سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 217 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

227 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1640 روز

    به نام خدایی که مرا انسان آفرید ،سلام به استاد عباسمنش وخانم شایسته ،️ ناخرسندی

    مردم همیشه از همه چیز ناخرسندند،

    همواره نق میزنند و چشمانشان مدام در جستجوی  کمبودهاست.

    ناخرسندی، نق زدن و ایراد گرفتن  برایشان تبدیل به یک عادت شده.

    نه اینکه اگر آنان پول بیشتر،

    خانه ای بزرگ تر،

    همسری مناسب تر،

    فرزندانی بهتر یا شغلی ایده آل تر داشته باشند خرسند خواهند شد. نه… این گونه نیست.

    هر چه هم داشته باشند، هم چنان ناخرسند باقی خواهند ماند.

    چه فقیر باشند چه ثروتمند همچنان ناخرسند خواهند ماند.

    ناخرسندی یکی از عادتهای ذهن است.

    ذهن، زندگی خود را از راه آن میگذراند. طبیعتِ ذهن به گونه ای است که ممکن نیست خرسند شود.

    وقتی از این حقیقت آگاه شوی معجزه ای رخ میدهد، آنگاه میتوانی ذهن را کنار بگذاری، زیرا گوش دادن به ذهن، تو را هیچگاه خرسند نخواهد کرد.

    اگر دریابی که چرا ناخرسند هستی، اگر برای ناخرسندی خود بهانه ای پیدا نکنی و آن را عملِ ذهن بدانی، آنگاه میتوانی خود را از آن کنار بکشی، این کار بسیار آسان است، فقط باید ببینی که ذهن با تو و زندگی ات چه میکند و چگونه آن را تبدیل به جهنم کرده است.

    تماشا کن….

    به گذشته بنگر…. بارها چنین پنداشته ای که اگر به چیزی معین دست یابی خرسند خواهی شد، و تو به آن دست یافته ای و خرسند نشدی و دیده ای که ناخرسندی به شکلی دیگر هنوز آنجاست.

    مردم بارها و بارها در یک گودال می افتند. پس ذهنت و تمام خطرهایی که تو را گرفتار آنها میکند تماشا کن، برای ایجاد یک دگرگونی چیزی لازم نیست مگر به تماشا نشستن ذهن، و از راه این آگاهی تو از شرِ ذهن رها میشوی و تمام آن چیزهای واقعی و با ارزش با پای خود خواهد آمد. به آرامی و بدون هیچ تلاشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    سیدعلی موسوی ارشد گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم و تمامی دوستان هم فرکانسی

    یه نکته عجیب و باورنکردنی می‌خوام ذکر کنم که بعد از دیدن این فایل مو به تنم سیخ شد.

    دوستان عزیز می‌خوام به یه چیزی اعتراف کنم که بعد از دیدن این فایل به این نتیجه رسیدم و مطمئنم خیلی خیلی برای همه ما کمک می‌کنه.

    بنده یه مدت هست حدود 20 روز خیلی پیگیر مهاجرت کردن بودن و در برنامه یوتیوب دنبال الگوهای مناسب و کسب اطلاعات بودم.

    خیلی خیلی زیاد شاید باورتون نشه عزیزدلم و دخترگلم را فرستادم خونه پدرخانمم تا با تمرکز زیاد صبح تا شب اطلاعات کسب کنم..

    درباره تمام کشورها و بخصوص کشور آمریکا اینقدر آگاهی کسب کردم که باورم نمیشه.

    چقدر افراد ایرانی زیادی پیدا کردم و باهاشون ارتباط گرفتم و صحبت کردم و…..

    اینجا می‌خوام فقط نتایجم درباره کشور آمریکا را بنویسم و درنهایت یه مقایسه داشته باشم با استاد و مسیری که دارن طی میکنن.

    با هرکسی که تونستم ارتباط بگیرم که موفق شده بود به آمریکا مهاجرت کنه دیدم هرکسی تجربه متفاوتی داره.

    خیلیا بعد از ورود به آمریکا دنبال کارهایی میگردن که بتونن روزی با ده ساعت کار به درآمد روزانه 150 تا 200 دلار برسن( مثلا کار در اپلیکیشن خدماتی Doordash)

    اکثر کسایی که وارد خاک آمریکا میشن دغدغه سکونت و گرفتن جا را دارند و در سایتهای مختلف دنبال اجاره کردن خانه ارزان قیمت در سایتهای مختلف میگردن(مثلا سایت booking.com)

    اکثر کسایی که به فکر رفتن به آمریکا هستن به این فکر میکنن که هزینه بلیط هر نفر تا آمریکا چقدر میشه(طبق آخرین آبدیت برای هر نفر حدود 32میلیون هست)

    و خیلی جالب هرکسی که بفکر آمریکا رفتن هست همگی فکر میکنن از طریق لاتاری فقط میشه مهاجرت کرد.

    و چقدر جالب و احمقانه هست که چقدر افراد فایل ساختن که فلان ایالت از فلان ایالت بهتره.

    چقدر هم گفتن که آمریکا خوب نیست کاش می‌رفتیم فلان کشور و…..

    درآخر به این نتیجه رسیدم که اطلاعاتی که هرکسی میگه فقط تجربه خودش هست و اصلا برای من راهگشا نیست و من بعد از اینکه در همین کشور تونستم به نتایج مالی خوبی برسم و لیاقت رفتن به آمریکا را در خودم ساختم خیلی راحت و لذت بخش و از مسیری خیلی خاص و توحیدی به مهاجرت کردن به این کشور هدایت میشم.

    وقتی این فایل سفر به دور آمریکا را دیدم یه لحظه انگار از تاریکی وارد روشنایی شدم مثل حالتی که یه مدت زیاد آدم داخل اتاق خیلی تاریک باشه و یه لحظه کسی بیاد چراغها را روشن می‌کنه و همه جا زیبا و روشن و لذت بخش میشه.

    بابا بخدا تجربه ای که استاد داره از آمریکا کسب می‌کنه و لذتی که داره میبره زمین تا آسمون فرق داره با بقیه اصلا نمیتونم توضیح بدم ولی من قطعی به نتیجه رسیدم و خیلی خوشحالم از این بابت.

    آخه مگه میشه من اینجا یعنی ایران شرایط خوبی نداشته باشم و بعد انتظار دارم رفتم آمریکا همه چیز گل و بلبل باشه.

    تا وقتی روی خودم کارنکنم و شخصیتم تغییر نکنه و احساس لیاقتم درست نشه اصلا نتیجه مطلوبی کسب نمیکنم.

    مثل همین خانم فروشنده کفش در این فایل که خود منم شگفت زده شدم از این سطح از آگاهی که داشتن در مورد کیفیت و جنس و طراحی و طول عمر و…. کفشهایی که می‌فروخت و چقدر برای من جالب بود تونسته بعد از این همه سال همون محصول 50سال پیش و کلاسیک را حفظ کنه و با استفاده از تکنولوژی های بروز در کنار اصالت محصول کار انتخاب سایز کفش را خیلی دقیق و راحت بکنن برای مشتری ها.

    اصلا میدونی استاد خیلی فرقه بین کسی که به محصولش ایمان داره که کیفیتش بالاست با کسی که فقط برای کسب سود خرید و فروش کفش انجام میده و بخاطر این هست که این کفش 350 دلار قیمت داره درحالیکه من یه مدت پیش یک کفش ایرانی خیلی خوب تهیه کردم با حدود25 دلار.

    خیلی برام لذت بخش بود دیدن این فایل و به کلی تصمیم گرفتم وقتی مهاجرت کنم که در همین کشور بتونم حداقل 500هزار دلار سرمایه خلق کنم تا بعد از رفتن به آمریکا بتونم با عزت نفس بالا از محیط جذاب و زیبای این کشور لذت ببرم و مجبور نباشم بخاطر کسب درآمد کلی زجر و زحمت بکشم.

    خداروشکر میکنم که دیدن این فایل به منزله یک تلنگری بود برام تا دوباره با قدرت روی شخصیت خودم کارکنم و تغییرات بزرگی رقم بزنم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام تنها آفریدگار جهان رب جهانیان

    به نام پروردگار زیبایم یگانه معبودم

    سلام خدا به بنده های عزیز خدا

    خدایااااااا کرور کرور شکرت الهی صد هزار مرتبه شکرت

    استاد با دیدن زنده گی تان من هر روز بیشتر تعجب میکنم با دیدن شما و مریم عزیز

    چقدررر انسان اگر تغییر کند می‌تواند عالی شود

    استاد واقعا واقعا واقعا بی نظیر هستین

    میدانن چرا ؟؟

    من تا حالا در زنده گیم نه دیدم یک انسان به این اندازه خود واقعی اش باشد چقدر شما و مریم عزیز خود واقعی تان هستین

    من که فایل جلسه اول دوره احساس لیاقت بار ها بارها گوشششش دادم نوشتم حالا دانستم که چقدررر خواسته های من بخاطرر دیگران بود نی بخاطرر خود واقعی من بخاطرر

    نمایشش دادن بود

    واقعا با دیدن شما به این درک میرسیم که زنده گی فراتر از چیزی هست که فکر میکنیم

    زنده گی ساده تر و زیبا تر هست ولی ما ( من ) به خودمان سخت میگیریم

    به خودمان پیچیده میسازیم

    لذت میگریم جایش به نگرانی میتیم تحسین میگیرم جایش به حسادت میتم پیشرفت خودمان را نمیبینم جایش به مقایسه و مسابقه میتم

    لذت نمیبرم در فکر رسیدن چطور رسیدن هستیم عجله داریم

    زنده گی باید صرف به خاطر خودت و روح زیبایت باشد نی بخاطرر دیگران

    استاد به گفته دوست عزیرم رضا عزیز

    امشب با دیدن این فایل تک تک وسایل شما به من پیام داشت

    زنجیر گردن تان

    لباس های تان

    طرز پوشش تان

    سرتختی تان

    ……………..

    چقدر از زمین تا آسمان فرق وجود دارد بین آدمی که برای دل خودش زنده گی میکند و آدمی که به دیگران زنده گی میکند

    استاد سپاسگذار شما و خدایی هستم که من را هدایت کرد

    فایل های شما سراسر زیبایی هست

    چقدررررر زیبا بود او فروشنده که به دل خودش استایل زده بود فارغ از اینکه دیگران چی فکر می‌کنند

    چقدررر این جیم شیک بود من عاشق جیم هستم بی نهایت تمییز و لکس بود

    استاددد یعنی چنان اندام تان زیبا و عالی شده که سراسر زیبایییییییییییییییی هستی استاد عزیزم

    دوستتتتتتان دارم منم شاگرد استاد عباس منش هستم و تصمیم گرفتم برای خودم زنده گی کنم

    و این نوشته دلی من هم تقدیم تان عزیزان در خانه

    به یاد داشته باشید

    زنده گی فقط لذت لذت لذت لذت هست

    الله همیشه پشت پناه تان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      سلام به روی ماهت خاهر عزیزم

      عزیزه دلم سپاسگزارم‌

      تو ساده زندگی کردن رو تو کامنتت یاد اور شدی به من

      خاهر گل من دقیقا راست میگی بیشتر خاسته های ما برای بقیست برای اینکه به دیگران فخر بفروشیم

      (پاشنه اشیلمه ک سفت و سخت چسبیده به وجودم)

      از بس در اطراف دیدیم این‌مدل ادمها و رفتار هارو

      یادمه یکروزی در سالنی ک توش گار میکردم

      همسر یکی از دوستام براش گل اورد دم در سالن داد بهش

      من کلیی دوق کردم کلی تحسین کردم

      بعد یهو استادم گفت زود استوری کن جاریت ببینه حسودیش بشه

      اونجا بود ک فهمیدم تو چه جامعه تباهی هستیم و من چقدر خوشبختم که از این ادما جدا هستم

      سپاسگزارم دوست گل من که با خودت بودن به من هم یاد میدهی خودم باشم

      بینهایت دوستت دارم پاکیزه گل من

      در پناه الله یکتا و مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    صحرا دختر طبیعت گفته:
    مدت عضویت: 2711 روز

    به نام الله هدایتگرم

    او همیشه حواسش به من هست و من بنده ی فراموش کار تلاش میکنم که او را به یاد بیاورم ، چ ا که با یادش دلها آرام میگیرد.

    سلام به استاد و مریم عزیزم و همسفران زیبااندیشم

    اولا بگم که دلم خیلی خیلی برای این سایت و دوستانم تنگ شده بود حسابی حسابی

    خوش اومدیم به قسمت 217 سفر به دور آمریکا

    این قسمت از سفرمون بوی زندگی در بهشت می داد ، ترکیبی بود از قسمت های مختلف ، حسش خوب بود ، دوست داشتم.

    بعد کلی گشت و گذار و کمپ در دل کوهستان ، حالا اومدیم به شهر خرید کنیم ، حس خرید کردن حال آدمو خوب می‌کنه ، چه برسه اینکه آگاهانه بری تو پاساژی بزرگ یا جایی مثل بازار بزرگ تهران با اون همه تنوع و فراوانی خریدت‌ رو انجام بدید.

    خدایا شکرت شکرت شکرت که در مدار دیدن این حجم از فراوانی نعمت و ثروت هستم .

    حس خرید کفش مناسب برای پیاده روی های کوهستانی ، خیلی فوق العاده ست، من که دوسش دارم.

    من اگر از صبح تا شب در میدان منیریه باشم هم خسته نمیشم ، چون مهد فراوانی و اجناس ورزشی است و به اندازه سلیقه های مختلف تنوع محصول وجود داره ، خدارو هزاران مرتبه شکر شکر شکر

    چه نکته خوبی رو گفتید در مورد فروشندگی ، مروری بود بر تاکید همیشگی شما برای رفتن به شغل مورد علاقه مون ، که اگر ما عاشق کارمون باشیم لاجرم میریم و ته همه چیز رو در میاریم ، آروم آروم خودمون توانمند تر میکنیم ، سرمایه‌های تخصصی خودمون رو افزایش می‌دیم.

    وقتی باور داشته باشیم که در هر شغلی به میزان لازم مشتری وجود داره دیگه شغل مون رو عوض نمی‌کنیم بلکه تمرکز روی اصل میگذاریم و فرع و حاشیه رو نادیده می‌گیریم .

    یادمه سال 1400 وقتی الله مهربان منو به کار کودک هدایت کرد ، همزمانی این شغل معنوی با کنفرانس جهانی خردسال منو خیلی خیلی تحت تاثیر قرار داد ، من اون موقع چیزی از این نوع کار کودک نمی‌دانستم ولی تا یک ماه هر شب با افراد موفق و با تجربه کار کودک جلسه داشتیم که با عشق و شور و اشتیاق از کارشون برامون می‌گفتند.

    یادمه ذهن خیلی میخواست منو ناامید کنه ، چون ورودی مالی نداشتم و باید مدتی رو کارورزی میگذروندم ولی بهش اجازه ندادم ، و تلاشش مثل آبی بود که در هاونگ کوبیده میشد…

    اما الان صحرا خیلی رشد کرده ، خیلی توانمند تر شده ، که برای برای اون خانه بازی که حکم معلم کلاس اولش رو داره طرح درس خودش ارایه داده برای کار پژوهشیش

    ( صحرا با ی عالمه چشم ستاره ای و قلبی فراوان )

    من به عنوان پژوهشگر می‌خوام طرحم‌ و پیاده کنم که اگر آنجا بشود چه عالی و اگر هم نشود بی نهایت فضا و افراد عالی وجود دارند که به دنبال فردی توانند و خلاق و خوش انرژی مثل من میگردند که هم برای سرمایه های من ارزش قایل هستند و هم به راحتی و آسونی پول خوبی پرداخت میکنند .

    یادمه 2 سال پیش کسل آورترین کارگاه ، کارگاه دوخت و دوز و عروسک و پارچه بود ولی الان دارم کتاب حسی ، لمسی برای فراخوان بین المللی لهستان آماده میکنم.

    جنس کار رو خیلی خیلی دوست دارم ، 0 تا 100 همه و همه هدایتی ست….

    الان برای اکثر کارهام ی عالمه ابزار تولید کردم.

    تا چند وقت پیش هیچ خبری از این اتفاقات ناب نبود…

    صحرا الان منتظر جواب تایید موضوع پرزنتش هست…

    چیزی که در رویاهام هم جا نداشت حالا توش هستم و دارم براش قدم‌ بر میدارم….

    ( وای خدای من این طرح درس من هنوز شروع نشده پر از خیر و برکت و هزاران دست بی نهایت بوده و هست….)

    خدا داند که چه اتفاقات عالی در راهه

    درسته تو این مسیر به لحاظ مالی هنوز ورودی پایداری کسب نکردم ولی به اندازه ای که کار کردم مشتری های فوق العاده ای داشتم ، مشتری های شاد، آگاه ، سالم ، صادق ، درستکار ، ثروتمند ، زیباندیش ، خوش حساب ، خوش رو ، خوش قول که همیشه سر راهم قرار گرفتند…

    این‌ مشتری های بسیار بسیار بسیار زیبا هستند که قراره همیشه و همیشه سر راهم قرار بگیرند ، این مشتری ها رو من دنبال شون نرفتم، بلکه خداوند سر راهم قرار داد .

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت ، مطمئن هستم اتفاقات خوبی در راهه.

    خدایی که این همه انسان‌های بینظیر رو‌سر راه من قرار داده ، براش کاری نداره ، مسأله اصلی ذهن محدود گنجشک روزی م هست که کوچولو و فقیرانه فکر می‌کنه ،و نگران خیلی چیزهاست …

    ولی باید یادم بمونه لا خوفٌ علیهم و لا هم یخزنون این برای من کافیست که آرام شوم…

    این ها برای خودم نوشتم، برای خاموشی ذهن نجواگرم نوشتم که از هر خستگی و روزنه ای سو استفاده میکند برای….

    ولی صحرا دیگر صحرا قدیم نیست او به خودش قول داده با قدم‌های مورچه ای به مسیر خودش ادامه دهد .

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت

    چقدر زیباست این دستگاه های خشک کن که در این کشور ثروتمند وجود داره ، اصلا همه امکانات و تجهیزات این کشور فوق العاده متفاوت با همه کشور هاست ، فقط ی علت داره که با مرور روند زندگی استاد برامون تداعی میشه.

    آدمای این کشور ادعای مسلمانی و جای مهر روی پیشونی ندارند ولی در اکثر جنبه های زندگی شدن دارند توحیدی عمل میکنند ، در مدار شادی و آرامش و راحتی و حال خوب هستند.

    آنها دارند قانون ساده ی خداوند‌رو اجرا می‌کنند .

    چقدر باهال بود وقتی از فیلم و سینما صحبت کردید و چقدر خوب که به سادگی ارسال پیام مخاطب اشاره کردید.

    و تجربه ی جدید حال حاضر من ، زندگی کردن در رویای نوجوانیم هست.

    رفتن به صحنه تئاتر ، بودن در پلاتو ، ساخت دکور نمایش ، و از همه مهم تر کار پیش رو برای گروه خردسال داره اماده میشه ، ترکیب رویای نوجوانی که اون موقع هیچی ازش نمی‌دونستی ولی الان با شغل مورد علاقه ات ( کودک ) ترکیب شده ، ترکیب بسیار بسیار جالبیه.

    صحرا یادت باشه که این ترکیب رو ، این چیدمان رو الله مهربان‌، رب العالمین انجام داده ها ، مبادا به خودت مغرور بشی و آهنگ منم منم سر بندازیا….

    تو اعتراف کردی که به هر خیری از جانب خدا فقیر فقیر هستی ، این اعتراف خیلی خیلی باید عمق پیدا کنه ،

    خیلی خیلی باید روی خودت کار کنی و به میزانی که کار کنی نتیجه هم میاد، پس با امید به قدم های کوچیک مورچه ای خودت ادامه بده.

    خدای خوبم :

    من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    منو هدایت کن :

    به راه درست ، مسیر درست ، آدمای درست با باورهای درست

    إلا بذکرالله تطمئن القلوب

    بماند یک رد پا در تاریخ 10 مهر 1402

    ساعت 12 ظهر به وقت ایران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    مهدی شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عباسمنش دوست داشتنی و خانوم شایسته و تمام دوستان عزیز

    این کامنت رو بعد از مدتها کامنت ننوشتن توی سایت دارم میذارم اون هم فقط بخاطر قدردانی از شما استاد عزیز

    چون میدونم با دیدن نتایج شاگرداتون شما بسیار زیاد خوشحال میشین و این خوشحالی باعث انرژی ببشتر در وجود شما میشه و متحول میکنید اتفاقای زندگی افراد زیادی رو با اون انرژی به وسیله ساختن دوره‌های جدیدتر

    استاد من واقعا ازتون سپاسگزارم که هستین و هر روز دارین یه ورژن جدید از خودتون رو میسازید و مسیر رو برای ما واضحتر میکنید

    خدا رو بخاطر وجود شما بسیار شکرگزاریم و بیشترین شکرگزاری ما شاگردان شما امکان زندگی توی دوران زندگی شماست و فارسی زبان بودن شما

    استاد من سال 1400 دوره روانشناسی ثروت رو با خواهرم خریدم و بعد از دو جلسه به اشتباهمون پی بردیم و خواهرم دوره رو برای خودش برداشت و من دستم خالی موندو دوره رو ادامه ندادم

    اما به خودم قول دادم تا آخر سال1400 من باید دوره رو بخرم

    من تاریخ 29/12/1400 دوره رو خریدم

    اون زمان من تازه کارم رو شروع کرده بودم و هیییییچ درآمدی واقعا نداشتم پول دوره هم بسیار معجزه‌آسا جور شد و تونستم بخرمش

    به هر حال دوره رو شروع کردم با ماهیانه 3 میلیون قسط و اجاره مغازه و حدودا 75 میلیون تومن بدهی اونم با درآمد کممتر از 5 میلیون در ماه

    تازه شراکتم با برادرم رو به هم زده بودم و هیییچچچچچی نداشتم جز یه چرخ خیاطی

    یادمه با خانومم صحبت میکردیم که کی قسطهامون و بدهی‌هامون تموم میشه و اینو جدی میگم واااااقعا هیییییچ روزنه امیدی پیدا نمیکردیم برای خارج شدن از اون وضعیت و واقعا اینو میگفتیم که هیییچ وقت نمیتونیم از این حالت خارج شیم هیچ وقت

    مورد بعدی که همین امشب یادم اومد شب عید همون سال خانومم با درآمد جزئی خودش 2تا مانتو خرید و من ماتم زدم که چجوری برات دوتا روسری بخرم؟

    واقعا شرایط افتضاح بود

    نه تفریحی نه مسافرتی نه ماشین نه موتور

    هیچی هیچی

    بسیار روزای سختی بود

    اما الان که من دوره روانشناسی ثروت رو به جلسه28 رسوندم به راحتی دارم ماهیانه 25 میلیون تومن پول میسازم

    یه قدم جدید توی کارم برداشتم که اون هم داره به درآمد جدید برام تبدیل میشه اما آرام آرام

    تممممااااااام قسطها و بدهی‌هام بصورت کاااامل تسویه شده یه هزار تومنی نه قسط دارم نه بدهی

    به لطف خدا تونستم ماشین بخرم

    از 3 مورد شراکت که واااااااقعا زندگی رو برام جهنم کرده بود و هرررر روز جنگ اعصاب بود برام خارج شدم

    انقددددددر نتایج زیاد بوده که واقعا تا یکیشو مینویسم چندتاش فراموش میشن

    استاد شما میگید وقتی تعهد میدی جهان کمکت میکنه اینو واقعا میگم من تا دیماه 1401 حدود 30میلیون از بدهیام مونده بود و شما فایل دوست عزیزمون آقای عطارروشن رو گذاشتین و من تازه اونحا معنی تعهد رو فهمیدم و با خانومم متعهد شدیم که تا بدهی‌ها تموم نشده حتی لباس عید نخریم

    به صورت معجزه‌آسایی تعهد کار خودش رو کرد و ما تا 10 روز مونده به عید 30 میلیون بدهی باقیمونده رو تسویه کردیم و حتی توی همون مدت ماشینم رو تعمیر کردم و دقیقا 15/1/1401 رفتیم با دوستامون یه سفر استثنائی و جادویی که بسیار بهمون خوش گذشت و من و عزیز دلم تنها کسایی بودیم توی اون سفر که هیییییچ غم و غصه‌ای نداشتیم و فقققققط لذت بردیم چون تمام 10 نفر دیگه ای که با ما بودن یا چک داشتن یا قسط داشتن

    منی که درآمدم در طول دو سال قبل از دوره روانشناسی ثروت1 به 60 70 میلیون در مجموع نرسیده بود طی 3 ماه تونستم حدود 45 میلیون پول خرج کنم فقط

    باورم نمیشه استاد بخدا انقدر عجیبه که هنوز نمیتونم تصور کنم چطور از اون شرایط خارج شدیم

    استاد کامنتی که خانومم در مورد مسافرتمون نوشته رو شما بعنوان نتایج منتخب دانشجویان دوره روانشناسی ثروت1 انتخاب کردین و نمیدونید اون روز ما چه حسی داشتیم

    انقددددددر خوشحال بودیم از این نتیجه عالی که شما نتایج ما رو تایید کرده بودین

    استاد براتون بگم امسال من به یه آرزوی بزرگ هم رسیدم اونم این بود که بتونم توی یکسال 2 تا مسافرت برم تمام عمرم این آرزو رو داشتم در حالیکه حتی هیچ وقت نتونسته بودم دو سال پشت سر هم حتی برم مسافرت

    امسال من توی 4 ماه اولش تونستم 2تا مسافرت برم و قصد داریم انشالله تا 2 3 ماه دیگه هم یه سفر دیگه با عزیزدلم بریم

    امسال پسرم رو توی بهترین مهد کودک منطقه ثبت‌نام کردیم که واااااقعا اگه 2 سال پیش بود من باید مبلغ ثبت‌نامش رو طی 10 تا قسط میدادم اما امسال همه شو یکجا و نقد پرداخت کردم

    توی 2 3 ماه اخیر حدود 20 میلیون تومن ماشینم خرج برداشته که درسته که هزینه بوده برام و نشتی انرژی زیادی داشته اما نکته مثبتش اینجاست که من تونستم از پس این هزینه ها بر بیام. منی که برای خرید روسری دوم خانومم ماتم داشتم حالا به رااااحتی تونستم ماشینم رو با این مبلغ بالا تعمیر کنم

    استاد با آموزشهای شما من یه ایده کوچیک رو توی شغلم به کار بستم و اون هم زاپ زدن روی لباسهای جین مردم بوده و واقعا روز اولی که داشتم این ایده رو اجرایی میکردم با خودم میگفتم چقدر مسخره مگه کسی برای پاره کردن لباسهاش پول میده؟

    آخه من یه عمره برای دوختن لباسهای مردم ازشون پول میگیرم ولی شاید باورتون نشه من با یه ایده خیلی خیلی کوچیک تونستم تا الان از همین طریق بالای 10 میلیون تومن پول بسازم پولی که به قول استاد میتونست نباشه ولی تولید شد و چقدر به اعتماد به نفس من کمک کردو چقدر توانایی منو بالا برد و حس ارزشمندی شغلم رو توی وجودم قویتر کرد

    استاد اینها یه تیکه خیلی خیلی کوچیک از نتایج من بود نتایجی که انقددددددر بدیهی وارد زندگی من شدن که من خودم نفهمیدم و همیشه شیطون میگه این همه کار کردی کو نتیجه‌ت؟ و من بعضی وقتها نمیدونم بهش چی بگم که ساکت شه چون این نتایج به قدری راحت و آسون وارد زندگیم شده که باورم نمیشه اینا نتیجه باشن

    استاد ازتون ممنونم که یه دوره فوق‌العاده رو استارت زدین و من از زمان دوره قانون سلامتی آرزو داشتم بتونم یه دوره رو به همراه شما شروع کنم و جلو برم و الان اون آرزو محقق شده و من تونستم جزو اولین نفراتی باشم که دوره ارزشمنده احساس لیاقت رو میخرم و این هم نتیجه بسیار بزرگی بوده برام

    استاد از سال 1400 که من با شما شروع کردم به خداوندی خدا قسم هر سال آخر سال رو بعنوان بهترین سال تماااااام عمرم دونستم و امسال که از همین الان میتونم به بخشندگی خدا قسم بخورم که امسال تا همین الانش پربارترین پرپول‌ترین پرعشق‌ترین پرمسافرت‌ترین شااااادترین پرنتیجه‌ترین سال تماااااام زندگی من هست تا همین الانش فقط

    استاد دستهاتون رو میبوسم

    انشالله بیام و از نتایج بزرگ دیگه هم براتون بنویسم با عمل به آگاهی‌های دوره فوق‌العاده احساس لیاقت

    استاد عزیز یه عاااااااالمه نتیجه کوچیک و بزرگ وارد زندگیم شده اما واقعا شیطان بعضی وقتها به حدی فشار میاره که باز هم با این همه نتیجه ناامید میشیم

    استاد اگر امکانش هست نحوه عملکگرایی به الهامات و نحوه کنترل ذهن رو برامون بیشتر باز کنید

    استاد بیییییینهایت ازتون سپاسگزارم که جزو صالحان شدین و به افراد بسیار زیادی کمک کردین که زندگی واقعی رو تجربه کنن

    خداوند رو بیییییینهایت سپاسگزار و شکرگزاریم برای وجود پربرکت شما

    از خداوند سپاسگزارم بخاطر هدایتمون به صراط المسمتقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین

    خداوند یار و نگهدارتون استاد عزیز و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و تمامی دوستان خوبم در این مسیر سبز الهی

    خدایا شکرت فایل جدید زیبایی‌های سفر به دور آمریکا با لذت هرچه تمام دیدم و انرژی گرفتم الهی شکر باور فراوانی همیشه در این فایل میشود دید مثل فروشگاه بزرگ لباس و روتختی‌هایی که استاد احتیاج داشتند با طرح زیبا و جنس کتان خریداری کردن مبارکتون باشه خدا را شکر می‌کنم از وقتی سریال زندگی در بهشت یا سفرنامه‌ها را دنبال می‌کنم توجه خودم روی زیبایی‌هاست

    اتفاقات ریز و درشت عالی و خوب در زندگی من رخ می‌دهد که به احساس خوب منجر می‌شود خدایا بابت هر روز و هر هفته سرشار از اتفاقات خوب سپاسگزارم چقدر خوبه در سفر هم می‌شود لباس‌های چرک را تمیز کرد وحمام کرد هم استفاده خوبی از لوازم‌هایی که می‌شود خرید و استفاده خوب داشته باشیم

    یک تراکمپر خوب که تمام احتیاجات سفر را به لطف الله محیا کرده تا ساده‌تر و راحت‌تر سفر خوبی داشته باشید و چقدر فروشگاه کفش درس‌های خوبی داشت برای من که اون فروشنده با اطلاعات کامل و مفصل در مورد کفش اندازه پا چقدر دقیق و عالی بود مبارک تون باشه خانم شایسته کفش خوشگل خوبی رو انتخاب کردید

    و اما این تجربه خوب فیلم دیدن استاد و خانم شایسته قابل تحسین است و لذت اون چیزی رو می‌برید که دوست دارید و برای اون وقت می‌زارید چقدر لذت بردم در دوره قانون سلامتی استاد ورزش کردن شون و اون بدن ورزشکاری که برای ورزش کردن و هر موقع وقت پیدا می‌کنند ورزش می‌کنند خدایا شکرت امروزم را با این فایل زیبا دوست داشتنی شروع کردم و انرژی خوبی و فوق العاده‌ای گرفتم همه دوستان خوبم را به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم

    در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    فرزانه ارزشمند گفته:
    مدت عضویت: 765 روز

    بنام خداوند بخشایشگر مهربان

    سلام و درود پروردگار به استادان جان و دوستان عزیزم

    دیدن لایف استایل استاد عزیزم خیلی لذت بخش بود و برام جذابیت داشت.

    خدایا عاشق خرید کردن هستم، یعنی تمام اون فروشگاه کفش فروشی با اون کفش های خوشگل رو بلعیدم،

    چقدر خوبه یکی کفشاتو پات کنه ( خخخخخ)

    تتوی روی دست فروشنده ، منو پرت کرد به تضاد دوست داشتنی روابط که همین هفته گذشته بقول معروف سینگل شدم و درواقع هیچ احساسی ندارم

    نه دلتنگم نه ناراحت نه خاطره ای….

    اساسا من این اواخر توی روابطم، سعی کرده بودم خاطره ای نسازم با کسی که هنوز مطمعن نشدم اون می‌تونه همراه خوبی باشه یا خیر!!!

    قدم های آخری که توی این رابطه برمیداشتم رو من هر شب ، از خدا میخواستم اون اجازه بده پیش برم یا بایستم…

    هرشب ازش میخواستم اگر خیر و صلاح کنه ، ادامه پیدا کنه…

    در غیر این صورت آسون کاتش کنه…

    خب من داشتم روی رابطه قشنگ استاد و مریم جان توجه میکردم

    از رابطه سراسر عشق آقای سید حبیب حافظان عزیزم و وجیهه بانوی زیبا ،لذت می‌بردم

    رابطه زیبا و همراهی عاشقانه برادر خوبم آقای رسول خانکی و همسر بهشتی شون رو عاشقانه تحسین میکردم …..

    هر روز اینا جلوی چشمم بود ، هر روز از دلدادگی و شور عشق بین این عزیزان به وجد می اومدم…

    خب چی شد؟؟؟؟؟؟!

    استاد عزیزم همیشه میگفتن:

    توجه کنید ، توجه کنید، به هرچیزی که توجه کنید اونو آگاهانه وارد زندگیتون میکنید

    خب من توجه کردم به روابط قشنگ… واقعا لذت می‌بردم، من به نکات مثبت پارتنرم توجه میکردم رابطه آرومی داشتیم که بهم احترام می‌گذاشتیم شاید عشقی نبود اما احترام بود…

    خب چی شد؟!

    تموم شد…از زندگیم رفت…

    نتیجه کار کردن روی خودم و توجه به روابط زیبا…بیرون رفتن اون از زندگیم بود…

    من با تمام وجودم میدونستم این آقا ، اونی نیست که من بتونم کنارش به قول سید حبیب حافظان با عشق به خدا نزدیک بشم و رستگار بشم!!!

    میدونستم…

    یک ماه پیش توی پارک بعد پیاده روی که همراه داشتیم ، داشت از گذشته و رابطه ناموفقی که داشتن و ازش آسیب زیادی خوردن میگفتن که هرچقدر من تلاش داشتم بهش بفهمونم باید ببخشی تا رها بشی…قبول نکرد و وقتی یه جمله از قول خدا بهش گفتم…گفت این داستان هاروقبول ندارم‌.خدایی وجود نداره!!!

    اونجا بود که شوکه شده داشتم نگاهش میکردم و توی دلم میگفتم نه این آدم نمیتونه ، آدم تو باشه!!!

    داره میگه خدایی نیست ، یعنی تویی که هر روز داری توی همه قدم هات از خدا میگی الان نتیجه فرکانس تو به جهان هستی آدمی هست که میگه خدایی نیست!!!!!!؟؟؟؟؟؟

    اونجا چند لحظه مکث کردم و بهش گفتم اگه یه روز نخوام دیگه باشم فکر می‌کنی من هم به اندازه اون آدم توی گذشته ات آدم بدی هستم!!!!؟؟؟

    گفت چرا همیشه اینو میگی؟!!!! چرا همش از جدایی میگی؟؟!!

    جوابی نداشتم، نمیتونستم بهش بفهمونم یا نمی‌خواستم!!!!!

    هم اینکه تا حدی دلبسته شده بودم هم اینکه نمیخواستم با مغز خودم با دعوا و….تمومش کنم..

    من هر شب با خدا حرف میزدم و ازش هدایت میخواستم و میگفتم من هیچی نمی‌دونم این مسیر دست توهه…تو بگو تو انتخاب کن اون چیزی که خوبه برای من!!!!

    هر چند وقت یکبار خصوصیات مثبتش رو می‌نوشتم و از خوبی هاش برای خودم و خواهرم می‌گفتم هروز براش عشق و خوبی میفرستادم …

    هفته گذشته ، وقتی داشتیم صحبت میکردیم، گفت تو سردی؟؟!!!!!!!!

    گفتم زیاد سردر نمیارم چی میخوای بگی!!یکم واضح تر بگو…

    گفت تو سردی ، من نمیتونم اینجوری پیش برم..

    گفتم خب تو از کجا فهمیدی من سردم!!!؟؟

    گفت از رفتارهات!!! من خیلی مطالعه کردم…

    گفتم خجالت نکش بگو مقایسه کردم!!!!!!! تاجایی که میدونم اصلا اهل مطالعه نیستی!!!

    همونجا بهش گفتم اون خط قرمزهایی که برات کشیدم رو هیچوقت ازش نمی‌گذرم و خیال باطل نکن…و دیگه هیچ پیامی به من ندی!!!

    گفت هروقت دوست دارم میدم!!!

    گفتم هروقت دادی ، اونموقع بلاکت میکنم!!

    حال جسمی درست حسابی در اثر کرونا نداشتم و کمی بحث کردیم و بعد گفت شمارمو پاک کن….

    آدمی که توی هر دعوا و و بحثی ….کوتاه می اومد و میگفت معذرت می‌خوام …

    سریع گفت شمارمو پاک کن!!!!!

    و the end

    همیشه وقتی ذهنم درگیر کیس های میشد که معرفی میکردن همکارام یا خودم آشنا میشدم …

    صدای سمانه عزیزم توی گوشم صدا میکرد که:

    « فرزانه اجازه بده معاشرینت رو خدا انتخاب کنه»»

    من سپاسگزارم از سمانه عزیزم که همیشه با کامنت ها و عشق و آگاهی های بی نظیری که به سمت من روانه می‌کنه قلبمو پر می‌کنه از خدا از توکل بهش و اطمینان بهش…

    خب شاید خیلی وقت ها توی این توکل خیلی بنده خوبی نبودم …

    اما تلاشم رو کردم در حد شناختی که از خودم و جهان و خدا دارم، توی این مسیر بمونم

    اما دریافت نقطه آبی از سمانه عزیزم امروز اول صبح خودش نشونه محکمی از این بود که خدا میبینه و می‌دونه درگیر چه تضادی هستم!!!!

    سمانه عزیزم دقیقا وقتی که ساعت 4 صبح یهو بیدار شدم و از قراری که امروز برای من چیده شد چندان حس خوبی نداشتم و داشتم از خدا هدایت میخواستم به من گفت که از مسیر لذت ببر و گاهی هم از نوازش های جهان که میخواد بهت چیزی بفهمونه لذت ببر و رها شوووووو….

    قبل از آشنایی با پارتنرم من در راستای معرفی یک کیس ازدواج ، با شخصی آشنا شدم که در اولین دیدار ، ایشون بقدری جذابیت ظاهری داشتن اعتراف میکنم تا 5 دقیقه نتونستم حرفی بزنم …

    به همون اندازه که جذابیت ظاهری داشتن ، توی رفتارشون جنتلمن و مودب و باشخصیت بودن!

    توی همون دیدار اول دست گل رزی برای من گرفتن و توی بهترین هتل ساحلی اهواز که معمولا توریست پذیر هست قرار شامی رو تدارک دیدن …و وقتی که قوری چای و کیک رو که سفارش دادم برای من آوردن …ایشون جنتلمنانه برای من چای ریختن درصورتی که سفارش خودشون اسپرسو بود…

    اینقدر این شخص ابهت داشت که من همونجا بهش گفتم تمایل ندارم ادامه بدم!!!!

    چراااااااااا؟؟؟

    چون خودمو لایق همچین آدمی ندونستم!!!!!

    گفتم ای بابا ، این حداقل 30 سانت از من بلندتره!!!

    نمیبینی چقدر جنتلمنه !!!

    بیخیال فرزانه …

    و علیرغم تمایل بیشتر ایشون برای آشنا من همه گفتم نمیتونم …

    راستش من هیچ وقت دوست نداشتم همسرم خیلی جذاب باشه….

    چون فکر میکردم همیشه باید نگران نگاه های زن ها روی همسرم باشم…

    باید مدام نگران باشم که خیانت نکنه و…….!!!!!

    نه اینکه خودم به عنوان یک زن جذابیت های ظاهری رو نداشته باشم ، نه!!!

    اما از اینکه همسرم جذابیت داشته باشه ، کمی ترس و دلهره داشتم همیشه..

    فایل قبلی استاد علایم نبود احساس لیاقت به من فهموند که این ها همش نداشتن لیاقت هست ..

    یعنی درواقع همون موقع هم میدونستم بخاطر نداشتن عزت نفس من خودمو از این ارتباط برحذر کردم!!!

    بعد وارد ارتباط با پارتنرم شدم که در مقابل اون آقا زمین تا آسمون فرق داشت!!!

    مردی که اصلا اهل رفیق نبود جای خودشو به مردی داد که دو روز از روزای کاریش که استراحت بود رو شب تا نصف شب با رفیق هاش سر میکرد….

    چهارشنبه اون آقای جنتلمن یهو پیام داد و گفت دوست دارم ببینمت…

    اعتراف کنم خوشحال نشدم…چون میخاستم یه زمانی تنها باشم …واقعا دیگه دوست نداشتم توی رابطه ای باشم…

    بهش گفتم کرونا دارم و نمیتونم!!!

    دوباره دیروز دوباره پیام داد و گفتن فرزانه جان خیلی دوست دارم دوباره ببینمت لطفا فردا عصر یه جای خالی برای من توی برنامه هات بزار!!!!!

    من سرکلاس بودم درست پیامش رو نخوندم ، گفتم کلاسم و بعدش خسته هستم و ضمنا کرونا دارم و خوب نشدم..

    گفت اشکال نداره فاصله رو رعایت میکنم..

    گفتم باشه !!!

    اما الان واقعا نمی‌دونم چی درسته!!!؛

    همون طور که استاد توی دوره عشق و مودت مکرراً گفتن تا میتونید دوست اجتماعیی بگیرید و قبل از ازدواج با جنس مخالف آشنا بشین…

    اما گاهی انجام اینکار هم سخته!!!!!

    من این موضوع رو رها کردم و از خدا خاستم خودش اگر صلاح میدونه منو به سمت این قرار دیدن رهسپار کنه در غیر این صورت هیچ تمایلی برای این آشنایی ندارم…

    گفتم خب خودمو بسپارم به جریان هدایت!!!!!

    الخیر ما فی وقع…

    تصمیم دارم وقتی حال جسمیم بهتر شد با گذشت ده روز از ابتلا به کرونا ، دوباره دوره های عزت نفس و عشق و‌مودت رو متعهدانه تر ورق بزنم….

    خواهرم که اکثر دوره هارو تهیه کرده ، گفت فرزانه برای دوره احساس لیاقت عجله نکن….

    تو زمانی بتونی از همین فایل های رایگان خودتو بشناسی و نتیجع بگیری اونوقت نشون میده آماده دریافت آگاهی های بزرگ تر هستی…

    الان از همین دوره های عزت نفس کمی ویرانه های سرکوب عزت نفست رو بساز بعد خودتو برسون به احساس لیاقت….

    خداروشکر میکنم که حال جسمیم داره روز به روز بهتر میشه واقعا برای من مثل معجزه است…

    الهی شکرت خدای مهربانم که منو به درست ترین مسیر هدایت کردی

    دوستای خوبم عاشقانه دوستتون دارم

    بدرخشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 850 روز

      بنام خداوند باران ”

      سلام دارم خدمت خواهرو جواهر ارزشمندم ”

      خداوند بهتون سلامتی بده ”

      و هر چه زودتر خوب بشید انشاءالله ”

      چند جمله ی اول کامنت تون خیلی باحال بود ” و واقعا منم عاشق کفشم ”

      و اقعا تحسین کردم روابط استاد و خانم شایسته رو وقتی که پوشید …

      از صمیم قلبش استاد گفت مبارکه ” و چقدر خانم شایسته خوشحال شد و انرژی گرفت ”

      مریم عزیز ” کفشتون مبارک باشه ” چون لایق بهترینها یی ” فرشته ی نازنین

      .

      .

      گذشته رو به گذشته بسپار

      و فقط و فقط روی خودت کار کن .

      تا از درون تغییر نکنی ” همون نتایج رو میگیری ” وقتی من همون آدمم مساوی میشه با همون نتایج

      به قول استاد خوبان وقتی تو هر چیزی البته میشه این مثال رو زد ” وقتی تو روابط مشکل داری اگر خودتو و درون اصلاح نشه ، وارد یک رابطه ی دیگه بشی اونم دچار مشکل میشی ”

      زمانی که تضاد مالی برام اتفاق افتاد متوجه شدم من با یک اشتباه و دو اشتباه نیومدم زیر صفر بلکه یک اشتباه رو بایه تصمیم اشتباه دیگه جواب میدادم ”

      وقتی از درون تصمیم گرفتم ”

      مثلا وام نگریم و فقط و فقط روی کارم تمرکز کنم و چون معتقدم ثروت فقط یک مهارت است .

      فقط یک مهارت .

      و باید آموزش ببینی ”

      درهای نعمت برام باز شد”

      خواهر بی نظیرم فقط و فقط روی خودت کار کن و از درون خودتو کالبد شکافی کن .و پیچ و مهره رو مغز رو بریز رو زمین ”

      خود رو لایق بهترینها بدون ”

      همه چیز از قبل برای ما مهیا شده ، مثل بچه ای که از قبل شیر مادر براش مهیا شده ”

      مطمئنم چنان روابط قشنگی رو تجربه میکنی ”

      که بیای اینجا بنویسی وهمه متحیر بمونیم ”

      به گذشته فکر کنی فقط و فقط انرژیت گرفته میشه ”

      ازتجربیاتش درس بگیر”

      احساس تو خوب نگه دار ”

      هر شب بنویس چه روابطی رو دوست داری ”

      تجسم کن”

      مطمئنم هدایت میشی به بهترینها ”

      خیلی لطف کردی که نوشتی ”

      گوشیمو ضد عفونی کردم ”

      و با فاصله نوشتم خخخخخ

      عاشقانه دوست دارم ”

      خواهر و جواهر بی نظیر “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمیه زحمتکش گفته:
      مدت عضویت: 1659 روز

      سلام فرزانه جان

      من که دوره احساس لیاقت را تازه گرفتم ولی دوره عزت نفس را نداشتم

      ولی چندین دوره استادرادارم حتی دوره کشف قوانین هم یکماه هست گرفتم

      ولی به خداوندی خدا دوره احساس لیاقت که دوروزه روی خودم سرمایه گذاری کردم بهترین دوره است برام

      حتما تهیه کن

      من که دیوانه این دوتا بخش شدم اصلا انقلابی در من ایجاد کرده

      همه ما به این دوره نیاز داریم

      شاید پیام خدابوده برات

      موفق وسلامت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 765 روز

        سلام به روی ماه سمیه عزیزم

        دوست خوب و نازنینم

        بامداد امروز بود نقطه آبی از شما دریافت کردم که گفتین حتما این دوره رو تهیه کن و شما حالتون خوب شده با خرید این دوره …

        ذهنم مقاومت میکرد…

        ظهر باز درگیر تضادهای ذهنی شدم ..نظرات دوستان در مورد این دوره رو روی فایل جدید که استاد عزیزم گذاشتن خوندم…

        و سریع دکمه خرید این دوره رو زدم

        نمی‌دونم چه خبره اونجا!!!

        اما گفتم اول جواب ارادت و عشق شمارو بدم بعد برم اونجا

        عاشقتونم دوست خوبم که روشنایی قلبم شدید…

        بوس به روی ماهت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3009 روز

      بنام الله

      سلام به فرزانه عزیز وزیبا

      فرزانه جان چه چهره دلنشین وزیبایی داری عزیزدلم این قسمت کامنتت توجه کنید ، توجه کنید، به هرچیزی که توجه کنید اونو آگاهانه وارد زندگیتون میکنید

      خب من توجه کردم به روابط قشنگ… واقعا لذت می‌بردم، من به نکات مثبت پارتنرم توجه میکردم رابطه آرومی داشتیم که بهم احترام می‌گذاشتیم شاید عشقی نبود اما احترام بود…

      خب چی شد؟!

      تموم شد…از زندگیم رفت…

      نتیجه کار کردن روی خودم و توجه به روابط زیبا…بیرون رفتن اون از زندگیم بود نظر منو جلب کرد اتفاقا امروز داشتم روز شمار تحول زندگی من قسمت 60 که دزدیده شدن ماشین دنده آرژانتینی استاد بود به توضیحات استاد گوش میدادم دقیقا این جمله استاد بود که گفتند خیلی اتفاقات به ظاهر بد جهت رسیدن ما به خواسته هامون هست عزیز دلم وعده خداوند حق هست ومطمئن باش با لایق دونستن خودت واینکه بهترینی ولایق بهترینها میتونی بهترین عشق زندگیت رو خلق کنی عزیز دلم همانطور که من تونستن

      خیلی دوست دارم روی چون ماهت رو میبوسم

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 765 روز

        سلام به روی ماه فهمیه قشنگم

        عزیزدلم بی نهایت به من لطف داری ، این زیبایی و دلنشینی قبل از هرچیز از وجود زیبای خودت بیرون میاد،

        فهیمه جان ، وقتی به محتوای دوره ها یه نگاه کلی میندازم.

        فکر میکنم چکیده همشون توجه به خوبی ها و زیبایی ها و توانایی و ….هست…

        اینکه با توجه به این ها حال خودمون رو خوب نگه داریم احساسمون رو خوب نگه داریم

        بعد اتفاقات خوب در وجودموم و زندگیمون ظهور پیدا می‌کنه

        در مورد قطع رابطه با پارتنرم واقعا نمی‌دونم چی شد که اینجوری شد ..اما خب اصلا مثل کسی که دلشکسته شده ،بنظر نیومدم

        خب شد دیگه !!!

        الخیر و ما فی وقع…

        عزیزدلم خیلی دوست دارم بدونم چطوری عشق زندگی خودتون رو به زندگیتون دعوت کردین….

        برای شما و همسرتون زندگی پر از عشق و شادی و سلامتی و ثروت آرزومندم

        دوستت دارم و روی ماهتو می‌بوسم قشنگم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3483 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و درووود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم بانو و سپاسگزاری و قدر دانی برای این ویدئوی عالی

    و همچنین سپاسگزاری از مدیر فنی عزیز آقا ابراهیم و شما همسفران عزیز

    کالرادو بسیار زیبا بود استاد کوه و این همه سرسبزی بسیار انگیزه بخش هست

    تا رفتین تو لاندری یه بوی خوش حس کردم

    همیشه بوی عطری می ده

    مخصوصا از بیرون لاندری

    چه کفش عالی ای گرفتین مریم بانو

    خیلی زیبا و قشنگ معلومه که چه جنسی داره

    الان دیگه شما کل کالرادو رو می تونین پیاده برید بدون یه ذره احساس که پاتون اذیت شه

    واقعا من موقعی که تراک کار می کردم یه دونه از این ها لازم داشتم

    البته من از اون cow boy ها گرفته بودم خیلی خوب بود ولی به پای red wings نمی رسه

    ماشالله استاد عاشق ضخامت بازوهای شما هستم

    عجب سرشانه ها و کول هایی

    ماشالله واقعا

    تنور دلتون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1505 روز

    بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

    سلام به استاد عزیزم استاد عشقم و‌مریم زیبا و‌عزیز و‌دوست داشتنی و‌تک‌تک شما بچه های نازنین سایت چقدر همتون با عشق دوست دارم

    اینجا خانه من هست اینجا محل خلوت منه بقول دوستان اینجا غار حرای منه

    منم رفتم سفر استاد سفری یک روزه‌ولی به وسعت 65 ملیون سال استاد عزیزم یک جایی رفتم دقیقا مثل طبیعت کوه‌و‌درخت همین کلارودوی که شما رفتید

    چند روز‌پیش بشدت خسته شده‌بودم و‌مردد‌بودم به رفتن سفر طبیعت الان که دارم مینویسم از سفر برگشتم جای شما و همه دوستان خالی دقیقا رفتیم یک جایی که خیلی شبیه فیلم های شما استاد عزیزم بود در کلارادو روستای رود افشان در اطراف دماوند رودخانه خنک و‌سرد که پاهاما گذاشتم مثل استاد داخلش و‌چقدر لذت بردم

    شاید باورتون نشه صبحش که‌تصمیم گرفتم برم 200 هزار تومان تو حسابم بود که باید 150 هزار تومان بابت ثبت نام میدادم رفتم دوش بگیرم زیر دوش به خدا گفتم من دوست دارم برم سفر خودت برام جورش کن یک حسی بهم گفت تو‌برو کارای ماشینت بکن تو میری سفر

    خداشاهده از حمام اومدم بیرون دیدم پیامک بانک ملت اومد 37/800/000 ریال واریزی یکی از مشتری هایی که قبلا پیش فاکتور گرفته بود چقدر خوشحال شدم از قانون خداوند که چقدر دقیقه با اراده رفتم کارای ماشینم کردم و تعمیر کار برق ماشین گفت چقدر به موقع ماشینت اوردی اگر الان وایر شمع را عوض نمیکردی 3 ملیون باید پول میدادی رفتم یک جعبه پولکی برای همسفرهای دوست دداشتنیم در سفر که‌همه از تهران میومدن خریدم و رفتم باشگاه خدا شاهده تو باشگاه بودم دیدم بازم پیام واریزی 5 ملیون خدارا شکر کردم و رفتم به سمت کارخانه بازم دیدم 4 ملیون پیام واریزی گفتم خدای عزیزم تو عشقی ما با وجود تو و این قدرت قوانینت مگه میشه دنبال چیز دیگه باشیم

    اینقدر حالم عالی بود اومدم خونه شامم خوردم و‌تک‌تنها ساعت 12 شب به سمت دماوند با ماشینم تنهای تنها حرکت کردم در دل شب تو تاریکی جاده چقدر عشق کردم چقدر لذت بردم ساعت 9 صبح قرار بچه ها بود تو روستای رود افشان

    من ساعت 8 رسیدم یکی از روستاهای دماوند و دیدم گرسنه هستم رفتم داخل یک قهوه‌خونه جای همگی خالی یک املت محشر با چایی زدم و بصورت معجزه اسا دقیقا ساعت 9 صبح رسیدم سر قرار حتی مسعود که لیدر بود بعد از من رسید چقدر از دیدنش خوشحال شدم گفت بالاخره اومدی خندیدم گفتم اره عزیزم باید این مقاومت را شکست

    وقتی داخل جمع بچه های طبیعت قرار میگیرم انگار مثل ماهی میشم که تو‌رودخانه ازاد میشه چقدر احساس خوب با بچه ها رفتیم از کوه بالا تا رسیدیم به داخل غار با عظمت رود افشان وای که این غار چقدر عظمت داشت چقدر زیبا بود در دل کوه 100 هزار منر مربع تالاری بدون ستون فقط باید ادم ببینه تا عظمت خداوند حس کنه

    ما دقیقا مثل مورچه ها بودیم

    چقدر هوا اونجا سرد بود بعد از چند صد متر داخل غار شدن مسعود گفت همه چراغ هاشون خاموش کنند و سکوت

    اونجا بود که فهمیدم با چشم باز هیچ چیز نمیبینی هیچی هیچی فقط ظلمات و فهمیدم ما چقدر ضعیفیم در مقابل عظمت خداوند حتی قدم هم نمیشد برداشت و صدای خفاش هایی میشنیدیم که در دل این ظلمات راهش‌ون پیدا میکردن

    هر چقدر بگم کمه چقدر دوست های خوب جدید پیدا کزدم یک اقایی خودش گفت من از شما عکس بگیرم و تا پایان سفر اینقدر از من با گوشیم عکس گرفت که خودم خسته شدم هاهاهاباورتون‌میشه تو‌تمام سفرهایی که‌تنها میرم یکی پیدا میشه تا اخر سفر از من عکس میگیره ! نه اینکه من بخواهم خودشون میگیرن خودشون

    غروب از بچه ها خداحافظی کردم چقدر اسرار کردن که بمون تهران و جمعه و‌پنجشنبه برنامه داریم

    ولی من باید میومدم اصفهان خداحافظی کردم و با مرور عشق این لحظات مسیرم طی کردم و‌رسیدم به خانه

    خدارا شکر چقدر میشه لذت برد فقط باید بخواهیم همه چیز هست همه چیز هست

    پای در راه بنه و‌هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد

    من‌همیشه بعد از هر سفری نتایجی که میگیرم برای خودم را مینویسم و‌الانم میخواهم‌نتایج این سفر عالیم را بنویسم

    غار رود افشان در‌شهرستان دماوند تهران

    درسهایی از این سفر زیبا به خودم بماند به یادگار

    1- هرچقدر اراده ام را قوی تر میکنم که آگاهانه بدنبال دیدن زیبایی های بیشتر انسان ها و طبیعت و‌محیط اطرافم باشم و فاصله بگیرم‌از نازیبایی ها گویا جهان هم منا کمک میکنه حووول میده به زیبایی و شادی بیشتر و قسمت هایی از طبیعت و‌جهان و انسانها را به من نشون میده که با تصمیم من هماهنگ هستند خدایا شکرت بابت این جهان عالی بی شک تو سلطان هماهنگی هستی

    2-می شود با 150/000 تومان به سفری رفت که تا اخر عمر در ذهنت باقی بمونه و یاد کنی از لحظات شادش و خاطره انگیزش “می شود”آسون بگیر وحید جون

    3-کلاه نمیشه سر این جهان گذاشت به حرف و سخن نیست ، قلب هرکسی در اعماق وجودش حرف آخر را با این جهان میزنه

    4-هر چقدر بیشتر پی میبرم به نظم دقیق این جهان عظیم بیشتر دوست دارم سکوت و صبر کنم چون اطمینان پیدا میکنم سیستم این جهان بی نقص و عاری از هر ایرادی هست که ذهن کوچک من تصور میکنه اجازه میدهم کارها برایم انجام شود

    5 -خدایا شکرت بابت فرصت زندگی ، خدایا شکرت که منا هدایت میکنی از دل غار تاریک و سرد به سمت نور و افتاب تابنده از جایی که حتی یک قدم نمیتونم بردارم

    6 من از هر حیوانی که تو خلق کردی ضعیف ترم قدرت من فقط از اتصال به قدرت عظیم تو حاصل میشه من بدون تو حتی ضعیف ترین هم نیستم “هیچم” “هیچ”

    11 مهرماه 1402 – دماوند زیبا

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    استاد عزیز شما روش زیبا دیدن را به من یاد دادید شما قوانین این جهان به من یاد دادید دلم میخواهد بغلتون کنم و ساعت ها بشینم پیشتون حرف بزنم با عشق خدایا خودت جورش کن من که نمیدونم چجوری ولی تو‌میتونی جووورش کن من برم پیش استادم و‌بغلش کنم‌و اشک بریزم از خوشحالی روی شانه‌هاش

    به امید دیدار

    من‌عذر خواهی میکنم که اشاره به زیبایی های این فایل نکردم از بس ذوق داشتم از سفرم بعد از ماه ها بگم در کامنت بعدیم زیر این فایل مینویسم از زیبایی های این فایل عالی و فوق العاده

    فقط یک چیزی اونجا که استاد از مریم جان پرسیدید شما کدام فیلم‌را‌د‌ست‌داشتی منم دقیقا همون فیلم که شما گفتی را تو‌ذهنم انتخاب کردم بدون‌اینکه‌دیده باشم یا حتی ادم فیلم بازی باشم ما فرکانسمون‌بهم‌نزدیکه‌استاد

    و‌راستی چقدر یاد‌شما افتادم‌وقتی‌تو‌مسیر‌خسته‌میشدم‌و میزدم‌کنار همونجا پشت ماشین میخوابیدم گفتم به به این‌ترک‌کمپر‌که‌استاد داره چقدر برای سفر عالیه چقدر خوبه که‌میشت‌تو ماشین دراز کشید‌و‌غلط خورد و‌حوابید واقعا عالیه دم‌شما گرم خلاصه همش بیادتون‌بودم

    موفق باشید در پناه رب العالمین

    وحید ربانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 791 روز

      سلام آقا وحید عزیز

      دوست من هم خانواده ای عزیز من

      همیشه کامنتهاتونو میخونم و لذتتتتت میبرم

      واقعا خداروشکر از اینهمه آگاهی و رشد و پیشرفت

      واقعا متحیر شدم از اینکه چطور پول به حسابتون واریز شده

      واقعا فقط کافیه این خدای وهاب و بخشنده رو باورش کنیم فقط به اندازه دانه خردل ایمان بهش داشته باشیم خدا هرچه که داره به پای ما میریزه

      من امروز خیلی رو خودم کار کردم کلی فایل گوش دادم با خودم و خدا حرف زدم تا بالاخره اون ترمزی که تو وجودم جلوی افزایش در آمدمو گرفته بود پیداش کردم توی فایل نامه 31 حضرت علی که واقعا در تمام این فایل اشک میریختم

      من با کلامم میگفتم خدایا من امیدم به توعه تو برام برسون ولی سریع تو ذهنم حساب میکردم فلان مشتری باید فلان قدر بهم بده اگه بده میتونم دوره رو بخرم

      به قول شما کلاه نمیشه سر جهان گذاشت و شرک مثله یه مورچه سیاه در دل تاریکی شب پنهانه

      دقیقا از زمانی که ترمزمو پیدا کردم اصلا یه شوقی تو وجودمه و کلی با خدا حرف زدم و شاید باورتون نشه بعدش ایده های عالی اومد و بعدش مشتری اومد و از راه هایی که اصلا فکرشو نمیکردم و وقتی ازش پرسیدم منو از کجا شناختید گفت یه نفر آدرستونو تو یه گروه بهم داد

      گفتم جان ؟!چی؟!گروه؟!من؟!

      همون لحظه تو ذهنم اومد که خدا از دستان بی نهایتش واسه تبلیغ تو استفاده میکنه و آدمها رو به سمت تو هدایت میکنه

      و از یه طرف دیگه این مشتری یه نشانه و یه هدایت خیلی بزرگ بود برام چون دارم رو باورهای ثروت سازم کار میکنم یه ایده ای اومده بود و من از خدا خواسته بودم اگه این چیزیه که باید به سمتش برم برام نشانه هارو بفرست و دقیقا این مشتری چیزی از من میخواست که من تاحالا انجام نداده بودم و اولش متوجه نشدم این هدایته بعدش که داشتم تو دفتر شکرگزاریم به خاطرش سپاسگزاری میکردم یهو شوکه شدم که خدااااای من اینکه همون چیزیه که بهم گفته بودی اینکه همون ایده رو اجرا میکنه خدایااا شکرت چقدر زیبا هدایتمون میکنی چقدر قشنگ پشتیبانیمون میکنی

      چه دوستی بهتر از خدا چه یار و یاوری تواناتر از خدا

      حتی همین الان که دارم براتون کامنت میزارم نوتیفیکیشن اومد از یه مشتری دیگه که وقت میخواد خدایا شکرت

      من الان سرشار از شوق و اشتیاقم و دوست داشتم این احساس مثبتو باهاتون به اشتراک بزارم چون از کامنتتون کلی حس خوب گرفتم

      راستی

      شما اصفهانی هستین؟!

      من اصفهانیم و عاشق اصفهانم وقتی اسمش هرجا میاد غرق لذت میشم خدا دقیقا منو در بهترین و زیباترین مکان آفریده

      در پناه فرمانروای کیهان کسی که تمام قدرتها به دستشه میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        وحید ربانی گفته:
        مدت عضویت: 1505 روز

        بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

        سلام‌دوست عزیزم زری عزیز

        خیلی ازت سپاسگزارم‌بابت پاسخی که برای من‌نوشتید‌

        بله منم اصفهانی هستم و اصفهان یکی از فوق العاده ترین و زیبا ترین و‌تمیز ترین شهرهای ایران عزیزه

        امروز‌صبح بمحض بیدار شدن چقدر حس خوب پیدا کردم‌وقتی ایمیل استاد دیدم که نوشته بود پاسخ دوستان به دیدگاه شما و باز کردم‌ نام شما را دیدم

        دوست عزیزم خیلی خیلی ممنونم که نشانه‌ای شدید برای من هم که برم فایل 31 حضرت علی را مجدد گوش بدهم

        خدا میدونه که چقدر از این نشانه ها دارم استفاده میکنم هر روز خدا شاهده که زندگیم جوری شده که انگار یک قدرت برتری که تمام اطلاعات هستی را میدونه به من میگه چیکار کن هر روز بخدا قسم بهم میگه حتی میگه الان این پول را نمیخواهد خرج کنی برو رستوران حتی میگه برو فلان رستوران اگه بخواهم از نشا نه های 24 ساعت گذشتم براتون‌بگم خیلی جالبه همین پاسخ شما و‌همین اشاره شما به نامه حضرت علی الان که کامل این فایل دیدم و در یک دقیقه اخر این فایل من هم یک‌ترمز بسیار بزرگ در خودم‌در درخواست از خدا پیدا کردم من هم به عادت از پدرانمون که همواره گفتن خدا جواب قلب شکسته را میده خدا وقتی جوابت میده که اشکت بریزه این باور داشتم که باید وقتی دلت شکستش از خدا بخواهی و البته که الان خیلی بهتر از قبلم شدم ولی این باورها قدیمی هستن و مدام باید یاد اوری بشه و شاید برای همین بوده که من همیشه اوضاع مالیم‌خوب میشه و بد‌میشه همیشه مثل یک موج سینوسی بوده بالا پایین بالا پایین

        یک ماه سر دقیقه اول برج حقوق دادم و یک ماه همه چی عقب می افته خیلی ترمز های زیادی را پیدا کردم که همش هدایت خداوند بوده تک‌تکش را خدا دستم‌را گرفته و گفته ببین وحید اینجا را باید درست کنی این را هم باید اصلاح کنی و این را و امروز صبح جمعه با پیام شما دقیقا من را هدایت کرد به این نکته که با حال خوب با لبخند از خدا بخواه وقتی حالت خوبه از خدا بخواه وقتی حقوق ها را دادی و لبت خندون هست از خدا بخواه وقتی مشتری پول زد بحسابت و شاد شدی اون‌موقع از خدا بخواه وقتی تو حال خوب هستی بیشتر از خدا بخواه نزار اوضاع برسه به اوضاع بد و‌اون موقع بخواه و اگر هم این اتفاق افتاد اصلا نترس اصلا نگران نشو خدا همه اونها را برای تو صبور میکنه تو انسان بسیار لایق و ارزشمندی هستی و دیگران حال میکنند فقط بخاطر احساس وجود تو ، با باورهای درست در همون شرایط به ظاهر بد هم که قطعا به نفع من هست با حال خوب از خدا بخواه و این جمله استاد را جدا کردم و‌نگاه داشتم برای خودم که با لبخند از خدا بخواه با لبخند از خدا بخواه با حس خوب بخواه

        خدارا واقعا شکر میکنم که لحظه به لحظه داره منا هدایت میکنه خدا کار زندگیش ول کرده فقط داره منا هدایت میکنه

        دیروز که میخواستم برم باشگاه پول برای ثبت نام دوره جدیدم که 1/5 ملیون بود نداشتم با خودم گفتم امید‌بخدا من‌میرم داخل و اگه منشی گفت پول بده 500 هزار‌تومان که دارم کارت میکشم و میگم الباقی شنبه و گفتم به خودم خدا میرسونه نگران نباش وحید

        رفتم تمرین کردم وقتی میخواستم برم منشی گفت امروز روز اولت بود گفتم چشم این 500 بکشید الباقی فردا انشا الله گفت چرا ؟؟ گفتم الان ندارم ، گفت میشه این حرفت را باور کرد که تو نداری !؟!لبخند زدم و‌اومدم بیرون

        وقتی اومدم بیرون دیدم یک تماس بی پاسخ دارم از تهران یک‌مشتری بود گفت اقا ربانی دیروز تو کارگاه بودم دیدم باید بهت سفارش بدم و چقدر باید برات بیعانه بزنم برای 100 کیلو گفتن یک 10 / 15 ملیون گفت فردا برات میزنم تشکر کردم و‌خداحافظی کردم

        الان فقط 200 هزار تومان پول تو کارتم داشتم باید میرفتم دنبال پسرم چون چهارشنبه ها میرم دنبال پسرم و تا عصر جمعه با هم هستیم به شادی و‌خوشی و‌من فقط 200 هزار تومان پول داشتم با احساس خوب با این احساس که خدا حواسش به من هست رفتم دنبال پسرم از کارخانه بچه ها پیام دادن که فلان دستگاه تسمه اش پاره شده و‌نیاز داریم وقتی پسرم سوار کردم گفتم بابایی بریم چند کار بکنیم گفت باشه بابا

        رفتم سر مغازه اولی که تسمه را بخرم یک نگاه به سیستمش کرد و گفت نداریم ولی گفت بزار‌ به همکارم زنگ بزنم ببینم‌داره یا نه و زنگ زد و همکارشم کفت نداریم در نهایت به من گفت اصفهان نیست اگر بخواهی باید 3 تا سفارش بدی ما به تهران و شنبه میاد گفتم چقدر پولش میشه گفت 360 هراز تومان ازش تشکر کردم و بهش گفتم یک مغازه دیگه هم هست اون طرف من میرم از اون هم میپرسم اگر نداشت به شما سفارش میدهم

        رفتم سر اون مغازه به محض این که منا دید گفت تو دوسال پیش اومدی اینجا از تعجب ماتم برده بود گفتم از کجا منا میشناسی؟! حتما حافظه بسیار قوی داری گفت نه اتفاقا ولی نمیدونم چرا تو تو‌ذهنمی هاهاها

        گفتم این‌تسمه را میخواهم گفت یک نگاهی به سیستمش کرد و گفت داریم ، بفرما تعجب کردم گفتم‌خدایا شکرت

        بعدش خودش گفت اتفاقا الان یکی از همکارام بهم زنگ زد گفت‌این‌تسمه‌را داری گفتم‌نداریم گفتم اون برای من زنگ زد به شما ، من سر یک مغازه دیگه بودم شما اسمت عباس هست گفت بله فهمیدم اون مغازه به این زنگ زده گفتم پس چرا گفتی نداریم !؟؟؟

        گفت یک مشتری اینجا بود حسابی مشغولم کرده بود و ما‌دو‌تا سیستم دارم من فقط یکیش را دیدم و نمیدونم چرا گفتم نداریم

        گفتم قیمتش چنده ؟ گفت 90 هزار تومان خیلی خوشحال شدم گفت ما به همکار هم این قبمت بیشتر میدیم ولی تو ببر تشکر کردم خریدم و بردم و الان من فقط 100 هزار تومان دیگه پول تو کارتم داشتم

        با حال خوب رفتم کارخانه تسمه را دادم بچه ها وتا اونجا بودم دستگاه راه افتاد خیلی حسم بهتر شد اومدم تو ماشین به علی گفتم بابایی امشب نمیتونیم بریم رستوران و باید بریم خونه من تخم مرغ درست میکنم تو هم بخور یهو گفت بابا من شام دارم گفتم چی ؟ گفت مادرم برام گوشت عالی کباب کرده با برنج من اصلا شام نمیخواهم گفتم حله داداش منم تخم مرغ میخورم

        تو راه حساب کردم 90 هزار تومان پول دارم یک پاکت شیر میخرم برای صبح و دیگه حله خدا را شاهد میگیرم به خداوندی خدا یک کیلومتر مونده به رسیدنم به خونه تو‌محله بودم دیدم پیام بانک ملت اومد واریز 95/000/000 ریال همون لحظه به علی گفتم علی جون‌ببین پول رسید گفت ببینم نشونش دادم گفت‌عجب !!! گفتم اینه وقتی به اون‌خدا امید‌داشته باشی که میرسونه میرسونه اصلا نمیدونستم کی این پول برام زده خداشاهده نمیدونستم فقط ذهنم میرفت سمت اون مشتری که عصر زنگ زده بود میگفتم اون که گفت فردا !؟ یعنی ممکنه به دلش افتاده امشب بزنه ؟! من از هر پولی که برام میرسه 10 درصد اون را میبخشم و تصمیم گرفتم فقط به درجه یک ترین افراد زندگیم ببخشم فعلا و عابر بانک 200 هزار تومان بیشتر نمیده سریع رفتم عایر بانک میلغ 200 هزار تومان گرفتم و گفتم فردا هم میرم 750 دیگه میگیرم از خود بانک با شادی به علی گفتم میخوای بریم رستوران !؟ گفت نه بریم‌خونه دیگه سه ساعته منا تو ماشین داری میچرخونی خسته شدم و عصبانی شد از دست من منم سکوت کردم و‌گفتم باشه عزیزم زاست میگی میریم خونه

        رفتم شیر و شیر قهوه مثل همیشه خریدم و‌جقدر حسم‌خوب بود از اینکه خداوند قبل رسیدن‌من به خونه پول برای من فرستاد الهی شکر از خدا تشکر کردم رسیدم خونه دیدم پیام اومد از یک مشتری دیگه که شاید سه هفته پیش پیشفاکتور براش فرستاده بودم وکای عذر خواهی کزده‌بود که‌واریز دیر شده و‌گفت که بازم میزنم فعلا این را داشته باشید

        منم ازش سپاسگزاری کردم اومذیم خونه من همون تخم مرغ را با عشق خوردم و‌خوشخال از اینکه فردا میتونم ثبت نام باشگاهم تکمیل کنم و 4 ملیون‌هم پول احاره بدهکار بودم اون را هم همون شب پرداخت کردم و چقدر خالم عالی تر شد خوابیدم صبح که بیدار شدم گفتم خدایا من الان 5 ملیون پول دارم با خودم عهد کردم که کالایی را تا پولش ندارم نخرم و اگر هم به کسی بدهکار هستم با اینکه اونها به من نسیه میدهند ولی من نیارم تا حسابشون صفر بشه

        کفتم من الان باید دو تا خرید انجام بدهم اولی را رفتم گفت فعلا موجود‌نداریم تا شنبه کفتم خوب این یعنی فعلا بیخیال

        به دومی زنگ زدم گفت باه موجود داریم و الانم بچه ها هستن برید بگیرید بعد چند دقیقه پیام داد که نیستن نرید تا شنبه

        گفتم پس اینم یعنی بیخیال

        گفتم پس الان چکار کنم خدایا

        گفت برو یک کاسه فرنی بخر برو‌بشین تو پارک صفا کن منم همین کار کردم بعدش رفتم بانک الباقی اون ده درصد را کرفتم و رفتم خونه

        بعدش رفتم باشگاه با حال خوب الباقی پول دادم

        گفتم خدایا تو میخواهی من حال کنم میشناسمت به علی شب گفتم پاشو بریم رستوران

        گفت بریم فلان رستوران تکراری گفتم نه بابا هر بار یک جای جدید یک‌جایی بیرون اصفهان یادم اومد رفتیم اونجا از بس شلوغ بود گفتم شاید اینجا عروسیه ولی گفتم میریم تو ماشین پارک کردم و رفتیم تو الله اکبر از جمعیت یک باغ بسیار بزرگ‌و زیبا که تا الان ندیده بودم استاد پر از جمعیت و یک‌گزوه‌ موسیقی بسیار بسیار شاد و عالی در خال هنر نمایی بودن

        خیلی شلوغ بود یک‌نفر گفت اگر میخوای بیا این‌میز کنار گروه موسیقی خالیه ما هم رفتیم دقیقا کنار میز موسیقی و‌تا تونستم دست زدم و شادی کردم‌و غر دادم وای چقدر جای باحالی بود خانواده ها همه شاد و خندون و‌مجری چقدر باحال بود با اون کلاهش هاهاهاها

        خلاصه جاتون خالی شام‌عالی کباب صل علی زدیم بر بدن و با حس خوب اومدیم خونه به علی گفتم بابایی من اینقدر خوابم میاد که‌مستم گفت من‌میخواهم پی‌اس بازی کنم گفتم هر کاری میخواهی بکن فقط مشق هات ؟ گفت بعد بازیم‌تا صبح میشینم مینویسم گفتم حله داداش من خوابیدن و رفتم خوابیدم

        صبح که بیدار شدم دیدم نوتیفیشن گوشیم ایمیل استاد پاسخ شما و اینم تا الان من

        خدا میدونه چقدر اتفاقت خوب برای من تا شب از الان‌ می افته

        من جمعه ها مادرم مهمان میکنم تو‌خونه نهار غذا از بیرون میگیرم و همه با هم میخوریم الان 2 ساله این کار منه عصرش میریم با‌پسرم‌تنیس و بعدش یک‌کافه جدید چون‌ما کافه گردیم و تا الان 175 کافه رفتیم و‌انشا الله میخواهم این کافه ها را وصل کنم به کشورهای دیگه و شهر های خارج و شهر میامی و‌خیابان ocean drive و‌ پاریس و‌میلان زیبا

        و الان میفهمم خدا دیروز میخواست من با الباقی پول حال کنم

        و‌جالب که اون مشتری که دم‌در باشگاه زنگ زد‌و‌قول داد فردا پول بزنه اصلا نزد !!!!!! اون فقط یک‌وظیفه داشت که با تماسش حال من بهتر بشه که بتونم با حال خوب برم پیش پسرم ولی کس دیگه پول زد اینکه خداوند از بینهایت طریق کارها را انجام میده اینکه اگر شما احساست خوب نگاه داشتی لاجرم اتفاقات خوب برات رخ میده همینه

        بخدا که این‌خداوند دقیق ترین سیستم اداره را داره

        زری عزیز من خیلی تمرین هایی که استاد میگه را انجام دادم از یک جایی این تمرین ها باید بشه قسمتی از شخصیتت یعنی شخصیت من میشه اون‌تمرین ها

        نمیدونم چجوری بگم ولی همه این تمرین ها باید نتیجش تغییر شخصیت ما بشه

        انسان توحیدی تری بشیم

        انسانی بشیم که ابخند رو لبمون هست

        انسان سپاسگزارتری بشیم

        وقتی به این درجه میرسیم ممکنه انجام اون تمرین ها خودش باعث ترمز ما بشه مثلا من دیشب با خستگی میخواستم بشینم دفتر بنویسم قطعا فایده نداره همانطور که استاد گفت باید حتی درخواستمون از خدا هم با لبخند باشه وقتی ما اراده و تعهد به تغییر داشته باشیم همه چیز جور میشه وقتی ما تعهد به نگاه داشتن خودمون از نازیبایی ها داشته باشیم یک‌نفر به من مثل شما پیامی میده که من در پاسخش با خال خوب واب به‌واب 24 ساعت گذشتم مینویسم و برای خودم هم مرور میشه و الهی شکر میگویم و‌اونم نه در دفترم در سایتی که خدا میدونه چه کسان‌دیگه این پاسخ منا میخونند و ایمانشون به خداوند بیشتر میشه انشا الله

        پس بهتره از یک جایی همه چیز بسپاریم به خداوندو بر اساس نشانه هاش پیش بریم داخل نشانه ها هم تمرین هست‌هم عمل هست همه چیز هست کل زندگی ما تمرین هست و‌نتایجی که‌هر‌روز میاد و ایمان ما بیشتر میشه باورهامون بیشتر میشه

        و حتما وقت هایی هم نشانه ها میاد که باید تمرین بنویسیم این به معنی اینکه‌ورودی هامون باز بزاریم نیست این به معنی اینه که ما دیگه باید راه رفتن را یاد بگیریم تا یک جایی باید دستمون را بگیریم به دیوار از یک جایی باید بدویم این به معنی فایل گوش ندادن نیست هر روز باید فایل گوش کنیم هر روز و‌هر‌روز و‌هر روز و این یعنی وروودی های ما فقط زیبایی هست

        دوست عزیزم از شما خیلی سپاسگزارم بابت پاسخ شما و اینکه همیشه کامنت های منا میخونی سپاسگزارم ازتون

        انشا الله که به اسانی و‌راحتی به بیشتر از حد‌تصور خودت به‌خواسته هات برسی

        گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

        سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

        در پناه رب العالمین باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    سلام

    ممنونم از شما که دویست و هفدهمین قسمت رو زحمت کشیدین و در سفر برل ما آماده کردید،

    از خدای عزیزم سپاسگزارم که هم شما رو هدایت میکنه و هم ما رو به زیبایی ها،

    صبح داشتم بخش هفتم قدم یک رو میدیدم و رسیدم به مبحث مهاجرت،

    و استوپ کردم کلیپ رو،و چون تنها توی اتوبان بودم و از خوزستان به اصفهان میرفتم و خورم رو بردم توی مصاحبه با خودم،

    الان که خدمات لباسشویی عمومی رو دیدم یاد حرفام افتادم،

    که اقا اگر چه آدم از شهری به شهر دیگه مهاجرت میکنه،دیگه نباید بگه که دیگه تمان و آخر دنیا همین‌جاست و تمام خدمات خوب دنیا همین‌جاست،

    نه اینجور نیست

    ارائه خدمات شهری به شهروندان همچون این سرویس شست و شو لباس،واقعا حرکات بی نظیری بود،

    پس اگر یک فرد از یک شهرستان کوچیک با مرکز استانش مهاجرت کنه،قطعا سال اول میگه همین‌جاست بهشت،

    اما بعد میبینه که نه اینجا هم اشباع شده ،

    بعد میره تهران و میگه دیگه اینجا بهترینه،

    اما سال های بعد و وقتی با دیدن کلیپ هایی همچون سفر به دور آمریکا و مستند ها،

    میفهمه که میشود هر بار به شهری بهتر با خدمات عالی تر آشنا میشه،

    خدا حفظ کنه تمام انسان هایی که این خدمات رو به مردم ارائه میدن،

    دمتون گرن

    شاد باشید و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای: