https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-26 00:36:592023-11-09 06:21:00سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 223
366نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد ما چقدر باید شکرگذار خدا باشیم چقدررر سپاسگذار شما باشیم بخاطر این درک زیبای تان بخاطر این سایت قشنگ تان
خدایاااا کرور کروررررر شکرت
استاد اصلا من نمیتوانم یک دقیقه از این فایل ها از آموزش های شما دور باشم از غذا برای من مهمتر هست
از زمانی که من با شما هستم یعنی عضو سایت شما شدیم یک روز بدون صدایی شما زنده گی نکردیم یک روز بدون کمنت خواندن کمنت گذاشتن سپری نکردم
قید انستاگرام را دوست هایم را همه چی را زدم
و تمام مدت با شما و فایل های تان بودم
هر روز زیباتر از دیروز میشد حس حالم عالی میشد حس حالم خوب بود و هست
امروز از خواب بیدار شدم گفتم بعد از ختم کار هایم جلسه تکمیلی چهارم دوره احساس لیاقت را گوش کنم و نوت بیگرم
که دوست هایم به مادرم زنگ زدن و منم همرای شان گپ زدم
از منی که نی آدرس مرا داشتند نی شماره تلیفونم را خلاصه در این ده ماه اصلا نه دیدم شان و نه من را دیدن
ولی شماره مادرم را پیدا کردن و جویای حالم شدن
منم از یک طرف دلم نمیخواست همرای شان بروم و حرف بزنم ولی از سوی دیگر گفتم حتما خیری هست ( نمیدانم خیر اش چی بود )
رفتم همرای شان ملاقات کردم اونا همان اشخاص گذشته بودن ( بازهم مسخره بازی های بی معنی ، غرق انستاگرام ، غرق دنیای مجازی ، توهین ،تحقیر ایراد گرفتن از ظاهر از لباس ،خلاصه اصلا در بین ما از گذشته احترامی وجود نداشت و امروز هم دیدم اصلا احترامی نیست )
از یک طرف سخن های شما را که در جلسه سوم احساس لیاقت گفتین بیشتر و بهتر درک کردم که مرز و محدویت چیست
از سوی دیگر خودم را چکاپ میکردم که چقدرر ترس دارم از اینکه دیگران ناراحت نشوند به خودم آنچنان ارزش قایل نیستم که بگویم چنین با من حرف نزنین چون طریقه گفتنش را بلد نیستم در تمام مدت میدانستم وقتم ضایع میشود اصلا این ها کسانی نیست که من بتوانم همرای اینا باشم
استاد اگر کسی واقعی همرای شما باشد اصلا نمیتواند دیگر آدم سابق باشد روحش قبول نمیکند احساسش آرام نمیماند دیگر آنجا آرام نمیگیرد
من کسی بودم که ساعت ها سال ها با این آدم ها دوست رفیق صمیمی بودم ساعت ها مسخره میکردیم همدیگر را توهین میکردیم ایراد میگرفتیم به بهانه شوخی اصلا احترام بین ما نبود خوش میگذراندیم ، تفریح چکر میرفتیم
امروز هم اونا همانگونه بودند ولی من دیگر پاکیزه سابق نبودم یکی اون کار های گذشته را انجام ندادم حتی خودشان گفتن که اصلا مثل گذشته احساس صمیمیت همرایت نداریم و من در دلم گفتم باید همین طور باشد خدا را شکر ولی فقط از یک چیز کمی زهنم فشار آورد بالایم که چرا نتوانستی نی بگویی بهانه میکردی و نمیرفتی
امروز باز هم از من ایراد گرفتن چرا آرایش نکردی چرا لباست را این گونه نمیپوشی ولی من گفتم همینگونه هستم و خودم را همینگونه دوست دارم هر چیزی که دلم میشود میپوشم
امروز من برای دل خودم پوشیدم امروز احساسم را خوب نگهداشتم با خود گفتم خیر باشد تو توجه به نکات مثبت داشته باش امروز میگذرد
امروز در مسیر من ناخودآگاه دنبال زیبایی ها بودم در دلم شکر خدا را بجا میاوردم نشانه های خدا را می دیدم واقعا حالم خوب بود
به انتقاد های شان به گله های شان که چرا یکباره گم شدی چی میکنی توجه نکردم فقط گفتم تلیفون ندارم مصروف خانه و خودم هستم
هر چی گفتن جواب بی معنی مثل خودشان ندادم و فقط با یک لبخند گپ را میکذراندم
و امروز بیشتر قدر این سایت دانستم قدر آگاهی شما را درک کردم قدر این فایل ها را فامیدم
قدر بچه های سایت درک کردم
قدر احساس خوب را درک کردم
مرز و محدویت دانستم
احترام قایل شدن به هم را درک کردم
قدر بودن با انسان های مهربان را درک کردم
و چقدررر برای شما کف میزنم و بالای تان افتخار میکنم که با تمام وجود تلاش کردین و از جامعه جدا شدین
منم کوششش میکنم تا حالا هم زیاد پیشرفت کردیم بالای خودم افتخار میکنم
من کسی بودم که غرق انستاگرام بودم و امروز دوست هایم را که دیدم در همان حالت هستن و چقدرر به فکر خودشان خوشحال هم هستن اوج خوشبختی هست برای شان اینکه دنبال لایک باشند دنبال فالور باشند به حرف شما رسیدم که گفتین چطور روح خودشان راضی میکنند چطور میتوانند خودشان را مصروف این چیز ها کنند
همان جا در دلم خدا را شکر کردم و گفتم بیبین پاکیزه چقدر خدا دوستتت داشت که چینین تغییرت داد و وارد مسیر زیبا ساختید
من تعهد میتم ادامه میتم شاید هنوز درست درک نکنم شاید آنچنان نتوانم زهنم را کنترول کنم ولی ادامه میتم روزی میرسد که ادامه دادن ها به تغییر بزرگ شخصیت من مبدل میشود
الهی کرور کروررر شکرت
و با خودم عهد کردم اگر یکبار دیگر آمدن و خواستن همرایم باشند با کمال احترام میکویم که من دیگر نمیخواهیم باشم با اینکه امروز حس میکنم درک کردن که من چقدرر تغییر کردیم چقدرر به خودم بیشتر ارزش قایل هستم دیگر او آدمی نیستم که بتوانند با من بخندن بخاطری شوخی های بی معنی
ولی اگر گفتم بازم تکرار شد ب قاطعیت میگویم من دوست ندارم زمانم را ناحق ضایع کنم و اصلا برایم مهم نیست پشت سرم چی فکر میکنند
بیایم روی این فایل زیبا
چقدررر امریکا را دوست دارم من عاشق این کشور هستم خداوند خواسته یی من را هم اجابت کند که به آسانی زیبایی مهاجرت کنم
برایم مهم نیست از چی طریق چگونه خداوند خودش از هزاران طریق ما را به خواسته های مان میرساند
چقدررررر این فایل بی نظیر هست
چقدررر زیبایی داشت
خدایاا شکرت برای این دو انسان مهربان
خدایااا شکرت برای این سایت زیبا
خدایاااا شکرت برای وجود زیبای خودت
خدایاااا شکرت برای این زیبایی ها
خدایااا شکرت برای این مردمان نازنین
خدایااا شکرت برای این رابطه قشنگ
خدایااا شکرت برای این خود واقعی بودن و در صلح بودن با خود
خدایاااا شکرت برای رویا هایم
خدایااا اگر تو دستم را نگیری من گم میشوم خدایاااا خودم را به تو میسپارم پروردگارم
خدایااا قبول دارم که آینده ناشناخته یی دارم ولی خدای من شناخته شده هست خدایاااا تورا میشناسم
تو قدرتمند هستی
تو قوی هستی
تو بزرگ هستی
خدا جانم ایمان دارم هر چی رقم بزنی به خیر من هست
پروردگارم دور کن هر کی را باعث رشد من نمیشود
خدایااااا خودت هدایتم کن
من هیچی نمیدانم تو میدانی
خودت هدایتم کن خودت بغلم کن خودت دستم را بگیر
نگذار پاکیزه در بین این ها گم شود
خدایااااا تو کمکم کن که به زیباییی زنده گی را تجربه کنم
خدایاااا در هر قدمم کمکم کن
خدایاااااا کرورررر کرورررررر شکرگذارت هستم ارباب جهان
خدیااااااا من به تو ایمان دارم
خودت بساز هر چی ساختی میدانم بهترین هست
الهی شکرت
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسزکه دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند.
الهی! محبت تو گلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن.
الهی! از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا بریدم و پرده عافیت دریدم.
امیدوارم هر ساعت و دقیقه به کامت باشه و به شادی بگذره برات …
کامنت شما رو مطالعه کردم .ومثل همیشه با احساس و کلی آگاهی و درس …
باورت میشه من فقط یک دوست دارم اونم چون هم فرکانس هستیم و وقتی میریم تفریح فقط و فقط با هم، فایل های استاد رو گوش میدیم و بعدش مثل همین کامنت حرفهای خوب بینمون رد و بدل میشه ”
و کلی از حرف های هم حس و حال خوب میگیریم ”
نگاه کن آگه من این حرف ها رو جای دیگه بزنم بهم میخندن، میگن !مگه آدم میره تفریح فایل گوش میده ”
چند بار بهشون نه بگی کم کم جهان برات حذفشون میکنه ” خودتو اذیت نکن …
ما چون تو محیط ایزوله نیستیم نمیشه ” پیش میاد برامون ”
به نظر من کسی که روی خودش میخاد کار کنه باید مثل روزه دار باشه ”
مواظب باشه آب نخوره ”
دروغ نگه ، غیب نکنه و ….
.
.
.
ما توی این سایت بهترین دوستان رو داریم ”
باورت میشه از خدا میخام بیکار باشم و وقت بیارم بیام توی سایت…
خداوند رو شاکرم برای وجود پاکیزه ”
برای وجود تک تک دوستان ”
باور کن برای همشون دعا میکنم در بهترین احساسم ”
و وقتی می نویسم با عشق و تمام وجود براشون می نویسم ”
چون واقعا کلی بهم آگاهی میدن و ازشون یاد میگیرم ”
انشاءالله دوستان هم فرکانس خودتو پیدا میکنی ”
و کلی لذت میبری ”
خیلی خوشحال شدم برات نوشتم ”
بی نهایت دوست دارم ”
مواظب خودت باش ”
انشاءالله استاد بیان ایران و فرصت بشه همدیگر رو از نزدیک ببینیم ” تمام دوستان
اتفاقا خانم فرشته شریفی
توی کامنتی برای من نوشتن که یکی از خواسته های ایشون بود ”
سلام به پاکیزه عزیز دختر زیبا و مهربان و خوش سخن سایت استاد عباس منش
خدایا شکرت این کامنت زیبا رو مطالعه کردم
پاکیزه عزیز من تو رو تحسین می کنم که انقدر حواست به کانون توجه ات هست و مراقبت می کنی که از آموزش های استاد دور نشی و خودت رو کنترل می کنی
همانطور که گفتی وقتی روی خودمون کار میکنیم و آگاهی های استاد رو دنبال میکنیم
بقیه که توی این مسیر نیستن دیگه کنار ما حس خوبی ندارن و دوست دارن جدا بشن و این بخاطر تفاوت فرکانسی هست
تحسینت میکنم که با خودت عهد کردی دیگه همراهشون بیرون نری چون دیگه حرفاشون کمکی بهت نمیکنه
وقتی انسان رشد میکنه باید تصمیم بگیره می خواد باآدم های قبلی باشه یا نه اگر بخواهی مجبوری به عقب برگردی چون اون ها خواهان رشد و تغییر نیستن اما اگر ازشون بگذری و رهاشون کنی در ادامه با افراد جدیدی آشنا میشی که با تفکرات جدیدت شباهت دارن
و این پاداش رها کردن افراد قدیمی و وابسته نبودن به آن هاست
———-
پاکیزه عزیز تو یکی از کسانی هستی که آدم دوست داره کامنت هاش رو مطالعه کنه
راستش اوایل که برات کامنت میذاشتم اصلا فکر نمی کردم دوستم که اهل افغانستان هستی و چون کامنتت هات انقدر زیبا بیان شده بود به لحاظ فرکانسی واقعا حس خوبی می داد و حتی فکرش هم نمی کردم هموطن نباشی
و اونجاست که آدما با فرکانس هاشون در مسیر هم قرار می گیرن و اصلا ربط نداره کجا به دنیا اومده باشن پوستشون چه رنگی باشه وقتی باور هات زیبا و درست باشه به آدم های درست و زیبا برخورد میکنی مثل استاد عباس منش که همیشه چه در سفر ها چه در خانه افراد فوقالعاده ایی رو ملاقات میکنه که هموطنش نیستن اما حس هم رو درک می کنن
اول به خودت تبریک میگم که وارد این مسیر شدی و خیلی ها از کامنتت لذت میبرن و دوم به خودم که خداوند فرصت خواندن کامنت های زیبایت رو به من داد
آقا نمیدونم چقدر از این سفر کلرادو مونده، ولی بعد از این همه روز کامنت گذاشتن و همراهی کردن بی وقفه با این سریال، دیروز ما هم بلیت یک مسافرت کوتاه سه روزه به کیش رو خیلی اتفاقی جذب کردیم!
دختر و پسرم، حالا برای پرواز ، لحظه شماری میکنند، چون هنوز هواپیما سوار نشده ن. پرواز ، ظهر جمعه ست، یعنی فردا و داریم وسایل رو جمع و جور میکنیم که بریم!
قصد داشتم تا چند هفته دیگه، مسافرتهای سریالی با ماشین رو به شهرهای اطراف شروع کنم، که یک مرتبه به طرز عجیبی، این مسافرت ، پولش و بلیتش جور شد.
خانم مدیر عامل دفتر هواپیمایی، خودش به ما زنگ زد و بلیت و هتل را با پولی که ما داشتیم هماهنگ کرد و به خانمم گفت: من، هر جوری هست، باید شما رو بفرستم کیش!!
توی دفتر تورلاین که نشسته بودیم، محمد پسرم ، یک جمله قصار مهم گفت. به خانومه گفت: ببینید، ما بچه ها برای این کارها، صبرمون کمه!
فکر کردم: این بچه خیلی بهتر از من اولویتهای زندگیش را تشخیص میدهد، حس میکند. وگرنه، من ممکن بود توی همین ماه، یخچال و اجاق گاز را با این پول عوض کنم و پروسه ی مسافرت رفتن را کمی به عقب بیندازم.
خدا بهتر میدانست که چی برای ما بهتر است و همان را با دور تند مقدر فرمود. مرسی خدای عزیزم.
این حجم از گل و گیاهی که توی مسیر شما قرار گرفته ، کلمه ی شکوفایی را به صورت درستی معنا میکند. توی این مسیر خوش رنگ شکوفا، عطر و بوی گیاهان مسیر هم فاکتور خیلی تعیین کننده ای برای لذت بردن بیشتر و بیشتر هست. چقدر قشنگ! چقدر خوش عطر و با صفا! سبحان الله!
آنقدر تراکم این شکوفایی زیاد است که مریم بانو به سختی میتواند از خیس شدن توی جوی آب احتراز کند، چون دید وجود ندارد. چه رویایی!
وقتی درون بچه بالای سر ماشین پرواز کرد و ماشین زیبای قرمز را میان درختان بی شمار به تصویر آورد، آنوقت بهتر توانستم ابعاد این شکوفایی، این سرسبزی مدام را ببینم. از شرق تا غرب! چقدر سبز! چقدر عظیم!
آن پلاستیکهای پر از آشغال، که از دل این طبیعت زیبا بیرون کشیده بودید و روی کاپوت ماشین گذاشته بودید، کلمه دسترنج را برایم زنده کرد. حاصل تلاشهای شما در این چند روز برای محیط اطراف، ستودنی و ستودنی بود. قول میدهم در اولین فرصت، به شما اقتدا کنم. انشالله در همین مسافرت فردا.
چقدر رفتار آن خانم صاحب ملک وسط تریل ، زیبا و ستودنی بود! چقدر محترم! چقدر مرغ مگس خوار داشت! چقدر گربه ی ملوس و قشنگ! چقدر رویایی.
همیشه به عشق و حال و مسافرت باشید که این کار، توی زندگیهای ما هم اثر داره! دیشب قبل از خواب، داشتم فکر میکردم به آنهمه سفرنامه، که توی کامنتهای همین سفر کلرادو خواندم!
ممنون بابت تعریف شما. محبت شما دوست عزیزم باعث دلگرمیه. ایشالا به زودی شما و خانواده محترمتون هم در مدار یک مسافرت توپ به یک جای قشنگ و خاطره انگیز قرار بگیرید و همیشه در کنار هم شاد و خوشحال باشید.
سلام و درود به علی جان علی خوشحال و شاد که وقتی در مسیر درست باشی وزیباییها را در ذهن و یاد خود مرور کنی قطعاً نمیتواند اتفاقاتی که برای شما میافتد مثل مسافرت شما به کیش اتفاقی باشد
این همان چیزی است که جهان به نگاه و رفتار شما واکنش نشان میدهد چقدر کامنت شما علی جان حال خوب و خوشی بود احساس سبکی میکردم
از شما سپاسگزارم حال دل ما را خوب میکنی با این سفر و اتفاقات خوبی که برای شما رخ میدهد امیدوارم لحظه لحظه سفر خوب و پر از اتفاقات عالی برای شما رخ بدهد و ما هم با زبان شیرین و دوست داشتنی شما لذت ببریم
دوست عزیزم سعادتمند و خوشبخت و ثروتمند باشید انشاالله
همراه بودن با شما رفقای عزیز توی این مسیر، حال آدم را همیشه خوب نگه میدارد و این نکته، استمرار را در توجه به نکات مثبت موجب میشود.
به همین خاطر، اصلا تعجب نمیکنم از ایجاد شدن نتایج خوب در زندگیم، چونکه در کامنت شماها صدها نمونه اش را خوانده ام و حالا این نتایج برای زندگی من هم عادی به نظر میرسد.
عادی شدن مهر و محبت و داشتن بهترین آرزوها برای هم، اینجا را تبدیل به یک اتوپیا ی کوچک کرده که از حضور در آن به خودم میبالم.
خداوند شهری را که درآن طبیعت دیده شده باشد شهر طیب نامیده و ارتباط طبیعت با سکونتگاه را نعمتی الهی می داند.ارتباط با طبیعت از ضروریات زندگی مومنین بوده است.
سلام درود براستادتوحیدی من و سلام به همراه همسفرش خانم شایسته مهربانم سلاممممممم.
و چه عکس خوشگلی فک کنم خانم شایسته داره میگه بچه ها، بچه های سفر به دور آمریکا، و بچه های سفر به دور آمریکا بچه ها که استادعکسشو گرفته….
═══════════════════════════════════
■ با اینکه جلسه تکمیلی جلسه چهارم دوره عشق احساس لیاقت دیروز امد روی سایت وهنوز به طور کامل نت برداری نکردم تمریناتش روانجام ندادم.
دلم نیامد برای این جلسه سفر به دور آمریکا وطبیعت زیبا کامنت نزارم.
برای این انسان های موحد که به وفور فراوانی بر روی این سرزمین زندگی می کنند و من شاهد حضورشون هر روز بیشتر از قبل در زندگی شما استاددعزیر هستم که به این زیبایی مهربانی با شما برخورد دارند و داشتن امروز.
اتفاقاااا چند روز پیش یه اتفاقی برام افتاد رفتم خرید متاسفانه خریدی که انجام دادم متوجه شدم 3میلیون ضرر کردم.
با توجه به این که توی دوره عشق احساس لیاقت بامودت هستم و خودمو رو سر اشتباهی کردم زیاد سرزنش نکردم اما خدا رو شکرررر این دوره کمکم کرد ارتباطم با گفت وگوهای ذهنیم بهتر بشه.
استاد جان باورتون میشه من امروز که این گفت وگوهاا داشت از ذهنم عبور می کرد. چون به خودم قول دادم حداقل متعهد باشم توی دوره عشق احساس لیاقتم به حرمت احترام این دوره هم شده متعهدتر عمل کنم به گفته های شما. امروز این گفت گوها که داشت از ذهنم ماجرای چند روز پیش رو مرور می کرد و من قرار شد فقط نظارگرشون باشم.
یهو ناخودآگاه پاسخ دادم به اون گفت گوهاااا
به قول استاد ببین تو چه فرکانسی فرستادی که باید فروشنده ای رو جذب کنی که آدم نادرست باشه در کارش، چرا پس استاد عباس منش هرجا می ره آدم هایی رو جذب می کنه صاف صادق درگفتار وعملکردشون نسبت به استاد وخانم شایسته هستند و تمام تلاششون اینه به استاد و خانم شایسته خیر برسونند ببین تو چه باور غلطی داری که هنوز در مدار آدمهایی هستی که رفتار عملکردشون درست نیست.
اونروز که این خرید رو کردم و متوجه ضرر خودم شدم بعداز کمی سرزنش درپاسخ اون گفت گوها گفتم درست اون طرف سرمنو کلاه بزاره آیا سرخداهم می تونه کلاه بزاره با این جور جملات کمی خودمو ارومم کردم اما امروز باز این گفت گوها از در دیگری زبان سرزنشش رو بر روی من باز کرد وقتی یهو این پاسخ آمد که من چه باوری دارم چه فرکانسی فرستادم که جذب کردی و…. باعث خوشحالی خودم شد.و
وقتی هم شما فرمودید به اشتباه و بدون اینکه بدونید وارد ملک شخصی افراد اون منطقه شدید.
و چه رفتار محبت آمیز ومهربان وباچه خوش برخوردی با شما رفتار کرده خیلیییی خوشحال شدم به خاطر این همزمانی که عیننا عملی برمن ثابت کرد که من چه افکار و فرکانسی فرستادم که وجه شیطان صفت ویا خداگونه طرف رو برانگیخته کردم.
═══════════════════════════════════
■ سپاسگزاری از خانم شایسته مهربان بابت پاک سازی طبیعت وجمله طلایی خانم شایسته که خیلییی به دلم نشست.
این طبیعت اینقدر به من زیبایی و نعمت هدیه کرده که من برای سپاسگزاری ازش این کار کردم چقدرررر این جمله و مفهومش و درکش برام ارزشمند بود.
═══════════════════════════════════
■ باور نمیشه خدای من بر روی کره زمین که توی فصل پاییز که همه درختان برگ هاشون زرد شده و زمین داره به خواب زمستانی می ره در جایی از این کره خاکی منطقه ای هست که مثل فصل بهار همه جا سبز و پرازگل های بهاری از بابونه گرفته تا گلهای زرد بنفش
باورم نمیشد همه این گلها در منطقه ما درفصل بهار در می آد خدایااااااشکرت خدایاااا شکرت خدایاشکرتتتت.
عاشقتم خانم شایسته که وقتی گلهای زرد رو دیدی خودت با طبیعت وقف دادی یه گل زرد خوشگل کنار صورت ماهت لای موهای خوشگلت گذاشتی چقدر دوست داشتنی تر شدی بانو.
═══════════════════════════════════
■ سپاسگزاری:
خداروشاکر سپاسگزارم که به من فرصت داد یکبار دیگه از لنز دوربین بچه های سفر به دور آمریکا این زیبایی هارو ببینم.
خداروشاکر سپاسگزارم که این موقعیت وامکانات برقراری با استاد جانم و خانم شایسته برامون فراهم کرد از اینترنت ماهواره ای که در اختیار استاد جان گذاشته تا در هرگوشه این کره خاکی بره ارتباطش با ما داشته باشه و ما که توی ایران هستیم اینترنت هام خداروشکر هر روز داره سرعتش بهتر از قبل میشه خدایااا شکرت به خاطر آرامش.
خداروشاکر سپاسگزارم به خاطر حضور استاد توحیدیم و خانم شایسته مهربانم در زندگیم به خاطر این سایت الهی به خاطر دوستانم در این سایت که از کامنت هاشون اگاهی ها ودرسها می گیرم خدایاااا شکرت.
ویه سپاسگزاری ویژه از استادجانم و خانم شایسته مهربانم. فقط می تونم بگم خیلیی دوستتون دارم.براتون بهترین هارو آرزو دارم.
سپاس استادجان سپاس خانم شایسته عزیز که برامون از این زیبایی ها در حین تفریحات تون برامون فیلم می گیرید.
به امید دیدن زیبایی های بیشتر وآگاهی بیشتر در پناه الله مهربان.
سلام به دوستان عزیزم،استاد عباسمنش و خانم شایسته ی مهربان.
در روز دوم مسافرتم به شهر بینظیر و زیبای شیراز،دیروز رفتم باغ جهان نما و چیزی جز آرامش و حال و احساس خوب تجربه نکردم.
صدای خوندنه پرنده ها،نسیم خنک،سکوت محض آرامش اون فضا بقدری بدام لذت بخش بود که اشکم در اومد و گفتم اینجا خوده بهشته و بهشت اگه قراره قشنگ باشه چیزی از اینجا کم نداره.
بعد از باغ جهان نما رفتم تخت جمشید و از اینهمه زیبایی و ابهت لذت بردم.
یه جایی چند نفر راهنمای شخصی گرفته بودن و راهنما داشت توضیح میداد واسشون، منم دوست داشتم بمونم که ببینم راهنما چی میگه اما چون پولی پرداخت نکرده بودم واسه راهنما در شأن خودم نمیدیدم که از چیزی استفاده کنم که بهبهاش رو ندادم و رد شدم این شخصیت از لطف های کار کردن روی دوره احساس لیاقت هست.بعد یه آقایی ایستاد و داشت به حرفهای راهنما گوش میداد که راهنما بهش لطفا نمونید چون این افراد هزینه دادند و من راهنمای شخصی اینها هستم.
دیدم خدا هم وقتی میبینه که چقدر دوست دارم ارزشمند بشم اون هم بهم میگه چکار کن چکار نکن.
عصرش رفتم حافظیه و یک فضای بششدت لذت بخش اونحا بود ددددقیییقااااا همون فضایی که قبل از مسافرتم تو کامنت نوشتم.
(یک هوای ابری ناز،نسیم خنک و حاله خوب)
روی یکی از سکوهای اطراف حافظیه نشسته بودم و آهنگه شجریان رو به صورت رندوم پلی کردم و یک شعری رو خوند که اشک بود که از چشمم میومد
(پیش از این گر دگری در دل من میگنجید/
جز تو را نیست کنون،در دل من گنجایی /)
آره
قبل از تو خدام و تکیه گاهم آدما بودن
قبل از تو تنها دلیل حال خوبم همسر سابقم بود
قبلا برا مهم بود که آدما منو تأیید کنن
برام مهم بود که آدما دوسم داشته باشن
همه چیزم آدما بودن اما الان دیگه نه!
الآن دیگه جز تو کسی به چشمم نمیاد
کسی رو جز تو نمیخوام
تو همه کسمی
تو همه ی حال خوبیمی
اینقدر بیتو بودن سخت بود که دیگه نمیخوام حتی بهش فکر کنم
منی که پول داشتم،مرخصی داشتم ماشین داشتم اما اینقدر دست و پاهام در قل و زنجیر همسر سابقم بود که حتی برای دیدنه پدر مادرم و برادرم نیاز به اجازه و رضایت و همراهی همسر سابقم داشتم.
خییییلی درد آوره اینکه من اون آدم بودم اما هیچوقت اون دردهایی فراموش نمیکنم،نه از روی کینه نه روی سرزنش کردنه خودم نه!
فقط برا اینکه بدونم هیچکس هیچکسی تو این دنیا جز خدا برام مهم نیست!
میدونین چیه!؟
بعضی وقتا دوست دارم مثله سوره ی شمس قسم بخورم براتون تا حرفامو باور کنین اما بعد میگم اونی که باید، حرفمو باور میکنه
من یکی دیییییگه نمیتونم مثله سابق باشم
هر کسی لیاقت بودن با من که چه عرض کنم حتی هم صحبتی با منو نداره
نه اینکه بگم من خیییییلی ام !
نه!
چون من دیگه نمیخوام ضعیف و حقیر باشم
بیچاره همسر سابقم!
فکر میکرد چون شرایط مالی ام عوض شده اخلاقم عوض شده برا همین میگفت ای کاش حقوقت هیچوقت نمی فت بالا و شغلت عوض نمیشد، در صورتی که نمیدونست که قضیه از دوره ی احساس لیاقت آب میخوره!
خدایا شکرت…
بعد از یکی دوساعت برگشتم هتل و به صورت کاملا اتفاقی هدایت شدم به بالاترین نقطه ی شیراز.جایی که فکنم حدود 400/300 پله رو رفتم بالا روبروی دروازه قرآن و تماااامه شهر زیر پام بود.روی یه سنگی نشستم و حالم عجیب شده بود.یکی از بزرگ ترین هتل های ایران،هتل بزرگ شیراز روبروم بود و به خودم گفتم این مثلا یکی از بزرگترین هتل های ایرانه!
اما این هتل در برابر کوهی که کنارشه چقدر بزرگه!؟
شاید چیزی حدود 1٪ هزارمه اون کوه بود بعد به خودم گفتم حالا این هتل چند درصد از این شهر رو میگیره مگه!؟
چند درصد از کله کره ی زمین رو میگیره!
نگاه ماشینا و خیابونا و آدما و آپارتمانها میکردم و یاد آیه ی قرآن افتادم که خدا میگه اگر همه ی شما پشتوانه ی همدیگه باشید نمیتوانید یک آیه مثل قرآن بیاورید!
باز یاده آیه ی قرآن میوفتادم که خدا میگفت
دست من بالاترین دست هاست!
بعد میگفتم یعنی تو زورت از همممه ی اینها بیشتره!!!
خیییلی لذت بردم از این مراقبه
از اینکه این همه خونه و ماشین و افراد با جایگاه سیاسی و اجتماعی و علمی و مالی و تجملات و دفتر دستک و کت و شلوار و کروات و دیزاین های گول زنگ که فقط با یک سری حاشیه ها(البته نه اینکه اینا بدن اما وقتی برای حاشیه ها استفاده بشه من از اینش بدم میاد)
اینا در برابر اون زیبایی و قدرت خداوند پشمه!
تو همین حال و هوا بودم که پسر عمم ، بچه ساله بهم زنگ زد بعد از کلی حال و احوال پرسی گفت دایی پیشه برام 20 هزار تمن پول بفرستی!؟
گفتم دایی 20 تمن نه 100تمن میفرستم و براش فرستادم
بعد یهو یه چیزی تو قلبم گفت دیدی این چقدر با دو دلی و تشویش گفت 20 تمن بفرست و تو وقتی گفتی 100 تمن میفرستم گفت ننننه دایی 100 تمن خیلی زیاده!!!
رابطه ی تو و خدا همینه!
تو وقتی مثلا از خدا یه درخواستی داری فکر میکنی خییییلی درخواستت بزرگ و زیاده برا خدا!
در صورتی که نگاه کن به این شهر!!!
همه ی این شهر ماله خداست!
و اشک بود که میریختم و دوباره بهم گفت دیدی وقتی پسر عمه ات بهت گفت دایی واسم پول واریز کن بجا 20 تمن 100 تمن فرستادی!؟
یعنی 5 برابر اون چیزی که ازت خواست!و بلافاصله واسش فرستادی!
چون دوسش داری
حالا ببین خدا چقدر تورو دوست داره!
اگه تو یه چیزی ازش بخوای خیلی سریعتر از تو واست اجابت میکنه!
اون حتی سرمایه اش از تو بیشتره!
و اون محبتش از تو خیلی بیشتره!
و اشک بود که از ذوق این محبتی که از خدا درک کردم میریختم.
و گفتم خدایا یه میلیارد پول میخوام بهم بدی
از کجا نمیدونم
تو که همه ی زمین و آسمون ماله توئه!
مگه نداری!
من ازت یه میلیارد پول میخوام تا یه هفته دیگه بهم بدی
بعد یه نگاه به تمامه شهر کردم که زیر پام بود و یه سوال از خودم پرسیدم.
گفتم یعنی توی این شهر به این بزرگی با چند میلیون نفر جمعیت یه نفر نیست که تمامه آنچه که تو میخوای از شخصیت،از دیدگاه از چهره و … که تو باهاش ازدواج کنی!؟
و این سوال باورم رو خیلی قوی تر کرد که من خواسته ام شفاف تر و جدی تر بخوام از خدا.
خدایا ممنونم از پذیرایی ات و مهمان نوازیت
ممنونم
من 2 سال شیراز دانشجو بودم و حداقل4،3 بار با خانواده اودم مسافرت تمامه اونها روی همدیگه به اندازه این سفرم تا الآن لذت نبردم.
خدایا ممنونتم.
در پایان خدمت دوستان خوبم سمانه جان صوفی بگم که حتما لقمه کباب ایران63 رو تجربه کنید.
بینظیره!!و اینکه اگه خواستین برید مسجد نصیر الملک بین ساعت 8 صبح تا 10 و نیم برید که نور خورشید میزنه به پنجره ها و خیلی قشنگ میشه
سلاممممممممممم پر از عشق لطف و محبت خدمت قلب بی نظیرت ابراهیم عزیز و توحیدی
حالت را خریدارم رفیق
نوش جانت این همه لذت
نوش جانت این رابطه و زنده گی
تو همینگونه لذت ببری یک میلیارد چی صد میلیارد برایت میدهد
ما پول برای چی میخواهیم
برای حس خوب
برای لذت بردن
برای ارامش
…
اینا را داشته باش اون یک میلیارد هم میاید
میدانی با تمام عشق برایت مینویسم هیچی از همصحبتی و بودن در فرکانس خدا قشنگتر نیست
خیلییی فرکانس خدا زیباست
آرامشی عجیبی داری
حس و حال خیلیییییی عجیبی هست
عشق در قلبت برای همه هست حتی کسی که شاید فکر کنی ازش نفرت داری عاشقشی
عاشق همه چیز و همه کس هستی
حتی عجیبتر از آن که حس میکنی خیلییییی بی نیاز هستی به هیچی نیاز نداری
میدانی که خدا با توست پس همه چیز را داری تو که نیازی نداری نیازت خداست که اونم با توست
بودن با خدا خیلیییی عجیببببببب هست
امروز شام به یک ویدیو در یوتیوپ نگاه داشتم که از جنگل و اقیانوس ها بود
مات و مبهوت عظمت و بزرگی خدا شدم
چقدرررر خدا بزرگ هست
چقدرررر خدا با عظمت هست
چقدررررر خدا زیباست
چقدرررررر خدا ثروتمند هست
این جهان پر از زیبایییی هست چقدررر خدا این جهان را زیبا افریده
فقط اشک بود که میرختم و میگفتم خدایااااا فقط ببخش اگر ناسپاسی تورا میکنم
ببخش اگر تورا گاهی اوقات عاجز فکر میکنم
تو چقدرررررررر عظمت داری
قربان قلب پاکت شوم خدا
چقدررررر تو بزرگ و وصف ناپذیری
روزی هرکس را در هر جایی که هست مقرر کردی
ان الله ذوالقوت المتین
تمام حیوانات در جنگل به روزی شان میرسد
ماهی ها در دریا به روزی شان میرسد
چقدرررر خداوند خالق قدرتمند هست
چقدررررررر دانایی حکیم هست
فکر همه چی را کرده
چرااااا باید در برابر چنین عظمتی قلب ما بلرزد؟
چرااا باید در برابر چنین عظمتی نگران باشیم ؟
چرا باید از چنین عظمتی کم بخواهیم ؟
چطور خجالت نکشم در برابر چنین عظمتی ناامید شوم
چطور خجالت نکشم در برابر چنین قدرتی شک داشته باشم
یک آدم ثروتمند میبینیم چقدر عجیب و غریب نگاه میکنیم نوش جانش قدرت داره عظمت داره عجب جایگاهی دارد و اگر این آدم نزدیکترین فرد به ما باشد وای دگه روی ابرا هستیم بی خیال بی خیال
چطور عظمت و بزرگی خدا را نمیبینیم
رحیمی که همه جهان را خلق کرده
عظمت کوه ها را بیبین
عظمت اقیانوس ها را بیبین
عظمت جنگل ها را بیبیین
زیباییی جهان بیبیبین
عظمت آسمان بیبیبین
این مخلوقات زیبایی خدا را بیبیبیبین
چطور به قدرت همچین قدرتی نمینازنیم ؟
چطور به عظمت و کرامت خود پی نمیبریم ؟
این خدا فقط عشق هست عشق
چقدرررر خدا زیباست
تا فردا بیشینم از زیبایی خدا بنویسم خسته نمیشویم
چقدررررر خدا برای ما نعمت داده چطور شکرگذاری دلی نمیکنیم
یا هم در وقت درخواست پر از شک هستیم
پر از چطور ها و چگونه گی ها هستیم
چطور خجالت نکشم در برابر چنین قدرتی بگویم چطور ؟ از کجا ؟ چگونه ؟
همانطوری که تورا به این دنیا آورد
همانطوری که ناخن هایت را در انگشت هایت قرار داد نه پشت گوش هایت
همانطوری تورا صورتگری کرد
خودم را میگم وقتی عمیقا از خدا شکرگذاری میکنم و دلم میخواهد از خدا درخواستی بکنم
بخاطری زهنیت غلط حس میکنم بد هست نخوایم بهتر هست
مگر من معامله داریم آدم خوب اونی هست که هیچی نخواهد
در صورتی که خدا عاشق ماست
خدا میگه فقط از من بخواه
خدا عاشق اجابت کردن دعاهای من هست
خدا بهترین رفیق من هست
خدا وهاب هست کاری وهاب بخشیدن هست
خدا عاشق بخشیدن هست
خدا بزرگ هست بی نهایت بزرگ
چقدرررررر لذت میبرم از سفر هایت پر از عشق بازی و احساس خوب هست
به عظمت خدا قسم هست که هیچی لذت بخش تر از هم صحبتی با خدا نیست
با اشک چشم هایم و عشق قلبم مینویسم هیچی زیباتر از خدا نیست
هیچی زیباتر از بودن با خدا نیست
خدااااااااااااااااااااااااااااااا عاشقتم
دیشب من عروسی دعوت بودم من زیاد اهل عروسی رفتن نیستم بعد مدت ها رفتم
همه گفتن چقدرر خوشحال شدیم آمدی و خیلی محبت کردن
بهترین جا نشستم با پولدار ترین افراد قوم ما نشستم
به گفته مادر عزیزم زیباترین وخوش لباس ترین دختر محفل من بودم
از لحاظ بیرونی خیلی شیک عالی و پر از حس خوب بودم ولی درونم آنچنان لذت نبود از بیرون میدیدی میگفتی همه چی اوکی هست چقدر این توجه ها این خندیدن ها و نشستن در چنین جایی
لذتبخش هست ولی نی
میدانی با هر شرایطیباشی با هرلباسیباشیدر هرجای باشی وقتی با عشق با خدا حرف بزنی همین دو کلمه را تکرار بکنی
که خدایا همه جوره خودم عاشقتم
خداااااااایا از اعماق قلبم ازت ممنونم
چنان غرق عشق و لذت میشوی که این لذت را حاضر نیستی با هیچی عوض کنی
همه اینا را گفتم که بگویم با تمام وجودت لذت ببر
با تمام وجودت شاکر این لحظات و احساسات باش
مقصدی وجود ندارد همه چیز فقط لذت بردن از مسیر هست
تو کیفیت های را که دوست داری با همسر آینده ات تجربه بکنی همین حالا در زنده گیت ایجاد کن و تجربه کن
مطمئنا هم انرژی اون خواسته ات میشوی و بهترین فرد روی زمین با تمام عشق وارد زنده گی بهشتی ات میشود
اوست آن خدایى که هیچ معبودى جز او نیست؛ داننده نهان و آشکار است، [و] اوست آن بخشاینده مهربان.
اوست آن خدایى که هیچ معبودى جز او نیست، همان فرمانرواى پاک [و پاکیزه از هر عیب و کاستى ]، سلامت بخش [جان ها و تن ها]، امنیت بخش [انسان و جهان ]، نگهبان [کران تا کران هستى ] پیروزمند، جبران کننده [و بس بزرگ و ]بزرگوار است؛ [پاک و] منزّه است خدا از آنچه [شرک گرایان و خودکامگان به او ]شرک مى ورزند.
اوست آن خداى آفریننده پدیدآورنده صورت بخش که نیکوترین نام ها تنها از آن اوست؛ آنچه در آسمان ها و زمین است او را به پاکى [و عظمت ]مى ستایند، و او آن پیروزمند و فرزانه است
این چند روزه نمیدونم چرا با هر چیزی که فکر میکنم در کمترین زمان ممکن برام اتفاق میوفته.
جااب اینجاست دیروز صبح به شما فکر کردم و در مورد شما داشتم با یکی از بستگانم صحبت میکردم، شب رفتم پارک شهر بازی چند تا خانم از هم وطن های شما رو دیدم ،هی خوب نگاه میکردم ببینم شمارو تو اونا نمیبینم دیدم نه نیستین خخ
امید دارم که روزی بشه از نزدیک ببینمتون.
نمیدونم چی بگم راستشو بخواین.
من دوتا از دوستانم رو که 15 سال بود ندیده بودم، تو این دو روز که اومدم شی از دیدمشون اما اندازه ی 50 دقیقه هم حرف نداشتم برا گفتن باهاشون
امروز داشتم با مامانم تلفنی صحبت میکردم، بهش .فتن دیییییگه با کسی نمیرم سفر اگه برم تنهایی میرم
میدونی چیه پاکیزه جان!
الان میفهمم آدمایی که هم مدارت نیستن نمیتونی به زور باهاشون در ارتباط باشی!
واقعا حرفی نمیمون واسه گفتن.
به شما هم تبریک میگم بابت این قلب پاکتون که اینقدر در کلام و در رفتارتون دارید خدا رو به یاد ما میارید و نشون میدین.
سلام ابراهیم دوست خوبم،،،، چند روزیه حال عجیبی دارم،،،، دلم میخواست برات کامنت بنویسم اما ذهن نجواگرم نمیذاشت،،،، میگفت انقدر از ابراهیم سوال نپرس و خودت رو کوچیک نکن….. میدونی چرا ابراهیم؟
چون من در مورد توحید و خدا میخواستم ازت بپرسم و اون نمیذاشت…..
شاید چون میدونه تو منو خوب راهنمایی میکنی و اون خوشش نمیاد…
ابراهیم میدونی! من چند روزه تمام فاضلابهایی که توی کامنتهات میگی کنار گذاشتم….
من اینستاگرامم رو پاک کردم….
من با هیچ کسی ارتباطی ندارم….
خودم رو توی خونم قرنطینه کردم…..
به هیچ کسی زنگ نمیزنم….. مجبورا فقط به مادرم.دو روز درمیان چون مجبورم با اینکه حسم رو بد میکنه همچنان. اما رابطم رو کم کردم
فضای مجازی رو کنار گراشتم…..
تلویزیون که سالهاست نمیبینم، من حتی نمیدونستم نتانیاهو رئیس اسراعیل یه آقا هست، فکر میکردم خانمه…. بخاطره اسمش اینطور فکر میکردم… خخخ تازگی فهمیدم آقاست…..
خلاصه اینکه با هیچ کسی ارتباط ندارم که ورودی منفی به من بده، همسرم هم با اینکه خیلی خوبه ولی استاد رو باور نداره……اما میدونه که پیش من حرف منفی نباید بزنه و تا حدودی رعایت میکنه. یجورایی حاشیه ها رو توی زندگیم خیلی کم کردم….
الان اما من آروم نیستم، مثله کسی هستم که یه گمشده ای داره…. من دنبال گفتگو و ارتباط با خدا هستم….
نمیدونم همیشه چرا همه چیز رو برای خودم سخت میگیرم…. مثل الان…. گفتگو با خدا…. شاید خودم رو لایق هم صحبتی با خودش نمیدونم…. ابراهیم چطور با خدا حرف بزنم؟ اصلا بهش چی بگم؟
ببین من تمام خواسته هامو رها کردم…. من اول خودشو میخوام….. من دوستی با خودش اول برام جذابه….. بعد خواسته های مادی و….
ببین من توی خونه خودم رو قرنطینه کردم و بجز کارهای خونه و بچه داری،،،، تمام وقت بیکاریم رو مثله کسیکه امتحان داره برا دانشگاهش مدام توی سایتم….
من مثله یه آدم سرگردان همش از بچه های سایت میپرسم که چطور با خدا حرف بزنم….؟؟؟
الان اشکام اجازه نمیده بنویسم….ابراهیم
آیا حرف زدن با خدا ساده هست؟ آیا جوابمو با صدای خودم میده…. ببین من امتحان کردم باهاش حرف زدم اون با صدای خودم جوابم رو داد….. مثلا من بهش گفتم خدایا میخوام چکمون در مهرماه به راحتی و بی دردسر پاس باشه،آیا میشه؟ این چک ما باید مشترکی با برادرهمسرم پاس میشد و اون آدمی هست که زیرقولش میزنه اکثره مواقع، برا همین گفتم راحت و بدون بحث پاس بشه. یهو یکی با صدای خودم گفت مگه چکهای قبلیتون رو من پاس نکردم؟ من هم ذوق کردم هم وحشت کردم…. که آیا این خدا بود جوابمو با صدای خودم بهم داد…. و دقیقا چکمون بی دردسر توسط همسرم و برادرش پاس شد، چون من از خدا خواستم.
ابراهیم آیا خدا با صدای خودمون باهامون حرف میزنه…. آیا حرف زدن باهش راحته مثله بقیه؟؟
لطفا برام بگو…. یجوری برام بگو که دیگه به بچه های سایت رو نندازم…. ….. بچه هایی که وقتی ازشون پرسیدم یا جوابمو ندادن…. یا قانعم نکردن….
راستی من دو روزه قرآن گوش میدم، نصف بیشتره ترجمه سوره بقره رو از سایت موسسه مهر ورحمت گوش دادم، اما خیلی تمرکز نداشتم… البته ادامه میدم.
پیشاپیش هزاران بار ازت سپاسگذارم که منو راهنمایی میکنی…. ابراهیم بهترین برادرم…. از خدا میخوام بهترینها نصیب قلب مهربونت بشه…..
سلام دوست عزیزم امیدوارم حالت بهتر از همیشه باشه امروز اومدم پروفایل اقا ابراهیم و چک کردم ببینم کامنت جدیدی گذاشتن یا نه که به حرفهای تو هدایت شدم کامنتت و که خوندم گریه ام گرفت چون منم تمام این کارها رو کردم برای عشق با خدا، دوست شدن با خدا و من بعضی وقتا که کامنت اقا جمال اقای نارنجی ثانی و اقا ابراهیم رو میخوندم که از عشقشون به خدا مینوشتن از رابطه ی که با خدا داشتم ناامید میشدم و منم میخاستم خیلی زود این نوع ارتباط با خدا رو درک کنم و حسش کنم حتی تو عقل کل این سوالمو مطرح کردم و دقیقا این 3تا دوست عزیز که منتظر جوابشون بودم پاسخ سوال منو ندادن بعد دقیقا یادم نیست که با خوندن یک کامنت بود یا دیدن یک فایل یا یک الهام که به این اگاهی رسیدم من درونم شرک داشتم که فکر میکردم خدا همراه این دوستانمه و قراره با صحبتهاشون منو به خدا وصل کنن من انقدر درونم شرک بود که دوست داشتم باهاشون ارتباط نزدیکی داشتم که از طریق این دوستان من خدا رو دریابم و در خونه ی خدا رو به روم باز کنن غافل از اینکه من توی خونه ی خدا بودم فقط باید باور میکردم همین طرز فکر که قراره یکی دیگه منو بخدا وصل کنه منو از خدا دور کرد و من با دریافت این اگاهی شروع کردم با خدا حرف زدن که خدایا میخام براحتی عشق تو رو تو وجودم احساس کنم تو بسادگی منو هدایت کن به سمت عاشقی با خودت اوایل که این حرفا رو میزدم زیاد احساسی توش نبود ولی من هرروز درخواست میکردم هرروز بهش میگفتم خودت گفتی اجابت میکنی درخواست های منو پس منم میخام سوار دوشت بشم و …کم کم انگار تکاملم به اندازه ی مداری که درش هستم برای به خدا نزدیک تر شدن طی کردم و شروع کردم خوندن کامنت این سه تا عزیز از اولین کامنتهاشون تا اخرینشون حس اینو داشتم که دارم مصاحبه ی انسانهای موفق رو میخوندم و فهمیدم اونا عملگرا های خوبی هستن ..خلاصه اینکه الان خیلی بهتر جنس صدای خدا رو میشناسم خیلی راحت تر شدم در طول روز کاملا واضح هدایت های خدا رو میفهمم و رابطه م با خدا خیلی بهتر شده هنوز به مدار اینکه از عشق خدا بشینم اشک بریزم و از خوشحالی برقصم نرسیدم قبلا تو این مدار بودم و بازهم خودمو به اون فرکانس میرسونم الان بهش میگم خدایا برای این لحظه ی من بنظرت چ کامنتی بخونم که بهم کمک میکنه بعد باورت میشه منو هدایت میکنه به سمت کامنت دوستی که خودم دوست داشتم کامنتشو بخونم و.. پس توم این احساس لیاقت و در خودت بوجود بیار و همین سوالی که از دوستان و اقا ابراهیم پرسیدی و بشین از خدا بپرس بهش بگو تو چه راهکاری برام داری؟تو میگی از کجا شروع کنم که بتو برسم ؟تو میگی کدوم دوره و فایل رو گوش بدم؟من خودم میخاستم دوره ی عزتنفس و کار کنم که خدا در جواب این سوالم نشانه ی روزم دوره ی قانون افرینش اومد و من چند روزه که خریدمش و درهای از علم و اگاهی به روم باز شده توم از خدا بخواه خودش خیلی راحت دستتو میگیره و سوار دوشش میکنه ..من دیشب در یخچال و باز کردم دیدم فقط یه انار مونده وقتی اونو برداشتم با صدای بلند گفتم خدایا سهم انار فردامو از خودت میخام امروز صبح اومدم سرکار و کارفرمام چند کیلو انار علاء از باغشون برام اورده بود و من الان با پلاستیکی پر از انار دارم میرم سمت خونه. از روزیکه اقا ابراهیم رفتن مسافرت تا به امروز منم تو مسافرت بودم چن روز تو طبیعت و چند تا روستا رفتم و چند بارم مسافرت به شهر دیگه ..همون روزم یک کامنت بلند برای اقا ابراهیم نوشتم و بهم الهام شد پاکش کردم اما امروز این خدا بود که بهم گفت بنویسم و از تجربه ام بهت بگم به دستای پر مهر خدا میسپارمت
سلام دوست عزیزم زهرا جان، از اینکه برام کامنت نوشتی خیلی سپاسگذارم. چه جالب من دقیقا مثله تو در درونم شرک داشتم…. من چند روزه هدایت شدم به سمت فایلهای توحید عملی و دارم گوش میدم تا بیشتر مفهوم توحید رو درک کنم، میدونی زهرا جان بنظرم فقط وقتی از اعماق وجود و قلبمون بخوایم که خدا مزه عشقش رو بهمون نشون بده، خدا اینکارو برامون میکنه…..
یعنی در واقع یک تهعده جدی باید در میان باشه…… و یجورایی هرکسی الکی نمیتونه به این مسیر برسه…. مگر اینکه واقعا از صمیم قلبش این خواسته رو داشته باشه….. و تازه اینم مراحل داره…. همینطور که خودت گفتی هنوز به مدار اینکه اشک بریزی نرسیدی….. دقیقا این کاری که گفتی من
چند روزه پیش انجام دادم…. از خدا پرسیدم که خدایا چکار کنم که باهات دوست بشم و راحت حرف بزنم؟ خدا بهم گفت بیادم باش و هرچی میخوای فقط از خودم بخواه، گفت روی هیچ کسی حساب نکن…خدا گفت حالا که ابراهیم جواب سوالتو نداد چکار میکنی؟ گفتم هیچ اشکال نداره شاید داره به سوالم فکر میکنه که چی بنویسه…. من از هیچ کسی دیگه توقع ندارم، جواب هم نده من بازم میرم دنبال سوالم تا به جواب برسم…. گفتم خدایا خودت هدایتم کن به جواب….
خیلی ساده شروع کزدم با خدا حرف زدن…. گفتم خدایا قدرتت رو بهم نشون بده و برام بگو …. گفت بجز من کی میتونه آسمان بی ستون خلق کنه، گفت این چشمات که الان میبینه من بهت دادم، دستهات که داره تایپ میکنه، قلبت که داره میتپه…. گفتم منو دوست داری… گفت معلومه که دوستت دارم تو عزیزدردونه منی…. تو بنده خوب منی…. گفت هرچقدر بیشتر بیادم باشی و این مسیرو ادامه بدی بیشتر عشقم رو حس میکنی…. گفت باید ادا درنیاری،،، باید شخصیتت تغییر کنه….
در فایل توحید عملی 2، یه جمله استاد گفت که چراغی در دلم روشن شد،،،، استاد گفت وقتی تو به خدا توکل داشته باشی که همه کار برات میکنه،،،، دیگه اگه کسی برات کاری نکرد یا مشکلی پیش آمد، تو بهم نمیریزی…. چون میگی شاید از دست این بهم بده…. نشد از دست یکی دیگه میده…. اما مطمعنی که میده چون تو فقط روی خودش حساب کردی…. این جملات درک منو بیشتر کرد….
زهرای عزیزم من در اطرافیانم حتی اونهایی که مذهبی هستن هم، اصلا این جنس، عشق و توکلی که استاد در فایلهاش به ما یاد میده رو نمیفهمند، ووقتی باهشون حرف میزنم متوجه میشم که قدرت رو به عوامل بیرونی ربط میدن، به سیاست، به ترامپ، به دولت و… ووقتی من میخوام کمی در مورد خدا و ایمان به غیب براشون حرف بزنم اصلا متوجه نمیشن و انگار من از مریخ اومدم و با تعجب حرفهامو نمیپذیرن. و من خوشحالم، خوشحالم از اینکه این نشون میده من شخصیتم داره تغییر میکنه…. چند روز پیش همسرم برای کاری رفت بیرون، بارون میبارید و ناراحت بود که ممکنه بخاطره بارون کارش انجام نشه…. من گفتم اون خدایی که دفعه قبل کارتو به راحتی انجام داد، توی بارون هم قدرت داره کارتو انجام بده…. و رفت و کارش انجا شده بود.
زهرا جان من یه پسره سه ساله زیبا دارم که چند وقتی بود بخاطره شیطنتهاش حسابی عصبی شده بودم و همش با خودم میگفتم کاش بچه نمیاوردم، این بچه وقت منو میگیره و ناشکری میکردم. تا اینکه به خدا گفتم خدایا این بچه رو به من دادی تا اذیتم کنه، خدایا چکار کنم خسته شدم؟ خدا بهم گفت به پسرت به عنوان یک نعمت نگاه کن و دل به دلش بده…. منظورش این بود که اون بچه هست تو هم مثله یک بچه باهاش رفتار کن و توقع نداشته باش اون همه چیز رو بفهمه و مثله یک فرد بزرگسال رفتار کنه…. اینو که خدا بهم گفت چنان آرامشی گرفتم که دیگه رفتارم با پسرم به کل عوض شد و باهم دوست شدیم.
چند روز پیش هم داشتم نهار میخوردم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم، یه گربه روی دیوار همسایه نشسته بود، یهو خدا بهم گفت این گربه رو میبینی؟ از وقتی بدنیا اومده روزی و خوراکشو من دادم که اینطور بزرگ شده ها….خدا میخواست بهم بفهمونه که ما هرچی داریم از خداست و اونه که تنها قدرته در این جهانه و اونه که بی منت همه چیز به ما میده و باید فقط به خودش امید داشته باشیم و فقط روی خودش حساب کنیم…. و همه ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم، کافیه که اینو درکش کنیم و البته اینم تکامل میخواد… به شرط این که بصورت مستمر ادامه بدیم…. و به خودمون سخت نگیریم…. من به خودم سخت میگرفتم همه چیز رو….. کلا از بچگی همینجور این توی باورام رفته بود…. تا اینکه یه فایلی استاد چند روز پیش گذاشت…. دقیقا جواب سوالمو داد و گفت قانون ساده س، پیچیده اش نکنیم…. گفت به خودمون سخت نگیریم…. و الان من دارم آرام آرام پیش میرم و با فایلهای توحید عملی شروع کردم. من اصلا اهل دیدن تلویزیزون نیستم اما دیشب ساعت حدوده 12 اتفاقی دیدم همسرم داره مستند میبینه، جالبه تنگ هایقر رو نشون میداد و اون مستند سازه به اسم جواد قارایی رفته بود تنگه هایقر و چقدر زیبا بود این تنگه و خدا بهم گفت ببین چه عظمتی داره این تنگه و ابراهیم به اینجا آمده بود…. ببین چه توکلی داره که اصلا نترسید چون من همراهش بودم. و نشون داد که اون مستندساز اونجا چادر زد که شب اونجا بخوابه. و اینها برای من یک نشونه هست…. نتایج کوچولو کوچولو داره به زندگی من میاد خداروشکر…. همه چیز رو به بهتر شدن هست و مطمعنم اگر این مسیر زیبا رو ادامه بدم که حتما ادامه میدم نتایج خیلی بزرگی وارد زندگیم میشه.
زهرای عزیزم ازت سپاسگذارم که برام کامنت گذاشتی و بهم دلگرمی دادی…. امیدورام خدا قلبمون رو باز کنه و عشقش رو به قلبمون هدیه بده…. برات بهترینها رو از خدای وهابم آرزومندم….
خدا نفس رو ،آرزو رو …. خودمون رو اولویت اصلی زندگیمون قرار میده !!
خدا راضی نمیشه کاری کنیم که بهمون سخت بگذره حتی یه ذره!!
من در بغل خدا بودن رو حس میکنم !!
هر وقت صداش میکنم میگه جونم و من عجیب قلبم باز میشه !!
اون به من خیلی مهربونتر از خودمه!!
سه روز قبل خسته بودم از تضاد سلامتیم قشنگگگگ نشستم حیات به خدا عینه یه بچه آواره که مامانشو گم کرده اشک ریختم گفتم من حالیم نیست کجایی بهم بگو چیکار کنم !! مسکن پاسخگو نیست
چطور میشه استاد 15 سال بدون مریضی قرص زندگی میکنه اما من …
ازش خواستم ایراد کار رو بگه
میدونی بهم چی گفت ؟!
خجالت کشیدم!!
گفت آرزو خودت نگاه کن ببین جایی برای من تو زندگیت گذاشتی یا نه !!
منه مشرک….
نفس من تواین مدت تو سایت لفظی میگفتم خدا ،اما هیچ جایی به خدا تو زندگیم نداده بودم
نفس جان الان یه ذره که سهله تمام زندگیم رو دادم به خدا بهش گفتم به عظمتت قسم من دیگه روی خودمم حساب نمیکنم ،ازش میخوام هرچی که باعث دوری من از خدا میشه رو ازم بگیره
حسی که این روزها دارم خیلی خوبه
تو این 4 روز اونقدر برای خدا اشک ریختم قربون صدقش رفتم که در تمام عمرم با این حس خوب نبوده
میدونی اون به من میگه آرزو حیفه که به هر علتی حست رو بد کنی ،تو شاد باش
من داداش ندارم ولی اینقدر کامنت ها و پاسخ هاتون در عقل کل خوندم و غرق احساس و فرکانس تون میشم که حس می کنم یه داداش دوقلو دارم ، چون منم خوزستانیم و متولد 71. الانچند ساله مهاجرت کردم شیراز و واقعا حس و حال تون می فهمم هر بار پاییز اینجا رو تغییر برگ درختارو میبینم یاد تغییر زندگی خودم میفتم چون من تا شیراز نیومده بودم پاییز ندیده بودم .
همین امروز آسمون آبی تمییز و نیمه ابری می دیدم و لذت می بردم رنگ درختا بهم انرژی می داد.
این شیراز اینقدر انرژی و فرکانس زیبایی داره که حد نداره واقعا گیراست.
بهتون پیشنهاد می کنم کوچه 48 چمران، خیابون های نیایش ، پاچینی شهر راز در خیابون هفت تن ، کوچه پیاده روی رادفر ، پارک کوهستانی دراک و باغ عفیف آباد که حتما از کاخش بازدید کنید صبح برید که از ایوان بتونید تصور کنید روزی همچین خونه ای زندگی کردید و یه حوض بزرگ روبرو تونه ، دست فروش های بلال فروشی های خیابون ارم که از ساعت 10 شب به بعد میان تا فراوانی باور کنید که رزق و روزی نیازی به مغازه نداره ، باباکوهی هم سر بزنید و خاطرات قشنگ با خدای قشنگ تون بسازید .
نوشته هاتون و عشق بازی تون با خدا منو هم هواییی می کنه. در سپاسش گفتم اینارو بهتون معرفی کنم که از این هوای عالی شیراز هم بیشترین استفاده را ببرید.
بسیار مشتاق دیدارتون هستم (پارسال با همسرم اومدیم در شرکت فولاد از نگهبانی پرسیدیم ولی به دیدن تون هدایت نشدیم) اما اجازه میدم خداجون که استاد همزمانی هاست همه چیز را رقم بزنه …
چقدر این سفرنامه ی شما برام لذت بخش بود چقدر همزاد پنداری کردم . چقدر لذت بردم از اینکه اینقدر این سفر توحیدی برای شما درس داشت و همچنین این آگاهی ها انگار برای من هم بود . این خواسته های شما در برابر عظمت خداوند که میدیدید واقعا چیزی نبود .. وقتی پسر عمه عزیزت از شما درخواست 20 تومان را داشت و شما پنج برابر آن درخواست را پاسخ دادید خیلی خوشحال شدم . اینکه این بچه روی شما حساب کرد به کسی که میدونست حتما این خواسته اش توسط شما دریافت میشه . تازه نه تنها این خواسته بلکه بیشترش هم دریافت کرد واقعا همین موضوع در بُعد کوچکش میتونه درس بزرگی برامون باشه اینکه خدای ما آنقدر مهربان و سخاوتمند هست که می تونه بیشتر از یک میلیارد و حتی چندین و چند برابرشو به آسونی از کوتاهترین مسیر بسمت شما روانه کنه و چقدر خوشحالم بخاطر اینکه شما هم چنین خواسته ای رو از خداوند داشتید .و فوری رفتید پیش آن خدایی که بالاترین قدرت جهان است و شما هم فوری به همونی که روش حساب کردی زنگ زدی و در ِ خونه اش وایستادی و درخواست کردی خدایااا شکرت
آقا ابراهیم عزیز واقعا ممنون و سپاسگذارم که این تجربیات زیباتون رو با ما به اشتراک میزارید و تحسین تون کردم برای این حد از آگاهی و توحیدی بودن .. الحق که استاد عزیزمون شاگردان توحیدی را چون شما و دیگر دوستان این فضای بهشتی را تربیت کرده . شکر وجودتون . سپاس برای حضورتون . سپاس برای این تعهدتون . سپاس برای این سایت و استادان عزیزمون .. سپاس برای این نعمتی که در زندگی تک تک مون در این سایت محیاست ..
خدا رو شکر گذارم
آقا ابراهیم عزیز امروز صبح اول وقت داشتم یک مدیتیشن رو گوش میدادم یعنی همیشه گوش میدادم ولی انگار یک چیزی خیلی برام بُلد شد و یاد کتاب رویاهایی که رویا نیست افتادم
اینکه وقتی روح و ذهن ما به هم نزدیک میشه باید همه چی آسون اتفاق بیوفته. الان در مورد شما هم بنظرم چنین شده خیلی خوشحالم که شما آگاهانه دارید از قانون کمترین تلاش و قانون آسانی استفاده میکنید یعنی در واقع همه چی باید به آسونی وارد زندگی مون بشه ..
بعد از مدیتیشن های صبحگاهی به کامنت پر محتوا و توحیدی شما هدایت شدم و نشانه و هدایتی زیبا از کامنت شما دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم
آقا ابراهیم عزیز امید دارم خیلی خیلی بهتون خوش بگذره و با دست پُر برگردید که البته هم چنین خواهد شد!!!! همانطوری که شغل و موقعیت خوب و دلفین خوشکل رو با بهترین شرایط وارد تجربه ی زندگی تون کردید مطمعنم یک دختر خوب و عالی شیرازی فراتر از حد تصور تون رو هم جذب خواهید کرد .. آنوقت میبینیم عععععععع آقا ابراهیم هر روز هی توی مسیر شیرازه !!!! هر وقت میخواهیم ببینیم آقا ابراهیم کجاست!؟ میبینیم ععع آقا ابراهیم تخت جمشیده . حافظیه است و یا داره از آن پله ها بالا میره .!!! البته از پله های زندگی همینطوری آره بالا و بالاتر میره الهی آمین
سلام ابراهیم داداش گلم، در پاسخ به این پاراگرافی که نوشتی (یعنی توی این شهر به این بزرگی یه نفر نیست که تمام ویژگیهایی که میخوام در مورد رابطه داشته باشه)
یه کامنتی هست که مطمعنم خیلی برات تاثیر گذاره و به جواب سوالت میرسی، لینکش رو میذارم لطفا بخونش.
abasmanesh.com
ابراهیم من همسرم رو خودم جذب کردم، تازه ده سال پیش من نه با این سایت آشنا بودم و نه اطلاعات خاصی از قانون داشتم، در واقع ناآگاهانه از قانون استفاده کردم، حتی روز تاریخ عقدم هم همونی شد که میخواستم، چون تولد امام رضا همه شهر چراغونی و خوشگل میشه، خواستم همین روز باشه و همینم شد. حتی اسم همسرم خواستم علی باشه و همین شد، من یه پسردایی دارم که اسمش علی هست و خیلی پسر خوب، قاری قرآن هست، تحصیلکرده و باشخصیته، یه روز که خونه داییم بودم، ایشون و همسرش هم اونجا بودن، یهوو همسرش با یه صدای خیلی ناز و رمانتیک پسرداییم رو صدا زد: (علی جوووونم)…. این نحوه صدازدنه خانمش، به من خیلی احساس عشق و زیبایی داد، خیلی زیاد خوشم اومد…. از اونموقع دیگه من دوست داشتم اسم همسرم علی باشه…. ببین چقدر خدا به ما قدرت خلق زندگیمون رو داده ابراهیم….. اسم همسر من علی هست…. تو خودت استادی…. نیازی نیست من برات بگم…. اما مطمعن باش بوقتش بهش میرسی…. یکی بهترینش رو برات آرزومندم
انقدر قشنگ و با جزئیات همه چیز رو توضیح میدید که آدم حس میکنه سفرنامه ها رو داره می بینه
بقدری حال و هوای یک….
نه.
چندین و چند سفر پشت هم به سرم زده که خدا میدونه
و شما امشب ما رو بردی به شیراز دلنواز
البته چند روز پیش هم با پادکست بسیار بسیار زیبای محمد بحرانی ( صداپیشه ی محبوب جناب خان در خندوانه و آقای همساده در مهمونی ) در برنامه ی (رادیو دور دنیا) یه سفر خیالی بسیار لذت بخش به شیراز رفتم
که پیشنهاد میکنم به شما ، حتما اون پادکست رو گوش کنید مخصوصا الان که توی شیراز هستید جاهایی که آقای بَحرانی میگن برید حتما
و از اون حال و هوایی که ایشون یه طوری عاشقانه شیراز رو توصیف میکنن که آدم واله و شیدا و بیتاب شیراز میشه و حس میکنه اصلا از بچگی تو شیراز بزرگ شده ، لذت ببرید
من بلافاصله که شما اول کامنتتون اسمی از اون آهنگ استاد شجریان بردید دانلودش کردم و کل کامنت شما رو (و حتی الان که دارم مینویسم ) با اون ملودی بسیار دلنشین خوندم
یه نکته ی دیگه در مورد حرف پسر عمه ی کوچیک تون که ازتون 20 تومن خواستن بگم و اون اینکه:
منم همیشه خدا رو شکر چون دستم به دهنم میرسیده و اوضاع مالیم از همه اطرافیانم بهتر بوده ، هر کس از من یه مبلغی درخواست میکرد بیشتر از اون بهش میدادم
و همیشه به خدا همین جمله رو میگفتم که:
خدا جونم ببین :
من حاتم طایی نیستم ولی در همین حدی که به من دادی و دارم اگه کسی از عزیزانم از من پولی بخواد ، وقتی می بینم من دارم ، حتی گاهی اوقات خودم هم نیاز داشتم ولی بیشتر از چیزی که ازم درخواست شده بود میدم
تو که وهابی
تو که خزائن زمین و آسمان در دستان توئه
و
تویی که از همه بیشتر من و دوست داری
مگه میشه من یه چیزی ازت بخوام بیشترش و بهم ندی؟
مگه میشه اصلا ندی؟؟؟؟؟!!!!!!!
منم مثل شما داداش ابراهیم ، همین الان از خدا میخوام تا هفته ی بعد یک میلیارد بهم بده، البته که خودش میدونه اگه این مبلغ همون پولی باشه که چند ساله به یکی از بچه هاش قرض دادم و برنمی گردونه ، چقدر ایمانم بهش قوی تر میشه و چقدر خوشحالم میکنه
چون برای از دست دادن اون پول بیش از حد دلم سوخت خیییییلی زیااااااد، طوری که داغش هنوز روی دلم هست ، چون ثمره ی 21 سال زحمتم بود ، و حتی اگه میلیاردها میلیارد ثروت هم تا آخر عمر بدست بیارم ، اون پول تا برنگرده دلم آروم نمی گیره ، چون واقعا برای اون پول خون دل خورده بودم و همش اون سالها که با اون سختی کار کرده بودم تا برسم به اون نقطه، جلوی چشمم هست
و هر کار میکنم اون شخص رو ببخشم واقعا نمیتونم
و میدونم که اون پول نه تنها براش خیر و برکتی نمی کنه چون از حرام هم حرام تره ، بلکه برکت از عمر و جوانیش هم برمیداره و ناکام میمونه تا ابد.
و بقول استاد اگه خودمون رو لایق هم صحبتی با بزرگان بدونیم ، بی واسطه با خود این افراد بزرگ مثل حضرت حافظ صحبت میکنیم و ازشون سوال می کنیم و اونا هم خالصانه جواب میدن بهمون
مثل همون هم کلاسی استاد که فیزیک رو بصورت تخیلی از شخص انیشتین یاد گرفته بودن
و میگفتن من تو تخیلم پشت یک میز می نشینم و انیشتین هم روبروم، و من سوالاتم در مورد فیزیک رو میپرسم و ایشون خیییلی قشنگ برام توضیح میدن و اینطوری یک دانش آموزی که روستایی بود و امکانات خاصی نداشت در درس فیزیک بسیار قوی شد
آقا ابراهیم عزیز
از اینکه هر.روز ما رو به زیبایی تمام همراه سفرنامه تون میکنید و ما رو در این لذت وصف نشدنی شریک می کنید بی نهایت ممنون و سپاسگزارم
قشنگ انرژی خوبتو و ارتباطی که داری در هر لحظه با خدا برقرار می کنی رو حس می کنم
چون خودم بارها حسش کردم
مخصوصا وقتی بدون برنامه میزنی به دل جاده و از خدا می خوای لیدر بشه برات جا و مکان بشه برات و حتی ناهار و شام مهمون خودش باشی
وقتی با ایمان ازش می خوای البته ایمان صد درصدی نه اینکه تهش ترس باشه
اون موقعس که او همه چیز می شود .
یاد سفر یه دفعه ای خودم به کاشان افتادم یه روز صبح از خواب بیدار شدم و حس سفر داشتم یه سفر کوتاه دلم می خواست
نمیدونم چرا کاشان اومد توی ذهنم البته دلیلش نزدیکی به تهران بود
بدون اینکه تا حالا رفته باشم و اونجارو بلد باشم
فردا بار سفر بستم و بدون هیچ برنامه ای راهی شدم
یه چیزیکه بهم خیلی شجاعت داد این بود که چند روز قبل یه کامنت فوق العاده از یکی از بچه های سایت خونده بودم که یه جملش توی ذهنم اینقدر منطق قوی ایجاد کرده بود که دهن همه نجواها رو بسته بود
و جملش این بود پرنده ها وقتی مهاجرت می کنن مگه چمدون می بندن و نگران چیزی هستن
این جمله غوغا کرد برام
اون سفر دو روزه من به کاشان جز بی نظیرترین خاطرات زندگیم شد
چون تمام مدت خدا رو کنار خودم به صورت کاملا محسوس حس می کردم
خدا برام وسیله سفر شد خدا برام هتل توی لاکچری ترین منطقه کاشان شد خدا ناهار منو مهمون کرد توی یکی از با کیفیت ترین رستورانهای کاشان
خدا برام راننده ای شد که توی اون دو روز منو جاهایی از کاشان برد که حتی خیلی از خود کاشانی هام بلد نبودن
هنوزم که به اون سفر فکر می کنم حس خوب رو با تمام قلبم دریافت می کنم
ممنونم که کامنتهایی که داری از سفرت میزاری خاطراتی رو برام زنده کرد که روزی صدبار باید به خودم یاداوریش کنم
تا زمانی که کارهارو دست خدا میدی خودش بهترین هارو برات می چینه تو سمت خودتو انجام بده فقط حالتو خوب نگه دار بقیش با خودش
ابراهیم عزیز امیدوارم بی نظیرترین اتفاقات برات رخ بده و هر لحظه انرژیتو بچسبونه به سقف
چون دلیل حضور ما توی این دنیا لذت بردن و رشد کردنه
چند وقتیه کامنت هاتون رو میخونم و واقعا روم تاثیر بسزایی گذاشته.اما خواستم راجب اتفاقی ک برام افتاد باهاتون صحبت کنم.من تو این مدت خیلی از شما یاد گرفتم عمل به حرف های توحیدی استاد رو.و واقعا تصمیم گرفته بودم دیگ حتی عشق رو از کسی جز خدا نخوام و خیلی حس خوبی داشتم و احساس قدرت عجیبی داشتم تا اینکه با یکی آشنا شدم و متاسفانه دل دادم و به بدترین شکل ممکن هم تموم شد.منی ک انقد رو خودم کار کرده بودم چرا نتونستم اونجا که باید عمل کنم و باز رو عشق کسی جز خدا حساب کردم.وقتی آدم از هیشکی انتظار دوست داشته شدن نداشته باشه خیلی قویه هیچ وقت ترک نمیشه ولی نتونستم.میخواستم راهنماییم کنی شما چیجوری تونستی با قضیه همسرتون کنار بیای..
خیلی از خودم ناامید شدم ک قانون رو میدونستم ولی باز یکی دیگ تو ذهنم بزرگ شد.چی میشه ک حال خوبمون رو به بقیه وصل میکنیم با اینکه میدونیم قانون رو ..
کنار اومدن یعنی اینکه یه مشکلی هست نادیده میگیری و ادامه میدی!
یا اینکه با یک مشکلی سازش میکنی!
من اصلا همچین کاری رو نکردم!
من رکی دوره ی احساس لیاقت کار کردم،تغییر شخصیت درونم ایجاد شد و این تغییر شخصیت بقدری شدید بود که نه ایشون دیگه میتونست منو تحمل کنه،نه من آدمی بودم که یک سری رفتار هارو بپذیرم و به راحتی از هم جدا شدیم!!!
بزار با مثال برات توصیح بدم.
من میدونم شما چی میخوای بپرسی و چی تو ذهنته!
شما فکر کن مثلا یه همسایه ای دارید که همیشه سروصداش اذیتتون میکنه،بشدت بینظمه و ساختمون رو کثیف میکنن و همیشه ماسینشون رو جای پارک ماشین شما پارک میکنن!
حالا اگه این همسایتون یه روز بگه من میخوام بار کنم و از اینجا برم شما ناراحت میشید!؟
شما دلتون براش تنگ میشه!؟
نه !
حتی برا اینکه زودتر برن شما خودتون وسایلو کمکشون بار میکنید!
منم همچین موضوعی بود!
به خدای واحد قسم تو این 3 ماهی که ایشون رفته خونه پدرش،من حتی 3 ثانیه هم حال و احساسات بد اون 3 ساله اخیر رو که با ایشون زندگی میکردم رو به چشم ندیدم!!!
من تو این 3 ماه 4 تا استانهای ایران رو رفتم مسافرت!!!
تو این 3 ماه همش یا تو باغ و بستان هام یا رودخونه و استخر و کنار خانواده ام!!!
سلام ابراهیم جان چقدر قشنگ نوشتی حالم منقلب شد مدنیه که توی یه تضادم که به لطف الله مهربان دارم به جاهای خوب می رسم و کامنت زیبای شما منو و ذهنم رو تقویت کرد و دوباره قدرت خدا و دست خدا بالای تمام دستها رو بهم یاد آوری کرد بزرگی خداوند متعال رو دوباره برام زنده و بولد کرد خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این صفحه خدایا شکرت به خاطر ابراهیم عزیزم خدایا شکرت به خاطر استاد عزیز و گرامی
واقعا از خوندن کامنتتون به شدت احساس خوبو معنوی پیدا کردم واقعا لذت بردم واقعا توحیدو با خودم مرور کردم
واقعا منم ی جورایی شرایط شما رو تجربه کردم والان فقط دارم خدارو جایگزین بت های زندگیم می کنم و با این دیدگاه دارم با لذت زندگی میکنم واقعا دارم از زندگی که هر روز تولد دوباره است با کانون توجهم به اون انرژی خالصی که در اختیارم خواسته هامو شکل میدم اگاهانه
خدایا شکرت خدایا ممنون واقعا من عاشق این سفرهام عاشق این سبک زندگیم عاشق این دیدگاهام و واقعا دارم سهم خودمو انجام میدم مطمئنم که خدا بهترین هارو از جاییی که فکرشم نمیکنم برام رقم میزنم قطعا این نتیجه طبیعی استفاده کردن از قانون نتیجه طبیعی مسیر توحیدیه واقعا خدارو شکر واقعا ممنونم انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
سلااااااااااااااااااااام علی عباد الرحمن الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
وقتی صبح با چشمانی نیمه باز سایت رو باز می کنی و چهره خندان و زیبا مریم جان رو در صفحه اصلی سایت ببینی که آمدن سریال جدید رو هم نشون بده، این چیزی جز نوید یک روز پر از اتفاقات جالب نمیتونه باشه.
دیدن گل های بهاری مرا به دشت سرسبز بهمن ماه شهر خودمان انداخت، دشت پر از گل های بابونه و لاله و شقایق و زرد و بنفش، و انصافا خوب استفاده می کنیم و کلی لذت می بریم دیدن این زیبایی ها در شهر زیبای یمان هم نزدیک است. خدایا شکررررررررت
وقتی که درون هیولا به بالای جنگل رفت، یک اقیانوس درخت رو مشاهده کردم و این عظمت و بزرگی کوچکی ام را بیشتر نمایان کرد و قدرت لا یزال الهی.
برای خدا برآوردن خواسته های این انسان به این کوچکی، کاری سخت و دشوار است؟ یا باور اون است که همه چی را سخت و غیر ممکن کرده؟
خدایا من در درک بزرگی این جهان مادی ات مانده ام،چگونه میخوام اون دنیا رو درک کنم که خارج از محدوده من است. و چه زود و راحت فراموش می کنم که این جسم خاکی من چقدر کوچک و ناچیز است حتی در برابر یگ شهرستان کوچک، چه برسد به کل کره زمین، حال بر چه اساسی باید رسیدن به خواسته هایم را دور از دسترس ببینم و آنها را در نظرم بزرگ کنم؟
……………………………………………………
اون خانم مهربان با اون گربه های نازنین اش مرابه یاد فیلم گربه چکمه پوش انداخت و اون خانم که گربه ها را نگه می داشت.
چقدر ثروت و نعمت و فراوانی، به وفور دیده می شود ولی این چشم تنگ نظر میخواهد همه چیز رو محدود و کم ببیند باید با چشم دل به این چشم سر دیدن را بیاموزم که به اندازه وسعت مهربانی و محبت نعمت و ثروت وجود داره نه به اندازه دیده کوتاه بین ات
……………………………………………..
صدای اذان صبح به گوش می رسد، و مرا به یاد شعر سهراب سپهری انداخت.
صدای پای آب
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
من مسلمانم:
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم:
که اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم
پی “قد قامت” موج.
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهر به شهر
“حجر الاسود” من روشنی باغچه است.
…………………………….
در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم الهی آمین
همهی شما عزیزان ام رو دوست دارم بوووووووووس به اون چهره های نازنین و الهی تون
چقدر شما زیبا هستی و چقدر خوب و به زیبایی با فتوشاپ این تصاویر خلاقانه رو خلق می کنی
این ذوق هنری و این مهارت شما من رو به وجد میاره ، و با قلبم تحسینتون می کنم
این شعر زیبایی هم که از آقای سهراب سپهری نوشتید حال عالی من رو بارها و بارها عالی تر کرد
و قلبم پر شد از حس خوب ، سپاسگزارم:))) سپاسگزارم که اینقدر روحیهی لطیف و مهربونی دارید
خوشا به حال فرزندانتون به خاطر داشتن همچین مادر مهربانی …
راستی رضوان خانم ، خواهر جان دوست دارم یک تشکر دیگه هم بابت پیام های چند وقت پیش شما داشته باشم
یادتونه گفتید ازدواج از ویژگی های افراد بهشتیه ؟ (نمیدونم دقیقاً همین جمله بود یا نه… ولی مفهوم صحبتتون همین بود)
چند وقته این آگاهی داره در ذهنم می چرخه و می چرخه و می چرخه و یه جورایی وقتی بهش فکر می کنم بهم حس خوبی میده… می دونید چرا؟ چون تازه فهمیدم که مننننن انگار که با خدا رو در وایسی داشتم!! (به خاطر باورهای تعصبی و مذهبی غلط) و روم نمیشد که از خداوند درخواست یک ازدواج و متاهل شدن رو داشته باشم!! (من 28 سالمه… ولی انگار هنوز خودم رو لایق متاهل شدن نمی بینم!! خیلی برام عجیبه که تا حالا متوجه این باور یا باورهای غلط نشده بودم) و تجسم کنم که یک ازدواج موفق دارم و یک زندگی عاشقانه توام با خوشبختی را با همسرم تجربه می کنم… روم نمیشد از خداوند یک همسر و همراه درخواست کنم !!
ولی با درک این آگاهی که از زبان شما شنیدم و بارها و بارها در ذهنم عمیق بهش فکر کردم انگار که نگرشم نسبت به ازدواج تغییر کرده و انگار که با ذوق و شوق بیشتری این درخواست رو از خداوند دارم و انگار که اون احساس رو در وایسی با خداوند رو کمتر دارم…
می دونید چی میگم؟؟
خیلی خوشحال میشم اگه باز هم برای من از آگاهی های شبیه به این بنویسید و کمک کنید که من باور هامو سریع تر و با منطق های قوی تغییر بدهم
سلام محمد حسین عزیز دوست و برادر توحیدی ام در این سایت الهی
بسیار سپاسگزارم که مرا مورد لطف و محبت خودتان قرار دادید و بسی جای تحسین داره این دقت و تمرکز در خواندن کامنت ها و دریافت آگهی های آنها.
و اما در مورد ازدواج گفته بودید . همان طور که شما میدانید، ازدواج یک سنت الهی ایست و خداوند برای تشویق به بهشت از ازدواج با حواریون و زنان و مردان بهشتی وعده داده است. پس این مشخص میکنه که این امر یکی از لذت های عالی در این دنیا و آن دنیا مورد توجه قرار گرفته است و جدای از لذت کلی برکات و نعمت و رحمت همراه خود دارد همانطور که خداوند در قرآن کریم می فرمایند:
و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادلهای (از علم و حکمت حق) آشکار است.
در این جا قرار گرفتن در کنار جفت، آسایش و آرامش به همراه دارد و مسلما بعد از آسایش و آرامش احساس خوب است که مساوی با اتفاقات خوب.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: اذا تزوج الرجل احرز نصف دینه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.
محمد حسین جان در بین صحبت هاتون گفتید که روتون نمیشه از خداوند درخواست یک ازدواج رو داشته باشید. و این نشون میده که اون احساس انسان بودن خداوند در شما خیلی ریشه دار است و باید بیشتر روی اون کار کنید و فایل های که استاد در مورد سیستمی بودن خداوند صحبت می کند را بارها و بارها گوش کنید که این احساس از شما رخت برکند و راحت و آسوده درخواست هایتان را بکنید.
ویژگی های همسر دلخواه تان را بنویسید اونها رو تجسم کنید. و خودتان را لایق یک ازدواج عالی و خوب و عاشقانه بدانید که هر دوی شما در کنار هم مسیر موفقیت و سعادت رو طی کنید بدون وابستگی.
استاد و مریم جان الگوی مناسبی است که میتوند اون زندگی رویایی تون را با اون تجسم کنید.
زوج های دیگه در سایت هم میتونند به شما انگیزه بدهند مثل
سید علی عزیز و عادله جان
سید حبیب عزیز و وجیهه بانو جان
رسول عزیز و فاطمه جان
و ….
محمد حسین عزیزم برادر جان ان شاءالله به ازدواجی عالی هدایت بشید که بخاطر اون لحظه به لحظه خدا را شکر کنید.
امروز همین طور که مشغول کارم بود همسرم اومد و رویم را بوسید و گفت: بهشت یعنی این
(این هم یک نشانه برای شما بود، چون تو فکر نوشتن متن کامنت برای شما بودم ،و باید اون رو براتون میگفتم)
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی محمد حسین عزیز
با سلام خدمت خواهر توحیدی سحرخیز و با تقوا رضوان عزیز
واقعاً از شما سپاسگزارم و این نگاه و دیدتون رو نسبت به طبیعت و زیبایی دوست دارم آنقدر شیوا و ساده و روان اما جذاب برای ما کامنت مینویسی که دوست دارم چندین و چند بار بخوانم و لذت ببرم
مخصوصاً از شعر سهراب سپهری که من عاشقانه دوست دارم استفاده کردید امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگی مثل نسیم آرام بورزی و نوازشگر اتفاقات خوب و حال قشنگ باشی به هرجا که دلت خواست و هر آرزویی که داشتی برسی
هر کجا هستی موفق سلامت و وشاد وسعادتمندباشید انشاالله
چقدر لذت از نظر شما آری برای خداوند کاری ندارد برآوردن خواستههای من این باور منست که که رسیدن ب آن خواسته سخت غیر ممکن میبینم یا نه به عظمت این جهان به قدرت خداوند باور دارم از مسیر لذت میبرم مطمئنم رسیدن به همه چی ب هر جا ممکن است
سلام بر رضوان خانم یوسفی عزیز وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه دقیقاً همانند شما نزدیک اذان صبح هدایت شدم به کامنت به این قشنگی همراه با احساسات پاک و سرشار از صمیمیت. بهتون تبریک میگم به خاطر کار کردن مداوم بر روی خودتان که نتیجهاش رشد و تکامل به این شگرفی در چنین مدت کوتاهی است احسن بر شما پیروز و موفق باشید خدانگهدار
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
توجه به نکات مثبت
هر وقت خواستم تا که نکات مثبت اطرافم و ببینم بهترین راهکار برایم دیدن فایلهای سفر به دور امریکا بوده و الان بعد نوشتن کامنت نشانم به دلم افتاد که فایل جدید سفرنامه رو ببینم چقدر حس خوبی میده وقتی که تو یه جای سرسبز و پر از گل های زیبا قدم میزنی چقدر آرامش به آدم میده چقدر حالت خوب میشه چقدر مردم آمریکا انسانهای شریفی هستند چه برخورد فوقالعاده ای با هم دارن و وقتی هم که کسی نابلد وارد ملکشون میشه چقدر خوب و عالی و با احترام برخورد میکنند اینا برای من یه آموزشه برای درست زندگی کردن و اطمینان دارم که تمام بچهای سایت با دیدن این همه زیبایی صد در صد تو رفتاراشون هم تجدید نظر کردن و بهتر شدن کل فایلای سایت آموزش چطور زندگی کردنه وقتی که دیدم خانوم شایسته آشغالا رو جمع کردن تا به سطل مکانیزه بندازن و استاد وقتی که گفتن با این کار هدایت میشی به جاهای تمیز تر و بهتر یاد خودم افتادم قبل از اینکه وارد سایت شده باشم وقتی که با خونواده میرفتیم بیرون من همیشه چند کیسه زباله بزرگ پشت ماشینم میزاشتم تا اونجایی که میریم آشغالا شو جمع کنم و محیط و تمیز کنم به قول خانم شایسته چقدر حس خوبی بهت میده چقدر حالت خوب میشه چه انرژی میگیری از این کارت و چقدر از حال خوبت لذت میبری وقتی که تمیز میکنی و به دور و اطراف نگاه میکنی واقعا حس فوقالعاده ای داره من بااین کارم هدایت شدم به جای درست و تمیز کجا میتونستم ابن همه انسان خوب و شایسته رو یکجا ببینم و از کنارشون بودن لذت ببرم کجا میتونستم استادی رو برای خودم پبدا کنم که تو مسیر الهیه چیزی که دنبالش میگشتم کجا میتونست از اینجایی که هستم برام بهتر باشه و مطمئنم که از اینجا هم هدایت میشم به جاهای زیباتر و بهتر و شرایطم هم خیلی بهتر میشه ابن قانون جهانه استاد عزیزم و خانوم شایسته از صمیم قلب سپاسگزار شما هستم بابت اینکه شادیهاتونو با ما به اشتراک میزارید ممنونم بابت سفرنامه که کلی نقاط مثبت داخلش هست و خیلی عالی میتونی با نگاه کردن به سفر نامه و لذت بردن از دیدنش باوراتو تقویت میکنی و کمک به کنترل ذهنت و ورودیهای ذهنت میکنی و سپاسگزاری از اینهمه زیبایی که میبینی خداوند و هزاران بار شکر میکنم بابت بودن در این مکان مقدس که فقط خوبی هست و زیبایی و لذت بردن از دیدن زیباییهای جهان اطرافت و حالت خوب میشه و خیلی راحت میتونی ذهنتو کنترل کنی با دیدن تصاویر زیبایی که برای تدوینش کلی زحمت کشیده شده برای اینکه من توجهمو به چیزهای خوب و زیبا معطوف کنم خانوم شایسته و استاد عزیزم سپاسگزار تون هستم بابت سفرنامه
هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام بر هاشم آقای داداشی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه همونطور که حال ما رو عالی کردید با نوشتن چنین متن زیبا و عالیی!!!
احسن بر شما و دست مریزاد به قلم شیوایتان.
چقدر ساده ولی شیوا با بیان خاطره تان قانون را برایمان یادآوری کردید ممنونم از شما برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم و به دستان توانمندش میسپارمتان خدانگهدار
سلام بر استادعباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی ، دوستانی بهشتی که برای من مصداقی از مصراعِ اولِ این بیت زیر از سعدی شیرازی می باشند…
یارا بهشت ، صُحبَت یارانِ هَمدم است
دیدارِ یارِ نامتناسب ، جهنَّم است
این بیت برای من خاطره ها دارد ، خاطره استاد نازنینم در عرصه خوشنویسی که توفیق شاگردی اش را داشتم و در روزی این بیتِ سعدی را به عنوان سرمشق برای من نوشت و آن را در ذهن من حک کرد….
و عکسِ بنرِ این قسمتِ از سریال سفر به دورِ آمریکا ، مرا یادِ هدیه ی استاد دیگرم در همین عرصه خوشنویسی میاندازد که با خطِ شکسته نستعیلق و با مرکب سبز رنگ ، این تک مصرعِ زیبا از مولانا را به من هدیه داد….
“گُلِ خندان که نَخَندَد ، چه کُند؟”
آن روز این مصرعِ مولانا در ذهن من حک شد و امروز با دیدن این بنرِ سایت ، خودش را بروز داد و….
این مصراع ، حکایتِ زندگیِ استاد عباس منش و بانو شایسته است که دیگر جزو طبیعتِ زندگیِ آنها شده که شاد باشند و غرقِ در نعمت هایِ بهشتیِ خداوند و معجزات روزانه او باشند همانگونه که طبیعتِ گلِ خندان این است که همیشه خندان باشد…..
و حقیقت همین است و غیر این نیست و آن حقیقت ، این است که
“همانگونه من به صورت طبیعی و بدون هیچگونه سختی و رنج کشیدنی ؛ اکسیژن مصرف میکنم ، باید به صورت طبیعی ثروتمند باشم و غرق در نعمت هایِ بهشتی خداوند….”
آری ، طبیعت زندگی من باید اینگونه باشد…
خودِ خودِ خودش در کتاب قرآن به ما تقلب رسانده که اینگونه بگویید و اینگونه از من بخواهید…..
و عده ای از آنها اینگونه میگویند که پروردگارا بهترین ها را در دنیا و آخرت به ما بده….
[سوره البقره ٢٠١]
“حَسَنَه” یعنی بهترین و آن را هم برای دنیا بکار برده و هم برای آخرت و این یعنی که جویای بهشت و نشانه هایش در همین دنیا باشم و از وعده ی نقدِ خدا را در این دنیا غافل نباشم و این را بدانم که اصلا از این خبرا نیست که در این دنیا سختی بکشم و در آن دنیا به بهشت بروم ، زیرا که دنیای بعدی ادامه همین دنیا است و هر چه در اینجا باشم ، در آنجا هم همانگونه خواهم بود ، زیرا که…
و هر کس که در این دنیا کور باشد ، در آخرت هم کور خواهد بود و گمگشته تر خواهد بود….
[سوره اﻹسراء 72]
نمیدانم این چه طرز تفکر مسخره ای بود که خودم با اختیار خودم ، آن را به صفحه سفید ذهنم راه دادم که “در این دنیا سختی بکش تا در دنیای بعد راحت باشی” و هیچ گاه در این امر فکر نکردم که “در محضر مهربان ترین مهربانان باشم و سختی بکشم؟!”
سوال این است که “آیا خدایی با این عظمت و قدرت ، توانایی این را ندارد که هم بهشت این دنیا و هم بهشت دنیای بعد را روزی من کند؟”
سوال این است که “آیا با وجود خدایی که به مهربانی و کریم بودن و “یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡر” معروف است ، باید سختی و زجر بکشیم تا به نعمتی برسیم؟”
حال وقتی که شخصی قدرِ نعمتِ سیستم تنفس خود را نداند و از آن مراقبت نکند و روی به دخانیات بیاورد ، سیستم تنفس خود از مسیر طبیعی خارج میکند و بیمار میشود و در اینجا نیاز به طبیب پیدا میکند تا دوباره به تنظیمات کارخانه و حالت طبیعی سیستم تنفس خود برگردد….
حال من هم اینگونه شدم که با دستانِ خودِ خودِ خودم و با روی آوردن به دخانیاتی به اسم باورهای محدودکننده ای که ریشه در “شرک” دارد ، سیستم طبیعی ثروت خود را خراب کرده ام و بیمار شده ام و از حالت طبیعی خارج…..
سخت بیمار شده ام و از مسیر طبیعی خود را خارج کرده ایم و در اینجا با عجز و ناتوانی و اقرار به اشتباهاتم ، به جهت مداوا شدن به سوی طبیبی روی می آورم که در دعای جوشن کبیر ، کلمه ای را در دهان ما میگذارد تا با آن اسم او را صدا بزنیم و از او دعوت کنیم تا ما را مداوا کند ، دقیقا مثل داستان خطای حضرت آدم و همسرش که از بهشت اخراج شدند و بعد از آن ، کلماتی را از خدا دریافت کردند و با آنها توبه کردند و مجددا به سمت خودش برگشتند….
و آن کلمه ، این نام زیبای اوست در دعای جوشن کبیر که میفرماید” یا نِعمَ الطَّبیب” به معنای “ای بهترین طبیب” ، به تعبیر مولانا…
درد و رنجوریِّ ما را دارویِ غیر تو نیست
ای تو جالینوسِ جان و بوعلی سینایِ من
آری ، من مریض شده ام و آلوده شده ام به شرک و افکار نازیبا و نیاز به طبیب و داواهای او دارم و پناه میبرم به خودش که….
(وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ)
و هنگامی که مریض میشوم ، او مرا شفا میدهد…
[سوره الشعراء 80]
بیمار منم و طبیب او و شرط درمانِ من یک چیز است و آن یک کلمه است بنام “تسلیم” و “سکوت”
اگر بیمار ، تسلیم بی چون و چرایِ نسخه پزشک نشود و در برابر او حرف بزند و در کار او دخالت کند ، آیا عملِ درمان براحتی و سادگی انجام میشود؟؟؟
هر چه در محضر الله ؛ تسلیم تر و ساکت تر باشیم ، عمل درمان ما راحت تر و ساده تر و زیباتر انجام میشود ، برای همین است که یک پزشک جراح ، بیمار را بیهوش و ساکت میکند و او را تسلیم خود میکند تا بتواند سریع تر و راحت تر ، بیمار خود را جراحی کند و او را بهبود بخشد….
داستان تسلیم است و گل سرسبد اشعار مولانا که تکرارش زیر لب ، آرامشی عجیب برایم به همراه دارد….
هر بار که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو ، بی باکتر از شیرم
هربار که میکوشم در کار کُنَم تدبیر
رنج از پیِ رنج آید ، زنجیر پِیِ زنجیر
===================
و اما تسلیم چیست؟؟؟
تسلیم یعنی وجود و هستی خود را ببازیم و تبدیل به نیستی شویم و وجود خود را در اختیار دیگری قرار دهیم
مثلا وقتی که من اجازه یِ بیهوشی خود را میدهم تا دکتر جرّاح مرا بیهوش کند ؛ من خودم را تسلیم پزشک میکنم و صد وجودم را به او می سپارم ، یا وقتی که سوار هواپیما میشوم ؛ من خودم را در اختیار خلبان قرار میدهم و صد وجودم در اختیار اوست….
این داستانِ تسلیم است و شرط تسلیم ، اعتماد است ؛ من تا زمانیکه به آن خلبان و پزشک اعتماد نداشته باشم ، هرگز خود را تسلیم آنها نمیکنم ، پس اعتماد شرط اصلی تسلیم است….
حال من تلاش میکنم تا با اختیار خویش و با اعتماد به پادشاه جهانیان ، در تک تک لحظاتم تسلیم آن نیرویی باشم که با گردش منظمِ خون در رگ هایم و مدیریت سلولهایم و…. ، قدرت و توانایی اش را به رخ من کشیده تا با خیالِ راحت خودم را به وجودش بسپارم و او را خلبانِ زندگی ام قرار دهم….
و چه زیباست چنین تسلیمی ، چه زیباست چنین نیست شدنی در برابر هستیِ مطلقی چون خدا….
وقتی که نتیجه ی تسلیم خلبانِ هواپیما شدن ، میشود یک سفر سریع و راحت و آرامش بخش ؛ پس نتیجه تسلیم آن نیرویی که این خلبان و کل کائنات را آفریده و بدون هیچ خللی در حال مدیریت آنهاست ، چه میشود؟؟؟ آری ؛ بهشت دنیا و آخرت….
ولی امان از لجبازی که من هنوز میترسیم که تسلیم او شوم با وجود اینکه قدرت و عظمتِ او را در گردش خورشید و ستارگان و روزی دادن به انواع و اقسام موجودات و…. دیده ام و در اینجا خدا لبخندی میزند و میگوید که
“اشکالی نداره عزیزم ، یکم دیگه با این عقل ناقص خودت جلو برو و شکست های بیشتری را تجربه کن و بعدش با خستگی و درماندگی بیشتری به پیش من برگرد….”
خدایا من هم مثل یکی از بندگانِ خوب بارگاهت که در عاشقانه هایش با تو در دعایِ عرفه اینگونه تو را صدا زد ، تو را صدا میزنم که….
خدایا ، با تدابیر خودت برای من ، مرا از تدابیر ناقص خودم بی نیاز گردان….
خدایا توفیقی بده که همه وجودم را به تو بسپارم ، به تعبیر مولانا…
اَفکن این تدبیرِ خود را پیش دوست
گر چه تدبیرت هم از تدبیر اوست
===================
و در پایان ، این فراز زیبا و دلنشینِ دعای کمیل از زبان حضرت علی علیه السلام…
یامَن اِسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شَفاء…
اى که نامش دوا و یادش شفا است…
مرا درمان کن و ببخش که قدر و منزلتِ تو و نعمت های طبیعی ات را ندانستم و با نادیده گرفتن تو و عظمت و قدرتت ، خود را از آنها محروم کردم….
×افکار نازیبایی مثل این فکر که قدرت تو را زیر سوال میبردم و فکر میکردم توانایی این را نداری که بهشت دنیا و آخرت را به من بخشی و بواسطه این فکر ، خودم را محروم میکردم از لیاقتِ داشتن و شجاعت ِدرخواستِ بهشت دنیا و آخرت ، جسارتی مثل امام حسین علیه السلام در دعای توحیدی عرفه که گنجینه ی عاشقانه های او با توست با احساس لیاقت و شجاعتِ هر چه تمامتر اینگه از تو میخواهد که…
…وَاجْعَلْ لِی یا إِلهِی الدَّرَجَهَ الْعُلْیا فِی الْآخِرَهِ وَالْأُولی…
خدایا عالی ترین و باکیفیت ترین درجه دنیا و آخرت را به من بده…..
(حقیقتا دعایش مستجاب شد و حقیقتا که او شاگرد زرنگ خدا بود و حقیقتا که ما گوشه ای از حقایق زندگی او را درک نکرده ایم….)
×افکار نازیبایی مثل این اندیشه که کریم بودن و مهربان بودن و آسان گیر بودنت را زیر سوال میبردم با این فکر باطل که برای رسیدن به بهشت دنیا و آخرتت باید سختی و رنج بکشم و هیچگاه اینگونه فکر نکردم که ” در مهمانی کریمی چون خدا و سختی کشیدن؟؟؟!!!”
مرا ببخش که با افکار نازیبایم به خودم ظلم و ستم کردم و اگر مرا نبخشی ، سخت در زیان خواهم بود…
سلام آقارضا داداش خوب توحیدیم سپاسگزارم از کامنت زیبا وپراز درس وآگاهیتون
همیشه با خوندن کامنتهاتون شگفت زده میشم وتعجب میکنم از این حد آگاهی وصداقت وپاکیتون وتحسینتون میکنم وسپاسگزار خداوندم میشم بخاطر وجود بنده پاکش دراین جهان وحضورش دراین سایت.
میدونم که تنها عشق به خداوند میتونه یک نفر اینقدر آگاه ودرمسیر درست باشه.
سپاسگزارم که اینقدر صادقانه میاین وباعشق کامنت میزارین وما روهم دراین نعمت الهی شریک میکنید
آقا رضا منم دقیقا تا قبل از آشناییم با سایت همین افکار رو داشتم فکر میکردم هرچه در این دنیا سختی بکشم وصبور باشم ودر برابر مشکلات صبر وتحمل داشته باشم ودر برابر ظلم وناحقیهایی که بهم میشه سکوت کنم دربرابر خداوندم عزیزترم ودر عوض پیش خدا عزیزم وپاداش بهشت دارم چقدر در غفلت وگمراهی بودم که برمیگرده به خانواده ی مذهبی که بزرگ شدم.
سپاسگزارخداوندم که هدایتم کرد وازاین تاریکی وظلمت نجاتم دادودراین مسیر الهی قرار گرفتم.
چقدر از خوندن پیامهای ارزشمندت پر از شعف میشم چقدر لذت میبرم از آگاهی هایی که در کامنت های شما وجود داره .مشتاقانه پیگیر کامنت های شما هستم هر دفعه که میخونم واقعا واقعا به آگاهی هام اضافه میشه. اونجا که درباره مراقبه گفتی و ذهن انسان رو به اتوبان افکار تشبه کردی و جای دیگه که درباره ارزش اکسیژن گفتی و الان که درباره تسلیم شدن دربرابر خداوند گفتی .فقط خواستم ازتون تشکر کنم و بگم که دانش شما و پیام های شما فوق العاده هستند و خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که با شما عزیزان در این سایت هم قدم هستم .
اگر بپذیری که نیستی دیگر نمیپرسی که کیستی و اگر نپرسی که کیستی ، بهتر میفهمی که هیچ نیستی آنگاه« من هستم » را درک میکنی.
این یعنی تجلی خداوند در وجودی که بی او معنایی ندارد.
توانِ درک کردنِ آنچه را که باید درک کنی هم از خداوند است و اینک نیازی ایجاد می شود برای آگاهی و سپس آگاهیی داده میشود برای اهمیت آگاهی و انگیزه ای برای دریافت آگاهی و نیرویی برای رفتن در پی آگاهی و آن نیرو « عشق» است .
و هیچ کس جرات نمی کرد بگوید ثروت و حتی اشاره ای هم به آن نمی شد.
همان روزهای اول مدرسه پاکت های خالی به ما داده می شد تا برای کمک به مدرسه به دست والدین برسانیم تا پر کنند و برگردانند
در دورانی که هرکسی 5 تا از ده بچه اش را به مدرسه میفرستاد.
هیچ بچه ای به فکرش خطور هم نمیکرد که داخل آن پاکت ها علم بگذارد و به مدرسه تقدیم کند .
کسب علم پرخرجترین کار معمول در هر جامعه ای بود و تمام مدارس نیازمند پول و بودجه از سوی دولت و ملت
در کشوری که فقر عامل بیسوادی و کودکانش از علم دور بودند
ثروت مندانش نیز ظالم و خائن و دشمن خدا و ملت محسوب میشدند.
و من در چنین کشوری متولد شدم با یک دنیا تناقض
پدرم پردرآمدترین کسبه بازار بود یادم می آید هرشب مجبور بودیم اسکناس های داخل گونی را که پدرم از مغازه می آورد را دسته بندی کنیم و بشماریم و دورش کش بیاندازیم
من هرگز احساس یک بچه پولدار را نداشتم چون ما به شدت فقیر بودیم
چقدر توضیحش سخت است
بگذریم
مذهب دشمنی بود که دوستش داشتم
فقر هم که گفته بودند لازمه دین است
هیزم جهنم هم که ثروتمندان بودند و کلی باورهای وحشتناک دیگر که استادان ما در آن باب به تفصیل سخن گفته اند.
آگاهی آمد و دستم را گرفت و از آن کابوس های پر تناقض نجاتم داد
دیدم وااااای که من چه مشرک خوبی بودم
تازه فهمیدم که چرا نمیخواستن بفهمم که نفهمم و فقط باید که تقلید میکردم و از چه کسانییییییی!!!!!!
از این هم بگذریم
الهی هزاران مرتبه شکر که نادانیم را دانستم و آغازمان از ابتدا شروع شد.
محدودیت صفر و مرحله پاکسازی و استغفار
احساس گناه امانم نمیداد و مدتها زمان برد تا خودم را ببخشم.
مدتهاست که مشغول به امر خداوندم« لا تخف و لا تحزن»
ترس و غم ، معبد «اکنون» مقدسم را به آتش میکشید.
شعله هایش را خاموش کردم چند سالی گذشت تا سبزههای طراوت و امید در اکنون سر برون آرند و به خورشید آگاهی سلام کنند.
من توقع جنگلی داشتم و به چمنزار راضی نبودم اما هرزمان که بر مدار صبر ترمز عجله میکشیدم از مسیر تعالی به بیرون می لغزیدم.
زمانی گذشت تا بفهمم در بند زمانم ، وجودم در گذشته و رویاهایم در آینده بود و نه آینده که ترس از آینده
الان تو وضعیتی هستم که نمیدونم با کدوم لهجه م فکر کنم!
عامو ، کامنتت منو پوکوند!
میدونی، مدتیه که به این نتیجه رسیدم که بهترین راه گذار از این کابوسهای مدام، که اتفاقا حاصل برخورد با آگاهیهای جدید هست، همانا مسخره بازی و طنز و رقص است.
سال 66 قبل از عید توی مدرسه، به ما یک قلکی به شکل تانک دادن. رنگش هم سبز بود… کل عید اونسالم با یک حالت دوگانه عجیب سپری شد.
از یک طرف عاشق تانکه شده بودم و هر روز باهاش بازی میکردم، از طرف دیگه، شب و روز برام نمونده بود که حتمااااا تمام عیدیهام رو تا قرون آخر بریزم تو اون.
چون تو مدرسه اینو گفته بودن!
آقو، روز چهارده فروردین هم که رفتیم مدرسه، عشقم، اسباب بازی عیدم رو ، با پولهای توش، بردم دادم به خانم معلم، که اونم بده به آقای ناظم و اونم بده به آقای مدیر و اونم بده به جبهه های حق علیه باطل!
و به عشق تک تک کلماتی که خود معبود به عبد ناآگاه آموخت.
به نام روزی که وی خوانده شد خلیفه الله.
و به پاس عظمت لحظه سجده تمام هستی بر او…
گاهی فکر می کنم چرا چنین خواست؟ به چه منظوری اشرفی برای مخلوقاتش ساخت و وفادارترین فرشتگانش را به کرنش در برابر من وادار کرد؟
چرا باید چنین گهواره ای از نعمت برایم فراهم می کرد و جهان را مسخر من می کرد؟
چرا مرا از جنس عشق با فطرت راستی طلب خواست؟
چگونه شد که مسئولیت آگاه شدن را بر عهده من گذاشت؟
اما مهربان ازلی خود پیش از سوالم پاسخ را در دیبای سبز روی طاقچه ام گذاشته بود….
من تو را آفریدم تا خود شناخته شوم
چه هوشمندانه و سخاوتمندانه!
من من باشم تا، اشرف باشم، مختار باشم، خدای زمین باشم، تسخیرکننده باد و خورشید و دریا و تمام جنبندگان شوم…… تا تو را بشناسم. و بدانم که تو در من دمیدی که من من شدم. که اگر تو در من مجسم نمیشدی منی وجود نداشت.
تو دانای مطلق بودی و کلماتت را فقط به من آموختی بدون آنکه خود بدانم.
ریشه درختی را در من دواندی که خود صبر ایجادش نداشتم.
و گفتی فقط بپروران و ثابت قدم باش.
فقط من باش.
نور باش نه آتش.
مهر باش نه کینه.
به دنبال من باش نه در پی وعده نان، که من برایت هم نان می شوم و هم جوی عسل.
اما من، من مغرور، من فاصله گرفته از خورشید نورافشان، من ناامید شده از خود و از تو چه کردم؟ اشتباه کردم و تاریک شدم. ولی «اکنون» بازگشتم، به تو، به نور، به ریشه، به عشق.
و آگاهی خود آمد و ساقه ساخت…. گلهای ریزم شکوفا شد. عطرم در فضا پیچید. جهان به من خندید.
چون من اندکی، فقط اندکی دوباره «تو» شدم.
تقدیم با عشق و ارادت خدمت عموحبیب جان عارف و عاشقم. درود پاک پروردگار خدمت شما نازنین مرد دوست داشتنی…
درودی بیکران به قلبی که در بیکرانه ها سیر میکنه..
دفعه اول که کامنتت رو خوندم با خودم گفتم : هااااااع ( با همون صدای طغرل در سریال برره) و بعد چند ثانیه به آسمون خیره شدم تا مغزم که رگ به رگ شده بود به تنظیم کارخانه برگرده .. :))
و وقتی مجدد و مجدد خوندم بیشتر و بیشتر لذت بردم ..
جدای از متن کامنت که بسیار تأمل برانگیز و دلنشین بود ، سپاسگزارم برای مفاهیمی که به زیبایی به نگارش در آوردی عزیزم..
به جرأت میتونم بگم امر لا تخف و لا تحزن نقطه عطف شاید صد در صد همه ماهایی ست که در این مأمن الهی دور هم جمع شدیم و اشاره بجایی بود که دوباره به نوبه خودم خدا رو شکر میکنم برای این هدایت عظیم …
و سپاسگزارم حبیب جانم برای همه نکته هایی که با این نگارش فوقالعاده و دلنشینت برام دوباره و دوباره یادآوری شد…
درسته که هنوز در ابتدای راه قرار داریم ولی شکر خداوند ، خودش به برکت خودش اینقدر در قدمهامون برکت قرار میده که با هر گام کیلومترها به جلو رانده میشیم…
چون دو ، دوتای خداوند چهارتا نیست هزارتاست….
سپاسگزارم عزیزم برای کامنت قشنگت که از دل مهربونت براومد و به دلم نشست..
دوست دارم و برات رستگاری در آغوش خداوند رو طلب میکنم
چقدر این جمله طلایی تجلی خداوند بینظیر بود درود بر شما از شما سپاسگزارم چقدر کامنت درجه یک و عالی بود نگاه خوبت نسبت به فایلها آنقدر گیرا و دوست داشتنی بود که دوست داشتم چندین و چند بار بخوانم و لذت ببرم
چقدر با عشق کامنت نوشتی و من مثل همیشه افتخار کردم که در کنار شما عزیزان در این سایت الهی همراه هستم لذت میبرم و درس از شما یاد میگیرم
حبیب جان با عشق از ته قلبم برای شما و بانو وجیهه آرزوی سلامتی سعادتمندی و ثروت را از خداوند خواستارم
اگر میدونستم این کامنت شمارو به زحمت میندازه نمینوشتم
تفکر و تعمق و عشق ورزیدن و پی آگاهی رفتن کمترین کاریه که خداوند از ما انتظار داره
راستش وقتی با الفاظ پیش پا افتاده اینارو میگم
احساس میکنم در انجام رسالتم کم کاری و کوتاهی کردم و یا سرسری ازش گذشتم و رفع تکلیف کردم.
امیدوارم اینو درک کنید که دلیل این همه اصرار من به مقوله آگاهی و عشق همون ساختار خداونده که اگر میخوایم خدا و قبل اون خودمونو بشناسیم باید به درک این دو(عشق و آگاهی ) برسیم و الا این قطره هرگز به دریا برنخواهد گشت
که البته چنین نخواهد شد.
مقوله «جبر در هدایت به سوی آگاهی» در این مجال نمیگنجد.
و در پایان هم بینهایت سپاسگزارم برای توجه به این مهم.
واقعن چرا فکر نمیکردیمک وقتی میگفتند علم از ثروت بهتر است اما به ما پاکت های خالی پول را میدادند تا برایشان ببریم یا قلک هایی ک هرکس پول بیشتری داشت باافتخار به همه میگفت و کسایی ک شاید ی 500تومنی انداخته بودند قایممیکردندش تا کسی نفهمد و با استرس تمسخر بقیه به مدیر میداد
ما لایق ثروت لایق کشور ثروتمند و لایق نعمتهای این جهانهستیم
عجب کامنتی بود این کامنت هدایتی از سوی رب العالمین..
عجب سخنی گفت ب من با این کامنت بینظیر وفوق العاده والهی
الهی میلیارد ها بار شکر بابت هدایت شدنم ب این سایت الهی و بینظیر واین دوستان جان که چ زیبا درس عشق و محبت و معرفت را پاس میکنند وبقیه خودشونو غرق نور وعشق خدا میکنند..
خدا ب قلمت وقلبت نور وآگاهی وعشق بده آقای حافظان..دست خوش
عالی ترین ها رو برات از رب العالمین فرمانروای جهانیان خواستارم…در پناه خودش باشی
سلام بر سید حبیب عارف عزیز و دوست داشتنی این خانواده صمیمی وقت شما بخیر امیدوارم حالتان عالی باشد احسنت بر شما و بر قلم زیبایتان خیلی خیلی نثر شاعرانه که مملو از احساسات پاک و درون الهیتان بود را به رشته تحریر درآوردید.
چند بار کامنت زیبایتان را خواندم و هر بار بیشتر لذت بردم.
سید جان رجعت به مدارهای بالاتر گوارای وجود نازنینتان باد.
متن زیبایتان من را به یاد خواجه عبدالله انصاری و نیز عارف بالله و معاصر علامه حسن زاده آملی که رحمت و رضوان الهی قرینشان باد انداخت.
در مسیر جاده فیلبند در روستای ایرا مزار پاکشان را زیارت کردم.
توصیه میکنم حتماً سری به ایشان بزنید.
برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای قادر و متعال میسپارمتان،خدانگهدار.
اولین کامنتی هستش که واسه شما مینویسم ولی ازوقتی که فعالیتم رو درخوندن کامنت ها ونوشتن کامنت شروع کردم..با شما وجیهه بانو آشنا شدم وهمیشه از خوندن کامنت شما وجیهه بانو لذت بردم وتحسینتون کردم.
باید اعتراف کنم شما وهمسر گلتون دربیان مطالب بی نظیرین اینقدر مطالب کامل وبجا وفوق العاده وتحسین برانگیز هستش که هربار خواستم کامنت بزارم وازتون سپاسگزاری کنم،زبانم قاصر بود از اینکه با چه جمله ای وبیانی ازتون تشکر کنم که حد مطالب شما رو بجا آورده باشم.
اما اینبار به خودم جسارت دادم واومد نوشتم تا هم از شما هم همسر بینظیرتون سپاسگزاری کنم وازخداوندم هم سپاسگزارم بخاطر سعادت حضورم در این سایت الهی درکنار شما عزیزان
درپناه حق انشاالله همیشه درکنار هم شادوسالم وثروتمند وسعادتمند باشید.
پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون برد و هر کس به خدا بگرود و کار شایسته کند او را در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درمى آورد جاودانه در آن مى مانند قطعا خدا روزى را براى او خوش کرده است
خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است
به نام بلندمرتبه خداوندی که رسولانی فرستاد تا آیات روشن و روشنگرش را با صدای رسا بر بندگانش بخوانند و دعوت پروردگار را در زمین بگسترانند. پس پاداش این قبول دعوت را بهشت های جاودانه قرار داد.
خداوندی که هفت آسمان و زمینهایی مشابه آن را بیافرید تا مردم بدانند که دانش پروردگار رب العالمین بر هر ذره ای احاطه دارد.
الهی توفیقی عطا کن تا در این بزم هرچه زیباتر برقصیم و شادمانه و شیدا با تاجی از بندگی تو بر سر به درگاهت بشتابیم.
درود الهی و خالصانه من تقدیم به دو فرشته زندگیم استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم شایسته که سزاوار بهترین تحسینهاست.
بسیار بسیار شادمان و خجسته احوالم که باز هم توفیقی دست داد تا بیام و از قوانین زیبای الهی در جهان و تحسین شما دو استاد مسلط بر قوانین بنویسم و ذهنم رو بیشتر در این مسیر تربیت کنم. خدا کمکم کنه همه زیبایی هایی که در این 16 دقیقه درک کردم رو بتونم به رشته تحریر دربیارم.
از دیدن گلهای ریز و نازی که در تریل پیاده روی دیدم لذت بردم و به یاد تمام سفرها و طبیعت گردیهایی افتادم که خدا منو هدایت کرد به دیدن چنین گلهای زیبایی. چشم نوازی ظرافت و رنگ آمیزی این گلها بماند، اون عطری که در فضا پخش می کنن اصلا روح آدم رو نوازش میکنه. دیگه چی زیباتر از اون که بانوی گلها، این گل سرسبد تمام زیبارویان بیاد و به رسم سپاسگزاری از این طبیعت یک گل سر هم واسه خودش بسازه و روی موهای نرم و خوشرنگش بکاره. چه ترکیب شگفت انگیزی!
(((((((((((@))))))))))_
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که چنین مردمی وجود دارن که در نهایت ادب و احترام و آرامش ختطر رفتار می کنند در صورتیکه همین الانش کسانی هستند که با غریبه ای که ندانسته وارد ملکشون شده رفتار مناسبی ندارند حتی در زمان قدیم دست به اسلحه هم می شدند. اما قوانین بدون تغییر خداوند باز هم اثبات شد و نشون داد که وقتی کسی با خودش در صلح باشه حتی اگر اشتباه کنه دیگران به راحتی از کنارش می گذرند و در عوض با گشاده رویی ازش استقبال هم می کنند.
باز از جنبه ای دیگه خدا رو سپاسگزارم که این خانم و همسرشون ملک جنگلی و کمپ جوانان مسیحی به این بزرگی دارند که در اونجا نام مقدس رب بزرگ داشته بشه. و این نشانه دیگری برای من برای عشق ورزیدن به این سرزمین هست. بردن نام خدا در دل طبیعت که پر از نشانه های خدا اون هم برای جوانان که ممکنه در معرض خطر انحراف از راه خدا قرار بگیرند.
(((((((((((((@)))))))))))))_
داشتم به دنبال تحسین استاد و مریم بانو به نقش کرکس ها در طبیعت بیشتر فکر می کردم. پرنده ای با ظاهری نه چندان دلبرانه و رمانتیک که همیشه نماد خشونت و نازیبایی بوده و حتی نامش به عنوان یک دشنام استفاده میشه (لاشخور). اما اگر با دید یک انسان زیبابین به واقعیت و ماهیت وجودش به عنوان پاک کننده های طبیعت نگاه کنیم اولا عاشقش میشیم دوما از خدا بابت خلقش سپاسگزار هم میشیم.
چقدر این تغییر دیدگاهی رو که دارم نسبت به همه چیز و همه کس در دنیای اطرافم از استادهام یاد می گیرم دوست دارم. بهم کمک میکنه هم خودم رو بجای هرکسی قرار بدم که سعیده اگر تو اونجوری آفریده شده بودی یا در موقعیت فلان شخص بودی چیکار می کردی؟ وظیفه ات چی بود و چه انتظاری از خودت داشتی؟
هم از طرف دیگه همه رو همونطوری که هستند بپذیرم و دوستشون داشته باشم. با خودم تکرار کنم این حرف استاد رو که در 12 قدم یاد گرفتم: برای جهان هم بالا نیازه هم پایین، هم چپ هم راست، هم کوه هم دریا هم کویر و هم جنگل، هم آدم فقیر و هم ثروتمند، هم سرد و هم گرم ….. اصلا قرار نبوده از اول که همه شبیه هم باشند. همه خوب باشند. این با قوانین جهان مغایرت داره
((((((((((@))))))))))_
رفتیم جلوتر و متوجه یک تابلو شدیم که ندانسته هزینه اقامت در نشنال فارست رو پرداخت نکردیم. روی این موضوع میشه ساعتها حرف زد.
اصلا نه دفتر دستکی هست که یکی بشینه اونجا از مسافران هزینه بگیره تا خدای نکرده یه 15 دلار از دستشون در نره.
نه دنبال این هستند که کسی پول پرداخت نکرده حالا بگیریم پیداش کنیم و جریمه بگیریم. نه پیشاپیش مردم رو قضاوت می کنند که اگر کسی پرداخت نکرد فلان و بهمان. هیچی!
فقط به عهده وجدان شخص قرار دادند که خودش با احترام پولش رو توی پاکت قرار بده و به سلامت. اونم برای جایی که تریل های متعدد درست کردند. تابلو زدن، محل شکار جداگانه، محل پیاده روی جداگانه، محل استراحت و کمپ مرزبندی شده داره. تقریبا کاملا تمیزه. الله اکبر از این سطح فرهنگ بالا.
دلم می خواد بشینم گریه کنم بخاطر اون کادر زردرنگ که دقیقا قانون الهی رو متذکر شده بود. به یاد ترانه ای که امید میخونه افتادم:
در کشور عشق هیچکس رهبر نیست // هیچ شاهی به گدا سرور نیست
هیچ رنگ و نژاد و کشور محل تولد و جنسیت و وضعیت خاصی نباید مورد بی احترامی قرار بگیره و در این مکان مقدس همه ارواح مجرد الهی با هم یکی هستند الهی بی نهایت شکرت برای این سرزمین خدایی
((((((((((((((((@))))))))))))))))
خداوندا خداوندگارا چقدر ازت سپاسگزار باشم بابت این پرتو نوری از آگاهی که از طریق استاد شایسته و استاد عباسمنش بر من تابیدی؟
استاد عباسمنش جان و استاد شایسته جان تا آخر دنیا عاشقتونم و برای تک تک رفتارهای آموزنده تون قدردانتون هستم.
وقتی دیدم نه تنها محدوده کمپینگ خودتون رو با عشق و بدون چشمداشت و ناراحتی پاکسازی کردید، بلکه تمام مناطق اطراف رو هم برای قدردانی از سخاوت طبیعت مورد توجه و احترام قرار دادید سعی کردم اینو به تمام مسائلی که الان در زندگیم باهاشون درگیرم تعمیم بدم. هم خاص پاکسازی طبیعت و هم برای عام رفتار با جهان اطرافم.
من از شنبه تا سه شنبه با کلاس هشتم و دهم و یازدهم انسانی و ریاضی درس ریاضی و هندسه و آمار دارم. بچه های ریاضی تقریبا همه عالی هستند و مشکل خاصی باهاشون ندارم. اما بچه های انسانی در درس ریاضی واقعا ضعیف هستند و علاقه ای هم چندان به ریاضی ندارند.
این هفته ای که گذشت سر کلاس 11 انسانی واقعا به مشکل برخوردیم و هرچی توضیح ی دادم بچه ها یک صدا می گفتن ما هیچی نمی فهمیم. طوری که دیگه داشتم معذب میش دم و اعتماد بنفسم خدشه دار میشد. به مدیر گفتند و مدیر هم به من گفت بچه ها دوستت دارن ولی بیشتر باهاشون کار کن و ساده بگیر.
از اونجایی که از دوره شیوه حل مسائل یاد گرفتم باید بزرگتر از چالشهام بشم و مسئله حل کردن رو یاد بگیرم تا بزرگ بشم، سعی کردم اول حسم رو به خوب برگردونم و بعد به دنبال حل مسئله باشم. فرداش با روحیه برگشتم مدرسه و بهشون اطمینان دادم که این موضوع رو با هم حل می کنیم و جای نگرانی نیست.
و این باعث شد که ایده ای به ذهنم بیاد که بتونم کمکشون کنم. امروز که این فایل رو دیدم و این قسمت آخر پاکسازی زباله هایی که مال شما نبود و حتی در منطقه شما هم قرار نداشت، یاد گرفتم که درسته که تقصیر من نیست که بچه های انسانی پایه ریاضیشون ضعیفه اما الان دانش آموزهای کلاس من هستن و من باید تمام تلاشم رو بکنم و مسئولیت بالا کشیدن اونها رو با تمام دانش و تواناییم به عهده بگیرم.
پس قبول می کنم که همه چیز رو از صفر بگم و تا حد امکان مثال و نمونه سوال و توضیح اضافه بدم چون برای کارم ارزش قائلم. چون اونها به کمک بیشتری از جانب من نیاز دارند. و این کار رو با عشق و رضایت هم انجام میدم.
از طرف دیگه چهارشنبه هام که خالیه خانم مدیر بارها و بارها ازم خواسته کلاس بچه های 12 تجربی رو هم قبول کنم که من قبول نکرده بودم. اما بالاخره مقاومتم رو در هم شکوند و گفت بچه ها شما رو میخوان و من قبول کردم. دوباره زنگ زد و گفت «همون یک جلسه ای که بهشون ریاضی درس دادی بچه ها عاشقت شدن و خواستن که فیزیکشون رو هم خودت بگیری.(چون رشته من فیزیکه) حتی بقیه دوستانشون رو هم که کلاس تست کنکوری میرن دعوت کردن که بیان کلاس شما.»
این برای من یعنی نتیجه طبیعی عمل به قوانین و با اینکه براش خوشحالم اما ذوقزده نیستم و یک جورایی واسم طبیعیه و از اینجا می فهمم تکاملم رو درست طی کردم. الهی شکر.
این یکی از مواردی بود که با دیدن این فایل بهش رسیدم.
یکی دیگه معجزه شکرگزاری و نوشتن بود که دیدن این فایلها ترغیبم کرد بهتر و بیشتر انجامش بدم و اثر مثبتش رو روی روابطم و آرامش درونم گذاشته و بابتش از خدای مهربونم و استادهای نازنینم سپاسگزارم از زمین تا آسمون.
الهی شکرت برای اینهمه سرسبزی و فراوانی و زیبایی. برای رهایی روح در این طبیعت و برای آزادی زمانی و مکانی و مالی که میشه داشت و اساتید من دارند.
سلام و درود به سعیده خواهر دوست داشتنی و ارزشمندوتوحیدی
از شما سپاسگزارم از اینکه از کلمههای قرآنی در اول کامنتت استفاده کردی و چقدر لذت و انرژی خوبی به من داد
قطعا دختر بینظیری تو نمیدونم با چه زبونی به خاطر این حال و انرژی خوبی که به من دادی تشکر کنم سعیده جان امیدوارم همیشه در زندگیموفقیت های خوبت رو ببینم و لذتش رو ببرم و اما شعر خوبی که از امید نوشتی چقدر قابل تحسین بود
خیلی فوقالعادهای تو همیشه بینظیر بودی و هستی و خواهی بود و این نگاه خوبت نسبت به فایل مثل زیباییها و قشنگیها و درک بالایی که از این قانون جهان هستی داشتی بسیار خوشحال و خرسندم
و این پشت کار بودنت و در صلح بودن خودت رو خیلی راحت میتوانم از کامنتت حس کنم و اینکه محصولاتی که استفاده میکنی از اینکه توانستهای مسئلههای خودت رو حل کنی بسیار تشکر و خوشحال شدم
از خداوند میخواهم به زودی زود به نتایج خوب و موفقیتهای بزرگت برای ما بنویسی و ما هم لذت و دست و هورا برای تو بزنیم و لذت ببریم
هر کجا هستی در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بازم یه پاکت نامه ارزشمند و پر از انرژی مثبت از برادر گل آقا محمدرضای روحی. خدا شما رو حفظ کنه.
ممنونم بخاطر اینهمه محبت و تحسین که از قلب پاک شما میاد. و هزار برابر این انرژی و زیبایی رو برای خودتون آرزو می کنم.
باور بفرمایید من هنوز اولین حقوقم رو از این کار جدید نگرفتم ولی انقدر حالم خوبه و حس خوب نسبت به خودم و فعالیتم دارم، انقدر نسبت به برکت و گسترش این کار امید و انگیزه دارم که دیشب داشتم به ابراهیم جانم می گفتم که: من نمی دونم چطور ولی حس می کنم از این کار خیییییلی پول درمیارم، خیلی آدم موفقی میشم، واقعا الان هیچ ایده ای ندارم از چه مسیری ولی «می دونم و اعتماد دارم به خدا» که خدا هدایتم میکنه به رشد فوق العاده و نعمت و برکت بی حساب از این تدریس و ریاضی و فیزیک. چون حالم باهاش عالیه و چشم به حقوق الانش ندوختم.
برای شما برکت و ثروت و عشق آرزو می کنم و باز هم از محبتتون متشکرم.
من عاشق نگاه زیباتون هستم که اینقدر زیبا همه مسائل از یه بعد دیگه تحلیل میکنی و مشخصه که خیلی خوب دارید روی خودتون کار میکنید و این نگاه متفاوت به مسائل از پاشنه آشیلای خودمه و باید بتونم منم مثل شما اینطور فکر کنم و اینطور عمل کنم
نمیدونم چرا وقتی داشتی در مورد بچها که ریاضی خوب بلد نبودن حرف میزدی و اینکه تصمیم گرفتی از یه نگاه متفاوت مسلئه رو حل کنی در صورتی که اصلا مقصر قضیه نیستی ،یادم به حرفهای استاد در یکی از فایلها افتاد که گفتن در زمانی که تند خوانی تدریس میکردن و شاگرداشون ازشون ناراضی بودن تصمیم گرفت این مسلئه رو حل کنه و بچشم چالش نگاهش کرد ،افتادم
شما هم با حل این مسلئه در واقع دارید خودتونو به چالش میکشونید و با این کار بزرگتر میشید و میتونید حتی ازش ثروت بسازید
سپاسگزارم ازتون آبجی عزیزم که با خوندن کامنتتون همیشه روحم صیقل پیدا میکنه
متشکرم ازتون چقدر قشنگ ربط دادید این تجربه استاد رو که من تابحال نشنیده بودمش به تجربه من. روحیه گرفتم و به مسیرم مطمئنتر شدم.
خیلی خیلی سپاسگزارم بخاطر توجه و دید زیباتون نسبت به نوشته های من و از خدا میخوام همه ما رو در مسیر عمل به قوانین متعهدتر و آسانتر کنه. هرچقدر بیشتر زمان میگذره متوجه میشم فقط تعهد و دقت در عمل کردن به دانسته هاست که نتایج خوب رو رقم میزنه. که البته بدون طی کردن تکامل هم اتفاق نمیفتن.
الهی شکر بابت وجود عزیزانی مثل شما که با فرستادن پرتو نور وجودشون زندگی رو برام روشنتر و زیباتر می کنن.
به نام خالق شادی آفرین سلامی به گرمی قلب بزرگت به سعیده نازنین
سعیده جان تحسینت میکنم برای این حد از تعهدت نسبت به قانون و فعالیتت در سایت عزیزم تحسینت میکنم که انقدر خودت ارزشمند و لایق میدونی آنقدر به کارت تعهد داری که بچه ها عاشقند اونم چه درسی ریاضی درسی که بچه های کمتری باهاش ارتباط میگیرند آفرین آفرین به این نتایج عالی یه دست و کف مرتب میزنم به افتخارت عزیزم .
خدا میدونه با این تصمیم بزرگ و مهمی که برای پایه ضعیف بچه های ریاضی گرفتی چقدر خیال بچه ها و خانوادهاشون راحت شده چقدر دعای خیر بدرقه راحت این کسی میگه که هردو رکی سکه رو دیده میدونه چقدر سخت پایه ریاضی ت ضعیف باشه و همین طوری معلم ها قبولت کنند بیای بالا تا جایی که دیگه شرایط ….
من عاشق معلم ریاضی دوره راهنماییم هستم خانم عابدیان دوست داشتنی با ایشون روش حل مسائل که موذل بود برام درک کردم منی که از ریاضی خوشم نمی اومد شدم عاشق حل مسائل ریاضی عاشق حل مسائل زندگی و وقتی میخواهم مسائل زندگیم حل کنم میگم مثل ریاضی ساده جواب در دل خودش هست مثل پازل هست فقط من باید قانونش بلد باشم با ایشون کلی درس گرفتم و یادگرفتم دختری قوی باشم هر جا هست خدا خیرش بده هنوز که هنوز دعای خیر میکنم براش دست خدا بود برای من .
عزیزم تحسینت میکنم برای نکات عالی که از این فایل برداشت کردی برای یادآوری قانون که آقا اگر استاد و مریم جون با این برخورد افراد مواجه شدن به خاطر در صلح بودن با خودشون به خاطر عمل به قانون بوده پس منم میتوانم با چنین افرادی باشم چون نتیجه عمل به قانون کمتر از این نیست که بیشتر نباشه .
و شعر امید که گفتی خیلی به دلم نشست . همیم طور که گفتی این جهان بخ چپ و راست نیاز داره به بالا و پایین برام یاداوی خوبی بود تا احساس بد نسبت به افراد نداشته باشم و همین جوری که هستند دوستشون داشته باشم اون هام در مسیر تکامل خودشون هستند .
سعیده نازنینم در کنار خانواده دوست داشتنیت به هرچی میخوای از نوع بهترینش معجزه وار برسی انشالله هرلحظه آسان شوی برای آسانی ها دست رب پشت و پناهت که خودش همه جوره به شدت کافی ست
سلام عزیزم. متشکرم برای وجودت و اینهمه مهر و محبتی که بسوی من روانه کردی. صبح به محض بیدار شدن پیام قشنگتو خوندم و با انرژی رفتم سرکار.
اصلا خاطره قشنگت از خانم عابدیان باعث شد چنین تصویری از یک دبیر خوب و تاثیرگذار توی ذهنم نقش ببنده و ناخودآگاه ذهنم بخواد که بیشتر و بیشتر شبیه چنین فردی بشم.
متشکرم که تجربه قشنگت رو با من به اشتراک گذاشتی و کمکم کردی روز بهتری بسازم. همونطور که واقعا بهتر از قبل هم شد.
سر کلاس بچه های 11 انسانی تدریس خیلی بهتری داشتم و بچه ها هم بهتر متوجه درس شدن و در حل مساله همکاری کردن. کلا کلاس خیلی باکیفیت تری برگزار شد. بقیه کلاسهام هم به همین ترتیب. الهی شکر
سلام به سعیده خانم رضایی دانشجوی ممتاز و همکار عزیز و گرانقدرم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه چقدر حالمون عالی میشه وقتی کامنت سراسر شور و عشق و مملو و احساسات پاک و نابتان را میخوانیم؛احسنت بر شما و دست مریزاد خیلی خیلی شاعرانه همراه با استعارههای بی بدیل نوشتید و قلم زدید خیلی لذت بردم وقتی فهمیدم که کامنت به این زیبایی توسط همکاری عزیز به رشته تحریر درآمده خوش به حال همسر دلبندتان آقا ابراهیم برایتان از خداوند مهربان زندگی سراسر شادی سلامتی همراه با ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان توانایش میسپارمتان.
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همسفران عزیزم
امروز تصمیم داشتم کامنت های بچه ها رو بخونم و قسمت هایی از کامنت های منتخب را بعنوان کامنتم اینجا قرار بدم ولی در کمال تعجب دیدم هنوز کامنتی رو سایت نیامده و اینو نشانه ای دیدم که خودم دست به کیبورد بشم و تعهد امروزم را انجام دهم. در سه روز گذشته به شدت درگیر جلسه تکمیلی دوره احساس لیاقت بودم و دائمآ پای مانیتور و سایت و مشغول نوشتن. برای همین واقعآ ذهنم احساس خستگی میکرد و دوست داشتم کامنت بخونم بجای اینکه کامنت بنویسم!
دیدن زیبائی های این فایل همانند فایل قبلی واقعآ آدم رو سر ذوق میاره. خدارو هزار مرتبه شکرت بابت دیدن این همه زیبایی. تصاویر پایانی درون که نگم براتون اصلا دلبررررر! آدم فقط دوست داره ببینه و در این تصاویر زیبا غرق بشه و در خیالاتش سیر کنه و رویا پردازی کنه.داشتم فکر می کردم اگر این درون نبود ما از دیدن این همه زیبایی محروم بودیم! حتی استاد و مریم جان هم این اندازه نمی توانستند لذت ببرند و محیط اطرافشان را درک کنند و لذت ببرند از این مکانی که در آن قرار داشتند. و دیدم تکنولوژی نه تنها بین ما و خداوند فاصله ننداخته بلکه سبب شده ما بیشتر و بهتر به قدرت خداوند پی ببریم و بهتر و بیشتر شکرگزار خداوند و نعمت هایش باشیم.
در واقع این تصاویر برایم عینیت بخشیدن به صحبت های استاد در مورد این بود که ذات جهان به سمت پیشرفت است؛ ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است؛ ذات جهان به سمت تکامل است و ذات جهان به سمت خیر و نیکی است. و این ماهیت جهان و انسان و کیهان است که تمایل به سمت رشد و پیشرفت دارد. و هر چقدر انسان و کیهان رشد می کنند به خداوند نزدیکتر می شوند بر خلاف آنچه که تو ذهن ما کرده اند که دنیا به سمت آخر الزمان پیش خواهد رفت و هیچ کسی خداوند را بنده نخواهد شد و آنوقت است که امام زمان ظهور می کند و قیامت اتفاق می افتد! (چه سرنوشت وحشتناکی!)
با چنین دیدگاه و نگرشی آیا میتوان از زندگی لذت برد؟ آیا میتوان احساس خوب داشت؟ آیا میتوان خداوند را در وجودت و در لحظه لحظه ی زندگیت احساس و لمس نمود؟ اهمیت آگاهی تا به این حد است دوستان! فرق بین سعادت و شقاوت! فرق بین آرامش و آشوب! فرق بین دوستی و معاشقه با خدا یا ترس و دشمنی با خدا!و …
قدر این آگاهی ها رو بیشتر بدانیم! قدر استاد گرانقدر و مریم عزیز را بیشتر بدانیم و قدر این سایت الهی و فرشتگانش را بیشتر بدانیم و قدردان و شکر گزار خداوند باشیم برای این هدایت! برای این این لطف و سخاوت و برای ارزانی این نعمت! لبتون خندان و دلتون شاد و تنتون سالم و سعادتمند و ثروتمند باشید عزیزان.یا حق
واقعا وقتی خوندم اینقدر جدی و پر توان دارید روی دوره احساس لیاقت کار میکنید و مینویسید که توانِ نوشتن کامنت برای فایل سفرنامه رو ندارید ، متعجب شدم از این حجم تعهد…
ای ول و دستمریزاد دارید برادرم…
همه نتیجه هایی که گرفتید و در آینده نزدیک بیشتر و بیشتر خواهی گرفت ، نوش جانتون ..
واقعا بهشت را به بهاء میدهند نه به بهانه..
و چه خوب دارید بهاء بهشت تون رو میپردازید..
هزاران افرین به شما داداش اسدالله پر تلاش.. به خودم افتخار میکنم در سطحی قرار گرفتم که دوستان و عزیزانی مثل شما رو در مسیر زندگیم دارم…
خدا قوتتون بده و الهی همیشه پر توان و پر انرژی باشید…
و امیدوارم به زودی محصول شیرین درخت پشتکار و تعهدتون رو بچشید. الهی امین
در کنار همسر گلتون و شینای عزیز در پناه نور و عشق الهی سعادتمند و ثروتمند باشیذ
سپاسگزارم از حال خوب و انرژی مثبتی که در کلامتان جاری است خواهر.هنوز پاسخ کامنت قبلیتان تائید نشده است که نور وجودتان را با کامنتی دیگر دریافت نمودم و روشنگر و توتیای چشمانم گشت و این نشان از سخااوت و بخشندگی و دل بزرگ و مهر ورزتان دارد و این مایه مسرت و خوشنودی من است.
هر بار که نجواها آمده اند و ذهنم گفته حرفی برای گفتن نداری و بیخیال کامنت نوشتن شو! نشانه هایی از خداوند دریافت کرده ام که مرا به نوشتن ترغیب نموده است. مثل دیروز که هیچ ایده ای و حرفی برای گفتن نداشتم و وقتی شروع به نوشتن کردم و نجواها را کنار زدم و بقول سعیده عزیز نجواها ازم ناامید شدند و دمشان رو گذاشتند رو کولشان و رفتند؛ تا بخودم آمدم دیدم سرنخ نوشتن در دستم قرار داده شده و میتوانم به نوشتن ادامه دهم و طبق معمول مسیر و حرفها به سمتی هدایت شد که نیاز نبود تصاویر و چیزهایی که از سفرنامه میخواستم بگم رو بیان کنم و این ها درس ها و نشانه هایی از خداوند است برایم که تائید خداوند را بوضوح در پایشان می بینم و مرا برای ادامه مسیر و دیدن و تائید نشانه هایش قوی و قویتر می کند.غرق نور و الطاف بی نهایت الهی باشید در کنار عالیجناب عشق خواهر.یا حق
سید جان عزیز هر بار که من همزمان از شما زوج دوستداشتنی و عزیزم کامنت دریافت میکنم می فهمم که خداوند امروز بر این بنده اش عنایت ویژه ای داشته است و این مایه سرور و خوش وقتی من است. چه زیبا شکر نعمت نمودی حبیب خدا! من هم به رسم شما شاکر و سپاسگزار خداوندم بابت حضور بندگان نابش در کنارم بخصوص همراه و همسفر بودن با شما دو عزیز دل. در پناه خداوند باشی برادر عزیزم. بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیتان.یا حق
سلام و درود بیکران به اسدالله عزیز مرد دوست داشتنی موحد مهربان
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که به اشتراک گذاشتی و رد پای خوبی رو برای خودت به جا گذاشتی چقدر کامنتت عالی بود
وقتی که دوستان خوبی مثل شما که در این سایت الهی با کامنتهای خوبتون انقدر بینظیر و خوب هستند که در زندگی به آنچه که میخواهیم به احساس و انرژی بالا تری دست پیدا میکنیم
آنقدر خوب هستی که کامنتت خوب و جذاب و گیرا به اشتراک میزاری
از خداوند میخواهم که از نتیجه دوره احساس لیاقت نتایج عالی و خوبی برسی وبه تک تک آرزوهایت برسی به امید الله مهربان
ممنونم محمدرضا جان از لطف و محبت همیشگی تون و شکرگزار خداوندم بابت دوستان نابی چون شما که وجودشان لبریز از زیبایی و انرژی مثبت است.قطعآ صدها برابر این انرژی خوب و احساس زیبا و دعای خیرتان طبق قانون بدون تغییر خداوند به خودتان باز خواهد گشت و وجود نازنینتان را غرق زیبایی و احساس بهتر خواهد نمود. برایتان در این مسیر زیبا تجربه خواسته ها و آرزوهایتان را آرزومندم دوست عزیز.یا حق
باز آمدی و با خودت بوی عطر و عنبر آوردی رفیق! لذت بردم از کامنت زیباتون و اینکه جقدر خوب آگاهی ها و جملات دوستان عزیزمان را به خاطر دارید و بار دیگر آنها را سخاوتمندانه برایمان بازگو می کنید تا درس بگیریم و قانون برایم بیشتر و بیشتر مرور و روشن گردد.بهترینها سهم دل مهربانتان رفیق.آرزو میکنم غرق سلامت و سعادت و ثروت باشید رفیق. به قول آقا علی گل تنور دلت گرم رفیق.یا حق
هردفعه با خوندن کامنت شما لذت میبرم وسپاسگزار خداوندم میشم که سعادت حضور در این مسیر وآشنا شدن با دوستان توحیدی همچین شما رو بهم داده.
آقا اسداله چقدر زیبا به این نکته اشاره کردین که:(و هر چقدر انسان و کیهان رشد می کنند به خداوند نزدیکتر می شوند بر خلاف آنچه که تو ذهن ما کرده اند که دنیا به سمت آخر الزمان پیش خواهد رفت و هیچ کسی خداوند را بنده نخواهد شد و آنوقت است که امام زمان ظهور می کند و قیامت اتفاق می افتد! (چه سرنوشت وحشتناکی!))
آره دقیقا تا قبل از آشناییم با این سایت یعنی 32 سال از زندگیم با همین باورها وافکارها گذروندم
والان چقدر سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد به این مسیر الهی وبه این آرامش ولذت ورهایی رسیدم.
سپاسگزارم ازتون که با بیان این مطالب بهم یادآوری کردین کجا بودم وبه کجا رسیدم.
انشاالله خداحفظتون کنه واز حضور گرمتون دراین سایت استفاده ببریم.
ممنونم از لطف و وجود پر از مهرتون خواهر عزیز. همیشه باورم این بوده است که فرشتگانی که در این سایت الهی حضور دارند، حضورشان اتفاقی نبوده و نیست. و هدایت شدگان به اینجا نظر کردگان خداوندن! واقعآ چه عنایتی بیشتر و چه لطفی بهتر از هدایت به این آموزه ها! کامنت شما باعث شد که منم یکبار دیگر نوع زندگیم در قبل و بعد از آشنایی با استاد در ذهنم مرور کنم و ببینم که تفاوت نوع نگاه؛ تفاوت آرامش؛ تفاوت لذت بردن از زندگی؛ تفاوت رفتارها… از زمین تا آسمان است. و واقعآ چه قیمتی میتوان روی این آگاهی ها گذاشت؟
منم خوشحالم از اینکه در این مسیر زیبا با عزیزانی چون شما همسفرم و برایتان سلامتی و سعادت و بهروزی و ثروت آرزو دارم.یا حق
به نام خالق قوانین سلام به آقا اسدالله عزیز و گرامی
بسیار تحسین کردم وقتی گفتید دارید از دل و جون روی دوره لیاقت کار میکنید آفرین به شما به حقیقت که لایق نعمت های رب العالمین از نوع درجه یکش هستید.
چقدر عالی گفتید قدر این آگاهی ها رو بیشتر بدانیم! قدر استاد گرانقدر و مریم عزیز را بیشتر بدانیم و قدر این سایت الهی و فرشتگانش را بیشتر بدانیم و قدردان و شکر گزار خداوند باشیم برای این هدایت! برای این این لطف و سخاوت و برای ارزانی این نعمت به خدا قسم که تمام این ها نعمت گران بهایی که به زیبایی شما اشاره کردید تبریک میگم بهتون به خاطر دیدن این نعمت ها برای لذت بردن از این نعمت های باارزش الهی.
چقدر نکته باارزشی گفتید نکته بسیار مهم و حقیقی مورد این بود که ذات جهان به سمت پیشرفت است؛ ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است؛ ذات جهان به سمت تکامل است و ذات جهان به سمت خیر و نیکی است. این سری که به سمت روستامون در یزد رفتیم یه معدن سنگ هست از سالیان دور پدرم می گفت من نمی دونم این کوه چه جوری که از وقتی یادم میاد ازش سنگ برداشتن اما هنوز همون شکلی که من تو بچگیم دیدم هست انگار اصلا تکون نخورده و من یاد فراوانی اینوجهان انداخت نعمت ها تمامی نداره برخلاف این نگرش کخ معادن باعث ازبین رفتن هرچی کوه در یزد هست میشه اصلا در جهان این جمله معنا نداره به حقیقت که اساس جهان برپایه رشد و پیشرفت و فراوانی هست. هرجا هستید شاد و پیروز و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید بخ امید شنیدن نتایج عالیتون از عمل به اگاهیی دوره احساس لیاقت انشالله منم در بهترین زمان و مکان هدایت میشم به سمت خرید این دوره و هم مدار میشم برای خواندن کامنت های زیبا شما دوستان در این دوره فوق العاده . هرجا هستید در کنار خانواده نازنینت ون آسان شوید برای آسانی ها دست حق نگهدارتون
مریم جان تا جائی که به خاطر دارم شما سومین بانویی هستید که از شهر زیبای یزد من افتخار آشنایی باهاشون رو دارم و خانم زارع و حکمتیان نیز همشهری شما هستند. من در کامنت هام برای این دو عزیز از خاطرات خوبی که در سفر به یزد داشتم نوشته ام و افتخار دوستی با دانشمند فرزانه محمد حسین پاپلی یزدی را دارم و من بواسطه خواندن رمان شازده حمام ایشان ترغیب شدم و به شهر یزد و شهر اردکان سفر کردم و بیشتر شهرستانهای استان و جاذبه های تاریخی جذاب و دیدنی اش را از نزدیک دیدم و یکی از بیادماندنی سفرهایم بود و هر کجا یزدی دیدم همواره خوبی و صفا و زیبایی هم دیده ام و این خصلت این مردمان سختکوش است و شما هم برای من تداعی کننده همان احساس و خاطرات خوب هستید. ممنونم از خاطره زیبایی که روستای پدریتون تعریف کردید که تائیدی بر حرکت جهان به سمت فراوانی و پیشرفت بود. حضورتان در این سایت الهی و این مسیر زیبا مایه خوشحالی و تحسین است. برایتان سراسر خیر و نیکی و نعمت و بهروزی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
آقای حسینی عزیز بسیار خوشحالم و خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که کامنتم وسیله ای شده برای دریافت حال خوب. زیرا ارزشمندترین دارایی زندگی و وجودمان همین تجربه و داشتن حال خوب است. زیرا شاه کلید تمام نعمت ها و ثروتها و اتفاقات خوب زندگیمان همین داشتن حال خوب است. ممنونم که این حال خوبتون رو بازتاب دادید با کامنتتون و حال خوب منو خوبتر نمودید. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
واقعا ما بعد از وجود خداوند، نعمتی بزرگتر از وجود استاد و مریم جان و این سایت و شما دوستان بینظیر نداریم و من هر وقت در دفترم میخوام با تمام وجودم سپاسگزاری کنم اول از خداوند بخاطر اینکه تکیهگاهم هست و بعد هم از اینکه به سمت استاد عباسمنش عزیز و این سایت هدایتم کرد سپاسگزاری میکنم.
همیشه کامنتهای زیباتون رو میخونم شما و سایر دوستان عزیز. و عجیب انگیزه میگیرم برای کار کردن روی خودم
اسمتونو اشتباه ننوشته ام پری جان! حالا چرا گل پری؟ میگم خدمتتون! با دیدم اسمتون یه چیزی در ذهنم مرور شد که سهم کامنت شماست! عصری که طبق معمول جمعه ها نهار را مهمان طبیعت خدا بودیم هنگام برگشت در نزدیکی های منزلمان نگاهم به گلخونه ای جلب شد که تازه باز شده و روی تابلواش با خط بزرگ نوشته بود گل پری! در آن لحظه یاد خواهرم افتادم که پروین اسمشه ولی ما پری صداش میزنیم. با خودم گفتم اگه پری این تابلو رو ببیته خوشحال خواهد شد و احساس خوبی خواهد داشت! و الان که کامنت شما را دریافت کردم دیدم این فرکانس پری بوده که من نگاهم بر این تابلو قفل شد و جهان فرکانسی دارد اینگونه عمل می کند! لذا وقتی میخواستم برایتان بنویسم دوباره یاد این ماجرا افتادم و دیدم این همان چیزی است که باید برای شما بنویسم و من با اجازتون اسمتون رو گل پری گذاشتم چون پری ها قطعآ گلم هستند.غرق نور و نعمت و سعادت و ثروت باشید خواهر عزیز.یا حق
نمیدونید کامنت پر از مهرو محبت شما چقققدر منو خوشحال کرد.الان ساعت 4وبیست و شش دقیقه صبحه و من بیدار شدم. به محض بیدار شدن یاد شما افتادم که توی یکی از کامنتها گفته بودین ساعت 4 صبح بیدار میشین و تمرینات رو انجام میدین. با خودم گفتم ببین الان خدا تو رو بیدار کرده که مثل شاگرد موفق استاد تمریناتت رو انجام بدی. گفتم خب الان تمرین اینه که برم کامنت بخونم. رفتم کامنت یکی دیگه از دوستان رو بخونم که دیدم چراغ کنار اسمم آبی شده. تند تند و با عجله اومدم ببینم کی برام کامنت گذاشته و حدس میزدم شما باشی و خدای من چقققدر خوشحال شدم و احساس خوبی دارم. خدایا سپاسگزارم
منم هماسم خواهرتون هستم پس دوس دارم بهتون بگم داداش
دوستان گفتن زاگرس نشین هستی حالا نمیدونم کدوم شهر. اما منم زاگرس نشینم. یه شهری بین ایلام و لرستان..
بهرحال دمتون گرم حال دلتون عالی که حال دلم عالی شد با کامنت زیبا و پر از مهر و محبتتون داداش عزیزم
حالا بازم انگیزهم بیشتر شد که بیشتر روی خودم کار کنم که همفرکانس شما و دوستان خوب دیگه سایت باشم و زمانیکه استاد بیان ایران بتونم با افتخار بگم که استاد منم شاگرد شما هستم.
خدا رو شکر بابت حال خوبتان و بازخورد مثبتی که از کامنتم دریافت کردید.و شما را برای قدم برداشتن در این مسیر زیبا مصمم تر و ثابت قدم تر نمود. خوشحالم که شما هم زاگرس نشین هستین و فرهنگ و سنن مشابهی با همدیگه داریم. من ساکن ایلام هستم پری جان. برایت بهترینها رو آرزو میکنم در این مسیر زیبا خواهر یا حق
سلام و صد سلام خدمت داداش بزرگوارم آقا اسداله عزیز
ممنونم که وقت گذاشتی و به کامنتم جواب دادی
بله خداروشکر من این روزها سعی میکنم با تعهد بیشتری پیش برم چون واقعا دارم میبینم با هر بار گوش دادن به فایلی از استاد و با هر کامنتی که میخونم چقدر حال دلم خوب میشه و مسائل زندگیم حل میشه و برعکس وقتی چند روز روی خودم کار نمیکنم به وضوح میبینم که به تضادهایی برمیخورم که شاید در ظاهر عادی باشه و احتمال داره برای هرکسی بوجود بیاد اما من میدونم که علتش چی بوده. بخاطر همین سعی میکنم کنترل ذهن کنم (گرچه اصلا کار راحتی نیست) و آگاهیهایی که استاد با سخاوت به ما انتقال میدن رو عملی کنم.
همین الان داشتم میگفتم که کاش کامنتی بهم ایمیل بشه و بخونم. به محض اینکه این خواسته در ذهنم شکل گرفت کامنت دو تا از دوستان بصورت ایمیل بالای صفحه گوشیم نشون داده شد.خداروشکر
در ضمن وقتی صبح کامنت شما رو دیدم که گفته بودی ایلامی هستی خیییلی ذوقزده شدم و باورهام قویتر شد که یکی از افراد موفق این سایت هماستانی منه پس راه برای همه هموار هست بشرط اینکه بخوایم.
داداش جان منم ساکن درهشهر هستم البته بخاطر شرایط کاریم بصورت موقت در خوزستان زندگی میکنم. دنبال انتقالیم هستم اما هر لحظه از خدا میخوام خودش به هر مسیری که خیر من درش هست هدایت بشم
با آرزوی سلامتی و سعادت برای شما و خانواده محترمتون و همه دوستان عزیز در این سایت الهی
سلام و درود خداوند بر فاطمه جان عزیز؛ شاعر توانا و خوش ذوق سایت عباسمنش
مثل همیشه از نثر زیبا و قلم توانایتان لذت بدم و تحسینتون میکنم بابت وسعت واژگانتان، که البته از یک شاعر جز این انتظار نمی رود. واقعا همدل و هم احساسم با کلام و احساستون. بقول شما چه لذت بخش است تجربه بهشت در همین دنیا و چقدر زیبا گفتید همه همدل، همه رفیق، همه مهربان، هم تحسینگر، همه یاریگر هم … واین نعمتی است که خداوند بما ارزانی داشته تا جدا از آدمها و باورهایشان سیر و زندگی کنیم و لذت ببریم از لحظه لحظه زندگیمان و رشد کنیم و رشد کنیم.
بازم ممنونم فاطمه بابت کامنت زیباتون، برای شما و آقا رسول و دو وروجک دلبندتان (که اسامیشان را باید یاد بگیرم حتما) ، عشق و سلامت و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
سلام بر فاطمه خانم همسر عزیز رسول جان وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه تشکر میکنم از کامنت زیبایتان،چقدر عالی و زیبا و مملو از احساسات ناب و پاک شما که نشات گرفته از درون الهیتان است.
احسنت به شما که اینقدر زیبا موفق شدید روی خودتان کار کنید ضمن تبریک مجدد برایتان پیشرفت روزافزون از خداوند مهربان طلب میکنم شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار
چقدر نکات خوبی رو اشاره کردید گاهی آدم فراموش میکنه که از کجا شروع کرده و چقدر از قعر جهنم باورهای تاریک نجات پیدا کرده ….چند روز پیش خواهر بزرگم سر یه مسیله داشت باهام صحبت میکرد و از من نظر خواست منم نظر خودم رو گفتم و بعد شروع کرد به توضیح که نه اینطور نیست همونجا فهمیدم نباید ادامه بدم دیگه چون باورهام نابود میشه برای همین سریع بحث رو جمع کردم امشب با خواهر کوچیکم که باهم در این مسیر وارد شدیم داشتیم پیاده روی میکردیم تو پارک و صحبت میکردیم بهش گفتم واقعا چقدر حتی توی یه خانواده میتونه نگرش ها فرق داشته باشه و خیلی خداروشکر کردیم که ما حرف همو میفهمیم …. بعدش یه لحظه برگشتیم به حدود دوسال پیش که تازه با این مباحث آشنا شده بودیم و پروسه ای که طی کردیم گفتم ما اینهمه وقت داریم روی خودمون کار میکنیم تازه هنوز من نمیتونم بگم درک کردم فقط دارم کم کم میفهمم! چه انتظاری از کسی داریم که اصلا توی این فضای فکری نیست و همون لحظه به آسمون نگاه کردم ماهم خیلی خوشگل تو آسمون بود و از ته دلم خداروشکر کردم …واقعا وقتی بپذیری اوضاع همینه یا باید منتظر منجی باشی فرق بین سعادت و شقاوته فرق بین بهشت و جهنمه …..قبلا وقتی کسی فوت میکرد خیلی به فکر میرفتم که آخه هدف چیه که اخرشم مرگه و خیلی حسی پوچی میگرفتم ولی الان حتی نگاهم به مرگم تغییر کرده الان فکر میکنم اونایی که میمیرن واقعا حسرت چه کارهایی تو دلشون بوده و چقدر شرایط رو پذیرفته بودن و چقدر حقایق براشون روشن شده و دوست دارن فقط یه لحظه برگردن و درست تر زندگی کنن…
واقعا باید قدر این آگاهیها رو دونست مثل یه گنج مثل یه الماس وقتی با افرادی دیگه که توی این فضا نیستن فقط یک ساعت صحبت میکنم میفهمم که خدا چه لطف بزرگی بهم داشته
ازتون سپاسگزارم اقای اسدااله عزیز با کامنتهای همیشه عالیتون
چقد لذت بردم از دید و نگاه زیباتون و گفتگوهای ذهنی مثبتی که با خودتون داشتید و این برایم بسیار تحسین برانگیز بود و نشان میده شما در مسیر درست هستین و دارید تکاملتان را بدرستی طی می کنید.راجع به ماه گفتید، اتفاقا غروب مه داشتیم از طبیعت بر می گشتم و هوا هنوز روشن بود قرص سفید ماه چنان بزرگ و زیبا بود که اونو نشون همسر و دخترم دادم و کلی غرق تماشایش شدم چون در مسیر روبرویم قرار داشت و بی نهایت خداوند را شکر کردم بابت اینهمه زیبایی که به چشمانمان هدیه داده و الان که شما از قشنگی ماه دیشب گفتی من بیاد آوردم و چقدر فرکانس ها دارند درست کار می کنند. در پناه حق رفیق، غرق نور و ایمان و سلامت و سعادت باشی.یا حق
ممنونم از حسن توجه و نگاه زیبایتان که نشات گرفته از درون زیبایتان است. از اینکه نظر و بازخودتان را منعکس کردید و انرژی مثبتی که فرستادید، ممنون و سپاسگزارم. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت و بهروزی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام بر آقا اسدالله عزیز،دانشجوی ممتاز، وقت شما بخیر امیدوارم حالتان عالی باشه،
خواستم تشکر کنم از کامنت زیبایتان مخصوصاً پاراگرافی که از استاد عزیزمان نقل قول کردید:
ذات جهان به سمت پیشرفت است ؛ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است ؛ ذات جهان به سمت تکامل است ؛ ذات جهان به سمت خیر و نیکی است؛و این ماهیت جهان و انسان و کیهان است که به سمت رشد و پیشرفت تمایل دارد؛هر چقدر انسان و جهان پیشرفت کنند به سمت خدا نزدیکتر میشوند.
ممنونم از این آگاهیهای زیبایی که برایمان منعکس نمودید به خداوند مهربان میسپارمتان و برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت طلب میکنم خدانگهدار.
معلم ارزشمند و فرهنگی فرهیخته سایت عباسمنش. آقا مجید عزیز پروفایلتون منو یاد معلم پرورشی دوران دبیرستانم انداخت. خوشحالم از اینکه در این مکان الهی حضور دارید که نشان از باورهای درست و آگاهی های ارزشمندتان دارد و ازین بابت تحسینتون میکنم و برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
به نام خدای مهربان
به نام خدای عشق و ارامش
سلامم استاد عزیزم سلامم مریم عزیزم
سلام به همه بچه های عزیز
امید دارم حس حال تان ملکوتی باشد
استاد ما چقدر باید شکرگذار خدا باشیم چقدررر سپاسگذار شما باشیم بخاطر این درک زیبای تان بخاطر این سایت قشنگ تان
خدایاااا کرور کروررررر شکرت
استاد اصلا من نمیتوانم یک دقیقه از این فایل ها از آموزش های شما دور باشم از غذا برای من مهمتر هست
از زمانی که من با شما هستم یعنی عضو سایت شما شدیم یک روز بدون صدایی شما زنده گی نکردیم یک روز بدون کمنت خواندن کمنت گذاشتن سپری نکردم
قید انستاگرام را دوست هایم را همه چی را زدم
و تمام مدت با شما و فایل های تان بودم
هر روز زیباتر از دیروز میشد حس حالم عالی میشد حس حالم خوب بود و هست
امروز از خواب بیدار شدم گفتم بعد از ختم کار هایم جلسه تکمیلی چهارم دوره احساس لیاقت را گوش کنم و نوت بیگرم
که دوست هایم به مادرم زنگ زدن و منم همرای شان گپ زدم
از منی که نی آدرس مرا داشتند نی شماره تلیفونم را خلاصه در این ده ماه اصلا نه دیدم شان و نه من را دیدن
ولی شماره مادرم را پیدا کردن و جویای حالم شدن
منم از یک طرف دلم نمیخواست همرای شان بروم و حرف بزنم ولی از سوی دیگر گفتم حتما خیری هست ( نمیدانم خیر اش چی بود )
رفتم همرای شان ملاقات کردم اونا همان اشخاص گذشته بودن ( بازهم مسخره بازی های بی معنی ، غرق انستاگرام ، غرق دنیای مجازی ، توهین ،تحقیر ایراد گرفتن از ظاهر از لباس ،خلاصه اصلا در بین ما از گذشته احترامی وجود نداشت و امروز هم دیدم اصلا احترامی نیست )
از یک طرف سخن های شما را که در جلسه سوم احساس لیاقت گفتین بیشتر و بهتر درک کردم که مرز و محدویت چیست
از سوی دیگر خودم را چکاپ میکردم که چقدرر ترس دارم از اینکه دیگران ناراحت نشوند به خودم آنچنان ارزش قایل نیستم که بگویم چنین با من حرف نزنین چون طریقه گفتنش را بلد نیستم در تمام مدت میدانستم وقتم ضایع میشود اصلا این ها کسانی نیست که من بتوانم همرای اینا باشم
استاد اگر کسی واقعی همرای شما باشد اصلا نمیتواند دیگر آدم سابق باشد روحش قبول نمیکند احساسش آرام نمیماند دیگر آنجا آرام نمیگیرد
من کسی بودم که ساعت ها سال ها با این آدم ها دوست رفیق صمیمی بودم ساعت ها مسخره میکردیم همدیگر را توهین میکردیم ایراد میگرفتیم به بهانه شوخی اصلا احترام بین ما نبود خوش میگذراندیم ، تفریح چکر میرفتیم
امروز هم اونا همانگونه بودند ولی من دیگر پاکیزه سابق نبودم یکی اون کار های گذشته را انجام ندادم حتی خودشان گفتن که اصلا مثل گذشته احساس صمیمیت همرایت نداریم و من در دلم گفتم باید همین طور باشد خدا را شکر ولی فقط از یک چیز کمی زهنم فشار آورد بالایم که چرا نتوانستی نی بگویی بهانه میکردی و نمیرفتی
امروز باز هم از من ایراد گرفتن چرا آرایش نکردی چرا لباست را این گونه نمیپوشی ولی من گفتم همینگونه هستم و خودم را همینگونه دوست دارم هر چیزی که دلم میشود میپوشم
امروز من برای دل خودم پوشیدم امروز احساسم را خوب نگهداشتم با خود گفتم خیر باشد تو توجه به نکات مثبت داشته باش امروز میگذرد
امروز در مسیر من ناخودآگاه دنبال زیبایی ها بودم در دلم شکر خدا را بجا میاوردم نشانه های خدا را می دیدم واقعا حالم خوب بود
به انتقاد های شان به گله های شان که چرا یکباره گم شدی چی میکنی توجه نکردم فقط گفتم تلیفون ندارم مصروف خانه و خودم هستم
هر چی گفتن جواب بی معنی مثل خودشان ندادم و فقط با یک لبخند گپ را میکذراندم
و امروز بیشتر قدر این سایت دانستم قدر آگاهی شما را درک کردم قدر این فایل ها را فامیدم
قدر بچه های سایت درک کردم
قدر احساس خوب را درک کردم
مرز و محدویت دانستم
احترام قایل شدن به هم را درک کردم
قدر بودن با انسان های مهربان را درک کردم
و چقدررر برای شما کف میزنم و بالای تان افتخار میکنم که با تمام وجود تلاش کردین و از جامعه جدا شدین
منم کوششش میکنم تا حالا هم زیاد پیشرفت کردیم بالای خودم افتخار میکنم
من کسی بودم که غرق انستاگرام بودم و امروز دوست هایم را که دیدم در همان حالت هستن و چقدرر به فکر خودشان خوشحال هم هستن اوج خوشبختی هست برای شان اینکه دنبال لایک باشند دنبال فالور باشند به حرف شما رسیدم که گفتین چطور روح خودشان راضی میکنند چطور میتوانند خودشان را مصروف این چیز ها کنند
همان جا در دلم خدا را شکر کردم و گفتم بیبین پاکیزه چقدر خدا دوستتت داشت که چینین تغییرت داد و وارد مسیر زیبا ساختید
من تعهد میتم ادامه میتم شاید هنوز درست درک نکنم شاید آنچنان نتوانم زهنم را کنترول کنم ولی ادامه میتم روزی میرسد که ادامه دادن ها به تغییر بزرگ شخصیت من مبدل میشود
الهی کرور کروررر شکرت
و با خودم عهد کردم اگر یکبار دیگر آمدن و خواستن همرایم باشند با کمال احترام میکویم که من دیگر نمیخواهیم باشم با اینکه امروز حس میکنم درک کردن که من چقدرر تغییر کردیم چقدرر به خودم بیشتر ارزش قایل هستم دیگر او آدمی نیستم که بتوانند با من بخندن بخاطری شوخی های بی معنی
ولی اگر گفتم بازم تکرار شد ب قاطعیت میگویم من دوست ندارم زمانم را ناحق ضایع کنم و اصلا برایم مهم نیست پشت سرم چی فکر میکنند
بیایم روی این فایل زیبا
چقدررر امریکا را دوست دارم من عاشق این کشور هستم خداوند خواسته یی من را هم اجابت کند که به آسانی زیبایی مهاجرت کنم
برایم مهم نیست از چی طریق چگونه خداوند خودش از هزاران طریق ما را به خواسته های مان میرساند
چقدررررر این فایل بی نظیر هست
چقدررر زیبایی داشت
خدایاا شکرت برای این دو انسان مهربان
خدایااا شکرت برای این سایت زیبا
خدایاااا شکرت برای وجود زیبای خودت
خدایاااا شکرت برای این زیبایی ها
خدایااا شکرت برای این مردمان نازنین
خدایااا شکرت برای این رابطه قشنگ
خدایااا شکرت برای این خود واقعی بودن و در صلح بودن با خود
خدایاااا شکرت برای رویا هایم
خدایااا اگر تو دستم را نگیری من گم میشوم خدایاااا خودم را به تو میسپارم پروردگارم
خدایااا قبول دارم که آینده ناشناخته یی دارم ولی خدای من شناخته شده هست خدایاااا تورا میشناسم
تو قدرتمند هستی
تو قوی هستی
تو بزرگ هستی
خدا جانم ایمان دارم هر چی رقم بزنی به خیر من هست
پروردگارم دور کن هر کی را باعث رشد من نمیشود
خدایااااا خودت هدایتم کن
من هیچی نمیدانم تو میدانی
خودت هدایتم کن خودت بغلم کن خودت دستم را بگیر
نگذار پاکیزه در بین این ها گم شود
خدایااااا تو کمکم کن که به زیباییی زنده گی را تجربه کنم
خدایاااا در هر قدمم کمکم کن
خدایاااااا کرورررر کرورررررر شکرگذارت هستم ارباب جهان
خدیااااااا من به تو ایمان دارم
خودت بساز هر چی ساختی میدانم بهترین هست
الهی شکرت
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسزکه دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند.
الهی! محبت تو گلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن.
الهی! از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا بریدم و پرده عافیت دریدم.
بنام الله مهربان ”
سلام بر خواهر نازنین خودم
پاکیزه ی توحیدی ”
بر دختر زیبا و زیبا اندیش ”
سلامی که زدل می آید ”
سلامی که از اعماق وجودم سوی دل شما می آید ”
زیبا ترین سلام بر روی زیباترین شقایق ”
حالتون عالی و متعالی”
امیدوارم هر ساعت و دقیقه به کامت باشه و به شادی بگذره برات …
کامنت شما رو مطالعه کردم .ومثل همیشه با احساس و کلی آگاهی و درس …
باورت میشه من فقط یک دوست دارم اونم چون هم فرکانس هستیم و وقتی میریم تفریح فقط و فقط با هم، فایل های استاد رو گوش میدیم و بعدش مثل همین کامنت حرفهای خوب بینمون رد و بدل میشه ”
و کلی از حرف های هم حس و حال خوب میگیریم ”
نگاه کن آگه من این حرف ها رو جای دیگه بزنم بهم میخندن، میگن !مگه آدم میره تفریح فایل گوش میده ”
چند بار بهشون نه بگی کم کم جهان برات حذفشون میکنه ” خودتو اذیت نکن …
ما چون تو محیط ایزوله نیستیم نمیشه ” پیش میاد برامون ”
به نظر من کسی که روی خودش میخاد کار کنه باید مثل روزه دار باشه ”
مواظب باشه آب نخوره ”
دروغ نگه ، غیب نکنه و ….
.
.
.
ما توی این سایت بهترین دوستان رو داریم ”
باورت میشه از خدا میخام بیکار باشم و وقت بیارم بیام توی سایت…
خداوند رو شاکرم برای وجود پاکیزه ”
برای وجود تک تک دوستان ”
باور کن برای همشون دعا میکنم در بهترین احساسم ”
و وقتی می نویسم با عشق و تمام وجود براشون می نویسم ”
چون واقعا کلی بهم آگاهی میدن و ازشون یاد میگیرم ”
انشاءالله دوستان هم فرکانس خودتو پیدا میکنی ”
و کلی لذت میبری ”
خیلی خوشحال شدم برات نوشتم ”
بی نهایت دوست دارم ”
مواظب خودت باش ”
انشاءالله استاد بیان ایران و فرصت بشه همدیگر رو از نزدیک ببینیم ” تمام دوستان
اتفاقا خانم فرشته شریفی
توی کامنتی برای من نوشتن که یکی از خواسته های ایشون بود ”
انشاءالله نزدیک و نزدیکه ”
مرسی که نوشتی ” گل دختر عزیز ”
روزگارت شاد شاد ”
سهم چشمانت بهار ”
بزم عشقت پر سرور ”
قلب مهربانت از غصه دور ”
وجودت گلت ” پراز عشق ”
اندازه ی اون حس قشنگ توی کامنت هات دوست داریم ”
در پناه رب العالمین باشی ”
انشاءالله بری آمریکا …
به نام الله
سلام به پاکیزه عزیز دختر زیبا و مهربان و خوش سخن سایت استاد عباس منش
خدایا شکرت این کامنت زیبا رو مطالعه کردم
پاکیزه عزیز من تو رو تحسین می کنم که انقدر حواست به کانون توجه ات هست و مراقبت می کنی که از آموزش های استاد دور نشی و خودت رو کنترل می کنی
همانطور که گفتی وقتی روی خودمون کار میکنیم و آگاهی های استاد رو دنبال میکنیم
بقیه که توی این مسیر نیستن دیگه کنار ما حس خوبی ندارن و دوست دارن جدا بشن و این بخاطر تفاوت فرکانسی هست
تحسینت میکنم که با خودت عهد کردی دیگه همراهشون بیرون نری چون دیگه حرفاشون کمکی بهت نمیکنه
وقتی انسان رشد میکنه باید تصمیم بگیره می خواد باآدم های قبلی باشه یا نه اگر بخواهی مجبوری به عقب برگردی چون اون ها خواهان رشد و تغییر نیستن اما اگر ازشون بگذری و رهاشون کنی در ادامه با افراد جدیدی آشنا میشی که با تفکرات جدیدت شباهت دارن
و این پاداش رها کردن افراد قدیمی و وابسته نبودن به آن هاست
———-
پاکیزه عزیز تو یکی از کسانی هستی که آدم دوست داره کامنت هاش رو مطالعه کنه
راستش اوایل که برات کامنت میذاشتم اصلا فکر نمی کردم دوستم که اهل افغانستان هستی و چون کامنتت هات انقدر زیبا بیان شده بود به لحاظ فرکانسی واقعا حس خوبی می داد و حتی فکرش هم نمی کردم هموطن نباشی
و اونجاست که آدما با فرکانس هاشون در مسیر هم قرار می گیرن و اصلا ربط نداره کجا به دنیا اومده باشن پوستشون چه رنگی باشه وقتی باور هات زیبا و درست باشه به آدم های درست و زیبا برخورد میکنی مثل استاد عباس منش که همیشه چه در سفر ها چه در خانه افراد فوقالعاده ایی رو ملاقات میکنه که هموطنش نیستن اما حس هم رو درک می کنن
اول به خودت تبریک میگم که وارد این مسیر شدی و خیلی ها از کامنتت لذت میبرن و دوم به خودم که خداوند فرصت خواندن کامنت های زیبایت رو به من داد
خدایا شکرت
موفق باشی
سلام پاکیزه قشنگم
حال دلت کوک و متصل به خدا
چقدر برات خوشحالم از این همه تغییرات که حالت رو خوب کرده و احساس سپاس رو در وجودت ایجاد کرده
خدارو کرووووور کروووور شکر به قول خودِ قشنگ و مهربونت
تحسینت میکنم که اینقدر متعهدانه روی خودت کارکردی
تحسینت میکنم که قدر خودت رو میدونی
تحسینت میکنم که تفاوت بزرگی ایجاد کردی
و امروز از خودت راضی هستی و خداروشکر میکنی
چقدر کامنتت برام دلنشین بودم
ممنون که با نوشته زیبات من رو به مسیرم متعهدتر ساختی
همینطور بدرخشی و به خودت افتخار کنی
و با نتایجت مارو هم خوشحالتر کنی
سلام ب پاکیزه ی عزیزم
پاکیزه ی دوسداشتنی شیرین بیان
چقددد من لذت میبرم از کامنت هات
چقددد انرژی میگیرم
چقددد لبریز از عشق هستی عزیزم
خییلی تحسینت میکنم پاکیزه جانم
واقعا بهت تبریک میگم چقد عالی روخودت کار کردی
چقد خوب داری پیش میری خداروشکر میکنم ک دوستی چون شما دارم عزیزم
منم ب لطف خدا دوره احساس لیاقت و تهیه کردم جلسه یک و چندبار گوش دادم
وتقریبا کل فایلو نوشتم خیلی بهتر درکش کردم والان جلسه 2هستم
بارها این جلسه رو گوش دادم حس میکنم خیلی باید گوشش بدم وقت نشده هنوز نت برداری کنم شایدم از زیرش در میرم
این دوروزی ک گذشت یکی از آجی هام خونه مون بود ک خیلی ب همه چی ایراد میگیره غیبت میکنه و خاطرات نازیبا رو زنده میکنه
من خیاطم تو خونه کار میکنم بیشتر برای خودم و خانواده م فعلا خیاطی میکنم
میخواستم پالتومو برش بزنم ک اومد پیشم گفت اول برای من لباس بدوز (دوتا پارچه آورده بود ک بدوزم براش)
من عجله دارم مال خودتو بعدا بدوز
اول روم نشد ن بگم ولی دیدم داره تحت فشار میزاره منو
و داداش و مادرم و وادار کرد ک منو مجاب کنن ک براش بدوزم
یاد حس ارزشمندی خودم افتادم ک کی از خودم ارزشمتد تر
و مهمتر و بهتره
ک بلافاصله باخیال راحت گفتم اگه عجله داری برو لباس آماده بگیر
ک دیدم دیگه هیچی نگفت و رفت
چقد حس عالی گرفتم از این نه گفتنه خیییلی بهم چسبید خخخخ
و اینکه امروز دیگه نتونستم سکوت کنم بخاطر طعنه هاش
ک گفتم بسه دیگه شورشو درآوردی حد و حدود و رعایت نمیکنی
هرچی من هیچی نمیگم بیشتر ادامه میدی
دقیقا امروز متوجه شدم نمی بایستی تاحالا تحمل میکردم وبا سکوتم این احازه رو بهش بدم ک اینقد ادامه بده
درسته نتونستم با آرامش بهش بگم ولی خیلی حالم بهتر شد
سبک تر شدم انگار
امروز اینقد کار داشتم ک وقت نشد فایل هارو گوش بدم
پاکیزه جان چقد من بهت افتخار کردم چقد خوب داری روخودت کار میکنی خیلی تحسینت میکنم
چقد خوب تونستی تواون جمع کنترل ذهن کنی
منم امروز متوجه سدم چقد دنبال زیبایی ها هستم واین نشونه ی خیلی خوبیه
چقد کامنتت بهم کمک کرد تا بهتر درک کنم آموزش های استاد رو
واینکه عاشقتمممم
همیشه باعشق کامنت ها تو میخونم وغرق حالب خوب میشم:))
سلام به رفقای عزیزم
آقا نمیدونم چقدر از این سفر کلرادو مونده، ولی بعد از این همه روز کامنت گذاشتن و همراهی کردن بی وقفه با این سریال، دیروز ما هم بلیت یک مسافرت کوتاه سه روزه به کیش رو خیلی اتفاقی جذب کردیم!
دختر و پسرم، حالا برای پرواز ، لحظه شماری میکنند، چون هنوز هواپیما سوار نشده ن. پرواز ، ظهر جمعه ست، یعنی فردا و داریم وسایل رو جمع و جور میکنیم که بریم!
قصد داشتم تا چند هفته دیگه، مسافرتهای سریالی با ماشین رو به شهرهای اطراف شروع کنم، که یک مرتبه به طرز عجیبی، این مسافرت ، پولش و بلیتش جور شد.
خانم مدیر عامل دفتر هواپیمایی، خودش به ما زنگ زد و بلیت و هتل را با پولی که ما داشتیم هماهنگ کرد و به خانمم گفت: من، هر جوری هست، باید شما رو بفرستم کیش!!
توی دفتر تورلاین که نشسته بودیم، محمد پسرم ، یک جمله قصار مهم گفت. به خانومه گفت: ببینید، ما بچه ها برای این کارها، صبرمون کمه!
فکر کردم: این بچه خیلی بهتر از من اولویتهای زندگیش را تشخیص میدهد، حس میکند. وگرنه، من ممکن بود توی همین ماه، یخچال و اجاق گاز را با این پول عوض کنم و پروسه ی مسافرت رفتن را کمی به عقب بیندازم.
خدا بهتر میدانست که چی برای ما بهتر است و همان را با دور تند مقدر فرمود. مرسی خدای عزیزم.
این حجم از گل و گیاهی که توی مسیر شما قرار گرفته ، کلمه ی شکوفایی را به صورت درستی معنا میکند. توی این مسیر خوش رنگ شکوفا، عطر و بوی گیاهان مسیر هم فاکتور خیلی تعیین کننده ای برای لذت بردن بیشتر و بیشتر هست. چقدر قشنگ! چقدر خوش عطر و با صفا! سبحان الله!
آنقدر تراکم این شکوفایی زیاد است که مریم بانو به سختی میتواند از خیس شدن توی جوی آب احتراز کند، چون دید وجود ندارد. چه رویایی!
وقتی درون بچه بالای سر ماشین پرواز کرد و ماشین زیبای قرمز را میان درختان بی شمار به تصویر آورد، آنوقت بهتر توانستم ابعاد این شکوفایی، این سرسبزی مدام را ببینم. از شرق تا غرب! چقدر سبز! چقدر عظیم!
آن پلاستیکهای پر از آشغال، که از دل این طبیعت زیبا بیرون کشیده بودید و روی کاپوت ماشین گذاشته بودید، کلمه دسترنج را برایم زنده کرد. حاصل تلاشهای شما در این چند روز برای محیط اطراف، ستودنی و ستودنی بود. قول میدهم در اولین فرصت، به شما اقتدا کنم. انشالله در همین مسافرت فردا.
چقدر رفتار آن خانم صاحب ملک وسط تریل ، زیبا و ستودنی بود! چقدر محترم! چقدر مرغ مگس خوار داشت! چقدر گربه ی ملوس و قشنگ! چقدر رویایی.
همیشه به عشق و حال و مسافرت باشید که این کار، توی زندگیهای ما هم اثر داره! دیشب قبل از خواب، داشتم فکر میکردم به آنهمه سفرنامه، که توی کامنتهای همین سفر کلرادو خواندم!
همه تان را دوست دارم
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
به نام خداوندم
سلام علی آقا داداش خوبم
چقدر خوشحال شدم برای سفری که پیش رو دارین انشاالله سفری پراز خیر وبرکت وانرژی مثبت در مسیر زندگیتون داشته باشین
تحسینتون میکنم اینقدر در مدار درست قرار گرفتین تا این تجربه ی عالی وفوق العاده با خانواده گلتون داشته باشین.براتون آرزوی بهترینها رو دارم درپناه حق.
سلام به فاطمه خانوم گل
بچه های گلت چطورن؟ از طرف من ببوسشون.
ممنون بابت تعریف شما. محبت شما دوست عزیزم باعث دلگرمیه. ایشالا به زودی شما و خانواده محترمتون هم در مدار یک مسافرت توپ به یک جای قشنگ و خاطره انگیز قرار بگیرید و همیشه در کنار هم شاد و خوشحال باشید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
به نام هدایت الله
سلام و درود به علی جان علی خوشحال و شاد که وقتی در مسیر درست باشی وزیباییها را در ذهن و یاد خود مرور کنی قطعاً نمیتواند اتفاقاتی که برای شما میافتد مثل مسافرت شما به کیش اتفاقی باشد
این همان چیزی است که جهان به نگاه و رفتار شما واکنش نشان میدهد چقدر کامنت شما علی جان حال خوب و خوشی بود احساس سبکی میکردم
از شما سپاسگزارم حال دل ما را خوب میکنی با این سفر و اتفاقات خوبی که برای شما رخ میدهد امیدوارم لحظه لحظه سفر خوب و پر از اتفاقات عالی برای شما رخ بدهد و ما هم با زبان شیرین و دوست داشتنی شما لذت ببریم
دوست عزیزم سعادتمند و خوشبخت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به روح خوش مرامی سایت
محمد رضای با محبت، داداش خودم.
همراه بودن با شما رفقای عزیز توی این مسیر، حال آدم را همیشه خوب نگه میدارد و این نکته، استمرار را در توجه به نکات مثبت موجب میشود.
به همین خاطر، اصلا تعجب نمیکنم از ایجاد شدن نتایج خوب در زندگیم، چونکه در کامنت شماها صدها نمونه اش را خوانده ام و حالا این نتایج برای زندگی من هم عادی به نظر میرسد.
عادی شدن مهر و محبت و داشتن بهترین آرزوها برای هم، اینجا را تبدیل به یک اتوپیا ی کوچک کرده که از حضور در آن به خودم میبالم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
با سلام خدمت دوست عزیزم
امروز 2شنبهست و امیدوارم سفرتون به کیش با کلی لذت و عشق در کنار خانواده عزیزتون گذشته باشه
ازینکه هدایت شدین به مسافرت خیلی خوشحال شدم
و حرف زیبایی ک زدین
که سفر و لذت بردن رو به تعویق نندازیم
و سعی کنیم در همه حال فقد به فکر لذت بردن از زندگی باشیم
درپناه الله یکتا باشید
﷽
خداوند شهری را که درآن طبیعت دیده شده باشد شهر طیب نامیده و ارتباط طبیعت با سکونتگاه را نعمتی الهی می داند.ارتباط با طبیعت از ضروریات زندگی مومنین بوده است.
سلام درود براستادتوحیدی من و سلام به همراه همسفرش خانم شایسته مهربانم سلاممممممم.
و چه عکس خوشگلی فک کنم خانم شایسته داره میگه بچه ها، بچه های سفر به دور آمریکا، و بچه های سفر به دور آمریکا بچه ها که استادعکسشو گرفته….
═══════════════════════════════════
■ با اینکه جلسه تکمیلی جلسه چهارم دوره عشق احساس لیاقت دیروز امد روی سایت وهنوز به طور کامل نت برداری نکردم تمریناتش روانجام ندادم.
دلم نیامد برای این جلسه سفر به دور آمریکا وطبیعت زیبا کامنت نزارم.
برای این انسان های موحد که به وفور فراوانی بر روی این سرزمین زندگی می کنند و من شاهد حضورشون هر روز بیشتر از قبل در زندگی شما استاددعزیر هستم که به این زیبایی مهربانی با شما برخورد دارند و داشتن امروز.
اتفاقاااا چند روز پیش یه اتفاقی برام افتاد رفتم خرید متاسفانه خریدی که انجام دادم متوجه شدم 3میلیون ضرر کردم.
با توجه به این که توی دوره عشق احساس لیاقت بامودت هستم و خودمو رو سر اشتباهی کردم زیاد سرزنش نکردم اما خدا رو شکرررر این دوره کمکم کرد ارتباطم با گفت وگوهای ذهنیم بهتر بشه.
استاد جان باورتون میشه من امروز که این گفت وگوهاا داشت از ذهنم عبور می کرد. چون به خودم قول دادم حداقل متعهد باشم توی دوره عشق احساس لیاقتم به حرمت احترام این دوره هم شده متعهدتر عمل کنم به گفته های شما. امروز این گفت گوها که داشت از ذهنم ماجرای چند روز پیش رو مرور می کرد و من قرار شد فقط نظارگرشون باشم.
یهو ناخودآگاه پاسخ دادم به اون گفت گوهاااا
به قول استاد ببین تو چه فرکانسی فرستادی که باید فروشنده ای رو جذب کنی که آدم نادرست باشه در کارش، چرا پس استاد عباس منش هرجا می ره آدم هایی رو جذب می کنه صاف صادق درگفتار وعملکردشون نسبت به استاد وخانم شایسته هستند و تمام تلاششون اینه به استاد و خانم شایسته خیر برسونند ببین تو چه باور غلطی داری که هنوز در مدار آدمهایی هستی که رفتار عملکردشون درست نیست.
اونروز که این خرید رو کردم و متوجه ضرر خودم شدم بعداز کمی سرزنش درپاسخ اون گفت گوها گفتم درست اون طرف سرمنو کلاه بزاره آیا سرخداهم می تونه کلاه بزاره با این جور جملات کمی خودمو ارومم کردم اما امروز باز این گفت گوها از در دیگری زبان سرزنشش رو بر روی من باز کرد وقتی یهو این پاسخ آمد که من چه باوری دارم چه فرکانسی فرستادم که جذب کردی و…. باعث خوشحالی خودم شد.و
وقتی هم شما فرمودید به اشتباه و بدون اینکه بدونید وارد ملک شخصی افراد اون منطقه شدید.
و چه رفتار محبت آمیز ومهربان وباچه خوش برخوردی با شما رفتار کرده خیلیییی خوشحال شدم به خاطر این همزمانی که عیننا عملی برمن ثابت کرد که من چه افکار و فرکانسی فرستادم که وجه شیطان صفت ویا خداگونه طرف رو برانگیخته کردم.
═══════════════════════════════════
■ سپاسگزاری از خانم شایسته مهربان بابت پاک سازی طبیعت وجمله طلایی خانم شایسته که خیلییی به دلم نشست.
این طبیعت اینقدر به من زیبایی و نعمت هدیه کرده که من برای سپاسگزاری ازش این کار کردم چقدرررر این جمله و مفهومش و درکش برام ارزشمند بود.
═══════════════════════════════════
■ باور نمیشه خدای من بر روی کره زمین که توی فصل پاییز که همه درختان برگ هاشون زرد شده و زمین داره به خواب زمستانی می ره در جایی از این کره خاکی منطقه ای هست که مثل فصل بهار همه جا سبز و پرازگل های بهاری از بابونه گرفته تا گلهای زرد بنفش
باورم نمیشد همه این گلها در منطقه ما درفصل بهار در می آد خدایااااااشکرت خدایاااا شکرت خدایاشکرتتتت.
عاشقتم خانم شایسته که وقتی گلهای زرد رو دیدی خودت با طبیعت وقف دادی یه گل زرد خوشگل کنار صورت ماهت لای موهای خوشگلت گذاشتی چقدر دوست داشتنی تر شدی بانو.
═══════════════════════════════════
■ سپاسگزاری:
خداروشاکر سپاسگزارم که به من فرصت داد یکبار دیگه از لنز دوربین بچه های سفر به دور آمریکا این زیبایی هارو ببینم.
خداروشاکر سپاسگزارم که این موقعیت وامکانات برقراری با استاد جانم و خانم شایسته برامون فراهم کرد از اینترنت ماهواره ای که در اختیار استاد جان گذاشته تا در هرگوشه این کره خاکی بره ارتباطش با ما داشته باشه و ما که توی ایران هستیم اینترنت هام خداروشکر هر روز داره سرعتش بهتر از قبل میشه خدایااا شکرت به خاطر آرامش.
خداروشاکر سپاسگزارم به خاطر حضور استاد توحیدیم و خانم شایسته مهربانم در زندگیم به خاطر این سایت الهی به خاطر دوستانم در این سایت که از کامنت هاشون اگاهی ها ودرسها می گیرم خدایاااا شکرت.
ویه سپاسگزاری ویژه از استادجانم و خانم شایسته مهربانم. فقط می تونم بگم خیلیی دوستتون دارم.براتون بهترین هارو آرزو دارم.
سپاس استادجان سپاس خانم شایسته عزیز که برامون از این زیبایی ها در حین تفریحات تون برامون فیلم می گیرید.
به امید دیدن زیبایی های بیشتر وآگاهی بیشتر در پناه الله مهربان.
سلام به دوستان عزیزم،استاد عباسمنش و خانم شایسته ی مهربان.
در روز دوم مسافرتم به شهر بینظیر و زیبای شیراز،دیروز رفتم باغ جهان نما و چیزی جز آرامش و حال و احساس خوب تجربه نکردم.
صدای خوندنه پرنده ها،نسیم خنک،سکوت محض آرامش اون فضا بقدری بدام لذت بخش بود که اشکم در اومد و گفتم اینجا خوده بهشته و بهشت اگه قراره قشنگ باشه چیزی از اینجا کم نداره.
بعد از باغ جهان نما رفتم تخت جمشید و از اینهمه زیبایی و ابهت لذت بردم.
یه جایی چند نفر راهنمای شخصی گرفته بودن و راهنما داشت توضیح میداد واسشون، منم دوست داشتم بمونم که ببینم راهنما چی میگه اما چون پولی پرداخت نکرده بودم واسه راهنما در شأن خودم نمیدیدم که از چیزی استفاده کنم که بهبهاش رو ندادم و رد شدم این شخصیت از لطف های کار کردن روی دوره احساس لیاقت هست.بعد یه آقایی ایستاد و داشت به حرفهای راهنما گوش میداد که راهنما بهش لطفا نمونید چون این افراد هزینه دادند و من راهنمای شخصی اینها هستم.
دیدم خدا هم وقتی میبینه که چقدر دوست دارم ارزشمند بشم اون هم بهم میگه چکار کن چکار نکن.
عصرش رفتم حافظیه و یک فضای بششدت لذت بخش اونحا بود ددددقیییقااااا همون فضایی که قبل از مسافرتم تو کامنت نوشتم.
(یک هوای ابری ناز،نسیم خنک و حاله خوب)
روی یکی از سکوهای اطراف حافظیه نشسته بودم و آهنگه شجریان رو به صورت رندوم پلی کردم و یک شعری رو خوند که اشک بود که از چشمم میومد
(پیش از این گر دگری در دل من میگنجید/
جز تو را نیست کنون،در دل من گنجایی /)
آره
قبل از تو خدام و تکیه گاهم آدما بودن
قبل از تو تنها دلیل حال خوبم همسر سابقم بود
قبلا برا مهم بود که آدما منو تأیید کنن
برام مهم بود که آدما دوسم داشته باشن
همه چیزم آدما بودن اما الان دیگه نه!
الآن دیگه جز تو کسی به چشمم نمیاد
کسی رو جز تو نمیخوام
تو همه کسمی
تو همه ی حال خوبیمی
اینقدر بیتو بودن سخت بود که دیگه نمیخوام حتی بهش فکر کنم
منی که پول داشتم،مرخصی داشتم ماشین داشتم اما اینقدر دست و پاهام در قل و زنجیر همسر سابقم بود که حتی برای دیدنه پدر مادرم و برادرم نیاز به اجازه و رضایت و همراهی همسر سابقم داشتم.
خییییلی درد آوره اینکه من اون آدم بودم اما هیچوقت اون دردهایی فراموش نمیکنم،نه از روی کینه نه روی سرزنش کردنه خودم نه!
فقط برا اینکه بدونم هیچکس هیچکسی تو این دنیا جز خدا برام مهم نیست!
میدونین چیه!؟
بعضی وقتا دوست دارم مثله سوره ی شمس قسم بخورم براتون تا حرفامو باور کنین اما بعد میگم اونی که باید، حرفمو باور میکنه
من یکی دیییییگه نمیتونم مثله سابق باشم
هر کسی لیاقت بودن با من که چه عرض کنم حتی هم صحبتی با منو نداره
نه اینکه بگم من خیییییلی ام !
نه!
چون من دیگه نمیخوام ضعیف و حقیر باشم
بیچاره همسر سابقم!
فکر میکرد چون شرایط مالی ام عوض شده اخلاقم عوض شده برا همین میگفت ای کاش حقوقت هیچوقت نمی فت بالا و شغلت عوض نمیشد، در صورتی که نمیدونست که قضیه از دوره ی احساس لیاقت آب میخوره!
خدایا شکرت…
بعد از یکی دوساعت برگشتم هتل و به صورت کاملا اتفاقی هدایت شدم به بالاترین نقطه ی شیراز.جایی که فکنم حدود 400/300 پله رو رفتم بالا روبروی دروازه قرآن و تماااامه شهر زیر پام بود.روی یه سنگی نشستم و حالم عجیب شده بود.یکی از بزرگ ترین هتل های ایران،هتل بزرگ شیراز روبروم بود و به خودم گفتم این مثلا یکی از بزرگترین هتل های ایرانه!
اما این هتل در برابر کوهی که کنارشه چقدر بزرگه!؟
شاید چیزی حدود 1٪ هزارمه اون کوه بود بعد به خودم گفتم حالا این هتل چند درصد از این شهر رو میگیره مگه!؟
چند درصد از کله کره ی زمین رو میگیره!
نگاه ماشینا و خیابونا و آدما و آپارتمانها میکردم و یاد آیه ی قرآن افتادم که خدا میگه اگر همه ی شما پشتوانه ی همدیگه باشید نمیتوانید یک آیه مثل قرآن بیاورید!
باز یاده آیه ی قرآن میوفتادم که خدا میگفت
دست من بالاترین دست هاست!
بعد میگفتم یعنی تو زورت از همممه ی اینها بیشتره!!!
خیییلی لذت بردم از این مراقبه
از اینکه این همه خونه و ماشین و افراد با جایگاه سیاسی و اجتماعی و علمی و مالی و تجملات و دفتر دستک و کت و شلوار و کروات و دیزاین های گول زنگ که فقط با یک سری حاشیه ها(البته نه اینکه اینا بدن اما وقتی برای حاشیه ها استفاده بشه من از اینش بدم میاد)
اینا در برابر اون زیبایی و قدرت خداوند پشمه!
تو همین حال و هوا بودم که پسر عمم ، بچه ساله بهم زنگ زد بعد از کلی حال و احوال پرسی گفت دایی پیشه برام 20 هزار تمن پول بفرستی!؟
گفتم دایی 20 تمن نه 100تمن میفرستم و براش فرستادم
بعد یهو یه چیزی تو قلبم گفت دیدی این چقدر با دو دلی و تشویش گفت 20 تمن بفرست و تو وقتی گفتی 100 تمن میفرستم گفت ننننه دایی 100 تمن خیلی زیاده!!!
رابطه ی تو و خدا همینه!
تو وقتی مثلا از خدا یه درخواستی داری فکر میکنی خییییلی درخواستت بزرگ و زیاده برا خدا!
در صورتی که نگاه کن به این شهر!!!
همه ی این شهر ماله خداست!
و اشک بود که میریختم و دوباره بهم گفت دیدی وقتی پسر عمه ات بهت گفت دایی واسم پول واریز کن بجا 20 تمن 100 تمن فرستادی!؟
یعنی 5 برابر اون چیزی که ازت خواست!و بلافاصله واسش فرستادی!
چون دوسش داری
حالا ببین خدا چقدر تورو دوست داره!
اگه تو یه چیزی ازش بخوای خیلی سریعتر از تو واست اجابت میکنه!
اون حتی سرمایه اش از تو بیشتره!
و اون محبتش از تو خیلی بیشتره!
و اشک بود که از ذوق این محبتی که از خدا درک کردم میریختم.
و گفتم خدایا یه میلیارد پول میخوام بهم بدی
از کجا نمیدونم
تو که همه ی زمین و آسمون ماله توئه!
مگه نداری!
من ازت یه میلیارد پول میخوام تا یه هفته دیگه بهم بدی
بعد یه نگاه به تمامه شهر کردم که زیر پام بود و یه سوال از خودم پرسیدم.
گفتم یعنی توی این شهر به این بزرگی با چند میلیون نفر جمعیت یه نفر نیست که تمامه آنچه که تو میخوای از شخصیت،از دیدگاه از چهره و … که تو باهاش ازدواج کنی!؟
و این سوال باورم رو خیلی قوی تر کرد که من خواسته ام شفاف تر و جدی تر بخوام از خدا.
خدایا ممنونم از پذیرایی ات و مهمان نوازیت
ممنونم
من 2 سال شیراز دانشجو بودم و حداقل4،3 بار با خانواده اودم مسافرت تمامه اونها روی همدیگه به اندازه این سفرم تا الآن لذت نبردم.
خدایا ممنونتم.
در پایان خدمت دوستان خوبم سمانه جان صوفی بگم که حتما لقمه کباب ایران63 رو تجربه کنید.
بینظیره!!و اینکه اگه خواستین برید مسجد نصیر الملک بین ساعت 8 صبح تا 10 و نیم برید که نور خورشید میزنه به پنجره ها و خیلی قشنگ میشه
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که عشق و نور تمام جهان هست
خدای که خیلی بزرگ و بلند مرتبه هست
خدای که بی نهایت وهاب هست
خدای که فقط به خیر خوبی تو کار میکند
سلاممممممممممم پر از عشق لطف و محبت خدمت قلب بی نظیرت ابراهیم عزیز و توحیدی
حالت را خریدارم رفیق
نوش جانت این همه لذت
نوش جانت این رابطه و زنده گی
تو همینگونه لذت ببری یک میلیارد چی صد میلیارد برایت میدهد
ما پول برای چی میخواهیم
برای حس خوب
برای لذت بردن
برای ارامش
…
اینا را داشته باش اون یک میلیارد هم میاید
میدانی با تمام عشق برایت مینویسم هیچی از همصحبتی و بودن در فرکانس خدا قشنگتر نیست
خیلییی فرکانس خدا زیباست
آرامشی عجیبی داری
حس و حال خیلیییییی عجیبی هست
عشق در قلبت برای همه هست حتی کسی که شاید فکر کنی ازش نفرت داری عاشقشی
عاشق همه چیز و همه کس هستی
حتی عجیبتر از آن که حس میکنی خیلییییی بی نیاز هستی به هیچی نیاز نداری
میدانی که خدا با توست پس همه چیز را داری تو که نیازی نداری نیازت خداست که اونم با توست
بودن با خدا خیلیییی عجیببببببب هست
امروز شام به یک ویدیو در یوتیوپ نگاه داشتم که از جنگل و اقیانوس ها بود
مات و مبهوت عظمت و بزرگی خدا شدم
چقدرررر خدا بزرگ هست
چقدرررر خدا با عظمت هست
چقدررررر خدا زیباست
چقدرررررر خدا ثروتمند هست
این جهان پر از زیبایییی هست چقدررر خدا این جهان را زیبا افریده
فقط اشک بود که میرختم و میگفتم خدایااااا فقط ببخش اگر ناسپاسی تورا میکنم
ببخش اگر تورا گاهی اوقات عاجز فکر میکنم
تو چقدرررررررر عظمت داری
قربان قلب پاکت شوم خدا
چقدررررر تو بزرگ و وصف ناپذیری
روزی هرکس را در هر جایی که هست مقرر کردی
ان الله ذوالقوت المتین
تمام حیوانات در جنگل به روزی شان میرسد
ماهی ها در دریا به روزی شان میرسد
چقدرررر خداوند خالق قدرتمند هست
چقدررررررر دانایی حکیم هست
فکر همه چی را کرده
چرااااا باید در برابر چنین عظمتی قلب ما بلرزد؟
چرااا باید در برابر چنین عظمتی نگران باشیم ؟
چرا باید از چنین عظمتی کم بخواهیم ؟
چطور خجالت نکشم در برابر چنین عظمتی ناامید شوم
چطور خجالت نکشم در برابر چنین قدرتی شک داشته باشم
یک آدم ثروتمند میبینیم چقدر عجیب و غریب نگاه میکنیم نوش جانش قدرت داره عظمت داره عجب جایگاهی دارد و اگر این آدم نزدیکترین فرد به ما باشد وای دگه روی ابرا هستیم بی خیال بی خیال
چطور عظمت و بزرگی خدا را نمیبینیم
رحیمی که همه جهان را خلق کرده
عظمت کوه ها را بیبین
عظمت اقیانوس ها را بیبین
عظمت جنگل ها را بیبیین
زیباییی جهان بیبیبین
عظمت آسمان بیبیبین
این مخلوقات زیبایی خدا را بیبیبیبین
چطور به قدرت همچین قدرتی نمینازنیم ؟
چطور به عظمت و کرامت خود پی نمیبریم ؟
این خدا فقط عشق هست عشق
چقدرررر خدا زیباست
تا فردا بیشینم از زیبایی خدا بنویسم خسته نمیشویم
چقدررررر خدا برای ما نعمت داده چطور شکرگذاری دلی نمیکنیم
یا هم در وقت درخواست پر از شک هستیم
پر از چطور ها و چگونه گی ها هستیم
چطور خجالت نکشم در برابر چنین قدرتی بگویم چطور ؟ از کجا ؟ چگونه ؟
همانطوری که تورا به این دنیا آورد
همانطوری که ناخن هایت را در انگشت هایت قرار داد نه پشت گوش هایت
همانطوری تورا صورتگری کرد
خودم را میگم وقتی عمیقا از خدا شکرگذاری میکنم و دلم میخواهد از خدا درخواستی بکنم
بخاطری زهنیت غلط حس میکنم بد هست نخوایم بهتر هست
مگر من معامله داریم آدم خوب اونی هست که هیچی نخواهد
در صورتی که خدا عاشق ماست
خدا میگه فقط از من بخواه
خدا عاشق اجابت کردن دعاهای من هست
خدا بهترین رفیق من هست
خدا وهاب هست کاری وهاب بخشیدن هست
خدا عاشق بخشیدن هست
خدا بزرگ هست بی نهایت بزرگ
چقدرررررر لذت میبرم از سفر هایت پر از عشق بازی و احساس خوب هست
به عظمت خدا قسم هست که هیچی لذت بخش تر از هم صحبتی با خدا نیست
با اشک چشم هایم و عشق قلبم مینویسم هیچی زیباتر از خدا نیست
هیچی زیباتر از بودن با خدا نیست
خدااااااااااااااااااااااااااااااا عاشقتم
دیشب من عروسی دعوت بودم من زیاد اهل عروسی رفتن نیستم بعد مدت ها رفتم
همه گفتن چقدرر خوشحال شدیم آمدی و خیلی محبت کردن
بهترین جا نشستم با پولدار ترین افراد قوم ما نشستم
به گفته مادر عزیزم زیباترین وخوش لباس ترین دختر محفل من بودم
از لحاظ بیرونی خیلی شیک عالی و پر از حس خوب بودم ولی درونم آنچنان لذت نبود از بیرون میدیدی میگفتی همه چی اوکی هست چقدر این توجه ها این خندیدن ها و نشستن در چنین جایی
لذتبخش هست ولی نی
میدانی با هر شرایطیباشی با هرلباسیباشیدر هرجای باشی وقتی با عشق با خدا حرف بزنی همین دو کلمه را تکرار بکنی
که خدایا همه جوره خودم عاشقتم
خداااااااایا از اعماق قلبم ازت ممنونم
چنان غرق عشق و لذت میشوی که این لذت را حاضر نیستی با هیچی عوض کنی
همه اینا را گفتم که بگویم با تمام وجودت لذت ببر
با تمام وجودت شاکر این لحظات و احساسات باش
مقصدی وجود ندارد همه چیز فقط لذت بردن از مسیر هست
تو کیفیت های را که دوست داری با همسر آینده ات تجربه بکنی همین حالا در زنده گیت ایجاد کن و تجربه کن
مطمئنا هم انرژی اون خواسته ات میشوی و بهترین فرد روی زمین با تمام عشق وارد زنده گی بهشتی ات میشود
اینم پیام خدا
انشالله به تمام آرزو های قشنگت برسی ابراهیم عزیزم
در پناه رحیم باشی
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ
هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اوست آن خدایى که هیچ معبودى جز او نیست؛ داننده نهان و آشکار است، [و] اوست آن بخشاینده مهربان.
اوست آن خدایى که هیچ معبودى جز او نیست، همان فرمانرواى پاک [و پاکیزه از هر عیب و کاستى ]، سلامت بخش [جان ها و تن ها]، امنیت بخش [انسان و جهان ]، نگهبان [کران تا کران هستى ] پیروزمند، جبران کننده [و بس بزرگ و ]بزرگوار است؛ [پاک و] منزّه است خدا از آنچه [شرک گرایان و خودکامگان به او ]شرک مى ورزند.
اوست آن خداى آفریننده پدیدآورنده صورت بخش که نیکوترین نام ها تنها از آن اوست؛ آنچه در آسمان ها و زمین است او را به پاکى [و عظمت ]مى ستایند، و او آن پیروزمند و فرزانه است
سلام به شما پاکیزه جان.
این چند روزه نمیدونم چرا با هر چیزی که فکر میکنم در کمترین زمان ممکن برام اتفاق میوفته.
جااب اینجاست دیروز صبح به شما فکر کردم و در مورد شما داشتم با یکی از بستگانم صحبت میکردم، شب رفتم پارک شهر بازی چند تا خانم از هم وطن های شما رو دیدم ،هی خوب نگاه میکردم ببینم شمارو تو اونا نمیبینم دیدم نه نیستین خخ
امید دارم که روزی بشه از نزدیک ببینمتون.
نمیدونم چی بگم راستشو بخواین.
من دوتا از دوستانم رو که 15 سال بود ندیده بودم، تو این دو روز که اومدم شی از دیدمشون اما اندازه ی 50 دقیقه هم حرف نداشتم برا گفتن باهاشون
امروز داشتم با مامانم تلفنی صحبت میکردم، بهش .فتن دیییییگه با کسی نمیرم سفر اگه برم تنهایی میرم
میدونی چیه پاکیزه جان!
الان میفهمم آدمایی که هم مدارت نیستن نمیتونی به زور باهاشون در ارتباط باشی!
واقعا حرفی نمیمون واسه گفتن.
به شما هم تبریک میگم بابت این قلب پاکتون که اینقدر در کلام و در رفتارتون دارید خدا رو به یاد ما میارید و نشون میدین.
به امید دیدار
سلام ابراهیم دوست خوبم،،،، چند روزیه حال عجیبی دارم،،،، دلم میخواست برات کامنت بنویسم اما ذهن نجواگرم نمیذاشت،،،، میگفت انقدر از ابراهیم سوال نپرس و خودت رو کوچیک نکن….. میدونی چرا ابراهیم؟
چون من در مورد توحید و خدا میخواستم ازت بپرسم و اون نمیذاشت…..
شاید چون میدونه تو منو خوب راهنمایی میکنی و اون خوشش نمیاد…
ابراهیم میدونی! من چند روزه تمام فاضلابهایی که توی کامنتهات میگی کنار گذاشتم….
من اینستاگرامم رو پاک کردم….
من با هیچ کسی ارتباطی ندارم….
خودم رو توی خونم قرنطینه کردم…..
به هیچ کسی زنگ نمیزنم….. مجبورا فقط به مادرم.دو روز درمیان چون مجبورم با اینکه حسم رو بد میکنه همچنان. اما رابطم رو کم کردم
فضای مجازی رو کنار گراشتم…..
تلویزیون که سالهاست نمیبینم، من حتی نمیدونستم نتانیاهو رئیس اسراعیل یه آقا هست، فکر میکردم خانمه…. بخاطره اسمش اینطور فکر میکردم… خخخ تازگی فهمیدم آقاست…..
خلاصه اینکه با هیچ کسی ارتباط ندارم که ورودی منفی به من بده، همسرم هم با اینکه خیلی خوبه ولی استاد رو باور نداره……اما میدونه که پیش من حرف منفی نباید بزنه و تا حدودی رعایت میکنه. یجورایی حاشیه ها رو توی زندگیم خیلی کم کردم….
الان اما من آروم نیستم، مثله کسی هستم که یه گمشده ای داره…. من دنبال گفتگو و ارتباط با خدا هستم….
نمیدونم همیشه چرا همه چیز رو برای خودم سخت میگیرم…. مثل الان…. گفتگو با خدا…. شاید خودم رو لایق هم صحبتی با خودش نمیدونم…. ابراهیم چطور با خدا حرف بزنم؟ اصلا بهش چی بگم؟
ببین من تمام خواسته هامو رها کردم…. من اول خودشو میخوام….. من دوستی با خودش اول برام جذابه….. بعد خواسته های مادی و….
ببین من توی خونه خودم رو قرنطینه کردم و بجز کارهای خونه و بچه داری،،،، تمام وقت بیکاریم رو مثله کسیکه امتحان داره برا دانشگاهش مدام توی سایتم….
من مثله یه آدم سرگردان همش از بچه های سایت میپرسم که چطور با خدا حرف بزنم….؟؟؟
الان اشکام اجازه نمیده بنویسم….ابراهیم
آیا حرف زدن با خدا ساده هست؟ آیا جوابمو با صدای خودم میده…. ببین من امتحان کردم باهاش حرف زدم اون با صدای خودم جوابم رو داد….. مثلا من بهش گفتم خدایا میخوام چکمون در مهرماه به راحتی و بی دردسر پاس باشه،آیا میشه؟ این چک ما باید مشترکی با برادرهمسرم پاس میشد و اون آدمی هست که زیرقولش میزنه اکثره مواقع، برا همین گفتم راحت و بدون بحث پاس بشه. یهو یکی با صدای خودم گفت مگه چکهای قبلیتون رو من پاس نکردم؟ من هم ذوق کردم هم وحشت کردم…. که آیا این خدا بود جوابمو با صدای خودم بهم داد…. و دقیقا چکمون بی دردسر توسط همسرم و برادرش پاس شد، چون من از خدا خواستم.
ابراهیم آیا خدا با صدای خودمون باهامون حرف میزنه…. آیا حرف زدن باهش راحته مثله بقیه؟؟
لطفا برام بگو…. یجوری برام بگو که دیگه به بچه های سایت رو نندازم…. ….. بچه هایی که وقتی ازشون پرسیدم یا جوابمو ندادن…. یا قانعم نکردن….
راستی من دو روزه قرآن گوش میدم، نصف بیشتره ترجمه سوره بقره رو از سایت موسسه مهر ورحمت گوش دادم، اما خیلی تمرکز نداشتم… البته ادامه میدم.
پیشاپیش هزاران بار ازت سپاسگذارم که منو راهنمایی میکنی…. ابراهیم بهترین برادرم…. از خدا میخوام بهترینها نصیب قلب مهربونت بشه…..
سلام به شما دوست گلم،نفس آریان.
بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از شما بابت اینکه کامنت دوست خوبم،سید علی و عادله جان رو گذاشتی واسم که بخونم و از خوندنش لذت بردم.
نمیدونم چرا اما چند روزیه که هیچ چیزی برای گفتن روی قلمم جاری نمیشه
چه تو عقل کل،چه فایلهای دیگه.
من سوال شما رو خوندم حتی 1 خط هم نوشتم اما نمیدونم چرا چیزی برای نوشتن بهم الهام نمیشه ایشالا به موقع اش،چه توسط من چه دوستان دیگه هدایت میشید.
در پناه خدای واحد موفق باشید
سلام دوست عزیزم امیدوارم حالت بهتر از همیشه باشه امروز اومدم پروفایل اقا ابراهیم و چک کردم ببینم کامنت جدیدی گذاشتن یا نه که به حرفهای تو هدایت شدم کامنتت و که خوندم گریه ام گرفت چون منم تمام این کارها رو کردم برای عشق با خدا، دوست شدن با خدا و من بعضی وقتا که کامنت اقا جمال اقای نارنجی ثانی و اقا ابراهیم رو میخوندم که از عشقشون به خدا مینوشتن از رابطه ی که با خدا داشتم ناامید میشدم و منم میخاستم خیلی زود این نوع ارتباط با خدا رو درک کنم و حسش کنم حتی تو عقل کل این سوالمو مطرح کردم و دقیقا این 3تا دوست عزیز که منتظر جوابشون بودم پاسخ سوال منو ندادن بعد دقیقا یادم نیست که با خوندن یک کامنت بود یا دیدن یک فایل یا یک الهام که به این اگاهی رسیدم من درونم شرک داشتم که فکر میکردم خدا همراه این دوستانمه و قراره با صحبتهاشون منو به خدا وصل کنن من انقدر درونم شرک بود که دوست داشتم باهاشون ارتباط نزدیکی داشتم که از طریق این دوستان من خدا رو دریابم و در خونه ی خدا رو به روم باز کنن غافل از اینکه من توی خونه ی خدا بودم فقط باید باور میکردم همین طرز فکر که قراره یکی دیگه منو بخدا وصل کنه منو از خدا دور کرد و من با دریافت این اگاهی شروع کردم با خدا حرف زدن که خدایا میخام براحتی عشق تو رو تو وجودم احساس کنم تو بسادگی منو هدایت کن به سمت عاشقی با خودت اوایل که این حرفا رو میزدم زیاد احساسی توش نبود ولی من هرروز درخواست میکردم هرروز بهش میگفتم خودت گفتی اجابت میکنی درخواست های منو پس منم میخام سوار دوشت بشم و …کم کم انگار تکاملم به اندازه ی مداری که درش هستم برای به خدا نزدیک تر شدن طی کردم و شروع کردم خوندن کامنت این سه تا عزیز از اولین کامنتهاشون تا اخرینشون حس اینو داشتم که دارم مصاحبه ی انسانهای موفق رو میخوندم و فهمیدم اونا عملگرا های خوبی هستن ..خلاصه اینکه الان خیلی بهتر جنس صدای خدا رو میشناسم خیلی راحت تر شدم در طول روز کاملا واضح هدایت های خدا رو میفهمم و رابطه م با خدا خیلی بهتر شده هنوز به مدار اینکه از عشق خدا بشینم اشک بریزم و از خوشحالی برقصم نرسیدم قبلا تو این مدار بودم و بازهم خودمو به اون فرکانس میرسونم الان بهش میگم خدایا برای این لحظه ی من بنظرت چ کامنتی بخونم که بهم کمک میکنه بعد باورت میشه منو هدایت میکنه به سمت کامنت دوستی که خودم دوست داشتم کامنتشو بخونم و.. پس توم این احساس لیاقت و در خودت بوجود بیار و همین سوالی که از دوستان و اقا ابراهیم پرسیدی و بشین از خدا بپرس بهش بگو تو چه راهکاری برام داری؟تو میگی از کجا شروع کنم که بتو برسم ؟تو میگی کدوم دوره و فایل رو گوش بدم؟من خودم میخاستم دوره ی عزتنفس و کار کنم که خدا در جواب این سوالم نشانه ی روزم دوره ی قانون افرینش اومد و من چند روزه که خریدمش و درهای از علم و اگاهی به روم باز شده توم از خدا بخواه خودش خیلی راحت دستتو میگیره و سوار دوشش میکنه ..من دیشب در یخچال و باز کردم دیدم فقط یه انار مونده وقتی اونو برداشتم با صدای بلند گفتم خدایا سهم انار فردامو از خودت میخام امروز صبح اومدم سرکار و کارفرمام چند کیلو انار علاء از باغشون برام اورده بود و من الان با پلاستیکی پر از انار دارم میرم سمت خونه. از روزیکه اقا ابراهیم رفتن مسافرت تا به امروز منم تو مسافرت بودم چن روز تو طبیعت و چند تا روستا رفتم و چند بارم مسافرت به شهر دیگه ..همون روزم یک کامنت بلند برای اقا ابراهیم نوشتم و بهم الهام شد پاکش کردم اما امروز این خدا بود که بهم گفت بنویسم و از تجربه ام بهت بگم به دستای پر مهر خدا میسپارمت
سلام دوست عزیزم زهرا جان، از اینکه برام کامنت نوشتی خیلی سپاسگذارم. چه جالب من دقیقا مثله تو در درونم شرک داشتم…. من چند روزه هدایت شدم به سمت فایلهای توحید عملی و دارم گوش میدم تا بیشتر مفهوم توحید رو درک کنم، میدونی زهرا جان بنظرم فقط وقتی از اعماق وجود و قلبمون بخوایم که خدا مزه عشقش رو بهمون نشون بده، خدا اینکارو برامون میکنه…..
یعنی در واقع یک تهعده جدی باید در میان باشه…… و یجورایی هرکسی الکی نمیتونه به این مسیر برسه…. مگر اینکه واقعا از صمیم قلبش این خواسته رو داشته باشه….. و تازه اینم مراحل داره…. همینطور که خودت گفتی هنوز به مدار اینکه اشک بریزی نرسیدی….. دقیقا این کاری که گفتی من
چند روزه پیش انجام دادم…. از خدا پرسیدم که خدایا چکار کنم که باهات دوست بشم و راحت حرف بزنم؟ خدا بهم گفت بیادم باش و هرچی میخوای فقط از خودم بخواه، گفت روی هیچ کسی حساب نکن…خدا گفت حالا که ابراهیم جواب سوالتو نداد چکار میکنی؟ گفتم هیچ اشکال نداره شاید داره به سوالم فکر میکنه که چی بنویسه…. من از هیچ کسی دیگه توقع ندارم، جواب هم نده من بازم میرم دنبال سوالم تا به جواب برسم…. گفتم خدایا خودت هدایتم کن به جواب….
خیلی ساده شروع کزدم با خدا حرف زدن…. گفتم خدایا قدرتت رو بهم نشون بده و برام بگو …. گفت بجز من کی میتونه آسمان بی ستون خلق کنه، گفت این چشمات که الان میبینه من بهت دادم، دستهات که داره تایپ میکنه، قلبت که داره میتپه…. گفتم منو دوست داری… گفت معلومه که دوستت دارم تو عزیزدردونه منی…. تو بنده خوب منی…. گفت هرچقدر بیشتر بیادم باشی و این مسیرو ادامه بدی بیشتر عشقم رو حس میکنی…. گفت باید ادا درنیاری،،، باید شخصیتت تغییر کنه….
در فایل توحید عملی 2، یه جمله استاد گفت که چراغی در دلم روشن شد،،،، استاد گفت وقتی تو به خدا توکل داشته باشی که همه کار برات میکنه،،،، دیگه اگه کسی برات کاری نکرد یا مشکلی پیش آمد، تو بهم نمیریزی…. چون میگی شاید از دست این بهم بده…. نشد از دست یکی دیگه میده…. اما مطمعنی که میده چون تو فقط روی خودش حساب کردی…. این جملات درک منو بیشتر کرد….
زهرای عزیزم من در اطرافیانم حتی اونهایی که مذهبی هستن هم، اصلا این جنس، عشق و توکلی که استاد در فایلهاش به ما یاد میده رو نمیفهمند، ووقتی باهشون حرف میزنم متوجه میشم که قدرت رو به عوامل بیرونی ربط میدن، به سیاست، به ترامپ، به دولت و… ووقتی من میخوام کمی در مورد خدا و ایمان به غیب براشون حرف بزنم اصلا متوجه نمیشن و انگار من از مریخ اومدم و با تعجب حرفهامو نمیپذیرن. و من خوشحالم، خوشحالم از اینکه این نشون میده من شخصیتم داره تغییر میکنه…. چند روز پیش همسرم برای کاری رفت بیرون، بارون میبارید و ناراحت بود که ممکنه بخاطره بارون کارش انجام نشه…. من گفتم اون خدایی که دفعه قبل کارتو به راحتی انجام داد، توی بارون هم قدرت داره کارتو انجام بده…. و رفت و کارش انجا شده بود.
زهرا جان من یه پسره سه ساله زیبا دارم که چند وقتی بود بخاطره شیطنتهاش حسابی عصبی شده بودم و همش با خودم میگفتم کاش بچه نمیاوردم، این بچه وقت منو میگیره و ناشکری میکردم. تا اینکه به خدا گفتم خدایا این بچه رو به من دادی تا اذیتم کنه، خدایا چکار کنم خسته شدم؟ خدا بهم گفت به پسرت به عنوان یک نعمت نگاه کن و دل به دلش بده…. منظورش این بود که اون بچه هست تو هم مثله یک بچه باهاش رفتار کن و توقع نداشته باش اون همه چیز رو بفهمه و مثله یک فرد بزرگسال رفتار کنه…. اینو که خدا بهم گفت چنان آرامشی گرفتم که دیگه رفتارم با پسرم به کل عوض شد و باهم دوست شدیم.
چند روز پیش هم داشتم نهار میخوردم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم، یه گربه روی دیوار همسایه نشسته بود، یهو خدا بهم گفت این گربه رو میبینی؟ از وقتی بدنیا اومده روزی و خوراکشو من دادم که اینطور بزرگ شده ها….خدا میخواست بهم بفهمونه که ما هرچی داریم از خداست و اونه که تنها قدرته در این جهانه و اونه که بی منت همه چیز به ما میده و باید فقط به خودش امید داشته باشیم و فقط روی خودش حساب کنیم…. و همه ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم، کافیه که اینو درکش کنیم و البته اینم تکامل میخواد… به شرط این که بصورت مستمر ادامه بدیم…. و به خودمون سخت نگیریم…. من به خودم سخت میگرفتم همه چیز رو….. کلا از بچگی همینجور این توی باورام رفته بود…. تا اینکه یه فایلی استاد چند روز پیش گذاشت…. دقیقا جواب سوالمو داد و گفت قانون ساده س، پیچیده اش نکنیم…. گفت به خودمون سخت نگیریم…. و الان من دارم آرام آرام پیش میرم و با فایلهای توحید عملی شروع کردم. من اصلا اهل دیدن تلویزیزون نیستم اما دیشب ساعت حدوده 12 اتفاقی دیدم همسرم داره مستند میبینه، جالبه تنگ هایقر رو نشون میداد و اون مستند سازه به اسم جواد قارایی رفته بود تنگه هایقر و چقدر زیبا بود این تنگه و خدا بهم گفت ببین چه عظمتی داره این تنگه و ابراهیم به اینجا آمده بود…. ببین چه توکلی داره که اصلا نترسید چون من همراهش بودم. و نشون داد که اون مستندساز اونجا چادر زد که شب اونجا بخوابه. و اینها برای من یک نشونه هست…. نتایج کوچولو کوچولو داره به زندگی من میاد خداروشکر…. همه چیز رو به بهتر شدن هست و مطمعنم اگر این مسیر زیبا رو ادامه بدم که حتما ادامه میدم نتایج خیلی بزرگی وارد زندگیم میشه.
زهرای عزیزم ازت سپاسگذارم که برام کامنت گذاشتی و بهم دلگرمی دادی…. امیدورام خدا قلبمون رو باز کنه و عشقش رو به قلبمون هدیه بده…. برات بهترینها رو از خدای وهابم آرزومندم….
به نام آرام جانم
سلام نفس خدا
خوبی ؟
خوندن کامنتت باز چشمام رو بارونی کرد
و قلبم رو به لرزه در آورد
و اون حس خوب رو در من زنده کرد
شما از آقا ابراهیم سوال پرسیدی
ولی قلب من بهم گفت هر آنچه میدونی بنویس…
اگه بهت بگم 4 روزه خدا رو پیدا کردم نمیدونم باورت میشه یا نه !!
خدا یه لبخند ملیحه !!خدا صداش آرام بخشه خیلی آرام بخشه !!
خدا نفس رو ،آرزو رو …. خودمون رو اولویت اصلی زندگیمون قرار میده !!
خدا راضی نمیشه کاری کنیم که بهمون سخت بگذره حتی یه ذره!!
من در بغل خدا بودن رو حس میکنم !!
هر وقت صداش میکنم میگه جونم و من عجیب قلبم باز میشه !!
اون به من خیلی مهربونتر از خودمه!!
سه روز قبل خسته بودم از تضاد سلامتیم قشنگگگگ نشستم حیات به خدا عینه یه بچه آواره که مامانشو گم کرده اشک ریختم گفتم من حالیم نیست کجایی بهم بگو چیکار کنم !! مسکن پاسخگو نیست
چطور میشه استاد 15 سال بدون مریضی قرص زندگی میکنه اما من …
ازش خواستم ایراد کار رو بگه
میدونی بهم چی گفت ؟!
خجالت کشیدم!!
گفت آرزو خودت نگاه کن ببین جایی برای من تو زندگیت گذاشتی یا نه !!
منه مشرک….
نفس من تواین مدت تو سایت لفظی میگفتم خدا ،اما هیچ جایی به خدا تو زندگیم نداده بودم
نفس جان الان یه ذره که سهله تمام زندگیم رو دادم به خدا بهش گفتم به عظمتت قسم من دیگه روی خودمم حساب نمیکنم ،ازش میخوام هرچی که باعث دوری من از خدا میشه رو ازم بگیره
حسی که این روزها دارم خیلی خوبه
تو این 4 روز اونقدر برای خدا اشک ریختم قربون صدقش رفتم که در تمام عمرم با این حس خوب نبوده
میدونی اون به من میگه آرزو حیفه که به هر علتی حست رو بد کنی ،تو شاد باش
دنیا و اخرتتو آباد میکنم
اون خیلی خوبه ، پدرمه ،مادرمه، رفیقمه
همه کسمه دارو ندارمه اون تمام اهدافمه
یه حس شیرین که نمیتونم توصیفش کنم …
دعا میکنم در حصار امن الهی آسوده خاطر باشی
سلام آقا ابراهیم عزیز
من داداش ندارم ولی اینقدر کامنت ها و پاسخ هاتون در عقل کل خوندم و غرق احساس و فرکانس تون میشم که حس می کنم یه داداش دوقلو دارم ، چون منم خوزستانیم و متولد 71. الانچند ساله مهاجرت کردم شیراز و واقعا حس و حال تون می فهمم هر بار پاییز اینجا رو تغییر برگ درختارو میبینم یاد تغییر زندگی خودم میفتم چون من تا شیراز نیومده بودم پاییز ندیده بودم .
همین امروز آسمون آبی تمییز و نیمه ابری می دیدم و لذت می بردم رنگ درختا بهم انرژی می داد.
این شیراز اینقدر انرژی و فرکانس زیبایی داره که حد نداره واقعا گیراست.
بهتون پیشنهاد می کنم کوچه 48 چمران، خیابون های نیایش ، پاچینی شهر راز در خیابون هفت تن ، کوچه پیاده روی رادفر ، پارک کوهستانی دراک و باغ عفیف آباد که حتما از کاخش بازدید کنید صبح برید که از ایوان بتونید تصور کنید روزی همچین خونه ای زندگی کردید و یه حوض بزرگ روبرو تونه ، دست فروش های بلال فروشی های خیابون ارم که از ساعت 10 شب به بعد میان تا فراوانی باور کنید که رزق و روزی نیازی به مغازه نداره ، باباکوهی هم سر بزنید و خاطرات قشنگ با خدای قشنگ تون بسازید .
نوشته هاتون و عشق بازی تون با خدا منو هم هواییی می کنه. در سپاسش گفتم اینارو بهتون معرفی کنم که از این هوای عالی شیراز هم بیشترین استفاده را ببرید.
بسیار مشتاق دیدارتون هستم (پارسال با همسرم اومدیم در شرکت فولاد از نگهبانی پرسیدیم ولی به دیدن تون هدایت نشدیم) اما اجازه میدم خداجون که استاد همزمانی هاست همه چیز را رقم بزنه …
درود و وقت بخیر خدمت آقا ابراهیم عزیز و نازنین
چقدر این سفرنامه ی شما برام لذت بخش بود چقدر همزاد پنداری کردم . چقدر لذت بردم از اینکه اینقدر این سفر توحیدی برای شما درس داشت و همچنین این آگاهی ها انگار برای من هم بود . این خواسته های شما در برابر عظمت خداوند که میدیدید واقعا چیزی نبود .. وقتی پسر عمه عزیزت از شما درخواست 20 تومان را داشت و شما پنج برابر آن درخواست را پاسخ دادید خیلی خوشحال شدم . اینکه این بچه روی شما حساب کرد به کسی که میدونست حتما این خواسته اش توسط شما دریافت میشه . تازه نه تنها این خواسته بلکه بیشترش هم دریافت کرد واقعا همین موضوع در بُعد کوچکش میتونه درس بزرگی برامون باشه اینکه خدای ما آنقدر مهربان و سخاوتمند هست که می تونه بیشتر از یک میلیارد و حتی چندین و چند برابرشو به آسونی از کوتاهترین مسیر بسمت شما روانه کنه و چقدر خوشحالم بخاطر اینکه شما هم چنین خواسته ای رو از خداوند داشتید .و فوری رفتید پیش آن خدایی که بالاترین قدرت جهان است و شما هم فوری به همونی که روش حساب کردی زنگ زدی و در ِ خونه اش وایستادی و درخواست کردی خدایااا شکرت
آقا ابراهیم عزیز واقعا ممنون و سپاسگذارم که این تجربیات زیباتون رو با ما به اشتراک میزارید و تحسین تون کردم برای این حد از آگاهی و توحیدی بودن .. الحق که استاد عزیزمون شاگردان توحیدی را چون شما و دیگر دوستان این فضای بهشتی را تربیت کرده . شکر وجودتون . سپاس برای حضورتون . سپاس برای این تعهدتون . سپاس برای این سایت و استادان عزیزمون .. سپاس برای این نعمتی که در زندگی تک تک مون در این سایت محیاست ..
خدا رو شکر گذارم
آقا ابراهیم عزیز امروز صبح اول وقت داشتم یک مدیتیشن رو گوش میدادم یعنی همیشه گوش میدادم ولی انگار یک چیزی خیلی برام بُلد شد و یاد کتاب رویاهایی که رویا نیست افتادم
اینکه وقتی روح و ذهن ما به هم نزدیک میشه باید همه چی آسون اتفاق بیوفته. الان در مورد شما هم بنظرم چنین شده خیلی خوشحالم که شما آگاهانه دارید از قانون کمترین تلاش و قانون آسانی استفاده میکنید یعنی در واقع همه چی باید به آسونی وارد زندگی مون بشه ..
بعد از مدیتیشن های صبحگاهی به کامنت پر محتوا و توحیدی شما هدایت شدم و نشانه و هدایتی زیبا از کامنت شما دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم
آقا ابراهیم عزیز امید دارم خیلی خیلی بهتون خوش بگذره و با دست پُر برگردید که البته هم چنین خواهد شد!!!! همانطوری که شغل و موقعیت خوب و دلفین خوشکل رو با بهترین شرایط وارد تجربه ی زندگی تون کردید مطمعنم یک دختر خوب و عالی شیرازی فراتر از حد تصور تون رو هم جذب خواهید کرد .. آنوقت میبینیم عععععععع آقا ابراهیم هر روز هی توی مسیر شیرازه !!!! هر وقت میخواهیم ببینیم آقا ابراهیم کجاست!؟ میبینیم ععع آقا ابراهیم تخت جمشیده . حافظیه است و یا داره از آن پله ها بالا میره .!!! البته از پله های زندگی همینطوری آره بالا و بالاتر میره الهی آمین
بقول حضرت عشق حافظ عزیز
گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگرا دانم، ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو
راه را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر دانی بگو
سلام ابراهیم داداش گلم، در پاسخ به این پاراگرافی که نوشتی (یعنی توی این شهر به این بزرگی یه نفر نیست که تمام ویژگیهایی که میخوام در مورد رابطه داشته باشه)
یه کامنتی هست که مطمعنم خیلی برات تاثیر گذاره و به جواب سوالت میرسی، لینکش رو میذارم لطفا بخونش.
abasmanesh.com
ابراهیم من همسرم رو خودم جذب کردم، تازه ده سال پیش من نه با این سایت آشنا بودم و نه اطلاعات خاصی از قانون داشتم، در واقع ناآگاهانه از قانون استفاده کردم، حتی روز تاریخ عقدم هم همونی شد که میخواستم، چون تولد امام رضا همه شهر چراغونی و خوشگل میشه، خواستم همین روز باشه و همینم شد. حتی اسم همسرم خواستم علی باشه و همین شد، من یه پسردایی دارم که اسمش علی هست و خیلی پسر خوب، قاری قرآن هست، تحصیلکرده و باشخصیته، یه روز که خونه داییم بودم، ایشون و همسرش هم اونجا بودن، یهوو همسرش با یه صدای خیلی ناز و رمانتیک پسرداییم رو صدا زد: (علی جوووونم)…. این نحوه صدازدنه خانمش، به من خیلی احساس عشق و زیبایی داد، خیلی زیاد خوشم اومد…. از اونموقع دیگه من دوست داشتم اسم همسرم علی باشه…. ببین چقدر خدا به ما قدرت خلق زندگیمون رو داده ابراهیم….. اسم همسر من علی هست…. تو خودت استادی…. نیازی نیست من برات بگم…. اما مطمعن باش بوقتش بهش میرسی…. یکی بهترینش رو برات آرزومندم
سلام داداش ابراهیم
راستش
انقدر قشنگ و با جزئیات همه چیز رو توضیح میدید که آدم حس میکنه سفرنامه ها رو داره می بینه
بقدری حال و هوای یک….
نه.
چندین و چند سفر پشت هم به سرم زده که خدا میدونه
و شما امشب ما رو بردی به شیراز دلنواز
البته چند روز پیش هم با پادکست بسیار بسیار زیبای محمد بحرانی ( صداپیشه ی محبوب جناب خان در خندوانه و آقای همساده در مهمونی ) در برنامه ی (رادیو دور دنیا) یه سفر خیالی بسیار لذت بخش به شیراز رفتم
که پیشنهاد میکنم به شما ، حتما اون پادکست رو گوش کنید مخصوصا الان که توی شیراز هستید جاهایی که آقای بَحرانی میگن برید حتما
و از اون حال و هوایی که ایشون یه طوری عاشقانه شیراز رو توصیف میکنن که آدم واله و شیدا و بیتاب شیراز میشه و حس میکنه اصلا از بچگی تو شیراز بزرگ شده ، لذت ببرید
من بلافاصله که شما اول کامنتتون اسمی از اون آهنگ استاد شجریان بردید دانلودش کردم و کل کامنت شما رو (و حتی الان که دارم مینویسم ) با اون ملودی بسیار دلنشین خوندم
یه نکته ی دیگه در مورد حرف پسر عمه ی کوچیک تون که ازتون 20 تومن خواستن بگم و اون اینکه:
منم همیشه خدا رو شکر چون دستم به دهنم میرسیده و اوضاع مالیم از همه اطرافیانم بهتر بوده ، هر کس از من یه مبلغی درخواست میکرد بیشتر از اون بهش میدادم
و همیشه به خدا همین جمله رو میگفتم که:
خدا جونم ببین :
من حاتم طایی نیستم ولی در همین حدی که به من دادی و دارم اگه کسی از عزیزانم از من پولی بخواد ، وقتی می بینم من دارم ، حتی گاهی اوقات خودم هم نیاز داشتم ولی بیشتر از چیزی که ازم درخواست شده بود میدم
تو که وهابی
تو که خزائن زمین و آسمان در دستان توئه
و
تویی که از همه بیشتر من و دوست داری
مگه میشه من یه چیزی ازت بخوام بیشترش و بهم ندی؟
مگه میشه اصلا ندی؟؟؟؟؟!!!!!!!
منم مثل شما داداش ابراهیم ، همین الان از خدا میخوام تا هفته ی بعد یک میلیارد بهم بده، البته که خودش میدونه اگه این مبلغ همون پولی باشه که چند ساله به یکی از بچه هاش قرض دادم و برنمی گردونه ، چقدر ایمانم بهش قوی تر میشه و چقدر خوشحالم میکنه
چون برای از دست دادن اون پول بیش از حد دلم سوخت خیییییلی زیااااااد، طوری که داغش هنوز روی دلم هست ، چون ثمره ی 21 سال زحمتم بود ، و حتی اگه میلیاردها میلیارد ثروت هم تا آخر عمر بدست بیارم ، اون پول تا برنگرده دلم آروم نمی گیره ، چون واقعا برای اون پول خون دل خورده بودم و همش اون سالها که با اون سختی کار کرده بودم تا برسم به اون نقطه، جلوی چشمم هست
و هر کار میکنم اون شخص رو ببخشم واقعا نمیتونم
و میدونم که اون پول نه تنها براش خیر و برکتی نمی کنه چون از حرام هم حرام تره ، بلکه برکت از عمر و جوانیش هم برمیداره و ناکام میمونه تا ابد.
بگذریم قراره بر خواسته هامون تمرکز کنیم
خیلی خیلی براتون آرزو میکنم شیراز دلنواز بهتون خوش بگذره
و بقول استاد اگه خودمون رو لایق هم صحبتی با بزرگان بدونیم ، بی واسطه با خود این افراد بزرگ مثل حضرت حافظ صحبت میکنیم و ازشون سوال می کنیم و اونا هم خالصانه جواب میدن بهمون
مثل همون هم کلاسی استاد که فیزیک رو بصورت تخیلی از شخص انیشتین یاد گرفته بودن
و میگفتن من تو تخیلم پشت یک میز می نشینم و انیشتین هم روبروم، و من سوالاتم در مورد فیزیک رو میپرسم و ایشون خیییلی قشنگ برام توضیح میدن و اینطوری یک دانش آموزی که روستایی بود و امکانات خاصی نداشت در درس فیزیک بسیار قوی شد
آقا ابراهیم عزیز
از اینکه هر.روز ما رو به زیبایی تمام همراه سفرنامه تون میکنید و ما رو در این لذت وصف نشدنی شریک می کنید بی نهایت ممنون و سپاسگزارم
خوش بگذره
راستی…..
الان یهویی دیدم 999 مُین روز عضویت م در سایته
چقدر ذوق کردم
به فال نیک میگیرم و منتظر اتفاقات دلخواه هستم
سلام اقا ابراهیم
قشنگ انرژی خوبتو و ارتباطی که داری در هر لحظه با خدا برقرار می کنی رو حس می کنم
چون خودم بارها حسش کردم
مخصوصا وقتی بدون برنامه میزنی به دل جاده و از خدا می خوای لیدر بشه برات جا و مکان بشه برات و حتی ناهار و شام مهمون خودش باشی
وقتی با ایمان ازش می خوای البته ایمان صد درصدی نه اینکه تهش ترس باشه
اون موقعس که او همه چیز می شود .
یاد سفر یه دفعه ای خودم به کاشان افتادم یه روز صبح از خواب بیدار شدم و حس سفر داشتم یه سفر کوتاه دلم می خواست
نمیدونم چرا کاشان اومد توی ذهنم البته دلیلش نزدیکی به تهران بود
بدون اینکه تا حالا رفته باشم و اونجارو بلد باشم
فردا بار سفر بستم و بدون هیچ برنامه ای راهی شدم
یه چیزیکه بهم خیلی شجاعت داد این بود که چند روز قبل یه کامنت فوق العاده از یکی از بچه های سایت خونده بودم که یه جملش توی ذهنم اینقدر منطق قوی ایجاد کرده بود که دهن همه نجواها رو بسته بود
و جملش این بود پرنده ها وقتی مهاجرت می کنن مگه چمدون می بندن و نگران چیزی هستن
این جمله غوغا کرد برام
اون سفر دو روزه من به کاشان جز بی نظیرترین خاطرات زندگیم شد
چون تمام مدت خدا رو کنار خودم به صورت کاملا محسوس حس می کردم
خدا برام وسیله سفر شد خدا برام هتل توی لاکچری ترین منطقه کاشان شد خدا ناهار منو مهمون کرد توی یکی از با کیفیت ترین رستورانهای کاشان
خدا برام راننده ای شد که توی اون دو روز منو جاهایی از کاشان برد که حتی خیلی از خود کاشانی هام بلد نبودن
هنوزم که به اون سفر فکر می کنم حس خوب رو با تمام قلبم دریافت می کنم
ممنونم که کامنتهایی که داری از سفرت میزاری خاطراتی رو برام زنده کرد که روزی صدبار باید به خودم یاداوریش کنم
تا زمانی که کارهارو دست خدا میدی خودش بهترین هارو برات می چینه تو سمت خودتو انجام بده فقط حالتو خوب نگه دار بقیش با خودش
ابراهیم عزیز امیدوارم بی نظیرترین اتفاقات برات رخ بده و هر لحظه انرژیتو بچسبونه به سقف
چون دلیل حضور ما توی این دنیا لذت بردن و رشد کردنه
سلام آقا ابراهیم عزیزم
چند وقتیه کامنت هاتون رو میخونم و واقعا روم تاثیر بسزایی گذاشته.اما خواستم راجب اتفاقی ک برام افتاد باهاتون صحبت کنم.من تو این مدت خیلی از شما یاد گرفتم عمل به حرف های توحیدی استاد رو.و واقعا تصمیم گرفته بودم دیگ حتی عشق رو از کسی جز خدا نخوام و خیلی حس خوبی داشتم و احساس قدرت عجیبی داشتم تا اینکه با یکی آشنا شدم و متاسفانه دل دادم و به بدترین شکل ممکن هم تموم شد.منی ک انقد رو خودم کار کرده بودم چرا نتونستم اونجا که باید عمل کنم و باز رو عشق کسی جز خدا حساب کردم.وقتی آدم از هیشکی انتظار دوست داشته شدن نداشته باشه خیلی قویه هیچ وقت ترک نمیشه ولی نتونستم.میخواستم راهنماییم کنی شما چیجوری تونستی با قضیه همسرتون کنار بیای..
خیلی از خودم ناامید شدم ک قانون رو میدونستم ولی باز یکی دیگ تو ذهنم بزرگ شد.چی میشه ک حال خوبمون رو به بقیه وصل میکنیم با اینکه میدونیم قانون رو ..
ممنون از شما بابت همه کامنت های زیباتون
سلام به تو علی،عزیز دلم.
من با قضیه ی همسر سابقم کنار نیومدم!؟
کی گفته کنار اومدم!!!!
من کجای کامنت هام گفتم کنار اومدم!؟
کنار اومدن یعنی اینکه یه مشکلی هست نادیده میگیری و ادامه میدی!
یا اینکه با یک مشکلی سازش میکنی!
من اصلا همچین کاری رو نکردم!
من رکی دوره ی احساس لیاقت کار کردم،تغییر شخصیت درونم ایجاد شد و این تغییر شخصیت بقدری شدید بود که نه ایشون دیگه میتونست منو تحمل کنه،نه من آدمی بودم که یک سری رفتار هارو بپذیرم و به راحتی از هم جدا شدیم!!!
بزار با مثال برات توصیح بدم.
من میدونم شما چی میخوای بپرسی و چی تو ذهنته!
شما فکر کن مثلا یه همسایه ای دارید که همیشه سروصداش اذیتتون میکنه،بشدت بینظمه و ساختمون رو کثیف میکنن و همیشه ماسینشون رو جای پارک ماشین شما پارک میکنن!
حالا اگه این همسایتون یه روز بگه من میخوام بار کنم و از اینجا برم شما ناراحت میشید!؟
شما دلتون براش تنگ میشه!؟
نه !
حتی برا اینکه زودتر برن شما خودتون وسایلو کمکشون بار میکنید!
منم همچین موضوعی بود!
به خدای واحد قسم تو این 3 ماهی که ایشون رفته خونه پدرش،من حتی 3 ثانیه هم حال و احساسات بد اون 3 ساله اخیر رو که با ایشون زندگی میکردم رو به چشم ندیدم!!!
من تو این 3 ماه 4 تا استانهای ایران رو رفتم مسافرت!!!
تو این 3 ماه همش یا تو باغ و بستان هام یا رودخونه و استخر و کنار خانواده ام!!!
ریشه ی هر وابستگی به هر چیزی، عدم احساس لیاقته
سلام ابراهیم جان چقدر قشنگ نوشتی حالم منقلب شد مدنیه که توی یه تضادم که به لطف الله مهربان دارم به جاهای خوب می رسم و کامنت زیبای شما منو و ذهنم رو تقویت کرد و دوباره قدرت خدا و دست خدا بالای تمام دستها رو بهم یاد آوری کرد بزرگی خداوند متعال رو دوباره برام زنده و بولد کرد خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این صفحه خدایا شکرت به خاطر ابراهیم عزیزم خدایا شکرت به خاطر استاد عزیز و گرامی
سلام به برادر بزرگوارم
واقعا از خوندن کامنتتون به شدت احساس خوبو معنوی پیدا کردم واقعا لذت بردم واقعا توحیدو با خودم مرور کردم
واقعا منم ی جورایی شرایط شما رو تجربه کردم والان فقط دارم خدارو جایگزین بت های زندگیم می کنم و با این دیدگاه دارم با لذت زندگی میکنم واقعا دارم از زندگی که هر روز تولد دوباره است با کانون توجهم به اون انرژی خالصی که در اختیارم خواسته هامو شکل میدم اگاهانه
خدایا شکرت خدایا ممنون واقعا من عاشق این سفرهام عاشق این سبک زندگیم عاشق این دیدگاهام و واقعا دارم سهم خودمو انجام میدم مطمئنم که خدا بهترین هارو از جاییی که فکرشم نمیکنم برام رقم میزنم قطعا این نتیجه طبیعی استفاده کردن از قانون نتیجه طبیعی مسیر توحیدیه واقعا خدارو شکر واقعا ممنونم انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
یسبح للّه ما فی السموات و الارض
سلااااااااااااااااااااام علی عباد الرحمن الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
وقتی صبح با چشمانی نیمه باز سایت رو باز می کنی و چهره خندان و زیبا مریم جان رو در صفحه اصلی سایت ببینی که آمدن سریال جدید رو هم نشون بده، این چیزی جز نوید یک روز پر از اتفاقات جالب نمیتونه باشه.
دیدن گل های بهاری مرا به دشت سرسبز بهمن ماه شهر خودمان انداخت، دشت پر از گل های بابونه و لاله و شقایق و زرد و بنفش، و انصافا خوب استفاده می کنیم و کلی لذت می بریم دیدن این زیبایی ها در شهر زیبای یمان هم نزدیک است. خدایا شکررررررررت
وقتی که درون هیولا به بالای جنگل رفت، یک اقیانوس درخت رو مشاهده کردم و این عظمت و بزرگی کوچکی ام را بیشتر نمایان کرد و قدرت لا یزال الهی.
برای خدا برآوردن خواسته های این انسان به این کوچکی، کاری سخت و دشوار است؟ یا باور اون است که همه چی را سخت و غیر ممکن کرده؟
خدایا من در درک بزرگی این جهان مادی ات مانده ام،چگونه میخوام اون دنیا رو درک کنم که خارج از محدوده من است. و چه زود و راحت فراموش می کنم که این جسم خاکی من چقدر کوچک و ناچیز است حتی در برابر یگ شهرستان کوچک، چه برسد به کل کره زمین، حال بر چه اساسی باید رسیدن به خواسته هایم را دور از دسترس ببینم و آنها را در نظرم بزرگ کنم؟
……………………………………………………
اون خانم مهربان با اون گربه های نازنین اش مرابه یاد فیلم گربه چکمه پوش انداخت و اون خانم که گربه ها را نگه می داشت.
چقدر ثروت و نعمت و فراوانی، به وفور دیده می شود ولی این چشم تنگ نظر میخواهد همه چیز رو محدود و کم ببیند باید با چشم دل به این چشم سر دیدن را بیاموزم که به اندازه وسعت مهربانی و محبت نعمت و ثروت وجود داره نه به اندازه دیده کوتاه بین ات
……………………………………………..
صدای اذان صبح به گوش می رسد، و مرا به یاد شعر سهراب سپهری انداخت.
صدای پای آب
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
من مسلمانم:
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم:
که اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم
پی “قد قامت” موج.
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهر به شهر
“حجر الاسود” من روشنی باغچه است.
…………………………….
در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم الهی آمین
همهی شما عزیزان ام رو دوست دارم بوووووووووس به اون چهره های نازنین و الهی تون
به نام خداوند مهربانی
سلام و درود به خواهر بزرگترم رضوان خانم عزیز
الهی که حال دلتون عالی باشه
چقدر عکس های پروفایلی که می گذارید خلاقانه است
چقدر شما زیبا هستی و چقدر خوب و به زیبایی با فتوشاپ این تصاویر خلاقانه رو خلق می کنی
این ذوق هنری و این مهارت شما من رو به وجد میاره ، و با قلبم تحسینتون می کنم
این شعر زیبایی هم که از آقای سهراب سپهری نوشتید حال عالی من رو بارها و بارها عالی تر کرد
و قلبم پر شد از حس خوب ، سپاسگزارم:))) سپاسگزارم که اینقدر روحیهی لطیف و مهربونی دارید
خوشا به حال فرزندانتون به خاطر داشتن همچین مادر مهربانی …
راستی رضوان خانم ، خواهر جان دوست دارم یک تشکر دیگه هم بابت پیام های چند وقت پیش شما داشته باشم
یادتونه گفتید ازدواج از ویژگی های افراد بهشتیه ؟ (نمیدونم دقیقاً همین جمله بود یا نه… ولی مفهوم صحبتتون همین بود)
چند وقته این آگاهی داره در ذهنم می چرخه و می چرخه و می چرخه و یه جورایی وقتی بهش فکر می کنم بهم حس خوبی میده… می دونید چرا؟ چون تازه فهمیدم که مننننن انگار که با خدا رو در وایسی داشتم!! (به خاطر باورهای تعصبی و مذهبی غلط) و روم نمیشد که از خداوند درخواست یک ازدواج و متاهل شدن رو داشته باشم!! (من 28 سالمه… ولی انگار هنوز خودم رو لایق متاهل شدن نمی بینم!! خیلی برام عجیبه که تا حالا متوجه این باور یا باورهای غلط نشده بودم) و تجسم کنم که یک ازدواج موفق دارم و یک زندگی عاشقانه توام با خوشبختی را با همسرم تجربه می کنم… روم نمیشد از خداوند یک همسر و همراه درخواست کنم !!
ولی با درک این آگاهی که از زبان شما شنیدم و بارها و بارها در ذهنم عمیق بهش فکر کردم انگار که نگرشم نسبت به ازدواج تغییر کرده و انگار که با ذوق و شوق بیشتری این درخواست رو از خداوند دارم و انگار که اون احساس رو در وایسی با خداوند رو کمتر دارم…
می دونید چی میگم؟؟
خیلی خوشحال میشم اگه باز هم برای من از آگاهی های شبیه به این بنویسید و کمک کنید که من باور هامو سریع تر و با منطق های قوی تغییر بدهم
در پناه خداوند مهربان ، پایدار باشید
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام محمد حسین عزیز دوست و برادر توحیدی ام در این سایت الهی
بسیار سپاسگزارم که مرا مورد لطف و محبت خودتان قرار دادید و بسی جای تحسین داره این دقت و تمرکز در خواندن کامنت ها و دریافت آگهی های آنها.
و اما در مورد ازدواج گفته بودید . همان طور که شما میدانید، ازدواج یک سنت الهی ایست و خداوند برای تشویق به بهشت از ازدواج با حواریون و زنان و مردان بهشتی وعده داده است. پس این مشخص میکنه که این امر یکی از لذت های عالی در این دنیا و آن دنیا مورد توجه قرار گرفته است و جدای از لذت کلی برکات و نعمت و رحمت همراه خود دارد همانطور که خداوند در قرآن کریم می فرمایند:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادلهای (از علم و حکمت حق) آشکار است.
در این جا قرار گرفتن در کنار جفت، آسایش و آرامش به همراه دارد و مسلما بعد از آسایش و آرامش احساس خوب است که مساوی با اتفاقات خوب.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: اذا تزوج الرجل احرز نصف دینه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.
محمد حسین جان در بین صحبت هاتون گفتید که روتون نمیشه از خداوند درخواست یک ازدواج رو داشته باشید. و این نشون میده که اون احساس انسان بودن خداوند در شما خیلی ریشه دار است و باید بیشتر روی اون کار کنید و فایل های که استاد در مورد سیستمی بودن خداوند صحبت می کند را بارها و بارها گوش کنید که این احساس از شما رخت برکند و راحت و آسوده درخواست هایتان را بکنید.
ویژگی های همسر دلخواه تان را بنویسید اونها رو تجسم کنید. و خودتان را لایق یک ازدواج عالی و خوب و عاشقانه بدانید که هر دوی شما در کنار هم مسیر موفقیت و سعادت رو طی کنید بدون وابستگی.
استاد و مریم جان الگوی مناسبی است که میتوند اون زندگی رویایی تون را با اون تجسم کنید.
زوج های دیگه در سایت هم میتونند به شما انگیزه بدهند مثل
سید علی عزیز و عادله جان
سید حبیب عزیز و وجیهه بانو جان
رسول عزیز و فاطمه جان
و ….
محمد حسین عزیزم برادر جان ان شاءالله به ازدواجی عالی هدایت بشید که بخاطر اون لحظه به لحظه خدا را شکر کنید.
امروز همین طور که مشغول کارم بود همسرم اومد و رویم را بوسید و گفت: بهشت یعنی این
(این هم یک نشانه برای شما بود، چون تو فکر نوشتن متن کامنت برای شما بودم ،و باید اون رو براتون میگفتم)
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی محمد حسین عزیز
به نام هدایت الله
با سلام خدمت خواهر توحیدی سحرخیز و با تقوا رضوان عزیز
واقعاً از شما سپاسگزارم و این نگاه و دیدتون رو نسبت به طبیعت و زیبایی دوست دارم آنقدر شیوا و ساده و روان اما جذاب برای ما کامنت مینویسی که دوست دارم چندین و چند بار بخوانم و لذت ببرم
مخصوصاً از شعر سهراب سپهری که من عاشقانه دوست دارم استفاده کردید امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگی مثل نسیم آرام بورزی و نوازشگر اتفاقات خوب و حال قشنگ باشی به هرجا که دلت خواست و هر آرزویی که داشتی برسی
هر کجا هستی موفق سلامت و وشاد وسعادتمندباشید انشاالله
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام محمد رضا عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
آقا محمد رضا ی عزیز بسیار سپاسگزارم که باز مورد لطف و محبت و تعریف و تمجید شما قرار گرفتم.
ان شاءالله این حس و حال خوش نقطه آبی که حس خوبی به همراه داره، هزاران بار به سمت شما برگردد و سرشار از لطف و محبت دوستان واقع شوید.
محبت و مهربانی مثل به توان رساندن اعداد است که هر بیشتر شود نتیجه هم بیشتر و بیشتر می شود.
این شعر مولانا تقدیم به شما که ان شاءالله مشمول آن بشویم، چیزی که استاد از ما میخواهد.
ماییم که از باده ی بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بیهیچ سرانجام خوشیم
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام ب شما خوبان
عکس پروفایل تون چقدر زیباست کیف کردم بانو یوسفی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقدر لذت از نظر شما آری برای خداوند کاری ندارد برآوردن خواستههای من این باور منست که که رسیدن ب آن خواسته سخت غیر ممکن میبینم یا نه به عظمت این جهان به قدرت خداوند باور دارم از مسیر لذت میبرم مطمئنم رسیدن به همه چی ب هر جا ممکن است
در پناه الله حال دلتان کوک باشه
سلام بر رضوان خانم یوسفی عزیز وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه دقیقاً همانند شما نزدیک اذان صبح هدایت شدم به کامنت به این قشنگی همراه با احساسات پاک و سرشار از صمیمیت. بهتون تبریک میگم به خاطر کار کردن مداوم بر روی خودتان که نتیجهاش رشد و تکامل به این شگرفی در چنین مدت کوتاهی است احسن بر شما پیروز و موفق باشید خدانگهدار
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
توجه به نکات مثبت
هر وقت خواستم تا که نکات مثبت اطرافم و ببینم بهترین راهکار برایم دیدن فایلهای سفر به دور امریکا بوده و الان بعد نوشتن کامنت نشانم به دلم افتاد که فایل جدید سفرنامه رو ببینم چقدر حس خوبی میده وقتی که تو یه جای سرسبز و پر از گل های زیبا قدم میزنی چقدر آرامش به آدم میده چقدر حالت خوب میشه چقدر مردم آمریکا انسانهای شریفی هستند چه برخورد فوقالعاده ای با هم دارن و وقتی هم که کسی نابلد وارد ملکشون میشه چقدر خوب و عالی و با احترام برخورد میکنند اینا برای من یه آموزشه برای درست زندگی کردن و اطمینان دارم که تمام بچهای سایت با دیدن این همه زیبایی صد در صد تو رفتاراشون هم تجدید نظر کردن و بهتر شدن کل فایلای سایت آموزش چطور زندگی کردنه وقتی که دیدم خانوم شایسته آشغالا رو جمع کردن تا به سطل مکانیزه بندازن و استاد وقتی که گفتن با این کار هدایت میشی به جاهای تمیز تر و بهتر یاد خودم افتادم قبل از اینکه وارد سایت شده باشم وقتی که با خونواده میرفتیم بیرون من همیشه چند کیسه زباله بزرگ پشت ماشینم میزاشتم تا اونجایی که میریم آشغالا شو جمع کنم و محیط و تمیز کنم به قول خانم شایسته چقدر حس خوبی بهت میده چقدر حالت خوب میشه چه انرژی میگیری از این کارت و چقدر از حال خوبت لذت میبری وقتی که تمیز میکنی و به دور و اطراف نگاه میکنی واقعا حس فوقالعاده ای داره من بااین کارم هدایت شدم به جای درست و تمیز کجا میتونستم ابن همه انسان خوب و شایسته رو یکجا ببینم و از کنارشون بودن لذت ببرم کجا میتونستم استادی رو برای خودم پبدا کنم که تو مسیر الهیه چیزی که دنبالش میگشتم کجا میتونست از اینجایی که هستم برام بهتر باشه و مطمئنم که از اینجا هم هدایت میشم به جاهای زیباتر و بهتر و شرایطم هم خیلی بهتر میشه ابن قانون جهانه استاد عزیزم و خانوم شایسته از صمیم قلب سپاسگزار شما هستم بابت اینکه شادیهاتونو با ما به اشتراک میزارید ممنونم بابت سفرنامه که کلی نقاط مثبت داخلش هست و خیلی عالی میتونی با نگاه کردن به سفر نامه و لذت بردن از دیدنش باوراتو تقویت میکنی و کمک به کنترل ذهنت و ورودیهای ذهنت میکنی و سپاسگزاری از اینهمه زیبایی که میبینی خداوند و هزاران بار شکر میکنم بابت بودن در این مکان مقدس که فقط خوبی هست و زیبایی و لذت بردن از دیدن زیباییهای جهان اطرافت و حالت خوب میشه و خیلی راحت میتونی ذهنتو کنترل کنی با دیدن تصاویر زیبایی که برای تدوینش کلی زحمت کشیده شده برای اینکه من توجهمو به چیزهای خوب و زیبا معطوف کنم خانوم شایسته و استاد عزیزم سپاسگزار تون هستم بابت سفرنامه
هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یا حق
سلام بر هاشم آقای داداشی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه همونطور که حال ما رو عالی کردید با نوشتن چنین متن زیبا و عالیی!!!
احسن بر شما و دست مریزاد به قلم شیوایتان.
چقدر ساده ولی شیوا با بیان خاطره تان قانون را برایمان یادآوری کردید ممنونم از شما برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم و به دستان توانمندش میسپارمتان خدانگهدار
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استادعباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی ، دوستانی بهشتی که برای من مصداقی از مصراعِ اولِ این بیت زیر از سعدی شیرازی می باشند…
یارا بهشت ، صُحبَت یارانِ هَمدم است
دیدارِ یارِ نامتناسب ، جهنَّم است
این بیت برای من خاطره ها دارد ، خاطره استاد نازنینم در عرصه خوشنویسی که توفیق شاگردی اش را داشتم و در روزی این بیتِ سعدی را به عنوان سرمشق برای من نوشت و آن را در ذهن من حک کرد….
و عکسِ بنرِ این قسمتِ از سریال سفر به دورِ آمریکا ، مرا یادِ هدیه ی استاد دیگرم در همین عرصه خوشنویسی میاندازد که با خطِ شکسته نستعیلق و با مرکب سبز رنگ ، این تک مصرعِ زیبا از مولانا را به من هدیه داد….
“گُلِ خندان که نَخَندَد ، چه کُند؟”
آن روز این مصرعِ مولانا در ذهن من حک شد و امروز با دیدن این بنرِ سایت ، خودش را بروز داد و….
این مصراع ، حکایتِ زندگیِ استاد عباس منش و بانو شایسته است که دیگر جزو طبیعتِ زندگیِ آنها شده که شاد باشند و غرقِ در نعمت هایِ بهشتیِ خداوند و معجزات روزانه او باشند همانگونه که طبیعتِ گلِ خندان این است که همیشه خندان باشد…..
و حقیقت همین است و غیر این نیست و آن حقیقت ، این است که
“همانگونه من به صورت طبیعی و بدون هیچگونه سختی و رنج کشیدنی ؛ اکسیژن مصرف میکنم ، باید به صورت طبیعی ثروتمند باشم و غرق در نعمت هایِ بهشتی خداوند….”
آری ، طبیعت زندگی من باید اینگونه باشد…
خودِ خودِ خودش در کتاب قرآن به ما تقلب رسانده که اینگونه بگویید و اینگونه از من بخواهید…..
وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَاۤ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَهࣰ
و عده ای از آنها اینگونه میگویند که پروردگارا بهترین ها را در دنیا و آخرت به ما بده….
[سوره البقره ٢٠١]
“حَسَنَه” یعنی بهترین و آن را هم برای دنیا بکار برده و هم برای آخرت و این یعنی که جویای بهشت و نشانه هایش در همین دنیا باشم و از وعده ی نقدِ خدا را در این دنیا غافل نباشم و این را بدانم که اصلا از این خبرا نیست که در این دنیا سختی بکشم و در آن دنیا به بهشت بروم ، زیرا که دنیای بعدی ادامه همین دنیا است و هر چه در اینجا باشم ، در آنجا هم همانگونه خواهم بود ، زیرا که…
(وَمَن کَانَ فِی هَـٰذِهِۦۤ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلࣰا)
و هر کس که در این دنیا کور باشد ، در آخرت هم کور خواهد بود و گمگشته تر خواهد بود….
[سوره اﻹسراء 72]
نمیدانم این چه طرز تفکر مسخره ای بود که خودم با اختیار خودم ، آن را به صفحه سفید ذهنم راه دادم که “در این دنیا سختی بکش تا در دنیای بعد راحت باشی” و هیچ گاه در این امر فکر نکردم که “در محضر مهربان ترین مهربانان باشم و سختی بکشم؟!”
سوال این است که “آیا خدایی با این عظمت و قدرت ، توانایی این را ندارد که هم بهشت این دنیا و هم بهشت دنیای بعد را روزی من کند؟”
سوال این است که “آیا با وجود خدایی که به مهربانی و کریم بودن و “یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡر” معروف است ، باید سختی و زجر بکشیم تا به نعمتی برسیم؟”
حال وقتی که شخصی قدرِ نعمتِ سیستم تنفس خود را نداند و از آن مراقبت نکند و روی به دخانیات بیاورد ، سیستم تنفس خود از مسیر طبیعی خارج میکند و بیمار میشود و در اینجا نیاز به طبیب پیدا میکند تا دوباره به تنظیمات کارخانه و حالت طبیعی سیستم تنفس خود برگردد….
حال من هم اینگونه شدم که با دستانِ خودِ خودِ خودم و با روی آوردن به دخانیاتی به اسم باورهای محدودکننده ای که ریشه در “شرک” دارد ، سیستم طبیعی ثروت خود را خراب کرده ام و بیمار شده ام و از حالت طبیعی خارج…..
سخت بیمار شده ام و از مسیر طبیعی خود را خارج کرده ایم و در اینجا با عجز و ناتوانی و اقرار به اشتباهاتم ، به جهت مداوا شدن به سوی طبیبی روی می آورم که در دعای جوشن کبیر ، کلمه ای را در دهان ما میگذارد تا با آن اسم او را صدا بزنیم و از او دعوت کنیم تا ما را مداوا کند ، دقیقا مثل داستان خطای حضرت آدم و همسرش که از بهشت اخراج شدند و بعد از آن ، کلماتی را از خدا دریافت کردند و با آنها توبه کردند و مجددا به سمت خودش برگشتند….
(فَتَلَقَّىٰۤ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَـٰتࣲ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ) [سوره البقره 37]
و آن کلمه ، این نام زیبای اوست در دعای جوشن کبیر که میفرماید” یا نِعمَ الطَّبیب” به معنای “ای بهترین طبیب” ، به تعبیر مولانا…
درد و رنجوریِّ ما را دارویِ غیر تو نیست
ای تو جالینوسِ جان و بوعلی سینایِ من
آری ، من مریض شده ام و آلوده شده ام به شرک و افکار نازیبا و نیاز به طبیب و داواهای او دارم و پناه میبرم به خودش که….
(وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ)
و هنگامی که مریض میشوم ، او مرا شفا میدهد…
[سوره الشعراء 80]
بیمار منم و طبیب او و شرط درمانِ من یک چیز است و آن یک کلمه است بنام “تسلیم” و “سکوت”
اگر بیمار ، تسلیم بی چون و چرایِ نسخه پزشک نشود و در برابر او حرف بزند و در کار او دخالت کند ، آیا عملِ درمان براحتی و سادگی انجام میشود؟؟؟
هر چه در محضر الله ؛ تسلیم تر و ساکت تر باشیم ، عمل درمان ما راحت تر و ساده تر و زیباتر انجام میشود ، برای همین است که یک پزشک جراح ، بیمار را بیهوش و ساکت میکند و او را تسلیم خود میکند تا بتواند سریع تر و راحت تر ، بیمار خود را جراحی کند و او را بهبود بخشد….
داستان تسلیم است و گل سرسبد اشعار مولانا که تکرارش زیر لب ، آرامشی عجیب برایم به همراه دارد….
هر بار که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو ، بی باکتر از شیرم
هربار که میکوشم در کار کُنَم تدبیر
رنج از پیِ رنج آید ، زنجیر پِیِ زنجیر
===================
و اما تسلیم چیست؟؟؟
تسلیم یعنی وجود و هستی خود را ببازیم و تبدیل به نیستی شویم و وجود خود را در اختیار دیگری قرار دهیم
مثلا وقتی که من اجازه یِ بیهوشی خود را میدهم تا دکتر جرّاح مرا بیهوش کند ؛ من خودم را تسلیم پزشک میکنم و صد وجودم را به او می سپارم ، یا وقتی که سوار هواپیما میشوم ؛ من خودم را در اختیار خلبان قرار میدهم و صد وجودم در اختیار اوست….
این داستانِ تسلیم است و شرط تسلیم ، اعتماد است ؛ من تا زمانیکه به آن خلبان و پزشک اعتماد نداشته باشم ، هرگز خود را تسلیم آنها نمیکنم ، پس اعتماد شرط اصلی تسلیم است….
حال من تلاش میکنم تا با اختیار خویش و با اعتماد به پادشاه جهانیان ، در تک تک لحظاتم تسلیم آن نیرویی باشم که با گردش منظمِ خون در رگ هایم و مدیریت سلولهایم و…. ، قدرت و توانایی اش را به رخ من کشیده تا با خیالِ راحت خودم را به وجودش بسپارم و او را خلبانِ زندگی ام قرار دهم….
و چه زیباست چنین تسلیمی ، چه زیباست چنین نیست شدنی در برابر هستیِ مطلقی چون خدا….
وقتی که نتیجه ی تسلیم خلبانِ هواپیما شدن ، میشود یک سفر سریع و راحت و آرامش بخش ؛ پس نتیجه تسلیم آن نیرویی که این خلبان و کل کائنات را آفریده و بدون هیچ خللی در حال مدیریت آنهاست ، چه میشود؟؟؟ آری ؛ بهشت دنیا و آخرت….
ولی امان از لجبازی که من هنوز میترسیم که تسلیم او شوم با وجود اینکه قدرت و عظمتِ او را در گردش خورشید و ستارگان و روزی دادن به انواع و اقسام موجودات و…. دیده ام و در اینجا خدا لبخندی میزند و میگوید که
“اشکالی نداره عزیزم ، یکم دیگه با این عقل ناقص خودت جلو برو و شکست های بیشتری را تجربه کن و بعدش با خستگی و درماندگی بیشتری به پیش من برگرد….”
خدایا من هم مثل یکی از بندگانِ خوب بارگاهت که در عاشقانه هایش با تو در دعایِ عرفه اینگونه تو را صدا زد ، تو را صدا میزنم که….
امام حسین علیه السلام…
إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی
خدایا ، با تدابیر خودت برای من ، مرا از تدابیر ناقص خودم بی نیاز گردان….
خدایا توفیقی بده که همه وجودم را به تو بسپارم ، به تعبیر مولانا…
اَفکن این تدبیرِ خود را پیش دوست
گر چه تدبیرت هم از تدبیر اوست
===================
و در پایان ، این فراز زیبا و دلنشینِ دعای کمیل از زبان حضرت علی علیه السلام…
یامَن اِسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شَفاء…
اى که نامش دوا و یادش شفا است…
مرا درمان کن و ببخش که قدر و منزلتِ تو و نعمت های طبیعی ات را ندانستم و با نادیده گرفتن تو و عظمت و قدرتت ، خود را از آنها محروم کردم….
×افکار نازیبایی مثل این فکر که قدرت تو را زیر سوال میبردم و فکر میکردم توانایی این را نداری که بهشت دنیا و آخرت را به من بخشی و بواسطه این فکر ، خودم را محروم میکردم از لیاقتِ داشتن و شجاعت ِدرخواستِ بهشت دنیا و آخرت ، جسارتی مثل امام حسین علیه السلام در دعای توحیدی عرفه که گنجینه ی عاشقانه های او با توست با احساس لیاقت و شجاعتِ هر چه تمامتر اینگه از تو میخواهد که…
…وَاجْعَلْ لِی یا إِلهِی الدَّرَجَهَ الْعُلْیا فِی الْآخِرَهِ وَالْأُولی…
خدایا عالی ترین و باکیفیت ترین درجه دنیا و آخرت را به من بده…..
(حقیقتا دعایش مستجاب شد و حقیقتا که او شاگرد زرنگ خدا بود و حقیقتا که ما گوشه ای از حقایق زندگی او را درک نکرده ایم….)
×افکار نازیبایی مثل این اندیشه که کریم بودن و مهربان بودن و آسان گیر بودنت را زیر سوال میبردم با این فکر باطل که برای رسیدن به بهشت دنیا و آخرتت باید سختی و رنج بکشم و هیچگاه اینگونه فکر نکردم که ” در مهمانی کریمی چون خدا و سختی کشیدن؟؟؟!!!”
مرا ببخش که با افکار نازیبایم به خودم ظلم و ستم کردم و اگر مرا نبخشی ، سخت در زیان خواهم بود…
رَبَّنَا ظَلَمۡنَاۤ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَـٰسِرِینَ
[سوره اﻷعراف 23]
خدایاشکرت
یاحق
رضای عزیز سلام
نمیتونم بگم چقدررررررر از خوندن کامنت زیبات لذت بردم.
ممنونم از تک تک حرفای قشنگی که نوشتی، آگاهی هایی که بهشون اشاره کرده و بهمون گوشزد کردی.
ممنونم از تایمی که برای نوشتن این متن عالی گذاشتی و این حس خوب و بهمون منتقل کردی.
بیشتر برامون بنویس
در پناه خدای مهربون خوشحال و سعادتمند باشی……
به نام خدا
سلام آقارضا داداش خوب توحیدیم سپاسگزارم از کامنت زیبا وپراز درس وآگاهیتون
همیشه با خوندن کامنتهاتون شگفت زده میشم وتعجب میکنم از این حد آگاهی وصداقت وپاکیتون وتحسینتون میکنم وسپاسگزار خداوندم میشم بخاطر وجود بنده پاکش دراین جهان وحضورش دراین سایت.
میدونم که تنها عشق به خداوند میتونه یک نفر اینقدر آگاه ودرمسیر درست باشه.
سپاسگزارم که اینقدر صادقانه میاین وباعشق کامنت میزارین وما روهم دراین نعمت الهی شریک میکنید
آقا رضا منم دقیقا تا قبل از آشناییم با سایت همین افکار رو داشتم فکر میکردم هرچه در این دنیا سختی بکشم وصبور باشم ودر برابر مشکلات صبر وتحمل داشته باشم ودر برابر ظلم وناحقیهایی که بهم میشه سکوت کنم دربرابر خداوندم عزیزترم ودر عوض پیش خدا عزیزم وپاداش بهشت دارم چقدر در غفلت وگمراهی بودم که برمیگرده به خانواده ی مذهبی که بزرگ شدم.
سپاسگزارخداوندم که هدایتم کرد وازاین تاریکی وظلمت نجاتم دادودراین مسیر الهی قرار گرفتم.
درپناه حق سالم وتن درست باشین
﷽
به نام خداوندی که بسیار بخشنده است
سلامدوست عزیزم رضای عزیز
ممنون از کامنت زیبا ودل نشین شما
برات ارزوی بهترین ها را دارم چه اشعار زیبایی از مولانا نوشتی
اَفکن این تدبیرِ خود را پیش دوست
گر چه تدبیرت هم از تدبیر اوست
در پناه رب العالمین باشی عزیزم
سلام به آقای احمدی عزیز
چقدر از خوندن پیامهای ارزشمندت پر از شعف میشم چقدر لذت میبرم از آگاهی هایی که در کامنت های شما وجود داره .مشتاقانه پیگیر کامنت های شما هستم هر دفعه که میخونم واقعا واقعا به آگاهی هام اضافه میشه. اونجا که درباره مراقبه گفتی و ذهن انسان رو به اتوبان افکار تشبه کردی و جای دیگه که درباره ارزش اکسیژن گفتی و الان که درباره تسلیم شدن دربرابر خداوند گفتی .فقط خواستم ازتون تشکر کنم و بگم که دانش شما و پیام های شما فوق العاده هستند و خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که با شما عزیزان در این سایت هم قدم هستم .
سلام رضا جان
بسییییار بسیار سپاسگزارم
که کامنتت حال و احوال همین لحظه و الان من بود و بهش نیاز داشتم یه مناجات خالص با رب با پشیمانی و دعا برای برنگشتن به آن حال.
رضا جان چه زیبا نوشتی و چه عالی اشک ریختم دقیقا همین الان همین لحظه محتاج این نیایش بودم
که خدای زمانبندی مرا به خواندنش هدایت کرد
بارالها خیلی کریمی خیلی رءوفی خیلی لطیفی
خدای من خدای سریع الرضاست
خدای من خدای سریع العجابه است
خدایا بشور و پاکم گردان از هر آنچه مرا از تو دور و شرک را به وجودم اندازد
ولنیسره لیسره
خدایی که راه موفقیت آسان گردانیدی
و من به خودم ظلم کردم ستم کردم وسخت گرفتم وراه نعمت هارو بستم
ببخش مرا که اگر نبخشی گمراه هستم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
رضا جان سپاسگزارم
خدا بهت برکت دهد سلامتی دهد و رزق روز افزون عطا فرماید
در پناه خدا
اگر بپذیری که نیستی دیگر نمیپرسی که کیستی و اگر نپرسی که کیستی ، بهتر میفهمی که هیچ نیستی آنگاه« من هستم » را درک میکنی.
این یعنی تجلی خداوند در وجودی که بی او معنایی ندارد.
توانِ درک کردنِ آنچه را که باید درک کنی هم از خداوند است و اینک نیازی ایجاد می شود برای آگاهی و سپس آگاهیی داده میشود برای اهمیت آگاهی و انگیزه ای برای دریافت آگاهی و نیرویی برای رفتن در پی آگاهی و آن نیرو « عشق» است .
«««««©©»»»»»_
سلام بر سواران عشق و پویندگان آگاهی
سلام بر استادان ایمان و عمل
زیبایی های این فایل علاوه بر تحسین و تمجید و حال خوب
پر از درس و نکته است
پر از حرف های ناب
پر از عشق و محبت و نوع دوستی
پر از خدا و هدایت هایش
پر از ثروت و ناگفته هایش
«««««©©»»»»»_
یاد انشای دوران مدرسه افتادم
«علم بهتر است یا ثروت»
و هیچ کس جرات نمی کرد بگوید ثروت و حتی اشاره ای هم به آن نمی شد.
همان روزهای اول مدرسه پاکت های خالی به ما داده می شد تا برای کمک به مدرسه به دست والدین برسانیم تا پر کنند و برگردانند
در دورانی که هرکسی 5 تا از ده بچه اش را به مدرسه میفرستاد.
هیچ بچه ای به فکرش خطور هم نمیکرد که داخل آن پاکت ها علم بگذارد و به مدرسه تقدیم کند .
کسب علم پرخرجترین کار معمول در هر جامعه ای بود و تمام مدارس نیازمند پول و بودجه از سوی دولت و ملت
در کشوری که فقر عامل بیسوادی و کودکانش از علم دور بودند
ثروت مندانش نیز ظالم و خائن و دشمن خدا و ملت محسوب میشدند.
و من در چنین کشوری متولد شدم با یک دنیا تناقض
پدرم پردرآمدترین کسبه بازار بود یادم می آید هرشب مجبور بودیم اسکناس های داخل گونی را که پدرم از مغازه می آورد را دسته بندی کنیم و بشماریم و دورش کش بیاندازیم
من هرگز احساس یک بچه پولدار را نداشتم چون ما به شدت فقیر بودیم
چقدر توضیحش سخت است
بگذریم
مذهب دشمنی بود که دوستش داشتم
فقر هم که گفته بودند لازمه دین است
هیزم جهنم هم که ثروتمندان بودند و کلی باورهای وحشتناک دیگر که استادان ما در آن باب به تفصیل سخن گفته اند.
آگاهی آمد و دستم را گرفت و از آن کابوس های پر تناقض نجاتم داد
دیدم وااااای که من چه مشرک خوبی بودم
تازه فهمیدم که چرا نمیخواستن بفهمم که نفهمم و فقط باید که تقلید میکردم و از چه کسانییییییی!!!!!!
از این هم بگذریم
الهی هزاران مرتبه شکر که نادانیم را دانستم و آغازمان از ابتدا شروع شد.
محدودیت صفر و مرحله پاکسازی و استغفار
احساس گناه امانم نمیداد و مدتها زمان برد تا خودم را ببخشم.
مدتهاست که مشغول به امر خداوندم« لا تخف و لا تحزن»
ترس و غم ، معبد «اکنون» مقدسم را به آتش میکشید.
شعله هایش را خاموش کردم چند سالی گذشت تا سبزههای طراوت و امید در اکنون سر برون آرند و به خورشید آگاهی سلام کنند.
من توقع جنگلی داشتم و به چمنزار راضی نبودم اما هرزمان که بر مدار صبر ترمز عجله میکشیدم از مسیر تعالی به بیرون می لغزیدم.
زمانی گذشت تا بفهمم در بند زمانم ، وجودم در گذشته و رویاهایم در آینده بود و نه آینده که ترس از آینده
صبر را از تحمل تمیز نمیدادم و بیقراری را از تعجیل
آرام آرام فهمیدم که باید آرام گیرم
من نیاز به یک راهنما داشتم تا هدایتم کند
(( حسبی الله، خدا برایم کافیست))
و هدایت شدم به اینجا
به این سایت
و سراسر آگاهی و عشق
و چه لذتی دارد که با عشق به عشق بپردازی
و چنین شد
باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)
سلام به عالیجناب عشق
الان تو وضعیتی هستم که نمیدونم با کدوم لهجه م فکر کنم!
عامو ، کامنتت منو پوکوند!
میدونی، مدتیه که به این نتیجه رسیدم که بهترین راه گذار از این کابوسهای مدام، که اتفاقا حاصل برخورد با آگاهیهای جدید هست، همانا مسخره بازی و طنز و رقص است.
سال 66 قبل از عید توی مدرسه، به ما یک قلکی به شکل تانک دادن. رنگش هم سبز بود… کل عید اونسالم با یک حالت دوگانه عجیب سپری شد.
از یک طرف عاشق تانکه شده بودم و هر روز باهاش بازی میکردم، از طرف دیگه، شب و روز برام نمونده بود که حتمااااا تمام عیدیهام رو تا قرون آخر بریزم تو اون.
چون تو مدرسه اینو گفته بودن!
آقو، روز چهارده فروردین هم که رفتیم مدرسه، عشقم، اسباب بازی عیدم رو ، با پولهای توش، بردم دادم به خانم معلم، که اونم بده به آقای ناظم و اونم بده به آقای مدیر و اونم بده به جبهه های حق علیه باطل!
ولش کن!
اول صبحی اشکوم داره در میاد…
دختر همسایه،شبای تابستون
گاهی میومد روی بوم…!
آخی، تانکوم…تانک قشنگوم! پولای توش هیچی…خودش خیلی تانک بود!
طی میکردم با چابکی
پله ها رو 10 تا یکی….
تا میرسیدم اون بالا..
خب، این مسخره بازیها برای مقابله با علائم اسکیزوفرنی حاد هست!!
باشد که منم رستگار شوم، کاکو!
سلام بر کوه استوار نمک
استاد طنز و حال خوب
یعنی دلم میخواد یه روز ببینمتون اینقدر تو بغلم فشارت بدم که قولنجت بشکنه
چقدر مثل همیشه لذت بردم
چقدرررررر خندیدم جوری که اشکی از چشمم غمی را شست با خاطره تلخ دهه پنجاه و شصت
دکتر جان
حیف نیست بکاری غیر طنازی بپردازی
(شعر گفتم؟؟؟!!!!)
از هر پنجه شما دو صد هنر ریزان
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
خدایا شکرت برای وجود مقدس رفقای نابم
برای قلبهای پاک و وجود زلالشون سپاس
و شکر برای آگاهی های ناب و محشرشون
خدایا خودت نگهدار وجود خودشون و خانواده نازنین شون باش
آمین
سلام به پسرچی همسادمون
که گاهی یواشکی میره روی بوم
آقا دلمون و بردی کاکو با ای لحجه شیرااازی
حالا نمیشه ما ای جمال مبارکتون و توی پروفایلتون سیل کنیم ؟
دلمون میخواد ، خیلی زیاد میخواد پسر همسادمون و سیل کنیم .
کاکو نمیدونم چی نوشتوم
مشدی و شیرازی و کردی و لری و ترکی و یزدی قاطی پاتی شد
فقط واس دیدن روی ماهت .
سلام به دختر همساده
کاکو، کامنتت که دیدم، فکر کردم صدام داره تو سایت عباسمنش اکو میشه!!
ای جریان عکس پروفایلو هم شده مثه پروژه ی دروازه قران، که یه ی 40 سالی طول کشید..
به امید خدا سعی میکنم به زودی زود، تو چن روز آینده برم واسه ی ثبت نام تو ورد پرس، ایشاللو!
راسی…عکس سه در چار جدید ندارم! روم سیا! پس اول تو همی هفته و میرم عکس بندازم!
حالو از تلویزیون برم آهنگ برطبل شادانه بکوب میزنن!!
چیکار کنم؟ خسه م میشه! میفهمی؟ خسسسسه!
شاد و تندرست باشی کاکو
به نام خورشید نورافشان عشق و آگاهی
به یاد تمام لحظات دستگیری و پرورش
و به عشق تک تک کلماتی که خود معبود به عبد ناآگاه آموخت.
به نام روزی که وی خوانده شد خلیفه الله.
و به پاس عظمت لحظه سجده تمام هستی بر او…
گاهی فکر می کنم چرا چنین خواست؟ به چه منظوری اشرفی برای مخلوقاتش ساخت و وفادارترین فرشتگانش را به کرنش در برابر من وادار کرد؟
چرا باید چنین گهواره ای از نعمت برایم فراهم می کرد و جهان را مسخر من می کرد؟
چرا مرا از جنس عشق با فطرت راستی طلب خواست؟
چگونه شد که مسئولیت آگاه شدن را بر عهده من گذاشت؟
اما مهربان ازلی خود پیش از سوالم پاسخ را در دیبای سبز روی طاقچه ام گذاشته بود….
من تو را آفریدم تا خود شناخته شوم
چه هوشمندانه و سخاوتمندانه!
من من باشم تا، اشرف باشم، مختار باشم، خدای زمین باشم، تسخیرکننده باد و خورشید و دریا و تمام جنبندگان شوم…… تا تو را بشناسم. و بدانم که تو در من دمیدی که من من شدم. که اگر تو در من مجسم نمیشدی منی وجود نداشت.
تو دانای مطلق بودی و کلماتت را فقط به من آموختی بدون آنکه خود بدانم.
ریشه درختی را در من دواندی که خود صبر ایجادش نداشتم.
و گفتی فقط بپروران و ثابت قدم باش.
فقط من باش.
نور باش نه آتش.
مهر باش نه کینه.
به دنبال من باش نه در پی وعده نان، که من برایت هم نان می شوم و هم جوی عسل.
اما من، من مغرور، من فاصله گرفته از خورشید نورافشان، من ناامید شده از خود و از تو چه کردم؟ اشتباه کردم و تاریک شدم. ولی «اکنون» بازگشتم، به تو، به نور، به ریشه، به عشق.
و آگاهی خود آمد و ساقه ساخت…. گلهای ریزم شکوفا شد. عطرم در فضا پیچید. جهان به من خندید.
چون من اندکی، فقط اندکی دوباره «تو» شدم.
تقدیم با عشق و ارادت خدمت عموحبیب جان عارف و عاشقم. درود پاک پروردگار خدمت شما نازنین مرد دوست داشتنی…
واوووووو
عموجان مست شدم از این شراب ناب آگاهی
همایشی بود برای نیایشی
ملائک مشغول به رقص و آسمان به طواف عشق چرخان
نفهمیدم این سرگیجه از خلوص این اشعار بود یا سنگینی افعال
دختر جان تو فیزیک خوندی یا هوافضا ؟
پرتابم کردی تا عرش
بلیطم یکطرفه بود
دلم نمیخواد برگردم برخاک
چقدر لذت بردم ، لذتی وصف ناشدنی
خدایا بهشتت چون باید و غیر این نشاید
هست شدم از حظ
درود بر خدای درونت
دست میریزاد
درودی بیکران به قلبی که در بیکرانه ها سیر میکنه..
دفعه اول که کامنتت رو خوندم با خودم گفتم : هااااااع ( با همون صدای طغرل در سریال برره) و بعد چند ثانیه به آسمون خیره شدم تا مغزم که رگ به رگ شده بود به تنظیم کارخانه برگرده .. :))
و وقتی مجدد و مجدد خوندم بیشتر و بیشتر لذت بردم ..
جدای از متن کامنت که بسیار تأمل برانگیز و دلنشین بود ، سپاسگزارم برای مفاهیمی که به زیبایی به نگارش در آوردی عزیزم..
به جرأت میتونم بگم امر لا تخف و لا تحزن نقطه عطف شاید صد در صد همه ماهایی ست که در این مأمن الهی دور هم جمع شدیم و اشاره بجایی بود که دوباره به نوبه خودم خدا رو شکر میکنم برای این هدایت عظیم …
و سپاسگزارم حبیب جانم برای همه نکته هایی که با این نگارش فوقالعاده و دلنشینت برام دوباره و دوباره یادآوری شد…
درسته که هنوز در ابتدای راه قرار داریم ولی شکر خداوند ، خودش به برکت خودش اینقدر در قدمهامون برکت قرار میده که با هر گام کیلومترها به جلو رانده میشیم…
چون دو ، دوتای خداوند چهارتا نیست هزارتاست….
سپاسگزارم عزیزم برای کامنت قشنگت که از دل مهربونت براومد و به دلم نشست..
دوست دارم و برات رستگاری در آغوش خداوند رو طلب میکنم
در پناه نور و عشق رب العالمین شاد باشی عشقم
سلام عشق جانم
این بازی با واژه ها نیست
فلسفه هم نیست اما به زبان ساده تر
برای نشان دادن عظمت خداوند و جایگاه انسان ، واژه ها همیشه معلولند.
خط سیر آگاهی چون آسمان بی ابتدا و انتهاست
هر چه بیشتر میفهمی، احساس پوچی و نفهمی بیشتر میشه و انگیزه و اشتیاق برای دانستن هم بیشتر
گاهی پویندگان آگاهی با نگاهی عمیق به یک جزء ، به تمام کل پی میبرند و گاهی هم سالها اندر خم یک کوچه زمینگیر
و این زمانیه که عشقی برای همراهی نیست.
عشق تنها و تنها مرکب و انگیزه در جهت شناخت و آگاهیه و تا زمانی که بشر به این درک نرسه مفلوک خواهد ماند.
پس باشد تا به یاری عشق
رستگار شویم ان شاءالله
به نام هدایت الله
سلام بلند آوازه من به مرد دوست داشتنی حبیب جان
چقدر این جمله طلایی تجلی خداوند بینظیر بود درود بر شما از شما سپاسگزارم چقدر کامنت درجه یک و عالی بود نگاه خوبت نسبت به فایلها آنقدر گیرا و دوست داشتنی بود که دوست داشتم چندین و چند بار بخوانم و لذت ببرم
چقدر با عشق کامنت نوشتی و من مثل همیشه افتخار کردم که در کنار شما عزیزان در این سایت الهی همراه هستم لذت میبرم و درس از شما یاد میگیرم
حبیب جان با عشق از ته قلبم برای شما و بانو وجیهه آرزوی سلامتی سعادتمندی و ثروت را از خداوند خواستارم
موفق باشی در پناه الله یکتا انشاالله
سلام بر مرد مخلص و بنده محبوب خدا
سلام بر روح لطیف و آگاهتون
سلام بر وجود نازنین و داناتون
مثل همیشه منو شرمنده محبت ها و الطافتون کردید
مفتخرم به دوستی با دوستان خدا
و این بیش از جایگاه من و از فضل خداست.
سپاسگزارم که منو مورد مرحمت قرار دادید
و ممنون و سپاسگزارم از خداوند برای وجود نازنینتون
از خداوند مهربان براتون سلامت و سعادت و ثروت خواهانم
در پرتو آگاهی رستگار باشید ان شاءالله
سلام دوست عزیزم
چه قلم روانی دارین چه خلاقیتی
انگار کلمات مثل یه الگوی پازل بر سر هم سوار شدن که یه سازه فوق العاده از آگاهی رو بسازن
انگار داشتم یه قطعه شعر ادبی میخوندم
سرشار از احساس عالی شدم
فقط میتونم بگم ممنونم
درپناه فرمانروای کیهان
سلام بر بانوی زرنشان
سپاسگزارم از بذل توجه و عنایت شما
شاکرم خدایی را که دوستان نابی چون شما را رزق من کرد
شعر از شعوری میاد که هدیه حضرت عشقه
طبع لطیف نیاز به قلب رئوف داره و ذهن آرام
کسی که این آگاهی ها رو شعر ادبی میبینه قطعا دیدگانی پرتو بین و قلبی نکته سنج و عاشق داره و شامل تعاریف فوقه
امیدوارم که خداوند این حال خوبی که به هدیه کردید رو دوصد چندان به خودتون برگردونه
باشد تا در پرتو آگاهی ، عاشقی کنید.
سلام به آقای حافظان بزرگوار
سپاسگزارم از کامنت پر از تعمق تون
این کامنت پراز آگاهی بود
میتونم اعتراف کنم 21باری خوندم تا متوجه اش بشم …
خب طبیعتا من تو چنته ی ذهنیم
چیزی ندارم درمقابل کامنت شما رو کنم و بنویسم ..
اما به زبان خودم اومدم تا بنویسم که
الانه ما مهمه که تو این بهشتیم
در کنار شما دوستای بهشتی هستیم..
الانه ما مهمه که نگاهمون به جهان توحیدی ترشده …
الانه ما مهمه که از پیشرفت بقیه درونا خوشحالیم و به باور فراوانی جهان رسیدبم …
الانه ما مهمه که به یه کامنت هم
میتونیم عشق بورزیم و تحسین کنیم
یا ساعتها درباره ش حرف بزنیم ….
الانه ما میتونم بگم، مقدسه…
همون جایگاه خلیفه الله هست
مصداق الان ما تو این بهشت
آیه های خداست که جهان رو مسخر ما ساخته …..
الانه ما شده توصیف شعر سهراب که
میگه : همه ذرات نمازم متبلورشده است ….
خداروشکر بخاطر وجود تک تک رفیقای بهشتی مون
سرشاراز نورالهی و سلامتی وشادی باشین در کنار عشق دلتون وجیهه بانو
ان شاالله
سلام بر فاطمه و روح پاکش
سلام بر فاطمه و قلب زلالش
سلام بر فاطمه و رسول عاشقش
خدایا شکرت که مفتخر شدم به این پاسخ از بهشت فاطمه
چقدر تحسین برانگیز و بینظیرید شما
چقدر مخلص و پاک سرشتید
اگر میدونستم این کامنت شمارو به زحمت میندازه نمینوشتم
تفکر و تعمق و عشق ورزیدن و پی آگاهی رفتن کمترین کاریه که خداوند از ما انتظار داره
راستش وقتی با الفاظ پیش پا افتاده اینارو میگم
احساس میکنم در انجام رسالتم کم کاری و کوتاهی کردم و یا سرسری ازش گذشتم و رفع تکلیف کردم.
امیدوارم اینو درک کنید که دلیل این همه اصرار من به مقوله آگاهی و عشق همون ساختار خداونده که اگر میخوایم خدا و قبل اون خودمونو بشناسیم باید به درک این دو(عشق و آگاهی ) برسیم و الا این قطره هرگز به دریا برنخواهد گشت
که البته چنین نخواهد شد.
مقوله «جبر در هدایت به سوی آگاهی» در این مجال نمیگنجد.
و در پایان هم بینهایت سپاسگزارم برای توجه به این مهم.
غرق در آگاهی و عشق باشید.
آمین
سلام به آقای حافظان بزرگوار
کامنت شما رحمت بوده وهست
زحمت چیه ؟؟؟
آدم وسط بهشت باشه
دوستای بهشتی داشته باشه
کامنتای بهشتی بخونه
کامنتای بهشتی دریافت کنه
سرتاسر وجودش رحمت وعشق میشه
درست مثل الان من .
اون 21باری که کامنت شمارو خوندم البته الان شد 24بار
هربار آگاهی های بیشتری نصیبم شد از آگاهی های عسل گونه ی شما و
تو دفترم نوشتم تا مرورکنم…
وچه پاسخ بی نظیری برام نوشتین کیف کردم
کاملا درست فرمودین که
تفکر و تعمق و عشق ورزیدن و پی آگاهی رفتن کمترین کاریه که خداوند از ما انتظار داره…
اگر میخوایم خدا و قبل اون خودمونو بشناسیم باید به درک این دو(عشق و آگاهی ) برسیم و الا این قطره هرگز به دریا برنخواهد گشت…
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین در کنار عشق دلتون وجیهه بانو.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام دوست خوب و همفرکانسی من
احساسِ نابت رو تو کامنتت درک کردم
بینهایت لذت بردم
بسیار زیبا نوشته بودی
واقعن چرا فکر نمیکردیمک وقتی میگفتند علم از ثروت بهتر است اما به ما پاکت های خالی پول را میدادند تا برایشان ببریم یا قلک هایی ک هرکس پول بیشتری داشت باافتخار به همه میگفت و کسایی ک شاید ی 500تومنی انداخته بودند قایممیکردندش تا کسی نفهمد و با استرس تمسخر بقیه به مدیر میداد
ما لایق ثروت لایق کشور ثروتمند و لایق نعمتهای این جهانهستیم
اگر در این سایت هستیمپس لایق هستیمو میرسیم
به زودی…
درپناه الله یکتا باشی
سلام به فرشته روی زمین
دختر خوب و نازنین
سپاسگزارم از پاسخ زیبای شما
خوشحالم و مفتخر که دوست شما هستم
و چه سعادتی که دوستانی چون شما دارم
ممنونم که خاطره زیباتو شیر کردی
در پناه حضرت حق
شاد و پیروز و ثروتمند باشید
ان شاءالله
سلام ودرود ب آقای حافظان.
عجب کامنتی بود این کامنت هدایتی از سوی رب العالمین..
عجب سخنی گفت ب من با این کامنت بینظیر وفوق العاده والهی
الهی میلیارد ها بار شکر بابت هدایت شدنم ب این سایت الهی و بینظیر واین دوستان جان که چ زیبا درس عشق و محبت و معرفت را پاس میکنند وبقیه خودشونو غرق نور وعشق خدا میکنند..
خدا ب قلمت وقلبت نور وآگاهی وعشق بده آقای حافظان..دست خوش
عالی ترین ها رو برات از رب العالمین فرمانروای جهانیان خواستارم…در پناه خودش باشی
مولانا
در دوچشم مَن نشین
ای آن که از مَن مَن تری
سلام و سپاس از شما مهدی عزیز
درود پر مهر خداوند شایسته وجود نازنین تان
سپاسگزارم از توجه و عنایت شما
قدردان محبت شما هستم و ارادتمند
خداوند رو هزاران مرتبه شکر برای وجود نازنین دوستان آگاه و با معرفتی چون شما
امیدوارم خداوند تمام آرزوهاتونو اجابت کنه
در پناه عشق و آگاهی مسرور و محفوظ و سربلند باشید
ان شاءالله
سلام بر سید حبیب عارف عزیز و دوست داشتنی این خانواده صمیمی وقت شما بخیر امیدوارم حالتان عالی باشد احسنت بر شما و بر قلم زیبایتان خیلی خیلی نثر شاعرانه که مملو از احساسات پاک و درون الهیتان بود را به رشته تحریر درآوردید.
چند بار کامنت زیبایتان را خواندم و هر بار بیشتر لذت بردم.
سید جان رجعت به مدارهای بالاتر گوارای وجود نازنینتان باد.
متن زیبایتان من را به یاد خواجه عبدالله انصاری و نیز عارف بالله و معاصر علامه حسن زاده آملی که رحمت و رضوان الهی قرینشان باد انداخت.
در مسیر جاده فیلبند در روستای ایرا مزار پاکشان را زیارت کردم.
توصیه میکنم حتماً سری به ایشان بزنید.
برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای قادر و متعال میسپارمتان،خدانگهدار.
سلام جناب حرفت عزیز
از این که این همه به من لطف دارید بسیار مشعوف و سپاسگزارم.
امیدوارم که لایق تعاریف شما باشم.
عارف بودن مسیر سخت و دشواری داره که بنده هنوز طی نکردم و امیدوارم با دعای خیر دوستانی چون شما به این توفیق و جایگاه برسم.
شاید آگاهی های ناب از دوستانی ناب چون شما ، به من کمک کنه تا مسیر برام هموار بشه
سپاسگزارم از لطف حضرتعالی که وقت شریفتون رو صرف پاسخ به اینجانب کردید
هرچه دعای خیره براتون اجابت بشه ان شاءالله
به نام خداوندم
سلام آقا حافظان عزیز
اولین کامنتی هستش که واسه شما مینویسم ولی ازوقتی که فعالیتم رو درخوندن کامنت ها ونوشتن کامنت شروع کردم..با شما وجیهه بانو آشنا شدم وهمیشه از خوندن کامنت شما وجیهه بانو لذت بردم وتحسینتون کردم.
باید اعتراف کنم شما وهمسر گلتون دربیان مطالب بی نظیرین اینقدر مطالب کامل وبجا وفوق العاده وتحسین برانگیز هستش که هربار خواستم کامنت بزارم وازتون سپاسگزاری کنم،زبانم قاصر بود از اینکه با چه جمله ای وبیانی ازتون تشکر کنم که حد مطالب شما رو بجا آورده باشم.
اما اینبار به خودم جسارت دادم واومد نوشتم تا هم از شما هم همسر بینظیرتون سپاسگزاری کنم وازخداوندم هم سپاسگزارم بخاطر سعادت حضورم در این سایت الهی درکنار شما عزیزان
درپناه حق انشاالله همیشه درکنار هم شادوسالم وثروتمند وسعادتمند باشید.
سلام بر شما فاطمه بانوی عزیز
سپاسگزارم از این همه لطف و محبت شما
همه ما به نحوی شایسته تمجید و تحسین هستیم
شاید نه به یک اندازه اما به اندازه احساس لیاقت و میزان عشقی به به خودمون و بعد به دیگران داریم.
فاطمه بودنتون کلی جای تمجید داره
شاگرد استاد بودن خودش کلی ادیفای داره
کامنت خوندن و کامنت پاسخ دادن یک ارزش فوق العاده است
همینا کافیه تا من هم تمام قد بلند بشم و براتون کلی دست و جیغ و هورا بکشم.
اینکه به من افتخار دادید و پاسخ گذاشتید هدیه ای بزرگه برای من که کلی ذوق می کنم وقتی اون نقطه آبی زیبا کنار اسمم میاد
با همه وجود از شما سپاسگزارم و از خداوند طلب برآورده شدن تمام آرزوهاتونو دارم.
شاد و پیروز و ثروتمند باشید.
ان شاءالله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا
پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون برد و هر کس به خدا بگرود و کار شایسته کند او را در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درمى آورد جاودانه در آن مى مانند قطعا خدا روزى را براى او خوش کرده است
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا
خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است
به نام بلندمرتبه خداوندی که رسولانی فرستاد تا آیات روشن و روشنگرش را با صدای رسا بر بندگانش بخوانند و دعوت پروردگار را در زمین بگسترانند. پس پاداش این قبول دعوت را بهشت های جاودانه قرار داد.
خداوندی که هفت آسمان و زمینهایی مشابه آن را بیافرید تا مردم بدانند که دانش پروردگار رب العالمین بر هر ذره ای احاطه دارد.
الهی توفیقی عطا کن تا در این بزم هرچه زیباتر برقصیم و شادمانه و شیدا با تاجی از بندگی تو بر سر به درگاهت بشتابیم.
درود الهی و خالصانه من تقدیم به دو فرشته زندگیم استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم شایسته که سزاوار بهترین تحسینهاست.
بسیار بسیار شادمان و خجسته احوالم که باز هم توفیقی دست داد تا بیام و از قوانین زیبای الهی در جهان و تحسین شما دو استاد مسلط بر قوانین بنویسم و ذهنم رو بیشتر در این مسیر تربیت کنم. خدا کمکم کنه همه زیبایی هایی که در این 16 دقیقه درک کردم رو بتونم به رشته تحریر دربیارم.
از دیدن گلهای ریز و نازی که در تریل پیاده روی دیدم لذت بردم و به یاد تمام سفرها و طبیعت گردیهایی افتادم که خدا منو هدایت کرد به دیدن چنین گلهای زیبایی. چشم نوازی ظرافت و رنگ آمیزی این گلها بماند، اون عطری که در فضا پخش می کنن اصلا روح آدم رو نوازش میکنه. دیگه چی زیباتر از اون که بانوی گلها، این گل سرسبد تمام زیبارویان بیاد و به رسم سپاسگزاری از این طبیعت یک گل سر هم واسه خودش بسازه و روی موهای نرم و خوشرنگش بکاره. چه ترکیب شگفت انگیزی!
(((((((((((@))))))))))_
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که چنین مردمی وجود دارن که در نهایت ادب و احترام و آرامش ختطر رفتار می کنند در صورتیکه همین الانش کسانی هستند که با غریبه ای که ندانسته وارد ملکشون شده رفتار مناسبی ندارند حتی در زمان قدیم دست به اسلحه هم می شدند. اما قوانین بدون تغییر خداوند باز هم اثبات شد و نشون داد که وقتی کسی با خودش در صلح باشه حتی اگر اشتباه کنه دیگران به راحتی از کنارش می گذرند و در عوض با گشاده رویی ازش استقبال هم می کنند.
باز از جنبه ای دیگه خدا رو سپاسگزارم که این خانم و همسرشون ملک جنگلی و کمپ جوانان مسیحی به این بزرگی دارند که در اونجا نام مقدس رب بزرگ داشته بشه. و این نشانه دیگری برای من برای عشق ورزیدن به این سرزمین هست. بردن نام خدا در دل طبیعت که پر از نشانه های خدا اون هم برای جوانان که ممکنه در معرض خطر انحراف از راه خدا قرار بگیرند.
(((((((((((((@)))))))))))))_
داشتم به دنبال تحسین استاد و مریم بانو به نقش کرکس ها در طبیعت بیشتر فکر می کردم. پرنده ای با ظاهری نه چندان دلبرانه و رمانتیک که همیشه نماد خشونت و نازیبایی بوده و حتی نامش به عنوان یک دشنام استفاده میشه (لاشخور). اما اگر با دید یک انسان زیبابین به واقعیت و ماهیت وجودش به عنوان پاک کننده های طبیعت نگاه کنیم اولا عاشقش میشیم دوما از خدا بابت خلقش سپاسگزار هم میشیم.
چقدر این تغییر دیدگاهی رو که دارم نسبت به همه چیز و همه کس در دنیای اطرافم از استادهام یاد می گیرم دوست دارم. بهم کمک میکنه هم خودم رو بجای هرکسی قرار بدم که سعیده اگر تو اونجوری آفریده شده بودی یا در موقعیت فلان شخص بودی چیکار می کردی؟ وظیفه ات چی بود و چه انتظاری از خودت داشتی؟
هم از طرف دیگه همه رو همونطوری که هستند بپذیرم و دوستشون داشته باشم. با خودم تکرار کنم این حرف استاد رو که در 12 قدم یاد گرفتم: برای جهان هم بالا نیازه هم پایین، هم چپ هم راست، هم کوه هم دریا هم کویر و هم جنگل، هم آدم فقیر و هم ثروتمند، هم سرد و هم گرم ….. اصلا قرار نبوده از اول که همه شبیه هم باشند. همه خوب باشند. این با قوانین جهان مغایرت داره
((((((((((@))))))))))_
رفتیم جلوتر و متوجه یک تابلو شدیم که ندانسته هزینه اقامت در نشنال فارست رو پرداخت نکردیم. روی این موضوع میشه ساعتها حرف زد.
اصلا نه دفتر دستکی هست که یکی بشینه اونجا از مسافران هزینه بگیره تا خدای نکرده یه 15 دلار از دستشون در نره.
نه دنبال این هستند که کسی پول پرداخت نکرده حالا بگیریم پیداش کنیم و جریمه بگیریم. نه پیشاپیش مردم رو قضاوت می کنند که اگر کسی پرداخت نکرد فلان و بهمان. هیچی!
فقط به عهده وجدان شخص قرار دادند که خودش با احترام پولش رو توی پاکت قرار بده و به سلامت. اونم برای جایی که تریل های متعدد درست کردند. تابلو زدن، محل شکار جداگانه، محل پیاده روی جداگانه، محل استراحت و کمپ مرزبندی شده داره. تقریبا کاملا تمیزه. الله اکبر از این سطح فرهنگ بالا.
دلم می خواد بشینم گریه کنم بخاطر اون کادر زردرنگ که دقیقا قانون الهی رو متذکر شده بود. به یاد ترانه ای که امید میخونه افتادم:
در کشور عشق هیچکس رهبر نیست // هیچ شاهی به گدا سرور نیست
هیچ رنگ و نژاد و کشور محل تولد و جنسیت و وضعیت خاصی نباید مورد بی احترامی قرار بگیره و در این مکان مقدس همه ارواح مجرد الهی با هم یکی هستند الهی بی نهایت شکرت برای این سرزمین خدایی
((((((((((((((((@))))))))))))))))
خداوندا خداوندگارا چقدر ازت سپاسگزار باشم بابت این پرتو نوری از آگاهی که از طریق استاد شایسته و استاد عباسمنش بر من تابیدی؟
استاد عباسمنش جان و استاد شایسته جان تا آخر دنیا عاشقتونم و برای تک تک رفتارهای آموزنده تون قدردانتون هستم.
وقتی دیدم نه تنها محدوده کمپینگ خودتون رو با عشق و بدون چشمداشت و ناراحتی پاکسازی کردید، بلکه تمام مناطق اطراف رو هم برای قدردانی از سخاوت طبیعت مورد توجه و احترام قرار دادید سعی کردم اینو به تمام مسائلی که الان در زندگیم باهاشون درگیرم تعمیم بدم. هم خاص پاکسازی طبیعت و هم برای عام رفتار با جهان اطرافم.
من از شنبه تا سه شنبه با کلاس هشتم و دهم و یازدهم انسانی و ریاضی درس ریاضی و هندسه و آمار دارم. بچه های ریاضی تقریبا همه عالی هستند و مشکل خاصی باهاشون ندارم. اما بچه های انسانی در درس ریاضی واقعا ضعیف هستند و علاقه ای هم چندان به ریاضی ندارند.
این هفته ای که گذشت سر کلاس 11 انسانی واقعا به مشکل برخوردیم و هرچی توضیح ی دادم بچه ها یک صدا می گفتن ما هیچی نمی فهمیم. طوری که دیگه داشتم معذب میش دم و اعتماد بنفسم خدشه دار میشد. به مدیر گفتند و مدیر هم به من گفت بچه ها دوستت دارن ولی بیشتر باهاشون کار کن و ساده بگیر.
از اونجایی که از دوره شیوه حل مسائل یاد گرفتم باید بزرگتر از چالشهام بشم و مسئله حل کردن رو یاد بگیرم تا بزرگ بشم، سعی کردم اول حسم رو به خوب برگردونم و بعد به دنبال حل مسئله باشم. فرداش با روحیه برگشتم مدرسه و بهشون اطمینان دادم که این موضوع رو با هم حل می کنیم و جای نگرانی نیست.
و این باعث شد که ایده ای به ذهنم بیاد که بتونم کمکشون کنم. امروز که این فایل رو دیدم و این قسمت آخر پاکسازی زباله هایی که مال شما نبود و حتی در منطقه شما هم قرار نداشت، یاد گرفتم که درسته که تقصیر من نیست که بچه های انسانی پایه ریاضیشون ضعیفه اما الان دانش آموزهای کلاس من هستن و من باید تمام تلاشم رو بکنم و مسئولیت بالا کشیدن اونها رو با تمام دانش و تواناییم به عهده بگیرم.
پس قبول می کنم که همه چیز رو از صفر بگم و تا حد امکان مثال و نمونه سوال و توضیح اضافه بدم چون برای کارم ارزش قائلم. چون اونها به کمک بیشتری از جانب من نیاز دارند. و این کار رو با عشق و رضایت هم انجام میدم.
از طرف دیگه چهارشنبه هام که خالیه خانم مدیر بارها و بارها ازم خواسته کلاس بچه های 12 تجربی رو هم قبول کنم که من قبول نکرده بودم. اما بالاخره مقاومتم رو در هم شکوند و گفت بچه ها شما رو میخوان و من قبول کردم. دوباره زنگ زد و گفت «همون یک جلسه ای که بهشون ریاضی درس دادی بچه ها عاشقت شدن و خواستن که فیزیکشون رو هم خودت بگیری.(چون رشته من فیزیکه) حتی بقیه دوستانشون رو هم که کلاس تست کنکوری میرن دعوت کردن که بیان کلاس شما.»
این برای من یعنی نتیجه طبیعی عمل به قوانین و با اینکه براش خوشحالم اما ذوقزده نیستم و یک جورایی واسم طبیعیه و از اینجا می فهمم تکاملم رو درست طی کردم. الهی شکر.
این یکی از مواردی بود که با دیدن این فایل بهش رسیدم.
یکی دیگه معجزه شکرگزاری و نوشتن بود که دیدن این فایلها ترغیبم کرد بهتر و بیشتر انجامش بدم و اثر مثبتش رو روی روابطم و آرامش درونم گذاشته و بابتش از خدای مهربونم و استادهای نازنینم سپاسگزارم از زمین تا آسمون.
الهی شکرت برای اینهمه سرسبزی و فراوانی و زیبایی. برای رهایی روح در این طبیعت و برای آزادی زمانی و مکانی و مالی که میشه داشت و اساتید من دارند.
به نام هدایت الله
سلام و درود به سعیده خواهر دوست داشتنی و ارزشمندوتوحیدی
از شما سپاسگزارم از اینکه از کلمههای قرآنی در اول کامنتت استفاده کردی و چقدر لذت و انرژی خوبی به من داد
قطعا دختر بینظیری تو نمیدونم با چه زبونی به خاطر این حال و انرژی خوبی که به من دادی تشکر کنم سعیده جان امیدوارم همیشه در زندگیموفقیت های خوبت رو ببینم و لذتش رو ببرم و اما شعر خوبی که از امید نوشتی چقدر قابل تحسین بود
خیلی فوقالعادهای تو همیشه بینظیر بودی و هستی و خواهی بود و این نگاه خوبت نسبت به فایل مثل زیباییها و قشنگیها و درک بالایی که از این قانون جهان هستی داشتی بسیار خوشحال و خرسندم
و این پشت کار بودنت و در صلح بودن خودت رو خیلی راحت میتوانم از کامنتت حس کنم و اینکه محصولاتی که استفاده میکنی از اینکه توانستهای مسئلههای خودت رو حل کنی بسیار تشکر و خوشحال شدم
از خداوند میخواهم به زودی زود به نتایج خوب و موفقیتهای بزرگت برای ما بنویسی و ما هم لذت و دست و هورا برای تو بزنیم و لذت ببریم
هر کجا هستی در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به به باد آمد و بوی عنبر آورد….
بازم یه پاکت نامه ارزشمند و پر از انرژی مثبت از برادر گل آقا محمدرضای روحی. خدا شما رو حفظ کنه.
ممنونم بخاطر اینهمه محبت و تحسین که از قلب پاک شما میاد. و هزار برابر این انرژی و زیبایی رو برای خودتون آرزو می کنم.
باور بفرمایید من هنوز اولین حقوقم رو از این کار جدید نگرفتم ولی انقدر حالم خوبه و حس خوب نسبت به خودم و فعالیتم دارم، انقدر نسبت به برکت و گسترش این کار امید و انگیزه دارم که دیشب داشتم به ابراهیم جانم می گفتم که: من نمی دونم چطور ولی حس می کنم از این کار خیییییلی پول درمیارم، خیلی آدم موفقی میشم، واقعا الان هیچ ایده ای ندارم از چه مسیری ولی «می دونم و اعتماد دارم به خدا» که خدا هدایتم میکنه به رشد فوق العاده و نعمت و برکت بی حساب از این تدریس و ریاضی و فیزیک. چون حالم باهاش عالیه و چشم به حقوق الانش ندوختم.
برای شما برکت و ثروت و عشق آرزو می کنم و باز هم از محبتتون متشکرم.
سلام سعیده خانوم عزیز
من عاشق نگاه زیباتون هستم که اینقدر زیبا همه مسائل از یه بعد دیگه تحلیل میکنی و مشخصه که خیلی خوب دارید روی خودتون کار میکنید و این نگاه متفاوت به مسائل از پاشنه آشیلای خودمه و باید بتونم منم مثل شما اینطور فکر کنم و اینطور عمل کنم
نمیدونم چرا وقتی داشتی در مورد بچها که ریاضی خوب بلد نبودن حرف میزدی و اینکه تصمیم گرفتی از یه نگاه متفاوت مسلئه رو حل کنی در صورتی که اصلا مقصر قضیه نیستی ،یادم به حرفهای استاد در یکی از فایلها افتاد که گفتن در زمانی که تند خوانی تدریس میکردن و شاگرداشون ازشون ناراضی بودن تصمیم گرفت این مسلئه رو حل کنه و بچشم چالش نگاهش کرد ،افتادم
شما هم با حل این مسلئه در واقع دارید خودتونو به چالش میکشونید و با این کار بزرگتر میشید و میتونید حتی ازش ثروت بسازید
سپاسگزارم ازتون آبجی عزیزم که با خوندن کامنتتون همیشه روحم صیقل پیدا میکنه
دوست دارم ،همیشه پایدار و سربلند باشی
سلام و صد درود الهی تقدیم به شما آقامحمد گل.
متشکرم ازتون چقدر قشنگ ربط دادید این تجربه استاد رو که من تابحال نشنیده بودمش به تجربه من. روحیه گرفتم و به مسیرم مطمئنتر شدم.
خیلی خیلی سپاسگزارم بخاطر توجه و دید زیباتون نسبت به نوشته های من و از خدا میخوام همه ما رو در مسیر عمل به قوانین متعهدتر و آسانتر کنه. هرچقدر بیشتر زمان میگذره متوجه میشم فقط تعهد و دقت در عمل کردن به دانسته هاست که نتایج خوب رو رقم میزنه. که البته بدون طی کردن تکامل هم اتفاق نمیفتن.
الهی شکر بابت وجود عزیزانی مثل شما که با فرستادن پرتو نور وجودشون زندگی رو برام روشنتر و زیباتر می کنن.
براتون عزت الهی و شادی و موفقیت آرزو می کنم.
به نام خالق شادی آفرین سلامی به گرمی قلب بزرگت به سعیده نازنین
سعیده جان تحسینت میکنم برای این حد از تعهدت نسبت به قانون و فعالیتت در سایت عزیزم تحسینت میکنم که انقدر خودت ارزشمند و لایق میدونی آنقدر به کارت تعهد داری که بچه ها عاشقند اونم چه درسی ریاضی درسی که بچه های کمتری باهاش ارتباط میگیرند آفرین آفرین به این نتایج عالی یه دست و کف مرتب میزنم به افتخارت عزیزم .
خدا میدونه با این تصمیم بزرگ و مهمی که برای پایه ضعیف بچه های ریاضی گرفتی چقدر خیال بچه ها و خانوادهاشون راحت شده چقدر دعای خیر بدرقه راحت این کسی میگه که هردو رکی سکه رو دیده میدونه چقدر سخت پایه ریاضی ت ضعیف باشه و همین طوری معلم ها قبولت کنند بیای بالا تا جایی که دیگه شرایط ….
من عاشق معلم ریاضی دوره راهنماییم هستم خانم عابدیان دوست داشتنی با ایشون روش حل مسائل که موذل بود برام درک کردم منی که از ریاضی خوشم نمی اومد شدم عاشق حل مسائل ریاضی عاشق حل مسائل زندگی و وقتی میخواهم مسائل زندگیم حل کنم میگم مثل ریاضی ساده جواب در دل خودش هست مثل پازل هست فقط من باید قانونش بلد باشم با ایشون کلی درس گرفتم و یادگرفتم دختری قوی باشم هر جا هست خدا خیرش بده هنوز که هنوز دعای خیر میکنم براش دست خدا بود برای من .
عزیزم تحسینت میکنم برای نکات عالی که از این فایل برداشت کردی برای یادآوری قانون که آقا اگر استاد و مریم جون با این برخورد افراد مواجه شدن به خاطر در صلح بودن با خودشون به خاطر عمل به قانون بوده پس منم میتوانم با چنین افرادی باشم چون نتیجه عمل به قانون کمتر از این نیست که بیشتر نباشه .
و شعر امید که گفتی خیلی به دلم نشست . همیم طور که گفتی این جهان بخ چپ و راست نیاز داره به بالا و پایین برام یاداوی خوبی بود تا احساس بد نسبت به افراد نداشته باشم و همین جوری که هستند دوستشون داشته باشم اون هام در مسیر تکامل خودشون هستند .
سعیده نازنینم در کنار خانواده دوست داشتنیت به هرچی میخوای از نوع بهترینش معجزه وار برسی انشالله هرلحظه آسان شوی برای آسانی ها دست رب پشت و پناهت که خودش همه جوره به شدت کافی ست
سلام عزیزم. متشکرم برای وجودت و اینهمه مهر و محبتی که بسوی من روانه کردی. صبح به محض بیدار شدن پیام قشنگتو خوندم و با انرژی رفتم سرکار.
اصلا خاطره قشنگت از خانم عابدیان باعث شد چنین تصویری از یک دبیر خوب و تاثیرگذار توی ذهنم نقش ببنده و ناخودآگاه ذهنم بخواد که بیشتر و بیشتر شبیه چنین فردی بشم.
متشکرم که تجربه قشنگت رو با من به اشتراک گذاشتی و کمکم کردی روز بهتری بسازم. همونطور که واقعا بهتر از قبل هم شد.
سر کلاس بچه های 11 انسانی تدریس خیلی بهتری داشتم و بچه ها هم بهتر متوجه درس شدن و در حل مساله همکاری کردن. کلا کلاس خیلی باکیفیت تری برگزار شد. بقیه کلاسهام هم به همین ترتیب. الهی شکر
برای شما هم آرزوی موفقیت و دلخوشی و درخشش دارم.
سلام به سعیده خانم رضایی دانشجوی ممتاز و همکار عزیز و گرانقدرم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه چقدر حالمون عالی میشه وقتی کامنت سراسر شور و عشق و مملو و احساسات پاک و نابتان را میخوانیم؛احسنت بر شما و دست مریزاد خیلی خیلی شاعرانه همراه با استعارههای بی بدیل نوشتید و قلم زدید خیلی لذت بردم وقتی فهمیدم که کامنت به این زیبایی توسط همکاری عزیز به رشته تحریر درآمده خوش به حال همسر دلبندتان آقا ابراهیم برایتان از خداوند مهربان زندگی سراسر شادی سلامتی همراه با ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان توانایش میسپارمتان.
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همسفران عزیزم
امروز تصمیم داشتم کامنت های بچه ها رو بخونم و قسمت هایی از کامنت های منتخب را بعنوان کامنتم اینجا قرار بدم ولی در کمال تعجب دیدم هنوز کامنتی رو سایت نیامده و اینو نشانه ای دیدم که خودم دست به کیبورد بشم و تعهد امروزم را انجام دهم. در سه روز گذشته به شدت درگیر جلسه تکمیلی دوره احساس لیاقت بودم و دائمآ پای مانیتور و سایت و مشغول نوشتن. برای همین واقعآ ذهنم احساس خستگی میکرد و دوست داشتم کامنت بخونم بجای اینکه کامنت بنویسم!
دیدن زیبائی های این فایل همانند فایل قبلی واقعآ آدم رو سر ذوق میاره. خدارو هزار مرتبه شکرت بابت دیدن این همه زیبایی. تصاویر پایانی درون که نگم براتون اصلا دلبررررر! آدم فقط دوست داره ببینه و در این تصاویر زیبا غرق بشه و در خیالاتش سیر کنه و رویا پردازی کنه.داشتم فکر می کردم اگر این درون نبود ما از دیدن این همه زیبایی محروم بودیم! حتی استاد و مریم جان هم این اندازه نمی توانستند لذت ببرند و محیط اطرافشان را درک کنند و لذت ببرند از این مکانی که در آن قرار داشتند. و دیدم تکنولوژی نه تنها بین ما و خداوند فاصله ننداخته بلکه سبب شده ما بیشتر و بهتر به قدرت خداوند پی ببریم و بهتر و بیشتر شکرگزار خداوند و نعمت هایش باشیم.
در واقع این تصاویر برایم عینیت بخشیدن به صحبت های استاد در مورد این بود که ذات جهان به سمت پیشرفت است؛ ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است؛ ذات جهان به سمت تکامل است و ذات جهان به سمت خیر و نیکی است. و این ماهیت جهان و انسان و کیهان است که تمایل به سمت رشد و پیشرفت دارد. و هر چقدر انسان و کیهان رشد می کنند به خداوند نزدیکتر می شوند بر خلاف آنچه که تو ذهن ما کرده اند که دنیا به سمت آخر الزمان پیش خواهد رفت و هیچ کسی خداوند را بنده نخواهد شد و آنوقت است که امام زمان ظهور می کند و قیامت اتفاق می افتد! (چه سرنوشت وحشتناکی!)
با چنین دیدگاه و نگرشی آیا میتوان از زندگی لذت برد؟ آیا میتوان احساس خوب داشت؟ آیا میتوان خداوند را در وجودت و در لحظه لحظه ی زندگیت احساس و لمس نمود؟ اهمیت آگاهی تا به این حد است دوستان! فرق بین سعادت و شقاوت! فرق بین آرامش و آشوب! فرق بین دوستی و معاشقه با خدا یا ترس و دشمنی با خدا!و …
قدر این آگاهی ها رو بیشتر بدانیم! قدر استاد گرانقدر و مریم عزیز را بیشتر بدانیم و قدر این سایت الهی و فرشتگانش را بیشتر بدانیم و قدردان و شکر گزار خداوند باشیم برای این هدایت! برای این این لطف و سخاوت و برای ارزانی این نعمت! لبتون خندان و دلتون شاد و تنتون سالم و سعادتمند و ثروتمند باشید عزیزان.یا حق
سلام و صد سلام به برادر باصفا و خوبم
خیلییییییییییییی تحسین برانگیزید داداش اسدالله عزیز
واقعا وقتی خوندم اینقدر جدی و پر توان دارید روی دوره احساس لیاقت کار میکنید و مینویسید که توانِ نوشتن کامنت برای فایل سفرنامه رو ندارید ، متعجب شدم از این حجم تعهد…
ای ول و دستمریزاد دارید برادرم…
همه نتیجه هایی که گرفتید و در آینده نزدیک بیشتر و بیشتر خواهی گرفت ، نوش جانتون ..
واقعا بهشت را به بهاء میدهند نه به بهانه..
و چه خوب دارید بهاء بهشت تون رو میپردازید..
هزاران افرین به شما داداش اسدالله پر تلاش.. به خودم افتخار میکنم در سطحی قرار گرفتم که دوستان و عزیزانی مثل شما رو در مسیر زندگیم دارم…
خدا قوتتون بده و الهی همیشه پر توان و پر انرژی باشید…
و امیدوارم به زودی محصول شیرین درخت پشتکار و تعهدتون رو بچشید. الهی امین
در کنار همسر گلتون و شینای عزیز در پناه نور و عشق الهی سعادتمند و ثروتمند باشیذ
سلام و درود خداوند بر خواهر عزیزم بانوی عشق
سپاسگزارم از حال خوب و انرژی مثبتی که در کلامتان جاری است خواهر.هنوز پاسخ کامنت قبلیتان تائید نشده است که نور وجودتان را با کامنتی دیگر دریافت نمودم و روشنگر و توتیای چشمانم گشت و این نشان از سخااوت و بخشندگی و دل بزرگ و مهر ورزتان دارد و این مایه مسرت و خوشنودی من است.
هر بار که نجواها آمده اند و ذهنم گفته حرفی برای گفتن نداری و بیخیال کامنت نوشتن شو! نشانه هایی از خداوند دریافت کرده ام که مرا به نوشتن ترغیب نموده است. مثل دیروز که هیچ ایده ای و حرفی برای گفتن نداشتم و وقتی شروع به نوشتن کردم و نجواها را کنار زدم و بقول سعیده عزیز نجواها ازم ناامید شدند و دمشان رو گذاشتند رو کولشان و رفتند؛ تا بخودم آمدم دیدم سرنخ نوشتن در دستم قرار داده شده و میتوانم به نوشتن ادامه دهم و طبق معمول مسیر و حرفها به سمتی هدایت شد که نیاز نبود تصاویر و چیزهایی که از سفرنامه میخواستم بگم رو بیان کنم و این ها درس ها و نشانه هایی از خداوند است برایم که تائید خداوند را بوضوح در پایشان می بینم و مرا برای ادامه مسیر و دیدن و تائید نشانه هایش قوی و قویتر می کند.غرق نور و الطاف بی نهایت الهی باشید در کنار عالیجناب عشق خواهر.یا حق
سلام داش اسداله عزیزم
چقدر جالب و خوشحال کننده است که تو کامنت شما هم به اهمیت و ارزش آگاهی اشاره کردید.
و چقدر زیباست که همه ما اینجور هدایت شدیم به این سایت و آموزههای ارزشمند استادان بینظیرش
چقدر خوبه که همه بچه های این سایت جنسشون یکیه
همه توحیدی و پر انرژی
همه با تقوی و اهل دل
همه روشن بین و زیبا نگر و زیباجو
چقدر جای سپاسگزاری و قدردانی داره این فضای الهی و این مأمن توحیدی
و خدا چقدر به من لطف کرده که چنین دوستان مخلص و خوش خلق و خوش نگرش رو قسمت من کرده تا ازشون کلی چیزی یاد بگیرم و الگوهای فوق العاده ای برای من باشند.
خداوند رو هزاران مرتبه شکررررررررر
و سپاسگزارم برای وجود نازنین شما
امیدوارم خداوند شمارو غرق در نعمت آگاهی و ثروت های نابش کنه
در پناه حضرت عشق و در پرتو آگاهی
سراسر نور باشید و سرور
سلام و درود خداوند بر سید بزرگوار عالیجناب عشق
سید جان عزیز هر بار که من همزمان از شما زوج دوستداشتنی و عزیزم کامنت دریافت میکنم می فهمم که خداوند امروز بر این بنده اش عنایت ویژه ای داشته است و این مایه سرور و خوش وقتی من است. چه زیبا شکر نعمت نمودی حبیب خدا! من هم به رسم شما شاکر و سپاسگزار خداوندم بابت حضور بندگان نابش در کنارم بخصوص همراه و همسفر بودن با شما دو عزیز دل. در پناه خداوند باشی برادر عزیزم. بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیتان.یا حق
به نام هدایت الله
سلام و درود بیکران به اسدالله عزیز مرد دوست داشتنی موحد مهربان
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که به اشتراک گذاشتی و رد پای خوبی رو برای خودت به جا گذاشتی چقدر کامنتت عالی بود
وقتی که دوستان خوبی مثل شما که در این سایت الهی با کامنتهای خوبتون انقدر بینظیر و خوب هستند که در زندگی به آنچه که میخواهیم به احساس و انرژی بالا تری دست پیدا میکنیم
آنقدر خوب هستی که کامنتت خوب و جذاب و گیرا به اشتراک میزاری
از خداوند میخواهم که از نتیجه دوره احساس لیاقت نتایج عالی و خوبی برسی وبه تک تک آرزوهایت برسی به امید الله مهربان
سلام و درود خداوند بر آقا محمدرضای گل
ممنونم محمدرضا جان از لطف و محبت همیشگی تون و شکرگزار خداوندم بابت دوستان نابی چون شما که وجودشان لبریز از زیبایی و انرژی مثبت است.قطعآ صدها برابر این انرژی خوب و احساس زیبا و دعای خیرتان طبق قانون بدون تغییر خداوند به خودتان باز خواهد گشت و وجود نازنینتان را غرق زیبایی و احساس بهتر خواهد نمود. برایتان در این مسیر زیبا تجربه خواسته ها و آرزوهایتان را آرزومندم دوست عزیز.یا حق
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود خدمت شما دوست عزیز و ارزشمندم آقا اسدالله
چقدر زیبا به این نکته ارزشمند اشاره کردید که…
جهان همواره در حال گسترش خودش در تمام ابعاد است
و چقدر زیبا این موضوع رو ربط دادید به دوستی با خداوند ، لذت بردن از زندگی و هدفمند زندگی کردن
و از همه مهم تر …
و از همه مهم تر…
و از همه مهم تر
(موضوعی که چند وقت پیش آقای عطار روشن هم در پاسخ به کامنتم بهش اشاره کرده بود)
تفاوت از زمین تا آسمون هست بین آگاه زندگی کردن و نا آگاه زندگی کردن
یعنی بزرگترین دست آورد ما آگاه بودن از قوانینی هست که میگه ما خالق زندگی خودمان هستیم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
بهتون تبریک میگم که عالی رو خودتون تمرکز گذاشتید و دارید در راستای رشد و پیشرفت خودتون سرمایه گزاری می کنید
امیدوارم همهی ما در این مسیر زیبا پایدار باشیم
به دستان خداوند یکتا و تونا می سپارمتون
سلام و درود خداوند بر آقا محمد حسین عزیزم
باز آمدی و با خودت بوی عطر و عنبر آوردی رفیق! لذت بردم از کامنت زیباتون و اینکه جقدر خوب آگاهی ها و جملات دوستان عزیزمان را به خاطر دارید و بار دیگر آنها را سخاوتمندانه برایمان بازگو می کنید تا درس بگیریم و قانون برایم بیشتر و بیشتر مرور و روشن گردد.بهترینها سهم دل مهربانتان رفیق.آرزو میکنم غرق سلامت و سعادت و ثروت باشید رفیق. به قول آقا علی گل تنور دلت گرم رفیق.یا حق
به نام خدا
سلام داداش اسداله عزیز خدا قوت
سپاسگزارم از کامنت خوب ونابتون
هردفعه با خوندن کامنت شما لذت میبرم وسپاسگزار خداوندم میشم که سعادت حضور در این مسیر وآشنا شدن با دوستان توحیدی همچین شما رو بهم داده.
آقا اسداله چقدر زیبا به این نکته اشاره کردین که:(و هر چقدر انسان و کیهان رشد می کنند به خداوند نزدیکتر می شوند بر خلاف آنچه که تو ذهن ما کرده اند که دنیا به سمت آخر الزمان پیش خواهد رفت و هیچ کسی خداوند را بنده نخواهد شد و آنوقت است که امام زمان ظهور می کند و قیامت اتفاق می افتد! (چه سرنوشت وحشتناکی!))
آره دقیقا تا قبل از آشناییم با این سایت یعنی 32 سال از زندگیم با همین باورها وافکارها گذروندم
والان چقدر سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد به این مسیر الهی وبه این آرامش ولذت ورهایی رسیدم.
سپاسگزارم ازتون که با بیان این مطالب بهم یادآوری کردین کجا بودم وبه کجا رسیدم.
انشاالله خداحفظتون کنه واز حضور گرمتون دراین سایت استفاده ببریم.
سلام و درود خداوند بر خواهر عزیزم فاطمه جان
ممنونم از لطف و وجود پر از مهرتون خواهر عزیز. همیشه باورم این بوده است که فرشتگانی که در این سایت الهی حضور دارند، حضورشان اتفاقی نبوده و نیست. و هدایت شدگان به اینجا نظر کردگان خداوندن! واقعآ چه عنایتی بیشتر و چه لطفی بهتر از هدایت به این آموزه ها! کامنت شما باعث شد که منم یکبار دیگر نوع زندگیم در قبل و بعد از آشنایی با استاد در ذهنم مرور کنم و ببینم که تفاوت نوع نگاه؛ تفاوت آرامش؛ تفاوت لذت بردن از زندگی؛ تفاوت رفتارها… از زمین تا آسمان است. و واقعآ چه قیمتی میتوان روی این آگاهی ها گذاشت؟
منم خوشحالم از اینکه در این مسیر زیبا با عزیزانی چون شما همسفرم و برایتان سلامتی و سعادت و بهروزی و ثروت آرزو دارم.یا حق
به نام خالق قوانین سلام به آقا اسدالله عزیز و گرامی
بسیار تحسین کردم وقتی گفتید دارید از دل و جون روی دوره لیاقت کار میکنید آفرین به شما به حقیقت که لایق نعمت های رب العالمین از نوع درجه یکش هستید.
چقدر عالی گفتید قدر این آگاهی ها رو بیشتر بدانیم! قدر استاد گرانقدر و مریم عزیز را بیشتر بدانیم و قدر این سایت الهی و فرشتگانش را بیشتر بدانیم و قدردان و شکر گزار خداوند باشیم برای این هدایت! برای این این لطف و سخاوت و برای ارزانی این نعمت به خدا قسم که تمام این ها نعمت گران بهایی که به زیبایی شما اشاره کردید تبریک میگم بهتون به خاطر دیدن این نعمت ها برای لذت بردن از این نعمت های باارزش الهی.
چقدر نکته باارزشی گفتید نکته بسیار مهم و حقیقی مورد این بود که ذات جهان به سمت پیشرفت است؛ ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است؛ ذات جهان به سمت تکامل است و ذات جهان به سمت خیر و نیکی است. این سری که به سمت روستامون در یزد رفتیم یه معدن سنگ هست از سالیان دور پدرم می گفت من نمی دونم این کوه چه جوری که از وقتی یادم میاد ازش سنگ برداشتن اما هنوز همون شکلی که من تو بچگیم دیدم هست انگار اصلا تکون نخورده و من یاد فراوانی اینوجهان انداخت نعمت ها تمامی نداره برخلاف این نگرش کخ معادن باعث ازبین رفتن هرچی کوه در یزد هست میشه اصلا در جهان این جمله معنا نداره به حقیقت که اساس جهان برپایه رشد و پیشرفت و فراوانی هست. هرجا هستید شاد و پیروز و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید بخ امید شنیدن نتایج عالیتون از عمل به اگاهیی دوره احساس لیاقت انشالله منم در بهترین زمان و مکان هدایت میشم به سمت خرید این دوره و هم مدار میشم برای خواندن کامنت های زیبا شما دوستان در این دوره فوق العاده . هرجا هستید در کنار خانواده نازنینت ون آسان شوید برای آسانی ها دست حق نگهدارتون
سلام و درود خداوند بر بانو مریم عزیز
مریم جان تا جائی که به خاطر دارم شما سومین بانویی هستید که از شهر زیبای یزد من افتخار آشنایی باهاشون رو دارم و خانم زارع و حکمتیان نیز همشهری شما هستند. من در کامنت هام برای این دو عزیز از خاطرات خوبی که در سفر به یزد داشتم نوشته ام و افتخار دوستی با دانشمند فرزانه محمد حسین پاپلی یزدی را دارم و من بواسطه خواندن رمان شازده حمام ایشان ترغیب شدم و به شهر یزد و شهر اردکان سفر کردم و بیشتر شهرستانهای استان و جاذبه های تاریخی جذاب و دیدنی اش را از نزدیک دیدم و یکی از بیادماندنی سفرهایم بود و هر کجا یزدی دیدم همواره خوبی و صفا و زیبایی هم دیده ام و این خصلت این مردمان سختکوش است و شما هم برای من تداعی کننده همان احساس و خاطرات خوب هستید. ممنونم از خاطره زیبایی که روستای پدریتون تعریف کردید که تائیدی بر حرکت جهان به سمت فراوانی و پیشرفت بود. حضورتان در این سایت الهی و این مسیر زیبا مایه خوشحالی و تحسین است. برایتان سراسر خیر و نیکی و نعمت و بهروزی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام ب دوست عزیزم آقای زرگوشی عزیز
از گفتهایتان واقعا لذت بردم احسن بر شما احسن به گفتهایتان جهان هر روز در حال بهتر شدن است آدما هر روز بهتر میفهمن قانون جهان رو
ذات جهان زیبایی اس خیر خوشی اس ذات به سمت رشد و پیشرفت اس
در پناه الله حال دلتان کوک باشه الهی
سلام و درود خداوند بر جناب حسینی عزیز
آقای حسینی عزیز بسیار خوشحالم و خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که کامنتم وسیله ای شده برای دریافت حال خوب. زیرا ارزشمندترین دارایی زندگی و وجودمان همین تجربه و داشتن حال خوب است. زیرا شاه کلید تمام نعمت ها و ثروتها و اتفاقات خوب زندگیمان همین داشتن حال خوب است. ممنونم که این حال خوبتون رو بازتاب دادید با کامنتتون و حال خوب منو خوبتر نمودید. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام آقا اسداله عزیز
وقتتون بخیر
به چه نکته خوبی اشاره کردید
واقعا ما بعد از وجود خداوند، نعمتی بزرگتر از وجود استاد و مریم جان و این سایت و شما دوستان بینظیر نداریم و من هر وقت در دفترم میخوام با تمام وجودم سپاسگزاری کنم اول از خداوند بخاطر اینکه تکیهگاهم هست و بعد هم از اینکه به سمت استاد عباسمنش عزیز و این سایت هدایتم کرد سپاسگزاری میکنم.
همیشه کامنتهای زیباتون رو میخونم شما و سایر دوستان عزیز. و عجیب انگیزه میگیرم برای کار کردن روی خودم
خیر دنیا و آخرت نصیب شما باشه
سلام و درود خداوند بر گل پری جان عزیز
اسمتونو اشتباه ننوشته ام پری جان! حالا چرا گل پری؟ میگم خدمتتون! با دیدم اسمتون یه چیزی در ذهنم مرور شد که سهم کامنت شماست! عصری که طبق معمول جمعه ها نهار را مهمان طبیعت خدا بودیم هنگام برگشت در نزدیکی های منزلمان نگاهم به گلخونه ای جلب شد که تازه باز شده و روی تابلواش با خط بزرگ نوشته بود گل پری! در آن لحظه یاد خواهرم افتادم که پروین اسمشه ولی ما پری صداش میزنیم. با خودم گفتم اگه پری این تابلو رو ببیته خوشحال خواهد شد و احساس خوبی خواهد داشت! و الان که کامنت شما را دریافت کردم دیدم این فرکانس پری بوده که من نگاهم بر این تابلو قفل شد و جهان فرکانسی دارد اینگونه عمل می کند! لذا وقتی میخواستم برایتان بنویسم دوباره یاد این ماجرا افتادم و دیدم این همان چیزی است که باید برای شما بنویسم و من با اجازتون اسمتون رو گل پری گذاشتم چون پری ها قطعآ گلم هستند.غرق نور و نعمت و سعادت و ثروت باشید خواهر عزیز.یا حق
سلام داداش عزیزم
صبح قشنگ شما بخیر
نمیدونید کامنت پر از مهرو محبت شما چقققدر منو خوشحال کرد.الان ساعت 4وبیست و شش دقیقه صبحه و من بیدار شدم. به محض بیدار شدن یاد شما افتادم که توی یکی از کامنتها گفته بودین ساعت 4 صبح بیدار میشین و تمرینات رو انجام میدین. با خودم گفتم ببین الان خدا تو رو بیدار کرده که مثل شاگرد موفق استاد تمریناتت رو انجام بدی. گفتم خب الان تمرین اینه که برم کامنت بخونم. رفتم کامنت یکی دیگه از دوستان رو بخونم که دیدم چراغ کنار اسمم آبی شده. تند تند و با عجله اومدم ببینم کی برام کامنت گذاشته و حدس میزدم شما باشی و خدای من چقققدر خوشحال شدم و احساس خوبی دارم. خدایا سپاسگزارم
منم هماسم خواهرتون هستم پس دوس دارم بهتون بگم داداش
دوستان گفتن زاگرس نشین هستی حالا نمیدونم کدوم شهر. اما منم زاگرس نشینم. یه شهری بین ایلام و لرستان..
بهرحال دمتون گرم حال دلتون عالی که حال دلم عالی شد با کامنت زیبا و پر از مهر و محبتتون داداش عزیزم
حالا بازم انگیزهم بیشتر شد که بیشتر روی خودم کار کنم که همفرکانس شما و دوستان خوب دیگه سایت باشم و زمانیکه استاد بیان ایران بتونم با افتخار بگم که استاد منم شاگرد شما هستم.
بازم سپاسگزارم
همیشه شاد و سلامت و سعادتمند باشید.
سلام و درود مجدد بر خواهر عزیزم پری جان
خدا رو شکر بابت حال خوبتان و بازخورد مثبتی که از کامنتم دریافت کردید.و شما را برای قدم برداشتن در این مسیر زیبا مصمم تر و ثابت قدم تر نمود. خوشحالم که شما هم زاگرس نشین هستین و فرهنگ و سنن مشابهی با همدیگه داریم. من ساکن ایلام هستم پری جان. برایت بهترینها رو آرزو میکنم در این مسیر زیبا خواهر یا حق
سلام و صد سلام خدمت داداش بزرگوارم آقا اسداله عزیز
ممنونم که وقت گذاشتی و به کامنتم جواب دادی
بله خداروشکر من این روزها سعی میکنم با تعهد بیشتری پیش برم چون واقعا دارم میبینم با هر بار گوش دادن به فایلی از استاد و با هر کامنتی که میخونم چقدر حال دلم خوب میشه و مسائل زندگیم حل میشه و برعکس وقتی چند روز روی خودم کار نمیکنم به وضوح میبینم که به تضادهایی برمیخورم که شاید در ظاهر عادی باشه و احتمال داره برای هرکسی بوجود بیاد اما من میدونم که علتش چی بوده. بخاطر همین سعی میکنم کنترل ذهن کنم (گرچه اصلا کار راحتی نیست) و آگاهیهایی که استاد با سخاوت به ما انتقال میدن رو عملی کنم.
همین الان داشتم میگفتم که کاش کامنتی بهم ایمیل بشه و بخونم. به محض اینکه این خواسته در ذهنم شکل گرفت کامنت دو تا از دوستان بصورت ایمیل بالای صفحه گوشیم نشون داده شد.خداروشکر
در ضمن وقتی صبح کامنت شما رو دیدم که گفته بودی ایلامی هستی خیییلی ذوقزده شدم و باورهام قویتر شد که یکی از افراد موفق این سایت هماستانی منه پس راه برای همه هموار هست بشرط اینکه بخوایم.
داداش جان منم ساکن درهشهر هستم البته بخاطر شرایط کاریم بصورت موقت در خوزستان زندگی میکنم. دنبال انتقالیم هستم اما هر لحظه از خدا میخوام خودش به هر مسیری که خیر من درش هست هدایت بشم
با آرزوی سلامتی و سعادت برای شما و خانواده محترمتون و همه دوستان عزیز در این سایت الهی
سلام به آقای زرگوشی عزیزم
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتین
از اینکه بهمون یادآوری کردین و یه تلنگر خوشگل زدین که بدونیم
در چه بهشتی هستیم ؟
در کنار چه استادهای عاشقی هستیم
الحق و النصاف که بجا و زیبا نوشتین
اینجا بهشته ….
تو قرآن میگه بهشتی ها از چشمه های عسل میخورن و لذت میبرن
ما تو این دنیای قبل از مرگ داریم طعم این چشمه های عسل رو می چشیم ها …
با فایل های استاد
با خوندن کامنت ها
با نوشتن کامنت
با بیان احساس مون
با نگاه توحیدی مون
با محبت بی قید وشرط مون
با تحسین کردن مون
و کلی کارهای خوشگل دیگه
که همگی مون داریم توانمندانه انجامش میدیم و ظاهرا به چشم خودمون نمیاد …….
اندکی تعمق کنیم
متوجه تغییرات مون میشیم
لبریز از شوق میشیم
از اینکه میتونیم با دیدن یه سفرنامه
کلی قشنگی پیدا کنیم
کلی همدیگه رو تحسین کنیم
کلی باور فراوانی به ذهن مون بدیم
کلی عشق بورزیم ….
این زیبا بینی به زیبا اندیشی میرسه
به همون چشمه های عسل ….
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتین
و فکرمارو متوجه داشته های مقدس وبهشتی مون کردین ….
الهی که سرشار از نگاه خداوند باشین و وجودتون سلامت باشه در کنار عشق دلتون و دختر نازتون شینا جان.
سلام و درود خداوند بر فاطمه جان عزیز؛ شاعر توانا و خوش ذوق سایت عباسمنش
مثل همیشه از نثر زیبا و قلم توانایتان لذت بدم و تحسینتون میکنم بابت وسعت واژگانتان، که البته از یک شاعر جز این انتظار نمی رود. واقعا همدل و هم احساسم با کلام و احساستون. بقول شما چه لذت بخش است تجربه بهشت در همین دنیا و چقدر زیبا گفتید همه همدل، همه رفیق، همه مهربان، هم تحسینگر، همه یاریگر هم … واین نعمتی است که خداوند بما ارزانی داشته تا جدا از آدمها و باورهایشان سیر و زندگی کنیم و لذت ببریم از لحظه لحظه زندگیمان و رشد کنیم و رشد کنیم.
بازم ممنونم فاطمه بابت کامنت زیباتون، برای شما و آقا رسول و دو وروجک دلبندتان (که اسامیشان را باید یاد بگیرم حتما) ، عشق و سلامت و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق
سلام بر فاطمه خانم همسر عزیز رسول جان وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه تشکر میکنم از کامنت زیبایتان،چقدر عالی و زیبا و مملو از احساسات ناب و پاک شما که نشات گرفته از درون الهیتان است.
احسنت به شما که اینقدر زیبا موفق شدید روی خودتان کار کنید ضمن تبریک مجدد برایتان پیشرفت روزافزون از خداوند مهربان طلب میکنم شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار
سلام به آقای اسداله عزیز
چقدر نکات خوبی رو اشاره کردید گاهی آدم فراموش میکنه که از کجا شروع کرده و چقدر از قعر جهنم باورهای تاریک نجات پیدا کرده ….چند روز پیش خواهر بزرگم سر یه مسیله داشت باهام صحبت میکرد و از من نظر خواست منم نظر خودم رو گفتم و بعد شروع کرد به توضیح که نه اینطور نیست همونجا فهمیدم نباید ادامه بدم دیگه چون باورهام نابود میشه برای همین سریع بحث رو جمع کردم امشب با خواهر کوچیکم که باهم در این مسیر وارد شدیم داشتیم پیاده روی میکردیم تو پارک و صحبت میکردیم بهش گفتم واقعا چقدر حتی توی یه خانواده میتونه نگرش ها فرق داشته باشه و خیلی خداروشکر کردیم که ما حرف همو میفهمیم …. بعدش یه لحظه برگشتیم به حدود دوسال پیش که تازه با این مباحث آشنا شده بودیم و پروسه ای که طی کردیم گفتم ما اینهمه وقت داریم روی خودمون کار میکنیم تازه هنوز من نمیتونم بگم درک کردم فقط دارم کم کم میفهمم! چه انتظاری از کسی داریم که اصلا توی این فضای فکری نیست و همون لحظه به آسمون نگاه کردم ماهم خیلی خوشگل تو آسمون بود و از ته دلم خداروشکر کردم …واقعا وقتی بپذیری اوضاع همینه یا باید منتظر منجی باشی فرق بین سعادت و شقاوته فرق بین بهشت و جهنمه …..قبلا وقتی کسی فوت میکرد خیلی به فکر میرفتم که آخه هدف چیه که اخرشم مرگه و خیلی حسی پوچی میگرفتم ولی الان حتی نگاهم به مرگم تغییر کرده الان فکر میکنم اونایی که میمیرن واقعا حسرت چه کارهایی تو دلشون بوده و چقدر شرایط رو پذیرفته بودن و چقدر حقایق براشون روشن شده و دوست دارن فقط یه لحظه برگردن و درست تر زندگی کنن…
واقعا باید قدر این آگاهیها رو دونست مثل یه گنج مثل یه الماس وقتی با افرادی دیگه که توی این فضا نیستن فقط یک ساعت صحبت میکنم میفهمم که خدا چه لطف بزرگی بهم داشته
ازتون سپاسگزارم اقای اسدااله عزیز با کامنتهای همیشه عالیتون
سلام و درود خداوند بر زهرای عزیز
چقد لذت بردم از دید و نگاه زیباتون و گفتگوهای ذهنی مثبتی که با خودتون داشتید و این برایم بسیار تحسین برانگیز بود و نشان میده شما در مسیر درست هستین و دارید تکاملتان را بدرستی طی می کنید.راجع به ماه گفتید، اتفاقا غروب مه داشتیم از طبیعت بر می گشتم و هوا هنوز روشن بود قرص سفید ماه چنان بزرگ و زیبا بود که اونو نشون همسر و دخترم دادم و کلی غرق تماشایش شدم چون در مسیر روبرویم قرار داشت و بی نهایت خداوند را شکر کردم بابت اینهمه زیبایی که به چشمانمان هدیه داده و الان که شما از قشنگی ماه دیشب گفتی من بیاد آوردم و چقدر فرکانس ها دارند درست کار می کنند. در پناه حق رفیق، غرق نور و ایمان و سلامت و سعادت باشی.یا حق
سلام و صد سلام به شما اقای زرگوشی گرامی مرد نیک نام
ممنونم از شما بابت کامنت ها و اگاهی هایی ک با ما ب اشتراک میذارین
امیدوارم همیشه سلامت باشین و هرروز زندگی تون در تمام جنبه ها بهتر از روز پیش باشه در پناه الله مهربان باشید …
سلام و درود خداوند بر بانو صادقی عزیز
ممنونم از حسن توجه و نگاه زیبایتان که نشات گرفته از درون زیبایتان است. از اینکه نظر و بازخودتان را منعکس کردید و انرژی مثبتی که فرستادید، ممنون و سپاسگزارم. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت و بهروزی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام بر آقا اسدالله عزیز،دانشجوی ممتاز، وقت شما بخیر امیدوارم حالتان عالی باشه،
خواستم تشکر کنم از کامنت زیبایتان مخصوصاً پاراگرافی که از استاد عزیزمان نقل قول کردید:
ذات جهان به سمت پیشرفت است ؛ذات جهان به سمت بهتر شدن است؛ذات جهان به سمت زیبایی است؛ ذات جهان به سمت نعمت و فراوانی است ؛ ذات جهان به سمت تکامل است ؛ ذات جهان به سمت خیر و نیکی است؛و این ماهیت جهان و انسان و کیهان است که به سمت رشد و پیشرفت تمایل دارد؛هر چقدر انسان و جهان پیشرفت کنند به سمت خدا نزدیکتر میشوند.
ممنونم از این آگاهیهای زیبایی که برایمان منعکس نمودید به خداوند مهربان میسپارمتان و برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت طلب میکنم خدانگهدار.
سلام و درود خداوند بر جناب آقای حرفت عزیز
معلم ارزشمند و فرهنگی فرهیخته سایت عباسمنش. آقا مجید عزیز پروفایلتون منو یاد معلم پرورشی دوران دبیرستانم انداخت. خوشحالم از اینکه در این مکان الهی حضور دارید که نشان از باورهای درست و آگاهی های ارزشمندتان دارد و ازین بابت تحسینتون میکنم و برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق