سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 217 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

سریال سفر به دور آمریکا قست 217

با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم

خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

خدایا شکرت که وقتی قشنگ واضح و مشخص ازت درخواست میکنم شما هم قشنگ واضح و مشخص هدایتم میکنی به اینکه چی بگم و از کجا شروع کنم

توی ی شب خنک پاییزی که یکدفعه قدرت خداوند تغییر فصل رو برای من نمایان کرده و باد خنکی داره از بیرون میاد و سرو صدای شادی بچه ها توی خیابون طنین انداز شده و در حالیکه ی لیوان چایی از رزق رب کنار دستمه ذهنم داره بخوبی من رو یاری میکنه تا مکتوب کنم اونچه رو که داره جریان پیدا میکنه توی ذهن با دیدن این قسمت

راستش صبح که فایل رو دیدم و حتی بعد از ظهر هم که دیدم چیزی نمی اومد اما الان جراین اونقدر سیال و جاریه که دیگه نمیشه ننوشت

قانون مدارها :

هر کسی با توجه به باورها عقاید و افکاری که داره توی مداری قرار میگیره چزیهایی رو باهاش برخورد میکنه و جهانی رو برای خودش درست میکنه که هماهنگ با اون باورها و افکارشه درست مثل سیارات منظومه شمسی

و نکته ی جالب و خندار اینه که این فرد فکر میکنه جهان همینه !!!!!!!!!!!!!!!!!

در حالیکه افرادی که باورها و افکار و فرکانس های متفاوتی دارن شرایط متفاوتی رو دارن تجربه میکنن

اینکه من نوعی :

ماشین لباسشویی که خشک کن داشته باشه ندارم

اینکه من توی زمستون باید رخت آویزم رو از این ور به اون ور حمل کنم و کنار بخاری یا شوفاز بزارم که خشک بشن

یا توی تابستون باید برم توی حیاط جلوی آفتاب روی رخت آویزون کنم و صد تا گیر بزنم که وقتی باد میاد لباسا ی وقت هوس نکنن برن خونه ی همسایه خخخخخ یا ی لنگ جورابم نیوفته توی باغچه یا روسری مشکیم نیوفته رو زمین و خاکی بشه و تلاشم هدر بره

اینکه من باید تازه بعد از شستن لباسا بشینم کلی وقت بزارم و کلی با اتو ماساژ بزنم لباسهای نازنین رو

اینکه من باید کارتن تاید رو جوری بگیرم که نریزه وقتی تاید میریزم تو جعبه ماشین0 چقدر تا حالا تاید ریختین مخصوصا رو موکت آشپزخونه و حرصتون گرفته !!!!!!) یا همش باید ظرفش رو خالی و پر کنم و هر چند وقت ی بار بشورم که کپک نزنه

اینکه من لذت انداختن سکه توی ماشین های لباسشویی خفن و تحویل گرفتن لباس های خفن رو نچشیدم مخصوصا رو تختی و پتو و چیزهای سنگین رو که باید توی ی تشت بزرگ بزارم و با پا برم روشون خخخخخ

اینکه من هنوز هم مجبور تا دم در هم برم مانتو بپوشم و روسری در حالی که دوست دارم به عنوان ی انسان آزاد باشم توی پوششم و کسی من رو قضاوت نکنه

اینکه من هنوز کفش پیاده روی 20 میلیونی نپوشیدم

اینکه من هرچی دور و برم رو نگاه میکنم رابطه ی عاشقانه بدون وابستگی و با احترام کامل رو نمیبینم

اینکه من هنوز توی ی باشگاه فری جاجمنت نیستم و بودن توش و ورزش کردن توش رو تجربه نکردم و حتی توی محل زندگیم هم اصلا باشگاه نیست حالا چه با جاجمنت چه بی جاجمنت

و استاد و مریم خانم همه ی اینها رو دارن تجربه میکنن

این یعنی قانون مدارها درسته و جهان داره دقیق و درست کار میکنه من جهان خودم رو دارم و اونها هم جهان خودشون

خب تا قبل از آشنایی با قانون مدارها باورم این بود که خدا برای اینها خواسته و برای من نخواسته عجب خدایی داریم ما

این چه عدالتیه آخه و نتیجه چی بود حسرت و غصه خوردن

اما بعد از اومدن توی این مسیر و شنیدن جریان مدارها فهمیدم که من جای درستم هستم و اونها هم جای درستشون

فهمیدم که خوبی قانون مدارها اینه که :

من میتونم آگاهانه مدارم رو تغییر بدم و برم به مدارهای بالاتر که در اونها نعمت های بیشتر آدم های بهتر شادی بیشتر ثروت بیشتر سلامتی بیشتر روابط بهتر و همه چیز بهتر وجود داره و این روندیه که میتونه هی بهتر و بهتر بشه

و الان با دیدن این صحنه ها من متوجه میشم که مدارم تغییر کرده و بهتر شده چون اولا احساس خوبی میگیرم جوری که صبح ورد من این شده بود که آقا منم میخوام منم میخوام مهاجرت کنم و برم آمریکا یا جاهای بهتر از جای الانم

و دوما چون دارم میبینم یعنی باز هم مدارم تغییر کرده چون من قبلا اینها رو نمی دیدم

و چون دارم میبینم چیزهایی از این جنس رو بیشتر وارد زندگیم میکنم و شاهدش هم این که :

امروز صبح که ی بار این فایل رو دیدم و رفتم بیرون برای کاری که داشتم دقیقا کنار ی مغازه ی ماشین لباسشویی خفن رو دیدم که هنوز آنباکس نشده بود و روش نوشته بود مخصوص شستن پتو و ملحفه و ……

و این خواسته در من تقویت شد که پس توی شهر خودمون هم هست و هستن افرادی که سفارش میدن و هستن افرادی که میارن این رو برای مشتری هاشون پس من هم میتونم داشته باشم

و یا دفعه پیش که رفته بودم خرید هدایت شدم به مغازه ای که هم فروشندش خیلی خوش برخورد بود و با احترام رفتار میکرد و هم اینکه راجع به محصولاتش اطلاعات خوبی داشت یا امروز که رفتم خودکار بخرم خیلی راحت هدایت شدم به جای مناسب به همون خودکاری که میخواتسم و رفتار فروشنده هم خیلی خوب بود

یا کفش اینترنتی که سفارش داده بودم دقیقا سایزم بود در حالیکه خواهرم ی جفت سفارش داده بود اذیتش میکردن و خیلی هم زود پاره شدن و کیفیتشون خوب نبود .کلا کفش هایی که الان میخرم نسبت به کفش هایی که قبلا میخریدم که پاهام اذیت میشدن خیلی بهتر شدن و دیگه حتی این هم اتفاق نمی افته برا

و اینها همه بقول استاد اون نشانه های کوچکی هستن که باید تایید بشن و هی تکرار بشن تا باز هم مداره تغییر کنه و وارد مدار بالاتر بشم

اون جایی که اون فروشنده داشت سایز پای مریم خانم رو اندازه میگرفت با کامپیوتر یک آن داستان خلقت انسان توی قرآن توی ذهنم مرور شد که خداوند میگه :

انی اعلم ما لا تعلمون

چی دیده بود خداوند توی وجود مخلوقی که خلق کرده بود که اون موقع برای فرشته ها منطقی نبوده ولی الان برای مایی که اون داستان رو بعد از میلیاردها سال داریم میخونیم منطقیه برامون که ی همچین موجودی سزاوار سجده اس

یک آن فرضیه تکامل بشر برام مرور شد

انسانی که ی روزی نهایت عقلش این بود که از برگ درختان و شاخه هاشون کف پوش درست کنه که کف پاش زخم نشه الان به جایی رسیده که انحنای تک تک استخون های پاش رو هم میتونه محاسبه کنه که ی وقت پاش ی ذره اذیت نشه

واقعا که باید تفکر کرد و اندیشید هرچند که قادر به درک این خالق نیستیم اما بی انصافیه که نپذیریم و قبول نکنیم حکیم بودن و عظیم بودن و خالق بودن و بارء و قادر بودن اون رو

و البته که دیدن این مغازه و این محصولات و کیفیتی که از توی دوربین هم میشه لمسش کرد به من داره این درس رو میده که هرچی کار با کیفیت تری تولید کنی ثروت بیشتری هم میتونی کسب کنی

چقدر اون خالکوبی روی دست اون آقا قشنگ بود .چقدر ی مثال واضح بود از کسی که داره به سبک خودش پیش میره اونهمه انگشتر و اونهمه دستبند و تزیینات اون هم برای ی مرد پشتش باور به سبک شخصی هست پشتش اعتماد به نفس هست که نظر دیگران برات مهم نباشه البته که توی فرهنگ آمریکا این پذیرفته شده اس اما برای من ایرانی این ی درسه که اولا سبک شخصی خودم رو داشته باشم و دوما به سبک شخصی دیگران احترام بزارم و نه تها قضاوت نکنم بلکه تحسین هم بکنم

با دیدن این کفش یاد ی جفت کفش چرم خودم افتادم که 10 سال پیش خریدم و هنوز هم دارمشون و اصلا تکون نخوردن ولی مدت زیادی ازشون استفاده نکردم الان یادم اومد که برم سراغشون چون قبلا فکر میکردم زشته آدمه ی کفش رو چند سال پشت سر هم بپوشه چرا بخاطر حرف مردم .الان که گفتین این آقا 19 ساله که این کفش ها رو داره و حتی تا 40 سال هم ماندگاری دارن این کفش ها اصلا دهنم باز موند

وقتی داشتین در مورد این فیلم هایی که دیدین صحبت میکردین اولا من یاد گرفتم که وقتی توی کنترل ذهن قوی بشی و اونقدر تمرین کرده باشی که مهارت کسب کرده باشی میتونی فیلم هم بیبینی البته فیلم های خوب

و دوما اینکه چون با دید قوانین اون فیلم ها رو میبینی میتونی درس هاشون رو بکشی بیرون و حتی درک کنی بازم بیشتر که خواسته ها و انتظارات تو از ی فیلم چیه مثل اینکه شما گفتین مباحث فلسفی رو دوست ندارین که ی موضوعی رو پیچیده میکنن و فیلمی رو دوست دارین که خیلی ساده بره سراغ اصل واون رو واضح بیان کنه چون اصل زندگیتون هم بر اساس این اصل بوده و نتیجه داده براتون تبعیت از این اصل و بنابراین توی تمام جنبه های زندگیتون ازش استفاده میکنین

در آخر :

خیلی دوست داشتم صدای انداختن سکه ها رو

خیلی دوست داشتم راحتی پوشش همه رو توی تصویر و مخصوصا توی اون لاندری

خیلی دوست داشتم نرمی اون رو تختی کتان رو

خیلی دوست داشتم پذیرفتن پیشنهاد منطقی استاد از طرف مریم خانم رو وقتی ی چیز ی منطقی باشه ذهن سالم میپذیره

خیلی دوست داشتم دیزاین اون مغازه کفش فروشی رو

خیلی دوست داشتم اون بسته بندی اون مایع های لباسشویی و اون پد اتوکشی و ضد جرقه رو

خیلی دوست داشتم اون جارو برقی میلواکی رو

خیلی دوست داشتم چپ دست بودن استاد رو نمیدونم چرا ولی چپ دست بودن رو دوست دارم

خیلی دوست داشتم اون دمپایی های مریم خانم رو

و البته ی ترمز هم توی اون لاندری پیدا کردم از خودم :

مقاومت دارم به ماشین لباسشویی های عمومی مثل این که باورم اینه که تمیز نیستن چون همه لباسی توشون انداخته میشه و حتی کفش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی اگر مریم خانم این رو پذیرفتن پس میشه درستش کرد

سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم