https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-11.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-20 22:43:592023-09-23 00:13:59سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 214
424نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هزاران درود به استادعزیزم و استاد بانوی خوبم و همه دوستانم در این مأمن الهی
هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوست
خدایا شکرت که دیدنِ فروغی از رویِ تو ، در این طبیعت زیبا و در آینه سنگهای صیقل خورده روزی امروزم شد…
برای ثانیه هایی با دهان باز و چشمانی گرد از عظمت و زیباییِ این غول پیکرهای تراش خورده ، متحیر و محو این همه اعجاز شدم.
سبحان الله…
نوری که تابیده شده بود رو سنگها ، خیره کننده بود
و نکته جالب توجه گیاهانی بودند که دوست داشتم ازشون بپرسم آخه تو چطوری با این همه لطافت و ظرافت از دل این سنگ در اومدی ، زیبای سبز پوش ؟؟؟!!!!
استادجان درست لپ مطلب رو ادا کردین که :
خدای من زیباییش تموم ناشدنیه !!!!!
الله اکبر
آخه کدوم واژه میتونه این عظمت رو به نگارش دربیاره ..
وقتی دوربین رفت به سمت اون حجم از آب خروشان که احساس کردم چقدر محکم و با شدت به سنگها میخورد و تو دل سنگها میپیچید و مسیرشو باز میکرد و پیش میرفت .. ناخودآگاه این شعر تو ذهنم زمزمه شد :
میچرخمو
میرقصمو
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و از گردش ایام
این عشق الهی است حق لایتناهیست
این عشق الهی است این شور خداییست….
اصلاااا این چرخش آب در میان این سنگها و اون صدای پر هیبت ش ، عجیب روح و روان منو با خودش برد..
ناگفته نماند که ، زیبایی طبیعت و صدای خوش آب و طرح و نگار دیوانه کنندهٌ این سنگها یک طرف…
« عاشقتم » گفتن های استاد و «منم » گفتن های استاد بانو و رابطه قشنگ و الهی شما دو عزیز و تلاش برای فتح این سنگهای صیقل خورد و سُر برای گرفتن عکس ، هم از سویی ، خوشی و لذت دیدن این فایل ها رو به حداکثر خودش میرسونه …
خدایا شکرت
بی نهایت ازتون سپاسگزارم فرشته های زمینیِ دوست داشتنی… (به قول یاسمن عزیزم به اندازه خیلی زیاد استیکر لایک و قلب و سپاس گزاری)
و تشکر از ریشه ها ……
چرا که نه ؟؟!!
وقتی سخاوتمندانه باعث میشن مسیر رو راحت تر طی کنیم..
و همین ریشه ها باعث به وجود اومدن اون میوه های سرخِ لعل گون و تماشایی مشن..
و ایجاد درختهای سر به فلک کشیده… و…
واقعا جای شکر و سپاس هم داره :)))
خدایا شکر که زیبایی ها و طبیعتت بی نهایته
و ثروت این مردم نیز…
توی فایل قبلی وقتی این ون رو با دوچرخه های پشتش دیدم خیلی برام تحسین برانگیز بود ، یک خانواده 4 نفره با این همه امکانات فوق العاده و یک ماشین خفن .. و الان داخلشم دیدم ، چه خوب :))
خدایی با همچین تجهیزات و ماشینی و سفر در همچین ایالتی ، بینظیر خواهد بود.. نوش جانتون
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
یکی از احساس های خاص و غریب در سفر همین قسمتشه که کلیییی زیبایی میبینی ، محو میشی ، متحیر میشی ، مجنون میشی ، عارف میشی و بعد همه اون زیبایی ها رو پشت سر میزاری و به سمت جلو حرکت میکنی تا ببینیم خدا کجا هدایت مون میکنه…
عاشق این نوع حظ بردن و این همه دقیق و با جزئیات دیدنت
خب من معمولا با پشتگرمی به شما خیلی از وظایف خودمو رها میکنم و میزارم شما خط شکن تمام راه باشی
دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی
لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه
از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام
نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟
در عین حالی که همه وجودم در وجودت خلاصه شده اما هرگز احساس وابستگی ندارم چرا که همیشه یقین دارم من و تو، دو پاره از یک روحیم در عین همبستگی ، وابسته نیستیم.
ما دو خط از یک نقطه پرگاریم و نقطه اشتراکی به نام خداوند
خدایا هرگز مرا توان شکرت نیست
اما به اندازه عظمت بی انتهایت و با همه وجودم که از وجود بی انتهای توست سپاس
((((دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی
لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه
از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام
نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟؟))))
بله من اینجوری زندگی میکنم .
همینقدر لطیف و همینقدر رویایی
عزیز دلم هم در سایت استاد هستند .
منتها شما هر دو کامنت مینویسید
ولی عزیز من ساکته ، اما به قدر تمام آبهایی که مریم جون در سفرنامه فیلم گرفتند : زلال و الهیه و با خودش در صلحه ، امکان نداره به جرات میگم امکان نداره بانگاه به صورتش ، با شنیدن صداش ، شکر خدا رو به جا نیارم
اصلا نفسش ، صداش ، کارهایی که در منزل انجام میده و رد پاهاش در جای جای خونه ، همیشه به نیکی هست و من شاکر خداوند مهربان ، رقص و شادی کردنش با سه قلوها ، من و در خونه ی خدا خاضع تر میکنه و ایمان و قوی تر که :
خداوند از بی نهایت طریق روزی رسانه
خداوند از هزاران روش به بندگانی که ازش بخوان و باورش کنند کمک میکنه
این نقطه های آبی ، قلب سرخ منو همینطوریشم متلاطم می کنه وای بر روزی که یکی از عشق و معجزاتش بگه
نمیدونید چقدر خوشحال می شم وقتی میفهمم که یکی مثل داره از عشقش لذت میبره و در عزیز دلش بهشت رو تجربه میکنه
راستش شاید تنها احساس غمآلودی که منو اذیت میکنه همینه که چرا دیگران مثل من از ثمرات عشق و معجزات و لذاتش بهره نمی برند؟
و وقتی کسی رو مثل شما میبینم که از این نعمت بی انتها بهره مند و مستفیض شده بسیار خوشحال میشم و انگار قسمتی از رسالتی که بر دوشم (در انتشار عشق) بوده رو بر میداره
خواهرم
من معتقدم که عشق رو باید فریاد کرد
باید عیان و بیان کرد مثل هر نعمتی که خدا به ما عنایت کرده
خداوند رو از صمیم قلب شاکرم بابت این عشق توحیدی و پایدارتون و توصیه من به شما اینه که بیانش کنید
فریادش بزنید و بهش به شدت افتخار کنید و هر لحظه سپاسگزارش باشید
نمیدونید چقدر من خوشحال شدم کامنت پر از عشق پر از صفا پر از محبت و زیبایی رو خوندم
میدونین چرا؟ چون من یه مدتی هست خواسته ام داشتن یه رابطه عاشقانه هست و صبح تو ستاره قطبی ام نوشته بود خدایا امروز منو هدایت کن یه رابطه عاشقانه رو ببینیم بشنوم یا بخونم و خیلی جالب به کامنت شما هدایت شدمالبته بگم من کامنتهای زیبای شما رو دنبال میکنم و علاوه بر کامنت شما خبر ازدواج آقای محمدرضا رو در کامنت به صورت کاملا تصادفی خوندم و کلی ذوق زده شدم
خدا رو شکر که باورم در خصوص خالق بودن زندگیم قوی تر شد
ایشالا همیشه عشقتون تازه و سرزنده و شاداب باشه و خدای بزرگ به شما و وجیهه بانو یه عالمه حال خوب عنایت کنه
بازم ممنونم که شما و وجیهه بانو دست خدا شدید برا دیدن نشونه یه درخواستم
به نام خدای شنوا و هدایتگر و وهابم که هرچیزی که از قلبم میگذره رو برام فراهم میکنه.
سلام به همه دوستان ارزشمند و اساتید بزرگوارم.
خدای مهربونم رو بینهایت سپاسگزارم که این فضارو در اختیارم قرار داد تا به ذوق گفتن معجزاتش لذت نوشتن رو به خودم هدیه بدم و بخونم هر نوشته ی دیگه ای رو که خودش از طریق دوستانم آگاهیشو منتقل میکنه.
شکر به خاطر دو استاد عزیز و قشنگم که مناظر زیبارو به اشتراک میذارن و این باعث میشه که چشمهامون عادت کنن به دیدن زیباییهای بیشتر ، صحبتهای قشنگتر، آرامش دلپذیرتر.
طی این چند وقت که هی ریشه یابی کردم و باورای داغونو پیدا کردم و تمرین نوشتم ، گاهی تمرینایی که مینوشتم به دلم نمینشست . آخرش به خدا گفتم خدایا تو بهم بگو .یه چیزی بگو بنویسم که وقتی ضبطش کردم لذت ببرم از هزار بار گوش دادنش. خسته م نکنه .
دیدی گاهی اوقات مثلا میری بانک و قراره یه سری کارارو انجام بدی ، بعد میری تو یه باجه و میگی این کارو چطوری انجام بدم ؟ میگه برو پیش رئیس . میری ، رئیس میگه بده من برات انجام بدم اصلا . این آخرین ریشه یابی من دقیقا همینطوری شد.
من گفتم خدایا واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم و دلانگیز باشه که بتونم بارها گوش بدم . چند بارم نوشتما اما به دلم ننشست . چیکار کنم. تو بهم بگو من این ریشه رو پیدا کردم ..تو بهم کمک کن تا رفعش کنم . تو پناه و همراه من باش. من بدون تو هیچ جایی نمیتونم پیدا کنم متنیو که بهم کمک کنه. حتی اومدم تو عقل کل کلی درباره ش خوندم اما اونی که باید پیدا کنم نبود .
بعدش بهش فرصت دادم تا هدایتم کنه گفتم من فعلا همین قبلیارو گوش میدم تا درباره احساس شایستگی بهم بگی که چیکار کنم و چی بنویسم .
تا اینکه پریروز مامانم برام یه فایل صوتی فرستاد و کلی ادیفایش کرد که غزل این فایل عالیه . حتما گوش بده . ولی ازونجایی که من اعتقاد دارم به این که باید هدایت بشی تا اجازه دریافت کردن داشته باشی زدم لود شد و شروع به گوش دادنش کردم اما سه دقیقه بعد یه اتفاقی افتاد و حواسم پرت شد و دیگه ادامه ش ندادم .تا اینکه دیشب یه سری کار بدون تمرکز داشتم که میتونستم ویس گوش بدم همراهش گفتم بذار ببینم اون ویسه که مامان فرستاده چی بود . خلاصه وقتی دیدم خیلی خوبه رفتم تو کانالش و چندتا ویس دیگه گوش دادم تا این که یهووو یه ویسی رو پلی کردم که قشنگ همون لحظه ای بود که رئیس گفت بده من انجام بدم برات . دقیقا همون فایله بود که باید باشه . همون که من اصلا به ذهنم نمیرسید که چطوری بنویسمش
گفت اینم تمرین! اینو صبطش کنه. اینطوری بگو !
توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه. تو انتخابت چیه ؟
بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره .
حق الهیته یادت رفته بگیری . اصلا بهت نگفته بودن تو ارث میبری. خدا در درون تو میراثی رو گذاشته . حق الهیته . شک نک!
همینطوری که من دارم میگم: حققق منه.
مگه اونیکه تو هر عرصه ای بالاست مگه چی داره که من ندارم .
تازه یه جایی به خودت میای میگی عه عه عه عه عه !
تو کلا به اوج اوج برسی تازه به حق طبیعیت رسیدی . تازه بعد از اون باید ببینی میخوای چیکار کنی . باید بشینی تصمیم بگیری !
بالاترین سطحی که ذهنت میتونه درک کنه حق توعه .. حق توعه .
بابا اون گنده نیست کله منو کوچولو کردن .
من مثلا یه کشتی تفریحی داشته باشم تو هر دریایی ،تو هر خلیجی، یه کشتی تفریحی داشته باشم ، چه چیز عجیب و غریبیه مگه؟
من در بهترین مکان و زمان بهترین اتفاقارو تجربه کنم مگه چه چیز عجیب و غریبیه ؟
اگر من بخوام باعشقم صحبتهای تماما مشترک داشته باشم و صبح و شبمون قانونمند بگذره مگه چه چیز عجیب و غریب و غیر طبیعیه ؟
اگر من بخوام هرسال هرچندبار که خواستم ، به محض اراده، بلیط بیزنس کلاس بگیرم و هرجای دنیا سفر کنم و در بهترین هتلها و در زیباترین مکانها و در قشنگترین و رویاییترین مناطق با بهترین دوستان و الهی ترین افراد همسفر باشم مگه واقعا چه چیز عجیب و غیر واقعییه ؟
اگر من بخوام در بهترین و سطح بالاترین و سرسبزترین کشورها با بهترین آب و هوا و بهترین شرایطِ کسب و کار و غرق در آرامش و سعادت و شادی باشم و تجربه کنم این شرایطو مگه واقعا جای چه کسیو میگیرم ؟
اون یارو که میاد و همه اینارو داره مگه کیه که من نباشم ؟
کی بهتر از من میتونه همه این چیزارو داشته باشه ؟ کی بهتر از من میتونه سوار هواپیمای شخصی و جت شخصی بشه ؟
تو به من بگو …
اون محترمه ولی از من بهتر نیست. هرکی هرچی داره که اوجِ اوجه احترامه . برای من قابل ستایشه . چون آدم باارزشیه که تونسته به اون موضوع برسه و اون چیزو داشته باشه.
تو این جهان هیچی رو به هیچکس الکی نمیدن!
فقط باید احساس شایستگی داشته باشه. هیچی به غیر احساس شایستگی مهم نیست . نه تخصص ، نه هیچ چیز دیگه ای .
اون احساسم خودت باید با بینش و برداشت خودت ، با آنالیزکردن خودت باید به این نتیجه برسی که من شایسته هستم یا نیستم .
هیچ دلیل خاصی هم نداره شایسته بودن .
همینکه خدا در قلب تو زندگی میکنه توشایسته ای .
خدا وقتی جاییو برای زندگی کردن انتخاب میکنه اونجا باید خیلی حسابی باشه .
تو یه نماینده ی مجلسو میبینی، یه جاییو برای خودش و زندگیش و سکونتش انتخاب میکنه نمیره تو بدترین جاها که ..
شَانِش باید یطوری باشه که با اون خونهه سازگار باشه .
خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.
دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .
دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .
برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.
فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.
ولی اینو باید بگی به خودت چون خیلی شنیدیی؛
بهت بها دادن فقط به خاطر این که امروز آرایشت خوب بوده !
بهت بها دادن برای این که امروز عطرت خوشبوعه!
امروز بهت بها دادن چون نمره ت 18 بوده !
امروز بهت بها دادن چون فلان تخصصو بلد بودی !
ولی تو همین که نفس میکشی ، قرعه به نامت افتاده !
به خدا قسم جهان هستی و بزرگترین افتخار کائنات اینه که آنچه که تو میخوای رو اجرا کنه.
بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخاب کردی تا خلق و زندگیش کنی.
تو به من بگو اگر تو اون رویا رو انتخاب نکنی ، اون رویا باید بشینه تو لیست انتظار دیگه .
بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخابش کنی و بهش اجازه بدی که زنده بشه ، آفریده بشه
نه این که بگیمن اندازه این حرفا هستم ؟
شَان من در این حد هست ؟
به خودت فرصت بده . تو خیلی چیزای منفی شنیدی . خیلی جاها شنیدی که ول کن بابا توهم نزن .
به خودت فرصت بده تا آماده شی و باور کنی که رویایی که در کره ی زمین و در کائنات وجود داره بزرگترین افتخارشه که من بهش اجازه بدم به واقعیت تبدیل بشه .
انقدر بهم چسبید این تمرین که گفتم حتما بنویسمش و با صدای قشنگی که خدا بهم داده به ویس تبدیلش کنم و هزار بار گوش بدم تا این ریشه هم رفع بشه .
امروز چندباری که به این ویس گوش دادم ، داشتم به استاد فکرر میکردم که ببین چقدر کیفیت در کل سفرها و در تمام روابط و تمام زندگی استاد هست . چرا ؟ غیر اینه که چون احساس شایستگی داشتن و تجربه کردن اینهمه نعمت رو واقعا دارن در وجودشون احساس میکنن؟! اصلا برا همینه که کم نمیخوان و کوتاه نمیاان.
وقتی به این فکر کردم یاد نتیجه ی خودم توی روابط افتادم (انقدر همین یه نتیجه جنبه های مختلف زندگی منو متحول کرده که میشه از صدها جنبه ی مختلفش صحبت کرد)
یبار با یک دوستی که از بچه های ارزشمند همین سایت هم هستن داشتیم باهم صحبت میکردیم . من اونموقع تازه رابطه ی رویاییمو خلق کرده بودم. این خلق طوری بود که هرکسی که میشنید درباره ش حتی وقتی از بچه های سایت بود و قانونو میدونست تعجب میکرد !
اون دوستم بهم گفت غزل حالا تو احساس کمبود یا عدم لیاقت نمیکنی با این شرایط جدید و با اطن آدمای جدید زندگیت؟ چون من وارد خانواده ای شدم که از هر نظر در بالاترین سطح کیفیت هستن . نمیگم باورای محدود ندارنها ولی انقدر جنبه های مثبتشون زیاااده که اون باورا خیلییییی کمتر دیده میشن . .. برای هرکسیم تعریف میکنم واقعا حیرت میکنن از اینهمه شگفت انگیز بودنشون .
بعد من امروز یادم اومد که من عمیقا احساس شایستگی و لیاقت داشتم بابت خلق یک رابطه ی رویایی . هرگز خودمو کم نمیدیدم . انقددددد احساس شایستگی میکردم که خودم خیلی تعجب نمیکردم . اینو وقتی یادم اومد که چند وقت پیش دخترعمه م که 13 سالشه بهم با هیجان گفت من اسم هسمر تورو توی اینترنت سرچ کردم یه عالمه ازون نوشته های خارجی زیر اسمش بود (منظورش رزومه بود) اما واسه من خیلی عجیب نبود هیچوقت . چون که من فقط ازین حیرت کرده بودم که وای قانونننن جواب میده !
چند روز پیش هم رفته بودم پیش دوستام در محوطه خانه های سازمانی. داشت درباره مشکل خونه شون صحبت میکرد .
بعد من دیدم عه اینهمه مشکلی که همه درباره خونه هاشون میگنو ما یدونه شو هم نداریم .
همه خونه ها از همون اول نیاز به کابینت داشتن . یعنی همه حداقل حداقل 10 تومن هزینه کردن تا آشپزخونه ش قابل استفاده بشه، فقط خونه ما کابینت داشت .
همه کارگر گرفتن قبل اومدنشون خونه رو تمیز کنن . فقط خونه ما تمیز بود . همه خونه هاشونو رنگ کردن فقط خونه ما رنگ شده بود.
یکی دیوارش کثیف بود ، یکی زمینش نیاز به شست و شوی چندین و چند باره داشت . یکی درش خراب بود ، واسه ما همه چیزش درست و تمیز و عالی بود .
یه خونه نورگیرِ بزرگِ خوش نقشه ی دلچسب و دنج و آروم با همه ی امکاناتِ خوب و کافی . با محوطه ی سرسبز و زیبا و پر درخت و پر نعمت
تازه همسایه هاام خیلی وقتا نیستن و کل سه طبقه در اختیار ماست :)) هرچند واقعا بهترین آدمها همسایه های عزیزمون هستن. فوق العاده بافرهنگ و مهربون و متشخصن.
من قبلا که نمیدونستم این خونهه رایگانه . نمیدونستمم اصلا همچین شرایطی امکان پذیره .
نمیدونستمم چقدر احساس شایستگی دارم ولی ظاهرا انقدر داشتم که خدا از فصلش بهترین کیفیت رو در اختیارمون گذاشته
دیشب داشتم بهش میگفتم خدایا حالا که ما این پنج سال مهمون تو هستیم،بدون اینکه یه ریال هزینه کنییم و همه هزینه هارو خودت پرداخت میکنی، پس یه لطفی کن خونه های بعدی هم که بهمون میدی همینطوری برامون پربرکت باشه دیگه .
حالا که فهمیدم قضیه از چه قراره احساس شایستگیمو بیشتر میکنم به کمک خودت. این احساس شایستگی انقدر مهمه که اگر کسی داشته باشتش از خواسته ش ،هررچی که باشه ، کوتاه نمیاد. میگه من میخوااامش! و این خواستنه با اون احساس غوغا میکنه واقعااا.
به نظرم اصلا اگر کسی قدرت با خدا بودنو بفهمه احساس شایستگی هم میکنه . میخواد هربار بیشتر با دوستی با اون این احساسو تجربه کنه و بیستر لذت ببره. منم در حد فهم و درک خودم دارم سعی میکنم هرروز بیشتر باهاش همصحبت و صمیمیتر شم .
از نتایج همصحبتی و عاشقانه های منو خدا اینو بگم که امروز صبح رفته بودیم خرید . وارد یه فروشگاهی شدیم که یه عالمه نون باگت روی یخچال بستنیاش داشت .من از ته ذهنم گذشت که وای چقدر خوب میشد نون باگت میخریدیم ساندویچ درست میکردیم تو خونه . بعدش یاد سختیاش افتادم که کلی کار اضافی باید انجام بدم:)) بیخیال شدم. وقتی اومدیم خونه شروع کردم غذا درست کردم و دیگه کارم جلو اجاق گاز تموم شده بود و داشتم ویسی که مامانم فرستاده بودو دوباره گوش میدادم که یه جاش گفت آیه قرآنه ، ازجایی که فکرشو نمیونی میاد … اومدم نشستم که این قسمت سفرنامه رو ببینم که همسایه مون زنگ زد. رفتم جلو در و دیدم نذری آورده . نذری چی بود ؟؟ ساندویچ :)))
وای انقدر این اتفاق به من چسبیییید … قانون جواب میده آقاا
فقط باید باور کنیم که خدا همون انرژیه که میشه باهاش مثل یه دوست حرف زد و ازش خواست و باهاش رفیق شد.
ما همیشه دنبال این بودیم که یکی مثل خودمون باشه که حرفای مارو بفهمه .. خدا همونیه که میفهمه. واقعا میشنوه. واقعا میشه درباره همه چی باهاش حرف زد . پاسخ میده. راه نشون میده
همین چند روزه که دارم همش باهاش حرف میزنم به چشم میبینم که داره هدایت میکنه.
ویس میفرسته ، عشق میده ، کتاب معرفی میکنه ، حرف خوب میزنه از طریق یه آدمی.. همه جوره داره میکه حالا که اومدی سمتم بشین و تناشا کن که برات چه کارها که نمیکنم.
خدایا . ازت درخواست میکنم با تمام جان و دلم که ، یک لحظه مارو به حال اولیه خودمون واگذار نکن و برمون نگردون. پناهمون باش. خدایا تو میدونی که کدوم راه راه سعادت و خوشحالیه .تو مارو به اون مسیر هدایت کن رفیق. قلبمونو بگشا تا راه درستو تشخیص بدیم. حرف درستو بشنویم . بهمون قدرت کنترل ذهن بده تا آسوده باشیم و بیشتر ببینیمت در هرجا و هرلحظه و شکر کنیم تورو .
لذت بردم از خوندن کامنتت خیلی خوب بود و به دلم نشست ممنون و سپاسگزارم ازت
هزاران آفرین بر شما که چنین باورهای درستی داشتی عمیقاً احساس شایستگی و لیاقت داشتی برای خلق رابطه رویاییت و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خلقش کردی
داشتم کامنتا رو یکی یکی میخوندم و لایک می کردم کامنت شما رو که خوندم انگار که کنارم نشسته بودی گفتم(بسیار زیبا..غزل جان) و امتیاز پنج ستاره رو دادم و رفتم که چندتا کامنت دیگه بخونم بعد فکر کردم که چرا این حس خوب رو با خودت به اشتراک نزارم
غزل عزیزم تحسینت می کنم برای نتایجت بخصوص همصحبتی و رفاقت قشنگت با خدا
در آغوش پر مهر خدا زندگیت سراسر شادی و نعمت و خیر و برکت باشه
تحسین میکنم کامنت زیبات رو .واقعا لذت بردم و برات بهترین ها رو آرزو میکنم .
تصمیم گرفتم اون قسمت احساس لیاقت رو که نوشتی وییس کنم و مرتب گوش کنم خوندنش که خیلی تحت تاثیرم قرار داد انشالله که گوش دادن بهش خیلی بهتر روم تاثیر بگذاره.
بازم بسیار تشکر میکنم و بسیار تحسینت میکنم که کامنتت خودش برام مث یک فصل از یک کتاب بسیار زیبا بود .ممنونم
سپاسگزارم عزیزم کا اینقدر با حال خوب کامنت گذاشتی وقتی کامنتتو خوندم با اعماق وجودم تمام مطالبش رو دریافت کردم چقدر مطالب زیبا دلنشین بود،مث چهره ی مهربون وزیبات.
چقدر تحسینت کردم سپاسگزارم عزیزم اینقدر شفاف وروشن به ماهم فهموندی که از خدا زیاد بخوایم
که اگه خدارو باورداریم وبه بخشندگیش ایمان داریم درخواست هامون ببریم بالا
سپاسگزارم غزل جان عزیزم اینقدر خوب قانون رو درک کردی وبه ماهم یادآوری کردی
برات آرزوی بهترین هارو دارم ودرپناه الله مهربان شاد وسالم وسعادتمند وثروتمند باشی عزیزم.
دوست خوبم چی قشنگ قانون رو فهمیدی هزاران بار بهت افرین میگم
خیلی عالی خلاصه قوانین رو در کامنتت میشه خوند و درس گرفت ازش…
آفرین دوست زیبارو و هوشمندم…
چقدر هم از ارتباطت صمیمانه و زلالت با الله یکتا لذت بردم ..
وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم بارها با خودم تکرار کردم: همینه !!!
به همین سادگی !!!
به همین زیبایی !!
واقعا هیچ ترتیبی و آدابی مجو
هر چه میخواهد دل تنگت بگو ..
غزل جان برات بهترین و رؤیایی ترین تجربه ها رو آرزو میکنم و ان شاءالله به زودی بیای و کامنت بزاری و با ذوق و شوق برامون از ثمر نشستن خواسته هات بگی ، الهی امین
بسیار سپاسگزارم از این نوشته زیبا که با قلمی هنرمندانه به مهمترین پاشنه آشیل ما انسانها اشاره کردی
احساس ارزشمندی مهمترین موضوعیه که باید در زندگی روش کار کنیم
امروز داشتم با یکی از دوستان درباره این موضوع صحبت میکردم و میگفتم که بسیاری از خطاهایی که ما در زندگی و تصمیمگیری و انتخابهامون داریم بهخاطر عزتنفس پایینمونه
این موضوع تو تمام ابعاد زندگی ما تأثیرگذاره و میتونه مدار فرکانسی ما رو تغییر بده
یکی از مهمترین موضوعات در بحث عزتنفس که بسیار تأثیرگذاره م من خودم بیشتر دارم به اهمیتش پی میبرم موضوعه زمانه
اینکه چطوری از زمانمون استفاده میکنیم؟
این سرمایه ارزشمند رو داریم در چه جهتی بهکار میگیریم؟
با چه کسانی داریم به اشتراک میگذاریم؟
ما اگر برای خودمون ارزش قائل باشیم واقعاً زمانمون رو بهراحتی در اختیار کسی قرار نمیدیم
تو خیلی از جمعها شرکت نمیکنیم
خیلی از تصمیمات رو نمیگیریم و در انجام خیلی از تصمیمات جسورتر میشیم
خیلی لذت بردم از نتایج و صحبتهای ارزشمندت درخصوص این موضوع فوقالعاده
برات بهترینها رو آرزومندم و ازت میخوام که بیشتر دراینباره و تجربیاتت برامون بنویسی
سلام به غزل خوش چهره و خوش صدا و خوش قلب و توحیدی…
انقدر از نوشته ت لذت بردم که نمی شد کامنت نذارم. آفرین چقدر تحسین کردم این درکت رو از قوانین. و چه تمرین شاهکاری بود که خدا بهت هدیه داد توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه.
بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره
خیلی کیف کردم از این و از سؤالای بعدش و انگار دست خدا بودی برای من که این جملات کولاک رو برای خودم بنویسم و وویس ظبط کنم و تکرار کنم… امروز داشتم جلسه ی 4 کشف قوانین رو گوش می دادم که استاد از اون باور اولیه که صد درصد اتفاقات زندگیم رو خودم خلق می کنم و اینکه این باور اولیه باید باشه تا حرکت کنیم و بعدم از ایده ی سی تا سخنرانی تو مدت دو سه هفته و مراحل تکاملشون که به این واسطه چقدر هم سریع طی شد می گفتن… با خودم فکر کردم گفتم خدایی چقدر از ایمان استاد به همین باور اولیه رو دارم؟؟ بعدش در ادامه استاد می گفتن باید این باور رو منطقی کنیم برای خودمون و فکر می کنم یه راهش تکرار زیاد هست. احساس لیاقت و یا هر باور دیگه هم همینطور. همین سؤالایی که شما نوشتی که چیش عجیبه که من به فلان خواسته رسیده باشم یا کشتی تفریحی و … داشته باشم. همین سوالا رو وقتی من می خوندم تو دلم می گفتم آره خدایی، نه جای کسی تنگ میشه نه چیزی و من لیاقتش رو دارم. حالا حساب کن اینو وویس کنم و هر روز بهش گوش بدم خب معلومه باورم قویتر میشه و فرکانسم خالص تر میشه… مرسی غزل جان که هدایت خدای مهربون رو در قالب کامنتت بهم رسوندی… خدا رو هم شکر می کنم برای شرایط عالی و روابط عالی که در زندگیت خلق کردی… آفرین دختر توحیدی. امیدوارم در این مسیر ثابت قدم و متعهدانه جلو بری و هر روز نتایجت بزرگتر بشه. به خدای مهربون و هدایتگر می سپارمت :)
سلام غزل عزیز باز هم مثل همیشه گل نوشتی چقدر لذت بردم ممنون هستم دوست عزیز این آگاهی ها را به اشتراک می گذاری کامنت قبلیت که در مورد روابط عاشقانه گفتی لذت بردم رابطه عالی با همسرت و من هم برای خودم تجسم کردم واقعا همه چیز احساس شایستگی هست یادم می یاد ما می خواستیم خانه مان را عوض کنیم آنقدر دنبال خانه های خوب گشته بودیم و دیده بودیم و خداوند هدایتمون کرد به یک خانه عالی بهترین جای شهر با متراژ بالا طوری که اقوام می آمدند خانه ما تعجب می کردند ولی برای من خیلی عادی بود فکر می کردم من مشکل دارم الان می فهمم که اون احساس شایستگی بوده ،با اینکه وضع مالی آنها خیلی بهتر از ما بود از خانه ما شگفت زده شده بودند آن موقع من تازه با قانون آشنا شده بود و کلاس یک استادی می رفتم خیلی ذوق داشتم و یادم هست خیلی از خدا می خواستم همش با خدا حرف می زدم الان هم با خدا حرف می زنم ولی بعضی موقع ها از دستم در می ره دوست دارم همیشگی بشه بهترین کسی که جواب میده الله هست برای من دلیلش اینه که خیلی چیزها را می خواهم تو سرم درست کنم از طرفی هم چون کار هم دارم دوست دارم موقع کار تمرکزم روی فقط کار باشه تا لذت بیشتری ببرم آمدم برای شما بنویسم یک کامنت شد ممنونم غزل جان
اولین بار بود که کامنتی از شما می خوندم و می دونم که خدا منو در درست ترین زمان و مکان به آشنایی با آگاهی های خودش از طریق قلب باز شده شما آشنا و مانوس کرده.
با خوندن عبارات زنده و روحبخش شما بارها اشک ریختم و قلبم تازه شد. نوری در وجودت درخشانه که ناگزیر هرکس از کنار نوشته ات رد میشه اونو می گیره.
و همونطور که خودت به درستی اشاره کردی از احساس لیاقتت میاد.
بذار در تایید صحبتت از تجربه همین الان خودم بگم.
من از دیروز مهمان خواهر همسرم هستم. ایشون از لحاظ مادی در جایگاه نسبتا بالایی هستن. منزلشون شهرک غرب هست، همسرشون کارخونه دار هست، خودش لیسانس شیمی داره و قبلا کارمند دانشکده دندانپزشکی بوده ولی بعد از ازدواج دیگه کار نکرده.
من از خانواده شنیدم که ایشون وقتی مجرد و کارمند بوده بهترینها و باکیفیت ترینها رو برای خودش تهیه می کرده. هدایای ارزشمند به عزیزان می داده و نسبت به هم رده هاش خودش رو در سطح بالاتری نگه داشته. خیلی هم فرد تمیز و شیک و مرتبیه.
خوب مسلمه که هدایت میشه به همسری با همین خصوصیات و حتی بالاتر از اون.
الان که ایشون یک زن خانه دار هست، به هیچ عنوان من حس نمی کنم احساس ضعف و کمبودی به لحاظ شاغل نبودن و مولد ثروت نبودنش داشته باشه. بلکه همچنان پرقدرت و باعزت نفسه.
من و دخترم دیشب توی اتاق ایشون خوابیدیم و الان زیر نور پنجره اتاقش نشستم و می نویسم.
از دیروز یه حسی داشتم که می گفت مواظب بچه باش خرابکاری نکنه، چیزی رو نشکنه، زیاد با پیانو ور نره، لیوان از دستش نیفته، اسباب بازی رو نکوبه به کمد و تخت و ….
بعد شب به خودم اومدم و گفتم سعیده جو وسایل این خونه تو رو گرفته؟ داری خودت رو کمتر از این تخته پاره ها می بینی؟ این وسایل با وجود صاحبخونه و حس ارزشمندیش ارزش گرفتن.
تو چرا خودت رو کمتر از صاحبخونه می بینی که همش نگرانی؟ مگه تو چیزی کمتر از اونا داری؟
مگه تو رو خدا هدایت نکرده به اینجا؟ پس حقته که راحت باشی.
به قول شما مگه عجیبه که تو صاحب این خونه و وسایلش باشی؟ کافیه فقط تجسم کنی این روشویی خونه خودته. این مبل رو خودت انتخاب کردی. این پارکت رو تو دستور دادی نصب کنن. این ظروف رو تو داری روزمره استفاده می کنی. برو توی عمق احساس لذت از این سبک زندگی.
دیشب خواهرشوهرم گفت تو و دخترت برید روی تخت من بخوابید، من اونجا راحت نیستم و همیشه روی تخت دخترم می خوابم، چون بچه دومش رو بارداره.
اولش قبول نکردم ولی وقتی دیدم دخترم راحت نیست ساعت 3 شب جابجا شدیم و رفتیم روی همون تختی که جذبه و زیبایی و کیفیت تخت و روتختیش چشمای منو گرفته بود. باور کنید از لحاظ مادی همین یک قلم جنس به اندازه تمام وسایل خونه من می ارزه. اما…..
آیا من لایق نیستم روش بخوابم؟ بله که هستم و این کار رو کردم.
احساس لیاقت چیزیه که فکر می کنیم داریم ولی در چنین مواقعی ثابت می کنیم که داریم یا نه. در عمل.
توی همین 12 ساعت گذشته خیلی لز لحاظ ذهنی با خودم کار کردم و سعی کردم نسبت به این محله و این خونه حس عادی داشته باشم. اولش سخت بود ولی الان تا حدود زیادی بهتر شده.
تصور می کنم مال اینجام، اینا مغازه های سر کوچه منن. این پیانوی منه که دارم با عشق نواختنش رو یاد می گیرم. این وسایل در خدمت رفاه من هستن
و از همه مهمتر من فردی ام که به این خونه و وسایلش اعتبار میدم.
منم که فراتر از این مشغولیات و مادیات دارم روی انسان بهتری بودنم،
مهربانتر و باعزت نفس بودنم،
رشد کسب و کارم،
معنوی بودنم،
شکرگزار بودنم،
تجربه های جدید ساختنم،
و لذت بردنم از زندگی کار می کنم.
من از زندگی الانم راضی ام و می دونم که کلید تجربه نعمتها و ثروتهای بیشتر، روابط زیباتر، دیدن تمام جهان و آدمهاش، در دست اراده من برای رشد دادن شخصیتمه.
استاد جملات طلایی زیاد دارن ولی الان می خوام یکیش رو بولد کنم. بجای سرمایه گذاری روی افراد، دلار، طلا یا هر چیز دیگه ای، روی خودتون سرمایه گذاری کنید
غزل جان تجربیات شیرین و ارزشمند شما دستم رو برد سمت نوشتن و متوجه گذر زمان نشدم…
خیلی برام دلچسب بود اونجا که گفتی به خدا گفتم تو تمرین مناسب رو بهم بگو و بعدش رفتم مشغول تمرینهای دیگه ام شدم. یعنی نگران و منتظر ننشستی تا جواب بیاد. بلکه به پلن خدا اعتماد کردی و مشغول لذتهای دیگه زندگیت شدی تا بالاخره وقت دریافت پاسخ رسید.
خیلی خیلی خیلی ازت سپاسگزارم و برات بهترین بهترینها رو آرزو می کنم. همواره و روزافزون.
کامنتت خیلی قشنگ و پر محتوا بود مخصوصا جاهایی که در مورد اون فایل صوتی که مادرتون فرستاده بود نوشتید
واقعا چرا ما فکر میکنیم شایستگی چیزی نداریم یا کسایی که به چیزی رسیدن حتما کار خاصی انجام دادن یا اونا لیاقتشون بیشتره به قول استاد خدا به همه ما به یک اندازه نعمت داده بعضیها خودشونو لایق میدونن ازش استفاده میکنن و بهتریتها نصببشون میشه بعضیام میگن ما نمیتونیم به این چیز برسیم و رهاش میکنن و همش در فقر و ناله به سر میبرن
سپاسگزارم ازت عزیزم که این نکات مهم رو نوشتی حتما منم با صدای خودم ضبط میکنم با اهنگ بی کلام و هی گوشش میدم
در مورد رابطه ات هم تحسینت میکنم که خودتو لایق رابطه عالی دونستی و بهش رسیدی و اصلا تعجب نکردی که عه راستی من به این خواسته رسیدم و حتما کار خاصی کردی نه چون خودتو لایق بهترین رابطه دونستی و این از عزت نفس بالات بوده خیلی راحت بدست اوردی
خدایا شکرت برای رابطه رویایت با عزیزدلت
در مورد خونه ای توش زندکی میکنی میدونی چیه غزل جان وقتی ادم نگران چیزی نیست و تو ذهنش خدارابزرگ میدونه و میگه خدا بهم میده چون رهاست ناراحت و نگران نیست حسش خوبه باعث میشه همه چیز راحت و ساده براش اتفاق بیفته
همین جیزی که استاد میگه من به راحتی به همه چیز رسیدم چون استاد نگران نبودن و حالش خوب بود
مگه پیامبرای ما نگران خوراک و پوشاک و مسکن و ثروتشون بودن
نبودن چون رو خدا حساب باز کردن چون خدا را رزاق دونستن و باورشون کردن که بهشون میده
و حالشون خوب بوده
همون قانون حس خوب اتفاقات خوب میشه
در مورد هدایت خدا گفتی اتفاقا این اتفاقات اخیر منم اینطوره که میگم خدا هدایت میکنه نگران نیستم
مثلا دیروز من خواستم برم سرخاک بعد اون مسیر تاکسی کم میره یا باید دربستی بگیری یا چند نفر باشی منم ساعت 4 رفتم گفتم خدایا خودت یه تاکسی برای من سریع بگیر چند تا تاکسی گفتند نمیریم منم حدود یه ربی بود منتظر بودم اخرش گفتم بیخیال کرایه دونفر و میدم که برم نمیتونم زودتر منتظر بشم همین که این نیتو کردم یه تاکسی اومد گفتم ارامگاه میرید گفت چقدر میدیدگفتم 10 تومن کرایه دونفر گفت باشه خدا شاهده دو قدم نرفته بود یه خانوم و بچه اش گفتند ارامگاه سریع راننده گفت قدم خیلی خوب بود گفتم پس همون 5 تومن کرایه اصلی رو میدم چون مسافر برات اومد گفت باشه بعد گفت که این مسیر تاکسی نیست کسی نمیره گفتم اخه شماها میتونید مسافر سوار کنید از مسبر دیگع برید هم چند تا مسافر برید هم کسی که ارامگاه میره رو میرسونید بعد گفتم خدا رزق میده خدا روزی رسانه خودش مثل الان روزی میده گفت صدرصد
و چقدر خوشحال شدم که خدا اجابت کرد وقتی من نگران نبودم و رها شدم
و خیلی اتفاقهای اینچنینی برام میفته این یک نمونه اش بود که همش برمیگرده حال خوب و خدا رو باور داشتن و خود رو لایق دونستن
به عنوان مثال اگه یه گوشی مدل بالا یا یه ماشین مدل بالا وجود داشته باشه ولی ما ازش استفاده نکنیم اون وسیله به تنهایی چقدر میتونه ارزش داشته باشه حتی اگه میلیون ها و میلیاردها تومن قیمتش باشه؟! عملا بنظر من تا منه انسان ازش استفاده ای نکنم اون جسم فیزیکی هیچ ارزشی نداره. اینجاست که ما باید ارزش واقعی خودمون رو بفهمیم…
اینجاست که ما باید درک کنیم کی هستیم و چه هستیم
به هر سمت و سویی نگاه کنیم هر اجسام فیزیکی که میبینیم برای ما(منه انسان) خلق شده. ما باید باور کنیم خیلی خیلی ارزشمندیم.فارغ از برچسب هایی که جامعه برای طبقه های مختلف درست کرده.
با تو هستم با تو دوست عزیزم که داری این متن رو میخونی قدر خودتو بدون چون تو خیلی ارزشمندی
چه غوغایی به پا کردی در دل من با این کامنت زیبات خیلی لذت بردم آفرین قشنگ چسبید به جونم بسیار عالی و زیبا بود میشه از توی کامنتت کلی تمرین کشید بیرون خداقوت بی نظیر بود این کامنت رو باید سیو کرد و هرازگاهی خوند تا یادآوری بشه این همه کلمات و جمله های زیبایی که قلب و فرکانس آدم رو جلا میده باز هم ازت ممنونم.
انگار دقیقا دست خدا شدی تا این حرف هارو در زمان مناسب بشنوم از طریق تو
باورت نمیشه چقدر در زمان درستی بود
و چه درکی بهم دادی
آدم هرچی بیشتر کامنت میخونه بیشتر میفهمه که انقدر استاد تاکید دارن کامنت بخونید یعنی چی
غزل عزیزم عالی نوشتی و سپاسگزارم بخاطر این دیدگاه بینظیر
نمیدونم دقت کردی یا نه
اما انقدر عالی مینویسی همیشه و قانون رو قشنگ توضیح میدی نکات خوبی رو بهمون میگی و زیبا میتونی بنویسی که همیشه دوستدارم کامنت هات رو بخونم و تحسینت میکنم تحسینت میکنم تحسینتتنتت میکنمممم
من عاشق شما و احساسات پاکت هستم . خیلی ممنونم که برام نوشتی و اینهمه احساس نابو بهم هدیه دادی .
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو(خدا) حکم آنچه تو (خدا )فرمایی.
دیشب یه فیلمی میدیدم که در اون یه آقا پسری میخواست برای معشوقه ش نامه بنویسه . حرفایی که میخواست بزنه رو فرستاد برای نویسنده ی محبوب دختره و بهش گفت من میخوام این چیزارو براش بنویسم و ولی بلد نیستم چطوری بنویسم که قشنگتر باشه تو به جای من بنویس و از طرف من بفرست.
دقیقا اینجاام همونطوره . هرجا که به دلت نشسته بدون که من ازش خواستم و گفتم خدایا من میخوام اینکارو بکنم. تو ببار بر کلام من و تو بنویس طوری که آگاهی بخش باشه.
عزیز دلم ممنونم از محبتت که از روح بزرگی که داری نشاَت میگیره.
خوندن پیامت برای من دلچسب بود .
بوسه ی سرشار از محبتم رو از راه دور پذیرا باش با عشق :*
وای غزل عزیزم…ازت سپاسگزارم برای نگارش این متن که میدونم گفته شده و نوشتی،تحسینت میکنم،واقعا من چقدر این روزها احساس لیاقت و ارزشمندی رو لازم دارم برای رفع ترمزهام،که همه در باور لیاقتم هست،چقدر متن عالی و به جایی بود برای من،هدایت خداوند بود،هدایتم به متن شما دقیقا درخواست شما از خداوند بوده که نیاز داشتنی چیزی رو بشنوی که نیاز مبرم داشتی،منم نیاز مبرم دارم به خواندن و درک احساس لیاقت،ازت سپاسگزارم که نوشتی و من خوندم و لذت بردم،تحسینت میکنم دختر…شاد و موفق باشی
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلام به دوست عزیزم غزل عزیز
سپاسگزارم از کامنت بسیار عالی وزیبات در مورد احساس لیاقت که پاشنه آشیل من و بسیاری از ایرانی ها است
این قسمت از کامنت شما را با اجازت میزارم در word pad روزانه ام که هر روز صبح چشمم بهش بیافته و به یاد بیارم که من انسان با ارزشی هستم که خداوند کالبد منا برای سکونت خودش انتخاب کرده آفرین به شما
خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.
دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .
دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .
برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.
فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.
سپاسگزارم از خداوند که در این اخر شب منا هدایت کرد به این احساس با ارزش
اسم و فامیل شما من را به یاد یک غزل از مولانا میندازه که که یک بیت آن آرامشی وصف ناشدنی را برای من به همراه دارد و آن بیتی است که حاوی فامیل شما است…
بخواه ای دل چه میخواهی ، عطا نقد است و شَه حاضر
که آن مَه رو نفرمایید که رُو تا سالِ آینده
این اثری که شما در تاریخ 30 شهریور سال 1402 از خود بجای گذاشتید ، هدایتی خالصِ خالصِ خالص از سمت الله یکتا می شود برای منی که امروز صبح با یک سطح انرژی پایین وارد سایت میشوم و دکمه نشانه امروزم را میزنم و هدایت میشوم به این فایل و کامنت شما و خلاصه سطح انرژی مرا از صفر به بی نهایت میرساند…، به تعبیر مولانا…
آفرین ها باد بر تو ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جُدا
واقعا نتوانستم که به خودم اجازه بدهم که بدون سپاسگزاری از کنار کامنت شما رد شوم…
چقدر ابتدای کامنت شما زیبا بود که از تسلیم شدن در برابر پادشاه عالم سخن گفتید ، تسلیم شدنی که سکوی پرتابی میشود برای رسیدن به یک محتوای لذت بخش که آگاهی های خالص و ناب را به همراه دارد
چقدررررر لذت بخش بود
به قول حسین آقا عبادی عزیز ، باید این کامنت قاب بشه و روزی چندین بار خوانده بشه…
چقدر این نوشته شما یادآوری زیبایی بود از یک حقیقت ناب و دل نشیین و جذاب ، یادآوری ای از یک سخن قدسی و ملکوتی از کلام خودِ خودِ خودِ خدا….
آسمان و زمین ظرفیت و گنجایش مرا نداشت ولی قلب بندهِ مومنِ من ، گنجایش مرا داشت «و من در آنجا ساکن شدم…»
پس باید از صمیم قلب احساس شایستگی داشته باشم تنها به این دلیل که زنده ام و نفس میکشم ؛ بدون پیدا کردن هیچ دلیلِ دیگری…
خدایا شکرت که مرا در مدار انسان هایی قرار دادی که از هم صحبتی با آنها و خواندن نظراتشان ، احساسات عالی را تجربه میکنم…
مجددا از شما بابت این اثر زیبا سپاسگزارم ، هر چند که این سپاسگزاری زبانیِ سادهِ من ؛ حق مطلب را آنگونه که باید و شاید در برابر این اثر زیبایٍ نوشتاری شما ادا نمیکند…، به تعبیر مولانا…
«إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ» «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (ما این کتاب را به حق براى هدایت مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یافت به سود خود اوست، و هر که گمراه شد به زیان خود به گمراهى افتاده و تو وکیل آنها نیستى ؛ خدا جانها را به هنگام مردنشان مىگیرد، و نیز جان کسانى را که در خواب خود نمردهاند. جانهایى را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه مىدارد و دیگران را تا زمانى که معین است بازمىفرستد. در این عبرتهاست براى آنهایى که مىاندیشند ؛ 41-42 زمر)
«زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست ؛ راه هزار چارهگر از چار سو ببست»
«تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان ؛ بگشود نافهایُّ و دَرِ آرزو ببست»
«شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ؛ ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست»
الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست، و مرا یاری ده که جز تو یاریگری نیست، و هدایت فرما که جز تو هدایتگری نیست. الهی مرگ و زندگی من در دست توست، الهی نگویم مرا زنده بدار یا مرا بمیران، اما میخواهم حیاتم را توحیدی و مرگ مرا الهی قرار دهی. ای همهٔ هست و نیست من؛ ای روح و جسمم همه تو و من همه هیچ. ای قدرت بینهایت همه تو و ناتوانی مطلق همه من. ای دانایی بینهایت همه تو و جهل مطلق همه من، ای رحمت بینهایت همه تو و فقر و احتیاج همه من؛ ای فرمانروای وهاب؛ تویی صاحبِ قدرت و علم، و من ضعیف و جاهل ، اگر از رحمت خودت بر من بخشایشگری نکنی و آگاهی نبخشی چه کسی تواند مرا یاری دهد؟! خدایا تو را حمد و شکر و سپاس بر نعمت حضورت در زندگی من، و تو را حمد و ستایش بر صبر و بردباری و چشم پوشی ات در اوج قدرتت و به گاه خطا و لغزش من… الهی آگاهی ده و نور ببخش، الهی یاری رسان و مغفرت ده، الهی توبه پذیر و بخشایشگری نما تا اهل تقوا و ایمان شویم، چون تو میپسندی که ما اهل هدایت باشیم. و همانا فقط تو «غفورالرحیم» هستی.
سلام و درود و رحمت و مغفرت و بخشایشگری وهاب عالم بر خانواده نورانی و یکتاپرستم ، اعضای خانواده بزرگ عباس منش ، سلام استاد عباس منش عزیز ، سلام استاد شایسته ، و سلام دوستان نازنینم. الهی که بینهایت متنعم و شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
راستشو بخواین اصلا هیچی به ذهنم نمیرسه که چی میخوام بنویسم. ولی وقتی امروز از خداوند هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به آیات 41 و 42 سوره زمر. حالا بماند که برای خودم هم سواله که چرا اینقدر به سوره زمر هدایت میشم و به نظرم رسید که باید یه زمان بذارم و لیزر فوکوس سوره زمر رو بخونم.
آیه 41 خداوند میگه «همانا ما کتاب را نازل کردیم» خب طبق آموزشهای استاد ، این به کار بردن ضمیر جمع یعنی طبق قوانین تغییر ناپذیر الهی این کتاب بر حق برای هدایت همه مردم نازل شده. فارغ از رنگ و نژاد و سرزمین. هر آنچه نیاز داشته باشی توی این کتاب هست. هر کسی هدایت شد نوش جونش برای خودش هدایت شده و اعتبار هدایتش با خداست و ثمره اش فقط و فقط برای خودشه. و ثمره اهل ایمان بودن کسی به نفع کسی دیگه نمیشه، به هیچ وجه. این قانون خداست، همسر نوح و همسر لوط اهل عذاب شدن با اینکه این دو پیامبر خدا بودند و اهل ایمان و اهل نجات. خود فرعون اهل عذاب بود ولی همسرش اهل ایمان. گفته شده که فرعون دستور میده زنشو بکشن و خداوند جایگاهش رو در بهشت بهش نشون میده تا قبل از مرگ ایمانش حفظ بشه… (خداوکیلی پیامبر و دیکتاتور هم نداره، همه شون به نوعی زنشون رو به کشتن دادن. خخخخ ، خانمها بیشتر مراقب باشید، حتی اگه توحیدی هم عمل کنید مثل ابراهیم با یه بچه کوچیک وسط بیابون رهاتون میکنن، خلاصه از ما گفتن، حواستون به تغییر مدار همسرتون باشه، خخخخ «خدا بهم رحم کنه» میگن مردها نصف عمرشون رو سپری میکنن برای پیدا کردن نیمه گمشده شون، نصف دیگه عمرشون رو صرف پیچوندن همون نیمه گمشده میکنن، آخه چراااا «صرفاً جهت خنده»)
پامون رو از توی کفش پیامبران در بیاریم بریم سراغ فایل سفرنامه خودمون.
من این چنین ساختارهای سنگی که با جریان آب شکل گرفته رو قبلا دیده بودم. یکیشون اطراف شهر آبا اجدادی مون، بالای کوه ها ، یکی دیگه اش توی کوههای اطراف عسلویه(روستای کلات). با اینکه من بشدت از دیدن این ساختارهای سنگی ذوق زده بودم، برای بقیه عادی بود. اونقدر عادی که دوست داشتم بهشون بگم شما چرا مثل من ذوق زده نمیشید. و سپاس از خداوند متعال بخاطر هدایت ما به زیبایی های بیشتر. الان دیگه از خورموج و عسلویه فراتر رفتم و زیبایی های کولورادو رو دارم میبینم (لطفاً کولورادو رو با لهجه آمریکایی بخونید) آره همینجوری که تلفظ کردین خوبه …
یادمه یه روز توی محل کار جلوی رئیس و بچه ها بجای کالیفرنیا گفتم کـَلیفرنیا … رئیسمون هم از این آدمهایی که نباید جلوش سوتی بدی. گفت: بچه ها دیدین کـَلیفرنیا رو چقدر قشنگ تلفظ کرد؟
خدا رو شکر در ادامه فایل مراحل ساخت ساختارهای سنگی رو به صورت پخش زنده دیدیم. حکایتش اینه که دونه های خیلی ریز شن و ماسه با جریان آب میاد و به سمباده زدن سنگها کمک میکنه و اینجوری سنگها رو در گذر زمان شکل میده، از طرفی خود آب هم خاصیت انحلال پذیری داره. آبی که در طول مسیر روی سنگها حرکت کرده به لحاظ املاح معدنی کلی مواد مورد نیاز بدن آسمان رو جذب میکنه. طبیعت همه چیزش دقیق و کامله. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
دقیقه 2:04 فایل ، این ابراز عشق و علاقه بین استاد عباس منش و استاد شایسته ، بشدت من رو ذوق زده کرد و برام تاثیرگذار بود. و به وضوح این چنین رابطه توحیدی و عاشقانهای رو از خداوند درخواست کردم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
اینقدر غرق در زیبایی های فایلهای سفرنامه شدم که دوست دارم هر چه زودتر من هم این زیبایی ها رو تجربه کنم. و هر روز خداوند رو بخاطر جلوه های زیباییش شکرگزار باشم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
خدا رو هزاران بار شکر بخاطر بینهایت نعمت و فراوانی و زیبایی. هر چقدر سفرنامه جلوتر میره باز هم زیبایی های بیشتر و بیشتری رو تجربه میکنیم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم و فرشته نجات انسانها ، میبینم که اونقدر روی خودت کار کردی و مدارت رفته بالا که کلا تنظیماتت بهم ریخته. کامنت مینویسی آخرش سلام میکنی. میگم میخوای یه استراحت کن بگم بچه ها یه سرم ORS برات دم کنن؟؟
یعنی چی …
چه خبرتونه ؟! چه خبرتونه؟!
از کی تا حالا شما اینقدر کم حرف شدی سعیده جان. ببین کوتاه و مختصر مینویسی من نگران خودم میشم. میگم آخ که مدارم افت کرده شما هم هزار ماشالله اوج گرفتی، ما رو جا گذاشتی. میگم باز چطوری باید فرکانس ها رو تقویت کنم؟
الهی که همیشه همیشه در اوج باشی. عالی باشی. و احساست خوب باشه. و به دیوونه بازی های من بخندی.
در پناه رب العالمین همواره قلب نازنینت منور به نور توحید و قرآن باشه. بینهایت متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد باشی.
عاشقتم با این کامنت زیبات کلی سر بحث پیامبرها خندیدم فکر کنم هر وقت یادم بیاد بخندم و هیچ زمان این مطلب رو فراموش نکنم
چقد خوبه که هستید و در مورد هرچیزی اطلاعات خوبی میزارید برام سوال بود که آب چطوری این برشها رو ایجاد کرده که شما اشاره کردید با شن و ماسه و قدرت انحلال آب
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی و زیبا و مثبت باشه و در کنار رسول جان و دختر گلی شاد باشید و بخندید و از زندگی زیباتون لذت ببرید
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
من وقتی زوج های هم مدار و توحیدی رو میبینم دقیقاً غش و ضعف میرم و از صمیم قلبم خدا رو شکر میکنم که اینقدر عالی و توحیدی روی خودتون کار میکنید و چنین رابطه عاشقانه و زیبایی دارید و از هم مداری با هم لذت میبرید. عین استاد و خانم شایسته. چقدر عالیه که برای همدیگه بال پرواز هستید.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
رسول خیلی پسر گلیه، خیالتون راحت راحت. از طرفی هم خیالتون راحت باشه که دست تنها نمیتونه عین نوح کشتی بسازه، سازمان بنادر و کشتیرانی به این راحتی بهش مجوز نمیدن. عین لوط و ابراهیم هم نمیتونه بی سر و صدا مهاجرت کنه. تا بخواد ویزا بگیره شما متوجه شدین. خلاصه خواستم بگم خیالتون راحت،شما با هم، هم مدار هستین تا به لطف پروردگار، خود فلوریدا رو فتح کنید.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
الهی که همیشه شاد و خندون باشید. خدا رو شکر میکنم که با شیطنتهای کودک درون من، موجبات خنده شما فراهم شده. و چقدر برام جالب بود همزمان با مسافرت استاد و خانم شایسته ، شما و رسول جان هم توی سفر بودین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
بسیار شاد و خرسند هستم که با شما ارتباط دوستی در فضای مجازی دارم و خداوند رو بسیار شاکرم که اینرو از خداوند خواستم و هر روز با خودم بعد از شکرگزاری روزانه طلب میکنم که با افراد شاکر و سپاسگزار و خردمند و فرهیخته معاشرت داشته باشم که به لطف و فضل خودش همینطور هم برام رقم زده و وقتی کلمه زیبای شما رو خودنم در مقابل این خواستم توی ذهنم تیک خورد و خداوند رو بازم بابتش بسیار سپاسگزارم.
کامنت بسیار زیبایی گذاشتی و از خوندنش بسیار لذت بردم و اون. متن بسیار بسیار زیبای
الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست ،
بسیار قلبم رو جلا داد و انشاالله که خداوند توفیق بده و به شکل قابی زیبا توی منزلم نصبش کنم ،که جای حقیقیش اینهکه هر روز در مقابل چشمام باشه و بخونمش .
درود میفرستم به تفکرت که بسیار زیبا و عالی توسط کامنتت مشخص میشه که بسیار زیباست و از خداوند قادر و متعال میخوام که شما دوست عزیز و امثال شما رو برای من و این جمع زیبا حفظ کنه و دوستی و معاشرت رو خداوند به صورت حضوری برای ما رقم بزند و بتونیم ساعتهای بیشتر و طولانی تر در کنار هم از قوانین الهی و آیات الهی بگیم و لذت ببریم .
درود خداوند بر شما . شاد و سلامت و سربلند باشی دوست خوبم
سلام و درود فراوان به شما جناب خورشیدی عزیز ، برادر بزرگوارم. از لطف و محبت شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و داشتن دوستان عزیزی که اینجا و توی این سایت باهاشون هم مدار شدم.
خدا رو شکر میکنم که خداوند من رو به انسانی مفیدتر از گذشته تبدیل کرده تا چیزی رو که خودش به قلبم الهام کرده رو بنویسم تا باعث احساس خوب و مثبت دوستانم باشه.
از خداوند درخواست میکنم همه مون رو در مسیر توحید ثابت قدم بداره و ما رو هر روز موفقتر کنه و به تکامل و پیشرفت برسونه. از خداوند میخوام ما رو گسترش دهنده حقیقی توحید قرار بده. با دست و زبان و عمل مون.
از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن پاسخ اختصاص دادین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان نازنیم در این جمع زیبا و بهشتی
سه سال گذشت ، امروز سالگرد سومین روز عضویت من در این سایت است
سه سال عضو بودم ، ولی چند روز و ماه و سال را منظم و متعهدانه کار کردم ، نمیدانم
مثل یک ورزشکاری که سابقه سه سال عضویت در باشگاه بدنسازی را دارد ولی آیا در این سه سال ؛ منظم و متعهدانه ، بدنسازی را دنبال میکرده یا نه؟
مهمترین تغییر من در این سه سال آشنا شدن با خدای راستین و خداحافظی با خدای دروغین بوده ، خدایی که به فرکانس های ارسالی ات نگاه میکند نه به میزان نمازهایت که فقط از روی وظیفه ، میخوانی و هیچ چیز هم نمیفهمی…
خدایی که اگر درست درک شود ، و طبق قوانینش عمل شود ، بهشت دنیا و آخرت را به تو می بخشد…
به دوران نوجوانی ام که نگاه میکنم ، میبینم چقدر در دوران بچگی ام رفتارهای زیبایی از خودم داشتم با اینکه از قانون خبر نداشتم…
به لطف الله مهربانم در آن دوران اهل کنجکاوی و سوال پرسیدن بودم ، و به برکت این سوالات زیبا هدایت شدم….
====================
یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، با دوچرخه ام به مسجد محله مان میرفتم برای نماز جماعت ، وقتی که میخواستم بروم مامانم به من میگفت دوچرخه ات را داخل مسجد ببر تا از گزند دزد در امان باشد ولی ندایی درونم میگفت که اینکه توی قرآن گفته شده که خدا “خَیۡرٌ حَـٰفِظࣰا” است ، پس این وسط چی میشه؟
====================
یادم میاد که در همان دوران از بزرگان دینی حدیثی شنیده بودم که میگفت “مومن هرگز خودش را ذلیل نمیکند” و اینقدر این سخن برایم جالب بود که با همین سخن میرفتم با نزدیکان و دوستانم صحبت میکردم که شما چرا میرید تخفیف میگیرید و خودتان را جلوی مغازه دار خوار میکنید و با هر بار تخفیف ، خودتان را هم خفیف میکنید و آنها هیچ جوابی برای گفتن نداشتند
و عده ای هم که اهل جواب بودند ، به من میگفتند مردم در این دوره زمانه گرگ شده اند ، باید تخفیف بگیری و گرنه سرت کلاه میگذارند و من باز هم تعجب میکردم و از خودم میپرسیدم که ، مگر خدا در کتاب قرآن ، خودش را بهترین روزی دهنده معرفی نمیکند با عنوان “وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّ ٰزِقِینَ” ؛ پس آیا خدایی که بهترین روزی دهندگان است یک مغازه دار گرگ روزی من میکند تا من را تیغ بزند و سر من کلاه بگذارد؟
====================
یادم میاد در دوران نوجوانی ام ، وقتی بحث چشم زخم و این خرافات مطرح میشد ، با خودم میگفتم ، یعنی این خدا اینقدر ضعیفه که توانایی اینو نداره که چشم زخم را دفع کنه؟
=====================
یادم میاد وقتی که بچه بودم و رفتارهای اطرافیانم را در پهن کردن سفره و ذکر صلوات برای حاجت میدیدم ، با خودم میگفتم که یعنی اینقدر باید سختی بکشیم و التماس کنیم تا خدا حاجت ما را بدهد؟ یعنی اگر یکبار بگیم که خدایا ما اینو میخوایم ، خدا به ما نمیده؟
======================
یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، عمویم با من تماس گرفت و پشت تلفن با دروغی که به من گفت و مرا سر کار گذاشت ، موجبات خنده اطرافیانم را برایم فراهم کرد که به من میگفتند ، تو چقدر ساده ای که اینقدر راحت سرت کلاه میگذارن و در همان لحظه این جمله بر زبانم جاری شد که
“مگر عمو مسلمان نیست ، آخه مسلمان که دروغ نمیگه و منم به خاطر همین امر ، حرفش را باور کردم”
و این جمله عجیب بود که حکم یک زلزله را در برابر رفتارهای آنان داشت که خنده هایشان را تبدیل به استیکر پوکرفیس کند ، زلزله ای از جنس “فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ”
==================
یادم میاد که عموی من بیکار بود و مادربزرگ من اینقدر برایش دعا میکرد که کار خوبی گیرش بیاد ولی دریغ از یک ذره امید…
بعد از دیدن این داستان با خودم گفتم که مگر نمیگویند که دعای مادر در حق فرزندش میگیره ، پس چرا اینقدر مادربزرگم دعا کرد ، کار خوبی گیرش نیومد که نیومد؟؟؟
====================
همه این سوالات و کنجکاوی ها ، مرا سوق داد به مطالعه بیشتر قرآن و سخنان بزرگان دین…
هدایت پشت هدایت تا اینکه به اینجا هدایت شدم و آن روزهای اول که کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را میخواندم یک صفحه از این کتاب عجیب مرا به فکر فرو برد و سوالی را در ذهن من ایجاد کرد که خیلی چراغ ها را در ذهنم روشن کرد…
“چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”
این سوال را اگر از اشخاصی که مذهبیِ متعصب هستند بپرسید ؛ یکی از جواب های که احتمال دارد بشنوید این است که
ببین خدا توی این دنیا به ما نداده تا در اون دنیا جبران کنه ولی به اونا داده تا در اون دنیا پوست از سرشون بکنه
و در اینجا اگر به آنها بگویید که این وسط “ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَه” چی میشه؟ هنگ میکنند و گلویی صاف میکنند و میگویند
بله درست میگی ولی….( لحظه ای مکث میکنند تا ذهن نجواگرشان یاری شان دهد که جاخالی بعد از ولی را پر کنند)
وجود من در اینجا به برکت کنجکاوی هایم و سوالاتم بود و هر چه هست از لطف و هدایت خدای هدایتگری است که هدایت را بر خود واجب کرده است و با دستان بی شمارش این امر را انجام میدهد
خدا رو شکر
من از استاد عباس منش ممنونم که به برکت تغییری که داشتند و ایجاد این فضا ؛ چنین باقیات الصالحاتی برای خود ایجاد کردند
و تحسین میکنم این جمله شما را که در یکی از فایل هایتان گفتید که
اگر همه دنیا بیان بگن راه تو اشتباه است ، من در این مسیری که برای خودم انتخاب کردم ثابت قدم میمانم…
درست گفتید استاد ، باید هم ثابت قدم باشید ، چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…
سلام به خدای خوبم، که هر لحظه با منه و به من کمک میکنه، هر وقت که ازش بخوام.
سلام به آقا رضای عزیزِ احمدی.
سه سالگی تون مبارک.
کیفیتی که از این سه سال عضویت دریافت کردین اهمیت داره نه تعداد روزهاش…
خود منم بیشتر از سه سالِ عضوم، اما تلاشِ متمرکزم به صورت روزانه تقریبا از حوالیِ پاییزِ پارساله …
یعنی هر روز فایل گوش بدم، و هیچ روزی رو بدون فایل استاد نگذرونم…
همین پشتکار کم کم نتایج رو برام آشکارتر کرد نسبت به تلاشهای گهگاهِ قبلم.
بسیار تحسینتون میکنم برای کنجکاوی تون.
روحِ پرسشگر و جویایِ حقیقتتون.
نگاهِ قشنگتون به زندگی و هدف از زندگی.
تک تک جملاتتون رو با عشق و علاقه خوندم و به روحم چسبید.
چند وقتیه دنبالِ کامنتهایی هستم که آن داشته باشن، یه کششِ خاص داشته باشن که وقتی شروع میکنم با عشق خط به خطشون رو بخونم و جلو برم و از تک تک واژه ها لذت ببرم.
این کامنت همونی بود که میخواستم.
مدتیه با تعداد بسیار محدودی از کامنتها فقط ارتباط میگیرم، مابقی رو سرسری رد میشم، انگار دنبال یه گمگشته ام تو کامنتها….
نمیدونم جریان چیه؟ فرکانسم اومده پایین؟ رفته بالا؟ کجاست؟ چه میکنه؟
نمیدونم، هر چی هست خیره.
حتما جزئی از نقشه ی مسیرمه.
من که امید دارم و خوش بینم.
تغییر چیزِ خوبیه.
تغییری که انتخابِ خود آدمه خوبه.
فارغ از نظر یا تایید یا عدم تاکیید دیگران.
میپسندم که خودم دارم تجربه میکنم، بررسی میکنم…
من آدمی بودم که لاک نمیزدم…
الان رنگ و وارنگ لاک میزنم.
چرا؟
نگاه قبلیم (مذهبی) بهم میگفت خوب نیست…
الان میزنم گاهی، رنگهای شاد و متنوعم میزنم، رنگ های جیغ هم میزنم…
اما آنقدر آرومم…
هیچ اشکالی نداره…
هیچ خطری تولید نمیکنه…
هیچ جلب توجهی نمیکنه…
چون نگاهِ من عوض شده…
من همونی هستم که میگفتم رنگهای جیغ نامناسبه، جلب توجه میکنه و هزارتا باور مذهبیِ مخربِ دیگه…
حالا چی شده؟
خطر منو تهدید میکنه؟
آیا آسیب میبینم؟
نه بابا…
من به نیت شادی و حالِ خوشم میزنم، این حس رو برام آورده.
هر وقت عشقم بکشه میزنم، پاک میکنم…
امشب هم 4 تا لاک خوشگل هدیه گرفتم تو تولد خواهرزاده ام از خودش…
سورپرایز شدم.
مسئله از لاک و خیلی چیزها نیست.
مسئله از باور من میاد.
اینکه چی خوبه، چی بده.
خودم میخوام بفهمم.
بسمه هر چی گفتن و راحت پذیرفتم بی هیچ سوال و جوابی.
کیف میکنم شما کاوشگری.
نمیدونم چی شد اینارو اینجا نوشتم.
استقبال میکنم از تغییرات خودم.
از کوچک تا بزرگ.
خوشم میاد تازه کم کم متوجه میشم چیا اصل هستن چیا فرع…
میبینم چیزهایی که بال بال میزدم براشون بی اهمیت بودن، الان راحت تر زندگی میکنم.
خوشحالم خدا رو دارم.
خوشحالم خدا انقدر کمکم میکنه.
امشب ازش درخواست کردم تو مهمونیِ تولد خواهرزاده ام، خودش بهم در کنترل ذهن برای قانون سلامتی، کمکم کنه…
چه کمکی کرد خدا…
سربلند شدم در برابر خودش و خودم.
دیدم اِ سمانه چه باحاله.
تو همه چی بگو خدا کمکم کن…
گاهی یادم میره…
از خودش کمک میخوام که به یادم بیاره که از خودش کمک بگیرم واسه همه چی…
چه جایزه ها که دریافت کردم امشب:
4 تا لاک
یه جوراب
محبت شدیدِ خواهرم
توجه خانواده ام بهم و …
همه شون هم روزیِ غیرِ حساب…
که من اصلا فکرشو نمیکردم…
یعنی کاملا سورپرایز طور …
اینایی که مینویسم اینجا رو بچه های اینجا درک میکنن یعنی چی.
اینکه میگم یه جوراب طرحِ زنبور، یهویی خواهرزاده ام بیاره برام بگه خاله اینو اون دفعه تو پام دیدی خوشت اومد، تا دیدم برات خریدم یعنی چی…
من فقط لذت
ماچش کردم، تشکر کردم، ذوق کردم…
توجهِ عمیقِ خدا بهم رو قشنگ حس کردم که از طریق اون جوراب شگفت انگیز و خلاقانه رسید دستم.
از اون جوراب هاست که هر لنگه اش یه طرحه ولی جفتش خانواده میشن.
همونی که من دوست دارم و عاشقشم…
بحث جوراب نیست.
شما متوجه میشین من دارم از چی صحبت میکنم.
دارم از قانون صحبت میکنم.
از نشانه.
از خدا.
از حس خوب.
از پرداختِ بها.
از پاداش…
خدایا شکرت.
آخر کامنتم رو با آخر کامنت شما میبندم:
چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…
یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادته…
همین و تمام.
خدایا مرسی منو به کامنتی هدایت کردی که دوست داشتم بخونم و از خوندنش لذت بردم.
همیشه کامنتاتون رو با ذوق دنبال میکنم و چقدر ازش یاد میگیرم و مهم ترین درسی که گرفتم این جمله :(برای رسیدن به توحید اول باید به ثروت برسیم یا مسیر رسیدن به توحید از راه ثروتمند شدن میگذرد.)
باور قلبی به این جمله باعث میشه توی مسیر مولد ثروت بودن و پول دراوردن و بالا و پایین شدن های احتمالی کم نیاریم چون هدف والایی داریم.
و این جمله شما :
(“چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”)
منم بارها بهش فک کردم. و دلیلشو باورهای مذهبی دونستم.
و میدونم چقدر زمان لازمه که ما دیدگاه مون رو عوض کنیم. راستش من هنوزم با اقایون غریبه و همسایه ای که وقتی با من یا سایر خانم ها حرف میزنن نگاهشون به زمینه راحت ترم.
اگه قراره دخترم با بچه ای بازی کنن که از خانواده مذهبیه من ارامشم بیشتره.
اعتمادم به کسایی که چادر دارن و نماز میخونن بیشتره.
ناخداگاه از تربیت بچه هاشون تعریف میکنم. واقعا هم ادم هایی عالی و فوق العاده اند. و ایرد فقط باورهای ثروتشونه. (خودمم تا چن وقت پیش یکی از اونا بودم.)
و این طبیعیه چون سالها ذهنمون با این ارزش ها ابیاری شده. الان دیگه میدونم برای حجاب راحت بودن خودم مهمه فقط. و از روی ظاهر نباید قضاوت کرد. و تغییری که کردم حالا دیگه اصلا دید بدی به افراد بی حجاب و خوش اندام و اقاییون راحت و شوخ طبع ندارم. همشون بنده خداوند اند و ارزشمند با دیدگاه های مختلف.
ممنونم از کامنت های عالی تون و تولد سه سالگی تونم مبارک.
ایا واقعا خدا توی یک بار درخاست صدای من رو نمیشنوه وقتی خودش گفته بخانید مرا تا اجابت کنم شمارا گفته بخانید و جواب بگیرید و دوباره بخانید و بازم جواب بگیرید نه اینکه صد سال بخانید و جواب نگیرید
آیا خدا سمیع و بصیر نیست
قدرت مند نیست الله اکبر تفکر لازمه ی انسانه
اون تیکه از کامنتتون که در مورد ثروت مند ها که بهشون ثروت داده تا اون ور پوستشون بکنه
منم ی مطلبی شنیده بودم و فکر میکردم قبلا که درسته
این بود که خدا ثروت داده به هرکی برای اینه که خدا دیگه نمیخاد اون ادمه ازش درخاست کنه سرشو بالا بگیره سمتش
و اونی که ثروت نداره مثلا دوسش داره که هی بگه خدایا کمکم کن و بدبخت زندگی کنه اون ور خبرایی هست اونم با باور کمبود و نا باوری اصلا از کدوم خدا میخاد اون شخص که این باور رو قبول کرده
آیا شناخته خدارو
اصلا این خدا قابل باوره که تو هی بگی بده ی فیلمی بازی کنی که بده
هاشا و کلا
دیروز سلمونی رفتم توی مسیر گفتم خدایا توکل بر تو من رو در زمان درست در مکان درست قرار
و زیبایی ها رو بهم نشون بده سلمونی هم میخام خلوت باشه
دیگه به نجوای ذهن هم کاری نداشتم که میخاست بگه جطور
و رفتم ی جا ی ماشین شاسی بلند خفن خوشگل دیدم نگاهش کردم بعدش رفتم جلوی مغازه سلمونی چند تا موتور سنگین اومدن و از جلوم رد شدن یعتی چهار پنج تا فک کنم و لذت بردم از دیدنشون گفتم ببین چه کیفی میده این موتورا چه نرم کار میکنن و چه سرعتی دارن و تحصین و تایید کردن نعمت رو و فراوانی رو
مغازه سلمونی بسته بود چند دقیقه وایسادم گفتم بیخیال نیست که برم گفتم حالا ی زنگ بزنم بهش زنگ زدم گفت ده دقیقه دیگه میام و اومد موهامو اصلاح کردو کلی گپ زدیم و اقای ارایشگر گفتش امروز نمیومدم بهتر بود مشتری نیومد مشتریش من بودم فقط
گفتم من خاستم خلوت باشه خندییدو مغازه رو با تموم شدن کار من بست و رفت و گفتم ببین کار خدا رو کی میتونه این کارارو کنه جز خودش خداونده که میگی برات انجام میده اگر باورش داشته باشی نه اون خدایی که گریه کنی بگی بده
و صفره پهن کنی و صلوات بفرستی ولی دلت صاف نباشه
ایمان توکل میخاد خداوند از ما خداوند درستیه پس درست بری پیشش دستتو میگیره جذبت میکنه
زنده باشی اقا رضای احمدی عزیز موفق باشی خیر ببینی در دنیا و آخرت
من هنوز فایل رو ندیدم ولی یهویی به دلم افتاد براتون از دلانه های خودم بنویسم گفتوگوهایی که من همیشه با خدا دارم البته منظورم از همیشه اینه که هر وقت که بتونم ذهن سرکش رو مهار کنم.
تا مادامی که در کنترل آن موفق باشم کلام خداوند بر قلب و زبانم جاریست اممممما وای به لحظه ای که ازش غفلت کنم چنان شروع به لگد پرانی میکنه که این الهامات همچون چشمه ای می خشکد
خدای هدایتگرم کمکم کن که بتونم صدای ذهنم را خاموش کنم تا صدای تورا از اعماق قلبم بشنوم
خدایامهربانم کلامت را بر قلب و زبانم جاری کن تا بنویسم
با نام خودت شروع میکنم باشد که به زیبایی کلامت را دریافت کنم
کامنتتو با عشق خوندم چقدر لذت بردم خداراشکر که خیلی خوشحال هستید و خنده رو لبته و شادی در وجودت
الهی همیشه اینطور شاد و خوشحال باشی عزبزم
سپاسگزارم که مارو شریک خبر خوشت قرار دادی
من به شخصه خیلی خوشحال شدم از اتفاقات قشنگی که این هفته برات افتاده و حتما بچه های سایت هم خیلی خوشحال میشن چون اینجا تنها جایی که همه از موفقیت و خوشحالی هم خوشحالند
خدایا شکرت یه عروس عباس منش گیریتون اومده و به برادرت هم از الان تبربک میگم پیوند مبارک ارزوی خوشبختی و سعادت براش دارم
ماشینتون مبارک باشه عزیزم چرخش به شادی بچرخه
انشالله عقدکنون خودت اگه مجرد هستید
منتظر خبرهای خوبت هستم
با اززوی خوشبختی و سعادت برای شما و عروس دوماد گل و همه عروس دومادهای آیینده سایت عباس منش دات کام
به به مبارکه علیرضای عزیز. به برادرتون هم تبریک می گم. چه عالی پس یه زوج عباسمنشی دیگه می رن که به امید خدا زندگی زیباشون رو در پناه الله مهربان شروع کنن… خدا پشت و پناهشون باشه… مطمئنم که با بودن در این مسیر زندگی متفاوتی از 90٪ جامعه در انتظارشون هست…
راستی ماشین صفرت هم مبارک. انشالا کلی جاهای خوب باش بری و لذت ببری.
چقدر حال خوبو احساس خوبو شادی این روزها زیاده، خودم با همسرم شمال هستیم و داریم لذت می بریم از زیبایی های بیکران طبیعت، بعد کامنت ها یکی از یکی زیباتر و بعد رسیدم به کامنتها شما، که دیگه نتونستم شکرگزاری نکنم، برای محمدرضای نازنین و همسرشون بی نهایت آرزوی شادی ثروت و سلامتی دارم.
انشالله مسیر رسیدن به اوج آزادی مالی آزادی زمانی و آزادی مکانی برای شما برادر عزیزم و همه خانواده نازنین تون هر روز هموارتر از دیروز بشه.
سلام و درود فراوان به برادر ایران زمینم آقای مقدم، تبریک میگم بابت تک تک اتفاق های خوب زندگی تون
برای برادر عزیز تون آقا محمدرضا آرزوی خوشبختی و سعادتمندی رو دارم.
لحظه که اسم برادرتون خوندم خیلی ذوق کردم آخ برادر منم همنام برادر شماست و ازمن هم کوچکتر فوق العاده دوست دارم برادرم نامزد کنه وقتی خبر نامزدی برادرتون خوندم تجسم کردم انگاری خودمم دارم خبر نامزدی برادرم توی سایت می نویسم بی اندازه آخه خیلی مشتاق اینم داداشم با شخصی که همفرکانس همدار پیمان عهد وفاداری ببنده هزاران بار تبریک می گم باز بهتون.
سلام اقا علیرضا مرسی که این همه خبر خوب رو اینجا به اشتراک گذاشتی امیدوارم به زودی خبر های خوب بیشتری اینجا بذارید و نتایج و اتفاق های لذت بخش بیشتری در زندگیتون تجربه کنید و از شرکت های خارجی ماشین های خفن تر تحویل بگیرید. واقعا هیچی لذت بخش تر از خبر های خوب نیست خداروشکر برای این همه خبر خوب .براتون موفقیت و شادی و حال خوب بیشتر آرزو میکنم…
خدایا ای بهترین رفیق و ای والاترین دوست ، ای یارترین مدد کار و ای مونس ترین همراه ، ای حاذق ترین طبیب و ای زیباترین خالق و ای دادرس ترین یار ، تو را دوست دارم و قلب تهی از شرکم رو خالصانه به درگاهت آوردم همچون فقیری که جز خانه ی تو راهی ندارد و امن تر از آغوش تو مکانی را سراغ ندارد ، باور دارم صدایم را می شنوی همانطور که بارها سمیع بودنت را بهم اثبات کردی و اجابتم نمودی .
میخواهم امروز از خوبیهایت و از توجهت و از بودنت بنویسم و سجده ی شکری خالصانه تر از قبل به جا آورم .
#زمانی را به یاد می آورم که سه طفل نارس درون دستگاه دوران قرنطینه رو میگذروندند و دکتر بهم گفت ، قول نمیدم هیچکدومشون زنده بمونن و زهره به این بچه ها دل نبند ، همون موقع به تو رو کردم و گفتم خدایا دل نمیبندم و حرف دکتر برام مهم نیست ، هر سه دخترم رو به تو می سپارم و الان هر وقت قدو بالای سه دختر زیبا و رعنایم را میبینم که در سلامتی کامل به سر می برند تو را سپاس میگویم که بر سرم منت نهادی .
#زمانی را به یاد می آورم که تاب تحمل در شرایط سخت را نداشتم و گوشهایم از شنیدن گفتارهای تلخ به تنگ آمده بود ، با امید به پذیرشِ تسلیمم از سمت رب العالمین رو به تو آوردم و راه چاره خواستم و هدایت شدم به مهاجرت و باز هم قدرت بی نهایت تو ، مرا در تنهایی ها یار شد و کاری را که از نظر عموم برای یک زن تنها و سه بچه ی 8 ساله غیر ممکنه مینمود تو به راحتی امکان پذیرش کردی .
# زمانی را به یاد می آورم که از تو یک دوست و همراه در زندگیم و یک پدر مهربان برای سه قلوهایم را خواستار شدم و تو از جایی که فکرش رو هم نمیکردم برایم پاکترین مرد مجرد ، خوش اخلاق ترین مرد ، پایه ترین مرد ، با شعورترین مرد و انسان ترین مرد رو فرستادی کسی که با وجودش از همان اولین روز فراوانی را برایم معنا کرد و زندگیمان از چهار نفر به پنج نفر ارتقا پیدا کرد و تو صدای ترسناک بشکن زدن و متلک انداختن و و خنده های شیطان های روزگار را که میگفتند تو محکوم به تنهایی هستی و کسی حاضر نمیشه زندگیش را با شما شریک شود را خفه کردی تو آنچنان ناممکنی را ممکن کردی که هنوز خودم از این چیدمان جهان با شعورت در حیرتم .
#زمانی را به یاد می آورم که از تو مدرسه ای امن با آموزش های خوب را خواستار شدم و بعدش سکوت کردم ، سکوتی که با رهایی و اعتماد به تو همراه بود و چند روز بعد شخصی را مامور کردی که بهم گفت : زهره سه قلوها رو فلان مدرسه نام نویسی کن ، اون روز تو با زبان اون خانم با من حرف زدی و قلبم را مسخر خودت کردی و من گفتم چشم و چند روز بعد عزتمندانه به طریقی معمولی و ساده هر سه دسته گلم ثبت نام شدند و من هر چقدر شکر گویم باز هم کم است .
# زمانی را به یاد می آورم که اسباب کشی کردم و بعد از یک ماه صاحبخانه گفت لطفا از خانه من برید ، تنها حرفی که زدم گفتم : چشم
میدانم این تو بودی که از زبان من چشم گفتی و میخواستی باز هم مثل دفعات قبل مرا سوپرایز کنی ! از تو خواستم جایی را برایم مشخص کنی که بچه ها بتونن با خیال راحت فارق از چشمهای صاحب خانه های پر مدعای دنیوی به کودکانه هایشان ادامه دهند و تو باز هم معجزه کردی .
خانه ای دربست ، در مکانی زیبا ، منزلی با پنجره ای بزرگ ، محله ای با آرامش مطلق ، و حداقل کرایه ، هر کسی که شنید من در این مکان ساکنم گفت : چطور ممکنه در کلان شهری که بیشتر افراد آپارتمام نشین هستند تو که مهاجر هستی اینگونه با رهن و اجاره کم به راحتی و مستقل زندگی می کنی ؟ و الان دو سال و چهار ماهه که من هر روز در دفترم از خوبیهای این 200 متر با شکوه برایت طومارها نوشتم و شکرت کردم که جز به خواست تو امکان پذیر نبود .
#آن زمانی را به یاد می آورم که در حمام پام سر خورد و از پشت در یک سانتی متری پله سقوط کردم شاید آن سقوط یک ثانیه بیشتر طول نکشید اما من طعم مرگ رو برای اولین بار با تمام وجودم چشیدم ، وقتی از جایم بلند شدم باور نمیکردم که زنده ام و سالم و اونموقع به من گفتی زهره تو را برگزیدم
و امروز اون زهره ای که برگزیده شد و عمری دوباره یافت ، در حال نوشتن جملاتیست از تعهدش و مسیر سبز جدیدش ، فارغ از قیل و قال روزگار .
لذت بردم از ایمان وباور قویت،لذت بردم از پشتکارت،لذت بردم از دل پاکت وصداقتت،لذت بردم از کامنتهای زیبایی که نوشتی تا رد پایی باشه واسه خودت وراهنمایی باشه واسه ما
سپاسگزارم که با بیان زندگینامت،این باورهای واسه ما ساختی که میشود،میشود با هرشرایطی که هستی در هر مکانی که هستی رشدوپیشرفت کنی.
سپاسگزارم عزیزم دُرست قدم برداشتی ودستت رو در دست بهترین کَس قراردادتابه بهترین وزیباترین و راحت ترین مسیر،به سادگی وزیبایی وعزتمندانه هدایت بشی.
برای خودت وسه تا فرشته هات وبهترین عشقت آرزوی سلامتی ولذت وشادی بیشتر وسعادت وخوشبختی میکنم.درپناه حق
سپاسگزارم که با سادگی و مهربانی حرف دلت و برام گفتی وحرفهایت برای ادامه ی مسیرم توشه ی راه شد .
گاهی در خلوت خودم میگم :
در سالهای قبل که توکلم تقلیدی بود اینقدر نتیجه گرفته ام
پس وای بر من اگر الان حرفم مفت باشد و عالم بی عمل پس برای رهایی از این دام شیطان هر روز بر سر تعهدم تجدید میثاق میکنم و از خدا کمک میطلبم مخصوصا صبح زود وقتی وروجکا خوابن و خونه ساکته .
سلام و درود بر فاطمه ی زیبا و وروجک نازی که در آغوشت شاد و خوشحاله .
قبل از شما هم دوست عزیزی به نام فاطمه با کلام زیباشون برام کامنت نوشتند ، یهویی متوجه شدم شما دو عزیز هم نام دخترم هستید .
یکی از سه قلوهام مثل شما ، زیبا و هدفمند و بسیار مراقب باورهاش ،
هر وقت غروب خورشید و زیباییهاش برانگیختش کنه با تمام جانش فریاد میزنه
خورشید خانم سلام منو به استاد عباسمنش و مریم جون برسون .
حالا همین فاطمه خانمم وقتی دنیا اومد ، بسیار نحیف و ناتوان بود و دکتر هم که کلا از هر سه قطع امید کرده بود . مرتب قند خونش می افتاد و اطرافیان از اینکه سیاهی چشم بچه ناپدید میرفت و گردنش شل میشد میترسیدند اما من چقدر شجاع بودم جدا .
فقط با خدا حرف میزدم
خدایی که مثل الان در دسترسم نبود اما به شنوا بودن و بینایی و قدرتش باور داشتم .
میگفتم خدایا تو این بچه ها رو دادی به من
اینها امانتن
تا هر دوست داشتی نگهشون بدار
من هم که بلد نیستم چکار کنم خودت یادم بده
این نجواها دلم و گرم میکرد و
چند آیه از قرآن مرتب توی وجودم دور میزد و گاهی مامانم با همین آیات بهم شارژ میداد
سلام دوست عزیزم زهره جان. کامنت شما فوق العاده منو تحت تاثیر قرار داد و چشمانم رو پر از اشک کرد.
این کامنت سراسر تسلیم بودن شما و ایمان شما رو نشون میداد و اراده محکم و تغییر و تعهد شما در مسیر مشهوده. شما به منم یاد دادی و یاداوری کردی که چه جوری در شرایط مختلف از الله مهربانم درخواست کنم و بعد به او بسپارم. واقعا متشکرم که احساسات قلبی و نتایج بینظیرت رو اینجا نوشتی. و الگو شدی برای هزاران نفر که میشود. میشود منطق های معمول جامعه شکسته شود. کافیست خداوند بخواهد و اجابت کند.
منم یک مدرسه عالی و بسیار نزدیک خونه میخام واسه دخترم و یه خونه بزرگ سه خواب و دربست حیاط دار و درخت دار که هر جور بخان بازی کنند. و منم یکی از خواب ها رو خیاط خانه کنم و حین خیاطی از پنجره بزرگش بچه ها رو تو حیاط ببینم. و نزدیک خونه کلاس های زبان و هنری باشه برای بچه ها.
همین چند روز پیش داشتم به این خواسته هام فک میکردم بعد ذهنم گفت ولش کن نشد نشد. امروز هدایت شدم به کامنت شما. حس میکنم خدا میخاد که من بیخیال خواسته هام نشم. خیلی بهم لطف داشته و هرچی خواستم بهم داده پس اینم برام مهیا میکنه.
ممنونم و بینهایت سپاسگذارم از شما. در کنار سه قلو ها و همسرتون همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سه قل گاهی سربه سرم میگدارند که مامان پس فلان چیز رو که هدفت بود و مینویسی پس چرا نشد ؟
بهشون میگم : میشه مامان ، به وقتش بهترش اتفاق میفته و بارها و بارها خودشون این رسیدنها رو لمس کردند و الان به جایی رسیده که یهویی یکیشون میگه : عه من این مداد و میخواستم و به خدا گفته بودم و امروز شما برام خریدی
و دهها مثال این چنینی
فقط کافیه مثل آزاده جون در مصاحبه ای که استاد باهاشون داشتند در مسیر بمانیم با ایمان و باور .
خیلی خوشحالم و سپاس گزارم چنین امکانی در سایت فراهم شده که وقتی شما کامنتی در سایت قرار می دهی برای من ایمیلی میاد و من هدایت میشم که متن زیبا و توحیدی شما رو بخوانم خدایا سپاس گزارم
آرامشی که دارید رو من در متن تون احساس کردم
معجزاتی که بواسطه توحید تون از خداوند مهربان دریافت کردید از سلامت سه فرزند تون با اینکه دکتر متخصص شما رو ناامید کرد اما فقط بر خدا توکل کردید
وقتی برخلاف باور جامعه برای ازدواج مجدد. شما بر خداوند توکل کردید و حتی برخلاف باور های مردم اینکه غیر ممکنه یک مرد بیاد و با کسی که صاحب سه فرزند ازدواج کنه شما خداوند رو باور کردید و خداوند پاسخ توکل تون رو به زیبایی داد
و همه ی آنچه درباره خانه تان گفتید یک پیام واضح برای من داشت
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیز
خدایااااااا شکرت بابت قسمت دیگری از سفر به دور آمریکا و دیدن این همه زیبایی که در مخیله ی انسان نمیگنجد.
خدایااااااا شکرت بابت این قدرت تجسم، که هر لحظه خودم رو در این سفر میبینم و احساس میکنم منم در این سفر هستم.
یک نکته که از چندین فایل اخیر بخوام بگم اینه که چندین جا احساس ترس کردم، خیلی شدید
@اون قسمتی که این دو فرشته الهی وارد اون غار شدند که بخار گرم داشت من بحدی از ورودی اون غار ترسیدم که یک چشمی نگاه میکردم(خخخخ) و داخل اون غار هم ترس داشتم
======================================
@توی قسمت قبل هم وقتی استاد عزیزم و مریم جان وارد اون سنگهای صیقلی و مسیر آب شدند خیلی ترسیدم همش احساس میکردم نکنه الان یک حجم آب زیادی بیاد و همه چیز رو با خودش ببره، چرا رفتن اینجا؟!!!!
======================================
@جای دیگه هم توی این قسمت وقتی استاد عزیزم لبه ی اون سنگها ایستادن و داشتن فیلم میگرفتن، نفسم بند اومده بود
===============================
توی ذهنم خیلی شلوغ پلوغ بود
یکی میگفت اگر اون غار خراب بشه چی
یکی میگفت اگر پای آدم سر بخوره چی
یکی میگفت وااای اگر سنگها یهو خراب بشن چی
ووووو
خلاصه یهویی اومد تو ذهنم که سیما ایمان تو ضعیف هست که ترسیدی و نتونستی لذت ببری از این عظمت و بزرگی
این دو فرشته با ایمانی راسخ رفتن و از تمام زیبایی ها لذت بردن و خدا رو شاکر بودن
به گفته استاد:
ترس یک توهم هست
و اینکه اگر کسی بتونه کاری رو انجام بده پس من هم میتونم
بیام و به خودم قول بدم به حدی ایمانم رو قوی کنم که بدون ترس پا به طبیعت گذاشته و خدا رو شکر کنم بابت تمام زیبایی هایش.
انشاالله که در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید
به نام خدای هدایتگر
سلام استاد وبانو خوش اندام
استاد واقعا چقدر جهان زیباست هرچقدر که این زیبائی ها رو می بینم سیر
نمیشم
لذت می برم وهمش زیر لب به خداوند میگم خدایا من را مهمان این طبیعت کن
بزار مانند استاد لمس کنم اون خنکی آب اون هوای تمیز رو استشمام کنم
خدایا شکرت که انقدر همه چیز براتون آسون شده
واقعا آسون شدید واسه آسونی ها
استاد جان از خودم بگم .حالم خیلی خوبه خیلی باخودم درصلح هستم
ومی دانم هر روز جهان داره خوبی های بیشتری رو جلو چشمان من نشان میده
بدرخشید همیشه ودرپناه ایزد منان سلامت وشاد باشید
با یاد تو ای لطیف
هزاران درود به استادعزیزم و استاد بانوی خوبم و همه دوستانم در این مأمن الهی
هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوست
خدایا شکرت که دیدنِ فروغی از رویِ تو ، در این طبیعت زیبا و در آینه سنگهای صیقل خورده روزی امروزم شد…
برای ثانیه هایی با دهان باز و چشمانی گرد از عظمت و زیباییِ این غول پیکرهای تراش خورده ، متحیر و محو این همه اعجاز شدم.
سبحان الله…
نوری که تابیده شده بود رو سنگها ، خیره کننده بود
و نکته جالب توجه گیاهانی بودند که دوست داشتم ازشون بپرسم آخه تو چطوری با این همه لطافت و ظرافت از دل این سنگ در اومدی ، زیبای سبز پوش ؟؟؟!!!!
استادجان درست لپ مطلب رو ادا کردین که :
خدای من زیباییش تموم ناشدنیه !!!!!
الله اکبر
آخه کدوم واژه میتونه این عظمت رو به نگارش دربیاره ..
وقتی دوربین رفت به سمت اون حجم از آب خروشان که احساس کردم چقدر محکم و با شدت به سنگها میخورد و تو دل سنگها میپیچید و مسیرشو باز میکرد و پیش میرفت .. ناخودآگاه این شعر تو ذهنم زمزمه شد :
میچرخمو
میرقصمو
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و از گردش ایام
این عشق الهی است حق لایتناهیست
این عشق الهی است این شور خداییست….
اصلاااا این چرخش آب در میان این سنگها و اون صدای پر هیبت ش ، عجیب روح و روان منو با خودش برد..
ناگفته نماند که ، زیبایی طبیعت و صدای خوش آب و طرح و نگار دیوانه کنندهٌ این سنگها یک طرف…
« عاشقتم » گفتن های استاد و «منم » گفتن های استاد بانو و رابطه قشنگ و الهی شما دو عزیز و تلاش برای فتح این سنگهای صیقل خورد و سُر برای گرفتن عکس ، هم از سویی ، خوشی و لذت دیدن این فایل ها رو به حداکثر خودش میرسونه …
خدایا شکرت
بی نهایت ازتون سپاسگزارم فرشته های زمینیِ دوست داشتنی… (به قول یاسمن عزیزم به اندازه خیلی زیاد استیکر لایک و قلب و سپاس گزاری)
و تشکر از ریشه ها ……
چرا که نه ؟؟!!
وقتی سخاوتمندانه باعث میشن مسیر رو راحت تر طی کنیم..
و همین ریشه ها باعث به وجود اومدن اون میوه های سرخِ لعل گون و تماشایی مشن..
و ایجاد درختهای سر به فلک کشیده… و…
واقعا جای شکر و سپاس هم داره :)))
خدایا شکر که زیبایی ها و طبیعتت بی نهایته
و ثروت این مردم نیز…
توی فایل قبلی وقتی این ون رو با دوچرخه های پشتش دیدم خیلی برام تحسین برانگیز بود ، یک خانواده 4 نفره با این همه امکانات فوق العاده و یک ماشین خفن .. و الان داخلشم دیدم ، چه خوب :))
خدایی با همچین تجهیزات و ماشینی و سفر در همچین ایالتی ، بینظیر خواهد بود.. نوش جانتون
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
یکی از احساس های خاص و غریب در سفر همین قسمتشه که کلیییی زیبایی میبینی ، محو میشی ، متحیر میشی ، مجنون میشی ، عارف میشی و بعد همه اون زیبایی ها رو پشت سر میزاری و به سمت جلو حرکت میکنی تا ببینیم خدا کجا هدایت مون میکنه…
سفر بخیر همسفران
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام بانوی من
منم که عاشقتم عاشق این نوع نگاهت
عاشق این نوع حظ بردن و این همه دقیق و با جزئیات دیدنت
خب من معمولا با پشتگرمی به شما خیلی از وظایف خودمو رها میکنم و میزارم شما خط شکن تمام راه باشی
دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی
لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه
از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام
نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟
در عین حالی که همه وجودم در وجودت خلاصه شده اما هرگز احساس وابستگی ندارم چرا که همیشه یقین دارم من و تو، دو پاره از یک روحیم در عین همبستگی ، وابسته نیستیم.
ما دو خط از یک نقطه پرگاریم و نقطه اشتراکی به نام خداوند
خدایا هرگز مرا توان شکرت نیست
اما به اندازه عظمت بی انتهایت و با همه وجودم که از وجود بی انتهای توست سپاس
به نا خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام حبیب آقای عاشق و زیبا بین
سوالی پرسیدید در کامنتتون که میخوام جواب بدم
((((دوست دارم نگاهتو و دوست دارم ببینم اونجوری که تو میبینی
لذت بردن من همیشه غیر مستقیمه
از ذوق زدنت ذوق میکنم و با نخواستنت منم نمیخوام
نمیدونم آیا تا حالا کسی اینجوری زندگی کرده؟؟))))
بله من اینجوری زندگی میکنم .
همینقدر لطیف و همینقدر رویایی
عزیز دلم هم در سایت استاد هستند .
منتها شما هر دو کامنت مینویسید
ولی عزیز من ساکته ، اما به قدر تمام آبهایی که مریم جون در سفرنامه فیلم گرفتند : زلال و الهیه و با خودش در صلحه ، امکان نداره به جرات میگم امکان نداره بانگاه به صورتش ، با شنیدن صداش ، شکر خدا رو به جا نیارم
اصلا نفسش ، صداش ، کارهایی که در منزل انجام میده و رد پاهاش در جای جای خونه ، همیشه به نیکی هست و من شاکر خداوند مهربان ، رقص و شادی کردنش با سه قلوها ، من و در خونه ی خدا خاضع تر میکنه و ایمان و قوی تر که :
خداوند از بی نهایت طریق روزی رسانه
خداوند از هزاران روش به بندگانی که ازش بخوان و باورش کنند کمک میکنه
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ
ممنونم که با سوال قشنگتون باعث شدید من شکر گزاری امروزم و دوبار بنویسم
یک بار در دفترم
و یک بار برای همسفران
الهی عشق حبیب آقا و وجیهه خانم
استاد جان و عزیز دلشون
من و عزیز دلم
مثل همیشه توحیدی و بدون وابستگی ادامه پیدا کنه
آمین
سلام بر شما بانوی توحیدی
این نقطه های آبی ، قلب سرخ منو همینطوریشم متلاطم می کنه وای بر روزی که یکی از عشق و معجزاتش بگه
نمیدونید چقدر خوشحال می شم وقتی میفهمم که یکی مثل داره از عشقش لذت میبره و در عزیز دلش بهشت رو تجربه میکنه
راستش شاید تنها احساس غمآلودی که منو اذیت میکنه همینه که چرا دیگران مثل من از ثمرات عشق و معجزات و لذاتش بهره نمی برند؟
و وقتی کسی رو مثل شما میبینم که از این نعمت بی انتها بهره مند و مستفیض شده بسیار خوشحال میشم و انگار قسمتی از رسالتی که بر دوشم (در انتشار عشق) بوده رو بر میداره
خواهرم
من معتقدم که عشق رو باید فریاد کرد
باید عیان و بیان کرد مثل هر نعمتی که خدا به ما عنایت کرده
خداوند رو از صمیم قلب شاکرم بابت این عشق توحیدی و پایدارتون و توصیه من به شما اینه که بیانش کنید
فریادش بزنید و بهش به شدت افتخار کنید و هر لحظه سپاسگزارش باشید
عشقتان زلال و پایدار
بهشتتان متنعم به برکت عشق
سایه مهرتان بر سر دخترانتان مستدام
در پرتو آگاهی و عشق
شاد ، پیروز و تندرست و ثروتمند باشید
به نام خدایی که همیشه حواسش به ماست
سلام آقای حافظان عاشق و بزرگوار
نمیدونید چقدر من خوشحال شدم کامنت پر از عشق پر از صفا پر از محبت و زیبایی رو خوندم
میدونین چرا؟ چون من یه مدتی هست خواسته ام داشتن یه رابطه عاشقانه هست و صبح تو ستاره قطبی ام نوشته بود خدایا امروز منو هدایت کن یه رابطه عاشقانه رو ببینیم بشنوم یا بخونم و خیلی جالب به کامنت شما هدایت شدمالبته بگم من کامنتهای زیبای شما رو دنبال میکنم و علاوه بر کامنت شما خبر ازدواج آقای محمدرضا رو در کامنت به صورت کاملا تصادفی خوندم و کلی ذوق زده شدم
خدا رو شکر که باورم در خصوص خالق بودن زندگیم قوی تر شد
ایشالا همیشه عشقتون تازه و سرزنده و شاداب باشه و خدای بزرگ به شما و وجیهه بانو یه عالمه حال خوب عنایت کنه
بازم ممنونم که شما و وجیهه بانو دست خدا شدید برا دیدن نشونه یه درخواستم
سلام وجیهه بانوی عزیزم
کامنت نیست که شما نوشتی
انرژی ازش میباره
جان دلی بانو
غش کردم از ذوق زدگی
برای جمله ت که گفتی
نکته جالب توجه گیاهانی بودند که دوست داشتم ازشون بپرسم آخه تو چطوری با این همه لطافت و ظرافت از دل این سنگ در اومدی ، زیبای سبز پوش ؟؟؟!!!!
عالی هستی شما
عشق دلی
بانوی قلب آقای حافظان عزیز
الهی الهی الهی
خدا حفظ تون کنه
همیشه احساس تون عالی باشه .
سلاااااااااااااااامممممم به فاطمه دوست داشتنی م
به بانویِ نازنین داداش رسول عزیز
ایییییییییی جااااانم
با اون چهره دلنشین و قلب شفافت
ممنونم خواهر گلم از محبتت که همچین گرم به قلبم نشست و لبخند به لبم آورد…
همیشه از دیدن کامنت شما عزیزم و دیدن چهره قشنگت دلم باز میشه…
یکی از شکرگزاری هام بودن در این جمع الهی و خداییه …
این که بدون سانسور کردن احساست بتونی عشقتو به همسرت…. به دوستت…
به همراهانت بیان کنی و قضاوت نشی واقعاااااااااا لذت بخشه…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
بازم ممنونم از این که خوبی ، زلالی ، باصفایی …
الهی در کنار داداش رسول هر روزتون پر باشه از عشق و سلامتی و ثروت فاطمه عزیزم…
روی ماهت رو میبوسم و امیدوارم در بهترین زمان و مکان توفیق دیدار حاصل بشه :*
در پناه نور و عشق الهی باشی گلم
به نام خداوند مهربانی ها
الان که دارم این دیدگاه رو می نویسم یه احساس شادی وصف ناپذیر…
یک احساس رضایت از پرودرگار رو دارم
الهی که شما هم حال دلتون همین الان که دارید این نوشته رو می خوانید بی نهایت عالی باشه
ماشاالله دست مریزاد
چقدرررر شما قلم روان و شیوایی دارید
چقدر نوشته هاتون روح داره :)
چقدر به قلب من می نشینه
خیلی خوشحالم از اینکه خداوند هدایتم کرد دل نوشتهی شما رو خواندم
==================
یه اتفاق جالب این قسمت کامنت افتاد
داشتم می رفتم یه بخشی از دیدگاه شما رو کپی کنم و بیام اینجا به صورت پر رنگ قرار بدهم که…
که موبایلم زنگ خورد و چدد دقیقه ای صحبت کردم
وقتی برگشتم و اومدم سراغ کامنت شما دیدم انصافاً خیلیییی جاهاش دلنشین بود مخصوصاً اون قسمتی که اون شعر زیبا رو نوشتید، می چرخمو می رقصمو…
=================
:) به همین دلیل تصمیم گرفتم صحبت رو کوتاه کنم و برم خونه
الان توی پارکم
و انصافاً دیگه هیچ کس با تی شرت آستین کوتاه این وقت شب بیرون نیست
هوای قمم سرد شده :)))
خدا نگهدارتون ، پایدار باشید
سلام به شما دوست بزرگوارم
ممنووونم از لطفتون و از این پاسخ پر مهرتون..
خدایا شکرت که این کلمات به دلتون نشسته و صد البته که همه از لطف اوست…
ممنونم که محبت تون رو خالصانه بیان کردین و این نشانی از دید زیبا بین شماست.
اتفاقا دیروز که کامنت شما رو میخوندم با خودم گفتم چقدر توجه تون به زیبایی ها خالصه و بیانتون صمیمی …
امیدوارم به هر آنچه در قلبتون از خداوند درخواست میکنید به زیبایی و آسونی و عزتمندانه برسید…
همینطور که گفتین با پای برهنه و بدون دمپایی توی رودخونه در ایالت کلرادو راه برید…
ماشینی داشته باشید که از هر چهت محکم و زیبا باشه…
همراهی داشته باشید که عاشقانه در کنار هم زیباترین تجربه ها رو رقم بزنید..
و سلامت و ثروتی بیکران و قلبی خدایی…
الهی آمین
سپاسگزار لطفتون هستم و براتون بهترینها رو از خداوند طلب میکنم.
از این به بعد یک سویشرت هم با خودتون همراه داشته باشید که عصرها لازم میشه :))
پاییزتون مبارک
در پناه نور و عشق الهی باشید
به نام خدای شنوا و هدایتگر و وهابم که هرچیزی که از قلبم میگذره رو برام فراهم میکنه.
سلام به همه دوستان ارزشمند و اساتید بزرگوارم.
خدای مهربونم رو بینهایت سپاسگزارم که این فضارو در اختیارم قرار داد تا به ذوق گفتن معجزاتش لذت نوشتن رو به خودم هدیه بدم و بخونم هر نوشته ی دیگه ای رو که خودش از طریق دوستانم آگاهیشو منتقل میکنه.
شکر به خاطر دو استاد عزیز و قشنگم که مناظر زیبارو به اشتراک میذارن و این باعث میشه که چشمهامون عادت کنن به دیدن زیباییهای بیشتر ، صحبتهای قشنگتر، آرامش دلپذیرتر.
طی این چند وقت که هی ریشه یابی کردم و باورای داغونو پیدا کردم و تمرین نوشتم ، گاهی تمرینایی که مینوشتم به دلم نمینشست . آخرش به خدا گفتم خدایا تو بهم بگو .یه چیزی بگو بنویسم که وقتی ضبطش کردم لذت ببرم از هزار بار گوش دادنش. خسته م نکنه .
دیدی گاهی اوقات مثلا میری بانک و قراره یه سری کارارو انجام بدی ، بعد میری تو یه باجه و میگی این کارو چطوری انجام بدم ؟ میگه برو پیش رئیس . میری ، رئیس میگه بده من برات انجام بدم اصلا . این آخرین ریشه یابی من دقیقا همینطوری شد.
من گفتم خدایا واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم و دلانگیز باشه که بتونم بارها گوش بدم . چند بارم نوشتما اما به دلم ننشست . چیکار کنم. تو بهم بگو من این ریشه رو پیدا کردم ..تو بهم کمک کن تا رفعش کنم . تو پناه و همراه من باش. من بدون تو هیچ جایی نمیتونم پیدا کنم متنیو که بهم کمک کنه. حتی اومدم تو عقل کل کلی درباره ش خوندم اما اونی که باید پیدا کنم نبود .
بعدش بهش فرصت دادم تا هدایتم کنه گفتم من فعلا همین قبلیارو گوش میدم تا درباره احساس شایستگی بهم بگی که چیکار کنم و چی بنویسم .
تا اینکه پریروز مامانم برام یه فایل صوتی فرستاد و کلی ادیفایش کرد که غزل این فایل عالیه . حتما گوش بده . ولی ازونجایی که من اعتقاد دارم به این که باید هدایت بشی تا اجازه دریافت کردن داشته باشی زدم لود شد و شروع به گوش دادنش کردم اما سه دقیقه بعد یه اتفاقی افتاد و حواسم پرت شد و دیگه ادامه ش ندادم .تا اینکه دیشب یه سری کار بدون تمرکز داشتم که میتونستم ویس گوش بدم همراهش گفتم بذار ببینم اون ویسه که مامان فرستاده چی بود . خلاصه وقتی دیدم خیلی خوبه رفتم تو کانالش و چندتا ویس دیگه گوش دادم تا این که یهووو یه ویسی رو پلی کردم که قشنگ همون لحظه ای بود که رئیس گفت بده من انجام بدم برات . دقیقا همون فایله بود که باید باشه . همون که من اصلا به ذهنم نمیرسید که چطوری بنویسمش
گفت اینم تمرین! اینو صبطش کنه. اینطوری بگو !
توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه. تو انتخابت چیه ؟
بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره .
حق الهیته یادت رفته بگیری . اصلا بهت نگفته بودن تو ارث میبری. خدا در درون تو میراثی رو گذاشته . حق الهیته . شک نک!
همینطوری که من دارم میگم: حققق منه.
مگه اونیکه تو هر عرصه ای بالاست مگه چی داره که من ندارم .
تازه یه جایی به خودت میای میگی عه عه عه عه عه !
تو کلا به اوج اوج برسی تازه به حق طبیعیت رسیدی . تازه بعد از اون باید ببینی میخوای چیکار کنی . باید بشینی تصمیم بگیری !
بالاترین سطحی که ذهنت میتونه درک کنه حق توعه .. حق توعه .
بابا اون گنده نیست کله منو کوچولو کردن .
من مثلا یه کشتی تفریحی داشته باشم تو هر دریایی ،تو هر خلیجی، یه کشتی تفریحی داشته باشم ، چه چیز عجیب و غریبیه مگه؟
من در بهترین مکان و زمان بهترین اتفاقارو تجربه کنم مگه چه چیز عجیب و غریبیه ؟
اگر من بخوام باعشقم صحبتهای تماما مشترک داشته باشم و صبح و شبمون قانونمند بگذره مگه چه چیز عجیب و غریب و غیر طبیعیه ؟
اگر من بخوام هرسال هرچندبار که خواستم ، به محض اراده، بلیط بیزنس کلاس بگیرم و هرجای دنیا سفر کنم و در بهترین هتلها و در زیباترین مکانها و در قشنگترین و رویاییترین مناطق با بهترین دوستان و الهی ترین افراد همسفر باشم مگه واقعا چه چیز عجیب و غیر واقعییه ؟
اگر من بخوام در بهترین و سطح بالاترین و سرسبزترین کشورها با بهترین آب و هوا و بهترین شرایطِ کسب و کار و غرق در آرامش و سعادت و شادی باشم و تجربه کنم این شرایطو مگه واقعا جای چه کسیو میگیرم ؟
اون یارو که میاد و همه اینارو داره مگه کیه که من نباشم ؟
کی بهتر از من میتونه همه این چیزارو داشته باشه ؟ کی بهتر از من میتونه سوار هواپیمای شخصی و جت شخصی بشه ؟
تو به من بگو …
اون محترمه ولی از من بهتر نیست. هرکی هرچی داره که اوجِ اوجه احترامه . برای من قابل ستایشه . چون آدم باارزشیه که تونسته به اون موضوع برسه و اون چیزو داشته باشه.
تو این جهان هیچی رو به هیچکس الکی نمیدن!
فقط باید احساس شایستگی داشته باشه. هیچی به غیر احساس شایستگی مهم نیست . نه تخصص ، نه هیچ چیز دیگه ای .
اون احساسم خودت باید با بینش و برداشت خودت ، با آنالیزکردن خودت باید به این نتیجه برسی که من شایسته هستم یا نیستم .
هیچ دلیل خاصی هم نداره شایسته بودن .
همینکه خدا در قلب تو زندگی میکنه توشایسته ای .
خدا وقتی جاییو برای زندگی کردن انتخاب میکنه اونجا باید خیلی حسابی باشه .
تو یه نماینده ی مجلسو میبینی، یه جاییو برای خودش و زندگیش و سکونتش انتخاب میکنه نمیره تو بدترین جاها که ..
شَانِش باید یطوری باشه که با اون خونهه سازگار باشه .
خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.
دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .
دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .
برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.
فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.
ولی اینو باید بگی به خودت چون خیلی شنیدیی؛
بهت بها دادن فقط به خاطر این که امروز آرایشت خوب بوده !
بهت بها دادن برای این که امروز عطرت خوشبوعه!
امروز بهت بها دادن چون نمره ت 18 بوده !
امروز بهت بها دادن چون فلان تخصصو بلد بودی !
ولی تو همین که نفس میکشی ، قرعه به نامت افتاده !
به خدا قسم جهان هستی و بزرگترین افتخار کائنات اینه که آنچه که تو میخوای رو اجرا کنه.
بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخاب کردی تا خلق و زندگیش کنی.
تو به من بگو اگر تو اون رویا رو انتخاب نکنی ، اون رویا باید بشینه تو لیست انتظار دیگه .
بزرگترین افتخار رویات اینه که تو انتخابش کنی و بهش اجازه بدی که زنده بشه ، آفریده بشه
نه این که بگیمن اندازه این حرفا هستم ؟
شَان من در این حد هست ؟
به خودت فرصت بده . تو خیلی چیزای منفی شنیدی . خیلی جاها شنیدی که ول کن بابا توهم نزن .
به خودت فرصت بده تا آماده شی و باور کنی که رویایی که در کره ی زمین و در کائنات وجود داره بزرگترین افتخارشه که من بهش اجازه بدم به واقعیت تبدیل بشه .
انقدر بهم چسبید این تمرین که گفتم حتما بنویسمش و با صدای قشنگی که خدا بهم داده به ویس تبدیلش کنم و هزار بار گوش بدم تا این ریشه هم رفع بشه .
امروز چندباری که به این ویس گوش دادم ، داشتم به استاد فکرر میکردم که ببین چقدر کیفیت در کل سفرها و در تمام روابط و تمام زندگی استاد هست . چرا ؟ غیر اینه که چون احساس شایستگی داشتن و تجربه کردن اینهمه نعمت رو واقعا دارن در وجودشون احساس میکنن؟! اصلا برا همینه که کم نمیخوان و کوتاه نمیاان.
وقتی به این فکر کردم یاد نتیجه ی خودم توی روابط افتادم (انقدر همین یه نتیجه جنبه های مختلف زندگی منو متحول کرده که میشه از صدها جنبه ی مختلفش صحبت کرد)
یبار با یک دوستی که از بچه های ارزشمند همین سایت هم هستن داشتیم باهم صحبت میکردیم . من اونموقع تازه رابطه ی رویاییمو خلق کرده بودم. این خلق طوری بود که هرکسی که میشنید درباره ش حتی وقتی از بچه های سایت بود و قانونو میدونست تعجب میکرد !
اون دوستم بهم گفت غزل حالا تو احساس کمبود یا عدم لیاقت نمیکنی با این شرایط جدید و با اطن آدمای جدید زندگیت؟ چون من وارد خانواده ای شدم که از هر نظر در بالاترین سطح کیفیت هستن . نمیگم باورای محدود ندارنها ولی انقدر جنبه های مثبتشون زیاااده که اون باورا خیلییییی کمتر دیده میشن . .. برای هرکسیم تعریف میکنم واقعا حیرت میکنن از اینهمه شگفت انگیز بودنشون .
بعد من امروز یادم اومد که من عمیقا احساس شایستگی و لیاقت داشتم بابت خلق یک رابطه ی رویایی . هرگز خودمو کم نمیدیدم . انقددددد احساس شایستگی میکردم که خودم خیلی تعجب نمیکردم . اینو وقتی یادم اومد که چند وقت پیش دخترعمه م که 13 سالشه بهم با هیجان گفت من اسم هسمر تورو توی اینترنت سرچ کردم یه عالمه ازون نوشته های خارجی زیر اسمش بود (منظورش رزومه بود) اما واسه من خیلی عجیب نبود هیچوقت . چون که من فقط ازین حیرت کرده بودم که وای قانونننن جواب میده !
چند روز پیش هم رفته بودم پیش دوستام در محوطه خانه های سازمانی. داشت درباره مشکل خونه شون صحبت میکرد .
بعد من دیدم عه اینهمه مشکلی که همه درباره خونه هاشون میگنو ما یدونه شو هم نداریم .
همه خونه ها از همون اول نیاز به کابینت داشتن . یعنی همه حداقل حداقل 10 تومن هزینه کردن تا آشپزخونه ش قابل استفاده بشه، فقط خونه ما کابینت داشت .
همه کارگر گرفتن قبل اومدنشون خونه رو تمیز کنن . فقط خونه ما تمیز بود . همه خونه هاشونو رنگ کردن فقط خونه ما رنگ شده بود.
یکی دیوارش کثیف بود ، یکی زمینش نیاز به شست و شوی چندین و چند باره داشت . یکی درش خراب بود ، واسه ما همه چیزش درست و تمیز و عالی بود .
یه خونه نورگیرِ بزرگِ خوش نقشه ی دلچسب و دنج و آروم با همه ی امکاناتِ خوب و کافی . با محوطه ی سرسبز و زیبا و پر درخت و پر نعمت
تازه همسایه هاام خیلی وقتا نیستن و کل سه طبقه در اختیار ماست :)) هرچند واقعا بهترین آدمها همسایه های عزیزمون هستن. فوق العاده بافرهنگ و مهربون و متشخصن.
من قبلا که نمیدونستم این خونهه رایگانه . نمیدونستمم اصلا همچین شرایطی امکان پذیره .
نمیدونستمم چقدر احساس شایستگی دارم ولی ظاهرا انقدر داشتم که خدا از فصلش بهترین کیفیت رو در اختیارمون گذاشته
دیشب داشتم بهش میگفتم خدایا حالا که ما این پنج سال مهمون تو هستیم،بدون اینکه یه ریال هزینه کنییم و همه هزینه هارو خودت پرداخت میکنی، پس یه لطفی کن خونه های بعدی هم که بهمون میدی همینطوری برامون پربرکت باشه دیگه .
حالا که فهمیدم قضیه از چه قراره احساس شایستگیمو بیشتر میکنم به کمک خودت. این احساس شایستگی انقدر مهمه که اگر کسی داشته باشتش از خواسته ش ،هررچی که باشه ، کوتاه نمیاد. میگه من میخوااامش! و این خواستنه با اون احساس غوغا میکنه واقعااا.
به نظرم اصلا اگر کسی قدرت با خدا بودنو بفهمه احساس شایستگی هم میکنه . میخواد هربار بیشتر با دوستی با اون این احساسو تجربه کنه و بیستر لذت ببره. منم در حد فهم و درک خودم دارم سعی میکنم هرروز بیشتر باهاش همصحبت و صمیمیتر شم .
از نتایج همصحبتی و عاشقانه های منو خدا اینو بگم که امروز صبح رفته بودیم خرید . وارد یه فروشگاهی شدیم که یه عالمه نون باگت روی یخچال بستنیاش داشت .من از ته ذهنم گذشت که وای چقدر خوب میشد نون باگت میخریدیم ساندویچ درست میکردیم تو خونه . بعدش یاد سختیاش افتادم که کلی کار اضافی باید انجام بدم:)) بیخیال شدم. وقتی اومدیم خونه شروع کردم غذا درست کردم و دیگه کارم جلو اجاق گاز تموم شده بود و داشتم ویسی که مامانم فرستاده بودو دوباره گوش میدادم که یه جاش گفت آیه قرآنه ، ازجایی که فکرشو نمیونی میاد … اومدم نشستم که این قسمت سفرنامه رو ببینم که همسایه مون زنگ زد. رفتم جلو در و دیدم نذری آورده . نذری چی بود ؟؟ ساندویچ :)))
وای انقدر این اتفاق به من چسبیییید … قانون جواب میده آقاا
فقط باید باور کنیم که خدا همون انرژیه که میشه باهاش مثل یه دوست حرف زد و ازش خواست و باهاش رفیق شد.
ما همیشه دنبال این بودیم که یکی مثل خودمون باشه که حرفای مارو بفهمه .. خدا همونیه که میفهمه. واقعا میشنوه. واقعا میشه درباره همه چی باهاش حرف زد . پاسخ میده. راه نشون میده
همین چند روزه که دارم همش باهاش حرف میزنم به چشم میبینم که داره هدایت میکنه.
ویس میفرسته ، عشق میده ، کتاب معرفی میکنه ، حرف خوب میزنه از طریق یه آدمی.. همه جوره داره میکه حالا که اومدی سمتم بشین و تناشا کن که برات چه کارها که نمیکنم.
خدایا . ازت درخواست میکنم با تمام جان و دلم که ، یک لحظه مارو به حال اولیه خودمون واگذار نکن و برمون نگردون. پناهمون باش. خدایا تو میدونی که کدوم راه راه سعادت و خوشحالیه .تو مارو به اون مسیر هدایت کن رفیق. قلبمونو بگشا تا راه درستو تشخیص بدیم. حرف درستو بشنویم . بهمون قدرت کنترل ذهن بده تا آسوده باشیم و بیشتر ببینیمت در هرجا و هرلحظه و شکر کنیم تورو .
سلام بر دوست عزیز وموحدم
متن فوق العاده زیبایی بود و کاملا واضح هست که از اعماق وجودت وبا
احساس بسیار عالی که داشتی ، نوشتی وچقدر نیاز داشتم که این احساسات ناب رو دوباره از قلب مهربان شما دریافت کنم والحق بر دلم نشست وارزشها وشایستکی هام
رو دوباره به من یادآور شد .
انشالله درپناه رب مهربان وجودت سلامت وهمیشه قلبت مملو از شادی وآرامش باشه.
غزل جان سلام
لذت بردم از خوندن کامنتت خیلی خوب بود و به دلم نشست ممنون و سپاسگزارم ازت
هزاران آفرین بر شما که چنین باورهای درستی داشتی عمیقاً احساس شایستگی و لیاقت داشتی برای خلق رابطه رویاییت و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خلقش کردی
داشتم کامنتا رو یکی یکی میخوندم و لایک می کردم کامنت شما رو که خوندم انگار که کنارم نشسته بودی گفتم(بسیار زیبا..غزل جان) و امتیاز پنج ستاره رو دادم و رفتم که چندتا کامنت دیگه بخونم بعد فکر کردم که چرا این حس خوب رو با خودت به اشتراک نزارم
غزل عزیزم تحسینت می کنم برای نتایجت بخصوص همصحبتی و رفاقت قشنگت با خدا
در آغوش پر مهر خدا زندگیت سراسر شادی و نعمت و خیر و برکت باشه
سلام غزل خانم
تحسین میکنم کامنت زیبات رو .واقعا لذت بردم و برات بهترین ها رو آرزو میکنم .
تصمیم گرفتم اون قسمت احساس لیاقت رو که نوشتی وییس کنم و مرتب گوش کنم خوندنش که خیلی تحت تاثیرم قرار داد انشالله که گوش دادن بهش خیلی بهتر روم تاثیر بگذاره.
بازم بسیار تشکر میکنم و بسیار تحسینت میکنم که کامنتت خودش برام مث یک فصل از یک کتاب بسیار زیبا بود .ممنونم
انشالله موفق و شاد و خوشبخت باشی
سلام غزل جان
سپاسگزارم عزیزم کا اینقدر با حال خوب کامنت گذاشتی وقتی کامنتتو خوندم با اعماق وجودم تمام مطالبش رو دریافت کردم چقدر مطالب زیبا دلنشین بود،مث چهره ی مهربون وزیبات.
چقدر تحسینت کردم سپاسگزارم عزیزم اینقدر شفاف وروشن به ماهم فهموندی که از خدا زیاد بخوایم
که اگه خدارو باورداریم وبه بخشندگیش ایمان داریم درخواست هامون ببریم بالا
سپاسگزارم غزل جان عزیزم اینقدر خوب قانون رو درک کردی وبه ماهم یادآوری کردی
برات آرزوی بهترین هارو دارم ودرپناه الله مهربان شاد وسالم وسعادتمند وثروتمند باشی عزیزم.
به نام خدای مهربانم
سلام غزال زیبای من
چقدررررررکامنتت عاااااالی بود
باتمام وجودم کلمه به کلمه اون رو خودندم ولذت بردم وتحسین کردم
عاشق خودت واون خدای بزرگتم
که دوستی باخودش خونه ماشین همسر ثروت محل سکونت عالی
همسایه های عالی آرامش حتی ساندویچ رو هم برات آماده میکنه میفرسته
الهی دور این خدا بگردم من
برای منم ازین کارا زیاد میکنه
یادم اون هفته هوس بال مرغ جوجه کبابی کردم به دوساعت نکشید برام فرستاد….
الهی شکرت
آره غزال نازنیم با خدا بودن وعاشقی کردن دنیارو برات گلستان میکنه
چشم دل بازکن که جان بینی
الهی دورت بگردم خدای من
آنچه نادیدنی ست آن بینی
من تورو پیدا کردم ودیدم
گربه اقلیم عشق روی آری
الهی معبود من..
همه آفاق را گلستان بینی
عاشقتم خدای من
بهترینها برات رقم بخوره دوست یکتا پرستم
سلام و صد سلام به غزل عزیز
دوست خوبم چی قشنگ قانون رو فهمیدی هزاران بار بهت افرین میگم
خیلی عالی خلاصه قوانین رو در کامنتت میشه خوند و درس گرفت ازش…
آفرین دوست زیبارو و هوشمندم…
چقدر هم از ارتباطت صمیمانه و زلالت با الله یکتا لذت بردم ..
وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم بارها با خودم تکرار کردم: همینه !!!
به همین سادگی !!!
به همین زیبایی !!
واقعا هیچ ترتیبی و آدابی مجو
هر چه میخواهد دل تنگت بگو ..
غزل جان برات بهترین و رؤیایی ترین تجربه ها رو آرزو میکنم و ان شاءالله به زودی بیای و کامنت بزاری و با ذوق و شوق برامون از ثمر نشستن خواسته هات بگی ، الهی امین
در پناه نور و عشق الهی باشی دوست گلم
درود بر شما دوست عزیز
بسیار سپاسگزارم از این نوشته زیبا که با قلمی هنرمندانه به مهمترین پاشنه آشیل ما انسانها اشاره کردی
احساس ارزشمندی مهمترین موضوعیه که باید در زندگی روش کار کنیم
امروز داشتم با یکی از دوستان درباره این موضوع صحبت میکردم و میگفتم که بسیاری از خطاهایی که ما در زندگی و تصمیمگیری و انتخابهامون داریم بهخاطر عزتنفس پایینمونه
این موضوع تو تمام ابعاد زندگی ما تأثیرگذاره و میتونه مدار فرکانسی ما رو تغییر بده
یکی از مهمترین موضوعات در بحث عزتنفس که بسیار تأثیرگذاره م من خودم بیشتر دارم به اهمیتش پی میبرم موضوعه زمانه
اینکه چطوری از زمانمون استفاده میکنیم؟
این سرمایه ارزشمند رو داریم در چه جهتی بهکار میگیریم؟
با چه کسانی داریم به اشتراک میگذاریم؟
ما اگر برای خودمون ارزش قائل باشیم واقعاً زمانمون رو بهراحتی در اختیار کسی قرار نمیدیم
تو خیلی از جمعها شرکت نمیکنیم
خیلی از تصمیمات رو نمیگیریم و در انجام خیلی از تصمیمات جسورتر میشیم
خیلی لذت بردم از نتایج و صحبتهای ارزشمندت درخصوص این موضوع فوقالعاده
برات بهترینها رو آرزومندم و ازت میخوام که بیشتر دراینباره و تجربیاتت برامون بنویسی
سلام دوست خوبم.
سلام خواهر گلم
خواهر مهربون و با لیاقتم.
من مطمئنم حتی 1%هم خودت نمیتونی درک کنی که که کامنتی نوشتی!
حاظرم قسم بخورم محاله فهمیده باشی چقدر این کامنت قوی بود!
چون تو نویسنده ی این کامنت نبودی، ا. نی نویسنده ی این کامنت بود که گفت:
اقرأء بسم رب الذی خلق
این کامنت چچچقدر ماله من بود!
چقده ذوق کردم از خوندنش مخخخصوووصا
هیچی ولش کن
خواستم بگم اونجا که در مورد لیاقت گفتی دیدم همش عااااالی بود.
چقدر خندیدم به نذری ساندویچ!
آخه این ذهن چیه که هر کاری میکنه!!!
لطفاً بنویسید
بیشتر بنویسید
آدمای زیادی نیاز به فهمیدنه درک احساس لیاقت دارن
آدمای زیادی نیاز به این دارن که بفهمن خودشون خالق زندگیشونن
آدمای زیادی نیاز دارن کلام شما رو بخونن، کلامی که خدا تو قرآن گفته، نعمت های پروردگارتان را بازگو کنید…
خییییلی ممنونم بابت این کامنت زیباتون لز صمیم قققلبم
آرزو میکنم رویاهاتون رو زندگی کنین
سلام به غزل خوش چهره و خوش صدا و خوش قلب و توحیدی…
انقدر از نوشته ت لذت بردم که نمی شد کامنت نذارم. آفرین چقدر تحسین کردم این درکت رو از قوانین. و چه تمرین شاهکاری بود که خدا بهت هدیه داد توی این کره ی زمین هرچی که هست بالاترینش سهم منه . انتخاب من اینه.
بالاترین هرچیزی حققققّ الهی توعه . حق الهی توعه. کسی نمیتونه سرت منت بذاره
خیلی کیف کردم از این و از سؤالای بعدش و انگار دست خدا بودی برای من که این جملات کولاک رو برای خودم بنویسم و وویس ظبط کنم و تکرار کنم… امروز داشتم جلسه ی 4 کشف قوانین رو گوش می دادم که استاد از اون باور اولیه که صد درصد اتفاقات زندگیم رو خودم خلق می کنم و اینکه این باور اولیه باید باشه تا حرکت کنیم و بعدم از ایده ی سی تا سخنرانی تو مدت دو سه هفته و مراحل تکاملشون که به این واسطه چقدر هم سریع طی شد می گفتن… با خودم فکر کردم گفتم خدایی چقدر از ایمان استاد به همین باور اولیه رو دارم؟؟ بعدش در ادامه استاد می گفتن باید این باور رو منطقی کنیم برای خودمون و فکر می کنم یه راهش تکرار زیاد هست. احساس لیاقت و یا هر باور دیگه هم همینطور. همین سؤالایی که شما نوشتی که چیش عجیبه که من به فلان خواسته رسیده باشم یا کشتی تفریحی و … داشته باشم. همین سوالا رو وقتی من می خوندم تو دلم می گفتم آره خدایی، نه جای کسی تنگ میشه نه چیزی و من لیاقتش رو دارم. حالا حساب کن اینو وویس کنم و هر روز بهش گوش بدم خب معلومه باورم قویتر میشه و فرکانسم خالص تر میشه… مرسی غزل جان که هدایت خدای مهربون رو در قالب کامنتت بهم رسوندی… خدا رو هم شکر می کنم برای شرایط عالی و روابط عالی که در زندگیت خلق کردی… آفرین دختر توحیدی. امیدوارم در این مسیر ثابت قدم و متعهدانه جلو بری و هر روز نتایجت بزرگتر بشه. به خدای مهربون و هدایتگر می سپارمت :)
سلام دوست عزیزم
چقدر مطالب این کامنت به دلم نشست
اخه منم چند روزه دارم رو یه الگوی تکرارشونده ام کار میکنم
و نهایتا رسیدم به احساس عدم لیاقت
چیزی که اصلا فکرسو نمیکردم
من همیشه خودمو قوی با اعتمادبنقس و لایق میدونستم
ولی دیدم اینا یه ماسک بودن و درونم خالی بوده و تو دوره دوازده قدمم همین دیشب راجع بش کامنت گذاشتم
والان دارم رو احساس لیاقت و ارزشمندیم کار میکنم و یه سری از مطالبی که شما نوشته بودینو منم برا منطقی کردن ذهنم استفاده کرده بودم
و واقعا خداراشاکرم که تو این مسیریم و داربم رشد میکنیم و هرروز بهتر وبهتر میشیم به امید الله
امیدوارم شما من و همه دوستان هر روزمون بهتر از روز قبل باشه و هر لحظمون رو با خداسپری کنیم و ورپناه اون باشیم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خدای هدایتگران
سلام غزل عزیز باز هم مثل همیشه گل نوشتی چقدر لذت بردم ممنون هستم دوست عزیز این آگاهی ها را به اشتراک می گذاری کامنت قبلیت که در مورد روابط عاشقانه گفتی لذت بردم رابطه عالی با همسرت و من هم برای خودم تجسم کردم واقعا همه چیز احساس شایستگی هست یادم می یاد ما می خواستیم خانه مان را عوض کنیم آنقدر دنبال خانه های خوب گشته بودیم و دیده بودیم و خداوند هدایتمون کرد به یک خانه عالی بهترین جای شهر با متراژ بالا طوری که اقوام می آمدند خانه ما تعجب می کردند ولی برای من خیلی عادی بود فکر می کردم من مشکل دارم الان می فهمم که اون احساس شایستگی بوده ،با اینکه وضع مالی آنها خیلی بهتر از ما بود از خانه ما شگفت زده شده بودند آن موقع من تازه با قانون آشنا شده بود و کلاس یک استادی می رفتم خیلی ذوق داشتم و یادم هست خیلی از خدا می خواستم همش با خدا حرف می زدم الان هم با خدا حرف می زنم ولی بعضی موقع ها از دستم در می ره دوست دارم همیشگی بشه بهترین کسی که جواب میده الله هست برای من دلیلش اینه که خیلی چیزها را می خواهم تو سرم درست کنم از طرفی هم چون کار هم دارم دوست دارم موقع کار تمرکزم روی فقط کار باشه تا لذت بیشتری ببرم آمدم برای شما بنویسم یک کامنت شد ممنونم غزل جان
سلام به نور وجودت غزل جان شایسته
اولین بار بود که کامنتی از شما می خوندم و می دونم که خدا منو در درست ترین زمان و مکان به آشنایی با آگاهی های خودش از طریق قلب باز شده شما آشنا و مانوس کرده.
با خوندن عبارات زنده و روحبخش شما بارها اشک ریختم و قلبم تازه شد. نوری در وجودت درخشانه که ناگزیر هرکس از کنار نوشته ات رد میشه اونو می گیره.
و همونطور که خودت به درستی اشاره کردی از احساس لیاقتت میاد.
بذار در تایید صحبتت از تجربه همین الان خودم بگم.
من از دیروز مهمان خواهر همسرم هستم. ایشون از لحاظ مادی در جایگاه نسبتا بالایی هستن. منزلشون شهرک غرب هست، همسرشون کارخونه دار هست، خودش لیسانس شیمی داره و قبلا کارمند دانشکده دندانپزشکی بوده ولی بعد از ازدواج دیگه کار نکرده.
من از خانواده شنیدم که ایشون وقتی مجرد و کارمند بوده بهترینها و باکیفیت ترینها رو برای خودش تهیه می کرده. هدایای ارزشمند به عزیزان می داده و نسبت به هم رده هاش خودش رو در سطح بالاتری نگه داشته. خیلی هم فرد تمیز و شیک و مرتبیه.
خوب مسلمه که هدایت میشه به همسری با همین خصوصیات و حتی بالاتر از اون.
الان که ایشون یک زن خانه دار هست، به هیچ عنوان من حس نمی کنم احساس ضعف و کمبودی به لحاظ شاغل نبودن و مولد ثروت نبودنش داشته باشه. بلکه همچنان پرقدرت و باعزت نفسه.
من و دخترم دیشب توی اتاق ایشون خوابیدیم و الان زیر نور پنجره اتاقش نشستم و می نویسم.
از دیروز یه حسی داشتم که می گفت مواظب بچه باش خرابکاری نکنه، چیزی رو نشکنه، زیاد با پیانو ور نره، لیوان از دستش نیفته، اسباب بازی رو نکوبه به کمد و تخت و ….
بعد شب به خودم اومدم و گفتم سعیده جو وسایل این خونه تو رو گرفته؟ داری خودت رو کمتر از این تخته پاره ها می بینی؟ این وسایل با وجود صاحبخونه و حس ارزشمندیش ارزش گرفتن.
تو چرا خودت رو کمتر از صاحبخونه می بینی که همش نگرانی؟ مگه تو چیزی کمتر از اونا داری؟
مگه تو رو خدا هدایت نکرده به اینجا؟ پس حقته که راحت باشی.
به قول شما مگه عجیبه که تو صاحب این خونه و وسایلش باشی؟ کافیه فقط تجسم کنی این روشویی خونه خودته. این مبل رو خودت انتخاب کردی. این پارکت رو تو دستور دادی نصب کنن. این ظروف رو تو داری روزمره استفاده می کنی. برو توی عمق احساس لذت از این سبک زندگی.
دیشب خواهرشوهرم گفت تو و دخترت برید روی تخت من بخوابید، من اونجا راحت نیستم و همیشه روی تخت دخترم می خوابم، چون بچه دومش رو بارداره.
اولش قبول نکردم ولی وقتی دیدم دخترم راحت نیست ساعت 3 شب جابجا شدیم و رفتیم روی همون تختی که جذبه و زیبایی و کیفیت تخت و روتختیش چشمای منو گرفته بود. باور کنید از لحاظ مادی همین یک قلم جنس به اندازه تمام وسایل خونه من می ارزه. اما…..
آیا من لایق نیستم روش بخوابم؟ بله که هستم و این کار رو کردم.
احساس لیاقت چیزیه که فکر می کنیم داریم ولی در چنین مواقعی ثابت می کنیم که داریم یا نه. در عمل.
توی همین 12 ساعت گذشته خیلی لز لحاظ ذهنی با خودم کار کردم و سعی کردم نسبت به این محله و این خونه حس عادی داشته باشم. اولش سخت بود ولی الان تا حدود زیادی بهتر شده.
تصور می کنم مال اینجام، اینا مغازه های سر کوچه منن. این پیانوی منه که دارم با عشق نواختنش رو یاد می گیرم. این وسایل در خدمت رفاه من هستن
و از همه مهمتر من فردی ام که به این خونه و وسایلش اعتبار میدم.
منم که فراتر از این مشغولیات و مادیات دارم روی انسان بهتری بودنم،
مهربانتر و باعزت نفس بودنم،
رشد کسب و کارم،
معنوی بودنم،
شکرگزار بودنم،
تجربه های جدید ساختنم،
و لذت بردنم از زندگی کار می کنم.
من از زندگی الانم راضی ام و می دونم که کلید تجربه نعمتها و ثروتهای بیشتر، روابط زیباتر، دیدن تمام جهان و آدمهاش، در دست اراده من برای رشد دادن شخصیتمه.
استاد جملات طلایی زیاد دارن ولی الان می خوام یکیش رو بولد کنم. بجای سرمایه گذاری روی افراد، دلار، طلا یا هر چیز دیگه ای، روی خودتون سرمایه گذاری کنید
غزل جان تجربیات شیرین و ارزشمند شما دستم رو برد سمت نوشتن و متوجه گذر زمان نشدم…
خیلی برام دلچسب بود اونجا که گفتی به خدا گفتم تو تمرین مناسب رو بهم بگو و بعدش رفتم مشغول تمرینهای دیگه ام شدم. یعنی نگران و منتظر ننشستی تا جواب بیاد. بلکه به پلن خدا اعتماد کردی و مشغول لذتهای دیگه زندگیت شدی تا بالاخره وقت دریافت پاسخ رسید.
خیلی خیلی خیلی ازت سپاسگزارم و برات بهترین بهترینها رو آرزو می کنم. همواره و روزافزون.
سلام به غزل بانوی عزیز
امیدوارم حالت عالی باشه
کامنتت خیلی قشنگ و پر محتوا بود مخصوصا جاهایی که در مورد اون فایل صوتی که مادرتون فرستاده بود نوشتید
واقعا چرا ما فکر میکنیم شایستگی چیزی نداریم یا کسایی که به چیزی رسیدن حتما کار خاصی انجام دادن یا اونا لیاقتشون بیشتره به قول استاد خدا به همه ما به یک اندازه نعمت داده بعضیها خودشونو لایق میدونن ازش استفاده میکنن و بهتریتها نصببشون میشه بعضیام میگن ما نمیتونیم به این چیز برسیم و رهاش میکنن و همش در فقر و ناله به سر میبرن
سپاسگزارم ازت عزیزم که این نکات مهم رو نوشتی حتما منم با صدای خودم ضبط میکنم با اهنگ بی کلام و هی گوشش میدم
در مورد رابطه ات هم تحسینت میکنم که خودتو لایق رابطه عالی دونستی و بهش رسیدی و اصلا تعجب نکردی که عه راستی من به این خواسته رسیدم و حتما کار خاصی کردی نه چون خودتو لایق بهترین رابطه دونستی و این از عزت نفس بالات بوده خیلی راحت بدست اوردی
خدایا شکرت برای رابطه رویایت با عزیزدلت
در مورد خونه ای توش زندکی میکنی میدونی چیه غزل جان وقتی ادم نگران چیزی نیست و تو ذهنش خدارابزرگ میدونه و میگه خدا بهم میده چون رهاست ناراحت و نگران نیست حسش خوبه باعث میشه همه چیز راحت و ساده براش اتفاق بیفته
همین جیزی که استاد میگه من به راحتی به همه چیز رسیدم چون استاد نگران نبودن و حالش خوب بود
مگه پیامبرای ما نگران خوراک و پوشاک و مسکن و ثروتشون بودن
نبودن چون رو خدا حساب باز کردن چون خدا را رزاق دونستن و باورشون کردن که بهشون میده
و حالشون خوب بوده
همون قانون حس خوب اتفاقات خوب میشه
در مورد هدایت خدا گفتی اتفاقا این اتفاقات اخیر منم اینطوره که میگم خدا هدایت میکنه نگران نیستم
مثلا دیروز من خواستم برم سرخاک بعد اون مسیر تاکسی کم میره یا باید دربستی بگیری یا چند نفر باشی منم ساعت 4 رفتم گفتم خدایا خودت یه تاکسی برای من سریع بگیر چند تا تاکسی گفتند نمیریم منم حدود یه ربی بود منتظر بودم اخرش گفتم بیخیال کرایه دونفر و میدم که برم نمیتونم زودتر منتظر بشم همین که این نیتو کردم یه تاکسی اومد گفتم ارامگاه میرید گفت چقدر میدیدگفتم 10 تومن کرایه دونفر گفت باشه خدا شاهده دو قدم نرفته بود یه خانوم و بچه اش گفتند ارامگاه سریع راننده گفت قدم خیلی خوب بود گفتم پس همون 5 تومن کرایه اصلی رو میدم چون مسافر برات اومد گفت باشه بعد گفت که این مسیر تاکسی نیست کسی نمیره گفتم اخه شماها میتونید مسافر سوار کنید از مسبر دیگع برید هم چند تا مسافر برید هم کسی که ارامگاه میره رو میرسونید بعد گفتم خدا رزق میده خدا روزی رسانه خودش مثل الان روزی میده گفت صدرصد
و چقدر خوشحال شدم که خدا اجابت کرد وقتی من نگران نبودم و رها شدم
و خیلی اتفاقهای اینچنینی برام میفته این یک نمونه اش بود که همش برمیگرده حال خوب و خدا رو باور داشتن و خود رو لایق دونستن
خدایا شکرت واقعا
سپاسگرارم که نوشتی عزیزم
دوست دارم در پناه الله یکتا باشی عزیزم
میبوسمت
سلام خانم غزال
بسیار کامنتتون آموزنده ودرس داشت برای من ، چقدر جالب دوستی با خدارو درک کردید وبا احساس تمام با اون آگاهی برتر هم صحبت شدید و به نتیجه رسیدید
امیدوارم همواره همگی ما به این درک از نزدیک بودن رب العالمین برسیم
سپاسگزارم ازشما️
سلام. خیلی دوستداشتم این متن رو اینجا بنویسم…
واقعا این ما هستیم که به اجسام ارزش میدیم!
به عنوان مثال اگه یه گوشی مدل بالا یا یه ماشین مدل بالا وجود داشته باشه ولی ما ازش استفاده نکنیم اون وسیله به تنهایی چقدر میتونه ارزش داشته باشه حتی اگه میلیون ها و میلیاردها تومن قیمتش باشه؟! عملا بنظر من تا منه انسان ازش استفاده ای نکنم اون جسم فیزیکی هیچ ارزشی نداره. اینجاست که ما باید ارزش واقعی خودمون رو بفهمیم…
اینجاست که ما باید درک کنیم کی هستیم و چه هستیم
به هر سمت و سویی نگاه کنیم هر اجسام فیزیکی که میبینیم برای ما(منه انسان) خلق شده. ما باید باور کنیم خیلی خیلی ارزشمندیم.فارغ از برچسب هایی که جامعه برای طبقه های مختلف درست کرده.
با تو هستم با تو دوست عزیزم که داری این متن رو میخونی قدر خودتو بدون چون تو خیلی ارزشمندی
سلام به دوست همفرکانسی غزل عزیز
چه غوغایی به پا کردی در دل من با این کامنت زیبات خیلی لذت بردم آفرین قشنگ چسبید به جونم بسیار عالی و زیبا بود میشه از توی کامنتت کلی تمرین کشید بیرون خداقوت بی نظیر بود این کامنت رو باید سیو کرد و هرازگاهی خوند تا یادآوری بشه این همه کلمات و جمله های زیبایی که قلب و فرکانس آدم رو جلا میده باز هم ازت ممنونم.
سلام غزلم
چقدر قشنگ نوشته بودی عاشقتم دختر
راستی اون ویسی که برات فرستادم خودم ده بار گوش کردم و نوشتم بازهم میخوام متمرکز بشم و گوش کنم
من سمت خودم بخوبی انجام میدم مطمئنم خدا هم کارشون خوب انجام میده
اینکه همیشه همراه هستی
اینکه همیشه فنجونت خالیه
خیلی خوشحالم
اینکه ی دختر دارم که همیشه عین دوست عین دختر عین مادر همراه منه
از خدای مهربونم سپاسگزارم
باید تو رو هم تو لیست شکر گذاریهام بنویسم و بارها بار شکر کنم
عاشقتم دختر قشنگم
چقدر قشنگ که باهم در مسیر هستید و این ارتباط هربار بهتر و قشنگتر و در صلح تر میشه
واقعا تحسینتون میکنم
من میدونستم که هردو در مسیر هستید اما وقتی این دیدگاهتون رو دیدم دوستداشتم حتما براتون بنویسم و تحسینتون کنم
چیزی که اینجا در این سایت یاد گرفتمش
آگاهانه تحسین کردن
امیدوارم هربار با درک بهتر قانون و بهتر عمل کردن
زندگیتون رو بهشتی تر و رویایی تر خلق کنید و با احساس لیاقت و ارزشمندی لذت ببرید از این زندگی و خالق بودنتون.
سلام ریحانه جون
عزیز دلمی دخترم
من و غزل عین دو تا دوستیم
گاهی ام جامون عوض میشه و اون میشه مادرمن و خیلی جاها منو کمک میکنه تا مسیر درست از بیراهه تشخیص بدم
الحمدالله که تو این مسیر تنها نیستیم
گاهی مادر و دختر گاهی دو تا دوست حتی از نوع مجازیش
که اصلا همو ندیدن اما با انرژی خوبی که از خودشون ساطع میکنند میتونند همدیگه رو هدایت کنند
ممنون که برام نوشتی
ممنون که تحسین کردی
ممنون که هستی
دوست دادم نازنینم
خداروشکر که میتونم این پیام رو ببینم و بخونم
واقعا اشکم دراومد و احساس بسیار خوبی گرفتم
احساس کردم این میتونه خیلی فوق العاده باشه که با خانواده در این مسیر باشی و همه درحال شناخت بیشتر خود و کار کردن روی خودشون باشن
آرامش بسیار زیادی گرفتم انگار که مادر خودم برام نوشته باشه
البته خداروهزاران مرتبه شکر با اینکه پدرو مادرم در این مسیر نیستن اما ما بسیار بسیار رابطه ی قشنگ و درصلحی داریم و هربار بهتر هم میشه
واقعا گاها گریه میکردم از اینهمه عشق
و همینطور باورهایی که میبینم با این قانون یکیه..
بسیار سپاسگزارم که نوشتید برام و من این عشق و آرامش شمارو کاملا دریافت کردم
دوستون دارم(قلب)
سلام غزل عزیزم
نمیدونی چقدر سپاسگزار شدم وقتی کامنتت رو خوندم
انگار دقیقا دست خدا شدی تا این حرف هارو در زمان مناسب بشنوم از طریق تو
باورت نمیشه چقدر در زمان درستی بود
و چه درکی بهم دادی
آدم هرچی بیشتر کامنت میخونه بیشتر میفهمه که انقدر استاد تاکید دارن کامنت بخونید یعنی چی
غزل عزیزم عالی نوشتی و سپاسگزارم بخاطر این دیدگاه بینظیر
نمیدونم دقت کردی یا نه
اما انقدر عالی مینویسی همیشه و قانون رو قشنگ توضیح میدی نکات خوبی رو بهمون میگی و زیبا میتونی بنویسی که همیشه دوستدارم کامنت هات رو بخونم و تحسینت میکنم تحسینت میکنم تحسینتتنتت میکنمممم
واقعا بچه ها همه فوق العاده ان
خداروشکر که میتونم در این جمع باشم
بازهم سپاسگزارم.
ریحانه ی نازنینم سلام .
من عاشق شما و احساسات پاکت هستم . خیلی ممنونم که برام نوشتی و اینهمه احساس نابو بهم هدیه دادی .
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو(خدا) حکم آنچه تو (خدا )فرمایی.
دیشب یه فیلمی میدیدم که در اون یه آقا پسری میخواست برای معشوقه ش نامه بنویسه . حرفایی که میخواست بزنه رو فرستاد برای نویسنده ی محبوب دختره و بهش گفت من میخوام این چیزارو براش بنویسم و ولی بلد نیستم چطوری بنویسم که قشنگتر باشه تو به جای من بنویس و از طرف من بفرست.
دقیقا اینجاام همونطوره . هرجا که به دلت نشسته بدون که من ازش خواستم و گفتم خدایا من میخوام اینکارو بکنم. تو ببار بر کلام من و تو بنویس طوری که آگاهی بخش باشه.
عزیز دلم ممنونم از محبتت که از روح بزرگی که داری نشاَت میگیره.
خوندن پیامت برای من دلچسب بود .
بوسه ی سرشار از محبتم رو از راه دور پذیرا باش با عشق :*
وای غزل عزیزم…ازت سپاسگزارم برای نگارش این متن که میدونم گفته شده و نوشتی،تحسینت میکنم،واقعا من چقدر این روزها احساس لیاقت و ارزشمندی رو لازم دارم برای رفع ترمزهام،که همه در باور لیاقتم هست،چقدر متن عالی و به جایی بود برای من،هدایت خداوند بود،هدایتم به متن شما دقیقا درخواست شما از خداوند بوده که نیاز داشتنی چیزی رو بشنوی که نیاز مبرم داشتی،منم نیاز مبرم دارم به خواندن و درک احساس لیاقت،ازت سپاسگزارم که نوشتی و من خوندم و لذت بردم،تحسینت میکنم دختر…شاد و موفق باشی
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلام به دوست عزیزم غزل عزیز
سپاسگزارم از کامنت بسیار عالی وزیبات در مورد احساس لیاقت که پاشنه آشیل من و بسیاری از ایرانی ها است
این قسمت از کامنت شما را با اجازت میزارم در word pad روزانه ام که هر روز صبح چشمم بهش بیافته و به یاد بیارم که من انسان با ارزشی هستم که خداوند کالبد منا برای سکونت خودش انتخاب کرده آفرین به شما
خدا اومده درون کالبد من یه جایی برای سکونت انتخاب کنه ، اگر اون تشخیص داده و منو انتخاب کرده یعنی من خیلییی باارزشم.
دنبال هیچ ارزش دیگه ای نگرد .
دنبال هیچ چیز دیگه ای نباش .
برای همینه که میگم فقط چون هستی باارزشی.
فقط چون وجود داری و زنده هستی باارزشی.
سپاسگزارم از خداوند که در این اخر شب منا هدایت کرد به این احساس با ارزش
درپناه رب العالمین باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاممم به روی ماهت غزل عزیزم
سلام به قلب درخشانت
میدانی سه بار کمنتت خواندم و لذت بردم
آمدم با جان و دلم تحسینت کنم
آمدم برایت تبریک بگویم که چقدر عالی روی خودت کار کردی
چقدررر بی نظیر هستی
چقدررر زیبا نوشتی
چقدرررر عالی از احساس لیاقت یاد کردی
تشکر میکنم عزیزم
سپاسگذارت هستم که این قدر قلب بزرگ داری
اوایل که من هم وارد سایت شده بودم در فایل ها متوجه میشدم که چقدررر استاد حس ارزشمندی دارد
واضح معلوم میشود که چقدر روی این حس ارزشمندی کار کرده هست
تشکررر میکنم عزیزم
روی چون ماهت را میبوسم
و بی نهایت تحسینت میکنم
الهی روزی در جت شخصی خودت مشغول دیدن زیبایی ها باشی
بنام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام و درود بر غزل خانم عطایی بزرگوار
اسم و فامیل شما من را به یاد یک غزل از مولانا میندازه که که یک بیت آن آرامشی وصف ناشدنی را برای من به همراه دارد و آن بیتی است که حاوی فامیل شما است…
بخواه ای دل چه میخواهی ، عطا نقد است و شَه حاضر
که آن مَه رو نفرمایید که رُو تا سالِ آینده
این اثری که شما در تاریخ 30 شهریور سال 1402 از خود بجای گذاشتید ، هدایتی خالصِ خالصِ خالص از سمت الله یکتا می شود برای منی که امروز صبح با یک سطح انرژی پایین وارد سایت میشوم و دکمه نشانه امروزم را میزنم و هدایت میشوم به این فایل و کامنت شما و خلاصه سطح انرژی مرا از صفر به بی نهایت میرساند…، به تعبیر مولانا…
آفرین ها باد بر تو ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جُدا
واقعا نتوانستم که به خودم اجازه بدهم که بدون سپاسگزاری از کنار کامنت شما رد شوم…
چقدر ابتدای کامنت شما زیبا بود که از تسلیم شدن در برابر پادشاه عالم سخن گفتید ، تسلیم شدنی که سکوی پرتابی میشود برای رسیدن به یک محتوای لذت بخش که آگاهی های خالص و ناب را به همراه دارد
چقدررررر لذت بخش بود
به قول حسین آقا عبادی عزیز ، باید این کامنت قاب بشه و روزی چندین بار خوانده بشه…
چقدر این نوشته شما یادآوری زیبایی بود از یک حقیقت ناب و دل نشیین و جذاب ، یادآوری ای از یک سخن قدسی و ملکوتی از کلام خودِ خودِ خودِ خدا….
لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لاَ أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی اَلْمُؤْمِنِ
آسمان و زمین ظرفیت و گنجایش مرا نداشت ولی قلب بندهِ مومنِ من ، گنجایش مرا داشت «و من در آنجا ساکن شدم…»
پس باید از صمیم قلب احساس شایستگی داشته باشم تنها به این دلیل که زنده ام و نفس میکشم ؛ بدون پیدا کردن هیچ دلیلِ دیگری…
خدایا شکرت که مرا در مدار انسان هایی قرار دادی که از هم صحبتی با آنها و خواندن نظراتشان ، احساسات عالی را تجربه میکنم…
مجددا از شما بابت این اثر زیبا سپاسگزارم ، هر چند که این سپاسگزاری زبانیِ سادهِ من ؛ حق مطلب را آنگونه که باید و شاید در برابر این اثر زیبایٍ نوشتاری شما ادا نمیکند…، به تعبیر مولانا…
گر سرِ هر مویِ من یابد زبان
شکرهای تو نیاید در بیان
یا حق
ب نام خدای مهربانیها سلام ب استاد عزیز وخانم مریم شایسته و دوستان عزیز امروز فایل زیبای ک ضبط کردید رو چندین بار دیدم خیلی قشتگ وزیبا نکات مثبت داشت حالم خیلی خوب شد وهزاران بار خدارو شکر کردم وخودم رو در اون طبیعت زیبا احساس کردم با احساس لیاقت وارزشمندی وسپاسگزار شما هستم ک خیلی زحمت میکشید واز خدا تشکر میکنم ک بهم اجازه میده نفس بکشم وبا امید زندگی کنم حالم خوبه وسعی میکنم زیبایهارو شکار کنم ب امید خوشبختی ممنون وسپاسگزارم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ» «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (ما این کتاب را به حق براى هدایت مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یافت به سود خود اوست، و هر که گمراه شد به زیان خود به گمراهى افتاده و تو وکیل آنها نیستى ؛ خدا جانها را به هنگام مردنشان مىگیرد، و نیز جان کسانى را که در خواب خود نمردهاند. جانهایى را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه مىدارد و دیگران را تا زمانى که معین است بازمىفرستد. در این عبرتهاست براى آنهایى که مىاندیشند ؛ 41-42 زمر)
«زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست ؛ راه هزار چارهگر از چار سو ببست»
«تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان ؛ بگشود نافهایُّ و دَرِ آرزو ببست»
«شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ؛ ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست»
الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست، و مرا یاری ده که جز تو یاریگری نیست، و هدایت فرما که جز تو هدایتگری نیست. الهی مرگ و زندگی من در دست توست، الهی نگویم مرا زنده بدار یا مرا بمیران، اما میخواهم حیاتم را توحیدی و مرگ مرا الهی قرار دهی. ای همهٔ هست و نیست من؛ ای روح و جسمم همه تو و من همه هیچ. ای قدرت بینهایت همه تو و ناتوانی مطلق همه من. ای دانایی بینهایت همه تو و جهل مطلق همه من، ای رحمت بینهایت همه تو و فقر و احتیاج همه من؛ ای فرمانروای وهاب؛ تویی صاحبِ قدرت و علم، و من ضعیف و جاهل ، اگر از رحمت خودت بر من بخشایشگری نکنی و آگاهی نبخشی چه کسی تواند مرا یاری دهد؟! خدایا تو را حمد و شکر و سپاس بر نعمت حضورت در زندگی من، و تو را حمد و ستایش بر صبر و بردباری و چشم پوشی ات در اوج قدرتت و به گاه خطا و لغزش من… الهی آگاهی ده و نور ببخش، الهی یاری رسان و مغفرت ده، الهی توبه پذیر و بخشایشگری نما تا اهل تقوا و ایمان شویم، چون تو میپسندی که ما اهل هدایت باشیم. و همانا فقط تو «غفورالرحیم» هستی.
سلام و درود و رحمت و مغفرت و بخشایشگری وهاب عالم بر خانواده نورانی و یکتاپرستم ، اعضای خانواده بزرگ عباس منش ، سلام استاد عباس منش عزیز ، سلام استاد شایسته ، و سلام دوستان نازنینم. الهی که بینهایت متنعم و شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
راستشو بخواین اصلا هیچی به ذهنم نمیرسه که چی میخوام بنویسم. ولی وقتی امروز از خداوند هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به آیات 41 و 42 سوره زمر. حالا بماند که برای خودم هم سواله که چرا اینقدر به سوره زمر هدایت میشم و به نظرم رسید که باید یه زمان بذارم و لیزر فوکوس سوره زمر رو بخونم.
آیه 41 خداوند میگه «همانا ما کتاب را نازل کردیم» خب طبق آموزشهای استاد ، این به کار بردن ضمیر جمع یعنی طبق قوانین تغییر ناپذیر الهی این کتاب بر حق برای هدایت همه مردم نازل شده. فارغ از رنگ و نژاد و سرزمین. هر آنچه نیاز داشته باشی توی این کتاب هست. هر کسی هدایت شد نوش جونش برای خودش هدایت شده و اعتبار هدایتش با خداست و ثمره اش فقط و فقط برای خودشه. و ثمره اهل ایمان بودن کسی به نفع کسی دیگه نمیشه، به هیچ وجه. این قانون خداست، همسر نوح و همسر لوط اهل عذاب شدن با اینکه این دو پیامبر خدا بودند و اهل ایمان و اهل نجات. خود فرعون اهل عذاب بود ولی همسرش اهل ایمان. گفته شده که فرعون دستور میده زنشو بکشن و خداوند جایگاهش رو در بهشت بهش نشون میده تا قبل از مرگ ایمانش حفظ بشه… (خداوکیلی پیامبر و دیکتاتور هم نداره، همه شون به نوعی زنشون رو به کشتن دادن. خخخخ ، خانمها بیشتر مراقب باشید، حتی اگه توحیدی هم عمل کنید مثل ابراهیم با یه بچه کوچیک وسط بیابون رهاتون میکنن، خلاصه از ما گفتن، حواستون به تغییر مدار همسرتون باشه، خخخخ «خدا بهم رحم کنه» میگن مردها نصف عمرشون رو سپری میکنن برای پیدا کردن نیمه گمشده شون، نصف دیگه عمرشون رو صرف پیچوندن همون نیمه گمشده میکنن، آخه چراااا «صرفاً جهت خنده»)
پامون رو از توی کفش پیامبران در بیاریم بریم سراغ فایل سفرنامه خودمون.
من این چنین ساختارهای سنگی که با جریان آب شکل گرفته رو قبلا دیده بودم. یکیشون اطراف شهر آبا اجدادی مون، بالای کوه ها ، یکی دیگه اش توی کوههای اطراف عسلویه(روستای کلات). با اینکه من بشدت از دیدن این ساختارهای سنگی ذوق زده بودم، برای بقیه عادی بود. اونقدر عادی که دوست داشتم بهشون بگم شما چرا مثل من ذوق زده نمیشید. و سپاس از خداوند متعال بخاطر هدایت ما به زیبایی های بیشتر. الان دیگه از خورموج و عسلویه فراتر رفتم و زیبایی های کولورادو رو دارم میبینم (لطفاً کولورادو رو با لهجه آمریکایی بخونید) آره همینجوری که تلفظ کردین خوبه …
یادمه یه روز توی محل کار جلوی رئیس و بچه ها بجای کالیفرنیا گفتم کـَلیفرنیا … رئیسمون هم از این آدمهایی که نباید جلوش سوتی بدی. گفت: بچه ها دیدین کـَلیفرنیا رو چقدر قشنگ تلفظ کرد؟
خدا رو شکر در ادامه فایل مراحل ساخت ساختارهای سنگی رو به صورت پخش زنده دیدیم. حکایتش اینه که دونه های خیلی ریز شن و ماسه با جریان آب میاد و به سمباده زدن سنگها کمک میکنه و اینجوری سنگها رو در گذر زمان شکل میده، از طرفی خود آب هم خاصیت انحلال پذیری داره. آبی که در طول مسیر روی سنگها حرکت کرده به لحاظ املاح معدنی کلی مواد مورد نیاز بدن آسمان رو جذب میکنه. طبیعت همه چیزش دقیق و کامله. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
دقیقه 2:04 فایل ، این ابراز عشق و علاقه بین استاد عباس منش و استاد شایسته ، بشدت من رو ذوق زده کرد و برام تاثیرگذار بود. و به وضوح این چنین رابطه توحیدی و عاشقانهای رو از خداوند درخواست کردم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
اینقدر غرق در زیبایی های فایلهای سفرنامه شدم که دوست دارم هر چه زودتر من هم این زیبایی ها رو تجربه کنم. و هر روز خداوند رو بخاطر جلوه های زیباییش شکرگزار باشم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
خدا رو هزاران بار شکر بخاطر بینهایت نعمت و فراوانی و زیبایی. هر چقدر سفرنامه جلوتر میره باز هم زیبایی های بیشتر و بیشتری رو تجربه میکنیم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
«ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت ؛ این نقشها نگر، که چه خوش در کدو ببست»
«حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست ؛ احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست»
آقا چه خبرتوووونهه؟چه خبرتووووونه؟
باور بکن بین پخش اذان و سریال بعدش یک وقفه میزارن،بین برنامه به سمت خدا و فیلم بعدی یک پیام بازرگانی پخش میکنند!
یعنی چی وسط مناجات و اشک های دم مشک ما،یهو برنامه ی کمدی شروع میکنی؟
آخرش نفهمیدیم به خدا وصل شدیم یا به شیطان :)))))))))))
بِبیییییین! ما بچه های توحیدی رو از چی میترسونننی؟؟؟؟
ما اون بچه پروئیم که از خدا درخواست میکنیم به ما ثروتی بده که به سلیمانم ندادی!:)
به ما همسر توحیدی بده که به هاجرم ندادی :)
به ما علمی بده که به خضرم ندادی :)
به ما عمری بده که به نوح هم ندادی :)
برو آقااا، برو اینجاواینستا :)))))))
خداروشکر شمارو مدیر صداوسیمانکردند،یهو وسط ربنا،آهنگ عموحسن پخش میکردی:))) (از خاطرات امروزِ نامبرده)
باز اگر تهدیدی هست بگووووو!نههه بگو!!!!!!
:)))))))))
در مدار توحید،صلح و آرامممش و امنیت برقرااار است!
فرعون بزنه کنار باااد بیاد بابا :))))))
راستی سلام :)
عه!
تموم شد که!
هیچی پس خداحافظت :)
سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم و فرشته نجات انسانها ، میبینم که اونقدر روی خودت کار کردی و مدارت رفته بالا که کلا تنظیماتت بهم ریخته. کامنت مینویسی آخرش سلام میکنی. میگم میخوای یه استراحت کن بگم بچه ها یه سرم ORS برات دم کنن؟؟
یعنی چی …
چه خبرتونه ؟! چه خبرتونه؟!
از کی تا حالا شما اینقدر کم حرف شدی سعیده جان. ببین کوتاه و مختصر مینویسی من نگران خودم میشم. میگم آخ که مدارم افت کرده شما هم هزار ماشالله اوج گرفتی، ما رو جا گذاشتی. میگم باز چطوری باید فرکانس ها رو تقویت کنم؟
الهی که همیشه همیشه در اوج باشی. عالی باشی. و احساست خوب باشه. و به دیوونه بازی های من بخندی.
در پناه رب العالمین همواره قلب نازنینت منور به نور توحید و قرآن باشه. بینهایت متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد باشی.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
سلام به استاد ومریم جان
سلام به سعیده شاگرد زرنگ کلاس توحیدی
الان اتفاقی به این کامنت هدایت شدم وازش استفاده کردم اینجا بگم سعیده جان دلمون برات تنگ شده خواهشن برگرد
میدونم به خودت قول دادی دوماه درسکوت رو خودت وکسب ثروت کار کنی به گفته آقای ظاهری عزیز
ولی من میگم برگرد
ما دلمون برا شلوغ کاری هات تنگ شده
یعنی نمیشه همه کامنت بنویسید هم رو کسب ثروت کار کنی
از دست آقای ظاهری که این پیشنهاد رو به شما دادن
انشالا هم شما هم آقای ظاهری موفق وموئید باشید
فعلن خدانگهدارتون
سلام دوست نازنینم
عاشقتم با این کامنت زیبات کلی سر بحث پیامبرها خندیدم فکر کنم هر وقت یادم بیاد بخندم و هیچ زمان این مطلب رو فراموش نکنم
چقد خوبه که هستید و در مورد هرچیزی اطلاعات خوبی میزارید برام سوال بود که آب چطوری این برشها رو ایجاد کرده که شما اشاره کردید با شن و ماسه و قدرت انحلال آب
واقعا برام بینهایت تحسین برانگیز هستید
در پناه الله یکتا باشید
سلام و درود به شما خانم جوان.
از لطف شما ممنون و سپاسگزارم.
خدا رو شکر که از این کامنت لذت بردین و باعث خنده و احساس مثبت تون شده.
از محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم.،در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
سلام آقای حمید امیری عزیز
داداش یکتاپرست و توحیدی م .
امیدوارم همیشه حال دلت عالی باشه و کامنت هات پراز عشق خدا
دقیقا درمسیر برگشت مون از سفر تفرش ، آنتن گوشیم وصل شد
چون کامنت این قسمت رو با اکانت رسول جانم نوشتم ، الان کامنت تون خوندم چقدر جذاب البته یه جاییش
تو ماشین کلی خندیدم نزدیک به ده دقیقه گوشی دستم می خندیدم و رسول پشت فرمون متعجب بود که به چی میخندم واااااااااااااااااااای
حالا با تغییر مدار رسول قراره چه اتفاقی واسه من بیفته
باید خودمو به مدارش برسونم
خدا به خیرکنه ان شاالله
آیه الهی که شما نوشتین من 29
شهریور موقع کامنت نوشتن برای سیستمی بودن خدا بهش هدایت شدم تو قدم دوم دوره 12قدم.
چقدر عالی مثل همیشه بیان کردین هرکسی که هدایت میشه اعتبارش از خداست و نوش جونش و ثمره اش برای خودشه .
ان شاالله به امید الله بهترین هدایت ها و نتیجه ها رو داشته باشین
کلی ذوق زده مون کنین و لذت ببریم
سالم و شاد و ثروتمند باشین .
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی و زیبا و مثبت باشه و در کنار رسول جان و دختر گلی شاد باشید و بخندید و از زندگی زیباتون لذت ببرید
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
من وقتی زوج های هم مدار و توحیدی رو میبینم دقیقاً غش و ضعف میرم و از صمیم قلبم خدا رو شکر میکنم که اینقدر عالی و توحیدی روی خودتون کار میکنید و چنین رابطه عاشقانه و زیبایی دارید و از هم مداری با هم لذت میبرید. عین استاد و خانم شایسته. چقدر عالیه که برای همدیگه بال پرواز هستید.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
رسول خیلی پسر گلیه، خیالتون راحت راحت. از طرفی هم خیالتون راحت باشه که دست تنها نمیتونه عین نوح کشتی بسازه، سازمان بنادر و کشتیرانی به این راحتی بهش مجوز نمیدن. عین لوط و ابراهیم هم نمیتونه بی سر و صدا مهاجرت کنه. تا بخواد ویزا بگیره شما متوجه شدین. خلاصه خواستم بگم خیالتون راحت،شما با هم، هم مدار هستین تا به لطف پروردگار، خود فلوریدا رو فتح کنید.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
الهی که همیشه شاد و خندون باشید. خدا رو شکر میکنم که با شیطنتهای کودک درون من، موجبات خنده شما فراهم شده. و چقدر برام جالب بود همزمان با مسافرت استاد و خانم شایسته ، شما و رسول جان هم توی سفر بودین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
درود بر جناب امیری خوش ذوق و دوست توحیدی خودم .
بسیار شاد و خرسند هستم که با شما ارتباط دوستی در فضای مجازی دارم و خداوند رو بسیار شاکرم که اینرو از خداوند خواستم و هر روز با خودم بعد از شکرگزاری روزانه طلب میکنم که با افراد شاکر و سپاسگزار و خردمند و فرهیخته معاشرت داشته باشم که به لطف و فضل خودش همینطور هم برام رقم زده و وقتی کلمه زیبای شما رو خودنم در مقابل این خواستم توی ذهنم تیک خورد و خداوند رو بازم بابتش بسیار سپاسگزارم.
کامنت بسیار زیبایی گذاشتی و از خوندنش بسیار لذت بردم و اون. متن بسیار بسیار زیبای
الهی پناهم ده که جز تو پناهی نیست ،
بسیار قلبم رو جلا داد و انشاالله که خداوند توفیق بده و به شکل قابی زیبا توی منزلم نصبش کنم ،که جای حقیقیش اینهکه هر روز در مقابل چشمام باشه و بخونمش .
درود میفرستم به تفکرت که بسیار زیبا و عالی توسط کامنتت مشخص میشه که بسیار زیباست و از خداوند قادر و متعال میخوام که شما دوست عزیز و امثال شما رو برای من و این جمع زیبا حفظ کنه و دوستی و معاشرت رو خداوند به صورت حضوری برای ما رقم بزند و بتونیم ساعتهای بیشتر و طولانی تر در کنار هم از قوانین الهی و آیات الهی بگیم و لذت ببریم .
درود خداوند بر شما . شاد و سلامت و سربلند باشی دوست خوبم
سلام و درود فراوان به شما جناب خورشیدی عزیز ، برادر بزرگوارم. از لطف و محبت شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و داشتن دوستان عزیزی که اینجا و توی این سایت باهاشون هم مدار شدم.
خدا رو شکر میکنم که خداوند من رو به انسانی مفیدتر از گذشته تبدیل کرده تا چیزی رو که خودش به قلبم الهام کرده رو بنویسم تا باعث احساس خوب و مثبت دوستانم باشه.
از خداوند درخواست میکنم همه مون رو در مسیر توحید ثابت قدم بداره و ما رو هر روز موفقتر کنه و به تکامل و پیشرفت برسونه. از خداوند میخوام ما رو گسترش دهنده حقیقی توحید قرار بده. با دست و زبان و عمل مون.
از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن پاسخ اختصاص دادین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان نازنیم در این جمع زیبا و بهشتی
سه سال گذشت ، امروز سالگرد سومین روز عضویت من در این سایت است
سه سال عضو بودم ، ولی چند روز و ماه و سال را منظم و متعهدانه کار کردم ، نمیدانم
مثل یک ورزشکاری که سابقه سه سال عضویت در باشگاه بدنسازی را دارد ولی آیا در این سه سال ؛ منظم و متعهدانه ، بدنسازی را دنبال میکرده یا نه؟
مهمترین تغییر من در این سه سال آشنا شدن با خدای راستین و خداحافظی با خدای دروغین بوده ، خدایی که به فرکانس های ارسالی ات نگاه میکند نه به میزان نمازهایت که فقط از روی وظیفه ، میخوانی و هیچ چیز هم نمیفهمی…
خدایی که اگر درست درک شود ، و طبق قوانینش عمل شود ، بهشت دنیا و آخرت را به تو می بخشد…
به دوران نوجوانی ام که نگاه میکنم ، میبینم چقدر در دوران بچگی ام رفتارهای زیبایی از خودم داشتم با اینکه از قانون خبر نداشتم…
به لطف الله مهربانم در آن دوران اهل کنجکاوی و سوال پرسیدن بودم ، و به برکت این سوالات زیبا هدایت شدم….
====================
یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، با دوچرخه ام به مسجد محله مان میرفتم برای نماز جماعت ، وقتی که میخواستم بروم مامانم به من میگفت دوچرخه ات را داخل مسجد ببر تا از گزند دزد در امان باشد ولی ندایی درونم میگفت که اینکه توی قرآن گفته شده که خدا “خَیۡرٌ حَـٰفِظࣰا” است ، پس این وسط چی میشه؟
====================
یادم میاد که در همان دوران از بزرگان دینی حدیثی شنیده بودم که میگفت “مومن هرگز خودش را ذلیل نمیکند” و اینقدر این سخن برایم جالب بود که با همین سخن میرفتم با نزدیکان و دوستانم صحبت میکردم که شما چرا میرید تخفیف میگیرید و خودتان را جلوی مغازه دار خوار میکنید و با هر بار تخفیف ، خودتان را هم خفیف میکنید و آنها هیچ جوابی برای گفتن نداشتند
و عده ای هم که اهل جواب بودند ، به من میگفتند مردم در این دوره زمانه گرگ شده اند ، باید تخفیف بگیری و گرنه سرت کلاه میگذارند و من باز هم تعجب میکردم و از خودم میپرسیدم که ، مگر خدا در کتاب قرآن ، خودش را بهترین روزی دهنده معرفی نمیکند با عنوان “وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّ ٰزِقِینَ” ؛ پس آیا خدایی که بهترین روزی دهندگان است یک مغازه دار گرگ روزی من میکند تا من را تیغ بزند و سر من کلاه بگذارد؟
====================
یادم میاد در دوران نوجوانی ام ، وقتی بحث چشم زخم و این خرافات مطرح میشد ، با خودم میگفتم ، یعنی این خدا اینقدر ضعیفه که توانایی اینو نداره که چشم زخم را دفع کنه؟
=====================
یادم میاد وقتی که بچه بودم و رفتارهای اطرافیانم را در پهن کردن سفره و ذکر صلوات برای حاجت میدیدم ، با خودم میگفتم که یعنی اینقدر باید سختی بکشیم و التماس کنیم تا خدا حاجت ما را بدهد؟ یعنی اگر یکبار بگیم که خدایا ما اینو میخوایم ، خدا به ما نمیده؟
======================
یادم میاد که در دوران نوجوانی ام ، عمویم با من تماس گرفت و پشت تلفن با دروغی که به من گفت و مرا سر کار گذاشت ، موجبات خنده اطرافیانم را برایم فراهم کرد که به من میگفتند ، تو چقدر ساده ای که اینقدر راحت سرت کلاه میگذارن و در همان لحظه این جمله بر زبانم جاری شد که
“مگر عمو مسلمان نیست ، آخه مسلمان که دروغ نمیگه و منم به خاطر همین امر ، حرفش را باور کردم”
و این جمله عجیب بود که حکم یک زلزله را در برابر رفتارهای آنان داشت که خنده هایشان را تبدیل به استیکر پوکرفیس کند ، زلزله ای از جنس “فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ”
==================
یادم میاد که عموی من بیکار بود و مادربزرگ من اینقدر برایش دعا میکرد که کار خوبی گیرش بیاد ولی دریغ از یک ذره امید…
بعد از دیدن این داستان با خودم گفتم که مگر نمیگویند که دعای مادر در حق فرزندش میگیره ، پس چرا اینقدر مادربزرگم دعا کرد ، کار خوبی گیرش نیومد که نیومد؟؟؟
====================
همه این سوالات و کنجکاوی ها ، مرا سوق داد به مطالعه بیشتر قرآن و سخنان بزرگان دین…
هدایت پشت هدایت تا اینکه به اینجا هدایت شدم و آن روزهای اول که کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را میخواندم یک صفحه از این کتاب عجیب مرا به فکر فرو برد و سوالی را در ذهن من ایجاد کرد که خیلی چراغ ها را در ذهنم روشن کرد…
“چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”
این سوال را اگر از اشخاصی که مذهبیِ متعصب هستند بپرسید ؛ یکی از جواب های که احتمال دارد بشنوید این است که
ببین خدا توی این دنیا به ما نداده تا در اون دنیا جبران کنه ولی به اونا داده تا در اون دنیا پوست از سرشون بکنه
و در اینجا اگر به آنها بگویید که این وسط “ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَه” چی میشه؟ هنگ میکنند و گلویی صاف میکنند و میگویند
بله درست میگی ولی….( لحظه ای مکث میکنند تا ذهن نجواگرشان یاری شان دهد که جاخالی بعد از ولی را پر کنند)
وجود من در اینجا به برکت کنجکاوی هایم و سوالاتم بود و هر چه هست از لطف و هدایت خدای هدایتگری است که هدایت را بر خود واجب کرده است و با دستان بی شمارش این امر را انجام میدهد
خدا رو شکر
من از استاد عباس منش ممنونم که به برکت تغییری که داشتند و ایجاد این فضا ؛ چنین باقیات الصالحاتی برای خود ایجاد کردند
و تحسین میکنم این جمله شما را که در یکی از فایل هایتان گفتید که
اگر همه دنیا بیان بگن راه تو اشتباه است ، من در این مسیری که برای خودم انتخاب کردم ثابت قدم میمانم…
درست گفتید استاد ، باید هم ثابت قدم باشید ، چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…
یا حق
واااای که چی نوشتی!
خدای من
چقدر قشنگ نوشتی از زمزمههای نوجوانیت.
یاده خودم افتادم
یادمه حدوداً 8،9 سالم بود بالام دعوام کرد منم بششششدت عصبانی شدم گفتم خدایا دییییگه بات قهرم
دیگه بات حرف نمیزنم
بعد از نیم ساعت یه حالته زیر چشمی که حالا بخشیدمت و حالتی که مثلا منت بزارم سر خدا گفتم حالا ناراحت نشو باهات آشتی ام، بخشیدمت
یا اینکه یادمه رفته بودم دبستان معلممون گفت یه پیغمبری بود که اسمش ابراهیم بود دوست خدا بود، خیییییلی آدمه خوبی بود.
اومدم خونه به بابام گفتم بابا!؟
میگم یه سوال!؟
تو از کجا میدونستی که من وقتی بزرگ بشم آدم خوبی میشم که اسمم رو گذاشتی ابراهیم!؟
میدونی چیه واااقعا قلبت چچچچقدررررر پاک بود که در لحظه گفتی که مگه عمو مسلمان نیست، مسلمان که دروغ نمیگه!!!
از خدا میخواهم همیشه در مسیر توحید باشی
سلام به خدای خوبم، که هر لحظه با منه و به من کمک میکنه، هر وقت که ازش بخوام.
سلام به آقا رضای عزیزِ احمدی.
سه سالگی تون مبارک.
کیفیتی که از این سه سال عضویت دریافت کردین اهمیت داره نه تعداد روزهاش…
خود منم بیشتر از سه سالِ عضوم، اما تلاشِ متمرکزم به صورت روزانه تقریبا از حوالیِ پاییزِ پارساله …
یعنی هر روز فایل گوش بدم، و هیچ روزی رو بدون فایل استاد نگذرونم…
همین پشتکار کم کم نتایج رو برام آشکارتر کرد نسبت به تلاشهای گهگاهِ قبلم.
بسیار تحسینتون میکنم برای کنجکاوی تون.
روحِ پرسشگر و جویایِ حقیقتتون.
نگاهِ قشنگتون به زندگی و هدف از زندگی.
تک تک جملاتتون رو با عشق و علاقه خوندم و به روحم چسبید.
چند وقتیه دنبالِ کامنتهایی هستم که آن داشته باشن، یه کششِ خاص داشته باشن که وقتی شروع میکنم با عشق خط به خطشون رو بخونم و جلو برم و از تک تک واژه ها لذت ببرم.
این کامنت همونی بود که میخواستم.
مدتیه با تعداد بسیار محدودی از کامنتها فقط ارتباط میگیرم، مابقی رو سرسری رد میشم، انگار دنبال یه گمگشته ام تو کامنتها….
نمیدونم جریان چیه؟ فرکانسم اومده پایین؟ رفته بالا؟ کجاست؟ چه میکنه؟
نمیدونم، هر چی هست خیره.
حتما جزئی از نقشه ی مسیرمه.
من که امید دارم و خوش بینم.
تغییر چیزِ خوبیه.
تغییری که انتخابِ خود آدمه خوبه.
فارغ از نظر یا تایید یا عدم تاکیید دیگران.
میپسندم که خودم دارم تجربه میکنم، بررسی میکنم…
من آدمی بودم که لاک نمیزدم…
الان رنگ و وارنگ لاک میزنم.
چرا؟
نگاه قبلیم (مذهبی) بهم میگفت خوب نیست…
الان میزنم گاهی، رنگهای شاد و متنوعم میزنم، رنگ های جیغ هم میزنم…
اما آنقدر آرومم…
هیچ اشکالی نداره…
هیچ خطری تولید نمیکنه…
هیچ جلب توجهی نمیکنه…
چون نگاهِ من عوض شده…
من همونی هستم که میگفتم رنگهای جیغ نامناسبه، جلب توجه میکنه و هزارتا باور مذهبیِ مخربِ دیگه…
حالا چی شده؟
خطر منو تهدید میکنه؟
آیا آسیب میبینم؟
نه بابا…
من به نیت شادی و حالِ خوشم میزنم، این حس رو برام آورده.
هر وقت عشقم بکشه میزنم، پاک میکنم…
امشب هم 4 تا لاک خوشگل هدیه گرفتم تو تولد خواهرزاده ام از خودش…
سورپرایز شدم.
مسئله از لاک و خیلی چیزها نیست.
مسئله از باور من میاد.
اینکه چی خوبه، چی بده.
خودم میخوام بفهمم.
بسمه هر چی گفتن و راحت پذیرفتم بی هیچ سوال و جوابی.
کیف میکنم شما کاوشگری.
نمیدونم چی شد اینارو اینجا نوشتم.
استقبال میکنم از تغییرات خودم.
از کوچک تا بزرگ.
خوشم میاد تازه کم کم متوجه میشم چیا اصل هستن چیا فرع…
میبینم چیزهایی که بال بال میزدم براشون بی اهمیت بودن، الان راحت تر زندگی میکنم.
خوشحالم خدا رو دارم.
خوشحالم خدا انقدر کمکم میکنه.
امشب ازش درخواست کردم تو مهمونیِ تولد خواهرزاده ام، خودش بهم در کنترل ذهن برای قانون سلامتی، کمکم کنه…
چه کمکی کرد خدا…
سربلند شدم در برابر خودش و خودم.
دیدم اِ سمانه چه باحاله.
تو همه چی بگو خدا کمکم کن…
گاهی یادم میره…
از خودش کمک میخوام که به یادم بیاره که از خودش کمک بگیرم واسه همه چی…
چه جایزه ها که دریافت کردم امشب:
4 تا لاک
یه جوراب
محبت شدیدِ خواهرم
توجه خانواده ام بهم و …
همه شون هم روزیِ غیرِ حساب…
که من اصلا فکرشو نمیکردم…
یعنی کاملا سورپرایز طور …
اینایی که مینویسم اینجا رو بچه های اینجا درک میکنن یعنی چی.
اینکه میگم یه جوراب طرحِ زنبور، یهویی خواهرزاده ام بیاره برام بگه خاله اینو اون دفعه تو پام دیدی خوشت اومد، تا دیدم برات خریدم یعنی چی…
من فقط لذت
ماچش کردم، تشکر کردم، ذوق کردم…
توجهِ عمیقِ خدا بهم رو قشنگ حس کردم که از طریق اون جوراب شگفت انگیز و خلاقانه رسید دستم.
از اون جوراب هاست که هر لنگه اش یه طرحه ولی جفتش خانواده میشن.
همونی که من دوست دارم و عاشقشم…
بحث جوراب نیست.
شما متوجه میشین من دارم از چی صحبت میکنم.
دارم از قانون صحبت میکنم.
از نشانه.
از خدا.
از حس خوب.
از پرداختِ بها.
از پاداش…
خدایا شکرت.
آخر کامنتم رو با آخر کامنت شما میبندم:
چون با تحقیق و تفکر با اینجا رسیده اید و نتیجه ها گرفته اید…
یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادته…
همین و تمام.
خدایا مرسی منو به کامنتی هدایت کردی که دوست داشتم بخونم و از خوندنش لذت بردم.
سلام به اقای احمدی عزیز
همیشه کامنتاتون رو با ذوق دنبال میکنم و چقدر ازش یاد میگیرم و مهم ترین درسی که گرفتم این جمله :(برای رسیدن به توحید اول باید به ثروت برسیم یا مسیر رسیدن به توحید از راه ثروتمند شدن میگذرد.)
باور قلبی به این جمله باعث میشه توی مسیر مولد ثروت بودن و پول دراوردن و بالا و پایین شدن های احتمالی کم نیاریم چون هدف والایی داریم.
و این جمله شما :
(“چرا یک فردی که ظاهر مذهبی دارد هشتش گرو نه است و غرق در مشکلات است ولی یک شخصی که ظاهر مذهبی ندارد و حجاب مناسبی هم ندارد ، غرق در لذت و نعمت های خداوند است؟ مگر کسی که با خدا هست نباید ثروتمند باشد؟”)
منم بارها بهش فک کردم. و دلیلشو باورهای مذهبی دونستم.
و میدونم چقدر زمان لازمه که ما دیدگاه مون رو عوض کنیم. راستش من هنوزم با اقایون غریبه و همسایه ای که وقتی با من یا سایر خانم ها حرف میزنن نگاهشون به زمینه راحت ترم.
اگه قراره دخترم با بچه ای بازی کنن که از خانواده مذهبیه من ارامشم بیشتره.
اعتمادم به کسایی که چادر دارن و نماز میخونن بیشتره.
ناخداگاه از تربیت بچه هاشون تعریف میکنم. واقعا هم ادم هایی عالی و فوق العاده اند. و ایرد فقط باورهای ثروتشونه. (خودمم تا چن وقت پیش یکی از اونا بودم.)
و این طبیعیه چون سالها ذهنمون با این ارزش ها ابیاری شده. الان دیگه میدونم برای حجاب راحت بودن خودم مهمه فقط. و از روی ظاهر نباید قضاوت کرد. و تغییری که کردم حالا دیگه اصلا دید بدی به افراد بی حجاب و خوش اندام و اقاییون راحت و شوخ طبع ندارم. همشون بنده خداوند اند و ارزشمند با دیدگاه های مختلف.
ممنونم از کامنت های عالی تون و تولد سه سالگی تونم مبارک.
به نام صاحب اختیار عالم
حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است.
درود بر رضا احمدی یکتا پرست
به رسم همیشه و ادب شکر گزار خداوند مهربان هستم بابت همه نعمتها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده
ممنونتم رضا جان که خالصانه مطلب مینویسی و چون از دل بر میآید، لاجرم بر دل مینشید.
الحمدالله، شما در مسیر هدایت هستی و فقط به رسم رفاقت و دوستی ، چند خطی رو انشاء کردم.
دوست دارم شماره تلفن دوستان رو داشته باشم ، ولی نمی دانم این امکان تو سایت وجود داره یا نه.
و آیا این عزیزان تمایل دارن یا خیر.
چون خداوند فرموده ، من دلهای مومنین رو به هم نزدیک میکنم و نرم میکنم دلهای آنها را.(الانفال آیه 63)
هر چه خیر است در خانه خداست ، و جمع ما او را میپرستیم و تنها از او یاری میجویم . دلت شاد و لبت خندون
برقرار باشی برادر.
یاحق
سلام اقا احمدی عزیز
کامنتتون زیبا و قابل تفکر هست
ایا واقعا خدا توی یک بار درخاست صدای من رو نمیشنوه وقتی خودش گفته بخانید مرا تا اجابت کنم شمارا گفته بخانید و جواب بگیرید و دوباره بخانید و بازم جواب بگیرید نه اینکه صد سال بخانید و جواب نگیرید
آیا خدا سمیع و بصیر نیست
قدرت مند نیست الله اکبر تفکر لازمه ی انسانه
اون تیکه از کامنتتون که در مورد ثروت مند ها که بهشون ثروت داده تا اون ور پوستشون بکنه
منم ی مطلبی شنیده بودم و فکر میکردم قبلا که درسته
این بود که خدا ثروت داده به هرکی برای اینه که خدا دیگه نمیخاد اون ادمه ازش درخاست کنه سرشو بالا بگیره سمتش
و اونی که ثروت نداره مثلا دوسش داره که هی بگه خدایا کمکم کن و بدبخت زندگی کنه اون ور خبرایی هست اونم با باور کمبود و نا باوری اصلا از کدوم خدا میخاد اون شخص که این باور رو قبول کرده
آیا شناخته خدارو
اصلا این خدا قابل باوره که تو هی بگی بده ی فیلمی بازی کنی که بده
هاشا و کلا
دیروز سلمونی رفتم توی مسیر گفتم خدایا توکل بر تو من رو در زمان درست در مکان درست قرار
و زیبایی ها رو بهم نشون بده سلمونی هم میخام خلوت باشه
دیگه به نجوای ذهن هم کاری نداشتم که میخاست بگه جطور
و رفتم ی جا ی ماشین شاسی بلند خفن خوشگل دیدم نگاهش کردم بعدش رفتم جلوی مغازه سلمونی چند تا موتور سنگین اومدن و از جلوم رد شدن یعتی چهار پنج تا فک کنم و لذت بردم از دیدنشون گفتم ببین چه کیفی میده این موتورا چه نرم کار میکنن و چه سرعتی دارن و تحصین و تایید کردن نعمت رو و فراوانی رو
مغازه سلمونی بسته بود چند دقیقه وایسادم گفتم بیخیال نیست که برم گفتم حالا ی زنگ بزنم بهش زنگ زدم گفت ده دقیقه دیگه میام و اومد موهامو اصلاح کردو کلی گپ زدیم و اقای ارایشگر گفتش امروز نمیومدم بهتر بود مشتری نیومد مشتریش من بودم فقط
گفتم من خاستم خلوت باشه خندییدو مغازه رو با تموم شدن کار من بست و رفت و گفتم ببین کار خدا رو کی میتونه این کارارو کنه جز خودش خداونده که میگی برات انجام میده اگر باورش داشته باشی نه اون خدایی که گریه کنی بگی بده
و صفره پهن کنی و صلوات بفرستی ولی دلت صاف نباشه
ایمان توکل میخاد خداوند از ما خداوند درستیه پس درست بری پیشش دستتو میگیره جذبت میکنه
زنده باشی اقا رضای احمدی عزیز موفق باشی خیر ببینی در دنیا و آخرت
درود بر استاد جان و مریم بانوی عزیز
درود بر دوستان عزیز در این مکان همیشه بهشت
من هنوز فایل رو ندیدم ولی یهویی به دلم افتاد براتون از دلانه های خودم بنویسم گفتوگوهایی که من همیشه با خدا دارم البته منظورم از همیشه اینه که هر وقت که بتونم ذهن سرکش رو مهار کنم.
تا مادامی که در کنترل آن موفق باشم کلام خداوند بر قلب و زبانم جاریست اممممما وای به لحظه ای که ازش غفلت کنم چنان شروع به لگد پرانی میکنه که این الهامات همچون چشمه ای می خشکد
خدای هدایتگرم کمکم کن که بتونم صدای ذهنم را خاموش کنم تا صدای تورا از اعماق قلبم بشنوم
خدایامهربانم کلامت را بر قلب و زبانم جاری کن تا بنویسم
با نام خودت شروع میکنم باشد که به زیبایی کلامت را دریافت کنم
دلانههای من و خدا
شبی با خود نشستم شاد و خرم
چه خواستم تو(خدا) بگویی من بدانم
بگفتم یاربم راز جهان چیست
به هر کس دادهای شکلی،یکی نیست
چرا دادی به بعضی مکنت و مال
همش غرق فراوانی و خوشحال
چنان بخشیدی آنها را فراوان
تمام عمرشان هستند شادمان
ولی بعضی دگر محتاج و مسکین
همیشه در عذاب هستند و غمگین
مگر اینها نبودند بندگانت
گرفتارند به فقر دارند شکایت
خدایا کاش عدالت برقرار بود
تفاوتها و تبعیض برکنار بود
جوابم دادی ای بنده مبادا
چنین فکری کنی بر من خدا را
تمام بندگانم دوست دارم
نشاید بین آنها فرق گذارم
خود انسان ندانسته عمل کرد
قوانین مرا انکار میکرد
اگر رمز فراوانی بدانست
همیشه غرق شادی بود و سرمست
اگر خواهی بیابی مال و مکنت
ز شاد بودن نکن هرگز تو غفلت
تو با شادی و با شکر الهی
برس بهخواستههات تا میتوانی
غرق نور باشید وآرامش
ارادتمند شما رویا
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همگی
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (7)
و هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شکر کنید، قطعاً شما را مى افزایم، و اگر کفران کنید البته عذاب من سخت است.
بچه ها خبر خوش
چند روزی هست برام اتفاقات خوبی داره می افته اولی تحویل ماشین صفر از نمایندگی ایران خودرو چند روز پیش .
دومی ، دیشب مراسم خواستگاری داشتیم برای برادر عزیزم که از من کوچک تر هست ، مراسم با خوشی سپری شد و توافق بین ما و طرف عروس خانم حاصل شد .
خبر سوم ، امشب هم مراسم عقد کنون داریم شهر مشهد و کل اعضای خانواده من خوشحالیم
و مطلب دیگه که عروس خانم هم بسیار از علاقمندان سایت استاد عباسمنش هست .
از خوشحالی نمی تونم بنویسم
و از همین سایت مقدس و توحیدی برای برادرم محمد رضا یکتای مقدم که عضو سایت هم هست آروزی موفقیت و خوشبختی دارم
خدایا شکرت ، خدایا شکرت، خدایا شکرت
سلاااااااااااااااامممممم به شما آقاعلیرضای بزرگوار
بهههه
بههههه
خوش خبر باشید..
مبارکتون باشه هم ماشین نو
چه عالی
الهی براتون پر باشه از خیر و برکت و کلی باهاش جاهای خوب برید و سفرهای عالی داشته باشید، همراه با تجربه های زیبا…
به قول آقاجونم چرخش براتون به خیر بچرخه…
و هزاران تبریک بابت دامادی داداش تون ، ان شاءالله در کنار هم خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشند..
تعجب هم نداره که عروس مون از علاقمندان استاد باشن چون ما یاد گرفتیم که :
کبوتر با کبوتر ، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
خلاصه که بعد از دیدن این فایل زیبا ، شنیدن این خبرهای خوب حسابی احساس خوبمونو خوبتر میکنه..
الهی شکررررررررررت
الحمدالله رب العالمین
در پناه نور و عشق الهی باشید
بنام خالق زیبایها
سلام به اقا علیرضای عزیز
کامنتتو با عشق خوندم چقدر لذت بردم خداراشکر که خیلی خوشحال هستید و خنده رو لبته و شادی در وجودت
الهی همیشه اینطور شاد و خوشحال باشی عزبزم
سپاسگزارم که مارو شریک خبر خوشت قرار دادی
من به شخصه خیلی خوشحال شدم از اتفاقات قشنگی که این هفته برات افتاده و حتما بچه های سایت هم خیلی خوشحال میشن چون اینجا تنها جایی که همه از موفقیت و خوشحالی هم خوشحالند
خدایا شکرت یه عروس عباس منش گیریتون اومده و به برادرت هم از الان تبربک میگم پیوند مبارک ارزوی خوشبختی و سعادت براش دارم
ماشینتون مبارک باشه عزیزم چرخش به شادی بچرخه
انشالله عقدکنون خودت اگه مجرد هستید
منتظر خبرهای خوبت هستم
با اززوی خوشبختی و سعادت برای شما و عروس دوماد گل و همه عروس دومادهای آیینده سایت عباس منش دات کام
به به مبارکه علیرضای عزیز. به برادرتون هم تبریک می گم. چه عالی پس یه زوج عباسمنشی دیگه می رن که به امید خدا زندگی زیباشون رو در پناه الله مهربان شروع کنن… خدا پشت و پناهشون باشه… مطمئنم که با بودن در این مسیر زندگی متفاوتی از 90٪ جامعه در انتظارشون هست…
راستی ماشین صفرت هم مبارک. انشالا کلی جاهای خوب باش بری و لذت ببری.
علیرضا عزیز
سلام و درود بر شما
چقدر حال خوبو احساس خوبو شادی این روزها زیاده، خودم با همسرم شمال هستیم و داریم لذت می بریم از زیبایی های بیکران طبیعت، بعد کامنت ها یکی از یکی زیباتر و بعد رسیدم به کامنتها شما، که دیگه نتونستم شکرگزاری نکنم، برای محمدرضای نازنین و همسرشون بی نهایت آرزوی شادی ثروت و سلامتی دارم.
انشالله مسیر رسیدن به اوج آزادی مالی آزادی زمانی و آزادی مکانی برای شما برادر عزیزم و همه خانواده نازنین تون هر روز هموارتر از دیروز بشه.
مانا باشید…
سلام و درود فراوان به برادر ایران زمینم آقای مقدم، تبریک میگم بابت تک تک اتفاق های خوب زندگی تون
برای برادر عزیز تون آقا محمدرضا آرزوی خوشبختی و سعادتمندی رو دارم.
لحظه که اسم برادرتون خوندم خیلی ذوق کردم آخ برادر منم همنام برادر شماست و ازمن هم کوچکتر فوق العاده دوست دارم برادرم نامزد کنه وقتی خبر نامزدی برادرتون خوندم تجسم کردم انگاری خودمم دارم خبر نامزدی برادرم توی سایت می نویسم بی اندازه آخه خیلی مشتاق اینم داداشم با شخصی که همفرکانس همدار پیمان عهد وفاداری ببنده هزاران بار تبریک می گم باز بهتون.
آرزوی موفقیت روز افزون رو دارم براتون
سلام اقا علیرضا مرسی که این همه خبر خوب رو اینجا به اشتراک گذاشتی امیدوارم به زودی خبر های خوب بیشتری اینجا بذارید و نتایج و اتفاق های لذت بخش بیشتری در زندگیتون تجربه کنید و از شرکت های خارجی ماشین های خفن تر تحویل بگیرید. واقعا هیچی لذت بخش تر از خبر های خوب نیست خداروشکر برای این همه خبر خوب .براتون موفقیت و شادی و حال خوب بیشتر آرزو میکنم…
سلام آقا علیرضا دوست هم فرکانسی
به به به به به خیلی خوشحال شدم آقا
خوش خبر باشی همیشه
هم برای خودت و خانومت هم برای برادرت و خانومش آرزوی خوشبختی و سعادت دارم
ماشین نو ام مبارک باشه و از بوی نوییش لذت ببر
امیدوارم در کنار هم لذت و شادی و آرامش بیشتری رو تجربه کنید
منم میام از خبرهای خوبم ب زودی زود براتون مینویسم
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
خدایا ای بهترین رفیق و ای والاترین دوست ، ای یارترین مدد کار و ای مونس ترین همراه ، ای حاذق ترین طبیب و ای زیباترین خالق و ای دادرس ترین یار ، تو را دوست دارم و قلب تهی از شرکم رو خالصانه به درگاهت آوردم همچون فقیری که جز خانه ی تو راهی ندارد و امن تر از آغوش تو مکانی را سراغ ندارد ، باور دارم صدایم را می شنوی همانطور که بارها سمیع بودنت را بهم اثبات کردی و اجابتم نمودی .
میخواهم امروز از خوبیهایت و از توجهت و از بودنت بنویسم و سجده ی شکری خالصانه تر از قبل به جا آورم .
#زمانی را به یاد می آورم که سه طفل نارس درون دستگاه دوران قرنطینه رو میگذروندند و دکتر بهم گفت ، قول نمیدم هیچکدومشون زنده بمونن و زهره به این بچه ها دل نبند ، همون موقع به تو رو کردم و گفتم خدایا دل نمیبندم و حرف دکتر برام مهم نیست ، هر سه دخترم رو به تو می سپارم و الان هر وقت قدو بالای سه دختر زیبا و رعنایم را میبینم که در سلامتی کامل به سر می برند تو را سپاس میگویم که بر سرم منت نهادی .
#زمانی را به یاد می آورم که تاب تحمل در شرایط سخت را نداشتم و گوشهایم از شنیدن گفتارهای تلخ به تنگ آمده بود ، با امید به پذیرشِ تسلیمم از سمت رب العالمین رو به تو آوردم و راه چاره خواستم و هدایت شدم به مهاجرت و باز هم قدرت بی نهایت تو ، مرا در تنهایی ها یار شد و کاری را که از نظر عموم برای یک زن تنها و سه بچه ی 8 ساله غیر ممکنه مینمود تو به راحتی امکان پذیرش کردی .
# زمانی را به یاد می آورم که از تو یک دوست و همراه در زندگیم و یک پدر مهربان برای سه قلوهایم را خواستار شدم و تو از جایی که فکرش رو هم نمیکردم برایم پاکترین مرد مجرد ، خوش اخلاق ترین مرد ، پایه ترین مرد ، با شعورترین مرد و انسان ترین مرد رو فرستادی کسی که با وجودش از همان اولین روز فراوانی را برایم معنا کرد و زندگیمان از چهار نفر به پنج نفر ارتقا پیدا کرد و تو صدای ترسناک بشکن زدن و متلک انداختن و و خنده های شیطان های روزگار را که میگفتند تو محکوم به تنهایی هستی و کسی حاضر نمیشه زندگیش را با شما شریک شود را خفه کردی تو آنچنان ناممکنی را ممکن کردی که هنوز خودم از این چیدمان جهان با شعورت در حیرتم .
#زمانی را به یاد می آورم که از تو مدرسه ای امن با آموزش های خوب را خواستار شدم و بعدش سکوت کردم ، سکوتی که با رهایی و اعتماد به تو همراه بود و چند روز بعد شخصی را مامور کردی که بهم گفت : زهره سه قلوها رو فلان مدرسه نام نویسی کن ، اون روز تو با زبان اون خانم با من حرف زدی و قلبم را مسخر خودت کردی و من گفتم چشم و چند روز بعد عزتمندانه به طریقی معمولی و ساده هر سه دسته گلم ثبت نام شدند و من هر چقدر شکر گویم باز هم کم است .
# زمانی را به یاد می آورم که اسباب کشی کردم و بعد از یک ماه صاحبخانه گفت لطفا از خانه من برید ، تنها حرفی که زدم گفتم : چشم
میدانم این تو بودی که از زبان من چشم گفتی و میخواستی باز هم مثل دفعات قبل مرا سوپرایز کنی ! از تو خواستم جایی را برایم مشخص کنی که بچه ها بتونن با خیال راحت فارق از چشمهای صاحب خانه های پر مدعای دنیوی به کودکانه هایشان ادامه دهند و تو باز هم معجزه کردی .
خانه ای دربست ، در مکانی زیبا ، منزلی با پنجره ای بزرگ ، محله ای با آرامش مطلق ، و حداقل کرایه ، هر کسی که شنید من در این مکان ساکنم گفت : چطور ممکنه در کلان شهری که بیشتر افراد آپارتمام نشین هستند تو که مهاجر هستی اینگونه با رهن و اجاره کم به راحتی و مستقل زندگی می کنی ؟ و الان دو سال و چهار ماهه که من هر روز در دفترم از خوبیهای این 200 متر با شکوه برایت طومارها نوشتم و شکرت کردم که جز به خواست تو امکان پذیر نبود .
#آن زمانی را به یاد می آورم که در حمام پام سر خورد و از پشت در یک سانتی متری پله سقوط کردم شاید آن سقوط یک ثانیه بیشتر طول نکشید اما من طعم مرگ رو برای اولین بار با تمام وجودم چشیدم ، وقتی از جایم بلند شدم باور نمیکردم که زنده ام و سالم و اونموقع به من گفتی زهره تو را برگزیدم
و امروز اون زهره ای که برگزیده شد و عمری دوباره یافت ، در حال نوشتن جملاتیست از تعهدش و مسیر سبز جدیدش ، فارغ از قیل و قال روزگار .
فَسَتَذۡکُرُونَ مَآ أَقُولُ لَکُمۡۚ وَأُفَوِّضُ أَمۡرِیٓ إِلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَصِیرُۢ بِٱلۡعِبَادِ
سلام زهره جان
چقدرلذت بردم از کامنتتون عزیزم.
لذت بردم از ایمان وباور قویت،لذت بردم از پشتکارت،لذت بردم از دل پاکت وصداقتت،لذت بردم از کامنتهای زیبایی که نوشتی تا رد پایی باشه واسه خودت وراهنمایی باشه واسه ما
سپاسگزارم که با بیان زندگینامت،این باورهای واسه ما ساختی که میشود،میشود با هرشرایطی که هستی در هر مکانی که هستی رشدوپیشرفت کنی.
سپاسگزارم عزیزم دُرست قدم برداشتی ودستت رو در دست بهترین کَس قراردادتابه بهترین وزیباترین و راحت ترین مسیر،به سادگی وزیبایی وعزتمندانه هدایت بشی.
برای خودت وسه تا فرشته هات وبهترین عشقت آرزوی سلامتی ولذت وشادی بیشتر وسعادت وخوشبختی میکنم.درپناه حق
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام فاطمه جان
سلام دوست عزیز و هم مسیرم
سپاسگزارم که با سادگی و مهربانی حرف دلت و برام گفتی وحرفهایت برای ادامه ی مسیرم توشه ی راه شد .
گاهی در خلوت خودم میگم :
در سالهای قبل که توکلم تقلیدی بود اینقدر نتیجه گرفته ام
پس وای بر من اگر الان حرفم مفت باشد و عالم بی عمل پس برای رهایی از این دام شیطان هر روز بر سر تعهدم تجدید میثاق میکنم و از خدا کمک میطلبم مخصوصا صبح زود وقتی وروجکا خوابن و خونه ساکته .
دعا میکنم زندگیت سراسر نور خدا باشه مهربانو
سلام زهره جان عزیزم
سپاس از کامنت خوشگلت
خدا حفظ کنه سه قلوهای عزیزت وعشقت رو .
چقدر خوبه که خدا تورو برگزیده و الان تو سایتی
چقدر خوبه که از گذشته ت و نتایج بعدش وهدایت های خداوند گفتی
از تعهدت در این مسیر سبز .
تحسین میکنم این تعهد وعمل کردنت رو.
در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند باشین همگی تون عزیزم.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام و درود بر فاطمه ی زیبا و وروجک نازی که در آغوشت شاد و خوشحاله .
قبل از شما هم دوست عزیزی به نام فاطمه با کلام زیباشون برام کامنت نوشتند ، یهویی متوجه شدم شما دو عزیز هم نام دخترم هستید .
یکی از سه قلوهام مثل شما ، زیبا و هدفمند و بسیار مراقب باورهاش ،
هر وقت غروب خورشید و زیباییهاش برانگیختش کنه با تمام جانش فریاد میزنه
خورشید خانم سلام منو به استاد عباسمنش و مریم جون برسون .
حالا همین فاطمه خانمم وقتی دنیا اومد ، بسیار نحیف و ناتوان بود و دکتر هم که کلا از هر سه قطع امید کرده بود . مرتب قند خونش می افتاد و اطرافیان از اینکه سیاهی چشم بچه ناپدید میرفت و گردنش شل میشد میترسیدند اما من چقدر شجاع بودم جدا .
فقط با خدا حرف میزدم
خدایی که مثل الان در دسترسم نبود اما به شنوا بودن و بینایی و قدرتش باور داشتم .
میگفتم خدایا تو این بچه ها رو دادی به من
اینها امانتن
تا هر دوست داشتی نگهشون بدار
من هم که بلد نیستم چکار کنم خودت یادم بده
این نجواها دلم و گرم میکرد و
چند آیه از قرآن مرتب توی وجودم دور میزد و گاهی مامانم با همین آیات بهم شارژ میداد
إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
خدا رو هزاران مرتبه شکر که الان شناختم نسبت به یگانه قدرت جهان کاملتر شده و خاضعانه ازش میخوام که دستم رو بگیره و بهم ایمانی ابراهیمی بده .
در پناه رب العالمین بدرخشی مهربانو
بنام خداوند بخشنده و سمیع
خداوند رزاق
خداوند بی نهایت و نامحدود
سلام به زهره عزیز
سلام به بنده خاص خدا
میدونی کامنتتو با عشق واقعا با عشق خوندم از اتفاقات و تجربیات قشنگی که نوشتی برامون
یاد مناجات ملاصدار افتادم که خداوند همه چیز میشود همه کس رو به شرط ایمان و پاکی دل
خیلی حس و حالمو عالی کردی عزیزدلم .چقدر رابطه قشنگ و توحیدی با خدا داری
همین ایمانت و باورت به خدا و نگران نبودنت و سپاسگزار بودنت باعث شده خداوند رحمان و وهاب تو رو غرق نعمت خودش کنه
بخشیدن دخترهای 3 قولوت
بخشیدن یک انسان با شعور ومتفکر و مهربان و خوش اخلاق و مجرد و پاک و انسان به عنوان همسربهت
بخشیدن بهترین شهر برای مهاجرت
بخشیدن بهترین خانه برای سکونت
بخشیدن بهترین مدرسه برای تحصیل دخترهای عزیزت
بخشیدن عمر دوباره برایت
همه اینها بخاطر باورت به خدا بوده
خیلی تحسینت میکنم این رابطه عمیقت با خدا
خداوند رب العالمین تو رو غرق نعمت و ثروتهای بیشتری تو زندگیت کنه عزیزدلم
سپاسگزارم برای وجودت
سپاسگزارم که نوشتی این قشنگیهای زندکیتو
خیلی دوست دارم و میبوسمت
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام به آزاده ی عزیز و زیبا
مناجات ملاصدرا کجا و حرف دل من کجا ؟
البته هر کسی به قدر باورش رشد میکند و نزد خداوند همه چیز محفوظ میمونه .
آزاده جون الان استاد میگن باورهای درست رو تکرار کنید و سد محکمی بسازید در برابر نفوذ موذیانه نجواها ، ( این و داشته باش )
سالهای قبل از آشنایی با استاد گاهی سر کلاس که دانش آموزها مشغول کاری بودن و من سرم خلوت میشد متوجه میشدم زبانم میخواد چیزی رو بخونه
اجازه میدادم به زبانم جاری بشه و در اکثر مواقع این آیات بود :
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً ۖ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ
فَنَادَتْهُ الْمَلَائِکَهُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَىٰ مُصَدِّقًا بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ
قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ ۖ قَالَ کَذَٰلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً ۖ قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزًا ۗ وَاذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْکَارِ
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ
و این تکرار و تکرار و تکرار این حالت باعث شد من این آیات و حفظ بشم و گاهی از دانش آموزم میخواستم که ازم بپرسن که بدونم آیا واقعا حفظ شدم یا نه !
هنوز هم دلیلش و نمیدونم
اما شاید نتیجه ی اون آیات ، باعث شد که الان اینجا باشم و برای آزاده ای بنویسم که کلامش نورانیست و حالم را به بهترین حالت دگرگون کرد .
در پناه الله قشنگم بدرخشی مهربانو
سلام دوست عزیزم زهره جان. کامنت شما فوق العاده منو تحت تاثیر قرار داد و چشمانم رو پر از اشک کرد.
این کامنت سراسر تسلیم بودن شما و ایمان شما رو نشون میداد و اراده محکم و تغییر و تعهد شما در مسیر مشهوده. شما به منم یاد دادی و یاداوری کردی که چه جوری در شرایط مختلف از الله مهربانم درخواست کنم و بعد به او بسپارم. واقعا متشکرم که احساسات قلبی و نتایج بینظیرت رو اینجا نوشتی. و الگو شدی برای هزاران نفر که میشود. میشود منطق های معمول جامعه شکسته شود. کافیست خداوند بخواهد و اجابت کند.
منم یک مدرسه عالی و بسیار نزدیک خونه میخام واسه دخترم و یه خونه بزرگ سه خواب و دربست حیاط دار و درخت دار که هر جور بخان بازی کنند. و منم یکی از خواب ها رو خیاط خانه کنم و حین خیاطی از پنجره بزرگش بچه ها رو تو حیاط ببینم. و نزدیک خونه کلاس های زبان و هنری باشه برای بچه ها.
همین چند روز پیش داشتم به این خواسته هام فک میکردم بعد ذهنم گفت ولش کن نشد نشد. امروز هدایت شدم به کامنت شما. حس میکنم خدا میخاد که من بیخیال خواسته هام نشم. خیلی بهم لطف داشته و هرچی خواستم بهم داده پس اینم برام مهیا میکنه.
ممنونم و بینهایت سپاسگذارم از شما. در کنار سه قلو ها و همسرتون همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام به دوست همسفرم خدیجه خانم
مامان هنرمند و دختر نازش
حتما به خواسته هامون میرسیم بانو
بنویس و باور کن که میشود
سه قل گاهی سربه سرم میگدارند که مامان پس فلان چیز رو که هدفت بود و مینویسی پس چرا نشد ؟
بهشون میگم : میشه مامان ، به وقتش بهترش اتفاق میفته و بارها و بارها خودشون این رسیدنها رو لمس کردند و الان به جایی رسیده که یهویی یکیشون میگه : عه من این مداد و میخواستم و به خدا گفته بودم و امروز شما برام خریدی
و دهها مثال این چنینی
فقط کافیه مثل آزاده جون در مصاحبه ای که استاد باهاشون داشتند در مسیر بمانیم با ایمان و باور .
در پناه الله قشنگم بدخشی مهربانو
سلام به زهره خانم مهربان
خیلی خوشحالم و سپاس گزارم چنین امکانی در سایت فراهم شده که وقتی شما کامنتی در سایت قرار می دهی برای من ایمیلی میاد و من هدایت میشم که متن زیبا و توحیدی شما رو بخوانم خدایا سپاس گزارم
آرامشی که دارید رو من در متن تون احساس کردم
معجزاتی که بواسطه توحید تون از خداوند مهربان دریافت کردید از سلامت سه فرزند تون با اینکه دکتر متخصص شما رو ناامید کرد اما فقط بر خدا توکل کردید
وقتی برخلاف باور جامعه برای ازدواج مجدد. شما بر خداوند توکل کردید و حتی برخلاف باور های مردم اینکه غیر ممکنه یک مرد بیاد و با کسی که صاحب سه فرزند ازدواج کنه شما خداوند رو باور کردید و خداوند پاسخ توکل تون رو به زیبایی داد
و همه ی آنچه درباره خانه تان گفتید یک پیام واضح برای من داشت
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾
و اینکه غیر ممکن در درگاه الهی وجود ندارد
خیلی خوشحالم که کامنتی خوندم که پر از نتایج زیبا بود و باور های من و بیشتر کرد
زهره خانم عزیز شاد و پیروز و سلامت باشید
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام محمد آقا ، داداش عزیز و همسفرم
ببین چقدر عالیه این همسفر بودن
توی کشتی نشستیم که هزاران بار و شاید میلیون و میلیاردها بار از کشتی کروز بزرگتر و ظرفیتش برای حمل مسافر هیچوقت به اتمام نمیرسه
همه چیز اینجا هست
شادی
عشق
محبت
سلامتی
لبخند
کلام خوب
انرژی مثبت
رزق مادی و معنوی
سحر خیزی و رقص و پایکوبی
و کلی دوست هم مسیر که یکیش شمایی
ممنونم که به بهترین حال ممکن حالم و خوب کردی و با آیه ای که نوشتی در غم و بستی
محکمم بستی و پنج تا قفل توکل ، صبر ، ایمان ، رهایی ، تلاش و ممارست ، هم بهش زدی
دمت گرم
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
حالا بیا تعهدی غیر مذاکره بدیم و کاری کنیم ، بمونیم در این کشتی شرط موندنش رو هم که در همین آیه بیان شد .
باید از اولیا الله بشیم و نذاریم اون نجواهای موذیانه حالمون و بد کنه و غم بیاد سراغمون .
شما که قطعا الان سوار شدی
منم سوارم
پس بریم به امید رب العالمین
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ
و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام محمد آقا ، داداش عزیز و همسفرم
ببین چقدر عالیه این همسفر بودن
توی کشتی نشستیم که هزاران بار و شاید میلیون و میلیاردها بار از کشتی کروز بزرگتر و ظرفیتش برای حمل مسافر هیچوقت به اتمام نمیرسه
همه چیز اینجا هست
شادی
عشق
محبت
سلامتی
لبخند
کلام خوب
انرژی مثبت
رزق مادی و معنوی
سحر خیزی و رقص و پایکوبی
و کلی دوست هم مسیر که یکیش شمایی
ممنونم که به بهترین حال ممکن حالم و خوب کردی و با آیه ای که نوشتی در غم و بستی
محکمم بستی و پنج تا قفل توکل ، صبر ، ایمان ، رهایی ، تلاش و ممارست ، هم بهش زدی
دمت گرم
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
حالا بیا تعهدی غیر مذاکره بدیم و کاری کنیم ، بمونیم در این کشتی شرط موندنش رو هم که در همین آیه بیان شد .
باید از اولیا الله بشیم و نذاریم اون نجواهای موذیانه حالمون و بد کنه و غم بیاد سراغمون .
شما که قطعا الان سوار شدی
منم سوارم
پس بریم به امید رب العالمین
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ
و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام محمد آقا ، داداش عزیز و همسفرم
ببین چقدر عالیه این همسفر بودن
توی کشتی نشستیم که هزاران بار و شاید میلیون و میلیاردها بار از کشتی کروز بزرگتر و ظرفیتش برای حمل مسافر هیچوقت به اتمام نمیرسه
همه چیز اینجا هست
شادی
عشق
محبت
سلامتی
لبخند
کلام خوب
انرژی مثبت
رزق مادی و معنوی
سحر خیزی و رقص و پایکوبی
و کلی دوست هم مسیر که یکیش شمایی
ممنونم که به بهترین حال ممکن حالم و خوب کردی و با آیه ای که نوشتی در غم و بستی
محکمم بستی و پنج تا قفل توکل ، صبر ، ایمان ، رهایی ، تلاش و ممارست ، هم بهش زدی
دمت گرم
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
حالا بیا تعهدی غیر مذاکره بدیم و کاری کنیم ، بمونیم در این کشتی شرط موندنش رو هم که در همین آیه بیان شد .
باید از اولیا الله بشیم و نذاریم اون نجواهای موذیانه حالمون و بد کنه و غم بیاد سراغمون .
شما که قطعا الان سوار شدی
منم سوارم
پس بریم به امید رب العالمین
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ
و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است.
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام محمد آقا ، داداش عزیز و همسفرم
ببین چقدر عالیه این همسفر بودن
توی کشتی نشستیم که هزاران بار و شاید میلیون و میلیاردها بار از کشتی کروز بزرگتر و ظرفیتش برای حمل مسافر هیچوقت به اتمام نمیرسه
همه چیز اینجا هست
شادی
عشق
محبت
سلامتی
لبخند
کلام خوب
انرژی مثبت
رزق مادی و معنوی
سحر خیزی و رقص و پایکوبی
و کلی دوست هم مسیر که یکیش شمایی
ممنونم که به بهترین حال ممکن حالم و خوب کردی و با آیه ای که نوشتی در غم و بستی
محکمم بستی و پنج تا قفل توکل ، صبر ، ایمان ، رهایی ، تلاش و ممارست ، هم بهش زدی
دمت گرم
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
حالا بیا تعهدی غیر مذاکره بدیم و کاری کنیم ، بمونیم در این کشتی شرط موندنش رو هم که در همین آیه بیان شد .
باید از اولیا الله بشیم و نذاریم اون نجواهای موذیانه حالمون و بد کنه و غم بیاد سراغمون .
شما که قطعا الان سوار شدی
منم سوارم
پس بریم به امید رب العالمین
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ
و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است.
سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیز
خدایااااااا شکرت بابت قسمت دیگری از سفر به دور آمریکا و دیدن این همه زیبایی که در مخیله ی انسان نمیگنجد.
خدایااااااا شکرت بابت این قدرت تجسم، که هر لحظه خودم رو در این سفر میبینم و احساس میکنم منم در این سفر هستم.
یک نکته که از چندین فایل اخیر بخوام بگم اینه که چندین جا احساس ترس کردم، خیلی شدید
@اون قسمتی که این دو فرشته الهی وارد اون غار شدند که بخار گرم داشت من بحدی از ورودی اون غار ترسیدم که یک چشمی نگاه میکردم(خخخخ) و داخل اون غار هم ترس داشتم
======================================
@توی قسمت قبل هم وقتی استاد عزیزم و مریم جان وارد اون سنگهای صیقلی و مسیر آب شدند خیلی ترسیدم همش احساس میکردم نکنه الان یک حجم آب زیادی بیاد و همه چیز رو با خودش ببره، چرا رفتن اینجا؟!!!!
======================================
@جای دیگه هم توی این قسمت وقتی استاد عزیزم لبه ی اون سنگها ایستادن و داشتن فیلم میگرفتن، نفسم بند اومده بود
===============================
توی ذهنم خیلی شلوغ پلوغ بود
یکی میگفت اگر اون غار خراب بشه چی
یکی میگفت اگر پای آدم سر بخوره چی
یکی میگفت وااای اگر سنگها یهو خراب بشن چی
ووووو
خلاصه یهویی اومد تو ذهنم که سیما ایمان تو ضعیف هست که ترسیدی و نتونستی لذت ببری از این عظمت و بزرگی
این دو فرشته با ایمانی راسخ رفتن و از تمام زیبایی ها لذت بردن و خدا رو شاکر بودن
به گفته استاد:
ترس یک توهم هست
و اینکه اگر کسی بتونه کاری رو انجام بده پس من هم میتونم
بیام و به خودم قول بدم به حدی ایمانم رو قوی کنم که بدون ترس پا به طبیعت گذاشته و خدا رو شکر کنم بابت تمام زیبایی هایش.
انشاالله که در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید
ارداتمند شما :سیما