https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-06 02:14:312024-07-25 15:26:37سفر به دور آمریکا | قسمت ۵
580نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول این قسمت داشتم متن و میخوندم و گفتم برم ببینم ، استاد عزیزم با چهره ی زیباشون داشتن قمقمه نانو رو تست میکردن و توضیح میدادن ، راجب این قمقمه یه جایی خونده بودم و الان دیدم به چشم و چقدر خوبه پیشرفت علم و تکنولوژی ،اب جوب و در آن واحد بدون هیچ دستگاهی و نیاز به هیچ چیز اضافه ای توصیه کن و گوارا بنوش و فک کنم این قمقمه ها تا آخره عمر گارانتی دارن ، و چقدر این استیت پارک زیباس خدای من ،اب رودخونه هم خیلی زلال بود ، و داشتم توجه میکردم به سرسبزی کنار آب موقعی که استاد داشت فشار میداد قمقمه رو آب و تصفیه کنه ، و به من یادآوری شد که خلق ثروت نیاز به ایده ی خفن و پیچیده نداره ، بلکه خیلی راحت با یه ایده ی ساده یک مسأله ای رو حل میکنی و به میزانی که بتونی مسأله ی بزرگتری حل کنی ثروت بیشتری خلق میکنی به همین راحتی ، یا همین شلنگ برای شستن شیشه آروی چقدر ایده ی خوبیه و چقدر با حل این مسأله اون مخترع ثروت خلق کرده ، و بسیاری وسیله های دیگه و وای خدای من وقتی استاد داشت شیشه هارو میشست و مریم جان عزیز دوربین و میچرخوند و حرف میزد ،چقدرررررر زیبا بود این فضا درختان خیلی بلند ،جاده های باریک و حاشیه های تمیز و سرسبز ،محیط تقریبا کم سرو صدا ،فرهنگ بالای این ملت ،همسایه های جدید ، قوانین این کشور و قوانین جداگانه ی هر پارکی ، و این قسمت یه حالی به آر وی و سواریمون دادیم و چقدر خوبه تمیزی واقعا و اون مایع مخصوص شستشوی آر وی برام جالب بود ، و چقدر تنوع هست توی حتی مایع های شستشو ، و بعد یه فعالیت بدنی و عرق کردن چه حالی میده بری بری تو اون استخر بزرگ پارک واو خدای من چقد آهنگش خوب بود این تیکه و چقدر خوبه که انسان آزاد باشه درهر لحظه کاری وکع دوس داره انجام بده ،تفریح کنه ، عشق کنه ،لذت ببره و استاد از دور اومد و یه عاشقتم از دور گفت و پرید توی آب ، من عاشق این تجربه این حسم ،این زندگیه نامحدود درتمام ابعاد ، هرچی و بخوای بخری ،هرجا خواستی بری ، آزاد زندگی کنی ، بدون چک کردن گذر روز ها آزادانه بزنی به دل جاده و سفرکنی بدون اینکه دغدغه برگشتن و الزامی درکار باشه و تو سفر فصل عوض کنی و تابستونو بکنی پاییز و زمستون و همچنان تو سفرباشی و این دنیای پهناور و بگردی ، که هرچقدر بگردی بازهم میشه تجربه جدید داشت ، چقدر خوبه آزادی زمانی ،مالی ،مکانی ،عشق ،شادی ،امید ،تجربه زیبایی ، کاری که عاشقشی ،دنیای بیرون از منطقه امن ،دیدن آدم های مختلف و ارتباط با اونا ،دبدن فرهنگ های مختلف و شهرها و خیابونها و ……….مختلف ، جدید و هی گسترش و گسترش و گسترش ما در تمام ابعاد هی وسیعتر شدن روح ما ازتجربه این تجربه های ناب و زیبایی ها .
خدایا شکرت که جهان رو انقدر زیبا آفریدی و نعمت هاتو بیشمار گردانیدی فقط برای من انسان و استفاده ی من ،سپاس گزارتم پروردگار زیبایی ها و فراوانی ها و خوبی .
سپاس گزارم مریم جان عزیزم که دوربین دست گرفتی و مارو شریک این زیبایی ها قرار دادی .
خدا رو سپاسگذارم که امروزم تونستم با خانواده استاد همسفر بشم و از زیبایی های سفر لذت ببرم
چقدر داشتن ثروت حس خوبی داره و میشه هر چیزی که دوست داشته باشی رو تهیه کنی مثل استاد عباسمنش که در هر جا و هر مکانی به سایت آمازون سفارش میده و هر چی که نیاز داره خرید میکنه
چقدر زندگی در آمریکا راحت و آسانه و دسترسی به خرید آنلاین و فروشگاهای بزرگ و اینترنت ساده و راحت است
از دیدن ارتباط عاشقانه ی بین استاد و مریم جان لذت بردم
از شادی و انرژی استاد در هنگام شستن آر وی لذت بردم
با چه عشقی این کار رو انجام دادند
و سپاسگذار مریم جان هستم که این لحظات زیبا رو واسه ما ثبت و ضبط میکنند
اینکه انیشتن میگه تجربه مهم تر از دانش است رو کم کم دارم درک میکنم که این توی هرموضوعی واقعا دارخ جواب میده
من بارها و بارها از استاد جملات و کلماتی رو شنیدم و درک هم کردم اما وقتی تجربه میکنه ادم یک چیز دیگست
من بارها شنیده بودم از افراد که توی یک حال بد روحی قرار گرفتن و بعد تونستن با استفاده از قانون چقدر حال خودشون رو خوب نگه دارن چقدر با توجه به خواسته هاشون حال خودشون رو دوباره خوب کردن و دوباره شرایطشون تغییر کرده..
من خب اینارو میدیدم اما حالا متوجه میشم که وقتی استاد میگه کار راحتی نیست یعنی چی…
چون من خودم واقعا تجربه انچنانی ندارم از اینکه حال روحی بدی داشته باشم یا چمیدونم افسردگی بگیرم و خداروشکر که اینطوری نبوده
این چندروز شاید داشتم به این حالت عجیب غریب میرسیدم و تازه درک میکردم که چیی میگنن دوستانی که از این مسائل صحبت میکنن اما خداروشکر که من سعی میکنم سریع برگردم به مسیر
و دیدم واقعا کانون توجه ماست که همینطوری که مارو میکشونه به این احساسات میتونه مارو خارج کنه از این احساس
برای همون هم اصلا سریال سفر به دور آمریکا رو شروع کردم تا کانون توجهم رو به دست بگیرم و البته این ایده هم اومد که بیام هرروز ردپا از خودم و احساسم و کارهام بزارم.
واقعا کانون توجه وقتی از دستمون در بره مارو میبره به ناکجا آباد طوری شده بود که من این چندروز اصلا میل به صبح زود بیدار شدن و انجام کار هام و هرجیزی نداشتم
و غالب کانون توجه من روی نکات منفی و محدودیت ها و.. بود
اما هرچی گذشت بهتر و بهتر شد الان حس میکنم به یک نقطه صفر رسیدم که دیگه میفتم روی بهبود
یعنی اومدم توجهم رو اگاهانه گذاشتم به روی نعنت ها، فرصت ها و توانایی هایی که دارم، همون کاری که قبل انجام میدادم و حالم خوب شد
و فایل جلسه 10 کشف قوانین که چقدر هماهنگ بود با این روز های من
من قدرت رو داده بودم به شرایط برای همین حالم بد شده بود من توی ذهنم محدودیت برای خودم درست کردم
اما از امروز به خودم گفتم ببین سینا تا میتونی بهترین کنترل توجه رو داشته باش، هر لحظه به خودت بگو چقدر خوب فلان کار رو کردی، چقدر خوبه که این توانایی رو داری، چقدر خوبه که تمرکز داری، چقدر نعمت هات خوبه،،
و همینطوری فرکانست رو ببر بالا بالا تر
و بدون امکان نداره تو یک فرکانس خوبی رو بفرستی و چیز خوبی، ایده خوبی، هدایت خوبی از طرف خدا دریافت نکنی
و خب وقتی قانون اینه من مهم نیست چه بهونه ایی داشته باشم فقط باید تمرکز بزارم روی نکات مثبت
خداروشکر که اقا اصلا میتونم بنویسم
خدایاشکرت که گوشی دارم میتونم فایل هارو دانلود کنم
خدایا شکرت کامپیوتر دارم میتونم فایل هارو ببینم وکارایی که دوست دارم رو روش انجام بدم
خدایا شکرت…
یک نکته ایی که میخواستم بگم
یک چیزی رو یادم شده بود.
من ویژن مالی خب برای این عرصه از زندگیم مشخص کردم یعنی من چیزی رو که انتخاب کردم توش رشد کنم از لحاظ مالی بود
منتهی من توی این مسیر بارها یادم شده بود اینو و تمرکزم رو پخش میکردم مثلا میخواستم از لحاظ مالس رشد کنم اما تمرکزم رو میزاشتم روی یک رابطه که مثلا کلی تمرکز منو میگرفت و از طرفی هم من نمیخواستم به صورت ریشه ایی هنوز روی باور های مربوط به روابط کار کنم برای همین هم اونجا نتیجه مدنظرم رو نمیگرفت ام هم از لحاظ مالی رشد نمیکردم
حالا من که اومدم به رابطه عاطفی ام پایان دادم تازه فهمیدم که بابااا من اصلا ویژنم مالی بود براچی اومدک همچین رابطه ایی ایجاد کردم و البته چه ترمز های زنگ زده ایی دارم توی این موضوع اما من به خودم گفتم که اقا از لحاظ مالی رشد کن بعد بشین دوره روابط و لیاقت و اموزه های مربوطه رو تهیه کن و روشون کار کن
حتی مغز امروز داتش گولم میزد که برو دوباره بهش پیام بده ویس بده و چمیدونم ازش تعریف کن و دلش رو به دست بیار و اینطوری انگار میخواست خلا درونیم رو پر کنه
حتی تا دم اینکه اینکار رو انجام بدم رفتم اما انجامش ندادم میدونی خیلی مهمه که دیگه فکرم بهش نکنم که همچین کاری رو انجام بدم
حالاطی چندروز آینده من یک چیزی دست ایشون دارم زنگ میزنم برام بیارن و بعدش هم دیگه واقعا تموم میکنم و تمرکزی روی همین ویژن مالی خودم تمرکز میکنم و فقط کار های مربوط به این زمینه رو انجام میدم و باور های مناسب این زمینه رو ایجاد میکنم
امروز به نسبت دیروز خداروشکر تونستم توی احساس پایدار بهتری بمونم و دارم تکامل احساسی و دوباره طی میکنم تا برسم به همون حالت های قبلی که داشتم و حتی خیلی خیلی بهتر
دارم از خستگی از خواب خفه میشم :))) ولی به خدا قول دادم که هر شب یه قسمت ببینم و روم نمیشه زیر قولم بزنم به این خدایی که اینجوری وفادار به عهدش هست…دمت گرم خدای عزیزم :) میدونم که کار من در مقایسه با تو چیزی نیست اما همین هم انجام ندم دیگه چی دارم که بخوام بهت بگم…که اینکارو کردم…اگه همینکارو هم نکنم
…………
اول بگم استاد عزیزم وقتی شما از یه چیزی تعریف میکنی چرا آدم انقدر کیف میکنه…یعنی شما اگه میرفتی توی کار تبلیغات هم موفق میشدین…وقتی یه محصولی رو معرفی میکنید من انقدر کیف میکنم…انقدر با اطمینان از کیفیتش حرف میزنید که واقعا آدم میخواد همون موقع امتحانش کنه…واقعا دمتون گرم :)
……………
صدای باد توی درختها دلم رو برد…یاد بچگی هام و مزرعه مادربزرگم افتادم…درختهای بلند که باد توی برگهاشون میپیچید…هنوزم این صدا منو یاد اون روزا و بچگی هام میندازه…زمانی که هنوز از آدمها یاد نگرفته بودم که نگران بشم و همیشه هر لحظه تنها سوالم این بود که چیکار کنم بیشتر بهم خوش بگذره….همیشه یادمه در حال ساخت بازی یا تغییر قوانین بازی بودیم به شکلی که هیجان انگیز تر بشه و بیشتر کیف کنیم….اصلا به حتی فردا فکر نمیکردیم چه برسه سالها بعد…چون به پدر و مادرمون ایمان داشتیم که حواسشون به همه چیز ما هست…
سالها گذشت و من یادم رفت که خدایی دارم که حواسش خیلی از پدر و مادرم بیشتر به من هست…و نگران شدم چون دغدغه هایی داشتم که والدین من جوابگوی اونها نبودن….انقدر نگران شدم انقدر به اضطراب ادامه دادم که شبا دیگه اصلا راحت نمیوابیدم و اغلب شبا کابوس میدیدم یا اگه نمیدیدم ولی از شب و خوابیدن میترسیدم
اما خدا حواسش خیلی بیشتر از اینا به من بود…و منو هدایت کرد…دوباره به یادم انداخت که چقدر حواسش بهم هست…و چقدر نیازی نیست نگران هیچی باشم و باید مثل همون بچگی هام فقط همیشه هر لحظه بپرسم الان چیکار کنم بیشتر کیف میکنم….
و استاد عباسمنش رو بهم نشون داد..که استاد کیف کردنه…و میتونم ازش الگو بگیرم….من که پیامبرها رو ندیدم…من که با پیامبر نبودم که زمانی که میخواستن به قتل برسون شون ولی ایشون داخل غار در حال فرار از دست دشمنانش به کسی که همراهش بوده میگه به خدا توکل کن که او حافظ ماست…من که ندیدم چجوری میشه ایمانت رو در عمل نشون بدی و همیشه در هر شرایط آرامش ات رو بتونی حفظ کنی…اما منو در مسیر استاد عباسمنش قرار داد که بتونم ببینم و درک بهتری داشته باشم که ایمان در عمل معنی اش چیه…چطور میتونم مثل بچگی هام باشم…
استاد عزیزم وقتی با شما اشنا شدم و فقط همون هفته ها و ماه های اول که فقط صدای شما رو گوش میدادم و حتی دقیق نمیدونستم شما کی هستید بعد از مدتی یهو به خودم اومدم دیدم دیگه مدتهاست شبا اصلا لامپی روشن نمیذارم تا بخوابم و به راحتی توی تاریکی میخوابم و دیگه ترسی از تاریکی ندارم…و دیگه موقع خواب به هیچ فکر ازار دهنده ای فرک نمیکنم و تا سر میذارم راحت میخوابم و صبح راحت بیدار میشم…این آرامش که در ماه های اول آشنایی با شما برام ایجاد شد هنوز برام تازگی داره..هنوز هر شب و روز از خدای عزیزم سپاسگزارم که دیگه اون کابوس ها تموم شدن…و به جاش شبا به اتفاقات خوب زندگی که تجربه کردم و یا میخوام تجربه کنم فکر میکنم…و دیگه خدا توی ذهنم انقدر بزرگ شده که بتونه از پس ترس از تاریکی و اظطراب شبانه من بربیاد….امیدوارم انقدر بزرگ بشه توی ذهنم که همیشه در آرامش ابدی باشم :) و همیشه فقط بپرسم که چطوری میتونم بیشتر کیف کنم ؟؟!!
…………………
وچقدر لذت میبرم از وسیله هایی که هر روز بهشون هدایت میشید که کارها رو آسونتر میکنه….یادمه که زمانی که بچه بودم ایده اصلی بزرگترهای ما این بود که از یه وسیله تا میشد استفاده کنن جتی خراب میشد راهی پیدا میکردن که همچنان ازش استفاده کنن و هدفشون هم این بود که کمتر هزینه کنن…و این ایده که ما هزینه کنیم برای یه یه وسیله ای که فقط کاری رو راحت تر کنه که اصلا نبود…و یادمه که وقتی بزرگتر شدم این باور در من هم بود…و من سعی میکردم یه وقتایی یه کاری فقط برای راحتی خودم انجام بدم ازش لذت میبردم اما نجواهایی توی ذهنم بود که بهم احساس بد میداد که چقدر الکی هزینه کردی و میتونستی این پول رو بهتر هزینه کنی…و البته بعد از اشنایی با ادمها متفاوت یکی از چیزهایی که برام خیلی حالب بود این بود که میدیدم که یسری خونواده های به قول مادرم اینا بریز و بپاش کن بودن که هزینه هایی میکردن که اصلا من در مغزم نمیگنجید که بخوام براش هزینه کنم…و هدف کلی شون این بود که همیشه باید در آسایش باشن…برخلاف ما که همیشه پس انداز میکردیم و هیچ وقت از لحظه حالا لذتی نمیبردیم و پول پس اندازی داشتیم که به درد اینده میخورد…اونا همیشه راحت خرج میکردن…و جالب بود که یکی از این خانواده ها که بهمون نزدیکتر بود من میدیدم که همیشه هم داشتن…یا اگه کمی اوضاع سخت میشد اونا باز سخت نمیگرفتن و اون سختی رو میگذروندن…اما قضیه این بود که همیشه اولیت خودشون بودن…و اون موقع که قوانین رو درک نمیکردم میگفتم آخه چجوری میشه اینا این همه خرج میکنن اما باز همیشه از ما بهتر زندگی میکنن….بعد ها که به مسیر درک قوانین هدایت شدم آهسته آهسته متوجه شدم که چرا این اتفاقات می افتاد و چرا والدین من همیشه پس انداز میکردن اما همیشه ما سخت زندگی میکردیم…من خودم هم همینطور بودم…
و الان وقتی من به خاطر شغلم میبینم که آدمها چقدر به خودشون آسیب میزنن به خاطر اینکه هزینه نکردن یه چیزی رو درست کنن…مثلا دنده ماشین خراب شده ماه هاست با دنده خراب رانندگی میکنه و الان شونه اش آسیب دیده و شونه که قابل تعویض نیست…و کلی هم باید هزینه درمان برای شونه ای بده که دیگه مثل اولش هم نمیشه…
وقتی میبینم استاد همیشه داره هزینه میکنه برای ساده تر شدن کارها…برای اینکه فشار کمتری روش باشه برای اینکه تقلای کمتری کنه….و بیشتر از انجام کارها لذت ببره لذت میبرم و درس میگیرم…
البته هنوز هم اون باور در من هست…اما به مرور بهتر میشم…هرباری که ردپای این باور کمبود رو میبینم تصمیمی میگیرم که نشان از باور به فراوانی داره و هر بار اتفاقا جهان پاسخ بهتری میده…مثلا وقتی خسیسی نمیکردم و برای خونه مواد غذایی خوب میخریدم میدیدم به طرز جادویی از همه سمت خاله ها و مادرم اومدن برام خوراکی های بی نهایت خوشمزه ای آوردن که اصلا یخچالم جا نداشت (این اتفاقات خیلی زیاد برام می افتاد) و میبینم که اخیرا چیزهایی که نیازه راحت تر میخرم تا در آسایش باشم میبینم که حساب بانکی ام به لطف و فضل الله هی پرتر هم میشه
………………….
اگه بخوام زیبایی ها و نکات این فایل رو بنویسم باز هم مطلب هست
یعنی میتونم ده بار بیشتر فایل رو ببینم و باز توجه کنم روی زیبایی های این فایل
مثلا استاد که ایراد تلفظی خانم شایسته رو میگیره خانم شایسته بدون کوچکترین توجهی و ناراحتی با اعتماد به نفس به توضیخات شیرینش ادامه میده…بدون اینکه فکر کنه حالا یه کلمه ای رو اشتباه گفت ای وای بقیه چی میگن…اصلا انگار نه انگار…عاشقتم خانم شایسته جان و خیلی از شما یاد میگیرم :)))
یا نکته قشنگ دیگه روابط زیبای این زوج الهی…استاد با شکسته نفسی میگن که منم یه کارهایی میکنم…برای احترام و بزرگ کردن زحمات خانم شایسته و ایشون هم در جواب میگه کارهایی که شما میکنی رو هیچ کسی نمیتونه بکنه….و این واقعا برام زیبا بود که چقدر ارزش کار همدیگه رو میدونید و اون رو با کلام به همدیگه ابراز میکنید…سپاسگزاری از بنده خدا سپاسگزاری از خداونده و این یک چنبه دیگه از سپاسگزاری هست که باید بیشتر روش کار کنم
سلام به استادم .می خوام بگم که من 2 ، 3 روزه دارم تمرکزی روی سایت و بعد ثروت و خواسته ام تو زندگیم کار میکنم .و تو همین روز کم واقعا تفاوت احساسم رو درک می کنم
من بانیت ازادی مالی و زمانی و گسترش بیزینسم اومدم از اول سریال و سفر ها رو ببینم و بیشترین تمرکزم روی فراوانی و ثروت و نعمت هست
و دقیقا امروز یه مشتری داشتم و یه فروش راحت سود زیادی نداشت ولی واسم جالب بود پولش نقد بود و همش تراول لوکس
با اینکه همون فرد می خواست از همکارمم خرید کنه با اینکه من واسطه اون ها هم شدم ولی منجر به فروش نشد چون حال اون همکارم زیاد خوب نبود و با خودش در صلح نبود
و این بهم قاااانوووون عظیم مدار ها و فرکانس رو اثبات کرد
اونی که تو مدارش نباشه به والله قسم نعمت از کنارش از جلو چشماش میره ولی اون مسدود میکنه پس میزنه
و اما این فایل
چند تا وسیله برای زندگی بهتر مثل اون تبدیل کننده برق ، مثل شلنگ جمع شونده ، مثل قمقمه تسویه آب، مثل اون تی که باهاش ماشین میشورن و ….
تو همه این وسیله ها یه چیزهایی مشترکه .ایده هایی که با حداکثر فضای ممکن بیشترین بهره وری و خدمت رو انجام میدن و کار رو راحت تر و سریع تر و بهتر میکنن .این میشه فرمول خلق ثروت
خدایا خودت هدایتم کن توی شغلم که البته ذهنی هست بیشترش همین سبک رو اجرا کنم
اینکه مسائلی که مردم درگیر هستن رو راحت تر و بهتر و کم هزینه تر براشون حل کنم و باعث سود منفعت لذت و راحتیشون بشم
خدایا همین الان بهم الهام شد که باورهای زیبا رو تو فروش هام ادغام کنم تا بیشترین بهره وری و برکت رو برای همه داشته باشه
خدایا خودت کمک کن این ذهن چموشم رو تو دستم بگیرم تا با لذت خواسته هام رو خلق کنم
یکی از ویژگی های استاد که تحسین میکنم و دوست دارم تو وجودم تقویتش کنم اینه که تمرکزش رو خواسته هاش با جزییات و اطلاعات هست منم دوست دارم بیشتر تحقیق فکر کنم روی چیزهایی که می خوام نه برای استفاده از قانون برای خلقش چرا که استاد هم برای این ، این کار و انجام نمیده چون پولش رو هم داره
اینکارو میکنه چون این روش زندگی با لذت همراه با رسیدن به خواسته هاست
اینه معنای واقعی کنترل ذهن اینه معنای واقعی دادن ورودی های خوب اینه معنای زندگی واقعی
وقتی ماشین های استاد رو کنار هم میبینم ازین هنه ثروت و فراوانی به وجد میام .
خدای من قبلا اینطور نبودم یا نگاه نمی کردم یا نگاه میکردم حس خوبی نمی گرفتم
حالا این مسأله ممکنه یه مسأله بزرگ باشه برای آدم ها یا یه مسأله کوچیک برای تعداد زیادی انسان
برای کسب ثروت نیاز به ایده ای عجیب و غریب نیست فقط کافیه نیازی رو برآورده کنی
کار ما اینه که با ساده گرفتن و لذت بردن از لحظات زندگی و تمرکز بر نکات مثبت شادی های بیشتری رو خلق کنیم
سارا جان ساده بگیر
اصلا به من خیلی از مسائل ربطی ندارد من باید اونها رو به خدا بسپارم و واسه فردایی که اصلا معلوم نیست چجوری باشه فکرهای منفی نکنم و در عوض دید مثبت داشته باشم و به خدا توکل کنم و واقعا ایمان داشته باشم که خودم و خدا بهترین آینده رو رقم میزنیم
آرام باش سارا جان
فریب ذهنت رو نخور
نزار فکرهای مسخره و منفی تو رو از پا در بیارن
به جاش توکل کن ایمان داشته باش آرام باش شاد باش و ستاره قطبی بنویس و تجسم کن و بخواه و بخواه و مراقبه کن و بارها رو به خدا بسپار و سبک شو بعد ببین چه آینده خوبی داری
فقط کافیه آرامش داشته باشی
دوست دارم سارا جان
تو اشرف مخلوقاتی
تو جانشین خدا روی زمینی
تو خاصی
تو بنده خاص خدایی
تو دوست داشتنی هستی
تو لایقی
تو لایق روابط خوبی
تو لایق ثروتی
تو لایق نعمت های خداوند هستی
تو لایق سلامتی روحی و سلامتی جسمی و سلامتی روانی هستی
زیر درخت زیبایی که باد هر چند ثانیه برگ های ریزشو رو سر من میریزه و میرقصونه
آذر ماه قشنگ خدا
قسمت 5 سفر به دور امریکا
پر از آسانی
آسان آب سالم داشتن و خوردن
فقط با یه ظرف کوچیک و با علم نانو ،کافیه همراهمون داشته باشیم و هرجا هرلحظه استفاده کنیم
چقدر فکر و خیال برای هممون بود که وای اب نیست و تصفیش گرونه و رعایت کنید و اسراف نکنید و…
حالا یک نفر از مسئله ثروت ساخته هم به خودش لطف کرده هم به جهانش
زندگی همینقدر راحت و قشنگ
همینقدر میشه راحت تو دل طبیعت رفت و لذت برد با وسائل عالی که خیال مارو آسوده میکنن
استاد شما معرکه هستید
وقتی فکر میکنم وای اگر من بودم چقدر عصبی میشدم که بیا کجا اومدم حالا چجوری برقو استفاده کنم و کلی حس بد
ولی شما تو عمل نشون دادید به من آموزه هاتونو که عزیز من برای هر درخواستی هر مسئله ای در این دنیا پاسخی وجود داره
چقدر سر مسائل این چنینی کوچک و خرد خودمونو ناراحت عصبی میکنیم تو سفر و سخت میگیریم
اما اگر این باورو داشته باشیم که راه بهتر هست
آسون تر هست
پاسخ هست
با آرامش بدنبال جواب میگردیم و خداوند هدایتمون میکنه به راحتی آب خوردن
به تبدیل برق
به جارو چندکاره فوق العاده که هم میشوره،هم جای وصل شدن شلنگ اب داره هم دکمه آن و آف داره هم بلند و کوتاه میشه هم با طرف دیگش شیشه هارو خشک میکنه و برق میندازه
چقدر راحتی دیگه چقدر اخه چقدر کاربردی
اصلا عاشق اون شلنگ کوچولو شدم که قابلیت داره اون همه قد بکشه و در انتها باز کوچولو موچولو بشه خخ ،نیاز نباشه هزار بار بچرخونیم و تاب بخوره فشار بدیم تا یجا بزرگ و اشغال کنه
مریم جان استاد عزیز الگوی من
واقعا شما فوق العاده لید به هرچه که میگید عمل میکنید در ماجرا و مسائل کوچیک و بزرگ
مثلا رفتن تو دل ترس ها و افکار بیهوده و نگرانی ها
من هم فکر نمیکردم اینقدر تمیز بشه فاضلاب و تخلیه کرد چقدر خوبه که توی استیت پارک ها به همه امکانات برای آرامش و آسایش مردم فکر میکنن
هرچقدر راحت تر جمعیت بیشتر استقبال میکنه و ثروت بیشتر
خلاصه که تماما درس این سفر
سفر با همسفر هایی که در عمل هر مسئله و چالش کوچیک و بزرگی و برای خودشون مثل بازی طراحی میکنن و با لبخند انجامش میدن
با عشق آر وی و با وسائل حرفه ای تمیز میکنن
و عزیزدلی که با عشق از توانایی های عشقش تعریف میکنه
چقدر شما الگو عالی هستید درروابط و به ما یاداوری میکنید حتی نکات کوچیک و در برخورد توی رابطه عالی
چقدر آروی تمیز شد
چقدر ماشین عروسک شد
خدایا شکرت چقدر تمیزی خوبه حال ادمو خوب میکنه
اصلا خودش یه قدر دانی
قدر دانی از وسائلی که زندگی و برای ما راحت میکنن مثل مریم جون که تو قسمت قبل وسائل آشپزیو برق انداخت و ننداختش برای زمان دیگه و اینجوری سر وقت با عشق از اون وسیله قدر دانی کرد که دمت گرم غذا دلچسبی بود همکار من
و استاد عزیزم که آروی و ماشین زیبارو پاک و تمیز کرد
و الان نفس عمیق میکشن و بهتر و با عشق خدمت میکنن
شکرت خدای من سپاسگزارم
سپاسگزارم که آدم هایی وجود دارن متنوع با رنگ پوست و فرهنگ و اخلاق و ملیت متفاوت که در کنارهم باهم رفیقانه با صمیمیت بازی میکنن و شنا میکنن
فارغ از جنسیت و با ملاک آدمیت
سپاس خدارو که منو هدایت کرد اینجا و در این لحظه که توی طبیعت هستم و صدای پرنده میشنوم جدا از زیبایی دورم زیبایی های بیشتری و ببینم
به نام خدایی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست
سفر به دور آمریکا
قسمت 5
تحسین میکنم شرکت فوق العاده آمازون رو که هر آن چیزی که فکرش رو بشه کرد داره و با ساخت ثروت داره این همه رفاه رو برای مشتری هاش فراهم میکنه..
تحسین میکنم زیبایی منظره و مکانی رو که استاد در اون قرار دارن…این همه زیبایی و سرسبزی رو
چه قدر انسان ها با عملی کردن ایده های ساده دارن ثروت خلق میکنن..
چه قدر آب تمیز و شفاف هست و دیدن جریان آب و شنیدن صدای آب سرشار از حال خوب و آرامش هست.
تحسین میکنم استاد رو که شجاعانه آب رو میخورن و امتحان میکنن این سیستم رو..
تحسین میکنم استاد رو که از این اندام رسیدن به جسم سالم تر و اندامی زیباتر در حال حاضر..
چه قدر صدای باد که میپیچه لای برگ ها و رقصیدن برگ ها در این صحنه با تابش نور رحمت الهی ترکیب زیبایی رو ایجاد کرده…
استاد چه زیبا توضیح میدن اطلاعات رو درباره ی این محصول.…
تحسین میکنم سازندگان این محصول رو که کار رو راحت کردن برای همه بدون نیاز به حمل آب شما میتونی هر آن جایی که آب دیدی با این سیستم ساده تصفیه اش کنی…الهی شکر که ایده ها بی نهایت اَن..
چه قدر رنگ و مدل چادر اون سمت آب قشنگ بود…
چه قدر ساده و راحت ایده ها اومدن و کار رو راحت کردن برای استاد با خرید دوتا وسیله..
چه ایده ی جالبی که شلنگ آب رو به تی میشه وصل کرد این جوری راحت تر میشه ازش استفاده کرد.
تحسینمیکنم استاد رو که به رسم سپاس گزاری از خوردوهاشون اینقدر در تمیزی اون ها کوشا هستن.
تحسین میکنم شرکت آمازون رو که سفارش رو هر آنجایی که باشی در سریع ترین زمان ممکنه به دست مشتری میرسونه..
همسایه های جدید امروزمون چه امکانات زیادی رو به همراه دارن…دوچرخه.. قایق.. چه قدر راحت خونه مسافرتی شون رو از تریلرشون جدا و سِتاپ کردن..
اینا موهبت های سفره دیدت رو به جهان خیلی وسیع تر میکنه…
ابراز احساسات ساده و صادقانه ی استاد همیشه زیبا و گویای این رابطه ی الهی و عاشقانه اس…خداروشکر که این یعنی می شود همچین رابطه عاشقانه ای رو تحربه کرد..
چه قدر این مسیر اسفالت شده ای که کنارش توقف کردیم قشنگه
تحسین میکنم این استیت پارک ها رو که همه امکانات لازم رو برای هر نوع فردی با هر نوع خودرویی فراهم کردن…و مکان هر چیز از قبل تعریف شده اس…
تحسین میکنم چه قدر کارها هر بار ساده تر و تمیزتر میشه..
وقتی آدم یه مسئله ای رو هنوز حل نکرده فکر میکنه چه قدر پیچیده اس…ولی وقتی که حلش میکنه وقتی میره برای انجامش و حلش میکنه میبینه اصلا اون چیزایی اون پیچیدگی ای که توی ذهنت تصورش رو داشتی اصلا وجود نداشت و کار خیلی هم ساده هست…
تحسین میکنم استاد رو که برای شستشوی آر وی مایع مخصوص گرفتن..
تحسین میکنم استاد رو که اینقدر آگاهانه فکر همه جا و هما چیز رو کردن
تحسین میکنم این روحیه شوخ طبعی و کودک درون استاد رو که همیشه از هر چیزی یک نکته ای برای خنده و فان پیدا میکنن.
تحسین میکنم خانم شایسته رو که این قدر از استاد و توانایی هاشون رو ساده و عاشقانه تحسین میکنن…
چه قدر این تی کار رو راحت کرده اول کف میزنی شیشه ماشین رو و بعدش با یه پیچ جریان آب رو باز میکنی و با همون تی میشوری کثیفی ها رو…
دو رو هم هست تی مون از اون طرفش میشه برای خشک کردن شیشه استفاده کرد..خداروشکر
و حالا نوبت شستن سانتافه ی زیباست..
چه سیستم باحالی داره شلنگ…چه قدر راحت شده کار و چه قدر همیشه با این شلنگ های معمولی مسئله داریم..
چه ایده جالبی که گیره وصل کردن به شماره جایگاه و برگه همراه نام استاد نصب کرد شده .
تحسین میکنم زیبایی و ایده ی قشنگ استخر رو توی استیت پارک و فضای سبز دورش
چه قدر قشنگه این همه آدم با لباس های زیبا و رنگارنگ در کنارهم دارن لذت میبرن و بازی میکنن
چه قدر آهنگ پایانی این فایل با میکس تصویر استاد زیباست…
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همگی عزیزانم
واما قسمت 5سفر زیبایی ها
اول این قسمت داشتم متن و میخوندم و گفتم برم ببینم ، استاد عزیزم با چهره ی زیباشون داشتن قمقمه نانو رو تست میکردن و توضیح میدادن ، راجب این قمقمه یه جایی خونده بودم و الان دیدم به چشم و چقدر خوبه پیشرفت علم و تکنولوژی ،اب جوب و در آن واحد بدون هیچ دستگاهی و نیاز به هیچ چیز اضافه ای توصیه کن و گوارا بنوش و فک کنم این قمقمه ها تا آخره عمر گارانتی دارن ، و چقدر این استیت پارک زیباس خدای من ،اب رودخونه هم خیلی زلال بود ، و داشتم توجه میکردم به سرسبزی کنار آب موقعی که استاد داشت فشار میداد قمقمه رو آب و تصفیه کنه ، و به من یادآوری شد که خلق ثروت نیاز به ایده ی خفن و پیچیده نداره ، بلکه خیلی راحت با یه ایده ی ساده یک مسأله ای رو حل میکنی و به میزانی که بتونی مسأله ی بزرگتری حل کنی ثروت بیشتری خلق میکنی به همین راحتی ، یا همین شلنگ برای شستن شیشه آروی چقدر ایده ی خوبیه و چقدر با حل این مسأله اون مخترع ثروت خلق کرده ، و بسیاری وسیله های دیگه و وای خدای من وقتی استاد داشت شیشه هارو میشست و مریم جان عزیز دوربین و میچرخوند و حرف میزد ،چقدرررررر زیبا بود این فضا درختان خیلی بلند ،جاده های باریک و حاشیه های تمیز و سرسبز ،محیط تقریبا کم سرو صدا ،فرهنگ بالای این ملت ،همسایه های جدید ، قوانین این کشور و قوانین جداگانه ی هر پارکی ، و این قسمت یه حالی به آر وی و سواریمون دادیم و چقدر خوبه تمیزی واقعا و اون مایع مخصوص شستشوی آر وی برام جالب بود ، و چقدر تنوع هست توی حتی مایع های شستشو ، و بعد یه فعالیت بدنی و عرق کردن چه حالی میده بری بری تو اون استخر بزرگ پارک واو خدای من چقد آهنگش خوب بود این تیکه و چقدر خوبه که انسان آزاد باشه درهر لحظه کاری وکع دوس داره انجام بده ،تفریح کنه ، عشق کنه ،لذت ببره و استاد از دور اومد و یه عاشقتم از دور گفت و پرید توی آب ، من عاشق این تجربه این حسم ،این زندگیه نامحدود درتمام ابعاد ، هرچی و بخوای بخری ،هرجا خواستی بری ، آزاد زندگی کنی ، بدون چک کردن گذر روز ها آزادانه بزنی به دل جاده و سفرکنی بدون اینکه دغدغه برگشتن و الزامی درکار باشه و تو سفر فصل عوض کنی و تابستونو بکنی پاییز و زمستون و همچنان تو سفرباشی و این دنیای پهناور و بگردی ، که هرچقدر بگردی بازهم میشه تجربه جدید داشت ، چقدر خوبه آزادی زمانی ،مالی ،مکانی ،عشق ،شادی ،امید ،تجربه زیبایی ، کاری که عاشقشی ،دنیای بیرون از منطقه امن ،دیدن آدم های مختلف و ارتباط با اونا ،دبدن فرهنگ های مختلف و شهرها و خیابونها و ……….مختلف ، جدید و هی گسترش و گسترش و گسترش ما در تمام ابعاد هی وسیعتر شدن روح ما ازتجربه این تجربه های ناب و زیبایی ها .
خدایا شکرت که جهان رو انقدر زیبا آفریدی و نعمت هاتو بیشمار گردانیدی فقط برای من انسان و استفاده ی من ،سپاس گزارتم پروردگار زیبایی ها و فراوانی ها و خوبی .
سپاس گزارم مریم جان عزیزم که دوربین دست گرفتی و مارو شریک این زیبایی ها قرار دادی .
سلام درود
خدا رو سپاسگذارم که امروزم تونستم با خانواده استاد همسفر بشم و از زیبایی های سفر لذت ببرم
چقدر داشتن ثروت حس خوبی داره و میشه هر چیزی که دوست داشته باشی رو تهیه کنی مثل استاد عباسمنش که در هر جا و هر مکانی به سایت آمازون سفارش میده و هر چی که نیاز داره خرید میکنه
چقدر زندگی در آمریکا راحت و آسانه و دسترسی به خرید آنلاین و فروشگاهای بزرگ و اینترنت ساده و راحت است
از دیدن ارتباط عاشقانه ی بین استاد و مریم جان لذت بردم
از شادی و انرژی استاد در هنگام شستن آر وی لذت بردم
با چه عشقی این کار رو انجام دادند
و سپاسگذار مریم جان هستم که این لحظات زیبا رو واسه ما ثبت و ضبط میکنند
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام
خداروشکر که فرصتی دارم که بنویسم
اینکه انیشتن میگه تجربه مهم تر از دانش است رو کم کم دارم درک میکنم که این توی هرموضوعی واقعا دارخ جواب میده
من بارها و بارها از استاد جملات و کلماتی رو شنیدم و درک هم کردم اما وقتی تجربه میکنه ادم یک چیز دیگست
من بارها شنیده بودم از افراد که توی یک حال بد روحی قرار گرفتن و بعد تونستن با استفاده از قانون چقدر حال خودشون رو خوب نگه دارن چقدر با توجه به خواسته هاشون حال خودشون رو دوباره خوب کردن و دوباره شرایطشون تغییر کرده..
من خب اینارو میدیدم اما حالا متوجه میشم که وقتی استاد میگه کار راحتی نیست یعنی چی…
چون من خودم واقعا تجربه انچنانی ندارم از اینکه حال روحی بدی داشته باشم یا چمیدونم افسردگی بگیرم و خداروشکر که اینطوری نبوده
این چندروز شاید داشتم به این حالت عجیب غریب میرسیدم و تازه درک میکردم که چیی میگنن دوستانی که از این مسائل صحبت میکنن اما خداروشکر که من سعی میکنم سریع برگردم به مسیر
و دیدم واقعا کانون توجه ماست که همینطوری که مارو میکشونه به این احساسات میتونه مارو خارج کنه از این احساس
برای همون هم اصلا سریال سفر به دور آمریکا رو شروع کردم تا کانون توجهم رو به دست بگیرم و البته این ایده هم اومد که بیام هرروز ردپا از خودم و احساسم و کارهام بزارم.
واقعا کانون توجه وقتی از دستمون در بره مارو میبره به ناکجا آباد طوری شده بود که من این چندروز اصلا میل به صبح زود بیدار شدن و انجام کار هام و هرجیزی نداشتم
و غالب کانون توجه من روی نکات منفی و محدودیت ها و.. بود
اما هرچی گذشت بهتر و بهتر شد الان حس میکنم به یک نقطه صفر رسیدم که دیگه میفتم روی بهبود
یعنی اومدم توجهم رو اگاهانه گذاشتم به روی نعنت ها، فرصت ها و توانایی هایی که دارم، همون کاری که قبل انجام میدادم و حالم خوب شد
و فایل جلسه 10 کشف قوانین که چقدر هماهنگ بود با این روز های من
من قدرت رو داده بودم به شرایط برای همین حالم بد شده بود من توی ذهنم محدودیت برای خودم درست کردم
اما از امروز به خودم گفتم ببین سینا تا میتونی بهترین کنترل توجه رو داشته باش، هر لحظه به خودت بگو چقدر خوب فلان کار رو کردی، چقدر خوبه که این توانایی رو داری، چقدر خوبه که تمرکز داری، چقدر نعمت هات خوبه،،
و همینطوری فرکانست رو ببر بالا بالا تر
و بدون امکان نداره تو یک فرکانس خوبی رو بفرستی و چیز خوبی، ایده خوبی، هدایت خوبی از طرف خدا دریافت نکنی
و خب وقتی قانون اینه من مهم نیست چه بهونه ایی داشته باشم فقط باید تمرکز بزارم روی نکات مثبت
خداروشکر که اقا اصلا میتونم بنویسم
خدایاشکرت که گوشی دارم میتونم فایل هارو دانلود کنم
خدایا شکرت کامپیوتر دارم میتونم فایل هارو ببینم وکارایی که دوست دارم رو روش انجام بدم
خدایا شکرت…
یک نکته ایی که میخواستم بگم
یک چیزی رو یادم شده بود.
من ویژن مالی خب برای این عرصه از زندگیم مشخص کردم یعنی من چیزی رو که انتخاب کردم توش رشد کنم از لحاظ مالی بود
منتهی من توی این مسیر بارها یادم شده بود اینو و تمرکزم رو پخش میکردم مثلا میخواستم از لحاظ مالس رشد کنم اما تمرکزم رو میزاشتم روی یک رابطه که مثلا کلی تمرکز منو میگرفت و از طرفی هم من نمیخواستم به صورت ریشه ایی هنوز روی باور های مربوط به روابط کار کنم برای همین هم اونجا نتیجه مدنظرم رو نمیگرفت ام هم از لحاظ مالی رشد نمیکردم
حالا من که اومدم به رابطه عاطفی ام پایان دادم تازه فهمیدم که بابااا من اصلا ویژنم مالی بود براچی اومدک همچین رابطه ایی ایجاد کردم و البته چه ترمز های زنگ زده ایی دارم توی این موضوع اما من به خودم گفتم که اقا از لحاظ مالی رشد کن بعد بشین دوره روابط و لیاقت و اموزه های مربوطه رو تهیه کن و روشون کار کن
حتی مغز امروز داتش گولم میزد که برو دوباره بهش پیام بده ویس بده و چمیدونم ازش تعریف کن و دلش رو به دست بیار و اینطوری انگار میخواست خلا درونیم رو پر کنه
حتی تا دم اینکه اینکار رو انجام بدم رفتم اما انجامش ندادم میدونی خیلی مهمه که دیگه فکرم بهش نکنم که همچین کاری رو انجام بدم
حالاطی چندروز آینده من یک چیزی دست ایشون دارم زنگ میزنم برام بیارن و بعدش هم دیگه واقعا تموم میکنم و تمرکزی روی همین ویژن مالی خودم تمرکز میکنم و فقط کار های مربوط به این زمینه رو انجام میدم و باور های مناسب این زمینه رو ایجاد میکنم
امروز به نسبت دیروز خداروشکر تونستم توی احساس پایدار بهتری بمونم و دارم تکامل احساسی و دوباره طی میکنم تا برسم به همون حالت های قبلی که داشتم و حتی خیلی خیلی بهتر
خدایا ازت سپاسگزارم
خداوند یار و نگهدار هممون باشه
به نام خدای عزیز…
خدایی که به عهدش وفادارترین هست
…………
دارم از خستگی از خواب خفه میشم :))) ولی به خدا قول دادم که هر شب یه قسمت ببینم و روم نمیشه زیر قولم بزنم به این خدایی که اینجوری وفادار به عهدش هست…دمت گرم خدای عزیزم :) میدونم که کار من در مقایسه با تو چیزی نیست اما همین هم انجام ندم دیگه چی دارم که بخوام بهت بگم…که اینکارو کردم…اگه همینکارو هم نکنم
…………
اول بگم استاد عزیزم وقتی شما از یه چیزی تعریف میکنی چرا آدم انقدر کیف میکنه…یعنی شما اگه میرفتی توی کار تبلیغات هم موفق میشدین…وقتی یه محصولی رو معرفی میکنید من انقدر کیف میکنم…انقدر با اطمینان از کیفیتش حرف میزنید که واقعا آدم میخواد همون موقع امتحانش کنه…واقعا دمتون گرم :)
……………
صدای باد توی درختها دلم رو برد…یاد بچگی هام و مزرعه مادربزرگم افتادم…درختهای بلند که باد توی برگهاشون میپیچید…هنوزم این صدا منو یاد اون روزا و بچگی هام میندازه…زمانی که هنوز از آدمها یاد نگرفته بودم که نگران بشم و همیشه هر لحظه تنها سوالم این بود که چیکار کنم بیشتر بهم خوش بگذره….همیشه یادمه در حال ساخت بازی یا تغییر قوانین بازی بودیم به شکلی که هیجان انگیز تر بشه و بیشتر کیف کنیم….اصلا به حتی فردا فکر نمیکردیم چه برسه سالها بعد…چون به پدر و مادرمون ایمان داشتیم که حواسشون به همه چیز ما هست…
سالها گذشت و من یادم رفت که خدایی دارم که حواسش خیلی از پدر و مادرم بیشتر به من هست…و نگران شدم چون دغدغه هایی داشتم که والدین من جوابگوی اونها نبودن….انقدر نگران شدم انقدر به اضطراب ادامه دادم که شبا دیگه اصلا راحت نمیوابیدم و اغلب شبا کابوس میدیدم یا اگه نمیدیدم ولی از شب و خوابیدن میترسیدم
اما خدا حواسش خیلی بیشتر از اینا به من بود…و منو هدایت کرد…دوباره به یادم انداخت که چقدر حواسش بهم هست…و چقدر نیازی نیست نگران هیچی باشم و باید مثل همون بچگی هام فقط همیشه هر لحظه بپرسم الان چیکار کنم بیشتر کیف میکنم….
و استاد عباسمنش رو بهم نشون داد..که استاد کیف کردنه…و میتونم ازش الگو بگیرم….من که پیامبرها رو ندیدم…من که با پیامبر نبودم که زمانی که میخواستن به قتل برسون شون ولی ایشون داخل غار در حال فرار از دست دشمنانش به کسی که همراهش بوده میگه به خدا توکل کن که او حافظ ماست…من که ندیدم چجوری میشه ایمانت رو در عمل نشون بدی و همیشه در هر شرایط آرامش ات رو بتونی حفظ کنی…اما منو در مسیر استاد عباسمنش قرار داد که بتونم ببینم و درک بهتری داشته باشم که ایمان در عمل معنی اش چیه…چطور میتونم مثل بچگی هام باشم…
استاد عزیزم وقتی با شما اشنا شدم و فقط همون هفته ها و ماه های اول که فقط صدای شما رو گوش میدادم و حتی دقیق نمیدونستم شما کی هستید بعد از مدتی یهو به خودم اومدم دیدم دیگه مدتهاست شبا اصلا لامپی روشن نمیذارم تا بخوابم و به راحتی توی تاریکی میخوابم و دیگه ترسی از تاریکی ندارم…و دیگه موقع خواب به هیچ فکر ازار دهنده ای فرک نمیکنم و تا سر میذارم راحت میخوابم و صبح راحت بیدار میشم…این آرامش که در ماه های اول آشنایی با شما برام ایجاد شد هنوز برام تازگی داره..هنوز هر شب و روز از خدای عزیزم سپاسگزارم که دیگه اون کابوس ها تموم شدن…و به جاش شبا به اتفاقات خوب زندگی که تجربه کردم و یا میخوام تجربه کنم فکر میکنم…و دیگه خدا توی ذهنم انقدر بزرگ شده که بتونه از پس ترس از تاریکی و اظطراب شبانه من بربیاد….امیدوارم انقدر بزرگ بشه توی ذهنم که همیشه در آرامش ابدی باشم :) و همیشه فقط بپرسم که چطوری میتونم بیشتر کیف کنم ؟؟!!
…………………
وچقدر لذت میبرم از وسیله هایی که هر روز بهشون هدایت میشید که کارها رو آسونتر میکنه….یادمه که زمانی که بچه بودم ایده اصلی بزرگترهای ما این بود که از یه وسیله تا میشد استفاده کنن جتی خراب میشد راهی پیدا میکردن که همچنان ازش استفاده کنن و هدفشون هم این بود که کمتر هزینه کنن…و این ایده که ما هزینه کنیم برای یه یه وسیله ای که فقط کاری رو راحت تر کنه که اصلا نبود…و یادمه که وقتی بزرگتر شدم این باور در من هم بود…و من سعی میکردم یه وقتایی یه کاری فقط برای راحتی خودم انجام بدم ازش لذت میبردم اما نجواهایی توی ذهنم بود که بهم احساس بد میداد که چقدر الکی هزینه کردی و میتونستی این پول رو بهتر هزینه کنی…و البته بعد از اشنایی با ادمها متفاوت یکی از چیزهایی که برام خیلی حالب بود این بود که میدیدم که یسری خونواده های به قول مادرم اینا بریز و بپاش کن بودن که هزینه هایی میکردن که اصلا من در مغزم نمیگنجید که بخوام براش هزینه کنم…و هدف کلی شون این بود که همیشه باید در آسایش باشن…برخلاف ما که همیشه پس انداز میکردیم و هیچ وقت از لحظه حالا لذتی نمیبردیم و پول پس اندازی داشتیم که به درد اینده میخورد…اونا همیشه راحت خرج میکردن…و جالب بود که یکی از این خانواده ها که بهمون نزدیکتر بود من میدیدم که همیشه هم داشتن…یا اگه کمی اوضاع سخت میشد اونا باز سخت نمیگرفتن و اون سختی رو میگذروندن…اما قضیه این بود که همیشه اولیت خودشون بودن…و اون موقع که قوانین رو درک نمیکردم میگفتم آخه چجوری میشه اینا این همه خرج میکنن اما باز همیشه از ما بهتر زندگی میکنن….بعد ها که به مسیر درک قوانین هدایت شدم آهسته آهسته متوجه شدم که چرا این اتفاقات می افتاد و چرا والدین من همیشه پس انداز میکردن اما همیشه ما سخت زندگی میکردیم…من خودم هم همینطور بودم…
و الان وقتی من به خاطر شغلم میبینم که آدمها چقدر به خودشون آسیب میزنن به خاطر اینکه هزینه نکردن یه چیزی رو درست کنن…مثلا دنده ماشین خراب شده ماه هاست با دنده خراب رانندگی میکنه و الان شونه اش آسیب دیده و شونه که قابل تعویض نیست…و کلی هم باید هزینه درمان برای شونه ای بده که دیگه مثل اولش هم نمیشه…
وقتی میبینم استاد همیشه داره هزینه میکنه برای ساده تر شدن کارها…برای اینکه فشار کمتری روش باشه برای اینکه تقلای کمتری کنه….و بیشتر از انجام کارها لذت ببره لذت میبرم و درس میگیرم…
البته هنوز هم اون باور در من هست…اما به مرور بهتر میشم…هرباری که ردپای این باور کمبود رو میبینم تصمیمی میگیرم که نشان از باور به فراوانی داره و هر بار اتفاقا جهان پاسخ بهتری میده…مثلا وقتی خسیسی نمیکردم و برای خونه مواد غذایی خوب میخریدم میدیدم به طرز جادویی از همه سمت خاله ها و مادرم اومدن برام خوراکی های بی نهایت خوشمزه ای آوردن که اصلا یخچالم جا نداشت (این اتفاقات خیلی زیاد برام می افتاد) و میبینم که اخیرا چیزهایی که نیازه راحت تر میخرم تا در آسایش باشم میبینم که حساب بانکی ام به لطف و فضل الله هی پرتر هم میشه
………………….
اگه بخوام زیبایی ها و نکات این فایل رو بنویسم باز هم مطلب هست
یعنی میتونم ده بار بیشتر فایل رو ببینم و باز توجه کنم روی زیبایی های این فایل
مثلا استاد که ایراد تلفظی خانم شایسته رو میگیره خانم شایسته بدون کوچکترین توجهی و ناراحتی با اعتماد به نفس به توضیخات شیرینش ادامه میده…بدون اینکه فکر کنه حالا یه کلمه ای رو اشتباه گفت ای وای بقیه چی میگن…اصلا انگار نه انگار…عاشقتم خانم شایسته جان و خیلی از شما یاد میگیرم :)))
یا نکته قشنگ دیگه روابط زیبای این زوج الهی…استاد با شکسته نفسی میگن که منم یه کارهایی میکنم…برای احترام و بزرگ کردن زحمات خانم شایسته و ایشون هم در جواب میگه کارهایی که شما میکنی رو هیچ کسی نمیتونه بکنه….و این واقعا برام زیبا بود که چقدر ارزش کار همدیگه رو میدونید و اون رو با کلام به همدیگه ابراز میکنید…سپاسگزاری از بنده خدا سپاسگزاری از خداونده و این یک چنبه دیگه از سپاسگزاری هست که باید بیشتر روش کار کنم
مخلصم خدای عزیزم
ممنونم از همه آفرینندگان این مجموعه :))
به نام خدای هدایتگرم
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم مهربان
خدایا شکرت که با دیدن این فایل ها به ذهنم نشون میدم که برای خلق ثروت نیاز به یه ایده ی عجیب و غریب نیست
نشون میدم که بی نهایت ایده و راهکارهای ساده هست برای خلق ثروت
نشون میدم که همیشه برای حل مسائل راهکارهای ساده وراحتی وجود داره
نشون میدم
که بی نهایت ثروت و فراوانی تو جهان هست
و هر روز جهان رو به پیشرفت و گسترشه
نشون میدم که بی نهایت آدم های ثروتمند تو این جهان هست که براحتی از بهترین و مجهز ترین امکانات موجود استفاده میکنن ولذت میبرن
شرکت هیولا وخفن آمازون و تحسین میکنم که فکر همه چی رو کرده و همیشه راهکارهای ساده و کارا در اختیار مشتریانش قرار میده از بطری تصفیه آب گرفته
تا جاروی چند کاره
که کارو به مراتب ساده تر کرده و هزاران مورد دیگه
خدایا شکرت که مثل همیشه مریم جان به یه نکته ی مهم و زندگی سازی اشاره میکنن
و اون هم با ساده گرفتن و تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه از جزئی ترین لحظات زندگی لذت ببریم و شادی را با تمام وجود لمسش کنیم.
خدایا شکرت که امروزم فرصتی دوباره نصیب من شد که این سریال پر برکت و ببینم و در مورد زیبایی هاش بنویسم
سپاسگزار زحمات بی پایان شما هستم.
بنام خدای زیبایی ها
سلام به همه دوستان عزیزم
سلام به استادم .می خوام بگم که من 2 ، 3 روزه دارم تمرکزی روی سایت و بعد ثروت و خواسته ام تو زندگیم کار میکنم .و تو همین روز کم واقعا تفاوت احساسم رو درک می کنم
چقد واقعا تاثیر داره کنترل ورودی ها + تزریق ورودی خواسته ات
من بانیت ازادی مالی و زمانی و گسترش بیزینسم اومدم از اول سریال و سفر ها رو ببینم و بیشترین تمرکزم روی فراوانی و ثروت و نعمت هست
و دقیقا امروز یه مشتری داشتم و یه فروش راحت سود زیادی نداشت ولی واسم جالب بود پولش نقد بود و همش تراول لوکس
با اینکه همون فرد می خواست از همکارمم خرید کنه با اینکه من واسطه اون ها هم شدم ولی منجر به فروش نشد چون حال اون همکارم زیاد خوب نبود و با خودش در صلح نبود
و این بهم قاااانوووون عظیم مدار ها و فرکانس رو اثبات کرد
اونی که تو مدارش نباشه به والله قسم نعمت از کنارش از جلو چشماش میره ولی اون مسدود میکنه پس میزنه
و اما این فایل
چند تا وسیله برای زندگی بهتر مثل اون تبدیل کننده برق ، مثل شلنگ جمع شونده ، مثل قمقمه تسویه آب، مثل اون تی که باهاش ماشین میشورن و ….
تو همه این وسیله ها یه چیزهایی مشترکه .ایده هایی که با حداکثر فضای ممکن بیشترین بهره وری و خدمت رو انجام میدن و کار رو راحت تر و سریع تر و بهتر میکنن .این میشه فرمول خلق ثروت
خدایا خودت هدایتم کن توی شغلم که البته ذهنی هست بیشترش همین سبک رو اجرا کنم
اینکه مسائلی که مردم درگیر هستن رو راحت تر و بهتر و کم هزینه تر براشون حل کنم و باعث سود منفعت لذت و راحتیشون بشم
خدایا همین الان بهم الهام شد که باورهای زیبا رو تو فروش هام ادغام کنم تا بیشترین بهره وری و برکت رو برای همه داشته باشه
خدایا خودت کمک کن این ذهن چموشم رو تو دستم بگیرم تا با لذت خواسته هام رو خلق کنم
یکی از ویژگی های استاد که تحسین میکنم و دوست دارم تو وجودم تقویتش کنم اینه که تمرکزش رو خواسته هاش با جزییات و اطلاعات هست منم دوست دارم بیشتر تحقیق فکر کنم روی چیزهایی که می خوام نه برای استفاده از قانون برای خلقش چرا که استاد هم برای این ، این کار و انجام نمیده چون پولش رو هم داره
اینکارو میکنه چون این روش زندگی با لذت همراه با رسیدن به خواسته هاست
اینه معنای واقعی کنترل ذهن اینه معنای واقعی دادن ورودی های خوب اینه معنای زندگی واقعی
وقتی ماشین های استاد رو کنار هم میبینم ازین هنه ثروت و فراوانی به وجد میام .
خدای من قبلا اینطور نبودم یا نگاه نمی کردم یا نگاه میکردم حس خوبی نمی گرفتم
سلام استاد عباس منش عزیزم
سلام خانم شایسته ی عزیز
سلام دوستان هم فرکانسی عزیزم
درس :
فرمول ساده ثروت = نتیجه حل مسأله
حالا این مسأله ممکنه یه مسأله بزرگ باشه برای آدم ها یا یه مسأله کوچیک برای تعداد زیادی انسان
برای کسب ثروت نیاز به ایده ای عجیب و غریب نیست فقط کافیه نیازی رو برآورده کنی
کار ما اینه که با ساده گرفتن و لذت بردن از لحظات زندگی و تمرکز بر نکات مثبت شادی های بیشتری رو خلق کنیم
سارا جان ساده بگیر
اصلا به من خیلی از مسائل ربطی ندارد من باید اونها رو به خدا بسپارم و واسه فردایی که اصلا معلوم نیست چجوری باشه فکرهای منفی نکنم و در عوض دید مثبت داشته باشم و به خدا توکل کنم و واقعا ایمان داشته باشم که خودم و خدا بهترین آینده رو رقم میزنیم
آرام باش سارا جان
فریب ذهنت رو نخور
نزار فکرهای مسخره و منفی تو رو از پا در بیارن
به جاش توکل کن ایمان داشته باش آرام باش شاد باش و ستاره قطبی بنویس و تجسم کن و بخواه و بخواه و مراقبه کن و بارها رو به خدا بسپار و سبک شو بعد ببین چه آینده خوبی داری
فقط کافیه آرامش داشته باشی
دوست دارم سارا جان
تو اشرف مخلوقاتی
تو جانشین خدا روی زمینی
تو خاصی
تو بنده خاص خدایی
تو دوست داشتنی هستی
تو لایقی
تو لایق روابط خوبی
تو لایق ثروتی
تو لایق نعمت های خداوند هستی
تو لایق سلامتی روحی و سلامتی جسمی و سلامتی روانی هستی
تو لایق زیبایی هستی
تو لایق محبتی
تو لایق شادی و خنده هستی
تو لایق آرامشی
تو لایق شنیدن حرفهای خدا هستی
تو لایق شهودی
تو لایق خونه ای بزرگ هستی
تو لایق کاری عالی هستی
تو لایق زندگی در جایی قشنگ هستی
تو لایق فرزندی بسیار زیبا با چشمانی آبی هستی
تو لایق بارداری بسیار راحت هستی
تو لایق زندگی آسان و راحت هستی
تو لایق بهترین رفتارها هستی
به نام خدای آسانی ها
سلام استاد پر انرژی
سلام مریم خانوم عزیزم
این قسمت و من تو دل طبیعت دیدم
روی نیمکت قشنگ سنگی
زیر درخت زیبایی که باد هر چند ثانیه برگ های ریزشو رو سر من میریزه و میرقصونه
آذر ماه قشنگ خدا
قسمت 5 سفر به دور امریکا
پر از آسانی
آسان آب سالم داشتن و خوردن
فقط با یه ظرف کوچیک و با علم نانو ،کافیه همراهمون داشته باشیم و هرجا هرلحظه استفاده کنیم
چقدر فکر و خیال برای هممون بود که وای اب نیست و تصفیش گرونه و رعایت کنید و اسراف نکنید و…
حالا یک نفر از مسئله ثروت ساخته هم به خودش لطف کرده هم به جهانش
زندگی همینقدر راحت و قشنگ
همینقدر میشه راحت تو دل طبیعت رفت و لذت برد با وسائل عالی که خیال مارو آسوده میکنن
استاد شما معرکه هستید
وقتی فکر میکنم وای اگر من بودم چقدر عصبی میشدم که بیا کجا اومدم حالا چجوری برقو استفاده کنم و کلی حس بد
ولی شما تو عمل نشون دادید به من آموزه هاتونو که عزیز من برای هر درخواستی هر مسئله ای در این دنیا پاسخی وجود داره
چقدر سر مسائل این چنینی کوچک و خرد خودمونو ناراحت عصبی میکنیم تو سفر و سخت میگیریم
اما اگر این باورو داشته باشیم که راه بهتر هست
آسون تر هست
پاسخ هست
با آرامش بدنبال جواب میگردیم و خداوند هدایتمون میکنه به راحتی آب خوردن
به تبدیل برق
به جارو چندکاره فوق العاده که هم میشوره،هم جای وصل شدن شلنگ اب داره هم دکمه آن و آف داره هم بلند و کوتاه میشه هم با طرف دیگش شیشه هارو خشک میکنه و برق میندازه
چقدر راحتی دیگه چقدر اخه چقدر کاربردی
اصلا عاشق اون شلنگ کوچولو شدم که قابلیت داره اون همه قد بکشه و در انتها باز کوچولو موچولو بشه خخ ،نیاز نباشه هزار بار بچرخونیم و تاب بخوره فشار بدیم تا یجا بزرگ و اشغال کنه
مریم جان استاد عزیز الگوی من
واقعا شما فوق العاده لید به هرچه که میگید عمل میکنید در ماجرا و مسائل کوچیک و بزرگ
مثلا رفتن تو دل ترس ها و افکار بیهوده و نگرانی ها
من هم فکر نمیکردم اینقدر تمیز بشه فاضلاب و تخلیه کرد چقدر خوبه که توی استیت پارک ها به همه امکانات برای آرامش و آسایش مردم فکر میکنن
هرچقدر راحت تر جمعیت بیشتر استقبال میکنه و ثروت بیشتر
خلاصه که تماما درس این سفر
سفر با همسفر هایی که در عمل هر مسئله و چالش کوچیک و بزرگی و برای خودشون مثل بازی طراحی میکنن و با لبخند انجامش میدن
با عشق آر وی و با وسائل حرفه ای تمیز میکنن
و عزیزدلی که با عشق از توانایی های عشقش تعریف میکنه
چقدر شما الگو عالی هستید درروابط و به ما یاداوری میکنید حتی نکات کوچیک و در برخورد توی رابطه عالی
چقدر آروی تمیز شد
چقدر ماشین عروسک شد
خدایا شکرت چقدر تمیزی خوبه حال ادمو خوب میکنه
اصلا خودش یه قدر دانی
قدر دانی از وسائلی که زندگی و برای ما راحت میکنن مثل مریم جون که تو قسمت قبل وسائل آشپزیو برق انداخت و ننداختش برای زمان دیگه و اینجوری سر وقت با عشق از اون وسیله قدر دانی کرد که دمت گرم غذا دلچسبی بود همکار من
و استاد عزیزم که آروی و ماشین زیبارو پاک و تمیز کرد
و الان نفس عمیق میکشن و بهتر و با عشق خدمت میکنن
شکرت خدای من سپاسگزارم
سپاسگزارم که آدم هایی وجود دارن متنوع با رنگ پوست و فرهنگ و اخلاق و ملیت متفاوت که در کنارهم باهم رفیقانه با صمیمیت بازی میکنن و شنا میکنن
فارغ از جنسیت و با ملاک آدمیت
سپاس خدارو که منو هدایت کرد اینجا و در این لحظه که توی طبیعت هستم و صدای پرنده میشنوم جدا از زیبایی دورم زیبایی های بیشتری و ببینم
دوستتون دارم
به نام خدایی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست
سفر به دور آمریکا
قسمت 5
تحسین میکنم شرکت فوق العاده آمازون رو که هر آن چیزی که فکرش رو بشه کرد داره و با ساخت ثروت داره این همه رفاه رو برای مشتری هاش فراهم میکنه..
تحسین میکنم زیبایی منظره و مکانی رو که استاد در اون قرار دارن…این همه زیبایی و سرسبزی رو
چه قدر انسان ها با عملی کردن ایده های ساده دارن ثروت خلق میکنن..
چه قدر آب تمیز و شفاف هست و دیدن جریان آب و شنیدن صدای آب سرشار از حال خوب و آرامش هست.
تحسین میکنم استاد رو که شجاعانه آب رو میخورن و امتحان میکنن این سیستم رو..
تحسین میکنم استاد رو که از این اندام رسیدن به جسم سالم تر و اندامی زیباتر در حال حاضر..
چه قدر صدای باد که میپیچه لای برگ ها و رقصیدن برگ ها در این صحنه با تابش نور رحمت الهی ترکیب زیبایی رو ایجاد کرده…
استاد چه زیبا توضیح میدن اطلاعات رو درباره ی این محصول.…
تحسین میکنم سازندگان این محصول رو که کار رو راحت کردن برای همه بدون نیاز به حمل آب شما میتونی هر آن جایی که آب دیدی با این سیستم ساده تصفیه اش کنی…الهی شکر که ایده ها بی نهایت اَن..
چه قدر رنگ و مدل چادر اون سمت آب قشنگ بود…
چه قدر ساده و راحت ایده ها اومدن و کار رو راحت کردن برای استاد با خرید دوتا وسیله..
چه ایده ی جالبی که شلنگ آب رو به تی میشه وصل کرد این جوری راحت تر میشه ازش استفاده کرد.
تحسینمیکنم استاد رو که به رسم سپاس گزاری از خوردوهاشون اینقدر در تمیزی اون ها کوشا هستن.
تحسین میکنم شرکت آمازون رو که سفارش رو هر آنجایی که باشی در سریع ترین زمان ممکنه به دست مشتری میرسونه..
همسایه های جدید امروزمون چه امکانات زیادی رو به همراه دارن…دوچرخه.. قایق.. چه قدر راحت خونه مسافرتی شون رو از تریلرشون جدا و سِتاپ کردن..
اینا موهبت های سفره دیدت رو به جهان خیلی وسیع تر میکنه…
ابراز احساسات ساده و صادقانه ی استاد همیشه زیبا و گویای این رابطه ی الهی و عاشقانه اس…خداروشکر که این یعنی می شود همچین رابطه عاشقانه ای رو تحربه کرد..
چه قدر این مسیر اسفالت شده ای که کنارش توقف کردیم قشنگه
تحسین میکنم این استیت پارک ها رو که همه امکانات لازم رو برای هر نوع فردی با هر نوع خودرویی فراهم کردن…و مکان هر چیز از قبل تعریف شده اس…
تحسین میکنم چه قدر کارها هر بار ساده تر و تمیزتر میشه..
وقتی آدم یه مسئله ای رو هنوز حل نکرده فکر میکنه چه قدر پیچیده اس…ولی وقتی که حلش میکنه وقتی میره برای انجامش و حلش میکنه میبینه اصلا اون چیزایی اون پیچیدگی ای که توی ذهنت تصورش رو داشتی اصلا وجود نداشت و کار خیلی هم ساده هست…
تحسین میکنم استاد رو که برای شستشوی آر وی مایع مخصوص گرفتن..
تحسین میکنم استاد رو که اینقدر آگاهانه فکر همه جا و هما چیز رو کردن
تحسین میکنم این روحیه شوخ طبعی و کودک درون استاد رو که همیشه از هر چیزی یک نکته ای برای خنده و فان پیدا میکنن.
تحسین میکنم خانم شایسته رو که این قدر از استاد و توانایی هاشون رو ساده و عاشقانه تحسین میکنن…
چه قدر این تی کار رو راحت کرده اول کف میزنی شیشه ماشین رو و بعدش با یه پیچ جریان آب رو باز میکنی و با همون تی میشوری کثیفی ها رو…
دو رو هم هست تی مون از اون طرفش میشه برای خشک کردن شیشه استفاده کرد..خداروشکر
و حالا نوبت شستن سانتافه ی زیباست..
چه سیستم باحالی داره شلنگ…چه قدر راحت شده کار و چه قدر همیشه با این شلنگ های معمولی مسئله داریم..
چه ایده جالبی که گیره وصل کردن به شماره جایگاه و برگه همراه نام استاد نصب کرد شده .
تحسین میکنم زیبایی و ایده ی قشنگ استخر رو توی استیت پارک و فضای سبز دورش
چه قدر قشنگه این همه آدم با لباس های زیبا و رنگارنگ در کنارهم دارن لذت میبرن و بازی میکنن
چه قدر آهنگ پایانی این فایل با میکس تصویر استاد زیباست…
5/آذرماه/1402
بنام خدای مهربان
سلام ب استاد عزیزو مریم خوش صدا
خداروشکر میکنم بابت دیدن این زیبایی ها نعمت ها وفراوانی ها
این رابطه ی عالی
این ابزارهای ساده ثروت ساز
این استیت پارک زیبا با درختهای بلند قامت سرسبز
این همسایه های جدید
و حیاط جدید
این ار وی پراز امکانات خوش رنگ
نوشته ی زیبای جلوی ار وی
ماب خدا اعتماد داریم
خدایا شکرت بابت نشانه ی امروزم
چیزی ک متوجه شدم اینه ک ثروت از بینهایت طریق میتونه وارد زندگیم بشه
از طریق ایده های آسون
با حل مسئله
ب راحتی
خدایا شکرت بابت ثروت استاد
چقد خوبه بتونی هرچی ک دوسداشته باشی
تو هرجایی ک باشی و سفارش بدی
خدایا شکرت بابت این مردم اهل تفریح و شادی چقد دوسشون دارم
دیروز ک رفتم بازار پرچم امریکا رو دوبار دیدم
چقد حس خوبی گرفتم ازش
چیزی ک قبلا دقیقا برعکسش و تجربه میکردم حسم بد میشد
و هرکسی و میدیدم ک رو لباسش یا ماشین یا کفشش و..
هست حس خوشم نمیومد
خدایا شکرت بابت این استخر بزرگ چقد مردم شادن و دارن لذت میبون ازش چقد حس خوبی گرفتم وقتی استاد یکهو رفت زیر آب
چقد خوبه خانوم ها هم میتونن از این فضا واین آب پرانرژی با پوشش راحت ازش استفاده کنن
خدایا شکرت بابت این همه حس خوبی ک گرفتم از تصویر و موزیک عالی پرانرژی
الحمدلله