سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۰ - صفحه 39

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاشا پژمان گفته:
    مدت عضویت: 858 روز

    به نام خدا این نشانه من بود این ویدیو و خود همین که من در این لحظه این نشانه رو یعنی روی دکمه نشانه من کلیک کردم دلیلش این بود که یه حسی بهم گفتش که بزن روی نشانه من و من سخت بود و ادامه ندادم در حین خوندن ادامه ندادم و و اومدم این ویدیو رو الان دیدم و در حین این ویدیو استاد گفتش که بتیدادامه بدی و یه راهی براش پیدا میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به همه همسفرانی عزیزم

    خداوند را سپاسگذارم که هدایت کرد مرا به این فایل زیبا

    استاد داشت مسأله حل می کرد

    و چقدر خوب توی این کار حرفه ای است

    هر مسله ای که براش بوجود می آید از حل کردن آن فرار نمی کند بلکه با عشق آن مسله را حل می کند

    اول جستجو می کند که آیا کسی قبلاً به این چنین مسایل برخورد کرده است

    و اگر برخورد کرده است چی جوری راحل برای این مسله پیدا کرده است

    خلی با تمرکز روی آن موضوع وقت می گذارد و قدم به قدم نظر به آموزش به جلو رفته و آن مسأله را حل می کند

    از حل کردن این چنین مسایل چقدر خوب رشد می کند و به احساس خوب می رسد

    به گفته خودش اگر این مسله را حل کنم یک موفقیت خوبی کسب می کنم

    و آخر سر هم تیست می کند که آیا این کارهای من جواب داده است

    می بیند که اری جواب داده است

    و حالا چراغ های ترمز و اشاره های سمت چپ و راست قشنگ کار می کند

    و خانم شایسته دارد با بیسیم پیام رسانی می کند که اری همه شأن خوب و عالی کار می کند

    تبریک تان باد این موفقیت و کامیابی که بدست آوردید از حل کردن این مسایل بوجود آمده

    و آنجا دارد مایک آتش روشن می کند

    چون قبلاً باران باریده و چوب ها خیس شده است

    اما استاد خلی قشنگ به مایک می گوید خودت راه حل را پیدا کن و نا امید نباش

    مایک هم از کارتن استفاده می کند برای روشن کردن آتش که مایک هم موفق می شود در روشن کردن آتش

    و بانو شایسته هم با عشق گزارش کار اینها را بیان می کند

    اری اگر مسأله را حل کردی اعتماد به نفستان بالا می رود

    و خود باوری ها ایجاد می شود برای حل کردن مسایل های بعدی

    و چقدر خوشایند و لذت بخش است این چنین زندگی کردن

    که آگاهانه است و از روی عشق و شادی است

    با جبر و زور دنبال انجام یک کار نمی روی بلکه دوست داری من این مسأله را حل کنم و از حل کردن این مسأله لذت ببرم

    باران که داشت می بارید چقدر خوشایند و باحال بود

    قابل تحسین است خانم شایسته که این چنین خوب روی این موارد ها متمرکز است و زیبایی ها را ثبت می کند

    وقتی باران می بارد من از دیدن باران خلی خوشحال می شوم و لذت می برم

    دوست دارم ساعت ها بیشنم و نگاهش کنم

    چون باران برای من نشانه رحمت الهی است

    باران برای من نشانه نعمت خداوند است

    باران برای من نشانه فراوانی بی نهایت است

    باران برای من نشانه رشد طبیعت است

    و از باریدن باران لذت ها می برم و در ذهنم چقدر خداوند.را سپاسگذاری می کنم و لذت می برم

    قبلا چنین نگرش نسبت به باران نداشتم

    و خلی هم توجه نمی کردم و لذت نمی بردم

    اما حالا با باریدن باران کلی ذوق می کنم و لذت می برم

    و این فضای نشنال پارک چقدر فضای پاکیزه ،تمیز،خلوت،سر سبز و دوست داشتنی بود

    و چقدر ماشین های لوکس و خفن اینجا ها پارک شده بودند و صاحبان شأن داشتند از این فضای بی نظیر و رویایی لذت می بردند

    این چنین نگرش که باید سفر کرد و به فضاهای جالب و قشنگ رفته از آنجاها لذت برد را تحسین می کنم

    من خودم هم سفر کردن و تجربه کردن از طبیعت. داخلی دوست.دارم

    و چقدر اینجا را تحسین کردم و لذت بردم و احساس خوبی داشتم از دیدن این فایل و این همه زیبایی و نعمت های خداوند

    و در آخر هم به آهنگ سفارشی استاد رسیدیم

    و خلی هم خوشایند و لذت بخش بود این صحنه ها

    مایک با عشق داشت استاد را نگاه می کرد

    و استاد هم خلی آزاد و رها داشت با آهنگ می خواند

    و چقدر در دلم این رفتار استاد را تحسین کردم

    این‌چنین راحت و ریلکس در بین فامیل بعضی موقع ها آهنگ دلخواه مان را گذاشته باهم بخوانیم و بی رقصیم و لذت بی بریم

    همه چیز را خلی جدی نگریم و کمی رها تر باشیم

    و با خود مان باشیم و خلوت جانانه داشته باشیم

    و چقدر برای خودم جالب تمام شد که من هم می توانم در زندگیم گهگاهی این چنین لذت ها را تجربه کنم

    و خلی سخت نگیرم لحظات زندگیم. را بلکه راحت و رها باشم

    و همه چیز را بی سپارم به خدای خوب و مهربانم

    و ایمان. داشته باشم که او می تواند همه کار ها را برای من انجام دهد

    به امید اینکه ماهم به زیبایی های بهتری هدایت شویم و زیبای ها. را بشتر بیبنم و لذت ببریم

    خدای خوبم ممنون و سپاسگذارت هستم

    خدایا صد هزار بارشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه کهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2464 روز

    بنام خدا

    سلام به همه دوستان و همسفرانم

    نکات اساسی این قسمت:

    ●حل مسائل زندگی و بزرگتر شدن

    ●مسولیت پذیر بودن در حل مسائلمون و ادامه دادن و ادامه دادن همراه با پشتکار

    ●داشتن و یا ساختن باور مهم حل مسائل در دل مسائلمونه و با ادامه دادن به جواب و حل مسئله دست پیدا می‌کنیم

    ●آسون گرفتن زندگی و لذت بردن از لحظه به لحظه اون

    ●دیدن و توجه و تمرکز به زیبایی های اطرافمون

    ●زنده و بیدار نگاه داشتن ذوق و شوق کودکانه وجودمون

    هرچقدر ما بتونیم بیشتر تو زندگیمون مسئله حل کنیم قطعا توانایی ما بالاتر رفته و شکوفاتر میشیم

    خدایا شکرت بابت آگاهی های این فایل – بهمون کمک کن بتونیم از این آگاهی ها تو زندگیمون استفاده کنیم

    خدایا شکرت بابت بارون زیبایی که توی حیاتمون اومد به قدری زیبا بود که مو به تنم سیخ شد و حس کردم بودشو هم دارم حس میکنم – خدایا شکرت -خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    سپاسگزارم استاد و مریم عزیزم بابت زحماتتون

    ردپا (1402/11/01)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    SonaQenaat گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت همه دستان عزیز

    نکات مثبت این قسمت از سفر:

    باران فراوانی که در پارک داشت میبارید، چقدر درختان رنگ سبزتر به خود گرفته و بو نم نم باران را میشد از فایل حس کرد

    استاد الگوی خوبی است که باید در حل مسایل مون از بقیه کمک گرفت حالا یا حضوری یا به واسطه فایل

    انگیزه دادن و دید مثبت خانم شایسته نسبت به استاد که بلی حتما دستگاه را درست میتونی قابل تحسین است

    و غذا مفید و پروتیت که در وعده های غذای استاد همیشه است تحسین کننده است

    خدا را شکر بابت فراوانی جهان و زیبایی های که هر روز دارم با حواس پنجگانه ام تجربه شان میکنم…….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    به نام خداوند فراوانی ها

    سلام به همگی

    الهی که شکرت بابت دیدن این همه زیبایی در این قسمت از سفر ،دیدن این پارک بی نظیر

    چقدر من این کشور و دوس دارم ،چقدر من عاشق این طبیعتشم ،چقدر درختاش بلند و خوشگلن ، چقدر طراوت و سرسبزی داره این فضا ،مخصوصا بعد اون بارون زیبا ، اون بارون شلاقی واقعا چه شدتی داشت بارونه و چقدر باعث میشه که هوا با طراوت باشه ،چقدر اکسیژن سالم هدیه میده این طبیعت ناب ، چقدر من عاشق تمیزی و زیبایی این کشورم ، چقدر عاشق راحتی استادم درهرشرایطی ،چقدر عاشق مریم جان عزیزم بابت توضیحات قشنگش ،مصاحبه گریش ، عشقی که داره به این کار و مارو سهیم می‌کنه در دیدن تجربه این زیبایی ها ، چه قدر خوبه که آدم در هر شرایطی کارو آسون بگیره ، مساعل و حل شدنی بدونه و در پی حل مسأله اقدام کنه و اون حس و حال و اون اعتماد به نفسی که انسان بعد حل هرمسعله پیدا می‌کنه آدم و یه پله بالاتر می‌بره خودباوریش ،باور به توانایی حل مسعلش و ….. بیشتر و بیشتر میشه و زندگی لذت بخش تر و با تجربه حل مسأله با آغوش باز انسان پذیرای مسأله های جدیدیه که ممکنه سرراهش قرار بگیره و چقدر لذت بخشه این نوع تفکر ،نگرش مثبت و ساده ، چقدر تحسین میکنم شما دو عزیز رو که هیچوقت حتی زبانا هم اعتبار و به خودتون نمی‌دین و فقط میگین که انسان هدایت میشه ، چقدر شما در مدار بی نظیری هستین و چقدر هدایت الهی شامل حال شماست ،چقدر توانایین در تشخیص هدایت ها و الهامات ،چقدر توانایین در تشخیص اصل از فرع و من بسیار بسیار زیاد تحسینتون میکنم عزیزانم ، چقدر خوبه که در کوچکترین مسأله ها هم استاد میگه به امید خدا ، با توکل بر الله مهربان ،انشالله و این نوع تفکر و این سبک رفته توی وجود استاد تفکر شکرگزاری ، تفکر این که خداوند میگوید هدایت میکند نشان میدهد گفته خواهد شد الهی صدهزار مرتبه شکرت ،

    چقدر بعد بارون بوی دود اتیشو دوس دارم و اونجا حس کردم اینو موقع تماشای آتیش درس کردن و مرغای خوشمزه که رفتن تا آماده بشن ، و بازهم هنرنمایی استاد عزیزم و بعد این همخونی اون صبحونه ی مفصل چقدر میچسبه به آدم و نوش جونتون باشه این آرامش ،این روابط رویایی ، این رهابودن و تسلیم بودن ،این معنویت و ارتباط عمیق با پروردگار گوارای وجود شما باد

    استاد عزیزم و مریم جان عزیز من عاشقتونم و همچنین مایک عزیز .

    خدایا شکرت بابت دیدن این همه زیبایی ها و قشنگی ها و به امید دیدن زیبایی های بیشتر .

    الهی صدهزار مرتبه شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کیانا محمودزاده گفته:
    مدت عضویت: 1106 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    چقدر این فایل زیبا بود

    چقدر برای من این فایل درست بود‌

    همین امروز که برخورد کردم به یک سوال و مسئله و این جواب رو شنیدم که تو ادامه بده خدا خودش هدایت میکنه و پاسخ میده و تو مسئله رو حل میکنی

    و الان با دیدن این فایل و دیدن تلاش استاد و صحبتاشون برای ادامه دادن ،به وجد اومدم گفتم چقدر خدا دقیق هدایت میکنه چقدر خدا دقیقت صحبت میکنه چقدر دقیق از طریق نشانه ها به من کمک میکنه

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    و زیبایی های این فایل صدای زیبای بارون با اون منظره شگفت انگیز فروانی و نعمت و زیبایی

    رابطه عاشقانه

    حل مسئله و ادامه دادن تا به نتیجه رسیدن و به پاسخ رسیدن این قانونه

    غذای خوشمزه

    و رقص و انرژی استاد که پر از حس خوبه و به من یاداوری میشه که احساسم خوب باشه و به نکات مثبت توجه کنم و از مسیر لذت ببرم

    خدایا شکرت و سپاسگزارم برای این فایل زیبا و ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه همسفر های عزیزم

    من مریم شایسته هستم، همسفر شما در برنامه سفر به دور امریکا :))))

    چقدر این صدا برامون شیرین و خاطره انگیزه :))) هر بار این صدا رو بشنونم باز برام تکراری نمیشه…چون میدونم در ادامه اش قراره یه داستان جالبی ببینم که تمامش تمرکز بر خوبی هاست…میدونم قراره پشت سرش فیلمی رو ببینم از مستند زندگی استادم و مریم عزیز که با همه چیزی که هرجای دیگه دیده میشه فرق داره…گاهی انقدر این جهان مجازی و دیدگاه های اینجا با بقیه دنیا فرق داره که من میگم خدایا شاید ما اشتباه میکنیم!!!!! هر فیلمی میبینم…پای صحبت هر کی میشینم…حتی کسانی که خیلی دستاوردهای بزرگی توی زندگیشون داشتن این حد از باور های خوب توشون وجود نداره…این حد از تمرکز روی زیبایی و خوبی وجود نداره….واقعا چه اتفاقی افتاد که خداوند این لطف رو به من داشت که بعد از سالها به من اجازه بده چشمانم این ها رو ببینه و گوش هام اینها رو بشنوه و به ذهنم چنین ورودی هایی بدم؟ چی شد که من محرم شدم برای شنیدن حقایقی از جهان که نمیدونم از میلیون ها آدمی که روی زمین زندگی کردن بودن و رفتن..کسانی که هستن و بی نهایت آدمهایی که بعدا میان…من هدایت شدم به این سایت؟؟؟؟؟ واقعا ماها که اعضای این سایت هستیم و همسفر شدیم با این سایت باید خیلی به خودمون افتخار کنیم….ما حتما جستجوگر چیزی بودیم و چیزی رو مصرانه میخواستیم که هدایت شدیم….و خداوند خیییییلی خیییییییییییییییییییلی به ما رزق بی حساب داده که ما اینجاییم…….خیلی هامون واقعا ممکنه ندونیم که این چقدر بزرگه…این چه افتخاریه…من خودم امروز که فکر میکردم و داشتم تصویر چهره استاد رو میدیدم یادم افتاد اون روزهای اولی که صدای استاد رو توی بریده هایی از فایلهای ایشون توی تلگرام شنیدم که حتی نمیدونستم اون فایل ها متعلق به چه شخصی هست چنان هیجانی پیدا کرده بودم…یادمه چه شور و هیجانی داشتم…و یادمه که انگار فکر میکردم اینها یه گنجی هستن که ممکنه از دستم برن مدام توی گوشم بودن و در هر حالی بهشون گوش میدادم وسعی میکردم به هیچ کس چیزی نگم…انگار اگه به بقیه بگم ازم میگیرن….نمیدونم چی فکر میکردم اما دوست نداشتم اصلا کسی این صداها رو بشنوه…امروز داشتم فکر میکردم که آیا من اون شور و شوق اولیه رو که انگار گنج بزرگی بهم دادن رو دارم؟؟؟؟ به خدا قسم که ندارم!!! و این خیلی برام تعجب آور بود….که من اون موقع فقط چند تیکه فایل بریده بریده از استاد بدون نام کشف کرده بودم اونقدر ذوق زده بود که فکر میکردم اون فایل ها جواب تمام سوالاتم هستن که مدام گوششون میدادم…اما الان این حجم از آگاهی توی این سایت هست اما من وقتی میام سایت رو باز میکنم خبری از اون شوق اولیه نیست…چرا؟؟؟؟ الان که فکر میکنم میبینم این کار شیطانه که نعمتهای زندگی رو هر چقدر بزرگ برامون کمرنگ و عادی میکنه…وقتی فکر کردم دیدم من وقتی که شبها میام داشته هام و اتفاقات خوب روزم رو مرور کنم گاهی خیلی باید فکر کنم…یعنی خیلی برام عجیبه ولی اولش ذهنم میگه خیلی روز عادی بود…یعنی این خیلی رخ میده…بعد من بهش نهیب میزنم…و دوباره باید کلی براش دلیل بیارم تا این ذهن تازه یادش بیاد که همین که امروز نعمت زندگی داشتیم عادی نیست…این عالیه که ما یک روز دیگه زندگی کردیم…این عالیه که ما سلامت بودیم…این عالیه که من با پاهای خودم از رختخواب نرم و گرم اومدم بیرون…نیازی به کسی نداشتم که بیاد نظافت منو انجام بده…این عالیه که تمام اعضای بدن من بدون اینکه من بهشون بگم همشون درست کار میکنن…این عالیه که نیازی نیست من مراقب قلبم باشم یا صبح ها به شارژ بزنمش تا کار کنه…ضربانش خودش تنظیم میشه…نگران نیستم اگه یه چیزی رو بیش از اندازه بخورم نکنه ورم کنم نکنه اون ماده توی بدنم رسوب کنه…انقدر دقیق ورود و خروج هرچیزی رو کنترل میکنه که اصلا نیازی به من نیست….این عالیه که این همه از خدا عمر گرفتم…35 سال…و هیچ وقت نشده که قلبم دلش نخواد نزنه و من نیاز داشته باشم که بهش بگم یا بررسی اش کنم که چه مشکلی داره کار نمیکنه…هیچ سرویس خاصی نمیخواد بدنم…این عالیه که من از اینهمه امکانات بهره میبرم…از آب گرم وسرد فراوان…حمام و دسشویی و روشویی عالی…گرم…هر وقت دوست داشته باشم میرم حموم….همیشه انرژی برای پخت غذا و گرم کردن مواد هست….یخچال خونه ام همیشه داره درست کار میکنه و مواد اولیه رو عالی و سرد نگه میداره تا خراب نشن…اینترنت دارم…گوشی و لپ تاپ به این خوبی دارم…اینهمه چیز اطرافم هست که هر کدومشون مسئله ای ازم رو حل میکنن…همین دیروز پام به لبه یه چیزی گیر کرد توی کوچه داشتم می افتادم اما تعادلم رو حفظ کردم همون لحظه یه ماشین با سرعت اومد داخل پیچ بدون کم کردن سرعت…من یه لحظه تصور کردم اگه سیستم تعادلی بدن من انقدر دقیق کار نمیکرد و من می افتادم اون ماشین از روم رد میشد…و یاد این افتادم که خداوند تا این سن چجوری منو از این همه خطر حفظ کرده یه خط بهم نیافتاده…خدایا واقعا چجوری میتونم ازت تشکر کنم…که این جوری حافظ من هستی….چه کسی از تو بهتر میتونه منو حفظ کنه؟؟؟ همین که تابحال به خاطر سهل انگاری من خطی به کسی نافتاده آیا میشه من این رو شکر بگم؟؟؟ اصلا در توانم هست؟؟؟ یعنی یک روز میگذره به شب میرسه یه خط به من نمیافته…شکر از خدا نه به کسی بدهکار شدم…نه به کسی بدی کردم (حداقل به صورت خواسته)…این همه آدمه عالی و دوست داشتنی وارد زندگی من شدن…اینهمه آدم به من اعتباری رو دادن که فقط از آن خدای منه…و من اصلا کاری براشون نکردم…رزق خداوند به بی نهایت شکل وارد زندگی من شده….

    تازه همه اینا رو میذارم کنار این حقیقت که الله مهربانم اینقدر لطف داره که به ما دو کلید بی نظیر اما بسیار ساده در قرآن یاد داده برای اینکه نعمتهای بیشتری رو دریافت کنیم و مشتاقانه میخواد تا ما به سادگی نعمتها رو دریافت کنیم

    1. شکرگزاری

    2. توبه و طلب بخشش برای گناهان

    که هر چقدر این دو کار رو بیشتر انجام میدم، اولین اتفاقی که می افته احساسم بهتر میشه…یعنی میفهمم که چرا خداوند روی این دو اصل انقدر تاکید کرده…چرا دلیل قدرت داوود و سلیمان رو توبه کننده بودن اونها میدونه…ولی باز توی این دو کار کم کاری میکنم…حالا میفهمم که چرا انقدر شیطان ذهنم تلاش داره که نعمتهام رو برام عادی کنه…داشته هام رو معمولی و بی ارزش نشون بده….چون اگه من ارزش اونا رو بدونم و قدرشناس اونها باشم هر روز به اندازه ای که فرکانس شکرگزاری و توبه رو ارسال کنم هر روز مدارم بالاتر میره…و هر روز نعمتهای بیشتری دریافت میکنم….خدای عزیزم چقدر بخشنده ای…چقدر دوست دارم هر روز بنده شکرگزارتری برای شما باشم…و چقدر دیدن این سریال ها کمکم میکنه که به احساس شکرگزاری عمیق تری برسم…چقدر این سریال های زیبا…حتی اگه هر قسمتش رو صد بار ببینم باز بهم حس خوبی میده…هنوز هر بار وقتی خانم شایسته با صدای شیرین اش داره در مورد یک زیبایی حرف میزنه اشک منو در میاره…هر بار ببینمش این حس رو دارم…انقدر که این آدم زیبابینی و شکرگزاری جزئی از وجودش شده…و چقدر استاد عزیزم و بانو شایسته استادان خوبی برای تمرین شکرگزاری هستن…فارغ از اینکه اصلا نعمتی وارد زندگی من میشه یا خیر…وقتی میرم توی فرکانس ناسپاسی از خودم بدم میاد…و میدونم که این درست نیست…من باید هر روز زندگی ام با ذوق از خواب بیدار بشم و از اولین ساعات روز با عشق زندگی کنم و از هر لحظه ام لذت ببرم…من باید انقدر شکرگزاری رو ادامه بدم…انقدر این سریالها رو ببینم که مثل باب اسفنجی هر روز که بیدار میشم به خدا بگم: ” خدایا شکرت…آخ جون امروز!!! روز مورد علاقه من!!!!” و فارغ از اینکه کجا هستم باور کنم که من میتونم همراه با خدای خودم بهترین اتفاقات رو خلق کنم :)))

    همین که خدا هست برام کافیه :)))

    >>>>>>>>>>>>

    سپاسگزارم از آفرینندگان این مجموعه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام برهرچی عشق و زیبایی

    مثل همیشه همون انتظاری که داشتم بی نهایت زیبایی.

    از ارتباط عاشقانه این خانواده دوست داشتنی

    از هوش فنی که استاد داره و کارها رو با آموزش اینترنتی انجام داد واقعن تحسین برانگیزه

    چقدر باحوصله هستید استاد .

    اینهمه شور وشوق وسرزندگی از کجا میاد؟

    چقدر باخانوادتان رووف و مهربانید .

    چقدر حامی ومشوق خوبی برای خانوادتان و ما هستید . وآخرش مایک موفق به روشن کردن آتیش شد .

    چقدر برنامه ریزی دارید برای کارهایتان دارید .

    اینهمه ابراز عشق و علاقه به مریم جان ستودنی هست

    چقدر خندون وشاد هستید؟

    چقدر مثبت اندیش هستید

    چقدر کانون زندگیتان گرم هست .

    چقدر الگوی خوبی هستید برای من .

    یه فردی از کارگری در بندرعباس به جایی میرسه که بی دغدغه خرج میکنه هرچی دلش بخاد میخره تازه یه رابطه عاشقانه ای با خانوادش داره .

    وچقدر شما دوتا به هم میاین .

    مریم جان هم مثل شما فردی تر وتمیز هست و این آر وی همش مرتب هست همش شما رو تحسین میکنه و حس قدردانی دارد و شکرگذار هست .

    وچقدر از انجام دادن ایده ها لذت میبرو وباعشق به تصویر میکشد .

    فقط میتونم بهتون تبریک بگم به هر دویتان بابت شخصیت جدید ونامبروانی که ساختید و خدا روشکر میکنم بابت هدایت به این مسیر زیبا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1565 روز

    سلام

    نکات مثبت قسمت 10 سفر به دور آمریکا

    نکته مثبت اول تحسین میکنم نشنال پارک بسیار زیبای اسموکی مانت رو که چقدر زیبا و قشنگ و فوق العاده است

    نکته مثبت دوم پیدا کردن راهکارهای ساده تر برای حل مسائل حتی غذا پختن

    نکته مثبت سوم بارون زیبایی که با قطرات درشت در اسموکی مانت داره میباره و حجم فراوانی نعمت و ثروت خداوند رو تحسین میکنم

    نکته مثبت چهارم نعمت یوتیوب که برای حل هر مسئله ای میشه ازش استفاده کرد و کیفیت بالای ویدیوهاش واقعا حیریت انگیزه و خداروشکر بابت این نعمت که در اختیارمون هست

    نکته مثبت پنجم اگر ادامه بدیم راهش پیدا میشه و به سر منزل مقصود میرسیم اما اگر ادامه ندیم و بگیم نمیشه مسلما راهی رو پیدا نمیکنیم پس همیشه ادامه بدیم و راهش رو پیدا کنیم مثل همین مسئله فروش وبسایت من که من ادامه میدم و راهش رو پیدا میکنم و مسئله اش رو حل میکنم و انشأالله فروش بالا رو تجربه میکنم. راه داره. هیچ چیزی نیست که راه نداشته باشه

    نکته مثبت ششم این صبوری استاد در بزرگ کردن فرزند رو تحسین میکنم اینکه در هر لحظه درس های مهم رو به فرزندش یاد میده و صبور هست تحسین برانگیزه

    نکته مثبت هفتم تحسین میکنم این آگاهی رو که قرار نیست تو زندگی هیچ مسئله ای وجود نداشته باشه بلکه قرار هست ما از مسائلمون بزرگ تر باشیم چون ما توانایی حل مسئله وارد این جهان شدیم.. هر مسئله اومده ما رو رشد بده و اومده توانایی رو در ما رشد بده که تا اون لحظه ازش بیخبر بودیم. هر مسئله ای که حل میکنیم اعتماد به نفس ما رو رشد میده ظرف وجودیمون رو بزرگ تر میکنه و آماده قدم های بزرگ تر میکنه

    نکته مثبت هشتم تحسین میکنم روابط خانوادگی عالی استاد و مایک مریم جون رو امیدوارم سراسر زندگیتون شادی و عشق و روابط زیبا تر باشه

    نکته مثبت نهم تحسین میکنم آهنگ زیبای قمیشی رو که مضمون خیلی زیبایی هم داره میگه بگذار آدم ها بدونن میشه بیهوده نپوسید میشه خورشید شد و تابید میشه آسمون رو بوسید..

    عاشقتونم در پناه خدای مهربان شاد و موفق و رو به پیشرفت باشید و از مسائل زندگیتون بزرگ تر به امید الله مهربان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه دوستان عزیزم

    خداروسپاسگزارم تا دوباره فرصتی دست داده شده به من تا بنویسم و کنترل ذهن انجام بدم

    درمورد این موضوع چیت دی من بارها و بارها برای خودم صحبت کردم ولی بازم حس میکنم کافی نیست و همچنان دیشب و امروز درگیرش بودم خیلی جالبه یک احساسی هست من اسمش رو گذاشتم سرخوشی

    اینطوریه که مثلا یک چیز خیلی خوبی رو درک میکنی یا یک تصمیم اساسی رو میگیری بعد از سرخوشی اونو میندازی به بعد یعنی میگی اوه اوه اگر ابن تصمیم رو من اجرایی کنم دیگهه چه بشود! بعد میگی حالا من که میخوام این تصمیم رو بگیرم زندگیم رو تغییر بدم بزار امروز رو چیت کنم از فردا شروع کنم

    و این دقیقا دیشب برای من اتفاق افتاد و تاثیرشو دیدم که چطور یک روز بی نظمی خراب میکنه ماه ها منظم بودن رو

    ولی حسم رو بد نمیکنم چون تجربه ایی عالی شده و امروز رو خداروشکر قوی پیش میبرم و با حالی عالی

    خداروسپاسگزارم که در مسیر عالی هستم

    ردپا تاریخ 1402/1٠/1٠

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا جوانمرد گفته:
      مدت عضویت: 1034 روز

      سلام سینا جان درود بر شما پسر خوب

      دقیقا چیزی که شما گفتید واسه من زیاد پیش میاد ممنون میشم از تجربه های خودتون به اشتراک بزارید که اینجور مواقع چه ترفند و راه حلی برای حفظ اون شور شوق اولیه و سریع شروع کردن و ادامه دادن به کار میبرید

      سپاس از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        سلام زهرا جان

        دوست عزیزم درمورد این موضوع خودم بارها دچارش شدم و پاشنه آشیل خود منه

        بارها شده که:

        یک چیزی رو درک کردم و خوشحال که این چقدر میتونه زندگی منو متحول. کنه اما سرخوش شدم و عمل نکردم.

        بارها متوجه شدم که مسیر موفقیت همین الانش برای من ساخته شده و فقط باید قدم بردارم اما باز دچار سرخوشی شدم و قدم برنداشته ام

        حتی تصمیمات فوق العاده ایی که میتونسته زندگی منو در تمام ابعاد تغییر بده رو گرفتم و حسابی خوشحال اما عملی نکردم “از صبح زود بیدار شدن بگیر تا کار کردن روی باور ها و. روتین برای انجام تمرینات و…

        اما میدونی به چه نتیجه رسیدم که این ریشه اش از کجاست؟

        احساس لیاقت

        یعنی همه اینا از احساس عدم لیاقت میاد همه این چیزایی که ته ذهنمون داریم و بهش فکر میکنیم اما عملی نمیکنیم

        اینطوری هست که اوکی اینطوری من موفق میشم ولی من مگه کیم؟

        من مگه کیم که صبح زود بیدار شم و رشد و پیشرفت کنم و برای خودم زمان بزارم؟

        من مگه کی هستم که از یک فایل چیز خاصی رو درک کنم که زندگیم رو تغییر بده

        یا مثلا

        اوکی مم فهمیدم با تغییر باور هام زندگیم عوض میشه و حتی بارها به خودمون میگیم من دیگه از فردا شروع میکنم اما گفتگو های ذهنی ما مارو منع میکنه

        یکی از اساسی ترین ترمز ها همین احساس عدم لیاقت هست!

        یعنی منی که وسط مسیر تقلب میکنم و ورودی هام رو کنترل نمیکنم یا کارهایی میکنم که. متضاد هست با قانون خب برای خودم ارزش قائل نیستم توی ذهنم!

        حتی خیلب جالبه برای اینکه ما باور احساس لیاقت رو هم بسازیم بنظرم باید اول خودمون رو لایق بدونیم که همچین باوری رو بسازیم:)

        چون اینطوری میشه که اوکی من اگر احساس لیاقت رو بسازم زندگیم عوض میشه ولی من که انسان خاص و ارزشمندی نیستم که بخوام به این درجه برسم!

        شاید متوجه نشیم همین حرف رو داره میزنه توی ذهنمون اما از عملکرد ما و احساس ما معلوم میشه که از این جنس گفتگو ها توی ذهن ما هست

        حالا ریشه اش هرچی میتونه باشه دیگه احساس عدم لیاقت خیلی وقت ها در ما ایجاد شده و خودش رو قوی کرده و شکی درش نیست که دچارش هستم

        من که از رفتار های خانواده و اطرافیان و بخاطر اوردن یکسری چیزا از کودکی کامل متوجه میشم این بنیادین در من ریشه کرده

        من یادم میاد همین چند هفته به طرز عالی خوب داشتم عمل میکردم یعنی اراده میکردم صبح بیدار میشدم به راحتی،، اموزش میدیدم،، تمرکزم عالی بود و…

        چرا؟

        چون دقیق یادمه گفتگو های احساس لیاقت رو شروع کرده بودم و حیرت زده از اینکه چقدر خوب دارم عمل میکنم چقدر انگیزه ام رفته بالاتر و همه چی عالی شده تمرین هام رو عالی انجام میدادم مهارتم رو بیشتر و بیشتر میکردم و خلاصه همه چی عالیی بود!

        حتی یادمه توی گوگل کیپ نوشتم فوت کوزه گری من دیگه گفتگو های احساس لیاقت هست!

        میومدم بارها و بارها چه با نوشتن چه با خودم توی ایینه صحبت کردن به خودم توی هرچیزی لیاقتمندی ام رو ثابت میکردم حتی چیزای کوچیک مثلا اگر میخواستم فایل ببینم میگفتم سینا تو باید بهترین درک و. بهترین عمل و تغییر رو از همین یک فایل داشته باشی و نتیجه بینظیری از همین یک فایل بگیری،،

        یا تو باید بتونی به راحتی صبح زود بیدار بشی تویی که انتخاب کردی خاص باشی تویی که انتخاب کردی لیاقتمند زندگی کنی باید اینطوری باشی

        همینطوری حالا دیگه بسته به خلاقیت میتونه توی خیلی جنبه ها استفاده بشه. و مهم نیست حالا از چه کلماتی استفاده میکنی مهم اینه که اون احساس لیاقته راجع به موضوعی که میخوای داشته باشی

        چه کسی میشینه روی باور های ثروت سازش کار میکنه؟

        کسی که خودش رو لایق ثروت بدونه

        چه کسی میره مهارت کسب میکنه تا بهترین بشه توی کارش؟

        +کسی که خودش رو لایق بدونه

        چه کسی اصلا از همین تمرین استفاده میکنه و ادامه میده؟

        +کسی که خودش رو لایق بدونه

        یا مثلا میتونه اینطوری هم باشه گفتگو ها ک به خودت بگی:

        تو باید بهتر از هر کس دیگه ایی ذهنت رو کنترل کنی

        تو باید بهتر از هرکس دیگه ایی بهای هدفت رو بدی

        تو باید تمرکز لیزری ات بیشتر از هرکس دیگه ایی باشه

        اینام جزوی از گفتگو هاست

        میگم با توجه به خلاقیت میتونه افزایش پیدا کنه

        حتی من به خودم میگفتم تو باید خلاقانه تر از هرکس دیگه ایی فکر کنی “تا توی همین تمرین هم بتونم خلاقانه فکر کنم”

        و واقعا هم میدیدم خیلی خلاقیت به خرج میدم

        و متوجه شدم چقدر ما پتانسیل داریم اگر اون احساس لیاقت رو بیدار کنیم

        و واقعا میشه در هر لحظه ازش استفاده کرد برای هرچیزی

        حتی من کاملا با این تمرین قانع شدم که دیگه درمورد قانون با کسی صحبت نکنم چون میگفتم سینا! تویی که خاصی قرار نیست همه درک کنن

        از طرفی باز برای اینکه مغرور نشم هم از این تمرین استفاده میکردم که سینا تو باید متواضع تر از هر کسی رفتار کنی همه اینا از لطف خداست

        و واقعا غرور جایی نداره

        … با ادب تر از هرکی دیگه ایی

        … کنترل کانون توجه ات رو

        ….شاد تر از هرکس دیگه ایی

        …مثبت اندیش و خوشبین تر از هرکس دیگه ایی

        باید به بهترین نحو انجام بدی

        اون موقع که این تمرین رو سعی میکردم خیلی زیاد در طول روز انجام بدم نتایجش بینظیر بود و تازه خیلی جا داشت که فرکانس قدرت بگیره اما همونم عالی بود

        کلا همه چی داشت خوب پیش میرفت

        ولی باز ول کردم انجام این تمرین رو

        مثلا میگفتم خب دیگه تموم شد من این و ساختم رفت تو. ذهنم دیگه!

        هرروز صبح بیدار میشم دیگه هرروز همه چی درسته دیگه

        اما از همون روز اول که شل کردم اون دستاورد ها هم کم کم داشتن محو میشدن اول اینطوری خودش رو نشون میداد که من مثلا صبح زود میشدم اما انگیزه قبل رو نداشتم و شاید دوست داشتم باز بخوابم و بعد کم کم همونم دیگه از بین رفتن

        این صبح زودی که من میگم اینطوری بود که دوازده شب میخوابیدم چهار صبح بیدار میشدم و حسابییی هم پر انرژی و فوق العاده بودم!

        خیلی گفتگو های زیادی ادم به خودش میتونه بده حالا تو هر زمینه ایی

        مثلا استاد یادمه توی فایل “حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی” گفتن که

        من وقتی رفتم تمپا برای دوره قانون سلامتی بخاطر تغذیه نامناسبی که داشتم بارها هوس میکردم اما به خودم میگفتم:

        نه تو باید بتونی خودتو کنترل کنی

        کلا جهت دهی به گفتگو های ذهنی خودش عالیه حالا هر نوعی که باشه

        این نوعی که من گفتم بیشتر از همه روی من جواب داده

        واقعا خداوند رو سپاسگزارم

        منم الان که این کامنت رو نوشتم میخوام دوباره و دوباره این گفتکو های ذهنی رو با خودم شروع کنم.

        میگم یک مدت ازش دور بودم اما الان کامنت شما و پاسخی که دارم میدم هدایتی بود از طذف خدا که شروع کنم و الانم دارم توی ذهنم به خودم میگم:سینا تو از همین لحظه باید این گفتگو هارو دوباره شروع کنی تا باز دوباره به تعویق نندازمش

        حتی من به خودم میگم تو باید بیشتر از هر کس دیگه ایی گفتگو های ذهنیت رو جهت دهی کنی

        تو باید نتیجه دستت باشه. اونم توی مدت زمان خیلی کوتاه!

        تو باید عزت نفست بیشتر از هرکس دیگه ایی باشه..

        “شاید توی این موارد بگیم خب عزت نفس که با حرف اینطوری ساخته نمیشه اما موضوع اینه که وقتی من میگم عزت نفسم باید بهتر از هر کس دیگه ایی باشه اگر میبینم پاشنه اشیل دارم میشینم تمرکزی روش کار میکنم و به این صورت این گفتگو ذهنی سبب عملکرد من میشه”

        درمورد این سرخوشی که گفتم هم این موضوع قابل استفاده است…

        میتونم به خودم بارها و بارها بگم،،، تو باید سریع دست به عمل بزنی تا پاشنه اشیلت رو پیدا کردی

        تو عادی نیستی تو مثل بقیه نیستی تو انتخاب کردی که خاص زندگی کنی پس سرخوشی رو نباید داشته باشی باید متعهدانه تر از هرکس دیگه عمل کنی

        دیگه همش برمیگرده به مهارت ما از استفاده از این تمرین

        بازم میگم مهم اون حرفایی که میزنه ادم نیست مهم اینه بتونه احساسش رو به وجود بیاره

        من احساس رو در خودم اینطوری به وجود میارم امکان داره شما ببینی یکسری گفتگو های دیگه به شما میسازه اما با تمرین واقعا ادم حرفه ایی تر میشه

        تمرین یعنی چی؟

        تکرار مهارت در معیار زمان (یا تعداد)

        مثلا همین الان شما که این کامنت رو داری میخونی به خودت بگو “من باید بهترین درک رو از این کامنت داشته باشم،،” من باید همین الان این تمرین رو و این چیزایی که یاد گرفتم رو شروع کنم،،،

        یا من همین الان به خودم میگم:

        “من باید کامنت با کیفیتی رو ارائه بدم

        ” باید با بهبودگرایی هرچیزی که توی ذهنم هست رو بنویسم و نخوام کمال گرایی به خرج بدم و…

        وقتی که شروع کنی از هرچیزی که به ذهنت میرسه این تمرین رو شروع کنی کم کم توش ماهر تر میشی

        خود من هنوز خیلیی جا دارم بهبود بدم خودم رو توی این موضوع ااما این تمرین بینظیرههه برای من واقعا وقتی که خوب تونستم گفتگو هام رو حهت دهی بدم معجزه اتفاق افتاده

        واقعا خیلی وقت ها ذهن بخاطر کمال گرایی مارو گول میزنه که حتما باید چیزای عجیب و غریبی یاد داشته باشیم تا به یکسری چیزها برسیم

        اما من میگم اگر واقعا همین یک مورد رو خوب یاد بگیریم و تمرکز کنیم روش و اینقدر توی همین یک مورد مهارت کسب کنیم توی هر موقعیتی قرار بگیریم میتونیم معجزه کنیم!

        میخوام بگم ما خیلی وقت ها توی این موارد هم ان سعیکم لشتی میشیم

        یعنی تلاشیمون رو پراکنده میکنیم

        اما اگر واقعا بتونیم توی یک چیزی رو انتخاب کنیم و متخصص بشیم راجع بهش خیلی نتایج بهتری میتونیم بگیریم.

        حتی بنظر من اینکه یک فایل خوب “که روی ما تاثیر گذار بوده” از استاد رو هزار بار ببینیم خیلی بهتره تا اینکه هزار فایل رو یک بار ببینیم حداقل این نظر منه…

        (حالا من دارم مثال های تمرین ها و این اموزه هارو میزنم وگرنه قانون توی هرچیزی یکیه چه در اسکیل بزرگ چه کوچک)

        کلا این گفتگو های ذهنی خیلی برای من دلچسبه

        من مثلا به خودم میگم تو باید احساست از هرکس دیگه ایی بهتر باشه عالی تر باشه بعد ناخودآگاه توجهم میره رو چیزایی که احساس منو عالی کنه.

        حتی توی همین بهبودگرایی که دفعه پیش زهرا جان باهم صحبت کردیم با جهت دهی به گفتگو های ذهنی میتونیم خیلی بهتر در عمل ازش استفاده کنیم چطوری؟

        من مثلا اینطوری به خودم میگم که تو باید از هر فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کنی

        تو باید از هر فرصتی برای کنترل ذهنت استفاده کنی

        میگم خیلیی اگر مهارت پیدا کنیم توی این موضوع میتونیم پیشرفت کنیم حالا من هعی مثال میزنم چون فکر، فکر میاره هرچی مثال بیشتر بزنم بهتر میتونم ازش استفاده کنم

        مثلا به خودم میگم: سینا تویی که انتخاب کردی لیاقتمند زندگی کنی،باید خیلی زیاد خودت رو تشویق کنی تحسین کنی به ویژگی های مثبتت توجه کنی

        به رفتار ادم ها جوری نگاه کنی و از جنبه ایی بهش نگاه کنی که بهت احساس خوب میده مثلا اگر لبخندی توی خیابون میبینی کسی بهت میزنه خیلیی زیاد روش تاکید کن و بگو خدایا چقدر من دوست داشتنی هستم،، چقدر من خوش انرژی هستم که توی خیابون هم حتی به من لبخند میزنن

        اگر مثلا میبینی یکی بهت نگاه میکنه بجای اینکه غر بزنی یا خنثی باشی بیا بگو خدایاااا شکرت چقدر منو خوشگل افریدی که همه مجذوب من میشن هرجا راه میرم منو نگاه میکنن…

        و کلی کار مفید میشه انجام داد چون افرادی که احساس لیاقت دارن جنس فکرشون اینطوریه هرجا میرن خودشون رو لایق میدونن بهترین خودشون رو ارائه بدن

        کسی که خودش رو لایق میدونه از اموزه های استاد جوری استفاده میکنه و جوری بهشون عمل میکنه که منجر به نتیجه بشه.

        زهرا جان کامنت شما هدایتی برای من شد تا این تمرین رو به خودم یادآوری کنم. اول که کامنت شما رو خوندم و میخواستم جواب بدم

        واضح نمیدونستم چی باید بگم اما خداوند جواب رو بهم گفت و گفت درمورد این موضوع بنویسم و باعث شد دوباره خیلی قوی تر از قبل در هر موضوعی این تمرین رو شروع کنم!

        ازت بینهایت سپاسگزارم که برام نوشتی دوست عزیزم:)

        امیدوارم تونسته باشم خوب منظورم رو رسونده باشم و براتون مفید بوده باشه

        عاشقانه بهترین هارو برات میخوام.

        خداوند یار و نگهدارت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          زهرا جوانمرد گفته:
          مدت عضویت: 1034 روز

          سلام و درود بی پایان خداوند به شما داداش عزیزم

          چقدرررررر این کامنتتون عاالی بود لذت بردم خدایا شکرت که دستان تو روی زمین خیییلی زیاده فقط کافیه ما از خدا هدایت بخواییم و خداوند استاد و امثال شما عزیزان رو سر راه ما قرار میده و من همیشه از هماهنگی این جهان با عظمت در شگفتم

          مثلا سوالی که برای من پیش میاد در زمانی پرسیده میشه که میتونه جوابش از سمت کسی داده بشه که وقت هدایت و تغییرش هست یا همین جواب شما رو من امروز ببینم که دقیقا تصمیم گرفته بودم تمرکزم رو از روی فضای مجازی 90 درصد بردارم

          خدایا شکرت که ما رو در مکان مناسب و زمان مناسب قرار میدهی تا رشد کنیم و از وجود انسان های خوبت لذت ببریم

          ممنونم ازشما قطعا بارها این کامنت رو میخونم و استفاده میبریم

          منتظر کامنت های بعدی شما دوست عزیز هستم که از موفقیت های بینظیرتون صحبت کنید

          بهترین ها از آن شما باد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سینا سبزواری گفته:
            مدت عضویت: 1278 روز

            سلام زهرا عزیزم

            مرسی از دیدگاهی که برام نوشتین و مثل همیشه این دیدگاه و پاسخ دادن بهش رو فرصتی دونستم برای پیشرفت و مرور یکسری چیز های اساسی

            و از اونجایی هم که یک همزمانی خیلی جالبی بود کامنتتون برام تصمیم گرفتم. بنویسم

            اونم جایی که سینای کمال گرایی قبلی احتمالا کلی این نوشتن رو به تعویق مینداخت تا یک شرایط عالی پیش بیاد و بنویسه اما من الان شروع کردم به نوشتن

            این روزا روز به روز که میگذره اهمیت لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه روی یک موضوعی (که برای ما قانون هست) رو بیشتر درک میکنم دارم فکر میکنم که چی میشه که من بیشتر و بیشتر از این خاصیت بهره ببرم.

            این رو بگم من خیلی روز به روز خداروشکر داره شخصیتم بهتر میشه و دارم روی خودم کار میکنم و بهتر درک میکنم مسائل رو و قوانین رو

            یک موردی رو که خیلی متوجه شدم که به رشد من کمک میکنه و متوجه تاثیر بینظیرش خیلی وقت ها بوده که شدم روند ثانیه به ثانیه هست

            خیلی دوست دارم الان که دارم مینویسم قشنگ درمورد این موضوع صحبت کنم تا حلش کنم و واقعا تبدیل بشه به عملکرد

            واقعا دیگه خیلی وقته کع نمیپسندم حرف های تئوری رو یا صحبت هایی که تاثیر انچنانی در نتیجه نداشته باشه دوست دارم بگم، تغییر کنم، نتیجش این بشه که کیفیت زندگیم رفته بالا تر

            این چندوقت که مقاومت ندارم برای نوشتن خیلی دارم عشق میکنم از فضایی که سایت برای ما فراهم کرده و لذت میبرم از اینپنوع ارتباط های که با بچه ها داریم توی سایت که واقعا جنسش متفاوته و عاشقانه دوست دارم فقط بنویسم و بنویسم

            و تمرکزم ام موقع کامنت نوشتن خیلی میره بالا یعنی یکی از کارهایی که بدون وقفه انجامش میدم نوشتن هست مهم نیست چقدر طول بکشه یک ساعت دو ساعت فقط میمونم پاش و مینویسم تا قشنگ هرچقدر مثال لازم نیاز دارم برای ذهنم بزنم

            این یک فرمولیه که من استفاده کردم تا بهبود گرایی رو در خودم ایجاد کنم یعنی هر کامنتی که مینوشتم یا اصلا با خودم درموردش مینوشتم حتما اشاره میکردم بهش و اینقدرخوب شدم توش و بازم دارم بهتر و بهتر میشم و البته بازم همیشه بهش اشاره میکنم

            چون بنظرم یکی از راههای که ما میتونیم قشنگ و کامل تمرین هارو انجام بدیم بهبود گرایی هست

            من ضربه کمال گرایی رو خوردم زهرا جان که چقدر منو نگه میداشت اما الان فهمیدم داستان چیه

            به مغز فقط باید بگیم تو شده برو دو دقیقه اقا فلان کتاب رو بخون،،، دو دقیقه از فلان فایل رو ببین و بعد میبینیم بعد از اون دقیقه دیگه خود مغز دوست داره همون کار رو بکنه…

            خب بریم سراغ اون مبحثی که میخواستم صحبت کنم

            ثانیه به ثانیه رو من برای حالتی به کار میبرم که وقتی مشغول انجام کاری هستیم، این ثانیه هاش به هم چسبیده باشه و ثانیه به ثانیه که داریم اونکار رو انجام میدیم فقط توی اون کار باشیم و روند رو قطع نکنیم مثلا

            من دارم به ویژگی های مثبت خودم توجه میکنم،، یا اصلا دارم جهت دهی میکنم کانون توجهم رو خب اگر من بیام در حین اینکه این کار رو دارم انجام میدم برم مثلا با یکی بیست ثانیه صحبت کنم و بعد برگردم به جهت دهی دوباره کانون توجه،، من از همونجایی که بودم توجهم شروع نمیشه، از همون پیشرفتی که کردم شروع نمیشه بلکه میفتم توی پله اول و باز باید کلی تلاش ذهنی بکنم تا اون فرکانسِ رو قوی کنم.

            فرکانس معنیش یعنی چیزی که هعی تکرار و تکرار میشه و خیلی قدرت عظیمی رو رقم میزنه.

            من خیلی وقت ها حس کردم که ته ذهنم یک ترمز و یک باور مخربی هست که داره کار میکنه و نمیزاره ثانیه به ثانیه رو انجام بدم

            البته خیلی انجامش میدم و حیلی زیاد درک کردم که چقدر مهمه اما از اونجا که نمیتونم یو یو بودن رو دیگه بپذیرم و کامل شخصیتم تغییرکرده این موضوع رو هم یک بار برای همیشه باید حل کنم

            خیلی جالبه توی این صفحع درمورد چیت کردن توی قانون گفتم الان دیگه تا حد خیلیی خوب فوق العاده ایی دیگه اون مشکل رو ندارم و کار کردم اساسی روش و خداروشکر

            چقدررر خدای من یاد. گرفتم بیشتر پیشرفت هام و ببینم چقدر یاد گرفتم بیشتز جهت دهی کنم کانون توجهم رو

            چقدررر تاثیری نداره حرف دیگران برروی من

            راه های مختلفی رو برای یاداوری خودم و جهت دهی گفتگو های ذهنی ام برای رعایت کردن این اصل تمرکز ثانیه به ثانیه انجام میدم تا همیشه به خودم یادآوری کنم.

            و اومدم اینجا فقط درمورد همین موضوع بگم تا هم دوباره بهش توجه کنم و توی ذهنم زنده اش کنم و هم ردپایی از خودم ثبت کنم

            من اول دی که شروع کردم و اومدم کامنت گذاشتم توی سایت و روی فایل سفر به دور امریکا

            حال روحی تقریبا بدی داشتم

            انگیزه هام خوابیده بود

            شور و اشتیاقم خوابیده بود و نمیدونستم اصلا دارم چیکار میکنم

            کارهام رو به تعویق مینداختم

            تو یک یو یو احساسی عجیب بودم،، اینطوری بود که حالم بد بود یهو به خودم میگفتم چته چرا احساس بد داری بعد میرفتم سریع دوش اب سرد میگرفتم و با خودم توی صلح میرفتم و انگیزه هام رو دنبال میکردم یک ساعت بعد باز میبینی توجهم میرفت روی نازیبایی ها و حسم رو بد کرد

            تاا وقتی این موضوع اداکه پیدا کرد که من بیشتر داستان این کنترل کانون توجه رو درک کردم و منطق پشتش رو فهمیدم و کاملا منطقی شد ته ذهنم که اینکه ما به زیبایی ها توجه میکنیم و زندگیمون بهبود پیدا میکنه یک توهم نیست

            و اتفاقا اونجا هم بود که دقیقا دری از اگاهی به روم از مفهوم ثانیه به ثانیه و درک اهمیتش هم باز شد

            اتفاقی که افتاد این بود:

            من با یک حالی خنثی داشتم فایل شماره یازده کشف قوانین رو نگاه میکردم که درمورد جهت دهی و کنترل کانون توجه بود بعد وسطاش یهو گفتم اوکی امتحان میکنم! میخوام ببینم چه تاثیری داره…

            اومدم چیکار کردم؟ شروع کردم به دیدن و توجه کردن به فرصت ها

            چون دلیل اون حس بدم رو هم که قبلا گفتم این بود که احساس قربانی شدن داشتم…

            اما گفتم اوکی بزار به فرصت ها توجه کنیم فکر میکردمم تهش پنج دقیقه طول بکشه و بازم برم دوباره ادامه فایل رو ببینم

            اما اول سعی و تلاش کردم تا یکی پیدا کنم، بعد بعدی اومد بعد باز بعدی اومد و همینطوری برو جلو یعنی من به یک جایی رسیدم اینطوری بود که حدود 45 دقیقه بدون وقفه داشتم فقططط درمورد فرصت ها با خودم صحبت میکردم و البته ثانیه به ثانیه ادامش میدادم،، وسطش چیزی نخوردم،، چیزی ندیدم،، نه فقط داشتم با خودم صحبت میکردم و توجه میکردم و نمیدونیییی حسم چطوری بود

            فکر کن ادامه فایل رو دیگه با اشک شوق نگاه میکردم منی که یک حس و حال خنثی عجیب و غریبی داشتم و رو به حال بدی بود به اون درجه رسیدم و اونجا بود که به قدرت خودم پی بردم که خداییی من،،، من میتونم هرچیزی رو گسترش بدم

            تو کامنت های اولمم که شما بهم پاسخ دادی از تموم شدن رابطم گفتم و حتی اونم حسم رو بد میکرد-با اینکه منطقی نبود حسم بد باشه-

            اما بعد از فقط حدود یک ساعت ثانیه به ثانیه جهت دهی دادن به ذهنم با تمرکز صد در صد به ذهنم اصلا میگفتم

            •خدایااا شکرتتت که این رابطه فرصتی بود تا من بیشتز خودمو بشناسم

            •الگو های تکرار شونده ام رو پیدا کردم

            •فرصتی هست تا ادم های فوق العاده تر بیان تو زندگیم و…

            و اینقدر این ادامه پیدا کرد و اینقدر با روحم هماهنگ شده بودم که یادم نمیومد اخرین بار کی اون حس رو تجربه کردم

            اما خیلی خوب بود

            موضوع اینجاست که ما اولش شاید سخت باشه که یک چیز زیبا پیدا کنیم اما اگر

            ادامه بدیم و روش بمونیم و رهاش نکنیم و ثانیه به ثانیه هم روش بمونیم معجزه میشه

            میگم فقط باید بپذیریم اولش به ظاهر شاید فکر کنیم چیزی نیست بهش توجه کنم

            اما

            اکر منطق بیاریم که اگر من تلاش کنم یک چیز زیبا پیدا کنم جهان امکان نداره که چیز زیبا تری به من نشون نده! اون موقعست که ادامه میدیم و ادامه میدیم

            زهرا جان خاصیت کامنت های من اینه که شاید یک تصویر کلی از چیزی که میخوام بگم داشته باشم اما واقعا نمیدونم چه چیزهایی قراره بگم

            ولی از بس اخرش دیدم که به چیزهای خوبی خدای من اشاره کرد و من گفتم که اهرم لذتی برای من فراهم کرده که بنویسم و بنویسم.

            و کقدر قراره این موضوع بهبود پیدا کنه

            این ردپاهایی که میزاریم خیلی خوبه

            من خودم امروز به یک کامنتم که چهارماه پیش منتشر کرده بودم خیلی هدایتی برخوردم و کامل متوجه میشدم تفاوت جنس نوشتن هام رو و خیلی انگیزم بیشتر شد تا همیشه از هر گوشه ای سایت که گیر اوردم بنویسم و بنویسم

            مرسی دوست عزیزم که فرصتی رو فراهم میکنی تا بنویسم

            خداوند یار و نگهدارت:)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: