سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 242 - صفحه 13

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز، خانم شایسته و همه بچه های سفر به دورآمریکا

    روز سوم کمپ؛ اول فایل نکته ایی که خیلی نظرمو‌جلب کرد: تعداد افراد و تعداد آدم هایی که ثبت نام کردن برای حضور تو این کمپ، تعداد مشتری هایی که داشتن، حالا فکر کنین هر دوره این تعداد آدم ثبت نام میکنن و چقدر جالب؛ شما یک بازی و یک تفریح و یک ورزش رو یاد بگیری و اونو به دیگران آموزش بدی و ازش کسب ثروت بکنی: این تنوع بیزنس و پول درآوردن رو میبینم: قانون فراونی تو ذهنم پر رنگ میشه و اینکه میشود با هر کاری پول درآورد: یکی اومده با پینگ پنگ داره پول میاره

    چقدر این مربی رو من دوست داشتم و چقدر تحسینش کردم و چقدر تیپشو، لباس پوشیدنشو، اون چهره زیباشو و مهارتشو اون چهره ایی که همش در حال خنده بود رو دوست داشتم و دیدم که چقدر از کارش داشت لذت میبرد و چهره اش شاد و خندان بود و داشت با جدیت کارشو انجام میداد: خیلی این مربی رو تحسین کردم و وقتی دید خانم شایسته خیلی جدی داره بازی میکنه، تلفن همراهشو گذاشت زمین و دیدم داره با مهارت بیشتری بازی میکنه و سرویس هاشو میزنه.

    این آکواریوم منو یاد سفر هیجان انگیز به انزلی و رفتن به آکواریوم انزلی که بزرگترین و خفن ترین آکواریم ایران هست انداخت و چه تجربه لذت بخشی بود برام وقتی وارد این آکواریم شدم؛ اولا که چقدر قانون فراوانی برام تداعی شد که اون تعداد افراد بلیط خریدن برای ورود به اکواریوم و دوم اینکه وارد دنیای جدیدی شدم: خیلی دوست داشتم اون تجربه رو و با دیدن این صحنه؛ خاطره آکواریوم انزلی برام زنده شد و داشتم فکر میکردم که خداوند چه قدرتی داره که این همه موجودات رو به این زیبایی خلق کرد و چقدر تنوع موجودات زنده هست؛ خصوصا دنیای زیر آب، دنیای اقیانوس ها و‌خداوند با قدرتش این همه موجودات رو به زیبایی آفرید و روزی تک تکشون رو هم براشون محیا کرده.

    خدایا شکرت منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کردی، خدایا شکرت من هر روز سپاسگذارتر و شکرگذارتر میشم، خدایا شکرت این چشم هارو بهم دادی که هر روز میتونم زیبایی هایی که خلق کردی رو ببینم و سپاسگذارت باشم، خدایا بابت تک تک نعمت هایی که بهم دادی و من بهشون واقفم شکرت، خدایا بابت تک تک نعمت هایی که بهم دادی و من بهشون واقف و آگاه نیستم شکرت

    خدایا با تموم وجود دوست دارم؛ خدایا هر لحظه و هر حال هدایتم کن و منو در پناه خودت حفظ کن و منو از شره شیطان رانده شده دور کن و کمکم کن همراه من پیروز نبرد گمراهی های شیطان باشم، خدایا من همیشه و در همه حال به تو و به توجهت و به الهاماتت نیاز دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    علی ثالثی گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم و مریم خانوم گرامی

    خدارو شکر برای مشاهده قسمت دیگری از سفر به دور آمریکا

    استاد واقعا مشخصه که توی بازی پینگ پنگ بهتر شدین و پیشرفت کردین،تحسین میکنم این تلاش و انگیزه شما و مریم خانوم رو که در جهت بهبود خودتون حرکت میکنید

    یکی از نکات جالب این دوره اینه که شما و مریم خانم در کنار پسرها و دخترهایی تمرین میکنید که سن شون چه بسا نصف شما و کمتر هم باشه و با خودتون نگفتید که اونا از ما کوچیکترن و … بهونه ای که شاید یکسری ها داشته باشن برای حضور در بعضی جمع ها همینه که مثلا افراد اون جمع هم سن من نیستند و به من نمیخورند و …

    الله اکبر از این عظمت آکواریوم زیبا و ماهیان قشنگش

    خداروشکر برای خلق انواع و اقسام ماهی های متنوع کوچیک و بزرگ و به هر رنگی

    چه شکوه و جلال و جبروتی دارن

    اون هشت پا که فوق العاده ست

    ممنونم از شما که این زیبایی ها رو با ما هم به اشتراک گذاشتین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    چقدر خوب اساتید اون آکادمی داشتن به شما آموزش میدادن و تمام حرکات رو به دیتیل زیر نظر داشتن، اصلاح فرم ضربه زدن و تنوع ضربه زدن ، باور کنید من هم داشتم یاد میگرفتم که چطور ضربه بزنم‌چطور جامو عوض کنم، خیلی خوب بود

    قسمت آکواریوم هم که جذابیت خاص خودشو داشت و کلی مخلوقات بی نظیر خداوند و دیدم، یاد فایل نهنگ ها تو دوره 12 قدم افتادم اونجا که گفتید خداوند همه چیزو تو این دنیا مسخر ما کرده و چقدر این مخلوقات دوست داشتنی بامزه بازی میکردن، شنا میکردن و از محیطشون لذت میبردن، بچه ها کوچیک هم مثل تلویزیون داشتن تماشا میکردن؛ دیدن این حیوونا چقدر حس خوبی به آدم میده و چقدر لذتبخشه، یادم اومد منم چندوقت پیش رفته بودم آکواریوم انزلی و چقدر زیبا و کلی لذت بردم

    ممنونم از شما استاد عزیز به خاطر این تصاویر زیبا ، شاد ‌و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم عزیزم و دوستان گلم

    استاد سپاسگزارم ازتون ک در هر رفتار و تجربه تون قانون رو به ما یادآوری میکنید، همین دونستن و بیادآوردن اینکه عادت جدید ساختن نیازمند تلاش بیشتری هست، همین باعث میشه از خودت توقع منطقی داشته باشه و ناامید نشی.

    این بزرگ بودن کشور آمریکا و سرسبزی و زیباییش قابل تحسینه

    این تخصصی بودن همه چی هم قابل تحسینه، میبنی در هر زمینه ای خیلی دیتیلی پرداختن ب هر چیزی، مثلا این کمپینگ تو چنین جای زیبایی

    چقد قشنگ هست این منطقه درختای بزرگ، فضای بزرگ خلوت

    چه صلح و پذیرشی هست،آدمایی ازهر گوشه دنیا باهر نژاد و ملیتی در صلح کنار هم برای یادگیری و لذت

    استاد تو فایل چرا آمریکا پیشرفته هست یا ثرتمند ،دقیق یادم نیست، گفتین ک بخاطر اینکه سالهاست ک نیازهای اولیه ای که خیلی کشورا درگیرن رفع شده، و آرامن از این لحاظ، ذهنشون آرام هست، و ذهن آرام هست ک بدنبال لذت بیشتر هست،بدنبال پیشرفت هست،

    ذهن آرام هست ک میتونه تمرکز کنه و از قدرت تمرکز استفاده کنه

    ذهن آرام هست میتونه الهامات رو دریافت کنه

    و این تو اسکل زندگی شخصی هم هست، استاد شما سالهاست مسایل اولیه زندگیتون زو حل کردین، و الان زندگی شما فقط از عالی به عالیتر هست

    الان هست ک میتونین با فراغ بال با آرامش به تفریحات مورد علاقه تون بپردازین

    تحسین میکنم آزادی مالی،مکانی،زمانی و این رابطه ی بینظیر رو.

    و تحسین میکنم اون استاد عباسمنشی که در تضاد ها یکجور دیکه عمل کرد، مثل اکثریت عمل نکرد ، و نتیجه ای هم که گرفته الان مثل هیچکس نیست.

    و سپاسگزارم که ردپاش رو با عشق و صادقانه گذاشته تا کسی که واقعا میخاد زندگیش عوض بشه ،دنبال کنه

    سپاسگزار خداوندم که لطفش شامل حال من شد، که با کنترل ذهنم در شرایط حساس و در مجموعه ای از تضادهای زندگیم، میتونم درک کنم صحبتهای شما رو و عمل کنم این روزا

    دارم تمرکزم رو از روی تضادهای سنگینی ک این روزا تو تموم زندگیم هست برمیدارم و میذارم روی اینکه،، خب حالا چی میخام

    خدا رو شکر ک دارم بهتر قانون رو یاد میگیرم که خب درسته اعراض کنم از این نکات منفی ولی یادت باشه اینا مساله ن و مسولیت حلش با تو هست و تا حل نکنی، زندگیت تغییر نمیکنه

    توهم نمیزنم و فرق بین تمرکز بر نکات مثبت و آشغال زیر مبل کردن رو یاد میگیرم، قبلا همع چی رو روش برچسب ناخواسته میزدم و اعراض میکردم و سعی میکرذم نکات مثبتش روپیدا کنم و روش تمرکز کنم

    تا اینجا درست ولی مساله هم باید حل بشه،تمرکز کنم روی نکات مثبت همراه با تمرکز روی راه حل بجای مشکل

    خدا رو شکر در این مسیرم و هر روز درکم دازه بیشتر میشه، قبلا فقط فکر میکردم شرک اینه ک به بقیه قدرت بدی که اونا میتونن تو رو خوشبخت کنن یا بدبخت

    ولی الان ی جنبه ی دیگه شرک رو هم درک کردم،واقعا هر جا شرک باشه ذلت و خواری هست.

    من در راستای حل یک مساله ی اساسی زندگیم،پی بردم که روابطم با خانواده م خیلی تمرکز و انرژی منو میگیرع و نشت انرژی بزرگی هست برای من.

    خب مسولیتش رو پذیرفتم و ریشه ش رو درآوردم شرک بود، من مسولیت خوشبختی و اصلاح اونا رو پذیرفته بودم، من ناجی اونا بوذم، اینم شرکه که فکر میکنم تو زندگی بقیه قدرت دارم، اونا جای درستش نیستن و کار خدا رو انجام بدم

    من این قسمت شرک رو درک نکرده بودم که منم قدرتی ندارم در زندگی بقیه، تلاش برای تغییر دیگران هم شرکه، ایستادن در مقابل قانون پروردگار هست و واقعا نتیجه ش بی عزتی و تنش و دعوا هست، و دور شدن خودت از مسیر.

    دارم تلاش میکنم رفع کنم اینو، دیروز ذوتا مشکل بود در خانواده، خواستم بپرم وسط مث همیشه، گفتم آرام باش هاجر جان تو خدا نیستی، بخدا توهم زده بودم ک من همه کازم من دارم کارای اینا رو انجام میدم، کنار ایستادم ب تماشا و خداوند کاراشونو براشون انجام داد، در حالی ک من آرامتر بودم.

    اون بزرگترین آکواریوم هم عالی بود، اونا رو دیدم با اون ظرافت تنوع، گغتم خدایی ک این سلول ها رو ب این هوشمندی و دقت هدایت میکنه هر کدوم یک رنگ و شکل باشن،

    منم هدایت میکنه به راه حل مساله م

    هر کسی رو هم هدایت میکنه، من بشینم کنار

    تحسین میکنم آزادی زمانی،مالی و مکانی ،و تکرار میکنم پس میشود، پس امکان پذیره

    تحسین میکنم رابطه ی هماهنگ،عاشقانه و بدون وابستگی تون رو

    تحسین میکنم این کشور بزرگ سرسبز زیبا آزاد قدرتمند و ثروتمند رو

    تحسین میکنم این فرهنگ آزاد و در صلح رو،که هر کسی هر طور با هر عقیده،سبک، پوشش وجوری ک دوست داره آزادانه زندگی میکنه

    و تحسین میکنم این کشور رو که ترین ها در اونه، اول هست تو اکثر زمینه ها تفریحی آزادی تکنالوژی و …..

    سپاسگزارم از شما برای این فایل زیبا و چشمنواز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    Paria گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به رسم شکرگزاری هرروزه ام

    (ولی امروز این شکرگزاری رو در سایت استاد عزیزم هم ثبت میکنم تا مسیر کامنت گذاری رو در اینجا استارت بزنم )

    الان ساعت تقریبا 9 صبح روز 13 تیرماه 1403

    حال و احوال عالی خدایا شکرت

    انرژیم بشدت بالاس خدایا شکرت

    خدای مهربونم میدونم چون ازت خواستم انرژی بالایی بهم بدی، تو این نعمت بزرگ رو براحتی به من دادی

    خدای مهربونم این چندروز که دوره دوازده قدم استاد عزیزم رو شروع کردم بسیار بسیار ذوق زده و حالم خوبه بینهایت ازت ممنونم

    خدای قشنگ من تو در کنارمی و من حضورت رو بیشتر از همه مواقع حس میکنم،احساسم بهت قشنگ و زیباست لحظه به لحظه حضورت در کنارم ملموسه و من قدردان توام

    وقتی فکر میکنم چطور پله پله حال و احوال من داره بهتر میشه چطور هرروز بهتر دارم فکرم و ذهنم رو کنترل میکنم فقط باید از تو قدردانی کنم

    تو ناظر بر احوال منی

    تو ناظر بر این هستی که من هرروز حالم خوب باشه

    اصلا تو میخای که من حالم خوب باشه

    تو دوس داری که من روز به روز پیشرفت کنم چه مالی ، چه سلامتی و چه روحی و عاطفی

    خدای مهربانم من عاشقانه میپرستمت و عاشقانه دوستت دارم چون دیدگاهم بهت عوض شده و همین الان الان که دارم مینویسم میدونم تو با ذوق نشستی پیشم و از اینکه حال من خوبه خوشحالی و میگی پری همیشه ازت میخام انرژِیت بالا باشه ، من برات آرامش میخام من برات ثروت میخام من برات کار خوب میخام من برات موفقیت میخام من برات سلامتی عال میخام من برات افکار مثبت میخام من….

    خدای مهربان من الان یه حالی ام که تو فقط میدونی….

    خدای قشنگ من از اینکه همسرم با من دوره دوازده قدم رو شروع کرده خیلی خوشحالم

    خدای مهربونم از اینکه هر دومون میریم باشگاه ازت خیلی ممنونم

    خدای قشنگم از اینکه هردومون تغذیه عالی داریم خیلی ممنونم

    خدای مهربونم از اینکه هر روز آدمهای بسیار عالی درمسیر راه و زندگیم قرار میگیرن ازت ممنونم

    خدای قشنگم همین لحظه و همین الان که دارم از این جا حیاط زیبای شرکتمون با خونه های ویلایی روبرو که در یک محله عالی در تهرانه رو میبینم شکرت چرا که من روزی آرزوی این جایگاه رو داشم و تو براحتی هر چه تمامتر در مسیرم قرار دادی و میدونم که میدونی من لحظه ای فراموش نخواهم کرد که چطور دستی از دستان تو در مسیر زندگیم قرار گرفت تا امروز و این لحظه روی این صندلی بنشینم.

    خدای مهربانم من رو هدایت کن به مسیر سلامتی بیشتر،ثروت بی حساب،موفقیت،نعمت برکت ، شادی ،ایده های خوب ، آگاهی و رشد

    خدایا عاااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2831 روز

    به نام خالق هستی و نیستی

    سلام به همگی عزیزان

    وقتی چشمم افتاد به بازی پینگ پنگ شما به این فکر افتادم که واقعا آدم نباید بگه من باید وقتمو فقط برا کارهایی که برام منافع مالی داره بذارم ،اما کسی که بلوغ فکری درست داشته باشه میگه نععع بلکه من باید هرلحظه گوش به فرمان الوهیت الهی و رها باشم چونکه ارزش روح ما بینهایت فراتر از تمام ثروت ها،مسائل روزمره و تمام این حرفاست

    اما یه نکته هم هست وقتی کسی که پا بذاره فراتر از پول و ثروت ساختن مثل شما دوتا استاد عزیزم من اگر میگم دوتا استاد عزیزم چونکه مریم شایسته عزیز هم واقعا برازندگی استاد بودن داره

    خلاصه ما یکبار به این دنیا میاییم پس چرا اولویت و ارزش اصلی انرژی و عمرمون نذاریم برا تغذیه باکیفیت روح‌مون

    من که خودم شکرخدا با کمک استاد عزیز و گنج های اینجا مدتهاست توی کار خودم که بیشتر از هرکاری بهش علاقه دارم هستم،چونکه انجام دادن این کار مورد علاقم قبل از رسیدن به پول وهرچیز دیگه برا من مهم اینه که روح‌منو تغذیه و زنده میکنه حالا چه پول ازش دربیاد چه درنیاد هرچند که خیلی هم ثروت ساختن درش وجود داره بی نهایت

    وقتی این آکواریون بزرگ و با این حیوون های بسیار زیبا رو نگاه میکردم یه لحظه یاد خودم افتادم که خدایا شکرت من مدتهاست که از درون تغییر کردم چونکه یه تایم از روز و یسری تصویرها رو در مکان های بظاهر معمولی نگاه میکنم واقعا احساس میکنم جهان زیباتر و رویایی تر و معجزه گونه تر از اون چیزیه که من بتونم تصورش کنم و همین نگاه و احساس باعث سپاسگذار بودن عمیق وجود من بشه و من با همین نوع نگاه روند زندگیمو و عمرمو به زیبایی و معجزات الهی طی کنم نه اینکه مثل اکثریت مردم بخوام معمولی و بدون عشق زندگی کنم عمیق و سپاسگذاری واقعی زندگی کنم

    تا الانم داشتم جلسه ستاره قطبی قدم دوم نگاه میکردم واقعا هرروز دارم به اندازه یه سر سوزن بیشتر درک میکنم که خوشبختی واقعی درونی ست نه عوامل بیرون نه داشتن چمیدونم فقط ماشین،خونه،حساب بانکی ،فرد خاص،یا یه وسیله خاص و….

    واقعا وقتی خوشبختی واقعی از درون باشه اصلا این چیزها چه باشند چه نباشند تفاوت خاصی برا آدم نداره و خیلی هم جالبه وقتی آدم واقعا خوشبختی درونی داشته باشه اتفاقا تمام این عوامل بیرون خودشون درست میشند و وارد زندگی میشن

    خدایا شکرت از اینکه هرروز بیشتر بهم کمک میکنی که این چشمهام بیناتر،گوش هام شنواتر،و قلبم بازتر بشه که ملکوت الهی رو با دیدگاهی بزرگتر و عمیق تر ببینم و این فایل های ارزشمند رو هدایت های همیشگی الهی در مسیر درست زندگی ببینم

    همگیتون خیلی دوست دارم بهترینهارو براتون آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1747 روز

    به نام خداوندبخشنده ی هدایتگر به سمت استجابت شدن خواسته هایم به صورت کاملا طبیعی و باعزت

    سلام برخدای بزرگ و قدرتمندم سپاسگزارلطف بی کران الله مهربانم هستم که به من فرصت داد تاباردیگر دست به قلم بشم و زیبایی های منحصربه فرد این سریال ارزشمند رو بنویسم و تحسین وتصدیق کنم این جهان زیبای خداوندم را الهی صدهزارمرتبه شکرت

    سلامودرود به شماعزیزان دل،خدا بهتون قوت بده که اینقدر باعشق دنباله رو بهبود ورشد شخصیتی خودتون هستید

    چه صبح زیبای دل انگیزی رو بچه های عزیزشروع میکنند بایک ورزش عالی یک انرژی فوق العاده به روحوجانشون هدیه میدن،خدایاشکرت که همه ی این دوستان تو رده های سنی مختلف باصلح وآرامش کنارهمدیگه باعشق دارن انرژی ناب الهی بخودشون میدن

    مریم جان عاشق این استمرار و‌تلاش شما درکنار عزیزدلتون شدم که اینقدر عالی پابه پای استاد به روش قانون سلامتی پیش میرید و هر روز از دیروزتون جوان تر و شاداب تر میشید الهی شکرت

    استاد جان وقتی داشتید بااون اقای خوش قلب و خوش اخلاق بازی میکردید چقدر این تمرکزتون رو تحسین کردم واقعا فوق العاده بازی کردید،آفرین به این همه استمرارتون و پشتکارتون دراین مسیر لذتبخش،تحسین برانگیزهستید که وقتی میبینید یک روش به کنترل ذهنتون سالهای ساله کمک کرده همون روش رو سعی میکنید تو اجراکردنش مهارت کسب کنید و به همین شکل تو کنترل ذهنتون هم مهارت عالی کسب کردید و ونتایج زندگیتون گواه این هست که به چه اندازه تونستید در اجرای کنترل ذهنتون خوب عمل کنید

    مریم جان این استایل بدنتون رو هزاران بار تواین چندقسمت اخیر سریال بسیار تحسین کردم و چقدر این سرعت عملتون توبازی تنیس تحسین برانگیزه،واقعا اون آقایی که کلاه سرش بود هم چقدر باحوصله و آرامش عالی روش درست بازی کردن رو یاد میداد خدایاشکرت

    چقدر اینجا همگی باهم هم مدار هستند،بخدا وقتی این سریال رو میبینم میفهمم که واقعا چقدر قانون خدا باعدالت اجرامیشه،هرکسی دقیقا سرجای خودش قرارگرفته بدون اینکه کوچکترین اشتباهی در اتفاقات زندگی هر انسانی رخ بده،خدایاشکرت بخاطر این قانون بدون تغییری که درجهانت وضع کردی و هرکسی به اندازه ی لیاقتش داره در این جهان از خان نعمت الهی استفاده میکند یااینکه خودش رو محروم کرده و خبر نداره که خودش لیاقت رو از خودش گرفته نه اینکه خدا خواسته باشه بهش ظلم کنه

    خدایاشکرت بازهم شهر آکواریوم ماهی ها،ببین چقدر ایالت به ایالت این کشور فقط توهمین نعمت ماهی تنوع و فراوانی هست،الله اکبر چقدر هم مردم زیادی دارن ازینجا استقبال میکنند،ببین هرکدوم ازینها حتما یک مبلغ پولی باید پرداخت کنند تا بیان اینهمه زیبایی رو دیدن کنند،ببین چققدر ثروت هست و چقدر صاحب این قسمت که چنین ایده ای رو اجراکرده تواین قسمت از روز پولسازی کرده و وازهمه مهمتر ارزش خلق کرده خدایاشکرت

    عهه دوست عزیزمون هم که باهمسرعزیزشون فکر کنم اگه اشتباه نکنم اسمشون آقافردین بود،باشما هم سفر شدند،خدایاشکرت که شمادوستان عزیزمون انقدر خوب رو خودتون کارکردید که چندین بار بااستادعزیز ومریم جان هم فرکانس شدید و اون هم در سفر بااونها لذت سفرتون رو چندین برابر کردید

    خداای من اینجا میشد عجایب خلقت آفریدگار رو مشاهده کنی،چقدر زیبا بودن تموم این موجودات،هرکدوم از اونها با شکل صورتشون انگار نمایانگر یک شخصیتی جالب بود

    مثلا یکی ازون ماهیا میمیک لب هاش به شکلی بود که انگار داره ازین موقعیتش غصه میخوره،اون دلفینای بامزه انگار دوست داشتن یجوری به شیشه ی آکواریوم بچسبند که آدما اونها رو لمس کنند و یه شخصیت بازی گوش داشتند

    اون هشت پای زیبای هیولا با چسبیدنش به شیشه انگار داشت اون زیباییِ منحصر به فردش رو واون عجایب خلقتش رو رخ نمایی میکرد

    واقعا هرچقدر زیبایی های آفرینش خدارو تحسین کنم کم گفتم،هرکدومشون زیباییِ بخصوصی داشت اصلا آدم از دیدنشون سیر نمیشه،میشد ساعتها به اونها نگاه کنی و یک مراقبه ی ذهنی عالی داشته باشی

    چقدر اون دلقک ماهی هایی که لا به لای مرجان ها میرفتن زیبا بودن،چقدر اون طرز فیلم گرفتنتون به آدم یک حس واقعی از داخل یک دریا رو میداد،واقعا فوق العاده بود خدایاشکرت

    خدای من اون تمساح ها شبیه مسجمه بودن،اگه چشمش رو نمیبست من باورنمیکردم که اونها واقعی باشن

    اون ماهی هیولای آخر فایل شگفت انگیز بود،من اسمش رو گذاشتم آنتن ماهی،انقدر جلوی صورتش شبیه به آنتن تلوزیون بود که واقعا عاشق این خدای خلاقم شدم که موجودی رو با هر شکلی خلقت کرده

    اینجا باید گفت فتبارک الله احسن الخالقین به این هنرنمایی خداوند که انقدر زیبا و خلاقانه طبیعتش رو نقاشی میکنه و رنگ آمیزیش که دیگه بی نظیره،شگف انگیزه فوق العادست،الهی هزاران هزارمرتبه شکرت

    استادجان ازتون ممنونم که به ما اینهمه زیبایی رو نشون میدید،بخدا واقعا خیلی وقتا کم میارم کامنت چی بنویسم یا چطوری توصیف کنم،اونقدر ذوق زده میشم که غیر از خدایاشکرت چیز دیگه ای اون لحظه نمیتونم بنویسم

    انقدر شوروحالم عاللی میشه که دوست دارم ثانیه به ثانیه ی این سفرهاتون واین زندگیتون رو استپ کنم و درمورد هرکدوم ساعتها فکر کنم،واقعا دمتون گرم که به همچین ایده ای هدایت شدید و زیبایی های دنیارو برای ما به اشتراک میذارید و طرز آموزشتون رو درعمل برای ما آسون میکنید مسیرزندگیمون رو به سمت آسونیِ بیشتر

    همین دیدن زیبایی های این آکواریوم و صحبت کردن درمورد هرکدوم ازین ماهی ها،خودش یک روش برای کنترل ذهنه

    کنترل ذهن یعنی همین که توجهت رو از روی موضوع ناخواسته برداری و بذاری رو چیزی که بهت احساس بهتری میدهد،نه اینکه حتما عااالی بشی،همین که بهتربشی نصف مسیر رو طی کردی

    صفااینو یادت بمونه هرچی بیشتر روی این فایلها تمرکز کنی زودتر به خواستت میرسی،بصورت کاملا طبیعی،بدیهی،بصورتی که اصلا خودتم فکرشو نمیکنی،فقط تو این مسیر بمون و استمرار بورز،تلاشتو فقط از لحاظ ذهنی بیشتر کن،تا به احساس بهتری برسی نه یک عامل بیرونی

    عامل بیرونی برابر میشه با شرک ورزیدنت تو مسیر رسیدن به خواستت

    وقتی تو تلاش کنی که چطور ذهتت رو از روی ناخواسته برداری،خود بخود شرایط رسیدنت به خواستت هم فراهم میشه،به سادگی،تأکیدمیکنم به سادگی،به یک روش کاملا آسون،فقط کافیه لذت ببری

    چون رسیدن به احساس خوب و لذت بردن ازمسیر تو رو به خواستت میرسونه

    خدایابهم کمک کن تا به بهبود شخصیتم دراین مسیر متعهدانه پیش برم و با تصدیق کردن و تحسین کردن این زیبایی ها شخصیتم رو به دیدن زیبایی ها عادت بدم و این روند رو تا آخر عمرم،تاروزیکه تو‌خون و رگم جون دوباره میدی من دراین مسیر استمرار بورزم و خودم رو رشد بدم،بهبود بدم و هروز یک قدم بردارم که به سمت کمال نزدیکتر بشم…

    الهی آمین

    هرکجا هستید شماعزیزان رو درپناه خدای بلندمرتبه ی استجابت کننده میسپارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی

    سپاسگزار خداوندم که اول صبح که بیدار شدم سپاسگزاری کردم تجسم کردم اومدم تو سایت حسی بهم گفت بنویسم

    همه چیز توحیده خدایا من تسلیم توام من بندگیت میکنم تو هم ارباب خوبی باش

    دیروز تنها بودم بچه ها و همسرم بیرون بودن گفتم باید امروز لذت ببرم رفتم خرید کلی زیبایی و فراوانی دیدم

    رفتم کافه آب هویچ و بستنی با شیرینی خوردم تو راه به خداوند گفتم امروز من مهمانت ام خرج ام پای توست به خدا اندازه ای که خرید کردم واریز برام اومد این قدر ذوق کردم اومدم خونه اسمس دیدم خدایا شکرت

    دخترم دانشگاه بود برگشت خونه کلی برام خرید کرده بود نمی دونید چقدر خوشحال شدم برام کادوی تولد گرفته بود تا الان من کادوی تولد نگرفته بودم این قدر سپاسگزاری کردم خواستم خوشحالی ام و احساس ام به شما به اشتراک بگذارم

    همسرم روز قبلش خیلی خوشحال نبود جرات نکردم چیزی بگم بیاره

    رفته بود دنبال دخترم از دانشگاه تا اومد خونه یک دوش گرفت خودش رفت بیرون برگشت کلی خرید کرده بود …

    پسر کوچکم به خواهرش میگه تو خوش شانسی گفتم آره راست میگه تا تو برگشتی ببین بابات چقدر خرید کرد

    دخترم هم چون قانون رعایت میکنه توی سایت هست گفت مامان مال این مسیره

    این مسیر خیلی لذت بخشه

    خیلی خیر دیدم کلی معجزه دیدم نشونه ها رو میبینم

    خدا کار نمیکنه شاهکار می کنه

    منی که شش سال قبل از روستا دور افتاده …اومدم شهر کلی دستان خداوند به کمکم اومد اون وقت قانون بلد نبودم

    بهترین صاحب خونه بهم داد بهترین ماشین بهترین فرزندان …

    منی که همش لباس کهنه تن خودم و بچه هام بود الان خبری از لباس کهنه نیست همه نو هستن

    پول توی حسابم نبود الان همیشه هست

    سلامترم صبورترم آرامش ام بیشتر شده از تنهایی ام لذت میبرم این مسیر برام خیلی لذت بخشه

    نمی دونستم چه طوری با خدا حرف بزنم الان می تونم الان ترس از خدا ندارم

    خداوند خودش برام خیلی کارها کرده چرا زودتر نرفتم سراغش

    تجسم میکنم زیبایی میبینم فراوانی میبینم قبلا فکر میکردم هیچی نیست ….

    آدم های منفی دور ورم خودشون حذف شدن

    شبها راحت می خوابم

    از دوستان توحیدم خیلی چیزها یاد گرفتم

    سپاسگزار خداوند

    خودش بهم الهام کرد بنویس حتی توی رختخوابم صبحانه نخوردم ولی انرژی بالای دارم امید دارم

    کنترل ذهن میکنم نجوا کمتر شده

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    من هیچ دوستی ندارم ولی این سایت برام از هزاران دوست بهتره کلی از دوستان انگار سالهاست میشناسم خانواده خودم هستن احساس خوبی دارم فکر میکنم یک روز همشون می بینم

    برای همشون آرزوی خوب دارم

    بی دلیل نیست کار خداونده

    سپاسگزارم بابت این دوستان این استاد این آگاهی این حس خوب

    الان با صدای گنجشکها لذت میبرم

    از اینکه زنده ام شکرگزاری میکنم

    این ها رو همش مدین این آموزه های استادم

    میدونم روز به روز بهتر میشیم پبشرفت میکنیم خودم حس میکنم

    به حرف بقیه گوش نمیدم سرم توی کار خودمه

    باید بیشتر روی خودم و باورهام کار کنم

    امیدوارم نتایج بیشتر بگیرم بیام با دوستان به اشتراک بگزارم

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتَابٍ ۖ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَى

    گفت: «علم آن، در کتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه خطا مى‌کند و نه فراموش مى‌نماید.»

    ===================================

    ای وای و ای وای و ای وای ای داد از عشق

    از شوقش از جورش فریاد فریاد از عشق

    بی تابم با جانم چه کردی

    در کارت حیرانم چه کردی

    دیدی با ایمانم چه کردی

    جانانم

    راهی بی پایان داری ای عشق

    در رگها جریان داری ای عشق

    با سرها پیمان داری ای عشق میدانم

    من پریشانم از آن زلف در باد

    در دلم نیوایش نغمه سر داد

    شوق آن عطر گیسو مرا میخواند

    او ز هر سو

    به آن سو مرا میخواند

    او مرا او مرا او مرا میخواند

    میآیَم،میآیَم

    غروب امروز ،در حالیکه این آهنگ عاشقانه ی توحیدی رو میشنیدم،زیر باد خنک کولر ماشین هیوندا،با راننده شخصی که خدا فرستاده بود،غروب آفتاب و موج های طلایی دریا و زیبایی های جاده ساحلی جزیره رو به نظاره نشسته بودم تلاش میکنم روحم رو در جسمم نگه دارم،تلاش میکردم جلوی اشک هام رو بگیرم.

    اون همه زیبایی ،این همه عزت و احترام ،این مدار لذت بردن از دنیا و رها شدن در آغوش خداوند نه به اندازه ی عدالتش،که از رحمتش هم بیشتر بود ،بارها و بارها بغضم رو فرو بردم تا ازحجم عشقی که توی قلبم احساس میکردم صورتم خیس نشه.

    قرار بود بریم از انبار یک سری سفارش ها رو برداریم و ببریم به فروشگاه ها تحویل بدیم،منم که رفتم گفت به هیچی دست نزن،فقط آوردمت ببینی چه جوری فاکتور می‌زنیم و جمع میکنیم،بزور یک ماژیک رو گرفتم گفتم بزار من حداقل شماره ی فاکتور ها روی جعبه بنویسم،بعدشم که سفارشات تموم شد،ماشین و کولرش رو روشن کرد که تو همینجا بشین تا من بیام جعبه هارو بیارم.

    اینجور موقع ها اولش ذهنم مقاوت می‌کنه برای این همه عزت و احترام،میگه نه حالا انقدرم نباید همه چیز ساده باشه،انقدر هم که فکر می‌کنی ارزشش رو نداری ،نه مگه تو چیکار کردی که مستحق این همه خوبی باشی؟

    منم سعی میکنم آگاهانه ناظر به افکارم باشم و صدای استاد رو با خودم تکرار کنم که طبیعیش اینه ،طبیعیش اینه ما خوشبخت،سعادتمند،با انسان های صالح و سالم و شریف،ثروتمند زندگی کنیم،هرچیزی غیر ازین غیر طبیعیه.

    توی افکار خودم غرق بودم که دیدم یک نقطه‌ی آبی دارم از تنها همکاری که با من هم مدار بود،محجوبه جان،باز هم در زمان و مکان درست به دستم رسید.

    سلااام به سعیده عزیزم

    تحسینت میکنم خیلی زیاد

    تلاش هات جلو چشمم هست:

    اعراض از ناخواسته

    لب به اعتراض باز نکردن

    پذیرش پلن خداوند

    خلوت تو حیاط پشتی بیمارستان

    کامنت خوندن بجای حرف های

    چیپ بین همکارا

    مثال از آیه های قران

    یهو لبخند زدم و یاد این آیه های سوره ی لیل افتادم :

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى

    وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى

    بعد صحبت های استاد برام منطقی تر شد،همینه،بازی همینه،هرجایی هستی روی خوبیها تمرکز کن،از ناخواسته ها اعراض کن،شما میری توی مدار آسونتر…

    برای همین من دارم تمرین ستاره ی قطبی امروزم رو توی کامنت مینویسم،این کامنت نوشتن برای من همه ش سوده و سوده و سوده …

    خلاصه نتیجه اون سپاسگزاری قلبی من توی ماشین شد،گشت دور جزیره،رایگان ، روی دوش خدا …با این آهنگ های عشق بازی با رب

    چیزی که خودم قصدش رو داشتم که تو روز های آینده برم ولی وقتی فرمون رو میدی دست اون ،پلن هاش همیشه از برنامه ریزی های تو بهتره.

    بعد همکارم میگه قصد نداشتم از جاده ساحلی بیاما،میخواستم برم مرکز جزیره،نمیدونم چی شد اومدم اینجا …

    با خنده بهش گفتم ببین یک آیه هست توی قرآن که خدا به پیامبرش میگه وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی،تو تیر ننداختی ،خدا تیر انداخت،الانم شما نیومدی خدا شمارو آورد :)

    بنده ی خدا یک وقتایی انقدر با تعجب به حرفایی که میزنم گوش میده یا نگاه می‌کنه که فکر میکنم ازم ترسیده :)))

    اون دفعه ای ناخودآگاه گفتم من نمی‌دونم منی که از گرما متنفرم اینجا چیکار میکنم ،بعد با تعجب میگه از گرما متنفری؟پس چرا اومدی اینجا ؟گفتم نمیدونم خدا گفت بیا منم اومدم

    یعنی باید قیافه ش رو میدیدی :))))

    یک اصطلاحی هم بکار برد که یادم نیست ،گفتم این که گفتی یعنی چی؟ توضیح‌که دا‌د فهمیدم ،مفهومش شبیه ی چیزی بود که کسایی که از غیب خبر دارند ، زدم زیر خنده گفتم بیخیال بابا،اینا چیه میگی

    ولی واقعا این انسان ،بینهایت انسان شریف و توحیدی و کار درست و صالح و سالمیه،بینهایت

    امروز هرجا میرفتیم ده قدم جلوتر می‌رفت از من در رو باز کنه برام ،جایی هم جعبه دستش بود نمیتونست صدتا عذرخواهی میکرد،من اینجور موقع ها خودم معذب میشم میگم این بنده ی خدا چرا اینجوری می‌کنه و بعد یادم میاد من چقدر همیشه توی سریال ها استاد رو تحسین کردم در رو برای خانم شایسته باز میکرد و باز نگه میداشت تا ایشون با احترام رد بشن،همینه دیگه ،من به کانون توجهم هدایت شدم …نتیجه ی بیشتر می‌خوام …مسیر رو درست رو با همون اشتیاق ادامه بدم.

    آخرِ این ٢ ساعت کار هم که عملا من هیچ کاری نکردم بهم میگه ببخشید خسته شدی :)))))

    واقعا جهان جهان مدارهاست،جهان جهان الطیبات للطیبینه،به میزانی که روی خودت کار می‌کنی ،به میزانی که به آدم های اطرافت نمیچسبی،به میزانی که به جریان هدایت اجازه میدی هدایتت کنه،همه ی اتفاقات خیلی راحت و خود به خود رخ میده و وارد زندگیت میشه ،استاد همیشه میگه این واژه ی خود به خود کلیده.

    هرجا دیدی مسیر داره سخت پیش می‌ره بدون یک ایرادی هست،جهان باید همه چیز رو ساده و راحت به ما بده.

    من واقعا اینو به تجربه لمس کردم,اتفاقات شگفت انگیز زندگیم که من براشون خیلی سپاسگزارم همشون خود به خود رخ داده ،خود به خود به چه معنا ؟

    به این معنا که وقتی من سمت رو خودم رو‌خوب انجام دادم ،خداوند سمت خودش رو عالی انجام داده.

    به این معنا که من اندازه ی مشت خودم درخواست میکنم اون اندازه ی مشت خودش میبخشه.

    همین الان که دارم مینویسم یک چیزی توی مغزم داره آیه ١٧ سوره ی سجده رو تکرار می‌کنه :

    فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

    پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که مایه شادمانی و خوشحالی آنان است به پاداش اعمالی که همواره انجام می داده اند، برای آنان پنهان داشته اند.

    اینجا قشنگ خدا میگه تو سمت خودت رو خوب انجام بده،نگران سمت من نباش !

    ولی کِی؟

    جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

    به پاداش اعمالی که همواره انجام می داده اند

    نه یکبار و دوبار …نه … فعل مضارع ست.

    کارهایی که همیشه انجامش میدن،هر روز سعی میکنند ذهنشون رو کنترل کنند،احساس بهتری داشته باشند،روی شخصیت و باور هاشون کار کنند،صدق بالحسنی باشند.

    به الله قسم هرچقدر نگران بیرون از خودم نبودم و فقط روی خودم کار کردم خدا دقیقا کارهایی برام کرد که از چشم روشنی ها بالاتر بود ،به میزانی که روی مسیر درست نموندم و جاده خاکی رفتم،نتیجه ی اعمال خودم رو گرفتم.

    برای همینه همیشه سعی میکنم بنویسم از خودم رد پا بزارم ،همیشه سعی میکنم به دلیل رفتارهام فکر کنم،و تلاش کنم امروزم بهتر از دیروزم باشه ،استاد به کامنت من احتیاجی نداره،حتی بچه ها ،من،منم که به این نوشتن ها احتیاج دارم تا توی مسیر قانون بمونم.

    به قول‌قرآن:

    مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا

    هر که هدایت شود به سود خود هدایت شده و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار دیگرى را بر ندارد و ما هیچ قومى را عذاب نمى‌کنیم تا آنگاه که پیامبرى بفرستیم.

    یا این آیه شگفت انگیز سوره ی لقمان :

    وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ ۚ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ

    و به راستى، لقمان را حکمت دادیم که: خدا را سپاس بگزار و هر که سپاس بگزارد، تنها براى خود سپاس مى‌گزارد؛ و هر کس کفران کند، در حقیقت، خدا بى‌نیاز ستوده است.

    اگر منِ سعیده امروز نمیتونستم بابت ماشینی که خدا برام فرستاده بود با اون راننده ی شریف توحیدی و اون فضا و اون آهنگ سپاسگزار باشم ،تو لامبورگینی خودمم بشینم نمیتونم به حال خوب برسم.

    اون بزن و برقص ها و اون ته حیاط بیمارستان و تو باغ گشتن ها،اون خنده های توی شیفت و اون اعراض از ناخواسته ها ،خیلی شیک و مجلسی رسید به اینجا !

    پس همون مسیر،اینجا هم جواب میده !

    چون:

    مسیر همون مسیره!

    خدا همون خداست!

    قوانین همون قوانینه!

    من!

    من باید سمت خودم رو خوب انجام بدم،بقیه ش حله.

    خدایا خودم دور سرت میگردم و دیگه برنمیگردم باشه؟

    دوستت دارم و جان منی و همه ی زندگیم.

    فرمون دست تو …

    من فقط می‌خوام بشینم روی دوشت و از مناظر لذت ببرم،اینکه کجا برم …با کی برم …کِی برم …چی بگم …

    رو خودت برنامه ریزی کن.

    چرا ؟

    چون من نه چیییزی می‌دونم و نه چیییزی بلدم!

    تووو میدونی و تو بلدی و تو اربااابی و تو قدرتمندی و تو ثروتمندی …

    بسم الله …

    ببینم چی کار می‌کنی :)

    بوس هم به کله ت ،قلب هم فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 180 رای:
    • -
      مهدیه وهبی گفته:
      مدت عضویت: 1799 روز

      سلام به سعیده نازنینم

      دختری از جنس توحید و ایمان و توکل

      دختری خودساخته که هر لحظه از زندگیش رو بامعنا و زیبا زندگی میکنه

      دختری که سمت خودش رو به نیکوترین حالت انجام میده و کنار می ایسته و شکوه و جلال و عظمت و پلن های قشنگ ِ ربّ ِ جلیلش رو به نظاره مینشینه

      سراپا می ایستم به احترام این همه توحید و ایمان و لیاقت و ارزشمندی که در وجودت ساختی و با تمام وجود برات کف میزنم سعیده ی سعادتمند ِ دنیا و آخرت

      واقعا همچون نگینی زیبا از جنس ایمان ِ ابراهیمی، در این دانشگاه موحدساز میدرخشی

      جان ِ دلم!

      تحسین میکنم این همه عملگرایی ِ توحیدی ات را

      تحسین میکنم ایمان ِ ابراهیمی ات را

      تحسین میکنم تقوا و کنترل ِ ذهن و افکار و باورها و احساساتت را

      تحسین میکنم نگاه ِ قشنگ ِ موحدگونه ات را

      تحسین میکنم کلام زیبا و شیرینت را

      تحسین میکنم قلم شیوا و روانت را

      تحسین میکنم چهره خدایی ِ زیبایت را

      تحسین میکنم اندام ِ زیبای ساخته شده با قانون ِ زیبای سلامتی را

      تحسین میکنم این هم مداری ات با جزیره توحیدی و قشنگ و ثروتمند ِ کیش را

      تحسین میکنم این هم مداری ات با انسان های صالح و شایسته و نیکو و موحد و ثروتمند را

      بهت افتخار میکنم عزیزدلم

      و بینهایت ازت ممنون و سپاسگزارم که مسیر ِ توحیدی ات را قدم به قدم در این خانه عشق و صفا یا به قول ِ زیبای خودت ” غار حرا “، ثبت میکنی و ردپا از خودت به جا میزاری، تا کلام استاد و باورهای توحیدی که ایشون در این معبد مقدس برامون به زیبایی بیان میکنن، هم برای ما رفقای غار حرایت، یادآوری و تکرار بشه و هم از مرور همیشگی اونها به مسیر مستقیم و راست، هدایت بشیم.

      مسیر و مدار انسان هایی که مشمول نعمت و رحمت و خیر و برکت پروردگارشون هستند

      بینهایت دوستت دارم دختر زیبارو و زیباسیرت و زیباکردار

      در پناه الله یکتا، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند دنیا و آخرت باشی رفیق شفیق و نازنینم

      خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1547 روز

      سلام و درود الهی به تو سعیده جاااانم چقدر زیبا نوشتی درباره کانون توجه و منی که مدتی هست اهرم رنج و لذت ساختم برای خودم که کنترل کنم به چی دارم توجه می کنم و هی به خودم نشون میدم که ببین نتیجه توجه درست چیه و نتیجه توجه به ناخواسته ها چیه الان هدایت شدم به کامنت زیبای شما و صبح هم کامنت زیبای داداش عزیزم آقای رضا احمدی هم به همین صورت با آیه های قرآنی تو ذهنم بیشتر جا انداخت این اهرم رو.

      چه جالب از توجهت گفتی به این که تحسین کردی استاد رو برای اینکه در رو برای خانم شایسته باز می کرده و الان برای خودت اتفاق افتاده واییییی خدای من از این دقت ریاضی وار جهان

      از اعراضت از حال خوبت تو محیط بیمارستان

      سعیده عزیزم بوس به تو و هزاران آفرین که اینقدر خوب ادامه دادی و الان الگوی من هستی که مرتب به خودم میگم سعیده شهریاری تونسته منم می تونم باور کن از وقتی نتایجت رو می نویسی انرژی و انگیزه من چند برابر شده انگار بعد از خوندن نتایج تو باور کردم که بله میشه طبق قانون عمل کنی و موفق بشی نمی دونم چرا این حس رو از شما می گیرم دوستت دارم موفق باشی همیشه در پناه الله یکتا سالم، شاد و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      سلام به سعیده عزیز

      الحق که یه نویسنده عالی هستی انقدر قشنگ تصویر سازی میکنی و قلمت زیباست که من از اول تا آخر کامنت هات یه لبخند به پهنای صورتم دارم و دوست دارم تا چندصفحه بنویسی و بخونم آخرش یه رمان از زندگی خودت خواهی نوشت:)))

      شعر اولت رو خوندم منو یاد فیلم مست عشق انداخت اگر ندیدی ببینش حتما رو پرده هنوز هست داستان شمس و مولاناست و خودمم عجیب هدایت شدم به دیدنش حتما پیشنهاد میکنم ببینی از اون فیلم های فرکانسیه که نیاز به درک داره و چند درجه بالاتر میبره فرکانست رو این اولین فیلمی بود که بعد دیدنش دوست داشتم دوباره ببینمش… خیلی جالب بود یه همکارام چند بار بهم گفته بود من میگفتم باشه ولی پشت گوش مینداختم تا اینکه خودش رفت دید و به من گفت نیم بها ارزش دیدن داره چیز خاصی نداره و درواقع نظرش بود بدک نیست!!! نمیدونم چی شد که ترغیب شدم و رفتم دیدم و دیوانه شدم اصلا که چطور خدا منو هدایت کرد به دیدن این فیلمی اونم منی که چندین ساله سینما نرفتم….! مطمئنم برای شما هم جذاب خواهد بود

      در پناه خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به رفیق نازنین ام، به سعیده ی سعیده و مهربان ام

      در حالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که از خستگی حال نشستن ندارم.ولی خواندن کامنتت کلی حالم رو خوب و عالی‌تر کرد و مرا به نوشتن دعوت کرد. صبح تا ظهر کلاس آموزش بافت و کامپیوتر داشتم، ظهر هم یه استراحتی کردم و ساعت 4 و نیم رفتم سالن و ساعت 9 برگشتم.وقتی این حجم کار جسمم رو خسته کرد، یادت افتادم که می گفتی، بعد از شیف از خستگی، بیهوش میشدی، الان منم در مرحله بیهوشی ام، با قلبی مملو از رضایت، چون این مسیری است که خدای مهربانم جلوی رویم قرار داده و با عشق انجامش میدم. وقتی کارآموزی دارم حتی بلد نیست موس تو دستش بگیره و در جلسه دوم داره،به بهترین نحو تایپ می کنه و چشمان ذوق زده‌ اش رو میبینم که از خوشحالی برق می زنه، میتونم لبخند خدا رو تو اون نگاهش ببینم، وقتی موهای مشتری رو کوتاه می کنم و با ذوق خودش رو تو آینه نگاه می کنه و دور خودش می چرخه و خوشحالی می کنه، میتونم لبخند خدا رو ببینم، وقتی یه بافت میزنم و اون ذوق و شوق رو می بینم، وقتی به کارآموز بافت که باورش نمی کنه بتونه بافت یاد بگیره، جلسه اول یاد می گیره و ذوق می کنه، لبخند خدا را می بینم.( و اعتبار اینها همه به خداست، و گرنه من کجا و آموزش کجا)

      و هر وقت خستگی جسمی اذیتم میکنه،میگم صبر، سحر نزدیک است، از این بهتر، از این راحتر هم در راه است.

      سعیده جانم. مهربانم، میبینم که با گرمای،جنوب دوست شدی. خیلی خوبه، خیلی تو فکرت بودم، آخه قبلا یکی از کامنت هات نوشته بودی سوار ماشین شده بود و با خودت گفتی کاشکی کولر بزنه چون طاقت گرما نداری، و راننده بدون اینکه بهش بگی کولر زده بود. میگم این دختر نازک نارنجی شمالی طاقت این گرما رو نداره، ولی دیدم کاملا اشتباه می کنم این دختر قوی و شیردل شمالی، کمر گرما رو زمین زده و داره رَجَز میخونه.

      تحسین ات می کنم و یکی از دلگرمی هامی. دوست دارم به امید دیداری به زودی در بهترین لوکیشن و بهترین زمان.

      بوووووووووس به کله مبارکت

      در پناه حق پاینده و پایدار باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      باز هم سعیده عزیزم

      باز هم سوپرایزهای خدا

      باز هم تو بخواه بقیه اش با من

      تو بندگی کن منم پادشاهی رو یادت میدم

      .

      دقیقا مصداق آیه ای هستی که ای کسانی که ایمان آورده اید،ایمان بیاورید

      و تو ایمان آوردی مثل ابراهیم مثل علی مثل محمد

      و چه خوش سعادتی ست برای خدا عاشقی کردن

      دوستت دارم سعیده عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شهاب عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      سلام به خانم شهریاری عزیز وقتتون بخیر وشادی

      ممنون وسپاسگذارم بابت این کامنت زیبا و و پر از اگاهی واقعن حال دل منو عوض کرد

      اتفاقا در حالی این کامنت شمارو خوندم که پدرم در بیماستان در بخش انکلوژی بستری است و داستان های بیمارستان شما رو خوندم کلی خندیدم ویاد دوران شرکت خودم افتادم ویاد اور میسری که طی کردم شد

      مسیر رشدتون رو تاحدودی خبر دارم و پیگیر کامنت هاتون هستم واقا تحسینتون میکنم دمتون گرم و قطعآ لیاقتشو دارین، استمرار و ادامه دادن حتما نتیجه و ثمره خواهد داد

      کامنت شما بیدارم کرد ازخواب غفلت ممنونم از شما وباز هم چیدمان الهی در زمان و مکان درست هدایتم کرد، الهی که خیر وبرکت وشادی از در ودیوار براتون ببارد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سید مصطفی حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1719 روز

      سلام به سعیده شهریاری عزیز

      نوشته هاتون وکلامتون بوی توحیدمیده ابراهیمی مینویسیداونقدر زیبا می‌نویسی که وقتی کامنتاتو می‌خونم اشکم سرازیر میشه نمی‌تونم کنترل خودمو حفظ کنم دوست دارم گریه کنم می‌دونی بعضی وقتا اشک شوق داری دوست دارم ازتون تشکر کنم

      کامنت‌های قبلیت نوشته بودیدصدای منو از جزیره‌ زیبای کیش دارید چقدر حال کردم می‌دونی من چندسال‌توی جنوب بودم مردمان بسیار خونگرمی داره دلتنگ جنوبم شدم

      روزی که منم با همه بچه‌ها شروع کردم توی خانه های سازمانی یکی از ارگان‌های دولتی می‌نشستم محیط جالبی نداشت خودم رو موظف کردم به زیبایی‌ دیدن شروع کردیم با همسرم با عشقم به زیبایی دیدن به لذت بردن ،خدا کمکم کرد از اون شهر منتقلی گرفتم خدا منو برد به بالای شهر در یک محله خیلی زیبا زیبایی دیدم ولذت بردم و تحسین کردم وخدا هر روز ما رو سورپرایز می‌کنه وخداهدایتمون میکنه به جاهای زیباتر

      حالا صدای منو ازباغ ویلای شخصی خودم توی شهر زیبای نیشابور می‌شنوی شاید اسمشو شنیده باشی شایدم نه اونقدر زیبا هست که یاد آیه های قرآن میفتم در وصف بهشتیان

      دیروز داشتم با عموم که همسایمونه صحبت می‌کردم جلوی رودخونه ای که جلوی خونم هست گفتم عمو هر وقت میام کنار رودخونه یاد اون آیه قرآن میفتم که بهشتیان در باغ‌هایی هستند که از زیرش نهرها جاریه و اینجا همونجایه

      بهشتی ها میگن قال هذارزقنا من قبل واتو بهی متشابه خدایا ما اینها رو داشتیم چقدر شبیه هست به آنچه که در دنیا بود وخدا میگه چون داشتید بهتون داده شد و اینجا جاودانه هستید

      شاید باورت نشه ما برای داشتن این ویلا هیچ کاری نکردیم رنج وسختی ای نبوده فقط لذت بردن وحال خوب بوده

      فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى

      وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى

      فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى

      بعد صحبت های استاد برام منطقی تر شد،همینه،بازی همینه،هرجایی هستی روی خوبیها تمرکز کن،از ناخواسته ها اعراض کن،شما میری توی مدار آسونتر…

      اینه دقیقا همینه اعتراض کن از نازیبایی ها وکنترل ذهن همون رمز خوشبختی که خالقمون گفته خدایا صدهزار مرتبه شکرت

      داره برامون مهمان میاد از خوشحالی دارم میگم اولین کلامشون اینه چقدر اینجا زیباست و چطور،چطوری به اینجا رسیدید یاد استاد میفتم که گفتند توضیح کلام رو مختصر کنید ودر جواب بگید از خوش شانسی منم میگم این از خوش شانسیه ماست

      خدایا صدهزار مرتبه شکرت

      سعیده عزیز هر وقت به کامنت های شما میرسم استب میزنم ومیدونم لطف خدا شامل حالم شده که این کامنت رو میخونم

      ازتون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1726 روز

      سلام ب سعیده ی عزیزم

      یعنی من عاشقتمممم بخدا

      ازت خییلی ممنونم باوبت آهنگ فوق العاده ای ک نوشتی برامون

      من سریع دانلودش کردم

      و درحین خوندن ادامه ی کامنتت گوشش دادم

      عجب حس وحال عالی داشت روحم پرکشید باهاش وغرق حال خوب شدم

      شکرگزار خداوندم بخاطر وجود ارزشمندت

      خیلی جالبه منم تقریبا 9روزه هدایت شدم ب یک محیط کاملا متفاوت

      و آدم های متفاوت

      ک حالشون خوبه

      و تمرکزشون بیشتر رو زیبایی هاس

      و بامن همدار ترهستن نسبت ب محیط قبلی ک توش بود

      ک کاملا اتفاقی از طریق آگهی دیوار با این فضا آشنا شدم

      دوسه روز بعد از اینکه از کارم اومدم بیرون

      ب دیوار سر زدم

      و کلمه ی کارآموز توجهم و جلب کرد

      وقتی زدم رو آگهیش فهمیدم برا عکاسی هست

      ک تماس گرفتم و گفتن ک فردا بیایین آتلیه

      ذهنم میگفت تو کارتو ک دوماه وقت گذاشتی براش ول کردی اومدی

      و حالا میخوایی آموزش عکاسی میبینی ک ربطی ب تو و کارت نداره

      ک هیچ پولی هم بابتش بهت نمیدن تازه باید کلی هم وقت بزاری ک یاد بگیری

      اصن منطقی هم نیست

      ولی چیزی ک مهمه برام اینه ک من حالم خوبه و حس خوبی دارم بهش

      چون تمام توجهت رو زیبایی هاست

      برعکس کار قبلیم ک فقط برای پولش کار میکردم

      و هرروز تاریخو چک میکردم ک کی ماه تموم میشه

      من هیچی نمیدونم

      هیچی بلد نیستم

      خدایا خودت هدایتم کن

      بهم بگو من تسلیم توام

      و ب هر خیری ازسمت شما فقیرم و محتاج

      ی آیه ای از کامنتت جلو چشمم پررنگ شد:

      ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی

      تو ک تیر ننداختی خدا تیرانداخت

      من از کجا میدونستم همچین دوره ای هست و همچبن استاد فوق العاده ای

      ک اونم رایگان حاضر باشه با عشق ب من آموزش بده

      و تمام تجربه عملی ک تو20سال کاریش و دراختیارم قرار بده

      و بهم بگه ک تمام پرسنل من کارآموزهای خودم ان

      خیلی هاشون هم برای خودشون کار انجام میدن

      من چیزی نمیدونم فقط میخوام از مسیر لذت ببرم

      و بقیه شو بسپرم ب خدای هادی

      و چقد قشنگ گفتی:

      خلاصه نتیجه اون سپاسگزاری قلبی من توی ماشین شد،گشت دور جزیره،رایگان ، روی دوش خدا …با این آهنگ های عشق بازی با رب

      چیزی که خودم قصدش رو داشتم که تو روز های آینده برم ولی وقتی فرمون رو میدی دست اون ،پلن هاش همیشه از برنامه ریزی های تو بهتره.

      بعد همکارم میگه قصد نداشتم از جاده ساحلی بیاما،میخواستم برم مرکز جزیره،نمیدونم چی شد اومدم اینجا..

      وقتی فرمون و میدی دست اون همیشه پلن هاش از برنامه ریزی های تو بهتره

      خدایا منم فرمون و میدم دست خودت باشه

      تو آگاهی

      تو سمیع و بصیری

      تو وهابی

      خودت هدایتم کن

      عاشقتممم سعیده جانم

      با تمام وجودم تحسینت میکنم وبهت افتخار میکنم عزیزم

      برات بهترینها رو از الله یکتا مبخوام

      شاد وموفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نفس گفته:
      مدت عضویت: 598 روز

      سلام به دختر شجاع و دختر توحیدی و الگوی من توو زندگیم

      خدا میدونه چقدر خوووشحال میشم و اشک میریزم وقتی کامنت هاتو میخونم

      توو خونه از بس گفتم سعیده اینو میگه این کار میکنه همسرم میگه سعیده کیه دیگه :)))))

      این که گفتی وقتی تو طرف خودت رو درست انجام بدی خدا طرف خودش رو عالی انجام میده رو چند روز پیش بهش رسیدم

      وقتی از شغل پرستاری استعفا دادم و به کمک خدای مهربونم هدایت شدم به فروش محصولات آنلاین

      چند روزی بود که خدا مدام به من میگف ببر محصولاتت رو توو پارک بفروش ولی ذهنم میگف تو با یه بچه کوچیک و 10 سال کار توو بیمارستان و این همه تحصیلات میخوایی بری دست فروشی…

      تا اینکه چند روز پیش با خوندن کامنت یکی از بچه ها که به کامنت شما پاسخ داده بود و این بود که

      «بیخیال حرف مردم

      نشانه ها رو دنبال کن

      قدم بعدی که بهت گفته شده انجام بده

      خداوند خودش هدایتت میکنه »

      دیگه تصمیم قطعی گرفتم و که شجاعانه برم پارک و محصولاتم رو بفروشم

      پسرم رو سوار کالسکه کردم و محصولاتم رو که خدا خودش بهم میگف کدوما رو بردارم برداشتم و راهی پارک شدم

      توو راه همش به خدا میگفتم خدایا من بلد نیستما چجوری بفروشم چی بگم به قول سعیده مدیر عامل من تو هستی تو بلدی که چطور اینا رو بفروشی به منم میگی و قدم به قدم هدایتم میکنی بعد ازش خواستم اگه یه بسته از محصولاتم رو تونستم بفروشم راضیم

      تا اینکه خودش به من گفت برو پارک اون ور خیابون و بشین رو نیمکت و دست های خداوند اومدند

      من کاری نکردم و نه تنها یه بسته بلکه 14 بسته از محصولاتم رو تونستم بفروشم بعد فقط برای 7 نفر

      الله اکبر همش توو دلم میگفتم خدایا شکرت من کاری نمیکنما توو شاخه رو آوردی پایین و به من میگی بچین هر چقدر دلت می‌خواد

      همشون شمارمو گرفتن چن تا چن تا خرید کردند

      از خوشحالی همش بغض میکردم ولی سریع قورت میدادم

      توو راه برگشت خونه اووونقدر خوشحال بودم که دوس داشتم بال در بیارم پرواز کنم

      همش میکفتم این یعنی همون آیه ای که سعیده میگه یرزق من حیث لا یحتسب

      ای خدا وهابم ای خدا یرزق من حیث لا یحتسب من شکرت

      تا اینکه دیشب یکی از خانوم هایی توو پارک ازم خرید کرده بود با من تماس گرفت و کلی تشکر کرد و گفت شنبه قراره بره به یه مراسم و محصولات منو بهشون معرفی کنه و گفت صد در صد ده بیست نفری بخوان داری از این محصولاتت؟؟؟!!!

      خدااای من این داره چی میگه داره برای من مشتری پیدا میکنه در حالی که من یک کلمه هم نگفتم که منو معرفی کنید و مشتری برام پیدا کنید

      الله اکبر تو داری با من چیکار میکنی من فقط پا شدم رفتم پارک همین!!! ولی تو خدای مهربونم داری به راحتی همه کار ها رو برام میکنی

      خود به خود همه کارها داره انجام میشه و من نشستم رو دوش خدا و دارم لذت میبرم

      چون من لایق بهترین ها هستم من لایق کار آسون با درآمد بالا هستم من لایق این هستم که محصولاتم به راحتی به فروش برسه جون محصولات من نفیس هستند و اسم برندم گذاشتم «نفیس»

      سعیده ی عزیزم ممنونم که الگوی من بودی و این شجاعت از تو یاد گرفتم

      حتی شجاعت کامنت گذاشتن هم از

      تو یاد گرفتم

      قول خودت بووووووووووو‌‌س محکم به کلت:::*

      «به زودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی»

      ارداتمند شما نفس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 657 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به هر دو استادِ جان و دوستان توحیدی نازنینم

    امشب مادرم داشتن کامنت‌های این قسمتو میخوندن و یکدفعه به من گفتن زهرا بیا این کامنتو بخون خیلی نابه…. پرسیدم کی نوشته؟ دیدم کامنت علی ملکی عزیز بود،، کامنتی که سر تا پاش توحیده!!! خدایا شکرت در مدار دریافت این آگاهی ها هستم

    خوندن کامنت ایشون قلبمو باز کرد، رفتم توی اتاقم لامپ رو خاموش کردم یک موزیک بی کلام پخش کردم و از صمیم قلبم از خدا تشکر کردم بابت نتایجی که ایشون گرفتن و بسیار تحسین‌شون کردم،،، بعدش تغیراتی که توی مسیر داشتم برای خودم یادآور شدم و اشک سپاسگزاری ریختم

    واقعن خیلییییی کم سپاسگزارم….خدااااای من همین دیروز 2،3 دفعه از بس خندیدم اشک از چشمام سرازیر شد! میلیون ها نفر آرزوشونه بتونن مثل من از ته دل بخندن انقدی بخندن که اشک‌شون در بیاد، میلیون ها نفر آرزوشونه زندگی‌شون مثل زندگی من باشه،،، با این حال آیا من به اندازه کافی احساس خوشبختی می کنم؟؟ به اندازه کافی سپاسگزار هستم؟؟

    به قول شایع:

    شکرت

    خدایا شکرت زیاد….منو از چه شخصیتی به چه شخصیتی تبدیل کردی!!!! از کجا به کجا رسوندی!!!! از در و دیوار عشق و معجزه می‌بینم، از هر آدمی خیر می‌بینم، از هر اتفاقی درس می‌گیرم، از هر مکانی عشق دریافت میکنم، در هر زمانی لذت می‌برم…آیا زهرا رقم زد اینارو یا خدای زهرا ؟!

    بدانید! یاور من،الله است ( اعراف آیه 196)

    الحمدالله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای: