https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-25 09:25:522024-06-18 06:23:43سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238
195نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشکربازهم همسفرشدن باشماعزیزان دلم ودیدن زیباییهاوهدایت به این فایل ولذت بردنم ازذوق استادنسبت به این طاووس زیباوسلام گرمشان .
چقدراین طاووس های زیباراحت وآزاددربین مردم راه می رفتند.
بازهم دیدن خلاقیت های بشرواستفاده ازنیروهای خدادادی مثل استفاده ازبادوحرکت قایق هابه این زیبایی بربستررودخانه .
چه میزان عشق لازم است به حیوانی که حتی نگاه کردن ازقاب تلویزیون هم انسان رابه ترس وامی دارد،شخصی این طور عشق خودرانثارشان می کند،البته که ازنظرمن اززمانی که حیوان نوزادبوده کنارش قرارگرفته وتربیتش کرده است.
من هم خیلی به مرغ هاوخروسی که داریم عشق می دهم ووقتی مرغ هاتخم می گذارند،تخم مرغ هارامی بوسم وخداروشکرمی کنم ،خیلی حس خوبی داردواین هم ازدیدن اکثرنشانه هایی بودکه درسریال زندگی دربهشت می دیدم ودوست داشتم داشته باشم،خدایاشکرت.
الان هم 8تاجوجه دیروزمتولدشدندوچقدرصدایشان به من آرامش می دهدومیرم کلی ذوقشون رومی کنم خیلی نازهستند،خدایاشکرت.
استادجان ازتوضیحات عالی تان بی نهایت سپاسگزاریم.
.مریم جان روی ماهت رامی بوسم مثل همیشه زیباودوست داشتنی .
وای خدایا من چی همه زیبایی طاووس زیبا باپرای قشنگ و رنگا رنگ قدرت خدارو نشون میداد که اون پرای سنگین چقد راحت راه میرفت وقتی دوتا طاووس کنارهم دیدم قانون تکامل تو ذهنم جرقه زد که ببین شقایق توی هرکاری نباید عجول باشی باید پله پله تکاملتو طی کنی طاووسی که پرای کوچیک داشت وکنارش طاووسی که پرای رنگارنگ و بزرگ داشت نشون داد با طی کردن قانون تکامل به انچه بخواهیم میرسیم خیلی برام لذت بخش بود
اقای مهربون و شوخ طبعی که چقدر قشنگ با الکیتورها ارتباط برقرار کرده بود
برام درس داشت که با محبت و مثبت صحبت کردن خارها گل میشوند که الکیتورچقدر قشنگ وقتی اقای محترم بوسش میکرد پاسخ میداد
و همکاری میکرد شرطی کردن حیوانات
چقد زیبا و قشنگ میشه که ماهم ذهنمو عادت بدیم به زیبایی ها کلام مثبت تمرکز روی نکات مثبت حس خوب و حال خوب
واقعا ازاین همه زیبایی متحیرم وقتی این فایل های حیرت انگیز ورو نگاه میکنم خودمو توی تمام قسمت ها تجسم میکنم
این فایل به من درسهایی داد و قانوهایی رودوباره یاداوری کرد برام
خیلی روخونه زیبایی بود حیوانات زیبا ارتباطات زیبا
سراسر زیبایی خدایاشکرت که لایق دیدن این همه قشنگی هستم
استادبزرگوار ومریم بانو عزیزم انشالله همیشه لبتون خندون و تنتون سالم باشه خیلی دوستتون دارم
درود بر استاد عباس منش عزیز و مریم بانوی نازنین و همه دوستای هم فرکانسی سایت
چقدر خندیدم از عکسی که استاد روی این فایل گذاشته بودند ، انگار اون الیگیتور رو شونه هاشون بود ..
چه نچرال پارک قشنگی
ما که سیر نمیشیم از دیدن و توجه به این همه زیبایی های سفرتون
چه خوب تفاوت تمساح و الیگیتورهای خجالتی و بی آزار و گفتید ، اشتباهی که بیشتر ما تپ تشابهی که این حیوونا باهم دارند میکنیم
چه طاووس های نر و ماده خوشگلی
استاد و مریم بانو همیشه شوخی های عاشقانه تون و دارید
چه آسمون میلی رنگ با ابرهای سفید ، خرگوش و لاک پشت بزرگ و اون مار تو پارک چه آروم بودند
مردی که با الیگیتور ها بازی میکرد ، معلوم بود از کارهاش ، صحبت هاش و که نمیفهمیدم ولی حاضرین چقدر میخندیدند ، چه رابطه دوستانه ای با اون حیوانات برقرار کرده بود ، واقعا با هرکاری میشه ثروت خلق کرد
اون دریاچه و رودخونه و برگ های سبز مردابی واقعا آدم و به اشتباه می انداخت و فکر میکردم من هم اونجا مردابه
چقدر دلم خواست سوار قایق اونم از نوع بادی اش که استاد توضیح داد و منم سوار بشم
استاد بی صبرانه منتظر دیدن بقیه زیبایی های این سفرتون هستیم
سلامودرود به پدرتوحیدی و معنوی این سایت الهی وسلام به مریم جان الگوی تمام بانوها
سپاسگزاره خداوندم که به من فرصت داد تا باردیگر قسمتی از زیباییهای نشنا پارک جنوب فلوریدا رو ببینم الهی صدهزاران مرتبه شکرت
استاد این طاووس هایی که نشون دادید،باورکنید باب وجنیفر خودتون باشه،چون به محضی که طاووس هارو دیدم احساس میکردم اون دوتا برام آشنا بودن،و وقتی که مریم جان گفتن مثل باب وجنیفر خودمونه،خیلی برام جالب بود
خدای من اینجا چقدرمنو یاد قدم سوم جلسه ی قرانیش میندازه که چقدر انسانها قدرت دارن ومیتونن همه ی موجدات رو مسخر خودشون بکنند
بسیار تحسین برانگیزبود شجاعت اون آقایی که اینقدر خوب قانون رام کردن الیگیتور هارو درک کرده بود و به راحتی ساعتها درکناراونها بدون هیچ ترسی ایستاده بود
چقدر ذهن ما همیشه قسمت منفی هرماجرایی رو میبینه،من بااینکه باورکردم که اون اقا به کنترل تمساح ها مسلطه اما دوباره اون قسمتی که سرش رو نزدیک به دهانش کرده بود،ذهنم میگفت نکنه بهش حمله کنه و یه لقمه ی چربش کنه!خخخ
چقدر مردم جنوب فلوریدا رو تحسین کردم که بخاطراینکه قسمت زیادی ازین منطقه نشنال پارکه،اکثراونها این قسمت ازجنوب تجمع کردن و عملا هیچبنایی اینجا نمیتونه ساخته بشه،و بسیاری از قسمتهاش به صورت طبیعی باقی میمونه
خیلی جالب بود که الیگیتورها وقتی میرن خونه ی یک نفر و ببینن اونجا براشون یک جای جدیده،دوباره دوست دارن اونجا برگردن
وجالبتراینکه حیوونا با وجود ظاهری خطرناک اما خیلی ازدرون خیلی خجالتی و کم خطرهستند
بیشترین استفاده ازاونها هم از پوستش برای کیفوکفش چرم و از دمش برای غذااستفاده میشه
واقعاآدم یلحظه که به ظاهرش نگاه میکنه ساید باخودش بگه این چه حیوونیه بااین ظاهر خشن و ترسناک
امامیبینیم که همین حیوون اتفاقا آیه های مربوط به( سَخَرَ )رو بیشتر به انسانها یادآوری میکنه و خدامیدونه چندین نفرازانسانها ایمانشون به قدرت درونی خودشون بیشتر بشه به اینکه چقدر میتونن حیوانات رو رام خودشون کنن
چقدر اون قایقهای بادی جالب بودن،بادوتاموتور هشت سیلندر،چندصداسب بخار قدرتشون بود و راحت میتونن تو مناطق کم عمق حتی اگه اززیر لابه لای علفهای رودخونه گیرکنن میتونن کارکنن وبه راحتی حرکت کنن.
استادوقتی که گفتید این قسمت از جنوب فلوریدا اونقدهوا گرم بود که کسی باورش نمیشد زمستونه،دیدم که چقدر طرز تفکر مردم ایران و این کشور متفاوته
توایران اگه یک سال زمستونش زیاد بارش برفوباران نداشته باشه،فوری خبر کمبود و محدودیت رو تو گوش مردم میکنن،و اینکه فوری ربطش میدن به اینکه خدا مردم رو غضب کرده و آسمونش رو ازباران رحمتش بسته و کلی احساس گناه هم به مردم میدن که بخاطر گناهانمونه که بارون نمیباره
حتی یادمه توی شهرما چندین سال بود مردم چندین گروه میشدن وسراغ امام جمعه ی شهر میرفتنو همگی با چتر به یک قسمت بلندی از شهر میرفتن و دعامیکردن و ازخدا طلب استغفارمیکردن، وبرای اونهایی که باعث شدن بارون نباره دعاو طلب بخشش میکردن،وجالب این بود که هیچوقت هم این مورد جواب نمیداد!
درکل بسیار تحسین کردم نوع تفکر این مردم کشور رو که بااین مناطق سرسبز وهمیشه پرآبی که درهرجادارن تجربه میکنن،این نشون میده خیلی سپاسگزارتراز داشته هاشونن که این حجم ازعظمت و بزرگی نشنال پارک فقط قسمت شمالیشه و چقدر به فکر همدیگه هستن که کیلومترها تریل پیاده روی ایجادکردن تا مردم بتونن بیشتر اززیبایی های نشنال پارکها لذت ببرن.
خیلی هم برام جالب بود که این رودخونه باعرض و طول صد و پنجاه مایل وسعت داره و آبش وارد خلیج مکزیک و اقیانوس اطلس میشه
کلا این کشور و مردمش روخیلی تحسین میکنم که بفکر پولسازی و گسترش اقتصاداین کشور هستن وازهرموقعیتی استفاده میکنن تا بتونن پول بیشتری بسازن
از رام کردن حیوانات،از موزه هایی که باانواع حیوانات درست میکنن و و کلی موقعیت رو از دست ندادن و تونستن باایمان وشجاعت حرکت کنن،و چقدر خوب که همه ازین موقعیتها استقبال میکنن
اون موردی که گفتید الیگیتورها میتونن تاشش ماه غذانخورن و وقتی هم غذایی میخوزن دوست دارن توی افتاب باشن و دمای بدنشون رو بالای هشتاد درجه. فارن هایت برسونن تا سیستم هضم غذاشون رو فعال کنن
مثل سیستم بدن انسانها که هرچی متابولیسم بدن بالاتر بره هضم غذاآسونتر میشه
استادجان خیلی ازتون سپاسگزارم که تابه الان238جای مختلف زیباییهای این کشور رو باعشق دراختیار ما گذاشتید،خیلی ممنونم بابت تموم سخاوتهاتون
خیلی لذت میبرم ازتک تک زیباییهایی که برامون به اشتراک میذارید واقعا حسش خیلی متفاوت تر از اون مستندهایی هست که تابحال ازعمرم دیده بودم
یه حس خیلی قوی با صدای بلند داره میگه این جریان رو بنویسم…
دیروز بسته حاوی مدارک ترجمه شدهم که تایید رسمی شده بود بدستم رسید
من سالهاست میخوام مهاجرت کنم و از وقتی با قانون آشنا شدم فهمیدم که چرا تا حالا اتفاق نیفتاده
از سال 99 مقصدم رو تعیین کردم و شروع کردم آماده شدن براش
بی نهایت تقلا کردم، به قول معروف به آب و آتیش خودمو زدم که جور کنم، پولشو، مدارکشو، زبان جدیدی که باید یاد بگیرم اون هم من که سالهای سال تخصصم زبان انگلیسی بود و حتی مدرک بینالمللی آکادمیک هم دارم… الان که این جمله رو نوشتم ببین چی فهمیدم
خدایا شکرت خدایا شکرت
من توی جریان مهاجرت مدام مینوشتم که وابستگی ندارم و هر چی هست رو خودمو ازش آزاد کردم، ادم مستقل و شجاعی هستم با تنها زندگی کردن و دور از خانواده بودن اوکی هستم کما اینکه تجربه ش هم کردم، و بینهایت عاشق دوری و دوستی هستم و بهش معتقدم
ولی تا همین چند لحظه پیش فکر نمیکردم که زبان هم وابستگی باشه… من با وجود اینکه دارم زبان جدید رو میخونم و خیلی هم عالی پیشرفت کردم ولی شاید بیست سی درصد علاقه و اشتیاق و انگیزه ای که برای انگلیسی دارم رو برای این زبان دارم
همین
همین ترمز مهم من، توی قضیه یادگیری و اصلا از بین بردن مقاومتم ندیده بودم
دارم زبان میخونما ولی مدام با خودم میگم من قرارداد انگلیسی میخوام، با چه دیدگاهی؟ با این ریشه فکری که من وقت ندارم زبان جدیدمو به اندازه انگلیسی یاد بگیرم، عجله دارم وقت نیست اونقدر هم که با استعداد نیستم، کلاس هم که نمیرم و دارم افلاین درس میخونم، اینجا هم که بدون مدرک میگن !!!! هیچ کاری بهت نمیدن
پس نتیجه چیه؟
من که قرار نیست موفق بشم، پس لازم نیست زیاد جدی بگیرم همین که الان کم و بیش درس میخونم برای اینکه بعدا بگم من تلاشمو کردم ولی نتونستم مهاجرت کنم کافیه!!!
الله اکبر
اعوذ بالله من شر شیطان رجیمی که فقط داره آیه یاس و کمبود و فقر بهم میده
کار انگلیسی نیست، تو لایق نیستی، تو در حدش اصلا نیستی، کو وقت، هر روز که میگذره دیرتر میشه
یا خدا
شکرت شکرت شکرت که به این ترمزها هدایت م کردی ازت ممنونم
اتفاقا من خیلی خیلی خیلی بااستعدادم توی یادگیری زبان و با همین افلاین درس خوندنم دقیقا چندین برابر دوستی که کلاس خصوصی با یک فرد اصلا ساکن همون کشور داره، زبانم خوبه، و اصلا من دارم بهش آموزش میدم
خیلی خیلی خداروشکر میکنم خدایا شکرت که این مهارت و سلامتی و استعداد و این درسها و این مدرس رو بهم دادی خدایا شکرت
.
خلاصه
من مدتها درگیر جور کردن پول ترجمه ها بودم، بخاطر کمالگرایی و همین ناامیدی و باور به نشدن بارها و بارها پول ساختم که چندین برابر مقداری بود که برای ترجمه لازم بود ولی ترجمه نکردم
ولی بالاخره سال گذشته ترجمه ها رو خدا برام انجام داد، مترجم معرفی کرد، مدارکمو سالم و کامل پست کرد و راحت بدستم رسوند ( همین پست کردن مدارک هم کار خودش بود، یک پست خصوصی که من دوست داشتم باهاش کار کنم ولی توی شهرمون فعال نبود و به محض آماده شدن مدارکم تبلیغاتش رو در سطح شهر دیدم و شماره ش رو برداشتم و تماس گرفتم و الله اکبر که خدا چه انسان نازنینی آفریده که بسیار منظم و متعهد هستن و اصلا منو میشناخت و خودش آشنایی داد و گفت من همکلاس دختر عموت بودم و شما رو میشناسم و … و من نه تنها با این پیشامد خیلی خیلی خوشحال شدم بلکه درگیری ذهنی که داشتم که چطور مدارکم رو به خارج از کشور راحت پست کنم خدا جورش کرد، به زیبایی، و اونقدر بهم رزق داد که هربار که دارم مدارکی رو پست میکنم و با اینکه دارم چندین برابر پول پست معمولی هزینه میکنم ولی اینقدر خوشحال و راضیم که فقط خودم و خدا میدونیم) اصلا خود من نمونه بارز فراوانی مشتری مشتاق و خوش حساب و ادم حسابی هستم، برای این مرکز پستی، من یک مشتری عالی هستم، که اصلا برام مهم نیست چند برابر معمول دارم پول پرداخت میکنم، بی نهایت مشتاقانه و راحت پول رو پرداخت میکنم، خدایا شکرت، این جهان پر از فراوانیه و من طرف خودم رو براحتی ملاقات میکنم، تو همه جزییات رو جور میکنی.
خدایا شکرت
اصلا همه کار خدا برام کرده
از وقتی که بهش سپردم
بهترین بندگانش رو برای اینکه کارهام براحتی و باکیفیت باکیفیت بدستم برسه ردیف کرد توی راهم
و دیروز حتی تحویل گرفتن بسته پستی از پستچی رو من انجام ندادم بندهی خدا برام انجام داد و وقتی اومدم خونه دیدم پاکت روی میز اتاقم گذاشته
بینهایت انواع و اقسام کارهایی که در طول روز دارم رو خدا برام انجام میده که حتی لازم نیست من کوچکترین قدم فیزیکی بردارم، خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدا قانون سفارت رو برام تغییر داد، و جوری برام نوبت گرفت که سالهاست، ببین! سالهاست اصلا سیستم نوبت دهی جور دیگه بود و غیر از پول دادن به دلال به مبالغ بالا امکانپذیر نبود و من مدام تجسم کردم سپاسگزاری کردم و گفتم یه چیزی بالاخره برای من اتفاق میفته و یک روز صبح پاشدم دیدم قانون تغییر کرده و من جزو اولین نفرات بودم اونروز صبح که متوجه شدم و براحتی ثبت نام انجام شد و دوستم پیشنهاد داد تو اصلا تهران نیا مدارکتو بفرست من که خودم کار دارم، برادرم میبره برات، برادرش که اصلا من ندیدم و نشناختم با محبت زیاد کارهای منو انجام داد، دلسوزتر و متهعدتر و خوشقولتر از خودم حتی
خوب
غیر از خدا میتونه اینطور نتیجه بسازه؟!
فقط خدا
فقققط خدا
فقطططط خدا
الله اکبر
خدایا تو قدرتمند هوشیار خلاق ثروتمند وهاب مشتاق و بسیاااااار مهربونی
خیلی
خیلی ازت ممنونم خیلی
من این کامنت رو صبح پنجشنبه نوشتم، و بعد از اون درگیر مراسم ختم بودیم و الله اکبر از اینکه خدا براحتی و عزتمندانه داره در بهترین زمان و مکان برای لذت بردن، رشد کردن، پول ساختن و بیشتر توحیدی شدن قرار میده، الحمدالله
توی مراسم خیلی حواسم بود که به اطرافم توجه نکنم، و خدا به زیبایی بعضی وقتا حواسمو جمع میکرد به آیه ای که داره خونده میشه و خدایا خدایا که هر بار فقط کلمات توحیدی و تسبیح بزرگی خودشو بهگوشم میرسوند و من براحتی اشک ریختم، و کسی نمیدونست اشک من برای حمد و ستایش خدای خودمه
خدایا شکرت تو بینهایت قدرتمندی، هوشیاری، وهاب و ثروتمندی خدایا شکرت
اخر شب هوا بینهایت عالی بود، رفتم و توی حیاط خونه دوستم نشستیم به گپ و گفت در کنار باغچه بسیار زیبا و پر از گلشون، خدایا شکرت واقعا عطر گل نرگس آدم رو مست میکنه، خدایا شکرت
بهترین حال رو داشتم و گوشیمو باز کردم بعد از یک روز کامل اینترنتم وصل شده بود، دیدم ایمیل اومده برام و تایید مدارکم از اروپا رسیده، به محض اینکه گفتم وااااای ببین … بارون شروع به باریدن کرد
خدایا
خدایا چه حالی داشتم چه حالی داشتم
خدایا ازت ممنونم
تمام کاری که توی این سالها بزور و تقلا نتونسته بودم انجام بدم تو در چشم به هم زدنی انجام دادی
و ایمیل رو باز کردم و داشتم متنش رو میخوندم و نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم؛ بعد از سالها اشک شوق رو تجربه کردم
چقدر زیبایی چقدر فراوانی چقدر نعمت چقدر ثروت چقدر حال خوب در این قسمت و قسمت 237دریافت کردم خداروشکر میکنم به خاطر چشم های زیبام که بهم بخشیدی تا این همه زیبایی این همه قشنگی رو ببینم و لذت ببرم.
خدایا شکرت که داری هر لحظه هدایتم میکنی که به هرچیزی میتونم مسلط بشم میتونم به بدنم به اتفاقات دلخواهم زندگیم به حیوانات و هرچیزی که فکرش رو بکنم
مسلط بشم ……
خدایا ممنونم به خاطر این که داری بهم میگی
نترس باشم شجاع باشم و الگو هارو نشونم میدی مثل مریم جان که هر چیزی رو به راحتی داره تجربه میکنه
مثل این مردی که به راحتی به قانون مسلط شده به حیوانی.…..
خدایاممنونم به خاطر این که داری بهم یاد میدی عشق بورزم به هرچیزی که بهم به زودی برمیگرده این عشق و حال خوب ………
خدایا ازت ممنونم که داری بهم یاد میدی که اگر در مسیر درست باشم اگر متعهد باشم اگر به قانون به درستی عمل کنم ایده های پول ساز برای ذهنم میفرستی که به راحت ترین شکل پول بسازم …….
خدایا ازت ممنونم که داری بهم یاد میدی تمرکزم ،کانون توجهم رو بذارم روی زیبایی ها
که در مسیر زیبایی های بیشتر قرار بگیرم..
خدایا ممنونم که داری بهم یاد میدی عاشق باشم عاشق تو عاشق خودم عاشق پریا در هر شرایطی با خودم در صلح باشم که هدایت بشم به رابطه عالی ،رابطه آیی پر از حال خوب پر از هیجان و…..
خدایا ایمانم رو هر لحظه بیشتر کن
خدایا من رو در مسیر درست قرار بده تا بنده ی خوب تو باشم.
فرشته جان وقتی دیدم عکس پروفایلت جدیده با ذوق چند بار تا حالا نگاه کردم و تحسینت کردم صورتت مثل درونت زیباست خیلی دوستداشتنی هستی…صلح درونیت ، اعتماد به نفس و عزت نفست رو میشه احساس کرد
فرشته جان من ایمیلم رو فعال کردم که هر وقت شما کامنت مینویسی اطلاع میده، من دارم ازت الگو میگیرم دختر شجاع دمت گرررررم
ممنونم ازت که باعث شدی اولین کامنتمو با اکانت خودم بنویسم
باور کن با خوندن کامنتت اشک تو چشمام حلقه زد و با شجاعتی که در عمل نشون دادی بهت افتخار کردم
منم درست مثل شما از بچگی پدرمو برام بت کردن همش میگفتن اگه اینکارو کنی بابات عصبانی میشه اگه اینکارو نکنی دیگه دوست نداره… انقدررررر بهم گفتن که من تبدیل شدم به یه ربات که معیار رفتار و عملکردش قواعد اکثرن بی منطق خانواده اش به خصوص پدرشه یعنی خودم نبودم اونی بودم که اونا میخواستن…
اون من الهی من خیلی اذیت شد خیلی…
قبلا خیلی رنجش داشتم چون بقیه رو مخصوصن بابامو باعث و بانی وضعیتی که داشتم میدیدم
نمیدونم چجوری سپاسگزار خدا باشم که هدایتم کرد به این سایت الهی و منو با استاد عباسمنش عزیزم آشنا کرد اگر قدردان باشم با ایمان و اعتماد به خدا عمل میکنم،
عمل کردن به این آگاهی ها بنظرم بهترین سپاسگزاریه
خدا رو شکر وقتی پذیرفتم که من مسئول صفر تا صد زندگیم هستم و هیچ عامل بیرونی نمیتونه رو زندگی من تاثیر داشته باشه مگر اینکه شرک بورزم و خودم بهشون قدرت بدم تو ذهنم،
اون موقع تونستم ببخشم و ذهنم رو آزاد کنم از کینه ها و رنجش هایی که داشتم…
آروم آروم با کار کردن روی باور های توحیدی دارم بهتر میشم،
همین چند وقت پیش یه کار کوچولو که دوست داشتم رو انجام داده بودم که اصلا یادم رفته بود بابت انجامش از بابام بترسم مامانم بهم گفت بابات بدش اومده و …. ولی انقدر از خدا تشکر کردم گفتم خدایا تو منو انقدر شجاع کردی که اصن یادم رفت که بابام از این موضوع بدش میاد…
من تو اون موضوع به ظاهر کوچیک تونستم پس در مسائل به ظاهر بزرگتر هم میتونم
من میپذیرم این محدودیت ها در ذهن منه اگه از درون محدودیت ها رو نپذیرم در دنیای بیرون هم محدودیتی نمی بینم…خدایا شکرت که همه چیز درون منه
نکته مثبت اول طاووس بسیار زیبا با پرهای رنگی رنگی و مدل راه رفتن جالبش
نکته مثبت دوم امنیت و آرامش و صلحی که برقرار هست و نه تنها آدمها بلکه حیوانات هم دارن با آرامش تو این مکان بهشتی زندگی میکنن و فرهنگ عالی این مردم که انقدر با حیوانات دوست هستن
نکته مثبت سوم آزادی ای که در کشور آمریکا هست و همه دارن در کمال آٰرامش و احترام کنار هم دیگه زندگی میکنن خوب و راحت
نکته مثبت چهارم شجاعت و جسارت و توانمندی این دوست عزیزمون که با این علیگیتور ها داره تعامل نزدیک انجام میده تحسین برانگیز هست
نکته مثبت پنجم رودخانه زیبا و پر آب و بزرگ اورگرید که واقعا شبیه مرداب هست و انواع گیاهان داخلش رشد کرده، گیاهانی که داخل آب رشد کردن و بدون خاک دارن در محیط همیشه خیس و پر آب به زندگی خودشون ادامه میدن
نکته مثبت ششم چیزهای جدید در مورد حیوانات در این قسمت یاد گرفتم مثل اینکه علیگیتورها باید داخل آفتاب خودشون رو قرار بدن تا دمای بدنشون انقدر زیاد بشه که سیستم هضم غذاشون راه بیفته و کار کنه
نکته مثبت هفتم هوای معتدل و گرم فلوریدا که جون میده در این فصل زمستون در این شرایط قرار بگیری و از این هوای بهاری لذت ببری
نکته مثبت هشتم قایق هایی که با باد کار میکنن و مخصوص مناطق کم عمق هستن که تضاد گیر کردن موتور به کف رودخانه و گیاهان رو حل کرده اند
اولین باری که در کل زندگی 47 سالم یاد گرفتم لذت ببرم از چیزی
حالا میخواست اون چیز هر کاری باشه..
البته بصورت خودآگاه لذت ببرم
چون قبلا لذت میبردم از سفر شمال ، ولی نمیدونستم تاثیرش توی زندگی آیندم چیه
اولین بار که فهمیدم میتونم بصورت خودآگاه لذت ببرم تا برسم به لذت های بیشتر در آینده
سایت استاد عباسمنش عزیز و سریال سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت بود.
هنوز تا اونروز هیچکس نه والدین نه مدرسه نه جامعه به من نگفته بودن این موضوع مهم رو
آروم آروم درک کردم که فرکانسهای منه که یک ساعت دیگه منو خلق میکنه
و کم کم باور کردم خدا داره راست میگه
اگه میگه جهان رو به تسخیر تو درآووردم
اگه میگه تو جانشین من هستی
اگه میگه تو خدا هستی
راست میگه
تا اونروز فقط چشم بسته به حرفای پدر و مادر و جامعه گوش داده بودم و قبول دروغکی داشتم که راست میگه
اما با زندگی استاد و آموزش هاش بود که اونو لمس کردم .
استاد عزیز اینکه چقدر زیبایی توی این فایل دیدم یه طرف
و اینکه چقدر از این تمرکز بر زیبایی ها وارد زندگیم شده یه موضوع مهمتره که نشون میده من اجازه ندادم تلاش برای الگو کردن شما برا زندگیم از بین بره
میدونم خیلی جای کار دارم اما آروم آروم دارم پشت سر شما و دوستان می یام تا برسم بهتون
تا شما برسین به وسط جنگل و آتیش جوجه رو درست کنین منم بهتون رسیدم
قول میدم خودمو برسونم
استاد جان
دوستان عزیز
من سعی میکنم شبها معجزاتی که خلق کردم رو بنویسم و ستاره قطبی صبح و شبم رو انجام بدم
اما به اون اندازه که دوس داشتم انجامش بدم به همون اندازه جهان بهم واکنش نشون داده
دیروز یکی از روزهایی بود که واقعا اشک منو درآوورد و خیلی لذت بردم که دارم میفهمم فرکانس های غالب چیه و چیکار میکنه
میخوام تو این فایل که هدف استاد عزیزم تمرکز بر زیبایی و فراوانی جهان هست منم برای خودم رد پا بزارم که بعدا قدر اینجا بودنم رو بدونم
اینکه بعدها بدونم به خاطر وجود نازنین و ارزشمند خودم چه کارایی و قدمهایی برداشتم خیلی مهمه.
مثل چکاب فرکانسی استاد میمونه
استاد جان
یه چیزیو قبل از اینکه اتفاقات خوبمو بگم بگم
نجواها میگن
ننویس بابا اینا چیزی نیس
مسخرت میکنن
ممکنه چندتا از دوستان همشهریت باشن
و ……..
منم بهش گفتم اتفاقا اگه تو درستم بگی بچه ها خوب کاری میکنن چون یاد گرفتم که به نظر دیگران احترام بزارم
کاری نداشته باشم
و تمرین خودمو انجام بدم
بچه های عزیز
صبح به احترام وجود ارزشمند خودم با صبر و عشق بعد از صبحونه (جاتون خالی)اومدم سر کار ساعت 8 و نیم
در صورتی که قبلا ساعت کاریم دست خودم نبود و راس ساعت 7 و رب بایست در محل اداره حاضر میبودم و چقدر با ترس دوباره دیرم شد هر روزه می اومدم سر کار
2-کامنت صبحمو خوندم در محل کارم و همینجا از دوستان عزیز یه تشکر جانانه میکنم که به من کمک میکنن چطور فکر و زندگی کنم.
کامنت خوندنو استاد عزیز یادم داد که صبح ها بعد از بیداری یا هر فرصتی از کامنت بچه ها استفاده کنم
قبلا اصلا اینکار رو نمیکردم و ذهنم میگفت حوصلشو ندارم
3-ستاره رو با عشق نوشتم و کلی لذت بردم بالای پشت بام با خدا عشق بازی کردم.
اینو یادگاری از استاد عزیز از دوره بینظیر و توحیدی 12 قدم دارم که خیلی کمکم میکنه همیشه امید داشته باشم که درخواستهام داده میشه و ذهنمو کنترل کنم
قبلا جدی نمیگرفتمش
4-چند روز پیش یه درخواست داشتم از خدا که مبلغ فلان رو میخوام برا فلان
همون دیروز همکار عزیزم 200 میلیون تو حسابش رو نشونم داد و فهمیدم این بی دلیل نبوده و خدا داره جوابمو میده و میگه حسام جان همین پولو برا تو هم واریز میکنم .
5-خدا گفت یادته 13 م همکارتو دیدی و خواستی و بعد چند هفته دادمت و این 200 تومنم بهت میدم
تو سهم خودتو انجام بده منم سهم خودمو
قبلا اینجور نبود
اصلا خدا رو سرپرست و مدیر و وکیل و برنامه ریز کسب و کارم و زندگیم نمیدونستم و اصلا هیچوقت فکر نمیکردم خدا میتونه پول وارد زندگی و کسب و کارم کنه
6-الان چند وقتیه که توی دوره احساس لیاقتم هر روز صبح تقریبا نیم ساعت تا 45دقیقه ابتدای شرو به کارم ، بقول سعیده جان یه غار حرا پیدا میکنم و با خدا صحبت میکنم چون میگم حسام جان تو خیلی ارزشمندی
اینقدر ارزشمند هستی تا وقتی رو بزاری و با فرمانروای کل کیهان صحبت کنی
اینقدر ارزشمند هستی تا با ثروتمندترین در جهان صحبت کنی
اینقدر ارزشمند هستی که اجازه بدی خدا دوست داشته باشه و بیاد پیشت
در واقع من میرم پیش خدا ولی در ذهنم خدا رو صدا میزنم میگم بریم بالای پشت بوم که هیچکس نیس و میخوام ببینمت
یه صندلی خیلی خوشکل گذاشتم پیش هواکش کولر ها و میره اونجا میشینه و با همیم
آره دوستان مکان خلوت با چشم انداز بیش از نیمی از شهر من و خدا 45 دقیقه باهمیم.
بعد چند بار که توی ذهنم میگم اینقدر ارزشمند هستی ؟
بعد جواب خودمو میدم میگم آره من لیاقتشو دارم
خیلی عاشقانه و اینکه به وجودش دارم یقین پیدا میکنم
استاد جان میدونین
جدیدا خیلی دارم درکش میکنم
خیلی دارم باهاش حرف میزنم
خیلی احساس میکنم دوس داشتنی شده
احساس میکنم خیلی دوسم داره
احساس میکنم
میدونین انگار اینجوری بگم
یه فایل گذاشتین و توش گفته بودین احساس میکنم خدا کار و زندگیشو ول کرده
فقط داره به من نعمت میده فقط داره ثروت میده
فقط داره رابطه های خوب
فقط لذت میده که من فک کردم خدا بنده دیگه ای نداره انگار فقط منم
من نمیگم مث شما شدم ولی خیلی جدییدا احساسش میکنم
جدیدا بهش علاقه پیدا کردم
و انگار خودش هر روز داره عشقمونو بیشترش میکنه
دوستان عزیز
قبلا خیلی باهاش حرف میزدم
و در صد درصد موارد غرغر و گلایه و داد و بیداد سرش میکردم
7-کارهای دفترمو با عشق و با باور اینکه من انسان ارزشمندیم و کارام مفیده برا همه انجام دادم
ولی قبلا به زور و با حال بد انجامش میدادم
8-دیروز و اگثر روزا همه کارام داره تلفنی انجام میشه. تو ستاره مینویسم و خدا کارامو راحت میکنه و تقریبا 1 یا 2 ساعت چند تا کاری که دارم انجام میشه
قبلا پشت در اتاق این مدیر اون رئیس ساعتها علاف بودم
9-یه درخواست اتوبوس و واریزی به ستاد داشتم
معجزه اینجا بود که وقتی توی ستاره نوشتمش ، پریروز بود و امروز مدیرم بدون اینکه بهم بگه اتفاقی زنگ زده بود به مدیر مالی و خواسته بودش که بیا کاریت دارم و مدیر مالی و معاونش رو خدا آوورد به دفترم و من و مدیرم کار رو باهاشون بستیم به همین راحتی خدا انجامش داد
استاد جان یادتونه توی دوره بی نظیر و توحیدی احساس لیاقت گفتین که انیشتین گفته هر وقت کارا داره راحت انجام میشه میفهمم خدا داره کارا رو انجام میده
من همونموقع توی جلسه که داشتیم نگاهمو به بالای سر مدیرم انداختم انگار صندلی خدا بالا سر صندلی مدیرمه و لبخند بهش زدم و حرف شما یادم اومد …..
دوستان عزیز قبلا من دم در همین مدیر ساعتها میننشستم تا درخواستم انجام بشه یا کار گره بخوره و بزاریم بعدا
10-توی ستاره درخواست داشتم که خدا یا دوس دارم با وجهی از آدما برخورد کنم که اون وجه باعث بشه من از تو سپاسگزار تر بشم و مدیرم و هر کسی که فک میکنم در طول روز دیدم با من رفتارشون عالی و با احترام بود .
قبلا ترس داشتم که مدیرم بد اخلاقی نکنه و ارباب رجوع بد اخلاق نداشته باشم و برام پیش میومد.
11-یکی از خانمهای همکارم برام کیک خوشمزه بسته بندی خریده بود و بهم داد و گفت خودم کارای شماره ها و نامه هامو انجام میدم و تو به انجام کارای خودت برس.
قبلا همین همکار کارای خودشو رو دوش من مینداخت و حالمو بد میکرد
12-به خدا گفتم تو سرپرستمی تکلیفمو با نمایشگاه ماشینی که عصرا میرم مشخص کن یا یه نمایشگاه جدید برام پیدا کن یا همینجا قراردادمو اوکی کن
همینکه امید دارم خدا کارامو انجام میده خودش بزرگترین معجزس
13-امید دوست یه نمایشگاه ماشین دیگه زنگم زد و چقدر با احترام برخورد کرد و موضوع کارمو تو نمایشگاه بهش گفتم و گفتم میخوام برم یه جای دیگه ، بدون اینکه خبر داسته باشم و اون گفت نمایشگاهی که شما کار میکنی رو من میخوام بخرم شما چند روز بمون تا با هم کار کنیم
دوستان راستش خیلی خوشحال شدم که از بلاتکلیفی دراومدم
اصلا من نمیدونستم اون میخواد اینکار رو کنه و اونم نمیدونس من میخوام برم و زنگم زد خبر احوال کنه که خدا هدایتش کرد.
این دیگه واقعا معجزش برا من مث معجزه عصای موسی شد.
استاد جان
قبلا باور نداشتم که خدا اصلا میتونه آدما رو با هم کانکت کنه و مسئله ها رو حل کنه.
14-ظهر خواب خوبی داشتم
قبلا از ترس اینکه کارای عصرم دیر نشه استراحت به وجود ارزشمندم نمیدادم .
15-هر هفته یه ساعتی رو گذاشتم و تنهایی با تفریح هایی که دوس دارم به خودم حال میدم.دیروز روزش بود و لذت بردم.
16-عصر نمایشگاه خدا رو نشوندم پشت میز مدیر نمایشگاه ، میدونین کار با سرپرستی خدا خیلی حال داد و لذت بردم
قبلا خدا رو صاحب نمایشگاه نمیدونستم و خیلی استرس داشتم که با کار جدیدم چطور کنار بیام.
17-تو نمایشگاه به خدا گفتم عصرونه میخوام بعد نیم ساعتش خدا یه دوستا رو رو رسوند و جاتون خالی نون و پنیر و سبزی و …
قبلا اصلا همچین ارتباطایی با خدا نداشتم .
18-امتحان آشغال نریز استاد
استاد جان
تو جلسه تکمیلی دوم دوره بینظیر احساس لیاقت گفتین ، چرا ما تمرکز مون رو بزاریم رو عملکرد دیگران
تمرکزتون صددرصد روی خودتون باشه تا پیشرفت کنین
منم اسم تمرینی که طراحی کردم تمرین آشغال نریزه
خلاصه سعی میکنم به کسی راهکار ندم و کلا سرمو از زندگی دیگران بیارم بیرون .
خلاصه عصر نمایشگاه بودم یکی از دوستای صاحب نمایشگاه اومد و چون جوون بود و چون فکر میکرد من مسن هستم و تجربه دارم ، ازم راجع به موضوعی سوال کرد و من یاد تمرین افتادم و جوابشو با زرنگی دادم و گفتم باید دید هر کسی از چه زاویه ای نگاه میکنه و دیگه هیچی نگفتم.
یعنی به اندازه یک خط
و فک کردم حالا اگه سخنرانی کنم چه سودی برام داره غیر از اینکه از درسهام و وضایفم غافل شدم .
قبلا چطور بودم
مثلا یه جایی ، یارو با کس دیگه ای صحبت میکرد منم نشسته بودم به زور و با سخنرانی میخواستم تو کلش کنم مسیر درست اینه .
اصلا با من چیزی نگفته بود ولی من دخالت میکردم.
19-به مدیرم زنگ زدم زودتر از نمایشگاه برم برم خونه ، چقدر با احترام باهام برخورد کرد
قبلا کمتر با این احترام برخورد میکردم.
20-نمایشگاه به احترام خودم درسای معامله رو خوندم
یعنی برا وجود ارزشمندم سعی کردم یه چیزی امروز یاد بگیرم .
قبلا فقط میخواستم ساعتم تموم شه در برم خونه ولی الان نمیفهمم ساعتم چطور میگذره .
21-اومدم بیمارستان برای دخترم ، فوری جای پارک خوب پیدا کردم
22- گربه ای دم در بیمارستان بود تا من و دخترم اومدیم دم در اومد خودشو به پامون مالید و من چقد نازش کردم یاد استاد افتادم تو سریال زندگی در بهشت.و خیلی حال داد بهمون
قبلا میگفتم نه تمیز نیس
میگفتم موش به لباسم میمونه
و……
23- به احترام ارزشمندی خودم ب دکتر گفتم چکاب بنویسه برام و اینکه گفتم بدن من چقدر قویه
قبلا احساس لیاقت نداشتم به خاطر وجوددنازنین خودم اگه مسئله ای دارم دکتر برم
میزاشتم تا کاردم به استخونم برسه
اما اونجا درسته برا دخترم رفتم اما به دکتر اورژانس گفتم میخوام چکاپ بنویسین و معجزه اینکه هیچکسی پیش دکتر نبود ولی وقتی میخواستیم بیایم بیرون کلی آدم پشت در اتاق دکتر بودن
24-بعد دکتر رفتم بع عشق خودم یه لیتر آب سیب و آب هویج خریدم
قبلا یه دونه نون خالی به عشق خودم نمیخریدم .
25- حرف امام و توسل توی ماشین زده شد
خانمم به پسر 10 سالم راجع به تاثیر اماما گفت
بعدش منم اجازه خواستم حرفمو بزنم و مهدی خودش انتخاب کنه که کدوم درسته.
خانمم مخالفت کرد و گفت تو نباید حرف بزنی
منم گفتم چقدر خوبه احترام و اجازه بدین منم بگم
گفتن بگو
به پسر 10 سالم با مهربونی گفتم
ببین من از 17 تا 22 سالگیم 5 سال رایگان برا موسسه خیریه امام زمان راننده بودم صبح تا شب
موقع ازدواجم بود به امام زمان گفتم خرج ازدواجمو جور کن
به هیچ جایی دستم بند نبود
و اطرافیانم هم پولی نداشتن
خلاصه ازدواجم با قرض کردن پول حلقه ها شروع شد
و منم تصمیم گرفتم غیر اراده خودم و حمایت خدا ، رو کمک هیچکسی حساب نکنم
این در حالی بود که صحبتم تقریبا دو دقیقه شد و با احساس آرامش بود و با احساس اینکه من تمرین جلسه 3 احساس لیاقت رو انجام بدم
و بعدش که خانمم و دخترم مقاومت نشون دادن هیچی نگفتم و ناراحتم نشدم از حرفاشون .
ولی خودمو تحسین کردم که تونستم تمرینمو انجام بدم .
چون پسرم از دوتاییمون پرسیده بود جوابشو دادم .
به خانمم و بچه ها با مهربونی گفتم اماما رو کنار خدا نزارین و چند تا خدا درست نکنین .
قبلا کلی تو خودم میریختم که اجازه نمیدن منم نظرمو بگم
قبلا کلی تو خودم میریختم که چرا نباید نظرمو بگم
میترسیدم به استاد توحینی بکنن و ….
اما دیشب کسی به استاد توهینی نکرد
منم با آرامش نظرمو گفتم
ناراحتم نشدم که قبول نکنن
26-موقع رفتن به نمایشگاه ساعت 5 عصر چقدر غروب خوشکل بود و یاد صحبتای استاد افتادم
27-چقدر 20 تا نون لواش حال داد هیچکس نونوایی نبود و راحت نون خریدم
قبلا کلی تو صف وای می ایستا م
28-معجزه اینکه چند وقتیه که شب ها برا خواب ، خوابمو سپردم به خدا و راحت خوابیدنم بدون غلط زدن و اینور اونور شدن با خداس
خوابم نبرد ولی بجای فیلمهای سینمایی خارجی ، فیلمای استاد رو دیدم
چقدر از آزادی طاووس در پیاده رو لذت بردم
قبلا بیشتر فیلمهای سینمایی خارجی می دیدم
و کلی چیزایی که دوس داشتم توی این فایل درسی بینظیر بود مث ، زیبایی طاووس و آزادیش بین مردم ، احترام مردم به آزادی هرکسی و هر حیوونی ، علی گیتور و شو ، و صد تا نکته لذت بخششو فاکتور میگیرم
آخه خدا جون امروز همش معجزه بود و هر روزم میتونه اینجوری و مث زندگی استادم باشه
خلاصه استاد عزیز و دوستان دوس داشتنی
دیروز رو که براتون صب تا شبش رو گفتم ، روز اولی که وارد سایت شدم از دو سریالهای زندگی و سفر شروع کردم و تا به خلق این اتفاقات رسیدم .
استاد جان ایمان آووردم به اینکه گفتین فایلهای رایگان مثل سفر هم خیلی درس داره و با دوره ها فرقی نداره
ایمان آووردم چون همین سریال سفر باعث شد زندگی یکروز من به این شکل با لذت باشه و هر لحظه خدا رو کنارم ببینم و تشکر کنم
عاشقتونم دوستان
عاسق دوتا استاد عزیزمم
بقول سعیده جان دور سر همتون بچرخم و کله مبارکتون رو ببوسم.
دروداستادعزیزم ومریم مهربانم
وهمه دوستان عالیم
خداروشکربازهم همسفرشدن باشماعزیزان دلم ودیدن زیباییهاوهدایت به این فایل ولذت بردنم ازذوق استادنسبت به این طاووس زیباوسلام گرمشان .
چقدراین طاووس های زیباراحت وآزاددربین مردم راه می رفتند.
بازهم دیدن خلاقیت های بشرواستفاده ازنیروهای خدادادی مثل استفاده ازبادوحرکت قایق هابه این زیبایی بربستررودخانه .
چه میزان عشق لازم است به حیوانی که حتی نگاه کردن ازقاب تلویزیون هم انسان رابه ترس وامی دارد،شخصی این طور عشق خودرانثارشان می کند،البته که ازنظرمن اززمانی که حیوان نوزادبوده کنارش قرارگرفته وتربیتش کرده است.
من هم خیلی به مرغ هاوخروسی که داریم عشق می دهم ووقتی مرغ هاتخم می گذارند،تخم مرغ هارامی بوسم وخداروشکرمی کنم ،خیلی حس خوبی داردواین هم ازدیدن اکثرنشانه هایی بودکه درسریال زندگی دربهشت می دیدم ودوست داشتم داشته باشم،خدایاشکرت.
الان هم 8تاجوجه دیروزمتولدشدندوچقدرصدایشان به من آرامش می دهدومیرم کلی ذوقشون رومی کنم خیلی نازهستند،خدایاشکرت.
استادجان ازتوضیحات عالی تان بی نهایت سپاسگزاریم.
.مریم جان روی ماهت رامی بوسم مثل همیشه زیباودوست داشتنی .
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
بنام خالق هستی
سلام به استاد بزرگم و مریم بانوی گلم
سلام به شما دوستان عزیزودوست داشتنی ام
وای خدایا من چی همه زیبایی طاووس زیبا باپرای قشنگ و رنگا رنگ قدرت خدارو نشون میداد که اون پرای سنگین چقد راحت راه میرفت وقتی دوتا طاووس کنارهم دیدم قانون تکامل تو ذهنم جرقه زد که ببین شقایق توی هرکاری نباید عجول باشی باید پله پله تکاملتو طی کنی طاووسی که پرای کوچیک داشت وکنارش طاووسی که پرای رنگارنگ و بزرگ داشت نشون داد با طی کردن قانون تکامل به انچه بخواهیم میرسیم خیلی برام لذت بخش بود
اقای مهربون و شوخ طبعی که چقدر قشنگ با الکیتورها ارتباط برقرار کرده بود
برام درس داشت که با محبت و مثبت صحبت کردن خارها گل میشوند که الکیتورچقدر قشنگ وقتی اقای محترم بوسش میکرد پاسخ میداد
و همکاری میکرد شرطی کردن حیوانات
چقد زیبا و قشنگ میشه که ماهم ذهنمو عادت بدیم به زیبایی ها کلام مثبت تمرکز روی نکات مثبت حس خوب و حال خوب
واقعا ازاین همه زیبایی متحیرم وقتی این فایل های حیرت انگیز ورو نگاه میکنم خودمو توی تمام قسمت ها تجسم میکنم
این فایل به من درسهایی داد و قانوهایی رودوباره یاداوری کرد برام
خیلی روخونه زیبایی بود حیوانات زیبا ارتباطات زیبا
سراسر زیبایی خدایاشکرت که لایق دیدن این همه قشنگی هستم
استادبزرگوار ومریم بانو عزیزم انشالله همیشه لبتون خندون و تنتون سالم باشه خیلی دوستتون دارم
من باقدرت ادامه میدم
درپناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خدا.
سلام به همگی.
من عاشقِ طاووس با پرهای رنگارنگش هستم.
یعنی وقتی طاووس پرهاشو باز میکنه دنیایی از شگفتی و رنگ و طراحی رو میبینم.
بسیار زیبا و موزون و هماهنگ با رعایت زیباشناسیِ تمام، خداوند پرهای طاووس رو به دقت و زیبایی طراحی کرده.
طاووس یکی از جلوه های زیباییِ خداوند برای منه.
و برام جالبه که تو طاووس، جلوه گری در جنسِ نر هست.
تو ویدیو عاشق اون طاووس آخری بودم که قسمت گردنش آبی رنگ بود، انتهاش هم سبز…
چقدر رنگِ آبیِ این طاووس خاص بود.
توجهم به خرگوش جان هم که کاهو میخورد، از کامنت محمد حسن جان خانکی، جلب شد.
برام جالب بود طاووس ها در امنیت و راحتی بین مردم حرکت میکردن.
لذت میبرم از امنیت و صلحی که بینِ انسان و حیوان برقراره.
مثلِ سگ های باکمالاتِ منطقه ی خودمون، با اینکه جزو سگ های بزرگ به شمار میرن، اما بین سگ ها و مردم صلحِ زیبایی برقراره.
متشکرم از زیبایی های این فایل.
خدایا شکرت برای همه ی مخلوقاتت، که زیبا هستن.
سلام خدمت استاد و شما دوستان عزیز
من کامنت شمارو خوندم بسیار زیبا من
قبلا کامنت نمیخوندم تو سایت
ولی الان آخر شب و اول صبح کامنت هایه دوستان عزیزم رو میخونم
که پر از نکات مثبت هست
خداروصدهزارمرتبه شکر
و تشکر میکنم از شما دوست عزیز که این کامنت زیبا رو گذاشتی
امیدوارم همیشه شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند باشید
بنام الله مهربان و توانمند جهان هستی
درود بر استاد عباس منش عزیز و مریم بانوی نازنین و همه دوستای هم فرکانسی سایت
چقدر خندیدم از عکسی که استاد روی این فایل گذاشته بودند ، انگار اون الیگیتور رو شونه هاشون بود ..
چه نچرال پارک قشنگی
ما که سیر نمیشیم از دیدن و توجه به این همه زیبایی های سفرتون
چه خوب تفاوت تمساح و الیگیتورهای خجالتی و بی آزار و گفتید ، اشتباهی که بیشتر ما تپ تشابهی که این حیوونا باهم دارند میکنیم
چه طاووس های نر و ماده خوشگلی
استاد و مریم بانو همیشه شوخی های عاشقانه تون و دارید
چه آسمون میلی رنگ با ابرهای سفید ، خرگوش و لاک پشت بزرگ و اون مار تو پارک چه آروم بودند
مردی که با الیگیتور ها بازی میکرد ، معلوم بود از کارهاش ، صحبت هاش و که نمیفهمیدم ولی حاضرین چقدر میخندیدند ، چه رابطه دوستانه ای با اون حیوانات برقرار کرده بود ، واقعا با هرکاری میشه ثروت خلق کرد
اون دریاچه و رودخونه و برگ های سبز مردابی واقعا آدم و به اشتباه می انداخت و فکر میکردم من هم اونجا مردابه
چقدر دلم خواست سوار قایق اونم از نوع بادی اش که استاد توضیح داد و منم سوار بشم
استاد بی صبرانه منتظر دیدن بقیه زیبایی های این سفرتون هستیم
به نام خداوند بخشنده ی روزی گستر
سلامودرود به پدرتوحیدی و معنوی این سایت الهی وسلام به مریم جان الگوی تمام بانوها
سپاسگزاره خداوندم که به من فرصت داد تا باردیگر قسمتی از زیباییهای نشنا پارک جنوب فلوریدا رو ببینم الهی صدهزاران مرتبه شکرت
استاد این طاووس هایی که نشون دادید،باورکنید باب وجنیفر خودتون باشه،چون به محضی که طاووس هارو دیدم احساس میکردم اون دوتا برام آشنا بودن،و وقتی که مریم جان گفتن مثل باب وجنیفر خودمونه،خیلی برام جالب بود
خدای من اینجا چقدرمنو یاد قدم سوم جلسه ی قرانیش میندازه که چقدر انسانها قدرت دارن ومیتونن همه ی موجدات رو مسخر خودشون بکنند
بسیار تحسین برانگیزبود شجاعت اون آقایی که اینقدر خوب قانون رام کردن الیگیتور هارو درک کرده بود و به راحتی ساعتها درکناراونها بدون هیچ ترسی ایستاده بود
چقدر ذهن ما همیشه قسمت منفی هرماجرایی رو میبینه،من بااینکه باورکردم که اون اقا به کنترل تمساح ها مسلطه اما دوباره اون قسمتی که سرش رو نزدیک به دهانش کرده بود،ذهنم میگفت نکنه بهش حمله کنه و یه لقمه ی چربش کنه!خخخ
چقدر مردم جنوب فلوریدا رو تحسین کردم که بخاطراینکه قسمت زیادی ازین منطقه نشنال پارکه،اکثراونها این قسمت ازجنوب تجمع کردن و عملا هیچبنایی اینجا نمیتونه ساخته بشه،و بسیاری از قسمتهاش به صورت طبیعی باقی میمونه
خیلی جالب بود که الیگیتورها وقتی میرن خونه ی یک نفر و ببینن اونجا براشون یک جای جدیده،دوباره دوست دارن اونجا برگردن
وجالبتراینکه حیوونا با وجود ظاهری خطرناک اما خیلی ازدرون خیلی خجالتی و کم خطرهستند
بیشترین استفاده ازاونها هم از پوستش برای کیفوکفش چرم و از دمش برای غذااستفاده میشه
واقعاآدم یلحظه که به ظاهرش نگاه میکنه ساید باخودش بگه این چه حیوونیه بااین ظاهر خشن و ترسناک
امامیبینیم که همین حیوون اتفاقا آیه های مربوط به( سَخَرَ )رو بیشتر به انسانها یادآوری میکنه و خدامیدونه چندین نفرازانسانها ایمانشون به قدرت درونی خودشون بیشتر بشه به اینکه چقدر میتونن حیوانات رو رام خودشون کنن
چقدر اون قایقهای بادی جالب بودن،بادوتاموتور هشت سیلندر،چندصداسب بخار قدرتشون بود و راحت میتونن تو مناطق کم عمق حتی اگه اززیر لابه لای علفهای رودخونه گیرکنن میتونن کارکنن وبه راحتی حرکت کنن.
استادوقتی که گفتید این قسمت از جنوب فلوریدا اونقدهوا گرم بود که کسی باورش نمیشد زمستونه،دیدم که چقدر طرز تفکر مردم ایران و این کشور متفاوته
توایران اگه یک سال زمستونش زیاد بارش برفوباران نداشته باشه،فوری خبر کمبود و محدودیت رو تو گوش مردم میکنن،و اینکه فوری ربطش میدن به اینکه خدا مردم رو غضب کرده و آسمونش رو ازباران رحمتش بسته و کلی احساس گناه هم به مردم میدن که بخاطر گناهانمونه که بارون نمیباره
حتی یادمه توی شهرما چندین سال بود مردم چندین گروه میشدن وسراغ امام جمعه ی شهر میرفتنو همگی با چتر به یک قسمت بلندی از شهر میرفتن و دعامیکردن و ازخدا طلب استغفارمیکردن، وبرای اونهایی که باعث شدن بارون نباره دعاو طلب بخشش میکردن،وجالب این بود که هیچوقت هم این مورد جواب نمیداد!
درکل بسیار تحسین کردم نوع تفکر این مردم کشور رو که بااین مناطق سرسبز وهمیشه پرآبی که درهرجادارن تجربه میکنن،این نشون میده خیلی سپاسگزارتراز داشته هاشونن که این حجم ازعظمت و بزرگی نشنال پارک فقط قسمت شمالیشه و چقدر به فکر همدیگه هستن که کیلومترها تریل پیاده روی ایجادکردن تا مردم بتونن بیشتر اززیبایی های نشنال پارکها لذت ببرن.
خیلی هم برام جالب بود که این رودخونه باعرض و طول صد و پنجاه مایل وسعت داره و آبش وارد خلیج مکزیک و اقیانوس اطلس میشه
کلا این کشور و مردمش روخیلی تحسین میکنم که بفکر پولسازی و گسترش اقتصاداین کشور هستن وازهرموقعیتی استفاده میکنن تا بتونن پول بیشتری بسازن
از رام کردن حیوانات،از موزه هایی که باانواع حیوانات درست میکنن و و کلی موقعیت رو از دست ندادن و تونستن باایمان وشجاعت حرکت کنن،و چقدر خوب که همه ازین موقعیتها استقبال میکنن
اون موردی که گفتید الیگیتورها میتونن تاشش ماه غذانخورن و وقتی هم غذایی میخوزن دوست دارن توی افتاب باشن و دمای بدنشون رو بالای هشتاد درجه. فارن هایت برسونن تا سیستم هضم غذاشون رو فعال کنن
مثل سیستم بدن انسانها که هرچی متابولیسم بدن بالاتر بره هضم غذاآسونتر میشه
استادجان خیلی ازتون سپاسگزارم که تابه الان238جای مختلف زیباییهای این کشور رو باعشق دراختیار ما گذاشتید،خیلی ممنونم بابت تموم سخاوتهاتون
خیلی لذت میبرم ازتک تک زیباییهایی که برامون به اشتراک میذارید واقعا حسش خیلی متفاوت تر از اون مستندهایی هست که تابحال ازعمرم دیده بودم
هرکجاهستید درپناه خدای مهربان باشید
سللاااااام از امروزه بارونیه بارونیه بارونی
یه حس خیلی قوی با صدای بلند داره میگه این جریان رو بنویسم…
دیروز بسته حاوی مدارک ترجمه شدهم که تایید رسمی شده بود بدستم رسید
من سالهاست میخوام مهاجرت کنم و از وقتی با قانون آشنا شدم فهمیدم که چرا تا حالا اتفاق نیفتاده
از سال 99 مقصدم رو تعیین کردم و شروع کردم آماده شدن براش
بی نهایت تقلا کردم، به قول معروف به آب و آتیش خودمو زدم که جور کنم، پولشو، مدارکشو، زبان جدیدی که باید یاد بگیرم اون هم من که سالهای سال تخصصم زبان انگلیسی بود و حتی مدرک بینالمللی آکادمیک هم دارم… الان که این جمله رو نوشتم ببین چی فهمیدم
خدایا شکرت خدایا شکرت
من توی جریان مهاجرت مدام مینوشتم که وابستگی ندارم و هر چی هست رو خودمو ازش آزاد کردم، ادم مستقل و شجاعی هستم با تنها زندگی کردن و دور از خانواده بودن اوکی هستم کما اینکه تجربه ش هم کردم، و بینهایت عاشق دوری و دوستی هستم و بهش معتقدم
ولی تا همین چند لحظه پیش فکر نمیکردم که زبان هم وابستگی باشه… من با وجود اینکه دارم زبان جدید رو میخونم و خیلی هم عالی پیشرفت کردم ولی شاید بیست سی درصد علاقه و اشتیاق و انگیزه ای که برای انگلیسی دارم رو برای این زبان دارم
همین
همین ترمز مهم من، توی قضیه یادگیری و اصلا از بین بردن مقاومتم ندیده بودم
دارم زبان میخونما ولی مدام با خودم میگم من قرارداد انگلیسی میخوام، با چه دیدگاهی؟ با این ریشه فکری که من وقت ندارم زبان جدیدمو به اندازه انگلیسی یاد بگیرم، عجله دارم وقت نیست اونقدر هم که با استعداد نیستم، کلاس هم که نمیرم و دارم افلاین درس میخونم، اینجا هم که بدون مدرک میگن !!!! هیچ کاری بهت نمیدن
پس نتیجه چیه؟
من که قرار نیست موفق بشم، پس لازم نیست زیاد جدی بگیرم همین که الان کم و بیش درس میخونم برای اینکه بعدا بگم من تلاشمو کردم ولی نتونستم مهاجرت کنم کافیه!!!
الله اکبر
اعوذ بالله من شر شیطان رجیمی که فقط داره آیه یاس و کمبود و فقر بهم میده
کار انگلیسی نیست، تو لایق نیستی، تو در حدش اصلا نیستی، کو وقت، هر روز که میگذره دیرتر میشه
یا خدا
شکرت شکرت شکرت که به این ترمزها هدایت م کردی ازت ممنونم
اتفاقا من خیلی خیلی خیلی بااستعدادم توی یادگیری زبان و با همین افلاین درس خوندنم دقیقا چندین برابر دوستی که کلاس خصوصی با یک فرد اصلا ساکن همون کشور داره، زبانم خوبه، و اصلا من دارم بهش آموزش میدم
خیلی خیلی خداروشکر میکنم خدایا شکرت که این مهارت و سلامتی و استعداد و این درسها و این مدرس رو بهم دادی خدایا شکرت
.
خلاصه
من مدتها درگیر جور کردن پول ترجمه ها بودم، بخاطر کمالگرایی و همین ناامیدی و باور به نشدن بارها و بارها پول ساختم که چندین برابر مقداری بود که برای ترجمه لازم بود ولی ترجمه نکردم
ولی بالاخره سال گذشته ترجمه ها رو خدا برام انجام داد، مترجم معرفی کرد، مدارکمو سالم و کامل پست کرد و راحت بدستم رسوند ( همین پست کردن مدارک هم کار خودش بود، یک پست خصوصی که من دوست داشتم باهاش کار کنم ولی توی شهرمون فعال نبود و به محض آماده شدن مدارکم تبلیغاتش رو در سطح شهر دیدم و شماره ش رو برداشتم و تماس گرفتم و الله اکبر که خدا چه انسان نازنینی آفریده که بسیار منظم و متعهد هستن و اصلا منو میشناخت و خودش آشنایی داد و گفت من همکلاس دختر عموت بودم و شما رو میشناسم و … و من نه تنها با این پیشامد خیلی خیلی خوشحال شدم بلکه درگیری ذهنی که داشتم که چطور مدارکم رو به خارج از کشور راحت پست کنم خدا جورش کرد، به زیبایی، و اونقدر بهم رزق داد که هربار که دارم مدارکی رو پست میکنم و با اینکه دارم چندین برابر پول پست معمولی هزینه میکنم ولی اینقدر خوشحال و راضیم که فقط خودم و خدا میدونیم) اصلا خود من نمونه بارز فراوانی مشتری مشتاق و خوش حساب و ادم حسابی هستم، برای این مرکز پستی، من یک مشتری عالی هستم، که اصلا برام مهم نیست چند برابر معمول دارم پول پرداخت میکنم، بی نهایت مشتاقانه و راحت پول رو پرداخت میکنم، خدایا شکرت، این جهان پر از فراوانیه و من طرف خودم رو براحتی ملاقات میکنم، تو همه جزییات رو جور میکنی.
خدایا شکرت
اصلا همه کار خدا برام کرده
از وقتی که بهش سپردم
بهترین بندگانش رو برای اینکه کارهام براحتی و باکیفیت باکیفیت بدستم برسه ردیف کرد توی راهم
و دیروز حتی تحویل گرفتن بسته پستی از پستچی رو من انجام ندادم بندهی خدا برام انجام داد و وقتی اومدم خونه دیدم پاکت روی میز اتاقم گذاشته
بینهایت انواع و اقسام کارهایی که در طول روز دارم رو خدا برام انجام میده که حتی لازم نیست من کوچکترین قدم فیزیکی بردارم، خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدا قانون سفارت رو برام تغییر داد، و جوری برام نوبت گرفت که سالهاست، ببین! سالهاست اصلا سیستم نوبت دهی جور دیگه بود و غیر از پول دادن به دلال به مبالغ بالا امکانپذیر نبود و من مدام تجسم کردم سپاسگزاری کردم و گفتم یه چیزی بالاخره برای من اتفاق میفته و یک روز صبح پاشدم دیدم قانون تغییر کرده و من جزو اولین نفرات بودم اونروز صبح که متوجه شدم و براحتی ثبت نام انجام شد و دوستم پیشنهاد داد تو اصلا تهران نیا مدارکتو بفرست من که خودم کار دارم، برادرم میبره برات، برادرش که اصلا من ندیدم و نشناختم با محبت زیاد کارهای منو انجام داد، دلسوزتر و متهعدتر و خوشقولتر از خودم حتی
خوب
غیر از خدا میتونه اینطور نتیجه بسازه؟!
فقط خدا
فقققط خدا
فقطططط خدا
الله اکبر
خدایا تو قدرتمند هوشیار خلاق ثروتمند وهاب مشتاق و بسیاااااار مهربونی
خیلی
خیلی ازت ممنونم خیلی
من این کامنت رو صبح پنجشنبه نوشتم، و بعد از اون درگیر مراسم ختم بودیم و الله اکبر از اینکه خدا براحتی و عزتمندانه داره در بهترین زمان و مکان برای لذت بردن، رشد کردن، پول ساختن و بیشتر توحیدی شدن قرار میده، الحمدالله
توی مراسم خیلی حواسم بود که به اطرافم توجه نکنم، و خدا به زیبایی بعضی وقتا حواسمو جمع میکرد به آیه ای که داره خونده میشه و خدایا خدایا که هر بار فقط کلمات توحیدی و تسبیح بزرگی خودشو بهگوشم میرسوند و من براحتی اشک ریختم، و کسی نمیدونست اشک من برای حمد و ستایش خدای خودمه
خدایا شکرت تو بینهایت قدرتمندی، هوشیاری، وهاب و ثروتمندی خدایا شکرت
اخر شب هوا بینهایت عالی بود، رفتم و توی حیاط خونه دوستم نشستیم به گپ و گفت در کنار باغچه بسیار زیبا و پر از گلشون، خدایا شکرت واقعا عطر گل نرگس آدم رو مست میکنه، خدایا شکرت
بهترین حال رو داشتم و گوشیمو باز کردم بعد از یک روز کامل اینترنتم وصل شده بود، دیدم ایمیل اومده برام و تایید مدارکم از اروپا رسیده، به محض اینکه گفتم وااااای ببین … بارون شروع به باریدن کرد
خدایا
خدایا چه حالی داشتم چه حالی داشتم
خدایا ازت ممنونم
تمام کاری که توی این سالها بزور و تقلا نتونسته بودم انجام بدم تو در چشم به هم زدنی انجام دادی
و ایمیل رو باز کردم و داشتم متنش رو میخوندم و نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم؛ بعد از سالها اشک شوق رو تجربه کردم
همون اشک چشمی که خودش توی قرآن میگه: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام میدادند
خدایا شکرت
خدایا شکرت
لذت بخش ترین اشکی بود که تا حالا ریختم، فقط تو رو به یاد میاوردم و قدرت و کارسازی تو رو
خدایا تو بهترین کارساز و برنامه ریز و مجری هستی
خدایا شکرت
خدایا شکرت
در نهایت تمام این تجربه های شیرین رو نوشتم که بگم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ ۚ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ
ستایش و سپاس مخصوص خداست که هر آنچه در آسمانها و زمین است همه ملک اوست و در عالم آخرت نیز شکر و سپاس مخصوص خداست و او حکیم و آگاه است
خدایا عشق منو بپذیر که حس میکنم تمام سلولهای بدنم دارن از شوق این سپاسگزاری از جا کنده میشن
با تمام اینها
تو خودت گفتی که از من به من مشتاقتری
بیشتر از خودم حتی عاشق منی
خدایا کمکم کن تا این عشق و قدرت رو بفهمم
تا اون لیاقتی که بهمن دادی و به جهان مادی فرستادی، در خودم هر روز بهتر بشناسم
تا فصل و رحمت تو رو دریافت کنم، تا اونقدر در رفاه و آرامش باشم که لعلک ترضی باشم
خدایا شکرت
به نام آن که در جان و روان است
توانایی ده هر ناتوان است
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز
چقدر زیبایی چقدر فراوانی چقدر نعمت چقدر ثروت چقدر حال خوب در این قسمت و قسمت 237دریافت کردم خداروشکر میکنم به خاطر چشم های زیبام که بهم بخشیدی تا این همه زیبایی این همه قشنگی رو ببینم و لذت ببرم.
خدایا شکرت که داری هر لحظه هدایتم میکنی که به هرچیزی میتونم مسلط بشم میتونم به بدنم به اتفاقات دلخواهم زندگیم به حیوانات و هرچیزی که فکرش رو بکنم
مسلط بشم ……
خدایا ممنونم به خاطر این که داری بهم میگی
نترس باشم شجاع باشم و الگو هارو نشونم میدی مثل مریم جان که هر چیزی رو به راحتی داره تجربه میکنه
مثل این مردی که به راحتی به قانون مسلط شده به حیوانی.…..
خدایاممنونم به خاطر این که داری بهم یاد میدی عشق بورزم به هرچیزی که بهم به زودی برمیگرده این عشق و حال خوب ………
خدایا ازت ممنونم که داری بهم یاد میدی که اگر در مسیر درست باشم اگر متعهد باشم اگر به قانون به درستی عمل کنم ایده های پول ساز برای ذهنم میفرستی که به راحت ترین شکل پول بسازم …….
خدایا ازت ممنونم که داری بهم یاد میدی تمرکزم ،کانون توجهم رو بذارم روی زیبایی ها
که در مسیر زیبایی های بیشتر قرار بگیرم..
خدایا ممنونم که داری بهم یاد میدی عاشق باشم عاشق تو عاشق خودم عاشق پریا در هر شرایطی با خودم در صلح باشم که هدایت بشم به رابطه عالی ،رابطه آیی پر از حال خوب پر از هیجان و…..
خدایا ایمانم رو هر لحظه بیشتر کن
خدایا من رو در مسیر درست قرار بده تا بنده ی خوب تو باشم.
خدایا شکرت
بنام خدای مهربان
سلام به استاد گلم خانوم شایسته نازم سلام به روی ماهتون
دوستای گلم سلام
صدای فرشته رو میشنوید از یک روز بارونی ک تو سالنی خوشگل نشسته و به بیرون نگا میکنه
اشک تو چشماشه و بغض تو گلوش
من چقدر دختر خوشبختی هستم؟
خدایا احساسم رو قویتر کن من به تو محتاجم
اصلا نمیدونم چجوری بگم بخدا شگفت زده ام بخدا غرق آرامشم ولی بیشتر میخام تشنه ترم
دیروز صبح چهلمه یکی از فامیلای نزدیکمون بود ک همه فک و فامیل از کوچیکترین بچه ها تا بزرگترین ها رفته بودند
صبح ک بیدار شدم پدرم گفت اماده شید بیایید
گفتم من نمیام گفت واسه چی باید بیایی
(من از پدرم بشدت حساب میبرم و از اون پدراییه ک رو حرفش نباید حرف زد وگرنه تیکه بزرگت گوشته)
من بارها حرفشو گوش کرده بودم و جاهایی ک دلم نمیخاست برم رفته بودم و میگفتم اشکال نداره اعراض میکنم و درست میشه
اما دیروز واقعن نمیخاستم تو اون مراسم باشم
خلاصه بابام کلی عصابش خورد شد و گفت با داداشت میایی
مامانمم کمی حرف بارم کرد و رفتن
من خیلی دلم گرفت که چرا این جوری میشه؟
گفتم اشکال کجاست ؟
بعد دیدم من مشکل دارم
من بجای اینکه بیام شرکم رو کم کنم از این موضوع اعراض میکنم
با قدرت گفتم من دختر خدام خدای به اون قدرتمندی و بزرگی منو آزاد افریده بنده های خدای کی باشن ک منو محدود میکنن
بعد از خدا طلب بخشش کردم
گفتم خدایا ببخشید تو بااون عظمتت قدرت انتخاب و حق انتخاب تو همه موارد زندگیم رو ب خودم دادی من به گردنم ی قلاده بستم دادم دست مامان بابام
قلبم محکم شد دیگ ترس تو وجودم نبود
کارامو کردم یکمم اهنگ گوش کردم ک ازون حس دربیام
میخاستم برم ی دوش بگیرم یهو در زدن
داداش کوچولوم رفت در و باز کرد داداش بزرگم بهش 2پرس غذا داده بود
اورد خونه داد بهم رفتم دوشم رو گرفتم اومدم غذا رو خوردم
بعد از داداشمپرسیدم غذا رو کی داد؟
گفت (بابا)
بخدا الان ک دارم مینویسم زار زار دارم اشک میریزم از اینکه ی رفیق قدرتمند دارم
تمام عمرم بهم گفتن فلان کارو کنی بابات میکشتت
بابات بابات بابات
اینقدر این جمله رو شنیده بودم ک همیشه ی حس وحشتی از بابام داشتم
الان میفهمم ک خدا چقدر هوامو داره و اگه من بهش عتماد کنم چقدر عزیز میکنه منو
یعنی از دیروز همش دارم میگم همش میخام به یاد بیارم
همش میخام تکرار کنم
من خدارو دارم من خدارو دارم من خدا رو دارمممممممممممم
من فریاد بزنم از درون اینقدر خوشحالم و ذوق دارم ک نمیدونم چجوری بروزش بدم
اینقدر احساسم لطیفه که فقط میتونم با شدت اشک بریزم
تنها کاری ک میتونم انجام بدم اشک ریختن و سپاسگزاریه
این خدا واقعن لایق پرستشه
خدایی ک بهترین هارو برام رقم زده
کجا بهش عتماد کردم و محکم بودم بهترین نتیجه هارو گرفتم
اما هرجایی ک سست بودم و شرک داشتم ضربه خوردم
واقعن از خدا میخام کمکم کنه
از خدای توانا میخام ک یاری ام کنه مسیرم رو بهتر پیدا کنم
آگاهتر بشم زندگیم رو بیشتر بچشم لمس کنم
(خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم)
من باید اینقدر به این جمله فکر کنم و عمل کنم ک نتایج بسیار بزرگی بگیرم
این نتایج من خیلی عالیه ولی من بیشتر میخام
من جاه طلبم من باید پیشرفت کنم
همین الان ک دراینجا هستم به شرایط اکنونم ی جوری نکاه میکنم ک ببینم چه سودی داره برام چجوری میتونم درسهای این لحظه رو بگیرم ؟
همش دنبال درسهامم همش دنبال اینم ک یچیز جدید یاد بگیرم
اینقدر چالش ها هرروز دارم ک حلشون میکنم
من حس میکنم بسیار شجاعم
این شجاعت از اگاهی به اموزه های استاد اومده
هرروز پراز چالش
خدا هست چالش ها کوچیکن در برابر خدای به این بزرگی
خدا هست من خدارودارم
تاابد میخام ادامه بدم
این مسیر رویایی رو…..
سلام به فرشته ی نازنینم
با اینکه ندیدمت ولی خیلی دوست دااااارم
فرشته جان وقتی دیدم عکس پروفایلت جدیده با ذوق چند بار تا حالا نگاه کردم و تحسینت کردم صورتت مثل درونت زیباست خیلی دوستداشتنی هستی…صلح درونیت ، اعتماد به نفس و عزت نفست رو میشه احساس کرد
فرشته جان من ایمیلم رو فعال کردم که هر وقت شما کامنت مینویسی اطلاع میده، من دارم ازت الگو میگیرم دختر شجاع دمت گرررررم
ممنونم ازت که باعث شدی اولین کامنتمو با اکانت خودم بنویسم
باور کن با خوندن کامنتت اشک تو چشمام حلقه زد و با شجاعتی که در عمل نشون دادی بهت افتخار کردم
منم درست مثل شما از بچگی پدرمو برام بت کردن همش میگفتن اگه اینکارو کنی بابات عصبانی میشه اگه اینکارو نکنی دیگه دوست نداره… انقدررررر بهم گفتن که من تبدیل شدم به یه ربات که معیار رفتار و عملکردش قواعد اکثرن بی منطق خانواده اش به خصوص پدرشه یعنی خودم نبودم اونی بودم که اونا میخواستن…
اون من الهی من خیلی اذیت شد خیلی…
قبلا خیلی رنجش داشتم چون بقیه رو مخصوصن بابامو باعث و بانی وضعیتی که داشتم میدیدم
نمیدونم چجوری سپاسگزار خدا باشم که هدایتم کرد به این سایت الهی و منو با استاد عباسمنش عزیزم آشنا کرد اگر قدردان باشم با ایمان و اعتماد به خدا عمل میکنم،
عمل کردن به این آگاهی ها بنظرم بهترین سپاسگزاریه
خدا رو شکر وقتی پذیرفتم که من مسئول صفر تا صد زندگیم هستم و هیچ عامل بیرونی نمیتونه رو زندگی من تاثیر داشته باشه مگر اینکه شرک بورزم و خودم بهشون قدرت بدم تو ذهنم،
اون موقع تونستم ببخشم و ذهنم رو آزاد کنم از کینه ها و رنجش هایی که داشتم…
آروم آروم با کار کردن روی باور های توحیدی دارم بهتر میشم،
همین چند وقت پیش یه کار کوچولو که دوست داشتم رو انجام داده بودم که اصلا یادم رفته بود بابت انجامش از بابام بترسم مامانم بهم گفت بابات بدش اومده و …. ولی انقدر از خدا تشکر کردم گفتم خدایا تو منو انقدر شجاع کردی که اصن یادم رفت که بابام از این موضوع بدش میاد…
من تو اون موضوع به ظاهر کوچیک تونستم پس در مسائل به ظاهر بزرگتر هم میتونم
من میپذیرم این محدودیت ها در ذهن منه اگه از درون محدودیت ها رو نپذیرم در دنیای بیرون هم محدودیتی نمی بینم…خدایا شکرت که همه چیز درون منه
ای نسخه نامه اسرار الهی که تویی
و ای آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
سلام عزیزه دلم
زهرای عزیزم واقعن به من لطف داری سپاسگزارم ازت عزیزه دلم
منم خیلی شما رو دوست دارم و برات تو این مسیر بهشتی آرزو میکنم هرروز از روزه قبل ثروتمند تر و خدایی تر بشی
میدونی وقتی گفتی دارم ازت الگو میگیرم اشک توی چشمام جمع شد
چون من تاحالا چندین نفر بهم گفتن ما داریم ازت الگو میگیریم
و به خودم افتخار کردم و بیشتر قول دادم تعهد دادم ک بیشتر و بیشتر کار کنم رو خودم و عمل کنم
.
زهرای عزیزم هیچ کس تو جهانه تو نیست
بزار ی مثال بهت بزنم روزی 200بار این مثال رو یادت بیار
فک کن یک مزرعه ای هست و اون فقط ماله توعه
تنها کسی ک میتونه تو این مزرعه بذر بکاره شمایی و هرچیزی بکاری همونو برداشت میکنی
هرکسی هربذری بپاشه تو مزرعه شما اون بذر تا میرسه به زمین از بین میره و ناپدید میشه
دقیقا زندگی و جهان هرکدوم از ما همینه
من با ساخت این باور و تکرار هرروزه بیش از 100بار
برای اولین بار دیشب تنها رفتم جشن تو تالار
اونم ساعت چند؟
8تا 10 شب
همون پدری ک اینقدر ازش میترسیدم وقتی با شجاعت گفتم دوستم جشن دعوتم کردع منو برد رسوند و باز 10اومد دنبالم بدون حتی یک کلمه حرف!
مگه من همونی نبودم ک نمیتونستم حتی دم در واستم؟
بخدا میشود زندگی خودت رو دقیقا همونجوری بسازی ک دلت میخاد
من بهت افتخار میکنم ک توی این سایت هستی
تو قطعا لایق بهترین هایی
یک روزی میشه ک صدها کامنت دریافت میکنی ک برات نوشتن *زهرا جان عزیزم شما الگوی منی
بهت قول میدم میشه
عاشقتم عزیزم
سلام فرشته جانم
سپاسگزارم چه آرزوی قشنگی برام کردی منم برای شما همین آرزو رو دارم که بهترین آرزوعه
امیدوارم همه در مسیر توحید ثابت قدم باشیم و روز به روز خدایی تر بشیم
میدونی اگه هر روز خدایی تر بشیم همه چی خودش خودکار وارد زندگیمون میشه سلامتی خودش میاد، حال خوب خودش میاد، روابط عاشقانه خودش میاد، ثروت خودش میاد و…
تو واقعا یک فرشته ای
کلام خدا از زبان تو و نوشته ی تو به من رسید از ذوق اشک شادی توی چشم هام حلقه زد
سپاسگزارم برای مثالی که برام زدی فرشته ی عزیزم
واقعا تحسین میکنم شجاعتتو
شجاعت این نیست که نترسی، اینه که با وجود ترس انجامش بدی
آفرین به تو فرشته ی خدا
چقدر خوشحالم برات که
انقدر نسبت به گذشته ات تغییر کردی
باعث افتخار منه که دوستانی مثل شما دارم
نمیدونی چقدر خوشحالم کردی وقتی گفتی یک روزی میشه که صد ها کامنت دریافت میکنی که برات نوشتن *زهرا جان عزیزم شما الگوی منی
یعنی این جمله رو دیدم اشک و خنده ام قاطی شد چون کاملا احساس کردم این خداست که داره اینو بهم میگه از طریق شما فرشته ی زمینی
فرشته قشنگم عاشقتم و خیییییلی دوست دارم
بوس به صورت خداییت
سلام به فرشته ی عزیز
فرشته جان واقعا اسم لایقی رو روت گذاشتن
واقعا مثل فرشته ای هستی که خدا رو در قلبت حس کردم
من خیلی از کامنت هاتو خوندم
چقدر زلال و دلنشین صحبت میکنی
از خوندن این کامنتت خیلی لذت بردم
منم از وقتی قدرت و به خدا دادم برام باور کردنی نیست
رفتار ادما خیلی باهام تغییر کرده
دیگه نمیترسم
دیگه باج نمیدم
احساس میکنم ازاد و رها هستم
و مثل شما مدام اشک شوق میریزم و میگم چرا ما ادما خدا رو نمیبینیم
چرا ترس داریم چرا نگرانیم
با داشتن خدایی که جهان و این چنین افریده مگه میشه نگران بود
خدا رو شکر برای خوندن این کامنت
برای داشتن دوستانی مثل فرشته ی نازنین
ارامش ابدی رو برات ارزومندم فرشته ی زیبا
سلام دوست عزیزم
واقعن باعث افتخاره ک کامنتهای منو میخونی ازت سپاسگزارم
زیبا جان اسم شمام لایق وجود ارزشمندته
وجودت زیباست عزیزم
دوستت دارم خاهر گلم
انشالله همگیمون هرروز به سوی خدا قلبمون روون باشه
چون خدا اصله
خداروشکر برای حضورش تو زندگیم
به نام خدا
نکات مثبت قسمت 238 سفر به دور آمریکا
نکته مثبت اول طاووس بسیار زیبا با پرهای رنگی رنگی و مدل راه رفتن جالبش
نکته مثبت دوم امنیت و آرامش و صلحی که برقرار هست و نه تنها آدمها بلکه حیوانات هم دارن با آرامش تو این مکان بهشتی زندگی میکنن و فرهنگ عالی این مردم که انقدر با حیوانات دوست هستن
نکته مثبت سوم آزادی ای که در کشور آمریکا هست و همه دارن در کمال آٰرامش و احترام کنار هم دیگه زندگی میکنن خوب و راحت
نکته مثبت چهارم شجاعت و جسارت و توانمندی این دوست عزیزمون که با این علیگیتور ها داره تعامل نزدیک انجام میده تحسین برانگیز هست
نکته مثبت پنجم رودخانه زیبا و پر آب و بزرگ اورگرید که واقعا شبیه مرداب هست و انواع گیاهان داخلش رشد کرده، گیاهانی که داخل آب رشد کردن و بدون خاک دارن در محیط همیشه خیس و پر آب به زندگی خودشون ادامه میدن
نکته مثبت ششم چیزهای جدید در مورد حیوانات در این قسمت یاد گرفتم مثل اینکه علیگیتورها باید داخل آفتاب خودشون رو قرار بدن تا دمای بدنشون انقدر زیاد بشه که سیستم هضم غذاشون راه بیفته و کار کنه
نکته مثبت هفتم هوای معتدل و گرم فلوریدا که جون میده در این فصل زمستون در این شرایط قرار بگیری و از این هوای بهاری لذت ببری
نکته مثبت هشتم قایق هایی که با باد کار میکنن و مخصوص مناطق کم عمق هستن که تضاد گیر کردن موتور به کف رودخانه و گیاهان رو حل کرده اند
عاشقتونم.
سلام به استاد عباسمنش عزیز
و همچنین به استاد شایسته
و دوستان عزیز
اولین باری که در کل زندگی 47 سالم یاد گرفتم لذت ببرم از چیزی
حالا میخواست اون چیز هر کاری باشه..
البته بصورت خودآگاه لذت ببرم
چون قبلا لذت میبردم از سفر شمال ، ولی نمیدونستم تاثیرش توی زندگی آیندم چیه
اولین بار که فهمیدم میتونم بصورت خودآگاه لذت ببرم تا برسم به لذت های بیشتر در آینده
سایت استاد عباسمنش عزیز و سریال سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت بود.
هنوز تا اونروز هیچکس نه والدین نه مدرسه نه جامعه به من نگفته بودن این موضوع مهم رو
آروم آروم درک کردم که فرکانسهای منه که یک ساعت دیگه منو خلق میکنه
و کم کم باور کردم خدا داره راست میگه
اگه میگه جهان رو به تسخیر تو درآووردم
اگه میگه تو جانشین من هستی
اگه میگه تو خدا هستی
راست میگه
تا اونروز فقط چشم بسته به حرفای پدر و مادر و جامعه گوش داده بودم و قبول دروغکی داشتم که راست میگه
اما با زندگی استاد و آموزش هاش بود که اونو لمس کردم .
استاد عزیز اینکه چقدر زیبایی توی این فایل دیدم یه طرف
و اینکه چقدر از این تمرکز بر زیبایی ها وارد زندگیم شده یه موضوع مهمتره که نشون میده من اجازه ندادم تلاش برای الگو کردن شما برا زندگیم از بین بره
میدونم خیلی جای کار دارم اما آروم آروم دارم پشت سر شما و دوستان می یام تا برسم بهتون
تا شما برسین به وسط جنگل و آتیش جوجه رو درست کنین منم بهتون رسیدم
قول میدم خودمو برسونم
استاد جان
دوستان عزیز
من سعی میکنم شبها معجزاتی که خلق کردم رو بنویسم و ستاره قطبی صبح و شبم رو انجام بدم
اما به اون اندازه که دوس داشتم انجامش بدم به همون اندازه جهان بهم واکنش نشون داده
دیروز یکی از روزهایی بود که واقعا اشک منو درآوورد و خیلی لذت بردم که دارم میفهمم فرکانس های غالب چیه و چیکار میکنه
میخوام تو این فایل که هدف استاد عزیزم تمرکز بر زیبایی و فراوانی جهان هست منم برای خودم رد پا بزارم که بعدا قدر اینجا بودنم رو بدونم
اینکه بعدها بدونم به خاطر وجود نازنین و ارزشمند خودم چه کارایی و قدمهایی برداشتم خیلی مهمه.
مثل چکاب فرکانسی استاد میمونه
استاد جان
یه چیزیو قبل از اینکه اتفاقات خوبمو بگم بگم
نجواها میگن
ننویس بابا اینا چیزی نیس
مسخرت میکنن
ممکنه چندتا از دوستان همشهریت باشن
و ……..
منم بهش گفتم اتفاقا اگه تو درستم بگی بچه ها خوب کاری میکنن چون یاد گرفتم که به نظر دیگران احترام بزارم
کاری نداشته باشم
و تمرین خودمو انجام بدم
بچه های عزیز
صبح به احترام وجود ارزشمند خودم با صبر و عشق بعد از صبحونه (جاتون خالی)اومدم سر کار ساعت 8 و نیم
در صورتی که قبلا ساعت کاریم دست خودم نبود و راس ساعت 7 و رب بایست در محل اداره حاضر میبودم و چقدر با ترس دوباره دیرم شد هر روزه می اومدم سر کار
2-کامنت صبحمو خوندم در محل کارم و همینجا از دوستان عزیز یه تشکر جانانه میکنم که به من کمک میکنن چطور فکر و زندگی کنم.
کامنت خوندنو استاد عزیز یادم داد که صبح ها بعد از بیداری یا هر فرصتی از کامنت بچه ها استفاده کنم
قبلا اصلا اینکار رو نمیکردم و ذهنم میگفت حوصلشو ندارم
3-ستاره رو با عشق نوشتم و کلی لذت بردم بالای پشت بام با خدا عشق بازی کردم.
اینو یادگاری از استاد عزیز از دوره بینظیر و توحیدی 12 قدم دارم که خیلی کمکم میکنه همیشه امید داشته باشم که درخواستهام داده میشه و ذهنمو کنترل کنم
قبلا جدی نمیگرفتمش
4-چند روز پیش یه درخواست داشتم از خدا که مبلغ فلان رو میخوام برا فلان
همون دیروز همکار عزیزم 200 میلیون تو حسابش رو نشونم داد و فهمیدم این بی دلیل نبوده و خدا داره جوابمو میده و میگه حسام جان همین پولو برا تو هم واریز میکنم .
5-خدا گفت یادته 13 م همکارتو دیدی و خواستی و بعد چند هفته دادمت و این 200 تومنم بهت میدم
تو سهم خودتو انجام بده منم سهم خودمو
قبلا اینجور نبود
اصلا خدا رو سرپرست و مدیر و وکیل و برنامه ریز کسب و کارم و زندگیم نمیدونستم و اصلا هیچوقت فکر نمیکردم خدا میتونه پول وارد زندگی و کسب و کارم کنه
6-الان چند وقتیه که توی دوره احساس لیاقتم هر روز صبح تقریبا نیم ساعت تا 45دقیقه ابتدای شرو به کارم ، بقول سعیده جان یه غار حرا پیدا میکنم و با خدا صحبت میکنم چون میگم حسام جان تو خیلی ارزشمندی
اینقدر ارزشمند هستی تا وقتی رو بزاری و با فرمانروای کل کیهان صحبت کنی
اینقدر ارزشمند هستی تا با ثروتمندترین در جهان صحبت کنی
اینقدر ارزشمند هستی که اجازه بدی خدا دوست داشته باشه و بیاد پیشت
در واقع من میرم پیش خدا ولی در ذهنم خدا رو صدا میزنم میگم بریم بالای پشت بوم که هیچکس نیس و میخوام ببینمت
یه صندلی خیلی خوشکل گذاشتم پیش هواکش کولر ها و میره اونجا میشینه و با همیم
آره دوستان مکان خلوت با چشم انداز بیش از نیمی از شهر من و خدا 45 دقیقه باهمیم.
بعد چند بار که توی ذهنم میگم اینقدر ارزشمند هستی ؟
بعد جواب خودمو میدم میگم آره من لیاقتشو دارم
خیلی عاشقانه و اینکه به وجودش دارم یقین پیدا میکنم
استاد جان میدونین
جدیدا خیلی دارم درکش میکنم
خیلی دارم باهاش حرف میزنم
خیلی احساس میکنم دوس داشتنی شده
احساس میکنم خیلی دوسم داره
احساس میکنم
میدونین انگار اینجوری بگم
یه فایل گذاشتین و توش گفته بودین احساس میکنم خدا کار و زندگیشو ول کرده
فقط داره به من نعمت میده فقط داره ثروت میده
فقط داره رابطه های خوب
فقط لذت میده که من فک کردم خدا بنده دیگه ای نداره انگار فقط منم
من نمیگم مث شما شدم ولی خیلی جدییدا احساسش میکنم
جدیدا بهش علاقه پیدا کردم
و انگار خودش هر روز داره عشقمونو بیشترش میکنه
دوستان عزیز
قبلا خیلی باهاش حرف میزدم
و در صد درصد موارد غرغر و گلایه و داد و بیداد سرش میکردم
7-کارهای دفترمو با عشق و با باور اینکه من انسان ارزشمندیم و کارام مفیده برا همه انجام دادم
ولی قبلا به زور و با حال بد انجامش میدادم
8-دیروز و اگثر روزا همه کارام داره تلفنی انجام میشه. تو ستاره مینویسم و خدا کارامو راحت میکنه و تقریبا 1 یا 2 ساعت چند تا کاری که دارم انجام میشه
قبلا پشت در اتاق این مدیر اون رئیس ساعتها علاف بودم
9-یه درخواست اتوبوس و واریزی به ستاد داشتم
معجزه اینجا بود که وقتی توی ستاره نوشتمش ، پریروز بود و امروز مدیرم بدون اینکه بهم بگه اتفاقی زنگ زده بود به مدیر مالی و خواسته بودش که بیا کاریت دارم و مدیر مالی و معاونش رو خدا آوورد به دفترم و من و مدیرم کار رو باهاشون بستیم به همین راحتی خدا انجامش داد
استاد جان یادتونه توی دوره بی نظیر و توحیدی احساس لیاقت گفتین که انیشتین گفته هر وقت کارا داره راحت انجام میشه میفهمم خدا داره کارا رو انجام میده
من همونموقع توی جلسه که داشتیم نگاهمو به بالای سر مدیرم انداختم انگار صندلی خدا بالا سر صندلی مدیرمه و لبخند بهش زدم و حرف شما یادم اومد …..
دوستان عزیز قبلا من دم در همین مدیر ساعتها میننشستم تا درخواستم انجام بشه یا کار گره بخوره و بزاریم بعدا
10-توی ستاره درخواست داشتم که خدا یا دوس دارم با وجهی از آدما برخورد کنم که اون وجه باعث بشه من از تو سپاسگزار تر بشم و مدیرم و هر کسی که فک میکنم در طول روز دیدم با من رفتارشون عالی و با احترام بود .
قبلا ترس داشتم که مدیرم بد اخلاقی نکنه و ارباب رجوع بد اخلاق نداشته باشم و برام پیش میومد.
11-یکی از خانمهای همکارم برام کیک خوشمزه بسته بندی خریده بود و بهم داد و گفت خودم کارای شماره ها و نامه هامو انجام میدم و تو به انجام کارای خودت برس.
قبلا همین همکار کارای خودشو رو دوش من مینداخت و حالمو بد میکرد
12-به خدا گفتم تو سرپرستمی تکلیفمو با نمایشگاه ماشینی که عصرا میرم مشخص کن یا یه نمایشگاه جدید برام پیدا کن یا همینجا قراردادمو اوکی کن
همینکه امید دارم خدا کارامو انجام میده خودش بزرگترین معجزس
13-امید دوست یه نمایشگاه ماشین دیگه زنگم زد و چقدر با احترام برخورد کرد و موضوع کارمو تو نمایشگاه بهش گفتم و گفتم میخوام برم یه جای دیگه ، بدون اینکه خبر داسته باشم و اون گفت نمایشگاهی که شما کار میکنی رو من میخوام بخرم شما چند روز بمون تا با هم کار کنیم
دوستان راستش خیلی خوشحال شدم که از بلاتکلیفی دراومدم
اصلا من نمیدونستم اون میخواد اینکار رو کنه و اونم نمیدونس من میخوام برم و زنگم زد خبر احوال کنه که خدا هدایتش کرد.
این دیگه واقعا معجزش برا من مث معجزه عصای موسی شد.
استاد جان
قبلا باور نداشتم که خدا اصلا میتونه آدما رو با هم کانکت کنه و مسئله ها رو حل کنه.
14-ظهر خواب خوبی داشتم
قبلا از ترس اینکه کارای عصرم دیر نشه استراحت به وجود ارزشمندم نمیدادم .
15-هر هفته یه ساعتی رو گذاشتم و تنهایی با تفریح هایی که دوس دارم به خودم حال میدم.دیروز روزش بود و لذت بردم.
16-عصر نمایشگاه خدا رو نشوندم پشت میز مدیر نمایشگاه ، میدونین کار با سرپرستی خدا خیلی حال داد و لذت بردم
قبلا خدا رو صاحب نمایشگاه نمیدونستم و خیلی استرس داشتم که با کار جدیدم چطور کنار بیام.
17-تو نمایشگاه به خدا گفتم عصرونه میخوام بعد نیم ساعتش خدا یه دوستا رو رو رسوند و جاتون خالی نون و پنیر و سبزی و …
قبلا اصلا همچین ارتباطایی با خدا نداشتم .
18-امتحان آشغال نریز استاد
استاد جان
تو جلسه تکمیلی دوم دوره بینظیر احساس لیاقت گفتین ، چرا ما تمرکز مون رو بزاریم رو عملکرد دیگران
تمرکزتون صددرصد روی خودتون باشه تا پیشرفت کنین
منم اسم تمرینی که طراحی کردم تمرین آشغال نریزه
خلاصه سعی میکنم به کسی راهکار ندم و کلا سرمو از زندگی دیگران بیارم بیرون .
خلاصه عصر نمایشگاه بودم یکی از دوستای صاحب نمایشگاه اومد و چون جوون بود و چون فکر میکرد من مسن هستم و تجربه دارم ، ازم راجع به موضوعی سوال کرد و من یاد تمرین افتادم و جوابشو با زرنگی دادم و گفتم باید دید هر کسی از چه زاویه ای نگاه میکنه و دیگه هیچی نگفتم.
یعنی به اندازه یک خط
و فک کردم حالا اگه سخنرانی کنم چه سودی برام داره غیر از اینکه از درسهام و وضایفم غافل شدم .
قبلا چطور بودم
مثلا یه جایی ، یارو با کس دیگه ای صحبت میکرد منم نشسته بودم به زور و با سخنرانی میخواستم تو کلش کنم مسیر درست اینه .
اصلا با من چیزی نگفته بود ولی من دخالت میکردم.
19-به مدیرم زنگ زدم زودتر از نمایشگاه برم برم خونه ، چقدر با احترام باهام برخورد کرد
قبلا کمتر با این احترام برخورد میکردم.
20-نمایشگاه به احترام خودم درسای معامله رو خوندم
یعنی برا وجود ارزشمندم سعی کردم یه چیزی امروز یاد بگیرم .
قبلا فقط میخواستم ساعتم تموم شه در برم خونه ولی الان نمیفهمم ساعتم چطور میگذره .
21-اومدم بیمارستان برای دخترم ، فوری جای پارک خوب پیدا کردم
22- گربه ای دم در بیمارستان بود تا من و دخترم اومدیم دم در اومد خودشو به پامون مالید و من چقد نازش کردم یاد استاد افتادم تو سریال زندگی در بهشت.و خیلی حال داد بهمون
قبلا میگفتم نه تمیز نیس
میگفتم موش به لباسم میمونه
و……
23- به احترام ارزشمندی خودم ب دکتر گفتم چکاب بنویسه برام و اینکه گفتم بدن من چقدر قویه
قبلا احساس لیاقت نداشتم به خاطر وجوددنازنین خودم اگه مسئله ای دارم دکتر برم
میزاشتم تا کاردم به استخونم برسه
اما اونجا درسته برا دخترم رفتم اما به دکتر اورژانس گفتم میخوام چکاپ بنویسین و معجزه اینکه هیچکسی پیش دکتر نبود ولی وقتی میخواستیم بیایم بیرون کلی آدم پشت در اتاق دکتر بودن
24-بعد دکتر رفتم بع عشق خودم یه لیتر آب سیب و آب هویج خریدم
قبلا یه دونه نون خالی به عشق خودم نمیخریدم .
25- حرف امام و توسل توی ماشین زده شد
خانمم به پسر 10 سالم راجع به تاثیر اماما گفت
بعدش منم اجازه خواستم حرفمو بزنم و مهدی خودش انتخاب کنه که کدوم درسته.
خانمم مخالفت کرد و گفت تو نباید حرف بزنی
منم گفتم چقدر خوبه احترام و اجازه بدین منم بگم
گفتن بگو
به پسر 10 سالم با مهربونی گفتم
ببین من از 17 تا 22 سالگیم 5 سال رایگان برا موسسه خیریه امام زمان راننده بودم صبح تا شب
موقع ازدواجم بود به امام زمان گفتم خرج ازدواجمو جور کن
به هیچ جایی دستم بند نبود
و اطرافیانم هم پولی نداشتن
خلاصه ازدواجم با قرض کردن پول حلقه ها شروع شد
و منم تصمیم گرفتم غیر اراده خودم و حمایت خدا ، رو کمک هیچکسی حساب نکنم
این در حالی بود که صحبتم تقریبا دو دقیقه شد و با احساس آرامش بود و با احساس اینکه من تمرین جلسه 3 احساس لیاقت رو انجام بدم
و بعدش که خانمم و دخترم مقاومت نشون دادن هیچی نگفتم و ناراحتم نشدم از حرفاشون .
ولی خودمو تحسین کردم که تونستم تمرینمو انجام بدم .
چون پسرم از دوتاییمون پرسیده بود جوابشو دادم .
به خانمم و بچه ها با مهربونی گفتم اماما رو کنار خدا نزارین و چند تا خدا درست نکنین .
قبلا کلی تو خودم میریختم که اجازه نمیدن منم نظرمو بگم
قبلا کلی تو خودم میریختم که چرا نباید نظرمو بگم
میترسیدم به استاد توحینی بکنن و ….
اما دیشب کسی به استاد توهینی نکرد
منم با آرامش نظرمو گفتم
ناراحتم نشدم که قبول نکنن
26-موقع رفتن به نمایشگاه ساعت 5 عصر چقدر غروب خوشکل بود و یاد صحبتای استاد افتادم
27-چقدر 20 تا نون لواش حال داد هیچکس نونوایی نبود و راحت نون خریدم
قبلا کلی تو صف وای می ایستا م
28-معجزه اینکه چند وقتیه که شب ها برا خواب ، خوابمو سپردم به خدا و راحت خوابیدنم بدون غلط زدن و اینور اونور شدن با خداس
خوابم نبرد ولی بجای فیلمهای سینمایی خارجی ، فیلمای استاد رو دیدم
چقدر از آزادی طاووس در پیاده رو لذت بردم
قبلا بیشتر فیلمهای سینمایی خارجی می دیدم
و کلی چیزایی که دوس داشتم توی این فایل درسی بینظیر بود مث ، زیبایی طاووس و آزادیش بین مردم ، احترام مردم به آزادی هرکسی و هر حیوونی ، علی گیتور و شو ، و صد تا نکته لذت بخششو فاکتور میگیرم
آخه خدا جون امروز همش معجزه بود و هر روزم میتونه اینجوری و مث زندگی استادم باشه
خلاصه استاد عزیز و دوستان دوس داشتنی
دیروز رو که براتون صب تا شبش رو گفتم ، روز اولی که وارد سایت شدم از دو سریالهای زندگی و سفر شروع کردم و تا به خلق این اتفاقات رسیدم .
استاد جان ایمان آووردم به اینکه گفتین فایلهای رایگان مثل سفر هم خیلی درس داره و با دوره ها فرقی نداره
ایمان آووردم چون همین سریال سفر باعث شد زندگی یکروز من به این شکل با لذت باشه و هر لحظه خدا رو کنارم ببینم و تشکر کنم
عاشقتونم دوستان
عاسق دوتا استاد عزیزمم
بقول سعیده جان دور سر همتون بچرخم و کله مبارکتون رو ببوسم.