سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۰ - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2382 روز

    سلام

    به روی ماه همگی

    این فایل رو من 2،3 بار دیدم تو همین یکی دو روز، اما…

    یکی از دوستامون گفت پاشو بریم ارومیه، سفر ، خونه ی ما… از دیروز بهم گفته… اما من تا 11،12 ظهر نتونستم تصمیم بگیرم، گفتم بذار نشانه ی امروزم رو بزنم و از خدا بخوام هدایتم کنه، گفتم خدایا من کلا چه اینجا باشم چه سفر برم، میخوام حالم خوب باشه و لذت ببرم، پس تو بهم بگو برم سفر یا نه!؟

    خب نشانه ی من رو زدم، لایو 21 اومد… متن رو خوندم …5،6 دقیقه از فایل گوش دادم و باید میرفتم جایی دیگه نشد گوش کنم. یکم پیش شروع کردم دوباره لایو 21 رو‌ دیدن ، تا دقیقه ی 30 فکر کنم گوش دادم خیلی مطالب جالب بود راجع به سپاسگزاری صحبت میکردین استاد..

    اما احساس کردم جوابم اونجا نیست، گفتم بذار برم از فایلِ 10 سفر به دورِ امریکا دوباره ببینم، متن رو خوندم برای دفعه ی دوم و به اینجا رسیدم که‌، «سفر» به مسیر تکاملی‌ِ زندگی‌‌مان، سرعت می‌بخشد.

    جوابم ظاهرا اینجا بود.

    ( بماند که ما قرار بود ساعت 5 راه بیفتیم بریم و گفتم اگه تاریک شه من دیگه نمیرم و هنوز هم ساعت 9 شبِ و نرفتیم)

    امشب که دیگه میدونم حتما نمیرم، گفتم اگه صبح رفتید میام ، اونا هم اصرار دارن شب برن. دوباره به خدا گفتم اگه قراره من این سفر رو برم و لذت ببرم خودت مسیر رفتن رو هموار کن و خودت میدونم کاری میکنی که تو بهترین شرایط برم …سپردم به خودش و میرم بقیه ی کارام رو انجام بدم . شب همگی بخیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    سلام به استاد عزیزم و یار دوست داشتنیش

    من هم گاهی برای برطرف کردن بعضی از چالش‌های یا انجام کارهای جدید از آموزشهای یوتیوب کمک میگیرم و این قدم برداشتن خیلی به رشدم کمک کرده

    وقتی سه قلوها کوچیک بودن برای بافت سارافون هاشون و عروسک و لیف های فانتزی مثلا طرح خرگوش و ماهی ، آویزهای زیبا ، تابلو ، پیراهن های دخترونه و فانتزی انواع گل سر و تل ، تزئین غذا ، جا مدادی برای روی میز از یوتیوب کمک گرفتم

    دوخت روبالشی ها ی عروسکی خوشگل ، جاجورابی و سطل جمع آوری اسباب بازی ها هم ایده هایی بود که از یوتیوب استفاده کردم ، و حتی یادمه این سطل چون داخلش اسباب بازی ریخته میشد باید وزن کمی داشته باشه و در عین حال کاملا روی زمین مستقیم بایسته که خوشبختانه موفقیت آمیز بود

    بافت گوشواره و دستبند و گردنبند فانتزی هم ایده دیگری بود

    امسال هم که کلاس هفتم ثبت نام شدند جامدادی براشون دوختم و سه تا کیف برای کلاس زبان

    استاد جان چقدر عالیه دیدن سفر نامه شما ، چون علاوه بر حس خوب ، گاهی یک فلش بک به گذشته است که چه دستاوردهایی تا به امروز داشتم و آیا من نیز توانسته ام تا حدودی مثل استاد در حل مسئله ، تلاشم و انجام بدم ؟؟

    به خودم تبریک میگم و خودم و تحسین میکنم

    آفرین زهره جان ، دوستت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    به نام خدایی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست

    سفر به دور آمریکا

    قسمت 10

    چه قدر فضای این نشنال پارک درخت ها و سبزی چمن ها قشنگ هست…خداروشکر به خاطر زیبایی این طبیعت و این جهان…

    تحسین میکنم صندلی قرمز رنگ استاد رو که جای لیوان و کافی داره…

    تحسین میکنم این فندک هیولای استاد رو که قدرت نقطه ای داره برای درست کردن آتش…

    تحسین میکنم مایک رو چه قدر توانمند و مستقل آتشی به این زیبایی درست کرده…

    تحسین میکنم استاد رو که مسؤلیت های مایک رو مشخص کرده و اجازه داده تا خودش اون کار رو به انجام برسونه…

    تحسین میکنم خانم شایسته رو که به زیبایی تکه های مرغ رو مرتب در کنار هم داخل فویل پیچیدن و هر بار به دنبال راهکار های ساده تری برای انجام همه ی کارها هستن…

    چه قدر بارون همه جا رو تمیزتر و رنگ ها رو شفاف تر و پررنگ تر کرده…

    تحسین میکنم زیبایی و تمیزی آروی توی این فضای سبز…

    خدای من زیبایی بارون رو چه قدر بی وقفه میباره…چه قدر فراوانه…

    واقعا کی تونسته اولین و آخرین قطره ی بارون رو بشماره؟

    کی اصلا تونسته کل قطره های بارون رو توی فقط یک لحظه بشماره؟

    اصلا قابل شمارش نیست…

    نعمت های خدا همینه…

    خدایا شکرت به خاطر برکتی که بارون به ارمغان میاره…

    خدایا شکرت چه قدر زیبایی بارون و دیدنش توی طبیعت و جنگل صدها بار بیشتر هست…

    خدایا شکرت که ارمغان بارون برامون زیبایی ها و سرسبزی های بیشتره…

    خدایا شکرت که بارون همه جا رو تمیزتر و زیباتر از چیزی که بود کرده.‌

    تحسین میکنم استاد رو که دست به آچار میشن و خودشون تضادها و مسائل رو حل می‌کنن…

    تحسین میکنم ایشون رو که ساعت ها وقت میزارن و ویدئو از یوتیوب نگاه میکنن تا خودشون حلال مسائل شون باشن…و اینجوری اعتماد به نفس شون هر بار با حل هر مسئله بیشتر و بیشتر میشه…

    همیشه وقتی که تمام تلاشتُ میکنی…وقتی ناامید نشی ..ادامه بدی…همیشه وقتی آدم ادامه بده…یه راهی پیدا میکنه…هیچ چیزی نیست که راهی نداشته بلشه…اگه آدم ادامه بده صددرصد راه رو پیدا میکنه…

    تحسین میکنم استاد رو که اینطور به مایک یاد میدن که تسلیم نشه و ادامه بده…و خودشون هم اون رو اجرا میکنن تا برای فرزندشون الگو باشن…

    تحسین میکنم مایک زیبا رو که تسلیم نشد و ادامه داد و در نهایت موفق شد و این آتیش فوق العاده رو درست کرد..

    تحسین میکنم جعبه ابزار حرف ای استاد رو که از هر ابزاری بهترینش رو دارن و این هم از زیبایی ثروته که به تو امکان خرید ابزار و وسایل با کیفیت رو میده…

    تحسین میکنم برند فوق العاده ی میل واکی رو که ابزارهایی با طراحی زیبا و فوق العاده کاربردی تولید میکنه که همه با باتری کار میکنه.‌‌..

    تحسین میکنم استاد که مایک رو برای تحسین و تشویق میکنن…

    عاشقتم من استاد…به خاطر این عاشقتم گفتن های زیبا…به خاطر این که به ما یاد میدید رابطه ی زیبا و عاشقانه واقعی این شکلیه…

    واقعا داستان زندگی همینه..قرار نیست توی زندگی مون هیچ مسئله ای نباشه بلکه قرار ما از مسائل مون بزرگتر باشیم چون ما با توانایی حل مسئله وارد این جهان شدیم..

    باید یادمون بمونه که هر مسئله ای که باهاش برخورد می کنیم اومده تا ما رو رشد بده…اومده تا توانایی رو تو وجودمون بیدار کنه که تا اون لحظه از وجودش بی خبر بودیم..

    هر مسئله ای رو که حل میکنیم ظرف وجودمون رو بزرگ میکنه اعتماد به نفس مون رو افزایش میده و ما رو آماده برداشتن قدم های بزرگتری میکنه...

    تحسین میکنم آتیش خفنی رو که مایک درست کرده و داره غذای خوش مزه مون رو آماده میکنم…و مایکی که داره از دیدن این صحنه لذت میبره و دستاورد تلاشش رو نگاه میکنه…

    کنسرت زیبای استاد در بخش نهایی این قسمت…

    تحسین میکنم صبحونه ی حرفه ای رو که خانم شایسته درست کردن نیروهای خوشمزه…

    تحسین میکنم تمیزی و پاکی صفحه اجاق گاز رو..

    تحسین میکنم استاد رو که به این زیبایی برای ما و مایک کنسرت زنده با حرکات موزون اجرا میکنن…

    تحسین میکنم زیبایی خنده ی مایک رو چه قدر قشنگه..چه قدر شروع روز توی اول صبح با کنسرت زنده ی استاد جذابه..

    بذار آدم ها بدونن میشه بیهوده نبوسید..‌میشه خورشید شد تابید…میشه آسمونُ بوسید…

    جمله ی روی لباس استاد پر از آگاهیه…

    Happiness is enjoying the little things in life

    خوش بختی لذت بردن از جیزهای کوچیک توی زندگیه

    خدایاشکرت به خاطر توفیق و دیدن یک قسمت دیگه از این سریال الهی…

    10/آذرماه/1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 670 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همگی

    وقتی ادامه بدهی حتما راهی پیدا میشه

    پس شک و تردید بی فایده هست

    وقتی ادامه بدی می سازیش پیداش می کنی و به خواسته ات می رسی

    حتی اگر مانعی باشه تو مسیرت

    حتی اگر در ظاهر برعکس باشه نشود .تو ادامه بده راه ها باز میشه

    باز شدن را ها با ادامه دادنه که اتفاق می افته

    خدایا شکرت

    چقد ثروت و نعمت و فراوانی تو اون استیت پارک وجود داشت

    هم اروی و هم یه ماشین لوکس دیگه

    چقد ثروت همشون رو تحسین میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه دوستان عزیزم

    خداروسپاسگزارم تا دوباره فرصتی دست داده شده به من تا بنویسم و کنترل ذهن انجام بدم

    درمورد این موضوع چیت دی من بارها و بارها برای خودم صحبت کردم ولی بازم حس میکنم کافی نیست و همچنان دیشب و امروز درگیرش بودم خیلی جالبه یک احساسی هست من اسمش رو گذاشتم سرخوشی

    اینطوریه که مثلا یک چیز خیلی خوبی رو درک میکنی یا یک تصمیم اساسی رو میگیری بعد از سرخوشی اونو میندازی به بعد یعنی میگی اوه اوه اگر ابن تصمیم رو من اجرایی کنم دیگهه چه بشود! بعد میگی حالا من که میخوام این تصمیم رو بگیرم زندگیم رو تغییر بدم بزار امروز رو چیت کنم از فردا شروع کنم

    و این دقیقا دیشب برای من اتفاق افتاد و تاثیرشو دیدم که چطور یک روز بی نظمی خراب میکنه ماه ها منظم بودن رو

    ولی حسم رو بد نمیکنم چون تجربه ایی عالی شده و امروز رو خداروشکر قوی پیش میبرم و با حالی عالی

    خداروسپاسگزارم که در مسیر عالی هستم

    ردپا تاریخ 1402/1٠/1٠

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا جوانمرد گفته:
      مدت عضویت: 1047 روز

      سلام سینا جان درود بر شما پسر خوب

      دقیقا چیزی که شما گفتید واسه من زیاد پیش میاد ممنون میشم از تجربه های خودتون به اشتراک بزارید که اینجور مواقع چه ترفند و راه حلی برای حفظ اون شور شوق اولیه و سریع شروع کردن و ادامه دادن به کار میبرید

      سپاس از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        سلام زهرا جان

        دوست عزیزم درمورد این موضوع خودم بارها دچارش شدم و پاشنه آشیل خود منه

        بارها شده که:

        یک چیزی رو درک کردم و خوشحال که این چقدر میتونه زندگی منو متحول. کنه اما سرخوش شدم و عمل نکردم.

        بارها متوجه شدم که مسیر موفقیت همین الانش برای من ساخته شده و فقط باید قدم بردارم اما باز دچار سرخوشی شدم و قدم برنداشته ام

        حتی تصمیمات فوق العاده ایی که میتونسته زندگی منو در تمام ابعاد تغییر بده رو گرفتم و حسابی خوشحال اما عملی نکردم “از صبح زود بیدار شدن بگیر تا کار کردن روی باور ها و. روتین برای انجام تمرینات و…

        اما میدونی به چه نتیجه رسیدم که این ریشه اش از کجاست؟

        احساس لیاقت

        یعنی همه اینا از احساس عدم لیاقت میاد همه این چیزایی که ته ذهنمون داریم و بهش فکر میکنیم اما عملی نمیکنیم

        اینطوری هست که اوکی اینطوری من موفق میشم ولی من مگه کیم؟

        من مگه کیم که صبح زود بیدار شم و رشد و پیشرفت کنم و برای خودم زمان بزارم؟

        من مگه کی هستم که از یک فایل چیز خاصی رو درک کنم که زندگیم رو تغییر بده

        یا مثلا

        اوکی مم فهمیدم با تغییر باور هام زندگیم عوض میشه و حتی بارها به خودمون میگیم من دیگه از فردا شروع میکنم اما گفتگو های ذهنی ما مارو منع میکنه

        یکی از اساسی ترین ترمز ها همین احساس عدم لیاقت هست!

        یعنی منی که وسط مسیر تقلب میکنم و ورودی هام رو کنترل نمیکنم یا کارهایی میکنم که. متضاد هست با قانون خب برای خودم ارزش قائل نیستم توی ذهنم!

        حتی خیلب جالبه برای اینکه ما باور احساس لیاقت رو هم بسازیم بنظرم باید اول خودمون رو لایق بدونیم که همچین باوری رو بسازیم:)

        چون اینطوری میشه که اوکی من اگر احساس لیاقت رو بسازم زندگیم عوض میشه ولی من که انسان خاص و ارزشمندی نیستم که بخوام به این درجه برسم!

        شاید متوجه نشیم همین حرف رو داره میزنه توی ذهنمون اما از عملکرد ما و احساس ما معلوم میشه که از این جنس گفتگو ها توی ذهن ما هست

        حالا ریشه اش هرچی میتونه باشه دیگه احساس عدم لیاقت خیلی وقت ها در ما ایجاد شده و خودش رو قوی کرده و شکی درش نیست که دچارش هستم

        من که از رفتار های خانواده و اطرافیان و بخاطر اوردن یکسری چیزا از کودکی کامل متوجه میشم این بنیادین در من ریشه کرده

        من یادم میاد همین چند هفته به طرز عالی خوب داشتم عمل میکردم یعنی اراده میکردم صبح بیدار میشدم به راحتی،، اموزش میدیدم،، تمرکزم عالی بود و…

        چرا؟

        چون دقیق یادمه گفتگو های احساس لیاقت رو شروع کرده بودم و حیرت زده از اینکه چقدر خوب دارم عمل میکنم چقدر انگیزه ام رفته بالاتر و همه چی عالی شده تمرین هام رو عالی انجام میدادم مهارتم رو بیشتر و بیشتر میکردم و خلاصه همه چی عالیی بود!

        حتی یادمه توی گوگل کیپ نوشتم فوت کوزه گری من دیگه گفتگو های احساس لیاقت هست!

        میومدم بارها و بارها چه با نوشتن چه با خودم توی ایینه صحبت کردن به خودم توی هرچیزی لیاقتمندی ام رو ثابت میکردم حتی چیزای کوچیک مثلا اگر میخواستم فایل ببینم میگفتم سینا تو باید بهترین درک و. بهترین عمل و تغییر رو از همین یک فایل داشته باشی و نتیجه بینظیری از همین یک فایل بگیری،،

        یا تو باید بتونی به راحتی صبح زود بیدار بشی تویی که انتخاب کردی خاص باشی تویی که انتخاب کردی لیاقتمند زندگی کنی باید اینطوری باشی

        همینطوری حالا دیگه بسته به خلاقیت میتونه توی خیلی جنبه ها استفاده بشه. و مهم نیست حالا از چه کلماتی استفاده میکنی مهم اینه که اون احساس لیاقته راجع به موضوعی که میخوای داشته باشی

        چه کسی میشینه روی باور های ثروت سازش کار میکنه؟

        کسی که خودش رو لایق ثروت بدونه

        چه کسی میره مهارت کسب میکنه تا بهترین بشه توی کارش؟

        +کسی که خودش رو لایق بدونه

        چه کسی اصلا از همین تمرین استفاده میکنه و ادامه میده؟

        +کسی که خودش رو لایق بدونه

        یا مثلا میتونه اینطوری هم باشه گفتگو ها ک به خودت بگی:

        تو باید بهتر از هر کس دیگه ایی ذهنت رو کنترل کنی

        تو باید بهتر از هرکس دیگه ایی بهای هدفت رو بدی

        تو باید تمرکز لیزری ات بیشتر از هرکس دیگه ایی باشه

        اینام جزوی از گفتگو هاست

        میگم با توجه به خلاقیت میتونه افزایش پیدا کنه

        حتی من به خودم میگفتم تو باید خلاقانه تر از هرکس دیگه ایی فکر کنی “تا توی همین تمرین هم بتونم خلاقانه فکر کنم”

        و واقعا هم میدیدم خیلی خلاقیت به خرج میدم

        و متوجه شدم چقدر ما پتانسیل داریم اگر اون احساس لیاقت رو بیدار کنیم

        و واقعا میشه در هر لحظه ازش استفاده کرد برای هرچیزی

        حتی من کاملا با این تمرین قانع شدم که دیگه درمورد قانون با کسی صحبت نکنم چون میگفتم سینا! تویی که خاصی قرار نیست همه درک کنن

        از طرفی باز برای اینکه مغرور نشم هم از این تمرین استفاده میکردم که سینا تو باید متواضع تر از هر کسی رفتار کنی همه اینا از لطف خداست

        و واقعا غرور جایی نداره

        … با ادب تر از هرکی دیگه ایی

        … کنترل کانون توجه ات رو

        ….شاد تر از هرکس دیگه ایی

        …مثبت اندیش و خوشبین تر از هرکس دیگه ایی

        باید به بهترین نحو انجام بدی

        اون موقع که این تمرین رو سعی میکردم خیلی زیاد در طول روز انجام بدم نتایجش بینظیر بود و تازه خیلی جا داشت که فرکانس قدرت بگیره اما همونم عالی بود

        کلا همه چی داشت خوب پیش میرفت

        ولی باز ول کردم انجام این تمرین رو

        مثلا میگفتم خب دیگه تموم شد من این و ساختم رفت تو. ذهنم دیگه!

        هرروز صبح بیدار میشم دیگه هرروز همه چی درسته دیگه

        اما از همون روز اول که شل کردم اون دستاورد ها هم کم کم داشتن محو میشدن اول اینطوری خودش رو نشون میداد که من مثلا صبح زود میشدم اما انگیزه قبل رو نداشتم و شاید دوست داشتم باز بخوابم و بعد کم کم همونم دیگه از بین رفتن

        این صبح زودی که من میگم اینطوری بود که دوازده شب میخوابیدم چهار صبح بیدار میشدم و حسابییی هم پر انرژی و فوق العاده بودم!

        خیلی گفتگو های زیادی ادم به خودش میتونه بده حالا تو هر زمینه ایی

        مثلا استاد یادمه توی فایل “حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی” گفتن که

        من وقتی رفتم تمپا برای دوره قانون سلامتی بخاطر تغذیه نامناسبی که داشتم بارها هوس میکردم اما به خودم میگفتم:

        نه تو باید بتونی خودتو کنترل کنی

        کلا جهت دهی به گفتگو های ذهنی خودش عالیه حالا هر نوعی که باشه

        این نوعی که من گفتم بیشتر از همه روی من جواب داده

        واقعا خداوند رو سپاسگزارم

        منم الان که این کامنت رو نوشتم میخوام دوباره و دوباره این گفتکو های ذهنی رو با خودم شروع کنم.

        میگم یک مدت ازش دور بودم اما الان کامنت شما و پاسخی که دارم میدم هدایتی بود از طذف خدا که شروع کنم و الانم دارم توی ذهنم به خودم میگم:سینا تو از همین لحظه باید این گفتگو هارو دوباره شروع کنی تا باز دوباره به تعویق نندازمش

        حتی من به خودم میگم تو باید بیشتر از هر کس دیگه ایی گفتگو های ذهنیت رو جهت دهی کنی

        تو باید نتیجه دستت باشه. اونم توی مدت زمان خیلی کوتاه!

        تو باید عزت نفست بیشتر از هرکس دیگه ایی باشه..

        “شاید توی این موارد بگیم خب عزت نفس که با حرف اینطوری ساخته نمیشه اما موضوع اینه که وقتی من میگم عزت نفسم باید بهتر از هر کس دیگه ایی باشه اگر میبینم پاشنه اشیل دارم میشینم تمرکزی روش کار میکنم و به این صورت این گفتگو ذهنی سبب عملکرد من میشه”

        درمورد این سرخوشی که گفتم هم این موضوع قابل استفاده است…

        میتونم به خودم بارها و بارها بگم،،، تو باید سریع دست به عمل بزنی تا پاشنه اشیلت رو پیدا کردی

        تو عادی نیستی تو مثل بقیه نیستی تو انتخاب کردی که خاص زندگی کنی پس سرخوشی رو نباید داشته باشی باید متعهدانه تر از هرکس دیگه عمل کنی

        دیگه همش برمیگرده به مهارت ما از استفاده از این تمرین

        بازم میگم مهم اون حرفایی که میزنه ادم نیست مهم اینه بتونه احساسش رو به وجود بیاره

        من احساس رو در خودم اینطوری به وجود میارم امکان داره شما ببینی یکسری گفتگو های دیگه به شما میسازه اما با تمرین واقعا ادم حرفه ایی تر میشه

        تمرین یعنی چی؟

        تکرار مهارت در معیار زمان (یا تعداد)

        مثلا همین الان شما که این کامنت رو داری میخونی به خودت بگو “من باید بهترین درک رو از این کامنت داشته باشم،،” من باید همین الان این تمرین رو و این چیزایی که یاد گرفتم رو شروع کنم،،،

        یا من همین الان به خودم میگم:

        “من باید کامنت با کیفیتی رو ارائه بدم

        ” باید با بهبودگرایی هرچیزی که توی ذهنم هست رو بنویسم و نخوام کمال گرایی به خرج بدم و…

        وقتی که شروع کنی از هرچیزی که به ذهنت میرسه این تمرین رو شروع کنی کم کم توش ماهر تر میشی

        خود من هنوز خیلیی جا دارم بهبود بدم خودم رو توی این موضوع ااما این تمرین بینظیرههه برای من واقعا وقتی که خوب تونستم گفتگو هام رو حهت دهی بدم معجزه اتفاق افتاده

        واقعا خیلی وقت ها ذهن بخاطر کمال گرایی مارو گول میزنه که حتما باید چیزای عجیب و غریبی یاد داشته باشیم تا به یکسری چیزها برسیم

        اما من میگم اگر واقعا همین یک مورد رو خوب یاد بگیریم و تمرکز کنیم روش و اینقدر توی همین یک مورد مهارت کسب کنیم توی هر موقعیتی قرار بگیریم میتونیم معجزه کنیم!

        میخوام بگم ما خیلی وقت ها توی این موارد هم ان سعیکم لشتی میشیم

        یعنی تلاشیمون رو پراکنده میکنیم

        اما اگر واقعا بتونیم توی یک چیزی رو انتخاب کنیم و متخصص بشیم راجع بهش خیلی نتایج بهتری میتونیم بگیریم.

        حتی بنظر من اینکه یک فایل خوب “که روی ما تاثیر گذار بوده” از استاد رو هزار بار ببینیم خیلی بهتره تا اینکه هزار فایل رو یک بار ببینیم حداقل این نظر منه…

        (حالا من دارم مثال های تمرین ها و این اموزه هارو میزنم وگرنه قانون توی هرچیزی یکیه چه در اسکیل بزرگ چه کوچک)

        کلا این گفتگو های ذهنی خیلی برای من دلچسبه

        من مثلا به خودم میگم تو باید احساست از هرکس دیگه ایی بهتر باشه عالی تر باشه بعد ناخودآگاه توجهم میره رو چیزایی که احساس منو عالی کنه.

        حتی توی همین بهبودگرایی که دفعه پیش زهرا جان باهم صحبت کردیم با جهت دهی به گفتگو های ذهنی میتونیم خیلی بهتر در عمل ازش استفاده کنیم چطوری؟

        من مثلا اینطوری به خودم میگم که تو باید از هر فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کنی

        تو باید از هر فرصتی برای کنترل ذهنت استفاده کنی

        میگم خیلیی اگر مهارت پیدا کنیم توی این موضوع میتونیم پیشرفت کنیم حالا من هعی مثال میزنم چون فکر، فکر میاره هرچی مثال بیشتر بزنم بهتر میتونم ازش استفاده کنم

        مثلا به خودم میگم: سینا تویی که انتخاب کردی لیاقتمند زندگی کنی،باید خیلی زیاد خودت رو تشویق کنی تحسین کنی به ویژگی های مثبتت توجه کنی

        به رفتار ادم ها جوری نگاه کنی و از جنبه ایی بهش نگاه کنی که بهت احساس خوب میده مثلا اگر لبخندی توی خیابون میبینی کسی بهت میزنه خیلیی زیاد روش تاکید کن و بگو خدایا چقدر من دوست داشتنی هستم،، چقدر من خوش انرژی هستم که توی خیابون هم حتی به من لبخند میزنن

        اگر مثلا میبینی یکی بهت نگاه میکنه بجای اینکه غر بزنی یا خنثی باشی بیا بگو خدایاااا شکرت چقدر منو خوشگل افریدی که همه مجذوب من میشن هرجا راه میرم منو نگاه میکنن…

        و کلی کار مفید میشه انجام داد چون افرادی که احساس لیاقت دارن جنس فکرشون اینطوریه هرجا میرن خودشون رو لایق میدونن بهترین خودشون رو ارائه بدن

        کسی که خودش رو لایق میدونه از اموزه های استاد جوری استفاده میکنه و جوری بهشون عمل میکنه که منجر به نتیجه بشه.

        زهرا جان کامنت شما هدایتی برای من شد تا این تمرین رو به خودم یادآوری کنم. اول که کامنت شما رو خوندم و میخواستم جواب بدم

        واضح نمیدونستم چی باید بگم اما خداوند جواب رو بهم گفت و گفت درمورد این موضوع بنویسم و باعث شد دوباره خیلی قوی تر از قبل در هر موضوعی این تمرین رو شروع کنم!

        ازت بینهایت سپاسگزارم که برام نوشتی دوست عزیزم:)

        امیدوارم تونسته باشم خوب منظورم رو رسونده باشم و براتون مفید بوده باشه

        عاشقانه بهترین هارو برات میخوام.

        خداوند یار و نگهدارت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          زهرا جوانمرد گفته:
          مدت عضویت: 1047 روز

          سلام و درود بی پایان خداوند به شما داداش عزیزم

          چقدرررررر این کامنتتون عاالی بود لذت بردم خدایا شکرت که دستان تو روی زمین خیییلی زیاده فقط کافیه ما از خدا هدایت بخواییم و خداوند استاد و امثال شما عزیزان رو سر راه ما قرار میده و من همیشه از هماهنگی این جهان با عظمت در شگفتم

          مثلا سوالی که برای من پیش میاد در زمانی پرسیده میشه که میتونه جوابش از سمت کسی داده بشه که وقت هدایت و تغییرش هست یا همین جواب شما رو من امروز ببینم که دقیقا تصمیم گرفته بودم تمرکزم رو از روی فضای مجازی 90 درصد بردارم

          خدایا شکرت که ما رو در مکان مناسب و زمان مناسب قرار میدهی تا رشد کنیم و از وجود انسان های خوبت لذت ببریم

          ممنونم ازشما قطعا بارها این کامنت رو میخونم و استفاده میبریم

          منتظر کامنت های بعدی شما دوست عزیز هستم که از موفقیت های بینظیرتون صحبت کنید

          بهترین ها از آن شما باد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سینا سبزواری گفته:
            مدت عضویت: 1291 روز

            سلام زهرا عزیزم

            مرسی از دیدگاهی که برام نوشتین و مثل همیشه این دیدگاه و پاسخ دادن بهش رو فرصتی دونستم برای پیشرفت و مرور یکسری چیز های اساسی

            و از اونجایی هم که یک همزمانی خیلی جالبی بود کامنتتون برام تصمیم گرفتم. بنویسم

            اونم جایی که سینای کمال گرایی قبلی احتمالا کلی این نوشتن رو به تعویق مینداخت تا یک شرایط عالی پیش بیاد و بنویسه اما من الان شروع کردم به نوشتن

            این روزا روز به روز که میگذره اهمیت لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه روی یک موضوعی (که برای ما قانون هست) رو بیشتر درک میکنم دارم فکر میکنم که چی میشه که من بیشتر و بیشتر از این خاصیت بهره ببرم.

            این رو بگم من خیلی روز به روز خداروشکر داره شخصیتم بهتر میشه و دارم روی خودم کار میکنم و بهتر درک میکنم مسائل رو و قوانین رو

            یک موردی رو که خیلی متوجه شدم که به رشد من کمک میکنه و متوجه تاثیر بینظیرش خیلی وقت ها بوده که شدم روند ثانیه به ثانیه هست

            خیلی دوست دارم الان که دارم مینویسم قشنگ درمورد این موضوع صحبت کنم تا حلش کنم و واقعا تبدیل بشه به عملکرد

            واقعا دیگه خیلی وقته کع نمیپسندم حرف های تئوری رو یا صحبت هایی که تاثیر انچنانی در نتیجه نداشته باشه دوست دارم بگم، تغییر کنم، نتیجش این بشه که کیفیت زندگیم رفته بالا تر

            این چندوقت که مقاومت ندارم برای نوشتن خیلی دارم عشق میکنم از فضایی که سایت برای ما فراهم کرده و لذت میبرم از اینپنوع ارتباط های که با بچه ها داریم توی سایت که واقعا جنسش متفاوته و عاشقانه دوست دارم فقط بنویسم و بنویسم

            و تمرکزم ام موقع کامنت نوشتن خیلی میره بالا یعنی یکی از کارهایی که بدون وقفه انجامش میدم نوشتن هست مهم نیست چقدر طول بکشه یک ساعت دو ساعت فقط میمونم پاش و مینویسم تا قشنگ هرچقدر مثال لازم نیاز دارم برای ذهنم بزنم

            این یک فرمولیه که من استفاده کردم تا بهبود گرایی رو در خودم ایجاد کنم یعنی هر کامنتی که مینوشتم یا اصلا با خودم درموردش مینوشتم حتما اشاره میکردم بهش و اینقدرخوب شدم توش و بازم دارم بهتر و بهتر میشم و البته بازم همیشه بهش اشاره میکنم

            چون بنظرم یکی از راههای که ما میتونیم قشنگ و کامل تمرین هارو انجام بدیم بهبود گرایی هست

            من ضربه کمال گرایی رو خوردم زهرا جان که چقدر منو نگه میداشت اما الان فهمیدم داستان چیه

            به مغز فقط باید بگیم تو شده برو دو دقیقه اقا فلان کتاب رو بخون،،، دو دقیقه از فلان فایل رو ببین و بعد میبینیم بعد از اون دقیقه دیگه خود مغز دوست داره همون کار رو بکنه…

            خب بریم سراغ اون مبحثی که میخواستم صحبت کنم

            ثانیه به ثانیه رو من برای حالتی به کار میبرم که وقتی مشغول انجام کاری هستیم، این ثانیه هاش به هم چسبیده باشه و ثانیه به ثانیه که داریم اونکار رو انجام میدیم فقط توی اون کار باشیم و روند رو قطع نکنیم مثلا

            من دارم به ویژگی های مثبت خودم توجه میکنم،، یا اصلا دارم جهت دهی میکنم کانون توجهم رو خب اگر من بیام در حین اینکه این کار رو دارم انجام میدم برم مثلا با یکی بیست ثانیه صحبت کنم و بعد برگردم به جهت دهی دوباره کانون توجه،، من از همونجایی که بودم توجهم شروع نمیشه، از همون پیشرفتی که کردم شروع نمیشه بلکه میفتم توی پله اول و باز باید کلی تلاش ذهنی بکنم تا اون فرکانسِ رو قوی کنم.

            فرکانس معنیش یعنی چیزی که هعی تکرار و تکرار میشه و خیلی قدرت عظیمی رو رقم میزنه.

            من خیلی وقت ها حس کردم که ته ذهنم یک ترمز و یک باور مخربی هست که داره کار میکنه و نمیزاره ثانیه به ثانیه رو انجام بدم

            البته خیلی انجامش میدم و حیلی زیاد درک کردم که چقدر مهمه اما از اونجا که نمیتونم یو یو بودن رو دیگه بپذیرم و کامل شخصیتم تغییرکرده این موضوع رو هم یک بار برای همیشه باید حل کنم

            خیلی جالبه توی این صفحع درمورد چیت کردن توی قانون گفتم الان دیگه تا حد خیلیی خوب فوق العاده ایی دیگه اون مشکل رو ندارم و کار کردم اساسی روش و خداروشکر

            چقدررر خدای من یاد. گرفتم بیشتر پیشرفت هام و ببینم چقدر یاد گرفتم بیشتز جهت دهی کنم کانون توجهم رو

            چقدررر تاثیری نداره حرف دیگران برروی من

            راه های مختلفی رو برای یاداوری خودم و جهت دهی گفتگو های ذهنی ام برای رعایت کردن این اصل تمرکز ثانیه به ثانیه انجام میدم تا همیشه به خودم یادآوری کنم.

            و اومدم اینجا فقط درمورد همین موضوع بگم تا هم دوباره بهش توجه کنم و توی ذهنم زنده اش کنم و هم ردپایی از خودم ثبت کنم

            من اول دی که شروع کردم و اومدم کامنت گذاشتم توی سایت و روی فایل سفر به دور امریکا

            حال روحی تقریبا بدی داشتم

            انگیزه هام خوابیده بود

            شور و اشتیاقم خوابیده بود و نمیدونستم اصلا دارم چیکار میکنم

            کارهام رو به تعویق مینداختم

            تو یک یو یو احساسی عجیب بودم،، اینطوری بود که حالم بد بود یهو به خودم میگفتم چته چرا احساس بد داری بعد میرفتم سریع دوش اب سرد میگرفتم و با خودم توی صلح میرفتم و انگیزه هام رو دنبال میکردم یک ساعت بعد باز میبینی توجهم میرفت روی نازیبایی ها و حسم رو بد کرد

            تاا وقتی این موضوع اداکه پیدا کرد که من بیشتر داستان این کنترل کانون توجه رو درک کردم و منطق پشتش رو فهمیدم و کاملا منطقی شد ته ذهنم که اینکه ما به زیبایی ها توجه میکنیم و زندگیمون بهبود پیدا میکنه یک توهم نیست

            و اتفاقا اونجا هم بود که دقیقا دری از اگاهی به روم از مفهوم ثانیه به ثانیه و درک اهمیتش هم باز شد

            اتفاقی که افتاد این بود:

            من با یک حالی خنثی داشتم فایل شماره یازده کشف قوانین رو نگاه میکردم که درمورد جهت دهی و کنترل کانون توجه بود بعد وسطاش یهو گفتم اوکی امتحان میکنم! میخوام ببینم چه تاثیری داره…

            اومدم چیکار کردم؟ شروع کردم به دیدن و توجه کردن به فرصت ها

            چون دلیل اون حس بدم رو هم که قبلا گفتم این بود که احساس قربانی شدن داشتم…

            اما گفتم اوکی بزار به فرصت ها توجه کنیم فکر میکردمم تهش پنج دقیقه طول بکشه و بازم برم دوباره ادامه فایل رو ببینم

            اما اول سعی و تلاش کردم تا یکی پیدا کنم، بعد بعدی اومد بعد باز بعدی اومد و همینطوری برو جلو یعنی من به یک جایی رسیدم اینطوری بود که حدود 45 دقیقه بدون وقفه داشتم فقططط درمورد فرصت ها با خودم صحبت میکردم و البته ثانیه به ثانیه ادامش میدادم،، وسطش چیزی نخوردم،، چیزی ندیدم،، نه فقط داشتم با خودم صحبت میکردم و توجه میکردم و نمیدونیییی حسم چطوری بود

            فکر کن ادامه فایل رو دیگه با اشک شوق نگاه میکردم منی که یک حس و حال خنثی عجیب و غریبی داشتم و رو به حال بدی بود به اون درجه رسیدم و اونجا بود که به قدرت خودم پی بردم که خداییی من،،، من میتونم هرچیزی رو گسترش بدم

            تو کامنت های اولمم که شما بهم پاسخ دادی از تموم شدن رابطم گفتم و حتی اونم حسم رو بد میکرد-با اینکه منطقی نبود حسم بد باشه-

            اما بعد از فقط حدود یک ساعت ثانیه به ثانیه جهت دهی دادن به ذهنم با تمرکز صد در صد به ذهنم اصلا میگفتم

            •خدایااا شکرتتت که این رابطه فرصتی بود تا من بیشتز خودمو بشناسم

            •الگو های تکرار شونده ام رو پیدا کردم

            •فرصتی هست تا ادم های فوق العاده تر بیان تو زندگیم و…

            و اینقدر این ادامه پیدا کرد و اینقدر با روحم هماهنگ شده بودم که یادم نمیومد اخرین بار کی اون حس رو تجربه کردم

            اما خیلی خوب بود

            موضوع اینجاست که ما اولش شاید سخت باشه که یک چیز زیبا پیدا کنیم اما اگر

            ادامه بدیم و روش بمونیم و رهاش نکنیم و ثانیه به ثانیه هم روش بمونیم معجزه میشه

            میگم فقط باید بپذیریم اولش به ظاهر شاید فکر کنیم چیزی نیست بهش توجه کنم

            اما

            اکر منطق بیاریم که اگر من تلاش کنم یک چیز زیبا پیدا کنم جهان امکان نداره که چیز زیبا تری به من نشون نده! اون موقعست که ادامه میدیم و ادامه میدیم

            زهرا جان خاصیت کامنت های من اینه که شاید یک تصویر کلی از چیزی که میخوام بگم داشته باشم اما واقعا نمیدونم چه چیزهایی قراره بگم

            ولی از بس اخرش دیدم که به چیزهای خوبی خدای من اشاره کرد و من گفتم که اهرم لذتی برای من فراهم کرده که بنویسم و بنویسم.

            و کقدر قراره این موضوع بهبود پیدا کنه

            این ردپاهایی که میزاریم خیلی خوبه

            من خودم امروز به یک کامنتم که چهارماه پیش منتشر کرده بودم خیلی هدایتی برخوردم و کامل متوجه میشدم تفاوت جنس نوشتن هام رو و خیلی انگیزم بیشتر شد تا همیشه از هر گوشه ای سایت که گیر اوردم بنویسم و بنویسم

            مرسی دوست عزیزم که فرصتی رو فراهم میکنی تا بنویسم

            خداوند یار و نگهدارت:)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    به نام خداوند جان و دل

    سلام خدمت همه دوستان و عزیزان.

    بریم یک قسمت دیگر از سفر هیجان انگیز مون را شروع کنیم.امروز به دوتا مسئله برخوردیم که میریم برای حل کردن آنها چون مسئله ها میان که ما حلشون کنیم و اصلا زندگی بدون مسئله معنی نداره و ما فقط باید از حل این مسائل لذت ببریم و تجربه کسب کنیم و عالی باشیم .خب استاد عزیز که سخت مشغول حل کردن مسئله اول هست و بالاخره موفق میشود آفرین و خداقوت بهتون استاد موفقیت بزرگی کسب کردید بهتون تبریک میگم جادویی به اسم ادامه دادن انسان را موفق میکند.بعد از این بریم سراغ مایک عزیز که اول میخواست با چندبار تلاش کوچک از کار دست بکشد و ادامه ندهد اما به توصیه استاد گوش کرد ادامه داد باز هم معجزه ادامه دادن موفقیت را به ارمغان آورد آفرین و خداقوت به مایک و اما مریم جان عزیز که از فیلمبرداری خسته نمیشه و با عشق ادامه میدهد و ایشونم موفقیت های عالی را کسب می‌کند خدا قوت و آفرین بهت خب بعد از آن از باران زیبا که همانند الماس و جواهر از آسمون ریزش میکردند و به درختان و طبیعت جلا و رنگ و عطر خاصی میدادند لذت بردیم و سپس به داخل آر وی رفتیم و ناهار راحت و آسان را آماده کردیم هر روز به دنبال بهتر و آسان تر کردن کارها هستیم صبحانه خوشمزه نیز آماده شد خوردیم و در آخر هم با آهنگ های درخواستی استاد بسیار لذت بردیم واقعا هم میشه خورشید را بوسید.خدا را هزار هزار مرتبه شکر که بار دیگر مرا به سمت زیبایی ها فراوانی ها ثروت و عشق هدایت کرد خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    سلام استاد جان وخانم مریم عزیزم وآقای مایک دوست داشتنی چقدر لذت بردم از این فایل که پراز درس بود وپراز زیبایی مثل همیشه

    تصور میکردم من هم آنجا هستم در میان اون درختهای سرسبز زیبا که آدم را دیوانه میکرد خصوصا اون باران قشنگی که بارید الهی شکر چقدر شکر خدا کردم از این فراوانی استاد من هرگز حرفهایی که درمورد کمبود آب وخشکساری خیلیها میگفتن ونقل مجلسهاشده بود وفقط تبلیغ وتذکر در مورد کم مصرف کردن آب را باور نمیکردم وهمیشه میگفتم خداوند همیشه هوای بنده هاشا داره یادمه پارسال فقط با این نیت رفتم ویه چتر زیبا خریدم وگفتم خدایا من باور نمیکنم حرفهای اکثریت را ومن منتظر بارانهای قشنگت هستم والهی صدهزار مرتبه شکر کلی باران اومده وهمین امسال یعنی 1403 کلی بارندگی داشتیم اون هم در استان اصفهان خدا راشکر

    اون طراوت وزیبایی راحس میکردم خنک شدن هوا بعداز باران اون بوی برگها واون نم روی چمنها مایک نازنین که داشت تلاش میکرد وآتش را روشن کرد وموفقیت استادواون غذای خوشمزه ی مریم بانوی عزیز ههمون را به وجد آورد ممنونم استاد

    امروز داشتم جلسه ی 3و4 قدم 12 را گوش میدادم که استاد در مورد توانائیها به خاطر آوردنشون از زمان کودکی تا به الان را برامون باز میکرد ووقتی توجه وکنکاش میکردم به این نتایج میرسیدم که ما چه توانمندیهای بی نهایتی داریم که اونها را نمی بینیم وچقدر توی زندگی برامون مسائل مختلف پیش اومده که تا حالا تونستیم حلشون کنیم اما شاید روند حل شدنشون برامون عادی بوده وهرگز اون را جزو توانایی خودمون حساب نکردیم

    مسایل ریز ودرشت وچقدر احساس خوبی پیدا میکردم

    استاد شما با سریال زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا به ما آموختید که خودمان خیلی کارها را میتونیم با یه سرچ ساده یا کسب مهارت انجام بدیم وهرگز وابسته به دیگران نباشیم خدا هدایتمون کنه تا واقعا انجام بدیم

    خدا را شاکرم بابت تمام نعمتها وداشته های پیدا ونهان که شاید ندیدمشون ودرکشون نکردم وشکر بابت آشنایی با شما ویادگرفتن خیلی خیلی چیزها از آموزهای شما

    در پناه الله مهربانم سهیلا از ویلاشهر اصفهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 2006 روز

    سفر روز دهم من

    ب همراه استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز در سفر ب دور امریکا با همه دوستان

    سلام به استاد های قشنگ و مهربونم

    لایک دارین

    دوستان همکلاسی عزیز تر از جـــــــــــونم

    چقدر عاشق شماها هستم با نظرات کم نظیرتون ؟

    (لایک و قلب زیاد)

    استاد شایسته جان این سفر زیبایی های زیادی داشت

    ب خودم قول دادم تا 6 ماه یک اصل رو بزارم وسط و به سمت همون اصل هر روز ی قدم بردارم

    اصلی ک من از استاد شایسته عزیز و استاد عباسمنش عزیز یاد گرفتم

    ساختن شخصیتی تحسین کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌

    و مطمئنم میتونم این شخصیت رو بسازم

    امروز قرار ی روز قشنگ و زیبای دیگ داشته باشیم توی نشنال پارک

    چقد از این اسم نشنال خوشم میاد

    چقد ازش انرژی میگیرم

    مثلا اسم اسموکی مانت چقدر زیباست

    دوسش دارم

    اصلا از قدیم ک فیلمای وسترن امریکایی رو میدیدم و عاشقش بودم

    عاشق اسم های جک و جو اسمیت باب رابرت و …. کلا خیلی لذت میبرم ازشون

    امروز قراره دو تا چالش رو حل کنیم

    مایک میخواد چالش اتیش درس کردن با چوب های خیس رو ازش عبور کنه

    استاد جان هم چالش خرابی راهنمای کاردیناوی رو حل کنه

    ک شکر خدا هر دو تاشونم عالی عمل میکنن

    اما استاد شایسته عزیز

    راجع به حل مسائل چقدر قشنگ گفتین

    هیچ کسی نیس ک با مسئله ای روبرو نشده باشه

    و مسئله ی نعمت برامون

    نعمت بزرگ شدن ظرفمون

    اعتماد ب نفسمون رو تقویت میکنه وقتی اونو حل میکنیم

    ظرفمون بزرگتر میشه و میتونیم نعمتهای بیشتری دریافت کنیم

    این قسمت خیلی درس داشت

    درس چگونگی نگاه ب مسائلمون

    نگاهی ک بتونه ما رو بسمت حل مسئله هل بده

    نه اینکه از ترسش فرار کنیم

    آهنگ تاک سیاوش قمیشی ک استاد جان گذاشتن و رقصشون هم خیلی حال داد

    مرسی

    عاشقتونم

    میخوامتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ایما گویانی گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    بنام الله

    من زبانم قاصر است ازاینهمه زیبائی و اینهمه تلاشی که شما برای نشان دادن زیبائی بما می کنید نمیدونم واقعا چی بگم فقط اینو بگم صبح که از خواب پاشدم ناخوداگاه ترانه تاک سیاوش قمیشی تو ذهنم هی تکرار می شد و هی با خودم میگفتم وقت کنم بیام ترانه رو گوش کنم کارهامو انجام دادم و هدایت شدم به فایلهای سفر به دور امریکا که یکی یکی نگاه کردم تا رسیدم به این قسمت که آخر فایل اهنگ درخواستی استادعباسمنش ترانه تاک سیاوش قمیشی بود یعنی خدا میدونه که من چه ذوقی کردم و دلم میخواست از ذوق زیاد اونقدر فریاد بزنم که خدا میدونه وچقدر خدا رو سپاسگذارم که شما فرشتگان عزیز رو دستی از دستان خداوند قرار داده برای هدایت ما به خواسته هامون واقعا عاشقتونم از اعماق قلبم سپاسگذارخداوند هستم که حتی از یک خواسته کوچک که شنیدن یه موسیقی بود هم نگذشت و آنرا ازجانب شما برایم پخش کرد واقعا لذت بخش ترینی سوپرایز زندگیم بود در پناه ایزدمنان سلامت و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهرداد غنچه-اسما ابوتراب گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    اسما ابوتراب:

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    روز قشنگیو براتون ارزومندم

    این قسمت منو یاد این جمله استاد انداخت تو دوره کشف قوانین زندگی

    همین که نپذیرید اینی که الان هست رو

    نپذیرید به معنای این نیست که کاری نکنید…

    این سریال علاوه بر توجه به زیبایی ها داره نکات زندگی رو هم به ما اموزش میده حتی نکات فرزند داری

    الان یادم به یه اتفاق باحال افتاد که دیروز رخ داد میخوام براتون تعرف کنم

    من یه دختر خاله 8ساله دارم ک شطرنج بازه

    دیروز تعریف میکرد که تو مسابقات شطرنج چند نفر رو برده و از چند نفر باخته و خب ناراحت بود میگفت استادم گفته شماها باید اول میشدید و فلان

    من بهش گفتم تو چرا داری اون افرادیو که ازشون باختی میبینی چرا اونایی رو که بردی نمیبینی بعد مامانش گفت اره مثلا از مهسا که همه میگفتن خیلی قویه بردی و کسی باورش نمیشده ولی تو بردیش

    و جوابش منو شگفت زده کرده یعنی به این پی بردم ک ما از بچگی میدونستیم ولی اگاه نبودیم

    گفت

    مامان من به خودم گفتم این قیافش یه جوریه دهنش همش بازه من اینو میبرم

    خلاصه که من تا اینو گفت برام خیلی قانون حقانیتش بیشتر شد

    حالا برگردیم سراغ بقیه ماجرای سفر به دور امریکا

    استاد جونم مرسی که مارو دارید مثل خودتون بار میارید یعنی اینقدری شما همش دارید مسئله حل میکنید که ما هم تو ناخوداگاهمون داریم مسائلمون رو حل میکنیم

    مثلا اینکه ما تابلوی دفترمون رو خودمون ساختیم

    یا اینکه مدام دارم چیدمان رو تغییر میدم تا به چیدمان بهتری برسم

    یا اینکه برای ازمونی که دارم دنبال ساخت باورهای خوب هستم

    یا اینکه از شما یاد گرفتم اگه به یه مشکلی بربخورم سریع تو یوتیوب و گوگل سرچ میکنم

    چقدر این ویژگیتون عالیههه و ادم رو مستقل میکنه

    به ادم جسارت میده

    من از بچگی بعضی از این ویژگی ها رو داشتم ولی اونارو سرکوب کرده بودم با الگو برداری های غلط

    مثلا وقتی یه دختری رو میدیدم که چقدر از همه چی بدش میاد و مدام میترسه به خودم میگفتم منم باید اینجوری باشم منم دخترم باید ترسو باشم :// بعد که مریم جان رو دیدم که با اینکه از تاریکی میترسه میره تو دل ترساش مثلا بره ای که شما سربردید رو پاک کردن یا پرادایس اول بار ک گرفتیدش تمیزش کردن یا اینکه تنها تو پرادایس میمونند و شما میرید مسافرت یا تمپا

    دیدن این الگو باعث شد بفهمم نه تنها من درست فکر میکردم بلکه باید یک سری ویژگی های دیگ مثل تحسین کردن هم درون خودم ایجاد کنم

    قوی بودن خیلی احساس بهتری میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: