویس طوری که آگاهی بخش باشه.

        عزیز دلم ممنونم از محبتت که از روح بزرگی که داری نشاَت میگیره.

        خوندن پیامت برای من دلچسب بود .

        بوسه ی سرشار از محبتم رو از راه دور پذیرا باش با عشق :*

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمیه اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      وای غزل عزیزم…ازت سپاسگزارم برای نگارش این متن که میدونم گفته شده و نوشتی،تحسینت میکنم،واقعا من چقدر این روزها احساس لیاقت و ارزشمندی رو لازم دارم برای رفع ترمزهام‌،که همه در باور لیاقتم هست،چقدر متن عالی و به جایی بود برای من،هدایت خداوند بود،هدایتم به متن شما دقیقا درخواست شما از خداوند بوده که نیاز داشتنی چیزی رو بشنوی که نیاز مبرم داشتی،منم نیاز مبرم دارم به خواندن و درک احساس لیاقت،ازت سپاسگزارم که نوشتی و من خوندم و لذت بردم،تحسینت میکنم دختر…شاد و موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: