https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-25 09:25:522024-06-18 06:23:43سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238
195نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
معبود من!جاده های عشق را پیمودم،مقصدم،نهایت عشقت بود،ولی هر قدرپیش رفتم به انتها نرسیدم…
توانرژی بی نهایتی،امروز عاشقانه ترین عاشقانه ها را تقدیمت میکنم…خودم را از وابستگی ها رها کردم و تنها تو را در قلبم جایگزین ساختم.
سلام به دوستان عزیزم
یه فوبیایی که سالهاست باش درگیرم، ترس از حیواناته.
یادمه دوران دانشجویی کلاس انگل شناسی ،یه جلسه موش آزمایشگاهی و باید بدون دستکش با یه دستمون ثابت نگه میداشتیم طوری که نتونه گاز بگیره و با یه دست دیگه مون بش آمپول میزدیم.اون روز جز وحشتناک ترین و ترسناک ترین روز زندگیم بود.یادمه قبل شروع کار با شنیدن توضیحات استاد فشارم افتاد.با هر سختی بود انجامش دادم.
همین دو روز پیش با دوستان رفته بودیم باغ دورهم باشیم، نمیدونید چه ترسی از دو تا توله سگ بامزه و خوشگل داشتم من.همین که میخواستن نزدیکم بشن چنان جیغی میکشیدم که نگم براتون.
مدتهاست که میخوام غلبه کنم به این ترسم، اصلا قشنگ نیس شاگرد استاد باشی و همچین ترسی تو وجودت باشه.
همون طور که میدونین ترس از بی ایمانی نشئت میگیره.
داشتم فکر میکردم اولین کاری که برای غلبه به این ترسباید انجام بدم چیه؟
در قدم اول باید باور و احساسمو تغییر بدم.طوری که در مواجه با این موضوع داده ها و خاطرات و ترس های گذشته نتونن ترس به دلم راه بدن.
قدم بعدی اقدامه، باید برم تو دل ترس هام.
اگه همین تو قدمی که نوشتم و دو بال پرواز در نظر بگیریم، میتونیم اوج بگیریم و برسیم به آنچه که میخوایم.
دو بالی که اگه یکیش نباشه رسیدنی در کار نیس.
اقدام و تلاش بدون تغییر باور و احساس، آب تو هاون کوبوندنه و نتیجه ای نداره.مگه میشه با همون آگاهی های که اون مسأله یا تضاد برامون پیش اومده و بتونیم حلش کنیم.
کاملا واضح و مشخصه که باید آگاهی ها و باورها تغییر کنند.
تغییر باور بدون عمل هم ثمره ای نخواهد داشت چون تو به چیزی که ایمان داشته باشی در مسیرش قدم برمیداری.
همیشه تکرار میکنم:
آنجا که راهی نیست،تو راه میگشایی!نام تو آرامم میکند،در مقابل هر احساس بدی احساسم خوب میشود و آتش نمرود ذهنم بر قلبم گلستان میشود…زیرا تو شادترینی ، تو بهترینی…
خبردارین من چندبار این فیلم هاتون میبینم و میبینم و حال میکنم.
بذا از زبون هلیسا بگم استاد من اندازه ی میلیونی
منظوره ی شانسی دوست دارم
همون منظومه ی شمسی خودمونه .
این طاووس های ناز چقدر راحت بین مردم راه میرفتن و اصلا فرارنمیکردن چون عادت کرده بودند و جالب بود کسی بهشون غذا نمیداد وکاری به کارشون نداشت این خیلی خوبه که یادبگیریم به حریم حیوونا احترام بذاریم و مودب رفتارکنیم .
وای استاد این پارک خیلی خفن وجذابه
تمساح های دوست داشتنی که کلی مهربونن و کلی هم فایده دارند که شما توضیح دادید تو فایل .
چه قدر این آقا خوب تونسته بود استعدادش روپیدا کنه و با تمساح ها برنامه اجرا کنه مشخص بود کارش هم دوست داره چون حرف میزد ومردم هم میخندیدند ازطرفی جالب با تمساح ها رفتار میکرد ،اصلا آدم با هرحیوونی خوب رفتارکنه باهاش دوست میشه
من کاملا متوجه شدم داره با عشق اون تمساح بوس میکنه و تحت فشار قرارنمیده
چندتااز تمساح ها هم به کارخودشون مشغول بودند ول کرد و اذیتشون نکرد که حتما تو برنامه ش شرکت کنن .
این آقا من رو یاد استیو اروین یا دیوید اتنبرا انداخت که تو کتاب داستان های خوب برای پسران بلند پرواز قصه شو خوندم پیشنهاد میکنم داستانش رو بخونید.
خیلی خوب بود این برنامه ممنونم استاد که فیلم برامون گرفتین مخصوصا که این تمساح ها از نسل دایناسورها هستن و این خیلی قشنگه .
وای اون خرگوش قهوه ای رنگ چه قدر ناز و تپلی بود
و خودش خبرنداشت که ما تو ایران میخواییم فیلمش رو ببینیم و لذت ببریم . خداروشکر که نشونمون دادین و کیف کردیم چه تند تند کاهو میخورد و
طاووسی که اومد از کاهوی لاک پشت هم خورد و کنجکاو بود که ببینه مزه اش فرق داره یانه ؟و لاک پشتی که مثل همیشه
صبور و بی خیال و آروم هست وکاری به کسی نداره از بس که داناست .
و اون مار دوست داشتنی که کلی از زهرش دارو درست میکنند و باید ازش تشکر کنم .
خیلی جالب بود گفتید اون رودخونه به اقیانوس اطلس میرسه و با قایق بادی حرکت میکنه و بازهم از انرژی باد گفتین
و چه گیاهان جالبی تو آب این رودخونه رشد کردند و زیباترش کردند.
یه تمساح هم لابه لای اون رودخونه
خوب خودشو قایم کرده بود دمش گرم
خوشم اومد ازش .
چقدر خندیدم که گفتین اون تمساح ها وارد خونه ها میشن و بعد می برند و دوباره برمیگردند چون محیط جدید رو دوست دارند و چه قدر خوب که گذاشتن تو این مکان و این مدلی ازشون استفاده میکنند .
خیلی عاشقتم استاد که از حیوونای قشنگ
امریکا داری برامون فیلم میگیری که چقدر این حیوونا حالشون خوبه و مردم بهشون احترام میذارن و ترس ندارند و فرارنمیکنند
خاله جان یه اشتباهی در پاسخی که براشما نوشتم پیش آمد
علی عزیز پسر خاله شیما که ایشون هم 10 ساله هستند برام نوشته بود که آخر هفته رفته رودبار باغ پدر بزرگش وآنجا خیلی بهش خوش گذشته ومن بدون اینکه حواسم باشد برا شما نوشتم که خوشحالم تو رودبار بهت خوش گذشته است چرا این اتفاق افتاد نمیدانم قطعا هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
سلام به روی ماه ،فرشته نازنین و ارزشمند محمدحسن جان عزیز
خاله جان میدونی شما هم خیلی حرفه ای وفوق العادهای ومن دستان کوچیکت رو میبوسم و به احترامت می ایستم وبرات کف میزنم خیلی خوشحال شدم وقتی گفتی تو رودبار بهت خیلی خوش گذشته به طور قطع با این آگاهی ،وعلم ودانش ات واز همه مهمتر اشتیاق وعلاقه ات در آینده به راحتی به شغل مورد علاقه ات هدایت میشی ومن باور دارم که تو دانشمند بزرگی میشی
خیلی دوستت دارم عزیزم روی چون ماهت را میبوسم مرد کوچک
«الهی شادی نمی شناختم، می پنداشتم که شادم» «اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را بباد دادم» ؛ «الهی حاجت بسیار دارم و بر همه چیز توانایی» «آنچه میخواهم میتوانی که باین بنده برسانی، و از شر ظالمان مرا برهانی» «ای رحمت تو دستگیر ما و ای کرم تو عذر پذیر ما» ؛ «ای دانندهٔ هر حالی و شنوندهٔ هر شکوایی، ای مجیب هر خواننده و ای قریب هر داننده» ؛ «الهی دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم» «بظاهر قبول دارم بباطن تسلیم نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم» «اگر دل گوید چرا ؟ گویم ر افکنده ام و اگر خرد گوید چرا جواب دهم که من بنده ام.» ؛ «الهی تو به یاد خودی و من بیاد تو، تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو»
«سر سروران بستهٔ دام تو ؛ دل دلبران دفتر نام تو»
«به یک دم دو صد جان آزاد را ؛ کند بنده یک دانه از دام تو»
«بسا عقل آسوده دل را که کرد ؛ سراسیمه یک قطره از جام تو»
(مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری)
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان عزیزم.
این فایل نشانه امروزم بود و یه حسی منو ترغیب کرد برای نوشتن.
در واقع این نوشتن ها چیزیه که ما بهش نیاز داریم. فرکانس مثبت شکرگزاری و سپاسگزاری چیزیه که ما بهش نیاز داریم، نه اینکه خدا بخاطر شکرگزاری نظرش در مورد ما عوض بشه. این ماییم که با شکرگزاری و سپاسگزاری و صلات به انسان متفاوتی از گذشته تبدیل میشیم.
جاتون خالی ، توی ساحل بوشهر هستم و دریا بسیار زیبا و فوق العاده ست. و من در غار تنهایی خودم در حال گوش دادن به آهنگ now we are free اثر هانس زیمر از فیلم گلادیاتور.
غار تنهایی من کابین ماشینه، خیلی وقتا میام بیرون و زیر سایه یه درخت روبروی دریا توقف میکنم و از زیبایی دریا و درختان سبز لذت میبرم.
اگه نتونم از این زیبایی ساحل بوشهر لذت ببرم و خدا رو شاکر باشم قطعاً برم اورگلیدز نشنال پارک، بازم ناسپاس خواهم بود. اگه نتونم شکرگزار همین پژو خسته و قدیمی باشم که همیشه منو جابجا میکنه و از آفتاب و گرما حفظ میکنه و یه وقتایی غار تنهایی من میشه ، قطعاً شکرگزار تراک کمپر هم نخواهم بود.
چند وقت پیش بود که ماشین یکی از دوستان رو سوار شدم که اتفاقا ماشینش یه پژو پارس جدیده، وقتی ماشین خودم رو سوار با دست زدم روی داشبورد گفتم: دمت گرم سالار، خیلی مردی، قدرت موتور فقط خودت، کولر فقط خودت، استحکام فقط خودت، خدا قوت پهلوان ، خسته نباشی دلاور که هوای ما رو داری» این درحالیه که من هر کسیو میبینم از ماشین زیر پاش ناراضیه و همیشه بخاطر مسائل مختلف نق میزنن. من نمیدونم چطوری ماشین بهتر به زندگیم میاد، ولی همیشه میگم اونش با خداست، مطمئنم که بهتر از این هم میاد. من نمیدونم چطوری ولی خدا میدونه چطوری.
چند وقت پیش بود یکی از فایلهای دوازده قدم رو داشتم گوش میدادم و استاد در مورد نتایج میخواست حرف بزنه ولی نگفت نتایج یعنی خونه بزرگتر و ماشین گرونتر … ولی استاد گفت «نتایج یعنی اینکه حالت خوب باشه، سپاسگزارتر باشی، راحتتر نعمتها به زندگیت بیاد، جسمت سلامتتر باشه، روابطت بهتر باشه ، اتفاقات ناخواسته کمتری رو تجربه کنی و چرخ زندگیت روانتر باشه»
دیدم من توی همون محل کار سابق روابطم با آدمهای اطرافم خیلی بهتر شده و احترامم خیلی بیشتر شده، کارم بسیار بسیار راحتتر شده، کلی مسائل محل کار و مسائل زندگی شخصیم کم و کمتر شده. واقعاً چرخ زندگیم روغنکاری شده. هزینه های زندگی کمتر شده، و از طرفی چون باورهای من تغییر کرده مدتهاست تضادی رو تجربه نکردم و از طرفی نعمتها به راحتی و به سادگی به زندگیم میاد.
ولی این ذهن چموش بزرگوار عادت داره نداشته ها رو بیادم بیاره و مقایسه کنه و احساس کمبود و عجله بهم بده.
ذهنه دیگه، کارش همینه، برای بقا ساخته شده ، برای بقا و حفظ انرژی و ادامه حیات تلاش میکنه. همش کارش ارزیابی پارامتر های مختلفه و آلارم دادن مکرر که این خوب نیست و اون خوب نیست. که اینم بخشی از ماموریتشه که همیشه به دنبال شرایط بهتر باشه.
اگر ذهن ما میتونست درک و منطق کاملی از خداوند داشته باشه و قدرت و عظمت خداوند پی ببره همین ذهن ساکت و آرام میشد و میپذیرفت که من قرار نیست زندگی رو مدیریت کنم و مدیر خداست، قدرت از آن خداست و اونه که دانای کل و صاحب قدرت و اراده است.
اگه ذهن به حقیقت کلمه «الله اکبر» پی ببره و یادش بیاد هر آلارمی که میخواد بده ، الله اکبر. هر مسئله ای میخواد حل کنه الله اکبر ، هر تضاد و ناخواسته ای مواجه میشه ، الله اکبر. هر درخواستی داره ، الله اکبر. مفهوم الله اکبر یعنی هر آنچه از خواسته ها و ناخواسته ها رو با عقل خودمون تحلیل میکنیم یادمون باشه خداوند از همه اونها بزرگتره، خداوند صاحب قدرت بینهایته. اساساً ذهن هیچوقت نمیتونه به خدا احاطه پیدا کنه و تصویر و آگاهی از خداوند داشته باشه. چون خداوند فاقد فرم و قالب و چارچوبه.
(از اینجا به بعدش رو با موزیک Gravity اثر استیون پرایس ادامه میدیم)
خدا رو شاکرم که خداوند خودش رو بهمون هدیه داد. خدا رو شاکرم که خداوند بندگی درگاه خودش رو بهمون هدیه داد. خدا رو شکر که هدایت مون کرد به این مسیر که یادمون باشه هر چیزیو بخوایم از خودش بخوایم.
یه وقتایی که ذهن ما مشرک میشه چون نگاه به بیرون داره. غافل از اینکه خدا در درون قلب ماست. ما چون بیرون دنبال خدا میگردیم ناخواسته درگیر شرک میشیم. ولی خدا در زمان و مکان نمیگنجه و در درون سینه ما قرار داره. همه ادیان اومدن که نگاه انسان رو از بیرون متوجه درون کنن، غافل از اینکه یه عده ای کاسبی عوامل بیرونی راه انداختن.
خدا رو شکر بخاطر بینهایت نعمت و برکت و زیبایی ، خدا رو شکر بخاطر قلبی که همیشه میتونه به خداوند وصل بشه ، خدا رو شکر بخاطر قدرت شنوایی و بینایی که میتونه از خدا بشنوه و آثار رحمتش رو ببینه. الحمدلله رب العالمین. الهی صد هزار مرتبه شکر.
هدایت خواستم از خدا وقران رو باز کردم واین آیه برام اومد
أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟؟؟
بعدش نمیدونم چیشد رسیدم به کامنتون…
واقعا باید نگران باشیم؟؟؟
این ذهن رو باید فقط بهش. بی محلی کنی و بعد برای خودش ساکت میشه…
یادمه دخترم که خیلی کوچولو بود. برای لوووس کردن خودش سر کوچکترین چیزی گریه میکرد مخصوصا اگه خونه مامانم میرفتم ..چون ذهنش شرطی شده بود که اینجا. نازش رو میخرم وهرچی بگه میگن چشم…
من به خانواده ام میگفتم اگه یکم صبر کنید و بهش توجه نکنیم وبی محلی کنی .خودش ساکت میشه؟؟؟
الان این مثال دخترم و یاد آور میشم برای ساکت کردن ذهن خودم اگه بهش توجه نکنیم چی میگه ..خودش ساکت میشه وفقط کافیه حواسمون رو پرت داشته هامون کنیم
نمیدونم چرا اینارو اینجا براتون نوشتم… ولی کاملا هدایتی بود
الله اکبر از این همه زیبای از این هم فراوانی الله اکبر
خدایا چقدر زیبا بود اون طاووس خدایا شکرت خدایا شکرت
چقدر زیبا بودن و چقدر زمین را برای نشنل پارک گذاشته بودن خدایا شکرت الیگیتور ها چقدر زیاد بودند و چقدر موجودات آرامی خدایا شکرت برعکس تصور من که فکر می کردم این ها موجودات خطرناکی هستند و چقدر این کنجکاو بودند مقدسه اگر این کنجکاوی نبود ما از کجا می فهمیدیم که اینا موجودات بی آزاری هستند خدایا شکرت
چقدر این رودخانه زیبا بود خدایا شکرت وای ابر ها چقدر رویایی بود خدایا شکرت
امروز خییلی گرسنه بودم و همین طوری به طرف خانه میرفتم که یکبار چشم به خانه که خییلی دوست دارم که بخرم و جز خواسته من هست خورد خییلی خوشحال شدم گرسنه گی کلا فراموشم شد کلا رفتم در آنجا تصورش کردم که دارمش و این را نشانه از خدا دیدم و گفتم بیبین تو خییلی به خواسته هایت نزدیکی خدایا شکرت
تنها تورا میپرستم و تنها از تو کمک و یاری می خواهم
وختی که از قلبت و از تمام وجودت تجسم میکنی و اون خواسته را می خواهی دقیقا خداوند هم در زمان مناسب اش آن خواسته را برایت می دهد تا حالا هر چی خداوند خواستم بیشتر از آن را دریافت کردم این خانه که من خییلی خییلی دوست اش دارم دو طبقه است شش اتاق خواب دارد و در طبقه یازدهم و دوازدهم قرار دارد و خیییلی خییلی بزرگ هست و من جای های بزرگ را خیییلی دوست دارم
خییلی خییلی سپاسگزارم از شما باعث شدن کمی بیشتر و و دقیق تر خواسته ام در برای خودم بنویسم سپاسگزارم
در پناه خدا باشید شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.
قبل از همه چیز روز مرد رو هم به مرد ها و هم به خانم هایی که روی تعهدشون برای تغییر شرایط زندگیشون میمونن، تحت هر شرایطی این باور رو دارن که خودشون خالق زندگیشون هستن تبریک میگم.
امروز رو خدا بهم جدا گونه روز مرد رو بهم تبریک گفت بخاطر 2 تا اتفاق
1/مرور کردنه دوره ی عزت نفس جلسه ی دوم
2/هدایت شدن به یک فضای بییینظیر برای نوشه جان کردنه نهار.
من دیروز متوجه شدم خدا مارو هدایت میکنه، به هر سمتی که ما تمرکز میکنیم،از همون شرایط بیشتر برامون قرار میده.
من یک هفته ای هست که تمرکزی دارم روی دوره ی عزت نفس کار میکنم و اتفاقاتی میوفته که باعث میشه عزت نفسم بیشتر به چالش کشیده میشه و باید بیشتر روی این موضوع کار کنم.
دیروز رفتم پینگ پنگ، چند نفر حرفه ای داشتن بازی می کردن و من هم داشتم نگاه بازیشون میکردم و منتظر دوستم بودم تا بیاد.
تو این فاصله یکیشون نشست بهم گفت برو بازی کن، اونا داشتن دو به دو بازی میکردن بعد گفتم نه شما بازی کنید بعد هر چهارنفرشون اسرار کردن که نه تو باید بیای بازی کنی، با اینکه اصلا منو نمیشناختن!
و من چون بازیم از اونها ضعیف تر بود، احساس کمبود اعتماد به نفس میکردم اما به محضی که شروع کردم به بازی کردن همه توپ ها رو خراب میکردم ههم توپهارو میزدم بیرون و همزمان که داشتم بد بازی میکردم به خودم میگفتم اینا هیچکدومشون از تو مهم تر نیستن، هیچکدومشون از تو با ارزش تر نیستن هرجور دوست داری بازی کن، کم کم به مرور بازیم بهتر شد و بازی اومد دستم.
متوجه شدم وقتی که آدم میخواد روی هدفی کار کنه خداوند چالش هایی براش قرار میده که کم کم رشد کنه و درواقع مورد امتحان قرار میگیره!
اما در مورد جایی که هدایت شدم باید بگم هدایت شدم به یک جای فوقالعاده زیبا، بکر، سنتی، آرام و بینظیر.
اونهایی که کنجکاون ببینن اونجایی که خدا هدایتم کرد کجاست میتونن تو گوگل سرچ کنن(رستوران سلمان شوشتر) و ببینن عکسهای فضای اونجا رو.
سلام دوست خوبم من هم روز مرد رو به شما و همسر عزیزم و استاد عباسمنش تبریک میگم، من هفته پیش میخواستم برای همیشه از این سایت برم خ ذهنم آشفته بود چون مقاومت داشت بخاطره نگرفتن نتایج بزرگ و من احساسم بدددددد بود، بعد زنگ زدم به دوستمون آقای افلاطون و ایشون کلی منو راهنمایی کرد و گفت به خودت سخت نگیر و آرام آرام روی خودت کار کن که ذهنت آشفته نشه و بتونی ادامه بدی و…..خلاصه صحبتهاشون به من خ آرامش داد….و من شروع کردم روی خودم کار کردم…. الان من جمعا یک هفته هست که بصورت خیلی جدددددی و تمرکززززززی ورودیهامو کنترل کردم و به قانون عمل کردم، روزی شاید یک یا دو فایل هم گوش دادم و به مفاهیم اون فایل فکر کردم،،، بیشتر کامنت خوندم توی سایت و فکر کردم و فکر کردم به آگاهیهای این سایت بهشتی… خداروشکر نتایجی هم گرفتم که باعث شد من دلگرمتر بشم برا ادامه این مسیر… من و همسرم یک ماهی هست که به خونه جدیدمون نقل مکان کردیم و خداروشکر میکنم، اما با منفی 150 میلیون بدهی…. ولی من احساسم اصلا بد نبود و میگفتم خدا بدون حساب روزی میده و بدهیهامون رو پرداخت میکنه. همسرم صبح تا ساعت 12 شب کار میکرد و دستمزدی که بهش میدادن واقعا نسبت به این ساعت کاری کم بود و من و پسر دوسالم واقعا تنها بودیم و از این بابت برا همسرم هم ناراحت بودم، چون خ خسته میشد…
اما دقیقا از هفته پیش شروع کردم به عمل به قانون و احساسم رو خوب نگه داشتم و ورودیهامو به شدت کنترل کردم، دقیقا بعده دو روز همسرم زنگ زد و گفت منو به یه قسمت دیگه از محل کارم انتقال دادن و ساعت کاریش از صبح تا ساعت 3 ظهر هست و ماهی 3 تومن هم به حقوقم اضافه کردن، نمیدونید چقدرررر خوشحال شدم و خدارو شکر کردم که قانون چقدر زود جواب داد…مورد دوم اینکه مادرشوهرم مسافرت رفته بود هفته پیش و فقط برای من سوغاتی آورده بود….
مورد سوم اینکه من چند روز پیش با خودم گفتم حالا که قانون جواب میده، شروع کنم یکی یکی تمرکزمو بذارم روی خواسته هام. و گفتم بذار از یه خواسته کوچیک شروع کنم که ذهنم کمتر مقاومت کنه، اصلا مثله بچه ها ذوق زده بودم که حالا روی چه خواسته ای تمرکز کنم،،،، انگار که میخواستم درستیه این قانونو برای اولین بار تست کنم(حالا با اینکه کلی نتیحه ریز و درشت گرفته بودما قبلا …. خخخخ) اول به ذهنم جذب خرمالو اومد،،،، بعد خنده ام گرفت، گفتم خرمالو چیه بابا…. اصلا به من نخندینا…. خب من تازه جدی اومدم توی این بازی…. خخخ… بعد فکر کردم گفتم خدایا یه جفت کفش میخوام ، خودت پولشو برسون، تو که میدونی ما کلی بدهی داریم و بیشتره درآمده همسرم صرف پرداخت بدهیها میشه و من از همسرم نمیخوام این خواستمو برآورده کنه از خودت میخوام و شروع کردم توی روبیکا کفش سرچ کردم و توی یه کانال کفش فروشی، کفشها رو نگاه کردم ببینم چه مدلهایی جدید اومده و از کدوم خوشم میاد، از یه کفش اسپورت خوشم اومد و عکسشو ذخیره کردم توی گوشیم و دیگه از کانالش اومدم بیرون و توی ذهنم اما این خواستمو نگه داشتم و رهاش کردم…. دقیقا دیشب دوتا از عموهای همسرم که یکیش از تهران اومده بود اومدن خونمون و برامون کادو پول آورده بودن، به همسرم گفتم خدا پول کفشامو برام رسوند،،،، از جایی که اصلا فکرشو نمیکردم…. خ خوشحال شدم و به ایمانم اضافه شد که خدا بی حساب روزی میده، از جایی که اصلا فکرشو نمیکنی، کافیه ما باورش کنیم و فقط از خودش بخوایم….سپاسگذارم،،، منتظره نتایج بعدی من باشید… خخخخ
چقدر من از کامنت های شما درس یاد میگیرم اون کامنتی که درمورد استخدامتون بود رو کلا تو دفترم نوشتم و بارها خوندم آیاتی رو که میگفتی هر لحظه باخودت تکرار میکردی
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
ای محمد تو تیر ننداختی خدا تیر انداخت…
هر کس بر خدا توکل کند خدا برایش کافیست
من میگویم موجود باش و موجود میشود
سرنوشت همه ی امور به دست خداوند است
خدا هرگز شما را رها نکرده است
هر کس راخدا بخواهد بکشد بالا کیست که بتواند مانع شود و اگر خداوند بخواهد کسی را بکشد پایین کیست که بتواند مانع شود!
ما نگهبانی از پیش رو و پشت سر برای شما قرار دادیم…
این آیات رو منم باخودم هر روز تکرار میکنم و برات آرزوی سلامتی دارم چقدر خوب درک کردید و چقدر خوب نتیجه گرفتید
اتفاقا منم استخدام شدم و شرایطم خیلی بهتر شد و جوری که خودم به شرایطم که نگاه میکنم از این همه محبت خداوند کیف میکنم و شکر گزارم اونجا که من نیاز به امضا ریاست داشتم و همه میگفتن بد اخلاقه و….. اما برای من با خوش رویی تمام و با نهایت احترام و ادب امضا کرد اونجا که نامید میشدم خداوند خودش دستم رو میگرفت و کارم رو به راحتی انجام داد و حتی نامه هایی که نیاز داشتم بدون اینکه من پیگیر باشم خودشون درست میشدن هنوزم باورش برای خودمم سخته که بقیه میرفتم دنبال کارای اداری و من که میرفتم مسئول اونجا میگفت نامه شما اومده !!!!با تعجب گفتم ولی من هنوز نرفتم دنبالش و اون گفت من نمیدونم این نامه شماست با مهر و امضا رییس دانشگاه! الله اکبر
بعد بقیه همکارام کلی رفت و امد و برو بیا داشتن تا کاراشون درست شد….
هر بار که بش فکر میکنم میبینم خداوند به کسی که ایمان داره و تلاش میکنه در مسیر درست باشه چقد زود کمک میکنه
خلاصه که اون کامنت شما برای من حکم چراغ راه رو داره
چند روز قبل توی محل کارم همین ایاتو مینوشتم تو برگه و تکرار میکردم همکارم متوجه شد گفت چیه چی مینویسی گفتمش ایات زیبایی که خیلی دوستش دارم …یه جوری تعجب کرد بعدش سرشو تکون دادو گفت خوبه باز دارندست قران ادم رو از گناه باز میداره…خندم گرفت با خودم گفتم قران و ایات زیباش راه رو برات باز میکنه بلندت میکنه میذارت تو جاده اصلی سرازیری که سوت بزنی و بری و کیف کنی
راستی روز مرد با تاخیر مبارک .خخخ
رستوران سلمان اومدی چرا نگفتی ما بیایم پیشواز.
ماهم شوشتریم و اتفاقا چند روز قبل سلمان بودیم چقدر فضای سرسبزو با صفایی داره…سری بعد حتما توی این هوای عالی شوشتر ابشارا رو برید رستوران باغشا هم سر راه اهوازه که خیلی خوبه حتما پیشنهاد میکنم اونجا رو هم برید
سلام به استاد عزیزم و بانوی زیباییها و دوستان تصدیق کننده نیکوییها
خدایا شکرت به خاطر قسمت جدید سفر به دور امریکا. خدایا شکرت که همواره در حال هدایت به سمت زیباییها هستیم. خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی که مسخر ما شده خدایا شکرت.
امروز دوست دارم در مورد زیباییها بنویسم خدایا شکرت. امروز دوست دارم در مورد توحید صحبت کنیم خدایا شکرت. امروز صلاه خودم را خواندن سوره قصص قرار دادم خدایا شکرت. سوره قصص داستان توحید و حساب کردن روی تنها یک قدرت است. داستان پیامبری که زمانی که شیرخوار بود خداوند به مادرش وحی کرد که او را به رود بیفکن و مترس و اندوهگین مباش که به تو بازش میگردانیم و از رسولانش قرار میدهیم: لاتخافی و لاتحزنی.
قبل از هر چیز بگم من آدم مذهبی نبودم و الان هم نیستم. ولی قبلا از نگاه مذهب به قرآن و دین و پیامبر و خدا نگاه میکردم که اون هم به خاطر دیدهها و شنیدههایی بود که از بچگی به عنوان ورودی وارد ذهن من میشد. اما از وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم همه این نگاهها تغییر کرد. شروع درک و تغییر نگاه من به قرآن از فایل حزن در قرآن شروع شد. این فایل تحولی در من ایجاد کرد و بعد از اون بود که من از نگاه قوانین به تمام موارد بالا که گفتم نگاه کردم و از اونجا بود که بینش من نتایج من شروع به تغییر کرد. گذشت و گذشت تا رسیدم به دوره 12 قدم و دوباره نقطه دیگری از تغییر نگاه من به قرآن شروع شد. جلسات قرآنی 12 قدم به من خیلی کمک کرد که تمام تعصبات گذشته و آنچه که شنیدم و دیدم رو بذارم کنار و با ذهن باز به این کتاب نگاه کنم و آیاتش رو درک کنم. دوباره جلسه هفتم قدم دوم درک بالاتری از نحوه کارکرد جهان و سیستمی بودن خداوند به من داد و من ذرهای درکم از توحید بهتر شد. گذشت و باز هم گذشت که هدایت شدم به دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و جلسات 9 و 10 این دوره انقلاب بعدی در وجود من را برپا کرد. اگه بگم من تازه معنای توحید و شرک و درک خالق بودن خودم رو در این جلسات فهمیدم و درک کردم اغراق نکردهام. اما اینکه بگم به این جلسات عمل کردم باید بگم: در حال عمل کردن و تمرین کردن هستم. جلسات 9 و 10 راهنمای عملی خالصترین و نابترین فایلها و آگاهیهای هستن که من شناختهام. فرکانسی که استاد در این دو فایل دارند جنسش یه چیز دیگهست و زمانی که این دو فایل رو با تمام وجود و با نهایت آمادگی گوش بدید متوجه میشید چی میگم. میتونم بگم در این دو فایل بود که تمام سوء برداشتهای من در مورد خدا و درک توحید و شرک و قرآن برطرف شد.
برگردم به سوره قصص که در یه آیه میگه دل مادر موسی تهی شده بود، که از کلمه «فواد» استفاده میکنه که انگار مادر موسی بالاخره یه استرس و نگرانی داشته ولی بعدش میگه اگر قلبش را استوار نکرده بودیم نزدیک بود که فاش کنه. میخوام بگم که مادر موسی اینچنین به وحی خداوند اعتماد کرده و در هر صورت لاتخافی و لاتحزنی رو درک کرده و خودش رو در احساس خوب در هر صورت نگه داشته. که در نهایت موسی بهش داده میشه تا بهش شیر بده. اینجاست که خداوند میگه «ان وعد الله حق و لکن اکثرهم لاتعلمون» وعده خداوند مسلما انجام شدنی است ولی بیشتر مردم نمیدانند.
در ادامه این سوره داستان زندگی موسی ادامه داره. از زمانی که میزنه یک نفر رو میکشه ولی بعدش توبه میکنه و دوباره به مسیر درست برمیگرده و از پیامبران میشه. «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (16 قصص) گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم، مرا ببخش آنگاه او را بخشیدیم همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
و در نهایت موسی از دست مأموران فرعون فرار میکنه و به جایی میرسه که میگه: « رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» پروردگارا من به هر خیری که بر من فرو فرستی سخت نیازمندم.
در سوره قصص خیلی میشه باورهای توحیدی رو برای خودم پیدا کنم و تکرار کنم. آنچه که من هم بهش سخت نیازمندم چیزی جز قدرت خداوند نیست. من هم به هر خیری که خداوند به من بفرسته سخت نیازمندم. البته که اتفاقات چند وقت اخیر زندگیم ارتباط معناداری داره با هدایت شدن دوباره و دوباره من به خواندن این کتاب. به هر آیه که میرم به هر سورهای که مراجعه میکنم چیزی جز اصل و اساس جهان هستی یعنی توحید نمیبینم. آخرین آیه همین سوره قصص به پیامبر میگه: «وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (قصص 88)
«و معبود دیگری را با خدا مخوان که هیچ معبودی جز او نیست. همه چیز جز ذات پاک او نابود میشود. حکم برای اوست و به سوی او بازمیگردید.»
حالا میخوام برم سراغ زیباییهای این قسمت از سفر. چه طاووس زیبایی خدایا شکرت. چه پرهای زیبایی داره خدایا شکرت. یادش بخیر استاد جان هم یه دونه از این طاووسها توی پرادایس داشتن خدایا شکرت. همون لحظاتی هم که با ما بود چقدر ازش لذت بردیم خدایا شکرت. الان یکی دیگه داریم میبینم که چقدر زیباست خدایا شکرت. چقدر جالب وقتی من در مورد باب و جنیفر نوشتم فایل رو استاپ کرده بودم بعدش دیدم استاد و مریم بانو در موردش صحبت کردن. چه همزمانی فوق العادهای خدایا شکرت. چقدر عالی که استاد و مریم جان همیشه انتظار اتفاقات مثبت رو در آینده دارن و همیشه در مورد آینده خوش بین هستند و همیشه و در هر لحظه تصدیق کننده نیکوییها و زیباییها هستند خدایا شکرت. مثلا میگید شاید این دو تا همون جنیفر و باب هستند که اومدن میامی و انقدر بهشون خوش گذشته همینجا مونده. خدایا شکرت. چقدر این خوش بینی و انتظار مثبت داشتن رو من هم میتونم تمرین کنم خدایا شکرت. آیا به این خوش بینیهای بی قید و شرط و انتظار بی قید و شرط برای زیباییها و نعمتها دقت کردین؟ خدایا شکرت. برداشت این دیالوگ بین استاد جان و مریم بانو رو میتونیم اینجوری برای خودمون استفاده کنیم: «در نهایت هر اتفاقی توی زندگی من میفته خیره. تمام اتفاقات زندگی به نفع منه. من همیشه در زمان مناسب و مکان مناسب هستم. من همیشه انتظار اتفاقات مثبت رو دارم من همیشه انتظار دارم اتفاقات خوب و عالی اطراف من میفته. من رها و آزاد هستم و میخوام که تمام امور رو به خداوند بسپارم. خداوند به همه چیز آگاهه. من به جریان هدایت اعتماد میکنم و سعی میکن از زندگی لذت ببرم و دنبال شادیهای هر چند کوچک باشم.»
خدایا شکرت چقدر عالی استاد هوای این منطقه رو توصیف کردن خدایا شکرت. چه رودخونه زیبایی به همراه برگهایی که روی آب شناور هستند خدایا شکرت. چه آسمون زیبایی خدایا شکرت. چه ابرهای زیبایی خدایا شکرت. چه قایق زیبایی خدایا شکرت. چه استاد آرام و خوشحالی خدایا شکرت. چه مریم بانوی زیبایی خدایا شکرت.
استاد جان چه توضیحات زیبا و عالی دادن در مورد این منطقه و جزئیاتش خدایا شکرت. در مورد قانون این علی گیتورها خدایا شکرت. قایق چه سرعتی گرفت و چه موج های زیبایی رو روی آب ایجاد کرد خدایا شکرت. استاد چقدر عالی در مورد اون موتور قایق توضیح دادن خدایا شکرت. نکته مثبت استاد جان اینه که در مورد جزئیات خیلی خوب توضیح میده طوری که آدم میتونه خیلی خوب درکش کنه خدایا شکرت. مثل قوانین زندگی مثل قرآن مثل توحید مثل قانون سلامتی خدایا شکرت. من چقدر خوشبختم که در مدار چنین استاد فوق العادهای هستم خدایا شکرت. چقدر خداوند به من لطف داشته که من رو هدایت کرده به سمت چنین استادی خدایا شکرت. چقدر من عاشق استاد جان هستم خدایا شکرت. من عاشق عباسمنش دات کام هستم خدایا شکرت. نمیتونم کمتر از روزی دو سه ساعت توی سایت نباشم خدایا شکرت. من خیلی راحت و آسان در مدار این سایت و آگاهیهایی که استاد آموزش میدن قرار گرفتم بدون اینکه تبلیغی دیده باشم یا تلاش خاصی کرده باشم فقط درخواست داشتم خدایا شکرت. چون خداوند فقط به درخواستهای من پاسخ میده و از من میخواد که من هم دعوتش رو بپذیرم خدایا شکرت.
روزی من ناامید و خسته نشسته بودم داشتم به این فکر میکردم پس کی این اوضاع من درست میشه؟ کی وضعیت مالی من بهتر میشه؟ اون خدایی هم که توی قرآن میشناختم و در موردش ورودی گرفته بودم هم برام کارساز نبود. ناامید و پر از سوال بودم. میخواستم که بدونم مسیر درست کجاست و من باید چیکار کنم؟ تا اینکه یک نفر یک فایلی برای من ارسال کرد که عنوانش این بود: «چگونه در عرض یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم؟» آنچه که توی این فایل میشنیدم خیلی متفاوت بود از هر آنچه که قبلا شنیده بودم. قسمت دوم و سوم رو هم گوش دادم و خودم کنجاوانه مراجعه کردم به عباسمنش دات کام. خودم رو در دریایی از آگاهیهای الماس گونه یافتم. شروع به گوش دادن تک تک فایل ها کردم و تعهد دادم که من میخوام به سمت اتفاقات دلخواهم به سمت اهدافم حرکت کنم. تعهد دادم درآمدم رو افزایش بدم. بعد از گوش دادن هر فایل رایگانی به خودم تعهد میدادم جوری به اون فایل گوش بدم و طوری بهش عمل کنم که گویی وحی منزله و همین است و جز این نیست. الان که به خودم نگاه میکنم میبینم من هیچ ربطی به زمان شروع آشناییم با استاد عباسمنش ندارم. همه چیز تغییر کرد. شهرم عوض شد. درآمدم تغییر کرد. شخصیتم عوض شد. اهدافم بزرگتر شد. کسب و کار خودم رو شروع کردم. درآمدم همواره در حال افزایشه. به قانون سلامتی هدایت شدم. اومدم خودم دیدم آنچه که توی دفترهام نوشته بودم و میخواستم همگی رقم خوردن. اومدم خودم دیدم من که پول یک دوره توی حسابم نبود. الان به راحتی با آنچه که به لطف و هدایت خداوند ساختم همه دورهها رو خریدم. هنوز هم دارم روی خودم کار میکنم. هنوزم متعهدم به تمرکز بر زیباییها متعهدم به شیوه زندگی به سبک دوازده قدم و تمام دورهها.
استفاده از دورهها خودش هم یک روند تکاملی میخواد باید به خودم اجازه بدم که هر آنچه که به عنوان اطلاعات از قانون دریافت میکنم به عمل در زندگی تبدیلشون کنم. من متعهد میشم که در برابر قوانین تسلیم باشم. من متعهد میشم که هر روز صبح تمرین کدنویسی انجام بدم. کاری نمیکنم که مسیری رو پیش برم که این آگاهیها رو فراموش کنم. طوری برنامه ریزی کردم که اصلا شکل فکر کردنم و حتی توی خواب هم روی قوانین و روی خودم کار کنم. زمانهایی هم بوده که به غیر از خداوند حساب کردم به وعدههای غیر از وعدههای خداوند حساب کردم ولی دوباره به مسیر درست برگشتم و دوباره به خودم یادآوری کردم. مثلا همین چند روز پیش. ولی دوباره و دوباره متعهد شدم که بیام و بیشتر از حتی قبل روی زیباییها تمرکز کنم بیشتر از قبل و با جدیت خیلی بیشتری روی خودم کار کنم. و این مسیر چقدر لذت بخش و همین پیشرفتهای جزئی برای من خیلی عالیه. من خودم رو همین که هستم دوست دارم و عاشق خودم هستم و به خودم فرصت میدم که مسیر تکاملی خودم طی بشه. ایمان تکاملی ساخته میشه.
بزرگترین سپاسگزاری من وجود قانونی ثابت و بدون تغییره. من همین لحظه هم میتونم متعهد بشم که فرکانسهای بهتری ارسال کنم و از این لحظه به بعد هم به فرکانسهای من پاسخ داده میشه و آینده خودم رو دوباره از اول میتونم بسازم. هیچ سرنوشتی از قبل برای من رقم نزده من همین لحظه میتونم سرنوشتم رو دوباره بازنویسی کنم که چی میخوام و دوست دارم به کدوم مسیر هدایت بشم. چقدر الان احساس میکنم باید برم دوباره و دوباره جلسه هفتم راهنمای عملی رو گوش بدم و سرنوشت دلخوام رو بنویسم. خدایا شکرت من به چه آگاهیهای نابی دسترسی دارم. خدایا شکرت. من چقدر احساس خوشبختی میکنم از اینکه قانون زندگی رو کشف کردم خدایا شکرت.
الان میخوام آیههایی که با «کفیٰ بالله» شروع میشه رو لیست کنم و باورهای توحیدی خودم رو دوباره و دوباره قویتر کنم خدایا شکرت.
علم خداون کافی است. شهادت خداوند کافی است. خداوند برای سپردن به او کافی است. خداوند برای هدایت و یاری کردن و حمایت کردن کافی است.
اما آنچه که بیشتر از همه تکرار شده کفیٰ بالله وکیلا هست.
و توکل علی الله و کفیٰ بالله وکیلا. (نساء 81)
و بر خداوند توکل کن که برای توکل کردن کافی است.
کلا این قسمت از آیهها این باور رو در من ایجاد میکنه که خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان. این باور رو در من ایجاد میکنه که خداوند برای هدایت کردن کافیه. خداوند برای من کافیه برای اینکه منو هدایت کنه. به اون مسیری که خودم میخوام نه اون مسیری که خودش انتخاب کنه. این باور رو در من ایجاد میکنه که تنها رابطهای که من دارم رابطه من با خالق و معبود خودم هست.
چقدر احساس خوبی داره این آیهها و چه باورهای خوبی برای من میسازه خدایا شکرت.
خدایا شکرت که یک قسمت دیگه از این سریال رو دیدم و باز هم انتظار مثبت دارم برای اتفاقات خوب. باز هم انتظار دیدن زیباییهای بیشتر و بیشتر رو دارم خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم که همواره در حال هدایت من هستی و من هم متعهد میشم همواره پذیرنده دعوت تو باشم. همواره آماده باشم. خدایا شکرت.
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که در زندگی ما هست.
خدایا شکرت بابت این سلامتی فوق العادهای که داریم.
همین لحظه خداوند این آسمان زیبا و این خورشید تابان با گرمای پربرکتش رو برای من قرار داده خدایا شکرت.
همین لحظه چه چیزهایی برای سپاسگزاری دارم؟ همین لحظه دستان سالم و انگشتان سالمی برای تایپ کردن و نوشتن این جملات و این کامنت زیبا رو دارم. همین لحظه در بهترین سایت اشاعه توحید و یکتاپرستی در دنیا هستم و خداوند من رو همیشه به مسیر درست هدایت کرده خدایا شکرت. چه خداوند رحمانی خدایا شکرت. بسم الله الرحمن الرحیم (حمد 1).
همین لحظه من حساب بانکی پر پول دارم خدایا شکرت. همین لحظه من در حال هدایت به سمت خواستههای بعدیم هستم خدایا شکرت. از کجا میدونم؟ از احساس خوبی که دارم از احساس آرامشی که دارم خدایا شکرت. همین لحظه من چشم و گوش و قلب سالمی دارم و خداوند من رو از هیچ اینچنین آفریده خدایا شکرت.
همین لحظه چه چیزهایی برای سپاسگزاری دارم؟ چشمانی سالم دارم که میتونم زیباییهای ایران امریکا و تمام دنیا را ببینم خدایا شکرت. همین لحظه سقفی بالای سرم دارم خدایا شکرت. همین لحظه در بهترین نقطه شهر زندگی میکنم خدایا شکرت که این هم با تمرکز بر زیباییهای سریالها اتفاق افتاده خدایا شکرت. همین لحظه من این درک رو دارم که خالق هستم و با کانون توجهم باز هم میتونم زیباییهای بیشمار دیگهای رو خلق کنم خدایا شکرت. همین لحظه من احساس خوشبختی دارم و این برای من کافیه خدایا شکرت. همین لحظه من نعمتهای خیلی زیادی برای سپاسگزاری دارم. همین لحظه من متوجه شدم که یکی از خواستههای من در تمرین کدنویسی محقق شدهاند خدایا شکرت. همین لحظه بابت این محقق شدن و اینکه خداوند برای من کافی بود تا کدنویسی خواستههای من رقم بخوره شکرگزارم.
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که مسخر ما کردی هذه من فضل ربی.
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی.
و متعهد میشویم تنها تو را بندگی کنیم و تنها از تو درخواست کنیم.
خدا امشب منو سورپرایز بارون کرده ها ببین اسم چه کسی را میبینم کسی که مدتیه به واسطه عمل نکردن هام و نتونستن هام در دوره شیوه حل مسائل خیلی تو ذهنم میاد.
کامنت ها و ردپاهات توی اون دوره هی به من میگه اگر حامد عزیز تونسته دوره رو تموم کنه و اینقدر رشد کنه نتیجه بگیره توام میتونی.
ولی میدونی من هنوز نتونستم تموم کنم جلسه اول کمال گرایی گیر کردم. مبدونی الویت هام یا شاید همین پاشنه اشیل کمال گرایی اینجا داره منو به عقب میبره نمیدونم، شایذ اینم مسیر تکامل منه نمیدونم، شاید شاید…
الان تا 4اسفند که کنکور ارشد گفتم به خودم سخت نگیرم و خودمو به چالش نندازم، چون میدونم اون دوره خیلی ذهنم رو شخم میزنه و جواب دادن به هر سوال خودش داستانی در ذهنم ایجاد میکنه. چند روزه تو ذهنم بود بیام کامنت های شما یا هرکدوم از دوستان رو بخونم و شاید از نحوه پیش رفتن و تمرین انجام دادن هاتون نوشته باشین. چندبار تو ذهنم بود بیام زیر یکی از کامنت هاتون سوال کنم، بعد حالا خودت همینجا همین صفحه ایی که خودم کامنت نوشتم ردپا گذاشتی تا راحت پبدات کنم.
اگر اینا رسیدن به خواسته ها نیست چیه
اگر اینا هدایت الله یکتا نیست پس چیه
واقعا خدا همه چیز میشود همه کس را، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط معامله نکردن با ابلیس..
و چقدر بیشتر هربار این جمله رو باور میکنم که میگه: «قلبت را پاک کن، اتفاقات خوب تنها زمانی از راه می رسد که تو قلبت را پاک کرده ایی.»
دوست عزیزم حامد امیری ارزشمند تحسبنت کردم برای داشتن دوره ها، برای گوش دادن جلسات ناب راهنمای عملی دستیابی به رویاها(که یادمه از اول این دوره منو صدا میزد منو اول بخر ولی گوش نکردم) الان میدونم در بهترین زمان تمام آگاهی هایی که لازم دارم بهم میرسه تمام دوره ها رو یک روز با عشق خربدم و سرشار میشم از عمل کردن.
حالا حامد جان از شما درخواست داشتم، اگر میشه برای ادامه مسیرم تو دوره ایی که گفتم اگر ایده یا پیشنهادی به ذهنت اومد برام بنویس، بازهم سپاسگزارم برای اینکه ردپا از خودت گذاشتی و کلی آگاهی به اشتراک گذاشتی. و پیشاپیش سپاسگزارم برای پاسخگو بودنت.
برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرون خواهانم.
سلام وخداقوت به برادر آگاه ومتعهد.من همیشه کامنتهای عالیتون روخوندم واز روند پیشرفتهاتون باخبرم.چقدرعالی که همه دوره ها رو دارین منم به لطف الله 12قدم وعزت نفس رو دارم که چقدر فوق العاده ان این دوتا دوره.سپاس از استاد گرانقدر.
خیلی سپاسگذار به خاطر گزارشهایی گه از روند موفقیتتون میزارین که برای ماهم الگو میشین هرچند خودم هم خدایا شکر با دست پر تو این مسیر هستم ولی هنوز خیلی جا داره بریم مدارهای بالاتر
سلام خدای قشنگم، خدایا ازت به خاطر بینهایت آرامش و نعمت و ثروت و سلامتی و حال خوب شاکر و سپاسگزارم. خدایا تو ، ما بنده هاتو خیلی بیشتر از خودمون میشناسی، خودت ذهن ما رو منطقی طراحی کردی ما دوست داریم همه چیزو با عدد و رقم بسنجیم به هر چیزی نمره بدیم یا روش قیمت بذاریم؛ خدایا چشم سالم قیمتش چند؟! قلب سالم قیمتش چند؟! قدرت شنوایی قیمتش چند؟! ذهن و حافظه سالم قیمتش چند؟! جسم سالم قیمتش چند؟! «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ۖ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۚ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ» و من چقدر کم شکرگزاری کردم بر این کارگاه خلقتت؛ خدایا تو خلق کردی، تو روح و جان بخشیدی و من کفر ورزیدم و ناسپاسی کردم. خدایا من هیچ بودم و تو منو از هیچ خلق کردی که «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» و کرامت و فضیلت و رزق حلال بخشیدی و بر خیل عظیم مخلوقاتت فضیلتی بزرگ عطا کردی. «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» . خدایا میدونم دیر یا زود وقت برگشتن میشه و زمین زیر پام سقف اتاقم میشه، «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَىٰ» ، خدایا کمک و هدایتم کن تا بتونم بندهای مفید و مولد باشم، «وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا»
خدایا بر نعمت سلامتی شکر ؛ بر نعمت زندگی شکر؛ بر نعمت زمان شکر ؛ بر نعمت علم و دانش و آگاهی شکر؛ بر نعمت ثروت و پول شکر؛ بر نعمت آرامش و آزادی و امنیت و حال خوب شکر…
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز استاد شایسته بزرگوار و همچنین همه دوستای نازنینم. اعتراف میکنم وقتی پوستر فایلو دیدم بیاختیار زدم زیر خنده هم به دلیل خوشحالی از اینکه یه فایل جدید داریم هم با خودم گفتم استاد عباس منش با تمساح شوخیش گرفته. آقاااااااا درسته پا جا پای سلیمان نبی گذاشتین ولی قرار نیست با تمساح و کروکودیل شوخی فیزیکی کنید. (ایموجی خنده؛ صرفاً جهت شوخی؛ فهمیدم تابلوی عکس یادگاریه)
استاد راستی روز مرد و روز پدر بر شما مبارک، استاد با اینکه اختلاف سنی چندانی با شما ندارم، اما واقعاً پدر معنوی همه ما هستین. روزتون مبارک استاد عزیزم، روزتون مبارک بزرگ مرد.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این سرزمین پر از نعمت و ثروت و مردمی فعال و سختگوش؛ چند وقت پیش یه دوست عزیزی یه کلیپ سیاسی برای من فرستاد با اینکه من موضوعات سیاسی رو دنبال نمیکنم ولی چون صحبتهای خانم مارگارت تاچر خدابیامرز بود نگاش کردم ببینم چی میگه ؛ (چون بنا به یک بکگراند ذهنی، این انسان برای من خیلی تحسین برانگیزه) خلاصهٔ صحبتهاش این بود که کشورهایی که منابع ثروت طبیعی دارند چون اکتفا میکنند به فروش منابع طبیعی ثروتشون اکثراً فقیر هستند. مثال روسیه و آنگولا و یه سری کشورهای آفریقایی رو میزنه (حتی مثال روسیه رو میزنه که طلا و الماس و نفت و گاز و پلاتینیوم رو داره، ولی بسیار فقیره) و و در ادامه مثال ژاپن، هنگ کنگ، تایوان و سوئیس رو میزنه که مردم بسیار فعال و کاری دارند و کشورهای ثروتمندی هستند؛ نمیخوام دیدگاههای سیاسی رو تایید یا تکذیب کنم یا اینکه بخوام فقر و ثروت رو ارتباط بدم به حکومتها و دولتها. (شاگرد استاد عباس منش باید بتونه همه چیز رو با عینک قانون ببینه) نکته ای که ذهن من رو خیلی درگیر خودش کرد این بود که مردم این سرزمینها با کار و تلاش به ثروت و موفقیت رسیدن و نه صرفاً با فروش منابع حیاتی و طبیعی شون؛ (در واقع این کشورها منابع طبیعی چندانی ندارند و فقط مردمان فعالی دارند) اگر بخوایم مثال رو یکم کوچکتر کنیم و از مقیاس سرزمینی به مقیاس انسانی وارد بشیم ، باید بگم که من کارگر یا کارمند وارد تجارت پول در ازای پول شدم که هیچ وقت من رو ثروتمند نمیکنه. ما ایرانیا میگیم وقت طلاست، مردم آمریکا میگن time is money . ما زمان ارزشمند رو میدیم و مقدار کمی پول دریافت میکنیم؛ یا به عبارت دیگه منابع حیاتی ارزشمندتر رو صرف میکنیم برای به دست آوردن پول و این هیچ وقت ما رو ثروتمند نمیکنه، درسته یک سری نیازهای اولیه ما رو برآورده میکنه ولی درآمد بسیار ناچیزیه، اما قرار نیست تا ابد تو این سیستم باقی بمونیم؛ ما روزگاری رفتیم کلاس اول ابتدایی اما آیا قراره تا ابد توی کلاس اول ابتدایی بمونیم؟!
چیزی که مردم آمریکا رو ثروتمند کرده دولت یا حکومت یا حتی قانون آمریکا نیست، کار و تلاش مردم آمریکاست، یادمه تو یکی از قسمتهای [فکر کنم] زندگی در بهشت بود که استاد یک برشی از خبر خرابیهای ناشی از یک طوفان بزرگ در جنوب فلوریدا رو به برامون گذاشته بود، درسته مردم بخاطر خرابیها ناراحت بودند ولی تقریباً گلایهای نمیکردن یا چشم امیدی به کسی نداشتند که کسی از بیرون بیاد نجاتشون بده؛ حکومت یا دولت یا شهردار یا فرماندار یا وزیر یا نماینده یا رئیس جمهور یا… یا… یا… در عوض همشون میگفتن ما از نو میسازیمش، ما کار میکنیم، تلاش میکنیم، همه چیزو درست میکنیم مثل روز اولش و بهتر از روز اولش، طرف بغض گلوشو گرفته بود ولی میگفت ما از نو میسازیمش. و در ادامه مدتی بعد استاد از همون منطقه فیلم گرفته بود و انگار نه انگار اونجا طوفان اومده بود، و مردم چه خونههای بسیار عالی ساخته بودند. نه ستاد بحرانی بود نه بودجه فدرالی بود، همه کار و تلاش و همت خود مردم بود. کار و تلاش ارزش خلق میکنه. همه این زیباییها و ثروتهایی که ما توی این فایلها میبینیم همش نتیجه کار و تلاش و فعالیت خود مردمه که منجر شده به خلق ثروت. اونی که میتونه چند صد تن فولاد رو تبدیل به یک کشتی مسافربری کنه تونسته ارزش خلق کنه،(قیمت تمام شده اون کشتی قطعاً خیلی بیشتر از چند صد تن فولاد میشه)؛ اوکی ما چند صد تن فولاد در اختیار نداریم که تبدیلش کنیم به کشتی. نگاه کنیم به اون شخصی که رفته یاد گرفته چطوری با حیوانات تعامل کنه و قوانین زندگی کروکودیلها و تمساحها را بدونه از حیوانات آزاد توی طبیعت داره ثروت خلق میکنه؛ آره وقتی که یک آدم شوخ طبع مربی تمساحها میشه نتیجهاش میشه همین استندآپ کمدی این انسان ارزشمند با تمساحها اجرا کرد. در تمام طول مدت اجرا مردم داشتن فقط به کارا و حرفای اون بنده خدا میخندیدن. خلق ثروت از چی از موجوداتی که ظاهراً مزاحم مردم شدن و توی طبیعت به مقدار فراوان پیدا میشن. یه پولی رو از مردم میگیرن بابت گرفتن و انتقال تمساحها و بیرون بردنشون از خونه مردم و یه پولی هم میگیرن بابت نگهداری و اجرای نمایش. خلق ثروت به همین سادگی با علم و دانش (و البته مقداری دل و جرات).
توی قسمت 111 سفرنامه اون انسان عزیزی که داشت قایق (با پره بادی) رو هدایت میکرد رسید به جایی که کلی کلاه از درخت آویزون بود و بعد به شوخی گفت: که اینم یک مدرک از کاری که تمساحها کردن (منظورش این بود که نفرات قبلی همه خورده شدن)
توی قسمت 111 قایقها این شکلی، سقف و سایبون نداشتند و کاملاً باز بودند و تک موتوره. توی این قسمت قایق سایبون داره برای مسافران تا امنیتشون بالاتر باشه و از طرفی آفتاب و صدا کمتر اذیتشون کنه و از طرفی دو موتوره شده که اگه حتی توی مسیر یکی از موتورها از کار بیفته موتور دوم بتونه اونها رو به مقصد برسونه.(خیلی کم پیش میاد هر دو موتور با هم از کار بیفته). قایقهایی که پروانه توی آب دارند اکثراً ممکنه پروانشون به شاخهها و علفها گیر کنه یا چون موجودات زنده توی آب هستند چرخش پروانه موجودات زنده را از بین میبره یا بهشون آسیب میزنه. چون این منطقه یک زیستگاه بسیار ارزشمند طبیعیه و از طرفی متعلق به موجودات زنده هم هست و عملاً ما انسانها داریم وارد قلمرو اونها میشیم پس اجازه نداریم به ساکنین اون قلمرو آسیب بزنیم. یکی دیگه از دلایل استفاده از قایق با پروانه بادی اینه که موجوداتی که توی آب هستند آسیب نبیینن، اگر پروانه یک قایق با یک کروکودیل برخورد کنه هم کروکودیل آسیب میبینه و هم پروانه. ولی خب این مسئله توی قایق بادی حل شده.(بحث تعمیر و نگهداری قایق و موتور و گیربکس و پروانه هم هست قایقهایی که موتور و گیربکس و پروانه توی آب دارند تعمیر و نگهداری بسیار سختتری دارند). تاریخ کامنتهای اول قسمت 111 متعلق به مهر ماه 1400. و الان 1402 هستیم طی دو سال انقدر بهسازی روی قایقها انجام شده و از طرفی قایقهای بزرگتر با ظرفیت بیشتر جایگزین شدند. این نشون میده که ثروت داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه چون هر روز تعداد گردشگرها هم داره بیشتر و بیشتر میشه. پس نعمتها و ثروتها هر روز در حال گسترش هستند.
توی اون قسمت از سفرنامه که استاد داشت از توی تگزاس عبور میکرد یه جمله معروفی شعار تگزاس بود که نوشته بودند don’t mess with Texas توی تگزاس اشغال نریزید یا با تگزاس شوخی ناجور نکنید … فکر میکنم توی منطقه میامی ایریا و Everglades national Park باید بنویسن don’t mess with alligators، آقاااااااااااا سر به سر تمساحها نذارید. نکته خوبی یادمون دادی استاد که تمساحها باید توی آفتاب بخوابن تا دمای بدنشون به حدی برسه که سیستم گوارششون راه اندازی بشه. یاد ژنراتورهای توربین گازی و دیزلی افتادم که اول پیش گرم میشن و بعداً روشن میکنن و با دور پایین میذارن تا Warn up بشن و بعداً میبرن زیر بار. اگه یه زمانی تمساح و کروکودیل اومد توی خونتون بهشون بستنی بدین تا سیستم گوارششون شات دون بشه و بتونید شکارشون کنید (ایموجی خنده)
«عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم ؛ کاین بود سرنوشت ز دیوانِ قسمتم» «مِی خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار ؛ این موهبت رسید ز میراثِ فطرتم» «من کز وطن سفر نَگُزیدَم به عمرِ خویش ؛ در عشقِ دیدن تو هواخواهِ غربتم» «دورم به صورت از درِ دولتسرایِ تو ؛ لیکن به جان و دل ز مقیمانِ حضرتم»
سلام به شما حمید آقا، یا به عبارت دیگه Maverickدوم.
راجب سپاسگذاری گفتید که چقدر جالب بود برام، واقعیتش من خیلی تو این مورد سینوسیم، سپاسگذاری میکنم، اما ممکنه با بعضی از تضاد ها کلا فراموش کنم که سپاسگذاری واقعی یعنی چی و فقط چندتا جیز رو ممکنه لیست کنم توی دفترچه سپساگذاریم با کمترین احساس.
و اما اشاره کردید و من شاید کمتر توجه دارم اخیرا همین همه کاره بودن مردمه!
اینجا زیاد معنی نداره که بورس باشه، طلا باشه یا هرچیزی که تو ایران رایج بود. یکی از نکات خوب آمریکا اینه که قوانین و سیستم طوری تنظیم شده که افراد بتونن کارکنن اما کسی الله بختکی و بدن تلشا و روند ر طی کردن به ثروت نرسه!
البته ادعا ندارم همه اینجا ثروتمندن!!
انصافا استاددریچشون از دید مثبته، من خودم باید یادبگیرم که همچین دریچه ای رو آرام آرام ایجاد کنم.
چقدر دیدگاهتونو تحسین میکنم که درمورد مردم آمریکا دارید. من خودم شخصا اینجا زندگی میکنم و خب بعد گذشت چندماه یکم یادم میره که چه فرقی داره با کشورهای دیگه و یکم عادس ده، اما ممنونم از این یادآوری که توی کامنت به همه ما کرسدن.
کشور واقعا کشور فرصت هسات، کشور مهربانی هاست! پمکنه بعضی ها غر به عملکرد دولت و اقتصاد بزنن، اما خب بازم به نسبت کشور خودمون یا کلا ترکیه که من یه مدتی زندگی میکردم خیلی کمتره. خیلس افراد خونسرد ترین( به استثنا لس آنجلس که یکم شبیه تهرانن هرچند که اونجام زیبایی های و نکات مثبت خودشو داره)
اما درکل هرچقدر از فراوانی اینجا بگم کمه، از ماشنی هایی که هستن، از تفریحاتی که هست، از محصولات غذایی که بروی طبع های مختلف تولید شده. مثلا ماشین های اینجا حدود 200اسب بخار به بالان اکثریت و 3000سی سی جوجه ماشینه، درصکرتی که در ایران 2500سی سی سقفش بود.
اینجاب بنزین همیچن کم قیمتمنیست اما ماشین های قول هم کم نداره ، خلاصه که کشور فوق العاده ایه.
آزادی فراوونه تنوع فراوونه آدم درست درمون فراوونه، شهرهای با سلیقه های مختلف فراوونه که چیزهایی که طبع اون سلیقه باشه هم فراوونه!!
اطلاعات عمومیتون درمورد قایق هارو تحسین میکنم و واقعا علاقه به یایریتون تحسین برانگیزه.
سلام و درود فراوان جناب محمدی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند شما. و اینکه ببخشید با کلی تأخیر دارم جواب میدم.
از محبت و تحسین شما بسیار ممنون و سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که لطف و رحمتش شامل حل من شد و چیزی رو بر قلبم جاری کرد که باعث حال خوب و مثبت دوستانم شد. الهی صد هزار مرتبه شکر.
از لطف شما بسیار ممنون و سپاسگزارم و الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بسم الحی الذی لا یموت و یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی
سلااااااااااااااااااااام و صد سلااااااااااااااااااااام
به استاااااااااااااااد عزیزززززززززززززززرزززم و
پدر معنوی ام در این سایت الهی و مقدس
سلام به مریم بانوی زیبا و موحد و دوستان الهی ام
استاد عزیزم روز پدر مبارک و میمون باشه بر شما
شما پدر معنوی همه ی ما هستید. چرا که ما داریم از شما راه و رسم زندگی که هم دنیای ما رو تضمین می کنه و هم آخرت رو فرا می گیریم.
(در فرهنگ اسلام به کسی که نقش مؤثری در تعلیم و پرورش ابعاد روحی، شخصیتی و انسانی ما دارد، پدر معنوی گفته می شود.)
استاد من تازه کم کم دارم اون مزه شیرین توحید و توکل رو می چشم و معنی بعضی از حرف هایتان را با جان و دل دارم درک می کنم.
استاد وقتی توکل ات به خدا باشه، حتی نیازی به یادآور نداری که چیزی رو سر یه وقت بهت یادآوری کنه. همون موقع خدا یادت می اندازه.
اصلا یه جوری میشه که اصلا از همه چی رها میشی و به همه چی می رسی.
واقعا خیلی قشنگه و شما چقدر در فهماندن معنی این مطلب, استاد هستید.
استاد من دارم باز شدن قلبم رو احساس می کنم. خیلی شیرین و لذت بخش است. تازه یاد گرفتم آهسته و پیوسته رفتن، یعنی چی.
استاد یک دنیا سپاس، هر چقدر که جلوتر می روم تازه به وسعت لطف و رحمت و نعمتی که خدا بهم عنایت کرده و مرا به این مسیر رهنمون کرده پی می برم و دعای خیری از اعماق وجودم برای شما می کنم.
استاد عزیزم روزتون مبارک، ان شاءالله سایه تون با عزت و اقتدار بالای سر بچه های سایت باشه و روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و سعادتمند تر بشید الهی آمین.
از همین جا به تمام مردهای که در این سایت حضور دارند روز مرد رو تبریک می گم.
و همچنین به تمام پدران عزیز مخصوصا اسداله عزیز و رسول خانکی عزیز که حضور مقتدرانه فرزندانشان به سایت صفای دیگه ای داده است. تبریک و تهنیت عرض می کنم.
و اما بریم سراغ فایل زیبا که طاووس های قشنگش مرا به باغ پرندگان اصفهان برد و اون رودخانه ای که نیلوفر داشت به تالاب شمال(البته خودم نرفتم خونه برادر همسرم رفتند و فیلم اونها رو دیدیم واقعا زیبا بود)
دیدن اون نمایش کمدی و خنده دار با تمساح ها اقتدار انسان بر تسلط بر هر چخ بخواهد رو به نمایش می گذاشت. برای انسان محدودیتی وجود ندارد و از هر محدود یک فرصت برای خلق ثروت استفاده می کند.
در اینجا با غلبه بر ترس از تمساح ها خلق ثروت کردند و در رودخانه با کار بردن موتورها در بالای قایق بجای زیر قایق،خلق ثروت می کنند.
استاد و مریم جان سپاسگزارم که این فایل زیبا رو برایمان آماده می کنید.
در پناه حق روز به روز همه ی ما نعمات بیشتری دریافت کنیم.
وقتی فایل الگو بر داری از افراد موفق 3 و 4 را گوش می دادم لذت بردم و خیلی خیلی ممنونم که توی سایت گذاشتید واقعن روی من خیلی خیلی تاثیر گذار بود چون در ورزش شنا گاهی موفق نبودم ولی وقتی که به این فایل هدایت شدم خیلی چشم به دنیا باز کردم
ممنونم که فیلم اصلی و با زیر نویس فارسی توی سایت گذاشتید .اعتقاد دارم به اینکه آدم ها اگر اشتباه کردند می توانند در آن کاری که ماهر نبودند هم تلاش کنن و بهتر انجام بدهند .
وقتی این فایل را گوش دادم بیشتر راجع به این موضوع اطلاعات کسب کردم و بیشتر فهمیدم ممنون که انقدر عالی توضیح می دید.
در شنا معلمم بسیار تلاشمند و آینده نگر است و بسیار سخت گیر است او همیشه به من گیر می دهد راجع هر موضوع ولی مادرم به من گفت که باید به نکات مثبت آن موضوع یا معلم شنات توجه بدی نه به ضعف هایش وتوانستم به نکاتی از آموزش شنایی که بلد نیستم توجه کنم و آنها را بهتر تر انجام بدم.
بعد از یک ماه این کار را انجام دادن خانم سلیمی من رو مثل دخترش می دید یا انگارخواهرش بودم واقعن من تعجب کردم اون خانمی که به من خیلی گیر می داد الان من رو دخترش می بینه واقعن دنیا اینطور عمل می کنه به هر چی توجه کنی همون نسیبت می شه!
حالا می خواهم نکات مثبتم در این هفته را بگویم :
من در یک مسابقه ی شما نفر دوم شدم اما رکوردم و بهتر کردم من خیلی از خودم راضی هستم
یک گنجیشک داشت توی مدرسه هی به من نگاه می کرد و به گربه ای که سیاه و سفید بود نگاه می کرداحساس کردم که گنجیشکه من رو دوست داره و همین احساسم را خوب تر کرد
ودر کلاس زبان دیکته 100 گرفتم و قبلش چند بار نمره ام را کامل نگرفتم اما این بار انقدر تلاش کردم که توانستم نمره ی کامل بگیرم
تیچر مون یک سوال پرسید گفت که کیمی خواد که که این شعر رو با اینگلیسی بخونه همه به سکوت رفتن من باخودم گفتم این فرست خوبیه که خودم رو به تیچر نشون بدم و دستم رو بردم بالا و خواندمش و همین کارم اتماد بنفسم رو بیشتر کرد
من تونستم با اینگلیسی به تیچرم بگویم که می تونم درس بخوانم چون دیکته داشتم
فهمیدم که بدن انسان از چه چیز هایی تشکیل شده تاحالا نمی دونستم و خداوند یک درس را در علوم چهارم نشانم داد واطلاعات بیشتری را کسب کردم
دوست داشتم روز یک شنبه یک نقاشی بکشم و توانستم در آن روزی که دوست داشتم و در آن زمانی که دوست داشتم کار مورد علاقه ی خودم را انجام دهم
از کسانی که برایم کامنت قشنگ نوشتند خیلی خیلی ممنونم که وقت با ارزش خودتون رو برای کامنت نوشتن برای من صرف می کنید
ممنونم از خاله فهیمه و خاله رضوان و خاله پاکیزه و خاله پری و عمو سینا و عمو جواد که برام کامنت نوشتن.خداحافظ
منمطمانم انشا الله هر هفته جدیدی که برای شما می اید کلی اتفاقات زیبا و فوق العاده برات داخلش هست که شگفت زده میشی انشا الله
منم امشب با پسرم علی کلی بهمونخوش گذشت عصر به علی گفتم بریم بیرون شام به خودمون جایزه بدیمو یکپیتزا بزنیم چون چندین ماهه پیتزا نخوردیم وکلی هم ورزش کردیم علی هم قبول کرد اومدیماز خونه بریم بیرون
اون پیتزا فروشی که ما همیشه دوست داریم بریم اونجا ولی امشب قصد نداشتیماونجا بریم پیامک داد که بمناسبت روزپدر اگر شما با پدرتون بیایید 300/000 تومان تخفیف میده من و علی هم با ذوق شوق رفتیم تا رسیدیم اونجا خانم مهربان یک جوراب زیبا به من داد و روز مرد را تبریک گفت جات خالی من و علی دو تا پیتزا سفارش دادیم و مثل این کسایی که سالهاست غذا نخوردن چنان خوردیم که جیگرمونحال اومد البته هردونصفه خوردیم و بهم نگاه کردیم و تصورکردیم مربی ورزشمونالاناینجا است و داره به ما خیره خیره نگاه میکنه بنابر این از گارسن ظرف گرفتیم و دیگه نخواستیمبخوریم چون واقعا سیر شدیم و گفتیم میبریم خونه میدیم بهعمو های علی یا پسر عموهاش یا هرکس بخواهد
تا اونجا داخل رستوران بودیم یهویی بهم الهام شد که بریم سیتی سنتر فیلم کمدی ببینیم امشب یهویی انلاین زدم یک فیلم باحال به اسم هاوایی امشب ساعت 11 جا داشت منم سریع دوتا بلیط خریدمو به علی گفتمدوست داری بریم سینما امشب گفتاره بابا چی از این بهتر
خلاصه شام خوردیم وزدیم بریم سینما داخل سیتی سنتر علی تاحالا این سینمای جدید اینجا را ندیده بود کلی ذوق کرد و گفت شبیه فرودگاه هست چقدر حس خوبی داره بلیط هامون گرفتیم و 40 دقیقههموقتزیاد داشتیم رفتیمکمی قدم بزنیم طبقه همکف ماشین های جدید گذاشته بودن کهمردم ببینید با علی رفتیم وداخل همش نشستیم خیلی عالی بودن همش صفر و تمیز وعالی وصندلی های نرم و فوق العاده داشتن با مانیتورهای بزرگ با اینکهماشینها چینی بودن ولی داخلش خیلی بزرگ جا دار بود قیمتهاشم خیلی مناسب بود به نظرم به علی گفتم انشا الله خیلی زود یکیش رامیخریم من قبلا خیلی از ماشین چینی بدممیومدولی الان دیگه مقاومت ندارم میگم قدم به قدم مهم اینه که لذت ببریم از زندگیمون
خلاصه بعدش رفتیم سینما وفیلم هاوایی دیدیم علی همخیلی دوستداشت
علی مدام میگفت بابایی امشب چقدر خوش گذشت علی هم مثل تو قانون را یاد گرفتهو سریع داستان فیلم را گذاشت تو قانون وگفت دلیل گرفتاری های این یارو این هست کهروی یک شخص دیگه حساب کرد بجای خدا
خلاصه که جات خالی حسابی حسابی امشببهما خوش گذشت تازه صبحم با علی رفتیم باشگاه وکلی ورزش کردیمخدارا شکر
من از خدای مهربان سپاسگزارم که مارا هدایت میکنهبهمسیرهای عالی کهخیلی خوش میگذره
اگر اون اس ام اس امشب نیومد اگر یک لحظه من به یاد سینما نمی افتادم این اتفاقات جور دیگه ای میشد شاید بازم خوش میگذشت ولی الانخیلی عالی خوش گذشت
اخه من هرروز بهخدا جوونم میگم خدایا منا هدایت کن به مسیر کسایی کهحسابی خوش میگذرونن شادهستن وکلی نعمت دارن
شینای عزیز برات اروزی بهترین ها را میکنم تو قطعا یکنابغه هستی
چقدر عالی که داری فایلهای بیشتری از استاد میبینی و با تمرکز درسهاشون رو در زندگیت به کار میگیری. راستش اولش تعجب کردم چون فکر میکردم فقط سفرنامهها رو میبینی. آفففرین به تو دختر موفق
واوووو چقدر موفقیت کسب کردی در این مدت کوتاه. این خیلی عالیه که در همه زمینهها حتی روابط داری روی خودت کار میکنی.
امیدوارم زنده باشم و موفقیتهات رو در چند سال آینده ببینم.
احسنت خاله جان چقدر عالی که از آگاهیهای فایل ها استفاده میکنی و از آن آگاهیها در زندگی خود بکار میبری
احسنت وهزار آفرین به این اعتماد به نفس و شجاعتت که دستت را بالا بردی وجواب خانم معلمت را دادی
آفرین به تو که در دیکته نمره 100 گرفتی واحسنت وهزار آفرین به مامان نازنینت که به تو یاد داد بر نکات مثبت استاد شنا توجه کنی وبا تمرکز به نکات مثبت بهترین رفتار واتفاق را تجربه کنی
خیلی لذت بردم تو چقدر فوق العاده ای و احساس کردم باید برام الگو باشی و این تمرکز بیشتری رو دارید برای توجه روی زیبایی ها و قشنگی یک چیزی رو در سن کم یاد میگیرید خیلی قشنگ نفوذ میکنه در عمق وجودتان چون پاکتر و خالص ترید و راحتتر می تونید باور کنید و باور بسازید
لذت بردم از اعتماد ب نفس ت و قدرت رو در خودت میبینی خیلی اتفاقات عالی در انتظاراته دختر خوب خوشم اومد انقد سپاسگزاری
تا خدا [با این پیروزی آشکار] آنچه را در گذشته پیش آمده و آینده پیش خواهد آمد از میان بردارد، و نعمتش را بر تو کامل کند، و به راهی راست راهنمایی ات نماید؛
وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾
و خدا تو را به نصرتی توانمندانه و شکست ناپذیر یاری دهد.
اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.
تا مردان و زنان مؤمن را در بهشت هایی درآورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است در حالی که در آن جاودانه اند، و گناهانشان را از آنان محو کند، و این [سرانجام نیک] نزد خدا کامیابی بزرگ است.
سلام به استادعباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم و به تموم رفیق های غار حرای من…
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی قششنگتون
آقا حااالتون چطوووره؟احوالتون چطوره؟
آخیشش چقدر دلم تنگ شده بود ….خدایا شکرت …
دو تا قسمت جا موندم ازین سفر توحیدی…اماااا امروز دیگه به شیطان گفتم اگر فکر کردی که فکر میکنی،فکر نکنننن که سعععععععخت در اشتباهی!
خدا به من وعده داده تو هییچ تسلطی بر من نخواهی داشت،نجواهای تو قدر وز وز پشه هم نمیتونه آزار ایجاد کنه …که اگر میتونست من دوسال این حجم از تعهد و ایمان رو نمیزاشتم وسط!
هرچقدر نگاه میکنم به خودم،میبینم من هییچ وقت تو هیییچ موردی انقدر اراده به خرج ندادم
تا دی ماه 1400!
وقتی صدای استاد عباسمنش رو شنیدم که داشت با استاد عرشیانفر صحبت میکرد!
من انگار صدای الله رو شنیدم!گفتم تمومه!همینه!همینه و دیگر هیچ!
اینجا،این سایت،این مسیر،این آموزش ها همون چیزیه که من رو به سعادت دنیا و آخرتم میرسونه!
من قدم به قدم به آموزش های استاد بدون هیچ پیش داوری گوش دادم وسعی کردم بهش عمل کنم!
من آموزش های استاد رو وحی منزل میدونستم!
استاد تو دوازده قدم میگه:
بچه ها من از شما نمیخوایم دستتون رو بکنید تو آتیش و تصور کنید که نمیسوزه،نههه!شما از روز اول که قانون رو متوجه شدیدو سعی کردید بهش عمل کنید،نتایج رو توی زندگیتون دیدید!ازهمون نتایج استفاده کنید برای ادامه ی مسیر!برای خلق خواسته های بزرگ
ابراهیمم همینجوری ایمانش زیاد شد قربونت برم،ابراهیم بچه رو ول کرد توی صحرای بی آب و علف….گفت خدایا تو اینا رو حفظ کن…برگشت دید از زیر پای بچه چشمه درومده…مردم دوربرشون جمع شدند…شهر شده اونجا اصلا!خب چقدر ایمانش به خدا بیشتر شد؟؟؟
منطقی ایمانتون رو زیاد کنید،از نتایجتون پله بسازید برای خواسته های بزرگتر
والله هرچقدر کنکاش میکنم توی سی ویک سال زندگیم،هیچ مسئله،هیچ راه و روش،هیچی نبوده من انقدر روش تعهد گذاشته باشم…من از روز اول،صدای خدارو از گلوی استاد شنیدم…و از نتایجی که گرفتم هی پله ساختم برای درخواست های بیشتر …
یک جمله ای رو خانم اندیشه افشین توی کامنتش نوشته بود که
چقدر خوبه از همون روز اول،حرف های ساده ی استادرو باور کنیم
آره!سخته!
سخته توی جامعه ای که همه میگن باید بکشی تا کشته نشی،بجنگی تا حقت رو بگیری!
شما آرامش داشته باشی و بگی نههه!من به خدا توکل میکنم،خدا خودش درست میکنه!
شما بگی نه!جهان اینجوری کار نمیکنه،بی در و پیکر نیست،دری به تخته نخورده!
قانون داره جهان! من از قانون استفاده میکنم و زندگیم رو خلق میکنم …
استاد تو جلسه 2 قدم 10 میگه:
بچه ها الان زندگی من،باید یک سری درس هارو به شما بده،که چه جوریه؟؟این دنیا هرجوری میچرخه،هرجوری اتفاق میفته،عباسمنش زندگیش اصلا هر روز بهتر و بهتر میشه!چه جوریه؟
این صحبت استاد مال دوران پندمیک کروناست!در حالیکه هنوز به روش قانون سلامتی زندگی نمیکرد!
یعنی توی اون شرایط همه چیز باز برای استاد عالی بود …
حالا الان که ما داریم زندگی استاد رو میبینیم به حقانیت اون حرف ها بیشتر پی میبریم…
این همه اتفاق توی جهان افتاد …اونیکه زندگیش از قبل هم بهتر شده کیه؟
استاد عباسمنش عزیزم!
استاد تو همون فایل ادامه میده:
چه جوریه این جهان هرجوری میگرده،اوضاع برای یک عده ای خوب پیش میره!درصدشون خیلی کمه ولی هستند!من از همون اول دوست داشتم جزو اون عده ی کمی باشم که آقا این جهان هرجوری میچرخه،تهش به نفع ایناست!
بعد فهمیدم که آقا!
کلید در کنترل ذهنه
کلید در واکنش نشان ندادن به اتفاقاته
کلید در خلق کردن اتفاقاته
کلید در اینکه آقا؛فارغ ازینکه چه اتفاقاتی در زندگیت میفته،از زاویه ای به اون اتفاق نگاه کنی که احساس خوبی بهت بده!که بتونی بخاطرش سپاسگزار باشی،که حالت خوب باشه
کلید اینه!تمرین ستاره ی قطبی داره این کار رو انجام میده!
فکرکنید!اگر شما آگاهانه تمرکزتون رو روی زیبایی ها بزارید،هدایت میشوید به ایده های خوب،به موقعیت های خوب،به آدم های خوب،هدایت میشوید
اینکاریه که خداوند انجام میده
اصلا نگران نباشید که آقا اگر من الان کانون توجهم رو کنترل کنم،چه جوری میخواد زندگی من بهتر بشه؟از چه طریقی؟از چه راهی؟
به این قسمتش کاری نداشته باشید!
این کاری که خداوند انجام میده!بدون شک انجام میدهد!
اصلا طبیعت خداوند اینکه،که هدایت میکنه مارو!
ولی به چه مسیری هدایت میکنه؟
به مسیری که ما داریم بهش توجه میکنیم
هدایت ….هدایت…هدایت…
چقدر این واژه در عین پیچیدگی ساده ست،در عین سنگینی شیرینه!
من الان میفهمم استاد دقیقا داره از چه چیزی صحبت میکنه!
دوساله فارغ ازینکه بقیه توی زندگیشون چه اتفاقاتی رو تجربه کردند،زندگی من از هر نظر بهتر و بهتر شده!
هرجای این درو ودیوار غار حرا میگردم چه توی کامنت هام،چه داستان هدایتم…
زمستون پارسال با چنان اشتیاقی از تغییرات مثبت زندگیم نوشتم که انگار بهتر ازین وجود نداشته!
ولی الان که یک سال دیگه گذشته میفهمم بابا اون موقع که اصلا انقدر اتفاقات خوب رخ نداده بود،الان چقدر همه چیز عالیتر شده،چقدر قشنگتر شده…
تو همین دوسالی که زندگی اطرافیانم هیچ تغییری نکرده و خیلی هاشونم بیماری و مشکلاتشون بیشتر شده
من سلامت تر شدم،پولدار تر شدم،عاشق تر شدم،با اعتماد به نفس تر شدم
والله هییییچ ربطی به سعیده ی یک سال پیش ندارم!
نه شرایط مالیم،نه محل زندگیم،نه محل کارم،نه شرایط جسمیم!
از همه مهمممتر!
ایمانم به خدا،توحید عملیم،اعتمادم به جریان هدایت…
خداتومن تغییر کرده رو به مثبت …
آره !آره استاد راست میگفت!استاد به حق میگفت!
دوستانی که تو دوازده قدم هستید،ازتون میخوام آگاهانه انتخاب کنید زیبایی هارو،آگاهانه انتخاب کنید توجه به قشنگی ها ونعمت هارو،و بزارید که خداوند شمارو هدایت کنه به نعمت های بیشتر…
و بعد ببینید که زندگی سرشار از زیباییه،فارغ ازینکه بقیه چه جوری دارند زندگی میکنند،فارغ ازینکه دنیا چه جوریه برای یک عده ای!که عده شونم زیاده!برای نود درصد آدم ها اوضاع چه جوری داره میگذره!فارغ از این!
دنیا برای تو عالی پیش خواهد رفت،چون تو داری یک جور دیگه ای عمل میکنی،چون تو داری متفاوت از بقیه فکر میکنی،به همین دلیل متفاوت از بقیه نتیجه میگیری
خدا به قلب من گواهه که من همون وقتی هم که هیچ نتیجه ی ملموسی توی زندگیم نداشتم،صداقت کلام استاد،من رو وادار به کرنش میکرد که سعیده تو باید باور کنی و باید عمل کنی،شک نکن که نتیجه ها بزودی میرسه…
پارسال که خدا بهم گفت بچه هاتو بفرست گرگان،درحالیکه من هیچی از قدم بعدی نمیدونستم،گفتم استاد گفته به جریان هدایت اعتماد کنید،و عمل کنید برید تو دل ترس هاتون!
من ننشستم به کل مسیر فکر کنم که اگر بفرستشمون،تکلیف خودم چی میشه؟تکلیف زندگیم چی میشه؟گفتم اگر خدا گفته باید انجامش بدم و فارغ از نگاه مردم عادی،مطمئن باشم همه چیز برای من عالی پیش میره …
مادر موسی اگر میخواست فکر کنه چه جوری این بچه میخواد ازین دریای خروشان و موج هاش نجات پیدا کنه،هرگز به الهامش عمل نمیکرد!ولی وقتی خدا میگه بندازش توی آب…این کارو میکنه!
جریان هدایت همیشه منطقی نیست،بر متر و معیار قوانین جامعه نیست!
اما تو باید اعتماد کنی!تو باید خودتو بسپاری به جریان …
واقعا من فقط یک قدم برداشتم و سعی کردم توی مسیر ذهنم رو کنترل کنم؛تمرکزم روبزارم روی آموزش ها و البته زیبایی های زندگیم …
خدا هزارتا قدم برداشت،خودش منو گذاشت روی دوشش و آوردتم اینجا …
تا قبل ازینکه بیام گرگان،فکر میکردم این فقط یک ماموریت شیش ماهه برون سازمانیه!
ولی نههه!اینجوری نبود!
این یک ماموریت ساده و یک مهاجرت صغری نبود!
برای من یک ماموریت الهی در پیش بود!
برای اجرای توحید در عمل!برای اجرای توکل!برای رشد شخصیت و اعتماد به نفسم!
خداوند گواهه بر من،من هیییچ ربطی به سعیده ی قبل از آذر ماه ندارم!
وقتی رئیس بیمارستان سابقم توی نامه م نوشت:
بدینوسیله پایان کار خانم سعیده شهریاری، 30/8/1402 اعلام میگردد
اون یک پایان کار ساده نبود!
اون شروع عشق بازی جدید خداوند بود!
بچه ها یک توصیه از خواهر کوچیکترتون!
من اگر ده تا فایل استاد رو بخوام گلچین کنم برای تموم زندگیم فقط به اونا گوش بدم!
قطعا و حتما یکی ازون ده تا جلسه 4،قدم پنجه
دلیل ایمان،توکل،تسلیم نشدن،ادامه دادن،اجرای الخیر فی ما وقع در عمل،استمرار در مسیر،ناامید نشدن،گیو آپ نکردن
برای من همه ش خلاصه میشه در آموزش های استاد توی این جلسه!
آگاهی هایی که قشنگ میتونه مسیرتون رو رگلاژ کنه،این جلسه،گیم چنجره!
انگار وقتی داری جونت رو از دست میدی،یک دستی از غیب بهتون 5 تا جون اضافه میده برای ادامه ی مسیر…
بزارید به صورت پرکتیکال زندگی خودم رو با این جلسه تطبیق بدم:
استاد میگه،شما یک سری درخواست ها به خدا میدی و فکر میکنی مسیر رسیدن به خواسته هاتم میدونی،ولی همیشه اونجوری که تو فکر میکنی پیش نمیره،طبق نقشه ی تو پیش نمیره،مثلا شما درخواست یک رابطه ی عاطفی فوق العاده داری،بعد همون رابطه ای هم که داری میترکه،درخواست ثروت میکنی از خداوند،بعد از شغلت اخراجت میکنند!
اینجا یک سری از بچه ها میگن چرا قانون برای ما جواب نداد؟ یا میگن چرا برای ما برعکس جواب داد همه چی!
و ناامید میشند و دیگه مسیر رو ادامه نمیدن!
ولی نمیدونند شما یکسری درخواست دادی به خداوند،و این مسیر رسیدن به خواسته هاته!
تنها کاری که باید بکنی اینکه تسلیم باشی و بزاری خدا کارهارو انجام بده!
استاد میگه:
توکل یعنی این!ایمان به خدا یعنی این! نه اینکه یک تسبیح دستمون بگیریم هی بسم الله بسم الله ذکر بگیم…
توکل اینجا خودش رو نشون میده،که تو تسلیم پلن خدا باشی و بگی من درخواست دادم به خدا و حتما این مسیر رسیدن به خواسته هامه!
ما باید اعتماد کنیم به جریان!ما آگاهیمون اندازه ی نوک دماغمونم نیست!اون داره کیهان رو مدیریت میکنه!
اون میدونه بهترین روش رسیدن به خواسته ت چیه….
برگردم به خودم و شرایط کاریم!
از سال 94 تا 1400 که من با استاد آشنا بشم،من بدترین کشیک ها رو داشتم،با بدترین سرپرستارها کار کردم،بدترین اعزام هارو رفتم ،بدترین همراه مریض ها به تورم خوردندو ……الی ماشالله ….
به محض آشنایی من با قانون …اوضاع کم کم عوض شد …نرم و آروم…
یک جوری که اولش نمیفهمیدم اصلا …
تا به خودم اومدم دیدم اومدم تو بهترین بخش بیمارستان
با بهترین سرپرستار
استیبل ترین کشیک ها رو داشتم!
اعزام که بهم نمیخورد که هیچ،خدا خودش اعزام ها رو از سر من رفع میکرد!
به طرز عجیبی مریض ها توی شیفت من هیچ کاری نداشتند….
تا اینکه کار به جایی رسید که من دیگه انگار شیفت نمیرفتم،میرفتم مهمونی!
کل شیفت یا داشتم آهنگ گوش میکردم،قرآن میخوندم،ته باغ بیمارستان گردش میکردم….
کامنت میخوندم،کامنت مینوشتم …و عملا مشغول کارهای مورد علاقه م بود تا شیفت تموم بشه برم خونه ….
خب چه اتفاقی افتاد…؟
به محض شروع ماموریت من،ورق کلا برگشت!
شیفت های وحشتناک شلوغ،زیاد و پشت سرهم
اونم تو بیمارستانی که هیچ ربطی به 8 سال کار من تو بخش ویژه نداشت!
یعنی عملا توی این فشار کاری،من داشتم از صفر همه چیز رو یاد میگرفتم،با همکار هایی که خیلی ربطی به شخصیت من نداشتند!
این فشار کاری و ذهنی،قطعا میتونست هر آدمی رو از پا دربیاره!
کما اینکه من هم ی وقتایی کم آوردم و گفتم ادامه نمیدم!
ولی یک چیزی منو سرپا نگه داشت!
اونم آموزش های جلسه 4 قدم پنج بود!
اگر مدت هاست حالت خوبه،اگر آرامش داری؛داری روی خودت کار میکنی
و یک اتفاقی افتاد که برخلاف خواسته هاته
این همون چیزی که قراره تورو به خواسته ت برسونه!
و اینجوری هربار زمین خوردم دوباره پاشدم،توکلم رو حفظ کردم و گفتم خدایا من ایمان دارم به قوانین جهانت!
من مطمئنم این جهان قانون داره،من مطمئنم این پلن تو برای رسیدن من به خواسته هامه!
امکان نداره اون کشیک های استیبل ختم بشه به اینجا!
من شک ندارم این مسیری که من باید طی کنم و ازین امتحان سر بلند بیرون بیام!
الان تو ماه سوم این ماموریتم،علاوه براینکه به تسلط کاری رسیدم،توحید عملی رو اینجاهم اجرا کردم،خدا رو هدنرس و مترون خودم قرار دادم و معجزه هاش رو نوش جان کردم ….
دارم کم کم به راه حل مسئله میرسم،دارم خیر ماجرا رو پیدا میکنم به لطف الله …
من کشتی نوحم رو ساختم…طوفان اومد و خدا منو با کشتیم نجات داد…
اگر در آسمان و زمین، جز «اللّه» خدایان دیگری بود، فاسد میشدند! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها میکنند!
عجیب این آیه سنگینه…هرکسی به اندازه ی مدارش میتونه قدرت خداوند رو ازین آیه دریافت کنه …
قدرتی که نودونه درصد آدم های جامعه ازش اطلاعی ندارند…
قدرتی که کوه ها از گرفتنش سرباز زدند…
وانسان قبولش کرد….
دعا میکنم برای خودم …وبرای همه ی اونایی که قدم در راه توحید گذاشتن،قدر الله رو اونطور که شایسته ش هست بشناسیم و خالق زندگیمون باشیم …و سعادت دنیا و آخرت رو برای خودم بخریم…
خداروصدهزار مرتبه شکر برای یک بار دیگه سعادت هم صحبتی با بندگان شایسته خداوند…
الهی که حال دلتون در همین لحظه عالیِ عالیِ عالی باشه و غرق عشق و آغوش بی انتهای خداوند….
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگار ، انسان موحد و عملگرا. بینهایت تحسینت میکنم و از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات و حال و احساس مثبت و عالی رو برات میخوام.
چقدر جالب که در مورد قدم پنجم نوشته بودی چون طی دو سه روز گذشته من هم جلسات قدم پنج رو داشتم گوش میدادم تا امشب رسیدم به جلسه تمرکز بر نکات مثبت قدم پنج دقیقه 36 اونجا که استاد استراحت میکنه و خانم شایسته رانندگی میکنه. متن کامنت شما کمک کرد فایلهایی که طی این 2-3 روز دیدم توی ذهنم موندگار تر بشه. ازت خیلی ممنون و سپاسگزارم.
یکی از ویژگیهای مثبت شما که توی کامنتتون هست و باعث میشه همیشه تاپ امتیازات باشین این فرکانس مثبت کامنتای شماست و عملگرایی توحیدی تون. یعنی همیشه میشه آرامش شما رو در مسیر حرکت تون دید. و از طرفی عملگرا بودن تون، یعنی اگه یه چیزی رو از آموزشهای استاد برامون میگید کاریه که واقعاً خودتون انجامش دادین، و به نتیجه رسوندین. ازتون ممنونم . ترکیب تجربیات شما با آیه های قرآن بسیار بسیار جذاب و لذت بخشه.
وقتی هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به آیه 58 سوره بقره ، نمیدونم آیا قبلاً این آیه رو برات توی کامنت نوشته بودم یا نه.
خداوند چندان ماموریت پیچیده ای از ما نمیخواد. فقط طلب آمرزش و مغفرت برای گذشته اشتباه مون، شکرگزاری و جایگزینی باورهای توحیدی بجای باورهای غلط گذشته ؛ باورهای غلطی که باعث میشه آدم رو از مسیر توحید و هدایت رب العالمین دور کنه. و خداوند همواره ایمان و عمل نیکوکاران رو پاسخ میده.
ممنونم از کامنتهای فوق العاده ای که مینویسی و مارو هم از این آگاهیهای ناب و ارزشمندی که خدا بهت میده بهره مند میکنی من همه کامنتهات رو میخونم و یکی از دلایلی که میام سراغ کامنتها به خاطر کامنتهای زیبای شماست چون این همه قدرت و توانایی و استقامتی که در تو میبینم به وجد میام و از نحوه برخوردت با سختی ها و مشکلات درس میگیرم و به من هم جانی دوباره تزریق میکنی واقعا بهت تبریک میگم و ازت سپاسگزارم
فقط یک موضوعی که توجه من رو جلب کرد و احساسم بهم گفت کامنت بنویسم اینه که یه جا گفتی که من چند بار به انتهای خط رسیدم و دیگه داشتم ناامید میشدم و میخواستم برگردم حالا من در جواب این صحبتت خواستم بگم برگردی کجا بری؟ مگه دیگه برگشت توی اون زندگی جهنمی گذشته برای ما امکان پذیره؟
ما وارد مسیری شدیم که تمام پلهای پشت سرمون رو داریم یکی یکی خراب میکنیم و جلو میریم مگه دیگه راه برگشتی برای ما باقی مونده؟
همه اون چیزهایی که قبلا برای ما لذت بخش بود رو خدا با آگاهیهایی که از ماهیت اونها بهمون داد تبدیلشون کرد به جهنم مثلا الان آیا ما دیگه میتونیم بریم قاطی رفیقهای گذشته مون و بشینیم با اونها مردم رو مسخره کنیم و هِرهِر بخندیم و غیبت کنیم و لذت ببریم؟
توی این مسیری که اومدیم حتی چک و لگدهای خداوند هم برای ما لذت بخش تر از رفتن توی اون مسیر قبلیه چون حداقل توی این مسیر اگر دائم به در و دیوار هم بخوریم باز با امید و ایمانی که توی دلمون هست میتونیم حالمون رو خوب نگه داریم اون مسیر قبلی که دیگه امید و ایمانی هم برامون بافی نمیمونه و این آرامش و حال خوبمون رو هم از دست میدیم
به هر حال خواستم بگم ادامه بده خواهر خوب و مهربانم که سختی ها هستن که ظرف وجود ما رو بزرگ میکنن و قرار نیست توی این مسیر به جایی برسیم که سختی ها تموم بشه قراره ما اونقدر بزرگ بشیم و ظرف وجودمون بزرگ بشه که سختی هارو کوچیک ببینیم تا وقتی سختی توی زندگی ما وجود داره که برامون خیلی بزرگه دلیلش بزرگی اون سختی نیست دلیلش کوچیکی ظرف وجود ماست ولی با این تفاوت که اون سختی قدرت بزرگتر شدن نداره ولی ظرف وجود ما این قدرت رو داره و ما فقط میتونیم روی چیزی که اختیارش دست خودمونه تسلط داشته باشیم و اون هم فقط ظرف وجود ماست
امیدوارم که هممون روزبروز ظرف وجودمون بزرگتر بشه و به مرحله ای برسیم که بزرگترین سختیهای دنیا رو به اندازه سر سوزن کوچیک و ناچیز ببینیم درست مثل حضرت ابراهیم که حتی سوختن توی آتیش رو هم عددی حساب نکرد و از آتیش هم لذت میبرد
همه اون چیزهایی که قبلا برای ما لذت بخش بود رو خدا با آگاهیهایی که از ماهیت اونها بهمون داد تبدیلشون کرد به جهنم مثلا الان آیا ما دیگه میتونیم بریم قاطی رفیقهای گذشته مون و بشینیم با اونها مردم رو مسخره کنیم و هِرهِر بخندیم و غیبت کنیم و لذت ببریم؟
واقعا چه جهاد اکبری ما با کمک خدا توی وجودمون به راه انداختیم که بقول شما اون لذت ها گذشته،دیگه برای ما کوچکترین اهمیتی که نداره هیچ بلکه دیگه اعراض هم می کنیم و دوست نداریم توی جمعی که از این صحبت ها و قضاوت ها و مسخره کردن دیگران هست هم بنشینیم و این تنها بودن رو با بودن در کنار دوستان هم مدار و هم فرکانس و یاد گرفتن آگاهی های جدید جایگزین کرده ایم،چقدر این راه بااینکه به قول شما چکد ولگد هم داره ولی برای بزرگتر شدن ظرفیت وجودیمون لازم و ارزشمنده که نه تنها پاپس نمیکشیم بلکه دوست داریم روز به روز بیشتر توی این آگاهی ها غرق بشیم و فکر نمیکنم کسی که عضو این سایت هست بخواد و بتونه رفتار و منش قدیمی رو ادامه بده و خدا داره با این تمرینات و این آگاهی ها این نترسیدن ها!قدم های ما رو محکمتر میکنه تا ایمانمون بیشتر بشه و ظرفمون بزرگتر تا جزوء پرهیزگارانی که در قرآن وعده داده بشیم.
سلام و درود به دوست عزیزم من سعیده زیبا و دوستداشتنی
سعیده جان دیشب ایمیل پیام شما روی صفحه گوشیم اومد…
بخدا تو مدارم نبود بخاطر همین برام باز نشد!
و امروز بعد از رونمایی قرآنم .هدایت شدم که کامنت شما را باز کنم…
وای خدای من چقدر همزمانیها را خداوند انجام میده…
سوره انبیا از ایه 82به بعد..
چقدر زیبا بود چقدر این کنترلذهن با قانون تکامل میشه متفاوت بهش نگاه کرد…
و دقیق شدن به قانون الهی…
همون ادامه دادن در مسیر زیبابیین شدن..در نگاه در تفکر و در عملگرایی……
منم یادم به روزهای قبلم افتاد که از کجا به کجا رسیدم…
و موقعهایی یکم شرایطم بهم میریزه.. همون لحظه تلاش میکنم که نفسم تکون نخوره..خیلی سعی میکنم..
ولی من باید همیشه فروتن در برابر خدادند باشم..و خدادندمو از روی بیم و امید بخوانم..
و بدونم این تسلیم بودن…مهم ترین بازی منه در قوانین الهی.و بزارم خداوند کارهامو انجام بده..
اگه هر هر اتفاقی در مسیر بیفته برای رسیدن به خاستهامه…و من باید درست و دقیق عمل کنم…
و این ایه 82به بعد انبیا با صحبت شما امروز برام هم فرکانس بود…و من درک کردم ان اعتماد رو بیشتر در درونم بسازم…و خودمو توی کشتی نوح ببینم…بدونم در نهایت خداوند بهترین منزلگاه رو قرار داده…
فقط از سر سپردگی من میگذره..انشالله بتونم قانون الهی رو بیشتر درک و عمل کنم…
و در اینراه عاشقی برای همیشه ادامه بدم..
و اون نکته مهمی که ،نگارش کردین.از قدم دوره بینظیرتون..
ایمان و توکل،تسلیم نشدن،ادامه دادن،اجرای الخیر فی ما وقع در عمل،استمرار در مسیر ،ناامید نشدن،گیو اپ نشدن..
تشکر از شما دوست عزیزم…
صاحب ماهی را ،هنگامی که خشمگین رفت ،و گمان کرد که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت..(موضوع قانون رو خیلی دقیق داره خدادند میگه)…قانون هر لحظه عمل میکنه..شکیبایان همون منظورش افرادی که مدام احساس خوب دارن..
پس در تاریکی ها ندا دادکه:معبودی جز تو نیست تو منزهی،همانا من از ستمکاران بر خود هستم.
پس دعایش را مستجاب کردیم و از اندوه نجاتش دادیم،و مومنان را این گونه نجات می دهیم.
و خداوند دقیق اینجا داره از خودش میگه!
بی تردید این دین و راه و روش شما.دین و راه روسی واحد و یگانه است،و من پروردگار شمایم ،پس مرا بپرستید
بازم تشکر از شما سعیده عزیز.انشالله همیشه سالم و تندرست و خوش و عاقبت به خیر باشید!
هیچ چیز مانند عاقبت بخیری نیست..عاقبت به خیری که نوح را همراه با مسافران مومنش نجات داد..و بسمت منزلگاهی پر خیر و فراوان هدایت نمود….
چقدر من جنس کامنت هات رو دوست دارم چقدر این آگاهی ها رو درست درک کردی چقدر درست منقلشون میکنی چقدر زیبا توحید و توکل را اجرا میکنی خدا همیشه پاداش میده به صبر و ایمانت.
از خدای مهربون هدایتگرمون هر روز پرواز در آسمان یکتاپرستی رو برات آرزو دارم
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنت زیبای شما، وقتی کامنتت رو خواندم متوجه شدم دقیقا من هم با عمل به قانون یواش یواش زندگیم بهتر و بهتر شده ولی اونقدر آروم و طبیعی این اتفاق می افته یادمون میره که این به خاطر عمل به قانون و کنترل ذهن است، دم شما گرم ، بسیار زیبا و انگیزه بخش بود صبح ساعت 5 صبح بیدار شدم هدایت شدم اولین کار برم کامنت بخونم که کلی انرژی گرفتم از کامنت زیبای شما
معبود من!جاده های عشق را پیمودم،مقصدم،نهایت عشقت بود،ولی هر قدرپیش رفتم به انتها نرسیدم…
توانرژی بی نهایتی،امروز عاشقانه ترین عاشقانه ها را تقدیمت میکنم…خودم را از وابستگی ها رها کردم و تنها تو را در قلبم جایگزین ساختم.
سلام به دوستان عزیزم
یه فوبیایی که سالهاست باش درگیرم، ترس از حیواناته.
یادمه دوران دانشجویی کلاس انگل شناسی ،یه جلسه موش آزمایشگاهی و باید بدون دستکش با یه دستمون ثابت نگه میداشتیم طوری که نتونه گاز بگیره و با یه دست دیگه مون بش آمپول میزدیم.اون روز جز وحشتناک ترین و ترسناک ترین روز زندگیم بود.یادمه قبل شروع کار با شنیدن توضیحات استاد فشارم افتاد.با هر سختی بود انجامش دادم.
همین دو روز پیش با دوستان رفته بودیم باغ دورهم باشیم، نمیدونید چه ترسی از دو تا توله سگ بامزه و خوشگل داشتم من.همین که میخواستن نزدیکم بشن چنان جیغی میکشیدم که نگم براتون.
مدتهاست که میخوام غلبه کنم به این ترسم، اصلا قشنگ نیس شاگرد استاد باشی و همچین ترسی تو وجودت باشه.
همون طور که میدونین ترس از بی ایمانی نشئت میگیره.
داشتم فکر میکردم اولین کاری که برای غلبه به این ترسباید انجام بدم چیه؟
در قدم اول باید باور و احساسمو تغییر بدم.طوری که در مواجه با این موضوع داده ها و خاطرات و ترس های گذشته نتونن ترس به دلم راه بدن.
قدم بعدی اقدامه، باید برم تو دل ترس هام.
اگه همین تو قدمی که نوشتم و دو بال پرواز در نظر بگیریم، میتونیم اوج بگیریم و برسیم به آنچه که میخوایم.
دو بالی که اگه یکیش نباشه رسیدنی در کار نیس.
اقدام و تلاش بدون تغییر باور و احساس، آب تو هاون کوبوندنه و نتیجه ای نداره.مگه میشه با همون آگاهی های که اون مسأله یا تضاد برامون پیش اومده و بتونیم حلش کنیم.
کاملا واضح و مشخصه که باید آگاهی ها و باورها تغییر کنند.
تغییر باور بدون عمل هم ثمره ای نخواهد داشت چون تو به چیزی که ایمان داشته باشی در مسیرش قدم برمیداری.
همیشه تکرار میکنم:
آنجا که راهی نیست،تو راه میگشایی!نام تو آرامم میکند،در مقابل هر احساس بدی احساسم خوب میشود و آتش نمرود ذهنم بر قلبم گلستان میشود…زیرا تو شادترینی ، تو بهترینی…
سلام به استاد جانم وخانم شایسته عزیزم
کامنت محمدحسن خانکی
استاد خیلی ممنون بخاطر مستند هاتون
شما حرفه ای هستید و می بوسم تون.
خبردارین من چندبار این فیلم هاتون میبینم و میبینم و حال میکنم.
بذا از زبون هلیسا بگم استاد من اندازه ی میلیونی
منظوره ی شانسی دوست دارم
همون منظومه ی شمسی خودمونه .
این طاووس های ناز چقدر راحت بین مردم راه میرفتن و اصلا فرارنمیکردن چون عادت کرده بودند و جالب بود کسی بهشون غذا نمیداد وکاری به کارشون نداشت این خیلی خوبه که یادبگیریم به حریم حیوونا احترام بذاریم و مودب رفتارکنیم .
وای استاد این پارک خیلی خفن وجذابه
تمساح های دوست داشتنی که کلی مهربونن و کلی هم فایده دارند که شما توضیح دادید تو فایل .
چه قدر این آقا خوب تونسته بود استعدادش روپیدا کنه و با تمساح ها برنامه اجرا کنه مشخص بود کارش هم دوست داره چون حرف میزد ومردم هم میخندیدند ازطرفی جالب با تمساح ها رفتار میکرد ،اصلا آدم با هرحیوونی خوب رفتارکنه باهاش دوست میشه
من کاملا متوجه شدم داره با عشق اون تمساح بوس میکنه و تحت فشار قرارنمیده
چندتااز تمساح ها هم به کارخودشون مشغول بودند ول کرد و اذیتشون نکرد که حتما تو برنامه ش شرکت کنن .
این آقا من رو یاد استیو اروین یا دیوید اتنبرا انداخت که تو کتاب داستان های خوب برای پسران بلند پرواز قصه شو خوندم پیشنهاد میکنم داستانش رو بخونید.
خیلی خوب بود این برنامه ممنونم استاد که فیلم برامون گرفتین مخصوصا که این تمساح ها از نسل دایناسورها هستن و این خیلی قشنگه .
وای اون خرگوش قهوه ای رنگ چه قدر ناز و تپلی بود
و خودش خبرنداشت که ما تو ایران میخواییم فیلمش رو ببینیم و لذت ببریم . خداروشکر که نشونمون دادین و کیف کردیم چه تند تند کاهو میخورد و
طاووسی که اومد از کاهوی لاک پشت هم خورد و کنجکاو بود که ببینه مزه اش فرق داره یانه ؟و لاک پشتی که مثل همیشه
صبور و بی خیال و آروم هست وکاری به کسی نداره از بس که داناست .
و اون مار دوست داشتنی که کلی از زهرش دارو درست میکنند و باید ازش تشکر کنم .
خیلی جالب بود گفتید اون رودخونه به اقیانوس اطلس میرسه و با قایق بادی حرکت میکنه و بازهم از انرژی باد گفتین
و چه گیاهان جالبی تو آب این رودخونه رشد کردند و زیباترش کردند.
یه تمساح هم لابه لای اون رودخونه
خوب خودشو قایم کرده بود دمش گرم
خوشم اومد ازش .
چقدر خندیدم که گفتین اون تمساح ها وارد خونه ها میشن و بعد می برند و دوباره برمیگردند چون محیط جدید رو دوست دارند و چه قدر خوب که گذاشتن تو این مکان و این مدلی ازشون استفاده میکنند .
خیلی عاشقتم استاد که از حیوونای قشنگ
امریکا داری برامون فیلم میگیری که چقدر این حیوونا حالشون خوبه و مردم بهشون احترام میذارن و ترس ندارند و فرارنمیکنند
کلی احترام و توجه ازشون یاد گرفتم .
بنام الله
سلام به روی ماه محمدحسن جان عزیز
خاله جان یه اشتباهی در پاسخی که براشما نوشتم پیش آمد
علی عزیز پسر خاله شیما که ایشون هم 10 ساله هستند برام نوشته بود که آخر هفته رفته رودبار باغ پدر بزرگش وآنجا خیلی بهش خوش گذشته ومن بدون اینکه حواسم باشد برا شما نوشتم که خوشحالم تو رودبار بهت خوش گذشته است چرا این اتفاق افتاد نمیدانم قطعا هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
دوستت دارم
یاحق
بنام ویاد الله مهربان
سلام به روی ماه ،فرشته نازنین و ارزشمند محمدحسن جان عزیز
خاله جان میدونی شما هم خیلی حرفه ای وفوق العادهای ومن دستان کوچیکت رو میبوسم و به احترامت می ایستم وبرات کف میزنم خیلی خوشحال شدم وقتی گفتی تو رودبار بهت خیلی خوش گذشته به طور قطع با این آگاهی ،وعلم ودانش ات واز همه مهمتر اشتیاق وعلاقه ات در آینده به راحتی به شغل مورد علاقه ات هدایت میشی ومن باور دارم که تو دانشمند بزرگی میشی
خیلی دوستت دارم عزیزم روی چون ماهت را میبوسم مرد کوچک
خدا نگهدار
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا»
ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰﭘﺮﺳﺘﻨﺪ، ﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻳﺪ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﻴﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ (16 کهف)
—————————————————————————
«الهی شادی نمی شناختم، می پنداشتم که شادم» «اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را بباد دادم» ؛ «الهی حاجت بسیار دارم و بر همه چیز توانایی» «آنچه میخواهم میتوانی که باین بنده برسانی، و از شر ظالمان مرا برهانی» «ای رحمت تو دستگیر ما و ای کرم تو عذر پذیر ما» ؛ «ای دانندهٔ هر حالی و شنوندهٔ هر شکوایی، ای مجیب هر خواننده و ای قریب هر داننده» ؛ «الهی دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم» «بظاهر قبول دارم بباطن تسلیم نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم» «اگر دل گوید چرا ؟ گویم ر افکنده ام و اگر خرد گوید چرا جواب دهم که من بنده ام.» ؛ «الهی تو به یاد خودی و من بیاد تو، تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو»
«سر سروران بستهٔ دام تو ؛ دل دلبران دفتر نام تو»
«به یک دم دو صد جان آزاد را ؛ کند بنده یک دانه از دام تو»
«بسا عقل آسوده دل را که کرد ؛ سراسیمه یک قطره از جام تو»
(مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری)
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان عزیزم.
این فایل نشانه امروزم بود و یه حسی منو ترغیب کرد برای نوشتن.
در واقع این نوشتن ها چیزیه که ما بهش نیاز داریم. فرکانس مثبت شکرگزاری و سپاسگزاری چیزیه که ما بهش نیاز داریم، نه اینکه خدا بخاطر شکرگزاری نظرش در مورد ما عوض بشه. این ماییم که با شکرگزاری و سپاسگزاری و صلات به انسان متفاوتی از گذشته تبدیل میشیم.
جاتون خالی ، توی ساحل بوشهر هستم و دریا بسیار زیبا و فوق العاده ست. و من در غار تنهایی خودم در حال گوش دادن به آهنگ now we are free اثر هانس زیمر از فیلم گلادیاتور.
غار تنهایی من کابین ماشینه، خیلی وقتا میام بیرون و زیر سایه یه درخت روبروی دریا توقف میکنم و از زیبایی دریا و درختان سبز لذت میبرم.
اگه نتونم از این زیبایی ساحل بوشهر لذت ببرم و خدا رو شاکر باشم قطعاً برم اورگلیدز نشنال پارک، بازم ناسپاس خواهم بود. اگه نتونم شکرگزار همین پژو خسته و قدیمی باشم که همیشه منو جابجا میکنه و از آفتاب و گرما حفظ میکنه و یه وقتایی غار تنهایی من میشه ، قطعاً شکرگزار تراک کمپر هم نخواهم بود.
چند وقت پیش بود که ماشین یکی از دوستان رو سوار شدم که اتفاقا ماشینش یه پژو پارس جدیده، وقتی ماشین خودم رو سوار با دست زدم روی داشبورد گفتم: دمت گرم سالار، خیلی مردی، قدرت موتور فقط خودت، کولر فقط خودت، استحکام فقط خودت، خدا قوت پهلوان ، خسته نباشی دلاور که هوای ما رو داری» این درحالیه که من هر کسیو میبینم از ماشین زیر پاش ناراضیه و همیشه بخاطر مسائل مختلف نق میزنن. من نمیدونم چطوری ماشین بهتر به زندگیم میاد، ولی همیشه میگم اونش با خداست، مطمئنم که بهتر از این هم میاد. من نمیدونم چطوری ولی خدا میدونه چطوری.
چند وقت پیش بود یکی از فایلهای دوازده قدم رو داشتم گوش میدادم و استاد در مورد نتایج میخواست حرف بزنه ولی نگفت نتایج یعنی خونه بزرگتر و ماشین گرونتر … ولی استاد گفت «نتایج یعنی اینکه حالت خوب باشه، سپاسگزارتر باشی، راحتتر نعمتها به زندگیت بیاد، جسمت سلامتتر باشه، روابطت بهتر باشه ، اتفاقات ناخواسته کمتری رو تجربه کنی و چرخ زندگیت روانتر باشه»
دیدم من توی همون محل کار سابق روابطم با آدمهای اطرافم خیلی بهتر شده و احترامم خیلی بیشتر شده، کارم بسیار بسیار راحتتر شده، کلی مسائل محل کار و مسائل زندگی شخصیم کم و کمتر شده. واقعاً چرخ زندگیم روغنکاری شده. هزینه های زندگی کمتر شده، و از طرفی چون باورهای من تغییر کرده مدتهاست تضادی رو تجربه نکردم و از طرفی نعمتها به راحتی و به سادگی به زندگیم میاد.
ولی این ذهن چموش بزرگوار عادت داره نداشته ها رو بیادم بیاره و مقایسه کنه و احساس کمبود و عجله بهم بده.
ذهنه دیگه، کارش همینه، برای بقا ساخته شده ، برای بقا و حفظ انرژی و ادامه حیات تلاش میکنه. همش کارش ارزیابی پارامتر های مختلفه و آلارم دادن مکرر که این خوب نیست و اون خوب نیست. که اینم بخشی از ماموریتشه که همیشه به دنبال شرایط بهتر باشه.
اگر ذهن ما میتونست درک و منطق کاملی از خداوند داشته باشه و قدرت و عظمت خداوند پی ببره همین ذهن ساکت و آرام میشد و میپذیرفت که من قرار نیست زندگی رو مدیریت کنم و مدیر خداست، قدرت از آن خداست و اونه که دانای کل و صاحب قدرت و اراده است.
اگه ذهن به حقیقت کلمه «الله اکبر» پی ببره و یادش بیاد هر آلارمی که میخواد بده ، الله اکبر. هر مسئله ای میخواد حل کنه الله اکبر ، هر تضاد و ناخواسته ای مواجه میشه ، الله اکبر. هر درخواستی داره ، الله اکبر. مفهوم الله اکبر یعنی هر آنچه از خواسته ها و ناخواسته ها رو با عقل خودمون تحلیل میکنیم یادمون باشه خداوند از همه اونها بزرگتره، خداوند صاحب قدرت بینهایته. اساساً ذهن هیچوقت نمیتونه به خدا احاطه پیدا کنه و تصویر و آگاهی از خداوند داشته باشه. چون خداوند فاقد فرم و قالب و چارچوبه.
(از اینجا به بعدش رو با موزیک Gravity اثر استیون پرایس ادامه میدیم)
خدا رو شاکرم که خداوند خودش رو بهمون هدیه داد. خدا رو شاکرم که خداوند بندگی درگاه خودش رو بهمون هدیه داد. خدا رو شکر که هدایت مون کرد به این مسیر که یادمون باشه هر چیزیو بخوایم از خودش بخوایم.
یه وقتایی که ذهن ما مشرک میشه چون نگاه به بیرون داره. غافل از اینکه خدا در درون قلب ماست. ما چون بیرون دنبال خدا میگردیم ناخواسته درگیر شرک میشیم. ولی خدا در زمان و مکان نمیگنجه و در درون سینه ما قرار داره. همه ادیان اومدن که نگاه انسان رو از بیرون متوجه درون کنن، غافل از اینکه یه عده ای کاسبی عوامل بیرونی راه انداختن.
خدا رو شکر بخاطر بینهایت نعمت و برکت و زیبایی ، خدا رو شکر بخاطر قلبی که همیشه میتونه به خداوند وصل بشه ، خدا رو شکر بخاطر قدرت شنوایی و بینایی که میتونه از خدا بشنوه و آثار رحمتش رو ببینه. الحمدلله رب العالمین. الهی صد هزار مرتبه شکر.
—————————————————————————
«قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
ﺑﮕﻮ : ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻟﺎﺯم ﻭ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﺮﺩﻩ ، ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ، ﺍﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ (51 توبه)
خدایا حمایت و هدایتم کن تا این ذهن چموش معنی حقیقی «الله اکبر» رو بپذیره.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به برادر توحیدی حمید حنیف
هدایت خواستم از خدا وقران رو باز کردم واین آیه برام اومد
أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ
آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟؟؟
بعدش نمیدونم چیشد رسیدم به کامنتون…
واقعا باید نگران باشیم؟؟؟
این ذهن رو باید فقط بهش. بی محلی کنی و بعد برای خودش ساکت میشه…
یادمه دخترم که خیلی کوچولو بود. برای لوووس کردن خودش سر کوچکترین چیزی گریه میکرد مخصوصا اگه خونه مامانم میرفتم ..چون ذهنش شرطی شده بود که اینجا. نازش رو میخرم وهرچی بگه میگن چشم…
من به خانواده ام میگفتم اگه یکم صبر کنید و بهش توجه نکنیم وبی محلی کنی .خودش ساکت میشه؟؟؟
الان این مثال دخترم و یاد آور میشم برای ساکت کردن ذهن خودم اگه بهش توجه نکنیم چی میگه ..خودش ساکت میشه وفقط کافیه حواسمون رو پرت داشته هامون کنیم
نمیدونم چرا اینارو اینجا براتون نوشتم… ولی کاملا هدایتی بود
موفق وشاد باشید واز ساحل جنوب لذت ببرید.
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
الله اکبر از این همه زیبای از این هم فراوانی الله اکبر
خدایا چقدر زیبا بود اون طاووس خدایا شکرت خدایا شکرت
چقدر زیبا بودن و چقدر زمین را برای نشنل پارک گذاشته بودن خدایا شکرت الیگیتور ها چقدر زیاد بودند و چقدر موجودات آرامی خدایا شکرت برعکس تصور من که فکر می کردم این ها موجودات خطرناکی هستند و چقدر این کنجکاو بودند مقدسه اگر این کنجکاوی نبود ما از کجا می فهمیدیم که اینا موجودات بی آزاری هستند خدایا شکرت
چقدر این رودخانه زیبا بود خدایا شکرت وای ابر ها چقدر رویایی بود خدایا شکرت
امروز خییلی گرسنه بودم و همین طوری به طرف خانه میرفتم که یکبار چشم به خانه که خییلی دوست دارم که بخرم و جز خواسته من هست خورد خییلی خوشحال شدم گرسنه گی کلا فراموشم شد کلا رفتم در آنجا تصورش کردم که دارمش و این را نشانه از خدا دیدم و گفتم بیبین تو خییلی به خواسته هایت نزدیکی خدایا شکرت
تنها تورا میپرستم و تنها از تو کمک و یاری می خواهم
سلام دوست عزیز
چقدر خوبه ک حواستون ب خواسته هاتون هست در همه حال
شاید اگر فرد عادی دیگه ایی بود
فقط میخواست ب منزل برسه و شروع کنه ب غذا خوردن
اما شما در حین گرسنگی حواستون ب زیبایی ها بوده و خونه ی مورد علاقتون رو ب چشم دیدین
احسنت
ازخدا براتون بهترین ها رو میخام
ک هر چ زودتر صاحب اون خونه بشین
آمیییییین رب العالمین
سلام به شادی جان عزیزم
وختی که از قلبت و از تمام وجودت تجسم میکنی و اون خواسته را می خواهی دقیقا خداوند هم در زمان مناسب اش آن خواسته را برایت می دهد تا حالا هر چی خداوند خواستم بیشتر از آن را دریافت کردم این خانه که من خییلی خییلی دوست اش دارم دو طبقه است شش اتاق خواب دارد و در طبقه یازدهم و دوازدهم قرار دارد و خیییلی خییلی بزرگ هست و من جای های بزرگ را خیییلی دوست دارم
خییلی خییلی سپاسگزارم از شما باعث شدن کمی بیشتر و و دقیق تر خواسته ام در برای خودم بنویسم سپاسگزارم
در پناه خدا باشید شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.
قبل از همه چیز روز مرد رو هم به مرد ها و هم به خانم هایی که روی تعهدشون برای تغییر شرایط زندگیشون میمونن، تحت هر شرایطی این باور رو دارن که خودشون خالق زندگیشون هستن تبریک میگم.
امروز رو خدا بهم جدا گونه روز مرد رو بهم تبریک گفت بخاطر 2 تا اتفاق
1/مرور کردنه دوره ی عزت نفس جلسه ی دوم
2/هدایت شدن به یک فضای بییینظیر برای نوشه جان کردنه نهار.
من دیروز متوجه شدم خدا مارو هدایت میکنه، به هر سمتی که ما تمرکز میکنیم،از همون شرایط بیشتر برامون قرار میده.
من یک هفته ای هست که تمرکزی دارم روی دوره ی عزت نفس کار میکنم و اتفاقاتی میوفته که باعث میشه عزت نفسم بیشتر به چالش کشیده میشه و باید بیشتر روی این موضوع کار کنم.
دیروز رفتم پینگ پنگ، چند نفر حرفه ای داشتن بازی می کردن و من هم داشتم نگاه بازیشون میکردم و منتظر دوستم بودم تا بیاد.
تو این فاصله یکیشون نشست بهم گفت برو بازی کن، اونا داشتن دو به دو بازی میکردن بعد گفتم نه شما بازی کنید بعد هر چهارنفرشون اسرار کردن که نه تو باید بیای بازی کنی، با اینکه اصلا منو نمیشناختن!
و من چون بازیم از اونها ضعیف تر بود، احساس کمبود اعتماد به نفس میکردم اما به محضی که شروع کردم به بازی کردن همه توپ ها رو خراب میکردم ههم توپهارو میزدم بیرون و همزمان که داشتم بد بازی میکردم به خودم میگفتم اینا هیچکدومشون از تو مهم تر نیستن، هیچکدومشون از تو با ارزش تر نیستن هرجور دوست داری بازی کن، کم کم به مرور بازیم بهتر شد و بازی اومد دستم.
متوجه شدم وقتی که آدم میخواد روی هدفی کار کنه خداوند چالش هایی براش قرار میده که کم کم رشد کنه و درواقع مورد امتحان قرار میگیره!
اما در مورد جایی که هدایت شدم باید بگم هدایت شدم به یک جای فوقالعاده زیبا، بکر، سنتی، آرام و بینظیر.
اونهایی که کنجکاون ببینن اونجایی که خدا هدایتم کرد کجاست میتونن تو گوگل سرچ کنن(رستوران سلمان شوشتر) و ببینن عکسهای فضای اونجا رو.
اومدم غذا سفارش بدم میخواستم کوبیده سفارش بدم بعد گفتم نه!
چون میخوام روی اعتماد به نفسم کار کنم دیزی سفارش میدم چون دیزی باید با گوشت کوب لهش کنی و آبش رو جدا کنی و…
و دیزی رو نوشه جانم کردم.
مممهمترین نقطه ضعف من در اعتماد به نفس اینه که مردم چی میگن!!!
مردم چه فکری میکنن در موردت!!!
مردم که قضاوتی در موردت دارن!!!
الآنه فکر میکنم میبینم من از سن 10 سالگی همچین دیدگاهی در مورد نظر مردم و حرف مردم داشتم!!!!
از خدا میخوام کمکم کنه تا هر روز بتونم روی این نقطه ضعفم کار کنم.
اما در مورد این فایل استاد باید بگم که من خاطره ی خیلی خوبی از طاووس ها دارم.
قطعاً جریان معجزه ی استخدامم رو شما خوندین در شرکت فولاد خوزستان، من در اون روزها می رفتم دانشگاه چمران و اونجا چندتا طاوس بودن.
استاد اون طاووس که پرهای بلند داره نره، اون یکی که پر نداره ماده است.
من هی نگاهه طاوسا میکردم میگفتم خدایا تو که خالق این پرنده ها به این زیبایی هستی نگه میشه من رو فراموش کرده باشی، و واقعاً هم که خدا فراموش کار نیست
سلام دوست خوبم من هم روز مرد رو به شما و همسر عزیزم و استاد عباسمنش تبریک میگم، من هفته پیش میخواستم برای همیشه از این سایت برم خ ذهنم آشفته بود چون مقاومت داشت بخاطره نگرفتن نتایج بزرگ و من احساسم بدددددد بود، بعد زنگ زدم به دوستمون آقای افلاطون و ایشون کلی منو راهنمایی کرد و گفت به خودت سخت نگیر و آرام آرام روی خودت کار کن که ذهنت آشفته نشه و بتونی ادامه بدی و…..خلاصه صحبتهاشون به من خ آرامش داد….و من شروع کردم روی خودم کار کردم…. الان من جمعا یک هفته هست که بصورت خیلی جدددددی و تمرکززززززی ورودیهامو کنترل کردم و به قانون عمل کردم، روزی شاید یک یا دو فایل هم گوش دادم و به مفاهیم اون فایل فکر کردم،،، بیشتر کامنت خوندم توی سایت و فکر کردم و فکر کردم به آگاهیهای این سایت بهشتی… خداروشکر نتایجی هم گرفتم که باعث شد من دلگرمتر بشم برا ادامه این مسیر… من و همسرم یک ماهی هست که به خونه جدیدمون نقل مکان کردیم و خداروشکر میکنم، اما با منفی 150 میلیون بدهی…. ولی من احساسم اصلا بد نبود و میگفتم خدا بدون حساب روزی میده و بدهیهامون رو پرداخت میکنه. همسرم صبح تا ساعت 12 شب کار میکرد و دستمزدی که بهش میدادن واقعا نسبت به این ساعت کاری کم بود و من و پسر دوسالم واقعا تنها بودیم و از این بابت برا همسرم هم ناراحت بودم، چون خ خسته میشد…
اما دقیقا از هفته پیش شروع کردم به عمل به قانون و احساسم رو خوب نگه داشتم و ورودیهامو به شدت کنترل کردم، دقیقا بعده دو روز همسرم زنگ زد و گفت منو به یه قسمت دیگه از محل کارم انتقال دادن و ساعت کاریش از صبح تا ساعت 3 ظهر هست و ماهی 3 تومن هم به حقوقم اضافه کردن، نمیدونید چقدرررر خوشحال شدم و خدارو شکر کردم که قانون چقدر زود جواب داد…مورد دوم اینکه مادرشوهرم مسافرت رفته بود هفته پیش و فقط برای من سوغاتی آورده بود….
مورد سوم اینکه من چند روز پیش با خودم گفتم حالا که قانون جواب میده، شروع کنم یکی یکی تمرکزمو بذارم روی خواسته هام. و گفتم بذار از یه خواسته کوچیک شروع کنم که ذهنم کمتر مقاومت کنه، اصلا مثله بچه ها ذوق زده بودم که حالا روی چه خواسته ای تمرکز کنم،،،، انگار که میخواستم درستیه این قانونو برای اولین بار تست کنم(حالا با اینکه کلی نتیحه ریز و درشت گرفته بودما قبلا …. خخخخ) اول به ذهنم جذب خرمالو اومد،،،، بعد خنده ام گرفت، گفتم خرمالو چیه بابا…. اصلا به من نخندینا…. خب من تازه جدی اومدم توی این بازی…. خخخ… بعد فکر کردم گفتم خدایا یه جفت کفش میخوام ، خودت پولشو برسون، تو که میدونی ما کلی بدهی داریم و بیشتره درآمده همسرم صرف پرداخت بدهیها میشه و من از همسرم نمیخوام این خواستمو برآورده کنه از خودت میخوام و شروع کردم توی روبیکا کفش سرچ کردم و توی یه کانال کفش فروشی، کفشها رو نگاه کردم ببینم چه مدلهایی جدید اومده و از کدوم خوشم میاد، از یه کفش اسپورت خوشم اومد و عکسشو ذخیره کردم توی گوشیم و دیگه از کانالش اومدم بیرون و توی ذهنم اما این خواستمو نگه داشتم و رهاش کردم…. دقیقا دیشب دوتا از عموهای همسرم که یکیش از تهران اومده بود اومدن خونمون و برامون کادو پول آورده بودن، به همسرم گفتم خدا پول کفشامو برام رسوند،،،، از جایی که اصلا فکرشو نمیکردم…. خ خوشحال شدم و به ایمانم اضافه شد که خدا بی حساب روزی میده، از جایی که اصلا فکرشو نمیکنی، کافیه ما باورش کنیم و فقط از خودش بخوایم….سپاسگذارم،،، منتظره نتایج بعدی من باشید… خخخخ
سلام آقا ابراهیم
چقدر من از کامنت های شما درس یاد میگیرم اون کامنتی که درمورد استخدامتون بود رو کلا تو دفترم نوشتم و بارها خوندم آیاتی رو که میگفتی هر لحظه باخودت تکرار میکردی
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
ای محمد تو تیر ننداختی خدا تیر انداخت…
هر کس بر خدا توکل کند خدا برایش کافیست
من میگویم موجود باش و موجود میشود
سرنوشت همه ی امور به دست خداوند است
خدا هرگز شما را رها نکرده است
هر کس راخدا بخواهد بکشد بالا کیست که بتواند مانع شود و اگر خداوند بخواهد کسی را بکشد پایین کیست که بتواند مانع شود!
ما نگهبانی از پیش رو و پشت سر برای شما قرار دادیم…
این آیات رو منم باخودم هر روز تکرار میکنم و برات آرزوی سلامتی دارم چقدر خوب درک کردید و چقدر خوب نتیجه گرفتید
اتفاقا منم استخدام شدم و شرایطم خیلی بهتر شد و جوری که خودم به شرایطم که نگاه میکنم از این همه محبت خداوند کیف میکنم و شکر گزارم اونجا که من نیاز به امضا ریاست داشتم و همه میگفتن بد اخلاقه و….. اما برای من با خوش رویی تمام و با نهایت احترام و ادب امضا کرد اونجا که نامید میشدم خداوند خودش دستم رو میگرفت و کارم رو به راحتی انجام داد و حتی نامه هایی که نیاز داشتم بدون اینکه من پیگیر باشم خودشون درست میشدن هنوزم باورش برای خودمم سخته که بقیه میرفتم دنبال کارای اداری و من که میرفتم مسئول اونجا میگفت نامه شما اومده !!!!با تعجب گفتم ولی من هنوز نرفتم دنبالش و اون گفت من نمیدونم این نامه شماست با مهر و امضا رییس دانشگاه! الله اکبر
بعد بقیه همکارام کلی رفت و امد و برو بیا داشتن تا کاراشون درست شد….
هر بار که بش فکر میکنم میبینم خداوند به کسی که ایمان داره و تلاش میکنه در مسیر درست باشه چقد زود کمک میکنه
خلاصه که اون کامنت شما برای من حکم چراغ راه رو داره
چند روز قبل توی محل کارم همین ایاتو مینوشتم تو برگه و تکرار میکردم همکارم متوجه شد گفت چیه چی مینویسی گفتمش ایات زیبایی که خیلی دوستش دارم …یه جوری تعجب کرد بعدش سرشو تکون دادو گفت خوبه باز دارندست قران ادم رو از گناه باز میداره…خندم گرفت با خودم گفتم قران و ایات زیباش راه رو برات باز میکنه بلندت میکنه میذارت تو جاده اصلی سرازیری که سوت بزنی و بری و کیف کنی
راستی روز مرد با تاخیر مبارک .خخخ
رستوران سلمان اومدی چرا نگفتی ما بیایم پیشواز.
ماهم شوشتریم و اتفاقا چند روز قبل سلمان بودیم چقدر فضای سرسبزو با صفایی داره…سری بعد حتما توی این هوای عالی شوشتر ابشارا رو برید رستوران باغشا هم سر راه اهوازه که خیلی خوبه حتما پیشنهاد میکنم اونجا رو هم برید
وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئٰاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ اَلَّذِی کٰانُوا یَعْمَلُونَ
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را میپوشانیم (و میبخشیم) و آنان را به بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش میدهیم.
*
وَ قُلْ عَسىٰ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذٰا رَشَداً
و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»
وَ مٰا أَمْرُنٰا إِلاّٰ وٰاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن
سلام به استاد عزیزم و بانوی زیباییها و دوستان تصدیق کننده نیکوییها
خدایا شکرت به خاطر قسمت جدید سفر به دور امریکا. خدایا شکرت که همواره در حال هدایت به سمت زیباییها هستیم. خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی که مسخر ما شده خدایا شکرت.
امروز دوست دارم در مورد زیباییها بنویسم خدایا شکرت. امروز دوست دارم در مورد توحید صحبت کنیم خدایا شکرت. امروز صلاه خودم را خواندن سوره قصص قرار دادم خدایا شکرت. سوره قصص داستان توحید و حساب کردن روی تنها یک قدرت است. داستان پیامبری که زمانی که شیرخوار بود خداوند به مادرش وحی کرد که او را به رود بیفکن و مترس و اندوهگین مباش که به تو بازش میگردانیم و از رسولانش قرار میدهیم: لاتخافی و لاتحزنی.
قبل از هر چیز بگم من آدم مذهبی نبودم و الان هم نیستم. ولی قبلا از نگاه مذهب به قرآن و دین و پیامبر و خدا نگاه میکردم که اون هم به خاطر دیدهها و شنیدههایی بود که از بچگی به عنوان ورودی وارد ذهن من میشد. اما از وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم همه این نگاهها تغییر کرد. شروع درک و تغییر نگاه من به قرآن از فایل حزن در قرآن شروع شد. این فایل تحولی در من ایجاد کرد و بعد از اون بود که من از نگاه قوانین به تمام موارد بالا که گفتم نگاه کردم و از اونجا بود که بینش من نتایج من شروع به تغییر کرد. گذشت و گذشت تا رسیدم به دوره 12 قدم و دوباره نقطه دیگری از تغییر نگاه من به قرآن شروع شد. جلسات قرآنی 12 قدم به من خیلی کمک کرد که تمام تعصبات گذشته و آنچه که شنیدم و دیدم رو بذارم کنار و با ذهن باز به این کتاب نگاه کنم و آیاتش رو درک کنم. دوباره جلسه هفتم قدم دوم درک بالاتری از نحوه کارکرد جهان و سیستمی بودن خداوند به من داد و من ذرهای درکم از توحید بهتر شد. گذشت و باز هم گذشت که هدایت شدم به دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و جلسات 9 و 10 این دوره انقلاب بعدی در وجود من را برپا کرد. اگه بگم من تازه معنای توحید و شرک و درک خالق بودن خودم رو در این جلسات فهمیدم و درک کردم اغراق نکردهام. اما اینکه بگم به این جلسات عمل کردم باید بگم: در حال عمل کردن و تمرین کردن هستم. جلسات 9 و 10 راهنمای عملی خالصترین و نابترین فایلها و آگاهیهای هستن که من شناختهام. فرکانسی که استاد در این دو فایل دارند جنسش یه چیز دیگهست و زمانی که این دو فایل رو با تمام وجود و با نهایت آمادگی گوش بدید متوجه میشید چی میگم. میتونم بگم در این دو فایل بود که تمام سوء برداشتهای من در مورد خدا و درک توحید و شرک و قرآن برطرف شد.
برگردم به سوره قصص که در یه آیه میگه دل مادر موسی تهی شده بود، که از کلمه «فواد» استفاده میکنه که انگار مادر موسی بالاخره یه استرس و نگرانی داشته ولی بعدش میگه اگر قلبش را استوار نکرده بودیم نزدیک بود که فاش کنه. میخوام بگم که مادر موسی اینچنین به وحی خداوند اعتماد کرده و در هر صورت لاتخافی و لاتحزنی رو درک کرده و خودش رو در احساس خوب در هر صورت نگه داشته. که در نهایت موسی بهش داده میشه تا بهش شیر بده. اینجاست که خداوند میگه «ان وعد الله حق و لکن اکثرهم لاتعلمون» وعده خداوند مسلما انجام شدنی است ولی بیشتر مردم نمیدانند.
در ادامه این سوره داستان زندگی موسی ادامه داره. از زمانی که میزنه یک نفر رو میکشه ولی بعدش توبه میکنه و دوباره به مسیر درست برمیگرده و از پیامبران میشه. «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (16 قصص) گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم، مرا ببخش آنگاه او را بخشیدیم همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
و در نهایت موسی از دست مأموران فرعون فرار میکنه و به جایی میرسه که میگه: « رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» پروردگارا من به هر خیری که بر من فرو فرستی سخت نیازمندم.
در سوره قصص خیلی میشه باورهای توحیدی رو برای خودم پیدا کنم و تکرار کنم. آنچه که من هم بهش سخت نیازمندم چیزی جز قدرت خداوند نیست. من هم به هر خیری که خداوند به من بفرسته سخت نیازمندم. البته که اتفاقات چند وقت اخیر زندگیم ارتباط معناداری داره با هدایت شدن دوباره و دوباره من به خواندن این کتاب. به هر آیه که میرم به هر سورهای که مراجعه میکنم چیزی جز اصل و اساس جهان هستی یعنی توحید نمیبینم. آخرین آیه همین سوره قصص به پیامبر میگه: «وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (قصص 88)
«و معبود دیگری را با خدا مخوان که هیچ معبودی جز او نیست. همه چیز جز ذات پاک او نابود میشود. حکم برای اوست و به سوی او بازمیگردید.»
حالا میخوام برم سراغ زیباییهای این قسمت از سفر. چه طاووس زیبایی خدایا شکرت. چه پرهای زیبایی داره خدایا شکرت. یادش بخیر استاد جان هم یه دونه از این طاووسها توی پرادایس داشتن خدایا شکرت. همون لحظاتی هم که با ما بود چقدر ازش لذت بردیم خدایا شکرت. الان یکی دیگه داریم میبینم که چقدر زیباست خدایا شکرت. چقدر جالب وقتی من در مورد باب و جنیفر نوشتم فایل رو استاپ کرده بودم بعدش دیدم استاد و مریم بانو در موردش صحبت کردن. چه همزمانی فوق العادهای خدایا شکرت. چقدر عالی که استاد و مریم جان همیشه انتظار اتفاقات مثبت رو در آینده دارن و همیشه در مورد آینده خوش بین هستند و همیشه و در هر لحظه تصدیق کننده نیکوییها و زیباییها هستند خدایا شکرت. مثلا میگید شاید این دو تا همون جنیفر و باب هستند که اومدن میامی و انقدر بهشون خوش گذشته همینجا مونده. خدایا شکرت. چقدر این خوش بینی و انتظار مثبت داشتن رو من هم میتونم تمرین کنم خدایا شکرت. آیا به این خوش بینیهای بی قید و شرط و انتظار بی قید و شرط برای زیباییها و نعمتها دقت کردین؟ خدایا شکرت. برداشت این دیالوگ بین استاد جان و مریم بانو رو میتونیم اینجوری برای خودمون استفاده کنیم: «در نهایت هر اتفاقی توی زندگی من میفته خیره. تمام اتفاقات زندگی به نفع منه. من همیشه در زمان مناسب و مکان مناسب هستم. من همیشه انتظار اتفاقات مثبت رو دارم من همیشه انتظار دارم اتفاقات خوب و عالی اطراف من میفته. من رها و آزاد هستم و میخوام که تمام امور رو به خداوند بسپارم. خداوند به همه چیز آگاهه. من به جریان هدایت اعتماد میکنم و سعی میکن از زندگی لذت ببرم و دنبال شادیهای هر چند کوچک باشم.»
خدایا شکرت چقدر عالی استاد هوای این منطقه رو توصیف کردن خدایا شکرت. چه رودخونه زیبایی به همراه برگهایی که روی آب شناور هستند خدایا شکرت. چه آسمون زیبایی خدایا شکرت. چه ابرهای زیبایی خدایا شکرت. چه قایق زیبایی خدایا شکرت. چه استاد آرام و خوشحالی خدایا شکرت. چه مریم بانوی زیبایی خدایا شکرت.
استاد جان چه توضیحات زیبا و عالی دادن در مورد این منطقه و جزئیاتش خدایا شکرت. در مورد قانون این علی گیتورها خدایا شکرت. قایق چه سرعتی گرفت و چه موج های زیبایی رو روی آب ایجاد کرد خدایا شکرت. استاد چقدر عالی در مورد اون موتور قایق توضیح دادن خدایا شکرت. نکته مثبت استاد جان اینه که در مورد جزئیات خیلی خوب توضیح میده طوری که آدم میتونه خیلی خوب درکش کنه خدایا شکرت. مثل قوانین زندگی مثل قرآن مثل توحید مثل قانون سلامتی خدایا شکرت. من چقدر خوشبختم که در مدار چنین استاد فوق العادهای هستم خدایا شکرت. چقدر خداوند به من لطف داشته که من رو هدایت کرده به سمت چنین استادی خدایا شکرت. چقدر من عاشق استاد جان هستم خدایا شکرت. من عاشق عباسمنش دات کام هستم خدایا شکرت. نمیتونم کمتر از روزی دو سه ساعت توی سایت نباشم خدایا شکرت. من خیلی راحت و آسان در مدار این سایت و آگاهیهایی که استاد آموزش میدن قرار گرفتم بدون اینکه تبلیغی دیده باشم یا تلاش خاصی کرده باشم فقط درخواست داشتم خدایا شکرت. چون خداوند فقط به درخواستهای من پاسخ میده و از من میخواد که من هم دعوتش رو بپذیرم خدایا شکرت.
روزی من ناامید و خسته نشسته بودم داشتم به این فکر میکردم پس کی این اوضاع من درست میشه؟ کی وضعیت مالی من بهتر میشه؟ اون خدایی هم که توی قرآن میشناختم و در موردش ورودی گرفته بودم هم برام کارساز نبود. ناامید و پر از سوال بودم. میخواستم که بدونم مسیر درست کجاست و من باید چیکار کنم؟ تا اینکه یک نفر یک فایلی برای من ارسال کرد که عنوانش این بود: «چگونه در عرض یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم؟» آنچه که توی این فایل میشنیدم خیلی متفاوت بود از هر آنچه که قبلا شنیده بودم. قسمت دوم و سوم رو هم گوش دادم و خودم کنجاوانه مراجعه کردم به عباسمنش دات کام. خودم رو در دریایی از آگاهیهای الماس گونه یافتم. شروع به گوش دادن تک تک فایل ها کردم و تعهد دادم که من میخوام به سمت اتفاقات دلخواهم به سمت اهدافم حرکت کنم. تعهد دادم درآمدم رو افزایش بدم. بعد از گوش دادن هر فایل رایگانی به خودم تعهد میدادم جوری به اون فایل گوش بدم و طوری بهش عمل کنم که گویی وحی منزله و همین است و جز این نیست. الان که به خودم نگاه میکنم میبینم من هیچ ربطی به زمان شروع آشناییم با استاد عباسمنش ندارم. همه چیز تغییر کرد. شهرم عوض شد. درآمدم تغییر کرد. شخصیتم عوض شد. اهدافم بزرگتر شد. کسب و کار خودم رو شروع کردم. درآمدم همواره در حال افزایشه. به قانون سلامتی هدایت شدم. اومدم خودم دیدم آنچه که توی دفترهام نوشته بودم و میخواستم همگی رقم خوردن. اومدم خودم دیدم من که پول یک دوره توی حسابم نبود. الان به راحتی با آنچه که به لطف و هدایت خداوند ساختم همه دورهها رو خریدم. هنوز هم دارم روی خودم کار میکنم. هنوزم متعهدم به تمرکز بر زیباییها متعهدم به شیوه زندگی به سبک دوازده قدم و تمام دورهها.
استفاده از دورهها خودش هم یک روند تکاملی میخواد باید به خودم اجازه بدم که هر آنچه که به عنوان اطلاعات از قانون دریافت میکنم به عمل در زندگی تبدیلشون کنم. من متعهد میشم که در برابر قوانین تسلیم باشم. من متعهد میشم که هر روز صبح تمرین کدنویسی انجام بدم. کاری نمیکنم که مسیری رو پیش برم که این آگاهیها رو فراموش کنم. طوری برنامه ریزی کردم که اصلا شکل فکر کردنم و حتی توی خواب هم روی قوانین و روی خودم کار کنم. زمانهایی هم بوده که به غیر از خداوند حساب کردم به وعدههای غیر از وعدههای خداوند حساب کردم ولی دوباره به مسیر درست برگشتم و دوباره به خودم یادآوری کردم. مثلا همین چند روز پیش. ولی دوباره و دوباره متعهد شدم که بیام و بیشتر از حتی قبل روی زیباییها تمرکز کنم بیشتر از قبل و با جدیت خیلی بیشتری روی خودم کار کنم. و این مسیر چقدر لذت بخش و همین پیشرفتهای جزئی برای من خیلی عالیه. من خودم رو همین که هستم دوست دارم و عاشق خودم هستم و به خودم فرصت میدم که مسیر تکاملی خودم طی بشه. ایمان تکاملی ساخته میشه.
بزرگترین سپاسگزاری من وجود قانونی ثابت و بدون تغییره. من همین لحظه هم میتونم متعهد بشم که فرکانسهای بهتری ارسال کنم و از این لحظه به بعد هم به فرکانسهای من پاسخ داده میشه و آینده خودم رو دوباره از اول میتونم بسازم. هیچ سرنوشتی از قبل برای من رقم نزده من همین لحظه میتونم سرنوشتم رو دوباره بازنویسی کنم که چی میخوام و دوست دارم به کدوم مسیر هدایت بشم. چقدر الان احساس میکنم باید برم دوباره و دوباره جلسه هفتم راهنمای عملی رو گوش بدم و سرنوشت دلخوام رو بنویسم. خدایا شکرت من به چه آگاهیهای نابی دسترسی دارم. خدایا شکرت. من چقدر احساس خوشبختی میکنم از اینکه قانون زندگی رو کشف کردم خدایا شکرت.
الان میخوام آیههایی که با «کفیٰ بالله» شروع میشه رو لیست کنم و باورهای توحیدی خودم رو دوباره و دوباره قویتر کنم خدایا شکرت.
کفیٰ بالله حسیبا. کفیٰ بالله ولیا و کفیٰ بالله نصیرا. کفیٰ بالله علیما. کفیٰ بالله شهیدا. کفیٰ بالله وکیلا. کفیٰ بربک وکیلا. بربک هادیا و نصیرا.
علم خداون کافی است. شهادت خداوند کافی است. خداوند برای سپردن به او کافی است. خداوند برای هدایت و یاری کردن و حمایت کردن کافی است.
اما آنچه که بیشتر از همه تکرار شده کفیٰ بالله وکیلا هست.
و توکل علی الله و کفیٰ بالله وکیلا. (نساء 81)
و بر خداوند توکل کن که برای توکل کردن کافی است.
کلا این قسمت از آیهها این باور رو در من ایجاد میکنه که خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان. این باور رو در من ایجاد میکنه که خداوند برای هدایت کردن کافیه. خداوند برای من کافیه برای اینکه منو هدایت کنه. به اون مسیری که خودم میخوام نه اون مسیری که خودش انتخاب کنه. این باور رو در من ایجاد میکنه که تنها رابطهای که من دارم رابطه من با خالق و معبود خودم هست.
چقدر احساس خوبی داره این آیهها و چه باورهای خوبی برای من میسازه خدایا شکرت.
خدایا شکرت که یک قسمت دیگه از این سریال رو دیدم و باز هم انتظار مثبت دارم برای اتفاقات خوب. باز هم انتظار دیدن زیباییهای بیشتر و بیشتر رو دارم خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم که همواره در حال هدایت من هستی و من هم متعهد میشم همواره پذیرنده دعوت تو باشم. همواره آماده باشم. خدایا شکرت.
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که در زندگی ما هست.
خدایا شکرت بابت این سلامتی فوق العادهای که داریم.
همین لحظه خداوند این آسمان زیبا و این خورشید تابان با گرمای پربرکتش رو برای من قرار داده خدایا شکرت.
همین لحظه چه چیزهایی برای سپاسگزاری دارم؟ همین لحظه دستان سالم و انگشتان سالمی برای تایپ کردن و نوشتن این جملات و این کامنت زیبا رو دارم. همین لحظه در بهترین سایت اشاعه توحید و یکتاپرستی در دنیا هستم و خداوند من رو همیشه به مسیر درست هدایت کرده خدایا شکرت. چه خداوند رحمانی خدایا شکرت. بسم الله الرحمن الرحیم (حمد 1).
همین لحظه من حساب بانکی پر پول دارم خدایا شکرت. همین لحظه من در حال هدایت به سمت خواستههای بعدیم هستم خدایا شکرت. از کجا میدونم؟ از احساس خوبی که دارم از احساس آرامشی که دارم خدایا شکرت. همین لحظه من چشم و گوش و قلب سالمی دارم و خداوند من رو از هیچ اینچنین آفریده خدایا شکرت.
همین لحظه چه چیزهایی برای سپاسگزاری دارم؟ چشمانی سالم دارم که میتونم زیباییهای ایران امریکا و تمام دنیا را ببینم خدایا شکرت. همین لحظه سقفی بالای سرم دارم خدایا شکرت. همین لحظه در بهترین نقطه شهر زندگی میکنم خدایا شکرت که این هم با تمرکز بر زیباییهای سریالها اتفاق افتاده خدایا شکرت. همین لحظه من این درک رو دارم که خالق هستم و با کانون توجهم باز هم میتونم زیباییهای بیشمار دیگهای رو خلق کنم خدایا شکرت. همین لحظه من احساس خوشبختی دارم و این برای من کافیه خدایا شکرت. همین لحظه من نعمتهای خیلی زیادی برای سپاسگزاری دارم. همین لحظه من متوجه شدم که یکی از خواستههای من در تمرین کدنویسی محقق شدهاند خدایا شکرت. همین لحظه بابت این محقق شدن و اینکه خداوند برای من کافی بود تا کدنویسی خواستههای من رقم بخوره شکرگزارم.
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که مسخر ما کردی هذه من فضل ربی.
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی.
و متعهد میشویم تنها تو را بندگی کنیم و تنها از تو درخواست کنیم.
به لطف خداوند همگی شاد و سالم و ثروتمند باشید.
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما حامد امیری عزیز
خدایا شکرت برای این لحظه ها
خدا امشب منو سورپرایز بارون کرده ها ببین اسم چه کسی را میبینم کسی که مدتیه به واسطه عمل نکردن هام و نتونستن هام در دوره شیوه حل مسائل خیلی تو ذهنم میاد.
کامنت ها و ردپاهات توی اون دوره هی به من میگه اگر حامد عزیز تونسته دوره رو تموم کنه و اینقدر رشد کنه نتیجه بگیره توام میتونی.
ولی میدونی من هنوز نتونستم تموم کنم جلسه اول کمال گرایی گیر کردم. مبدونی الویت هام یا شاید همین پاشنه اشیل کمال گرایی اینجا داره منو به عقب میبره نمیدونم، شایذ اینم مسیر تکامل منه نمیدونم، شاید شاید…
الان تا 4اسفند که کنکور ارشد گفتم به خودم سخت نگیرم و خودمو به چالش نندازم، چون میدونم اون دوره خیلی ذهنم رو شخم میزنه و جواب دادن به هر سوال خودش داستانی در ذهنم ایجاد میکنه. چند روزه تو ذهنم بود بیام کامنت های شما یا هرکدوم از دوستان رو بخونم و شاید از نحوه پیش رفتن و تمرین انجام دادن هاتون نوشته باشین. چندبار تو ذهنم بود بیام زیر یکی از کامنت هاتون سوال کنم، بعد حالا خودت همینجا همین صفحه ایی که خودم کامنت نوشتم ردپا گذاشتی تا راحت پبدات کنم.
اگر اینا رسیدن به خواسته ها نیست چیه
اگر اینا هدایت الله یکتا نیست پس چیه
واقعا خدا همه چیز میشود همه کس را، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط معامله نکردن با ابلیس..
و چقدر بیشتر هربار این جمله رو باور میکنم که میگه: «قلبت را پاک کن، اتفاقات خوب تنها زمانی از راه می رسد که تو قلبت را پاک کرده ایی.»
دوست عزیزم حامد امیری ارزشمند تحسبنت کردم برای داشتن دوره ها، برای گوش دادن جلسات ناب راهنمای عملی دستیابی به رویاها(که یادمه از اول این دوره منو صدا میزد منو اول بخر ولی گوش نکردم) الان میدونم در بهترین زمان تمام آگاهی هایی که لازم دارم بهم میرسه تمام دوره ها رو یک روز با عشق خربدم و سرشار میشم از عمل کردن.
حالا حامد جان از شما درخواست داشتم، اگر میشه برای ادامه مسیرم تو دوره ایی که گفتم اگر ایده یا پیشنهادی به ذهنت اومد برام بنویس، بازهم سپاسگزارم برای اینکه ردپا از خودت گذاشتی و کلی آگاهی به اشتراک گذاشتی. و پیشاپیش سپاسگزارم برای پاسخگو بودنت.
برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرون خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام خالق هستی و هستی بخش
سلام آقا حامد
روزتون بخیر
کامنت شما رو خوندم
خوب بود و درک خوبی داشت
ولی اونجا که گفتید آیه های
وکفی بالله رسیدید باهاش اشک ریختم کمتر پیش میاد برام
ولی خدا برای من کافیه
خیلی با گذشته فرق کردم خیلی کارها رو خدا برام انجام داده
میدونم ولی دوباره و هر روز لازمه بگیم خدا برام کافیه
خدا برام نان میشود بر سر سفره
خدا برام خانه میشود و سقف خانه
خدا برام دوست میشود
خدا برام درآمد میشود
خدا برام هر چیزی میشود مرا در این لحظه
این آیه ها مرا دگرگون و آرام کرد از دلواپسی این روزها
هر چند با وجود ناخواسته آرام تر هستم ولی انسان هستم و کم ایمان
ممنونم بابت کامنت عالیتون
ممنونم که نوشتید و درکتون رو
ممنونم که نوشتید خدا کافیه توکل کنیم
ممنونم که یادآوری کردید سوره قصص و خدایا من به هر خیری که از تو برسید نیازمندم
ممنونم که امروز با من حرف زدید
خدایا از تو ممنونم که در زبان و نوشته دوستمون با من حرف زدی
و بهم گفتی که هستی
خدایا شکرت
دوست گرامی خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم و خواندم و آرام تر شدم
همواره بهترینها تقدیم لحظات تون باد دوست عزیز
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام وخداقوت به برادر آگاه ومتعهد.من همیشه کامنتهای عالیتون روخوندم واز روند پیشرفتهاتون باخبرم.چقدرعالی که همه دوره ها رو دارین منم به لطف الله 12قدم وعزت نفس رو دارم که چقدر فوق العاده ان این دوتا دوره.سپاس از استاد گرانقدر.
خیلی سپاسگذار به خاطر گزارشهایی گه از روند موفقیتتون میزارین که برای ماهم الگو میشین هرچند خودم هم خدایا شکر با دست پر تو این مسیر هستم ولی هنوز خیلی جا داره بریم مدارهای بالاتر
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» (ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﻣﮕﺮ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ)
«قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلًا» (ﺑﮕﻮ: «ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﻣﺰﺩﻱ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ، ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻲ که ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍﻫﻲ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﮔﻴﺮﺩ.)
«وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا» (ﻭ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻲ ﻣﻴﺮﺩ، ﺗﻮﻛّﻞ ﻛﻦ! ﻭ ﺑﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﻭ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ! ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﻗﻴﻖ ﺩﺍﺭﺩ.) «56-58 فرقان»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام خدای قشنگم، خدایا ازت به خاطر بینهایت آرامش و نعمت و ثروت و سلامتی و حال خوب شاکر و سپاسگزارم. خدایا تو ، ما بنده هاتو خیلی بیشتر از خودمون میشناسی، خودت ذهن ما رو منطقی طراحی کردی ما دوست داریم همه چیزو با عدد و رقم بسنجیم به هر چیزی نمره بدیم یا روش قیمت بذاریم؛ خدایا چشم سالم قیمتش چند؟! قلب سالم قیمتش چند؟! قدرت شنوایی قیمتش چند؟! ذهن و حافظه سالم قیمتش چند؟! جسم سالم قیمتش چند؟! «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ۖ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۚ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ» و من چقدر کم شکرگزاری کردم بر این کارگاه خلقتت؛ خدایا تو خلق کردی، تو روح و جان بخشیدی و من کفر ورزیدم و ناسپاسی کردم. خدایا من هیچ بودم و تو منو از هیچ خلق کردی که «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» و کرامت و فضیلت و رزق حلال بخشیدی و بر خیل عظیم مخلوقاتت فضیلتی بزرگ عطا کردی. «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» . خدایا میدونم دیر یا زود وقت برگشتن میشه و زمین زیر پام سقف اتاقم میشه، «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَىٰ» ، خدایا کمک و هدایتم کن تا بتونم بندهای مفید و مولد باشم، «وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا»
خدایا بر نعمت سلامتی شکر ؛ بر نعمت زندگی شکر؛ بر نعمت زمان شکر ؛ بر نعمت علم و دانش و آگاهی شکر؛ بر نعمت ثروت و پول شکر؛ بر نعمت آرامش و آزادی و امنیت و حال خوب شکر…
بر بینهایت نعمت بیپایان تو شکر…
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز استاد شایسته بزرگوار و همچنین همه دوستای نازنینم. اعتراف میکنم وقتی پوستر فایلو دیدم بیاختیار زدم زیر خنده هم به دلیل خوشحالی از اینکه یه فایل جدید داریم هم با خودم گفتم استاد عباس منش با تمساح شوخیش گرفته. آقاااااااا درسته پا جا پای سلیمان نبی گذاشتین ولی قرار نیست با تمساح و کروکودیل شوخی فیزیکی کنید. (ایموجی خنده؛ صرفاً جهت شوخی؛ فهمیدم تابلوی عکس یادگاریه)
استاد راستی روز مرد و روز پدر بر شما مبارک، استاد با اینکه اختلاف سنی چندانی با شما ندارم، اما واقعاً پدر معنوی همه ما هستین. روزتون مبارک استاد عزیزم، روزتون مبارک بزرگ مرد.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این سرزمین پر از نعمت و ثروت و مردمی فعال و سختگوش؛ چند وقت پیش یه دوست عزیزی یه کلیپ سیاسی برای من فرستاد با اینکه من موضوعات سیاسی رو دنبال نمیکنم ولی چون صحبتهای خانم مارگارت تاچر خدابیامرز بود نگاش کردم ببینم چی میگه ؛ (چون بنا به یک بکگراند ذهنی، این انسان برای من خیلی تحسین برانگیزه) خلاصهٔ صحبتهاش این بود که کشورهایی که منابع ثروت طبیعی دارند چون اکتفا میکنند به فروش منابع طبیعی ثروتشون اکثراً فقیر هستند. مثال روسیه و آنگولا و یه سری کشورهای آفریقایی رو میزنه (حتی مثال روسیه رو میزنه که طلا و الماس و نفت و گاز و پلاتینیوم رو داره، ولی بسیار فقیره) و و در ادامه مثال ژاپن، هنگ کنگ، تایوان و سوئیس رو میزنه که مردم بسیار فعال و کاری دارند و کشورهای ثروتمندی هستند؛ نمیخوام دیدگاههای سیاسی رو تایید یا تکذیب کنم یا اینکه بخوام فقر و ثروت رو ارتباط بدم به حکومتها و دولتها. (شاگرد استاد عباس منش باید بتونه همه چیز رو با عینک قانون ببینه) نکته ای که ذهن من رو خیلی درگیر خودش کرد این بود که مردم این سرزمینها با کار و تلاش به ثروت و موفقیت رسیدن و نه صرفاً با فروش منابع حیاتی و طبیعی شون؛ (در واقع این کشورها منابع طبیعی چندانی ندارند و فقط مردمان فعالی دارند) اگر بخوایم مثال رو یکم کوچکتر کنیم و از مقیاس سرزمینی به مقیاس انسانی وارد بشیم ، باید بگم که من کارگر یا کارمند وارد تجارت پول در ازای پول شدم که هیچ وقت من رو ثروتمند نمیکنه. ما ایرانیا میگیم وقت طلاست، مردم آمریکا میگن time is money . ما زمان ارزشمند رو میدیم و مقدار کمی پول دریافت میکنیم؛ یا به عبارت دیگه منابع حیاتی ارزشمندتر رو صرف میکنیم برای به دست آوردن پول و این هیچ وقت ما رو ثروتمند نمیکنه، درسته یک سری نیازهای اولیه ما رو برآورده میکنه ولی درآمد بسیار ناچیزیه، اما قرار نیست تا ابد تو این سیستم باقی بمونیم؛ ما روزگاری رفتیم کلاس اول ابتدایی اما آیا قراره تا ابد توی کلاس اول ابتدایی بمونیم؟!
چیزی که مردم آمریکا رو ثروتمند کرده دولت یا حکومت یا حتی قانون آمریکا نیست، کار و تلاش مردم آمریکاست، یادمه تو یکی از قسمتهای [فکر کنم] زندگی در بهشت بود که استاد یک برشی از خبر خرابیهای ناشی از یک طوفان بزرگ در جنوب فلوریدا رو به برامون گذاشته بود، درسته مردم بخاطر خرابیها ناراحت بودند ولی تقریباً گلایهای نمیکردن یا چشم امیدی به کسی نداشتند که کسی از بیرون بیاد نجاتشون بده؛ حکومت یا دولت یا شهردار یا فرماندار یا وزیر یا نماینده یا رئیس جمهور یا… یا… یا… در عوض همشون میگفتن ما از نو میسازیمش، ما کار میکنیم، تلاش میکنیم، همه چیزو درست میکنیم مثل روز اولش و بهتر از روز اولش، طرف بغض گلوشو گرفته بود ولی میگفت ما از نو میسازیمش. و در ادامه مدتی بعد استاد از همون منطقه فیلم گرفته بود و انگار نه انگار اونجا طوفان اومده بود، و مردم چه خونههای بسیار عالی ساخته بودند. نه ستاد بحرانی بود نه بودجه فدرالی بود، همه کار و تلاش و همت خود مردم بود. کار و تلاش ارزش خلق میکنه. همه این زیباییها و ثروتهایی که ما توی این فایلها میبینیم همش نتیجه کار و تلاش و فعالیت خود مردمه که منجر شده به خلق ثروت. اونی که میتونه چند صد تن فولاد رو تبدیل به یک کشتی مسافربری کنه تونسته ارزش خلق کنه،(قیمت تمام شده اون کشتی قطعاً خیلی بیشتر از چند صد تن فولاد میشه)؛ اوکی ما چند صد تن فولاد در اختیار نداریم که تبدیلش کنیم به کشتی. نگاه کنیم به اون شخصی که رفته یاد گرفته چطوری با حیوانات تعامل کنه و قوانین زندگی کروکودیلها و تمساحها را بدونه از حیوانات آزاد توی طبیعت داره ثروت خلق میکنه؛ آره وقتی که یک آدم شوخ طبع مربی تمساحها میشه نتیجهاش میشه همین استندآپ کمدی این انسان ارزشمند با تمساحها اجرا کرد. در تمام طول مدت اجرا مردم داشتن فقط به کارا و حرفای اون بنده خدا میخندیدن. خلق ثروت از چی از موجوداتی که ظاهراً مزاحم مردم شدن و توی طبیعت به مقدار فراوان پیدا میشن. یه پولی رو از مردم میگیرن بابت گرفتن و انتقال تمساحها و بیرون بردنشون از خونه مردم و یه پولی هم میگیرن بابت نگهداری و اجرای نمایش. خلق ثروت به همین سادگی با علم و دانش (و البته مقداری دل و جرات).
توی قسمت 111 سفرنامه اون انسان عزیزی که داشت قایق (با پره بادی) رو هدایت میکرد رسید به جایی که کلی کلاه از درخت آویزون بود و بعد به شوخی گفت: که اینم یک مدرک از کاری که تمساحها کردن (منظورش این بود که نفرات قبلی همه خورده شدن)
توی قسمت 111 قایقها این شکلی، سقف و سایبون نداشتند و کاملاً باز بودند و تک موتوره. توی این قسمت قایق سایبون داره برای مسافران تا امنیتشون بالاتر باشه و از طرفی آفتاب و صدا کمتر اذیتشون کنه و از طرفی دو موتوره شده که اگه حتی توی مسیر یکی از موتورها از کار بیفته موتور دوم بتونه اونها رو به مقصد برسونه.(خیلی کم پیش میاد هر دو موتور با هم از کار بیفته). قایقهایی که پروانه توی آب دارند اکثراً ممکنه پروانشون به شاخهها و علفها گیر کنه یا چون موجودات زنده توی آب هستند چرخش پروانه موجودات زنده را از بین میبره یا بهشون آسیب میزنه. چون این منطقه یک زیستگاه بسیار ارزشمند طبیعیه و از طرفی متعلق به موجودات زنده هم هست و عملاً ما انسانها داریم وارد قلمرو اونها میشیم پس اجازه نداریم به ساکنین اون قلمرو آسیب بزنیم. یکی دیگه از دلایل استفاده از قایق با پروانه بادی اینه که موجوداتی که توی آب هستند آسیب نبیینن، اگر پروانه یک قایق با یک کروکودیل برخورد کنه هم کروکودیل آسیب میبینه و هم پروانه. ولی خب این مسئله توی قایق بادی حل شده.(بحث تعمیر و نگهداری قایق و موتور و گیربکس و پروانه هم هست قایقهایی که موتور و گیربکس و پروانه توی آب دارند تعمیر و نگهداری بسیار سختتری دارند). تاریخ کامنتهای اول قسمت 111 متعلق به مهر ماه 1400. و الان 1402 هستیم طی دو سال انقدر بهسازی روی قایقها انجام شده و از طرفی قایقهای بزرگتر با ظرفیت بیشتر جایگزین شدند. این نشون میده که ثروت داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه چون هر روز تعداد گردشگرها هم داره بیشتر و بیشتر میشه. پس نعمتها و ثروتها هر روز در حال گسترش هستند.
توی اون قسمت از سفرنامه که استاد داشت از توی تگزاس عبور میکرد یه جمله معروفی شعار تگزاس بود که نوشته بودند don’t mess with Texas توی تگزاس اشغال نریزید یا با تگزاس شوخی ناجور نکنید … فکر میکنم توی منطقه میامی ایریا و Everglades national Park باید بنویسن don’t mess with alligators، آقاااااااااااا سر به سر تمساحها نذارید. نکته خوبی یادمون دادی استاد که تمساحها باید توی آفتاب بخوابن تا دمای بدنشون به حدی برسه که سیستم گوارششون راه اندازی بشه. یاد ژنراتورهای توربین گازی و دیزلی افتادم که اول پیش گرم میشن و بعداً روشن میکنن و با دور پایین میذارن تا Warn up بشن و بعداً میبرن زیر بار. اگه یه زمانی تمساح و کروکودیل اومد توی خونتون بهشون بستنی بدین تا سیستم گوارششون شات دون بشه و بتونید شکارشون کنید (ایموجی خنده)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
«عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم ؛ کاین بود سرنوشت ز دیوانِ قسمتم» «مِی خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار ؛ این موهبت رسید ز میراثِ فطرتم» «من کز وطن سفر نَگُزیدَم به عمرِ خویش ؛ در عشقِ دیدن تو هواخواهِ غربتم» «دورم به صورت از درِ دولتسرایِ تو ؛ لیکن به جان و دل ز مقیمانِ حضرتم»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
الهی که همیشه حال دلتون عالی عالی باشه و شاد و خندون و سلامت باشید.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام به شما حمید آقا، یا به عبارت دیگه Maverickدوم.
راجب سپاسگذاری گفتید که چقدر جالب بود برام، واقعیتش من خیلی تو این مورد سینوسیم، سپاسگذاری میکنم، اما ممکنه با بعضی از تضاد ها کلا فراموش کنم که سپاسگذاری واقعی یعنی چی و فقط چندتا جیز رو ممکنه لیست کنم توی دفترچه سپساگذاریم با کمترین احساس.
و اما اشاره کردید و من شاید کمتر توجه دارم اخیرا همین همه کاره بودن مردمه!
اینجا زیاد معنی نداره که بورس باشه، طلا باشه یا هرچیزی که تو ایران رایج بود. یکی از نکات خوب آمریکا اینه که قوانین و سیستم طوری تنظیم شده که افراد بتونن کارکنن اما کسی الله بختکی و بدن تلشا و روند ر طی کردن به ثروت نرسه!
البته ادعا ندارم همه اینجا ثروتمندن!!
انصافا استاددریچشون از دید مثبته، من خودم باید یادبگیرم که همچین دریچه ای رو آرام آرام ایجاد کنم.
چقدر دیدگاهتونو تحسین میکنم که درمورد مردم آمریکا دارید. من خودم شخصا اینجا زندگی میکنم و خب بعد گذشت چندماه یکم یادم میره که چه فرقی داره با کشورهای دیگه و یکم عادس ده، اما ممنونم از این یادآوری که توی کامنت به همه ما کرسدن.
کشور واقعا کشور فرصت هسات، کشور مهربانی هاست! پمکنه بعضی ها غر به عملکرد دولت و اقتصاد بزنن، اما خب بازم به نسبت کشور خودمون یا کلا ترکیه که من یه مدتی زندگی میکردم خیلی کمتره. خیلس افراد خونسرد ترین( به استثنا لس آنجلس که یکم شبیه تهرانن هرچند که اونجام زیبایی های و نکات مثبت خودشو داره)
اما درکل هرچقدر از فراوانی اینجا بگم کمه، از ماشنی هایی که هستن، از تفریحاتی که هست، از محصولات غذایی که بروی طبع های مختلف تولید شده. مثلا ماشین های اینجا حدود 200اسب بخار به بالان اکثریت و 3000سی سی جوجه ماشینه، درصکرتی که در ایران 2500سی سی سقفش بود.
اینجاب بنزین همیچن کم قیمتمنیست اما ماشین های قول هم کم نداره ، خلاصه که کشور فوق العاده ایه.
آزادی فراوونه تنوع فراوونه آدم درست درمون فراوونه، شهرهای با سلیقه های مختلف فراوونه که چیزهایی که طبع اون سلیقه باشه هم فراوونه!!
اطلاعات عمومیتون درمورد قایق هارو تحسین میکنم و واقعا علاقه به یایریتون تحسین برانگیزه.
شاد و سلامت باشید!!!):
حمید جان سلام
قربونت برم که اینقد قشنگ کامنت نوشتی
کلی کیف کردم
از زیبایی هایی که دیدی
از مطالب طنز راجع به چطور اگه کروکدایلل اومد خونمون بستنی بهش بدیم که شات داون کنه
از مطالب راجع به قایق ها
از گسترش ثروت در جهان
از همه توضیحاتت
کلی حال کردم
دمت گرم
خیلی حرفه ای هستی
چرا ؟
چون هم کامنت نوشتی
هم به زیبایی ها توجه کردی
هم تونستی از راه دور با کامنتت جاهایی منو بخندونی
راستی
آیه هاتم عالی بودن
قربونت برم
بقول سعیده جان و شمالی ها
دور سرت بچرخم که اینقد شیرینی
ایول
ایول
دوست دارم
سلام و درود فراوان جناب محمدی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند شما. و اینکه ببخشید با کلی تأخیر دارم جواب میدم.
از محبت و تحسین شما بسیار ممنون و سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که لطف و رحمتش شامل حل من شد و چیزی رو بر قلبم جاری کرد که باعث حال خوب و مثبت دوستانم شد. الهی صد هزار مرتبه شکر.
از لطف شما بسیار ممنون و سپاسگزارم و الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بسم الحی الذی لا یموت و یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی
سلااااااااااااااااااااام و صد سلااااااااااااااااااااام
به استاااااااااااااااد عزیزززززززززززززززرزززم و
پدر معنوی ام در این سایت الهی و مقدس
سلام به مریم بانوی زیبا و موحد و دوستان الهی ام
استاد عزیزم روز پدر مبارک و میمون باشه بر شما
شما پدر معنوی همه ی ما هستید. چرا که ما داریم از شما راه و رسم زندگی که هم دنیای ما رو تضمین می کنه و هم آخرت رو فرا می گیریم.
(در فرهنگ اسلام به کسی که نقش مؤثری در تعلیم و پرورش ابعاد روحی، شخصیتی و انسانی ما دارد، پدر معنوی گفته می شود.)
استاد من تازه کم کم دارم اون مزه شیرین توحید و توکل رو می چشم و معنی بعضی از حرف هایتان را با جان و دل دارم درک می کنم.
استاد وقتی توکل ات به خدا باشه، حتی نیازی به یادآور نداری که چیزی رو سر یه وقت بهت یادآوری کنه. همون موقع خدا یادت می اندازه.
اصلا یه جوری میشه که اصلا از همه چی رها میشی و به همه چی می رسی.
واقعا خیلی قشنگه و شما چقدر در فهماندن معنی این مطلب, استاد هستید.
استاد من دارم باز شدن قلبم رو احساس می کنم. خیلی شیرین و لذت بخش است. تازه یاد گرفتم آهسته و پیوسته رفتن، یعنی چی.
استاد یک دنیا سپاس، هر چقدر که جلوتر می روم تازه به وسعت لطف و رحمت و نعمتی که خدا بهم عنایت کرده و مرا به این مسیر رهنمون کرده پی می برم و دعای خیری از اعماق وجودم برای شما می کنم.
استاد عزیزم روزتون مبارک، ان شاءالله سایه تون با عزت و اقتدار بالای سر بچه های سایت باشه و روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و سعادتمند تر بشید الهی آمین.
از همین جا به تمام مردهای که در این سایت حضور دارند روز مرد رو تبریک می گم.
و همچنین به تمام پدران عزیز مخصوصا اسداله عزیز و رسول خانکی عزیز که حضور مقتدرانه فرزندانشان به سایت صفای دیگه ای داده است. تبریک و تهنیت عرض می کنم.
و اما بریم سراغ فایل زیبا که طاووس های قشنگش مرا به باغ پرندگان اصفهان برد و اون رودخانه ای که نیلوفر داشت به تالاب شمال(البته خودم نرفتم خونه برادر همسرم رفتند و فیلم اونها رو دیدیم واقعا زیبا بود)
دیدن اون نمایش کمدی و خنده دار با تمساح ها اقتدار انسان بر تسلط بر هر چخ بخواهد رو به نمایش می گذاشت. برای انسان محدودیتی وجود ندارد و از هر محدود یک فرصت برای خلق ثروت استفاده می کند.
در اینجا با غلبه بر ترس از تمساح ها خلق ثروت کردند و در رودخانه با کار بردن موتورها در بالای قایق بجای زیر قایق،خلق ثروت می کنند.
استاد و مریم جان سپاسگزارم که این فایل زیبا رو برایمان آماده می کنید.
در پناه حق روز به روز همه ی ما نعمات بیشتری دریافت کنیم.
به نام پروردگار جهانیان
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته
وقتی فایل الگو بر داری از افراد موفق 3 و 4 را گوش می دادم لذت بردم و خیلی خیلی ممنونم که توی سایت گذاشتید واقعن روی من خیلی خیلی تاثیر گذار بود چون در ورزش شنا گاهی موفق نبودم ولی وقتی که به این فایل هدایت شدم خیلی چشم به دنیا باز کردم
ممنونم که فیلم اصلی و با زیر نویس فارسی توی سایت گذاشتید .اعتقاد دارم به اینکه آدم ها اگر اشتباه کردند می توانند در آن کاری که ماهر نبودند هم تلاش کنن و بهتر انجام بدهند .
وقتی این فایل را گوش دادم بیشتر راجع به این موضوع اطلاعات کسب کردم و بیشتر فهمیدم ممنون که انقدر عالی توضیح می دید.
در شنا معلمم بسیار تلاشمند و آینده نگر است و بسیار سخت گیر است او همیشه به من گیر می دهد راجع هر موضوع ولی مادرم به من گفت که باید به نکات مثبت آن موضوع یا معلم شنات توجه بدی نه به ضعف هایش وتوانستم به نکاتی از آموزش شنایی که بلد نیستم توجه کنم و آنها را بهتر تر انجام بدم.
بعد از یک ماه این کار را انجام دادن خانم سلیمی من رو مثل دخترش می دید یا انگارخواهرش بودم واقعن من تعجب کردم اون خانمی که به من خیلی گیر می داد الان من رو دخترش می بینه واقعن دنیا اینطور عمل می کنه به هر چی توجه کنی همون نسیبت می شه!
حالا می خواهم نکات مثبتم در این هفته را بگویم :
من در یک مسابقه ی شما نفر دوم شدم اما رکوردم و بهتر کردم من خیلی از خودم راضی هستم
یک گنجیشک داشت توی مدرسه هی به من نگاه می کرد و به گربه ای که سیاه و سفید بود نگاه می کرداحساس کردم که گنجیشکه من رو دوست داره و همین احساسم را خوب تر کرد
ودر کلاس زبان دیکته 100 گرفتم و قبلش چند بار نمره ام را کامل نگرفتم اما این بار انقدر تلاش کردم که توانستم نمره ی کامل بگیرم
تیچر مون یک سوال پرسید گفت که کیمی خواد که که این شعر رو با اینگلیسی بخونه همه به سکوت رفتن من باخودم گفتم این فرست خوبیه که خودم رو به تیچر نشون بدم و دستم رو بردم بالا و خواندمش و همین کارم اتماد بنفسم رو بیشتر کرد
من تونستم با اینگلیسی به تیچرم بگویم که می تونم درس بخوانم چون دیکته داشتم
فهمیدم که بدن انسان از چه چیز هایی تشکیل شده تاحالا نمی دونستم و خداوند یک درس را در علوم چهارم نشانم داد واطلاعات بیشتری را کسب کردم
دوست داشتم روز یک شنبه یک نقاشی بکشم و توانستم در آن روزی که دوست داشتم و در آن زمانی که دوست داشتم کار مورد علاقه ی خودم را انجام دهم
از کسانی که برایم کامنت قشنگ نوشتند خیلی خیلی ممنونم که وقت با ارزش خودتون رو برای کامنت نوشتن برای من صرف می کنید
ممنونم از خاله فهیمه و خاله رضوان و خاله پاکیزه و خاله پری و عمو سینا و عمو جواد که برام کامنت نوشتن.خداحافظ
سلام سلام سلام
ببین اسم چه کسی را اینجا میبینم؟! شینا جان….
واوووو
چقدر لذت بردم عزیزم از کامنتت.
چقدر خوب تونستی توجه کنی به نکات مثبت معلم شنات. چقدر عالی مهارت هاتو بهتر کردی و در مسابقه به مقام بالاتر رسیدی، این یعنی تلاش ادامه دار
این یعنی تو خیلی توانمندی
این یعنی تو بینظیری
چقدر ذوق کردم گفتی دستم رو برای تیچر بلند کردم و اعتماد به نفست ببشتر شد. وای که تو چقدر ماهی دختر…
افرین بهت
ماشالله
به اهالی خانه و خصوصا پدرت سلام منو برسون و روز مرد و پدر رو از طرف منم تبریک بگو…
واقعا ازت سپاسگزارم عزیزم که اینجا از وجود نازنینت ردپا گذاشتی و من دیدم خداروشکر.
ارادتمندت فهیمه
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده مهربان
سلام به شما دوست عزیز همفرکانسی
آفرین لذت بردم از نتایج شما احسنت شما قطعا یک نابغه هستی
منمطمانم انشا الله هر هفته جدیدی که برای شما می اید کلی اتفاقات زیبا و فوق العاده برات داخلش هست که شگفت زده میشی انشا الله
منم امشب با پسرم علی کلی بهمونخوش گذشت عصر به علی گفتم بریم بیرون شام به خودمون جایزه بدیمو یکپیتزا بزنیم چون چندین ماهه پیتزا نخوردیم وکلی هم ورزش کردیم علی هم قبول کرد اومدیماز خونه بریم بیرون
اون پیتزا فروشی که ما همیشه دوست داریم بریم اونجا ولی امشب قصد نداشتیماونجا بریم پیامک داد که بمناسبت روزپدر اگر شما با پدرتون بیایید 300/000 تومان تخفیف میده من و علی هم با ذوق شوق رفتیم تا رسیدیم اونجا خانم مهربان یک جوراب زیبا به من داد و روز مرد را تبریک گفت جات خالی من و علی دو تا پیتزا سفارش دادیم و مثل این کسایی که سالهاست غذا نخوردن چنان خوردیم که جیگرمونحال اومد البته هردونصفه خوردیم و بهم نگاه کردیم و تصورکردیم مربی ورزشمونالاناینجا است و داره به ما خیره خیره نگاه میکنه بنابر این از گارسن ظرف گرفتیم و دیگه نخواستیمبخوریم چون واقعا سیر شدیم و گفتیم میبریم خونه میدیم بهعمو های علی یا پسر عموهاش یا هرکس بخواهد
تا اونجا داخل رستوران بودیم یهویی بهم الهام شد که بریم سیتی سنتر فیلم کمدی ببینیم امشب یهویی انلاین زدم یک فیلم باحال به اسم هاوایی امشب ساعت 11 جا داشت منم سریع دوتا بلیط خریدمو به علی گفتمدوست داری بریم سینما امشب گفتاره بابا چی از این بهتر
خلاصه شام خوردیم وزدیم بریم سینما داخل سیتی سنتر علی تاحالا این سینمای جدید اینجا را ندیده بود کلی ذوق کرد و گفت شبیه فرودگاه هست چقدر حس خوبی داره بلیط هامون گرفتیم و 40 دقیقههموقتزیاد داشتیم رفتیمکمی قدم بزنیم طبقه همکف ماشین های جدید گذاشته بودن کهمردم ببینید با علی رفتیم وداخل همش نشستیم خیلی عالی بودن همش صفر و تمیز وعالی وصندلی های نرم و فوق العاده داشتن با مانیتورهای بزرگ با اینکهماشینها چینی بودن ولی داخلش خیلی بزرگ جا دار بود قیمتهاشم خیلی مناسب بود به نظرم به علی گفتم انشا الله خیلی زود یکیش رامیخریم من قبلا خیلی از ماشین چینی بدممیومدولی الان دیگه مقاومت ندارم میگم قدم به قدم مهم اینه که لذت ببریم از زندگیمون
خلاصه بعدش رفتیم سینما وفیلم هاوایی دیدیم علی همخیلی دوستداشت
علی مدام میگفت بابایی امشب چقدر خوش گذشت علی هم مثل تو قانون را یاد گرفتهو سریع داستان فیلم را گذاشت تو قانون وگفت دلیل گرفتاری های این یارو این هست کهروی یک شخص دیگه حساب کرد بجای خدا
خلاصه که جات خالی حسابی حسابی امشببهما خوش گذشت تازه صبحم با علی رفتیم باشگاه وکلی ورزش کردیمخدارا شکر
من از خدای مهربان سپاسگزارم که مارا هدایت میکنهبهمسیرهای عالی کهخیلی خوش میگذره
اگر اون اس ام اس امشب نیومد اگر یک لحظه من به یاد سینما نمی افتادم این اتفاقات جور دیگه ای میشد شاید بازم خوش میگذشت ولی الانخیلی عالی خوش گذشت
اخه من هرروز بهخدا جوونم میگم خدایا منا هدایت کن به مسیر کسایی کهحسابی خوش میگذرونن شادهستن وکلی نعمت دارن
شینای عزیز برات اروزی بهترین ها را میکنم تو قطعا یکنابغه هستی
مراقب خودت باش
درپناه رب العالمین باشی
سلام به دختر زیبای خودم شینای قشنگم
چقدر لذت میبرم وقتی کامنتت رومیخونم ویه جاهایی از ته دلم به نوشته هات ذوق میکنم
شینا جان خیلی خوشحالم که تو این سایت هستی واز بودنت وخوندن کامنتهات کلی لذت میبرم
شینای نازنینم همینکه به نکات مثبت توجه میکنی خیلی باارزش وخیلی زودتر از همسن وسالهای خودت پیشرفت میکنی
یه پیشنهاد برات دارم هروقت میخوای به کلاس شنا بری (من به تمام شاگردهام این رو گوشزد میکنم)سعی کنید اول لذت ببرید بعد به آموزش ویادگیری ادامه بدین..
ازطرف من هم به پدر مهربونت روز پدر روتبریک بگو برای شما وپدرمهربونت یک زندگی زیبا وگرم در کنار مامان عزیزت از خدای بزرگم خواستارم
دوست دارم شینای عزیزم…
سلام به شینای عزیزم
احسنت به تو عشق خاله
چقدر عالی که داری فایلهای بیشتری از استاد میبینی و با تمرکز درسهاشون رو در زندگیت به کار میگیری. راستش اولش تعجب کردم چون فکر میکردم فقط سفرنامهها رو میبینی. آفففرین به تو دختر موفق
واوووو چقدر موفقیت کسب کردی در این مدت کوتاه. این خیلی عالیه که در همه زمینهها حتی روابط داری روی خودت کار میکنی.
امیدوارم زنده باشم و موفقیتهات رو در چند سال آینده ببینم.
خوشحالم که هستی ممنون که هستی
به امید دیدار قشنگ من. بوس بوس
بنام الله مهربان
سلام به روی ماه شینای عزیز و ارزشمند
احسنت خاله جان چقدر عالی که از آگاهیهای فایل ها استفاده میکنی و از آن آگاهیها در زندگی خود بکار میبری
احسنت وهزار آفرین به این اعتماد به نفس و شجاعتت که دستت را بالا بردی وجواب خانم معلمت را دادی
آفرین به تو که در دیکته نمره 100 گرفتی واحسنت وهزار آفرین به مامان نازنینت که به تو یاد داد بر نکات مثبت استاد شنا توجه کنی وبا تمرکز به نکات مثبت بهترین رفتار واتفاق را تجربه کنی
احسنت به تو خاله جان
روی چون ماهت رو میبوسم فرشته نازنین
خیلی دوست دارم
خدا نگهدارت
سلام شینا جان
خیلی لذت بردم تو چقدر فوق العاده ای و احساس کردم باید برام الگو باشی و این تمرکز بیشتری رو دارید برای توجه روی زیبایی ها و قشنگی یک چیزی رو در سن کم یاد میگیرید خیلی قشنگ نفوذ میکنه در عمق وجودتان چون پاکتر و خالص ترید و راحتتر می تونید باور کنید و باور بسازید
لذت بردم از اعتماد ب نفس ت و قدرت رو در خودت میبینی خیلی اتفاقات عالی در انتظاراته دختر خوب خوشم اومد انقد سپاسگزاری
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا﴿١﴾
به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم؛
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿٢﴾
تا خدا [با این پیروزی آشکار] آنچه را در گذشته پیش آمده و آینده پیش خواهد آمد از میان بردارد، و نعمتش را بر تو کامل کند، و به راهی راست راهنمایی ات نماید؛
وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾
و خدا تو را به نصرتی توانمندانه و شکست ناپذیر یاری دهد.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿4﴾
اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.
لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿5﴾
تا مردان و زنان مؤمن را در بهشت هایی درآورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است در حالی که در آن جاودانه اند، و گناهانشان را از آنان محو کند، و این [سرانجام نیک] نزد خدا کامیابی بزرگ است.
=======================================================================================
سلام به استادعباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم و به تموم رفیق های غار حرای من…
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی قششنگتون
آقا حااالتون چطوووره؟احوالتون چطوره؟
آخیشش چقدر دلم تنگ شده بود ….خدایا شکرت …
دو تا قسمت جا موندم ازین سفر توحیدی…اماااا امروز دیگه به شیطان گفتم اگر فکر کردی که فکر میکنی،فکر نکنننن که سعععععععخت در اشتباهی!
خدا به من وعده داده تو هییچ تسلطی بر من نخواهی داشت،نجواهای تو قدر وز وز پشه هم نمیتونه آزار ایجاد کنه …که اگر میتونست من دوسال این حجم از تعهد و ایمان رو نمیزاشتم وسط!
هرچقدر نگاه میکنم به خودم،میبینم من هییچ وقت تو هیییچ موردی انقدر اراده به خرج ندادم
تا دی ماه 1400!
وقتی صدای استاد عباسمنش رو شنیدم که داشت با استاد عرشیانفر صحبت میکرد!
من انگار صدای الله رو شنیدم!گفتم تمومه!همینه!همینه و دیگر هیچ!
اینجا،این سایت،این مسیر،این آموزش ها همون چیزیه که من رو به سعادت دنیا و آخرتم میرسونه!
من قدم به قدم به آموزش های استاد بدون هیچ پیش داوری گوش دادم وسعی کردم بهش عمل کنم!
من آموزش های استاد رو وحی منزل میدونستم!
استاد تو دوازده قدم میگه:
بچه ها من از شما نمیخوایم دستتون رو بکنید تو آتیش و تصور کنید که نمیسوزه،نههه!شما از روز اول که قانون رو متوجه شدیدو سعی کردید بهش عمل کنید،نتایج رو توی زندگیتون دیدید!ازهمون نتایج استفاده کنید برای ادامه ی مسیر!برای خلق خواسته های بزرگ
ابراهیمم همینجوری ایمانش زیاد شد قربونت برم،ابراهیم بچه رو ول کرد توی صحرای بی آب و علف….گفت خدایا تو اینا رو حفظ کن…برگشت دید از زیر پای بچه چشمه درومده…مردم دوربرشون جمع شدند…شهر شده اونجا اصلا!خب چقدر ایمانش به خدا بیشتر شد؟؟؟
منطقی ایمانتون رو زیاد کنید،از نتایجتون پله بسازید برای خواسته های بزرگتر
والله هرچقدر کنکاش میکنم توی سی ویک سال زندگیم،هیچ مسئله،هیچ راه و روش،هیچی نبوده من انقدر روش تعهد گذاشته باشم…من از روز اول،صدای خدارو از گلوی استاد شنیدم…و از نتایجی که گرفتم هی پله ساختم برای درخواست های بیشتر …
یک جمله ای رو خانم اندیشه افشین توی کامنتش نوشته بود که
چقدر خوبه از همون روز اول،حرف های ساده ی استادرو باور کنیم
آره!سخته!
سخته توی جامعه ای که همه میگن باید بکشی تا کشته نشی،بجنگی تا حقت رو بگیری!
شما آرامش داشته باشی و بگی نههه!من به خدا توکل میکنم،خدا خودش درست میکنه!
شما بگی نه!جهان اینجوری کار نمیکنه،بی در و پیکر نیست،دری به تخته نخورده!
قانون داره جهان! من از قانون استفاده میکنم و زندگیم رو خلق میکنم …
استاد تو جلسه 2 قدم 10 میگه:
بچه ها الان زندگی من،باید یک سری درس هارو به شما بده،که چه جوریه؟؟این دنیا هرجوری میچرخه،هرجوری اتفاق میفته،عباسمنش زندگیش اصلا هر روز بهتر و بهتر میشه!چه جوریه؟
این صحبت استاد مال دوران پندمیک کروناست!در حالیکه هنوز به روش قانون سلامتی زندگی نمیکرد!
یعنی توی اون شرایط همه چیز باز برای استاد عالی بود …
حالا الان که ما داریم زندگی استاد رو میبینیم به حقانیت اون حرف ها بیشتر پی میبریم…
این همه اتفاق توی جهان افتاد …اونیکه زندگیش از قبل هم بهتر شده کیه؟
استاد عباسمنش عزیزم!
استاد تو همون فایل ادامه میده:
چه جوریه این جهان هرجوری میگرده،اوضاع برای یک عده ای خوب پیش میره!درصدشون خیلی کمه ولی هستند!من از همون اول دوست داشتم جزو اون عده ی کمی باشم که آقا این جهان هرجوری میچرخه،تهش به نفع ایناست!
بعد فهمیدم که آقا!
کلید در کنترل ذهنه
کلید در واکنش نشان ندادن به اتفاقاته
کلید در خلق کردن اتفاقاته
کلید در اینکه آقا؛فارغ ازینکه چه اتفاقاتی در زندگیت میفته،از زاویه ای به اون اتفاق نگاه کنی که احساس خوبی بهت بده!که بتونی بخاطرش سپاسگزار باشی،که حالت خوب باشه
کلید اینه!تمرین ستاره ی قطبی داره این کار رو انجام میده!
فکرکنید!اگر شما آگاهانه تمرکزتون رو روی زیبایی ها بزارید،هدایت میشوید به ایده های خوب،به موقعیت های خوب،به آدم های خوب،هدایت میشوید
اینکاریه که خداوند انجام میده
اصلا نگران نباشید که آقا اگر من الان کانون توجهم رو کنترل کنم،چه جوری میخواد زندگی من بهتر بشه؟از چه طریقی؟از چه راهی؟
به این قسمتش کاری نداشته باشید!
این کاری که خداوند انجام میده!بدون شک انجام میدهد!
اصلا طبیعت خداوند اینکه،که هدایت میکنه مارو!
ولی به چه مسیری هدایت میکنه؟
به مسیری که ما داریم بهش توجه میکنیم
هدایت ….هدایت…هدایت…
چقدر این واژه در عین پیچیدگی ساده ست،در عین سنگینی شیرینه!
من الان میفهمم استاد دقیقا داره از چه چیزی صحبت میکنه!
دوساله فارغ ازینکه بقیه توی زندگیشون چه اتفاقاتی رو تجربه کردند،زندگی من از هر نظر بهتر و بهتر شده!
هرجای این درو ودیوار غار حرا میگردم چه توی کامنت هام،چه داستان هدایتم…
زمستون پارسال با چنان اشتیاقی از تغییرات مثبت زندگیم نوشتم که انگار بهتر ازین وجود نداشته!
ولی الان که یک سال دیگه گذشته میفهمم بابا اون موقع که اصلا انقدر اتفاقات خوب رخ نداده بود،الان چقدر همه چیز عالیتر شده،چقدر قشنگتر شده…
تو همین دوسالی که زندگی اطرافیانم هیچ تغییری نکرده و خیلی هاشونم بیماری و مشکلاتشون بیشتر شده
من سلامت تر شدم،پولدار تر شدم،عاشق تر شدم،با اعتماد به نفس تر شدم
والله هییییچ ربطی به سعیده ی یک سال پیش ندارم!
نه شرایط مالیم،نه محل زندگیم،نه محل کارم،نه شرایط جسمیم!
از همه مهمممتر!
ایمانم به خدا،توحید عملیم،اعتمادم به جریان هدایت…
خداتومن تغییر کرده رو به مثبت …
آره !آره استاد راست میگفت!استاد به حق میگفت!
دوستانی که تو دوازده قدم هستید،ازتون میخوام آگاهانه انتخاب کنید زیبایی هارو،آگاهانه انتخاب کنید توجه به قشنگی ها ونعمت هارو،و بزارید که خداوند شمارو هدایت کنه به نعمت های بیشتر…
و بعد ببینید که زندگی سرشار از زیباییه،فارغ ازینکه بقیه چه جوری دارند زندگی میکنند،فارغ ازینکه دنیا چه جوریه برای یک عده ای!که عده شونم زیاده!برای نود درصد آدم ها اوضاع چه جوری داره میگذره!فارغ از این!
دنیا برای تو عالی پیش خواهد رفت،چون تو داری یک جور دیگه ای عمل میکنی،چون تو داری متفاوت از بقیه فکر میکنی،به همین دلیل متفاوت از بقیه نتیجه میگیری
خدا به قلب من گواهه که من همون وقتی هم که هیچ نتیجه ی ملموسی توی زندگیم نداشتم،صداقت کلام استاد،من رو وادار به کرنش میکرد که سعیده تو باید باور کنی و باید عمل کنی،شک نکن که نتیجه ها بزودی میرسه…
پارسال که خدا بهم گفت بچه هاتو بفرست گرگان،درحالیکه من هیچی از قدم بعدی نمیدونستم،گفتم استاد گفته به جریان هدایت اعتماد کنید،و عمل کنید برید تو دل ترس هاتون!
من ننشستم به کل مسیر فکر کنم که اگر بفرستشمون،تکلیف خودم چی میشه؟تکلیف زندگیم چی میشه؟گفتم اگر خدا گفته باید انجامش بدم و فارغ از نگاه مردم عادی،مطمئن باشم همه چیز برای من عالی پیش میره …
مادر موسی اگر میخواست فکر کنه چه جوری این بچه میخواد ازین دریای خروشان و موج هاش نجات پیدا کنه،هرگز به الهامش عمل نمیکرد!ولی وقتی خدا میگه بندازش توی آب…این کارو میکنه!
جریان هدایت همیشه منطقی نیست،بر متر و معیار قوانین جامعه نیست!
اما تو باید اعتماد کنی!تو باید خودتو بسپاری به جریان …
واقعا من فقط یک قدم برداشتم و سعی کردم توی مسیر ذهنم رو کنترل کنم؛تمرکزم روبزارم روی آموزش ها و البته زیبایی های زندگیم …
خدا هزارتا قدم برداشت،خودش منو گذاشت روی دوشش و آوردتم اینجا …
تا قبل ازینکه بیام گرگان،فکر میکردم این فقط یک ماموریت شیش ماهه برون سازمانیه!
ولی نههه!اینجوری نبود!
این یک ماموریت ساده و یک مهاجرت صغری نبود!
برای من یک ماموریت الهی در پیش بود!
برای اجرای توحید در عمل!برای اجرای توکل!برای رشد شخصیت و اعتماد به نفسم!
خداوند گواهه بر من،من هیییچ ربطی به سعیده ی قبل از آذر ماه ندارم!
وقتی رئیس بیمارستان سابقم توی نامه م نوشت:
بدینوسیله پایان کار خانم سعیده شهریاری، 30/8/1402 اعلام میگردد
اون یک پایان کار ساده نبود!
اون شروع عشق بازی جدید خداوند بود!
بچه ها یک توصیه از خواهر کوچیکترتون!
من اگر ده تا فایل استاد رو بخوام گلچین کنم برای تموم زندگیم فقط به اونا گوش بدم!
قطعا و حتما یکی ازون ده تا جلسه 4،قدم پنجه
دلیل ایمان،توکل،تسلیم نشدن،ادامه دادن،اجرای الخیر فی ما وقع در عمل،استمرار در مسیر،ناامید نشدن،گیو آپ نکردن
برای من همه ش خلاصه میشه در آموزش های استاد توی این جلسه!
آگاهی هایی که قشنگ میتونه مسیرتون رو رگلاژ کنه،این جلسه،گیم چنجره!
انگار وقتی داری جونت رو از دست میدی،یک دستی از غیب بهتون 5 تا جون اضافه میده برای ادامه ی مسیر…
بزارید به صورت پرکتیکال زندگی خودم رو با این جلسه تطبیق بدم:
استاد میگه،شما یک سری درخواست ها به خدا میدی و فکر میکنی مسیر رسیدن به خواسته هاتم میدونی،ولی همیشه اونجوری که تو فکر میکنی پیش نمیره،طبق نقشه ی تو پیش نمیره،مثلا شما درخواست یک رابطه ی عاطفی فوق العاده داری،بعد همون رابطه ای هم که داری میترکه،درخواست ثروت میکنی از خداوند،بعد از شغلت اخراجت میکنند!
اینجا یک سری از بچه ها میگن چرا قانون برای ما جواب نداد؟ یا میگن چرا برای ما برعکس جواب داد همه چی!
و ناامید میشند و دیگه مسیر رو ادامه نمیدن!
ولی نمیدونند شما یکسری درخواست دادی به خداوند،و این مسیر رسیدن به خواسته هاته!
تنها کاری که باید بکنی اینکه تسلیم باشی و بزاری خدا کارهارو انجام بده!
استاد میگه:
توکل یعنی این!ایمان به خدا یعنی این! نه اینکه یک تسبیح دستمون بگیریم هی بسم الله بسم الله ذکر بگیم…
توکل اینجا خودش رو نشون میده،که تو تسلیم پلن خدا باشی و بگی من درخواست دادم به خدا و حتما این مسیر رسیدن به خواسته هامه!
ما باید اعتماد کنیم به جریان!ما آگاهیمون اندازه ی نوک دماغمونم نیست!اون داره کیهان رو مدیریت میکنه!
اون میدونه بهترین روش رسیدن به خواسته ت چیه….
برگردم به خودم و شرایط کاریم!
از سال 94 تا 1400 که من با استاد آشنا بشم،من بدترین کشیک ها رو داشتم،با بدترین سرپرستارها کار کردم،بدترین اعزام هارو رفتم ،بدترین همراه مریض ها به تورم خوردندو ……الی ماشالله ….
به محض آشنایی من با قانون …اوضاع کم کم عوض شد …نرم و آروم…
یک جوری که اولش نمیفهمیدم اصلا …
تا به خودم اومدم دیدم اومدم تو بهترین بخش بیمارستان
با بهترین سرپرستار
استیبل ترین کشیک ها رو داشتم!
اعزام که بهم نمیخورد که هیچ،خدا خودش اعزام ها رو از سر من رفع میکرد!
به طرز عجیبی مریض ها توی شیفت من هیچ کاری نداشتند….
تا اینکه کار به جایی رسید که من دیگه انگار شیفت نمیرفتم،میرفتم مهمونی!
کل شیفت یا داشتم آهنگ گوش میکردم،قرآن میخوندم،ته باغ بیمارستان گردش میکردم….
کامنت میخوندم،کامنت مینوشتم …و عملا مشغول کارهای مورد علاقه م بود تا شیفت تموم بشه برم خونه ….
خب چه اتفاقی افتاد…؟
به محض شروع ماموریت من،ورق کلا برگشت!
شیفت های وحشتناک شلوغ،زیاد و پشت سرهم
اونم تو بیمارستانی که هیچ ربطی به 8 سال کار من تو بخش ویژه نداشت!
یعنی عملا توی این فشار کاری،من داشتم از صفر همه چیز رو یاد میگرفتم،با همکار هایی که خیلی ربطی به شخصیت من نداشتند!
این فشار کاری و ذهنی،قطعا میتونست هر آدمی رو از پا دربیاره!
کما اینکه من هم ی وقتایی کم آوردم و گفتم ادامه نمیدم!
ولی یک چیزی منو سرپا نگه داشت!
اونم آموزش های جلسه 4 قدم پنج بود!
اگر مدت هاست حالت خوبه،اگر آرامش داری؛داری روی خودت کار میکنی
و یک اتفاقی افتاد که برخلاف خواسته هاته
این همون چیزی که قراره تورو به خواسته ت برسونه!
و اینجوری هربار زمین خوردم دوباره پاشدم،توکلم رو حفظ کردم و گفتم خدایا من ایمان دارم به قوانین جهانت!
من مطمئنم این جهان قانون داره،من مطمئنم این پلن تو برای رسیدن من به خواسته هامه!
امکان نداره اون کشیک های استیبل ختم بشه به اینجا!
من شک ندارم این مسیری که من باید طی کنم و ازین امتحان سر بلند بیرون بیام!
الان تو ماه سوم این ماموریتم،علاوه براینکه به تسلط کاری رسیدم،توحید عملی رو اینجاهم اجرا کردم،خدا رو هدنرس و مترون خودم قرار دادم و معجزه هاش رو نوش جان کردم ….
دارم کم کم به راه حل مسئله میرسم،دارم خیر ماجرا رو پیدا میکنم به لطف الله …
من کشتی نوحم رو ساختم…طوفان اومد و خدا منو با کشتیم نجات داد…
این کشتی هنوز داره حرکت میکنه …هنوز در تلاطمه …
هنوز مقصدش مشخص نیست…
هنوز مثل نوح هر روز تکرار میکنم….
وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ
و باز بگو: پروردگارا، مرا به منزلی مبارک فرود آور که تو بهترین کسی هستی که به منزل خیر و سعادت توانی فرود آورد.
ولی با تموم این تلاطم ها،نگرانی ها،چی قراره بشه ها …
با ایمان اول برای خودم مینویسم
من میسازمش…من این کشتی رو جای درست فرود میارم …
قانون قطعا و حتما جواب میده!
به قول استاد لاجرم این اتفاق خواهد افتاد….
وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا
و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟
وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معاملهاى که با او کردهاید شادمان باشید، و این همان کامیابى بزرگ است.
نزدیک به دوساعته پشت لپ تاپ نشستم و مشغول صلات خداوندم…و همین الان صدای اذان در حال پخشه …
الله اکبر…الله اکبر….
آره…آره…
خدا از همه چیز بزرگتره….خدا از تموم خواسته های ما بزرگتره..
خدا از تموم نگرانی هامون بزرگتره….
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ
اگر در آسمان و زمین، جز «اللّه» خدایان دیگری بود، فاسد میشدند! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها میکنند!
عجیب این آیه سنگینه…هرکسی به اندازه ی مدارش میتونه قدرت خداوند رو ازین آیه دریافت کنه …
قدرتی که نودونه درصد آدم های جامعه ازش اطلاعی ندارند…
قدرتی که کوه ها از گرفتنش سرباز زدند…
وانسان قبولش کرد….
دعا میکنم برای خودم …وبرای همه ی اونایی که قدم در راه توحید گذاشتن،قدر الله رو اونطور که شایسته ش هست بشناسیم و خالق زندگیمون باشیم …و سعادت دنیا و آخرت رو برای خودم بخریم…
خداروصدهزار مرتبه شکر برای یک بار دیگه سعادت هم صحبتی با بندگان شایسته خداوند…
الهی که حال دلتون در همین لحظه عالیِ عالیِ عالی باشه و غرق عشق و آغوش بی انتهای خداوند….
در پناه نورِ آسمون ها وزمین باشید همیشه
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّهٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» (ﻭ [ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ] ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ: «ﻭﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﻳﻪ (ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪّﺱ) ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ [ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ] ﺁﻥ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺎ ﮔﻮﺍﺭﺍﻳﻲ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭِ [ﻣﻌﺒﺪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪّﺱ] ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﻭ ﺧﺎﺷﻌﺎﻧﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ»: «ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻳﺰ!» «ﺗﺎ ﻣﺎ ﺧﻄﺎﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﻴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ، ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ.» (بقره 58)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگار ، انسان موحد و عملگرا. بینهایت تحسینت میکنم و از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات و حال و احساس مثبت و عالی رو برات میخوام.
چقدر جالب که در مورد قدم پنجم نوشته بودی چون طی دو سه روز گذشته من هم جلسات قدم پنج رو داشتم گوش میدادم تا امشب رسیدم به جلسه تمرکز بر نکات مثبت قدم پنج دقیقه 36 اونجا که استاد استراحت میکنه و خانم شایسته رانندگی میکنه. متن کامنت شما کمک کرد فایلهایی که طی این 2-3 روز دیدم توی ذهنم موندگار تر بشه. ازت خیلی ممنون و سپاسگزارم.
یکی از ویژگیهای مثبت شما که توی کامنتتون هست و باعث میشه همیشه تاپ امتیازات باشین این فرکانس مثبت کامنتای شماست و عملگرایی توحیدی تون. یعنی همیشه میشه آرامش شما رو در مسیر حرکت تون دید. و از طرفی عملگرا بودن تون، یعنی اگه یه چیزی رو از آموزشهای استاد برامون میگید کاریه که واقعاً خودتون انجامش دادین، و به نتیجه رسوندین. ازتون ممنونم . ترکیب تجربیات شما با آیه های قرآن بسیار بسیار جذاب و لذت بخشه.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
وقتی هدایت خواستم برای نوشتن کامنت هدایت شدم به آیه 58 سوره بقره ، نمیدونم آیا قبلاً این آیه رو برات توی کامنت نوشته بودم یا نه.
خداوند چندان ماموریت پیچیده ای از ما نمیخواد. فقط طلب آمرزش و مغفرت برای گذشته اشتباه مون، شکرگزاری و جایگزینی باورهای توحیدی بجای باورهای غلط گذشته ؛ باورهای غلطی که باعث میشه آدم رو از مسیر توحید و هدایت رب العالمین دور کنه. و خداوند همواره ایمان و عمل نیکوکاران رو پاسخ میده.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ببخشید کامنتم رو کوتاه مینویسم. نامبرده این روزها روزکاره و پنج صبح بیدار میشه.
الهی که شیفتهای شما آرام و استیبل باشه در پناه حمایت رب العالمین.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بسم الله النور
سلام بر سعیده جان
چه جالب الان متوجه شدم من یک هفته اس میرم پیش یکی کار میکنم و اسم اون هم سعیده اس
فوق العاده دختر مهربون و با باورهای فوق العاده در زمینه روابط و اندکی ثروت،دختر زبر و زرنگ و با پشتکار
الان یهو اسمتو دیدم فقط یاد خوبی های اون هم افتادم
اینم از استاد یاد گرفتم که تمرکزم فقط روی خوبی های افراد باشه
سعیده جانم
همیشه تو کامنتهات مینویسی صلاه میکنم
من درک نمیکردم
ولی امروز نه
ی حسی درونم داشت معناشو میگفت
اره واقعا صلاه میکنی وقتی دو ساعت پای لب تاپی و برای ما مینویسی
تو داری صلاه میکنی وقتی اینقدر قشنگ قدرت خداوند رو هم به خودت هم به ما یاداوری میکنی
اره داره صلاه میکنی وقتی نعمتهایی که خداوند بهت داده رو بازگو میکنی تا بقیه بفهمن خدای ما عجبببب خداییه
هرچند که
از دست و زبان ک براید
کز عهده شکرش به درآید
صلاه ینی توجه کردن به خداوند و تو تمام این مدت داری فقط و فقط به خدا توجه میکنی،باهاش هماهنگی و روح الهی خداوند در تو قدرت میگیره
آرامش محضی که فقط میتونه از ناحیه خداوند مهربون باشه بر قلبت نازل میشه و اون لحظه انگار وسط بهشتی و شراب بهشتی خوردی که اینقدر سرمست و پراز احساس خوبی
خدایا تو تنها مسکنی برای همه چیزها
به قول استاد خداوند همه چیز میشو همه کس را
ناامیدان را امید میشود
محتاجان عشق را عشق میشود
عقیمان را فرزند میشود
خدا همه چیه همه چیه
خدا من
خدا تو
خدا ی حشره اس
خدا ی سیاره اس
خدا هوائه
آبه
آتیشه
زمانه
نمیشه توصیفش کرد
همه چیه
حالا که همه چیزه هر شکلی بهش بدی به همون شکل درمیاد
خدایا من تورو رزاق میبینم
من تورو وهاب میبینم
من تورو مهربون میبینم
من تورو ناجی خودم میبینم
من تورو هر لحظه پشت و پناهم میبینم
من تورو حس میکنم همیشه
من خودمو تحت حمایت و هدایت تو میبینم
من تورو فراوانی آدمهای فوق العاده میبینم تو زندگیم
من تورو فراوانی نعمت و ثروت و سلامتی میبینم تو زندگیم
من تورو عشق میبینم که بر من جاری هستی همواره
من تورو تنها و تنها و تنها قدرت جهان میبینم که دست منو محکم گرفته
منو تو آغوش امن خودش جا داده و لبخند من رو همیشه میخواد ببینه
همش میپرسه الان چی میخوای تا بهت بدم که لبخند از لبت محو نشه
خدایا من تورو رفیق شفیقم میبینم
من تورو همسر بی نظیری میبینم که عاشقانه بهم عشق میورزه
خدایا من تورو ادمهایی میبینم که کارهامو برام انجام میدن همه جا
دستان تو بی نهایته
قدرت تو بی نهایته
تو همه چیز و همه کس منی
چی کسی از تو بهتر برای من
بولله قسم تو کافی هستی برای من
تو خودت در زمان مناسب همه کس میشی برای من
تو در مکان مناسب همه کس میشی برای من
تو آرام جان منی
تو صبر و قرار منی
تو نور امید منی
تو احساس خوب منی
تو خنده های از ته دل منی
تو اون اشکهای منی که از شدت معجزه از چشمام جاری میشه
اصلا تو خوده معجزه ای
خود امیدی
خود پاداشی
خود اتفاقات خوبی
خود لذت و اگاهی هستی
خود مریم (من) هستی
تو مال منی و من مال توام
خدایا دوستت دارم و عاشقتم
سپاسگزارم که هستی
که هستی
که هستی
خدایا شکرت
سعیده جان عزیزم
مثل همیشه لذت بردم از دلنوشته هات
کلمه به کلمه حرفات به جان و دلم میشینه چون ایمان دارم با نهایت عشق و ایمان نوشتی برامون.
احساسم عالی شد با خوندن کامنتت و سپاسگزارم ازت.
همینجور پویا و فعال باش که حرفات، نتایجت برام قوت قلبه.
دوستت دارم دوست عزیزم…..
سلام سعیده خانم دوست داشتنی و مهربان
ممنونم از کامنتهای فوق العاده ای که مینویسی و مارو هم از این آگاهیهای ناب و ارزشمندی که خدا بهت میده بهره مند میکنی من همه کامنتهات رو میخونم و یکی از دلایلی که میام سراغ کامنتها به خاطر کامنتهای زیبای شماست چون این همه قدرت و توانایی و استقامتی که در تو میبینم به وجد میام و از نحوه برخوردت با سختی ها و مشکلات درس میگیرم و به من هم جانی دوباره تزریق میکنی واقعا بهت تبریک میگم و ازت سپاسگزارم
فقط یک موضوعی که توجه من رو جلب کرد و احساسم بهم گفت کامنت بنویسم اینه که یه جا گفتی که من چند بار به انتهای خط رسیدم و دیگه داشتم ناامید میشدم و میخواستم برگردم حالا من در جواب این صحبتت خواستم بگم برگردی کجا بری؟ مگه دیگه برگشت توی اون زندگی جهنمی گذشته برای ما امکان پذیره؟
ما وارد مسیری شدیم که تمام پلهای پشت سرمون رو داریم یکی یکی خراب میکنیم و جلو میریم مگه دیگه راه برگشتی برای ما باقی مونده؟
همه اون چیزهایی که قبلا برای ما لذت بخش بود رو خدا با آگاهیهایی که از ماهیت اونها بهمون داد تبدیلشون کرد به جهنم مثلا الان آیا ما دیگه میتونیم بریم قاطی رفیقهای گذشته مون و بشینیم با اونها مردم رو مسخره کنیم و هِرهِر بخندیم و غیبت کنیم و لذت ببریم؟
توی این مسیری که اومدیم حتی چک و لگدهای خداوند هم برای ما لذت بخش تر از رفتن توی اون مسیر قبلیه چون حداقل توی این مسیر اگر دائم به در و دیوار هم بخوریم باز با امید و ایمانی که توی دلمون هست میتونیم حالمون رو خوب نگه داریم اون مسیر قبلی که دیگه امید و ایمانی هم برامون بافی نمیمونه و این آرامش و حال خوبمون رو هم از دست میدیم
به هر حال خواستم بگم ادامه بده خواهر خوب و مهربانم که سختی ها هستن که ظرف وجود ما رو بزرگ میکنن و قرار نیست توی این مسیر به جایی برسیم که سختی ها تموم بشه قراره ما اونقدر بزرگ بشیم و ظرف وجودمون بزرگ بشه که سختی هارو کوچیک ببینیم تا وقتی سختی توی زندگی ما وجود داره که برامون خیلی بزرگه دلیلش بزرگی اون سختی نیست دلیلش کوچیکی ظرف وجود ماست ولی با این تفاوت که اون سختی قدرت بزرگتر شدن نداره ولی ظرف وجود ما این قدرت رو داره و ما فقط میتونیم روی چیزی که اختیارش دست خودمونه تسلط داشته باشیم و اون هم فقط ظرف وجود ماست
امیدوارم که هممون روزبروز ظرف وجودمون بزرگتر بشه و به مرحله ای برسیم که بزرگترین سختیهای دنیا رو به اندازه سر سوزن کوچیک و ناچیز ببینیم درست مثل حضرت ابراهیم که حتی سوختن توی آتیش رو هم عددی حساب نکرد و از آتیش هم لذت میبرد
سلام محمدرضای عزیز
بسیار لذت بردم از اون قسمت کامنتتون که:
همه اون چیزهایی که قبلا برای ما لذت بخش بود رو خدا با آگاهیهایی که از ماهیت اونها بهمون داد تبدیلشون کرد به جهنم مثلا الان آیا ما دیگه میتونیم بریم قاطی رفیقهای گذشته مون و بشینیم با اونها مردم رو مسخره کنیم و هِرهِر بخندیم و غیبت کنیم و لذت ببریم؟
واقعا چه جهاد اکبری ما با کمک خدا توی وجودمون به راه انداختیم که بقول شما اون لذت ها گذشته،دیگه برای ما کوچکترین اهمیتی که نداره هیچ بلکه دیگه اعراض هم می کنیم و دوست نداریم توی جمعی که از این صحبت ها و قضاوت ها و مسخره کردن دیگران هست هم بنشینیم و این تنها بودن رو با بودن در کنار دوستان هم مدار و هم فرکانس و یاد گرفتن آگاهی های جدید جایگزین کرده ایم،چقدر این راه بااینکه به قول شما چکد ولگد هم داره ولی برای بزرگتر شدن ظرفیت وجودیمون لازم و ارزشمنده که نه تنها پاپس نمیکشیم بلکه دوست داریم روز به روز بیشتر توی این آگاهی ها غرق بشیم و فکر نمیکنم کسی که عضو این سایت هست بخواد و بتونه رفتار و منش قدیمی رو ادامه بده و خدا داره با این تمرینات و این آگاهی ها این نترسیدن ها!قدم های ما رو محکمتر میکنه تا ایمانمون بیشتر بشه و ظرفمون بزرگتر تا جزوء پرهیزگارانی که در قرآن وعده داده بشیم.
خدایا شکرت به خاطر دوستان آگاه
سلام و درود به دوست عزیزم من سعیده زیبا و دوستداشتنی
سعیده جان دیشب ایمیل پیام شما روی صفحه گوشیم اومد…
بخدا تو مدارم نبود بخاطر همین برام باز نشد!
و امروز بعد از رونمایی قرآنم .هدایت شدم که کامنت شما را باز کنم…
وای خدای من چقدر همزمانیها را خداوند انجام میده…
سوره انبیا از ایه 82به بعد..
چقدر زیبا بود چقدر این کنترلذهن با قانون تکامل میشه متفاوت بهش نگاه کرد…
و دقیق شدن به قانون الهی…
همون ادامه دادن در مسیر زیبابیین شدن..در نگاه در تفکر و در عملگرایی……
منم یادم به روزهای قبلم افتاد که از کجا به کجا رسیدم…
و موقعهایی یکم شرایطم بهم میریزه.. همون لحظه تلاش میکنم که نفسم تکون نخوره..خیلی سعی میکنم..
ولی من باید همیشه فروتن در برابر خدادند باشم..و خدادندمو از روی بیم و امید بخوانم..
و بدونم این تسلیم بودن…مهم ترین بازی منه در قوانین الهی.و بزارم خداوند کارهامو انجام بده..
اگه هر هر اتفاقی در مسیر بیفته برای رسیدن به خاستهامه…و من باید درست و دقیق عمل کنم…
و این ایه 82به بعد انبیا با صحبت شما امروز برام هم فرکانس بود…و من درک کردم ان اعتماد رو بیشتر در درونم بسازم…و خودمو توی کشتی نوح ببینم…بدونم در نهایت خداوند بهترین منزلگاه رو قرار داده…
فقط از سر سپردگی من میگذره..انشالله بتونم قانون الهی رو بیشتر درک و عمل کنم…
و در اینراه عاشقی برای همیشه ادامه بدم..
و اون نکته مهمی که ،نگارش کردین.از قدم دوره بینظیرتون..
ایمان و توکل،تسلیم نشدن،ادامه دادن،اجرای الخیر فی ما وقع در عمل،استمرار در مسیر ،ناامید نشدن،گیو اپ نشدن..
تشکر از شما دوست عزیزم…
صاحب ماهی را ،هنگامی که خشمگین رفت ،و گمان کرد که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت..(موضوع قانون رو خیلی دقیق داره خدادند میگه)…قانون هر لحظه عمل میکنه..شکیبایان همون منظورش افرادی که مدام احساس خوب دارن..
پس در تاریکی ها ندا دادکه:معبودی جز تو نیست تو منزهی،همانا من از ستمکاران بر خود هستم.
پس دعایش را مستجاب کردیم و از اندوه نجاتش دادیم،و مومنان را این گونه نجات می دهیم.
و خداوند دقیق اینجا داره از خودش میگه!
بی تردید این دین و راه و روش شما.دین و راه روسی واحد و یگانه است،و من پروردگار شمایم ،پس مرا بپرستید
بازم تشکر از شما سعیده عزیز.انشالله همیشه سالم و تندرست و خوش و عاقبت به خیر باشید!
هیچ چیز مانند عاقبت بخیری نیست..عاقبت به خیری که نوح را همراه با مسافران مومنش نجات داد..و بسمت منزلگاهی پر خیر و فراوان هدایت نمود….
به نام خدایی که همیشه درها رو باز میکنه
سلام به تو عزیز دلم سعیده مهربون
چقدر من جنس کامنت هات رو دوست دارم چقدر این آگاهی ها رو درست درک کردی چقدر درست منقلشون میکنی چقدر زیبا توحید و توکل را اجرا میکنی خدا همیشه پاداش میده به صبر و ایمانت.
از خدای مهربون هدایتگرمون هر روز پرواز در آسمان یکتاپرستی رو برات آرزو دارم
سلام دوست عزیزم ممنون از کامنت زیبای شما، وقتی کامنتت رو خواندم متوجه شدم دقیقا من هم با عمل به قانون یواش یواش زندگیم بهتر و بهتر شده ولی اونقدر آروم و طبیعی این اتفاق می افته یادمون میره که این به خاطر عمل به قانون و کنترل ذهن است، دم شما گرم ، بسیار زیبا و انگیزه بخش بود صبح ساعت 5 صبح بیدار شدم هدایت شدم اولین کار برم کامنت بخونم که کلی انرژی گرفتم از کامنت زیبای شما