https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-23 05:17:292023-11-09 06:25:33سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222
363نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
..خدایاشکرت لیاقت دیدن زیبایی های قسمت 222 را داشتم .
•• خدایاشکرت بخاطر جاده های سرسبز و آسمون پاک و آبی کلورادو و فورد زیبای قرمز که ترکیب رنگ سبز و آبی و قرمز منظره بینهایت قشنگی برای چشمانم ایجاد کرده،خدایاشکرت برای کوههای پر از درختی که از دیدنش لذت بردم. خدایاشکرت برای رنگ سبز فسفری بیشه زار کنار جاده که واقعا رویاییه ،خدای من آسمون و ابرها چقدر قشنگن ابرها معلومه که بارونزا بودند ،خدایاشکرت برای زمین بازی و افرادی که میخواستند فوتبال آمریکایی بازی کنند ،خدایاشکرت برای ماشینهایی که کنار زمین بازی پارک شده بودند تمام مناظری که دیدم نمود واضح فراوانی در جهانه خدایاشکرت برای تمام نعمتهایی که بهمون هدیه کردی.
.
••خدایا شکرت برای جای جدید و حیاطش که قراره استاد عزیز با عشق درونیش حیاط جدید رو تمیز کنه تا بیشتر و بیشتر از قشنگیش لذت ببریم، تلالو نور طلایی آفتاب از لابلای درختها چه زیبا ورویایی بود،چه سنگ بزرگی وای خدای من این ذره ای از عظمتت هست که هوش از سر میبره، اشعه طلایی آفتاب روی گردن استاد عزیز چقدر زیبایی استاد رو بیشتر کرده چقدر قشنگ ! مرسی استاد جان که حیاط جدید رو صفا بخشیدی ، چندوقت پیش که داخل جنگل گلستان بودم فضایی که نشستیم کمی آشغال داشت تاجاییکه تونستم آشغالهارو سوزوندم و حسشو میتونم درک کنم چقدر باحاله ،احساس میکردم طبیعت ازم تشکر میکنه، چه هوای بینظیری که توصیفش کردید نه سرد نه گرم نه خشک نه مرطوب یعنی معتدل عاشقانه و بینهایت عالی خدایاشکرت .
••خدایاشکرت این سنگ چه قشنگ و با نظم اونجا فیکس شده ، خدایاشکرت برای طبیعت بینظیری که دارم میبینم و چقدر نور آفتاب روی سنگها و برگ درختان صحنه قشنگی ایجاد کرده برای این صحنه هزاران بار شکرت ، تحسینت میکنم مریم خانم که شروع کردید به نظافت محیط جدیدتون .
.
••خدایاشکرت برای پیاده روی توی این طبیعت بینظیر و دیدن موتورسوارهایی که اومدن عشق و حال کنن .
خدایاشکرت اینروزها خیلی آرومم ،چندروز پیش خدای مهربان بهم الهام کردم برم خونه و از مادرم خبر بگیرم چون برای فوت خواهرم ناراحت بود، در بهترین زمان ممکن هدایت شدم چون الان هیچ شلوغی نیست ،هیچکسی نیست و تقریبا همگی کمی با شرایط هماهنگ شدن، خونه خواهرمم رفتم پیش بچه ها و همسرش اونها هم آروم بودن و شرایط نرمال بود من خدارو هزاران بار شکر میکنم که همیشه حواسش بهم هست و نمیخواد تو غم وناراحتی باشم هربار که بهش دل سپردم بهترینها رو برام رغم زده و اشک منو درآورده، شکرت خدایا.
.
•• امروز در حال خوندن کامنتهای دوره جدید بودم که حسی بهم گفت قبل از اینکه بری سرکار، یه سفر دیگه برو! من هفته پیش سفر بودم،سفری الهی که تمام لحظاتم گوش به فرمان خدا بودم و واقعا بینظیر بود و حالا دوباره خداوند ازم میخواد سفر برم! نمیدونم به کجا ولی به این هدایت نه نمیگم چون عاشق سفر رفتنم ، نمیدونم خداوند با این ایده های الهامی چی میخواد بهم بگه ولی مطمعنم چیزی هست که باید درکش کنم ، من حاضرم تمام عمرم در سفر باشم ،با آدمهای مختلف در تعامل باشم،با فرهنگهای مختلف آشنا بشم ،باشهرهای مختلف آشنا بشم در هر استانی یکی دوماه زندگی کنم و …… اینها جز علایق وخواسته های منه ولی هنوز هدایت نشدم چطوری باید ازاین علاقم پول بسازم منتظرم خداوند بهم تقلب برسونه ! و مطمعنم خداوند بهم الهام میکنه هیچ عجله ای ندارم میخوام از زندگیم لذت ببرم،خدایاخداوندا هزاران بار شکرت برای همین لحظه و همین مکان که راضیم .
.
••استاد عزیزم ممنونم از محتوای عالی این سایت ،اینجا بهترین جاییه که عاشقانه دوسش دارم و اولویته برام.
به نام خالق هدایتگر سلام به نجمه دوست داشتنی بنده گوش به فرمان خدا
نجمه جان تحسینت میکنم برای این حد از صلح با خودت تحسینت میکنم برای کنترل ذهن عالیت تحسینت میکنم برای سفرهای مجردی که میری تحسینت میکنم به خاطره کاری که داری و کسب درآمد می کنی تحسینت میکنم برای رابطه زیبات با الله تنها منبع قدرت تحسینت میکنم برای بودن در زمان و مکان مناسب نجمه جان بسیار تحسین برانگیزی
هرجا هستی در پناه رب العالمین شاد و پیروز و سربلند باشی و انشالله خبر پول سایت از علاقه ات به سفر به صورت معجزه وار بشنوم ایشالله غرق احساس سپاس گزاری باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها خوش حالم خانواده ای چون شما ها دارم . دست خدابه همراهت بنده محبوب خدا
سلام به نجمه خانم رضایی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه لذت بردم از کامنت زیبایتان،و بیشتر از همه مدیریت حال و هوایتان شگفت زدهام نمود احسنت براووو معلوم است که در کلاس درس استاد شاگرد اول و زرنگی شدهاید،چون همانطور که اشاره نمودهاید به تازگی سوگوار غم از دست دادن خواهر عزیزتان شدهاید،و با این وجود به دنبال بهبود حالتان هستید دست مریزاد به شما،برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم.
به نام خالق بی همتا سلام رها جان عزیزم تجسینت میکنم به خاطر آزادی مالی و زمانی و مکانی که داری و تحسینت میکنم به خاطر نگاه زیبا بینتیجه به خاطر تعهدش نسبت به عمل به قوانین تحسینت میکنم به خاطر قول زیبایی که به رب العالمین دادی و به زیبایی از دختری که ساحل تمیز میکرد تشکر کردی این خودش گویای نگاه زیبا تو به زندگی به الله به ارزشمندی خودت و خیلی چیز های زیبای دیگه هست .
هرجا هستی نازنینم شاد و پیروز و سربلند باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها . دست یگانه رب العالمین به همراهت بنده زیبای خدا
خدا رو شکر برای حیاط جدیدمون با اون سنگ منحصر به فرد که به شکل عجیبی تعادلش رو حفظ کرده.
چقدر حس خوبی میده تمیز کردن و به این شکل، تشکر کردن از طبیعت! من بعضی وقت ها که واقعاً به ندرت هم هست، آشغال می بینم توی طبیعت اینجا به خودم میگم حتماً معنیش این نیست که کسی از روی عمد آشغال ریخته! ممکنه باد زده باشه یه لیوان از روی میز افتاده باشه یا یه کیسه رو پرت کرده باشه دورترها جوری که حتی شاید طرف نفهمیده باشه و خلاصه با حسن ظن به این قضیه نگاه می کنم. البته که هیچ وقت این قضیه صفر یا صد نیست و همیشه ممکنه آدم هایی هم باشن که وقتی جریمه بالاسرشون نباشه زیاد اهمیت ندن. اِنی وِی ما که داریم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل میدیم. عاشقتونم استاد و مریم جان!
مرمیم جان اون هوایی که توصیف کردی رو واقعاً حسش کردم! “جادویی! نه سرد، نه گرم، نه خشک، نه مرطوب!” خدایا شکرت :)
عاشق اون فیلمبرداری کردنت از تمام زوایای اون سنگ هستم که دوست داری هر زیبایی و شگفتی که خودت می بینی، به ما هم با همون جزئیات که خودت میبینی نشون بدی و ما رو همراه خودت می کنی! واقعاً حس خوبیه و ازت بی نهایت ممنونم (قلب)
به قول خواهرزاده م “اُر مای گاد!!” این سنگ وقتی مریم جان نشسته کنارش تازه معلوم شد چقدر بزرگه! سنگ نیست اصلاً کوهیه واسه خودش!
دیروز خدا منو مهمون یه تجربه ی قشنگ کرد. رفته بودیم خونه ی دوست خواهرم، یه نی نی 13-14 ماهه داشتن که تازه راه افتاده بود، اولش خیلی خجالتی بود ولی بعد کم کم با ما دوست شد و من کلی باهاش بازی کردم، یه خنده ی شیرینی تحویلم میداد که قند تو دلم آب میشد. لبخند این فرشته ها یکی از قشنگ ترین حس ها رو در من زنده میکنه و می تونم ساعت ها با بچه ها بازی کنم. بعدش هم رفتیم تولد یک پسربچه ی 3 ساله از دوستای خواهرم. حدود 9-10 تا زوج جوان بودن با بچه های قد و نیم قد و برای من که مجردم خیلی خوب بود چون باور فراوانی آدم های مناسب و زوج ها رو برام زنده کرد و اینکه خداوند انسان ها رو جفت آفریده..
اونقدر نعمت و ثروت از در و دیوار وارد زندگیت بشه که با یک احساس عمیقِ قلبیِ رضایت از پرودگار روز و شب فقط بگی خدایا شکرت :))))
چقدر من این قلب پاک و زلال شما رو تحسین می کنم
چقدر این شفاف بودن و بی شیله پیله بودن توی آدم ها رو دوست دارم
این خودشون بودن و بدون ماسک بودن رو دوست دارم
ویژگی ای که شما داری و خیلی خوب توی این دیدگاهت خودش رو نشون میداد
من از معاشرت با آدم هایی مثل شما بی نهایت لذت می برم و خداوند مهربان رو شاکرم
خیلی قشنگ اشاره کردید به این موضوع که وجود بچه ها واقعاً موهبتِ…
من هم خیلی بچه ها رو دوست دارم همیشه بهشون لبخند میزنم ، دالی می کنم:))) باهاشون بازی می کنم و در کل حس خوب میدهم و حس خوب دریافت می کنم
قبلاً اینجوری نبودم ، اتفاقاً سال ها قبل ، مخصوصاً قبل از آشنایی با استاد با خودم در جنگ بودم و به خاطر حال تقریباً همیشگی بدم! (افسردگی خفیف) همیشه از بچه ها بیزار بودم
ولی بعد از چند سال دانشجوی استاد بودن… شنیدن این آگاهی ها ، درک کردن اون ها و عمل کردن به اون ها با خودم و جهان اطرافم به صلح رسیدم ولی کماکان با بچه ها بلد نبودم ارتباط قلبی برقرار کنم!! ارتباط قلبی که چه عرض کنم… ارتباط سطحی هم بلد نبودم برقرار کنم :)))
(فکر می کنم از یک سال پیش بود) از یه روزی شروع کردم به تمرین کردن، و واقعاً دوست داشتم که با بچه ها رفیق باشم
و همیشه آدم هایی که با بچه ها زود ارتباط قلبی برقرار می کردن رو با تمام وجودم تحسین می کردم
خیلی وقتها (مخصوصاً زمان هایی که ساز دلم کوک نبود) آگاهانه میرفتم توی پارک (و هنوز هم میرم) قسمتی که پارک کودک هستش و اونجا می نشینم و با عشق غرق در تماشای بازی بچه ها میشم :))) من هم با خنده هاشون ذوق می کنم و می خندم ، همش خدا رو شکر می کنم و این فرشتههای الهی رو تحسین می کنم
حالا نتیجه چی شده ؟
ارتباطم به طرز مشهودی با همسایه هامون که اصلاً ارتباطی باهاشون نداشتم داره بهتر و بهتر میشه
مخصوصاً خانم ها (چون من در شهر قم و خانواده مذهبی بزرگ شدم) و خوشحالم چون این ها نشونست که باورهایم داره بهتر میشه
به طرز عجیبی دوست هام و حتی همکارهام دوستم دارند :))) واقعاً دوستم دارند و به طُرُق مختلف بهم عشق می ورزند و محبت می کنند
همین چند روز پیش هم اومدم خونه دیدم توی حیاط آپارتمان خودمون (نازنین زهرا و امیرعلی) حدوداً پنج شش سالشونه ، دارند توپ بازی می کنند رفتم باهاشون سلام و علیک کردم و از اونجایی که قبلاً هم باهاشون دوست شده بودم وسایلم گذاشتم یه گوشه لب باغچه و فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
این هم برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه
چون قبلاً اعتماد به نفسم پایین بود
اولاً با خودم در صلح نبودم
دوماً با بچه ها دوست نبودم
سوماً حرف ها و قضاوت های دیگران برایم خیلی مهم بود ( که مردم چی میگن؟! نمیگن این مرد گنده:) با این همه ریش و سیبیل بچه شده!! )
خلاصه خیلی خوشحالم
ار اونجایی که دیدگاه شما حس خوبی بهم داد دوست داشتم این ها رو براتون بنویسم و امیدوارم بهتون حس خیلی خوبی بده
پایدار باشی و خدا نگهدارت باشه یاسمن خانم
امیدوارم به قول رضوان خانم تمام مجرد های سایت از جمله بنده و از جمله شما زودتر به بهشت متأهل ها بپیوندیم :)
خدا رو شکر میکنم که دو روز پشت سر هم از شما دوست عزیزم نقطه ی آبی داشتم!
چقدر لذت بردم از اینکه گفتی با کار کردن روی خودت ارتباطت با آدما بهتر شده…و این جمله ت هم چه حس فوق العاده ای داشت: فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
ممنونم ازت به خاطر اینکه این حس خوب رو به من منتقل کردی و به خاطر آرزوهای قشنگت!
من هم از صمیم قلبم بهترین ها رو برات آرزو می کنم و الهی که همیشه لبخند و خنده بر صورت داشته باشی!
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
انگار که کل دنیا رو فرش سبز کردند و شده خود بهشت وقتی دارم فایل ها رو نگاه میکنم
چقدر نگاه کردن به فایل های سفر به دور آمریکا بهم انگیزه میده که هر لحظه فرکانسم بره بالاتر و کیفیت زندگیم بهتر و بیشتر بشه
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته که دارند این فایل ها رو آماده میکنند تا ما بتونیم هر روز به مسیر بهتری هدایت بشیم خدایا هزاران مرتبه شکرت
خب بریم یه جای جدید دیگه رو تجربه کنیم تحسین میکنم استاد و مریم خانم که آنقدر به زیبایی و تمیزی اهمیت میدهند و اولین کاری که کردند اشغال های اطرافشون رو تمیز کردن چون دیگه سیستم ذهنشیون روی تمیزی و زیبایی هست و به صورت خودکار به جاهای تمیز هدایت میشوند و اگرم کمی محیط اشغال باشه تمیز میشه حتی از اولش هم بهتر
خدای من چه سنگ بزرگی اولش فکر کردم ماکت سنگ هست ولی خب چقدر بزرگ و چقدرم زیباست از لحاظ هندسی و چقدر عالی اونجا وایساده و چه ابهتی داره …
و چقدر اینجا به دلم نشست …
بریم پیاده روی عالی رو داشته باشیم و خدارا هزاران مرتبه شکرت که تو کشوری هستید که چقدر امکانات رفاهی و خدماتی برای مردم در نظر گرفته شده تا هر کسی هر جور که دوست داره تفریح کنه
چقدر از صورت استاد شوق و ذوق موتور سواری توی این تریل میشه دید اصلا انگار کودکی که تازه میخواد یه کاری رو انجام بده و مطمینا هم تمام کاینات دست به دست هم میده تا اینکه این اتفاق برای اون کودک بیوفته
و من تازه متوجه شدم که استاد چطوری خواسته ها رو میخواد انگار کودکی که تازه متولد شده و چیزی میخواد چقدر لذت بردم و چقدر تحسین کردم استاد رو که با تمام احساساتش داشت به موتور سواری تو این تریل های بزرگ فکر میکرد و چیزی نمگیذره که فایلش رو میبینیم خدایا شکرت
به به که منم عاشق موتور سواری هستم اونم از نوع دو چرخ و افروید که انشالله به زودی خدا هدایتم میکنه برای خرید به موتور حرفه ای افروید
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم که همگی با توجه به فرکانس های که داریم اینجا هستیم و هر کسی با توجه به کار کردن رو باورهایش داره به خواسته هایش میرسه
بریم برای یک حال خوبی دیگر و برای یک توجه به نکات مثبت فوق العاده دیگر
زیبا است شروع روز خود با دیدن این تصاویر و این همه نعمت و حال خوبی و این همه تابلوهای زیبای نقاشی خداوند
نگاه و توجه خانم شایسته که می گوید رسیدیم به یک جای جدید و نگاهی به حیاط خانه جدید خودمان بیندازیم
این بدان معنی است می توان از هر جایی و هر چیزی لذت برد
حتی کار استاد که با تمیز کردن محیط اطراف خودش این را نشان می دهد که برای حس و حال خوب خودشان احترام و ارزش و لیاقت قایل هستند و محیط اطراف خودشان را تمیز می کنند و بناچار این تمیزی و این حس و حال خوب به آنها هم باز می گردد و سبب می شود که از این محیط لذت دو چندان ببرند
دیدن این نکات و صحبت های استاد در مورد نوع کارکرد خداوند در طبیعت و نوع کارکرد ما انسان ها جایی این را دارد که به قدرت و عظمت او ایمان بیاوریم و همیشه در کارهای خودمان به او تکیه کنیم چرا که او تنها قدرت برتر این جهان زیبا است
بله وقتی که طبیعت به این زیبایی را تمیز می کنی خدای مهربان هم یک آهوی زیبا را برای دیدن چشمهای استاد و خانم شایسته سر راه آنها قرار می دهد تا آنها با دیدن این آهو لذت ببرند و حالشان دو چندان خوب کند
صحبت های استاد به این گواه است که فراوانی در این جهان به وفور وجود دارد و فقط باید آنها را دید و از آنها لذت برد و حال خود را خوب نگه داشت
این همه لذت بردن و حال خوب داشتن کمترین کاری است که ما می توانیم از جهان اطراف خودمان داشته باشیم
هر چه بیشتر حالمان خوب باشد بیشتر می توانیم لذت ببریم و زیبایی ببینیم و بیشتر کیف کنیم
سفری دیگر روززیبای دیگر خدایا مهربانا هزاران هزاربارشکرت
درود بی پایان براساتید گرانقدرمون استادعباسمنش واستادشایسته نازنین بعدازتماشاکردن 221 قسمت ازسریال سفربه دورامریکا وتماشاکردن صدها فایل دیگر ازاین کشورشگفت انگیز امروز چشممان به یه کم ذباله واَشغال ونازیبایی افتاد که اساتیدنازنین باحملات گازانبری این چالش نازیبارودرنطفه خفه کردن واعلام کردند درسریالهای تولیدی سایت عباسمنش فقط زیبایی وتمیزی مجازمیباشد وجود وورود هرگونه ذباله حتی یه تیکه کاغذ به این محدوده ممنوع بوده وپیگردقانونی دارد
خدایاشکرت بابت این همه نعمت زیبایی وفراوانی ولحظات خوش
ماجراازاین قراراست که اینجانب بنده مخلص خدا ملک بسیارباارزشی دارم وقصدساخت ساز درآن رادارم ونیازبه پول فراوان
لذا چندین سال است که نیت کردم خونه فعلی ام روبفرفش رسانده وشروع به ساختن یه خونه شیک ولاکچری نمایم وهروقت که مشتری می آمد ودرست آن لحظه آخر آقای ذهن نجواگر تشریف می آوردند ومیگفت بابا دست بردار به قول معروف سرپیری و معرکه گیری ازتوگذشته داری زندگیتو میکنی میخوای خودتو الاخون والاخون کنی که چی بشه؟
بشین بینیم با تواین کاره نیستی توقادرنیستی ازمنطقه امنت بیرون بیایی اخه پسرخوب آدمی که نزدیک به40 سال کارکارمندی کرده ویه راه صاف وراست رورفته اینکاره نیست
آقا بدجوری بهم برخورده بود
تااینکه صبح دیروز ازبنگاه تماس گرفتند که ان مشتری مشتی که چندروزقبل اومده بود خونه رودیده پسندیده و برای عصرساعت 5 وقت تنطیم شده برای صحبت کردن
درست راس ساعت 5 تماس گرفتند که آقا بیاو
مدارک خونه روهم بیار
اینهم اضافه کنم که صبح دیروز درتمرین روزانه ام باخدامفصل صحبت کردم لپ کلامم باخدا این بود
” خداجونم من همه امورزند گی ام رومیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرکاری که خوب است برایم انجام بده اگراین معامله وفروش خونه به نفع من وبه صلاح منه خودت به بهترین شکل انجامش بده”
من دیشب به انیمیشنی رو دیدم به اسم روح یا soul که میخوام پیشنهاد بدم حتما ببینید تا حرفهایی که استاد گفتن رو بصورت عینی براتون جا بیفته
چقد با دیدن این فیلم دیدم وسیع تر شد
استاد همیشه میگفتن ما خودمون انتخاب کردیم تو کدوم خانواده باشیم کدوم منطقه و کشور باشیم چه شخصیتی داشته باشیم چه شکلی باشیم
ما بدن های فیزیکیمون نیستیم ما ذهنمونم نیستیم ما اگاهی هستیم ما روح هستیم
انا لالله و انا الیه راجعون ما همه یکی هستیم و به سوی اون باز میگردیم ما قطره ای هستیم از اقیانوس بی انتهای خداوند
هر کدوم از ما رسالتی داریم و باید رسالتمونو پیدا کنیم
با دیدن این فیلم فهمیدم هدف زندگی چیه
همونطور که استاد میگه هدف زندگی تجربه است
تجربه ی زندگی مادی تجربه ی زندگی
هدف زندگی خوشحال بودنه اینکه بیام از این فرصت محدودی که در اختیارمه فقط و فقط لذت ببرم
مثل اینکه یه اردو کوتاه رفتی و بهت میگن قراره سه روز دیگه برگردی تو تمام تلاشتو میکنی که از اون سه روز بهترین استفاده رو بکنی جاهای جدیدو کشف کنی حتی دلت نمیاد شبها بخوابی اینجا هم همینه یه اردوی کوتاه که قراره برگردیم
حالا فهمیدم اون لایه ی درونیمون که شاده کنجکاوه شیطون و بازیگوشه خوشحاله و لذت میبره از کوچکترین چیزها اسمش کودک درون نیست اسمش روح یا ذات الهیمونه اسمش خودمونه اون خودمونیم اون ماییم
به قول یکی از شخصیت های فیلم
یه ماهی میره پیش یه ماهی پیر میگه میخوام برم اقیانوس
ماهی پیر میگه تو الانم تو اقیانوسی
ماهی میگه این که آبه من میخوام برم اقیانوس!
حکایت ماست که فکر میکنیم زندگی چیزی غیر از همین چیزیه که هر روز تجربش میکنیم فکر میکنیم رسیدن به یه موفقیت یا هدف بزرگ و دوردست یعنی زندگی غافل از اینکه زندگی همین نور خورشیده که میتابه روپوستت و اونو گرم میکنه زندگی همین بادی که از پنجره ی ماشین میزنه تو سر و صورتت و موهاتو پریشون میکنه زندگی همین دوش اب گرمه که وقتی هوا سرده میری زیرش زندگی خوردن خوراکی های خوشمزس
بعد یاد استاد افتادم که صندلیشو گذاشت وسط رودخونه و پاهاشو گذاشت تو اب گفتم زندگی همینه استاد معنی زندگی رو خوب میدونه زندگی یعنی تجربه های کوچیکی که روحتو جلا میده و بهش میگیم روزمرگی اصلا وقتی به هدف زندگی توجه میکنه هر چیزی که قبلا ناراحتت میکرد خیلی مسخره میشه هر اشتباهی که خودتو سالها و روزها و ماهها واسش سرزنش کردی مسخره میشه
این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست ، و زندگی حقیقی همانا [ در ] سرای آخرت است ای کاش می دانستند.
به نام خداوندی ک هیچ وقت تنهایم نگذاشته و فراموشم نکرده
سلامی با عشق ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. این فایل رو ندیدم ولی میخواستم کامنت دلی ای رو بنویسم.
صدای منو می شنوید از دل تاریکی شب،زیر نور ماه در بالکنی زیبا با ویوی کوهها و نور خانه ها ک مثل ستارگانی روی زمین پخش شده اند.
عزیزانم من هم سفر کردم، سفر ب سوی شناخت بیشتر خداوند و یک پله ایمان را بالا آمدن.
من هیچ نمیدانستم ک کجا برم ک چطور برم، نقشه راهم شده بود صحبت های وجیهه بانو و آقای حافظان.این فقط بک گراندی بود ک باید بهش ایمان می اوردم و باور میکردم همان خدایی ک تور لیدر سفرهای استاد،سفرهای دوستانم و ب تازگی سفر وجیهه بانو و همسرشان شده، تور لیدری مرا هم خوب میتواند کند.
سخت بود برایم، یکی از بزرگ ترین ترسهایی ک پریدم داخلش، ب خدا میگفتم میخوام برم ایمانم رو، خودم رو، اصلا خودت رو ب چالش بکشم، میخوام ببینم چطوری مواظبم هستی ؟ معجزه ی ایمان نشون دادن چیه؟ من میرم ببینم چطور برام خدایی میکنی.
قسمت سخت ماجرا راضی کردن پدر و مادر و حتی اعلام کردن این تصمیم بود، 3 روز قبلش با پدرم صحبت کردم و جوری خدا کلام شد بر لبانم ک پدر ب راحتی قانع شد و مرا درک کرد. البته میدونه من اگر بگم میخوام کاری رو انجام بدم حتما انجامش میدم و قبل از اعلام من همه تصمیماتم رو گرفتم و فقط اعلام میکنم، چون توی مکالمات مون میگه تو ک دیگه تصمیم ات رو گرفتی ؛)))
من قراره صبح زود فردا حرکت کنم، مادرم شب قبل سفر ساعت 11 شب از بیمارستان رسید خونه و تصمیم ام رو در عرض 15 دقیقه بهش گفتم و گفتم من کوله ام رو بستم معذرت میخوام من میرم. مادرم حرف از آینده ای زد ک با شوهرت میری چطور میخوای تنها بری؟ بهش گفتم یعنی اون فرد میتونه از من محافظت کنه ولی خدا نه ؟
سکوت کرد و با صحبت هایی ک زندگی خودمه و من میرم و من ب تو کاری ندارم های مادرم بحث تموم شد. فقط میخواستم بگم برای بیرون اومدن از منطقه امن و رفتن در دل ترسهامون شاید هیچ کس از اطرافیان تشویق مون نکنه ولی باید نشنید و صدای اون هارو کم کرد و بزاری اون صدایی ک از ایمان و شجاعت و امید ب روزهای خوب میده، صداش بلللند بپیچه تو مغزت.
ب مادرم گفتم من خیلی کارهای گذشته رو ک انجام دادم شما مخالفت کردی ولی من خیلی بزرگ شدم و اون کارا باعث پیشرفت من شده پس من اینکارو هم انجام میدم. شما همیشه میخوای من یه زندگی عادی داشته باشم و میگی کدوم دختر فامیل یا اطراف مون این کارا رو کرده؟ ولی من عقیده ام فرق داره و زندگی رو طور دیگه ای می بینم.
یادم افتاد ب ناعمه قبل، من همیشه توی تصوراتم سفرهام رو با پارنتری بودم، یعنی هیچ وقت فکرشم نمیکردم جرئت داشته باشم تنها برم سفر و با تنهایی خودم حال کنم.چرا فکر میکردم خودم نمیتونم حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. وقتی این اتفاقات میوفته متوجه تغییرات شخصیتی ام میشم.
ذهنم آشفته شد کمی، پلی لیست قرآن با صدای استاد عبدالباسط رو باز کردم شافل، سوره ضحی
قسم ب روز در آن هنگام ک آفتاب برآید.
و سوگند ب شب در آن هنگام ک آرام گیرد.
ک خداوند هرگز تو را وا نگذاشته
و ب زودی پروردگارت آنقدر ب تو عطا خواهد کرد ک راضی شوی.
می ترسی ؟؟؟؟
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد ؟
و تو را گشمده یافت و هدایت کرد؟
و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود؟
7 الی 8 بار با صدای رویایی عبدالباسط توی گوشم این آیات رو گوش دادم و اشکم جاری میشد.
ک چرا هنوز ایمان نداری برو عزیزم پر قدرت برو.
کوله سبکی بسته شد و ساعت کوک کردم، اسم آلارم رو برای تقویت ایمانم در شروع صبح گذاشتم سفر به سوی خودش تا چشمم رو با یاد ایمان باز کنم.
با اینکه تجربه اولم بود،دلی آرام داشتم، واقعا میگم ترسی نبود در قلبم، انگار کسی از قبل همه برنامه رو بهم گفته بود، گفته بود نگران نباش من هستم.
نشانه هایی برای قوت قلبم خدا جانم میفرستاد، اسنپ ساعت 7 و 7 دقیقه رسید، گوشی 77 درصد شارژ دارد، در راه کلیییی ماشین با پلاک 77 و جفت اعداد دیگر دیدم، ماشینی نوشته بود حسبی الله برای من نوشته بودش میدونم.
خواهر کوچیکم رو بغل کردم و گفت برو خوش بگذره مامان بابا رو ولش نگران شون نباش ؛) بدون جواب خداحافظی از سمت پدر و مادرم راه افتادم. جالبه با اینکه من بچه حرف نگوش کن شون هستم در مورد تصمیمات خودم، من رو بیشتر دوست دارن یعنی میفهمم اون احترام و عشق بیشترشون رو. ب دل نگرفتم و عاشق شون هستم بالاخره نگران بچه شون میشن، هنوز اون ایمان قوی و توحیدی رو در عمل ندارند خیلی.
در راه وقتی اسنپ از محل مون بیرون میودم گفتم اره واقعا سختی سفر اینه ک من چسبیدم ب محل مون، ب آدم هایی ک منو میشناسن، راهو بلدم، چاهو بلدم و این دل کندن ایمان میخواد، و حالا فهمیدم مهاجرت کردن چه ایمانی میخواد، دل بسته نبودن، وابسته نبودن، رها بودن ایمان میخواد.
وارد ترمینال شدم اولین فردی ک بهم گفتن کجا میرید خانم سوار شدم، عه اتفاقا من بچه فیلبند هستم.در دلم گفتم عه خب بسم الله خداوند اومد ب میزبانی برو بریم ک من به هر خیری ک از جانب تو برسد نیازمندم. دستا بالا من هیچی نمیدونم.
طبق نقشه آقای حافظان، سرچلاو پیاده میشم، اونجا کسی رو دارین ک بیان دنبال تون ؟ خیر پس چه جوری می رین بالا ؟ یه مسیری رو پیاده بقیه اشم با محلی های خود روستا. همسفر خانم و آقا از آقای راننده پرسیده بودن این خانم چطور داره تنها میره ایشون گفته بودن حتما تو خودش یه چیزی دیده ک داره میره. (منظورشون ایمان هست)
آقا پرسیدن لباس گرم آوردین فیلبند سرده. تازه یادم افتاد کاپشنم رو روی دسته مبل جا گذاشتم. گفتم آاااا جا گذاشتمش ولی خداروشکر یه بلیز بافت دارم تو کوله ام. یعنی ب قدری آرامش داشتم ک ذره ای احساسم بد نشد، بهم گفت خدا برای تو کاپشن میشود نگران نباش. البته ک انقدر هوا عالیه ک نیازی نداره ب کاپشن و گفتم حتما قراره هوا خوب باشه خدا گفته نمیخواد الکی بار اضافی بکشی ببری.
سرچلاو پیاده شدم، مسیر رو بهم گفتن، کوله ب پشت، مانند توریست هایی ک از بچگی کنار جاده میدیدم شون و براشون ذوق میکردم و تحسین شون میکردم و از خدا میخواستم اش، حالا خودم یکی از اون توریست ها بودم.کنار جاده میرفتم و از طبیعت لذت میبردم.
همان افراد محلی سوار بر ماشین ها و کامیون های بار ک برای وجیهه بانو و آقای حافظان در طول مسیر پیاده روی، دست تکان میدادند ب من دست تکان دادند، برایم دست زدند، بوق زدند، سر تکان دادند. پدر عزیزم زنگ زدن ک جویای احوالم بشه.قطع کردم و خنده ای کردم و با صدای بلند داد زدم عاششششقتم منننننن. سگ ها از مسیر من بلند می شدند و ب اون طرف جاده میرفتن، تنهایی مرا نترساند چون تنها نبودم.
طبق گفته آقای حافظان بعد از کمی پیاده روی ایستادم گفتم خدایا خودت دست بعدی ات رو بفرست. صدای ماشین اومد دستم رو بالا بردم همان نیسان آبی را فرستاد، گفتم میخوام برم فلیبند ولی شما تا هرجا رفتین اشکال نداره. راننده گفتن اتفاقا من میرم فیلبند بچه اونجا هستم، در تمام طول مسیر خنده از لبام گم نشد. چون خدا در همه جا بود در تک تک لحظاتم کنارم بود.
با ماشین از کنار همون بز و گاو و حیوانات در صلح جاده رد شدیم و عکس گرفتم برای تایید و منطقی برای ذهنم در مورد کانون توجهم.
حالا چه فردی بودن ایشون، اهل سفر، کوهنوردی، بسیار محترم، در طول مسیر کل مسیر رو بهم نشون دادن، گفتن اینجا چشمه داره زدن کنار. عکس گرفتم. از همان آب شیرینی ک استاد جانم بطری شون رو پر میکردن خوردم و گفتم اره استاد واقعا عین قند شیرینه. برام ازگیل چیدن، گفتن بلوبری هم داره ولی میگردم برات میچینم ب خودم گفتم وااای بلوبری.
از خاطرات سفرها و کوهنوردی هاشان گفتن، عکس هاشون رو نشون دادن. یک فرد محمد نامی رو چند سال پیش مثل من سوار کرده بودن و خاطرات ایشون رو بهم گفتن، که خداوند چطور نجاتش داده بوده با سگ محلی اونجا.
در راه پرسیدن حالا چطوری اینجا ب ذهن تون رسیده بود، گفتم یکی از دوستانم نوشته بود از سفرش بعد من گفتم خوووب همون خدایی ک برای دوستانم میزبانی کرده از من هم میزبانی میکنه. من مهمان خدا هستم. سرشون رو تکون دادن و خنده ای کردن.
مرا در خانه دخترخاله شان بردن، سفارشم را کردن،بهترین ویو رو داره این سوئیت. وقتی داشتن ب رحیمه خانم زنگ میزدن ک یه مسافر دارم، ایشون پرسیدن کیه؟ تک نفره. دختره. خنده میکنی؟ جدی میگم. من رو رسوندن سوئیت، چه خانم مهربانی، عین مادر مهربان، پرسیدن چطوری تنها اومدی؟ همینجوری برا خودت زدی ب دل جاده. اومدی تمرکز کنی. گفتم من تنهایی زیاد میرم یعنی دوست دارم این حالم رو.
طبق گفته آقای ملک شاهی راننده نیسان،اقیانوس ابر رو باخودم اوردم. گفتم بله ب پیشواز من اومدن. بعدازظهرش رحمیه خانم گفتن برو دشت.زدم بیرون در دشتی سبز، غروب آفتاب ب همراه اقیانوس ابر و هوای بهشتی. نمیدونم من ترکیبی بهتر از این تو عمرم ندیدم. راستی کاپشن عالیی هم رحمیه خانم بهم دادن ؛)) می بینی؟؟؟ از اون می بینی های استاد و خانم شایسته تو اون ارتفاعات دشت ب خودم میگفتم. بخودم میگفتم اینجا بهشت نیست احتمالا؟
سفرم ادامه داره … دوست دارم هر ماه سفری ب خودم هدیه بدم، انشالله انشالله.
دوستتان دارم، خرسندم از بودنم در اینجا، از استادان عزیزم، از دوستانم، از مسیرم از مسیرم
از زیبایی اینجا نگم براتون ک میدونید خودتونم هنوز تو شوک ام، ینی میگم خوابم یا بیدار؟ این همون آرزوی بچگی ام عه ک الان دارمش، باورم نمیشه، ینی همین قدر ساده بوده؟ ولی من باید رشد میکردم ظرفم آماده میشد ک با لذت و قدردانی بیشتر این سفرو تجربه کنم.
الله اکبر از این فرکانس،دیروز ک دنبال چشمه ای ک آب پر از آهن داره میگشتم یه مسیری رو گم شدم، اتفاقا دیدم چند تا خانم دارن نون میپزن و بوی شامی کباب پیچید بیرون با خوشحالی وایستادم نگاه شون کردم تابلویی جلوی درشون بود، آشپزخانه خاله رقیه. عکس گرفتم اگر لازم شد، ولی آشی خوردم در هوای سرد رو ب ویوی کوهستان.
کامنت تون نشانه ای بود برام از سمت خدا، دیروز کلا من بیرون بودم در دشت ها میگشتم و میگشتم میرفتم پایین بالا میشستم دراز میکشیدم تنهای تنها.
شب موقع برگشت رحیمه خانم گفتن کجا رفتی تو از صبح نیستی؟ گفتم رفتم گشتم تو کوه و دشت، گفتن واااای چه نترسی تو ای دختر شجاع ای دختر شجاع.
دلم میخواست مسیر برگشت رو با کوله ام تنهایی برگردم نه با وانت از قبل هماهنگ شده، تا بیشتر ایمان بیارم، بیشتر زیبایی ببینم، ولی دیشب 4 نفر از محلی های اینجا میخواستن منو منصرف کنن، و حرف از احتیاط میزدن، گفتن اصلا اگه اجازه بدیم تو رو تنها بری، اسلحه چیزی داری تو مگه ک انقدر نترسی؟ آقا من هی میگفتم خدا هست مواظبت میکنه از من ولی حرف خودشون رو میزدن، منم سکوت و چشمی گفتم و اومدم.
شب ب خدا گفتم خودت بگو من حرف اینا رو نمیشنوم اصلا، مگه طبیعت ترس داره؟ من تو رو می بینم تو این کوه و دشتا، پس اینا چی میگن، ترس چی، مگه تا امروز من خودم از خودم محافظت کردم ؟
قرآن رو باز کردم
لشکریان آسمان و زمین از آن خداست.
مومنان تنها باید بر خدا توکل کنند. اشکی بود ک سرازیر میشد.
و امروز کامنت شما مهر تاییدی شد. سپاسگزارم بابت دعای پر خیر و برکت تون، در پناه الله باشید شاد و سلامت.
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
امیدوارم انقدر بیاییم از تجربیات ایمان مون بنویسیم ک دیگه شیطان و نجواهاش پیداشون نشه.
سلام ناعمه عزیز امیدوارم که الان این کامنت رو مینویسم در زیباترین جای ممکن باشی
واقعا از ته قلبم تحسینت میکنم برای
این شجاعتی که به خرج دادی وتنها زدی به دل سفر
من پسرم و بعد از سربازی همش این ور اون ور بودم وجاهایی زیادی رو رفتم اما اینکه شما به عنوان یه خانوم این شجاعت رو به خرج دادی بسیار قابل تحسینه دروود برتو
من خودم سه تا خواهر دارم از خودمم بزرگترن اما اگه بگم حتی یه بار هم اینکه تنها برن یه شهر دیگه از سرشونم نگذشته چ بخوان برن سفر
واقعا با خوندن کامنتت 8سال پیشم رو به یادم اوردی که رفتم یه شهری بذای مسافرت البته کارو مسافرت بود
این شجاعت رو هم خودش بهم عطا کرده، با اون آرامش بینظیری ک قبل از سفر داشتم، خرجش فقط نترسیدن و اعلام کردن تصمیمم بود،چون میگفتم بعدش دیگه حله میسپرم ب خودت.
راستش من از طرف بعضیا مورد های و هوی قرار گرفتم بابت این تصمیمم، چون واقعا ایمان یه حس قلبی عه، من هرچی میخواستم بگم بابا ترس چی، اگه انقدر خدا خدا میکنید خوب خدا هست دیگه منو بسپارید بهش و تمام، سکوت میکردن و ذهن منطقی شون شروع ب صحبت میکرد، ولی کو گوش شنوا ؛)))
ب نظرم آدم باید یه سری مراحل ایمان رو بگذرونه و ب وقتش هدایت میشه ب اون چالش برانگیزها. ک اونم باز راحته چون کلییی منطق و تجربه داری برای خاموش کردن نجواها.
بسیار خوشحالم ک تجربیاتم ب ایمان افراد کمک میکنه، من خودم از خوندن تجربیات دوستان در سایت خیلی لذت میبرم، هم منطقی میشه برای خاموش کردن نجوا و ترسهاش، هم باعث تقویت ایمان و آرامش میشه. خودم هم ب همین دلیل این کامنت رو نوشتم.
عزیزم ب زودی تجربه اش میکنی، خیلی آسان بود، برای من بسیار آسان بود، ترسی نبود، میدونستم این خدا هیچ وقت بنده اش رو تنها نزاشته، مگه از بچگی ما خودمون رشد کردیم و بزرگ شدیم.نه همیشه در محافظت اون بودیم و خواهیم بود.
فقط افکار و ترس های انسان های دیگه رو خاموش کن و صدای الله رو زیادش کن ؛))
خدا ب زیبایی میزبانی میکنه عزیزم، من فقط میگفتم خدایا من مهمان تو ام، دارم میام سمت خودت ک بهتر بشناسمت، ایمانم رو تقویت کنم تو هم ک از من مشتاق تر، پس بسم الله.
سلام سلام پاکیزه جانم، دختر شیرین زبان و عزیز دل همه ما. من عاشق این محبت ها و عشق ورزیدن هات هستم. چه قلب پاکی داری تو عزیزم.بسیار تحسین ات میکنم. مطمئنم این محبت هارو بسیار بیشتر دریافت میکنی در زندگیت.
بله عزیزم حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست.
عزیزم همانطور ک من روزی فکرشم نمیکردم بتونم ولی خداوند ایمان و شجاعت رو قلبم بوجود آورد و به راحتی نصیبم شد، برای تو هم رقم میخوره ب راحتی عزیزم میای و مینویسی برایمان ب زودی.
خداوند میزبان تو هم میشود زیبا جان.
من هم دوستت دارم، سپاسگزارم بابت محبت هایت عشق ورزیدن هایت.
سپاسگزار و قدردانم بابت نصیحت و پندهایی ک ب من آموختید، همیشه سعی میکنم گوش هام رو تیز کنم برای شنیدن تجربیات و نصیحت ها و خداوند یاری بده منو ک از عمل کنندگان هم باشم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست.
چقدر باید این آموزه هارو تکرار کنیم، نیاز داشتم ب شنیدن این جمله سپاسگزارم. الان ک فکر میکنم درسته واقعا من همون احساس خوب رو در پارک محل مون، صبح زود با صدای تسبیح گوی پرندگان هم داشتم، یا وقتی تو هوای بارونی تو پارک مون قدم میزدم همون هم صحبتی هارو همون نهایت لذت رو داشتم. ولی سفر روی ایمان من تاثیر گذاشت.
احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه بله چشم حتما. مشتکرم. من بسیار تغییر کردم در زمینه احترام مخصوصا ب پدر و مادرم ولی باز هم باید بهتر بشم، کاملا درست می فرمایید.
کتاب معبد سکوت (اگر اشتباه نکنم)، خلاصه ای در موردش خواندم، ب قول شما باید ب فرکانس و درکش برسم تا هدایت بشم ب مطالبش. ولی از اونجایی ک من عاشق شنیدن تجربیات انسانها هستم مطمئنم در زمان مناسبش ب آگاهی هاش میرسم.
تحسینت میکنم بهخاطر این ایمانت که بهتنهایی قدم در راه سفر گذاشتی آنهم برای شناختن او.
چه تجاربی قابل توجه و تاملی، مطمئنم که بعد از این تجارب فوقالعاده ات را با ذوق اینجا برایم خواهی گفت.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
آری حتماً برایم خواهی نوشت از تجربیاتی که در این خلوت و به خود آمدنت داری، تجربیاتی بکر و منحصربهفرد که فقط و فقط مختص توست و هیچکس نمیتواند آن حسی را که تو در آن لحظات داری درک کند جز خودت و خدایت.
بهپاس کارهای خوبتان بخورید و بنوشید: نوش جانتان! مرسلات43
هنیئا لک، گوارایت باد این نعمت بودن با او که این همان پاداش عمل کنندگان است و خداوند چه خوب پاداش دهنده ای است
آری سفر بهدور آمریکا بهانهای است تا ما به خود بیاییم و سفر درونی خودمان را شروع کنیم، سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
اومدم از تجربیاتم بنویسم براتون دیدم شما ک استاد بنده هستین، تمامش رو نوشتین در این کامنت و من تایید میکردم حرف هاتون رو.
درسته هرچه بیشتر تجربه سفر داشته باشیم، ارتباط بهتر، ایمان بالاتر و تجربیات بهتری داریم و من میخواهم این راه رو ادامه بدم ب یاری خدا.
درس هایم همین ها بود ولی درصدش بالاتر میره با هربار تجربه.
سفری برای شناختن او.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
بله ایمانم قوی تر شد ب او، عزت نفسم، ترس هایم، هم صحبتی هایم با خودش، چیدن همزمانی هایش، فرستادن دستان الهی اش برای راحتی بیشتر من عشق و محبتی ک می ورزیدن از فضل خودش.
آرام تر و مطیع تر شدم، به قول شما دارم کم کم جای عقل رو ب ایمان میدم. چون قراره ب ایده های بعدیش بله کمی محکم تر بگم.
فهمیدم ک خدا هیچ وقت بارم را روی زمین نمی گذارد، هیچ وقت از من دور نمیشود، فهمیدم همان خدایی ک در رحم مادر از من مواظبت کرده بعد از این هم مراقبم هست.
چه زیبا میخواست اولین تجارب به یادماندنی ام، با خودش و توحید در ذهنم ثبت شود.چه شیرین بود.
دلم پر میکشد برای طبیعت،چرا ک احساس نزدیکی بسیاری هم ب خودم و هم ب خودش داشتم.یکی بودیم خودم خودش و طبیعت.
وقتی در اون دشت ها بالا و پایین میرفتم آرزویی ک از بچگی خواهانش بودم رو ب من داده بود، و من فقط سکوت کردم با دیدن عظمتش.
معنی رها بودن رو فهمیدم.عدم وابستگی.سخت بود برام مخصوصا شب ها. شب اول در تاریکی شب در بالکن ایستادم و ترسی منو ب خود گرفت. گفت اولین تجربه ات هست موردی نداره ناعمه جانم.
یاد گرفتم بیرون آمدن از منطقه امن مرا بزرگ میکند، ترس دارد ولی باعث رشدم میشود. معاشرت های جدید، مسیرهای جدید، فرهنگ های متفاوت. نچسبم ب افراد آشنایی ک اطرافم هستن و مرا دوست دارند، ب محلی ک آشنا هستم، ب مسیر رفت و برگشتی ک میدانمش. ب قول استاد ب شرایط استیبل.
فهمیدم رها بودن و وابسته نبودن سخت است و باید بری در دل این ترس تا خدا رو بشناسی. فهمیدم انسان هایی ک مهاجرت میکنن خیلی خیلی شجاع هستن.
بسیار سپاسگزارم بابت این شعر زیبا و محبت تون. معنی اش رو خوندم و فهمیدم همه چیز از حرکت بوجود اومده. شب، روز، گلستان، سیل،باران و… ما زنده به آنیم ک آرام نگیریم
هدایت شدم به کامنتتون و با اینکه خیلی خسته بودم و تازه از ماموریت کاری برگشته بودم کامنتتون رو تا آخر خوندم.برایم جالب بود وقتی گفتی به فیلبند سفر کرده ای و آنموقع بود که متوجه شدم چرا به این کامنت هدایت شده ام. شما بعد از بانو مریم جوان و سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو چهارمین کسی هستید که از سفرتون به فیلبند و تجربه زیبائی ها برامون می گید و خاطرات زیبای سفرم را برایم تداعی می کنید. عاملی که سبب شد بیام و برایتان بنویسم این بود که از آقای ملکشاهی نام بردید! و بیاد آوردم در فیلبند وقتی از ماشینها ورودی می گرفتند از ماشین خواهر زادم ورودی نگرفتند البته از منم نگرفتند چون پول نقد همراه نداشتم ولی وقتی علت رو از خواهر زادم پرسیدم گفت ایشون ایلامی بودن و از پلاک ماشینم متوجه شده اند و به همین دلیل از ما ورودی نخواستند و گفتن من ملکشاهی هستم ( ملکشاهی نام یکی از شهرستانهای ایلام است) و ما کردهای تبعدی هستیم که از خیلی سال پیش اینجا زندگی می کنیم و وقتی شما گفتید اسم راننده نیسان ملکشاهی بوده یاد اون قسمت از خاطره فیلبندمون افتادم و به همین دلیل براتون نوشتم امیدوارم خاطرات زیبایی رو آنجا تجربه کرده باشید دوست عزیز.یا حق
اولا عکس تون خیلی زیباست، دختر کوچولوی عزیزتون رو خیلی دوست دارم، من عاشق بچه ها هستم.تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو، در ضمن ماشین تون هم خیلی زیباست. این ویژگی تحسین کردن رو استاد یادمون دادن ک توی آمریکا چقدر مرسومه و چه فرهنگ زیبایی دارن، احساس خوبش ب خودم اول میرسه و بعد ب شما و احساس خوب شِیر کردن چه رسالت زیبایی عه.
و اینکه اینجا یک تشکر ویژه و تحسین ویژه میکنم از چشم مثبت نگر و زیبابین تون برای کامنت های پربار.
بله سفری پربار بود و شیرینی اش همیشه با من همراهه با تداعی خاطراتم.
اتفاقا توی معاشرت و گفت و گویی ک با آقای ملکشاه داشتم بهم توضیح دادن نسل ما از ایلام کوچ کردن و بعد بهمون اینجا جا دادن و موندگار شدیم، یک خاطره ای هم تعریف کردن ک یک سری محلی های قدیمی قدیمی ک شبیه ب انسانهای اولیه بودن و کمی ترسناک هههه لشکری از اونا رو دستگیر کردن و یکی از سربازان اتیکت لباس نظامی اش ملکشاهی بوده و باعث نجات جون لشکر و فرمانده شون شده و فرمانده اون سرباز رو راننده شخصی اش کردن.
بازهم ممنونم برای محبت تون و پاسخی ک نوشتین برام
در پناه الله در کنار خانواده تان موفق و ثروتمند و شاد زندگی کنید.
مشتکرم چقدر شما چشم زیبابین و تحسین گری دارید، تبریک میگم بهتون. همیشه پاسخ هایی ک میزارید رو تحسین کردم ک انقدر دلی و پاک و بی ریا عشق می پراکنید.
خداروشکر ک دلی نرم دارید ک از شنیدن توحید و خداوند اشک تون سرازیر میشه، این خیلی زیباست. قدر خودتون رو بدونید.
منم میخوام بگم اون طبیعتی ک هستین، اون ژست زیباتون، شیپ عالی تون، حتی اون صندلی مسافرتی دلبر و خوشرنگ( قرار بود بخرم این رنگش خیلی زیباست؛)) و صورت و سیرت زیباتون عجیب خوشگل افتاده. من همون روزی ک عکس تون رو دیدم تحسین کردم. عکس های طبیعت و انسان در کنارش عجیب زیباست، چون وقتی در طبیعت خداوندی با او، با خودت با طبیعت یکی میشی.
جسارت، شجاعت، ایمان همه چیز خودش بود، من فقط کمی بند کفشم رو بستم و درصدی ایمان و آرامش داشتم و بعد چنان خدایی کرد ک شیطان و نجواهاش پیداش نمیشد.
براتون بهترین ها و لذت بخش ترین تجربیات رو خواهانم، باز هم ممنون لطف کردید.
از سال 97 باشما آشنا شدم و مرتب فایلهای رایگان را گوش میدادم فایلهایی در مورد تصمیم گیری و چند برابر کردن درآمد و دیگر فایلها شبانه روز گوش میدادم تا اینکه تصمیم گرفتم شغلم را عوض کنم ولی اینجا به حرف شما گوش دادم ولی عمل نکردم شغلی انتخاب کردم که هیچ تجربه ای در آن نداشتم فقط نگاهم این بود که اون شغل پر درآمده و با کلی ضرر جمع کردم واین را هم بگم در همین اثنا وارد انجمن NA شدم و چقدر آموزه های شما با NA همخونی داره و تصمیم گرفتم به شغل اصلی خودم که هم تجربه داشتم و هم تکاملم رو طی کرده بودم شروع کنم ( امان از این تکامل که شما مرتب تکرار میکردید مخصوصا در دوره کشف قوانین چقدر تاکید میکردید) ولی من رعایت نکردم خلاصه وارد شغل خودم شدم و با کم کم تغیر کردن باورها الان در همان شغل خودم پیشرفت خوبی دارم و به گفته شما تمام تمرکزم را گذاشتم روی کار خودم به حدی که دیگه سر به سایت نمیزدم و کامنت نمیگذاشتم و همین چند وقت پیش وارد سایت شدم و گفتم ببینم استاد چیز جدیدی داره از قضا یک فایلی شما داشتید در مورد قوانین ثابت الهی صحبت میکردید و من با خودم گفتم ای بابا اینها همون مطالب اولیه سایت است و همین طور گوش میدادم شما گفتید که من چیز جدیدی ندارم من مرتب اصل رو تکرار میکنم الله اکبر و جوابم رو گرفتم والان با همون شغل قبلی درآمدم نسبت به پیش از آشنایی با شما به 25 تا30 برابر شده و میخواستم همین جا از شما و انجمن تشکر کنم خدایا شکرت دمت گرم دمت گرم استاد تمام حرفهای شما حقه اگر برای کسی کار نمیکنه یا هنوز درک نکرده فقط شنیده و یا اینکه عمل نمیکنه اگر ما معنی چند کلمه مثل باور تمرکز تکامل ایمان و عمل رو به معنی واقعی درک کنیم و عمل کنیم در زندگی ما غوغایی به پا میشه از هر جهت باز هم تشکر تشکر میکنم استاد عملگرا دمت گرم با این آموزه ها خدا خیر دنیا و عقبی را به شما بدهد
عزیزای دلم امروز یه روز خییییلی خاصه برای من چونکه امروز تولدمه خدایااااا صدهزار مرتبه شکرت
استادجانم و دوستای الهی من چقدر امسال روز تولدم برام متفاوته به لطف شیرینیه آگاهی
چقدر من حس های عالی دارم انگار که تولد عزیزترین آدم زندگیمه در صورتی که من قبلا و همیشه روز تولدم کللللی انتظار داشتم که بهم تبریک نگفتن کادو نگرفتن چرا این تبریک نگفت چرا اون کادو نگرفت چرا هیشکی تولدم رو یادش نیست و کللللی حالم بد میشد
گاهی هم که به لطف اطرافیان که بهم گفته بودن وقتی به دنیا اومدی پدرت قهر کرده از خونه رفته واسه اینکه پسر دوسداشته و چقدرررر من حالم رو بد میکردم با مرور همچین خاطراتی و انتظارات
ولی حالا به لطف خدای مهربانم خدای نزدیکم خدای بزرگم و آگاهی های هر چند قطره ای که دارم کسب میکنم بهتریییین حس و حال رو دارم برای تولدم و از چند روز پیش توی دفتر شکرگزاریم نوشتم که خدایا تو رو دارم کافیه تو تولدم رو بهم تبریک بگو تو برام کادو بگیر و فقط خودت
و کلی آهنگ تولد شااااد واسه خودم دانلود کردم و کلی رقصیدم واسه خودم خدایا شکرت به خاطر این احساسات نابی که دارم
دیروز دوستم زنگ زد که خیلی وقته خاستم بیام خونتون ولی گفتم روز تولدت بیام و من چقدررررر ذوق کردم که وقتی به خدا میسپارم چکار میکنه برات دوستم میخاد واسه تولدم بیاد خونمون .. خواهرم زنگزد که برات کادو گرفتم کی ببینمت .. یکی دیگه از دوستام یه کادوی خییییلی خوشگل برام گرفته بود و منو سورپرایز کرد و من فقط میگفتم خدایااااا عاشقتم چقدر امسال تولدم متفاوته چقدر حس و حالم عالیه چقدر انتظاری از کسی ندارم جز خدای خودم و چقدر خدا برات قشنگ میچینه و برات برنامه میریزه
استاد جانم و دوستای خوش قلمم میدونید بزرگترین و هیولاترین دفتر شکرگزاریه ماها این سایته
چه دفتر شکرگزاری بهتر و بزرگتر از سایت عباسمنش دات کام؟
دفتری که هیچوقت تموم نمیشه دفتری که کللللی دوستهای الهی داری که همه اونجا شکرگزاریهاشون رو مینویسن
بقول پاکیزه جان خدایا کرور کرور شکرت ..این سایت روزی چندهزاررر شکرگزاری توش نوشته میشه و بقول استادجانم نزدیکترین فرکانس به خداوند شکرگزاریه پس اینجا چقدرررر به خداوند نزدیکه .واقعا اینجا روحانیه اینجا خالص خالصه
. استادجانم و دوستهای الهی من خییییلی دوسداشتم که این حس عالی که دارم و روز تولدم رو با شما که بهترین دوستای من هستید در میون بزارم همش رو شماری میکردم که بیام بنویسم و از همه شما سپاسگزاری کنم بابت اینهمه گنجی و جواهراتی که با قلمهاتون میریزید توی این سایت و ماها میایم هر کدوم به اندازه ی ظرفمون و به اندازه جیبهامون از این جواهرات برمیداریم و روزمون رو با هزینه کردن اونا میگذرونیم
خدایااااا شکرت که منو آفریدی تا با این آگاهیها زندگی کنم خودمو بشناسم تورو بشناسم و کور و ناآگاه از این دنیا نرم
تولد امسالم بهترین تولدی بوده که تا حالا داشتم چونکه قلبم بازتر شده چشمهام بیناتر شده آرامشم بیشتر شده خدایا عاشقتم و سپاسگزارتم
من برم آماده بشم واسه اتفاقهای خییییلی عالیتر که قراره روز تولدم برام بیفته
سلام اعظم جان دختر مومن و موحد و متعهد و ثروتمند و خداجویم
تبریک اصلی بخاطر حضور ما در این سایت است.و این حضور بهترین اتفاق زندگی مون است که اگه آرام و با حوصله این مسیر زیبا رو طی کنیم روز به روز با شگفتی هایی مواجه خواهیم شد که ما را مشتاق تر می کنه برا ادامه با شور و هیجان بیشتر میکنه.
کامنت شما منو به دو سال پیش که بصورت جدی آموزه های این سایت رو دنبال کردم و برای خودم یه تولدی متفاوت از سال های قبل گرفتم و کلی خوش گذشت انداخت.
تولدت مباررررررک عزیزم. ان شاءالله عمری با عزت و سربلندی و سعادتمندی و سرشار از حس سپاس گذاری و حس و حال خوب داشته باشی عزیزم
در پناه پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان ام
به نام خدایی که در این نزدیکی است…..رضوان جان اول این جملتو که خوندم موهای بدنم سیخ شد
رضوان جان اول که سپاسگزارتم بابت تبریکت عزیززززز دلم
بعدش دوسدارم بدونی کامنتت منو به فکر فرو برد یه لحظه انگار که خدا بهم الهام کرد که اعظم یادته که بهم گفتی خدایا امسال کادوی تولدم رو از تو میخام و بهترین کادوها رو میخام بعد یه لحظه شوکه شدم به خودم گفتم اعظم میدونی که خدا داره چکار میکنه برات امسال؟؟
وای رضوان جانم نمیدونی چه حالی دارم همین الان خدا بهم گفت ببین این هدیهایی که بهت دادم اینایی که تو داری میبینی اینا ماله یه لحظشه …بهم گفت که میدونی چقدرررررر بر تو افزوده شده ؟
بهم گفت اعظم متوجهی که هدیه تولدت چیان؟
وای خدای من
با کامنتت اینا و دریافت کردم رضوان جانم
خدایا تو چکار میکنی با من آخه
مگه میشه من این روز رو فراموش کنم؟
مگه میشه من این تولد رو فراموش کنم
چقدرررر حس میکنم امروز خدا دست منو گرفت و یه دفعه کشید برد بالا
چقدر امروز من بزرگ شدم
چقدر خدا قدرتش رو بهم نشون داد
خدایا کمکم کن بتونم درک کنم
رضوان جانم میدونی چکار کردی با این تبریک و با قلمت؟؟
دستت رو میبوسم رضوان جانم
نمیدونی با من و دلم چکارکردی چقدر به خدا نزدیکتر شدم چقدر جواب خدارو توی کامنتهاتون میبینم و میشنوم
خدا داره با قلم شما باهام حرف میزنه و داره چیزایی رو بهم میگه که فقط بین خودمون بوده
از دست و زبان که برآید
کز عهده ی شکرش به درآید؟
رضوان جان خداوند اینچنین حس و حالی رو هزاران بار نصیب قلب مهربونت کنه عزیزم
چقدر زیبا و دلنشین نوشتی چقدر ذوق کردم که امسال روز تولدت به لطف آگاهی هایی که کسب کردی متفاوت و خاص هست و این همه حس و حال عالی داری و اتفاقات و خبرهای خوب پشت سر هم داره برات رخ میده خدا رو صد هزار مرتبه شکر
انشاءالله تولدت هر سال عالیتر از سال قبل و بهترین روز تولدت باشه
باز هم تولدتو تبریک میگم و روی ماهتو می بوسم
در پناه خدا زندگیت پر از خیر و برکت و ثروت و شادی و سلامتی باشه
شعرتون رو با تمام وجودم برای خودم خوندم و به اعماق قلبم نشست..دوست الهی من الان دارم استاد رو درک میکنم که میگفتن از خدا میخام که توانایی شکرگزاریش رو بهم بده الان واقعا نمیتونم و زبانم قاصره از شکر هدیه هایی که بهم داده
دوست توحیدی من شما بهترین هدیه های خداوندید برای من
چه تولدی شد
بهتون افتخار میکنم… از شعرتون عکس گرفتم که همیییشه بخونمش و اینو بدونید هیچوقت این هدیه زیبارو فراموش نمیکنم
شکر وجودتون
خدای بزرگم هزار برابر این حالی که دادین رو بهتون برگردونه
الهی همییییه تنتون سالم دلتون شاد باشه اسداله عزیز
چقدرررر ذوق کردم از کامنتت
فقط میتونم شکرگزار خداوندم باشم بابت وجودتون
دوسدارم ساعتها براتون بنویسم ولی میدونم که بازم نمیتونم ذوقم رو و سپاسگزاریم رو بهتون انتقال بدم
شاد و ثروتمند و سلامت باشی شاگرد ممتاز این سایت الهی
سلام اعظم عزیزم.تولدت مبارک خواهر گلم.چه حس وحال خوبی ،به من هم سرایت کرد.هم تولد شناسنامه ایت مبارک.هم تولد تحول درونیت.ما همه دوباره با اگاهی های این سایت متحول ومتولد شدیم.به نظر من الان باید افتخار پدرگرامیتون باشین که دخترشون در همچین فضایی هست.لذت بردم از کامنتتون وکلی سلامتی وخوش بختی ارزومندم.
سلام اعظم جان الان که دارم واست کامنت میزارم میدونم که چند روزی از تولدت گذشته اما از اینجایی که هدایت شدم به کامنتت ولذت بردم از پیشرفتت وحال خوبی که داری
دوست داشتم تولدت رو بهت تبریک بگم وبرات آرزوی بهترینها رو دارم انشاالله درپناه الله مهربان شاد وسالم وتن درست باشی عزیزم.
به نام خداوند بخشاینده مهربان.
سلام به همگی دوستان عزیزم.
..خدایاشکرت لیاقت دیدن زیبایی های قسمت 222 را داشتم .
•• خدایاشکرت بخاطر جاده های سرسبز و آسمون پاک و آبی کلورادو و فورد زیبای قرمز که ترکیب رنگ سبز و آبی و قرمز منظره بینهایت قشنگی برای چشمانم ایجاد کرده،خدایاشکرت برای کوههای پر از درختی که از دیدنش لذت بردم. خدایاشکرت برای رنگ سبز فسفری بیشه زار کنار جاده که واقعا رویاییه ،خدای من آسمون و ابرها چقدر قشنگن ابرها معلومه که بارونزا بودند ،خدایاشکرت برای زمین بازی و افرادی که میخواستند فوتبال آمریکایی بازی کنند ،خدایاشکرت برای ماشینهایی که کنار زمین بازی پارک شده بودند تمام مناظری که دیدم نمود واضح فراوانی در جهانه خدایاشکرت برای تمام نعمتهایی که بهمون هدیه کردی.
.
••خدایا شکرت برای جای جدید و حیاطش که قراره استاد عزیز با عشق درونیش حیاط جدید رو تمیز کنه تا بیشتر و بیشتر از قشنگیش لذت ببریم، تلالو نور طلایی آفتاب از لابلای درختها چه زیبا ورویایی بود،چه سنگ بزرگی وای خدای من این ذره ای از عظمتت هست که هوش از سر میبره، اشعه طلایی آفتاب روی گردن استاد عزیز چقدر زیبایی استاد رو بیشتر کرده چقدر قشنگ ! مرسی استاد جان که حیاط جدید رو صفا بخشیدی ، چندوقت پیش که داخل جنگل گلستان بودم فضایی که نشستیم کمی آشغال داشت تاجاییکه تونستم آشغالهارو سوزوندم و حسشو میتونم درک کنم چقدر باحاله ،احساس میکردم طبیعت ازم تشکر میکنه، چه هوای بینظیری که توصیفش کردید نه سرد نه گرم نه خشک نه مرطوب یعنی معتدل عاشقانه و بینهایت عالی خدایاشکرت .
••خدایاشکرت این سنگ چه قشنگ و با نظم اونجا فیکس شده ، خدایاشکرت برای طبیعت بینظیری که دارم میبینم و چقدر نور آفتاب روی سنگها و برگ درختان صحنه قشنگی ایجاد کرده برای این صحنه هزاران بار شکرت ، تحسینت میکنم مریم خانم که شروع کردید به نظافت محیط جدیدتون .
.
••خدایاشکرت برای پیاده روی توی این طبیعت بینظیر و دیدن موتورسوارهایی که اومدن عشق و حال کنن .
.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
.
خدایاشکرت اینروزها خیلی آرومم ،چندروز پیش خدای مهربان بهم الهام کردم برم خونه و از مادرم خبر بگیرم چون برای فوت خواهرم ناراحت بود، در بهترین زمان ممکن هدایت شدم چون الان هیچ شلوغی نیست ،هیچکسی نیست و تقریبا همگی کمی با شرایط هماهنگ شدن، خونه خواهرمم رفتم پیش بچه ها و همسرش اونها هم آروم بودن و شرایط نرمال بود من خدارو هزاران بار شکر میکنم که همیشه حواسش بهم هست و نمیخواد تو غم وناراحتی باشم هربار که بهش دل سپردم بهترینها رو برام رغم زده و اشک منو درآورده، شکرت خدایا.
.
•• امروز در حال خوندن کامنتهای دوره جدید بودم که حسی بهم گفت قبل از اینکه بری سرکار، یه سفر دیگه برو! من هفته پیش سفر بودم،سفری الهی که تمام لحظاتم گوش به فرمان خدا بودم و واقعا بینظیر بود و حالا دوباره خداوند ازم میخواد سفر برم! نمیدونم به کجا ولی به این هدایت نه نمیگم چون عاشق سفر رفتنم ، نمیدونم خداوند با این ایده های الهامی چی میخواد بهم بگه ولی مطمعنم چیزی هست که باید درکش کنم ، من حاضرم تمام عمرم در سفر باشم ،با آدمهای مختلف در تعامل باشم،با فرهنگهای مختلف آشنا بشم ،باشهرهای مختلف آشنا بشم در هر استانی یکی دوماه زندگی کنم و …… اینها جز علایق وخواسته های منه ولی هنوز هدایت نشدم چطوری باید ازاین علاقم پول بسازم منتظرم خداوند بهم تقلب برسونه ! و مطمعنم خداوند بهم الهام میکنه هیچ عجله ای ندارم میخوام از زندگیم لذت ببرم،خدایاخداوندا هزاران بار شکرت برای همین لحظه و همین مکان که راضیم .
.
••استاد عزیزم ممنونم از محتوای عالی این سایت ،اینجا بهترین جاییه که عاشقانه دوسش دارم و اولویته برام.
دوستون دارم بینهایت.
در پناه حق تعالی باشید.
به نام خالق هدایتگر سلام به نجمه دوست داشتنی بنده گوش به فرمان خدا
نجمه جان تحسینت میکنم برای این حد از صلح با خودت تحسینت میکنم برای کنترل ذهن عالیت تحسینت میکنم برای سفرهای مجردی که میری تحسینت میکنم به خاطره کاری که داری و کسب درآمد می کنی تحسینت میکنم برای رابطه زیبات با الله تنها منبع قدرت تحسینت میکنم برای بودن در زمان و مکان مناسب نجمه جان بسیار تحسین برانگیزی
هرجا هستی در پناه رب العالمین شاد و پیروز و سربلند باشی و انشالله خبر پول سایت از علاقه ات به سفر به صورت معجزه وار بشنوم ایشالله غرق احساس سپاس گزاری باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها خوش حالم خانواده ای چون شما ها دارم . دست خدابه همراهت بنده محبوب خدا
سلام مریم عزیز دوست ارزشمندم
امیدوارم حالت خوب باشه
خیای ممنونم که کامنتم رو خوندی و برام پاسخ نوشتی
خیلی ممنونم برای آرزوهای خوبی که در حقم کردی انشاالله خودت به هزار برابر این آرزوها برسی
انشاالله سعادت دنیا و آخرت نصیبت بشه
خدانگهدار
سلام به نجمه خانم رضایی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه لذت بردم از کامنت زیبایتان،و بیشتر از همه مدیریت حال و هوایتان شگفت زدهام نمود احسنت براووو معلوم است که در کلاس درس استاد شاگرد اول و زرنگی شدهاید،چون همانطور که اشاره نمودهاید به تازگی سوگوار غم از دست دادن خواهر عزیزتان شدهاید،و با این وجود به دنبال بهبود حالتان هستید دست مریزاد به شما،برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم.
سلام دوست عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه
..خیلی ممنونم برای آرزوهای خوبتون انشاالله در پناه خداوند متعال شاد و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین
…حال وهوایم نتیجه دل سپردگی به هدایت الله مهربان است که نتیجه این دلسپردگی جز خوبی و خوشی و سعادت نخواهد بود.
امیدوارم در این راه ثابت قدم باشید.
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت
سپاسگزارم هرروز زندگیم پر شده اززیبایی
از نعمت
از رحمت
از روابط پراز عشق و احترام
از آگاهی
از حضور انسانهای هم مدار
سپاسگزارم که عزیزترین هایم اینروزها هدایتگرم شده اند
با کتابی
نوشته ای
پیامی
همه جوره داری بامن حرف میزنی
عاشقتم اینقدر قوانین ثابت و آسان برای ما قرار دادی
عاشقتم
.
از این همه زیبایی که جلو چشمانم پدیدار میکنی قدردانم
ازاینکه در مدار دریافت هستم خوشحالم
تو مرا جان و جهانی
.
چه منظره بینظیری اینبارهم حیاط جدیدمان شده است
واقعا که انچه خداوند ساخته، چقدر به دل مینشیند
ساعتها میتونم بشینم به تماشای این صخره و خسته نشم
ساعتها میتونم بشینم به تماشاتی زیبایی اسمان و سیر نشم
ساعتها زیر سایه درخت بمان و تماشا کنم این همه زیبایی را
دقیقاا همه اش به خاطر طبیعی بودنش
جذاب هست
و قوانین الهی به خاطر همین هماهنگی با طبیعت هستی است که جذاب و دلنشین هست
چه حرکت زیبایی
تمییز کردن محیط زندگیمون
به خصوص طبیعت سخاوتمند که همیشه به ما خیلی میبخشه و این تمیز کردن کمترین کار ما برای تشکر از اوست
کارتون رو بسیار تحسین میکنم
هزارآفرین
در سفری که به کنار دریا داشتم
خانواده ای دیدم
چهارنفره
که هرکدوم ی کیسه زباله داشتن و اشغالهای ساحل رو. جمع میکردن
همونجا رفتم سراغ دخترخانم خانواده و از او. تشکر کردم و کارش رو. تحسین کردم و به خودم قول دادم این کار رو بخشی از طبیعت گردیم کنم
و من هم اینطوری لطف طبیعت سخاوتمند رو جبران کنم
و اینجاهم شما من رو بیاد قولم انداختید
سپاسگزارم
ممنون از اطلاعاتی که درباره نحوه پدیدار شدن سنگها دادید
جالب بود
.
و باللخره رسیدیم به تریل
یعنی همه اون امکان فوقالعاده ای که برای موتور و…. گذاشته بودن به یکطرف
ذوق و شوق شما از اوردن موتور و موتورسواری هم یکطرف
مثل کودکی که از ذوق خوراکی خوشمزه دهنش اب بیافته و چشماش برق
همین حال و هوا رو داشتید
.
خدایاشکرت که به من فرصت همراهی با همخ این زیبایی ها دادی
به من ازادی مالی، مکانی و زمانی دادی تا به اینهمه زیبایی به اسانی سفر کنم
خدایاشکرت
قدردانم
به نام خالق بی همتا سلام رها جان عزیزم تجسینت میکنم به خاطر آزادی مالی و زمانی و مکانی که داری و تحسینت میکنم به خاطر نگاه زیبا بینتیجه به خاطر تعهدش نسبت به عمل به قوانین تحسینت میکنم به خاطر قول زیبایی که به رب العالمین دادی و به زیبایی از دختری که ساحل تمیز میکرد تشکر کردی این خودش گویای نگاه زیبا تو به زندگی به الله به ارزشمندی خودت و خیلی چیز های زیبای دیگه هست .
هرجا هستی نازنینم شاد و پیروز و سربلند باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها . دست یگانه رب العالمین به همراهت بنده زیبای خدا
سلام مریم جانم
ممنون از نگاه قشنگت
ممنون از اینکه وقت گذاشتی کامنتم رو بادقت خوندی
.
خودت هم شایسته تحسین و تشویقی
هرکدوم ازما که اینحا هستیم یعنی به لیاقت خودمون پی بردیم که تمام وقتمون رو دراین فضای الهی سیر میکنیم
قدردان تو دوست نازنینم هستم که برای من دعای زیبایی میکنی، دعایت برای من نشانه ای از سوی الله مهربانم شد
من هم رحمت و برکت و عشق الهی رو برات طلب میکنم و اسان شدن برای تمام اسانی های الهی و آزادی مالی و مکانی و زمانی
خوش بدرخشی عزیزم
به نام خدای هدایتگر
سلام به همسفرهای عزیزم!
خدا رو شکر برای حیاط جدیدمون با اون سنگ منحصر به فرد که به شکل عجیبی تعادلش رو حفظ کرده.
چقدر حس خوبی میده تمیز کردن و به این شکل، تشکر کردن از طبیعت! من بعضی وقت ها که واقعاً به ندرت هم هست، آشغال می بینم توی طبیعت اینجا به خودم میگم حتماً معنیش این نیست که کسی از روی عمد آشغال ریخته! ممکنه باد زده باشه یه لیوان از روی میز افتاده باشه یا یه کیسه رو پرت کرده باشه دورترها جوری که حتی شاید طرف نفهمیده باشه و خلاصه با حسن ظن به این قضیه نگاه می کنم. البته که هیچ وقت این قضیه صفر یا صد نیست و همیشه ممکنه آدم هایی هم باشن که وقتی جریمه بالاسرشون نباشه زیاد اهمیت ندن. اِنی وِی ما که داریم اینجا رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتیم تحویل میدیم. عاشقتونم استاد و مریم جان!
مرمیم جان اون هوایی که توصیف کردی رو واقعاً حسش کردم! “جادویی! نه سرد، نه گرم، نه خشک، نه مرطوب!” خدایا شکرت :)
عاشق اون فیلمبرداری کردنت از تمام زوایای اون سنگ هستم که دوست داری هر زیبایی و شگفتی که خودت می بینی، به ما هم با همون جزئیات که خودت میبینی نشون بدی و ما رو همراه خودت می کنی! واقعاً حس خوبیه و ازت بی نهایت ممنونم (قلب)
به قول خواهرزاده م “اُر مای گاد!!” این سنگ وقتی مریم جان نشسته کنارش تازه معلوم شد چقدر بزرگه! سنگ نیست اصلاً کوهیه واسه خودش!
=========================================================================================================
دیروز خدا منو مهمون یه تجربه ی قشنگ کرد. رفته بودیم خونه ی دوست خواهرم، یه نی نی 13-14 ماهه داشتن که تازه راه افتاده بود، اولش خیلی خجالتی بود ولی بعد کم کم با ما دوست شد و من کلی باهاش بازی کردم، یه خنده ی شیرینی تحویلم میداد که قند تو دلم آب میشد. لبخند این فرشته ها یکی از قشنگ ترین حس ها رو در من زنده میکنه و می تونم ساعت ها با بچه ها بازی کنم. بعدش هم رفتیم تولد یک پسربچه ی 3 ساله از دوستای خواهرم. حدود 9-10 تا زوج جوان بودن با بچه های قد و نیم قد و برای من که مجردم خیلی خوب بود چون باور فراوانی آدم های مناسب و زوج ها رو برام زنده کرد و اینکه خداوند انسان ها رو جفت آفریده..
وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّهٗ وَرَحۡمَهًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ
…و اگر آدم مقاومت نداشته باشه این مسئله خیلی طبیعی و بدیهی به وجود میاد.
خدایا شکرت که باز هم به من این فرصت رو دادی که در این سایت الهی بنویسم، از زیبایی ها و خوبی ها، و عبادت کنم تو را!
عاشقتونم استاد و مریم جان و همسفرهای نازنین (قلب)
به نام خداوند صلح و مهربانی
درود به شما دوست عزیزم ، یاسمن خانم
الهی حال دلت عالی باشه
الهی همیشه لبخند روی لب هات باشه
اونقدر نعمت و ثروت از در و دیوار وارد زندگیت بشه که با یک احساس عمیقِ قلبیِ رضایت از پرودگار روز و شب فقط بگی خدایا شکرت :))))
چقدر من این قلب پاک و زلال شما رو تحسین می کنم
چقدر این شفاف بودن و بی شیله پیله بودن توی آدم ها رو دوست دارم
این خودشون بودن و بدون ماسک بودن رو دوست دارم
ویژگی ای که شما داری و خیلی خوب توی این دیدگاهت خودش رو نشون میداد
من از معاشرت با آدم هایی مثل شما بی نهایت لذت می برم و خداوند مهربان رو شاکرم
خیلی قشنگ اشاره کردید به این موضوع که وجود بچه ها واقعاً موهبتِ…
من هم خیلی بچه ها رو دوست دارم همیشه بهشون لبخند میزنم ، دالی می کنم:))) باهاشون بازی می کنم و در کل حس خوب میدهم و حس خوب دریافت می کنم
قبلاً اینجوری نبودم ، اتفاقاً سال ها قبل ، مخصوصاً قبل از آشنایی با استاد با خودم در جنگ بودم و به خاطر حال تقریباً همیشگی بدم! (افسردگی خفیف) همیشه از بچه ها بیزار بودم
ولی بعد از چند سال دانشجوی استاد بودن… شنیدن این آگاهی ها ، درک کردن اون ها و عمل کردن به اون ها با خودم و جهان اطرافم به صلح رسیدم ولی کماکان با بچه ها بلد نبودم ارتباط قلبی برقرار کنم!! ارتباط قلبی که چه عرض کنم… ارتباط سطحی هم بلد نبودم برقرار کنم :)))
(فکر می کنم از یک سال پیش بود) از یه روزی شروع کردم به تمرین کردن، و واقعاً دوست داشتم که با بچه ها رفیق باشم
و همیشه آدم هایی که با بچه ها زود ارتباط قلبی برقرار می کردن رو با تمام وجودم تحسین می کردم
خیلی وقتها (مخصوصاً زمان هایی که ساز دلم کوک نبود) آگاهانه میرفتم توی پارک (و هنوز هم میرم) قسمتی که پارک کودک هستش و اونجا می نشینم و با عشق غرق در تماشای بازی بچه ها میشم :))) من هم با خنده هاشون ذوق می کنم و می خندم ، همش خدا رو شکر می کنم و این فرشتههای الهی رو تحسین می کنم
حالا نتیجه چی شده ؟
ارتباطم به طرز مشهودی با همسایه هامون که اصلاً ارتباطی باهاشون نداشتم داره بهتر و بهتر میشه
مخصوصاً خانم ها (چون من در شهر قم و خانواده مذهبی بزرگ شدم) و خوشحالم چون این ها نشونست که باورهایم داره بهتر میشه
به طرز عجیبی دوست هام و حتی همکارهام دوستم دارند :))) واقعاً دوستم دارند و به طُرُق مختلف بهم عشق می ورزند و محبت می کنند
همین چند روز پیش هم اومدم خونه دیدم توی حیاط آپارتمان خودمون (نازنین زهرا و امیرعلی) حدوداً پنج شش سالشونه ، دارند توپ بازی می کنند رفتم باهاشون سلام و علیک کردم و از اونجایی که قبلاً هم باهاشون دوست شده بودم وسایلم گذاشتم یه گوشه لب باغچه و فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
این هم برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه
چون قبلاً اعتماد به نفسم پایین بود
اولاً با خودم در صلح نبودم
دوماً با بچه ها دوست نبودم
سوماً حرف ها و قضاوت های دیگران برایم خیلی مهم بود ( که مردم چی میگن؟! نمیگن این مرد گنده:) با این همه ریش و سیبیل بچه شده!! )
خلاصه خیلی خوشحالم
ار اونجایی که دیدگاه شما حس خوبی بهم داد دوست داشتم این ها رو براتون بنویسم و امیدوارم بهتون حس خیلی خوبی بده
پایدار باشی و خدا نگهدارت باشه یاسمن خانم
امیدوارم به قول رضوان خانم تمام مجرد های سایت از جمله بنده و از جمله شما زودتر به بهشت متأهل ها بپیوندیم :)
سلام به محمد حسین عزیز!
خدا رو شکر میکنم که دو روز پشت سر هم از شما دوست عزیزم نقطه ی آبی داشتم!
چقدر لذت بردم از اینکه گفتی با کار کردن روی خودت ارتباطت با آدما بهتر شده…و این جمله ت هم چه حس فوق العاده ای داشت: فارغ ز غوغای جهان یه ربع بیست دقیقهای بازیم کردیم و کلی بهم خوش گذشت:))))
ممنونم ازت به خاطر اینکه این حس خوب رو به من منتقل کردی و به خاطر آرزوهای قشنگت!
من هم از صمیم قلبم بهترین ها رو برات آرزو می کنم و الهی که همیشه لبخند و خنده بر صورت داشته باشی!
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
انگار که کل دنیا رو فرش سبز کردند و شده خود بهشت وقتی دارم فایل ها رو نگاه میکنم
چقدر نگاه کردن به فایل های سفر به دور آمریکا بهم انگیزه میده که هر لحظه فرکانسم بره بالاتر و کیفیت زندگیم بهتر و بیشتر بشه
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته که دارند این فایل ها رو آماده میکنند تا ما بتونیم هر روز به مسیر بهتری هدایت بشیم خدایا هزاران مرتبه شکرت
خب بریم یه جای جدید دیگه رو تجربه کنیم تحسین میکنم استاد و مریم خانم که آنقدر به زیبایی و تمیزی اهمیت میدهند و اولین کاری که کردند اشغال های اطرافشون رو تمیز کردن چون دیگه سیستم ذهنشیون روی تمیزی و زیبایی هست و به صورت خودکار به جاهای تمیز هدایت میشوند و اگرم کمی محیط اشغال باشه تمیز میشه حتی از اولش هم بهتر
خدای من چه سنگ بزرگی اولش فکر کردم ماکت سنگ هست ولی خب چقدر بزرگ و چقدرم زیباست از لحاظ هندسی و چقدر عالی اونجا وایساده و چه ابهتی داره …
و چقدر اینجا به دلم نشست …
بریم پیاده روی عالی رو داشته باشیم و خدارا هزاران مرتبه شکرت که تو کشوری هستید که چقدر امکانات رفاهی و خدماتی برای مردم در نظر گرفته شده تا هر کسی هر جور که دوست داره تفریح کنه
چقدر از صورت استاد شوق و ذوق موتور سواری توی این تریل میشه دید اصلا انگار کودکی که تازه میخواد یه کاری رو انجام بده و مطمینا هم تمام کاینات دست به دست هم میده تا اینکه این اتفاق برای اون کودک بیوفته
و من تازه متوجه شدم که استاد چطوری خواسته ها رو میخواد انگار کودکی که تازه متولد شده و چیزی میخواد چقدر لذت بردم و چقدر تحسین کردم استاد رو که با تمام احساساتش داشت به موتور سواری تو این تریل های بزرگ فکر میکرد و چیزی نمگیذره که فایلش رو میبینیم خدایا شکرت
به به که منم عاشق موتور سواری هستم اونم از نوع دو چرخ و افروید که انشالله به زودی خدا هدایتم میکنه برای خرید به موتور حرفه ای افروید
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم که همگی با توجه به فرکانس های که داریم اینجا هستیم و هر کسی با توجه به کار کردن رو باورهایش داره به خواسته هایش میرسه
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خوب خودم
سلام خانم شایسته خوش ذوق
بریم برای یک حال خوبی دیگر و برای یک توجه به نکات مثبت فوق العاده دیگر
زیبا است شروع روز خود با دیدن این تصاویر و این همه نعمت و حال خوبی و این همه تابلوهای زیبای نقاشی خداوند
نگاه و توجه خانم شایسته که می گوید رسیدیم به یک جای جدید و نگاهی به حیاط خانه جدید خودمان بیندازیم
این بدان معنی است می توان از هر جایی و هر چیزی لذت برد
حتی کار استاد که با تمیز کردن محیط اطراف خودش این را نشان می دهد که برای حس و حال خوب خودشان احترام و ارزش و لیاقت قایل هستند و محیط اطراف خودشان را تمیز می کنند و بناچار این تمیزی و این حس و حال خوب به آنها هم باز می گردد و سبب می شود که از این محیط لذت دو چندان ببرند
دیدن این نکات و صحبت های استاد در مورد نوع کارکرد خداوند در طبیعت و نوع کارکرد ما انسان ها جایی این را دارد که به قدرت و عظمت او ایمان بیاوریم و همیشه در کارهای خودمان به او تکیه کنیم چرا که او تنها قدرت برتر این جهان زیبا است
بله وقتی که طبیعت به این زیبایی را تمیز می کنی خدای مهربان هم یک آهوی زیبا را برای دیدن چشمهای استاد و خانم شایسته سر راه آنها قرار می دهد تا آنها با دیدن این آهو لذت ببرند و حالشان دو چندان خوب کند
صحبت های استاد به این گواه است که فراوانی در این جهان به وفور وجود دارد و فقط باید آنها را دید و از آنها لذت برد و حال خود را خوب نگه داشت
این همه لذت بردن و حال خوب داشتن کمترین کاری است که ما می توانیم از جهان اطراف خودمان داشته باشیم
هر چه بیشتر حالمان خوب باشد بیشتر می توانیم لذت ببریم و زیبایی ببینیم و بیشتر کیف کنیم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام نامی خدا
به نام خدای زیبایها
خداوندا، برای این روزِ زیبا و این زندگیِ تازه از تو سپاسگزارم.
مهربانا، برای غذا، از خانه، کاشانه، امنیت، بقا بودن از تو سپاسگزارم.
پروردگارا، برای خلاقیت، آفرینندگی، نوآوری، روزِ تازه، روزی نو از تو سپاسگزارم.
آفریدگارا، برای سلامتیِ تن، توانمندیِ جان، جوانمردیِ دل، دل انگیزیِ حال از تو سپاسگزارم.
الهی، برای عشقِ جهان، جانِ جهان، محبتِ بشری، همزیستانه بی قید و شرط از تو سپاسگزارم.
خدایا، برای تواناییِ شکرگزاری، توانایی سخن گفتن، گفتمان، مکالمه، کلامِ پُر مهر، ذکرِ بودن ونوشتن از تو سپاسگزارم.
سلام وصدسلام براساتید گرانقدرمون وهمه دوستان همسفر درسایت الهی عباسمنش
سفری دیگر روززیبای دیگر خدایا مهربانا هزاران هزاربارشکرت
درود بی پایان براساتید گرانقدرمون استادعباسمنش واستادشایسته نازنین بعدازتماشاکردن 221 قسمت ازسریال سفربه دورامریکا وتماشاکردن صدها فایل دیگر ازاین کشورشگفت انگیز امروز چشممان به یه کم ذباله واَشغال ونازیبایی افتاد که اساتیدنازنین باحملات گازانبری این چالش نازیبارودرنطفه خفه کردن واعلام کردند درسریالهای تولیدی سایت عباسمنش فقط زیبایی وتمیزی مجازمیباشد وجود وورود هرگونه ذباله حتی یه تیکه کاغذ به این محدوده ممنوع بوده وپیگردقانونی دارد
خدایاشکرت بابت این همه نعمت زیبایی وفراوانی ولحظات خوش
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
دوستان بازهم یه موضوع جذاب
همانطورکه درکامنت فایل قبلی اشاره کردم اینجانب بنده خوب خدا قصد کردم تابه فرموده استادنازنین خودمو لایق بدونم وازدارایی ها وسرمایه هایم استفاده درست وبهینه کنم تانپوسیده اند
ماجراازاین قراراست که اینجانب بنده مخلص خدا ملک بسیارباارزشی دارم وقصدساخت ساز درآن رادارم ونیازبه پول فراوان
لذا چندین سال است که نیت کردم خونه فعلی ام روبفرفش رسانده وشروع به ساختن یه خونه شیک ولاکچری نمایم وهروقت که مشتری می آمد ودرست آن لحظه آخر آقای ذهن نجواگر تشریف می آوردند ومیگفت بابا دست بردار به قول معروف سرپیری و معرکه گیری ازتوگذشته داری زندگیتو میکنی میخوای خودتو الاخون والاخون کنی که چی بشه؟
بشین بینیم با تواین کاره نیستی توقادرنیستی ازمنطقه امنت بیرون بیایی اخه پسرخوب آدمی که نزدیک به40 سال کارکارمندی کرده ویه راه صاف وراست رورفته اینکاره نیست
آقا بدجوری بهم برخورده بود
تااینکه صبح دیروز ازبنگاه تماس گرفتند که ان مشتری مشتی که چندروزقبل اومده بود خونه رودیده پسندیده و برای عصرساعت 5 وقت تنطیم شده برای صحبت کردن
درست راس ساعت 5 تماس گرفتند که آقا بیاو
مدارک خونه روهم بیار
اینهم اضافه کنم که صبح دیروز درتمرین روزانه ام باخدامفصل صحبت کردم لپ کلامم باخدا این بود
” خداجونم من همه امورزند گی ام رومیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرکاری که خوب است برایم انجام بده اگراین معامله وفروش خونه به نفع من وبه صلاح منه خودت به بهترین شکل انجامش بده”
ودرطول مسیرهم باخداصحبت میکردم ومیگفتم خدایا بجای من صحبت کن وتصمیم بگیر
اینبارمیخوام
شجاع باشم
پاروترسام بزارم
ازمنطقه امنم بیرن بیام
میخوام نشون بدم اصغردیگری شدم
میخواثابت کنم شاگرداستادعباسمنش هستم
میخوام……..
اقارفتم مذاکرات شروع شد درکمترازنیم ساعت همون مبلغی که مدنظرم بود موردتوافق قرارگرفت
قولنامه نوشته شد
چکها صادرشده
انگشت زده شد
من هاج واج به خودم نگاه میکردم که آیا واقعا من هستم ؟!!!
آخه حتی به همسرم زنگ نزدم که دارم خونه رومیفروشم وداره قولنامه میشه
خلاصه این ذهن نجواگرازدیشب تا کنون که نزدیک به 30 ساعت گذشته هنگ کرده وبه کمارفته
هرچندساعت یکبار میخواد خودی نشون بده
اما پشیمون میشه ومتوجه شده که اینبار کلاهش پس معرکه است ویه جورایی شکست روپذیرفته ودرمقابل اراده وایمان من تسلیم شده ودستاشوبرده بالا
اما خدایا این حرکت ،این جسارت ،این شهامت روواین قدم برداشتن رودروهله اول خودت انجامش دادی مثل همیشه
ودروهله دوم مدیون پیغمبر زمانه ات استاد عباسمنش هستم
تادرودی دیگربدرود
یاحق
به نام او که هر چه هست از اوست
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه ی همسفران
من دیشب به انیمیشنی رو دیدم به اسم روح یا soul که میخوام پیشنهاد بدم حتما ببینید تا حرفهایی که استاد گفتن رو بصورت عینی براتون جا بیفته
چقد با دیدن این فیلم دیدم وسیع تر شد
استاد همیشه میگفتن ما خودمون انتخاب کردیم تو کدوم خانواده باشیم کدوم منطقه و کشور باشیم چه شخصیتی داشته باشیم چه شکلی باشیم
ما بدن های فیزیکیمون نیستیم ما ذهنمونم نیستیم ما اگاهی هستیم ما روح هستیم
انا لالله و انا الیه راجعون ما همه یکی هستیم و به سوی اون باز میگردیم ما قطره ای هستیم از اقیانوس بی انتهای خداوند
هر کدوم از ما رسالتی داریم و باید رسالتمونو پیدا کنیم
با دیدن این فیلم فهمیدم هدف زندگی چیه
همونطور که استاد میگه هدف زندگی تجربه است
تجربه ی زندگی مادی تجربه ی زندگی
هدف زندگی خوشحال بودنه اینکه بیام از این فرصت محدودی که در اختیارمه فقط و فقط لذت ببرم
مثل اینکه یه اردو کوتاه رفتی و بهت میگن قراره سه روز دیگه برگردی تو تمام تلاشتو میکنی که از اون سه روز بهترین استفاده رو بکنی جاهای جدیدو کشف کنی حتی دلت نمیاد شبها بخوابی اینجا هم همینه یه اردوی کوتاه که قراره برگردیم
حالا فهمیدم اون لایه ی درونیمون که شاده کنجکاوه شیطون و بازیگوشه خوشحاله و لذت میبره از کوچکترین چیزها اسمش کودک درون نیست اسمش روح یا ذات الهیمونه اسمش خودمونه اون خودمونیم اون ماییم
به قول یکی از شخصیت های فیلم
یه ماهی میره پیش یه ماهی پیر میگه میخوام برم اقیانوس
ماهی پیر میگه تو الانم تو اقیانوسی
ماهی میگه این که آبه من میخوام برم اقیانوس!
حکایت ماست که فکر میکنیم زندگی چیزی غیر از همین چیزیه که هر روز تجربش میکنیم فکر میکنیم رسیدن به یه موفقیت یا هدف بزرگ و دوردست یعنی زندگی غافل از اینکه زندگی همین نور خورشیده که میتابه روپوستت و اونو گرم میکنه زندگی همین بادی که از پنجره ی ماشین میزنه تو سر و صورتت و موهاتو پریشون میکنه زندگی همین دوش اب گرمه که وقتی هوا سرده میری زیرش زندگی خوردن خوراکی های خوشمزس
بعد یاد استاد افتادم که صندلیشو گذاشت وسط رودخونه و پاهاشو گذاشت تو اب گفتم زندگی همینه استاد معنی زندگی رو خوب میدونه زندگی یعنی تجربه های کوچیکی که روحتو جلا میده و بهش میگیم روزمرگی اصلا وقتی به هدف زندگی توجه میکنه هر چیزی که قبلا ناراحتت میکرد خیلی مسخره میشه هر اشتباهی که خودتو سالها و روزها و ماهها واسش سرزنش کردی مسخره میشه
این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست ، و زندگی حقیقی همانا [ در ] سرای آخرت است ای کاش می دانستند.
این بیت از مولانا هم عجیب به دلم نشست
پس نهانیها به ضد پیدا شود
چونک حق را نیست ضد پنهان بود
به نام خداوندی ک هیچ وقت تنهایم نگذاشته و فراموشم نکرده
سلامی با عشق ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. این فایل رو ندیدم ولی میخواستم کامنت دلی ای رو بنویسم.
صدای منو می شنوید از دل تاریکی شب،زیر نور ماه در بالکنی زیبا با ویوی کوهها و نور خانه ها ک مثل ستارگانی روی زمین پخش شده اند.
عزیزانم من هم سفر کردم، سفر ب سوی شناخت بیشتر خداوند و یک پله ایمان را بالا آمدن.
من هیچ نمیدانستم ک کجا برم ک چطور برم، نقشه راهم شده بود صحبت های وجیهه بانو و آقای حافظان.این فقط بک گراندی بود ک باید بهش ایمان می اوردم و باور میکردم همان خدایی ک تور لیدر سفرهای استاد،سفرهای دوستانم و ب تازگی سفر وجیهه بانو و همسرشان شده، تور لیدری مرا هم خوب میتواند کند.
سخت بود برایم، یکی از بزرگ ترین ترسهایی ک پریدم داخلش، ب خدا میگفتم میخوام برم ایمانم رو، خودم رو، اصلا خودت رو ب چالش بکشم، میخوام ببینم چطوری مواظبم هستی ؟ معجزه ی ایمان نشون دادن چیه؟ من میرم ببینم چطور برام خدایی میکنی.
قسمت سخت ماجرا راضی کردن پدر و مادر و حتی اعلام کردن این تصمیم بود، 3 روز قبلش با پدرم صحبت کردم و جوری خدا کلام شد بر لبانم ک پدر ب راحتی قانع شد و مرا درک کرد. البته میدونه من اگر بگم میخوام کاری رو انجام بدم حتما انجامش میدم و قبل از اعلام من همه تصمیماتم رو گرفتم و فقط اعلام میکنم، چون توی مکالمات مون میگه تو ک دیگه تصمیم ات رو گرفتی ؛)))
من قراره صبح زود فردا حرکت کنم، مادرم شب قبل سفر ساعت 11 شب از بیمارستان رسید خونه و تصمیم ام رو در عرض 15 دقیقه بهش گفتم و گفتم من کوله ام رو بستم معذرت میخوام من میرم. مادرم حرف از آینده ای زد ک با شوهرت میری چطور میخوای تنها بری؟ بهش گفتم یعنی اون فرد میتونه از من محافظت کنه ولی خدا نه ؟
سکوت کرد و با صحبت هایی ک زندگی خودمه و من میرم و من ب تو کاری ندارم های مادرم بحث تموم شد. فقط میخواستم بگم برای بیرون اومدن از منطقه امن و رفتن در دل ترسهامون شاید هیچ کس از اطرافیان تشویق مون نکنه ولی باید نشنید و صدای اون هارو کم کرد و بزاری اون صدایی ک از ایمان و شجاعت و امید ب روزهای خوب میده، صداش بلللند بپیچه تو مغزت.
ب مادرم گفتم من خیلی کارهای گذشته رو ک انجام دادم شما مخالفت کردی ولی من خیلی بزرگ شدم و اون کارا باعث پیشرفت من شده پس من اینکارو هم انجام میدم. شما همیشه میخوای من یه زندگی عادی داشته باشم و میگی کدوم دختر فامیل یا اطراف مون این کارا رو کرده؟ ولی من عقیده ام فرق داره و زندگی رو طور دیگه ای می بینم.
یادم افتاد ب ناعمه قبل، من همیشه توی تصوراتم سفرهام رو با پارنتری بودم، یعنی هیچ وقت فکرشم نمیکردم جرئت داشته باشم تنها برم سفر و با تنهایی خودم حال کنم.چرا فکر میکردم خودم نمیتونم حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. وقتی این اتفاقات میوفته متوجه تغییرات شخصیتی ام میشم.
ذهنم آشفته شد کمی، پلی لیست قرآن با صدای استاد عبدالباسط رو باز کردم شافل، سوره ضحی
قسم ب روز در آن هنگام ک آفتاب برآید.
و سوگند ب شب در آن هنگام ک آرام گیرد.
ک خداوند هرگز تو را وا نگذاشته
و ب زودی پروردگارت آنقدر ب تو عطا خواهد کرد ک راضی شوی.
می ترسی ؟؟؟؟
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد ؟
و تو را گشمده یافت و هدایت کرد؟
و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود؟
7 الی 8 بار با صدای رویایی عبدالباسط توی گوشم این آیات رو گوش دادم و اشکم جاری میشد.
ک چرا هنوز ایمان نداری برو عزیزم پر قدرت برو.
کوله سبکی بسته شد و ساعت کوک کردم، اسم آلارم رو برای تقویت ایمانم در شروع صبح گذاشتم سفر به سوی خودش تا چشمم رو با یاد ایمان باز کنم.
با اینکه تجربه اولم بود،دلی آرام داشتم، واقعا میگم ترسی نبود در قلبم، انگار کسی از قبل همه برنامه رو بهم گفته بود، گفته بود نگران نباش من هستم.
نشانه هایی برای قوت قلبم خدا جانم میفرستاد، اسنپ ساعت 7 و 7 دقیقه رسید، گوشی 77 درصد شارژ دارد، در راه کلیییی ماشین با پلاک 77 و جفت اعداد دیگر دیدم، ماشینی نوشته بود حسبی الله برای من نوشته بودش میدونم.
خواهر کوچیکم رو بغل کردم و گفت برو خوش بگذره مامان بابا رو ولش نگران شون نباش ؛) بدون جواب خداحافظی از سمت پدر و مادرم راه افتادم. جالبه با اینکه من بچه حرف نگوش کن شون هستم در مورد تصمیمات خودم، من رو بیشتر دوست دارن یعنی میفهمم اون احترام و عشق بیشترشون رو. ب دل نگرفتم و عاشق شون هستم بالاخره نگران بچه شون میشن، هنوز اون ایمان قوی و توحیدی رو در عمل ندارند خیلی.
در راه وقتی اسنپ از محل مون بیرون میودم گفتم اره واقعا سختی سفر اینه ک من چسبیدم ب محل مون، ب آدم هایی ک منو میشناسن، راهو بلدم، چاهو بلدم و این دل کندن ایمان میخواد، و حالا فهمیدم مهاجرت کردن چه ایمانی میخواد، دل بسته نبودن، وابسته نبودن، رها بودن ایمان میخواد.
وارد ترمینال شدم اولین فردی ک بهم گفتن کجا میرید خانم سوار شدم، عه اتفاقا من بچه فیلبند هستم.در دلم گفتم عه خب بسم الله خداوند اومد ب میزبانی برو بریم ک من به هر خیری ک از جانب تو برسد نیازمندم. دستا بالا من هیچی نمیدونم.
طبق نقشه آقای حافظان، سرچلاو پیاده میشم، اونجا کسی رو دارین ک بیان دنبال تون ؟ خیر پس چه جوری می رین بالا ؟ یه مسیری رو پیاده بقیه اشم با محلی های خود روستا. همسفر خانم و آقا از آقای راننده پرسیده بودن این خانم چطور داره تنها میره ایشون گفته بودن حتما تو خودش یه چیزی دیده ک داره میره. (منظورشون ایمان هست)
آقا پرسیدن لباس گرم آوردین فیلبند سرده. تازه یادم افتاد کاپشنم رو روی دسته مبل جا گذاشتم. گفتم آاااا جا گذاشتمش ولی خداروشکر یه بلیز بافت دارم تو کوله ام. یعنی ب قدری آرامش داشتم ک ذره ای احساسم بد نشد، بهم گفت خدا برای تو کاپشن میشود نگران نباش. البته ک انقدر هوا عالیه ک نیازی نداره ب کاپشن و گفتم حتما قراره هوا خوب باشه خدا گفته نمیخواد الکی بار اضافی بکشی ببری.
سرچلاو پیاده شدم، مسیر رو بهم گفتن، کوله ب پشت، مانند توریست هایی ک از بچگی کنار جاده میدیدم شون و براشون ذوق میکردم و تحسین شون میکردم و از خدا میخواستم اش، حالا خودم یکی از اون توریست ها بودم.کنار جاده میرفتم و از طبیعت لذت میبردم.
همان افراد محلی سوار بر ماشین ها و کامیون های بار ک برای وجیهه بانو و آقای حافظان در طول مسیر پیاده روی، دست تکان میدادند ب من دست تکان دادند، برایم دست زدند، بوق زدند، سر تکان دادند. پدر عزیزم زنگ زدن ک جویای احوالم بشه.قطع کردم و خنده ای کردم و با صدای بلند داد زدم عاششششقتم منننننن. سگ ها از مسیر من بلند می شدند و ب اون طرف جاده میرفتن، تنهایی مرا نترساند چون تنها نبودم.
طبق گفته آقای حافظان بعد از کمی پیاده روی ایستادم گفتم خدایا خودت دست بعدی ات رو بفرست. صدای ماشین اومد دستم رو بالا بردم همان نیسان آبی را فرستاد، گفتم میخوام برم فلیبند ولی شما تا هرجا رفتین اشکال نداره. راننده گفتن اتفاقا من میرم فیلبند بچه اونجا هستم، در تمام طول مسیر خنده از لبام گم نشد. چون خدا در همه جا بود در تک تک لحظاتم کنارم بود.
با ماشین از کنار همون بز و گاو و حیوانات در صلح جاده رد شدیم و عکس گرفتم برای تایید و منطقی برای ذهنم در مورد کانون توجهم.
حالا چه فردی بودن ایشون، اهل سفر، کوهنوردی، بسیار محترم، در طول مسیر کل مسیر رو بهم نشون دادن، گفتن اینجا چشمه داره زدن کنار. عکس گرفتم. از همان آب شیرینی ک استاد جانم بطری شون رو پر میکردن خوردم و گفتم اره استاد واقعا عین قند شیرینه. برام ازگیل چیدن، گفتن بلوبری هم داره ولی میگردم برات میچینم ب خودم گفتم وااای بلوبری.
از خاطرات سفرها و کوهنوردی هاشان گفتن، عکس هاشون رو نشون دادن. یک فرد محمد نامی رو چند سال پیش مثل من سوار کرده بودن و خاطرات ایشون رو بهم گفتن، که خداوند چطور نجاتش داده بوده با سگ محلی اونجا.
در راه پرسیدن حالا چطوری اینجا ب ذهن تون رسیده بود، گفتم یکی از دوستانم نوشته بود از سفرش بعد من گفتم خوووب همون خدایی ک برای دوستانم میزبانی کرده از من هم میزبانی میکنه. من مهمان خدا هستم. سرشون رو تکون دادن و خنده ای کردن.
مرا در خانه دخترخاله شان بردن، سفارشم را کردن،بهترین ویو رو داره این سوئیت. وقتی داشتن ب رحیمه خانم زنگ میزدن ک یه مسافر دارم، ایشون پرسیدن کیه؟ تک نفره. دختره. خنده میکنی؟ جدی میگم. من رو رسوندن سوئیت، چه خانم مهربانی، عین مادر مهربان، پرسیدن چطوری تنها اومدی؟ همینجوری برا خودت زدی ب دل جاده. اومدی تمرکز کنی. گفتم من تنهایی زیاد میرم یعنی دوست دارم این حالم رو.
طبق گفته آقای ملک شاهی راننده نیسان،اقیانوس ابر رو باخودم اوردم. گفتم بله ب پیشواز من اومدن. بعدازظهرش رحمیه خانم گفتن برو دشت.زدم بیرون در دشتی سبز، غروب آفتاب ب همراه اقیانوس ابر و هوای بهشتی. نمیدونم من ترکیبی بهتر از این تو عمرم ندیدم. راستی کاپشن عالیی هم رحمیه خانم بهم دادن ؛)) می بینی؟؟؟ از اون می بینی های استاد و خانم شایسته تو اون ارتفاعات دشت ب خودم میگفتم. بخودم میگفتم اینجا بهشت نیست احتمالا؟
سفرم ادامه داره … دوست دارم هر ماه سفری ب خودم هدیه بدم، انشالله انشالله.
دوستتان دارم، خرسندم از بودنم در اینجا، از استادان عزیزم، از دوستانم، از مسیرم از مسیرم
در پناه الله
هزاااااران سلاااااااااااااااامممممم به ناعمه عزیزم…
وااااااااااااییییی خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ناعمه جان انگار دوباره سفر کردم
گویا دوباره خداوند ابرها و اسمانها ، خداوند دشتها و زمینهای پهناور ، خداوند قلبهای مهربان و خداوند نگهدار وجودم ، دوباره گفت وجیهه جان سفر نمیخوای…
بسمالله…
و اومدم و کامنتت رو خوندم..
خوش اومدی به دامن خدا
خوش اومدی به اقیانوس ابرش
خوش اومدی به آسمون شبهاش مه با ستاره هاش ، عظمتش رو برای چشمهای ما چراغانی کرده..
خوش اومدی به قلبهای عاشق خدا..
وقتی میری دشت از پایین روستا بیا به سمت بالا.. و از نانوایی خاله رقیه نون بگیر ، عالیه :))) خودش میپزه .. نوش جونت.
یک روز هم اختصاص بده و دور روستا بچرخ و ویلاها رو تماشا کن و ثروتهای الهی رو ببین و کیف کن…
بهت تبریک میگم دوست قشنگم
بهت هزار افرین میگم که شجاعی و خداوند پاداشش رو با همه اون زیبایی ها بهت تقدیم میکنه..
خوندن کامنتت برام هدیه ایی ناب بود از طرف خداوند..
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
در پناه نور و عشق الهی باشی دوست خدایی من
سلام سلام ب وجیهه بانو عزیز و دوست داشتنی، چقدر شما محبت دارین سپاسگزارم بابت پاسخی ک برام نوشتین خیلی خوشحال شدم ؛))
از زیبایی اینجا نگم براتون ک میدونید خودتونم هنوز تو شوک ام، ینی میگم خوابم یا بیدار؟ این همون آرزوی بچگی ام عه ک الان دارمش، باورم نمیشه، ینی همین قدر ساده بوده؟ ولی من باید رشد میکردم ظرفم آماده میشد ک با لذت و قدردانی بیشتر این سفرو تجربه کنم.
الله اکبر از این فرکانس،دیروز ک دنبال چشمه ای ک آب پر از آهن داره میگشتم یه مسیری رو گم شدم، اتفاقا دیدم چند تا خانم دارن نون میپزن و بوی شامی کباب پیچید بیرون با خوشحالی وایستادم نگاه شون کردم تابلویی جلوی درشون بود، آشپزخانه خاله رقیه. عکس گرفتم اگر لازم شد، ولی آشی خوردم در هوای سرد رو ب ویوی کوهستان.
کامنت تون نشانه ای بود برام از سمت خدا، دیروز کلا من بیرون بودم در دشت ها میگشتم و میگشتم میرفتم پایین بالا میشستم دراز میکشیدم تنهای تنها.
شب موقع برگشت رحیمه خانم گفتن کجا رفتی تو از صبح نیستی؟ گفتم رفتم گشتم تو کوه و دشت، گفتن واااای چه نترسی تو ای دختر شجاع ای دختر شجاع.
دلم میخواست مسیر برگشت رو با کوله ام تنهایی برگردم نه با وانت از قبل هماهنگ شده، تا بیشتر ایمان بیارم، بیشتر زیبایی ببینم، ولی دیشب 4 نفر از محلی های اینجا میخواستن منو منصرف کنن، و حرف از احتیاط میزدن، گفتن اصلا اگه اجازه بدیم تو رو تنها بری، اسلحه چیزی داری تو مگه ک انقدر نترسی؟ آقا من هی میگفتم خدا هست مواظبت میکنه از من ولی حرف خودشون رو میزدن، منم سکوت و چشمی گفتم و اومدم.
شب ب خدا گفتم خودت بگو من حرف اینا رو نمیشنوم اصلا، مگه طبیعت ترس داره؟ من تو رو می بینم تو این کوه و دشتا، پس اینا چی میگن، ترس چی، مگه تا امروز من خودم از خودم محافظت کردم ؟
قرآن رو باز کردم
لشکریان آسمان و زمین از آن خداست.
مومنان تنها باید بر خدا توکل کنند. اشکی بود ک سرازیر میشد.
و امروز کامنت شما مهر تاییدی شد. سپاسگزارم بابت دعای پر خیر و برکت تون، در پناه الله باشید شاد و سلامت.
در آغوش خدا آرام و شاد سفر کنی و به سلامت با کوله باری از عشق و ایمان برگردی… الهی آمین
امیدوارم انقدر بیاییم از تجربیات ایمان مون بنویسیم ک دیگه شیطان و نجواهاش پیداشون نشه.
سلام ناعمه عزیز امیدوارم که الان این کامنت رو مینویسم در زیباترین جای ممکن باشی
واقعا از ته قلبم تحسینت میکنم برای
این شجاعتی که به خرج دادی وتنها زدی به دل سفر
من پسرم و بعد از سربازی همش این ور اون ور بودم وجاهایی زیادی رو رفتم اما اینکه شما به عنوان یه خانوم این شجاعت رو به خرج دادی بسیار قابل تحسینه دروود برتو
من خودم سه تا خواهر دارم از خودمم بزرگترن اما اگه بگم حتی یه بار هم اینکه تنها برن یه شهر دیگه از سرشونم نگذشته چ بخوان برن سفر
واقعا با خوندن کامنتت 8سال پیشم رو به یادم اوردی که رفتم یه شهری بذای مسافرت البته کارو مسافرت بود
وچ تجربیاتی جالبی برام داشت
دروود برتو
سلام آقای شاهین دوست خوبم
سپاسگزارم بابت محبت تون، تحسین هاتون، واقعا مشتکرم.
این شجاعت رو هم خودش بهم عطا کرده، با اون آرامش بینظیری ک قبل از سفر داشتم، خرجش فقط نترسیدن و اعلام کردن تصمیمم بود،چون میگفتم بعدش دیگه حله میسپرم ب خودت.
راستش من از طرف بعضیا مورد های و هوی قرار گرفتم بابت این تصمیمم، چون واقعا ایمان یه حس قلبی عه، من هرچی میخواستم بگم بابا ترس چی، اگه انقدر خدا خدا میکنید خوب خدا هست دیگه منو بسپارید بهش و تمام، سکوت میکردن و ذهن منطقی شون شروع ب صحبت میکرد، ولی کو گوش شنوا ؛)))
ب نظرم آدم باید یه سری مراحل ایمان رو بگذرونه و ب وقتش هدایت میشه ب اون چالش برانگیزها. ک اونم باز راحته چون کلییی منطق و تجربه داری برای خاموش کردن نجواها.
بازهم متشکرم، در پناه الله باشید دوست خوبم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام به ناعمه عزیزم دوست معنوی ام
چقدر کامنت زیبایی نوشتی قشنگ با تمام وجودم کلماتتون رو بلعیدم خیلی حس خوبی داشت
کمی با فکرکردن که فیلبند کجاست
سرچ کردن تو گوگل چقدر دلم این محیط را خواست و رفت جز یکی از خواسته هام امیدوارم بزودی خداوند خدایان کند به چنین محیط زیبایی
واقعاً اونجا بینظیر بود
تحسینتون میکنم که با شجاعت رفتین تو دل ترسها و با توکل بر خدا
خداوند. پاداش میدهد بندگانش که توکل میکنند نه غمی بر آنان هست و نه ترسی
الله و اکبرررر
امیدوارم سفرتون پراز لذت و شادی و بهشت خداوند باشد
شما لایق بهترینها هستین
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام الهام جان دوست عزیزم
بسیار خوشحالم ک تجربیاتم ب ایمان افراد کمک میکنه، من خودم از خوندن تجربیات دوستان در سایت خیلی لذت میبرم، هم منطقی میشه برای خاموش کردن نجوا و ترسهاش، هم باعث تقویت ایمان و آرامش میشه. خودم هم ب همین دلیل این کامنت رو نوشتم.
عزیزم ب زودی تجربه اش میکنی، خیلی آسان بود، برای من بسیار آسان بود، ترسی نبود، میدونستم این خدا هیچ وقت بنده اش رو تنها نزاشته، مگه از بچگی ما خودمون رشد کردیم و بزرگ شدیم.نه همیشه در محافظت اون بودیم و خواهیم بود.
فقط افکار و ترس های انسان های دیگه رو خاموش کن و صدای الله رو زیادش کن ؛))
خدا ب زیبایی میزبانی میکنه عزیزم، من فقط میگفتم خدایا من مهمان تو ام، دارم میام سمت خودت ک بهتر بشناسمت، ایمانم رو تقویت کنم تو هم ک از من مشتاق تر، پس بسم الله.
من هم دوستت دارم الهام جان عزیزدردانه خداوند.
در پناه الله باشید.
به نام خداوند بزرگ و عاشق
خداوند ما را بس هست
خداوند برای ما کافی هست
حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست
خداوندا هر چی تو رقم بزنی به نفع من هست معبود من معشوق من
سلاممممممم ناعمه عزیزم
سلاممم رفیق خوب من
سلاممم خواهر زیبای من
نمیدانی چقدررررر خوشحال شدم برایت
چقدرررر شاد شدم از خواندن کمنتت
اتفاقی جایی میرفتم ولی گفتم اول برای ناعمه عزیزم کمنت بگذارم و تحسین شان کنم
تحسین میکنم عزیزم ایمانت را
تحسین میکنم شجاعتت را
تحسین میکنم جسارتت را
خداوند از اهل ایمان دفاع میکنه
فرد مومن در احاطه و حمایت کامل الله یکتا هست
خداوند خیلی بزرگ هست همان خدایی هست که ما را از هیچ هست کرد و برای ما هدیه زنده گی را بخشید
خدایااااا کرور کرورررر شکرت
چقدرررررررررر حالم عالی شد عزیزم
از خداوند میخایم منم تجربه کنم
عزیزم چقدرررر زیبا نوشتی
آفرین آفرین آفرین
بهترین ها را از خداوند برایت میخایم
بلی ما در این جهان مهمان خدا هستیم
وقتی میزبان ما امپراطور دو جهان باشد از چی بترسیم بابت چی نگران باشیم چرا دو دو چهار تا کنیم
او هست
خدا هست
خدا عاشق ما هست
خدایاااا کرور کروررر شکرت
ناعمه عزیزم من دوستتت دارم
در پناه الله باشی غرق عشق الله باشی همیشه خدا را کنارت حس کنی و غرق شور و هیجان شوی عزیز من
سلام سلام پاکیزه جانم، دختر شیرین زبان و عزیز دل همه ما. من عاشق این محبت ها و عشق ورزیدن هات هستم. چه قلب پاکی داری تو عزیزم.بسیار تحسین ات میکنم. مطمئنم این محبت هارو بسیار بیشتر دریافت میکنی در زندگیت.
بله عزیزم حمایت خدا از سرمان هم زیاد هست.
عزیزم همانطور ک من روزی فکرشم نمیکردم بتونم ولی خداوند ایمان و شجاعت رو قلبم بوجود آورد و به راحتی نصیبم شد، برای تو هم رقم میخوره ب راحتی عزیزم میای و مینویسی برایمان ب زودی.
خداوند میزبان تو هم میشود زیبا جان.
من هم دوستت دارم، سپاسگزارم بابت محبت هایت عشق ورزیدن هایت.
در پناه خدا باشی عزیزم.
سلام بر ناعمه عزیز و شجاع و با ایمان
چقدر خوشحالم که به این باور و ایمان و اعتماد رسیدی که با خدای خودت همراه و همسفر شدی
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که من هم سهم کوچکی در بزرگ شدنت داشتم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست
بزرگترین شجاعت روبرو شدن با ترس نیست بلکه روبرو شدن با خودته ، با حقیقت وجود و دلیل حضورت
معمولاً سخته بپذیری که تنها مالک و صاحب اختیار تو خداست و اون خدا هم تورو به خودت دعوت میکنه و عودت میده.
ما نیاز به اجازه هیچ کس جز خدا نداریم اما احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه
امیدوارم همه اونایی که نگران ما هستند به این ایمان و باور برسند که مهربان تر و عاشق تر از اونها نسبت به ما خداست
و به راستی که خدا برای بنده اش کافیست
اگر قول میدی که از خوندن این کتابی که بهت معرفی میکنم جوگیر نمیشی و راهی سفر نمیشی اسمشو بگم
«معبود سکوت»
امیدوارم که به این حد از رشد رسیده باشی که لایق خوندن این کتاب باشی
و اگر مطالبشو درک کنی به معنای واقعی خدایی میکنی(حداقل سه باری بخون)
منتظر خبرهای خوبتم
موفق باشی دخترِ خدا
سلامی گرم ب برادر بزرگم آقا حبیب
سپاسگزار و قدردانم بابت نصیحت و پندهایی ک ب من آموختید، همیشه سعی میکنم گوش هام رو تیز کنم برای شنیدن تجربیات و نصیحت ها و خداوند یاری بده منو ک از عمل کنندگان هم باشم.
بهشت دقیقا همون جاییه که ما داریم ازش لذت میبریم ، جغرافیاش اصلا مهم نیست.
چقدر باید این آموزه هارو تکرار کنیم، نیاز داشتم ب شنیدن این جمله سپاسگزارم. الان ک فکر میکنم درسته واقعا من همون احساس خوب رو در پارک محل مون، صبح زود با صدای تسبیح گوی پرندگان هم داشتم، یا وقتی تو هوای بارونی تو پارک مون قدم میزدم همون هم صحبتی هارو همون نهایت لذت رو داشتم. ولی سفر روی ایمان من تاثیر گذاشت.
احترام به عزیزانمون به معنی اطاعت از غیر نیست ، بلکه احترام به احساسشونه بله چشم حتما. مشتکرم. من بسیار تغییر کردم در زمینه احترام مخصوصا ب پدر و مادرم ولی باز هم باید بهتر بشم، کاملا درست می فرمایید.
کتاب معبد سکوت (اگر اشتباه نکنم)، خلاصه ای در موردش خواندم، ب قول شما باید ب فرکانس و درکش برسم تا هدایت بشم ب مطالبش. ولی از اونجایی ک من عاشق شنیدن تجربیات انسانها هستم مطمئنم در زمان مناسبش ب آگاهی هاش میرسم.
باز هم ممنونم از شما لطف کردید.
در پناه الله باشید.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره در نه و از هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
ناعمه جان سلااااااام
تحسینت میکنم بهخاطر این ایمانت که بهتنهایی قدم در راه سفر گذاشتی آنهم برای شناختن او.
چه تجاربی قابل توجه و تاملی، مطمئنم که بعد از این تجارب فوقالعاده ات را با ذوق اینجا برایم خواهی گفت.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
آری حتماً برایم خواهی نوشت از تجربیاتی که در این خلوت و به خود آمدنت داری، تجربیاتی بکر و منحصربهفرد که فقط و فقط مختص توست و هیچکس نمیتواند آن حسی را که تو در آن لحظات داری درک کند جز خودت و خدایت.
کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بهپاس کارهای خوبتان بخورید و بنوشید: نوش جانتان! مرسلات43
هنیئا لک، گوارایت باد این نعمت بودن با او که این همان پاداش عمل کنندگان است و خداوند چه خوب پاداش دهنده ای است
آری سفر بهدور آمریکا بهانهای است تا ما به خود بیاییم و سفر درونی خودمان را شروع کنیم، سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
با شعری زیبا از مولانا سلامت میدهم
درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
نه رنج اره کشیدی نه زخمههای تبر
ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب
جهان چگونه منور شدی بگاه سحر
ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق
کجا حیات گلستان شدی به سیل و مطر
چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد
مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر
نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان
نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر
نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب
بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور
وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش
چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر
ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه
که از چنین سفری گشت خاک معدن زر
ز تلخی و ترشی رو به سوی شیرینی
چنانک رست ز تلخی هزار گونه ثمر
ز شمس مفخر تبریز جوی شیرینی
از آنک هر ثمر از نور شمس یابد فر
سلامی گرم و صمیمی ب دوست عزیزم، آقای چشمی
اومدم از تجربیاتم بنویسم براتون دیدم شما ک استاد بنده هستین، تمامش رو نوشتین در این کامنت و من تایید میکردم حرف هاتون رو.
درسته هرچه بیشتر تجربه سفر داشته باشیم، ارتباط بهتر، ایمان بالاتر و تجربیات بهتری داریم و من میخواهم این راه رو ادامه بدم ب یاری خدا.
درس هایم همین ها بود ولی درصدش بالاتر میره با هربار تجربه.
سفری برای شناختن او.
آری چون تو در او حل میشوی، تو او را بیشتر می بینی و بیشتر میفهمی، همنشینی ات با او بیشتر میشود.
سفری از خودبهخود از خود به خدا، از ترس به شجاعت و از عقل به ایمان
بله ایمانم قوی تر شد ب او، عزت نفسم، ترس هایم، هم صحبتی هایم با خودش، چیدن همزمانی هایش، فرستادن دستان الهی اش برای راحتی بیشتر من عشق و محبتی ک می ورزیدن از فضل خودش.
آرام تر و مطیع تر شدم، به قول شما دارم کم کم جای عقل رو ب ایمان میدم. چون قراره ب ایده های بعدیش بله کمی محکم تر بگم.
فهمیدم ک خدا هیچ وقت بارم را روی زمین نمی گذارد، هیچ وقت از من دور نمیشود، فهمیدم همان خدایی ک در رحم مادر از من مواظبت کرده بعد از این هم مراقبم هست.
چه زیبا میخواست اولین تجارب به یادماندنی ام، با خودش و توحید در ذهنم ثبت شود.چه شیرین بود.
دلم پر میکشد برای طبیعت،چرا ک احساس نزدیکی بسیاری هم ب خودم و هم ب خودش داشتم.یکی بودیم خودم خودش و طبیعت.
وقتی در اون دشت ها بالا و پایین میرفتم آرزویی ک از بچگی خواهانش بودم رو ب من داده بود، و من فقط سکوت کردم با دیدن عظمتش.
معنی رها بودن رو فهمیدم.عدم وابستگی.سخت بود برام مخصوصا شب ها. شب اول در تاریکی شب در بالکن ایستادم و ترسی منو ب خود گرفت. گفت اولین تجربه ات هست موردی نداره ناعمه جانم.
یاد گرفتم بیرون آمدن از منطقه امن مرا بزرگ میکند، ترس دارد ولی باعث رشدم میشود. معاشرت های جدید، مسیرهای جدید، فرهنگ های متفاوت. نچسبم ب افراد آشنایی ک اطرافم هستن و مرا دوست دارند، ب محلی ک آشنا هستم، ب مسیر رفت و برگشتی ک میدانمش. ب قول استاد ب شرایط استیبل.
فهمیدم رها بودن و وابسته نبودن سخت است و باید بری در دل این ترس تا خدا رو بشناسی. فهمیدم انسان هایی ک مهاجرت میکنن خیلی خیلی شجاع هستن.
بسیار سپاسگزارم بابت این شعر زیبا و محبت تون. معنی اش رو خوندم و فهمیدم همه چیز از حرکت بوجود اومده. شب، روز، گلستان، سیل،باران و… ما زنده به آنیم ک آرام نگیریم
سپاسگزارم از شما. در پناه الله باشید دوست خوبم.
سلام و درود بر بانو احمدی عزیز
هدایت شدم به کامنتتون و با اینکه خیلی خسته بودم و تازه از ماموریت کاری برگشته بودم کامنتتون رو تا آخر خوندم.برایم جالب بود وقتی گفتی به فیلبند سفر کرده ای و آنموقع بود که متوجه شدم چرا به این کامنت هدایت شده ام. شما بعد از بانو مریم جوان و سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو چهارمین کسی هستید که از سفرتون به فیلبند و تجربه زیبائی ها برامون می گید و خاطرات زیبای سفرم را برایم تداعی می کنید. عاملی که سبب شد بیام و برایتان بنویسم این بود که از آقای ملکشاهی نام بردید! و بیاد آوردم در فیلبند وقتی از ماشینها ورودی می گرفتند از ماشین خواهر زادم ورودی نگرفتند البته از منم نگرفتند چون پول نقد همراه نداشتم ولی وقتی علت رو از خواهر زادم پرسیدم گفت ایشون ایلامی بودن و از پلاک ماشینم متوجه شده اند و به همین دلیل از ما ورودی نخواستند و گفتن من ملکشاهی هستم ( ملکشاهی نام یکی از شهرستانهای ایلام است) و ما کردهای تبعدی هستیم که از خیلی سال پیش اینجا زندگی می کنیم و وقتی شما گفتید اسم راننده نیسان ملکشاهی بوده یاد اون قسمت از خاطره فیلبندمون افتادم و به همین دلیل براتون نوشتم امیدوارم خاطرات زیبایی رو آنجا تجربه کرده باشید دوست عزیز.یا حق
به نام خداوندی ک می بخشد ب اندازه نیت من
سلام ب دوست خوبم اقای زرگوشی
اولا عکس تون خیلی زیباست، دختر کوچولوی عزیزتون رو خیلی دوست دارم، من عاشق بچه ها هستم.تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو، در ضمن ماشین تون هم خیلی زیباست. این ویژگی تحسین کردن رو استاد یادمون دادن ک توی آمریکا چقدر مرسومه و چه فرهنگ زیبایی دارن، احساس خوبش ب خودم اول میرسه و بعد ب شما و احساس خوب شِیر کردن چه رسالت زیبایی عه.
و اینکه اینجا یک تشکر ویژه و تحسین ویژه میکنم از چشم مثبت نگر و زیبابین تون برای کامنت های پربار.
بله سفری پربار بود و شیرینی اش همیشه با من همراهه با تداعی خاطراتم.
اتفاقا توی معاشرت و گفت و گویی ک با آقای ملکشاه داشتم بهم توضیح دادن نسل ما از ایلام کوچ کردن و بعد بهمون اینجا جا دادن و موندگار شدیم، یک خاطره ای هم تعریف کردن ک یک سری محلی های قدیمی قدیمی ک شبیه ب انسانهای اولیه بودن و کمی ترسناک هههه لشکری از اونا رو دستگیر کردن و یکی از سربازان اتیکت لباس نظامی اش ملکشاهی بوده و باعث نجات جون لشکر و فرمانده شون شده و فرمانده اون سرباز رو راننده شخصی اش کردن.
بازهم ممنونم برای محبت تون و پاسخی ک نوشتین برام
در پناه الله در کنار خانواده تان موفق و ثروتمند و شاد زندگی کنید.
سلام ناعمه خانوم عزیز
قبل از شروع به نوشتن و گفتن شوقی که با خوندن کامنت زیباتون اشک از چشمانم سرازیز کردی
میخوام بگم دختر تو خیلی زیبایی و این صورت زیبا با عینک آفتابی رو موهات فقط با همون منظره زیبای پشت سرت همخونی داره و عجیب خوشگل افتاده عکست
مشخص که حسابی جسوری و من همیشه دخترایی که اسنقدر جسورن رو بشدت تحسین میکنم و هر وقت بحثی تو اسن مورد شد همیشه گفتم که این دخترا قابل تحسینن
ناعمه عزیزم خیلی خوشحال شدم از شنیدن حرفات و شور وشوق در دلم به راه انداختی حسابی
خدا پشت پناهت باشه
سلام ب دوست عزیزم، آقا محمد
مشتکرم چقدر شما چشم زیبابین و تحسین گری دارید، تبریک میگم بهتون. همیشه پاسخ هایی ک میزارید رو تحسین کردم ک انقدر دلی و پاک و بی ریا عشق می پراکنید.
خداروشکر ک دلی نرم دارید ک از شنیدن توحید و خداوند اشک تون سرازیر میشه، این خیلی زیباست. قدر خودتون رو بدونید.
منم میخوام بگم اون طبیعتی ک هستین، اون ژست زیباتون، شیپ عالی تون، حتی اون صندلی مسافرتی دلبر و خوشرنگ( قرار بود بخرم این رنگش خیلی زیباست؛)) و صورت و سیرت زیباتون عجیب خوشگل افتاده. من همون روزی ک عکس تون رو دیدم تحسین کردم. عکس های طبیعت و انسان در کنارش عجیب زیباست، چون وقتی در طبیعت خداوندی با او، با خودت با طبیعت یکی میشی.
جسارت، شجاعت، ایمان همه چیز خودش بود، من فقط کمی بند کفشم رو بستم و درصدی ایمان و آرامش داشتم و بعد چنان خدایی کرد ک شیطان و نجواهاش پیداش نمیشد.
براتون بهترین ها و لذت بخش ترین تجربیات رو خواهانم، باز هم ممنون لطف کردید.
در پناه الله باشید دوست خوبم.
سلام استاد عزیز و خانم شایسته
از سال 97 باشما آشنا شدم و مرتب فایلهای رایگان را گوش میدادم فایلهایی در مورد تصمیم گیری و چند برابر کردن درآمد و دیگر فایلها شبانه روز گوش میدادم تا اینکه تصمیم گرفتم شغلم را عوض کنم ولی اینجا به حرف شما گوش دادم ولی عمل نکردم شغلی انتخاب کردم که هیچ تجربه ای در آن نداشتم فقط نگاهم این بود که اون شغل پر درآمده و با کلی ضرر جمع کردم واین را هم بگم در همین اثنا وارد انجمن NA شدم و چقدر آموزه های شما با NA همخونی داره و تصمیم گرفتم به شغل اصلی خودم که هم تجربه داشتم و هم تکاملم رو طی کرده بودم شروع کنم ( امان از این تکامل که شما مرتب تکرار میکردید مخصوصا در دوره کشف قوانین چقدر تاکید میکردید) ولی من رعایت نکردم خلاصه وارد شغل خودم شدم و با کم کم تغیر کردن باورها الان در همان شغل خودم پیشرفت خوبی دارم و به گفته شما تمام تمرکزم را گذاشتم روی کار خودم به حدی که دیگه سر به سایت نمیزدم و کامنت نمیگذاشتم و همین چند وقت پیش وارد سایت شدم و گفتم ببینم استاد چیز جدیدی داره از قضا یک فایلی شما داشتید در مورد قوانین ثابت الهی صحبت میکردید و من با خودم گفتم ای بابا اینها همون مطالب اولیه سایت است و همین طور گوش میدادم شما گفتید که من چیز جدیدی ندارم من مرتب اصل رو تکرار میکنم الله اکبر و جوابم رو گرفتم والان با همون شغل قبلی درآمدم نسبت به پیش از آشنایی با شما به 25 تا30 برابر شده و میخواستم همین جا از شما و انجمن تشکر کنم خدایا شکرت دمت گرم دمت گرم استاد تمام حرفهای شما حقه اگر برای کسی کار نمیکنه یا هنوز درک نکرده فقط شنیده و یا اینکه عمل نمیکنه اگر ما معنی چند کلمه مثل باور تمرکز تکامل ایمان و عمل رو به معنی واقعی درک کنیم و عمل کنیم در زندگی ما غوغایی به پا میشه از هر جهت باز هم تشکر تشکر میکنم استاد عملگرا دمت گرم با این آموزه ها خدا خیر دنیا و عقبی را به شما بدهد
سلام سلااام
همگی سلام
آی زندگی سلام
عزیزای دلم امروز یه روز خییییلی خاصه برای من چونکه امروز تولدمه خدایااااا صدهزار مرتبه شکرت
استادجانم و دوستای الهی من چقدر امسال روز تولدم برام متفاوته به لطف شیرینیه آگاهی
چقدر من حس های عالی دارم انگار که تولد عزیزترین آدم زندگیمه در صورتی که من قبلا و همیشه روز تولدم کللللی انتظار داشتم که بهم تبریک نگفتن کادو نگرفتن چرا این تبریک نگفت چرا اون کادو نگرفت چرا هیشکی تولدم رو یادش نیست و کللللی حالم بد میشد
گاهی هم که به لطف اطرافیان که بهم گفته بودن وقتی به دنیا اومدی پدرت قهر کرده از خونه رفته واسه اینکه پسر دوسداشته و چقدرررر من حالم رو بد میکردم با مرور همچین خاطراتی و انتظارات
ولی حالا به لطف خدای مهربانم خدای نزدیکم خدای بزرگم و آگاهی های هر چند قطره ای که دارم کسب میکنم بهتریییین حس و حال رو دارم برای تولدم و از چند روز پیش توی دفتر شکرگزاریم نوشتم که خدایا تو رو دارم کافیه تو تولدم رو بهم تبریک بگو تو برام کادو بگیر و فقط خودت
و کلی آهنگ تولد شااااد واسه خودم دانلود کردم و کلی رقصیدم واسه خودم خدایا شکرت به خاطر این احساسات نابی که دارم
دیروز دوستم زنگ زد که خیلی وقته خاستم بیام خونتون ولی گفتم روز تولدت بیام و من چقدررررر ذوق کردم که وقتی به خدا میسپارم چکار میکنه برات دوستم میخاد واسه تولدم بیاد خونمون .. خواهرم زنگزد که برات کادو گرفتم کی ببینمت .. یکی دیگه از دوستام یه کادوی خییییلی خوشگل برام گرفته بود و منو سورپرایز کرد و من فقط میگفتم خدایااااا عاشقتم چقدر امسال تولدم متفاوته چقدر حس و حالم عالیه چقدر انتظاری از کسی ندارم جز خدای خودم و چقدر خدا برات قشنگ میچینه و برات برنامه میریزه
استاد جانم و دوستای خوش قلمم میدونید بزرگترین و هیولاترین دفتر شکرگزاریه ماها این سایته
چه دفتر شکرگزاری بهتر و بزرگتر از سایت عباسمنش دات کام؟
دفتری که هیچوقت تموم نمیشه دفتری که کللللی دوستهای الهی داری که همه اونجا شکرگزاریهاشون رو مینویسن
بقول پاکیزه جان خدایا کرور کرور شکرت ..این سایت روزی چندهزاررر شکرگزاری توش نوشته میشه و بقول استادجانم نزدیکترین فرکانس به خداوند شکرگزاریه پس اینجا چقدرررر به خداوند نزدیکه .واقعا اینجا روحانیه اینجا خالص خالصه
. استادجانم و دوستهای الهی من خییییلی دوسداشتم که این حس عالی که دارم و روز تولدم رو با شما که بهترین دوستای من هستید در میون بزارم همش رو شماری میکردم که بیام بنویسم و از همه شما سپاسگزاری کنم بابت اینهمه گنجی و جواهراتی که با قلمهاتون میریزید توی این سایت و ماها میایم هر کدوم به اندازه ی ظرفمون و به اندازه جیبهامون از این جواهرات برمیداریم و روزمون رو با هزینه کردن اونا میگذرونیم
خدایااااا شکرت که منو آفریدی تا با این آگاهیها زندگی کنم خودمو بشناسم تورو بشناسم و کور و ناآگاه از این دنیا نرم
تولد امسالم بهترین تولدی بوده که تا حالا داشتم چونکه قلبم بازتر شده چشمهام بیناتر شده آرامشم بیشتر شده خدایا عاشقتم و سپاسگزارتم
من برم آماده بشم واسه اتفاقهای خییییلی عالیتر که قراره روز تولدم برام بیفته
استاد جانم عاشقتم
دوستهای خوش قلمم عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشید
بوس به کله ی همتوووون
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
تولد تولد تولدت مباررررررک
………..اعظم جان دوست الهی ام………
سلام اعظم جان دختر مومن و موحد و متعهد و ثروتمند و خداجویم
تبریک اصلی بخاطر حضور ما در این سایت است.و این حضور بهترین اتفاق زندگی مون است که اگه آرام و با حوصله این مسیر زیبا رو طی کنیم روز به روز با شگفتی هایی مواجه خواهیم شد که ما را مشتاق تر می کنه برا ادامه با شور و هیجان بیشتر میکنه.
کامنت شما منو به دو سال پیش که بصورت جدی آموزه های این سایت رو دنبال کردم و برای خودم یه تولدی متفاوت از سال های قبل گرفتم و کلی خوش گذشت انداخت.
تولدت مباررررررک عزیزم. ان شاءالله عمری با عزت و سربلندی و سعادتمندی و سرشار از حس سپاس گذاری و حس و حال خوب داشته باشی عزیزم
در پناه پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان ام
سلااااااام به رضوان عززززیزممم
سلام به روی ماهت
به نام خدایی که در این نزدیکی است…..رضوان جان اول این جملتو که خوندم موهای بدنم سیخ شد
رضوان جان اول که سپاسگزارتم بابت تبریکت عزیززززز دلم
بعدش دوسدارم بدونی کامنتت منو به فکر فرو برد یه لحظه انگار که خدا بهم الهام کرد که اعظم یادته که بهم گفتی خدایا امسال کادوی تولدم رو از تو میخام و بهترین کادوها رو میخام بعد یه لحظه شوکه شدم به خودم گفتم اعظم میدونی که خدا داره چکار میکنه برات امسال؟؟
وای رضوان جانم نمیدونی چه حالی دارم همین الان خدا بهم گفت ببین این هدیهایی که بهت دادم اینایی که تو داری میبینی اینا ماله یه لحظشه …بهم گفت که میدونی چقدرررررر بر تو افزوده شده ؟
بهم گفت اعظم متوجهی که هدیه تولدت چیان؟
وای خدای من
با کامنتت اینا و دریافت کردم رضوان جانم
خدایا تو چکار میکنی با من آخه
مگه میشه من این روز رو فراموش کنم؟
مگه میشه من این تولد رو فراموش کنم
چقدرررر حس میکنم امروز خدا دست منو گرفت و یه دفعه کشید برد بالا
چقدر امروز من بزرگ شدم
چقدر خدا قدرتش رو بهم نشون داد
خدایا کمکم کن بتونم درک کنم
رضوان جانم میدونی چکار کردی با این تبریک و با قلمت؟؟
دستت رو میبوسم رضوان جانم
نمیدونی با من و دلم چکارکردی چقدر به خدا نزدیکتر شدم چقدر جواب خدارو توی کامنتهاتون میبینم و میشنوم
خدا داره با قلم شما باهام حرف میزنه و داره چیزایی رو بهم میگه که فقط بین خودمون بوده
از دست و زبان که برآید
کز عهده ی شکرش به درآید؟
رضوان جان خداوند اینچنین حس و حالی رو هزاران بار نصیب قلب مهربونت کنه عزیزم
سلام به اعظم عزیزم
دوست بهشتی مون
تولدت مبارک
خداروشکر که در جمع مون هستی
الهی که دفتر زندگیت پرباشه از اتفاق های شیک ومجلسی ..
پرباشه از احساس شاد و حال خوب
خدایا شکررررت
بخاطر این تولد
پاشم یه رقصی بکنم
عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک
جشن تو جشن تولد
تموم خوبی هاست
جشن تو شروع زیبای
تموم شادی هاست
تولدت مبارک، تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره
از جشن ستاره
آسمون یه پارچه نوره
امشب خونمون پر از طنین دلنوازه
تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه
عزیزم هدیه ی من
برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثله بهشته
سلامممم سلااااام فاطمه جاااانم
وای وای وای
شما چقدرررر خوشگل میرقصی عاشقتم
فاطمه جانممممم بخدا که توی پذیرایی خونمون بودی داشتی واسه تولدم میرقصدی و منم ذووووووق مرگ شدم از دیدنت
وای که چه تولدی
وای که چه مهمونایی
خدایااااا چجوری شکرت کنم
امسال چه تولد شلوغی داشتم من
وای خدای من فاطمه جانم برای من میرقصه واسه تولد منننننن
خدایا حتی توی رویاهام هم همچین تولدی رو نمیتونم تصور کنم
تولد امسالم بالاتر از حد تصورم بود
واااای خدای من مهموناموووو یکی از یکی زیبااااتر
فاطمه جانم اومدم کللللی باهات رقصیدم
فاطمه جانم عاشقتمممم آخه چه انرژی بهم دادی اول صبحی. حس میکنم الان مثل یه موشک پرتاب میشم میییییرم تا آسمونها
چقدررر. عشق کردم با کامنتت
آخه شماها چقدرررر خوبین مگه میییییشه مگه داریم
خدایا اشک توی چشمام جمع شده
خدایا هزاران بار این اشک شوق رو به فاطمه هدیه کن
خدایا هزاران بار این حس و حال و شوق و ذوق رو به فاطمه جانم بده
خدایا کرور کرور شکرت
وای فاطمه جان از بس رقصیدم باهات پاهام درد گرفت
تو چرا اینقدر ماهی آخه
چقدر خوشگل میرقصی
من عاشقتم من روی ماهت رومیبوسم که برای من رقصیدی
چه ترانه زیبایی سپاسگزارتم
فقط میتونم سجده شکر به جا بیارم
فقط میتونم بگم خدایا کمکم کن که بتونم از این همه جواهری که بهم هدیه دادی استفاده کنم
خدایا بهم قدرت سپاسگزاری بده
چه حالی دادی فاطمه جانم
الهی که برگرده به زندگیت هزاراااان برابرش
بازم میبوسمت ممنونم بابت هدیه قشنگت
در پناه خدا باشی عاشقتممممممم
به نام خداوند مهربان بزرگ و عاشق و بی نهایتتتت رحیم
سلاااااااامممممم اعظم عزیزم
سلام به صورت چون ماهت
سلامممم خدا به قلب بزرگت
سلاااام خدا به وجود زیبایت
عزیزم تولدت مبارک مبارک مبارک
امروز چی روزی قشنگی هست اعظم عزیزمان تولد شده
الهی شکرت که به دنیا آمدی
خدا را کرور کرورررر شکرگذار هستم که اینجا حضور داری عزیزم
چقدررر خوشحال شدم که حس و حال ملکوتی داری
تولدت مبارک باشد الهی هزار سال عمر توحیدی شاد و زیبا پر از ثروت داشته باشی
و در این همه مدت روی ابرا باشی غرق عشق خدا باشی عزیز من
از خداوند بهترین ها را برایت خواهان هستم عشق نور الله به قلب و زنده گیت جاری شود
ما هم سپاسگذارت هستیم که این حس و حال قشنگ را با ما به اشتراک گذاشتی
شکررررر وجودت عزیز من
سلاااام و هزاران سلام به پاکیزه قشنگم وای خدای من هزاران بار شکرت که این خانم زیبا روی زیبا سیرت برام تبریک تولد فرستاده
پاکیزه جااااانم دختر خوش قلم چجوری شکرگزار خدا باشم بابت دوستی مثل تو؟
وای که باورم نمیشه خدایا کرور کرور شکرت بابت اینهمه هدیه های قشنگی که داری بهم میدی ..چه سالی شد امسال
چه تولدی شد امسال
خدایا چکار میکنی تو
خدایا شاهکار میکنی
پاکیزه جااااانم نمیدونی با کامنتی که برام نوشتی چقدررررر منو به عرش بردی عجب حالی بهم.دادی
خداوند هزار برابر این حس و حالی که دادی بهت برگردونه
صورت نازنین و زیبایت را میبوسم
و سپاسگزارتم دوست توحیدی و خوش زبون من
سلام سلام اعظم جان
تولدت خیلی خیلی مبارک
چقدر زیبا و دلنشین نوشتی چقدر ذوق کردم که امسال روز تولدت به لطف آگاهی هایی که کسب کردی متفاوت و خاص هست و این همه حس و حال عالی داری و اتفاقات و خبرهای خوب پشت سر هم داره برات رخ میده خدا رو صد هزار مرتبه شکر
انشاءالله تولدت هر سال عالیتر از سال قبل و بهترین روز تولدت باشه
باز هم تولدتو تبریک میگم و روی ماهتو می بوسم
در پناه خدا زندگیت پر از خیر و برکت و ثروت و شادی و سلامتی باشه
سلام و صد سلام به شما فاطمه خانم .دوست خوشتیپ من
فقط میتونم بگم خدایا دمت گرم تو چقدر بزرگی تو چقدر بخشنده ای .واقعا توان شکرگزاری این همه نعمتی که خدا بهم داده رو ندارم
دوست الهی من اشک توی چشمام جمع شده از اینهمه هدیه های قشنگی که خدا برام فرستاده
شما بهترین هدیه های تولد من هستین و این تولد بهتریییییین تولدیه که تا به حال داشتم
خداروشکر برای وجودت دوست قشنگم میبوسمت و از خدا برات سلامتی و دلی خوش آرزو دارم
سلام و درود اعظم عزیز
تولدتون رو بهتون تبریک و شاد باش عرض میکنم.امیدوارم هر روز زندگیتان رویش باشد و رشد و تازگی و نو شدن دوست عزیز.این آهنگم کادوی تولد تقدیمتون میکنم.
بـــه چه شب قشنگیه دلم چه تاپ تاپ میزنه
تووی خونمون مهمونیه
جشن تولد منه
مبارکه مبارک تولدت مبارک
مبارکه مبارک تولدت مبارک
دوستای مهربون من با هم میان یا تک تک
روی منو می بوسنو به من میگن مبارک
مبارکه مبارک تولدت مبارک؛مبارکه مبارک تولدت مبارک؛مبارکه مبارک تولدت مبارک
سلاااام و صد سلام به اسداله زرگوشی عزیز ..
شعرتون رو با تمام وجودم برای خودم خوندم و به اعماق قلبم نشست..دوست الهی من الان دارم استاد رو درک میکنم که میگفتن از خدا میخام که توانایی شکرگزاریش رو بهم بده الان واقعا نمیتونم و زبانم قاصره از شکر هدیه هایی که بهم داده
دوست توحیدی من شما بهترین هدیه های خداوندید برای من
چه تولدی شد
بهتون افتخار میکنم… از شعرتون عکس گرفتم که همیییشه بخونمش و اینو بدونید هیچوقت این هدیه زیبارو فراموش نمیکنم
شکر وجودتون
خدای بزرگم هزار برابر این حالی که دادین رو بهتون برگردونه
الهی همییییه تنتون سالم دلتون شاد باشه اسداله عزیز
چقدرررر ذوق کردم از کامنتت
فقط میتونم شکرگزار خداوندم باشم بابت وجودتون
دوسدارم ساعتها براتون بنویسم ولی میدونم که بازم نمیتونم ذوقم رو و سپاسگزاریم رو بهتون انتقال بدم
شاد و ثروتمند و سلامت باشی شاگرد ممتاز این سایت الهی
اعظم عزیز سلامی به گرمی حس و حال کامنتت به روی ماه خودت
تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا
وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما
تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز
از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا
یک دنیا آرزوی خوب برای تو که امروز
یکی از زیباترین روزهای زندگیته.
تولدت هزاران بار تهنیت و مبارک باد.
انشالله همیشه سالم شاد و سربلند و ثروتمند باشی اعظم جان
واااای خدای من ببین کی پشت دره یه مهمون دیگه دارممممم
مهمان دارم چه مهمانی
خدایااااا شکرت آقا رضای توحیدی خودمونه
سلام به قلب مهربونتون آقا رضای عزیز خوش اومدی به تولدم
وای خدای من چه شعر رویایی
دوسدارم چشمامو ببندم و هزاران بار با تمام وجود این شعر زیباتون رو زمزمه کنم
شعرتون نشست توی قلبم آقا رضای عزیز
خدایا این همه مهمون توحیدی مهمونای خوشگل و ناز مهمونای عشق که من داشتم امسال
آقا رضا جان واقعا امسال خدا واسه تولدم سنگ تموم گذاشت
حتی تصورش هم سخت بود برام که اینقدرررر خوش بگذره
خدایا عاشقتم
آقا رضا از خدا برات بهترینهاارو میخام به خودتون و به قلب مهربونتون افتخار کنید من که به خودم میباااالم واسه داشتن شماها
شما رو به خدای بزرگم میسپارم
بنام الله
سلام به اعظم عزیز وارزشمند
اعظم جان از صمیم قلبم تولدت را تبریک میگم آن حس وانرژی فوق العاده ات را از کامنتت میشد حس کرد
عزیز دلم خوشحالم که اینقدر رو خودت کار کردی والان داری نتایج عملکردت رو میبینی
تحسین میکنم این حس وحال زیبات رو
عزیزم با توکل به الله
موفقیت های بیشتر واتفاقات عالی تری را برات آرزو دارم
یاحق
سلام به فهیمه عزیزم سپاسگزارتم بابت نقطه آبی رنگ خوشگلی که بهم هدیه دادی دوست قشنگم
خداروشکر میکنم بابت این هدیه های تولد که بهم داده بابت دوستان الهی و توحیدی مثل شما
هر کجا هستی در پناه خدا سالم و شاد باشی همیییشه
خدایا شکرت
سلام اعظم جان
تولد تولد تولدت مبارک
بهترینها تقدیم لحظات باد
تولد حس خوب آمدن و لایق شدن است
و تولد در سایت
تولد آگاهی بهترین بهترینهاست
بهت تبریک میگم و بهترینها رو برات آرزو میکنم
شاد و خوشحال و موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به روی ماهت زیبا خانم
سلام به این اسم قشنگی که داری
سپاسگزارتم زیبای من بابت تبریکت
چه هدیه ای بالاتر از دوستانی مثل شما
سپاسگزارتم که برای من نوشتی
فدای قلم زیباتون
زیبا خانم به خودت افتخار کن بابت حس و حال و هدیه ای که بهم دادی بابت این کامنتت
خدایااااا شکرتتتتتتت
سلام اعظم عزیزم.تولدت مبارک خواهر گلم.چه حس وحال خوبی ،به من هم سرایت کرد.هم تولد شناسنامه ایت مبارک.هم تولد تحول درونیت.ما همه دوباره با اگاهی های این سایت متحول ومتولد شدیم.به نظر من الان باید افتخار پدرگرامیتون باشین که دخترشون در همچین فضایی هست.لذت بردم از کامنتتون وکلی سلامتی وخوش بختی ارزومندم.
سلام گرم من توی این بارون رحمته پاییزی به قلب مهربونت مریم جانم دوست عززززززیزم
سپاسگزارتم بابت کلام گرم و زیبات سپاسگزارم بابت تبریک قشنگت
واقعا که تولد اصلی ماها زمانیه که که پا توی این سایت الهی گذاشتیم و شروع به تغییر کردیم
مریم عزیزم الهی که همییییه حال دلت عالی باشه در پناه خدای بزرگم
روی ماهت رومیبوسم و از خدا بابت وجودت سپاسگزارم
به نام خدا
سلام اعظم جان الان که دارم واست کامنت میزارم میدونم که چند روزی از تولدت گذشته اما از اینجایی که هدایت شدم به کامنتت ولذت بردم از پیشرفتت وحال خوبی که داری
دوست داشتم تولدت رو بهت تبریک بگم وبرات آرزوی بهترینها رو دارم انشاالله درپناه الله مهربان شاد وسالم وتن درست باشی عزیزم.
سلام به روی ماهت فاطمه خانم عزیزم .سپاسگزارم بابت تبریکت دوست مهربونم
این تبریک چقدر توی قلبم جا گرفت و چقدر خوشحال شدم .خدایااااا شکرت من چه دوستان نابی دارم کجای دنیا همچین دوستانی پیدا میشه آخه
چقدر باعث شدی اول صبحی اینهمه شکرگزاری کنم عزیزم شما هدیه های زیبای خداوندید برای من.
سپاسگزارم فاطمه جان وامیدوارم همییییشه کامنتهای پر از پیشرفت و حاله خوش ازت بخونم
خداروصد هزار مرتبه شکر بابت این صبح زیبا و این هدیه های خداوندم که هنوز ادامه داره برام
در پناه خدا باشی فاطمه خانم
سلام اعظم خانم شب شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه خیلی خیلی تبریک میگم بهتون تولدتون رو،تاخیرم را ببخشید،من تازه الان متوجه شدم.
نزدیکترین فرکانس به خداوند شکرگذاریه
چقدر این جمله از کامنت زیبایتان که از استاد عشق نقلقول کردید،عالی بود.
خدایا شکرت!!! مجددا بهتون تبریک عرض میکنم،هم تولدتون رو و هم این کامنت قشنگ و زیبایتان رو!!!!
از خدای مهربان برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم.
سلام به قلب مهربان شما آقا مجید
خداروشکر میکنم و از شما دوست عزیزم سپاسگزارم بابت تبریک زیباتون امیدوارم حال دلت همیشه عاااالی باشه
اتفاقا اول صبح سایت رو باز کردم و این کامنت زیباتون باعث شد حالم عالی بشه خداروشکر میکنم بابت داشتنتون و بابت حس و حالی که دادین
در پناه خدا همیشه شاد و سلامت باشی آقا مجید