https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-12-20 20:32:562024-10-21 14:54:49سفر به دور آمریکا | قسمت 100
530نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خیلی ممنونم بابت ۱۰۰ قسمت سفرنامه. خیلی چیزها یاد گرفتیم و لذت بردیم.
امروز صبح داشتم به سوالی که چند روزه فکرم رو درگیر کرده فکر میکردم ولی چون میخواستم فقط از خود استاد بپرسم، تو عقل کل ننوشتم.
بعد به ذهنم رسید که شاید یه وقت استاد یک جلسه پرسش و پاسخ بذارن و اون موقع میتونم سوالم رو ازشون بپرسم. چند ساعت بعد این ویدیو رو دیدم و اولش کلی خوشحال شدم که چقدر سریع این «ویدیوی پرسش و پاسخ» رو جذب کردم!!!! اما وقتی استاد گفتن سوالاتون فقط درباره ی امریکا و سفر امریکا باشه، برای پرسیدن دو دل شدم چون در عین حال که سوال من به آموزش های عملی سفرنامه ربط داره، اما واقعا درباره ی سفر امریکا نیست، بلکه درباره درک بیشتر قانون رهاییه.
نمیدونم سوالم واقعا جز سوالاتی که پاسخ داده میشن خواهد بود یا نه ولی فکر کنم بهتره بپرسم. نهایتا پاسخ داده نمیشه! اما خیالم راحته که پرسیدم. شاید هم جوابش رو از جای دیگه بگیرم
به هر حال. اول یه توضیح میدم و سوالم رو میپرسم: استاد عزیز، شما بارها گفتید(و در سفرنامه عملا نشون دادید) که ایمان همون چیزیه که باعث عمل کردن میشه. ایمان اون نیروییه که باعث میشه آدم برای حل مسئله اقدام کنه. با همه ی اینها، من چند روزه که با مرور کردن گذشته ام، پی بردم که خیلی از چیزهایی که تا به حال جذب کردم، در مرحله ی اول (تاکید میکنم: در مرحله ی اول) هیچ اقدامی براشون انجام ندادم. مثلا سالها پیش که شما رو نمیشناختم و قانون رو خیلی بلد نبودم، یک خواسته ای مربوط به نویسندگی داشتم و براش هیچ کاری نکردم. حتی اون خواسته رو در دریم بوردم هم نذاشتم. حتی بهش خیلی توجه هم نکردم. حتی باورش هم نداشتم!! چون فکر میکردم خواسته ی خیلی غیرمنطقی ایه. در نهایت من بدون اینکه کاری بکنم، با فردی آشنا شدم که از من خواست در نوشتن کتابش همراهیش کنم(و به طرز عجیبی با خواسته ی ظاهرا غیر منطقی من هماهنگ بود) در واقع، من بعد از شکل گیری خواسته ام، اقدامی نکردم و حتی سعی نکردم باورش کنم. من فقط و فقط زمانی اقدام کردم که پیشنهادی در اون مورد دریافت کرده بودم. خیلی برام عجیبه! خواسته ی من این بود که کتابی داستانی- روانشناسی بنویسم. در حالی که من روانشناس نیستم!!! علاوه بر این، تجربه ی جدی در زمینه ی نویسندگی نداشتم. به ذهنم هم نمیرسید که با یک روانشناس همکاری کنم. من حتی با هیچ روانشناسی در ارتباط نبودم. برای همین میگم خواسته ام خیلی عجیب و غیر قابل باور بود و این آرزو رو کلا فراموش کرده بودم! با این حال بهش رسیدم! خدا روانشناس رو برام جور کرد و من فقط مفاهیم روانشناسی رو به صورت داستان درآوردم. من برای تحقق آرزوم، دنبال روانشناس نگشته بودم. من حتی به صورت تمرینی برای دل خودمم چنین متنهایی ننوشته بودم! من با هیچ نویسنده و ناشری در موردش حرف نزده بودم. من هیییچ کاری نکرده بودم پس چطور جذبش کردم؟ از این موارد زیاد تو زندگیم پیش اومده. معمولا یا اقدامی نکردم، یا اقدامات در ظاهر کاملا بی ربط به خواسته ی من بودن ( در واقع هدایت شدم)
یک خواسته ی دیگری هم بود که فقط زمانی بهش رسیدم که کلا قیدش رو زده بودم! میتونم بگم ناامید شده بودم! موارد دیگری هم هست که هیچوقت هیچ اقدامی نکردم ولی جذب شدن!!! عجیبه! نه؟
یک مثال دیگه: من به مدت ۱۳ سال آرزوی رفتن به کنسرت هنرمندی رو داشتم که ایران نیست و به دلایل مختلف شرایط رفتن رو نداشتم. من سالها این خواسته رو در دریم بوردم گذاشته بودم، تجسم میکردم تا باورش کنم و نتیجه ی باور کردن این بود که اقداماتی برای محقق شدنش انجام میدادم ولی نمیشد که نمیشد! در نهایت زمانی من به خواسته ام رسیدم که دست از همه ی اقدامات برداشتم و فقط دریم بوردم رو نگاه میکردم! فقط تجسم میکردم و بدون اینکه من هیچ کاری انجام بدم، بلیط کنسرت اون هنرمند رو به عنوان هدیه ی تولدم دریافت کردم. من حتی چنین هدیه تولدی رو تجسم هم نکرده بودم!
اما در مورد جذب شغل مورد علاقه ام کاملا برعکسه. من طبق چیزی که از قانون درک کردم، روی باورهام کار کردم و در روند تغییر باورهام، هر اقدامی که به ذهنم رسید رو انجام دادم و بعد از بیش از یک سال، هنوز نتیجه نگرفتم. ممکنه بگید هنوز باورات تغییر نکرده اما چطور ممکنه باورهای من تغییر نکنه اما رفتار و احساس و کارهای من تغییر کنه؟ من واقعا اون آدم پارسال نیستم. اقداماتی انجام میدم که پارسال حتی فکرش رو هم نمیتونستم بکنم از ترس! بگذریم.
من کار عکاسی رو دوست دارم و یکی از اقداماتی که انجام دادم فالو کردن استودیوها در اینستاگرم بود. میخواستم هر وقت آگهی جذب نیرو دارن، ببینم و اقدام کنم. این فقط یکی از اقدامات من بود. مصاحبه رفتم. در واقع برای رفتن به مصاحبه ی شغلی، پا روی ترسهام گذاشتم و روی اعتماد به نفسم کار کردم. یک روز به خودم اومدم و دیدم خیلی وقته مشغول کنترل ذهن و اقدام کردنم و نتیجه نمیگیرم. اول به خودم گفتم درگیر زمان تحقق خواسته ات نشو! بعد دیدم آخه خیلی عجیب غریب داره طول میکشه! با خودم گفتم شاید من نباید در مرحله ی اول، بعد از شکل گیری خواسته ام، هیچ اقدامی میکردم. شاید باید رهاتر میشدم و اجازه میدادم مثل ماجرای نویسندگی، شرایط خود به خود برام فراهم بشه و بعد از اون دست به عمل بزنم. خیلی گیج شدم که بالاخره کی باید اقدام کرد. سوالم دقیقا همینه: کی باید اقدام کرد؟ چه وقتی اقدامات ما نشانه ی ایمانه و چه وقتی نشانه ی «چسبیدن به خواسته و کنترل کردن اوضاع» ؟؟ مگه احساسات مثبت نشانه ی در مسیر درست بودن نیست؟ من با احساس خوب اقدام میکردم. توی سفر به دور امریکا، شما یک جاهای برای حل مسئله اقدام میکردید و یک جاهایی هم فقط رها میکردید و منتظر میموندید تا شرایطی فراهم بشه و بعد دست به عمل میزدید. من درست همینجای قانون رو هنوز درک نکردم.
من در یک سال و یک ماه گذشته که در این سایت حضور داشتم خیلی چیزها رو جذب کردم ولی در زمینه ی شغلی و مالی با اینکه هر روز کنترل ذهن میکنم و باورهایی ساختم که باعث شدن کلی ترسامو کنار بذارم و خودم رو لایق بدونم، اما نتیجه بعد از بیش از یک سال، محقق نشده. میدونم که رهایی یعنی حتی به زمان تحقق خواسته ام نچسبم اما فکر نمیکنم خیلی طول کشیدنش هم نرمال باشه. شاید یک جایی در درک قانون دارم اشتباه میکنم که اینقدر طول کشیده! به نظرم شاغل شدن اینقدر هم چیز خاصی نیست که برای محقق شدنش اینقدر زمان لازم باشه، مگر اینکه هنوز من قانون رو درک نکرده باشم. به همین خاطر دارم سوال میپرسم. فعلا دست از «عمل کردن» برداشتم. استودیوها رو هم آنفالو کردم.
آیا باید بعد از شکل گیری خواسته و تغییر باورها، اقدامی انجام داد یا باید صبر کنم تا اون چیز تا حدی جذب بشه و بعد براش اقدام کنم؟
چقدر مثال هایی خوبی از رهایی زده و چقدر به درک من از رهایی کمک کرد , خدایا شکرت
درامد و شغل رابطه و تغییرباورها و چرا من اینقدر کار کردم نتیجه نگرفتم و فلان و فلان و فلان , هیچ مسیر راه در رویی نداررررررره , تکامل با تکرار و تکرار و تکرار و , همینی که الان من و شما هستیم به اندازه ای که باورهای درست و تکرار کردیم تو وجودمون به نتیجه رسیدم, به خودم دارم میگم, نازی بابا تو این همممممممممممممممممممممممممممممه نتیجه گرفتی حالا اگر در فلان موضوع ها هنوز نشده , نه اینکه قانون مشکل داره, یا اینکه خودم و سرزنش کنم, قانون و درک نکردم, نه من هم آدمم, برای درک قانون و ساختن باورهای بهتر , نیاز به تکامل دارم, تمرکزم و میزارم روی ساختن باورهای قوی تر و وصل شدن بیشتر به جریان هدایت , و با سپاسگزاری و تمرکز روی چیزهایی که الان دارم و احساسم باهاشون خوبه , به احساس خوب میرسم, و مسیر و لذت بخش میکنم, باور هک که دارم میسازم, دیگه دنبال قاتل بوروسلی الان, بر و تیله بازیتون کن
(تمام این حرف ها رو که میزنیم و میگیم , یادمون میره, فقط باید هی تکرار و تکرار کنیم , تا آخر عمر, به قول ترک ها , تمام)
همونطور که استاد گفتید این فایل های سفرنامه معجزه بوده برای ما.
خیلی درس گرفتیم. واقعا وقتی می بینم گفته هاتون با عمل تون منطبق هست دیگه میگم قانون همینه و غیر اینه.
چقدر ما رو مشتاق کردید برای هجرت
برای سفر کردن
برای تغییر
برای زندگی با آزادی مالی و زمانی
خیلی دوست داشتم که یه سفر به سیلیکون ولی هم داشته باشید و از اونجا هم برامون فیلم بگیرید.
خیلی دوست داشتم امکانش بودن و از بیزنس ها فیلم می گرفتید و محیط های کاری که مثلا تو آمازون و بقیه جاها هست.
کلا که خیلی دمتون گرم، مخصوصا خانم شایسته عزیز که با این فایل ها انقلابی به پا کردن.
دیوار رویاهامون شکست.
همین دیروز که داشتم فایل های سفرنامه رو می دیدم. داشتن هواپیمای شخصی، داشتن کشتی تفریحی شخصی و خیلی چیزای دیگه رو دیدم که رویا نیست. خیلی ها دارن ازش استفاده می کنند.
و همین یکم اونطرفتر از ما هستن. خیلی بزرگتر داریم فکر میکنیم.
ممنون بابت همه این فایل ها. خیلی از نحوه زندگی در آمریکا چیز یاد گرفتیم.
واقعا حالا که نگاه می کنم میبینم تابستان ۹۸ متفاوت ترین تابستان من تا الان بوده
چون من واقعا عاشق پاییز و زمستونم
و با این فایلا کلی زیبایی از فصل گرم دیدم و نظرم عوض شد
بهار امسال به لطف الله خیلی بهار خنک و پرآب و لذتبخش و فرح بخش بود برای من
چون هوا دقیقا از اول تابستون گرم شد
و بعدش با فایلای شما من دید تازه ای به فصل تابستان پیدا کردم
خیلی لذت بردم
همن قدر بگم که تو این یک هفته هی فایلارو دوباره دان میکنم و هروقت حس فایل گوش کردن ندارم با اونا حالمو خوب می کنم
این هفته شاید بیش از ۲۰ بار قسمت باغچه خانم بورلی رو دیدم وهزاران پالس مثبت فرستادم
خدایا شکرت
تغییر نگرشم به فصل تابستون فقط یکی از تاثیرات عالی بوده
بزرگترینش دیدن سبک زندگی استاد بوده که تغییر خیلی شگرفی تو باورام ایجاد کرده
خب تو محصولا میشنیدیم و اینجا حرفارو درک میکردیم
دیدن ثروتمندیشون، استاد عاشق اینم که هرچیزیو اراده میکنی مث ی شکلات میخریش….خیلی حال کردم مخصوصا این تلویزیونا و اینکه گفتید میخوای باشگاه رو بخری خیلی بهم حس قدرت داد
وااای غذا درست کردناتون….ی چیز جالب بگم من جدیدا همه اش دنبال اون قسمتم که رونای خوشمزه رو تو فویل گذاشتیدتو آتیش پخت و رو میز بیرون آروی خوردید….پیداش نمیکنم??
آشپزی و نظافت ، فیلمبرداری، شستن لباس، صحبت کردن مریم عزیز ، رفتار بامایک و نگاههای مایک به ایشون عاری از هر حس منفی، (که واقعا برای من یکی قابل باور نبود قبل ازین) واقعا نمود عملی حرفای شماست استاد عشق دلم
در صلح و با عشق….خیلی جذابه
استاد اوایل سفرنامه تویک کامنت براتون نوشتم حضور خانم شایسته رو بهتون تبریک میگم و روح خاصی به سایت بخشیده….پیش بینیم کاملا درست بود ، واقعا این فایلا سایت رو بطور خاصی جذاب کرده، وقتی اون بالا نوشتید اتاق شخصی، خب مصداق یک خونه باحال هست برای ما چون خیلی جذاب و عشق این سایت
واقعا تابستون ۹۸ برام تابستون متفاوت و زیبایی بود
خیلی لذت بردم
خیلی درخواستها برام ایجاد شد
خیلی از باورام تغییر کرد
خیلی حسم خوب شد
خیلی با آمریکای پهناور و ثروتمند عشق کردم و آشنا شدم
استاد خیلی خوشحال تر میشیم اگر این قسمت ادمه پیدا کنه
چون ما همیشه یا تو سایتیم یا در حال گوش کردن به فایلا
سفرنامه یک جور بریک هست که ما میایم تو محوطه تفریح سایت و کلی حال میکنیم و پذیرایی میشیم
مریم عزیز مرسی از این همه حس وحال خوب و فرح بخشی که تو سایت ایجاد کردی
خانم شایسته عزیز و مهربانم خدمت رسیدم تشکر کنم بابت این همه تلاش شما در فایل های سفرنامه ، من و همسرم هم دقیقاً مثل شما هستیم ، من حسابی مشتاق ضبط فایل ولی همسرم عاشق دیدن مناظر هستند ، احسنت که به عنوان یک خانم شایسته ، عالی عمل کردید ،
در کل آفرین بر شما که توانستید بر مقاومت ها غلبه کنید ، باور کنید تمام خانم هایی که در سایت هستند از این همه همت شما ، انگشت به دهان ماندند ، آقایان که مثل استاد عباس منش دیگه حرفی برای گفتن ندارند ، فقط غر می زنند ، استاد عباس منش، من خانم شایسته رو درک می کنم ،دستانتون رو به نشانه ی تسلیم بالا ببرید و قبول کنید ، بهتر از شما هم پیدا شده ????
خانم شایسته انجمن زنان دنیا را رو سفید کردید ، دست مریزاد
استادمون تکه هیچکی به گرد پاش نمیرسه .. این اعتقاد و ایمان منه..
خانوم شایسته با تمام احترامی که بهشون قایلم و ازشون آموخته ام ،باید بگم شاگرد استاده و داره درس پس میده..همون طور که تو خیلی از فایلها خودشون گفتن که قبلا اینطوری بودم ولی فلان دوره رو از استاد گذروندم و بهتر شدم..از این بابت که این همه فایل قشنگ گرفتن برامون و ما رو شریک بهترین لحظه هاشون کردن بینهایت ممنونم ازشون و به خودشونم گفتم.و حتی گفتم که چقد فرکانسشون با استاد جوره که تونستن در کنار هم قرار بگیرن و با هم زندگی کنن که باعث افتخاره .خیلی فرکانساشون قوی هست خیلی رو خودشون کار کردن حتما…ایشالا که همیشه خوش باشن و همینطور موفق..
ولی این که از استاد بهتره رفت رو مخم!!!! خواستم بگم اینطوریام نیست! و ما باید به جایگاه استاد احترام ویژه ای قایل باشیم..استاد واقعا لطف کردن و در حقیقت به عشق خانومشون و به عشق ما بزرگواری کردن و موافقت کردن که از لحظات ناب زندگیشون فیلم گرفته شه و به نمایش عموم دربیاد.کاری که معلوم نیس اگه ما بودیم راضی میشدیم یا نه؟من که برام خییییییییلللللللللللللللیییییی سخته ..چون دوست دارم برای خودم زندگی کنم و لذت ببرم..استاد خیلی کار بزرگی انجام دادن که بازم از روح بسیار بزرگشون ناشی میشه..با مهر و فروتنی ممنونتم استادعزیزم…
منم خانوم هستم و خط کشی بین خانوما و آقایون رو قبول ندارم..اتفاقا همسر من عاشق عکس و فیلم گرفتنه و عموما خیلی لحظه ها رو عکس و فیلم میگیره تو دور همی هامون تو سفرامون و..
همه بنده های خداییم و مظهر او .به قول یه بنده خدا :خدا به جلالش نگاه کرد و مرد را آفرید و به جمالش نگاه کرد و زن را آفرید ..همه ما نشانه های اوییم و همه خوبیم..
بهتره که قدر نعمتهامون رو بدونیم و غر نزنیم به شرایطمون ..
در کل خیلی خوشحالم که این فضای عالی به برکت وجود استاد عزیزم بوجود اومده که باهم باشیم و نظراتمون رو بگیم و صیقل بخوریم و رشد کنیم ..
از شما هم ممنونم لیلا خانوم که عضو خانواده صمیمی مون هستی ..
البته طبق اموزه های استاد من که نظر شما را قبول ندارم باید ازش اعراض می کردم ولی یه حسی بهم گفت که بیام و نظرم رو بنویسم ..
همین آزادانه نظر دادن و با هم در صلح بودن خیلی خوبه وایشالا که همیشه باشه..
ایشالا که همه مون شاد باشیم و به آرزوهامون برسیم..
میدونی! از اونجایی که آگاهی هاوفرکانساومدارهای ما دایم درحال تغییرهستن باید بگم من نظر قبلیمو درخصوص اینکه هیچکس به استادنمیرسه رد میکنم?
اتفاقا دقیقا امروز عصر داشتم به همون فایل فکر میکردم که استاد پیش استخرخونشون نشستن ودرباره زندگی وازدواج دومشون حف میزنن که گفتن عزیزدلم حتی بیشترازمن قوانین رورعایت میکنه..من شاید گاهاعصبانی بشم ولی نشده ایشون یکبارم عصبانی بشن!!?
چه جالبه که شمام به اون فایل فک کردین ومنم!?
خلاصه اینکه توپیامم اون قسمت که خانوماوآقایون فرقی ندارن وازخداییم سرجاش..ولی اینکه هیچکی به استادنمیرسه باآگاهی های امروزم اشتباهه ?
من واقعا از دیدن تمام قسمت های سفر به دور آمریکا لذت بردم.
واقعیتش هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم
با یک اشتیاق فوق العاده سریع موبایل پدرمو بر میداشتم و اولین کاری که میکردم، باز کردن این سایت بود و لحظه شماری برای دیدن قسمت جدید این سفر نامه ?
من با دیدن این قسمت ها همیشه حس میکردم پیش استاد و خانم شایسته و مایک عزیز هستم.
من همیشه عاشق آمریکا بودم ولی با دیدن این قسمت ها دیوانه ی آمریکا شدم…
من حتی احساس میکردم واسه سال آخر دبیرستانم میام پیش مایک توی همون مدرسه ی فوق العاده ???
همیشه توی خانواده اولین کسی که قسمت های جدید سفر به دور آمریکا رو میدید اون هم نه یک بار بلکه روز هایی هم که میدیدم قسمت جدید روی سایت نیومده با خوشحالی قسمت های قبلی رو که خیلی دوست داشتم دوباره میدیدم??
تمام قسمت ها، تمام ماجرا هایی که دیدم عالی بودن اونقدر این تصاویر و صحنه ها مثبت بودند که تمام روز من هم مثبت میگذشت، تمام کار های مدرسم خوب پیش میرفت، تمام نمره هام عالی میشدن، حتی رفتاری که از دوستام و معلم هام و پدر و مادرم میدیدم هم عالی بودن و این یکی از دلایل بزرگش واقعا دیدن همین قسمت ها بود، همین ها بود که حال من رو خوب میکرد،
حرف های استاد و خانم شایسته که با خاکساری و مهربانی و با دل و جان ماجراهای زندگی شون رو با زبانی اینقدر ساده توضیح میدادند اون قدر انرژی به من میداد که برای کل اون روز من کافی بود.
من هر بار که ماجرا های زندگی استاد رو میدیدم، این که اینقدر زیبا و ساده هدایت میشدند و همه چیز حتی از چیز های کوچک زندگی شون هم لذت میبردند همین من رو خوشحال میکرد، حتی من آهنگ هایی رو هم که در قسمت ها میذاشتند هم دانلود میکردم ، چون اون ها هم واقعا مثبت بودند، زیبا بودند ، فوق العاده بودندو واقعا هم مناسب همون قسمت ها بودند??
از استاد میخوام این رو آخرین قسمت فصل یک حساب کنند و باز هم واسمون فصل جدید با قسمت های عالی روی سایت بگذارند…
امیدوارم که حتما به زودی زود شما و خانم شایسته و مایک عزیز رو در آمریکا ملاقات کنم.
مطمئنم که خیلی زود میبینمتون ???
از تماااااااااام زحمات شما و خانم شایسته و حتی کامنت هایی که دوستان میگذارند بسیییییییییار سپاسگزارم
امیدوارم هر چه زود تر دوباره قسمت های جدید سفر به دور آمریکا رو ببینم ??
تبریک دختر شجاع و با استقامت و تبریک به خاطر ایستادگیت در برابر این ابر مرد بزرگ
استاد میفهمم ازادی یعنی خودتون بودن فریاد های بلند بلند از ته دل
ولی اگر این فایل ها ضبط نشن این همه زیبایی رو کی نشون میده برا مریمی مثل من که فعلا تو خونه نشسته و روحش غرق در اسمون هاست اخه تدوین فیلم از نوع عباسمنشی یه مزه دیگه داره
عاشقتم مریم جونم
مرسی بابت تدوین فوق العادت
مرسی بابت احساس های زیبات
استاد تو عالم شاگردی ازتون درخواست دارم
از حال و هوای کریسمس تزیین هاش
بابا نوئل های بی نظیر
حال و هوای مردمش
حال و هوای خودتون
جشن هاتون
برا ما هم فیلم بگیرید اخه این سال یه عدد خاصه ۲۰۲۰ عین خودتون و مریم جونم که خود خدا دوتا عشق دوتا ۲۰ رو کنار هم قرار داده
نمیدونی با دل ما چه کردی تو دوازده قدم استاد
فقط کسایی میتونن درک کنن که از اولش باهاتون هم قدم هستن
اگر چه با هر قدم روحم میره اون بالا بالاها
ولی دروغ چرا دوس ندارم به قدم دوازده نزدیک شم
خلاصه عاشقتیم استاد
عاشقتم مریم زیبای من
و اینو بدون خیلی تو خواب میبینمت
امید دارم روزی مدار منم به جایی برسه که بیام در کشور ارزوها زندگی کنم و از نزدیک ملاقات کنیم
چند روز پیش تصمیم گرفتم یه دفتر تهیه کنم و دوباره از قسمت اول سفرنامه شروع به دیدن نکات مثبت و مکانهای زیبایی که رفتید بکنم ?
و به دخترم گفتم باید عکس بگیرم و تو دفترم بزنم چون استاد گفتند هرچقدر بنکات مثبت مکانها و فضاهایی که میرید یا میبینید توجه کنید جهان شما را هدایت میکنه به مکانها و فضاهایی که دوست دارید?
استاد من عاشق جغرافی بودم و یادم میاد اونموقع که راجع به آمریکا میخوندیم همش میگفتم این دیگه آخر بهشته??
وهمه چیز از هر لحاظ عالی محصولات مراتع آب و هوای متنوع ?
استاد من سال ۹۴ مکه رفته بودم تو دفترچه ای که همراهم بود نوشتم خدایا من دوست دارم برم آمریکا ولی نمیدونم چه جوری ؟
الان که بلطف خدا به این سمت هدایت شدم و هر روز تصاویر فوق العاده از آمریکا میبینم بیشتر علاقه مندم که به آمریکا بیام (اینو بگم که من ۳ تا از کشورهای اروپا را رفتم و اروپا را برای زندگی دوست ندارم)
سوالم از شما اینه که آیا تمرکز بر نکات مثبت و تصاویر کافیه یا من باید کار عملی انجام بدم برای مهاجرت ؟
البته خودم بر این باور هستم که خداوند مرا براحتی هدایت میکند ?
ممنون از این دوره فوق العاده ?
ممنون از مریم عزیز که اینقدر با عشق کار میکنه??ممنون از استاد عزیز ?
امیدوارم به زودی به خواسته اتون برسید کاری که حستون بهتون میگه و بهتون احساس آرامش میده الهام شماست بهش عمل کنید .برای رسیدن به خواسته ها باید قدم برداشت .
درود و سلامی پر از امید خدمت شما استاد بزرگوار و خانواده ی محترمتان و همچنین تمامی اعضای خانواده عباس منش. بسیار سپاسگزار خداوندم که در این جایگاه و مدار هستم که با دوستانی همچون شما هم فرکانس خودم دارم زندگی می کنم.
فایل های سفر به دور امریکا همچون راهنمایی بود برای من که بتوانم قوانین را بهتر درک کنم . در هر قسمت از سفر نامه خودم را جای تک تک افراد آن مکان و احساس آرامش را درون خودم احساس می کردم. واقعا من هم به دور امریکا سفری داشتم و توانستم آن احساس ناب و خالصی را که آن مکان ها داشت حس کنم و به آرامش درونی برسم.
چند ماهی است که خودم را آمادهی پذیرش قوانین کرده ام و احساسم را هر روز بهبود می بخشم. اعتماد و باور قلبی خودم را نسبت به قوانین خیلی افرایش داده ام و حرف های استاد را که می دادم از درونشان نشأت می گیرد را به باور تبدیل می کنم و سعی می کنم که در رفتارم اجرایش کنم.
این اعتماد و باور من از آنجایی شکل گرفت که یکی از روز ها بعد از گوش دادن به تعدادی از فایل های استاد. یک ندا را درون قلب خودم احساس کردم.روز بعد خدا می داند که چه نشانه هایی برایم پدیدار شد .همانند پیدا کردن پول چند مرتبه،به وجود آمدن شرایط درخواستی ام در لحظه،حرف هایی را که می خواستم می شنیدم و…
دیگر کم کم به خودم آمدم و گفتم که این هم نتایجی که منتظرش بودی،پس با قدرت جلو برو. هر روز یک ساعت توی سرویس مدرسه هستم و از آن روز سرویس را که ازش متنفر بودم به یکی از بهترین جایی که در روز در آنم تبدیل شده است چون هر روز حرف های استاد رو گوش می کنم درکش می کنم و در رفتارم استفاده می کنم و لذت می برم.
قوانین و باور های صحیح کم کم دارند در وجودم نقش می بندند چون حسشان می کنم و به کمک آنها سعی می کنم ترمز های محدود کنده ذهنم را پیدا کنم و باور های درست را جایگزینش بکنم.
از آنجا می دانم که قوانین را درک کرده ام که زمانی با فردی صحبت می کنم باور های غلط آن فرد رو می توانم پیدا کنم و وقتی در زندگی آن فرد مقایسه می کنم می بینم که واقعا زندگی آن فرد با این باور ها رقم خورده است.
من در حال حاضر که در یکی از شهر های ایران زندگی می کنم می بینم که رسانه،خانواده،دوستانم باور های غلط زیادی دارند و سعی می کنم که به آنها توجه نکنم. وقتی باور مردم استانم را برسی می کنم می بینم که واقعا باورشان خیلی مشکل داره و به همین دلیل هم هستش که استان ما آنقدر محروم تر از جا های دیگر ایرانه.
نمی خواهم در مورد ناخواسته ها بیشتر صحبت کنم می خواستم که بگویم من آرزو هایی دارم که زمانی برای بعضی از افراد تعریف می کنم به من می خندند چون آنها حتی از فکر کردن به آن می ترسند، شاید نتوان گفت آرزو چون برای بیشتر از 95 در صد مردم جهان آرزو را همانند چیزی می بینند که دست نیافتنی است پس می توان گفت که هدف های زیادی دارم همانند:زندگی کردن در بهترین جای امریکا ،داشتن املاک فراوان، ماشین های زیاد ،سلامتی عالی و رابطه بسیار زیبا با پدر و مادر و دوستانم که برای خیلی از افراد همه اینها با هم غیر ممکن است اما برای من این گونه نیست.
من خیلی به مسجد می رفتم و قرآن می خواندم اما رابطه و احساس آن وقت من با خدا نسبت به حالا خیلی خیلی فرق دارد و دلیلش هم این است که قوانین را توانسته ام درک کنم و همه زندگی را به خدا سپرده ام. و دلیل ناموفق بودن خیلی از افراد را شرک می بینم که بنابر حدیث پیامبر که استاد گفتند واقعا شرک همانند مورچه ای روی سنگ صافی است در تاریکی شب چون افراد نزدیکم را زمانی که نماز می خوانند روزه می گیرند اما مثلا زمانی فردی می میرد می گویند که بچه هایش چکار کنند آنها که هنوز خیلی کوچیک اند و من این را شرکی مطلق می دانم که بزرگی را از خداوند می گیرند و به غیر او می دهند.
خانواده من موفقیت را در تحصیل می بینند، من در بهترین مدرسه این استان درس می خوانم و شاگرد اول هستم همیشه، من هم این باور را داشتم اما حالا با دانستن قسمتی از قوانین و دیدن نتایج افراد زیادی،این باور در ذهنم پاک شده و باور فراوانی را سعی می کنم در ذهنم جایگزین بکنم اما نجوا های شیطانی همیشه وجود دارد و همانطور که استاد گفتند با صحبت کردن با خودم ذهنم را آگاه می کنم که به آن طرف نرود.
می دانم که تا اینجا خیلی پر حرفی کرده ام ، و نوشته ام زیاد شده اما به بزرگی خدا همه ی حرف هایم از درونم جوشید و بالا آمد و من نوشتم.
می دانم که از بحث و موضوع فایل که پرسیدن سؤال در مورد سفر به آمریکا بود کاملا دور شدم ،اما برای اولین کامنت که وجود قوانین را حس کردم و از ته دل نوشتم بنظرم خوب بود.
من حالا ۱۶ سال دارم و می دانم که باور فراوانی در وجودم مشکل داره و می خواستم از استاد بپرسم که می شود در این سن هم به آن هدف هایی که گفتم، در چند سال آینده برسم؟ می دانم که برای قوانین سن معنی ندارد همانند قانون گرانش ،اما می خواستم که استاد عزیزم باور و مثال هایی را که می دانند برایم شرح مختصری بدهند و بگویند که برای تغیر اساسی باور هایم و دانستن قوانین از همین حالا کدام محصول را بهتر است تهیه کنم، چون این حس را دارم که خودم را برای استفاده از محصول آماده می دانم.
و در آخر آرزوی شادی،موفقیت،سربلندی و سعادت را برای همه ی اعضای خانواده و استاد عزیزم می خواهم. و امیدوارم روزی جلوی دوربین از نتایجی که گرفته ام برایتان فایلی آماده کنم و به اشتراک بگذارم.
تبریک میگم دوست عزیز که در شانزده سالگی با قوانین آشنا شدید البته که باورهای درستی دارید و داشتی که موفقیتهای زیادی تا به حال کسب کرده اید. استاد مهمترین باور را اعتماد به نفس و عزت نفس میدانند. محصول عزت نفس را تهیه کنید خیلی کمکتون میکنه. به خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنی می رسی پس تا میتونی جاه طلب باش و زیاد بخواه خواسته های بزرگ داشته باش چون خداوند بسیار رزاق و به کسی که بیشتر بخواد بیشتر میدهد البته همواره باید روی خودت و باورهات کار کنی.
سلام به استاد عزیزم ،به خانم شایسته نازنین ،به مایک دوست داشتنی و به خانواده صمیمی عباس منش!
سپاسگزارم خداوندم که این ایده به تصویر کشیدن سفر به دور آمریکا را به دل خانم شایسته انداخت،سپاسگزارم از خانم شایسته که با عشق این تصاویر را آماده کرد ،سپاسگزارم از استاد که با وجود مقاومتی که داشت جلوی این مسیر خیر را نگرفت ،سپاسگزارم از مایک دوست داشتنی که وجودش شور نشاط نوجوانی را چاشنی سفر میکرد و سپاسگزارم از خانواده صمیمی عباسمنش که کامنتهای آموزنده شون شفاف کننده آگاهی هایی بود که از چشم من مبنی قابل مشاهده نبود.
قبل از این سفر من نمیدونستم که RV چه ماشینی هست و چه امکاناتی داره ولی الان کاملا برام عادی و معمولی شده .
قبل از سفر من همیشه فکر میکردم سفر یعنی این که از یه مبداای سوار یه وسیله نقلیه میشه رو یه مقصدی داری ،اما در این سفر یاد گرفتم که طی میسر خودش مقصده.
من قبل از سفر نمیدونستم تو آمریکا استیت پارکهایی هست برای اقامت.
من قبل از سفر نمیدونستم…..اینها فقط اطلاعاتی بود که از سفر دریافت کردم .
من از گفته های خانم شایسته عزیز که در هر قسمتی موضوعی را یادآور میشدند خیلی استفاده بردم ،موضوعاتی از قبیل ساده گرفتن ،نچسبیدن به جایی که هستی ،توکل ،هدایت هدایت هدایت که تازه فهمیدم معنی اهدنا صراط المستقیم یعنی چی.
این سفر نامه یه کارگاه عملیی بود از آموزه های استاد .از آنجایی که ما هرکس را دیدیم که فقط حرف میزنه و نصیحت میکنه ،به جرات میتونم بگم استاد جزء نادر کسانی هست که صد در صد به آموزه هاش عمل میکن و توی سفر نامه خیلی مشهود و ملموس بود .وقتی از استاد می شنیدم که می گفتن من در روابطم با طرف مقابلم و فرزندم فوق العاده است همیشه برام سوال بود مگه چه جوریه ول تو ای سفر نامه دقیقا احساسش کردم .
توی این سفر نامه درحضور مایک دوست داشتن و متین لذت برم عاشق شوخی ها و رفتارهای سرشار از احترامش شدم طوری که در قسمت ۹۹ سفرنامه اشکهایم ناخودآگاه می آمد.
صمیمانه به خاطر این سفر سپاسگزارم .که احساس میکنم رشد کردم پخته شدم ارامش پیدا کردم و در کل حالم را دگرگون کردید
سلام بر استاد عاشق و سلام بر مریم جان عاشق و سلام بر مایک عاشق
سپاس گزارم برای این سفرنامه زیبا و دوست داشتنی که عشق و زیبایی و فراوانی نعمت ها مثل موج خروشان دریا بر ساحل ارام
واقعا یه خدا قوت جانانه نثار شما عزیزان واقعا فوق العاده بود
این فایل آخر که دیگه سنگ تموم گذاشتین ????
مرور خاطرات سفر اونم از روی نقشه با tv ۷۰ اینچ دیگه ته داستان بود
خیلی لذت بردم مرسی
وقتی به این همه زیبایی جهان این همه تنوع و فراوانی رنگ در رنگ ؛ کوه ، دشت، جنگل ، دریا، آسمان با غروب و طلوعش، اهوهای زیبا ، پروانه های زیبا ، اسب سواری فوق العاده ، خواستگاری عاشقانه، دلبری های عزیز دل، عاشقانه های استاد، شادی های مایک ، آبشار نیاگارا، قایق سواری، خلبانی … همه همه یعنی فقط و فقط خدای جهان هستی ست که میتونه جهان هستی رو مسخر اشرف مخلوقاتش کنه
خدا عاشقانه این جهان رنگارنگ رو خلق کرده پی چرا لذت نبریم؟؟!
چرا با خدای خود عاشقی نکنیم؟؟
خدایی که عشق بیکران و بی نهایت و بی انتهایش رو نثار ما کرده …
تنها کاری که میشه در مقابل این عشق انجام داد خضوع و بندگی کردنه همین
بندگی خدا
خدایا سپاس گزارم
اخه چه سوالی میشه پرسید جز این که : چه باوری چه ایمانی و چه توکلی میشه آدم رو به این همه تجربه زیبا برسونه؟؟؟
اگه خودم بخوام جواب بدم حتما جهادی اکبر میخوام که اینجوری پا روی ترسها گذاشت و از دل ناشناخته ها عبور کنی
واقعا سپاس گزارم که به ما یاد دادین جهان رو از همه زاویه ها ببینیم
من از این سفرنامه یاد گرفتم از بالا به اتفاقات زندگیم نگاه کنم و از تمام زاویه ها فقط زیبایی ها رو بیرون بکشم و لذت ببرم
یادم گرفتم با هیچ دلیل و منطقی “ حق ندارم “ دراحساس بدم بمونم
یاد گرفتم هر چیزی که خوبه “ باید” راحت ، آسان و زیبا بدست بیارم
یاد گرفتم جریان زندگی یه جریان “ همیشه خوشبختی “ ست اگر از انرژی خدایم بهره ببرم
سلام استاد عزیز و خانم شایسته ی خوش فکر
خیلی ممنونم بابت ۱۰۰ قسمت سفرنامه. خیلی چیزها یاد گرفتیم و لذت بردیم.
امروز صبح داشتم به سوالی که چند روزه فکرم رو درگیر کرده فکر میکردم ولی چون میخواستم فقط از خود استاد بپرسم، تو عقل کل ننوشتم.
بعد به ذهنم رسید که شاید یه وقت استاد یک جلسه پرسش و پاسخ بذارن و اون موقع میتونم سوالم رو ازشون بپرسم. چند ساعت بعد این ویدیو رو دیدم و اولش کلی خوشحال شدم که چقدر سریع این «ویدیوی پرسش و پاسخ» رو جذب کردم!!!! اما وقتی استاد گفتن سوالاتون فقط درباره ی امریکا و سفر امریکا باشه، برای پرسیدن دو دل شدم چون در عین حال که سوال من به آموزش های عملی سفرنامه ربط داره، اما واقعا درباره ی سفر امریکا نیست، بلکه درباره درک بیشتر قانون رهاییه.
نمیدونم سوالم واقعا جز سوالاتی که پاسخ داده میشن خواهد بود یا نه ولی فکر کنم بهتره بپرسم. نهایتا پاسخ داده نمیشه! اما خیالم راحته که پرسیدم. شاید هم جوابش رو از جای دیگه بگیرم
به هر حال. اول یه توضیح میدم و سوالم رو میپرسم: استاد عزیز، شما بارها گفتید(و در سفرنامه عملا نشون دادید) که ایمان همون چیزیه که باعث عمل کردن میشه. ایمان اون نیروییه که باعث میشه آدم برای حل مسئله اقدام کنه. با همه ی اینها، من چند روزه که با مرور کردن گذشته ام، پی بردم که خیلی از چیزهایی که تا به حال جذب کردم، در مرحله ی اول (تاکید میکنم: در مرحله ی اول) هیچ اقدامی براشون انجام ندادم. مثلا سالها پیش که شما رو نمیشناختم و قانون رو خیلی بلد نبودم، یک خواسته ای مربوط به نویسندگی داشتم و براش هیچ کاری نکردم. حتی اون خواسته رو در دریم بوردم هم نذاشتم. حتی بهش خیلی توجه هم نکردم. حتی باورش هم نداشتم!! چون فکر میکردم خواسته ی خیلی غیرمنطقی ایه. در نهایت من بدون اینکه کاری بکنم، با فردی آشنا شدم که از من خواست در نوشتن کتابش همراهیش کنم(و به طرز عجیبی با خواسته ی ظاهرا غیر منطقی من هماهنگ بود) در واقع، من بعد از شکل گیری خواسته ام، اقدامی نکردم و حتی سعی نکردم باورش کنم. من فقط و فقط زمانی اقدام کردم که پیشنهادی در اون مورد دریافت کرده بودم. خیلی برام عجیبه! خواسته ی من این بود که کتابی داستانی- روانشناسی بنویسم. در حالی که من روانشناس نیستم!!! علاوه بر این، تجربه ی جدی در زمینه ی نویسندگی نداشتم. به ذهنم هم نمیرسید که با یک روانشناس همکاری کنم. من حتی با هیچ روانشناسی در ارتباط نبودم. برای همین میگم خواسته ام خیلی عجیب و غیر قابل باور بود و این آرزو رو کلا فراموش کرده بودم! با این حال بهش رسیدم! خدا روانشناس رو برام جور کرد و من فقط مفاهیم روانشناسی رو به صورت داستان درآوردم. من برای تحقق آرزوم، دنبال روانشناس نگشته بودم. من حتی به صورت تمرینی برای دل خودمم چنین متنهایی ننوشته بودم! من با هیچ نویسنده و ناشری در موردش حرف نزده بودم. من هیییچ کاری نکرده بودم پس چطور جذبش کردم؟ از این موارد زیاد تو زندگیم پیش اومده. معمولا یا اقدامی نکردم، یا اقدامات در ظاهر کاملا بی ربط به خواسته ی من بودن ( در واقع هدایت شدم)
یک خواسته ی دیگری هم بود که فقط زمانی بهش رسیدم که کلا قیدش رو زده بودم! میتونم بگم ناامید شده بودم! موارد دیگری هم هست که هیچوقت هیچ اقدامی نکردم ولی جذب شدن!!! عجیبه! نه؟
یک مثال دیگه: من به مدت ۱۳ سال آرزوی رفتن به کنسرت هنرمندی رو داشتم که ایران نیست و به دلایل مختلف شرایط رفتن رو نداشتم. من سالها این خواسته رو در دریم بوردم گذاشته بودم، تجسم میکردم تا باورش کنم و نتیجه ی باور کردن این بود که اقداماتی برای محقق شدنش انجام میدادم ولی نمیشد که نمیشد! در نهایت زمانی من به خواسته ام رسیدم که دست از همه ی اقدامات برداشتم و فقط دریم بوردم رو نگاه میکردم! فقط تجسم میکردم و بدون اینکه من هیچ کاری انجام بدم، بلیط کنسرت اون هنرمند رو به عنوان هدیه ی تولدم دریافت کردم. من حتی چنین هدیه تولدی رو تجسم هم نکرده بودم!
اما در مورد جذب شغل مورد علاقه ام کاملا برعکسه. من طبق چیزی که از قانون درک کردم، روی باورهام کار کردم و در روند تغییر باورهام، هر اقدامی که به ذهنم رسید رو انجام دادم و بعد از بیش از یک سال، هنوز نتیجه نگرفتم. ممکنه بگید هنوز باورات تغییر نکرده اما چطور ممکنه باورهای من تغییر نکنه اما رفتار و احساس و کارهای من تغییر کنه؟ من واقعا اون آدم پارسال نیستم. اقداماتی انجام میدم که پارسال حتی فکرش رو هم نمیتونستم بکنم از ترس! بگذریم.
من کار عکاسی رو دوست دارم و یکی از اقداماتی که انجام دادم فالو کردن استودیوها در اینستاگرم بود. میخواستم هر وقت آگهی جذب نیرو دارن، ببینم و اقدام کنم. این فقط یکی از اقدامات من بود. مصاحبه رفتم. در واقع برای رفتن به مصاحبه ی شغلی، پا روی ترسهام گذاشتم و روی اعتماد به نفسم کار کردم. یک روز به خودم اومدم و دیدم خیلی وقته مشغول کنترل ذهن و اقدام کردنم و نتیجه نمیگیرم. اول به خودم گفتم درگیر زمان تحقق خواسته ات نشو! بعد دیدم آخه خیلی عجیب غریب داره طول میکشه! با خودم گفتم شاید من نباید در مرحله ی اول، بعد از شکل گیری خواسته ام، هیچ اقدامی میکردم. شاید باید رهاتر میشدم و اجازه میدادم مثل ماجرای نویسندگی، شرایط خود به خود برام فراهم بشه و بعد از اون دست به عمل بزنم. خیلی گیج شدم که بالاخره کی باید اقدام کرد. سوالم دقیقا همینه: کی باید اقدام کرد؟ چه وقتی اقدامات ما نشانه ی ایمانه و چه وقتی نشانه ی «چسبیدن به خواسته و کنترل کردن اوضاع» ؟؟ مگه احساسات مثبت نشانه ی در مسیر درست بودن نیست؟ من با احساس خوب اقدام میکردم. توی سفر به دور امریکا، شما یک جاهای برای حل مسئله اقدام میکردید و یک جاهایی هم فقط رها میکردید و منتظر میموندید تا شرایطی فراهم بشه و بعد دست به عمل میزدید. من درست همینجای قانون رو هنوز درک نکردم.
من در یک سال و یک ماه گذشته که در این سایت حضور داشتم خیلی چیزها رو جذب کردم ولی در زمینه ی شغلی و مالی با اینکه هر روز کنترل ذهن میکنم و باورهایی ساختم که باعث شدن کلی ترسامو کنار بذارم و خودم رو لایق بدونم، اما نتیجه بعد از بیش از یک سال، محقق نشده. میدونم که رهایی یعنی حتی به زمان تحقق خواسته ام نچسبم اما فکر نمیکنم خیلی طول کشیدنش هم نرمال باشه. شاید یک جایی در درک قانون دارم اشتباه میکنم که اینقدر طول کشیده! به نظرم شاغل شدن اینقدر هم چیز خاصی نیست که برای محقق شدنش اینقدر زمان لازم باشه، مگر اینکه هنوز من قانون رو درک نکرده باشم. به همین خاطر دارم سوال میپرسم. فعلا دست از «عمل کردن» برداشتم. استودیوها رو هم آنفالو کردم.
آیا باید بعد از شکل گیری خواسته و تغییر باورها، اقدامی انجام داد یا باید صبر کنم تا اون چیز تا حدی جذب بشه و بعد براش اقدام کنم؟
سلامممممملیکم
چقدر مثال هایی خوبی از رهایی زده و چقدر به درک من از رهایی کمک کرد , خدایا شکرت
درامد و شغل رابطه و تغییرباورها و چرا من اینقدر کار کردم نتیجه نگرفتم و فلان و فلان و فلان , هیچ مسیر راه در رویی نداررررررره , تکامل با تکرار و تکرار و تکرار و , همینی که الان من و شما هستیم به اندازه ای که باورهای درست و تکرار کردیم تو وجودمون به نتیجه رسیدم, به خودم دارم میگم, نازی بابا تو این همممممممممممممممممممممممممممممه نتیجه گرفتی حالا اگر در فلان موضوع ها هنوز نشده , نه اینکه قانون مشکل داره, یا اینکه خودم و سرزنش کنم, قانون و درک نکردم, نه من هم آدمم, برای درک قانون و ساختن باورهای بهتر , نیاز به تکامل دارم, تمرکزم و میزارم روی ساختن باورهای قوی تر و وصل شدن بیشتر به جریان هدایت , و با سپاسگزاری و تمرکز روی چیزهایی که الان دارم و احساسم باهاشون خوبه , به احساس خوب میرسم, و مسیر و لذت بخش میکنم, باور هک که دارم میسازم, دیگه دنبال قاتل بوروسلی الان, بر و تیله بازیتون کن
(تمام این حرف ها رو که میزنیم و میگیم , یادمون میره, فقط باید هی تکرار و تکرار کنیم , تا آخر عمر, به قول ترک ها , تمام)
سلام و خداقت به مریم شایسته نازنین و استاد عزیزم
همونطور که استاد گفتید این فایل های سفرنامه معجزه بوده برای ما.
خیلی درس گرفتیم. واقعا وقتی می بینم گفته هاتون با عمل تون منطبق هست دیگه میگم قانون همینه و غیر اینه.
چقدر ما رو مشتاق کردید برای هجرت
برای سفر کردن
برای تغییر
برای زندگی با آزادی مالی و زمانی
خیلی دوست داشتم که یه سفر به سیلیکون ولی هم داشته باشید و از اونجا هم برامون فیلم بگیرید.
خیلی دوست داشتم امکانش بودن و از بیزنس ها فیلم می گرفتید و محیط های کاری که مثلا تو آمازون و بقیه جاها هست.
کلا که خیلی دمتون گرم، مخصوصا خانم شایسته عزیز که با این فایل ها انقلابی به پا کردن.
دیوار رویاهامون شکست.
همین دیروز که داشتم فایل های سفرنامه رو می دیدم. داشتن هواپیمای شخصی، داشتن کشتی تفریحی شخصی و خیلی چیزای دیگه رو دیدم که رویا نیست. خیلی ها دارن ازش استفاده می کنند.
و همین یکم اونطرفتر از ما هستن. خیلی بزرگتر داریم فکر میکنیم.
ممنون بابت همه این فایل ها. خیلی از نحوه زندگی در آمریکا چیز یاد گرفتیم.
خیلی عشقی خانم شایسته. دوست دارم
چه ایالتی برای زندگی پیشنهاد می دید استاد؟
سلام و دورود به دوستان عزیزم
استاد عزیزخودم و خانم شایسته ماه و مایک جوان
خب خیلی راحت نیست سپاس گزاری بابت فایلای سفرنامه
واقعا حالا که نگاه می کنم میبینم تابستان ۹۸ متفاوت ترین تابستان من تا الان بوده
چون من واقعا عاشق پاییز و زمستونم
و با این فایلا کلی زیبایی از فصل گرم دیدم و نظرم عوض شد
بهار امسال به لطف الله خیلی بهار خنک و پرآب و لذتبخش و فرح بخش بود برای من
چون هوا دقیقا از اول تابستون گرم شد
و بعدش با فایلای شما من دید تازه ای به فصل تابستان پیدا کردم
خیلی لذت بردم
همن قدر بگم که تو این یک هفته هی فایلارو دوباره دان میکنم و هروقت حس فایل گوش کردن ندارم با اونا حالمو خوب می کنم
این هفته شاید بیش از ۲۰ بار قسمت باغچه خانم بورلی رو دیدم وهزاران پالس مثبت فرستادم
خدایا شکرت
تغییر نگرشم به فصل تابستون فقط یکی از تاثیرات عالی بوده
بزرگترینش دیدن سبک زندگی استاد بوده که تغییر خیلی شگرفی تو باورام ایجاد کرده
خب تو محصولا میشنیدیم و اینجا حرفارو درک میکردیم
دیدن ثروتمندیشون، استاد عاشق اینم که هرچیزیو اراده میکنی مث ی شکلات میخریش….خیلی حال کردم مخصوصا این تلویزیونا و اینکه گفتید میخوای باشگاه رو بخری خیلی بهم حس قدرت داد
وااای غذا درست کردناتون….ی چیز جالب بگم من جدیدا همه اش دنبال اون قسمتم که رونای خوشمزه رو تو فویل گذاشتیدتو آتیش پخت و رو میز بیرون آروی خوردید….پیداش نمیکنم??
آشپزی و نظافت ، فیلمبرداری، شستن لباس، صحبت کردن مریم عزیز ، رفتار بامایک و نگاههای مایک به ایشون عاری از هر حس منفی، (که واقعا برای من یکی قابل باور نبود قبل ازین) واقعا نمود عملی حرفای شماست استاد عشق دلم
در صلح و با عشق….خیلی جذابه
استاد اوایل سفرنامه تویک کامنت براتون نوشتم حضور خانم شایسته رو بهتون تبریک میگم و روح خاصی به سایت بخشیده….پیش بینیم کاملا درست بود ، واقعا این فایلا سایت رو بطور خاصی جذاب کرده، وقتی اون بالا نوشتید اتاق شخصی، خب مصداق یک خونه باحال هست برای ما چون خیلی جذاب و عشق این سایت
واقعا تابستون ۹۸ برام تابستون متفاوت و زیبایی بود
خیلی لذت بردم
خیلی درخواستها برام ایجاد شد
خیلی از باورام تغییر کرد
خیلی حسم خوب شد
خیلی با آمریکای پهناور و ثروتمند عشق کردم و آشنا شدم
استاد خیلی خوشحال تر میشیم اگر این قسمت ادمه پیدا کنه
چون ما همیشه یا تو سایتیم یا در حال گوش کردن به فایلا
سفرنامه یک جور بریک هست که ما میایم تو محوطه تفریح سایت و کلی حال میکنیم و پذیرایی میشیم
مریم عزیز مرسی از این همه حس وحال خوب و فرح بخشی که تو سایت ایجاد کردی
??????
سلام فریبا جون
خیلی قشنگ نوشتی
آفرین
موفق باشی
خواهش دوست عزیزم
اسم شما خیلی قشنگه و دلنشین?????
مرسی عزیزدلم..?
عااااشقتم? که حس خوبی ازاسمم داری واین حس قشنگ روبهم منتقل کردی وکانون توجه منوبهترکردی ..???
وای چه قدددددددددر خوبه این هم فرکانس بودن…????
مرسی ازاستادم برای آموختن این آگاهیهابه ما وایجادهمچین فضای گرم وصمیمی وکارآمدی..ومرسی ازشمافریباجون??
موفق باشی تاهمیشه..????
خانم شایسته عزیز و مهربانم خدمت رسیدم تشکر کنم بابت این همه تلاش شما در فایل های سفرنامه ، من و همسرم هم دقیقاً مثل شما هستیم ، من حسابی مشتاق ضبط فایل ولی همسرم عاشق دیدن مناظر هستند ، احسنت که به عنوان یک خانم شایسته ، عالی عمل کردید ،
در کل آفرین بر شما که توانستید بر مقاومت ها غلبه کنید ، باور کنید تمام خانم هایی که در سایت هستند از این همه همت شما ، انگشت به دهان ماندند ، آقایان که مثل استاد عباس منش دیگه حرفی برای گفتن ندارند ، فقط غر می زنند ، استاد عباس منش، من خانم شایسته رو درک می کنم ،دستانتون رو به نشانه ی تسلیم بالا ببرید و قبول کنید ، بهتر از شما هم پیدا شده ????
خانم شایسته انجمن زنان دنیا را رو سفید کردید ، دست مریزاد
انشالله در کنار استاد همیشه شاد و سرزنده باشید
سلام لیلا خانوم..
روزبخیر
استادمون تکه هیچکی به گرد پاش نمیرسه .. این اعتقاد و ایمان منه..
خانوم شایسته با تمام احترامی که بهشون قایلم و ازشون آموخته ام ،باید بگم شاگرد استاده و داره درس پس میده..همون طور که تو خیلی از فایلها خودشون گفتن که قبلا اینطوری بودم ولی فلان دوره رو از استاد گذروندم و بهتر شدم..از این بابت که این همه فایل قشنگ گرفتن برامون و ما رو شریک بهترین لحظه هاشون کردن بینهایت ممنونم ازشون و به خودشونم گفتم.و حتی گفتم که چقد فرکانسشون با استاد جوره که تونستن در کنار هم قرار بگیرن و با هم زندگی کنن که باعث افتخاره .خیلی فرکانساشون قوی هست خیلی رو خودشون کار کردن حتما…ایشالا که همیشه خوش باشن و همینطور موفق..
ولی این که از استاد بهتره رفت رو مخم!!!! خواستم بگم اینطوریام نیست! و ما باید به جایگاه استاد احترام ویژه ای قایل باشیم..استاد واقعا لطف کردن و در حقیقت به عشق خانومشون و به عشق ما بزرگواری کردن و موافقت کردن که از لحظات ناب زندگیشون فیلم گرفته شه و به نمایش عموم دربیاد.کاری که معلوم نیس اگه ما بودیم راضی میشدیم یا نه؟من که برام خییییییییلللللللللللللللیییییی سخته ..چون دوست دارم برای خودم زندگی کنم و لذت ببرم..استاد خیلی کار بزرگی انجام دادن که بازم از روح بسیار بزرگشون ناشی میشه..با مهر و فروتنی ممنونتم استادعزیزم…
منم خانوم هستم و خط کشی بین خانوما و آقایون رو قبول ندارم..اتفاقا همسر من عاشق عکس و فیلم گرفتنه و عموما خیلی لحظه ها رو عکس و فیلم میگیره تو دور همی هامون تو سفرامون و..
همه بنده های خداییم و مظهر او .به قول یه بنده خدا :خدا به جلالش نگاه کرد و مرد را آفرید و به جمالش نگاه کرد و زن را آفرید ..همه ما نشانه های اوییم و همه خوبیم..
بهتره که قدر نعمتهامون رو بدونیم و غر نزنیم به شرایطمون ..
در کل خیلی خوشحالم که این فضای عالی به برکت وجود استاد عزیزم بوجود اومده که باهم باشیم و نظراتمون رو بگیم و صیقل بخوریم و رشد کنیم ..
از شما هم ممنونم لیلا خانوم که عضو خانواده صمیمی مون هستی ..
البته طبق اموزه های استاد من که نظر شما را قبول ندارم باید ازش اعراض می کردم ولی یه حسی بهم گفت که بیام و نظرم رو بنویسم ..
همین آزادانه نظر دادن و با هم در صلح بودن خیلی خوبه وایشالا که همیشه باشه..
ایشالا که همه مون شاد باشیم و به آرزوهامون برسیم..
سلام دوست گرامی، وقت شما بخیر
اتفاقاً یک روز استاد در یکی از فایل هاشون فرمودند که خانم شایسته، بیشتر از خودشان ملزم به انجام قوانین الهی هستند ، خوب خوبی را کند جذب این بدان ،
دوم اینکه بنده مزاح کردم با فرکانس خوب
البته هر که با تقوا تر است نزد خدا عزیز تر است
بنده می دانم که استاد و همسرشان بندگان خوب خدای رحمان هستند ،
شما هم دفاع کردید از حقوق مردان ???
دوست گرامی شوخی کردم خانم شایسته لبخند روی لباشون بشینه
چرا شما جدی گرفتید ، تا اگر شوخی هم نبود باز هم سر حرفم هستم ، به این میگن آزادی بیان
?????
به نام خدای درونم که عاشقشم..
سلام لیلای عزیزم ..خوبی خانومی؟
میدونی! از اونجایی که آگاهی هاوفرکانساومدارهای ما دایم درحال تغییرهستن باید بگم من نظر قبلیمو درخصوص اینکه هیچکس به استادنمیرسه رد میکنم?
اتفاقا دقیقا امروز عصر داشتم به همون فایل فکر میکردم که استاد پیش استخرخونشون نشستن ودرباره زندگی وازدواج دومشون حف میزنن که گفتن عزیزدلم حتی بیشترازمن قوانین رورعایت میکنه..من شاید گاهاعصبانی بشم ولی نشده ایشون یکبارم عصبانی بشن!!?
چه جالبه که شمام به اون فایل فک کردین ومنم!?
خلاصه اینکه توپیامم اون قسمت که خانوماوآقایون فرقی ندارن وازخداییم سرجاش..ولی اینکه هیچکی به استادنمیرسه باآگاهی های امروزم اشتباهه ?
ممکنه کسایی ام باشن که حتی ازاستادم بزنن جلو?
آن راکه تراشناخت جان را چه کند..
فرزندوعیال وخانمان را چه کند..
موید وشاد باشید
درود خدا بر بانوان هم فرکانس
خانم شبخیز
سلام و رحمت خدا بر شما و جناب صمیمی
فعالیت های مفید و اثر بخش شما در این سایت
بسیار درخشنده و پر نور بود
امیدوارم همچنان در انعکاس برکات الهی خود و از نتایج فوق العاده تون
در این سایت کیهانی بنویسید و در خدا شاد و پیروز باشید
سلاااااام به همه دوستان عزیز و دوست داشتنی ام ??
من واقعا از دیدن تمام قسمت های سفر به دور آمریکا لذت بردم.
واقعیتش هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم
با یک اشتیاق فوق العاده سریع موبایل پدرمو بر میداشتم و اولین کاری که میکردم، باز کردن این سایت بود و لحظه شماری برای دیدن قسمت جدید این سفر نامه ?
من با دیدن این قسمت ها همیشه حس میکردم پیش استاد و خانم شایسته و مایک عزیز هستم.
من همیشه عاشق آمریکا بودم ولی با دیدن این قسمت ها دیوانه ی آمریکا شدم…
من حتی احساس میکردم واسه سال آخر دبیرستانم میام پیش مایک توی همون مدرسه ی فوق العاده ???
همیشه توی خانواده اولین کسی که قسمت های جدید سفر به دور آمریکا رو میدید اون هم نه یک بار بلکه روز هایی هم که میدیدم قسمت جدید روی سایت نیومده با خوشحالی قسمت های قبلی رو که خیلی دوست داشتم دوباره میدیدم??
تمام قسمت ها، تمام ماجرا هایی که دیدم عالی بودن اونقدر این تصاویر و صحنه ها مثبت بودند که تمام روز من هم مثبت میگذشت، تمام کار های مدرسم خوب پیش میرفت، تمام نمره هام عالی میشدن، حتی رفتاری که از دوستام و معلم هام و پدر و مادرم میدیدم هم عالی بودن و این یکی از دلایل بزرگش واقعا دیدن همین قسمت ها بود، همین ها بود که حال من رو خوب میکرد،
حرف های استاد و خانم شایسته که با خاکساری و مهربانی و با دل و جان ماجراهای زندگی شون رو با زبانی اینقدر ساده توضیح میدادند اون قدر انرژی به من میداد که برای کل اون روز من کافی بود.
من هر بار که ماجرا های زندگی استاد رو میدیدم، این که اینقدر زیبا و ساده هدایت میشدند و همه چیز حتی از چیز های کوچک زندگی شون هم لذت میبردند همین من رو خوشحال میکرد، حتی من آهنگ هایی رو هم که در قسمت ها میذاشتند هم دانلود میکردم ، چون اون ها هم واقعا مثبت بودند، زیبا بودند ، فوق العاده بودندو واقعا هم مناسب همون قسمت ها بودند??
از استاد میخوام این رو آخرین قسمت فصل یک حساب کنند و باز هم واسمون فصل جدید با قسمت های عالی روی سایت بگذارند…
امیدوارم که حتما به زودی زود شما و خانم شایسته و مایک عزیز رو در آمریکا ملاقات کنم.
مطمئنم که خیلی زود میبینمتون ???
از تماااااااااام زحمات شما و خانم شایسته و حتی کامنت هایی که دوستان میگذارند بسیییییییییار سپاسگزارم
امیدوارم هر چه زود تر دوباره قسمت های جدید سفر به دور آمریکا رو ببینم ??
خداوند یار و نگهدارتون باشد
مریم عزیزم سلام
تبریک دختر شجاع و با استقامت و تبریک به خاطر ایستادگیت در برابر این ابر مرد بزرگ
استاد میفهمم ازادی یعنی خودتون بودن فریاد های بلند بلند از ته دل
ولی اگر این فایل ها ضبط نشن این همه زیبایی رو کی نشون میده برا مریمی مثل من که فعلا تو خونه نشسته و روحش غرق در اسمون هاست اخه تدوین فیلم از نوع عباسمنشی یه مزه دیگه داره
عاشقتم مریم جونم
مرسی بابت تدوین فوق العادت
مرسی بابت احساس های زیبات
استاد تو عالم شاگردی ازتون درخواست دارم
از حال و هوای کریسمس تزیین هاش
بابا نوئل های بی نظیر
حال و هوای مردمش
حال و هوای خودتون
جشن هاتون
برا ما هم فیلم بگیرید اخه این سال یه عدد خاصه ۲۰۲۰ عین خودتون و مریم جونم که خود خدا دوتا عشق دوتا ۲۰ رو کنار هم قرار داده
نمیدونی با دل ما چه کردی تو دوازده قدم استاد
فقط کسایی میتونن درک کنن که از اولش باهاتون هم قدم هستن
اگر چه با هر قدم روحم میره اون بالا بالاها
ولی دروغ چرا دوس ندارم به قدم دوازده نزدیک شم
خلاصه عاشقتیم استاد
عاشقتم مریم زیبای من
و اینو بدون خیلی تو خواب میبینمت
امید دارم روزی مدار منم به جایی برسه که بیام در کشور ارزوها زندگی کنم و از نزدیک ملاقات کنیم
پیشاپیش سال نو مبارک.
سلام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز ?
چند روز پیش تصمیم گرفتم یه دفتر تهیه کنم و دوباره از قسمت اول سفرنامه شروع به دیدن نکات مثبت و مکانهای زیبایی که رفتید بکنم ?
و به دخترم گفتم باید عکس بگیرم و تو دفترم بزنم چون استاد گفتند هرچقدر بنکات مثبت مکانها و فضاهایی که میرید یا میبینید توجه کنید جهان شما را هدایت میکنه به مکانها و فضاهایی که دوست دارید?
استاد من عاشق جغرافی بودم و یادم میاد اونموقع که راجع به آمریکا میخوندیم همش میگفتم این دیگه آخر بهشته??
وهمه چیز از هر لحاظ عالی محصولات مراتع آب و هوای متنوع ?
استاد من سال ۹۴ مکه رفته بودم تو دفترچه ای که همراهم بود نوشتم خدایا من دوست دارم برم آمریکا ولی نمیدونم چه جوری ؟
الان که بلطف خدا به این سمت هدایت شدم و هر روز تصاویر فوق العاده از آمریکا میبینم بیشتر علاقه مندم که به آمریکا بیام (اینو بگم که من ۳ تا از کشورهای اروپا را رفتم و اروپا را برای زندگی دوست ندارم)
سوالم از شما اینه که آیا تمرکز بر نکات مثبت و تصاویر کافیه یا من باید کار عملی انجام بدم برای مهاجرت ؟
البته خودم بر این باور هستم که خداوند مرا براحتی هدایت میکند ?
ممنون از این دوره فوق العاده ?
ممنون از مریم عزیز که اینقدر با عشق کار میکنه??ممنون از استاد عزیز ?
ممنون از خداوند مهربان ??
امیدوارم به زودی به خواسته اتون برسید کاری که حستون بهتون میگه و بهتون احساس آرامش میده الهام شماست بهش عمل کنید .برای رسیدن به خواسته ها باید قدم برداشت .
به نام خداوند زیبایی ها و پذیرنده درخواست ها.
درود و سلامی پر از امید خدمت شما استاد بزرگوار و خانواده ی محترمتان و همچنین تمامی اعضای خانواده عباس منش. بسیار سپاسگزار خداوندم که در این جایگاه و مدار هستم که با دوستانی همچون شما هم فرکانس خودم دارم زندگی می کنم.
فایل های سفر به دور امریکا همچون راهنمایی بود برای من که بتوانم قوانین را بهتر درک کنم . در هر قسمت از سفر نامه خودم را جای تک تک افراد آن مکان و احساس آرامش را درون خودم احساس می کردم. واقعا من هم به دور امریکا سفری داشتم و توانستم آن احساس ناب و خالصی را که آن مکان ها داشت حس کنم و به آرامش درونی برسم.
چند ماهی است که خودم را آمادهی پذیرش قوانین کرده ام و احساسم را هر روز بهبود می بخشم. اعتماد و باور قلبی خودم را نسبت به قوانین خیلی افرایش داده ام و حرف های استاد را که می دادم از درونشان نشأت می گیرد را به باور تبدیل می کنم و سعی می کنم که در رفتارم اجرایش کنم.
این اعتماد و باور من از آنجایی شکل گرفت که یکی از روز ها بعد از گوش دادن به تعدادی از فایل های استاد. یک ندا را درون قلب خودم احساس کردم.روز بعد خدا می داند که چه نشانه هایی برایم پدیدار شد .همانند پیدا کردن پول چند مرتبه،به وجود آمدن شرایط درخواستی ام در لحظه،حرف هایی را که می خواستم می شنیدم و…
دیگر کم کم به خودم آمدم و گفتم که این هم نتایجی که منتظرش بودی،پس با قدرت جلو برو. هر روز یک ساعت توی سرویس مدرسه هستم و از آن روز سرویس را که ازش متنفر بودم به یکی از بهترین جایی که در روز در آنم تبدیل شده است چون هر روز حرف های استاد رو گوش می کنم درکش می کنم و در رفتارم استفاده می کنم و لذت می برم.
قوانین و باور های صحیح کم کم دارند در وجودم نقش می بندند چون حسشان می کنم و به کمک آنها سعی می کنم ترمز های محدود کنده ذهنم را پیدا کنم و باور های درست را جایگزینش بکنم.
از آنجا می دانم که قوانین را درک کرده ام که زمانی با فردی صحبت می کنم باور های غلط آن فرد رو می توانم پیدا کنم و وقتی در زندگی آن فرد مقایسه می کنم می بینم که واقعا زندگی آن فرد با این باور ها رقم خورده است.
من در حال حاضر که در یکی از شهر های ایران زندگی می کنم می بینم که رسانه،خانواده،دوستانم باور های غلط زیادی دارند و سعی می کنم که به آنها توجه نکنم. وقتی باور مردم استانم را برسی می کنم می بینم که واقعا باورشان خیلی مشکل داره و به همین دلیل هم هستش که استان ما آنقدر محروم تر از جا های دیگر ایرانه.
نمی خواهم در مورد ناخواسته ها بیشتر صحبت کنم می خواستم که بگویم من آرزو هایی دارم که زمانی برای بعضی از افراد تعریف می کنم به من می خندند چون آنها حتی از فکر کردن به آن می ترسند، شاید نتوان گفت آرزو چون برای بیشتر از 95 در صد مردم جهان آرزو را همانند چیزی می بینند که دست نیافتنی است پس می توان گفت که هدف های زیادی دارم همانند:زندگی کردن در بهترین جای امریکا ،داشتن املاک فراوان، ماشین های زیاد ،سلامتی عالی و رابطه بسیار زیبا با پدر و مادر و دوستانم که برای خیلی از افراد همه اینها با هم غیر ممکن است اما برای من این گونه نیست.
من خیلی به مسجد می رفتم و قرآن می خواندم اما رابطه و احساس آن وقت من با خدا نسبت به حالا خیلی خیلی فرق دارد و دلیلش هم این است که قوانین را توانسته ام درک کنم و همه زندگی را به خدا سپرده ام. و دلیل ناموفق بودن خیلی از افراد را شرک می بینم که بنابر حدیث پیامبر که استاد گفتند واقعا شرک همانند مورچه ای روی سنگ صافی است در تاریکی شب چون افراد نزدیکم را زمانی که نماز می خوانند روزه می گیرند اما مثلا زمانی فردی می میرد می گویند که بچه هایش چکار کنند آنها که هنوز خیلی کوچیک اند و من این را شرکی مطلق می دانم که بزرگی را از خداوند می گیرند و به غیر او می دهند.
خانواده من موفقیت را در تحصیل می بینند، من در بهترین مدرسه این استان درس می خوانم و شاگرد اول هستم همیشه، من هم این باور را داشتم اما حالا با دانستن قسمتی از قوانین و دیدن نتایج افراد زیادی،این باور در ذهنم پاک شده و باور فراوانی را سعی می کنم در ذهنم جایگزین بکنم اما نجوا های شیطانی همیشه وجود دارد و همانطور که استاد گفتند با صحبت کردن با خودم ذهنم را آگاه می کنم که به آن طرف نرود.
می دانم که تا اینجا خیلی پر حرفی کرده ام ، و نوشته ام زیاد شده اما به بزرگی خدا همه ی حرف هایم از درونم جوشید و بالا آمد و من نوشتم.
می دانم که از بحث و موضوع فایل که پرسیدن سؤال در مورد سفر به آمریکا بود کاملا دور شدم ،اما برای اولین کامنت که وجود قوانین را حس کردم و از ته دل نوشتم بنظرم خوب بود.
من حالا ۱۶ سال دارم و می دانم که باور فراوانی در وجودم مشکل داره و می خواستم از استاد بپرسم که می شود در این سن هم به آن هدف هایی که گفتم، در چند سال آینده برسم؟ می دانم که برای قوانین سن معنی ندارد همانند قانون گرانش ،اما می خواستم که استاد عزیزم باور و مثال هایی را که می دانند برایم شرح مختصری بدهند و بگویند که برای تغیر اساسی باور هایم و دانستن قوانین از همین حالا کدام محصول را بهتر است تهیه کنم، چون این حس را دارم که خودم را برای استفاده از محصول آماده می دانم.
و در آخر آرزوی شادی،موفقیت،سربلندی و سعادت را برای همه ی اعضای خانواده و استاد عزیزم می خواهم. و امیدوارم روزی جلوی دوربین از نتایجی که گرفته ام برایتان فایلی آماده کنم و به اشتراک بگذارم.
درود بر تو امید عزیز
خیلی نوشته هات عالی
و حس خوبی میده به ما
چون با دلت نوشتی
فقط و فقط ادامه بده برادر ادامه
استمرار
نگران سوالاتت نباش
همش در مسیر توسط خود خدا جواب داده میشه
فقط روی خودت کار کن
همن یه کار وطیفه ما هست
بقیه کار ها همه و همه وظیفه خداست
خودت جوابت رو در متن دادی
و ریشه این سوالت نشان دهنده اینه که میخوای دلت قرص بشه
روی خدا بیشتر حساب کنیم همه چی حله
شاد و تندرست باشی
تبریک میگم دوست عزیز که در شانزده سالگی با قوانین آشنا شدید البته که باورهای درستی دارید و داشتی که موفقیتهای زیادی تا به حال کسب کرده اید. استاد مهمترین باور را اعتماد به نفس و عزت نفس میدانند. محصول عزت نفس را تهیه کنید خیلی کمکتون میکنه. به خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنی می رسی پس تا میتونی جاه طلب باش و زیاد بخواه خواسته های بزرگ داشته باش چون خداوند بسیار رزاق و به کسی که بیشتر بخواد بیشتر میدهد البته همواره باید روی خودت و باورهات کار کنی.
سلام به استاد عزیزم ،به خانم شایسته نازنین ،به مایک دوست داشتنی و به خانواده صمیمی عباس منش!
سپاسگزارم خداوندم که این ایده به تصویر کشیدن سفر به دور آمریکا را به دل خانم شایسته انداخت،سپاسگزارم از خانم شایسته که با عشق این تصاویر را آماده کرد ،سپاسگزارم از استاد که با وجود مقاومتی که داشت جلوی این مسیر خیر را نگرفت ،سپاسگزارم از مایک دوست داشتنی که وجودش شور نشاط نوجوانی را چاشنی سفر میکرد و سپاسگزارم از خانواده صمیمی عباسمنش که کامنتهای آموزنده شون شفاف کننده آگاهی هایی بود که از چشم من مبنی قابل مشاهده نبود.
قبل از این سفر من نمیدونستم که RV چه ماشینی هست و چه امکاناتی داره ولی الان کاملا برام عادی و معمولی شده .
قبل از سفر من همیشه فکر میکردم سفر یعنی این که از یه مبداای سوار یه وسیله نقلیه میشه رو یه مقصدی داری ،اما در این سفر یاد گرفتم که طی میسر خودش مقصده.
من قبل از سفر نمیدونستم تو آمریکا استیت پارکهایی هست برای اقامت.
من قبل از سفر نمیدونستم…..اینها فقط اطلاعاتی بود که از سفر دریافت کردم .
من از گفته های خانم شایسته عزیز که در هر قسمتی موضوعی را یادآور میشدند خیلی استفاده بردم ،موضوعاتی از قبیل ساده گرفتن ،نچسبیدن به جایی که هستی ،توکل ،هدایت هدایت هدایت که تازه فهمیدم معنی اهدنا صراط المستقیم یعنی چی.
این سفر نامه یه کارگاه عملیی بود از آموزه های استاد .از آنجایی که ما هرکس را دیدیم که فقط حرف میزنه و نصیحت میکنه ،به جرات میتونم بگم استاد جزء نادر کسانی هست که صد در صد به آموزه هاش عمل میکن و توی سفر نامه خیلی مشهود و ملموس بود .وقتی از استاد می شنیدم که می گفتن من در روابطم با طرف مقابلم و فرزندم فوق العاده است همیشه برام سوال بود مگه چه جوریه ول تو ای سفر نامه دقیقا احساسش کردم .
توی این سفر نامه درحضور مایک دوست داشتن و متین لذت برم عاشق شوخی ها و رفتارهای سرشار از احترامش شدم طوری که در قسمت ۹۹ سفرنامه اشکهایم ناخودآگاه می آمد.
صمیمانه به خاطر این سفر سپاسگزارم .که احساس میکنم رشد کردم پخته شدم ارامش پیدا کردم و در کل حالم را دگرگون کردید
سلام بر خدای عاشق
سلام بر استاد عاشق و سلام بر مریم جان عاشق و سلام بر مایک عاشق
سپاس گزارم برای این سفرنامه زیبا و دوست داشتنی که عشق و زیبایی و فراوانی نعمت ها مثل موج خروشان دریا بر ساحل ارام
واقعا یه خدا قوت جانانه نثار شما عزیزان واقعا فوق العاده بود
این فایل آخر که دیگه سنگ تموم گذاشتین ????
مرور خاطرات سفر اونم از روی نقشه با tv ۷۰ اینچ دیگه ته داستان بود
خیلی لذت بردم مرسی
وقتی به این همه زیبایی جهان این همه تنوع و فراوانی رنگ در رنگ ؛ کوه ، دشت، جنگل ، دریا، آسمان با غروب و طلوعش، اهوهای زیبا ، پروانه های زیبا ، اسب سواری فوق العاده ، خواستگاری عاشقانه، دلبری های عزیز دل، عاشقانه های استاد، شادی های مایک ، آبشار نیاگارا، قایق سواری، خلبانی … همه همه یعنی فقط و فقط خدای جهان هستی ست که میتونه جهان هستی رو مسخر اشرف مخلوقاتش کنه
خدا عاشقانه این جهان رنگارنگ رو خلق کرده پی چرا لذت نبریم؟؟!
چرا با خدای خود عاشقی نکنیم؟؟
خدایی که عشق بیکران و بی نهایت و بی انتهایش رو نثار ما کرده …
تنها کاری که میشه در مقابل این عشق انجام داد خضوع و بندگی کردنه همین
بندگی خدا
خدایا سپاس گزارم
اخه چه سوالی میشه پرسید جز این که : چه باوری چه ایمانی و چه توکلی میشه آدم رو به این همه تجربه زیبا برسونه؟؟؟
اگه خودم بخوام جواب بدم حتما جهادی اکبر میخوام که اینجوری پا روی ترسها گذاشت و از دل ناشناخته ها عبور کنی
واقعا سپاس گزارم که به ما یاد دادین جهان رو از همه زاویه ها ببینیم
من از این سفرنامه یاد گرفتم از بالا به اتفاقات زندگیم نگاه کنم و از تمام زاویه ها فقط زیبایی ها رو بیرون بکشم و لذت ببرم
یادم گرفتم با هیچ دلیل و منطقی “ حق ندارم “ دراحساس بدم بمونم
یاد گرفتم هر چیزی که خوبه “ باید” راحت ، آسان و زیبا بدست بیارم
یاد گرفتم جریان زندگی یه جریان “ همیشه خوشبختی “ ست اگر از انرژی خدایم بهره ببرم
من عاشق این خدای بی نهایت قدرتمندم
سپاس گزارم از شما عشقای بی نظیر ???