سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 228 - صفحه 6

254 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه کشمیری گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    بنام خداوند هدایتگر و وهابم.

    سلام بر استاد عزیزم و عزیز دلش،بانو مریم.

    این فایل زیبایی زیاد داشت نمیدونم کدومشو بگم.!!!

    دلم برای تصاویر دِرونی تنگ شده بود.

    مزرعه ی زیبای ذرت،جاده ای زیبا با خط کشی هایی منظم و البته پُر رنگ،تلفیق چندین رنگ سبز چشم نواز و ابی اسمان،پارکینگ های بزرگ و جادار،،،نمیدونم این همه زیبایی رو چطور جا بدم تو قاب چشمهای زیبا و زیبا بینم.

    خدای من،چقدر کانگورو ها ناز بودن،تا حالا اینجوری و از این زاویه ی نزدیک کانگورو ندیده بودم.

    چقدر شیطون و باحال بودن.

    استاد من نگاه های عمیق و پر از شکرگزاری شما رو ب هر چیزی خیلی دوس دارم(مثل الان ک با دقت و در سکوت ب کانگورو خیره شده بودین)

    اون ارامش درونیتون رو من حسش میکنم.کاملا انتقالش میدین.

    تو این سریال سفر، زیاد از این سکانس ها بود.

    نگاه عمیق و پر از سپاس گزاری شما و مریم بانو.

    دیگه لازم شد حتما برم زبانمو تقویت کنم،عاقا نمیشه،چون اصلا متوجه صحبت های شما با افراد نمیشم….!!!!

    نفهمیدم این بانوی زیبای خوش اندام چی میگفت.

    چقدر گورخره زیبا بود،انگار تابلو نقاشی بود.

    باز هم جاده های سرسبز ک از دیدنشون سیر نمیشم و درخاست استاد و اجابت سریع رب،طبق معمول همیشه.

    عاشق زمین های سرسبز و پر از چمن هستم.

    استاد هر جا قدم میذارین،نهر اب هست چ خوب.من عاشق نهرهای جاری اب هستم.

    واووو درخت گردو….چقدر این فایل علایق منو داره نشون میده.

    دلم میخاد تو باغی ک خواهم ساخت درخت گردو هم بکارم چون خیلی دوس دارم.

    امروز تو ستاره قطبی از خدا خاستم بهم الهام کنه،نشونه بده…خدای من…دارم دیوانه میشم…خونه های اماده و انقدر شیک و زیبا و بهترین نشونه ای بود ک خدا میتونس بهم بده.

    حقیقتا،امریکا همه چیرو اسان کرده و کلا اسان شدن برای اسانی ها.

    اون چراغ های راهنما سبز پشت سر هم منو ب وجد اوردن.

    اخه خودمم وقتی میرم بیرون همش میخام ک پشت چراغ خطر نمونم و همیشه برام سبز هس چراغ راهنما!!

    مریم بانو،رنگ ابی لباست واقعا زیباس.رنگ اسمون کلورادو هس.

    خیلی بهتون میاد این رنگ.

    و باز هم رسیدیم ب تریل پیاده روی،عشق من،جاده ی جنگلی با اون چیپس های باحال چوبی.

    عطر و بو و خنکای هوارو کاملا حس کردم.

    رودخانه ی خروشان و تمیز…

    سراسر این فایل داشتن از خاسته هام حرف میزد و بهم نشونه میداد.

    ماشالله خدا بده برکت ب این همه گوشت.

    مدتی هس نشونه ها از چپ و راست،بالا و پایین،از هر طرف داره میاد برای اینکه قانون سلامتی رو تهیه کنم و اجرا کنم.

    تنها مانعی ک ذهنم درگیرشه همین گوشت هس و هزینه اش ک میگه تو نمیتونی مثل استاد گوشت تهیه کنی.تو ایران گوشت گرونه چطور میتونی عمده خوراک روزانتو گوشت بخوری.نجوا زیاد میکنه ذهنم ولی از خدا خاستم کمکم کنه .

    چون حتما باید وارد این دوره بشم.

    همبرگر ها نوش جونتون باشه،عطر و بوی خوشش تا اینجا اومد!

    چقدر این دختر باحجاب ناز و زیبا بود.

    چقدر این ازادی دلچسبه.خدایا هدایتم کن ب سرزمینی ک پوشش توش ازاد باشه و کسی را با کسی کاری نباشد!!!

    استاد اولش دلم گرفت ک گفتین راهیه خونه هستین،بعدشم ورودی شهر،غروب طلایی و نارنجی و جادویی و ابرها،ماشین های منظم بین خطوط،ساختمون های زیبا و بلند.

    حس کردم خودم از سفر برگشتم.

    ی غمی کوچیک اولش ب دلم نشست.

    اخه عادت کردیم ب دیدن طبیعت با سریال های سایت، یکم فضای شهری برام سنگین اومد.

    ولی قلبم گفت باز استاد میرن سفر و سریال از سر گرفته میشه.

    خدارو چ دیدی شاید خودت رفتی سفر.یا اصلا شاید استاد اومدن ایران!!!(ولی ترجیح من اینه،شمارو خارج ایران ملاقات کنم:))))

    خیلی خوش گذشت این مدت در کنار شما با این سفر کاملا متفاوت.

    کلا هر سیزن از سفر شما با قبلی خیلی فرق دارن اصلا شبیه ب هم نیستن.

    از استاد عزیزم و بانو شایسته بسیییارررر سپاس گزارم بابت تهیه و ادیت این سریال الهی.

    از خداوند سپاس گزارم ک ب شما هر نوع ازادی داده ک بتونید برا ما اینجور محتوی های بینظیر تهیه کنید.

    درپناه الله مهربان باشید/

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    نرگس و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خدایا شکرت چقدر زیبایی

    چقدر اون مکانی که برای کمپ بهش هدایت شدین زیبا بود اون مکان دقیقا مثل یه قسمتی از فصل اول سفر به دور آمریکا بود که نشسته بودین روی اون نیمکت و صبحونه خوردین دقیقا کنار همون رودخونه با آروی بودین اون موقع

    مزارع بلال بود فکر کنم چقدر زیبا بود خدایا شکرت

    چقدر اون فضای رویایی که پیاده روی میکردین فوقالعاده بود یه آرامش خیلی جالبی داشت

    خونه های متحرک چقدر زیبا بودن خدای من چقدر دنیا داره پیشرفت میکنه الله اکبر خدای من

    چند روز پیش یه ویدیویی دیدم که ژاپنی ها یه خونه ی خیلی جالب ساخته بودن که باز میشد و جمع میشد خیلی شیک بود اونم دقیقا پشت تریلی وصل میشد ولی داخلش رو نشون نداد و الان از طریق سفرنامه هدایت شدم به دیدن داخل این پیشرفت خلاقانه واقعا همشون زیبا بود و من آخری رو خیلی دوست داشتم هم نور خیلی عالی داشت و هم رنگ چوبش خیلی زیبا بود و هم دیزاین خیلی شیکی داشت

    استاد استاد با دیدن اون صحنه ی غروب خورشید رویایی دیوانه شدم و به محض اینکه دیدم گفتم واو دیوانه شدم مات و مبهوت موندم وقتی اون نقاشی خداوند رو در آسمون دیدم یه حس خیلی جادویی بهم دست داد خیلی زیبا بود خارق العاده بود واقعا همه ی زیبایی های این فایل یه سمت اون صحنه ی غروب خورشید یه سمت خدایا صد هزار مرتبه شکرت زبانم قاصره از دیدن این حد زیبایی

    کلمات نمیتونن احساسم رو بیان کنن

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان بخاطر ضبط این صحنه های رویایی که آدمو مست میکنه

    خدایا شکرت

    چقدر فراوانی هست و چه غذای خوشمزه ای درست کرد کدبانو شایسته نوش جانتون و چقدر گوشت خریدین که فروشنده تعجب کرده بوده خدایا شکرت بخاطر ثروتمند بودنتون

    بهترین بهترین ها رو براتون آرزو میکنم ان شاءالله که همیشه در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    عاشقتونم بینهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی

    واین سفر پر از خیر و برکت ما هم دارد به پایان می رسد.هر آغازی را پایانی نیست به غیر از ذات لایتناهی که هم اول است و هم آخر، هم باطن است و هم ظاهر

    و اوست که آسمان ها و زمین و هر آنچه در بین آنها مسخر انسان کرده است.

    ای خدای من این کانگورو با حال که چه ناز خوابیده و خرو پف هم می کنه مرا برد به دوران کودکی و فیلم «اسکیپی کانگوروی بوته زار» و نُچ نُچ های اون.

    نمیدونم چرا هر حیوانی که با انسان سر و کارش با انسان است یا میشه، این‌قدر تنبل و بیخیال و از هفت دولت آسوده میشه. ما طی مسافرت به مشهد رفتیم باغ وحش حیوانات اصلا حتی حال نداشتند یه صدایی از خودشون در بیارند چه برسه به غرش و از این حرف ها. شیر و خرس فقط لم داده بودند.

    با دیدن ظاهر حیوانات راحت میشه به تکامل موجودات پی برد.

    چه گور خر زیبایی چه رنگ قشنگی. اون شتر رو باش راحت دراز کشیده و خواب دانه پنبه میبینه و گاهی لُپ لُپ میخوره گاهی دانه دانه.

    این پارک زیبا با حیوانات قشنگش رو برای دیدن زیبایی بهتر وبیشتر ترک می کنیم.

    و با هدایت الهی رسیدیم به محلی پر از درخت گردو با چمن هایی سبز و خوشرنگ با هوایی عالی خدایا شکررررررررت

    چندین و چند بار در گفتگو های خانوادگی شنیدم که میگن کاش میشد این خونمون رو بلند می کردیم می‌بردیم فلان جا و این آرزو الان محقق شده خونه متحرک با تمام وسایل چقدر راحت و آسان. خدایا شکررررررررت بخاطر تحقق آرزوها.

    من اگه بخوام بخرم خونه دومی که 124 هزار دلار بود رو میگیرم خیلی خوشکل و جادار است تازه دوتا تراس دلباز هم داره.

    مریم بانو قشنگم اینقدر زیبا معماری یه ساختمان رو بررسی وبا آب و تاب از ساخت و نور پردازی اون صحبت که آدم هوس میکنه بره رشته معماری بخونه.

    درختان انبوه و زیادی که در این ایلات ها که هست

    نه تنها طبیعی زیبا و بی‌نظیر رو رقم زده بلکه کلی منفعت و خیر رسونده. منجمله ساختن خانه ها و اماکن انواع صنایع چوبی، درست کردن چیپس چوب برای تریل پیاده روی و غیره است و ایده ای که مریم جان از این تریل با چیپس چوب گرفت تا پردایس باز بهتر وبهتر شود.

    بعد از کلی طبیعت گردی رسیدیم به شهر بسیار زیبا و قشنگ که اقتدار انسان در خلق کنندگی رو به نمایش میذاره.

    و اون غروب زیبا که هر بیننده ای رو به تحسین وا می‌دارد. غروب و عکس گرفتن در اون یکی از علاقه های ام است که هر چه به آن نگاه کنم سیر نمیشم.

    سفر لذت بخشی بود، بسیار سپاسگزارم از استاد و مریم جان که ما را به این همه زیبایی مهمان کردند و برکاتی که وارد زندگی مان کرد.

    الان در حالی این کامنت رو می نویسم که تو قطار دارم میریم که مسافرت یکهفته ای به تهران و کرج داشته باشم. و امورم را به خدا واگذار می کنم که مرا به بهترین مکان در بهترین زمان هدایت کند.

    در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و شادتر و موفق تر و ثروتمند تر و سعادتمند تر باشیم الهی.

    و

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2346 روز

      سلام رضوان جان انشاالله هرکجا هستید عزیزم شادوسالم باشید

      سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتین.

      همیشه بخاطر هنرمند بودنتون تحسینتون میکنم.رضوان جان شما فوق‌العاده هستین.

      انشاالله سفری پراز خیر وبرکت داشته باشید

      درپناه الله به بهترینها برسید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 806 روز

    به نام آفریدگار فراوانی

    به نام آفریدگار زیبایی

    سلام و صد تا سلام به یاران گرم و صمیمی این محفل خدایی

    خداقوت به استاد نازنین و مریم جان

    میخواستم کامنتی بنویسم برای قسمت پنجم دوره ی بی نظیر احساس لیاقت، که هدایت شدم به فایل جدید و دلم گفت اینجا بنویس و ما هم اطاعت امر کردیم.

    بحث کمک به دیگران بود و وابسته کردن حس ارزشمندی و لیاقت به این عامل بیرونی، به خودم که دقت کردم دیدم چند وقتیه درگیر یه چرخه ی تکراری شدم و دارم دست و پا میزنم و حواسم نیس که درسشو بگیرم و تا زمانی که درسشو نگرفتی این چرخه ی معیوب به فعالیت خودش ادامه میده.

    داستان از این قراره که یکی از همکارام تو رابطه ی عاطفیش به مشکل برخورده بود، ازم کمک خواست و منم از اونجایی که درخواست کننده خودش بوده و من خودم نخواستم بدون درخواست کمکش کنم، تصمیم گرفتم کنارش باشم و هر کمکی از دستم برمیاد براش بکنم.(خدایی توجیه منطقی منو میبینید؟؟؟؟؟؟خب چون خودش درخواست کرده تو باید خودتو درگیر مسائلی بکنی که دوست نداری و بهت حس منفی میده؟؟؟ فقط به این دلیل که ازم کمک خواسته و بی انصافیه که کمکش نکنم؟؟؟؟؟؟)

    بگذریم

    فردین بازیم گل کرد و عزممو جزم کردم که این مشکل رفع بشه، حال روحیش خوب نبود و انگار یه وظیفه میدونستم که کنارش باشم.چند صباحی درگیر مشکلات این همکارم بودیم و کم کم اوضاع داشت بهتر میشد که یکی دیگه از دوستام به یه مشکل مشابه این برخورد و حالا باید به ایشون هم مشاوره میدادم.یعنی دیگه شماها میدونین چقدر وقت و انرژی ازم گرفته میشد، تازه تو فعالیتم تو سایت هم تاثیر گذاشته بود.اون نیم چه ستاره ای هم که از دست دادم بخاطر همین مسائل بود.اصلا فرصت نمی‌کردم بیام و کامنت بنویسم.خیلی هنر میکردم چند تا کامنت می‌خوندم که انرژی بگیرم.

    دوستان کاملا متوجه میشین چی داشت اتفاق می افتاد، بخاطر تمرکز من رو این مسائل، همینجور مسائل از این دست داشت برام پیش می اومد و منو درگیر خودش میکرد.

    کاش به همین جا ختم میشد، مشکل دوست دومیم که حل شد و من داشتم یه نفس راحت میکشیدم، سر و کله ی دوست دختر پسرخالم که حتی من اسمشم نشنیده بودم و نمی شناختمش پیدا شد که ما کات کردیم و حالم بده و این حرفا ، تو کمکم کن.حالا بیا و اینو آروم کن.

    وای که دیگه داشتم کلافه میشدم، یک آن به خودم اومدم و دیدم بله….. توجه من تو این مدت رو این مشکلات بوده و جالبه مشکل هر سه تای این دوستان هم مشابه هم بود و من تو تمام این مدت از برنامه ها و کارهای خودم زدم که به اینا کمک کنم.چرا؟؟؟؟؟؟چون احساس میکردم که چون ازم کمک خواستند من موظفم کمکشون کنم، چون همجنس خودمن باید کمکشون کنم که بهشون ظلم نشه.چون خودم احساس میکنم علامه ی دهر شدم باید زکات علم کنم.

    یه کوچولو که غافل میشی و یهو به خودت میای میبینی تو چرخه ی معیوب زندگی گیر کردی و داری دست و پا میزنی، خدارو صد هزار مرتبه شکر با حضور تو این سایت و به مدد آموزش های استاد فوق العاده م و دوستان فعال و نازنین هم فرکانسی ام سریع متوجه اشتباهم شدم و به جرات میتونم بگم از همون ساعات اولیه متوجه تغییر فرکانسم شدم و تغییرات و احساس کردم.

    یه ذره مردد بودم برای نوشتن و ننوشتن این تجربه، ولی خواستم هم ردپایی باشه برای خودم و هم اینکه شاید دوستی بخونه و تلنگری براش باشه.همینطور که من با خوندن تجربه های دوستان، درس ها یاد گرفتم.

    در پناه خدا، زندگی سرشار از آرامش داشته باشین.دوستتون دارم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎم، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻰﻃﻠﺒﻨﺪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎ ﺩﺍﺭ، ﻭ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﺯﻳﻨﺖ ﻭ ﺯﻳﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻏﺎﻓﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺴﺶ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭﺵ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﺍﺳﺖ، ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﻜﻦ(٢٨ کهف)

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    الهی الهی، ای یگانه فرمانروای قدرتمند همه کیهان، کمکم کن باور کنم، و بپذیرم، و ایمان بیاورم و آرام باشم از اینکه تو با همه قدرت بینهایتت مدافع منی، همانگونه که فرمودی «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» و همواره همراه منی و مرا تنها نمیگذاری آنگونه که فرمودی «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» و وعده دادی که مرا هدایت کنی که همانا هدایت همواره از سوی توست و هر کس از هدایت تبعیت کند نه ترسی بر اوست و نه غمی «فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» خدایا خدایا، ای رب بینهایت من، کمکم کن در مسیر تو پایدار و ثابت قدم بمانم و وعده حق تو را بپذیرم که «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» و وعده دروغ و نجوای شیطان را از من دور کن که همانا او دشمن آشکار است و تویی که بر من آگاه و بینایی «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همچنین دوستان نازنینم در این سایت.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت این روز زیبا و پر از نعمت. الهی صد هزار مرتبه شکر.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه سرسبزی و زیبایی و فراوانی. پرواز درون بچه ابتدای فایل همه زیبایی بود و نظم و احساس خوب. چقدر خیابون ها و پارکینگ ها منظم بود،و همینطور مزارع و سرسبزی اونها. وقتی درون داشت رد میشد پیش خودم فکر میکردم فقط خداوند می‌دونه چند تا دونه ذرت از این مزرعه قراره برداشت بشه و هر کدوم قراره سر از کجا در بیاد. ذرتی که توی آمریکا کشت میشه زرق یه بنده خدایی میشه در سوی دیگر این سیاره. و کی به جز خداوند عالم و آگاهه. یه وقتایی درخواست‌های ما اینجوریه ولی ما نتیجه نهایی رو نمی‌بینیم تا وقتی خواسته توی زندگی مون ظاهر بشه. مثلا امروز این فایل مزرعه ذرت رو میبینیم، در حالیکه ممکنه توی این لحظه محصول برداشت شده و توی مسیر کارخونه است. و بعد کنسرو میشه و میره بارگیری میشه توی کشتی، و بر حسب اتفاق این کشتی میاد خاورمیانه و اون محموله به سبد غذایی ما راه پیدا می‌کنه. و وقتی داریم سالاد سبزیجات سفارش میدیم دیگه اصلا نه میدونیم و نه یادمون میاد که چه موقع اینو درخواست کرده بودیم…

    شاید ماشینی رو که ما دیروز درخواست کردیم، الان ورقهای بدنه اش درحال خروج از ذوب آهن باشه، و توی یه کارخونه دیگه رنگش داره ساخته میشه، لاستیکهاش یه جای دیگه داره ساخته میشه. یا خونه ای رو که درخواست کردیم الان سیمان مورد نیازش در حال آماده سازی و بسته بندی شدن باشه. و یه کارخونه دیگه داره آجر و سرامیکش رو تولید می‌کنه … اینجا باید بیاد بیاریم «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» در مسیر خواسته مون ثابت قدم باشیم و احساس مثبت مون رو حفظ کنیم و اجازه ندیم نجواها و افرادی که به قدرت و قانون خداوند یقین ندارن ما رو پایین بکشن.

    خدایا کمکمون کن در این مسیر ثابت قدم و صبور باشیم و احساسمون رو خوب و مثبت و توحیدی نگه داریم.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    اینقدر سفر به دور آمریکا دیدیم که به شخصه وقتی یه قسمت جدید میاد دلم برای آمریکا تنگ میشه مثل کسی که سالهاست از خونه و سرزمین خودش دوره. و من همیشه دلتنگ و مشتاق این سرزمین زیبا هستم.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    خب میرسیم به یکی از حیوان مورد علاقه من که اگه امکانشو داشتم بعنوان حیوان خانگی انتخابش میکردم، کانگرو های زیبا و دوست داشتنی، شاید یکی از دلایلی که اینقدر کانگرو رو دوست دارم سریال اسکیپی بود که زمان بچگی مون از تلویزیون میدیدم.

    خب از اونجایی که نامبرده اول کنجکاوی و فضولی بدنیا اومده بعداً دست و پا در آورده ،رفتم در مورد کانگورو ها سرچ کردم. این بزرگوار با این جثه اش وقتی بدنیا میاد از یه موش هم کوچیکتره. مادرش می‌خوابه، و این بچه کانگرو فسقلی با حس بویایی روی بدن مادرش حرکت و خودشو به کیسه مادرش میرسونه و تا شش ماه اونجا زندگی می‌کنه. شگفتی خلقت رب العالمین به همینجا ختم نمیشه و خودم متعجب شدم که کانگرو مادر چهارتا نیپل برای شیر دادن به بچه خودش داره و هر کدوم یه نوع شیر با مواد مغذی متفاوتی به بچه میده. و با رشد بچه کانگرو اون شیرها باز هم عوض میشن و متناسب سن بچه میشن. توی خیلی از کشورها و شهرها و ایالتها نگه داری کانگرو ها ممنوعه، بعضی نقاط با مجوز میشه نگهداریشون کرد. بومی استرالیا هستند. توی تاسمانی حتی میشه کانگرو رو شکار کرد، ولی اجازه نداری نگه داریشون کنی.چندتا از ایالتهای آمریکا با مجوز اجازه نگهداری میدن، ولی فلوریدا جز ایالات ممنوعه است. میگن وقتی اولین دریانوردان انگلیسی به سواحل استرالیا رسیدن و از بومیان اونجا پرسیدن اسم این موجود چیه، اونها در پاسخ گفتن کانگرو کانگرو، یعنی نمیدونم چی میگی. آقا وات ایز یور نیم این موجود چیه؟ کانگرو کانگرو (ایموجی خنده فراوان)

    خب معرفی میکنم شما در حال نگاه کردن به دو تا «نمیدونم چی میگی» هستین.

    این خانمه که مسئول نگهداری از کانگرو ها بود، چقدر زبان انگلیسیش خوب بود (از اتاق فرمان اشاره میکنن متولد خاک آمریکاست) خب هر چی زبانش خوب بود دیگه، خیلی هم خوش اخلاق بود. استاااااااااااااااااااد ، ببییییییییییین ، این خانم راهنما هم فهمید شما چقدر سوالات خوب میپرسید.

    راستی به بچه کانگرو میگن «جویی joey » خانمه می‌گفت کانگرو نر به لحاظ جسمی دو برابر ماده ها بزرگ میشن، و خیلی حیواناتی هستن که از قلمرو شون و بچه هاشون مراقبت میکنن. من خودم همیشه فکر میکردم کانگرو ها همواره در حال ورجه وورجه و بالا پایین پریدن هستن، الان دیدم یه تنبل خوابالو هستن عین پانداها. «نمیدونم چی میگی خوابالو» پاشو یه دوتا پشتک وارو بزن پسر. ببین یه لحظه هم که زل میزنه به دوربین یه حسی توی نگاهش هست که «جان مادرتون ولم کنید بذارید بخوابم، پشت کمرم میخاره یکی بیاد پشت کمرمو بخارونه، حال ندارم» آخرش هم خوابید.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت ارزشمند تراک کمپر، استاد عباس منش در مورد لذت بهرمند بودن از نعمت تراک کمپر صحبت میکنن، که شما هر جا دلت خواست میتونی بزنی کنار. حالا نکته ماجرا برای من چی بود. من دیروز و پریروز کلی یوتیوب رو سرچ کردم و کلی کلیپ دیدم در مورد تراک کمپر های ایرانی. کلی افراد ماشینها شون رو تبدیل کردن به کمپر، از ون و مینی بوس گرفته ، تا کامیون ایسوزو و آمیکو، تا حتی وانت آریسان و مزدا دوکابین. و من چقدددددددررررررر ذوق زده شدم که آقااااااااا ببین ببین میشود. کلی ایده گرفتم کلی جاها میگفتم اگر این کار و این کار رو میکردن کمپرشون موثرتر و کاربردی تر میشد، از طرفی هیچکدوم به پرفکتی تراک کمپر استاد عباس منش نبود.

    این فایل پر از نکات مثبته من کدومشو بگم یکی دیگه جا نمونه.

    ببینید همین میزو صندلی های چوبی توی اسپاتی که استاد توقف کردن می‌تونه ایده اقتصادی باشه. چوبی، مقاوم و بادوام، ساختش آسون، ولی کاربردی. چندان ابزار پیچیده ای هم برای ساختش نیاز نیست.

    یا اون ایده خونه های بسیار زیبا و جذاب روی تریلر. واقعا چقدر ایده عالی بود. این خونه ها خیلی حس خوبی داشتن. استاد من توی شرایط شما بودم احتمال داشت دو سه تاشو بخرم ببرم توی پارادایس مستقر کنم اطراف دریاچه.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    استاد من بیام آمریکا تا مدتها تو کف ماشینها هستم. هر چی ببینم ذوق مرگ میشم. أأأأأععع کادیلاک اسکالاید ، أأأأأععع دوج رم 3500 ، أأأأأععع دوج چارجر ، أأأأأععع فورد ماستنگ، أأأأأععع شوی سیلورادو، أأأأأععع موتور ایندین، أأأأأععع سایر موارد….

    تریل پیاده روی بسیار بسیار بسیار عالی و دلچسب و خواستنی بود. و زیبایی ها و شگفتی های طبیعت که انسان رو بیاد قدرت و زیبایی خالق خودمون میندازه.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه فراوانی و وفور نعمت توی این سرزمین.

    منظره زیبای غروب و ابرها شگفت انگیزه،شگفت انگیزه. عصرِ چند روز پیش،توی محل کار، آخر شیفتم بود داشتم غروب رو نگاه میکردم. اینقدر بینظیر و شگفت انگیز بود که خوندن کتاب رویاها رو متوقف کردم و فقط داشتم ابرها و غروب خورشید رو نگاه میکردم. انگار آدم از دور دست درحال دیدن یک جهان دیگه است. جهانی پر از شگفتیهای راز آلود که دلت میخواد واردش بشی و ازش لذت ببری.

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    دوستان عزیز هم اکنون وقت آماده شدن برای رفتن به سر کاره. براتون از درگاه خداوند بهترین نعمتها رو درخواست میکنم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 116 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2261 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و درود رب العالمین به شما دوست عزیزم حمید عزیز

      حمید جان با قلبم و با تمام وجودم ازت ممنونم و سپاسگزارم که اینقدر زیبا می نویسی

      من اومدم تو این صفحه از سایت از خداوند درخواست کردم که یکی دوتا کامنت بخوانم که قلبم رو آروم کنه

      آخه چند وقتی هست دچار تضادی سنگین شدم که خیلی ایمانم رو می خواهد سست کنه و نجواهای شیطان بی نهایت زیاده !!

      ولی به لطف خدای مهربان با این که می ترسم میزان ایمانم بیشتره و دارم در حد توانم تا اونجایی که می توانم ورودی هام رو کنترل می کنم و دیگه حتی یوتیوب هم نمیرم حتی سعی می کنم جلوی میلم رو بگیرم و آهنگ هم گوش ندهم

      چون میدونم که الان تو یک برهه‌ی حساس هستم که جهان داره سرند می کنه

      یعنی قشنگ حس می کنم که با توجه به کارکردن های قوی ای که طی حدوداً یک ماه گذشته روی خودم داشتم

      و

      احساس غالبم در طی این یک ماه خوب بوده

      و از همه مهمتر

      و از همه مهمتر

      وووو از همه مهمتر سعی کردم همواره در این حدوداً یک کاه تسلیم باشم و در برابر انبوهی از تضاد ها!! ، دائماً این آگاهی رو با خودم تکرار کنم که ببین محمد این قسمت ها که نشونست (چیزهایی که می فهمیدم با عقل محدود خودم) و در مورد چیزهایی هم که با عقل محدودم نمی فهم سر سپرده باشم و دائماً به خودم بگم ببین محمد چیزی که وظیفه‌ی توعه اینه که بدونی دقیقاً چی می خواهی؟ و دقیقاً برای چی اون چیز رو می خواهی… اینکه چه جوری بهش برسی به تو ربطی نداره :)) اون کار خداست :) توی کار خدا دخالت نکن فقط تسلیم هدایت های الله باش

      هدایت ها همون جاهایی هست که اون فکر بهت احساس خوبی میده

      خلاصه… امشب درست زمانی که داشت نجواهای شیطان زیاد میشد که آرهههه کدوم خدا؟؟ کشک چی؟؟ دلت خوشه بدبخت و… (خودتون میدونید دیگه اگه ذهنم رو رها می کردم چه جهنمی برایم می ساخت)!!!

      درست در همین زمان با اینکه یه کمی غیر منطقی بود

      ولی خدا رو شکر چون این چند وقت روی باورهایم کار کردم و بیشتر تسلیمم

      به حرف قلبم گوش دادم و اومدم توی این صفحه

      و اول دیدگاه سعیده خانم رو خواندم بعدش هم حسم گفت اومدم دنبال اسم شما گشتم دیدگاهت رو پیدا کردم و دیدگاه شما رو خواندم

      و اینجا بود که باز قلبم کلی آروم شد

      چون از زبان سعیده خانم و شما خدا کلی حرف باهام زد

      الهی الهی، ای یگانه فرمانروای قدرتمند همه کیهان، کمکم کن باور کنم، و بپذیرم، و ایمان بیاورم و آرام باشم از اینکه تو با همه قدرت بینهایتت مدافع منی، همانگونه که فرمودی «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» و همواره همراه منی و مرا تنها نمیگذاری آنگونه که فرمودی «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» و وعده دادی که مرا هدایت کنی که همانا هدایت همواره از سوی توست و هر کس از هدایت تبعیت کند نه ترسی بر اوست و نه غمی «فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» خدایا خدایا، ای رب بینهایت من، کمکم کن در مسیر تو پایدار و ثابت قدم بمانم و وعده حق تو را بپذیرم که «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» و وعده دروغ و نجوای شیطان را از من دور کن که همانا او دشمن آشکار است و تویی که بر من آگاه و بینایی «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»

      یا مثلاً اونجایی که شما گفتی…

      اینجا باید بیاد بیاریم «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» در مسیر خواسته مون ثابت قدم باشیم و احساس مثبت مون رو حفظ کنیم و اجازه ندیم نجواها و افرادی که به قدرت و قانون خداوند یقین ندارن ما رو پایین بکشن.

      خدایا کمکمون کن در این مسیر ثابت قدم و صبور باشیم و احساسمون رو خوب و مثبت و توحیدی نگه داریم.

      من چقدر خوشبختم که با همچین خدای هادی ای به طور دائمی در ارتباطم

      خدای مهربانم ازت ممنونم و اعتراف می کنم اگه زندگیم به اینجا کشیده خودم مقصرم که تا به امروز ایمانم کم بوده و تغییر نکردم!!

      ولی دیگه بسه هرچی ضربه خوردم و له شدم و سرمم بالا نیاوردم وقتی تو اینقدر مهربونی که وقتی فقط یک ماه من رو خودم کار کردم و اینقدر اتفاقات خوب برایم رقم زدی که یه دفتر صد صفحه ای هم کمه اگه بخواهم بنویسم

      (تازه تعهدم با تمام وجودم نبوده و بعضی از جاها هم از دستم در میرفت)

      وقتی تو اینقدر پایه ای برای تغییر زندگی من ولی خودت برای من تصمیم نمی گیری (که این هم به خاطر عادل بودنته، عاشقتم) و قدرت بی انتهای خلق زندگیم رو به خودم دادی خب من چرا حرکت نکنم؟

      چرا نسازم زندگی دلخواهم رو…

      حمید جان یه قدرت دیگه ای یه کَسِ دیگه ای بود که این ها رو نوشت

      باور کن من فقط وسیله بودم

      ولی دوست داشتم بهت بگم چطور با این آیات و با این حرف ها حالِ من رو به یک پله حال بهتر رسوندی

      من عاشقتم برادر راه دور من

      الان هم دیگه نمیرم برای نوشتن برای سعیده خانم

      الان میرم برای پیاده روی چند ساعته و گوش دادن با عشق به جلسه 4 قدم 5 که عاشقشم

      مهم نیست کی برگردم خونه

      مهم نیست که هوا سرده یا نه….

      اصلاً مهم نیست که فردا می خواهم برم سر کار

      چیزی که مهمه اینه که من می خواهم با حال عالی برگردم بیام خونه و بخوابم :))

      خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همه‌ی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        رسول خانکی گفته:
        مدت عضویت: 1153 روز

        سلام به حمید و محمد عزیز

        عجب هدایتی

        وقتی با عشق کامنت حمید جان و سعیده عزیز و بقیه بچه هارا دیروز خوندم

        دوباره یه سر به سایت زدم و هدایت شدم به پاسخ شما دوست عزیز

        چقدر جالب بود الان یه 10 روزی میشه جلسه چهار قدم 5 را روزی ده بار گوش میدم و از گوش دادنش سیر نمیشم به خدا

        و چه همزمانی جالبی

        و هر چی گوش میدم به قول استاد یه چیز دیگه یاد میگیرم

        یاد چند روز پیش افتادم که فاطمه جان خواب دیده بود استاد یه کیف جیبی بهم هدیه داده و به من گفته که این بزرگترین گنجی هست که بهت هدیه دادم

        و منم بازش کردم دیدم یه قرآن جیبی

        یه دوروز از اون خواب گذشت و من وقتی کامنت حمید جان را خوندم که درباره کتاب‌های الکترونیکی استاد گفته بود

        که خیلی گرانبهاست و یادمه سر کار بودم که انگاری یک صدای بلندی از درونم شنیدم که گفت این کتاب‌ها همون گنجهایی هست که بهت هدیه دادم و تو هنوز اون طور که باید نخوندیش.

        فاطمه جان خریده بود چگونه فکر خدا را بخوانیم و منم کتاب رویاها را خریده بودم

        همون لحظه سه فصل دیگش را خریدم به همراه کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و به خودم قول دادم در اولین فرصت مثل حمید جان پی دی اف ش را چاپ کنم و لذت داشتن این گنج را که در اون آیه های نورانی قرآن گفته شده را داشته باشم.

        من بعد میتونم بگم 10 سال که از خداوند درخواست انس با قرآن را گرفته بودم به طرز شگف آوری هدایت شدم به صدای نورانی

        امیر حسین ساجدی

        سوره یس

        سوره واقعه سوره زاریات

        سوره قمر

        ایه ماودعک ربک و ما قلی

        و….

        و..

        که حتما با هنسفری گوش میدم

        بسیاری از تلاوتهای ایشون به دلیل گزاشتن آهنگ و سه بعدی بودنش مجوز نگرفته.

        نمیدونم ولی احساس کردم این هدیه ارزشمند که من ده ساله دنبالش هستم را اینجا بیام بگم برای حمید جان و شما و هر کسی که به خوندن این کامنت هدایت میشه.

        به خدا اوایلش آنقدر با صدای نورانی این آدم اشک ریختم و الانم با هر بار گوش دادنش به آسمونها میرم و واقعا از زمین کنده میشم که اینقدر قلبم را آروم میکنه.

        عاشقتونم.

        شاد باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مجید حرفت گفته:
        مدت عضویت: 1425 روز

        سلام محمد حسین جان عزیز شبت بخیر برادر خوبم امیدوارم حالت عالی باشه،

        برو به سلامت و انشالله با حال خوب و عالی برمی‌گردی و استراحت دلچسبی هم می‌کنی!!!

        و فردا هم توپ توپ و پر انرژی تر از همیشه به سر کار میری،

        انشالله که هر روز بهتر از امروزت باشه،که انقدر حالمونو خوب می‌کنی با بودنت!! با نوشتنت!! چقدر کامنتت حس خوبی داشت؛ دست مریزاد!!!

        خیلی دوست دارم و برات بهترینا رو از خدای قادر متعال خواستارم به خدای مهربون می‌سپارمت خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          محمد حسین تجلی گفته:
          مدت عضویت: 2261 روز

          به نام خداوند مهربانی ها

          سلام‌ و درود خدمت شما آقا مجید عزیز

          ممنونم … واقعاً ممنونم به خاطر این حجم از آگاهی و انرژی مثبتی که توی صحبت هاتون بود

          من اون شب رفتم بیرون کلی پیاده روی کردم و به اون جلسه که واقعاً جادوییه با تمرکز گوش دادم

          شب جالبی بود

          برای خودم قابل افتخار بود که واقعاً تلاش خودم رو کردم که با نجواهای شیطان مقابله کنم

          و بعدش هم پاداش ها رو گرفتم

          امروز صبح هم به محض اینکه از خواب بیدار شدم اومدم تو سایت و‌ این نقطه‌ی آبی رو از شما دریافت کردم…

          پروفایل شما رو باز کردم دیدم ماشاالله هم فعال هستید و کامنت می نویسید

          هم محصولات فوق‌العاده ای خریدین مخصوصاً روانشناسی ثروت 1 که من هم تا چند وقت دیگه می خرم :))

          الان تمرکزم روی یک دوره دیگست

          پروفایل شما رو باز گذاشتم تا حتماً داستان هدایت شما رو بخوانم

          باز هم سپاسگزارم و به خداوند مهربان و توانا می سپارمت

          خداوند یار و نگهدار و هدایتگرمون باشه به سمت زیبایی های بیشتر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1115 روز

      سلام به آقای حمیدامیری عزیزم

      بابت ایه اول کامنت تون سپاسگزارم که یادم میندازه بودن ما الان دراین بهشت فقط وفقط کارخدا بوده وبس

      و هرلحظه سپاسگزارم از بودن دراین مسیر درست وهدایتی.

      بریم سراغ اطلاعات شما از کانگوروها و ترجمه شما از مکالمه اون خانم متولد خاک امریکا واستاد جان که عالی نوشتین و از( نمیدونم چی میگن) رسیدیم به( حالا فهمیدم چی میگن) خیلی سپاسگزارم که برای ما گره گشایی کردین ودم شما گرم .

      خیلی لذت بردم از بیان احساس تون نسبت به اون خونه ها و بودن در کشور آمریکا و گفتن أأأأأععععع.

      خلاصه انرژی کامنت تون بالا بود آقا بالا و ما خانوادگی دریافت کردیم .

      الهی که همیشه سالم و شاد و ثروتمند باشین ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1153 روز

      سلام به حمید و محمد عزیز

      عجب هدایتی

      وقتی با عشق کامنت حمید جان و سعیده عزیز و بقیه بچه هارا دیروز خوندم

      دوباره یه سر به سایت زدم و هدایت شدم به پاسخ شما دوست عزیز

      چقدر جالب بود الان یه 10 روزی میشه جلسه چهار قدم 5 را روزی ده بار گوش میدم و از گوش دادنش سیر نمیشم به خدا

      و چه همزمانی جالبی

      و هر چی گوش میدم به قول استاد یه چیز دیگه یاد میگیرم

      یاد چند روز پیش افتادم که فاطمه جان خواب دیده بود استاد یه کیف جیبی بهم هدیه داده و به من گفته که این بزرگترین گنجی هست که بهت هدیه دادم

      و منم بازش کردم دیدم یه قرآن جیبی

      یه دوروز از اون خواب گذشت و من وقتی کامنت حمید جان را خوندم که درباره کتاب‌های الکترونیکی استاد گفته بود

      که خیلی گرانبهاست و یادمه سر کار بودم که انگاری یک صدای بلندی از درونم شنیدم که گفت این کتاب‌ها همون گنجهایی هست که بهت هدیه دادم و تو هنوز اون طور که باید نخوندیش.

      فاطمه جان خریده بود چگونه فکر خدا را بخوانیم و منم کتاب رویاها را خریده بودم

      همون لحظه سه فصل دیگش را خریدم به همراه کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و به خودم قول دادم در اولین فرصت مثل حمید جان پی دی اف ش را چاپ کنم و لذت داشتن این گنج را که در اون آیه های نورانی قرآن گفته شده را داشته باشم.

      من بعد میتونم بگم 10 سال که از خداوند درخواست انس با قرآن را گرفته بودم به طرز شگف آوری هدایت شدم به صدای نورانی

      امیر حسین ساجدی

      سوره یس

      سوره واقعه سوره زاریات

      سوره قمر

      ایه ماودعک ربک و ما قلی

      و….

      و..

      که حتما با هنسفری گوش میدم

      بسیاری از تلاوتهای ایشون به دلیل گزاشتن آهنگ و سه بعدی بودنش مجوز نگرفته.

      نمیدونم ولی احساس کردم این هدیه ارزشمند که من ده ساله دنبالش هستم را اینجا بیام بگم برای حمید جان و شما و هر کسی که به خوندن این کامنت هدایت میشه.

      به خدا اوایلش آنقدر با صدای نورانی این آدم اشک ریختم و الانم با هر بار گوش دادنش به آسمونها میرم و واقعا از زمین کنده میشم که اینقدر قلبم را آروم میکنه.

      عاشقتونم.

      حمید جان در یه دوره ای خیلی خوندن کامنتهات کمکم‌کرد

      و الان احساس کردم گوش دادن به این هدیه ارزشمند

      یه حال دیگه ای بهت بده که شاید تجربش نکرده باشی.

      برا من‌که اینگونه بود.

      یا حق رفیق.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1425 روز

      حمید آقای امیری سلام علیکم شب شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه.

      پسر چقدر تو خوبی!!! چقدر کامنتات عالیه ‌ن. دست گلت درد نکنه،عالی می‌نویسی ؛ هم خیلی بامرامی!!!

      ادب و نزاکتت بسیار جلب توجه می‌کند. خدا را شکر که هدایت شدم به این سایت بهشتی که توش پر از انسان‌های وارسته و فرهیخته مثل شماست.

      همچون خانواده جناب خانکی عزیز. سرور گرانقدر اسدالله زرگوشی گرامی. استاد سید حبیب حافظان و همسر محترمشون.

      خانم‌های محترم شهریاری یوسفی مرادی همت حیدری بارکزی و هزاران هزار مشعل فروزان که روشنی بخش این مسیر الهی‌اند!!!

      دم همتون گرم انشالله که به طفیلی شما عزیزان روز به روز مدار ما هم افزایش یابد و همچون شما گرانقدران به خورشید فروزان این سایت الهی نزدیک و نزدیک‌تر گردیم!!!

      برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی خوشبختی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان مهربانش می‌سپارمتان خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1304 روز

        سلام و درود به شما جناب حرفت عزیز برادر بزرگوارم، خیلی ممنونم از لطف و محبت شما. و اینکه زمان گذاشتین برام پاسخ نوشتین خیلی برام ارزشمنده، و بسیار از شما قدردانی میکنم.

        داستان هدایتتون رو خوندم. و چقدر لذت بردم مخصوصاً اونجایی که در مورد روزه داری در ماه رجب و رمضان نوشته بودین این رو یه نشانه دیدم. چون من هم ماه رمضان رو خیلی دوست دارم به حدی که وقتی بیاد ماه رمضان میافتم ناخودآگاه اشکم سرازیر میشه که نشان از اشتیاق فراوان و دلتنگی من برای ماه رمضان. و وقتی پایان رمضان میرسه وداع با ماه رمضان برام خیلی سخته، به تعبیر دعای 45 صحیفه سجادیه (وداع من عز فراقه علینا، و غمنا و اوحشنا انصرافه عنا) وداع با کسی که فراق او بر ما بسیار سنگینه ، و دوریش مایه غم و وحشت ماست.

        یه وجه تشابه توی داستان هدایت شما و سرگذشت خودم دیدم و اون این بود که من هم مثل شما اساتید مختلفی رو دنبال کردم و کتابهای مختلفی رو هم خوندم. حتی یه دوستی بهم گفته بود تمرکز بذار روی فایلهای استاد فلانی ، چون (استاد) عباسمنش خیلی خوب نیست، اون داره توی آمریکا صحبت می‌کنه ، حرفهایش بدرد ما که توی ایران هستیم نمیخوره، و من رفتم یه دور کامل زدم، کلی کتاب خوندم، کلی استاد مختلف، سمینار مختلف و یه تکامل چهار ساله رو طی کردم و وقتی دست تسلیمم رو آوردم بالا خداوند از طریق دستانش منو هدایت کرد به سایت استاد عباس منش. و تازه فهمیدم «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم ؛ یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم»

        الان حدود دو ساله دارم شاگردی استاد عباس منش رو میکنم و هنوز مشتاقترم بیشتر و بیشتر یاد بگیرم. من هیچکدوم از کتابها و اساتید قبلی رو اینقدر مدت دنبال نکردم، چون از یه جایی به بعد دیگه صحبت‌ها شون منو جذب نمی‌کرد. ولی من پتانسیلشو دارم یه فایل تکراری استاد عباس منش صد بار گوش بدم و چند وقت بعد که دوباره همون فایل رو گوش میدم اشک شوقم سرازیر باشه. هیچ استادی اینقدر در مورد خدا حرف نزده، تا چه برسه که توحید رو اصل و اساس همه نعمتهای الهی اعلام کنه.

        از شما بینهایت سپاسگزارم جناب حرفت. شما هم اسم برادر بزرگترم هستین. پدرم همیشه این قسمت از آیه 73 سوره هود رو برامون میخوند «إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».

        از شما بینهایت سپاسگزارم که کامنتتون انگیزه بخش شد برام تا من هم دوباره شروع کنم به نوشتن و پاسخ دادن به کامنت های دوستان عزیزم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    پریا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 710 روز

    سلاااااام استاد جونم

    سلاااااام‌ مریم جونم

    من این فایل و هنوز ندیدم

    ولی یهو در حال نوشتن یه سری جملات تاکیدی در مورد خداوند یه جرقه ای تو ذهنم زده شد بعد از یه سوالی که تو دلم از خدا پرسیدم

    قبلش بگم که من این مدت دارم شدیدا روی باورهای خوبم نسبت به خدا کار میکنم چون حس کردم پاشنه آشیل من همین نزدیک نبودن یا کم باور کردن خدا و مهربونیهاشه

    دارم تمرکزی تمام کار و زندگی رو رها کردم و جز کارهای ضروری منزل و یه سری تمرینات که مربوط به هنر مورد علاقه م هست که بعدها میخوام ثمره شو بردارم کار دیگه ای انجام نمیدم

    و بیست و چهاری یا دارم فایل گوش میدم و هر جمله باورساز مثبتی که بهم کمک میکنه تو باورهای توحیدی با خط زیبا مینویسم و تمرکز میکنم روش

    بقدری حالم خوبه که انگار خدا بغل دستم نشسته و بهم میگه چیکار کنم

    یه خواسته ای ماه‌هاست دارم که محقق نمیشه و یه گیر و گرفت قانونی داره و یه جورایی هم یه شخص دیگه دخیل ه که چنین مجوزی صادر بشه

    یهو امروز بعد از نوشتن این باور قلم و زمین گذاشتم و گفتم خدایا پس چرا…. ( حالا اول اون باور و مینویسم براتون و بعد ادامه ی چرا…)

    باور:

    خداوند مثل غول چراغ جادو دست به روی سینه ایستاده و مشتاقانه منتظر است من خواسته جدیدم را مطرح کنم و او تمام فرشتگان و کائنات را مامور کند تا آرزوی مرا برآورده کنند.

    روح خدا در من است ، پس من جزئی از خداهستم

    روح خداوند در آن شخص هم هست، پس او هم‌جزئی از خداست

    پس

    در واقع من خدا و خالق هستم

    آن شخص هم‌خود خداست که به من خدمت می‌کند

    پس اگر من و او خداییم و من کینه ای از او به دل ندارم

    و اگر خدا مشتاق تر از من است که خواسته مرا اجابت کند

    و من باور دارم آن شخص هم خود خداست و یکی از دستان خدا که مرا به خواسته ام برساند

    پس

    چرا….

    چرا آن خواسته من را اینهمه مدت برآورده نکردی؟ تو که به راحتی میتوانستی، چرا …؟؟؟

    و خدا به من الهام کرد که تو این جمله را خوب نفهمیدی و باور نکردی که گفتم:

    اجیبُ دعوت ابداع اذا دعان

    گفتم:

    خدایا این جمله از معدود جملاتی هست که خیلی باور دارم و همه جا جار میزنم

    ولی اگه تو قریبی ( نزدیکی، همینجایی) ، و هروقت من دعا کنم اجابت میکنی چرا تا بحال اجابت نکردی ؟؟؟؟؟

    گفت :

    نه.

    نفهمیدی

    من گفتم من نزدیکم و

    اجابت میکنم دعای دعاکننده را بمحض اینکه دعا کند

    باز هم‌نفهمیدی چه نکته ای نهفته بود در این جمله، نه ؟؟

    گفتم : نه. چه نکته ای ؟؟ همان اذا دعان ؟؟ همان لحظه که دعا میکنید اجابت میکنم ؟؟؟ را میگویی؟؟

    گفت: نع ، نع.

    اول گفتم : اُجیبُ ، بعد گفتم اذا دعان

    گفتم خب یعنی چی؟؟

    گفت : یعنی قبل از اینکه تو دعا کنی من اجابت کردم

    خدایاااا دیوانه شدم

    من فکر میکردم ایمانم چقدر قوی شده ، خدااای من

    فکر میکردم من چقدر از اکثریت بنده هات جلو هستم

    چونکه باور دارم( اذا) یعنی بمحض اینکه

    و میگفتم همان لحظه که دعا کنم خدا اجابت می‌کند

    الان خودش داره میگه من اول اجابت میکنم بعد تو به دلت میفته دعا کنی

    و این حد از ایمان‌ رو نداشتی که اینطور شد.

    خدایا

    مثل سلیمان میگم من و ببخش

    و بلافاصله ازت بزرگترین نعمت‌ها رو میخوام که به هیچ کس عطا نکردی

    و تو قبلش اجابت کردی

    خدایا شکرت

    گفتی اینجا بنویسم گفتم چشم. خودت نیازمندان به شنیدن این کلمات رو هدایت کن به این کامنت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    ای پروردگار جهانیان

    ای بخشنده ترین بخشنده

    ای لایق ترین که از آیه های الهام بخشت ارزشمندی تنها رب وافریننده را درک میکنم .

    خدای مهربانم تنها پناهگاه ومونسم تو هستی

    تنها حال خوبی من با تو است

    نفس های که میکشم از وجود تو است که مرا زندگی بخشیدی

    خدای من ای ولی نعمت وسرپرست روزی ام ده که تو بهترین روزی دهنده هستی .

    سلام ودرود به استادان توحیدی ام که با دیدنتون حالم عالی تر میشه .

    چقدر این قسمت دلنشین بود

    از کدوم قسمت بگم که همش عالی بود

    خدای من چقدر فراوانی مزارع بلال بود

    یاد آیه های قرآن میفتم که مازمین واسمان را میخر شما کردیم .

    چقدر خوبه درون بچه هست که از اون بالا این همه زیبایی را به تصویر بکشه .

    عجب کشور پهناوریه این آمریکا وکلورادو

    من عاشق اون قسمتی که فیلم از کانگرو گرفتید شدم .

    چه آرامشی داشت اون کانگرو موقع خواب

    به قول استاد جان داشت خواب میدید چه جالب خوابیده بود .

    به من این پیام راداد که حیوانات خودشون هستند بدون اینکه به گذشته یا آینده فکر کنند مثل انسانها

    هرجا باشند خوابشون بیاد میخوابند .

    مقایسه نمی‌کنند خودشون را با بقیه حیوانات با خودشون در صلح هستند .

    یاد دوره احساس لیاقت میفتم بخش مقایسه

    درس خوبی بود برام .

    یا قسمت خونه های آماده که چقدر زیبا بودن

    وقتی تجسم میکردم تو این خونه باشم وتو دل جنگل تو این خونه بخوابم وبرم از بالای تراس بیرون را ببینم و مدیتیشن کنم هیجانی تو دلم به پا میشه .

    خدای من چقدر این مردم به فکر لذت هاشون هستند .

    همه چیز را راحت کردند حتی خونه اون هم خونه کامل انواع واقسامش بزار پشت تریلی یا هر ماشینی وبرو حالش را ببر .

    چقدر از فیلمبرداری مریم جون لذت بردم با آرامش از همه کامل فیلم گرفت .

    قسمت غروب ونقاشی خدا من را دیوانه کرد همش میگفتم خدایا چه نقاشی کشیدی، شکرت .

    ومجسمه آهو واون حیوون که میخواست حمله کنه خیلی واقعی بود لذت بردم .

    استاد چه جای باحالی هدایت شدید برای کمپر زدن هم تمیز بود هم جنگل داشت هم چمن وخودتون وخدا بودید فقط

    آخ چه خالی میده این جا خوابیدن .

    در کمال آزادی مالی ومکانی وزمانی بی هیچ نگرانی وهمین وعده خداست به نیکوکاران که در زمین سیر کنید ‌

    استاد جان دوره بی نظیر احساس خود ارزشمندی داره ازم یه انسان دیگه میسازه .

    عمق وجودم را که مخفی کرده بودم داره اشکار میشه

    خداراشکر که هدایت شدم به این دوره

    راستش به به تضادهایی برخوردم که همش میگم حتما این دوره داره من را می سازه و جهان داره امتحانم می‌کنه .

    یعنی از عدالت خدا بعضی موقع ها مبهوت میشم .

    وفقط جلوی خداوندم باید سرتعظیم فرود بیارم وبس.

    بازهم سپاسگزار خدا هستم که با بهترین استاد مرا آشنا کرد وهدایتم کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ ۖ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ(54 نور)

    بگو که خدا را فرمان برید و رسول را اطاعت کنید. پس اگر اطاعت نکردید بر او بار رسالت اوست و بر شما بار تکلیف خویش است، و اگر او را اطاعت کنید هدایت (و سعادت) خواهید یافت، و بر رسول جز ابلاغ روشن رسالت تکلیفی نیست.

    وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(55نور)

    خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین کند، همان گونه که پیشینیان آنان را جانشین کرد، و قطعاً دینشان را که برای آنان پسندیده به سودشان استوار و محکم نماید، و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت کند، [تا جایی که] فقط مرا بپرستند [و] هیچ چیزی را شریک من نگیرند. و آنان که پس از این نعمت های ویژه ناسپاسی ورزند [در حقیقت] فاسق اند.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عزیزم،سلام به رفیق های غارحرای من،سلام به بانوی اول دربار،خانم شایسته ی زیبای من،اینجاست که شاعر میگه:

    دل من عاشق چشم هاته،خوشگلی والا

    عجب چشم هایی داری والا

    تو با اون برق چشات،لرزوندی،دل مارا

    لعبتیییی،هزار ماشالله…..

    تو که میدونی چه زیبایی؛عروس همه گل هایی

    تو خوشگل تر ازین هایی،تماشا داری والااااا

    اینجا،همه باهم:

    لعبتی…هزار ماشالله :))))

    خداوند شمارو برای استاد و برای ما حفظ کنه که حضورتون سعادته …خدا میدونه با این همت شما در ساختن سریال سفر به دور آمریکا،چه کمکی به گسترشی به جهان توحیدی کردی…دست مریزاد استاد شایسته ی من …واقعا هزار ماشالله …

    =======================================================================================

    خدای عزیز وشیرین و دلبرم ،تو که نزدیکتر از رگ گردنمی،تو که جریان خیرو نور و سلامتی هستی،بنده ت به خودش ظلم کرده و با نخوردن درست مولتی ویتامین هاش،ناخواسته به ویروس ضعیفی،اجازه ی خدشه دار کردن سلامتش رو داده…شما مسکن من شو،انرژی من شو،سلامتی من شو و اجازه بده بهت وصل بشم و بنویسم،میدونم حتی همین صلات به قوی تر شدن نیروی دفاعی بدنم کمک میکنه…بسم الله …من آماده دریافت نور هدایتت هستم…

    =======================================================================================

    20آبان ماه 1402

    صبح دیروز،در راستای ظلم به خود و قدر عافیت ندونستن،با گوش درد راهی بیمارستان شدم،اونم شیفت لانگ یعنی صبح وعصر باهم …

    به لطف خدای مهربان و درراستای مدار آسانی ها،طبق معمول تعداد نیرو زیاد،تعداد مریض کم…بخش استیبلِ استیبل …

    انقدر که من فقط توی استیشن نشسته بودم،سرمِ آنتی بیوتیک به دست؛درحال نوشتن گزارش بودم …عملا کار خاصی نبود اما درد گوش هم ول کنم نبود ….

    سعی میکردم بهش بی اعتنا باشم و اما رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون …

    مدام همکارام میگفتن:سعیده رنگت مثل گچ شده،پاشو برو به آقای فلانی بگو شیفت عصرت رو آف کنه؛چه جوری میخوای تا شب شیفت وایسی؟

    اینجا من2 تا راه داشتم،استفاده از قانون درخواست طبق آگاهی دوره ی عزت نفس یاشروع یک بازی توحیدی ….

    با علم به اینکه میشه از راه اول استفاده کرد،من آگاهانه برای رشد ایمان خودم راه دوم رو انتخاب کردم!

    گفتم اوکی،خدای عزیز و دلبر و قدرتمندم،نشون به اون نشون که تو آیه 73 سوره حج خودت گفتی:

    ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزی از آنها برباید، نمی‌توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب‌کنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان

    منم که ادعا میکنم،اگر جونمم بخوای برات میدم،گوش درد که بچه بازیه!

    پس،اگر تو بگی تا شب که سهله،تا فرداصبح باید شیفت وایسی،من میگم چشم!

    ولی اگر قراره شیفت عصرم آف بشه!تو منو آف کن!ولاغیر…!

    این از اتمام حجت من با خدا،حالا وقت سالم در رفتن از نجوای شیطان بود!

    که طبق معمول شروع کرد:

    اگر آف نشی؟با این درد میخوای چه غلطی کنی؟بخش که استیبله،از هدنرست درخواست آف کن،اگرتو درخواست نکنی اون از کجا میخواد بدونه؟اصلا هربار دیدیش دستتو بزار روی گوشت بفهمه چقدر درد داری!بابا ی چیزی بگو،داری میمیری از درد…

    منم هربار که یک چیزی میگفت بهش میگفتم:مگس مگس میدونی چیه؟اینی که تو میگی ازش درخواست کن قدرت خلق یک مگس هم نداره!من از خدای این انسان درخواست کردم،هرچی خدا بگه،گردنم از مو باریکتر!توهم برو رد کارت!پیشته…!

    خلاصه نشون به اون نشون که شیفت صبح تموم شد و همکارای عصر اومدند…و مریض هامونم تحویل دادیم…منم آماده شدم برای داروهای عصر…از آف شدنم هم هیچ خبری نبود…هرچند با گوش کردن به قرآن خیلی از درد گوشم کم شده بود اما همچنان سنگینی و نشنیدن درست همرام بود …

    هدنرسمم رفت لباسشو عوض کنه بره خونه …

    شیطان هم اون وسط زبون درازی میکرد میگفت حالا تا شب اینجا بمون،حالشو ببر!منم بهش میگفتم انقدر اینجا وایسا،چرت وپرت بگو تا زیر پات علف سبز شه…من راضیم به هر تصمیمی که خدا برام بگیره …

    که همون موقع هدنرسم اومد تو استیشن برای تقسیم مریض ها،ازم پرسید:عصرکارها کیان؟منم اسم بچه هارو گفتم!

    با تعجب نگام کرد مگه تو لانگی؟گفتم آره دیگه،مگه نمیدونستین…؟

    گفت هنوز گوشت درد میکنه؟میخوای آفت کنم؟گفتم گوشم بهتره خداروشکر ولی هنوز خوب نمیشنوم…

    همزمان همکارم که نیروی اعزام شیفت عصر بودگفت:آقای فلانی،تورو خدا شهریاری رو آف کن،من بمونم توبخش که اعزام نفرستنم…

    همه چیز کمتر از دوسه دقیقه اتفاق افتاد!

    بدون هیچ درخواستی از طرف من ….5 دقیقه بعد من در حالیکه داشتم ایه الکرسی گوش میدادم …درحال رفتن به خونه بودم و جمع وجور کردن بساطم برای رفتن به گرگان وشروع مرخصی چند روزه …

    به همین سادگی شیفت من آف شد…

    درواقع هرچیزی که به خدا واگذار کنی،خیلی ساده انجام میشه…هرجام فقط روی عقل خودت حساب کنی…جهان هم میگه بخور تا بیاد…تا بدونی قدرت دست کیه ….

    مثل درخواست من برای داشتن خونه ی شخصی توی گرگان و حساب کردن روی عقل ومنطق و حساب مالی خودم…

    این شد که دیشب تا پامو گذاشتم توی خونه بابام…

    تا گفتن سلام علیک،شروع کردن به شکایت!

    تو اینجا دنبال خونه میگردی؟یعنی چی این کارا؟مردم چی میگن؟نمیگن تو دویست متر خونه،ی جا برای دخترشون نبود؟

    درحالیکه داشتم به جمله هاشون فکر میکردم که چه جالب،متراژ خونه هم میتونه بهونه ی حرف مردم بشه،گفتم مادر من،دورت بگردم،من تازه رسیدم،بزار پامو بزارم توی خونه بعد شروع کن!الان اصلا وقت مناسبی نیست،کوتاه بیا!…

    همزمان توی ذهنم دعای حضرت نوح رو تکرار میکردم:

    وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

    وبگو: پروردگارا، مرا به منزلی مبارک فرود آور که تو بهترین کسی هستی که به منزل خیر و سعادت توانی فرود آورد.

    وسعی میکردم نجواهای شیطان رو با نتیجه های قبلی دفع کنم،که اگر من تونستم توی بخشی که بقیه دارندعین گرگ دارند بهم میپرند،همه رو به خدمت خودم دربیارم،اگر من میتونم راحت آف شدن شیفتم رو خلق کنم،اگر من میتونم وجهه ای از هدنرسم برانگیخته کنم که رفتارش با من،هیچ ربطی به رفتارش با بقیه نداره …

    پس این قانون همه جا جواب میده!

    برای خدایی که توی سوره سجده میگه:

    یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ

    {همه}امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند،

    فرقی نمیکنه من میخوام شیفتم آف بشه،یا من یک خونه ی شخصی میخوام.

    اون میگه:

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

    هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛

    یعنی ما باخدایی طرفیم که همواره در حال بخشش و اجابته دعاهای ماست.

    چی میشه که منِ سعیده راحت آف شدن شیفتم رو خلق میکنم،اما برای داشتن خونه ی شخصی،مسیر برام سخت پیش میره؟

    میزان ایمان و باور من…

    یعنی کلید خونه ی شخصی من،همین الان حاضر و آماده ست …من فقط باید روی ایمان و باورم کار کنم،تا وارد مدارش بشم و دریافتش کنم.

    فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند!

    این منم که باید درست از قانون استفاده کنم،اونوقت همین خانواده که انقدر مخالف منن،میشن حمایت گر من!

    چون خدا همین پدر،همین مادره،اون خونه ای که من میخوامم باز جدا از خدا نیست،خودشه،من چقدر باور دارم میتونم خالق زندگیم باشم توی همه ی جنبه ها؟همونقدر کارها راحت پیش میره …

    به قول مولانا:

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توئی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    تو آیه 76 مریم،خدا خیلی شیرین میگه،اونایی که میخوان به هدایت وصل بشن،من به نیروی هدایتشون اضافه میکنم:

    وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا

    و آنان که هدایت یافته اند، خدا بر هدایتشان می افزاید، و اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهی نیکوتر است.

    نسخه ی پرکتیکالش برای منِ سعیده که از نظر خودم هنوز یک قدم هم توی ایمان به هدایت پیش نرفتم چیه؟

    همین قسمت 228 سریال …

    استاد کلید به دست داره به من خونه نشون میده …میگه کدومش رو میخوای؟ببین و لذت ببر و درخواست کن…

    منم میگم دم شما گرم…اون آخری برام کاربردی تره …چون هم تخت دو طبقه برای نیلانیکا داره …هم یک تراس داره میتونم اونجا میزو صندلی بزارم زیر آسمون پهناور خدا،شکرگزاریم رو بنویسم …

    دیگه از هدایت چی داری سعیده…؟

    نشانه ی امروز من: قسمت 45 سریال زندگی در بهشت،استاد میگه از فواید ثروتمند بودن اینکه ملک شخصی خودت رو داری…هرکاری دلت میخواد میکنی!ملک خودمه،اصلا میخوام آتیشش بزنم!!!

    برای من که ایمان دارم تموم درودیوار این غارِ حرا،جادوییه،تو تموم چیزایی که میبینم و میشنونم و میخونم رد پای هدایت رو پیدا میکنم …

    حالا اینکه میتونم مثل آف کردن شیفتم،براحتی آب خوردن،خونه ی شخصیم رو خلق کنم،بستگی به ایمان و عمل من داره ولاغیر…

    دعا میکنم در ردپاهای بعدیم بیام و بنویسم چطور قدم به قدم،زندگی دلخواهم رو خلق کردم…

    وعده ی خدا حقه و توی آیه 55 نور هم میگه در صورت ایمان و عمل صالح،من زمین رو به شما ارث میدم…

    این از سمت خدا …

    در سمت سعیده چه اتفاقی خواهد افتاد؟

    در قسمت های بعد ببینید….

    (هم اکنون آهنگِ دیدید،دید،دید :) فوتبالیستا در بکگراند مغزم درحال پخشه و خودم رو میبینم که روی هوا،دارم شوت میزنم توی دروازه:) و باید منتظر بمونم شوتم گل میشه ..یا نه :) )

    بوس به کله ی مبارک همتون،همیشه در پناه نورِ آسمون ها وزمین باشید.

    غرقِ عافیت وسلامتی و احساس عمیقِ خوشبختیِ بی قید و شرط…

    رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۖ قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا

    رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‌کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، از تاریکیها بسوی نور خارج سازد! و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن می‌مانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 277 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2533 روز

      به نام خداوند جان و خرد

      سلام سعیده جان

      میدونم حالت بهتره همیشه سلامت باشی خواهر قشنگم

      چقدر دوست دارم کامنتها ی شما رو

      کارهات رو که با توکل و آیه های قرآن منطقی میکنی و پیش میری

      ایول

      داشتن این درجه از توکل هم

      تکامل میخواهد

      قبلا وقتی مسئله پیش میومد

      سعی میکردم آروم باشم ولی از درون آشوب بودم

      و باید مرتب می گفتم درست میشه

      الان خیلی بهترم با آرامش بیشتر

      و میدونم به آسانی برام رقم میخوره

      خدایا شکرت بابت همه چیز

      خدایا مرا آسان کن برایم آسانی ها را

      و هدایت کن تا درک کنم آنچه را باید انجام دهم

      خدایا از تو مرد میطلبم

      سعیده جان باز هم تشکر از لطف خدا و کامنت شما

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        زیبای عزیزم ،سلام به روی‌ماهت

        سلام‌و‌سلامتی و‌عشق‌و نور‌الله به جسم‌و جان و‌روح‌قشنگ‌توحیدیت

        ازت سپاسگزارم برام نوشتی رفیق

        از تحسینِ قلبِ روشنت سپاسگزارم.

        دعا میکنم همیشه غرقِ آرامش الله باشی،غرقِ نورِ آسمون ها وزمین‌…

        غرقِ احساس عمیق خوشبختی بی قیدوشرط…

        دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

        بوس به کله ت فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پروانه کاکویی گفته:
      مدت عضویت: 1309 روز

      سلام سعیده جان

      درحالی این خطوط رو خوندم که تقریبا کارای محل کارمو برای امروز انجام دادم.

      این بهترین متنی بود که میشد باهاش چشم و روح و ذهنمو اول صبحی روشن کنم. ازت بسیار ممنونم.

      ،،

      ،،

      شما خیلی دقیق و واضح قانون رو متوجه شدی و اجرا میکنی و از جزئیاتش برای ما مینویسی. من کاملا باور دارم که این قانون کار میکنه و بارها به چشم دیدم

      همیشه دنبال اسم شما توی کامنتا میگردم و وقتی بهش میرسم به خودم میگم سر سری نخون عزیزم بادقت بخون.

      خدا بهتون توان بده که هم خونه رو بگیرین و هم توکارتون عالی باشین

      دوستون دارم

      پروانه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        پروانه ی عزیزم سلام بروی ماهت

        چقدرررر اسمت قشنگ و‌دلنشین‌و‌دلبره،مگه داریم،مگه میشه انقدر شیرین؟

        چشام قلبی شد…

        ازت ممنونم رفیقِ دلبر غار حرای من

        الهی که خداوند به جسم و جانت توان بده،همیشه از آسون ترین راه ها،رزق بی حساب خداوند رو دریافت کنی …

        دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

        بوس به صورت پروانه ایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1938 روز

      سلام سعیده جان.

      روز و روزگار بر تو خوش و خرم و شاداب.

      چقدر لذت بردم از خوندنِ مثالِ خلقِ آف برای شیفتِ عصر.

      و در ادامه تقویتِ توکلت برای خلقِ خانه ی شخصی.

      و اتصالش به خانه های آماده در این فایلِ زیبا.

      چقدر نشونه ها زیبا نمایش داده شدن.

      من این ور حسابی کیف کردم، دیگه خودت فول کیف شدی :)

      از خداوند میخوام آسانت کنه بر آسانی ها و مثل همیشه که با خبرهای خوب میای، با تمرین و مثال های خوبت میای، با پشتکار در توکل و ایمان و رفاقت با خدا میای و مینویسی از عشق و عاشقی های نابت با خدا، بیای و کلید خونه ی زیبا و دلگشای شخصی ات در گرگان رو بندازی دور انگشت هات و بچرخونی و بنویسی بچه ها بیایید اینم کلیدی که خدا بهم داد به آسانی، شیرینی، عشق و صفا.

      عاشقِ ماجراهای شیفت و هدنرس و استیل بودن بیمارهات هستم که مینویسی تو کامنت هات.

      هر بار تکرارشون میکنی برام یادآوری میشه خلقِ زندگی چطور جلو میره.

      اعتماد به خدا نتیجه اش چیه.

      عدم ورود و دخالت در کارهای خدا چه حاصلی داره، چه احساس راحتی و آرامشی داره.

      سپاس که مینویسی و برای خودت و ما تمرین ها رو آشکار میکنی.

      بوس و عشق و بغل به وجودِ نازنینت، خالی خالی، فارغ از دستاوردهات.

      یه بوس و عشق و بغل به وجودِ نازنینت، هم برای تلاش ها و پشتکارها و نتایج و دستاوردهات.

      در پناه خدا باشی عزیزِ جان.

      خدایا شکرت برای حضور گرم و نورانی و سبزت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        دلنشین ترین سمانه ی دنیا،سلام بروی ماهت رفیق دلبرم

        چقدر خوووشگل نوشتی برام اخه

        چقدر از خط به خط کامنتت لذت بردم‌سمانه …

        این ازون‌کامنت ها بود که مثل همیشه وصل شدی به نورِ الله و‌ نوشتی …

        ازت ممنونم رفیق،بینهایتِ بینهایت

        قلب روشنت رو‌میبوسم‌و باز هم از خداوند درخواست میکنم در بهترین زمان و‌مکان ببینمت و صورت قشنگت رو ببوسم‌و‌محکم بغلت کنم و‌بگم آخیییییش …دلتنگیم برطرف شد…

        دوستت دارم رفیق فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رزیتا گفته:
      مدت عضویت: 1073 روز

      درود بر شما

      وای چقدر زیبا مینویسی

      چه قلمی داری

      واقعا لذت بردم دوست عزیز

      چقدر شما رو تحسین کردم

      انشالله همیشه سالم باشی و شاد دوست عزیز

      برای گوش درد روغن زیتون جادو میکنه

      یک الی 2 قطره در گوشتون بریزید

      انشاله زود زود خوب میشید

      در پناه خدا باشید عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        رزیتای عزیزم،سلام بروی ماهت

        ازت سپاسگزارم که لطف کردی و‌برام نوشتی.

        از‌تحسینِ قلبِ روشنت،سپاسگزارم.

        ممنونم از راهکاری که بهم دادی عزیزم.

        دعا میکنم همیشه غرقِ عافیت و سلامتی و نور خدا باشی.

        قلبِ فراوانِ برای شما،رفیقِ نازنینِ غار حرای من ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مصطفی گفته:
      مدت عضویت: 734 روز

      سلام و درود بر خواهر گل ما

      خداوند حافظ و یاری گرتان باشه

      ایول به این کنترل ذهن چقدر ساده و زیبا نوشتید انجام تقوا رو در عمل

      و پاداشش رو از سمت خداوند دم شما و خداوند گرم همیشه پاکی و درستی خداوند توی ذهنم خیلی برجستس که کیه که اینقدر درست باشه بشه پشتش راه رفت با اطمینان

      قبل خوندن کامنت شما داشتم ایات سوره نور رو میخوندم و تو کامنت شما هم همون آیات رو خوندم

      زندگی سراسر هدایته عمل ب گفتهای خداونده که کارو اسون میکنه برامون

      دقت کردین کار که ما باید بکنیم خیلی سادس همون کنترل ذهن البته ن برای همه برای کسانی که میخان عزتمندانه زندگی کنن و کار اصلی رو خدا میکنه هماهنگی هارو

      بقول استاد من میام رو باورام کار میکنم ملیاردها تومن ثروت میسازم

      نمیگه من میام‌ صد سال کار میکنم بیل میزنم میگه رو باورام کار میکنم همون ایمان و توکل.

      اینکه خداوند ب ایمان من پاسخ میده و من قرار نیست سختی بکشم و کار من کنترل ذهنمه

      همون اجابت خداست همون پیروی نکردن از قدم های شیطان که به فحشا و منکر دعوت میکنه

      شما خوب شناسایی میکنید نجواهارو تحصینتون میکنم و براتون ارزوی موفقیت هر روزه رو دارم

      مشتاقانه منتظر هنر نمایی تون توی زمین بازی هستم موفق و سر بلند باشی خواهر عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        سلام به برادرِ عزیزم،آقا مصطفی

        از لطف‌ومحبت ونقطه ی آبیِ پر از نورت بینهایت سپاسگزارم.

        برادر عزیزم،کنترل ذهن،از نظر فیزیکی کار سختی نیست.ولی از نظر فشار فکرو روانی،یک انرژی عظیمی ازت میطلبه،من واقعا به شما و تموم مرد های سایت که تسلیم ذهن منطقی ذهنشون نشدن و تو ایمان به غیب استمرار داشتن و تصمیم گرفتن مثل بقیه ی افراد جامعه،با شرک زندگی نکنند،از ته قلبم افتخار میکنم.

        شماهم به خودت افتخار کن و ببال که خداوند به داشتن شما میباله

        الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

        وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ

        أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

        درپناه نورِ آسمون ها و‌زمین،همیشه بر بلندای هدایت پروردگار باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Mohamadreza گفته:
      مدت عضویت: 2167 روز

      سلام بر سعیده خانم توحیدی و مهربان

      خدا خیرت بده انشالله چه کامنت تاثیرگذاری نوشتی چقدرررر برای من مفید و آموزنده بود چقدررررر احساسم رو بهتر کرد

      یه حسی بهم گفت درست نیست از این کامنت اینقدررر آگاهی و حس خوب دریافت کنی و ازش تشکر نکنی من هم این کامنت رو فقط برای تشکر و سپاسگزاری از شما نوشتم و ازتون بینهایت سپاسگزارم که اینقدر قشنگ و با اتصال به خداوند مینویسید

      من همیشه کامنتهای شمارو میخونم و لذت میبرم

      شما رو واقعا تحسین میکنم از این همه پیشرفت و این علاقه شدیدی که به رشد و کار کردن روی خودتون دارید

      براتون آرزوی بهترینهارو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        برادر عزیزم،آقا محمد رضا،سلام

        ازت سپاسگزارم که از احساست پیروی کردی‌و‌برام نوشتی.

        هرنقطه ی آبی برای من،حکمِ نوری از سمت فرمانرواست،که اومده تا قلبم رو،روشنتر کنه…

        دعا میکنم قلبتون به نورِ ایمان و‌قرآن همیشه روشن باشه و از هرچیزی که خودتون میخواین،خداوند بهترینش رو به آسونی وارد زندگیتون کنه.

        به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون.

        قلبِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      یگانه بانو گفته:
      مدت عضویت: 806 روز

      سعیده ی عزیزم

      سعیده ی نازنینم

      چقدر حالمو خوب کرد کامنتت، چقدر برام درس داشت دختررررر

      چقدر یادم آوردی کارهایی رو که به خدا سپردم و از سر راهش رفتم کنار و مشغول زندگی کردن شدم با خیال آسوده، چقدر کارها برام آسون شد، انگار خدا همه ی کائنات و بسیج میکرد تا به امور من رسیدگی کنند.

      چه جاهایی که خواستیم با ذهن منطقی خودمون مسائلمونو حل کنیم، دست و پا زدیم، حرص خوردیم و تهش دیدیم فقط داشتیم دور خودمون می‌چرخیدیم.

      بهم امروز یادآوری کردی هدایت و حمایت خداوند توی زندگیمو.

      سعیده ی عزیزم بوس به خودت، به صورت چون ماهت، به قلم و قلب مهربانت…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ریحانه یاراحمدی گفته:
      مدت عضویت: 1693 روز

      سلام دوست عزیزم سعیده خانم

      خیلی خوشحال میشم وقتی متن کسانی رو میخونم که با روحشون مینویسن و با قلبشون تکمیلش میکنن

      شما این حس رو من دادید با خوندن این متن : شما با خودتون به صلح رسیدین به نتیجه رسیدن عزت نفستون بالا بردید و روحتون حال هواتون حسی که میدید قشنگ معلومه که چقدر به خدا نزدیکه

      با توجه به متنتون فکر میکنم پرستار باشید خیلی خوشحالم چون هدف من پزشکیه امیدوارم سال بعد بیام و بهتون بگم که یجورایی باهم همکار شدیم

      خیلی حالمو خوب کردید امیدواردم حال دلتون همیشه خوب باشه

      امیدوارم شما هم خبر خریدن خونتون رو بهمون بدید و خوشحالمون کنید امیدوارم یه خونه خوشگل و عالی رو برای خودتون و بچه هاتون بگیرید و کنار هم زندگی رو زندگی کنید با عشق و محبت …

      خدایا شکرت و سپاسگزار از متن زیبای شما ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی نوری گفته:
      مدت عضویت: 2243 روز

      درود بر شما بانو شهریاری عزیز

      چقدر لذت می برم وقتی بهم ایمیل میاد که سعیده شهریاری تو فلان قسمت کامنت گذاشت.

      سعی می کنم در اولین زمان مناسب کامنت شما رو بخونم، و بی نهایت لذت می برم از کامنت فوق العادتون

      چقدر بی نظیر و زیبا آیات پروردگار رو تو کامنتاتون میاورید. واقعا لذت می برم از دوستانی چون شما.

      ان شا الله روز به روز در این مسیر توحیدی بیشتر و بیشتر پیشرفت کنید و با کامنتاتون ما رو هم تو این مسیر توحیدی خوشحال کنید.

      هر کجا هستید همیشه موفق و سلامت باشید.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        برادر عزیزم علی آقا ،سلام بروی ماهت

        از لطف و رحمت قلبِ روشنت سپاسگزارم که وقت میزاری و دست نوشته های من رو میخونی

        تحسین شما،تجلی قلب روشنتونه.

        دعا میکنم نورِ آسمون ها وزمین،به تموم زندگیتون روشنی بباره.

        قلب‌ِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1349 روز

      سلام و درود خداوند به شما دوست عزیزم…

      سعیده جان خیلی سپاسگزار خداوندم که دوستانی گلی مثل شما دارم..چقدر زیبا خداوند داره همه ماها رو هدایت میکنه..

      دقیقا این آیه زیبای الهی که خداوند واضح به پیامبر میگه…

      بگو به بندگانم من بهشون خیلی نزدیکم و دعای اونا رو اجابت میکنم…

      دقیقا این فایل سریال زندگی در بهشت قسمت 190…با نوشته شما و الهامات پروردگارم در نشانهاش همگی با هم در یه راستا بودن ..

      همه چیز برمیگرده به ایمان و عمل…منم چند روزه یکم حالم ناخوش بود..شیطان وسوسم کرد..گفتم خدایا من فقط از تو یاری میخام.ازت میخام زود بهم کمک کنی..سعیده جان به چند دقیقه نگذشت فورا خوب شدم..

      میخام بگم…خداوند خیلی سریع العجاب هست..فقط باید باورهای توحیدیمونو قوی کنیم..

      اینقدر مسکنش قوی هست…که نه لحظه ایی پیش میفته نه پس میفته..

      انشالله که همیشه تسلیمش باشیم..و اینراهو برای همیشه ادامه بدییم که اسان بشیم بسوی آسانیها..

      باز هم تشکرتون میکنم بابت پیام زیبایی که گذاشتین.

      و سپاسگزار این خداوند.که همه چیز از خودشه..فقط باید ادامه بدییم..

      سعیده جان بچه که بودم.بهمون میگفتن..کسی مومن هست که مدام نماز میخونه..همیشه میگفتم.یعنی چی؟چقدر میشه نماز خوند به طریقی که بهمون گفته بودن..درست بودن یا غلط بودنشو نمیخام تحلیل کنم..

      با این روش.درکش برام سخت بود…میگفتم آخه چجور؟

      میخام الان با قاطعیت بگم..الان مفموم نماز خوندن رو دارم به واضح هر ثانیه درک میکنم…

      میدونم نماز یعنی..هر لحظه بتونی کنترل ذهن کنی..و هر لحظه سراسر وجودت تسلیم پروردگارت بشه…

      هر چیزی که از دایره امن الهی بیرون رفت…

      قارچهای سمی که باورهای محدود کننده ما هستن..و افکار شیطانیمون پق پق فورا قارچ سمی میزنه بالا..امان، تو کار شیطان نیست..

      قانون الهی خیلی صحیح کارشو انجام میده..

      و الان میدونم معنای نماز چیه؟!

      معنای تسلیم بودنها چیه!

      معنای بها دادن بهشت پروردگار چیه!

      همگی همون شعری که میگه…

      خوشا آنان که دایم در نمازنند..

      امروز رسیدم به سوره بقره..

      خیلی واضح بهم گفت!

      افرادی که مورد هدایت پروردگارشون قرار میگیرن.نه غمی دارند نه اندوهگین میشوند..

      افرادی که پرهیزکاران..افرادی که تسلیم پرودگارشونم…

      همه نه غمی دارند و اندوهگین میشوند..

      همه چیز به تسلیم بودن و ایمان و عمله!

      و بازم!

      چقدر زیبا داره ابراهیم را به رخ ما میکشونه..

      چقدر ایه هایی راجع به ابراهیمه خداوند داره این شخصو تحسین میکنه و دوستدار خودش میدونه..

      واقعا این قرآن داره چقدر زیبا راهنما و هدایتگرمونه تو شرایطی که برامون سخت میشه..

      .سعیده جان..استاد حرف زیبایی تو یکی از فایلاشون بیان کرد.

      همیشه پشت گوشمه!

      میگه همه افراد تو شرایط خوب حالشون خوبه..

      موقعه هایی که شرایط یکم به ظاهر سخت میشه..

      آیا اون موقع میتونی کنترل ذهن کنی؟

      این اتفاق که برام افتاد گفتم خدایا تو مسکن وجودمی کمکم کن.که باعث شد در چند دقیقه وضعیتم برگرده…

      سعیده جان اینجور موقعها خیلی خوب به خودشناسی بیشتر میرسیم..

      خیلی بهتر نقطعه ضعفامونو میشناسیم..

      برای من که اینجور اتفاقی میفته.

      همین باعث میشه تا من بیشتر خودمو هلاجی کنم..

      انشالله تو اینراه همیشه استوار و سالم باشیم…

      و ادامه بدیمم..مخصوصا ماها که داریم قانون الهی رو انجام میدیم.درکمون بالا رفته بهمین خاطر باید قوی بودنمونو افزایش بدییم.چون میدونیم پشت سرمون چه بلاهایی در انتظارمونیم …

      یوسف بعد از دیدار کردن پدرش و سجده کردن برادرانش..اون خواب کودیکش در مقابلش ظاهر شد..

      این دعا را در درگاه پروردگارش خوند!

      پروردگارا.من را در حالی که تسلیم تو باشم بمیران..

      انشالله ما هم همیشه تسلیم امر پرکردگارمون باشیم..

      و بتونیم موقعه هایی که شرایطمون بظاهر سخت میشه…بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم..و در این راه سعادت دنیوی و اخروی قدمهامونو بردارییم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      الهه سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2814 روز

      سلام سلام سلااااااام به سعیده شیطون بلای دوس داشتنی توحیدی خودم

      وای سعیده نمیدونی از وقتی کامنتتو خوندم همش دارم زیر لب زمزمه میکنم لعبتیییی هزار ماشالاااا :))))

      یعنی من عاشقتمممم ک اینقدر همه چی تمومی

      چقدر خاطره ای ک از خودت گفتی درس آموز بود

      چقدر زیبا خودتو در پاس کردن درسهای توحیدی به چالش میکشی و با ما هم شریک میشی امتیازاتی ک از خدا جون میگیری

      وای خدا چقدر من خوشبختم ک اینجام

      سعیده جونم میدونی اینروزا دارم روزی چندین بار فقط بابت نعمت وجود سایت، استادمون، بچه های نازنین سایت(علی الخصوص خود خود خودددددت) و این حجم از آگاهی سپاسگزاری میکنم

      الانم ک دارم برات مینویسم همزمان دارم این آهنگ قری زیبا رو گوش میدم و ب خودم تقدیم میکنم که : گل آتیش روی لبهاته خوشگلی والااااا ● بله آخر رفتم دانلودش کردم و کلی باهاش رقصیدم جات سبزززز

      خیلی دوستت دارم سعیده نازنینم

      حضورت مانا

      زندگیت پر از عشق

      ثروت و نعمت همیشگی باشه برات

      بوس ب صورتِ ماهِ نورانیت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1865 روز

      به نام خالق هدایتگر

      فقط می‌توانم تحسینت کنم عزیزم به خاطر این حد از تسلیم بودن و شناختن نجواهای ذهنت

      تحسینت کنم برای کنترل ذهنت درست در برخورد با تضاد ها

      سعیده جان امروز داشتم با خدای خودم می‌گفتم چقدر خوب می‌شد آنقدر مدارم میرفت بالا که بتوانم به تنهایی خودم و خودت زندگی کنیم برای نزدیکی با خدای خودم برای داشتن سبک شخصی زندگی برای آزادی زمانی و مکانی و تجربه توحید و ارزیابی خودم برای کنترل ورودی های ذهن و الان 12 شب هدایت شدم به سمت کامنتت که میشه تجربه اش کنی به چه جوریش کارنداشته باش بسپر به رب درزمان و مکان مناسبش انجام میشه. فقط روی خودت و ورودی هات کار کن همین .

      متشکرم از تک تک آیاتی که آوردی متشکرم برای این کامنت بنده متوکل خدا .

      یه عالمه بوس به قلب متوسلت

      امیدوارم بیش از الان متوسل تر و تسلیم ترباشی و به زودی زود خبر خونه دارشدن ت رو بشنویم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      یاسمن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 888 روز

      بسم رب الرزاق

      سلام به استاد عزیزم و مریم جان زیبا

      سلام سعیده قشنگم

      اولین کامنتیع که برات مینویسم

      خیلی دوست داشتنی سعیده

      خیلی زیاد کامنتاتو دوس دارم و ازشون درس میگیرم

      هرکامنتت هدایتی هست از طرف خداوند برام

      در رابطه با کامنتت من یک درس عملی گرفتم که هرکار خواستم انجام بدم بسپرم به خودش

      و پاسخ میدهد….

      منم در مرحله خونه شخصی گرفتن هستم

      و کاملا درک میکنم مخالفتای خانواده رو

      این درخواستو چند ماه پیش از خداوند کرده بودم

      دقیقا خانواده مخالف بودن و اصلأ کمکی نمی‌کردن

      اما من لیاقتشو و باورشو ساختم

      و الان خانواده کاملاً باهام موافق هستن و پدرم میخواد برام یه خونه بگیره

      حتی گفت هرماه پول خورد و خوراکتم میدم

      در صورتیکه خودم میخوام برم سرکار

      عجیب همه چیز و همه کس در راستای خواسته من هماهنگ شدن و کارا داره راحت پیش میره

      و کامنت شما تاییدی برا خواسته من زده شد

      آهنگیم که تایپ کردی رفتم دانلودش کردم

      چقد پر انرژی و خوب بود

      عشق برات سعیده عزیزم (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1978 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام خواهر عزیزم سعیده جان

      خواهرم این شیوایی نوشتنت رو تحسین میکنم

      دیروز میخواستم برات کامنت بذارم اما هرکاری کردم نشد

      گفتن حتما خیرتی هست

      چقدر لذت میبرم از خواندن کامنت هات و این درکی که از قرآن پیدا کردی و این تازه اول راه هست و چقدر قراره بهتر بشی و بیشتر برامون بنویسی و حتی فیلم بفرستی

      این صحبت های قشنگی که با خدا می‌کنی و این ایمانی که بهش داری و میسپاری فقط به خودش رو واقعا خوب انجام میدید

      خیلی دوست دارم بدونم چطور این آیات رو برای هر فایل میاری

      ولی از همه مهمتر اون ندای قلبت هست که میسپاری به خودش و خودش هم هدایتت می‌کنه

      دارم ازت یادمیگیرم خواهرم

      و تحسین میکنم که چطور درک می‌کنی آیات قرآن رو و اون فهم خودت رو برای ما هم می‌نویسی

      در پناه جان جانان باشی خواهرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Ati گفته:
      مدت عضویت: 1538 روز

      سلام سعیده جان

      دیگه طاقت نیاوردم برات کامنت نزارم و ازت تشکر نکنم.

      تو بی نظیری دختر ررر…

      خیلی قدر خودتو بدون.‌‌..

      خیلی وقته از کامنت هات استفاده میکنم و واقعا لذت میبرم طوری که دوست دارم کامنتت تموم نشه ولی این بار یه حسی بهم گفت وقتشه بنویسی واقعا عالی داری پیش میری دختر ، روز به روز توحیدی تر، واقعا تحسینت میکنم که اینقدر خوب روی خودت ،باورهات و قرآن کار می‌کنی طوری که اینقدر به جا از آیه ها استفاده میکنی و چقدر خوب آموزه هات رو به چالش میکشی و می‌زاری تو مرحله اجرا…

      بسیار لذت میبرم و بسیار ازت یاد میگیرم ، در پناه خداوند خوشبخت ، سالم و ثروتمند باشی عزیز دلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ریحانه معارف وند گفته:
      مدت عضویت: 896 روز

      بنام خدایی که به شدت برایم کافیست.سلام و خدا قوت به همه عزیزانم در درجه اول سلامی گرم به استاد عباسمنش وخانم شایسته عزیزم که واقعا همچون الماسید.از صمیم قلبم تحسینتون میکنم.وبعد سلامی به گرمی خورشید عالم تاب به تمام دوستان گلم که برام جای همه کسم را پر کرده اید.جای فامیل،پدر،مادر،خواهر،برادر،حتی همسر و فرزند.اره،اینطوریه.چقدر قشنگه این مسیر و چقدر زیباست این خدا که با شناختش تازه خود بیییییییییی نهایت خود با ارزشمو دارم پیدا میکنم و خودم میگم چطورم؟ خااااااااااصم و بااااااااااارزش.خدایا عاشقانه فقط خودتو میپرستم.هزاران هزار بار شکرت.و یه سلام ویژه به سعیده قدرتمندم.استاد جان اخه چکار کردی با چشم و دل من وقتایی که تنهام فایل هاتونو میذارم و سراسر در حال اشک ریختن میشم بخاطر خدای قدرتمندم،شمای توحیدی،خودم و… .مخصوصا میکس هاتونو.استاد کاش اون زمان فکر چشمای زیبای ما رو هم میکردید.دیشبم باخوندن کامنتت سعیده نازنینم خیلی به وجد اومدم. سعیده جان خصوصا اولاش که با اهنگ شاهرخ شروع کردی در وصف استاد مریم شایسته نازنین.وای چقدر من خاطره با این اهنگ دارم.دیشب اوردم و چندین بار گوشش دادم با تجسم خواسته هام و حضور خدای قدرتمند و دهنده ام.عالی بود.بعد از اهنگ بریم سراغ وجه بعدی مشترکمون تو این فایل. .و اونم خونه هایی بود که استاد جان نشون داد.اخه چی بگم ؟ چی دارم بگم؟چی میتونم بگم؟نشونه ها باهام حرف میزنند هر بار به یه شکلی.ما چند ماهیه جابجا شدیم به یه خونه بزرگتر.خدا رو هزاران بار شکر.ولی من تو خواسته هام اینو میگم دلم یه خونه شخصی کوچیک میخوادکه اونجور که میخوام همیشه سریع، راحت،عالی تمیز باشه و وسایلای کمتر.. و البته در تنهایی،دوری و جدایی خیلی سریع ،راحت و عالی.که بتونم با تمرکز و وقت و ارامش و… بپردازم به اهدافم ،کنترل کامل ورودیهام،تمرین کردن روی خودم و دوره هاو… . کلی کار دیگه.ایمان دارم خدایی که اینو به دلم انداخته خودش هدایتم میکنه فقط من باید اراااااااااامش داشته باشم.خدایا هر ان، بی انتهاااااااااا شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1425 روز

      سلام به سعیده خانم شهریاری دانشجوی ممتاز و پرفکت سایت بهشتی عباس منش دات کام.

      وقتت بخیر خواهر عزیزم امیدوارم حالت عالی باشه،همچنین حال نیلانیکای عزیز همسر همراه و هم مسیرت در این زندگی نورانی و نیز پدر و مادر گرانقدر و دوست داشتنی ت

      ضمن تشکر از دیدگاه‌های بسیار زیبایی که برایمان زحمت می‌کشید و به لطف می‌نگارید،که هر کدام را خواندم کلی حظ کردم

      ؛گاهی اوقات اشک شوق از دیدگانم جاری شد؛نمی‌دونم شاید یه روزی اینا رو کتاب کنم و بدم بقیه هم بخونن و اونا هم لذت ببرن. به قول گزارشگر ورزشی تلویزیون شیر مادر و نون پدرت حلالت!!!

      اما مقصود من از نوشتن این پاسخ تشکر صرف نبود و با اجازتون دو سه تا مطلب خدمتتون عرض می‌کنم.

      تو کامنتاتون خوندم موقعی که تو حیاط بیمارستان هندزفری به گوش آیات الهی کلام الله را می‌شنوید،گو اینکه در باغ رضوان و جنت الهی گام برمی‌دارید و حس و حالی بهشتی دارید.

      همون لحظه یاد یکی از خاطراتم افتادم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم.

      بنده قبلاً سعادت خدمتگزاری به زائرین بیت الله الحرام و سرزمین وحی را داشتم.

      در اولین سفری که به عنوان خادم در مکه مکرمه مشغول به خدمت بودم،همین جا عرض کنم که خادمین بیت الله الحرام در طول 24 ساعت شبانه روز به ندرت 3 یا 4 ساعت استراحت می‌کنند،تازه این 3 یا 4 ساعت متوالی و پیوسته نیست. به این صورت است که مثلاً من نیم ساعت می‌خوابم،بعد صدام می‌کنن برای انجام کاری دوباره چند ساعت بعد؛ ی ربع 20 دقیقه می‌خوابم؛دوباره برای انجام کار بیدار می‌شم؛بیشترین زمان حدود 40 50 دقیقه خوابه. که این خوابای کوچولو کوچولو رو با هم جمع کنی شاید سه چهار ساعت بشه!!!

      حتی یادمه در یکی از سفرهایم که در مدینه منوره خدمت می‌کردم،خدا شاهده 48 ساعت به شدت و سختی و بدو بدو کار کردم و بعد از دو روز خیلی کوتاه شاید کمتر از یک ساعت استراحت کردم و دوباره سر پستم مشغول به خدمت بودم.

      و تمام این لحظات را با عشق و علاقه زحمت می‌کشیدیم.

      همسرم یا مادر خانمم یا دوستانم می‌پرسیدن چطور شما این همه زیاد و این همه با شدت کار و تلاش می‌کنید؟؟چطور خسته نمی‌شوید؟؟این همه انرژی رو از کجا میارید؟؟

      من همیشه در پاسخ عرض می‌کردم،آقا رسول الله!!! خود خدا این همه توان را به ما می‌دهد؛در حالی که؛بعد از حدود چهل پنجاه روز خدمت وقتی به ایران برمی‌گشتیم،یک هفته می‌خوابیدیم!!! شاید برات جالب باشه فقط برای غذا بیدار می‌شدیم و بعد از صرف غذا می‌خوابیدیم،حتی تو روزای اول که مهمان به دیدنمان می‌آمد؛تا مهمان بود صحبت می‌کردیم بیدار بودیم؛همچین که اون‌ها می‌رفتند ما نیز بیهوش می‌شدیم.

      خوب برگردم سر اول قصه؛سفر اولم به مکه مکرمه بود دقیقاً یادمه اسم هتلمونم هم نام همسر عزیزم بود. تازه اون سفر هنوز پخت متمرکز راه نیفتاده بود و ما برای حدود 400 _500 نفر هر روز غذا می‌پختیم. البته سر آشپز وآشپزها کار اصلی را می‌کردند و ما خدمه کمک آنها بودیم.

      مثلاً کپسول گاز تموم می‌شد. باید بود بدویم بریم کپسول تهیه کنیم،انواع و اقسام کارا رو می‌کردیم. خاطرم هست که بخشی از مدت 58 روزی که آنجا بودم مصادف با ماه رجب بود و اغلب ایام ماه رجب را روزه بودم،

      ساعت حدود 12 و نیم شب کارمان تقریباً تمام می‌شد،و فرصت داشتیم در اختیار خودمان باشیم،بدیهیه که من ترجیح می‌دادم،به بیت الله بروم. سعیده جان خواهر گلم باورت نمی‌شه،به زور تن خسته و کوفته‌ام را سوار مینی بوس‌هایی که به بیت الله می‌رفت می‌کردم به مسجدالحرام می‌رفتم. یادمه موقعی که می‌رفتم مدیرم که بهترین مدیره حج بود حاج داوود آقا از خودم هم جوان تر بود.

      جلوی در هتل بدرقم می‌کرد و التماس دعا می‌گفت و سفارش می‌کرد که حاجی دیر نکنی یه جور بیا که برسی یکم استراحت کنی و صبح ساعت 4 و 5 سر کارت باشی. راستی یادم افتاد بگم هر چند شب یه بار هم کشیکمون بود باید تا صبح بیدار می‌موندیم. منم ضمن تشکر از ایشان قول می‌دادم که زیاد نمونم و بیام به خوابم برسم. اما سعیده جان باور کن وارد حیاط بیت الله که می‌شدم عین موبایلی که به شارژ وصل می‌شه انرژی می‌گرفتم. می‌رفتم مقابل رکن یمانی می نشستم و فقط به بیت الله و پرده کعبه چشم می‌دوختم و اشک شوق می‌ریختم سجده شکر به جا می‌آوردم!!!

      همین الان که دارم برایت می‌نویسم گریه امانم نمی‌دهد؛و به یاد آن روزها و شب‌ها کریه می‌کنم. نمی‌دونی چه حال خوبی داشتیم!!!

      یکم مقابل رکن یمانی می‌نشستم سپس برای نماز شکر و رفع حاجت کسانی که التماس دعا گفته بودند به اقامه نماز می‌پرداختم. پس از خواندن نمازهایم بلند می‌شدم و به سمت کوه صفا می‌رفتم که الان دیگر تپه بسیار کوچکی بیش نیست.

      همه این‌ها را گفتم تا به اینجا برسم که دقیقاً خاطرم هست دریکی از اون شب‌ها هنگام قدم برداشتن به سمت کوه صفا همسر نازنینم عزیز دلم زهره جانم تلفن زد و ازم پرسید کجایی؟؟؟

      و من بهش گفتم دارم در بهشت قدم می‌زنم،حتی گاهی اوقات سرم را اینور و اونور می‌کردم و یا پایین می‌آوردم،که شاخه درختان بهشتی در چشمم نرود.

      خواهر نازنینم باور کن که احساسش را می‌کردم. یادمه زهره خانم بهم گفت: لوس نشو !!بگو کجایی؟؟؟

      که در جواب گفتم: از جلوی رکن یمانی دارم به سمت صفا می‌روم،

      اما گو اینکه در بهشت راه می‌روم،

      حس و حال اونجا رو دارم.

      خیلی خیلی خیلی حس و حال خوبی بود.

      همیشه از خدا می‌خواستم تا عمر دارم این حس و حال رو بچشم با سفر به سرزمین وحی.

      بعدها به اماکن زیارتی و مقدس همچون امام رضا کربلا نجف حتی امامزاده‌ها،که می‌رفتم نیز همون حس و حال را با شدتی کمتر داشتم.

      یادمه دوستانم وقتی ازم حس و حال اونجا رو می‌پرسیدند پاسخ می‌دادم همون حس رو می‌تونید تو امامزاده‌ صالح و یا قم و مشهد هم تجربه کنید.

      ولی خفیف‌تر!!! اما الان با درس‌هایی که از استادمان آموختیم همین جا هم و در کل زندگی ؛می‌توانیم بچشیم!!!

      مورد بعدی که دوست داشتم خدمتت بگویم این است که خواهر گلم چرا برای خودت کار نمی‌کنی؟؟؟

      چرا برای دولت کار می‌کنی؟؟؟من بیشتر از 31 سال برای دولت زحمت کشیدم و اشتباه کردم ولی الان که برای خودم کار می‌کنم،می‌بینم چقدر از زندگی عقب افتادم،و چقدر برای خود کار کردن بهتر است زودتر به ثروت می‌رسیم!!!

      در حالی که خدمت برای دولت هیچگاه کسی را ثروتمند نخواهد کرد.

      سعیده جانم،یکی از بهترین دوستانم همکار شماست او نیز پرستار بهترین بیمارستان قلب ایران،بیمارستان شهید رجایی بود. همزمان در چند بیمارستان دیگر هم کار می‌کرد کارش هم مثل شما فوق العاده بود.

      شاید برات جالب باشه که بدونی رئیس بیمارستان امور پرستاری خانواده‌اش را به دوستم حمید جان می‌سپرد،بس که ایشان ورزیده و ماهر بود.

      سوپروایزر و هدنرس هم شد،مدتی،به نظرم چند سال مسئول بخش اورژانس هم بود!!!

      اما از وقتی برای خودش دفتر پرستاری تاسیس کرد اوضاع مالیش از این رو به اون رو شد.

      بماند که وزارت بهداشت آنقدر سر به سرشون گذاشت و اذیتشون کرد که به قول خودشون قید کار کردن با مجوز را زدند و مجوز کارشان را تمدید نکردند.

      اما به دلیل حسن سابقه و شهرت کاری مشتریانشان رهایشان نکرده و اکنون نیز مشغول به این کارند.

      جسارتم را ببخشید،شما نیز می‌توانید برای خودتان کار کنید نه برای دولت!!!

      سعیده جان،خواهر عزیزم،ببین خود من،الان بعد از حدود 15 ماه تدریس در آموزشگاه؛ استارت سایتم رو زدم و در حال راه‌اندازی

      سایت آموزش درس ریاضیات هستم. انشاالله به زودی این بیزینس جدید غوغایی در زندگیم خواهد کرد.

      ایمان دارم که مانند استاد عباس منش و به قول ایشان بوم بوم بوم ثروت خواهد آمد!!!

      و حتماً پس از کسب دستاوردهایم ویدیویی را ضبط و برای استاد عزیزمان ارسال خواهم کرد.

      توصیه می‌کنم شما نیز به فکر کار برای خودت باش نه دولت!!!

      ببخشید خیلی طولانی نوشتم. کلی وقتت را گرفتم عذر می‌خواهم،انشاالله باقی حرف هایم باشد برای بعد!!!

      از خدای مهربان برایت شادی ؛ سلامتی؛ خوشبختی؛ ثروت و سعادت در دنیا و آخرت در کنار عزیزانت نیلا و نیکا و همسر دلبندت و نیز خانواده محترمت خواهانم و به خدای قادر متعال می‌سپارمت. خدانگهدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      بهروز علایی گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      با سلام بر بنده با ایمان و صالحه خدا سعیده خانم شهریاری، اولا اون شعری که سرودی منم اونو تقدیم وجود مبارک و خداییت میکنم،

      راستش من دیروز بر سر یک کاری دودل بودم تا اینکه با توکل بر خدا، بخش بزرگی از غول این شیطان و باور کهنه را نابود کردم ولی بازم هنوز نیمه جان هست اما یقین دارم میکشمش و میندازم بیرون اما 8 ساعت با نجواهای شیطانی

      می جنگیدم،

      با اینکه میدونستم، برای ایمیلم کامنت شما هم اومده، اما جنگ با نجواها اینقدر شدید بود نتونستم به کشنده ترین سلاحی که (کامنت شما) بود دسترسی داشته باشم، دیشب اینقدر خسته بودم روی مبل خوابم گرفت و..

      امروز کامنت معجزه شما را خوندم و البته بازم نجواها میگفتن ولش کن حالا خانم شهریاری اومده یکسری تعریف و تمجیدهایی نوشته(خنده)

      ولی یک حس درونیم مدام بهم گفت برو ایمیتو باز کن و کامنت سعیده خانم را بخون، وقتی کامنت شما را خوندم، به خودم گفتم اگه دیروز من این کامنتو خونده بودم به جنگ هشت ساعته با شیطان، در دو دقیقه پیروز میشدم

      سعیده خانم خواهر نازنینم این عشق، و این وصل شدنت به خدا را برات تبریک میگم و تبریک دیگر اینکه این وصل شدنت را در لحظه لحظه زندگیتون عملی میکنین، این حالت را مستانه وار برات تبریک میگم، یعنی آن چیزی که الان شما به آن دست یافتی، فعلا آرزوی منه، چقدر این گوش دردتون را با کدهای خداوند از طریق ایمان و عمل صالح ات با خدایت در میذن گذاشتین، ای زیبارویی که خدا خودش از اون زیبایتوو تعریف میکنه،

      چه زیبا و مستلنه با خدایت داد و ستد میکنی، خوش به حال این حال خوشتون و…

      و یادم اومد سریال قبلی، استاد عزیزم وسط رودخونه نشسته بود و داشت به سمت رو به خلاف جریان رودخونه نگاه میکرد، من اون نگاه استاد را با دنیا عوض نمی کنم چقدر زیبا بود خدایا، چقدر به دوربین نگاه کرد من اون حال مستی استاد را با کل هستی برابر میدونم باور کنید استاد وقتی به دوربین نگاه کرد از هفت تا آسمان اومد پایین و اصلا یه جایی دیگه ایی بود آخ خدای من چقدر مشوق بی نهایتی که عاشقان ات بی نهایتن و چه زیبا مریم خانم این لحظه ملکوتی و عرفانی استاد را شکار کرد و چه زیبا بود نگاه استاد!!!!!!!!!!!!! ، الهی من چقدر لذت بردم از اون لحظه نگاه استاد، و..

      و این نگاه استاد عزیزم و درسهاش، حاصل نتایجی هست که در شما متبلور شده، و چنین زیبا در میکده مستانه از همه چیز رها شدی و فقط او را می بینی، و…

      دیروز رفتم سراغ نشانه ها، دیدم دوازده قدم(قدم اول) اومد و ان شاالله تصمیم گرفتم این نعمت الهی را تهیه کنم،

      و بر گردم بر حالت خدایی و عارفانه و عاشقانه شما،

      اون آیه که خداوند مگس را مثال زده، و شما چقدر خوب اینها را پیدا میکنی

      چقدر زندگیتون را قرآنی و خدایی کردین،

      و این کامنت شما یک مکتب زندگیست، که من دیدم، و آن را کپی کردم در دفترم،

      این کامنت شما را با یک شلیک بر نجوای شیطانی ذهنیم از پا در آوردم، جه سلاح هیولایی بود،

      سلاحی که مثل سجیل برای لشکریان ابرهه بود، و…

      هر اندازه بخوام بنویسم جملات میاد، اما یک نکته اصلی را که از کامنت شما دریافت کردم،

      دو تا بخش هست

      ایمان به خدا

      عمل صالح

      که شما زیبا روی خداوند

      به این دو تا خالق زیباییها

      چه زیبا عمل میکنی

      براتون مجدد تبریک میگم

      من مطمئن هستم

      هر چط بخواهی میرس

      کن وفیکن را شما کسب کردین

      ، خدایا منو هم طوری هدایت کن این دوتا اصل را کاملا عمل کنم

      ایمان به تو

      و عمل صالح

      خدایا من عاشقتم از اینکه هرروز هدایتم میکنی و مطمئنم و مطمئن تر شدم همچنانکه با یک بنده نازنین ات سعیده، که اسمش اسم شماست داری عشق بازی میکنی

      منم حتما میام در این میدان عاشقانه،

      و از شراب ناب ات منم مست بشم،

      سعیده جان از خداوند میخوام برات یک خانه ایی که در دل ات جایی دارد براتون هدیه کنه،که خواهد داد

      و از استاد خداگونه ام و مریم خانم شایسته، بی نهایت سپاسگزارم که ما را در این کشتی نوح جای داد،

      دوستتون دارم،

      یک خدا قوت برای دستان و انگشتان همه دوستان همسفر که دارن الهامات را به زیبایی می نگارند

      در پناه خداوند هر لحظه و هر مکان پاینده باشیم

      درود بر شمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2360 روز

      سلام

      قَالَ کَلَّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ

      موسی گفت: این چنین نیست، بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد.

      فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ

      پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به این دریا بزن. [موسی عصایش را به دریا زد] پس [دریا] از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهی بزرگ بود.

      وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ

      و آن گروه دیگر را [هم در آنجا] به دریا نزدیک کردیم،

      وَأَنْجَیْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ

      و موسی و هر که با او بود، همه را نجات دادیم … .

      میلاد پسری از نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیدصادق احمدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام استاد عزیزم و سلام به خانواده عباسمنشیها آزاد و شاد

    خدا را شاکرم که معتاد سایت شما شدم و ساحلی برای آرامش و شادی و دیدن نعمتهای خدا برای من تبدیل شده است

    ساحلی که قدر آن را فقط کسانی درک می کنند که در دریای سرگردانی و حیرت و تاریکی غرق شده بودند والان به این ساحل زیبایی و آرامش رسیدند . الان که دارم این متن را می نویسم یاد این بیت شعر زیبا از اقبال لاهوری افتادم که گفتن آن خالی از لطف نیست .

    نهنگی بچه خود را چه خوش گفت

    به دین ما حرام آمد کرانه

    به موج آویز و از ساحل بپرهیز

    همه دریاست ما را آشیانه

    بادیدن رویدادها و اتفاقا سفر به دور آمریکا حس میکنم آشیانه من تمام دنیاست همانطور که شما خونه های چوبی متحرک رو نشون میدادید احساس آزادی و شادی وسیعی سرتاسر وجودم را پر کرد خانه های چوبی که هر کجا خواستی میتونی اون رو داشته باشی و از حیات بزرگ خونه ات یعنی دنیا استفاده کنی و شکر گزار خدای بزرگ و واحد بشی

    استاد بی نهایت خدا را شکر می کنم که دارم از دریچه نگاه شما و خانم شایسته نعمات بی انتهای خدا را می بینم و این هم برای من بسی آرام بخش است چون وجود شما آنقدر لطیف و زیباست که به همان زیبایی و لطافت بر دل من مینشیند و تاثیر خودش رو میگذارد.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    به نام خالق هدایتگر سلام به تمام اعضای خانواده ام در این سایت.

    خدایا خوش حالم برای زنده بودنم نفس کشیدنم و تک تک هدایت هات تا این لحظه.

    در ادامه قسمت قبلی هدایت شدیم به دیدن کانگوروها‌ی خوابالو و یه خانم زیبا و خوش هیکل و مهربون که توضیحاتی راجبشون می‌داد.

    خیلی خوبه که میشه از نزدیک بدون قفس به حیوون ها نزدیک شد.

    این محافظ یا صندلی که گذاشته بودن روی شتر برای نشستن برام جالب بود چه کیفی می‌کرد بچهِ.

    رفتن به باغ وحش خیلی خوبه حس خیلی خوبی دیدن حیوون ها و بودن باهاشون بهم میده.

    خداجونم یه جاده سرسبز دیگه هوای تازه و چمن های سبز سبز و جاده آسفالتی تمیز که همه و همه میگه این جهان این کشور سرشار از زیبایی هست.

    چقدر زیاد بود مزرعه ذرت چقدر جای پارک ماشین خالی بود در عین حال که ماشین های زیادی اونم از بهترین کارخونه ها و با بهترین کیفیت بود.

    چند تا تور بسکتبال برای علاقه مندان به این رشته ،زمین بازی بچه ها کنار این جاده سرسبز زیبا، عالی بود.

    برای هر سن و سلیقه ای وسیله و امکانات برای تفریح و شادی هست عالیه عالی .

    استاد به حقیقت خداجونم هدایتتون میکنه به سمت جاهای رویایی برای استراحت این جاهم درخت گردو اعلا بایه جوی آب کنارتون هست اغلب جاهایی که رفتید تو دل طبیعت هدایت شدید به سمت رودو جوی و چشمه آب ،به لطف خدا جون . تبریک میگم بهتون برای تک تک هدایت ها و پذیرش آنها.

    استاد هفته پیش راجب این خونه های پیش ساخته(مدولار) داشتم تحقیق میکردم و الان شما از داخل این خونه ها فیلم گرفتید.

    این خونه ها مزایای زیادی داره: جدای از حمل ساده ش که میشه به هرجا ببری .

    میشه فضای داخلی رو هم تغییر بدی بدون این که مصالح دور بریزی . در برابر 9 ریشتر زلزله هم نوشته بود محکم هست نسبت به خونه های بتنی .

    عایق در برابر گرما و سرما و این که میشه اونجوری که دوست داری بگی برات طراحیش کنند و به قول شما آنی اراده میکنی و صاحب خونه میشی کی فکرش می‌کرد در لحظه بشه صاحب خونه شد . این مدولار هام نتیجه رویاهای بسیاری از آدم هاست که عده ای رویاهاشون دنبال کردند و الان هم خودشون زیبا زندگی می‌کنند هم جهان جای زیباتری برای زندگی تبدیل کردن . میخواهم در آینده یه دونه از این خونه ها در کنار خونه های دیگه داشته باشم.

    واقعا خیلی عالی از فضا استفاده کردن نور گیر عالی داشت. خدایا شکرت شکر برای این فراوانی شکر بینهایت نعمت و ثروت هست . بینهایت خونه های خالی چه مدولار چه سبک های دیگه و هر روز بیشتر و بیشتر هم میشه. بیش تر از نیاز مردم پول و ثروت در این جهان در جریان هست خدایا شکرت شکر

    از داخل شهرم که ردمیشیم دو طرف جاده درخت های سرسبز به چشم میاد و مقابلمون یه کوه زیبا با ترکیب رنگ قهوه ای و سبز مردم آمریکا به خوبی با طبیعت اجین شدن چه لذتی داره پیاده روی تو این خیابون سرسبز و دوست داشتنی

    مریم جون عجب برگر هیولایی درست کردید معلومه خیلی خوش مزه هست نوش جونتون باشه این غذای مقوی و سالم و خوش مزه عضله شه به تنتون

    خدای من چی میبینم یه تریل پیاده روی هیولا دورتا دوردرخت های بلند سربه فلک کشیده با نسیم ملایم و خنک عصرگاهی خداجونم فقط میتوانم بگم شکرت

    چیپس های چوب و پوشال هایی که زیر پا هستند و حس جالبی داره روشون راه بریم روبرومون رودخونه پرآب زلال چشم کارمیکنه فقط سرسبز ی و قدرت و نعمت های بی‌انتهای تو هست همه درخت و رودخونه ولی باهم دیگه متفاوت هستند درواقع بیهمتاند، یارب العالمین به حقیقت اگر تمام درختان قلم شوند و دریا ها جوهر نمیشه نعمت هات شمرد نمیشه سپاس گزار بود اون طور که شایسته هست.سبحان الله

    چقدر ایده ریختن پوشال و چیپس چوب در مسیر پیاده روی خوب بود خداقوت به مسئولین این جا

    عجب گوشت های تازه و هیولایی استاد آزادی مالی و زمانی و مکانیتون رو به شدت تحسین میکنم این که میتونید اون جور که دوست دارید و می دونید غذا بخورید و زندگی کنید و خرید کنید قابل تحسین هست مبارکتون باشه تک تک این امکانات و فراوانی در زندگیتون. خانمه بنده خدا حق داشته فکر کنه شما رستوران دارید کم تر کسی باورش میشه بشه این حجم گوشت رو مصرف کرد اما شما نشون دادید که میشه راحت زندگی کرد سالم غذا خورد و جسمی داشت که روز به روز قوی تر و پرانرژی تر و جوان تر میشه مبارکتون باشه قانون سلامتی مبارکتون باشه این اندام های ورزیده مبارکتون باشه حال خوب سپاس گزاری و تمام نتیجه هاش مبارک جفتتون باشه عزیز های دل

    همه سبدهای خریدهای ن پر پر هست و بغلشون و راحت نشستن غذا بخورند این برام جالب هست.

    چه ساختمون های بلندی هست تازه یه سری دیگه هم کنارشون داره ساخته میشه موج فراوانی در جریان هست .

    خدای من بینظیره این غروب آفتاب لابه لای ابرهای بزرگ ترکیبی از رنگ زرد و نارنجی و قرمز و آبی و سفید به شدت رویایی هست سبحان الله سبحان الله سبحان الله خوش‌حالم که در مدار دیدن این زیبایی هستم خوش حالم که ابتدای فایل با فراونی مزرعه ذرت شروع شد و زیبایی های در طول مسیر و الان با غروب دلنشین خورشید به پایان میرسه این سفر رویایی بود خدارو صد هزار مرتبه شکر برای تجربه تک تک این زیبایی ها خداجونم بینهایت خوش حالم وومتشکرم ازت.

    عشق بینهایت خداوند چراغ راهتون

    یا حق .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: